محمد صدیق کبودوند، موسس و رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به دلیل فعالیت های حقوق بشری، نوشته هایش و تاسیس سازمان غیردولتی دفاع از حقوق بشر کردستان به بیش از 10 سال زندان محکوم شده است. وی اکنون در چهارمین سال زندانش به سر می برد و حکم او قطعی و درخواست رسیدگی مجدد نیز رد شده است. در چهارمین سال زندان صادق کبودوند با دخترش تونیا سخن گفته ایم؛ او که دانشجوست، در مصاحبه با "روز" از فعالان و مدافعان حقوق بشر در خصوص بی توجهی به وضعیت پدرش گله دارد، و می گوید: "فعالان و مدافعان حقوق بشر موضوع پدرم را به مرور زمان مسکوت گذاشته و به فراموشی سپرده اند".
این مصاحبه در پی می آید.
خانم کبودوند از آخرین وضعیت پدرتان بگویید؟
پدرم اکنون چهارمین سال زندن خود را سپری می کنند. متاسفانه طی دو ماه اخیر هم دادگاه ماده 18 هم برگزار شد و مجددا حکم ایشان به تائید دادگاه رسید. براساس این حکم پدرم به خاطر دفاع از حقوق بشر باید نزدیک به 11 سال در زندان به سرببرد. در آستانه چهارمین سال زندان ایشان باید یادآورشوم که تاکنون هر گونه درخواست ما برای ملاقات حضوری و مرخصی رد شده است. هر بارهم که با پدرم ملاقات می کنیم، متاسفانه رنگ زرد تر، لاغر و رنجورتر به نظر می رسد. پدرم از سال گذشته وضعیت جسمی و سلامتی اش را به ما اطلاع نمی دهد، این در حالیست که در دوسال اول زندان بارها از وضعیت سلامتی شان ابراز نگرانی می کردند و مراتب آن را به ما می گفتند. برای مثال از بیماری ریوی، فشار خون و حتی ناراحتی قلبی خودشان می گفتند، ولی از سال گذشته به ما گفت حتی اگر در شرایط بسیار سختی هم به سر ببرد باز هم مایل نیست از مشکلات جسمی خود سخن بگوید، چون به زعم ایشان گفتن این مساله هیچ دردی را دوا نمی کند و کسی نیست به این وضعیت رسیدگی کند. از سوی دیگر خودداری پدر از بازگویی شرایط سلامتی شان به این خاطرست که شخصا مایل نیستند مقامات اخباری از ناخوشایند بودن حالشان بشنوند. اما ما هر بار که به ملاقات ایشان می رویم ـ با اینکه ملاقات ها هم حضوری نیستندـ باز هم متوجه شرایط بد جسمانی و کاهش وزن ایشان نسبت به گذشته می شویم.
پیشتر وکیل آقای کبودوند گفته بودند احتمال کاهش حکم وجود دارد. تلاش های حقوقی وکیل ایشان در چه مرحله ای قرار دارد؟ آیا امیدی به کاهش حکم آقای کبودوند وجود ندارد؟
در این خصوص خانم ستوده، یکی از وکلای مدافع پدرم با تنظیم لایحه ای به نتیجه پرونده اعتراض کردند. مسئولان دادگاه هم گفتند که پرونده در حال بررسی است و احتمال قبول شدن این تقاضا وجود دارد. اما اگر واقعا چنین بود تاکنون حکم ایشان کاهش می یافت. نزدیک به چهل روز قبل هم خانم ستوده رسما به ما اعلام کردند تقاضای ایشان رد و حکم پدرم به طور قطعی تائید شده است. این بدان معناست که خانواده و وکلا دیگر هیچ گونه حقی دایر بر تقاضای اعاده دادرسی ندارند و حکم به همان شکلی که بوده باقی خواهد ماند.
آقای کبود وند فعال حقوق بشر بودند، با توجه به اینکه برای هیچ از یک از فعالان حقوق بشر چنین حکم سنگینی صادر نشده، صدور این حکم چه علتی دارد؟ ایشان به چه اتهامی محکوم شده اند؟
اتهام پدرم به طور مشخص اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل "سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان" است. دادگاه حکم 10 سال زندان را برای این اتهام صادر کرده است. پیشتر نیز شش ماه حکم تعزیری به خاطر فعالیتهای مطبوعاتی داشتند. اکنون با توجه به قطعی شدن حکم 10 سال، این حکم نیز به اجرا گذاشته شده است. در حال حاضر پدرم به بند 350 زندان اوین منتقل شده اند و تا جایی که ما خبر داریم در جریان این انتقال پیش نویس کتابی را که در طول این سالها در زندان مشغول نوشتن آن بودند ضبط کرده اند. حتی پدرم تهدید به تشکل پرونده جدید شده و این در حالی است که در طول مدت زندان حدود چهار پرونده برای پدرم تشکیل داده اند. یک بار از سوی دادگاه مهاباد محاکمه شدند. یک بار دادگاه انقلاب سپاه پاسداران به خاطر همین جرمی که اکنون به خاطر آن در زندان هستند از وی شکایت کرد که نهایتا دادگاه در خصوص این شکایت ایشان را تبرئه کرد. به همین علت پیش فرض ما این است که مسئولان حکومتی به هر قیمتی شده نمی خواهند پدرم از زندان خارج شود. این درحالی است که بیشتر افرادی که سابقا به اتهامات بسیار سنگین تر از جمله "توهین به رهبری" و سایر اتهامات سیاسی بازداشت و زندانی شده بودند، اکنون یا آزاد هستند یا حداقل امکان به مرخصی آمدن را دارند. در نتیجه به نظر ما این سخت گیری درمورد پدرم تنها دو دلیل دارد. اولا اینکه پدرم یک فعال کُرد است و دوما فعالیت های ایشان در راستای بهبود وضعیت حقوق بشر در کردستان بوده است. پدرم در طول تمام دوران فعالیتشان هیچ گونه فعالیت سیاسی ای نداشتند، از هیچ کسی حمایت حزبی نکرده و وابسته به هیچ جریان سیاسی ای نبوده اند. پدرم یک فعال حقوق بشر مستقل در کردستان بود.
به سازمان حقوق بشر کردستان اشاره کردید، پدرتان بنیانگذار این سازمان بوده اند. با اینکه این سازمان به علت فشارها در طول چند سال گذشته فعالیت چندانی نداشته است، در خصوص پرونده آقای کبودوند چه اقدامی انجام داده اند؟
دیگر اعضای سازمان حقوق بشر کردستان در طول تمام این سالها از هیچ گونه تلاشی در زمینه پرونده پدرم دریغ نکرده اند، اما سازمان، همانطور که شما به آن اشاره کردید، در طول این سالها واقعا برای فعالیتهایش تحت فشار بوده است. اعضای آن بارها احضار، تهدید و حتی بازداشت شده اند. بنابراین بنا به توصیه پدر و تصمیم گروهی فعالان سازمان، فعالیت ها در طول چند سال گذشته محدود شده است. با این شرایط به غیر از سالهای اولیه بازداشت پدر، اعضا دیگر جز صدور بیانیه و اطلاع رسانی نتوانسته اند کاری در خصوص پرونده انجام دهند.
خانواده در طول سه سال گذشته چه تلاشهایی در ارتباط با پرونده آقای کبود وند انجام داده اند؟ آیا شما به طور مستقیم از مقامات قضایی و مسئولان حکومتی درخواست رسیدگی به پرونده ایشان را کرده اید؟
یک دفترچه از درخواست هایی که برای جاهای مختلف فرستاده ایم وجود دارد. در طول این سال ها ما بارها و بارها به دفتر ریاست جمهوری، دفتر قوه قضائیه، دفتر کمیسیون حقوق اسلامی و به هر نهادی که در این رابطه وجود داشته، درخواست ارسال کرده ایم. پدر من هیچ جرمی مرتکب نشده است. هیچ توهینی به هیچ شخص یا نهادی نکرده. ایشان هیچ عملی که با قانون اساسی جمهوری اسلامی منافات داشته باشد انجام نداده. تنها خواسته پدرم از دولت حفظ حرمت انسانی شهروندان بوده است. خانواده ما نه تنها از دولت بلکه از تمام اقشار و گروه های اجتماعی نیز در خواست کرده اند که در خصوص این پرونده کاری انجام دهند.
و چه پاسخی دریافت کرده اید؟
به هیچ عنوان به درخواست های ما رسیدگی نشده است. حتی به در خواست به مرخصی آمدن پدر، که حق هر زندانی ای است پاسخ داده نشده است. ما تا کنون بیش از صد درخواست مرخصی با عناوین مختلف از جمله بیماری و یا روز عید ارسال کرده ایم، اما این درخواست ها عملا بی نتیجه مانده است. آخرین بار مادرم هفته گذشته مجددا درخواست مرخصی تقدیم کرد که باز هم بی پاسخ و نتیجه ماند.
بر اساس قانون آقای کبودوند بیش از یک سوم دوران زندان را سپری کرده اند و می توانند به مرخصی بیایند. آیا وکیل ایشان به لحاظ حقوقی این موضوع را پیگیری کردهاند؟
متاسفانه در ایران حتی بین فعالان سیاسی و زندانیان نیز تبعیض قائل می شوند. شمار زیادی از فعالان، فارغ اینکه ثابت شود یا خیر، به اتهام هایی مانند جاسوسی، خیانت به ملت، توهین به رهبری دستگیر می شوند، اما حق برخوردای از مرخصی و آزادی با قرار وثیقه را دارند. اما نوبت به پدرم که می رسد می گویند باید یک سوم حکم(البته به روایت آنها) بگذرد و اگر وزارت اطلاعات اجازه داد و دادستان قبول کرد، اجازه دارند برای مدت یک هفته به مرخصی بیایند.
با توجه به اینکه آقای کبود وند از بیماری ریوی رنج میبرند، وضیعت رسیدگی به بیماری ایشان در داخل زندان چگونه است؟
در خصوص وضعیت بهداشتی و سلامتی زندانی ها در زندان، من نمی توانم اظهار نظری بکنم، اما آن طوری که پدر به من گفتند ایشان از این امکانات برخوردار نیستند. حتی بار دومی که دچار سکته شده بودند دکتر به ایشان گفته بود داخل زندان هیچگونه امکانی برای مداوا وجود ندارد و باید به بیرون از زندان منتقل شوند، اما حتی درخواست دکترهای زندان برای انتقال پدرم به بهداری خارج از زندان رد شد. به همین دلیل است که می گویم پدرم در طول سال گذشته در رابطه با بیماری خودشان هیچ گونه صحبتی نکرده اند. ناراحتی جسمی ایشان طی تماسهای دو دقیقه ای که با خانواده میگیرند از لحن صدایشان کاملا مشخص است، ولی به خاطر اینکه خانواده نگران نشوند در مورد بیماری چیزی به ما نمی گویند.
خانم کبودوند اکنون نزدیک به چهار سال است که پدر شما در زندان هستند، خانواده در طول این چهار در چه شرایطی بوده اند؟
شاید حرفی که می خواهم بزنم درست نباشد. چون پدرمن تنها زندانی در ایران و ما هم تنها خانواده زندانی نیستیم، ضمن اینکه شرایط بد اقتصادی خانواده های زندانیان موضوع قابل اشاره ای نیست و همه می دانند که یک خانواده در نبود سرپرست و نان آور خانه در چه شرایطی قرار می گیرد. ما علاوه بر شرایط بسیار بد روحی اعضای خانواده در غیاب پدر و با توجه به اینکه هم من و هم برادرم دانشجوی دانشگاه آزاد هستیم، در شرایط مناسبی به سر نمی بریم. در این شرایط سخت من و برادر بزرگم کار می کنیم و خرج خانواده را در می آوریم. اما درآمد ما در حدی نیست که نیازهای خانواده را تامین کند. با این شرایط سخت ما بنا به وظیفه هر ماه حداقل حدود 100 هزار تومان برای پدرم در داخل زندان هزینه می کنیم. این شرایط برای افرادی که خودشان خانواده زندانی هستند قابل تصور است. هیچ کدام از خانواده های زندانیان در ایران در شرایط مناسبی به لحاظ معنوی ومادی قرار ندارند.
شما چه درخواستی از مسئولان، نهادها و فعالان مدنی در خصوص حکم پدرتان دارید؟
قبل از هر چیز اجازه بدهید از فعالان حقوق بشر گله کنم. ظلمی که این حکومت در حق پدرم کرد، دو برابر آن را فعالان و مدافعان حقوق بشر بر پدرم روا داشتند. آنهم از طریق مسکوت گذاشتن موضوع بازداشت پدرم. من برای تلاشهای آنها به ویژه در سالهای اولییه بازداشت پدرم احترام زیادی قائلم و از همه آنها تشکر می کنم. بسیاری از سازمان ها و اشخاص در آن زمان از طریق بیانیه، پیگیری و همدردی با خانواده تلاش کردند. اما موضوع پدرم به مرور زمان مسکوت ماند و به فراموشی سپرده شد. در حالیکه پدر من یک فعال حقوق بشر واقعی بود و هیچ گناهی مرتکب نشده بود. شاید تنها جرم پدرم من این بود که مستقل بود و برای آزادی همه تلاش می کرد. کاش نهادهای حقوق بشری اگر نمی توانند فشاری برای آزادی پدرم بیاورند، حداقل برای مرخصی او تلاش می کردند. اکنون چهار سال است که پدرم به خانه برنگشته است، حتی قبل از آن هم به علت تلاشهای حقوق بشریشان خیلی کم در جمع خانواده بود. شاید این موضوع به نظر خیلی ها تکراری بیاید، اما فقدان پدر برای یک خانواده هیچ گاه عادت نمی شود.
خانم کبودوند پدرتان زمانی به زندان رفت که شما یک نوجوان بودید، اکنون چهار سال می گذرد و شما به دانشگاه رفته اید؛ چه پیامی برای پدر در بندتان دارید؟
به پدرم می گویم که دوستش دارم و دلم برایش تنگ شده است. به او می گویم به راهی که رفته است افتخار می کنم. از اینکه تا این لحظه به اعتقادات انسانی اش پایبند بوده و مثل خیلی های دیگر صحنه را خالی نکرده است به عنوان دختر ایشان به خود می بالم. من دست چنین پدری را می بوسم و به او افتخار می کنم.
این مصاحبه در پی می آید.
خانم کبودوند از آخرین وضعیت پدرتان بگویید؟
پدرم اکنون چهارمین سال زندن خود را سپری می کنند. متاسفانه طی دو ماه اخیر هم دادگاه ماده 18 هم برگزار شد و مجددا حکم ایشان به تائید دادگاه رسید. براساس این حکم پدرم به خاطر دفاع از حقوق بشر باید نزدیک به 11 سال در زندان به سرببرد. در آستانه چهارمین سال زندان ایشان باید یادآورشوم که تاکنون هر گونه درخواست ما برای ملاقات حضوری و مرخصی رد شده است. هر بارهم که با پدرم ملاقات می کنیم، متاسفانه رنگ زرد تر، لاغر و رنجورتر به نظر می رسد. پدرم از سال گذشته وضعیت جسمی و سلامتی اش را به ما اطلاع نمی دهد، این در حالیست که در دوسال اول زندان بارها از وضعیت سلامتی شان ابراز نگرانی می کردند و مراتب آن را به ما می گفتند. برای مثال از بیماری ریوی، فشار خون و حتی ناراحتی قلبی خودشان می گفتند، ولی از سال گذشته به ما گفت حتی اگر در شرایط بسیار سختی هم به سر ببرد باز هم مایل نیست از مشکلات جسمی خود سخن بگوید، چون به زعم ایشان گفتن این مساله هیچ دردی را دوا نمی کند و کسی نیست به این وضعیت رسیدگی کند. از سوی دیگر خودداری پدر از بازگویی شرایط سلامتی شان به این خاطرست که شخصا مایل نیستند مقامات اخباری از ناخوشایند بودن حالشان بشنوند. اما ما هر بار که به ملاقات ایشان می رویم ـ با اینکه ملاقات ها هم حضوری نیستندـ باز هم متوجه شرایط بد جسمانی و کاهش وزن ایشان نسبت به گذشته می شویم.
پیشتر وکیل آقای کبودوند گفته بودند احتمال کاهش حکم وجود دارد. تلاش های حقوقی وکیل ایشان در چه مرحله ای قرار دارد؟ آیا امیدی به کاهش حکم آقای کبودوند وجود ندارد؟
در این خصوص خانم ستوده، یکی از وکلای مدافع پدرم با تنظیم لایحه ای به نتیجه پرونده اعتراض کردند. مسئولان دادگاه هم گفتند که پرونده در حال بررسی است و احتمال قبول شدن این تقاضا وجود دارد. اما اگر واقعا چنین بود تاکنون حکم ایشان کاهش می یافت. نزدیک به چهل روز قبل هم خانم ستوده رسما به ما اعلام کردند تقاضای ایشان رد و حکم پدرم به طور قطعی تائید شده است. این بدان معناست که خانواده و وکلا دیگر هیچ گونه حقی دایر بر تقاضای اعاده دادرسی ندارند و حکم به همان شکلی که بوده باقی خواهد ماند.
آقای کبود وند فعال حقوق بشر بودند، با توجه به اینکه برای هیچ از یک از فعالان حقوق بشر چنین حکم سنگینی صادر نشده، صدور این حکم چه علتی دارد؟ ایشان به چه اتهامی محکوم شده اند؟
اتهام پدرم به طور مشخص اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل "سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان" است. دادگاه حکم 10 سال زندان را برای این اتهام صادر کرده است. پیشتر نیز شش ماه حکم تعزیری به خاطر فعالیتهای مطبوعاتی داشتند. اکنون با توجه به قطعی شدن حکم 10 سال، این حکم نیز به اجرا گذاشته شده است. در حال حاضر پدرم به بند 350 زندان اوین منتقل شده اند و تا جایی که ما خبر داریم در جریان این انتقال پیش نویس کتابی را که در طول این سالها در زندان مشغول نوشتن آن بودند ضبط کرده اند. حتی پدرم تهدید به تشکل پرونده جدید شده و این در حالی است که در طول مدت زندان حدود چهار پرونده برای پدرم تشکیل داده اند. یک بار از سوی دادگاه مهاباد محاکمه شدند. یک بار دادگاه انقلاب سپاه پاسداران به خاطر همین جرمی که اکنون به خاطر آن در زندان هستند از وی شکایت کرد که نهایتا دادگاه در خصوص این شکایت ایشان را تبرئه کرد. به همین علت پیش فرض ما این است که مسئولان حکومتی به هر قیمتی شده نمی خواهند پدرم از زندان خارج شود. این درحالی است که بیشتر افرادی که سابقا به اتهامات بسیار سنگین تر از جمله "توهین به رهبری" و سایر اتهامات سیاسی بازداشت و زندانی شده بودند، اکنون یا آزاد هستند یا حداقل امکان به مرخصی آمدن را دارند. در نتیجه به نظر ما این سخت گیری درمورد پدرم تنها دو دلیل دارد. اولا اینکه پدرم یک فعال کُرد است و دوما فعالیت های ایشان در راستای بهبود وضعیت حقوق بشر در کردستان بوده است. پدرم در طول تمام دوران فعالیتشان هیچ گونه فعالیت سیاسی ای نداشتند، از هیچ کسی حمایت حزبی نکرده و وابسته به هیچ جریان سیاسی ای نبوده اند. پدرم یک فعال حقوق بشر مستقل در کردستان بود.
به سازمان حقوق بشر کردستان اشاره کردید، پدرتان بنیانگذار این سازمان بوده اند. با اینکه این سازمان به علت فشارها در طول چند سال گذشته فعالیت چندانی نداشته است، در خصوص پرونده آقای کبودوند چه اقدامی انجام داده اند؟
دیگر اعضای سازمان حقوق بشر کردستان در طول تمام این سالها از هیچ گونه تلاشی در زمینه پرونده پدرم دریغ نکرده اند، اما سازمان، همانطور که شما به آن اشاره کردید، در طول این سالها واقعا برای فعالیتهایش تحت فشار بوده است. اعضای آن بارها احضار، تهدید و حتی بازداشت شده اند. بنابراین بنا به توصیه پدر و تصمیم گروهی فعالان سازمان، فعالیت ها در طول چند سال گذشته محدود شده است. با این شرایط به غیر از سالهای اولیه بازداشت پدر، اعضا دیگر جز صدور بیانیه و اطلاع رسانی نتوانسته اند کاری در خصوص پرونده انجام دهند.
خانواده در طول سه سال گذشته چه تلاشهایی در ارتباط با پرونده آقای کبود وند انجام داده اند؟ آیا شما به طور مستقیم از مقامات قضایی و مسئولان حکومتی درخواست رسیدگی به پرونده ایشان را کرده اید؟
یک دفترچه از درخواست هایی که برای جاهای مختلف فرستاده ایم وجود دارد. در طول این سال ها ما بارها و بارها به دفتر ریاست جمهوری، دفتر قوه قضائیه، دفتر کمیسیون حقوق اسلامی و به هر نهادی که در این رابطه وجود داشته، درخواست ارسال کرده ایم. پدر من هیچ جرمی مرتکب نشده است. هیچ توهینی به هیچ شخص یا نهادی نکرده. ایشان هیچ عملی که با قانون اساسی جمهوری اسلامی منافات داشته باشد انجام نداده. تنها خواسته پدرم از دولت حفظ حرمت انسانی شهروندان بوده است. خانواده ما نه تنها از دولت بلکه از تمام اقشار و گروه های اجتماعی نیز در خواست کرده اند که در خصوص این پرونده کاری انجام دهند.
و چه پاسخی دریافت کرده اید؟
به هیچ عنوان به درخواست های ما رسیدگی نشده است. حتی به در خواست به مرخصی آمدن پدر، که حق هر زندانی ای است پاسخ داده نشده است. ما تا کنون بیش از صد درخواست مرخصی با عناوین مختلف از جمله بیماری و یا روز عید ارسال کرده ایم، اما این درخواست ها عملا بی نتیجه مانده است. آخرین بار مادرم هفته گذشته مجددا درخواست مرخصی تقدیم کرد که باز هم بی پاسخ و نتیجه ماند.
بر اساس قانون آقای کبودوند بیش از یک سوم دوران زندان را سپری کرده اند و می توانند به مرخصی بیایند. آیا وکیل ایشان به لحاظ حقوقی این موضوع را پیگیری کردهاند؟
متاسفانه در ایران حتی بین فعالان سیاسی و زندانیان نیز تبعیض قائل می شوند. شمار زیادی از فعالان، فارغ اینکه ثابت شود یا خیر، به اتهام هایی مانند جاسوسی، خیانت به ملت، توهین به رهبری دستگیر می شوند، اما حق برخوردای از مرخصی و آزادی با قرار وثیقه را دارند. اما نوبت به پدرم که می رسد می گویند باید یک سوم حکم(البته به روایت آنها) بگذرد و اگر وزارت اطلاعات اجازه داد و دادستان قبول کرد، اجازه دارند برای مدت یک هفته به مرخصی بیایند.
با توجه به اینکه آقای کبود وند از بیماری ریوی رنج میبرند، وضیعت رسیدگی به بیماری ایشان در داخل زندان چگونه است؟
در خصوص وضعیت بهداشتی و سلامتی زندانی ها در زندان، من نمی توانم اظهار نظری بکنم، اما آن طوری که پدر به من گفتند ایشان از این امکانات برخوردار نیستند. حتی بار دومی که دچار سکته شده بودند دکتر به ایشان گفته بود داخل زندان هیچگونه امکانی برای مداوا وجود ندارد و باید به بیرون از زندان منتقل شوند، اما حتی درخواست دکترهای زندان برای انتقال پدرم به بهداری خارج از زندان رد شد. به همین دلیل است که می گویم پدرم در طول سال گذشته در رابطه با بیماری خودشان هیچ گونه صحبتی نکرده اند. ناراحتی جسمی ایشان طی تماسهای دو دقیقه ای که با خانواده میگیرند از لحن صدایشان کاملا مشخص است، ولی به خاطر اینکه خانواده نگران نشوند در مورد بیماری چیزی به ما نمی گویند.
خانم کبودوند اکنون نزدیک به چهار سال است که پدر شما در زندان هستند، خانواده در طول این چهار در چه شرایطی بوده اند؟
شاید حرفی که می خواهم بزنم درست نباشد. چون پدرمن تنها زندانی در ایران و ما هم تنها خانواده زندانی نیستیم، ضمن اینکه شرایط بد اقتصادی خانواده های زندانیان موضوع قابل اشاره ای نیست و همه می دانند که یک خانواده در نبود سرپرست و نان آور خانه در چه شرایطی قرار می گیرد. ما علاوه بر شرایط بسیار بد روحی اعضای خانواده در غیاب پدر و با توجه به اینکه هم من و هم برادرم دانشجوی دانشگاه آزاد هستیم، در شرایط مناسبی به سر نمی بریم. در این شرایط سخت من و برادر بزرگم کار می کنیم و خرج خانواده را در می آوریم. اما درآمد ما در حدی نیست که نیازهای خانواده را تامین کند. با این شرایط سخت ما بنا به وظیفه هر ماه حداقل حدود 100 هزار تومان برای پدرم در داخل زندان هزینه می کنیم. این شرایط برای افرادی که خودشان خانواده زندانی هستند قابل تصور است. هیچ کدام از خانواده های زندانیان در ایران در شرایط مناسبی به لحاظ معنوی ومادی قرار ندارند.
شما چه درخواستی از مسئولان، نهادها و فعالان مدنی در خصوص حکم پدرتان دارید؟
قبل از هر چیز اجازه بدهید از فعالان حقوق بشر گله کنم. ظلمی که این حکومت در حق پدرم کرد، دو برابر آن را فعالان و مدافعان حقوق بشر بر پدرم روا داشتند. آنهم از طریق مسکوت گذاشتن موضوع بازداشت پدرم. من برای تلاشهای آنها به ویژه در سالهای اولییه بازداشت پدرم احترام زیادی قائلم و از همه آنها تشکر می کنم. بسیاری از سازمان ها و اشخاص در آن زمان از طریق بیانیه، پیگیری و همدردی با خانواده تلاش کردند. اما موضوع پدرم به مرور زمان مسکوت ماند و به فراموشی سپرده شد. در حالیکه پدر من یک فعال حقوق بشر واقعی بود و هیچ گناهی مرتکب نشده بود. شاید تنها جرم پدرم من این بود که مستقل بود و برای آزادی همه تلاش می کرد. کاش نهادهای حقوق بشری اگر نمی توانند فشاری برای آزادی پدرم بیاورند، حداقل برای مرخصی او تلاش می کردند. اکنون چهار سال است که پدرم به خانه برنگشته است، حتی قبل از آن هم به علت تلاشهای حقوق بشریشان خیلی کم در جمع خانواده بود. شاید این موضوع به نظر خیلی ها تکراری بیاید، اما فقدان پدر برای یک خانواده هیچ گاه عادت نمی شود.
خانم کبودوند پدرتان زمانی به زندان رفت که شما یک نوجوان بودید، اکنون چهار سال می گذرد و شما به دانشگاه رفته اید؛ چه پیامی برای پدر در بندتان دارید؟
به پدرم می گویم که دوستش دارم و دلم برایش تنگ شده است. به او می گویم به راهی که رفته است افتخار می کنم. از اینکه تا این لحظه به اعتقادات انسانی اش پایبند بوده و مثل خیلی های دیگر صحنه را خالی نکرده است به عنوان دختر ایشان به خود می بالم. من دست چنین پدری را می بوسم و به او افتخار می کنم.