۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

مهمترین خبرهای روز سه شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

آموزگاران زحمتکش روزتان مبارک باد. 
 








ويژه خبرنامه گويا
«....زندان اوين، زمستان سال ۱۳۷۵،ازمن خواسته شد تعدادی پرونده ، که در جريان شان بودم و اطلاعات کافی در مورد آ نها داشتم را به دست آيت الله گيلانی در زندان اوين برسانم و اگر ايشان در مورد پرونده ها سوالی داشتند پاسخگو باشم.
از فرودگاه مستقيم به اوين برده شدم . آيت الله گيلانی عليرغم اينکه به ظاهر مستعفی و کنار گذاشته شده بود، هنوز در اوين دفتر داشت و در آنجا زندگی می کرد.( می گفتند پشت زندان روحانيون او يک سوئيت داشت). به دفتر ايشان هدايت شدم. پرونده ها را همراه با توضيحاتی به ايشان دادم. بعد از مدتی با هم از دفترشان بيرون آمديم. من زندان اوين را خوب نمی شناختم ، چند بار بيشتر به اوين نيامده بودم که اولين بار همان سال ۶۰ بود که با سعيد محسنی نايينی آمده بودم.
وقت نماز بود، به ايشان گفتم برای اقامه نماز می خواهم بروم نمازخانه. گيلانی گفت:« اينجا را بلد نيستی بگذار ماموری صدا کنم حسينيه و نمازخانه را نشانت بدهد.» ، ماموری را صدا زد و مامور راهنمايی ام کرد تا نماز خانه. نماز مغرب و عشا را تمام کردم و مشغول دعا بودم که صدايی از پشت سرم گفت: « ولش کن کاری با ما نداره ، به دعای گربه سياه بارون نمی آد». سرم را برگرداندم ديدم « مصيب» با چهره ای خندان پشت سرم هست . ده دوازده سالی می شد که نديده بودمش. سردوشی ها و مدال های روی سينه اش توی چشمم خورد.معمولا توی زندان پوشيدن اين نوع لباس ها متداول نبود.همديگر را بغل کرديم و بوسيديم. هنوز بوی بد تاول های شيميايی می داد. روی سينه اش زير لباس بر آمدگی ای حس کردم. نگاهی به من انداخت و گفت: « بی خيال، مهم نيس، سوقاته جنگه،دستگاهی شدم ، واسه قلبمه ». به فردی که مودبانه کنارش ايستاده بود گفت : « سرهنگ يه قدری چايی تازه دم و غذای شبانه واسمون بيار» ، چشم توی چشمم انداخت و با صدای بلندگفت: « سرهنگ مهمون دارم ، يه مهمونه قديمی، لوطی و کم حرف». سرهنگ رفت ، سيگاری روشن کردم برای خودم، اوخواست سيگاری هم به او بدهم. اولين دود را که گرفت شروع کرد به سرفه کردن ، آنهم سرفه های شديد. اما اعتنايی نکرد و به کشيدن سيگار ادامه داد. گفت: « وصله پينه ای شدم حاجی،هيچ جام درست کار نمی کنه، بالا پايين داغون، دردا دست از سرم بر نمی دارن، اونام که مرتب چپ و راست نشون و درجه سوارمون می کنن ،اما درد ما که با اين حلبی ها درمون نميشه ، راستی اينجا چيکار می کنی ؟ هنوز توی قوه قضاييه هستی؟ » ، گفتم : « آره»، گفت : «پير و خسته شديم ،باز خدارو شکر تو سرپايی ،راستش تو مردمم که ديگه جايی نداريم ، الان حاجی با کی کار می کنی ؟»
گفتم: « با هيچکس،چند تا پرونده آوردم برای حاج آقا گيلانی ، همين». خنده تلخی کرد و گفت: « اين قرمساقم که هنوز دست از سر مردم ور نداشته ». جا خوردم ،برای اولين بار می ديدم و می شنيدم يک پاسدار و سردار اينطوری در مورد آيت الله گيلانی صحبت می کند.گفتم : « مثل اينکه دلت خيلی پره، خب بگو ببينم تو اوين چيکار می کنی؟ » ، پوز خندی زد و گفت: « هيچی خير سرم مسئول يه قسمت اين خراب شده هستم »، سکوتی کرد و گفت : «اما سرکاريه ، سرکارم گذاشتن، می خوان بيکار نباشم، در ضمن می خوان به اين پاسدارای جوون بگن ببينين ، يه سردار جنگ با اينکه پير و شکسته و مريضه اما هنوز کاريه ، واسه اينکه انقلابيه »، مصيب آرام صحبت نمی کرد. گفت : « حاجی دلم خيلی پره ، می خوام با يکی حرف بزنم ، خدام تورو رسوند، از خدا پنهون نيس، ديدی ما با مردم چه کرديم، با جوونای مردم چه کرديم ، با خودمون چه کرديم ، غريبه که نيستی من حس می کنم نه اين دنيارو دارم نه اون دنيارو ،نه آخرتو، تو گوله نزدی حاجی،شلاق نزدی، ولی با اينا بودی، گيرم عذابت کمتر، اما من ...» ، و اشک توی چشم های اش پر شد. « ديدی حاجی چه آتيشی به پا کرديم؟ امام که رحلت فرمودن من تازه به خودم اومدم، تازه فهميدم چه گهی خوردم و چه گهی شدم.....»، ديگر بريده بريده حرف می زد، نيمه تمام جمله می گفت ، نفش اش نمی کشيد.بغض توی گلويش مانده بود، توی کلامش هم حس می شد ، اما جلوی اشک را گرفته بود. کسی را که « سرهنگ» صدا می زد با سينی چای آمد ، ماموری هم سينی غذا را حمل می کرد. مصيب با ديدن آن مامور عصبانی شد ، به سرهنگ توپيد: « مگه نگفتم کسی مزاحم نشه ، اين گوساله رو چرا با خودت آوردی؟» ، سرهنگ چيزی نگفت و رفتند، انگار آن ها هم با خوی عصبی و بد دهنی او عادت کرده بودند. مصيب ادامه داد:« نمی دونم حاجی چرا هيچی يادم نميره، زندان ها ، اعدام ها، جنگ ، کشته ها ، پشته ی کشته ها، نه شب دارم نه يه روز روشن،چهار تا ترکش توی تنم مثه کرم دست و پا می زنن،ميگن کاريشم نميشه کرد ، عملش خطرناکه، يا می ميری يا بقيه عمر ميری روی چرخ، حالا اون سيد اون بالا نشسته و به هر مناسبتی يه حلبی ميندازه روی شونه و سينه ی ما ، يا من حاليم نيس يا اينا، به جلال خدا برای اجر اين دنيا نه آدم کشتم ، نه جنگ کردم، فقط به خاطر خودش، به خاطر امام دست به اين کارا زدم ، خدا بيامرزت امام . راستی حاجی سال ۶۷ شيراز يادته ؟» ، گفتم : « راجع به چی، من بيشتر اصفهان بودم» ، گفت: « حواسه منو، من هنوز جبهه بودم ، داشتيم لشکر حمزه سيدالشهدا را جمع و جور می کرديم، اشتباه کردم ، ۶۷ نبود، ۶۲ يا ۶۳ بود ، می بينی سالام از فکرم بيرون زدن، می خوام بگم چرا شب و روز ندارم ، واسه تو که اهل دردی ، می خوام سبک بشم ،حاجی اين يکی ولم نمی کنه، ۱۸ تا اعدامی دادن بهم ، ساعت حول و حوش ۳ بعد از ظهر بود ، گفتن تا ساعت۵ ، قبل از غروب بايد کار تموم بشه ، حاجی همه زير ۲۰ سال بودن،۱۰ تا ۱۲ نفرشون هنوز «کرکی » بودن، دو تاشونو خوب می شناختم ، يکی امام زمونه جبهه بود، يکی ام يه پسر ۱۶ يا ۱۷ ساله ، اسمش وحيد بود، پدرش يکی از بازرگانای اسمی ی شهر بود. وحيد حکمش « اعدام مرغی» بود، يعنی همون جوری که قطب زاده رو زدن، برديمشون پادگان امام حسين ، همون زمين کشاورزی مخروبه که دورش حصارامنيتی بود ، وقتی رسيديم گروه اعدام از واحد عمليات ام رسيده بودن ،فرمانده گروه برزنده بود،بچه های ديگه رو هم می شناختم،سيد حشمت حسينی ، جواد معلمی،صبوری، ژوليده، ابراهيمی ، يه لری ام بود که من ازش خيلی بدم می اومد، بازجو بود، فکر کنم اسمش « نوجوان» بود، عزيز سياهم بود. وقتی پياده شديم جلوی ما ۵ تا تير اعدام بود ، دو تام تير چراغ برق، دست و پاهاشون بسته بود اما چشماشون باز بود ، چشم بند نداشتن، سرضرب امام زمون رو کشيدم جلو و يه گوله زدم تو سرش تا هم خودشو راحت کنم هم امام زمون رو، اين بابا امام زمونه جبهه شده بوده،تو جبهه لو رفت که از منافقين هست، اسمش ايرج رزمی يا رزمجو بود ، بچه ی کازرون بود. و بعدشم رفتيم سراغ وحيد، بستيمش به تير، به جواد معلمی گفتم « مرغی» ، يعنی هر ۵ ديقه يه تير، نبايد زود بميره ، اولی رو خودت بزن آخريشم خود دانی، وحيداولين گوله رو که خورد شروع کرد به شيطونی،هر چه بد و بيراه بود به امام و هرکی تو دهنش می اومد گفت. گوله ی دومو که خورد بيشتر فحش و بد بيراه داد، اين دفه که به امام فحش داد جعفر عصبانی شد و يه گوله نشوند تو سينه ش ، وحيد ديگه صداش خاموش شد، حسينی و جواد معلمی خلاص می زدن، جواد اومد يه تير تو گردن وحيد زد و گفت :« حالا ديگه تمومه». بچه های ديگه م مشغول بودن، قرار گذاشته بودن « جفتی» تمرين کنن، جفتی اعدام کنن ،خب با ژـ۳ می زدن، دو نفرو پشت به پشت وايميسوندن ، به قلب اولی که می زدن گوله از قلب دومی می زد بيرون ، با يه گوله دو نفر، فقطم از ژـ ۳ بر می اومد....».
سردارمصيب ديگربه نفس نفس افتاده بود. صدای خس خس نفس های اش را می شنيدم. گونه ها و دست های اش به لرزش افتاده بودند.انگار توی صحنه ی اعدام بود. می خواست ادامه بدهد ، می خواست حرف بزند ، بريده بريده چيزهايی گفت ، آب دهان اش به صورتم پاچيده می شد.نفس زدن اش تند تر شد ه بود. همين موقع سرهنگ به ما نزديک شد، وبا اشاره ی دست از من خواست با او بروم ، مصيب عصبانی و لرزان از او پرسيد :« حاجی رو کجا می خوای ببری؟». و سرهنگ گفت: « حضرت آيت الله گيلانی با ايشان کار واجب دارند»، مصيب صدايش را بلند کرد و گفت : « ايشون بيخود کردن ، حاجی مهمونه و سر شام ، کارشون باشه واسه بعد ، بفرمايين برين ، مزاحم نشين » ، و مشغول چای و شام سرد شده شد.
و من نگاه اش می کردم و خاطره هايم با او زنده می شدند، خاطره ها با سرداری که از خانواده ای بازاری آمده بود .از کودکی در فضای تحقير بزرگ شده بود.پدرش با کلفت خانه همبستر شده بود و مصيب حاصل اين همبستری بود.آن طور که باساير بچه های خانه رفتار می شد با او رفتار نمی کردند. او فرزند کلفت خانه بود. او با عقده و در دوگانگی بزرگ شده بود و تا آخر عمر اين عقده ای بودن را با خودش حمل کرد. از بچه های «مسجد آتشی ها» شد که آيت الله علی محمد دستعيب امام جمعه آنجا بود ، او الان از مخالفان است. عده ای جوان دورش جمع شده بودند، جوان ها يی که همه سپاهی و بازجو و شکنجه گر شدند. مصيب ابتدا آمد تو دادگاه کار گرفت اما بعد رفت تو زير زمين بازجو و شکنجه گر شد.اولين مشارکت اش در قتل ، کشتن يک زن فاحشه بود.اين زن را که يک فاحشه لوکس بود بردند زير شکنجه تا نام کسانی که با او رابطه داشتند را اعتراف کند. او گويا با آدم های مهم شهر رابطه داشت و می خواستند آن هارا شناسايی کنند و بروند سراغ شان. اين زن زير شکنجه مقاومت جانانه ای کرد و کشته شد. او حتی اسم يک نفر را هم نگفت.جنگ که شروع شد مصيب راهی جبهه شد. در جبهه هميشه داوطلب خط مقدم بود، به همين خاطر هم زود پيشرفت کرد. فرمانده گردان و تيپ شد و آنقدر مقام گرفت که دست کسی به او نمی رسيد. خيلی فداکاری کرده بود. در اسير گرفتن خبره بود. بعد که برگشت توی زندان مسول تيم اعدام شدو شد فرمانده تيم اعدام. غير از روايتی که خودش از اعدام مرغی و جفتی گفت ، فرمانده تيم اعدام ۱۰ زن و دختر بهايی هم بود که مونا محمود نژاد يکی از آن ها بود.
مصيب پاسدار مومن و متعصب ، دوگانگی زندگی زناشويی هم داشت. جوان هايی که راهی جبهه می شدند معمولا ازدواج نمی کردندو می گفتن اگر شهيد بشويم يا اسيرو معلول ، باعث درد سر بازماندگانمان می شويم و به همين خاطر زن نمی گرفتند. مصيب ميل به ازدواج داشت اما اين کار را نکرد . شايد به اين دليل و عقده هايی که داشت، غالبا افسرده بود، در جبهه هم داوطلب مردن و شهيد شدن بود، انگار چيزهايی عذابش می دادند و می خواست با شهيد شدن از دست آن ها راحت شود. شهيد نشد اما زخم های زيادی برداشت و شيميايی شد. بعد از جنگ نديدمش تا حول و حوش سال ۷۰ که شنيدم در خطه ی آذربايجان در لشکر حمزه خدمت می کند. متوجه شده بودند که ديگر توان کار ندارد ، فرستاده بودنش تهران برای معالجه و بستری شدن ، اما او آدم روی تخت خوابيدن نبود، نمی توانست بيکار باشد. پست مقامی تشريفاتی و به قول خودش« الکی» در اوين به او دادند.........»
***
پاسخ به چند سوال
سوال هايی که در اختيار من قرار گرفته از سوی عزيزانی مطرح شده که به گفته ی خودشان سال ها در زندان های شيراز به عنوان زندانی سياسی ، زندانی بودند.
سوال اول :خليل تراب پورريئس داخلی زندان عادل آباد وبيشتر مواقع با زندانيان جرائم عادی سروکار داشت،کمتر اتفاق می افتاد که در رابطه با مسائل بند چهار و بند يک که محل نگهداری زندانيان سياسی مرد و زن بود دخالت کند. او در بسياری از مواقع در رابطه با زندانيان جرايم عادی از سياست دو گانه تنبيه و دلجويی پيروی ميکرد به محض تنبيه زندانی سعی ميکرد تا بهر وسيله ای از او دلجويی کند.اما او در موارد متعدد ی به مقابله با توابين و سياستهای آنان می پرداخت که زمين و زمان از دست آنان در عذاب بود، او بارها از ضرب و جرح و شکنجه زندانيان به وسيله توابين که خبيث و ضد انقلاب ناميده می شدند جلوگيری کرد. گاه شدت اين حملات به اندازه ای بود که احتمال مرگ زندانی می رفت ،دخالتهای به وقت او ياری رسان زندانی بود،موارد بسياری را از کمک او به زندانی می توان بر شمرد که در اين کوتاه نوشته جای ندارد.
پاسخ: خليل تراب پور به احتمال زياد بعد از سال ۶۱ رئيس داخلی زندان شد. پيش از اين هنوز شهربانی و کميته زندان را اداره می کردند. سرهنگ فروزش رئيس زندان بود و سروان جعفری رئيس داخلی بند ۱و۲و۳ ، و بند ۴ هم دست سپاه بود. وظيفه اصلی خليل پيش از اينکه رئيس داخلی شود کار با زندانيان معتاد، ومعتادان بود اما در رابطه با مسايل مربوط به زندانيان سياسی هم از او استفاده می شد.خليل بسيار قسی القلب بود و شکنجه می کرد. او در يک مورد تعدادی از معتادان را توی يک چاله ( گور دسته جمعی ) ريخت و آن ها را زنده زنده آتش زد و سوزاند. که من به آن اشاره کردم و باز هم به اين حادثه خواهم پرداخت. همين کارش باعث شد مسئوليت اش را مدتی از او گرفتند. ضمن اينکه گزارش هايی هم مبنی بر مصرف مواد مخدر وحمل و نقل مواد مخدر به زندان از او شده بود.
سوال دوم : مجيد تراب پورمدير کل زندان،او هدايت کننده و حامی تشکيلات توابين زندان بود و به زندانيانی که به زعم او هنوز توبه نکرده بودند کينه می ورزيد ولی طی آن سالها مجيد تراب پور خود با زندانی درگير نمی شد چه رسد به اينکه او را شکنجه کند تا به استادی بيضه کشی رسد.
پاسخ:مجيد تراب پورهم بازجويی می کرد و هم شکنجه ، او در شکنجه های مختلف از جمله «بيضه کشی» استاد بود، البته او تنها استاد اين کار نبود،ديگرانی هم بودند که اين شکنجه وحشتناک را در رابطه با زندانيان محکوم به مرگ به کار می بردند. 
سوال سوم و چهارم:- راوی اسامی بعضی از زندانيان را به خاطر دارد، اما از پاسدار خلوصی که ريئس دفتر ارشاد زندان طی سالهای متمادی بود تنها به بردن نام او اکتفا می کند،زندان عادل آباد به ملک پدری او در آماده بود، برنامه ريزی،سازمانگری تشکيلات توابين وتعيين نوع تنبيه از دفتر او صادر می گرديد . او همچنين پيش از تصادف که منجر به فلج شدنش شد در سال ۶۰ دشمنی ويژه ای نسبت به زندانيان مقاوم داشت .-هيچ نامی از دامادهای مجيد و خليل تراب پور ذکر نگرديده،پاسدار احمد خاشی داماد خليل و يزدان پناه داماد مجيد که ريئس دفتر زندان محسوب می شدهردوی آنها طی سنواتی که در عادل آباد کار می کردند در آزار و شکنجه زندانيان نقش داشتند
پاسخ: بنده نه فقط پاسدار خلوصی و ديگرانی که نام برديد بلکه نام و رفتار ده ها نفر ديگر امثال اين افراد را به ياد دارم . اميد وارم امکان و فرصت پرداختن به همه فراهم باشد و عمر بنده هم کفاف دهد.( تا آنجا که من به ياد دارم نام داماد خليل، خلاشی بود.)
سوال پنجم:- راوی هيچ اشاره ای به نقش تشکيلات توابين در زندان عادل آباد طی سالها نکرده،متاسفانه در زندان عادل آباد زندانيان پيش از آنکه توسط پاسداران و مسئولين زندان تنبيه و شکنجه شوند،بوسيله زندانيان تواب مورد آزار و اذيت قرار می گرفتند. کافی است اشاره کنم آنها ازچنان قدرتی برخورداربودند که ميتوانستند در آزادی يا ملی کشی او نقش داشته باشند.لازم به ذکر است که آنان ( توابين ) در مقطع قتل عام زندانيان درتابستان ۶۷ به همراهی نيروهای امنيتی به مدت چند هفته در مبادی ورودی و خروجی شهر شيراز برای شناسايی و بازداشت فعالين سياسی همکاری ميکردند.
پاسخ: اگر حوصله و اجازه بفرمائيد به آن ها هم خواهم پرداخت.
سوال ششم : راوی در رابطه با نحوه اعدام بعضی از زندانيان اشاره ای به نام زنده ياد عباس حقشناس دارد که تيرباران شده بود، در صورتی که به نقل از عباس ميرائيان تنهاباز مانده گروه نخست که همگی به احتمال قريب به يقين در زير زمين بازداشت گاه سپاه واقع در خيابان ارتش سوم به دار آويخته شده اند .در يکی از اين محاکمات نمايشی وی به زير زمين برده ميشود و از او می خواهندکه اگر توبه کرده سر طناب دار را بگيرد و يکی از دوستان خود را به مجازات رساند، صدای بازجورا تا چند متر آن طرف تر ميشنود که از عباس حقشناس ميپرسد که وصيتی نداری که او پاسخ منفی ميدهد ، دوباره پرسيده ميشود ليوان آبی نميخواهی ؟ که پاسخ او دوباره منفی است.لازم به ذکر است که زنده ياد عباس ميرا ئيان در مراحل بعدی به خيل قربانيان آن جنايت ميپيوندد.
پاسخ: تا آنجا که حافظه ی بنده قد می دهد عباس حقشناس ۸ شهريور۶۷ درزندان ( بازداشتگاه) ۲۰۰ مشترک با گلوله اعدام شد. 
سوال هفتم: در شيراز در سال ۶۷ هيئت مرگ چه کسانی بودند؟
پاسخ: حجت الاسلام قربانی، حجت الاسلام صابری، حجت الاسلام اسلامی و کاظمی ( موسوی) . در مواقعی که کاظمی نبود از جعفر ابراهيمی ، روحانی ای که لباس شخصی می پوشيد استفاده می شد. اين فرد کسی ست که دفتر تحکيم وحدت شيراز را افتتاح کرد، درست همان زمان که در دادستانی کار می کرد.( دفتر تحکيم وحدت درکوچه لشکری ، درمحلی بود که قبلا دفتر رايزنی فرهنگی سفارت امريکا بود.) جعفر ابراهيمی بعد ها در اطلاعات سپاه مشغول به کار شد. اين روحانی با مطالعه چند باره ی پرونده ی محکومين به اعدام به کشف تعدادی از خانه های تيمی مجاهدين رسيده بود و همکاران اش را حيرت زده کرده بود. او يک ماشين پژو داشت، مجاهدين عکس ماشين او را برداشته بودند و برای اش پست کرده بودند تا به او بفهمانند که شناسايی اش کرده اند.
بد نيست به اين نکته هم اشاره کنم که تعداد حکام شرع در زندان های شيراز فکر می کنم به بيش از ۱۰ نفر می رسيدند که در شعب مختلف داد گاه ها انجام وظيفه می کردند. حجت الاسلام قنبری ، عندليبی، عندليب ، موسوی ، قضايی ، ستوده ،اميری ، سليمی، بهشتی نژاد، داودی ، ملکيان و..... حکام شرع در زندان های شيراز بودند. درضمن در شيراز ما دو تا حجت الاسلام قربانی داشتيم، يکی سال های ۶۰ و ۶۱ شاغل بود، و ديگری قربانی ای که سال ۶۷ جز هيئت مرگ بود.
ـــــــــــــــــــــــــ
زير نويس:
* سلسله مطالبی که بيست و يکمين بخش آن را خوانديد، اظهارات يکی از کارکنان سابق قوه قضائيه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی، از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اينکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلين در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند - و می کنند- ، نام ها و فاميلی ها می توانند واقعی، و حقيقی، نباشند).
برای پيشبرد گفت و گوها قرارمان اين شد که در صورت امکان يک هفته مسائل مربوط به سال های گذشته مطرح شود و يک هفته مسائل روز. راوی اين سلسله مطالب سال ۱۳۸۵ ايران را ترک کرده است و در يکی از کشورهای شرق آسيا پناهنده است، او اما به دليل شغل های حساس و ارتباط های گسترده اش به هنگام خدمت ، هنوز با تعدادی از فرماندهان سپاه و نيروهای انتظامی ،کارکنان قوه قضائيه و روحانيون ارتباط دارد. اطلاعاتی که پيرامون مسائل جاری داده می شود از طريق همين ارتباط هاست .








محمد علی دادخواه: برای اجرای حکم به زندان می روم، از سرزمینم نمی روم

محمد علی دادخواه، وکیل مدافع زندانیان سیاسی و عضو کانون مدافعان حقوق بشردر ادامه افزایش فشار بر وکلای زندانیان سیاسی همچنین اعضای کانون مدافعان حقوق بشر، محمد علی دادخواه اعلام کرد که روز شنبه آینده به منظور گذراندن محکومیت ٩ ساله خود راهی زندان خواهد شد. محمدعلی دادخواه در حالی که می گوید از سرزمینم نمی روم، حتی اگر در زندان بمیرم، در عین حال حکم صادره و اتهامات منتسب به خود را بی اعتبار می داند.

گفتگو با محمد علی دادخواه، 
وکیل مدافع زندانیان سیاسی و عضو کانون مدافعان حقوق بشر در ایران
محمد علی دادخواه، وکیل مدافع زندانیان سیاسی و عضو کانون مدافعان حقوق بشر، در گفتگو با رادیوی بین المللی فرانسه اعلام کرد که وی برای دفاع از پرونده موکلش، ارژنگ داودی،  که به اتهام محاربه از سوی دادگاه احضار شده بود به دادگاه رفته است، اما رئیس دادگاه به وی گفته است که اجازه دفاع از موکل خود را ندارد.
محمد علی دادخواه در ادامه گفت که رئیس دادگاه به وی گفته است که برای رفتن به زندان خود را آماده نماید.
حکم بدوی محمدعلی دادخواه، ١۰ سال محرومیت از وکالت و١۰ سال محرومیت از تدریس، حتی در دانشگاهها و موسسات خصوصی، ٩ سال زندان، دو میلیون و پانصد هزار تومان جزای نقدی و شلاق، که شلاق به جزای نقدی تبدیل شده بود.
 این وکیل مدافع می گوید که نسبت به این حکم اعتراض کرده بوده و در دفاعیات خود مدعی شده بود که در راستای تکالیف حقوق بانی خود در دادگاه حاضر شده و از حقوق شهروندی و حق بشری موکلین خود دفاع کرده است؛ این بدیهی ترین و بدوی ترین حق یک انسان است که بتواند از حقوق خود دفاع کند.
آقای دادخواه می گوید که با توجه به توضیحات مذکور، رای دادگاه را دادگرانه نمی داند، چرا که وی نه اسلحه حمل می کرده است، نه مواد مخدر داشته، نه کتب ضالّه و نه سایر مواردی که در کیفرخواست نخستین مطرح کرده بودند.
محمد علی دادخواه می گوید که به دادگاه اعلام کرده است که عرف و سنت هزاران ساله‌ی این سرزمین است که سنجیده اقدام کنند و خردورزی را از دست ندهند، نخستین شیء که در سفره هفت سین ایرانیان قرار می گیرد "سنجد " است که سمبل سنجیده اقدام کردن است و وی نیز این رای را سنجیده نمی داند.
محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع زندانیان سیاسی و عضو کانون مدافعان حقوق بشر در حالی که می گوید از سرزمینم نمی روم و خاک سرزمینم را ترک نخواهم کرد، حتی اگر در زندان بمیرم، در عین حال حکم صادره و اتهامات منتسب به خود را بی اعتبار می داند.
محمد علی دادخواه علاوه بر وکابت جمع زیادی از فعالان سیاسی، مطبوعاتی و دانشگاهی، وکالت پرونده هائی در زمینه میراث فرهنگی را نیز برعهده دارد که در صورتیکه روز شنبه آینده، این وکیل مدافع راهی زندان شود و به جمع سایر زندانیان سیاسی و وکلای زندانی بپیوندند، مشخص نیست که تکلیف این پرونده به کجا انجامد.





اخبار روز: 

کارگران در ایران در حالی به استقبال روز جهانی کارگر میروند که علاوه بر اینکه از حق قانونی گردهم آیی و یا راهپیمایی برای بزرگداشت این روز محرومند با محرومیت های روز افزون دیگر ناشی از بحران سازی های نظام استبدادی نیز رو برویند. سندیکاهای کارگری به شدت تحت فشارند. با وجود اینکه کارگران ایران از اعتراض به وضع موجود و یا تقاضاهای مشروعشان که فراهم آمدن حد اقل امنیت کار و محیط سالم کاری است منع میشوند ولی مبارزه خستگی ناپذیر آنها برای احقاق حقوقشان بدون وقفه ادامه دارد.
کارگرانی که در دو محاصره قرار گرفته اند چه بکنند ؟
استبداد سرمایه داری تمام نیروهایش را جهت فشار به استبداد حاکم بر ایران بسیج کرده است . ایران را تهدید جهانی نشان گرفته است و در این امر تا بدانجا پیش رفته که ایران، در سیاستهای داخلی کشورهای اروپایی نقش مهمی را بازی می کند ، در انتخابات گوناگون در این کشورها، بخصوص نزد گرایشهای راست، از این تهدید و اینکه کدام گروه فشار بیشتری بر ایران می آورد به عنوان اهرمی برای جلب افراطی ترین گرایشها استفاده می شود و از هم سبقت می گیرند و قول فشار و تحریم های بیشتری نسبت به ایران را میدهند . اما این سیاست تحریم اقتصادی ، بیشتر، اتخاذ سیاست فشار به طبقه فقیر جامعه است تا نظام حاکم بر ایران .
کارگر ایرانی، از یک سو، تحت فشار ناشی از نبود قطعات یدکی برای صنایعی که در آنها مشغول به کار است و در نتیجه تعطیل شدن آنها و از دیگر سو سیاست غلط اقتصادی مافیاهای حاکم برایران مبنی بر واردات گسترده و عدم حمایت از تولید داخلی، هر روز با مشکلات کمبود کار و بیکاری ناشی از آن روبروست .
استبداد حاکم بر ایران دربادی امر چون دیگر حکومتهای استبدادی با جو بحران سازی توانسته است حکومت کند ، امروز بهانه های کافی جهت سرکوب بیشتر مردم و مخصوصا طبقه ستم دیده اقتصادی کشور، از طرف کشورهای سلطه گر را نیز پیدا کرده است .
کارگران ایرانی همچون دیگر اقشار فقیر جامعه ایران با آینده ای مبهم دست به گریبانند .به دلیل افزایش نرخ اقلام مصرفی، سبد هزینه خانوار کارگری، نرخ خط فقر از یک میلیون و ۲۵۰ هزار تومان در سال ۹۰ به یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان افزایش یافته است و با توجه به این که نرخ خط فقر شدید ۷۰۰ هزار تومان برآورد می شود ، طبق مصوبه مزدی در سال ۹۱ کارگرانی که پایه دستمزد یعنی ٣۹۰ هزار تومان دریافت می‌کنند ،زیر خط فقر شدید در محدوده خط بقاء (خط مرگ) گذران معیشت می‌کنند.
۶۰ درصد از کارگران قانونی کشور دستمزد پایه دریافت می‌کنند و کارگران برای فاصله گرفتن از خط بقا و رسیدن به خط فقر شدید به شغل های دوم و سوم روی آورده‌اند.
آمار تازه منتشر شده بانک مرکزی از هزینه و درآمد خانوارهای شهری در ایران در سال ۸۹، حکایت از فقیرتر شدن خانوار ها دارد«در سال ۸۹ هزینه‌های خانوارهای شهری در ایران، چهار میلیون تومان بیشتر از درآمدشان» بوده‌ است .
این فقرنه تنها دامن کارگران بلکه کارمندان و دست فروشان و جوانان بدون شغل و زنان جویای کار و ... را نیز شامل می شود ودر این میان ستمی که زنان کارگر و جویای کار میرود مضاعف است.

بیکاری در ایران بی داد می کند.
تعداد بیکاران در ۷ سال اخیر تقریبا دو برابر شده است و نرخ بیکاری علیرغم ادعای دولت نه تنها به ٣/۱۲ درصد کاهش نیافته ، بلکه نرخ بیکاری فارغ التحصیلان زنان ۵۰ و مردان ٣۰ درصد برآورد می شود. نرخ واقعی بیکاری هم اکنون بیش از ۲٣ درصد است .
هیچگاه تا این اندازه زنان جویای کار نبوده اند . البته با کمترین امکانات اشتغالی نیز روبرو هستند .
نرخ بیکاری زنان در کشور بسیار بالاست . بر اساس آمارهای رسمی مرکز آمار ایران، پانزده استان کشور با نرخ بیکاری بالای ۵۰ درصد زنان زیر ۲۹ سال مواجه هستند. همچنین ۱۰ استان کشور نیز نرخ بیکاری بالای ۶۰ درصدی را برای زنان همین گروه سنی دارند. کرمانشاه ۷۷ درصد، کهکیلویه و بویراحمد ۷۶ درصد، کرمان ۷۴ درصد، ایلام ۷۱ درصد، لرستان ۷۰ درصد، سمنان ۶۸ درصد، اردبیل ۶۶ درصد، فارس ۶۵ درصد، چهارمحال و بختیاری و کردستان هریک ۶۴ درصد.
این زنان جویای کار در پی فراهم کردن لقمه نانی برای فرزندان خود هستند که با نبود امکانات اشتغال روبرو گردیده اند .
دولت احمدی نژاد در چند سال گذشته نهال تولید را خشکانده و واردات را محور اقتصاد کشور کرده است . واردات ۶۴ میلیارد دلاری در سال گذشته و قاچاق ۲۵ میلیارد دلاری فرصت و توان تولید را از بسیاری از تولید کنندگان داخلی گرفته و پولهای میلیون دلاری به جیب سلطانهای وارد کننده کالا ریخته است . سیاستهای ضد استقلال طلبی در زمینه اقتصاد ، آینده بسیار تاریکی را برای نسل جوان ایران ترسیم نموده است . فقر بیش از حد و بیکاری جامعه را به بیماریهای افسردگی و ندانم کاری مبتلا نموده است   .

کارگران ایران با وجود خفقان بیش از حد نظام ولایت فقیه ، در سال گذشته توانستند ۷۵ مورد اعتصاب و اعتراض داشته باشند . بازداشت ۴۵ فعال کارگری و احضار ۴۳ تن دیگر از ایشان در سال ۹۰ نیز از دیگر موارد ایستادگی کارگران را جهت محقق شدن حقوق اولیه آنها می باشد .
هر کس حق دارد مالک بر سعی و عمل خویش و آنچه از آن بدست می آورد باشد . هیچ انسانی را نمی شود از این حق محروم کرد . هر کس حق دارد کاری را که دلخواه اوست انتخاب کند بشرط آنکه کارش ناقض حقوق انسانها و طبیعت در نتیجه مایه خرابی طبیعت و زیان جامعه نباشد. حق فرد است که به کاری مجبور نگردد که دلخواه او نیست .در نظامی که ولی فقیه خود را مالک بر جان و مال و ناموس مردم می داند و حقی برای کسی از کارگر و غیر کارگر قائل نیستند مقاومت کارگران ایرانی نشان و نمود مقاومت ملتی است برای احقاق حق حاکمیت خود.
بدین خاطر این مقاومتها ،اعتصابها ، تظاهرات کارگران ایران از اهمیت بسیاری در تاریخ مبارزاتی کشور برخوردارند و وجدان ملی را به مقاومت برای احقاق حقوق و استقرار نظامی درخور ایران و ایرانی بیدار نگاه می دارند.
از اینرو بایستی مانع اصلی بهره مند شدن آحاد ملت از حقوق خود و حق حاکمیت ملی را که همان استبداد و نظام حاکم بر ایران است ،را با اراده استوار از پیش پا برداشت و شالوده های حکومتی مردم سالار که مدافع حقوق همگان است را استوار نمود .

روز جهانی کار گر بر تمامی کار گران بویژه کارگران ایران مبارک باد
مجامع اسلامی ایرانیان
۱۲ اردیبهشت ۱٣۹۱برابر با اول ماه مه۲۰۱۲ 
 


رهبر راستگرایان افراطی در فرانسه: رای سفید می‌دهم
مارین لوپن، رهبر جبهه ملی فرانسه اعلام کرد که به هیچ یک از نامزدهای راه یافته به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری این کشور رأی نخواهد داد. وی با حضور در جمع هواداران خود در راهپیمایی روز جهانی کارگر گفت که برگه سفید به صندوق خواهد انداخت.
حزب جبهه ملی به رهبری مارین لوپن توانست در دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه حدود ۱۸ درصد آرای رای دهندگان را جذب کند و این باعث شگفتی بسیاری در فرانسه شد.
وی گفت که نه از نیکلای سارکوزی، رئیس جمهور حمایت خواهد کرد و نه از رقیب سوسیالست او، فرانسوا اولاند.
خانم لوپن از هوادارنش خواست که از وجدان خود پیروی کنند.
آقای سارکوزی و آقای اولاند قرار است فردا چهارشنبه ۲ مه در یک مناظره انتخاباتی در تلویزیون شرکت کنند.
خانم لوپن در جمع هوادارانش گفت: "روز یکشنبه با برگه سفید رای می دهم. من گزینه خود را انتخاب کرده ام. تک تک شما هم باید تصمیم بگیرید."
وی در ادامه گفت: "ما در عرصه سیاست فرانسه به مرکز ثقل تبدیل شده ایم."
خانم لوپن در بخشی دیگر از سخنرانی خود گفت که تغییر موضع در سیاست های اخیر آقای سارکوزی با اعمال او در طی پنج سال گذشته تناقض داشته است و او فرد مناسبی برای تصدی مقام ریاست جمهوری نیست.
آقای سارکوزی نیز امروز در راهپیمایی هوادارن خود که از میدان تروکادرو آغاز شد، شرکت کرد.
او راهپیمایی مذکور را نشانه "کار واقعی" توصیف کرد.
گوین هویت سردبیر بخش اروپا در بی بی سی گفت که این سخن باعث رنجش اتحادیه های کارگری شده است.
آنها معتقدند که این گفته به این معنی است که احزاب چپ معنی واقعی کار را نمی دانند.
آقای اولاند گفته است که آقای سارکوزی رئیس جمهور "بیکاری واقعی" است.
آقای اولاند در راهپیمایی اتحادیه ها در باستیل شرکت نکرد. در عوض مارتین اوبری، دبیر حزب سوسیالیست خطاب به شرکت کنندگان سخنرانی کرد.
این در حالیست که آقای سارکوزی امروز در گفتگویی رادیویی با شبکه رادیویی آر آم سی موضع نزدیکی به راستگرایان افراطی نشان داد و گفت که فرانسه بیش از اندازه مهاجر دارد.
او گفت: "نظام یکپارچه ساختن و ادغام فرهنگی ما کار نکرده است. چرا؟ زیرا قبل از آنکه بتوانیم کسانی که وارد کشورمان شدند را با فرهنگمان تطبیق دهیم، گروهی جدید از راه رسیدند. با پذیرفتن زیاد از حد مهاجران، روند تطابق و ادغام جوامع را فلج کردیم."




یک مقام افغان که نخواست از او نام برده شود، به بی بی سی فارسی گفت که مدتی است، ماموران امنیتی ایران کارمندان سفارت افغانستان در تهران را به دلایل نامعلومی تحت نظر گرفته اند.
یکی از کارمندن سفارت افغانستان در تهران، در صحبت تلفنی با خلیل نوری خبرنگار بی بی سی در کابل گفته است که ماموران امنیتی ایران با کارمندان این سفارت بدرفتاری کرده اند و آنها فعلا "در وضعیت خوبی نیستند."
به گفته این کارمند سفارت افغانستان، ماموران امنیتی به کارمندان سفارت افغانستان گفته اند که با آنها "عمل بالمثل" می کنند زیرا دولت افغانستان برخورد نا مناسبی با کارمندان سفارت ایران در کابل داشته است.
یک منبع دیگر به بی بی سی گفت که رفت و آمد به سفارتخانه افغانستان در تهران، ممنوع شده و ساختمان سفارت تحت نظارت قرار دارد.
وزارت امور خارجه افغانستان می گوید که این موضوع را با مقامات ایرانی در میان گذاشته و مذاکرات بین آنها و مقام های ایرانی جریان دارد.
فرامرز تمنا از سخنگویان این وزارتخانه گفت که این وضعیت به دلیل یک سوء تفاهم پیش آمده بود و در حال حاضر وضعیت عادی است.
آقای تمنا افزود: "موضوع یک موضوع امنیتی است که ناشی از یک سوء تفاهم بوده، اما در مورد جزئیات و ماهیت موضوع بررسی ها را آغاز کرده ایم، موضوع را با جانب ایران شریک ساخته ایم و هنوز جریان دارد و به نتیجه لازم نرسیده ایم. اما اطمینان می دهم که موضوع از عصر دیروز حل شده است."
مقام های وزارت خارجه افغانستان حاضر نیستند جزئیات بیشتری در این مورد ارائه کنند.
افغانستان و ایران ظاهرا روابط خوبی دارند، ایران با آنکه در رابطه اش با آمریکا و غرب بر سر پرونده هسته ایران مشکل دارد، در یک دهه گذشته در کنار جامعه جهانی از روند بازسازی افغانستان حمایت کرده است.
در سالهای اخیر در موارد متعددی مقام های ایران از حضور نیروهای خارجی در افغانستان انتقاد کرده و آنرا به زیان امنیت منطقه خوانده اند.
آیت الله خامنه ای رهبر ایران، نیروهای خارجی در افغانستان را "نقمت" خوانده و وزرای دفاع و کشور ایران نیز در سفر به افغانستان، اظهاراتی مبنی بر عدم نیاز افغانستان به نیروهای خارجی داشته اند.
از سوی دیگر، مقام های ناتو بارها گفته اند که ایران، افرادی ازگروه های شورشی را آموزش می دهد و سلاح و ابزار جنگی در اختیار آنها قرار می دهد.
اما با همه اینها، روابط دپلماتیک ایران و افغانستان در ده سال گذشته عموما گرم بوده است.




خشونت های ادلب
فعالان مخالف دولت سوریه می‌گویند در خشونت‌های تازه در این کشور ۲۳ نفر کشته شده‌اند.
مرکز نظارت بر حقوق بشر سوریه مستقر در بریتانیا می‌گوید یازده نفر از جمله نه عضو یک خانواده در حمله خمپاره‌ای به روستای مشمشان در استان ادلب سوریه در شمال غربی کشور کشته شده‌اند که در میان آنها چهار زن و دو کودک دیده می‌شوند.
فعالان مخالف می‌گویند دوازده نظامی نیز در نزدیکی یک پایگاه در استان دیر زور در شرق کشور کشته شدند.
گروهی مرکب از شانزده ناظر سازمان ملل، فعالیت‌های خود را در سوریه آغاز کرده‌اند. قرار است تا اواسط ماه جاری میلادی، تعداد آنها به یکصد نفر افزایش یابد.
طبق قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، تعداد ناظران صلح سازمان ملل به سیصد نفر خواهد رسید.
ژنرال رابرت مود روز گذشته برای فرماندهی هیات ناظران سازمان ملل وارد سوریه شد.
دولت سوریه و مخالفان مسلح، از روز ۱۲ آوریل توافقنامه‌ آتش بس را به اجرا گذاشتند.
اگرچه از حجم خشونت‌ها در سوریه کاسته شده اما درگیری‌ها همچنان ادامه داشته است.
مقام‌های سازمان ملل نیروهای دولتی را عامل اصلی خشونت های پس از برقراری آتش بس معرفی کرده اند.
ژنرال رابرت مود، فرمانده نیروهای ناظر صلح سازمان ملل
ژنرال رابرت مود موارد نقض آتش بس و حملات تروریستی در سوریه را "بسیار نگران کننده" خوانده است
ژنرال مود از طرفین خواسته تا به درگیری‌ها پایان دهند.
فرمانده نیروهای ناظر صلح سازمان ملل به بی بی سی گفته است گروه تحت نظارت او "اثرات آرام‌بخشی" بر روند تحولات سوریه داشته‌اند.
او افزود که گروه ناظران صلح مورد "استقبال گرم" شهروندان سوری قرار گرفته و دولت سوریه نیز به آنها "احترام" گذاشته است.
ژنرال مود انتقاد از تعداد اندک ناظران و غیر مسلح بودن آنها را رد کرد و گفت در حال حاضر هیچ گزینه دیگری وجود ندارد.
او در عین حال خاطرنشان کرد که این ناظران قادر نخواهند بود به تنهایی، مشکل سوریه را حل کنند.
فرمانده نیروهای ناظر صلح سازمان ملل موارد نقض آتش بس و حملات تروریستی در سوریه را "بسیار نگران کننده" خوانده است.




اشتراک سارکوزی در تجلیل روز کار و کارگر 

نوشتۀ عزیز احمد فرد

در کنار سندیکاهای کارگری، از مدتی به اینسو، جبهۀ ملی، که جریانی از راست افراطی است، هم در اول ماه می تظاهرات برگزار میکند، ولی این بار، نیکولاسارکوزی، رئیس جمهور فعلی و کاندیدای دور بعدی ریاست جمهوری فرانسه هم، از هوادارانش درخواست کرد تا در این روز، دور هم جمع شوند.

گفتگو با معراج الدین امامزاده، فعال سیاسی در فرانسه
More
 عزیز احمد فرد
اجتماع سندیکاهای کارگری در روز اول ماه می، در دفاع از درخواست های صنفی آنان، و یا هم در رابطه با مسایل سیاسی، قرن ها به سابقه دارد ولی اشتراک جریان راست افراطی «جبهۀ ملی» در این جشن، از شش سال به اینسو، در دفاع از هویت فرانسوی است، و کاری به کارگران و مبارزات طبقاتی ندارد. شخصیتی که در این روز، سازمان «جبهۀ ملی» مارین لوپن از آن یاد آوری میکند، ژان دارک، دختر فرانسوی است که در قرن های گذشتۀ دور، از فرانسه در برابر انگلیس ها دفاع کرده بود. و اگر چه روز رسمی یاد آوری از ژان دارک، هشتم ماه می است، به دلیل رقابت با تظاهرات کارگری، «جبهۀ ملی» بزرگداشت این شخصیت را در اول ماه می بر گزار میکرد.
این بار، نیکولا سارکوزی هم، که بر اساس نظر سنجی ها در حال باختن انتخابات ریاست جمهوری است، خواست از این روز مهم ساسی، بهره برداری کند و هواداران خود را در یکی تز میدان های پاریس، برای جشن گرفتن «کار واقعی» جمع کرد.
در بررسی این موضوع، گفتگویی داریم با معراج الدین امامزاده، فعال سیاسی در فرانسه. آقای امازاده، بعد از شرح دلایل تاریخی روز کارگر، در مورد سازمان «جبهۀ ملی» میگوید که آنان میخواهند با این کار، در طبقۀ کارگر رخنه کنند. و در مورد اشتراک رئیس جمهور در تجلیل از این روز، آقای امامزاده میگوید که از یک سو، با این کار میخواهد به سرمایه داران موضع ضد کارگری خود را نشان بدهد و از سوی دیگر، تلاش میکند تا عقب ماندگی خود در نظر سنجی ها را جبران کند.


کمپاین عفو بین الملل برای آزادی نستوه نادری، گزارشگر افغان

نوشتۀ واسع محسن
سازمان عفو بین الملل امروز سه شنبه کمپاینی را برای آزادی نستوه نادری، گزارشگر یک شبکه تلویزیونی خصوصی در افغانستان براه انداخته است. بگفته این سازمان، نستوه نادری از سوی لوی سارنوالی یا دادستان کل افغانستان بازداشت و از یک هفته بدینسو تحت نظارت نیروهای پلیس افغانستان بسر میبرد.

گفتگو با صدیق الله توحیدی، مسئول دیده بان رسانه ها در موسسه "«نی"
More
 واسع محسن
سازمان عفو بین الملل امروز سه شنبه مقامات قضایی افغان را متهم کرد که نستوه نادری، مجری برنامه " سلام بر سرزمین من " در تلویزیون "نورین" را بدون دلایل موجه تحت بازداشت قرار داده اند.
دفتر وزیر عدلیه افغانستان به خبرگزاری فرانسه گفته است نستوه نادری مدتی کوتاهی بدلیل نوشیدن الکل زندانی شده است اما در همین حال بجرم " اتهامات دروغین علیه مقامات دولتی " تحت تعقیب قرار دارد.
سازمان عفو بین الملل در مقابل می گوید : " نستوه نادری یک مجری شناخته شده است که قضایای فساد، جنایات و سایر موضوعات انتقادی که ماموران بلندپایه حکومتی در آن ها دخیل هستند را در برنامه های خود انعکاس داده است."
بگفته این سازمان این احتمال وجود دارد که مقامات قضایی افغانستان وی را بدلیل افشای فساد در عقد قراردادهای ساختمانی مربوط به شهرداری کابل بازداشت کرده باشند.
صدیق الله توحیدی، مسئول دیده بان رسانه ها در موسسه نی، حمایت کننده رسانه های آزاد، به رادیو فرانسه گفت: " اطلاعات دقیقی وجود دارد که در اثر شکایت شهردار کابل و برخی دیگر از شخصیتهای حقیقی و حکمی، لوی سارنوال/دادستان کل دستور مجبور شده است دستور توقیف نستوه نادری را صادر کند."
بگفته او " لوی سارنوالی افغانستان بدون استفاده از مجاری و میکانیزم قانونی، مستقیما با فرستادن یک نامه، نستوه نادری را به دادستانی احضار و بعدا حکم توقیف او را صادر کرده است."
صدیق الله توحیدی گفت لوی سارنوال افغانستان تا کنون در مورد اتهام نامه مربوط به نستوه نادری توضیح نداده است.
بر اساس مواد قانون رسانه های افغانستان، تنها کمیسیون سمع شکایات و تخطی های رسانه ای میتواند در مورد ارسال پرونده های رسانه یی به مقامات قضایی، تصمیم اتخاذ کند.
مسئول دیده بان رسانه ها گفت برخلاف ادعای دادستان کل که نستوه نادری بعد از ارجاع پرونده او از سوی کمیسیون موظف در وزارت اطلاعات و فرهنگ به سارنوالی بازداشت شده است، کمیسیون سمع شکایات رسانه ای تازه امروز سه شنبه به بررسی پرونده وی پرداخته است.
از سوی دیگر، عبدالرحمان کوشان رئیس دیوان تحقیقات جنایی در وزارت عدلیه گفته است نستوه نادری نتوانسته است اسناد مربوط به اتهاماتی که از جانب او متوجه مقامات دولتی شده است را ارائه کند.




نگاهی دیگر به تحریم شرکت اینترنتی داتک

دولت آمریکا تحریم‌های جدیدی را علیه برخی شرکت‌ها و افراد در سوریه و ایران وضع کرده است که در این بین نام شرکتی خصوصی بنام داتک وجود دارد که با بقیه متفاوت است .
 شرکت داتک با حضور در بازار وایمکس در ایران مشهور شد. شریک تجاری داتک شرکت سامسونگ الکترونیک کره است که بر خلاف شرکای تجاری ارگان‌های نظامی و دولتی ایران که چینی و روسی هستند ساختاری کاملا غربی داشته و بزرگترین بازارش آمریکاست .
 شرکت داتک از جمله شرکت‌هایی است که تامین اجتماعی در آن سرمایه‌گذاری کرده است و پشتوانه مالی خوبی دارد ولی اغلب شرکت‌های غیر نظامی یا دولتی هرچند متعلق به جایی مانند تامین اجتماعی ( که متعلق به کارگران و کارفرمایان است ) از بازارهای انحصاری وسودآور داخلی محرومند.
 در همین مورد داتک وقتی به صورت مجموعه‌ای از شرکت‌ها توانستند پس از ترک تشریفات مناقصه قرارداد اپراتور سوم موبایل را بگیرند و بنابر دلایلی که هیچگاه شفاف نشد نتوانستند در زمان مشخص شده سیم کارت‌ها را تحویل بدهند و اولین کاری که انجام شد مدیرعامل شرکت داتک از هیات مدیره مجری استعفاء داده شد! بنابراین شرکت خیلی خودی برای نظام محسوب نمی‌شود.
 کنترل اطلاعات مبادله شده در اینترنتی که شرکت ها ارائه می‌کنند کاملا ممکن است و این کار نرم افزاری است. این‌کار احتیاجی به تجهیزات ویژه ندارد و فن آوری آن در دسترس، در واقع شنود اطلاعات فقط به تصمیم سیاسی نیاز دارد .
 نکته آخر اینکه پیشرفت داتک در سایه مدیریتی تحصیل کرده حاصل شده است که دارای تابعیت مضاعف کشورهای تحریم کننده هم هستند!

شرکت خصوصی با مدیر غربی و شریک تجاری و تجهیزات و نظارت غربی تحت تحریم غرب قرار می‌گیرد آن هم در زمانی که در حال انجام کارهای مقدماتی برای حضور در بازارایران با فن آوری جدیدی است.

آیا باز امداد غیبی به کمک ارگان‌های نظامی و دولتی  برای دسترسی به بازار پرمنفعت اینترنت و مخابرات داخلی با استفاده از ابزار تحریم و آمریکا برای بیرون کردن رقیب داخلی با تجهیزات بهتر و قیمت پایین تر آمده است؟

نویسنده همچنان معتقد است که تحریم برای بنگاه‌های اقتصادی نظامی - دولتی نعمت است نه نکبت!




تکوین بت‌کده سازی در سلطنت مطلقه: از مرقد مطهر تا مق... معطر

image
بیست و اندی سال پیش، مرگ سرسلسله فرقه مطلقه باعث سیاه پوش شدن حرم امام رضا در روز تولدش شد و بارگاهی برای خمینی ساخته شد که به جای سه گلدسته حرم امام رضا دارای چهار گلدسته بود و سال‌ها ساختن گنبد و بارگاه بنیان‌گذار فرق مطلقه به طول انجامید و هرساله میلیون‌ها تومان خرج لشکرکشی عزاداران به این مکان می‌شود. مرقد مطهر نامی‌است که سال‌ها ورد زبان اعوان و انصار دیکتاتوری مطلقه بوده و گاها مخالفان حکومت ایران با گفتن مق...** مطهر سعی در تقبیح ساختن زیارتگاه برای یک فرد و انسان عادی مانند خمینی داشته‌اند. اما طنز روزگار چنان است که مزدبگیران دربار ولایت مطلقه، آنقدر در بت‌سازی از خدای دست‌ساز زر نفت و زور سرنیزه سپاه و تزویر آخوندهای دست نشانده از خود بیخود شده‌اند که تابلویی بر فراز سنگی علم می‌کنند که اعلام میدارند که رهبر آنها و به روایت قدیانی ،طاغوت زمان، بر آن جلوس داشته است.
 و اما وای بر مراجع تقلید و مدعیان دین‌داری که چشم بر این بت‌سازی‌ها بسته‌اند و فریاد از کم بودن کمک چندین میلیاردی دولت به حوزه دارند .....
*خودنویس: عنوان «ادیت» شده است
 ** بخش پسین



بخوانید و حیرت کنید؛ از پیراهن زورکی مجری تا گاف عظیم در بیروت

image
واژه‌ی «نظارت» در جمهوری اسلامی موضوع غریبی است. گاهی نظارت به اوج می‌رسد (گشت ارشاد و موی دختران و لباس مجری) و گاهی هم البته هیچ نظارتی نیست و اختلاس‌های میلیاردی صورت می‌گیرد و گاف‌هایی رخ می‌دهد که حتی کشورهای دوست و برادر هم از نظام اسلامی متحیر می‌مانند.
برای روشن‌تر شدن مساله به این دو موضوع نگاه کنید:
وبلاگ ایمایان نوشت: چهارشنبه‌شب پیش از مسابقه رئال مادرید و بایرن مونیخ حمیدرضا صدر را دیدیم با جاودانی. صدر، طبق روال شب‌های سوگواری، پیراهنی تیره (و نه سیاه) به تن داشت اما جاودانی پیراهنی نارنجی رنگ پوشیده بود. شاید بسیاری حتی کمترین توجهی به رنگ پیراهن جاودانی که کت تیره‌ای هم روی آن پوشیده بود نکردند. بین دو نیمه که زمان تفسیر بازی رسید، رنگ پیراهن جاودانی عوض شده بود، پیراهن سیاهی پوشیده بود و با چهره‌ای درهم، ابتدا «مجددا» ایّام سوگواری را تسلیت گفت و به ادامه‌ی برنامه پرداخت امّا تا انتها اخم‌هایش توی هم بود.
ایمایان نوشته است که کار تعویض پیراهن از سوی اطرافیان یا مدیر پخش (که پیش از برنامه حتما او را دیده بودند) نبوده و به احتمال زیاد کار مدیران ارشد صداوسیما بوده است.
بنابراین در اینجا می‌بینیم که نظارت در عالی‌ترین سطح خود حتی روی پیراهن یک مجری ورزشی هم وجود دارد و هیچ چیز و هیچ‌کس از چشمان تیزبین مسئولان ارزشی صدا و سیما و یا سایر ارگان‌های دیگر حکومتی و نیز پلیس پنهان نمی‌ماند؛ تا خدای ناکرده اسلام به خطر افتد!
گاف عجیب!
اما در همین حال و در شرایطی که به دنبال اختلاس سه هزار میلیاردی از بانک صادرات خبر اختلاس میلیون یورویی دیگری امروز منتشر شد؛ بازتاب امروز از گاف عجیب مسئولان در تهران و حیرت در لبنان نوشت.
این وب‌سایت نوشته است: قرار است محمدرضا رحیمی، معاون اول رییس جمهور در آینده نزدیک به لبنان برود. از همین‌رو، مقامات ایرانی پیش‌نویس توافقنامه‌های دوطرف را به بیروت فرستاده‌اند، اما گاف آنها توجه مقامات و رسانه‌های لبنانی را برانگیخته است.
به نوشته‌ی بازتاب به نقل از روزنامه الحیات متن پیش‌نویس توافقنامه‌های ارائه شده از سوی هیات ایرانی به مقامات لبنانی، همان متن‌های امضاء شده با مقامات عراقی است و جالب اینجاست که حتی کلمات عراق و بغداد (که در قرارداد با عراقی‌ها بوده) هم در پیش‌نویس ارائه شده به لبنانی‌ها وجود دارد!
روزنامه النهار چاپ بیروت هم در این زمینه نوشته است که کشف این موضوع باعث ایجاد تعجب و بحث و جدل در کابینه لبنان شده است.




حسینیان: مصباح یزدی امسال چندین دقیقه برای دستبوسی رهبری درصف ایستاد

image
روح الله حسینیان معروف به خسرو خوبان می‌گوید آیت‌الله مصباح یزدی امسال در مشهد چندین دقیقه در صف انتظار ایستاد تا دست علی خامنه‌ای را ببوسد.
به گزارش بازتاب امروز آقای حسینیان این سخنان را با این قصد بیان کرد که به گفته‌ی وی «از هجمه علیه آیت‌الله مصباح یزدی» بکاهد.
«جبهه پایداری» به رهبری محمدتقی مصباح یزدی و «جبهه متحد اصول‌گرایان» به رهبری مهدوی کنی این روزها با صرف میلیارد‌ها تومان هزینه مشغول تخریب یکدیگر هستند و انتقاد‌های تندی را هم متوجه یکدیگر می‌کنند. هر گروه نیز گروه دیگر را به پیروی نکردن از دستورات خامنه‌ای متهم می‌کند که روح‌الله حسینیان در دفاع از جبهه پایداری به رهبری مصباح یزدی؛ این خبر را بیان کرده است.
یادمان محل جلوس خامنه‌ای در کوهنوردی
در رویدادی دیگر مرتبط با «تقدیس» علی خامنه‌ای، یک پایگاه بسیج در محل استراحت وی به هنگام کوهنوردی یادمانی نصب کرده است.
این تصویر مربوط به سفر سال ۱۳۸۴ علی خامنه‌ای به کرمان است که یک پایگاه بسیج٬ در محل استراحت وی روی صخره سنگی نصب کرده است.
فیلم زندگی علی خامنه‌ای تولید می‌شود
در رویدادی دیگر روزنامه کیهان از تولید فیلم زندگی علی خامنه‌ای توسط یک مستند ساز لبنانی خبر داد.
به گزارش بازتاب به نقل از کیهان پرویز شیخ طادی، کارگردان سینما و تلویزیون در این خصوص گفته است: «من می‌خواستم مستند جامع و کاملی از زندگی حضرت آقا بسازم که با آن موافقت شد؛ اما یک کارگردان لبنانی زودتر اقدام به ساخت این مستند کرده و ما منتظر آن هستیم.»
وی افزوده که قرار است این مستند به زودی در ۱۰ قسمت ارائه شود.
شیخ طادی گفته است که اگر این مستند «کار جامعی باشد که دیگر ما مستند نمی‌سازیم و در غیر این صورت، خودمان مستندی را از زندگی حضرت آقا می‌سازیم.»




جهان‌نیوز: هنرمندان برای زدن هر حرفی درحمایت از نظام پول گرفتند

image
حضور رضا رویگری در مراسم عزاداری با حضور رهبر جمهوری اسلامی موجب واکنش‌ها نسبت به این بازیگر شد. آقای رویگری اما در گفتگو با رسانه‌های محافظه‌کار به شدت به حمله کنندگان به‌وی تاخته است. از طرف دیگر وب‌سایت جهان‌نیوز فاش کرد که برخی هنرمندان برای زدن هر حرفی در حمایت از نظام پول گرفتند.
جهان نیوز با اشاره به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، به موضع گرفتن هنرمندان در له یا علیه این حوادث پرداخته و نوشته است که برخی از هنرمندان رودروی نظام و برخی در حمایت از نظام وارد صحنه شدند.
به نوشته‌ی این وب‌سایت محافظه‌کار، برخی از آنهایی که در حمایت از نظام جمهوری اسلامی وارد صحنه شدند «به کاسبی خود پرداختند و برای هر حرفی که در حمایت از انقلاب می‌زدند شماره حساب‌شان را هم تنگش می‌چسباندند.»
جهان‌نیوز در ادامه نوشته است که البته در برخی مواقع هم این حمایت از نظام و پشت سر نظام قرار گرفتن فقط خلاصه می‌شد در یک دیدار، برای مثال همان دیدار معروفی که امثال شهاب حسینی، پروانه معصومی، الهام حمیدی و برخی دیگر به حضور علی خامنه‌ای رسیدند.
رضا رویگری: کسانی که به ما حمله می‌کنند؛ اندک آزادی هم برای ما قائل نیستند
در همین حال حضور رضا رویگری در مراسم عزاداری با حضور رهبر جمهوری اسلامی و انتشار تصویری از وی که در حال سینه‌زنی بود؛ منجر به بروز واکنش منتقدان نسبت به وی بود.
رضا رویگری در این خصوص به «آوینی فیلم»، گفته است: «من هم از این اتفاقات خبر دارم. دقیقا به همین فکر می‌کردم که واقعا این افراد اندک آزادی هم برای ما قائل نیستند.»
به گفته‌ی آقای رویگری حضور وی در این مراسم «کوچترین عملی است که یک شیعه انجام می‌دهد» اما مخالفان آن را هم برنمی‌تابند.
وی با تاکید بر اینکه «مدعیان آزادی و دموکراسی، خودشان کوچک‌ترین شناختی از قواعد و الزامات این حق بشری ندارند»، افزوده است: «اینها می‌خواهند ما هم مثل خودشان رفتار کنیم و هرچه می‌گویند را عمل کنیم.»
رضا رویگری در پایان هم گفته است: «این افراد حق ندارند کوچک‌ترین اظهارنظر یا دلسوزی برای مردم داشته باشند چرا که نشان داده‌اند افراد دیکتاتور و خودخواهی هستند که تنها برای منافع شخصی خود حرف می‌زنند، موضع می‌گیرند و مرگ بر... یا درودبر... می‌گویند، کسانی که حتی اراده از خود ندارند و از جای دیگری سرمشق می‌گیرند.»





اینستاگرام، خاطره‌سازی یکه تاز

image
گویا خریدِ ۱ میلیارد دلاری فیس بوک، یعنی «اینستاگرام» خوش یمن بوده است.
اپلیکیشنِ اشتراک تصویر حالا روزهای خوش خود را می‌؛ذارند. او حالا ۵۰ میلیون کاربر دارد و هر هفته به این تعداد ۵ میلیون افزوده می‌شود.
حدود ۲ سال از ارائه این خدمات بر روی وب می‌گذرد. گوگل، مالکِ سیستم عامل «آندروید»، تعداد افرادی را که اپلیکیشن آندروید را دانلود می‌کنند اعلام نمی‌کند، اما اینستاگرام، طیِ یک رشدِ خیره کننده، دو روز پیش در آستانه ۱۰ میلیون دانلود قرار گرفت.
آسوشیتدپرس این آمار را در حالی اعلام کرده که یک ماه پیش، این اپلیکیشن تنها روی آی‌پاد و آ‌ی‌پد کار می‌کرد، بر روی سیستم عامل آندروید هم که توسط بسیاری دیگر از گوشی‌ها و تبلت‌ ها استفاده می‌شود ارائه شد.
اینستاگرام یک سایت اشتراک عکس است. چیزی شبیه توئیتر اما برای عکس. شما می‌توانید یک عکس، یا ترکیبی از یک عکس و شرح را در آن به اشتراک بگذارید. شماری هوادار و پیگیر برای صفحه خود بیابید و شما هم صفحه‌ی عکس‌های دیگران را چک کنید. برای هم لایک بزنید یا عکس‌های دیگران را به اشتراک بگذارید.
بسیار پیش می‌آید که جایی هستید، عکس هم می‌گیرید که خاطره انگیز است اما عدم آشنایی با برنامه‌های ادیت تصویر مثل فتوشاپ باعث می‌شود این عکس‌ها در آرشیو شما بماند یا در صورت انتشار از آن‌ها استقبالی نشود. اما اینستاگرام، با افکت‌های تصویری مناسب و هیجان‌انگیز این مشکل را دور زده است. می‌توانید عکس‌هایتان را زیر تیغِ جراحی یکی از این افکت‌ها ببرید و تصویری بابِ میل خود و دوستان‌تان منتشر کنید.
اینستاگرام همچنین به کاربرش این امکان را می‌دهد که عکس‌های گرفته شده را روی شبکه‌های دیگر هم مثل «توئیتر»، «فیس‌بوک» و «تامبلر» هم به اشتراک بگذارند. امکانی که موجب شد کاربران زیادی از دستِ فیس‌بوک شاکی شوند و خریده شدن این سایت توسط فیس‌بوک به این هراس دامن زد که ممکن است فیس‌بوک، دسترسی میان این شبکه و تامبلر و توییتر و دیگر شبکه‌های رقیب فیس‌بوک را قطع کند. مساله‌ای که به از طرف فیس‌بوک تکذیب شده است.

ایسنستاگرام تنها ۱۳ کارمند دارد.




کشف یک «تخلف» گسترده بانکی دیگر؛ ۱۰۰ میلیون یورو وام بلاعوض

image
در حالی که این روزها دادگاه رسیدگی به اتهامات متهمان پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در جریان است؛ یک مقام دولتی از تخلف «صد میلون یورویی» در یک بانک دولتی خبر داد.
به گزارش روابط عمومی سازمان بازرسی کل کشور، عباس مومن‌آبادی، مشاور رییس سازمان و مدیرکل بازرسی استان هرمزگان از کشف یک تخلف گسترده یک بانک در هزمزگان و اعطای «یک‌صد میلیون یورو و بیست میلیون دلار تسهیلات بدون وثیقه» این بانک به یک شرکت خصوصی خبر داده است.
به گفته‌ی آقای مومن آبادی در جریان پرداخت یکصد میلیون یورو و ۲۰ میلیون دلار به این شرکت، «هیچ کالای ساخت ایران و صدور خدماتی اتفاق نیافتاده است در حالی که بخشی از تجهیزات خریداری شده برای پروژه مخابراتی موضوع وام اسراییلی بوده و مستندات آن نیز موجود است.»
ظاهرا موضوع از این قرار بوده که شرکتی بدون فراهم آوردن شرایط گرفتن وام‌های کلان، با رایزنی با مقامات بانکی توانسته است وامی تقریبا یک‌صد و بیست میلیون یورویی بگیرد و پس از آن بجای «تولید ملی»؛ به گفته‌ی آقای مومن آبادی کالای اسراییلی خریداری نماید.
مدیر کل بازرسی استان هرمزگان در ادامه سخنان خود همچنین گفته است که بانک ملی هیچ وثیقه و تضمینی هم در پرداخت این یک‌صد و بیست میلیون یورو از شرکت متقاضی نگرفته است و «به‌هیچ وجه» مقررات را رعایت نکرده است.
آقای مومن آبادی در پایان هم گفته است که با ورود «به موقع» اداره کل بازرسی هرمزگان به این موضوع، از پرداخت بیست میلیون یورو دیگر به شرکت مذکور جلوگیری شد.





کِرم جدیدِ اینترنتی، گلاویزِ «آی‌فون» های قفل شکسته

image
عکس از : gamertr.wordpress.com
دو هفته پیش، اولین کرمِ اینترنتی روی آی‌فون خودش را نشان داد و حالا بعد از دو هفته یک موردِ تازه از کرم‌های کامپیوتری روی این دستگاه‌ها گزارش شده است که بسیار مخرب‌تر است.
این بدافزارِ تازه، «داه» نام دارد که دقیقا از همان‌جایی آسیب می‌زند که کرمِ قبلی وارد می‌شد. این کرم، طراحی شده تا به سروری در لیتوانی متصل شود و دستوراتِ هکرهایی را اجرا کند که در آن‌جا فرمان می‌دهند.
آی‌فون‌های زیادی هستند که از سیستم «جیل برِک» استفاده می‌کنند. این سیستم به کاربران گوشی‌های آی‌فون این اجازه را می‌دهد تا بدون آن‌که هزینه اپلیکیشن‌ها را بپردازند، تعداد زیادی از آن‌ها را تهیه و استفاده کنند. حالا این کرمِ اینترنتی، درست از همین مساله استفاده کرده و روی این آی‌فون‌ها سوار می‌شود.
به نظر نمی‌رسد شرکت اپل، تولید کننده این گوشی‌ها هم نیازی به پاسخ‌گویی برای این مشکل داشته باشد، چرا که «جیل برِک» کردن گوشی‌ها خلاف قوانین شرکتِ تولید کننده است.
نامِ دیگر این کرم “Ikee.B” است.




پرونده‌سازی جدید کیهان؛ نوبت به «شهر کتاب» رسید

image
روزنامه کیهان در ادامه پرونده‌سازی‌های مرسوم خود اینبار به سراغ موسسه «شهر کتاب» رفته است و این کتاب فروشی‌ها را مملو از «کتاب‌های خاص از افراد روشنفکر خارج نشین ترک وطن کرده با محتوایی مملو از نسخه‌های پیچیده شده برای تغییر و براندازی» و همچنین پاتوق سفارت خانه‌های اروپایی نامیده است.
روزنامه کیهان در گزارشی که تاکنون دو بخش از آن منتشر شده، به موسسه «شهر کتاب» وابسته به شهرداری تهران تاخته است. این در حالی است که کتاب فروشی‌های شهر کتاب تنها به ارایه آثاری می‌پردازند که با مجوز وزارت ارشاد منتشر می‌شوند.

در بخشی از این گزارش آمده است: «خط مشی موسسه شهر کتاب کاملا مبتنی بر رویکردهای سکولار و مروج فلسفه سرمایه داری لیبرال است. نگاه کنید که چه کسانی لیست پیشنهاد کتابخوانی نوروزی را برای شهر کتاب تهیه کرده‌اند؛ مجتبی پورمحسن (نویسنده و روزنامه نگار فعال رادیو زمانه که وابستگی آن به سرویس اطلاعات و امنیت هلند آشکار است) در کنار علی اصغر سیدآبادی (دبیر سرویس فرهنگی روزنامه‌های زنجیره‌ای عصر اصلاحات و عضو ارشد حزب مشارکت) به همراه هومن پناهنده (نویسنده نشریات سکولار و عضو حلقه کیان) و مهشید نونهالی (رفیق رامین جهانبگلو و مرتبط با سفارتخانه‌های خارجی) و رضا شکرالهی (نویسنده چپ کرده‌ای که با پوزش از همه خوانندگان باید بگویم ایشان بچه‌های انقلاب را «عرزشی» می‌داند!) و... لیست «پیشنهاد کتابخوانی برای نوروز» شهر کتاب را تدوین کرده‌اند. در آثاری که پیشنهاد شده، غیر از تقدیس و ترویج علوم انسانی غرب، رمان‌هایی با مضامین اروتیکال و زرد وجود دارد و وجه غالب آثار پیشنهادی این چهره‌ها نیز، برآیندی جز ترویج انگاره‌ها و ایده‌های غیردینی ندارد.»

کیهان همچنین تاسیس شهر کتاب را به پیشنهاد محمد خاتمی رئیس جمهور سابق دانسته است و می‌نویسد: «اگر به ریشه‌های تاریخی تاسیس شهر کتاب برگردیم، می‌بینیم که این یک «خطا» نیست، بلکه به تعبیر آقای حسین شریعتمداری یک «خط» است. شهر کتاب سال ۱۳۷۴ با حمایت سیدمحمد خاتمی که آن هنگام مشاور آقای هاشمی و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی بود، تاسیس شد. چهره‌هایی مانند «فخرالدین انوار» (عضو هیات امناء) و سیدمحمد بهشتی که اساسا از بانیان مافیای سرمایه داری در سینما و از حامیان لیبرالیسم فرهنگی بودند یا صادق خرازی (مشاور خاتمی و همراه سفرهای خارجی او) در راه‌اندازی و پیشبرد شهر کتاب مشارکت فعال داشتند.»




یک زن به اتهام رقصیدن در بدو ورود به ایران زندانی شد

imageامین احمدیان، همسر بهاره هدایت، زندانی سیاسی، از زندانی بودن «سولماز» یک رقصنده معروف ایرانی در زندان اوین خبر داده است.
بر اساس خبرهایی که در برخی از سایت‌های اینترنتی منتشر شده «سولماز» نفر اول مسابقات رقص شبکه ماهواره‌ای «تی وی پرشیا» در بدو ورود به ایران به زندان اوین منتقل شد.
همچنین امین احمدیان، همسر بهاره هدایت در فیس‌بوک خود نوشته است: «یکشنبه هفته پیش نرگس محمدی رو به بند زنان منتقل کرده بودند، فقط یک شب پیش بچه ها بوده و دوشنبه صبح منتقل شده بود به ۲۰۹ و انفرادی..بهار گفت که حالش خوب بوده ولی خب خیلی دلواپس بچه ها بوده...تا جایی که خبر دارم هنوز هم انفرادی هست و تحت بازجویی..»
وی ادامه داده است: «یه اتفاق جالبی هم که هفته پیش اتفاق افتاده بود بازداشت یک رقصنده معروف به نام سولماز بوده که ظاهرا در مسابقه یکی از شبکه های ماهواره ای اول شده و بعد از برگشتن به ایران بازداشت میشه و چند روزی رو پیش بچه ها بوده و بعد با قرار کفالت آزاد شده و البته توی اون چند روز سخاوتمندانه هنرش رو توی بند زنان واسه بقیه عرضه کرده بوده...البته زود آزاد شده و متاسفانه فرصت آموزش پیش نیومده !»




اخبار روز:
درآمد
در بخش اول این نوشتار به توضیح مختصر پیشینه تکامل نظام جهانی در عصر سرمایه داری انحصاری پرداختیم . در بخش دوم و پایانی به پروسه تاریخی پدیده " توسعه ی توسعه نیافتگی" در کشورهای دربند پیرامونی، اصل تبادل نابرابر و تعمیق وابستگی کشورهای پیرامونی به کشورهای مسلط مرکز و به تعریف و مولفه های اصل گسست به عنوان تنها راه رهائی و پیشرفت به سوی توسعه و استقرار جهانی بهتر با چشم اندازهای سوسیالیستی میپردازیم.

اهمیت تبادل نابرابر در توسعه توسعه نیافتگی
و نقش ملت – دولت ها
۱ – اقتصاد جهانی که زمانی حتی بعد از ظهور و رشد سرمایه داری در برگیرنده شیوه ها و نحوه های متنوع تولیدی بود امروز تحت تسلط و مدیریت یک نظام جهانی واحد و فشرده اداره می‎گردد . در این نظام پدیده استثمار کار برای کسب سود بیش‎تر در سطح جهانی و وجود و بقای دولت ها لازم و ملزوم و مکمل هم بوده و ادامه عمر یکی به ادامه دیگری وابسته است . به عبارت دیگر نظم و سیستم دولت ها در سراسر جهان منبعث و ناشی از گسترش جهانی سرمایه ( جهانی گرائی ) است و در نتیجه وجود و بقای ملت – دولت های فقیر ( پیرامونی در بند ) جداناپذیر از وجود و رشد ملت – دولت های ثروتمند مرکز مسلط هستند .
۲ – در جهان امروز توسعه نیافتگی کشورهای پیرامونی ناشی از فقدان پدیده توسعه نیست بلکه مکمل و لازم و ملزوم توسعه یافتگی کشورهای مسلط مرکز است . کشورهای مسلط مرکز بطور دائم وابسته به پروسه فعال استثمار کشورهای پیرامونی در بند هستند و این در نتیجه کشورهای پیرامونی را توسعه نیافته نگاه میدارد . در پرتو این امر اقتصاد جهانی مالی شده و جهانی تر گشته ، بطور دائم به نفع ثروت زائی کشورهای مسلط مرکز ( شمال گلوبال ) و در جهت ازدیاد تعمیق فقرزائی در کشورهای پیرامونی در بند ( جنوب گلوبال ) عمل کرده و تکامل می یابد .
٣ – در مرحله تاریخی سرمایه داری انحصاری ( از دهه ۱٨٨۰ تاکنون ) صاحبان ثروت و قدرت ( اولیگوپولی ها ) که امروز معروف به " یک درصدی ها " شده اند از طریق اولیگارشی های متنوع ( دولتمردان فرمانبر کشورهای بویژه جی ۷ ) با اعمال مکانیزم " تبادل نابرابر بین مرکزها ، پیرامونی ها به تکامل و رشد خود ادامه می‎دهند .
۴ – " تبادل نابرابر " وسیله اصلی در باز تولید نابرابری ها در سطح جهانی است . اگر روزگاری درگذشته امکان داشت جهان را از نظر تحلیل به جهان های متنوع و متکثر تقسیم کرد امروز روشن و مبرهن است که ما در درون یک جهان که دارای نظامی نابرابر است ، زندگی می‎کنم . این نابرابری در سطح جهانی ناشی از عملکرد مکانیسم تبادل نابرابر می باشد که در صد سال گذشته توسط کشورهای مسلط مرکز بر کشورهای پیرامونی دربند بیش از پیش اعمال گشته است . با جهانی تر گشتن و مالی تر شدن سرمایه ، کشورهای مرکز با ایجاد سیستم تقسیم کار بین المللی بیش‎تر و شدیدتر از گذشته کشورهای دربند پیرامونی را مورد استثمار و تاراج قرار می‎دهند . چه در دوران های پیش از عروج سرمایه داری انحصاری ( دوران استعمار کهن ) و چه در دوران کنونی انحصارگران ثروت و قدرت با اعمال مکانیزم تبادل نابرابر موفق به کسب " ابرسود " هایی می‎گردند که مافوق سطح سود ها در درون " بازارهای رقابتی " است . به کلامی دیگر اولیگوپولی ها با ایجاد " بازار واحد " ی به بزرگی این جهان و با اعمال کنترل بر تکنولوژی ، گردش های مالی ، قدرت نظامی ، رسانه های گروهی و دسترسی به منابع طبیعی موفق می‎شوند که از بروز و رشد " کاهش در صد سودها " از طریق تبادل نابرابر جلوگیری کنند .
۵ – در این چهارچوب جهانی توسعه در کشورهای پیرامونی در جهت " توسعه نیافتگی " به پیش می‎رود . در عین حال که ما شاهد رشد اقتصادی در این کشورها هستیم ولی این رشد به هیچ نحو در خدمت توسعه دراز مدت اجتماعی ( عدالت اجتماعی = کاهش در رصد تفاوت های نابرابر در جامعه ) قرار نمی‎گیرد . بدون تردید روند رشد اقتصادی در کشورهای پیرامونی منجر به کسب ارزش اضافی می‎گردد . ولی این ارزش اضافی و سودهای برآمده از آن به عوض این که در خدمت سیاست های داخلی قرار گیرند توسط اولیگوپولی های متعلق به کشورهای مسلط مرکز غصب گشته و تاراج می‎شوند . امروز یکی از مکانیزم های غصب این انباشت ها اعمال سیاست " تعدیل ساختاری و پرداخت قرض ها " از سوی نهادهای مالی جهانی – صندوق بین المللی پول ، بانک جهانی و..... – است .
۶ – تعمیق وابستگی کشورهای پیرامونی در بند به کشورهای مسلط مرکز توسط نظام جهانی و اعمال سیاست های فلاکت بار تعدیل ساختاری منبعث از پروسه " کمپرادور سازی مجدد " در فاز فعلی گلوبالیزاسیون ( گسترش بازار آزاد نئولیبرالیسم ) است . در دوره " عهد باندونگ " ( ۷۵- ۱۹۵۵ ) تعدادی از کشورهای جهان سوم تلاش کردند که از طریق صنعتی سازی به آن‎ها ( کشورهای مرکز ) برسند " . این تلاشی با این که منجر به صنعتی شدن بعضی از کشورهای پیرامونی گشت ولی هیچوقت شرایط را برای " گسست " قطعی و نهائی از نظام برای مردمان آن کشورها آماده نساخت .
۷ – واقعیت این است که در دوره ( ۹۱ – ۱۹۷۶ ) با فروپاشی و تجزیه سه ستون مقاومت ( سوویتیسم ، جنبش های رهائیبخش ملی در سه قاره و جنبش های کارگری در اروپای آتلانتیک ) نظام جهانی سرمایه موفق شد که دوباره با اشاعه نئولیبرالیسم هر نوع حرکت در جهت گسست از نظام و استقرار اقتصادهای " اتوسنتریک " را در کشورهای پیرامونی در بند نابود سازد
٨ – در دوره ای که سه ستون مقاومت به خاطر محدودیت های تاریخی خود بالاخره از نفس افتاده و صحنه را در مقابل نظام جهانی سرمایه خالی کردند راس نظام ( آمریکا ) نیز به مرحله ای از تکامل و رشد خود رسید که به نام دوره آغاز فرود هژمونی آمریکا در سطح جهانی معروف گشت . امروز با برملاء گشتن و رسانه ای تر شدن بحران ساختاری ( از پائیز ۲۰۰۷ به این سو ) ما شاهد تعمیق بحران ساختاری سرمایه داری و فرود هژمونی آمریکا از یک سو و عروج امواج خروشان بیداری و رهائی در اکناف جهان منجمله در شهرهای متعدد آمریکا علیه کلیت نظام جهانی و قدرقدرتی آمریکا از سوی دیگر هستیم .
۹ – تاریخ معاصر جهان بویژه در صد و اندی سال گذشته تاریخ یک رشته تلاقی های گوناگون بین حامیان منطق حرکت سرمایه ( صاحبان ثروت و قدرت ) از یک سو و نیروهای اجتماعی ( ستمدیدگان کار و زحمت ) ضد نظام از سوی دیگر بوده است . بدون تردید اوضاع متلاطم کنونی نیز مثل گذشته نشان خواهد که چگونه این بار نیز توده های مردم در مبارزه طولانی علیه نظام حق تعیین سرنوشت خویش را بدست آورده و این بار به گسست کامل از محور و بدنه نظام فایق خواهند گشت.

پدیده گسست: تعریف،
مولفه ها و آینده آن
- انگاشت و پراتیک گسست مهم ترین قدم در تضعیف و بالاخره فروپاشی سرمایه داری انحصاری مالی و جهانی شده که در حال حاضر از موقعیت متوفق نظامی – مالی برخوردار است ، می باشد . البته در تاریخ سرمایه داری انحصاری ( امپریالیسم ) در صد و سی سال گذشته ( از ۱٨٨۵ به این سو ) بشریت شاهد تلاش های نیروهای مترقی و تاریخساز ضد نظام در جهت گسست از نظام جهانی سرمایه بود که تجربه اندوزی و درس آموزی از دستاوردهای آن‎ها می‎توانند به پیشرفت و غنای جنبش های گسست که امروز در سراسر جهان در حال شکلگیری هستند ، کمک های فراوانی بکنند . بدون تردید ، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه نیمه پیرامونی و انقلاب اکتبر ۱۹۴۹ در چین پیرامونی بزرگترین و تاریخساز ترین نمونه های گسست جدی و اصیل از بدنه نظام سرمایه داری جهانی بودند . مضافا در سالهای بعد از پایان جنگ جهانی دوم عروج امواج جنبش های رهائیبخش ملی و دولت های برآمده از آن‎ها شرایط را در کشورهای سه قاره آماده کرد که بشریت زحمتکش در جهت گسست از نظام تلاش هائی را در جهت گسست از نظام به منصه ظهور برساند . ولی این تلاش های بزرگ ، کوچک به عللی که مجال بحث آن‎ها در این جا نیست نتوانستند در پروسه گسست به بدیل و یا بدیل هائی در مقابل نظام تبدیل گردند .
- امروز در میان تلاطمات بحران مجدد ساختاری نظام و در بحبوحه عروج امواج خروشان بیداری و رهائی در سراسر جهان بویژه در کشورهای پیرامونی در بند بشریت زحمتکش در کنار روشنفکران متعهد ( چالشگران ضد نظام ) دوباره به جنب و جوشی در آمده که با انقطاع و گسست از نظام حاکم قدم های موثرتر و کاراتری را در جهت ساختمان " دنیای بهتر " بردارد . بگذارید در این جا به توصیف گسست و مولفه های آن که قدم اول در ساختمان یک بدیل جدی و جهانی در مقابل نظام کنونی جهانی است ، بپردازیم .
- گسست از نظام زمانی به طور جدی آغاز می‎گردد که هر کشوری از حوزه و محور اقتصاد جهانی نظام بریده و با ایجاد توسعه " اتو سنتریک " ( خود مختار = خود گردان ) تلاش کند که ارتباط جهانی و هسته اصلی امور بین المللی خود را در خدمت و عنایت ارجعیت های سیاسی و امور داخلی خود قرار دهد . توسعه خود مختار اجتماعی – اقتصادی ( پیشرفت در عرصه های اعمال عدالت اجتماعی ) که قدم های اولیه و ضروری در رسیدن به " جهانی بهتر " است بدون این گسست تاریخی از محور نظام امکان پذیر نیست .
- گسست و انقطاع از نظام به هیچ عنوان ردَ داد و ستد ( تجارت ) و ارتباطات با جهان خارج نیست بلکه حفاظت از سیاست های امور داخلی از نفوذ قدرت اقتصاد خارجی است . به عبارت دیگر گسست از محور نظام جهانی به معنی ایجاد خود کفائی ( اوتارکی ) نیست بلکه استقرار " قانون ارزش " ملی است که از طریق آن و با گسترش سیاست های " متکی به خود " پیشرفت ها و رشد اقتصادی را در خدمت خواسته های معیشتی و اجتماعی ( عدالت اجتماعی ) مردم آن کشور قرار دهد . در پروسه این گسست است که آن کشور با ایجاد یک اقتصاد ملی و متکی به خود ( و اتخاذ مقررات متفاوت از مقررات حاکم بر اقتصاد جهانی و نهادهای بین المللی آن ) موفق می‎شود که ارجعیت های اقتصادی داخلی را بدون تکیه برتقاضاهای " بازار آزاد " سرمایه جهانی تعبیه و تنظیم سازد .
- در تاریخ معاصر راه حل گسست برای رهائی زمانی مطرح گشت که نظام استعمار کهن در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ از بین رفته و استعمار نوین جای آن را در نظام جهانی پر کرده در دوره استعمار نوین ( از دهه ۱۹۶۰ به این سو ) کشورهای مستقل در سه قاره ظهور کردند که دارای اوتونومی نسبی در نظام جهانی بودند . ولی الگوی کهن و کلاسیک توسعه که منجر به توسعه نیافتگی گشت به قوت خود باقی ماند . پراتیک و عمل گسست یک کشور پیرامونی را قادر می‎سازد که با استفاده از اتونومی خود به عنوان یک اهرم در مقابل قدر قدرتی نظام ایستادگی کند .
- گسست و انقطاع از محور نظام می‎تواند به انهدام نظام جهانی از درون منجر گردد . تحت شرایط حاکم در جهان امروز گسست تنها راه رهائی از قید و شرط نظام جهانی حاکم و استقرار یک نظام جهانی متفاوت است . امروز بیش از هر زمانی در گذشته امکان تغییر جهان نه در شکم و مرکز خود نظام بلکه در درون بخش پیرامونی نظام ریشه پیدا کرده است . در حال حاضر سرمایه داری انحصاری ( امپریالیسم = سرمایه داری واقعاً موجود ) بیش از هر زمانی در گذشته بطور سریع و شدیدتری در کشورهای پیرامونی زیر سئوال قرار گرفته است زیرا تقسیم جهان به دو بخش مرکز و پیرامون و ویژگی های آن به اصلی ترین و یا انفجار آمیز ترین تضاد در درون نظام جهانی تبدیل گشته است .
- پیشرفت پروسه گسست به تضعیف نظام حاکم و لاجرم به گسترش خودگردانی و خودمختاری ملت ها و طبقات استثمار شده نیز منجر می‎گردد . برای استقرار یک نظام جدید جهانی تجزیه نظام حاکم کنونی ضروری است . اندیشه ساختمان یک جهان بهتر و جدید بدون عبور از پروسه گسست توهمی بیش نیست . در کشورهای پیرامونی دربند باید پروسه گسست را با الغاء و منسوخ ساختن شکل های کلان مالکیت خصوصی و اعمال سیاست های ضد خصوصی سازی بویژه در گستره های منابع طبیعی و خدمات اجتماعی اشاعه و رایج ساخت . در این راستا کشاورزی را نباید قربانی پروسه صنعتی سازی در جامعه خود گردان قرار داد .
- امر گسست اگر به استقرار سوسیالیسم منجر نگردد اقلا شرایط را به استقرار یک جامعه برابرتر آماده می‎سازد . این دگردیسی احتمالا در عصر ما توسط قدرت توده های زحمتکش ( در راس آن‎ها کارگران ) و نه ضرورتا بورژوازی به منصه ظهور می‎رسد . این گسست با رد تمامی ارزشی های حاکم بر نظام جهانی سرمایه بالاخره در جاده سوسیالیستی به راه میافتد . در گذشته و بویژه در " عهد باندونگ " پروسه های گسست عموماً در سطح و بَعد ملی و عمدتا تحت رهبری " بورژوازی ملی " کشورهای سه قاره به وقوع می پیوستند . ولی انگاشت و پراتیک گسست در قرن بیست و یکم و در بحبوحه افول فاز فعلی گلوبالیزاسیون ( بازار آزاد نئولیبرالیسم ) توسط نیروی جدید اجتماعی : جنبش رهائیبخش توده ای به پیش برده خواهد شد . این جنبش عظیم توده ای و جهانی در برگیرنده طبقات توده ای : دهقانان فقیر ، کارگران به حاشیه رانده شده و تهیدستان و زاغه نشینان شهرهای بزرگ ( در راس آن‎ها کارگران ) بخش های عمومی و خصوصی = پرولتاریا ) خواهد بود . هم اکنون در آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم ما شاهد شکلگیری و رشد این جنبش جهانی رهائیبخش در اکناف جهان از " بهار عربی " در کشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی تا " جنبش فتح وال استریت " در شکم هیولای سرمایه در بیش از ٣۰۰ شهر آمریکا هستیم .
- شرایط ضروری برای پیشبرد پروژه رهائیبخش گسست از نظام سرمایه تعبیه و رشد خواست سیاسی برای ایجاد رفورم در جهت استقرار پروژه های برابر طلبانه ( عدالت اجتماعی ) است . این امر مسلما بدون استقرار و تحکیم یک دولت خود مختار در رابطه با نظام جهانی در آن کشور که حق تعیین سرنوشت داشته باشد ، نمی تواند به وجود آمده و نضج یابد . یکی دیگر از الزامات رهائی از یوغ نظام همانا پیشرفت در گستره های دموکراسی ، حقوق اجتماعی و شرکت وسیع توده ها در تصمیم گیری ها است . رشد دموکراسی دوش به دوش گسترش عدالت اجتماعی در پروسه گسست لازم و ملزوم و مکمل هم بوده و نقش عظیمی در سیاست ها و برنامه های دولت متکی به خود ایفاء می‎کنند . نگارنده برآن هستم که شکلگیری و رشد جهان چند قطبی نیز می‎تواند وسیله ای در خدمت گسست از طرف ملت – دولت ها و نیروهای توده ای در کشورهای پیرامونی باشد .
- سیاست موفقیت آمیز گسست که به حاکمیت ملی و تشکیل یک دولت – ملت مستقل از نظام جهانی منجر می‎گردد بدون استقرار آزادی های دموکراتیک نمی تواند دوام یابد . ولی خود پروسه دموکراسی ( دموکراتیزاسیون ) در تحلیل نهائی وابسته به چگونگی ترویج و رونق مولفه های عدالت اجتماعی در آن واحد " رها یافته " از یوغ نظام سرمایه جهانی است . به معنی دیگر آرمان های استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی سه ضلع مثلث گسست را تشکیل می‎دهند . رابطه دیالکتیکی آن روند گسست و آینده آن را تعیین می‎کند .
- در این جا دوباره باید تأکید کرد که گسست به هیچ وجه " خود کفائی " ( اوتارکی ) نیست . کشوری که موفق به گسست می‎گردد احتیاجی ندارد که تکنولوژی خارج از مرزهای خود را رَد کند . بلکه دولت – ملت " تازه رها شده " باید توازنی بین تکنولوژِی برون مرزی و رشد تکنولوژی درون مرزی اتخاذ کند . گسست در قرن بیست و یکم نباید دوباره به دام مدل های " عهد باندونگ " که عمدتا بر اساس جانشین وارداتی بودند ، بیافتند . آن مدل ها که در آرزوی " رسیدن به آن‎ها " ( کشورهای توسعه یافته مرکز ) بودند چیزی غیر از توهمات متعددی نبودند که گریبان رهبران جنبش های رهائیبخش و دولت های برآمده از آن‎ها را در سال های ۱۹۷۵ – ۱۹۵۵ گرفته بودند . دیدیم که چگونه آن دولت ها با ازدیاد درصد واردات تکنولوژی و سرمایه بالاخره آن کشورها را در بحران های تهاجم مجدد راس نظام به کشورهای پیرامونی در بند بازکرده و شرایط را برای سیاست های کمپرادورسازی آماده ساختند.

نتیجه این که
- امروز متجاوز از بیست سال بعد از تهاجم مجدد صاحبان ثروت و قدرت ( اولیگوپولی های مالی = یک در صدی ها ) علیه طبقات و اقشار مختلف و متعدد استثمار شده و فلاکت زده جهان ( ۹۹ در صدی ها ) بشریت بر سر دو راهی تاریخی سرنوشت خود رسیده است : یا ادامه وضع پر از سبعیت نظام جهانی فعلی و یا استقرار یک " بدیل جهانی بهتر " از راه گسست .
- جنبش ها و خیزش های رهائیبخش در دومین " عهد زیبای " اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم بزرگترین وقایع دنیای معاصر را در ارتباط با پدیده گسست تشکیل می‎دهند . این جنبش ها که دیروز در آسیا ( بطور مثال در نپال ) و آمریکای لاتین ( بطور مثال در ونزوئلا ، بولیوی و... ) و امروز در آفریقا و خاورمیانه ( بطور مثال در مصر ، تونس و.... ) به منصه ظهور رسیده اند هم اکنون تحت نام " اشغال و فتح وال استریت " و دیگر کاخ ها نیز به آن سوی اقیانوس های آرام و آتلانتیک رسیده اند .
- درست است که هر جنبش ، شورش و یا خیزشی ضرورتا به دگردیسی کامل و استقرار " جهانی بهتر " نمی انجامد . ولی تاریخ بما می آموزد که هم انقلابات بزرگ تاریخ معاصر ( انقلاب فرانسه در ۱۷٨۹، انقلاب روسیه اکتبر ۱۹۱۷ و انقلاب چین ۱۹۴۹ ) که جهانگیر و جهان مدارانه بودند و هم انقلابات کشوری ( انقلاب کوبا در ۱۹۵۹ ، انقلاب ویتنام در ۱۹۶۰ و.... ) جملگی از درون شورش ها ، خیزش ها و جنبش ها شکل گرفته و گسترش یافته بودند . خیل عظیمی از توده ها ( کارگران و دهقانان در راس آن‎ها ) به این نتیجه رسیده اند که تا زمانی که از این نظام حاکم فعلی نبریده و گسست از محور آن را انجام نداده اند صاحبان قدرت و ثروت به پروسه فلاکت بار فقر سازی با توسل به جنگ های بی پایان خود ادامه داد, و شکاف های عمودی و افقی خود را در سرتاسر کره خاکی بازسازی خواهند کرد .
- امروز انسان در داخل " تونل طولانی " شورش ها ، خیزش ها و جنبش های رهائیبخش بیداری رهائی و گسست از محور نظام فرتوت و بی ربط و در بستر موت افتاده به پیش می‎رود . او در آخر وقتی که از این تونل طولانی بیرون می آید به جامعه انسانی قدم خواهد گذاشت که مردم در آن با ارثیه " رشد ناموزون نابرابری که ماهیت سرمایه داری است " گسست کرده و در جاده استقرار محیطی به پیش می‎رود که در آن جا انسان ها ( به موهبت رشد برنامه های اجتماعی و اقتصادی با چشم اندازهای سوسیالیستی ) بر سرنوشت خویش حاکم هستند.

منابع و مآخذ
۱ – سمیرامین " قانون ارزش و ماتریالیسم تاریخی " ، نیویورک ، مانتلی ریویوپرس ، ۱۹۷٨ .
۲ – اندرو رابینسون " گسست از دیدگاه سمیرامین "در مجله اینترنتی " آتش بس " .
٣ – وی جی پراشاد ، " تلاش هندوستان برای روایت آمریکائی " در مجله " مانتلی ریویو " سال ۶٣ شماره ۵ اکتبر ۲۰۱۱ .
۴ – اندرو رابینسون ، " قدرت ، مقاومت و تلاقی در دنیای معاصر " ، چاپ لندن ، ۲۰۰۹ .
۵ – استیو براور ، " پزشکان انقلابی در ونزوئلا و کوبا درک و فهم جهان را درباره بهداشت درمانی تغییر می‎دهند " ، چاپ نیویورک ، ۲۰۱۱ .





آن خِشت بُوَد که پُر توان زد (بخش دو)
زیرنویسِ "قانعی فرد"، یا متن "ثابتی"!

رضا علامه زاده
اخبار روز: 
کسانی که برنامه "افق" که در ٧ فوریه ٢٠١٢ از صدای آمریکا پخش شد را دیده‌اند باید بحث طولانی ثابتی در مورد زیرنویس‌های کتابِ "در دامگه حادثه" را که هنوز از چاپ در نیامده بود به خاطر بیاورند. او در گفتگو با "سیامک دهقان‌پور"، مجری برنامه، به تفصیل و با ذکر نمونه از محتوای زیرنویس‌ها ابراز برائت کرد و برخی را نامرتبت به متن نامید، و به صراحت گفت که فقط مسئول آنچه در متن آمده، هست. عرفان قانعی‌فرد، پرسشگر و تدوین کننده‌ی کتاب هم در آغاز سخنش، در همان برنامه به تفصیل از دلائل لزوم زیرنویس‌ها گفت و از جمله به منظور "بر حذر داشتن از روایت یک طرفه" تاکید ورزید. این بحث غیرطبیعی در مورد زیرنویس کتابی که هنوز منتشر نشده بود از سوی هر دو طرف گفتگو، باید در ذهن بسیاری از تماشاگران مانده باشد. حالا که کتاب را می‌خوانم تازه معنای آن بحث را می‌فهمم. از این رو در این بخش از نوشته‌ام به این مقوله می‌پردازم.
در بخش اول نوشته‌ام نمونه‌هائی از دو میخه کردن نظرات ثابتی در مورد مخالفین شاه آوردم تا نشان دهم برای کوبیدن آنان همسوئی غریبی میان متن و زیرنویس وجود دارد. مثلا در مورد مصدق و ملی‌گراهای دیگر مسئله‌ی "حذر کردن از روایت یک طرفه" رنگ می‌بازد و زیرنویس در هماهنگی کامل با متن قرار می‌گیرد.
اما حالا نمونه‌هائی برایتان می‌آورم که چگونه زیرنویس، متن را به حاشیه می‌راند. ثابتی در توجیه برخورد ساواک با خمینی در جریان منجر به درگیری‌های ١٥ خرداد ٤٢ می‌گوید "بعد از تحریم عید نوروز به وسیله خمینی و حادثه مدرسه فیضیه قم، فعالیت‌های مخالفین تا خرداد شدت یافت که محرم فرارسید و آن‌ها با استفاده از ماه محرم بر حملات و انتقادات از دولت افزودند. خمینی در سخنرانی ها حملات به شاه و دولت را به حد اعلا رسانید." ص ١٣٠
همین جمله آخر ثابتی موجب می‌شود که تدوین کننده تمام نطق کوبنده‌ی خمینی را از اول تا آخر از مرجعی که اسم نمی‌برد (صحیفه نور، لابد) رونویس کند که بیش از دو صفحه از کتاب را با خط ریز بگیرد، که اگر با خط مشابه متن نوشته می‌شد بر ٥ صفحه بالغ می شد!
این شیوه بارها، وقتی اسمی از خمینی می آید تکرار شده. در ص ١٤٦ ثابتی با اشاره به مصونیت مستشاران آمریکائی می‌گوید: "بیش از هفت ماه از آزادی [خمینی] از زندان نگذشته بود که دوباره رفت مسجد اعظم و شروع کرد علیه شاه و مملکت حرف زدن که شما دارید مملکت را می‌فروشید."
در اینجا قانعی‌فرد خواننده را یک بار دیگر به زیرنویسی به بلندی زیرنویس قبلی می‌‌برد و نطق کامل خمینی علیه کاپیتولاسیون را، باز هم بدون ذکر ماخذ (صحیفه نور؟)، تمام و کمال می‌آورد. حالا فکر نکنید هر وقت ثابتی در متن به خمینی اشاره می‌کند قانعی‌فرد در زیرنویس حرف‌هایش را کامل می‌کند تا خواننده‌ی جستجوگر ناچار نباشد جای دیگری به دنبال آن بگردد.
نه، ابدا اینطور نیست. ثابتی در صفحه ١٧٠ در باره کار تبلیغاتی علیه خمینی می‌گوید: "در سال ١٣٥٣ ما ترتیبی دادیم که کتاب توضیح‌المسائل او که حاوی مطالب مسخره‌ای از قبیل احکام شرعی در باره روابط جنسی با حیوانات و مرغ و خروس بود را تجدید چاپ و توزیع شود." قانعی فرد در این مورد لزومی نمی‌بیند راه خواننده را کوتاه کند و دستکم یک نمونه از این احکام را از توضیح‌المسائل خمینی در زیرنویس بیاورد. و این در حالی است که زیرنویس های کتاب پر است از اسناد ساواک و شهریانی در مورد سرسختی مبارزاتی خمینی از آغاز تا انجام (نگاه کنید به زیرنویس ٣ صفحه ١٤٣و زیرنویس ٣ صفحه ١٤٨، تنها به عنوان نمونه).
حکایتِ زیرنویس در این کتاب حکایتی خواندنی است. من در میانه‌ی راه متوجه شدم که اگر از بیکاری می‌مردم حاضر نبودم بخش‌هائی از خاطرات افرادی مثل ناطق نوری را در دفاع از هاشمی رفسنجانی در مورد اسلحه‌ای که حسنعلی منصور با آن کشته شد بخوانم! ولی قانعی‌فرد مرا به بهانه‌ی خاطرات ثابتی، به خواندن آن چرندیات طولانی، آن هم برگرفته از "سایت خبری عماریون" وادار کرد!
قانعی‌فرد که در مصاحبه‌ی یاد شده در صدای آمریکا گفته بود برخی از زیرنویس‌ها برای احتراز از روایت یک طرفه ضرورت داشت گمان کنم اشاره‌اش به زیرنویس شماره ٣ در صفحه ١٧٨ باشد که باز هم نزدیک به دو صفحه با خط ریز است و از کتاب "خاطرات آیت الله فلسفی" از "مرکز اسناد اسلامی" نقل شده است. در متن گفتگو با ثابتی در صفحات پیش از آن، ثابتی ماجرای در تله انداختن فلسفی را که حتی ملایان هم به فساد اخلاق او وقوف کامل داشتند به تفصیل تعریف می‌کند که چگونه ساواک خانم زیبا و لوندی را بر سر راه او می‌گذارد و زن به بهانه‌ی سئوال شرعی داشتن، به فلسفی مراجعه می‌کند و می‌گوید چون همسرش همیشه در سفر است از نظر جنسی کمبود دارد، و بالاخره فلسفی را به خانه می‌کشاند و از همبستری‌اشان فیلم می‌گیرند. بعد وقتی فلسفی دوباره بر منبر شلتاق می‌کند تیمسار نصیری عکس‌ها را (با ترفندی که بیان کاملش به درازا می‌کشد) نشانِ او می‌دهد، اما فلسفی با وقاحت کامل می‌گوید او را صیغه کرده بوده است! و وقتی تیمسار می‌گوید "صیغه دیگر غیر قانونی است. فلسفی گفت از نظر شرع و مذهب شیعه، صیغه مجاز است." ص ۱۷۷
این مختصری بود از حرف‌های ثابتی در مورد فلسفی. قانعی‌فرد برای پرهیز از "روایت یک طرفه"، دو برابر آن را به رونویسی ورسیونِ آقای فلسفی اختصاص داده است که در آن آشکار می‌شود که چگونه ساواک عکس او را با زنی فاحشه مونتاژ کرده تا صدای حق طلب او را خاموش کند. فلسفی در آخر هم ادعا می کند که "پخش آن عکس نه تنها به شخصیت من ضربه نزد بلکه بر عکس عوارضی پیدا کرد که دستگاه را از عمل خود پشیمان نمود."
اشتیاق تدوین کننده کتاب به زیرنویس به حدی است که در صفحه ١٩٢ وقتی ثابتی از مصاحبه تلویزیونی‌اش در مورد ترور "تیمور بختیار" در عراق حرف می‌زند، قانعی فرد ما را به یک زیرنویس دو صفحه‌ای، باز هم با خط ریز، رهنمون می شود که مربوط به همکاری "شاپور بختیار" با عراقی ها در حمله به ایران در سال پس از انقلاب است!!! آن هم برای اثبات نظر شاه که از زبان ثابتی این گونه بیان شده: "صدام حسین وابسته به انگلستان است."
او به تفصیل در این زیرنویس نشان می‌دهد که شاپور بختیار وابسته به عراق بود، و چندین سند از خیانت‌های او رو می‌کند تا وابستگی صدام به انگلیس را اثبات کند! قانعی‌فرد در همان برنامه "افق" هم در پاسخ برسش دهقان‌پور که در کتاب چه چیزی در مورد روابط روحانیون با سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا آمده، تنها به اشاره‌ای به تماس آیت‌الله بهشتی با "سی آی ا" بسنده می‌کند و بلافاصله از قول "گری سیک" این واقعیت مسلم را که مدارکش منتشر شده، زیر سئوال می‌برد. در عوض صحبت را به خیانت‌های شاپور بختیار، از دوره مصدق تا حمله صدام به ایران می‌کشاند، و از اینکه مثل مصدق، دور بختیار هم یک هاله‌ی تقدس کشیده‌اند شکوه می‌کند! می‌گوئید نه؟ یک بار دیگر برنامه افق را در یوتیوب ببینید.
اگر زیرنویس مربوط به دو بختیار به دلیل تشابه اسمی "پُل زدنِ" زبانی تلقی شود، این دو زیرنویسی که بدان اشاره می‌کنم، و هر دو دنبال هم در یک صفحه آمده، نوع دیگری از پل زدن را نشان می‌دهد؛ نوعی که اهل کامپیوتر "کات و پیست" می‌نامندش! منظورم زیرنویس شماره ۲ در صفحه ٢٤١ است که چهار خط از پنج خطش "کات و پیست شده"ی زیرنویس قبلی همان صفحه است!
یک نمونه دیگر هم از "حذر کردن از روایت یک طرفه" بدهم و پرونده‌ی زیرنویس را ببندم. این نمونه البته نمونه‌ی معکوس است، یعنی ثابتی اعترافی کرده که قانعی‌فرد در آن تردید دارد!
ثابتی از ماجرای دستگیری "داریوش اقبالی" می‌گوید. او گرچه از یافتن تریاک در خانه داریوش یاد می‌کند اما به صراحت می گوید که به خاطر خواندن ترانه‌های انقلابی او را گرفتیم: [اشرف پهلوی] گفت حالا این داریوش چه کار کرده است. گفتم او تصنیف انقلابی می خواند و مردم را تحریک می کند." ص ٢٠١
اما قانعی‌فرد در زیرنویس در توضیح نام داریوش می‌نویسد: "... روزنامه اطلاعات هم عکسی از او منتشر می‌کند که وی به جرم مواد مخدر دستگیر شده است. اما هوادارانش معتقدند که او به خاطر اجرای ترانه‌های سیاسی دستگیر شده بود". در واقع ثابتی هم جزو هواداران داریوش بود که جواب پرسش اشرف را بدان گونه داد!
از خوانندگان این مطلب پوزش می‌خواهم که به جای برداختن به متن سخنان پرویز ثابتی، به زیرنویس قانعی‌فرد پرداختم. در بخش بعد به "نبود شکنجه در ساواک" و "دموکرات بودن شاه"، "تلاش نافرجام جزنی و یارانش برای فرار"، و "عدم رابطه‌ی ساواک با سیا و موساد" از زبان "مقام امنیتی" خواهم پرداخت!

(ادامه دارد)




خاطرات خاتمی از نلسون ماندلا، گفت‌و‌گوی روزبه علمداری با محمد خاتمی، ماهنامه نسيم بيداری

مهم‌ترين درس ماندلا برای همه اصلاح‌طلبان واقعی در جهان اين است که تنها راه رسيدن به اهداف، اتخاذ شيوه‌های مدنی است. خشونت اگر هم در لحظه‌ای موفق شود، هيچ‌گاه نمی‌تواند زندگی مطمئن و آرامش‌‌بخشی را در درازمدت برای مردم تامين کند
محمد خاتمیاز هنگامی‌که سيدمحمد خاتمی، رييس‌جمهور اصلاح‌طلب ايران در صحن مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به نمايندگی از ملت ايران «گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» را به عنوان راهی جديد برای نيل به صلح و تفاهم، به جهانيان پيشنهاد داد و به فعاليت‌های گسترده بين‌المللی و مدنی در جهت پيشبرد اين ايده پرداخت، بسياری از تحليلگران مسائل جهانی، شخصيت وی را با نلسون ماندلا، رهبر بزرگترين نهضت ضد‌نژادپرستی قرن بيستم مقايسه کرده و آن دو را سالکان يک مسير واحد برای سعادت بشريت معرفی کرده‌اند. مسيری برای صلح و عاری از خشونت. هر دو رهبر سياسی، پس از خروج از قدرت اقدام به تاسيس نهادهای مدنی زدند تا بتوانند ايده‌های خود را با فراغ بال بيشتر پيگيری کنند؛ هرچند که خاتمی به دلايل گوناگون، از جمله شرايط خاص سياسی در داخل ايران و منابع محدود مالی نتوانسته است مانند ماندلای آفريقايی که اکنون ديگر «جهانی» شده است، اهداف و ايده‌های خود را برآورده کند، اما وی بار‌ها در سخنرانی‌های خود، از بنيادهای تاسيس ‌شده توسط ماندلا به عنوان الگويی موفق از فعاليت‌های مدنی ياد کرده است. همين عوامل بهانه‌ای شد تا با رييس‌جمهور سابق ايران گفت‌و‌گويی انجام دهيم و ديدگاه‌هايش را نسبت به رهبر جنبش بزرگ ضد آپارتايد که در آستانه صد سالگی است، جويا شويم. ***
برای آغاز گفت‌وگو می‌خواستم اين پرسش را طرح کنم که به نظر حضرتعالی چه ويژگی‌هايی «نلسون ماندلا» را از ساير انقلابيون و چهره‌های سياسی قرن بيستم متمايز می‌کند؟
نلسون ماندلا مبارز بزرگ با استعمار و نژادپرستی و از جمله رهبرانی است که در مبارزه خود به پيروزی رسيده است؛ گرچه در اين راه سختی فراوان کشيده و هزينه سنگينی پرداخته است، از جمله بيش از بيست سال از پرنشاط‌ترين دوران عمر خود را در زندان به سر برده است. نلسون ماندلا نماد پايداری و مبارزه با بی‌داد، بی‌عدالتی و استعمار در دوران ما است. اما مهم‌تر از همه اينکه او يک انسان والا است. اگر بخواهيم مقايسه داشته باشيم، من «ماندلا» را می‌توانم با «گاندی» مقايسه کنم. گاندی هم وجودش محبت و عشق است. عشق به انسان و آزادیِ او و عشق به رهايی سرزمينش از سلطه بيگانه، ولی در اين شخصيت نشانی از کينه، حتی نسبت به سرسخت‌ترين دشمنانش نمی‌بينيد. ماندلا نيز چنين است، با اين تفاوت که او با زشت‌ترين و بد‌ترين شکل استعمار که در چهره کريه نژادپرستی و آپارتايد ظاهر شده بود مبارزه کرد. امری که به اين صورت در هندوستان وجود نداشت، هرچند که هندوستان مهم‌ترين پايگاه بسط قدرت استعمار بريتانيا در حساس‌ترين نقطه عالم بود. ماندلا در مبارزه خود پيروز شد. گرچه پيش‌تر نيز در زيمبابوه که در زمان حاکميت استعمار «رودزيا» نام داشت مردم آپارتايد را از پای درآورده بودند، ولی پس از آن کمتر شاهد حاکميت واقعی مردم بر سرنوشت خود در اين کشور بوديم. اين تنها سفيدپوستان نبودند که مورد غضب قرار گرفتند، بلکه با استقرار نوعی خودکامگی مردم‌‌‌ رها شده نيز آنگونه که بايد طعم آزادی و پيشرفت را نچشيدند، ولی ماندلا نه تنها آخرين نفس‌های نژادپرستی را گرفت، بلکه پس از پيروزی با دشمنان خود نيز با مهربانی رفتار کرد و مردم آزاد شده را نيز در جايگاه رفيع حاکميت بر سرنوشت خود نشاند و با اينکه قهرمان بلامنازع و محبوب نه تنها در آفريقای جنوبی، بلکه تمام آفريقا و حتی مورد احترام در همه جهان بود، فقط به عنوان رييس‌جمهوری که مردم به او رأی داده بودند چند صباحی مسووليت را پذيرفت و بعد هم با شيوه‌ای دموکراتيک (البته به خواست خود) سمت رسمی را به ديگری سپرد. ماندلا چه در زمان رياست‌جمهوری و چه پس از آن، آنچه به آن انديشيد و می‌انديشد خدمت به مردم است. همين امر هم سبب شد با تاسيس «بنياد خيريه ماندلا» خدمت بی‌ادعای خود را به اعتلای زندگی مردم و مبارزه با عقب‌ماندگی، فقر و جهل و بيماری ادامه دهد. به نظر من ماندلا نيز مانند گاندی مرد عشق است و هويتی جز خدمت به مردم و تلاش برای رهايی و آزادی و تامين حقوق مردم ندارد.
با اين توصيفات به صورتی می‌توان گفت که تجربه ماندلا، نوعی تجربه يگانه در تاريخ معاصر بوده ‌است.
بی‌آنکه درصدد مقايسه باشم و جای مقايسه هم نيست، ولی می‌گويم آنچه ماندلا کرد، آدمی را به ياد حماسه بزرگ فتح مکه توسط پيامبر اکرم (ص) می‌اندازد که با همه جنايات و ددمنشی‌هايی که عليه مسلمانان و شخص پيامبر صورت گرفته بود، پيامبر با رحمت و بزرگواری از آن گذشت کرد و به جای اسارت آنان و انتقام‌گيری، آنان را «آزادشدگان» ناميد که هم نشان تدبير بود، هم لازمه انسانيت و هم مصداق اقتدار واقعی. و طبيعی است که پيامبر با همراهان و مردم عادی به مراتب از اين هم مهربان‌تر بود و خداوند او را با عنوان دارنده اخلاق عظيم ستود و نيز اين مهربانی و بزرگ‌منشی نسبت به مردم را نعمت و رحمت والای الهی دانست که نصيب پيامبر شده است. و نتيجه اينکه انقلابی‌گری مستلزم مهربانی با مردم و حتی تحمل بزرگوارانه دشمنان (چه رسد به مخالفان) به هنگام اقتدار و استقرار وضع نيز هست. به ‌هر حال ماندلا انسانی است مؤمن به اهداف والای خود که برجسته‌ترين آن، رفع ظلم و حاکميت مردم بر سرنوشت خودشان است. به نظر من، ماندلا عاشق آزادی و مردم و فارغ از هرگونه کينه و نفرت است.
شما در دوران رياست‌جمهوری، ميزبان ماندلا در تهران بوديد. در کشورهای ديگر نيز ملاقات‌هايی با اين چهره بين‌المللی داشته‌ايد. با توجه به اين ملاقات‌ها چه خصوصيت شاخصی، به ويژه در ارتباطات شخصی وی مشاهده کرديد؟
با جناب ماندلا چه در دوربان آفريقای جنوبی و چه در تهران و احيانا در بعضی کشورهای ديگر، ديدارهای متعددی داشته‌ام و بار‌ها تلفنی با ايشان صحبت کرده‌ام. چنان که عرض کردم، تواضع اين مرد بزرگ ويژگی ممتازشان است. هميشه مرا رييس‌جمهور من (My President) خطاب می‌کردند و فکر می‌کنم همين تعبير را نسبت به ديگر رؤسای جمهوری به کار می‌برد تا هم نزديکی و صميميت را نشان دهد و هم تواضع خود را.
دوست دارم چند نکته را که در ديدارشان از تهران با وی در ميان گذاشتم را در اين مجال مطرح کنم. من در آن ديدار خطاب به وی گفتم شما آموزگاری هستيد که دو درس مهم را به نسل امروز داده‌ايد؛ يکی اينکه آنچه در اين قرن (مراد قرن بيستم ميلادی است) بر بشر گذشته است شايسته او نبوده است و گذراندن بيش از بيست سال عمرتان در زندان، خود نشانه وضع ناگواری است که بر بشر امروز رفته است. خداوند خواست ماندلا زنده بماند، ولی خيلی از ماندلا‌ها در زندان يا در پای چوبه اعدام از پا درآمدند.
در کشور ما چه بسا انسان‌های بزرگی که زندانی شدند و نيز کسانی که به شهادت رسيدند. امام ما پانزده سال در تبعيد به سر برد. جز اين بود که می‌گفتند ما و مردم ما انسان هستيم و زندگی انسانی می‌خواهيم؟ جز اين بود که شما و اين خيل عظيم زندانی و مورد فشار و سرکوب می‌گفتيد که هر کس انسان است با هر رنگ و نژاد و گرايش حق دارد سرنوشت خود را تعيين کند. استعمار سياه‌ترين چهره روابط انسانی در اين قرن و قرن پيش از آن بود و آپارتايد پليد‌ترين وجه استعمار و تبعيض و ستم.
اين قرن، قرن جنگ بود. دو جنگ جهانی و جنگ‌های منطقه‌ای، و قرنی که به پايان آن می‌رسيم، قرن ترور هم بود (هنوز جريان ۱۱ سپتامبر واقع نشده بود) و بد‌ترين شکل ترور، تروريسم دولتی که از جمله کشورهای قدرتمند عليه کشورهای ضعيف در بسياری از جا‌ها از جمله آفريقا و آفريقای جنوبی اعمال کردند. وجود و رفتار و زندگی شما يک «نه» بزرگ به همه اين زشتی‌ها و پيامی بود به همه انسان‌ها.
درس و پيام ديگر شما اين بود که ما صلح و آزادی می‌خواهيم، اما نه به اصطلاح صلح تحميلی (که عين ستم است) بلکه صلح پايدار که بر پايه عدالت استوار است. عدالت در صحنه داخلی کشور‌ها به صورت دموکراسی و عدالت در صحنه بين‌المللی يعنی تغيير روابط ستم بنياد و تبعيض‌آميز به روابط مبتنی بر احترام و منطق و... و بعد گفتم شما متولد ۱۹۱۸ هستيد، و يک ربع قرن از من بزرگ‌تريد و شخصيت ما تحت تأثير بزرگانی چون شما بوده است و از نظر معنوی جايگاه والايی داشتيد و الگو بوديد چنان که امام‌ خمينی نيز از مردان بزرگ تاريخ معاصر و الگو برای همه ما بودند که هم دين را می‌خواستيم و هم حرمت و آزادی و پيشرفت انسان را.
فکر می‌کنيد آيا انديشه‌ها و سيره عملی ماندلا در ابتدای هزاره سوم برای بشريت کاربردی دارد؟ اصولا به نظر شما، مهم‌ترين ميراث ماندلا برای مردم آفريقای جنوبی و جهان چه بوده است؟
ماندلا ابتکار مرا برای گفت‌و‌گوی تمدن‌ها می‌ستود و معلوم بود که با من هم نظر است؛ او نيز به گفت‌و‌گو و تفاهم به عنوان سرمشق (و پارادايمی) برای هزاره سوم به جای پارادايم جنگ و خشونت و نفرت در قرن بيستم، می‌نگريست و به نظر من، ميراث مهم ماندلا برای آفريقای جنوبی، پايدار کردن مردم‌سالاری و استوار کردن زمينه استيفای حقوق همه شهروندان بود که سبب شد پس از آزادی نيز آفريقای جنوبی به لحاظ اقتصادی و صنعتی و اجتماعی برخلاف بسياری از کشورهای رهيده از قيد استعمار همچنان مسير قابل قبول خود را به سوی پيشرفت طی کند. ميراث ماندلا برای جهان هم دعوت به تفاهم و احترام متقابل در عين پافشاری به حقوق محرومان است.
به نظر شما، بازخوانی تجربه ماندلا در کشوری مانند ما نيز مفيد خواهد بود؟ اصولا سيره عملی و نظری ماندلا برای روشنفکران و اصلاح‌طلبان ايرانی چه درس‌هايی می‌تواند داشته باشد؟
مهم‌ترين درس ماندلا برای همه اصلاح‌طلبان واقعی در جهان اين است که تنها راه رسيدن به اهداف، اتخاذ شيوه‌های مدنی است. خشونت اگر هم در لحظه‌ای موفق شود، هيچ‌گاه نمی‌تواند زندگی مطمئن و آرامش‌‌بخشی را در درازمدت برای مردم تامين کند. اصولا خشونت ابزار دست کسانی است که فاقد منطق هستند. خشونت مهم‌ترين ابزار دست مستبدان است و کسانی که با شيوه‌های خشونت‌آميز حتی با استبداد و استعمار هم مبارزه می‌کنند اگر هم پيروز شوند، خشونت جديدی را جايگزين خشونت قديم خواهند کرد.
برای حسن ‌ختام‌ در صورت امکان اين گفت‌وگو را با خاطره و يا نکته‌ای ناگفته از مذاکرات و گفت‌وگوهای دوجانبه با ماندلا پايان دهيم.
به ياد دارم ايشان در پايان دوره خود از من خواستند که از مسلمانان بخواهيم که گسترده و با نشاط در انتخابات (که به رياست‌جمهوری آقای امباکی منجر شد) شرکت کنند، زيرا انتخابات و دموکراسی را راه رهايی و سربلندی کشور می‌دانست. من نيز طی پيامی مسلمانان را دعوت به حضور فعال کردم. ايشان بعد از انتخابات به من تلفن و از من تشکر کردند و گفتند توصيه شما کاملا مؤثر بود و همه اقشار از جمله مسلمانان در انتخابات شرکت کردند که خود مايه تقويت حاکميت ملی و استقلال کشور ما است.




سخن دوم با مهدی خزعلی؛ افشاگری یا شریک جرم بافی؟ 

مجتبی واحدی

مجتبی واحدی
در یادداشت قبلی خطاب به دکتر خزعلی ، دو پرسش مطرح کرده بودم. گمان می کنم هیچیک از توضیحاتی که او ارائه داد متضمن پاسخ به دو پرسش قبلی نبود ضمن آنکه پاسخ مستقیم او به یادداشت « اقای خزعلی! اسب تروا را فراموش کردید» پرسش جدیدی را به سؤالات قبلی اضافه کرد 
ویژه خبرنامه گویا در ادامه تلاش های خستگی ناپذیر دکتر مهدی خزعلی برای قانع سازی معترضان به حضور در انتخابات، امروز یک کلیپ ویدئویی از او منتشر شده که در آن به صورت هم زمان، سوابق برخی اصلاح طلبان در سالهای گذشته و اقدام تأسف انگیز ایشان در روز دوازدهم اسفند ۹۰ ( روز نمایش انتخاباتی حاکمیت) به رخ آنان کشیده شده است. نمی دانم مقصود از این به اصطلاح افشاگری چیست ؟ آیا او گمان می کند اکثریت مردم، هم اکنون گوش خود را در اختیار برخی اصلاح طلبان حکومتی ـ از جمله سید محمد خاتمی ـ قرار داده اند وهرچه از دهان آنان به در آید الگوی رفتاری اکثریت ایرانیان خواهد بود؟ گمان نمی کنم خزعلی چنین برداشتی از وضعیت امروز جامعه ایران داشته باشد. فرضیه دوم آنست که خزعلی، از آغاز جنبش سبز با کنار گذاشتن همه دیدگاهها وعلاقمندی های سابق، خود را در کنار گروهی از اصلاح طلبان قرار داده که به هرنحو ممکن به دنبال بازگرداندن آب رفته به جوی و دریاقت سهمی از حکومت هستند. این فرضیه نیز مردود است زیرا سخنان و موضع گیری های شجاعانه و افشاگرانه دکتر خزعلی در ماههای پس از آغاز جنبش سبز، فاصله او با « از قدرت افتادگان تشنه قدرت » را آشکار می سازد. خزعلی حتی با سید محمد خاتمی نیز تفاوت اصولی دارد. به یاد داریم روزهایی را که سید محمد خاتمی بدون توجه به نقش اصلی رهبر در سرکوب خونین معترضان، توجه به اظهارات چهاردهم خرداد آقای خامنه ای را موجب حل بسیاری از مشکلات می دانست. در همان ایام و قبل وبعد از آن، خزعلی به دنبال تابوشکنی از «بت رهبری» بود و با نوشتن داستان « حضرت اقا غلط فرموده اند » به همگان یادآوری می کرد که بایستی تمرکز همه امور بر«فرمایشات آقا»‌ را برای همیشه به کناری نهاد. ( این داستان، اخیراً از وب سایت مهدی خزعلی، حذف شده است ). ضمن آنکه خزعلی اگر تنها به دنبال سهم خویش از قدرت بود در کنار «پدر » می ماند که همچنان از بانفوذترین روحانیون حکومتی است نه آنکه مجاورت با کسانی را انتخاب کند که با ناامیدی امکان بازگشت کمرنگ به حاکمیت را پیگیری می نمایند.
اگر دو فرضیه فوق در مورد افشاگری خزعلی، مردود باشد ـ که معتقدم هست ـ تنها یک فرض باقی می ماند: خزعلی می داند که دعوت به شرکت در انتخابات، هزینه سنگین دارد و او برای کاهش سهم خود از این هزینه پردازی، باید به دنبال شریک جرم باشد. از طرف دیگر، او به خوبی آگاه است که پیدا کردن شریک جرم از میان « مدعیان اصولگرایی » جز بدنامی به دنبال نخواهد داشت. پس، تنها راه باقی مانده برای « تئوری پردازان تک رأی » آنست که شرکت گروهی از اصلاح طلبان در نمایش انتخاباتی دوازدهم اسفند ماه را در بوق و کرنا کنند ؛ همان گروهی که بیش از تحریمی ها، سخن گو دارند و گروهی از ایشان نیز « استاد جنگ روانی » هستند!
اکنون مایلم صادقانه پرسش هایی را با مهدی خزعلی در میان بگذارم. آیا به نظر او «وعده شکنی» و «تک روی» گروهی از اصلاح طلبان، معیاری برای موجه بودن یک اقدام است؟ از آن بالاتر، مگر اصولا جنبش اعتراضی که روز به روز در حال گسترش در میان اقشار مختلف مردم است متأثراز مشی خاتمی و برخی اصلاح طلبان حکومتی است که اکنون قرار باشد به دلیل شرکت نیمه مخفی خاتمی و برخی دوستانش در انتخابات، اعتراض اصلی مردم در جنبش سبز را به کناری نهیم و رأی خود را تقدیم کسانی کنیم که بهترین لقب آنان، « دزد آرای مردم » است؟
در یادداشت قبلی خطاب به دکتر خزعلی، دو پرسش مطرح کرده بودم. گمان می کنم هیچیک از توضیحاتی که او ارائه داد متضمن پاسخ به دو پرسش قبلی نبود ضمن آنکه پاسخ مستقیم او به یادداشت «اقای خزعلی! اسب تروا را فراموش کردید» پرسش جدیدی را به سؤالات قبلی اضافه کرد. مهدی خزعلی در جوابیه خود برای من نوشته بود : « در دور نخست ـ دوازدهم اسفند ـ تن به نظرسنجی فضای مجازی داده و به احترام همه، از کانديداتوری منصرف و نوشتم که از خانه بيرون نميايم و رای نخواهم داد و پيش بينی کردم که شهر بوی مرده خواهد داد. آری چنين شد و شهر شهر مردگان بود». پرسش جدید از دکتر خزعلی آنست که « اگر به خاطر اجماع نسبی بر تحریم، در روز دوازدهم اسفند ماه، شهر بوی مردگان می داد و بدین طریق، داغی بزرگ بر دل زورگویان حاکم بر کشور گذارده شد چه اصراری داریم که در انتخاباتی شرکت کنیم که نتیجه آن در دفتر رهبری تعیین می شود ونه در پای صندوق های رأی؟ ایا با گرم کردن تنور انتخاباتی که مجریان و ناظران آن، دزدان آرای مردم هستند به پیشبرد دموکراسی در ایران، کمک خواهیم کرد؟ ا شما برای من نوشته اید ک «نمی دانيد بازجوی من چه مانوری می داد که فلانی و فلانی و فلانی رای دادند ». آیا همین سخن، نشان نمی دهد که آنچه بازجوی هیولای شما و بالادستی های او را شادمان می کند شرکت افرادی مثل شما در انتخابات است؟ آیا دل شما نمی لرزد که روز بعد از مرحله دوم انتخابات، هیولا ها ی دیگری بالای سر عبداله مؤمنی، بهاره هدایت، نسرین ستوده ، نرگس محمدی، محمد داوری، بهزاد نبوی، حشمت اله طبرزدی، منصور اسانلو، مسعود باستانی، و...بروند و بگویند « دیدید که حتی مهدی خزعلی هم به دعوت شما برای تحریم، وقعی ننهاد ؟» من با برخی کسانی که ظاهرا با شما اعلام همراهی کرده اند کاری ندارم. از کسی که در اوج فشار بر نویسندگان مستقل ایرانی و در خزان مطبوعات، موفق می شود کتاب خود را با مجوز وزارت ارشاد درایران تجدید چاپ کند هم دلخور نمی شوم که تنها راه نجات را شرکت در انتخابات بداند. اما از شما که همراهیتان با جنبش اعتراضی، در صفحات تاریخ ماندگار خواهد بود توقع دیگری می رود. به گمانم هنوز هم دیر نشده، شما می توانید به جای تمسک به اقدام خاتمی، به سخنان شجاعانه کروبی و موسوی از داخل زندان خانگی بیندیشید و سپس تصمیم شجاعانه خود را با حامیان جنبش سبز در میان بگذارید.






عضو کانون صنفی معلمان: مهم‌ترین مشکل معلمان نبود امنیت شغلی است  جرس: امسال روز معلم در حالی فرامی‌رسد که بسیاری از فعالان صنفی معلمان همچنان در بازداشت به سر می‌برند و یا با احکام سنگین حبس و اخراج از کار و تعلیق روزگار می‌گذرانند. احکامی که فعالان صنفی در سال‌های اخیر تنها برای عنوان خواسته‌هایی نظیر آزادی و منع تعقیب قضایی فرهنگیان، رفع فضای امنیتی از مدارس، تامین امنیت شغلی، پرهیز از رفتارهای جناحی و سیاست‌بازی در تالیف کتاب ‌های درسی، عدم تخصیص درآمدهای ملی نفت و گاز به هزینه‌های جاری و صرف آن در امور زیربنایی، رفع تبعیض میان افراد درون سازمانی و برون سازمانی و تخصیص امکانات لازم و استاندارد به مدارس دولتی با آن‌ها مواجه شده‌اند.
 محمد خاکساری عضو كانون صنفي معلّمان تهران طيف صنفي و مدیر مسئول نشریه توقیف شده قلم معلم معتقد است مهم‌ترین مشکل معلمان در وضعیت کنونی نبود امنیت شغلی است. وی به جرس می‌گوید: اگر معلمی نسبت به مسائل آموزشی و شغلی اعتراض داشته باشد یا در کلاس ابراز عقیده کند از طرف حراست‌ها و ارزشیابی و تخلفات اداری مورد فشار و باز خواست قرار می‌گیرد و یا از طرف مدیر نمره ارزشیابی او کم داده می شود.
با این معلم بازنشسته که در رسیدن به خواست‌های معلمان چندین بار به زندان افتاده است گفت‌وگویی داشتیم که در پی می‌آید:

- آقای خاکساری، در آستانه روز معلم هستیم سال‌ها است در این روز مسئولان صحبت از اکرام "شاغلین به شغل انبیاء" می‌کنند و اغلب وعده‌هایی نیز برای بهبود شرایط معلمان می‌دهند. این وعده‌ها در این سال‌ها چقدر محقق شده است؟
اول می‌خواهم روزمعلم را به همه فرهنگیان فرهیخته وفعالان صنفی تبریک بگویم. عرض کنم که از قبل انقلاب تاکنون شعارها و وعده‌هایی برای بهبود وضع معلمان داده شده ولی کمتر به مسائل و مشکلات ریشه‌ای پرداخته شده است آن هم با این بهانه‌ که شاغلین آن زیاد هستند. در صورتی که کشورهای پیشرفته‌ی جهان با سرمایه‌گذاری در تربیت نیروی انسانی وازمسیر آموزش و پرورش به مدارج بالای علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رسیده‌اند. با این همه بعد از انقلاب قدم‌هایی برای بهبود وضعیت معلمان برداشته شد ولی تا سطح نیازهای اساسی آنها فاصله داشت. مثلا اجرای قانون خدمات کشوری هرچند ناقص و افزایش حقوق از سال 78 تاکنون نتیجه‌ی زحمات تشکل‌ها و فعالان صنفی بوده است. طبق ماده ی 150 این قانون افزایش حقوق کارکنان دولت باید متناسب با تورم صورت گیرد که در چند سال اخیر هیچ‌گاه انجام نگرفته است.
مهم‌ترین مشکل معلمان نبود امنیت شغلی است
- در حال حاضر اصلی‌ترین خواسته‌‌های معلمان چیست؟
اگر بخواهیم الویت بندی کنیم به نظر من مهم‌ترین مشکل معلمان در وضعیت کنونی نبود امنیت شغلی است. یعنی در محیط‌های آموزشی آزادی قلم و بیان وتشکیل تشکل‌های صفنی وجود ندارد. اگر معلمی نسبت به مسائل آموزشی و شغلی اعتراض داشته باشد یا در کلاس ابراز عقیده کند از طرف حراست‌ها و ارزشیابی و تخلفات اداری مورد فشار و باز خواست قرار می‌گیرد و یا از طرف مدیر نمره ارزشیابی او کم داده می شود. معلمان معترض به مقطع مربوطه به عنوان معلم مشکل‌دار معرفی می‌شوند و در واقع امنیت شغلی آن‌ها در صورت پایبند بودن به آزادی بیان به خطر می‌افتد. دومین خواست و در اصل مشکل معلمان متناسب نبودن حقوق آن‌ها و بازنشستگان با تورم افسار گسیخته‌ی کشور است. گرچه از سال 80 که شاهد رشد تشکل‌های صنفی در کشور بودیم به طور نسبی حقوق معلمان افزایش یافت اما باز هم با میزانی که باید فاصله‌ی زیادی وجود دارد. معلمان برای امرار معاش مجبور می‌‌شوند شغل دوم انتخاب کنند که اغلب شغل‌ها در شان و منزلت آنها نیست. از سوی دیگر دو شغله بودن معلمان موجب افت تحصیلی دانش‌آموزان می‌شود؛ چرا که معلم دو شغله نمی‌تواند به مطالعه و تحقیق بپردازد و در واقع اندک اندک انگیزه‌ی لازم برای تدریس را از دست می‌دهد. واضح است که هیچ سازمانی بدون رضایت و دلگرمی کارکنانش نمی‌تواند در دراز مدت سازمان موفقی باشد و این عدم موفقیت برای سازمانی که مسئول آموزش و پرورش نسل آینده است برای کل جامعه مضر خواهد بود. سوم موضوع مورد اعتراض معلمان عدم مشارکت معلمان در تصمیم گیریهای متمرکز از مشکلات معلمان است. یکی از اهداف آموزش جامعه‌پذیری یا اجتماعی کردن دانش‌آموزان است که در فرآیند تصمیم گیری ایجاد می‌شود. اگر معلمان در تصمیمات آموزشی شرکت داده نشوند دچار تردید می‌شوند در نتیجه در راستای کارهای آموزشی کوشش نمی‌کنند. حتی معدود کارهایی که در مدرسه با رای معلمان صورت می‌گرفت مانند قانون مدیریت انتخابی هم متاسفانه از زمان وزارت آقای فرشیدی تاکنون متوقف شده است.

- این خواسته‌ها که در این سال‌ها معلمان با به جان خریدن زندان و اخراج از کار پی‌گیر آن شده‌اند، تا امروز چقدر محقق شده است؟
متاسفانه پس از سال 85 ما با موج دستگیری، زندان، بازداشت، تبعید، انفصال از خدمت و بازنشستگی‌های زود هنگام فعالان تشکل‌های صنفی مواجهه شدیم. یکی از خواسته‌های مهم تشکل صنفی این است که مسئولان اجازه تشکیل جلسات شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان را بدهند که 40 تشکل عضو دارد و از سال 80 تاسیس شده است. چرا که باقی خواسته‌های معلمان می‌تواند در سایه‌ی این تشکل‌ها عملی شود. با این حال متاسفانه نه این خواست و نه هنوز خواسته‌های معیشتی و منزلتی معلمان هیچ‌یک تحقق نیافته است.

- آقای خاکساری به نظرتان چه چیز مانع رسیدن به عدالت اجتماعی مورد درخواست معلمان شده است؟
به نظر من یکی خلا قانون و اجرای قانون است که مانع بزرگی به حساب می‌آید. دیگری باورهای فرهنگی غلط نسبت به آموزش پرورش است. باورهایی که معتقد است آموزش و پرورش نهادی تولیدی نیست، نهاد آموزش هماهنگ و همساز نیست و شرایط ویژه اقتصادی کشور بر آن تاثیر دارد. در واقع از آنجا که توجه به آنسان که باید به نهاد آموزش و پروش نمی‌شود، معلمان نیز در تحقق اهداف خود با مشکل مواجه‌اند.

- درخواست‌های معلمان کاملا صنفی و به دور از هیاهوهای سیاسی است؛ با این حال این خواست‌ها و پی‌گیری‌ها هم با برخورد شدید حکومت مواجه می‌شود. فکر می‌کنید دلیل این برخوردها و حساسیت‌ها چیست؟
 درست است، متاسفانه نگاه امنیتی به آموزش و پرورش این نهاد را از اهداف خود دور می کند؛ اطلاعات غلط به مسئولان می‌دهند. در گذشته فعاليت‌هاي صنفي معلمان، زير شاخه‌هاي احزاب سياسي بودند و فعاليت مستقل نداشتند. اما از سال 80 که تشکل های صنفی فعال شدند بر این مسئله تاکید داشتند که تشکل های صنفی غیر حزبی هستند و در قدرت سیاسی دخالت نمی کنند. در حدود 30 بیانیه‌ای که شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی صادر کرده بر غیرسیاسی بودن تشکل‌ها تاکید شده است و عملا براین باور هستند ولی متاسفانه برخی مسئولان این باور را ندارند.

سپاس آقای خاکساری و روز معلم مبارک.





آقای دکتر مهدی خزعلی! اين تذهبون!؟ 

علی کلائی

علی کلائی
مهدی خزعلی در عصر زندانش و اعتصاب غذايش به يک سمبل تبديل شد. عزيزش داشتند و بسياری که فرسنگ ها به لحاظ ايدئولوژيک از مهدی خزعلی دورند برايش احترام قائل شدند و در تلاش برای آزاديش بودند. چنين جايگاهی جز با بازی کردن شما در بازی حکومت و همين قصه رأی دادن قابل شکستن نيست
ويژه خبرنامه گويا بسيجی محترم خيبری، آقای دکتر مهدی خزعلی
سلام عليکم
راستش بارها و بارها خواستم که از نوشته اين مرقومه منصرف شوم. اما تاکيدات خاص شما بر مسئله رای دادن در مرحله دوم انتخابات برآنم داشت که نکاتی را که شما (ان شاء الله اغماضا) فراموش کرده ايد يادآوری کنم. ابتدا از شما عذر می خواهم اگر قدری ناپخته و جوانانه با شما سخن می گويم. شايد بايد زمانی باز شود و وقتی فراهم، تا شمايان نسل اول انقلاب سخن ما نسل سومی ها را با قدری سعه صدر بشنويد که اگر چنين می شد شايد امروز خانه پدر من و شما حال و روز بهتری داشت. شايد امروز ديگر خاورانی آباد نشده بود و خانه های بسياری به ويرانه بدل نگشته بود. اما در پاسخ به آقای مجتبی واحدی عزيز(۱) و همچنين در ويدئويی که در سخن در کوه با جمعی از جوانان هم نسل من داشتيد(۲) سخنانی را فرموديد که لازم ديدم مطالبی چند را خدمت شما عرض کنم. باشد که مفيد افتد و به اميد خدا با نقد، يکديگر را به صلاح نزديک کنيم و از نقد نهراسيم که مولايمان علی نيز خود را بالاتر از نقد نمی ديد و شما و ما در تلاشيم تا شيعه آن مرد بزرگ و آن صدای عدالت و انسانيت در طول تاريخ باشيم.
و اما بعد در باب مسئله انتخابات فرمايشاتی داشته ايد که مطالبی را لازم ديدم در پنج بخش طبقه بندی کنم و خدمتتان عرض کنم.
۱- فرموده ايد که ((يکی از رجال سياسی اصلاحات می گفت: " مگر ما در سابق از عدم حضور نهضت آزادی خوشحال نمی شديم، حالا جناح حاکم از عدم حضور ما خوشحال و خرسند می شود!")) استاد عزيز! شما در واقع تلويحا شرايط فعلی را با شرايط ماقبل خرداد خونين ۸۸ و حوادث پس از ان قياس کرده ايد و بعد نتيجه گرفته ايد که خب! در آن روز هم جماعتی تحريم کردند و نشد و بعد هم آمدند و در انتخابات شرکت کردند (حمايت نهضت از آقای دکتر معين در سال ۸۴). اما جناب آقای دکتر! هميشه در طول تاريخ هر ملتی و بخصوص در پروسه تحولات بنيادين روزها و تاريخ هايی به عنوان فصل سرنوشت و تغيير تاکتيک و حتی استراتژی مشاهده می شود که وضعيت قبل و بعد از آن به هيچ وجه قابل قياس نيست. ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ از آن جنس بود. جمع بندی همه نيروهای مبارز در آن زمان و پس از نيمه خرداد ۴۲ بر سرنگونی نظام شاهی در تماميت خود بود. مهندس بازرگان اين را دريافت که خطاب به مستبدين گفت که ما (نهضتی های آن روزگار) آخرين گروهی هستيم که با شما با زبان قانون اساسی سخن می گوييم. در واقع فصل ۱۵ خرداد يک تعيين استراتژی جديد برای دوره جديد بود که هر کدام از نيروها بنا به فراخور حال به دنبال استراتژی خود رفتند و نتيجه به سرنگونی نظام شاهی انجاميد. سرنگونی ای که از مقطع تغيير نظر نسبت به ماندن يا رفتن اين نظام حاکم کليد خورد. در واقع روابط ماقبل و مابعد اين فصل تعيين سرنوشت کاملا تغيير کرد. مقطع خرداد ۸۸ نيز به باور بنده از چنين جنسی برخوردار است. در اين مقطع يک فصل تعيين وضعيت برای نيروهای آزادی خواه و تحول طلب پديد آمد. بيش از ۷۰ شهيد فقط در تهران و فقط از خرداد تا شهريور ۸۸ (قبل از عاشورای ۸۸ و حوادث آن) و دهها مجروح و جانباز و صدها و شايد بتوانم بگويم چند هزار زندانی که در طول اين روزها به زندان اوين و رجائی شهر و غيره آمدند و رفتند خود نشان از اين داشت که مسئله ديگر تنها در سطح يک سازمان سياسی خاص، يک گروه و جريان خاص خلاصه نمی شود. مردمی زخم خورده اند و با گلوله عريان رژيم مواجه شدند که بارها و بارها به حکومت شانس بازگشت داده بودند. قطعا مردم ايران آنچه در خرداد ۶۰ يا سال ۶۷ و يا دهه ۷۰ و قتل های سياسی گذشته بود از ياد نبرده بودند. اما راه را در اصلاح جسته بودند. باز مردم ايران ضربه تير ۷۸ را خوردند و باز راه اصلاح جستند. در مقطع خرداد ۸۸ آخرين تير ترکش اصلاح طلبی مردم ايران بود که به سوی اقتدارگرايی تا بن دندان مسلح حاکم بر ايران شليک شد و چون به نشان ننشست، سويه کار تغيير کرد. در خيابان آمدن های پس از انتخابات نوع شعارهای آن روزها نه به دعوت سران جنبش که حرکتی خود جوش بود. يادمان نرود که آقايان نيز خود گفتند که ما مطيع مردميم و پيرو. آقای دکتر! بسيجی خيبری! انقلاب و مبارزه و جنگ برای اين مردم بود و اينبار مردم ما راه خود را يافته اند. اما شما دوباره ايشان را به آزموده ای فرا می خوانيد که آزموده را آزمودن خطاست. مسئله اقای مطهری يا امثالهم نيست. مسئله تغيير استراتژيک و تغيير هدف است که در جامعه ايران روی داده است.
۲- برادر بزرگتر و عزيزم! آقای دکتر! فرموده ايد که مردم بيايند و به علی مطهری رای بدهند که ((يعنی ما هستيم و به عملکرد شما اعتراض داريم.)) خب! فرض ميکنيم که نقد اول بنده نابجا و کليه دلايل بر عدم رای دادن در کل و تغيير وضعيت نادرست. بر فرض که رفتيم و رای هم داديم. از کجا قرار است اين ما هستيم و اعتراض به عملکرد، مشخص شود؟ چه کسی آراء را می خواند؟ آيا نهادی که رای می گيرد و رای می خواند و نظارت می کند مورد اعتماد من و شما هست که بيايند و رای آقای مطهری را با اختلاف فاحشی اعلام کنند که بعد ما بياييم و بر آن عدد و رقم مانور کنيم که خب اين يعنی ما هستيم ومعترض؟ مگر نه اينکه با اشارت رهبر نظام، ميليونها رای به راحتی جابجا شد و بعد آقايان با زور اسلحه از رای شماری متقلبانه خود دفاع کردند؟ نهاد ناظر هم که بر اساس قانون اساسی بايد ناظر بر انتخابات باشد خود متهم درجه اول است. چه کسی قرار است از رای شما صيانت کند؟ آيا اين نتيجه ای جز اين خواهد داشت که آقايان نتيجه ای در کليت اعلام می کنند و رای های من و شمای معترض را به نام خود می خوانند و ما باز هم بايد در همين رسانه های اپوزسيون بياييم و معترض شويم؟ فرموده ايد صف عريض و طويل تشکيل شود. مگر نشد؟ نتيجه اش جز رايی بود که رژيم به نام خود در کليت خواند و بعد کانديد مورد نظر خود را جادوگرانه از صندوق به در آورد؟ آقای خزعلی! شما که بارها صحنه انتخابات را ديده ايد ديگر چرا چنين می گوييد؟
۳- فرموده ايد که ((من بسيجی خيبرم، بايد نظام و انقلابم را از دست نامحرمان و غاصبان نجات دهم،)) بسيجی خيبری! علی ابن ابی طالب حکومت را ارزشمند نمی دانست مگر اينکه حق مظلومی را از ظالمی بستاند. نوع حکومت مقدس نيست که شما برای آن خود فدا کنيد. انچه مسئله است هدف و کارکرد عادلانه و آزادانه بودن حکومت است. ما مسلمانيم. نص صريح آيه قران است که هدف ارسال رسل و انزال کتب را بر پا داشتن مردم برای قسط (به معنای برابری که از اين برابری در فرصت، دموکراسی را هم می توان فهميد) می داند. آقای دکتر! سياسيونی (روحانيون بحثم نيست. بلکه سياسيونی است که در احزاب ملی سامان تشکيلاتی به خود گرفته بودند) که در ميدان انقلاب ۵۷ به ميدان آمدند، اگر نگويم همه اما اکثرا در دل گرو انقلاب مشروطه داشتند. اما آمدند تا حکومتی ديگر را برای احيای اهداف انقلاب مشروطه سامان دهند. هدف ان روزها عدالتخانه بود که در شعار استقلال و آزادی متبلور شد. امروز نيز شايد امثال شمايی که عمرتان را برای جمهوری اسلامی صرف کرده ايد بايد به اين جمع بندی برسيد که آنچه ارزشمند است نه شکل نظام که محتوای نظام است. اگر اين نظام با جمهوری تام و تمام به اهداف خود که استقلال و آزادی و حق حاکميت مردم نزديکتر می شود خب مشکل کجاست؟ انواع نظام ها در طول تاريخ عوض می شوند. اما آنچه ارزشمند باقی می ماند کارکرد انسانی و عدالت طلبانه و ازاديخواهانه آنهاست. مثالی می زنم تا بر اساس فهم ناقص خودم مطلبی را عرض کرده باشم. در کتاب آخر سلطنت سليمان ارزشمند است. ملکه سباء هم سلطان بدی نبود. پيامبر آخر نيز نوع حکومتی برای خود شکل می دهد. علی ابن ابی طالب هم خليفه مسلمين می شود. خب! کدام نوع از انواع حکومتی که توسط متن يا شارحان متن گفته و يا عمل شده ارزشمند تر است؟ آيا اين ارشمندی بسته به نوع و شکل حکومت است يا محتوای آن؟ مسلم است نسبت به محتوای آن. اين همه ايستادن بر حکومتی که به انقضای تاريخی خود نزديک و نزديکتر می شود دليلش چيست؟ آيا فکر نمی کنيد که شما به عنوان بسيجی خيبری که زمانی جان بر کف برای دفاع از ملک و ميهن و مردم جنگيده ايد، امروز می بايست تمام قد از آنچه مردم می خواهند و می طلبند و بدون در نظر گرفتن علائق شخصی خود حمايت کنيد؟ اين همه تقدس شکل ها و فرم گرا بودنها برای چيست آقای دکتر؟ آقای دکتر! گفته ايد که ما انقلاب کرده ايم. آری! صاحب اين انقلاب دزديده شده آزادگان اند. اما آنچه ارزشمند است هدف شماست نه شکل نتيجه ای که گرفته ايد. بياييد برای هدفی که در سال ۵۷ استبداد شاهی را بر انداختيد، اين بار در برابر استبداد شيخی تمام قد بياستيد و محملی برای بازی اش نشويد. برای همان اهداف انقلاب ۵۷. برای استقلال و آزادی ايران زمين. اتفاقا انقلاب مردم ايران در آغوش مردم ايران در امن ترين جای ممکن است و از دسترس همه نامحرمان به دور. تقديس نوع حکومت را به کناری بگذاريد. بسياری از مسائل به گمانم حل می شود.
۴- گفته ايد که ((نمی دانيد بازجوی من چه مانوری می داد که فلانی و فلانی و فلانی رای دادند و آمريکا هم آماده مذاکره است و ما در اقتدار کامل داخلی و خارجی هستيم! نمی دانيد که مامور عمليات بند ۲۰۹ که مرا به دادگاه می برد، از صف های شلوغ رای و اين که ۴ مسجد رفته است و نتوانسته رای دهد و آخر هم ۲ ساعت در صف رای ايستاده چه داد سخنی می داد، نمی دانيد مسئول دفتر شعبه ۲۶ برای توجيه تاخيرخود - که ساعت ۱۰ صبح سر کار آمده يود - می گفت: " من مسئول صندوق بودم و تا ساعت ۱ نيمه شب ازدحام بود و رأی می گرفتيم!")) آقای دکتر اولا که ستاری مسئول دفتر پير عباسی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب انسان صادق و سالمی نيست و قول او شرعا غير معتبر است. دليل من بر اين حرف علاوه بر تمامی مسائل او و امنيتی بودنش، نبودن او در بسياری از زمانها در سر کار خود دقيقا در ساعات کار اداری است. ايشان حقوق بابت شغل خود می گيرد. اما در زمان خدمت سرجای خودش نيست و بدون اطلاع مسئولين بالاتر از محل خدمت خود خارج می شود. اين را به اطلاع می گويم چون پرونده بنده نيز در مرحله بدوی توسط پيرعباسی رسيدگی شد و با ستاری بر سر همين نبودنش مسئله داشتم. در ضمن آقای دکتر! کدام بازجو راست گفته که بازجوی شما دومی اش باشد؟ تمام دوستانی که گذارشان به بند ۲۰۹ و يا ۲ الف و بازداشت گاه های امنيتی رژيم رسيده است از اين دروغ و دغل ها شنيده اند. آمار رای دهندگان نيز توسط سايتهای متعلق به جريانهای ملايم سبز نيز فاش شد که معلوم شد خبری نبوده است. آقای دکتر! مردم برخلاف معممان مدعی اصلاح طلبی و کت و شلواری های ناصادق در خانه نشستند. آقای دکتر! مردم را دست کم نگيريد. اين مردم هميشه و تمام قد در تمام صحنه های تاريخی ايران زمين و هر جا احساس نياز پيدا کرده اند آمده اند. تمام قد و با فداکاری و گذشت هم آمده اند. هميشه اين رهبران بی صلاحيت بوده اند که حضور مردمان را بی اثر کرده اند و هر جا هم اين حضور موثر بوده، صلاحيت داری رهبران و هم سخنی بدنه با سر جنبش بوده است. بازجويان شما باز دروغ گفته اند و تحليل دروغ تحويل شما داده اند. قدری به آمار واقعی نگاه کنيد تا دستتان بيايد داستان از چه قرار بوده است. اين آمارها را تمامی حکومتهای استبدادی می دهند. مگر صدام نبود؟ آقای دکتر! تمامی حکومتهای اينچنين محمد سعيد الصحاف هايی دارند که با وجود صدای بمب و انفجار وقيحانه سخن از آرام بودن شهر می دهند! به اين آمارها و آمار گيرها اعتماد نکنيد آقای دکتر.
۵- رنجيده ايد از اصلاح طلبانی که رفتند و رای دادند. حق داريد. همه رنجيدند. بخصوص از کسانی که علقه عاطفی نيز با ايشان داشتند. اما اقای دکتر! مردم می فهمند. می دانند چه کسی معامله می کند و با يک تلفن و تهديد جا می زند و در آينده حکومت برای خود جا رزرو می کند و چه کسی تمام قد و برای مردم به صحنه می آيد. آقای دکتر! برای مردم در صحنه باشيد نه برای اين و يا آن سياست مدار که آمد يا نيامد. تشخيص مردم را دست کم نگيريد که اتفاقا در زمانش خوب تشخيص داده اند.
آقای دکتر! اپوزيسيون قديمی رفت و ۳۳ سال ماند، چون ذهنی شد و از متن جامعه ايران فاصله گرفت و تحليلهايش نه بر اساس عينيت جامعه ايران که بر اساس ذهنيت هايش شکل گرفت. اما شما و جوانانی بر گرد شما که در متن جامعه ايران هستيد. با مردم باشيد و با نبض بدنه جامعه ايران، اما ايستاده بر اصول پيش برويد. اينجاست که اگر تحريم هم بکنيد و مبلغ ان باشيد تحريمتان کارساز خواهد بود و با مردم بودنتان موجب می شود که ذهنی هم نشويد.
آقای دکتر! مهدی خزعلی در عصر زندانش و اعتصاب غذايش به يک سمبل تبديل شد. عزيزش داشتند و بسياری که فرسنگ ها به لحاظ ايدئولوژيک از مهدی خزعلی دورند برايش احترام قائل شدند و در تلاش برای آزاديش بودند. چنين جايگاهی جز با بازی کردن شما در بازی حکومت و همين قصه رای دادن قابل شکستن نيست. اين آبرو سرمايه تلاش شما و يک سرمايه اجتماعی است که می بايست در زمانش به کار مردم بيايد. خواهش می کنم بازی اين آقايان فريب کار نيرنگ باز را نخوريد و به جای بازی کردن در بازی سياست پيشگان در کنار مردم باشيد. آقای دکتر! پيروزی نزديک است. شک نکنيد.
باز هم شرمنده ام اگر سخنی گفتم که نابجا بود. اين را بر کوچکی و جوانی ام با بزرگی خود ببخشيد .
والسلام علی من اتبع الهدی
برادر کوچک شما علی کلائی
ارجاعات:
۱- http://news.gooya.com/politics/archives/2012/04/139770.php
۲- http://www.youtube.com/watch?v=vhEYB8r8_gA&feature=share




امپریالیسم مرد، زنده باد امپریالیسم! 

فرهاد داودی

مدرسه فمینیستی: پس از نگارش مقالۀ پیشین[۱] خود دربارۀ امپریالیسم و دگرگونی ماهوی این نظریه در عصر سرمایه داری اطلاعاتی، شاهد برخوردهای گوناگونی بودم که در بسیاری از آنها نویسندگان از سر لطف با آن مختصر و این نگارنده برخوردی بسیار مهربانانه و موافق داشتند که ضمن تشکر از همۀ آنان باید جسارتا بگویم که غرض حاصل نشد! اما از سوی دیگر تفسیر ها و پاسخ های کوتاهی در رد و نقد بر این مقاله دیدم که طیف گسترده ای را در بر می گرفت. از تکرار و نقل قول از جزوه های ده ها بار خوانده شده و شعار ناباوری به مردم تا توصیه به شنیدن گفتارهای فلان دانشمند محترم، تا چشم و گوشمان باز شود و "بتوانیم بهتر ببینیم"، تا  سخنانی بی مایه که فقط و فقط آنها را می توان تهمت و دشنام از روی بی خردی نامید، که بگذریم بخشی از نقدهای بسیار کوتاه برای من روشنگر بود چرا که متوجه شدم آن قدر بحث را خلاصه گرفته ام که موضوع مورد تمرکز من کاملا باز نشده است. از آنجا که با خود عهد کرده ام که به جدل سیاسی نپردازم آن نقدهای کوتاه منصفانه مرا ترغیب کرد تا به جای پاسخ به آنها، موضوع را بسط و گسترش بیشتری دهم.
امپریالیسم تجاوزکار و توسعه طلب
بسیاری کسان تجاوز و توسعه طلبی را برترین و آشکارترین خصلت امپریالیسم و حضور نیروهای نظامی در زمین و دریا و هوا را ضامن این ویژگی می دانند.همین افراد امپریالیسم را بالاترین یا حدّ تکامل سرمایه داری قلمداد می کنند.در اینجا دو پرسش مطرح می شود:
۱. آیا این خصلت تجاوز و توسعه طلبی و حضور نیروی نظامی در جهانی خارج از مرزهای جغرافیایی کشور توسعه طلب، ویژگی همۀ امپراتوری های تاریخ، از آشور تا ایران و روم باستان و اسپانیا و پرتقال و انگلستان سده های هفدهم و هیجدهم، نبوده؟ و اگر چنین است چرا فقط آن را به سرمایه داری نسبت می دهند؟ از سوی دیگر،این واژه های بالاترین و آخرین و ... از کجا می آید؟
۲. تاریخ سدۀ بیستم نشان داد که تعیین آخرین حدّ تکامل برای سرمایه داری کوشش عبثی است. در حقیقت، سرمایه داری با استفاده از سنّت نقد خود، که میراث مدرنیته و روشنگری است، پیوسته نقاط ضعف خود را شناسایی  و ترمیم می کند. فعلا سرمایه داری با بازسازی پیوستۀ خود از این سنگ به آن سنگ می پرد و خود را از غرق شدن می رهاند. هرچند بر این باورم که در نهایت ساحل نجاتی برای آن متصور نیست. از اینجا اجازه می خواهم که به بحث دربارۀ "فضای جریان ها" بپردازم که ترفند سرمایه داری در روند نوین جهانی شدن است.
فضای جریان ها و سیاه چاله ها
سکۀ این اصطلاح را می توان به نام مانوئل کستلز[۲]، متفکر اسپانیایی الاصل امریکایی، زد.طبق نظر کستلز، اساساً روند جهانی شدن نوین را روند جریان های سرمایه، مردم، کالا، خدمات و اطلاعات به گرد جهان تشکیل می دهد. کستلز فضای مناسبی را که این جریان ها بتوانند از آن عبور کنند فضای جریان ها می نامد. او بر آن است که فضای جریان ها، به معنای تکیه گاه مادّی فرایندها و عملکردهای مسلط در جامعه اطلاعاتی، را می توان با ترکیب دست کم سه لایه تشریح (و نه تعریف) کرد. نخستین لایه در واقع مداری از محرک های الکترونیکی(میکروالکترونیک، مخابرات، پردازش رایانه ای، نظام های رادیو و تلویزیونی، و داد و ستدها و تراکنش هایی براساس زمان آنی[۳]) است یعنی همان اتکا بر فناوری های پیشرفتۀ اطلاعاتی و ارتباطی؛ دومین لایه، از گره ها و محورها(یا بازوهای) آن تشکیل می شود یعنی شبکه ای الکترونیکی که مکان های "ویژه ای" را به یکدیگر پیوند می زند که "دارای ویژگی های اجتماعی، فرهنگی، و مادّی تعریف شده ای اند"؛ سومین لایۀ مهم فضای جریان ها به سازماندهی مکانی نخبگانِ( ونه طبقات) مدیریتیِ مسلط اشاره دارد که کارکردهای اصلی و فرماندهی ای را اعمال می کند که این فضا در پیرامون آنها تحقق می یابد.[۴]  از این رو اگر در جایی این فضا سد یا قطع شود کار حرکت این جریان ها که اکنون شریان حیاتی سرمایه داری است دچار اختلال می گردد. این فضای جریان ها از آن چنان اهمیتی برخوردار گشته که به گفتۀ سسکیا ساسن[۵] : "جریان بین المللی داده ها به طور کلی با داد و ستد رو به گسترش خدمات سازگار است. حکومت ایالات متحده زمان درازی است که در پی بیشترین گسترش داد و ستد آزاد اطلاعات است و بر کشورهای دیگر برای جلوگیری از تحمیل تعرفه گمرکی بر آن، فشار می آورد"[۶].یعنی بین خود کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری نیز بر سر حدّ این جریان ها، وبه ویژه جریان اطلاعات، اختلاف است. از این رو، می توان گفت که روند جهانی شدن سرمایه، بازار، فرهنگ و سیاست از طریق این فضاست که به پیش می رود و آنچه سرمایه داری اطلاعاتی خوانده می شود از راه همین فضا به خواسته های خود می رسد.
در این میان گاه می شود که اقتصاد معنای محلی می یابد یعنی اقتصادی که چندان با اقتصاد ملّی کشور خود ارتباطی ندارد. این امر تا آنجا پیش رفته که صاحب نظران در تحلیل تحولات اقتصادی محل یا شهر یا منطقه ای بیشتر از واژۀ اقتصاد مکان/ فضا[۷] استفاده می کنند یعنی اقتصادی که تا حدّ زیادی خارج از اقتصاد ملّی خود قرار دارد. این امر بی شک اهمیت فضای جریان ها را به نمایش می گذارد.جدای از این، فرهنگ و حتی سیاست نیز می تواند تحت تأثیر این فضا قرار گیرد.شورت بر آن است که وضعیت جهانشهری[۸] وضعیتی شناور هم می تواند باشد یعنی شهری برای مدت معینی به حالت جهانشهر در می آید و بعد از آن حالت خارج می شود.شورت می گوید که:" همانند عاشق‌ شدن‌، جهانشهر بودن‌ هم‌ پدیده‌ای‌ گذراست‌، جایگاهی‌ پر هوادار که‌ گاهی‌ به‌ دست‌ می‌آید اما همواره‌ منبع‌ انگیزه‌ و شور اشتیاق‌ است‌. از این‌ رو، ابرشهر می‌تواند به‌ شهر جهانی‌ بدل‌ شود اگر جریان‌ مهمی‌ از گردشگران‌ خارجی‌ به‌ داخل‌ آن‌ میسّر گردد. و شهری‌ جهانی‌ ممکن‌ است‌ دست‌کم‌ به‌ مدت‌ دو هفته‌ به‌ جهانشهر بدل‌ شود اگر میزبان‌ بازی‌های‌ المپیک‌ تابستانی‌ باشد[۹]".
در حرکتی که سرمایه در این جریان جهانی شدن دارد می تواند انباشت را در کشورهایی به جز زادگاهش نیز صورت دهد و از این طریق حتی موجب رشد و توسعۀ اقتصاد کشور مقصد نیز بشود اما در ادامه همین حرکت می تواند با خروج خود از آنجا یک شبه اقتصاد کشور هدف را به زمین بکوبد. ساسن با اشاره به بحران اقتصادی کشورهای شرق آسیا می گوید: "یکپارچگی بازار سرمایه جهانی، که به‌دلیل تقویت رشد اقتصادی در دهه ۱۹۹۰ بسیار مورد تحسین قرارگرفت، در بحران مالی آسیای شرقی خود به مشکل بدل شد. هرچند ساختار سازمانی در بسیاری از این کشورها برای تنظیم اقتصاد ضعیف است، چنان که به شکلی گسترده مستند شده، واقعیت یکپارچگی بازار سرمایه جهانی نقشی حیاتی را در بحران آسیای شرقی بازی کرد زیرا به میزان وام گرفتن بیش از اندازه این کشورها و به نگرش مبتنی بر شکوفایی- افول در نزد سرمایه‌گذاران یاری می‌رساند، که در آغاز دهه به‌شتاب وارد شدند و به هنگام آغاز بحران به  همان ‌شتاب سرمایه‌های خود را بیرون کشیدند هرچند استواری برخی از اقتصادهای درگیر بحران این عقب‌نشینی سریع را توجیه نمی‌کرد. گستردگی انباشت بدهی‌ها، که فقط دسترس‌پذیری سرمایه خارجی آن را امکان‌پذیر ساخته بود، عاملی حیاتی بود: در ۱۹۹۶، کلّ بدهی‌های بانکی آسیای شرقی ۸/۲ تریلیون دلار، یعنی ۱۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی و نزدیک به دو برابر دهه پیشین، بود. تا ۱۹۹۶، نسبت بدهی ها به ارزش سهام  برای شرکت‌های متوسط به ۶۲۰ درصد در کره جنوبی، ۳۴۰درصد در تایلند و میانگین ۱۵۰ تا ۲۰۰ درصد در سراسر کشورهای دیگر آسیای شرقی رسید. این بودجه را جریان‌های ورودی سرمایه از کشورهای دیگری تأمین می‌کرد که در سال ۱۹۹۷ به سرعت آنجا را ترک کردند"[۱۰].
صاحب نظرانی همچون رنی شورت در بررسی موردی از تعدادی کلانشهر در نقاط گوناگون جهان، شهرهای مانع شونده(به هر دلیل) در برابر این فضا، و جریان های درون آن، را سیاه چاله می خواند. یعنی مناطقی که فضای جریان ها درون آنها مسدود و جریان های یادشده قطع می شود. شورت آنها را به شهر تحریم شده، شهر مقاوم، شهر فروپاشیده و شهرفقیر تقسیم می کند[۱۱]. این امر آشکار می کند که چرا برخی حکومت ها، همچون حکومت صدام یا قذافی، به رغم دادن امتیاز زیاد به کشورهای پیشرفتۀ شمال، باز از نظر آنها حکومت هایی یاغی محسوب می شوند که باید برانداخته شوند.این نکته می بایستی همواره مورد نظر کسانی باشد که چنین می پندارند که حکومت های کشورهای جنوب با دادن چند امتیاز می توانند حمایت کشورهای به اصطلاح امپریالیستی را جلب کنند و امپریالیسم بدین شکل با آنها کنار می آید.  نکتۀ دیگر اینکه می توان به چرایی این امر پی برد که نظام سرمایه داری جهانی به چه دلیل برخی مناطق در جهان کشورهای جنوب را نادیده می گیرد و تنها در صورت به خطر افتادن جدی منافع ویا جان شهروندانش با آن برخوردی، آن هم فقط به صورت موقتی و اغاب اوقات بسیار خشن می کند؛ با برخی دیگر برخوردی فرسایشی و برای درهم شکستن آن دارد؛ و با برخی دیگر برخورد سلطه طلبانۀ درازمدت و دست آخر با بسیاری از شهرها و کشورها برخوردی ، از لحاظ سیاسی، دوستانه و همدل دارد.
در حقیقت آنچه میخواهم بگویم این است که سرمایه داری با ابزار جدید به میدان آمده و ما موظف ایم، در مقام پژوهنده یا کنش گر، این ابزار را بشناسیم و جدا از رویاها، آرمان ها و مکنونات قلبی خود با آن مقابله کنیم و یا به موقع از آن استفاده کنیم.به هر حال، این گفتمان غالب در دوران ماست و باید بدانیم در چارچوب همین گفتمان چگونه حرکت کنیم.
باز هم مسئلۀ صف بندی
نتیجۀ کوتاه و بسیار موجز من از این همه پرگویی آن است که در جهانی تا این حدّ پیچیده نمی توان به واژگان و مفاهیم قدیمی در تحلیل آن دل بست. فعالیت حزب کمونیست عراق پس از اشغال آن کشور به دست امپریالیسم جنایتکار پس از سالها آزاد شد و در مجلس عراق دارای تعدادی نماینده شد؛ همان حزبی که صدام "ضد امپریالیست" آن را به شدید ترین وجهی سرکوب کرد، پس می توان حزب کمونیست عراق را هم به صف امپریالیست ها فرستاد! مسئلۀ من بی شک دفاع از حمله به عراق نیست؛ جنگی که موجب کشته شدن صدها هزار عراقی شده و جای پای کشورهای امپریالیستی را در منطقه محکم کرده  به هیچوجه جای دفاع ندارد اما می خواهم بگویم که این تقسیم بندی های دو ارزشی دیگر معتبر نیست. در صف بندی   خرده گیران کم خوان، اکنون جلال طالبانی جزو صف هواداران و بلکه دست نشاندگان امپریالیسم محسوب می شود و بنابر این القاعده باید ضد امپریالیست باشد. شوخی ندارد  دوستان ، اگر با همین معیار بخواهید صف بندی کنید به همین نتیجه می رسید. کل کسانی را هم که  دو سال پیش در پی رأی خود به خیابان ها آمدند به صف امپریالیسم برانید چرا که سخنی از "مرگ بر امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا" به میان نیامد. اگر واقعا و در عمل می خواهید دست به کاری زنید که غصه سرآید بروید متون نو (و نه جزوه های سازمانی صد بار خوانده شده) را بخوانید و دربارۀ آن به انصاف و با آزادگی بیندیشید، اما اگر می خواهید صرفا تکرار مکررات کنید و برای خود کف بزنید با شما کاری نیست. در ضمن هرگاه زمان فرافکنی باشد افرادی مانند نوشین احمدی خراسانی کم نیستند، خیالتان راحت!         
پانوشت ها:
[۱] http://www.facebook.com/note.php?note_id=۱۰۱۵۰۳۲۸۶۶۲۷۷۷۳۵۶
[۲] Manuel Castells
[۳] Real Time
[۴] مانوئل کستلز، عصر اطلاعات....تهران: طرح نو، ۱۳۸ ، ص. ۴۷۵-۴۸۳.
[۵] Saskia Sassen
[۶] سسکیا ساسن، جهانشهر، ترجمه مهدی داودی. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات شهرداری (زیر چاپ)، ص. ۸۱.
[۷] Space economy
[۸] Global city
[۹] جان رنی شورت،کلانشهرهای جهانی: شهرهای جهانی شونده در دنیایی سرمایه دار، ترجمه مهدی داودی. تهران: انجمن ژئوپولیتیک ایران (زیر چاپ)، ص. ۷.
[۱۰]  ساسن، همان،۱۸۵-۱۸۶.
[۱۱] شورت، همان، ص.۷۳-۸۶. 
 
 
 
 

راهپیمایی در روز جهانی کارگر در سراسر جهان

سحام نیوز: گروه های مختلف کارگران در سراسر جهان به مناسبت روز جهانی کارگر دست به راهپیمایی زده اند. کانون اصلی اعتراضات در این راهپیمایی، وضعیت اقتصادی اروپا و سیاست های ریاضتی است که منجر به ناآرامی های مردمی شده است.
به گزارش بی بی سی، قرار است راهپیمایی های وسیعی در سراسر یونان، اسپانیا و پرتقال برگزار شود.
در سراسر یونان نیز مخالفان سیاست های ریاضتی در طول روز دست به راهپیمایی خواهند زد.
مارک لوئن، خبرنگار بی بی سی در آتن می گوید که برگزاری راهپیمایی های اول ماه مه در یونان به یک عرف تبدیل شده است. به گفته او هر دو بخش دولتی و خصوصی در این روز دست به اعتصاب می زنند.
اما او می گوید که احتمال بروز درگیری و خشونت کم است زیرا افکار عمومی بیشتر متمرکز بر روی انتخابات سراسری است که روز یکشنبه برگزار خواهد شد.
در فرانسه نیز مارین لوپن، رهبر حزب جبهه ملی قرار است در جمع تظاهرکنندگان در پاریس حضور پیدا کند و موضع خود را در مورد دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه که قرار است روز یکشنبه برگزار شود اعلام کند.
وی در این راهپیمایی هوادارن جبهه ملی را به سمت مجسمه یادبود ژاندارک هدایت هدایت خواهد کرد.
او قول داده است که امروز به کسانی که در دور اول انتخابات به وی رای دادند بگوید که روز یکشنبه به چه کسی رای بدهند.
حزب جبهه ملی به رهبری مارین لوپن توانست در دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه بیش از ۱۸ درصد آرا رای دهندگان را جذب کند.
گوین هوییت، سردبیر امور اروپا در بی‌بی‌سی می گوید که انتظار می رود که وی به هوادارانش توصیه کند که از رای دادن در دور بعدی خودداری کنند.
آقای سارکوزی نیز قرار است در میدان تروکادرو در راهپیمایی شرکت کند و هوادارانش را به سمت باستیل هدایت کند.
در روسیه، ملی گرایان، کمونیست ها و مخالفان ولادمیر پوتین هر کدام در راهپیمایی های جداگانه شرکت خواهند کرد.
 
 
 
 

مصوبه جنجالی نیروهای شرکتی لغو شد

سحام نیوز: هیئت تطبیق مقررات با قوانین مجلس شورای اسلامی مصوبه جنجالی ساماندهی نیروهای شرکتی شاغل در زیرمجموعه‌های دولتی را لغو و به دولت اعلام کرد که در صورت عدم اجرا، رئیس مجلس آن را ابلاغ خواهد کرد.
به گزارش مهر، مصوبه جنجالی دولت در زمینه ساماندهی نیروهای شرکتی که در دی ماه سال ۹۰ به امضای هیئت وزیران رسیده بود و در بهمن ماه همان سال نیز با تعیین اولتیماتوم ۱۵ روزه برای اجرا به دستگاه‌های دولتی ابلاغ شده بود، توسط هیئت تطبیق مقررات با قوانین مجلس مغایر قانون شناخته شده و لغو آن به دولت ابلاغ شد.
طبق این رای که مقدماتی است، دولت ۱۰ روز فرصت داشته تا با انجام اصلاحات در مصوبه هیئت وزیران نتیجه نهایی را به مجلس اعلام کند که از آن فرصت نیز ۵ روز گذشته است.
ممکن است در صورت عدم تمایل دولت به اصلاح در مصوبه قبلی هیئت وزیران و یا ادامه روند فعلی، به زودی رئیس مجلس رای هیئت تطبیق را برای اجرا ابلاغ کند.
دولت در مصوبه ۴ دی ماه سال گذشته که در اول بهمن ماه همان سال از سوی معاون اول رئیس جمهور برای اجرا به دستگاه های اجرایی ابلاغ شده بود، یک قید ۱۵ روزه برای لغو تمام قراردادهای همکاری با شرکت های تامین نیروی انسانی مطرح کرده بود.
در همین حال، در نامه دبیر هیئت تطبیق مقررات با قوانین مجلس به معاون حقوق رئیس جمهور آمده است: “باعنایت، به رونوشت تصویب نامه هیئت وزیران شماره ۲۱۳۴۷۱/ ت ۴۷۶۴۳ هـ مورخ ۱/۱۱/۱۳۹۰، موضوع “تکلیف دستگاه های اجرایی به فسخ قراردادهای منعقده با شرکتهای پیمانکاری برای تامین نیروی انسانی” ذیلا “رای مقدماتی هیئت” ابلاغ می‌گردد.
خواهشمند است با عنایت به مهلت مقرر در تبصره های ۲ و ۳ ماده ۸ آیین نامه اجرایی قانون نحوه اجرای اصول هشتاد و پنجم و یکصد و سی هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اصلاحات بعدی نتایج حاصل از بررسی و اقدام را ظرف مدت ده روز از تاریخ ابلاغ مستدل و مستند به مواد قانونی، جهت بررسی نهایی و اعلام نظر قطعی اعلام فرمائید.”
جزئیات این رای به شرح ذیل است:
“۱- نظر به مواد (۱۳،۱۷،۲۲،۲۴) و بند (۹) قانون مدیریت خدمات کشوری – مصوب ۱۳۸۶ و مواد (۴۶ و ۴۷) قانون الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولتی مصوب ۱۳۸۴ – تنفیذی در صدر ماده (۲۴۴) قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران – مصوب ۱۳۸۹ – بر ضرورت شناسایی و واگذاری وظایف، امور و فعالیت های قابل واگذاری دستگاه های اجرایی به شهرها و بخش های غیر دولتی با هدف رها سازی دولت از تصدی های غیر ضرور و مکلف بودن دستگاه های اجرایی به “خرید خدمات از بخش تعاونی و خصوصی و نهادها و موسسات عمومی غیر دولتی” و با عنایت به ماده (۱۸) همین قانون که مقرر می دارد “کارمندان بخش های غیر دولتی که بر اساس احکام پیش بینی شده در این قانون، تمام و یا قسمتی از وظایف و تصدی امور دولتی و سایر امور قابل واگذاری که حسب قوانین و مقررات مربوط معین خواهد شد را عهده درا می باشند، کارکنان تحت پوشش کارفرمای غیردولتی تلقی می گردند. دستگاه های اجرایی هیچ گونه تعهد و یا مسئولیتی در قبال این کارمندان ندارند، علیهذا بند (یک) مصوبه ناظر به الزام کلیه دستگاه های اجرایی به فسخ قراردادهای منعقده با شرکت‌های پیمانکاری، از حیث اطلاق و تعمیم و تسری یافتن آثار ناشی از فسخ به قراردادهای مربوط به آن بخش از کارکنانی که عهده دار انجام فعالیت های موضوع قرارداد، به شرح مندرج در اجزارء “الف” و “ب” بند (۱) تصویب نامه می باشند مغایر قانون است.
۲- صدر بند (۲) تصویب نامه ناظر به ممنوعیت انعقاد قرارداد تامین نیروی انسانی با شرکت های پیمانکاری و همچنین بند (۶) مصوبه ناظر به الزام شرکت های احصاء شده به فسخ قراردادهای پیمانکاری برای تامین نیروی انسانی، از حیث اطلاق عبارت و مبنیا بر مغایرت های اعلامی در فوق، مغایر قانون است.
۳- به موجب ماده (۱۱۷) قانون مدیریت خدمات کشوری “کلیه دستگاه های اجرایی به استثناء نهادها، موسسات و تشکیلات و سازمان هایی که زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری اداره می شوند، وزارت اطلاعات، نهادهای عمومی غیر دولتی که با تعریف مذکور در ماده (۳) تطبیق دارند، اعضا هیات علمی و قضات، هیات های مستشاری دیوان محاسبات، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان و انتظامی مطابق نظر مقام معظم رهبری عمل می شود. علیهذا صدر بند (۱) مصوبه که بدون هر گونه استثناء، دستگاه های اجرایی و نهادها و نیروهای مستثنی شده از شمول قانون را مشمول مصوبه و مکلف به فسخ قراردادهای منعقده با شرکت های پیمانکاری می نماید، علاوه بر اطلاق عبارت نیز از حیث مخل بودن با وظایف و اختیارات قانونی دستگاه های مستثنی شده از شمول قانون مغایر قانون است.
۴- ذیل جزء “الف” بند (۱) مصوبه که مقرر می دارد “تعداد کارکنان موضوع این بند، به سقف پست های سازمانی مصوب دستگاه های اجرایی اضافه می شود”، اطلاق عبارت مذکور از حیث مقید نشدن “به سقف پست های سازمانی مصوب و مجوزهای استخدامی بر اساس قانون کاره”، مصرح در ماده (۱۲۴) قانون مدیریت خدمات کشوری، مغایر قانون است.
۵- ذیل جزء “ب” مصوبه راجع به کارکنان شاغل در مشاغل پشتیبانی، که دستگاه های اجرایی مکلف می گردند تا با آنان “… به صورت قرارداد کار مشخص (معین) تمدید قرارداد نمایند، از حیث مقید نشدن به سقف “تا ده درصد پست های سازمانی مصوب، بدون تعهد استخدامی و در سقف اعتبارات مصوب” مصرح در تبصره ماده (۳۲) قانون مدیریت خدمات کشوری، مغایر قانون است، مضافا اینکه تعیین شرایط احراز توسط معاونت به صورت مطلق و بدون تصریح به ضرورت رعایت بند”و” و تبصره (۵) ماده (۴۲) همین قانون، نیز مغایر قانون می باشد.
۶- الزام شرکت های شمارش شده در قسمت اخیر بند (۶) مصوبه، به تمدید قرارداد “با نیروهای شرکتی موجود” از حیث اطلاق و مقید نبودن تعداد نیروها به نصاب های مندرج در تبصره ماده (۳۲) و ماده (۱۴۲) قانون مدیریت خدمات کشوری مبنیا بر ایرادهای فوق الذکر، مغایر قانون است.
۷- جزء الف بند (۶) مصوبه ناظر به تمدید قراداد با نیروهای شاغل در مشاغل تخصصی، از حیث اطلاق و مقید نبودن تعداد نیروها به سقف پست های سازمانی مصوب و تا سقف ده درصد پست های سازمانی مصوب، حسب مورد مغایر تبصره ماده (۳۲) و ماده (۱۲۴) قانون مدیریت خدمات کشوری است.”
 
 
 
 

سازمان بازرسی خبرداد: افزایش تخلفات دولت در دو سال گذشته

سحام نیوز: رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مصاحبه با مهر، از افزایش تخلفات دولت در دو سال گذشته خبر داد.
به گزارش سحام، وی در این مصاحبه با بیان اینکه شکایات سازمان بازرسی از تخلفات دولت به دیوان عدالت در دوسال گذشته افزایش یافته است گفت: برخی از تخلفات مانند تخلفات مالی و محاسباتی به دیوان محاسبات، برخی تخلفات در حوزه مصوبات دولتی و بخشنامه ها به دیوان عدالت و برخی تخلفات هم به هیئت رسیدگی به تخلفات و دادگاهها ارجاع می شود. البته برخی تخلفات هم به خود مجلس گزارش می شود. البته سعی کردیم با وجود محدودیتهایی که داشته ایم گزارشاتمان به موقع به محاکم و مجلس ارائه شده است.
از رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مورد بیشترین تخلفات سازمانهای دولتی سوال شد که اعلام کرد: عدم اجرای صحیح دقیق برنامه های سالانه، شفاف نبودن فعالیتها و بی توجهی در برابر تخلفات و انحرافات قانونی بیشترین تخلفات نهادهای دولتی در سال ۹۰ را تشکیل می دهد.
وی افزود: متاسفانه بیشترین تخلفات بیشتر در میان مدیران میانی رخ می دهد که اغلب به دلیل عدم نظارت خود دستگاهها رخ می دهد.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مورد نظارت این سازمان بر تبلیغات انتخاباتی کاندیداها گفت: با وجود شورای نگهبان کار سازمان بازرسی سبک تر است ولی اگر نمایندگان و کاندیدها از بودجه های دولتی استفاده کنند ما وارد می شویم.متاسفانه بسیاری از پولهایی که در تبلیغات انتخاباتی استفاده می شود به طور مستقیم از منابع دولتی نیست ولی افراد از سود رانتهایی که از مقامات دولتی و دستگاهها استفاده کرده اند برای هزینه های انتخاباتی استفاده می کنند تا از کاندیداها در صورت انتخاب شدن امتیاز بگیرند.
پورمحمدی در پاسخ به اینکه آیا گفته رئیس جمهور صندوق ذخیره ارزی خالی شده و همچنین کارشناسان و برخی نمایندگان مجلس اعلام کرده اند منابع مالی برای تامین یارانه ها ابهام دارد صحیح است و آیا سازمان بازرسی در اینگونه موارد وارد می شود گفت: موضوعات بودجه ای بیشتر با مسئولیت دیوان محاسبات است و ما معمولا زیاد وارد نمی شویم. البته می توانیم وارد شویم و گزارشاتی هم تهیه کردیم و به رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس داده ایم.
وی از بروز یک تخلف بزرگ خبر داده و گفته است: این تخلف در نوع خود بزرگ است و تا بررسیها کامل نشده و منجر به صدور حکم نشود خبری نمی کنیم.
 
 
 
 
 
جـــرس:
روحانی اصلاح طلب و امام جمعه شمیرانات، با بیان اینکه "آزادی بیان فرصت سازی برای انتقال سرمایه های فکری به اندیشه همگانی است"، تاکید کرد: "کسانی که با آزادی بیان مبارزه می کنند، حق بهره وری مردم از سرمایه های معنوی مردم را خواسته یا ناخواسته نادیده می گیرند، خودخواه، خودکامه، زورگو، شیطان مدار، حق گریز و مریضند، نفی آزادی های طبیعی و قانونی از انسان ها چیزی جز مبارزه با انسانیت انسان و حقانیت تعبیه شده در سرشت انسانی نیست."
محسن دعاگوامام جمعه شمیرانات، در گفت و گویی با پایگاه خبری – تحلیلی "بازتاب"، به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری، ضمن تشریح شخصیت علمی و اخلاقی ایشان، به بیان دیدگاه های خود درباره آزادی بیان پرداخت و در آستانه انتخابات مرحله دوم انتخابات نمایشی مجلس نهم، نظرات خود پیرامون جایگاه مجلس پویا و غیرفرمایشی  شرح داد.
وی  در شرح شخصیت مرحوم مرتضی مطهری گفت: "وی الگوی بزرگ اندیشه ورزی، اندیشه سازی و مبارزه با تحریف، انحراف و خرافه گرایی در حوزه دین باوری و دینداری بود، در دنیایی که با کمال تأسف هجوم نگاه ها، گرایش ها و انگیزه ها به سمت و سوی ترجمه ها و بازگردان دانش های مدون و به ثبت رسیده در تاریخ تألیف ها و تنظیم ها است."
او مواضع آیت الله مطهری در برابر قدرت های استکباری و دو جریان متحجر و بیگانه گرا را نیز چنین شرح داد: "مطهری در برابر قدرت های استکباری و ظلم و زور و حق ستیزی موضعی سخت و نرمش ناپذیر داشت، در آگاهی بخشی و روشنگری با تمام وجود می کوشید، از سرمایه های دینی و ملی با تمام توان دفاع می کرد، فرهنگ ملی را در چارچوب پیام های دینی به تبیین و اصلاح آراسته می ساخت، از فرهنگ دینی به گونه ای شایسته، منطقی و مستدل دفاع می کرد، همسویی دیانت و ملیت را با مبنا قراردادن دیانت، شفاف و به باورها و اندیشه ها تبدیل می نمود و بهترین راهکارها را برای ظرفیت ها، فرصت ها و سرمایه های مادی و معنوی ملت برای پیشبرد اندیشه های دینی و ارتقاء سطح رشد و شکوفایی پیشنهاد می داد(کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام)، در برابر متحجران، خرافه گرایان و بیگانه گرایان با تمام توان می ایستاد(کتاب حماسه حسینی در سه جلد)، برای روشن سازی مسائل شرعی مورد نیاز جامعه مسائل پیچیده فقهی و تخصصی را با زبانی قابل فهم برای کسانی که مختصر آشنایی با مبانی شرعی و احکام فقهی دارند روشن می ساخت(کتاب های مسئله حجاب و نظری به نظام اقتصادی اسلام.)"
 وی پیرامون اینکه "مطهری در تأسیس و حفظ نظام اسلامی چه نقشی برای مردم قائل بود"، ابراز عقیده کرد: "وی مردم را باور داشت، حقوق فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آنها را به رسمیت می شناخت به همین دلیل بخش عمده ای از عمر شریفش را در سخنرانی برای مردم و تهیه و تدوین متون قابل استفاده برای مردم سپری ساخت، در حقیقت خدامدار، مردم دار و حق معیار بود، اگر شهید مطهری برای حق و وقت مردم ارزش چندانی قائل نبود برای حل مشکلات فکری آنها رشد و شکوفایی و ارتقاء علمی و فکری آنان زمان و نیرو مصرف نمی کرد. مطهری در حقیقت شهید عرصه جهاد خدایی برای تمدن و تکامل انسانی است."
دعاگو پیرامون اهمیت "آزادی بیان و انتقاد" نیز تاکید کرد: "آزادی بیان فرصت سازی برای انتقال سرمایه های فکری به اندیشه همگانی است، کسانی که با آزادی بیان مبارزه می کنند، حق بهره وری مردم از سرمایه های معنوی مردم را خواسته یا ناخواسته نادیده می گیرند، خودخواه، خودکامه، زورگو، شیطان مدار، حق گریز و مریضند، نفی آزادی های طبیعی و قانونی از انسان ها چیزی جز مبارزه با انسانیت انسان و حقانیت تعبیه شده در سرشت انسانی نیست. تبادل اندیشه ها و فرصت سازی برای بهره مندی اقشار ملی از سرمایه های معنوی به آرامش عمومی و امنیت اجتماعی می انجامد و وحدت و امنیت ملی را بسترسازی می کند، هیچ جامعه ای با محرومیت از وحدت و امنیت ملی نمی تواند از حقوق واقعی اش بهره مند شود، دشمنان آزادی، دشمنان وحدت و امنیت ملی هستند و منافع و مصالح عمومی را قربانی آزمندی های شخصی و گرایش های شیطانی می کنند."
وی خاطرنشان کرد: "جامعه آزاد، هوشمند و دانا به توانایی دست می یابد، اقتدار و اعتبارش به گوهر تحکیم، تقویت و ثبات و پایداری آراسته می گردد، در برابر دشمنان خارجی با تمام توان می ایستد و با هیچ قیمتی هرگز منافع و مصالح کشور و ملتش را در برابر طمع ورزی ها، آزمندی ها و فریبکاری های بیگانگان به تاراج نمی دهد."
امام جمعه شمیرانات در خصوص "نقش مجلس پویا و غیرفرمایشی در ایستادگی برابر قدرت های بیگانه" گفت "نهاد قانونگذاری از نمایندگان حقیقی ملت تشکیل می شود که منافع و مصالح ملی را نمایندگی و نگهداری می کنند، همه قوانین کشور و مشروعیت و رسمیت نهاد اجرایی برخاسته از مجلس شورای اسلامی است، مجلس به نمایندگی از ملت می تواند رییس جمهور و اعضای دولت را استیضاح و از کار برکنار کند و جامعه ای یکپارچه و مقاوم را در برابر خصومت ورزی های داخلی و دشمنان کینه توز خارجی بسیج نماید. برای مقابله با دشمنان خارجی و برای خنثی سازی توطئه های نظام های بیگانه علیه جمهوری اسلامی تصمیمات، قانونگذاری ها و پیگیری های مجلس شورای اسلامی نقشی اساسی دارد و در حقیقت بی هیچ اغراقی مجلس در رأس امور قرار دارد و مجلس ستیزان جز نفرت و نفرین ملت دستاوردی ندارند. هیچکس در چارچوب قانون اساسی نمی تواند مدعی قانونگذاری به جای ملت و حفظ حقوق ملی با آزمندی، قدرت طلبی، خودخواهی و جناح مداری شود.
کسانی که با چماق غرور و به انگیزه تحقیر به نهاد قانونگذاری حمله می کنند باید حقارت، رسوایی و ذلت خودشان را در نگاه و رفتار ملت پیش بینی کنند و آینده سیاه و تباهشان را به تماشا بنشینند."
وی پیرامون آثار حضور "وکیل الدوله و یا وکیل جناح بودن نمایندگان مجلس" گفت: "نمایندگان حافظ حقوق ملت و مستظهر به دفاع اقشار ملی اند و وکالت هیچ جریان سیاسی و هیچ شخصت حقیقی و حقوقی خارج از چارچوب قانون اساسی در شأن آنان نیست، هرگز نباید حقوق ملت برای حفظ منافع و مصالح فردی، گروهی، حزبی و جناحی شود . کسانی که از خانه ملت سنگ جناح ها و گروه ها و گرایش های زیاده خواه و معارض را بر سینه می زنند، باید برای مجازات سختی که ملت هوشمند ایران برایشان منظور کرده اند آماده باشند."
 
 
 
 
جـــرس:
 وزیر ارشاد دولت دهم تاکید کرد بر اساس قانون اساسی مجوز تاسیس شبکه تلویزیونی خصوصی به هیچ فرد یا گروهی داده نمی‌شود. وی همچنین در پاسخ به خبرنگاران عرب مدعی شد "محدودیت اینترنت ایران؛ مقطعی است."
به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، "سید محمد حسینی" در حاشیه دیدار با هیات رسانه‌ای لیبی، درباره درجه‌بندی خبرنگاران گفت: برای شناسایی خبرنگاران فعال و پرکارتر نیاز به یک معیار مشخص است و این بخشنامه با هدف امتیازدهی و شناسایی خبرنگاران فعال صادر شده که جزییات بیشتر آن از طریق معاونت مطبوعاتی اعلام ‌می‌شود.
وی در پاسخ به سوالی درباره راه‌اندازی شبكه تلویزیون خصوصی از سوی برخی گروه‌های سیاسی با اهداف انتخاباتی گفت: براساس قانون اساسی مجوز تاسیس شبکه تلویزیونی خصوصی به هیچ فرد یا گروهی داده نمی‌شود و كسی نمی‌تواند تلویزیون خصوصی تاسیس کند آنچه که بعضی گروه‌ها تقاضا دارند تاسیس پایگاه‌های خبری است که امری متفاوتی است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت "محمود احمدی نژاد" همچنین ابراز عقیده کرد که باید برای شناسایی خبرنگاران؛ مجاری مشخصی وجود داشته باشد.
بر اساس این گزارش، حسینی در نشست خبری با هیات رسانه‌ای لیبایی که ظهر دوشنبه در محل وزارت ارشاد برگزار شد، همچنین در پاسخ به سوالی ازسوی خبرنگاران لیبیایی در مورد محدودیت اینترنت در ایران مدعی شد:‌ "در ایران همانگونه که دیده‌اید تنوع خوبی در بیان اندیشه‌ها وجود دارد و این تنوع در کتاب‌ها‌، کتابخوانه‌ها و نشریات دیده ‌می‌شود به گونه‌ای که قابل مقایسه با کشورهای دیگر نیست. درخصوص اینترنت نیز کاربران اینترنت در ایران بیشتر از بسیاری از کشورهای منطقه هستند اما ایجاد محدودیت در اینترنت به صورت مقطعی برای جلوگیری از نفوذ غربی‌هاست اما این محدودیت اصل نیست و برای ما اصل این است که مردم به اخبار دسترسی پیدا کنند."
وی ادعا کرد: "ما نمی‌خواهیم که فرهنگ غربی درکشور ترویج پیدا کند زیرا کشورهای غربی ابتدا راه خود را با سلطه فرهنگی باز‌می‌کنند و بعد به دنبال سلطه اقتصادی هستند و دولت‌های غربی همیشه به دنبال استثمار بودند و این استثمار در آفریقا که برده‌داری در آن رواج داشت و منابع آنها توسط غربی‌ها استفاده ‌می‌شد؛ به خوبی دیده ‌می‌شود. "
وی درپاسخ به سوالی درباره اینکه گروهی از جوانان ایرانی به دنبال زندگی در کشورهای غربی هستند؛ مدعی شد: "در ایران آزادی عمل وجود دارد و شاید گروهی از جوانانی که در شمال شهر تهران زندگی ‌می‌کنند علاقه به زندگی در کشورهای غربی داشته باشند اما اکثر مردم ایران این چنین نیستند و با اهداف سلطه طلبانه آمریکا آشنا هستند."




جـــرس: به گزارش منابع خبری، محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی که از ۲۱ فروردین ماه سال جاری دست به اعتصاب غذای نامحدود زده بود، پس از بدحالی شدید به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد.
اعزام محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی اعتصاب کننده غذا به بیمارستان به گزارش کلمه، "محمدرضا معتمد نیا"، مشاور ویژه رجایی، باهنر و میرحسین موسوی که از ۲۷ فروردین به انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شده بود و در این بین دو بار بر اثر وخامت وضعیت جسمی به بیمارستان اعزام شده بود، روزگذشته نیز پس از بدحالی شدید به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و در آنجا بستری شد.
این زندانی سیاسی که اعلام کرده تا پایان حبس نخست وزیر امام در اعتصاب خواهد ماند، چندی پیش طی نامه ای به رهبری با انتقاد از عملکرد وی تاکید کرده بود: اینک شما بر سر یک دوراهی تاریخی قرار دارید، یک راه همسویی با اراده ملت و احترام به حق انتخاب آزادانه آنان بر سرنوشتشان است و انتخاب دیگر تقابل با ملتی است که طی ۱۵۰ سال گذشته خیزش و انقلاب را در مقابل حاکمیت فردی و تحمیل اراده سلطانی سامان داده و به سرانجام رسانده است؛ فرصت را دریابید چه بسا که در آینده با الزام ها روبرو شوید نه با انتخاب ها.
محمدرضا معتمدنیا که تا چندی پیش به عنوان زندانی گمنام از او یاد می شد امروز در نامه اش به معرفی خود پرداخته و هر روز روشنتر از قبل می شود ماهیت انقلابی و میهن دوستی و جهادگر آنان که فتنه گر نامیده شدند.
وی که در اعتراض به حبس میرحسین و کروبی و خانم رهنورد در اعتصاب غذا به سر می برد در پایان نامه ی خود تصریح کرده است: شاید برای کوتاه مدت بتوان بر پاره ای از امور سرپوش گذاشت اما به زودی همه واقعیت ها آشکار و در معرض داوری افکار عمومی، تاریخ و در مرحله بالاتر ذات اقدس الهی قرار خواهد گرفت که هیچ چیز نزد او پوشیده و مستور نیست برای شما بدنامی دارد که بگویند در برابر آنها که دشمنان خارجی و استکبار بین المللی می نامید پس از مدتی فشار تحریم و تهدید تن به گفتگو و مصالحه می دهید و اما در برابر ملت خود حاضر به خضوع و گفتگو با نمایندگان واقعی آنها نیستید و در سرکوب آنها بی پروا عمل می کنید.