۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز یکشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها




طبقه کارگر و اقشار زحمتکش نمی توانند شان خود را با شرایط کنونی حفظ کنند

بیانیه کارگران دربند به مناسبت روز کارگر: دستمزدهای ناچیز و سفره های تهی خسارات جبران ناپذیری به کارگران زده است

رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده، دو فعال کارگری در بند ۳۵۰ اوین با صدور بیانیه ای از داخل زندان از تمامی کارگران و زحمتکشان و فعالین کارگری و تشکل های مستقل کارگری و شخصیت های مردمی مدافع حقوق کارگران و انسان های آزاده خواسته اند که با اتحاد و همبستگی خود روز جهانی کارگر را هر چه با شکوه تر برگزار کرده و بر مطالبات بر حق در این بیانیه پافشاری کرده و حمایت خود را اعلام کنند.
به گزارش کلمه، در این بیانیه آمده است: کارگران ایران به ویژه فعالین کارگری زندانی این روز بزرگ را گرامی داشته و امیدواریم در سال جدید هیچ کارگر و انسان آزادی خواهی به خاطر حق خواهی و طرح مطالبات صنفی و سیاسی خود در ایران و دیگر کشور ها دستگیر و زندانی نباشد.
این بیانیه با تصریح پنج درخواست از سوی این دو کارگر دربند در تبیین حقوق و خواسته های صریح در جهت احقاق این حقوق قانونی به پایان رسیده است.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
روز جهانی کارگر در حالی فرا می رسد که میلیون ها کارگر ایرانی در شرایط بسیار سخت معیشتی به سر می برند و اعتراض خود را به شکل های گوناگون همچون سالیان گذشته ابراز می دارند و همچنین در این رابطه تعدادی از فعالین سندیکاها و دیگر تشکل های کارگری در زندان به سر می برند.
روز جهانی کارگر به پاسداشت مبارزات خونین کارگران به ویژه کشتار کارگران شهر شیکاگو برای اجرای هشت ساعت کار در تاریخ مبارزات کارگری به عنوان روز جهانی کارگر شناخته شد. از آن تاریخ عموم کارگران جهان و همچنین کارگران ایران این روز را گرامی داشته و اعتراضات و خواسته های خود را به ویژه در این روز اعلام می کنند.
در کشور ما اول ماه می مصادف با یازدهم اریبهشت است اما دولتمردان ایران به کارگران در تشکل های مستقل کارگری اجازه هیچ گونه اعتراض و راهپیمایی نمی دهند و با کارگران با شدت هرچه تمام تر برخورد می کنند و حق مسلم ما کارگران در داشتن حقوق اولیه مان در ایجاد تشکل ها و سندیکاهای کارگری را پایمال نموده اند. روز کارگر و حق اعتراض و ایجاد تشکل های مستقل کارگری در بیشتر کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است.
دستمزدهای ناچیز، سفره های تهی کارگران و همچنین افزایش تورم، عوارض و خسارات جبران ناپذیری را برای کارگران به وجود آورده است. شعارها و عملکرد مسوولان برای رفع مشکل کارگران اثر چندانی ندارد. شرایط به گونه است که طبقه کارگر و دیگر اقشار جامعه زحمتکش نمی توانند شان خود را با شرایط کنونی حفظ کنند و دولت ایران با وجود این که یکی از امضا کنندگان مقاوله نامه های بین المللی سازمان جهانی کار و اعلامیه جهانی حقوق بشر (ماده ۲۳) است اما هیچ گاه حقوق اساسی کارگران را مطابق با استانداردهای بین المللی رعایت نمی کنند.
مطابق قانون و کنوانسیون های بین المللی تشکیل نهادهای کارگری بدون دخالت دولت و کارفرما حق کارگران است اما دولت ایران به کارگران اجازه ایجاد تشکل و سندیکاهای کارگری مستقل و راهپیمایی و اعتراضی و برگزاری مراسم اول ماه می، روز جهانی کارگر، را نمی دهد و با برگزار کنندگان مراسم اول ماه می به شدت برخورد می نماید.
کارگران ایران به صورت واقعی و گسترده و مستقل از تشکل های دولتی از حق برگزاری مراسم اول می محروم هستند. ضرب و شتم و دستگیری و زندانی کردن اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد توسط تشکیلات جکومتی و شوراهای اسلامی کار، زندانی کردن اعضای سندیکای نیشکر هفت تپه و فعالان کارگری در پارک لاله تهران و دیگر دستگیری ها نمونه های فعجش بر نقض آشگار حقوق کارگران ایران هستند.
کارگران ایران به ویژه فعالین کارگری زندانی این روز بزرگ را گرامی داشته و امیدواریم در سال جدید هیچ کارگر و انسان آزادی خواهی به خاطر حق خواهی و طرح مطالبات صنفی و سیاسی خود در ایران و دیگر کشور ها دستگیر و زندانی نباشد. ما فعالین کارگری، سندیکایی و دیگر تشکل های کارگری در بند یکبار دیگر به بهانه روز جهانی کارگر خواسته های به حق خود را اعلام می داریم:
۱- ما کارگران در بند خواستار ایجاد سندیکا و تشکل های کارگری و اجرای دیگر حقوق بنیادین کارگران طبق استاندارهای سازمان جهانی کار هستیم.
۲- به رسمیت شناخته شدن حق اعتراض و اعتصاب و راهپیمایی ها و دیگر مراسم اعتراضی کارگری به ویژه در روز جهانی کارگر
۳- ایجاد کار برای کارگران بیکار و رفع هرگونه نابرابری میان کار زنان و مردان، لغو کار کودکان زیر ۱۸ سال، افزایش دستمزد ها مطابق با آمار و ارقام واقعی، امنیت شغلی کارگران و لغو قرار دادهای سفید امضا و موقت
۴- پایان یافتن اخراج، تعقیب، بازداشت و زندانی کردن مدافعان حقوق کارگران و تمامی فعالان سندیکایی و دیگر تشکل ها.
۵- حمایت از اعتراضات کارگران در همه کشورها که بر اثر بحران های اقتصادی و افزایش فقر و شکاف طبقاتی به وجود آمده است.
در پایان ما از تمامی کارگران و زحمتکشان و فعالین کارگری و تشکل های مستقل کارگری و شخصیت های مردمی مدافع حقوق کارگران و انسان های آزاده می خواهیم با اتحاد و همبستگی خود روز جهانی کارگر را هر چه با شکوه تر برگزار کرده و بر مطالبات بر حق در این بیانیه پافشاری کرده و حمایت خود را اعلام کنند.
رضا شهابی عضو هیات مدیره و مسئول مالی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران
اسعد (بهنام) ابراهیم زاده
زندان اوین بند ۳۵۰
اردیبهشت ۹۱







در داخل زندان تن به عمل جراحی نخواهم داد

نامه حسین رونقی به آملی لاریجانی: از تعطیلی قانون اساسی بیشتر از بیماری خود رنج می برم

سید حسین رنقی زندانی سیاسی دربند ۳۵۰ اوین در نامه ای به املی لاریجانی، رییس قوه قضاییه با اعلام اینکه اعتصاب غذا نخواهد کرد اما تا روزی ه ناعدالتی وجود داشته باشد در زندان تن به عمل جراحی نخوهد داد آورده است: بهترین روزهای من درحالی پشت دیوارهای زندان اوین سپری می شود که به واسطه عدم استقلال قضایی با مرگ تدریجی روبرو هستم با این حال سکوت را جایز نمی دانم و مشکلات را به شما مطرح می کنم.
به گزارش کلمه در ادامه ی این نامه آمده است: بازجویان با تفتیش عقاید، جلوگیری از تعیین وکیل و دسترسی به آن، با نادیده گرفتن اصل برائت و همچنین هتک حرمت و حیثیت متهمان، با زندان انفرادی که بر اساس قانون مصداق بارز شکنجه است و اعلام اینکه زندانی مدت بازداشتش در سلول انفرادی نامحدود است و با استفاده از خشونت، تهدید و آزار بدنی یا روانی در زمان بازجویی از متهمان، علیه خود و دیگران اعتراف می گیرند که من نیز از این موارد مستثنا نبوده ام.
این وبلاگ نویس منتقد و فعال حقوق بشر در بخشی دیگر از این نامه با تاکید بر اینکه “شما احتمالا آخرین مرجع برای قضاوت و دادخواهی در جمهوری اسلامی هستید” خاطرنشان کرده است: نگذارید شان و جایگاه قوه قضایی برای همیشه در اذهان عمومی از بین برود. مشکل اصلی و جدی در حقوق اساسی و شهروندی در ایران نبود قانون نیست بلکه عدم رعایت قوانین و مقررات توسط نهادهایی با اختیارات فراقانونی است. کار فراتر از قانون نمی خواهیم. جلوی این قانون شکنی ها و بی قانونی ها را بگیرید.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
در مقابل تهدید، ظلم و ستم سر خم نخواهم کرد 

و حق را به باطل در نیامیزید و دیده و دانسته حقیقت را پنهان نکنید
وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ
بقره۴۲

جناب آقای آملی لاریجانی ریاست محترم قوه قضاییه جمهوری اسلامی
با سلام و عرض ادب
اینجانب سیدحسین رونقی ملکی فرزند سید احمد که از تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۸۸ بازداشت و در یک دادرسی ناعادلانه به ۱۵ سال حبس محکوم شده ام؛ امروز آنقدر که از تعطیلی قانون اساسی، قانون شکنی و ظلم رنج می برم از بیماری و درد جسمانی خود رنچ نمی برم.
من به عنوان یک فعال حقوق بشر همان خواسته هایی را داشتم که روزگاری آیت الله خمینی مطرح کردند و گفتند: «ما می خواهیم همین مطابق اعلامیه حقوق بشر عمل بکنیم. ما می خواهیم آزاد باشیم» اما با کمال تاسف با اتهامات سنگین و دروغینی مواجه شدم و این شیوه محاکمه و محکومیت، درست بر خلاف سخنان آیت الله خمینی است که حتی درباره حدود آزادی های سیاسی می گفتند: «تمام مردم آزادند که آرای خودشان را بنویسند و بگویند، بگویند که ما رژیم سلطنتی می خواهیم، بگویند که ما برگشت محمدرضا پهلوی می خواهیم، آزادند! بگویند که ما رژیم غربی می خواهیم جمهوری باشد لکن اسلامی نباشد.»
ریاست محترم قوه قضاییه
بهترین روزهای من درحالی پشت دیوارهای زندان اوین سپری می شود که به واسطه عدم استقلال قضایی با مرگ تدریجی روبرو هستم با این حال سکوت را جایز نمی دانم و مشکلات را به شما مطرح می کنم. بازجویان با تفتیش عقاید، جلوگیری از تعیین وکیل و دسترسی به آن، با نادیده گرفتن اصل برائت و همچنین هتک حرمت و حیثیت متهمان، با زندان انفرادی که بر اساس قانون مصداق بارز شکنجه است و اعلام اینکه زندانی مدت بازداشتش در سلول انفرادی نامحدود است و با استفاده از خشونت، تهدید و آزار بدنی یا روانی در زمان بازجویی از متهمان، علیه خود و دیگران اعتراف می گیرند که من نیز از این موارد مستثنا نبوده ام در حالی که قاعدتا باید به مراتب بهتر از من بدانید که در بخش حقوق ملت در قانون اساسی، این شیوه بازجویی و اعتراف گیری بر اساس همین قانون، اعترافاتی که بدین صورت از متهم گرفته می شود نیز فاقی اعتبار است و طبیعتا کلیه متخلفان از این قوانین باید مجازات شوند.
ریاست محترم قوه قضاییه
بر اساس قانون «احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی» مصوب سال ۸۳ مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، در جریان دستگیری و بازجویی، بستن چشم با چشم بند، نشستن پشت سر متهم یا بردن وی به مکان نامعلوم به هنگام بازجویی، هرگونه شکنجه متهم به منظور اخذ قرار و با اجبار او به موارد دیگر، کنجکاوی در اسرار شخصی و خانوادگی و سوال از گذشته افراد و پرداختن به موضوعات غیر موثر و جلوگیری از دسترسی متهم به وگیل مدافع و جلوگیری از ارتباط گرفتن با اعضای خانواده خلاف قانون و ممنوع است. اما در گزارشی که در تاریخ ۲/۵/۱۳۸۴ از سوی رییس کل دادگستری وقت استان تهران منتشر شد موارد متعددی از نقض حقوق شهروندی از جمله چشم بند، ضرب و شتم متهمان، تعیین تکلیف نشدن متهمان و طولانی شدن مدت تحقیقات، در مورد وضعیت عمومی زندانیان، شیوه های اتخاذ شده در مورد احضار، جلب، و نحوه دستگیری متهمان ذکر و مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. که امروز همچنان این موارد نقض حقوق شهروندی از طرف نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی تداوم دارد.
ریاست محترم قوه قضاییه
در تاریخ ۳ دی ۱۳۹۰ روزنامه ها مطلبی به نقل از شما منتشر کردند مبنی بر اینکه «استقلال قضایی بی نظیر است. در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد که یک دستگاه تا به این حد دارای استقلال باشد و حتی رییس جمهور هم نتواند هیچ دستوری به قوه قضاییه بدهد» اما در گزارش هیات نظارت و بازرسی حقوق شهروندی ذکر شده بود که «ما به قاضی خودمان اشکال داریم متاسفانه قاضی در اختیار نیروی انتظامی است، قاضی ما نباید ابزار وزارت یا حفاظت قرار گیرد.» در ادامه گزارش ذکر شده که به بازداشتگاه اطلاعات سپاه (۲-الف) مراجعه کرده اند اما این بازداشتگاه از راه دادن آنها خودداری و عنوان کرده است که حتی اگر مقام بالاتر از شما هم بیاید او را راه نمی دهیم. در واقع مسوولان این بازداشتگاه خود را ورای هرگونه قانون می دانند، در صورتی که به تصریح قوانین موجود، این بازداشتگاه غیر قانونی است. در این گزارش از تعیین تکلیف نشدن متهمان و طولانی شدن مدت تحقیقات در بازداشتگاه وزارت اطلاعات (۲۰۹) سخن به میان آمده و گفته شده است در بازداشتگاه های حفاظت اطلاعات، هرچه کارشناسان (بازجویان) می گویند عمل می کنند. در واقع آنجا تنها به ظاهر تحت مدیریت سازمان زندانهاست و علیرغم تمام تاکیدات قانونی بر ممنوعیت شکنجه، گزارش تهیه شده از سوی هیات، وجود شکنجه و انفرادی را در بازداشتگاه ها پذیرفته و استفاده از چشم بند در جریان بازجویی ها را مورد انتقاد شدید قرار داده است. من هم مانند شما معتقدم استقلال قاضی از مهم ترین اصول موفقیت نظام قضایی کشور است و همه باید تلاش کنیم که این استقلال خدشه دار نشود اما آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم هیچ نشانه ای از چنین استقلالی در خود ندارد.
ریاست محترم قوه قضاییه
بدیهی است در حکومت قانون، هیچ مقامی ما فوق قانون نیست اما متاسفانه فروپاشی اخلاق در دستگاه های سیاسی و امنیتی کشور، مانعی بزرگ در برابر حکومت قانون است. براستی آیت الله طالقانی که در فروردین ۱۳۵۸ در اعتراض به بازداشت خودسرانه فرزندش توسط کمیته ها و پاسداران و احترام نگذاشتن به قوانین قضایی کشور از همه مسئولیت های خود در انقلاب کناره گیری و خود را از همه انظار پنهان کرد، اگر امروز بود و همه این اقدامات خودسرانه و فراقانونی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی را می دیدی چه می کرد؟ آیا امروز کسی مثل او پیدا می شود که بگوید «من رفتم، تا مسئولین متوحه شوند چه اتفاقی می افتد، تا هر کسی به خودش اجازه ندهد هر طور عمل کند.»؟ امروز اعتراضات و انتقادات ما بر خلاف گفته های آقای خامنه ای نیست که در ۳۰ خرداد ۱۳۶۳ روزنامه جمهوری اسلامی از قول ایشان چنین نقل کرد «مردم اگر متوجه باشند و هوشیار باشند، اگر نشانه های کبر و غرور و خودخواهی را در زمامداران خود ببینند و بشناسند و خیر خواهانه اعتراض کنند و اگر احساس کردند که زمامدار در صدد رفع این بیماری نیست در مقابل او تعرض کنند یقینا آن بیماری علاج خواهد شد.»
ریاست محترم قوه قضاییه
در قرآن آمده «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» هنگام سخن گفتن عدالت بورزید و من کاملا احتیاط می کنم که با کینه و غرض سخن نگویم تا عدالت در سخن گفتن را زیر پا نگذارم، شما احتمالا آخرین مرجع برای قضاوت و دادخواهی در جمهوری اسلامی هستید. نگذارید شان و جایگاه قوه قضایی برای همیشه در اذهان عمومی از بین برود. مشکل اصلی و جدی در حقوق اساسی و شهروندی در ایران نبود قانون نیست بلکه عدم رعایت قوانین و مقررات توسط نهادهایی با اختیارات فراقانونی است. کار فراتر از قانون نمی خواهیم. جلوی این قانون شکنی ها و بی قانونی ها را بگیرید.
سخنان آیت الله طالقانی را که در نخستین نماز جمعه بعد از انقلاب ایراد کرد، به خاطر بیاورید که گفت «ما موظف هستیم و نسبت به این مسوولیت داریم، باید دردها، اندیشه ها، بدبختی ها، ناراحتی ها، عقب ماندگی های این مردم را جبران کنیم. خودرایی و خودخواهی را کنار بگذاریم! گروه خواهی، فرصت طلبی و تحمیل عقیده با خدای ناخواسته استبداد زیر پرده دین را کنار بگذاریم! و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنج کشیده ها، با محروم ها هم صدا شویم. خداوند همه ما را بیامرزد.»
ریاست محترم قوه قضاییه
بر خلاف شرع، قانون، اخلاق و انصاف دروغ پردازی ها و خلاف گویی های بسیاری در مورد ما صورت گرفت و خانواده هایمان ناجوانمردانه و مظلومانه هدف تیرهای ناسزا گویی و توهین قرار گرفتند، تهمت دست نشانده بودن که ستم و بی حرمتی غیرقابل توجیهی است با ما زده شد سکوت کردیم شاید دادرسی باشد اما نبود. شما، صدای بغض در گلو خفه شده مادرانی را که در خلوت خانه هایشان در فراغ عزیزانشان به خود می پیچیدند بشنوید، صدای مناجات زندانیان سیاسی را که در سلول های تنگ زندان اوین مردانه فشارهای طاقت فرسا را تحمل می کنند اما به خواست ناپاک خلاف حق زبان گشودن تن نمی دهند بشنوید. صدای دختران و پسرانی را که به جرم حق طلبی و آزادی خواهی کتک می خورند، تحقیر می شوند و فرصتی برای ناله و اعتراش نمی یابند بشنوید.
صدای محمدرضا معتمدنیا از معتقدان به جمهوری اسلامی را که در اعتراض به ظلم ها، نامردی ها، اعمال فشارهای نا به جا و ناعادلانه و به پاس حرمت خون همه شهدا و برای رفع حصر خانگی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی اعتصاب غذا کرده است بشنوید. صدای محمد علی ولایتی از موسسان دانشکده وزارت اطلاعات را که در اعتراض با تعطیلی قانون اساسی اعتصاب غذا کرده است بشنوید. همانگونه که صدای مهدی خزعلی را شنیدید زمانی که در اعتراض به ظلم و بیداد گری، احیای آیین دادرسی، استقلال قضایی و خاتمه دادن به خیمه شب بازی ها اعتصاب غذا کرد و گفت «اغلب مشکلات از سو تدبیر، دروغ و فریب بازجویان است؛ دروغ در وزارت قبحی ندارد، حتی دروغ بلاوجه و بی خاصیت؛ آیندگان از این ایام تیره به عنوان سیاه ترین برهه تاریخ یاد خواهند کرد. زوایای تاریک زندان های ایران عیان می شوند.»
ریاست محترم قوه قضاییه
من متعهد شده ام که اعتراض خود را به شیوه های غیر از اعتصاب غذا اعلام کنم که می کنم و امروز بعد از آنکه پنج بار تحت عمل چراحی قرار گرفته ام و به خاطر برگشت به زندان در دوران نقاهت دچار عفونت و خونریزی شده ام که منجر به پس زدن عمل جراحی کلیه ام شده است و در بیرون از زندان مجددا باید تحت عمل جراحی قرار بگیرم. سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و بازجویان بدلیل واهی احتمال خروج اینجانب از کشور و ادامه فعالیت های خود در خارج از کشور با آن مخالفت کرده اند و من با تمام خطراتی که سلامتی مرا تهدید می کند و احتمالا مرگ تدریجی من را در پی خواهد داشت در داخل زندان تن به عمل جراحی نخواهم داد و از درمان و مصرف دارو خودداری خواهم کرد تا آنها که با تازیانه استبداد تلاش می کنند مرا ساکت کنند بدانند که در مقابل تهدید، ظلم و ستم سر خم نخواهم کرد. از جنابعالی درخواست دارم که به موارد ذکر شده رسیدگی فرمایید. حسن ختام، شرح حال ما چه زیباست از زبان فرخی یزدی:
سوگواران را مجالِ بازدید و دید نیست
بازگرد ای عید از زندان، که ما را عید نیست
بی گناهی گر به زندان مُرد با حال تباه
ظالم مظلوم کُش هم تا ابد جاوید نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
با سپاس
سید حسین رونقی ملکی
بند ۳۵۰ – زندان اوین
۲۵ فروردین۱۳۹۱
*****
هفته ی گذشته کلمه گزارش داده بود که سید حسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال حبس محکوم شده و به دلیل شکنجه بازجویان از ناحیه کلیه به شدت آسیب دیده بود به خاطر وضعیت بد جسمی و دخالت سپاه و بازحویان در روند پرونده خویش در داخل زندان از هرگونه درمان و انجام عمل جراحی خودداری کرده است.
این وبلاگ نویس دربند پیش از این چهار بار در بیمارستان فوق تخصصی هاشمی نژاد بستری و تحت عول حراحی قرار گرفت بود. وی در ادامه درمان و دوران نقاهت به زندان اوین بازگردانده شد که این امر موجب عفونت و خونریزی مداوم و در نهایت باعث پس زدن عمل جراحی کلیه وی شد.
خودداری این زندانی سیاسی از درمان و انجام عمل جراحی مجدد در داخل زندان موجب تشدید عفونت و خونریزی کلیه وی شده، به نحوی که متخصصان و پزشکان بهداری زندان اوین به مسوولان زندان هشدار داده اند که خودداری وی از عمل جراحی و درمان موجب از بین رفتن کلیه ها و دیالیزی شدن این زندانی را در پی خواهد داشت به همین جهت باید تحت عمل جراحی و درمان قرارگیرد.
این فعال حقوق بشر و خانواده اش بارها مورد دخالت نهادهای اطلاعاتی و امنیتی در روند پرونده و عدم موافقت اطلاعات سپاه با مرخصی درمانی وی به مراجع قضایی شکایت کرده و اعتراض خود را اعلام نموده، اما تا کنون هیچ جوابی دریافت نکرده اند.






کارگران وزحمتکشان متحد شویم

اطلاعیه هیات بازگشایی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک،به مناسبت اول ماه مه

در روز اول ماه مه 1886میلادی برابر با1265 خورشیدی،معدنچیان شهرشیکاگو که در بدترین شرایط کاری به سر می بردند ،تصمیم گرفتند به منظور طرح هشت ساعت کار در روز،دست ازکارکشیده وراهپیمایی آرامی را برگزارکنند.این حرکت کارگران توسط پلیس سرمایه داری به خون کشیده شد.ده کارگرکشته ، 50نفرزخمی وهفت تن از رهبران آنان دستگیروسپس دربیدادگاه سرمایه داری به مرگ محکوم شدند.یکسال بعد در11نوامبر 1887کارگرقهرمان ،آگوست اسپایز درحالی که بطرف سکوی اعدام می رفت،باصدای بلندی گفت: «صدایی که امروز می خواهیدبه سکوت وادارکنید،روزی درجهان طنین انداز خواهدشد.»
مبارزات قهرمانانه زحمتکشان پس از45سال چنین در روزنامه حقیقت ارگان اتحادیه های کارگری ایران8/2/1301طنین انداز شد: «اول ماه مه باید تعطیل شود،این تعطیلی هرج ومرج نیست.این تعطیلی انقلاب هم نیست.این تعطیل است که باید ملت ازحکومت با زورحقوق خودرامسترد دارد.این عید نیست،بلکه دادخواهی است.این روزی است که دولت باید موجودیت ملت رابفهمد.باید به حکومت فهماندکه تو نوکر ملت هستی.باید موافق خواهش ملت رفتارکنی.تو نمی توانی از آزادی قلم،آزادی مطبوعات وآزادی اجتماعات جلوگیری کنی،زیرا آن حق مشروع ملت است.»
بعداز126سال هنوز هم اجرای هشت ساعت خواست اصلی زحمتکشان دنیا وایران است،وبعداز90 سال باز هم ماخواهان تعطیل رسمی روز کارگر وآزادی قلم ومطبوعات هستیم.
امسال درحالی طبقه کارگرجهانی به پیشواز روزکارگرمی رودکه،نظام سرمایه داری به دلیل سودجویی وغارت ثروت زحمتکشان،بحرانی فراگیر رابه زحمتکشان جهان تحمیل نموده است.اتحادیه اروپا برای عبور از این بحران به همه کشورهای اروپایی دستور داده تاسیاست های سخت گیرانه رادرکشورهایشان به ضرز زحمتکشان به اجرا بگذارد..سن بازنشستگی به67سال درایتالیا و65سال درسراسراروپا به اجرا گذاشته شد.میلیونها کارگرازکاربیکار،دستمزدهایشان30درصدکاهش یافت.مالیات هاافزایش یافته وبودجه آموزش وپرورش وبهداشت عمومی کاهش فاحشی پیداکرده است.درآمریکا،مهدسرمایه داری، زحمتکشان به دلیل سفته بازی ونزول خواری سرمایه داری مالی، بی خانمان وبی سرپناه شدندودرپارکها وخیابانها روزگارمی گذرانند.
دوستان کارگر!چه شباهت هایی میان آنچه در اروپاوآمریکا می گذرد باشرایط کنونی میهنمان دارد؟
روزکارگر درحالی فرامی رسدکه توفان بیکارشدن از اوایل سال بیداد می کند.کافی است نگاهی به آمار تکان دهنده روزنامه هابیاندازیم تابه عمق فاجعه ای که بر زحمتکشان می گذرد،پی ببریم.این غیر از تمدیدنشدن قراردادصدهاهزارکارگرموقت وپیمانی و روزمزد است،که بسیاریشان حتا ماههاست دستمزدهای مصوب وزارت کار وعیدی وپاداش هرساله رادریافت نکرده ونوروزی سخت راپشت سر گذاشته اند.وبازغیر ازواحدهای تولیدی است که درسال گذشته ورشکست ،تعطیل ویا باکمترین حد تولید کارمی کنند.دستورات صندوق بین المللی پول وسازمان تجارت جهانی که همه زحمتکشان را در سراسر آمریکاواروپاوآسیاوآفریقا به فقر وتباهی کشانده در سرزمین مانیز چهره پلید خود رابا برنامه هدفمندی یارانه ها وکوه گرانی درسال جدید برسر خانواده های کارگری آوارکرده است.به گفته رییس مرکز آمارایران بیش ازده میلیون ایرانی زیرخط فقرمطلق ونزدیک به سی میلیون ایرانی در زیر خط فقرنسبی به سر می برند.(آفتاب نیوز7/3/89)اگر هر روز شاهدتعطیلی کارخانه ای هستیم ،درمقابل شاهد گشایش یک بانک درکشورمان هستیم.سرمایه داری مالی برای غارت ثروت ملی زحمتکشان سخت در تکاپو است.آنچه درایران وجهان برای زحمتکشان اتفاق می افتد،دستوراتی است که سازمان تجارت جهانی و صندوق بین اللمللی پول به کشورها دیکته کرده وآنان نیزبه اجرا گذاشته اند.سرمایه داری انگل مالی که با سفته بازی ونزول خواری درآمریکا زحمتکشان رابی خانمان کرده،درایران با همکاری سرمایه داری انگل تجاری با واردات هرچه بیشتر،کشاورزی راریشه کن،تولید را زمین گیر ودستاوردهای زحمتکشان رانشانه گرفته است،تا با بیکارشدن دهقانان وسر ریز آنان به شهرهابرای کارگران شهری رقیبی جهت گرفتن دستمزدکمتر بتراشد وهم برای سرمایه داری جهانی کارگرانی مهاجر و ارزان قیمت تا درآن سوی آبها کارگران را واداربه گرفتن دستمزدی کمترکنند.آری سرمایه داری برای ایجادشرایطی که « تنها لقمه نانی به کف آری به زحمت بخوری»یا باید رقیب زحمتکشان کشورت شوی و یا درآن سوی آبها رقیب زحمتکشان دیارغربت باشی.حمله به دستاوردهای زحمتکشان که باپیش نویس قانون کار«استادشاگردی» تا چندی دیگربه مجلس خواهد رفت ،یادآور قانون کارضدکارگری توکلی دردهه 60 است.دراین پیش نویس سن بازنشستگی به65سال با35سال سابقه کارپیش بینی شده است.بیمه اجباری به کارگاههای بالای100نفرکارگراختصاص یافته است.تعیین حداقل دستمزد توسط وزارت کارحذف وبه رضایت طرفین موکول گردیده است.سازمان تامین اجتماعی به بخش خصوصی واگذارودرنتیجه میلیاردها تومان ثروت 100ساله زحمتکشان رایگان دراختیارسرمایه داری انگل مالی قرار خواهد گرفت.وهمین چند دارو و آمپول نیزازمادریغ خواهدشد.سیاست«هرکه پول دارد زندگی کند وهرکه ندارد،بمیرد»که ازاوایل دهه هفتادشروع شده بود،اجرایی گردد.این سیاست های غیرانسانی درحالی در تمام جهان اعمال شده،که به ثروتمندترشدن یک درصدازجامعه جهانی انجامیده است.
زحمتکشان درایران وجهان دراول ماه مه به این سیاست ها جواب منفی خواهد داد ونردبانی برای ثروتمندترشدن 1000نفرثروتمند دنیا نخواهدگردید.اگر نمی خواهیم نظاره گرزندگی که 1000نفر درجهان برایمان تدارک می بینند،باشیم باید دستهایمان یکدیگر راپیداکرده وبه هم فشرده بشوند.
متاسفانه درحالی که دستهای سرمایه داری غارتگر برای نابودی اقتصادکشور وکشاورزیمان باواردات هرچه بیشتربازگذاشته می شود،دستهای کارگران وزحمتکشان آگاه هر روزبسته ترمی شود.سرمایه داری انگل تجاری درجای جای اقتصادکشورمان لانه کرده وهزاران میلیاردی به سرقت می برد وآزادانه می گریزد. درمقابل سندیکالیست ها ورهبران انجمن های صنفی وفعالین کارگری واجتماعی دربندمی شوند. واین درحالی است که سرمایه داری درجهان وایران هر روز باایجادتشکیلات برای دزدی های بیشتر جمع می شوند،سندیکاهای کارگری وانجمن های صنفی هرچه بیشترمحدود وپراکنده می گردند.
چرا سندیکاهای کارگری وانجمن های صنفی زحمتکشان هر روز محدود تر می شوند؟مگرآنان جز آزادی سندیکا وانجمن صنفی برای مبارزه باسارقان اقتصادی ،مهاجمین فرهنگی،کاردیگری می خواهند بکنند؟آزادی وفعالیت سندیکاها وانجمن های صنفی زحمتکشان فرهنگی، جزبرای مقابله باخیانت کاران به امنیت ملی،استقلال سیاسی وفرهنگی واقتصادی ،نیست ونخواهدبود.فعالیت سندیکاها وانجمن های صنفی برای نظارت برهرچه اجرایی ترشدن حقوق انسانهاست.برگشت کودکان کاروخیابان به مدارس، دستمزدبرابرزنان درمقابل کارمساوی بامردان،لغوهرگونه قرارداد موقت وسفیدامضا،قانون کاری در حمایت اززحمتکشان،به دست گرفتن مدیریت تامین اجتماعی توسط کارگران،اجرای مجازات برای صاحبان واحدهای تولیدی که دستمزدهای کارگرانشان راپرداخت نمی کنند،تصویب دستمزد ومستمری مطابق باتورم توسط نمایندگان واقعی کارگران وبازنشستگان،تعطیل روزکارگر وآزادی اجتماعات کارگری،آزادی همه فعالین سندیکایی وصنفی آموزگاران ،روزنامه نگاران وبازگشایی سندیکاهای کارگری ،انجمن های صنفی وخانه سینما.
این است خواست های زحمتکشان ایران برای نفی نظام ظالمانه سرمایه داری وآزادی فعالیت سندیکایی درجهت زندگی بهتر،امنیت ملی واستقلال اقتصادی وسیاسی.
دوستان کارگر!با کوشش زحمتکشان فرهنگی است که نام کشورمان دربلندای اسکارمی ایستد،برج زیبای میلاد بادستان زمخت ماسربه آسمان می ساید،درآمدهای ارزی نفت با دستان سیاه وپشت خمیده ما وارد کشورمی شود،تکه های آهن توسط مابه خودرویی زیبا تبدیل می شود،ودریک کلمه اگرطبقه کارگر نباشدتولید نیست،واگرتولید نباشد ثروتی نیست.
اول ماه مه رابه عرصه تلاش جهت ایجاد وبازگشایی سندیکاهای کارگری،مدافع واقعی حقوق رنجبران درمقابله باتهاجم سرمایه داری به ثروت ملی ودسترنج کرگریمان تبدیل کنیم.

گرامی باد اول ماه مه روزهمبستگی جهانی کارگران

هیات بازگشایی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک 8/2/1391





بزرگداشت روز اول ماه مه در ایران، سی سال پس از تعیین این روز به عنوان روز جهانی کارگر آغاز شد. در ۹ دهه‌ای که از برگزاری این روز در ایران می‌گذرد، مراسم آن فراز و نشیب‌های زیادی به خود دیده است.
تاریخچه‌ی اول ماه مه، روز جهانی کارگر، با تحرکات و فعالیت‌های کارگری در قرن نوزدهم مرتبط است. در دهه‌های آخر این قرن هم اروپا و هم آمریکا شاهد اعتصاب‌ها و اعتراض‌های کارگری برای خواست‌های مختلفی، از جمله ۸ ساعت کار در روز بودند.
در بخش‌هایی از اروپا این تلاش‌ها بی‌نتیجه نبود، اما در آمریکا مقاومت کارفرمایان مانع از تحقق خواست یادشده شد. از این رو فدراسیون سندیکای صنعتی و تجاری این کشور در کنگره‌ی سال ۱۸۸۴ خود انجام جنبشی گسترده و عمومی را برای محدود‌شدن ساعات اجباری کار روزانه کارگران تصویب کرد.
تدارک عملی این جنبش نزدیک به ۱۸ ماه به درازا کشید و بسیاری از سازمان‌ها و تشکل‌های کارگری و سوسیالیستی به همکاری و همگامی با آن جلب شدند. سرانجام، در چارچوب عملی‌کردن خواست محدودسازی ساعات کار کارگران به ۸ ساعت در روز، به کارفرمایان اولتیماتوم داده شد که اگر تا اول ماه مه ۱۸۸۶ به این خواست گردن نگذارند، در این روز با اعتصاب کارگران مواجه خواهند شد.
با بی‌اعتنایی کارفرمایان به این خواست، روز اول ماه مه ۱۸۸۶ نزدیک به ۳۵۰ هزار کارگر آمریکایی دست به اعتصاب زدند که حملات و سرکوب پلیس و بازداشت، محاکمه، زندان و اعدام شماری از کارگران را به دنبال داشت. به رغم این ناکامی، جنبش کارگری آمریکا از سال ۱۸۸۹ مجدداً تلاش و فعالیت برای تحقق ۸ ساعت کار روزانه را آغاز کرد و در همین سال «کنگره‌ی بین‌المللی سوسیالیست‌ها» یا انترناسیونال دوم، تصویب کرد که روز اول ماه مه، روز جهانی کارگر نامیده شود.
اول ماه مه محملی برای طرح مطالبات کارگران

گرچه فعالیت‌ها و اعتصاب‌هایی که به تثبیت روز اول ماه به عنوان روز کارگر انجامیدند عمدتاً با تحقق ۸ ساعت کار در روز مربوط بودند، ولی در طول ۱۲ دهه‌ای که از تعیین این روز می‌گذرد، مبارزه و تلاش کارگران به عرصه‌ها و خواست‌های متفاوتی کشیده شده است.
حق تشکل، بیمه‌های کاری، درمانی و بازنشستگی، قانون کاری که بهتر مدافع حقوق کارگران باشد، تعیین یا افزایش حداقل دستمزد، مشارکت کارگران در تصمیم‌گیری‌های کارخانه‌ها و کارگاه‌ها، برابری حقوق زنان و مردان در محیط کار و ایجاد شرایط بهتر برای اشتغال و استقلال مالی زنان، دفاع از امر صلح و مخالفت با جنگ، اعتراض به جنبه‌های منفی جهانی‌شدن و هدایت این روند به مسیر و مجرایی عادلانه‌تر و ... از جمله‌ خواست‌هایی بوده‌اند که تشکل‌ها و نمایندگان کارگران در گوشه و کنار جهان به ویژه در مراسم و برنامه‌های اول ماه مه بر آنها تاکید ‌و برای تحققشان فعالیت کرده‌اند.
روز اول ماه مه همچنان در بسیاری از کشورهای جهان روز تعطیل است که معمولاً با راهپیمایی‌ و جشن و سخنرانی برای بهبود بیشتر وضعیت شاغلان همراه می‌شود.
اول ماه در ایران، تاریخی پر فراز و نشیب
در ایران برگزاری اول ماه مه تقریباً سی سال پس از تصویب این روز به عنوان روز جهانی کارگر آغاز شد. اولین گردهمایی به مناسبت این روز را «شورای مرکزی فدراسیون سندیکای کارگری» در سال ۱۳۰۰ برگزار کرد. به رغم رشد محدود طبقه‌ی کارگر در ایران در آن سال‌ها، فدراسیون یادشده ۸ هزار کارگر و کارکنان اداری را که در ۱۶ سندیکا گرد آمده بودند نمایندگی می کرد.
برگزاری اول ماه مه در سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۰ کم و بیش ادامه داشت. سال ۱۳۰۸ شهرهای مختلف ایران شاهد برگزاری گسترده و بی‌سابقه این مراسم بودند. اعتصاب کارگران صنعت نفت نیز به این روز بعد تازه‌ای بخشید. این کارگران با اعتصاب خود در آبادان خواهان به رسمیت‌شناخته‌شدن تشکل‌های خود، تعیین حداقل دستمزد و به رسمیت‌شناخته‌شدن اول ماه مه به عنوان روز کارگر شدند.
از سال ۱۳۱۰ با تصویب قانون «مقابله با مرام اشتراکی» توسط حکومت رضاشاه، تعقیب و پیگرد فعالان کارگری وگروه‌های چپ‌گرا نیز شدت و شتاب بیشتری گرفت. بر همین اساس، برگزاری اول ماه مه و تلاش‌ کارگران برای دستیابی به حقوق بیشتر نیز با مشکلات و موانع سختی مواجه شد.
اول ماه مه در دوره‌ی دموکراسی ناپایدار

با سقوط حکومت رضاشاه در سال ۱۳۲۰ و برقراری یک دموکراسی نیمه‌پایدار در سال‌های پس از آن، زمینه‌ی مساعدی برای بسط و گسترش تشکل‌های کارگری به وجود آمد. به علاوه، این دوران با رشد صنایع و افزایش کمی شمار کارگران ایران نیز همراه بود.
بر این اساس، برگزاری اول ماه مه و تلاش و تکاپوی کارگران برای دستیابی به حقوق و شرایط کاری بهتر نیز شدت و حدت بیشتری یافت. جشن اول ماه مه در تهران در سال ۱۳۲۵ که «شورای متحدهٔ مرکزی سندیکاهای کارگری» آن را تدارک و برگزار کرد، بزرگترین جشن کارگری در تاریخ معاصر ایران تا آن زمان بود.

در این جشن که در آن نزدیک به ۸۰ هزار نفر شرکت داشتند، شادمانی از پایان جنگ جهانی دوم و نیز تاکید بر لزوم تحقق شماری از خواست‌های کارگران در آن برجسته بود. مسکن بهتر، اعمال نظام حداقل دستمزد، افزایش سهمیه‌های جیره‌بندی ، به‌رسمیت شناخته شدن اتحادیه، و تصویب یک قانون کار از جمله خواست‌های مطرح در تظاهرات تهران و دیگر شهرها بودند. اندکی بعد ازاین مراسم و برنامه‌ها، اولین قانون کار در ایران از تصویب گذشت.

سکوت نسبی ۲۵ ساله و تلاش برای مصادره‌ی اول ماه مه
با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نه تنها این قانون ملغی شد، بلکه تشکل‌های کارگران و احزابی که خود را مدافع حقوق آنها می‌دانستند نیز به شدت زیر سرکوب و فشار قرار گرفتند و دولت جدید آنها را منحل اعلام کرد. روز اول ماه و برگزاری مراسم آن نیز در محاق تعطیل افتاد.
با این همه نسلی که در فاصله‌ی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ در جنبش کارگری ایران نقش و سهمی داشت، در دوران پس از کودتا نیز تلاش کرد تجارب آن دوره را به نسل‌های بعدی انتقال دهد و برگزاری ماه مه را ولو به صورت مخفی و در ابعاد کوچک هم که شده تداوم بخشد. حکومت شاه برای آن که مانع میدانداری این گونه افراد و محافل در مجامع کارگری شود، خود به تدریج ابتکار عمل را در دست گرفت و روز اول ماه مه هر سال را نیز با مراسمی به استقبال رفت، بی‌ آن که حق کارگران را در متشکل‌شدشان به رسمیت بشناسد و یا در جهت مطالبات آنها گامی جدی بردارد.
این در حالی بود که اقتصاد ایران بیش از پیش ساختار سنتی و کشاورزی خود را وامی‌گذاشت و صنعت سهم قابل اعتنایی در آن پیدا می‌کرد. به این ترتیب، شمار کارگران و کارکنان در بخش صنعت و خدمات نیز رو به افزایش بود. همزمان، سیل مهاجرت از روستاها هم ابعاد گسترده‌تری می‌یافت، بی آن که در شهرها متناسب با این سیل، ظرفیت‌های جذب و ایجاد اشتغال فراهم باشد.
بهار کوتاه اول ماه مه در پی انقلاب ۱۳۵۷
حضور فعال کارگران ایران و به ویژه کارگران صنعت نفت در انقلاب سال ۱۳۵۷ لزوماَ باعث آن نشد که آنها به لحاظ حقوق اجتماعی، صنفی و مدنی خود در وضعیت کیفی متفاوتی قرار گیرند. در یکی دو سال پس ازانقلاب که هنوز حاکمیت جدید اقتدار خود را به همه‌ی عرصه‌ها و حوزه‌ها نگسترده بود، تشکل‌های کارگری و احزاب و گروه‌های مدافع آنها هم از آزادی عمل معینی برخوردار بودند.
از همین رو، برگزاری اول ماه مه نیز در این سال‌ها ابعاد و تنوع گسترده‌ای داشت و بزرگترین تظاهرات و گردهمایی‌های کارگری در تاریخ معاصر ایران هم در همین سال‌ها برگزار شدند.
با این همه قانون اساسی جدید پس از انقلاب حق تشکل صنفی مستقل را برای کارگران به رسمیت نشناخت و همه‌ی وظایف و اختیارات چنین تشکل‌هایی عملاَ به انجمن‌های اسلامی کارگری خانه‌ی کارگر که استقلالی از حکومت نداشتند واگذار شد.

فضای ناشی از جنگ با عراق و به ویژه محدودشدن فزاینده‌ی آزادی‌های شکل گرفته در اثر انقلاب نیز، عملاَ فعالیت مستقل کارگران را با مشکلات و موانع بیشتری مواجه کردند. در نتیجه برگزاری اول ماه مه نیز بیشتر جنبه‌ای حکومتی یافت و کمتر امکان برگزاری مستقل آن به وجود آمد. تا آغاز دوران دولت محمد خاتمی، حتی تشکل‌ها وابسته به دولت نیز چندان در برگزاری روز کارگر استقلال و قدرت مانور نداشتند. تنها در دوران دولت اصلاحات، یعنی در سال‌های ۷۶ تا ۸۴ بود که شرایط مساعدتری برای برگزاری بهتر روز کارگر چه از سوی نهادهای دولتی یا نهادهای نیمه‌رسمی به وجود آمد. با به پایان رسیدن این دوران و آغاز دولت احمدی‌نژاد عملا محدودیت‌ها برای تشکل‌های غیرمستقل نیز فزونی یافت و برگزاری روز کارگر هم با مشکلات و موانع تازه‌ای روبرو شد.
بگیروببندهای فزاینده فعالان کارگری و تعطیل تشکل‌های نیمه‌‌آزاد آنها به علاوه محدودیت‌ها و موانع برای تشکل‌های حکومتی و نیز افزون‌شدن بیکاری و فقر در نتیجه تعیین نامناسب حداقل دستمزد همه و همه دست به دست هم آمدند که رمق طبقه کارگر ایران بیش از پیش رو به تحلیل رود و نارضایتی‌ها هم فزونی گیرد.
اول ماه مه در سایه تحریم‌ها و اجرای هدفمندی یارانه‌ها
تحریم‌های ناشی از مناقشه هسته‌ای و نیز اجرای هدفمندی یارانه‌ها که با مشکلات بزرگی برای واحدهای صنعتی و تولیدی همراه بود نیز زندگی طبقه کارگر ایران را بیش از پیش دستخوش نوسان و ناملایمات کرد. برگزاری روز کارگر می‌توانست محملی برای اعتراض به این وضعیت نابسامان باشد، اما دولت از جمله از بیم بروز و گسترده‌شدن این اعتراضات چاره را در ایجاد محدودیت برای برگزاری روز کارگر یافته است.
به ویژه امسال در آستانه روز جهانی کارگر، خبر از سخت‌گیری‌های کم‌سابقه دولت علیه برگزاری روز کارگر می‌رسد. مسئولان وزارت کشور گفته‌اند به کارگران اجازه تجمع و راهپیمایی در خیابان‌های تهران را نخواهند داد. دولت به کارگران گفته اگر می‌خواهند راهپیمایی و تجمع کنند، بروند در بیابان‌های جنوب تهران و نزدیک بهشت زهرا، مراسم روز جهانی خود را برگزار کنند. کارگران این برخورد را توهین به خود تلقی کرده‌ و گفته‌اند از زمان آمدن احمدی‌نژاد به کاخ ریاست‌جمهوری، کارگران حق نداشته‌اند راهپیمایی و تجمعات روز جهانی کارگر را برگزار کنند و دست بالا، بهترین جایی که به آنها رسیده، تجمع و سخنرانی در بین خار و خس بیابان‌های جنوب تهران است.
به رغم همه دشواری‌ها و سخت‌گیری‌ها، در سال‌های اخیر نیز تلاش‌ها و مبارزه‌ی کارگران ولو با افت و خیز ادامه یافته است و اول ماه مه نیز معمولاَ به این یا آن شکل، ولو به صورت محدود برگزار می‌شود.
مراسم این روز معمولاَ به محملی برای بازخوانی تجربه‌ها و تعیین هدف‌ها و آماج‌های بعدی در مبارزه برای حقوق صنفی و مدنی کارگران بدل می‌شود. به ویژه در سال‌های اخیر، اول ماه مه مناسبتی بوده است برای تاکید مجدد بر لزوم تشکل‌یابی مستقل کارگران، تعیین سطح دستمزدی متناسب با رشد تورم، حفظ و شمول قانون کار به حوزه‌های وسیع‌تر کارگری، ایجاد زمینه‌های بهتر برای اشتغال زنان و مخالفت با خصوصی‌سازی‌های مدیریت‌نشده و اخراج‌های بی‌محابا، گسترش شبکه‌‌ی تامین اجتماعی برای کارگران و ...
اول ماه مه در ایران برخلاف بسیاری از کشورهای جهان، تعطیل نیست و همچنان به صورت رسمی برخورد مثبتی با آن نمی‌شود. ولی حذف و به فراموشی‌سپردن آن هم ممکن نبوده است. برای کارگران ایران این روز همچنان مناسبتی است برای تأکید بر نقش و وزن خویش در حیات اجتماعی و اقتصادی کشور و پیگری مطالباتی که تلاش و مبارزه برای تحقق آنها تاریخی صد ساله دارد.




منافع ملی چیست؟

محمدرضا نیکفر: مفهوم منفعت ملی

♦ عبدالرضا احمدی
منافع ملی چیست؟ تاریخچه شکل‌گیری آن چیست و بیشتر ملت‌ها از آن منتفع می‌شوند یا دولت‌های حاکم؟ در گفتگویی که در ادامه خواهید خواند  محمدرضا نیکفر، پژوهشگر در فلسفه سیاسی با نگاهی به تاریخچه مفهوم منافع ملی به تببین این مفهوم و کارکرد آن پرداخته و مفهوم منافع ملی در جمهوری اسلامی را بررسی و واکاوی می نماید.
معنای منفعت ملی چیست؟
“منفعت ملی” مفهومی رازآمیز است، نمونه جالبی است از یک مفهوم ایدئولوژیک، یعنی بیش از آن که چیزی را بیان کند، چیزهایی را می‌پوشاند و در تعیین آن نه شناخت و عقل و انصاف، بلکه قدرت و تزویر مؤثر است.

چه کسی تشخیص‌دهنده منفعت ملی است؟ مثلاً امروز به چه حقی کانون کمپلکس ایدئولوژیک−نظامی−اقتصادی حاکم بر ایران خود را تشخیص‌دهنده و پیش‌برنده منافع ملی ایرانیان می‌داند؟
این حق تنها به زور برمی‌گردد، نه به چیزی دیگر. بر سر منبر، ولی معمولاً به صراحت از حقانیتی که از زندان و سرکوب برمی‌خیزد، سخن نمی‌گویند، بلکه مدعی می‌شوند عقل کل هستند، مدعی می‌شوند در طول تاریخ سابقه نداشته که همچون امروز در مورد منفعت مردم ایران و راه پیگیری آن بصیرت وجود داشته باشد. در زمان محمدرضاشاه نیز همین گونه تبلیغات رایج بوده است.
در گذشته، یعنی پیش از عصر جدید، چیزی به اسم منفعت ملی نداشته‌ایم. اکنون هنگامی که از حمله مغول سخن می‌رود، چه بسا این تصور وجود دارد که کشوری به کشور دیگر یورش برده است، رهبران کشور مهاجم منفعت ملی خود را دنبال کرده‌اند و این به زیان منفعت ملی کشور دیگر تمام شده است. این تصویر دور از واقعیت است. کشوری به اسم “مغولستان” وجود نداشته و خوارزمشاهیان بر “ایران” حکومت نمی‌کردند، به این دلیل ساده که در آن دوران قلمرو فرماندهی و فرمان‌پذیری واحدی به اسم “ایران” وجود نداشته است. جلال الدین خوارزمشاه، آخرین امیر آن خاندان، از برابر مغول که گریخت این حس را نداشت که ملتی در برابر ملت دیگر شکست خورده؛ احساس او مطابق معمول آن روزگار احساس شکست طایفه‌ای در برابر طایفه‌ای دیگر بوده و او آن حس شکست را با حمله به نواحی و طوایف دیگر جبران می‌کرده است. آن موقعی که مغولان در حال پیشروی در خطه تاریخی ایران بودند، سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه از جمله در حال چپاول گرجستان بوده و غارت تفلیس را جهاد می‌دانسته است.
آنچه امروز “منفعت ملی” خوانده می‌شود، در گذشته‌ معمولا با واژه‌هایی دینی و در متن گفتاری دینی بیان می‌شده است. با تبار مفهوم در بار سیاسی‌ترش بهتر از همه جا در امپراطوری‌ها آشنا می‌شویم، در فرمان‌ها و رجزخوانی‌هایی به جا مانده از مصر باستان، رم باستان، ایران باستان، چین، خلافت‌های اسلامی. معنایی نزدیک به معنای امروزی “منفعت ملی” را نوشته‌های ماکیاولی پیش می‌گذارند. او آشکارا منفعت قدرت را مقدم بر هر چیز دیگری می‌داند. عقل حکومتی از نظر او عقلی است که حساب منفعت قدرت را دارد و بر این پایه سیاست‌ خود را پیش می‌برد. به تدریج عقلانیت حوزه سیاست به raison d’État سپرده می‌شود که عقل قدرت است. عقل قدرت مرجع تشخیص “منفعت ملی” می‌شود. کسی چون کاردینال ریشیلیو مظهر این عقل است، او به قدرت ناب می‌اندیشد و امر کلیسا را بدون تعارف و پرده‌پوشی‌های سنتی تابع قدرت حکومتی می‌کند.
موزاییک جهان در عصر جدید تغییر می‌کند. این موزاییک دیگر فراهم آمده از قطعه‌هایی نیست که عمدتا از جنس طوایف هستند، یا امیرنشین‌ها و مردمانی که چیزی به اسم مرز نمی‌شناسند. موزاییک جدید موزاییک دولت-ملت‌هاست، واحدهایی که قدرت مرکزی در آن خود را پیش‌برنده منفعت یک “ملت” می‌دانند. این ساختار ابتدا در اروپا شکل می‌گیرد و سپس مبتنی بر کنش و واکنشی میان قدرت‌های اروپایی و ساختارهای کهن، در سرتاسر جهان گسترش پیدا می‌کند.
“ملت ایران” هم شکل می‌گیرد، البته بنابر تعریف “دولت ایران”. دولت فخیمه با شکست از روس و با از دست دادن بخشی از خرا‌ج‌دهندگان، تازه می‌فهمد که در جهان چه می‌گذرد. عقل حکومتی در شکل جدیدش پدید می‌آید و این عقل مثل عقل‌های مشابه تفکیکی می‌کند میان امور داخلی و امور خارجی. کشور دارای “دیپلماسی” می‌شود. در این ساختار جدید “منفعت ملی” تعریف می‌شود. هدف آن می‌شود که “منفعت ملی” پی گرفته شده و مدام بر آن افزوده شود.
بر این قرار می‌توانیم این تعریف را از “منفعت ملی” به دست دهیم: “منفعت ملی” در شکل شناخته شده و معمول خود آنی است که ساختار قدرت در عصر جدید فرامی‌افکند تا منفعت خود را منفعت ملت معرفی کند.
بنابر این آیا منظور از “منفعت ملی” همان منفعت دولت است؟ آیا هر چه دولت تشخیص دهد منفعت ملی شمرده می‌شود؟
دولت مرجع اصلی تعیین “منفعت ملی” در معنای معمول آن است. اما از دولت نباید تعبیری شخصی کنیم، یعنی مثلاً بگوییم که دولت در ایران جمعی است شامل خامنه‌ای، احمدی‌نژاد، جنتی، رفسنجانی، رحیم صفوی و همانندهای آنان. دولت مظهر یک ساختار قدرت است و ساختار قدرت سلسله مراتبی است که مسندهایش را مستقل از اشخاص می‌کند. اینکه می‌بینیم شخصی بر مسندی می‌نشیند و کسی می‌شود که دیگر عین گذشته خویش نیست، به تبدیل فرد به صندلی برمی‌گردد که نشان‌دهنده مسخی است که در آن صندلی عامل تعیین‌کننده است. در مواردی خاص، که باید به طور مشخص بررسی شوند، صندلی قائم بر فرد می‌شود. این اتفاق معمولا در دوره تکوین ساختار رخ می‌دهد یا در برهه مرگ آن.
 در تعریفی که عرضه شد، “منفعت ملی” در شکل معمول خود به عنوان منفعت یک ساختار قدرت معرفی شد، ساختاری که طبعاً اشخاص آن را تشکیل می‌دهند، اما آنچنانکه گفته شد این ساختار مستقل از اشخاص است. بسیار دیده‌ایم که اشخاص می‌آیند و می‌روند و حتّا رهبران عوض می‌شوند، اما ساختار کیفیت خود را حفظ می‌کند. بر این قرار نباید از فراافکنی یک برداشت فردی و ارادی محض داشته باشیم، آنجایی که می‌گوییم “منفعت ملی” در شکل شناخته شده و معمول خود آنی است که ساختار قدرت فرامی‌افکند تا منفعت خود را منفعت ملت معرفی کند. طبعاً تبلیغ و نمایش وجود دارد، و پیشوای دستگاه نماد و سخنگو و تشخیص‌دهنده منفعت ملی می‌شود. اما از طرف دیگر حکم می‌کنند که منفعت ملی در این است که از رهبر تبعیت شود. معنای این حکم به سادگی این است که منفعت سیستم تبعیت از مسند رهبری آن است، امری که طبیعی است.
ایدئولوژی ملی، که غلبه جهان‌گیری دارد، این فراافکنی مورد بحث، یعنی جا زدن منفعت قدرت به عنوان منفعت ملی را موجه می‌کند. پایه مادی خود این ایدئولوژی تقسیم موزاییکی جهان است. واحدهای سازنده این موزاییک واحدهای به اصطلاح ملی هستند. اصل خودفرمانی ایجاب می‌کند که آنچه را که قدرت مسلط در هر واحدی می‌گوید در بیرون آن، برآمده از منفعت ملی آن واحد تلقی شود. در درون هم، همین تبلیغ را می‌کنند. بنابر این، نظم قدرت در داخل و در عرصه بین‌المللی این تصور را پدیدآورده که دولت تشخیص‌دهنده و سخنگوی منفعت ملی است.
گفتید نظم قدرت در داخل و در عرصه بین‌المللی این تصور را پدیدآورده که دولت تشخیص‌دهنده و سخنگوی منفعت ملی است. آیا این تصور درست است؟
بستگی دارد که سخنگو که باشد و تشخیص منفعت، دموکراتیک باشد یا نه.

آیا منظور از “بستگی داشتن” این است که “منفعت ملی” نسبی است و هیچ معیار عینی‌ای برای تشخیص آن وجود ندارد؟
مکتبی در علوم سیاسی در حوزه روابط بین‌الملل وجود دارد که خود را “واقع‌گرا” (رئالیست) می‌خواند و کوشش می‌کند تحلیلی عینی از منفعت ملی عرضه کند. این مکتب معمولا می‌کوشد بنماید که “منفعت ملی” مستقل از رژیم یعنی ساختار قدرت است. مثلاً می‌گویند که جمهوری اسلامی با همه نفرتش از رژیم پیشین یعنی رژیم شاه در عمل مجبور شد که خطوطی از سیاست بین‌المللی آن رژیم را بپذیرد و ادامه دهد. بدگمانی به اعراب، رقابت با ترکیه، بی‌اعتمادی به همسایگان شرقی و حس تنهایی در منطقه (حسی که شبیه حس اسرائیل است و از این نظر ایران و اسرائیل در موارد بسیاری منافع مشترک دارند) از این اصول پایدار هستند. بر این قرار مکتب واقع‌گرا می‌کوشد “منفعت ملی” را با ژئوپلیتیک و عوامل پیشینه‌دار تاریخی و فرهنگی توضیح دهد.
طبعاً ژئوپلیتیک در تقریر منفعت ملی مؤثر است. خود عوامل ژئوپلیتیکی عوامل و برآمدهای ساختار قدرت در یک منطقه و در سطح جهان هستند. آنها توسط ساختار قدرت داخلی تعبیر و تفسیر می‌شوند؛ یعنی این گونه نیست که کاملاً مستقل از گرایش‌های قدرت داخلی باشند. حق با مکتب واقع‌گرا است آنجایی که این تصور را نقد می‌کند که می‌توان با هنجارهای ذهنی عوامل عینی ژئوپلیتیکی را نادیده گرفت؛ اما غلو می‌کند در عینیت‌گرایی خود آنجا که در روابط بین‌الملل همه چیز را به ساختار بیرونی و موضع و موقعیتی برمی‌گرداند که هر واحد کنشگر (معمولا یعنی هر کشور) در آن دارد. این مکتب با وجود ادعای واقع‌گرایی خود، واقعیت بزرگ ساختار درونی قدرت را نمی‌بیند.
منظور از اشاره به مکتب واقع‌گرا نقد واقع‌گرایی از نوع ژئوپولیتیکی ناب بود. اما پرسش این است:
آیا می‌توان واقع‌گرایی‌ای از نو ع دیگر داشت؟
آیا می‌توان مفهومی واقعی از “منفعت ملی” عرضه کرد و آن را در برابر مفهوم معمول آن گذاشت؟
پیشتر توضیح داده شد: ما می‌توانیم از “منفعت ملی” به عنوان مفهومی انتقادی استفاده کنیم. “منفعت ملی” آنجایی تبیینی واقعی می‌یابد که مردم خود آن را آزادانه به بیان درآورند. بر این قرار امکان تبیین آزاد “منفعت ملی” خود بزرگترین و مهمترین “منفعت ملی” است. پس “منفعت ملی” اصلی و واقعی ما آزادی ماست. ما برای آنکه بدانیم و بیان کنیم که چه چیزی به نفع ماست، ابتدا باید به عنوان مرجع تشخیص برشناخته شویم و اجازه داشته باشیم تشخیص خود را بیان کنیم. “آزادی” شاخص وضعیتی عینی است و اگر آزادی منفعت اصیل ملی باشد، می‌توانیم بگوییم که برای منفعت ملی، معیاری عینی وجود دارد.
همبسته با آزادی، عدالت است. ترکیب عدالت و آزادی است که ساختار قدرت را چنان می‌کند که اراده آن دور از اراده عموم مردم نباشد. نگفتیم با اراده مردم یکی می‌کند، و به عمد از بیانی منفی استفاده کردیم، زیرا امکان دور شدن همواره وجود دارد و باید بی‌وقفه ساختار قدرت را مهار کرد. اصل بر مهار کردن است.
آزادی، خودبنیادی است، توانایی تصمیم‌گیری است، داشتن اراده است، داشتن استقلال فردی و جمعی است. منفعت ملی در تداوم آزادی و عدالت است، و شرط تداوم، صلح و پیشرفت است. همزیستی صلح‌آمیز با دیگران و خواست پیشرفت همگانی به جای رقابت‌های نابرابرساز ستیزانگیز بنیادهای سیاست خارجی همخوان با هنجارهای آزادی و عدالت را تشکیل می‌دهند. منفعت ملی در تدام زندگی همگان در صلح و آزادی است. تداوم داشتن زیست، خود در گرو حفظ محیط زیست است. برای حفظ محیط زیست بایستی در هر سه عرصه داخلی، منطقه‌ای و جهان تلاش کرد.
به صورتی فشرده مختصات “منفعت ملی” بهنجار را درآوردیم: آزادی، عدالت، صلح، خواست پیشرفت همگانی و حفظ محیط زیست. این درک مبنای مستحکمی برای انتقاد از برداشت‌های رایج از “منفعت ملی” است.
بر این پایه چه قضاوتی می‌توان در مورد آن چه که در جمهوری اسلامی “منفعت ملی” خوانده می‌شود، داشت؟

به اعتبار بنیادهای عقیدتی اسلامی، “منفعت ملی” بی‌معنا است. آنچه موجه است پیگیری منفعت “امت” است و در میان امت آنانی عزیزترند که از قریش برآمده باشند و زبانشان زبان بهشتی عربی باشد، نه زبان عجم که همچنان که منشأ لغت می‌گوید یک زبان پست حیوانی است. اما در همان دوران کهن نیز منفعت قبیله و طایفه بر منفعت امت ارجحیت داشته است، و امروز “امت” چیزی بیشتر از مفهومی تهی و در بسیاری از موارد مزورانه نیست. امت‌باوری کسی چون بن لادن به مراتب صادقانه‌تر و آیینی‌تر از سخنانی است که رهبران جمهوری اسلامی در مورد امت می‌زنند.
جمهوری اسلامی یک همتافتۀ ایدئولوژیک−نظامی−اقتصادی است. “منفعت ملی”‌ای که این دستگاه پی می‌گیرد، منفعت یک ساختار امتیازی است، منفعت یک ایدئولوژی است، منفعت یک قشر امتیازور و جیره‌خواران آن است و به طور مشخص منفعت یک باند تبهکار است.
در داستان اتم می‌توان به خوبی تضاد سیاست رژیم با منافع ملی واقعی ایرانیان را دید: برنامه اتمی رژیم به پیشرفت اقتصادی کشور آسیب رسانده، باعث غلبه بیشتر نظامیان بر کشور شده، اختناق را تشدید کرده، به جو بدگمانی و ستیز در منطقه دامن زده و کشور را در عرصه جهانی منزوی کرده است. برنامه اتمی با پرده‌پوشی درباره زیان‌های زیست‌محیطی آن، پیش برده شده و با تبلیغ بر سر دروغ بزرگی به نام دانش اتمی جهالت‌پرور شده است.
منفعت ملی واقعی ما به صورت قطبی در برابر آن چیزی است که سیستم ولایت فقیه به عنوان “منفعت ملی” مقرر می‌کند. منفعت ملی ما، آنچنان که آمد، در رسیدن به وضعیتی است که خود ما تعیین‌کننده منفعتمان باشیم. ایدئولوژی ولایت فقیه می‌گوید که مردم صغیر و بی‌شعور هستند، به یک “ولی” نیاز دارند و این “ولی” تشخیص‌دهنده منفعت است. منفعت ملی مقابله با این تفکر و این سیستم است. منفعت ملی، یعنی نشاندن ملت در مقام تشخیص‌دهنده منفعت خود، در گرو حذف سیستم ولایت در همه اشکال و با همه اجزای آن است. این تعریفِ منفعتِ ملی ایرانیان در دوره کنونی است.
منبع عکس: وب سایت مهدی خلجی






احمدی نژاد: نظام اداری ما سالم است/ قوه مقننه و قضاییه را دوست دارم

احمدی نژاد که خود را دومین مقام پس از رهبری می خواند با بیان اینکه دخالت ناظران در اجرا باعث فساد می شود گفت: ناظر نمی تواند برای اجرا تصمیم گیری کند و نمی تواند برداشت خود را از قانون بیاورد. او با بیان اینکه قوه مقننه و قضاییه رو دوست دارد، مدعی شد: ما جزو سیستم سالم در نظارم اداری هستیم
به گزارش مهر، محمود احمدی نژاد امروز یکشنبه در چهارمین همایش ارتقاء سلامت اداری که با محوریت تضمین تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی در مرکز همایش های بین المللی دانشگاه شهید بهشتی برگزاری این جلسه را مهم و ضروری دانست و بدون اشاره به کارشکنی های دولت دهم مدعی شد: اداره کشور به پاره های گوناگون تقسیم شده است اما نباید آنها را رقیب یا در نقطه مقابل خود بدانیم. اگر اینگونه بیندیشیم فساد ایجاد می شود.
احمدی نژاد با بیان اینکه بخش نظارت و اجرا مکمل همدیگر هستند و یک ماموریت را دنبال می کنند، گفت: نباید اینگونه تصور شود که یک گروه نظارت می کند و گروه دیگر بالاسر آن است، نظارت تضمین انجام درست کار و سلامت کار است نباید نظارت و اجرا را دو جزیره تفکیک شده بدانیم.
وی گفت: همه مسئولند چه کسانی که در زمینه اجرا فعالیت می کنند و چه کسانی که نظارت را برعهده گرفته اند.
احمدی نژاد با بیان اینکه نظارت مچ گیری نیست، افزود: هدف پیشبرد امور کشور و حفظ منافع ملی است. بنابراین نباید نظارت را به مچ گیری تلقی کرد. ضمن آنکه مجموعه کسانی که در امر نظارت و اجرا دخیل هستند با هم کار می کنند چرا که با هم کار کردن باعث می شود تا کشور را جلو ببریم.
وی بدون پرداختن به اقدامات غیرقانونی دولت نهم و دهم، افزود: تحت عنوان ناظر اگر بخواهند در اجرا دخالت کنند این کار باعث فساد می شود. ناظر نمی تواند برای اجرا تصمیم گیری کند. همچنین ناظر نمی تواند برداشت خود را از قانون بیاورد.
او هماهنگی بین دستگاه های نظارتی را خواستار شد و گفت: دستگاه های نظارتی زیاد هستند دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور، دیوان عدالت اداری همه اینها در این راستا (نظارت) فعالیت می کنند از این رو باید هماهنگی بین این دستگاه ها اعمال شود. که امیدواریم شورای دستگاه های نظارتی این هماهنگی را دنبال کند.
احمدی نژاد تاکید کرد: نظارت باید در چارچوب قانون اساسی انجام شود قانون اساسی بالاترین میثاق است نمی شود کسی بر خلاف قانون اساسی اختیارات خود را توسعه دهد این امر باز باعث فساد می شود.
وی افزود: نباید به گونه ای نظارت کنیم که مجری فقط به فکر رابطه خود با دستگاه های نظارتی باشد، در صورتی که مجری باید تمام هم و غم خود را صرف خدمت بیشتر متمرکز کند.
احمدی نژاد با تاکید بر اینکه نظارت نباید با کارهای سیاسی مخلوط شود افزود: نباید گرایش های سیاسی به هیچ وجه در نظارت دخالت یابد. همچنین باید به این نکته اشاره کرد که رسانه ای کردن بعضی از مسائل قبل از قطعیت آن نیز فساد آور است.
وی که بیشترین پرونده سازی ها را در پرونده خود دارد، با بیان اینکه در نظارت نباید دنبال پرونده سازی باشیم، گفت: اگر بر این اساس حرکت کنیم واقعیت های کشور پنهان می شود و همانطور که اشاره کردم فقط باید با همدلی و همکاری با هم کشور را اداره کنیم وگرنه نظارت باعث سیاه نمایی می شود و این باعث می شود که اعتماد مردم سلب شود.
احمدی نژاد در بخش دیگری از سخنانش به انتقاد از نحوه برخورد با تخلفات اخیر در سیستم بانکی پرداخت و با بیان اینکه در فساد اخیر همه سیستم در نظام وارد شدند تا با این فساد برخورد کنند، گفت: اما الان به کجا رسیدیم. بانکی که در آن تخلف صورت گرفت الان در حاشیه است.
وی گفت: بعضی ها بر این باورند که اگر چند نفر را اعدام کنیم کار تمام می شود در صورتیکه اینگونه نیست فقط عدالت موجب اعتماد می شود.
احمدی نژاد با ادعای اینکه ما جزو سیستم سالم در نظارم اداری هستیم به مفاسد مالی و اداری نزدیکان خود نپرداخت و اظهار داشت: اما اگر در جمهوری اسلامی یک فساد هم اتفاق بیفتد قابل پذیرش نیست این جامعه ادعای حکومت دینی دارد بهترین های ملت پرپر شدند این کشور تاریخ بزرگی را به ارث برده است.
وی با بیان اینکه بنده به هیچ وجه دنبال تخطئه هیچ دستگاهی نیستم افزود: من مجلس را دوست دارم، قوه قضائیه را دوست دارم اگر قوه قضائیه نباشد عدالت سخت پیگیری می شود تنظیم عدالت بر عهده قوه قضائیه است.
احمدی نژاد بدون اشاره به جنجال هایی که می آفریند، گفت: ملت انقلاب نکرده اند تا ما با هم دعوای سیاسی کنیم ما را به عنوان مسئول انتخاب کرده اند تا به آنها خدمت کنیم به همین جهت باید دست به دست هم دهیم و با مشارکت هم مسائل را به پیش ببریم.



اتحاد جمهوریخواهان ایران:‬

فرا رسیدن اول ماه مه روز جهانی کارگر را شادباش می گوییم!

etehade-jomhourikhahan.jpgاتحاد جمهوریخواهان ایران فرارسیدن اول ماه مه برابر با ۱۱ اردیبهشت، روز جهانی کارگر را به کارگران و زحمتکشان کشورمان تبریک می گوید و بزرگداشت این روز تاریخی را ارج می گذارد.‬
‫ امسال کارگران و زحمتکشان کشور ما درحالی به استقبال اول ماه مه می روند، که کشور ما در یکی از سخت ترین دوران اقتصادی در طی سه دهه اخیر به سر می برد. تشدید تحریم های بین المللی، سیاست های اقتصادی ویرانگر دولت و بالاخره فساد اقتصادی و رانت خواری های بی سابقه، بیش از پیش موجب تعطیلی واحدهای تولیدی شده اند. هزاران کارگر با خطر بیکاری مواجه هستند و هر روز تعداد بیشتری به خیل بیکاران افزوده می شود. کارگران شرکت ذوب آهن غرب کشور‬، ‫کارگران کارخانه تولید شمش چدن، کارگران شرکت ذوب آهن کوره بلند، کارگران کارخانه آجر ماشینی در اهواز‬، ‫کارگران کارخانه صنایع فلزی (شماره یک و دو) ایران‬، شهاب خودرو ، ‫شرکت کشت و صنعت مهاباد‬، شباب غرب کرمانشاه‬، شرکت های بهمن خودرو و کاشی کسری‬، ... از جمله کسانی هستند که طی ماه های اخیر بیکار گشته اند‫.‬ هنوز بیکار سازی های دیگری از جمله در ایران خودرو در راه است و در صورت ادامه تحریم ها، مسلما موج جدید اخراج ها پر شتاب تر نیز خواهد شد‫.‬
‫تحریم های بین المللی همراه با سیاست های اقتصادی مخرب دولت، هم چنین موجب افزایش قیمت مایحتاج عمومی مردم و تورم و گرانی بی سابقه شده است؛ امرار معاش را برای حتی کارگرانی که شاغل هستند، بیش از پیش دشوار گشته و تعداد پر شماری از آن ها به زیر خط فقر رانده شده اند‫.‬ با اعلام ‫۳۸۹ هزار تومان به عنوان حداقل دستمزد در سال ۹۱، که به مراتب پایین تر از رقم خط فقر اعلام شده توسط خود دولت جمهوری اسلامی است، نشان دهنده عمق فقر و فلاکت حاکم بر زندگی بخش بزرگی از کارگران کشور ماست. عدم برخورداری کارگران از بیمه بیکاری از یک سو، رواج قراردادهای موقت کار از سوی دیگر، این مشکل را تشدید کرده و امکان پوشش دادن به نیازهای کارگران را بسیار مشکل تر از پیش نموده است. قراردادهای موقت یا کارهای بدون قرارداد، دست کارفرمایان را برای اخراج کارگران معترض هر چه بیشتر باز می گذارد و تهدید به بیکاری، امکان استثمار بیشتر کارگران شاعل و تاخت و تاز صاحبان کار به کارگران، بخصوص کارگران مهاجر را، هر چه وسیع تر می کند. نبود استاندارهای ایمنی و بهداشتی در محیط کار، کارگران را در معرض آسیب های مختلف قرار داده و شرایط آن ها را پس از حوادث ناشی از کار بیش از پیش دشوار می نماید.‬
‫کارگران کشور ما برای تامین حقوق اولیه و صنفی خود نیازمند سندیکا ها و اتحادیه هائی هستند که بتوانند خواست و ها و مطالبات آنان را نمایندگی و پیگیری کنند. در کشور ما نه تنها هنوز حق تشکیل سندیکا و اتحادیۀ کارگری به رسمیت شناخته نشده است، بلکه فعالین کارگری مدام در معرض تهدید و دستگیری قرار دارند و حتی امسال در آستانۀ اول ماه مه، فعالان کارگری مورد سرقت شخصی قرار گرفته و وسایل و اسناد مربوط به تشکل هایشان به تاراج رفته است. عدم برخورداری از آزادی بیان، سانسور و سرکوب فعالان جنبش های اجتماعی از جمله جنبش کارگری، یکی از مشکلات اساسی جنبش کارگری است. هنوز تعداد زیادی از فعالین کارگری در زندان به سرمی برند. کارگران کشور ما همچنان ‬از حق داشتن تجمعات و تشکیلات علنی محروم هستند‫.‬ اما با همه تضییقاتی که حکومت جمهوری اسلامی علیه آنان اعمال می کند، کارگران کشور ما مصمم هستند با ایجاد تشکل های مستقل خود از حق حیات خود دفاع کنند.‬
‫اتحاد جمهوریخواهان ایران با پشتیبانی از تلاش های کارگران کشورمان در جهت ایجاد تشکل های صنفی خود، خواستار به رسمیت شناختن کنسوانسیون های سازمان بین المللی کار و منشور ‬حقوق سندیکائی از طرف جمهوری اسلامی می باشد. ما از خواست کارگران و دیگر مزد و حقوق بگیران کشورمان در زمینۀ آزادی تشکیل سندیکاهای مستقل خود دفاع می کنیم و سندیکاها و دیگر نهاد های مدنی مشابه را از ملزومات اساسی گذار به دمکراسی و از پایه های اصلی استقرار جامعه مدنی می دانیم. ما همصدا با کارگران کشورمان خواستار تامین امنیت شغلی کارگران و حقوق و بیمه بیکاری، لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین کامل و بی قید و شرط برابری حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی، ممنوعیت کار کودکان و اعلام روز اول ماه مه به عنوان تعطیلی رسمی ‫هستیم. ما‬ همچنین خواستار‫ توقف فوری پیگرد های قضایی علیه فعالان جنبش کارگری و آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی آنان در استانۀ اول ماه مه می باشیم. ‬
‫اتحاد جمهوریخواهان ایران همراه و همگام با جنبش کارگری میهنمان، روز اول ماه مه را جشن گرفته و از برنامه های اول ماه مه در ایران‬ و نیز از فراخوان شبکه سراسری «همبستگی برای حقوق بشر در ایران» در بزرگداشت روز اول ماه مه و مطالبات صنفی مندرج در آن پشتیبانی می کند و معتقد است ‬فعالان کارگری در این مبارزه خود تنها نیستند. تمام فعالین جنبش های اجتماعی همراه و همپا با فعالان جنبش کارگری، برای به ثمر رسیدن این مبارزات و دستیابی کارگران به حداقل خواست های خود همراه آن ها هستند.
‫ ما با آرزوی موفقیت برای کارگران و زحمتکشان میهنمان در تلاش برای دستیابی به حقوق برحق خویش، هم میهنان را به شرکت در تجمعات به مناسبت روز اول ماه مه و اعلام همبستگی با کارگران کشور مان فرا می خوانیم. ‬

‫هیات سیاسی اجرائی ‬
‫اتحاد جمهوریخواهان ایران‬

‫۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ – ۲۹ آوریل ۲۰۱۲



بسیاری از امامان جمعه شهرهای مختلف در نماز جمعه هشتم اردیبهشت به اختلاف ایران و کشورهای عرب همسایه‌اش بر سر عنوان «خلیج فارس» اشاره کردند. دهم اردیبهشت در ایران روز ملی خلیج فارس است.
نام‌گذاری روز دهم اردیبهشت مصادف با اول می‌ماه میلادی در تقویم خورشیدی ایران با عنوان روز ملی خلیج‌فارس در تیرماه ۱۳۸۴ به تصویب نهایی رسید.
بر طبق بررسی‌های صورت گرفته توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی در آن سال که ریاست آن بر عهده محمد خاتمی رییس‌جمهور وقت بود، این روز که به نظر می‌رسد مصادف با خروج نیروهای پرتغالی از خلیج فارس است، برگزیده شد.
گرچه در سال‌های ابتدایی دولت محمود احمدی‌نژاد به این روز توجه زیادی نشد اما دست‌کم در چند سال اخیر، دولت و دیگر نهادهای حکومتی در ایران تلاش کرده‌اند خود را نسبت به این موضوع حساس و متعهد نشان دهند.
دو روز پیش از «روز ملی خلیج‌فارس» در ایران، امامان جمعه شهرهای مختلف در اظهارت خود، از «اهمیت و حقانیت» این نام سخن گفتند. از امامان جمعه تهران و شیراز تا شهرهای پلدختر‌، سوق و بردخون.
اما توجه امامان جمعه به این موضوع در این برهه‌ی زمانی چه معنایی دارد؟ تاکید روحانیون وابسته به حکومت بر یک خواست عمومی که جنبه‌ی «ملی‌گرایانه‌ی» نیز دارد، نشانه‌ی چیست؟
در این مورد با محمدجواد اکبرین، روزنامه‌نگار و دین‌پژوه‌ساکن پاریس گفت‌وگو کرده‌ایم.

بشنوید: دلایل تاکید حکومت ایران بر نام خلیج ‌فارس


دویچه‌وله: آقای اکبرین، به جز موضوع «روز ملی خلیج فارس»، چه دلایل دیگری را می‌‌شود برشمرد که امامان جمعه‌ی ده‌‌ها شهر به این موضوع و اهمیت نام خلیج فارس پرداخته‌اند؟

محمدجواد اکبرین، روزنامه‌نگار و دین‌پژوه
محمد جواد اکبرین: به نظر می‌‌رسد با توجه به اختلافاتی که اخیراً میان ایران و کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس پیدا شده و تیرگی روابط که بخشی از آن ناشی از دیپلماسی ناموفق دولت جمهوری اسلامی است، در ارتباطی که می‌‌بایست با این کشور‌ها برقرار کند و برخی هم به این برمی‌گردد که آن‌‌ها هم به لحاظ منافع و هم به لحاظ اهداف منطقه‌ای‌شان امروز در جبهه‌ی سیاسی غرب قرار گرفته‌اند، قاعدتاً جمهوری اسلامی ترجیح می‌‌دهد در این شرایط از همه‌ی فرصت‌‌ها استفاده کند تا افکار عمومی را به صورتی شکل بدهد که در مقابل دولت‌های حاشیه‌ی خلیج فارس قرار بگیرند، موضع‌گیری کنند و حتی ممکن است بعد‌ها شاهد برگزاری راهپیمایی‌هایی در این زمینه باشیم.
البته مُرادم این نیست که همه چیز تقصیر دیپلماسی ناموفق جمهوری اسلامی است. ما حساب‌های تسویه‌ نشده‌ای با کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس داریم، آن‌‌ها هم نسبت به ما کدورت‌‌ها و کینه‌هایی دارند، منتها یک دیپلماسی موفق قاعدتاً دیپلماسی‌ای است که نگذارد آن نقطه‌های دیرین و پنهان آشکار بشوند و فعال بشوند.

آیا این نوع تبلیغات نشان از تغییر در روش‌های حکومت برای کسب رضایت عمومی نیست؟ با توجه به این‌که سال‌‌ها ملی‌گرایی از طریق سخن‌گویان رسمی جمهوری اسلامی، در ایران تقبیح شده.
نه ارزش‌های ملی و نه ارزش‌های مذهبی، هیچ‌کدام در این سه دهه ثابت شد که اصالت به ذات و ماهوی ندارند. یعنی ارزش‌های ملی تا زمانی که به کار حکومت نیاید، به‌کار تقویت منافع جمهوری اسلامی نیاید، نه تنها نادیده گرفته می‌‌شود، بلکه تاکید بر آن‌‌ها اتهام و سپس جرم محسوب می‌‌شود.
ما کم نداشتیم فعالانی که در این سه دهه به دلیل تاکید بیشتر بر ارزش‌های ملی، نخست متهم شده‌اند و بعد یا منزوی شده‌اند یا گرفتار محافل قضایی شده‌اند.
البته همین رفتار را با مسائل مذهبی هم دارند؛ یعنی اتهام بدون دلیل زدن با عناوین ثابت نشده، جان و مال و عاطفه و اندیشه‌ی دیگران را مورد هجوم قرار دادن، این‌‌ها شرعاً هم قابل دفاع نیست، اما آن‌‌ها به محض این‌که چنین اتفاق‌هایی به سود خودشان می‌‌افتد، قاعدتاً این ارزش‌‌ها را فعال می‌‌کنند، یا به تناسب، این ارزش‌‌ها را منزوی می‌‌کنند.

به گفته‌ی آقای اکبرین خطبه‌های نماز جمله به امامان جمعه دیکته می‌شود
خلیج فارس، مسئله‌ی تخت جمشید، مسئله‌ی ارزش‌های ملی، آیین‌های ملی‌ای مثل چهارشنبه‌سوری، مثل توجه مردم به تفریح در روز سیزده نوروز، همه‌ی این‌‌ها در فرصتی کاملاً غیردینی محسوب می‌‌شود، به آن هجمه می‌‌شود، ولی در فرصت دیگری اگر به سود منافع جمهوری اسلامی باشد، ناگهان تبلیغات رسانه‌ای به سود او شکل می‌‌گیرد که نظیرش را در ماجرای خلیج فارس شاهد هستیم و می‌‌بینیم که امسال برای نخستین بار همه‌ی ائمه‌ی جمعه ناگهان با هم به یاد فارسی بودن خلیج فارس می‌‌افتند.

در ارتباط با نکته‌ی آخری که در باره‌ی موضع‌گیری هم‌زمان ائمه‌ی جمعه اشاره کردید، من اکثر سخنرانی‌‌ها را خواندم و بیش از ۲۷ یا ۲۸تای آن‌‌ها را در سایت‌های مختلف دیدم. به نظر می‌‌رسد که آن‌‌ها همه شبیه هم در باره‌ی این قضیه موضع‌گیری کرده‌اند و حتی حد تهدید یا طرفداری و یا ارزش‌گذاری به این قضیه هم شبیه هم بوده است. دلیل این شباهت چیست؟
ائمه‌ی جمعه اجازه‌ی مطرح کردن مواضع‌شان را به صورت مستقل ندارند. شورای عالی‌ای بر ائمه‌ی جمعه‌ی سراسر کشور مدیریت می‌‌کند. تاکید می‌‌کنم مدیریت می‌‌کند، نه این‌که نظارت کند. چون فرق مدیریت و نظارت این است که در مدیریت از ابتدا به شما می‌‌گویند که چه باید بکنید و چگونه حرکت کنید. اما نظارت این است که شما استقلال دارید، حرکت می‌‌کنید، اگر اشتباه کردید به شما تذکر می‌‌دهند. اما در آن‌جا این‌گونه نیست، دارند مدیریت می‌‌کنند.
یعنی پنجشنبه‌ی هر هفته بولتنی برای ائمه‌ی جمعه‌ی سراسر کشور فرستاده می‌‌شود. مسئول آن هم آقای تقوی است. در این بولتن نوشته می‌‌شود که چه چیزهایی را اجازه دارند و چه چیزهایی را به چه شکلی باید بگویند و روی چه چیزهایی تاکید کنند، چه کسانی را متهم کنند، چه کسانی را محکوم کنند و…
این روند چند سال است که در سراسر کشور دارد اجرا می‌‌شود و از نظر آن‌‌ها هم موفق بوده، یعنی از این مدیریت سود برده‌اند. در ابتدای گزینش ائمه‌ی جمعه هم یک بخش حراست وجود دارد که از قضا مدیریت آن بر عهده‌ی یک روحانی نیست، بلکه یک مقام امنیتی است؛ او افرادی که برای امامت جمعه‌ی یک شهر نامزد می‌‌شوند را چک می‌‌کند.
اگر ببینند در او زمینه‌ی پذیرش این بولتن و چشم گفتن به مطالب این بولتن وجود دارد، طبعاً اجازه می‌‌دهند که او به امامت جمعه‌ی آن شهر برسد.

به عنوان سئوال آخر؛ این نوع تبلیغاتی که سی سال در جمهوری اسلامی شده و ملی‌گرایی را مذموم شمرده‌اند، اگر به دلایل سیاسی مورد استفاده قرار بگیرد و اهمیت پیدا کند، برای اقشار مذهبی‌‌تر و مراجع تقلیدی که کم‌‌تر با حکومت همراه هستند، چه بازتابی را دارد و چه تأثیری را بر آن‌‌ها می‌‌تواند بگذارد؟

 نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی سیاست‌های کلی نمازجه‌های سراسر کشور را تنظیم می‌کنند
بر فرض این‌که تأثیر بگذارد؛ این فرض را برای آن مطرح می‌‌کنم که در کنار تصمیم‌هایی که حکومت می‌‌گیرد و نظیر شورایی که برای مدیریت ائمه‌ی جمعه تشکیل شده، محافلی هم برای ارسال بولتن به مراجع تقلید وجود دارند.
در آستانه‌ی هر اتفاقی که می‌‌افتد، سعی می‌‌کنند دلایل آن اتفاق را از طریق بولتن به مراجع توضیح بدهند یا اگر موضوع خیلی حساسیت داشته باشد، نماینده‌ای را نزد آن‌‌ها می‌‌فرستند برای این‌که از موضوعی که قرار است مطرح شود، حساسیت‌زدایی بکند تعداد مراجع هم که زیاد نیست و محدود است.
اما اگر چنین کاری نشد یا چنین کاری را انجام دادند و موفق نشدند مراجع را قانع کنند، در ‌‌نهایت آن‌چه از دست مراجع برمی‌آید، یک سخنرانی و یا یک اعلام شکایت است که چندان به جایی هم نمی‌‌رسد.
نمونه‌‌ای که من دارم، همین اخبار هفته‌ی گذشته است که آیت‌الله مکارم شیرازی در جمع سپاهیان، از آن‌‌ها گله کردند که «شما همان‌قدر برای رهبری احترام قائلید، برای ما هم احترام قائل باشید، همان‌قدر که با ایشان مشورت می‌‌کنید، با ما هم مشورت کنید».
این نشان می‌‌دهد که بر فرض تأثیرگذاری و تحریک حساسیت‌ آن‌‌ها نسبت به شعارهای ملی، چندان گوش شنوایی برای شکایت‌‌ها و گلایه‌های آن‌‌ها در حکومت وجود ندارد.





به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر در یک سال اخیر، هفتاد کولبر کرد در مرزهای غربی ایران بر اثر برخورد خشن نیروهای انتظامی نیروی انتظامی ایران کشته شده‌اند. سخنگوی کمپین خواستار رسیدگی به این قتل‌ها شده است.
به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، هفتاد کولبر (افرادی که اجناس را روی پشت خود حمل می کنند) در مرزهای ایران بر اثر برخورد خشن نیروهای انتظامی و نظامی کشته شده‌اند. همگی این افراد در اسفند ۱۳۹۰ و فروردین ۱۳۹۱ و پس از آغاز برنامه انسداد مرزها در در استان‌های کردنشین ایران کشته شده‌اند.
بنا به این گزارش از ۷۴ نفر کولبری که جان خود را از دست داده اند، ۷۰ نفر آن‌ها توسط ماموران مرزی دولتی هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده‌اند و ۴ نفر از آنان به دلیل انفجار مین، سقوط بهمن، و سرمای شدید جان خود را از دست داده اند.
هادی قائمی، سخنگوی کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران در اینباره گفته است: «کشتار مستمر حمل کنندگان مرزی کالا، که اغلب به آنان کولبر گفته می‌شود، توسط ماموران امنیتی غیر قابل قبول است و دولت ایران باید به آن خاتمه دهد.»
یکی از کولبرانی که نزدیک به ۱۰ سال است در مرز بانه مشغول کولبری است در اینباره به کمپین بین‌المللی حقوق بشر گفته است: «به دلیل طرح انسداد مرزها در طول چند سال گذشته، نیروهای انتظامی بدون در نظر گرفتن ارزشی برای جان ما شب در مسیرهای کوهستانی و صعب‌العبور کمین انداخته و بعد از ایست دادن بدون اینکه تیر هوایی شلیک کنند مستقیما ما را مورد هدف قرار می‌دهند.»
کمپین بین‌المللی حقوق بشر در گزارش خود می‌افزاید بعضی کولبران و خانواده‌ها و نزدیکانشان گزارش داده‌اند که ماموران امنیتی مناطق مرزی عمدا به اسب‌ها و سایر حیوانات بارکش شلیک کرده و آن‌ها را کشته‌اند.

عدم رسیدگی به شکایت کولبران
در این گزارش همچنین به فلج شدن دو کولبر کرد، که طی مواردی مجزا مورد تیراندازی مستقیم توسط نیروی انتظامی ایران قرار گرفته اشاره شده است. آنها شکایات جداگانه‌ای علیه نیروی انتظامی در دادسرای نظامی طرح کرده‌اند.
اعضای خانواده این افراد به کمپین بین‌المللی حقوق بشر گفته‌اند که شکایات آنان با وجود اینکه آن‌ها گواهی پزشکی از پزشکی قانونی داشته اند مورد اعتنا واقع نشده است.
این نهاد حقوق‌بشری از حکومت ایران خواسته است تا مقررات امنیت مرزهای خویش، خصوصا روند رو به رشد قتل کولبران و کاسبکاران توسط ماموران امنیتی مناطق مرزی را بازنگری کند.
کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران همچنین خواستار آن شده تا دولت ایران در خصوص قتل‌هایی که قبلا اتفاق افتاده است نیز دست به تحقیقات بزند، مجرمان آن را پاسخگو کند و سیاست های شفافی را در خصوص قتل‌های غیر قانونی اتخاذ نماید.



به عقیده آیت‌الله خامنه‌ای استفاده از فیس بوک در شرایطی که موجب "مفسده، تقویت دشمنان اسلام یا خوف ارتکاب گناه" نباشد بلامانع است. پیش‌تر احمدی‌نژاد نیز از تعامل جوانان ایرانی از طریق فیس‌بوک سخن گفته بود.
به گزارش منابع خبری ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای در پاسخ استفتائی گفته است:«به طور کلی استفاده از فیس‌بوک اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود، جایز نیست والا مانعى ندارد.»
پاسخ علی خامنه‌ای به استفتایی است که در آن پرسیده شده بود: «با توجه به این‌که وب‌سایت فیس‌بوک در ایران فیلتر شده است، آیا ورود به چنین سایتی صرفا برای ارتباط با دوستان و بدون هیچ فعالیت سو علیه منافع ملی جمهوری اسلامی اشکال دارد؟»
به عقیده برخی کارشناسان حوزه سایبری، بین مقامات ایرانی معیار دقیقی درباره فیلترینگ، استفاده از شبکه‌های اجتماعی همچون فیس‌بوک، توئیتر، فرندفید و... وجود ندارد.
موضع احمدی‌نژاد درباره فیس‌بوک و توئیتر
در اظهار نظر دیگری از مقامات ایران درباره فیس‌بوک، ۲۵ آبان ۱۳۹۰ خبرگزاری مهر گزارش داده بود محمود احمدی نژاد در جریان دیدار با اعضای یک هیات مصری در تهران از استفاده جوانان ایرانی از شبکه‌های اجتماعی هم‌چون "فیس‌بوک و توئیتر" سخن گفته بود.
بنا به این گزارش در این دیدار محمود احمدی‌نژاد گفته بود: «جوانان ما با فیس‌بوک و تویتر تعامل می‌کنند، این آمریکا است که تلاش می‌کند آن‌ها را منع کند یا به سم‌پاشی روی می‌آورد، در ایران هیچ کنترل و سانسوری وجود ندارد و جوانان ایرانی با شبکه‌های ارتباط اجتماعی ارتباط دارند البته به شکل محدود، ما فقط از سایت‌های ترویج بی بند و باری جلوگیری می کنیم.»
سخنان جدید آیت‌الله خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد درباره استفاده از فیس‌بوک در حالی است که این سایت‌ در کنار دیگر شبکه‌های اجتماعی همچون توئیتر و ... در ایران فیلتر هستند.
کندی سرعت، فیلتر شدن سایت‌ها، عدم دسترسی به ایمیل و ... از مواردی است که در این مدت کاربران ایرانی از آن شکایت داشته‌اند.
به‌خصوص پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ که سایت‌هایی نظیر یوتوب، فیس‌بوک و توئیتر بسیار مورد استفاده معترضان به نتیجه انتخابات قرار گرفت محدودیت‌ها برای استفاده از اینترنت بیشتر شد.
«اینترنت تهدیدی برای جمهوری اسلامی است»
در همین زمینه حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی روز پنج‌شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۰اینترنت را ساخته «سرويس‌های اطلاعاتی» و گسترش شبكه‌های اجتماعی اينترنت را نیز "تهدیدی جدید علیه نظام" عنوان کرده بود.
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در همايش «مسجد، حماسه حضور دشمن‌شكن» درباره "تهدیدهای جدید و نوین علیه نظام" گفته بود: «اینترنت ساخته سرويس‌های اطلاعاتی است، چون اطلاعاتی به شما می‌‌دهند كه در واقع آن چيزی كه شما می‌‌خواهيد نيست، بلكه آن‌چه كه خود می‌‌خواهند به شما می‌‌دهند و اطلاعات شما را می‌‌گيرند.»
دو روز پس از این سخنان معاون فنی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نیز اعلام کرد: «شبکه اینترنت عامل تهدید یا ابزار جاسوسی نیست بلکه خود تهدید و جاسوس است.»
فعالان اینترنت همواره سرعت اندک اینترنت و همچنین فیلترینگ گسترده سایت‌ها در ایران را از شگردهای حکومت ایران برای سانسور آن‌لاین نام برده‌اند. سازمان گزارشگران بدون مرز در گزارش سال ۲۰۱۱ خود درباره وضعیت اینترنت در جهان، ایران را یکی از دشمنان اینترنت خوانده بود.


در آستانه برگزاری مرحله دوم انتخابات مجلس شکاف و اختلاف میان دو جبهه‌ی اصلی اصولگرایان عمیق‌تر شده است. نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سپاه می‌گوید ما نمی‌توانیم یک طرف را به دیگری ترجیح دهیم.
با آغاز تبلیغات انتخاباتی دومین مرحله انتخابات مجلس نهم تنش و رویارویی میان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری شدت گرفته است. رهبری جبهه متحد را محمدرضا مهدوی کنی بر عهده دارد و اعضای جبهه پایداری خود را پیروان محمد تقی مصباح‌یزدی معرفی می‌کنند. در روزهای اخیر فعالیت اعضا و طرفداران این دو جبهه علیه یکدیگر ابعاد وسیع‌تری پیدا کرده است.
اتهام‌زنی و افشاگری‌های متقابل
هفته‌ی گذشته حامیان جبهه پایداری از راه‌اندازی یک تلویزیون اینترنتی خبر دادند که قرار است روزی ۴ ساعت برنامه پخش کند. مسئولان این تلویزیون وعده داده‌اند با پخش برنامه‌های "صریح و متفاوت" دست "برخی اشخاص و باندها" را رو کنند. همزمان با این اقدام، جمعی از شاگردان مهدوی کنی در دانشگاه امام صادق با انتشار نامه‌ی تندی خطاب به مصباح یزدی در مورد ایجاد شکاف در میان اصولگرایان به او هشدار دادند.
در پی انتشار چند نامه‌ی علنی و تعدادی شب‌نامه که در آن اتهام‌هایی به رهبران هر دو جبهه وارد شده، مجتبی توانگر مسئول روابط عمومی جبهه متحد اصولگرایان به خبرگزاری مهر گفت «از مرداد سال گذشته تا هفته آخر فروردین ماه تمام تخریب‌ها، تهمت‌ها و دروغ‌هایی که گروه پایداری علیه سایر نیروهای انقلاب در رسانه‌ها و سخنرانی‌هایشان منتشر ساخته‌اند را جمع آوری کرده‌ایم.» توانگر می‌گوید «به زودی جزوه ۲۰۰ صفحه‌ای از تخریب‌های گروه پایداری را منتشر می‌کنیم.»
مصباح‌یزدی، "یگانه فقیه ولایت‌پذیر واقعی"
خبرگزاری فارس روز شنبه، ۹ اردیبهشت از قول مصباح یزدی نوشت «بعضی دوستان اصولگرا تصور می‌کردند رقیب جدیدی برایشان پیدا شده که موجب اختلاف در جبهه اصولگرایی می‌شود لذا از جهت دیگری با این گروه مخالفت می‌کردند.» او این مخالفت‌ها را "دور از انتظار" خوانده است. مصباح‌یزدی مدعی است جبهه پایداری با توجه به زمان کوتاه میان تاسیس آن و انتخابات و امکانات ضعیف در مرحله اول انتخابات موفقیت بزرگی به دست آورده است.
سایت "بی‌باک‌نیوز" که به طرفداران جبهه پایداری منسوب است در یادداشتی با اشاره به نامه‌ی دانشجویان به مصباح یزدی از آنها می‌خواهد "تا خیلی خیلی دیر نشده به خود آئید و از غلطی که کرده‌ایدعذر خواهی کنید." بی‌باک نیوز مصباح یزدی را "بزرگ‌ترین مدافع ولایت و یگانه فقیه ولایت پذیر واقعی" می‌خواند و از اعضای جبهه متحد می‌خواهد به خاطر توهین به او از مردم طلب بخشش کنند و "از مرحله دوم انتخابات مجلس نهم کنار بکشند."
در نامه دانشجویان به مصباح یزدی آمده است که اعضای جبهه پایداری "بضاً در جلسات خصوصی برای شما جایگاه قائم مقامی رهبری قائل می‌شوند.»
اعتراف سپاه به دخالت در انتخابات؟

حجت‌الاسلام علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه: ما نمی‌توانستیم یک طرف را به دیگری ترجیح دهیم، لذا سپاه سعی کرد هدایت کلی را [بر عهده] داشته باشد حجت‌الاسلام علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه: ما نمی‌توانستیم یک طرف را به دیگری ترجیح دهیم، لذا سپاه سعی کرد هدایت کلی را [بر عهده] داشته باشد
اعضای ارشد هر دو جبهه خود را سربازان مطیع رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه‌ای و اصولگرایان رقیب را منحرف و بی‌بصیرت می‌خوانند. علی سعیدی نماینده خامنه‌ای در سپاه پاسداران می‌گوید رهبران هر دو جناح "از سرمایه‌ها و ارزش‌های نظام‌اند" و به همین دلیل "ما نمی‌توانستیم در این انتخابات یك طرفه عمل كنیم."

به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا) سعیدی روز شنبه، ۹ اردیبهشت در مورد رویارویی دو جبهه‌ی اصولگرایان گفته است «ما نیز دوگانگی را خیلی نپسندیدیم و كار چندان مناسبی نبود به خصوص كه تاثیر ناخوشایندی در مخاطبان بوجود می‌آورد.» نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سخنانی که می‌تواند اعتراف تلویحی به دخالت نظامیان در انتخابات تعبیر شود می‌گوید «ما نمی‌توانستیم یک طرف را به دیگری ترجیح دهیم، لذا سپاه سعی کرد هدایت کلی را [بر عهده] داشته باشد و معیارها را بگوید و وارد عرصه شخصی افراد نشود.»
بلاتکلیفی سپاه ظاهرا به این علت است که هر دو طرف دعوا متعلق به اردوگاه اصولگرایان هستند. به نظر می‌رسد در مواردی که جناح موسوم به اصلاح‌طلب حکومت در رقابت‌های انتخاباتی حضور فعال‌تری داشتند تکلیف سپاهیان مشخص‌تر بوده است.
وحدت در مخالفت با علی لاریجانی

عضو شاخص جبهه پایداری: این جبهه بر عدم ریاست علی لاریجانی بر مجلس نهم اتفاق نظر دارد
مسئول روابط عمومی جبهه متحد، حامیان جبهه پایداری را متهم می‌کند که برای تخریب رقیب "از امكانات مركز اسناد انقلاب اسلامی و برخی نهادهای وابسته به قدرت" سوء استفاده کرده‌اند. ریاست مرکز اسناد را روح‌الله حسینیان، نامزد جبهه پایداری در دور دوم انتخابات بر عهده دارد. هسته‌ی اصلی جبهه پایداری را نمایندگان نزدیک به دولت در مجلس و برخی از اعضای سابق کابینه‌ی محمود احمدی‌نژاد تشکیل می‌دهند.
جبهه پایداری مدعی است با نزدیکان احمدی‌نژاد که "حریان انحرافی" خوانده می‌شود مرزبندی دارد. مجتبی توانگر می‌گوید برخلاف این ادعا ادعا دو نفر از اعضای شورای مرکزی این تشکل جلسات منظمی با احمدی‌نژاد دارند.
یکی دیگر از مسائل مورد اختلاف دو جبهه تعیین رئیس مجلس نهم است. محمد‌ناصر سقای بی‌ریا، عضو شاخص جبهه پایداری روز شنبه، ۹ اردیبهشت به خبرگزاری فارس گفت، این جبهه "بر عدم ریاست علی لاریجانی بر مجلس نهم اتفاق نظر دارد و به اجماع رسیده است."
سقای بی‌ریا علی لاریجانی را به ضعف و زد و بند متهم می‌کند و می‌گوید «باید دقت کرد که افرادی قوی و با مدیریت بهتر و قاطع‌تر ریاست مجلس نهم را بر عهده بگیرند و از زد و بند‌ها پرهیز کنند.» دور دوم انتخابات مجلس نهم برای تعیین تکلیف ۶۵ کرسی در ۳۳ حوزه انتخاباتی پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ برگزار می‌شود.



موج گرانی و مهارناپذیری قیمت‌ها٬ اعتراف و اعتراض هم‌زمان مقام‌های بلندپایه جمهوری اسلامی را در پی داشته است. مقام‌های دولت احمدی‌نژاد با تایید گرانی‌ها٬ می‌گویند کالاهای اساسی تا اواخر اردیبهشت ماه ارزان خواهند شد.
سیر صعودی قیمت‌ها و افزایش بی‌وریه تورم٬ دولت را تسلیم گرانی مهارناپذیر کرده و مقام‌های دولتی جمهوری اسلامی هم مجبور ساخته تا به بی‌برنامگی و ناکارآمدی سیاست‌های دولت برای تنظیم بازار و کنترل قیمت‌ها اعتراف ‌کنند.
پس از تایید "گرانی افسارگسیخته" از سوی محمود احمدی‌نژاد٬ این‌ بار محمدرضا رحیمی٬ معاون اول رئیس‌جمهور٬ با اشاره به بهای "غیرطبیعی" گوشت در بازار ایران٬ اعلام کرد که «برنامه مشخصی برای کنترل قیمت‌ها در بازار وجود ندارد».

گفته می‌شود قیمت گوشت٬ مواد غذایی و برخی از کالاهای اساسی در ماه‌های اخیر بیش از ۵۰ درصد رشد داشته است.
معاون اول رئیس‌جمهور این سخنان را روز شنبه (۹ اردیبهشت/۲۸ آوریل) در هفدهمین کنگره دامپزشکی ایران بیان کرد. او گفت: «ایران می‌تواند بیش از چند صد میلیون نفر را در خارج از مرزها از نظر تولیدات و فرآورده‌های دامی تامین کند٬ اما متاسفانه امروز نیازمند کشورهایی است که خودشان باید واردکننده مواد دامی باشند.» به اعتقاد معاون رئیس‌جمهور اسلامی این مساله «نشان‌دهنده وجود ضعف در برنامه‌ها» است.
او همچنین با اشاره به مواردی از تفاوت فاحش قیمت‌ها در نقاط گوناگون کشور گفت که حل این مسائل «تدبیری می‌خواهد که مسئولان ما هم‌اکنون فاقد آن هستند».

محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس‌جمهور اسلامی ایرانبا تشدید بی‌سابقه تحریم‌ها علیه ایران و افزایش فشار بر اقتصاد متزلزل کشور٬ مهارناپذیری رشد قیمت‌ها مشهودتر شده و حالا مقام‌های بلندپایه دولتی که غالبا معضلات اقتصادی را انکار می‌کردند٬ با تاکید بر وجود آنها دیگران را به کمک‌رسانی برای یافتن راه‌حل ترغیب می‌کنند.

خط و نشان‌های بی‌ثمر دولت برای "گران‌فروشان"
موج گرانی و رشد پیوسته فزاینده قیمت‌ها٬ نشانگر ناکارآمدی سیاست‌های دولت برای کنترل قیمت‌ها است. در روزهای پرالتهاب اقتصاد ایران٬ تهدیدهای دولتی درباره "مجازات گران‌فروشان" و راهکارهای پیشنهادی آنها برای مهار قیمت‌ها هم تاثیری در کنترل بازار ندارد.
هفته گذشته٬ محمدحسن نکویی‌مهر٬ معاون وزیر صنعت٬ معدن و تجارت٬ در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس هشدار داد که «اشد مجازات در انتظار گران‌فروشان است».
نکویی‌مهر تصریح کرد که «برخی عوامل مانند قیمت ارز و قیمت‌های جهانی خارج از کنترل هستند و عواملی نظیر افزایش تقاضا٬ اعم از مصرفی و سرمایه‌ای٬ نقدینگی و بودجه دولت٬ در بروز تورم و گرانی دخیل‌اند.»
تحلیل‌گران اقتصاد و کارشناسان بازار از مدت‌ها پیش هشدار داده‌اند که منحنی‌های اقتصادی تسلیم فرمان‌های دولتی نخواهند شد و "برخورد قهری با عوامل اقتصادی" راه‌حل مناسبی برای فاصله گرفتن از گرانی نیست و ممکن است پی‌آمدهای مخرب‌تری برای اقتصاد داشته باشد.
با این همه٬ مقام‌های دولتی همچنان وعده ارزانی می‌دهند. وزیر صنعت٬ معدن و تجارت دولت اصول‌گرای احمدی‌نژاد اعلام کرده که کالاهای اساسی تا اواخر اردیبهشت ماه و با همکاری بانک مرکزی و وزارت جهاد کشاورزی٬ ارزان خواهند شد.


وزارت علوم٬ تحقیقات و فن‌آوری دومین وزارت‌خانه‌ای است که هدف حملات سایبری قرار گرفته است. گفته می‌شود پروژه‌های مشترک وزارت علوم و وزارت دفاع٬ انگیزه هکرها برای تلاش در جهت نفوذ به سرورهای این وزارت‌خانه بوده است.
یک هفته پس از حمله سایبری گسترده به شبکه اطلاعاتی وزارت نفت٬ وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران هدف حملات سایبری قرار گرفت. هنوز جزئیاتی درباره ماهیت این حملات و میزان خسارت‌های احتمالی توسط منابع غیررسمی منتشرکننده خبر انتشار نیافته است.
روزنامه شرق گزارش داده که وزارت علوم در پاسخ به خبرنگار این روزنامه اعلام کرده که "اوضاع تحت کنترل است". این خبر هنوز توسط منابع رسمی خبری در ایران تایید نشده و مقام‌های دولتی کشور هم واکنش رسمی به آن نشان نداده‌اند.
در گزارش روزنامه شرق٬ به نقل از یک منبع آگاه آمده است که وزارت علوم «اقدامات پیش‌گیرانه برای مهار آسیب‌زایی حملات احتمالی» را انجام داده است. این منبع آگاه می‌گوید احتمالا پروژه‌های مشترک وزارت علوم با وزارت دفاع حمله‌کنندگان را ترغیب کرده که با دست‌رسی به سرورهای اصلی٬ ضمن ایجاد اختلال٬ اطلاعاتی به دست آورند.
بنا بر گزارش‌ها٬ از هفته گذشته اطلاعيه‌ای در میان كاركنان وزارت علوم پخش شده كه در آن با اشاره به تهدیدات حملات ویروسی برای سامانه‌ها و شبکه‌های دولتی کشور٬ راهکارهایی برای پیش‌گیری پیشنهاد شده است. «تغيير تمام رمز عبور از سيستم‌‍‌ها و سامانه‌ها، بک‌آپ گرفتن از اطلاعات اداری، همكاری با اداره كل تحول اداری و فن‌آوری اطلاعات» از جمله هشدارهایی است که وزارت علوم خطاب به کارکنانش داده است.

دومین رویداد از سری جدید حملات سایبری علیه شبکه‌های مرتبط با وزارت‌خانه‌های جمهوری اسلامی٬ می‌تواند نشانگر طرحی بزرگ برای ضربه زدن به زیرساخت‌ها٬ شبکه‌های اطلاعاتی دولتی و یا تخلیه و کپی داده‌های موجود در سرورها برای بهره‌گیری از آنها در پروژه‌های اطلاعاتی یا طراحی حملات گسترده‌تر در آینده باشد.

اعلام شناسایی ماهیت و عوامل حمله سایبری به وزارت نفت
هفته گذشته مقام‌های وزارت نفت از "حمله ویروسی" به سرورهای این وزارت‌خانه خبر دادند. ۲۴ ساعت پس از انتشار خبرها٬ اعلام شد که "ستاد بحران" برای حل‌وفصل این مساله تشکیل شده و به دلایل امنیتی دسترسی بخش‌هایی از شبکه اینترنتی وزارت نفت و شرکت‌های تابعه آن به اینترنت قطع شده است. اندکی بعد بدون انتشار جزئیات حمله سایبری صورت‌گرفته٬ اعلام شد که "آسیب جدی" به این شبکه وارد نشده و راه‌های مقابله با آن پیدا شده است.
وزارت نف٬ روز شنبه (۹ اردیبهشت/۲۸ آوریل) اعلام کرد که «ماهیت حمله و حمله‌کنندگان شناسایی شده اما به دلیل این‌که روی آن کار می‌کنیم قابل اعلام نیست». به گفته حمدالله محمدنژاد٬ جانشین وزیر نفت در حوزه پدافند غیرعامل٬ طراحان این "حمله ویروسی" قصد دزدی و تخریب اطلاعات داشتند.
پیش از به‌راه افتادن موج جدید حملات سایبری که به نظر می‌رسد بر حوزه انرژی و شبکه‌های دولتی متمرکز است٬ ایران توسط یک کرم کامپیوتری ویرانگر موسوم به "استاکس‌نت" هدف حملات گسترده تخریبی قرار گرفته بود.
ماموریت استاکس‌نت ایجاد اختلال در کنترل‌گرهای زیمنس متصل به سانتریفیوژهای تاسیسات نطنز بود و گفته می‌شود این کرم اسرارآمیز آسیب‌های جدی به برنامه غنی‌سازی و آبشارهای سانتریفیوژ ایران وارد کرده است.
جمهوری اسلامی ایران به‌رغم سرمایه‌گذاری‌های کلان در حوزه سایبر٬ تا کنون نسبت به تهدیدات سایبری بسیار آسیب‌پذیر بوده است. حملات اخیر به وزارت نفت٬ نگرانی‌های گسترده‌ای درباره احتمال ایجاد اختلال در صنایع و زیرساخت‌های ایران از طریق هجوم و نفوذ سایبری برانگیخته است.
نشانه‌هایی از طرحی بزرگ برای ضربه زدن به شبکه‌های اطلاعاتی و بهره‌گیری از آنها وجود دارد که احتمالا در روزها و هفته‌های آینده٬ با مشاهده رویدادهای جدیدتر حملات یا با انتشار جزئیات بیشتر درباره حملات صورت‌گرفته٬ می‌توان به درک و قضاوت درست‌تری از ماهیت و اهداف آنها رسید.




سوریه از معدود کشورهای خاورمیانه است که در آن چندین طایفه مذهبی در کنار یکدیگر مشغول زندگی هستند و هر چند که اهل سنت اکثریت حاضر در این کشور را تشکیل می‌دهند، اما از نقش و حضور اقلیت‌ها نمی‌توان به سادگی گذشت.
با بررسی تاریخ معاصر سوریه مشخص می‌گردد که هیچگاه مبحثی تحت عنوان اقلیت و اکثریت در این کشور به اندازه این روزها جدی نبوده است. رویکردهای مذهبی و تفاوت طوائف و مذاهب در خاورمیانه دست کم دو دهه است که تبدیل به موضوعی اصلی در اختلافات داخلی کشورها شده است.

در لبنان سال‌هاست که جنگ و تنش جای خود را به همزیستی مسالمت‌آمیز داده است. در عراق، مسیحیان به عنوان اقلیت شاهد مهاجرت روزافزون بوده و اختلافاتی اساسی میان سه طایفه دیگر (اهل سنت، شیعیان و کردها) وجود دارد.
مصر با بحرانی در مورد مسیحیان قبطی مواجه است و سوریه به تازگی شرایطی را تجربه می‌کند که هر آن احتمال دارد به جنگی طایفه‌ای و مذهبی تبدیل شود.
در این کشورها، عموما همزیستی مسالمت‌آمیز تا جایی بود که ازدواج‌های میان طوائف امری عادی بشمار می‌آمد؛ اما در هر صورت اینگونه به نظر می‌رسد که عمر این همزیستی رو به پایان باشد.
از زمان روی کار آمدن حافظ اسد در سوریه به عنوان نماینده طایفه علوی در این کشور، عملا دیگر طوائف و مذاهب به نوعی در حاشیه قرار گرفته‌اند. هر چند حکومت سوریه به نسبت همسایگانش لائیسیته و جدایی دین از سیاست را به خوبی به اجرا گذاشته است؛ اما وقتی که بحران بالا می‌گیرد؛ «مذهب» به سرعت به «پاشنه آشیل» حکومت تبدیل می‌شود.
با کشته شدن نزدیک به ده هزار نفر ظرف سیزده ماه در سوریه، یکی از مهم‌ترین سوالاتی که مطرح می‌شود این است که چرا باید اقلیت علوی، سال‌ها بر جامعه‌ای متکثر با حفظ اکثریت اهل سنت حکومت کند!
آخرین آمارگیری در سوریه نشان می‌دهد که از جمعیت تقریبا ۲۲ میلیون نفری این کشور؛ ۷۵ درصد را اهل سنت شامل کردها تشکیل می‌دهد. علوی‌ها و شیعیان ۱۲ درصد، مسیحیان ۱۰ درصد و دیگر طوائف و ادیان در این کشور مانند زیدیه و امامیه، نزدیک به سه درصد از جمعیت کشور را به خود اختصاص داده‌اند.
علوی‌ها
علوی‌ها علیرغم سابقه طولانی که در سوریه دارند،‌همواره جزو اقلیت‌های این کشور بودند. با روی کار آمدن حافظ اسد در سوریه، علوی‌ها قدرت فوق‌العاده‌ای پیدا کردند، بطوریکه اسد ساختار نیروهای نظامی و امنیتی خود را بر روی طائفه علوی بنیان نهاد. با شروع تنش‌های اخیر در سوریه، آنچه بیش از هر چیز دیگر باعث نگرانی شده سرنوشت طائفه علوی در صورت سقوط دولت اسد است. هر چه درگیری‌ها طولانی‌تر شده و تعداد قربانیان بیشتر می‌شود، به میزان بحرانی که این اقلیت دچار آن شده نیز اضافه می‌گردد. از یک طرف علوی‌ها پست‌های مهم دولتی را در اختیار دارند و مسئولیت آنچه در کشور می‌گذرد بیش از هر طائفه دیگری متوجه آنهاست‌ و از طرف دیگر، در میان خود علوی‌ها نیز دو دستگی عمیقی ایجاد شده است.
بخشی از علوی‌ها به این اطمینان رسیده‌اند که با سقوط دولت اسد،‌ آنها هم دیگر جایی در سوریه نخواهند داشت و به همین دلیل با تمام توان خود در خدمت حکومت اسد هستند. در عین حال بخش دیگری در این طائفه مخالف سیاست‌های دولت هستند و به اپوزیسیون پیوسته‌اند. این گروه هدف بیشترین سرکوب حکومتی تاکنون قرار گرفته‌اند.

بشار اسد با وجود ناآرامی‌های خونین ماه‌های گذشته همچنان موافقانی در میان گروه‌های مختلف مردم سوریه داردبشار اسد با وجود ناآرامی‌های خونین ماه‌های گذشته همچنان موافقانی در میان گروه‌های مختلف مردم سوریه دارد
حجم شعارهای تندی که علیه طائفه علوی در سوریه سر داده شده این نگرانی جدی را ایجاد کرده که این طائفه بعد از سقوط اسد هدف قتل عام و انتقام کور دیگر طوائف سوریه قرار بگیرد.‌شعارهایی مانند «مسیحی به بیروت، علوی به تابوت» که به شکل گسترده‌ای در شهرهای سوریه سر داده شده به خوبی میزان نفرت عمومی از این طائفه را نشان می‌دهد.
در میان سوری‌ها شایع شده که تمام افراد لباس شخصی که بیشترین میزان خشونت را علیه مردم مرتکب می‌شوند متعلق به طائفه علوی هستند. همین باور عمومی باعث شد تا مراکز و موسسات مدافع حقوق بشر با تهیه تحقیقی که در ماه ژانویه گذشته منتشر شد اعلام کنند که علوی‌ها بعد از سقوط اسد یا مجبور به مهاجرت از ترس کشته شدن خواهند شد و یا اینکه به کوه‌ها فرار کرده و به مرور به گروه‌های مسلح خرابکار تبدیل می‌شوند.
اهل سنت
علیرغم اینکه اهل سنت اکثریت مطلق سوریه را تشکیل داده‌اند، اما با این حال دو دستگی در میان آنها هم وجود دارد و سال‌ها محرومیت در سایه حکومت خاندان اسد باعث نشده تا این طائفه یکپارچگی خود را حفظ کند.
در میان اهل سنت، اقلیتی مرفه و سرمایه‌دار وجود دارند که رابطه بسیار نزدیکی با دولت اسد دارند. این گروه که به لطف حکومت اسد موفق به جمع‌آوری ثروت شده‌اند، اکنون موضع بی‌طرفی اتخاذ نکرده و برای حفظ موقعیت خود با تمام قوا از دولت حمایت می‌کنند. دولت اسد برای عبور از تحریم‌های سخت بین‌المللی علیه سوریه بر روی سرمایه این گروه از اهل سنت حساب کرده و از بسیاری شخصیت‌های اهل سنت که هنوز مشمول تحریم‌های بین‌المللی نشده‌اند استفاده می‌کند.
در عین حال، خشن‌ترین و خونین‌ترین سرکوب تاریخ معاصر سوریه نیز متوجه این طائفه بود. اخوان المسلمین که در اوایل دهه هشتاد میلادی دست به تحرکات مسلحانه علیه دولت زد، هدف قتل عامی خونین قرار گرفت بطوریکه در جریان بمباران شهر حماه، پایگاه اخوان المسلمین، نزدیک به ۳۵ هزار نفر جان باختند.
دروزی‌ها
دروزی‌ها در سوریه بیشتر ساکن جبل العرب یا جبل الدروز در جنوب این کشور بوده و از طوائفی هستند که موضعگیری مشخصی در قبال حوادث جاری در سوریه ندارند. این طائفه از نظر سیاسی به سه دسته تقسیم می‌شوند. اکثریت دروزی‌ها امتدادی از دروز لبنان هستند و به همین دلیل تابع نظر سیاسی و عملکرد ولید جنبلاط رهبر دروزی‌های لبنان هستند. دسته دوم، دروزی‌هایی هستند که به اسراییل مهاجرت کرده‌اند و بیشتر در ارتش اسراییل عضویت دارند. امتداد این دروزی‌ها در سوریه، بیش از دو گروه دیگر دروزی سکوت اختیار کرده و نگران سرنوشت خود است. دسته سوم، بخشی از دروزی‌ها است که به اپوزیسیون پیوسته و علیه حکومت مرکزی مبارزه می‌کند.
حکومت اسد ظرف چند ماه گذشته تبلیغات وسیعی را برای جذب دروزی‌ها انجام داده و سعی دارد این طایفه را از سرنوشتشان بعد از سقوط اسد بترساند و القا کند که اهل سنت در صورت روی کار آمدن، این اقلیت را هدف فشار شدیدی قرار خواهند داد.
یزیدیه
طایفه یزیدیه آمیخته‌ای از یهودیت، مسیحیت و اسلام با رنگ و بوی مسائل عرفانی است. بیشتر اعضای این طایفه در عراق زندگی می‌کنند و زبان و گویش آنها کردی است. طاووس، نماد طایفه یزیدیه است و ضمن تقدس آن، معتقدند که طاووس نماد فرشته اعظم است.

تظاهرات هواداران اسد در استانبول، همزمان با برگزاری نشست "دوستان سوریه" در ترکیه
یزیدیه از طوایف اقلیت در سوریه است که به علت همین اقلیت‌بودن، سال‌هاست برای ادامه بقا از سکوت و رازداری استفاده می‌کنند و عقاید و نظرات خود را به شکل علنی بیان نمی‌کنند. این طایفه هر چند موضعگیری صریح و واضح در قبال حوادث سوریه نداشته است، اما از انقلاب دفاع کرده و جزو اپوزیسیون ضد نظام محسوب می‌شود.
اسماعیلیه
پیروان و اعضای این طایفه که تنها یک درصد از جمعیت سوریه به خود اختصاص داده از حامیان جدی اعتراض‌های اخیر بشمار می‌آیند. این طایفه در سوریه به خشونت شهرت دارد، بطوریکه گروه مسلح «حشاشین» که ترورهایی را در سال‌های قبل در سوریه انجام داده بودند از اعضای این طایفه بودند. گروه حشاشین، افرادی بودند که به کاشت و استفاده از حشیش پرداخته و مشهور بود که بر اثر استعمال زیاد حشیش، دست به عملیات قتل منظم و برنامه‌ریزی شده در سوریه می‌زدند. اسماعیلیه بیش از هر مکان دیگری، در حماه و حومه آن حضور دارند.
امامیه
فرقه امامیه یا اثنی‌عشری، شعبه‌ای از شیعیان هستند که بیشتر در حومه دمشق ساکن بوده و پیروان آن نزدیک به دویست هزار نفر هستند. اعضای این فرقه مذهبی که به دلیل سکونت در اطراف مکان‌های مقدس و زیارتگاه‌های شیعه، سال‌هاست با زائران ایرانی در تماس هستند، به ایران نزدیک بوده و بدون هر گونه دو دستگی یا اختلاف قابل توجهی، جزو حامیان سرسخت حکومت بشار اسد بشمار می‌آیند.
یهودی‌ها
در آخرین آمارگیری در سوریه، تعداد یهودیان ساکن این کشور دویست هزار نفر اعلام شد. بیشتر یهودیان در دمشق زندگی می‌کنند و از طرف دولت سوریه حمایت می‌شوند. یهودی‌های سوریه عملا تحت پوشش دولت هستند و به دلیل حساسیت‌های ناشی از حضور اسراییل در منطقه و جنگ‌هایی که میان سوریه و اسراییل در گذشته در گرفته بود و همچنین احساسات ضد اسراییلی مردم سوریه؛ دولت اهتمام خاصی در حمایت و حفظ امنیت یهودیان داشته است. با این حال یهودی‌های سوریه جزو معدود گروه‌هایی هستند که موفق شده‌اند بی‌طرفی کاملی در قبال حوادث داشته باشند و به دولت یا اپوزیسیون در این نبرد نزدیک نشوند.
سریانی‌ها ـ ارمنی‌ها ـ شرکس
این سه طایفه مسیحی مجموعا نزدیک به نیم میلیون نفر از جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند و از حامیان بشار اسد بشمار می‌آیند. سریانی‌ها که به کلدانی نیز معروف هستند در حومه دمشق زندگی می‌کنند و ریشه آنها به عراق و ایران باز می‌گردد. ارمنی‌ها که بیشتر ساکن حلب هستند پس از قتل عامی که در اوایل قرن بیستم توسط عثمانی‌ها صورت گرفت به سوریه مهاجرت کردند. طایفه شرکس اما ریشه قفقازی دارند و در قرن نوزدهم توسط حکومت تزاری روسیه مجبور به مهاجرت از این کشور شدند.
مسیحیان سوریه از جمله طوایفی هستند که در طبقه‌بندی اجتماعی جزو قشر مرفه به حساب می‌آیند و رابطه بسیار خوبی با دولت اسد دارند؛ هر چند چهره‌های مهمی نیز در میان اپوزیسیون دارند.
ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌های مسیحی
اکثریت مسیحیان سوریه را ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌ها تشکیل می‌دهند. مسیحیان نیز مانند علوی‌ها جزو گروه‌هایی هستند که رابطه بسیار نزدیکی با حکومت اسد دارند و در زمان رهبری حافظ اسد و فرزندش بشار اسد از آزادی‌های گسترده‌ای برخوردار بودند. با این حال مانند بیشتر مسیحیان ساکن کشورهای عربی خاورمیانه، آنچه مسیحیان سوریه را تهدید می‌کند، مهاجرت اجباری به کشورهای اروپایی و غربی است، امری که واتیکان به شدت با آن مخالف بوده و تلاش داشته تا دولت‌های غربی را به حمایت از مسیحیان شرق وادار کند.

تظاهرات هواداران بشار اسد در مقابل ساختمان ویران‌شده‌ی دولتی در دمشق
مسیحیان سوریه از نظر سیاسی هر چند حامی دولت هستند ولی چهره‌های مشهوری را نیز مانند میشل کیلو نویسنده و متفکر سوری در میان اپوزیسیون دارند که سال‌ها در دوره حکومت خانواده اسد در زندان بسر برد.
کردها
کردها بزرگ‌ترین اقلیت در سوریه هستند که نزدیک به ده درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و از سال‌ها قبل و در واقع از دهه شصت میلادی وارد نزاعی غیرعلنی با حکومت اسد شده بودند. دولت مرکزی سوریه، کردها را از حقوق ابتدایی آنها در کشور محروم کرده بطوریکه این گروه حق استفاده از زبان و گویش خود را نداشته و بسیاری از آنها حتی تابعیت سوریه را نیز ندارند. مناطق کردنشین جزو مناطق بسیار محروم سوریه است. مجموع این عوامل باعث بروز انفجاری در سال ۲۰۰۴ شد که دولت اسد موفق به سرکوب و ساکت کردن آن شد تا اینکه سرانجام با شروع اعتراضات مردمی در سال گذشته، کردها هم به شکل فعال وارد مبارزه با حکومت اسد شدند.
هر چند که کردها عملا جزو شورای ملی اپوزیسیون سوریه نیستند و اختلافات عمیقی با دیگر گروه‌های عضو این شورا دارند، اما دولت اسد نیز دست به تلاش‌هایی برای جذب کردها زد بطوریکه به گروه زیادی از کردها تابعیت سوریه داد؛ اما این اقدام دیرهنگام کافی نبود و حکومت نتوانست کردها را از بدنه اپوزیسیون جدا کند.




لبنان کشتی حامل اسلحه لیبی به سوریه را توقیف کرد

ارتش لبنان شنبه ۹ اردیبهشت ماه در بیانیه‌ای اعلام کرد که گشت ساحلی این کشور، کشتی حاوی محموله اسلحه از جمله سکوهای خمپاره انداز که از لیبی وارد دریای مدیترانه شده است را توقیف کردند.
ارتش لبنان اطلاعاتی در خصوص مقصد کشتی ارائه نداده است اما مالک کشتی به خبرگزاری رویترز گفت که کشتی قرار بود محموله خود را در بندر طرابلس در شمال لبنان تخلیه کند.
شهر طرابلس که اکثریت ساکنان -آن سنی مذهب هستند، در ماه‌های اخیر شاهد تظاهرات پی در پی در حمایت از اعتراض‌ها در سوریه علیه نظام بشار اسد رئیس جمهور این کشور بود.
یک منبع امنیتی لبنانی به خبرگزاری رویترز گفته است احتمال می‌رود این اسلحه برای مخالفان مسلح سوریه ارسال شده باشد.
در بیانیه ارتش لبنان آمده است که اسلحه در سه کانتینر در کشتی «لطف الله۲» جاسازی شده بود. بنا بر این بیانیه، این کشتی پرجم سیرالیون را برافراشته بود و به همراه ۱۱ دریانورد سوار بر آن، به سمت بندر نظامی بیروت هدایت شد.
تصاویری که ارتش لبنان منتشر کرده است ده‌ها صندوق را در درون کانتینر‌ها نشان می‌دهد که برخی از آن‌ها مملو از گلوله مسلسل و خمپاره هستند.
نوشته‌های روی صندوق‌ها بیانگر این است که سر منشأ بسیاری از اسلحه لیبی است. بر روی برخی از صندوق‌ها مهر مصراته، استانی در لیبی حک شده است که پایگاه معترضان این کشور در زمان شورش علیه نظام معمر قذافی بود.
روسیه ماه مارس گذشته لیبی را به مسلح سازی و آموزش معترضان سوری متهم کرده بود. اما نخست وزیر لیبی در پاسخ گفته بود که اطلاعی از وجود پایگاه‌هایی برای آموزش مخالفان سوری در خاک کشورش ندارد. او در عین حال بر پشتیبانی کشورش از معترضان سوری تاکید کرد.
مقام‌های سوری بار‌ها از قاچاق سلاح از لبنان و قرار گرفتن آن در اختیار مخالفان سخن گفته بودند.
محمد خفاجی مالک کشتی که در مصر به سر می‌برد گفته است که به او گفته شده کانتینر‌ها حاوی روغن موتور هستند و او از وجود اسلحه در بار کشتی خبر نداشته است. او تاکید کرد که قانون به او اجازه باز کردن کانتینر‌ها و بازرسی آن‌ها را نمی‌دهد.
خفاجی افزود که یک واسطه از لبنان با او برای انتقال ۱۲ کانتینر حاوی کالا از لیبی به لبنان تماس گرفته بود. او گفت که در ‌‌نهایت کشتی با دو روز تاخیر تنها با ۳ کانتینر به مقصد لبنان حرکت کرد.
این کشتی از لیبی به ترکیه و پس از آن به بندر اسکندریه در مصر رفته بود و از آن جا به سمت طرابلس حرکت کرده بود. اما پیش از رسیدن به مقصد گشت دریایی ارتش لبنان این کشتی را به سمت بندر سلعاتا در شمال بیروت برای بازرسی محموله هدایت کرد.




آمریکا جنگنده‌های اف-۲۲ خود را در «امارات» مستقر کرد

رسانه‌های آمریکایی از استقرار جنگنده‌های اف- ۲۲ در نزدیکی مرزهای ایران خبر داده‌اند.
شبکه فاکس‌ نیوز در گزارشی اعلام کرد نیروی هوایی آمریکا چندین فروند از پیشرفته‌ترین جنگنده‌های اف- ۲۲ را در یکی از پایگاه‌هایی که با ایران نزدیک به ۳۲۰ کیلومتر فاصله دارد مستقر کرده است.
روزنامه واشینگتن‌پست نیز در گزارشی نوشت، نیروی هوایی آمریکا اعلام کرده که چندین هواپیمای رادارگریز خود را در پایگاهی در جنوب غربی آسیا مستقر کرده است.
واشینگتن پست می‌نویسد با اینکه نیروی هوایی محل این پایگاه را مشخص نکرده اما به تازگی   ارتش این کشور نقل و انتقالاتی به خلیج فارس داشته است.
کاپیتان فیل ونچورا، سخنگوی نیروی هوایی آمریکا با این حال این تحرکات را  مطابق برنامه‌ریزی قبلی دانسته که به گفته او برای تقویت روابط  ارتش‌ آمریکا و نیروهای نظامی منطقه  و  نیز  افزایش امنیت منطقه است.
سخنگوی نیروی هوایی آمریکا  از ذکر شمار هواپیماهای اف- ۲۲ و نیز مدت زمانی که در منطقه می‌مانند به دلایل  امنیتی خودداری کرد.
نشریه «ایوی‌ایشین ویک»  نخستین منبعی بود که از استقرار  هواپیما‌های اف- ۲۲ در منطقه خبر داده بود. این نشریه به نقل منابع خود گزارش داده بود که  این هواپیماها در پایگاه هوایی الظفره در  نزدیکی ابوظبی، پایتخت امارات متحده عربی  اسقرار یافته‌اند. فاکس نیوز هم استقرار این هواپیماها در امارات را تایید کرده است.
هواپیماهای اف-۲۲ هنوز در عملیات جنگی  استفاده نشده‌اند. این هواپیماهای رادارگریز برای جنگ هوا به هوا طراحی شده اما درعین حال می‌توانند برای حملات هوا به زمین نیز به کار گرفته شوند.
استقرار این هوایپماها در «امارات» در حالی است که  قرار است دور بعدی گفت‌وگوهای ۵+۱ با ایران در بغداد برگزار شود.
 علاوه بر مناقشه اتمی ایران، امارات در روزهای اخیر، بار دیگر جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک را متعلق به خود دانسته است؛ ادعایی که ایران آن را غیرقابل مذاکره می‌داند.
اما در این میان آمریکا از امارات متحده و رجوع این مناقشه به لاهه حمایت کرده است. مراجعه به دادگاه لاهه تنها در صورتی میسر است که دو کشور با ارجاع آن به این دادگاه موافق باشند.



عضو کمیسیون امنیت ملی: کشورهای عربی به شدت نگران موفقیت گفت‌وگوهای اتمی هستند

در واکنش به استقرار جنگنده‌های اف- ۲۲  آمریکایی در «امارات»، یک عوض کمیسیون امنیت ملی مجلس، می‌گوید کشورهای عربی از اینکه گفت‌وگوهای هسته‌ای با موفقیت همراه شود، نگران هستند.
رسانه‌های آمریکایی گزارش کرده‌اند که نیروی هوایی آمریکا به تازگی پیشرفته‌ترین جنگنده‌های خود در را در پایگاه الظفره ابوظبی مستقر کرده است.
حشمت‌الله فلاحت پیشه، عضو کمیسیون ملی و سیاست خارجی مجلس ضمن آنکه به مقام‌های ایرانی هشدار داد، «در زمین امارات بازی نکنند» این نقل و انتقال‌های نظامی را بی‌ارتباط با ادعاهای امارات درباره ابوموسی ندانست.
این نماینده مجلس در گفت‌وگو با خبرگزاری ایسنا گفت: «کشورهای عربی قراردادهای مختلف خرید و همکاری نظامی با آمریکا و کشورهای اروپایی را دارند اما این قراردادها را در موقع طرح مباحث سیاسی با دیگر کشورها از جمله ایران مطرح می‌کنند و حسب موقعیت سیاسی خاص جهت استفاده سیاسی به افشای آنها دست می‌زنند.»
وی افزود: «واقعیت این است که کشورهای عربی در شرایط کنونی که ایران و ۱+۵ گام‌های اولیه را در راستای دیپلماسی برداشته‌اند، از این موضوع به شدت نگران هستند. »
فلاحت پیشه تاکید کرد: «در طول تاریخ مناسبات خارجی ایران هر وقت ایران سعی کرده با کشورهای غربی، آمریکا یا کشورهای اروپایی وارد فاز مذاکره شود بلافاصله کشورهای عربی سعی کردند مشغله‌ای را مطرح کنند؛ موضوعی که از ابتدای دهه ۱۹۹۰ میلادی مشخصا بر اساس جزیره ایرانی ابوموسی شکل گرفت. اکنون هم همزمان با نشست استانبول و معرفی بغداد به عنوان محل نشست بعدی، ‌این مباحث توسط برخی کشورهای عربی و مشخصا امارات مطرح شده است.»
این عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس با اشاره به برنامه کشورهای عربی برای رزمایش مشترک در خلیج فارس گفت: «در چنین شرایطی تحت عنوان یک مشغله سیاسی مسایلی از قبیل اعزام هواپیماهای اف ـ۲۲ آمریکایی یا مانور مشترک سپر جزیره و مواردی از این دست مطرح می‌شود.»
وی در ادامه خطاب به دولتمردان ایرانی گفت: «توصیه من به مسئولان جمهوری اسلامی این است که در زمین امارات و کشورهای عرب بازی نکنند.»
نشریه «ایوی‌ایشین ویک»  نخستین منبعی بود که از استقرار  هواپیما‌های اف- ۲۲ در منطقه خبر داده بود. این نشریه به نقل منابع خود گزارش داده بود که  این هواپیماها در پایگاه هوایی الظفره در  نزدیکی ابوظبی، پایتخت امارات متحده عربی اسقرار یافته‌اند. فاکس نیوز هم استقرار این هواپیماها در امارات را تایید کرده است.
سخنگوی نیروی هوایی آمریکا تنها به گسیل این هواپیماها به یکی از پایگاه‌های منطقه اکتفا کرده است.
 این نقل و انتقا‌ل‌های نظامی همزمان است با دور تازه مذاکرات ایران با ۱+۵ و آژانس، و نیز طرح دوباره ادعا‌های امارات درباره جزایر سه‌گانه.




محمد فرهنگدوست؛ غربت در ایران و مرگ در کانادا

محمد فرهنگدوست دارنده مدال‌های نقره و برنز کشتی جهان پس از مدت‌ها مبارزه با سرطان، در سن ۶۶ سالگی درگذشت.
در کارنامه او پیروزی ضربه فنی مقابل نوابغی چون دانیل روبن (مدیر برگزاری مسابقات کشتی المپیک لندن)، پیروزی ضربه فنی مقابل آدولف زیگر و برتری در برابر روسلان آشور علی‌یف (شوروی) و غلبه بر منصور برزگر ثبت شده‌است.
فدراسیون جهانی کشتی پس از ۴۰ سال و پیش از مرگش، مدال نقره او که شرحش در ادامه آمده‌است را پس داد.
فرهنگدوست پس از پیگیری معالجات در آلمان و بازگشت به ایران، برای ادامه درمان راهی کانادا شده بود و سرانجام در همین کشور چشم از جهان فروبست.
مانند عبدالله مجتبوی دیگر ستاره پیشین کشتی آزاد ایران که بیست و سوم دی ۱۳۹۰ درگذشت، مرگ فرهنگدوست نیز با پیام تسلیتی کوتاه در سایت فدراسیون کشتی و مروری از آن هم کوتاه‌تر بر افتخاراتش در رسانه‌ها همراه است.
ویژگی اصلی این قهرمان تحصیل‌کرده در خانواده کشتی ایران؛ تن ندادن او به دسته‌بندی‌های رایج برای احراز پست در فدراسیون کشتی یا هدایت تیم‌های ملی بود.
حتی یک مصاحبه نیز از او وجود ندارد که درباره کنار ماندنش یا بی‌توجهی به پیشکسوتان و نادیده گرفتن مشکلات‌شان صحبتی کرده باشد. می‌گفت آنچه که هست، وضعیتی است که قرار است همین طور باشد.
فرهنگدوست جانش را در کانادا از دست داد اما سال‌ها در ایران نیز غریب بود. نه در انجمن‌های پیشکسوتان و نه در مشاوره‌ها یا میزگردها، خبری نبود از کسی که در ۶۶ سال زندگی‌اش هیچ وقت بدون دعوت جایی نرفت.
فیروز علیزاده نیز روزی که در بیمارستان ایرانشهر جان سپرد، چشمش به در دوخته شده بود برای ورود متولیان ورزش که همزمان به صورت گروهی راهی مکه شده بودند.
فیروز که اولین قهرمان ایرانی در کشتی فرنگی جهان بود، از مال دنیا فقط یک موتورسیکلت قراضه‌ داشت که دائماً خراب می‌شد و قهرمان جهان را پای پیاده می‌گذاشت. حتی بیمه خدمات درمانی هم نبود.
دو روز پیش از مرگ فیروز علیزاده، حسن رنگرز در شبکه خبر گفت: «من و فیروز علیزاده تنها مدال‌های طلای تاریخ کشتی فرنگی ایران را گرفته‌ایم. ببینید او الان کجاست و چه بر سرش آمده؟ من الان فقط ۲۴ سال دارم اما همان برخوردها را دارند با من هم تکرار می‌کنند.»
پهلوان نبی سروری سرنوشتی تلخ‌تر داشت و حتی پایش به بیمارستان نرسید. آنقدر به فراموشی سپرده شده بود که همسایه‌ها به غیبتش شک کرده و متوجه مرگ او شده بودند.

چرا کشتی فرنگی را کنار گذاشت
فرهنگدوست متولد محله سبزه‌میدان رشت بود. خانواده‌اش در سه سالگی او کوچید تهران، به خیابان آبشار در بازارچه نایب‌السلطنه. جایی که به خاطر بافت سنتی‌اش فیلم‌‌های تهران قدیم را همان جا تصویربرداری می‌کردند.
​​​​پدرش همان حرفه‌ای که در گیلان داشت را انجام می‌داد و خرید فروش برنج و چای می‌کرد.
کلاس اول را در دبستان امیرمعزی خواند و بعد تا ششم را در دبستان اعتضاد واقع در کوچه خشتی همان محله. سپس دبیرستان بدر در بازارچه نواب و سرانجام، تحصیل در دانشگاه تهران در رشته علوم تربیتی.
محمد فرهنگدوست علی‌رغم پیشرفت در ژیمناستیک به ورزش کشتی روی آورد و با ماهی ۲۵ ریال به عضویت باشگاه تهران‌جوان در آمد. استاد اول و آخر او در کشتی، مرحوم رحمت‌الله غفوریان بود. می‌گفت: «هر وقت در محله‌مان از مقابل زورخانه علی تِک تِک می‌گذشتم، سرم را از برزنت مقابل در می‌بردم تو. صدای ضرب زورخانه و اشعار حماسی و تواضعات را دوست داشتم. تختی را هم نخستین بار آنجا دیدم. این طوری بود که شعف کشتی در من ایجاد شد. به جای کفش کشتی با کتانی و به جای دوبنده با شلوار کوتاه رفتم روی تشک.»
همان خاطره دوران کودکی بود که باعث شد فرهنگدوست تا پایان عمر، تخته شنا، میل و سنگ باستانی داشته باشد در خانه. سال ۱۳۵۰ نیز در مسابقات بی‌وزن باستانی صاحب بازوبند پهلوانی دانشگاه‌های ایران شد. آنهم با برتری مقابل حریفانی که چهل کیلو سنگین‌تر از او بودند.
اما پیش از آنکه رسماً کشتی‌گیر شود، با بچه‌محل‌ها پوشال می‌خریدند از کوچه حاجب‌الدوله و روی آن گونی می‌انداختند و در زیرزمین کشتی می‌گرفتند.
۱۵ سالش بود که محمود سلطانی دروازه‌بان دارایی که در مدرسه معلم ورزشش بود، او را برد تهران‌جوان. نوجوان بود هنوز که در قهرمانی کشور به محمد خادم باخت و نقره گرفت.
فرهنگدوست شیفته کشتی فرنگی بود. در رقابت‌های انتخابی برای مسابقات جهانی ۱۹۶۶ تولیدو، در ۲۰ سالگی مقابل رسول میرمالک قرار گرفت. آنها ۳۵ دقیقه کشتی گرفتند که رکوردی دست‌نیافتنی در مسابقات انتخابی محسوب می‌شود. زیرا سیدمحمد خادم حقیقت رئیس وقت فدراسیون کشتی گفته بود برای رعایت عدالت، آنقدر باید کشتی بگیرید تا سرانجام یکی برنده شود.
در سی و پنجمین دقیقه بود که بالاخره فرهنگدوست امتیاز گرفت و مسافر رقابت‌های جهانی شد. در مسابقات جهانی ۱۹۶۷ رومانی نیز چهارم شد.
برای المپیک ۱۹۶۸ مکزیکوسیتی نیز به راحتی انتخاب شد. اما در آخرین روزهای اردو به دستور تیمسار خسروانی برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها، از تیم ۶ نفره کشتی فرنگی حذف شد فقط حسین معرب راهی مکزیک شد.
فرهنگدوست این خاطره تلخ را همیشه بازگو می‌کرد. اینکه پس از آن ماجرا تصمیم به خداحافظی از کشتی گرفت. رحمت‌الله غفوریان اما او را آورد کشتی آزاد.
غفوریان مقابل مخالت‌های پدر فرهنگ‌دوست ضمانت کرد که محمد هم درس بخواند و هم کشتی بگیرد و موفق هم شود.

نقره‌ای که برنز شده بود
فرنگی‌کار سابق خیلی زود در کشتی آزاد نیز دوبنده تیم ملی را پوشید و از سد منصور برزگر نیز گذشت. سال ۱۹۷۰ در ادمونتون بدون اینکه با وین ولز آمریکایی و قهرمان این وزن کشتی بگیرد روی سکوی دوم ایستاد.
سال بعد نیز همین مدال را تکرار کرد. اما بر سر این مدال نقره در سال ۱۹۷۱ جنجال فراوانی به‌پا شد.
ماجرا از این قرار بود که اگر نقره به او می‌رسید، بلغارستان از نایب قهرمانی در رده‌بندی تیمی بازمی‌ماند. مطابق امتیازشماری در جدول، او دوم شده بود اما هنگام اعلام برندگان مدال، نام او را به عنوان نفر سوم خواندند و نقره را دادند به نوداویچ امبروس از رومانی.
​​فیلا در پاسخ به اعتراض ایران، قول پیگیری داد اما این تحقیقات، حدود چهار دهه به تعویق افتاد و سرانجام پیش از مرگ فرهنگدوست، فدراسیون جهانی کشتی در بایگانی پایگاه خبری خود، اشتباه سال ۱۹۷۱ را تصحیح کرد و مقابل نام فرهنگدوست، مدال نقره را به ثبت رساند.
او سال ۱۹۷۲ از ناحیه گردن و مقابل رقیب روسی در تورنمنت رومانی به شدت ضربه خورد. مرحوم دکتر اسفندیار شهرستانی توصیه کرد که ورزش را کنار بگذارد. فرهنگدوست ابتدا نپذیرفت اما تشدید مصدومیت، او را ناگزیر، از دنیای قهرمانی جدا کرد.
غیرمترقبه‌ترین شکست را در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۰ بانکوک متحمل شد و مدال طلا را از دست داد. او مقابل یوشیدا از ژاپن در گرمای ۴۵ درجه روی تشک نایلونی که خیس از عرق بود، در سه دقیقه سوم هنگام زیرگیری لیز خورد تا تک‌امتیاز مسابقه به نام رقیب ثبت شود.

افتخارات محمد فرهنگدوست
۷۰ کیلو: حضور در مسابقات جهانی کشتی فرنگی؛ ۱۹۶۶ تولیدو
۷۰ کیلو: کشتی فرنگی قهرمانی جهان ۱۹۶۷ بخارست – چهارم
۷۴ کیلو: کاپ تاتراس ۱۹۶۹ زاکوپان لهستان – طلا
۷۴ کیلو: کاپ تفلیس ۱۹۶۹ شوروی – برنز
۷۴ کیلو: مسابقات جهانی ۱۹۷۰ ادمونتون – نقره
۷۴ کیلو: بازی‌های آسیایی ۱۹۷۰ بانکوک – نقره
۷۴ کیلو: مسابقات جهانی ۱۹۷۱ صوفیا – نقره
مجموعه‌ای از مدال‌های رنگارنگ در کاپ آریامهر، رقابت‌های قهرمانی کشور و چند تورنمنت بین‌المللی دیگر نیز از افتخارات شادروان محمد فرهنگدوست است.




اخراج ۱۰۰ هزار کارگر؛ پاداش ۱۰۰ میلیون تومانی برای مدیرعامل

روزنامه جمهوری اسلامی از قول نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران  از «رواج قرارداد سفیدامضاء» و افزایش «اخراج ناگهانی کارگران» خبر داده‌است. علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر خبر داده‌است که طی یک سال اخیر «۱۰۰هزار کارگر از هزار واحد تولیدی اخراج شده‌اند.»
روزنامه خراسان در گزارشی از  افزایش انتقادها به «پاداش ۱۰۰ میلیون تومانی مدیرعامل مخابرات» خبر داده و در سرمقاله شماره دهم اردیبهشت از مقام‌های دولتی پرسیده که آیا پرداخت چنین پاداش‌هایی «عدالت است؟»
روزنامه‌های تهران امروز، جمهوری اسلامی، دنیای اقتصاد و شرق گزارش‌هایی درباره «دومین هشدار نمایندگان درباره انفجار تورمی» و «اعتراف معاون احمدی‌نژاد به ناتوانی دولت در کنترل گرانی‌ها» منتشر کرده‌اند.
روزنامه‌های کیهان و خراسان واکنش علی سعیدی نماینده خامنه‌ای در سپاه پاسداران به انتقاد مکارم شیرازی را مورد توجه قرار داده و از قول وی نوشته‌اند «سپاه هیچگونه مرزبندی با مراجع حامی نظام ندارد و البته با مراجعی که در برابر نظام ایستاده‌اند حرف دارد.»


اعتراف معاون اول احمدی‌نژاد به ناتوانی دولت در کنترل گرانی‌ها
روزنامه‌های تهران امروز، جمهوری اسلامی، دنیای اقتصاد و شرق گزارش‌هایی درباره «دومین هشدار نمایندگان درباره انفجار تورمی» و «اعتراف معاون احمدی‌نژاد به ناتوانی دولت در کنترل گرانی‌ها» منتشر کرده‌اند.
روزنامه تهران امروز در تیتر یک شماره دهم اردیبهشت از «دومین هشدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی درباره انفجار تورمی» خبر داده و نوشته «غلامرضا مصباحی مقدم، احمد توکلی و عباسعلی نورا سه نماینده مجلس بودند که روز شنبه طی اظهار نظرهای جداگانه هشدار جدی دادند که دولت وارد فاز دوم قانون یارانه‌ها نشود چرا که اقتصاد کشور کشش آزادسازی جدید قیمت‌ها را ندارد.»
به گزارش این روزنامه، غلامرضا مصباحی مقدم رئیس کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی مجلس با اشاره به اینکه «آنچه دولتی‌ها پیشنهاد کردند بسیار ساده است» گفته «تقاضای دولت این است که در سال ۹۱ قیمت‌ها به طور کلی آزاد شود و درآمد دولت در سال ۹۱ یکصد و سی پنج هزار میلیارد تومان باشد» اما «جامعه ما ظرفیت آن را ندارد زیرا در شرایط فعلی تورم بالایی داریم.»

تهران امروز همچنین از قول عباسعلی نورا عضو کمیسیون تلفیق مجلس نوشته «اصرار دولت بر ۱۳۵ هزار میلیارد تومان درآمد» از محل هدفمندی یارانه‌هاست «به نحوی که یک جهش قیمتی انجام شود و قیمت‌ها واقعی شوند که با این حساب گرانی به صورت وحشتناک اتفاق می‌افتد و اثرات نامطلوبی بر روی تولید می‌گذارد.»
این نماینده مجلس شورای اسلامی درصورت پذیرش نظر دولت «براساس ارز ۱۲۲۵ تومانی قیمت بنزین بین ۱۵۰۰ تا ۱۶۰۰ تومان در هر لیتر و قیمت گازوئیل هم بالای ۱۰۰۰ تومان می‌شود» و «قیمت فرآورده‌های نفتی و حتی قیمت برق و آب به‌شدت افزایش می‌یابد.»
روزنامه دنیای اقتصاد نیز در گزارشی با تیتر «سناریوهای افزایش قیمت حامل‌های انرژی» از قول احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس نوشته «برنامه‌ای که دولت برای سال ۹۱ بر آن اصرار دارد، تعیین قیمت بنزین برابر ۹۰ درصد قیمت فوب خلیج فارس است که بر این اساس قیمت هر لیتر بنزین بالای ۱۰۰۰ تومان خواهد شد.»
رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس با اشاره به اینکه «دولت معتقد است در سال ۹۱ باید از اجرای فاز دوم هدفمندی ۱۳۵ هزار میلیارد تومان درآمد داشته باشد، اما طبق پژوهش‌های دفتر زیربنایی مرکز پژوهش‌ها، حتی در صورتی که نظر کمیسیون تلفیق مبنی بر تقلیل درآمد به ۷۲ هزار میلیارد تومان اجرا شود، قیمت حامل‌های انرژی بین ۲٫۲ تا ۴٫۳ برابر می‌شود» و «وقتی تورم در اثر اجرای قانون هدفمندی، افزایش قیمت ارز و تحریم‌ها بالا می‌رود، خاصیت پرداخت نقدی کاهش یافته و نظرات مردم هم در این رابطه تغییر می‌کند» و «معترضین بیشتر می‌شوند.»
همزمان شرق تیتر یک شماره یک شنبه را به «اعتراف محمدرضا رحیمی به ناتوانی دولت در کنترل گرانی‌ها» اختصاص داده و نوشته «گرانی‌ها دولت را به زانو درآورده‌است.»
به نوشته این روزنامه «پس از تایید گرانی افسارگسیخته توسط محمود احمدی نژاد این بار نوبت محمدرضا رحیمی معاون اول وی بود تا ضمن انتقاد از گرانی به نداشتن برنامه مشخص برای کنترل قیمت‌ها اعتراف کند.»
شرق نوشته که محمدرضا رحیمی در مراسم افتتاح هفدهمین کنگره دامپزشکی ایران با اشاره به «افزایش غیرقابل قبول قیمت گوشت در کشور» و همچنین گرانی دیگر مواد غذایی از جمله «گوشت مرغ» و حتی «پیاز» گفته‌است «این موضوع نشان دهنده آن است که برنامه‌ای برای کنترل قیمت‌ها نداریم.»
روزنامه کیهان وابسته به جناح حاکم نیز اظهارات محمدرضا رحیمی را با تیتر «انتقاد شدید معاون اول رئیس جمهور از بی‌تدبیری دولت در مهار گرانی» منتشر کرده‌است.
روزنامه جمهوری اسلامی اما در سرمقاله‌ای با تیتر «از طلا بودن پشیمان گشته‌ایم»  نوشته «پس از آنکه رسانه‌ها، افکار عمومی، کارشناسان و حتی مراجع تقلید از شرایط حاکم بر بازار کالاهای ضروری و مورد نیاز مردم انتقاد کردند» طی روزهای اخیر «مهدی غضنفری وزیر صنعت، معدن و تجارت از کاهش قیمت‌ها تا پایان اردیبهشت ماه خبر می‌دهد» اما «راهکارهای مورد اشاره آقای وزیر بی‌تردید تنها با هدف کاستن مقطعی، تاکتیکی و موقتی از فشار گرانی است تا دولت از هجمه و انتقاد نجات پیدا کند.»
این روزنامه تاکید کرده که «ریشه‌های اصلی و عمیق گرانی‌های اخیر در اقتصاد ایران بسیار پیچیده‌تر و درمان آن‌ها نیازمند راهکارهایی مدبرانه است؛ راهکارهایی سنجیده‌تر از آنی که بتوان در فرصت کوتاه دو هفته‌ای به کار بست و نتیجه آن را هم دید» و «دور از واقعیت نخواهد بود اگر در پاسخ به وعده‌های آقای وزیر صنعت، معدن و تجارت برای ارزانی زودهنگام بگوئیم: از طلا بودن پشیمان گشته‌ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.»
روزنامه جمهوری اسلامی نوشته «باید از مسئولان بخواهیم از آنجا که افکار عمومی و اقشار ضعیف چندان امیدی به ارزان شدن کالاها ندارند، پس لطفاً کاری کنید که گرانی بیش از این نشود، ارزانی پیشکش.»

نماینده خامنه‌ای در سپاه: با مراجع تقلیدی که در برابر نظام ایستاده‌اند، حرف داریم
روزنامه‌های کیهان و خراسان از قول علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران نوشته‌اند «سپاه هیچگونه مرزبندی با مراجع حامی نظام ندارد و البته با مراجعی که در برابر نظام ایستاده‌اند حرف دارد.»
اظهارات نماینده آیت‌الله خامنه‌ای در سپاه پاسداران واکنشی است به انتقاد آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید مستقر در قم که هفته گذشته در دیدار با فرمانده و کارکنان سپاه استان قم هشدار داده بود که «سپاه همان‌گونه که با رهبر انقلاب اسلامی ارتباط تنگاتنگ داشته‌است باید با مرجعیت هم ارتباط داشته باشد، اما گاهی دیده شده این ارتباط ضعیف بوده‌است.»
روزنامه کیهان از قول علی سعیدی نماینده علی خامنه‌ای در سپاه  نوشته «ما مرجعیت را پشتوانه نظام می‌دانیم، توصیه مقام رهبری این بوده که ما همیشه با مراجع و حوزه‌ها ارتباط داشته باشیم» و «سپاه هیچگونه مرزبندی با مراجع حامی نظام ندارد و البته با مراجعی که در برابر نظام ایستاده‌اند حرف دارد» و «ما باید ذهنیت‌های اشتباه را برطرف کنیم.»
به نوشته این روزنامه وابسته به جناح حاکم، علی سعیدی همچنین گفته «ما در مورد نحوه ورود سپاه در مسائل نظام، با بحث‌هایی روبه‌رو می‌شویم که بخشی ناشی از عدم اطلاع و بخشی ناشی از جوسازی است»  و از جمله «برخی می‌گویند سپاه نباید در سیاست دخالت کند» اما «فعالیت سیاسی جزو وظایف ذاتی سپاه است و منطقه ممنوعه از منطقه تکلیفی کاملاً در سپاه مشخص شده‌است.»
روزنامه خراسان نیز واکنش علی سعیدی نماینده آیت‌الله خامنه‌ای به هشدار آیت‌الله مکارم شیرازی درباره «لزوم رابطه سپاه با مراجع تقلید» مورد توجه قرار داده‌است.
این روزنامه از قول علی سعیدی نوشته «من قرار است خدمت آیت‌الله مکارم شیرازی برسم و نظرات ایشان را می‌گیرم و ممکن است مسائلی که مطرح می‌شود ناشی از برخی از ذهنیت‌هایی باشد که برخی از افراد ایجاد می‌کنند» و  «ما در مورد مراجعی که در برابر نظام ایستاده‌اند حرف داریم ولی مراجعی که با نظام همراهی و هم‌سویی دارند و مدافع نظام هستند با آن‌ها همراهی و همسویی داریم و هیچ مرزی بین سپاه و این بزرگواران وجود ندارد.»
روزنامه رسالت از دیگر روزنامه‌های وابسته به جناح حاکم اما اظهارات علی سعیدی را با تیتر «انتقاد نماینده ولی فقیه در سپاه از دودستگی اصولگرایان در انتخابات» منتشر کرده و هیچ اشاره‌ای به سخنان روز شنبه علی سعیدی در پاسخ به انتقاد آیت الله ناصر مکارم شیرازی نکرده‌است.
این روزنامه از قول علی سعیدی نوشته که در جریان رقابت «جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری» در انتخابات مجلس نهم «ما نمی‌توانستیم یک طرف را به دیگری ترجیح دهیم، لذا سپاه سعی کرد هدایت کلی را داشته باشد و معیارها را بگوید و وارد عرصه شخصی افراد نشود.»

«رواج قرارداد سفیدامضاء» و افزایش «اخراج ناگهانی کارگران»
روزنامه جمهوری اسلامی از قول نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران  خبر داده که «اخراج ناگهانی، کارگران بنگاه‌های بزرگ را تهدید می‌کند.»
به نوشته این روزنامه، ابوالفضل فتح الهی نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران نسبت به «عواقب روی آوردن برخی بنگاه‌های بزرگ کشور به انعقاد قراردادهای ماهانه، فصلی و سفیدامضا با نیروی کار هشدار داد» و گفت «با توجه به شرایطی که پس از اجرای دور اول هدفمند کردن یارانه‌ها برای بنگاه‌ها به وجود آمده، هم اکنون میزان دریافت تسویه‌های سفیدامضا «رو به افزایش است.»

نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران دلیل «رواج قراردادهای سفید امضاء در بازار کار» را «بی‌اعتمادی تولیدکنندگان نسبت به آینده» توصیف کرده و گفته «روش جدید انعقاد قرارداد در بنگاه‌های بزرگ از سوی کارفرمایان برای جلوگیری از افزایش یکباره هزینه‌های بنگاه» است، و «دولت نتوانسته به وعده‌های خود در قبال کارفرمایان برای اجرای فاز اول هدفمندی یارانه‌ها عمل کند، حال زمزمه اجرای فازدوم آن مطرح شده و این موضوع به شدت بر نگرانی‌های بنگاه‌داران کشور افزوده‌است.»
روزنامه جمهوری اسلامی از قول ابوالفضل فتح الهی نوشته «هم اکنون بیش از ۵۰ درصد کل قراردادهای همکاری بین کارگران و کارفرمایان با شرایط کارفرما و به اصطلاح سفید امضا می‌شود» و «باعث طرح شکایت در هیات‌های حل اختلاف هم می‌شود، موضوع قراردادها به ویژه نوع سفیدامضاء آن است.»
به گفته رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران «پرونده‌های مربوط به قراردادهای سفید امضا در مورد زنان شاغل نسبت به مردان ۷۰ به ۳۰ است» و «۷۰ درصد خانم‌ها با شرایط کارفرمایان موافقت می‌کنند ولی این آمار برای مردان ۳۰ درصد است» و «متاسفانه به علت امضای قراردادهای سفید در بنگاه‌ها، هیئت‌های حل اختلاف نمی‌توانند کار خاصی برای کارگر یا نیرویی که شکایتی را مطرح می‌کند، انجام دهند و این موضوع به معنای ظلم مضاعف به نیروی کار است.»
روزنامه جمهوری اسلامی پیشتر و در شماره سه‌شنبه پنجم اردیبهشت ماه نیز از قول علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر خبر داده بود که طی یک سال اخیر «۱۰۰هزار کارگر از هزار واحد تولیدی اخراج شده‌اند.»

افزایش انتقادها به پاداش ۱۰۰ میلیون تومانی مدیرعامل مخابرات
روزنامه خراسان از افزایش انتقادها به «پاداش ۱۰۰ میلیون تومانی مدیرعامل مخابرات» خبر داده‌است.
به نوشته این روزنامه به دنبال انتشار اخباری درباره «پاداش ۱۰۰ میلیون تومانی به صابر فیضی مدیرعامل شرکت مخابرات» و افزایش انتقاد رسانه‌ای به چنین پاداشی، روز شنبه «مقام آگاه» گفت که «محمود احمدی نژاد دستور پیگیری این موضوع را داده‌است.»
روزنامه خراسان درعین حال خبر داده که داود زارعیان مدیرکل روابط عمومی مخابرات در واکنش به خبر پاداش ۱۰۰ میلیونی مدیرعامل این شرکت گفته‌است «پرداخت پاداش به مدیران شرکت‌های خصوصی یک رویه معمولی و آشکار است و این شرکت به همه مدیرانش پاداش پرداخت کرده‌است.»
به نوشته این روزنامه، صابر فیضی مدیرعامل مخابرات هم با تایید خبر «پاداش ۱۰۰میلیون تومانی» گفته «این پاداش را قانونی گرفته‌ام» و «این پرداخت‌ها با مصوبه هیات مدیره و مجمع شرکت و تایید مسئولین دولتی مرتبط با پرداخت پاداش‌ها صورت گرفته‌است و حالا دستور پیگیری می‌دهند؟»
مدیرعامل مخابرات درباره دلیل انتشار خبر پاداش ۱۰۰ میلیون تومانی خود گفته «اکنون که زمان انتخابات مجمع مدیرعامل شرکت مخابرات نزدیک است، موضوعاتی از این دست را برای بنده عنوان می‌کنند، شاید قصد دارند کسی را جانشین من کنند که این خبرها منتشر می‌شود» و این درحالی است که «خود وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات از توزیع پاداش مجمع مخابرات سال ۹۰ بین مدیران آگاه بود اما دستور نشر این خبر را داده‌است.
روزنامه خراسان همچنین در سرمقاله‌ای با تیتر «پاداش ۱۰۰میلیون تومانی، آیا این عدالت است؟» با اشاره ضمنی به واگذاری «رانتی و انحصاری شرکت مخابرات» به بنیاد تعاون سپاه پاسداران، نوشته «اگر مخابرات با این گستردگی و پوشش همگانی و عمومی در سطح کشور در انحصار یک شرکت نمی‌بود و چنین انحصار عجیب و غریبی برای این شرکت وجود نداشت آیا این شرکت باز هم می‌توانست چنین درآمدهای میلیاردی کسب کند؟»، و «اگر این انحصار نمی‌بود» مدیرعامل این شرکت و دیگرانی که پاداش‌های چند ده میلیونی برای خود مصوب می‌کنند «چقدر سهم و نقش در افزایش بهره‌وری و افزایش سود شرکت مخابرات برای خود متصور می‌شدند؟»
این روزنامه نوشته چنین پاداش‌هایی در «شرکت‌های صد در صد خصوصی» طبیعی است اما پرسیده که «پرداخت چنین پاداش‌هایی آن هم با نظارت و به نوعی تأیید دولت» در شرکت‌هایی که با «رانت‌های دولتی» فعالیت می‌کنند «چه اثر روانی بر آحاد جامعه می‌گذارد؟» و «درحالی که آمار بی کاری در کشور تلخ و آزار دهنده شده‌است و حداقل دستمزدکارگری و حقوق کارمندی حتی برای کارهای بسیار سخت و حساس و در جاهای بسیار خطرناک و دورافتاده نیز کفاف اجاره خانه و تأمین حداقل مایحتاج اولیه یک زندگی ساده و بخور و نمیر را نمی‌دهد آیا رویه شدن چنین پاداش‌هایی با موازین انصاف و عدالت و قسط همخوانی دارد؟»




براساس گزارش‌ها، یک هواپیمای ایرباس شرکت هما که شنبه شب از دوبی راهی تهران بود، به دلیل برخورد یک پرنده، ناگزیر شده است در فرودگاه بندرعباس فرود بیاید.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گزارش داده است که شب شنبه، نهم اردیبهشت، پرواز شماره ۶۷۷ هواپیمایی ایران ایر (هما) پس از خروج از فرودگاه دوبی، به دنبال برخورد یک پرنده به شیشه کابین خلبان و "ترک خوردن شیشه کابین" در بندرعباس فرود آمده است.
بنا بر این گزارش، مسافران این پرواز شنبه شب در یک هتل در بندرعباس مستقر شده و صبح روز یکشنبه با یک پرواز دیگر به تهران رفته‌اند.



دبیر شورای عالی ترافیک ایران گفته است که جاری شدن سیلاب در مترو تهران دست‌کم ۲۱ میلیارد تومان خسارت به دنبال داشته است.
مجتبی شفیعی، روز یکشنبه، دهم اردیبهشت، به خبرگزاری فارس گفته است که "فعالیت‌های عمرانی نادرست متروی تهران" باعث ورود آب به تونل مترو شده است.
او با بیان این که شهرداری تهران حجم خسارات ناشی از جاری شدن سیلاب در مترو را ۲۱ میلیارد تومان اعلام کرده، گفته است که "برآورد ریالی ما چندین برابر این عدد است."
روز ۲۷ فروردین امسال، بارندگی شدید در تهران که سازمان هواشناسی ایران آن را در ۵۰ سال اخیر بی‌سابقه توصیف کرد، باعث شکسته شدن دیواره کانال رود کن در کنار خط متروی تهران به کرج در غرب تهران شد. این حادثه آب‌گرفتگی شدید بخش‌هایی از شبکه متروی تهران را به دنبال داشت.
با این حال، دبیر شورای عالی ترافیک ایران گفته است که بارندگی اخیر در تهران بی‌سابقه نبود و "حتی در پنج سال اخیر هم بارش‌های مشابهی ثبت شده است."




مالک لطف الله ۲ در گفتگو با رویترز از وجود محموله تسلیحات اظهار بی خبری کرده و افزوده به او گفته شده بود که محموله کشتی روغن موتور است.
نیروی دریایی لبنان یک کشتی را که به نام سیرالئون ثبت شده نگه داشته و می گوید محموله بزرگی از تسلیحات و مهمات را از این کشتی توقیف کرده است.
پس از آنکه سه محموله بزرگ پر از تسلیحات سبک و سنگین در این کشتی که "لطف الله ۲"نام دارد کشف شد ۱۱ خدمه آن دستگیر شدند.
جیم میور خبرنگار بی‌بی‌سی در بیروت می گوید باور عمومی این است که قرار بوده محموله های این کشتی به دست شورشیان سوریه برسد.
خبرگزاری رویترز می گوید بخشی از این تسلیحات ساخته لیبی هستند.
مالک کشتی به خبرگزاری رویترز گفته است که قرار بوده این محموله در طرابلس در شمال لبنان تخلیه شود.
میلو شتروگار، سخنگوی نیروهای سازمان ملل در لبنان که برای جلوگیری از ورود تسلیحات قانونی به لبنان کمک می کند در گفتگو با بی‌بی‌سی تایید کرده که این کشتی عازم بندر طرابلس لبنان بوده است.
خبرنگار بی‌بی‌سی می گوید طرابلس مرکز حمایت از مخالفان سوریه است و مقامات سوریه اغلب درباره قاچاق اسلحه از این منطقه به خاک سوریه شکایت کرده اند.

حمله از دریا

روسیه لیبی را به حمایت از شورشیان سوریه و مسلح کردن آنها متهم کرده است.
رسانه های لبنان می گویند در این محموله تسلیحات سبک و سنگین وجود داشته است.
براساس گزارش هااین کشتی سفر خود را از لیبی آغاز کرده و بعد از توقف در اسکندریه مصر عازم بندر طرابلس لبنان شده است.
این کشتی در حال حاضر در نزدیکی بندر بیروت متوقف شده است. خبرگزاری آسوشیتدپرس می گوید محموله های تسلیحات توسط تریلر های ارتش جابجا شده اند.
مالک لطف الله ۲ در گفتگو با رویترز از وجود محموله تسلیحات اظهار بی خبری کرده و افزوده به او گفته شده بود که محموله کشتی روغن موتور است.
به گفته او درابتدا قرار بوده این کشتی ۱۲ محموله "کالای معمولی" را از لیبی به لبنان ببرد اما بعد از سه روز تاخیر این کشتی تنها سه محموله را با خود برده است.
روز شنبه شورشیان مسلح سوریه در قایق های بادی به یک یگان ارتشی در ساحل مدیترانیه حمله کردند. به گزارش رسانه های دولتی این حمله به تلفاتی از هر دو طرف منجر شده است.
به نظر می رسد این اولین حمله شورشیان از دریا بوده است.
این حمله علیرغم آتش بس متزلزلی صورت گرفته که از حدود دو هفته پیش آغاز شده است.
سانا خبرگزاری رسمی سوریه می گوید یک یگان ارتشی "دسیسه ای تروریستی" را برای ورود شبانه به خاک کشور از طریق دریا خنثی کرده اند.

ناظران بیشتر

در حال حاضر ۱۵ ناظر سازمان ملل متحد برای نظارت بر آتش بس متزلزل سوریه در این کشورند. این آتش بس از ۱۲ آوریل آغاز شده و سازمان ملل امیدوار است تا روز دوشنبه ۳۰ ناظر در این کشور داشته باشد.
خشونت ها در سوریه علیرغم آتش بس ادامه داشته است.
روز پنجشنبه بان کی مون دبیر کل سازمان ملل هشدار داد که دولت سوریه "در آستانه نقض" طرح صلح مورد حمایت سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب است.
آقای بان از دمشق خواست با طرح صلحی که توسط کوفی عنان پیش می رود بدون تاخیر همکاری کند.
شورای امنیت اعزام ۳۰۰ ناظر را به سوریه تصویب کرده است.
ژنرال رابرت مود که فرمانده نروژی این گروه است بر اساس گزارش ها روز شنبه عازم سوریه شده است.
خبرنگار بی‌بی‌سی می گوید باید دید تا زمانی که ژنرال به سوریه می رسد چیزی از آتش بس مانده که او بخواهد بر آن نظارت کند.




تری جونز گفته است که این بار در اعتراض به بازداشت یک کشیش در ایران، قران‌سوزی می‌کند
با وجود درخواست وزارت دفاع آمریکا، یک کشیش فلوریدایی برنامه خود را برای سوزاندن قرآن عملی کرده است. او گفته است که در اعتراض به بازداشت یوسف ندرخانی، کشیش ایرانی، قرآن‌سوزی کرده است.
تری جونز، کشیش آمریکایی، پیش از آن که یک جلد قرآن و آنچه را که گفت تصویری از حضرت محمد، پیامبر مسلمانان، است، بسوزاند، با خواندن بیانیه‌ای، خواهان آزادی یوسف ندرخانی در ایران شد.
تصاویر این قرآن‌سوزی به صورت زنده از شبکه اینترنت پخش می‌شد.
پیش از این، وزارت دفاع آمریکا از آقای جونز خواسته بود که با در نظر داشتن عواقب این اقدام، از تصمیمش برای سوزاندن قرآن صرفنظر کند.
مقامات پنتاگون گفته بودند که امیدوارند کشیش جونز پیش از عملی کردن این تصمیم خود، امنیت سربازان آمریکایی را که در خارج از این کشور خدمت می‌کنند، در نظر بگیرد.
تری جونز پیش از سوزاندن قرآن گفت که از این کار هیچ نفع یا لذتی نمی‌برد.
این اقدام آقای جونز بازتاب چندانی در رسانه‌های آمریکا نداشته و واکنش‌های اندکی به آن نشان داده شده است.
در ماه مارس سال گذشته، برنامه‌ریزی تری جونز برای اقدامی مشابه، زمینه‌ساز اعتراضاتی گسترده در افغانستان شد.
در آن زمان، باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، آنچه را "اقدامی از روی تعصب و عدم‌تحمل" خواند، محکوم کرد.
تری جونز تهدید کرده بود که در سالگرد حوادث ۱۱ سپتامبر در سال گذشته نیز دست به اقدام مشابهی خواهد زد، ولی بعدا از این تصمیم خود صرفنظر کرد.
این بار آقای جونز بازداشت یوسف ندرخانی، کشیش ایرانی را دلیل قرآن‌سوزی اعلام کرده است.
یوسف ندرخانی، کشیش پروتستان که ۳۳ سال سن دارد، در اکتبر سال ۲۰۰۹ میلادی، در ایران بازداشت شد. او در ۱۹ سالگی دین خود را از اسلام به مسیحیت تغییر داده و گفته شده است که به دلیل خودداری از "بازگشت به دین اسلام" با مجازات اعدام روبروست.




وزارت دفاع بریتانیا می گوید در حال بررسی مکان مناسب در لندن برای استقرار یک موشک انداز برای تامین امنیت بازی های المپیک است
وزارت دفاع بریتانیا می گوید در حال بررسی مکان مناسب در لندن برای استقرار یک موشک انداز برای تامین امنیت بازی های المپیک است و ممکن است این موشک انداز را بر بام مجتمعی مسکونی در شرق لندن مستقر کند.
ساکنان این مجتمع اطلاعیه هایی را دریافت کرده اند حاکی از آن که ممکن است تعدادی سرباز در طول بازی های المپیک در ساختمانشان مستقر شوند.
در این اطلاعیه آمده بخشی از سیستم دفاعی مورد نظر برای این بازی ها ممکن است بر روی منبع آب این ساختمان مستقر شود.
۷۰۰ نفر ساکن این مجتمع مسکونی هستند.
سخنگوی وزارت دفاع می گوید این وزارتخانه هنوز تصمیم قطعی برای استفاده از سیستم دفاعی زمین به هوا در طول این مسابقات نگرفته است.
در این اطلاعیه آمده که افرادی از نیروهای مسلح برای مانور نظامی در اوایل ماه می به مدت ۵ تا ۷ روز در این مجتمع خواهند بود.
بر اساس این اطلاعیه از دوم می تا دهم این ماه ارتش برای آزمایش توانایی نیروهای مسلح برای کمک به پلیس در تامین امنیت در طول مسابقات المپیک مانوری سراسری و بزرگ را برپا می کند.

بهبود وضعیت امنیتی

در اطلاعیه وزارت دفاع آمده اگر دولت تصمیم به استفاده از موشک در طول مسابقات بگیرد، این سربازان ممکن است به مدت دو ماه در این محل برای انجام عملیات مستقر شوند.
وزارت دفاع در عین حال گفته این موشک انداز توسط سربازانی خبره و آموزش دیده به کارگرفته می شود و خطری را برای ساکنان در بر نخواهد داشت.
بر این اساس تنها پس از رسیدن دستور از علیرتبه ترین سطوح دولتی و در واکنش به یک تهدید امنیتی موثق و بزرگ از این موشک انداز استفاده خواهد شد.
در این اطلاعیه همچنین آمده که نیروهای پلیس و ارتش در تمام ساعات شبانه روز به بهبود وضعیت ایمنی ساکنان کمک می کنند و اهالی این مجتمع را به هدفی برای تروریست ها تبدیل نخواهند کرد.
برایان ولن روزنامه نگاری که ساکن این مجتمع است می گوید: "قرار است هفته آینده آزمایشی صورت بگیرد. وزارت دفاع می گوید این مجتمع مناسبترین مکان برای استقرار این موشک انداز است."

غیرمعمول

آقای ولن در عین حال می گوید شرکتی که این مجتمع را مدیریت می کند روز شنبه پوسترهایی را به دیوار نصب کرده و اطلاعیه ها را توزیع نموده است.
یک سخنگوی وزارت دفاع گفته: "همانطور که قبل از کریسمس اعلام کردیم، ممکن است از سیستم دفاعی زمین به هوا به عنوان بخشی از برنامه امنیتی چند لایه خود برای المپیک استفاده کنیم."
وی افزود این برنامه شامل استفاده از جت های سریع و هلیکوپتر بر فراز شهر نیز می شود تا از آسمان شهر همزمان با برگزاری مسابقات حفاظت کند.
به گفته این سخنگو " چند مکان بر اساس توصیه های ارتش و همکاران پلیس لندن انتخاب شده اند و گفتگوهایی با مقامات محلی و مالکان در جریان است تا تاثیر هرگونه استقرار موقتی به حداقل برسد."




یک وب سایت چپ گرا در فرانسه نیکلا سارکوزی را متهم کرده که در مبارزات انتخاباتی اش در دور اول کمکی 66 میلیون دلاری از حکومت قذافی دریافت کرده است.
نیکلا سارکوزی نقش داشتن حزبش در سقوط دومینیک استراوس کان را رد کرد.
پیشتر دومینیک استراوس کان رییس سابق صندوق بین المللی پول ادعا کرده بود عوامل نزدیک به آقای سارکوزی پس از رسوایی جنسی سال گذشته او باعث افول سیاسی اش شده اند.
آقای سارکوزی در پاسخ به این ادعا به خبرنگاران گفت بهتر است استراوس کان " ساکت بماند و فرانسوی ها را با حرف هایش خسته نکند."
رییس سابق صندوق بین المللی پول در مصاحبه با روزنامه گاردین گفته بود اتهامات علیه او توسط مخالفانش سازماندهی شده بودند.
آقای استراوس کان اگرچه تایید کرده که معتقد نیست در تله ای گرفتار شده اما افزوده که وقایع به دست کسانی که اهداف سیاسی داشته اند شکل گرفته است.
روزنامه گاردین نوشته است واضح است که آقای استراوس کان به کسانی که برای نیکلا سارکوزی و حزب او کار می کنند اشاره دارد.
آقای استراوس کان سال گذشته پس از متهم شدن به آزار جنسی یک خدمتکار در هتلی در نیویورک، مجبور به استعفا شد.
اتهام وارده به آقای استراوس کان اگرچه پس گرفته شد اما باعث شد که او نتواند در این دوره از رقابت های ریاست جمهوری فرانسه شرکت کند.
نیکلا سارکوزی در جریان مبارزات انتخاباتی اش تعبیر آقای استراوس کان از وقایع را رد کرد و گفت: "حرف کافی است. من معتقدم آقای استراوس کان بهتر است در برابر قانون پاسخگو باشد."

حمایت لیبی

آقای سارکوزی در فرانسه در نظرسنجی ها از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه عقب است.
مشکلات رییس جمهوری فرانسه با اتهامات بدتری درخصوص ارتباط او با معمر قذافی رهبر سابق لیبی بیشتر شده است.
مدیا پارت یک وب سایت چپ گرا ادعا کرده اسنادی دارد که نشان می دهد مبارزات انتخاباتی آقای سارکوزی در سال ۲۰۰۷ کمکی ۶۶ میلیون دلاری از حکومت قذافی دریافت کرده بود.
به نظر می رسد این سند که به عربی است و تاریخ سال ۲۰۰۶ را نشان می دهد به امضای موسا کوسا رییس سرویس اطلاعات خارجی لیبی رسیده است.
این سند به "توافقی اصولی برای حمایت از مبارزات انتخاباتی نیکلا سارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه با اعطای معادل ۶۶ میلیون دلار " اشاره می کند.
این وب سایت ماه گذشته نیز ادعاهایی مشابه را مطرح کرده بود.
آقای سارکوزی گفته این ادعاها "مضحک" است و افزوده اگر هم قذافی به مبارزات انتخاباتی او کمک کرده باشد رییس جمهوری فرانسه " چندان هم قدردان او نبوده" که اشاره ای به نقش آقای سارکوزی در سقوط معمر قذافی است.




"صاحبان سیم‌کارت‌های ایرانسل و مردان بیشترین مزاحمان تلفنی اورژانس تهران را تشکیل می‌دهند"
مدیر روابط عمومی اورژانس تهران گفته است که بیش از ۴۹ درصد کل تماس‌هایی که با مرکز فوریت‌های پزشکی انجام می‌شود، به مزاحمان تلفنی مربوط است.
حسن عباسی روز شنبه، نهم اردیبهشت، به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت که مزاحمان تلفنی اورژانس تهران به طور میانگین بین ۱۰ تا ۲۰ سال دارند و این نگرانی وجود دارد که با تعطیل شدن مدارس، تعداد مزاحمت‌های تلفنی اورژانس افزایش یابد.
او اضافه کرده است که روزانه به طور میانگین ۱۷ هزار تماس در مرکز فوریت‌های پزشکی تهران به ثبت می‌رسد.
به گفته او، صاحبان سیم‌کارت‌های ایرانسل و مردان بیشترین مزاحمان تلفنی اورژانس تهران را تشکیل می‌دهند.

'پیرزنی که محبت می‌خواست'

آقای عباسی یک پیرزن ۸۰ ساله را خاص‌ترین مزاحم تلفنی اورژانس تهران در سال گذشته خواند که در تماس‌های مکرر با این مرکز می‌گفت که "دچار افت فشار خون و دیگر مشکلات کهنسالی" است، اما وقتی تکنسین‌های اورژانس برای بررسی وضعیت جسمانی او به منزلش مراجعه می‌کردند، او با آنها صحبت می‌کرد "تا از تنهایی دربیاید."
مدیر روابط عمومی اورژانس تهران گفته است که بررسی سوابق، نشان داده است که یک نفر در طول یک سال، هفت هزار مرتبه با اورژانس تهران تماس گرفته و گزارش‌های کذب داده است.
به گفته او، تلفن‌‌های عمومی که امکان تماس رایگان با مرکز فوریت‌های پزشکی را فراهم می‌کنند، یکی از ابزارهای مزاحمان تلفنی اورژانس هستند.
حسن عباسی اضافه کرد: "بیشتر مزاحمان مرکز اورژانس تهران را نوجوانانی تشکیل می‌دهند که پس از خروج از مدرسه و برای تفریح، اقدام به ایجاد مزاحمت برای اورژانس می‌کنند."
او گفت که با هماهنگی شرکت مخابرات، با مزاحمانی که به صورت هدفمند برای اورژانس ایجاد مزاحمت می‌کنند، برخورد می‌شود.

'حمله با شوکر برقی'

مدیر روابط عمومی اورژانس تهران با اشاره به رفتارهایی که گاه هنگام انجام ماموریت‌های اورژانس با کارکنان این مرکز انجام می‌شود، گفته است که در یک مورد، "تکنسین‌های اورژانس در حال انتقال بیمار به یکی از بیمارستان‌های تهران بودند که سرنشین یک دستگاه خودرو سواری پرشیا مسیر حرکت آمبولانس را مسدود کرد و بعد از آن که راننده آمبولانس سرانجام توانست از آن پیشی بگیرد، سرنشین خودرو با سد کردن مسیر آمبولانس، با راننده درگیر شد و با شوکر برقی یکی از تکنسین‌ها را از ناحیه چشم و صورت دچار مصدومیت شدید کرد."
او در عین حال گفته است که چندی پیش، فردی که به آمبولانس اورژانس قم آسیب رسانده بود، به شش ماه حبس محکوم شده است.
به گفته او، این فرد که به بهانه دیر رسیدن اورژانس، با میله فلزی، آمبولانس اورژانس را تخریب کرده بود، به جز شش ماه حبس، به جبران خسارات وارده نیز محکوم شده است.




هواپیماهای بدون سرنشین ابزاری جدید در عملیات نوین نظامی هستند و نظامیان آمریکایی و بریتانیایی در قرارگاه هوایی نیومکزیکو نحوه به پرواز در آوردن آنها را فرا می‌گیرند. آنان باید در آنجا با مشکلات عملی جنگیدن از راه دور دست و پنجه نرم کنند.
آمریکا و متحدانش از طریق نمایشگرهایی کامپیوتری در بیابان‌های نوادا و نیومکزیکو جنگ‌هایی را در اینسو و آنسوی جهان پیش می‌برند.
هواپیماهای بدون سرنشین – که اسم رسمی آنان هواپیماهای با خلبان از راه دور است – به بخش مهمی از جنگ نوین بدل شده‌اند.
این هواپیماهای بی‌سرنشین توان پرواز بر فراز مناطق درگیری و گرفتن و ارسال عکس‌های شناسایی را دارند. بحث‌برانگیزترین نوع این هواپیماها می‌توانند با استفاده از سلاح‌های نصب شده به مواضعی حمله کند.
آمریکا از هزاران هواپیمای بدون سرنشین استفاده می‌کند و گونه‌های بزرگتر و پیچیده‌تر، از مقرهایی درون ایالات‌متحده هدایت می‌شوند.
خلبان‌هایی که برای به پرواز درآوردن این هواپیماها آموزش می‌بینند از آنهایی که پرواز با جنگنده‌ها را می‌آموزند بیشترند و اغلب آنها به مقر نیروی هوایی هالومان در نیومکزیکو قدم می‌گذارند.
اینجا بزرگترین مرکز آموزش خلبانی هواپیمای بدون سرنشین در جهان است و در آن نظامیان آمریکایی و بریتانیایی پرواز، جاسوسی و شلیک موشک با آنها را می‌آموزند.

'این یک روبات نظامی نیست'

'درنده' و 'دروگر' دو هواپیمای بدون سرنشین مسلح معمول هستند و سرهنگ کن جانسون، چهل و نهمین فرمانده عملیات قرارگاه هالومان هر دوی آنها را به من نشان داد.
آنها دوربین‌ها و سلاح‌هایی پیشرفته دارند که زیر بال‌هایشان نصب شده است. از آن چیزی که تصورش را می‌کنید کوچکترند و در محلی که معمولا اتاقک خلبان قرار دارد برآمدگی خاکستری رنگ کوهان‌مانندی دارند.
او در توضیح این که چرا اصطلاح هواپیمای با خلبان از راه دور به هواپیمای بدون سرنشین ترجیح دارد می‌گوید: "همیشه یک کادر پروازی و یک انسان هدایت هواپیما را بر عهده دارد."
"بنابراین آنها روبات نیستند. این یک جور روبات نظامی نیست."
چند هواپیمای بدون سرنشین با هدایت از درون کانتینرهای ترابری بی‌آزار خاکی رنگ مجهز به ملزومات کامپیوتری از روی باند به پرواز درمی‌آیند.
در دیگر اتاق‌های تاریک قرارگاه، خلبانان سرگرم تمرین با دستگاه‌های شبیه‌ساز هستند.
یکی از زنان آموزش‌دهنده آمریکایی به شاگردان نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا توضیح داد که: "می‌توانید از الگوی سایه‌ها و رنگ‌ها تشخیص دهید که آیا کسی سلاح حمل می‌کند یا نه."
ما توانستیم نظاره‌گر کارشان باشیم، اما این اجازه داده نشد که نام خانوادگی هیچ یک از خلبانان یا نقشه‌خوانان را نقل کنیم.
نقشه‌ها، عکس‌های هوایی از ساختمان‌ها و جاده‌ها و آدم‌های کامپیوتری – که بعضیشان سلاح داشتند – روی نمایشگرها نقش بسته بودند.
دکس، یکی از آموزگاران و همچنین فرمانده نیروهای بریتانیایی حاضر در قرارگاه، نقش پیش قراول اسکادران را داشت و گفت: "این یک عملیات ساده اطلاعاتی، شناسایی و اکتشافی است. یک ماموریت دو ساعت و نیمه."
یک نفر هواپیمای بدون سرنشین را به پرواز در می‌آورد و دیگری کار با دوربین‌ها و حسگرها را به عهده دارد.
روشن است که اینها امتیازهای چشمگیری برای نیروها به همراه می‌آورند، اما پیرامون استفاده آمریکایی‌ها از این هواپیماها، جنجالی درگرفته است.

نقطه کور سیا

در پاکستان، کشوری که در حال جنگ با آمریکا نیست، موشک‌های سنگرشکن، علیه افرادی که مشکوک به عضویت در گروه‌های پیکارجو هستند به کار گرفته می‌شوند.
هواپیماهای بی‌سرنشین در امور غیرنظامی نیز به نحوی فزاینده به کار گرفته می‌شوند. موسسات خبری، مجریان قانون، شرکت‌های عمومی و علاقه‌مندان پرواز، همگی کاربران غیرنظامی بالقوه هواپیماهای بدون سرنشین هستند.
در ایالات‌متحده مجوزی ویژه برای پرواز یک هواپیمای بدون سرنشین لازم است که به گفته آسوشیتدپرس عمدتا به شرکت‌های دولتی و پلیس داده می‌شود.
همچنین قوانین اداره هوانوردی فدرال نیز پرواز آنان را محدود می‌کند. با این حال با مصوبه کنگره هواپیماهای بدون سرنشین تا ۲۰۱۵ اجازه پرواز در محدوده هوایی غیرنظامی را می‌یابند. و از اداره هوانوردی فدرال نیز خواسته شده است شش منطقه شهری را برای آزمایش ایمنی آنها تعیین کند.
در بریتانیا پلیس بخش مرسی‌ساید پس از سقوط هواپیمای بدون سرنشین آن در آب، کار با آن را خاتمه بخشیده است. این آخرین نمونه از چندین مشکلی بود که در دو سال به‌کارگیری آن رخ داده بودند. همینک پلیس ایرلند شمالی استفاده از آن را تحت بررسی دارد.
این که چه کسی و به چه دلیلی هدف قرار گرفته، یا هدف بعدی کیست روندی محرمانه دارد و گزارش‌هایی مبنی بر تلفات غیرنظامیان در حملات هواپیماهای بی‌سرنشین وجود دارد.
سارا هولوینسکی مدیر اجرایی برنامه "قربانیان بی‌گناه جدال" می‌گوید: "عملیات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی باید با مسئولیت و شفافیت خیلی بیشتری همراه شوند."
"این را می‌دانیم که هواپیماهای بدون سرنشین نظامی به کار گرفته می‌شوند. بعضی امور سری وجود دارند ولی به هر حال می‌دانیم این امر در جریان است. اما وقتی مساله به استفاده سازمان سیا از آن می‌رسد نقطه کوری است که از آن هیچ نمی‌دانیم."
"غیرنظامیانی که بر این خاک خانه دارند نمی‌دانند که ممکن است فردا آنان هدف قرار بگیرند، یا مثلا اگر در بازار کنار کسی که هدف حمله بوده بایستند، قربانی شوند."
ارتش توصیف "سوءقصد هدفمند" را درباره حملاتشدر پاکستان را رد می‌کند، حملاتی به مظنونان و کسانی که جرمشان احراز نشده است.
دکس، پیش قراول اسکادران، می‌گوید: "این مساله فقط در رسانه‌ها بحث‌انگیز است. آنها می‌خواهند جنجال درست کنند."
"ما کار با این سلاح را دقیقا همان طوری آموزش می‌دهیم که با هواپیماهای سرنشین‌دار می‌کنیم – و همان استفاده را هم از آن می‌کنیم."
"به همین دلیل برای ما چیز بحث‌انگیزی در کار نیست. ما با آموزش‌ها و تصمیمات درستمان تلفات را تا جایی که می‌توانیم کاهش می‌دهیم. همه عملیات و ماموریت‌های ما مشروع و قانونی هستند."
و اما جنگیدن در افغانستان در طول روز و سپس برداشتن بچه‌ها از مدرسه در راه بازگشت به خانه چه اثر روانی روی نیروها دارد؟
فرمانده دکس می‌گوید این بخشی از تمرین‌ها است و رانندگی طولانی در میان بیابان به خلبانان کمک می‌کند تا مشغله کاری را پشت سر بگذارند.
اما جنگیدن و کشتن از فاصله هزاران مایلی، طوری که انگار با یک بازی کامپیوتری سر و کار داریم، شکل متفاوتی از جنگ است.
بحث‌های اخلاقی و قانونی این چنینی با وابستگی بیشتر ما به هواپیماهای بی‌سرنشین در جنگ‌هایمان تشدید می‌شوند.
به نظر می‌رسد با سرمایه‌گذاری ملل مختلف در فناوری‌های نظامی آینده این چنین خواهد بود، گو این که حال حاضر هم دست کمی از آینده ندارد.




ابوالفضل ظهره وند
ابوالفضل ظهره وند، سفیر پیشین ایران در ایتالیا، به عنوان "سفیر فوق العاده و تام الاختیار" ایران در افغانستان منصوب شده و کار خود را آغاز کرده است.
آقای ظهره وند پیش از این در افغانستان ماموریت دیپلماتیک داشته است. او از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶یعنی دوره ای از ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، سرکنسول ایران در مزار شریف بوده اما پس از پایان دوره ماموریتش که با ریاست جمهوری محمد خاتمی همزمان بود، مشاور معاون وزارت خارجه ایران شد.
او پیش از آنکه سفیر ایران در افغانستان شود، مشاور محمود احمدی نژاد در امور افغانستان و معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی بود اما نام او برای اولین بار اوایل دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد خبرساز شد.
در ماه های نخست ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، برخلاف ابراز مخالفت منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت، آقای ظهره وند به عنوان سفیر ایران عازم رم پایتخت ایتالیا شد.
سفرا در ایران معمولا به پیشنهاد وزیر خارجه و تایید رئیس جمهور انتخاب می شوند اما درباره سفیر پیشین ایران در ایتالیا به اذعان وزیر خارجه وقت این کشور، وضع به این صورت نبود.
یک سفر جنجالی در رم
محمود احمدی نژاد در بهار سال ۱۳۸۷ برای شرکت در اجلاس رهبران دولت های عضو سازمان خواروبار و کشاورزی سازمان ملل متحد (فائو) که در رم پایتخت ایتالیا برگزار می شد، دعوت شد. این اولین سفر اروپایی آقای احمدی نژاد از زمان آغاز ریاست جمهوری اش در سال ۱۳۸۴ بود.
برنامه ریزی های این سفر و واکنش مقام های میزبان به اظهارات آقای احمدی نژاد سفر او به رم را به یکی از جنجالی‌ترین مسافرت‌های رئیس جمهور ایران و یکی از مهمترین موضوعات پیرامونی اجلاس فائو بدل کرد.
آقای احمدی نژاد در بدو ورود به فرودگاه رم گفت که "مردم اروپا بیش از همه از صهیونیسم آسیب دیده اند و اکنون هم هزینه های سیاسی و اقتصادی این رژیم دروغین [اسرائیل] به دوش مردم اروپا افتاده است."
پس از انتشار صحبت های آقای احمدی نژاد، وزیردفاع ایتالیا اظهارات او را "خلاف تاریخ و عقل سلیم" خواند و رئیس مجلس ایتالیا هم در اعتراض به اظهارات رئیس جمهور ایران، ملاقات خود با ابوالفضل ظهره وند، سفیر وقت ایران در رم را لغو کرد.
سفر ناکام، ماموریت ناتمام
هرچند دعوت از محمود احمدی نژاد برای شرکت در این نشست، از جانب دبیرکل فائو صورت گرفته بود اما دولت ایتالیا در هنگام ورود او به رم از برگزاری مراسم استقبال رسمی که معمول است، خودداری کرد.
نخست وزیر ایتالیا مهمانی شامی هم به افتخار سران دولت های شرکت کننده در نشست فائو برگزار کرد اما منابع خبری ایتالیایی گفتند که از میان سران شرکت کننده، تنها محمود احمدی نژاد و رابرت موگابه رهبر زیمبابوه به این مهمانی دعوت نشدند.
آقای احمدی نژاد پیش از آنکه تهران را به مقصد رم ترک کند مواضع شدیدی علیه اسرائیل از جمله نابودی قریب الوقوع این کشور مطرح و اعلام کرده بود که در حاشیه نشست فائو، دیدارهایی با برخی سران دولت های شرکت کننده در نشست خواهد داشت.
منابع رسمی از برنامه دیدار رئیس جمهور ایران با سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر وقت ایتالیا و پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک های جهان داده بودند.
زمانی که رئیس جمهور ایران از رم به تهران بازگشته بود، فقط موفق به ملاقات با نخست وزیر ژاپن، معاون رئیس جمهور کوبا و بازرگانان ایتالیایی شده بود. آقای احمدی نژاد فقط در یک روز از نشست سه روزه فائو شرکت داشت.
رسانه های منتقد دولت ایران چند ماه پیش از انجام این سفر، از نارضایتی منوچهر متکی، وزیر وقت امور خارجه ایران از عملکرد آقای ظهره‌وند خبر داده بودند و حتی بحث استعفای آقای متکی یا تغییر او در اعتراض و اختلاف با سفیر ایران در رم در روزنامه های تهران مطرح بود.
با اعلام زمان حضور آقای احمدی نژاد در رم، بسیاری از رسانه های ایتالیایی از حضور او در کنفرانس رم انتقاد کردند و از دولت ایتالیا خواستند از دیدار مستقیم با رئیس جمهور ایران خودداری کند.
همزمان با حضور محمود احمدی نژاد در رم، تظاهراتی در این شهر علیه او برپا شد.
حزب رادیکال های ایتالیا و شماری از گروه های یهودی و هوادار اسرائیل و طرفدار حقوق بشر اعلام کرده بودند که در اعتراض به حضور او در این شهر دست به تظاهرات خواهند زد.
سفیر وقت ایران در ایتالیا گفته بود که "اگر مشکلی در این سفر پیش آمده، باید معاونت منطقه ای و بین الملل وزارت خارجه پاسخگو باشد" اما اظهارات ابوالفضل ظهره وند درباره برنامه سوء قصد به جان آقای احمدی نژاد یک بار دیگر مسافرت رم را این باز پس از پایان سفر، جنجال آفرین کرد.
"سوء قصد با اشعه ایکس"
حدود یک ماه پس از سفر رئیس جمهور ایران، آقای ظهره وند در گفت‌و‌گو با ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ، گزارش های مربوط به سوء قصد به جان آقای احمدی نژاد در سفر به رم را تایید کرد و گفت این موضوع "توهم توطئه نیست و صحت دارد."
ابوالفضل ظهره وند گفته بود "گروهی قصد داشتند هنگام اقامت آقای احمدی نژاد در رم، با استفاده از تابش مقادیر بسیار زیاد اشعه ایکس، او را دچار مسمومیت کنند."
آقای ظهره وند به خطر جانی بالا رفتن میزان اشعه ایکس از ۱۵۰۰ واحد به بالا اشاره کرده و گفته بود "وقتی رئیس جمهوری وارد محل شد، میزان اشعه دستگاه بیشتر شد و به بالای ۱۰۰۰ رسید، به طوری که آثار ناشی از شدت اشعه در محیط داخل ساختمان کاملا احساس می شد."
با این حال اظهارات سفیر وقت ایران نشان می داد که علیرغم این احساس خطر، برای تغییر اقامتگاه رئیس جمهور اقدامی نشده است.
کمتر از سه هفته بعد از سفر محمود احمدی نژاد به رم، ابوالفضل ظهره از ایتالیا به تهران فراخوانده شد.
پیش از آنکه فراخوانی آقای ظهره وند رسما تایید شود، او در گفت و گویی با سایت خبری تابناک از تغییر خود به درخواست آقای احمدی نژاد خبر داده و وجود انتقادها نسبت به عملکردش در وزارت امور خارجه را تایید کرده بود.
رسانه های ایران از ابوالفضل ظهره وند به عنوان یکی از نزدیکان محمود احمدی نژاد و مجتبی ثمره هاشمی نام می برند.
او در زمانی که سفیر ایران در رم بود با حمایت از رئیس شرکت تولید پوشاک بنتون که به ایران سفر کرده بود، نیز خبرساز شد.
با چشمگیر شدن فعالیت فروشگاه های شرکت بنتون در تهران، منتقدان حضور کالاهای غربی، با اتهام "صهیونیست" بودن رئیس این شرکت حضور و سرمایه‌گذاری آن را در ایران به باد انتقاد شدید گرفتند.
در این زمان که ماموریت آقای ظهره‌وند به عنوان سفیر ایران در ایتالیا تازه آغاز شده بود، او با انتشار بیانیه ای رسمی، رئیس این شرکت را "یک کاتولیک معتقد" خواند و از سرمایه گذاری این شرکت ایتالیایی در ایران حمایت کرد.
اینک ابوالفضل ظهره وند سفیر ایران در افغانستان شده است. او اواخر پنجشنبه گذشته، هفتم اردیبهشت (۲۶ آوریل) استوارنامه خود را در ارگ ریاست جمهوری افغانستان، تسلیم حامد کرزی، رئیس جمهور این کشور کرده است.
آقای ظهره وند در جریان دیدار با رئیس جمهور افغانستان، گفته که دو کشور ظرفیت های فراوانی برای توسعه همکاری ها دارند و امیدوار است که در دوره ماموریتش بتواند در این زمینه موفق باشد.




اخبار روز: 
این یادداشت پاسخی است به «خطوط عمده» ای که عباس عبدی در یادداشت [1] «پیشنهاد یک راهبرد اصلاح طلبانه برای طرفداران تغییر» مطرح کرده است. به هر مورد جداگانه و زیر هر مورد پاسخ داده شده است! لازم به یادآوری است که نگارنده خود طرفدار «تغییر» است. در نوشتار «سه استراتژی برای برقراری دمکراسی پایدار و تحلیل ریسک هر اسراتژی» [2]، در برابر دو استراتژی «سرنگونی» و «بی ثباتی»، استراتژی «تغییر مرحله ای» پیشنهاد شده است. اما راه رسیدن به این هدف مرحله ای از درون روش اصلاح طلبی که آقای عبدی پشنهاد می کند نمی گذرد. او نتوانسته است بین استراژی «براندازی» و استراتژی «بی ثباتی» تمایزی قائل شود. حتی در برابر استراتژی «بی ثباتی»، زمان آن چه آقای عبدی پیشنهاد می کند به سر آمده است. به ویژه از خرداد 88 تا اسفند 90 حاکمیت به اندازه کافی وقت داشت تا در روش مشت آهنین 30 ساله خود تجدید نظری کند. فرصت کافی بود تا «صادقانه» در جهت باز کردن فضای سیاسی ایران در جهت شکوفایی استعدادها و رشد جامعه و پیشرفت کشور گام هایی بردارد! متاسفانه نه تنها گامی برداشته نشد، بلکه تمام جناح ها و ارگان های حاکمیت به رفتار قلدرمابانه در تحقیر و خوار کردن مردم و سرکوب فعالان سیاسی و اجتماعی شدت بخشیدند!

یکم:
- نهادهای جامعه ایران، بخش مهمی از کارکردهای خودرا در انسجام اجتماعی از دست داده‌اند، و این جامعه صرفا براساس چسب‌ زور قدرت روی پای خود ایستاده‌است. و در غیاب این چسب، به‌سرعت شکاف‌های عمودی و افقی آن که بسیار هم عمیق است، فعال شده و جامعه را چندپاره خواهدکرد و تا بازگشت به حداقلی از ثبات و پایداری هزینه‌های زیادی را به مردم تحمیل خواهد‌کرد. بنابراین هر کوششی برای جایگزینی قدرت، بدون آن‌که معطوف به بازسازی سایر نهادهای جامعه باشد، به چیزی جز اضمحلال و فروپاشی کمک نمی‌کند.
.................
چون آقای عبدی منظور خود را از «نهادهای های جامعه ایران» بیان نکرده است، فرض می کنیم منظور او همان نهادهای «مدنی» عمومی شامل احزاب می باشد. اگر منظور نهادهای حکومتی مانند دادگستری باشد که با همین استدلال و با قطعیت بیشتری می توان سخن گفت!
1) بدون اراده «صادقانه» حاکمیت (ولایت فقیه) در بازکردن فضای سیاسی ایران، احتمال این که مخالفین حکومت بتوانند مثلا با «شگردهایی» نهادهای مورد نظر آقای عبدی را «بازسازی» کنند نزدیک به صفر است! قدرت حاکم هر گونه گشایشی را مساوی «پررو» شدن مخالفین و در جهت خدشه دار شدن هژمونی قدرت خودش می داند. به ویژه خیزش های عربی ترس او را دو چندان کرده است! نه مردم به حکومت اعتماد دارند و نه حکومت به مخالفان. جایی که در دو سال اخیر شکاف اصولگرایان داخل حکومت بیشتر شده است، چطور حاکمیت می خواهد به مخالفان اعتماد کند! بنابراین عملا احتمال این که مخالفان بتوانند کاری در بازسازی نهادهای جامعه انجام دهند نزدیک به صفر است. یعنی ریسک از هم پاشیدن در اثر برداشته شدن «چسب زور» همچنان باقی خواهد ماند!
2) «چسب زور» نمی تواند همشگی باشد. با توجه به روند شتاب گیرنده بحران های اجتماعی-اقتصادی-سیاسی-...، و بدون یک اراده ملی دخالت کننده، شتاب انحطاط و اضمحلال به حدی خواهد رسید که یا باید با نقطه عطفی روند کنونی تغییر جهت یابد و یا بی ثباتی و فروپاشی و هرج و مرج احتمال بالایی خواهد داشت! «براندازی» با برنامه در مقایسه با «بی ثباتی» حاصل در روند جاری، ریسک کمتری دارد!
3) اما اگر مخالفان بتوانند با ارائه یک «برنامه» و تشکیل کنگره ملی موقت [3] [4] و کسب «اعتماد» مردم و با مشارکت جمعی در جهت ساختن ظرفیت احتماعی [5] گام هایی بردارند، خواهند توانست نقش مثبتی در مدیریت و کنترل عواملی که می تواند به اضمحلال و فروپاشی کمک کند ایفا کنند. به عبارت دیگر هم می توانند حداقل خطر فروپاشی و جنگ داخلی را کمتر کنند و هم به تمرین دمکراسی و آماده شدن برای برقراری دمکراسی بپردازند!
4) با این حساب باید به حکومت در بازکردن فضای سیاسی فشار وارد کرد. شرایط جهانی و مقاومت و واندادن مخالفان (امیدواریم متشکل شده) ممکن است حکومت را به این کار محبور کند! یعنی بر خلاف نظر آقای عبدی این مقاومت مدنی خواهد بود که حاکمیت را ممکن است در ترس از عواقب رفتار خودش و از دست دادن صد در صد قدرت به آشتی و سهیم کردن مخالفین در قدرت ترغیب کند!
5) از طرف دیگر صحنه سازی و بلوف های نهادهای امنیتی ج ا. برای گول زدن آقای خاتمی و واداشتن او به شرکت در انتخابات مجلس و رای دادن دزدکی او، مثال خوبی است که در این «تجزیه هراسی» ها نمی توان القای سیستماتیک عوامل حکومت را نادیده گرفت!
6) آقای عبدی در نوشته های بعد از کودتای انتخاباتی 88 دارای تناقضات زیادی است که با توجه به احضارها و تهدیدها توسط عوامل امنیتی، به ناچار باید درصدی احتمال را برای تحت فشار بودن او در داخل کشور منظور کرد!

دوم:
- موازنه قوای لازم میان حکومت و منتقدانش، برای رسیدن به یک تعامل و تفاهم سازنده برقرارنیست. این امربه دلیل بهره‌مندی ساخت قدرت از سه رانت اقتصادی (نفت)، سیاست خارجی (حضور آمریکا در عراق و افغانستان)، و سیاست داخلی (اشتباهات منتقدان) است. سر رسید دو رانت اول به‌دلیل انطباق یافتن رفتار حکومت با درآمدهای کلان نفتی و نیز وجود تحریم‌ها و نیز تغییرات منطقه‌ای درحال بسرآمدن است و اگر منتقدین نیز ایده و اراده مشخص خود را به‌صورت تعریف‌شده روی میز بگذارند، و مجموعه نیروها را در اطراف خود بسیج کنند (که همه را می‌توانند) به‌زودی به‌حدی از توازن قوا خواهند رسید که از موضع اصلاح طلبی با کلیت حکومت به تعامل برسند. به‌ویژه در شرایطی که جناح‌های درون ساخت قدرت، با اختلافات اجتناب‌ناپذیر داخلی خود نیز دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
...................
1) اگر حکومت نخواهد «صادقانه» فضا را باز کند، در این حد تجربه آموخته است که در آینده برای مخالفان خودش شرایطی چون انتخابات 88 فراهم نکند. وضع آن قدر خراب است و بی اعتمادی آن چنان شدید است که مشکل بتوان با «شگردهایی» مردم را گول زد! اکثریت مردم ایران به واقع از این وضعیت و از این حکومت بیزارند!
2) به گمان من نه حکومت «صادقانه» اجازه می دهد و نه مردم پس از ماحراهای انتخابات 88 اشتیاقی برای شرکت در این گونه بازی ها نشان خواهند داد. زمان بازی های حکومت ساخته و دلالی شده توسط بخش کوچکی از مخالفین به سر آمده است. بدون «نقطه عطفی» و نشان دادن «چشم اندازی» به مردم، احتمال «بسیج کردن نیروها» توسط اصلاح طلبان حکومتی حول انتخابات و یا هر برنامه دیگری بسیار بسیار اندک است. وارد شدن به بازی انتخابات ممکن است وضع را از این هم بدتر کند. یکی از عواقب آن می تواند سوختن همیشگی افرادی باشد که شاید در آینده بتوانند در جهت آشتی ملی نقشی را بازی کنند!
3) منهای شعارها و جنگ روانی مخالفین علیه حکومت، موضع همه مخالفین حکومت «اصلاح طلبی» و آشتی جویانه است. به سادگی و خیلی روشن می گویند در این سه دهه هیچ انتخابات سالمی در این کشور برگزار نشده است. حکومت مثلا به یک رفراندم زیر نظر یک سازمان معتیر بین المللی چون سازمان کشورهای اسلامی و یا اتحادیه اروپا و یا سازمان ملل تن دهد. اگر راست می گوید با برگزاری رفراندم مشروعیت خدشه دار شده خود را تحکیم کند!
4) در روش مقاومت مدنی و مشارکت اجتماعی و به ویژه با سرآمدن دوران رانت ها، هم توازن قوا ایجاد خواهد شد و هم تمرین دمکراسی در اردوگاه دمکراسی خواهان و بر مبنای بیانیه جهانی حقوق بشر و نرم های جهانی صورت خواهد گرفت. بازگشت به گفتمان هایی شکست خورده و در چهارچوب مفهومی ولایت فقیه و اسلام رایج نه تنها به رشد شهروندان کمک نمی کند که ضد رشد خواهد بود!

سوم:
- ایمان و باور داشتن به این‌که سررسید هرسه رانت به‌زودی خواهد رسید، رکن اصلی این تحلیل است ولی اصلاح‌طلبان می‌توانند موضع خودرا به‌ گونه‌ای تعریف و ارائه نمایند که متناسب با آن قدرت لازم را برای موازنه به نمایش بگذارند. اگر این تعریف چنان باشد که جز به نابودی طرف مقابل ختم نشود، دراین‌صورت موازنه قوا برای تحقق این مساله پس از تبدیل ایران به محیطی خواهد بود که عراق فعلی دربرابر آن جامعه‌ای امن و آباد شناخته می‌شود. ولی اگر این تعریف در چارچوب منطقی و متناسب با محیط اجتماعی باشد، نه‌تنها منطقا دست‌یافتنی است، بلکه سریع‌تر از آن‌چه که گمان می‌رود حاصل خواهد شد.
.....................
1) آقای عبدی طوری سخن می گوید که انگار فقط این «اصلاح طلبان» هستند که ایرانی اند. مگر این همه انسان فرهیخته و دانشمند و متخصص داخل کشور و گروه زیادی که در اثر دیکتاتوری مجبور به ترک وطن شده اند ایرانی نیستند! به گمان من با خوش بینانه ترین گمانه زنی ها پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان در نیروهای مخالف بیش از بیست درصد نیست. با این حساب آقای عبدی دارد هشتاددرصد ایرانیان فرهیخته را از معادلات کنار می گذارد. حتی به فرض موفقیت این روش، چگونه راه حل پایداری می تواند باشد!
2) اتفاقا «ایمان و باور به این که سررسید هرسه رانت به‌زودی خواهد رسید»، رکن اصلی مقاومت مدنی و سازماندهی مخالفین و آمادگی آن ها برای جلوگیری از فروپاشی می باشد. برای ساختن آینده ای اصولی و راه حلی اصولی که به دمکراسی پایدار بینجامد. راهی که بتواند شکاف های جامعه را کم تر کند و نه این که شکاف های موحود بین اصلاح طلبان و بقیه گروه ها و احزاب را بیشتر کند. و یا این که شکاف های ایجاد شده بین دین و ضد دین را بیشتر کند. به لحاظ فکری هم دوران وصله پینه هایی که حتی نواندیشان دینی در آن وامانده اند به سر آمده است. از مردمی که سه دهه قربانی تبعیض و ستم سیستماتیک بوده اند نمی توان انتظار داشت که برای نجات کشور بیایند به بقای رژیم کمک کنند. باید گفت بیایید امروز و فردای خود و فرزندان خود را بسازید. حال در این ساختن البته ملاحظاتی منظور خواهد شد که تمامیت ارضی کشور به خطر نیفتد!
3) تاریخ سه دهه اخیر ایران به روشنی بیانگر این است که مخالفین جمهوری اسلامی فرهیخته تر، وطن دوست تر، و قابل اعتمادتر از عوامل بیرحم و فناتیک و سطحی نگر جمهوری اسلامی می باشند. تجربه نشان داده است آن جا که پای منافع ملی باشد مخالفین ملی تر از عوامل جمهوری اسلامی هستند!
4) سناریوی گرفتار شدن ایران به وضعیت عراق فعلی، در خلا یک تشکل فراگیر مخالفان احتمال بیشتری دارد! یعنی مخالفان می توانند در کنترل ریسک شتاب فزاینده انحطاط و اضمحلال و به ویژه جلوگیری از «بی ثباتی» هدایت شده توسط کشورهای بیگانه نقش تعیین کننده ای داشته باشند.
5) بنابراین احتمال موثر بودن بازی انتخابات بسیار اندک است. چسب زور هم که نمی تواند همیشگی باشد. اگر روند به سمت اضمحلال و فروپاشی باشد با همان احتمال اتفاق خواهد افتاد!

چهارم:
- در جریان مبارزه سیاسی باید از برچسب‌زنی پرهیز کرد و فرض را بر اصلاح‌پذیری قرارداد نه برعکس و متناسب این فرض رفتار کرد.
.................
1) آقای عبدی طوری سخن می گوید که انگار سال سوم حکومت جمهوری اسلامی است. این «حکومت» سه دهه «داده» پیوسته در بی کفایتی، محروم کردن مردم از حقوق شهروندی، و.... تاریخ غمبار و تاسف آوری از رفتار ضدبشری با شهروندان ایرانی دارد که برخی از آن ها در تاریخ بشر بی سابقه بوده است! آن چه مخالفان می گویند درصدی از این داده های وحشتناک است. بسی ستم ها و جنایات در سیاه چال های مخوف بر شهروندان رفته است که قربانیان آن برای شهادت حضور ندارند و به ابدیت پیوسته اند!
2) واقعا من در شگفتم این اصلاح «برچسب زنی» بیشتر به ماشین تبلیغات رژیم نزدیک تر است یا مخالفین!

پنجم:
- کاهش هزینه‌های مشارکت سیاسی، هدف‌اصلی هر جنبش اصلاحی است. باید به‌گونه‌ای رفتارکرد که مشارکت سیاسی برای مردم نیازمند شجاعت نباشد، و "مردمان متوسط" با خیال آسوده‌تری وارد این عرصه شوند. تنها از طریق مشارکت عمومی است که می‌توان جامعه‌ای جدید و دمکراتیک ساخت. مشارکتی که مستمر و پیوسته باشد. نه آن‌که اندکی در خیابان بود و سپس راه دیگری درپیش گرفت و رفت.
..................
1) اینجا حرف های آقای عبدی بدیهی اما شعاری است. مگر شهروندان مخالف و سازمان ها و احزاب سادیسم دارند که بخواهند بر خود هزینه وارد کنند. هزینه بر آن ها تحمیل می شود؛ اگر چه در انتخابات رژیم شرکت کنند و به کارگزاران تراز اول این حکومت چون نخست وزیر و رئیس محلس سابق این رژیم رای بدهند.
2) آقای عبدی از «مشارکت عمومی» طوری سخن می گوید که انگار 33 سال از عمر این رژیم نگذشته و انگار سال 88 در تقویم ایرانیان وحود نداشته و انگار بیش از 40 درصد مردم زیر خط فقر شتاب گیرنده با سیلی صورت خود را سرخ نگاه نداشته اند!
3) جامعه ایران مثل هر جامعه دیگری تا زمانی که با برقراری دمکراسی و آزادی به مرحله «قرار» نرسد، دچار التهاب ها، سردی ها، و بالا و پایین شدن ها... خواهد بود. خصیصه رفتار دوران «گذار» اتفاقا ناپیوسته و بدون قانونمندی است. به ویژه کشوری که مردمانش حداقل یک صد سال است در دوران گذار و بیم و امید زندگی می کنند. مردم ایران نمی خواستند به خیابان بیایند. مردم ایران به امید اصلاح و گشایشی در زندگی شان رای دادند و این رفتار کسانی مثل جنتی و جعفری و جوانی و محصولی و دیگران بود که آن ها را به خیابان کشانید.
4) آقای عبدی وجدانا یک بار هم از خودش پرسش کرده است که اگر کودتای از پیش طراحی شده اتفاق نمی افتاد، احتمال نداشت با ریاست جمهوری آقای موسوی و با هزینه کم تری به دمکراسی گذار کنیم؟ هم «مردم متوسط» در صحنه بودند. هم تجربه شکست آقای خاتمی بود. هم بلوغ نیروهای سیاسی بیشتر بود! مهم «کنش» اجتماعی و سیاسی است که مردم را به صحنه بیاورد و آزموده کند. حال نمی توان پیروز شدن قطعی هر برنامه ای را پیش بینی و پس از آن عواقب هر کنشی را با معیارهای سخت پیروزی میدانی بر نیروهای سرکوبگر ارزیابی کرد! به عبارت دیگر باید آنقدر کنش ها ادامه پیدا کند تا با افت و خیزهای فراوان سرانجام به نتیجه برسد!
5) مخالفان نمی خواهند مبارزه مسلحانه کنند. در برنامه ها و ابتکاراتی که از طرف محالفان رهبری می شود، «مشارکت عمومی» و تاثیرگذاری در فرآیند گذار به دمکراسی به مراتب بیشتر از برنامه های راه اندازی شده توسط حکومت و با دلالی اصلاح طلبان حکومتی خواهد بود. برنامه های «حزب رستاخیزی» در زمان خودش پاسخ نداد تا چه رسد در زمان ما که اکثریت قریب به اتفاق دیکتاتوری های آن موقع به دمکراسی گذار کرده اند!

ششم:
- مهمترین اقدامی که باید انجام داد مقابله با قدرت سرکوب نیست، بلکه بلاموضوع کردن این قدرت است. قدرت سرکوب همیشه نیازمند توجیهاتی برای فعلیت یافتن و به‌کار گرفته شدن است. هرنوع سیاستی که چنین توجیهی را در اختیار قدرت قرار می‌دهد، جز به کوبندگی و برندگی قدرت سرکوب کمکی نمی‌کند. یک هدف مهم سیاست اصلاحات، بلاموضوع کردن اعمال این قدرت است و یا درصورت اعمال، هزینه اخلاقی آن را بسیار بالا خواهدبرد.
.....................
1) با توجه به دلایل بالا به گمان من این پاراگراف بی اخلاقی سیاسی بیش نیست. انتقام گیری سیاسی از اصلاح طلبان است. کسی که بیش از یک دهه قبل به اصطلاح طلبان خروج از حاکمیت را پیشنهاد می کرده و با آنان در این باره جنگ قلمی داشته است، نمی تواند طرف گرگ را بگیرد و به گوسفندی که جرمش شرکت در انتخابات و تشویق مردم به مشارکت بوده است ایراد بگیرد که «توجیه» برای فعلیت یافتن قدرت سرکوب فراهم کرده اید. مدل «هیچ در برابر هیچ» که در نهایت از حرف های آقای عبدی بیرون می آید، دردی از این کشور و جمعیت 75 میلیونی تحت ستم آن دوا نخواهد کرد!
2) انتخابات 88 و رخدادهای بعد از آن به گمان من بزرگترین و مهم ترین حادثه در تاریخ ایران معاصر است. نگارنده قدرت تجسم خوبی دارد. اما نمی توانم هیچ رخدادی را موثرتر و کوبنده تر در بلاموضوع کردن قدرت حاکم تجسم کنم. مردمانی که با بلوغی شگفت انگیز به صحنه آمدند و زیبایی و عظمت صلح طلبی خود را به تماشای جهانیان گذاشتند. به گمان من آقای عبدی دارد در ارزیابی اثرات رخدادهای 88 و بعد از آن خیلی عجله به خرج می دهد! آن چه خوبان همه دارند رخ داد. اما متاسفانه آقای عبدی نمی تواند و به گمان من تا حدی هم نمی خواهد آن را ببیند! بیشترین مشکل ما عقب ماندگی و انجماد بسیاری از شخصیت ها و سازمان ها و احزاب سیاسی مخالف بود. کسانی که در مدل های کهنه و فرسوده جنبش های اجتماعی به تکرار حرف های نامربوط پرداختند. و یا این که چون خود انتخابات را تحریم کرده بودند، به جای شرکت در کنش ها و تعمیق جنبش، به داستان سرایی درباره توجیه تحریم و یا خوار و خفیف کردن جنبش و رهبران آن مشغول شدند. اتفاقا مشکل آقای عبدی هم به گمان من همین نگرش بی انعطاف ارتدکسی در برخورد به آن چیزی است که خود پیش بینی نمی کرد. البته اصطکاک های قبلی او در اردوگاه اصلاح طلبان نیز بی تاثیر نیست!

هفتم:
- اصلاحات نیازمند بازیابی مجدد خود از دومنظر ایده و اراده است. گرچه این ایده موجود است ولی تنقیح مجدد آن و تاکید بر عناصر مهمتر آن (نسبت به وضع روز) امری ضروری است. ولی این ایده با پیوست اراده معطوف به آن است که معنا و مفهومی روشن می‌دهد. اراده‌ای که در سال‌های گذشته متزلزل و بر روی زمینی لیز قرار داشته‌ است. مهمترین کاری که اصلاح‌طلبان درحال‌حاضر باید انجام‌دهند و می‌توانند هم انجام‌دهند، بازنویسی این ایده با زبان روز و الصاق‌‌کردن اراده روشن و استوار خود به آن است. این‌کار پیامی دوسویه هم به جامعه و هم به حکومت خواهدداد. پس از این مرحله همواره باید درحالت نرمش و گرم‌ نگه‌داشتن بدن سیاسی باشند، و دراین‌که دیر یا زود نوبت بازی خواهد رسید تردیدی نداشته باشند.
...................
1) متاسفانه باز اینجا آقای عبدی مردم ایران را به «اصلاح طلبان» تقلیل می دهد و همان روش تسویه حساب، با «اصطلاح طلبان» مشارکتی رفیق سابق خود ادامه می دهد. با احترام به آقای عبدی و با همه کوششی که در بیطرفی می کنم نمی توانم ننویسم که متاسفانه این خط تسویه حساب با «اصلاح طلبان» در تمام نوشته کم و بیش آگاهانه و یا ناآگاهانه خودش را نشان می دهد. مسلما اصلاح طلبان خطا داشته اند و حتی خطای راهبردی! اما نمی توان پس از رخدادهای 88 معادلات را همان معادلات قبل فرض کرد و به واکاوی و ارزیابی آن پرداخت.
2) در بالا هم گفتم نوبت بازی واقعی بدون هیچ تردیدی فرا رسیده است. اما بازی در سطحی دیگر و با زمین بازی دیگری! در یک سال اخیر در خاورمیانه حداقل چند دیکتاتور سرنگون شده است. در کشورهای دیکتاتوری سابق نیز اصلاحاتی انجام شده است. تاجایی که مثلا در مراکش جوانان آزادانه در هر کجا و برای هر مدت و برای هر موضوعی بدون ترش از دخالت و سرکوب پلیس تظاهرات اعتراضی تشکیل می دهند.

هشتم:
- اگر بخواهیم اهداف اصلی را برای یک جنبش اصلاح‌طلبانه برشمریم، دردرجه اول رسیدن به وضعیتی است که مطابق آن گفته شود حاکمیت قانون برقرار است. (خوب و بدی قانون مساله ثانوی است) هیچ جامعه دمکراتیکی نداریم که پیش از آن، حاکمیت قانون را تجربه نکرده باشد. درمرحله بعد، رسیدن به سطحی از دمکراسی است که بازگشت ناپذیر باشد. برخی از کشورها (در آمریکای لاتین نمونه‌هایش زیاد است) در مراحلی دمکراسی را تجربه کرده‌اند، ولی به دلیل بی‌توجهی به ساختارها و موازنه قوا، با عقب‌گردهای وحشتناکی مواجه شده‌اند. بنابراین هدف اصلاحات رسیدن به نقاطی است که به‌عنوان دست‌آوردهای اجتماعی نهادینه شود و بازگشتی از آن شاهد نباشیم.
...................
1) این توصیه و رهنمود «حکومت قانون» چندان نبوغی لازم ندارد! چیزی است که بارها در حرف های آقای عبدی به آن توصیه شده است. انگار اینجا آقای عبدی به صندوق خانه رهنمودهایش رفته و هر چه دم دستش آمده برای توصیه به دیگران روی پیشخوان گذاشته است!
2) در این تردیدی نیست که استقرار دمکراسی یک «فرآیند» است و نه یک «رخداد»! هر چه مشارکت و آموزش شهروندان در این فرآیند بیشتر باشد، دمکراسی واقعی تر و پایدارتر خواهد بود. اما پس از 33 سال قانون ستیزی «فزاینده» نظریه پردازان و عوامل جمهوری اسلامی این پاراگراف آقای عبدی به گمان من بیشتر یک ژست عاقل اندر سفیه است تا یک راهکار! انگار «اصطلاح طلبان» کمتر از آقای عبدی به قوانین جمهوری اسلامی پایبند بوده اند که حالا آقای عبدی رهنمود بزرگ خود را برایشان رو کرده است. زمانی که اصطلاح طلبان برای عدم خروج از حاکمیت آماج حملات آقای عبدی بودند، اصلاح طلبان طبق قوانین جمهوری اسلامی مشغول خدمت بودند! حالا آقای عبدی بعد از همه این حوادث و مرارت ها و زندانی کشیدن ها به آن ها سفارش می کند که برگردید و هر طوری شده بروید داخل حکومت و طبق گذشته طبق قوانین موجود کار کنید!

نهم:
- مانع دمکراسی در ایران، بیش از هرچیز ریشه در ساختار درآمدهای نفتی دولت‌ها داشته‌ است. و در مرحله بعد نیز پایین بودن سطح توسعه اقتصادی اجتماعی کشور. و تا وقتی که برای موضوع اول طرح و برنامه عملی و مشخصی در دست نباشد، انتظار این‌که بتوان با اظهارات کلی و شعاری همه مردم را به سمت دمکراسی دعوت و با تبعات فرهنگی دمکراسی همگام نمود، انتظار بی‌ثمری است.
..............
1) چرخه باطل استدلالی همیشگی. دمکراسی یک «فرآیند» است که باید بتوان حداکثر افراد ممکن را در این فرآیند سهیم کرد. حال رخدادهایی مثل سال 88 حد اعلای آن است. مشکل ما «موانع» رسیدن حتی به یک «دمکراسی نیم بند» است. مگر کسی منکر طرح و برنامه است. در این تردیدی نیست که مخالفان دارای ضعف های فراوانی هستند، منجمله نداشتن برنامه. اما این توجیه کننده حرف های آقای عبدی نیست. حتی اگر برنامه عملی و مشخصی هم روی میز نباشد نباید از تلاش و مقاومت مدنی دست کشید! هر چه شهروندان بیشتری را نسبت به عواقب شومی که در انتظار کشور است آگاه تر و حساس تر نگهداریم، به وقت حادثه شوم که امید است هرگز اتفاق نیقتد رفتار مسئولانه تری خواهند داشت!

دهم:
- راهبرد اصلاحات چندان تحت تاثیر عملکرد حکومت‌ها قرار نمی گیرد. حتی اگر بسیاری از افراد آن بازداشت و زندان شوند. تاکتیک‌های آن هم متنوع است، حتی از حضور خیابانی هم ابایی ندارد، مشروط براین‌که در محدوده زمانی معین با هدف روشن و با دعوت از سوی رهبری مسئولیت‌پذیر آن باشد، و در این صورت خودشان هم درابتدای صف در خیابان حاضر خواهند شد.
.....................
پاسخش در مطالب بالا هست.

یازدهم:
- رفتار اصلاح‌طلبانه با ادبیات خاص خود همراه است. ادبیات اصلاح‌طلبانه را نمی‌توان عنصری فرعی در سیاست‌های اصلاحات دانست. کار این ادبیات دمیدن بر کوره نفرت و خشم و کینه نیست، بلکه مطالبات و خواست‌های تاریخی مردم خود را، به‌نحوی بیان می‌کند، که همدلی و همراهی بسیاری را با آن‌ها به‌دست می‌آورد، حتی اگر این افراد درون حکومت باشند.
..................
با وجود این همه ستمی که بر مردم و خودشان رفت، رهبران موسوم به «اصلاح طلبان» هیچ گاه در کوره نفرت و خشم و کینه ندمیدند. برعکس همه بر صبر و صلح و آشتی ملی تاکید داشته اند!

دوازدهم:
- در راهبرد اصلاح‌طلبی، انتخابات جایگاه ویژه‌ای دارد. اولین و مهمترین جایگاه این نهاد دراین است که انتخابات یک شیوه کم‌هزینه و مورد توافق برای سنجش موازنه قدرت است. اگر چنین شیوه‌ای وجودداشته و مردم نیز با سازوکار آن بیگانه نباشند، در شرایطی که موازنه‌ی جدیدی در قدرت‌های اجتماعی رخ می‌دهد، مسالمت‌آمیز و کم‌هزینه‌ترین و کارآمدترین نحوه انطباق‌یافتن جامعه و ساخت قدرت با این موازنه قوا، انتخابات است. بنابراین باید سعی کرد که این نهاد با همه ضعف‌ها و کاستی‌هایش حفظ شود. ویژگی دیگر این نهاد، ایجاد فرصت چند ماهه یا حتی بیش از یک سال برای شکل‌گیری تحرک سیاسی گسترده است. تحرکی که به طرح بهتر مطالبات، رسیدن به زبان مشترک سیاسی، همگامی و همراهی افراد نزدیک به یکدیگر و پیداکردن یکدیگر، امکان ارائه طرح و برنامه و نقد وضعیت موجود و قدرت، امکان بسط سازمان‌دهی در اقصی‌نقاط کشور و... کمک می‌کند. بنابراین انتخابات موضوعی نیست که بتوان از کنار آن گذشت. تجربه دمکراتیک و توسعه سیاسی از خلال همین قدم‌های کوچک و بعضا نارسا شکل می‌گیرد. در انتخابات باید به چند نکته توجه کرد، موضوع ردصلاحیت‌ها، سلامت انتخابات و نهاد برآمده از انتخابات سه موضوع محوری هستند. هرسه این موارد موضوعاتی است که می‌باید مورد بحث قرارگیرند و هزینه انحراف و تخلف از آن‌را می توان تحمیل‌کرد، ولی نباید به‌گونه‌ای رفتار کرد که باب این مسیر بکلی مسدود شود، که درباره این نکات باید برحسب مورد و مصداق اظهارنظر کرد.
...................
هیچکس از انتخابات نگذشته است. برعکس همه مخالفین از رادیکال ترین تا محافظه کارترین جریانات و گرو ه ها بدون استثنا با مسئولیت کامل در برابر تاریخ و وطن و مردم، حکومت را به تن دادن به «انتخابات آزاد» منجمله یک رفراندم فرا می خوانند. نتایج آن هم به روی چشم می گذارند. مشکل ما مخالفان آزادی و مخالفان انتخابات هستند. مردم چاره ای جز مقاومت مدنی، گسترش اعتصابات و نافرمانی های مدنی برای واداشتن حکومت به پذیرش انتخابات آزاد را ندارند! بهترین شرایط تاریخی چه به لحاظ داخلی و چه بین اللملی برای واداشتن حکومت به پذیرش حقوق شهروندی فراهم است. ما در ابتدا انتظار دمکراسی سوئیس و کانادا را نداریم. یک دمکراسی نیم بند که حداقل زبان مردم را برای ابراز اندیشه از حلق شان بیرون نکشند برای شروع خوب است! تعطیل کردن شکنجه گاه و بازداشتگاه های غیرقانونی قرون وسطایی ... شروع خوبی برای به میدان آمدن مغزها و جولان افکار در شتاب دادن به فرآیند استقرار دمکراسی پایدار خواهد بود. اگر حکومت می خواهد شروع کند از این نوع گام ها شروع کند، شاید در بین راه آشتی ملی صورت گرفت! مخالفان راه درخشان مقاومت مدنی را با افتخار در خواهند نوردید و سرانجام به لحظه موعود رقص 75 میلیونی آزادی خواهند رسید. این مسئولان جمهوری اسلامی هستند که نباید خود را در جهت عکس تاریخ قرار دهند. آزادیخواهان ایران بیش از هر زمانی در مسیر توفنده و پویای تاریخ حرکت می کنند!
در آینده نزدیک یادداشت تحلیلی جداگانه ای پیرامون دیدگاه نگارنده پیرامون راه پیش رو ارائه خواهد شد!

پانوشت
[1] پیشنهاد یک راهبرد اصلاح طلبانه برای طرفداران تغییر، عباس عبدی
www.rahesabz.net /

[2] «سه استراتژی برای برقراری دمکراسی پایدار و تحلیل ریسک هر اسراتژی، آرش سلیم akhbar.gooya.com
[3] کنگره ملی: "اتحاد" یا "همکاری" ایرانیان؟، آرش سلیم
news.gooya.com

[4] طرح اجرایی نمونه برای تشکیل کنگره ملی موقت، آرش سلیم
www.akhbar-rooz.com

[5] جنبش سبز و مدیریت تعارضات و تضادها، آرش سلیم
zamaaneh.com




اخبار روز: 
رضا شهابی از فعالین کارگری سندیکایی شرکت واحد و از موسسان این سندیکا که یکی از سازمان دهنگان اعتصاب قدرتمند و با شکوه شرکت بوسیله ماموران وزارت اطلاعات ایران بازداشت گردید.
شهابی بشدت بیمار و محتاج رسیدگی فوری و آنی می باشد. خطر فلج شدن فوری او را تهدید می کند. جدا از رنج زندان و شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی وارده بر او و غم دوری از خانواده و مرگ مادر پیرش بر شدت بیماری و اندوهش افزوده است و علیرغم تاکید پزشکان درون زندان مبنی بر اعزام فوری او برای معالجه در خارج از زندان، مسئولان رندان به توصیه پزشکان عمل نکردند و وی را در همان وضعیت تاسف بار بیماریش رها کردند و این از سیاست های ضد انسانی نظام سرمایه داری اسلامی حاکم بر ایران است که فعالین سیاسی و کارگری را آنقدر در زندان نگه می دارد که بعلت شکنجه فراوان و دچار شدن به انواع بیماری های مختلف و بعد از چندین سال فشار با جسمی بشدت بیمار و فرسوده آزادشان می نمایند تا دیگر فرصتی برای فعالیت نداشته باشند. در آخرین جلسه دادگاهی که به ریاست قاضی جنایتکار صلواتی برگزار گردید، رضا شهابی بعد از ۲۲ ماه بازداشت به ۶ سال زندان و ۵ سال سکوت در باره فعالیت های سندیکائی و دفاع از حقوق کارگران محکوم شده است.
رضا شهابی در اعتراض به بازداشت ۲۲ ماهه خود بارها دست به اعتصاب زده است، از اعتصاب غذا گرفته تا اعتراض به شکنجه های اعمال شده بر او. فشارهایی که بر خانواده اش وارد می شود در این راستا است و در اعتراض به بازداشت رضا شهابی کمیته دفاع از او شکل گرفت که هزاران نفر از این کمپین حمایت کردند و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط رضا شهابی شدند. این کمپین اعتراضی مورد حمایت هزاران نفر از فعالین انسان دوست مبارز و چپ کمونیست در داخل و خارج کشور قرار گرفت و دهها اتحادیه کارگری و نهادهای حقوق بشری هم خواستار آزادی شهابی شدند. صدور ده ها بیانیه اعترضی که نسبت به وضع وخیم جسمانی شهابی و درخواست آزادی او تاکنون بی نتیجه مانده و رژیم ضد کارگری اسلامی ایران در آستانه اول مه روز جهانی کارگر، رضا شهابی را محکوم به ۶ سال زندان و ۵ سال ممنوعیت از فعالیتهای سندیکائی نمود است. پرسش اصلی اینجاست که جرم رضا شهابی چه بوده و چرا رژیم در آستانه اول مه روز جهانی کارگران چنین حکمی را علیه او صادر کرده است؟
رضا شهابی خواستار حق ایجاد تشکل بوده است، خواستار مطالبات معوقه کارگران سندیکای شرکت واحد بوده است. خواستار این بوده است که کارگران هم همانند بقیه انسانها حق زندگی داشته باشند، بتوانند اجاره مسکن شان را بپردازند، حق استفاده از آموزش و بهداشت و تفریح را داشته باشند. چرا کارگران باید از چنین امکانات ابتدایی و معمولی محروم باشند؟ چرا باید هر روز شاهد اخراج و بیکاری طیف گسترده ای از کارگران باشیم و در چنین حالی کارگران اخراجی و بیکار شده از بیمه بیکاری که در قانون خود جمهوری اسلامی هم به آن اشاره شده محروم بمانند. دفاع از این حقوق از دید جمهوری اسلامی جرم محسوب می شود و باید به دلیل مطرح کردن چنین خواسته هایی شکنجه شد و چندین سال را در زندان گذراند. دهها فعال کارگری دیگر هم به چنین جرم هایی در زندان هستند و یا در معرض تهدید زندان و شکنجه و اداره اطلاعات و دادگاه های انقلاب میباشند.
رژیم جمهوری اسلامی به خوبی از خطرات جنبش کارگری آگاه است و در اوضاع فعلی که با آن دست به گریبان است و به دلیل بحران های داخلی و خارجی و جنگ قدرت در بین جناح هایش و تحریم های گسترده از جانب کشورهای غربی، بشدت از جنبش کارگری ایران و فعالین این جنبش هراس دارد و می داند که اعتراضات گسترده و متحدانه جنبش کارگری می تواند در کوتاه ترین زمان ممکن بساط ظلم و استثمار و خفقانش را در هم بپیچد و جمهوری اسلامی را سرنگون سازد، لذا از هر گونه فشار و تهدیدی بر علیه فعالین کارگری ایران ابایی ندارد و در طی عمر ننگین اش هزاران نفر از فعالین کمونیست و چپ را اعدام کرده است و حتی در اعتراضات آرام کارگران آنها را به گلوله بسته و تعداد زیادی از کارگران معترض (کارگران خاتون آباد) را فقط به جرم درخواست حقوقشان به قتل رسانده است.
اکنون در آستانه اول مه روز جهانی کارگر باز هم جمهوری اسلامی دارد این سیاست کهنه و بشدت غیر انسانی را در مورد رضا شهابی به کار می گیرد و چنین حکم ضد کارگری را صادر کرده است. رژِیم این را حق خود می داند که با فعالین کارگری چنین سیاست خصمانه ای را در پیش بگیرد. این سیاست سرکوبگرانه در قبال فعالین کارگری ایران از طرف تمامی طیف های حکومت چه اصلاح طلب و چه اصولگرا بشدت حمایت و دنبال میشود و بر سرکوب و فشار بر علیه جنبش کارگری ایران تاکید می کنند. رژیم می داند که نظام از طرف نیروهایی به ظاهر مخالف مانند موسوی و کروبی و خاتمی و ... تهدید نمی شود، چون اینان برای حفظ نظام ولایت فقیه حاضرند دهها برابر اصوالگرایان کشتار و اعدام و سرکوب را به کار بگیرند و تمام هم و غم خود را بر علیه جنبش کارگری ایران بکار بگیرند.
سران نظام جنایتکار اسلامی می خواهند با اجرای سیاست سرکوب و فشار به فعالین جنبش کارگری ایران یادآور شوند که باید سکوت کنند و درباره این همه ظلم و استثماری که بر علیه شان و جنبش کارگری ایران روا می شود حرف نزنند، اما این سیاست دیگر کارائی ندارد چون هزاران نفر را اعدام، شکنجه و تهدید کردند اما هربار تعداد بیشتری از فعالین کارگری به صف معترضین پیوستند و بر علیه سیاست های ضد مردمی جمهوری اسلامی اعتراض کردند و با به چالش کشیدن نظام منفور اسلامی ایران خواستار تغییر وضع موجود شدند و اعلام کردند دیگر سیاست بگیر و ببند کارائی خودش را از دست داده است.
جمهوری اسلامی به نیکی می داند که شاهرگ حیاتش در دست طبقه کارگر ایران می باشد، چرا که این طبقه است که با اتحاد و همبستگی طبقاتی اش می تواند شاهرگ حیات زالوصفتانه جمهوری اسلامی را برای همیشه قطع نماید.
امسال روز جهانی کارگر از یک جهت دیگر هم متمایزتر از سالهای دیگر است. این روز بر متن بحران های اقتصادی رخ داده در سراسر جهان برای نظام سرمایه داری، اعتراضات گسترده ای را در سراسر جهان شکل داده است که روز بروز ابعاد گسترده تری می یابد. از جنبش ۹۹ درصدی ها گرفته تا اعتراضات و اعتصابات در یونان، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه و دهها کشور دیگر که همگی خواستار آزادی و برابری و تقسیم عادلانه ثروت در بین تمامی مردم شده اند. این اعتراضات هر چند در مکان ها و کشورهای مختلفی صورت گرفته است، اما یک همبستگی طبقاتی و انترناسیونالیستی را بوجود آورده است و لرزه بر اندام نظام سرمایه داری افکنده است و از هر راهی برای نجات موقعیت ضعیف کنونی شان تلاش می کنند. علیرغم اینکه صدای دفاع از حقوق بشر و دمکراسی خواهی کشورهای سرمایه داری غربی همچنان بلند است و ژست های عوامفریبانه آنها در دفاع از حقوق بشر دیگر کارائی اش را از دست داده است، از اولین روز اعتراضات کارگری سیاست سرکوب و زندان از طرف نظام سرمایه داری ادامه داشته است و خواهد داشت، اما این اعتراضات همچون سیلی بنیان کن روز بروز گسترده تر و با قدرتی بسیار بیشتر از قبل به پیش می رود و این یک دلگرمی و امیدواری برای جنبش کارگری ایران است».
رفقا و همرزمان کارگر!
چند روزی بیشتر به مارش طبقاتی و جهانی اول ماه مه نمانده است. دهها نفر از فعالین و رهبران جنبش مان در زندان و زیر فشار و شکنجه نظام ضد کارگری اسلامی ایران هستند و نبود و غیبت آنها کاملا واضح و آشکار می باشد. اما با این حال و در حالیکه رژیم در طی سالها حاکمیتش همواره تلاش کرده است که با زندانی کردن فعالین شناخته شده جنبش کارگری مانع از تداوم مبارزات کارگری و برپائی مراسم های باشکوه روز جهانی کارگری بشود، اما فعالین و کارگران آگاه و مبارز نگذاشته اند که خللی در اجرای مراسم های روز جهانی کارگر پیش بیاید و رزم و مبارزه شان را همچون گذشته ادامه داده اند و عملا سیاست های خصمانه و سرکوبگرانه رژیم جمهوری اسلامی ایران را ناکام گذاشته اند.
بیاید در مارش شکوهمند اول ماه مه، با برپائی مراسم روز جهانی کارگر همصدا و متحد خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط رضا شهابی از زندان بشویم و همچنین خواستار آزادی دیگر فعالین کارگری در بند همچون شاهرخ زمانی، محمد جراحی، منصور اسالو، علی نجاتی و دهها فعال کارگری دیگر باشیم و دیگر اجازه ندهیم نظام سرمایه داری فعالین و رهبران جنبش کارگری را در زندان نگه دارد و این کار هم جز با اتحاد و همبستگی طبقاتی ممکن نیست.
با گرامیداشت روز جهانی کارگر امیدوارم هر چه زودتر شاهد آزادی تمامی فعالین کارگری زندانی باشیم و تمامی زندانیان سیاسی هم به کنار خانواده هایشان برگردند.

آزادی برابری حکومت کارگری
زنده باد اول ماه مه روز جهانی کارگر
برهان دیوارگر





اخبار روز: 

اول ماه مه، روز جهانی کارگر برای ما زنان از دوزاویه گرامی و قابل ارج است. اول آنکه این روز نمادی از مبارزات کارگران جهان علیه استثمار و بهره‌کشی است؛ روزی که ذهن و شعور و جسم کارگران معطوف به چرایی استثمار و شیوه‍ی رهایی از آن می‌شود؛ روزی که همبستگی و حمایت از تمامی استثمار شدگان سرلوحه‍ی شعارها و پلاکاردهاست.
دوم، ما زنان استثمار چندگانه‍ی طبقاتی – جنسیتی را آن چنان تلخ و آن چنان مستمرزندگی می‌کنیم که هر ثانیه و لحظه لحظه‍ی این روز را برای به چالش کشیدن نظام مردسالاری- سرمایه‌داری غنیمت می‌شماریم.

روز ۲۲ آپریل ۱٨۵۶ کارگران استرالیایی با دست کشیدن از کار، برای اولین بار تقاضای کاهش ساعات کار روزانه را عنوان کردند.    سی سال بعد یعنی اول ماه می ۱٨٨۶، دو میلیون نفر از کارگران امریکایی دست از کار کشیده و خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه‍ی کار از ده ساعت به ٨ ساعت شدند. به رغم سرکوب پلیس روز ۴ ماه مه، روز خاکسپاری کشته شدگان، کارگران در شهر شیکاگو، دوباره دست به تظاهرات زدند که منجر به کشته شدن عده‌ای دیگر از آنان توسط پلیس شد. به دنبال آن موج وسیعی از دستگیری کارگران شروع شد و رهبران کارگری به محاکمه کشیده شده و عده‌ای نیز به اعدام محکوم شدند. در سال ۱٨٨۹کنگره کارگران انترناسیونال دوم با حضور چهارصد نماینده، اولین خواسته‍ی کارگران را هشت ساعت کار در روز عنوان و برای گرامیداشت خاطره‍ی قربانیان کشتار شیکاگو اول ماه می را به عنوان روز کارگر اعلام کرد. این روز به سرعت در بسیاری از کشورها، از جانب کارگران، به عنوان روز کارگر پذیرفته شد و حتی پس از تامین خواست هشت ساعت کار ِ روزانه، همچنان به عنوان روز کارگر و فرصتی برای طرح مطالبات کارگری ومبارزه‍ی علیه نظام سرمایه‌داری در اقصا نقاط دنیا برگزار می‌شود.

روزکارگر در ایران
کارگران ایرانی به شکلی مستقل و سازماندهی شده، برای اولین بار روز کارگر را در سال ۱٣۰۱برگزار کردند. این مراسم توسط اتحادیه کارگران چاپخانه سازماندهی شده بود و در اعلامیه‌ای که این اتحادیه در این روز صادر کرد، روز یازده اردیبهشت ، مصادف با اول ماه مه را عید کارگران نامید و آن را تعطیل اعلام نمود. در این مراسم در مورد اول ماه مه، نیاز کارگران به تشکیلات، معیشت دشوار کارگران و بی‌خاصیت بودن قانون اساسی مشروطه در زندگی زحمتکشان سخنرانی شد. پس از استقرار حکومت رضا شاه و سرکوب فعالین کارگری و دستگیری و پیگرد فعالین حزب کمونیست روز کارگر عموما پشت درهای بسته برگزار می‌شد و پس از سازماندهی دوباره‍ی تشکل‌های مخفی حزب کمونیست، جشن اول ماه مه در سال ۱٣۰۷ در تهران و بسیاری دیگر از مناطق دوباره برگزار شد. تجمعات کارگری در این روز خواستار «آزادی اعتصاب، آزادی تجمعات، ٨ ساعت کار روزانه و ممنوعیت کار کودکان» شدند.   تجمعات گسترده و تاثیرگذار روزکارگر توسط تشکل‌های مخفی کارگران نفت در خوزستان از سال ۱٣۰۵ تا ۱٣۰٨ منجر به اعتصابات کارگری فراگیر در این مناطق شد و قدرقدرتی دولت بریتانیا را به چالش گرفت. دراین اعتراضات که به خشونت کشیده شد کارگران خواهان آزادی کارگران زندانی، افزایش حقوق متناسب با معیشت کارگران، مرخصی یکماهه با حقوق، تهیه مسکن برای کلیه کارگران؛ به رسیمت شناختن تشکل‌های کارگری توسط شرکت، تقلیل کار در تابستان و ... شدند. به رغم سرکوب کارگران عملا بسیاری از خواسته‌های آنان توسط شرکت نفت ایران و انگلیس پذیرفته شد. در سال ۱٣۱۰ نیز تجمع کارگران نساجی اصفهان در روز اول ماه مه منجر به تحقق خواسته‌های آنان از قبیل ۹ ساعت کار، توقف تفتیش و توهین به کارگران، ایجاد غذاخوری در کارخانه، افزایش ۲۰ درصدی دستمزدها و... شد. بسیاری از فعالین کارگری ِ این دوره در زندان‌های رضاشاهی جان باختند.
به رغم اختناق و سرکوب پهلوی دوم جنبش کارگری کما بیش به حیات خود ادامه داد. اعتصابات و اعتراضات کارگری پراکنده‌ای در این دوره صورت گرفت. شاخص‌ترین آن‌ها اعتصاب و تظاهرات کارگران چیت‌ری بود که منجر به سرکوب و کشتار کارگران شد و چندی بعد در یک عملیات انتقامی کارفرمای کارخانه ترور شد. روزکارگر در این دوره اگر هم برگزار می‌شد پشت درهای بسته بود.   بعد از قیام مردمی سال ۵۷ و مصادره‍ی آن توسط حکومت ارتجاعی جمهوری اسلامی، سرکوبگران جدید تلاش زیادی کردند تا روزکارگر را از تقویم‌ها و اذهان کارگران بزدایند. با هرگونه حرکت مستقل به شدت برخورد کردند و با تاسیس نهادهایی ارتجاعی همچون خانه کارگر سعی کردند تا مبارزات و مطالبات کارگران را به بیراهه ببرند. اما و به رغم تمامی این تلاش‌ها در این دوره تشکل‌های کارگری رشد چشم‌گیری داشتند و روز کارگر تقریبا هر سال در فضای باز و به شکل علنی یا نیمه علنی برگزار شد و فرصتی برای طرح مطالبات کارگران بود، گرچه همواره با سرکوب وحشیانه رژیم مواجه شدند. در تظاهراتی که به مناسب اول ماه مه در سال‌های ٨۷ و ٨٨، جلوی مجلس و سال بعد در پارک لاله برگزار شد تعداد زیادی دستگیر شدند و حکم‌های سنگین گرفتند. اما و به رغم این، حتی در سال ٨۹ پس از سرکوب وسیع جنبش‌های مردمی ، کارگران برای تجمع روز اول ماه مه، جلوی وزارت کار، فراخوان دادند که عده‌ای زیادی به آن پاسخ داده و در محل گرد آمده‌ بودند، گرچه باز با یورش ماموران روبرو شدند و عده‌ای زیادی دستگیر شدند. در این دو سال اخیر نیز گرچه تشکل‌های کارگری نتوانستند روز کارگر را به طور کاملا علنی برگزار کنند اما بعضا آن را به شکل نیمه علنی برگزار کرده و مطالبات خود را طرح کرد‌ه‌اند. جمهوری اسلامی به رغم اینکه این روز را جزو تعطیلات کارگری محسوب کرده اما هرگز مجوزی برای برگزاری گردهم‌آیی مستقل کارگران نداده و همواره این روز را به پدرخواندگی خود برگزار کرده‌ است و حال پس از سرکوب سه ساله جنبش‌کارگری و سایر جنبش‌ها، بیابان‌های اطراف بهشت زهرا را برای برگزاری روز کارگر پیشنهاد می‌دهد.   

روزکارگر، جنبش کارگری و زنان
اگر مردان برای برگزاری روزکارگر و حضور در جنبش کارگری فقط سرمایه‌داری و ارتجاع را در مقابل خود دارند، «زن- کارگر»‌‌ها برای پذیرفته شدن در جنبش کارگری علاوه بر ارتجاع و سرمایه‌داری، باید با پدرسالاری و مردسالاری نیز مبارزه کنند. بنابران این‌ها هم زنند و هم کارگر و باید در دو جبهه مبارزه ‌کنند، در یک جبهه به عنوان زن و در جبهه‌ای دیگر به عنوان کارگر، گرچه این دو جبهه در بسیاری موارد قابل تفکیک نیستند اما هر یک وظایف ویژه‌ای بر دوش «زن- کارگر» می‌گذارند. اما جنبش کارگری و مبارزات کارگران نه تنها توسط ارتجاعیون حاکم بر ایران، بلکه در بسیاری از کشورها و حتی از جانب بسیاری از روشنفکران وطنی و غیروطنی، همیشه عرصه‌هایی مردانه انگاشته و نگاشته شده است، درحالی که «زن- کارگر»ها اگر خود طبقه‌ای تشکیل ندهند از تحت ستم‌ترین اقشار جامعه بوده و به مراتب بیشتر و بدتر از همتایان مرد خود مورد استثمار قرار می‌گیرند.
بر اساس آخرین گزارش سازمان ملل، زنان نصف جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند و دو سوم ساعت‌های کاری جهان را انجام می‌دهند، درحالی که فقط ۱/۱ درصد ار درآمد جهانی را به دست می‌آورند و کمتر از ۱/۱ درصد دارایی جهان را در اختیار دارند. طبق همین آمارها زنان عمدتا در بخش‌های پایین صنایع و خدمات کار می‌کنند و دستمزد آنان ۴۰ درصد مردان است. زنان کشاورز نیمی از جمعیت کشاورز سراسر دنیا را تشکیل می‌دهند، مجبورند در هر شرایط آب و هوایی کارکنند، هیچگونه مرخصی‌ای ندارند و بنابراین با بالاترین خطر در سلامتی مواجه‌اند.
زنان در جمهوری اسلامی همواره با بیکاری و بیگاری گسترده روبرو بود‌ه‌اند. گرچه نرخ بیکاری در جمهوری اسلامی در سی و سه سال گذشته، به طور کل افزایش چشم‌گیری داشته اما نرخ بیکاری زنان تقریبا همواره به مراتب بیشتر از نرخ بیکاری مردان بوده و گاه به دوبرابر رسیده است. بر اساس آمارهای مرکز آمار ایران ۷/٨٨ درصد بیکاری در شهرها و ۴/۵۹ درصد بیکاری در روستاها متعلق به زنان است. تسویه‌ها و اخراج‌های وسیع زنان از سال ۵۷ به بعد نرخ بیکاری آنان را بسیار افزایش داد. نرخ بیکاری زنان از سال ۵۷ تا ٨۲ با ۱۶درصد افزایش از ۲۱ به ٣۷ درصد رسید، درحالی که نرخ بیکاری مردان در همین دوره با ۵ درصد افزایش از ۱۴ به ۱۹ رسید. نرخ بیکاری زنان در سال ٨٨ معادل ۴/٣۲ اعلام شد، سال ۹۰ به ۵/۴۶ درصد رسید و   آمارهای امسال در این مورد خبر از ۵۰ درصد می ‌دهند. طبق نظر کارشناسان، پس از فصل بهار و بیکاری بخش زیادی از زنان در بخش کشاورزی، نرخ بیکاری زنان ممکن است به ۶۵ درصد هم برسد. اگر بخواهیم به این آمار و ارقام ها تعداد ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر زنان خانه‌دار را هم که عملا بیگاری می‌کنند و بازتولید نیروی کار را به خرج و با زحمت خود به حساب سرمایه و سرمایه‌داران می‌ریزند؛ اضافه کنیم نرخ بیکاری زنان بسیار بیشتر از این‌ها خواهد بود. و با توجه به حضور یک میلیون و ۲۰۰ هزار زن سرپرست خانوار در سراسر کشور، می‌توان تصور کرد که خانواده‌هایی اساسا درآمدی برای زندگی ندارند.
زنان شاغل اما عمدتا در بخش‌های غیرتخصصی‌ و کم‌درآمدتر مثل کشاورزی، تولید منسوجات، دوزندگی و قالی بافی، آموزش، بهداشت و مددکاری اجتماعی کار می‌کنند و فقط ۲/٣ درصد از آنان درمشاغل تخصصی و بالا مشغول به کار هستند. این درحالی است که فقط ۱۶ درصد مردان در مشاغل مذکور کار کرده و بقیه آنان در مشاغل تخصصی تر به کار مشغولند. مزید بر این در تمامی مشاغل، متوسط حقوق زنان در رده‌های شغلی یکسان خیلی پایین‌تر از مردان است.
۱/۲٣ درصد این زنان در بخش تولیدی و عمدتا در کارگاه‌های کوچک کار می‌کنند که مجموعا ۹۰ درصد نیروی کار این کارگاه‌ها را تشکیل می‌دهند. این زنان تحت پوشش هیچ قانونی نیستند، شرایط کار و میزان دستمزد آنان به میل کارفرما تعیین می‌شود، از بیمه و خدمات پزشکی محرومند و تحت بدترین شرایط استثمار شده و مورد انواع و اقسام سواستفاده‌ها قرار می‌گیرند. ۹۵ درصد شاغلین کارگاه‌های روستایی را نیز زنان تشکیل می‌دهند. در این کارگاه‌ها حتی هویت آنان را به رسمیت نمی‌شناسند و اغلب به اسم همسران یا پدرانشان به کار گرفته می‌شوند، از کار آن‌ها به عنوان کار فامیلی نام می‌برند و چه بسا دستمزد آنان نیز به خودشان داده نشود. این کارگاه‌ها نیز تحت پوشش قانون کار نیستند، فاقد هرنوع بیمه، بازنشستگی و خدمات درمانی هستند و زنان و کودکان در آن‌ها متحمل بدترین اشکال استثمار و سورفتارها می‌شوند. یک تحقیق دانشجویی نشان می‌دهد که کارگران صنعت قالی‌بافی و گلیم بافی که اغلب کمتر از ۱۶ سال سن دارند در روز بین ۱۲ تا ۱۶ ساعت کار می‌کنند و بیش از ۱۰ نوع بیماری مختلف پوستی، استخوانی و عضلانی در آنان شناسایی شده است.

«زن- کارگر» و تشکل‌ مستقل
همانطور که اشاره شد «زن- کارگر»‌ها فقیرترین و محروم‌ترین بخش ِ نیروی را تشکیل می‌‌دهند. بنابراین و با توجه به تفاوت‌های عمده‌ای که در وضعیت اقتصادی آنان وجود دارد، بخش عمده‌ای از مبارزاتشان اقتصادی - طبقاتی است. این زنان با درجاتی شدیدتر با همان مشکلات و محرومیت‌هایی روبرو هستند که همتایان مردشان. مشکلاتی همچون بیکاری‌های گسترده، حقوق‌های معوقه، خارج شدن از شمول قانون کار؛ تحمیل قراردادهای موقت و محروم ساختن آنان از بیمه بیکاری، نداشتن حق تشکل؛ حق اعتصاب؛ برگزاری مراسم روز اول ماه مه و... از طرف دیگر آنان به عنوان زن تحت ستم جنسی نیز هستند و این ستم جنسی آنان را به عنوان بخشی از طبقه کارگر در فشار بیشتری قرار می‌دهد. زنان اولین گروه از اخراج شدگان بوده و بخش عظیمی از ارتش ذخیره کار را تشکیل می‌دهند؛ در زمان فراخوان مجدد به اشتغال آخرین نفرات هستند؛ خشونت محیط کار، آزار و اذیت کارفرمایان و سایر تبعیض‌های حقوقی در محل کار و اجتماع باعث رانده شدن این زنان به حاشیه، کارگاه‌های کوچک، کارهای نیمه وقت و یا کار در خانه‌ها می‌شود که هیچ قانونی- حتی قانون کارارتجاعی جمهوری اسلامی نیز- بر آن‌ها حاکم نیست. بسیاری تن به ازدواج‌های زودرس واجباری داده و برخی نیز در دام تن فروشی و اعتیاد گرفتار می‌شوند. علاوه بر این «زن- کارگر»‌ها همچون بسیاری از زنان دیگر موظف به انجام کارهای خانگی، مادری، پرستاری و تیمارداری از کودکان و سالمندان و مدیریت خانه و درآمد آن هستند و این خود به تنهایی وظیفه‌ای کمرشکن است، به ویژه در اوضاع نابسامان و گرانی‌های روز‌افزون کنونی. وظایف شاق همسری، مادری و تیمارداری به اضافه‍ی تبعیضات و تعصبات شرعی؛ عرفی و قانونی مانع از حضور فعال و گسترده‍ی آنان در تشکلات صنفی و طبقاتی می‌شود و تمامی این‌ها افزون است بر آنچه تمامی زنان در جامعه و تحت نظام ِ مردسالار، پدرسالار و زن ستیز جمهوری اسلامی باید تحمل کنند: حجاب و پوشش اجباری و کار طاقت فرسا و طولانی زیر روسری و مقعنه در گرمای شدید تابستان، تبعیض در حقوق سیاسی؛ اجتماعی ، مدنی، شهروندی و... تحقیر و سرکوب از طریق رسانه‌های عمومی، درمحل کار و اجتماع، تبعیض در گزینش مشاغل، رشته تحصیلی، تبعیض در امکانات رفاهی و ارتقا شغلی و هزاران تبعیض و نابرابری دیگر در عرصه‍ی خانه، خیابان، و محل کار!
موقعیت ویژه «زن- کارگر»‌ها که از یک سو در جبهه‍ی تبعیض‌های جنسیتی مبارزه می‌کنند واز سوی دیگر علیه سرمایه و مناسبات آن، آنان را نیازمند سازماندهی، تاکتیک‌ها و استراتژی دراز مدت‌تری نسبت به جنبش عمومی زنان و جنبش طبقه کارگر می‌سازد. این زنان نیازمند آنند که با ایجاد تشکلات مستقل خود هم‌زمان مبارزات خود علیه نابرابری‌های جنسیتی از یک طرف و استثمار سرمایه‌داری از طرف دیگر را به پیش ببرند. این زنان در جبهه مبارزات خود علیه تبعیض‌های جنسیتی، حداقل تا کسب برابری حقوقی و اجتماعی می‌توانند روی زنان طبقات متوسط و حتی عناصر روشن‌بین طبقات بالا حساب کنند و در مقاطعی با آنان اتحاد عمل داشته باشند. برای محو سلطه طبقاتی، مالکیت خصوصی و حاکمیت سرمایه از حمایت همرزمان مرد خود در طبقه‍ی کارگر برخوردار خواهند شد و متقابلا باید از آنان حمایت کرده و در ارتباط پویا و فعال با جنبش کارگری باشند. اما راه محو کامل مردسالاری، پدرسالاری و هرگونه سلطه‍ی جنسیتی، قومی، نژادی و غیره راهی است که چه بسا باید به تنهایی بروند. زنانی که به ایده‌‌ال‌های طبقات متوسط و بالا چسبیده‌اند هرگز با آنان همراه نخواهند شد و مردان و زنانی   که تصور می‌کنند به محض برقراری سوسیالیسم همه چیز روبراه خواهد شد آنان را تنها خواهند گذاشت. بنابراین این زنان نه تنها به واسطه‍ی اینکه به عنوان «زن – کارگر» مشکلات ویژه‌ای دارند، بلکه به واسطه‍ی عرصه‌های مبارزاتی که باید در آن درگیر شوند، و طول مبارزه‌اشان، که هم از «جنبش برابری حقوق زنان» و هم ازمبارزات طبقه کارگر طولانی تر است، نیازمند تشکل‌های مستقل، تاکتیک‌ها و استراتژی‌ ویژه می‌باشند.

زنانی دیگر
۱۱ اردیبهشت ۱٣۹۱ 





image

وزارت نفت: دزدهای سایبری را می‌شناسیم ولی نمی‌گوییم!

پدافند غیرعامل یا دفاع غیرعامل (به انگلیسی: Passive Defense) به مجموعه اقداماتی اطلاق می‌گردد که به کارگیری جنگ افزار نیاز ندارد و با اجرای آن می‌توان از وارد شدن خسارات مالی به تجهیزات و تاسیسات حیاتی و حساس نظامی و غیرنظامی و تلفات انسانی جلوگیری نموده
در پیِ حمله‌‌ی گسترده‌ به شبکه اینترنتی داخلی وزارت نفت، که منجر به تشکیل «ستاد بحران» شد، حالا حمدالله محمدنژاد معاون وزیر نفت می‌گوید که خسارت زیاد نبوده و ماهیت حمله‌‌کنندگان شناسایی شده است.
او اما می‌گوید که این اسامی قابل اعلام نیست، چرا که «روی آن کار می‌کنیم».

جانشین وزیر نفت در حوزه پدافند غیرعامل، که کمتر از یک ماه از نصب او در این مقام می‌گذرد، گفته که قصد آن‌ها «دزدی و تخریب اطلاعات بود» که طراحان آن مقاصد «خاصی» را دنبال می‌کرده اند.

خبرگزاری تندروی «فارس» از او در زمینه بی‌توجهی صنعت نفت به هشدارهای تیم‌های رسمی حفاظت سایبری در کشور پرسیده که او گفته این مشکلات با کمک گرفتن از همه تیم‌ها و مختصصان رفع می‌شود و این یک بحث «ملی» است. چند روزِ پیش گفته شد که کارشناسان شرکت متروی تهران برای یاری فراخوانده شده بودند
.
خبرگزاری مهر دوشنبه‌ی گذشته، خبر داده بود که بعدازظهر روز یکشنبه، این حمله صورت گرفته اما از ورود ویروس به سامانه‌های اصلی اینترنتی جلوگیری شده است. این ویروس، که برخی اخبار آن را «وایپر» نامیده بودند، حداقل ۸ سیستم ارتباطی اینترنتی این شرکت را به طورِ کامل قطع کرده بود.

پدافند غیرعامل
، به مجموعه اقداماتی گفته می‌شود که به کارگیری جنگ افزار نیاز ندارد و با اجرای آن می‌توان از وارد شدن خسارات مالی به تجهیزات و تاسیسات حیاتی و حساس نظامی و غیرنظامی و تلفات انسان  جلوگیری نموده و یا میزان این خسارات و تلفات را به حداقل ممکن کاهش داد.



چینی‌سازی همه‌چیز: واردات «گردشگر چینی» به ایران

image
واردات ایران از چین با «گردشگر چینی» تکمیل می‌شود؛ مقامات جمهوری اسلامی می‌خواهند برای شکستن رکود در زمینه صنعت توریسم در ایران، از کشور چین «گردشگر چینی» وارد کنند.
خبرگزاری فارس نوشته است که دستیابی به ۲۰ میلیون گردشگر خارجی، که در سند چشم انداز ۲۰ ساله ایران تعریف شده فقط با «چشم‌بادامی‌های چینی» قابل تأمین است.
پیشتر حامد دهقانان؛ معاون گردشگری وقت ایران پیشنهاد داده بود که سال ۲۰۱۲ به عنوان سال گردشگری ایران و چین معرفی شود.
قائم مقام امور بین‌الملل سازمان میراث ‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری هم از امضای سند همکاری‌های متقابل ایران و چین در زمینه گردشگری خبر داده است.
قرار است برای جذب گردشگر چینی در ایران به راهنمایان تخصصی تور برای ارائه خدمات به گردشگران چینی زبان چینی آموزش داده شود..
به گفته وی  آموزش راهنمایی تور برای فارغ‌التحصیلان زبان چینی هم در دستور کار قرار دارد.
همچنین از آبان‌ماه سال گذشته نیز با امضای یادداشت تفاهم توسعه حمل‌ونقل هوایی بین سازمان هواپیمایی کشوری ایران و چین مسیر پروازی بین دو کشور از ۴ پرواز به ۲۸ پرواز در هفته افزایش یافت.
سید حسن موسوی؛ رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گفته است «اگر با تمرکز بر بازار چین ما بتوانیم حداقل ۲۵ درصد جمعیت این کشور را جذب کنیم به معنای ورود سالانه افزون بر ۳۰۰ میلیون گردشگر در سال خواهد بود.»




یک فعال کارگری: مشکل کارگران در ایران نداشتن نماینده در مجلس نیست

نوشتۀ دلبر توکلی
راه پیمایی امروز کارگران نساجی مازندران در خیابان قائمشهردر مجلس کنونی فراکسیون کارگری وجود دارد که آقای محجوب نماینده آن است اما کارگران همچنان با مشکلات معیشتی بسیار روبرو هستند. این که کارگران هم در مجلس نماینده ای داشته باشند تنها برای کشاندن کارگران به پای صندوق های رأی است.

گفتگو با علیرضا نوایی، فعال اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران مقیم فرانسه
More
 دلبر توکلی
به گزارش خبرگزاری ایلنا، محمد نبی حبیبی- دبیر کل حزب موتلفه، در نشست خبری امروز خود با خبرنگاران گفت: «مجلس باید عصاره ای از همه اقشار جامعه باشد و کارگران نیز باید راه پیمایی امروز کارگران نساجی مازندران در خیابان قائمشهر
 نماینده‌ای در این نهاد داشته باشند.»
اوهمچنین درباره وظیفه مجلس در قبال عملی کردن شعار حمایت از تولید ملی، گفت: «هر نهادی در عملکردش باید این اولویت مهم را رعایت کند و هر نهادی باید اولویت حفظ اصول انقلاب را رعایت کند و بعد از این اولویت باید روی مسایل اقتصادی تمرکز پیدا کند و حمایت از تولید‌، کار و سرمایه ایرانی بخشی از فعالیت اقتصاد کشور است.»
از سوی دیگر در صبح امروز کارگران نساجی مازندران بدنبال عدم پاسخگویی مسئولان استاني به مطالبات خود با تجمع در خيابان اصلي قائمشهر در استان مازندارن باعث توقف عبور و مرور از اين خيابان شدند تا به اين طريق اعتراض خود را به گوش مسئولان برسانند.
این کارگران خواستار پاسخگويي مسئولان نسبت به صدوربخشنامه اخیر کارفرمايي شدند. در این بخشنامه آمده است: «کارگران بايد سه ماه تحت بیمه بیکاری قرار گیرند و بعد از اين مدت تکلیف آنان مشخص خواهد شد.»
***
"علیرضا نوایی" فعال اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران مقیم فرانسه، در پاسخ به این پرسش که محورهای اصلی مطالبات کارگران در ایران چیست ؟ گفت: «محور اصلی مطالبات کارگران در ایران به دستمزد، عدم امنیت شغلی، بیکاری سازی، تشکل های مستقل از دولت و کارفرما باز می گردد.»
او گفت: «حداقل دستمزد برای کارگران از سوی شورای عالی کار 390 هزارتومان تعیین شده است که این مبلغ با هزینه های زندگی کارگران در ایران همخوانی ندارد. البته همین دستمزد هم به موقع به کارگران پرداخت نمی شود.»
این فعال کارگری در ادامه گفت: «کارگران نساجی مازندارن بیش از 20 ماه است که حقوق دریافت نکرده و حتا در برخی واحدهای تولیدی، عیدی و پاداش هم که به صورت یک ماده قانونی در دولت به تصویب رسیده است از سال 1389 همچنان به کارگران پرداخت نشده است.»
او گفت: «کارگران در ایران در وضعیتی بسر می برند که "کار" به شعار اصلی آنان تبدیل شده است.»
انواری، با تأکید بر این که ورود یک نماینده از سوی کارگران به مجلس مشکلی ازآنان را حل نمی کند گفت: «این امر تنها یک تبلیغ انتخاباتی است. چرا که در مجلس کنونی فراکسیون کارگری وجود دارد که آقای محجوب نماینده آن است.»




فعال حقوق زنان: جمهوری اسلامی از آگاهی زنان می ترسد

مادران در این سال ها به دنبال دادخواهی بوده اند و خواستار محاکمه آمران و عاملان جنایت ها در این ٣٢ سال شده اند. حتا فعالان زنان از زندان هم نمی ترسند. می بینیم که زنانی مانند نسرین ستوده و نرگس محمدی با داشتن دو فرزند از زندان استقبال نمی کنند. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی می خواهد زنان به پستوی آشپزخانه بازگردند.

گفتگو با خدیجه مقدم، فعال حقوق زنان و محیط زیست مقیم در آلمان
More
 دلبر توکلی
به گزارش تارنمای "دیگربان" هاشم حسینی‌ بوشهری٬ عضو هیات رئیسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام کرد که نباید فضای جامعه به گونه‌ای باشد که مردان در خانه مشغول نگه‌داری بچه و خانه‌داری باشند و زنان در ادارات مختلف پرسه بزنند.
او همچنین معتقد است که، زنان باید در خانه اقدام به امر مهم تربیت فرزندان بپردازند و در صورت اقتضا، فاطمه‌گونه در عرصه‌های مختلف وارد شوند.
موضع گیری این عضو هیات رئیسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، همزمان شده است با از سر گیری دور جدید فشار نیروی انتظامی و پلیس بر حجاب زنان و دختران در ایران.
***
"خدیجه مقدم" فعال حقوق زنان و محیط زیست مقیم در آلمان، در پاسخ به این پرسش که دلیل اصلی مخالفت نظام جمهوری اسلامی با حضور زنان در جامعه چیست گفت: «هر بار که آقایان قافیه را تنگ می بینند به مسئله حجاب و امور زنان روی می آورند تا از این طریق افکار عمومی جامعه را نسبت به مسائل مهمی که در اطراف شان می گذرد، منحرف کنند.»
او گفت: «از سوی دیگر سال ها است که به نوعی برای عده ای شغل ایجاد کرده اند و به بهانه کنترل حجاب و ارشاد کردن در سطح جامعه، برای این افراد که در گشت ارشاد کار می کنند پروژه تعریف می کنند و بودجه می گیرند.»
این فعال زنان در ادامه گفت: «جمهوری اسلامی از آگاهی زنان می ترسد، سه چهارم جمعیت کشور ایران جوان هستند و 50 درصد این جمعیت جوان را دختران تشکیل می دهند و بیش از 60 درصد ورودی دانشگاه ها متعلق به آنان است در نتیجه این تعداد عظیم زنان جوان و تحصیل کرده و آگاه برا ی حکومت اسلامی خطرناک است.»
او در ادامه با اشاره به این که جنبش زنان در ایران همچنان رو به جلو حرکت می کند و پویا است گفت: «جنبش زنان درایران بر اساس همان 12 محور اصلی کنفرانس پکن (زنان وبهداشت، زنان و اقتصاد، زنان و آموزش، زنان و محیط زیست، زنان وفقر، زنان و رسانه های گروهی، زنان و حقوق بشر، رفع خشونت علیه زنان) پیگیر مطالبات زنان است و این امر موجب نگرانی حکومت است.»
خدیجه مقدم گفت: «می بینیم که حتا مادران در این سال ها به دنبال دادخواهی بوده اند و خواستار محاکمه آمران و عاملان جنایت ها در این 32 سال شده اند. حتا فعالان زنان از زندان هم نمی ترسند.می بینیم که زنانی مانند نسرین ستوده و نرگس محمدی با داشتن دو فرزند از زندان استقبال نمی کنند. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی می خواهد زنان به پستوی آشپزخانه بازگردند.»
 





عربستان سعودی خواهان اتحاد کشورهای عرب حوزۀ خلیج فارس است

شاهزاده سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی در کنفرانس وزرای خارجه اتحادیه عرب در قاهره

نوشتۀ آرش ادیب زاده
وزیر امور خارجۀ عربستان سعودی با اشاره به اظهارات ملک عبدااله پادشاه عربستان، خواهان اتحاد و تقویت همکاری بین کشورهای عرب حوزۀ خلیج فارس شد. 

شاهزاده سعود الفیصل در سخنان خود با اشاره به جمهوری اسلامی ایران به عنوان خطری که تمامی کشورهای عرب حوزۀ خلیج فارس را تهدید می کند تأکید کرد که: «تهدید های مختلف مستلزم این هستند که کشور های  شورای همکاری خلیج دست بکار شوند تا از مرحلۀ مشارکت به مرحلۀ اتحادی برسیم که برای همۀ ما قابل قبول باشد».
وزیر امور خارجۀ عربستان سعودی در ادامۀ سخنانش  افزود: «بحران های گذشته به ما آموخته اند که مقابلۀ یک تنه با مشکلات بسیار دشوار است؛ بدین ترتیب اهمیت الزام اتحاد بیشتر برای مقابله با تهدید هایی که امنیت و ثبات منطقه را مورد خطر قرار می دهند، ملموس تر از گذشته است».
همچنین وی خاطر نشان ساخت که اتحاد میان کشور امیر نشین عرب حوزۀ خلیج فارس ،می تواند یک بلوک اقتصادی بسیار قوی بسازد.
شایان یاد آوریست که مجموع درآمد ناخالص کشورهای عربستان سعودی، بحرین، امارات متحدۀ عربی، عمان و قطر مبلغی بالغ بر ١٤٠٠ میلیارد دلار است، و ذخائر ارزی آنها نیز در حال حاضر ٦٣٠ میلیارد دلار تخمین زده شده است.
این کشورها در مجموع ٤٢ میلیون جمعیت دارند و روزانه ١٥ میلیون بشکه نفت صادر می کنند.



تشدید درگیری میان ارتش و اپوزسیون مسلح سوریه

نوشتۀ ارشاد علیجانی
کشتی حامل سلاح که توسط نیروی دریایی لبنان توقیف شد
تحولات در سوریه همچنان با سرعت و خشن ادامه دارد. در همین راستا مقامات لبنانی اعلام کردند  یک کشتی حامل مقادیری سلاح که مقصد آنها سوریه بود و ظاهرا قرار بوده است به نیروهای مخالف رژیم بشار اسد تحویل داده شود را توقیف کرده است.

دولت لبنان ساعاتی پیش اعلام کرد نیروی دریایی این کشور موفق شده یک محموله دریایی، سلاح را توقیف کند. در همین راستا رسانه‌های وابسته به دولت سوریه نیز از درگیری نیروی دریایی خود با قایق‌های متعلق به گروه‌های اپوزسیون مسلح این کشور خبر دادند که به گفته این منابع خبری این زد و خورد به کشته شدن تعدادی از هر دو طرف درگیری منجر شده است.
لازم به ذکر است، این اولین بار است که درگیری دوطرف به دریا و درگیری دریایی کشیده شده است.
منابع خبری محلی اعلام کرده‌اند محموله سلاحی که قرار بوده تحویل نیروهای مخالف بشار اسد شود با کشتی‌ای با پرچم "سیرالیون" در شمال کشور لبنان کشف شده و شامل سلاح‌های سبک دستی و موشک انداز بوده و از سوی لیبی به سمت سوریه در حرکت بوده.
این پایان ماجراهای امروز سوریه نبود؛ علی رغم وضع آتش بس بین طرفین درگیر، امروز نیز نزاع خونینی بین اپوزسیون مسلح سوریه و نیروهای امنیتی و نظامی این کشور رخ داد. گروه‌های دیده‌بان حقوق بشر در سوریه امروز اعلام کردند در درگیری بین دو طرف ده نفر در مناطق مختلف دمشق از جمله منطقه "لتاکیه" کشته شده‌اند.
خبرگزاری رسمی سوریه (سنا) نیز با انتشار خبری مدعی شد که، «گروه‌های مسلح تروریست» که از خاک ترکیه نفوذ کرده بودند، سه تن از نیروهای نظامی این کشور را کشته اند
از سوی دیگر امروز دولت سوریه مقامات سازمان ملل را پیرامون آنچه که آن‌ها عدم پایبندی به تعهدات خود خواندند مورد انتقاد قرار دادند.
روزنامه متعلق به دولت سوریه امروز بان کی مون- دبیر کل سازمان ملل، را مورد انتقاد قرار داد و مدعی شد او باعث تشویق آنچه که «گروه‌های تروریستی» خواند، می‌شود.
این اتفاق یک روز پس از آن صورت می‌گیرد که بان کی مون اعلام کرد سرکوب اعتراضات مردمی در سوریه به مرحله غیر قابل تحملی رسیده است.
روزنامه "تشرین" دراین رابطه نوشته است: «بان کی مون با انتشار بیانیه‌های غیرقابل قبول از برخورد با خشونت‌های شورشیان امتناع کرده است.»
این روزنامه و دیگر رسانه‌های سوری در مطالب مشابهی عنوان کرده‌اند: «تمرکز بان کی مون به صورت شرمگینانه‌ای مثل همیشه به سمت دولت سوریه است و این باعث تشویق گروه‌های تروریستی می‌شود»
از دیگر سو نیزدولت سوریه، آنکارا متهم کرد که مجوز قاچاق سلاح توسط شورشی‌های مسلح این کشور را صادر کرده و همچنین به آن‌ها کمک می‌کند.
در ادامه روند روبه رشد وخامت روابط بین دمشق و آنکارا، امروز وزارت امور خارجه سوریه با تحریک کننده خواندن اظهارات اخیر مقامات ترکیه پیرامون مسایل سوریه، عنوان کرد اظهارات مقامات ترکیه تلاشی است برای تشدید اوضاع  دراین کشورکه به روابط دو کشور آسیب خواهد زد.
اشاره وزارت امور خارجه سوریه به اظهارات مقامات ترکیه از جمله نخست وزیر و وزیر امور خارجه ترکیه است که طی آن عنوان کرده بودند احتمال دارد ناتو وارد مسیله سوریه شود.




کشتی حامل اسلحه لیبی به سوریه توسط لبنان توقیف شد

سحام نیوز: ارتش لبنان شنبه ۹ اردیبهشت ماه در بیانیه‌ای اعلام کرد که گشت ساحلی این کشور، کشتی حاوی محموله اسلحه از جمله سکوهای خمپاره انداز که از لیبی وارد دریای مدیترانه شده است را توقیف کردند.
به گزارش فردا؛ ارتش لبنان اطلاعاتی در خصوص مقصد کشتی ارائه نداده است اما مالک کشتی به خبرگزاری رویترز گفت که کشتی قرار بود محموله خود را در بندر طرابلس در شمال لبنان تخلیه کند.
شهر طرابلس که اکثریت ساکنان -آن سنی مذهب هستند، در ماه‌های اخیر شاهد تظاهرات پی در پی در حمایت از اعتراض‌ها در سوریه علیه نظام بشار اسد رئیس جمهور این کشور بود.
یک منبع امنیتی لبنانی به خبرگزاری رویترز گفته است احتمال می‌رود این اسلحه برای مخالفان مسلح سوریه ارسال شده باشد.
در بیانیه ارتش لبنان آمده است که اسلحه در سه کانتینر در کشتی «لطف الله۲» جاسازی شده بود. بنا بر این بیانیه، این کشتی پرجم سیرالیون را برافراشته بود و به همراه ۱۱ دریانورد سوار بر آن، به سمت بندر نظامی بیروت هدایت شد.
تصاویری که ارتش لبنان منتشر کرده است ده‌ها صندوق را در درون کانتینر‌ها نشان می‌دهد که برخی از آن‌ها مملو از گلوله مسلسل و خمپاره هستند.
نوشته‌های روی صندوق‌ها بیانگر این است که سر منشأ بسیاری از اسلحه لیبی است. بر روی برخی از صندوق‌ها مهر مصراته، استانی در لیبی حک شده است که پایگاه معترضان این کشور در زمان شورش علیه نظام معمر قذافی بود.
روسیه ماه مارس گذشته لیبی را به مسلح سازی و آموزش معترضان سوری متهم کرده بود. اما نخست وزیر لیبی در پاسخ گفته بود که اطلاعی از وجود پایگاه‌هایی برای آموزش مخالفان سوری در خاک کشورش ندارد. او در عین حال بر پشتیبانی کشورش از معترضان سوری تاکید کرد.
مقام‌های سوری بار‌ها از قاچاق سلاح از لبنان و قرار گرفتن آن در اختیار مخالفان سخن گفته بودند.
محمد خفاجی مالک کشتی که در مصر به سر می‌برد گفته است که به او گفته شده کانتینر‌ها حاوی روغن موتور هستند و او از وجود اسلحه در بار کشتی خبر نداشته است. او تاکید کرد که قانون به او اجازه باز کردن کانتینر‌ها و بازرسی آن‌ها را نمی‌دهد.
خفاجی افزود که یک واسطه از لبنان با او برای انتقال ۱۲ کانتینر حاوی کالا از لیبی به لبنان تماس گرفته بود. او گفت که در ‌‌نهایت کشتی با دو روز تاخیر تنها با ۳ کانتینر به مقصد لبنان حرکت کرد.
این کشتی از لیبی به ترکیه و پس از آن به بندر اسکندریه در مصر رفته بود و از آن جا به سمت طرابلس حرکت کرده بود. اما پیش از رسیدن به مقصد گشت دریایی ارتش لبنان این کشتی را به سمت بندر سلعاتا در شمال بیروت برای بازرسی محموله هدایت کرد.





اصغر فرهادي: «انداختن علت ناامني و بيكاري به گردن مهاجران، فرار از پذيرش مسووليت است.»
جرس: اصغر فرهادي كه به‌ زودي براي همدلي با مهاجران افغان مقيم ايران به كشور سفر خواهد كرد، مي‌گويد: «انداختن علت ناامني و بيكاري به گردن مهاجران، فرار از پذيرش مسووليت است.»
به گزارش روزنامه شرق، اصغر فرهادي، كارگردان فيلم «جدايي نادر از سيمين» كه اين روزها در حال فراهم كردن مقدمات ساخت فيلم بعدي‌اش در پاريس است، در واكنش به اخبار رفتارهاي ناشايست اخير با مهاجران افغان در ايران، بر آن شده تا چند روزي به كشور بازگردد و با نمايش فيلمش و برگزاري جلسات نقد و بررسي در ميان مهاجران افغان، همدلي خود را با آنان اعلام كند.
فرهادي در اين‌باره مي‌گويد: «چنين رفتارهاي ناشايستي با مهاجران در ايران براي كشوري كه خود يكي از بالاترين آمار مهاجران را در كشورهاي ديگر جهان دارد، تلخ است.»
اصغر فرهادي كه با تاثيرگذاري فيلمش بر مردم بسياري از نقاط دنيا و همچنين آن لحظه دلنشين شاد كردن مردمش در مراسم اسكار و صحبت‌هاي پس از آن، به عنوان يكي از صد چهره تاثيرگذار سال جهان از سوي مجله تايم لقب گرفته، مي‌افزايد: «انداختن علت ناامني و بيكاري به گردن مهاجران، فرار از پذيرش مسووليت است.»
او در سال‌هاي دور در مجموعه تلويزيوني «داستان يك شهر» نيز، با اختصاص دو قسمت از اين مجموعه به مهاجران افغان كه با نام «افغاني» از شبكه ۵ سيما پخش شد، به مشكلات و مسايل روز مهاجران پرداخته بود.
به نظر مي‌رسد برخی مسوولان محلي در گوشه و كنار كشور با رفتارهاي نسنجيده، باعث خدشه‌دار شدن وجهه انساني- اخلاقي مردم ايران در جهان مي‌شوند. چه در اصفهان و سيزده‌بدر و پارك‌هايي كه ورود افغان‌ها را به بهانه حفظ امنيت ممنوع مي‌كنند و چه در نوشهر كه مسوولي، آنان را از حضور در شهر به دليل رفت و آمد توريست‌ها منع مي‌كند.
فرهادي در روزهاي ۲۲ و ۲۳ ارديبهشت در جمعي متشكل از شهروندان ايراني و شهروندان مهاجر افغان، پس از نمايش فيلم آخرش، با آنان به گفت‌وگو خواهد نشست.





جـــرس:
 رسانه‌های آمریکایی از استقرار جنگنده‌های اف-۲۲ در نزدیکی مرزهای ایران خبر داده‌اند.
رادیو اروپای آزاد به نقل از تلویزیون فاکس‌ نیوز اعلام کرد نیروی هوایی آمریکا چندین فروند از پیشرفته‌ترین جنگنده‌های اف-۲۲ را در یکی از پایگاه‌هایی که با ایران نزدیک به ۳۲۰ کیلومتر فاصله دارد مستقر کرده است.
روزنامه واشینگتن‌پست نیز در گزارشی نوشت، نیروی هوایی آمریکا اعلام کرده که چندین هواپیمای رادارگریز خود را در پایگاهی در جنوب غربی آسیا مستقر کرده است.
واشینگتن پست می‌نویسد با اینکه نیروی هوایی محل این پایگاه را مشخص نکرده اما به تازگی ارتش این کشور نقل و انتقالاتی به خلیج فارس داشته است.
کاپیتان فیل ونچورا، سخنگوی نیروی هوایی آمریکا با این حال این تحرکات را مطابق برنامه‌ریزی قبلی دانسته که به گفته او برای تقویت روابط ارتش‌ آمریکا و نیروهای نظامی منطقه و نیز افزایش امنیت منطقه است.
سخنگوی نیروی هوایی آمریکا از ذکر شمار هواپیماهای اف-۲۲ و نیز مدت زمانی که در منطقه می‌مانند به دلایل امنیتی خودداری کرد.
نشریه «ایوی‌ایشین ویک» نخستین منبعی بود که از استقرار هواپیما‌های اف-۲۲ در منطقه خبر داده بود. این نشریه به نقل منابع خود گزارش داده بود که این هواپیماها در پایگاه هوایی الظفره در نزدیکی ابوظبی، پایتخت امارات متحده عربی اسقرار یافته‌اند. فاکس نیوز هم استقرار این هواپیماها در امارات را تایید کرده است.
هواپیماهای اف-۲۲ هنوز در عملیات جنگی استفاده نشده‌اند. این هواپیماهای رادارگریز برای جنگ هوا به هوا طراحی شده اما درعین حال می‌توانند برای حملات هوا به زمین نیز به کار گرفته شود.
استقرار این هوایپماها در «امارات» در حالی است که قرار است دور بعدی گفت‌وگوهای ۱+۵ با ایران در بغداد برگزار شود.
علاوه بر مناقشه اتمی ایران، امارات در روزهای اخیر، بار دیگر جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک را متعلق به خود دانسته است؛ ادعایی که ایران آن را غیرقابل مذاکره می‌داند.
اما در این میان آمریکا از امارات متحده و رجوع این مناقشه به لاهه حمایت کرده است. مراجعه به دادگاه لاهه تنها در صورتی میسر است که دو کشور با ارجاع آن به این دادگاه موافق باشند.





جـــرس:
در پی رد صلاحیت طیف وسیعی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مصر توسط نهادهای خاص آن کشور، سید مصطفی تاج زاده، عضو زندانی جبهه مشارکت در پیامی از قرنطینه زندان اوین، این رد صلاحیت ها را به "نظارت استصوابی" شورای نگهبان در ایران تشبیه کرد و گفت که گروه های تندرو و ضد دموکراسی در مصر در تلاشند که به مدل حکومت ایران نزدیک بشوند.
به گزارش صفحه فیس بوک این زندانی سیاسی، وی در پیام خود گفته است: "الحمدلله نظارت استصوابی هم صادر شد و گروه های تندرو و ضد دموکراسی در مصر در تلاشند که به مدل حکومت ایران نزدیک بشوند. این که ما زبانمان از نقد کارهای غلط دیگران کوتاه است و قاصر، برای این است که خود غلط کرده ایم. اگر ما خود انتخابات آزاد داشتیم می توانستیم از انتخاباتمان دفاع کنیم و رفتارهای غلط دیگران را تخطئه کنیم اما متآسفانه اینک باید سکوت کنیم و تماشا با این صادرات عجیب!"
گفتنی است، نهادهای فراقانونی در مصر، دست به رد صلاحیت گسترده نامزدهای ریاست جمهوری در آن کشور زده اند.





جـــرس:
رهبر جمهوری اسلامی به برخی استفتائات پیرامون شبکه اجتماعی «فیس بوک»، «فیلترشکن» و موارد مشابه پاسخ داده و اعلام کرده است که "رعايت قوانين و مقرّرات نظام اسلامى واجب است و تخلف از آن جايز نيست."
به گزارش جهان، متن استفتاء شماره ۱۶۰۲۷۵ و پاسخ رهبری درباره فعالیت در سایت «فیس ‌بوک» در ذیل آمده است.

متن سؤال:

بسم‌الله الرحمن الرحیم
آیت‌الله خامنه‌ای
با سلام و احترام
با توجه به اینکه وب‌سایت فیس بوک در ایران فیلتر شده است، آیا ورود به چنین سایتی صرفا برای ارتباط با دوستان و بدون هیچ فعالیت سوء علیه منافع ملی جمهوری اسلامی اشکال دارد؟ با تشکر

باسمه تعالی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
به‌طور کلی اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود، جایز نیست والا مانعى ندارد.
موفق و مؤید باشید.
این سایت در توضیح پاسخ رهبری نوشته است: "حکم بالا در شکل فتوا بیان شده است یعنی تشخیص مصداق به عهده مکلف گذاشته شده است و تنها به بیان حکم کلی بیان شده است؛ تشخیص اینکه آیا این شرایط در مورد فعالیت در فیس بوک صادق می باشد یا خیر به عهده مکلفین گذاشته شده است. نکته‌ای که در حکم بالا مشخص است این است که در صورتی که این فعالیت موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود جایز نیست در حالی که ماهیت شبکه‌های مجازی بر پایه جمع‌آوری اطلاعات می‌باشد و هر‌چه استفاده‌کنندگان آن بیشتر باشند و در استفاده از آن محدودیت کمتری برای خویش قائل باشند اطلاعات بیشتری را برای این شبکه‌های اطلاعاتی فراهم می‌کنند و در نتیجه منجر به تقویت دشمنان می شود. به نظر می آید این حکم نه حرام بودن مطلق فعالیت در این سایت را می رساند و نه جایز بودن آن را اثبات می کند بلکه به نوعی فیمابین است. به هر حال تشخیص مصداق این حکم به عهده ی خود شماست."

استفتاء دوم
به دنبال رسانه ای شدن این استفتاء، یکی دیگر از مقلدان رهبری ، سوال جدیدی از ایشان پرسیده که این سوال و پاسخ آقای خامنه ای به شرح زیر است:

بسمه تعالی
سوال - در مورد استفتاء شماره ۱۶۰۲۷۵ در باب استفاده از سایت فیلتر شده فیس بوک در ایران و جواب ارائه شده به آن لطفا پاسخ آن دفتر را در باب سوالات زیر بیان فرمایید:
آیا جواب این استفتاء را می توان به تمامی سایت های فیلتر شده تعمیم داد؟ ۲. آیا می توان این استفتاء را به سایر امور و قوانین تعمیم داد. توضیح آن که اگر رعایت نکردن یک قانون ضرری به جامعه نزند و هیچ اتفاقی با رعایت نکردن یک قانون نیفتد آیا می توان آن قانون را اجرا نکرد؟ یا این که رعایت قانون در همه حال واجب است؟

پاسخ:
استفاده از شبكه‌هاى اجتماعى (نظیر فیسبوک، فریندفید، اوركات و مانند آن):

به‌طور كلی اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتكاب گناه باشد و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود و یا خلاف قوانین و مقررات نظام جمهورى اسلامی باشد، جایز نیست.

استفاده از فیلترشكن
تخلف از قوانین و مقررات نظام اسلامى جایز نیست.

رعایت قوانین
رعایت قوانین و مقرّرات نظام اسلامى واجب و تخلف از آن جایز نیست.





جـــرس:
 به گزارش منابع بین المللی، در پی تظاهرات شماری از معترضان روبروی نمایندگی‌های دیپلماتیک عربستان سعودی در مصر، ریاض سفیر خود را از قاهره برای مشورت فراخواند و سفارتخانه و کنسولگری‌های خود را در مصر به طور موقت تعطیل کرد. مقام‌های مصری بلافاصله تلاش‌های خود را برای پایان دادن به تنش به عربستان سعودی آغاز کردند.
به گزراش رادیو اروپای آزاد به نقل از خبرگزاری دولتی سعودی شنبه به نقل از یک مقام مسؤول گزارش داد که گفته است: "در نتیجه اعتراض‌های بی‌دلیل در مقابل نمایندگی‌های دیپلماتیک سعودی در جمهوری عربی مصر، تلاش برای حمله به این نمایندگی‌ها، تهدید امنیت و سلامت کارکنان مصری و سعودی این مراکز، سر دادن شعارهای هتاکانه، نقض حرمت و سیادت نمایندگی‌ها برخلاف تمام قوانین و اعراف بین‌الملل و تلاش تظاهر کنندگان برای جلوگیری از فعالیت کنسولگری‌ها در تسهیل سفر کارگران و حجاج مصری به سعودی، ریاض تصمیم گرفت سفیر خود را از قاهره برای مشورت فرا بخواند و سفارتخانه کنسولگری‌های خود را در اسکندریه و سوئز به طور موقت تعطیل کند."
در روزهای گذشته، سفارتخانه عربستان سعودی در قاهره و کنسولگری‌های این کشور در اسکندریه و سوئز، شاهد تجمع صد‌ها نفر از حقوق‌دانان، وکلای مدافع و شهروندان مصری بود که خواستار آزادی احمد الجیزاوی وکیل مدافع مصری بازداشت شده در جده بودند.
رسانه‌های مصری اعلام کرده‌اند که الجیزاوی به اتهام توهین به پادشاه عربستان سعودی، با مجازات حبس و شلاق روبرو خواهد شد.
منابع سعودی اما این خبر را رد کرده و می‌گویند که الجیزاوی به اتهام قاچاق قرص‌های روان‌گردان بازداشت شده است.
روزنامه سعودی عکاظ در شماره شنبه خود از آغاز تحقیقات اداره مبارزه با مواد مخدر دادستانی جده، تحقیقات از الجیزاوی را آغاز کرده است. به نوشته این روزنانه الجیزاوی ۱۲ هزار و ۳۸۰ قرص زاناکس جاسازی شده در ۸ قوطی شیرخشک و ۳ صندوق نگهداری قرآن به همراه خود داشت و خود او نیز به تلاش برای قاچاق این قرص‌ها و فروش آنها به قیمت ۱۰۰هزار ریال سعودی اعتراف کرده است.
این روزنامه سعودی به نقل از یک مقام مسئول یادآور شده است که الجیزوای با وجود اینکه با ویزای عمره وارد فرودگاه جده شده بود، اما نه احرام بر تن کرد و نه لباس احرام در وسایل او یافته شد.
عبد العزیز قطان سفیر سعودی در مصر هم پیشتر در بیانیه‌ای با رد اخبار درج شده در رسانه‌های مصری درخصوص دلیل بازداشت الجیزاوی، تاکید کرده که بازداشت او به دلیل حمل ۲۱هزار۳۸۰ قرص زاناکس بوده که از قرص‌های روان‌گردان به شمار می‌آید. به گفته قطان این قرص‌ها تنها در تیمارستان‌ها استفاده پزشکی دارد و باید تحت نظارت دقیق متخصصان مصرف شود.
برخی فعالان مصری از جمله همسر الجیزاوی پیشتر گفته بودند که این وکیل مدافع مصری به محض رسیدن به عربستان سعودی برای ادای عمره، دستگیر شد. به گفته آنها دلیل این دستگیری این بود که او پیشتر و به صورت غیابی به اتهام توهین به پادشاه سعودی، به یک سال حبس و ۲۰ ضربه شلاق محکوم شده بود.
پس از اعلام بسته شدن سفارت و کنسولگری‌های عربستان سعودی در مصر، خبرگزاری دولتی این کشور اعلام کرد که محمد حسین طنطاوی رئیس شورای عالی نیروهای مسلح مصر تماس‌های خود را برای فرونشاندن تنش‌ها با مقام‌های سعودی آغاز کرد.





دلنوشته حسین کروبی در پنجاهمین سالگرد ازدواج پدر و مادرش: امید که همه زندانیان سیاسی در کنار خانواده خود باشند

محمد حسین کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی به مناسبت پنجاهمین سالگرد ازدواج مهدی و فاطمه کروبی، عکسی را از ایشان منتشر کرده است.
به گزارش سحام؛ حسین کروبی با انتشار این عکس که به گفته وی متعلق به ۵۰ سال پیش و مربوط به سفر مشهد است، در صفحه فیسبوک خود آورده است: “خاطرم است که پدر چند ماه مانده به حبس به شوخی وجدی می گفت بمناسبت پنجاهمین سال ازدواجمان سال آینده باید ترتیب جشنی بدهید.”
حسین کروبی با ابراز تاسف از اینکه در این روز دیدار خانواده با پدرش مهیا نگردید می افزاید: “ در این سالگرد، شرایط بودن خانواده در کنار پدر فراهم نشد، لیکن بنا را بر آن دیدیم تا برای گرامیداشت این روز، به یاد ایشان و مادر که طی سالها در بدترین شرایط زندان های ساواک تا اکنون، در کنار یکدیگر بودند، مراسم جشنی بدون حضور پدرم برگزارکنیم وعکسی که متعلق به پنجاه سال پیش هست را منتشرکنم.”
فرزند ارشد مهدی کروبی در پایان متن خود به وضعیت نگران کننده نرگس محمدی و فرزندان وی اشاره می کند و می افزاید: “امیدوارم که انشاله هرچه زودتر همه زندانیان سیاسی در بند در کنار همسرانشان و فرزندانشان باشند. مخصوصا در این روزها که فرزندان خردسال دو مبارز زندان دیده و زجر کشیده، خانم نرگس محمدی و تقی رحمانی؛ از بودن در کنار پدر و مادرشان محرومند.”
در حالی که تقی رحمانی چند ماه قبل مجبور به ترک وطن شد؛ هفته گذشته نرگس محمدی برای اجرای حکمش به زندان اوین منتقل گردید.
امروز پنجاهمین سالگرد ازدواج مهدی کروبی و فاطمه کروبی است. ازدواجی که تاریخ آن به سال ۱۳۴۱ ثبت گردیده است.
این زوج مبارز، زندگی مشترک خود را از قم آغاز کردند و طی این ۵۰ سال، بارها زندان ساواک، میزبان مهدی کروبی بود و اکنون نیز وی در حبس حاکمیت جمهوری اسلامیست. مبارزی که تمام توان خود را در طی سالها به کار بست تا به گفته خودش “قطار نظامی که در ابتدای آن شعارش داده می شد، به مسیر واقعی خود باز گردد و آن مسیر چیزی نیست جز خواست همه مردم.”
این روزها مهدی کروبی و میرحسین موسوی؛ چهارصد و سی و ششمین روز حبس خانگی را سپری می کنند. این درحالیست که اکنون همسران و فرزندان بسیاری، چشم انتظار دیدار اعضای خانواده های خود هستند که به ظلم در زندان های حاکمیت، روزگار تاریک را سپری می کنند.
متن کامل متن و تصویر منتشر شده توسط حسین کروبی در پی می آید:
امروز پنجاهمین سالگرد زندگی مشترک پدر و مادرم است. این عکس مربوط به همان سال ۴۱ است که به مناسبت این پیوند، به مشهد سفر کردند. مادر ۱۶ساله و پدر ۲۵ ساله بودند که این وصلت صورت گرفت و حاصل این پنجاه سال زندگی پرفراز و نشیب، چهار فرزند پسر بود. خاطرم است که پدرچند ماه مانده به حبس به شوخی وجدی می گفت بمناسبت پنجاهمین سال ازدواجمان سال آینده باید ترتیب جشنی بدهید.
در این سالگرد، شرایط بودن خانواده در کنار پدر فراهم نشد، لیکن بنا را بر آن دیدیم تا برای گرامیداشت این روز، به یاد ایشان و مادر که طی سالها در بدترین شرایط زندان های ساواک تاکنون، در کنار یکدیگر بودند، مراسم جشنی بدون حضور پدرم برگزارکنیم و عکسی که متعلق به پنجاه سال پیش هست را منتشرکنم.
امیدوارم که انشاله هرچه زودتر همه زندانیان سیاسی در بند در کنار همسرانشان و فرزندانشان باشند. مخصوصا در این روزها که فرزندان خردسال دو مبارز زندان دیده و زجر کشیده، خانم نرگس محمدی و تقی رحمانی؛ از بودن در کنار پدر و مادرشان محرومند.




اخراج ناگهانی، کارگران بنگاه‌های بزرگ را تهدید می‌کند


در حالی که هر روز تعدادی از کارگران از کار بیکار می شوند، نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران نسبت به عواقب روی آوردن برخی بنگاه‌های بزرگ کشور به انعقاد قراردادهای ماهانه، فصلی و سفیدامضا با نیروی کار هشدار داد.
ابوالفضل فتح الهی در گفتگو با مهر در خصوص به کارگیری روش جدید انعقاد قرارداد در بنگاه‌های بزرگ از سوی کارفرمایان برای جلوگیری از افزایش یکباره هزینه‌های بنگاه و رواج قراردادهای سفید امضا، ماهانه و فصلی، گفت: وقوع این شرایط در بازار کار نشان دهنده بی‌اعتمادی تولیدکنندگان نسبت به آینده است.
نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران اظهار داشت: با توجه به شرایطی که پس از اجرای دور اول هدفمند کردن یارانه‌ها برای بنگاه‌ها به وجود آمده، هم اکنون میزان دریافت “تسویه‌های سفیدامضا” رو به افزایش است.
فتح الهی ادامه داد: با اینکه دولت نتوانست به وعده‌های خود در قبال کارفرمایان برای اجرای فاز اول هدفمندی یارانه‌ها عمل کند، حال زمزمه اجرای فازدوم آن مطرح شده و این موضوع به شدت بر نگرانی‌های بنگاه‌داران کشور افزوده است چرا که آنها نسبت به افزایش دوباره قیمتها، خوشبین نیستند.
این مقام مسئول کارگری کشور گفت: زمینه سوء استفاده گروهی دیگر از کارفرمایان به ویژه در بنگاه‌های کوچک و خُرد پس از اجرای هدفمندی یارانه‌ها و افزایش قیمت حامل‌های انرژی فراهم آمده است ولی شرکتهای بسیار بزرگ و صاحب نام نیز به قراردادهای کوتاه مدت و موقت روی آورده‌اند.
وی خاطر نشان کرد: برای مدیران اینگونه بنگاه‌ها، انعقاد قراردادهای نادرست این اطمینان را به وجود می‌آورد که به محض افزایش دوباره قیمتها و همچنین ناتوانی در اداره بنگاه، از هزینه‌های مربوط به نگهداری نیروها بکاهند و با اینکه کل هزینه یک بنگاه در بخش نیروی انسانی ۷ تا ۸ درصد بیشتر نیست، اما روش مناسبی برای کارفرمایان محسوب می‌شود.
به گفته فتح الهی، هم اکنون بیش از ۵۰ درصد کل قراردادهای همکاری بین کارگران و کارفرمایان با شرایط کارفرما و به اصطلاح سفید امضا می‌شود و با توجه به اینکه بیش از ۸۵ درصد کل بنگاه‌های کشور نیز خرد و کوچک است، گسترش این موضوع از اهمیت بالاتری برخوردار شده است.
افزایش قراردادهای یکطرفه تا ۵۰ درصد از کل
نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران اظهار داشت: هم اکنون یکی از مهمترین مباحثی که در بنگاه‌های کوچک و بزرگ اتفاق می‌افتد که باعث طرح شکایت در هیئتهای حل اختلاف هم می‌شود، موضوع قراردادها به ویژه نوع سفیدامضاء آن است.
این مقام مسئول کارگری کشور افزود: با توجه به اینکه هم اکنون درصد افراد آماده به کار بالا است، فرد متقاضی کار مجبور می‌شود در بدو ورود به بازار کار، شرایط کارفرما را بپذیرد و حتی مبالغ کمتر از مصوبه شورای عالی کار را نیز دریافت کند.
۷۰درصد سفیدامضاها برای زنان است
فتح الهی با اعلام اینکه پرونده‌های مربوط به قراردادهای سفید امضا در مورد زنان شاغل نسبت به مردان ۷۰ به ۳۰ است، گفت: ۷۰ درصد خانم‌ها با شرایط کارفرمایان موافقت می‌کنند ولی این آمار برای مردان ۳۰ درصد است، به عبارتی مردان کمتری حاضر می‌شوند با کمتر از حداقل‌های قانون کار فعالیت داشته باشند.
وی تاکید کرد: متاسفانه به علت امضای قراردادهای سفید در بنگاه‌ها، هیئت‌های حل اختلاف نمی‌توانند کار خاصی برای کارگر یا نیرویی که شکایتی را مطرح می‌کند، انجام دهند و این موضوع به معنای ظلم مضاعف به نیروی کار است.
نایب رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران گفت: به دلیل اینکه شرایط کار و ورود به بنگاه‌ها برای خانمها به نسبت آقایان کمتر است، آنها مجبور می‌شوند شرایط کارفرمایان را بپذیرند و این موضوع باعث می‌شود تا برخی کارفرمایان از شرایط بازار کار و بالا بودن تعداد بیکاران نهایت سوء استفاده را ببرند.




رئیس دیوان عدالت اداری: برخورد با اختلاس بزرگ به دعوای سیاسی بدل شد

محمدجعفر منتظری پس از احمدی نژاد در چهارمین اجلاس ارتقای سلامت نظام اداری، سخنرانی کرد و به اظهارات وی واکنش نشان داد و اظهار امیدواری کرد که احمدی‌نژاد حرف‌های خود را بشنود و به آن عمل کند.
به گزارش خبرآنلاین، رئیس دیوان عدالت اداری و عضو شورای دستگاه های نظارتی کشور در چهارمین اجلاس ارتقای سلامت نظام اداری با شعار تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی گفت: امیدواریم از جمله آقای احمدی نژادحرف‌های خود را شنیده و عمل کند. بنده هم به حرف‌های خود عمل کنم. این چنین نباشد که اینجا حرف‌هایی بزنم ولی خودم عمل نکنم.
وی با اشاره به پرونده تخلف مالی اخیر گفت: تخلفاتی در یک بانکی شد؛ مجموعه نظام با این پرونده چطور برخورد کرد؟! به جای آنکه این تخلف و روند خلاف اصلاح شود جنجال شد. به جای آنکه این سیستم را به عنصر مثبت و تقویت کننده اعتماد عمومی تبدیل کنیم، یک مسابقه درست شد. دعواهای سیاسی وسط آمد. من به گردن آن انداختم و آن هم به گردن دیگری. من این را کوبیدم و دیگری من را. مدیرعامل بانکی که سوء استفاده در بانک او صورت گرفت به حاشیه رفت و هر روز علیه دیگران سخنرانی می‌کند.
وی افزود: باید شورای دستگاه های نظارتی کمک کنند که روند اصلاح شود تا این تخلف دیگر صورت نگیرد. در حالی که باید به مجموعه دستگاه‌هایی که با این تخلف برخورد کردند، آفرین گفته می‌شد، آیا آفرین گفته شد؟! برخی معتقدند باید چند نفر از آنان را اعدام کنیم؛ اما آیا با اعدام کار درست می‌شود؟! برخی می‌گویند باید مدیران اجرایی محاکمه شوند. اما دوستان خود را در مجموعه دیگر که به فساد دچار هستند، کاری ندارند. آیا مردم به این اظهارات اعتماد می‌کنند. مردم ما مردم رشیدی هستند و توجهی به این اظهارات سیاسی ندارند.
این اظهارات در حالی بیان می شود که در دادگاه رسیدگی به اختلاس بزرگ هنوز هم جای متهمان اصلی خالی است.
در همین حال رسیدگی به پرونده مفاسد مالی محمدرضا رحیمی، معاون احمدی نژاد همچنان به خاطر اعمال نفوذهای سیاسی رسیدگی نشده است.





بلاتکلیفی کاوه رضایی، فعال دانشجویی در قرنطینه ندامتگاه کرج

کاوه رضایی، فعال دانشجویی و حقوق بشری و عضو کمپین یک میلیون امضا روز سه شنبه به ندامتگاه مرکزی کرج برای اجرای حکم ۱۸ ماه حبس تعزیری انتقال یافت.
یر اساس گزارش های رسیده به کلمه، کاوه رضایی روز سه شنبه پنجم اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ برای اجرای حکم، خود را به اجرای احکام کرج معرفی کرد.
این در حالی ست که تاریخ حکم کاوه رضایی شهریور ماه ۱۳۸۸ و شاکی پرونده او هم وزارت اطلاعات بوده است و بنا به اظهارات خانواده، او در این مدت چندین بار برای اجرای حکم، خود را معرفی کرده بود که هر بار اجرای حکم وی را به تعویق انداخته بودند.
بنا به گفته ی خانواده و وکیل وی به دلیل نوع اتهام او، انتظار آن می رفت که وی را به زندان رجایی شهر بفرستند، اما او را به همراه دیگر زندانیان با جرایم مختلف به ندامتگاه مرکزی کرج که زندانی تازه تاسیس است اعزام کرده اند.
مسئولان علت این تصمیم را سکونت این فعال دانشجویی در حومه کرج اعلام کرده اند. این درحالی ست که در ندامتگاه مرکزی کرج بند زندانیان عقیدتی و سیاسی وجود ندارد.
بر اساس این گزارش خانواده وی طی گفتگویی که با مسئولان به این نکته اشاره می کنند که کاوه دانشجو است و نیاز به کتاب های درسی دارد اما مسئولان اجازه نمی دهند که وی کتاب ها و وسایل خود را به همراه داشته باشد.
همچنین طی پیگیری هایی که خانواده او از دانشگاه داشتند مشخص شده است که دانشگاه تنها برای زندان اوین و رجایی شهر برگه امتحانی می فرستد و برای زندان های دیگر این کار را انجام نمی دهد.
با گذشت ۵ روز از اجرای حکم، او هنوز در قرنطینه است و از حقوق زندانیان هم برخوردار نیست. این در حالی ست که کاوه در تماس تلفنی که با خانواده خود داشته به این نکته اشاره کرده که تمام زندانیان را که با او به ندامتگاه منتقل کرده اند پس از سه روز از قرنطینه به بند منتقل کرده اند اما وی پس از گذشت ۵ روز هنوز در قرنطینه به سر می برد.
کاوه رضایی سخنگوی موسسین انجمن اسلامی جهاد دانشگاهی همدان و از دانشجویان اخراجی دانشگاه همدان بوده است که اتهامات وی فعالیت تبلیغی علیه نظام اقدام علیه امنیت و توهین به رهبری بوده که از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب کرج صادر شده است.






متهم اختلاس بزرگ خطاب به قاضی: به جای سیاهی لشکر، مدیران را بیاورید

رسیدگی به اتهامات فرزند آقا در کوی دانشگاه و سرستون حمله به اعتراضات سال ۸۸

کلمه: نبود متهمان اصلی در دادگاه رسیدگی به اختلاس، صدای متهم پرونده را هم در آورد. او که خود را بسیجی معرفی کرد از چهار ماه انفرادی گلایه کرد و به قاضی سراج گفت: کاش به جای سیاهی‌لشگرها در دادگاه، مدیران حضور داشتند.
این متهم پرونده اختلاس بزرگ که در عملیات پاکسازی مین در سال ۶۲ دچار موج گرفتگی شده، خود را از عوامل برخورد با حوادث پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری دانست و مدعی شد که در جریان کوی دانشگاه فرزند آقا بوده است.
هشتمین جلسه دادگاه نیز در غیاب متهمان اصلی برگزار شد و نه مه آفرید آمد و نه روسای بانک های ملی و صادرات. اما متهم در اعترافاتش به دیدارهای خصوصی مه‌آفرید با آقای وزیر اشاره کرد.
در جلسه امروز معاون سابق یکی از وزرا به عنوان متهم حضور داشت. در این پرونده تعدادی از نمایندگان مجلس و مدیران ارشد نظام نیز نقش دارند که تاکنون به اتهامات آنان رسیدگی نشده است.
در جلسه هشتم دادگاه بار دیگر به اتهامات مه آفرید خسروی متهم ردیف اول این پرونده رسیدگی نمی شد.
من بسیجی هستم
یکی از متهمان پرونده فساد بزرگ مالی گفت: من بسیجی کربلای ۵ هستم و تا کنون یک لقمه حرام نخورده‌ام.
پس از قرائت اتهامات «الف.گ» ـ مدیر عامل وقت شرکت خط و ابنیه راه‌آهن (تراورس) توسط نماینده دادستان تهران، وی به دستور رییس دادگاه در جایگاه قرار گرفت تا از خود دفاع کند.
این متهم اتهامات مطرح شده علیه خود را نپذیرفت و تصریح کرد:‌ کار شرکت تراورس نگهداری، نوسازی و بازسازی خطوط ریلی و تولید تراورس بتونی بود. در پنج سالی که من در این شرکت حضور داشتم یک نیرو هم کم نکردیم و همیشه افزایش تولید داشتیم.
وی ادامه داد: افتخار دارم که انحصار بازسازی خطوط ریلی را در این مدت شکستم و مناقصه پروژه بندرعباس ـ شیراز را در اوج سلامت به عنوان یک بسیجی به سرانجام رساندم.
این متهم افزود: شرکت تراورس هشت هزار و ۳۰۰ پرسنل داشت که زحمت‌کش‌ترین کارکنان وزارت راه بودند و شش میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان فقط دستمزد کارکنان بود.
«الف.گ» با بیان اینکه ۲۵۸ میلیارد تومان در مقابل پروژه‌های واگذار شده به مه‌آفرید امیرخسروی عددی نیست‌، گفت:‌ وزارت راه برای واگذاری شرکت به مه‌آفرید بهترین گزینه را انتخاب کرد.
وی اظهار کرد: من از کسی پول نگرفته‌ام و پولی که گرفته شده به حساب شرکت ابنیه ریخته شده است.
این متهم، بیماری گروه امیرمنصور آریا را غرور دانست و خاطرنشان کرد: پشت صحنه قرار داد امضا شده برای واگذاری پروژه دو طبقه کردن رامسر به نور، آقای «م» بود. آمدند یک تفاهم‌نامه امضا کردند و به مه‌آفرید گفتند اگر خط ابنیه را بگیرید این امتیازات را به تو می‌دهیم.
وی گفت: من بچه کربلای پنج بودم. از کجا می‌دانستم یک روز در دادگاه رسیدگی به فساد مالی حضور می‌یابم؟
این متهم اظهار کرد: من از خسروی جز صداقت ندیده بودم. یادم است که در ماه اول به آقای خسروی گفتم در کار من دخالت نکن و به او گفتم با عزل و نصب و نحوه اداره کردن کاری نداشته باش و انصافا هم همین‌طور بود.
«الف.گ» تاکید کرد: من از خاوری سربلند‌ترم زیرا امروز در اینجا قرار گرفته و از خودم دفاع می‌کنم . برادرم از من پرسید که آیا پسرت را به جلسه دادگاه بیاورم و من گفتم بیاور تا ببیند که پدرش لقمه حرام نخورده است.
مدیرعامل وقت شرکت تراورس در ادامه هشتمین جلسه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی و در پاسخ به این سوال قاضی که مغز این شرکت چه کسی بود؟ گفت: اجازه دهید نگویم. خدا «الف»خان را حفظ کند. فقط این را بگویم که مغز متفکر این شرکت‌ها «مه‌آفرید» نبود. این همه شرکت را او نمی‌توانست اداره کند. ‌او پشت داشت.
وی افزود: آقای «ر» به عنوان یک صندوقچه اسرار بود و حیف شد که رفت.
قاضی سراج گفت: این فرد یکی از جعبه‌های سیاه بود که رفت.
متهم ادامه داد: آقای وزیر با ما بازی کرد. تفاهمنامه‌ها یک دکان بود. آقای «ر» پنج تفاهمنامه امضا کرد و ما دیدیم توخالی است چون آنها را با افراد دیگری هم امضا کرده بودند.
وی گفت: من از شما درخواست دارم با فک قرار ما موافقت کنید. چهار ماه و ۱۰ روز است که من در زندان انفرادی‌ام. البته این را هم بگویم که از افتخارات جمهوری اسلامی،‌ زندان‌های آن است. ما در زندان نیستیم، ما در حجره طلبگی هستیم. صبح با اذان بیدار می‌شویم و روز را با دروس آقای مجتهدی و … سر می‌کنیم. این برکت جمهوری اسلامی است و خوش به حال کسی که در این زندان‌ها تطهیر می‌شود و بیرون می‌آید.
به گزارش فارس، متهم با بیان اینکه خدا «الف»خان رو حفظ کند و من فقط یک چیز می‌دانم گفت: تفکر اصلی این شرکت متعلق به خود خسروی نیست. در بحران کوی دانشگاه فرزند آقا بودم و در جریان فتنه هم پای کار بودم. در بازجویی‌ها حرف‌های زیادی زدم که اینجا قابل گفتن نیست.




بازگشت علیرضا رجایی از انفرادی دو الف به بند ۳۵۰

imagesCAABOZDFعلیرضا رجایی فعال ملی -مذهبی دربند که یکشنبه هفته گذشته به انفرادی دو الف منتقل شده بود پس از بازجویی و تفهیم اتهام جدید به بند ۳۵۰ اوین بازگشت.
به گزارش کلمه، علیرضا رجایی که از تیرماه سال گذشته بارها به انفرادی های سپاه منتقل شده بود بار دیگر به دلیل امضای بیانیه هایی از داخل زندان، به انفرادی منتقل شده و پس از بازجویی، اتهام “تبلیغ علیه نظام” به وی تفهیم شد.
بر اساس این گزارش، وی با صدور قرار صد میلیون تومانی، روز پنج شنبه به بند ۳۵۰ بازگردانده شد.
در ماه های پایانی سال ۹۰ بازجوی رجایی وی را تهدید  و سوگند یاد کرده بود که با وی برخورد شدید خواهد کرد و او را از بند ۳۵۰ به زندانی با شرایط به مراتب بدتر منتقل خواهد کرد.
علیرضا رجایی  محکومیت ۳ ساله ای دارد که علیرغم آن که به لحاظ قوانین جاری کشور مشمول مرور زمان شده  ، ظاهرا در حال حاضر آن را می گذراند. اما برای این فعال سیاسی ملی – مذهبی  پرونده ای با اتهامات مشابه سال ۸۰ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تشکیل شده که به موجب آن در دادگاه بدوی به مدت ۴ سال به حبس تعزیری محکوم شده است . اما در هفته ی گذشته به اتهام تبلیغ علیه نظام پرونده جدیدی نیز در شعبه ۴ بازپرسی برای وی  مفتوح شده است.




ماهنامه "خط صلح" شماره ۱۴ منتشر شد

خبرگزاری هرانا - چهاردهمین شمارهٔ ماهنامهٔ حقوقی- اجتماعی "خط صلح"، به صاحب امتیازی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر شد.
در این شماره  می خوانید: "همجنسگرایی، طبیعت یا تربیت؟" ، "همجنسگرایی از بعد روانشناسی" ، "دگرباشی از دریچه نگاه یک همجنسگرا"، "تقابل پدرسالاری با همجنسگرایی"، "نقش همجنسگرای قربانی مسلمان در پروژه اسلام هراسی"، "حقوق همجنسگرایان در ایران"، "پایه های لرزان حکومت در مواجهه با همجنسگرایان" و ...
مطلب دیگر منتشر شده در این شماره را می توانید در فهرست زیر که در روزهای آنی در هرانا درج خواهد شد؛ مشاهده کنید.


برای دریافت نسخه PDF این ماهنامه بر روی عکس کلیک کنید.




انتقاد محمود احمدی‌نژاد از نهاد‌های نظارتی

محمود احمدی‌نژاد٬ رئیس دولت دهم طی سخنانی از عملکرد قوای مقننه٬ قضائیه٬ شورای نگهبان٬ سازمان بازرسی کل کشور٬ دیوان عدالت اداری و دیوان محاسبات انتقاد کرد.
به گزارش سایت «خبر آنلاین» آقای احمدی‌نژاد این انتقاد‌ها را روز یکشنبه (۱۰ اردیبهشت) در همایش «ارتقای نظام سلامت اداری» بیان کرده است.
وی گفته است: «گاهی اوقات شاهد هستیم نماینده مجلس بالای سر پیمانکار می‌​ایستد و می‌​گوید این کار را انجام بده و آن کار را نکن. اگر نکنی وزیر را استیضاح می‌کنیم. این کار برای مجلس فسادزا است.»
رئیس دولت دهم اظهار کرده است: «مجلس نباید پای خود را فرا‌تر از قانون بگذارد. قانون خط قرمز ما است.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود به نام روسای سازمان‌های نظارتی در جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته آن‌ها را «دوست» دارد و نهاد‌های زیرنظر این افراد باید «با نگاه اصلاح​گری امور را پیش ببرند.»
احمدی‌نژاد همچنین به موضوع رد صلاحیت‌های انتخاباتی از سوی شورای نگهبان اشاره کرده و افزوده علت رد صلاحیت برخی از نامزد‌ها مبنای قانونی نداشته است.
وی پرسیده است: «به چه حقی افراد به خاطر موردی که در قانون قید نشده رد صلاحیت می‌شوند؟ به چه حقی حق ملت تضیح می‌شود؟»
محمود احمدی‌نژاد سال‌هاست رابطه خوبی با قوای مقننه و قضائیه و نهاد‌های نظارتی که زیر نظر این دو قوه اداره می‌شوند ندارد.





رئیس مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در دولت نهم:

وزیر شدن زنان در ایران کاری غربی است


زهره طبیب‌زاده٬ رئیس مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در دولت نهم معتقد است وزیر شدن زنان در جمهوری اسلامی٬ کاری «غربی» است و او مخالف ریاست زنان بر مجلس شورای اسلامی است.
خانم طبیب‌زاده این مطلب را در یادداشتی که روز شنبه (۹ اردیبهشت) در سایت «جبهه متحد اصول‌گرایان» منتشر شده٬ بیان کرده است.
وی نوشته است: «بنده مخالف ریاست زنان بر مجلس نهم هستم، زیرا این حرف غیراصولی و غیرعملی است چرا که ما خانمی نداریم که در آن حد از توانایی باشد که با درایت و تجربه مجلس را مدیریت کند.»
این عضو «جبهه متحد اصول‌گرایان» افزوده که «بنده با وزارت زنان هم مخالف بودم و این را یک کار غربی می‌دانم.»
پیشنهاد عهده‌دار شدن ریاست مجلس نهم از سوی یکی از زنان مجلس برای نخستین‌بار از سوی روح‌الله حسینیان عضو ارشد «جبهه پایداری» مطرح شده است.
محافظه‌کاران فعال در «جبهه متحد اصول‌گرایان» این گفته‌های حسینیان را «انتخاباتی» دانسته و می‌گویند او با طرح چنین مباحثی تلاش می‌کند رای زنان جامعه را برای خود و «جبهه پایداری» جمع کند.




چه کسی می‌تواند لولای اتحاد اپوزیسیون باشد؟ 

♦ منبع: بامداد خبر 

[و واقع شد که چون از مشرق کوچ می‌کردند، همواری‌ای در زمین شنعار یافتند و در آنجا سکنی گرفتند. و به یکدیگر گفتند: «بیایید، خشت‌ها بسازیم و آن‌ها را خوب بپزیم.» و ایشان را آجر به جای سنگ بود، وقیر به جای گچ. و گفتند: «بیایید شهری برای خود بنا نهیم، و برجی را که سرش به آسمان برسد، تا نامی برای خویشتن پیدا کنیم، مبادا برروی تمام زمین پراکنده شویم.» و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنی آدم بنا می‌کردند، ملاحظه نماید. و خداوند گفت: «همانا قوم یکی است و جمیع ایشان را یک زبان و این کار را شروع کرده‌اند، و الان هیچ کاری که قصد آن بکنند، از ایشان ممتنع نخواهد شد. اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند.» پس خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده ساخت و از بنای شهر باز ماندند. از آن سبب آنجا را بابل نامیدند، زیرا که در آنجا خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوش ساخت. و خداوند ایشان را از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده نمود.] «عهد عتیق، سفر پیدایش باب ۱۱»
***
اپوزیسیون ایران گویا دچار نفرین خدایانند. فشار حوادث هم نتوانسته است از آنان گروهی منسجم بسازد. هر از گاهی کسانی کوشیده‌اند و آستین بالا زده‌اند تا بتوانند این قوم پریشان را گرد هم آورند، تلاش‌هایی که هیچ‌گاه قرین موفقیت نبوده است. دستاورد هر نشستی معمولا مطابق گفته‌های برگزارکنندگانش این بوده است که مخالفین راضی شده‌اند کنار هم بنشینند و گفتگو کنند و معمولا از این حد فر‌تر نرفته است. کدام چهره‌ها در اپوزیسیون می‌توانند نقشی مهم در گرد هم آوردن اپوزیسیون بازی کنند؟ چه کسانی خود را کاندیدای این نقش کرده‌اند و آیا ابزارهای لازم برای ایفای این نقش را دارند؟ این گزارش پاسخی است به این پرسش.
شهریار آهی
آهی که دانش‌آموخته‌ی M.I.T است و آموزگار رضا پهلوی بوده برای مدتی ارشدترین مشاور او شناخته می شد و این همان زمانی است که می‌کوشید اپوزیسیون ایران را زیر یک سقف گرد بیاورد. آهی که می‌کوشید نقش ذکاءالملک فروغی را برای شاهزاده میان‌سال بازی کند پیش از آنکه شاهزاده میان‌سال به شاه جوان‌بخت بدل شود جایگاه خویش نزد او را از دست داد. رضا پهلوی که از مشاوره‌های شهریار آهی مبنی بر حضورش در حاشیه سیاست ناراضی بود، گوش بر توصیه‌های او بست و رضا پیرزاده را جای‌گزین او کرد. مردی که جوان‌تر از آن است که بخواهد شاهزاده میان‌سال را نصیحت کند.
شهریار آهی شاید بیش از هر کس برای متحد کردن اپوزیسیون کوشیده باشد، تلاش‌هایی که البته به بار ننشسته است. با این حال او توانسته است تعدادی از نیروهای چپ، بخش مهمی از نیروهای قومی، بخش‌هایی از نیروهای در حاشیه جنبش اصلاحات، بخشی از نیروهای جمهوری‌خواه و تعدادی از چهره‌های منفرد را گرد هم آورد. او می‌کوشد این مجموعه را با اضافه کردن نیروهای اصلاح طلب تکمیل کند، تلاشی که در کنفرانس استکهلم شکست خورد و نیروهای ملی مذهبی و اصلاح طلب دست رد به سینه او زدند. شهریار آهی دشمنان سرسختی نیز دارد که تلاش او برای لولای اتحاد قرار گرفتن را دشوار می‌سازد. دشمنانی که در جریان کنفرانس استکهلم با پخش کردن شایعه همکاری او با سازمان سیا کوشیدند آن کنفرانس را پیش از شروع به شکست بکشانند. دشمنی‌ها با او بخشی به خاطر نزدیکی‌اش به محسن سازگارا است و بخشی به خاطر پیشینه‌ی روابط نزدیکش با رضا پهلوی.
اردشیر امیرارجمند
اردشیر امیرارجمند، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید است. این استاد سابق حقوق که پس از جنبش سبز به ناگاه در موج تند سیاست افتاد و سخنگویی مردی را بر عهده گرفت که توانسته بود اعتماد ایرانیانی از مسلک‌های مختلف را جلب کند هر چه گذشته است کمتر توانسته در این نقش موفق ظاهر شود. اردشیر امیرارجمند که متن سخنانش در دیدار با مقامات کنسول‌گری آمریکا در استانبول توسط ویکی لیکس افشا شد نتوانسته است نیروهای فراوانی را زیر چتر شورای هماهنگی‌اش گرد آورد و این نتوانستن از مدتی به بعد بیشتر صورت نخواستن به خود گرفته است. به نظر می‌رسد اردشیر امیرارجمند که سخنگوی شورایی است که کسی اعضایش را نمی‌شناسد نه تنها تمایلی به ایفای نقش در راستای اتحاد مخالفین ندارد بلکه خود و شورایش یکی از موانع اصلی این اتحاد نیز هستند.
او که دولت فرانسه سخت در حفظ جان او می‌کوشد مدتی است که چندان در عرصه عمومی و رسانه‌ها ظاهر نمی‌شود، طرفه آنکه از سویی مورد هجوم اصلاح‌طلبان قرار گرفته است؛ صادق خرازی تاجر میلیاردر و سفیر سابق ایران در فرانسه اخیرا بدون نام بردن از او به سختی امیرارجمند را نواخت و تا جایی پیش رفت که تلویحا او را در خدمت دستگاه‌های جاسوسی بیگانه خواند، و از سوی دیگر در حلقه درونی خود نیز دچار مشکل است. برخی شایعات از اختلافات عمیق میان حمزه غالبی، امیرارجمند و رجب‌علی مزروعی حکایت دارند؛ خصوصا آنکه صادق خرازی نیز می‌کوشد از طریق نفوذی که همچنان در حلقه اطرافیان امیرارجمند و محافل سیاسی فرانسه دارد سکه امیرارجمند را از رونق بیندازد. صادق خرازی که روابط نزدیکی هم با خاتمی و هم با خامنه‌ای دارد، می‌کوشد با از رده خارج کردن بقایای جنبش سبز و حامیان میرحسین موسوی، زمینه را برای به بازی گرفته شدن سید محمد خاتمی یا سید حسن خمینی در دور بعدی ریاست جمهوری فراهم کند. او خود نیز جاه‌طلبی‌های سیاسی فراوان دارد اما بیماری سرطانش مجالی برای پیگیری این جاه‌طلبی‌ها به او نمی‌دهد.
مهران براتی
مرد آرام صحنه سیاست ایران که بیش از آنکه درباره سیاست داخلی آن اظهار نظر کند به سیاست خارجی آن می‌پردازد. دانش‌آموخته‌ی اقتصاد و عضو سازمان جمهوری‌خواهان است. مهران براتی از چپ آغاز کرده است اما هر چه گذشته به مرکز متمایل‌تر شده است. او را که پدر زن یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق و قدرتمند آلمان است، در محاقل سیاسی اروپا به خوبی می‌شناسند.
براتی دو شرط لازم برای ایفای نقش در جهت اتحاد اپوزیسیون را دارا است. اول آنکه دشمنان چندانی در اپوزیسیون ندارد و در مقابلش مقاومت چندانی صورت نمی‌گیرد؛ دوم آنکه در محافل بین‌المللی شناخته شده است. او تا به حال فعالیت و تمایل خاصی در جهت ایفای چنین نقشی را از خود بروز نداده است. باید دید آیا مهران براتی در آینده نزدیک در این جهت فعال خواهد شد یا خیر.
رضا پهلوی
طی یک سال اخیر رضا پهلوی نقش متحد کردن اپوزیسیون را برای خود تعریف کرده است، اما به نظر نمی‌رسد رضا پهلوی ابزار لازم برای ایفای نقش متحد کننده اپوزیسیون موجود را در اختیار داشته باشد. رضا پهلوی مخالفینی پرشور و هوادارانی آتشین دارد. او که مدتی است خود فعالانه به صحنه سیاست آمده در سلسله مصاحبه‌هایی از لزوم ایجاد یک شورای ملی سخن گفته است.
کار تا بدانجا بالا گرفت که مشاور وی در گفتگو با رویترز تاریخ تشکیل این نشست را نیز ماه مارس اعلام کرد. پیرزاده و پهلوی اما موفق نشدند چهره‌های به قدر کافی شناخته شده در عرصه سیاست ایران را راضی به حضور در چنین نشستی و کلید زدن پروژه شورای ملی بکنند. به نظر می‌رسد مخالفت‌ها با پهلوی بیش از آن است که او بتواند نقش هماهنگ کننده مخالفین را ایفا کند.
محسن سازگارا
یکی دیگر از کسانی که در تلاشها برای اتحاد اپوزیسیون بسیار کوشا بوده است محسن سازگارا است. محسن سازگارا، از بنیان‌گذاران سپاه پاسداران، مدیران دولت‌های رجایی و میرحسین موسوی، کوشندگان حلقه کیان و پایه‌گذاران روزنامه جامعه است که حضوش در خارج از کشور را با جنبش رفراندوم و تلاش برای اتحاد اپوزیسیون آغاز کرد. اما هر چه گذشت مشخص‌تر شد که او جنجالی‌تر از آن است که بتواند محور اتحاد اپوزیسیون قرار گیرد. بخش مهمی از جنجال‌ها بر سر کنفرانس اولاف پالمه در استکهلم، ماحصل نقشی بود که مخالفینش برای او در برگزاری این کنفرانس قائل بودند. از مخالفین سرسخت و فعال سازگارا می‌توان به محسن کدیور و اکبر گنجی اشاره کرد.
حسن شریعتمداری
حسن شریعتمداری شاید مقبول‌ترین چهره در میان اپوزیسیون خارج از کشور باشد، حسن شریعتمداری که فرزند آیت‌الله العظمی کاظم شریعتمداری است، هم در میان نیروهای مذهبی و هم در میان نیروهای سکولار از مقبولیت برخوردار است. او هم آذری است و اهل آذربایجان و در عین حال ملی گرا، هم با نیروهای قومی و هم با نیروهای ملی روابط خوبی دارد. او که از چهره های شناخته شده جمهوری‌خواه است در عین حال مورد احترام مشروطه خواهان نیز می‌باشد.
چنین خصایصی او را به چهره‌ای ایده‌آل برای ایفای نقش محوری در اتحاد اپوزیسیون بدل کرده است. حسن شریعتمداری برای ایفای این نقش اما یک ایراد بزرگ دارد و آن این است که همگان می‌دانند او اسب خود را زین کرده است تا در اولین انتخابات آزاد برای ریاست جمهوری خود را به داوری مردم بگذارد. چنین است که بسیاری اگر چه زبان نمی‌آورند اما در عمل حاضر نیستند حسن شریعتمداری را به عنوان محور اتحاد اپوزیسیون بپذیرند. حسن شریعتمداری اما در این مدت به عنوان ریش سفید و تسکین دهنده اختلافات نقش مهمی را در اپوزیسیون ایران بازی کرده است.
رضا علیجانی
رضا علیجانی یکی از سه تفنگدار ملی ـ مذهبی هاست. او که اینک در پاریس زندگی می‌کند از ابتدای حضورش در این شهر، در بحث اتحاد اپوزیسیون فعال بوده است. علیجانی معتقد است ابتدا باید نیروهایی که به یکدیگر نزدیکترند با هم متحد شوند و سپس با پدید آمدن دو یا سه ائتلاف می‌توان به سمت یک ائتلاف بزرگ‌تر رفت. علیجانی اگر بخواهد می‌تواند در این میان نقش مهمی بازی کند. هرچند که در این راه او با مخالفت‌های جدی بخشی از ملی-مذهبی‌ها مواجه خواهد بود که در تصمیم گیری‌های‌شان اشارات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را به شدت لحاظ می‌کنند.
باید دید آیا حضور تقی رحمانی که از دیرباز از رادیکال‌ترین چهره‌های ملی مذهبی بوده است وزنه علیجانی را در بحث اتحاد اپوزیسیون سنگین‌تر می‌سازد یا خیر.
مجتبی واحدی
مجتبی واحدی نخستین کسی بود که ایده کنگره ملی را مطرح کرد و شاید نخستین کسی بود که آن را نیز رها کرد. رها کردن این بحث اما شاید چندان به اختیار خودش نبود و ریشه آن را باید در خبرسازی‌هایی یافت که برخی دوستان اصلاح‌طلبش به ناگاه علیه او آغاز کردند.
مجتبی واحدی که با درانداختن بحث کنگره ملی، در میان اپوزیسیون ولوله‌ای بر پا کرد، شاید چهره چندان مناسبی برای متحد ساختن اپوزیسیون نباشد. صراحت او در گذشتن از خطوط قرمز و نقدهای جانانه‌اش بر چهره‌هایی همچون خاتمی و برخی جریان‌های سیاسی او را صاحب دوستانی پرشور و دشمنانی سرسخت کرده است.
به نظر می‌رسد راه رسیدن به یک ائتلاف بزرگ در اپوزیسیون ایران مسیر سخت دشوار و طولانی باشد. هر قدر نیروهایی که مایل به شکل گرفتن این اتحادند کم تعداد و فاقد امکاناتند نیروهایی که مایل به پراکندگی مخالفانند پرتعداد و صاحب امکاناتند. باید دید آیا مخالفین ایرانی می‌توانند بر مشکلات غلبه کنند و برج بابل اتحاد مخالفان را بسازند یا خیر.