اخبار روز:
بهار آزادی بازه زمانی بهمن 57 تا خرداد 60 می باشد. این دریچه تقاطع
تاریخی نشر آثار زیرزمینی در رسانه های علنی بود. ترانه ها/ سرودهای
انقلابی مخفی نتیجه کار افراد و سازمانهای سیاسی در رسانه های دولتی مانند
رادیو و تلویزیون نتیجه هزینه درآمد ملی پخش شدند. در این بازه زمانی آثار
هنر انقلابی در تیراژ میلیونی بین مردم پخش شدند. کتب و فیلمهای سانسور شده
رژیم ساقط بوفور نشر شدند. آثار ادبی که اجازه نشر نداشتند در شمارگان
کلان 5 تا 10 هزار چاپ شدند.
انقراض شاهنشاهی 2500 ساله که شاه سلطان حسینها و فتحعلیشاهها از عهده تام و تمام آن برنیآمده بودند در بهمن 1357 با تبلیغات "دروازه تمدن بزرگ" حزب فراگیر رستاخیز و حضور 92 هزار مستشار یانکی اتفاق افتاد. در عاشورای 57 بزرگترین تظاهرات تاریخ بشری با شرکت 12 میلیون انسان در سراسر ایران بضد حاکمیت وابسته بوقوع پیوست. اخبار تظاهرات مردم شور فراوانی در جوانان و زندانیان سیاسی برای تغییر اوضاع پدید آورده بود.
در شور تاریخی انقلاب 57 سرود سراومد زمستون گل کرد. چرا؟ در اینجا پدیده محبوبیت یک ترانه در مقطع انقلابی تاریخ یک جامعه واشکافی می شود. این رئوس دربرگیرنده 4 مقوله شعر، خواننده، موسیقی، وزن، تقطیع هجایی، پخش، محبوبیت می شوند. در این جستارها 4 ترانه/ سرود متعهد محبوب 70 سال گذشته واشکافی می شوند؛ نه هنر تعهد متناظر با لحظه تاریخی در عام. نام این اشعار بقرار زیر است: ای ایران، مرا ببوس، سراومد زمستون، یار دبستانی من.
شعر مراببوس در باره وداع با میهن یک شاعر سیاسی پس از کودتای 28 مرداد است. این تعهد بصورت "با یارم دارم پیمانها در کوهستانها" برای آزادی و امید به فردای بهتر است. شعر سراومد زمستون "تو کوهها دارن/ گل گل گل آفتابو می کارن" شعر شور و غرش در باره فرار شب کودتاچیان، انقلاب در راه، "تفنگ و گل و گندم" است. یعنی مبارزه مسلحانه، شاخه گلهای میخک سرخ در لوله تفنگ، نان برای روستاییان گرسنه زاغه نشین حومه جدا از بازار شهرها، نوید آزادی برای طبقات متوسط و سندیکاهای صنفی است. در هر 2 شعر کوهستان نماد معیاد انقلابیون است.
سراومد زمستون قاب کوهی/ شبانی، پانورامای دلانگیزی از کوه و جنگل سیاهکل پیش شنونده ترسیم میکند که با تغییر فصول/ زمان رنگ آمیزی آن هم دگرگون می شود. ولی لایه معنایی اراده به تغییر درست در تخالف با حفظ شرایط موجود نیروهای راست حاکمیت است که خواست تغییر را سرکوب می کنند.
مقایسه زبان مراببوس دهه 30 با سراومد زمستون دهه 50 شاید بیانگر گذار از جنبش تحصیلکردگان به جنبش خلقی می باشد. مرا ببوس برای جوانان سیاسی بود در حالیکه سراومد زمستون هم برای جوانان هم پیران بود؛ لذا دامنه گسترده تری داشت. این رجعت بنیانگرایانه دینی با سرکوب نیروهای سکولار منقد و چپ در نیمه 2م سده 20م در اکثر اقمار آمریکا با تز کمربند سبز بضد شوروی در خاورمیانه مانند ایران، پاکستان، عربستان، افغانستان، فلسطین، کشمیر، بنگلادش، اردن بوضوح دیده می شود.
در دهه 50ش سازمانهای جبهه ملی، نهضت آزادی، فداییان، مجاهدین، توده سرکوب شده بودند. تعداد هوادار این سازمانها در قیاس با رهبری انقلاب میلیونی بوسیله جناحی از شیعه و شورای انقلاب تمام شیعی کم بود. اگرچه سازمان و مجاهدین نیروهایی در شهرها،کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا داشتند.
اصولا سلطنت پس از کودتای 28 مرداد هدفش قلع و قمع نیروهای سکولار و چپ بود. انقلاب سفید بهمن 41 به رشد تشکیلات شیعی کمک رساند. اگرچه فتح رادیو، کمک رسانی به همافران، شکست گارد جاویدان، را چریکهای "خلق" انجام دادند؛ ولی در شورای انقلاب یک نماینده هم نداشتند. سعید سلطانپور کاندیدای نماینده مجلس از تهران، در 1361 اعدام شد.
در نیروهای سکولار و چپ هم تشتت فکری وجود داشت. اصولا خودکامگی اگر معتدل بوده؛ به سازمانهای سیاسی موافق قانون اساسی اجازه فعالیت بده؛ این سازمانهای کم-درصدی در مقابل منابع مالی دولتی حاکمیت کاری از پیش نمی برند. نمونه: در کنست اسراییل 29 سازمان سیاسی نماینده دارند؛ ولی قدرت در ائتلاف 2 حزب بیشتر نیست.
از این نظر که نیروهای پیشتاز هر کدام در باره انواع سلطنت مشروطه و جمهوری مانند دمکراتیک، خلقی، توده ای، شورایی، سوسیالیستی شعار می دادند. در حالی که جامعه بخاطر رفرم ارضی دهه 40ش ، ساواک سفاک، تز کمربند سبز آمریکا بدور شوروی- از نظر سیاسی به حکومت ولایی قرون وسطایی جنبش تنباکو 1275ش در سفر بود.
این تز به قلع و قمع نیروهای سکولار چپ و ملی در سراسر خاورمیانه بویژه افغانستان، ایران، پاکستان، فلسطین، یمن منجر شد. این رجعت را در ایران، پاکستان، یمن، طالبان افغانستان، حماس فلسطین می توان نشان داد. البته نیروهای سکولار و چپ هم تجربه سیاسی نداشته؛ دچار تفرقه، کودتاهای جناحی، اشغال نیروهای خارجی، غضب غرب میشوند. نمونه نیمه سده 20م: افغانستان، یمن، پاکستان.
سرودهای زندان. سانسور ساواک و ترویج فرهنگ وابسته در رسانه های دولتی باعث شد که نیروهای مترقی از جمله فداییان و کنفدرسیون دانشجویان آثر فرهنگی را تکثیر کنند. ترانه ها و سرودهای جنبش با آزادی برخی زندانیان، بوِیژه دوره آموزگار در ۱۳۵۶، به خارج درز می کردند. لذا دانشجویان هنری در خارج، کانون موسیقی مترقی ایران را بنیان گذاشتند.
نمونه: در پاییز 1974 سرود "من چریک فدایی خلقم" با ملودی شهرزاد ریمسکی کرساکوف را یک زندانی سیاسی جوان آزاد شده از اوین به آمریکا آورد. این سرود در کنفدراسیون دانشجویان بکرات خوانده می شد. کانون با جمعآوری، تکمیل، تنظیم، اجرای جدید آهنگهای رزمی را پس از انقلاب در کنسرتها و نوارهای کاست ارایه دادند. یکی از پراثرترین مجموعه های موسیقی ایران شراره های آفتاب در مقطع انقلاب 57 بود.
پس از انقلاب در دهه 80م کانون موسیقی مترقی ایران ترانه های فولک آذری، کوردی، ترکمن، سرود فارسی را پخش کرد. این آثار در 4 نوار کاست بقرار زیر تنظیم، اجرا، تکثیر شدند: 1- صمد، شمع فروزان، نوروزی، هماره یاد، ترکمن خلقین شهیدلری، پیشمرگ خلق کرد، موسیقی. 2- شهاب روشنانی، لاله های صحرا، آذربایجان ائللری، موسیقی، صمد آموزگار، ای وطن، سرود بیژن، موسیقی. 3- نازنین مریم، کوردستان آذربایجان، باران، زندانی، همبستگی، آی گلابتون، موسیقی. 4- میرزا، فدایی زحمتکشان، رود، ای داد و بیداد، توماج، 16 آذر، باغ بهرنگ، موسیقی. سرود بیژن، شعر از دکتر برلیان، در رثای بیژن جزنی 1316-1354 بود.
وزن. تقطیع هجایی سراومد زمستون در پایان این جستار آمده. وزن سرود سراومد زمستون عمدتا 6هجا در سطر با مضرب 2 یا 3 در برخی سطرها می باشد. اگر متوسط تعداد هجا در واژه های ایرانی 3هجا انگاشته شود؛ سطر 6 هجایی یعنی 2 واژه با ضمایر طبیعی بوده؛ ولی برای جمله کامل گاهی به 3 هجای دیگر نیز نیاز است. لذا برخی سطرها به 9 هجا بالغ می شوند. گاهی هم 1 هجا کمابیش در سطر با کشیدن هجای کوتاه یا تند خوانی هجای بلند مجموع هجاهای سطر را به 6 میرساند.
قافیه. قافیه این ترانه الگوی زیر را دارد: aaaa bbbb acdc eecec ddfd یعنی مفصل 4 سطری اول و دوم قافیه واحد دارند. مفصل 3 سطرهای زوج قافیه دارند. مفصلهای 4 و 5 هم 3 سطر قافیه دار دارند. از اینرو قافیه قوی با تکرار هجاهای آخر سطر به تحکیم صوتی شعر می افزاید. وفور قافیه موسیقی شعر را زیادتر می کند.
زبان. زبان شعر "مرا ببوس" زبان نوشتاری مردم باسواد شهری است. زبان "سر اومد زمستون" زبان محاوره "خلقی" است که برای اتحاد سازمانهای "خلقی" فدایی و مجاهد، بضد استبداد و استعمار در توهم جبهه "خلقی" اند. توهم از این زاویه بود: مبارزان صدیق برای برچیدن بساط استبداد سلطنت و اردنگ به استعمار حواس 6دانگ شان متوجه سرنگونی حاکمیت غیرمشروطه شاهنشاهی وابسته 57 ساله بود. توهم آنها به توده های میلیونی پیشامدرن در انقلاب بود.
آهنگ. این ترانه بر روی ملودی محلی ارمنی ساری سیرون یار/ یار مهربان کوه بوده؛ در بزرگداشت قیام سیاهکل بهمن 1349 در زندان قزل قلعه/ اوین سروده شد. این سرود شاهکارِ زندانیان سیاسی هوادار فداییانِ خلقِ ایران است. شاید یکی از زندانیان ارمنی در میان چریکها این ملودی را زمزمه می کرد. او با داوود خواننده دوستی داشته؛ آهنگ ارمنی را با هم زمزمه می کردند؛ تا ملکه ذهن داوود شد. سپس این مشغله ذهنی صوتی با بحثهای کلامی فداییان در 4 زندان کمیته، قصر، قزل قلعه، اوین قاطی شده تا نطفه های شعری در چند ذهن هنری-ادبی فدایی بسته شوند.
خواننده. داوود شراره زندانی سیاسی در 1352، مهندس شیمی از دانشگاه صنعتی، خرداد 53 با سماکار در عمومی قزل قلعه آشنا شد. داوود پس از آزادی در 1356 به لندن رفته با “هنر و ادبیات بالنده” همکاری کرد. سپس در واشنگتن نوار آفتابکاران جنگل حاوی 7 ترانه و سرود را با گروه دانشجویان هوادار روی نوار کاست گذاشت. کمی پس از انقلاب بهمن 57 در ستاد فدایی، خیابان میکده، داوود با سماکار، مسئول کمیته فرهنگی-هنری سازمان کارگاه هنر ایران دیدار کرد. سچفخا این نوار را زود تکثیر انبوه و پخش کرد.
اجرا. اینسرود نخستین بار توسّطِ زندانیانِ سیاسی در اوین/ قصر/ قزل قلعه/ کمیته خوانده شد. پیش از پیروزیِ انقلاب با صدای گرم و پُرطنینِ داوود، تنظیم و مقدمه زیبای مهردادِ باران، ارکستر و کر دانشجویان کنفدراسیون هوادار سچفخا در واشنگتن اجرا شد. تاثیر صدای او بر شنونده را باید در صمیمیت، عدم شهره گی، گرمی صدای زیرتر از تنور، شور انقلابی شنوندگان در مقطع انقلاب دید.
در آذر 1357 نوار کاست مجموعه شراره های آفتاب را کنفدراسیون دانشجویان ایرانی هوادار سچفخا در شهر واشنگتن تهیه، تنظیم، ضبط، تکثیر کرد. مهرداد و بهزاد آنرا با مقدمه ای برای ارکستراسیون تنظیم کردند. آنها با گروه موسیقی دانشجویی این مجموعه را اجرا، صدابرداری، تکثیر کردند. خواننده داوود با دسته کر دانشجویان واشنگتن آنرا کمی قبل از انقلاب 57 اجرا کرد. حاصل کاست نوار مجموعه آفتابکاران جنگل با 7 ترانه- سرود بنامهای زیر است:
تکثیر. نواری که واشنگتن صدابرداری و تکثیر کرد 7 ترانه فوق را در بر داشت. در اجرای واشنگتن هارمونیک، ارکستراسیون، تحریرها، شیوه جدید اجرایی، ترکیب سازهای فرنگی و ایرانی، مقدمه و بخش پایانی به ملودی ارمنی افزوده شدند. اشعار این ترانه ها عمدتا سرودهای سعید سلطانپور در زندانهای فوق بودند. او در 1353-1356 در زندان کمیته، قصر، اوین، قزل قلعه بود. این سرودها را فداییان از بر شده؛ با آزادی شان در 1356 دولت آموزگار به خارج از زندان آوردند. خیلی زود کنفدراسیون دانشجویان ایرانی-هوادار سچفخا این اشعار را تحریر، تکثیر، اجرا کرد.
نوار اصلی این 7 سرود را داوود در واشنگتن تهیه؛ سپس به لندن و تهران در مقطع قیام برد. در تهران سچفخا 2.2 میلیون نسخه آنرا تکثیر و پخش سراسری از ترکمن صحرا، تبریز، تهران، مشهد، اصفهان تا کردستان، بلوچستان، خوزستان کرد؛ نیز از رادیو انقلاب که مدت کوتاهی در دست چریکها بود روزانه پیدرپی پخش می شد.
کسانی که یک نوار داشتند؛ آنرا یکی یکی برای دوستان خود کپی کردند. تنظیم های ارکستری و ویدیو کلیپهای بعدی همه عمدتا بر اساس نسخه/ ورژن 1357 واشنگتن بوده؛ این ترانه را محبوترین ترانه ایرانی در سده 20م برای کودکان، سیاسیون، جوانان، و دیگر اقشار کردند. سماکار روند تکثیر آنرا از طرف سچفخا در خیابان میکده/ بلوار کرج نوشته است. رک به کتاب من یک شورشیم، ص368-371 .
جستجوی نام این ترانه در 01.29.12 گوگل 265 هزار نتیجه بالا گذاری کرد. این ترانه در مجموعه شراره های آفتاب با نام آفتابکاران جنگل با اشاره به انقلابیون سیاهکل می باشد. لذا چه در زندان چه در بیرون ایران این شعر بصورت سرود گروهی خوانده شده. آفتابکاران را اقلیت با شعر جدید روی ورژن اصلی سراومد زمستون در آوردند.
ظرف 34 سال گذشته ورژنهای فراوانی از اجرا و کلیپهای تصویری این سرود ساخته شده؛ در اینترنت/ یوتیوب و ساوندکلاود در وب جهانی قرار دارند با کامنتهای روشنگرانه و عاطفی. گویا یکخانمِ ژاپنی و همسر ایرانیش نیز آنرا خوانده است. اجراهای فراوانی از لاچین، شقایق کمالی، شاهکار بینش پژوه تا کمپین انتخاباتی موسوی وجود دارند.
محبوبیت. این سرود تمام مصالح یک ترانه محبوب را داراست: اجرای گرم خواننده، ارکستراسیون قوی آهنگساز، شعر محاوره ای امید بخش، اجرای بدیع سازهای ایرانی مانند ضرب با سازهای غربی مانند پیانو، پخش میلیونی بوسیله یک سازمان سراسری، همزمانی سرود با نقطه عطف تاریخی یک کشور.
محبوبیت آن بخاطر سادگی شعر، ملودی دلنشین، همزمانی با رویداد سترگ اجتماعی می باشد.
این ترانه با پخش میلیونی در بازه زمانی کوتاه 6 ماهه در تاریخ موسیقی ایران انفجاری همه گستر شد. شهره گی این ترانه حتی از استثناهای دیگر همچون سرود ای ایران، مرا ببوس، یار دبستانی فشرده تر است. تاجاییکه در کمپین موسوی با رای بیشاز 20 میلیون نفر ظرف 3 هفته این ترانه بکار رفت. در سده 20م، هیچ ترانه ایرانی اقبالی به ابعاد این ترانه نداشته است؛ علیرغم سانسور رسانه های دولتی.
امید است که در آینده برای هر یک از این 7 سرود نزول شان، تاریخ، سراینده، آهنگساز، خواننده، تنظیم ارکستر، پخش مطلبی منتشر شود. جستار دیگری در باره شاعران و آهنگسازان این 7 سرود، نیز اشتراک عبارات/ استعارات این 7 شعر با اشعار سعید سلطانپور تهیه گردد. این ترانه ها چکیده هنری شرایط اختناق جامعه و زندان در برابر امید به آزادی و عدالت دهه 50ش بااستعدادترین، شجاعترین، باوجدانترین جوانان ایران اند.
هیچکدام از این 7 شعر در کتاب از کشتارگاه حاوی شعرهای بهار 51- تابستان 56 گنجانده نشده اند. باید توجه داشت که شعرهای کتاب فوق در زندان قصر بطور مخفی، شفاهی با ازبرکردن شعر بوسیله یک زندانی دیگر، نه کتبی با مداد و کاغذ، به بیرون برای نشر زیرزمینی فرستاده شده. این تضییق در غدغنی نوشتن در زندان لومپنی و سفاکی ساواک را نشان میدهد. خودکامه مناظره با منقدان را بوسیله پلیس امنیتی، زندان، شکنجه انجام می دهد نه بنا بمفاد قانون و منطق.
در زندانهای غرب زندانی حقوق مدنی خود را حفظ می کند. اختناق فرهنگی دهه 50ش بمثابه سدفرهنگ نوین تنها کتب عتیق را در دسترس مردم قرار می داد. بنظر می رسد این 7 سرود روی آهنگهای آماده سوار شده اند؛ نه اینکه شعر آنها از قبل سروده سروده شده؛ سپس آهنگ روی شعر گذاشته شود. از مجموعه سرودهای شراره های آفتاب مفصل اول هر 7 ترانه در زیر می آید:
1- سراومد زمستون شکفته بهارون
گل سرخ خورشید بازاومد و شب شد گریزون- ۲ بار
کوهها لاله زارن لالههـا بیـدارن
تو کوهها دارن گـل گـل گـل آفتاب و میکارن- ۲ بار
2- رود
میگذرد در شب آئینهی رود، خفته هزاران گل در سینهی رود
گلبـن لبخنــد فــردائــی مــوج، سر زده از اشک سیمینهی رود
فراز رود نغمه خوان/ شکفته باغ کهکشان
میسوزد شب در این میان
www.youtube.com
3- خون ارغوانها، مایه شوشتری
زده شعلـــه در چمــــن، در شــب وطـن، خون ارغـوانها
تو ای بانگ شور افکـن، تـا سحـر بــزن، شعله تا کـرانها
که در خون خستـهگان، دل شکستهگان، آرمیده طـوفـان
بـــه آینـــدهگـــان نگــر، در زمان نگر
4- گل مینا
از درون شب تار، میشکوفد گل صبح
خنده برلب گل خورشید کند، جلوه بر کوه بلند- ۲ بار
نیست تردید زمستان گذرد- ۲ بار
وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید- ۲ بار
5- باد و توفان
باد و توفان گر کند غوغا بر پا برف و بوران گـر بتوفـد در شبهـا
بانگ تندر گر خروشد در دریـا شب زند گر خیمـهها بـر جنـگلهــا
کوه سرکش سر بساید آسمان را، همــه جـــا
6- پرنیان شفق
بــه پــرنیــان شفــق، زخون شراره دمید
ز سرخیاش شرری، به هر ستاره رسید
گلوله بارد که تـا بـرآرد/ ز شـط آتـش و خـون/ ز صبــح تــوده نـویــد
ز سرخی هر ستاره اکنون/ نشسته در تن شب/ نشان صبح سفید
7- ایران من
بعد از آن، مـرداد گـران، خشم تو خفته در خاکستر تابستان
ای میـهنام ای، ایــران من، ای میــهن ای، زنــــدان مـــــن
میدرخشـد شعلـهی آفتـاب، روی طـــوفــان سـرخ انقـلاب
چون فدائی با خشم و خون بیژن.
pishgaam.wordpress.com /
چند نکته: مرداد = کودتای 32، بیژن جزنی. گل مینا- بیاد مینا رفیعی، شهید 1353، دختری به نام مینا رفیعی هم به برنامهها میآمد. دانشجوی رشته بازرگانی دانشگاه تهران بود. او در آذر ١٣٥٥، به همراه همسرش که نام او برایم ناشناخته مانده است و ماهرخ فیال، دانشجوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، به دلیل همکاری سیروس نهاوندی با ساواک، در خانهای نزدیک میدان کندی در تهران، دستگیر و همگی کشته شدند. میگفتند از آن خانه کسی را زنده به زندان نبردند. سعید سلطانپور شعر فردا را به یاد مینا در زندان سروده بود. بعدها، ترنم "گل مینای جوان..خون بیفشانده ز جان .. روی دیوار زمان.." در گردهماییها، یادوارهی مینا و میناها بود. iran-women-solidarity.net
سر اومد زمستون یکی از سرودهای اصلی سچفخا در مقطع انقلاب 57 است که از رادیو انقلاب پخش شد. بر خلاف بعضی سرودهای دیگر این سازمان از جمله "من چریک فدایی خلقم" یا سرودهای سازمانهای دیگر، این ترانه تبدیل به سرودی عمومی شد. در سالهای اول انقلاب یکی از شاکلههای این سرود پخش آن بوسیله سچفخا بود. کارگاه هنر مترقی و انجمنهای پیشگام در مراکز شهرستانی آنرا نشر کردند. لذا روشن است که رسانه های دولتی خیلی زود نشر آثار انقلابی را ممنوع کردند. آنها را از برنامه های رادیو و تلویزیون برداشتند؛ ولی در سده 21م آثار انقلابی از جمله سر اومد زمستون در شبکه اینترنت، سایتها ی گروهی و فردی، یوتیوب، http://soundcloud.com جهانی شدند.
نام سرود نخست در افواه بدرستی سراومد زمستون است. زیرا این سرود بزبان گفتاری پایتخت/ محاوره در زندانهای ساواک می باشد. نام آفتابکارانِ جنگل بزبان رسمی فارسی به بدنه شعر نمی خورد؛ اگرچه سطر 7 اشاره به این نام "آفتاب می کارن" دارد. پس منطقی است که عنوان این ترانه بزبان محاوره ای سراومد زمستون باشد نه ترکیب ادبیانه غیر محاوره ای آفتابکاران جنگل. که مطلع خود شعر یعنی باشد.
یکی از نظرات شنوندگان در یوتیوب بقرار زیر است: من عاشق این آهنگم. شاید چون بلافاصله میبردم به فضای دوست داشتنی کوه. یک ردیف 20-30 نفری آدم که دستشان توی جیبشان است؛ کمی خم شدهاند که بار کوله 20- 30 کیلویی را راحتتر بکشند. یک عده آهنگ را میخوانند. دو سه نفر هم آن تکههای صدای دوم را میآیند.
شعر هجایی. بسآمد واجها، مصوتها و صامتها در سراومد زمستون در زیر شمارش شده اند. بسآمد 23 صامت ا،ع، همزه = 0؛ ب = 7، پ = 0، ت، ط = 9؛ ث، س، ص = 7؛ ج = 7؛ چ = 1؛ ح، ه = 18؛ خ = 3؛ د = 16؛ ذ، ز، ض، ظ = 4؛ ر = 15؛ ژ = 0؛ ش = 13؛ غ، ق = 0؛ ف = 3؛ ک = 5؛ گ = 11؛ ل = 16؛ م = 7؛ ن = 18؛ و = 0؛ ی = 5.
بسآمد صامتهای د، ر، ش، ن، ل بیشترین اند. حروف ن، م، ی، ل، و تحریر پذیرند. تحریر ایجاد گره صوتی در حنجره برای القای لحن عاطفی از خواننده به شنونده می باشد. کل واجهای مصوت 165 تا و واجهای صامت 113 می باشد. بسامد تعداد حرکت نوسانی/ ارتعاش جسم در مدت زمان معین می باشد. این مجموعه واجها موسیقی کلامی شعر را می سازد که آهنگساز در واشنگتن تناظر نتهای موسیقی و هجاهای شعریرا به نحو درخشانی برجسته کرده.
در سراومد زمستون نخست نسبت صامتها و مصوتها تعیین شده؛ سپس تقطیع هجایی می شود. این ترانه 34 سطری با چند ترجیع بند 6-هجایی می باشد که برخی سطرها 2 یا 3 برابر 6 هجا دارند. چنانکه دیده می شود ترتیب هجاهای دراز و کوتاه منظم نبوده؛ رکن/ آجر/ سلول وزنی خاصی در سطر تکرار نمی شود. با افزودن تعداد هجایهای دراز و کوتاه همه سطرها نسبت هجاهای کوتاه به دراز 342 به 67 می باشد که ضربآهنگ شعر را تندتر/ آلگرو می کند. این تندی وزن صوتی بیانگر اشتیاق و شتاب است. پس این ترانه 6 هجایی عروضی نیست.
نسبت مصوتها به صامتها 113 به 165 یعنی 68% می باشد؛ یعنی حدود 2 سوم واجها/ واحدهای تلفظی مصوتند. بیشینه بسآمد مصوتها ِ = 27 و نسبت آن به کل مصوتها 27 به 113 یعنی 24% می باشد. بیشینه صامتها ن = 18 بوده؛ نسبت ن به کل صامتها 18 به 165 یعنی 11% است. پس نسبت مصوت ِ به صامت ن 2 برابر است.
در تلفظ فارسی پایتخت 23 صامت و 6 مصوت وجود دارند. در آواشناسی/ فونتیک، 2 حرف د، ت صامتی انفجاری بوده؛ حاوی ضربه اند. در مقابل، 2 حرف ن و م پایان نوسانات یک تار مرتعش اند. لذا در این شعر وفور صامت ارتعاشی ن به طنین ترانه در ذهن شنونده مدد می رساند. ♫ ¾ en.wikipedia.org
بسامد واجها. سرود سراومد زمستون 278 واج، یعنی تلفظ مرکب صـامت و مصــوت دارد. برای اختصار، ترجیع بندها، یعنی دوباره خوانی 1 یا 4 بند حذف شده اند. از این میان، مصوتهای کوتاه ــَ 20، ــِ 27 ، ـُـ 18 بار و مصوتهای دراز آ 23، او 19، ای 6 بار تکرار شده اند. پس تعداد مصوتهای کوتاه 65 و دراز 48 بوده که مصوتهای کوتاه یک سوم بیشترند.
وفور مصوتهای کوتاه تمپوی ترانه را تندتر کرده؛ اشتیاق در شنونده را دامن می زند. از میان صامتها، صامت تکریری ر 15 بار، صامت های انسدادی د 16 و ت/ ط 9 بار، صامت خیشوم/ تودماغی ن 18 بار بکار رفته اند. بسامد واجی نشان می دهد: 5 واج ا/ ع/ همزه، پ، ژ، غ/ ق، واو اصلا بکار نرفته؛ بسآمد واجهای حلقی ح/ه، انفجاری د، اصطکاکی ش، میانکامی گ، پیشینکامی ل، ن بیشتر از بقیه اند.
در این سرود یکی از نتایج کاربرد زبان محاوره تبدیل مصوت دراز آ به مصوت دراز او می باشد. بسآمد/ فرکانس مصوتهای او و آ نیز بسیار بالاست. آیا این 2 مصوت شب و روز را تداعی می کنند؟ آیا تکرار او در "اومد" و "زمستون" عمدی بوده؛ لذا نیاز به کاربرد زبان محاوره بخاطر این وابستگی به 2 مصوت او و آ برای القای سیاهی زمستون که در تلفظ محاوره ای آ به او تبدیل می شود و روشنی بهار با مصوت آ بوده؟ ثنویت این 2 مصوت در مفصل اول شعر بطور 2 در میان بگوش می رسد. برای افزایش مصوت آ، واژه جان 5 بار در یک مفصل، س 14 و 16 تکرار می شود- اینها طنین آ در بهار و امید را افزایش می دهند.
در محاوره پایتخت تبدیل هجای بلند "را" و حرف ربط واو به -ُ سرعت بیان، یعنی تعداد تلفظ هجا/ ثانیه، را افزایش می دهد. برای نمونه در این ترانه تلفظ "آفتاب را" و "گل وَ گندم" تبدیل به "آفتابو" و "گلو گندم" شده که زمان کوتاهتری برای تلفظ می برند.
نام: سراومد زمستون
شعر: سعید سلطانپور 1319-1360
آهنگ: ملودی ارمنی Sari Siroun Yar ساری سیرون یار/ یار مهربان کوه
تنظیم ارکستراسیون: مهرداد باران- گروه کر دانشجویان واشنگتن
پخش: رادیو تهران، کاستهای سچفخا
خواننده: داوود
سال: 1357
تقطیع هجایی سراومد زمستون. نشانه ها: و = واژه، ه = هجا، س = سطر، ل = کوتاه، - = دراز.
1. سراومد زمستون 3و، 6ه = - - - ل - - = 5- + 1ل = 6 کل=
2.شکفته بهارون 2و، 6ه = ل – ل ل - - = 3- + 3ل = 6 کل =
3. گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون 9و، 15ه = ل ل – ل - - - - ل ل - - ل - - = 9- + 6ل = 15 کل =
4. تکرار سطر 3.
5. کوهها لالهزارن 4و، 6ه = - - - ل - - = 5- + 1ل = 6 کل =
6. لالهها بیدارن 3و، 6ه = - ل - - - - = 5- + 1ل = 6 کل =
7. تو کوهها دارن گـل گـل گـل آفتابو میکارن 10و، 14ه = - - - - - - - - - - ل - - - = 13- + 1ل = 14 کل.
8. تکرار سطر 7 =
9. توی کوهستون 2و، 5ه = - ل - - - = 4- + 1ل = 5 کل=
10. دلش بیداره 2و، 5ه = ل - - - ل = 3- + 2ل = 5 کل=
11. تفنگ و گل و گندم 5و، 7ه = ل – ل ل ل - - = 3- + 4ل = 7 کل=
12. داره مییاره 3و، 5ه = - ل - - ل = 3- + 2ل = 5 کل=
13. توی سینهاش جان جان جان 6و، 8ه = - ل - ل ل - - - = 5- + 3ل = 8 کل=
14. تکرار سطر 13.
15. یه جنگل ستاره داره 4و، 8ه = ل - - ل – ل – ل = 4- + 4ل = 8 کل=
16. جان جان 2و، 2ه = - - = 2- + 0ل = 2 کل=
17. تکرار سطر 15.
18-21. تکرار س 1-4.
22.لبش خندهٔ نور 3و، 6ه = ل - - ل ل - = 3- + 3ل = 6 کل=
23. دلش شعلهٔ شور 3و، 6ه = ل – ل ل ل - = 2- + 4ل = 6 کل=
24. صداش چشمه و 3و، 5ه = ل - - ل ل = 2- + 3ل = 5 کل=
25. یادش، آهوی جنگل دور 4و، 9ه = - - - - ل - ل ل - = 6- +3ل = 9 کل=
26-29. تکرار س 9-12.
30-34. تکرار س 13-17.
منابع. www.morur.ir 23/05/2012
www.youtube.com
www.youtube.com اجرای شاهکار بینش پژوه سراومد زمستون- ترانه طلیعه شکست استبداد.
www.youtube.com ملودی ارمنی ساری سیرون یار/ یار مهربان کوه.
مصاحبه رادیو شورا با مهرداد باران، 2011.
سماکار، من یک شورشی هستم، چاپ 1- 1380، چاپ 2- 1385، ص 368- 370 پیدایش سراومد زمستون را در زندان عمومی قزل قلعه توضیح می دهد.
alt-codes.org سیستم نشانه ها روی صفحه کلید رایانه کتابی.
4enghelab.blogspot.com سراومد زمستون
forum.iranblog.com
www.radioshora.org مصاحبه با مهرداد باران در باره سراومد زمستون soundcloud.com
www.lajvar.se ص 368-370 آشنایی سماکار با داوود.
akhlaghenik.blogfa.com
اظهارات متناقض مقامات ایرانی درباره غنی سازی 20 در صد اورانیوم
رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران می گوید اگر
کشور های غربی حق ایران برای غنی سازی 20 در صد اورانیوم بمقاصد صلح آمیز
را برسمیت بشناسند، ایران نیز خواهد پذیرفت درباره این غنی سازی بمذاکره
بپردازد.
بگزارش خبرگزاری ایرنا، سخنگوی وزارت خارجه ایران روز یکشنبه در
نشست "دیپلماسی رسانه ای در بیداری اسلامی " گفت : " اگر كشورهای غربی
بگویند غنیسازی 20 درصدی صلحآمیز است اما انجام ندهید، جمهوری اسلامی
ایران درباره این خواسته آنها تصمیمگیری خواهد كرد."
خبرگزاری مهر، در گزارش اندکی متفاوت از زبان رامین مهمانپرست نوشته است : " ما اكنون به دانش غني سازي 20 درصدي به صورت كاملا بومي دست پيدا كردهايم و اجازه نميدهيم كه هيچ كشوري حق ما را پايمال كند. در صورتي كه اين حق پذيرفته شود در مورد اينكه اورانيوم را از كجا تهيه كنيم بحث خواهيم كرد."
این اظهارات سخنگوی وزارت خارجه ایران در حالی بیان شده است که فریدون عباسی دوانی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران روز یکشنبه گفت این کشور دلیلی برای متوقف کردن غنی سازی 20 در صد اورانیوم نمی بیند.
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در سخنانی در دانشکده فیزیک تهران گفت : " ما دلیلی نداریم از (غنیسازی) بیست درصد کوتاه بیاییم چون اورانیوم 20 در صد را به اندازه نیاز خود تولید می کنیم. "
کشور های غربی نگرانند ایران اورانیوم 20 در صد غنی شده را در برنامه هسته ای نظامی بکار گیرد اما ایران ادعا دارد از این اورانیوم در تحقیقات غیر نظامی کار خواهد گرفت.
فریدون عباسی دوانی در اظهارات خود از آژانس بین المللی انرژی اتمی بدلیل انتشار گزارش مربوط به کشف غنی سازی 27 در صدی اورانیوم در مرکز فردو انتقاد کرد و گفت این اقدام میتواند باعث ایجاد اختلافات گردد.
علی اصغر سلطانیه، نمانیده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی بنوبه خود گفته است مساله تولید اورانیوم 27 در صد غنی شده یک بحث "فنی عادی" است و از سوی کارشناسان این کشور تحت بررسی قرار دارد.
سان سوچی پس از ۲۴ سال راهی یک سفر رسمی خارجی شد
آنگ سان سوچی، رهبر اپوزیسیون میانمار (برمه)، برای نخستین بار پس از ۲۴
سال دوشنبه (۸ خرداد / ۲۸ مه) راهی یک سفر رسمی خارجی شد. خانم سان سوچی
برای شرکت در یک نشست اقتصادی راهی بانکوک، پایتخت تایلند شده است. دولت
میانمار حبس خانگی این دارنده نوبل صلح را پایان سال ۲۰۱۰ میلادی، پس از
حدود دو دهه، لغو کرده و پس از مدتی با آغاز دوباره فعالیت سیاسی وی موافقت
کرد. سان سوچی ۶۶ ساله، ماه آپریل در انتخابات میان دورهای پارلمان، به
پارلمان میانمار راه یافت.
با آغاز اصلاحات سیاسی در میانمار، اتحادیه اروپا بخشی از تحریمهای این کشور را لغو کرد. آنگ سان سوچی در نظر دارد ماه آینده میلادی راهی اروپا شود. وی در این سفر ضمن سخنرانی در شهر اسلو، پس از ۲۱ سال، از تصمیم کمیته نوبل برای اهدای جایزه نوبل صلح به خود سپاسگزاری خواهد کرد.
با آغاز اصلاحات سیاسی در میانمار، اتحادیه اروپا بخشی از تحریمهای این کشور را لغو کرد. آنگ سان سوچی در نظر دارد ماه آینده میلادی راهی اروپا شود. وی در این سفر ضمن سخنرانی در شهر اسلو، پس از ۲۱ سال، از تصمیم کمیته نوبل برای اهدای جایزه نوبل صلح به خود سپاسگزاری خواهد کرد.
واردکنندگان چادر مشکی به ایران سالانه "یک میلیارد دلار" سود میکنند
مديركل دفتر صنايع نساجی و پوشاك وزارت صنعت، معدن و تجارت ایران از
واردات عمده پارچه چادر مشکی به کشور خبر داد. مهدی اسلامپناه در گفتوگو
با خبرگزاری دانشجویان ایران "ایسنا" تصریح کرد: «واردات گسترده چادر مشكی
به صورت قاچاق، كالای همراه مسافر، ته لنجی، بازارچههای مرزی و همچنين
واردات قانونی در حال انجام است و در چنين شرايطی پا گرفتن توليد دشوار
است.»
۳۱ سال پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و اجباری شدن حجاب اسلامی در ایران، این کشور هنوز قادر به تأمین نیاز بازار داخلی خود به پارچه چادر مشکی نیست. بر اساس آخرين آمار گمرك ایران، در سال ۱۳۸۹ بيش از ۱۶ هزار تن پارچه چادر مشكی به ارزش ۸۱ ميليون دلار وارد كشور شده است. خبرگزاری ایسنا با محاسبه قيمت ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان برای هر متر پارچه چادر مشكی، از سود سالانه يك ميليارد دلاری واردكنندگان این پارچه چادری خبر داده است.
۳۱ سال پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و اجباری شدن حجاب اسلامی در ایران، این کشور هنوز قادر به تأمین نیاز بازار داخلی خود به پارچه چادر مشکی نیست. بر اساس آخرين آمار گمرك ایران، در سال ۱۳۸۹ بيش از ۱۶ هزار تن پارچه چادر مشكی به ارزش ۸۱ ميليون دلار وارد كشور شده است. خبرگزاری ایسنا با محاسبه قيمت ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان برای هر متر پارچه چادر مشكی، از سود سالانه يك ميليارد دلاری واردكنندگان این پارچه چادری خبر داده است.
نتانیاهو: ایران بخشی جدایی ناپذیر از جنایات اسد است
بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، با ابراز انزجار از کشتار مردم در
شهرک سوری «الحوله» و ساير قتل عام های مردم سوريه در خيزش يک سال و نيم
اخير اين کشور، گفت که جنايات حکومت بشار اسد با ياری جمهوری اسلامی ايران و
حزب الله لبنان انجام می شود.
آقای نتانياهو شامگاه يکشنبه با صدور بيانيه ای کم سابقه در باره رخدادهای سوريه گفت از عمق اين کشتارها و قتل عام فجيع دهها نفر از ساکنان شهرک «الحوله» در استان حمص «تکان خورده است».
نخست وزير اسرائيل افزود که ايران و حزب الله «بخش جدايی ناپذيری از فجايع جاری در سوريه هستند و جامعه جهانی بايد عليه آنها نيز اقدام کند».
در جنايات روز جمعه در شهرک «الحوله» که به گفته مخالفان بشار اسد بر اثر آتشباری های وسيع ارتش سوريه رخ داد، دستکم ۹۲ نفر کشته شدند که يک سوم آنها کودک و نوجوان بودند. اما به گزارش نيويورک تايمز به نظر می رسد که شمار کشته های اين روز در اين شهرک ۱۰۸ نفر بوده که ۳۲ تن آنها را کودکان زير ده سال تشکيل می دادند و شمار چشمگيری از قربانيان نيز بنا به تأييد نيروهای ناظر سازمان ملل متحد، زنان و دختران بوده اند.
نيروهای ناظر سازمان ملل متحد که در سوريه حضور دارند، وقوع اين جنايات را تأييد کرده و شورای امنيت سازمان ملل متحد شامگاه يکشنبه در يک نشست اضطراری، سوريه را محکوم کرد.
فيلم های تکان دهنده ای از قرار گرفتن اجساد پيچيده در پارچه های مختلف (و حتی نه کفن) که شماری از اجساد کوچک، طفل بودن قربانيان را ثابت می کند، در دو شبانه روز اخير از تلويزيون های جهان پخش شده و افکار عمومی دنيا را تکان داده است.
از زمان وقوع جنايات در سوريه از اسفند ۱۳۸۹ (مارس ۲۰۱۱) تا کنون سابقه نداشته است که نخست وزير اسرائيل در مورد يکی از رخدادهای مشخص در سوريه بيانيه صادر کند و تنها به اظهارات کلی بسنده کرده بود.
سازمان ملل متحد تأييد می کند که در دوران بحران سوريه دستکم سيزده هزار انسان کشته شده اند در حالی که بسياری از مخالفان می گويند زمانی که حکومت اسد ساقط کند، عمق جنايات برملاء خواهد شد و آشکار خواهد گرديد که شمار قربانيان بسيار بيشتر از رقم ياد شده بوده است.
شامگاه يکشنبه در ساعاتی نيز که نشست اضطراری شورای امنيت در جريان بود، نيروهای تحت امر بشار اسد به شهر «حماه» حمله برده و دستکم سی نفر ديگر را در آنجا به قتل رساندند.
به گزارش روزنامه جروزالم پست، اهود باراک وزير دفاع اسرائيل نيز که پيشتر گفته بود سرنوشت بشار اسد «محتومه» است و سقوط او تنها دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد، شامگاه يکشنبه در باره رخدادهای شهرک «الحوله» گفت که «دخالت جامعه جهانی برای جلوگيری از چنين کشتارهايی الزامی است».
وزير دفاع اسرائيل افزود: وقتی در اطراف ما چنين جناياتی رخ می دهد، بار ديگر ثابت می شود که چرا ارتش اسرائيل بايد بسيار پرقدرت باشد، تا از مردم اسرائيل در برابر اين گونه قاتلان وحشی، دفاع کند.
اهود باراک اين را نيز بارها در يکسال اخير گفته است که فروپاشی حکومت سوريه «ضربه ای جدی بر محور شرارت تهران – دمشق- حزب الله – حماس خواهد بود و با رفتن اسد، حاميان مهم او نيز به شدت تضعيف خواهند شد».
بسياری از ناظران می گويند که اسرائيل از يکسو از فروپاشی سقوط اسد خرسند خواهد شد اما از احتمال روی کارآمدن اسلامگرايان افراطی در سوريه و بويژه از تقويت القاعده در مرز شمالی خود به شدت در هراس است.
صدور بيانيه نخست وزير اسرائيل در زمينه «اطمينان» از وقوع جنايات در سوريه با ياری ايران و حزب الله با روزی مصادف بود که يکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ايران در مصاحبه ای با خبرگزاری «ايسنا» در تهران برای نخستين بار حضور نيروهای نظامی ايران در سوريه را تأييد کرده بود.
سرتيپ پاسدار اسماعيل قاآنی از «حضور مؤثر نيروی قدس سپاه پاسداران ايران در سوريه» برای «دخالت در جلوگيری از کشتار مردم» سخن گفته و افزوده بود که «تا وقتی که در سوريه نبوديم، کشتارهای مردم آن توسط معارضين زياد بود اما با حضور جمهوری اسلامی ايران، به طور فيزيکی و غير فيزيکی، جلوی کشتارهای بزرگ در سوريه گرفته شد».
اين فرمانده ارشد نظامی ايران که جانشين سرلشگر پاسدار قاسم سليمانی، فرمانده شاخه قدس سپاه پاسداران است، افزوده بود که «سوريه جزو جغرافيای مقاومت» است
جمهوری اسلامی ايران همپيمانان خود یعنی سوريه، حزب الله، حماس و ساير گروههای فلسطينی و مخالف با اسرائيل را که در برابر اسرائيل سلاح بلند کرده اند، «محور مقاومت» در برابر «رژيم صهيونيستی» می نامد و از آنها پشتيبانی گسترده ای می کند.
ايران هفته گذشته در مذاکرات هسته ای بغداد نيز تلاش کرده بود که بقای حکومت بشار اسد در سوريه را به عنوان يکی از شرط های خود برای رسيدن به توافق با غرب بر سر پرونده هسته ای ايران مبدل کند تا ادامه موجوديت اين تنها حکومت همپيمان با ايران در دنيای عرب را تضمين کند اما طرف های مذاکره کننده در برابر ايران، وارد کردن بحران سوريه به گفت و گوهای هسته ای را قوياً رد کرده بودند.
آقای نتانياهو شامگاه يکشنبه با صدور بيانيه ای کم سابقه در باره رخدادهای سوريه گفت از عمق اين کشتارها و قتل عام فجيع دهها نفر از ساکنان شهرک «الحوله» در استان حمص «تکان خورده است».
نخست وزير اسرائيل افزود که ايران و حزب الله «بخش جدايی ناپذيری از فجايع جاری در سوريه هستند و جامعه جهانی بايد عليه آنها نيز اقدام کند».
در جنايات روز جمعه در شهرک «الحوله» که به گفته مخالفان بشار اسد بر اثر آتشباری های وسيع ارتش سوريه رخ داد، دستکم ۹۲ نفر کشته شدند که يک سوم آنها کودک و نوجوان بودند. اما به گزارش نيويورک تايمز به نظر می رسد که شمار کشته های اين روز در اين شهرک ۱۰۸ نفر بوده که ۳۲ تن آنها را کودکان زير ده سال تشکيل می دادند و شمار چشمگيری از قربانيان نيز بنا به تأييد نيروهای ناظر سازمان ملل متحد، زنان و دختران بوده اند.
نيروهای ناظر سازمان ملل متحد که در سوريه حضور دارند، وقوع اين جنايات را تأييد کرده و شورای امنيت سازمان ملل متحد شامگاه يکشنبه در يک نشست اضطراری، سوريه را محکوم کرد.
فيلم های تکان دهنده ای از قرار گرفتن اجساد پيچيده در پارچه های مختلف (و حتی نه کفن) که شماری از اجساد کوچک، طفل بودن قربانيان را ثابت می کند، در دو شبانه روز اخير از تلويزيون های جهان پخش شده و افکار عمومی دنيا را تکان داده است.
از زمان وقوع جنايات در سوريه از اسفند ۱۳۸۹ (مارس ۲۰۱۱) تا کنون سابقه نداشته است که نخست وزير اسرائيل در مورد يکی از رخدادهای مشخص در سوريه بيانيه صادر کند و تنها به اظهارات کلی بسنده کرده بود.
سازمان ملل متحد تأييد می کند که در دوران بحران سوريه دستکم سيزده هزار انسان کشته شده اند در حالی که بسياری از مخالفان می گويند زمانی که حکومت اسد ساقط کند، عمق جنايات برملاء خواهد شد و آشکار خواهد گرديد که شمار قربانيان بسيار بيشتر از رقم ياد شده بوده است.
شامگاه يکشنبه در ساعاتی نيز که نشست اضطراری شورای امنيت در جريان بود، نيروهای تحت امر بشار اسد به شهر «حماه» حمله برده و دستکم سی نفر ديگر را در آنجا به قتل رساندند.
به گزارش روزنامه جروزالم پست، اهود باراک وزير دفاع اسرائيل نيز که پيشتر گفته بود سرنوشت بشار اسد «محتومه» است و سقوط او تنها دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد، شامگاه يکشنبه در باره رخدادهای شهرک «الحوله» گفت که «دخالت جامعه جهانی برای جلوگيری از چنين کشتارهايی الزامی است».
وزير دفاع اسرائيل افزود: وقتی در اطراف ما چنين جناياتی رخ می دهد، بار ديگر ثابت می شود که چرا ارتش اسرائيل بايد بسيار پرقدرت باشد، تا از مردم اسرائيل در برابر اين گونه قاتلان وحشی، دفاع کند.
اهود باراک اين را نيز بارها در يکسال اخير گفته است که فروپاشی حکومت سوريه «ضربه ای جدی بر محور شرارت تهران – دمشق- حزب الله – حماس خواهد بود و با رفتن اسد، حاميان مهم او نيز به شدت تضعيف خواهند شد».
بسياری از ناظران می گويند که اسرائيل از يکسو از فروپاشی سقوط اسد خرسند خواهد شد اما از احتمال روی کارآمدن اسلامگرايان افراطی در سوريه و بويژه از تقويت القاعده در مرز شمالی خود به شدت در هراس است.
صدور بيانيه نخست وزير اسرائيل در زمينه «اطمينان» از وقوع جنايات در سوريه با ياری ايران و حزب الله با روزی مصادف بود که يکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ايران در مصاحبه ای با خبرگزاری «ايسنا» در تهران برای نخستين بار حضور نيروهای نظامی ايران در سوريه را تأييد کرده بود.
سرتيپ پاسدار اسماعيل قاآنی از «حضور مؤثر نيروی قدس سپاه پاسداران ايران در سوريه» برای «دخالت در جلوگيری از کشتار مردم» سخن گفته و افزوده بود که «تا وقتی که در سوريه نبوديم، کشتارهای مردم آن توسط معارضين زياد بود اما با حضور جمهوری اسلامی ايران، به طور فيزيکی و غير فيزيکی، جلوی کشتارهای بزرگ در سوريه گرفته شد».
اين فرمانده ارشد نظامی ايران که جانشين سرلشگر پاسدار قاسم سليمانی، فرمانده شاخه قدس سپاه پاسداران است، افزوده بود که «سوريه جزو جغرافيای مقاومت» است
جمهوری اسلامی ايران همپيمانان خود یعنی سوريه، حزب الله، حماس و ساير گروههای فلسطينی و مخالف با اسرائيل را که در برابر اسرائيل سلاح بلند کرده اند، «محور مقاومت» در برابر «رژيم صهيونيستی» می نامد و از آنها پشتيبانی گسترده ای می کند.
ايران هفته گذشته در مذاکرات هسته ای بغداد نيز تلاش کرده بود که بقای حکومت بشار اسد در سوريه را به عنوان يکی از شرط های خود برای رسيدن به توافق با غرب بر سر پرونده هسته ای ايران مبدل کند تا ادامه موجوديت اين تنها حکومت همپيمان با ايران در دنيای عرب را تضمين کند اما طرف های مذاکره کننده در برابر ايران، وارد کردن بحران سوريه به گفت و گوهای هسته ای را قوياً رد کرده بودند.
ثبت احوال ایران: زنان ۲۵ تا ۲۹ سال بیشترین متقاضی طلاق هستند
به گزارش خبرگزاری مهر، بر اساس آمار منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال،
در سال ۹۰ «۱۴۲ هزار و ۸۴۱ مورد طلاق» به ثبت رسیده است که در این میان
بیشترین آمار طلاق میان هر دو گروه زنان و مردان، مربوط به افراد سنین ۲۵
تا ۲۹ سال بوده است.
این سازمان تأکید کرده است که این آمار نشاندهنده افزایش «۴.۱ درصدی» آمار طلاق در ایران نسبت به سال ۱۳۸۹ است.
بر مبنای این آمار همچنین بیشترین ترکیب طلاق ثبت شده مربوط به مردان ترکیب سنی ۲۵ تا ۲۹ سال بوده است که با زنان ۲۰ تا ۲۴ ساله ازدواج کردهاند.
سازمان ثبت احوال در عین خبر داده است که در سال ۹۰ شمسی «۸۷۴ هزار و ۷۹۲ مورد ازدواج» به ثبت رسیده است که به گفته این سازمان نشاندهنده رشد ۱.۷ درصدی آمار ازدواج نسبت به سال پیش از آن است.
طبق آمارها، بیشترین ازدواجهای ثبت شده میان زنان و مردان مربوط به اشخاصی در سنین ۲۰ تا ۲۴ سال بوده است و همچنین بیشترین ترکیب ازدواج نیز به ازدواج مردان ۲۰ تا ۲۴ ساله با زنان ۱۵ تا ۱۹ سال تعلق داشته است.
با استناد به آمار سازمان ثبت احوال میتوان گفت که در سال ۱۳۹۰ در مقابل هر ۱۰۰ ازدواج، حدودا ۱۶ مورد طلاق به ثبت رسیده است.
این آمار در حالی منتشر شده است که آذرماه سال گذشته روزنامه «شرق» از ثبت «روزانه ۵۰۰ طلاق توافقی» در ایران خبر داد و اعلام کرد که در طول یک ماه «حدود ۱۲ هزار پرونده طلاق توافقی» در دستگاه قضایی ایران به ثبت رسیده است.
این روزنامه نوشته بود که بر اساس آمارهای رسمی، «۸۰ درصد» افرادی که درخواست طلاق توافقی را به دادگاه ارائه میکنند، زنان هستند و توضیح داد که «۴۰ درصد این زنان، افرادی هستند که یا در دوران عقد به سر میبرند یا سابقه کمتر از سه سال زندگی مشترک را دارند».
رشد «۱.۴ درصدی» زاد و ولد در در سال ۱۳۹۰
سازمان ثبت احوال ایران در عین حال گزارش داده که در سال گذشته «یک میلیون و ۳۸۲ هزار و ۲۲۹ مورد» تولد به ثبت رسیده است که نشانگر رشد ۱.۴ درصدی میزان زاد و ولد نسبت به سال پیش از آن است.
بر اساس این آمار بیشترین موارد تولد مربوط به مناطق شهری بوده است و در مقابل هر ولادت روستایی، «۳.۷ ولادت شهری» به ثبت رسیده است.
طبق این آمار، در سال ۹۰ در مقابل تولد صد دختر، «۱۰۵.۱ فرزند پسر» متولد شده است.
اگرچه ثبت احوال از افزایش درصد زاد و ولد در سال ۹۰ خبر داده است ولی آمارهای منتشر شده در ایران، حاکی از کاهش رشد جمعیت از اوایل انقلاب تا کنون است.
در همین خصوص وزارت بهداشت اواخر بهمنماه سال ۹۰ نسبت به «کاهش سریع رشد جمعیت» در ایران هشدار داده بود.
همان زمان معاون پژوهشی مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه اعلام کرد که «رقم ۶.۵ فرزند در اوایل انقلاب» به تدریج به «۱.۸ فرزند» در سالهای اخیر رسیده است و تأکید کرد که متوسط «۲.۱ فرزند» در جامعه، جمعیت کشور را ثابت نگاه میدارد.
فروردینماه سال جاری مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت نیز با اشاره به کاهش نرخ باروری و جمعیت هشدار داد که چنانچه این روند ادامه پیدا کند، تا ۴۰ سال آینده، ۲۱ درصد جمعیت کشور را سالمندان تشکیل خواهند داد.
در همین خصوص، اردیبهشتماه سال جاری شورای انقلاب فرهنگی اعلام کرد که جلوگیری از کاهش نرخ باروری و افزایش متناسب آن با آموزههای اسلامی در دستور کار این شورا قرار گرفته است.
برخی کارشناسان، مشکلات اقتصادی در ایران را در کاهش رشد جمعیت موثر میدانند.
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدینژاد، رییس جمهوری ایران از جمله حامیان افزایش جمعیت در ایران هستند.
علی خامنهای مردادماه سال ۹۰ با تأکید بر این که ایران ظرفیت داشتن جمعیت ۱۵۰ میلیونی را دارد گفت: «من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد».
پیشتر محمود احمدینژاد نیز با انتقاد از سیاست «دو بچه کافی است» گفته بود: «چرا قانون میگذاريد و میگوييد که نبايد دو بچه بيشتر شود، اين تفکر مادی است که فکر میکنند روزی را آنها میدهند، روزی را خدا میدهد... شعار دو فرزند کافی است را غربیها دادهاند، ولی امروز میبينيد که چه اتفاقی برای آنها افتاده است. رشد جمعيت آنها منفی شده و مجبور شدهاند جمعيت وارد کنند».
مرکز آمار جمهوری اسلامی شمار جمعیت ایران را در پایان سال ۱۳۸۹، کمی بیش از هفتاد و پنج میلیون نفر ارزیابی کرده بود، حال آن که بر پایه محاسبات «انستیتوی ملی مطالعات جمعیتی» فرانسه، شمار ایرانیان در نیمه سال ۲۰۱۱ به هفتاد و هشت میلیون نفر رسیده است.
این سازمان تأکید کرده است که این آمار نشاندهنده افزایش «۴.۱ درصدی» آمار طلاق در ایران نسبت به سال ۱۳۸۹ است.
بر مبنای این آمار همچنین بیشترین ترکیب طلاق ثبت شده مربوط به مردان ترکیب سنی ۲۵ تا ۲۹ سال بوده است که با زنان ۲۰ تا ۲۴ ساله ازدواج کردهاند.
سازمان ثبت احوال در عین خبر داده است که در سال ۹۰ شمسی «۸۷۴ هزار و ۷۹۲ مورد ازدواج» به ثبت رسیده است که به گفته این سازمان نشاندهنده رشد ۱.۷ درصدی آمار ازدواج نسبت به سال پیش از آن است.
طبق آمارها، بیشترین ازدواجهای ثبت شده میان زنان و مردان مربوط به اشخاصی در سنین ۲۰ تا ۲۴ سال بوده است و همچنین بیشترین ترکیب ازدواج نیز به ازدواج مردان ۲۰ تا ۲۴ ساله با زنان ۱۵ تا ۱۹ سال تعلق داشته است.
با استناد به آمار سازمان ثبت احوال میتوان گفت که در سال ۱۳۹۰ در مقابل هر ۱۰۰ ازدواج، حدودا ۱۶ مورد طلاق به ثبت رسیده است.
این آمار در حالی منتشر شده است که آذرماه سال گذشته روزنامه «شرق» از ثبت «روزانه ۵۰۰ طلاق توافقی» در ایران خبر داد و اعلام کرد که در طول یک ماه «حدود ۱۲ هزار پرونده طلاق توافقی» در دستگاه قضایی ایران به ثبت رسیده است.
این روزنامه نوشته بود که بر اساس آمارهای رسمی، «۸۰ درصد» افرادی که درخواست طلاق توافقی را به دادگاه ارائه میکنند، زنان هستند و توضیح داد که «۴۰ درصد این زنان، افرادی هستند که یا در دوران عقد به سر میبرند یا سابقه کمتر از سه سال زندگی مشترک را دارند».
رشد «۱.۴ درصدی» زاد و ولد در در سال ۱۳۹۰
سازمان ثبت احوال ایران در عین حال گزارش داده که در سال گذشته «یک میلیون و ۳۸۲ هزار و ۲۲۹ مورد» تولد به ثبت رسیده است که نشانگر رشد ۱.۴ درصدی میزان زاد و ولد نسبت به سال پیش از آن است.
بر اساس این آمار بیشترین موارد تولد مربوط به مناطق شهری بوده است و در مقابل هر ولادت روستایی، «۳.۷ ولادت شهری» به ثبت رسیده است.
طبق این آمار، در سال ۹۰ در مقابل تولد صد دختر، «۱۰۵.۱ فرزند پسر» متولد شده است.
اگرچه ثبت احوال از افزایش درصد زاد و ولد در سال ۹۰ خبر داده است ولی آمارهای منتشر شده در ایران، حاکی از کاهش رشد جمعیت از اوایل انقلاب تا کنون است.
در همین خصوص وزارت بهداشت اواخر بهمنماه سال ۹۰ نسبت به «کاهش سریع رشد جمعیت» در ایران هشدار داده بود.
همان زمان معاون پژوهشی مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه اعلام کرد که «رقم ۶.۵ فرزند در اوایل انقلاب» به تدریج به «۱.۸ فرزند» در سالهای اخیر رسیده است و تأکید کرد که متوسط «۲.۱ فرزند» در جامعه، جمعیت کشور را ثابت نگاه میدارد.
فروردینماه سال جاری مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت نیز با اشاره به کاهش نرخ باروری و جمعیت هشدار داد که چنانچه این روند ادامه پیدا کند، تا ۴۰ سال آینده، ۲۱ درصد جمعیت کشور را سالمندان تشکیل خواهند داد.
در همین خصوص، اردیبهشتماه سال جاری شورای انقلاب فرهنگی اعلام کرد که جلوگیری از کاهش نرخ باروری و افزایش متناسب آن با آموزههای اسلامی در دستور کار این شورا قرار گرفته است.
برخی کارشناسان، مشکلات اقتصادی در ایران را در کاهش رشد جمعیت موثر میدانند.
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدینژاد، رییس جمهوری ایران از جمله حامیان افزایش جمعیت در ایران هستند.
علی خامنهای مردادماه سال ۹۰ با تأکید بر این که ایران ظرفیت داشتن جمعیت ۱۵۰ میلیونی را دارد گفت: «من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد».
پیشتر محمود احمدینژاد نیز با انتقاد از سیاست «دو بچه کافی است» گفته بود: «چرا قانون میگذاريد و میگوييد که نبايد دو بچه بيشتر شود، اين تفکر مادی است که فکر میکنند روزی را آنها میدهند، روزی را خدا میدهد... شعار دو فرزند کافی است را غربیها دادهاند، ولی امروز میبينيد که چه اتفاقی برای آنها افتاده است. رشد جمعيت آنها منفی شده و مجبور شدهاند جمعيت وارد کنند».
مرکز آمار جمهوری اسلامی شمار جمعیت ایران را در پایان سال ۱۳۸۹، کمی بیش از هفتاد و پنج میلیون نفر ارزیابی کرده بود، حال آن که بر پایه محاسبات «انستیتوی ملی مطالعات جمعیتی» فرانسه، شمار ایرانیان در نیمه سال ۲۰۱۱ به هفتاد و هشت میلیون نفر رسیده است.
فمینیسم در ایران و چالش های پیشرو
فمينيسم در ايران دستکم با سه دسته چالش روبرو است. نخستين چالش بين حکومت و انديشه ها و ارزش های فمينيستی در جامعه ايران است.
با توجه به اينکه حکومت ايران يک حکومت تئوکراتيک استبدادی است و يک استبداد دينی در کشور حاکم است که در آن«زن ستيزی» وجه مميزه و وجه مشخصه اين حکومت است، انديشه ها، گروه بندی ها و ارزش های فمينيستی با شديدترين فشارهای ممکن روبرو خواهد شد.
يعنی اگر انديشه های فمينيستی در جوامع غربی يا ديگر کشورها هم راه درازی را برای تامين برابری برای زنان و مردان و رهايی زنان در پيش رو دارند، اما در کشورهايی نظير ايران به دليل اينکه ايدئولوژی رسمی حکوميت زن ستيزانه است، به نوعی فمينيست ها يکی از بزرگترين دشمنان اين حکومت تلقی می شوند.
با توجه به اينکه حکومت، تبعيض جنسيتی را- تقريبا- در همه زمينه های جامعه نهادينه کرده است، در قانون، در سياست، در ارزشهای حاکم بر جامعه، در نگاه به خانواده ؛ در نگاه به مشارکت سياسی، در زمينه حقوق جنسی، در زمينه حقوق مدنی، سقط جنين، حجاب، و زمينه های ديگری مثل قوانين نابرابر خانوادگی، بنابر اين جنبش و انديشه های فمينيستی در ايران به جای اينکه بتوانند در يک سطح بالاتری از حقوق شهروندی و حقوق زنان کارزار خودشان را شروع کنند، ناچارند تا گام های زيادی را به عقب برگردند.
يعنی حتی حقوق زنان در مقايسه با حکومت پهلوی به عقب رانده شده است. بنابر اين اولين چالشی که انديشه های فمينيستی در ايران دارند، باز پس گرفتن دستاوردهايی است که يکصد سال پيش در ايران برای دستيابی به آن مبارزه شده است.
از جمله حقوق خانوادگی؛ از جمله مسئله آزادی حجاب و مسائلی از اين دست.
اين که حکومت اسلامی يک ايدئولوژی سيستماتيک زن ستيزانه دارد، هم دشواری های سختی را برای انديشه های فمينيستی ايجاد می کند که به لحاظ سياسی به هر حال بايد با يک حکومت قدر قدرت زن ستيز مبارزه کنند.
هم با قوانينی که در پرتو اين حاکميت حوزه عمل و قدرت زنا را محدود می کنند بستيزند و هم اينکه سطح توقعاتی را که شايد خيلی بالاتر از آن چيزی است که امروز وجود دارد، مجبور است که در بسياری موارد محدود کند.
يعنی از اصول و ارزش های خودش پايين بيايد. ما در کمپين يک ميليون امضا و يا کمپين های ديگر زنانه ديديم که حتی زنانی که در اين مسير مبارزه می کردند قانع بودند که فلان تفسير دينی که اندکی ملايمتر است و حقوق زنان را خيلی خشن نقض نمی کند را ترجيح بدهند.
چرا؟ چون در جامعه ای که مرتجع ترين ديدگاه های ضد زن رايج و حاکم است و بسياری از روسای دينی، روحانيون آن را اداره می کنند، طرح توقعاتی که خوشايند دين نيست، مثلا اينکه هر کسی حق گرايشی جنسی دارد، يا اينکه زنان بتوانند از آزادی جنسی برخوردار باشند، در آن جامعه چنان منکوب می شوند که مجبور هستند حتی ديدگاه روحانيون اندکی اصلاح طلب تر را ترجيح بدهند و توقع خودشان را پايين بياورند.
به اين ترتيب نخستين چالش شايد «ناگزيری انديشه های فمينيستی برای کاهش سطح توقعات و خواسته های خودش» است، به دليل قدرت و سيطره استبداد دينی ضد زن و قدرتمندی که در آن حکومت حاکم است.
دومين چالش به سطح آگاهی عمومی مردم بازمی گردد. سطح آگاهی عمومی مردم درباره مسائلی همچون حقوق مردان و زنان چندان بالا نيست.
درست است که در طول سه دهه يک حکومت زن ستيز نوعی آگاهی جنسيتی را در سطح گسترده تری در جامعه اشاعه داده است. درست است که حضور گسترده دانشجويان دختر در دانشگاه ها باعث شده است که زنان بتوانند نسبت به گذشته به شکل گسترده تری از گفتمان های زنانه مطرح کنند.
ولی اين واقعيتی است که جنبش فمينيستی به طور عمده در گروه های روشنفکر و يا در بهترين حالت در طبقه متوسط ايران نزج يافته و رشد کرده است.
افکار عمومی جامعه چه به دليل ساختار پدرسالارانه اش و چه به دليل درجه عقب ماندگی صنعتی اش، يا چه به دليل اين واقعيت که زنان تنها ۱۴ درصد از نيروی کار آن جامعه را تشکيل می دهند و مشارکت زنان به طور واقع يک مشارکت برابر نيست، بنابر اين جامعه به راحتی پذيرای انديشه های فمينيستی نيست.
در اين صورت است که روشنفکران فمينيست در ايران نه تنها با يک حکومت سرسخت ضد زن تئوکراتيک استبدادی روبرو هستند، بلکه با يک جهل عمومی و يک مقاومت گسترده پدرسالارانه در اعماق جامعه روبرو هستند.
و اين چالش، چالش کوچکی نيست. به نوعی، انديشه های فمينيستی الان از آن پشتوانه گسترده جامعه که لايق آن است، با توجه به عنصر زن ستيزی که وجود دارد، برخوردار نيست.
اين مسئله می تواند تا اندازه ای گروه بندی های فمينيستی را منزوی کند. يا در موضع دفاعی قرار دهد و کاری کند که نتوانند در يک موقعيت درخور قرار بگيرند.
اين واقعيت که برگزاری برنامه های روز هشتم مارس را نگاه می کنيم، و می بينيم که در مراسم اين روز چه جمع بسيار محدودی می توانند حضور پيدا کنند ، يک بخشش به دليل سرکوب سياسی حکومتی است که مانع از اين تجمعات می شود و بخش ديگرش هم ناشی از اين واقعيت است که افکار عمومی جامعه آن گونه که بايد و شايد به انديشه های زنانه بها نمی دهد و به اين شکل است که گروه های فمينيستی به يک معنا محدود می شوند.
سومين چالش که بی ارتباط با دو مورد قبلی که ذکر کردم نيست، اين واقعيت است که هزاران زن روشنفکر، سکولار و فمينيست از ايران به خاطر تضادی که با ساختار سياسی زن ستيزانه پيدا کرده اند، به جامعه غرب مهاجرت کردند.
درست است در اينجا به انديشه های خودشان و به فعاليت های فمينيستی می پردازند. اما درداخل کشور حوزه اصلی انديشه های فمينيستی ، عملا اليت زن روشنفکر فمينيست را که در خارج از کشور هم بسيار گسترده است را از دست می دهد.
به نوعی با توجه به اين شکافی که بين زنان فعال در داخل کشور و زنان فعال فمينيست در خارج از کشور وجود دارد و گاه همديگر را نکوهش می کنند، زنان داخلی زنان خارج از کشور را متهم به خوش بينی ، بلندپروازی ، آرمان گرايی و عدم ديدن واقعيت های پيچيده داخلی می کنند و زنان خارج هم زنان داخل را متهم به محافظه کاری و دنباله روی از شرايط موجود می نمايند.
با يک چنين شکافی که بين دو بخش از يک پيکر واحد- يعنی جنبش زنان- به وجود می آيد و با توجه به اينکه در داخل، ميزان حضور زنان روشنفکر فمينيست بسيار کمتر شده است، اين زمزمه و اين سوال مطرح شده است که اساسا گروه های فمينيستی در داخل کشور آنقدر قدرتمند هستند که بشود از آنها به عنوان يک جنبش تحت عنوان جنبش زنان نام برد؟
با توجه به اينکه بخشی از اين گروه سکولارند، بخشی راديکالند، بخشی ديگر دينی و عده ای ليبراند و عده ديگری هم نمی خواهند در سياست مداخله داشته باشند، بخش ديگر به کمتر از رويارويی آشکار با حکومت رضايت نمی دهد ، اين پراکندگی و عدم انسجام در درون جنبش زنان می تواند باعث شود که جنبش فمينيستی شرايطی پيدا کند که به نوعی پراکندگی ، ضعف و تهی شدن از قدرت يا کم قدرت شدن برسد و اين ضعف ويژگی لحظه حاضر جنبش فمينيستی در داخل کشور شود.
هر چقدر که جنبش فمينيستی از پراکندگی بيشتر و قدرت کمتر و نيز از فقدان يک استراتژی منسجم برخوردار باشد، قدرت اثری گذاری ضعيف تری خواهد داشت.
بنابر اين سه عامل استبداد سياسی دينی که جنبش فمينيستی را با انقياد روبرو می کند و با سرکوب سيستماتيک ، شانس تحرک را از آن سلب می کند، واقعيت جهل عمومی و ساختار پدرسالار جامعه که زمينه و بستر درخوری برای انديشه های فمينيستی ايجاد نمی کند و آن را به گروه های معينی محدود می کند و نيز گريز هزاران زن فمينيست داخل کشور که بستر جامعه را از حضور فعالان فمينيست تهی کرده است و اين پراکندگی جغرافيايی و نظری و عدم انسجام و فقدان يک سياست به هم پيوسته، جنبش فمينيستی را باز هم ضعيف تر کرده و باعث شده است که حتی امروز زمزمه اين که «آيا اساسا چيزی به نام جنبش فمينيستی و زنان در ايران وجود دارد؟» را بر زبان ها جاری کند.
اين سه چالش به طور جدی وجود دارد. با اينهمه من بر اين باورم که برغم اين نابرابری قدرت و اين پراکندگی ، برغم اين عدم استراتژی نظری وعقيدتی در جنبش زنان ايران و برغم قوانين به شدت زن ستيز و سرکوب گرانه ای که در جامعه وجود دارد، ما با يک واقعيت ديگری سر و کار داريم که آينده جنبش زنان را اميدبخش می کند.
نخست اينکه ما در عصر جهانی شدن به سر می بريم. عصری که به دليل انقلاب ايران، زنان همچون غولی که از شيشه خارج شده باشند، پا به ميدان گذاشته اند و اينکه بالاخره درجه رشد جامعه ايران با تمام عقب ماندگی هايش ، نه نظير کشورهای عربی و نه نظير افغانستان است، اعمال يک سياست طالبانی در برابر زنان ايران در دراز مدت با يک واکنش قدرتمند و زنورانه در جامعه منجر می شود.
ارزيابی من اين است که تحت تاثير روند جهانی شدن و به دليل همين تبادل نظرها و رفت و آمدهايی که بين داخل و خارج از کشور وجود دارد، به دليل خود تجربه زنان در اين سی و اندی سال که بنوعی آگاهی جنسيتی را در آنها ايجاد کرده است و ضرورت شکل گيری يک جنبش مستقل زنان را در پيش رويشان گشوده است که زاييده گروه های ديگر سياسی نشوند، من فکر می کنم هر تحولی که در آينده ايران صورت بگيرد- می توانيم نام اين تحول را انقلاب بگذاريم، برآمد جنبش های اجتماعی بگذاريم- از آن به عنوان يک انقلاب زن ورانه نام می برم.
پيش بينی من اين است که تحول در ايران رنگ مطالبات زنانه را بيش از هر يک از کشورهای منطقه خاورميانه در بر خواهد داشت.
بنابر اين فکر می کنم به رغم سه چالش جدی که برشمردم، نسبت به آينده جنبش زنان و رشد فمينيست در ايران اميدوارم و فکر می کنم ايران از جمله کشورهايی خواهد بود که انديشه های فمينيستی اش بيش از هر کشور ديگری در خاورميانه رشد و نزج پيدا می کند و حتی تاثير خودش را بر ديگر جنبش های اجتماعی هم خواهد گذاشت.
با توجه به اينکه حکومت ايران يک حکومت تئوکراتيک استبدادی است و يک استبداد دينی در کشور حاکم است که در آن«زن ستيزی» وجه مميزه و وجه مشخصه اين حکومت است، انديشه ها، گروه بندی ها و ارزش های فمينيستی با شديدترين فشارهای ممکن روبرو خواهد شد.
يعنی اگر انديشه های فمينيستی در جوامع غربی يا ديگر کشورها هم راه درازی را برای تامين برابری برای زنان و مردان و رهايی زنان در پيش رو دارند، اما در کشورهايی نظير ايران به دليل اينکه ايدئولوژی رسمی حکوميت زن ستيزانه است، به نوعی فمينيست ها يکی از بزرگترين دشمنان اين حکومت تلقی می شوند.
با توجه به اينکه حکومت، تبعيض جنسيتی را- تقريبا- در همه زمينه های جامعه نهادينه کرده است، در قانون، در سياست، در ارزشهای حاکم بر جامعه، در نگاه به خانواده ؛ در نگاه به مشارکت سياسی، در زمينه حقوق جنسی، در زمينه حقوق مدنی، سقط جنين، حجاب، و زمينه های ديگری مثل قوانين نابرابر خانوادگی، بنابر اين جنبش و انديشه های فمينيستی در ايران به جای اينکه بتوانند در يک سطح بالاتری از حقوق شهروندی و حقوق زنان کارزار خودشان را شروع کنند، ناچارند تا گام های زيادی را به عقب برگردند.
يعنی حتی حقوق زنان در مقايسه با حکومت پهلوی به عقب رانده شده است. بنابر اين اولين چالشی که انديشه های فمينيستی در ايران دارند، باز پس گرفتن دستاوردهايی است که يکصد سال پيش در ايران برای دستيابی به آن مبارزه شده است.
از جمله حقوق خانوادگی؛ از جمله مسئله آزادی حجاب و مسائلی از اين دست.
اين که حکومت اسلامی يک ايدئولوژی سيستماتيک زن ستيزانه دارد، هم دشواری های سختی را برای انديشه های فمينيستی ايجاد می کند که به لحاظ سياسی به هر حال بايد با يک حکومت قدر قدرت زن ستيز مبارزه کنند.
هم با قوانينی که در پرتو اين حاکميت حوزه عمل و قدرت زنا را محدود می کنند بستيزند و هم اينکه سطح توقعاتی را که شايد خيلی بالاتر از آن چيزی است که امروز وجود دارد، مجبور است که در بسياری موارد محدود کند.
يعنی از اصول و ارزش های خودش پايين بيايد. ما در کمپين يک ميليون امضا و يا کمپين های ديگر زنانه ديديم که حتی زنانی که در اين مسير مبارزه می کردند قانع بودند که فلان تفسير دينی که اندکی ملايمتر است و حقوق زنان را خيلی خشن نقض نمی کند را ترجيح بدهند.
چرا؟ چون در جامعه ای که مرتجع ترين ديدگاه های ضد زن رايج و حاکم است و بسياری از روسای دينی، روحانيون آن را اداره می کنند، طرح توقعاتی که خوشايند دين نيست، مثلا اينکه هر کسی حق گرايشی جنسی دارد، يا اينکه زنان بتوانند از آزادی جنسی برخوردار باشند، در آن جامعه چنان منکوب می شوند که مجبور هستند حتی ديدگاه روحانيون اندکی اصلاح طلب تر را ترجيح بدهند و توقع خودشان را پايين بياورند.
به اين ترتيب نخستين چالش شايد «ناگزيری انديشه های فمينيستی برای کاهش سطح توقعات و خواسته های خودش» است، به دليل قدرت و سيطره استبداد دينی ضد زن و قدرتمندی که در آن حکومت حاکم است.
دومين چالش به سطح آگاهی عمومی مردم بازمی گردد. سطح آگاهی عمومی مردم درباره مسائلی همچون حقوق مردان و زنان چندان بالا نيست.
درست است که در طول سه دهه يک حکومت زن ستيز نوعی آگاهی جنسيتی را در سطح گسترده تری در جامعه اشاعه داده است. درست است که حضور گسترده دانشجويان دختر در دانشگاه ها باعث شده است که زنان بتوانند نسبت به گذشته به شکل گسترده تری از گفتمان های زنانه مطرح کنند.
ولی اين واقعيتی است که جنبش فمينيستی به طور عمده در گروه های روشنفکر و يا در بهترين حالت در طبقه متوسط ايران نزج يافته و رشد کرده است.
افکار عمومی جامعه چه به دليل ساختار پدرسالارانه اش و چه به دليل درجه عقب ماندگی صنعتی اش، يا چه به دليل اين واقعيت که زنان تنها ۱۴ درصد از نيروی کار آن جامعه را تشکيل می دهند و مشارکت زنان به طور واقع يک مشارکت برابر نيست، بنابر اين جامعه به راحتی پذيرای انديشه های فمينيستی نيست.
در اين صورت است که روشنفکران فمينيست در ايران نه تنها با يک حکومت سرسخت ضد زن تئوکراتيک استبدادی روبرو هستند، بلکه با يک جهل عمومی و يک مقاومت گسترده پدرسالارانه در اعماق جامعه روبرو هستند.
و اين چالش، چالش کوچکی نيست. به نوعی، انديشه های فمينيستی الان از آن پشتوانه گسترده جامعه که لايق آن است، با توجه به عنصر زن ستيزی که وجود دارد، برخوردار نيست.
اين مسئله می تواند تا اندازه ای گروه بندی های فمينيستی را منزوی کند. يا در موضع دفاعی قرار دهد و کاری کند که نتوانند در يک موقعيت درخور قرار بگيرند.
اين واقعيت که برگزاری برنامه های روز هشتم مارس را نگاه می کنيم، و می بينيم که در مراسم اين روز چه جمع بسيار محدودی می توانند حضور پيدا کنند ، يک بخشش به دليل سرکوب سياسی حکومتی است که مانع از اين تجمعات می شود و بخش ديگرش هم ناشی از اين واقعيت است که افکار عمومی جامعه آن گونه که بايد و شايد به انديشه های زنانه بها نمی دهد و به اين شکل است که گروه های فمينيستی به يک معنا محدود می شوند.
سومين چالش که بی ارتباط با دو مورد قبلی که ذکر کردم نيست، اين واقعيت است که هزاران زن روشنفکر، سکولار و فمينيست از ايران به خاطر تضادی که با ساختار سياسی زن ستيزانه پيدا کرده اند، به جامعه غرب مهاجرت کردند.
درست است در اينجا به انديشه های خودشان و به فعاليت های فمينيستی می پردازند. اما درداخل کشور حوزه اصلی انديشه های فمينيستی ، عملا اليت زن روشنفکر فمينيست را که در خارج از کشور هم بسيار گسترده است را از دست می دهد.
به نوعی با توجه به اين شکافی که بين زنان فعال در داخل کشور و زنان فعال فمينيست در خارج از کشور وجود دارد و گاه همديگر را نکوهش می کنند، زنان داخلی زنان خارج از کشور را متهم به خوش بينی ، بلندپروازی ، آرمان گرايی و عدم ديدن واقعيت های پيچيده داخلی می کنند و زنان خارج هم زنان داخل را متهم به محافظه کاری و دنباله روی از شرايط موجود می نمايند.
با يک چنين شکافی که بين دو بخش از يک پيکر واحد- يعنی جنبش زنان- به وجود می آيد و با توجه به اينکه در داخل، ميزان حضور زنان روشنفکر فمينيست بسيار کمتر شده است، اين زمزمه و اين سوال مطرح شده است که اساسا گروه های فمينيستی در داخل کشور آنقدر قدرتمند هستند که بشود از آنها به عنوان يک جنبش تحت عنوان جنبش زنان نام برد؟
با توجه به اينکه بخشی از اين گروه سکولارند، بخشی راديکالند، بخشی ديگر دينی و عده ای ليبراند و عده ديگری هم نمی خواهند در سياست مداخله داشته باشند، بخش ديگر به کمتر از رويارويی آشکار با حکومت رضايت نمی دهد ، اين پراکندگی و عدم انسجام در درون جنبش زنان می تواند باعث شود که جنبش فمينيستی شرايطی پيدا کند که به نوعی پراکندگی ، ضعف و تهی شدن از قدرت يا کم قدرت شدن برسد و اين ضعف ويژگی لحظه حاضر جنبش فمينيستی در داخل کشور شود.
هر چقدر که جنبش فمينيستی از پراکندگی بيشتر و قدرت کمتر و نيز از فقدان يک استراتژی منسجم برخوردار باشد، قدرت اثری گذاری ضعيف تری خواهد داشت.
بنابر اين سه عامل استبداد سياسی دينی که جنبش فمينيستی را با انقياد روبرو می کند و با سرکوب سيستماتيک ، شانس تحرک را از آن سلب می کند، واقعيت جهل عمومی و ساختار پدرسالار جامعه که زمينه و بستر درخوری برای انديشه های فمينيستی ايجاد نمی کند و آن را به گروه های معينی محدود می کند و نيز گريز هزاران زن فمينيست داخل کشور که بستر جامعه را از حضور فعالان فمينيست تهی کرده است و اين پراکندگی جغرافيايی و نظری و عدم انسجام و فقدان يک سياست به هم پيوسته، جنبش فمينيستی را باز هم ضعيف تر کرده و باعث شده است که حتی امروز زمزمه اين که «آيا اساسا چيزی به نام جنبش فمينيستی و زنان در ايران وجود دارد؟» را بر زبان ها جاری کند.
اين سه چالش به طور جدی وجود دارد. با اينهمه من بر اين باورم که برغم اين نابرابری قدرت و اين پراکندگی ، برغم اين عدم استراتژی نظری وعقيدتی در جنبش زنان ايران و برغم قوانين به شدت زن ستيز و سرکوب گرانه ای که در جامعه وجود دارد، ما با يک واقعيت ديگری سر و کار داريم که آينده جنبش زنان را اميدبخش می کند.
نخست اينکه ما در عصر جهانی شدن به سر می بريم. عصری که به دليل انقلاب ايران، زنان همچون غولی که از شيشه خارج شده باشند، پا به ميدان گذاشته اند و اينکه بالاخره درجه رشد جامعه ايران با تمام عقب ماندگی هايش ، نه نظير کشورهای عربی و نه نظير افغانستان است، اعمال يک سياست طالبانی در برابر زنان ايران در دراز مدت با يک واکنش قدرتمند و زنورانه در جامعه منجر می شود.
ارزيابی من اين است که تحت تاثير روند جهانی شدن و به دليل همين تبادل نظرها و رفت و آمدهايی که بين داخل و خارج از کشور وجود دارد، به دليل خود تجربه زنان در اين سی و اندی سال که بنوعی آگاهی جنسيتی را در آنها ايجاد کرده است و ضرورت شکل گيری يک جنبش مستقل زنان را در پيش رويشان گشوده است که زاييده گروه های ديگر سياسی نشوند، من فکر می کنم هر تحولی که در آينده ايران صورت بگيرد- می توانيم نام اين تحول را انقلاب بگذاريم، برآمد جنبش های اجتماعی بگذاريم- از آن به عنوان يک انقلاب زن ورانه نام می برم.
پيش بينی من اين است که تحول در ايران رنگ مطالبات زنانه را بيش از هر يک از کشورهای منطقه خاورميانه در بر خواهد داشت.
بنابر اين فکر می کنم به رغم سه چالش جدی که برشمردم، نسبت به آينده جنبش زنان و رشد فمينيست در ايران اميدوارم و فکر می کنم ايران از جمله کشورهايی خواهد بود که انديشه های فمينيستی اش بيش از هر کشور ديگری در خاورميانه رشد و نزج پيدا می کند و حتی تاثير خودش را بر ديگر جنبش های اجتماعی هم خواهد گذاشت.
«بن کينگزلی در نقش ابن سينا»
طرح توليد يک فيلم سينمايی درباره ابن سينا، دانشمند سرشناس ايرانی، با
بازی هنرپيشه های نام آشنايی از جمله بن کينگزلی، تام پين، استلان
اسکارسگارد به مراحل نهايی رسيده است. قرار است فيلمبرداری اين پروژه در
اواسط ماه ژوئن در کشورهای مراکش و آلمان آغاز شود.
به گزارش سايت «اسکرين ديلی» فيلم «پزشک» به کارگردانی فيليپ استولزل و تهيه کنندگی مشترک «بتا سينما» بهمراه دو شرکت ديگر، بر مبنای کتابی با همين عنوان به قلم «نوح گوردون» توليد خواهد شد.
داستان فيلم حول ماجرايی شکل می گيرد که در قرن يازدهم ميلادی در انگلستان و ايران اتفاق افتاد.
«پزشک» روايتگر داستان زندگی مردی است که در جامعه به شدت مذهبی و خرافات زده قرن يازدهم با شور و شوق زياد به دنبال کشف واقعيت است. فروش جهانی اين کتاب به رقمی بيش از ۲۱ ميليون نسخه رسيده است.
تا کنون حضور اين بازيگران برای ايفای نقش در فيلم سينمايی «پزشک» قطعی شده است: تام پين در نقش اصلی پزشکی به نام راب کول. بن کينگزلی در نقش ابن سينا ملقب به «طبيب الاطبا».
استلان اسکارسگارد در نقش باربِر، اولين استاد راب کول، و اوليور مارتينز در نقش شاه علی الدوله. کار نگارش فيلمنامه اين اثر سينمايی را جان برگر برعهده گرفته که متن خود را با اقتباس از رمان موفق «نوح گوردون» آماده می کند.
رمان «پزشک» داستان مردی به نام «راب کول» است، پسربچه ای يتيم در قرن يازدهم ميلادی که پس از مرگ مادر در يک شهر انگليسی کوچک، با جمعيتی غالباً معدنچی، با فقر دست و پنجه نرم می کند.
راب کول با خود عهد می بندد که پزشک شود و سايه سياه مرگ را برای هميشه از صفحه روزگار محو کند و با اين هدف راهی شهر اصفهان در ايران می شود تا در محضر استاد بزرگ ابن سينا، پزشک همه پزشکان، شاگردی کند.
شرکت فيلمسازی «يونيورسال پيکچرز» اعلام کرده است که در سال ۲۰۱۳ فيلم سينمايی «پزشک» را برای کشورهای آلمانی زبان به روی پرده خواهد برد.
به گزارش سايت «اسکرين ديلی» فيلم «پزشک» به کارگردانی فيليپ استولزل و تهيه کنندگی مشترک «بتا سينما» بهمراه دو شرکت ديگر، بر مبنای کتابی با همين عنوان به قلم «نوح گوردون» توليد خواهد شد.
داستان فيلم حول ماجرايی شکل می گيرد که در قرن يازدهم ميلادی در انگلستان و ايران اتفاق افتاد.
«پزشک» روايتگر داستان زندگی مردی است که در جامعه به شدت مذهبی و خرافات زده قرن يازدهم با شور و شوق زياد به دنبال کشف واقعيت است. فروش جهانی اين کتاب به رقمی بيش از ۲۱ ميليون نسخه رسيده است.
تا کنون حضور اين بازيگران برای ايفای نقش در فيلم سينمايی «پزشک» قطعی شده است: تام پين در نقش اصلی پزشکی به نام راب کول. بن کينگزلی در نقش ابن سينا ملقب به «طبيب الاطبا».
استلان اسکارسگارد در نقش باربِر، اولين استاد راب کول، و اوليور مارتينز در نقش شاه علی الدوله. کار نگارش فيلمنامه اين اثر سينمايی را جان برگر برعهده گرفته که متن خود را با اقتباس از رمان موفق «نوح گوردون» آماده می کند.
رمان «پزشک» داستان مردی به نام «راب کول» است، پسربچه ای يتيم در قرن يازدهم ميلادی که پس از مرگ مادر در يک شهر انگليسی کوچک، با جمعيتی غالباً معدنچی، با فقر دست و پنجه نرم می کند.
راب کول با خود عهد می بندد که پزشک شود و سايه سياه مرگ را برای هميشه از صفحه روزگار محو کند و با اين هدف راهی شهر اصفهان در ايران می شود تا در محضر استاد بزرگ ابن سينا، پزشک همه پزشکان، شاگردی کند.
شرکت فيلمسازی «يونيورسال پيکچرز» اعلام کرده است که در سال ۲۰۱۳ فيلم سينمايی «پزشک» را برای کشورهای آلمانی زبان به روی پرده خواهد برد.
متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی: کسانی که پشت نظام پنهان شدهاند چه میشوند؟
روزنامه های جام جم، کيهان، رسالت و مردمسالاری گزارش و يادداشت هايی از
مراسم « آغاز به کار مجلس نهم » منتشر کرده اند. روزنامه اعتماد از مهدی
کروبی رئيس دوره های سوم و ششم مجلس و محمد خاتمی رئيس جمهور دوره های هفتم
و هشتم به عنوان غايبان اين مراسم ياد کرده و نوشته در غياب اصلاح طلبان
افتتاحيه مجلس نهم به « همايش گروهها اصولگرا » تبديل شد.
روزنامه های تهران امروز، مردمسالاری و ابتکار در شماره هشتم خرداد ضمن انتشار « تهديد مه آفريد امير خسروی متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی به افشای فساد مالی مقام های ارشد »، گزارش داده اند که اين متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در دادگاه ضمن اشاره به همکاری دست داشتن شماری از مقام های دولتی و حکومتی از ارتباطات خود با مقام های ارشد از احمدی نژاد تا هاشمی شاهرودی سخن گفته است.
روزنامه شرق گزارش درباره « اعمال سهميه بندی جنسيتی در کنکور کارشناسی ارشد » منتشر کرده و از « سهميهبندی جنسيتی در تمامی رشته های ۶ دانشگاه دولتی » خبر داده است.
روزنامه رسالت از « شناسايی ويروس جديدی از خانواده استاکس نت » در ايران خبر داده و نوشته که اين ويروس با نام « Flame»، اهدافی مشابه اهداف « ويروس استاکس نت » را در ايران مورد حمله قرار داده است.
روزنامه ابتکار هم از قول دبيرکل بانک مرکزی گزارش داده که « پرونده انتشار پولهای درشت روی ميز بانک مرکزی » قرار گرفته و « اسکناس ۲۰ و۵۰ هزار تومانی در راه است. »
در غياب اصلاح طلبان؛افتتاحيه مجلس نهم به « همايش گروهها اصولگرا » تبديل شد
روزنامه های جام جم، کيهان، رسالت و مردمسالاری گزارش و يادداشت هايی از مراسم « آغاز به کار مجلس نهم » منتشر کرده اند. روزنامه اعتماد از مهدی کروبی رئيس دوره های سوم و ششم مجلس و محمد خاتمی رئيس جمهور دوره های هفتم و هشتم به عنوان غايبان اين مراسم ياد کرده است.
روزنامه جام جم گزارش داده که نهمين دوره مجلس شورای اسلامی روز يک شنبه هفتم خرداد ماه با پيام علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و « حضور شخصيتهای کشوری و لشکری و همچنين سفيران کشورهای خارجی به طور رسمی کار خود را آغاز کرد. »
به نوشته اين روزنامه « محمود احمدینژاد، صادق لاريجانی » روسای دولت و قوه قضائيه، محمدرضا مهدویکنی رئيس مجلس خبرگان رهبری، اکبر هاشمی رفسنجانی رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، احمد جنتی دبير شورای نگهبان، علیاکبر ناطقنوری رئيس دوره پنجم مجلس، و محمود هاشمی شاهرودی رئيس سابق قوه قضائيه » و « محمدی گلپايگانی رئيس دفتر رهبر جمهوری اسلامی » در اين مراسم حضور داشتند.
روزنامه جام جم همچنين نوشته که در جلسه روز يک شنبه مجلس نهم که « عليرضا مرندی، مسنترين نماينده راهيافته به مجلس نهم، رياست سنی آن را برعهده داشت »، غلامعلی حداد عادل و علی لاريجانی دو کانديدای نامزدی رياست مجلس نهم در کنار دبير شورای نگهبان و رئيس مجلس خبرگان رهبری در رديف اول نشسته بودند.
به گزارش جام جم « براساس اعلام رئيس سنی مجلس امروز، دوشنبه، انتخاب هيات رئيسه موقت صورت خواهد گرفت تا وظيفه اداره مجلس تا زمان تاييد اعتبارنامه نمايندگان را برعهده داشته باشد » و پس از تائيد اعتبار نامه ها نيز « انتخاب هيات رئيسه دائم برای يکسال صورت خواهد گرفت. »
روزنامه اعتماد نيز با چاپ عکسی از محمود احمدی نژاد در کنار اکبر هاشمی رفسنجانی در صفحه نخست شماره هشتم خرداد، نوشته « مجلس نهم بعد از انتخاباتی درونگروهی ميان اصولگرايان افتتاح شد و روز يک شنبه ۷ خرداد بازگشايی نهمين دوره مجلس شورای اسلامی عملا تبديل به همايش گروههای مختلف اصولگرايی شد. »
به نوشته اين روزنامه « هر چند برخی رسانهها از محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه به عنوان غايب بزرگ مراسم ياد کردند اما او تنها غايب اين مراسم نبود. »
روزنامه اعتماد از مهدی کروبی و محمد خاتمی به عنوان غايبان بزرگ مراسم آغاز به کار نهمين دوره مجلس شورای اسلامی ياد کرده و نوشته « بنا بر رسم نانوشته بهارستانیها در روز افتتاحيه؛ پارلمان ميزبان روسایجمهور و روسای مجلس ادوار گذشته است اما پارلمان نهم نتوانست ميزبان (مهدی کروبی ) رييس ادوار سوم و ششم مجلس و ( محمد خاتمی) رييسجمهور دورههای هفتم و هشتم باشد. »
روزنامه مردمسالاری « ترک جلسه افتتاحيه مجلس نهم از سوی ناطق نوری هنگام سخنرانی احمدی نژاد » را مورد توجه قرار داده و نوشته در مراسم افتتاحيه نهمين دوره مجلس شورای اسلامی « به محض اينکه احمدی نژاد در پشت تريبون قرار گرفت، علی اکبر ناطق نوری رئيس دفتر بازرسی مقام رهبری صحن مجلس را ترک کرد. »
اين روزنامه تاکيد کرده که « ترک جلسه از سوی ناظرق نوری، میتواند پاسخی باشد به اظهارات محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۸ » چرا که احمدی نژاد در جريان مناظره با ميرحسين موسوی به « ناطق نوری و فرزندش » اتهاماتی وارد کرده بود.
روزنامه کيهان نيز تيتر يک شماره دوشنبه نوشته که علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی طی پيامی به مناسبت آغاز به کار مجلس نهم بر « وحدت و انسجام ملی در مجلس و همکاری صميمی با قوای ديگر » تاکيد کرده، و خواهان پرهيز مجلس « از چالش های ناموجه » شده است.
ارتباطات مه آفريد اميرخسروی با مقام های ارشد
روزنامه های تهران امروز، مردمسالاری و ابتکار در شماره هشتم خرداد ضمن انتشار « تهديد مه آفريد امير خسروی متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی به افشای فساد مالی مقام های ارشد »، گزارش داده اند که اين متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در دادگاه ضمن اشاره به همکاری دست داشتن شماری از مقام های دولتی و حکومتی، از نامه نگاری و ارتباط با محمود احمدی نژاد، جلسه با محمود هاشمی شاهرودی،مصطفی پورمحمدی، علاءالدين بروجردی، درخواست پول از سوی معاونان وزرا،نمايندگان مجلس،و حتی شرط ۱۰ ميليارد تومانی « رابطان وزارت اطلاعات و سازمان بازرسی کل کشور با بانک مرکزی » برای دادن مجوز بانک، و البته درخواست دولت و اختصاص يک ميليارد دلار به بانک آريا برای دور زدن تحريم ها، سخن گفته است.
روزنامه تهران امروز در تيتر يک شماره دوشنبه از « تهديد به افشای حاميان فساد بزرگ » خبر داده و نوشته دوازدهمين جلسه دادگاه فساد مالی سه هزار ميليارد تومانی روز يک شنبه در شرايطی برگزار شد که « از يکسو اين جلسه تحت تاثير اعترافات بزرگ دو متهم اصلی عليه ليدر جريان انحرافی و حاميان دولتی فساد بزرگ قرار گرفت » و از سوی ديگر هم « رئيس دادگاه گفت که يکی، دو جلسه ديگر ختم دادرسی را اعلام خواهد کرد. »
اين روزنامه نوشته ضمن انتشار بخش هايی از اظهارات متهمان پرونده اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در دوازدهمين جلسه دادگاه نوشته « اعترافاتی که روز يک شنبه مه آفريد خسروی و خواهرزاده اسفنديار رحيم مشايی عليه ليدر جريان انحرافی کردند،تحولی مهم را در روند دادگاه ياد شده ايجاد کرده است. »
تهران امروز نوشته « مه آفريد تهديد کرد اگر مسئولانی که از من درخواست کمک کرده بودند خود را معرفی نکنند، در جلسه بعدی دادگاه نام اين افراد و حتی مسببان فرار محمود رضا خاوری مديرعامل وقت بانک ملی را معرفی میکنم. »
روزنامه مردمسالاری نيز تيتر يک را به دفاعيات مه آفريد اميرخسروی در دادگاه اختصاص داده و از قول وی نوشته « گفتند فرار کن، ولی ماندم. »
به نوشته اين روزنامه، مهآفريد امير خسروی متهم رديف اول دادگاه رسيدگی به پرونده فساد مالی،روز هفتم خرداد در دو نوبت صبحو بعدازظهر در دادگاه حاضر شد و به دفاع از خود در برابر اتهامات پرداخت، و « در جلسه صبح اسامی تعدادی از مسوولان را به زبان آورد و گفت که به او گفتهاند فرار کند ولی قبول نکرده است. »
روزنامه مردمسالاری همچنين به نقل از دفاعيات مه آفريد اميرخسروی خطاب به ناصر سراج رئيس دادگاه نوشته « همه شرکتهای ما سود داشته و مالياتها نيز به صورت کامل پرداخت شده است. چرا پروندههای بانکی من را مطالعه نمیکنيد؟ فرض کنيد که من را اعدام کرديد، آيا مملکت اصلاح میشود؟ کسانی که پشت نظام پنهان شدهاند چه میشوند؟ اين آقايان در اين پرونده همکاری داشتهاند؟ »
روزنامه ابتکار هم در تيتر يک با تاکيد براينکه «مهآفريد با تهديد شروع کرد » نوشته « مه آفريد اميرخسروی تنها متهم پرونده اختلاس بزرگ است که با اسم اختصاری "م.آ.ا.خ" معرفی نمیشود، او با نام و نام خانوادگی واقعیاش در ميان انبوه کسانی که با حروف اول نام و نام خانوادگیشان معرفی شدهاند، به اين معنی است که اتهامات وی آن قدر محرز است که نيازی به پنهان کردن هويتش احساس نمیشود .»
اين روزنامه با اشاره به اينکه مه آفريد اميرخسروی « چند ماهی است که در کانون تحولی مهم تحت عنوان اختلاس بزرگ قرار گرفتهاست » نوشته با « گذشت ۱۲ جلسه از دادگاه اختلاس بزرگ » سرانجام مه آفريد اميرخسروی روز يک شنبه در دادگاه حاضر شد و « يک موضوع در سخنانش به شدت خودنمايی میکرد و آن تهديد برخی از مسئولينی بود که به گفته وی، بارها با وی مذاکره کردند واز وی کمک میخواستند و در اين موضوع نقش داشتهاند. »
روزنامه ابتکار بخشی هايی از متن دفاعيات مه آفريد امير خسروی را که در آن از شماری مقام های دولتی نامبرده را منتشر کرده و از جمله از قول وی نوشته « برخی از پولهايی که به مسئولان داده میشد اجباری و برای راه افتادن کارهايشان بود،اگر پول نمیداديم سهميه ما کم میشد.
۹ ميلياردی که به آقای خ-الف معاون وزير صنايع داده شد برای آن بود که سهميه شمش فولاد مارا کم نکنند » اما « از زمانی که ما گروه ملی فولاد را خريداری کرديم يک سری قصد کردند که نگذارند ما کار کنيم » و « آنقدر کارشکنی ها ادامه داشت تا نامهای را به محمود احمدی نژاد رئيسجمهور نوشتم و در آن مشکلات را توضيح دادم و گفتم اگر قرار نيست ما کار کنيم بيت المال را به هدر ندهيد. »
به نوشته اين روزنامه مه آفريد امير خسروی با بيان اينکه « ستاد ويژه تحريم از من خواسته بود که به بخش خصوصی ورود پيدا کنم و به دولت کمک کنم » گفت که « من به رئيس کميسيون سابق امنيت ملی مجلس از فسادهای مالی با باج هايی که از من خواسته شده بود توضيح دادم اما وی فقط سر تکان داد » و « در خصوص باج خواهی به آيت الله شاهرودی نيز توضيح دادم. »
روزنامه ابتکار همچنين نوشته که مه آفريد امير خسروی در دفاعايت خود با اشاره به اينکه « تأسيس بانک آريا برای بحث تحريم مطرح شد و همه مسئولان در جريان بودند و يک ميليارد دلار هم برای اين موضوع در نظر گرفته شد اما هيچ کس شهامت ندارد بگويد در جلسات ساعت ۱۲ نيمه شب چه گذشت » در دادگاه گفت که « يکی از مسئولان با من جلسه امنيتی گذاشت و خودش را مشاور امنيتی موضوع تحريم عنوان کرد و به من گفت برو خارج از کشور شرکت تأسيس کن. »
به نوشته اين روزنامه، مه آفريد امير خسروی همچنين در دادگاه گفت که « رابط وزارت اطلاعات با بانک ملی و نماينده سازمان بازرسی در بانک مرکزی از من ۱۰ ميليارد تومان پول میخواستند تا مجوز بانک آريا را به من بدهند » اما « من به هر مسئولی در کشور گفتم که بابا! از من رشوه میخواهند تا کارهايم انجام شود تنها سرشان را تکان دادند » و حتی « در خود قوه قضائيه هم مشکل وجود دارد. »
اين روزنامه همچنين نوشته مه آفريد امير خسروی در دادگاه به مقام های ارشدی که با او همکاری داشته اند هشدار داد و گفت « از همين جا خطاب به اين مسئولان میگويم تا زمان جلسه بعدی دادگاه يا خودشان موضوع را به رهبر انقلاب بگويند که ما برای کمک به دولت جلو آمده بوديم وگرنه اسامی همه آن ها در جلسه بعد با مدارک افشا خواهم کرد. »
اعمال گسترده «سهميه بندی جنسيتی» در کنکور کارشناسی ارشد
روزنامه شرق گزارش درباره « اعمال سهميه بندی جنسيتی در کنکور کارشناسی ارشد » منتشر کرده و از « سهميهبندی جنسيتی در تمامی رشته های ۶ دانشگاه دولتی » خبر داده است.
به گزارش اين روزنامه روز يک شنبه زمانی که متقاضيان مجاز به انتخاب رشته شده در آزمون کارشناسیارشد به دفترچه راهنما مراجعه کردند، در بسياری از رشتههای علوم انسانی، علوم پايه و فنی مهندسی عبارات « فقط زن » و « فقط مرد » را در مقابل نام رشتهها مشاهده کردند، « اقدامی که با حجم بسيار بالای خود تاکنون بیسابقه بوده است و اولين بار است که دانشگاههای کشور در اين حجم اقدام به پذيرش جنسيتی دانشجويان میکنند. »
روزنامه شرق تاکيد کرده که « شش دانشگاه بزرگ و دولتی کشور در تمامی زيرگروههای درسی کارشناسیارشد خود اقدام به پذيرش جنسيتی کردهاند » و نوشته « شش دانشگاه مادر و دولتی کشور شامل دانشگاههای صنعتی اصفهان، رازی کرمانشاه، علامهطباطبايی تهران، لرستان، بوعلیسينای همدان و قم » در سالجاری « در تمامی رشتههای تحصيلی خود دختران و پسران را به طور مجزا پذيرش میکنند. »
روزنامه شرق نوشته « اعمال سهميهبندی جنسيتی » تا حد بسيار زيادی کيفيت پذيرش در دانشگاههای دولتی را تحتشعاع قرار میدهد چرا که « دانشجويان را نه براساس ميزان کسب رتبه و نمره بلکه با معيار جنسيتی آنها را جذب میکنند. »
براساس آمار سازمان سنجش آموزش کشور از مجموع يکميليون و ۱۷هزار داوطلب شرکتکننده در آزمون کارشناسیارشد سال ۹۱، ۵۰۹هزار و ۳۱۷ نفر زن و ۵۰۷هزار و ۱۶۹نفر مرد در آزمون ثبتنام کردند و تنها ۷۵۸هزار و ۱۳ داوطلب در جلسه آزمون حاضر شده و حدود ۳۰۷هزار داوطلب مجاز به انتخاب رشته شدند.
روزنامه شرق با اشاره به اينکه « براساس آمارهای سال ۹۰درصد قبولی پسران در زيرگروه فنی و مهندسی بيش از دختران و درصد قبولی دختران در زيرگروه علوم انسانی بيش از پسران است » نوشته «اين مساله ثابت میکند اعمال سياست سهميه بندی جنسيتی » از سوی وزارت علوم و دانشگاههای دولتی و مادر کشور « در زيرگروه علوم انسانی به ضرر دختران و در زير گروه فنی و مهندسی به ضرر پسران تمام میشود. »
« شناسايی ويروس جديدی از خانواده استاکس نت »
روزنامه رسالت از « شناسايی ويروس جديدی از خانواده استاکس نت » در ايران خبر داده است.
به گزارش اين روزنامه « مرکز مديريت امداد و هماهنگی عمليات رخدادهای رايانه ای ايران » که از آن به عنوان «مرکز ماهر »، روز يک شنبه « از شناسايی نرم افزار مخربی » خبرداد و اعلام کرد که « به احتمال زياد و با در نظر گرفتن پيچيدگی و کيفيت بالای عملکرد و همچنين اهداف مشابه، می توان آن را محصولی از خانواده استاکس نت و ديوکيو دانست. »
اين روزنامه نوشته که در « بررسی های تخصصی انجام شده طی چند ماه گذشته و در ادامه تحقيقات صورت گرفته از سال ۲۰۱۰ پيرامون حملات هدفمند سازماندهی شده استاکس نت و ديوکيو »، « مرکز ماهر » ضمن انتشار اطلاعات آخرين نمونه از حملات ويروس هايی « از خانواده استاکس نت »، اعلام کرد که « اين حمله توسط بدافزاری که از اين پس با نام Flame (شعله آتش) صورت می گيرد که اين نام برگرفته از محتويات رمزگشايی شده فايل های اصلی بدافزار است. »
به نوشته روزنامه رسالت اين ويروس جديد « پلتفرمی است که قابليت دريافت و نصب ابزارهای گوناگون برای فعاليت های مختلف را داراست » و در حال حاضر « هيچ کدام از اجزای پرشمار تشکيل دهنده اين بدافزار توسط بيش از ۴۳ نرم افزار آنتی ويروس در دسترس مورد شناسايی قرار نمی گيرد. »
« مرکز مديريت امداد و هماهنگی عمليات رخدادهای رايانه ای » در ايران همچنين اعلام کرده که « شماری از قابليت های مهم اين بدافزار شامل انتشار از طريق حافظه های فلش، انتشار در سطح شبکه، پويش شبکه و جمع آوری و ثبت اطلاعات منابع شبکه و رمزعبور سيستم های مختلف، پويش ديسک کامپيوتر آلوده و جستجو برای فايل هايی با پسوندها و محتوای مشخص » و همچنين « تهيه تصوير از فعاليت های خاص کاربر سيستم آلوده با ذخيره سازی تصاوير نمايش داده شده بر روی مانيتور کاربر » و « ذخيره سازی صوت دريافتی از طريق ميکروفن سيستم » است.
روزنامه رسالت به مراکزی و شبکه هايی که در ايران مورد حمله يا آلودگی ويروس Flame قرار گرفته اند، اشاره نکرده اما تاکيد کرده که اين ويروس « از خانواده ويروس استاکس نت است. » دوسال پيش پس از آشکار شدن آلودگی گسترده شبکه ها و کامپيوترها در ايران به « ويروس استاکس نت »،مقام های جمهوری اسلامی اعلام کردند که استاکس نت برای ايجاد « اختلال در فعاليت مراکز هسته ای » طراحی شده است.
اين روزنامه همچنين نوشته « اين بدافزار توسط بيش از ۴۳ نرم افزار آنتی ويروس قابل شناسايی نيست » اما « مرکز ماهر » در ايران « ابزار شناسايی و پاکسازی اين بدافزار » را « تهيه کرده » و « از روز دوشنبه در اختيار سازمان ها و شرکت ها » قرار می دهد.
« اسکناس ۲۰ و۵۰ هزار تومانی در راه است »
روزنامه ابتکار خبر داده که « پرونده انتشار پولهای درشت روی ميز بانک مرکزی » قرار گرفته و « اسکناس ۲۰ و۵۰ هزار تومانی در راه است. »
اين روزنامه از قول محمود احمدی دبيرکل بانک مرکزی نوشته « بانک مرکزی با ارائه اعداد و ارقام به مجلس و ساير مراجع نياز به اسکناس درشتتر را مطرح کردهاست » و اين نهادها نيز « مخالف اين موضوع نيستند » و « اسکناس درشت بعدی که منتشر خواهد شد، ۲۰ هزار تومانی يا ۵۰ هزار تومانی است. »
دبيرکل بانک مرکزی در مورد انتقاد مجلس نسبت به انتشار « چک چول » توسط بانک مرکزی هم گفته « چکپول منتشر شده توسط بانک مرکزی يک ابزار پذيرفته شدهاست که امکان جعل، قبول آن توسط مردم و مشکل پشت نويسی ندارد » و « تا زمانی که بتوانيم مجوز انتشار اسکناس درشتتر را از مجلس بگيريم، چارهای جز انتشار چکپولهای بانک مرکزی نيست. »
به نوشته روزنامه ابتکار محمود احمدی همچنين « هزينه چاپ هر قطعه اسکناس را ۵۰ تومان » اعلام کرده است.
روزنامه های تهران امروز، مردمسالاری و ابتکار در شماره هشتم خرداد ضمن انتشار « تهديد مه آفريد امير خسروی متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی به افشای فساد مالی مقام های ارشد »، گزارش داده اند که اين متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در دادگاه ضمن اشاره به همکاری دست داشتن شماری از مقام های دولتی و حکومتی از ارتباطات خود با مقام های ارشد از احمدی نژاد تا هاشمی شاهرودی سخن گفته است.
روزنامه شرق گزارش درباره « اعمال سهميه بندی جنسيتی در کنکور کارشناسی ارشد » منتشر کرده و از « سهميهبندی جنسيتی در تمامی رشته های ۶ دانشگاه دولتی » خبر داده است.
روزنامه رسالت از « شناسايی ويروس جديدی از خانواده استاکس نت » در ايران خبر داده و نوشته که اين ويروس با نام « Flame»، اهدافی مشابه اهداف « ويروس استاکس نت » را در ايران مورد حمله قرار داده است.
روزنامه ابتکار هم از قول دبيرکل بانک مرکزی گزارش داده که « پرونده انتشار پولهای درشت روی ميز بانک مرکزی » قرار گرفته و « اسکناس ۲۰ و۵۰ هزار تومانی در راه است. »
در غياب اصلاح طلبان؛افتتاحيه مجلس نهم به « همايش گروهها اصولگرا » تبديل شد
روزنامه های جام جم، کيهان، رسالت و مردمسالاری گزارش و يادداشت هايی از مراسم « آغاز به کار مجلس نهم » منتشر کرده اند. روزنامه اعتماد از مهدی کروبی رئيس دوره های سوم و ششم مجلس و محمد خاتمی رئيس جمهور دوره های هفتم و هشتم به عنوان غايبان اين مراسم ياد کرده است.
روزنامه جام جم گزارش داده که نهمين دوره مجلس شورای اسلامی روز يک شنبه هفتم خرداد ماه با پيام علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و « حضور شخصيتهای کشوری و لشکری و همچنين سفيران کشورهای خارجی به طور رسمی کار خود را آغاز کرد. »
به نوشته اين روزنامه « محمود احمدینژاد، صادق لاريجانی » روسای دولت و قوه قضائيه، محمدرضا مهدویکنی رئيس مجلس خبرگان رهبری، اکبر هاشمی رفسنجانی رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، احمد جنتی دبير شورای نگهبان، علیاکبر ناطقنوری رئيس دوره پنجم مجلس، و محمود هاشمی شاهرودی رئيس سابق قوه قضائيه » و « محمدی گلپايگانی رئيس دفتر رهبر جمهوری اسلامی » در اين مراسم حضور داشتند.
روزنامه جام جم همچنين نوشته که در جلسه روز يک شنبه مجلس نهم که « عليرضا مرندی، مسنترين نماينده راهيافته به مجلس نهم، رياست سنی آن را برعهده داشت »، غلامعلی حداد عادل و علی لاريجانی دو کانديدای نامزدی رياست مجلس نهم در کنار دبير شورای نگهبان و رئيس مجلس خبرگان رهبری در رديف اول نشسته بودند.
به گزارش جام جم « براساس اعلام رئيس سنی مجلس امروز، دوشنبه، انتخاب هيات رئيسه موقت صورت خواهد گرفت تا وظيفه اداره مجلس تا زمان تاييد اعتبارنامه نمايندگان را برعهده داشته باشد » و پس از تائيد اعتبار نامه ها نيز « انتخاب هيات رئيسه دائم برای يکسال صورت خواهد گرفت. »
روزنامه اعتماد نيز با چاپ عکسی از محمود احمدی نژاد در کنار اکبر هاشمی رفسنجانی در صفحه نخست شماره هشتم خرداد، نوشته « مجلس نهم بعد از انتخاباتی درونگروهی ميان اصولگرايان افتتاح شد و روز يک شنبه ۷ خرداد بازگشايی نهمين دوره مجلس شورای اسلامی عملا تبديل به همايش گروههای مختلف اصولگرايی شد. »
به نوشته اين روزنامه « هر چند برخی رسانهها از محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه به عنوان غايب بزرگ مراسم ياد کردند اما او تنها غايب اين مراسم نبود. »
روزنامه اعتماد از مهدی کروبی و محمد خاتمی به عنوان غايبان بزرگ مراسم آغاز به کار نهمين دوره مجلس شورای اسلامی ياد کرده و نوشته « بنا بر رسم نانوشته بهارستانیها در روز افتتاحيه؛ پارلمان ميزبان روسایجمهور و روسای مجلس ادوار گذشته است اما پارلمان نهم نتوانست ميزبان (مهدی کروبی ) رييس ادوار سوم و ششم مجلس و ( محمد خاتمی) رييسجمهور دورههای هفتم و هشتم باشد. »
روزنامه مردمسالاری « ترک جلسه افتتاحيه مجلس نهم از سوی ناطق نوری هنگام سخنرانی احمدی نژاد » را مورد توجه قرار داده و نوشته در مراسم افتتاحيه نهمين دوره مجلس شورای اسلامی « به محض اينکه احمدی نژاد در پشت تريبون قرار گرفت، علی اکبر ناطق نوری رئيس دفتر بازرسی مقام رهبری صحن مجلس را ترک کرد. »
اين روزنامه تاکيد کرده که « ترک جلسه از سوی ناظرق نوری، میتواند پاسخی باشد به اظهارات محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۸ » چرا که احمدی نژاد در جريان مناظره با ميرحسين موسوی به « ناطق نوری و فرزندش » اتهاماتی وارد کرده بود.
روزنامه کيهان نيز تيتر يک شماره دوشنبه نوشته که علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی طی پيامی به مناسبت آغاز به کار مجلس نهم بر « وحدت و انسجام ملی در مجلس و همکاری صميمی با قوای ديگر » تاکيد کرده، و خواهان پرهيز مجلس « از چالش های ناموجه » شده است.
ارتباطات مه آفريد اميرخسروی با مقام های ارشد
روزنامه های تهران امروز، مردمسالاری و ابتکار در شماره هشتم خرداد ضمن انتشار « تهديد مه آفريد امير خسروی متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی به افشای فساد مالی مقام های ارشد »، گزارش داده اند که اين متهم اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در دادگاه ضمن اشاره به همکاری دست داشتن شماری از مقام های دولتی و حکومتی، از نامه نگاری و ارتباط با محمود احمدی نژاد، جلسه با محمود هاشمی شاهرودی،مصطفی پورمحمدی، علاءالدين بروجردی، درخواست پول از سوی معاونان وزرا،نمايندگان مجلس،و حتی شرط ۱۰ ميليارد تومانی « رابطان وزارت اطلاعات و سازمان بازرسی کل کشور با بانک مرکزی » برای دادن مجوز بانک، و البته درخواست دولت و اختصاص يک ميليارد دلار به بانک آريا برای دور زدن تحريم ها، سخن گفته است.
روزنامه تهران امروز در تيتر يک شماره دوشنبه از « تهديد به افشای حاميان فساد بزرگ » خبر داده و نوشته دوازدهمين جلسه دادگاه فساد مالی سه هزار ميليارد تومانی روز يک شنبه در شرايطی برگزار شد که « از يکسو اين جلسه تحت تاثير اعترافات بزرگ دو متهم اصلی عليه ليدر جريان انحرافی و حاميان دولتی فساد بزرگ قرار گرفت » و از سوی ديگر هم « رئيس دادگاه گفت که يکی، دو جلسه ديگر ختم دادرسی را اعلام خواهد کرد. »
اين روزنامه نوشته ضمن انتشار بخش هايی از اظهارات متهمان پرونده اختلاس سه هزار ميليارد تومانی در دوازدهمين جلسه دادگاه نوشته « اعترافاتی که روز يک شنبه مه آفريد خسروی و خواهرزاده اسفنديار رحيم مشايی عليه ليدر جريان انحرافی کردند،تحولی مهم را در روند دادگاه ياد شده ايجاد کرده است. »
تهران امروز نوشته « مه آفريد تهديد کرد اگر مسئولانی که از من درخواست کمک کرده بودند خود را معرفی نکنند، در جلسه بعدی دادگاه نام اين افراد و حتی مسببان فرار محمود رضا خاوری مديرعامل وقت بانک ملی را معرفی میکنم. »
روزنامه مردمسالاری نيز تيتر يک را به دفاعيات مه آفريد اميرخسروی در دادگاه اختصاص داده و از قول وی نوشته « گفتند فرار کن، ولی ماندم. »
به نوشته اين روزنامه، مهآفريد امير خسروی متهم رديف اول دادگاه رسيدگی به پرونده فساد مالی،روز هفتم خرداد در دو نوبت صبحو بعدازظهر در دادگاه حاضر شد و به دفاع از خود در برابر اتهامات پرداخت، و « در جلسه صبح اسامی تعدادی از مسوولان را به زبان آورد و گفت که به او گفتهاند فرار کند ولی قبول نکرده است. »
روزنامه مردمسالاری همچنين به نقل از دفاعيات مه آفريد اميرخسروی خطاب به ناصر سراج رئيس دادگاه نوشته « همه شرکتهای ما سود داشته و مالياتها نيز به صورت کامل پرداخت شده است. چرا پروندههای بانکی من را مطالعه نمیکنيد؟ فرض کنيد که من را اعدام کرديد، آيا مملکت اصلاح میشود؟ کسانی که پشت نظام پنهان شدهاند چه میشوند؟ اين آقايان در اين پرونده همکاری داشتهاند؟ »
روزنامه ابتکار هم در تيتر يک با تاکيد براينکه «مهآفريد با تهديد شروع کرد » نوشته « مه آفريد اميرخسروی تنها متهم پرونده اختلاس بزرگ است که با اسم اختصاری "م.آ.ا.خ" معرفی نمیشود، او با نام و نام خانوادگی واقعیاش در ميان انبوه کسانی که با حروف اول نام و نام خانوادگیشان معرفی شدهاند، به اين معنی است که اتهامات وی آن قدر محرز است که نيازی به پنهان کردن هويتش احساس نمیشود .»
اين روزنامه با اشاره به اينکه مه آفريد اميرخسروی « چند ماهی است که در کانون تحولی مهم تحت عنوان اختلاس بزرگ قرار گرفتهاست » نوشته با « گذشت ۱۲ جلسه از دادگاه اختلاس بزرگ » سرانجام مه آفريد اميرخسروی روز يک شنبه در دادگاه حاضر شد و « يک موضوع در سخنانش به شدت خودنمايی میکرد و آن تهديد برخی از مسئولينی بود که به گفته وی، بارها با وی مذاکره کردند واز وی کمک میخواستند و در اين موضوع نقش داشتهاند. »
روزنامه ابتکار بخشی هايی از متن دفاعيات مه آفريد امير خسروی را که در آن از شماری مقام های دولتی نامبرده را منتشر کرده و از جمله از قول وی نوشته « برخی از پولهايی که به مسئولان داده میشد اجباری و برای راه افتادن کارهايشان بود،اگر پول نمیداديم سهميه ما کم میشد.
۹ ميلياردی که به آقای خ-الف معاون وزير صنايع داده شد برای آن بود که سهميه شمش فولاد مارا کم نکنند » اما « از زمانی که ما گروه ملی فولاد را خريداری کرديم يک سری قصد کردند که نگذارند ما کار کنيم » و « آنقدر کارشکنی ها ادامه داشت تا نامهای را به محمود احمدی نژاد رئيسجمهور نوشتم و در آن مشکلات را توضيح دادم و گفتم اگر قرار نيست ما کار کنيم بيت المال را به هدر ندهيد. »
به نوشته اين روزنامه مه آفريد امير خسروی با بيان اينکه « ستاد ويژه تحريم از من خواسته بود که به بخش خصوصی ورود پيدا کنم و به دولت کمک کنم » گفت که « من به رئيس کميسيون سابق امنيت ملی مجلس از فسادهای مالی با باج هايی که از من خواسته شده بود توضيح دادم اما وی فقط سر تکان داد » و « در خصوص باج خواهی به آيت الله شاهرودی نيز توضيح دادم. »
روزنامه ابتکار همچنين نوشته که مه آفريد امير خسروی در دفاعايت خود با اشاره به اينکه « تأسيس بانک آريا برای بحث تحريم مطرح شد و همه مسئولان در جريان بودند و يک ميليارد دلار هم برای اين موضوع در نظر گرفته شد اما هيچ کس شهامت ندارد بگويد در جلسات ساعت ۱۲ نيمه شب چه گذشت » در دادگاه گفت که « يکی از مسئولان با من جلسه امنيتی گذاشت و خودش را مشاور امنيتی موضوع تحريم عنوان کرد و به من گفت برو خارج از کشور شرکت تأسيس کن. »
به نوشته اين روزنامه، مه آفريد امير خسروی همچنين در دادگاه گفت که « رابط وزارت اطلاعات با بانک ملی و نماينده سازمان بازرسی در بانک مرکزی از من ۱۰ ميليارد تومان پول میخواستند تا مجوز بانک آريا را به من بدهند » اما « من به هر مسئولی در کشور گفتم که بابا! از من رشوه میخواهند تا کارهايم انجام شود تنها سرشان را تکان دادند » و حتی « در خود قوه قضائيه هم مشکل وجود دارد. »
اين روزنامه همچنين نوشته مه آفريد امير خسروی در دادگاه به مقام های ارشدی که با او همکاری داشته اند هشدار داد و گفت « از همين جا خطاب به اين مسئولان میگويم تا زمان جلسه بعدی دادگاه يا خودشان موضوع را به رهبر انقلاب بگويند که ما برای کمک به دولت جلو آمده بوديم وگرنه اسامی همه آن ها در جلسه بعد با مدارک افشا خواهم کرد. »
اعمال گسترده «سهميه بندی جنسيتی» در کنکور کارشناسی ارشد
روزنامه شرق گزارش درباره « اعمال سهميه بندی جنسيتی در کنکور کارشناسی ارشد » منتشر کرده و از « سهميهبندی جنسيتی در تمامی رشته های ۶ دانشگاه دولتی » خبر داده است.
به گزارش اين روزنامه روز يک شنبه زمانی که متقاضيان مجاز به انتخاب رشته شده در آزمون کارشناسیارشد به دفترچه راهنما مراجعه کردند، در بسياری از رشتههای علوم انسانی، علوم پايه و فنی مهندسی عبارات « فقط زن » و « فقط مرد » را در مقابل نام رشتهها مشاهده کردند، « اقدامی که با حجم بسيار بالای خود تاکنون بیسابقه بوده است و اولين بار است که دانشگاههای کشور در اين حجم اقدام به پذيرش جنسيتی دانشجويان میکنند. »
روزنامه شرق تاکيد کرده که « شش دانشگاه بزرگ و دولتی کشور در تمامی زيرگروههای درسی کارشناسیارشد خود اقدام به پذيرش جنسيتی کردهاند » و نوشته « شش دانشگاه مادر و دولتی کشور شامل دانشگاههای صنعتی اصفهان، رازی کرمانشاه، علامهطباطبايی تهران، لرستان، بوعلیسينای همدان و قم » در سالجاری « در تمامی رشتههای تحصيلی خود دختران و پسران را به طور مجزا پذيرش میکنند. »
روزنامه شرق نوشته « اعمال سهميهبندی جنسيتی » تا حد بسيار زيادی کيفيت پذيرش در دانشگاههای دولتی را تحتشعاع قرار میدهد چرا که « دانشجويان را نه براساس ميزان کسب رتبه و نمره بلکه با معيار جنسيتی آنها را جذب میکنند. »
براساس آمار سازمان سنجش آموزش کشور از مجموع يکميليون و ۱۷هزار داوطلب شرکتکننده در آزمون کارشناسیارشد سال ۹۱، ۵۰۹هزار و ۳۱۷ نفر زن و ۵۰۷هزار و ۱۶۹نفر مرد در آزمون ثبتنام کردند و تنها ۷۵۸هزار و ۱۳ داوطلب در جلسه آزمون حاضر شده و حدود ۳۰۷هزار داوطلب مجاز به انتخاب رشته شدند.
روزنامه شرق با اشاره به اينکه « براساس آمارهای سال ۹۰درصد قبولی پسران در زيرگروه فنی و مهندسی بيش از دختران و درصد قبولی دختران در زيرگروه علوم انسانی بيش از پسران است » نوشته «اين مساله ثابت میکند اعمال سياست سهميه بندی جنسيتی » از سوی وزارت علوم و دانشگاههای دولتی و مادر کشور « در زيرگروه علوم انسانی به ضرر دختران و در زير گروه فنی و مهندسی به ضرر پسران تمام میشود. »
« شناسايی ويروس جديدی از خانواده استاکس نت »
روزنامه رسالت از « شناسايی ويروس جديدی از خانواده استاکس نت » در ايران خبر داده است.
به گزارش اين روزنامه « مرکز مديريت امداد و هماهنگی عمليات رخدادهای رايانه ای ايران » که از آن به عنوان «مرکز ماهر »، روز يک شنبه « از شناسايی نرم افزار مخربی » خبرداد و اعلام کرد که « به احتمال زياد و با در نظر گرفتن پيچيدگی و کيفيت بالای عملکرد و همچنين اهداف مشابه، می توان آن را محصولی از خانواده استاکس نت و ديوکيو دانست. »
اين روزنامه نوشته که در « بررسی های تخصصی انجام شده طی چند ماه گذشته و در ادامه تحقيقات صورت گرفته از سال ۲۰۱۰ پيرامون حملات هدفمند سازماندهی شده استاکس نت و ديوکيو »، « مرکز ماهر » ضمن انتشار اطلاعات آخرين نمونه از حملات ويروس هايی « از خانواده استاکس نت »، اعلام کرد که « اين حمله توسط بدافزاری که از اين پس با نام Flame (شعله آتش) صورت می گيرد که اين نام برگرفته از محتويات رمزگشايی شده فايل های اصلی بدافزار است. »
به نوشته روزنامه رسالت اين ويروس جديد « پلتفرمی است که قابليت دريافت و نصب ابزارهای گوناگون برای فعاليت های مختلف را داراست » و در حال حاضر « هيچ کدام از اجزای پرشمار تشکيل دهنده اين بدافزار توسط بيش از ۴۳ نرم افزار آنتی ويروس در دسترس مورد شناسايی قرار نمی گيرد. »
« مرکز مديريت امداد و هماهنگی عمليات رخدادهای رايانه ای » در ايران همچنين اعلام کرده که « شماری از قابليت های مهم اين بدافزار شامل انتشار از طريق حافظه های فلش، انتشار در سطح شبکه، پويش شبکه و جمع آوری و ثبت اطلاعات منابع شبکه و رمزعبور سيستم های مختلف، پويش ديسک کامپيوتر آلوده و جستجو برای فايل هايی با پسوندها و محتوای مشخص » و همچنين « تهيه تصوير از فعاليت های خاص کاربر سيستم آلوده با ذخيره سازی تصاوير نمايش داده شده بر روی مانيتور کاربر » و « ذخيره سازی صوت دريافتی از طريق ميکروفن سيستم » است.
روزنامه رسالت به مراکزی و شبکه هايی که در ايران مورد حمله يا آلودگی ويروس Flame قرار گرفته اند، اشاره نکرده اما تاکيد کرده که اين ويروس « از خانواده ويروس استاکس نت است. » دوسال پيش پس از آشکار شدن آلودگی گسترده شبکه ها و کامپيوترها در ايران به « ويروس استاکس نت »،مقام های جمهوری اسلامی اعلام کردند که استاکس نت برای ايجاد « اختلال در فعاليت مراکز هسته ای » طراحی شده است.
اين روزنامه همچنين نوشته « اين بدافزار توسط بيش از ۴۳ نرم افزار آنتی ويروس قابل شناسايی نيست » اما « مرکز ماهر » در ايران « ابزار شناسايی و پاکسازی اين بدافزار » را « تهيه کرده » و « از روز دوشنبه در اختيار سازمان ها و شرکت ها » قرار می دهد.
« اسکناس ۲۰ و۵۰ هزار تومانی در راه است »
روزنامه ابتکار خبر داده که « پرونده انتشار پولهای درشت روی ميز بانک مرکزی » قرار گرفته و « اسکناس ۲۰ و۵۰ هزار تومانی در راه است. »
اين روزنامه از قول محمود احمدی دبيرکل بانک مرکزی نوشته « بانک مرکزی با ارائه اعداد و ارقام به مجلس و ساير مراجع نياز به اسکناس درشتتر را مطرح کردهاست » و اين نهادها نيز « مخالف اين موضوع نيستند » و « اسکناس درشت بعدی که منتشر خواهد شد، ۲۰ هزار تومانی يا ۵۰ هزار تومانی است. »
دبيرکل بانک مرکزی در مورد انتقاد مجلس نسبت به انتشار « چک چول » توسط بانک مرکزی هم گفته « چکپول منتشر شده توسط بانک مرکزی يک ابزار پذيرفته شدهاست که امکان جعل، قبول آن توسط مردم و مشکل پشت نويسی ندارد » و « تا زمانی که بتوانيم مجوز انتشار اسکناس درشتتر را از مجلس بگيريم، چارهای جز انتشار چکپولهای بانک مرکزی نيست. »
به نوشته روزنامه ابتکار محمود احمدی همچنين « هزينه چاپ هر قطعه اسکناس را ۵۰ تومان » اعلام کرده است.
درخواست آزادی ابو قتاده، روحانی
تندرو در بریتانیا به قید وثیقه قرار است بار دیگر از سوی وکلای او مطرح
شود و در دادگاه مورد رسیدگی قرار بگیرد.
انتظار می رود که این درخواست توسط یکی از قضات ارشد اداره مهاجرت بریتانیا بررسی شود.این احتمال وجود دارد که این روحانی ۵۱ ساله که هم اکنون در زندان و تحت تدابیر شدید امنیتی نگهداری می شود، به اردن بازگردانده شود.
گفته شده که در صورت استرداد او به اردن، ابو قتاده ممکن است به دلیل طراحی حملات تروریستی دوباره محاکمه شود.
قضات دادگاه حقوق بشر اروپا روز ۹ مه (۲۰ اردیبهشت) درخواست تجدید نظر در پرونده استرداد او از بریتانیا به اردن را رد کردند.
وکلای ابو قتاده در تاریخ ۱۷ آوریل با ارائه درخواست تجدیدنظر به دادگاه حقوق بشر اروپا، این نظر را که او در اردن شکنجه نخواهد شد، به چالش گرفتند.
وزارت کشور بریتانیا با تاکید بر این که ابوقتاده "خطری جدی برای امنیت ملی" این کشور است، می گوید که با هر گونه درخواست آزادی به قید وثیقه برای او مخالفت خواهد کرد.
دادستانی کل (لوی سارنوالی) افغانستان از بازداشت معاون ریاست پاسپورت کابل به دستور شورای وزیران ریاست جمهوری خبر داده است.
عنایت کمال، معاون دادستانی کل افغانستان به بی بی
سی گفت که این مقام ریاست پاسپورت به دلیل اتهاماتی که قبل از انتصاب به
این سمت علیه او وجود داشت، بازداشت شده است.به گفته آقای کمال، این اتهامات شامل چندین مورد قتل و دزدی می شود که از سوی مردم محلی در ولایت بدخشان، جایی که قبلا این فرد در آن کار می کرد، مطرح شده است.
دادستانی کل افغانستان می گوید این فرد ظرف کمتر از یک ماه اخیر به عنوان معاون ریاست پاسپورت تعیین شده بود، اما بالا گرفتن ادعاها علیه او، باعث شد تا جلسه شورای وزیران دستور برکناری و بازداشت او را صادر کند.
معاون دادستانی کل می گوید که این فرد هم اکنون در بازداشت بسر می برد و تحقیقات در مورد اتهامات علیه او آغاز شده است.
توضیح بیبیسی: دولت افغانستان در روز ۲۵ آوریل از ورود دانا روهراباکر، عضو کنگره آمریکا به افغانستان جلوگیری کرد. آقای روهراباکر قرار بود با شماری از چهره های سیاسی اپوزیسیون دولت در کابل دیدار کند. پس از آن وقتی حامد کرزی برای شرکت در اجلاس اخیر ناتو به شیکاگو رفت، در مصاحبه با تلویزیون سیانان گفت که آقای روهراباکر، خواهان تجزیه افغانستان است و می خواهد در امور داخلی افغانستان مداخله کند و قانون اساسی این کشور را تغییر دهد. او گفت که تا زمانی که این عضو کنگره آمریکا چنین نظراتی داشته باشد، اجازه ورود به افغانستان را نخواهد یافت. اما دانا روهراباکر، در مطلبی که برای بیبیسی فارسی نوشته است، روایت دیگری از ماجرا دارد.
از زمانی که رئیس جمهور حامد
کرزی، درماه آوریل مانع ورود من به افغانستان شد، پرسش های زیادی در این
مورد ایجاد شده است. او در ۲۱ ماه مه در مصاحبهای که با شبکه سیانان
داشت، من را متهم کرد که طرفدار تجزیه افغانستان هستم، در مسائل داخلی این
کشور مداخله میکنم و تهدیدی برای نحوه زندگی مردم آن هستم.
احترام و عزت عمیقی که من به کشور و مردم افغانستان دارم بر همه رهبران قومی افغانستان روشن است.یک انگیزه احتمالی که شاید کرزی را به ایراد این اتهامات سنگین واداشته این است که من به عنوان رئیس کمیته فرعی "نظارت و بررسی" که بخشی از کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان است، در حال بررسی اتهامات فساد که احتمالا حامد کرزی و خانواده اش در آن دخیل اند هستم. نفس مطرح بودن موضوع فساد، مشروعیت اداره کرزی و توانایی او را در برابر حملات طالبان زیر سئوال می برد.
من مطمئنم که آنچه کرزی از آن احساس خطر میکند، حمایت من از اصلاحات در قانون اساسی افغانستان برای غیر متمرکز کردن قدرت است.
آمریکا و افغانستان روز ۲۲ ماه آوریل "توافقنامه استراتژیک" را امضا کردند که بر اساس آن نیروهای آمریکایی ده سال بعد از سال ۲۰۱۴ همچنان در این کشور باقی خواهند ماند.
بعد از صرف ۵۲۰ میلیارد دلار در جنگ افغانستان، حالا ما باید میلیاردها دلار دیگر برای حمایت از نیروهای امنیتی و توسعه اقتصادی این کشور هزینه کنیم. بعد از خروج رسمی، ما احتمالا ۳۰ هزار سرباز آمریکایی را تا مدت نامعلومی در این کشور باقی خواهیم گذاشت.
با گذشت ده سال جنگ، صلح هنوز هم حتی در افق دور پدیدار نیست. ما باید بحث تغییر در استراتژی را آغاز کنیم. نفس اینکه مسئولیت های ناتو را به نیروهای افغان واگذار کنیم و بگذاریم آنها با همان استراتژی پیش بروند که خود ناتو در آن ناکام بود، چیزی را عوض نمی کند. این راه موفقیت نیست.
مردم افغانستان نیاز به انگیره ای دارند تا برای آن مبارزه کنند. ساختار مرکزی قدرت برای جامعه ای که هشتاد در صد مردم آن در روستاهای دور افتاده زندگی می کنند، مناسب نیست. اصلاح نظام سیاسی که به ایجاد یک ساختار فدرالی بیانجامد از سوی ازبک ها، تاجیک ها، ترکمن ها و هزاره های افغانستان مطرح شده است. این ایده من نبود. ولی من با نظر آنها موافقم.
متاسفانه، قانون اساسی افغانستان که در بن آلمان، در سال ۲۰۰۲ تدوین شد، محصول کار زلمی خلیلزاد، اولین سفیر آمریکا در افغانستان بعد از طالبان است که خود همانند آقای کرزی از قوم پشتون است.
جبهه شمال که عمدتا از غیر پشتون ها تشکیل شده و نماینده ۶۰ درصد جمعیت افغانستان است، با این برنامه مخالف بودند. خلیلزاد بر این باور بود که برای یکپارچه نگه داشتن کشوری مثل افغانستان که در آن تنوع قومی وجود دارد، نیاز به یک دولت مقتدر مرکزی است.
رهبری این ساختار باید همواره با بزرگترین اقلیت افغانستان، یعنی پشتون ها باشد. پشتون ها آنطرف مرز هم مرکزیت دارند، جایی که مهد خیزش طالبان است. یک جبهه متحد ضد طالبانی باید از گروه های مختلف قومی که انگیزه زیادی برای مبارزه با حملات طالبان دارند، ایجاد شود.
این کرزی است که والی ها، شهردار ها، رئیس پلیس و حتی استادان مکاتب/مدرسه ها را منصوب می کند. همه چیز از زیر دست او می گذرد. هر صدایی که برای انتقاد و یا اصلاح بلند می شود، کرزی آنرا "مداخله در امور داخلی" کشور می خواند و کشور را با خود مترداف می داند.
شاید به همین دلیل است که عده ای نگران اند که شاید کرزی بعد از ختم دوره دوم ریاست جمهوری خود که در سال ۲۰۱۴ خواهد بود، به دنبال باقی ماندن در قدرت باشد.
اگر روشن تر بگویم، جنگ افغانستان جنگ داخلی است. در سال ۲۰۰۱ این جنگ میان طالبان و جبهه شمال بود.
آمریکا وقتی وارد این جنگ شد که القاعده بعنوان شریک طالب، در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در یک حمله ۳۰۰۰ آمریکایی را کشت.
جبهه شمال به دعوت ما لبیک گفت و ما با هم (آمریکا و جبهه شمال) طالبان را از کشور بیرون کردیم و آنها را به مراکز امن شان در پاکستان فرستادیم. بنا بر این درگیر بودن ما در امور داخلی افغانستان ضروری و مداوم بوده است.
آمریکا ۸۰ در صد بودجه دولت افغانستان را می پردازد. ما در کنگره آمریکا مسئولیت داریم که مطمئن شویم نتیجه آنچه مردم آمریکا هزینه اش را (در افغانستان) می پردازند، ایجاد یک دولت باثبات و توانا و جامعه ای است که می تواند از عهده مسئولیت های خود برآید و با افراط گرایی مبارزه کند.
جنگ داخلی افغانستان مداخلات خارجی فراتر از آمریکا و ناتو نیز داشته است. القاعد یک گروه خارجی بود. پاکستان که آرزوی تسلط بر افغانستان را دارد، از طالبان حتی حمایت نظامی کرد. روسیه و هند منافع مشترکی در ممانعت از گسترش افراط گرایی مورد حمایت پاکستان دارند. ما باید با هند و روسیه همکاری کرده و کمک مالی و همکاری با پاکستان متخاصم را پایان دهیم.
دوره کاری کرزی در سال ۲۰۱۴ تمام می شود. کرزی باید قبل از خروج نیروهای ما از افغانستان از ریاست جمهوری کناره گیری کند. این بهترین وقتی است که ما باید با تمام رهبران گروه های مختلف افغان صحبت کنیم و در مورد ساختار نظامی که از خود در این کشور به جا می گذاریم به توافق برسیم. تمام اقوام افغانستان باید در این ساختار حضور داشته باشند.
ما باید بهتر از گذشته عمل کنیم. ما در برابر مردم آمریکا و افغانستان مسئولیت داریم. باید مردم افغانستان را در ایجاد آینده بهتر کمک کنیم، و مردم آمریکا را از حملات جدیدی تروریستی محفوظ نگهداریم.
همزمان با برنامهریزی کوفی عنان،
نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در امور سوریه برای سفر به
دمشق، وزیران امور خارجه روسیه و بریتانیا اعلام کردهاند که از طرح صلح
پیشنهادی آقای عنان برای برقراری آتشبس در سوریه حمایت میکنند.
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه و ویلیام
هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا روز دوشنبه ۲۸ ماه مه (هشتم خرداد) در
کنفرانسی خبری در مسکو اعلام کردند که هر دو کشور بر سر اجرایی شدن طرح صلح
پیشنهادی کوفی عنان در سوریه اتفاق نظر دارند.سرگئی لاوروف گفت که روسیه در رویکرد خود نسبت به آنچه در سوریه میگذرد، اختلافنظرهایی با دیگر کشورها داشته، ولی این رویکرد "صادقانه" بوده است و روسیه در شرایط کنونی از طرح صلح آقای عنان حمایت میکند.
او تاکید کرد: "مهم ترین موضوع این است که به خشونتها پایان داده شود."
همزمان با اقدامات دیپلماتیک برای پایان دادن به خشونتها در سوریه، کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در امور سوریه هم امروز به دمشق، پایتخت این کشور میرود.
روز یکشنبه، ۲۷ ماه مه، سازمان ملل متحد اقدام دولت سوریه در استفاده از تسلیحات سنگین علیه غیرنظامیان در شهر حولة و مرگ دستکم ۱۰۸ نفر در این شهر را محکوم کرد.
سازمان ملل متحد اعلام کرده است که ۴۹ کودک و ۳۴ زن از جمله کشتهشدگان روز جمعه در حولة بودهاند.
با این حال، نماینده سوریه در سازمان ملل متحد آنچه را "سونامی دروغها" از سوی تعدادی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد خواند، محکوم کرد.
وزیر امور خارجه روسیه هم با اشاره به تداوم تلفات غیرنظامیان در ناآرامیهای اخیر سوریه گفت که "هر دو طرف درگیر" در کشته شدن این افراد نقش داشتهاند و مقصر هستند.
'طرح عنان؛ تنها امید سوریه'
طرح صلح شش مادهای کوفی عنان
- طی یک فرایند سیاسی به رهبری سوریه به خواستهها و دغدغههای مردم سوریه پاسخ داده شود
- پایان اقدامات مسلحانه خشونتآمیز به هر شکل و از سوی همه طرفهای درگیر، زیر نظر سازمان ملل متحد برای حفظ جان غیرنظامیان
- همه طرفهای درگیر، از رسیدن کمکهای انساندوستانه به تمام مناطق درگیری اطمینان حاصل کنند
- مقامات مسئول سرعت آزادسازی زندانیانی را که به طور خودسرانه بازداشت شدهاند و نیز تعداد آزادشدهها را افزایش دهند
- مقامات، آزادی تردد روزنامهنگاران در سرتاسر کشور را فراهم کنند
- مقامات، به حق آزادی تجمعات و حق تظاهرات مسالمتآمیز احترام بگذارند
او اضافه کرد: اجرایی کردن طرح صلح پیشنهادی آقای عنان در اولویت نخست بریتانیا برای برقراری آرامش در سوریه است.
پیش از این، برای سفر آقای هیگ به مسکو برنامهریزی شده بود، ولی همزمانی آن با تحولات اخیر در سوریه باعث شد نقش روسیه در پایان دادن به خشونتها در سوریه به اصلیترین محور مورد بحث دو کشور تبدیل شود.
روسیه از متحدان اصلی سوریه در منطقه به شمار میرود و پیش از این، به همراه چین مانع اقدامات سازمان ملل متحد برای تحریم این کشور شدهاند.
وزیر امور خارجه بریتانیا با اشاره به اختلافنظرهایی که پیش از این درباره چگونگی حل و فصل بحران در سوریه وجود داشت، گفت: "دو کشور بر سر این موضوع اتفاق نظر دارند که طرح (کوفی) عنان بهترین امید برای سوریه و در شرایط کنونی، تنها امید سوریه برای پایان دادن به خشونتهاست."
آقای هیگ خواهان اجرایی شدن هرچه سریعتر طرح صلح پیشنهادی کوفی عنان در سوریه شد و گفت که این طرح "میتواند مانع بروز جنگ داخلی در سوریه شود و باید اطمینان حاصل کرد که رژیم سوریه آن را اجرایی میکند."
وزارت امور خارجه بریتانیا همچنین در اعتراض به کشتار در حولة، سفیر سوریه در لندن را فراخوانده است.
با وجود اعزام ۲۸۰ نفر از ناظران سازمان ملل متحد به سوریه، درگیریها در این کشور همچنان ادامه داشته است.
ناظران سازمان ملل متحد بنا بود روند اجرایی شدن طرح صلح پیشنهادی کوفی عنان در سوریه را زیر نظر داشته باشند.
طبق طرح پیشنهادی آقای عنان، باید از روز ۱۲ آوریل (بیش از یک ماه پیش) بین طرفهای درگیر در سوریه آتشبس برقرار میشد و دولت نیز تانکها و نیروهای ارتش را از مناطق مسکونی خارج میکرد.
مخالفان دولت گفتهاند که در درگیریهای روز یکشنبه، ۲۷ ماه مه، دستکم ۷۰ غیرنظامی کشته شدهاند که حدود نیمی از این کشتهشدگان در شهر حماة بودهاند.
به دلیل محدودیتهای شدیدی که دولت سوریه برای فعالیت رسانههای خبری اعمال میکند، تایید این دادهها به طور مستقل برای بیبیسی امکانپذیر نیست.
بر اساس گزارشها، روز یکشنبه هزاران نفر از مخالفان دولت نیز در اعتراض به آنچه در حولة رخ داده است، به اعتراض خیابانی دست زدند.
'استفاده از تسلیحات سنگین علیه غیرنظامیان'
شورای امنیت سازمان ملل متحد روز یکشنبه با تشکیل نشستی فوقالعاده، دولت بشار اسد را به دلیل استفاده از تسلیحات سنگین علیه غیرنظامیان به شدت محکوم کرد و خواهان عقبنشینی نیروهای ارتش از مناطق مسکونی شد.در بیانیه شورای امنیت، کشتار در شهر حولة نیز به شدت محکوم شد.
با این حال، نماینده سوریه در سازمان ملل متحد، تعدادی از اعضای شورای امنیت را متهم کرد که سعی دارند کشورهای جهان را درباره نقش دولت سوریه در این کشتار به انحراف بکشانند.
مخالفان دولت سوریه میگویند که در جریان حمله به حولة نیروهای ارتش این شهر را زیر آتش گرفتهاند و شبهنظامیان طرفدار دولت با حمله به منطقه، مردم را در خیابانها و خانههایشان کشتهاند.
دولت سوریه گروههایی را که "تروریستهای مسلح" میخواند، مسئول ناآرامیهای این کشور معرفی کرده است.
ژنرال مود، رئیس هیات ناظران سازمان ملل متحد در سوریه در ارتباطی اینترنتی که روز یکشنبه با اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد داشت، گفت که در جریان حمله به حولة ۱۰۸ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدهاند.
وضعیت بسیار وخیم جسمی یک زن زندانی سیاسی و ادامه عدم درمان وی
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ایران - 7 خرداد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" وضعیت وخیم جسمی زندانی سیاسی فرح (المیرا) واضحان و ممانعت بازجویان وزارتاطلاعات از درمان وی.
زندانی سیاسی فرح واضحان 51 ساله مدتی است از تومور رحم رنج می برد و پزشکان بهداری زندان به او گفته اند که دچار سرطان پیشرفته رحم می باشد. او در حال حاضر دچار خونریزی و درد های طاقت فرسایی است و در وضعیت وخیم جسمی بسر می برد.خانم و اضحان می بایست مدتها پیش در یکی از بیمارستانهای خارج از زندان بستری و تحت درمان قرار می گرفت اما بازجویان وزارت اطلاعات مانع درمان وی در بیمارستانهای خارج از زندان هستند و تنها به تزریق آمپولهای مسکن اکتفا کرده اند که در روزهای اخیر به خاطر دردهای جانکاه و شدید بارها به بهداری زندان برده شده است.
دردهای شدید و طاقت فرسا که بطور دائم از آن رنج می برد باعث شده است که همبندیان او را نگران و متاثر نماید.
فردی با نام مستعار علوی که از مسئولین و از سربازجویان وزارت اطلاعات در بند 209 زندان اوین شکنجه گاه وزارت اطلاعات می باشد مانع انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستانهای خارج از زندان است و از این طریق قصد زجرکش کردن این او را دارد.
به نظر می آید شیوۀ زجر کش کردن زندانیان سیاسی بیمار به عنوان یک ابزار بطور سیستماتیک در زندانهای ولی فقیه پیش برده می شود و تا به حال در مورد چند زندانی سیاسی به اجرا گذاشته شده است که از جملۀ آنها می توان نام جان باختۀ راه آزادی محسن دکمه چی را برد و آخرین آنها که به دلیل عدم درمان جان باخت زندانی سیاسی منصور رادپور می باشد.
زندانی سياسی فرح واضحان 51 ساله و خانه دار می باشد. او دو روز پس از اعتراضات گسترده عاشورای سالل 88 با يورش مامورين وزارت اطلاعات به منزلشان همراه با همسر و ۲ فرزندش دستگير ابتدا آنها را به شکنجه گاههای مخفی بردند و سپس به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل کردند. همسرش محمد علی معماری 61 ساله و دو فرزندانش (يسنا معماری 27 ساله و مهدی معماری 29 ساله) که ۱ ماه در سلولهای انفرادی بسر بردند و در طی اين مدت تحت شکنجه های وحشيانه جسمی و روحی بازجويان وزارت اطلاعات قرار داشتند.يسنا معماری دختر خانم واضحان دچار سرطان لنف و در حال درمان بسر می برد.او به مدت يک ماه در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های غير انسانی قرار داشت و زمانی که شرايط جسمی اش حاد گرديد آنها او را از زندان آزاد کردند..
خانم واضحان پس از چند هفته در شکنجه گاه مخفی وبيش از ۴۰ روز در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داشت و بعد آن به بند متادون زندان اوين منتقل شد.او در یک دادگاه فرمایشی به 17سال زندان محکوم شد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به زجر کش کردن این زن زندانی سیاسی هشدار می دهد و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ایران - 7 خرداد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" وضعیت وخیم جسمی زندانی سیاسی فرح (المیرا) واضحان و ممانعت بازجویان وزارتاطلاعات از درمان وی.
زندانی سیاسی فرح واضحان 51 ساله مدتی است از تومور رحم رنج می برد و پزشکان بهداری زندان به او گفته اند که دچار سرطان پیشرفته رحم می باشد. او در حال حاضر دچار خونریزی و درد های طاقت فرسایی است و در وضعیت وخیم جسمی بسر می برد.خانم و اضحان می بایست مدتها پیش در یکی از بیمارستانهای خارج از زندان بستری و تحت درمان قرار می گرفت اما بازجویان وزارت اطلاعات مانع درمان وی در بیمارستانهای خارج از زندان هستند و تنها به تزریق آمپولهای مسکن اکتفا کرده اند که در روزهای اخیر به خاطر دردهای جانکاه و شدید بارها به بهداری زندان برده شده است.
دردهای شدید و طاقت فرسا که بطور دائم از آن رنج می برد باعث شده است که همبندیان او را نگران و متاثر نماید.
فردی با نام مستعار علوی که از مسئولین و از سربازجویان وزارت اطلاعات در بند 209 زندان اوین شکنجه گاه وزارت اطلاعات می باشد مانع انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستانهای خارج از زندان است و از این طریق قصد زجرکش کردن این او را دارد.
به نظر می آید شیوۀ زجر کش کردن زندانیان سیاسی بیمار به عنوان یک ابزار بطور سیستماتیک در زندانهای ولی فقیه پیش برده می شود و تا به حال در مورد چند زندانی سیاسی به اجرا گذاشته شده است که از جملۀ آنها می توان نام جان باختۀ راه آزادی محسن دکمه چی را برد و آخرین آنها که به دلیل عدم درمان جان باخت زندانی سیاسی منصور رادپور می باشد.
زندانی سياسی فرح واضحان 51 ساله و خانه دار می باشد. او دو روز پس از اعتراضات گسترده عاشورای سالل 88 با يورش مامورين وزارت اطلاعات به منزلشان همراه با همسر و ۲ فرزندش دستگير ابتدا آنها را به شکنجه گاههای مخفی بردند و سپس به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل کردند. همسرش محمد علی معماری 61 ساله و دو فرزندانش (يسنا معماری 27 ساله و مهدی معماری 29 ساله) که ۱ ماه در سلولهای انفرادی بسر بردند و در طی اين مدت تحت شکنجه های وحشيانه جسمی و روحی بازجويان وزارت اطلاعات قرار داشتند.يسنا معماری دختر خانم واضحان دچار سرطان لنف و در حال درمان بسر می برد.او به مدت يک ماه در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های غير انسانی قرار داشت و زمانی که شرايط جسمی اش حاد گرديد آنها او را از زندان آزاد کردند..
خانم واضحان پس از چند هفته در شکنجه گاه مخفی وبيش از ۴۰ روز در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داشت و بعد آن به بند متادون زندان اوين منتقل شد.او در یک دادگاه فرمایشی به 17سال زندان محکوم شد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به زجر کش کردن این زن زندانی سیاسی هشدار می دهد و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
علی لاریجانی رئیس موقت مجلس شد
شکست سپاه از جریان لاریجانی در دور اول
به گزارش خبرگزاریها٬ علی لاریجانی روز دوشنبه (هشتم خرداد) با کسب ۱۷۳ رای در برابر ۱۰۰ رای حداد عادل به عنوان رئیس موقت مجلس انتخاب شد تا تلاشهای سپاه به طور موقت ناکام بماند.
تنشها میان سپاه و جریان حامی علی لاریجانی از هفته گذشته با سخنرانی جنجالی علی مطهری مبنی بر دخالت سپاه در انتخابات نهم آغاز شد و یک روز مانده به رایگیری برای انتخاب رئیس موقت مجلس با انتشار فایل صوتی سخنرانی یکی از سرداران سپاه به اوج خود رسید.
این فرمانده سپاه در این فایل صوتی به صراحت از ریاست حداد عادل بر مجلس نهم حمایت کرده و نسبت به ادامه اداره مجلس از سوی علی لاریجانی هشدار داده است.
روز گذشته نیز در مراسم آغاز به کار مجلس نهم٬ فرمانده سپاه حضور نداشت که میتواند نشانه نارضایتی این نیرو از عملکرد و موضعگیریهای علی لایجانی باشد.
با شکست سپاه از حریف خود در دور اول این انتخابات٬ پیشبینی میشود فشارها بر نمایندگان مجلس برای تغییر رای خود در روزهای آینده افزایش یابد.
این فشارها در شرایطی افزایش خواهد یافت که اعتبارنامه نمایندگان مجلس هنوز به تصویب نرسیده است.
محمدحسن رحیمیان نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید ادعا کرد:
رهبر دستور آزادی اهانتکنندگان به خود را داده بود
محمدحسن رحیمیان نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران ادعا کرد که علی خامنهای در حوادث سال ۸۸ دستور داده بود «اهانت کنندگان» به وی را آزاد کنند و با آنها برخورد نشود.
به گزارش روز دوشنبه (هشتم خرداد) خبرگزاری فارس٬ آقای رحیمیان در دانشگاه علامه طباطبائی این مطلب را بیان کرده است.
وی گفته که «در فتنه ۸۸ رهبری دستور فرمودند که اگر کسی را به خاطر توهین به من دستگیر کردهاید، هرچه سریعتر آزاد کنید و تاکید کردند که با کسانی که در برخی موارد به من توهین میکند، برخورد نکنید.»
اظهارات این روحانی نزدیک به علی خامنهای در شرایطی مطرح میشود که پس از آغاز اعتراضها به نتیجه انتخابات سال ۸۸ تعداد زیادی به اتهام «توهین به رهبری» بازداشت و زندانی شدهاند.
روحانیون نزدیک به خامنهای با طرح چنین ادعاهایی تلاش میکنند نقش رهبر جمهوری اسلامی در سرکوب اعتراضها را انکار کنند.
رحیمیان در بخش دیگری از سخنرانی خود به تعریف و تمجید از رهبر جمهوری اسلامی پرداخته و گفته است: «مطلع هستم که ایشان کتابهای زیادی از رمانهای خارجی مطالعه کردهاند.»
وی افزوده است: «زمانی که نویسندگان و رماننویسان خدمت مقام معظم رهبری رسیدند، رهبر انقلاب به گونهای در مورد رمانها در بلوک غرب، شرق و جزئیات آن و همچنین تفاوتهای بین رمانهای کشورهای اروپایی صحبت کرد که رماننویسهای با سابقه نیز از این جامعیت متعجب شده بودند.»
تعاریف و تمجیدها از علی خامنهای برای بازسازی چهره مخدوش شده وی پس از انتخابات سال۱۳۸۸ همچنان از سوی وفاداران او با جدیت دنبال میشود.
نرخ بیکاری در بخش کشاورزی رو به افزایش است
جـــرس: رئیس اتحادیه چایكاران ایران، از
كاهش بیست درصدی تولید چای در سال جاری به دلیل عدم اعمال سیاست های حمایتی
دولت خبر داد. همزمان، رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق ایران از افزایش نرخ
بیکاری در بخش کشاورزی خبر داد.
ایرج هوسمی در گفتگو با ایلنا نیاز چای كشور به واردات را ۷۵ هزار تن اعلام
كرد و گفت: به علت عدم اعمال سیاست های حمایتی دولت، تولید چای از ۷۵ هزار
تن در سال های ۷۹- ۸۰به 25 هزار تن در سال جاری كاهش یافته است.او از رها سازی باغات بزرگ چای توسط كشاورزان در سال جاری خبر داد و خاطرنشان ساخت: به دلیل این كه برداشت چای برای كشاورزان دارای صرفه اقتصادی نیست به همین دلیل آن ها ترجیح می دهند برای كسب درآمد به كارهایی از قبیل دستفروشی در حاشیه كلان شهرها بپردازند.
رئیس اتحادیه چایكاران استاندارد نبودن برداشت را متاثر از اقتصادی نبودن قیمت چای ذكر كرد و گفت: تا زمانی كه سودهای میلیاردی از واردات غیررسمی چای عاید واردكنندگان آن شده و به تولید داخلی بها داده نشود، نمی توان بهبود اوضاع را انتظار داشت.
او ادامه داد: طی سالهای اخیر قیمت خرید تضمینی به موقع تعیین نشده و پس از تعیین نیز قیمت مناسبی برای آن لحاظ نشده است، همچنین هیچگاه به موقع پول و دستمزد كشاورزان پرداخت نشده و تسهیلاتی هم برای اصلاح باغات چای اختصاص نمییابد.
نرخ بیكاری در بخش كشاورزی رو به افزایش است
همزمان، رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق ایران از افزایش نرخ بیکاری در بخش کشاورزی خبر داد.
به گزارش ایلنا، محمد حسین کریمیپور ماموریت اصلی دولت در بخش غذا و کشاورزی را حمایت از تولیدات ملی دانست و گفت: در صورتی که تولید در ایران رقابتی نشود دولت نمیتواند به وظایف خود در بخش كشاورزی عمل کند.
او با اشاره به روند کاهشی اشتغال در بخش کشاورزی یاد آور شد: هم اکنون ۲۰ درصد از شاغلین کشور در بخش کشاورزی فعالیت میکنند اما به دلیل اعمال سیاستهای اقتصادی از جمله تثبیت نرخ ارز طی ده سال گذشته و واردات بیرویه کالای خارجی نرخ بیکاری در این بخش رو به افزایش است.
مژگان مدرس علوم
جرس: حسین رونق ملکی، فعال حقوق بشر در بند
از روز شنبه هفته گذشته در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی و محرومیت از مرخصی
استعلاجی دست به اعتصاب غذا زده است. این زندانی حقوق بشر بارها تحت عمل
جراحی قرار گرفته اما عدم تداوم درمان او باعث گردیده که وضعیت جسمانی اش
روز به روز وخیم تر شود. او هم اکنون از مشکلات کلیه رنج می برد و در طی
مدت حبس یک کلیه او از کار افتاده و کلیه دیگرش هم بیست درصد از کار افتاده
اما بازجوها از تحت درمان گرفتن او ممانعت بعمل می آورند.
احمد رونق ملکی با ابراز نگرانی از وضعیت فرزندش به "جرس" می گوید: "حسین از شنبه گذشته دست به اعتصاب غذا زده است و با توجه به قطعی تلفن و یکبار ملاقات در هفته هیچ خبری از وضعیتش نداریم. یکی از کلیه های حسین از کار افتاده و کلیه دیگرش هم بیست درصد از کار افتاده و وضعیتش بسیار وخیم است. چندین متخصص هم تایید کرده اند که او دوباره باید تحت عمل جراحی قرار گیرد اما اجازه مرخصی استعلاجی به وی داده نمی شود. دیروز هم برای چندمین بار به دادستانی مراجعه کردم اما هیچ پاسخی نگرفتم. بازجوها اجازه مرخصی و انتقال وی به بیمارستان را نمی دهند. خود حسین تصمیم قطعی گرفته که تا پای جان به اعتصاب غذا ادامه می دهد تا به وضعیت جسمی او رسیدگی شود."
آرش صادقی، فعال دانشجویی دربند نیز در حمایت از حسین رونق ملکی از دو روز پیش دست به اعتصاب غذا زده است. به گزارش ندای سبز آزادی، این زندانی سیاسی که پس از نزدیک به چهارماه توانسته بود در حضور ماموران با پدربزرگ خود ملاقات داشته باشد، گفته است که در طی این مدت در انفرادی بوده و هر سه هفته یک بار او را برای بازجویی می برند. آرش صادقی در شعبه های ٢٨ و ٢۶ دادگاه انقلاب تهران به ترتیب به ٣ و ۶ سال محکوم و در دادگاه تجدید نظر حکم ٣ سال به برائت و ۶ سال حبس تعزیری اش به ۴ سال تعلیقی و ١سال تعزیری کاهش یافت.
پدر حسین رونق ملکی بعد از شنیدن خبر اعتصاب غذای آرش صادقی در حمایت از فرزندش با بغض و گریه به سختی ادامه می دهد: "من از آرش ممنون هستم و برای سلامتی اش نگرانم و نباید بخاطر پسر من اعتصاب خود را ادامه دهد. زیرا اینها رحم و انصاف ندارند و من درد حسین برایم کافی است و نمی خواهم شاهد به خطر افتادن سلامت آرش باشم..."
گفتنی است، چندی پیش پدربزرگ آرش صادقی طی نامه ای خطاب به بازجوی پرونده نوه اش گفته بود که شما را با وجدانتان تنها می گذارم، گرچه بعید می دانم چنین چیزی در وجودتان باشد. او در بخشی از نامه خود نوشته است: "پیش تر می خواستم این نامه را خدمت جناب دادستان یا رئیس قوه قضاییه بنویسم ولی خوب پیش خودم فکر کردم و گفتم قبل از این نامه ای را خدمت آقای لاریجانی البته به صورت خصوصی نوشته ام. چرا برای کسی نامه بنویسم که عملا در مورد پرونده های اینچنینی کاره ای نیست؟ تصمیم گرفتم این نامه را خدمت آقای کارشناس بنویسم گرچه امیدی به افاغه آن ندارم. آقای کارشناس همه ادعاهایتان در مورد مجرم بودن آرش به طنزی میماند. طنزی تلخ…آقای کارشناس قرار است با آرش چه کنید؟ آیامرگ مادر او پاشیده شدن کانون گرم خانواده کافی نبوده؟ آیا بیش از سی ماه زندان بعد از انتخابات۸۸ که بخش اعظمی از آن را آرش در انفرادی بوده کافی نیست؟ آیا آسیبهای جسمی وارد شده مثل شکستگی در ناحیه دنده و کتف در بازجویی ها که به تائید پزشکی قانونی نیز رسیده کافی نیست؟ نمیدانم میدانید وجدان یعنی چه؟ تو را بخدا کمی وجدان داشته باشید. تو را بخدا کمی یاد خدا بیفتید. ته این مسیر کجاست؟ ته این بازی کجاست؟ پایان این اتفاقات غم انگیز کجاست؟ آیا پایانی بر این اتفاقات غم انگیز هست؟ شما را هم با وجدان خودتان تنها میگذارم. کاش سر سوزنی وجدان داشتید آقای کارشناس."
پدر حسین رونق ملکی خاطرنشان می کند: "اینها اگر انصاف داشتند و به قانون عمل می کردند باید به پسر من مرخصی می دادند. متاسفانه دادستان برای اجرای قانون از بازجوها دستور می گیرد. می گویند قوه قضاییه مستقل است، اما با این اقدامات کاملا مشخص است که استقلالی وجود ندارد و بدون نظر بازجوها و مقامات بالا مجریان قانون نمی توانند تصمیم بگیرند. مسئولیت جان پسرم با کسانی است که قانون را نقض می کنند و حقوق بشر را زیر پا گذاشته اند."
آقای رونق ملکی می افزاید: "من از رئیس قوه قضاییه آقای لاریجانی، از جناب آقای دادستان و از دبیر حقوق بشر آقای لاریجانی و تمام مقامات جمهوری اسلامی می خواهم پاسخ من را بدهند. آیا پسر من اگر جرمی هم مرتکب شده، باید تحت شکنجه قرار گیرد و الان هم اذیتش کنند؟ همه می دانند که حسین باید سریع تحت عمل جراحی قرار گیرد و پیش از این هم چهار بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. ای مقامات! جان پسرم در خطر است. متاسفم برای کشورهایی که دم از حقوق بشر می زنند و با رای مردم بر سر کار می آیند اما حقوق بشر را زیر پا می گذارند. این کشورها مردم خود را تحت شکنجه قرار می دهند تا چند صباحی دیگر بر سر قدرت باشند. فرزند من جز فعالیت برای حقوق بشر کاری نکرده است که اینچنین دارد تاوان پس می دهد. سیزده ماه در سلول انفرادی و الان هم تحت شکنجه قرار می دهند. فرزند من قبل از زندان سالم بود و الان ببینید چه وضعیتی دارد؟ مسئولین باید پاسخگو باشند."
پدر این زندانی با گلایه از مقامات حقوق بشر در سطح بین الملل تصریح می کند: "بارها از تریبون ها دادخواهی کرده ام اما جز حرف چیزی ندیدم. در جلسات حقوق بشر ملل آیا به وضعیت پسر و امثال او توجه می کنند؟ تاکنون چه کرده اند؟ بیایند، ببینند در ایران و در زندان های کشور چه خبر است؟ ببینید چه بلایی سر بچه ها مردم ایران می آورند. چرا گوش و چشم خود را بسته اید؟ آیا دبیر حقوق بشر در ایران آقای لاریجانی که در جلسات حقوق بشر بین المللی شرکت می کند و می گوید هیچگونه شکنجه ای در ایران وجود ندارد، وضعیت و حال و روز پسر من شکنجه نیست؟! هیچکدام نه در ایران و نه در خارج برای حقوق بشر کاری نکردند و کسی هم پاسخگو نیست. آیا اگر فرزند خود آقای لاریجانی یا فرزند یکی از مقامات بود اقدامی نمی کردند؟ قطعا اینگونه برخورد نمی کردند."
اما حسین رونق ملکی و آرش صادقی تنها زندانیان سیاسی نیستند که در اعتراض به عدم پایبندی به قانون و محرومیت ها دست به اعتصاب غذا زده اند. احمدرضا احمدپور از پژوهشگران علوم دینی خوزستان نیز هفته گذشته در اعتراض به نحوه برخوردهای "غیراصولی" مسئولان با ارسال نامه ای به ریاست زندان از برخوردهای اجرای احکام دادسرای ویژه روحانیت که برخاسته از بغض های شخصی نسبت به وی است، گله مند شده و در نامه خود آورده است که این اعتصاب غذا را تا آزادی کامل یا مرگ ادامه خواهد داد و عوامل مرگ خود را برخوردهای نابخردانه و مغرضانه مسئولان مربوط در دادسرای ویژه روحانیت دانست. وی در سی ام فروردین سال جاری از سوی شعبه اول دادسرای ویژه روحانیت اهواز از زندان سپیدار اهواز به دادسرا احضار و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق نوشتن نامه به مقام رهبری تفهیم اتهام شد و با تامین قرار پرونده در صلاحیت رسیدگی در دادسرای قم تشخیص و به دادستانی ویژه روحانیت قم ارسال شد.
همچنین محمد صدیق کبودوند فعال حقوق بشرمحبوس دربند ٣۵٠ زندان اوین از روز ٢۵ اردیبهشت طی نامه ای به دادستان تهران دست به اعتصاب غذا زده بود.
پریناز حسنی همسر کبودوند در این زمینه به خبرنگار جرس می گوید: "از بیست و پنجم ماه گذشته آقای کبودوند دست به اعتصاب غذا زده بودند و چند روز پیش در ملاقاتی که با ایشان داشتم گفتند که مسئولین به او گفته اند که اعتصاب غذایت را بشکن ما مرخصی می دهیم. او هم گفت اعتصاب غذایش را می شکند اما تا چند روز اگر مسئولین به وعده خود عمل نکنند دوباره اعتصاب غذای خود را از سر خواهد گرفت. الان که چند روز از آخرین ملاقات و وعده مسئولین می گذرد هنوز پاسخ مثبتی به مرخصی ایشان داده نشده است و نمی دانم ایشان دوباره اعتصاب خود را آغاز کرده اند یا نه؟"
همسر این زندانی سیاسی می افزاید: "علت اعتصاب غذای همسرم عدم موافقت با مرخصی ایشان بود زیرا پسر ما در وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی بسر می برد و آقای کبودوند می خواهند به مرخصی بیایند تا شاید بتوانند کاری انجام دهند. پسرم نزدیک به پنج ماه است که بیماری صعب العلاج گرفته است و بعد از اینکه شش بیمارستان عوض کردیم دکترها علت بیماری را کشف نکرده اند و روز به روز حالش بدتر می شود و بدنش لخته سازی خون می کند و و علی رغم مصرف دارو نتیجه بخش نبوده است. خب، آقای کبودوند هم وقتی اینها را می شنوند خیلی نگران می شوند و در این شرایط می خواهند در کنار او و خانواده باشند. شرایط خود من هم خوب نیست و دچار مشکلات روحی شده ام و وجود همسرم در این شرایط در کنار ما می توانند مفید و موثر باشد. دو و سه بار آقای کبودوند را به بیمارستان بالای سر پسرم آوردند و دکترها می گفتند وقتی پسرم پدرش را می بیند حالش بهتر می شود و در روند بهبودی او تاثیرگذار است.الان هم برای وضعیت همسرم بخاطر مشکلات قلبی و پروستات نگران هستم که مطمئنا اعتصاب غذا شرایط جسمانی خود ایشان را هم بخطر می اندازد."
محمد صدیق کبودوند در بخشی از نامه خود نوشته است: "فرزند دلبندم ازپنج ماه پیش به بیماری صعب العلاج مبتلا شده که اخیرا گفته شده بیماری وی علاج ناپذیر است و چندین بیمارستان از ادامه درمان وی قطع امید کرده و همسر و خانواده ام نیز دیگر ناامید شده و کاری ازدستشان برنمی آید و این در حالی است که طی این مدت چندین بار تقاضای مرخصی طبق قانون سازمان زندانها برای کمک به یافتن راهی برای نجات فرزندم ارایه دادم که با مخالفت دادستانی و دستگاه امنیتی مواجه شده است. بنابر این دست به اعتصاب غذای نامحدود زده ام بلکه این خواسته انسانی من مورد توجه قرار گیرد و پیش از اقدام ناگوار برای فرزند دلبندم بتوانم راهی برای معالجه و نجات جان فرزندم بیابم..."
خانم کبودوند در پاسخ به این سوال که علت عدم موافقت با مرخصی ایشان علی رغم این مشکلات چیست می گوید: "آخرین پاسخی که به من دادند این بود که آقای کبودوند خبر ساز هستند و از این جور حرفها...که خود من واقعا این دلیل برایم قابل فهم نیست. حضور یک پدر در کنار فرزند بیمار و وضعیت آشفته دیگر اعضای خانواده، چه خبرسازی دارد؟!"
محمدصدیق کبودوند، فعال حقوق بشر، روزنامهنگار و رییس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، از دهم تیر ماه سال ۱۳۸۶ بازداشت شده و در دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل و اداره سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به ده سال حبس و از بابت تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق ارتباط و مراوده با سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و ارتباط و مکاتبه با شخص کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد و گفتگو با رسانههای عمومی به یکسال حبس و جمعاً به یازده سال حبس محکوم شده است که در شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ده سال حبس از بابت تاسیس سازمان، مورد تایید قرار گرفته و قطعی شده است.
مژگان مدرس علوم
جرس: هفته گذشته فریبرز دانا اقتصاددان در
آستانه هفتاد سالگی علی رغم شرایط جسمانی نامناسب برای اجرای حکم خود به
زندان اوین برده شد.
آزاده
فرقانی، همسر فریبرز رئیس دانا در این زمینه به "جرس" می گوید: " حکم یکسال
حبس تعزیری همسرم درآذر ماه سال گذشته بعد از سخنرانی در دانشکده علوم
اجتماعی دانشگاه تهران داشتند به ایشان ابلاغ شد. پس از سخنرانی ایشان
بازجویی ها افزایش پیدا کرد و مستقیما به او گفتند با این کارها خودت را در
سیبل ماموران امنیتی قرار داده اید. بخاطر همین اظهارات هم من الان از نظر
سلامت و امنیت ایشان نگران هستم اگرچه امروز تماسی با من گرفتند و یکسری
وسائل خواستند که فردا برایشان ببرم."
همسر این
اقتصاد دان منتقد با ابراز ناراحتی از نحوه دستگیری همسرش ادامه می دهد: "
آقای رئیس دانا از آذر ماه سال گذشته تاکید داشتند که خودشان شخصا به
دادگاه مراجعه نمی کنند. روز یکشنبه هفته گذشته چند نفر آمدند و گفتند ما
از پلیس امنیت هستیم و شما فردا برای چند سوال و جواب بیایید. فردا صبح که
ما داشتیم می رفتیم یکدفعه دو مامور لباس شخصی با یک ماشین با پلاک شخصی
آمدند و همسرم را سوار کردند، من هم با ماشین دیگری با آنها به زندان اوین
رفتیم. بعد از چهل و پنج دقیقه به موبایل من زنگ زدند که به وثیقه گذار
بگویید وثیقه را آزاد کنند. و تا الان هم وثیقه، وثیقه گذار توقیف است و
آقای رئیس دانا در زندان!"
فریبرز
رئیسدانا در سی آذر ماه سال 89 بازداشت و یک ماه را در بند امنیتی زندان
اوین گذراند. وی سپس در دی ماه همان سال با قرار وثیقه آزاد شد. تا اینکه
در خرداد ماه سال گذشته به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام توهین به
رئیسجمهور و عضویت در کانون نویسندگان ایران به یک سال حبس محکوم شد. حکمی
که در آذرماه همان سال در دادگاه تجدیدنظر تایید شد.
خانم
فرقانی خاطرنشان می کند: "در اتاقی برای ایشان تشکیل جلسه دادند که وکیلشان
در آن حضور نداشت (آقای زرافشان تصادف مشکوکی داشتند که نتوانستند در جلسه
شرکت کنند) و متن حکم هم بسیار جای تامل داشت! عضویت در کانون پرافتخار
نویسندگان ایران و امضاء بیانیه ها و مسائل خنده آور دیگری که اصلا جرم
محسوب نمی شود، از جمله اتهامات ایشان بود. تبلیغ افکار گروهک هایی از جمله
صمد بهرنگی ( که با این ترتیب هر کس ماهی سیاه کوچولو را خوانده باشد
محکوم می شود) یا خطبه گل سرخی و همه کسانی که بهمن ماه هر سال فیلم آنرا
می بینند محکوم هستند و اتهامات دیگری که واقعا خنده آور است."
گفتنی
است، کانون نویسندگان ایران در بیانیهای در دی ماه سال گذشته در واکنش به
حکم فریبرز رئیس دانا آورده است: "در کشوری که بهتازگی نمايندهاش در
کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد ايران آزادترين کشور جهان است،
اقتصاددانی را ظاهراً به اتهام اظهارنظر درباره"طرح تعديل اقتصادی و حذف
يارانهها" بازداشت میکنند."
همسر این
عضو کانون نویسندگان ایران می افزاید: "آقای رئیس دانا از زمان سعید
سلطانپور عضو این کانون بوده اند و همچنان هم هستند و همواره به این قضیه
افتخار می کنند. ایشان بیش از چهل کتاب در زمینه های مختلف اقتصادی، ریاضی،
ادبیات، معضلات اجتماعی و اعتیاد و غیره منتشر کرده اند. در هر حال آنطور
که از برخوردها من متوجه شدم گویا عضویت در کانون نویسندگان یک جرم نانوشته
و تعریف نشده محسوب می شود."
در پی شدت
گرفتن برخورد با فعالان کانون نویسندگان ایران صبح امروز نیز منیژه نجم
عراقی، نویسنده، مترجم و منشی کانون نویسندگان برای اجرای حکم بازداشت شد.
وی پیش از این به یک سال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظام محکوم شده
بود.
همسر این
منتقد اقتصادی تصریح می کند: "مگر می شود از یک متخصص حالا در هر زمینه ای
خواست که حرف نزند؟! اساسا تفاوت انسان با دیگر موجودات زنده تفکر و گفتار
انتقادی اوست. این حق مسلم یک اقتصاددان است که از وضعیت اقتصادی کشورش
انتقاد کند و از طبقه محروم کشور حمایت کند. حتی الان بعضی از آقایانی که
از این طرح هدفمندی یارانه ها حمایت می کردند حرف خود را پس گرفته اند و
متوجه شده اند که چه بلایی دارد بر سر این مملکت و مردم می آید. ببینید
چطور تیشه به ریشه این کشور می زنند و در آینده چه بلاهایی بر سر ما خواهد
آمد؟ در هر صورت این حق آقای رئیس دانا بعنوان یک متخصص بود که نقطه نظرات
خودشان را مطرح کنند."
وی در
ادامه یادآور می شود: "متاسفانه طی هفت و هشت سال گذشته دانشجوها از حضور
ایشان در دانشگاه محروم بوده اند. در طی این مدت اجازه استخدام رسمی در هیچ
جا به او داده نشد اما بخاطر تخصص و دانش خودشان با بخش های خصوصی کار می
کردند. محدودیت ها تا جایی بود که حتی برای مراسم دکتر شهریاری اجازه
ندادند که آقای رئیس دانا در آنجا حضور پیدا کنند. یعنی بعنوان یک اقتصادان
و ریاضی دان در مراسم استاد خود که ریاضی دان بوده نمی تواند شرکت کند! در
هر حال او را از امکانات و حقوق شهروندی محروم کرده بودند."
خانم
فرقانی در پایان با ابراز نگرانی از شرایط جسمانی همسرش می گوید: "همسرم
سال گذشته سه بار جراحی چشم انجام دادند و از بیماری های متعددی رنج می
برند که باید تحت درمان مداوم باشند و مشکلات جسمانی ایشان و شرایط زندان
من را نگران می کند..."
بنویسید حال و روز مردم خوب نیست، بنویسید زندگیشان سخت میگذرد
بنویسید حال و روز مردم خوب نیست. بنویسید زندگی شان بسیار سخت می گذرد… بنویسید گرانی …. اینها بخشی از صحبت های مردم است که درد و رنج های خود را با خبرنگار کلمه در میان گذاشته اند. آن هم در روزهایی که دولت احمدی نژاد ادعا می کند در حال مهار قیمت ها و کنترل گرانی است و روزنامه دولتی ایران تیتر می زند: تب گرانی فرو نشست!
سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد و به موازات آن اجرای طرح هدفمندی یارانه ها که حالا مدت هاست موجب نارضایتی و نگرانی مردم شده، هم حجم نقدینگی را به شدت افزایش داده و هم آتش تورم را گداخته تر کرده است. از آن مقطع تاکنون مردم رنجور و گرفتار تر شده اند از فرط گرانی ها و سختی هایی که دولتمردان بر انها تحمیل کرده اند. نگاهی به آمار و ارقام بانک مرکزی- که البته کارشناسان در مورد صحت آن با قیمت های واقعی تردید دارند – خود گواهی بر شیب صعودی قیمت کالاهای اصلی است که هر روز سهم مردم از آن در سبد خانوارها کم و کمتر می شود.
جدیدترین گزارش بانک مرکزی از گرانیها از افزایش قیمت مواد کالاهای مختلف خبر داده است. با این حال دولت مدعی آن است که با طرح هدفمندی یارانه ها رفاه و عدالت را برای آنها به ارمغان آورده است. مردم اما می گویند روزگارشان خوب نیست و با سیاست های اقتصادی کوله باری از فقر و گرسنگی نصیب شان شده است.
به هر روی کافی است دولتمردان کمی در اطراف خود دقیق تر شوند تا بفهمند روزگار مردم خوب نیست؛ تا بدانند که صدای امثال آن پیرمردی که در سفر استانی احمدی نژاد گرسنگی مردم را فریاد زد، در همین شهر هم بسیار پیچیده است.
همه را بیچاره کرده اند
کنار خیابان ولیعصر بساط دستفروشی دارد که با خریدی با او هم صحبت می شوم. ابتدا بلند بلند شروع به اظهار نظر کرده و لب به انتقاد از گرانی ها و یارانه ها می گشاید که “مگر غیر از بدبختی حاصل دیگری برایمان داشته است. اوضاع و احوال مردم بد بود و با یارانه ها بدتر کردند. یک بار یارانه ها را بهانه می کنند و بار دیگر ارز و سکه و … ” صدایش به قدری بلند است که توجه برخی عابرین را هم به خود جلب می کند. ادامه می دهد: زندگی ها را سخت کرده اند. کرایه خانه ، آب ، برق ، گاز. کاش اصلا یارانه ای نمی دادند.
سپس یکی از عابرین را که ایستاده و به صحبت او گوش می دهد مورد خطاب قرار می دهد که: آقا شما با یارانه ثروتمند شدی؟ چند برابر به جای آن پس می گیرند. حالا دیگر صدایش را به آرام ترین حد ممکن رسانده و سرش را جلوتر می آورد و می گوید: الان که با شما صحبت می کنم، توی یخچالم گوشت ندارم ، مرغ نمی توانم بخرم. در خانه من ممکن است ۲ تا ۳ کیلو برنج باشد. تحت فشاریم. همسرم یک ماه پیش گفته مرغ بخرم هنوز نتوانستیم. یخچالی که برای ۳۰ سال پیش در خانه ام هست مدتهاست رنگ میوه را ندیده است.
نگاهش که می کنم چهره اش کاملا سرخ شده است. می پرسد : چه کنم ؟ دزدی کنم ؟ بلد نیستم. فقط ما نیستیم همه را بیچاره کرده اند. بنویسید که اوضاع و احوال مردم خوب نیست. همین دستفروش تاکید می کند که سرنوشت ایران در آینده مثل سوریه و مصر خواهد شد.
گزارش بانک مرکزی هم چنین از بالا رفتن ۴۲.۴ درصدی قیمت گوشت قرمز و ۴۹.۸ درصدی گوشت مرغ در هفته منتهی به ۲۹ اردیبهشت ماه سال جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته پرده برداشته و اشاره کرده که قیمت قند و شکر نیز در همین مدت با افزایش ۲۰.۷ درصدی، نرخ روغن نباتی با افزایش ۲۵.۸ درصدی و چای خارجی با افزایش ۴۰.۴ درصد همراه بوده است.
دولت محمود احمدینژاد که سرانجام موج گرانی کالاهای مصرفی را پذیرفته، با رد ناکارآمدی خود، مشکلات را به توطئههای کسانی که از اجرای “سیاستهای عدالتمحور” ضربه خوردهاند نسبت میدهد. چندی پیش عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت “برخی ده تا سی درصد از مایحتاج مردم را به عمد و خبیثانه گران کردند و باید گفت که برخی به دنبال ایجاد گرانی هستند”.
با این حال احمد کریمی اصفهانی، دبیر جامعه انجمن های اصناف بازار، دولت را “تنها مقصر گرانی” معرفی کرده و گفته است که این میزان گرانی در هیچ دولتی دیده نشده و سابقه نداشته که “در خلال یک سال قیمت کالاهای اساسی و مصرفی نزدیک به ۵۰درصد افزایش یابد” و هشدار داده است که دولت “اگر بخواهد همچنان با ابزار تعزیراتی با گرانیها برخورد کند، منجر به تشدید گرانی در بازار خواهد شد.”
همه چیز در حال تخریب است
میانسال است و بازنشسته تامین اجتماعی؛ معتقد است: اگر ذره ای رفاه مردم برای حکومت ارزش داشت ، با اوضاعی که در فاز اول این طرح برای مردم درست کردند و می بینند که مردم با سختی زندگی می کنند می بینند که قیمت ها را به کجا رساندند ، کل طرح یارانه ها را لغو می کردند. در هیچ زمینه ای بهبود و رفاه حاصل نشده است. بسیاری از مردم دیگر گوشت و مرغ و میوه نمی خورند همه نرخ ها چند برابر شده اما حقوق ها چی؟ این یعنی در منگنه قرار دادن مردم. شما در خانواده ها ببینید حتی گوجه و خیار برای پذیرایی میهمان هم دیگر نمی توانند بخرند. یک گونی گوجه فرنگی ۳۰ سال پیش ۵ تا تک تومانی بود. الان به کجا رسیده؟ چرا برای کشوری که ۴ فصل را دارد میوه باید این قدر گران باشد؟ مردم گله و اعتراض هم که کنند درب و داغونشان می کنند.
گرانی ها اما تنها به گلایه مردم که گوش شنوایی برای آنها نیست محدود نمی شود. علاوه بر جامعه مدرسین برخی از مراجع هم چندی پیش برای چند روز زبان به گلایه در مورد افزایش قیمت ها گشودند و خواستار ارایه آمارهای واقعی از سوی دولت شدند. از جمله آیتالله ناصر مکارم شیرازی که در این زمینه گفت: “تورم ۲۱ درصدی که میگویند، با واقعیتها یکسان نیست و شاهد قیمتهایی هستیم که جهشی بالا میروند”.
شهروندی را در مورد قیمت های موجود بازار مورد سوال قرار می دهم که می شنوم : من چه کاره ام ؟ این سوال شما چه فایده ای دارد ؟ حرف من چه تاثیری دارد ؟ مگر دولت از حال ما خبر دارد. مگر می دانند طی این دوسال قانون یارانه ها چه بلایی بر سرمان آورده است؟ مگر به بد بختی های مردم رسیدگی می کنند ؟ هر قدر هم منتشر کنید وقتی به حرف ما توجهی نمی شود پس بهتر است نظری ندهیم.
پرسش شونده دیگری هم نظرش این است که وضع معیشت و اقتصاد کشور را از افزایش تعداد دست فروشان و معتادان و کودکان کار که جلوی ماشین ها را می گیرند. می توان فهمید. او با این اعتقاد که گرانی های سالهای اخیر فقر و فساد را گسترش داده می گوید : طرح هدفمندی یارانه ها و گرانی های ناشی از آن فقر را گسترش داده که نتیجه آن فروپاشی خانوارها و بعد هم جامعه است.
خطاب به مسوولان می گوید: شما که هر چند وقت یک بار می گویید اینجا میدان نفت پیدا کردیم آنجا میدان گاز کشف کردیم ، اگر نفت و گاز داریم که حق مردم است . چرا این قیمت ها را به مردم تحمیل می کنید ؟
روی صندلی نشسته و در حال مطالعه روزنامه است؛ توضیح می دهد: هدفمندی یارانه ها افراد و دولتمردان قوی می خواهد. اینها جز دردسر چیز دیگری در این سالها نداشته اند. این آقایان به اسم هدفمندی چه نابسامانی ها که ایجاد نکردند. او اشاره می کند : برای طرح هدفمندی ابتدا باید بنگاه های تولیدی را تقویت می کردند که الان همه در حال تخریب اند . پولی هم که به مردم دادند هیچ فقیری را سیر نکرد. یه مقدار پول به مردم دادند و برق و گاز را چند برابر کردند.
ما زیر خط فقر زندگی می کنیم
چند موتور سوار کنار خیابان ایستاده و به هر عابری اعم از زن یا مرد که می گذرد بلند می گویند : موتور..موتور..خانم موتور؛ آقا موتور…” حدود ۴۰ سال سن دارد . به موتورش تکیه داده و در جستجوی مسافر است . از او می پرسم که اتحادیه و جای مشخصی دارید؟ می گوید : نه اما اگر بسته ای هم برای ارسال داشته باشید انجام می دهیم. می گوید : کارمان این است که صبح تا شب دنبال مسافر باشیم. مجبوریم که سراغ این کار آمده ایم. می گوید قبلا کارگری می کرده که کار برایش یک روز بوده و چند روز نبوده است.
او هم مثل دیگر شهروندان گله مند از گرانی ها است و شروع می کند قیمت کالاهای مختلف را یک به یک گفتن و پس از آن ادامه می دهد: مسوولان فکر مردم نیستند و فقط نشستند قیمت ها را جابه جا می کنند. یارانه کجای این گرانی ها را می گیرد؟ خودش می گوید: ما زیر خط فقر زندگی می کنیم. کجا راضی هستیم. اجاره خانه، پول آب و برق و گاز و هزار بدبختی دیگر هم هست. ادامه می دهد بعضی ها را می بینم که صندوق عقب ماشین خود را پر از میوه و گوشت و .. می کنند از خود سوال می کنم واقعا از کجا پول می آورند؟
آیا از گرانی ها خجالت نمی کشید؟
شهروندی هم با گلایه از گرانی ها به ناتوانی دولت در کنترل بازار اشاره کرده و می گوید: آیا قادرند به همین میزان افزایش ، حقوق ها را هم بیشتر کنند ؟ شما که در تمام رتبه بندی ها خود را با اروپا و .. مقایسه می کنید درآمد مردم را هم باید با این کشورها مقایسه کنید. آیا حقوق یک مهندس ایرانی با مهندس اروپایی یکی است؟
او که خود را استاد دانشگاه معرفی می کند و تاکید دارد اگر خبرنگار صداو سیما بودید به دلیل مخالفت با این ارگان و پرسنل آن گفت و گو نمی کردم ، توضیح می دهد : پشت هیچ یک از اقدامات دولت کار کارشناسی صورت نگرفته است. دلیل آن هم این است که آنها نه تنها الفبای سیاسی را نمی دانند بلکه با علم اقتصاد هم غریبه اند. به خاطر همین وضع اقتصادی و معیشت مردم به این فضاحت رسیده است.
این شهروند در ادامه می گوید : به خصوص علم اقتصاد که از دیگر علوم مهم تر است و فرقش این است که در دیگر رشته ها مثلا مهندسی آزمایش می کنند و به نتیجه می رسند اما برای آزمایش در علم اقتصاد باید آن را در حکومت آزمایش کنید و وقتی هم تخصصی نداشته باشید حاصلش همین اقتصاد ایران می شود. الان قدرت خرید همه کاهش یافته است. وضع مردم بد است.
پیرمرد میانسالی هم که خود را بازنشسته ارتش معرفی می کند ، گله دارد که در تامین مخارج زندگی اش مانده است. می گوید : حقوقم با این گرانی ها به جایی نمی رسد. کرایه خانه ها هم که برای خود مشکل دیگری است. قسط بانکی هم دارم و غیر از آن باید خانواده ام را هم سیر کنم . اما با کدام پول ؟ با روغن و برنج و گوشت و میوه ای که قیمتش سر از آسمان در آورده است؟
خانمی که می گوید برای خرید به تره بار رفته و به خاطر قیمت های سرسام آور دست خالی برگشته و از زیر چادرش نایلونی را نشان می دهد که تنها سه عدد کدو داخل آن است ، می گوید: واقعا خجالت نمی کشند از این قیمت ها؟ یک باره بگویند بمیریم …
نگرانی تاکسی داران از کاهش سهمیه ها
شتاب قیمت ها در حالی است که از یک سو برخی شهروندان نگران خیز مجدد قیمت ها از تیرماه با احتمال اعمال تحریم های جدید هستند و از دیگر سو برخی اخبار احتمال گرانی بنزین و کاهش سهمیه های بنزین تاکسی ها را زمزمه می کنند.
در تاکسی از راننده در مورد کاهش سهمیه بنزین سوال می کنم که می گوید : کم شود یا زیاد گران یا ارزان شود. به جهنم! می پرسم پس معلوم است که راضی هستید. می گوید نه کسی راضی نیست اما اعصابم را هم خرد نمی کنم. باز هم می گویم : به جهنم . مسافر جوان داخل تاکسی می گوید : وضع شما راننده ها خوب است. ما کارمندها هستیم که بیچاره می شویم . چون شما و آن مغازه دار و بقال و قصاب هم به راحتی قیمت ها را بالا می برید.
راننده می گوید: نه آقا خیال آن آدمی راحت است که در شاندیز غذا می خورد نه من که در گرما و سرما باید با بدبختی و مسافرکشی پول دربیاورم. کارمند مسافر اما معتقد است این هم صنفان او هستند که باید تاوان گرانی ها را بدهند بدون آنکه با افزایش حقوقی مواجه شوند. با این جمله خطاب به راننده می گوید : هر چقدر گرانی ها بیشتر شود، حتی مسافرکشی هم نکنی می نشینی داخل خانه ات و بنزین ات را می فروشی و پولش را به جیب می زنی. کاری که خیلی از شماها دارید می کنید. می گوید چه بنزینی ؟ برای همین ماشین می دانی چه قدر پول بیمه می دهم؟
آن یکی معتقد است : مرغ ۱۴۰۰ تومانی چقدر شده است ؟ تورم برای همه هست فقط برای من راننده تاکسی نیست ؟
در این مورد از یکی دیگر از رانندگان تاکسی صحبت می کنم که می گوید: مگر راننده تاکسی زندگی ندارد؟ سهمیه ها و قیمت ها که جابجا شود یعنی هزینه های ما بالا می رود ما هم مجبوریم قیمت ها را بالا ببریم.
دیگری هم که نگران بحث های متناقض مطرح شده از سوی دولت و مجلس برای موضوع بنزین که حالا به نظر می رسد با کاهش سهمیه مواجه شده است، می گوید : مرحله اول گرانی کرایه ها مربوط به تورم سالانه بود که همه ساله زیاد می شود. بنزین را گران کنند یا سهمیه را کاهش دهند ما هم قیمت ها را مجدد افزایش می دهیم.
تاکسی ها اگر چه هنوز برچسب افزایش نرخ کرایه ها را دریافت نکرده و بر روی خودروها نزده اند ؛ اما از مدت ها قبل اقدام به افزایش نرخ کرده اند. یکی از آنها می گوید : بر فرض خودشان برچسب ها را می خواهند دیرتر بدهند تا ما یک دفعه با گران شدن نرخ بنزین و یا جابه جا کردن میزان آن یک نوبت کرایه ها را گران کنیم . اما اشتباه می کنند و ما کار خودمان را انجام می دهیم.
راننده دیگری نظرش این است: اینطور که پیش می روند می خواهند بنزین را هزار تومان کنند بعد یکدفعه برچسب جدید بدهند. مگر ما زندگی نداریم . تو این گرما با بدبختی کار می کنیم. والله قسط داره این ماشین هنوز.
آن یکی هم عاجزانه خواهش می کند که نه یارانه ای می خواهیم نه افزایش سهمیه و نرخ بنزین. همه اینها جز دردسر برای ما حاصل دیگری ندارد.
با تداوم انتقادها به گرانی های سرسام آور و رشد صعودی قیمت ها در نتیجه عملکرد دولت، زمزمه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها از نیمه دوم سال جاری هم شنیده می شود . قابل ذکر است که علت توقف فاز دوم این طرح در شرایط موجود تنها مشکلات مصوبه مجلس در قانون بودجه ۱۳۹۱ خوانده شده است نه پیش بینی فشار مضاعف گرانی های مجدد بر مردم.
بنابر قانون حذف یارانه ها، دولت باید این طرح را در طول پنج سال اجرا کند اما کارشناسان می گویند که دولت سعی دارد در دو یا سه مرحله این کار را انجام دهد. تغییری که تنها قربانی آن، مردم هستند.
گزارش میدانی کلمه از واکنش مردم به دور جدید گرانیها؛ مسئولان خجالت نمیکشند؟!
کلمه – زهره نقیبی:بنویسید حال و روز مردم خوب نیست. بنویسید زندگی شان بسیار سخت می گذرد… بنویسید گرانی …. اینها بخشی از صحبت های مردم است که درد و رنج های خود را با خبرنگار کلمه در میان گذاشته اند. آن هم در روزهایی که دولت احمدی نژاد ادعا می کند در حال مهار قیمت ها و کنترل گرانی است و روزنامه دولتی ایران تیتر می زند: تب گرانی فرو نشست!
سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد و به موازات آن اجرای طرح هدفمندی یارانه ها که حالا مدت هاست موجب نارضایتی و نگرانی مردم شده، هم حجم نقدینگی را به شدت افزایش داده و هم آتش تورم را گداخته تر کرده است. از آن مقطع تاکنون مردم رنجور و گرفتار تر شده اند از فرط گرانی ها و سختی هایی که دولتمردان بر انها تحمیل کرده اند. نگاهی به آمار و ارقام بانک مرکزی- که البته کارشناسان در مورد صحت آن با قیمت های واقعی تردید دارند – خود گواهی بر شیب صعودی قیمت کالاهای اصلی است که هر روز سهم مردم از آن در سبد خانوارها کم و کمتر می شود.
جدیدترین گزارش بانک مرکزی از گرانیها از افزایش قیمت مواد کالاهای مختلف خبر داده است. با این حال دولت مدعی آن است که با طرح هدفمندی یارانه ها رفاه و عدالت را برای آنها به ارمغان آورده است. مردم اما می گویند روزگارشان خوب نیست و با سیاست های اقتصادی کوله باری از فقر و گرسنگی نصیب شان شده است.
به هر روی کافی است دولتمردان کمی در اطراف خود دقیق تر شوند تا بفهمند روزگار مردم خوب نیست؛ تا بدانند که صدای امثال آن پیرمردی که در سفر استانی احمدی نژاد گرسنگی مردم را فریاد زد، در همین شهر هم بسیار پیچیده است.
همه را بیچاره کرده اند
کنار خیابان ولیعصر بساط دستفروشی دارد که با خریدی با او هم صحبت می شوم. ابتدا بلند بلند شروع به اظهار نظر کرده و لب به انتقاد از گرانی ها و یارانه ها می گشاید که “مگر غیر از بدبختی حاصل دیگری برایمان داشته است. اوضاع و احوال مردم بد بود و با یارانه ها بدتر کردند. یک بار یارانه ها را بهانه می کنند و بار دیگر ارز و سکه و … ” صدایش به قدری بلند است که توجه برخی عابرین را هم به خود جلب می کند. ادامه می دهد: زندگی ها را سخت کرده اند. کرایه خانه ، آب ، برق ، گاز. کاش اصلا یارانه ای نمی دادند.
سپس یکی از عابرین را که ایستاده و به صحبت او گوش می دهد مورد خطاب قرار می دهد که: آقا شما با یارانه ثروتمند شدی؟ چند برابر به جای آن پس می گیرند. حالا دیگر صدایش را به آرام ترین حد ممکن رسانده و سرش را جلوتر می آورد و می گوید: الان که با شما صحبت می کنم، توی یخچالم گوشت ندارم ، مرغ نمی توانم بخرم. در خانه من ممکن است ۲ تا ۳ کیلو برنج باشد. تحت فشاریم. همسرم یک ماه پیش گفته مرغ بخرم هنوز نتوانستیم. یخچالی که برای ۳۰ سال پیش در خانه ام هست مدتهاست رنگ میوه را ندیده است.
نگاهش که می کنم چهره اش کاملا سرخ شده است. می پرسد : چه کنم ؟ دزدی کنم ؟ بلد نیستم. فقط ما نیستیم همه را بیچاره کرده اند. بنویسید که اوضاع و احوال مردم خوب نیست. همین دستفروش تاکید می کند که سرنوشت ایران در آینده مثل سوریه و مصر خواهد شد.
گزارش بانک مرکزی هم چنین از بالا رفتن ۴۲.۴ درصدی قیمت گوشت قرمز و ۴۹.۸ درصدی گوشت مرغ در هفته منتهی به ۲۹ اردیبهشت ماه سال جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته پرده برداشته و اشاره کرده که قیمت قند و شکر نیز در همین مدت با افزایش ۲۰.۷ درصدی، نرخ روغن نباتی با افزایش ۲۵.۸ درصدی و چای خارجی با افزایش ۴۰.۴ درصد همراه بوده است.
دولت محمود احمدینژاد که سرانجام موج گرانی کالاهای مصرفی را پذیرفته، با رد ناکارآمدی خود، مشکلات را به توطئههای کسانی که از اجرای “سیاستهای عدالتمحور” ضربه خوردهاند نسبت میدهد. چندی پیش عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت “برخی ده تا سی درصد از مایحتاج مردم را به عمد و خبیثانه گران کردند و باید گفت که برخی به دنبال ایجاد گرانی هستند”.
با این حال احمد کریمی اصفهانی، دبیر جامعه انجمن های اصناف بازار، دولت را “تنها مقصر گرانی” معرفی کرده و گفته است که این میزان گرانی در هیچ دولتی دیده نشده و سابقه نداشته که “در خلال یک سال قیمت کالاهای اساسی و مصرفی نزدیک به ۵۰درصد افزایش یابد” و هشدار داده است که دولت “اگر بخواهد همچنان با ابزار تعزیراتی با گرانیها برخورد کند، منجر به تشدید گرانی در بازار خواهد شد.”
همه چیز در حال تخریب است
میانسال است و بازنشسته تامین اجتماعی؛ معتقد است: اگر ذره ای رفاه مردم برای حکومت ارزش داشت ، با اوضاعی که در فاز اول این طرح برای مردم درست کردند و می بینند که مردم با سختی زندگی می کنند می بینند که قیمت ها را به کجا رساندند ، کل طرح یارانه ها را لغو می کردند. در هیچ زمینه ای بهبود و رفاه حاصل نشده است. بسیاری از مردم دیگر گوشت و مرغ و میوه نمی خورند همه نرخ ها چند برابر شده اما حقوق ها چی؟ این یعنی در منگنه قرار دادن مردم. شما در خانواده ها ببینید حتی گوجه و خیار برای پذیرایی میهمان هم دیگر نمی توانند بخرند. یک گونی گوجه فرنگی ۳۰ سال پیش ۵ تا تک تومانی بود. الان به کجا رسیده؟ چرا برای کشوری که ۴ فصل را دارد میوه باید این قدر گران باشد؟ مردم گله و اعتراض هم که کنند درب و داغونشان می کنند.
گرانی ها اما تنها به گلایه مردم که گوش شنوایی برای آنها نیست محدود نمی شود. علاوه بر جامعه مدرسین برخی از مراجع هم چندی پیش برای چند روز زبان به گلایه در مورد افزایش قیمت ها گشودند و خواستار ارایه آمارهای واقعی از سوی دولت شدند. از جمله آیتالله ناصر مکارم شیرازی که در این زمینه گفت: “تورم ۲۱ درصدی که میگویند، با واقعیتها یکسان نیست و شاهد قیمتهایی هستیم که جهشی بالا میروند”.
شهروندی را در مورد قیمت های موجود بازار مورد سوال قرار می دهم که می شنوم : من چه کاره ام ؟ این سوال شما چه فایده ای دارد ؟ حرف من چه تاثیری دارد ؟ مگر دولت از حال ما خبر دارد. مگر می دانند طی این دوسال قانون یارانه ها چه بلایی بر سرمان آورده است؟ مگر به بد بختی های مردم رسیدگی می کنند ؟ هر قدر هم منتشر کنید وقتی به حرف ما توجهی نمی شود پس بهتر است نظری ندهیم.
پرسش شونده دیگری هم نظرش این است که وضع معیشت و اقتصاد کشور را از افزایش تعداد دست فروشان و معتادان و کودکان کار که جلوی ماشین ها را می گیرند. می توان فهمید. او با این اعتقاد که گرانی های سالهای اخیر فقر و فساد را گسترش داده می گوید : طرح هدفمندی یارانه ها و گرانی های ناشی از آن فقر را گسترش داده که نتیجه آن فروپاشی خانوارها و بعد هم جامعه است.
خطاب به مسوولان می گوید: شما که هر چند وقت یک بار می گویید اینجا میدان نفت پیدا کردیم آنجا میدان گاز کشف کردیم ، اگر نفت و گاز داریم که حق مردم است . چرا این قیمت ها را به مردم تحمیل می کنید ؟
روی صندلی نشسته و در حال مطالعه روزنامه است؛ توضیح می دهد: هدفمندی یارانه ها افراد و دولتمردان قوی می خواهد. اینها جز دردسر چیز دیگری در این سالها نداشته اند. این آقایان به اسم هدفمندی چه نابسامانی ها که ایجاد نکردند. او اشاره می کند : برای طرح هدفمندی ابتدا باید بنگاه های تولیدی را تقویت می کردند که الان همه در حال تخریب اند . پولی هم که به مردم دادند هیچ فقیری را سیر نکرد. یه مقدار پول به مردم دادند و برق و گاز را چند برابر کردند.
ما زیر خط فقر زندگی می کنیم
چند موتور سوار کنار خیابان ایستاده و به هر عابری اعم از زن یا مرد که می گذرد بلند می گویند : موتور..موتور..خانم موتور؛ آقا موتور…” حدود ۴۰ سال سن دارد . به موتورش تکیه داده و در جستجوی مسافر است . از او می پرسم که اتحادیه و جای مشخصی دارید؟ می گوید : نه اما اگر بسته ای هم برای ارسال داشته باشید انجام می دهیم. می گوید : کارمان این است که صبح تا شب دنبال مسافر باشیم. مجبوریم که سراغ این کار آمده ایم. می گوید قبلا کارگری می کرده که کار برایش یک روز بوده و چند روز نبوده است.
او هم مثل دیگر شهروندان گله مند از گرانی ها است و شروع می کند قیمت کالاهای مختلف را یک به یک گفتن و پس از آن ادامه می دهد: مسوولان فکر مردم نیستند و فقط نشستند قیمت ها را جابه جا می کنند. یارانه کجای این گرانی ها را می گیرد؟ خودش می گوید: ما زیر خط فقر زندگی می کنیم. کجا راضی هستیم. اجاره خانه، پول آب و برق و گاز و هزار بدبختی دیگر هم هست. ادامه می دهد بعضی ها را می بینم که صندوق عقب ماشین خود را پر از میوه و گوشت و .. می کنند از خود سوال می کنم واقعا از کجا پول می آورند؟
آیا از گرانی ها خجالت نمی کشید؟
شهروندی هم با گلایه از گرانی ها به ناتوانی دولت در کنترل بازار اشاره کرده و می گوید: آیا قادرند به همین میزان افزایش ، حقوق ها را هم بیشتر کنند ؟ شما که در تمام رتبه بندی ها خود را با اروپا و .. مقایسه می کنید درآمد مردم را هم باید با این کشورها مقایسه کنید. آیا حقوق یک مهندس ایرانی با مهندس اروپایی یکی است؟
او که خود را استاد دانشگاه معرفی می کند و تاکید دارد اگر خبرنگار صداو سیما بودید به دلیل مخالفت با این ارگان و پرسنل آن گفت و گو نمی کردم ، توضیح می دهد : پشت هیچ یک از اقدامات دولت کار کارشناسی صورت نگرفته است. دلیل آن هم این است که آنها نه تنها الفبای سیاسی را نمی دانند بلکه با علم اقتصاد هم غریبه اند. به خاطر همین وضع اقتصادی و معیشت مردم به این فضاحت رسیده است.
این شهروند در ادامه می گوید : به خصوص علم اقتصاد که از دیگر علوم مهم تر است و فرقش این است که در دیگر رشته ها مثلا مهندسی آزمایش می کنند و به نتیجه می رسند اما برای آزمایش در علم اقتصاد باید آن را در حکومت آزمایش کنید و وقتی هم تخصصی نداشته باشید حاصلش همین اقتصاد ایران می شود. الان قدرت خرید همه کاهش یافته است. وضع مردم بد است.
پیرمرد میانسالی هم که خود را بازنشسته ارتش معرفی می کند ، گله دارد که در تامین مخارج زندگی اش مانده است. می گوید : حقوقم با این گرانی ها به جایی نمی رسد. کرایه خانه ها هم که برای خود مشکل دیگری است. قسط بانکی هم دارم و غیر از آن باید خانواده ام را هم سیر کنم . اما با کدام پول ؟ با روغن و برنج و گوشت و میوه ای که قیمتش سر از آسمان در آورده است؟
خانمی که می گوید برای خرید به تره بار رفته و به خاطر قیمت های سرسام آور دست خالی برگشته و از زیر چادرش نایلونی را نشان می دهد که تنها سه عدد کدو داخل آن است ، می گوید: واقعا خجالت نمی کشند از این قیمت ها؟ یک باره بگویند بمیریم …
نگرانی تاکسی داران از کاهش سهمیه ها
شتاب قیمت ها در حالی است که از یک سو برخی شهروندان نگران خیز مجدد قیمت ها از تیرماه با احتمال اعمال تحریم های جدید هستند و از دیگر سو برخی اخبار احتمال گرانی بنزین و کاهش سهمیه های بنزین تاکسی ها را زمزمه می کنند.
در تاکسی از راننده در مورد کاهش سهمیه بنزین سوال می کنم که می گوید : کم شود یا زیاد گران یا ارزان شود. به جهنم! می پرسم پس معلوم است که راضی هستید. می گوید نه کسی راضی نیست اما اعصابم را هم خرد نمی کنم. باز هم می گویم : به جهنم . مسافر جوان داخل تاکسی می گوید : وضع شما راننده ها خوب است. ما کارمندها هستیم که بیچاره می شویم . چون شما و آن مغازه دار و بقال و قصاب هم به راحتی قیمت ها را بالا می برید.
راننده می گوید: نه آقا خیال آن آدمی راحت است که در شاندیز غذا می خورد نه من که در گرما و سرما باید با بدبختی و مسافرکشی پول دربیاورم. کارمند مسافر اما معتقد است این هم صنفان او هستند که باید تاوان گرانی ها را بدهند بدون آنکه با افزایش حقوقی مواجه شوند. با این جمله خطاب به راننده می گوید : هر چقدر گرانی ها بیشتر شود، حتی مسافرکشی هم نکنی می نشینی داخل خانه ات و بنزین ات را می فروشی و پولش را به جیب می زنی. کاری که خیلی از شماها دارید می کنید. می گوید چه بنزینی ؟ برای همین ماشین می دانی چه قدر پول بیمه می دهم؟
آن یکی معتقد است : مرغ ۱۴۰۰ تومانی چقدر شده است ؟ تورم برای همه هست فقط برای من راننده تاکسی نیست ؟
در این مورد از یکی دیگر از رانندگان تاکسی صحبت می کنم که می گوید: مگر راننده تاکسی زندگی ندارد؟ سهمیه ها و قیمت ها که جابجا شود یعنی هزینه های ما بالا می رود ما هم مجبوریم قیمت ها را بالا ببریم.
دیگری هم که نگران بحث های متناقض مطرح شده از سوی دولت و مجلس برای موضوع بنزین که حالا به نظر می رسد با کاهش سهمیه مواجه شده است، می گوید : مرحله اول گرانی کرایه ها مربوط به تورم سالانه بود که همه ساله زیاد می شود. بنزین را گران کنند یا سهمیه را کاهش دهند ما هم قیمت ها را مجدد افزایش می دهیم.
تاکسی ها اگر چه هنوز برچسب افزایش نرخ کرایه ها را دریافت نکرده و بر روی خودروها نزده اند ؛ اما از مدت ها قبل اقدام به افزایش نرخ کرده اند. یکی از آنها می گوید : بر فرض خودشان برچسب ها را می خواهند دیرتر بدهند تا ما یک دفعه با گران شدن نرخ بنزین و یا جابه جا کردن میزان آن یک نوبت کرایه ها را گران کنیم . اما اشتباه می کنند و ما کار خودمان را انجام می دهیم.
راننده دیگری نظرش این است: اینطور که پیش می روند می خواهند بنزین را هزار تومان کنند بعد یکدفعه برچسب جدید بدهند. مگر ما زندگی نداریم . تو این گرما با بدبختی کار می کنیم. والله قسط داره این ماشین هنوز.
آن یکی هم عاجزانه خواهش می کند که نه یارانه ای می خواهیم نه افزایش سهمیه و نرخ بنزین. همه اینها جز دردسر برای ما حاصل دیگری ندارد.
با تداوم انتقادها به گرانی های سرسام آور و رشد صعودی قیمت ها در نتیجه عملکرد دولت، زمزمه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها از نیمه دوم سال جاری هم شنیده می شود . قابل ذکر است که علت توقف فاز دوم این طرح در شرایط موجود تنها مشکلات مصوبه مجلس در قانون بودجه ۱۳۹۱ خوانده شده است نه پیش بینی فشار مضاعف گرانی های مجدد بر مردم.
بنابر قانون حذف یارانه ها، دولت باید این طرح را در طول پنج سال اجرا کند اما کارشناسان می گویند که دولت سعی دارد در دو یا سه مرحله این کار را انجام دهد. تغییری که تنها قربانی آن، مردم هستند.
نسرین ستوده، مسعود پدرام، بهمن احمدی اموئی، عبدالله مومنی، مجید توکلی، محمدحسین نعیمی پور و مهدی خدائی
به گزارش کلمه، در این پیام که به محفل جشن تولد این عزیزان تقدیم شده، با اشاره به ماه خرداد و حادثه های تاریخی مهمی که در آن واقع شده است، خرداد ماه سرنوشت خوانده شده و آمده است: افسوس که این ملت بزرگ علیرغم دست آوردهای بزرگش در رسیدن به آرمان های خود احیانا ناکام مانده است ولی هیچگاه دست از طلب نداشته است هرچند هزینه های فراوان پرداخته است.
متن کامل پیام سیدمحمد خاتمی که در اختیار کلمه قرار گرفته در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خرداد، ماه حادثه ها، شادی ها، رنج ها، امیدها، کامروایی ها و ناکامی هاست. بدون تردید، خرداد در خاطره تاریخی ملت شریف و بزرگوار ایران جایگاه ممتاز دارد و بنحوی، ماه سرنوشت به حساب می آید.
خداجوئی، آزادی خواهی، حقیقت طلبی، پیشرفت جوئی این ملت در خرداد تجلی ویژه ای داشته است و افسوس که این ملت بزرگ علیرغم دست آوردهای بزرگش در رسیدن به آرمان های خود احیانا ناکام مانده است ولی هیچگاه دست از طلب نداشته است هرچند هزینه های فراوان پرداخته است.
خرداد، از جمله ماه تولد تعدادی از فرزندان این مرز و بوم و دوستداران عزت و والایی ملک و میهن است. و مبارک باد بر ما و خانواده ها و دوستداران این عزیزان در بند، سالروز تولدشان.
یادشان را گرامی می داریم و امیدوارم لطف خداوند دستگیر شود و هرچه زودتر شاهد آزادی همه کسانی باشیم که در حبس و حصر به سر می برند
سید محمد خاتمی
خرداد ۹۱
* مسعود پدرام از فعالان ملی مذهبی، روز شنبه ۲۱ آبان توسط توسط دائره اجرای احکام دادگاه انقلاب اسلامی تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.
این دانش آموخته ارشد علوم سیاسی و پژوهشگر در دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی حداد در سال ۱۳۸۱ به ۴ سال زندان و ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده بود.
* عبدالله مومنی فعال دانشجویی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان و معلم در زمان انتخابات نهم ریاست جمهوری مسئول ستاد شهروند آزاد (ستاد حامیان مهدی کروبی) را بر عهده داشت و پس از پایان انتخابات مانند اکثر افرادی که در ستادهای انتخاباتی فعال بودند بازداشت و در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. وی در حال حاضر در بند ۳۵۰ اوین است و از بیماری رنج می برد.
* بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار حوزه اقتصاد و فعال حقوق زنان در تاریخ ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۶ به خاطر حضور در تجمعی در میدان هفت تیر تهران برای دفاع از حقوق زنان بازداشت و مدت یک هفته را در زندان اوین سپری کرد. بهمن چند ماه پس از آن و در تاریخ پنجم مهر ماه ۱۳۸۶ بدین خاطر به ۶ ماه زندان تعلیقی به مدت دو سال محکوم شد. بعد از اتفاقات انتخابات ۸۸ او نیز چون دیگر روزنامه نگاران متعهد و مستقل بازداشت و در دادگاه به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد.
* مهدی خدایی از فعالین دانشجویی ستادهای انتخاباتی بود که در دادگاه بدوی به اتهام تبلیغ علیه نظام و امنیت ملی از طریق عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در سال ۸۹ به سه سال زندان محکوم شد که حکم یاد شده در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد. خدایی در سال۸۸ نیز دریک پرونده جداگانه به علت فعالیت دانشجویی که به اتفاقات پس از انتخابات معروف است به ۴ سال زندان محکوم شد. با توجه به تایید هر دو حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران وی هم اکنون در حال گذراندن د وره ۷ سال زندان خود در بند ۳۵۰ زندان اوین می باشد.
* مجید توکلی، در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ در شانزدهم آذر آن سال، روز دانشجو، در دانشگاه امیرکبیر سخنرانی کرد. چند ساعت بیشتر از سخنرانی مجید نگذشته بود که خبر بازداشت او منتشر شد. توکلی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به تحمل ۸ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
مجید توکلی در بند ۳۵۰ اوین به همراه ۱۷ زندانی دیگر دست به اعتصاب غذا میزند که نهایتا پس از آن به زندان رجایی شهر فرستاده میشود. او از جمله زندانیانی هست که از زمان بازداشت تا کنون به مرخصی نیامده است.
* محمدحسین نعیمی پور فرزند نماینده مردم تهران در مجلس ششم و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ۱۱ بهمن ماه ۹۰ برای دومین بار بازداشت شد. او از اعضای اصلی ستاد موج سوم (کمپین حمایت از خاتمی و موسوی) بود. حسین نعیمی پور، پس از انتخابات نیز یک بار بازداشت و به مدت ۵۲ روز در حبس به سر برده بود.
دادگاه وی را به دلیل اقدام علیه امنیت نظام و تشویش اذهان عمومی به ۴ سال زندان محکوم کرد. او هم اکنون در کنار دیگر زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین دوره محکومیت خود را می گذراند.
پیام تبریک سیدمحمد خاتمی به هفت زندانی سیاسی متولد خرداد
سید محمد خاتمی، رییس جمهور پیشین کشورمان در پیام تبریکی به مناسبت زادروز آزادگان در بند، نسرین ستوده، مسعود پدرام، بهمن احمدی اموئی، عبدالله مومنی، مجید توکلی، محمدحسین نعیمی پور و مهدی خدائی، این مناسبت را در ماه پرحادثه خرداد گرامی داشت.به گزارش کلمه، در این پیام که به محفل جشن تولد این عزیزان تقدیم شده، با اشاره به ماه خرداد و حادثه های تاریخی مهمی که در آن واقع شده است، خرداد ماه سرنوشت خوانده شده و آمده است: افسوس که این ملت بزرگ علیرغم دست آوردهای بزرگش در رسیدن به آرمان های خود احیانا ناکام مانده است ولی هیچگاه دست از طلب نداشته است هرچند هزینه های فراوان پرداخته است.
متن کامل پیام سیدمحمد خاتمی که در اختیار کلمه قرار گرفته در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خرداد، ماه حادثه ها، شادی ها، رنج ها، امیدها، کامروایی ها و ناکامی هاست. بدون تردید، خرداد در خاطره تاریخی ملت شریف و بزرگوار ایران جایگاه ممتاز دارد و بنحوی، ماه سرنوشت به حساب می آید.
خداجوئی، آزادی خواهی، حقیقت طلبی، پیشرفت جوئی این ملت در خرداد تجلی ویژه ای داشته است و افسوس که این ملت بزرگ علیرغم دست آوردهای بزرگش در رسیدن به آرمان های خود احیانا ناکام مانده است ولی هیچگاه دست از طلب نداشته است هرچند هزینه های فراوان پرداخته است.
خرداد، از جمله ماه تولد تعدادی از فرزندان این مرز و بوم و دوستداران عزت و والایی ملک و میهن است. و مبارک باد بر ما و خانواده ها و دوستداران این عزیزان در بند، سالروز تولدشان.
یادشان را گرامی می داریم و امیدوارم لطف خداوند دستگیر شود و هرچه زودتر شاهد آزادی همه کسانی باشیم که در حبس و حصر به سر می برند
سید محمد خاتمی
خرداد ۹۱
***
* نسرین ستوده، وکیل دادگستری و
فعال حقوق بشر از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است و در دادگاه به جرم “اقدام
علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق
بشر” به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت
خروج از کشور و به جرم تظاهر به بی حجابی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی
محکوم شده است.* مسعود پدرام از فعالان ملی مذهبی، روز شنبه ۲۱ آبان توسط توسط دائره اجرای احکام دادگاه انقلاب اسلامی تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.
این دانش آموخته ارشد علوم سیاسی و پژوهشگر در دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی حداد در سال ۱۳۸۱ به ۴ سال زندان و ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده بود.
* عبدالله مومنی فعال دانشجویی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان و معلم در زمان انتخابات نهم ریاست جمهوری مسئول ستاد شهروند آزاد (ستاد حامیان مهدی کروبی) را بر عهده داشت و پس از پایان انتخابات مانند اکثر افرادی که در ستادهای انتخاباتی فعال بودند بازداشت و در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. وی در حال حاضر در بند ۳۵۰ اوین است و از بیماری رنج می برد.
* بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار حوزه اقتصاد و فعال حقوق زنان در تاریخ ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۶ به خاطر حضور در تجمعی در میدان هفت تیر تهران برای دفاع از حقوق زنان بازداشت و مدت یک هفته را در زندان اوین سپری کرد. بهمن چند ماه پس از آن و در تاریخ پنجم مهر ماه ۱۳۸۶ بدین خاطر به ۶ ماه زندان تعلیقی به مدت دو سال محکوم شد. بعد از اتفاقات انتخابات ۸۸ او نیز چون دیگر روزنامه نگاران متعهد و مستقل بازداشت و در دادگاه به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد.
* مهدی خدایی از فعالین دانشجویی ستادهای انتخاباتی بود که در دادگاه بدوی به اتهام تبلیغ علیه نظام و امنیت ملی از طریق عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در سال ۸۹ به سه سال زندان محکوم شد که حکم یاد شده در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد. خدایی در سال۸۸ نیز دریک پرونده جداگانه به علت فعالیت دانشجویی که به اتفاقات پس از انتخابات معروف است به ۴ سال زندان محکوم شد. با توجه به تایید هر دو حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران وی هم اکنون در حال گذراندن د وره ۷ سال زندان خود در بند ۳۵۰ زندان اوین می باشد.
* مجید توکلی، در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ در شانزدهم آذر آن سال، روز دانشجو، در دانشگاه امیرکبیر سخنرانی کرد. چند ساعت بیشتر از سخنرانی مجید نگذشته بود که خبر بازداشت او منتشر شد. توکلی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به تحمل ۸ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
مجید توکلی در بند ۳۵۰ اوین به همراه ۱۷ زندانی دیگر دست به اعتصاب غذا میزند که نهایتا پس از آن به زندان رجایی شهر فرستاده میشود. او از جمله زندانیانی هست که از زمان بازداشت تا کنون به مرخصی نیامده است.
* محمدحسین نعیمی پور فرزند نماینده مردم تهران در مجلس ششم و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ۱۱ بهمن ماه ۹۰ برای دومین بار بازداشت شد. او از اعضای اصلی ستاد موج سوم (کمپین حمایت از خاتمی و موسوی) بود. حسین نعیمی پور، پس از انتخابات نیز یک بار بازداشت و به مدت ۵۲ روز در حبس به سر برده بود.
دادگاه وی را به دلیل اقدام علیه امنیت نظام و تشویش اذهان عمومی به ۴ سال زندان محکوم کرد. او هم اکنون در کنار دیگر زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین دوره محکومیت خود را می گذراند.
برای بانوی قرآن پژوه و فعال حقوق زنان، دعا کنیم
فریده ماشینی، همراه روزهای سخت خانوادههای زندانیان سیاسی، در بستر بیماری
فریده ماشینی از اعضای دفتر سیاسی و شورای مرکزی جبهه مشارکت که مدتی است با بیماری سرطان مواجه است، به علت وخامت شدید حال وی به بیمارستان آتیه تهران منتقل شده و در حال حاضر در بخش آی سی یو این بمارستان بستری است.به گزارش خبرنگار کلمه، این فعال مدنی و قرآن پژوه که از شاخص ترین زنان جلسات هم اندیشی زنان و مرتبط با اکثر گروه ها و تفکرات مختلف فعالان حقوق زنان در ایران بوده، در بین زنان مسلمان مبارز برای احیای حقوق زنان به لحاظ دانش نظری، فعالیت های اجرایی و فن بیان به نحو بارزی شاخص و محور بوده به نحوی که در این مدت بیماری وی، عدم حضورش مشهود بود.
فریده ماشینی که جلسات تفسیر قرآنش نیز مشهور بوده و دوره هایی را به خصوص در جبهه مشارکت در اینباره برگزار می کرد که با استقبال وسیعی همراه بود، بعد از وقایع انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۸۸ و سیل وسیع بازداشت فعالان سبز، از اصلی ترین بانیان شکل گیری جلسات خانواده زندانیان سیاسی بود و حضور پررنگ و روحیه بخش او در این جلسات نقش بسزایی در همدلی و افزایش روحیه خانواده زندانیان سبز در بند داشت.
بر اساس این گزارش وی با جلسات تفسیر قرآن خود و حمایت های معنوی جدی و ایجاد روحیه و انگیزه در تقویت تشکیل خانواده بزرگ زندانیان سیاسی نقش بی بدیلی داشته است.
فریده ماشینی که مقالات علمی و پژوهشی اش به خصوص در حوزه زنان در نشریات مختلف سیاسی، اندیشه ای کشور منتشر شده، از جمله فعالانی است که در ایجاد ارتباط مثبت بین فعالان سیاسی و اجتماعی اصلاح طلب نقش پررنگی داشته و بدین جهت از محبوبیت و ارتباطات وسیعی بین دیگر فعالان برخوردار است.
ماشینی متولد ۱۳۳۹ و همسر رحیم عبادی رییس اسبق سازمان ملی جوانان در دوره دولت اصلاحات است.
پیشبینی عماد افروغ: چالش های مجلس نهم با دولت احمدی نژاد ادامه خواهد داشت
مجلس نهم در حالی افتتاح شده است که همچنان منتقدان احمدی نژاد و هوادارن دولت دو قطب اصلی این مجلس را تشکیل می دهند تا آنجا که حتی رقابت بین علی لاریجانی و غلامعلی حداد عادل برای ریاست مجلس نیز تبدیل به رقابت میان جبهه پایداری (هواداران دولت ) و رهپویان ولایت( منتقدان احمدی نژاد) تبدیل شده است.آرایش سیاسی این مجلس و اکثریت یافتن محافظه کاران بر مجلس ایران با رد صلاحیت بسیاری از منتقدان جدی حاکمیت توسط شورای نگهبان در دوره های مختلف رخ داده است اما انتخابات مجلس نهم اولین انتخاباتی بود که پس از جنجالی ترین انتخابات ایران در سال ۸۸ توسط حاکمیت برگزار شد.
انتخابات مجلس نهم همچنین در شرایطی برگزار شد که هواداران دیروز احمدی نژاد رفته رفته تبدیل به منتقدان او شده اند این در حالی است که هنوز بسیاری از منتقدان احمدی نژاد و منتقدان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران که با قدرت یافتن احمدی نژاد همراه بود همچنان در زندان به سر می برند.
این روزها که شمار زیادی از منتقدان احمدی نژاد دیگر خواسته ها و مطالبات فراتری را مطرح می کنند و حتی مرز انتقاد را دیگر از احمدی نژاد فراتر برده اند، بخش زیادی از جریان موسوم به اصولگرایان در ایران دیگر احمدی نژاد را بر نمی تابند و حتی در جلسه افتتاحیه مجلس علی اکبر ناطق نوری با آغاز سخنرانی احمدی نژاد مجلس را ترک کرد.
عماد افروغ یکی از نمایندگان شاخص مجلس هفتم بود که از گفتمان و شعارهای احمدی نژاد دفاع می کرد اما تنها چند ماه بعد از ریاست جمهوری احمدی نژاد به منتقد او تبدیل شد و این روزها با صراحت می گوید که از رای خود به احمدی نژاد پشیمان است. با او در مورد رویکرد منتقدان فعلی مجلس نهم به احمدی نژاد، آرایش سیاسی این مجلس و فضایی که بر منتقدان واقعی حاکم است گفتگوی تلفنی کوتاهی انجام داده ام که او معتقد است مجلس نهم جلوی مانور فردی احمدی نژاد را خواهد گرفت.
گفتگوی تلفنی مسیح علی نژاد با عماد افروغ در مورد برخورد مجلس نهم با دولت احمدی نژاد به شرح زیر است:
آقای افروغ می خواهم نظر شما را در مورد آریش سیاسی مجلس نهم بدانم .
من خوشحال شدم که در انتخابات مجلس نهم چند تا نیروی انتقادی هم راه پیدا کرد.
منظور شما از نیروهای انتقادی یعنی چه کسانی؟
مثل آقای علی مطهری، احمد توکلی، آقای نادران، آقای مصباحی مقدم. حداقل در دور دوم خیلی ها دوست داشتند چنین نباشد. بلاخره خوشحالم که مجلس خالی از منتقد نیست.
آقای افروغ یعنی شما این باور را دارید کسانی مثل مطهری و مصباحی مقدم می توانند انتقاد گر واقعی فضای فعلی کشور باشند؟
یعنی تا حدودی. با توجه به چهارچوب موجود و با توجه به برخی مصالح من فکر می کنم اینها ایستادگی می کنند و اجازه نمی دهند دولت بیش از حد مانور فردی نشان دهد و خارج از ضوابط قانونی عمل کند. منصف باشیم می توانیم کاملا این را ردیابی کنیم. در خصوص هدفمند کردن یارانه ها چه در خصوص استیضاح برخی از وزرا و چه سوال از رییس هیات دولت و در محدوده تخطی دولت از قانون من فکر می کنم این منتقدان خوب عمل کردند.
آقای افروغ من یک سوال انتقادی دارم و اگر در شرایط پاسخگویی نیستید هم قابل احترام است در زمانی که همه منتقدان واقعی در زندان هستند، شما چنین انتخاباتاتی را واقعا آزاد می دانید؟
اجازه بدهید الان من شما را ارجاع بدهم به پاسخ هایی که قبل از انتخابات دادم. چون فعلا دلمشغولی های من چیزهای دیگری هست اجازه بدهید من به دلمشغولی های خودم بپردازم و پاسخ ندهم
به هر حال دلمشغولی های ما هم روزنامه نگاران و منتقدانی هستند که در زندان هستند
اگر به مصاحبه های من مراجعه کنید من همواره دلمشغولی های اینها را داشتم و هنوز هم دارم. من هیچگاه، زندان را توصیه نکردم مخصوصا برای اصحاب فکر، برای جراید و حتی تعطیلی را هم توصیه نکردم. حتی تلاش کریدم جریمه نقدی را در نظر بگیریم برای آن زمانی که روزنامه ای به تعطیلی کشیده می شود. امیدوارم یک روزی دل مشغولی های ما هم به سرانجام و سامان برسد.
آقای افروغ برخی منتقدان واقعی احمدی نژاد الان در زندان هستند در حالی که الان خیلی ها به خود احمدی نژاد نقد می کنند و حتی آقای پورمحمدی مثلا می گوید اصلا فسادهای مالی و اقتصادی که در دولت هست اشتباه مردم بودند که احمدی نژاد را انتخاب کردند .
ببینید ما یک چهارچوب قابل قبول قانونی داریم و یک واقعیت موجود داریم. بعضا به این چهارچوب عمل نمی شود، فضا بعضا بیش از حد مصلحتی می شود و این مصلحتی شدن فضای سیاسی و اجتماعی موجب می شود برخی ها قدرت مانوری غیر قانونی پیدا کنند. از جمله مثل قوه مجریه. اگر نهادهای ناظر، نظارت لازم را داشته باشند و قانونی عمل کنند فکر می کنم می شود به سمت روالمند تر شدن امور پیش رفت آنوقت برنامه و استراتژی معنا دار خواهد شد و از این تصور که پیشرفت کشور را در سرعت تصمیم گیری و پول ببینیم خارج خواهیم شد. مشکل اصلی این است که رییس دولت احساس می کرد بودجه در اختیار باشد و سرعت تصمیم گیری شخصی بالا رود مشکل کشور حل می شود. همه ی تصمیمات از جمله طرح هدفمند کردن یارانه ها، تقاضای افزایش قیمت مواد سوختی و بنزین و …هم ناظر به همین نوع نگاه است امیدوارم درس عبرتی شود اگر شرایطی رخ داد که منجر به شکل گیری دولت جدید شد. من آنطور که باید و شاید نمی توانم از هیات دولت دفاع کنم. من معتقدم ما هیات دولت نداریم بلکه یک رییس دولت داریم و تعدای از وزرا هم هستند که به جای استفاده از قدرت قانونی خود بیشتر اطاعت می کنند، اینها مسائلی است که باید ریشه ای حل شود
من سوالم را اینطوری می پرسم که همین منتقدانی که شما می گویید به مجلس راه پیدا کردند آیا در مجلس بعدی اگر بخواهند می توانند احمدی نژاد را استیضاح هم بکنند؟
با توجه به به اینکه چهره های انتقادی رای آورده اند، من حدسم این است که این مسئله ی شما ممکن است تداوم داشته باشد در مجلس. از سوی دیگر ما هنوز از آرایش کلی مجلس نهم اطلاعی نداریم. چون تعداد قابل توجهی جدید و جوان هستند. بعدا معلوم خواهد شد آنها چه موضعی خواهند شد، آیا منتقد هستند، آیا مصلحت اندیش هستند یا حقیقت گرا، به کدام طیف وابسته اند. اما آنهایی که سابقه ی منتقد بودن داشتند الان رای آوردند بنابراین من احساس می کنم می تواند این روند ادامه داشته باشد.
ولی وقتی آقای مطهری به عنوان نماینده مجلس در سوال ازرییس جمهوری بحث حجاب دختران را مطرح می کند، طبیعی است که آقای احمدی نژاد بحث دفاع از دختران را مطرح می کند و می گوید شما در ایام انتخابات همین دختران را با همین حجاب نشان می دهید اما پس از انتخابات آنها را دستگیر و روانه ی زندان می کنید.
اگر کسی اهل فن باشد متوجه ی این مانورها می شود. یک سری مانورهایی هست که مطرح می شود من نامش را فرصت طلبی گذاشته ام. ما یک «پوپولیسم متوهمانه صادق» داریم و یک «پوپولیسم متوهمانه ناصادق». ما با یک پوپولیسم متوهمانه ناصادق مواجه هستیم، من بارها گفته ام ما اینجا بیشتر فرصت طلبی دیده ایم.
آقای افروغ به هر حال شما را به عنوان یکی از هواداران احمدی نژاد می شناسند، شما و آقای خوش چهره در دور اول ریاست جمهوری از آقای احمدی نژاد و همین شعارهای ایشان دفاع کرده اید درست است؟
ما دفاع و حمایت مان یک حمایت گفتمانی بود، چون شعارهایی که در مورد عدالت می دادند شعارهای خود ما بود و اگر با طرح شعارهایی که دادند از چنین کاندیدایی حمایت نمی کردیم خیانت به آرمان های خودمان محسوب می شد. اما من در یکی از مواضع سیاسی ام همان زمان قبل از اینکه احمدی نژاد رییس جمهور شود نسبت به اینکه کشور یکدست شود احساس خطر کردم و مفهوم نقد درون گفتمانی را مطرح کردم. من متوجه شدم یک اتفاقاتی دارد رخ می دهد که هیچ نسبتی با عدالت و جامعه ی ما ندارد. من که شناختی از سیاست ها، رفتار و منش ایشان که نداشتم.
آقای افروغ الان هم شنیده اید که آقای ناطق نوری نشست علنی مجلس را به هنگام سخنرانی احمدی نژاد ترک کرده اند
بله من خودم دیده ام و به ایشان حق دادم. چون حق دارد وقتی احمدی نژاد در مبارزات انتخاباتی اسمش را می آورد اما هیچ مدرکی نمی آورد، اینچنین آزرده خاطر شود و مجلس را ترک کند.
فکر می کنید چرا آقای هاشمی چنین کاری نکرد؟
فکر می کنم هم به خاطر مسولیتی که دارد و هم اسمش معلوم است که ایشان رییس مجمع تشخیص مصلحت است یعنی بحث مصلحت است.
جلوگیری از ورود نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب به سوریه
در آستانه سفر کوفی عنان به دمشق، مقامات سوری مانع ورود ناصر القوده، معاون کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب به این کشور شدند.به گزارش دویچه وله، یکی از دیپلماتهای بلندپایه اتحادیه عرب یکشنبه (۷ خرداد/ ۲۷ مه) اعلام کرد که این تصمیم به دلیل مخالفت با شخص ناصر القوده، وزیرخارجه پیشین فلسطینیان نبوده بلکه به این دلیل اتخاذ شده است که حکومت سوریه نمیخواهد با اتحادیه عرب همکاری کند.
سوریه پس از تصویب تحریمهای این کشور در اتحادیه عرب، این اتحادیه را بازیچه کشورهای غربی میداند. کشورهای عضو اتحادیه عرب ماه مارس سال جاری (اسفند ماه) ناصر القوده را به عنوان نماینده خود به کوفی عنان معرفی کردند. کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب دوشنبه (۸ خرداد/ ۲۸ مه) وارد دمشق میشود.
حداد عادل در حال پیچاندن گوش کارمند مجلس: علیه من شیطنت نکن
در حاشیه جلسه روز گذشته فراکسیون اصولگرایان، غلامعلی حدادعادل اقدام به تنبیه فیزیکی یکی از کارمندان مجلس کرد.
به
گزارش بازتاب؛ جلسه فراکسیون اصولگریان که قرار بود ساعت چهار و نیم بعد
از ظهربا حضور خبرنگاران برگزار شود، با حدود دو ساعت تاخیر آغاز شد.
با
وجود دعوت خبرنگاران توسط طیف حامیان حداد عادل، از ورود آنها به جلسه تا
این ساعت جلوگیری شده است و مدیر عامل یکی از خبرگزاری ها وظیفه تهیه اخبار
و پوشش جهت دار آنها را بر عهده گرفت.
بر
اساس این گزارش، قبل از تشکیل جلسه، حداد عادل به سوی یکی از کارمندان
مجلس رفت و با پیچاندن گوش وی، به وی گفت علیه او شیطنت نکند.
گفتنی
است، نشست روز شنبه که با حضور ۸۱ نفر در ساختمان مجلس مشروطه برگزار شده
بود، روز یکشنبه تا ساعت هفت تقریبا نوزده عضو جدید به خود دید و به گفته
یکی از حاضران، صد نفر در آن شرکت کردند.
غضنفرآبادی، از راهیافتگان مجلس، با بیان اینکه “حدود صد نماینده مجلس نهم در نشست فراگیر اصولگرایان شرکت کردهاند” افزود: “تعداد اندکی از اعضای فراکسیون رهروان در این نشست حاضر شدهاند.”
به
گفته غضنفرآبادی در این نشست که با حضور چهرههایی نظیر غلامعلی حدادعادل،
آشتیانی و آقاتهرانی برگزار شده است، حجت الاسلام سالک نماینده اصفهان به
ایراد سخنرانی پرداخته است.
همچنین ناصر سودانی نماینده اهواز در گفت و گو با خبرآنلاین تعداد شرکت کنندگان در این نشست را چیزی حدود صد نفر عنوان کرد.
حداد: در مجلس ششم پنجاه نفره جنگیدیم تا مجلس هفتم تشکیل شد
به گزارش فارس، حداد عادل در نشست گروهی از نمایندگان مجلس که جمعی از اعضای فراکسیون اکثریت نیز حضور داشتند سخن گفت و اظهار داشت: تجمع امروز ما تجمعی طبیعی است و ما میخواهیم فراکسیون اصولگرایان که در مجلس هفتم و هشتم وجود داشت را در مجلس نهم هم ادامه دهیم.
وی افزود: بنده قصد داشتم در جلسهای که همه اصولگرایان باشند خودم را معرفی کنم هر چند دوستان با ما آشنایی دارم. من در دوزاده سالی که در مجلس بودهام روشم شناخته شده است.
وی به ذکر جزئیاتی از مشخصات فردی و کلیاتی از زندگی سیاسی و شخصیاش پرداخت و گفت: من متولد خیابان ری از محلات جنوبی تهران هستم و مسئولیتهایم را در انقلاب و دولت موقت آغاز کردم.
حداد عادل اضافه کرد: در سال ۷۲ با اجازه رهبری از وزارت آموزش و پرورش استعفا کردم و با اجازه ایشان ریاست فرهنگستان را پذیرفتم.
وی بدون اشاره به دستکاری آراء تهران برای راهیابی خود به مجلس ششم توسط شورای نگهبان گفت: در
سال ۷۸ داوطلب ورود به مجلس شدم و تنها فردی که از فهرست جامعه روحانیت
توانست به مجلس راه پیدا کند بنده بودم در آن زمان پنج ماه تصویب اعتبار
نامه من به دلیل مخالفت با اصلاح طلبان طول کشید و در نهایت با ۱۳۰رای
اعتبار نامه من تصویب شد.
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم اظهار داشت: ما در مجلس ششم به همراه پنجاه نفر که فراکسیون اقلیت بودیم جنگیدیم تا اینکه مجلس هفتم تشکیل شد و من ریاست را بر عهده گرفتم.
تکمیلی: ورود خبرنگاران با هماهنگی فریدالدین حداد عادل
خبرهای تکمیلی حاکی است: پس
از اعتراض های مکرر تعدادی خبرنگاران بعد از یک ساعت به دستور فریدالدین
حداد عادل، آقازاده حداد، درهای این جلسه به روی خبرنگارانی که هنوز محل را
ترک نکرده بودند باز شد و آنان نیز به جلسه راه یافتند.
ترکیب جدید شورای عالی حوزههای علمیه قم صورت گرفت:
احمدخاتمی آخر شد، شاگردان مصباح یزدی حذف شدند
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با صدور اطلاعیهای اعضای دوره ششم شورای عالی حوزههای علمیه را معرفی کرد.
به گزارش جرس، در اطلاعیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آمده است: اعضای
دوره ششم شورای عالی حوزههای علمیه که پس از تصویب در شورای عالی جامعه
مدرسین حوزه علمیه قم و معرفی به رهبری و مراجع عظام تقلید و کسب تأیید
آنان به عضویت شورای عالی حوزههای علمیه منصوب شدهاند، به شرح ذیل ایفاد
میشود.
۱- رضا استادی
۲- سید هاشم حسینی بوشهری
۳- آیت الله مرتضی مقتدایی
۴- سید محمد غروی
۵- ابوالقاسم وافی
۶- علی نکونام گلپایگانی
۷- سید احمد خاتمی
بر
اساس این گزارش، دو تن از شاگردان محمدتقی مصباح یزدی، یعنی عبداللهی و
رجبی نتوانستند آرای لازم برای عضویت در شورای عالی را کسب کنند و در این
دوره کنار گذاشته شدند و احمد خاتمی نیز به عنوان نفر آخر به شورا راه یافت.
شیخ محمد یزدی نیز به دلیل بیماری از نامزد شدن برای عضویت در شورای عالی که ریاست آن را به عهده داشت، خودداری کرد.
اعضای شورای حوزه علمیه قم پس از انتخاب توسط جامعه مدرسین و تایید مراجع و رهبری از سوی جامعه مدرسین رسما معرفی می شوند.
محترم رحمانی: مسئولین قصد اذیت نرگس محمدی را دارند
نرگس محمدی هم اکنون در بند عمومی زندان زنجان در حبس است و به این وضعیت اعتراض دارد. این فعال حقوق بشری که قبل از انتقال به زندان زنجان، در بهداری اوین بستری بوده، ، خواهان ملاقات با وکیل است.
به گزارش سایت «تا قانون خانواده برابر»،
روز جمعه پنجم خرداد جمعی از فعالان جنبش زنان و جنبش دانشجویی برای دیدار
با خانواده تقی رحمانی و فرزندان نرگس محمدی به منزل مادر این فعال ملی - مذهبی رفتند.
در این دیدار خانواده رحمانی ضمن تشکر از حضور میهمانان به درخواست آن ها درباره وضعیت نرگس پس از انتقال به زندان زنجان گفتند: نرگس پس از انتقال به زنجان تا کنون یک بار با بچه ها ملاقات حضوری داشته است و دو بار هم تلفنی با علی و کیانا صحبت کرده است .
خانم رحمانی در مورد “وضعیت روحی و روانی نرگس و فرزندانش” گفت: جدا کردن بچه ها از نرگس بسیار سخت بوده است و علی و کیانا خیلی بی تابی می کنند . زمانی هم که برای ملاقات با نرگس می رویم بعد از آن بچه ها بی تابی می کنند و چند روزی طول می کشد تا دوباره آرام شوند. همچنین بعد از تلفن های نرگس حال بچه ها بد می شود و شب از خواب می پرند و بی تابند. او ادامه داد: خانم ماموری که می خواست نرگس را بعد از ملاقات به بند ببرد با دیدن بی تابی و گریه بچه ها خود نیز گریه اش گرفت.
مادر تقی رحمانی افزود: وضعیت روحی نرگس نسبت به قبل بهتر شده است. یکبار
وثیقه ۵۰۰ میلیونی از ما خواسته اند تا به او مرخصی بدهند که برای ما
مقدور نیست چون ما تا حالا ۴ وثیقه گذاشته ایم ؛ دو تا برای نرگس و دو تا
برای تقی که هیچ یک را تا به حال آزاد نکرده اند حتی اکنون که نرگس در
زندان است.
وی در خصوص علت انتقال خانم محمدی از اوین به زندان زنجان گفت: به نظرم از سر لجبازی است و می خواهند اذیت کنند. نرگس در این بند در معرض خطر است چرا که در این بند افرادی حضور دارند که به دلایل مختلف مثل قتل، اعتیاد و… زندانی شده اند . بند عمومی وضعیت بدی دارد در بند حتی یک یخچال هم ندارند تا مواد غذایی در آن نگه دارند و امکانات این زندان در حد بسیار نازلی است. کلی محکوم به اعدام در این زندان وجود دارد و کسانی هم هستند که مبتلا به ایدز هستند و توسط بقیه بایکوت شده اند.
بر
اساس این گزارش، یکی از حاضران درباره پیگیری هایی که تا کنون درباره نرگس
محمدی شده پرسید که محترم رحمانی خواهر همسر نرگس محمدی پاسخ داد: خانواده
نرگس در زنجان برای انتقال او به زندان اوین تلاش کرده اند و سعی کرده اند
که ملاقاتی با پزشک معالج نرگس بخاطر وضعیت جسمی اش بگیرند چون تنها پزشک
نرگس از وضعیتش آگاه است. مسئولان
زندان زنجان هم گفته اند همین جا پزشک است منتهی نرگس گفته این پزشکان
بابیماری من آشنایی ندارند و من باید به پزشک معالج خودم مراجعه کنم.
مادر آقای رحمانی همچنین درباره این انتقال گفت: به
وکیل نرگس گفته اند زندانیان قطعی را در اوین نگهداری نمی کنیم پس ممکن
است نرگس به زنجان یا ورامین منتقل شود و همین کار را کردند. نرگس هم گفته این طور نیست دادگاه در تهران حکم داده است و محل آن هم اوین است. همچنین اعتراض کرده که اگر من حکمم را می گذرانم چرا باید در انفرادی باشم.
در پایان حاضران برای آزادی نرگس اظهار امیدواری و آرزو کردند هرچه زودتر نرگس محمدی را در کنار خانواده و فرزندان خود ببینند.
در اصفهان صورت گرفت:
بازداشت یک شهروند بهایی
عاطفه انوری شهروند بهایی ساکن اصفهان روز یکشنبه ۳۱ اردی بهشت ماه توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
به گزارش هرانا، نیروهای امنیتی در ساعت ۳۰: ۷
صبح روز یکشنبه با بازداشت عاطفه انوری در هنگام خروج از منزل بازداشت می
شود، این ماموران وارد منزل این شهروند بهایی شده و ضمن تفتیش منزل اقدام
به ضبط برخی وسایل از جمله کتاب های مذهبی، تلفن همراه نموده و سپس وی را
با خود به اداره اطلاعات منتقل کردند.
ماموران
امنیتی در هنگام بازداشت این شهروند بهایی به خانواده وی اعلام کردند پس
از چند پرسش و تا ظهر همان روز ایشان را آزاد خواهیم کرد اما در پیگیری های
صورت گرفته پس از گذشت ۲۴ ساعت مشخص شده است که نامبرده به زندان دستگرد
اصفهان منتقل شده است.
در ضمن پس از پی گیری های خانواده عاطفه (آتیه) در مورد پرونده او، دادگاه انقلاب اصفهان از تشکیل پرونده برای وی اعلام بی اطلاعی کرده است.
لازم به ذکر است که روز یکشنبه صبح ۷خرداد ماه ۱۳۹۱ اجازه ملاقات عاطفه (آتیه) به خانواده اش داده شده است.
توسط هيأت رسيدگی به امور مراکز فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر شد:
رأی «تعطیلی دایم» خانه سینما
هیأت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران به “تعطیلی دائم” خانه سینما رأی داد.
خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) بامداد دوشنبه هشتم خرداد۱۳۹۱ گزارش داد این هیأت اعلام کرده است در صورت ادامه فعالیت خانه سینما با این تشکل برخورد خواهد شد.
بر
پایه این گزارش، نشست هیأت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی با توجه به
دادنامه شعبه اول دیوان عدالت اداری که صلاحیت رسیدگی به وضعیت خانه سینما
را منوط به بررسی و اعلام نظر قطعی این هیأت دانسته بود، تشکیل شده است.
در
حالی هیأت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران
به تعطیلی دائم خانه سینما رأی داده که فرهاد توحیدی، رئیس هیأت مدیره خانه
سینما از آغاز فعالیت دوباره این تشکل سینمایی خبر داده است.
به
گزارش رادیو زمانه، دیوان عدالت دارای یک هفته پیش اعلام کرده بود رأی
انحلال خانه سینما که پیشتر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر شده
بود، دارای ایراد “شکلی” است.
اکنون در حالی هیأت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران به تعطیلی “دائم” خانه سینما رأی داده است که فرهاد توحیدی، رئیس هیأت مدیره خانه سینما از آغاز فعالیت دوباره این تشکل سینمایی خبر داده است.
چند روز پیش نیز محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما گفته بود خانه سینما از ابتدا منحل نبوده و فقط فعالیتهای آن متوقف شده بود.
این
سخنان در حالی بیان میشود که علیرضا سجادپور، مدیرکل نظارت و ارزشیابی
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتوگو با روزنامه شرق گفته است: “از نظر ما هنوز تعطیلی خانه سینما برقرار و قطعی است.”
بر پایه آنچه که محمدجعفر منتظری، رئیس دیوان عدالت اداری اعلام کرده در پرونده انحلال خانه سینما “موازین قانونی” رعایت نشده است.
مسئولان
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میگویند رأی دیوان عدالت اداری به معنای لغو
حکم انحلال نیست بلکه تنها یک ایراد بر شکل کار است و حکم انحلال همچنان
باقی است.
فواد شمس، فعال دانشجویی دانشگاه تهران "ستاره دار" شد
هم زمان با اعلام نتایج اولیه کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه های دولتی، مشخص شد که بسیاری از فعالین دانشجویی به دلیل آنچه "نقص در پرونده" عنوان شده است، ستاره دار شده و از ادامه تحصیل بازمانده اند.در همین زمینه فواد شمس از فعالین دانشجویی دانشگاه تهران، که به دلیل مشابه از ادامه تحصیل بازمانده است، می گوید:
«صبح روز شنبه که برای دریافت کارنامه ام به سایت سازمان سنجش مراجعه کردم، درج شده بود که به دلیل "نقص در پرونده" به سازمان سنجش مراجعه شود. بعد از مراجعه به سازمان سنجش مسئول روابط عمومی من را به "هسته ی گزینش" ارجاع داد. در آن جا یک خانم منشی بعد از بررسی یک لیست اعلام کرد که نام من در لیست وزارت اطلاعات است.»
تصویر زیر که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته، بخشی از کارنامه صادر شده برای فواد شمس را نشان میدهد:
"داوطلب گرامي به علت نقص پرونده در صورت تمايل از روز سه شنبه مورخ ٩١/٠٣/٠٩ به سازمان سنجش آموزش کشور واقع در ميدان هفت تير - خيابان کريم خان زند - پلاک ٢٠٤- طبقه دوم مراجعه نماييد."
این پیامی است که هر ساله شمار زیادی از دانشجویان، با اعلام نتایج آزمون کارشناسی ارشد دانشگاه های کشور با آن مواجه می شوند.
«مشکلتان را با وزارت اطلاعات حل کنید»
مقامات مسئول در جمهوری اسلامی همواره در اظهارنظر های رسمی وجود دانشجویان ستاره دار را در کشور تکذیب کرده اند. با این وجود مسئولان سازمان آموزش کشور مشکل دانشجویان را به وزارت اطلاعات ارجاع می دهند. فواد شمس در همین زمینه می گوید:
"آقای نوربخش به عنوان رئیس هسته گزینش سازمان سنجش هم اعلام کرد که شما اگر مشکلتان را با وزارت اطلاعات حل کنید کارنامه به شما ارائه داده می شود و تاکید فراوان بر عدم "سرو صدا" داشت. بعد از آن به حراست دانشگاه تهران مراجعه کردم. مسئول حراست دانشگاه به من گفت از طرف آنان هیچ گونه گزارشی رد نشده است و اصلا از آنان نظر خواهی نکرده اند و وی نیز تاکید کرد که از طرف وزارت اطلاعات اسم من در محرومان از دریافت کارنامه آزمون کارشناسی ارشد وارد شده است."
هرانا؛ ابراهیم بابایی به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد
خبرگزاری هرانا - ابراهیم بابایی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج روز گذشته به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دکتر ابراهیم (نادر) بابایی، زندانی سیاسی که مدت هاست از ناراحتی های متعدد جسمی در رنج است، روز گذشته به دلیل نامعلومی به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
دکتر ابراهیم (نادر) بابایی زیدی که از جانبازان جنگ ایران و عراق پیشتر از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «اخلال در نظم عمومی» از طریق شرکت در تظاهرات به تحمل ۶ سال و نیم حبس در زندان اوین محکوم شده بود که آذرماه سال گذشته از بند ۳۵۰ زندان اوین تهران به زندان رجایی شهر کرج تبعید گردید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دکتر ابراهیم (نادر) بابایی، زندانی سیاسی که مدت هاست از ناراحتی های متعدد جسمی در رنج است، روز گذشته به دلیل نامعلومی به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
دکتر ابراهیم (نادر) بابایی زیدی که از جانبازان جنگ ایران و عراق پیشتر از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «اخلال در نظم عمومی» از طریق شرکت در تظاهرات به تحمل ۶ سال و نیم حبس در زندان اوین محکوم شده بود که آذرماه سال گذشته از بند ۳۵۰ زندان اوین تهران به زندان رجایی شهر کرج تبعید گردید.
۸۰ کارگر ایران تایر بيكار شدند
خبرگزاری
هرانا - دبیر شورای اسلامی کار كارخانه ایران تایر اعلام کرد: کارخانه
ایران تایر وابسته به بنیاد مستضعفان به جهت کمبود مواد اولیه تولید و
نقدینگی ۸۰ کارگر قراردادی خود را با اتمام قرار داد کاریشان تعدیل کرده
است.
مجتبی حسینی با حضور در دفتر ايلنا، ضمن
اعلام این خبر گفت: افزایش بیرویه قیمت مواد اولیه و كمبود نقدینگی این
کارخانه را با مشکلات متعددی روبرو کرده است.
او با بیان اینکه سوابق فعالیت بعضی از
کارگران بیکار شده به ۱۳ سال میرسد، اظهار كرد: در مجموع این کارخانه
۱۲۵۰ کارگر دارد که ۶۵۰ نفر از آنان قراردادی بوده و زیر نظر يك شرکت
پیمانکاری فعالیت میکنند.
حسینی گفت: به گفته مسئولان کارخانه ایران
تایر اگر تامین مواد اولیه این کارخانه همچنان با مشكل مواجه باشد، این
واحد تولیدی ناچار است از ادامه همکاری با سایر کارگران قرادادی خود نيز
صرفنظر کند.
اين فعال كارگري ادامه داد: بنظر میرسد
روند اخراج کارگران ادامه پیدا کند و شاهد اخراج ساير کارگران قراردادي در
هفتههای آتی باشیم.
دبیر شورای اسلامی کار كارخانه ایران تایر
در بخش ديگري از اين گفتگو اظهار كرد: در گذشته میزان تولید تایر این
واحد تولیدی به بیش از ۹۰ تن ميرسيد اما هم اکنون تولید تایر محدود شده و
به ۵۰ تن در روز رسیده است.
حسینی در ادامه با اشاره به اینکه در حال
حاضر بیش از ۱۰۰ نفر از کارگران ایران تایر در شرف بازنشستگی طبق قانون
مشاغل سخت و زیان آور هستند اذعان داشت: از دولت به ویژه سازمان تامین
اجتماعی میخواهیم در روند بازنشستگی پیش از موعد اين كارگران تسريع كنند
تا امنيت شغلي 1250 كارگر اين كارخانه به خطر نيافتد.
جمعآوری ۳ هزار حلقه فیلم غیرمجاز در جیرفت
خبرگزاری
هرانا - رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان جیرفت گفت: طی دو ماه
گذشته ۳ هزار حلقه فیلم غیرمجاز از مراکز عرضه محصولات فرهنگی این شهر
جمعآوری شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از جنوب کرمان،
سعید سالارگنجی بعد از ظهر امروز در جمع خبرنگاران اظهار داشت: طی دو ماه
گذشته ۲۰ مورد بازرسی از مراکز عرضه کننده محصولات فرهنگی جیرفت انجام شد
که در این بازرسیها ۳ هزار حلقه فیلم که به طور غیر قانونی در حال وارد
شدن به بازار بودند، جمعآوری شد.
وی افزود: در این راستا پنج مرکز عرضه
محصولات فرهنگی در شهرستان جیرفت، جریمه و پلمب شد و سه نفر از متخلفان نیز
تحویل مقامات قضایی شدند.
سالارگنجی تصریح کرد: جلوگیری از ورود
فیلمهای غیرمجاز که غیرقانونی نیز تکثیر میشوند، به مراکز عرضه کننده
محصولات فرهنگی از جمله اهداف این بازرسیهاست.
وی برخورد با مراکز عرضه کننده فیلمهای
غیرمجاز در این شهرستان را موفق ارزیابی کرد و گفت: در این شهرستان ۴۰ مرکز
عرضه محصولات فرهنگی وجود دارد که هر ماه چند نوبت توسط بازرسان این اداره
بازرسی میشوند.