اخبار روز:
سخنان محمود احمدی نژاد در دیدار ۱۰ روز پیش خود با نمایندگان مجلس نهم در سایت روزنامه ی ایران (شبکه ی ایران) منتشر شد.
به گزارش شرق به نقل از تابناک این سخنان مربوط به ملاقات روز ٣۱ اردیبهشت احمدی نژاد با نمایندگان مجلس نهم است. این دیدار در روزهایی که چالش میان نمایندگان نزدیک به دولت و نمایندگان طرفدار علی لاریجانی بر سر تعیین هیاترییسه مجلس بالا گرفته بود، انجام شد. در آن زمان خبری از این دیدار به رسانهها نرسید. احمدی نژاد در این سخنرانی به گوشه هایی از مسابقه ی کسب ثروت در جمهوری اسلامی اشاره می کند و از جمله منابع عظیمی را که مجلس در بودجه ی ۹۱ برای خودش در نظر گرفته است، مورد انتقاد قرار می دهد.
وی در بخشی از سخنانش می گوید: اصلا برای چه انقلاب شده؟ برای چه شما وارد انقلاب شدهاید؟ آیا انقلاب شده که ما یک حکومتی درست کنیم و با همدیگر حزببازی در بیاریم و بجنگیم تا این، آن یکی را خراب کند و بیاید سر قدرت؟ هرکسی هم رسید سر قدرت، جیب خودش و فامیلهایش را پر کند و بعد هم هزار نوع مسایل فرعی درست کنیم تا کسی به این چیزها توجه نکند. آیا برای این انقلاب شد؟ آیا برای این انقلاب شد که بخش عمدهای از مدیران ارشد کشور از جنوب شهر، از روستاها، از جاهای دور بلند شوند و بیایند بروند بالانشین شهر تهران شوند؟ وقتی این افراد آمدند در مسوولیت، دو زار نداشتند که برای زندگیشان خرج کنند، ولی بعد بشوند میلیاردر و صاحب کارخانه و تجارت! برای این انقلاب شد که برای گرفتن پستها بزنند توی سر و کله هم و دین و خدا و پیغمبر و همه مقدسات را خرج کنیم؟
احمدی نژاد این عنوانها و مقامها را پوچ و بیارزش می داند و میگوید: هیچ چیز در این عنوانها نیست. آیا برای من و شمایی که اینجا نشستهایم بالاتر از ریاستجمهوری مقامی هم هست؟ رییس مجلس هم اگر بشویم، باز به اندازه ریاستجمهوری نیستیم زیرا رییسجمهور بعد از مقام رهبری بالاترین مقام رسمی کشور و نماد یک ملت است و اگر این در جهت تعالی انسان، اجرای عدالت و پاکی و احقاق حقوق ملت نباشد، خسر دنیا و الآخرت. احمدینژاد ادامه میدهد: امام چقدر زیبا فرمود و بعد هم رهبری فرمودند که ما نوکر مردمیم. به خدا نوکری مردم بالاترین مقام در این عالم هستی است. امیرالمومنین تمام وجودش خدمت به ملت بود. رییس دولت دهم با تاکید مجدد بر اینکه این عنوانها هیچ ارزشی ندارد، خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی میگوید: این تذکر بهخصوص برای مجلس است. چرا میگویم مجلس؟ بالاخره دولت، علاوه بر اینکه ملت بر آن نظارت میکند، بیش از ۱۰ سازمان نیز بر آن نظارت میکنند؛ بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، دیوان عدالت، دستگاه قضایی، هیاترییسه و الی ماشاالله. رییس بازرسی کل کشور هم که هی راه میرود و به دولت فحش میدهد! اما کسی جز خدای متعال بر مجلس نظارت نمیکند. به هر حال در قانون اساسی ما آمده که کسی بر مجلس نظارت ندارد؛ شاید هم این نقص است. وی ادامه میدهد: هم من باید مراقب باشم و هم شما. ما در جایی آمدهایم که شیطان میآید خیمه میزند زیرا این هم قدرت است و هم فرصت. ما میتوانیم یک حرف بزنیم و بازار را به هم بریزیم و تصمیم بگیریم هر طرف که میخواهیم برود. به همین دلیل اینجا خطر خیلی زیاد است.
احمدینژاد با اشاره به اینکه همه ما مسوول هستیم، بیان داشت: خدا روزی را نیارد که مردمی که ما را انتخاب کردهاند بگویند، حیف، چی میخواستیم و چی شد! وی با بیان اینکه ملت در راس امور هستند، میگوید: اینکه برخی میگویند ما نماینده ملت هستیم، باید گفت همه ما نماینده ملت هستیم. بالاخره نمایندهترین نمایندههای ملت، رییسجمهور است ولی من میگویم بنده نوکر ملت و کوچک همه شماها هم هستم.
وی ادامه میدهد: مساله اصلی اینها نیست؛ ما باید بایستیم کنار هم و به هم کمک بدهیم. خدا نگذرد از آنهایی که باندبازی را وارد عرصه انقلاب کردند. یادمان رفته که یک روزی به افراد میآمدند و میگفتند بیا مسوولیت بپذیر و افراد نمیپذیرفتند و میگفتند فلانی بهتر از بنده است. به بسیاری از جمله همین آقای ثمره گفتند بیا فلان مسوولیت را بگیر، میگفتند فعلا باید برویم به جبهه، خدمت بسیجیها. به بسیاری حقوق میدادند ولی نمیگرفتند، اما حالا ببینیم کجا ایستادهایم؛ دولت بودجه تصویب میکند و مجلس هم برای خودش و در این وسط ملت هم بیخیال!
احمدینژاد در ادامه میگوید: ملت از همه چیزش گذشته است و به خدا بد است این بودجه مصوب سال ۱٣۹۱ پسفردا منتشر شود؛ والله من باید سرم را از خجالت بیارم پایین. فلان نهاد ٣۰ کارمند دارد، ٣۰میلیارد بودجهاش است و آن یکی ۵۰۰ کارمند دارد، ۵۰۰میلیارد بودجه دارد، بدون اینکه خدماتی به مردم بدهند؛ نه میخواهد جادهای بسازد و نه مدرسهای و فقط همینطوری برای خودمان مینویسیم. بیخیال بیتالمال؛ امان از بیتالمالی که امیرالمومنین با برادرش اینگونه رفتار کرد. ولی ما همینطوری بیخیال مینویسیم و بعد هم توجیه داریم که تصویب شده است.
احمدینژاد با اشاره به اینکه باید امروز به دنیا یک الگو بدهیم، اظهار میکند: بیاییم خودمان به آن چیزی که در این ٣٣ سال ساختهایم نگاهی بیندازیم و ببینیم که تا چه میزان برای دیگر ملتها جاذبه دارد یا اصلا برای خودمان هم جذاب است یا میخواهیم اصلاحش کنیم؟ بعضی مسایل را که هم شما میدانید و هم ما، نمیتوانیم بگوییم که اگر بیان شود دنیا میریزد بر سر ملت ما و البته تحملش نیز بسیار سخت است. در جمهوری اسلامی که باید مظهر عدالت، خدا و پیغمبر باشد انسان این گوشه و کنار چیزهایی میشوند که باورکردنش سخت است. به همین دلیل من و شما باید مراقب باشیم و اگر جایی بیعدالتی دیدیم، باید بایستیم، حتی اگر مخالف و دشمن ما دارد ادعای عدالت میکند، زیرا ما تعهد دادیم که اینگونه عمل کنیم.
وی میگوید: توجیهاتی از ابتدای دوره انقلاب بود، درست است که در مقاطعی نمیشد به یک بخشدار هم گفت بالای چشمت ابرو است! چه برسد به بالاتر از آن، زیرا سریع فریاد میآوردند نظام! اما نظام بر عدالت و ایمان ادامه پیدا میکند. والله نمیشود ظاهرش را درست کنیم ولی داخلش خراب باشد و اینجاست که من و شما ماموریم که داخلش را درست کنیم.
احمدی نژآد ادامه میدهد: حالا باز من و شما فردا میرویم سر کار و آنقدر در کار خبر، حدیث و سروصدا میشنویم که حد ندارد. رسانهها هم ماشاءلله کم نداریم؛ هرکدام از رسانهها در جمهوری اسلامی آزادتر از آزاد هستند. برخی فکر نمیکنند که سخن گفتن خودش عمل است، تعهدآور است و نمیشود به هرکسی تهمت و افترا بزنیم و دروغ بگوییم. یک خبری شنیدهایم و بررسی نکرده منتشرش میکنیم.
احمدی نژاد در ادامه به بیان نمونهای پرداخت و اظهار کرد: هفته قبل یکی از کمیسیونهای مجلس گزارشی درباره پول بانک مرکزی و شبعید خواند واقعا خلاف بود. هرسال دولت این مصوبه را دارد و قانون بودجه است و دولت به بانک مرکزی دستور میدهد که این مقداری را که تصویب کردهاند شما باید بدهید. این روال هر سال است. اما این را دولت سری تصویب میکند، زیرا دشمن با این استدلال که بانک مرکزی زیرنظر دولت است، به دنبال تحریم بانک مرکزی است و دولت هم تلاش دارد که هیچ سندی ندهد که بانک مرکزی زیر نظر من است. ولی برادر عزیزی حرف دو نفر مخالف را میشنود و یک سندی دستش میآید و بدون آنکه حرف ما را بشنود، آن را منتشر میکند و بعد آقای حسینی و بهمنی باید کلی سفر بروند و این و آن را ببینند که بگویند این نیست. احمدینژاد میگوید: این دولت راه را باز کرد و نمایندهها را در دولت آورد. کاری که قبل از این هیچکس انجام نداده بود؛ ما گفتیم بیایید در جلسه دولت بنشینیم و حرف بزنیم. در دولتهای قبل یک نماینده اگر میخواست یک وزیر را ببیند باید میرفت پشت دفترش مینشست و منتظر میماند. احمدینژاد در پایان با بیان اینکه میخواهم یک شوخی هم با شما بکنم، میگوید: ایکاش مجلس همینجا میماند. اینجا همه به هم نزدیکتر و صمیمیتر بودند. حالا همه رفتند زیر آن هرم بزرگ! و ۲۰۰میلیارد تومان امسال بودجه گذاشتهاند برای کار عمرانی مجلس! خدا بده برکت! ۱٣۵میلیارد هم گذاشتهاند برای دفاتر نمایندهها! نفری ۴۵۰میلیون تومان! خدا به داد همه ما برسد!
به گزارش شرق به نقل از تابناک این سخنان مربوط به ملاقات روز ٣۱ اردیبهشت احمدی نژاد با نمایندگان مجلس نهم است. این دیدار در روزهایی که چالش میان نمایندگان نزدیک به دولت و نمایندگان طرفدار علی لاریجانی بر سر تعیین هیاترییسه مجلس بالا گرفته بود، انجام شد. در آن زمان خبری از این دیدار به رسانهها نرسید. احمدی نژاد در این سخنرانی به گوشه هایی از مسابقه ی کسب ثروت در جمهوری اسلامی اشاره می کند و از جمله منابع عظیمی را که مجلس در بودجه ی ۹۱ برای خودش در نظر گرفته است، مورد انتقاد قرار می دهد.
وی در بخشی از سخنانش می گوید: اصلا برای چه انقلاب شده؟ برای چه شما وارد انقلاب شدهاید؟ آیا انقلاب شده که ما یک حکومتی درست کنیم و با همدیگر حزببازی در بیاریم و بجنگیم تا این، آن یکی را خراب کند و بیاید سر قدرت؟ هرکسی هم رسید سر قدرت، جیب خودش و فامیلهایش را پر کند و بعد هم هزار نوع مسایل فرعی درست کنیم تا کسی به این چیزها توجه نکند. آیا برای این انقلاب شد؟ آیا برای این انقلاب شد که بخش عمدهای از مدیران ارشد کشور از جنوب شهر، از روستاها، از جاهای دور بلند شوند و بیایند بروند بالانشین شهر تهران شوند؟ وقتی این افراد آمدند در مسوولیت، دو زار نداشتند که برای زندگیشان خرج کنند، ولی بعد بشوند میلیاردر و صاحب کارخانه و تجارت! برای این انقلاب شد که برای گرفتن پستها بزنند توی سر و کله هم و دین و خدا و پیغمبر و همه مقدسات را خرج کنیم؟
احمدی نژاد این عنوانها و مقامها را پوچ و بیارزش می داند و میگوید: هیچ چیز در این عنوانها نیست. آیا برای من و شمایی که اینجا نشستهایم بالاتر از ریاستجمهوری مقامی هم هست؟ رییس مجلس هم اگر بشویم، باز به اندازه ریاستجمهوری نیستیم زیرا رییسجمهور بعد از مقام رهبری بالاترین مقام رسمی کشور و نماد یک ملت است و اگر این در جهت تعالی انسان، اجرای عدالت و پاکی و احقاق حقوق ملت نباشد، خسر دنیا و الآخرت. احمدینژاد ادامه میدهد: امام چقدر زیبا فرمود و بعد هم رهبری فرمودند که ما نوکر مردمیم. به خدا نوکری مردم بالاترین مقام در این عالم هستی است. امیرالمومنین تمام وجودش خدمت به ملت بود. رییس دولت دهم با تاکید مجدد بر اینکه این عنوانها هیچ ارزشی ندارد، خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی میگوید: این تذکر بهخصوص برای مجلس است. چرا میگویم مجلس؟ بالاخره دولت، علاوه بر اینکه ملت بر آن نظارت میکند، بیش از ۱۰ سازمان نیز بر آن نظارت میکنند؛ بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، دیوان عدالت، دستگاه قضایی، هیاترییسه و الی ماشاالله. رییس بازرسی کل کشور هم که هی راه میرود و به دولت فحش میدهد! اما کسی جز خدای متعال بر مجلس نظارت نمیکند. به هر حال در قانون اساسی ما آمده که کسی بر مجلس نظارت ندارد؛ شاید هم این نقص است. وی ادامه میدهد: هم من باید مراقب باشم و هم شما. ما در جایی آمدهایم که شیطان میآید خیمه میزند زیرا این هم قدرت است و هم فرصت. ما میتوانیم یک حرف بزنیم و بازار را به هم بریزیم و تصمیم بگیریم هر طرف که میخواهیم برود. به همین دلیل اینجا خطر خیلی زیاد است.
احمدینژاد با اشاره به اینکه همه ما مسوول هستیم، بیان داشت: خدا روزی را نیارد که مردمی که ما را انتخاب کردهاند بگویند، حیف، چی میخواستیم و چی شد! وی با بیان اینکه ملت در راس امور هستند، میگوید: اینکه برخی میگویند ما نماینده ملت هستیم، باید گفت همه ما نماینده ملت هستیم. بالاخره نمایندهترین نمایندههای ملت، رییسجمهور است ولی من میگویم بنده نوکر ملت و کوچک همه شماها هم هستم.
وی ادامه میدهد: مساله اصلی اینها نیست؛ ما باید بایستیم کنار هم و به هم کمک بدهیم. خدا نگذرد از آنهایی که باندبازی را وارد عرصه انقلاب کردند. یادمان رفته که یک روزی به افراد میآمدند و میگفتند بیا مسوولیت بپذیر و افراد نمیپذیرفتند و میگفتند فلانی بهتر از بنده است. به بسیاری از جمله همین آقای ثمره گفتند بیا فلان مسوولیت را بگیر، میگفتند فعلا باید برویم به جبهه، خدمت بسیجیها. به بسیاری حقوق میدادند ولی نمیگرفتند، اما حالا ببینیم کجا ایستادهایم؛ دولت بودجه تصویب میکند و مجلس هم برای خودش و در این وسط ملت هم بیخیال!
احمدینژاد در ادامه میگوید: ملت از همه چیزش گذشته است و به خدا بد است این بودجه مصوب سال ۱٣۹۱ پسفردا منتشر شود؛ والله من باید سرم را از خجالت بیارم پایین. فلان نهاد ٣۰ کارمند دارد، ٣۰میلیارد بودجهاش است و آن یکی ۵۰۰ کارمند دارد، ۵۰۰میلیارد بودجه دارد، بدون اینکه خدماتی به مردم بدهند؛ نه میخواهد جادهای بسازد و نه مدرسهای و فقط همینطوری برای خودمان مینویسیم. بیخیال بیتالمال؛ امان از بیتالمالی که امیرالمومنین با برادرش اینگونه رفتار کرد. ولی ما همینطوری بیخیال مینویسیم و بعد هم توجیه داریم که تصویب شده است.
احمدینژاد با اشاره به اینکه باید امروز به دنیا یک الگو بدهیم، اظهار میکند: بیاییم خودمان به آن چیزی که در این ٣٣ سال ساختهایم نگاهی بیندازیم و ببینیم که تا چه میزان برای دیگر ملتها جاذبه دارد یا اصلا برای خودمان هم جذاب است یا میخواهیم اصلاحش کنیم؟ بعضی مسایل را که هم شما میدانید و هم ما، نمیتوانیم بگوییم که اگر بیان شود دنیا میریزد بر سر ملت ما و البته تحملش نیز بسیار سخت است. در جمهوری اسلامی که باید مظهر عدالت، خدا و پیغمبر باشد انسان این گوشه و کنار چیزهایی میشوند که باورکردنش سخت است. به همین دلیل من و شما باید مراقب باشیم و اگر جایی بیعدالتی دیدیم، باید بایستیم، حتی اگر مخالف و دشمن ما دارد ادعای عدالت میکند، زیرا ما تعهد دادیم که اینگونه عمل کنیم.
وی میگوید: توجیهاتی از ابتدای دوره انقلاب بود، درست است که در مقاطعی نمیشد به یک بخشدار هم گفت بالای چشمت ابرو است! چه برسد به بالاتر از آن، زیرا سریع فریاد میآوردند نظام! اما نظام بر عدالت و ایمان ادامه پیدا میکند. والله نمیشود ظاهرش را درست کنیم ولی داخلش خراب باشد و اینجاست که من و شما ماموریم که داخلش را درست کنیم.
احمدی نژآد ادامه میدهد: حالا باز من و شما فردا میرویم سر کار و آنقدر در کار خبر، حدیث و سروصدا میشنویم که حد ندارد. رسانهها هم ماشاءلله کم نداریم؛ هرکدام از رسانهها در جمهوری اسلامی آزادتر از آزاد هستند. برخی فکر نمیکنند که سخن گفتن خودش عمل است، تعهدآور است و نمیشود به هرکسی تهمت و افترا بزنیم و دروغ بگوییم. یک خبری شنیدهایم و بررسی نکرده منتشرش میکنیم.
احمدی نژاد در ادامه به بیان نمونهای پرداخت و اظهار کرد: هفته قبل یکی از کمیسیونهای مجلس گزارشی درباره پول بانک مرکزی و شبعید خواند واقعا خلاف بود. هرسال دولت این مصوبه را دارد و قانون بودجه است و دولت به بانک مرکزی دستور میدهد که این مقداری را که تصویب کردهاند شما باید بدهید. این روال هر سال است. اما این را دولت سری تصویب میکند، زیرا دشمن با این استدلال که بانک مرکزی زیرنظر دولت است، به دنبال تحریم بانک مرکزی است و دولت هم تلاش دارد که هیچ سندی ندهد که بانک مرکزی زیر نظر من است. ولی برادر عزیزی حرف دو نفر مخالف را میشنود و یک سندی دستش میآید و بدون آنکه حرف ما را بشنود، آن را منتشر میکند و بعد آقای حسینی و بهمنی باید کلی سفر بروند و این و آن را ببینند که بگویند این نیست. احمدینژاد میگوید: این دولت راه را باز کرد و نمایندهها را در دولت آورد. کاری که قبل از این هیچکس انجام نداده بود؛ ما گفتیم بیایید در جلسه دولت بنشینیم و حرف بزنیم. در دولتهای قبل یک نماینده اگر میخواست یک وزیر را ببیند باید میرفت پشت دفترش مینشست و منتظر میماند. احمدینژاد در پایان با بیان اینکه میخواهم یک شوخی هم با شما بکنم، میگوید: ایکاش مجلس همینجا میماند. اینجا همه به هم نزدیکتر و صمیمیتر بودند. حالا همه رفتند زیر آن هرم بزرگ! و ۲۰۰میلیارد تومان امسال بودجه گذاشتهاند برای کار عمرانی مجلس! خدا بده برکت! ۱٣۵میلیارد هم گذاشتهاند برای دفاتر نمایندهها! نفری ۴۵۰میلیون تومان! خدا به داد همه ما برسد!
اخبار روز:
اعتماد - ثمینا رستگاری: تا انتخابات ریاستجمهوری دوره یازدهم یک سال باقی
مانده است اما از همین الان بیشترین اخبار سایتهای اصولگرا مربوط به این
اتفاق یک سال دیگر است، البته افرادی مثل رضایی و قالیباف هم که پشتکار
مثالزدنی برای شرکت در انتخابات دارند از همین الان خود را برای
سخنرانیهای تبلیغاتیشان آماده میکنند. چهارشنبه گذشته محسن رضایی نظرات
خود را درباره انتخابات و تشکیل دولت ائتلافی بیان کرد. پیش از آن محمدباقر
قالیباف در اینباره اظهارنظر کرده بود و گمانهزنیهایی درباره گزینههای
احتمالی احزاب مختلف چون موتلفه هم در رسانهها منتشر شد. اما از روز
گذشته خط دیگری هم در خبرگزاری فارس در پی گرفته شد با لحنی آرام و با به
رسمیت شناختن اصلاحطلبان در عرصه؛ دو نکتهیی که در قیاس با عملکرد این
خبرگزاری در بدو امر موجب حیرت خواننده میشود. اخبار مربوط به حضور
اصلاحطلبان در این انتخابات بازتاب بیشتری از اعلام برنامههای قالیباف و
رضایی داشت، چرا که بخشی از جامعه اصلاحطلبی معتقد است هنوز بستر برای
فعالیت این قشر مهیا نیست و بخشی دیگر هم به جبر روزگار سکوت اختیار کرده
است. تاکنون هر خبری درباره مانیفست اصلاحطلبی و رایزنی برای معرفی
کاندیدای اصلاحطلب در ریاستجمهوری دور یازدهم تکذیب شده، اما مراسم ختم
برادر موسویخویینیها نقطه شروع ماجرایی دیگر بود؛ ماجرایی که پیگیریهای
«اعتماد» نشان از عدم تکذیب آن داشت. خبرنگار فارس در این مراسم به سراغ
صاحب عزای مراسم رفت. موسویخویینیها، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون هم
به او گفت ما حتما برای انتخابات ریاستجمهوری برنامه داریم و نمیشود که
بیبرنامه باشیم. هر چند اظهارنظر در این باره زود است اما ما قطعا تصمیم
داریم در انتخابات شرکت کنیم، البته این حرف نظر شخصی بنده است اما هنوز
درباره نحوه حضور اصلاحطلبان جلسهیی نداشتهایم. ما رییس داریم؛ این
سوالات را باید از آقای خاتمی بپرسید.
موسویخوئینیها درباره مانیفست اصلاحطلبی گفت: من مانیفست اصلاحطلبی را ندیدهام و از آن بیخبرم؛ شما از خیلی چیزها خبر دارید که ما از آن بیاطلاعیم.
وی با بیان اینکه اگر بتوانم در روز ۱۴ خرداد به حرم امام بیایم، شما را دعا خواهم کرد، جمع خبرنگاران را ترک کرده است.
خبرنگار فارس به سراغ محمدعلی ابطحی هم رفت و از قول او نوشت مقدمات حضور اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری در حال فراهم شدن است. مدیریت اصلاحطلبی دچار فضایی است که تا انتخابات ۹۲ میتواند خود را از آن نجات دهد.
از نظر او با توجه به حضور اکثر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی آنها در انتخابات ریاستجمهوری نیز طبیعتا حضور فعالی خواهند داشت.
این عضو جبهه اصلاحات که دو سال پیش اخبار دادگاهش در فارس منتشر شده بود در خصوص چگونگی اعتماد مجدد مردم به جریان اصلاحطلبی نیز گفت: اصلاحطلبی بدنه ریشهدار در جامعه است، از این رو فکر میکنم از نظر مخاطبان اصلاحطلبی آسیبی ندیده است.
ابطحی در خصوص احتمال کاندیداتوری سیدحسن خمینی گفت: اگر وی اراده کند و به انتخابات بیاید گزینه بسیار خوبی است اما فکر نمیکنم چنین ارادهیی داشته باشد.
نکته جالب در این اخبار تغییر لحن فارس نسبت به اصلاحطلبان است که دیگر به هیچ عنوان و لقبی خوانده نشدهاند بلکه اصلاحطلب بودن و عضویت آنها در احزاب اصلاحطلب به رسمیت شناخته شده است. اما فارغ از این نکته سوالی که باید مطرح کرد این است که آیا اتفاقی در حال وقوع است؟ آیا برای بازگشت اصلاحطلبان برنامهریزی انجام شده و آنها میخواهند به عرصه قدرت برگردند؟
پیش از این سیدحسن خمینی ۱۴ خرداد را فرصت برا ایجاد وحدت میان همه جریانها سیاس کشور دانسته بود؛ موضوعی که برخی رسانههای اصولگرا از آن به عنوان چراغ سبزی به خاتمی برای بازگشت به عرصه سیاسی کشور نام بردند.
علیمحمد غریبانی از اعضای شورای هماهنگی اصلاحات در همین زمینه به «اعتماد» گفت: درباره فعالیت اصلاحطلبان در عرصه سیاسی کشور خبرهای خوبی هست که پس از برگزاری مراسم ارتحال امام(ره) اعلام خواهد شد و بسیاری از مسائل را روشن خواهد کرد. وی با بیان اینکه درباره مانیفست اصلاحطلبی تاکنون چیزی نشنیدهام، تصریح کرد: تاکنون شخص خاصی برای شرکت در انتخابات سال ۹۲ از سوی اصلاحطلبان مشخص نشده و هنوز مشخص نیست اصلاحطلبان برای حضور در کنشهای سیاسی کشور چه برنامهیی داشته باشند. هر برنامهیی باشد مطمئنا بهطور رسمی از سوی شورای هماهنگی اصلاحات اعلام میشود و نباید به هر حرف و اظهار نظری اعتماد کرد. گاهی اوقات اظهار نظر یک شخص به تمام طیف اصلاحطلبان تعمیم داده میشود و از آن به عنوان برنامههای اصلاحات نام میبرند.
اما این تنها خط سیاسی نیست که رسانههای اصولگرا نسبت به انتخابات سال ۹۲ در پی گرفتهاند؛ خط دیگر پررنگ کردن خطر جریان انحرافی برای انتخابات آینده است، در همین زمینه فارس به نقل از غلامعلی جعفرزاده، نماینده رشت خبری منتشر کرد با تیتر «برنامهریزی جریان انحرافی برای انتخابات ریاستجمهوری».
او در جمع خبرنگاران با اشاره به وضعیت انتخابات ریاستجمهوری ایران و نقش فعالیت جریان به زعم او انحرافی و فتنه در این عرصه، اظهار داشت: جریان فتنه دیگر نمیتواند در این عرصه ورود کند و عملا کنار رفته است. وی با بیان اینکه جریان انحرافی برای ریاستجمهوری برنامه قوی دارد، عنوان کرد: کدهایی در اختیار داریم که نشان میدهد جریان انحرافی برنامه مدون دارد و نمایندگان اصولگرا باید در این زمینه به صورت جدی ورود کنند.
شاید بتوان با در کنار هم قرار دادن این اخبار به یک نتیجه رسید و آن اینکه اصولگرایان برای ورود به میدان انتخابات سال ۹۲ دست به یک اولویتبندی زدهاند. آنها در این انتخابات دو رقیب برای خود متصورند؛ اصلاحطلبان و جریان نزدیک به احمدینژاد. اولی سالهاست از قدرت بیرون آمده و تا همین چند وقت پیش خبرگزاری فارس بدون القاب فتنهگر از آنها یادی نمیکرد. این گروه بدنه اجتماعی دارند اما متناسب با این بدنه سهمی در قدرت ندارند. دومی اما ریشههای قدرتش تا دورترین شهرستانها رسیده است. بر مجاری قدرت و ثروت بیشماری کنترل دارد و یک قوه مهم به نام مجریه از آن اوست. یعنی برخلاف اصلاحطلبان بیرون مانده از قدرت، اینها در مرکز قدرت نشستهاند و برای انتخابات بعدی هم پول دارند، هم توانایی و هم انگیزه برای پیروزی. در نتیجه اصولگرایان برای مقابله با این دو رقیب ترجیح میدهند از رقیبی شروع کنند که از میدان به در کردنش سختتر است. از نظر آنها مقابله با اصلاحطلبان توان و انرژی و زمان کمتری لازم دارد چرا که اولا آنها را در پشت فیلتر شورای نگهبان نگه داشتن کار سختی نیست و اصلاح طلبان به این کار عادت دیرینه دارند.
ثانیا از این فیلتر هم بگذرند برای قانع کردن بدنه اجتماعی خود برای رفتن به پای صندوق راه سختی در پیش دارند چرا که افزایش رادیکالیسم در درون وبیرون آنکه نتیجه عمل و عکس العمل گروه های افراطی است، توانسته طیف رادیکال در حوزه منتقدان را هم تقویت کند.
اما این مشکلات را نزدیکان احمدینژاد ندارند و پروندههای کیفری به آنها که میرسد بلااثر میشود. همین الان هم رسانههای منتقد دولت از پررنگ کردن تیترهایی مثل اینکه «احمدینژاد کسی نیست که به راحتی قدرت را واگذار کنند» ابایی ندارند، هر چند گوینده آن صادق زیباکلام باشد اما در راس اخبار آنها قرار میگیرد.
حال باید منتظر ماند؛ انتظار برای اینکه آیا احمدینژاد در پایان دورهاش همانطور که خودش میگوید به اتاق کارش در دانشگاه علم و صنعت برمیگردد و برای صلح جهانی تلاش میکند یا اینکه برای تحویل پست به یکی از یارانش برنامهیی در سر دارد. باز هم باید منتظر بود که اصلاحطلبان چه میکنند. آنها در این دوران عسرت محروم از همه امکاناتی که تا یک دهه پیش داشتند با بدنه اجتماعی سرخورده از اوضاع و شرایط روزگار چگونه به میدان خواهند آمد. آخرین تجربه آنها که شرکت در انتخابات مجلس نهم بود چندان خاطره خوشی در ذهنشان ایجاد نکرده اما میتوانند عطف به سابقه تمامی انتخابات ریاستجمهوری، روی فضایی که در سه ماهه آخر انتخابات شکل میگیرد و نیروهایی سیاسی را به صف میکند حساب کنند.
موسویخوئینیها درباره مانیفست اصلاحطلبی گفت: من مانیفست اصلاحطلبی را ندیدهام و از آن بیخبرم؛ شما از خیلی چیزها خبر دارید که ما از آن بیاطلاعیم.
وی با بیان اینکه اگر بتوانم در روز ۱۴ خرداد به حرم امام بیایم، شما را دعا خواهم کرد، جمع خبرنگاران را ترک کرده است.
خبرنگار فارس به سراغ محمدعلی ابطحی هم رفت و از قول او نوشت مقدمات حضور اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری در حال فراهم شدن است. مدیریت اصلاحطلبی دچار فضایی است که تا انتخابات ۹۲ میتواند خود را از آن نجات دهد.
از نظر او با توجه به حضور اکثر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی آنها در انتخابات ریاستجمهوری نیز طبیعتا حضور فعالی خواهند داشت.
این عضو جبهه اصلاحات که دو سال پیش اخبار دادگاهش در فارس منتشر شده بود در خصوص چگونگی اعتماد مجدد مردم به جریان اصلاحطلبی نیز گفت: اصلاحطلبی بدنه ریشهدار در جامعه است، از این رو فکر میکنم از نظر مخاطبان اصلاحطلبی آسیبی ندیده است.
ابطحی در خصوص احتمال کاندیداتوری سیدحسن خمینی گفت: اگر وی اراده کند و به انتخابات بیاید گزینه بسیار خوبی است اما فکر نمیکنم چنین ارادهیی داشته باشد.
نکته جالب در این اخبار تغییر لحن فارس نسبت به اصلاحطلبان است که دیگر به هیچ عنوان و لقبی خوانده نشدهاند بلکه اصلاحطلب بودن و عضویت آنها در احزاب اصلاحطلب به رسمیت شناخته شده است. اما فارغ از این نکته سوالی که باید مطرح کرد این است که آیا اتفاقی در حال وقوع است؟ آیا برای بازگشت اصلاحطلبان برنامهریزی انجام شده و آنها میخواهند به عرصه قدرت برگردند؟
پیش از این سیدحسن خمینی ۱۴ خرداد را فرصت برا ایجاد وحدت میان همه جریانها سیاس کشور دانسته بود؛ موضوعی که برخی رسانههای اصولگرا از آن به عنوان چراغ سبزی به خاتمی برای بازگشت به عرصه سیاسی کشور نام بردند.
علیمحمد غریبانی از اعضای شورای هماهنگی اصلاحات در همین زمینه به «اعتماد» گفت: درباره فعالیت اصلاحطلبان در عرصه سیاسی کشور خبرهای خوبی هست که پس از برگزاری مراسم ارتحال امام(ره) اعلام خواهد شد و بسیاری از مسائل را روشن خواهد کرد. وی با بیان اینکه درباره مانیفست اصلاحطلبی تاکنون چیزی نشنیدهام، تصریح کرد: تاکنون شخص خاصی برای شرکت در انتخابات سال ۹۲ از سوی اصلاحطلبان مشخص نشده و هنوز مشخص نیست اصلاحطلبان برای حضور در کنشهای سیاسی کشور چه برنامهیی داشته باشند. هر برنامهیی باشد مطمئنا بهطور رسمی از سوی شورای هماهنگی اصلاحات اعلام میشود و نباید به هر حرف و اظهار نظری اعتماد کرد. گاهی اوقات اظهار نظر یک شخص به تمام طیف اصلاحطلبان تعمیم داده میشود و از آن به عنوان برنامههای اصلاحات نام میبرند.
اما این تنها خط سیاسی نیست که رسانههای اصولگرا نسبت به انتخابات سال ۹۲ در پی گرفتهاند؛ خط دیگر پررنگ کردن خطر جریان انحرافی برای انتخابات آینده است، در همین زمینه فارس به نقل از غلامعلی جعفرزاده، نماینده رشت خبری منتشر کرد با تیتر «برنامهریزی جریان انحرافی برای انتخابات ریاستجمهوری».
او در جمع خبرنگاران با اشاره به وضعیت انتخابات ریاستجمهوری ایران و نقش فعالیت جریان به زعم او انحرافی و فتنه در این عرصه، اظهار داشت: جریان فتنه دیگر نمیتواند در این عرصه ورود کند و عملا کنار رفته است. وی با بیان اینکه جریان انحرافی برای ریاستجمهوری برنامه قوی دارد، عنوان کرد: کدهایی در اختیار داریم که نشان میدهد جریان انحرافی برنامه مدون دارد و نمایندگان اصولگرا باید در این زمینه به صورت جدی ورود کنند.
شاید بتوان با در کنار هم قرار دادن این اخبار به یک نتیجه رسید و آن اینکه اصولگرایان برای ورود به میدان انتخابات سال ۹۲ دست به یک اولویتبندی زدهاند. آنها در این انتخابات دو رقیب برای خود متصورند؛ اصلاحطلبان و جریان نزدیک به احمدینژاد. اولی سالهاست از قدرت بیرون آمده و تا همین چند وقت پیش خبرگزاری فارس بدون القاب فتنهگر از آنها یادی نمیکرد. این گروه بدنه اجتماعی دارند اما متناسب با این بدنه سهمی در قدرت ندارند. دومی اما ریشههای قدرتش تا دورترین شهرستانها رسیده است. بر مجاری قدرت و ثروت بیشماری کنترل دارد و یک قوه مهم به نام مجریه از آن اوست. یعنی برخلاف اصلاحطلبان بیرون مانده از قدرت، اینها در مرکز قدرت نشستهاند و برای انتخابات بعدی هم پول دارند، هم توانایی و هم انگیزه برای پیروزی. در نتیجه اصولگرایان برای مقابله با این دو رقیب ترجیح میدهند از رقیبی شروع کنند که از میدان به در کردنش سختتر است. از نظر آنها مقابله با اصلاحطلبان توان و انرژی و زمان کمتری لازم دارد چرا که اولا آنها را در پشت فیلتر شورای نگهبان نگه داشتن کار سختی نیست و اصلاح طلبان به این کار عادت دیرینه دارند.
ثانیا از این فیلتر هم بگذرند برای قانع کردن بدنه اجتماعی خود برای رفتن به پای صندوق راه سختی در پیش دارند چرا که افزایش رادیکالیسم در درون وبیرون آنکه نتیجه عمل و عکس العمل گروه های افراطی است، توانسته طیف رادیکال در حوزه منتقدان را هم تقویت کند.
اما این مشکلات را نزدیکان احمدینژاد ندارند و پروندههای کیفری به آنها که میرسد بلااثر میشود. همین الان هم رسانههای منتقد دولت از پررنگ کردن تیترهایی مثل اینکه «احمدینژاد کسی نیست که به راحتی قدرت را واگذار کنند» ابایی ندارند، هر چند گوینده آن صادق زیباکلام باشد اما در راس اخبار آنها قرار میگیرد.
حال باید منتظر ماند؛ انتظار برای اینکه آیا احمدینژاد در پایان دورهاش همانطور که خودش میگوید به اتاق کارش در دانشگاه علم و صنعت برمیگردد و برای صلح جهانی تلاش میکند یا اینکه برای تحویل پست به یکی از یارانش برنامهیی در سر دارد. باز هم باید منتظر بود که اصلاحطلبان چه میکنند. آنها در این دوران عسرت محروم از همه امکاناتی که تا یک دهه پیش داشتند با بدنه اجتماعی سرخورده از اوضاع و شرایط روزگار چگونه به میدان خواهند آمد. آخرین تجربه آنها که شرکت در انتخابات مجلس نهم بود چندان خاطره خوشی در ذهنشان ایجاد نکرده اما میتوانند عطف به سابقه تمامی انتخابات ریاستجمهوری، روی فضایی که در سه ماهه آخر انتخابات شکل میگیرد و نیروهایی سیاسی را به صف میکند حساب کنند.
اخبار روز: مطابق گزارش ها، آقای هادی شمس حائری فعال سیاسی تبعیدی ایرانی مقیم هلند روز گذشته (جمعه) در شهر خرونگین هلند بر اثر بیماری سرطان درگذشته است.
هادی شمس حائری مبارزه ی سیاسی را در دهه چهل آغاز کرد و بعد از مدتی فعالیت های اسلامی که به دستگیری و حبس چهار ساله ی او انجامید، هوادار سازمان مجاهدین خلق شد. وی در سال 55 به دلیل هواداری از مجاهدین خلق دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شد. او به همراه دیگر زندانیان سیاسی در جریان انقلاب بهمن از زندان آزاد شده و بعد از انقلاب به فعالیت های خود در سازمان مجاهدین ادامه داد.
هادی شمس حائری در سال 1370 از سازمان مجاهدین خلق جدا شد و به افشاگری و مبارزه با این سازمان پرداخت. وی بعد از جدایی خود از مجاهدین و اقامت در هلند هرگز موفق به دیدار دو فرزند خود که در کمپ اشرف عراق به سر می بردند نشد.
آقای شمس حائری از جمله همکاران و نویسندگان اخبار روز بود. در حال حاضر دو مقاله ی زیر در آرشیو سایت از او موجود است.
akhbar-rooz.com
اخبار روز درگذشت هادی شمس حائری را به خانواده و بستگان وی صمیمانه تسلیت می گوید.
معروف است که مهاجران آسیایی آسانتر از گروههای دیگر خود را با
جامعهی آلمان وفق میدهند. یک نویسندهی آلمانی ـ کرهای راز موفقیت این
گروه "آرام، پرکار و ناشناس" را در کتابهای خود آشکار میکند.
"هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد؛ چگونه من به یک آلمانی خوب تبدیل
شدم"، عنوان دومین کتاب مارتین هیون (Martin Hyun)، نویسندهی آلمانی ـ
کرهای است. این اثر نیز چون نخستین نوشتهی او با نام "سکوت به معنی بله،
بیزبانی یعنی نه"، به زندگی و مسایل مهاجران کرهای در آلمان میپردازد.
"اعتیاد" در زندگی آزاد
هیون در کتاب "هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد"...، به دوران جوانی و نوجوانی خود به عنوان "فرزند ذکور یک پدر سختگیر" با نگاهی طنزآلود مینگرد و تجربههای تلخ و شیرین این سالها را با شوخطبعی خاصی بازگو میکند. محور اصلی داستان چگونگی فرار ماجراجویانهی این "جوان نوبالغ سربراه" از اسارت پدر است که در کتاب "دیوار چین" خوانده میشود. این نویسندهی ۳۳ ساله سپس به شرح زیر و فرارفتهای زندگی "آزاد" خود در برلین میپردازد؛ زندگیای که بهطور عمده در چارچوب بحثهای پایانناپذیر دربارهی تبعیض نژادی و تجربههای روزمرهی او در این زمینه خلاصه میشود. به گفتهی هیون پرداختن به سیاست و پیامدهای ناشی از تبعیض نژادی در جامعهی آلمان به نوعی "اعتیاد" برای او تبدیل شده است. او مینویسد: «از وقتی به جستجوی ریشههای ملیام برآمدم، به این مسایل معتاد شدم.»
بررسی جنبههای گوناگون تبعیض نژادی در جامعهی آلمان، به گفتهی مارتین
هیون، خط سرخ فعالیتهای سیاسی، شغلی، داوطلبانه و ادبی او را تشکیل
میدهد. همهچیز در زندگی روزمرهی این سیاستمدار جوان با انتگراسیون و
سرنوشت خود او و خانوادهاش پیوند میخورد که در سالهای دههی ۱۹۷۰ به
عنوان "کارگر مهمان" از کرهی جنوبی به شهری در کنار رود "روهر" در ایالت
نوردراین وستفالن مهاجرت کردند.
دلیل مهاجرت پدر و مادر این کرهایتبار فعال به آلمان نیز، چون ۱۸ هزار هممیهن او در این سالها، تأمین نیاز جامعهی آلمان به پرستار، کادر درمانی و مراقبتی بیمارستان و کارگر معدن بود: «زندگی جدید پدر و مادر من بیسر و صدا و در کمال سادگی شروع شد. آنها از همان ابتدا تماسی با آلمانیها نداشتند و در مجتمع بزرگی که همهی نیازهای کرهایها در آن برآورده میشد، زندگی میکردند؛ از فروشگاههای مواد غذایی گرفته تا سلمانی و کلیسا و روزنامه.» به گفتهی مارتین هیون، چاردیواری آپارتمان این مهاجران، کرهی جنوبی بود و خارج از آن، آلمان.
تربیت به سبک کرهای
هیون ماجراهای مضحک این دوران را دستمایهی نخستین کتاب خود، "سکوت به معنی بله، بیزبانی یعنی نه"، قرار داده است. داستان نخستین سفر او در جستجوی گذشتههای دور و نزدیک تبار خود به کرهی جنوبی نیز در این کتاب به تصویر کشیده شده است.
مارتین هیون، بنا به روایت خود، موافق موازین تربیتی به روال کرهایها بزرگ شده، «یعنی با ترس، تهدید و ترکه، خواندن دعاهای صبحگاهی و حفظ طوطیوار مواد درسی، حتی در دوران تعطیل مدارس». داشتن وقت آزاد برای تفریح و استراحت در کودکی این نویسنده، موهبت بزرگی بوده که هیچگاه نصیب او نشده است.
تجربههای تلخ دوران کودکی و نوجوانی با این حال تأثیری منفی بر شخصیت این مهاجرتبار کرهای نگذاشته است. او با تفاهم با این شیوههای آموزشی و پرورشی روبرو میشود: «پدر و مادر من با دیگر خانوادههای کرهای تفاوتی نداشتند. آنها هم تا آنجا که میتوانستند با قناعت و صرفهجویی زندگی میکردند تا بتوانند هزینهی سنگین تحصیل ما را فراهم بیاورند.» هدف اصلی این خانوادهها، به گفتهی هیون، این بوده که فرزندانشان در شرایط بهتری از آنان زندگی کنند.
به این ترتیب نسل دوم مهاجران کرهای در آلمان چون ویتنامیها و دیگر ملیتهای آسیایی به کارشناسانی تحصیلکرده و به نمونههای بارز مهاجران موفق تبدیل شدهاند.
به باور یونگ مین چا، مدیر "مرکز فرهنگی کره"در برلین که به سفارت این کشور تعلق دارد، راز موفقیت این ملت در آلمان ارزش والایی است که آنها برای آموزش و پرورش قائلند: «تسلط کامل به زبان و توانایی همپیوندی با جامعه، از شاهکلیدهای یک انتگراسیون موفق است.»
آیندهای روشن برای دیگران
روال زندگی هیون، به عنوان نویسندهای که دارای مدرک دکترا در رشتهی روابط بینالملل از بلژیک و آمریکاست، نیز شاهد گویای این مدعاست. او ده سال تمام بازیکن حرفهای تیم هاکی روی یخ آلمان بود و مدت مدیدی نیز بازیکن تیم ملی جوانان آلمانی این رشته.
مارتین هیون در حال حاضر به عنوان مشاور "دفتر مرکزی اقتصاد آلمان برای مدیران جوان" که اتحادیهای متشکل از صاحبان شرکتهای خصوصی آلمانی است، مشغول به کار است. این مشاور مدبر با وجود موفقیت شخصی خود، یاری به دیگران را از یاد نبرده و برای حفظ منافع مدیران جوانی که در بازار کار آلمان با دشواریهای بسیاری روبرویند، فعالیت میکند. هیون در این مقام در جهت یافتن راهکاری برای حل مشکلات مهاجرتباران آسیایی تلاش میکند که با وجود داشتن مدارک تحصیلی در سطح کارشناسی ارشد، در عرصههای اقتصادی آلمان به موفقیت دست نیافتهاند. عدم حضور این گروه از مهاجران در گسترهی سیاست و جامعه نیز از دیگر حوزههای مورد توجه اوست. هیون امیدوارست با تلاشهای این اتحادیه، مهاجرتباران آسیایی بتوانند در راه بنای آیندهای بهتر گام بردارند.
"اعتیاد" در زندگی آزاد
هیون در کتاب "هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد"...، به دوران جوانی و نوجوانی خود به عنوان "فرزند ذکور یک پدر سختگیر" با نگاهی طنزآلود مینگرد و تجربههای تلخ و شیرین این سالها را با شوخطبعی خاصی بازگو میکند. محور اصلی داستان چگونگی فرار ماجراجویانهی این "جوان نوبالغ سربراه" از اسارت پدر است که در کتاب "دیوار چین" خوانده میشود. این نویسندهی ۳۳ ساله سپس به شرح زیر و فرارفتهای زندگی "آزاد" خود در برلین میپردازد؛ زندگیای که بهطور عمده در چارچوب بحثهای پایانناپذیر دربارهی تبعیض نژادی و تجربههای روزمرهی او در این زمینه خلاصه میشود. به گفتهی هیون پرداختن به سیاست و پیامدهای ناشی از تبعیض نژادی در جامعهی آلمان به نوعی "اعتیاد" برای او تبدیل شده است. او مینویسد: «از وقتی به جستجوی ریشههای ملیام برآمدم، به این مسایل معتاد شدم.»
دلیل مهاجرت پدر و مادر این کرهایتبار فعال به آلمان نیز، چون ۱۸ هزار هممیهن او در این سالها، تأمین نیاز جامعهی آلمان به پرستار، کادر درمانی و مراقبتی بیمارستان و کارگر معدن بود: «زندگی جدید پدر و مادر من بیسر و صدا و در کمال سادگی شروع شد. آنها از همان ابتدا تماسی با آلمانیها نداشتند و در مجتمع بزرگی که همهی نیازهای کرهایها در آن برآورده میشد، زندگی میکردند؛ از فروشگاههای مواد غذایی گرفته تا سلمانی و کلیسا و روزنامه.» به گفتهی مارتین هیون، چاردیواری آپارتمان این مهاجران، کرهی جنوبی بود و خارج از آن، آلمان.
تربیت به سبک کرهای
هیون ماجراهای مضحک این دوران را دستمایهی نخستین کتاب خود، "سکوت به معنی بله، بیزبانی یعنی نه"، قرار داده است. داستان نخستین سفر او در جستجوی گذشتههای دور و نزدیک تبار خود به کرهی جنوبی نیز در این کتاب به تصویر کشیده شده است.
مارتین هیون، بنا به روایت خود، موافق موازین تربیتی به روال کرهایها بزرگ شده، «یعنی با ترس، تهدید و ترکه، خواندن دعاهای صبحگاهی و حفظ طوطیوار مواد درسی، حتی در دوران تعطیل مدارس». داشتن وقت آزاد برای تفریح و استراحت در کودکی این نویسنده، موهبت بزرگی بوده که هیچگاه نصیب او نشده است.
تجربههای تلخ دوران کودکی و نوجوانی با این حال تأثیری منفی بر شخصیت این مهاجرتبار کرهای نگذاشته است. او با تفاهم با این شیوههای آموزشی و پرورشی روبرو میشود: «پدر و مادر من با دیگر خانوادههای کرهای تفاوتی نداشتند. آنها هم تا آنجا که میتوانستند با قناعت و صرفهجویی زندگی میکردند تا بتوانند هزینهی سنگین تحصیل ما را فراهم بیاورند.» هدف اصلی این خانوادهها، به گفتهی هیون، این بوده که فرزندانشان در شرایط بهتری از آنان زندگی کنند.
به این ترتیب نسل دوم مهاجران کرهای در آلمان چون ویتنامیها و دیگر ملیتهای آسیایی به کارشناسانی تحصیلکرده و به نمونههای بارز مهاجران موفق تبدیل شدهاند.
به باور یونگ مین چا، مدیر "مرکز فرهنگی کره"در برلین که به سفارت این کشور تعلق دارد، راز موفقیت این ملت در آلمان ارزش والایی است که آنها برای آموزش و پرورش قائلند: «تسلط کامل به زبان و توانایی همپیوندی با جامعه، از شاهکلیدهای یک انتگراسیون موفق است.»
آیندهای روشن برای دیگران
روال زندگی هیون، به عنوان نویسندهای که دارای مدرک دکترا در رشتهی روابط بینالملل از بلژیک و آمریکاست، نیز شاهد گویای این مدعاست. او ده سال تمام بازیکن حرفهای تیم هاکی روی یخ آلمان بود و مدت مدیدی نیز بازیکن تیم ملی جوانان آلمانی این رشته.
مارتین هیون در حال حاضر به عنوان مشاور "دفتر مرکزی اقتصاد آلمان برای مدیران جوان" که اتحادیهای متشکل از صاحبان شرکتهای خصوصی آلمانی است، مشغول به کار است. این مشاور مدبر با وجود موفقیت شخصی خود، یاری به دیگران را از یاد نبرده و برای حفظ منافع مدیران جوانی که در بازار کار آلمان با دشواریهای بسیاری روبرویند، فعالیت میکند. هیون در این مقام در جهت یافتن راهکاری برای حل مشکلات مهاجرتباران آسیایی تلاش میکند که با وجود داشتن مدارک تحصیلی در سطح کارشناسی ارشد، در عرصههای اقتصادی آلمان به موفقیت دست نیافتهاند. عدم حضور این گروه از مهاجران در گسترهی سیاست و جامعه نیز از دیگر حوزههای مورد توجه اوست. هیون امیدوارست با تلاشهای این اتحادیه، مهاجرتباران آسیایی بتوانند در راه بنای آیندهای بهتر گام بردارند.
یکی از سرگرمیهای آلمانیها گردآوری عکس، کتاب، صفحه و اشیایی
مشابه مزین به امضای شخصیتهای مشهورست. از زمانی که خرید و فروش این
امضاها در دنیای مجازی رواج یافته، این سرگرمی تبدیل به کاسبی شده است.
به گفتهی رالف هان، مدیر "انجمن گردآورندگان امضا"، بیش از ۱۰ هزار
کلکسیونر در آلمان هر روز مشغول امضاجمع کردن از چهرههای معروف دنیای
موسیقی، سینما، هنر و سیاست هستند. هان که تاریخنگار است، خود به گردآوردن
امضای دانشمندانی علاقمند است که به کسب جایزهی نوبل علمی نایل میآیند.
ارزشی فراتر از هویت
به نظر این تاریخنگار امضای شخصیتهای برجسته چیزی فراتر از تنها نام و نام خانوادگی آنهاست و از اینرو نباید تنها روی یک برگهی کاغذ یا روی یک عکس معمولی گذاشته شود؛ این امضاها تنها تأئیدی بر هویت فرد نیستند، بلکه علاوه بر آن نمودار ارزشهای تاریخی نیز هستند. نخستین امضایی که رالف هان از یک برندهی جایزهی نوبل به دست آورد، در سال ۱۹۸۰ بود. او در سال ۱۹۸۶ "انجمن گردآورندگان امضا" را پایه گذاشت. این انجمن هر سال فصلنامهای در مورد موضوعهای گوناگون، از جمله ورزش، منتشر میسازد.
یکی دیگر از همکاران هان، پتر شونروک، هم همین عقیده را دارد. او رئیس "کلوب گردآورندگان امضای آلمان" است که ۱۲۰۰۰ زن و مرد و پیر و جوان عضو آن هستند. این اعضا، به گفتهی شونروک، از اقشار مختلف اجتماعی برخاستهاند و نه تنها در آلمان، بلکه در چین، آمریکا و خاور دور هم زندگی میکنند. این کلوب نیز هر ساله مجلهای منتشر میسازد. امضای یکی از صدراعظمهای پیشین آلمان، کنراد ادنائر، نخستین امضایی است که شونروک در سال ۱۹۶۵ بهدست آورد. او تا کنون بیش از ۱۰۰ هزار امضا از شخصیتهای مورد علاقهی خود گردآورده است و آنها را در چمدانها و جعبههای مخصوص نگهداری میکند. شونروک میگوید که ۲۵ هزار تا از این امضاها را فهرستبندی کرده است.
کلکسیونرهای مشهور
این تنها افراد گمنام یا شخصیتهای کمتر مشهور نیستند که به جمعآوری امضا علاقه دارند. یکی از کلکسیونرهای بنام، شاعر بزرگ آلمان، یوهان ولفگانگ فون گوته بود که معروف است به مجموعهی امضاهای خود میبالید. فریدریش هاینریش یاکوبی، یکی از فیلسوفان و شاعران پرآوازهی آلمان، نیز از جمله کلکسیونرهای مشهور این کشور است. او در یادداشتی در بارهی ارزش این امضاها مینویسد: «مطالب ارسالی برای من ارزش گزافی دارد. چون از طریق بررسی عینی آنها که برای کار من ضروری است و با دیدن دستخط این انسانهای برجسته، چهرهی آنان نیز به گونهای جادویی در برابرم زنده میشود.»
به نظر هلموت گروشویتز که مردمشناس است، گردآورندگان امضا برای تجربهی
این لحظهی "زنده شدن جادویی" ست که دست به این کار میزنند: «هر امضا یا
شیئی که به فرد مورد علاقهی ما تعلق دارد، هالهای از ابهت او را به همراه
دارد. این امضا یا شیئی در واقع جنبهی نمادین مییابد و جلا و درخشش فردی
را بازمیتاباند که به دلیل تواناییهای ورزشی یا اخلاقی خود به شهرت دست
یافته است.» نتیجهی این روند، از دید گروشویتز، این است که «شخصیت مورد
علاقهی ما با دیدن امضای او ناگهان در مقابل ما حاضر میشود».
برخی از کلکسیونرهای حرفهای، لودویگ دوم، پادشاه بایرن را بانی اصلی ابتکار جمعآوری امضا میدانند. میگویند که این "پادشاه رویایی" جلسات ویژهی پخش عکس با امضا برپا میکرد. برخی از حکمرانان امضای عکس خود را به منشیهای مخصوص واگذار میکردند، به ویژه در فرانسه. به گفتهی پتر شونروک این کار در آمریکا هم معمول بوده و هست.
ارزشهای مادی
ارزشهای نمادین اغلب ارزشهای مادی را هم بههمراه دارند. پتر شونروک معتقد است از زمانی که خرید و فروش امضا در دنیای مجازی رواج یافته، معنا و مفهوم کلکسیونر بودن هم تغییر کرده است: «یعنی در کنار شکلگیری پایگاههای بحث و تبادل اطلاعات در اینترنت، بازارهای خرید و فروش هم ایجاد شده. در نتیجه میبینیم که دلالها و معاملهگران حرفهای برای کسب سود بیشتر وارد میدان شدهاند.»
به نظر پتر شونروک پایگاه آنلاینیebay در این میان نقش تعیینکنندهای بازی میکند: «پس از مرگ مایکل جکسون در سال ۲۰۰۹، صدها امضا از این ستارهی موسیقی درebay عرضه شد که ۹۹ درصد آنها تقلبی بود.»
بهطور معمول کارتهای ورود به کنسرت اغلب خوانندههای مشهور یا عکسهای آنان با امضا در اینترنت بین ۱۰ تا ۲۰ یورو معامله میشود. در مقابل ارزش امضای برخی از شخصیتهای تاریخی بسیار بالا است: نامهی مارتین لوتر به تاریخ ۱۸ آوریل ۱۵۲۱ به کارل چهارم در سال ۱۹۱۱ به بهای ۱۰۲ هزار سکهی طلا به مزایده گذاشته شد. چند سال پیش، چند نامهی آلبرت اینشتین به قیمت بیش از یک میلیون دلار به فروش رسید. در حال حاضر یک امضای سادهی بیتلها میتواند به بهای هزاران یورو معامله شود.
رئیس "کلوب گردآورندگان امضای آلمان" در ضمن از رواج خرید و فروش امضا در دنیای مجازی چندان خشنود نیست، «به این دلیل که برخی از شخصیتهای مشهور دیگر حاضر نیستند امضا بدهند»، مثل فضانورد بنام، لویی آمسترانگ. نتیجهی این تصمیم افزایش سرسامآور بهای امضاهای موجود از اوست.
گرانترین امضایی که رالف هان به بهای ۱۲ هزار یورو به فروش رساند، برگه کاغذی بود که بخشی از امضای مارتین لوتر روی آن نقش داشت. رالف هان میگوید:«در آغاز قرن ۱۹ ٌمد این بود که تکههایی از امضای افراد مشهور خرید و فروش میشد. کلکسیونرها اهمیتی نمیدادند که آیا امضا کامل است یا نه. امروزه این کار مثل این ست که کفر بگویی.»
ارزشی فراتر از هویت
به نظر این تاریخنگار امضای شخصیتهای برجسته چیزی فراتر از تنها نام و نام خانوادگی آنهاست و از اینرو نباید تنها روی یک برگهی کاغذ یا روی یک عکس معمولی گذاشته شود؛ این امضاها تنها تأئیدی بر هویت فرد نیستند، بلکه علاوه بر آن نمودار ارزشهای تاریخی نیز هستند. نخستین امضایی که رالف هان از یک برندهی جایزهی نوبل به دست آورد، در سال ۱۹۸۰ بود. او در سال ۱۹۸۶ "انجمن گردآورندگان امضا" را پایه گذاشت. این انجمن هر سال فصلنامهای در مورد موضوعهای گوناگون، از جمله ورزش، منتشر میسازد.
یکی دیگر از همکاران هان، پتر شونروک، هم همین عقیده را دارد. او رئیس "کلوب گردآورندگان امضای آلمان" است که ۱۲۰۰۰ زن و مرد و پیر و جوان عضو آن هستند. این اعضا، به گفتهی شونروک، از اقشار مختلف اجتماعی برخاستهاند و نه تنها در آلمان، بلکه در چین، آمریکا و خاور دور هم زندگی میکنند. این کلوب نیز هر ساله مجلهای منتشر میسازد. امضای یکی از صدراعظمهای پیشین آلمان، کنراد ادنائر، نخستین امضایی است که شونروک در سال ۱۹۶۵ بهدست آورد. او تا کنون بیش از ۱۰۰ هزار امضا از شخصیتهای مورد علاقهی خود گردآورده است و آنها را در چمدانها و جعبههای مخصوص نگهداری میکند. شونروک میگوید که ۲۵ هزار تا از این امضاها را فهرستبندی کرده است.
کلکسیونرهای مشهور
این تنها افراد گمنام یا شخصیتهای کمتر مشهور نیستند که به جمعآوری امضا علاقه دارند. یکی از کلکسیونرهای بنام، شاعر بزرگ آلمان، یوهان ولفگانگ فون گوته بود که معروف است به مجموعهی امضاهای خود میبالید. فریدریش هاینریش یاکوبی، یکی از فیلسوفان و شاعران پرآوازهی آلمان، نیز از جمله کلکسیونرهای مشهور این کشور است. او در یادداشتی در بارهی ارزش این امضاها مینویسد: «مطالب ارسالی برای من ارزش گزافی دارد. چون از طریق بررسی عینی آنها که برای کار من ضروری است و با دیدن دستخط این انسانهای برجسته، چهرهی آنان نیز به گونهای جادویی در برابرم زنده میشود.»
برخی از کلکسیونرهای حرفهای، لودویگ دوم، پادشاه بایرن را بانی اصلی ابتکار جمعآوری امضا میدانند. میگویند که این "پادشاه رویایی" جلسات ویژهی پخش عکس با امضا برپا میکرد. برخی از حکمرانان امضای عکس خود را به منشیهای مخصوص واگذار میکردند، به ویژه در فرانسه. به گفتهی پتر شونروک این کار در آمریکا هم معمول بوده و هست.
ارزشهای مادی
ارزشهای نمادین اغلب ارزشهای مادی را هم بههمراه دارند. پتر شونروک معتقد است از زمانی که خرید و فروش امضا در دنیای مجازی رواج یافته، معنا و مفهوم کلکسیونر بودن هم تغییر کرده است: «یعنی در کنار شکلگیری پایگاههای بحث و تبادل اطلاعات در اینترنت، بازارهای خرید و فروش هم ایجاد شده. در نتیجه میبینیم که دلالها و معاملهگران حرفهای برای کسب سود بیشتر وارد میدان شدهاند.»
به نظر پتر شونروک پایگاه آنلاینیebay در این میان نقش تعیینکنندهای بازی میکند: «پس از مرگ مایکل جکسون در سال ۲۰۰۹، صدها امضا از این ستارهی موسیقی درebay عرضه شد که ۹۹ درصد آنها تقلبی بود.»
بهطور معمول کارتهای ورود به کنسرت اغلب خوانندههای مشهور یا عکسهای آنان با امضا در اینترنت بین ۱۰ تا ۲۰ یورو معامله میشود. در مقابل ارزش امضای برخی از شخصیتهای تاریخی بسیار بالا است: نامهی مارتین لوتر به تاریخ ۱۸ آوریل ۱۵۲۱ به کارل چهارم در سال ۱۹۱۱ به بهای ۱۰۲ هزار سکهی طلا به مزایده گذاشته شد. چند سال پیش، چند نامهی آلبرت اینشتین به قیمت بیش از یک میلیون دلار به فروش رسید. در حال حاضر یک امضای سادهی بیتلها میتواند به بهای هزاران یورو معامله شود.
رئیس "کلوب گردآورندگان امضای آلمان" در ضمن از رواج خرید و فروش امضا در دنیای مجازی چندان خشنود نیست، «به این دلیل که برخی از شخصیتهای مشهور دیگر حاضر نیستند امضا بدهند»، مثل فضانورد بنام، لویی آمسترانگ. نتیجهی این تصمیم افزایش سرسامآور بهای امضاهای موجود از اوست.
گرانترین امضایی که رالف هان به بهای ۱۲ هزار یورو به فروش رساند، برگه کاغذی بود که بخشی از امضای مارتین لوتر روی آن نقش داشت. رالف هان میگوید:«در آغاز قرن ۱۹ ٌمد این بود که تکههایی از امضای افراد مشهور خرید و فروش میشد. کلکسیونرها اهمیتی نمیدادند که آیا امضا کامل است یا نه. امروزه این کار مثل این ست که کفر بگویی.»
میزان ضرر سیگار برای زن و مرد متفاوت است. بر اساس دادههای
ادارهی مرکزی آمار آلمان، خانمها با مصرف سیگار بیشتر دچار سرطانهای
مربوط با مصرف دخانیات میشوند و زودتر از مردها نیز جان خود را از دست
میدهند.
در کشورهای اروپایی مصرف سیگار در مجامع عمومی کاهش یافته است. سیگار در
اکثر ساختمانهای عمومی، در محلهای کار و در کافهها ممنوع شده است. از
طرف دیگر، سیگارکشیدن در میان نوجوانان نیز دیگر همانند سابق، جذاب و
پرطرفدار نیست. اما ارقامی که اخیرا از سوی ادارهی مرکزی آمار آلمان در
اینباره منتشر شده است با این روند همخوانی ندارند.
ادارهی مرکزی آمار آلمان در شهر ویسبادن به مناسبت روز "غیرسیگاریها" در آلمان دادههایی در مورد تاثیر متفاوت سیگار در مردها و زنها منتشر کرده است. براساس این اداهها، زنهایی که به سرطان ریه یا تومورهای دیگری که مربوط به دستگاه تنفسی هستند، مبتلا میشوند، میزان کاهش طول عمرشان نسبت به مردها بیشتر است.
افزایش میزان مرگومیر زنان سیگاری
بر اساس دادههای این اداره، مردهای سیگاری به طور متوسط حدود ۳ سال کمتر از غیرسیگاریها عمر میکنند، درحالی که زنان سیگاری به طور متوسط حدود ۱۰ سال زودتر جان خود را از دست میدهند.
در سال ۲۰۱۰ در کشور آلمان بیش از ۱۳ هزار زن به دلیل ابتلا به سرطانی که رابطهی مستقیم با مصرف سیگار داشته، جان خود را از دست دادند. این رقم ۳۶ درصد بیشتر از سال قبل است. بر اساس دادههای مرکز تحقیقات سرطان در آلمان، ۹۰ درصد بیمارانی که بدلیل ابتلا به سرطان ریه جان خود را از دست میدهند، سیگاری هستند.
زنها آسیبپذیرتر از مردها
زنها نه تنها نسبت به مردها زودتر دچار سرطانهای ناشی از سیگار میشوند، بلکه زودتر از مردان نیز جان خود را از دست میدهند. دلیل این امر آن است که مصرف سیگار در میان مردان در سالهای اخیر کاهش یافته است. اما در عین حال تمایل به سیگار کشیدن در میان زنها در آلمان افزایش پیدا کرده است.
یکی از مسئولین مرکز تحقیقات سرطان دراینباره میگوید: «اگر این روند همچنان ادامه پیدا کند، سرطان ریه جای سرطان پستان، که بالاترین میزان سرطان را در میان زنها دارد، خواهد گرفت».
اما دلیل اینکه چرا اثرات زیانبخش سیگار بر خانمها قویتر است، از لحاظ علمی اثبات نشده است. به گفتهی کارشناسان، نوسانات هورمونی میتوانند عامل موثری دراینباره باشند. افزون بر این، زنها کلا نسبت به مردها در برابر موادی که میتوانند سرطانزا باشند، آسیبپذیرتر هستند.
ادارهی مرکزی آمار آلمان در شهر ویسبادن به مناسبت روز "غیرسیگاریها" در آلمان دادههایی در مورد تاثیر متفاوت سیگار در مردها و زنها منتشر کرده است. براساس این اداهها، زنهایی که به سرطان ریه یا تومورهای دیگری که مربوط به دستگاه تنفسی هستند، مبتلا میشوند، میزان کاهش طول عمرشان نسبت به مردها بیشتر است.
افزایش میزان مرگومیر زنان سیگاری
بر اساس دادههای این اداره، مردهای سیگاری به طور متوسط حدود ۳ سال کمتر از غیرسیگاریها عمر میکنند، درحالی که زنان سیگاری به طور متوسط حدود ۱۰ سال زودتر جان خود را از دست میدهند.
در سال ۲۰۱۰ در کشور آلمان بیش از ۱۳ هزار زن به دلیل ابتلا به سرطانی که رابطهی مستقیم با مصرف سیگار داشته، جان خود را از دست دادند. این رقم ۳۶ درصد بیشتر از سال قبل است. بر اساس دادههای مرکز تحقیقات سرطان در آلمان، ۹۰ درصد بیمارانی که بدلیل ابتلا به سرطان ریه جان خود را از دست میدهند، سیگاری هستند.
زنها آسیبپذیرتر از مردها
زنها نه تنها نسبت به مردها زودتر دچار سرطانهای ناشی از سیگار میشوند، بلکه زودتر از مردان نیز جان خود را از دست میدهند. دلیل این امر آن است که مصرف سیگار در میان مردان در سالهای اخیر کاهش یافته است. اما در عین حال تمایل به سیگار کشیدن در میان زنها در آلمان افزایش پیدا کرده است.
یکی از مسئولین مرکز تحقیقات سرطان دراینباره میگوید: «اگر این روند همچنان ادامه پیدا کند، سرطان ریه جای سرطان پستان، که بالاترین میزان سرطان را در میان زنها دارد، خواهد گرفت».
اما دلیل اینکه چرا اثرات زیانبخش سیگار بر خانمها قویتر است، از لحاظ علمی اثبات نشده است. به گفتهی کارشناسان، نوسانات هورمونی میتوانند عامل موثری دراینباره باشند. افزون بر این، زنها کلا نسبت به مردها در برابر موادی که میتوانند سرطانزا باشند، آسیبپذیرتر هستند.
بخشی از پوشاک تولیدی ایران با مارکهای خارجی به فروش میرسد.
لباسهای ارزان خارجی نیز به صورت عمده وارد ایران شده، با چسباندن
مارکهای خارجی روی آن بهعنوان جنس مارکدار و اصل به فروش میرسد.
بسیاری از تولیدکنندگان پوشاک ایران به خاطر ترس از آنکه مدلهای
پوشاکشان فروش نرود، اجناس را با نام ها و مارکهای خارجی میفروشند.
خبرگزاری مهر در روز شنبه (۱۳ خرداد / ۲ ژوئن) به موضوع شیوع "تب مد" بین
جوانان ایرانی و قیمت لباسهای مارکدار در پاساژها و بازار پوشاک ایران
پرداخته است.
بنا بر گزارش مهر، در کنار تولیدکنندگان پوشاک ایرانی که تولیدات خود را با مارکهای خارجی میفروشند، عدهای نیز بسیاری از لباسهای خارجی را به شکل عمده و با قیمت اندک وارد ایران کرده و پس از چسباندن مارکهای خارجی آن را به عنوان جنس مارکدار و اصل به فروش رسانده و از این راه سود هنگفتی به دست میآورند.
بهای هر یک از مارکهایی مانند "دیزل"، "شانل" و "گوچی" هزار تومان است. با چسباندن این مارکها بر روی شلوارهای "ترک" ۱۵ هزار تومانی هر شلوار را ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان در بازار به فروش میرسانند.
لباسهای مارکدار تقلبی
در همین زمینه یکی از واردکنندگان پوشاک درباره چسباندن مارک به پوشاک و فروش آن در بازار به خبرگزاری مهر میگوید: «اگر خریدار شلوار جین باشید میتوانید هزار شلوار جین چینی را به قیمت هرکدام پنج هزار تومان خریداری کنید. برچسبهای مارکهای مختلف نیز که در تهران فراوان است. به راحتی میتوانید این شلوارها را که مدل لی ترک راسته است بالای ۶۰ هزار تومان بفروشید.»
روزنامه "شرق"، شماره ۴ خرداد ۱۳۹۰، از عمده فروشی «مارک» تقلبی در دل بازار كيلويیفروشان تهران خبر داده بود. در این بازار انواع مارکهای خارجی مانند "زارا"، "گوچی" و "ديزل" به صورت «متری، کیلویی و فلهای» فروخته میشود. بنا بر این گزارش فروش مارک خارجی در ايران تخلف محسوب نمیشود.
یکی از مارکفروشان بازار کیلوییفروشان در این زمینه به روزنامه "شرق" گفته بود: «ايران كه قانون كپیرايت ندارد كه بخواهد اين كار تخلف محسوب شود. از طرفی شركتهای صاحب و مالک اين مارکها هم كه در ايران نيستند بخواهند از ما شكايت كنند، پس چه مشكلی میتواند وجود داشته باشد؟»
یک کیلو آدیداس چند؟
یکی دیگر از مارکفروشان "راسته کیلوییها در بازار تهران" نیز در پاسخ به اين سوال كه آيا تا به حال به خاطر فروش اين مارکها، از جمله مقامات انتظامی با مارکفروشان برخورد کردهاند، پاسخ داده بود: «چرا بايد برخورد كنند؟ ما كه خلاف نمیكنيم. مردم به اين مارکها علاقه دارند ما هم اين مارکها را میفروشيم. كسی كه اين مارکها را روی لباسها میچسباند و میفروشد بايد زير سوال برود كه سر مردم كلاه میگذارد.»
همچنین روزنامه "ایران"، شماره ۱۲ دی ۱۳۸۸، در گزارشی با عنوان
"یک کیلو آدیداس چند؟" گزارش داده بود در بازار پاچنار هم انواع مارکها
فروخته میشود. مارکهایی که به پشت يقه، كنار پيراهن، شلوار و روسری
چسبانده میشوند پارچهای هستند. مارکهای فلزی بيشتر برای كيف و شلوار جين
مصرف میشوند. مارکها اكثرا در حلقههای ۵۰۰ تايی و ۱۰۰۰ تايی یا بهصورت
کیلویی فروخته میشود.
رضا لاهوتی، یکی از واردکنندگان پوشاک به ایران، دلیل گرایش جوانان به پوشاک مارکدار را فقدان طراح لباس و طرحهای روزآمد و متناسب با نیاز جوانان میداند.
تیشرتهایی با مارکهایی چون "شانل"، "پردا"، "نایک"، "آدیداس" و "جیوردانو" در تهران حتی تا ۴۰۰ هزار تومان فروخته میشوند. مدل شلوارهای جین هم ماه به ماه تغییر میکند. یک روز شلوارهای "زاگ" مد است و ماه بعد شلوارهای رادو، راسته و دمپا گشاد یا تنگ. قیمت شلوارهای جین مارکدار نیز از ۷۰ هزار تا ۴۰۰ هزار تومان در تهران متغیر است.
بنا به این گزارش شلوار جینی که در فروشگاههای جنوب شهر تهران به قیمت ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومان به فروش میرسد در مجتمعهای شمال و غرب تهران تا ۴۰۰ هزار تومان هم مشتری دارد.
عدم نظارت کافی بر کیفیت پوشاک وارداتی
تب استفاده از لباسهای مارکدار بین جوانان ایرانی در حالی بیش از پیش بالا میگیرد که از سوی حکومت محدودیتهای بیشتری برای نحوه پوشش دختران و پسران ایجاد میشود. در این میان به نظر نمیرسد دستگاههای نظارتی در ایران بر اصل یا تقلبی بودن پوشاک مارکدار و کیفیت آنها نظارتی جدی داشته باشند.
هر از چندگاه اخبار پلمب کردن واحدهای صنفیای که اقدام به فروش پوشاک با "مارکهای مبتذل" کردهاند منتشر میشود، ولی در مورد متخلفانی که با چسباندن مارکهای خارجی روی پوشاک آن را به عنوان جنس اصل میفروشند، خبری در میان نیست.
در یکی از آخرین موارد، در اسفند سال ۱۳۹۰، سرهنگ علیرضا محرابی، رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی تهران، از بازداشت فروشندگان و توزیعکنندگان محصولات و پوشاک «ضد فرهنگی از جمله البسه و پوشاک با مارک های مبتذل و منحرف» سخن گفته بود.
همچنین در روزهای اخیر خبری مبنی بر جمعآوری کراوات از مغازههای ایران منتشر شد. بنا بر این خبر، اداره اماکن نیروی انتظامی دستور جمعآوری کراوات از مغازهها را صادر کرده است.
جواد درودیان، رئیس اتحادیه پیراهندوزان و پیراهنفروشان، در این باره به خبرگزاری ایسنا گفته است: «حتی به ما اعلام شده سربرگمان كه از قديم یک عكس كراوات روی آن وجود داشت بايد عوض شده و عكس كراوات از روی آن برداشته شود.»
فروش کراوات به دلیل اینکه از سوی جمهوری اسلامی از "مظاهر فرهنگ غرب" شمرده میشد، از بعد از انقلاب بهمن ۵۷ در ایران ممنوع شد.
بنا بر گزارش مهر، در کنار تولیدکنندگان پوشاک ایرانی که تولیدات خود را با مارکهای خارجی میفروشند، عدهای نیز بسیاری از لباسهای خارجی را به شکل عمده و با قیمت اندک وارد ایران کرده و پس از چسباندن مارکهای خارجی آن را به عنوان جنس مارکدار و اصل به فروش رسانده و از این راه سود هنگفتی به دست میآورند.
بهای هر یک از مارکهایی مانند "دیزل"، "شانل" و "گوچی" هزار تومان است. با چسباندن این مارکها بر روی شلوارهای "ترک" ۱۵ هزار تومانی هر شلوار را ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان در بازار به فروش میرسانند.
لباسهای مارکدار تقلبی
در همین زمینه یکی از واردکنندگان پوشاک درباره چسباندن مارک به پوشاک و فروش آن در بازار به خبرگزاری مهر میگوید: «اگر خریدار شلوار جین باشید میتوانید هزار شلوار جین چینی را به قیمت هرکدام پنج هزار تومان خریداری کنید. برچسبهای مارکهای مختلف نیز که در تهران فراوان است. به راحتی میتوانید این شلوارها را که مدل لی ترک راسته است بالای ۶۰ هزار تومان بفروشید.»
روزنامه "شرق"، شماره ۴ خرداد ۱۳۹۰، از عمده فروشی «مارک» تقلبی در دل بازار كيلويیفروشان تهران خبر داده بود. در این بازار انواع مارکهای خارجی مانند "زارا"، "گوچی" و "ديزل" به صورت «متری، کیلویی و فلهای» فروخته میشود. بنا بر این گزارش فروش مارک خارجی در ايران تخلف محسوب نمیشود.
یکی از مارکفروشان بازار کیلوییفروشان در این زمینه به روزنامه "شرق" گفته بود: «ايران كه قانون كپیرايت ندارد كه بخواهد اين كار تخلف محسوب شود. از طرفی شركتهای صاحب و مالک اين مارکها هم كه در ايران نيستند بخواهند از ما شكايت كنند، پس چه مشكلی میتواند وجود داشته باشد؟»
یک کیلو آدیداس چند؟
یکی دیگر از مارکفروشان "راسته کیلوییها در بازار تهران" نیز در پاسخ به اين سوال كه آيا تا به حال به خاطر فروش اين مارکها، از جمله مقامات انتظامی با مارکفروشان برخورد کردهاند، پاسخ داده بود: «چرا بايد برخورد كنند؟ ما كه خلاف نمیكنيم. مردم به اين مارکها علاقه دارند ما هم اين مارکها را میفروشيم. كسی كه اين مارکها را روی لباسها میچسباند و میفروشد بايد زير سوال برود كه سر مردم كلاه میگذارد.»
رضا لاهوتی، یکی از واردکنندگان پوشاک به ایران، دلیل گرایش جوانان به پوشاک مارکدار را فقدان طراح لباس و طرحهای روزآمد و متناسب با نیاز جوانان میداند.
تیشرتهایی با مارکهایی چون "شانل"، "پردا"، "نایک"، "آدیداس" و "جیوردانو" در تهران حتی تا ۴۰۰ هزار تومان فروخته میشوند. مدل شلوارهای جین هم ماه به ماه تغییر میکند. یک روز شلوارهای "زاگ" مد است و ماه بعد شلوارهای رادو، راسته و دمپا گشاد یا تنگ. قیمت شلوارهای جین مارکدار نیز از ۷۰ هزار تا ۴۰۰ هزار تومان در تهران متغیر است.
بنا به این گزارش شلوار جینی که در فروشگاههای جنوب شهر تهران به قیمت ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومان به فروش میرسد در مجتمعهای شمال و غرب تهران تا ۴۰۰ هزار تومان هم مشتری دارد.
تب استفاده از لباسهای مارکدار بین جوانان ایرانی در حالی بیش از پیش بالا میگیرد که از سوی حکومت محدودیتهای بیشتری برای نحوه پوشش دختران و پسران ایجاد میشود. در این میان به نظر نمیرسد دستگاههای نظارتی در ایران بر اصل یا تقلبی بودن پوشاک مارکدار و کیفیت آنها نظارتی جدی داشته باشند.
هر از چندگاه اخبار پلمب کردن واحدهای صنفیای که اقدام به فروش پوشاک با "مارکهای مبتذل" کردهاند منتشر میشود، ولی در مورد متخلفانی که با چسباندن مارکهای خارجی روی پوشاک آن را به عنوان جنس اصل میفروشند، خبری در میان نیست.
در یکی از آخرین موارد، در اسفند سال ۱۳۹۰، سرهنگ علیرضا محرابی، رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی تهران، از بازداشت فروشندگان و توزیعکنندگان محصولات و پوشاک «ضد فرهنگی از جمله البسه و پوشاک با مارک های مبتذل و منحرف» سخن گفته بود.
همچنین در روزهای اخیر خبری مبنی بر جمعآوری کراوات از مغازههای ایران منتشر شد. بنا بر این خبر، اداره اماکن نیروی انتظامی دستور جمعآوری کراوات از مغازهها را صادر کرده است.
جواد درودیان، رئیس اتحادیه پیراهندوزان و پیراهنفروشان، در این باره به خبرگزاری ایسنا گفته است: «حتی به ما اعلام شده سربرگمان كه از قديم یک عكس كراوات روی آن وجود داشت بايد عوض شده و عكس كراوات از روی آن برداشته شود.»
فروش کراوات به دلیل اینکه از سوی جمهوری اسلامی از "مظاهر فرهنگ غرب" شمرده میشد، از بعد از انقلاب بهمن ۵۷ در ایران ممنوع شد.
در کمتر از یک ماه گذشته دستکم شش روزنامهنگار مکزیکی قربانی
خشونت گروههای مافیایی شدهاند. شمار قربانیان مکزیکی این صنف در یک دهه
گذشته از ۹۰ نفر فراتر رفته و اوضاع هر سال بدتر شده است.
ز حدود دو دهه پیش سوم ماه مه به عنوان روز آزادی رسانهها نامگذاری شده
تا بر اهمیت کار روزنامهنگاران مستقل در شکلگیری و استمرار دموکراسی
تاکید شود. این نامگذاری خطرهای این حرفه را آنچنان که باید کاهش نداده
است.
در کنار حکومتهای استبدادی، گروههای مافیایی از دشمنان اصلی فعالیت آزاد رسانهای بهشمار میروند. شماری از کشورهای آمریکای لاتین، بهویژه مکزیک شاهد غمانگیز این مدعا خوانده میشوند.
قتل پنج روزنامهنگار در دو هفته
ابتدای ماه مه جسد متلاشی شده سه عکاس مکزیکی که در کیسههای پلاستیکی به رودخانه انداخته شده بود به وسیله پلیس این کشور کشف شد. یکی از این روزنامهنگاران، گابریل هوگه، از سال گذشته که دوست دخترش به قتل رسید دیگر عکاسی خبری نکرده بود. دیگری روزنامهنگاری است که با هشدار پلیس از مدتها پیش زادگاهش را ترک کرده بود. نفر سوم عکاس یکی از روزنامههای محلی بوده است.
حدود ده روز پیش از این واقعه (۳۱ اردیبهشت/ ۲۰ مه) جسد ماركو آنتونيو آويلا، روزنامهنگار ساکن ایالت سونورا در حالی کشف شد که آثار شکنجه بر بدنش و پیامی از سوی قاچاقچیان مواد مخدر در کنارش به چشم میخورد. در این فاصله رگینا مارتینز، گزارشگر مشهور نشریهی "پروسسو"ی مکزیک نیز در ایالت ورا کروز به قتل رسید. به گزارش پلیس محلی بر جسد او که در خانهاش پیدا شد آثار شکنجه و خفگی دیده شده است.
اعتراض به بیعملی دولت
آخرین گزارش مارتینز که یک روز پیش از قتل او منتشر شد، مانند اغلب گزارشهای سالهای اخیر این روزنامهنگار به فساد و رشوهخواری ماموران دولت و همکاری آنها با گروههای سازمان یافتهی تبهکاران اختصاص داشت. رافائل رودریگز کاستانهدا، سردبیر هفتهنامهی پروسسو میگوید، ما دقیقا نمیدانیم دستور قتل مارتینز را چه کسی داده اما اگر روزی حقیقت روشن شود، احتمالا رد پای سیاستمداران محلی ایالت ورا کروز را در این ماجرا خواهیم دید.
مارتینز چهارمین زن روزنامهنگاری است که از ابتدای سال جاری میلادی در ایالت محل سکونتاش به قتل رسیده است. شمار روزنامهنگاران قربانی در پنج ماه گذشته به ده نفر میرسد. منتقدان میگویند گروههای مافیایی در دولت، پلیس و دستگاه قضایی رخنه کردهاند و در بسیاری از موارد تصمیمگیرندهی اصلی در مکزیک هستند.
از سال ۲۰۰۰ تا کنون ۹۱ روزنامهنگار مکزیکی قربانی خشونت شدهاند، اما پرونده هیچ یک از آنها به شناسایی آمران و عاملان جنایت منجر نشده است. روزنامهنگاران مکزیکی ماه گذشته در شهر مکزیکوسیتی دست به تظاهرات زدند تا نسبت به بیعملی مسئولان دولتی در برخورد با گروههای سازمانیافته اعتراض کنند.
جلیقهی ضد گلوله برای روزنامهنگاران
در پی افزایش اعتراضهای داخلی و بینالمللی دولت مکزیک اخیرا قانون جدیدی برای تامین امنیت روزنامهنگاران به تصویب رساند که هنوز در عمل به اجرا گذاشته نشده است. مطابق این قانون قرار است جلیقهی ضد گلوله و آژیر خطر در اختیار روزنامهنگاران قرار گیرد.
منتقدان خوشبینی چندانی به وعدههای دولت ندارند. یک نهاد حقوق بشری مکزیک میگوید دولت پنج سال پیش بازرسان ویژهای را مامور پیگیری خشونت علیه روزنامهنگاران کرد که تاکنون هیچ فعالیت مشخصی نداشتهاند. در این فاصله انجام کار رسانهای خطرناکتر از پیش شده است.
موسسه بینالمللی رسانه، مستقر در وین پایتخت اتریش در سال ۲۰۱۰ مکزیک را یکی از خطرناکترین کشورهای جهان برای صاحبان این حرفه معرفی کرده بود. شمار قربانیان اهل رسانه در سه ماههی نخست سال جاری بیشتر از تعداد کل خبرنگاران جان باخته در سال ۲۰۱۰ بوده است. هفتهنامهی پروسسو مینویسد، خشونت در مکزیک به امری روزمره تبدیل شده و این کشور را به آستانهی فروپاشی کشانده است.
مکزیک خطرناکتر از جبهههای جنگ
موسسه بینالمللی رسانه در گزارش سالانهی خود که سوم ماه مه منتشر شد هشدار داد سال جاری میلادی میتواند به خطرناکترین دورهی کاری خبرنگاران در ۱۵ سال گذشته تبدیل شود. مطابق آمار این موسسه در چهار ماه منتهی به ۳۰ آوریل ۲۰۱۲ (۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱) ۴۳ روزنامهنگار در کشورهای مختلف جان خود از دست دادهاند.
شرایط کاری اهل رسانه در مکزیک تنها با فعالیت گزارشگران در مناطق جنگزده قابل قیاس است. به گزارش موسسه بینالمللی رسانه، در کنار مکزیک سوریه نیز در سال ۲۰۱۲ پرمخاطرهترین کشور جهان برای خبرنگاران بوده است. در سه ماهه ابتدای امسال ۱۱ گزارشگر سوری و خارجی در جریان درگیریهای خشونتبار سوریه کشته شدهاند.
به نظر میرسد با افزایش چشمگیر خشونت علیه روزنامهنگاران مکزیکی در سال جاری وضعیت این کشور پرمخاطرهتر از سوریه شده که تقریبا هر روز شاهد درگیریهای مسلحانه است.
افزایش نفوذ قاچاقچیان مواد مخدر
به اعتقاد ناظران گروههای مافیایی چنان در حوزههای اقتصادی و سیاسی رخنه کردهاند که در برخی از مناطق به قدرتی غیرمتمرکز اما فراتر از دولت تبدیل شدهاند. این در حالی است که دولت مکزیک پنجسال پیش علیه قاچاقچیان مواد مخدر اعلام جنگ کرد.
برابر تازهترین گزارشها در پنج سال گذشته بیش از ۴۰ هزار شهروند مکزیک جان خود به شکلهای گوناگون از دست دادهاند، اما ضربه مهمی به تبهکاران وارد نشده است. بخشهای بزرگی از شمال مکزیک تقریبا از کنترل نیروهای دولتی خارج شده و مطابق میل گروههای سازمان یافتهی قاچاقچیان مواد مخدر اداره میشود.
ایالات متحده آمریکا با حدود ۳ هزار کیلومتر مرز مشترک با مکزیک تحولات این کشور را با حساسیت فراوان دنبال میکند. این کشور نگران است با قدرت گرفتن گروههای مافیایی در مناطق مرزی برخوردهای خشونتآمیز به آمریکا نیز کشیده شود.
به اعتقاد کارشناسان در گواتمالا، همسایهی جنوبی مکزیک، گروههای مافیایی رفته رفته بر دولت مرکزی مسلط میشوند، ولی وضعیت مکزیک هنوز به این وخامت نرسیده است. با این همه رویدادهای یک ماه گذشتهی مکزیک زنگ خطری جدی محسوب میشود.
در کنار حکومتهای استبدادی، گروههای مافیایی از دشمنان اصلی فعالیت آزاد رسانهای بهشمار میروند. شماری از کشورهای آمریکای لاتین، بهویژه مکزیک شاهد غمانگیز این مدعا خوانده میشوند.
قتل پنج روزنامهنگار در دو هفته
ابتدای ماه مه جسد متلاشی شده سه عکاس مکزیکی که در کیسههای پلاستیکی به رودخانه انداخته شده بود به وسیله پلیس این کشور کشف شد. یکی از این روزنامهنگاران، گابریل هوگه، از سال گذشته که دوست دخترش به قتل رسید دیگر عکاسی خبری نکرده بود. دیگری روزنامهنگاری است که با هشدار پلیس از مدتها پیش زادگاهش را ترک کرده بود. نفر سوم عکاس یکی از روزنامههای محلی بوده است.
حدود ده روز پیش از این واقعه (۳۱ اردیبهشت/ ۲۰ مه) جسد ماركو آنتونيو آويلا، روزنامهنگار ساکن ایالت سونورا در حالی کشف شد که آثار شکنجه بر بدنش و پیامی از سوی قاچاقچیان مواد مخدر در کنارش به چشم میخورد. در این فاصله رگینا مارتینز، گزارشگر مشهور نشریهی "پروسسو"ی مکزیک نیز در ایالت ورا کروز به قتل رسید. به گزارش پلیس محلی بر جسد او که در خانهاش پیدا شد آثار شکنجه و خفگی دیده شده است.
اعتراض به بیعملی دولت
آخرین گزارش مارتینز که یک روز پیش از قتل او منتشر شد، مانند اغلب گزارشهای سالهای اخیر این روزنامهنگار به فساد و رشوهخواری ماموران دولت و همکاری آنها با گروههای سازمان یافتهی تبهکاران اختصاص داشت. رافائل رودریگز کاستانهدا، سردبیر هفتهنامهی پروسسو میگوید، ما دقیقا نمیدانیم دستور قتل مارتینز را چه کسی داده اما اگر روزی حقیقت روشن شود، احتمالا رد پای سیاستمداران محلی ایالت ورا کروز را در این ماجرا خواهیم دید.
مارتینز چهارمین زن روزنامهنگاری است که از ابتدای سال جاری میلادی در ایالت محل سکونتاش به قتل رسیده است. شمار روزنامهنگاران قربانی در پنج ماه گذشته به ده نفر میرسد. منتقدان میگویند گروههای مافیایی در دولت، پلیس و دستگاه قضایی رخنه کردهاند و در بسیاری از موارد تصمیمگیرندهی اصلی در مکزیک هستند.
از سال ۲۰۰۰ تا کنون ۹۱ روزنامهنگار مکزیکی قربانی خشونت شدهاند، اما پرونده هیچ یک از آنها به شناسایی آمران و عاملان جنایت منجر نشده است. روزنامهنگاران مکزیکی ماه گذشته در شهر مکزیکوسیتی دست به تظاهرات زدند تا نسبت به بیعملی مسئولان دولتی در برخورد با گروههای سازمانیافته اعتراض کنند.
جلیقهی ضد گلوله برای روزنامهنگاران
در پی افزایش اعتراضهای داخلی و بینالمللی دولت مکزیک اخیرا قانون جدیدی برای تامین امنیت روزنامهنگاران به تصویب رساند که هنوز در عمل به اجرا گذاشته نشده است. مطابق این قانون قرار است جلیقهی ضد گلوله و آژیر خطر در اختیار روزنامهنگاران قرار گیرد.
منتقدان خوشبینی چندانی به وعدههای دولت ندارند. یک نهاد حقوق بشری مکزیک میگوید دولت پنج سال پیش بازرسان ویژهای را مامور پیگیری خشونت علیه روزنامهنگاران کرد که تاکنون هیچ فعالیت مشخصی نداشتهاند. در این فاصله انجام کار رسانهای خطرناکتر از پیش شده است.
موسسه بینالمللی رسانه، مستقر در وین پایتخت اتریش در سال ۲۰۱۰ مکزیک را یکی از خطرناکترین کشورهای جهان برای صاحبان این حرفه معرفی کرده بود. شمار قربانیان اهل رسانه در سه ماههی نخست سال جاری بیشتر از تعداد کل خبرنگاران جان باخته در سال ۲۰۱۰ بوده است. هفتهنامهی پروسسو مینویسد، خشونت در مکزیک به امری روزمره تبدیل شده و این کشور را به آستانهی فروپاشی کشانده است.
موسسه بینالمللی رسانه در گزارش سالانهی خود که سوم ماه مه منتشر شد هشدار داد سال جاری میلادی میتواند به خطرناکترین دورهی کاری خبرنگاران در ۱۵ سال گذشته تبدیل شود. مطابق آمار این موسسه در چهار ماه منتهی به ۳۰ آوریل ۲۰۱۲ (۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱) ۴۳ روزنامهنگار در کشورهای مختلف جان خود از دست دادهاند.
شرایط کاری اهل رسانه در مکزیک تنها با فعالیت گزارشگران در مناطق جنگزده قابل قیاس است. به گزارش موسسه بینالمللی رسانه، در کنار مکزیک سوریه نیز در سال ۲۰۱۲ پرمخاطرهترین کشور جهان برای خبرنگاران بوده است. در سه ماهه ابتدای امسال ۱۱ گزارشگر سوری و خارجی در جریان درگیریهای خشونتبار سوریه کشته شدهاند.
به نظر میرسد با افزایش چشمگیر خشونت علیه روزنامهنگاران مکزیکی در سال جاری وضعیت این کشور پرمخاطرهتر از سوریه شده که تقریبا هر روز شاهد درگیریهای مسلحانه است.
افزایش نفوذ قاچاقچیان مواد مخدر
به اعتقاد ناظران گروههای مافیایی چنان در حوزههای اقتصادی و سیاسی رخنه کردهاند که در برخی از مناطق به قدرتی غیرمتمرکز اما فراتر از دولت تبدیل شدهاند. این در حالی است که دولت مکزیک پنجسال پیش علیه قاچاقچیان مواد مخدر اعلام جنگ کرد.
برابر تازهترین گزارشها در پنج سال گذشته بیش از ۴۰ هزار شهروند مکزیک جان خود به شکلهای گوناگون از دست دادهاند، اما ضربه مهمی به تبهکاران وارد نشده است. بخشهای بزرگی از شمال مکزیک تقریبا از کنترل نیروهای دولتی خارج شده و مطابق میل گروههای سازمان یافتهی قاچاقچیان مواد مخدر اداره میشود.
ایالات متحده آمریکا با حدود ۳ هزار کیلومتر مرز مشترک با مکزیک تحولات این کشور را با حساسیت فراوان دنبال میکند. این کشور نگران است با قدرت گرفتن گروههای مافیایی در مناطق مرزی برخوردهای خشونتآمیز به آمریکا نیز کشیده شود.
به اعتقاد کارشناسان در گواتمالا، همسایهی جنوبی مکزیک، گروههای مافیایی رفته رفته بر دولت مرکزی مسلط میشوند، ولی وضعیت مکزیک هنوز به این وخامت نرسیده است. با این همه رویدادهای یک ماه گذشتهی مکزیک زنگ خطری جدی محسوب میشود.
دادگاهی در واشنگتن با صدور حکم جدیدی از وزارت امور خارجه آمریکا
خواسته است که پیرامون وضعیت سازمان مجاهدین خلق در فهرست گروههای
تروریستی این کشور طی چهار ماه آینده تصمیمگیری کند.
طبق حکم دادگاه استیناف در واشنگتن دیسی هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه
آمریکا، چهار ماه فرصت دارد تا وضعیت مجاهدین خلق در فهرست گروههای
تروریستی این کشور را مورد بازبینی قرار دهد. در صورت عدم تصمیمگیری وزارت
امور خارجه آمریکا در مهلت تعیینشده، نام سازمان مجاهدین خودبخود از
فهرست گروههای تروریستی آمریکا حذف خواهد شد.
گفته میشود که وزارت امور خارجه آمریکا برای تحقیقات در این زمینه و اعلام تصمیم نهایی تقاضای مهلت بیشتری از دادگاه کرده است. در سال ۲۰۱۰ میلادی (تیر ۱۳۸۹) دادگاه فدرال آمریکا دولت این کشور را موظف کرده بود که درباره باقی ماندن یا حذف نام این سازمان از فهرست گروههای تروریستی تصمیمگیری کند. صدور حکم و ضربالاجل جدید دادگاه در ادامه درخواستهای مکرری است که سازمان مجاهدین خلق برای روشن شدن وضعیت حقوقی خود پیگیر آن بوده است.
واکنش به حکم دادگاه
"شورای ملی مقاومت" با انتشار بیانیهای در روز شنبه (۱۲ خرداد/۱ ژوئن) ضمن استقبال از حکم دادگاه استیناف آمریکا اعلام کرد که «این حکم نشان داد که حفظ برچسب ناعادلانه تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران بهطور مطلق نامشروع و غیرقانونی است و صرفاَ با اهداف سیاسی صورت گرفته است».
مریم رجوی، یکی از مسئولان سازمان مجاهدین خلق و "شورای ملی مقاومت"، نیز ضمن تقدیر از صدور این حکم تصریح کرده است که «وزارت امور خارجه آمریکا باید حداکثر ضمن ۱۸۰ روز حکم قبلی در تیرماه ۱۳۸۹ را اجرا میکرد در حالیکه پس از ۶۰۰ روز هنوز از اجرای آن سر باز میزند».
م رجوی از هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، خواسته است که «با سرعت عمل و با اجرای فوری این حکم، به یک سیاست اشتباه و مخرب و به یک بیعدالتی بیمانند در تاریخ کشور خود پایان دهد».
اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۰۹ میلادی سازمان مجاهدین خلق را از فهرست گروههای تروریستی خود خارج کرده بود.
کلینتون: واکنش مجاهدین در عراق مبنای تصمیمگیری خواهد بود
مجاهدین خلق در دهه ۱۹۸۰ برای مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی
در عراق مستقر شد. اما پس از حملهی نظامی آمریکا به عراق و سرنگونی رژیم
صدام حسین نیروهای مجاهدین خلق در عراق خلعسلاح شدند و اردوگاه آنان تحت
نظر نیروهای آمریکایی قرار گرفت. بعدها کنترل اردوگاه اشرف به نیروهای
امنیتی عراق سپرده شد.
دولت عراق بارها از مجاهدین خلق خواست که اردوگاه اشرف را تخلیه کنند. این فشارها سرانجام مسئلهساز شد. در ماه آوریل سال گذشته نیروهای امنیتی عراق تلاش کردند با زور وارد اردوگاه اشرف شوند ولی با مقاومت ساکنان آن روبرو شدند. طبق تحقیقات سازمان ملل در این درگیری ۳۴ تن از اعضای مجاهدین کشته و شمار زیادی مجروح شدند.
پس از میانجیگری سازمان ملل و آمریکا، دولت عراق نیز با انتقال تدریجی مجاهدین به قرارگاه "لیبرتی" در نزدیکی فرودگاه بغداد موافقت کرد. تا کنون بخشی بزرگی از ساکنان قرارگاه اشرف به قرارگاه جدید منتقل شدهاند. قرار است مجاهدین سرانجام به کشورهای دیگری فرستاده شوند.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در آغاز انتقال اعضای مجاهدین به قرارگاه لیبرتی در گفتوگو با اعضای کنگره این کشور گفته بود که میزان همکاری این سازمان در بستن مسالمتآمیز قرارگاه اشرف میتواند «یک عنصر کلیدی در هر گونه تصمیمگیری درباره وضعیت سازمان مجاهدین خلق در فهرست گروههای تروریستی خارجی باشد».
گفته میشود که وزارت امور خارجه آمریکا برای تحقیقات در این زمینه و اعلام تصمیم نهایی تقاضای مهلت بیشتری از دادگاه کرده است. در سال ۲۰۱۰ میلادی (تیر ۱۳۸۹) دادگاه فدرال آمریکا دولت این کشور را موظف کرده بود که درباره باقی ماندن یا حذف نام این سازمان از فهرست گروههای تروریستی تصمیمگیری کند. صدور حکم و ضربالاجل جدید دادگاه در ادامه درخواستهای مکرری است که سازمان مجاهدین خلق برای روشن شدن وضعیت حقوقی خود پیگیر آن بوده است.
واکنش به حکم دادگاه
"شورای ملی مقاومت" با انتشار بیانیهای در روز شنبه (۱۲ خرداد/۱ ژوئن) ضمن استقبال از حکم دادگاه استیناف آمریکا اعلام کرد که «این حکم نشان داد که حفظ برچسب ناعادلانه تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران بهطور مطلق نامشروع و غیرقانونی است و صرفاَ با اهداف سیاسی صورت گرفته است».
مریم رجوی، یکی از مسئولان سازمان مجاهدین خلق و "شورای ملی مقاومت"، نیز ضمن تقدیر از صدور این حکم تصریح کرده است که «وزارت امور خارجه آمریکا باید حداکثر ضمن ۱۸۰ روز حکم قبلی در تیرماه ۱۳۸۹ را اجرا میکرد در حالیکه پس از ۶۰۰ روز هنوز از اجرای آن سر باز میزند».
م رجوی از هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، خواسته است که «با سرعت عمل و با اجرای فوری این حکم، به یک سیاست اشتباه و مخرب و به یک بیعدالتی بیمانند در تاریخ کشور خود پایان دهد».
اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۰۹ میلادی سازمان مجاهدین خلق را از فهرست گروههای تروریستی خود خارج کرده بود.
کلینتون: واکنش مجاهدین در عراق مبنای تصمیمگیری خواهد بود
دولت عراق بارها از مجاهدین خلق خواست که اردوگاه اشرف را تخلیه کنند. این فشارها سرانجام مسئلهساز شد. در ماه آوریل سال گذشته نیروهای امنیتی عراق تلاش کردند با زور وارد اردوگاه اشرف شوند ولی با مقاومت ساکنان آن روبرو شدند. طبق تحقیقات سازمان ملل در این درگیری ۳۴ تن از اعضای مجاهدین کشته و شمار زیادی مجروح شدند.
پس از میانجیگری سازمان ملل و آمریکا، دولت عراق نیز با انتقال تدریجی مجاهدین به قرارگاه "لیبرتی" در نزدیکی فرودگاه بغداد موافقت کرد. تا کنون بخشی بزرگی از ساکنان قرارگاه اشرف به قرارگاه جدید منتقل شدهاند. قرار است مجاهدین سرانجام به کشورهای دیگری فرستاده شوند.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در آغاز انتقال اعضای مجاهدین به قرارگاه لیبرتی در گفتوگو با اعضای کنگره این کشور گفته بود که میزان همکاری این سازمان در بستن مسالمتآمیز قرارگاه اشرف میتواند «یک عنصر کلیدی در هر گونه تصمیمگیری درباره وضعیت سازمان مجاهدین خلق در فهرست گروههای تروریستی خارجی باشد».
حسنی مبارک به حبس ابد محکوم شد؛ تبرئه پسران مبارک
در پایان محاکمهای که نزدیک به یک سال به طول انجامید، حسنی مبارک،
دیکتاتور مخلوع مصر، روز شنبه، ۱۳ خردادماه، در دادگاه به جرم کشتار
معترضان به حکومت او در سال ۱۳۸۹ به حبس ابد محکوم شد.
با این حال گزارشها از قاهره، پایتخت مصر، از تبرئه پسران حسنی مبارک، جمال و علا، در همین دادگاه حکایت دارد، حکمی که بر اساس گزارشهای مستقیم تلویزیونی برای دقایقی دادگاه را به آشوب کشاند.
با این حال تلویزیون خبری سیانان گزارش میدهد که هفته گذشته علیه جمال و علا مبارک در دادگاهی دیگر به اتهاماتی دیگر از جمله اتهامات مالی اعلام جرم شده است.
حسنی مبارک، ۸۴ ساله، در مردادماه سال گذشته، ۱۳۹۰، در ارتباط با کارنامه سیساله خود در مقام ریاست جمهوری مصر و به اتهام قتل و فساد در این کشور برای اولین بار به دادگاه رفت.
در دادگاه روز شنبه در قاهره همچنین دو تن از مقامات عالیرتبه در دولت حسنی مبارک حکم خود را دریافت کردند.
حبیبالعدلی، وزیر کشور سابق و از نزدیکان به حسنی مبارک، همچون رئیس خود در دادگاه به حبس ابد محکوم شد.
اما عالیترین مقام امنیتی در حکومت دیکتاتوری آقای مبارک نیز همچون فرزندان او از اتهام خود که صدور دستور قتل معترضان در خیابانهای مصر بود تبرئه شد.
آقای مبارک روز ۲۲ بهمنماه سال ۱۳۸۹ در پی قیام مردم مصر و اعتراض آنان به حکومت سیساله او از قدرت کنارهگیری کرد.
او نخستین دیکتاتور جهان عرب است که در دادگاه محکوم میشود.
با این حال گزارشها از قاهره، پایتخت مصر، از تبرئه پسران حسنی مبارک، جمال و علا، در همین دادگاه حکایت دارد، حکمی که بر اساس گزارشهای مستقیم تلویزیونی برای دقایقی دادگاه را به آشوب کشاند.
با این حال تلویزیون خبری سیانان گزارش میدهد که هفته گذشته علیه جمال و علا مبارک در دادگاهی دیگر به اتهاماتی دیگر از جمله اتهامات مالی اعلام جرم شده است.
حسنی مبارک، ۸۴ ساله، در مردادماه سال گذشته، ۱۳۹۰، در ارتباط با کارنامه سیساله خود در مقام ریاست جمهوری مصر و به اتهام قتل و فساد در این کشور برای اولین بار به دادگاه رفت.
در دادگاه روز شنبه در قاهره همچنین دو تن از مقامات عالیرتبه در دولت حسنی مبارک حکم خود را دریافت کردند.
حبیبالعدلی، وزیر کشور سابق و از نزدیکان به حسنی مبارک، همچون رئیس خود در دادگاه به حبس ابد محکوم شد.
اما عالیترین مقام امنیتی در حکومت دیکتاتوری آقای مبارک نیز همچون فرزندان او از اتهام خود که صدور دستور قتل معترضان در خیابانهای مصر بود تبرئه شد.
آقای مبارک روز ۲۲ بهمنماه سال ۱۳۸۹ در پی قیام مردم مصر و اعتراض آنان به حکومت سیساله او از قدرت کنارهگیری کرد.
او نخستین دیکتاتور جهان عرب است که در دادگاه محکوم میشود.
ممنوعیت اقامت برای شهروندان افغانستان در ۱۴ استان ایران
سازمان سنجش آموزش ایران وابسته به وزارت علوم کشور روز جمعه، ۱۲ خرداد،
با انتشار جدولی، رشتههای تحصیلی ممنوع برای غیرایرانیان و مناطق ممنوعه
برای اقامت اتباع غیرایرانی، بهویژه شهروندان افغان، را اعلام کرد.
برپایه این جدول که روز جمعه ۱۲ خرداد از سوی خبرگزاری مهر منتشر شد، اقامت شهروندان افغان در ۱۴ استان کشور به طور کامل ممنوع است و در استان مازندران نیز از ۱۰ تیرماه امسال ممنوع خواهد شد.
آنگونه که از محتوای این جدول برمیآید، در سال جاری در ۱۲ استان دیگر نیز شهروندان افغان از اقامت در بخشهایی از این استانها منع شدهاند.
در دو ماه گذشته، در پی تصمیم برخی از مقامات دولتی جمهوری اسلامی مبنی بر ممنوعیت ورود اتباع افغان به ناحیهای از یک شهر همچون اصفهان و به کل یک شهر همچون نوشهر در شمال ایران مسئله نوع برخورد با اتباع غیرایرانی، بهویژه اتباع افغان، در کشور بار دیگر نظرها را به خود جلب کرد.
بر اساس جدول سازمان سنجش آموزش کشور، اقامت شهروندان افغان تنها در سه استان تهران، البرز و قم بلامانع اعلام شده است؛ البته در این جدول، در استان تهران منطقه خُجیر در منطقه ۱۳ شهرداری تهران برای اقامت افغانها ممنوع اعلام شده است.
گرچه به دلیل این امر اشارهای نشده، منطقه خجیر یک پارک جنگلی حفاظتشده در شرق تهران است که به گزارش کارشناسان سازمان بازرسی کل کشور که در خبری از روزنامه اعتماد در تاریخ ۳۰ تیر ۸۶ بازتاب یافت، «زمینخواران» در زمینهای آن تصرفاتی کردهاند و «با واگذاری امور کشاورزی و دامداری خود به مهاجران افغان، این پارک را مبدل به منطقه امنی برای کار و اقامت آنان کردهاند».
در جدول تازه سازمان سنجش آموزش کشور استانهایی که به طور کامل برای اقامت شهروندان افغان ممنوع هستند عبارتند از آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، گیلان، مازندران (از ۱۰ تیر ۹۱)، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و همدان.
استانهایی که بخشهایی از آنها برای اقامت شهروندان افغان ممنوعاند عبارتند از اصفهان، بوشهر، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خوزستان، سمنان، فارس، قزوین، کرمان، گلستان، مرکزی و یزد.
در بخش دیگر از جدول یادشده همچنین اعلام شده که اقامت شهروندان عراقی در استانهای کرمان، سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی و خراسان جنوبی به طور کل ممنوع است.
سازمان سنجش و دیگر نهادها هرساله جدولها و فهرستهایی از مناطق ممنوعه و رشتههای تحصیلی ممنوعشده برای اقامت و تحصیل شهروندان افغان و غیرایرانی ارائه میدهند که جدول تازه و مربوط به سال ۹۱ تغییرات کمی را نسبت به جدول مشابه سال گذشته نشان میدهد.
مورد استان مازندران
در فهرست جدید، استان مازندران تازهترین استانی است که به جمع استانهای منطقه ممنوعه برای شهروندان افغان میپیوندد.
در پی تصمیم مقامهای استان مازندران برای اخراج مهاجران افغان از این استان، گروهی از سینماگران و بازیگران ایرانی ازجمله داریوش مهرجویی، مانی حقیقی، لیلا حاتمی، نیکی کریمی، علی مصفا و جمع دیگری از هنرمندان، روز ۱۱ اردیبهشت اعلام کردند که در اقدامی حمایتی و برای همدلی با مهاجران افغان به استان مازندران سفر میکنند.
این هنرمندان ایرانی پس از آن دست به این اقدام زدند که خبرگزاری مهر روز یکم اردیبهشت خبر داد که سید تقی شفیعی، مدیر کل دفتر اتباع و مهاجران خارجی استانداری مازندران، خواستار «پاکسازی استان مازندران از اتباع بیگانه» شده است.
با وجود این که در جدول تازه سازمان سنجش آموزش از ۱۴ استان کشور به عنوان «مناطق ممنوعه برای اقامت اتباع افغان» نام بردهشده، اما سید تقی شفیعی روز یکم اردیبهشت به مهر گفت که «بر اساس مصوبه شورای تامین مازندران و تایید آن از سوی کارگروه کشوری، مازندران بهعنوان تنها استان ممنوع برای حضور اتباع مجاز و غیرمجاز افغانی شناخته شده است.»
روزنامه شرق نیز روز سوم اردیبهشت خبر داد که بخشدار مرکزی نوشهر «حضور اتباع افغان در بخش مرکزی این شهرستان را ممنوع اعلام کرده است».
این روزنامه همچنین در آن تاریخ یادآوری کرد که نزدیک به «۲۰ روز پیش در رسانهها خبری منتشر شد مبنی بر این که پلیس اصفهان برای روز سیزدهبهدر ورود اتباع کشور افغانستان را در پارک صفه اصفهان ممنوع اعلام کرد».
بنا بر این گزارش، «این خبر در اولین لحظات پس از انتشار با واکنش شدید و منفی بسیاری از رسانهها و فعالان اجتماعی مواجه شد».
نگاهی به آمار منتشر شده در طول اين سالها توسط دولت ايران نشان میدهد که حدود يک ميليون شهروند افغانستان به صورت مجاز و حدود دو ميليون نيز بدون مجوز در ايران سکونت دارند.
ممنوعیتهای تحصیلی
همچنین برای اتباع غیرایرانی در دو کنکور کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی سال ۹۱ انتخاب رشتههای تحصیلی مانند فیزیک اتمی، فیزیک (گرایش هستهای)، مهندسی هستهای، مهندسی تسلیحات، مهندسی فناوری اطلاعات (گرایش امنیت اطلاعات، امنیت شبکه، مخابرات امن)، مهندسی هوافضا (کلیه گرایشها)، مهندسی شیمی (گرایش صنایع پالایش، پتروشیمی، شیمیایی، معدنی، گاز، عملیات پتروشیمی)، مهندسی نگهداری هواپیما (هوانوردی، خلبانی، مراقبت پرواز، نمایش و نگهداری هواپیما)، الکترونیک هواپیمایی، مهندسی فرماندهی و کنترل هوایی، تکنیک حوزههای نظامی، علوم و فنون هوانوردی، خلبانی هلیکوپتر، مهندسی تعمیر و نگهداری بالگرد، اطلاعات نظامی، اویونیک هواپیما، علوم نظامی، ناوبری و فرماندهی کشتی، مدیریت و کمیسر دریایی ممنوع است.
برپایه این جدول که روز جمعه ۱۲ خرداد از سوی خبرگزاری مهر منتشر شد، اقامت شهروندان افغان در ۱۴ استان کشور به طور کامل ممنوع است و در استان مازندران نیز از ۱۰ تیرماه امسال ممنوع خواهد شد.
آنگونه که از محتوای این جدول برمیآید، در سال جاری در ۱۲ استان دیگر نیز شهروندان افغان از اقامت در بخشهایی از این استانها منع شدهاند.
در دو ماه گذشته، در پی تصمیم برخی از مقامات دولتی جمهوری اسلامی مبنی بر ممنوعیت ورود اتباع افغان به ناحیهای از یک شهر همچون اصفهان و به کل یک شهر همچون نوشهر در شمال ایران مسئله نوع برخورد با اتباع غیرایرانی، بهویژه اتباع افغان، در کشور بار دیگر نظرها را به خود جلب کرد.
بر اساس جدول سازمان سنجش آموزش کشور، اقامت شهروندان افغان تنها در سه استان تهران، البرز و قم بلامانع اعلام شده است؛ البته در این جدول، در استان تهران منطقه خُجیر در منطقه ۱۳ شهرداری تهران برای اقامت افغانها ممنوع اعلام شده است.
گرچه به دلیل این امر اشارهای نشده، منطقه خجیر یک پارک جنگلی حفاظتشده در شرق تهران است که به گزارش کارشناسان سازمان بازرسی کل کشور که در خبری از روزنامه اعتماد در تاریخ ۳۰ تیر ۸۶ بازتاب یافت، «زمینخواران» در زمینهای آن تصرفاتی کردهاند و «با واگذاری امور کشاورزی و دامداری خود به مهاجران افغان، این پارک را مبدل به منطقه امنی برای کار و اقامت آنان کردهاند».
در جدول تازه سازمان سنجش آموزش کشور استانهایی که به طور کامل برای اقامت شهروندان افغان ممنوع هستند عبارتند از آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، گیلان، مازندران (از ۱۰ تیر ۹۱)، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و همدان.
استانهایی که بخشهایی از آنها برای اقامت شهروندان افغان ممنوعاند عبارتند از اصفهان، بوشهر، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خوزستان، سمنان، فارس، قزوین، کرمان، گلستان، مرکزی و یزد.
در بخش دیگر از جدول یادشده همچنین اعلام شده که اقامت شهروندان عراقی در استانهای کرمان، سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی و خراسان جنوبی به طور کل ممنوع است.
سازمان سنجش و دیگر نهادها هرساله جدولها و فهرستهایی از مناطق ممنوعه و رشتههای تحصیلی ممنوعشده برای اقامت و تحصیل شهروندان افغان و غیرایرانی ارائه میدهند که جدول تازه و مربوط به سال ۹۱ تغییرات کمی را نسبت به جدول مشابه سال گذشته نشان میدهد.
مورد استان مازندران
در فهرست جدید، استان مازندران تازهترین استانی است که به جمع استانهای منطقه ممنوعه برای شهروندان افغان میپیوندد.
در پی تصمیم مقامهای استان مازندران برای اخراج مهاجران افغان از این استان، گروهی از سینماگران و بازیگران ایرانی ازجمله داریوش مهرجویی، مانی حقیقی، لیلا حاتمی، نیکی کریمی، علی مصفا و جمع دیگری از هنرمندان، روز ۱۱ اردیبهشت اعلام کردند که در اقدامی حمایتی و برای همدلی با مهاجران افغان به استان مازندران سفر میکنند.
این هنرمندان ایرانی پس از آن دست به این اقدام زدند که خبرگزاری مهر روز یکم اردیبهشت خبر داد که سید تقی شفیعی، مدیر کل دفتر اتباع و مهاجران خارجی استانداری مازندران، خواستار «پاکسازی استان مازندران از اتباع بیگانه» شده است.
با وجود این که در جدول تازه سازمان سنجش آموزش از ۱۴ استان کشور به عنوان «مناطق ممنوعه برای اقامت اتباع افغان» نام بردهشده، اما سید تقی شفیعی روز یکم اردیبهشت به مهر گفت که «بر اساس مصوبه شورای تامین مازندران و تایید آن از سوی کارگروه کشوری، مازندران بهعنوان تنها استان ممنوع برای حضور اتباع مجاز و غیرمجاز افغانی شناخته شده است.»
روزنامه شرق نیز روز سوم اردیبهشت خبر داد که بخشدار مرکزی نوشهر «حضور اتباع افغان در بخش مرکزی این شهرستان را ممنوع اعلام کرده است».
این روزنامه همچنین در آن تاریخ یادآوری کرد که نزدیک به «۲۰ روز پیش در رسانهها خبری منتشر شد مبنی بر این که پلیس اصفهان برای روز سیزدهبهدر ورود اتباع کشور افغانستان را در پارک صفه اصفهان ممنوع اعلام کرد».
بنا بر این گزارش، «این خبر در اولین لحظات پس از انتشار با واکنش شدید و منفی بسیاری از رسانهها و فعالان اجتماعی مواجه شد».
نگاهی به آمار منتشر شده در طول اين سالها توسط دولت ايران نشان میدهد که حدود يک ميليون شهروند افغانستان به صورت مجاز و حدود دو ميليون نيز بدون مجوز در ايران سکونت دارند.
ممنوعیتهای تحصیلی
همچنین برای اتباع غیرایرانی در دو کنکور کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی سال ۹۱ انتخاب رشتههای تحصیلی مانند فیزیک اتمی، فیزیک (گرایش هستهای)، مهندسی هستهای، مهندسی تسلیحات، مهندسی فناوری اطلاعات (گرایش امنیت اطلاعات، امنیت شبکه، مخابرات امن)، مهندسی هوافضا (کلیه گرایشها)، مهندسی شیمی (گرایش صنایع پالایش، پتروشیمی، شیمیایی، معدنی، گاز، عملیات پتروشیمی)، مهندسی نگهداری هواپیما (هوانوردی، خلبانی، مراقبت پرواز، نمایش و نگهداری هواپیما)، الکترونیک هواپیمایی، مهندسی فرماندهی و کنترل هوایی، تکنیک حوزههای نظامی، علوم و فنون هوانوردی، خلبانی هلیکوپتر، مهندسی تعمیر و نگهداری بالگرد، اطلاعات نظامی، اویونیک هواپیما، علوم نظامی، ناوبری و فرماندهی کشتی، مدیریت و کمیسر دریایی ممنوع است.
اپوزیسیون سوریه ایران را با حکومت اسد شریک جرم دانست
شورای ملی سوریه، از گروههای اصلی مخالف دولت بشار اسد، روز جمعه ۱۲
خرداد، گفت که ایران «میلیاردها دلار پول از طریق بانکهای لبنان و عراق»
به رژیم بشار اسد میفرستد و «در تلاش برای افروختن شعلههای جنگ داخلی در
سوریه شریک جرم است».
به گزارش خبرگزاری فرانسه، شورای ملی سوریه با انتشار بیانیهای ایران را متهم کرد که «از طریق کمک نظامی به دمشق در امور داخلی سوریه دخالت میکند» و این گروه همچنین از اتحادیه عرب و سازمان ملل متحد خواست تا در این مورد تحقیق کنند.
بنا بر این گزارش، شورای ائتلافی اپوزیسیون سوریه در بیانیه خود اظهار داشت: «بهرغم جنایات رژیم سوریه... اینطور که به نظر میآید رژیم ایران مصمم است تا از این رژیم پشتیبانی کامل نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی کند.»
این بیانیه افزود: «مداخله ایران در امور سوریه شامل تعلیم شبهنظامیان طرفدار حکومت در زمینه سرکوب معترضان نیز میشود.»
شورای ملی سوریه تهران را متهم کرد که اقدام به تأمین سلاح و فناوریهای شناسایی و نظارت برای حکومت بشار اسد میکند که شامل مسلسلهای انفجاری، توپخانه سنگین و تانک نیز میشود.
در بخش دیگری از بیانیه این شورا آمده است: «سپاه پاسداران ایران در عملیات امنیتی به منظور برخورد با معترضان ضد رژیم [اسد] دست دارد.»
شورای ملی سوریه همچنین از اتحادیه عرب و شورای امنیت سازمان ملل خواست تا در زمینه دست داشتن ایران در امور سوریه تحقیق کنند و افزود که «رژیم ایران در تلاش برای افروختن شعلههای جنگ داخلی در سوریه شریک جرم است».
این ائتلاف از گروههای اپوزیسیون در بیانیه خود ادامه داد که شورای امنیت سازمان ملل «باید این امر را محکوم کند و گامهای لازم را در این زمینه بردارد، و در عین حال از ارسال غیرقانونی سلاح و تجهیزات ایرانی به رژیم سوریه جلوگیری کند».
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است که «تهران همچنین میلیاردها دلار از طریق بانکهایی در لبنان و عراق [برای رژیم سوریه] فرستاده تا از فروپاشی اقتصاد این رژیم جلوگیری کند».
شورای ملی سوریه همچنین ایران را متهم کرد که «در جنایاتی که حکومت سوریه مرتکب شده همدست است و در انکار مسئولیت در برابر این جنایات نیز با آن رژیم همدستی دارد».
شورای ملی سوریه روز ۲۴ شهریور سال ۹۰ از سوی حدود ۱۴۰ تن از فعالان و شخصیتهای سیاسی سوریه در استانبول تشکیل شد. این شورا پیش از این نیز ایران را متهم به مشارکت در سرکوب مخالفان بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، کرده و از تهران خواسته بود تا از حمایت حکومت او دست بکشد.
همچنین بیش از ۷۰ تن از اعضای شورای ملی سوریه در بهمنماه سال ۹۰ با امضای بیانیهای، حمایت خود را از آن چه مبارزه مردم ایران برای دستیابی به آزادی و دموکراسی نامیدند، ابراز داشتند.
امضاکنندگان آن بیانیه اینگونه اظهار کردند که «رژیمهای سوریه و ایران طی سالها با یکدیگر برای سرکوب مردم این دو کشور و بیثباتی منطقه پیرامون خود همکاری نزدیکی داشتهاند.»
در هفته جاری اسماعیل قاآنی، جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، تایید کرد که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در حوادث سوریه دخالت کردهاند، ولی گفت که این دخالت برای جلوگیری از «کشتار مردم» بوده است.
وی در گفتوگوی اختصاصی با خبرگزاری ایسنا با اشاره به «حضور موثر نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه» گفت: «تا وقتی که در سوریه نبودیم کشتارهای مردم آن توسط معارضین زیاد بود اما با حضور جمهوری اسلامی به طور فیزیکی و غیر فیزیکی جلوی کشتارهای بزرگ در سوریه گرفته شد.»
اين نخستين بار است که يک فرمانده ارشد سپاه پاسداران گزارش منابع غربی و دیگر منابع درباره دخالت نيروهای نظامی ايران در سوريه را تاييد میکند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، شورای ملی سوریه با انتشار بیانیهای ایران را متهم کرد که «از طریق کمک نظامی به دمشق در امور داخلی سوریه دخالت میکند» و این گروه همچنین از اتحادیه عرب و سازمان ملل متحد خواست تا در این مورد تحقیق کنند.
بنا بر این گزارش، شورای ائتلافی اپوزیسیون سوریه در بیانیه خود اظهار داشت: «بهرغم جنایات رژیم سوریه... اینطور که به نظر میآید رژیم ایران مصمم است تا از این رژیم پشتیبانی کامل نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی کند.»
این بیانیه افزود: «مداخله ایران در امور سوریه شامل تعلیم شبهنظامیان طرفدار حکومت در زمینه سرکوب معترضان نیز میشود.»
شورای ملی سوریه تهران را متهم کرد که اقدام به تأمین سلاح و فناوریهای شناسایی و نظارت برای حکومت بشار اسد میکند که شامل مسلسلهای انفجاری، توپخانه سنگین و تانک نیز میشود.
در بخش دیگری از بیانیه این شورا آمده است: «سپاه پاسداران ایران در عملیات امنیتی به منظور برخورد با معترضان ضد رژیم [اسد] دست دارد.»
شورای ملی سوریه همچنین از اتحادیه عرب و شورای امنیت سازمان ملل خواست تا در زمینه دست داشتن ایران در امور سوریه تحقیق کنند و افزود که «رژیم ایران در تلاش برای افروختن شعلههای جنگ داخلی در سوریه شریک جرم است».
این ائتلاف از گروههای اپوزیسیون در بیانیه خود ادامه داد که شورای امنیت سازمان ملل «باید این امر را محکوم کند و گامهای لازم را در این زمینه بردارد، و در عین حال از ارسال غیرقانونی سلاح و تجهیزات ایرانی به رژیم سوریه جلوگیری کند».
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است که «تهران همچنین میلیاردها دلار از طریق بانکهایی در لبنان و عراق [برای رژیم سوریه] فرستاده تا از فروپاشی اقتصاد این رژیم جلوگیری کند».
شورای ملی سوریه همچنین ایران را متهم کرد که «در جنایاتی که حکومت سوریه مرتکب شده همدست است و در انکار مسئولیت در برابر این جنایات نیز با آن رژیم همدستی دارد».
شورای ملی سوریه روز ۲۴ شهریور سال ۹۰ از سوی حدود ۱۴۰ تن از فعالان و شخصیتهای سیاسی سوریه در استانبول تشکیل شد. این شورا پیش از این نیز ایران را متهم به مشارکت در سرکوب مخالفان بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، کرده و از تهران خواسته بود تا از حمایت حکومت او دست بکشد.
همچنین بیش از ۷۰ تن از اعضای شورای ملی سوریه در بهمنماه سال ۹۰ با امضای بیانیهای، حمایت خود را از آن چه مبارزه مردم ایران برای دستیابی به آزادی و دموکراسی نامیدند، ابراز داشتند.
امضاکنندگان آن بیانیه اینگونه اظهار کردند که «رژیمهای سوریه و ایران طی سالها با یکدیگر برای سرکوب مردم این دو کشور و بیثباتی منطقه پیرامون خود همکاری نزدیکی داشتهاند.»
در هفته جاری اسماعیل قاآنی، جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، تایید کرد که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در حوادث سوریه دخالت کردهاند، ولی گفت که این دخالت برای جلوگیری از «کشتار مردم» بوده است.
وی در گفتوگوی اختصاصی با خبرگزاری ایسنا با اشاره به «حضور موثر نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه» گفت: «تا وقتی که در سوریه نبودیم کشتارهای مردم آن توسط معارضین زیاد بود اما با حضور جمهوری اسلامی به طور فیزیکی و غیر فیزیکی جلوی کشتارهای بزرگ در سوریه گرفته شد.»
اين نخستين بار است که يک فرمانده ارشد سپاه پاسداران گزارش منابع غربی و دیگر منابع درباره دخالت نيروهای نظامی ايران در سوريه را تاييد میکند.
موسویان: غرب انتظار دارد ایران الماسش را بدهد، بادام زمینی بگیرد
وبسایت اینساید ایران در مورد سوابق و آینده مذاکرات هستهای ایران با
کشورهای پنج به علاوه یک با حسین موسویان مصاحبه کرده است. آقای موسویان
عضو سابق شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی و در دورهای از مذاکرهکنندگان
ایران در بحث هستهای بود. وی از چند سال پیش تاکنون مقیم آمریکا و از
محققان دانشگاه پرینستون است.
ارزیابی شما از مذاکرات بغداد چیست؟ یکی از شروط یا خواستههای ایران لغو تحریمهای بین المللی است. فکر میکنید ایران در مذاکرات بعدی بر این شرط خود پافشاری خواهد کرد؟
حسین موسویان: پس از مذاکرات استانبول، من از گامهای مثبت دو طرف برای حل اختلاف در چهارچوب انپیتی، پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، و بنای اعتماد متقابل خشنود بودم. اما در مذاکرات بغداد دو طرف در مورد مضمون این توافقها دچار اختلاف شده و همین مسئله باعث شد که این مذاکرات شکست بخورد.
موضوع اصلی این است که غرب هنوز حاضر نیست حق ایران را برای غنیسازی بپذیرد و در مقابل شروط خود که هدف آن رفع تمام سوء ظنها درباره برنامههای هستهای ایران است حاضر نشد امتیازات مشابه و متناسبی به ایران بدهد. برای رسیدن به توافق نهایی باید موضوع تحریمها علیه ایران نیز حل شود، اما غرب در مذاکرات بغداد حتی حاضر نشد در این مورد گفتؤگو کند. هر گونه طرح گام به گامی که دربرگیرنده معدلی از خواستههای دو طرف باشد مستلزم لغو تدریجی تحریمها علیه ایران است. در غیر این صورت رسیدن به نوعی توافق تقریبا ناممکن است.
فکر میکنید هدف نهایی ایران تولید سلاح هستهای است؟ اگر چنین است فکر میکنید دلایل آن چیست؟
ایران بارها اعلام کرده است که به دنبال تولید سلاح هستهای نیست و از نظر اخلاقی با چنین کاری مخالف است. من مطمئنم که ایران در پی تولید سلاح هستهای نیست.
دیپلماتهای غربی میگویند هدف ایران از بازگشت به مذاکرات خریدن وقت لازم برای تداوم برنامههای هستهای نظامی است. برای مثال، اخیرا گزارشهایی منتشر شده که مدعی است ایران در تاسیسات فوردو اورانیوم با غلظت ۲۷ درصد تولید کرده است.
درست برخلاف این ادعاها من فکر میکنم که غرب در پی طولانیتر کردن مذاکرات است، چون از یک طرف میخواهد یک راه حل به اصطلاح موجه و آبرومند برای بنبست بحران هستهای پیدا کند و همزمان تحریمها و تاثیرات شدید آن را ادامه دهد. در سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ ایران پیشنهاد کرد که در برابر دریافت میلههای سوخت هستهای با غلظت ۲۰ درصد از غرب سطح غنیسازی اورانیوم را در حد پنج درصد نگاه دارد، ولی غرب این پیشنهاد را رد کرد. این نمونه به خوبی نشان میدهد که کدام طرف خواهان طولانیتر کردن مذاکرات است. در سال ۲۰۱۱ ایران از طرح گام به گام پیشنهادی دولت روسیه استقبال کرد. این طرح همه شروط اعلام شده از سوی آژانس بینالملی انرژی اتمی و قطعنامههای سازمان ملل متحد را در برمیگرفت. غرب این پیشنهاد را نیز رد کرد. در آن زمان ولادیمیر پوتین علنا اعلام کرد که غرب در پی تغییر رژیم است، نه حل بحران هستهای.
تصور متعارف در میان سیاستگذاران غربی این است که افزایش تحریمها حکومت ایران را به شدت تضعیف کرده و بنابراین آنها میتوانند از ایران امتیازات بیشتری بگیرند. این درک نادرست و گمراهکننده است. غرب باید بپذیرد که تشدید تحریمها زندگی را برای مردم ایران دشوارتر کرده، ولی به هیچ وجه حرکت ایران در مسیر غنیسازی اورانیوم را تضعیف نکرده است. گزارشهای اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی به خوبی نشان میدهد که فعالیتهای مربوط به غنیسازی در ایران پیشرفت کرده و توانایی و ظرفیتهای آن افزایش یافته است.
برخی از گزارشها مدعیاند که غرب به ایران پیشنهاد کرده که ایزوتوپهای پزشکی را در اختیارش بگذارد و در مورد جنبههای ایمنی برنامههای هستهای به ایران کمک کند. آیا این پیشنهادات معقول هستند؟ از نگاه ایران چه شروط و امتیازاتی قابل پذیرشاند؟
همان طور که در مصاحبه خود با شبکه خبری سیانان گفتم، غرب انتظار دارد که حکومت ایران بادام زمینی پیشنهادی غرب را با الماسهای خود معاوضه کند. غرب از ایران میخواهد که غنیسازی با غلظت ۲۰ درصد را متوقف کند، ذخیره اورانیوم غنیشده خود را به خارج منتقل کند، در مورد جنبههای احتمالی برنامههای نظامی هستهای با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند، پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را پذیرفته و به آن عمل کند. اما در مقابل همه این شروط غرب فقط حاضر است قطعات هواپیماهای غیرنظامی به ایران بفروشد یا در مورد جنبههای ایمنی برنامههای هستهای با ایران همکاری کند.
همکاری در زمینههای ایمنی برنامههای هستهای وظیفه آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مقابل تمام اعضای این نهاد است که پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را پذیرفتهاند. فروش قطعات هواپیماهای مسافربری نیز یک موضوع بشردوستانه است. غرب نباید مواردی مثل این که به جان افراد بیگناه و غیرنظامی بستگی دارد را مبنای معامله خود قرار دهد.
به نظر من، در برابر تمام شروطی که غرب اعلام کرده آنها باید اولا حق ایران برای غنیسازی اورانیوم در چهارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را پذیرفته، پرونده هستهای ایران را به حالت عادی بازگردانند و به مرور تحریمها علیه این کشور را لغو کنند.
یکی از دلایلی که باعث شد بعضی از مذاکرات هستهای قبلی به شکست بینجامد این بود که هیئتهای مذاکرهکننده ایرانی حق و یا اختیار تصمیمگیری از سوی رژیم ایران را ندارند. به نظر شما، سعید جلیلی اختیار تصمیمگیری مستقل در این مذاکرات را دارد و یا صرفا پیغامرسان رهبر جمهوری اسلامی است؟
رهبر جمهوری اسلامی مرجع اصلی تصمیمگیری در عرصه سیاست خارجی و از جمله موضوع هستهای است. تمام طرحها و پیشنهاداتی که توسط مسئولان مذاکرات هستهای ایران از جمله آقایان روحانی، لاریجانی و جلیلی تنظیم و ارائه شدهاند از حمایت کامل رهبر جمهوری اسلامی برخوردار بودند. نکته عجیب یا جالب این است که هیئت مذاکرهکننده آمریکایی است که در این گفتوگوها اختیار تصمیمگیری و گفتوگو در مورد تحریمها را ندارد. چون در مورد قوانین مربوط به تحریمها تصمیمگیر نهایی کنگره آمریکاست.
به نظر میرسد که هر دو طرف تلاش دارند مذاکرات ادامه پیدا کند. اما اگر دور بعدی مذاکرات که در مسکو انجام میشود به نتیجه نرسد چه خواهد شد؟
به اعتقاد من، برای غرب این موضوع بسیار مهم است که به مذاکره ادامه دهد و در سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری [در آمریکا] از تشدید این بحران و بروز تنش جلوگیری کند. به همین خاطر فارغ از این که نتیجه مذاکرات مسکو چه باشد غرب مسلما دلیل و توجیه دیگری برای ادامه گفتؤگوها پیدا خواهد کرد.
ارزیابی شما از مذاکرات بغداد چیست؟ یکی از شروط یا خواستههای ایران لغو تحریمهای بین المللی است. فکر میکنید ایران در مذاکرات بعدی بر این شرط خود پافشاری خواهد کرد؟
حسین موسویان: پس از مذاکرات استانبول، من از گامهای مثبت دو طرف برای حل اختلاف در چهارچوب انپیتی، پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، و بنای اعتماد متقابل خشنود بودم. اما در مذاکرات بغداد دو طرف در مورد مضمون این توافقها دچار اختلاف شده و همین مسئله باعث شد که این مذاکرات شکست بخورد.
موضوع اصلی این است که غرب هنوز حاضر نیست حق ایران را برای غنیسازی بپذیرد و در مقابل شروط خود که هدف آن رفع تمام سوء ظنها درباره برنامههای هستهای ایران است حاضر نشد امتیازات مشابه و متناسبی به ایران بدهد. برای رسیدن به توافق نهایی باید موضوع تحریمها علیه ایران نیز حل شود، اما غرب در مذاکرات بغداد حتی حاضر نشد در این مورد گفتؤگو کند. هر گونه طرح گام به گامی که دربرگیرنده معدلی از خواستههای دو طرف باشد مستلزم لغو تدریجی تحریمها علیه ایران است. در غیر این صورت رسیدن به نوعی توافق تقریبا ناممکن است.
فکر میکنید هدف نهایی ایران تولید سلاح هستهای است؟ اگر چنین است فکر میکنید دلایل آن چیست؟
ایران بارها اعلام کرده است که به دنبال تولید سلاح هستهای نیست و از نظر اخلاقی با چنین کاری مخالف است. من مطمئنم که ایران در پی تولید سلاح هستهای نیست.
دیپلماتهای غربی میگویند هدف ایران از بازگشت به مذاکرات خریدن وقت لازم برای تداوم برنامههای هستهای نظامی است. برای مثال، اخیرا گزارشهایی منتشر شده که مدعی است ایران در تاسیسات فوردو اورانیوم با غلظت ۲۷ درصد تولید کرده است.
درست برخلاف این ادعاها من فکر میکنم که غرب در پی طولانیتر کردن مذاکرات است، چون از یک طرف میخواهد یک راه حل به اصطلاح موجه و آبرومند برای بنبست بحران هستهای پیدا کند و همزمان تحریمها و تاثیرات شدید آن را ادامه دهد. در سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ ایران پیشنهاد کرد که در برابر دریافت میلههای سوخت هستهای با غلظت ۲۰ درصد از غرب سطح غنیسازی اورانیوم را در حد پنج درصد نگاه دارد، ولی غرب این پیشنهاد را رد کرد. این نمونه به خوبی نشان میدهد که کدام طرف خواهان طولانیتر کردن مذاکرات است. در سال ۲۰۱۱ ایران از طرح گام به گام پیشنهادی دولت روسیه استقبال کرد. این طرح همه شروط اعلام شده از سوی آژانس بینالملی انرژی اتمی و قطعنامههای سازمان ملل متحد را در برمیگرفت. غرب این پیشنهاد را نیز رد کرد. در آن زمان ولادیمیر پوتین علنا اعلام کرد که غرب در پی تغییر رژیم است، نه حل بحران هستهای.
تصور متعارف در میان سیاستگذاران غربی این است که افزایش تحریمها حکومت ایران را به شدت تضعیف کرده و بنابراین آنها میتوانند از ایران امتیازات بیشتری بگیرند. این درک نادرست و گمراهکننده است. غرب باید بپذیرد که تشدید تحریمها زندگی را برای مردم ایران دشوارتر کرده، ولی به هیچ وجه حرکت ایران در مسیر غنیسازی اورانیوم را تضعیف نکرده است. گزارشهای اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی به خوبی نشان میدهد که فعالیتهای مربوط به غنیسازی در ایران پیشرفت کرده و توانایی و ظرفیتهای آن افزایش یافته است.
برخی از گزارشها مدعیاند که غرب به ایران پیشنهاد کرده که ایزوتوپهای پزشکی را در اختیارش بگذارد و در مورد جنبههای ایمنی برنامههای هستهای به ایران کمک کند. آیا این پیشنهادات معقول هستند؟ از نگاه ایران چه شروط و امتیازاتی قابل پذیرشاند؟
همان طور که در مصاحبه خود با شبکه خبری سیانان گفتم، غرب انتظار دارد که حکومت ایران بادام زمینی پیشنهادی غرب را با الماسهای خود معاوضه کند. غرب از ایران میخواهد که غنیسازی با غلظت ۲۰ درصد را متوقف کند، ذخیره اورانیوم غنیشده خود را به خارج منتقل کند، در مورد جنبههای احتمالی برنامههای نظامی هستهای با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند، پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را پذیرفته و به آن عمل کند. اما در مقابل همه این شروط غرب فقط حاضر است قطعات هواپیماهای غیرنظامی به ایران بفروشد یا در مورد جنبههای ایمنی برنامههای هستهای با ایران همکاری کند.
همکاری در زمینههای ایمنی برنامههای هستهای وظیفه آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مقابل تمام اعضای این نهاد است که پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را پذیرفتهاند. فروش قطعات هواپیماهای مسافربری نیز یک موضوع بشردوستانه است. غرب نباید مواردی مثل این که به جان افراد بیگناه و غیرنظامی بستگی دارد را مبنای معامله خود قرار دهد.
به نظر من، در برابر تمام شروطی که غرب اعلام کرده آنها باید اولا حق ایران برای غنیسازی اورانیوم در چهارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای را پذیرفته، پرونده هستهای ایران را به حالت عادی بازگردانند و به مرور تحریمها علیه این کشور را لغو کنند.
یکی از دلایلی که باعث شد بعضی از مذاکرات هستهای قبلی به شکست بینجامد این بود که هیئتهای مذاکرهکننده ایرانی حق و یا اختیار تصمیمگیری از سوی رژیم ایران را ندارند. به نظر شما، سعید جلیلی اختیار تصمیمگیری مستقل در این مذاکرات را دارد و یا صرفا پیغامرسان رهبر جمهوری اسلامی است؟
رهبر جمهوری اسلامی مرجع اصلی تصمیمگیری در عرصه سیاست خارجی و از جمله موضوع هستهای است. تمام طرحها و پیشنهاداتی که توسط مسئولان مذاکرات هستهای ایران از جمله آقایان روحانی، لاریجانی و جلیلی تنظیم و ارائه شدهاند از حمایت کامل رهبر جمهوری اسلامی برخوردار بودند. نکته عجیب یا جالب این است که هیئت مذاکرهکننده آمریکایی است که در این گفتوگوها اختیار تصمیمگیری و گفتوگو در مورد تحریمها را ندارد. چون در مورد قوانین مربوط به تحریمها تصمیمگیر نهایی کنگره آمریکاست.
به نظر میرسد که هر دو طرف تلاش دارند مذاکرات ادامه پیدا کند. اما اگر دور بعدی مذاکرات که در مسکو انجام میشود به نتیجه نرسد چه خواهد شد؟
به اعتقاد من، برای غرب این موضوع بسیار مهم است که به مذاکره ادامه دهد و در سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری [در آمریکا] از تشدید این بحران و بروز تنش جلوگیری کند. به همین خاطر فارغ از این که نتیجه مذاکرات مسکو چه باشد غرب مسلما دلیل و توجیه دیگری برای ادامه گفتؤگوها پیدا خواهد کرد.
حسنی مبارک، رئیسجمهوری سابق مصر در دادگاه رسیدگی به اتهاماتش، به حبس ابد محکوم شد.
حسنی مبارک و چند نفر دیگر از یاران و نزدیکانش به کشتن معترضان در حین ناآرامیهای این کشور متهم شده بودند.
تلویزیون دولتی مصر اعلام کرده که حال جسمی آقای مبارک پس از انتقال به زندان طره، بسیار بد شده است.
دادستان دادگاه خواهان صدور حکم اعدام برای آقای مبارک شده بود.
رئیسجمهوری سابق مصر از اتهام فساد تبرئه شده است.
آقای مبارک اولین رهبر سابق یک کشور عربی است که از آغاز اعتراضات موسوم به "بهارعربی" در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفته است.
تلویزیون دولتی مصر گفته است که حسنی مبارک به بیمارستان زندان طره در نزدیکی قاهره منتقل شده است. وکلای آقای مبارک میگویند او وضعیت جسمانی مناسبی ندارد.
در این زندان مقامات سابق حکومت مبارک دوران حبس خود را به اتهام فساد میگذرانند.
حبیب العادلی، وزیر کشور پیشین مصر نیز به اتهام مشابهی به حبس ابد محکوم شد.
قضات دادگاه در عین حال جمال و علاء دو پسر حسنی مبارک را از اتهام فساد تبرئه کردند. این دو کماکان در بازداشت به سر خواهند برد.
دادستانی مصر گفته است که این دو به همراه هفت نفر دیگر به دلیل مداخله و دخل و تصرف در بازار بورس اوراق بهادار، محاکمه خواهند شد.
جمال مبارک در دوران حکومت پدرش، منصب بالایی در حزب حاکم داشت. در دوران حکومت مبارک، در مصر این احتمال داده میشد که جمال مبارک جانشین پدرش شود.
اخوان المسلمین، بزرگترین حزب مخالف در دوران زمامداری حسنی مبارک، با محکوم کردن این رای، خواهان تجدید محاکمه این افراد شده و گفته است دادستان عمومی،به وظیفه خود در جمع آوری اطلاعات و مدارک علیه این افراد عمل نکرده است.
در مقابل احمد شفیق، نخست وزیر دوران مبارک و یکی از دو کاندیدای ریاست جمهوری در دور دوم انتخابات گفته است که باید این رای را پذیرفت.
او گفته است که این رای باید درس تاریخی برای رهبران آینده مصر باشد.
گروهی از معترضان خواهان تجمع مردم در میدان تحریر شده و ساعت پنج بعد از ظهر به وقت محلی را زمان این تجمع اعلام کردهاند.
دلیل هرج و مرج و درگیری در دادگاه، تصمیم دادگاه به تبرئه کردن چهار نفر از مشاوران ارشد آقای عادلی بود که به گمان بسیاری، در مرگ معترضان نقش داشتند.
در برابر دادگاه، و پس از قرائت حکم، خانوادههای کشتهشدگان ناآرامیها، به ابراز شادمانی پرداختند. اما پس از آن که جمعیت متوجه شد مشاوران وزیر کشور پیشین مصر تبرئه شدهاند، واکنش خشمآلودی نشان دادند و شروع به سر دادن شعار کردند و درگیریهایی نیز میان معترضان و پلیس گزارش شده است.
در سوئز نیز رای صادر شده با خشم گروهی از مردم رو به رو شده است.
رئیس جمهور سابق مصر که ۸۴ سال دارد، به صدور فرمان کشتن معترضان در جریان ناآرامی های این کشور که منجر به پایان حکومت او شد، متهم شده بود. او این اتهامات را رد کرده است.
احمد رفعت، قاضی ارشد دادگاه حسنی مبارک، پس از ورود رئیسجمهوری پیشین مصر با هلیکوپتر به محل دادگاه در آکادمی پلیس در حومه قاهره، شروع به قرائت رای کرد.
او جریان دادگاه ده ماهه حسنی مبارک را عادلانه خواند و گفت مردم مصر در دوران حکومت تیره و تار سی ساله حسنی مبارک، رنج و عذاب کشیدند.
یولاندا کنل، خبرنگار بی بی سی در قاهره میگوید هزاران پلیس و سرباز در محل حضور دارند و صدها تظاهرکننده نیز در برابر دادگاه تجمع کردهاند.
تظاهرکنندگان فریاد میزنند که "مبارک قاتل است". بسیاری از این افراد خانوادههای ۸۵۰ نفری هستند که در جریان تجمعات کشته شدند.
حسنی مبارک، یازده فوریه ۲۰۱۱ پس از تقریبا سی سال حکومت، از سمت خود کناره گیری کرد.
او به دنبال تظاهرات وسیع مردم که برای روزها ادامه یافت، استعفای خود را اعلام کرد.
به دستور دادستان، اموال و دارایی های آقای مبارک توقیف شده است.
رای دادگاه امروز در حالی منتشر شده که تنشها در این کشور در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افزایش یافته است.
در دور دوم، احمد شفیق، آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک با محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
خبرنگار بی بی سی میگوید بسیاری از انقلابیون جوان از هیچ کدام از این گزینهها راضی نیستند.
حسنی مبارک و چند نفر دیگر از یاران و نزدیکانش به کشتن معترضان در حین ناآرامیهای این کشور متهم شده بودند.
تلویزیون دولتی مصر اعلام کرده که حال جسمی آقای مبارک پس از انتقال به زندان طره، بسیار بد شده است.
دادستان دادگاه خواهان صدور حکم اعدام برای آقای مبارک شده بود.
رای دادگاه و مجازاتهای تعیین شده
- حسنی مبارک، رئیسجمهوری سابق مصر: حبس ابد به اتهام توطئه برای کشتن معترضان، تبرئه از اتهام فساد
- علاء و جمال مبارک: تبرئه از اتهام فساد
- حبیب العادلی، وزیر کشور دوران مبارک: حبس ابد به اتهام توطئه برای کشتن معترضان
- چهار مشاور حبیب العادلی: تبرئه از اتهام همدستی و مشارکت در قتل معترضان
- حسین سالم، تاجر میلیاردر مصری: تبرئه از اتهام فساد
آقای مبارک اولین رهبر سابق یک کشور عربی است که از آغاز اعتراضات موسوم به "بهارعربی" در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفته است.
تلویزیون دولتی مصر گفته است که حسنی مبارک به بیمارستان زندان طره در نزدیکی قاهره منتقل شده است. وکلای آقای مبارک میگویند او وضعیت جسمانی مناسبی ندارد.
در این زندان مقامات سابق حکومت مبارک دوران حبس خود را به اتهام فساد میگذرانند.
حبیب العادلی، وزیر کشور پیشین مصر نیز به اتهام مشابهی به حبس ابد محکوم شد.
قضات دادگاه در عین حال جمال و علاء دو پسر حسنی مبارک را از اتهام فساد تبرئه کردند. این دو کماکان در بازداشت به سر خواهند برد.
دادستانی مصر گفته است که این دو به همراه هفت نفر دیگر به دلیل مداخله و دخل و تصرف در بازار بورس اوراق بهادار، محاکمه خواهند شد.
جمال مبارک در دوران حکومت پدرش، منصب بالایی در حزب حاکم داشت. در دوران حکومت مبارک، در مصر این احتمال داده میشد که جمال مبارک جانشین پدرش شود.
اخوان المسلمین، بزرگترین حزب مخالف در دوران زمامداری حسنی مبارک، با محکوم کردن این رای، خواهان تجدید محاکمه این افراد شده و گفته است دادستان عمومی،به وظیفه خود در جمع آوری اطلاعات و مدارک علیه این افراد عمل نکرده است.
در مقابل احمد شفیق، نخست وزیر دوران مبارک و یکی از دو کاندیدای ریاست جمهوری در دور دوم انتخابات گفته است که باید این رای را پذیرفت.
او گفته است که این رای باید درس تاریخی برای رهبران آینده مصر باشد.
گروهی از معترضان خواهان تجمع مردم در میدان تحریر شده و ساعت پنج بعد از ظهر به وقت محلی را زمان این تجمع اعلام کردهاند.
هرج و مرج
پس از قرائت رای و بروز هرج و مرج در دادگاه، قاضی جلسه را تعلیق کرد.دلیل هرج و مرج و درگیری در دادگاه، تصمیم دادگاه به تبرئه کردن چهار نفر از مشاوران ارشد آقای عادلی بود که به گمان بسیاری، در مرگ معترضان نقش داشتند.
در برابر دادگاه، و پس از قرائت حکم، خانوادههای کشتهشدگان ناآرامیها، به ابراز شادمانی پرداختند. اما پس از آن که جمعیت متوجه شد مشاوران وزیر کشور پیشین مصر تبرئه شدهاند، واکنش خشمآلودی نشان دادند و شروع به سر دادن شعار کردند و درگیریهایی نیز میان معترضان و پلیس گزارش شده است.
در سوئز نیز رای صادر شده با خشم گروهی از مردم رو به رو شده است.
رئیس جمهور سابق مصر که ۸۴ سال دارد، به صدور فرمان کشتن معترضان در جریان ناآرامی های این کشور که منجر به پایان حکومت او شد، متهم شده بود. او این اتهامات را رد کرده است.
احمد رفعت، قاضی ارشد دادگاه حسنی مبارک، پس از ورود رئیسجمهوری پیشین مصر با هلیکوپتر به محل دادگاه در آکادمی پلیس در حومه قاهره، شروع به قرائت رای کرد.
او جریان دادگاه ده ماهه حسنی مبارک را عادلانه خواند و گفت مردم مصر در دوران حکومت تیره و تار سی ساله حسنی مبارک، رنج و عذاب کشیدند.
یولاندا کنل، خبرنگار بی بی سی در قاهره میگوید هزاران پلیس و سرباز در محل حضور دارند و صدها تظاهرکننده نیز در برابر دادگاه تجمع کردهاند.
تظاهرکنندگان فریاد میزنند که "مبارک قاتل است". بسیاری از این افراد خانوادههای ۸۵۰ نفری هستند که در جریان تجمعات کشته شدند.
حسنی مبارک، یازده فوریه ۲۰۱۱ پس از تقریبا سی سال حکومت، از سمت خود کناره گیری کرد.
او به دنبال تظاهرات وسیع مردم که برای روزها ادامه یافت، استعفای خود را اعلام کرد.
به دستور دادستان، اموال و دارایی های آقای مبارک توقیف شده است.
رای دادگاه امروز در حالی منتشر شده که تنشها در این کشور در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افزایش یافته است.
در دور دوم، احمد شفیق، آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک با محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
خبرنگار بی بی سی میگوید بسیاری از انقلابیون جوان از هیچ کدام از این گزینهها راضی نیستند.
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، با فشارهای بینالمللی مبنی بر حمایت از اقدامات شدیدتر علیه دولت سوریه مخالفت کرده است.
در پی درخواست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد
مبنی بر بررسی کشتار غیرنظامیان در حوله در هفته گذشته، دولت سوریه تحت
فشارهای فزاینده مجامع بینالمللی قرار گرفته است.آقای پوتین که از متحدان سوریه بشمار می رود، خواستار آن شده تا برای اجرای طرح صلح کوفی عنان، زمان بیشتری داده شود.
به گفته خبرنگاران ولادیمیر پوتین این سخنان را، پس از دیدار و مذاکره با فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه بیان کرد.
آقای اولاند در جریان کنفرانسی خبری خواستار اعمال فشارها و تحریم های بیشتر بر حکومت بشار اسد شد و کنارهگیری آقای اسد را تنها راه حل بحران سوریه عنوان کرد.
رئیس جمهور فرانسه سیاست های حکومت بشار اسد را "غیرقابل قبول و غیرقابل تحمل " دانست.
این در حالی است که ولادیمیر پوتین درخواست ها برای کناره گیری رئیس جمهور سوریه را مورد تردید قرار داده است.
آقای پوتین گفته است: "چرا ما فکر می کنیم که اگر رهبری فعلی سوریه را وادار به کناره گیری از قدرت کنیم. از فردا اوضاع روبراه خواهد شد؟"
رئیس جمهور روسیه افزود: "در لیبی و یا عراق چه اتفاقی افتاد؟ آیا اوضاع در آن کشورها حالا امن تر است؟ پیشنهاد ما این است که دست کم در مورد سوریه با شیوه ای منصفانه و درست تر عمل کنیم."
آقای پوتین گفت که مهم ترین موضوع در حال حاضر جلوگیری از بدترین سناریو یعنی بروز جنگ داخلی در سوریه است.
گفته شده این موضعگیری روسیه نشان دهنده سیاست های متفاوت روسیه و فرانسه در قبال بحران در سوریه است.
آمریکا و بریتانیا از روسیه خواسته اند تا موضعگیری محکم تری درمقابل رژیم سوریه به دلیل کشتار غیرنظامیان در شهر حوله اتخاذ کند.
پیشتر روسیه با قعطنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد سوریه مخالفت کرده و آن را "یک جانبه" توصیف کرد.
شورای حقوق بشر سازمان ملل روز گذشته (جمعه اول ژوئن) در نشستی اضطراری با تصویب قطعنامه ای ضمن محکوم کردن کشتار حوله، خواهان شناسایی عاملین این کشتار شد.
کوفی عنان، فرستاده مشترک سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه گفته از ادامه خشونت ها به شدت ناراحت است چرا که این خشونت ها علیرغم پذیرش طرح صلح شش ماده ای او انجام می گیرد که از ماه آوریل آتش بس در سوریه را لازم الاجرا می داند.
در تحقیقی که روز پنجشنبه توسط دولت سوریه منتشر شد، گروه های شورشی در کشتار حوله مقصر خوانده شده اند و متهم شده اند که خواستار مداخله نظامی خارجی در وضعیت سوریه هستند.
سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد یافته های این گزارش را "دروغی واضح" خواند.
نماینده سوریه در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد به نویسندگان قطعنامه این شورا از جمله ترکیه و قطر حمله کرد و گفت آنها مسئولیت مرگ بخشی از قربانیان را برعهده دارند چون به شورشیان این کشور اسلحه می دهند.
وزیر دفاع آمریکا اعلام کرده است
که این کشور در حال برنامهریزی برای انتقال بخش قابل توجهی از ناوگان جنگی
خود به منطقه آسیا و اقیانوسیه تا سال ۲۰۲۰ میلادی است.
لئون پانهتا گفت که در چارچوب خط مشی آمریکا برای
افزایش حضور در آسیا، تا سال ۲۰۲۰ میلادی حدود ۶۰ درصد از ناوگان این کشور
به منطقه آسیا و اقیانوسیه اعزام خواهد شد.او در یک نشست امنیتی منطقهای در سنگاپور گفت که این تغییر با هدف محدود کردن قدرت چین انجام نمیشود.
مقامات رسمی چین از تمرکز خط مشیهای آمریکا در منطقه آسیا ابراز نارضایتی کردهاند.
در ماه نوامبر گذشته، باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد که منطقه آسیا و اقیانوسیه در "اولویت نخست" خط مشیهای امنیتی آمریکا قرار دارد.
چین در تلاش است تا به عنوان قدرت اصلی این منطقه شناخته شود و اظهارات آقای اوباما به عنوان چالشی برای چین ارزیابی شد.
لئون پانهتا گفته است که در شرایط کنونی تقریبا نیمی از نیروی دریایی آمریکا در منطقه اقیانوسیه و نیمی دیگر در اقیانوس اطلس حضور دارند، ولی تا سال ۲۰۲۰ میلادی این آرایش تغییر میکند و نیروی بیشتری به منطقه اقیانوسیه اعزام خواهد شد.
او گفت: "این (تغییر) شامل اعزام شش ناو هواپیمابر، بخش قابل توجهی از رزمناو، ناوشکن، کشتیهای جنگی و زیردریاییها میشود."
آقای پانهتا همچنین گفت که آمریکا به دنبال افزایش تعداد و وسعت تمرینهای نظامی مشترک با متحدانش در این منطقه نیز خواهد بود.
او اضافه کرد که مشکلات بودجهای آمریکا و کاهش هزینههای دولتی مانع این تغییرات نخواهد شد و وزارت دفاع آمریکا در چارچوب یک طرح بودجهای ۵ ساله منابع مالی لازم را برای رسیدن به این اهداف در اختیار دارد.
وزیر دفاع آمریکا گفت: "ارتش آمریکا به شیوهای منظم، آگاهانه و پایدار، تعادل دوبارهای را برقرار میکند."
چین با برخی از کشورهایی که متحدان آمریکا در این منطقه خوانده میشوند، بر سر حاکمیت چندین منطقه مشاجرهای طولانیمدت داشته است. از جمله حاکمیت بر مجموعه جزایری در دریای جنوبی چین با فیلیپین برای سالها مورد اختلاف دو کشور بوده است و در سالهای اخیر بحثهای بیشتری در این باره مطرح شده است.
با این حال آقای پانهتا احتمال بروز هر گونه تنش را رد کرده و گفته است که اواخر امسال به چین خواهد رفت.
او گفت: "برخی، تاکید بیشتر آمریکا به منطقه آسیا و اقیانوسیه را نوعی چالش برای چین ارزیابی میکنند."
او اضافه کرد: "من این نظر را کاملا رد میکنم. اقدامات ما برای تجدید و تشدید حضورمان در آسیا به طور کامل با توسعه و رشد چین سازگار است."
جنگ پنهانی درمورد افزایش تولید نفت و کاهش قیمت ها
یک تاجرعربستان سعودی می گوید این کشورتولید نفت خود را تا آنجائی بالاخواهد برد که بهای نفت دربازار جهانی به 60 دلاربرسد.
سامانه خبری بازتاب وابسته به محافل حکومتی درایران، گزارشی را
منتشرکرده که براساس آن با وجود رسیدن بهای نفت به کمتراز یکصد دلار در هر
بشکه، عربستان سعودی برای کاهش تولید خود برنامه ای ندارد و درپی آن است که
تا قیمت های جهانی را بیش ازپیش کاهش دهد.
خبرگزاری رویترز دراین گزارش ازسیاست جدید نفتی عربستان سعودی با عنوان "مبارزه ای تهاجمی" برای کاهش بهای نفت یادکرده و می نویسد: علی النعیمی وزیرنفت عربستان همچنان به پائین آوردن بهای نفت تمایلی ندارد.
در این حال سامانه خبری "روسیه امروز" در گزارشی درباره بازارنفت، به گفت وگوی یک تاجر وابسته به خاندان پادشاهی سعودی اشاره می کند که در آن این بازرگان سعودی گفته است: خطرناکترین دشمنان ما ایران وعراق هستند. هردو کشور، به گفته وی، شیعه و هردو در تلاش برای بی ثبات کرده جهان عرب ازطریق حمایت از تروریسم هستند. این تاجرسعودی گفته است تنها سلاح درمقابل این دو کشورثروت و نفت ماست. درحال حاضر، آسیب پذیری آن ها از ناحیه شکنندگی مالی است، منابع مالی آن ها تنها به اندازه بخشی از منابع ماست و آن ها برای پشتیبانی از اقتصادشان به شدت به پول نیازدارند.
سامانه خبری روسی می نویسد: برنامه سعودی ها این است که طی دو سال آینده تولید نفت را افزایش داده و فرصت به دست آمده برای ضربه زدن به ایران وعراق را غنیمت بشمارند.
تاجر سعودی درهمین رابطه گفته است: عراق و ایران به فروش نفت خود به بهای بیش از 100 دلار در هر بشکه نیاز دارند وما در 24 ماه آینده اندک اندک تولید خود را چنان افزایش می دهیم که قیمت نفت به 60 دلار در هر بشکه برسد.
وی گفته است دراین سیاست کویت و امارات متحده عربی نیز عربستان را همراهی می کنند.
خانم هیلاری کلینتون باردیگر به ایران هشدارداد
حدود دو هفته مانده به دور تازه مذاکرات ایران و 1+5 در مسکو،
خانم هیلاری کلینتون باردیگر به ایران هشدارداد که رفع نگرانی را جدی
بگیرد.
به گزارش منابع خبری ایرانی، خانم کلینتون تاکید کرد که جامعه
جهانی نه درباره نیات و مقاصد، بلکه درباره گام های عملی رژیم ایران قضاوت
می کند.وی گفت : جامعه جهانی درچند هفته آینده درخواهد یافت که آیا رژیم ایران درصدد اتخاذ گام عملی و مشخص برای شفاف سازی برنامه اتمی خود هست یانه.
به گفته خانم کلینتون، رژیم ایران باید ثابت کند که برنامه اتمی اش اهدافی صلح آمیز را دنبال می کند.
وزیر امور خارجه آمریکا که در نروژ با خبرنگاران سخن می گفت افزود: هنوز تردید های فراوانی درمورد هدف های برنامه های اتمی ایران وجود دارد، اما ما درباره اعمال ایران قضاوت خواهیم کرد. وی گفت: ما همچنین این موضوع را بررسی خواهیم کرد که آیا اقدامات ایران برای اجرای تعهداتش کافی خواهد بود؟.
وی گفت: " مذاکرات با ایران درباره نیات و صداقت نبوده، بلکه متوجه اقدامات عملی ایران ونتایج آن است".
مهلت چهارماهه برای ابقا یا حذف مجاهدین خلق از فهرست گروه های تروریستی
سه قاضی دادگاه تجدید نظر فدرال آمریکا روز گذشته از هیلاری
کلینتون وزیر امورخارجه این کشور خواستند ظرف مدت چهار ماه درباره ابقا یا
حذف نام سازمان مجاهدین خلق از فهرست گروه های تروریستی این کشور، تصمیم
گیری کند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس، دادگاه تجدید نظر در سال 2010 از
هیلاری کلینتون خواسته بود تا دلایل رد درخواست سازمان مجاهدین خلق برای
خروج از فهرست گروه های تروریستی آمریکا را در اختیار این دادگاه قرار دهد.
قضات دادگاه تجدید نظر در واشینگتن دی سی، معتقدند وزیر امورخارجه در این زمینه پیشرفتی آهسته، داشته است.
سازمان مجاهدین خلق که مدت هاست از طریق گروه های حامی خود در آمریکا برای حذف این سازمان از فهرست سازمان های تروریستی خارجی فعالیت می کند از دادگاه خواسته بود که تنها یک ماه به وزارت خارجه مهلت بدهد اما دادگاه این خواسته را نپذیرفت.
وزارت خارجه آمریکا می گوید که هنوز مشغول بررسی پرونده سازمان مجاهدین خلق است.
سازمان مجاهدین خلق 15 سال پیش در فهرست گروه های تروریستی آمریکا قرار گرفت اما این گروه می گوید به مبارزه مسلحانه با حکومت ایران پایان داده و سلاح های خود را به نیروهای آمریکایی حاضر در عراق تحویل داده است.
مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است این وزارت خانه قصد دارد با نظر دادگاه همکاری کند.
به گزارش آسو شیتد پرس، در همین حال وزارت خزانه داری آمریکا در حال تحقیق و بررسی درباره منابع مالی سازمان مجاهدین خلق در آمریکاست.
سخنان مشاور نظامی آیت الله خامنه ای در مورد واکنش ایران به حمله نظامی احتمالی
سردار پاسدار یحیی رحیم صفوی، مشاورنظامی آیت الله علی خامنه
ای، می گوید ایران به هرگونه حمله نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران پاسخ
نظامی خواهد داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، رحیم صفوی روز جمعه اول ماه ژوئن طی سخنانی در
تهران گفت: " آمریکا و اسرائیل اگر بخواهند جنگی علیه ایران راه بیندازند
ممکن است در همان یکی دو هفته اول، یهودیان آنجا که بسیارآسیب پذیرند، یک
میلیون نفرشان از اسرائیل فرارکنند.
وی گفته است که در صورت بروز جنگ، حزب الله لبنان اسرائیل را مورد حمله قرار خواهد داد.
سرداررحیم صفوی می افزاید: حزب الله می تواند با خمپاره 60 میلی متری اسرائیل را بزند والان چندین هزارموشک دراختیاردارد.
مشاور نظامی رهبرجمهوری اسلامی در ادامه گفته است: آمریکائی ها بیش از20 پایگاه نظامی و بیش از 100هزارسرباز درمنطقه دارند که در صورت بروز جنگ همه آنها در خطر خواهند بود.
سردار رحیم صفوی در مورد آیت الله علی خامنه ای می گوید: "ایشان به نظرمن در میان رهبران سیاسی 192 کشور آگاهترین رهبری هستند که شان فرماندهی کل قوا را دارند ".
وی می افزاید: ما (دردنیا) چنین رهبری نداریم که درمسائل مختلف صاحب نظرباشد و این قدرهم، نه فقط نسبت به ملت ایران که نسبت به ملت های اسلامی و بلکه بشریت، محبت و عاطفه انسانی داشته باشند.
سرادارپاسداررحیم صفوی می گوید: " خصوصیاتی که رهبرعزیز ما دارند درهیچ یک ازرهبران دنیا نمی توان مشاهده کرد و این نیست جز عنایات خداوند متعال".
تلاش ایران برای خرید مواد غذائی برای سوریه
ایران تلاش می کند نیازهای سوریه به مواد غذائی را تامین کند.
خبرگزاری رویترز، درگزارشی پیرامون آخرین تحولات بحران سوریه با اشاره به
مشکلات حاصل از تحریم ها علیه رژیم بشاراسد، یادآوری می کند که ایران کوشش
می کند راه فراری را برای حکومت سوریه جهت تامین نیازهای غذائی و مواد
اولیه ای مانند غلات فراهم نماید.
این خبرگزاری می نویسد: تحریم های بین المللی علیه دولت های ایران
و سوریه در موارد مختلف اعمال می شود اما این موارد شامل مواد غذائی و
غلات نمیگردد. با این حال، به نوشته رویترز، معاملات بین المللی با هردو
کشوردارای پیچیدگی هائی است که روند آنرا دشوارمی سازد.
یک بازرگان فرانسوی دراین مورد گفته است: ایران با اتخاذ راه های غیرمعمول تلاش می کند به سوریه از طریق بازار سیاه و احتمالاً از طریق واسطه های بخش خصوصی در تهیه مواد غذائی کمک کند.
یک بازرگان دیگر درخاور میانه به رویترز گفته است: سوریه به احتمال زیاد برای تامین مواد اولیه وغلات بیشتر از دولت ایران از کمک های تجار بخش خصوصی یا واسطه های ایرانی بهرمند میشود، اما به هرحال کمک های ایران به دولت سوریه، چه از بخش خصوصی و چه توسط خود دولت، تنها در کوتاه مدت جوابگوی نیازهای دولت بشاراسد برای تامین آذوقه مردم خواهد بود و مشکل مواد غذائی بعنوان یک بحران در دولت سوریه همچنان باقی خواهد ماند.
سفر احمدی نژاد به چین
درتهران اعلام شده، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران روزسه شنبه هفته آینده برای دیداربا مقامات چین عازم پکن خواهد شد.
به گزارش ایرنا، سفراحمدی نژاد به منظور شرکت در دوازدهمین نشست سران سازمان همکاری شانگهای صورت می گیرد.
این نشست درروزهای 17 و 18 خرداد ماه ( 6 و 7 ماه ژوئن) برگزارخواهد شد.
به گزارش این خبرگزاری، احمدی نژاد درحاشیه این نشست با رئیس جمهوری، نخست وزیرو رئیس کنگره خلق چین، دیدارخواهد کرد.
به گزارش ایرنا، علی اکبرصالحی، وزیرامورخارجه جمهوری اسلامی، مهدی غضنفری، وزیرصنعت و معدن وتجارت احمدی نژاد را دراین سفرهمراهی خواهند کرد.
صدور حکم حبس ابد برای رئیس جمهوری سابق مصر
حسنی مبارک، رئیس جمهوری سابق مصر، به حبس ابد محکوم شد. دادگاه
عالی مصر رئیس جمهوری سابق را درمورد صدور دستور تیراندازی به سوی
تظاهرکنندگان درجریان قیام مردمی سال 2011 مجرم شناخت و وی را به حبس ابد
محکوم کرد.
شش تن از افرادی که به شرکت درسرکوب تظاهرکنندگان متهم بودند تبرئه و آزادی خود را بازیافتند.
رئیس جمهوری سابق مصر بامداد امروز برای استماع حکم دادگاه با هلی کوپتر از زندان به محل دادگاه برده شد و مانند جلسات پیشین در یک محوطه امنیتی فلزی به رای دادگاه گوش کرد. خبرگزاری فرانسه می نویسد: حسنی مبارک مانند جلسات گذشته هیچ واکنشی به اعلام رای صادره نشان نداده است.
وی در آغازمحاکمات اتهامات دادستان علیه خود را رد کرده بود.
همزمان با حسنی مبارک، دادگاه قاهره حبیب اعدلی وزیرکشورمصر به هنگام "انقلاب نیل" را نیز به حبس ابد محکوم کرد. وی نیز درمورد کشته شدن تظاهرکنندگان در میدان التحریر مجرم شناخته شد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه در لحظات پس ازاعلام حکم حسنی مبارک، سالن دادگاه بطورموقت دچارناآرامی شد. شماری ازشرکت کنندگان با دادن شعارهائی خواستار "پاک سازی دستگاه قضائی" گردیده اند.
بنابر این گزارش در بیرون تالار دادگاه نیز به دنبال اعلام آراء قضات، شماری ازمخالفین حکومت پیشین شعارهای "الله اکبر" سرداده اند.
به دنبال اعلام حکم دادگاه، دادستان دستورانتقال رئیس جمهوری سابق را به زندان "تورا" صادرکرد. وی تا کنون در یکی از بیمارستان های نظامی قاهره تحت معالجه قرار داشت.
وکلای مدافع مبارک اعلام کردند که در مورد حکم صاره درخواست تجدید نظر خواهند کرد.
گفته می شود که پسران حسنی مبارک از اتهامات وارده تبرئه شده اند. این گزارش هنوز ازسوی مقامات قضائی مصرتائید نشده است.
رئیس جمهوری سابق مصر بامداد امروز برای استماع حکم دادگاه با هلی کوپتر از زندان به محل دادگاه برده شد و مانند جلسات پیشین در یک محوطه امنیتی فلزی به رای دادگاه گوش کرد. خبرگزاری فرانسه می نویسد: حسنی مبارک مانند جلسات گذشته هیچ واکنشی به اعلام رای صادره نشان نداده است.
وی در آغازمحاکمات اتهامات دادستان علیه خود را رد کرده بود.
همزمان با حسنی مبارک، دادگاه قاهره حبیب اعدلی وزیرکشورمصر به هنگام "انقلاب نیل" را نیز به حبس ابد محکوم کرد. وی نیز درمورد کشته شدن تظاهرکنندگان در میدان التحریر مجرم شناخته شد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه در لحظات پس ازاعلام حکم حسنی مبارک، سالن دادگاه بطورموقت دچارناآرامی شد. شماری ازشرکت کنندگان با دادن شعارهائی خواستار "پاک سازی دستگاه قضائی" گردیده اند.
بنابر این گزارش در بیرون تالار دادگاه نیز به دنبال اعلام آراء قضات، شماری ازمخالفین حکومت پیشین شعارهای "الله اکبر" سرداده اند.
به دنبال اعلام حکم دادگاه، دادستان دستورانتقال رئیس جمهوری سابق را به زندان "تورا" صادرکرد. وی تا کنون در یکی از بیمارستان های نظامی قاهره تحت معالجه قرار داشت.
وکلای مدافع مبارک اعلام کردند که در مورد حکم صاره درخواست تجدید نظر خواهند کرد.
گفته می شود که پسران حسنی مبارک از اتهامات وارده تبرئه شده اند. این گزارش هنوز ازسوی مقامات قضائی مصرتائید نشده است.
آیا پدیده اسلام هراسی واقعا وجود دارد؟ یک سوال از «روشنفکران دینی»
رسم شده که عدهای از ماله کشان از واژه «اسلامهراسی» استفاده میکنند، تو گویی که این یک پدیده عجیب و غیر قابل قبول است
بنده میخواهم دو سناریو برای فهم بهتر مغلطه این عزیزان مغالطه کار مطرح کنم و از «روشنفکران» دینی بخواهم
که بگویند که چه اتفاقی میافتد اگر مثلا آقای اشکوری با آن لباس بسیار
محترم که عمری بر تن میکردند، در وسط یک هواپیمایی، در حین پرواز و بین
زمین و آسمان:
سناریوی اول
از روی صندلی بلند شوند، بروند طرف کابین خلبان و با صدای خوش و گیتاری در دست یک دهن آواز بخوانند
سناریوی دوم
ایشان با همان
ریش و هیبت و عبا و عمامه از روی صندلی بلند شوند، بروند طرف کابین خلبان و
با صدای خوش خودشان، اینبار یک چهار پنج باری، از ته جگر داد بزنند الله
اکبر و یک اشهد زیبا هم در خاتمه ضمیمه کنند؟
سوال اینجاست که آیا این گروه مغالطهکار ( منظورم آقایان نامبرده نیست! اشتباه متوجه نشوید) معنای
این دو سناریو را میفهمند، یا باز هم باید برایشان توضیح داد؟ تا به
امروز و در نبود مدیای آزاد، وجود انحصار، استفاده از حربه رعب و صدور فتوی و ارسال تروریست و...، از جانب دکانداران و سوداگران دین، دیوار حاشا خیلی بلند بوده است، اما به گمانم این دیوار هم دوام زیادی ندارد! بخصوص
که بچههای امروز از طفولیت و بمدد اینترنت و گردش آزاد اطلاعات، یاد
گرفتهاند که پای این دیوار دروغ و حاشا فقط و فقط باید از پایه فرو ریزد!
محمود دلخواسته: اگر آیتالله موسوی اردبیلی راست میگویند
راجع به سخنان اخیر آیت الله موسوی اردبیلی و به چالش کشیدن سخنان ایشان.
- ایمانها آن زمان در خطر شد که شما، بعنوان دادستان کل تهران، در همراهی با آقای بهشتی، رئیس قوه قضائیه و حزب جمهوری اسلامی، چشم بر حمله چماقدارهای حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین انقلاب اسلامی و جمعیت موتلفه و...و بر احزاب و گروههای مخالف بستید و حتی یک نفر را دستگیر و یا محاکمه نکردید و این در حالی بود که بنا بر گزارش اطلاعات ارتش، هر هفته بطور متوسط ۱۲۰۰ حمله به مخالفان صورت میگرفت.
-
ایمانها آن زمان در خطر شد که در ۱۴ اسفند، چماقداران جبهه استبداد و
خشونت به سخنرانی رئیس جمهور و فرمانده کل قوای کشور در دانشگاه تهران و در
سالگرد درگذشت حماسه استقلال و آزادی ایران، مصدق، به شرکت کنندگان حمله
کردند و با وجود هشدارهای قبلی، نخست وزیر، رجایی، پلیس را با دست خالی و
بعنوان دکور به آنجا فرستاد و وقتی بنی صدر از مردم خواست که خود،
چماقدارها را از دانشگاه بیرون کنند و در یک حرکت معلوم شد که همگی جز
کمیتههای «انقلابی» بودهاند، آنگاه سردمداران چماقدارها، و قوه قضائیه
شما وا اسلاما راه انداخت و در تعزیه و روضه خوانی، چماقدارها را در کنار
شهدای کربلا نشاندند و بر مظلومیتشان گریستند.
-
ایمان ها آن زمان در خطر شد که دستگاه قضائیه شما، نتیجه «تحقیقات» شما را
از این حادثه در ۱۰۰۰ صفحه منتشر کرد ( غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹) و در آن
علنا از این چماقدارها تجلیل کرد و از حمله به دفتر رئیس جمهور و دفاتر
همکاری مردم با رئیس جمهور در سراسر کشور و زدن و دستگیری و شکنجه و کشته
شدن اعضا (برادر من یکی از آنها می باشد که دوربین فیلم برداریاش را بر
سرش خرد کردند و بهقدری کتکش زدند خورد که مجبور شدند او را به بیمارستان
برسانند و در بیمارستان به کمک پرستاری فرار کرد و بعد از کشور فراری و
مدتی بعد از آن بیمار روانی شد و ماند و ۲۵ سال است که مسوولیت او را به
گردن دارم.) استقبال کرد.
-
ایمان ها آن زمان در خطر شد که شما ها بطور فعال در کودتا بر ضد اولین
منتخب تاریخ ایران شرکت کردید و در حالیکه بنیصدر پی در پی نسبت به سر بر
آوردن غول استبداد هشدار میداد و رشوههای خمینی را نمیپذیرفت:
«حتی
در روزهای آخر قبل از کودتا، یعنی روزهای پایانی خرداد ۶۰، در حالی که نه
فقط موقعیت سیاسیاش، بلکه جانش نیز در خطر افتاده بود، اعلامیه میدهد که
«...آنچه اهمیت دارد، حذف رییسجمهوری نیست، مهم آنست که غول استبداد و
اختناق میخواهد بار دیگر حاکمیت خود را به شما مردم بپاخاسته تحمیل
کند.(۱۳۹)..»
یا در پاسخ به سعی مکرر خمینی برای همراه کردن بنیصدر با خشونتگرایان جمع شده در نهادهای انقلابی تاحدی که آقای خمینی در برابر سکوت و همکاری او پیشنهاد میکند که نخستوزیر و دولت را نیز خود بنیصدر انتخاب کند، میگوید: «ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا به چه کار من میآید؟ از ابتدا گفتهام که این مقامها را برای حداکثر تلاش به خاطر نجات کشور و انقلاب میپذیرم و هنوز نیز باید دوباره تکرار کنم که مرا بدانها دلبستگی نیست. شما در این کودتا فعالانه شرکت کردید و بعد هم در گزارش رسمی خود، تلویحا وقوع کودتا را پذیرفتید: "حکم امام ( ن: عزل کردن بنی صدر از فرماندهی کل قوا) کافی بود که بنی صدر را به اختفای کامل ببرد و از لحظه و انتشار حکم عملا بنی صدر از کلیه اقتدار خویش منعزل گردید و محل سکونت و محل کار وی به تصرف سپاه و کمیته در آمد.»(۱)
یا در پاسخ به سعی مکرر خمینی برای همراه کردن بنیصدر با خشونتگرایان جمع شده در نهادهای انقلابی تاحدی که آقای خمینی در برابر سکوت و همکاری او پیشنهاد میکند که نخستوزیر و دولت را نیز خود بنیصدر انتخاب کند، میگوید: «ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا به چه کار من میآید؟ از ابتدا گفتهام که این مقامها را برای حداکثر تلاش به خاطر نجات کشور و انقلاب میپذیرم و هنوز نیز باید دوباره تکرار کنم که مرا بدانها دلبستگی نیست. شما در این کودتا فعالانه شرکت کردید و بعد هم در گزارش رسمی خود، تلویحا وقوع کودتا را پذیرفتید: "حکم امام ( ن: عزل کردن بنی صدر از فرماندهی کل قوا) کافی بود که بنی صدر را به اختفای کامل ببرد و از لحظه و انتشار حکم عملا بنی صدر از کلیه اقتدار خویش منعزل گردید و محل سکونت و محل کار وی به تصرف سپاه و کمیته در آمد.»(۱)
توجه
کنید که بنیصدر هنوز رئیس جمهور قانونی کشور است و در حالی که هنوز رئیس
جمهوری کشور است لازم دیده به زندگی مخفی روی بیاورد چرا به خانهاش هر شب
بمب و نارنجک انداخته میشد و آیت الله گیلانی که بدون اجازه شماها هیچ
کاری را انجام نمیداد حکم هفت بار اعدام او را صادر کرده بود و گروههای
مامور ترور در بدر بدنبال او میگشتند. حتی هنوز مجلس قلابی هم پوشش
«قانونی» به این کودتا تحت عنوان بیکفایتی نداده بود و با این حال شما در
گزارش رسمی قوه قضائیه با وجد و شادی از انجام این کودتا حمایت میکنید.
-ایمانها
آن زمان در خطر شد که دستگاه قضایی شما قبل و بسیار بیشتر بعد از کودتای
۳۰ خرداد شصت، هر شب دهها و حتی صدها دختر و پسر را بدون محاکمه اعدام
میکردند. (در این زمان یکی از اهالی محل ما برای انجام وظیفهاش برای امام
راحل شما، به اوین رفته بود و پاسدار شده بود ولی چندی طول نکشید که آمد
بیرون. میگفت بیمارهای روانی را به کار اعدام گذاشتهاند و از پاسداری سخن
میگفت که اگر یک شب اعدام نباشد خوابش نمیبرد.) -ایمانها آن زمان در خطر شد که به دستور رهبر کینه ورز و خشونتخوی معظم شما، آقای خمینی، یکی از بزرگترین مراجع آن زمان، آیت الله شریعتمداری را به تلویزیون آوردید و به غلط کردن انداختید و طلب بخشش از آقای خمینی. این مثال، به روشنی اثر مخرب کینهورزیهای آقای خمینی را بر باور مردم نشان میدهد. در یکی از مصاحبههایم، یکی از مصاحبه شوندگان گفت: «ماه رمضان بود، روزه بودم و وضو گرفته بودم و به اتاق آمدم که نماز بخوانم که دیدم تلویزیون باز است و آیتالله شریعتمداری را به ..خوردن انداختهاند. همانجا گفتم که این چه دینی است که این بلا را بر سر مرجعش میآورند؟ روزهام را شکستم و از آن روز به بعد در سر کار با استفاده از موقعیت خود برای سالها شروع کردم به دزدی.» هم ایشان در بخش قبلی مصاحبه گفته بود که وقتی بنیصدر رو انداختند با خودم گفتم که اگر خدایی وجود داشت، این بلا را بر سر آدمی که چنین فداکاریهایی در جنگ کرده و است ذرهای فساد ندارد نمیآوردند ولی بعد از شک خود توبه کردم.
- ایمانها آن زمان در خطر شد....
آیت الله موسوی اردبیلی، اگر واقعا شما خطر از دست رفتن ایمان مردم را حس کرده اید و می خواهید که مسوولان از مردم عذرخواهی کنند، خود بهتر میدانید که خود شما یکی از اولین کسانی هستید که باید از مردم ایران عذر بخواهید و حلالخواهی کنید چرا که با شرکت موثر در بازسازی استبداد و عمل بر ضد شخصیتهای آزادیخواه و وطن دوست، از بنیانگزاران رژیمی شدید که به هیولایی از خیانت، جنایت و فساد تبدیل شده است. البته منظور از عذرخواهی نه فقط اینست که پوزشی کلی بخواهید بلکه عذر خواهی واقعی از مردم اینست که اصلی ترین حق مردم که همان حق دانستن است را برسمیت شناخته و تمام اطلاعات خود را از سازشها و فسادها و جنایتهای پشت پرده که از آن به نام اسرار نظام یاد میشود (مانند سازش پنهانی آقای خمینی با دستگاه ریگان بر سر گروگانهای آمریکایی و فجایع ناشی از آن.) در سبد اخلاص ریخته و به مردم عرضه کنید. شک نداشته باشید که این کار شجاعانه و مخلصانه شما که ناشی از عمل به وجدان دینی و اجتماعی خواهد بود، ایمان بسیاری را به آنها باز خواهد گرداند و به استقرار مردم سالاری و آزادیها در وطنی مستقل یاری خواهد کرد.
(۱):
غائله چهاردم اسفند ۱۳۵۹ زیر نظر سید عبد الکریم موسوی اردبیلی رئیس شورای
عالی قضایی ( تهران. انتشارات نجات، چاپ دوم. ۱۳۶۴) ص ۶۸۶
حکم زندان برای تهمانده عمر دیکتاتور
حسنی مبارک
به جرم کشتار معترضان در جریان اعتراضات سال گذشته مصر، به حبس ابد محکوم
شد و پسرانش جمال و علا نیز از اتهامهای وارده تبرئه شدند.
حکم نهایی برای حسنی مبارک، دیکتاتور پیشین مصر، در جلسه امروز دادگاه جنایی این کشور با ریاست قاضی احمد رفعت صادر شد.بر این اساس حبیب العادلی وزیر کشور پیشین مصر به حبس ابد محکوم شد و معاونان امنیتی وی از اتهامهای وارده تبرئه شدند.
به گزارش رسانههای خبری، پس از اعلام حکم متهمان، دادگاه به هرج و مرج کشیده شد.
مخالفان این حکم، خواستار صدور حکم اعدام برای حسنی مبارک هستند.
محمد مرسی، نامزد حزب اخوان المسلمین مصر در انتخابات ریاست جمهوری این کشور قول داده که اگر انتخاب شود مبارک را دوباره محاکمه میکند.
فیلم کوتاهی از مقاومت یک زن عربستانی در برابر «پلیس مذهبی»
به تازگی
ویدئوی کوتاهی از یک زن جوان عربستانی منتشر شده که در برابر «پلیس مذهبی»
این کشور (معادل گشت ارشاد در ایران) مقاومت میکند.
در
این ویدئو، چند پلیس عربستان میخواهند یک زن جوان عرب را به جرم لاک زدن
به ناخنها و رعایت نکردن حجاب از یک مرکز خرید اخراج کنند.اما زن در برابر پلیس مقاومت میکند و میگوید: «بیرون نمیروم، میخواهم بدانم تو چکار میکنی. به تو چه که من ناخنم را لاک زدهام یا نه.... همین جا میایستم.»
این ویدئو که در شبکههای اجتماعی با استقبال زیادی مواجه شده و شبکههای تلویزیونی خبری در غرب نیز آن را پخش کردهاند، نشاندهنده طغیان نسل جدید زنان عرب علیه سنتها و محدودیتهایشان تعبیر شده است.
وزارت ارشاد به فیلم مهرجویی درباره خروج از ایران مجوز نداد
اداره نظارت
وزارت ارشاد پروانه ساخت یک فیلم سینمایی با نام «بیا تا برویم» را که قرار
بود داریوش مهرجویی درباره مهاجرت از ایران بسازد، صادر نکرد.
به دنبال صادر نشدن پروانه ساخت این فیلم، داریوش مهرجویی که مدتها منتظر پاسخ به درخواستش بود، از ساخت این فیلم منصرف شد.
داریوش مهرجویی میخواست در فیلم «بیا تا برویم» زندگی یک خانواده ایرانی در خارج از کشور را روایت کند.
همچنین قرار بود مدیریت فیلمبرداری این فیلم برعهده محمود کلاری باشد و فیلمبرداری نیز در سه شهر در خارج از ایران انجام شود.
همه چیز درباره بزرگترین بدافزار دنیا؛ از تولید تا مهار + ابزار پاکسازی ویروس 'فلیم'
ابر اساس این گزارش، ایران هسته ای سوال هایی اساسی درباره فلیم را طرح کرده و به آنها پاسخ می دهد.
1- فلیم چگونه کشف شد؟
ظاهرا شرکت نرم افزاری کسپراسکی در روسیه کاشف فلیم بوده است. ویتالی کاملیوک، کارشناس ارشد بدافزار در شرکت نرم افزارهای امنیتی کاسپرسکی کاشف فلیم است. وی به عنوان عضوی در یک گروه کارشناسی به دنبال کد بدافزاری رایانه ای بود که گفته می شد اطلاعات رایانه های داخل ایران را از بین برده بود.
2- ویژگی های فلیم چیست؟
2-1- کد فلیم از ویروس استاکس نت خیلی بزرگتر است. کد فلیم 20 مگابایت حجم دارد در حالی که کد استاکس نت فقط 500 کیلو بایت بود. بنابراین، فلیم بزرگترین بدافزاری است که تا کنون مشاهده شده است.
2-2- زبان برنامه نویسی استفاده شده برای نوشتن این بدافزار لوا نام دارد که تا کنون در هیچ بدافزاری استفاده نشده بود. شرکت کسپراسکی می گوید از این زبان برنامه نویسی بیشتر در نوشتن بازی های رایانه ای استفاده می شود زیرا می توان دائما کدهای جدید به آن اضافه کرد و آن را ارتقا داد. استفاده از زبان برنامه نویسی لوا نشان می دهد طراح این ویروس در نظر دارد این ویروس را دائما رشد داده و تقویت کند.
2-3- فلیم از مارس 2010 فعال بوده است.
3- فلیم چگونه عمل می کند؟
3-1- بر خلاف استاکس نت فقط برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات طراحی شده است. این ویروس تواناییهایی بیش از این دارد. این ویروس از صفحه نمایشگر رایانه عکس می گیرد و میکروفون رایانه را روشن می کند تا مکالمات محیط ضبط شود. بعدا اطلاعات گردآوری شده به منبع منتشر کننده ویروس منتقل می شود.
3-2- تیم مارر و دیوید وینستاین، روز 10 خرداد در فارین پالیسی نوشتند: «بنا بر اعلام کاسپرسکی بدافزارهای دیگری هم وجود دارند که می توانند صدا را ضبط کنند اما نکته اصلی در مورد فلیم کامل بودن آن است، یعنی توانایی آن برای به سرقت بردن اطلاعات از شیوه های بسیار متنوع».
3-3- مارک کلایتون روز 10 خرداد درباره شیوه عمل فلیم در کریستین ساینس مانیتور نوشته است: «کارشناسان می گویند به علت بزرگی و پیچیدگی ویروس فلیم کشف کامل برنامه آن و این که چه کارهایی انجام داده است سال ها زمان می برد. با این حال، از یافته هایی که تاکنون بدست آمده مشخص شده است که ویروس فلیم می تواند از طریق یو اس بی، بلوتوث یا دیگر ابزارها در یک شبکه گسترش پیدا کند. در دستگاه های آلوده، این ویروس می تواند برای اجرا شدن منتظر نرم افزارهای خاصی شود و سپس به تصاویر دست یابد، میکروفون های داخلی را برای ضبط مکالمات روشن کرده و ئی میل ها و چت ها را رهگیری کند. این ویروس می تواند اطلاعات بدست آمده را بسته بندی و رمزگذاری کرده و آنها را برای رایانه های مشخصی در سراسر جهان بفرستد».
3-4- به زبان فنی می توان گفت ویروس فلیم مانند یک «کرم» عمل می کند به این صورت که بدون نیاز به دخالت انسان گسترش می یابد و برای رساندن اطلاعات ربوده شده به دست گردانندگانش کانال هایی را برای خود باز می کند.
4- چه کسی فلیم را ساخته است؟
4-1- شرکت کاسپرسکی عقیده دارد این ویروس با توجه به پیچیدگی و مکان جغرافیایی رایانه های آلوده احتمال ساخته یک ملت-دولت است و نه یک شرکت و موسسه خصوصی یا گروهی از هکرها.
4-2- موشه یعلون، معاون رئیس کابینه اسرائیل و وزیر امور راهبردی اسرائیل روز سه شنبه 8 خرداد تقریبا به صراحت تایید می کند که اسراییل این ویروس را ساخته است. وی به رادیو نظامی اسرائیل گفته است: «به نظر منطقی می آید که فرض کنیم هرکس که تهدید ایران را تهدیدی جدی تلقی میکند، تدابیر مختلف، که شامل اینها (حملات سایبری با ویروس فلیم) میشود را برای صدمه زدن به آن (ایران) اتخاذ خواهد کرد. اسرائیل از این نعمت برخوردار بوده که دارای فناوری پیشرفته (رایانه ای) بوده است. این ابزار (فناوری پیشرفته) که ما (اسرائیل) به آن افتخار می کنیم باب انواع فرصت ها را بر روی ما می گشاید.
4-3- مارک کلایتون روز 10 خرداد در کریستین ساینس مانیتور می نویسد: «کارشناسان شرکت کاسپراسکای معتقدند به احتمال زیاد یک کشور این ویروس را ساخته است. آنها معتقدند این ویروس نه نتها بسیار پیچیده است بلکه کار اصلی آن جاسوسی اطلاعات است. یکی از شرکای اتحادیه بین المللی مخابرات نیز که در این تحقیقات همکاری می کند با این ارزیابی موافق است. شرکت کرایسیس لب CrySyS Lab) )مستقر در دانشگاه فن آوری و اقتصاد در بوداپست مجارستان گزارشی از بررسی های خود از ویروس فلیم منتشر کرد. در گزارش این شرکت آمده است: «نتایج بررسی های فنی ما این فرضیه را تایید می کند که سرویس دولتی یک کشور با بودجه و تلاش قابل توجهی این ویروس را ساخته است».
ابزار پاکسازی فلیم را از اینجا دریافت کنید
احتمال صدور حکم اعدام برای یک نوجوان در مشهد
خبرگزاری هرانا - سیدخلیل سجادپور، نوجوان ۱۷ سالهای که در جریان نزاع دسته جمعی جوانی را در مشهد کشته بود، صبح پنجشنبه گذشته و در بازسازی صحنه جنایت به خراسان گفت: کابوس اعدام تنم را میلرزاند.
به گزارش خراسان، شانزدهم اردیبهشت گذشته نزاعی به دلیل اختلافات قبلی بین حدود ۱۵ جوان و نوجوان در زمینهای کشاورزی انتهای طبرسی شمالی رخ داد که عوامل نزاع با چاقو و کارد به جان یکدیگر افتادند. لحظاتی بعد ۴ نفر در این نزاع مجروح شدند که یکی از مجروحان در بیمارستان شهید هاشمینژاد مشهد جان سپرد.
به دنبال این موضوع به دستور قاضی شاکر ماموران ۶ نفر از عوامل این نزاع را دستگیر کردند. در میان دستگیرشدگان نوجوان ۱۷ سالهای به نام سیدخلیل سجادپور بود که به صراحت ارتکاب جنایت را پذیرفت.
متهم ۱۷ ساله این پرونده در گفتوگو با خراسان و در پاسخ به این سوال که اکنون چه احساسی داری گفت: مثل... پشیمانم! من تا کلاس دوم راهنمایی تحصیل کردهام و چند سال قبل به خاطر اینکه دیگر ذهنم نمیکشید ترک تحصیل کردم. روزهای اول در زندان هر شب کابوس میدیدم. کابوسهای اعدام که تنم را به لرزه درمی آورد، چون میدانستم اعدام میشوم.
جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی است که کماکان به صدور حکم اعدام برای نوجوانان بزهکار میپردازد، سازمان عفو بین الملل در گزارش سالانه (۲۰۱۱) خود میگوید ایران در سال گذشته اقدام به اعدام حداقل سه نوجوان کرده است.
توزیع منصفانهیِ ثروت
♦ مانوئل آیایو
مترجم: حبیب فرحزادی
متنی که در زیر میآید سخنرانی مانوئل آیائو (Manuel F. Ayau)
در کنفرانسی در کاسا سنترال (Casa Central) در تاریخ ۱۸ مارس ۱۹۶۴ است که
برای دانش آموزان دبیرستان لیچئو ایتالو-گواتمالتکو (Liceo
Italo-Guatemalteco) ایراد شده است. کِتزال که در این مطلب به آن اشاره می
شود واحدِ پولِ گوآتمالا است.
دغدغه
ابدی نوع بشر –چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی- ارتقا وضعیت مادی و معنوی
خود بوده است. فیالواقع، این هدف موضوع همه فعالیتهای بشر است.
تا آنجا که به مادیات مربوط میشود، رفاه مردم به فراهم بودنِ
سرپناه و وسایلِ آسایش و تفریحی که در دسترس آن هاست، بستگی دارد و همان
طور به رضایت معنوی از زندگیشان و رسیدن به امیال معنوی شان.
اما ثروت هرگز بی حد و حصر نیست، و به صورت مساوی تقسیم نشده
است. میزان ثروت به همراه شیوهیِ توزیع شدنش همیشه دغدغه ای بوده است برای
انسانهای با حسن نیت، دولت ها، کلیسا، فلاسفه، جامعه شناسان و البته
مدرسان.
روزی هنگام نهار یکی از دخترانم (که در دبیرستان درس
میخواند) به من گفت که در کلاسشان از یکی از دانش آموزان پرسیده شد: “آیا
این ناعادلانه نیست که خانهها و کلیساهای مجللی وجود دارد، در حالی که در
جای دیگری از شهر یا کشور فقر بسیار زیادی جاری است؟” به نظر میرسید سوال
باید به دلایل متعددی گمراه کننده باشد. اول، چرا که این سوال آشکارا
التماس جوابی را میکرد که هر جوانی که طبیعت نیکخواهانهای دارد، آن گونه
به آن پاسخ میدهد. دوم، سوال سعی در تلقین کردن وجود دلیلی اشتباه و رابطه
ای موثر بین ثروت و فقر دارد. و سوم، به نظر من این سوال تلاش داشت تا از
–احساسات- جوانان سوء استفاده کند و از عدم تجربهیِ ایشان، معصومیتشان و
احساسات سالم و بی خطرشان بهره برداری کند. به این منظور که ذره ذره با
استفاده از معانی غیرمستقیم، ایدهیِ خطرناکی را که ضرر بسیار بیشتری را
برای جهان به بار میآورد، به مغز آنها تزریق کند.
جدا از این مباحث، من جواب زیر را به دخترم دادم: اگر فقر
بعضیها به دلیل ثروت و تجمل عده ای دیگر است، در این صورت ثروت بد است و
من مخالف آن هستم. اما اگر فقر بعضی به دلیل ثروت دیگران نیست، پس من دیگر
نسبت به ثروت موضعی ندارم. اما اگر معلوم شد که انسانهای فقیر در صورت
نبودن ثروتمندان فقیر تر میشوند، آن وقت است که من در پی حمایت از ثروت
هستم.
این گونه بود که من قبل از این که بخواهم به سوال مطرح شده در
مدرسهیِ دخترم پاسخ دهم، سعی در توضیح دادن این ایده داشتم که ما باید
اول بفهمیم که آیا ثروت بعضی به منزلهیِ فقر دیگران هست، یا نه.
حالا بیایید به یک تحلیل مختصر دست بزنیم. این درست است که
مثالهایی وجود دارد که وقتی شخصی چیزی به دست میآورد، از چیزی است که
دیگران آن را از دست داده اند. این دست مثالها وقتی اتفاق میافتند که
ثروت موجود در سهم هر فرد یک مقدار ثابت باشد. مثل یک لاتاری[۱]،
مقدار –پولی- که بعضی برنده میشوند همان مقداری است که دیگران آن را شرط
بسته و باخته اند. مقدار پول گرو گذاشته شده در کل همان تعداد سهمی است که
فروخته شده است. بعضی سهمی را به دست میآورند که دیگران آن را به دست نمی
آورند. دقیقن همین اتفاق مشابه وقتی شما ورق بازی میکنید یا روی اسبها
شرط میبندید، رخ میدهد. این مال باختهها هستند که پول برد برندگان را
تامین میکنند. وقتی کسی به اندازهیِ دو کِتزال در مقابل دیگری شرط بندی
میکند، مقدار کِتزالهای در بازی، چهار تا میشود و آن کس که میبرد
سرمایه گذاری اش را روی آن دو کِتزال جبران کرده و دو کِتزالیِ دیگر را از
کسی که آنها را باخته، به دست میآورد. سود بردن یکی مساوی است با ضرر
کردن دیگری. در دزدی نیز دقیقن همین اتفاق میافتد.
حالا بیایید ببینیم بر سر تولیدات و مبادلهیِ کالاها در یک
جامعه بر پایهیِ تقسیم کار، چه اتفاقی میافتد. که این امر اتفاقی است که
امروزه با تخصصی کردن کارها اتفاق افتاده است، نه مثل ایام قدیم که هر کسی
غذای خود را میکاشت و لباس خویش را میدوخت و غیره.
اگر دو نهاد اجتماعی که من بعد تر به آنها اشاره میکنم وجود
داشته باشند، وقتی که کالاها و خدمات مورد تجارت قرار گیرند، هر دو طرف
معامله برنده خواهند بود (سود خواهند کرد). از این رو من میخواهم بگویم که
ثروت هر در معامله افزایش خواهد یافت. البته منظور من این نیست که اگر یک
شخص ثالث ثروت آن دو را اندازه گیری کند، ثروت هر دو طرف به یک میزان اضافه
شده باشد. آن چیز که مورد نظر من است این است که هر طرفی که در یک مبادله
شرکت میکند چیزی به دست میآورد. یعنی میتوان گفت آنها بیشتر از چیزی که
وارد مبادله کرده اند از آن خارج میکنند.
چگونه این برای هر دو طرف ممکن است که پیروز شوند؟ من این
سوال را بعد از این که آن دو نهاد مورد اشاره را توضیح دادم، جواب خواهم
داد. چرا که آن نهادها هستند که باعث میشوند، مبادله برای طرفین آن
سودآور باشد. این دو نهاد مالکیت خصوصی و آزادی فردی
هستند. این نهادها که من در پی تشریح کردنشان هستم خیلی کم فهمیده شده
اند. احترامی که این دو نهاد دریافت کرده اند، نیز کمتر از میزانِ کاربستِ
آنها بوده است. با این حال این دو همیشه موردِ ستایش بوده اند و در متن هر
قانون اساسی و هر اعلامیهیِ حقوق بشری مورد اشاره واقع شده اند.
کتابهای بسیاری در بارهیِ هر دوی این نهادها نگاشته شده
است. من سعی خواهم کرد به طور خلاصه درکم را از آن چه مالکیت خصوصی و آزادی
فردی باید باشد، با استفاده کردن از چند مثال توضیح دهم (البته با این فرض
که از موضوع اصلی بحث خارج نشویم).
هر دوی این نهادها فقط میتوانند در جایی که انسانها در
جامعه زندگی میکنند، وجود داشته باشند. آنها در مثالی مثل رابینسون
کرزوئه که تنها در یک جزیره زندگی میکرد، هرگز معنی نخواهند داشت. و هر
دوی این نهادها وقتی پا به عرصهیِ وجود گذاشتند که اولین موانع بر سر
فعالیتهای دیگران قرار گرفتند. یعنی برای مثال، این مداد مال من است، چون
هیچ کس نمی تواند آن را به صورت قانونی، بر خلاف میلم، از چنگ من در آورد.[۲]
این مداد فقط با زور میتواند از من گرفته شود، و در آن صورت آن عمل نقضِ
نهادِ مالکیت خواهد بود. وقتی من حق مالکیت به مداد دارم یعنی محدودیتی بر
آزادی مطلق دیگران وضع شده است؛ یعنی وقتی من حقی دارم دیگران حق ندارند هر
کاری میخواهند انجام دهند.
فقط سه راه برای به دست آوردن مالکیت وجود دارد: تولید کردن
آن، دزدیدن آن، منتقل کردن آن (مثل بخشیدن و داد و ستد). برای -بررسی-
مقصود نظر خود، من فقط مالکیتی را که از طریق تولید یا تجارت قانونی به دست
آمده را در شمار میآورم، از آن جایی که ما نمی خواهیم وقتمان را با حرف
زدن دربارهیِ ایجاد یا توزیع ثروت از طریق بخشیدن یا دزدیدن آن، هدر دهیم.
تا جایی که به آزادی فردی من مربوط میشود، من آن را نبودِ
زور و اجباری میدانم که دیگر افراد یا گروههای متشکل از افراد
برانتخابهای من در انجام دادن، تولید کردن، تجارت کردن، خواندن، عبادت
کردن و … تحمیل نکرده اند. لازم به ذکر است که این مسئله، مقرر میدارد که
من نیز همین حقوق متقابل را برایِ دیگران محترم شمارم. به عبارت دیگر،
فقدان وجود اجبار توسط دیگران بر کاری که من انجام میدهم، آزادی مرا ضمانت
میکند. به همین ترتیب، فقدان وجود اجبار از سوی من آزادی دیگران را تضمین
میکند. دوباره –باید گفت-، آزادی من و ایشان از لحظه ای به وجود آمد که
محدودیتهایی نهاده شد بر آزادی مطلق ما به انجام هر کاری که انجام
میدهیم.
وقتی کسی ما را با زور مجبور کند تا دست از انجام هر عمل صلح
آمیزی برداریم یا مجبور شویم که بر خلاف اراده و میلمان دست به انجام کاری
بزنیم، آن موقع آزادی از بین میرود.
هر دوی مالکیت و آزادی، حقوقی هستند که از قبول دو طرفهیِ ما
از وضع موانعی بر اعمالمان سر چشمه میگیرند، و این جا مشخص شد که چرا من
گفتم که اینها فقط وقتی معنی مییابند که انسان در اجتماع زندگی کند.
بگذارید دوباره به موضوع بحث باز گردیم … وقتی که ما مالکیت
خصوصی و آزادی برای تولید و تجارت کالاها و خدمات داریم، هر دو طرف از
مبادله سود میبرند. تحت چنین شرایطی، آشکار خواهد بود که هیچ کس وارد یک
داد و ستد نمیشود و آن را ادامه نمیدهد وقتی چیزی را که –به عنوان عوض-
تحویل میگیرد به نسبت چیزی که –به عنوان ثمن- میدهد، دوست نداشته باشد و
آن را مرجح نداند. به عبارت دیگر، آنچه که موجب میشود افراد وارد
بدهبستان شوند انگیزهیِ آنها به افزایشِ رفاه خودشان است، البته با این
فرض که زورگویی در کار نباشد. مردم ممکن است اشتباه کنند یا قربانی فریب یا
کلاهبرداری شوند. اما اشتباهات استثنا هستند و در قبال تعداد معاملههایی
که ما انجام میدهیم اصلن به چشم نمیآیند. کلاهبرداری هم به ندرت اتفاق
میافتد چون که مردم به زودی راه مقابله با آن و فریب نخوردن را یاد
میگیرند. همان طور که شخصی به درستی گفت: “شما میتوانید بعضی از مردم را
برای مدت زمانی گول بزنید، اما نمی توانید همه را برای همیشه فریب دهید.”
پس وقتی که من بیان داشتم هر دو طرف در یک مبادلهیِ فارغ از
اجبار برنده خواهند بود و سود خواهند کرد، من به طور کلی مبادلات را مد نظر
داشتم، یعنی با معیار نوعی و نه استثنائات آن را.
این به دست آوردن متقابل، امکانپذیر است چون وقتی که شما داد
و ستد میکنید، چیزهایی با ارزش یک سان را مبادله نمیکنید. اثبات واقعی
در نهایت، در نظریهیِ “ارزش ذهنی”[۳]، قرار دارد و در چیزی که ما آن را “قانون مزیت نسبی ریکاردو”[۴]
مینامیم. به هر صورت من در این جا از مثالی استفاده خواهم کرد که گرچه
ناقص است ولی ممکن است بتواند کمکمان کند. من یک قوطی رنگ به هزینهیِ ۵
کِتزال تولید میکنم و آن را به قیمت ۷ کِتزال میفروشم. چراغی که برای
خانه ام میخواهم ۱۴ کِتزال قیمت دارد و ۱۱ کِتزال –برای تولید کننده اش-
تمام شده است. من میتوانم دو قوطی رنگ را با یک لامپ مبادله کنم. در این
مثال چشم انداز من از معادله به این قرار است: من چیزی میدهم که برای من
۱۰ کِتزال هزینه برداشته و چیزی را میگیرم که با قیمت ۱۴ کِتزال فروخته
میشود، من در این میان ۴ کِتزال به دست میآورم. شخصی که لامپ را تولید
کرده است، چیزی به من میدهد که برایش ۱۱ کِتزال تمام شده و چیزی گرفته که
ارزشش ۱۴ کِتزال است. او هم ۳ کِتزال سود کرده است. حتی در صورتی که
مبادلهیِ ما غیرمستقیم باشد چرا که ما از پول استفاده میکنیم، (که در
واقع همه چیز در جوامع مدرن این گونه داد و ستد میشوند) وضعیت به همین
منوال خواهد بود.
در یک بازار که در آن کسی به کسی زور نمیگوید دیگر فرقی نمی کند که کالاها مورد تجارت قرار میگیرند یا خدمات.
این یک واقعیت خیلی مهم در ارتباط با توزیع ثروت را خاطر نشان
میکند. از آن جا که هر دوی طرفین در یک مبادله چیزی به دست میآوردند،
بعضی میتوانند منافع را انباشت کنند، چرا که همه در این مبادله رو به جلو
پیش میروند. برای مثال، اگر من یک میلیون کفش تولید کنیم و هر کدام را به
قیمت یک کِتزال بفروشم به زودی میلیونر خواهم شد. هر کسی هم که از من
میخرد باید وضعیتی بهتری نسبت به زمانی که کفش نخریده بود، پیدا کند. اگر
آنها چیزی از مبادله به دست نیاورند، – یا به عبارت بهتر اگر چیزی که
برایش ارزش بیشتری قائلند نسبت به آن چیزی که به من داده اند به دست
نیاورند- از من خرید نخواهند کرد.
ممکن است که یکی بحث کند که این اتفاق ممکن است رخ دهد، اگر
من تنها سازندهیِ کفش باشم؛ یک انحصارگرا باشم که قیمت را برای بیشتر کردن
سود، افزایش دهم. وقتی که آزادی فعالیت وجود دارد، این موقعیت اتفاق
نخواهد افتاد، چرا که من نمی توانم جلوی دیگران را بگیرم که کفش تولید
نکنند. انحصارگرایی ضد و نقیض آزادی است؛ نقش اساسی و وظیفهی بسیار دیرین
حکومت برقراری آزادی است؛ متوقف کردن من از جلوگیری کردن از ورود دیگران به
رقابت به وسیلهیِ زور یا ارعاب از وظایفِ حکومت است. شما میتوانید تنها
تولید کننده باشی ولی به خاطر این که همهیِ رقبای دیگر را با پایین آوردن
قیمت کفش از صحنهیِ رقابت محو کرده ای. البته اگر من یک میلیون کِتزال با
پایین آوردن قیمت به دست آورم این به آن معنی است که یک ملیون آدم هم که
کفشهای مرا خریداری کرده اند، از خریدشان سود برده اند. و این دیگر
تولیدکنندهها بوده اند که خودشان را از صحنهیِ رقابت حذف کرده اند، از
این رو که نتوانسته اند کفشها را با همان قیمت پایین بفروشند و کسب سود هم
بکنند.
جایی که آزادی وجود دارد، خطر هم وجود خواهد داشت. آن کس که
به دیگران چیره میشود و پیروز نهایی میدان است، همان کسی است که به جامعه
بهترین خدمت را ارائه داده است. او کسی است که بیشترین منافع را برای
دیگران فراهم آورده است و از این رو ثروتمند میشود. وقتی دیگران از وی
خرید میکنند، ایشان آزادانه انتخاب کرده اند که وی را غنی سازند. بهترین
تصوری که من از دموکراسی دارم همان چیزی است که در بازار اتفاق میافتد؛ به
این نحو که بازار یک همه پرسی همهروزه است که تعیین میکند چه کسی در این
شیوه موفق خواهد بود. از طریق خریداری آزادانه و بدون اجبار، هر فردی
تصمیم میگیرد که چه کسی موفق خواهد شد.
بنابر این از نقطه نظر من، وقتی ما آزادی داریم، انباشت ثروت
باعث میشود فقرا کمتر فقیر باشند. هم چنین اگر با استفاده از زور و اجبار
حکومت یا اکثریت از این آزادی و انباشت ثروت جلوگیری کنیم –همان طور که
عقاید جامعهستیز و غیرانسانی این گونه اند- نتیجهیِ عکس خواهد داد. در
واقع، این نقش اصلی دولت است: که ساز و کارهایی برقرار کند که هیچ کس
نتواند زور بگوید. به عبارت دیگر؛ برقراری بیشترین حد از آزادی ممکن، که
همه کس برنده باشد. این گونه است که ثروت بیشتر وجود خواهد داشت و فقر
کمتر.
قبل از نتیجه گیری، مایلم که توضیح مختصری دربارهیِ چگونگی
توزیع ثروت تحت نظامی که به آزادی فردی و مالکیت خصوصی پای بند است، بدهم،
که باید آن را یک نظام سرمایهداریِ سالم نامید. هدف من این است که بعضی از
خطاهای رایج و پذیرفتهشده و به شدت زیان آور را آشکار سازم.
اول: امروزه چیزی به عنوان پول بی کار –بدون
مصرف- وجود ندارد، چرا که (سوای چند مورد اندک استثنا) مردمی که پول دارند
اما آن را به طور مستقیم مصرف نمی کنند، آن را در بانکها ذخیره میکنند، و
آن پول صرف ارائهیِ اعتبار به کسانی میشود که به آن نیاز دارند.
دوم: چیزی که برای هر شغل مشخصن مورد نیاز
است، سرمایه گذاری است که بسته به نوع شغل دامنهیِ متفاوتی از صفر تا
بالای ۷۰۰۰۰ کتزال دارد. شغلهایی که پرداختهای بهتری دارند، آنهایی
هستند که به هزینهیِ بیشتری برای ایجاد نیاز دارند. برای مثال، سرمایه
گذاری در پالایشگاه ماتیس دگالوز[۵] برای هر شغل ۶۰۰۰۰ $ بوده است (سخن از اقتصاد گوآتمالا در سال ۱۹۶۴ است. م).
سوم: سرمایه گذاری برای ایجاد چنین مشاغلی
فقط میتواند از پولی تامین شود که دیگران آن را انباشت کرده اند و مقدار
آن بیش از مقداری است که برای زندگی روزمره شان مورد استفاده قرار میدهند.
چهارم: بنا به نرخهایِ متعارف بازده سرمایه
گذاری، ارزش کالاهای تولید شده در هر سال چیزی بینِ یک تا سه برابرِ ارزش
سرمایه خواهد بود (سخن از اقتصاد گوآتمالا در سال ۱۹۶۴ است. م).
پنجم: عموماً بیشترین قسمت از درآمد یک
شبکهیِ بازرگانی صرف دستمزدها و مقرریها میشود. درصدی که مالک اصلی
سرمایه به دست میآورد در قیاس با مقدار کلی ثروت ایجاد شده آشکارا کم است،
حتی وقتی که سود به نسبت سرمایه گذاری نسبت بالایی داشته است.
انباشت سرمایه ضرورتاً مقدم برایجاد مشاغل است. معمولاً ارزش
دستمزد و حقوقی که هر ساله در یک کسبوکار پرداخت میشود بیش از ارزش کلِ
سرمایهگذاریِ اولیه در آن کسب وکار است. (سخن از اقتصاد گوآتمالا در سال
۱۹۶۴ است.م). به این ترتیب سرمایه –یا حد اقل مقدار زیادی از آن- هر ساله
باز توزیع میشود، این سرمایه هر سال پس از سال دیگر دوباره و دوباره باز
توزیع میشود.
به جای این، اگر سرمایه ای که برای سرمایه گذاری استفاده
میشد، به صورت مستقیم بین کارگران –یا بین کل جمعیت- توزیع میشد، آنها
این پول را فقط یک بار به دست میآوردند. قطعن پاداش یک کارگر وقتی در روند
تولید مشارکت میکند، به خوبی به دستش میرسد. ولی این قضیه این واقعیت را
تغییر نمی دهد که سرمایه باید قبل از ایجاد شغل و قبل از تولید ثروت که
قرار است –بین کارگران- با عنوان دستمزدها و منافع، توزیع شود، سرمایه
گذاری شود. اگر سرمایه در آغاز توزیع شود، آن گاه سرمایه داری از بین
میرود و دیگر، بقیهیِ چیزها اتفاق نمیافتد.
حقیقت این است که همان طور که امروزه میبینیم ما ثروتی کافی
برای جلوگیری از فقر نداریم. حتی ثروتمندترین کشورها نیز از مسئلهیِ فقر
مستثنی نیستند. اگر همین مقدار کمِ ثروتی که وجود دارد، میان همه به تساوی
تقسیم شود، از دامان فقر رهایی نمی یابیم؛ در عوض، چیزی که به دست میآید
این خواهد بود که انباشت کم سرمایه ای که وجود دارد محو خواهد شد و روند
تولید ثروت از کار میماند.
برای مثال، سطح حقوق و دستمزد همیشه با افزایش سود بالا
میرود، و همیشه وقتی سودها پایین میآیند، سقوط میکند. دستمزدها وقتی
که چشماندازی برای سود آوری نیست، کاملن از بین میروند یا کلن به وجود
نمی آیند. گرچه این به نظر روشن میرسد، بسیاری از مردم معتقدند که
دستمزدها وقتی افزایش مییاید که سود شرکتها کم شود.
نتیجه اینکه… میزان کلی ثروت در جهان بیشتر از مقداری است که
پنجاه سال پیش بوده است. میزان ثروت مقدار ثابتی نیست؛ رشد میکند و
افزایش مییابد. مشکل ثروت مشکل توزیع آن نیست بلکه شیوهیِ آزادسازیِ خلقِ
آن است. من از توزیع منصفانه حمایت میکنم که وقتی به دست میآید که ثروت
ایجاد و توزیع شده، بدون اجبار و با احترام به حقوق و آزادیهای دیگران به
وجود آمده باشد. من اعتقاد راسخ دارم و این را به وضوح دریافته ام که گرچه
این راه -آزادسازیِ خلقِ ثروت – شاید بیعیب و نقص نباشد ولی تنها راه است
برای رسیدن به سطوح بالاتری از استانداردهای زندگی برای مردم، و تاریخ هم
گواه درستی باور من است. با بی قوت کردن ثروتمندان شما هیچ وقت نمی توانید
فقر را از میان بردارید. عوض آن، این تنها در وضعیتی که هر دو طرف در یک
معامله کسب سود میکنند، است که میتوان فقیر را غنی کرد.
بسیار متشکرم.
برگردان متن انگلیسی از متن اصلی اسپانیایی
Ayau, Manuel F. “La justa distribución de
la riqueza”. Serie Tópicos de Actualidad. Año 5, n.o 78. Guatemala:
Centro de Estudios Económico-Sociales (CEES), 1 de mayo de 1964.
[1]
لاتاری یک بازی و نوعی از قمار است که به شیوههای مختلف انجام میشود و
همهیِ برنده شدن در این نوع قمار بستگی به شانس محض شرکت کننده دارد.
میتوان فروش برگههای بخت آزمایی را نوعی از آن دانست که مثال مورد نظر
نگارنده را نیز در این باره پوشش دهد.
[۲]
در عالم و ادبیات حقوق به این قضیه “امارهیِ ید” گفته میشود. که هر کسی
مالک شی منقولی که در دستش است تلقی میشود مگر خلاف آن ثابت شود. مترجم.
[۳] subjective value
[4] Ricardo’s Law of Comparative Advantage
[5] Matías de Gálvez
گفتگو با مجید تفرشی
فروغی و لیبرالیسم
♦ عبدالرضا احمدی
بررسی تاریخی جریانات ایران در صد سال اخیر نشان می
دهد که «لیبرالیسم» و «مفاهیم لیبرالیسم» یکی از اصلی ترین بازیگران دوران
گذار ایران به مدرنیته بوده است، لیبرالیسم چه در دورانی گذار از حکومت
قاجار به پهلوی که بعنوان پرچمدار اصلی گذار ایران به مدرنیته بوده است و
چه در دوران گذار از پهلوی به جمهوری اسلامی که «مفاهیم لیبرالیسم» بیشتر
از خود «جریان لیبرالیسم» در گذار ایران به مدرنیته نقش داشته است همیشه به
عنوان یک جریان مهم مورد توجه بوده است. از همین روی شناخت بنیانگذارن
لیبرالیسم ایرانی و بررسی اقدامات آنان می تواند کمکی باشد تا در زمانه ای
که مطالبات لیبرالیستی جزو اصلی ترین مطالبات مردمی است با بکارگیری تجربه
بنیانگذاران این جریان فکری در ایران به بهترین شکل تحقق مطالبات
لیبرالیستی ممکن شود.
گفتگویی که در ادامه می خوانید گفتگو با مجید تفرشی است. وی
که پژو هشگر و تاریخ شناس است در این گفتگو ضمن پرداختن به زندگی «محمد علی
فروغی» به عنوان یکی از بنیانگذارن لیبرالیسم ایرانی، به اقدامات و نقش
لیبرالیسم در صد سال اخیر در ایران پرداخته است.
لطفاً در خصوص بنیانگذاران لیبرالیسم ایرانی و ریشههایِ تاریخیِ آن توضیح دهید ؟
از قرن نوزدهم به بعد ریشه روشنفکری در ایران و روشنفکرانی که
توجه به لیبرالیسم داشتند بیشتر متوجه افرادی است که از اندیشه «آزادمداری
و قانونمداری» حمایت میکردند. افرادی مثل میرزا یعقوب مستشارالدوله با
کتاب مشهورش به نام «یک کلمه» که مرادش از یک کلمه همان «قانون» است به
ضرورت قانون برای بسط آزادی در ایران می پردازد. و افرادی دیگری مانند پدر
فروغی، محمد علی فروغی و شیخ هادی نجم آبادی را میتوان از بنیانگذاران
لیبرالیسم ایرانی دانست .
ریشه لیبرالیسم ایرانی برخلاف آنچه در غرب که منطبق بر آزادی
خواهی و بسط اندیشه آزادی است، ترکیبی از آزادمداری و قانونمداری است؛
یعنی لیبرالیسم ایرانی به واسطه جامعه ایرانی و استبدادزدگی این جامعه به
درستی چاره کار را در قانون و استیلای قانون در جامعه دیده است.
از چهرهای لیبرالیسم ایرانی فروغی است. نقش و خدمات او چه بوده است؟
محمد علی فروغی معروف به ذکاالملک شخصیتی است که در دو بعد
اندیشه و سیاست در تاریخ معاصر ایران نقش غیرقابل انکاری دارد. فروغی در
خانوادهای بروز پیدا میکند که خود آن خانواده، پدرش محمد علی فروغی و
برادرش ابوالحسن فروغی، و بعدها خودش در اندیشه تاریخ معاصر ایران جایگاهی
ویژهای را دارا بودند. فروغی در دوران جوانی اش که همزمان با انقلاب
مشروطیت بود به همراه پدرش روزنامه تربیت را منتشر می کرد که این روزنامه
در انقلاب مشروطیت ایران نقش مهمی در زمینه «ترویج اندیشههای لیبرالی» و
«آزادیخواهی و هم در دفاع ازمبانی قانونمداری و مبانی مشروطیت» ایفا
کرده است. برادر فروغی نیز نقش بسزایی در بسط «مبانی آزادی و قانونمداری»
در ایران دارد که نسبت به آن مطالعه کمتری شده است و خود فروغی نیز در «بسط
و تبیین حکومت قانون و همچنین اندیشه سیاستورزی غربی» و تطبیقش با
نیازهای جامعه سنتی ما نقش بسزایی داشت. همچنین وی علاوه بر انتقال این
دانش و فرهنگ سعی کرد با ایجاد یک «مدرسه علوم سیاسی» که بعدها با مدرسه
حقوق تلفیق شده و« مدرسه حقوق و علوم سیاسی» میشود، نیازهای جامعه ایرانی
را در آن سالها که فقدان یک کادر متخص علوم سیاسی وجود داشت جبران کند.
وی در یک دوره ای به همراه دوستانش مانند دهخدا که مدیریت این مدرسه را بر
عهده داشت به این نتیجه رسیده بودند که صرف نظر از آگاهی عموم جامعه و
نخبگان جامعه، جامعه و نظام نوپای مشروطه نیازمند تربیت نیروهای جوان
فرهیختهای است تا بتوانند اداره جامعه را برعهده بگیرند. بهطوریکه این
دانشآموختگان ضمن آشنایی با مبانی تمدنی دنیا بتوانند خودشان را برای
رسیدن به سطوح بالای اداری و اجرایی و دیپلماتیک آماده کنند.
از مدرسه سیاسی گفتید. نقش مدرسه سیاسی در تحول ایران چیست و چرا هیچگاه به صورت جدی به آن پرداخته نشده است؟
مدرسه علوم سیاسی تجربه خیلی مغتنمی بود برای اینکه نشان داده
شود صرفا آوردن دانش غربی از طریق ترجمه برای مدرنیزاسیون کافی نیست و
باید یک تلاش هماهنگ و سیسماتیکی بشود برای تربیت نسلی برای اداره جامعه.
اگر به فارغ التحصیلان و معلمان این مدرسه نگاه کنیم یک دورهای از نسل
بزرگ فرهیختگان علوم سیاسی، اجتماعی جامعه ما در این مدرسه حضور داشته اند.
تقریبا شخصیت برجستهای نیست که در این مدرسه به عنوان معلم یا متعلم حضور
نداشته باشد. بطوریکه در اواخر دوره قاجاریه و تمام دوران رضا شاه خیلی از
فارغ التحصیلان این مدرسه موفق می شودند در سطوح بالای جامعه منشا اثر
باشند.
خیلی از افرادی که در نقد این مدرسه سخن گفته اند متاسفانه به
اشتباه می گویند که مدرسه علوم سیاسی محل تربیت کسانی بود که طرفدار و
فرهیخته اندیشه های غربی بوده اند ولی وقتی معلمین مدرسه و واحدهایی که در
این مدرسه ارائه گردیده را بررسی کنیم، میبینیم که در حینی که افراد
غیردینی در آن تدریس می کردند روحانیون نیز در آن به تدریس مشغول بودند و
معلمین خیلی سنتی هم در آن حضور داشتند و بطور کل یک ترکیبی از نخبگان
جامعه با دیدگاهای متفاوت در آن حضور داشتند و افرادی که در مدرسه درس
میخواندند و درس میدانند مخصوص به یک طیف فکری خاص نبودند و چه در معلمین
و چه در شاگردان شاهد ایم که حصارهای طبقاتی و فکری برای اولین بار کنار
گذاشته شده بوده و دانشآموزانی از طبقه کمدرآمد جامعه در کنار دانش
آموزان طبقه مرفه مشغول تحصیل میشوند.
و معلمین هم از طبقات متفاوت جامعه چه مذهبی و چه لیبرال در
این مدرسه درس می دادند و تا حد زیاد آزادی اندیشه در این مدرسه حاکم بوده
است.
چه عواملی باعث گردید که ایده این مدرسه در دوره های دیگر و بعد از فروغی توسط افراد دیگر پیگیری نگردد؟
دو سه عامل در این خصوص روی میدهد اول اینکه بعد از تغییر
سلطنت در سالهای ۱۳۰۴ به مرور محمدعلی فروغی وارد سیاست بصورت تمام وقت
میشود. بطوریکه اول نخست وزیر حکومت رضا شاه می شود و در واقع کارش یک
وظیفه خطیری را بر عهده می گذارد که فرصت پیگیری و مدیریت این مدرسه را از
وی سلب می کند. از طرفی دیگر آقای دهخدا نیز به نوعی سرخورده از کارهای
اجرایی مدرسه شد و بهطوری از مدرسه کنار رفت و مشغول به کار فرهنگنویسی
گردید و خانه نشین شد. در واقع بعد از اینکه این دو رکن اصلی مدرسه از
مدرسه سیاسی فارغ شدند عملا کارایی مدرسه نیز به مرور کاهش پیدا کرد البته
این مدرسه تعطیل نشد و در زمانی حدود ده سال و بعد از اینکه دانشگاه تهران
تاسیس گردید در سال ۱۳۱۴ این مدرسه تبدیل به دانشکده حقوق و علوم سیاسی
میشود و از آن دوره به بعد نیز مدرسه شیوه و کارکرد جدیدی به خود می
گیرد. اما هیچگاه آن کارکرد اولیه خودش را که نمود درخشانی بعنوان
آدمسازی و کادرسازی برای اداره آینده ایران داشت را تقریبا از دست داد که
یک علتش را میتوان در دولتی شدن این مدرسه دید .
چرا این مدرسه در دورانی که یکی از دانشکدههای دانشگاه تهران گردید نتوانست کارکرد خود را مثل سابق ایفا کند؟
وقتی موسسهای با ابتکار افراد زبده مثل فروغی و دهخدا تاسیس
شده بود تاثیرگذاریش در جامعه بیشتر بود و نفوذ دولت در آن کمتر. در آن
زمان مقامات رسمی نمیتوانستند در مدیریتش دخالت کنند ولی وقتی جزوی از
دانشگاه تهران میشود، دیگر از این حالت کاری در دوران خصوصی خود فاصله
میگیرد و عملا به محلی تحت نظر دولت تبدیل می گردد. و این می تواند دلیلی
از کم فروغی این مدرسه دانست.
در دوران پهلوی اول، فروغی چه اقداماتی را انجام داد و چه میزان این اقدامات در جهت توسعه لیبرالیسم ایرانی بود؟
فروغی از چند جهت در تاسیس حکومت رضا شاه نقش مثبتی داشت و
نیمه اول حکومت رضاشاه به نوعی مدیون تلاشهای فروغی است. فروغی در زمینه
تطابق دوران جدید با دوران سنت قاجار نقش مهمی داشت. بهطوریکه توانست
آشتی بین روشنفکران و حکومت رضاشاه پدید آورد و این کاری بود که از هرکسی
بر نمیآمد، زیرا حکومت رضا شاه حکومتی برآمده از یک کودتا بود و نسل
لیبرالها و آزادیخواهان قطعا دلبستگی به این حکومت نداشتند. هنر فروغی
پیوند و ایجاد رابطه بین رضا شاه و روشنفکران آن زمان بود وی نشان داد که
دوران جدید پهلوی میتواند به دوران گذاری بدل گردد تا ایران از یک دوران
بدتر به یک دوران بد منتقل گردد. اما اقدامات فروغی تا سال ۱۳۱۲ کارایی
داشت اما بعد از آن و زمانی که حکومت رضا شاه درگیر ماجرای نفت شد و بر اثر
شکستی که در توافقات نفتی خورد مجبور به تمدید امتیاز نامه دارسی شد در
واقع یک چالش جدی بین مردم و حکومت پیش آمد. همچنین در این سالها در پی سفر
رضا شاه به ترکیه و بعد هم افتتاح دانشگاه تهران و مسائل مربوط به گوهرشاد
و در آخر هم مسئله کشف حجاب عواملی شد که برای اولین بار فروغی و امثال
فروغی در آن جایی نداشتند و بالطبع اقدامات و نقش سازندهای که میتوانند
در مدرن کردن جامعه ایفا کنند را از دست دادند. در این سالها حکومت
میخواست تا اصلاحات خودش را با سرعت بیشتری پیش ببرد. بنابراین به طور
فیزیکی و با استفاده از خشونت عمل کرد بهطوریکه اصلاحات اجتماعی و فرهنگی
برخلاف امیال افرادی مثل فروغی با استفاده از خشونت رخ میدهد و در واقع
این سالها سالهای کم فروغ فروغی برای ایفای نقش و پیگیری هدفش که همان
مدرنیته کردن ایران بود به شمار می آید.
در خصوص رابطه ایران با ترکیه و نقش فروغی توضیح دهید؟
فروغی بر این باور بود که تجریبات تمدن غرب به طور کامل قابل
انطباق با ایران نیست. لذا به دنبال مدلها و نمونه اجرایی بود تا با
آمیخته کردن تجربیات غربی با نیازها و امکانات و ملزومات جامعه ایرانی
بتواند مدلی را منبطق با جامعه ایرانی ایجاد نماید. از طرفی هم ترکها از
اوایل قرن ۱۹ تجربه موفقی از مدرنیته داشتند، لذا نظر فروغی این بود که
تجربیات ترکها می تواند برای گذار ایران از سنت و به مدرنیته مغتنم باشد
کما اینکه امروز هم بسیار از روشنفکران این طرز فکر را دارند، بنابراین نقش
مهمی را در ایجاد این رابطه داشت.
یکی از مخالفان فروغی مصدق بود، مخصوصا در خصوص سفر خارجی فروغی در حین نخست وزیرش و کاپیتالیسیون. چقدر این ادعاها درست بود؟
در دورههای پایانی حکومت قاجار و اوایل دوره پهلوی یعنی
دورههای پنجم و ششم مجلس، نبردی بین جناح فروغی که جزو موافقان کودتا و
تغییر حکومت از قاجار به پهلوی بودند و کسانی که مخالف این جریان بودند مثل
مدرس و مصدق وجود داشت که در این جنگ بیشترین حمله به فروغی بود که در
مجلس ششم این حملات به اوج رسید البته این به معنی این نیست که همیشه این
دو بطور مدام در حال جدال بودند. بلکه دورانی هم بوده است که این دو
همزیستی فکری و سیاسی هم داشته اند.
اما در خصوص مناقشه مصدق و فروغی در خصوص کاپیتالیسون هم
تجربه نشان داد که فروغی هم میلی به کاپیتالیسیون نداشت. چنانچه طی سالهای
بعد از این دعوا و مناقشه، فروغی نیز کاپیتالاسیون راملغی کرد.
رابطه فروغی با مراجع چگونه بود؟ نحوه تعامل فروغی با روحانیون و نهاد روحانیت در ایران را نیز توضیح دهید؟
هیچ رابطهای سیستماتیک و دوستانهای وجود نداشت و همچنین در
مورد خانواده فروغی از اوایل مشروطه همیشه این اتهام وجود داشت که گرایشات
ازلی در آنها وجود دارد و از این جهت هیچگاه ارتباطی با علما نداشتند.
هرچند که ازلیها بر خلاف بهاییها دشمنی آشکاری با روحانیون و مراجع دینی و
تشیع نداشتند اما هیچ رابطه سیستماتکی بین فروغی و روحانیون نیز وجود
نداشت. تنها فروغی ابراز علاقهای به شیخ هادی نجمآبادی داشته که آن هم
ورای رابطه سیستماتیک و سیاسی بوده است.
یکی از آثار فروغی کتاب «اصول ثروت ملل یعنی اکونومی پلیتیک» است. در خصوص این کتاب و تاثیرات آن بگویید؟
فروغی این کتاب را با دید یک متخصص ننوشته است. زیرا حیطه آن
خارج از تخصص فروغی بود. بلکه وی این کتاب را به علت خلا موجود بین دروس
مورد نیاز مدرسه علوم سیاسی نوشته بود هرچند بعد از ۹۰ سال از نگارش این
کتاب می بینیم که بسیار کتاب مفیدی توسط وی نگاشته شده است. بهطوریکه وی
توانسته در این کتاب یک جمعبندی از آنچه مورد نیاز یک دانشآموخته است
برای تحصیل در رشته علوم سیاسی بوجود آورد. فروغی در این کتاب با نگرش به
ملزومات دانشآموختگان و نیاز جامعه ایران به جمعآوری مطالب برای
دانشآموختگان اقدام کرده بود و علاوه بر ترجمه کتاب که منبع اصلی نگارش
این کتاب بوده توانسته بود نیازهای جامعه ایران را نیز بطور کامل شناسایی و
چارهیابی کند.
مناسبات شخصی فروغی چگونه بود و بیشتر با چه افرادی بود و در خصوص تیمورتاش این مناسبات چگونه بود؟
در خصوص مناسبات فروغی و تیمورتاش باید بگویم که به طور
شخصیتی تیمورتاش و فروغی با هم مناسبات شخصی عمیقی نداشتند. ولی در یک هدف
مشترک تشریک مساعی داشتند و آن هدف مشترک کمک گرفتن از حکومت و پادشاه جدید
برای رسیدن به دوران نوین ایران بود. تیمورتاش برخلاف فروغی آدمی خودکامه و
نوگرایی بود که اعتقادی به آزادی نداشت. تیمورتاش برعکس فروغی که انسانی
لیبرال و آزادیخواه و مدرن بود، بسیار خودمحور بود، اما از آنجا که هر دو
اینها برای اینکه ایران به دوران جدید برسد هدف مشترکی داشتند با هم در
عرصه سیاسی رابطه داشتند. اما در حوزه مناسبات شخصی رابطه چندانی بین فروغی
و تیمورتاش وجود نداشت. این مسئله در خصوص دیگر افرادی مثل داور و نصرت
الدوله فیروز که از ارکان پادشاهی رضا شاه بودند نیز به همین گونه بود.
زیرا این افراد تنها معتقد بودند که اگرچه دوران رضا شاه ایدهآل مطلق نیست
ولی ایدهآل ممکن است و از این جهت بود که این افراد همگرایی نسبی داشتند و
الا در حوزه شخصی همگرایی چندانی بین این افراد وجود نداشت.
فروغی بیشتر یک سیاستمدار بود یا یک روشنفکر؟
فروغی به نظرم روشنفکری بود که از سیاست برای پیشبرد
اندیشههای خودش استفاده میکرد. چنانچه وقتی در سال ۱۳۱۴ بعد از ماجرای
گوهرشاد و بعد از مقتول شدن دامادها و پدر دامادش محمد علی اسدی نهایتا
مجبور به کنارهگیری از نخست وزیری شد و خانهنشین شد عملا دوباره به
فعالیتهای روشنفکری و ادبی خود روی آورد .از نظر فروغی سیاست تنها ابزاری
بود و نه هدف. وی هیچگاه جاه طلبی سیاسی نداشت و در مقابل افرادی مثل
تیمورتاش که به سیاست بعنوان هدف نگاه میکردند تنها نگاه ابزاری به سیاست
داشت.
از دیگر افرادی هم عصر او که به لیبرالیسم توجه داشتند چه افرادی را می توان یاد کرد و خدمات و رابطه آنان با فروغی چه بود؟
هم ارز فروغی در آن سالها کم بودند که بتوان قابل مقایسه با
فروغی باشند. اما شاید تا حدی میتوان از تقی زاده نام برد که علاقه به
لیبرالیسم و آزادی داشت. البته اقبال تقی زاده کمتر از فروغی بود ولی او هم
به دنبال لیبرالیسم بود و مناسبات خوبی هم با فروغی داشت.
لیبرالیسم ایرانی چرا نتوانست جریان اصلی در تاریخ ایران باشد؟
در دوره ای در زمان رضا شاه لیبرالیسم ایرانی منادی گذار
ایران از سنت به نوگرایی و مدرنیته بود و لیبرالیسم ایرانی توانست تا اواسط
دوران حکومت رضا شاه نیز پرچمدار آزادیخواهی در مقابل استبداد و
عقبماندگی ایرانی باشد. اما تقریبا از اواسط حکومت رضا شاه تا شهریو ۱۳۲۰
و بعد از آن هم از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ در عرصه سیاست کارایی خود را از دست
می دهد و همانطور که پوپر در کتاب جامعه باز و دشمناش می گوید که از نگاه
اکثریت جامعه خردمندان در خدمت خودکامگان تلقی می شوند این نگاه در قبال
لیبرالیسم هم اتفاق می افتد و نه فقط اپوزیسیون مذهبی به رهبری خمینی بلکه
اپوزیسیون چپ و حتی اپوزیسیون ملی و طرفداران مصدق نیز طوری وانمود
میکنند که لیبرالها و فرهیختگان به نوعی ابزار تحکیم حکومت پهلوی بودند.
در واقع این مسئله باعث شد که لیبرالها در دوران تغیر نظام پهلوی به
جمهوری اسلامی ایران به نوعی منزوی شوند و نتواند نقشی را که بطور سنتی و
تاریخی در دوران گذار از حکومت قاجار به پهلوی داشتند در دوران گذار از
پهلوی به جمهوری اسلامی بر عهده بگیرند .
لیبرالیسم در حال حاضر چه جایگاهی در ایران دارد و آیا میتواند یک جریان اصلی برای احقاق مطالبات مردم باشد؟
در حال حاضر به عنوان یک جریان فعال سیاسی چیزی به نام
لیبرالیسم نداریم ولی تمام جریانات و گروههای سیاسی و حتی گروه حاکم در
ایران به این نتیجه رسیده اند که بدون رسیدن به نوعی لیبرالیسم در عرصه
سیاسی و اندیشه سیاسی نمیتوانند کاری از پیش ببرند. بنابراین از طرفی
میبینیم که لیبرالیسم تنهاست اما از طرفی در عمل در پوستههای زیرین جامعه
و نحلههای فکری اندیشههای لیبرالیستی به شدت در حال رشد است. و به نظر
میرسد در دراز مدت میتوان شاهد شکل گیری این جریان در ایران به عنوانی
یکی از جریانات اصلی بود که محور مطالبات ایرانیان است.
آیا پس از سوسیالیسم خواهد آمد؟
♦ آلن چارلز کورس
ترجمه سیاوش صفوی
پورمحمدی:
مولانا عبدالحمید با اشاره به فجایع اخیر در سوریه:
به گفته اين دیپلماتها، شوراي حكام در نشست آینده که به مدت یک هفته پشت درهای بسته جریان خواهد داشت، مسئله درخواست از ایران برای بازرسی از پارچین را بررسي خواهد كرد.
اين نشست در حالي برگزار ميشود كه «يوكيا آمانو» مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي در جريان سفر اخير خود به ايران، اعلام كرد كه با مقامهاي تهران به توافقهاي مثبتي دست يافته است.
وي همچنين در جريان اين سفر، از اعلام آمادگی ایران برای همکاری با آژانس ابراز خرسندی كرد.
در حالی که در ماههای اخیر و با افزایش تورم، کارشناسان و حتی برخی از مسئولان به فشار بالای اقتصادی بر خانوادهها و حذف کالاهایی چون میوه از سبد خانوارها اذعان داشتهاند، حسین مهاجران در گفتگو با مهر با اعلام تازه ترین قیمت انواع میوه و صیفی جات در بازار اظهار داشت: درحال حاضربه دلیل واردات برخی میوهها، با نوسان قیمت میوه جات در بازار مواجه هستیم.
وی درخصوص قیمت سیب در بازار گفت: سیب وارداتی از ایتالیا کیلویی 3800 تا 4000 تومان، سیب وارداتی از فرانسه کیلویی 6000 تا 7000 تومان و سیب داخلی هم کیلویی 2500 تا 3000 تومان است.
رئیس اتحادیه سراسری فروشندگان میوه و تره بار استان تهران با بیان اینکه قیمت نارنگی در بازار کیلویی 3500 است، گفت: قیمت پرتقال وارداتی از ترکیه کیلویی 1300 تومان و قیمت پرتقال وارداتی از مصر کیلویی 1800 تومان است درحالی که قیمت پرتقال داخلی کیلویی 800 تا 1000 تومان به فروش می رسد.
به گفته وی، قیمت هرکیلوگرم گوجه فرنگی 550 تا 700 تومان و هرکیلوگرم خیار 850 تا 1400 تومان است. مهاجران قیمت هرکیلوگرم گیلاس تک دانه را 8000 تومان و هر کیلو گیلاس پیش رس (تلخک) را 1500 تومان عنوان کرد و افزود: قیمت توت فرنگی مرغوب کیلویی 7000 تومان و قیمت توت فرنگی نامرغوب کیلویی 3500 تومان است.
وی با اشاره به اینکه قیمت هر کیلوگرم زردآلوی مرغوب 4000 تومان و هر کیلو زردآلوی نامرغوب 1500 تومان است، گفت: قیمت گوجه درختی (سبز) مرغوب کیلویی 4500 تومان و قیمت گوجه درختی نامرغوب کیلویی 1500 تومان است.
رئیس اتحادیه سراسری فروشندگان میوه و تره بار استان تهران درخصوص قیمت انگور در بازار گفت: درحال حاضر قیمت هر کیلوگرم انگور وارداتی از آفریقا بین 18000 تا 22000 تومان است درحالی که قیمت هرکیلوانگور داخلی بین 4500 تا 6000 تومان است.
وی با بیان اینکه قیمت موز هم اکنون کیلویی 2200 تا 2250 تومان است، گفت: قیمت هرکیلوگرم هلوی مرغوب 6000 تومان و هرکیلوگرم هلوی نامرغوب 1500 تومان است.
به گفته مهاجران، قیمت توت سفید مرغوب کیلویی 2500 و هرکیلوگرم توت سفید نامرغوب 1600 تومان است. وی با بیان اینکه قیمت هرکیلوگرم هندوانه بین 200 تا 450 تومان است، گفت: قیمت طالبی کیلویی 800 تا 1400 تومان و قیمت خربزه هم کیلویی 1000 تومان است.
در کنار آگاهیبخشی، باید برای گسترش راستگویی در جامعه کوشید
بارها و بارها، این پرسش مطرح شده که هویت جنبش اعتراضی مردم ایران که پس از حوادث انتخابات دهم ریاست جمهوری شکل گرفته چیست. این پرسشی است که پاسخ آن سهل و ممتنع است: ممتنع است چون جنبشی با چنین طیف گسترده و متنوعی از معترضان در تاریخ سه دههی اخیر ایران بی سابقه است، سهل است چون با نگاهی به سرآغاز شکل گیری جنبش در هفته های منتهی به انتخابات و سیر قوام و دوام جنبش، نشان از اجماعی گسترده بر یک کانون دارد: «دروغ ممنوع».
از همان روزهایی که طرفداران دولت نهم که خواهان تداوم سیاست های آن بودند در کارزار تبلیغاتی از یک طرف دست به هرگونه تبلیغات دروغین بر علیه نامزدهای دیگر زدند واز طرف دیگر با ارائهی کارنامهی بلندبالای سراسر کذب یا غلو برای دولت دلخواهشان ساختند، تا زمانی که کاندیدای دولتی با اتهام زنی به چهره های پرسابقهی نظام و انقلاب در مناظره های تلویزیونی روی ماکیاولی را سفید کرد (که البته حالا گفته می شود این قسمت بدون هماهنگی با رهبری بوده!)، تا همکاری بی چون و چرای سیمای حکومتی در کم جلوه دادن مخالفان، اتهام تجاوز دستگیرشدگان محبوس در کهریزک به خودشان، کشته نشدن هیچ یک از مخالفان و کشته شدن تعداد زیادی از نیروهای بسیجی، دریافت میلیارده دلار از آمریکا و غرب توسط سران جنبش سبز، پخش فیلم های سانسور شده از اعتراضات عاشورا، بزرگنمایی تجمع اتوبوسی و مهندسی شده نهم دی، و …. (این فهرست آیا انتهایی دارد؟!) تا امروز که دولتی که داعیه مبارزه با فساد داشته بزرگترین دسته گل کلاهبرداری مالی تاریخ ایران را به نام خود ثبت کرده و حامیان سینه چاک دیروز سعی می کنند تا تاریخ انحراف جریان به اصطلاح انحرافی را به پس از حمایت بی سابقه و عریان رهبری در خطبه های نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ از سکانداران کنونی حاکمیت برگردانند، آنچه بر یکایک ایرانیان، اعم از آن که در صف اصلاح طلبان قرار گیرند یا دل در گرو جریان اصول گرا نهاده باشند، گران آمده و می آید، دروغگویی فرمانروایان امپراتوری دروغ است.
اگر روزی فعالان جنبش سبز می بایست با تحمل رنج و حبس و خطر به افشای چهرهی مبتذل امپراتوری دروغ همت می گماشتند، امروزه کوس رسوایی حاکمان بر سر هر کوی و برزن، هر شهر و روستا، و در هر گوشه و کنار این سرزمین رنجدیده زده شده و آبرویی برای دولتمردان باقی نمانده است.
اگرچه مهم ترین و مؤثرترین وظیفهی فعالان جنبش سبز و رسانه های آن هنوز هم آگاهی بخشی است، اما خطری که حیات اجتماعی ایرانیان را بیش از هر چیز در معرض خطر قرار داده، اپیدمی دروغی است که می رود تا بنیان های اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی این تمدن دیرینه را فرو پاشد. از همین روست که بایسته است فعالان جنبش سبز در مبارزه با ترویج و شیوع دروغ در جامعه و روابط اجتماعی آن با جدیت و سازماندهی بکوشند. باید اثبات کرد که «الناس علی دین ملوکهم» در جامعه فهیم و آگاه ایرانیان مصداقی ندارد و اگر حاکمان در کلاف سردرگم دروغ های پیاپی خود گرفتارند، مردم اخلاق مدار ایران را کاری به کار آنان نیست و دل نگرانی از تربیت ناصحیح فرزندانشان را از نمایش های کسالت بار و هر روزهی خوش نشینان کاخ دروغ و ریا مهم تر می دانند.
شایسته است فعالان جنبش سبز با اتخاذ روش های تشویقی، سعی در گسترش راستگویی کنند تا میکروب دروغگویی هر روز بیشتر از روز قبل، جای خود را تنگ بیابد، سرمایه های اجتماعی و تاریخی این مرز و بوم حفظ شود، و بستری مناسب برای رویش گل های امید در آینده ای نزدیک فراهم گردد. سبزها هر جا که هستند باید چون زمرد اخلاق بدرخشند. پایبندی به اخلاق در کانون منشور راه سبز امید قرار دارد. همراهان جنبش سبز باید همچون گوهری گرانبها از این اصل اصیل مراقبت کنند، و گرنه تفاوتی با ساکنان تاریکخانهی امپراتوری دروغ نخواهند داشت و مبارزه شان برای احقاق حق به نزاع بر سر قدرت تنزل خواهد یافت. تنها در آن صورت است که می توان گفت جنبش سبز همین حالا هم پیروز است.
یادمان باشد که میر و شیخ ما به جرم صداقتشان در حبس و مورد خشم اقتدارگرایان هستند. خوشا به حالشان که مغضوب اقتدارگرایان غرقه در دروغ و محبوب قلوب میلیون ها ایرانی هستند که کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک را سرمشق خود قرار داده اند. بگذاریم وقتی رهبران جنبش سبز به میانمان بازگردند، با دیدن خیل همراهان پایبند به اخلاق، لبخند پیروزی بر لب هایشان بشکفد. چنین است که سبز بودن، خود در راه بودن است و در راه بودن یعنی پیروزی.
آخرین مورد را شما پیشنهاد کنید
در زیر، سیزده نمونه از دروغ های حاکمیت و چهره ها و رسانه های وابسته آن در سه سال اخیر مرور شده است؛ با تاکید بر اینکه اینها تنها مشتی نمونه ی خروار است و فهرست دروغ ها به مراتب گسترده تر از اینهاست، و همچنین در اکثر موارد که نیازی به تفصیل مطالب نبوده، به درج لینک خبرها و گزارشهای روشنگر موضوع در گذشته، بسنده شده است.
۱٫ هرچند دروغ های دولت و دیگر ارکان حاکمیت در یک سال اخیر از شماره خارج بوده و انتخاب ده مورد از بین آنها ممکن نیست، اما یکی از اولین مواردی که در این مورد به ذهن می رسد و عمق رذالت ممکن در پس زبان دروغگویان را برمال می سازد، دروغ های شرم آوری بود که پس از راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ برای صانع ژاله ساخته و منتشر شد. مهمترین دروغ ها در این باره، دو مورد بود: یکی جعل کارت بسیج برای وی و ادعای اینکه صانع ژاله به عنوان دانشجوی بسیجی و در مخالفت با سبزها در تجمعات ۲۵ بهمن شرکت داشته، و دومی که از اولی هم بدتر بود، ادعای رذیلانه حسین شریعتمداری مبنی بر اینکه صانع ژاله جاسوس روزنامه کیهان بوده و به این منظور در دیدار دانشجویان با آیت الله منتظری شرکت داشته است! و تناقض گویی آن هم در حالی که دوستان دانشجوی وی از سابقه فعالیت صانع ژاله در انجمن اسلامی و ستاد میرحسین خبر می دادند و برادر او بسیجی نبودنش را فاش می کرد. یک سال و نیم از آن زمان می گذرد و هنوز قاتل صانع ژاله و محمد مختاری، دو شهید ۲۵ بهمن، معرفی نشده است. اما دروغی که نماینده رهبری در روزنامه کیهان درباره صانع ژاله گفت، هنوز در یادها مانده است.
۲٫ یکی دیگر از دروغ های سه سال اخیر که شاید به همین اندازه و یا بیشتر تلخ و ناگوار بود و غم شهادت را با رنج دروغ شنیدن همراه کرد، ادعایی بود که پس از کشته شدن هاله سحابی بر اثر ضربه یک مامور، در رسانه های حاکمیت درباره او مطرح شد. این دروغ ها البته تا این روزها و سالگرد درگذشت مظلومانه او نیز ادامه یافته است، تا جایی که سخنگوی قوه قضاییه از مرگ طبیعی او و هدی صابر صحبت می کند. با این حال این دروغ ها که بیشتر از سر ناچاری و استیصال است، با آن دروغ ها که یکسره بوی بی شرمی و سقوط اخلاقی می داد، قابل مقایسه نیست. مرور واکنش های رسانه های اقتدارگرا در چند ساعت ابتدای پس از مرگ هاله سحابی، به خوبی نشان می دهد که برای پوشاندن یک حقیقت تاسف بار، چگونه امپراتوری دروغ علاوه بر دستپاچگی به تناقض گویی و جعل و تحریف هم دستاویز شدند تا بلکه از زیر بار مسئولیت پذیرش فاجعه ای که در مراسم تشییع عزت الله سحابی ایجاد کرده بودند، شانه خالی کنند. هرچند همان دفن شبانه (تصاویر)، به تنهایی همه ی این دروغ ها را تا همیشه نقش بر آب کرد.
۳٫ اگرچه در دو مورد قبلی، دروغگویی حاکمان احساسات عمومی را جریحه دار کرد و این دو شاهکار امپراتوری دروغ را به یاد ماندنی ساخت، اما بی شک از باب رتبه بندی، کسی در دروغگویی و بی پروایی در خروج از جاده حقیقت و صداقت، به پای شخص احمدی نژاد نمی رسد. این مورد اتفاقا نمونه بردار هم نیست و نمی توان یکی دو مورد از دروغ های رئیس دولت های نهم و دهم را بر موارد دیگر ترجیح داد و نقل کرد. او آنقدر در زمینه های مختلف، در موقعیت های متفاوت و به اشکال مختلف دروغ گفته و فریبکاری کرده که گفتن تک تک آنها نه ممکن است و نه قابل تحمل. همین که وزیر خارجه احمدی نژاد، او را به گفتن ۲۴ دروغ در ۲۰ سطر متهم می کند، کافی است که عمق فاجعه آشکار شود، که هست. اما شاید یکی از بدترین موارد، وقت هایی باشد که او آبروداری هم نکرده که دروغگویی اش را به داخل مرزها و پیش ملت خویش متوقف کند، و حتی خارج از مرزها و وقتی به عنوان نماینده ایران نیز در مجامع بین المللی و یا در برابر رسانه های خارجی حضور یافته، همچنان علاوه بر حقیقت به حیثیت کشور هم تاخته است. این اتفاق بارها افتاده و یکی از این بارها، دروغ های بزرگ او در نیویورک در شهریور ۱۳۸۹ و دروغ های مکرر وی در گفت و گو با رسانه های غربی است؛ که ادعای آزادی بی نظیر مخالفان در ایران، ادعای آزادی موسوی و کروبی، تکذیب حکم سنگسار سکینه محمدی، ادعای نبود زندانی سیاسی در ایران و ادعای نبود فرار مغزها در ایران، تنها چند مورد از دروغ های وی در آن مصاحبه هاست.
۴٫ دروغ دیگری که به لحاظ بعد انسانی و عاطفی آن، باید به دو مورد ابتدایی اضافه شود و علاوه بر صدا و سیما و همه رسانه های اقتدارگرا، احمدی نژاد هم بر تکرار آن اصرار دارد، ادعای شهادت ندا آقا سلطان به دست عوامل خارجی است که هنوز هم تکرار می شود و آخرین بار دو روز قبل رئیس دولت مستقر در مصاحبه با یک رسانه خارجی مطرح کرد. امپراتوری دروغ برای اینکه مسئولیت کشتار دردناک روز ۳۰ خرداد را نپذیرفت تا مبادا دامن رهبری که یک روز قبل از آن آشکارا مخالفان را تهدید به خون ریزی کرده بود لکه دار شود، حتی یه ساخت فیلم مستند پر از جعل و دروغ در این باره نیز روی آورد؛ دروغ هایی آنچنان رسوا که بارها فریاد خشم مادر ندا را بلند کرد و به ویژه درباره دروغ های مکرر احمدی نژاد در مصاحبه با رسانه های خارجی، او را به واکنش واداشت.
۵٫ دروغ های مربوط به بازداشت شدگان و دادگاههای نمایشی پس از انتخابات نیز به واقع از شماره خارج است و ارائه فهرست کامل انها واقعا ممکن نیست. دادگاههایی که با اعتراف گیری های تلویزیونی و ادعای کشف توطئه انقلاب مخملی برگزار شدند اما در نهایت نتوانستند به اثبات هیچ یک از ادعاهایی که در نمایش های تبلیغاتی اولیه مطرح شده بود، بپردازند. مرور دو نمونه از این ادعاها، عمق بدکرداری امپراتوری دروغ را در تخریب و اتهام زنی های ناجوانمردانه به منتقدان صدیق و دلسوز حاکمیت نشان می دهد: ماجرای فردی که با عنوان جاسوس جلوی دوربین ها به اعتراف وادار شد و از ارتباط نداشته اش با ستاد موسوی سخن گفت و در نهایت یک سال بعد مشخص شد که همه این ادعاها واهی بوده است؛ و ماجرای فرد دیگری که قبل از انتخابات ۸۸ دستگیر و به اتهام جاسوسی محاکمه و کمی بعد هم آزاد شد و در زمان انتخابات هم اساسا در ایران نبود، اما رسانه های دروغ پرداز او را به عنوان بازداشتی اغتشاشات پس از انتخابات! معرفی و به ارتباط با سیا متهم کردند.
۶٫ از جمله ناجوانمردانه ترین دروغ های اقتداگرایان در این سه سال، دروغ نویسی رسانه های وابسته به دولت و حاکمیت درباره زندانیان سیاسی بی گناهی بود که در حبس بودند و در بسیاری از موارد از دروغ هایی که پشت سر آنها گفته می شد، بی خبر می ماندند و یا اگر مطلع می شدند، امکان دفاع نمی یافتند. یکی از معدود مواردی که یک زندانی سیاسی به طور اتفاقی متوجه دروغ پردازی روزنامه های اقتدارگرا درباره خود می شود و امکان پاسخ دادن به آن را می یابد، هرچند این پاسخ هیچ گاه منتشر نشد، ادعای روزنامه رسالت در رد سخنان میرحسین موسوی بود؛ وقتی که میرحسین از محکومیت سارا توسلی به شش سال زندان، تنها به جرم تسلیت گفتن به خانواده یکی از شهدای عاشورای ۸۸ سخن گفته بود اما روزنامه رسالت که در صفحه اول خود همواره مدعی است رسالت های الهی را ابلاغ می کند، به دروغ این سخن موسوی را تکذیب کرد. این نوشته رسالت، واکنش محمد طاهری قزوینی، زندانی سیاسی و همسر سارا توسلی، را در پی داشت که با شرح ماجرا و انتشار متن حکم همسرش، همزمان از دروغ روزنامه رسالت و نیز رأی رسوای دادگاه انقلاب پرده برداشت.
۷٫ عاشورای ۸۸ و گزارش های خلاف واقع رسانه های دروغ از آن نیز یکی از نقطه های سیاه کارنامه حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی بوده است. هم فضاسازی دروغینی که صدا و سیما در این باره ایجاد کرد، هم دروغ هایی که درباره شعارهای آن روز مطرح شد، هم دروغ هایی که علیه شهدا و آسیب دیدگان آن روز ساخته شد و … اما با مشخص شدن حقایق عاشورای تهران و افشای سناریویی که برای ۹ دی نوشته شد تا با دروغ های بزرگ، پرده ضخیمی بر حقیقت کشیده شود، و بالاتر از همه با وجود شهدایی که با خون خود گواه ناراستی تمام عیار حاکمیت فعلی شدند، این دروغ نیز نقش بر آب شد و ابتر ماند.
۸٫ دروغ های نسبت داده شده به مراجع تقلید هم در این سالها بیش از یکی دو مورد بوده است. اما از باب نمونه می توان به ادعای روزنامه دولت درباره آیت الله شبیری زنجانی اشاره کرد؛ مرجع تقلیدی که به ندرت در مسائل سیاسی اظهار نظر می کند، اما ایشان هم از تیرهای دروغ پراکنی دولت فعلی بی بهره نمانده است. پس از آنکه ایشان در هنگام دیدار با رهبری در سفرش به قم، به سبب آشنایی شخصی با پدر علی شکوری راد، برای آزادی او از زندان وساطت کرد، روزنامه دولتی ایران به دروغی فاحش روی آورد و مدعی شد آیت الله شبیری گفته است شکوری باید متنبه شود و علیرضا بهشتی نیز همان بهتر که در زندان بماند! حال آنکه بهشتی در آن زمان اساسا در زندان نبود. اما روزنامه دولت در هنگام جعل خبر، به این واقعیت هم توجه نکرده بود.
۹٫ نه فقط زنده که حتی مرده ها، و نه فقط مرده های عادی، که حتی شهدای شاخص انقلاب هم از جفا و فریبکاری امپراتوری دروغ در این سالها بی نصیب نماندند. رفتارهای تاسف باری که با خانواده های شهید بهشتی، شهید قدوسی، شهیدان باکری و همت و بسیاری دیگر از اعضای خانواده انقلاب شد، نیاز به گفتن ندارد و بازگفتنش جز تاسف و شرم در پی نمی آورد. اما جعل امضای یکی از شهدای محراب، یکی از فاحش ترین شاهکارهای امپراتوری دروغ بود که با هدف تخریب شخصیت آیت الله سید علیمحمد دستغیب صورت گرفت، اما واکنش تند فرزند شهید آیتالله دستغیب را برانگیخت و نتیجه ای خلاف خواست دروغ پردازان داد. آیتالله سید محمدهاشم دستغیب، فرزند شهید محراب آیتالله سید عبدالحسین دستغیب، که به ندرت وارد اختلافات سیاسی می شد و پس از انتخابات ۸۸ نیز سکوت پیشه کرده بود، وقتی با این جعل آشکار رو به رو شد، تحمل نکرد و فریاد برآورد: چرا با انتشار نامه دروغین، با شعور مردم بازی میکنید؟
۱۰٫ در حوزه پروژه های عمرانی و وعده های استانی دولت نیز حجم دروغ ها آنقدر زیاد است که دیگر نیازی به گفتن حتی نمونه ای از آنها نیست. فریاد مردم خرمشهر علیه دروغگویی احمدی نژاد در سفری قبل از انتخابات ۸۸ به این شهر داشت، در واقع یکی از نقاط آغازین شکل گیری جنبش «دروغ ممنوع» بود. دروغ های دیگر از جمله آمارسازی های دولت نیز در این حوزه بسیار شایع بود و هست. اما یکی از نمونه هایی که در معدود مناظره های تلویزیونی پس از انتخابات ۸۸ نیز مطرح شد، ماجرای قطار اصفهان- شیراز بود که افتتاح نمایشی آن در جریان فعالیت های تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری، به یک رسوایی برای دولت بدل شد، هرچند تلاش شد بر آن سرپوش گذاشته شود. شرح ماجرای این دروغ بزرگ دولت را در اینجا بخوانید.
۱۱٫ انحلال غیر قانونی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین نیز دو مورد از دهها مورد برخوردهای سیاسی عوامل کودتای ۸۸ با منتقدان دولت بود. در این دو مورد نیز مانند بسیاری موارد مشابه، از آنجا که حاکمیت نه حاضر بود به منتقدان خود بر اساس قانون اجازه فعالیت بدهد و نه جرات محاکمه علنی و یا لااقل غیرعلنی اما قانونی آنها را در خود می دید، به دروغگویی متوسل شد. شرح تفصیلی ماوقع را در یادداشت مصطفی تاجزاده، یادداشت علی شکوری راد، یادداشت دیگر او، یادداشت عباس عبدی و مصاحبه فاطمه راکعی بخوانید و نیز در متن کامل حکم دادگاه و نقد حقوقی آن که خود به تنهایی سندی است که مشت دروغگویان و قانونستیزان را کاملا باز میکند.
۱۲٫ مقام بعدی دروغگویی در سه سال اخیر، نامزدهای بسیاری دارد. کم نیستند کسانی، رسانه هایی و نهادهایی که نیاوردن نام آنها در بین دروغگویان، جفا به حقیقت است. اما حقیقتا در این میان، هر موردی از قلم بیفتد، کیهان و کیهانیان و همچنین خبرنویسان خبرگزاری فارس را نمی توان از جمع همنشینان کشتی امپراتوری دروغ کنار گذاشت. اگرچه در ابتدای این نوشته، رتبه اول دروغ پردازی به دروغ بزرگ شریعتمداری درباره شهید صانع ژاله داده شده، اما با آن یک نمونه نمی توان بی اعتنا از کنار حجم دروغ سازی های روزنامه مدعی شریعت مداری و ولایت مداری گذشت. روزنامه ای که در خبرسازی دروغ علیه جنبش سبز، اصلاح طلبان و منتقدن حاکمیت از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، تا جایی که حتی به تناقض گویی روی آورد و به همصدایی با فرقه رجوی متوسل شد. روزنامه ای که حتی روس ها، این متحدان بیگانه ی حاکمیت فعلی، را هم از دروغ پردازی بی نصیب نگذاشت. همچنین نمی توان از دروغ نویسی علیه جنبش سبز سخن به میان آورد و نام خبرگزاری وابسته به سپاه را که در فضای مجازی به سبب جسارتش در دروغگویی به «فالس نیوز» معروف شده، مطرح نکرد. رسانه ای که در دروغ پردازی تا آنجا پیش رفت که حتی صدای وزیر اطلاعات فعلی و حزب موتلفه را هم بلند کرد. قربانیان شاخه امپراتوری در خبرگزاری سپاه البته بیشتر از اینها بودند؛ مثلا شیخ حسین انصاریان که خبرگزاری فارس اظهاراتش درباره انحراف از آرمان های انقلاب را تحریف کرده و مصاحبهای جعلی به نام وی منتشر کرده بود، پدر یکی از شهدای جنبش سبز که خبرگزاری فارس به دروغ مدعی شده بود او از موسوی و کروبی شکایت کرده، احسان شریعتی که خبرگزاری فارس سخنانش را جعل و تحریف کرده بود و …
۱۳٫ این فهرست کامل نیست. جای بسیاری از دروغ های این سه ساله که یا در خاطر نویسندگان این مطلب نمانده و از قلم افتاده اند یا از فرط تکرار، حالت عادت به خود گرفته اند و یا در لا به لای دروغ های بزرگتر گم شده اند، در این فهرست خالی است. اگر طاقت آورده اید که این چند نمونه از شاهکارهای امپراتوری دروغ در این سه سال را تا آخر بخوانید، پیشنهاد آخرین دروغ برگزیده از میان انبوه دروغ هایی که در این مدت کفته شده، با شماست. از بین دروغ هایی که باید یادآوری شوند تا باور و تکرار نشوند، دروغ هایی که شنیدن آنها شما را به غصه یا خنده واداشته و یا دروغ هایی که نگرانید دیگران از دروغ بودن آنها مطلع نباشند؛ کدام مورد را برای اضافه شدن به این فهرست در روز دروغ ممنوع پیشنهاد می کنید؟
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست
نمایید و از منوی باز شده گزینه “Save Link as” در مرورگر های فایرفاکس و
کروم و “Save as target” در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
نگاهی به موضع گیری های حدا عادل در سال های آغازین مجلس هفتم، عملی مغایر با گفته های امروز او را نشان می دهد. عصر ایران با گردآوری بخش هایی از این ضدو نقیص ها نوشته است: او و مجلس هفتم در دوران اصلاحات با افزایش تدریجی قیمت سوخت مخالف بودند و از ملزم کردن دولت خاتمی به تثبیت قیمت ها به عنوان بزرگترین دستاورد مجلس هفتم یاد می کرد.
” مردم سالهاست در ابتدای هر سال با گران شدن ناگهانی انواع کالاها مواجه می شوند ، عملاً همه مردم و بویژه کارمندان عزا می گیرند ” ( ایلنا ،۶/۱۰/۸۳)
.” با این کاری که نماینده های مجلس کردند (تثبیت قیمت ها) مردم نسبت به پول توجیبی خود احساس امنیت می کنند ” ( ایلنا ،۶/۱۰/۸۳ (
” ایران را به یک ژاپن مسلمان تبدیل خواهیم کرد . ما تمام تلاش خود را برای این امر به کار خواهیم بست. (مهر،۱۳۸۲/۱۲/۰۴)
” سالهاست به بهانه صرفه جویی در مصرف سوخت، قیمت بنزین افزایش می یابد، اما هیچ تأثیری در صرفه جویی و مصرف سوخت نداشته این قضیه اصلاً پایه و اساس درستی نداشته است ” ( ایلنا ،۶/۱۰/۸۳)
اما دو سال و نیم بعد خیلی چیزها تغییر کرد. محمود احمدی نژاد پیشنهاد افزایش قیمت و سهمیه بندی بنزین را داد و حداد عادل اولین موافق بود. گفت :”مردم از ارزان تر بودن بنزین از آب [ معدنی] ناراحتند ” .(بهمن ۸۵ ایلنا)
سال ۸۵ خیلی از همکاران اصولگرای حداد گفتند، پشیماننند از تصمیم های نسنجیده اقتصادی؛ گفتند هم گرانی هست و هم بیکاری و تورم ؛ اما حداد باز هم لبخند زد و گفت “بزرگ نمایی” مخالفان دولت نهم است ۶/۵/۸۵ روزنامه ایران)
یکی از اصولگرایان عصبانی شد و به آقای رئیس گفت” کسانی که معتقدند موضوع گرانی ها بزرگ نمایی شده را باید زنبیل دستشان داد تا با تاکسی و وسایل نقیله عمومی خرید کنند ، مستأجر باشند ، روزهای پایانی قراردادشان هم باشد تا صاحبخانه بگوید ۳۰ درصد اجاره بها را باید افزایش دهید تا بدانند تا در بحث گرانی بزرگ نمایی شده است یا خیر”(سادات موسوی ، ایلنا ،۷/۵/۸۵ (
حداد باز هم سریع جواب داد : “تضعیف دولت حرام است” (همان روز) باز هم گفت تورم آن طورها که می گویند نیست؛ می گفت مجلس پشت دولت است نه در مشت دولت.
اما حداد در آخرین سال ریاستش بر مجلس نیز از دولت حمایت کرد و اگر در دولت اصلاحات از عدم امنیت جیب مردم گله می کرد، این بار گفت ” درست هست که از بالا رفتن قیمت نان و گوشت ومسکن ناراحتیم. گرانی آمده ، اما به جایش امنیت هم داریم “( ایسنا ۳ اردیبهشت۸۷ (
او البته افزایش قیمت ها در دولت نهم را اینگونه توجیه کرد تا بهتر بتوان معنای تعاملی که این روزها وعده اش را می دهد دریافت: ” تقصیر جهان است. تورم است دیگر، ایران و غیر ایران ندارد”و از مردم خواست خدا را شکر کنند از تورم دنیا همین سهم اندک به ما رسید و به خیر گذشت” (۳ اردیبهشت ۸۷مصاحبه مطبوعاتی رئیس مجلس)
بدین ترتیب حداد عادل که در سال ۸۳ آرزوی “ژاپن اسلامی” شدن ایران را در سر می پروراند و عیدی سال ۸۴ مجلس اصولگرا به ملت شهید پرور را طرح تثبیت قیمت ها می خواند و در سال ۸۵ وعده می داد که ، ” ما لبنان را دوباره خواهیم ساخت” (ایلنا،۲۵/۵/۸۵) و سال ۸۷ از صندلی ریاست که بلند شد، گفت: “روزه سکوت می گیرم” ، حالا سکوت خود را شکسته و احساس تکلیف کرده است به میدان بیاید و همان طور که از دولت احمدی نژاد استقبال کرد، برای بدرقه این دولت و استقبال از دولت بعدی مهیا شود.
پنجمین سال حبس انور حسینپناهی، زندانی کورد، بدون مرخصی
کمیته گزارشگران حقوق بشر
انور حسینپناهی زندانی سیاسی کرد که پیشتر به اعدام و سپس در دادگاه تجدید نظر به 16 سال حبس تعزیری محکوم شده بود، هماکنون پنجمین سال حبس خود را سپری میکند. این درحالی است که پیگیریهای مکرر خانوادهی وی جهت اعطای مرخصی به این زندانی سیاسی بینتیجه بوده است.
از این خانواده، افشین حسینپناهی به دلیل پیگیری پرونده برادرش به یک سال حبس محکوم شد که اخیرا پس از تحمل دوران محکومیت خود از زندان آزاد شده است. همچنین به گفتهی خانواده و بستگان این زندانی سیاسی، برادر دیگر وی به نام اشرف حسینپناهی به طرز مشکوکی به قتل رسیده است.
انور حسینپناهی از فعالان سیاسی و مدنی کرد در تاریخ 15 آبانماه سال 86 از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و به مدت ۶ ماه در اداره اطلاعات قروه در بازداشت به سر برد. وی در این مدت در اثر شکنجههای وارده، از ناحیه دنده دچار شکستگی شد.
حسینپناهی سپس از سوی دادگاه انقلاب به اتهام" اقدام علیه امنیت ملی" و "محاربه "به اعدام محکوم شد که این حکم با اعتراض وی در دادگاه تجدیدنظر به 16 سال حبس کاهش یافت.
به گفتهی وکلای وی، در پروندهی این زندانی سیاسی کرد هیچگونه مدرک یا اعترافی که اتهامات وی را ثابت کند وجود ندارد.
در طی پنج سال گذشته وی تنها یک بار به مدت یک ساعت در بیمارستان شهر سنندج مورد مداوا قرار گرفته است که این مداوا نیز به تشخیص پزشکان کامل نبوده و این زندانی سیاسی نیاز به رسیدگی پزشکی دارد. انور حسینپناهی هماکنون از عفونت معده و روده رنج میبرد.
توضیح: مطلب نسبتاً طولانی
است، از این رو در چهار صفحه منتشر شده است. در پایین هر صفحه می توانید
صفحات دیگر را انتخاب کنید. فایل پی دی اف مطلب را نیز می توانید از سمت چپ
همین صفحه دریافت کنید.
معرفی نویسنده: پروفسور آلن چالرز کورس،
لیسانس خود را از دانشگاهِ پرینستون و دکترای خود را هاروارد گرفته است. وی
استاد دانشگاهِ پنسیلوانیا و متخصص تاریخ روشنفکریِ اروپا در قرن هفدهم و
هجدهمِ میلادی است. از وی کتابها و مقالاتِ متعددی دربارهیِ تاریخ
روشفکری در فرانسه منتشر شده است. وی در سال ۱۹۹۲ با تاییدِ مجلس سنایِ
ایالات متحده، به عضویت شورایِ ملیِ علومِ انسانی در آمد و به مدتِ شش سال
در آن شورا خدمت کرد. وی در دفاع از آزادی آکادمیک و آزادیِ بیان نقشی
فعال در ایالات متحده داشته است. وی نشانِ ملیِ علومِ انسانی ایالات متحده
را در سال ۲۰۰۵ به خاطرِ «دانشپژوهی، وقفِ زندگیاش به علومِ انسانی، … و
دفاع از آزادیِ آکادمیک» دریافت داشت. همچنین وی در سال ۲۰۰۸، جایزه جین
کرکپتریک در دفاع از آزادیِ آکادمیک و جایزهیِ بردلی را از بنیادِ ایندی و
هری بردلی دریافت داشت. کتابهایِ زیر از جمله آثارِ وی هستند: «دانشگاهِ
سایه: خیانت به آزادی در دانشگاههایِ امریکا»، «جادوگری در اروپا بین
سالهایِ ۴۰۰ تا ۱۷۰۰ میلادی»، «خداناباوری در فرانسه، بینِ سالهایِ ۱۷۲۹
تا ۱۶۵۰ میلادی»، «دانشنامهیِ روشنگری» در چهار جلد، از انتشارات دانشگاه
آکسفورد.
آنچه که در پی میخوانید ترجمهیِ مقالهای است از پروفسور
کورس که در سال ۲۰۰۳ در ژورنالِ «سیاست و فسلفهیِ اجتماعی» از انتشاراتِ
دانشگاهِ کمبریج منتشر شده است. اصل مقاله به زبانِ انگلیسی را میتوایند
در این آدرس پیدا کنید.
***
“پس
از سوسیالیسم” وجود ندارد. ما در دوران زندگی خود و کودکانمان نیز شاهد آن
نخواهیم بود. پس از بروز هولوکاست و نازیسم، یهودستیزی برای مدتی کوتاه،
خجل از بدترین تجربه ظهورش که اِعمال شدن در عرصه حکومت بود، برای مدتی راه
سکوت در پیش گرفت. پس از فروپاشی کمونیسم که تنها تجربه واقعی و تمام عیار
قدرت برای سوسیالیسم بود، سوسیالیسم نیز برای مدتی بسیار کوتاه خاموشی در
پیش گرفت. اما عوامل بروز سوسیالیسم در غرب همچنان باقی مانده اند؛ این
عوامل محصول ترکیب دو موفقیت عظیم هستند: اقتصاد آزاد لیبرالی و دموکراسی
سیاسی. اولین آنها موجب تولید ثروتی شده است که تمام احتمالات و امکانات
برای انسان را متحول کرده است، اما همچنین موجب بروز حسادت عمیق در افراد
نیز میشود. و دومین آنها، که با توسل به ساختار دموکراتیک حکومت، برای جاه
طلبی راهی به قدرت باز میکند تا به نام برابری اجتماعی به تقسیم ثروت
بپردازند. همانطور که فردریک هایک و لودویگ میزس بخوبی درک میکردند، ثروت
حاصل از اقتصاد آزاد باعث میشود که کسانی که تولیدی ندارند نیز به این باور
برسند که چنین ثروتی یک واقعیت طبیعی است و برای استفاده آنان بوجود آمده
است.
سوسیالیسم به معنای منسوخ کردن دارایی فردی، سود، و معامله
داوطلبانه است. سوسیالیسم به معنای سازماندهی و هماهنگ کردن تولید و توزیع
خدمات و کالاها- که نتیجه اختراع، خلاقیت، ایدهها، ریسکپذیریها،
استعداد و زحمات انسانها هستند- توسط برنامهریزان سیاسی است که قرار است
بدانند مردم به چه نیاز دارند و چگونه باید آن نیاز بر طرف شود. این یعنی
مصادره و جیره بندی ثروت براساس ارزشهای فکری افراد برنامه ریز. سوسیالیسم
را هر کودکی میتواند درک کند: گرفتن وسایل دیگران. سوسیالیسم قصابی
بیخردانه و شتاب زده آن مرغ داستان است که تخم طلا میگذارد. پس نمیتوان
درباره پس از سوسیالیسم صحبت کرد مگر اینکه بتوانیم حسد، نفرت، زور، تفکر
غیرمنطقی و جاه طلبی سیاسی را از اموراتمان حذف کنیم. شاید در دنیایی دیگر
این امر شدنی باشد.
برای سوسیالیسم دشوار نخواهد بود-هرچند اکنون نیز دشوار نیست-
که نام ظریف خود را در جایی که نیاز باشد کمی تغییر دهد، درحالی که جاه
طلبی، رویا، و شیدایی خود برای کنترل و برنامه ریزی زندگی مردم را کماکان
به قالب یک هدف قدرتمند سیاسی، اقتصادی، و در نهایت فرهنگی در آورده است.
رویای کامل و مذهب هزاره ایِ سوسیالیسم قرن نوزده شاید دیگر نتواند توده
ها، اربابان و حتی قهرمانان را به حرکت در بیاورد، اما انگیزهها و ارزشهای
نهادین آن کماکان نیرومند و فعال هستند. سیاستمداران و عوام فریبان، “پس از
سوسیالیسم”، با موفقیت به تلاش علیه دارایی، سود، آزادی اقتصادی، و
“بازار” ادامه خواهند داد. “پس از سوسیالیسم” بود که در فرانسه لیونل ژوسپن
و حزب سوسیالیستش با برنامه تولید مشاغل از طریق کاهش میزان مجاز کار در
هفته در ازایِ همان سطحِ حقوق به قدرت رسیدند. “پس از سوسیالیسم” است که
“راه سوم” از چنین وجهه ای برخوردار شده است، و یکی از آن دو راهِ کنار
گذاشته شده همان تکیه کردن بر آزادی اقتصادی در معامله داوطلبانه است. “پس
از سوسیالیسم” است که مشاهده میکنیم کلاسیک ترین جامعه لیبرال جهان به سمت
برنامهریزی مرکزی تامین اجتماعی و توزیع دارو پیش میرود. “پس از سوسیالیسم”
است که شاهد سپرده شدن روزافزون کنترل زندگی اقتصادی به هیأتهای “متخصصان”
بینالمللی هستیم. این امور در هنگامة پیروزی مفروض اقتصاد آزاد در اثر
شکست مفتضحانه رژیمهای اقتصاد متمرکز در حال انجام است. این تصور که
آیندگان کمتر از گذشتگان پذیرای عوام فریبی، حسد، و اسطوره برنامه ریزی
عمومی خواهند بود ایمانی بیخردانه است. بهیچ وجه مشخص نیست که آینده متعلق
به کدام خواهد بود.
باید مقدمه میزس بر نسخه انگلیسی (۱۹۵۱) کتاب شکوهمندش
“درباره سوسیالیسم” را به خاطر سپرد. میزس به ما هشدار میدهد که “خصومت
میان جنبشهای متنوع توتالیتر – نزاع میان دولتمداران ضدکمونیست (مانند
پیروانِ نیو دیل در امریکا و سوسیالیستهای اروپای غربی) با کمونیستها- را
با “نزاع بزرگ ایدئولوژیک عصر ما” که همان نزاع میان حامیان “اقتصاد بازار”
و طرفداران “کنترل تمامیتخواهانه دولت” است اشتباه نگیریم (۱). میزس به
اشتباه در آن بستر تاریخی تنازع میان سوسیالیستهای اروپای غربی از سویی و
بولشویکها از سوی دیگر را به نحوی کوچک نمایی کرده بود؛ زیرا امکان وجود
آزادیهای انسانی در گرو شکست کمونیسم بود. او همچنین به اشتباه معتقد بود
که در رویارویی با کمونیسمی که انسانها را چیزی جز وسیله ای برای رسیدن به
هدف نمیدید، چندان مهم نیست کدام گروه از مهندسان اجتماعی و اقتصادی دستگاه
برنامه ریزی دولت را کنترل کنند. بنظر میرسد میزس هیچگاه بخوبی –یا بهیچ
وجه- نتوانست جداییناپذیری مالکیت فردی از آزادی اقتصادی در تمامی سپهرها
را درک کند. در دراز مدت البته او در این زمینه که آزادی در نهایت بستگی به
نتیجه نزاع میان دارایی خصوصی، سرمایه گذاری خصوصی، تولید داوطلبانه، و
معامله داوطلبانه از یک سو و برنامه ریزی مرکزی از سویی دیگر خواهد داشت
محق بود
هایک و میزس در این باور مشترک بودند که برنامه ریزی مرکزی،
دارای منطقی اقتصادی، اجتماعی، ایدئولوژیک، فرهنگی، تاریخی، و در نهایت
تمامیتخواه است. از منظر اصولِ نظریِ اقتصادی، آنها بدیهی بودن نکتهای را
درک کردند که بسیاری از متفکران معاصرشان آن را امری پوچ و بی مغز
میخواندند: اینکه هر قدر که جامعه و اقتصادی پیچیدهتر باشد، تلاش برای
برنامه ریزی مرکزی آن غیرممکن تر و نامتجانس تر خواهد شد. بدون مکانیسم
قیمت گذاری برای بازتاب دادن حق انتخابهای افراد، راه موثری برای کشف و
تخصیص اطلاعات اقتصادی یا هماهنگ کردن فعالیتهای عوامل ناموزون به سوی رفع
نیاز و رضایت انسانی وجود ندارد. در نگاهی عمیق تر نسبت به سنگین ترین
عواقب برنامه ریزی مرکزی بر زندگی انسان و اجتماع، هایک و میزس هر دو معتقد
بودند که برنامه ریزی مرکزی ما را “در مسیر بردگی قرار خواهد داد”.
در اواخر دهه ۱۹۲۰، کمونیستها بصورت تحلیلی میان “سوسیالیسم” و
“کمونیسم” تمایز قائل شدند. حزب کمونیست شوروی – و در نتیجه، جنبش جهانی
کمونیست ها- با فاصله گرفتن از مارکس که در موارد بسیاری این دو واژه را
بجای هم بکار میبرد، ادعا کردند که “سوسیالیسم”، یک مرحله گذار بین
“کاپیتالیسم” و یک “کمونیسم” نهایی است. کتاب مسیر بردگی (۱۹۴۴)
هایک نیز به نوعی چنین بحثی را- البته بسیار بسیار بیش از این- مطرح میکرد
که “سوسیالیسم دموکرات”، فارغ از هدفش، تنها میتواند گذاری به سوی چیز
دیگری باشد (۲). البته نه به سوی یوتوپیا، بلکه ناگریز بسوی چیزی شبیه به
شوروی کمونیست در حرکت است؛ حکومت تمامیت خواهی که آخرین مرحلة ملغی کردن
آزادیهای اقتصادی و اجتماعی بود.
در مرکز این بحث، فصل ترسناک، از نظر استدلالی درست و از نظر
پیش بینی تاحدی غیبگویانة “چرا بدترینها صدر نشین میشوندِ” هایک قرار دارد.
از نظر هایک این امر که قدرت متمرکزِ دارای کنترل بر زندگی همگان در جامعه
ای با برنامه ریزی مرکزی، بدترینهای اخلاقی را جذب میکند و پاداش میدهد،
از نظر زمانی و مکانی امری اتفاقی و مختص نازیسم و بلشویسم نیست. چه کسانی
با چه دیدگاهها، خصوصیات و رفتاری در یک سیستم گروهی موفق خواهند بود؟ از
دید هایک، افرادی بسیار قوی و تهاجمی. این افراد در انتخاب وسیلههای رسیدن
به هدف وسواس نشان نمیدهند. به دور آنان گروهی از افراد مطیع و در عین حال
بیرحم جذب و جمع خواهند شد. آنان عوام فریبانی خواهند بود که انسانهای
سربهزیر، ساده، و غیر فعال را بکارخواهند انداخت. آنان رهبرانی خواهند بود
که با مهارت جامعه را به یک “ما” و یک “آنها” ی بسیار خطرناک تقسیم کردند و
با موفقیت سوسیالیسم را با یک ملی گرایی بدخیم و عوامانه و ضدیت با
جهانشهرگرایی پیوند دادند. بالاتر از همه، آنان کسانی خواهند بود که قدرت
را نه بعنوان یک شر لازم، بلکه بعنوان خود هدف در اختیار گرفتند (۳).
هایک استدلال میکند که در یک جامعه رقابتی، قدرت اقتصادی و
سیاسی مجزا هستند، و هر فرد، تنها میتواند جزء کوچکی از یک قلمرو عظیم را
در اختیار داشته باشد؛ همان قلمرو عظیم موجود برای کسانی که حیات اقتصادی،
اجتماعی، آموزشی، و فرهنگی جامعه را بصورت یک کل برنامهریزی میکنند.. اما
قدرت اقتصادیِ کنترل تمام زندگی افراد، که بعنوان قدرت سیاسی متمرکز شده
بود، جامعه ای از بردگان مجازی خلق کرد. در جامعه ای که تصمیم حاکم درباره
“نفع کل”، تمامی مقررات و موانع اخلاق و قوانین فردی را زیر پا میگذارد،
برده داران بدنبال برده میگردند. در چنین جامعه ای، افرادی که عقاید محکمی
درباره درست و غلط دارند از خدمت کردن به حاکم گریزان خواهند بود. در
مقابل، افرادی که به قول هایک “هر کاری از آنها برمیآید”، به مقامهای کمی
پایین تر از حاکم خواهند رسید، حاکمی که بزرگترین لذت زندگی اش اطاعت شدن
است. این تنها بدان معنا نیست که افراد اخلاق گرا، قانونمند و خوددار در
جامعه گزینشی به قدرت نخواهند رسید، بلکه تنها بدترینها موفق خواهند شد.
آرمانها، مقاصد اولیه و منبع الهام آغازین سوسیالیسم هرچه باشد، سوسیالیسم
همیشه به برده داری و قربانی کردن اکثریت میانجامد و برای این امر دلایل
سیستماتیک و روانشناسانهای وجود دارد (۴).
تحلیل هایک هیچگاه دیدگاه عمومی غرب و خصوصا اروپای سیاسی و
حلقههای متفکران آمریکایی نبوده است. سقوط رژیم های کمونیست اروپایی تنها
در صورتی منجر به توهمزدایی از ماهیت سوسیالیسم تحت اسامی مختلف میشد که
در ذهن غربیها سوسیالیسم و کمونیسم با یکدیگر مرتبط میبودند. اما هیچ
شواهدی از بروز این امر وجود ندارد. بعنوان نقطه مرجع، بیایید اولین موج
بزرگ توهم زدایی را -که در نتیجة “افراطگرایی”های استالینیسم یا این حس که
در دستیابی به آرمانهای بلشویسم ناموفق مانده است- و اروپا و غرب را در دهه
۱۹۳۰ درنوردید بررسی کنیم. برای درک طبیعت چنین ضداستالینیسم
روشنفکرانهای، دقت کنید که در مورد نازیسم، مطالب زیادی درباره توهم زدایی
نوشته نشد چون ناسیونال سوسیالیسم دقیقا در راه رسیدن به هدف از پیش تعریف
شده خود یعنی ایلگرایی، ناسیونالیسم انحصاری و مرزگستر، دولتِ شرکتها، و
اصل پیشوا (فوهرر) شکست خورد. اما متون ضد کمونیستی مورد علاقه متفکران
غربی در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، عموما به این نتیجه گیری میرسیدند که کمونیسم
در رسیدن به ایدهآل های حقیقی و درست سوسیالیستی شکست خورده است.
پورمحمدی:
فشار اقتصادی زیاد است ولی امان مردم بریده نشده!
رییس سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به پرونده بیمه ایران گفت: در رسیدگی به این پرونده هیچکس مصون نیست. برای کسانی که پرونده آنان تکمیل شد کیفرخواست صادر شد، ولی هنوز پرونده برخی تکمیل نشده و برای آنان کیفرخواست صادر نشده است.
به گزارش ایلنا، رییس سازمان بازرسی کل کشور با تاکید بر مبارزه با فساد، گفت: همه باید مراقب شکلگیری فساد باشیم، به ویژه مدیران و کارگزاران. باید همه به این مساله توجه کنند وگرنه ما این همه نیرو نداریم که برای هر مجموعه یک ناظر اختصاص دهیم. البته این کار هم اشتباه است، چرا که باید دولت کوچکتر شود. بحث
دیگر اینکه درباره مبارزه با فساد تحقیقات و کارهای نوینی در دنیا انجام
شده و راهکارهایی ارائه شد که باید در کشور ما نیز از این سیستمها استفاده
شود.
مصطفی پورمحمدی افزود: فشار اقتصادی به مردم زیاد است ولی اینطور نیست که امانشان بریده شود. ملت ایران نشان داده که مقاوم و صبور است. انشاءالله از این مشکلات هم عبور خواهیم کرد. ولی راه عبور نیاز به همت همگانی دارد. البته مسوولان وظیفه جدی و اساسی دارند. سالمسازی در مدیران اصل است. اول باید مدیران سالم زندگی کنند. بازرسی و مدیریتها باید سالم باشند، اما بحث سالمسازی به نظارت همگانی نیاز دارد. واژه نظارت همگانی واژه مقبول جوامع پیشرفته و سامانیافته اداری است. در ادبیات دینی ما از این واژه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد میشود. اگر این اصل اجرا شود حتما فساد رخت بر میبندد.
مولانا عبدالحمید با اشاره به فجایع اخیر در سوریه:
جای تعجب است که رهبران دنیا این صحنهها را، ببینند و سکوت کنند
شیخ
الاسلام مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان در بخشی از خطبههای
نماز جمعه این هفته زاهندان، با اشاره به کشتار وحشیانه اخیر در منطقه “حوله” از توابع استان حمص در سوریه، این کشتار را “عملی وحشیانه” و “غیرقابل تحمل” دانست.
وی در این مورد گفت: شهر حمص قربانیها و تلفات زیادی داده است. اما آنچه که در مورد کشتار در منطقه “حوله” در اینترنت و ماهواره آمده است، صحنه های بسیار دلخراش و آزاردهنده ای است. در این منطقه جمعی از کودکان به صورت دست جمعی و به طرز بسیار وحشیانه ای قتل عام شده و ذبح شده اند. دیدن این صحنه ها غیرقابل تحمل است. این کودکان به چه جرمی کشته می شوند؟! «وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ*بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» اینکه این کودکان معصوم و بیگناه که قابل نوازش و ترحم هستند، به این شیوه قتل عام شوند، این نهایت خوی درندگی و قساوت است. هیچ وجدان بیدار و انسانی که مقداری کمی هم وجدان داشته باشد نمی تواند چنین صحنه هایی را تحمل کند.
مولانا عبدالحمید در ادامه ضمن انتقاد شدید از سکوت مجامع بین المللی در قبال چنین وقایعی، خاطرنشان کرد: جای
تعجب است که سازمان ملل و حکومتهای توانمند و رهبران دنیا و جامعه جهانی
این صحنه ها را، که در واقع نوعی نسل کشی است، ببینند و سکوت اختیار کنند و
در صدد چاره اندیشی جدی بر نیایند. همچنین جای تعجب است که فرد مسلمان چنین صحنه هایی را ببیند و اشکش جاری نشود و دست به دعا برندارد.
امام جمعه اهل سنت زاهدان تاکید کرد: دعا
کنید که الله تعالی پوزه کسانی که دست به این اقدام وحشیانه زده اند را به
خاک بمالد و ریشه آنها را بکند و آنها را از صحنه تاریخ محو بگرداند.
خطیب جمعه اهل سنت زاهدان در بخش دیگری از سخنانش به سالگرد ارتحال رهبر فقید جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت: بنیانگذار جمهوری اسلامی برای تمام ملتهای ضعیف و مستضعف دنیا فریاد برآورد و فرقی بین شیعه و سنی، و حتی کافر و مسلمان، قائل نبود. ایشان واقعا به ملت ایران خدمت کرد و یاد و خاطره ایشان همواره در اذهان ملت ایران، بلکه در اذهان مردم دنیا، باقی خواهد ماند.
مولانا
عبدالحمید در پایان با یادآوری نزدیک شدن مراسم فارغ التحصیلی طلاب
دارالعلوم زاهدان، با بیان اینکه همکاری در هر چه بهتر برگزار شدن این
مراسم اجر جهاد فی سبیل الله را دارد، از تمامی مردم خواست که از هیچ کوششی
در این زمینه دریغ نورزند.
جرس:
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی دوشنبه آينده تشکیل جلسه داده و طي آن برنامه هستهاي ايران را بررسي ميكند.
به گزارش ايلنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، ديپلماتهاي آژانس
بينالمللي انرژي اتمي اعلام كردند كه شوراي حكام در نشست آينده خود كه در
مقر آژانس در وين برگزار ميشود، درباره جديدترين تحولات مربوط به برنامه
هستهاي ايران گفتوگو خواهد كرد. به گفته اين دیپلماتها، شوراي حكام در نشست آینده که به مدت یک هفته پشت درهای بسته جریان خواهد داشت، مسئله درخواست از ایران برای بازرسی از پارچین را بررسي خواهد كرد.
اين نشست در حالي برگزار ميشود كه «يوكيا آمانو» مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي در جريان سفر اخير خود به ايران، اعلام كرد كه با مقامهاي تهران به توافقهاي مثبتي دست يافته است.
وي همچنين در جريان اين سفر، از اعلام آمادگی ایران برای همکاری با آژانس ابراز خرسندی كرد.
گیلاس کیلویی هشت هزار تومان
جرس: رئیس اتحادیه سراسری فروشندگان میوه و
تره بار استان تهران با اعلام آخرین قیمت انواع میوه و صیفیجات از افزایش
قیمت میوههای وارداتی در بازار خبر داد.در حالی که در ماههای اخیر و با افزایش تورم، کارشناسان و حتی برخی از مسئولان به فشار بالای اقتصادی بر خانوادهها و حذف کالاهایی چون میوه از سبد خانوارها اذعان داشتهاند، حسین مهاجران در گفتگو با مهر با اعلام تازه ترین قیمت انواع میوه و صیفی جات در بازار اظهار داشت: درحال حاضربه دلیل واردات برخی میوهها، با نوسان قیمت میوه جات در بازار مواجه هستیم.
وی درخصوص قیمت سیب در بازار گفت: سیب وارداتی از ایتالیا کیلویی 3800 تا 4000 تومان، سیب وارداتی از فرانسه کیلویی 6000 تا 7000 تومان و سیب داخلی هم کیلویی 2500 تا 3000 تومان است.
رئیس اتحادیه سراسری فروشندگان میوه و تره بار استان تهران با بیان اینکه قیمت نارنگی در بازار کیلویی 3500 است، گفت: قیمت پرتقال وارداتی از ترکیه کیلویی 1300 تومان و قیمت پرتقال وارداتی از مصر کیلویی 1800 تومان است درحالی که قیمت پرتقال داخلی کیلویی 800 تا 1000 تومان به فروش می رسد.
به گفته وی، قیمت هرکیلوگرم گوجه فرنگی 550 تا 700 تومان و هرکیلوگرم خیار 850 تا 1400 تومان است. مهاجران قیمت هرکیلوگرم گیلاس تک دانه را 8000 تومان و هر کیلو گیلاس پیش رس (تلخک) را 1500 تومان عنوان کرد و افزود: قیمت توت فرنگی مرغوب کیلویی 7000 تومان و قیمت توت فرنگی نامرغوب کیلویی 3500 تومان است.
وی با اشاره به اینکه قیمت هر کیلوگرم زردآلوی مرغوب 4000 تومان و هر کیلو زردآلوی نامرغوب 1500 تومان است، گفت: قیمت گوجه درختی (سبز) مرغوب کیلویی 4500 تومان و قیمت گوجه درختی نامرغوب کیلویی 1500 تومان است.
رئیس اتحادیه سراسری فروشندگان میوه و تره بار استان تهران درخصوص قیمت انگور در بازار گفت: درحال حاضر قیمت هر کیلوگرم انگور وارداتی از آفریقا بین 18000 تا 22000 تومان است درحالی که قیمت هرکیلوانگور داخلی بین 4500 تا 6000 تومان است.
وی با بیان اینکه قیمت موز هم اکنون کیلویی 2200 تا 2250 تومان است، گفت: قیمت هرکیلوگرم هلوی مرغوب 6000 تومان و هرکیلوگرم هلوی نامرغوب 1500 تومان است.
به گفته مهاجران، قیمت توت سفید مرغوب کیلویی 2500 و هرکیلوگرم توت سفید نامرغوب 1600 تومان است. وی با بیان اینکه قیمت هرکیلوگرم هندوانه بین 200 تا 450 تومان است، گفت: قیمت طالبی کیلویی 800 تا 1400 تومان و قیمت خربزه هم کیلویی 1000 تومان است.
جرس:
در حالی که کشتار زنان و کودکان در
سوریه مورد تنفر جهانی قرار گرفته است، رئیس سازمان بسیج مستضعفین مدعی است
که حمایت ایران از مردم سوریه تا زمانی که رو در روی اسرائیل ایستاده اند،
امری طبیعی و البته غیر قابل معامله است.
به گزارش خبرگزاری فارس، نقدی ادعا کرد: پس از اخراج آمریکایی ها از خاک
عراق و از هم پاشیدگی خط دفاعی آمریکا برای حفاظت از صهیونیست ها در خاک
عراق، آمریکا به دنبال ایجاد خطی جدید در سوریه است تا از رژیم اشغالگر قدس
در مقابل حرکت محتمل مردم شرق جلوگیری کند و این دستپاچگی آمریکا نیز با
مقاومت ملت شجاع سوریه به شکست استکبار منجر خواهد شد.
وی در بخش دیگری از این گفتگو در خصوص تعامل ایران اسلامی با کشورهای حاشیه خلیج فارس گفت: جمهوری اسلامی همواره از سر دوستی و وحدت با کشورهای منطقه رفتار کرده و در مقابل برخی مواضع افراطی سران دست نشانده این کشورهای کوچک آنان را از تندروی ها پرهیز داده و پاسخ ها را متوجه عامل اصلی یعنی آمریکا نموده است چرا که بسیاری از این کشور ها در حقیقت تحت اشغال آمریکایی ها هستند.
نقدی در پاسخ به سوال مجری شبکه المنار پیرامون حمله آمریکا خاطرنشان کرد: ایران در دهه ۷۰ میلادی که آمریکا در عرصه دیپلماسی نفوذ بالایی داشته و به لحاظ اقتصادی و اقتدار نظامی و نفوذ مردمی در اوج بود آمریکا را شکست داد. یقیناً اینک کاربرد سلاح نظامی، زنگ زده و امکان کاربرد سلاح احتمالی غیر قابل قبول و بسیار بسیار ضعیف است.
رییس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به فروپاشی آمریکا به عنوان عامل اصلی جنایت ها در سراسر جهان، تصریح کرد: امروز حتی سران جنایتکار آمریکایی از حمایت مردم خودشان نیز برخوردار نبوده و مردم آمریکا، حکّامشان را یک درصدی می دانند.
وی در بخشی صحبت هایش خطاب به ملت شجاع و مقاوم لبنان و نیروهای اسطوره ای حزب الله قهرمان و رهبرسازش ناپذیر و تاریخی مقاومت لبنان گفت: آمریکا مجبور است که پایگاه های نظامی اش را از سراسر جهان جمع کرده و تمامی ناوهایش را نیز برگرداند و از ساحت ملّت های دنیا به خاطر جنایات خود رسماً عذرخواهی کند.
سردار محمد رضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین در گفتگوی زنده با مردم لبنان از شبکه المنار گفت: استکبار به خوبی می داند که جمهوری اسلامی نیازی به بمب اتم ندارد چرا که بمب اتم، ایمان ما و ملت های به پا خواسته ای هستند که هر روز در دل دشمن منفجر می شوند. ملت های آزاده، ما را از بمب اتم بی نیاز می کنند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین، ۱+۵ را تحت سیطره صهیونیست ها دانسته و با اشاره به دور بعدی مذاکرات ادعا کرد: از آنجایی که آنها از خود اراده ای نداشته و به دنبال تامین خواسته های صهیونیست ها هستند علی رغم پیشنهادات کامل ایران برای کسب تکلیف به کشورهایشان بازگشتند.
وی با اشاره به شکست غرب پس از انتخابات اسفند ماه گذشته و شتابزدگی آنان برای آغاز مذاکرات گفت: برای آنکه قیمت نفت بالا نرود غربی ها بار دیگر به مذاکرات روی آوردند.
نقدی در جواب سوال خبرنگار المنار که پرسید “پس شما که می دانید آنها بخاطر کاهش قیمت نفت مذاکره می کنند چرا این فرصت را به آنها می دهید؟”، تصریح کرد: اقناع افکار عمومی جهان برای ما از چند دلار بالا رفتن قیمت نفت بیشتر ارزش دارد مردم دنیا باید بدانند ایران همیشه طرفدار منطق و گفتگوست و این غربی ها هستند که در گفتگو و حل مسائل از طریق منطقی کم می آورند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین در جواب سوال دیگری مبنی بر علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات بغداد، گفت: اولاً نباید انتظار داشته باشید این مذاکرات به زودی به نتیجه برسد در ثانی علت اصلی به نتیجه نرسیدن این بود که طرفهای مقابل تصور غلطی از نتیجه تحریم ها داشتند و خیال می کردند تحریم ها ما را از پا در آورده و آماده تسلیم هستیم وقتی با صلابت طرف ایرانی مواجه شدند فهمیدند که ارزیابی شان غلط است و چون اصلاً چنین انتظاری نداشتند متوقف شدند.
نقدی در ادامه این گفتگو در پاسخ به سوالی در خصوص تاثیر تحریم ها بر ایران، اظهار داشت: این تحریم ها تاثیرات زیادی داشته و این تاثیرات مثبت بوده و روز به روز ما را تقویت کرده است.
وی، تحریم ها را علت اصلی بالندگی و رشد علمی در کشور دانسته و گفت: پیشرفت چشمگیر خود را در مسایل علمی و رشد اقتصادی، مدیون همین تحریم ها هستیم. اگر رئیس جمهور آمریکا دستش به خون ملت های جهان خصوصاً عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین آلوده نبود، اگر شکنجه ها را سامان نداده بود به او بخاطر خدمتی که به ملت ایران کرده است مدال ملّی می دادیم خدمتی که رئیس جمهور آمریکا با تحریم به اقتصاد ایران کرده، هیچکس نکرده است.
نقدی در پاسخ به سوال مجری شبکه المنار در خصوص تهدید جمهوری اسلامی ایران به حمله از سوی رژیم اسرائیل گفت: این یک شوخی بیشتر نیست و اسرائیل در این حد و قواره نیست که ایران را تهدید نظامی کند. اسرائیل قادر نیست حتی یک روستای کوچک از نوار غزه را اشغال کند اول یک دهات از غزه را بگیرد و نگهدارد تا بفهمیم که قدرت دارد و بعد از این حرفها بزند و یقیناً کوچکترین خطای او آخرین خطایش خواهد بود و تجاوز احتمالی اسرائیل به جهان اسلام تنها نتیجه اش فروپاشی اسرائیل و آزادی قدس است.
رییس سازمان بسیج مستضعفین اثر تهدیدات اسرائیل را جز دلداری دادن به طاغوت های دست نشانده منطقه ندانسته و گفت: امروز تمام مردم منطقه برای محو این غده سرطانی آماد ه شده اند و عکس العمل به هر تجاوز احتمالی آزادی قدس شریف خواهد بود.
وی در بخش دیگری از این گفتگو در خصوص تعامل ایران اسلامی با کشورهای حاشیه خلیج فارس گفت: جمهوری اسلامی همواره از سر دوستی و وحدت با کشورهای منطقه رفتار کرده و در مقابل برخی مواضع افراطی سران دست نشانده این کشورهای کوچک آنان را از تندروی ها پرهیز داده و پاسخ ها را متوجه عامل اصلی یعنی آمریکا نموده است چرا که بسیاری از این کشور ها در حقیقت تحت اشغال آمریکایی ها هستند.
نقدی در پاسخ به سوال مجری شبکه المنار پیرامون حمله آمریکا خاطرنشان کرد: ایران در دهه ۷۰ میلادی که آمریکا در عرصه دیپلماسی نفوذ بالایی داشته و به لحاظ اقتصادی و اقتدار نظامی و نفوذ مردمی در اوج بود آمریکا را شکست داد. یقیناً اینک کاربرد سلاح نظامی، زنگ زده و امکان کاربرد سلاح احتمالی غیر قابل قبول و بسیار بسیار ضعیف است.
رییس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به فروپاشی آمریکا به عنوان عامل اصلی جنایت ها در سراسر جهان، تصریح کرد: امروز حتی سران جنایتکار آمریکایی از حمایت مردم خودشان نیز برخوردار نبوده و مردم آمریکا، حکّامشان را یک درصدی می دانند.
وی در بخشی صحبت هایش خطاب به ملت شجاع و مقاوم لبنان و نیروهای اسطوره ای حزب الله قهرمان و رهبرسازش ناپذیر و تاریخی مقاومت لبنان گفت: آمریکا مجبور است که پایگاه های نظامی اش را از سراسر جهان جمع کرده و تمامی ناوهایش را نیز برگرداند و از ساحت ملّت های دنیا به خاطر جنایات خود رسماً عذرخواهی کند.
سردار محمد رضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین در گفتگوی زنده با مردم لبنان از شبکه المنار گفت: استکبار به خوبی می داند که جمهوری اسلامی نیازی به بمب اتم ندارد چرا که بمب اتم، ایمان ما و ملت های به پا خواسته ای هستند که هر روز در دل دشمن منفجر می شوند. ملت های آزاده، ما را از بمب اتم بی نیاز می کنند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین، ۱+۵ را تحت سیطره صهیونیست ها دانسته و با اشاره به دور بعدی مذاکرات ادعا کرد: از آنجایی که آنها از خود اراده ای نداشته و به دنبال تامین خواسته های صهیونیست ها هستند علی رغم پیشنهادات کامل ایران برای کسب تکلیف به کشورهایشان بازگشتند.
وی با اشاره به شکست غرب پس از انتخابات اسفند ماه گذشته و شتابزدگی آنان برای آغاز مذاکرات گفت: برای آنکه قیمت نفت بالا نرود غربی ها بار دیگر به مذاکرات روی آوردند.
نقدی در جواب سوال خبرنگار المنار که پرسید “پس شما که می دانید آنها بخاطر کاهش قیمت نفت مذاکره می کنند چرا این فرصت را به آنها می دهید؟”، تصریح کرد: اقناع افکار عمومی جهان برای ما از چند دلار بالا رفتن قیمت نفت بیشتر ارزش دارد مردم دنیا باید بدانند ایران همیشه طرفدار منطق و گفتگوست و این غربی ها هستند که در گفتگو و حل مسائل از طریق منطقی کم می آورند.
رییس سازمان بسیج مستضعفین در جواب سوال دیگری مبنی بر علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات بغداد، گفت: اولاً نباید انتظار داشته باشید این مذاکرات به زودی به نتیجه برسد در ثانی علت اصلی به نتیجه نرسیدن این بود که طرفهای مقابل تصور غلطی از نتیجه تحریم ها داشتند و خیال می کردند تحریم ها ما را از پا در آورده و آماده تسلیم هستیم وقتی با صلابت طرف ایرانی مواجه شدند فهمیدند که ارزیابی شان غلط است و چون اصلاً چنین انتظاری نداشتند متوقف شدند.
نقدی در ادامه این گفتگو در پاسخ به سوالی در خصوص تاثیر تحریم ها بر ایران، اظهار داشت: این تحریم ها تاثیرات زیادی داشته و این تاثیرات مثبت بوده و روز به روز ما را تقویت کرده است.
وی، تحریم ها را علت اصلی بالندگی و رشد علمی در کشور دانسته و گفت: پیشرفت چشمگیر خود را در مسایل علمی و رشد اقتصادی، مدیون همین تحریم ها هستیم. اگر رئیس جمهور آمریکا دستش به خون ملت های جهان خصوصاً عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین آلوده نبود، اگر شکنجه ها را سامان نداده بود به او بخاطر خدمتی که به ملت ایران کرده است مدال ملّی می دادیم خدمتی که رئیس جمهور آمریکا با تحریم به اقتصاد ایران کرده، هیچکس نکرده است.
نقدی در پاسخ به سوال مجری شبکه المنار در خصوص تهدید جمهوری اسلامی ایران به حمله از سوی رژیم اسرائیل گفت: این یک شوخی بیشتر نیست و اسرائیل در این حد و قواره نیست که ایران را تهدید نظامی کند. اسرائیل قادر نیست حتی یک روستای کوچک از نوار غزه را اشغال کند اول یک دهات از غزه را بگیرد و نگهدارد تا بفهمیم که قدرت دارد و بعد از این حرفها بزند و یقیناً کوچکترین خطای او آخرین خطایش خواهد بود و تجاوز احتمالی اسرائیل به جهان اسلام تنها نتیجه اش فروپاشی اسرائیل و آزادی قدس است.
رییس سازمان بسیج مستضعفین اثر تهدیدات اسرائیل را جز دلداری دادن به طاغوت های دست نشانده منطقه ندانسته و گفت: امروز تمام مردم منطقه برای محو این غده سرطانی آماد ه شده اند و عکس العمل به هر تجاوز احتمالی آزادی قدس شریف خواهد بود.
در کنار آگاهیبخشی، باید برای گسترش راستگویی در جامعه کوشید
جنبش سبز، جنبش ضد دروغ
کلمه – گروه سیاسی:بارها و بارها، این پرسش مطرح شده که هویت جنبش اعتراضی مردم ایران که پس از حوادث انتخابات دهم ریاست جمهوری شکل گرفته چیست. این پرسشی است که پاسخ آن سهل و ممتنع است: ممتنع است چون جنبشی با چنین طیف گسترده و متنوعی از معترضان در تاریخ سه دههی اخیر ایران بی سابقه است، سهل است چون با نگاهی به سرآغاز شکل گیری جنبش در هفته های منتهی به انتخابات و سیر قوام و دوام جنبش، نشان از اجماعی گسترده بر یک کانون دارد: «دروغ ممنوع».
از همان روزهایی که طرفداران دولت نهم که خواهان تداوم سیاست های آن بودند در کارزار تبلیغاتی از یک طرف دست به هرگونه تبلیغات دروغین بر علیه نامزدهای دیگر زدند واز طرف دیگر با ارائهی کارنامهی بلندبالای سراسر کذب یا غلو برای دولت دلخواهشان ساختند، تا زمانی که کاندیدای دولتی با اتهام زنی به چهره های پرسابقهی نظام و انقلاب در مناظره های تلویزیونی روی ماکیاولی را سفید کرد (که البته حالا گفته می شود این قسمت بدون هماهنگی با رهبری بوده!)، تا همکاری بی چون و چرای سیمای حکومتی در کم جلوه دادن مخالفان، اتهام تجاوز دستگیرشدگان محبوس در کهریزک به خودشان، کشته نشدن هیچ یک از مخالفان و کشته شدن تعداد زیادی از نیروهای بسیجی، دریافت میلیارده دلار از آمریکا و غرب توسط سران جنبش سبز، پخش فیلم های سانسور شده از اعتراضات عاشورا، بزرگنمایی تجمع اتوبوسی و مهندسی شده نهم دی، و …. (این فهرست آیا انتهایی دارد؟!) تا امروز که دولتی که داعیه مبارزه با فساد داشته بزرگترین دسته گل کلاهبرداری مالی تاریخ ایران را به نام خود ثبت کرده و حامیان سینه چاک دیروز سعی می کنند تا تاریخ انحراف جریان به اصطلاح انحرافی را به پس از حمایت بی سابقه و عریان رهبری در خطبه های نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸ از سکانداران کنونی حاکمیت برگردانند، آنچه بر یکایک ایرانیان، اعم از آن که در صف اصلاح طلبان قرار گیرند یا دل در گرو جریان اصول گرا نهاده باشند، گران آمده و می آید، دروغگویی فرمانروایان امپراتوری دروغ است.
اگر روزی فعالان جنبش سبز می بایست با تحمل رنج و حبس و خطر به افشای چهرهی مبتذل امپراتوری دروغ همت می گماشتند، امروزه کوس رسوایی حاکمان بر سر هر کوی و برزن، هر شهر و روستا، و در هر گوشه و کنار این سرزمین رنجدیده زده شده و آبرویی برای دولتمردان باقی نمانده است.
اگرچه مهم ترین و مؤثرترین وظیفهی فعالان جنبش سبز و رسانه های آن هنوز هم آگاهی بخشی است، اما خطری که حیات اجتماعی ایرانیان را بیش از هر چیز در معرض خطر قرار داده، اپیدمی دروغی است که می رود تا بنیان های اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی این تمدن دیرینه را فرو پاشد. از همین روست که بایسته است فعالان جنبش سبز در مبارزه با ترویج و شیوع دروغ در جامعه و روابط اجتماعی آن با جدیت و سازماندهی بکوشند. باید اثبات کرد که «الناس علی دین ملوکهم» در جامعه فهیم و آگاه ایرانیان مصداقی ندارد و اگر حاکمان در کلاف سردرگم دروغ های پیاپی خود گرفتارند، مردم اخلاق مدار ایران را کاری به کار آنان نیست و دل نگرانی از تربیت ناصحیح فرزندانشان را از نمایش های کسالت بار و هر روزهی خوش نشینان کاخ دروغ و ریا مهم تر می دانند.
شایسته است فعالان جنبش سبز با اتخاذ روش های تشویقی، سعی در گسترش راستگویی کنند تا میکروب دروغگویی هر روز بیشتر از روز قبل، جای خود را تنگ بیابد، سرمایه های اجتماعی و تاریخی این مرز و بوم حفظ شود، و بستری مناسب برای رویش گل های امید در آینده ای نزدیک فراهم گردد. سبزها هر جا که هستند باید چون زمرد اخلاق بدرخشند. پایبندی به اخلاق در کانون منشور راه سبز امید قرار دارد. همراهان جنبش سبز باید همچون گوهری گرانبها از این اصل اصیل مراقبت کنند، و گرنه تفاوتی با ساکنان تاریکخانهی امپراتوری دروغ نخواهند داشت و مبارزه شان برای احقاق حق به نزاع بر سر قدرت تنزل خواهد یافت. تنها در آن صورت است که می توان گفت جنبش سبز همین حالا هم پیروز است.
یادمان باشد که میر و شیخ ما به جرم صداقتشان در حبس و مورد خشم اقتدارگرایان هستند. خوشا به حالشان که مغضوب اقتدارگرایان غرقه در دروغ و محبوب قلوب میلیون ها ایرانی هستند که کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک را سرمشق خود قرار داده اند. بگذاریم وقتی رهبران جنبش سبز به میانمان بازگردند، با دیدن خیل همراهان پایبند به اخلاق، لبخند پیروزی بر لب هایشان بشکفد. چنین است که سبز بودن، خود در راه بودن است و در راه بودن یعنی پیروزی.
آخرین مورد را شما پیشنهاد کنید
سیزده دروغ منتخب امپراتوری دروغ در سه سال اخیر
کلمه – گروه سیاسی: اگرچه شعار «دروغ ممنوع» در واکنش به آمارهای نادرست و ادعاهای واهی دولت در روزهای پیش از انتخابات بین مردم فراگیر شد، اما نه بیماری دروغگویی مسئولان به آن روزها محدود بود و نه واکنش مردم به دروغ پردازی ها به آن روزها محدود ماند. در سه سال اخیر، حاکمیت بریده از مردم بارها به فریبکاری و دروغ پردازی متوسل شد تا در رویارویی با واقعیت ها، در موضع ضعف فرو نرود. اما هر بار که دروغی ساخته و پرداخته و به خورد افکار عمومی داده شد، واکنش جنبش سبز با همه محدودیت های رسانه ای و فضای خفقان آمیز، آنچنان گسترده و جدی بود که بارها به رسوایی رسانه های دست اندرکار جعل و ناراستی و مسئولان و ماموران دروغگو منتهی شد.در زیر، سیزده نمونه از دروغ های حاکمیت و چهره ها و رسانه های وابسته آن در سه سال اخیر مرور شده است؛ با تاکید بر اینکه اینها تنها مشتی نمونه ی خروار است و فهرست دروغ ها به مراتب گسترده تر از اینهاست، و همچنین در اکثر موارد که نیازی به تفصیل مطالب نبوده، به درج لینک خبرها و گزارشهای روشنگر موضوع در گذشته، بسنده شده است.
۱٫ هرچند دروغ های دولت و دیگر ارکان حاکمیت در یک سال اخیر از شماره خارج بوده و انتخاب ده مورد از بین آنها ممکن نیست، اما یکی از اولین مواردی که در این مورد به ذهن می رسد و عمق رذالت ممکن در پس زبان دروغگویان را برمال می سازد، دروغ های شرم آوری بود که پس از راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ برای صانع ژاله ساخته و منتشر شد. مهمترین دروغ ها در این باره، دو مورد بود: یکی جعل کارت بسیج برای وی و ادعای اینکه صانع ژاله به عنوان دانشجوی بسیجی و در مخالفت با سبزها در تجمعات ۲۵ بهمن شرکت داشته، و دومی که از اولی هم بدتر بود، ادعای رذیلانه حسین شریعتمداری مبنی بر اینکه صانع ژاله جاسوس روزنامه کیهان بوده و به این منظور در دیدار دانشجویان با آیت الله منتظری شرکت داشته است! و تناقض گویی آن هم در حالی که دوستان دانشجوی وی از سابقه فعالیت صانع ژاله در انجمن اسلامی و ستاد میرحسین خبر می دادند و برادر او بسیجی نبودنش را فاش می کرد. یک سال و نیم از آن زمان می گذرد و هنوز قاتل صانع ژاله و محمد مختاری، دو شهید ۲۵ بهمن، معرفی نشده است. اما دروغی که نماینده رهبری در روزنامه کیهان درباره صانع ژاله گفت، هنوز در یادها مانده است.
۲٫ یکی دیگر از دروغ های سه سال اخیر که شاید به همین اندازه و یا بیشتر تلخ و ناگوار بود و غم شهادت را با رنج دروغ شنیدن همراه کرد، ادعایی بود که پس از کشته شدن هاله سحابی بر اثر ضربه یک مامور، در رسانه های حاکمیت درباره او مطرح شد. این دروغ ها البته تا این روزها و سالگرد درگذشت مظلومانه او نیز ادامه یافته است، تا جایی که سخنگوی قوه قضاییه از مرگ طبیعی او و هدی صابر صحبت می کند. با این حال این دروغ ها که بیشتر از سر ناچاری و استیصال است، با آن دروغ ها که یکسره بوی بی شرمی و سقوط اخلاقی می داد، قابل مقایسه نیست. مرور واکنش های رسانه های اقتدارگرا در چند ساعت ابتدای پس از مرگ هاله سحابی، به خوبی نشان می دهد که برای پوشاندن یک حقیقت تاسف بار، چگونه امپراتوری دروغ علاوه بر دستپاچگی به تناقض گویی و جعل و تحریف هم دستاویز شدند تا بلکه از زیر بار مسئولیت پذیرش فاجعه ای که در مراسم تشییع عزت الله سحابی ایجاد کرده بودند، شانه خالی کنند. هرچند همان دفن شبانه (تصاویر)، به تنهایی همه ی این دروغ ها را تا همیشه نقش بر آب کرد.
۳٫ اگرچه در دو مورد قبلی، دروغگویی حاکمان احساسات عمومی را جریحه دار کرد و این دو شاهکار امپراتوری دروغ را به یاد ماندنی ساخت، اما بی شک از باب رتبه بندی، کسی در دروغگویی و بی پروایی در خروج از جاده حقیقت و صداقت، به پای شخص احمدی نژاد نمی رسد. این مورد اتفاقا نمونه بردار هم نیست و نمی توان یکی دو مورد از دروغ های رئیس دولت های نهم و دهم را بر موارد دیگر ترجیح داد و نقل کرد. او آنقدر در زمینه های مختلف، در موقعیت های متفاوت و به اشکال مختلف دروغ گفته و فریبکاری کرده که گفتن تک تک آنها نه ممکن است و نه قابل تحمل. همین که وزیر خارجه احمدی نژاد، او را به گفتن ۲۴ دروغ در ۲۰ سطر متهم می کند، کافی است که عمق فاجعه آشکار شود، که هست. اما شاید یکی از بدترین موارد، وقت هایی باشد که او آبروداری هم نکرده که دروغگویی اش را به داخل مرزها و پیش ملت خویش متوقف کند، و حتی خارج از مرزها و وقتی به عنوان نماینده ایران نیز در مجامع بین المللی و یا در برابر رسانه های خارجی حضور یافته، همچنان علاوه بر حقیقت به حیثیت کشور هم تاخته است. این اتفاق بارها افتاده و یکی از این بارها، دروغ های بزرگ او در نیویورک در شهریور ۱۳۸۹ و دروغ های مکرر وی در گفت و گو با رسانه های غربی است؛ که ادعای آزادی بی نظیر مخالفان در ایران، ادعای آزادی موسوی و کروبی، تکذیب حکم سنگسار سکینه محمدی، ادعای نبود زندانی سیاسی در ایران و ادعای نبود فرار مغزها در ایران، تنها چند مورد از دروغ های وی در آن مصاحبه هاست.
۴٫ دروغ دیگری که به لحاظ بعد انسانی و عاطفی آن، باید به دو مورد ابتدایی اضافه شود و علاوه بر صدا و سیما و همه رسانه های اقتدارگرا، احمدی نژاد هم بر تکرار آن اصرار دارد، ادعای شهادت ندا آقا سلطان به دست عوامل خارجی است که هنوز هم تکرار می شود و آخرین بار دو روز قبل رئیس دولت مستقر در مصاحبه با یک رسانه خارجی مطرح کرد. امپراتوری دروغ برای اینکه مسئولیت کشتار دردناک روز ۳۰ خرداد را نپذیرفت تا مبادا دامن رهبری که یک روز قبل از آن آشکارا مخالفان را تهدید به خون ریزی کرده بود لکه دار شود، حتی یه ساخت فیلم مستند پر از جعل و دروغ در این باره نیز روی آورد؛ دروغ هایی آنچنان رسوا که بارها فریاد خشم مادر ندا را بلند کرد و به ویژه درباره دروغ های مکرر احمدی نژاد در مصاحبه با رسانه های خارجی، او را به واکنش واداشت.
۵٫ دروغ های مربوط به بازداشت شدگان و دادگاههای نمایشی پس از انتخابات نیز به واقع از شماره خارج است و ارائه فهرست کامل انها واقعا ممکن نیست. دادگاههایی که با اعتراف گیری های تلویزیونی و ادعای کشف توطئه انقلاب مخملی برگزار شدند اما در نهایت نتوانستند به اثبات هیچ یک از ادعاهایی که در نمایش های تبلیغاتی اولیه مطرح شده بود، بپردازند. مرور دو نمونه از این ادعاها، عمق بدکرداری امپراتوری دروغ را در تخریب و اتهام زنی های ناجوانمردانه به منتقدان صدیق و دلسوز حاکمیت نشان می دهد: ماجرای فردی که با عنوان جاسوس جلوی دوربین ها به اعتراف وادار شد و از ارتباط نداشته اش با ستاد موسوی سخن گفت و در نهایت یک سال بعد مشخص شد که همه این ادعاها واهی بوده است؛ و ماجرای فرد دیگری که قبل از انتخابات ۸۸ دستگیر و به اتهام جاسوسی محاکمه و کمی بعد هم آزاد شد و در زمان انتخابات هم اساسا در ایران نبود، اما رسانه های دروغ پرداز او را به عنوان بازداشتی اغتشاشات پس از انتخابات! معرفی و به ارتباط با سیا متهم کردند.
۶٫ از جمله ناجوانمردانه ترین دروغ های اقتداگرایان در این سه سال، دروغ نویسی رسانه های وابسته به دولت و حاکمیت درباره زندانیان سیاسی بی گناهی بود که در حبس بودند و در بسیاری از موارد از دروغ هایی که پشت سر آنها گفته می شد، بی خبر می ماندند و یا اگر مطلع می شدند، امکان دفاع نمی یافتند. یکی از معدود مواردی که یک زندانی سیاسی به طور اتفاقی متوجه دروغ پردازی روزنامه های اقتدارگرا درباره خود می شود و امکان پاسخ دادن به آن را می یابد، هرچند این پاسخ هیچ گاه منتشر نشد، ادعای روزنامه رسالت در رد سخنان میرحسین موسوی بود؛ وقتی که میرحسین از محکومیت سارا توسلی به شش سال زندان، تنها به جرم تسلیت گفتن به خانواده یکی از شهدای عاشورای ۸۸ سخن گفته بود اما روزنامه رسالت که در صفحه اول خود همواره مدعی است رسالت های الهی را ابلاغ می کند، به دروغ این سخن موسوی را تکذیب کرد. این نوشته رسالت، واکنش محمد طاهری قزوینی، زندانی سیاسی و همسر سارا توسلی، را در پی داشت که با شرح ماجرا و انتشار متن حکم همسرش، همزمان از دروغ روزنامه رسالت و نیز رأی رسوای دادگاه انقلاب پرده برداشت.
۷٫ عاشورای ۸۸ و گزارش های خلاف واقع رسانه های دروغ از آن نیز یکی از نقطه های سیاه کارنامه حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی بوده است. هم فضاسازی دروغینی که صدا و سیما در این باره ایجاد کرد، هم دروغ هایی که درباره شعارهای آن روز مطرح شد، هم دروغ هایی که علیه شهدا و آسیب دیدگان آن روز ساخته شد و … اما با مشخص شدن حقایق عاشورای تهران و افشای سناریویی که برای ۹ دی نوشته شد تا با دروغ های بزرگ، پرده ضخیمی بر حقیقت کشیده شود، و بالاتر از همه با وجود شهدایی که با خون خود گواه ناراستی تمام عیار حاکمیت فعلی شدند، این دروغ نیز نقش بر آب شد و ابتر ماند.
۸٫ دروغ های نسبت داده شده به مراجع تقلید هم در این سالها بیش از یکی دو مورد بوده است. اما از باب نمونه می توان به ادعای روزنامه دولت درباره آیت الله شبیری زنجانی اشاره کرد؛ مرجع تقلیدی که به ندرت در مسائل سیاسی اظهار نظر می کند، اما ایشان هم از تیرهای دروغ پراکنی دولت فعلی بی بهره نمانده است. پس از آنکه ایشان در هنگام دیدار با رهبری در سفرش به قم، به سبب آشنایی شخصی با پدر علی شکوری راد، برای آزادی او از زندان وساطت کرد، روزنامه دولتی ایران به دروغی فاحش روی آورد و مدعی شد آیت الله شبیری گفته است شکوری باید متنبه شود و علیرضا بهشتی نیز همان بهتر که در زندان بماند! حال آنکه بهشتی در آن زمان اساسا در زندان نبود. اما روزنامه دولت در هنگام جعل خبر، به این واقعیت هم توجه نکرده بود.
۹٫ نه فقط زنده که حتی مرده ها، و نه فقط مرده های عادی، که حتی شهدای شاخص انقلاب هم از جفا و فریبکاری امپراتوری دروغ در این سالها بی نصیب نماندند. رفتارهای تاسف باری که با خانواده های شهید بهشتی، شهید قدوسی، شهیدان باکری و همت و بسیاری دیگر از اعضای خانواده انقلاب شد، نیاز به گفتن ندارد و بازگفتنش جز تاسف و شرم در پی نمی آورد. اما جعل امضای یکی از شهدای محراب، یکی از فاحش ترین شاهکارهای امپراتوری دروغ بود که با هدف تخریب شخصیت آیت الله سید علیمحمد دستغیب صورت گرفت، اما واکنش تند فرزند شهید آیتالله دستغیب را برانگیخت و نتیجه ای خلاف خواست دروغ پردازان داد. آیتالله سید محمدهاشم دستغیب، فرزند شهید محراب آیتالله سید عبدالحسین دستغیب، که به ندرت وارد اختلافات سیاسی می شد و پس از انتخابات ۸۸ نیز سکوت پیشه کرده بود، وقتی با این جعل آشکار رو به رو شد، تحمل نکرد و فریاد برآورد: چرا با انتشار نامه دروغین، با شعور مردم بازی میکنید؟
۱۰٫ در حوزه پروژه های عمرانی و وعده های استانی دولت نیز حجم دروغ ها آنقدر زیاد است که دیگر نیازی به گفتن حتی نمونه ای از آنها نیست. فریاد مردم خرمشهر علیه دروغگویی احمدی نژاد در سفری قبل از انتخابات ۸۸ به این شهر داشت، در واقع یکی از نقاط آغازین شکل گیری جنبش «دروغ ممنوع» بود. دروغ های دیگر از جمله آمارسازی های دولت نیز در این حوزه بسیار شایع بود و هست. اما یکی از نمونه هایی که در معدود مناظره های تلویزیونی پس از انتخابات ۸۸ نیز مطرح شد، ماجرای قطار اصفهان- شیراز بود که افتتاح نمایشی آن در جریان فعالیت های تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری، به یک رسوایی برای دولت بدل شد، هرچند تلاش شد بر آن سرپوش گذاشته شود. شرح ماجرای این دروغ بزرگ دولت را در اینجا بخوانید.
۱۱٫ انحلال غیر قانونی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین نیز دو مورد از دهها مورد برخوردهای سیاسی عوامل کودتای ۸۸ با منتقدان دولت بود. در این دو مورد نیز مانند بسیاری موارد مشابه، از آنجا که حاکمیت نه حاضر بود به منتقدان خود بر اساس قانون اجازه فعالیت بدهد و نه جرات محاکمه علنی و یا لااقل غیرعلنی اما قانونی آنها را در خود می دید، به دروغگویی متوسل شد. شرح تفصیلی ماوقع را در یادداشت مصطفی تاجزاده، یادداشت علی شکوری راد، یادداشت دیگر او، یادداشت عباس عبدی و مصاحبه فاطمه راکعی بخوانید و نیز در متن کامل حکم دادگاه و نقد حقوقی آن که خود به تنهایی سندی است که مشت دروغگویان و قانونستیزان را کاملا باز میکند.
۱۲٫ مقام بعدی دروغگویی در سه سال اخیر، نامزدهای بسیاری دارد. کم نیستند کسانی، رسانه هایی و نهادهایی که نیاوردن نام آنها در بین دروغگویان، جفا به حقیقت است. اما حقیقتا در این میان، هر موردی از قلم بیفتد، کیهان و کیهانیان و همچنین خبرنویسان خبرگزاری فارس را نمی توان از جمع همنشینان کشتی امپراتوری دروغ کنار گذاشت. اگرچه در ابتدای این نوشته، رتبه اول دروغ پردازی به دروغ بزرگ شریعتمداری درباره شهید صانع ژاله داده شده، اما با آن یک نمونه نمی توان بی اعتنا از کنار حجم دروغ سازی های روزنامه مدعی شریعت مداری و ولایت مداری گذشت. روزنامه ای که در خبرسازی دروغ علیه جنبش سبز، اصلاح طلبان و منتقدن حاکمیت از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، تا جایی که حتی به تناقض گویی روی آورد و به همصدایی با فرقه رجوی متوسل شد. روزنامه ای که حتی روس ها، این متحدان بیگانه ی حاکمیت فعلی، را هم از دروغ پردازی بی نصیب نگذاشت. همچنین نمی توان از دروغ نویسی علیه جنبش سبز سخن به میان آورد و نام خبرگزاری وابسته به سپاه را که در فضای مجازی به سبب جسارتش در دروغگویی به «فالس نیوز» معروف شده، مطرح نکرد. رسانه ای که در دروغ پردازی تا آنجا پیش رفت که حتی صدای وزیر اطلاعات فعلی و حزب موتلفه را هم بلند کرد. قربانیان شاخه امپراتوری در خبرگزاری سپاه البته بیشتر از اینها بودند؛ مثلا شیخ حسین انصاریان که خبرگزاری فارس اظهاراتش درباره انحراف از آرمان های انقلاب را تحریف کرده و مصاحبهای جعلی به نام وی منتشر کرده بود، پدر یکی از شهدای جنبش سبز که خبرگزاری فارس به دروغ مدعی شده بود او از موسوی و کروبی شکایت کرده، احسان شریعتی که خبرگزاری فارس سخنانش را جعل و تحریف کرده بود و …
۱۳٫ این فهرست کامل نیست. جای بسیاری از دروغ های این سه ساله که یا در خاطر نویسندگان این مطلب نمانده و از قلم افتاده اند یا از فرط تکرار، حالت عادت به خود گرفته اند و یا در لا به لای دروغ های بزرگتر گم شده اند، در این فهرست خالی است. اگر طاقت آورده اید که این چند نمونه از شاهکارهای امپراتوری دروغ در این سه سال را تا آخر بخوانید، پیشنهاد آخرین دروغ برگزیده از میان انبوه دروغ هایی که در این مدت کفته شده، با شماست. از بین دروغ هایی که باید یادآوری شوند تا باور و تکرار نشوند، دروغ هایی که شنیدن آنها شما را به غصه یا خنده واداشته و یا دروغ هایی که نگرانید دیگران از دروغ بودن آنها مطلع نباشند؛ کدام مورد را برای اضافه شدن به این فهرست در روز دروغ ممنوع پیشنهاد می کنید؟
دروغ ممنوع/ ویژه نامه روز سیزدهم خرداد روز “دروغ ممنوع”/ دو صفحه
چکیده :صفحه فیس بوک روزنامه
کلمه دریافت نسخه PDF – پی دی اف (صفحه ۱) دریافت نسخه PDF – پی دی اف
(صفحه ۲) دریافت نسخه JPEG – عکس (صفحه ۱) دریافت نسخه JPEG – عکس (صفحه ۲)
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست
نمایید و از منوی باز...
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
دروغ ممنوع/ مروری بر وعده های خلاف واقع حداد عادل+ فیلم
غلامعلی حداد عادل رئیس مجلس هفتم و نامزد ریاست مجلس نهم که این روزها برای ریاست مجلس، احساس تکلیف کرده، ادعاهایی کرده که حالا می گوید نکرده است! یکی از این ادعاها ژاپن اسلامی است که مدعی است اصلا نگفته است!!نگاهی به موضع گیری های حدا عادل در سال های آغازین مجلس هفتم، عملی مغایر با گفته های امروز او را نشان می دهد. عصر ایران با گردآوری بخش هایی از این ضدو نقیص ها نوشته است: او و مجلس هفتم در دوران اصلاحات با افزایش تدریجی قیمت سوخت مخالف بودند و از ملزم کردن دولت خاتمی به تثبیت قیمت ها به عنوان بزرگترین دستاورد مجلس هفتم یاد می کرد.
” مردم سالهاست در ابتدای هر سال با گران شدن ناگهانی انواع کالاها مواجه می شوند ، عملاً همه مردم و بویژه کارمندان عزا می گیرند ” ( ایلنا ،۶/۱۰/۸۳)
” ایران را به یک ژاپن مسلمان تبدیل خواهیم کرد . ما تمام تلاش خود را برای این امر به کار خواهیم بست. (مهر،۱۳۸۲/۱۲/۰۴)
” سالهاست به بهانه صرفه جویی در مصرف سوخت، قیمت بنزین افزایش می یابد، اما هیچ تأثیری در صرفه جویی و مصرف سوخت نداشته این قضیه اصلاً پایه و اساس درستی نداشته است ” ( ایلنا ،۶/۱۰/۸۳)
اما دو سال و نیم بعد خیلی چیزها تغییر کرد. محمود احمدی نژاد پیشنهاد افزایش قیمت و سهمیه بندی بنزین را داد و حداد عادل اولین موافق بود. گفت :”مردم از ارزان تر بودن بنزین از آب [ معدنی] ناراحتند ” .(بهمن ۸۵ ایلنا)
سال ۸۵ خیلی از همکاران اصولگرای حداد گفتند، پشیماننند از تصمیم های نسنجیده اقتصادی؛ گفتند هم گرانی هست و هم بیکاری و تورم ؛ اما حداد باز هم لبخند زد و گفت “بزرگ نمایی” مخالفان دولت نهم است ۶/۵/۸۵ روزنامه ایران)
یکی از اصولگرایان عصبانی شد و به آقای رئیس گفت” کسانی که معتقدند موضوع گرانی ها بزرگ نمایی شده را باید زنبیل دستشان داد تا با تاکسی و وسایل نقیله عمومی خرید کنند ، مستأجر باشند ، روزهای پایانی قراردادشان هم باشد تا صاحبخانه بگوید ۳۰ درصد اجاره بها را باید افزایش دهید تا بدانند تا در بحث گرانی بزرگ نمایی شده است یا خیر”(سادات موسوی ، ایلنا ،۷/۵/۸۵ (
حداد باز هم سریع جواب داد : “تضعیف دولت حرام است” (همان روز) باز هم گفت تورم آن طورها که می گویند نیست؛ می گفت مجلس پشت دولت است نه در مشت دولت.
اما حداد در آخرین سال ریاستش بر مجلس نیز از دولت حمایت کرد و اگر در دولت اصلاحات از عدم امنیت جیب مردم گله می کرد، این بار گفت ” درست هست که از بالا رفتن قیمت نان و گوشت ومسکن ناراحتیم. گرانی آمده ، اما به جایش امنیت هم داریم “( ایسنا ۳ اردیبهشت۸۷ (
او البته افزایش قیمت ها در دولت نهم را اینگونه توجیه کرد تا بهتر بتوان معنای تعاملی که این روزها وعده اش را می دهد دریافت: ” تقصیر جهان است. تورم است دیگر، ایران و غیر ایران ندارد”و از مردم خواست خدا را شکر کنند از تورم دنیا همین سهم اندک به ما رسید و به خیر گذشت” (۳ اردیبهشت ۸۷مصاحبه مطبوعاتی رئیس مجلس)
بدین ترتیب حداد عادل که در سال ۸۳ آرزوی “ژاپن اسلامی” شدن ایران را در سر می پروراند و عیدی سال ۸۴ مجلس اصولگرا به ملت شهید پرور را طرح تثبیت قیمت ها می خواند و در سال ۸۵ وعده می داد که ، ” ما لبنان را دوباره خواهیم ساخت” (ایلنا،۲۵/۵/۸۵) و سال ۸۷ از صندلی ریاست که بلند شد، گفت: “روزه سکوت می گیرم” ، حالا سکوت خود را شکسته و احساس تکلیف کرده است به میدان بیاید و همان طور که از دولت احمدی نژاد استقبال کرد، برای بدرقه این دولت و استقبال از دولت بعدی مهیا شود.
ضرغامی اگر دروغ نگوید تعجب می کنیم
سید مجتبی واحدی – مشاور کروبی
رئیس
بی اراده صدا وسیما باز هم دروغی دیگر گفته تا بصیرت خود را به مقام
منصوب کننده خویش ، ثابت کند . او آنچنان از فعالیت های صدا و سیما در
حوادث پس از انتخابات سخن رانده که گویی باور دارد از اختیاری در آن
سازمان بر خوردار است . در حالی که هم اکنون بر همگان آشکارشده ، او نیز
همچون گماشتگان مجلس و قاضی نمایانی است که گروه اول ، اختیاری برای
قانون گذاری ندارد و دسته دوم ، آتش جهنم و نفرین مردم را به جان می خرد تا
احکام باب میل رهبر را صادر نماید . ضرغامی هم ، نقش رئیس رسانه میلی
را ایفا می کند اما وظیفه او طراحی برای دروغ پردازی ، بدگویی و انتقام
جویی نسبت به شخصیت های محبوب مردم است تا بخشی از کینه های رهبر، جبران
شود . در آخرین دروغ پردازی ، عزت اله ضرغامی ادعا کرده که «من
شخصا با سران فتنه گفتوگو کردم و به آنها گفتم شما هم بیایید و گفتوگو
کنید اما آنها میخواستند یک طرفه بیایند و بیانیه بخوانند،» .
البته این سخن ، اگر بر زبان فرد دیگری غیر از رئیس صدا وسیما جاری می شد
درست بود زیرا سران واقعی فتنه ، همان کسانی هستند که با کودتای انتخاباتی
، کشور را در فتنه ای عمیق فروبردند و این «سران واقعی فتنه » جز به «سخن
گفتن در تریبون یک طرفه» نمی اندیشند . اما وقتی این سخن از زبان ضرغامی
شنیده می شود مشخصاً کروبی وموسوی را مدنظر دارد .این ادعای گزاف در حالی
مطرح می شود که نه تنها در روزهای پس از انتخابات ، امکانی برای کروبی و
موسوی فراهم نشد تا اعتراضات خود را مطرح نمایند بلکه در ایام تبلیغات
انتخاباتی که برنامه ریزی فریب کارانه حکومت ، بر تظاهر به « رقابت جدی
»تمرکز داشت نیز روش های تبعیض آمیز صدا وسیما بر همگان آشکار بود .
خوشبختانه برای اثبات دروغ بودن ادعای رئیس بی اراده صدا وسیما ، تلاش
زیادی لازم نیست زیرا در طول سالهای گذشته ، این سازمان بزرگ ترین ترویج
دهنده دروغ های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و حتی مذهبی سران حکومت از جمله
رئیس دولت و حامی اصلی او بوده است اما ناچارم دو موضوع را مورد اشاره
قراردهم تا خوش بین ترین افراد نیز بدانند مدیران منصوب رهبر ، از چه
ویژگی هایی برخوردارند .
یک – با گذشت سه سال از دروغ پردازی های تلویزیونی احمدی
نژاد علیه بسیاری از عناصر سرشناس سیاسی همچون علی اکبر ناطق نوری و هاشمی
رفسنجانی ، هنوز آنها این امکان را نیافته اند تا از طریق همان رسانه ،از
خود دفاع نمایند . این درحالی است که رهبر جمهوری اسلامی ، یک هفته بعد از
کودتای انتخاباتی بر دروغ بودن بسیاری از ادعاهای مطرح شده علیه این دو
یار پیشین خود ، تأکید کرد
دو ـ عزت اله ضرغامی به دروغ ادعا می کند صدا وسیما حاضر به
بر گزاری مناظره با حضور کروبی وموسوی بوده است. گویا او فراموش نموده که
از نخستین ساعات حبس غیر قانونی ، کروبی خواستار محاکمه علنی خود
با حضور خبر نگاران شده اما این حکومتیان هستند که از طرح سخنان کروبی
در برابر خبرنگاران وانتقال آن به افکار عمومی وحشت دارند .
حقیقت آنست که اگر «عزت »اله ضرغامی ، دست از روش های « ذلت »
بار بردارد و راست بگوید موجب تعجب خواهد شد اما اگر می خواهد یکبار در
دوران مدیریت غیر افتخار آمیز خود ، راست گفته باشد به او پیشنهاد می کنیم «
ارباب خویش » را راضی کند تا به جای «مناظره تلویزیونی» ، امکان «محاکمه
علنی کروبی » وپخش مستقیم آن از شبکه های مختلف داخلی و خارجی را فراهم
نماید. این گوی و این میدان!
دیکتاتور سابق مصر به حبس ابد محکوم شد
سحام نیوز: حسنی مبارک، رئیسجمهوری سابق مصر در دادگاه رسیدگی به اتهاماتش، به حبس ابد محکوم شد.
به گزارش بی بی سی، حسنی مبارک و چند نفر دیگر از یاران و نزدیکانش به کشتن معترضان در حین ناآرامیهای این کشور متهم شده بودند.
دادستان دادگاه خواهان صدور حکم اعدام برای آقای مبارک شده بود.
رئیسجمهوری سابق مصر از اتهام فساد تبرئه شده است.
آقای مبارک اولین رهبر، اولین رهبر سابق یک کشور عربی است که از آغاز اعتراضات موسوم به “بهارعربی” در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفته است.
تلویزیون دولتی مصر گفته است که حسنی مبارک به بیمارستان زندان طره در نزدیکی قاهره منتقل شده است. وکلای آقای مبارک میگویند او وضعیت جسمانی مناسبی ندارد.
در این زندان مقامات سابق حکومت مبارک دوران حبس خود را به اتهام فساد میگذرانند.
حبیب العادلی، وزیر کشور پیشین مصر نیز به اتهام مشابهی به حبس ابد محکوم شد.
قضات دادگاه در عین حال جمال و علاء دو پسر حسنی مبارک را از اتهام فساد تبرئه کردند. این دو کماکان در بازداشت به سر خواهند برد.
دادستانی مصر گفته است که این دو به همراه هفت نفر دیگر به دلیل مداخله و دخل و تصرف در بازار بورس اوراق بهادار، محاکمه خواهند شد.
جمال مبارک در دوران حکومت پدرش، منصب بالایی در حزب حاکم داشت. در دوران حکومت مبارک، در مصر این احتمال داده میشد که جمال مبارک جانشین پدرش شود.
پس از قرائت رای و بروز هرج و مرج در دادگاه، قاضی جلسه را تعلیق کرد.
دلیل هرج و مرج و درگیری در دادگاه، تصمیم دادگاه به تبرئه کردن چهار نفر از مشاوران ارشد آقای عادلی بود که به گمان بسیاری، در مرگ معترضان نقش داشتند.
در برابر دادگاه، و پس از قرائت حکم، خانوادههای کشتهشدگان ناآرامیها، به ابراز شادمانی پرداختند. اما پس از آن که جمعیت متوجه شد مشاوران وزیر کشور پیشین مصر تبرئه شدهاند، واکنش خشمآلودی نشان دادند و شروع به سر دادن شعار کردند و درگیریهایی نیز میان معترضان و پلیس گزارش شده است.
در سوئز نیز رای صادر شده با خشم گروهی از مردم رو به رو شده است.
رئیس جمهور سابق مصر که ۸۴ سال دارد، به صدور فرمان کشتن معترضان در جریان ناآرامی های این کشور که منجر به پایان حکومت او شد، متهم شده بود. او این اتهامات را رد کرده است.
احمد رفعت، قاضی ارشد دادگاه حسنی مبارک، پس از ورود رئیسجمهوری پیشین مصر با هلیکوپتر به محل دادگاه در آکادمی پلیس در حومه قاهره، شروع به قرائت رای کرد.
او جریان دادگاه ده ماهه حسنی مبارک را عادلانه خواند و گفت مردم مصر در دوران حکومت تیره و تار سی ساله حسنی مبارک، رنج و عذاب کشیدند.
یولاندا کنل، خبرنگار بی بی سی در قاهره میگوید هزاران پلیس و سرباز در محل حضور دارند و صدها تظاهرکننده نیز در برابر دادگاه تجمع کردهاند.
تظاهرکنندگان فریاد میزنند که “مبارک قاتل است”. بسیاری از این افراد خانوادههای ۸۵۰ نفری هستند که در جریان تجمعات کشته شدند.
حسنی مبارک، یازده فوریه ۲۰۱۱ پس از تقریبا سی سال حکومت، از سمت خود کناره گیری کرد.
او به دنبال تظاهرات وسیع مردم که برای روزها ادامه یافت، استعفای خود را اعلام کرد.
به دستور دادستان، اموال و دارایی های آقای مبارک توقیف شده است.
رای دادگاه امروز در حالی منتشر شده که تنشها در این کشور در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افزایش یافته است.
در دور دوم، احمد شفیق، آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک با محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
خبرنگار بی بی سی میگوید بسیاری از انقلابیون جوان از هیچ کدام از این گزینهها راضی نیستند.
به گزارش بی بی سی، حسنی مبارک و چند نفر دیگر از یاران و نزدیکانش به کشتن معترضان در حین ناآرامیهای این کشور متهم شده بودند.
دادستان دادگاه خواهان صدور حکم اعدام برای آقای مبارک شده بود.
رای دادگاه و مجازاتهای تعیین شده
- حسنی مبارک، رئیسجمهوری سابق مصر: حبس ابد به اتهام توطئه برای کشتن معترضان، تبرئه از اتهام فساد
- علاء و جمال مبارک: تبرئه از اتهام فساد
- حبیب العادلی، وزیر کشور دوران مبارک: حبس ابد به اتهام توطئه برای کشتن معترضان
- چهار مشاور حبیب العادلی: تبرئه از اتهام همدستی و مشارکت در قتل معترضان
- حسین سالم، تاجر میلیاردر مصری: تبرئه از اتهام فساد
رئیسجمهوری سابق مصر از اتهام فساد تبرئه شده است.
آقای مبارک اولین رهبر، اولین رهبر سابق یک کشور عربی است که از آغاز اعتراضات موسوم به “بهارعربی” در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفته است.
تلویزیون دولتی مصر گفته است که حسنی مبارک به بیمارستان زندان طره در نزدیکی قاهره منتقل شده است. وکلای آقای مبارک میگویند او وضعیت جسمانی مناسبی ندارد.
در این زندان مقامات سابق حکومت مبارک دوران حبس خود را به اتهام فساد میگذرانند.
حبیب العادلی، وزیر کشور پیشین مصر نیز به اتهام مشابهی به حبس ابد محکوم شد.
قضات دادگاه در عین حال جمال و علاء دو پسر حسنی مبارک را از اتهام فساد تبرئه کردند. این دو کماکان در بازداشت به سر خواهند برد.
دادستانی مصر گفته است که این دو به همراه هفت نفر دیگر به دلیل مداخله و دخل و تصرف در بازار بورس اوراق بهادار، محاکمه خواهند شد.
جمال مبارک در دوران حکومت پدرش، منصب بالایی در حزب حاکم داشت. در دوران حکومت مبارک، در مصر این احتمال داده میشد که جمال مبارک جانشین پدرش شود.
پس از قرائت رای و بروز هرج و مرج در دادگاه، قاضی جلسه را تعلیق کرد.
دلیل هرج و مرج و درگیری در دادگاه، تصمیم دادگاه به تبرئه کردن چهار نفر از مشاوران ارشد آقای عادلی بود که به گمان بسیاری، در مرگ معترضان نقش داشتند.
در برابر دادگاه، و پس از قرائت حکم، خانوادههای کشتهشدگان ناآرامیها، به ابراز شادمانی پرداختند. اما پس از آن که جمعیت متوجه شد مشاوران وزیر کشور پیشین مصر تبرئه شدهاند، واکنش خشمآلودی نشان دادند و شروع به سر دادن شعار کردند و درگیریهایی نیز میان معترضان و پلیس گزارش شده است.
در سوئز نیز رای صادر شده با خشم گروهی از مردم رو به رو شده است.
رئیس جمهور سابق مصر که ۸۴ سال دارد، به صدور فرمان کشتن معترضان در جریان ناآرامی های این کشور که منجر به پایان حکومت او شد، متهم شده بود. او این اتهامات را رد کرده است.
احمد رفعت، قاضی ارشد دادگاه حسنی مبارک، پس از ورود رئیسجمهوری پیشین مصر با هلیکوپتر به محل دادگاه در آکادمی پلیس در حومه قاهره، شروع به قرائت رای کرد.
او جریان دادگاه ده ماهه حسنی مبارک را عادلانه خواند و گفت مردم مصر در دوران حکومت تیره و تار سی ساله حسنی مبارک، رنج و عذاب کشیدند.
یولاندا کنل، خبرنگار بی بی سی در قاهره میگوید هزاران پلیس و سرباز در محل حضور دارند و صدها تظاهرکننده نیز در برابر دادگاه تجمع کردهاند.
تظاهرکنندگان فریاد میزنند که “مبارک قاتل است”. بسیاری از این افراد خانوادههای ۸۵۰ نفری هستند که در جریان تجمعات کشته شدند.
حسنی مبارک، یازده فوریه ۲۰۱۱ پس از تقریبا سی سال حکومت، از سمت خود کناره گیری کرد.
او به دنبال تظاهرات وسیع مردم که برای روزها ادامه یافت، استعفای خود را اعلام کرد.
به دستور دادستان، اموال و دارایی های آقای مبارک توقیف شده است.
رای دادگاه امروز در حالی منتشر شده که تنشها در این کشور در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افزایش یافته است.
در دور دوم، احمد شفیق، آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک با محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
خبرنگار بی بی سی میگوید بسیاری از انقلابیون جوان از هیچ کدام از این گزینهها راضی نیستند.
ممنوعیت برخی از رشته های دانشگاهی برای دانشجویان خارجی در ایران
مقامات دانشگاهی حکومت ایران در اقدامی جدید، برخی از رشته های دانشگاهی
را که به گفته آنها که «منجر به ایجاد تعهدات استخدامی برای جمهوری اسلامی
ایران شود» ممنوع اعلام کرده است.
به گزارش دانشجونیوز، در ادامه سیاست محرومیت و ستاره دار کردن دانشجویان، مسوولین دانشگاهی در ایران اینبار تصمیم گرفته اند تا "داوطلبان اتباع غیر ایرانی" را از ادامه تحصیل در دو مقطع «کارشناسی ارشد و دکتری» محروم سازند.
بر اساس این گزارش، سازمان سنجش آموزش ایران، رشته های ممنوعه برای داوطلبان اتباع غیرایرانی در دو کنکور کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی سال 91 را به همراه جدول مناطق ممنوعه محل تحصیل اعلام کرده که در خبرگزاری دولتی مهر منتشر شده است.
بر اساس نوشته خبرگزاری های دولتی، «پذیرش اتباع غیرایرانی در رشته هایی که منجر به ایجاد تعهدات استخدامی برای جمهوری اسلامی ایران شود ممنوع شده است.»
گفته می شود رشته های تحصیلی مانند « فیزیک اتمی، فیزیک (گرایش هسته ای)، مهندسی هسته ای، مهندسی تسلیحات، مهندسی فناوری اطلاعات (گرایش امنیت اطلاعات، امنیت شبکه، مخابرات امن)، مهندسی هوافضا (کلیه گرایش ها)، مهندسی شیمی (گرایش صنایع پالایش، پتروشیمی، شیمیایی، معدنی، گاز، عملیات پتروشیمی)، مهندسی نگهداری هواپیما (هوانوردی، خلبانی، مراقبت پرواز، نمایش و نگهداری هواپیما)، الکترونیک هواپیمایی، مهندسی فرماندهی و کنترل هوایی، تکنیک حوزه های نظامی، علوم و فنون هوانوردی، خلبانی هلیکوپتر، مهندسی تعمیر و نگهداری هلیکوپتر، اطلاعات نظامی، اویونیک هواپیما، علوم نظامی، ناوبری و فرماندهی کشتی، مدیریت و کمیسر دریایی» در این تصمیم برای دانشجویان غیر ایرانی ممنوع شده اند.
در ادامه گزارش همچنین به دانشجویان خارجی که بخواهند در این رشته ها ثبت نام کنند نیز هشدار داده شده که «اتباع غیرایرانی پذیرفته شده در هر یک از رشته های تحصیلی منحصراً باید واجد شرایط و ضوابط اعلام شده فوق باشند و محل تحصیل خود را با توجه به شرایط و ضوابط مربوط و رعایت مناطق ممنوعه در هنگام تعیین رشته انتخاب کرده باشند و در غیر این صورت قبولی آنان کان لم یکن تلقی شده و از ثبت نام و ادامه تحصیل آنان ممانعت بعمل خواهد آمد.»
اعمال سیاستهایی از سوی وزارت علوم برای جذب دانشجویان خارجی در حالی است که عمده دانشجویانی که برای ادامه تحصیل وارد کشور میشوند از کشورهایی نظیر عراق و افغانستان هستند که معمولا دانشگاههای باکیفیتی در کشورهای خود ندارند. به طوریکه تحصیل در دانشگاه های ایران با استقبال جوانان این کشور همراه شده است. این استقبال به دلیل وجود تنها 15 دانشگاه، غیرفعال بودن بسیاری از رشتههای تحصیلی و همسایگی ایران با افغانستان است.
جدول کامل مناطق ممنوعه برای انتخاب محل تحصیل اتباع غیرایرانی که در خبرگزاری مهر منتشر شده به شرح زیر است:
ردیف نام استان مناطق ممنوعه استان
۱. آذربایجان شرقی قامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۲. آذربایجان غربی اقامت اتباع افغانی در سطح استان و سایر اتباع غیرایرانی در شهرهای مرزی استان ممنوع است
۳. اردبیل اقامت اتباع افغانی در سطح استان و اقامت اتباع عراقی در شهرستانهای پارس آباد، بیله سوار، گرمی، مشکین شهر و نمین ممنوع است
۴. اصفهان اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای نطنز، فریدن، فریدونشهر، سمیرم، چادگان، خوانسار، بخش مرکزی اصفهان، دهاقان، نائین، گلپایگان و ابوزید ممنوع است
۵. البرز اقامت اتباع غیرایرانی در کل استان بلامانع است
۶. ایلام اقامت اتباع افغانی در سطح استان و اقامت کلیه اتباع خارجی در شهرستانهای مهران، دهلران و شهرهای مرزی ممنوع است
۷. بوشهر اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای دیلم و گناوه ممنوع است
۸. تهران اقامت اتباع غیرایرانی در کل استان (به استثناء منطقه خجیر در منطقه 13 شهرداری برای اتباع افغانی) بلامانع است
۹. چهارمحال و بختیاری اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است.
۱۰. خراسان جنوبی اقامت کلیه اتباع خارجی در شهرستانهای فردوس، سرایان و شهرهای مرزی و اقامت اتباع عراقی در سطح استان ممنوع است
۱۱. خراسان رضوی اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای مرزی تربت جام، قوچان، تایباد، خواف، سرخس، کلات نادری و درگز ممنوع است
.۱۲. خراسان شمالی اقامت اتباع افغانی و عراقی در سطح استان ممنوع است
.۱۳ . خوزستان اقامت اتباع افغانی در سطح استان به استثناء شهرستان گتوند و اقامت سایر اتباع خارجی در شهرستانهای آبادان، خرمشهر و دشت آزادگان ممنوع است. تبصره: اقامت اتباع خارجی دارنده گذرنامه و اقامت معتبر در شهرستانهای آبادان و خرمشهر بلامانع است
۱۴- زنجان اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است و صرفاً شهرستانهای زنجان و خدابنده برای اقامت اتباع عراقی مجاز است
۱۵ سمنان اقامت اتباع خارجی در منطقه گرمسار و ورودی قصر بهرام، مرکز آزمایش معراج یک و منطقه دامغان از جاده جندق به طرف مرکز آزمایش سراج و اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای شاهرود و دامغان ممنوع است
۱۶ سیستان و بلوچستان اقامت اتباع افغانی و عراقی در کل استان و اقامت اتباع خارجی در شهرستانهای زابل، هیرمند، زهک و نیز بخشهای مرزی شهرستانهای خاش، ایرانشهر، سراوان و چابهار ممنوع است
۱۷ فارس اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای فیروزآباد، فراشبند، داراب، ارسنجان، فسا، مهر و خنج ممنوع است
۱۸ قزوین اقامت در کل استان به استثناء شهرستان قزوین، برای اتباع افغانی ممنوع است
۱۹ قم اقامت اتباع غیرایرانی در کل استان بلامانع است
۲۰ کردستان اقامت اتباع افغانی در سطح استان و اقامت اتباع خارجی در بخش مرکزی شهرستان سقز و شهرستانهای بانه و مریوان و همچنین شهرهای مرزی استان (به استثنای مهمانشهرها) ممنوع است
۲۱ کرمان اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای عنبرآباد، بافت، منوجان، قلع هگنج، بم، فهرج و ریگان و همچنین اقامت اتباع عراقی در سطح استان ممنوع است
۲۲ کرمانشاه اقامت اتباع افغانی در سطح استان و کلیه اتباع خارجی در شهرهای مرزی استان ممنوع است
23 کهگیلویه و بویراحمد اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۲۴ گلستان اقامت اتباع افغانی در کل استان، به غیر از شهرستانهای گرگان و گنبد ممنوع است
۲۵ گیلان اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۲۶ لرستان اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۲۷ مازندران اقامت اتباع افغانی در سطح استان از تاریخ 10 تیر 91 ممنوع است
۲۸ مرکزی اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای آشتیان، تفرش، خمین، شازند، محلات، زرندیه، کمیجان و بخش خنداب از توابع اراک ممنوع است
۲۹ هرمزگان اقامت اتباع افغانی در کل استان و اقامت اتباع عراقی در شهرستانهای کیش، حاجی آباد، قشم، ابوموسی و بستک ممنوع است
۳۰ همدان اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۳۲ یزد اقامت اتباع افغانی صرفاً در شهرستانهای خاتم و بافق ممنوع است
به گزارش دانشجونیوز، در ادامه سیاست محرومیت و ستاره دار کردن دانشجویان، مسوولین دانشگاهی در ایران اینبار تصمیم گرفته اند تا "داوطلبان اتباع غیر ایرانی" را از ادامه تحصیل در دو مقطع «کارشناسی ارشد و دکتری» محروم سازند.
بر اساس این گزارش، سازمان سنجش آموزش ایران، رشته های ممنوعه برای داوطلبان اتباع غیرایرانی در دو کنکور کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی سال 91 را به همراه جدول مناطق ممنوعه محل تحصیل اعلام کرده که در خبرگزاری دولتی مهر منتشر شده است.
بر اساس نوشته خبرگزاری های دولتی، «پذیرش اتباع غیرایرانی در رشته هایی که منجر به ایجاد تعهدات استخدامی برای جمهوری اسلامی ایران شود ممنوع شده است.»
گفته می شود رشته های تحصیلی مانند « فیزیک اتمی، فیزیک (گرایش هسته ای)، مهندسی هسته ای، مهندسی تسلیحات، مهندسی فناوری اطلاعات (گرایش امنیت اطلاعات، امنیت شبکه، مخابرات امن)، مهندسی هوافضا (کلیه گرایش ها)، مهندسی شیمی (گرایش صنایع پالایش، پتروشیمی، شیمیایی، معدنی، گاز، عملیات پتروشیمی)، مهندسی نگهداری هواپیما (هوانوردی، خلبانی، مراقبت پرواز، نمایش و نگهداری هواپیما)، الکترونیک هواپیمایی، مهندسی فرماندهی و کنترل هوایی، تکنیک حوزه های نظامی، علوم و فنون هوانوردی، خلبانی هلیکوپتر، مهندسی تعمیر و نگهداری هلیکوپتر، اطلاعات نظامی، اویونیک هواپیما، علوم نظامی، ناوبری و فرماندهی کشتی، مدیریت و کمیسر دریایی» در این تصمیم برای دانشجویان غیر ایرانی ممنوع شده اند.
در ادامه گزارش همچنین به دانشجویان خارجی که بخواهند در این رشته ها ثبت نام کنند نیز هشدار داده شده که «اتباع غیرایرانی پذیرفته شده در هر یک از رشته های تحصیلی منحصراً باید واجد شرایط و ضوابط اعلام شده فوق باشند و محل تحصیل خود را با توجه به شرایط و ضوابط مربوط و رعایت مناطق ممنوعه در هنگام تعیین رشته انتخاب کرده باشند و در غیر این صورت قبولی آنان کان لم یکن تلقی شده و از ثبت نام و ادامه تحصیل آنان ممانعت بعمل خواهد آمد.»
اعمال سیاستهایی از سوی وزارت علوم برای جذب دانشجویان خارجی در حالی است که عمده دانشجویانی که برای ادامه تحصیل وارد کشور میشوند از کشورهایی نظیر عراق و افغانستان هستند که معمولا دانشگاههای باکیفیتی در کشورهای خود ندارند. به طوریکه تحصیل در دانشگاه های ایران با استقبال جوانان این کشور همراه شده است. این استقبال به دلیل وجود تنها 15 دانشگاه، غیرفعال بودن بسیاری از رشتههای تحصیلی و همسایگی ایران با افغانستان است.
جدول کامل مناطق ممنوعه برای انتخاب محل تحصیل اتباع غیرایرانی که در خبرگزاری مهر منتشر شده به شرح زیر است:
ردیف نام استان مناطق ممنوعه استان
۱. آذربایجان شرقی قامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۲. آذربایجان غربی اقامت اتباع افغانی در سطح استان و سایر اتباع غیرایرانی در شهرهای مرزی استان ممنوع است
۳. اردبیل اقامت اتباع افغانی در سطح استان و اقامت اتباع عراقی در شهرستانهای پارس آباد، بیله سوار، گرمی، مشکین شهر و نمین ممنوع است
۴. اصفهان اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای نطنز، فریدن، فریدونشهر، سمیرم، چادگان، خوانسار، بخش مرکزی اصفهان، دهاقان، نائین، گلپایگان و ابوزید ممنوع است
۵. البرز اقامت اتباع غیرایرانی در کل استان بلامانع است
۶. ایلام اقامت اتباع افغانی در سطح استان و اقامت کلیه اتباع خارجی در شهرستانهای مهران، دهلران و شهرهای مرزی ممنوع است
۷. بوشهر اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای دیلم و گناوه ممنوع است
۸. تهران اقامت اتباع غیرایرانی در کل استان (به استثناء منطقه خجیر در منطقه 13 شهرداری برای اتباع افغانی) بلامانع است
۹. چهارمحال و بختیاری اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است.
۱۰. خراسان جنوبی اقامت کلیه اتباع خارجی در شهرستانهای فردوس، سرایان و شهرهای مرزی و اقامت اتباع عراقی در سطح استان ممنوع است
۱۱. خراسان رضوی اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای مرزی تربت جام، قوچان، تایباد، خواف، سرخس، کلات نادری و درگز ممنوع است
.۱۲. خراسان شمالی اقامت اتباع افغانی و عراقی در سطح استان ممنوع است
.۱۳ . خوزستان اقامت اتباع افغانی در سطح استان به استثناء شهرستان گتوند و اقامت سایر اتباع خارجی در شهرستانهای آبادان، خرمشهر و دشت آزادگان ممنوع است. تبصره: اقامت اتباع خارجی دارنده گذرنامه و اقامت معتبر در شهرستانهای آبادان و خرمشهر بلامانع است
۱۴- زنجان اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است و صرفاً شهرستانهای زنجان و خدابنده برای اقامت اتباع عراقی مجاز است
۱۵ سمنان اقامت اتباع خارجی در منطقه گرمسار و ورودی قصر بهرام، مرکز آزمایش معراج یک و منطقه دامغان از جاده جندق به طرف مرکز آزمایش سراج و اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای شاهرود و دامغان ممنوع است
۱۶ سیستان و بلوچستان اقامت اتباع افغانی و عراقی در کل استان و اقامت اتباع خارجی در شهرستانهای زابل، هیرمند، زهک و نیز بخشهای مرزی شهرستانهای خاش، ایرانشهر، سراوان و چابهار ممنوع است
۱۷ فارس اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای فیروزآباد، فراشبند، داراب، ارسنجان، فسا، مهر و خنج ممنوع است
۱۸ قزوین اقامت در کل استان به استثناء شهرستان قزوین، برای اتباع افغانی ممنوع است
۱۹ قم اقامت اتباع غیرایرانی در کل استان بلامانع است
۲۰ کردستان اقامت اتباع افغانی در سطح استان و اقامت اتباع خارجی در بخش مرکزی شهرستان سقز و شهرستانهای بانه و مریوان و همچنین شهرهای مرزی استان (به استثنای مهمانشهرها) ممنوع است
۲۱ کرمان اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای عنبرآباد، بافت، منوجان، قلع هگنج، بم، فهرج و ریگان و همچنین اقامت اتباع عراقی در سطح استان ممنوع است
۲۲ کرمانشاه اقامت اتباع افغانی در سطح استان و کلیه اتباع خارجی در شهرهای مرزی استان ممنوع است
23 کهگیلویه و بویراحمد اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۲۴ گلستان اقامت اتباع افغانی در کل استان، به غیر از شهرستانهای گرگان و گنبد ممنوع است
۲۵ گیلان اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۲۶ لرستان اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۲۷ مازندران اقامت اتباع افغانی در سطح استان از تاریخ 10 تیر 91 ممنوع است
۲۸ مرکزی اقامت اتباع افغانی در شهرستانهای آشتیان، تفرش، خمین، شازند، محلات، زرندیه، کمیجان و بخش خنداب از توابع اراک ممنوع است
۲۹ هرمزگان اقامت اتباع افغانی در کل استان و اقامت اتباع عراقی در شهرستانهای کیش، حاجی آباد، قشم، ابوموسی و بستک ممنوع است
۳۰ همدان اقامت اتباع افغانی در سطح استان ممنوع است
۳۲ یزد اقامت اتباع افغانی صرفاً در شهرستانهای خاتم و بافق ممنوع است
پنجمین سال حبس انور حسینپناهی، زندانی کورد، بدون مرخصی
کمیته گزارشگران حقوق بشر
انور حسینپناهی زندانی سیاسی کرد که پیشتر به اعدام و سپس در دادگاه تجدید نظر به 16 سال حبس تعزیری محکوم شده بود، هماکنون پنجمین سال حبس خود را سپری میکند. این درحالی است که پیگیریهای مکرر خانوادهی وی جهت اعطای مرخصی به این زندانی سیاسی بینتیجه بوده است.
از این خانواده، افشین حسینپناهی به دلیل پیگیری پرونده برادرش به یک سال حبس محکوم شد که اخیرا پس از تحمل دوران محکومیت خود از زندان آزاد شده است. همچنین به گفتهی خانواده و بستگان این زندانی سیاسی، برادر دیگر وی به نام اشرف حسینپناهی به طرز مشکوکی به قتل رسیده است.
انور حسینپناهی از فعالان سیاسی و مدنی کرد در تاریخ 15 آبانماه سال 86 از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و به مدت ۶ ماه در اداره اطلاعات قروه در بازداشت به سر برد. وی در این مدت در اثر شکنجههای وارده، از ناحیه دنده دچار شکستگی شد.
حسینپناهی سپس از سوی دادگاه انقلاب به اتهام" اقدام علیه امنیت ملی" و "محاربه "به اعدام محکوم شد که این حکم با اعتراض وی در دادگاه تجدیدنظر به 16 سال حبس کاهش یافت.
به گفتهی وکلای وی، در پروندهی این زندانی سیاسی کرد هیچگونه مدرک یا اعترافی که اتهامات وی را ثابت کند وجود ندارد.
در طی پنج سال گذشته وی تنها یک بار به مدت یک ساعت در بیمارستان شهر سنندج مورد مداوا قرار گرفته است که این مداوا نیز به تشخیص پزشکان کامل نبوده و این زندانی سیاسی نیاز به رسیدگی پزشکی دارد. انور حسینپناهی هماکنون از عفونت معده و روده رنج میبرد.
پیروزی عدالت بر زد و بند و پایان ۱۵ سال برچسب تروریستی
دادگاه استیناف فدرال شعبه واشینگتن دی سی امروز (جمعه ۱۲خرداد) طی حکمی از وزیر خارجه آمریکا خواست تا به مدت چهار ماه از تاریخ انتشار این حکم، نامگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست تروریستی را بازبینی کند. حکم می افزاید: «اگر وزیر خارجه ظرف چهارماه تصمیم نگیرد، دادگاه درخواست [مجاهدین] برای لغو نامگذاری را تأیید خواهد کرد».
مریم رجوی، حکم امروز (جمعه ۱۲خرداد) دادگاه استنیاف واشینگتن، را پیروزی عدالت بر زد و بند و مماشات توصیف کرد که به ۱۵سال برچسب ناعادلانه تروریستی علیه جنبش مقاومت مشروع مردم ایران پایان داد. این حکم یکبار دیگر نشان داد که حفظ برچسب تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران به طور مطلق نامشروع و غیرقانونی است و صرفأ با اهداف سیاسی صورت گرفته است.
مریم رجوی گفت: این برچسب نامشروع در طول ۱۵سال گذشته، بزرگترین عامل ماندگاری ملایان خون آشام حاکم بر ایران بوده و تا کنون باعث دو قتل عام در اشرف، اعدام و زندانی شدن بسیاری از اعضا و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران در داخل کشور و اعمال محدودیتهای ظالمانه علیه ایرانیان در آمریکا شده است و امروز نیز همچنان به مثابه اهرمی در دست رژیم ایران و دولت عراق برای سرکوب ساکنان اشرف و لیبرتی است.
مریم رجوی با تأکید بر اینکه دم زدن از مخالفت با دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران و پروژه تسلیحات اتمی آن در حالیکه اپوزیسیون مشروع و قدرتمند آن با لیست تروریستی به بند کشیده شده است هیچ تاثیر و ارزشی ندارد. وی ابراز امیدواری کرد که خانم هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، با سرعت عمل و با اجرای فوری این حکم، به یک سیاست اشتباه و مخرب و به یک بیعدالتی فاحش در تاریخ ایالات متحده آمریکا پایان دهد.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۱۲خرداد۱۳۹۱ (اول ژوئن۲۰۱۲ )
احتمال صدور حکم اعدام برای یک نوجوان در مشهد
خبرگزاری
هرانا - سیدخلیل سجادپور، نوجوان ۱۷ سالهای که در جریان نزاع دسته جمعی
جوانی را در مشهد کشته بود، صبح پنجشنبه گذشته و در بازسازی صحنه جنایت به
خراسان گفت: کابوس اعدام تنم را میلرزاند.
به گزارش خراسان، شانزدهم اردیبهشت گذشته
نزاعی به دلیل اختلافات قبلی بین حدود ۱۵ جوان و نوجوان در زمینهای
کشاورزی انتهای طبرسی شمالی رخ داد که عوامل نزاع با چاقو و کارد به جان
یکدیگر افتادند. لحظاتی بعد ۴ نفر در این نزاع مجروح شدند که یکی از
مجروحان در بیمارستان شهید هاشمینژاد مشهد جان سپرد.
به دنبال این موضوع به دستور قاضی شاکر
ماموران ۶ نفر از عوامل این نزاع را دستگیر کردند. در میان دستگیرشدگان
نوجوان ۱۷ سالهای به نام سیدخلیل سجادپور بود که به صراحت ارتکاب جنایت را
پذیرفت.
متهم ۱۷ ساله این پرونده در گفتوگو با
خراسان و در پاسخ به این سوال که اکنون چه احساسی داری گفت: مثل...
پشیمانم! من تا کلاس دوم راهنمایی تحصیل کردهام و چند سال قبل به خاطر
اینکه دیگر ذهنم نمیکشید ترک تحصیل کردم. روزهای اول در زندان هر شب کابوس
میدیدم. کابوسهای اعدام که تنم را به لرزه درمی آورد، چون میدانستم
اعدام میشوم.
جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی
است که کماکان به صدور حکم اعدام برای نوجوانان بزهکار میپردازد، سازمان
عفو بین الملل در گزارش سالانه (۲۰۱۱) خود میگوید ایران در سال گذشته
اقدام به اعدام حداقل سه نوجوان کرده است.
هرانا؛ دادگاه تجدید نظرخواهی سعید نعیمی عضو ادوار تحکیم برگزار شد
خبرگزاری هرانا – دادگاه رسیدگی به اتهامات سعید نعیمی، عضو ادوار تحکیم وحدت در دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان شرقی برگزار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دادگاه رسیدگی به اتهامات سعید نعیمی،
عضو ادوار تحکیم وحدت، روز چهارشنبه در شعبه ششم دادگاه تجدید نظراستان
آذربایجان شرقی به ریاست قاضی ایمانی برگزار شد.
در این جلسه، سعید نعیمی به همراه وکیلاش
محمد رضا فقیهی نیا، مراتب اعتراض خود را نسبت به حکم محکومیت صادره از
سوی شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز، اعلام کردند.
شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز، به ریاست
قاضی حملبر، این فعال دانشجویی را به دو سال حبس تعزیری از بابت اتهامات
تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و معاونت در جاسوسی محکوم کرده بود.
نامبرده روز دهم دی ماه ۱۳۹۰، بعد از تحمل ۲۳۷ روز بازداشت موقت، با سپردن وثیقه ۷۰میلیون تومانی از زندان مرکزی تبریز آزاد شده بود.
هرانا؛ حکم کمیته انضباطی دانشگاه تبریز در مورد روزبه سعادتی / سند
خبرگزاری
هرانا - کمیته انضباطی دانشگاه تبریز، روزبه سعادتی دانشجوی مقطع
کارشناسی رشته اقتصاد بازرگانی این دانشگاه را به اتهام «توهین به شعایر
اسلامی یا ملی و ارتکاب اعمالی بر ضد نظام جمهوری اسلامی محاکمه کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این کمیته با استناد به ماده ۳ بند ج و
بر طبق ماده ۲ بند الف شیوه نامه اجرایی آیین نامه انضباطی دانشجویان
نامبرده را به «توبیخ کتبی با درج در پرونده» محکوم نموده است.
این کمیته با عنایت به اینکه دانشجو
درمهلت مقرر به رای اولیه آن کمیته اعتراض نکرده است با استناد به ماده ۲۰
بخش چهارم شیوه نامه انضباطی حکم» توبیخ کتبی با درج در پرونده دانشجو «را
در حق وی قطعی و لازم الاجرا دانسته و رونوشتی ازحکم را برای اطلاع والدین
آقای سعادتی به منزل پدری ایشان در میانه ارسال نموده است.
تاریخ صدور حکم اولیه در ابلاغیه ۲۲-ام
اسفند سال ۹۱و قطعی و لازم الاجرا شدن این حکم را به علت عدم اعتراض دانشجو
در مهلت مقرر به رای بدوی را ۱۳ اردیبهشت سال ۹۱ قید شده است.
این در حالی است که روزبه سعادتی درزمان
صدور رای بدوی در بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز و در زمان صدور رای قطعی
این کمیته، به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و اجتماع و تبانی برای
ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور در بازداشت موقت و در زندان تبریز به سر
میبرد و عملا امکان حضور در کمیته انضباطی و اعتراض به حکم اولیه صادره از
طرف این کمیته را نداشته است.
سند حکم کمیته انظباطی: