اخبار روز: انجمن کارگری دموکراسی خواه با انتشار اطلاعیه ای خواهان
آزادی دکتر فریبرز رئیس دانا «اقتصاد دان مردم گرا و مدافع کارگران و
زحمتکشان» شده است. بازداشت دکتر رئیس دانا در هفته ی گذشته با موج انتقاد
تشکل ها و محافل کارگری و آزادی خواه در ایران روبرو شده است:
دکتر فریبرز رییس دانا اقتصاد دان مردم گرا و مدافع کارگران و زحمتکشان به جرم نقد سیاست فریب یارانه ای و به خاطر افشا و برملا کردن عواقب زیان بار آن در زمان اعلام آزاد سازی قیمت ها درسال ۱٣٨۹ بازداشت و مورد بازجویی و اهانت های فراوان از سوی بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت و پس از یک ماه به قید وثیقه آزاد شد و متعاقب آن طی حکمی در دادکاهی فرمایشی به یکسال حبس محکوم گردید. در تاریخ دوم خرداد ۱٣۹۱ با احضار از سوی ماموران بخش امنیت روانه زندان گردید .
امروز پس از گذشت مرحله اول فریب هدف مند یارانه ای، آنچه را که این دانشمند بهبود خواه پیش بینی کرده بود به تمامی نمایان شده است. گرانی و تورم افسارگسیخته ستم مضاعف را بر سفره مردم به جای نفت نشانده است . اثرات مخرب و خانمان سوز سیاست آزاد سازی قیمت ها موج جدیدی از بیکاری و تعطیلی مراکز کار و تولید را به دنبال دارد و در این میان فرزانگانی که نسبت به عواقب این سیاست ها هشدار داده بودند به ناحق زندان می شوند.
انجمن کارگری دموکراسی خواه ضمن محکوم کردن این احکام ناعادلانه دستکاه قضایی و بیزاری از آن، از همه مردم شرافتمند ایران به ویژه از کارگران و زحمتکشان، فعالان جنبش های اجتماعی، نیرو های ترقیخواه و آزادی طلب صمیمانه در خواست دارد برای آزادی دکتر رییس دانا و همه زندانیان سیاسی همه امکانات خویش را به کار گیرند.
ما به همه آزادیخواهان پیشنهاد می کنیم با امضای این اعلامیه یک صدا خواهان آزادی همه زندانیان در بند شوند.
انجمن کارگری دموکراسی خواه
۶/۲/۱٣۹۱
دکتر فریبرز رییس دانا اقتصاد دان مردم گرا و مدافع کارگران و زحمتکشان به جرم نقد سیاست فریب یارانه ای و به خاطر افشا و برملا کردن عواقب زیان بار آن در زمان اعلام آزاد سازی قیمت ها درسال ۱٣٨۹ بازداشت و مورد بازجویی و اهانت های فراوان از سوی بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت و پس از یک ماه به قید وثیقه آزاد شد و متعاقب آن طی حکمی در دادکاهی فرمایشی به یکسال حبس محکوم گردید. در تاریخ دوم خرداد ۱٣۹۱ با احضار از سوی ماموران بخش امنیت روانه زندان گردید .
امروز پس از گذشت مرحله اول فریب هدف مند یارانه ای، آنچه را که این دانشمند بهبود خواه پیش بینی کرده بود به تمامی نمایان شده است. گرانی و تورم افسارگسیخته ستم مضاعف را بر سفره مردم به جای نفت نشانده است . اثرات مخرب و خانمان سوز سیاست آزاد سازی قیمت ها موج جدیدی از بیکاری و تعطیلی مراکز کار و تولید را به دنبال دارد و در این میان فرزانگانی که نسبت به عواقب این سیاست ها هشدار داده بودند به ناحق زندان می شوند.
انجمن کارگری دموکراسی خواه ضمن محکوم کردن این احکام ناعادلانه دستکاه قضایی و بیزاری از آن، از همه مردم شرافتمند ایران به ویژه از کارگران و زحمتکشان، فعالان جنبش های اجتماعی، نیرو های ترقیخواه و آزادی طلب صمیمانه در خواست دارد برای آزادی دکتر رییس دانا و همه زندانیان سیاسی همه امکانات خویش را به کار گیرند.
ما به همه آزادیخواهان پیشنهاد می کنیم با امضای این اعلامیه یک صدا خواهان آزادی همه زندانیان در بند شوند.
انجمن کارگری دموکراسی خواه
۶/۲/۱٣۹۱
هشدار دبیر سرویس سیاسی خبرگزاری فارس در خصوص ریاست غلامعلی حداد عادل بر مجلس نهم
وبلاگ حامد طالبی٬ دبیر سرویس سیاسی خبرگزاری فارس پس از انتشار پست هشدار آمیزی در خصوص به قدرت رسیدن غلامعلی حداد عادل در مجلس نهم از دسترس خارج شد.
حامد طالبی ۳۱ اردیبهشت ماه در وبلاگ خود هشدار داده بود: «خدا نکند که روزی قدرت، میدان و ریاست بیشتری به دست بعضی اطرافیان حداد عادل بیافتد.»
وی نوشته بود: «لاریجانی اگر رئیس شود تکلیفمان با او روشن است اما با عملکرد قابل پیش بینی و تجربه شده دوستان و اطرافیان حداد چه میتوانیم بگوئیم جز اینکه از ماست که بر ماست.»
دبیر سرویس سیاسی خبرگزاری فارس اضافه کرده ریاست مجدد لاریجانی بهتر این است که بعضی آدمهای رسانهای و برخیهای دیگر مانند زاکانی و فدایی با ریاست حداد عادل به قدرت برسند.
وبلاگ این عضو تحریریه خبرگزاری فارس مدتی پس از انتشار این هشدار به طور کامل از دسترس خارج شده است.
رفابت محافظهکاران بر سر ریاست غلامعلی حداد عادل و علی لاریجانی بر مجلس نهم در هفتههای اخیر شدت یافته٬ به طوری که این تلاشها با انتقاد برخی روحانیون و محافظهکاران بیرون از مجلس مواجه شده است.
نمایندگان حامی لاریجانی و حداد عادل روز شنبه (ششم خرداد) به طور همزمان با تشکیل جلسه جداگانهای به وزنکشی پرداختند.
جبهه متحد اصولگرایان تحت عنوان «فراکسیون رهروان ولایت» از ریاست علی لاریجانی و جبهه پایداری تحت عنوان «فراکسیون اصولگرایان» از ریاست غلامعلی حداد عادل بر مجلس نهم حمایت میکنند.
آغاز به کار مجلس نهم با ۲۷ روحانی و بدون حضور فرمانده سپاه پاسداران
سایت محافظهکار «رجانیوز» سکوت هیات رئیسه مجلس در برابر اظهارات هفته گذشته علی مطهری در خصوص دخالت سپاه در انتخابات مجلس نهم را عامل غیبت آقای جعفری اعلام کرده است.
این سایت نوشته که «سرلشگر جعفری غایب مراسم امروز بود و بسیاری از نمایندگان و حاضران به دنبال علت عدم حضور وی در جلسه بودند.»
علی لاریجانی٬ رئیس مجلس هشتم هفته گذشته نیز به طور تلویحی گفتههای مطهری در مورد دخالت سپاه در انتخابات را تائید کرده بود.
صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه نیز در اظهاراتی به طور غیر مستقیم به تخلف انتخاباتی برخی اعضای سپاه اشاره کرده بود.
نهمین مجلس شورای اسلامی روز یکشنبه (هفتم خرداد) با پیام علی خامنهای و حضور محمود احمدینژاد٬ اکبر هاشمی رفسنجانی و چند مقام جمهوری اسلامی آغاز به کار کرده است.
در این دوره از مجلس تنها ۲۷ روحانی حضور دارند که در تاریخ مجلس جمهوری اسلامی بیسابقه است.
تعداد روحانیون در مجلس اول ۱۶۸، دوم ۱۵۳، سوم ۸۵، چهارم ۶۷، پنجم ۵۳، ششم ۳۸، هفتم ۴۳ و هشتم ۴۴ نفر بود.
ترانه " نقی" شاهین نجفی و صدور حکم ارتداد وفرمان قتل این هنرمند ، شناخت
ماهیت حکومت جمهوری اسلامی را بیش از گذشته ضروری کرده است. این ضرورت از
آن روست که دیده میشود در بین اپوزیسیون و گروههای مخالف جمهوری اسلامی ،
توافق و اشتراک نظری بر سر ماهیت ایدئولوژیک و ریشه های نظری و تئوریک
جمهوری اسلامی وجود ندارد. گروهی حکومت و استبداد ناشی از آن را ، دینی و
عملکرد جمهوری اسلامی در زمینه هایی مانند حقوق بشر و احکامی نظیر ارتداد و
حذف فیزیکی مخالفان را مطابق با محتوای قران و احادیث و سنت اسلامی میداند
و انتقاد و مخالفت با ایدئولوژی جمهوری اسلامی را به انتقاد و مخالفت با
آموزه های اسلامی تعمیم میدهد و ناکارآمدی حاکمیت را، ناکارآمدی دین در
عرصه اداره جامعه ، تلقی میکند و از این منظر ، تفاوت بنیادینی بین دین
ورزی حکومت با قرائت ها ،تاویل ها و تفسیرهای فقهی دیگر که مدعی اسلام
رحمانی است، نمی بیند و آن را نیز فاقد وجاهت و صلاحیت لازم و کافی برای
برساختن جامعه یی با مناسبات انسانیِ مطلوب می داند. درمقابل عقیده یی دیگر
وجود دارد که اسلام را مبری از خشونت ها و ظلم ها و عملکرد غیر انسانی
جمهوری اسلامی دانسته و از اسلامی دانستن و نامیدن آن پرهیز می کند و
استبداد حاکم را به نوع رفتار تمامیت خواه حکومت در چهارچوب معادلات سیاسی
فرو می کاهد. به این ترتیب مشاهده می شود که ارزیابی و تحلیل یکسانی در
خصوص ماهیت و محتوای حکومتی که به طور سیستماتیک و مداوم، به نقض حقوق
اولیه انسانها می پردازد، وجود ندارد و کاملا بدیهی ست که عدم تحلیل و
ارزیابی یکسان و دارای اشتراکات کافی از ریشه ها و زمینه های پدید آمدن
وضعیت موجود، به اختلاف و سردرگمی در اتخاذ روش های منسجم و یکپارچه، در
تقابل ومبارزه با استبداد جمهوری اسلامی، منتهی می شود. به عبارتی دیگر
آنچه مخالفان جمهوری اسلامی میدانند اینست که حاکمیت دارای عملکردی
استبدادی و غیر انسانی ست، اما آنچه آنها بر سرش توافق و اشتراک نظرندارند،
ریشه های عقیدتی و ماهیت ایدئولوژیکِ این استبداد است. چالش بزرگ مخالفان
جمهوری اسلامی، شناخت و تصمیم گیری درباره این نکته اساسی است ، که آیا
منشا و ریشه های استبداد موجود، باورها و آموزه های اسلامی ست؟ و یا اینکه
این استبداد ، تنها ناشی از نوع رفتار سیاسی برآمده از اقتضائات قدرت است و
ارتباط آن با اسلام به جهت سوءاستفاده ارباورهای دینی برای تحکیم و بقای
حکومت محسوب می شود؟
هرچند در برابر این پرسش، نزد هر کس و گروهی پاسخی به اجمال وجود دارد، اما پاسخ دقیق و الزام آور به این سوال ها نیازمند بررسی و ارزیابی همه جانبه درباره محتوای اسلام و تطبیق آن با محتوای جمهوری اسلامی ست. با این حال اگر بخواهیم نمونه ترانه شاهین نجفی و احکام ارتداد صادر شده بر علیه او را به عنوان مصداقی بارز از عملکرد ضدانسانی حکومت مورد بررسی قرار دهیم، نکات قابل توجهی در خصوص تعیین ماهیت جمهوری اسلامی به لحاظ اسلامی بودن یا نبون و همچنین حکم ارتداد صادر شده، به دست می آید:
1] لطف الله صافی گلپایگانی، ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی، جعفر سبحانی، مسلم ملکوتی و محمد علوی گرگانی ، شش تن از مراجع تقلید شیعه اند. صدور فتوا و احکام اسلامی نظیر ارتداد و فرمان قتل، مقدمات و اصول خاصی دارد و بدون شک این مراجع تقلید در این باره مقید به این اصول و مقدمات بوده اند و نمی توان مدعی بود که این افراد که به عنوان علمای تشیع شناخته می شوند، نا آشنا به اسلام بوده اند و ذیل مقوله " سوء استفاده ازاحکام اسلامی و مخدوش کردن چهره اسلام و تثبیت پایه های سیاسی قدرت" اقدام به صدور احکام و فتاوایی که آشکارکننده وجوه تروریستی و خشن اسلام است، نموده اند – هر چند در پستوی ذهن این مراجع و در نتیجه عمل آنها آثاری از تثبیت پایه های مذهبی و سیاسی قدرت حاکم هم دیده می شود.- اما صحیح اینست که بدانیم در شرایطِ غیر از حاکمیت حکومت دینی و نیز در شرایطی که چنین اقداماتی ، چهره بین المللی حکومت را دچار آسیب میکند، باز این احکام و فتاوا موضوعیت و کارکرد خود را خواهد داشت. مانند نمونه نویسنده آذربایجانی و سلمان رشدی که در هر دو مورد مصالح دینی و فقهی و ضرورت صیانت از مقدسات ، بر مصلحت های سیاسی چربید . چند سال قبل، فاضل لنکرانی فتوای ارتداد و مهدورالدم بودن نویسنده آذربایجانی را صادر کرد و بالاخره این حکم، مدتی پیش به اجرا درآمد و نویسنده آذری به قتل رسید. در صورت قائل بودن به تفاسیر رحمانی از اسلام و نادرست بودن تفاسیری که ارتداد و قتل منتقدین و مخالفین را روا میدارد، باید اعلمیت و احاطه فاضل لنکرانی را بر علوم اسلامی و آگاهی او بر ضرورت رعایت مصلحت های دینی را، انکار کرد.- تصور نمی شود در مدعیان اسلام رحمانی توانایی چنین هنجار شکنی وجود داشته باشد.- و همچنین مسئله صدور فتوای قتل سلمان رشدی و بسیاری قتل های سیاسی و عقیدتی دیگر که به فتوای خمینی انجام میگرفته است. مسئله اسلام رحمانی بیشتر از آنکه پشتوانه دینی داشته باشد ، از مصلحت های سیاسی ناشی شده است. احکام اسلامی و آنچه در قران و حدیث و سنت آمده است، چندان دست مفسر را برای تفسیرهای رحمانی باز نمیگذارد و جزمیت و قاطعیتِ احکام مبتنی بر طرد و سرکوب مخالفان در اسلام، آنچنان است که برداشت های تاویل گونه را برنمی تابد.
2] حکم مشهوری – که در هر رساله و توضیح المسایلی پیدا می شود - وجود دارد مبنی بر نجاست کافر. در رساله "آیت الله منتظری" – مسئله 106- در باره کافر چنین آمده است:« کافر یعنی کسی که خدا را انکار کرده یا به او شرک بورزد یا پیامبری خاتم پیامبران محمد (ص) یا معاد را انکار نماید....» آیت الله منتظری نه خمینی است که بگوییم از احکام اسلامی در جهت مقاصد سیاسی سوءاستفاده می کرده و نه مراجع حال حاضر مستقر در حوزه علمیه قم است که بپنداریم قصد تحکیم پایه های حکومت را داشته و نه می توان از اساس منکر اعلمیت او در فقاهت شد. منتظری یک روحانی منتقد حکومت بوده ، با این حال حکمی که درباره انسانِ غیر همسو با عقیده خود می دهد ، از چنان گستردگی و وسعتی برخوردار است که میتوان هرگونه مخالفت و انتقاد دینی و هرگونه تحرک و جستجوی فکری و هرگونه اندیشه مغایر با سیستم حاکم را با آن گرفتار کرد.
آیا آیت الله منتظری که مورد علاقه برخی از گروه های سیاسی معتقد به تفسیرهای رحمانی از اسلام است، آگاه و مسلط به حدیث و سنت و قران نبود و آیا فهم و استنباط عقلی ایشان از مجموعه قوانین شریعت، آنچنان نبود که حکمی چنین ضد بشری بر علیه انسانی که در چهارچوب انگاره های ذهنی او زندگی نمیکند صادر میکند؟ در ادامه حکم نجاست کافر( مسئله 106) از رساله ایشان می خوانیم«... بنا بر احتیاط واجب باید حکم به نجاست او [کافر] بشود.» شوربختانه باید گفت که آیت الله منتظری و دیگر آیت الله نظیر ایشان که مخالف جمهوری اسلامی بودند و هستند و تبدیل به " برند"های اسلام رحمانی گشته اند، - باوجود اختلاف نظر احتمالی با حکومت در تعیین مصادیق- هرگز مخالف مفاهیم دینی " ارتداد، سب النبی ، مهدورالدم،نجس شمردن انسانها و تفکیک عالم به حق و باطل نبودند و نیستند.
3] در آیه 29 سوره توبه که به آیه قتال یا سیف مشهور است ، آمده: « با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا و نه به روز جزا ایمان دارند و نه آن چه را خدا و رسولش تحریم کرده اند، حرام می شمارند و نه آیین حق را می پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند.»
آیه 5 همین سوره میگوید:« وقتی ماه های حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید ومحاصره کنید و در هر کمین گاه بر سر راه آنها بنشینید، هرگاه توبه کنند و نماز برپا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید....»
و همچنین درسوره نساء آیه 24 میتوان نمونه یی دیگرازخشونت موجود در اسلام را مشاهده کرد:« نکاح زنان شوهر دار بر شما حرام است مگر آنان که (در جنگها و با حکم خدا) متصرف شده اید.»
در احادیث و روایات بسیاری به نقل از پیامبر اسلام و امامان شیعه آمده است که دشمن اهل بیت دشمن پیامبر و دشمن پیامبر دشمن خداست. در خصوص حکم ارتداد شاهین نجفی، به کرات در خبرگزاری ها و رسانه های جمهوری اسلامی گفته شد که طبق بسیاری از آیات و روایات اسلامی کسی که به ائمه و امامان توهین کند" حرامزاده" است و باید در نطفه اش شک کرد.
«ای علی هر که مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست دارد پس خدا را بر حلال زادگی خود سپاس گوید، زیرا ما را دوست ندارد مگر حلال زاده و ما را دشمن ندارد مگر حرام زاده .»
دهها حدیث و روایت و آیه نظیر موارد بالا را در منابع دینی میتوان یافت و در رفتار و اعمال مومنین – فارغ از وابستگی شان به حکومت- مشاهده کرد. طرح این نکته از سوی جعل کنندگان اسلام رحمانی که باید با نگاه تاریخی و با توجه به محدوده زمانی و مکانی نزول این احادیث و روایات، آنها را مورد توجه قرار داد، از پایه بی اساس ومنتفی است. زیرا با یکی از مهمترین خصوصیاتی که اسلام مدعی آن است، یعنی با فراتاریخی و جهانشمول بودن آن درتضاد است. و اصرار بر آن میتواند گوینده را به تلاش برای تضعیف دین و جامعیت قران و احادیث متهم کند. حتی تلاش برای نشان دادن خدشه در سندیت این احادیث ، صورت مسئله را تغییر نمیدهد. زیرا حتی با نشان دادن بی اعتباری هر کدام از این روایات و احادیث – که مدافعان سر سخت و منابع معتبری دال بر صحیح بودن آنها وجود دارد-، نمونه مشابه آن از جایی دیگر بیرون خواهد زد. وضمن آنکه در کنار این احادیث و روایات، نص صریح قرآن که در صحیح بودن آن نمی توان شبهه وارد کرد، هرگونه تلاش برای تضعیف خط مشی اسلام در برخورد با مخالفان و منتقدان خود را، نقش بر آب می کند.
هیچ تشکیکی در قطعی بودن برخی از این احادیث،وهیچ تاویل و تفسیری از آنها، آنقدر قوی و تاثیر گذار نیست که بتوان در مجموع اسلام را مبری از خشونت ورزی بر علیه مخالفین اش دانست و جمهوری اسلامی را متهم به " سوء استفاده و تاویل نادرست از احکام اسلامی " کرد.
4] جمهوری اسلامی از همه ارکان ایدئولوژیک خود برای نقض مداوم و سیستماتیک حقوق بشر استفاده می کند، اما مخالفت سیاسی با جمهوری اسلامی لزوما به معنای مخالفت با همه ارکان ایدئولوژیک آن نیست. مخالفت سیاسی بنیادین و موثر با جمهوری اسلامی ناگزیرا باید با مخالفت با ایدئولوژی، درون مایه های عقیدتی و ریشه های نظری جمهوری اسلامی همراه باشد. این در حالیست که مخالفان صرفا سیاسی جمهوری اسلامی به دلیل رویکرد غالب در این نوع مبارزه که معطوف به کسب قدرت سیاسی و جلب آراء و نظر اکثریت و همراهی با عقاید عمومی است، عمدتا با احتیاط با مسائل و مفاهیمی که در زمره باورهای عمومی اند، رفتار میکند. این گروه ها بنا بر طبیعت مبارزه سیاسی ، صرفا به دنبال تایید خود از سوی مردم اند و از این رو خود، باورها و عقاید عمومی را تایید می کنند. به همین دلیل است که به صورت مدام از زبان این گروه ها مدح و ثنای مردم را می شنویم و برخلاف برخی واقعیات تلخ موجود و برخی خصوصیات نامطلوب در فرهنگ عمومی که مردم را ابزار دست استبداد برای پیشبرد اهداف خود کرده است، یکدم از دهان گروه های سیاسی ، تعابیری مثل مردم صبور ، قهرمان، هوشیار، آگاه و ... نمی افتد. در این چهارچوب، هر آنچه توسط حاکمیت، ساخته و پرداخته و تحویل مردم داده می شود و تبدیل به بخشی از باورها و عقاید عمومی می شود، توسط این گروه ها به نام باورهای جامعه مورد پذیرش قرار میگیرد . گروههای سیاسی که اینچنین ، محافظه کار به دنبال تغییرات گسترده اند،! در زمین حکومت بازی میکنند. در این نوع مبارزه سیاسی، مردم با ابزار های سیاسی مانند رای دادن و ... ممکن است چیزکی را تغییر دهند! اما خود هرگز تغییر نخواهند کرد. در صورتی که قبل از آنکه مردم توان تغییر را به دست آورند،باید پتک تغییر بر پیکره خود آنها بخورد. در بدو امر، اقبال گسترده توده های مردم – که باید سمت و سوی اقبال آنها به مسایل سیاسی را متاثر از گفتمان های غالب که توسط حاکمیت عرضه میشود دانست - چندان اهمیتی ندارد. این سخن به معنی نادیده انگاشتن نقش جامعه در ایجاد تغییرات نیست، بلکه به معنی تلاش برای بالا بردن ظرفیت های جامعه ، برای پذیرفتن نقش بیشتر درمسیر ایجاد تغییرات گسترده تر، از طریق غلبه گفتمان آلترناتیو بر گفتمان رسمی است . در این چهارچوب ، همه آن باورها و عناصر فرهنگی که که ابزار تولید استبداد و بسط سلطه حکومت هستند، سزاوار نقد شمرده می شود. از رسوم عرفی گرفته تا آئین های مذهبی، از حجاب گرفته تا عاشورا،... .در مواجه با این باورها ، مهم نیست که محبوبیت عمومی آنها چه اندازه است، مهم این است که مشخص شود این باورها تا چه مقدار به ادامه وضعیت استبدادی موجود کمک می کند. شکستن این ساختارها و جابجایی مرزهای آن به تغییر زمین بازی سیاست ورزی می انجامد. در غیر اینصورت- با حفظ ساختارهای فکری و فرهنگی - و تغییر بازیگران سیاسی ، باز شاهد باز تولید استبداد و خود کامگی خواهیم بود. رفتار شناسی استبداد حاکم نیازمند بررسی زمینه های ایجاد و بروز آنست. بی سبب نیست که استبداد جمهوری اسلامی، استبداد دینی نامیده میشود.فروکاستن استبداد موجود به رفتارهای ناشی از اقتضائات قدرت، و نادیده انگاشتن بسترهای دینی که حتی در نبود اقتدار سیاسی هم توان باز تولید خشونت و استبداد در مناسبات انسانی را داراست، راه به هیچ دهی نخواهد برد. گروههای سیاسی که که نگران از دست دادن اقبال توده های مردم- فارغ از اینکه ماهیت مردم متاثر از چیست؟- هستند و برد و باخت سیاسی خود را معطوف به خرده نارضایتی های معیشتی و اجتماعی کرده اند- بدون آنکه این نارضایتیها را تعمیق ببخشند- و در پروژه های سیاسی ، ائتلاف و مذاکره و کسب کرسی را حق طبیعی خود میدانند، نهایتا به یک " 9 دی" که نتیجه استفاده هوشمندانه حکومت از باورها و عواطف مقدس " عاشورایی" ست ، می بازند.
مبارزه با جمهوری اسلامی صرفا مبارزه با احمدی نژاد و مصلحی و جلیلی و لاریجانی و نقد مواضع آنها نیست. بلکه مبارزه با مصباح یزدی و جوادی آملی و مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی ست. بسترهای عقیدتی و نظری حکوکت دینی را امثال این افراد نمایندگی می کنند. مبارزه با استبداد دینی در گرو نقد حوزه، فقاهت، مهدویت و نظایر این مفاهیم است. این مفاهیم، قبل از آنکه عقاید مردم باشد، باورها و ابزار حاکمیت است که تحویل مردم داده می شود و سپس برای صیانت و محافظت از آن، مردم ، مصادره به مطلوب می شود. در این بین ، نمیشود و نباید از قاعده احترام به باورهای عمومی تبعیت کرد. آنچه ملاک عمل است،تعلق این مفاهیم به مردم نیست، بلکه درستی و نادرستی و مطلوبیت و عدم مطلوبیت این باورهاست.
5] اینکه محتوای ترانه شاهین نجفی چیست و اینکه آیا طی این ترانه توهینی به باوری یا مقدساتی صورت گرفته است یا نه، دیگر موضوعیت ندارد. حتی به صرف توهین، اکنون با حکم ضد انسانی و تروریستی قتل مواجهیم که نمیتوان با هیچ منطق سلیمی آن را توجیه کرد. مسئله ارتداد فقط مربوط و محدود به شاهین نجفی نیست. هر حرکت دیگری که در جهت نقد ساختارهای مذهبی و سیاسی حکومت دینی انجام گیرد، میتواند با ابزار ارتداد و تحریک احساسات و تعصبات مذهبی، سرکوب و سانسور شود. آن وقت دیگر تفاوت نخواهد کرد که فعال سیاسی و مدنی ساکن ایران باشی ، یا مخالف تبعیدی در آلمان!
بر همه گروه های سیاسی و فکری مخالف حکومت دینی فرض است که حفظ جان و حیثیت انسان ها را – فارغ از هر گرایش فکری - بر هر مصلحت سیاسی و گروهی ارجح بدانند. تهدید جانی شاهین نجفی تهدید همه مخالفان جمهوری اسلامی است. در پروسه تضعیف حکومت دینی و ایجاد تغییرات بنیادین اجتماعی ، ما ناگزیر به نقد مقدسات هستیم. با این وصف معلوم نیست مرتد بعدی چه کسی خواهد بود؟ جمهوری اسلامی با صدور احکام ارتداد و قتل مخالفین و وادار ساختن آنها به روی آوردن به زندگی مخفی و تحت حفاظت پلیس، در واقع زندان های خود را به قلب اروپا آورده است.در این شرایط ، غیرعادی نخواهد بود اگر شاهد خودسانسوری نویسندگان و متفکران و فعالان سیاسی ایرانی حتی در کشورهای آزاد دنیا باشیم.
باید به صورت جدی ، اجماعی فراگیر و بین المللی بر علیه چنین احکام ضد بشری تشکیل داد. باید افکار عمومی دنیا را نسبت به وقوع چنین اعمالی آگاه کرد. باید جمهوری اسلامی را در مجامع بین المللی به چالش کشید و وادار به پاسخگویی کرد. آنها که رسانه دارند و صاحب قلم اند. آن ها که موقعیت های اجتماعی دارند. آنها که به قوانین حقوقی دنیا آشنایند و بالاخره آنها که دغدغه حقوق بشردارند ، باید ابتکار عمل را به دست گیرند و گفتمانی موثر را بر علیه سرکوب فیزیکی و اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی بر علیه مخالفین خود، ایجاد وهدایت کنند.
مهران جنگلی مقدم
mehranjm1357@gmail.com
هرچند در برابر این پرسش، نزد هر کس و گروهی پاسخی به اجمال وجود دارد، اما پاسخ دقیق و الزام آور به این سوال ها نیازمند بررسی و ارزیابی همه جانبه درباره محتوای اسلام و تطبیق آن با محتوای جمهوری اسلامی ست. با این حال اگر بخواهیم نمونه ترانه شاهین نجفی و احکام ارتداد صادر شده بر علیه او را به عنوان مصداقی بارز از عملکرد ضدانسانی حکومت مورد بررسی قرار دهیم، نکات قابل توجهی در خصوص تعیین ماهیت جمهوری اسلامی به لحاظ اسلامی بودن یا نبون و همچنین حکم ارتداد صادر شده، به دست می آید:
1] لطف الله صافی گلپایگانی، ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی، جعفر سبحانی، مسلم ملکوتی و محمد علوی گرگانی ، شش تن از مراجع تقلید شیعه اند. صدور فتوا و احکام اسلامی نظیر ارتداد و فرمان قتل، مقدمات و اصول خاصی دارد و بدون شک این مراجع تقلید در این باره مقید به این اصول و مقدمات بوده اند و نمی توان مدعی بود که این افراد که به عنوان علمای تشیع شناخته می شوند، نا آشنا به اسلام بوده اند و ذیل مقوله " سوء استفاده ازاحکام اسلامی و مخدوش کردن چهره اسلام و تثبیت پایه های سیاسی قدرت" اقدام به صدور احکام و فتاوایی که آشکارکننده وجوه تروریستی و خشن اسلام است، نموده اند – هر چند در پستوی ذهن این مراجع و در نتیجه عمل آنها آثاری از تثبیت پایه های مذهبی و سیاسی قدرت حاکم هم دیده می شود.- اما صحیح اینست که بدانیم در شرایطِ غیر از حاکمیت حکومت دینی و نیز در شرایطی که چنین اقداماتی ، چهره بین المللی حکومت را دچار آسیب میکند، باز این احکام و فتاوا موضوعیت و کارکرد خود را خواهد داشت. مانند نمونه نویسنده آذربایجانی و سلمان رشدی که در هر دو مورد مصالح دینی و فقهی و ضرورت صیانت از مقدسات ، بر مصلحت های سیاسی چربید . چند سال قبل، فاضل لنکرانی فتوای ارتداد و مهدورالدم بودن نویسنده آذربایجانی را صادر کرد و بالاخره این حکم، مدتی پیش به اجرا درآمد و نویسنده آذری به قتل رسید. در صورت قائل بودن به تفاسیر رحمانی از اسلام و نادرست بودن تفاسیری که ارتداد و قتل منتقدین و مخالفین را روا میدارد، باید اعلمیت و احاطه فاضل لنکرانی را بر علوم اسلامی و آگاهی او بر ضرورت رعایت مصلحت های دینی را، انکار کرد.- تصور نمی شود در مدعیان اسلام رحمانی توانایی چنین هنجار شکنی وجود داشته باشد.- و همچنین مسئله صدور فتوای قتل سلمان رشدی و بسیاری قتل های سیاسی و عقیدتی دیگر که به فتوای خمینی انجام میگرفته است. مسئله اسلام رحمانی بیشتر از آنکه پشتوانه دینی داشته باشد ، از مصلحت های سیاسی ناشی شده است. احکام اسلامی و آنچه در قران و حدیث و سنت آمده است، چندان دست مفسر را برای تفسیرهای رحمانی باز نمیگذارد و جزمیت و قاطعیتِ احکام مبتنی بر طرد و سرکوب مخالفان در اسلام، آنچنان است که برداشت های تاویل گونه را برنمی تابد.
2] حکم مشهوری – که در هر رساله و توضیح المسایلی پیدا می شود - وجود دارد مبنی بر نجاست کافر. در رساله "آیت الله منتظری" – مسئله 106- در باره کافر چنین آمده است:« کافر یعنی کسی که خدا را انکار کرده یا به او شرک بورزد یا پیامبری خاتم پیامبران محمد (ص) یا معاد را انکار نماید....» آیت الله منتظری نه خمینی است که بگوییم از احکام اسلامی در جهت مقاصد سیاسی سوءاستفاده می کرده و نه مراجع حال حاضر مستقر در حوزه علمیه قم است که بپنداریم قصد تحکیم پایه های حکومت را داشته و نه می توان از اساس منکر اعلمیت او در فقاهت شد. منتظری یک روحانی منتقد حکومت بوده ، با این حال حکمی که درباره انسانِ غیر همسو با عقیده خود می دهد ، از چنان گستردگی و وسعتی برخوردار است که میتوان هرگونه مخالفت و انتقاد دینی و هرگونه تحرک و جستجوی فکری و هرگونه اندیشه مغایر با سیستم حاکم را با آن گرفتار کرد.
آیا آیت الله منتظری که مورد علاقه برخی از گروه های سیاسی معتقد به تفسیرهای رحمانی از اسلام است، آگاه و مسلط به حدیث و سنت و قران نبود و آیا فهم و استنباط عقلی ایشان از مجموعه قوانین شریعت، آنچنان نبود که حکمی چنین ضد بشری بر علیه انسانی که در چهارچوب انگاره های ذهنی او زندگی نمیکند صادر میکند؟ در ادامه حکم نجاست کافر( مسئله 106) از رساله ایشان می خوانیم«... بنا بر احتیاط واجب باید حکم به نجاست او [کافر] بشود.» شوربختانه باید گفت که آیت الله منتظری و دیگر آیت الله نظیر ایشان که مخالف جمهوری اسلامی بودند و هستند و تبدیل به " برند"های اسلام رحمانی گشته اند، - باوجود اختلاف نظر احتمالی با حکومت در تعیین مصادیق- هرگز مخالف مفاهیم دینی " ارتداد، سب النبی ، مهدورالدم،نجس شمردن انسانها و تفکیک عالم به حق و باطل نبودند و نیستند.
3] در آیه 29 سوره توبه که به آیه قتال یا سیف مشهور است ، آمده: « با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا و نه به روز جزا ایمان دارند و نه آن چه را خدا و رسولش تحریم کرده اند، حرام می شمارند و نه آیین حق را می پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند.»
آیه 5 همین سوره میگوید:« وقتی ماه های حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید ومحاصره کنید و در هر کمین گاه بر سر راه آنها بنشینید، هرگاه توبه کنند و نماز برپا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید....»
و همچنین درسوره نساء آیه 24 میتوان نمونه یی دیگرازخشونت موجود در اسلام را مشاهده کرد:« نکاح زنان شوهر دار بر شما حرام است مگر آنان که (در جنگها و با حکم خدا) متصرف شده اید.»
در احادیث و روایات بسیاری به نقل از پیامبر اسلام و امامان شیعه آمده است که دشمن اهل بیت دشمن پیامبر و دشمن پیامبر دشمن خداست. در خصوص حکم ارتداد شاهین نجفی، به کرات در خبرگزاری ها و رسانه های جمهوری اسلامی گفته شد که طبق بسیاری از آیات و روایات اسلامی کسی که به ائمه و امامان توهین کند" حرامزاده" است و باید در نطفه اش شک کرد.
«ای علی هر که مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست دارد پس خدا را بر حلال زادگی خود سپاس گوید، زیرا ما را دوست ندارد مگر حلال زاده و ما را دشمن ندارد مگر حرام زاده .»
دهها حدیث و روایت و آیه نظیر موارد بالا را در منابع دینی میتوان یافت و در رفتار و اعمال مومنین – فارغ از وابستگی شان به حکومت- مشاهده کرد. طرح این نکته از سوی جعل کنندگان اسلام رحمانی که باید با نگاه تاریخی و با توجه به محدوده زمانی و مکانی نزول این احادیث و روایات، آنها را مورد توجه قرار داد، از پایه بی اساس ومنتفی است. زیرا با یکی از مهمترین خصوصیاتی که اسلام مدعی آن است، یعنی با فراتاریخی و جهانشمول بودن آن درتضاد است. و اصرار بر آن میتواند گوینده را به تلاش برای تضعیف دین و جامعیت قران و احادیث متهم کند. حتی تلاش برای نشان دادن خدشه در سندیت این احادیث ، صورت مسئله را تغییر نمیدهد. زیرا حتی با نشان دادن بی اعتباری هر کدام از این روایات و احادیث – که مدافعان سر سخت و منابع معتبری دال بر صحیح بودن آنها وجود دارد-، نمونه مشابه آن از جایی دیگر بیرون خواهد زد. وضمن آنکه در کنار این احادیث و روایات، نص صریح قرآن که در صحیح بودن آن نمی توان شبهه وارد کرد، هرگونه تلاش برای تضعیف خط مشی اسلام در برخورد با مخالفان و منتقدان خود را، نقش بر آب می کند.
هیچ تشکیکی در قطعی بودن برخی از این احادیث،وهیچ تاویل و تفسیری از آنها، آنقدر قوی و تاثیر گذار نیست که بتوان در مجموع اسلام را مبری از خشونت ورزی بر علیه مخالفین اش دانست و جمهوری اسلامی را متهم به " سوء استفاده و تاویل نادرست از احکام اسلامی " کرد.
4] جمهوری اسلامی از همه ارکان ایدئولوژیک خود برای نقض مداوم و سیستماتیک حقوق بشر استفاده می کند، اما مخالفت سیاسی با جمهوری اسلامی لزوما به معنای مخالفت با همه ارکان ایدئولوژیک آن نیست. مخالفت سیاسی بنیادین و موثر با جمهوری اسلامی ناگزیرا باید با مخالفت با ایدئولوژی، درون مایه های عقیدتی و ریشه های نظری جمهوری اسلامی همراه باشد. این در حالیست که مخالفان صرفا سیاسی جمهوری اسلامی به دلیل رویکرد غالب در این نوع مبارزه که معطوف به کسب قدرت سیاسی و جلب آراء و نظر اکثریت و همراهی با عقاید عمومی است، عمدتا با احتیاط با مسائل و مفاهیمی که در زمره باورهای عمومی اند، رفتار میکند. این گروه ها بنا بر طبیعت مبارزه سیاسی ، صرفا به دنبال تایید خود از سوی مردم اند و از این رو خود، باورها و عقاید عمومی را تایید می کنند. به همین دلیل است که به صورت مدام از زبان این گروه ها مدح و ثنای مردم را می شنویم و برخلاف برخی واقعیات تلخ موجود و برخی خصوصیات نامطلوب در فرهنگ عمومی که مردم را ابزار دست استبداد برای پیشبرد اهداف خود کرده است، یکدم از دهان گروه های سیاسی ، تعابیری مثل مردم صبور ، قهرمان، هوشیار، آگاه و ... نمی افتد. در این چهارچوب، هر آنچه توسط حاکمیت، ساخته و پرداخته و تحویل مردم داده می شود و تبدیل به بخشی از باورها و عقاید عمومی می شود، توسط این گروه ها به نام باورهای جامعه مورد پذیرش قرار میگیرد . گروههای سیاسی که اینچنین ، محافظه کار به دنبال تغییرات گسترده اند،! در زمین حکومت بازی میکنند. در این نوع مبارزه سیاسی، مردم با ابزار های سیاسی مانند رای دادن و ... ممکن است چیزکی را تغییر دهند! اما خود هرگز تغییر نخواهند کرد. در صورتی که قبل از آنکه مردم توان تغییر را به دست آورند،باید پتک تغییر بر پیکره خود آنها بخورد. در بدو امر، اقبال گسترده توده های مردم – که باید سمت و سوی اقبال آنها به مسایل سیاسی را متاثر از گفتمان های غالب که توسط حاکمیت عرضه میشود دانست - چندان اهمیتی ندارد. این سخن به معنی نادیده انگاشتن نقش جامعه در ایجاد تغییرات نیست، بلکه به معنی تلاش برای بالا بردن ظرفیت های جامعه ، برای پذیرفتن نقش بیشتر درمسیر ایجاد تغییرات گسترده تر، از طریق غلبه گفتمان آلترناتیو بر گفتمان رسمی است . در این چهارچوب ، همه آن باورها و عناصر فرهنگی که که ابزار تولید استبداد و بسط سلطه حکومت هستند، سزاوار نقد شمرده می شود. از رسوم عرفی گرفته تا آئین های مذهبی، از حجاب گرفته تا عاشورا،... .در مواجه با این باورها ، مهم نیست که محبوبیت عمومی آنها چه اندازه است، مهم این است که مشخص شود این باورها تا چه مقدار به ادامه وضعیت استبدادی موجود کمک می کند. شکستن این ساختارها و جابجایی مرزهای آن به تغییر زمین بازی سیاست ورزی می انجامد. در غیر اینصورت- با حفظ ساختارهای فکری و فرهنگی - و تغییر بازیگران سیاسی ، باز شاهد باز تولید استبداد و خود کامگی خواهیم بود. رفتار شناسی استبداد حاکم نیازمند بررسی زمینه های ایجاد و بروز آنست. بی سبب نیست که استبداد جمهوری اسلامی، استبداد دینی نامیده میشود.فروکاستن استبداد موجود به رفتارهای ناشی از اقتضائات قدرت، و نادیده انگاشتن بسترهای دینی که حتی در نبود اقتدار سیاسی هم توان باز تولید خشونت و استبداد در مناسبات انسانی را داراست، راه به هیچ دهی نخواهد برد. گروههای سیاسی که که نگران از دست دادن اقبال توده های مردم- فارغ از اینکه ماهیت مردم متاثر از چیست؟- هستند و برد و باخت سیاسی خود را معطوف به خرده نارضایتی های معیشتی و اجتماعی کرده اند- بدون آنکه این نارضایتیها را تعمیق ببخشند- و در پروژه های سیاسی ، ائتلاف و مذاکره و کسب کرسی را حق طبیعی خود میدانند، نهایتا به یک " 9 دی" که نتیجه استفاده هوشمندانه حکومت از باورها و عواطف مقدس " عاشورایی" ست ، می بازند.
مبارزه با جمهوری اسلامی صرفا مبارزه با احمدی نژاد و مصلحی و جلیلی و لاریجانی و نقد مواضع آنها نیست. بلکه مبارزه با مصباح یزدی و جوادی آملی و مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی ست. بسترهای عقیدتی و نظری حکوکت دینی را امثال این افراد نمایندگی می کنند. مبارزه با استبداد دینی در گرو نقد حوزه، فقاهت، مهدویت و نظایر این مفاهیم است. این مفاهیم، قبل از آنکه عقاید مردم باشد، باورها و ابزار حاکمیت است که تحویل مردم داده می شود و سپس برای صیانت و محافظت از آن، مردم ، مصادره به مطلوب می شود. در این بین ، نمیشود و نباید از قاعده احترام به باورهای عمومی تبعیت کرد. آنچه ملاک عمل است،تعلق این مفاهیم به مردم نیست، بلکه درستی و نادرستی و مطلوبیت و عدم مطلوبیت این باورهاست.
5] اینکه محتوای ترانه شاهین نجفی چیست و اینکه آیا طی این ترانه توهینی به باوری یا مقدساتی صورت گرفته است یا نه، دیگر موضوعیت ندارد. حتی به صرف توهین، اکنون با حکم ضد انسانی و تروریستی قتل مواجهیم که نمیتوان با هیچ منطق سلیمی آن را توجیه کرد. مسئله ارتداد فقط مربوط و محدود به شاهین نجفی نیست. هر حرکت دیگری که در جهت نقد ساختارهای مذهبی و سیاسی حکومت دینی انجام گیرد، میتواند با ابزار ارتداد و تحریک احساسات و تعصبات مذهبی، سرکوب و سانسور شود. آن وقت دیگر تفاوت نخواهد کرد که فعال سیاسی و مدنی ساکن ایران باشی ، یا مخالف تبعیدی در آلمان!
بر همه گروه های سیاسی و فکری مخالف حکومت دینی فرض است که حفظ جان و حیثیت انسان ها را – فارغ از هر گرایش فکری - بر هر مصلحت سیاسی و گروهی ارجح بدانند. تهدید جانی شاهین نجفی تهدید همه مخالفان جمهوری اسلامی است. در پروسه تضعیف حکومت دینی و ایجاد تغییرات بنیادین اجتماعی ، ما ناگزیر به نقد مقدسات هستیم. با این وصف معلوم نیست مرتد بعدی چه کسی خواهد بود؟ جمهوری اسلامی با صدور احکام ارتداد و قتل مخالفین و وادار ساختن آنها به روی آوردن به زندگی مخفی و تحت حفاظت پلیس، در واقع زندان های خود را به قلب اروپا آورده است.در این شرایط ، غیرعادی نخواهد بود اگر شاهد خودسانسوری نویسندگان و متفکران و فعالان سیاسی ایرانی حتی در کشورهای آزاد دنیا باشیم.
باید به صورت جدی ، اجماعی فراگیر و بین المللی بر علیه چنین احکام ضد بشری تشکیل داد. باید افکار عمومی دنیا را نسبت به وقوع چنین اعمالی آگاه کرد. باید جمهوری اسلامی را در مجامع بین المللی به چالش کشید و وادار به پاسخگویی کرد. آنها که رسانه دارند و صاحب قلم اند. آن ها که موقعیت های اجتماعی دارند. آنها که به قوانین حقوقی دنیا آشنایند و بالاخره آنها که دغدغه حقوق بشردارند ، باید ابتکار عمل را به دست گیرند و گفتمانی موثر را بر علیه سرکوب فیزیکی و اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی بر علیه مخالفین خود، ایجاد وهدایت کنند.
مهران جنگلی مقدم
mehranjm1357@gmail.com
اخبار روز:
گشایش نهمین دوره قانونگذاری در جمهوری اسلامی ـ به خواست خداوند حکیم و
قدیر ـ پیام پرقدرتی است که ملّت ایران، جهان معاصر را با آن مخاطب میسازد
و حقایق ماندگاری را در حافظه افکار عمومی ملتها ثبت میکند. پیروزی عزم
ملی بر حجم انبوه دشمنیها، ساخت استوار و مستحکمِ نظام برخاسته از انقلاب
اسلامی، نقش یگانه و بیبدیل ایمان و بصیرت در شکلدهی به مسیر زندگی و
سرنوشت یک ملت و آنگاه، تصویر راستین از ملتی که برای نخستین بار،
مردمسالاری اسلامی را نه با زبان که با مجاهدت دشوار خود به میدان آورده و
دعویِ انزوای دین از زندگی اجتماعی را باطل ساخته، از جمله این حقائق
اثرگذار و ماندگار است.
موفقیِّت ملّت ایران در فرستادن این پیام روشنگر و پرمغز به افکار عمومی جهان، لطف دیگری است از سوی خدای توانا و مهربان که در طول این مسیر پرچالش، همواره یاری و رهنمائی خود را مبذول داشته و هرگز این ملت مومن و مجاهد را تنها نگذاشته است. با همه وجود، خدای عزّوجلّ را سپاس میگویم و پیشانی سپاس و ستایش بر درگاه عظمت او میسایم.
همچنین واجب میدانم که با دلی سرشار از تکریم و قدرشناسی، به ملّت بزرگ و تاریخسازِ ایران درود فرستم و حضورِ بهنگام آنان را در عرصه این آزمون که مانند همیشه، نمایشگر بصیرت و اعتماد به نفس و شناختِ درستِ زمانه بود، سپاس گویم.
و نیز وظیفه خویش میدانم که از مسئولان و دستاندرکاران برگزاری انتخابات در وزارت کشور و شورای محترم نگهبان و از دستگاههای کمک کننده بویژه رسانه ملّی و مأموران نظم و امنیت و جریانها و شخصیتهای دینی و سیاسی که هر یک به سهم خود در برپائی این حماسه همگانی نقش آفریدند، قدردانی و تشکر کنم.
همچنین لازم است از عموم نمایندگان مجلس هشتم و رئیس و هیات رئیسه محترم آن، بخاطر خدماتی که در دوره مسئولیت خویش بر آن توفیق یافتند، صمیمانه تشکر کنم.
اکنون در طلیعه مجلس نهم، اصلیترین توصیه اینجانب به نمایندگان محترم آن است که در جایگاه خطیری که با رأی مردم به دست آوردهاند، تنها به مسئولیت الهی و اَدای وظیفه سنگین نمایندگی از ملّت بیندیشند و انگیزهها و حُب و بُغضهای شخصی و گروهی و طائفی و محلی را در قانونگذاری که مهمترین وظیفه مجلس شورای اسلامی است و نیز در نظارت بر اجرای قانون و البته نیز در موضعگیریهائی که فضای کشور را تحت تأثیر قرار میدهد، دخالت ندهند. در صدر این همه، قانون قرار دارد. قانون باید کارآمد، روزآمد، شفاف، معطوف به نیازهای عمومی و تأمینکننده منافع ملی باشد. در دهه پیشرفت و عدالت، همه قوانین باید به تحقق این دو شاخص عمومی کمک کند و با نگاه بلندمدت، گسترهئی هرچه طولانیتر و پهناورتر داشته باشد. اولویتهای کشور باید احصاء شود و جایگاه شایسته را در اهتمام به قانونگذاری بیابد.
مجلس شورای اسلامی یک رکن اساسی کشور و نظام اسلامی است؛ همه آنچه در نظام اسلامی برجسته و شاخص است باید در مجلس تبلوُر و انعکاس یابد؛ ایمان، شجاعت، پیشگامی، ایستادگی بر مبانی نظام، ایستادگی در برابر دشمنان، روزآمدی و نوآوری، وحدت و انسجام ملی، کار و تلاش فداکارانه، به میدان آوردن همه ظرفیت فردی و جمعی، نشانههائی است که میتوان یک مجلس موفق را با آن شناسائی کرد.
همکاری حقیقی و صمیمی با قوای دیگر و پرهیز از چالشهای ناموجّه نیز یک شاخص مهم دیگر و دارای سهمی تعیینکننده در اتحاد ملّی است، که دلسوزان کشور همواره بر آن پای فشرده و منافع عمومی و وجاهت چهره ملّت ایران در چشم جهانیان را در گرو آن دانستهاند. این توصیه عیناً به دیگر قوای کشور و همه اشخاص و نهادهای مسئول نیز متوجه است. همه باید قانون را فصلالخطاب بدانند.
این جانب در دورههای گذشته مجلس توصیههائی را به عرض نمایندگان محترم رسانده و ادای وظیفه الهی را که مسئولیت آنان در این دنیای زودگذر و در پیشگاه عدل بیاغماض خداوند در نشأه آخرت است، یادآور شدهام. اینک نیز شما نمایندگان محترم را به آن عرایض مخلصانه ارجاع میدهم.
در پایان با سلام و تحیات بر پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله و دیگر پیامبران و بر امامان معصوم علیهمالسلام و بر حضرت ولیالله اعظم روحی فداه، و نیز با درود بر ارواح طیبه شهیدان و روح مطهر امام شهیدان، سخن را به انجام میرسانم و توفیق و هدایت و یاری خداوند را برای همه شما مسألت میکنم.
والسلام علیکم و رحمهالله
سیدعلی خامنهای
۷/خرداد/۱٣۹۱»
موفقیِّت ملّت ایران در فرستادن این پیام روشنگر و پرمغز به افکار عمومی جهان، لطف دیگری است از سوی خدای توانا و مهربان که در طول این مسیر پرچالش، همواره یاری و رهنمائی خود را مبذول داشته و هرگز این ملت مومن و مجاهد را تنها نگذاشته است. با همه وجود، خدای عزّوجلّ را سپاس میگویم و پیشانی سپاس و ستایش بر درگاه عظمت او میسایم.
همچنین واجب میدانم که با دلی سرشار از تکریم و قدرشناسی، به ملّت بزرگ و تاریخسازِ ایران درود فرستم و حضورِ بهنگام آنان را در عرصه این آزمون که مانند همیشه، نمایشگر بصیرت و اعتماد به نفس و شناختِ درستِ زمانه بود، سپاس گویم.
و نیز وظیفه خویش میدانم که از مسئولان و دستاندرکاران برگزاری انتخابات در وزارت کشور و شورای محترم نگهبان و از دستگاههای کمک کننده بویژه رسانه ملّی و مأموران نظم و امنیت و جریانها و شخصیتهای دینی و سیاسی که هر یک به سهم خود در برپائی این حماسه همگانی نقش آفریدند، قدردانی و تشکر کنم.
همچنین لازم است از عموم نمایندگان مجلس هشتم و رئیس و هیات رئیسه محترم آن، بخاطر خدماتی که در دوره مسئولیت خویش بر آن توفیق یافتند، صمیمانه تشکر کنم.
اکنون در طلیعه مجلس نهم، اصلیترین توصیه اینجانب به نمایندگان محترم آن است که در جایگاه خطیری که با رأی مردم به دست آوردهاند، تنها به مسئولیت الهی و اَدای وظیفه سنگین نمایندگی از ملّت بیندیشند و انگیزهها و حُب و بُغضهای شخصی و گروهی و طائفی و محلی را در قانونگذاری که مهمترین وظیفه مجلس شورای اسلامی است و نیز در نظارت بر اجرای قانون و البته نیز در موضعگیریهائی که فضای کشور را تحت تأثیر قرار میدهد، دخالت ندهند. در صدر این همه، قانون قرار دارد. قانون باید کارآمد، روزآمد، شفاف، معطوف به نیازهای عمومی و تأمینکننده منافع ملی باشد. در دهه پیشرفت و عدالت، همه قوانین باید به تحقق این دو شاخص عمومی کمک کند و با نگاه بلندمدت، گسترهئی هرچه طولانیتر و پهناورتر داشته باشد. اولویتهای کشور باید احصاء شود و جایگاه شایسته را در اهتمام به قانونگذاری بیابد.
مجلس شورای اسلامی یک رکن اساسی کشور و نظام اسلامی است؛ همه آنچه در نظام اسلامی برجسته و شاخص است باید در مجلس تبلوُر و انعکاس یابد؛ ایمان، شجاعت، پیشگامی، ایستادگی بر مبانی نظام، ایستادگی در برابر دشمنان، روزآمدی و نوآوری، وحدت و انسجام ملی، کار و تلاش فداکارانه، به میدان آوردن همه ظرفیت فردی و جمعی، نشانههائی است که میتوان یک مجلس موفق را با آن شناسائی کرد.
همکاری حقیقی و صمیمی با قوای دیگر و پرهیز از چالشهای ناموجّه نیز یک شاخص مهم دیگر و دارای سهمی تعیینکننده در اتحاد ملّی است، که دلسوزان کشور همواره بر آن پای فشرده و منافع عمومی و وجاهت چهره ملّت ایران در چشم جهانیان را در گرو آن دانستهاند. این توصیه عیناً به دیگر قوای کشور و همه اشخاص و نهادهای مسئول نیز متوجه است. همه باید قانون را فصلالخطاب بدانند.
این جانب در دورههای گذشته مجلس توصیههائی را به عرض نمایندگان محترم رسانده و ادای وظیفه الهی را که مسئولیت آنان در این دنیای زودگذر و در پیشگاه عدل بیاغماض خداوند در نشأه آخرت است، یادآور شدهام. اینک نیز شما نمایندگان محترم را به آن عرایض مخلصانه ارجاع میدهم.
در پایان با سلام و تحیات بر پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله و دیگر پیامبران و بر امامان معصوم علیهمالسلام و بر حضرت ولیالله اعظم روحی فداه، و نیز با درود بر ارواح طیبه شهیدان و روح مطهر امام شهیدان، سخن را به انجام میرسانم و توفیق و هدایت و یاری خداوند را برای همه شما مسألت میکنم.
والسلام علیکم و رحمهالله
سیدعلی خامنهای
۷/خرداد/۱٣۹۱»
اخبار روز:
بینتیجهاست ، متوقفش کنید
اعتماد: پایان مذاکرات ایران و ۱+۵ در بغداد، آغاز اظهارنظرهای مختلف درباره نتایج و دستاوردهای این مذاکرات بود؛ اظهارنظرهایی که طبیعتا به دلیل عدم دسترسی ناظران به مشروح مذاکرات، مبتنی بر سنجش رفتار و گفتار مذاکرهکنندگان، قبل و بعد از مذاکرات بود.
در این بین سه روزنامه اصولگرا که عمدتا درباره مسائل داخلی با یکدیگر زاویه دارند و گاه حتی اقدام به افشاگری علیه یکدیگر میکنند، با اتخاذ رویکردی مشابه از بینتیجه بودن مذاکرات ایران و ۱+۵ خبر دادند و خواستار پایان مذاکرات شدند.
این روزنامهها در بیان دلایل خود برای بینتیجه بودن مذاکرات، به تاثیر لابی صهیونیست روی مذاکرهکنندگان ۱+۵ تاکید کردند و از پافشاری غرب بر تعلیق غنیسازی ۲۰ درصدی و همچنین عدم لغو تحریمها علیه ایران، به عنوان برهانهای خود در بینتیجه بودن مذاکرات یاد کردند.
مذاکرات زیر سایه صهیونیستهاست
روزنامه جمهوری اسلامی که به اردوگاه محافظهکاران میانهرو گرایش دارد، در سرمقاله دیروز خود با عنوان «مذاکرات بغداد چرا به نتیجه نرسید» نوشت: «غربیها که با رهبری امریکا بر سیاسی کردن مساله هستهیی پافشاری میکنند، حاضر نیستند حقوق واقعی ایران را در موضوع فعالیتهای هستهیی به رسمیت بشناسند.» مفهوم سخن خانم کاترین اشتون که گفته است: «گروه ۱+۵ در مذاکرات به دنبال اجرای قطعنامههای شورای امنیت هستند» این است که ایران باید به تعلیق غنیسازی رضایت بدهد.»
این روزنامه در بخش دیگری از سرمقاله خود نوشته است: «سفر نماینده امریکا در گروه ۱+۵ به تلآویو که بلافاصله بعد از پایان مذاکرات بغداد صورت گرفت، نشاندهنده این واقعیت است که رژیم صهیونیستی به شکلهای مختلف بر مذاکرات سایه افکنده و برای تحقق اهداف خود تلاش میکند.
نماینده امریکا در گروه ۱+۵ قطعا برای ارائه گزارش مذاکرات بغداد و مطلع ساختن مقامات رژیم صهیونیستی از محتوای این مذاکرات به تلآویو سفر کرد. این واقعیت، بیش از گذشته مسائل پشت پرده برخورد غرب با فعالیتهای هستهیی ایران را برملا میکند و نشان میدهد که تدوینکنندگان اصلی سیاست غرب در قبال ایران، محافل صهیونیستی هستند.»
این روزنامه در پایان سرمقاله خود نتیجهگیری کرده است که: «به این ترتیب، مذاکرات ایران و ۱+۵ فقط هنگامی از بن بست خارج خواهد شد که دولتهای غربی از سلطه صهیونیسم خارج شوند و تا آن زمان، ایران نمیتواند امیدی به تغییر مواضع غرب داشته باشد.»
غرب به دنبال حل موضوع نیست
روزنامه ایران، که بازتابدهنده مواضع دولت است، نیز روز گذشته در سرمقاله خود به موضوع مذاکرات بغداد پرداخت و در این باره نوشت: «اگر به دقت، بسته پیشنهادی ۱+۵ به ایران را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم، متوجه میشویم در واقع هیچ پیشنهاد جدیدی در کار نبوده و همان محورهایی که در استانبول مطرح شده بود، اینبار نیز مجددا تکرار گردیده.
نکتهیی که مایکل مون، سخنگوی خانم اشتون نیز به آن تاکید داشت: «غرب هیچ پیشنهاد جدیدی به بغداد نیاورده.»
بر این اساس پیشنهادات هستهیی ۱+۵ همچنان بر محور متوقف نمودن غنیسازی ۲۰ درصد متمرکز بوده و پیشنهادات غیرهستهیی نیز به هیچوجه نتوانسته نظر ایران را جلب کند.»
ایران در ادامه این سرمقاله به نتیجهیی مشابه نتیجهگیری روزنامه جمهوری اسلامی دست یافته و نوشته است: «آنچه در بغداد گذشت، نشان داد همانطور که از قبل پیشبینی میشد به هیچوجه نباید نسبت به نتایج مذاکره با غرب امید بست و منتظر این بود که این مذاکرات به نتیجهیی سریع برسد.
پیچیدگیها و جدی بودن فضای نشست بغداد به خوبی حاکی از این بود که این روند، مدتدار، طولانی و پیچیده خواهد بود و اصولا با توجه به این نکته که غرب به هیچوجه به دنبال حل موضوع نیست، نباید مسائل و موضوعات داخلی را با آن پیوند زد. مردم ایران به زندگی خود ادامه خواهند داد و این مذاکرات نیز روند طبیعی خود را طی خواهد کرد. مذاکرات بعدی در مسکو و مذاکرات احتمالی بعد از آن نیز هر نتیجهیی در بر داشته باشد هیچ تاثیری بر مسائل کلان جمهوری اسلامی از جمله موضوعات اقتصادی نخواهد داشت و زندگی ایرانیان همچنان در جریان است.»
چاره کار، توقف مذاکرات
اما روزنامه کیهان به عنوان دیگر ضلع رسانهیی اصولگرایان در سرمقاله خود با عنوان «چاره کار، توقف مذاکرات» به قلم حسین شریعتمداری صراحتا خواستار توقف مذاکرات شده و نوشته است: «جالب- بخوانید تاسفآور و نشانه پررویی- آنکه کشورهای ۱+۵ توقف تولید اورانیوم ۲۰ درصدی را گامی از سوی ایران در راستای «اعتمادسازی»! میدانند که نیازی به گام متقابل ندارد! به بیان دیگر؛ ایران اورانیوم ۲۰ درصدی که خود تولید کرده است را به حریف واگذار کند و آنها در قبال این اقدام، راههای خرید دوباره آن را برای ایران تسهیل کنند! مسخره نیست؟!»
شریعتمداری در ادامه این سرمقاله با اشاره به سخنان هیلاری کلینتون و ویلیام هیگ، مینویسد: «ترجمه صریحتر و بیرون از تعارفات دیپلماتیک این اظهارات که کاترین اشتون نیز با ادبیات دیگری در اجلاس بغداد به آن اشاره داشته، آن است که تحریمهای ناشی از قطعنامههای شورای امنیت به این شورا مربوط است و در حوزه مذاکرات نیست و تحریمهای یکجانبه نیز به امریکا مربوط میشود و بیرون از محدوده مذاکرات است! که باید پرسید؛ پس مذاکرات برای چیست و ایران چه نیازی به این مذاکرات دارد که ناچار به شرکت در آن باشد؟!»
در نهایت شریعتمداری هم از سر مقاله خود به نتیجهیی شبیه ایران و جمهوری اسلامی دست پیدا کرده و نوشته است: «با این روال که فقط به بخشی از آن اشاره شد، از هماکنون میتوان حدس زد که مذاکرات مسکو نیز، دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و اگر قرار باشد مذاکرات در این بستر صورت پذیرد- که شواهد این گونه نشان میدهند- حضور ما در مذاکرات مسکو، تامین نیاز دشمن به «مذاکره» است و بهتر آنکه در مذاکرات بعدی- چه مسکو و چه هر نقطه دیگر- شرکت نکنیم.»
اعتماد: پایان مذاکرات ایران و ۱+۵ در بغداد، آغاز اظهارنظرهای مختلف درباره نتایج و دستاوردهای این مذاکرات بود؛ اظهارنظرهایی که طبیعتا به دلیل عدم دسترسی ناظران به مشروح مذاکرات، مبتنی بر سنجش رفتار و گفتار مذاکرهکنندگان، قبل و بعد از مذاکرات بود.
در این بین سه روزنامه اصولگرا که عمدتا درباره مسائل داخلی با یکدیگر زاویه دارند و گاه حتی اقدام به افشاگری علیه یکدیگر میکنند، با اتخاذ رویکردی مشابه از بینتیجه بودن مذاکرات ایران و ۱+۵ خبر دادند و خواستار پایان مذاکرات شدند.
این روزنامهها در بیان دلایل خود برای بینتیجه بودن مذاکرات، به تاثیر لابی صهیونیست روی مذاکرهکنندگان ۱+۵ تاکید کردند و از پافشاری غرب بر تعلیق غنیسازی ۲۰ درصدی و همچنین عدم لغو تحریمها علیه ایران، به عنوان برهانهای خود در بینتیجه بودن مذاکرات یاد کردند.
مذاکرات زیر سایه صهیونیستهاست
روزنامه جمهوری اسلامی که به اردوگاه محافظهکاران میانهرو گرایش دارد، در سرمقاله دیروز خود با عنوان «مذاکرات بغداد چرا به نتیجه نرسید» نوشت: «غربیها که با رهبری امریکا بر سیاسی کردن مساله هستهیی پافشاری میکنند، حاضر نیستند حقوق واقعی ایران را در موضوع فعالیتهای هستهیی به رسمیت بشناسند.» مفهوم سخن خانم کاترین اشتون که گفته است: «گروه ۱+۵ در مذاکرات به دنبال اجرای قطعنامههای شورای امنیت هستند» این است که ایران باید به تعلیق غنیسازی رضایت بدهد.»
این روزنامه در بخش دیگری از سرمقاله خود نوشته است: «سفر نماینده امریکا در گروه ۱+۵ به تلآویو که بلافاصله بعد از پایان مذاکرات بغداد صورت گرفت، نشاندهنده این واقعیت است که رژیم صهیونیستی به شکلهای مختلف بر مذاکرات سایه افکنده و برای تحقق اهداف خود تلاش میکند.
نماینده امریکا در گروه ۱+۵ قطعا برای ارائه گزارش مذاکرات بغداد و مطلع ساختن مقامات رژیم صهیونیستی از محتوای این مذاکرات به تلآویو سفر کرد. این واقعیت، بیش از گذشته مسائل پشت پرده برخورد غرب با فعالیتهای هستهیی ایران را برملا میکند و نشان میدهد که تدوینکنندگان اصلی سیاست غرب در قبال ایران، محافل صهیونیستی هستند.»
این روزنامه در پایان سرمقاله خود نتیجهگیری کرده است که: «به این ترتیب، مذاکرات ایران و ۱+۵ فقط هنگامی از بن بست خارج خواهد شد که دولتهای غربی از سلطه صهیونیسم خارج شوند و تا آن زمان، ایران نمیتواند امیدی به تغییر مواضع غرب داشته باشد.»
غرب به دنبال حل موضوع نیست
روزنامه ایران، که بازتابدهنده مواضع دولت است، نیز روز گذشته در سرمقاله خود به موضوع مذاکرات بغداد پرداخت و در این باره نوشت: «اگر به دقت، بسته پیشنهادی ۱+۵ به ایران را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم، متوجه میشویم در واقع هیچ پیشنهاد جدیدی در کار نبوده و همان محورهایی که در استانبول مطرح شده بود، اینبار نیز مجددا تکرار گردیده.
نکتهیی که مایکل مون، سخنگوی خانم اشتون نیز به آن تاکید داشت: «غرب هیچ پیشنهاد جدیدی به بغداد نیاورده.»
بر این اساس پیشنهادات هستهیی ۱+۵ همچنان بر محور متوقف نمودن غنیسازی ۲۰ درصد متمرکز بوده و پیشنهادات غیرهستهیی نیز به هیچوجه نتوانسته نظر ایران را جلب کند.»
ایران در ادامه این سرمقاله به نتیجهیی مشابه نتیجهگیری روزنامه جمهوری اسلامی دست یافته و نوشته است: «آنچه در بغداد گذشت، نشان داد همانطور که از قبل پیشبینی میشد به هیچوجه نباید نسبت به نتایج مذاکره با غرب امید بست و منتظر این بود که این مذاکرات به نتیجهیی سریع برسد.
پیچیدگیها و جدی بودن فضای نشست بغداد به خوبی حاکی از این بود که این روند، مدتدار، طولانی و پیچیده خواهد بود و اصولا با توجه به این نکته که غرب به هیچوجه به دنبال حل موضوع نیست، نباید مسائل و موضوعات داخلی را با آن پیوند زد. مردم ایران به زندگی خود ادامه خواهند داد و این مذاکرات نیز روند طبیعی خود را طی خواهد کرد. مذاکرات بعدی در مسکو و مذاکرات احتمالی بعد از آن نیز هر نتیجهیی در بر داشته باشد هیچ تاثیری بر مسائل کلان جمهوری اسلامی از جمله موضوعات اقتصادی نخواهد داشت و زندگی ایرانیان همچنان در جریان است.»
چاره کار، توقف مذاکرات
اما روزنامه کیهان به عنوان دیگر ضلع رسانهیی اصولگرایان در سرمقاله خود با عنوان «چاره کار، توقف مذاکرات» به قلم حسین شریعتمداری صراحتا خواستار توقف مذاکرات شده و نوشته است: «جالب- بخوانید تاسفآور و نشانه پررویی- آنکه کشورهای ۱+۵ توقف تولید اورانیوم ۲۰ درصدی را گامی از سوی ایران در راستای «اعتمادسازی»! میدانند که نیازی به گام متقابل ندارد! به بیان دیگر؛ ایران اورانیوم ۲۰ درصدی که خود تولید کرده است را به حریف واگذار کند و آنها در قبال این اقدام، راههای خرید دوباره آن را برای ایران تسهیل کنند! مسخره نیست؟!»
شریعتمداری در ادامه این سرمقاله با اشاره به سخنان هیلاری کلینتون و ویلیام هیگ، مینویسد: «ترجمه صریحتر و بیرون از تعارفات دیپلماتیک این اظهارات که کاترین اشتون نیز با ادبیات دیگری در اجلاس بغداد به آن اشاره داشته، آن است که تحریمهای ناشی از قطعنامههای شورای امنیت به این شورا مربوط است و در حوزه مذاکرات نیست و تحریمهای یکجانبه نیز به امریکا مربوط میشود و بیرون از محدوده مذاکرات است! که باید پرسید؛ پس مذاکرات برای چیست و ایران چه نیازی به این مذاکرات دارد که ناچار به شرکت در آن باشد؟!»
در نهایت شریعتمداری هم از سر مقاله خود به نتیجهیی شبیه ایران و جمهوری اسلامی دست پیدا کرده و نوشته است: «با این روال که فقط به بخشی از آن اشاره شد، از هماکنون میتوان حدس زد که مذاکرات مسکو نیز، دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و اگر قرار باشد مذاکرات در این بستر صورت پذیرد- که شواهد این گونه نشان میدهند- حضور ما در مذاکرات مسکو، تامین نیاز دشمن به «مذاکره» است و بهتر آنکه در مذاکرات بعدی- چه مسکو و چه هر نقطه دیگر- شرکت نکنیم.»
ایران قصد ساخت نیروگاه دوم هزار مگاواتی در بوشهر را دارد. رئیس
سازمان انرژی اتمی همچنین ضمن تاکید بر عدم انصراف ایران از غنیسازی ۲۰
درصدی گفت، کشف اورانیوم ۲۷ درصدی نیز مسئلهای صرفا فنی میان ایران و
آژانس است.
فریدون عباسی دوانی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، شامگاه شنبه (۲۶ مه / ۶
خرداد) گفت، ایران در سال آینده در بوشهر ساخت یک نیروگاه اتمی از نوع
هزار مگاواتی را شروع خواهد کرد.
عباسی دوانی افزود، طراحی در این زمینه باید تکمیل شود و از آنجا که ایران سابقه ساخت نیروگاه نداشته، نیاز به استفاده از نیروهای خارجی دارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، رئیس سازمان انرژی اتمی گفت که نیروگاه کنونی بوشهر هنوز به مرحله تولید برق نرسیده و "فاز هستهای باید شروع شود". وی با اطمینان گفت که ایران در آذرماه سال جاری بهرهبرداری از نیروگاه بوشهر را از پیمانکار روسی تحویل خواهد گرفت.
عباسی در مورد نیروگاه هستهای اراک نیز که رآکتور آن از نوع آب سنگین است گفت، اجزای ساخته شدهی رآکتور اراک آماده بهرهبرداری هستند. وی افزود: «هفته جاری یا هفته آینده اولین محموله سوخت مجازی به اراک انتقال داده می شود و در سال آینده نیز با گذاشتن سوخت اصلی رآکتور اراک را وارد فاز هستهای میکنیم.»
رئیس سازمان انرژی اتمی که در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران سخن میگفت، مدعی شد که جمهوری اسلامی در زمینه چرخه سوخت و بسیاری زمینههای دیگر در حوزه فنآوری هستهای به خودکفایی کامل رسیده است: «از سنگ معدن شروع کرده و تا کیک زرد تولید میکنیم؛ تمام فرآوردههای کیک زرد نیز در کارخانه اصفهان انجام میشود و از آنجا برای غنی شدن به نطنز و فردو انتقال داده می شود.»
"از غنیسازی ۲۰ درصدی کوتاه نخواهیم آمد"
در مذاکرات اتمی میان جمهوری اسلامی و نمایندگان گروه ۱+۵ در بغداد، کشورهای غربی قاطعانه خواستار توقف برنامه غنیسازی اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد شده بودند. آنها نگران هستند که ایران بدینگونه قصد دارد به ساخت بمب اتمی نزدیک شود.
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در مورد خواست نمایندگان گروه ۱+۵ گفت: «ما دلیلی نمیبینیم از ۲۰ درصد کوتاه بیاییم، چون ۲۰ درصد را به اندازه نیاز خود تولید میکنیم. نه کمتر و نه بیشتر.»
با وصف ادعای فریدون عباسی مبنی بر غنیسازی "نه کمتر و نه بیشتر از ۲۰ درصد"، آژانس بینالمللی انرژی اتمی چند روز پیش در گزارش خود اعلام کرد که نشانههایی از اورانیوم غنیشده با غلظت ۲۷ درصد در تأسیسات هستهای فردو یافته است.
عباسی در این رابطه گفت: «ما بارها به آمانو میگوییم که این موضوعات را در گزارش ننویسد، چرا که اینها اشتباه تکنیکی است.»
وی علت کشف غلظت ۲۷ درصدی اورانیوم غنیشده را "سهلانگاری" تکنیسین غنیسازی دانست. وی گفت: « در برخی موارد نیز ممکن است اپراتور سهلانگاری کند.»
از سوی دیگر آژانس خواستار بازدید از تأسیسات پارچین در نزدیکی تهران است، زیرا ظن شدید دارد که در این تأسیسات فعالیتهایی در راستای برنامه اتمی با اهداف نظامی انجام میگیرد.
عباسی دوانی در این زمینه به خبرگزاری مهر گفت: «ما هنوز در مورد این مسئله قانع نشدهایم، ما در پارچین سایت هستهای نداریم که بخواهیم در این مورد وارد بحث شویم.»
قدرتهای جهانی در مذاکرات بغداد بر ضرورت توقف غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم از سوی ایران متمرکز شدند و در مقابل٬ پیشنهاد مشوقهایی نظیر تامین ایزوتوپهای پزشکی مورد نیاز ایران و نیز لوازم یدکی و قطعات مورد نیاز هواپیماهای غیرنظامی ایران را مطرح کردند؛ لوازمی که سالها است بهخاطر تحریمها از کانالهای رسمی در اختیار ایران قرار نمیگیرد.
از قرار مقامهای ایران با این پیشنهاد موافق نکردهاند، ولی در عوض بزرگترین دغدغهی جمهوری اسلامی، آنچنان که خود بیان میکند، لغو تحریمهای بینالمللی است.
کشورهای غربی اعلام کردهاند، تا زمانی که در این مناقشه توافقی انجام نگیرد، تحریمهای بینالمللی ادامه خواهند یافت.
دور بعدی گفتوگوهای ایران با نمایندگان گروه ۱+۵ در ۱۸ و ۱۹ ژوِئن (۲۹ و ۳۰ خرداد) در مسکو برگزار خواهد شد.
عباسی دوانی افزود، طراحی در این زمینه باید تکمیل شود و از آنجا که ایران سابقه ساخت نیروگاه نداشته، نیاز به استفاده از نیروهای خارجی دارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، رئیس سازمان انرژی اتمی گفت که نیروگاه کنونی بوشهر هنوز به مرحله تولید برق نرسیده و "فاز هستهای باید شروع شود". وی با اطمینان گفت که ایران در آذرماه سال جاری بهرهبرداری از نیروگاه بوشهر را از پیمانکار روسی تحویل خواهد گرفت.
عباسی در مورد نیروگاه هستهای اراک نیز که رآکتور آن از نوع آب سنگین است گفت، اجزای ساخته شدهی رآکتور اراک آماده بهرهبرداری هستند. وی افزود: «هفته جاری یا هفته آینده اولین محموله سوخت مجازی به اراک انتقال داده می شود و در سال آینده نیز با گذاشتن سوخت اصلی رآکتور اراک را وارد فاز هستهای میکنیم.»
رئیس سازمان انرژی اتمی که در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران سخن میگفت، مدعی شد که جمهوری اسلامی در زمینه چرخه سوخت و بسیاری زمینههای دیگر در حوزه فنآوری هستهای به خودکفایی کامل رسیده است: «از سنگ معدن شروع کرده و تا کیک زرد تولید میکنیم؛ تمام فرآوردههای کیک زرد نیز در کارخانه اصفهان انجام میشود و از آنجا برای غنی شدن به نطنز و فردو انتقال داده می شود.»
"از غنیسازی ۲۰ درصدی کوتاه نخواهیم آمد"
در مذاکرات اتمی میان جمهوری اسلامی و نمایندگان گروه ۱+۵ در بغداد، کشورهای غربی قاطعانه خواستار توقف برنامه غنیسازی اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد شده بودند. آنها نگران هستند که ایران بدینگونه قصد دارد به ساخت بمب اتمی نزدیک شود.
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در مورد خواست نمایندگان گروه ۱+۵ گفت: «ما دلیلی نمیبینیم از ۲۰ درصد کوتاه بیاییم، چون ۲۰ درصد را به اندازه نیاز خود تولید میکنیم. نه کمتر و نه بیشتر.»
با وصف ادعای فریدون عباسی مبنی بر غنیسازی "نه کمتر و نه بیشتر از ۲۰ درصد"، آژانس بینالمللی انرژی اتمی چند روز پیش در گزارش خود اعلام کرد که نشانههایی از اورانیوم غنیشده با غلظت ۲۷ درصد در تأسیسات هستهای فردو یافته است.
عباسی در این رابطه گفت: «ما بارها به آمانو میگوییم که این موضوعات را در گزارش ننویسد، چرا که اینها اشتباه تکنیکی است.»
وی علت کشف غلظت ۲۷ درصدی اورانیوم غنیشده را "سهلانگاری" تکنیسین غنیسازی دانست. وی گفت: « در برخی موارد نیز ممکن است اپراتور سهلانگاری کند.»
از سوی دیگر آژانس خواستار بازدید از تأسیسات پارچین در نزدیکی تهران است، زیرا ظن شدید دارد که در این تأسیسات فعالیتهایی در راستای برنامه اتمی با اهداف نظامی انجام میگیرد.
عباسی دوانی در این زمینه به خبرگزاری مهر گفت: «ما هنوز در مورد این مسئله قانع نشدهایم، ما در پارچین سایت هستهای نداریم که بخواهیم در این مورد وارد بحث شویم.»
قدرتهای جهانی در مذاکرات بغداد بر ضرورت توقف غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم از سوی ایران متمرکز شدند و در مقابل٬ پیشنهاد مشوقهایی نظیر تامین ایزوتوپهای پزشکی مورد نیاز ایران و نیز لوازم یدکی و قطعات مورد نیاز هواپیماهای غیرنظامی ایران را مطرح کردند؛ لوازمی که سالها است بهخاطر تحریمها از کانالهای رسمی در اختیار ایران قرار نمیگیرد.
از قرار مقامهای ایران با این پیشنهاد موافق نکردهاند، ولی در عوض بزرگترین دغدغهی جمهوری اسلامی، آنچنان که خود بیان میکند، لغو تحریمهای بینالمللی است.
کشورهای غربی اعلام کردهاند، تا زمانی که در این مناقشه توافقی انجام نگیرد، تحریمهای بینالمللی ادامه خواهند یافت.
دور بعدی گفتوگوهای ایران با نمایندگان گروه ۱+۵ در ۱۸ و ۱۹ ژوِئن (۲۹ و ۳۰ خرداد) در مسکو برگزار خواهد شد.
اتهام دست داشتن مسوولان دولت احمدی نژاد در اختلاس سه هزار ميليارد تومانی
جلسه دادگاه متهمان اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در ايران روز يکشنبه،
هفتم خردادماه، بار ديگر پيگيری شد و مدير عامل پيشين شرکت خدمات عمومی
فولاد ايران، مسوولان دولت احمدی نژاد را متهم کرد که در اين اختلاس دست
داشته اند و گفت: «گناه من اعتماد کردن به دولت عدالتخواه است.»
مدير عامل اين شرکت که در جلسه دوازدهم دادگاه با نام اختصاری «ط- ن» معرفی شد از مه آفريد خسروی، رييس شرکت گروه منصور امير آريا، خواست تا اعتراف کند که مهره بوده است و خطاب به وی گفت: «چرا اعتراف نمی کنی مهره بودی و چرا آقايان دولتی را معرفی نمی کنی، اعتراف کن و ما را خلاص کن.»
مديرعامل شرکت خدمات عمومی فولاد ايران از سوی نماينده دادستانی متهم شده است که هشت ميليارد تومان از مه آفريد امير خسروی دريافت کرده است که اين پرداخت ها در اسناد مالی شرکت ثبت نشده است. پولشويی و تحصيل مال نامشروع و همچنين کلاهبرداری از اتهام های وارده به اين مدير شرکت فولاد ايران است.
آقای «ط- ن» در جلسه دادگاه تاييد کرد که هشت ميليارد تومان از شرکت امير آريا دريافت کرده ولی گفت که «اين پول را به حساب دادسرا واريز کرده است.»
وی اظهار داشت: «خسروی برای خريد شمش (فولاد) مراجعه کرده بود و ما به دليل واگذاری گروه ملی فولاد به اين شرکت اعتماد کرديم و در مرحله اول حدود ۲۵ هزار تن شمش در اختيار آنها گذاشتيم. اصلا ما شک نمی کرديم که شرکتی با توليدات يک ميليون فولاد در سال يک پوشش باشد. من احساس می کنم خود خسروی هم مهره بوده است.»
پرونده فساد مالی سه هزار ميليارد تومانی مربوط به اتهامات فردی به نام «مه آفريد امير خسروی» صاحب مجموعه «گروه امير منصور آريا» است که بر اساس گزارشها، توانسته است از طريق روابط خاص با بانک های صادرات و بانک ملی ايران به گشايش اسناد اعتباری به مبلغ صدها ميليارد تومان اقدام کند، بدون آنکه تمام يا دست کم بخش عمدهای از وجه اين اعتبار نامهها را پرداخته باشد.
مدير عامل پيشين شرکت خدمات عمومی فولاد ايران در جلسه روز يکشنبه خطاب به قاضی پرونده گفت: «آقای قاضی الان ۲۰۰ نفر درگير اين پرونده هستند چرا؟ آقای خسروی بگو چه کسی پشت اين قصه است. بيا و اعتراف کن و ما را راحت کن!»
گزارش خبرگزاری مهر حاکی است که در اين جلسه ميان اين متهم و وکيل مه آفريد خسروی درگیر لفظی رخ داد که با دخالت قاضی پرونده به پايان رسيد.
متهم اين پرونده، معاون وزير صنايع را متهم کرد که با آقای خسروی همدست بوده است و اظهار داشت: «وقتی وی (خسروی) رييس وقت ايميدرو که معاون وزير بوده است را با خود داشته يعنی تمام بازار فولاد را داشته است. مگر می شود يک جوان ۳۵ ساله اين امتيازات ويژه را داشته باشد. گناه من اعتماد کردن به دولت عدالتخواه است.»
آقای «ط – ن» افزود: «شما برويد روند واگذاری ها را نگاه کنيد که چند وزارتخانه درگيرند و اين دليل است که آقايان پشت کار بودند. مگر می شود از ۱۷ ميليون فولاد کشور ۱۰ ميليون تن آن در دست يک جوان ۳۵ ساله باشد.»
وکيل مدير عامل پيشين شرکت خدمات عمومی فولاد ايران نيز در جلسه دادگاه به دفاع از موکل خود پرداخت و گفت که «موکلم از سن ۱۷ سالگی در جبهه حضور داشته و برادر دو شهيد بوده و شش فرزند شهيد را هم سرپرستی کرده است. همچنين در دوران جنگ به عنوان فرمانده در جبهه ها حضور داشته است.»
به گفته وی، «آقای ط- ن بابت زحماتش هشت ميليارد را گرفته است و اين مشکلی ندارد چون مدير عامل، مالک پولش بوده است و هر کاری دلش می خواست می تواند بکند.»
اين وکيل پس از اينکه گفت «موکلش وقتی که فهميد پول ها از لحاظ شرعی درست نبوده است آن را به دولت برگردانده که اسناد آن هم موجود است»، با اعتراض نماينده دادستان روبرو شد و او در واکنش گفت: «در هيچ يک از مدارک شرکت در مورد هشت ميليارد تومان چيزی به ثبت نرسيده است. چرا اين پول ها به حساب واريز نشده است و چرا سودها مشخص نيست.»
نماينده دادستان اين متهم را به «افساد فی الارض» متهم کرد و از دادگاه خواست تا در اين زمينه اعلام نظر کند.
به گفته قاضی ناصر سراج، دادگاه رسيدگی به فساد مالی سه هزار ميليارد تومانی يک يا دو جلسه ديگر ادامه خواهد يافت و قرار است در اين جلسات به اتهام های ۳۲ نفر از افراد درگير در اين پرونده رسيدگی شود.
در جلسات پیشین دادگاه، نماینده دادستان اعلام کرد که برخی از مقام های حکومتی در این پرونده دست داشته اند. معاون وزیر صنایع و قائم مقام پیشین بانک مرکزی ایران از جمله این متهمان هستند.
پرونده اختلاس سه هزار ميليارد تومانی که سال گذشته فاش شد جنجال بزرگی در محافل سياسی و رسانه ای ايران برانگيخت که اين امر واکنش آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی را برانگيخت و او در سخنانی از رسانه ها خواست تا «اين قضيه را کش ندهند.»
مدير عامل اين شرکت که در جلسه دوازدهم دادگاه با نام اختصاری «ط- ن» معرفی شد از مه آفريد خسروی، رييس شرکت گروه منصور امير آريا، خواست تا اعتراف کند که مهره بوده است و خطاب به وی گفت: «چرا اعتراف نمی کنی مهره بودی و چرا آقايان دولتی را معرفی نمی کنی، اعتراف کن و ما را خلاص کن.»
مديرعامل شرکت خدمات عمومی فولاد ايران از سوی نماينده دادستانی متهم شده است که هشت ميليارد تومان از مه آفريد امير خسروی دريافت کرده است که اين پرداخت ها در اسناد مالی شرکت ثبت نشده است. پولشويی و تحصيل مال نامشروع و همچنين کلاهبرداری از اتهام های وارده به اين مدير شرکت فولاد ايران است.
آقای «ط- ن» در جلسه دادگاه تاييد کرد که هشت ميليارد تومان از شرکت امير آريا دريافت کرده ولی گفت که «اين پول را به حساب دادسرا واريز کرده است.»
وی اظهار داشت: «خسروی برای خريد شمش (فولاد) مراجعه کرده بود و ما به دليل واگذاری گروه ملی فولاد به اين شرکت اعتماد کرديم و در مرحله اول حدود ۲۵ هزار تن شمش در اختيار آنها گذاشتيم. اصلا ما شک نمی کرديم که شرکتی با توليدات يک ميليون فولاد در سال يک پوشش باشد. من احساس می کنم خود خسروی هم مهره بوده است.»
پرونده فساد مالی سه هزار ميليارد تومانی مربوط به اتهامات فردی به نام «مه آفريد امير خسروی» صاحب مجموعه «گروه امير منصور آريا» است که بر اساس گزارشها، توانسته است از طريق روابط خاص با بانک های صادرات و بانک ملی ايران به گشايش اسناد اعتباری به مبلغ صدها ميليارد تومان اقدام کند، بدون آنکه تمام يا دست کم بخش عمدهای از وجه اين اعتبار نامهها را پرداخته باشد.
مدير عامل پيشين شرکت خدمات عمومی فولاد ايران در جلسه روز يکشنبه خطاب به قاضی پرونده گفت: «آقای قاضی الان ۲۰۰ نفر درگير اين پرونده هستند چرا؟ آقای خسروی بگو چه کسی پشت اين قصه است. بيا و اعتراف کن و ما را راحت کن!»
گزارش خبرگزاری مهر حاکی است که در اين جلسه ميان اين متهم و وکيل مه آفريد خسروی درگیر لفظی رخ داد که با دخالت قاضی پرونده به پايان رسيد.
متهم اين پرونده، معاون وزير صنايع را متهم کرد که با آقای خسروی همدست بوده است و اظهار داشت: «وقتی وی (خسروی) رييس وقت ايميدرو که معاون وزير بوده است را با خود داشته يعنی تمام بازار فولاد را داشته است. مگر می شود يک جوان ۳۵ ساله اين امتيازات ويژه را داشته باشد. گناه من اعتماد کردن به دولت عدالتخواه است.»
آقای «ط – ن» افزود: «شما برويد روند واگذاری ها را نگاه کنيد که چند وزارتخانه درگيرند و اين دليل است که آقايان پشت کار بودند. مگر می شود از ۱۷ ميليون فولاد کشور ۱۰ ميليون تن آن در دست يک جوان ۳۵ ساله باشد.»
وکيل مدير عامل پيشين شرکت خدمات عمومی فولاد ايران نيز در جلسه دادگاه به دفاع از موکل خود پرداخت و گفت که «موکلم از سن ۱۷ سالگی در جبهه حضور داشته و برادر دو شهيد بوده و شش فرزند شهيد را هم سرپرستی کرده است. همچنين در دوران جنگ به عنوان فرمانده در جبهه ها حضور داشته است.»
به گفته وی، «آقای ط- ن بابت زحماتش هشت ميليارد را گرفته است و اين مشکلی ندارد چون مدير عامل، مالک پولش بوده است و هر کاری دلش می خواست می تواند بکند.»
اين وکيل پس از اينکه گفت «موکلش وقتی که فهميد پول ها از لحاظ شرعی درست نبوده است آن را به دولت برگردانده که اسناد آن هم موجود است»، با اعتراض نماينده دادستان روبرو شد و او در واکنش گفت: «در هيچ يک از مدارک شرکت در مورد هشت ميليارد تومان چيزی به ثبت نرسيده است. چرا اين پول ها به حساب واريز نشده است و چرا سودها مشخص نيست.»
نماينده دادستان اين متهم را به «افساد فی الارض» متهم کرد و از دادگاه خواست تا در اين زمينه اعلام نظر کند.
به گفته قاضی ناصر سراج، دادگاه رسيدگی به فساد مالی سه هزار ميليارد تومانی يک يا دو جلسه ديگر ادامه خواهد يافت و قرار است در اين جلسات به اتهام های ۳۲ نفر از افراد درگير در اين پرونده رسيدگی شود.
در جلسات پیشین دادگاه، نماینده دادستان اعلام کرد که برخی از مقام های حکومتی در این پرونده دست داشته اند. معاون وزیر صنایع و قائم مقام پیشین بانک مرکزی ایران از جمله این متهمان هستند.
پرونده اختلاس سه هزار ميليارد تومانی که سال گذشته فاش شد جنجال بزرگی در محافل سياسی و رسانه ای ايران برانگيخت که اين امر واکنش آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی را برانگيخت و او در سخنانی از رسانه ها خواست تا «اين قضيه را کش ندهند.»
عباسی: در مورد بازدید بازرسان آژانس از پارچین هنوز قانع نشدهایم
رییس سازمان انرژی اتمی ایران می گوید که ایران برنامه ساخت دو نیروگاه
جدید هسته ای را در دستور کار دارد و با اعلام اینکه «در مورد مسئله بازدید
از پارچین قانع نشدهایم» توقف غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی را رد کرده
است.
فریدون عباسی که در دانشگاه تهران در جمع خبرنگاران سخن میگفت اظهار داشت که «آژانس به دلیل فشار برخی کشورها میخواهد از پارچین بازدید کند اما ما هنوز در مورد این مسئله قانع نشدهایم زیرا در پارچین سایت هستهای نداریم که بخواهیم در این مورد وارد بحث شویم.»
فریدون عباسی ادامه داد: «آنها میخواهند پارچین را ببینند اما ما باید قانع شویم که این مکان جزو مکانهایی است که باید به آژانس نشان دهیم.»
این اظهارات در حالی بیان می شود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش تازه خود گفته است که تصاویر ماهوارهای گویای گسترش فعالیتهای «مشکوک» در پادگان پارچین، در جنوب شرق تهران، است و این نهاد از ایران خواسته است هرچه زودتر اجازه دسترسی بازرسان به این محوطه را بدهد.
گزارش تازه آژانس که هنوز عمومی نشده و در اختیار شورای حکام و برخی خبرگزاریها قرار گرفته، تنها یک روز پس از مذاکرات بغداد منتشر شد؛ مذاکراتی که در جریان آن گروه ۱+۵ از ایران خواست، غنیسازی ۲۰ درصدی خود را متوقف کند.
رییس سازمان انرژی اتمی ایران اما روز شنبه در مورد غنیسازی ۲۰ درصدی نیز گفت: «ما این غنیسازی را برای رفع نیاز کشورمان انجام میدهیم و در این مورد نیز از هیچ کسی اجازه نمیگیریم.»
به گزارش خبرگزاری ایسنا، فریدون عباسی در سخنان خود در دانشگاه تهران با اظهار اینکه «نتایج نشست بغداد قابل پیشبینی بود» گفت: «اگر با رجز خواندن پیش آیند هیات مذاکرهکننده ایرانی نیز کوتاه نمیآیند. دلیل ندارد ما از غنیسازی ۲۰ درصدی کوتاه بیاییم زیرا ما سوخت ۲۰ درصدی را به اندازه مصرف خودمان تولید میکنیم نه بیشتر و نه کمتر.»
ایران از سال ۲۰۱۰ غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم را با توجیه ساخت صفحات سوخت هستهای مورد استفاده در رآکتور آزمایشگاهی امیرآباد تهران در دستور کار خود قرار داده است، اما این پروژه با راهاندازی سایت زیرزمینی فُردو و آغاز به کار سانتریفوژها در دل کوه با سرعت بیشتری ادامه یافت.
این موضوع نگرانی کشورهای غربی از توان ایران برای ساخت سلاح هسته ای افزایش داده است.
در یکی از آخرین ابراز نگرانیها، موسسه علوم و امنیت بین الملل، تحلیلی بر پایه دادههای گزارش تازه آژانس ارائه کرده و نوشتهاست که ایران طی پنج سال گذشته موفق به افزایش ذخایر اورانیوم کمغلظت خود تا میزانی شدهاست که در صورت ادامه غنیسازی تا درجه خلوص بالاتر قادر به تولید پنج بمب اتمی است.
نگرانیها از برنامه هستهای ایران باعث اعمال تحریمهای فزاینده علیه ایران و انجام دورهای مختلف مذاکرات هستهای شدهاست. دور بعدی مذاکرات ایران و ۱+۵ قرار است کمتر از یک ماه دیگر در مسکو برگزار شود.
برنامه ساخت دو نیروگاه جدید
به گزارش مهر، رییس سازمان انرژی اتمی ایران روز شنبه همچنین گفت: «قصد داریم دو نیروگاه دیگر راهاندازی کنیم و در سال آینده در بوشهر از نوع هزار مگاواتی شروع خواهیم کرد.»
وی توضیح بیشتری در مورد محل دقیق این نیروگاهها و جزئیات آنها نداد اما اظهار داشت که برای ساخت و طراحی این نیروگاهها «نیاز به استفاده از نیروهای خارجی داریم.»
نیروگاه فعلی اتمی در بوشهر که ساخت آن از ۳۷ سال پیش شروع شده هنوز موفق به تولید برق نشدهاست و فریدون عباسی نیز روز شنبه در مورد این نیروگاه گفت: «نیروگاه بوشهر در شهریورماه گذشته فعالیتهای خود را به طور جدی آغاز کرد اما تولید برق در این نیروگاه هنوز آغاز نشده و فاز هستهای باید شروع شود.»
فریدون عباسی افزود: «ما باید بتوانیم از سوخت تولید داخل در رآکتور بوشهر استفاده کنیم. البته سوخت روسی را تا سال آینده وارد کردهایم و روسها تا ۱۰ سال بر اساس قرارداد ما را پشتیبانی میکنند اما اگر بخواهیم به سمت بومی کردن رآکتور برویم باید چرخه سوخت را به طور کامل داشته باشیم.»
فریدون عباسی که در دانشگاه تهران در جمع خبرنگاران سخن میگفت اظهار داشت که «آژانس به دلیل فشار برخی کشورها میخواهد از پارچین بازدید کند اما ما هنوز در مورد این مسئله قانع نشدهایم زیرا در پارچین سایت هستهای نداریم که بخواهیم در این مورد وارد بحث شویم.»
فریدون عباسی ادامه داد: «آنها میخواهند پارچین را ببینند اما ما باید قانع شویم که این مکان جزو مکانهایی است که باید به آژانس نشان دهیم.»
این اظهارات در حالی بیان می شود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش تازه خود گفته است که تصاویر ماهوارهای گویای گسترش فعالیتهای «مشکوک» در پادگان پارچین، در جنوب شرق تهران، است و این نهاد از ایران خواسته است هرچه زودتر اجازه دسترسی بازرسان به این محوطه را بدهد.
گزارش تازه آژانس که هنوز عمومی نشده و در اختیار شورای حکام و برخی خبرگزاریها قرار گرفته، تنها یک روز پس از مذاکرات بغداد منتشر شد؛ مذاکراتی که در جریان آن گروه ۱+۵ از ایران خواست، غنیسازی ۲۰ درصدی خود را متوقف کند.
رییس سازمان انرژی اتمی ایران اما روز شنبه در مورد غنیسازی ۲۰ درصدی نیز گفت: «ما این غنیسازی را برای رفع نیاز کشورمان انجام میدهیم و در این مورد نیز از هیچ کسی اجازه نمیگیریم.»
به گزارش خبرگزاری ایسنا، فریدون عباسی در سخنان خود در دانشگاه تهران با اظهار اینکه «نتایج نشست بغداد قابل پیشبینی بود» گفت: «اگر با رجز خواندن پیش آیند هیات مذاکرهکننده ایرانی نیز کوتاه نمیآیند. دلیل ندارد ما از غنیسازی ۲۰ درصدی کوتاه بیاییم زیرا ما سوخت ۲۰ درصدی را به اندازه مصرف خودمان تولید میکنیم نه بیشتر و نه کمتر.»
ایران از سال ۲۰۱۰ غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم را با توجیه ساخت صفحات سوخت هستهای مورد استفاده در رآکتور آزمایشگاهی امیرآباد تهران در دستور کار خود قرار داده است، اما این پروژه با راهاندازی سایت زیرزمینی فُردو و آغاز به کار سانتریفوژها در دل کوه با سرعت بیشتری ادامه یافت.
این موضوع نگرانی کشورهای غربی از توان ایران برای ساخت سلاح هسته ای افزایش داده است.
در یکی از آخرین ابراز نگرانیها، موسسه علوم و امنیت بین الملل، تحلیلی بر پایه دادههای گزارش تازه آژانس ارائه کرده و نوشتهاست که ایران طی پنج سال گذشته موفق به افزایش ذخایر اورانیوم کمغلظت خود تا میزانی شدهاست که در صورت ادامه غنیسازی تا درجه خلوص بالاتر قادر به تولید پنج بمب اتمی است.
نگرانیها از برنامه هستهای ایران باعث اعمال تحریمهای فزاینده علیه ایران و انجام دورهای مختلف مذاکرات هستهای شدهاست. دور بعدی مذاکرات ایران و ۱+۵ قرار است کمتر از یک ماه دیگر در مسکو برگزار شود.
برنامه ساخت دو نیروگاه جدید
به گزارش مهر، رییس سازمان انرژی اتمی ایران روز شنبه همچنین گفت: «قصد داریم دو نیروگاه دیگر راهاندازی کنیم و در سال آینده در بوشهر از نوع هزار مگاواتی شروع خواهیم کرد.»
وی توضیح بیشتری در مورد محل دقیق این نیروگاهها و جزئیات آنها نداد اما اظهار داشت که برای ساخت و طراحی این نیروگاهها «نیاز به استفاده از نیروهای خارجی داریم.»
نیروگاه فعلی اتمی در بوشهر که ساخت آن از ۳۷ سال پیش شروع شده هنوز موفق به تولید برق نشدهاست و فریدون عباسی نیز روز شنبه در مورد این نیروگاه گفت: «نیروگاه بوشهر در شهریورماه گذشته فعالیتهای خود را به طور جدی آغاز کرد اما تولید برق در این نیروگاه هنوز آغاز نشده و فاز هستهای باید شروع شود.»
فریدون عباسی افزود: «ما باید بتوانیم از سوخت تولید داخل در رآکتور بوشهر استفاده کنیم. البته سوخت روسی را تا سال آینده وارد کردهایم و روسها تا ۱۰ سال بر اساس قرارداد ما را پشتیبانی میکنند اما اگر بخواهیم به سمت بومی کردن رآکتور برویم باید چرخه سوخت را به طور کامل داشته باشیم.»
از پاريس تا بغداد، مقایسه دو بسته پیشنهادی به ایران
مذاکرات اتمی ايران و گروه ۱+۵ در بغداد، از دست يافتن به نتيجه مطلوب
بازماند و تلاش های روز دوم تنها به نجات گفتگوها از اعلام شکست و توافق
طرفين برای تجديد ديدار در مسکو منتهی شد. از جمله دلايل اصلی عدم حصول
تفاهم در بغداد افزايش انتظارات غرب برای گرفتن امتياز از ايران و کاهش
آمادگی آنها برای واگذاری امتياز متقابل بود.
تا پيش از برگزاری جلسه گفتگوهای ۲۳ مه در بغداد، آمريکا و سه متحد
اروپايی آن کشورخط مشی مشترک خود را در مقابل ايران پنهان نگاه داشتند.
وضعيت نمايندگان دو کشور روسيه و چين نيز که در جلسات ۱+۵ ، بر خلاف جلسات
شورای امنيت، تنها به ايفای نقش شريک خاموش ، و در بهترين شرايط، داشتن نقش
ميانجی بسنده ميکنند، در بغداد متفاوت با گفتگو های گذشته نبود.
از اين لحاظ جمع بندی ايران از روند مذاکرات بغداد، و تعيين خطوط کلی
پيشنهادات احتمالی غرب، بر اساس مذاکرات مقدماتی علی باقری معاون سعيد
جليلی، و همتای او در جامعه اروپا؛ خانم هلگا اشميد، معاون کاترين اشتون
استوار شده بود، و همچنين گزارشهای منتشره در نشريات اروپايی و آمريکايی
شکل گرفته بود.
دور ماندن مذاکرات بغداد از نتيجه مطلوب نشان داد که گفتگوهای کارشناسی در
سطح معاونين، به شکل لازم صورت نگرفته، و چار چوب مذاکرات از پيش تعيين
نشده بود.
در چنين وضعيتی، و بخصوص با توجه به پيچيدگی قابل درک مذاکرات، و فاصله
فراوان انتظارات متقابل، رسيدن به هر نوع نتيجه مطلوب در بغداد، نيازمند يک
معجزه بود.
اظهارات در حاشيه
سعيد جليلی طی اظهارات خارج از جلسه مذاکرات بغداد، ضمن ابراز شگفتی از
پيشنهاد نشدن قبول آنچه حق ايران برای غنی سازی اورانيوم (با غلظت ۳.۵ تا ۵
در صد ) ميناميد، به مطرح شدن گسترده موضوع در مطبوعات غرب، پيش از
مذاکرات بغداد، و ايجاد اين انتظار نزد مسئولان ايران اشاره کرد( ايسنا روز
۲۴ مه).
در مذاکرات استانبول وضعيت دو طرف در ابهام قرار داشت. اما در رابطه با
مذاکرات بغداد با توجه به افزايش شناخت طرفين از يکديگر، وضعيت تغيير کرده
بود.
پيش از فرارسيدن زمان انجام مذاکرات بغداد، شورای امنيت ملی ايران فرصت
داشت، بجای تکيه بر گزارشهای مطبوعات خارجی، از راه برقراری تماسهای منظم و
متوالی با نمايندگان جامعه اروپا، و حتی در صورت ضرورت، انجام گفتگو های
روياروی، چارچوب مذاکرات و موارد توافق و نقاط مشترک با گروه ۱+۵ را به
صورت غير رسمی آماده سازد.
به نتيجه نرسيدن مذاکرات رسمی بغداد نشان داد که در آماده سازی غير رسمی و
امور کارشناسی گفتگوها احتمالا سهل انگاری صورت گرفته است. شگفت زدگی
سعيد جليلی در اين بود که طرف های غربی حتی از ارائه يک سند و يا بيانيه
کتبی در جلسه رسمی مذاکرات خودداری ورزيده و از کنار غنی سازی اورانيوم در
ايران با سکوت گذشته اند.
خطا در ارزيابی ها
نحوه برخورد نمايندگان ايران با مذاکرات بغداد نشان داد، که ارزيابی آنها
از ميزان علاقه غرب به موفقيت و يا شکست احتمالی مذاکرات نيز به راه خطا
رفته بود. در رويارويی های سياسی و چانه زنی های ديپلماتيک، شناخت نقاط قوت
و ضعف طرف يک نياز اساسی و يک اهرم کارساز محسوب ميشود.
در حالی که غرب، در مذاکرات بغداد خود را در موقعيت برتر ميديد و از دادن
کمترين امتياز به ايران پرهيز داشت، ايران مانع عبور از اختلافات را به
اميد دريافت امتيازهای بيشتر، بالاتر برده بود.
انتظارات و امتيازها
در بغداد خواسته های پايه غرب از ايران را قطع غنی سازی اورانيوم با غلظت
۲۰ در صد، خارج ساختن اورانيوم ۲۰ در صد غنی سازی شده از ايران، بازديد
فوری نمايندگان آژانس از پارچين و تدوين جدول زمانی برای رفع ابهامهای
آژانس تشکيل ميداد، در حالی که موضوع ادامه غنی سازی با غلظت کم ( ۳.۵ تا ۵
در صد مورد انتظار ايران) حتی به صورت شفاهی نيز مورد اشاره قرار نگرفت.
در مقابل تامين اين خواسته ها، غرب تنها به فروش قطعات يدکی برای ناوگان
فرسوده هوايی ايران و تعليق شش ماهه منع صدور بيمه نامه برای محموله های
نفتی ايران رضايت ميداد.
بدنبال توافق نامه بروکسل که در ۴ اسفند ۱۳۸۲ مابين ايران و اتحاديه اروپا
به امضاء رسيد، و همچنين سند همکاری پاريس که در ۱۷ بهمن همان سال امضاء
شد، در قبال تعليق داوطلبانه غنی سازی اورانيوم توسط ايران، و نه يک تعهد
حقوقی لازم الاجرا، غرب متقبل شده بود در صورت ادامه اعتماد سازی،
امتيازهای گسترده ای در اختيار ايران قرار دهد.
فروش راکتورهای پيشرفته اتمی، تامين سوخت اتمی مورد نياز ايران، رفع
محدوديت فروش هواپيماهای مسافری، مشارکت مستقيم در ايجاد و اداره چرخه سوخت
اتمی در روسيه، تبديل شدن ايران به شريک استراتژيکی اروپا و ايجاد نقش
فعال در تامين نيازهای اروپا به نفت و گاز، سرمايه گذاری مستقيم در طرح های
توسعه و افزايش توليد نفت و گاز ايران، امضاء قرارداد همکاری های تجاری با
اتحادیه اروپا در قالب شريک ترجيحی، فراهم ساختن زمينه پيوستن ايران به
سازمان تجارت جهانی، از جمله امتيازهايی بود که واگذاری آنها به ايران در
بسته پيشنهادی اروپا گنجانده شده بود.
در فاصله هشت سال بعد از دريافت پيشنهادات متنوع پاريس، و در شرايطی که
تمامی شرکتهای معتبر نفت و گاز ايران را ترک کرده اند، توليد نفت ايران
بجای هدف تعيين شده ۵ ميليون بشکه در روز به سه و نیم ميليون بشکه در روز
تقليل يافته، طرح های توليد گاز طی ۴ سال گذشته عملا متوقف مانده، تورم و
بی کاری رو به رشد و رشد اقتصادی مسير تند نزولی را در پيش گرفته، پيشنهاد
غرب به ايران در مقابل توقف غنی سازی، تنها به فروش قطعات يدکی برای
هواپيماهای مسافری و خودداری از منع صدور بيمه نامه برای نفت کشتی های حامل
نفت خام ايران به مدت شش ماه محدود مانده است.
از پاريس تا بغداد، و طی ۸ سال گذشته ايران در مسير دشواری قرار داده
شده. ادامه وضع موجود بدون پذيرفتن شرايط تغيير يافته داخلی و محيطی
ايران، و داخل شدن در گفتگو های اتمی مسکو طی سه هفته آينده، بدون داشتن
برنامه مدون و آمادگی برای سازش، از حدود خريدن وقت و تجويز مسکن برای رفع
دردهای ريشه دار فرا تر نخواهد رفت.
علی لاریجانی: رهبر حتی یکبار هم به مجلس دستور نداد
روزنامههای خراسان، کیهان، شرق، جهان صنعت و اعتماد خبر دادهاند که مجلس نهم امروز یکشنبه ۷ خرداد کار خود را آغاز میکند.
روزنامههای جام جم و شرق از برگزاری همزمان دو جلسه جداگانه برای تعیین غیررسمی رئیس مجلس نهم از سوی حامیان علی لاریجانی و غلامعلی حدادعادل خبر دادهاند.
به نوشته این روزنامه شرق، علی لاریجانی طی سخنانی در جمع نمایندگان حامی خود گفت که «آنقدر فحش خوردهام که رویینتن شدهام» اما «در طول چهار سالی که مسئولیت مجلس را بر عهده داشتم، رهبری آنقدر برای مجلس اعتبار قایل بود که حتی یکبار هم به مجلس دستور نداد، البته ممکن بود گاهی ایشان اعلام کند که تمایل به موضوعی دارد اما دستوری ندادهاست.»
روزنامه دنیای اقتصاد از قول «سخنگوی ستاد هدفمندی یارانهها» خبر داده که «مرحله دوم هدفمندی فعلا اجرا نمیشود.»
روزنامه رسالت از قول رئیس اداره سیاسی سپاه «افزایش انتقادات به سپاه و آیتالله خامنهای» و حتی «افزایش تورم و بههمریختن بازار» را هم به مخالفان نسبت دادهاست.
روزنامه کیهان از «آغاز برخورد با بدحجابی در تفرجگاههای کوهستانی» خبر داده و نوشته «ماموران پلیس کوهستان از بعدازظهر جمعه طرح «تشدید برخورد با بدحجابی و بدپوششی» را در «تفرجگاههای کوهستانی تهران» به اجرا گذاشتهاند.
آغاز به کار نهمین دوره مجلس شورای اسلامی
روزنامههای خراسان، کیهان، شرق، جهان صنعت و اعتماد خبر دادهاند که مجلس نهم امروز یکشنبه ۷ خرداد کار خود را آغاز میکند.
روزنامه خراسان از قول مدیرکل فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی گزارش داده که در آغاز مراسم گشایش نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبر جمهوری اسلامی «پیام آیتالله خامنهای» را قرائت میکند، و محمود احمدینژاد نیز سخنران اصلی این مراسم است.
به گفته مهدی کیایی مدیرکل فرهنگی و روابط عمومی مجلس در این مراسم علاوه بر ۲۸۸ نماینده راهیافته به مجلس نهم، محمود احمدینژاد و صادق لاریجانی به عنوان رؤسای قوای مجریه و قضائی، محمدرضا مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری، و اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز حضور دارند.
خراسان همچنین نوشته که مصطفی محمدنجار، وزیر کشور نیز در این مراسم «گزارشی از روند برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی ارائه میکند»، و مجلس نهم ابتدا با تشکیل «هیئت رئیسه سنی» و پس از آن با انتخاب «هیئت رئیسه موقت» کار خود را آغاز میکند.
روزنامه کیهان که تحت نظر نماینده علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی منتشر میشود در سرمقالهای با تیتر «پیچ مجلس نهم به سوی اولویتها» پیشاپیش به نمایندگان مجلس نهم هشدار داده که «از چالشهای بیفایده سیاسی و مجادلات حاشیهای پرهیز کند.»
این روزنامه همچنین با ذکر بخشهایی از اظهارات پیشین علی خامنهای که از او به عنوان «آقا» یاد کرده، بر «پرهیز نمایندگان از رسانهای کردن اختلافات قوا» تاکید کرده و نوشته که نمایندگان مجلس به جای طرح علنی اختلافات قوا در رسانهها، باید آن را «در جلسات کاری» حل کنند.
محسن رهامی، حقوقدان و استاد دانشگاه، اما در سرمقاله روزنامه شرق به «شأن و جایگاه مجلس» اشاره کرده و نوشته «تنها وجود مجلس قانونگذاری و پارلمان» را نمیتوان «ملاک عمده و اساسی برقراری نظام دموکراسی و مردمسالاری» دانست.
سرمقالهنویس روزنامه شرق نوشته «وجود انتخابات و گزینش نمایندگان واقعی مردم»، «داشتن اختیارات اساسی در قانونگذاری و تعیین سرنوشت مردم» و «اجرای این تصمیمات و مصوبات توسط سایر قوا و نهادها و ارگانها» به عنوان سه «اصل مهم» برای نقشآفرینی مجلس در یک «نظام مرمسالاری» یاد کرده و البته نوشته که چهارمین اصل مهم «عدم مداخله قوا و مراکز قدرت در نهاد قانونگذاری و حفظ استقلال این نهاد» است.
محسن رهامی در سرمقاله روزنامه شرق به مناسبت آغاز به کار مجلس نهم، تاکید کرده که «خدشه در هر یک از این چهار اصل میتواند سبب آسیب دیدن اصول دموکراسی و خدشه به پیکره نهاد قانونگذاری و در نهایت تضعیف جایگاه مردم در یک کشور باشد.»
همزمان با آغاز به کار نهمین دوره مجلس شورای اسلامی روزنامه جهان صنعت از تشکیل «کمیته جذب نمایندگان مجلس هشتم در دولت به ریاست محمدرضا رحیمی» خبر داده و نوشته «پس از آن که ۱۹۶ نفر از نمایندگان مجلس هشتم از ورود به مجلس نهم بازماندند، محمود احمدینژاد کمیتهای را مسئول به کارگیری این عده در بخشهای مختلف دولت کردهاست.»
به نوشته این روزنامه این کمیته به ریاست محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدینژاد تشکیل شدهاست و برپایه یکی از نخستین مصوبات این کمیته «هیچ دستگاه و نهادی نمیتواند بدون هماهنگی و تایید این کمیته، نمایندگان بازمانده از مجلس نهم را در دستگاههای اجرایی به خدمت بگیرد.»
روزنامه اعتماد هم خبر «تشکیل کمیته جذب نمایندگان بازمانده از مجلس نهم به ریاست رحیمی» را منتشر کرده اما آن را «پاداش سکوت» شماری از نمایندگان مجلس هشتم توصیف کرده و نوشته «۱۹۶ نفر از نمایندگان مجلس هشتم از ورود به مجلس نهم بازماندند که ۱۲۰ نفر از آنها با دولت جلسه گذاشتند و فرم اشتغال پر کردند.»
حسن نوروزی، نماینده رباطکریم که درصدد بازگشت به دانشگاه و تدریس است به روزنامه اعتماد گفته «دولت به همه نمایندگان پیشنهاد همکاری ندادهاست، نماینده منتقد جایی در دولت ندارد.»
روزنامه اعتماد همچنین نوشته «بهارستانیها میگویند تعداد نمایندگان مجلس هشتم که جذب دولت میشوند همانهایی بودند که یا امضایشان را پس گرفتند یا رای ممتنع داشتند.»
دو جلسه برای تعیین یک رئیس؛ علی لاریجانی: رهبر حتی یکبار هم به مجلس دستور نداد
روزنامههای جام جم و شرق از برگزاری همزمان دو جلسه جداگانه برای تعیین غیررسمی رئیس مجلس نهم از سوی حامیان علی لاریجانی و غلامعلی حداد عادل خبر دادهاند.
روزنامه جام جم گزارش داده که رقابت علی لاریجانی و غلامعلی حداد عادل برای رسیدن به ریاست مجلس نهم، روز شنبه با برگزاری دو جلسه جداگانه اما همزمان ادامه یافت و در هریک از این جلسات شماری از «منتخبان مجلس نهم» شرکت داشتند.
روزنامه شرق نیز نوشته روز شنبه طرفداران لاریجانی یا همان فراکسیون «رهپویان ولایت» در ساختمان «مجلس قدیم» جلسهای برگزار کردند که در آن۱۵۱ نفر» از نمایندگان مجلس نهم حاضر شدند و «۱۴۸نفر به ریاست لاریجانی رای دادند.»
به نوشته این روزنامه، علی لاریجانی طی سخنانی در جمع نمایندگان حامی خود گفت که «آنقدر فحش خوردهام که رویینتن شدهام» اما «در طول چهار سالی که مسئولیت مجلس را بر عهده داشتم، رهبری آنقدر برای مجلس اعتبار قایل بود که حتی یکبار هم به مجلس دستور نداد، البته ممکن بود گاهی ایشان اعلام کند که تمایل به موضوعی دارد اما دستوری ندادهاست.»
روزنامه شرق محل برگزاری جلسه همزمان حامیان ریاست غلامعلی حداد عادل را «تالار مشروطه» در بهارستان اعلام کرده و نوشته تعداد نمایندگان مجلس نهم در این جلسه «به حدود ۸۵ نفر رسید.»
این روزنامه نوشته که حداد عادل در میان ۸۵ نماینده حامی ریاستش بدون ذکر نام، از علی لاریجانی و فراکسیون تازه تاسیس «رهپویان ولایت» انتقاد کرد و گفت رقابت «منجر به انشعاب و انشقاق در اصولگرایی شدهاست» و «چه نیازی ایجاب میکند ما اصولگرایی را شکسته و فراکسیون دیگری با نام دیگری در میان اصولگرایان ایجاد کنیم.»
به نوشته این روزنامه، ساعت برگزاری این دو جلسه «همزمان» بود و به گونهای تنظیم شده بود که هر یک از نمایندگان مجلس نهم فقط امکان حضور در یکی از جلسات حامیان لاریجانی یا حامیان حدادعادل را داشته باشند.
روزنامه شرق رقابت لاریجانی و حدادعادل را رقابت درونی جناح حاکم ارزیابی کرده و نوشته «روز شنبه اصولگرایان مانور دادند؛ نه از آن مانورهای نمایشی خودشان در مقابل خودشان. هدف اما فرضی نبود. واقعی واقعی بود.»
فاز دوم هدفمندی یارانهها در تعلیق
روزنامه دنیای اقتصاد از قول «سخنگوی ستاد هدفمندی یارانهها» خبر داده که «مرحله دوم هدفمندی فعلا اجرا نمیشود.»
به نوشته این روزنامه محمدرضا فرزین دبیر ستاد هدفمندی یارانهها اعلام کرد که «دولت فعلا هیچ تصمیم و برنامهای برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها ندارد» و دلیل چنین تصمیکی از سوی دولت را هم «مشکلات مصوبه مجلس شورای اسلامی در قانون بودجه ۱۳۹۱» ذکر کرد.
دنیای اقتصاد نوشته «دولتمردان و در راس آنها محمود احمدی نژاد » چند روزی است که مجلس را به تصویب بودجهای «تورمزا و محدودکننده دولت» متهم میکنند، و سخنگوی اقتصادی دولت هم هفته گذشته علت تعویق در اجرای فاز دوم هدفمندی را تغییرات لایحه بودجه عنوان کرد و گفت که دولت در ستاد هدفمندی یارانهها و با حضور محمود احمدینژاد در حال برنامهریزی مجدد درباره چگونگی و زمان اجرای مرحله دوم هدفمندی است.
این روزنامه نوشته، اینک دبیر ستاد هدفمندی یارانهها به صراحت میگوید که «با توجه به مشکلات مصوبه مجلس شورای اسلامی در قانون بودجه ۱۳۹۱ دولت فعلا هیچ تصمیم و برنامهای برای اجرای گام دوم قانون هدفمندی یارانهها ندارد» و «تمام قیمتهای مربوط به حاملهای انرژی همچنان به روال مرحله نخست ادامه مییابد.»
روزنامه جام جم اقدام دولت در متوقف کردن فاز دوم هدفمندی یارانهها را «یک چرخش بزرگ» توصیف کرده و نوشته «با آن که دولت پیش از این به طور قاطع از اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها سخن میگفت و اجرای آن را نزدیک و قریبالوقوع میشمرد، اما هماکنون با یک چرخش بزرگ و در جدیدترین تصمیمگیری خود اعلام کرده برنامهای برای افزایش قیمت حاملهای انرژی و اجرای مرحله دوم هدفمندی ندارد و البته دلیل عمده آن را مشکلات بودجهای سال جاری عنوان کردهاست.»
این روزنامه با اشاره به اینکه دولت «مشکلات قانون مصویب بودجه سال ۹۱ در مجلس» را دلیل چنین «چرخشی» اعلام کرده، تاکید کرده که تصمیم دولت برای عدم اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها «دلایل اعلام نشدهای» هم دارد.
روزنامه جام جم نوشته « بخش اصلی دلایل اعلام نشده دولت به تبعات اجرای فاز اول قانون هدفمندی بازمیگردد، به طوری که چون مرحله اول با شیوهای ناقص به اجرا درآمده، کسری درآمد ۶۰۰۰ میلیارد تومانی برای دولت در پی داشتهاست» که شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد نیز روز شنبه در همایش سیاستهای پولی و بانکی به آن اشاره کرد و گفت «در ابتدای اجرای قانون مبلغ ۹۰۰۰ میلیارد تومان از بانک مرکزی تنخواه گرفته شد که به تدریج این میزان تا حد ۳۰۰۰ میلیارد تومان بازپرداخت شد و حدود ۶۰۰۰ میلیارد تومان پرداخت نشده باقی ماندهاست» و «اکنون به بدهی دولت به بانک مرکزی تبدیل شدهاست.»
رئیس اداره سیاسی سپاه؛ «افزایش تورم و بههمریختن بازار» هم کار مخالفان است
روزنامه رسالت از قول رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران تمام مشکلات اقتصادی در ایران از جمله «بههمریختن بازار و رشد تورم» را به «مخالفان» جناح حاکم نسبت داده و گفتهاست که «حمله به سپاه راهبرد کانونی جریان فتنه و معاندان است.»
به نوشته این روزنامه وابسته به جناح حاکم، علی اشرف نوری رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران در همایش سراسری مسئولان نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه ضمن «تشریح شرایط سیاسی داخلی و خارجی» جمهوری اسلامی، «سپاه پاسداران» را همعرض «آیت الله خامنهای» به عنوان هدف حملات مخالفان توصیف کرده و گفته «حمله وقیحانه به ارکان نظام اسلامی از جمله سپاه و رهبری، راهبرد کانونی جریان فتنه داخلی و معاندان خارجی است.»
این مقام ارشد سپاه پاسداران با اشاره به آنچه «هجمه بیسابقه جبهه غرب علیه انقلاب اسلامی» عنوان کرده، گفتهاست «برخی جریانات داخلی دانسته یا ندانسته برای حمله به ارکان نظام اسلامی با دشمنان قسم خورده نظام، همسو شدهاند.»
رئیس اداره سیاسی سپاه همچنین تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی فعلی در ایران را به مخالفان داخلی و خارجی نسبت داده و ادعا کرده که «در راهبرد» مخالفان «تحریمهای اقتصادی، بیثباتسازی، به هم ریختن بازار، زمینهسازی برای رشد تورم» و «ایجاد نافرمانی مدنی» در کنار «تخریب همزمان سپاه و رهبری به عنوان محورهای تاکتیکی» مورد توجه قرار گرفتهاست.
علی اشرف نوری اشارهای به اسم کسانی که آنها را «جریان فتنه داخلی و معاندان خارجی» نامیده نکردهاست، اما یک هفته پیش علی مطهری نماینده تهران و فرزند آیت الله مطهری طی نطق میاندستور در مجلس به صراحت سپاه پاسداران را به دخالت در انتخابات مجلس نهم متهم کرد و گفت «دخالت سپاه در بسیاری از حوزههای انتخابیه مشهود بود و بسیاری از کاندیداها، چه آنها که در حوزهها رای آوردند و چه کسانی که رای نیاوردند، این واقعیت را تایید میکنند.»
برخورد با بدحجابی حتی در تفرجگاههای کوهستانی
روزنامه کیهان از «آغاز برخورد با بدحجابی در تفرجگاههای کوهستانی» خبر داده و نوشته «ماموران پلیس کوهستان از بعدازظهر جمعه در ادامه اجرای طرحهای امنیت محلهمحور و امنیت اجتماع» و برای «افزایش احساس امنیت در پایتخت» طرح «تشدید برخورد با بدحجابی و بدپوششی» را در «تفرجگاههای کوهستانی تهران» را به اجرا گذاشتند.
این روزنامه از قول مقامهای نیروی انتظامی نوشته که طرح «تشدید برخورد با بدحجابی در تفرجگاههای کوهستانی» پیش از این هم «توسط پلیس کوهستان دنبال میشد» اما از بعدازظهر جمعه «با تقویت صورت گرفته شدت پیدا کرد و ماموران پلیس کوهستان با استقرار در اطراف اکثر تفرجگاههای کوهستانی پایتخت مانند توچال، دربند، درکه» با «زنان بدحجاب و مردان بدپوشش برخورد کردند.»
کیهان همچنین از قول حسین ساجدینیا فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نوشته «بیش از ۱۸۰۰ بوستان در شهر تهران وجود دارد که نیروهای پلیس کوهستان در بسیاری از آنها مستقر شدهاند» و «ماموران از عصر تا پاسی از شب در تفرجگاهها و بوستانهای کوهستانی حضوری پررنگ خواهند داشت.»
به نوشته این روزنامه فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ همچنین اعلام کرده که اجرای «طرح برخورد با بدحجابی در تفرجگاههای کوهستانی» نیز همانند «طرح تشدید برخورد با بدحجابی در پارکها و اماکن تفریحی» علاوه بر روزهای عادی از این پس «در روزهای تعطیل شدت خواهد یافت.»
روزنامههای جام جم و شرق از برگزاری همزمان دو جلسه جداگانه برای تعیین غیررسمی رئیس مجلس نهم از سوی حامیان علی لاریجانی و غلامعلی حدادعادل خبر دادهاند.
به نوشته این روزنامه شرق، علی لاریجانی طی سخنانی در جمع نمایندگان حامی خود گفت که «آنقدر فحش خوردهام که رویینتن شدهام» اما «در طول چهار سالی که مسئولیت مجلس را بر عهده داشتم، رهبری آنقدر برای مجلس اعتبار قایل بود که حتی یکبار هم به مجلس دستور نداد، البته ممکن بود گاهی ایشان اعلام کند که تمایل به موضوعی دارد اما دستوری ندادهاست.»
روزنامه دنیای اقتصاد از قول «سخنگوی ستاد هدفمندی یارانهها» خبر داده که «مرحله دوم هدفمندی فعلا اجرا نمیشود.»
روزنامه رسالت از قول رئیس اداره سیاسی سپاه «افزایش انتقادات به سپاه و آیتالله خامنهای» و حتی «افزایش تورم و بههمریختن بازار» را هم به مخالفان نسبت دادهاست.
روزنامه کیهان از «آغاز برخورد با بدحجابی در تفرجگاههای کوهستانی» خبر داده و نوشته «ماموران پلیس کوهستان از بعدازظهر جمعه طرح «تشدید برخورد با بدحجابی و بدپوششی» را در «تفرجگاههای کوهستانی تهران» به اجرا گذاشتهاند.
آغاز به کار نهمین دوره مجلس شورای اسلامی
روزنامههای خراسان، کیهان، شرق، جهان صنعت و اعتماد خبر دادهاند که مجلس نهم امروز یکشنبه ۷ خرداد کار خود را آغاز میکند.
روزنامه خراسان از قول مدیرکل فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی گزارش داده که در آغاز مراسم گشایش نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبر جمهوری اسلامی «پیام آیتالله خامنهای» را قرائت میکند، و محمود احمدینژاد نیز سخنران اصلی این مراسم است.
به گفته مهدی کیایی مدیرکل فرهنگی و روابط عمومی مجلس در این مراسم علاوه بر ۲۸۸ نماینده راهیافته به مجلس نهم، محمود احمدینژاد و صادق لاریجانی به عنوان رؤسای قوای مجریه و قضائی، محمدرضا مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری، و اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز حضور دارند.
خراسان همچنین نوشته که مصطفی محمدنجار، وزیر کشور نیز در این مراسم «گزارشی از روند برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی ارائه میکند»، و مجلس نهم ابتدا با تشکیل «هیئت رئیسه سنی» و پس از آن با انتخاب «هیئت رئیسه موقت» کار خود را آغاز میکند.
روزنامه کیهان که تحت نظر نماینده علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی منتشر میشود در سرمقالهای با تیتر «پیچ مجلس نهم به سوی اولویتها» پیشاپیش به نمایندگان مجلس نهم هشدار داده که «از چالشهای بیفایده سیاسی و مجادلات حاشیهای پرهیز کند.»
این روزنامه همچنین با ذکر بخشهایی از اظهارات پیشین علی خامنهای که از او به عنوان «آقا» یاد کرده، بر «پرهیز نمایندگان از رسانهای کردن اختلافات قوا» تاکید کرده و نوشته که نمایندگان مجلس به جای طرح علنی اختلافات قوا در رسانهها، باید آن را «در جلسات کاری» حل کنند.
محسن رهامی، حقوقدان و استاد دانشگاه، اما در سرمقاله روزنامه شرق به «شأن و جایگاه مجلس» اشاره کرده و نوشته «تنها وجود مجلس قانونگذاری و پارلمان» را نمیتوان «ملاک عمده و اساسی برقراری نظام دموکراسی و مردمسالاری» دانست.
سرمقالهنویس روزنامه شرق نوشته «وجود انتخابات و گزینش نمایندگان واقعی مردم»، «داشتن اختیارات اساسی در قانونگذاری و تعیین سرنوشت مردم» و «اجرای این تصمیمات و مصوبات توسط سایر قوا و نهادها و ارگانها» به عنوان سه «اصل مهم» برای نقشآفرینی مجلس در یک «نظام مرمسالاری» یاد کرده و البته نوشته که چهارمین اصل مهم «عدم مداخله قوا و مراکز قدرت در نهاد قانونگذاری و حفظ استقلال این نهاد» است.
محسن رهامی در سرمقاله روزنامه شرق به مناسبت آغاز به کار مجلس نهم، تاکید کرده که «خدشه در هر یک از این چهار اصل میتواند سبب آسیب دیدن اصول دموکراسی و خدشه به پیکره نهاد قانونگذاری و در نهایت تضعیف جایگاه مردم در یک کشور باشد.»
همزمان با آغاز به کار نهمین دوره مجلس شورای اسلامی روزنامه جهان صنعت از تشکیل «کمیته جذب نمایندگان مجلس هشتم در دولت به ریاست محمدرضا رحیمی» خبر داده و نوشته «پس از آن که ۱۹۶ نفر از نمایندگان مجلس هشتم از ورود به مجلس نهم بازماندند، محمود احمدینژاد کمیتهای را مسئول به کارگیری این عده در بخشهای مختلف دولت کردهاست.»
به نوشته این روزنامه این کمیته به ریاست محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدینژاد تشکیل شدهاست و برپایه یکی از نخستین مصوبات این کمیته «هیچ دستگاه و نهادی نمیتواند بدون هماهنگی و تایید این کمیته، نمایندگان بازمانده از مجلس نهم را در دستگاههای اجرایی به خدمت بگیرد.»
روزنامه اعتماد هم خبر «تشکیل کمیته جذب نمایندگان بازمانده از مجلس نهم به ریاست رحیمی» را منتشر کرده اما آن را «پاداش سکوت» شماری از نمایندگان مجلس هشتم توصیف کرده و نوشته «۱۹۶ نفر از نمایندگان مجلس هشتم از ورود به مجلس نهم بازماندند که ۱۲۰ نفر از آنها با دولت جلسه گذاشتند و فرم اشتغال پر کردند.»
حسن نوروزی، نماینده رباطکریم که درصدد بازگشت به دانشگاه و تدریس است به روزنامه اعتماد گفته «دولت به همه نمایندگان پیشنهاد همکاری ندادهاست، نماینده منتقد جایی در دولت ندارد.»
روزنامه اعتماد همچنین نوشته «بهارستانیها میگویند تعداد نمایندگان مجلس هشتم که جذب دولت میشوند همانهایی بودند که یا امضایشان را پس گرفتند یا رای ممتنع داشتند.»
دو جلسه برای تعیین یک رئیس؛ علی لاریجانی: رهبر حتی یکبار هم به مجلس دستور نداد
روزنامههای جام جم و شرق از برگزاری همزمان دو جلسه جداگانه برای تعیین غیررسمی رئیس مجلس نهم از سوی حامیان علی لاریجانی و غلامعلی حداد عادل خبر دادهاند.
روزنامه جام جم گزارش داده که رقابت علی لاریجانی و غلامعلی حداد عادل برای رسیدن به ریاست مجلس نهم، روز شنبه با برگزاری دو جلسه جداگانه اما همزمان ادامه یافت و در هریک از این جلسات شماری از «منتخبان مجلس نهم» شرکت داشتند.
روزنامه شرق نیز نوشته روز شنبه طرفداران لاریجانی یا همان فراکسیون «رهپویان ولایت» در ساختمان «مجلس قدیم» جلسهای برگزار کردند که در آن۱۵۱ نفر» از نمایندگان مجلس نهم حاضر شدند و «۱۴۸نفر به ریاست لاریجانی رای دادند.»
به نوشته این روزنامه، علی لاریجانی طی سخنانی در جمع نمایندگان حامی خود گفت که «آنقدر فحش خوردهام که رویینتن شدهام» اما «در طول چهار سالی که مسئولیت مجلس را بر عهده داشتم، رهبری آنقدر برای مجلس اعتبار قایل بود که حتی یکبار هم به مجلس دستور نداد، البته ممکن بود گاهی ایشان اعلام کند که تمایل به موضوعی دارد اما دستوری ندادهاست.»
روزنامه شرق محل برگزاری جلسه همزمان حامیان ریاست غلامعلی حداد عادل را «تالار مشروطه» در بهارستان اعلام کرده و نوشته تعداد نمایندگان مجلس نهم در این جلسه «به حدود ۸۵ نفر رسید.»
این روزنامه نوشته که حداد عادل در میان ۸۵ نماینده حامی ریاستش بدون ذکر نام، از علی لاریجانی و فراکسیون تازه تاسیس «رهپویان ولایت» انتقاد کرد و گفت رقابت «منجر به انشعاب و انشقاق در اصولگرایی شدهاست» و «چه نیازی ایجاب میکند ما اصولگرایی را شکسته و فراکسیون دیگری با نام دیگری در میان اصولگرایان ایجاد کنیم.»
به نوشته این روزنامه، ساعت برگزاری این دو جلسه «همزمان» بود و به گونهای تنظیم شده بود که هر یک از نمایندگان مجلس نهم فقط امکان حضور در یکی از جلسات حامیان لاریجانی یا حامیان حدادعادل را داشته باشند.
روزنامه شرق رقابت لاریجانی و حدادعادل را رقابت درونی جناح حاکم ارزیابی کرده و نوشته «روز شنبه اصولگرایان مانور دادند؛ نه از آن مانورهای نمایشی خودشان در مقابل خودشان. هدف اما فرضی نبود. واقعی واقعی بود.»
فاز دوم هدفمندی یارانهها در تعلیق
روزنامه دنیای اقتصاد از قول «سخنگوی ستاد هدفمندی یارانهها» خبر داده که «مرحله دوم هدفمندی فعلا اجرا نمیشود.»
به نوشته این روزنامه محمدرضا فرزین دبیر ستاد هدفمندی یارانهها اعلام کرد که «دولت فعلا هیچ تصمیم و برنامهای برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها ندارد» و دلیل چنین تصمیکی از سوی دولت را هم «مشکلات مصوبه مجلس شورای اسلامی در قانون بودجه ۱۳۹۱» ذکر کرد.
دنیای اقتصاد نوشته «دولتمردان و در راس آنها محمود احمدی نژاد » چند روزی است که مجلس را به تصویب بودجهای «تورمزا و محدودکننده دولت» متهم میکنند، و سخنگوی اقتصادی دولت هم هفته گذشته علت تعویق در اجرای فاز دوم هدفمندی را تغییرات لایحه بودجه عنوان کرد و گفت که دولت در ستاد هدفمندی یارانهها و با حضور محمود احمدینژاد در حال برنامهریزی مجدد درباره چگونگی و زمان اجرای مرحله دوم هدفمندی است.
این روزنامه نوشته، اینک دبیر ستاد هدفمندی یارانهها به صراحت میگوید که «با توجه به مشکلات مصوبه مجلس شورای اسلامی در قانون بودجه ۱۳۹۱ دولت فعلا هیچ تصمیم و برنامهای برای اجرای گام دوم قانون هدفمندی یارانهها ندارد» و «تمام قیمتهای مربوط به حاملهای انرژی همچنان به روال مرحله نخست ادامه مییابد.»
روزنامه جام جم اقدام دولت در متوقف کردن فاز دوم هدفمندی یارانهها را «یک چرخش بزرگ» توصیف کرده و نوشته «با آن که دولت پیش از این به طور قاطع از اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها سخن میگفت و اجرای آن را نزدیک و قریبالوقوع میشمرد، اما هماکنون با یک چرخش بزرگ و در جدیدترین تصمیمگیری خود اعلام کرده برنامهای برای افزایش قیمت حاملهای انرژی و اجرای مرحله دوم هدفمندی ندارد و البته دلیل عمده آن را مشکلات بودجهای سال جاری عنوان کردهاست.»
این روزنامه با اشاره به اینکه دولت «مشکلات قانون مصویب بودجه سال ۹۱ در مجلس» را دلیل چنین «چرخشی» اعلام کرده، تاکید کرده که تصمیم دولت برای عدم اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها «دلایل اعلام نشدهای» هم دارد.
روزنامه جام جم نوشته « بخش اصلی دلایل اعلام نشده دولت به تبعات اجرای فاز اول قانون هدفمندی بازمیگردد، به طوری که چون مرحله اول با شیوهای ناقص به اجرا درآمده، کسری درآمد ۶۰۰۰ میلیارد تومانی برای دولت در پی داشتهاست» که شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد نیز روز شنبه در همایش سیاستهای پولی و بانکی به آن اشاره کرد و گفت «در ابتدای اجرای قانون مبلغ ۹۰۰۰ میلیارد تومان از بانک مرکزی تنخواه گرفته شد که به تدریج این میزان تا حد ۳۰۰۰ میلیارد تومان بازپرداخت شد و حدود ۶۰۰۰ میلیارد تومان پرداخت نشده باقی ماندهاست» و «اکنون به بدهی دولت به بانک مرکزی تبدیل شدهاست.»
رئیس اداره سیاسی سپاه؛ «افزایش تورم و بههمریختن بازار» هم کار مخالفان است
روزنامه رسالت از قول رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران تمام مشکلات اقتصادی در ایران از جمله «بههمریختن بازار و رشد تورم» را به «مخالفان» جناح حاکم نسبت داده و گفتهاست که «حمله به سپاه راهبرد کانونی جریان فتنه و معاندان است.»
به نوشته این روزنامه وابسته به جناح حاکم، علی اشرف نوری رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران در همایش سراسری مسئولان نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه ضمن «تشریح شرایط سیاسی داخلی و خارجی» جمهوری اسلامی، «سپاه پاسداران» را همعرض «آیت الله خامنهای» به عنوان هدف حملات مخالفان توصیف کرده و گفته «حمله وقیحانه به ارکان نظام اسلامی از جمله سپاه و رهبری، راهبرد کانونی جریان فتنه داخلی و معاندان خارجی است.»
این مقام ارشد سپاه پاسداران با اشاره به آنچه «هجمه بیسابقه جبهه غرب علیه انقلاب اسلامی» عنوان کرده، گفتهاست «برخی جریانات داخلی دانسته یا ندانسته برای حمله به ارکان نظام اسلامی با دشمنان قسم خورده نظام، همسو شدهاند.»
رئیس اداره سیاسی سپاه همچنین تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی فعلی در ایران را به مخالفان داخلی و خارجی نسبت داده و ادعا کرده که «در راهبرد» مخالفان «تحریمهای اقتصادی، بیثباتسازی، به هم ریختن بازار، زمینهسازی برای رشد تورم» و «ایجاد نافرمانی مدنی» در کنار «تخریب همزمان سپاه و رهبری به عنوان محورهای تاکتیکی» مورد توجه قرار گرفتهاست.
علی اشرف نوری اشارهای به اسم کسانی که آنها را «جریان فتنه داخلی و معاندان خارجی» نامیده نکردهاست، اما یک هفته پیش علی مطهری نماینده تهران و فرزند آیت الله مطهری طی نطق میاندستور در مجلس به صراحت سپاه پاسداران را به دخالت در انتخابات مجلس نهم متهم کرد و گفت «دخالت سپاه در بسیاری از حوزههای انتخابیه مشهود بود و بسیاری از کاندیداها، چه آنها که در حوزهها رای آوردند و چه کسانی که رای نیاوردند، این واقعیت را تایید میکنند.»
برخورد با بدحجابی حتی در تفرجگاههای کوهستانی
روزنامه کیهان از «آغاز برخورد با بدحجابی در تفرجگاههای کوهستانی» خبر داده و نوشته «ماموران پلیس کوهستان از بعدازظهر جمعه در ادامه اجرای طرحهای امنیت محلهمحور و امنیت اجتماع» و برای «افزایش احساس امنیت در پایتخت» طرح «تشدید برخورد با بدحجابی و بدپوششی» را در «تفرجگاههای کوهستانی تهران» را به اجرا گذاشتند.
این روزنامه از قول مقامهای نیروی انتظامی نوشته که طرح «تشدید برخورد با بدحجابی در تفرجگاههای کوهستانی» پیش از این هم «توسط پلیس کوهستان دنبال میشد» اما از بعدازظهر جمعه «با تقویت صورت گرفته شدت پیدا کرد و ماموران پلیس کوهستان با استقرار در اطراف اکثر تفرجگاههای کوهستانی پایتخت مانند توچال، دربند، درکه» با «زنان بدحجاب و مردان بدپوشش برخورد کردند.»
کیهان همچنین از قول حسین ساجدینیا فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نوشته «بیش از ۱۸۰۰ بوستان در شهر تهران وجود دارد که نیروهای پلیس کوهستان در بسیاری از آنها مستقر شدهاند» و «ماموران از عصر تا پاسی از شب در تفرجگاهها و بوستانهای کوهستانی حضوری پررنگ خواهند داشت.»
به نوشته این روزنامه فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ همچنین اعلام کرده که اجرای «طرح برخورد با بدحجابی در تفرجگاههای کوهستانی» نیز همانند «طرح تشدید برخورد با بدحجابی در پارکها و اماکن تفریحی» علاوه بر روزهای عادی از این پس «در روزهای تعطیل شدت خواهد یافت.»
فرشید یزدانی، عضو هیئت مدیره
انجمن حمایت از حقوق کودکان به خبرگزاری ایلنا گفته است که بیش از ۴ درصد
کودکان کار در ایران به ایدز مبتلا هستند، که این میزان ۴۵ برابر متوسط
کشوری است.
آقای یزدانی بر مبنای نتایج تحقیقی که به سرپرسی
دکتر مینو محرز انجام شده است، میگوید که میزان ابتلای کودکان زبالهگرد و
دستفروش به ایدز تقریبا به اندازه ابتلای زنان کارگر جنسی است.بنا بر این تحقیق، ۶۰ درصد این کودکان تجربه استفاده از دخانیات، ۴۰ درصد آنها تجربه نوشیدن مشروبات الکلی و ۲۰ درصد نیز تجربه مصرف مواد مخدر را دارند.
آقای یزدانی میگوید: "متاسفانه نگاه انسانی در برخورد با این کودکان وجود ندارد و درباره آنان همان گونه تصمیمگیری میشود که در خصوص مبلمان شهری".
او رشد تورم و بحرانهای اقتصادی را مهمترین عامل ورود کودکان به بازار کار میداند.
معاون برنامهریزی وزیر صنعت،
معدن و تجارت ایران گفته است که قیمت برق مصرفی صنایع در مرحله دوم طرح
هدفمند کردن یارانهها "بسیار ناچیز است."
رضا فاطمی امین روز یکشنبه، هفتم خرداد، به
خبرگزاری فارس گفته است که "شیب افزایش قیمت انرژی برق صنعت در مرحله دوم
هدفمندی یارانهها ملایمتر است."با این حال، او اضافه کرده است که با آغاز مرحله دوم طرح هدفمند کردن یارانهها، قیمت گاز مصرفی صنایع در ایران، بیشتر از نرخ برق افزایش خواهد یافت.
در چارچوب طرح هدفمند کردن یارانهها، دولت یارانه پرداختی به برخی کالاهای مصرفی، از جمله حاملهای انرژی را به تدریج کاهش میدهد و در مقابل، مبالغی نقدی به حساب سرپرستان خانوارها واریز میکند.
صدها خانواده آسیبدیده از
سیلابهای اخیر در ولایت سرپل در شمال افغانستان که همه دارایی خود را از
دست دادهاند، در انتظار کمک هستند.
مقامهای محلی میگویند که در نتیجه سرازیر شدن سیلاب در هفتههای اخیر ۵۰ تن کشته، شش تن زخمی و ۲۴ نفر دیگر ناپدید شدهاند.روستاییان سرپلی میگویند که تا حال نظیر این سیلابها را ندیده بودند.
یکی از آسیبدیدگان سرپلی نجیبالله است که خانهاش را در پی این سیلابها از دست داده است و خانواده ۹ نفری او آواره شدهاند.
او محل ویرانشده خانهاش را نشان داد و گفت: "سیلاب همهچیز ما را با خود برد. اینجا چند اتاق بود، حالا هیچ چیز باقی نمانده. اموال ما همه زیر گل و لای مدفون شده. ما خانواده فقیری هستیم، حالا باید سالها کار کنم تا خانه را دوباره بسازم. دولت هم هنوز به ما کمکی نکرده."
کوکب که در سیلابهای اخیر از مرگ حتمی نجات یافته است، میگوید که خاطرات آن روز برایش مثل کابوس میماند.
او گفت: "خواب بودم. سیلاب غافلگیرم کرد. سیلاب تا چند متر مرا باخود برد. برای نجاتم تقلا میکردم و به هر سو دست میانداختم، ناگهان دستم به چیزی گیر کرد، دستگیره پنجره بود و محکمش گرفتم. مدتی همینطور ماندم. حلقم خشک شده بود و دستانم دیگر توان نداشت. تا این که از فشار سیل کم شد و دیگران آمدند و نجاتم دادند."
بلای طبیعی
جمعه خان، یکی از ساکنان این روستا گفت: "سیلاب مثل یک بلای طبیعی بر ما نازل شد. من یک پیرمرد شصت ساله هستم، توان ندارم، اما باید کار کنم. سیلاب همه چیز را از من گرفت. دیگر چیزی برایم باقی نمانده. فکر نمیکنم بتوانم همهچیز را دوباره به حالت اول برگردانم."
وقتی روز شنبه باران ریز و یکنواخت شروع به باریدن کرد، هیچیک از روستاییان نمیدانستند که چه حادثهای در راه است. اما ناگهان سیل آمد و همهچیز را با خود برد.
ساکنان روستا برای فرار از این سیلاب به تپههای اطراف فرار کردند. آنهایی که همهچیز خود را از دست دادهاند، مجبورند در فضای باز یا در بالای تپهها زندگی کنند.
بیشتر محلات آسیبدیده خالی از سکنه شده است. روستاییان در این جا منتظر کمک هستند. منتظرند کسانی بیایند و خانههای ویرانشدهشان را دوباره بسازند، اما هنوز هیچ وعده قطعی وجود ندارد.
مقامهای محلی میگویند که امدادرسانی به آسیب دیدگان از توان دولت محلی بالا است.
سطح زندگی مردم در اینجا پایین است و بسیاریها همهچیز خود را از دست دادهاند.
ولایت سرپل در مسیر سیلاب واقع شده است. بیشتر روستاییان در این جا فقیر هستند و به کار کشاورزی مشغول هستند.
محصولات زمین و باغ همه امید خانوادهها در اینجاست، اما سیلاب کشتزارهای زیادی را شست و امید خانوادهها را هم با خود برد.
نرخ بیکاری در ولایت سرپل بالا است و جوانان عمدتا برای پیدا کردن کار به ایران سفر میکنند.
حال خطر جاری شدن دوباره سیلاب ترسی به دل این روستاییان فقیر انداخته است که به این زودی تنهایشان نمیگذارد.
قاتل ایتان پات، پسر بچه ۶ ساله
آمریکایی که قتل او از بزرگترین پرونده های جنایی آمریکاست، پس از ۳۳ سال
دستگیر شده و به قتل اعتراف کرده است.
پدرو هرناندز که به تازگی توسط پلیس نیویورک
بازجویی شده، می گوید در سال ۱۹۷۹، ایتان پات را در نزدیکی خانه اش ربوده و
او را به قتل رسانده است.بعد از گم شدن ایتان، جستجوی گسترده ای در شهر نیویورک برای پیدا کردن او به راه افتاد، اما همه تلاش ها بی نتیجه ماند.
طرح چاپ عکس کودکان گمشده روی کارتن های شیر، برای اولین بار در آمریکا، در آن موقوع به اجرا درآمد.
ماجرای گم شدن ایتان پات در سال ۱۹۷۹ میلادی خانواده های زیادی را در آمریکا نگران کرد.
ناپدید شدن یک پسر بچه شش ساله در روز روشن، آرامش را از خیلی از خانواده ها ربود.
قرار بود ایتان پات در آن روز برای اولین بار، خودش مسیر مدرسه را تا خانه برود.
اما پدرو هرناندز، مردی که در آن زمان تنها ۱۸ سال سن داشت، مسیر ایتان و خانواده اش را برای همیشه عوض کرد.
ریموند کلی، رییس پلیس نیویورک بر اساس نتایج بازجویی ها آنچه که در آن روز اتفاق افتاده را چنین توصیف می کند: "آقای هرناندز به کارآگاه های ما توضیح داده که چطور ایتان را گول زده است. او به ایتان که در ایستگاه اتوبوس بود، قول داده برایش نوشابه بخرد. اما بعد او را به زیر زمین مغازه ای که در آن کار می کرده برده، خفه اش کرده، جسد اش را داخل یک پلاستیک قرار داده و در سطل زباله انداخته است."
خبر دستگیری قاتل این پسر بچه، بار دیگر نام او خانواده اش را به صدر اخبار روزنامه های آمریکا آورده است.
مایکل بلومبرگ، شهردار نیویورک درباره دستگیری آقای هرناندز گفت: "اگر به خاطر بیاورید، ۳۳ سال پیش این فاجعه ای بود که در سطح آمریکا، قلب میلیون ها نفر، مخصوصا پدر و مادرها را شکست. من خودم پدر هستم و واقعا نمی توانم تصور کنم پدر و مادر ایتان چقدر سختی را تحمل کرده اند. امیدوارم یک قدم نزدیکتر شده باشیم به اینکه دردهای آنها را تسکین بدهیم."
در سال ۱۹۸۴، پلیس به مرد دیگری مظنون شد. خوزه آنتونیو رَموس، دوست کسی بود که از ایتان نگهداری می کرد.
او قبلا به جرم اذیت و آزار جنسی کودکان بازداشت شده بود. پلیس بارها خانه و محل کار او را جستجو کرد، اما شواهدی بر اینکه او جرم را مرتکب شده پیدا نکرد.
جستجوها بی نتیجه ماند، تا اینکه سرنخ هایی درباره پدرو هرناندز به پلیس رسید.
آنطور که گزارش شده، آقای هرناندز برای یکی از افراد خانواده اش ماجرای ۳۳ سال پیش را بازگو کرده و او هم با پلیس تماس گرفته و آقای هرناندز را تحویل داده است.
او در سال ۱۹۷۹ در مغازه ای در نزدیکی خانه خانواده پات کار می کرده است.
در زمان مرگ ایتان، افراد دیگری که در فروشگاه کار می کردند مورد بازجویی قرار گرفتند، اما از آقای هرناندز بازجویی صورت نگرفته است.
پلیس نیویورک اکنون می گوید نمی داند چرا در آن زمان کسی به او شک نکرده است.
مقام های امنیتی نیویورک می گویند آقای هرناندز در زمان اعتراف گریه می کرده و تنها گفته نمی داند چرا این کار را انجام داده است.
در حال حاضر آقای هرناندز، به دلیل ابراز تمایل به خودکشی، در بیمارستانی در نیویورک نگهداری می شود.
قاضی دستور داده است که او مورد بررسی های روانشناختی قرار گیرد.
هنوز هیچ آثاری از جسد ایتان پیدا نشده است.
رونالد ریگان رئیس جمهوریسابق آمریکا در سال ۱۹۸۳، روزی که ایتان ناپدید شد را روز ملی کودکان گمشده نامید.
خواهرزاده مشایی به عنوان مطلع علیه او اعتراف کرد:
امروز پس از 7 ماه بازداشت می خواهم نقدی بر عملکرد وی داشته باشم
(تیتر از جنگ خبر)
خبرگزای مهر
در جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده فساد مالی بزرگ، خواهرزاده آقای "الف.ر.م" به عنوان مطلع از پشت پرده مدیران دولتی در این پرونده پرده برداشت.
به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه دوازدهمین جلسه رسیدگی به پرونده فساد مالی بزرگ "ع . ر" خواهر زاده آقای " الف.ر.م " که یکی از متهمان این پرونده است به عنوان مطلع در جایگاه شهود قرار گرفت و گفت: بیشتر از آنکه مردم با اسم من آشنا باشند بر این نکته تاکید دارند که خواهر زاده آقای " الف.ر.م " هستم.
وی ادامه داد: تمام سخنانی که به عنوان مطلع می گویم را به عنوان وظیفه و اینکه یکی از سربازان نظام هستم بیان می کنم و تحت هیچ فشاری نیستم. من 7 سال است که خون دل می خورم و 7 ماه است که دندان روی جگر گذاشته ام. من با آقای " الف.ر.م " 3 سال است قطع ارتباط کرده ام و امروز پس از 7 ماه بازداشت می خواهم نقدی بر عملکرد وی داشته باشم.
در ادامه قاضی پرونده تذکر داد که مطلع با سرعت بیشتری اظهارات خود را بیان کند که وی گفت: در مدتی که در زندان بودم با کسی حرف نزدم بنابراین سرعت حرف زدنم گرفته شده است.
ع . ر در ادامه با اشاره به سابقه فعالیتهای فرهنگی اقتصادی و گردشگری خود گفت: به دلیل اشتراکات کاری با آقای " الف.ر.م " فعالیت نزدیکی داشتم اما هیچگونه درآمد و دریافتی از این همکاری کسب نمی کردم و به راحتی سوءمدیریت و عملکردها را تذکر می دادم.
مشاوران دیپلم ردی آقای الف.ر.م
ع . ر با بیان اینکه برخی از مشاوران آقای " الف.ر.م " دیپلم و یا دیپلم ردی بودند از تخلفات گسترده ای در سطح مدیران وی صورت می گرفت گفت: این اتفاقات فضا را برای ما تنگ کرده بود.
وی با اشاره به تخلفات مدیریت وقت دفتر آقای " الف.ر.م " گفت: تخلفاتی که وی انجام داد را شرم می کنم که نمی گویم و زمانی که کارهای این افراد را اطلاع می دادم بدتر بر علیه من پرونده سازی می شد.ع. ر با اشاره به تخلفات گسترده ای که از سوی آقای " الف.ر.م " در دولت رخ می داد و انتصاباتی که از سوی وی صورت می گرفت گفت: به طور مثال معاون گردشگری وقت تخلفات گسترده ای که ریزترین آن مخدوش کردن نامه های ارسال شده به دبیرخانه یا بدهکار کردن افراد بود را می توان اشاره کرد.وی ادامه داد: زمانی که در خصوص تخلف ایشان در خصوص پروژه گردشگری بلوار کشاورز به آقای " الف.ر.م " اطلاع دادم وی به من گفت به جای این کارها دلت را بزرگ کن.وی از دخالت افراد نزدیک به آقای " الف.ر.م " در تصدی گری پستهای کلیدی خبر داد و گفت: ردپای این افراد در پروژه های بخش خصوصی و پروژه های بزرگی مانند کیش نیز بود.این متهم از همکاریهای نزدیک آقای "پ" قائم مقام وقت بانک مرکزی، آقای " الف" معاون وقت بانک بیمه وزارت اقتصاد با آقای "الف.ر. م " خبر داد و گفت: تمامی این افراد در این پرونده به عنوان متهم حضور دارند.وی با اشاره به نقش آقای " ی " از مدیران آقای " الف.ر.م " گفت: وقتی از تخلفات این فرد گله کردم به جای حذف ایشان پست بالاتری به وی داده شد که این به ارتباط این فرد با آقای " الف.ر.م " مربوط می شد. این در حالی بود که وزیر سابق راه به شدت از عملکرد این فرد انتقاد و جلوه وی را برای من مخدوش کرده بود.وی تاکید کرد: ارتباط من با خسروی پس از قطع رابطه با آقای " الف.ر.م " به صورت انجام کارهای تبلیغاتی و بازرگانی برای شرکتهای وی بود. وی در ادامه با اشاره به خرید شرکت ابنیه راه آهن توسط خسروی برای واگذاری 15 پروژه ملی کشور به وی گفت: وقتی وزیر راه سابق از عملکرد آقای " ی " ابراز ناراحتی کرد و حتی وی را دزد خطاب کرد او فهمید بزودی برکنار می شود و تلاش کرد به طور مستقیم با خسروی ارتباط برقرار کند و واسط این ارتباط جدید معاون گردشگری وقت آقای " م . م " بود. آقای " م . م " از آدمها به عنوان پله و ابزار استفاده می کرد حتی وقتی به دایی ام از عملکرد این تیم انتقاد می کردم نمی پذیرفت که سبب قطع رابطه من با وی شد.
ع . ر ادامه داد: از اینکه خواهرزاده آقای " الف.ر.م " هستم خجالت می کشم و همین جا اعلام می کنم دیگر پیوند خواهرزادگی میان ما نیست.
این متهم در ادامه جلسه با اشاره به حضور دوباره آقای " الف.ر.م " به عنوان مسئول اتاق پروژه های ریاست جمهوری گفت: او برای آنکه تعهدات فعلی خود را جامه عمل بپوشاند پروژه دو طبقه کردن رامسر را رسمی کرد. وی در پایان تاکید کرد: من نباید 7 ماه بازداشت باشم افرادی که این حمایتها را می کنند و مانند اختاپوس در دولت و بخش خصوصی سایه افکنده اند و هر جا پول و مال است حضور دارند باید تاوان پس بدهند.
وی تاکید کرد خود آقای " الف.ر.م " باید تاوان این کارها را بدهد. من 3 سال است که با وی ارتباطی ندارم. من دارم تاوان یک جسم و یک نسبت را می دهم.
ع . ر خاطرنشان کرد: اگر همان زمان که مقام معظم رهبری تذکراتی در رابطه با آقای " الف.ر.م " داده بودند این تذکرات عملی می شد اینها اینگونه دچار توهم قدرت نمی شدند.
شکایت معاون وزیر کار از زیاده روی در در تامین بهداشت عمومی:
68 ميليون ايراني، 80 ميليون دفترچه درماني دارند
ایسنا
معاون رفاه اجتماعي وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي با بيان اينكه بيش از 10 درصد افراد جامعه از هيچ نوع بيمهاي بهرهمند نيستند، گفت: اين در حاليست كه 80 ميليون دفترچه بيمههاي درماني مختلف در ميان مردم توزيع شده است.
به گزارش خبرنگار «اجتماعي» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سيد عبدالله عمادي در نخستين همايش علمي "رفاه اجتماعي در ايران" كه صبح امروز در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي آغاز به كار كرد، اظهار كرد: 80 ميليون دفترچه بيمه درماني در ميان 68 ميليون نفر از افراد جامعه توزيع شده است و اين امر نشان ميدهد كه بسياري از افراد از دو يا سه نوع بيمه درماني استفاده ميكنند و لازم است براي رفع اين همپوشانيها اقدامات لازم انجام شود.
وي افزود: 90 درصد از افراد جامعه تحت پوشش بيمههاي درماني مختلف هستند و يك دهك جامعه نيز هيچ نوع پوشش بيمه درماني ندارند.
...
به گزارش ايسنا، عمادي در ادامه با تقسيم حوزه رفاه به دو بخش حمايتي و بيمهاي گفت: در حوزه حمايتي، حمايت از اقشار خاص مانند معلولان، زنان سرپرست خانوار، آسيب ديدگان اجتماعي، كودكان بيسرپرست گنجانده شده و به همين منظور سازمان بهزيستي و كميته امداد امام خميني (ره) تشكيل شدهاند.
وي افزود: اين دو نهاد وظيفه حمايت از اقشار نيازمند جامعه را بر عهده د ارند و حمايتهاي اجتماعي زيادي از اين افراد انجام ميشود، اما با توجه به حجم مشكلات اين جمعيت، سياستهاي اقتصادي و تحريمها شاهد هستيم كه افراد بيشتري در كشور دچار مشكل ميشوند.
...
* كل جمعيت كشور تا سال 93 تحت پوشش طرح پزشك خانواده قرار ميگيرند
معاون رفاه اجتماعي وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به حوزه سلامت نيز اظهار كرد: در اين حوزه طرح پزشك خانواده با همكاري وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در حال انجام است و بخش روستايي آن انجام شده و در حال گسترش دامنه آن به بخش شهري هستيم و همه كشور ظرف دو سال آينده تحت پوشش قرار ميگيرد.
جـــرس:
فرشاد اسود، روزنامه نگار و همکار پیشین روزنامه خرداد و فعال حقوق بشری، اواخر هفته گذشته هنگام خروج از کشور به مقصد مالزی ناپدید شده است.
به گزارش منابع خبری جرس، اسود شب قبل از سفر در گفتگو با دوستانش احتمال بازداشت خود را اعلام کرده بود.
فرشاد اسود که از بستگان رضا خندان، همسر نسرین ستوده است، پیش از این در حال ساخت فیلم مستندی از این زندانی سیاسی بود و نسبت به بازداشت خود به دلیل ساخت این فیلم ابراز نگرانی کرده بود.
بنا به خبرهای رسیده به جرس، از زمان حضور وی در فرودگاه تا الان خبری از وی در دست نیست و خانواده اش نیز خبری از او ندارند.
اسود پیش از این نیز در سال ۸۸ پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نیز در بازداشت به سر برده بود.
فرشاد اسود، روزنامه نگار و همکار پیشین روزنامه خرداد و فعال حقوق بشری، اواخر هفته گذشته هنگام خروج از کشور به مقصد مالزی ناپدید شده است.
به گزارش منابع خبری جرس، اسود شب قبل از سفر در گفتگو با دوستانش احتمال بازداشت خود را اعلام کرده بود.
فرشاد اسود که از بستگان رضا خندان، همسر نسرین ستوده است، پیش از این در حال ساخت فیلم مستندی از این زندانی سیاسی بود و نسبت به بازداشت خود به دلیل ساخت این فیلم ابراز نگرانی کرده بود.
بنا به خبرهای رسیده به جرس، از زمان حضور وی در فرودگاه تا الان خبری از وی در دست نیست و خانواده اش نیز خبری از او ندارند.
اسود پیش از این نیز در سال ۸۸ پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نیز در بازداشت به سر برده بود.
سیدمصطفی تاجزاده: تا وقتی انتخابات گروگان فرماندهان سپاه است، پیشرفت کشور سراب است
سیدمصطفی تاج زاده، عضو ارشد و دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت در یادداشتی با اشاره به دخالت نظامیان در اداره کشور و انتخابات تاکید می کند: علت این که به شکایت ما از کودتاچیان انتخاباتی که سردار مشفق برخی جزئیات آن کودتا را افشا کرد رسیدگی نمی شود، این است که نمی خواهند ابعاد دخالت فرماندهان سپاه در انتخابات مشخص شود.به گزارش کلمه، معاون سیاسی وزارت کشور دولت سیدمحمد خاتمی با تاکید بر اینکه بعید می دانم سپاه رسما از آقای علی مطهری شکایت کند، خاطرنشان می کند: این اقدام مساوی با بازشدن پرونده های دیگر و توجه بیشتر افکار عمومی به اصل و میزان دخالت نظامیان در انتخابات خواهد شد. در آن صورت بزرگترین انحراف در سیاست ایران که جایگزینی نظامیان به جای احزاب و شخصیت های مستقل و منتقد است، بزرگترین گام به سوی استقرار استبداد دینی رسوا خواهد شد.
متن این یادداشت که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به نام خدا
از زمانی که شنیدیم در جلسات خصوصی از روحانیون و سیاستمداران در اداره کشور اظهار ناامیدی می شود، روشن شد که به زودی چکمه پوشان در همه عرصه ها، به ویژه در سیاست ورزی فعال خواهند شد و احزاب منتقد و منفعل منحل می شوند تا حزب پادگانی جایگزین آن گردد، بسیج به حزب سراسری تبدیل و بسیج دانشجویی عملا تنها تشکل دانشجویی خواهد شد و انجمن های دانشجویی منتقد یکی پس از دیگری تعطیل خواهند گشت. فرماندهان سپاه در انتخابات فعال می شوند و نظارت استصوابی به نظارت استصوابی – نظامی بدل خواهد شد تا در نهایت، هم چون عصر استبداد، حکومت و جامعه، تک صدا و سیاست ورزی یک نفره شود. اکنون فرماندهان نظامی، به نام ولایت، در اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و آموزش و ورزش و سیاست حرف اول را می زنند.
ما مانده ایم که این ننگ را کجا ببریم: در حالی که رژیمی که توسط مصطفی کمال پاشا، یک افسر نظامی در ترکیه، تأسیس شد، جهت گیری حرکتش از نظامی گری به سوی مدنیت و دموکراسی است و نظامیان در آن کشور به پادگان بازگشته اند، جمهوری اسلامی ایران به رهبری یک روحانی، به طرف نظامی گری و مقابله با حقوق اساسی ایرانیان و فراموشی کامل دو فصل سوم و پنجم قانون اساسی در حرکت است.
تفاوت دو کشور در حال حاضر در این است که در ترکیه نظامیان مداخله گر در سیاست در انتظار محاکمه به سر می برند و در ایران، به نام ولایت، معترضان به دخالت غیرقانونی و غیرعقلی نظامیان در سیاست، محاکمه و محکوم می شوند. به نظر من علت این که به شکایت ما از کودتاچیان انتخاباتی که سردار مشفق برخی جزئیات آن کودتا را افشا کرد رسیدگی نمی شود، این است که نمی خواهند ابعاد دخالت فرماندهان سپاه در انتخابات مشخص شود. به همین دلیل بعید می دانم سپاه رسما از آقای علی مطهری شکایت کند. زیرا این اقدام مساوی با بازشدن پرونده های دیگر و توجه بیشتر افکار عمومی به اصل و میزان دخالت نظامیان در انتخابات خواهد شد. در آن صورت بزرگترین انحراف در سیاست ایران که جایگزینی نظامیان به جای احزاب و شخصیت های مستقل و منتقد است، بزرگترین گام به سوی استقرار استبداد دینی رسوا خواهد شد.
به طور خلاصه، مادام که انتخابات گروگان فرماندهان سپاه است، اهمیت درازمدت و پیشرفت همه جانبه کشور و رشد اخلاق و معنویت سرابی بیش نخواهد بود. راه نجات کشور آزاد شدن انتخابات و برچیده شدن نظارت استصوابی – نظامی است چرا که شعار انقلاب «میزان رأی ملت است» بوده نه این که «میزان رأی یک نفر» باشد.
سیدمصطفی تاجزاده
یک مقام آمریکایی
به گزارش هاآرتص یکی از مقامات آمریکایی که نخواست نامش فاش شود درباره سفر شودمن به تل آویو به این روزنامه اسرائیلی گفت:«میان اسرائیل و آمریکا در مورد پرونده هسته ای ایران هیچ شکافی وجود ندارد و طرفین هماهنگ هستند.»
این مقام آمر یکایی با اشاره به این سفر تاکید کرد ما حتی قبل از ارائه گزارش به دولت خودمان به مقامات اسرائیل گزارش نشست را داده ایم. بنا به گفته های این دیپلمات آمریکایی،مذاکره کننده ارشد آمریکا در این سفر به مقامات اسرائیل تاکید کرده با پیشنهاهادی ایران برای لغو پیشاپیش تحریم ها و به رسمیت شناخت شدن غنی سازی اورانیوم مخالفت شده است. در این سفر مقامات آمریکایی به مقامات اسرئیل تضمین داده اند از تحریم ها علیه ایران کاسته نخواهد شد و در صورتی که در مسکو نیز توافقی به دست نیاید تحریم های بیشتری در انتظار ایران است.
میان ما و اسرائیلیها در مورد ایران هماهنگی کامل وجود دارد
وندی شرمن مذاکره کننده دولت آمریکا در مذاکرات بغداد بلافاصله بعد از این مذاکرات برای ارائه گزارش به مقامات اسرائیل بهع تل آویو سفر کرد.به گزارش هاآرتص یکی از مقامات آمریکایی که نخواست نامش فاش شود درباره سفر شودمن به تل آویو به این روزنامه اسرائیلی گفت:«میان اسرائیل و آمریکا در مورد پرونده هسته ای ایران هیچ شکافی وجود ندارد و طرفین هماهنگ هستند.»
این مقام آمر یکایی با اشاره به این سفر تاکید کرد ما حتی قبل از ارائه گزارش به دولت خودمان به مقامات اسرائیل گزارش نشست را داده ایم. بنا به گفته های این دیپلمات آمریکایی،مذاکره کننده ارشد آمریکا در این سفر به مقامات اسرائیل تاکید کرده با پیشنهاهادی ایران برای لغو پیشاپیش تحریم ها و به رسمیت شناخت شدن غنی سازی اورانیوم مخالفت شده است. در این سفر مقامات آمریکایی به مقامات اسرئیل تضمین داده اند از تحریم ها علیه ایران کاسته نخواهد شد و در صورتی که در مسکو نیز توافقی به دست نیاید تحریم های بیشتری در انتظار ایران است.
بعد از 2400 سال سقراط تبرئه شد
در حالی که این روزها بحران اقتصادی گریبانگیر مردم یونان و حتی اروپا شده ، یک مرکز فرهنگی و هنری در آتن با برگزاری مجدد دادگاه “سقراط” این فیلسوف شهیر یونانی را از اتهامات وارد بر او در ۲۴۰۰ سال پیش تبرئه کرد.
به گزارش عصر ایران روز گذشته در مرکز فرهنگ و هنر اوناسیس آتن جلسه نمادین محاکمه سقراط برگزار شد و بسیاری از حقوقدانان معتبر اروپایی و آمریکایی به عنوان وکلا و اعضای هیئت منصفه در این محکمه حضور یافتند.
در این محاکمه نمادین برخی از وکلا نقش شاکی و برخی دیگر نقش مدافع را بازی کردند و در نهایت اکثریت اعضای هیئت منصفه و حاضران در جلسه به برائت سقراط از اتهامات وارده رای دادند.
گفتنی است سقراط در سال ۳۹۹ قبل از میلاد در محکمه ای در آتن به اتهام توهین به خدایان و منحرف کردن جوانان به مرگ با نوشیدن جام شوکران محکوم شد و در حالی که بسیاری از دوستان و شاگردان او از وی خواستند تا مقدمات فرار وی از زندان را فراهم کنند اما سقراط با نپذیرفتن این موضوع در نهایت جام شوکران را سرکشید و به تصمیم دادگاه گردن گذاشت.
دلیل اصلی محاکمه سقراط در دادگاه به قدرت رسیدن دوباره طرفداران دموکراسی در آتن بود . در سال ۴۰۴ قبل از میلاد ، آتن در نبرد با همسایه جنوبی خود اسپارت شکست خورد و پس از آن شکست ۳۰ سیاستمدار تحت حمایت و تایید دولت اسپارت در آتن به قدرت رسیدند که به شدت مخالف دموکراسی بودند .
در این دوران ۴ ساله ، الیگارشی حاکم (حکومت ضد دموکراسی یک طبقه معدود) ، حقوق دمکراتیک مردم آتن را نادیده گرفت و تعداد افرادی که از حقوق شهروندی بهره مند بودند را از ۴۵ هزار نفر به ۳ هزار نفر تنزل دادن و بدون محاکمه ۲۵۰۰ آتنی را اعدام کرد.
طی این دوران بیشتر دموکرات ها به خواست حکمرانان جدید مجبور به ترک آتن گردیدند. اما در ماه مارس سال ۴۰۳ دموکرات ها توانستد بخشی از حومه آتن را به تصرف خود در آورند و بالاخره در سال ۴۰۰ قبل از میلاد ، دوباره اصول دموکراسی را در آتن بر قرار کردند.
پس از حاکم شدن دوباره، دموکراسی خواهان دادگاه هایی برای محاکمه عوامل حکومت الیگارشی و حامیان آنها برگزارشد و سقراط نیز به اتهام همکاری با آنها محاکمه شد.
سقراط در جریان حکومت ۴ ساله ۳۰ مستبد در آتن جزء ۳ هزار شهروند آتنی بود که حقوق شهروندی شان از سوی حکومت مستبد تضمین شده بود و به همین خاطر دموکراسی خواهان آتنی پس از رسیدن مجدد به قدرت ، وی را متهم به همکاری با دولت مستبدان کردند و در دادگاه وی را به بهانه منحرف کردن جوانان و توهین به خدایان محکوم به مرگ کردند.
سقراط در جریان دادگاه هیچ دفاعی از خود در برابر اتهامات وارده نکرد و این ظن را تقویت کرد که با حکومت ۳۰ مستبد همکاری داشته است. وی هیچ گاه دموکراسی و نظام دموکراتیک را نستود و اعضای هیات منصفه دادگاه در نهایت می بایست درخواست یکی از طرفین ( شاکی یا متهم ) را می پذیرفتند و در حالی که این فیلسوف شهیر در دادگاه از خود به خوبی دفاع نکرد وحتی تاکید می کرد که برای فعالیت خود در زمان حکومت قبلی باید مورد تقدیر نیز قرار گیرد ؛ دادگاه در نهایت سقراط را محکوم به مرگ کرد و مقرر نمود او با نوشیدن جام زهر جان بدهد که چنین هم شد و سقراط در زندان درگذشت… و اینک بعد از ۲۴۰۰ سال ، حکم تبرئه او صادر شد.
در حالی که این روزها بحران اقتصادی گریبانگیر مردم یونان و حتی اروپا شده ، یک مرکز فرهنگی و هنری در آتن با برگزاری مجدد دادگاه “سقراط” این فیلسوف شهیر یونانی را از اتهامات وارد بر او در ۲۴۰۰ سال پیش تبرئه کرد.
به گزارش عصر ایران روز گذشته در مرکز فرهنگ و هنر اوناسیس آتن جلسه نمادین محاکمه سقراط برگزار شد و بسیاری از حقوقدانان معتبر اروپایی و آمریکایی به عنوان وکلا و اعضای هیئت منصفه در این محکمه حضور یافتند.
در این محاکمه نمادین برخی از وکلا نقش شاکی و برخی دیگر نقش مدافع را بازی کردند و در نهایت اکثریت اعضای هیئت منصفه و حاضران در جلسه به برائت سقراط از اتهامات وارده رای دادند.
گفتنی است سقراط در سال ۳۹۹ قبل از میلاد در محکمه ای در آتن به اتهام توهین به خدایان و منحرف کردن جوانان به مرگ با نوشیدن جام شوکران محکوم شد و در حالی که بسیاری از دوستان و شاگردان او از وی خواستند تا مقدمات فرار وی از زندان را فراهم کنند اما سقراط با نپذیرفتن این موضوع در نهایت جام شوکران را سرکشید و به تصمیم دادگاه گردن گذاشت.
دلیل اصلی محاکمه سقراط در دادگاه به قدرت رسیدن دوباره طرفداران دموکراسی در آتن بود . در سال ۴۰۴ قبل از میلاد ، آتن در نبرد با همسایه جنوبی خود اسپارت شکست خورد و پس از آن شکست ۳۰ سیاستمدار تحت حمایت و تایید دولت اسپارت در آتن به قدرت رسیدند که به شدت مخالف دموکراسی بودند .
در این دوران ۴ ساله ، الیگارشی حاکم (حکومت ضد دموکراسی یک طبقه معدود) ، حقوق دمکراتیک مردم آتن را نادیده گرفت و تعداد افرادی که از حقوق شهروندی بهره مند بودند را از ۴۵ هزار نفر به ۳ هزار نفر تنزل دادن و بدون محاکمه ۲۵۰۰ آتنی را اعدام کرد.
طی این دوران بیشتر دموکرات ها به خواست حکمرانان جدید مجبور به ترک آتن گردیدند. اما در ماه مارس سال ۴۰۳ دموکرات ها توانستد بخشی از حومه آتن را به تصرف خود در آورند و بالاخره در سال ۴۰۰ قبل از میلاد ، دوباره اصول دموکراسی را در آتن بر قرار کردند.
پس از حاکم شدن دوباره، دموکراسی خواهان دادگاه هایی برای محاکمه عوامل حکومت الیگارشی و حامیان آنها برگزارشد و سقراط نیز به اتهام همکاری با آنها محاکمه شد.
سقراط در جریان حکومت ۴ ساله ۳۰ مستبد در آتن جزء ۳ هزار شهروند آتنی بود که حقوق شهروندی شان از سوی حکومت مستبد تضمین شده بود و به همین خاطر دموکراسی خواهان آتنی پس از رسیدن مجدد به قدرت ، وی را متهم به همکاری با دولت مستبدان کردند و در دادگاه وی را به بهانه منحرف کردن جوانان و توهین به خدایان محکوم به مرگ کردند.
سقراط در جریان دادگاه هیچ دفاعی از خود در برابر اتهامات وارده نکرد و این ظن را تقویت کرد که با حکومت ۳۰ مستبد همکاری داشته است. وی هیچ گاه دموکراسی و نظام دموکراتیک را نستود و اعضای هیات منصفه دادگاه در نهایت می بایست درخواست یکی از طرفین ( شاکی یا متهم ) را می پذیرفتند و در حالی که این فیلسوف شهیر در دادگاه از خود به خوبی دفاع نکرد وحتی تاکید می کرد که برای فعالیت خود در زمان حکومت قبلی باید مورد تقدیر نیز قرار گیرد ؛ دادگاه در نهایت سقراط را محکوم به مرگ کرد و مقرر نمود او با نوشیدن جام زهر جان بدهد که چنین هم شد و سقراط در زندان درگذشت… و اینک بعد از ۲۴۰۰ سال ، حکم تبرئه او صادر شد.
بهمن فرمان آرا
از مرگ نه، از بیهوده زندگیکردن میترسم. مرگآگاهی باعث میشود بهتر زندگی کنید. فرصت کوتاه است. شاملو میگوید: فرصت کوتاه بود، اما با شکوه. حالا که ۷۰سال دارم مرگ را زیاد دور نمیبینم. چراغی است که خاموش میشود.
همین مرگآگاهی باعث میشود، آدمهای داستانهای شما به فکر رستگاری باشند؟
رستگاری!؟ اگر منظورتان بهشت است نه.
بازگشت به خودشان یا پیدا کردن خودشان.
بله، وقتی چشم روی هم میگذاریم باید راجع به بچههایمان هرکاری را که میتوانستیم انجام بدهیم، انجام داده باشیم. من هنوز با بعضی از دوستان دوره دبیرستانم و حتی یکی از دوستان کلاس سوم ابتداییام ارتباط دارم. منم که به آنها زنگ میزنم و از احوال شان پرس و جو میکنم. برای اینکه فکر میکنم ما در یاد مردم زنده میمانیم. دنبال اینکه از من مجسمهای بسازند که کبوترها روی آن… کنند، نیستم.
این رفتار شخصی شما باعث شده در فیلمهایتان به گذشته تاریخی کشورمان اهمیت بدهید؟
اگر شناسنامهات را پاره کنی اسم پدرت عوض نمیشود. شناسنامه یک ملت را نمیشود پاره کرد. این را در «یک بوس کوچولو» گفتم.
انگار این گذشتهگرایی دست از سر ما بر نمیدارد؟
در آمریکا یک دوره کلاس یوگا رفتم. در آخر هر جلسه یکساعته روی زمین دراز میکشیدیم. معلم دو دستش را میگذاشت زیر سرت و با انگشت شست جلو چشمت را میگرفت و میگفت بگذار هرچه به ذهنت میآید، بیاید و بگذرد. بعد از یک سال و خردهای که هفتهای دوبار این کار را انجام میدادیم، یک روز تصویری به ذهنم آمد که اصلا آن را فراموش کرده بودم. دوستی داشتم که خانهشان در یکی از کوچههای دربند بود، دورتادور خانهشان آنوقتها، ۵۵سال پیش، مزرعه بود. وقتی میخواستیم با هم حرف بزنیم میرفتیم، میخوابیدیم توی گندمها که از بیرون معلوم نبود و آسمان را نگاه میکردیم و حرف میزدیم. این تصویرها ته ذهنت هست باید تلاش کنی تا محو نشود.
مگر از فراموشی میترسید؟
بله! چون مادرم آلزایمر داشت. در «بوی کافور عطر یاس» این حس ترس از فراموشی وجود دارد.
دوستی داشتم که خیلی از مرگ میترسید اما دچار فراموشی شد. رفته بودیم شناسایی، ما را دیدند. حفرههایی را که توی آن پنهان شده بودیم به رگبار بستند. سه نفر بودیم. دو نفرمان بلند شدیم و با اینکه از همهجا گلوله میبارید، به عقب برگشتیم. اما یکی از ما ماند توی حفرهروباهی که کنده بودیم. آنقدر خمپاره زدند دور و برش که بالاخره موجی شد. وقتی دیدند کسی از حفره بیرون نمیآید خیال کردند او شهید شده اما وقتی دشت ساکت شد، دوستم بلند شد و راه افتاد. اصلا یادش نبود چرا آنجاست. چند قدم رفت طرف عراقیها، اما بعد پشیمان شد و انگار چیزی گم کرده و باید آن را پیدا کند، با چشم روی زمین را گشت. وسط ما و عراقیها بود. هاج و واج مانده بودیم دارد چهکار میکند. عراقیها هم بهتزده بودند. دیگر تیراندازی نمیکردند. انگار فهمیده بودند او موجی شده. میان دو خط سکوت بود. دوستم رفت با لگد بوتهای را کند و زیر آن را با سرنیزه خالی کرد. بعد وقتی چیزی پیدا نکرد دوباره به طرف خاکریز ما آمد. همه ما فریاد زدیم: عباس عباس بیا… ایستاد و بر و بر ما را نگاه کرد. بعد دوید طرف عراقیها. دوباره ایستاد و بیهدف در طول خط ما و دشمن راه افتاد. نه به سمت آنها میرفت نه پیش ما میآمد.
بالاخره چهکار کرد؟
آخر مصاحبه میگویم سرنوشتش چه شد. اما الان درک میکنم، وقتی از فراموشی حرف میزنید و از آن میترسید. اما رفتار پدرتان را خیلی دوست دارم. آدم آنقدر عاشق باشد و هنوز کسی را دوست داشته باشد که همه چیز را فراموش کرده.
پدرم در سن ۸۵سالگی زبان اسپانیایی یاد گرفت برای اینکه بتواند با پرستارهای مادرم که اهل «هاندوراس» بودند، حرف بزند تا مستقیم در جریان مسایل مادرم باشد.
آدم جالبی بوده…
آره وقتی ۱۶سالم بود دستور نامهای برایم نوشت:
دستور به فرزند دلبندم بهمن فرمانآرا. راستگو و درستکار باش. برای جلب اعتماد مردم بکوش، از هر حیث صاحب گذشت باش. احترام مادرت را همیشه نگهدار، برادر بزرگترت را همیشه طرف مشورت قرار بده و او را در جریان کلیه امور بگذار. این را وقتی نوشت که ۱۶ ساله بودم و میخواستم بروم انگلیس، هنوز نگهش داشتهام. برای اینکه این من هستم. همینطور که بیشتر از همه برادرانم شبیه پدرم هستم. یک چیزهایی برای همیشه در قلبم هست مثل عکس «گلشیری» یا پوستری که برای فیلم «شازدهاحتجاب» درست کردیم.
گلشیری خیلی تلاش کرده تا «شازدهاحتجاب» ادبیات ناب باشد و کسی نتواند آن را به فیلم برگرداند. کار سختی است، دست و پنجه نرم کردن با داستان آدمی که زندگیاش ادبیات بود.
شازدهاحتجاب را «منوچهر محبوبی»، «جمشید ارجمند» و یک نفر دیگر به من معرفی کردند. دنبال کتابی میگشتم که از روی آن فیلم بسازم. گفتند کتابی درآمده به نام شازدهاحتجاب، رفتم، کتاب را خریدم. بیست و هفتم اسفند بود. گلشیری را نمیشناختم، فقط میدانستم دوستی دارد به نام «محمد حقوقی» که شاعر بود. به اصفهان رفتم و حقوقی را پیدا کردم. حقوقی گفت همه اینها برای عیددیدنی به اصفهان آمدهاند و عصر هم میآیند اینجا. البته گلشیری آن موقع هنوز اصفهان بود. عصر رفتم، دور تا دور جماعتی نشسته بودند: مجید نفیسی، احمد میرعلایی، ابوالحسن نجفی، آلرسول (که آنموقع «کتاب زمان» را داشت)، یونس تراکمه و خود محمد حقوقی. آقایی هم نشسته بود که سبیل داشت و کلاه بافتنی پشمی سرش بود. او گلشیری بود. هرکسی درباره اینکه چرا میخواهم شازدهاحتجاب را فیلم کنم، سوالی از من پرسید. من نگاه و نظرات سیاسیام را بیمحابا گفتم. با خودم گفتم یا میدهند یا نه. وقتی بیست و نهم اسفند از اصفهان به تهران بر میگشتم، گلشیری اجازه ساختن فیلم از شازدهاحتجاب را داده بود، بدون دریافت یک قران. سند اجازهاش در موزه سینما است. یکدفعه به گلشیری گفتم علت اینکه شازدهاحتجاب را دوست دارم این است که بینهایت سینمایی است.
واکنشاش چه بود؟
اصلا خوشاش نیامد. بعدها که «بره گمشده راعی» را نوشت، صفحه اول کتابی که برایم فرستاد نوشته بود: تقدیم به دوست عزیزم، بهمن فرمان آرا که اگر راست میگوید این را فیلم بکند. جای آن زخم که گفته بودم شازدهاحتجاب خیلی سینمایی است در دلش مانده بود.
شازدهاحتجاب را چطور فیلم نامه کردید؟
با هم فیلمنامه را نوشتیم. من نظراتم را گفتم. گفتم جد کبیر، جد و پدربزرگ را باید ادغام کنیم تا یک شخصیت هیولایی شود. این پیشنهاد را راحت پذیرفت، چون سینما را درک میکرد. همه عمههای داستان را حذف کردیم چون عمهها خودشان داستان جداگانهای بودند. اما شیره اصلی اثر را نگه داشته بودیم. در برداشت از یک اثر ادبی ناب یا هرچیز دیگری برای سینما تنها قانونی که باید رعایت کنیم، حفظ شیره اصلی اثر در فیلم است.
منظورتان جان مایه اثر است؟
بله دقیقا
یک قصه خوب و مستعد برای سینما چه قصهای است؟
شخصیتپردازی مهم است، مسیر داستان هم همینطور، یعنی داستان از کجا شروع میشود و به کجا میرود و باز مهمتر از همه اینکه چقدر میشود توی آن دست برد. الزامی نیست که هر دیالوگی که نویسنده نوشته، عین آن را بنویسیم. یک داستان کوچک چهار صفحهای «معصوم اول» را دو سال من و هوشنگ ۲۵ صفحه کردیم. بعد من ۲۵ صفحه را ۸۵ صفحه کردم و ظرف ۱۵ روز سکانسهایی به آن اضافه کردم. سکانس سوزاندن مترسک یا سکانسی که معلم و عبدالله شب باهم قدم میزنند، اینها را من اضافه کردم. ولی شیرهاش همان داستان چهار صفحهای بود که شده بود «سایههای بلند باد». در فیلمنامه «دست تاریک، دست روشن» هوشنگ هیچ دخالتی نداشت. این فیلمنامه تا حالا سهبار رد شده. «زمستان ۶۲»، «داستان جاوید» و «باده کهن» اسماعیل فصیح را هم اجازه داشتم، اما هیچ کدام را نگذاشتند بسازم. مثلا میشود از داستان جاوید، فیلم وسترن ساخت، هیچ الزامی ندارید که چارچوب قاجاریاش را حفظ کنید. بیعدالتی و قیام علیه ظالم در ژانر وسترن میگنجد. همانطور که رمان «اینجه ممد» وسترن است.
کلیدر» چی؟
«کلیدر» سریال خوبی میشود، مثل «جنگ و صلح» تولستوی. در کلیدر شما ناچارید به سراغ سریالسازی بروید تا مجبور نشوید بابت آوردنش به قالب سینما بخشهای زیادی از آن را حذف کنید. ولی رمان زمستان ۶۲ به راحتی میتواند یک فیلم خوب ضدجنگ باشد. تصویری که فصیح از جنگ میدهد، تصویر مملکتی است که به آن حمله شده و دارد از خودش دفاع میکند. در داستان آدمی (جلال آریان) از تهران آمده و دنبال پسر باغبانش میگردد. در آخرین سکانس پسر را پیدا میکند و بر میگردد به تهران. نامهای از منصور فرجام مانده که حکم وصیتنامه را دارد، نامه را میخواند: من آمدم به مملکتم خدمت کنم که نشد، فکر کردم بروم بجنگم به علت اینکه الان دیگر کامپیوتر و اینها به درد نمیخورد. وقتی این نامه را میخواند پسر باغبان وضو گرفته و میخواهد نماز بخواند، روی یک پا در دشت ایستاده است. این نامه که تمام میشود، میگوید: اللهاکبر، اللهاکبر…
مادر من هم خیلی وطنپرست بود. آنقدر که ما دچار بیگانههراسی شدیم. یکی از کابوسهای زندگیام این بوده که روزی ناچار شوم به کشورم خیانت کنم. حالا میفهمم آن احساس خیلی عشق به وطن نبوده بلکه ترس از خیانت بوده. این همه عشق به وطن در فیلمهای شما از کجا آمده؟
وطن مال ما است. میروی تحصیل میکنی، موفق میشوی، ولی وقتی پلیس فرانسوی جلویت را میگیرد، تو دیگر یک ایرانی هستی در فرانسه. اصلا این احساس که تو به آنجا تعلق داری وجود ندارد. در آمریکا خیلی سعی میکنند شما را جزو خودشان کنند. اسمت را آمریکاییزه میکنند. مسعود را مایک میکنند. من اصرار داشتم به من بهمن فرمانآرا بگویند. پدر و مادر رییس شرکتcineplex، که برایش کار میکردم، لهستانی بودند. «کارت گیلبنسکی» اسمش بود. یک روز به من گفت: چرا اسمت را عوض نمیکنی؟ گفتم: تو چرا اسمت را عوض نمیکنی؟ گفت آخر من را همه میشناسند. گفتم من هم صبر میکنم تا همه من را بشناسند. این اسمی است که پدرم به من داده و عوضش نمیکنم.
من هم رفیقی داشتم که اسمش کامران بود. بچهها به او میگفتند کامی. یک روز میخواست با من بیاید مسجد، خجالت میکشیدم او را با خودم ببرم. موهای نرم و سیاهی داشت که تا روی شانههایش ریخته بود. اسمش هم که دیگر مصیبتی بود آنروزها. چند بار دست به سرش کردم، اما یکبار آنقدر پافشاری کرد که گفتم باشد، ولی شرط دارد. گفت: چه شرطی؟ گفتم: وقتی آمدی مسجد، بگو اسمت رضاست. گفت: برای چی؟ گفتم :آخه… منظورم را فهمید گفت: باشه. شب که قرار بود برویم مسجد، نیامد. بعد از آن هم مدتها ندیدمش…
نمیخواهی بگویی که شهید شد؟
نه بابا وضعش توپ شد. سرمیدان «حر» ایستاده بودم، ماشینی جلو پایم ترمز زد، سوار شدم. چه ماشینی، چه سر و وضعی! گفتم: کامی ماشاءالله همه چیز رو به راهه. گفت: آره بابا، همه اینها را از تو دارم. گفتم: از من؟! گفت: آره، وقتی اسمم را عوض کردم، سرنوشتم عوض شد، کامی خیلی سوسولی بود، لگد به بخت آدم میزد. گفتم: حالا اسمت چیه؟ گفت: رضا… من را تا خانه نرساند، چون از «نواب» به سمت شمال تهران رفت و من سلانهسلانه پیاده به طرف جنوب راه افتادم.
یعنی اسمم را عوض میکردم بهتر بود؟
درباره شما نمیدانم، من که اسمم را عوض نکردم کارم خیلیگیر کرد. راستی حالا چه کار باید کرد؟
فکر میکنم باید کار کرد. هر موقع قهر کنی یک آدم دیگر جای تو میآید که معلوم نیست بهتر از تو باشد. «سمندریان» ۱۰ سال کار نکرد، یکی در خانهاش را نزد. سمندریان در تئاتر آدم مهمی است. خیلی عجیب است دولتی ۱۰ سال رضایت بدهد که او کار نکند و سراغش نرود.
یک سفرهای پهن است: هرکسی قهرکند، بقیه خوشحال میشوند. ما توی خانه هفت، هشت تا بچه بودیم. هرکسی از سر سفره قهر میکرد و کنار میرفت، هیچکس نازش را نمیکشید. پدرم میگفت یک نانخور کمتر بهتر. اگر مادرم نبود معلوم نبود وضع شکم گرسنه ما چه میشد.
داستان این آدمها با بقیه فرق میکند. کسی نمیتواند جای آنها را بگیرد. بهخصوص بعضیها که دیگر از دست رفتهاند: زرینکوب، شاهرخ مسکوب، کریم امامی، احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، احمد محمود… چه کسی جای آنها میآید. واقعا جای آنها را میشود پر کرد؟
واقعا نه! راستش بعضی وقتها کار نکردن بهتر از کارکردن است. مثل نخوردن و از سر سفره کنار رفتن. شاید اسمش قهر باشد اما اصل آن چیز دیگری است.
آن چیزی که بعضیها به آن میگویند بدقلقی، من میگویم اخلاق اجتماعی هنرمند. مردم گذشته از اینکه روزنامه میخوانند یا نه، حواسشان جمع است که چه کسی چه میگوید و چه کار میکند. من فقط میگویم در این شرایط نمیتوانم کار کنم. وقتی عدهای میآیند و سرمایهگذاری میکنند برای فیلمی مثل «خاک آشنا» و بعد دو سال این فیلم را نگه میدارند و بعد هم چهار سکانس از آن حذف میشود، چه لزومی دارد سرمایه کس دیگری را بیاورم و به خطر بیندازم. حالا عدهای میگویند بیا کارکن. آخر نمیشود، من میخواهم کار سینما بکنم. منتها برای این کار نیاز به آزادی دارم، میخواهم بتوانم حرفم را بزنم. آخر سر باید به من پروانه نمایش بدهند، مثل همه جای دنیا. حالا یک جایی مثل آمریکا این کارها صنفی انجام میشود و اتحادیه تهیهکنندگان، پروانه نمایش میدهد و جایگاه فیلم تو را سن تماشاگران مشخص میکند. یعنی میگویند PG میگیری، این فیلم را بچههای ۱۵سال به پایین هم میتوانند ببینند. اگر R بگیرید یعنی محدود است و دیگر بچههای ۱۵ساله نمیتوانند تماشا کنند و باید از ۱۸سال به بالا تماشا کنند. اگر x هم بگیرید که به دلیل مسایل اخلاقی هیچ روزنامهای تبلیغ آن را قبول نمیکند. حالا داستان اینجا جور دیگری است. وقتی پروانه نمایش گرفتی، عدهای دست به کار میشوند که چه کسی اکران نوروز را بگیرد، چه کسی نگیرد. سینمای شهرستانها را به فلان بدهیم، به فلان ندهیم. آخرسر باز میبینی گرفتار بازگشت پولت شدی. تقریبا سه سال و نیم از اکران فیلم «خاک آشنا» میگذرد و هیچیک از شرکتهای نمایش خانگی نمیآیند، این فیلم را بخرند. شاید شفاهی دستور دادهاند که نخرند. وگرنه ۵۰ فیلم بعد از ما آمده که همه نمایش خانگی دارند. ما قراردادی با رسانههای تصویری داشتیم به رقم ۲۲۰میلیون. پیشنویسی را هم فرستادند که تایید کنیم. خوشبختانه آقای «شایسته» هم شاهد هستند. بعد از دو هفته گفتند اگر صدمیلیون میدهید، ما حاضریم. حالا میشود ۲۰میلیون از ۲۲۰میلیون را چانه زد. وقتی ۱۲۰میلیون کسر میکنید، یعنی میخواهید دعوا راه بیندازید. ما دعوا نکردیم، امضا هم نکردیم. یعنی آن صدمیلیون هم انگار نه به بار بود و نه به دار.
وقتی شرایط با اصول آدم منطبق نیست کار نکردن بهتر از کارکردن است.
دقیقا، بهخصوص در مورد سینما که بودجه کلانی میخواهد و گروه ۴۰-۳۰نفری در آن کار میکنند. نقاش باشی، میتوانی در خانه نقاشی کنی و نمایشگاه نگذاری، شاعر باشی میتوانی بنویسی و منتشر نکنی، ولی در مورد سینما باید از مرحله فیلمنامه اجازه بگیری تا بعد. میروی و فیلم میسازی، آخر سر هم پروانه نمایش میخواهد. تصمیمها هم اغلب خلقالساعه است. در چنین شرایطی فکر میکنم رعایت سکوت مهمتر است. با اینکه در این مدت دو فیلم مستند ساختهام، یک کتاب ترجمه کردم و یک نمایشنامه نوشتهام و نرفتم بنشینم و زانوی غم بغل بگیرم. کارهایی کردم که کنترلش دست خودم است و چون دست من است، نمیتوانم بگویم کار نمیکنم. موقعی که گفتم چهار سال کار سینما نمیکنم، سنم بالا بود. من ۲۵ساله نبودم که مثلا بخواهم ادعایی کنم. الان ۷۰سالم است. یک سال و نیم دیگر هم از این چهار سال مانده. اگر میگویم کار نمیکنم از جانم مایه میگذارم، برای اینکه پای این ماجرا بایستم. سر «خاک آشنا» قرار بود اسم یک شخصیت عوض شود هیچ چیز دیگری هم نخواستند. آقای «جندق» بنیاد فارابی شاهد این ماجراست. شخصیتی بود که شوهرخواهر «کیانیان» را بازی میکرد. در فیلم زنش میگوید: «شوهرم [... ] میخواهد برود دوبی» گفتند نمیشود، گفتم شروع داستان این است. دوزاریام افتاد، گفتم منصور میتواند برود دوبی؟ گفتند بله. صبر میکنند تا من ۳۴۰میلیون پول مردم را خرج کنم و بعد با خودشان میگویند چون اینقدر خرج کرده ناچار است حرفهای ما را گوش کند. در واقع این اجازه یک تله است. حالا شاید برداشت من غلط باشد اما این را چه میشود گفت، بعد از دو سال اکران که دادند، از شش هفته، سه هفته اولش در ماه رمضان بود. تلویزیون هم که فیلم ایرانی نمیخرد. ما فقط و فقط اکران را داریم، نمایش خانگی را هم که قبلا گفتم چطور شد. پس چرا بیایم کار کنم. بعضی از دوستان میگویند: آقا زندگی باید بگذرد، اما من این را هم نمیتوانم بگویم، چون خوشبختانه زندگی من از سینما نمیگذرد.
اگر میگذشت کارمیکردی؟
باز هم نه، مادرم میگفت من نمیفهمم تو چرا سر هر چیزی لجبازی میکنی؟ ما در خانواده سنتی بزرگ شدیم. از چهار برادر و یک خواهر، من تنها بچهای بودم که اگر با حرف پدرم موافق نبودم سر سفره حرفم را میزدم. بنابراین پدرم یکذره درباره چیزهایی که به من میگفت محتاطتر بود. آخر سر هم همه آنها رفتند نساجی خواندند. پدرم به من گفت زندگی خودت است، میخواهی بروی سینما بخوانی برو و همان کار را بکن.
پدر من کارش از احتیاط گذشته بود. بعضی وقتها ما را فراموش میکرد. یکبار ظهر از مدرسه فرار کردم. داشتم میآمدم خانه تا پیچیدم توی خیابان دیدم پدر دارد توی پیادهرو قدم میزند مرا دید، داشت سیگار میکشید. اگر برمیگشتم اوضاع بدتر میشد. با ترس جلو رفتم و سلام کردم. گفت: سلام! از کجا میآیی؟ گفتم: از مدرسه. با تعجب گفت: مدرسه! مگه هنوز درس میخونی؟
پدرها اغلب در داستانها نقش دارند، مثل پدر در فیلمهای شما. نگاهی همراه با عشق و انتقاد، البته نفرت نه.
نفرت اصلا. من عاشق پدرم بودم و هنوز هم هستم. فصل اول خاطراتی که به نام «هفتاد سال اول» مینویسم، عنوانش «فرزندان مصطفی» است. وقتی پدرم مرا به انگلیس فرستاد تا درس بخوانم نه او میدانست و نه من که مدرسه سینمایی در انگلیس وجود ندارد. من سال ۵۸ به انگلیس رفتم، درحالی که مدرسه سینمایی در سال ۶۲ تاسیس شد. پدرم بعد از یکسال که من مدرسه هنرپیشگی میرفتم، آمد و گفت قرار ما کارگردانی بود، نه هنرپیشگی و من را ظرف ۱۰ روز فرستاد لسآنجلس، دانشگاه جنوب کالیفرنیا که «جورج لوکاس» و خیلی از آدمهای مهم با من همکلاس بودند.
اما تفکر سینمایی شما آمریکایی نیست اتفاقا ایرانی است.
در آمریکا هم سینمای مورد علاقهام سینمای فرانسوی بود. آنجا سینمایی بود که فقط فیلم ژاپنی نشان میداد. کارهای «ازو» را آنجا دیدم. فیلمهای اروپایی را ستایش میکردم. «برگمان» روی من خیلی تاثیر گذاشت. من از سینمای آمریکا انضباط را یاد گرفتم. مثلا آگهی میکنند که ۱۲ می در هفتهزار سینما فلان فیلم نمایش داده میشود. نمیتوانی بگویی فیلمم حاضر نیست. ۷۰هزار سینما آن روز منتظر هستند. در دانشگاه هم اگر قرار بود در یک تاریخ مشخص فیلمنامه خود را تحویل بدهید، حتی اگر تنها دو، سه روز دیر میشد، بهترین سناریو را هم که میدادید F میگرفتید. میگفتند سناریوی تو خیلی خوب است، ولی چون انضباط نداری به درد سینمای آمریکا نمیخوری. آدمهایی که با من کار کردهاند، میدانند هیچ کدام از فیلمهای من، دیرتر از موعد مقرر تمام نشدهاند، چه آنها که تهیهکنندهشان بودم و چه آنهایی که کارگردانی کردم. میتوانید از «بیضایی» و «کیارستمی» بپرسید چون تهیهکننده آنها بودهام.
نگاه ادبیتان از کجا ریشه میگیرد؟
ما متعلق به نسلی هستیم که تلویزیون نداشت. رادیو بود؛ برنامه داستانخوانی «هوشنگ مستوفی.» وقتی سواد خواندن و نوشتن پیدا کردم، غیر از کتاب چیز دیگری را به عنوان هدیه قبول نمیکردم. اولین نمایشنامهام را ۱۲سالگی نوشتم. زندگی ما کتاب بود: «همینگوی»، «فاکنر»… اینها زیربنای بزرگ شدن ما بودند. اگر نگاه کنید، میبینید کیارستمی و بیضایی هم کتاب زیاد میخوانند. تفریح اصلی ما، کتاب خواندن بود.
اگر بگویم فیلمهایتان را میشود رمان کرد، ناراحت میشوید؟
نه اصلا. یکسری نویسنده رمانهایی هستند که ما به آنها میگوییم Pop Novelist. خدا بیامرزدش، اسماعیل فصیح یکی از آنها بود که مدل آمریکایی مینوشت. از آن داستانهایی که میخواستی ببینی پایانش چه میشود. یک رمز و رازی داشت. هوشنگ گلشیری وقتی «دست تاریک، دست روشن» را برایم تعریف کرد، فکر میکرد سه، چهار صفحه بیشتر نمیشود، چون راجع به دختر حاکمی بود که کفن میدزدید ولی این داستان با پرداخت بیشتر، شد ۴۴-۴۳ صفحه. کار گلشیری جوشش بود، ولی فصیح با برنامهریزی مینوشت. دو سال جستوجو میکرد، بعد فصلها را مثل سکانس مینوشت. فیلمهای من هم میتواند کتاب بشود، اما من آنها را برای سینما نوشتهام. حتی توضیحاتی را درباره اینکه موسیقی فیلم کجا باید شروع شود و کجا تمام شود یا از چه سازی استفاده شود، در فیلمنامه آوردهام. برای همین سر فیلمبرداری خیلی آرام هستم. همه اجازه دارند اگر چیزی به نظرشان میرسد پیشنهاد بدهند، اما ته آن من هستم که انتخاب میکنم. گاهی مثلا نگاه دستیار فنی درست توی هدف است، برای اینکه از یک زاویه و دید دیگری به آن نگاه کرده. اگر پشت صحنه خاک آشنا را ببینید، آن موقع که رضا نشسته روی پله و دارد گریه میکند، من هم پشت دوربین دارم گریه میکنم. کیف عجیب و غریبی دارد که تو یک چیز نوشتی بعد میروی سینما و میبینی که مردم هم دارند به همان زبان دست پیدا میکنند. بعضی وقتها از این چیزها خیلی تعجب میکنم. «بوی کافور عطر یاس» که در ژاپن اکران شد، وقتی به آن سکانسی رسید که من برای مادرم (که آلزایمر دارد) کتاب میخوانم، ژاپنیها گریه میکردند. بعدها فهمیدم اینها خیلی وابسته به پدر و مادر هستند. آن صحنه تلنگری زده بود به مردم کشوری که دستکم ۱۰هزار کیلومتر از مملکت ما فاصله دارد.
نسل شما تقریبا یک آگاهی نسبی به تمام حوزههای هنری مثل موسیقی، نقاشی و تئاتر داشت. اما الان اینطور نیست، چرا؟
آسانگیری، سنت جدیدی شده. شما هر چیزی را بخواهید بدانید توی «گوگل» پیدا میکنید. ما باید میرفتیم خودمان از توی کتابها درمیآوردیم و تجربهاش میکردیم. یادم میآید پدر و مادرم مرا میبردند تئاتر. از تئاتر پارس خاطرهای دارم که جالب است: آنجا نمایشنامهای اجرا میشد به نام «مونتسرا» که آقای جعفری و خاشع و خانم مهرزاد در آن بازی میکردند. به یک گروه انقلابی خیانت میشود، پنج نفر را در خیابان دستگیر میکنند. به آنها یک ساعت فرصت میدهند تا اعتراف کنند که فرمانده شورشیها کجا فرار کرده است، وگرنه آنها را اعدام میکنند. در میان آنها زنی است که دو بچه کوچکش در خانه تنها ماندهاند، زن برای خرید به خیابان آمده که دستگیر میشود. نقشش را خانم مهرزاد بازی میکرد. دو، سه ساعت خانم مهرزاد گریه میکرد و میگفت که بیگناه است، اما تنها ارفاقی که به او کردند این بود که آخر از همه اعدامش کنند. وقتی او را برای اعدام میبردند من که ۱۰سالم بود و به شدت تحتتاثیر قرار گرفتم بلند شدم و فریاد زدم و وقتی صدای گلولهها آمد بیهوش شدم. بعد از آن دیگر مرا تئاتر نبردند. البته بعد از کودتای ۲۸ مرداد آن سالن را آتش زدند، چون «حزب توده» آنجا را اداره میکرد. رشته اصلی من در آمریکا سینما بود و رشته فرعیام تئاتر. موسیقی ایرانی و کلاسیک را میشناسم، البته نمیتوانم صحبت دانشمندانهای درباره آنها بکنم ولی میدانم چه موسیقیای به درد فیلم میخورد و چه چیزی را باید برای فیلمم انتخاب کنم. آن موقع خودتان باید اطلاعات را جمع میکردید. الان هرکجا گیر میکنند، میروند سراغ گوگل یا چیزهای دیگر که یکسری دانش رویی به آنها میدهد. البته لابهلای این آدمها «اصغر فرهادی» هم هست که از جنس ما نیست، اما از جنس بهتر و جدیدتری است که بلد است حرف خودش را حرفهای بزند و آنقدر هوشمندی دارد که مثل «قبادی» و «پناهی» شهرت دست و پاگیرش نشود. «بهرام توکلی» هم یکی دیگر از اینهاست که فیلم «بدون من» را سال گذشته از او دیدم. اینها بچههایی هستند که خودشان، هم پژوهش میکنند و هم وابسته به فضای مجازی هستند. ولی وقتی آنها موفق میشوند، موفقیت برایشان مزاحمت میشود. چون تعداد متوسطها زیاد است، همه سعی میکنند که جلویت را بگیرند. تا سرت را بلند میکنی، چیزی که برای تو پرتاب میکنند، تهنیت نیست قداره است. برای اینکه سر بلند کردی و نشان دادی آنها کوتوله هستند. در صحنهای از فیلم «بوی کافور عطریاس» این موقعیت را نشان دادهام: آدمی کابوس میبیند که دارد شنا میکند، یک مشت کوتوله که چوب بلندی در دست دارند، میآیند و میزنند توی سرش. برخی کوتوله هستند، بنابراین نمیتوانند ببینند که کسی یک گلشیری دیگر، یک شاملوی دیگر بشود…
خستهتان کردم، ببخشید…
نه راستی پایان آن داستانت چه شد؛ همان رفیقت که موجی شده بود؟
هیچی، چندبار رفت طرف عراقیها و برگشت و چند بار هم تا نزدیکی خاکریز ما آمد. همه فریاد زدیم بیا عباس بیا… بالاخره مثل آدمی که وحشت کرده باشد دوید طرف عراقیها و آنجا اسیر شد.
ای بابا، شاید اگر صدایش نمیزدید، نمیترسید و فرار نمیکرد…
اصلا موجی نبود، خودش را به خلی زده بود، ستون پنجم بود!
شناسنامه یک ملت را نمیشود پاره کرد
بهمن فرمان آرا کارگردان با سابقه و نامدار ایرانی در گفت و گویی جذاب با روزنامه شرق نکات قابل توجهی را عنوان کرده است. وی در این گفت و گو به ذکر خاطراتی از دوران جوانی خود و عاقه اش به سینما و همچنین تحصیل در اروپا و آمریکا و همچنین برخی از عقاید و آرا خود پرداخته است. فرمان آرا که کارگردانی ملی و مستقل از قدرت است معتقد است در صورتی که شرایط با اصولت همخوانی نداشت نباید فیلم بسازی. وی نسل خود را کتاب خوان می داند و تفاوت های این نسل سینمایی را با نسل جدید عنوان کرده است. فرمان آرا که اهمیت به گذشته تاریخی ایران در فیلم های آن موج می زند در این مورد می گوید:«اگر شناسنامهات را پاره کنی اسم پدرت عوض نمیشود. شناسنامه یک ملت را نمیشود پاره کرد. این را در «یک بوس کوچولو» گفتم.»
بوس کوچولو داستان دو نویسنده است که یکی در خارج از کشور اقامت گزید و دیگری در داخل با تمام مشقت هایش ماند. نویسنده مهاجر بعد از بازگشت به وطن دچار آلزایمر شده بود.
در این گفت و گو فرمان آرا از عشق به مردم و وطن و تاثیرات آموزش های پدرش می گوید.
متن کامل این گفت و گو به شرح زیر است:
از مرگ می ترسید؟از مرگ نه، از بیهوده زندگیکردن میترسم. مرگآگاهی باعث میشود بهتر زندگی کنید. فرصت کوتاه است. شاملو میگوید: فرصت کوتاه بود، اما با شکوه. حالا که ۷۰سال دارم مرگ را زیاد دور نمیبینم. چراغی است که خاموش میشود.
همین مرگآگاهی باعث میشود، آدمهای داستانهای شما به فکر رستگاری باشند؟
رستگاری!؟ اگر منظورتان بهشت است نه.
بازگشت به خودشان یا پیدا کردن خودشان.
بله، وقتی چشم روی هم میگذاریم باید راجع به بچههایمان هرکاری را که میتوانستیم انجام بدهیم، انجام داده باشیم. من هنوز با بعضی از دوستان دوره دبیرستانم و حتی یکی از دوستان کلاس سوم ابتداییام ارتباط دارم. منم که به آنها زنگ میزنم و از احوال شان پرس و جو میکنم. برای اینکه فکر میکنم ما در یاد مردم زنده میمانیم. دنبال اینکه از من مجسمهای بسازند که کبوترها روی آن… کنند، نیستم.
این رفتار شخصی شما باعث شده در فیلمهایتان به گذشته تاریخی کشورمان اهمیت بدهید؟
اگر شناسنامهات را پاره کنی اسم پدرت عوض نمیشود. شناسنامه یک ملت را نمیشود پاره کرد. این را در «یک بوس کوچولو» گفتم.
انگار این گذشتهگرایی دست از سر ما بر نمیدارد؟
در آمریکا یک دوره کلاس یوگا رفتم. در آخر هر جلسه یکساعته روی زمین دراز میکشیدیم. معلم دو دستش را میگذاشت زیر سرت و با انگشت شست جلو چشمت را میگرفت و میگفت بگذار هرچه به ذهنت میآید، بیاید و بگذرد. بعد از یک سال و خردهای که هفتهای دوبار این کار را انجام میدادیم، یک روز تصویری به ذهنم آمد که اصلا آن را فراموش کرده بودم. دوستی داشتم که خانهشان در یکی از کوچههای دربند بود، دورتادور خانهشان آنوقتها، ۵۵سال پیش، مزرعه بود. وقتی میخواستیم با هم حرف بزنیم میرفتیم، میخوابیدیم توی گندمها که از بیرون معلوم نبود و آسمان را نگاه میکردیم و حرف میزدیم. این تصویرها ته ذهنت هست باید تلاش کنی تا محو نشود.
مگر از فراموشی میترسید؟
بله! چون مادرم آلزایمر داشت. در «بوی کافور عطر یاس» این حس ترس از فراموشی وجود دارد.
دوستی داشتم که خیلی از مرگ میترسید اما دچار فراموشی شد. رفته بودیم شناسایی، ما را دیدند. حفرههایی را که توی آن پنهان شده بودیم به رگبار بستند. سه نفر بودیم. دو نفرمان بلند شدیم و با اینکه از همهجا گلوله میبارید، به عقب برگشتیم. اما یکی از ما ماند توی حفرهروباهی که کنده بودیم. آنقدر خمپاره زدند دور و برش که بالاخره موجی شد. وقتی دیدند کسی از حفره بیرون نمیآید خیال کردند او شهید شده اما وقتی دشت ساکت شد، دوستم بلند شد و راه افتاد. اصلا یادش نبود چرا آنجاست. چند قدم رفت طرف عراقیها، اما بعد پشیمان شد و انگار چیزی گم کرده و باید آن را پیدا کند، با چشم روی زمین را گشت. وسط ما و عراقیها بود. هاج و واج مانده بودیم دارد چهکار میکند. عراقیها هم بهتزده بودند. دیگر تیراندازی نمیکردند. انگار فهمیده بودند او موجی شده. میان دو خط سکوت بود. دوستم رفت با لگد بوتهای را کند و زیر آن را با سرنیزه خالی کرد. بعد وقتی چیزی پیدا نکرد دوباره به طرف خاکریز ما آمد. همه ما فریاد زدیم: عباس عباس بیا… ایستاد و بر و بر ما را نگاه کرد. بعد دوید طرف عراقیها. دوباره ایستاد و بیهدف در طول خط ما و دشمن راه افتاد. نه به سمت آنها میرفت نه پیش ما میآمد.
بالاخره چهکار کرد؟
آخر مصاحبه میگویم سرنوشتش چه شد. اما الان درک میکنم، وقتی از فراموشی حرف میزنید و از آن میترسید. اما رفتار پدرتان را خیلی دوست دارم. آدم آنقدر عاشق باشد و هنوز کسی را دوست داشته باشد که همه چیز را فراموش کرده.
پدرم در سن ۸۵سالگی زبان اسپانیایی یاد گرفت برای اینکه بتواند با پرستارهای مادرم که اهل «هاندوراس» بودند، حرف بزند تا مستقیم در جریان مسایل مادرم باشد.
آدم جالبی بوده…
آره وقتی ۱۶سالم بود دستور نامهای برایم نوشت:
دستور به فرزند دلبندم بهمن فرمانآرا. راستگو و درستکار باش. برای جلب اعتماد مردم بکوش، از هر حیث صاحب گذشت باش. احترام مادرت را همیشه نگهدار، برادر بزرگترت را همیشه طرف مشورت قرار بده و او را در جریان کلیه امور بگذار. این را وقتی نوشت که ۱۶ ساله بودم و میخواستم بروم انگلیس، هنوز نگهش داشتهام. برای اینکه این من هستم. همینطور که بیشتر از همه برادرانم شبیه پدرم هستم. یک چیزهایی برای همیشه در قلبم هست مثل عکس «گلشیری» یا پوستری که برای فیلم «شازدهاحتجاب» درست کردیم.
گلشیری خیلی تلاش کرده تا «شازدهاحتجاب» ادبیات ناب باشد و کسی نتواند آن را به فیلم برگرداند. کار سختی است، دست و پنجه نرم کردن با داستان آدمی که زندگیاش ادبیات بود.
شازدهاحتجاب را «منوچهر محبوبی»، «جمشید ارجمند» و یک نفر دیگر به من معرفی کردند. دنبال کتابی میگشتم که از روی آن فیلم بسازم. گفتند کتابی درآمده به نام شازدهاحتجاب، رفتم، کتاب را خریدم. بیست و هفتم اسفند بود. گلشیری را نمیشناختم، فقط میدانستم دوستی دارد به نام «محمد حقوقی» که شاعر بود. به اصفهان رفتم و حقوقی را پیدا کردم. حقوقی گفت همه اینها برای عیددیدنی به اصفهان آمدهاند و عصر هم میآیند اینجا. البته گلشیری آن موقع هنوز اصفهان بود. عصر رفتم، دور تا دور جماعتی نشسته بودند: مجید نفیسی، احمد میرعلایی، ابوالحسن نجفی، آلرسول (که آنموقع «کتاب زمان» را داشت)، یونس تراکمه و خود محمد حقوقی. آقایی هم نشسته بود که سبیل داشت و کلاه بافتنی پشمی سرش بود. او گلشیری بود. هرکسی درباره اینکه چرا میخواهم شازدهاحتجاب را فیلم کنم، سوالی از من پرسید. من نگاه و نظرات سیاسیام را بیمحابا گفتم. با خودم گفتم یا میدهند یا نه. وقتی بیست و نهم اسفند از اصفهان به تهران بر میگشتم، گلشیری اجازه ساختن فیلم از شازدهاحتجاب را داده بود، بدون دریافت یک قران. سند اجازهاش در موزه سینما است. یکدفعه به گلشیری گفتم علت اینکه شازدهاحتجاب را دوست دارم این است که بینهایت سینمایی است.
واکنشاش چه بود؟
اصلا خوشاش نیامد. بعدها که «بره گمشده راعی» را نوشت، صفحه اول کتابی که برایم فرستاد نوشته بود: تقدیم به دوست عزیزم، بهمن فرمان آرا که اگر راست میگوید این را فیلم بکند. جای آن زخم که گفته بودم شازدهاحتجاب خیلی سینمایی است در دلش مانده بود.
شازدهاحتجاب را چطور فیلم نامه کردید؟
با هم فیلمنامه را نوشتیم. من نظراتم را گفتم. گفتم جد کبیر، جد و پدربزرگ را باید ادغام کنیم تا یک شخصیت هیولایی شود. این پیشنهاد را راحت پذیرفت، چون سینما را درک میکرد. همه عمههای داستان را حذف کردیم چون عمهها خودشان داستان جداگانهای بودند. اما شیره اصلی اثر را نگه داشته بودیم. در برداشت از یک اثر ادبی ناب یا هرچیز دیگری برای سینما تنها قانونی که باید رعایت کنیم، حفظ شیره اصلی اثر در فیلم است.
منظورتان جان مایه اثر است؟
بله دقیقا
یک قصه خوب و مستعد برای سینما چه قصهای است؟
شخصیتپردازی مهم است، مسیر داستان هم همینطور، یعنی داستان از کجا شروع میشود و به کجا میرود و باز مهمتر از همه اینکه چقدر میشود توی آن دست برد. الزامی نیست که هر دیالوگی که نویسنده نوشته، عین آن را بنویسیم. یک داستان کوچک چهار صفحهای «معصوم اول» را دو سال من و هوشنگ ۲۵ صفحه کردیم. بعد من ۲۵ صفحه را ۸۵ صفحه کردم و ظرف ۱۵ روز سکانسهایی به آن اضافه کردم. سکانس سوزاندن مترسک یا سکانسی که معلم و عبدالله شب باهم قدم میزنند، اینها را من اضافه کردم. ولی شیرهاش همان داستان چهار صفحهای بود که شده بود «سایههای بلند باد». در فیلمنامه «دست تاریک، دست روشن» هوشنگ هیچ دخالتی نداشت. این فیلمنامه تا حالا سهبار رد شده. «زمستان ۶۲»، «داستان جاوید» و «باده کهن» اسماعیل فصیح را هم اجازه داشتم، اما هیچ کدام را نگذاشتند بسازم. مثلا میشود از داستان جاوید، فیلم وسترن ساخت، هیچ الزامی ندارید که چارچوب قاجاریاش را حفظ کنید. بیعدالتی و قیام علیه ظالم در ژانر وسترن میگنجد. همانطور که رمان «اینجه ممد» وسترن است.
کلیدر» چی؟
«کلیدر» سریال خوبی میشود، مثل «جنگ و صلح» تولستوی. در کلیدر شما ناچارید به سراغ سریالسازی بروید تا مجبور نشوید بابت آوردنش به قالب سینما بخشهای زیادی از آن را حذف کنید. ولی رمان زمستان ۶۲ به راحتی میتواند یک فیلم خوب ضدجنگ باشد. تصویری که فصیح از جنگ میدهد، تصویر مملکتی است که به آن حمله شده و دارد از خودش دفاع میکند. در داستان آدمی (جلال آریان) از تهران آمده و دنبال پسر باغبانش میگردد. در آخرین سکانس پسر را پیدا میکند و بر میگردد به تهران. نامهای از منصور فرجام مانده که حکم وصیتنامه را دارد، نامه را میخواند: من آمدم به مملکتم خدمت کنم که نشد، فکر کردم بروم بجنگم به علت اینکه الان دیگر کامپیوتر و اینها به درد نمیخورد. وقتی این نامه را میخواند پسر باغبان وضو گرفته و میخواهد نماز بخواند، روی یک پا در دشت ایستاده است. این نامه که تمام میشود، میگوید: اللهاکبر، اللهاکبر…
مادر من هم خیلی وطنپرست بود. آنقدر که ما دچار بیگانههراسی شدیم. یکی از کابوسهای زندگیام این بوده که روزی ناچار شوم به کشورم خیانت کنم. حالا میفهمم آن احساس خیلی عشق به وطن نبوده بلکه ترس از خیانت بوده. این همه عشق به وطن در فیلمهای شما از کجا آمده؟
وطن مال ما است. میروی تحصیل میکنی، موفق میشوی، ولی وقتی پلیس فرانسوی جلویت را میگیرد، تو دیگر یک ایرانی هستی در فرانسه. اصلا این احساس که تو به آنجا تعلق داری وجود ندارد. در آمریکا خیلی سعی میکنند شما را جزو خودشان کنند. اسمت را آمریکاییزه میکنند. مسعود را مایک میکنند. من اصرار داشتم به من بهمن فرمانآرا بگویند. پدر و مادر رییس شرکتcineplex، که برایش کار میکردم، لهستانی بودند. «کارت گیلبنسکی» اسمش بود. یک روز به من گفت: چرا اسمت را عوض نمیکنی؟ گفتم: تو چرا اسمت را عوض نمیکنی؟ گفت آخر من را همه میشناسند. گفتم من هم صبر میکنم تا همه من را بشناسند. این اسمی است که پدرم به من داده و عوضش نمیکنم.
من هم رفیقی داشتم که اسمش کامران بود. بچهها به او میگفتند کامی. یک روز میخواست با من بیاید مسجد، خجالت میکشیدم او را با خودم ببرم. موهای نرم و سیاهی داشت که تا روی شانههایش ریخته بود. اسمش هم که دیگر مصیبتی بود آنروزها. چند بار دست به سرش کردم، اما یکبار آنقدر پافشاری کرد که گفتم باشد، ولی شرط دارد. گفت: چه شرطی؟ گفتم: وقتی آمدی مسجد، بگو اسمت رضاست. گفت: برای چی؟ گفتم :آخه… منظورم را فهمید گفت: باشه. شب که قرار بود برویم مسجد، نیامد. بعد از آن هم مدتها ندیدمش…
نمیخواهی بگویی که شهید شد؟
نه بابا وضعش توپ شد. سرمیدان «حر» ایستاده بودم، ماشینی جلو پایم ترمز زد، سوار شدم. چه ماشینی، چه سر و وضعی! گفتم: کامی ماشاءالله همه چیز رو به راهه. گفت: آره بابا، همه اینها را از تو دارم. گفتم: از من؟! گفت: آره، وقتی اسمم را عوض کردم، سرنوشتم عوض شد، کامی خیلی سوسولی بود، لگد به بخت آدم میزد. گفتم: حالا اسمت چیه؟ گفت: رضا… من را تا خانه نرساند، چون از «نواب» به سمت شمال تهران رفت و من سلانهسلانه پیاده به طرف جنوب راه افتادم.
یعنی اسمم را عوض میکردم بهتر بود؟
درباره شما نمیدانم، من که اسمم را عوض نکردم کارم خیلیگیر کرد. راستی حالا چه کار باید کرد؟
فکر میکنم باید کار کرد. هر موقع قهر کنی یک آدم دیگر جای تو میآید که معلوم نیست بهتر از تو باشد. «سمندریان» ۱۰ سال کار نکرد، یکی در خانهاش را نزد. سمندریان در تئاتر آدم مهمی است. خیلی عجیب است دولتی ۱۰ سال رضایت بدهد که او کار نکند و سراغش نرود.
یک سفرهای پهن است: هرکسی قهرکند، بقیه خوشحال میشوند. ما توی خانه هفت، هشت تا بچه بودیم. هرکسی از سر سفره قهر میکرد و کنار میرفت، هیچکس نازش را نمیکشید. پدرم میگفت یک نانخور کمتر بهتر. اگر مادرم نبود معلوم نبود وضع شکم گرسنه ما چه میشد.
داستان این آدمها با بقیه فرق میکند. کسی نمیتواند جای آنها را بگیرد. بهخصوص بعضیها که دیگر از دست رفتهاند: زرینکوب، شاهرخ مسکوب، کریم امامی، احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، احمد محمود… چه کسی جای آنها میآید. واقعا جای آنها را میشود پر کرد؟
واقعا نه! راستش بعضی وقتها کار نکردن بهتر از کارکردن است. مثل نخوردن و از سر سفره کنار رفتن. شاید اسمش قهر باشد اما اصل آن چیز دیگری است.
آن چیزی که بعضیها به آن میگویند بدقلقی، من میگویم اخلاق اجتماعی هنرمند. مردم گذشته از اینکه روزنامه میخوانند یا نه، حواسشان جمع است که چه کسی چه میگوید و چه کار میکند. من فقط میگویم در این شرایط نمیتوانم کار کنم. وقتی عدهای میآیند و سرمایهگذاری میکنند برای فیلمی مثل «خاک آشنا» و بعد دو سال این فیلم را نگه میدارند و بعد هم چهار سکانس از آن حذف میشود، چه لزومی دارد سرمایه کس دیگری را بیاورم و به خطر بیندازم. حالا عدهای میگویند بیا کارکن. آخر نمیشود، من میخواهم کار سینما بکنم. منتها برای این کار نیاز به آزادی دارم، میخواهم بتوانم حرفم را بزنم. آخر سر باید به من پروانه نمایش بدهند، مثل همه جای دنیا. حالا یک جایی مثل آمریکا این کارها صنفی انجام میشود و اتحادیه تهیهکنندگان، پروانه نمایش میدهد و جایگاه فیلم تو را سن تماشاگران مشخص میکند. یعنی میگویند PG میگیری، این فیلم را بچههای ۱۵سال به پایین هم میتوانند ببینند. اگر R بگیرید یعنی محدود است و دیگر بچههای ۱۵ساله نمیتوانند تماشا کنند و باید از ۱۸سال به بالا تماشا کنند. اگر x هم بگیرید که به دلیل مسایل اخلاقی هیچ روزنامهای تبلیغ آن را قبول نمیکند. حالا داستان اینجا جور دیگری است. وقتی پروانه نمایش گرفتی، عدهای دست به کار میشوند که چه کسی اکران نوروز را بگیرد، چه کسی نگیرد. سینمای شهرستانها را به فلان بدهیم، به فلان ندهیم. آخرسر باز میبینی گرفتار بازگشت پولت شدی. تقریبا سه سال و نیم از اکران فیلم «خاک آشنا» میگذرد و هیچیک از شرکتهای نمایش خانگی نمیآیند، این فیلم را بخرند. شاید شفاهی دستور دادهاند که نخرند. وگرنه ۵۰ فیلم بعد از ما آمده که همه نمایش خانگی دارند. ما قراردادی با رسانههای تصویری داشتیم به رقم ۲۲۰میلیون. پیشنویسی را هم فرستادند که تایید کنیم. خوشبختانه آقای «شایسته» هم شاهد هستند. بعد از دو هفته گفتند اگر صدمیلیون میدهید، ما حاضریم. حالا میشود ۲۰میلیون از ۲۲۰میلیون را چانه زد. وقتی ۱۲۰میلیون کسر میکنید، یعنی میخواهید دعوا راه بیندازید. ما دعوا نکردیم، امضا هم نکردیم. یعنی آن صدمیلیون هم انگار نه به بار بود و نه به دار.
وقتی شرایط با اصول آدم منطبق نیست کار نکردن بهتر از کارکردن است.
دقیقا، بهخصوص در مورد سینما که بودجه کلانی میخواهد و گروه ۴۰-۳۰نفری در آن کار میکنند. نقاش باشی، میتوانی در خانه نقاشی کنی و نمایشگاه نگذاری، شاعر باشی میتوانی بنویسی و منتشر نکنی، ولی در مورد سینما باید از مرحله فیلمنامه اجازه بگیری تا بعد. میروی و فیلم میسازی، آخر سر هم پروانه نمایش میخواهد. تصمیمها هم اغلب خلقالساعه است. در چنین شرایطی فکر میکنم رعایت سکوت مهمتر است. با اینکه در این مدت دو فیلم مستند ساختهام، یک کتاب ترجمه کردم و یک نمایشنامه نوشتهام و نرفتم بنشینم و زانوی غم بغل بگیرم. کارهایی کردم که کنترلش دست خودم است و چون دست من است، نمیتوانم بگویم کار نمیکنم. موقعی که گفتم چهار سال کار سینما نمیکنم، سنم بالا بود. من ۲۵ساله نبودم که مثلا بخواهم ادعایی کنم. الان ۷۰سالم است. یک سال و نیم دیگر هم از این چهار سال مانده. اگر میگویم کار نمیکنم از جانم مایه میگذارم، برای اینکه پای این ماجرا بایستم. سر «خاک آشنا» قرار بود اسم یک شخصیت عوض شود هیچ چیز دیگری هم نخواستند. آقای «جندق» بنیاد فارابی شاهد این ماجراست. شخصیتی بود که شوهرخواهر «کیانیان» را بازی میکرد. در فیلم زنش میگوید: «شوهرم [... ] میخواهد برود دوبی» گفتند نمیشود، گفتم شروع داستان این است. دوزاریام افتاد، گفتم منصور میتواند برود دوبی؟ گفتند بله. صبر میکنند تا من ۳۴۰میلیون پول مردم را خرج کنم و بعد با خودشان میگویند چون اینقدر خرج کرده ناچار است حرفهای ما را گوش کند. در واقع این اجازه یک تله است. حالا شاید برداشت من غلط باشد اما این را چه میشود گفت، بعد از دو سال اکران که دادند، از شش هفته، سه هفته اولش در ماه رمضان بود. تلویزیون هم که فیلم ایرانی نمیخرد. ما فقط و فقط اکران را داریم، نمایش خانگی را هم که قبلا گفتم چطور شد. پس چرا بیایم کار کنم. بعضی از دوستان میگویند: آقا زندگی باید بگذرد، اما من این را هم نمیتوانم بگویم، چون خوشبختانه زندگی من از سینما نمیگذرد.
اگر میگذشت کارمیکردی؟
باز هم نه، مادرم میگفت من نمیفهمم تو چرا سر هر چیزی لجبازی میکنی؟ ما در خانواده سنتی بزرگ شدیم. از چهار برادر و یک خواهر، من تنها بچهای بودم که اگر با حرف پدرم موافق نبودم سر سفره حرفم را میزدم. بنابراین پدرم یکذره درباره چیزهایی که به من میگفت محتاطتر بود. آخر سر هم همه آنها رفتند نساجی خواندند. پدرم به من گفت زندگی خودت است، میخواهی بروی سینما بخوانی برو و همان کار را بکن.
پدر من کارش از احتیاط گذشته بود. بعضی وقتها ما را فراموش میکرد. یکبار ظهر از مدرسه فرار کردم. داشتم میآمدم خانه تا پیچیدم توی خیابان دیدم پدر دارد توی پیادهرو قدم میزند مرا دید، داشت سیگار میکشید. اگر برمیگشتم اوضاع بدتر میشد. با ترس جلو رفتم و سلام کردم. گفت: سلام! از کجا میآیی؟ گفتم: از مدرسه. با تعجب گفت: مدرسه! مگه هنوز درس میخونی؟
پدرها اغلب در داستانها نقش دارند، مثل پدر در فیلمهای شما. نگاهی همراه با عشق و انتقاد، البته نفرت نه.
نفرت اصلا. من عاشق پدرم بودم و هنوز هم هستم. فصل اول خاطراتی که به نام «هفتاد سال اول» مینویسم، عنوانش «فرزندان مصطفی» است. وقتی پدرم مرا به انگلیس فرستاد تا درس بخوانم نه او میدانست و نه من که مدرسه سینمایی در انگلیس وجود ندارد. من سال ۵۸ به انگلیس رفتم، درحالی که مدرسه سینمایی در سال ۶۲ تاسیس شد. پدرم بعد از یکسال که من مدرسه هنرپیشگی میرفتم، آمد و گفت قرار ما کارگردانی بود، نه هنرپیشگی و من را ظرف ۱۰ روز فرستاد لسآنجلس، دانشگاه جنوب کالیفرنیا که «جورج لوکاس» و خیلی از آدمهای مهم با من همکلاس بودند.
اما تفکر سینمایی شما آمریکایی نیست اتفاقا ایرانی است.
در آمریکا هم سینمای مورد علاقهام سینمای فرانسوی بود. آنجا سینمایی بود که فقط فیلم ژاپنی نشان میداد. کارهای «ازو» را آنجا دیدم. فیلمهای اروپایی را ستایش میکردم. «برگمان» روی من خیلی تاثیر گذاشت. من از سینمای آمریکا انضباط را یاد گرفتم. مثلا آگهی میکنند که ۱۲ می در هفتهزار سینما فلان فیلم نمایش داده میشود. نمیتوانی بگویی فیلمم حاضر نیست. ۷۰هزار سینما آن روز منتظر هستند. در دانشگاه هم اگر قرار بود در یک تاریخ مشخص فیلمنامه خود را تحویل بدهید، حتی اگر تنها دو، سه روز دیر میشد، بهترین سناریو را هم که میدادید F میگرفتید. میگفتند سناریوی تو خیلی خوب است، ولی چون انضباط نداری به درد سینمای آمریکا نمیخوری. آدمهایی که با من کار کردهاند، میدانند هیچ کدام از فیلمهای من، دیرتر از موعد مقرر تمام نشدهاند، چه آنها که تهیهکنندهشان بودم و چه آنهایی که کارگردانی کردم. میتوانید از «بیضایی» و «کیارستمی» بپرسید چون تهیهکننده آنها بودهام.
نگاه ادبیتان از کجا ریشه میگیرد؟
ما متعلق به نسلی هستیم که تلویزیون نداشت. رادیو بود؛ برنامه داستانخوانی «هوشنگ مستوفی.» وقتی سواد خواندن و نوشتن پیدا کردم، غیر از کتاب چیز دیگری را به عنوان هدیه قبول نمیکردم. اولین نمایشنامهام را ۱۲سالگی نوشتم. زندگی ما کتاب بود: «همینگوی»، «فاکنر»… اینها زیربنای بزرگ شدن ما بودند. اگر نگاه کنید، میبینید کیارستمی و بیضایی هم کتاب زیاد میخوانند. تفریح اصلی ما، کتاب خواندن بود.
اگر بگویم فیلمهایتان را میشود رمان کرد، ناراحت میشوید؟
نه اصلا. یکسری نویسنده رمانهایی هستند که ما به آنها میگوییم Pop Novelist. خدا بیامرزدش، اسماعیل فصیح یکی از آنها بود که مدل آمریکایی مینوشت. از آن داستانهایی که میخواستی ببینی پایانش چه میشود. یک رمز و رازی داشت. هوشنگ گلشیری وقتی «دست تاریک، دست روشن» را برایم تعریف کرد، فکر میکرد سه، چهار صفحه بیشتر نمیشود، چون راجع به دختر حاکمی بود که کفن میدزدید ولی این داستان با پرداخت بیشتر، شد ۴۴-۴۳ صفحه. کار گلشیری جوشش بود، ولی فصیح با برنامهریزی مینوشت. دو سال جستوجو میکرد، بعد فصلها را مثل سکانس مینوشت. فیلمهای من هم میتواند کتاب بشود، اما من آنها را برای سینما نوشتهام. حتی توضیحاتی را درباره اینکه موسیقی فیلم کجا باید شروع شود و کجا تمام شود یا از چه سازی استفاده شود، در فیلمنامه آوردهام. برای همین سر فیلمبرداری خیلی آرام هستم. همه اجازه دارند اگر چیزی به نظرشان میرسد پیشنهاد بدهند، اما ته آن من هستم که انتخاب میکنم. گاهی مثلا نگاه دستیار فنی درست توی هدف است، برای اینکه از یک زاویه و دید دیگری به آن نگاه کرده. اگر پشت صحنه خاک آشنا را ببینید، آن موقع که رضا نشسته روی پله و دارد گریه میکند، من هم پشت دوربین دارم گریه میکنم. کیف عجیب و غریبی دارد که تو یک چیز نوشتی بعد میروی سینما و میبینی که مردم هم دارند به همان زبان دست پیدا میکنند. بعضی وقتها از این چیزها خیلی تعجب میکنم. «بوی کافور عطر یاس» که در ژاپن اکران شد، وقتی به آن سکانسی رسید که من برای مادرم (که آلزایمر دارد) کتاب میخوانم، ژاپنیها گریه میکردند. بعدها فهمیدم اینها خیلی وابسته به پدر و مادر هستند. آن صحنه تلنگری زده بود به مردم کشوری که دستکم ۱۰هزار کیلومتر از مملکت ما فاصله دارد.
نسل شما تقریبا یک آگاهی نسبی به تمام حوزههای هنری مثل موسیقی، نقاشی و تئاتر داشت. اما الان اینطور نیست، چرا؟
آسانگیری، سنت جدیدی شده. شما هر چیزی را بخواهید بدانید توی «گوگل» پیدا میکنید. ما باید میرفتیم خودمان از توی کتابها درمیآوردیم و تجربهاش میکردیم. یادم میآید پدر و مادرم مرا میبردند تئاتر. از تئاتر پارس خاطرهای دارم که جالب است: آنجا نمایشنامهای اجرا میشد به نام «مونتسرا» که آقای جعفری و خاشع و خانم مهرزاد در آن بازی میکردند. به یک گروه انقلابی خیانت میشود، پنج نفر را در خیابان دستگیر میکنند. به آنها یک ساعت فرصت میدهند تا اعتراف کنند که فرمانده شورشیها کجا فرار کرده است، وگرنه آنها را اعدام میکنند. در میان آنها زنی است که دو بچه کوچکش در خانه تنها ماندهاند، زن برای خرید به خیابان آمده که دستگیر میشود. نقشش را خانم مهرزاد بازی میکرد. دو، سه ساعت خانم مهرزاد گریه میکرد و میگفت که بیگناه است، اما تنها ارفاقی که به او کردند این بود که آخر از همه اعدامش کنند. وقتی او را برای اعدام میبردند من که ۱۰سالم بود و به شدت تحتتاثیر قرار گرفتم بلند شدم و فریاد زدم و وقتی صدای گلولهها آمد بیهوش شدم. بعد از آن دیگر مرا تئاتر نبردند. البته بعد از کودتای ۲۸ مرداد آن سالن را آتش زدند، چون «حزب توده» آنجا را اداره میکرد. رشته اصلی من در آمریکا سینما بود و رشته فرعیام تئاتر. موسیقی ایرانی و کلاسیک را میشناسم، البته نمیتوانم صحبت دانشمندانهای درباره آنها بکنم ولی میدانم چه موسیقیای به درد فیلم میخورد و چه چیزی را باید برای فیلمم انتخاب کنم. آن موقع خودتان باید اطلاعات را جمع میکردید. الان هرکجا گیر میکنند، میروند سراغ گوگل یا چیزهای دیگر که یکسری دانش رویی به آنها میدهد. البته لابهلای این آدمها «اصغر فرهادی» هم هست که از جنس ما نیست، اما از جنس بهتر و جدیدتری است که بلد است حرف خودش را حرفهای بزند و آنقدر هوشمندی دارد که مثل «قبادی» و «پناهی» شهرت دست و پاگیرش نشود. «بهرام توکلی» هم یکی دیگر از اینهاست که فیلم «بدون من» را سال گذشته از او دیدم. اینها بچههایی هستند که خودشان، هم پژوهش میکنند و هم وابسته به فضای مجازی هستند. ولی وقتی آنها موفق میشوند، موفقیت برایشان مزاحمت میشود. چون تعداد متوسطها زیاد است، همه سعی میکنند که جلویت را بگیرند. تا سرت را بلند میکنی، چیزی که برای تو پرتاب میکنند، تهنیت نیست قداره است. برای اینکه سر بلند کردی و نشان دادی آنها کوتوله هستند. در صحنهای از فیلم «بوی کافور عطریاس» این موقعیت را نشان دادهام: آدمی کابوس میبیند که دارد شنا میکند، یک مشت کوتوله که چوب بلندی در دست دارند، میآیند و میزنند توی سرش. برخی کوتوله هستند، بنابراین نمیتوانند ببینند که کسی یک گلشیری دیگر، یک شاملوی دیگر بشود…
خستهتان کردم، ببخشید…
نه راستی پایان آن داستانت چه شد؛ همان رفیقت که موجی شده بود؟
هیچی، چندبار رفت طرف عراقیها و برگشت و چند بار هم تا نزدیکی خاکریز ما آمد. همه فریاد زدیم بیا عباس بیا… بالاخره مثل آدمی که وحشت کرده باشد دوید طرف عراقیها و آنجا اسیر شد.
ای بابا، شاید اگر صدایش نمیزدید، نمیترسید و فرار نمیکرد…
اصلا موجی نبود، خودش را به خلی زده بود، ستون پنجم بود!
مراسم افتتاحیه پرحاشیه مجلس نهم و تذکر مجدد رئیس دولت به نمایندگان
به گزارش مهر وی در نطق گله مندانه خود یادآور شد: با انبوه قانون نیست که کشور پیشرفت می کند بلکه با داشتن قانون جامع و راهگشار کشور پیشرفت می کند. وی همچنین در بعد نظارتی نیز تاکید کرد نظارت مجلس باید درست ، عالمانه ، پاک و بدون دخالت در مرزهای حقوقی و مسئولیت های دیگران باشد وهرگز نباید نظارت ابزار اعمال نظارت شخصی باشد.
اشاره احمدی نژاد به روندی است که وی آن را دخالت های قوه مقننه در امر اجرا می داند. در طول دوره هشتم مجلس شورای اسلامی بارها میان او و لاریجانی در مورد تخطی از قانون نامه نگاری هایی شد.
اما نکته جالب تر این مراسم ترک مجلس از سوی علی اکبر ناطق نوری هنگام آغاز سخنرانی احمدی نژاد بود. ناطق نوری به محض اینکه احمدی نژاد در پشت تریبون قرار گرفت حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری صحن مجلس را ترک کرد.
احمدی نژاد نیز بلافاصله پس از نطق خود صحن مجلس را ترک کرد . سرعت احمدی نژاد در ترک جلسه به قدری بود که حتی همراهان وی نیز جا ماندند و رئیس دولت دهم بدون بدرقه لاریجانی و سایر نمایندگان صحن را ترک کرد.
ناطق نوری هنگام سخنرانی احمدینژاد صحن مجلس را ترک کرد
مراسم افتتاحیه نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در حالی برگزار شد که آثار اختلاف میان دولت و مجلس در دوره قبلی بر فضای مراسم حاکم بود. رئیس دولت دهم در سخنرانی خود سعی کرد وظایف تقنینی و نظارتی مجلس را به منتخبان مجلس نهم یادآور شد.به گزارش مهر وی در نطق گله مندانه خود یادآور شد: با انبوه قانون نیست که کشور پیشرفت می کند بلکه با داشتن قانون جامع و راهگشار کشور پیشرفت می کند. وی همچنین در بعد نظارتی نیز تاکید کرد نظارت مجلس باید درست ، عالمانه ، پاک و بدون دخالت در مرزهای حقوقی و مسئولیت های دیگران باشد وهرگز نباید نظارت ابزار اعمال نظارت شخصی باشد.
اشاره احمدی نژاد به روندی است که وی آن را دخالت های قوه مقننه در امر اجرا می داند. در طول دوره هشتم مجلس شورای اسلامی بارها میان او و لاریجانی در مورد تخطی از قانون نامه نگاری هایی شد.
اما نکته جالب تر این مراسم ترک مجلس از سوی علی اکبر ناطق نوری هنگام آغاز سخنرانی احمدی نژاد بود. ناطق نوری به محض اینکه احمدی نژاد در پشت تریبون قرار گرفت حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری صحن مجلس را ترک کرد.
احمدی نژاد نیز بلافاصله پس از نطق خود صحن مجلس را ترک کرد . سرعت احمدی نژاد در ترک جلسه به قدری بود که حتی همراهان وی نیز جا ماندند و رئیس دولت دهم بدون بدرقه لاریجانی و سایر نمایندگان صحن را ترک کرد.
هرانا؛ قتل جوان ۲۴ ساله بدست نیروی انتظامی پس از بازداشت در یک جشن
خبرگزاری
هرانا – جوان ۲۴ ساله بنام حبیب الله تیموری اهل روستای بدرانلو (در فاصله
۱۵ کیلومتری بجنورد) درحالی که دستبند زده شده بود، با شلیک گلوله مامور
نیروی انتظامی بر روی سینه اش کشته شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۱۳ اردیبهشت سال جاری، فردی بنام حبیب
الله تیموری ۲۴ ساله اهل روستای بدرانلو (در فاصله ۱۵ کیلومتری بجنورد) که
در دادگاه به اتهام نزاع بصورت غیابی به تحمل ۸ سال حبس محکوم شده بود توسط
یک مامور نیروی انتظامی به قتل رسید.
حبیب الله تیموری در حالی با اصابت چند
گلوله ستوان سوم خلیل رضایی به قتل میرسد که دستبند زده شده بود و نامبرده
(مامور) بر روی سینه وی نشسته بود.
گفتنیست، قاتل حبیب الله تیموری (ستوان
سوم خلیل رضایی) تاکنون بازداشت نشده و دادستان با بازداشت وی مخالفت کرده
است و این موضوع باعث جریحه دار شدن احساسات عمومی در بین احالی بدرانلو
شده است.
یکی از شاهدان به گزارشگر هرانا گفت:
"رئیس پاسگاه بدرانلو با کسب اطلاع از اینکه امشب در روستا عروسی است و
حبیب الله نیز در مراسم خواهد بود، به همراه معاون خود و یک سرباز و با
پوشیدن لباس شخصی وارد عروسی می شوند و با شناسایی حبیب الله به دستانش
دستبند می زنند. در همین موقع حبیب الله که تشخیص نداده بود افراد لباس
شخصی مامور نیروی انتظامی هستند و نمی دانست آنها که هستند و چه میخواهند
مقاومت میکند. مامورین نیز با وی درگیر می شوند و حبیب الله زیر دست و پای
مأمورین می افتد مأمورین تا توانسته اند او را کتک زدند (طوری که تمام بدنش
کبود شد ودستها و پاهایش شکست) و سپس با نزدیک شدن مردم برای جدا کردند
آنها (چون مردم هم خبر نداشتند داستان از چه قرار است) مأمور اخطار می کند:
(که اگر جلو بیایید حبیب الله را خواهم کشت.) متأسفانه در همین حین مردم
صدای شلیک چند گلوله از فاصله کمتر از نیم متر را میشنوند. (چون مأمور روی
قفسه سینه حبیب الله نشسته بود) تیرها کار خود را میکنند و حبیب الله در جا
کشته میشود."
ماموران حاضر در صحنه برادر و عموی مقتول
را که تلاش کرده بودند این جوان را به بیمارستان برسانند دستگیر و به
پاسگاه منتقل کرده و اقدام به ضرب و شتم شدید آنها نمودند به طوری که برادر
مقتول از چند جا بخیه خورده و شکستگی و پارکی در بدنش دارد.
این شاهد عینی در ادامه افزود:"پدر و مادر
حبیب الله هردو کشاورز بوده و از انسانهای خوشنام منطقه میباشند و این
موضوع اهالی بدرانلو را سخت جریحه دار کرده و خشمگین کرده است و از اینکه
قاتل در مقابل زن و کودک دست به قتل وی زده و هم اکنون نیز بدون هیچ محاکمه
یا بازداشتی آزاد است؛ عصبانی هستند."
لازم به ذکر است، خانواده حبیب الله
تیموری خواستار بازداشت سریع قاتل و همچنین رسیدگی قضایی سریع به موضوع تحت
عنوان قتل عمد می باشند.
هرانا؛ بازداشت جمعی از شهروندان مسیحی وابسته به "کلیسای ایران"
خبرگزاری
هرانا – روز گذشته ماموران امنیتی در کرج به یکی از جلسات «کلیسای ایران»
در این شهر مراجعه کرده و ضمن توهین و ضرب و شتم افراد پرداخته و بازداشت
نمودند.
سخنگوی کلیسای موسوم به «کلیسای ایران» به
هرانا گفت: «این ماموران پیش از بازداشت افراد حاضر در این جلسه با تهدید و
ارعاب آنها را مجبور نمودند تا با در دست گرفتن نوشته هایی مقابل
دوربینهای ماموران امنیتی اعلام نمایند که وابسته به سازمانهای صهیونیستی
هستند و از سوی دولت اسرائیل خط مشی می گیرند.
این ماموران پس از ضبط این اعترافات اعضا را دستگیر و به بازداشتگاه نامعلومی منتقل نمودند.
چندی پیش یک مستند ساز در گفتگو با
خبرگزاری فارس از موافقت مسئولین قضایی با ساخت یک مستند جدید در مورد
«یوسف ندرخانی» خبر داده بود.
هرانا؛ مهدی جمالوند دانشجوی دانشگاه بوعلی "ستاره دار" شد
خبرگزاری
هرانا - مهدى جمالوند، فارغ التحصیل مهندسى کشاورزى ـ گیاهپزشکى از
دانشگاه بوعلى سینا همدان که در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کرده بود به دلیل
نقص در پرونده از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی محروم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این دانشجوی و عضو انجمن اسلامی دانشگاه
بوعلی (تحکیم وحدت، طیف علامه) روز گذشته براى دریافت کارنامه ى کارشناسى
ارشد مراجعه کرده بود متوجه این موضوع شده است که به جای پاسخ ردی یا قبولی
اعلام شده است به علت نقص پرونده به آدرسی که اعلام شده است مراجعه نماید.
این فعال دانشجویی طى دوران تحصیلش عضو
انجمن اسلامى تحکیم - طیف علامه بوده است و در دوره اى نیز دبیر فرهنگى و
عضو شوراى مرکزى انجمن مذکور بوده است وی هم چنین سردبیر نشریه هاى
دانشجویى "روزها"، "پنجره"، "ارغوان" و "الفبا" بوده است.
نامبرده در طول دوران تحصیل در دانشگاه
بوعلی همدان بارها از سوى حراست و کمیته ى انظباطى دانشگاه و همینطور ستاد
خبرى اطلاعات و دادگاه انقلاب شهرستان همدان احضار شده است که ماحصل آن
چندین حکم انظباطى از قبیل توبیخ کتبى و یک ترم محرومیت از تحصیل بود.
وی هم چنین پرونده ای در دادگاه انقلاب شهرستان همدان نیز دارد که کماکان در جریان است.