اول ماه مه روزجهانی کارگرگرامی باد
اول ماه مه روزجهانی کارگر یاد آور مبارزات تاریخی کارگران علیه بی عدالتی ها و تبعیضات نظام سرمایه داری ، برای یک زندگی بهتروبرای نظم اجتماعی انسانی تری است. روز کارگر الهام بخش پیکار انسانها برای دست یابی به جهانی بهتر است.روز کارگردر بخش بزرگی از جهان ما، درکشورهای پیشرفته ،آنجا که جنبش کارگری با همبستگی با دیگر جنبش های اجتماعی، دموکراسی و حقوق شهر وندی را استحکام بخشیده اند تعطیل رسمی است .اول ماه مه در اکثر کشورهای متمدن روزی است ملی همچون اعیاد بزرگ که همه اقشار و گروهایی اجتماعی آن را جشن می گیرند. در مراسم اول ماه مه درکنار میتینگ ها و راه پیمایی های پرشورکارگران سندیکا لیست ورزمنده ،سایر گروهای مردم به اشکال مختلف ودر اجتماعات گوناگون، درگردهمایی ها ی دوستانه و فامیلی در سالن های سخنرانی در پیک نیک ها و درتفریح گاها به جشن و شادی می پردازند، زیرا جشن ماه مه در این پهنه از جهان الهام بخش کوشش انسانها برای زندگی بهتر، تجلی همبستگی راستین میان انسانها و نشانه پیروزی پیکار طولانی کارگران و زحمت کشان برای ساختن یک زندگی درخورانسان هاست.
اما در بخش دیگر جهان ما درکشورهایی که هنوزدرچنگال استبداد و عقب ماندگی اسیراند و انسانها برای کمترین حقوق انسانی شان در رنج هستند روز کارگر بی معناست . در این کشورها که میهن ما نیز یکی از آنهاست اول ماه مه نه فقط تعطیل نیست نه فقط یک روز ملی و جزئ اعیاد نیست بلکه یک روز ممنوعه است ؛روزی است که باید قوای انتظامی در حالت بسیج باشد ؛در خیابانها بجای راه پیمایان و دسته های شادی کنان مردم گروهای ضربت و مراقبت پاس بدهند. روز کارگر روز جشن نیست روز ترس است . روز بسیج خبرچینان در کارخانه ها و محیط های کاراست، روزی است که کارگران فعال و سندیکالیست باید بیش از همیشه مراقب خود باشند .گردهمایی ها باید پنهان ترازهمیشه باشد وخانواده های فعالین کارگری در نگرانی و دلهره بیشتربسر برند. سی و سه سال است که چنین است .در حکومتی که داعیه عدالت و حمایت از مستضعفین دارد جشن روز کارگرو برپایی تظاهرات و میتینگ های مستقل کارگری، جرم است . با این حال کارگران ایران هیچ گاه تسلیم این وضع نشده اند و به هر شکلی که شده و با هرهزینه که رژیم بر آنها تحمیل کرده است مراسم روز کارگر را برگزار کرده اند .آنها با وجود همه سختی ها خواست تعطیل روز کارگر را دنبال کرده اند. پیگیری فعالین کارگربرای تحمیل خواست تعطیل رسمی روز کارگر نهاد های کارگری دولتی را به تسلیم واداشته است . بی تردید این مبارزه تا پیروزی نهایی پیش خواهد رفت و پایگاهی خواهد شد برای طرح نیرومند تر سایرمطالبات کارگری.
روز اول ماه مه روز طرح مطالبات کارگری است روز افزایش فعالیت بخش های گسترده تر کارگران برای پیگیری خواست های طبقاتی است . کارگران در این مبارزه تنها نیستند ،جنبش ها و گروهای اجتماعی دیگر مردم از کارگران پشتیبانی می کنند. ما نیز همراه با کارگران روز کارگررا بزرگ می داریم و از خواست های طبقاتی آنها حمایت می کنیم.
تشکیل سندیکاهای مستقل کارگری حق مسلم کارگران است.
حقوق معوقه کارگران باید پرداخت شود.
امنیت شغلی کارگران باید تامین شود.
اعتصاب ، تحصن و برپایی تجمع حق مسلم کارگران است.
حقوق کارگران متناسب با نرخ تورم و تامین خانواده کارگری تعیین گردد.
کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی باید آزاد گردند.
حقوق معوقه کارگران باید پرداخت شود.
امنیت شغلی کارگران باید تامین شود.
اعتصاب ، تحصن و برپایی تجمع حق مسلم کارگران است.
حقوق کارگران متناسب با نرخ تورم و تامین خانواده کارگری تعیین گردد.
کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی باید آزاد گردند.
سازمان جمهوری خواهان ایران
10اردیبهشت 91
10اردیبهشت 91
اخبار روز:
تاریخچه روزکارگر درایران
۱۱/۲/۱۲۷۹-اول ماه مه تنهاباشرکت ۱٣نفرآنهم بطورمخفیانه در شهر باکو توسط ایرانیان.
۱۲٨۵- تشکیل نخستین اتحادیه کارگری ایران،درچاپخانه کوچکی در خیابان ناصریه تهران توسط محمد پروانه کارگر چاپ.
پایان سال۱۲۹۷- تشکیل شورای اتحادیه های کارگری تهران به مدیریت محمددهگان.اتحادیه های تهران بیش از ٨۰۰۰عضو رسمی داشت.آنهادراتحادیه های زیرمتحدشده بودند:کارگران چاپخانه ها ۲۰۰۰ نفر،کارگران مغازه ٨۰نفر،شاگردان خیاط ۱۰۰۰نفر، نوکران تجارت خانه ها ۱۲۰نفر ،خراطان ۱۵۰نفر،کارگران کفاش ۱٨۰۰نفر، کارگران قناد ۴۰۰۰نفر.غیرازتهران درشهرهادیگر نیز اتحادیه هایی تشکیل شده بود.درتبریزغیرازاتحادیه پیشه وران، اتحادیه های کارگری نیز تشکیل یافته بود.دراین اتحادیه ٨۰۰ کارگر متحد شده بودند.نام اتحادیه،اتحادیه کارگران بود. همچنین اتحادیه معلمان نیز تشکیل یافته بود.
۱۱/۲/۱۲۹۹- گرامیداشت روزکارگردرعمارت خیریه تبریزباشرکت شیخ محمدخیابانی وتجلیل ازباسکرویل معلم آمریکایی که در جریان جنگ مقاومت تبریزدرزمان انقلاب مشروطه به شهادت رسیده بود.
۱۱/۲/۱۲۹۹- نخستین بارجشن روزکارگربدست حزب سوسیال دمکرات ارمنی برپاگردید.این جشن برای اعضای حزب برگزارشد.
٨/۲/۱٣۰۱-روزنامه حقیقت:اول ماه مه بایدتعطیل شوداین تعطیلی هرج ومرج نیست.این تعطیل انقلاب هم نیست،این تعطیل است که بایدملت ازحکومت بازورحقوق خودرامسترددارد.این عید نیست بلکه دادخواهی است.این روزی است که دولت باید موجودیت ملت رابفهمد.باید به حکومت فهماندکه تونوکرملت هستی باید موافق خواهش ملت رفتار کنی،تو نمیتوانی ازآزادی قلم،آزادی مطبوعات و آزادی اجتماعات جلوگیری کنی،زیراآن حق مشروع ملت است.تونبایدبدون رضاو خواهش ملت برخلاف مصالح ملت با اجانب معاهده عقد کنی.زیراآن حق راملت بتو نداده است.تو نباید و نمی توانی حکومت رابرای شخص خود آلت استفاده قرار داده،اولاداتباع خودراوکیل کنی وقوم وخویش خودرادرادارات دولتی جابجا نمایی.
۱۰/۲/۱٣۰۱- نمایش کمدی اخلاقی درسه پرده به افتخارکارگران در سالن گراندهتل رافراموش نکنید.
-دربین نمایش استادحسین سیاسی ازطرف کارگران تبریک عیدبه حاضران گفته،بعد اسمعیل حروفچین نطق مختصری ازطرف اتفاق جوانان ایراد نمودکه باغریو نابودبادظلم،زنده بادمساوات خاتمه پذیرفت.
۱۱/۲/۱٣۰۱–اطلاعیه اتحادیه کارگران چاپخانه ها:اتحادیه کارگران مطابع به سمع عموم کارگران می رساند بموجب تصمیمی که به اکثریت آرااتخاذ شده است اول ماه مه،امروز۱۱ثور،به مناسبت عید کارگران باعموم کارگران همآوازوکارگران مطابع تعطیل نموده اند.
۱۱/۲/۱٣۰۱- نخستین نمایش جمعی به مناسبت اول ماه مه در مسجد سپهسالار به سخنرانی علی آقا کاوه کارگر چاپ.
- سخنرانی علی آقا کاوه :آقای کاوه نطق بلیغی درمعنی اول ماه مه،وفوایداتحادکارگران اظهاروبعدشرحی برضداوضاع حاضره ولزوم اجرای قانون اساسی ایرادکردند.
۱۱/۲/۱٣۰۱- عصرروزدوشنبه میتینگ کارگران درمسجد سپهسالار. بعداز نطق آقای کاوه استادحسین سیاسی درمورد بدبختی وفلاکت طبقه زارع،کارگرومظالم اشراف ونتیجه نگرفتن ازمشروطیت و قانون اساسی بیان نمودند.
۱۱/۲/۱٣۰۱- همزمان با گردهمایی کارگران درمسجد سپهسالار،جلسه ای درمخالفت با کارگران درمسجدبرگزار شدکه منجربه درگیری میان کارگران ومخالفین گردید.
۱۱/۲/۱٣۰۱- روزنامه حقیقت: به عقیده ما: ۱- فردا باید بدون تأخیردرتمام نقاط ایران حکومت های نظامی لغوشود، زیرامخالف قانون اساسی است،۲- محبوسین سیاسی که به جرم آزادیخواهی یا هرنوع مسلک سیاسی درایران توقیف شده اند، آزادگردند،٣- جرایدی که تا بحال بدون محاکمات هیأت منصفه در مرکزولایات توقیف شده اند،منتشر گردند،۴-اصول امتیاز روزنامه که برخلاف قانون اساسی است، ملغی گردد، ۵- نظارت وجلوگیری از هر قبیل آزادیخواه لغو بشود، ۶- کنفرانس، میتینگ،اجتماعات، تعطیل،در همه جا آزاد باشد، ۷- مأمورین دولتی که به آنها اتهام دزدی وخیانت زده شده و اعم ازوزیر و وکیل یا مستشارتحت محاکم بیرون آیند، ٨- قانون برای تعیین حدود کارگر و کارفرما وضع شود، ۹-ازتعدیات ملاکین نسبت به رعایا کاملاً جلوگیری شده و قانون معینی برای حدود آنها وضع شود که ملاکین نتوانندبرآنها تحمیل کنند، ۱۰- اراضی خالصه بین رعایا تقسیم گردد، ۱۱- اصول مالیات برعایدات تعیین شده ومالیاتهایی که تحمیل به فقرااست،ملغی گردد، ۱۲-انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی وبلدی(شهرداری)شروع شود، ۱٣-ادارات کشوری ازاختیارمأموران لشگری خارج شود، ۱۴- مسافرت آزاد و جوازملغی شود، ۱۵- درمناسبات تجاری وقوانین گمرکی تجدید شود، ۱۶- بطور کامل از مظالم وغارتگری حکام ومأمورین دولت عموماً جلوگیری و در صورت تجدید فجایع آنها،مجازات به آنها داده شود.
۱۷/۲/۱٣۰۱- وزارت خارجه انگلیس:تنهاکارگران چاپخانه هااز کار دست کشیدند.میتینگ های سیاسی درمسجدشاه ویکی دومحله شهر انجام شد.
۱۱/۲/۱٣۰۲- بیانیه کارگران اتحادیه چاپ درباره لزوم برگزاری وتعطیلی روزکارگر.نویسندگان بیانیه محمدپروانه، باقرنوابی که به دستگیریشان منجر شد.
۱۱/۲/۱٣۰۲- بیانیه اتحادیه مرکزی کارگران:بنابر تصمیم اتحادیه مرکزی،کارگران روزاول ماه مه رابه یادگار عید کارگران می خواستند جشن بگیرندودرضمن نماینده فرستاده خواستندازحکومت نظامی نیزکسب اجازه نموده باشند.حکومت نظامی نیزعلاوه برآن که اجازه ندادندنمایش رانیزبه تعویق انداخته اظهارداشتندکه کارگران اتحادیه رابرای چه می خواهند.
۱۱/۲/۱٣۰۲- روزنامه کار:امروزکارگران مطابع طهران به مناسبت عیداول ماه مه اعتصاب نمودندو دوساعت به غروب مانده ازطرف ۲ نفرازکارگران درمیدان توپخانه ومحل سابق ایران آزاد نطقی مبنی برعالم کارگری بیان گردید.
۱۱/۲/۱٣۰۲- کارگران ارمنی درتئاتری درتبریز که عده زیادی از اهالی و روسای ادارات دعوت نموده ونطق مفصلی کرده پس ازآن شروع به نمایش تئاترگردیدوتاساعت یک بعدازشب خاتمه یافت.
۱۱/۲/۱٣۰٣- جشن روزکارگرتوسط اتحادیه کارگران مطابع بایک روزاعتصاب.
۱۱/۲/۱٣۰٣-جشن روزکارگردررشت وانزلی توسط اتحادیه کلاهدوزان، کرجی بانان،حمالان،حلبی سازان.
۱٣۰۴-شکراله مانی:ازسال۱٣۰۴که پهلوی به شاهی رسید،جشن کارگران نوعی جنایت بشمارمی آمدواداره نظمیه برای جلوگیری ازآن سختگیری وپافشاری می نمود.
۱۱/۲/۱٣۰۵- برگزاری باشکوه جشن روزکارگر توسط اتحادیه های کارگری درتهران .
۱۱/۲/۱٣۰۶- یورش ماموران شهربانی به چاپخانه هاوضبط اعلامیه های مربوط به جشن اول ماه مه.
۱۲/۲/۱٣۰۶- دستگیری کارگران به مناسبت برگزاری و مراسم روز جهانی کارگر.مهدی کمیرام،بهرام قلی مسگرزاده،سلمان قالب تراش ازکفاش،حسین سیافی ازبنایان، باقرنوابی، محمد پروانه،علی آقا کاوه، علی اصغرکاوه،زیرونی،اوهان ماطاوس ازچاپخانه ها.که آقایان کیمرام،مسگرزاده،سلمان قالب تراش ٣۲ ماه درزندان ماندند.
- بهرام قلی مسگرزاده به بازجوها گفته بودکه مُهرورمز اتحادیه دردست من است.من آنرابه هیچکس نخواهم داد،مچ مرا ببریدومُهر را بیرون بکشید.
۱۰/۲/۱٣۰۷- پخش بیانیه اول ماه مه.این بیانیه توسط مرتضی حجاری کارگرچاپخانه ها تکثیر شده بود.
۱۱/۲/۱٣۰۷- سازمان دهندگان جشن اول،ماه مه درتهران:اردشیر آوانسیان،میرزاعلی طرفدار،عطااله عبداله زاده.
۱۱/۲/۱٣۰۷- برگزاری نیمه مخفی جشن روزکارگر با حضورصدها کارگردرباغی بیرون ازتهران، ۶۰۰ نفردراین جنبش حضور داشتند.
۱۱/۲/۱٣۰۷-افتتاح جشن روزکارگرباسخنرانی میرزاعلی طرفدار کارگربناورییس اتحادیه کارگران بناخانه تهران،درباغی در دروازه دولت تهران.این کارگران بعدازظهربه کلوب سوسیالیست ها ،در خیابان فردوسی که متعلق به علی اکبردهخدابود، پیوستند.
-این خانه درسالهای پس از۱٣۲۰بیاداین جشن کارگری،کلوب اول ماه مه نامگذاری شد.
۱۱/۲/۱٣۰۷-کارگران عضواتحادیه درگردهمایی علنی سوسیالیستها واقع درفردوسی به سرپرستی سلیمان میرزااسکندری ومیرزاشهاب کرمانی شرکت کردند.از طرف کارگران نیزعبدالحسین حسابی دهزاد دراین گردهمایی سخنرانی کرد.
اردیبهشت ۱٣۰۷- حمله به روزنامه برق و دستگیری کارکنان در آن ودستگیری۲۵۰ نفراز فعالین کارگری،به اتهام پخش اعلامیه روز کارگر.
۹/۲/۱٣۰٨- دستگیری ۹٣نفراز فعالین اتحادیه کارگران نفت جنوب توسط کمپانی انگلیسی نفت جهت جلوگیری ازاعتصاب احتمالی.
۱٣۰٨-آمدن ابراهیم علی زاده به ایران و کاردرساختمان راه آهن شمال.احداث راه آهن بندرشاه(بندرترکمن)به شاهی تازه آغاز شده وتوسط وی نخستین حوزه سازمانی ایالت حزب کمونیست ایران درکارخانه شاهی برپاگردیده بود.این حوزه ابتدا سه نفر و همگی کارگر ساده بودند.
۱۱/۲/۱٣۰٨- یازده هزارکارگردرصنعت نفت برای دستمزدبیشتر، هشت ساعت کار،مرخصی سالانه بااستفاده ازحقوق،خانه سازمانی و رسمیت یافتن اتحادیه اعتصاب کردند.دراین اعتصاب پانصدنفر دستگیر شدند.
۱۱/۲/۱٣۰٨- جشن اول ماه مه توسط حزب کمونیست ایران شاخه خراسان درمشهد.
بنابه گزارش ماهنامه ی ستاره سرخ در۱٣۰٨اکثر کارگران ساده شرکت نفت جنوب ماهیانه ٨ تا۹ تومان وتعدادمحدودی ۱۴ تومان دستمزدمی گرفتند.کارمندان دفتری ۲۵ الی ۴۰ تومان و مدیران انگلیسی از ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ تومان حقوق دریافت میکردند. ازطرف شرکت به کارگران ساده خانه وامکانات رفاهی داده نمی شد. سیاست شرکت براین پایه بودکه معمولاً کارگران باسابقه را اخراج میکردوجای آنهاراباکارگرانی که بتازگی ازدهات می آمدند وازحقوق خودغافل بودند،پر میکرد.
۱۱/۲/۱٣۰٨- جشن روزکارگردرگیلان باحضوراتحادیه حمالان وکرجی بانان.
۱۱/۲/۱٣۰٨ – برگزاری جشن اول ماه مه توسط اتحادیه کارگری در باغ معینه تهران،مسئول برگزاری میرزاعلی طرفدار.جشن با خواندن مقاله ای توسط جعفر اردوخانی شروع و با خواندن شعرو سرود وارکسترکارگری وبازگشت ۲۰۰۰ کارگربه تهران پایان یافت.
۱۲/۲/۱٣۰٨- دستگیری ۵۰نفرازرهبران اتحادیه های کارگری.نوابی وپروانه وازچاپ ،میرزا باقرفخریان،سیدمحمدیزدی،میرزاحبیب یزدانیان ازپارچه بافان،کیمرام وحسن مسگرزاده از کفاش، میرزا علی طرفدارازبنا.
۱۲/۲/۱٣۰٨- دستگیری رهبران اتحادیه های کارگران رفتگران، تنباکو،بافندگان،بزازان.
۱٣/۲/۱٣۰٨–اعتصاب کارگران تصفیه خانه آبادان، ۱۴ هزار کارگر در اعتصاب شرکت داشتند این اعتصاب از ساعت ٨ صبح به دعوت اتحادیه مخفی کارگران نفت به رهبری یوسف افتخاری،رحیم همداد،رمضان کاوه،حسن علی ثابتی،وفایی،علی امید،سازماندهی شده بودکه کارگران بیکارنیز به این اعتصاب پیوستند.خواسته اتحادیه کارگران:۱- بالابردن دستمزدهاتا ۱۵% ۲- برسمیت شناختن اتحادیه کارگری ٣- برسیمت شناختن عیداول ماه مه ۴- دخالت دادن کارگران و نمایندگانشان درمورداخراج وقبول کارگر ۵- هفت ساعت کار برای جوانان کمتراز ۱٨ سال.
۱۴/۲/۱٣۰٨- سرکوبی اعتصاب کارگران پالایشگاه نفت آبادان. پنج هزارکارگراخراج،۱۵۰ کارگرزخمی،۲۰۰کارگربازداشت شدند.از جمله دستگیرشدگان:علی امید،رحیم همداد،یوسف افتخاری بودند که تا سال ۱٣۲۰ درزندان رضاشاهی ماندند.این اعتصاب تحت رهبری حزب کمونیست ایران سازماندهی شده بود.
۱۴/۲/۱٣۰٨- گزارش روزنامه ستاره سرخ ازجریان اعتصاب:روز۴ ماه مه ۱۹۲۹ ساعت ٨ صبح اعتصاب شروع شد،دستجات پلیس که در محل آماده بودندبعلت کمی جرأت حمله به کارگران ننمودند. کمپانی زورق های موتوری خودرابرای حمل قشون ازبنادرو شهرهای دیگربکارانداخت.کارگران آمدن قشون راباخواندن سرودهای انقلابی وفریادمحوبادکمپانی انگلیس و ایران، محوباد عمال امپریالیسم،محو بادامپریالیسم انگلیس تلافی کردند، پاسبانان و سربازان با شمشیر و قمه های برهنه به کارگران حمله وکارگران باسنگ وچوب مقاومت کردند،درنتیجه بیست کارگر و۱۵ پلیس زخمی شدندازده هزار کارگر،۹هزار کارگردر اعتصاب شرکت کردند.عملیات معدن به کلی فلج ودکانین همه بسته وکارگران بیکاربه صف اعتصابیون پیوستند. جمعیتی قریب بیست هزارکارگر،وکسبه در برابرقشون پلیس ترتیب دادند، در همین روزدرمسجدسلیمان ونواحی دیگرنیزاعتصاب شروع شد.
۱۵/۲/۱٣۰٨- اعضای باقیمانده رهبران کارگران آبادان:میرایوب شکیبا،تاج بخش،بدرالملوک تاج بخش،حسین سپه پور،سیدمحمدتنها، عبداله نجار،غلامرضا شیرازی.
۱۱/۲/۱٣۰۹- جشن روزکارگربصورت مخفی درکوههای بیرون مشهد.
۷/۲/۱٣۱۰- بیانیه اتحادیه کارگران ایران خطاب به کارگران شهروده آذربایجان درشهرتبریزمنتشر شد،که خواستار: قانون کار،آزادی مطبوعات واجتماعات کارگری،علنی شدن اتحادیه های کارگری،٨ساعت کار،جلوگیری ازکاراطفال،بهداشت درکارخانه ها، بیمه کارگران،تأمین معاش بیکاران شهرودهات بود.
۱۰/۲/۱٣۱۰- پخش بیانیه اتحادیه کارگران ایران به مناسبت اول ماه مه،واعتراض به وضعیت کارگران.
۱۱/۲/۱٣۱۰– جشن روز کارگردرکوههای حومه تبریزباشرکت کارگران اتحادیه صابون سازان،بافندگان وکارگران دیگر صنوف.
۱۱/۲/۱٣۱۰- بدعوت تشکیلات سری کارگران کارخانه نساجی وطن اصفهان،روزاول ماه مه،شصت تاهفتادنفربه جلسه آمدند.در مراسم فوق پارچه سرخی که روی آن عبارت «رنجبر روی زمین اتحاد» نوشته شده وبه دیوارنصب گشته بود.درجلسه«زیان های کنترات نامه» برشمرده شده وباذکرتوضیحاتی پیرامون فشارهایی که به کارگران وارد می شد،زمینه اعتصاب فراهم آمد.آنگاه مراسم با شعارزنده باداتحاد کارگران کارخانه وطن،اتمام یافت
۱۵/۲/۱٣۱۰- اعتصاب ۴۰۰ کارگر کارخانه نساجی اصفهان برهبری حزب کمونیست ایران،دراین اعتصاب که منجر به اعتراض ۴۰۰ کارگر در چهارباغ اصفهان نیزگشت،اعتراض به شرایط کاربودبا ۲۰% اضافه دستمزد و کاهش ساعات کاربه ۹ ساعت در روز وعمل تحقیرآمیز تفتیش کارگران به هنگام خروج موقوف گشت.رهبران اعتصابی درکارخانه وطن اصفهان نصراله اصلانی،سیدمحمد تنها.
- پس ازاعتصاب کافه ای برای صرف غذادرکارخانه ایجادگشت ،ناسزاگویی و جریمه کاهش یافت،ظرف های آب یخ در تمام قسمت های کارخانه نصب شد،زمان استراحت جهت صرف غذابه یک ساعت افزایش یافت ،کنترات نامه پیش گفته لغو شد.
۱۱/۲/۱٣۱٣-انجام اقداماتی ازطرف حکومت برای جلوگیری از برگزاری مراسم اول ماه مه توسط کارگران.
۱۱/۲/۱٣۱۵- اعلامیه روز جهانی کارگر.این اعلامیه درکارخانه وطن اصفهان،پالایشگاه آبادان وکارگران راه آهن شمال پخش شد.
۱۱/۲/۱٣۲۱- برگزاری جشن روز کارگر در خیابان شاه آباد توسط اتحادیه های کارگری.
۱۱/۲/۱٣۲٣– تشکیل شورای متحده مرکزی اتحادیه های کارگران و زحمتکشان ایران با شرکت ۴ سازمان سندیکایی.
- در مرکز شواری متحده، شواریی مرکب از۵۵ نفر قرارداشت که از میان آنان ۱۵ نفر بعنوان هیأت مرکزی و پنج نفر بعنوان دبیر انتخاب شدند.
۱۱/۲/۱٣۲۴-برگزاری نخستین جشن اول ماه مه توسط شورای متحده مرکزی زحمتکشان ایران در تهران.
۱۱/۲/۱٣۲۴-تظاهرات عظیم اول ماه مه درآبادان،که ٨۰هزار کارگر درآن شرکت داشتند.
-آلول ساتن درکتاب نفت ایران می نویسد:ازسال۱٣۲۰ فعالین سندیکایی،فعالیت شدیدی رادر صنایع نفت آغاز کردند.اما شرکت ترجیح می دادکه تابع موادقانونی باشدکه این گونه فعالیتها رااز هر نوعی که باشد قدغن می کرد،وقتی در اول ماه مه ۱٣۲۴ بیش از ٨۰هزار کارگر ایرانی برای تظاهرات به خیابان ریختند واز شرکت نفت بهبودوضع مسکن،افزایش دستمزد، افزایش سهمیه خواربار،بهبود شرایط کار ومعیشت را طلب کردند،شرکت غافلگیر شد.
۱۱/۲/۱٣۲۴- ارسال تلگراف و نامه های شورای متحده مرکزی به اتحادیه های کارگران سایر ملل به مناسبت اول ماه مه.
۱۱/۲/۱٣۲۴- راهپیمایی کارگران عضو شورای متحده در اصفهان ۰۰۰/۴۰ نفر.
۱۱/۲/۱٣۲۵- راهپیمایی۶۰۰۰۰نفری درتهران بمناسبت اول ماه مه.
۱۱/۲/۱٣۲۵- سخنرانی رضا روستا رهبر شورای متحده مرکزی از رادیو به مناسبت اول ماه مه .
۱۱/۲/۱٣۲۵- پیام لویی سایان رهبرسندیکای جهانی دررابطه بااول ماه مه.
۱۱/۲/۱٣۲۵- راهپیمایی٨۰۰۰۰نفری کارگران درآبادان بمناسبت روزکارگر.
۱۱/۲/۱٣۲۵- برگزاری اول ماه مه درهمدان توسط شورای متحده همدان به دبیری منوچهر فرجادی.
۱۱/۲/۱٣۲۵- راهپیمایی کارگران عضو شورای متحده در کرمان ۱۰۰۰نفر.اعضای شورای متحده دراین سال٣۵۵۰۰۰نفر بود.
۱۱/۲/۱٣۲۵- راهپیمایی ۷۰۰هزارنفر کارگرایرانی درجشن اول ماه مه به دعوت شورای متحده.دراین راهپیمایی ازدولت مرکزی حمایت به عمل آمد.
۱۱/۲/۱٣۲۵- روزجهانی کارگردرکرمانشاه به گلوله بسته شدوجمع کثیری کشته ومجروح شدند.آغازگرتیراندازی بسوی تظاهرکنندگان یاور رفیعی بود.یاوررفیعی به تهران احضاروبا وعده تعقیب و مجازات مسببین،پرونده کشتاراول ماه مه بسته شد.
۱۱/۲/۱٣۲۵- قطعنامه میتینگ شورای متحده محلی اتحادیه کارگران و زحمتکشان شیرگاه:طردشوراتسکف،محاکمه وکلای خاین دوره چهاردهم،شروع فوری انتخابات مجلس پانزدهم،تصفیه دستگاه حاکمه ازعناصر فاسد،محاکمه قاتلین کارگران بدست ژاندارمری درروزاستقبال نمایندگان آذزبایجان در تهران که کشته شدند .
۱۱/۲/۱٣۲۵- شورای متحده درکلیه شهرها چون نایین،کرمان، رفسنجان راهپیمایی عمومی ترتیب داد.
۱۱/۲/۱٣۲۵-درراهپیمایی خوزستان سخنرانان خواستار٨ساعت کار،افزایش دستمزد،بهبود وضع مسکن،حقوق روزهای جمعه،تدوین قانون جامع کارشدند.یک سخنران زن،نفت رامرواریدایران خواندوانگلستان رامتهم کردکه برای خوراک سگهابیشتر از مزد کارگران خرج میکندوخلع یدازشرکت ایران وانگلیس را خواستار شد.
-کنسول بریتانیا درخرمشهرهشداردادکه دراین مراسم سخنگوی زنان نه تنها تقاضای یک قانون کارجامع متشکل ازپرداخت برابر برای کارمساوی رامطرح کرده،بلکه خواستارملی شدن نفت شده است.
۱۱/۲/۱٣۲۵-اعتصاب سراسری کارگران لکوموتیو بدلیل فحاشی سرپرست انگلیسی به ایرانیان .
۱۴/۲/۱٣۲۵-آغازاعتصاب کارگران نفت آغاجاری برای:اضافه دستمزد،ساختن خانه برای کارگران،تهیه دکتروقابله ودرمانگاه برای کارگران،پرداخت مزد روز جمعه.
۱۱/۲/۱٣۲٨- اعلامیه شورای متحده در مورد روز کارگر و حمله به شورای متحده و دستگیری و محاکمه رهبران آن .
۱۱/۲/۱٣۲۹- اعلامیه شورای متحده در رابطه با اول ماه مه و حوادث اخیر در شاهی و بندر معشور.
۱۱/۲/۱٣۲۹- حمله نظامیان به تظاهرات اول ماه مه کارگران شاهی و شهادت عده ای از کارگران.
۱۱/۲/۱٣٣۰- دکترمصدق برگزاری روز اول ماه مه را آزاد اعلام کرد.
۱۱/۲/۱٣٣۰- بیانیه شورای متحده به مناسبت اول ماه مه .
۱۱/۲/۱٣٣۰- رژه ٨۰ هزار کارگر،دهقان،پیشه ور و روشنفکران علیه قرارداد شرکت نفت جنوب به دعوت سازمانهای دمکراتیک در تهران .
۱۱/۲/۱٣٣۰- تظاهرات کارگران اصفهان به سخنرانی مرتضی بنی لوح، مرتضی دانش پور،نصراله باغبانی از کارگران، حسین شیروانی از فرهنگیان ، دکتر حسین آذر از پزشکان در میدان حیدرپور اصفهان .
۹/۲/۱٣٣۱- به مناسبت نزدیک شدن اول ماه مه کارخانه ها و مراکز کارگری تحت نظر قوای انتظامی قرار گرفتند .
۱۱/۲/۱٣٣۱- اعلامیه شورای متحده به مناسبت اول ماه مه .
۱۱/۲/۱٣٣۱- جشن روز کارگر در منبع آب شماره ۴ شعبه بهار با حضور ٣۰۰۰ کارگر شاغل . هیات برگزاری: سیروس راستی،حیدر معروفی، رحیم یکرنگی .
۱۱/۲/۱٣٣٣- برگزاری جشن روزکارگر در کارگاه ساختمانی لاندا توسط سندیکای کارگران ساختمانی با سخنرانی رحمانی و نبی معروفی.
۱٣٣۴-۱٣۴۰- برگزاری روزکارگر درخانه ها،کارگاهها،دامنه کوهها وتوسط گروه های کوهنوردی کارگری درستیغ قلل کوههای همیشه سرفراز.پس ازکودتای۲٨مرداد٣۲رژیم کارگرستیز پهلوی، روزکارگررامطابق باروزتولد رضاشاه انگلیسی اعلام کرده بود.
۱٣۴۲- برگزاری جشن روز کارگر درزندان قصرتهران توسط محمدعلی گیلانی نژاد ازسندیکالیست های ساختمانی،هدایت اله معلم، خلیل پرن،گاگیک آوانسیان ازسندیکالیست های کارگران فلزکار مکانیک،محمود فردوسی ازاتحادیه فرهنگیان تهران،روبن ناوار استپانیان،احمد تودد کارگران باتری ساز،حسین زاده شانجانی کارگر خیاط،رضا فارسی مسوول امتحان رانندگان شرکت واحد، محمدفرهت مطلق،غلامحسین بابااجدادی،ابوالقاسم احمدگلی،علی مخبریان نجات،علی آقاجانی ،محمدمحمدزاده،حسین مفیدی فر،اصغر سررشته داری،سندیکالیست های شرکت واحد اتوبوسرانی تهران که همگی ازاعضای هیات مدیره سندیکای رانندگان شرکت واحد بودند.در روز کارگر همگی لباسهای یشان راپوشیده به حیاط هواخوری آمده وهر زندانی راکه می دیدند پس ازتبریک مقداری کشمش به عنوان شیرینی به او می دادند.
۱٣۴۷- رسم بود که اگر می خواستیم اعلامیه ای صادر کنیم می باید آنرابه بخش کارگری ساواک مستقر در وزارت کار نشان می دادیم وسپس اقدام به پخش آن می نمودیم.وقتی من(جوادمهران گهر مسوول تبلیغات)وآقای سمنانی که رییس هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش تهران از پله های وزارت کار بخش کارگری ساواک پایین آمدیم با نگاهی بهم اعلامیه خط خطی شده روزکارگر توسط ساواک را پاره کرده ودور ریختیم واعلامیه خودمان رادست نویس بین کارگران صنف پخش کردیم وراهی قله دماوندشدیم با تدارکات کمیته کوه سندیکا.
۱٣۵۵- جشن روز کارگر در زندان اوین توسط هدایت اله معلم، خلیل پرن،اعضای سندیکای کارگران فلزکارمکانیک تهران وگاگیک آوانسیان کارگر مکانیک.
۱٣۵٨- برگزاری جشن روزکارگر توسط ٣٨سندیکای کارگری و شوراهای همبسته باسندیکاها به دعوت سندیکای کارگران بافنده سوزنی.
۱٣۵۹-برگزاری جشن روز کارگربه دعوت انجمن همبستگی سندیکاها وشوراهای کارگری درمیدان سپه تهران باحضوربیش از۵۰ سندیکاو شوراهای کارگری همبسته باسندیکاهاکارگری.
۱٣۶۰- برگزاری روزکارگر توسط انجمن همبستگی سندیکاها و شوراهای کارگری در ورزشگاه نصیری تهران باحضوربیش از۱۰۰ هزارنفرازکارگران درداخل وبیرون ورزشگاه وراه اندازی کارناوال هایی علیه توطئه های امپریالیسم آمریکا ولیبرال ها وعناصر نفوذی ساواک.
برگزاری جشن روزکارگردرتبریزباسازماندهی انجمن همبستگی سندیکاها وشوراهای کارگری تبریز درمقابل کنسول گری آمریکا درتبریز.
۱٣۶۱- برگزاری جشن روزکارگرتوسط سندیکاهادرخانه هاوباغها و صعودبه قله ی کوهها توسط گروههای کوهنوردی کارگری.
۱٣۶۲- بسته شدن سندیکاهای کارگری ودستگیری رهبران آنها. هدایت اله معلم عضوهیات مدیره سندیکای کارگران فلزکار مکانیک،حسن یونسی رییس هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش تهران،جوادمسنا،برادران مرحمتی،طبرسی ازهیات مدیره سندیکای کارگران بافنده سوزنی،حمیدعلی دوستی،محسن سجادی، هوشنگ زرین کلک،شمسیه یزدانی،مجتبابابایی ازهیات مدیره سندیکای کارگران خیاط.
ازسال ۱٣۶٣تا۱٣٨۰- برگزاری جشن روزکارگر درتعاونی مصرف کارگران فلزکارمکانیک واقع درخیابان کارگر خیابان قزوین وچهار راه سپه.
۱٣٨٣-۱٣٨۲-۱٣٨۱- برگزاری جشن روزکارگر درتالاریاقوت به میزبانی پیشکسوتان سندیکایی.
۱٣٨۴- برگزاری جشن روزکارگر درتالارباختر واقع درمیدان انقلاب توسط هیات موسسان سندیکاهای کارگری به میزبانی هیات موسس بازگشایی سندیکای کارگران شرکت واحد،بامجری گری منصور اسالو وقرائت قطعنامه توسط یعقوب مهدیون.
۱٣٨۵- لغو قراردادبرگزاری جشن روزکارگر درفرهنگسرای بهمن به میزبانی هیات موسسان سندیکاهای کارگری.برگزاری جشن روز کارگر در دشت خوربه میزبانی گروههای کوهنوردی کارگری.
۱٣٨۶- لغو برگزاری جشن روزکارگر به میزبانی انجمن کار در فرهنگسرای کار خیابان قزوین.برگزاری جشن روزکارگر دردشت خور جاده چالوس به میزبانی گروههای کوهنوردی کارگری.
۱٣٨۷-برگزاری جشن روزکارگر درپارک جنگلی چیتگر به میزبانی گروههای کوهنوردی کارگری.
۱٣٨٨- برگزاری جشن روز کارگر درتعاونی مصرف کارگران فلزکارمکانیک ودستگیری بیش از۵۰ نفر وزندانی شدن ۱۵نفر از اعضای هیات مدیره تعاونی مصرف ومسکن وفعالین کارگران فلزکارمکانیک به مدت ٣ماه.تظاهرات روزکارگر درپارک لاله توسط سندیکای کارگران شرکت واحد ونقاش وجمعی از فعالین کارگری و بازداشت بیش از ۵۰نفراز تظاهرکنندگان وزندانی شدن به مدت٣ ماه.
منبع: شماره ی هفتم نشریه ی «پیام فلزکار»
اخبار روز:
ثروت به کسانی تعلق دارد که آنرا تولید می کنند !
فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری به همهُ زنان و مردان در سراسر جهان درود برادرانه می فرستد .
اول ماه مه روزی است که ما در آن نقش اجتماعی منحصر بفرد خود را در تولید تمام ثروتهای جهان یادآوری می کنیم ، اول ماه مه روزی است که ما در آن روز ، قدرت شکست ناپذیری را خاطرنشان می کنیم که اتحاد طبقهُ کارگر برای تغییر جهان مطابق با نیازها ، استعدادها و قابلیت های ما ، می تواند فراهم نماید . جهانی توام با سعادت ، صلح ، همبستگی و برادری .
تنها مانع پیشروی در این راه ، عملکرد انگلی شرکتهای فراملی می باشد که استثمار غارتگرانهُ منابع تولید ثروت در راه منافع ویژه آنها ، باری سنگین برای مردم و محیط زیست می باشد .
در مواقع بحران سرمایه داری ، بویژه هنگام یک بحران عمیق همانند بحرانی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم ، رقابت های بین امپریالیستی تشدید شده ،عطش توسعه طلبی دائمی آنها فراتر از قلمرو نفوذشان گردیده وکنترل روی منابع تولید ثروت ، بازارهای وسیع تر و نیروی کار ارزانتر رواج می یابد . آنها همیشه در این مبارزهُ رقابتی، بیرحم تر می شوند . آتش جنگهای امپریالیستی و در گیری های ناشی از مداخلات امپریالیستی، شعله ور می گردد . رقابتهای بین سرمایه داری باعث پیدایش جنگها و درگیری ها می شود .
تاثیر این شرایط بر روی زندگی مردم فاجعه بار است :
-۱۶% از جمعیت جهان کلاٌ دچار سوء تغذیه می باشند .
- بیکاری بی وقفه افزایش می یابد .
- ۱نفر از ۶نفر در سراسر جهان ، بقدر کافی به آب آشامیدنی دسترسی ندارد .
- بیش از ۱۰۰ملیون نفر بدون سرپناه بوده ، ملیونها نفر در حلبی آبادها زنگی کرده و صدها ملیون نفر مبالغ غیرقابل تحملی را برای اجاره بها یا بازپرداخت وام جهت تملک منازل شخصی می پردازند .
- ۹۲۰ملیون نفر بیسواد مانده اند .
- ۱/٨ ملیون کودک در سال ۲۰۰۹ قبل از ۵ سالگی مرده اند .
- هر سال حدود ۱/۲ملیون نفر در سراسر جهان در نتیجهُ بیماریهای «علاج پذیر» می میرند .
- حقوق کارگران از دستمزدهایی با پایه مناسب و تا ُمین اجتماعی با خدمات عمومی (آموزش ، بهداشت ، حمل و نقل و ... ) رایگان و با کیفیت ، نزول کرده و مورد هجوم قرار گرفته است .
- آزادی مشارکت و آزادیهای سندیکایی بطور عمومی مورد تهاجم واقع شده اند .
- تعداد بیشماری از سندیکالیست ها و فعالین کارگری ترور شده اند ، زندانی گردیده اند ، اخراج گردیده اند .
- در مقابل سودهای سرمایه داران افزایش می یابد ، یا بطور گستاخانه در حد بالا می ماند . در سال ۲۰۱۰ در بحبوحهُ بحران سرمایه داری ۵۰ تا از شرکتهای پردرآمد بیش از ۷۱۵ میلیارد دلار سود انباشت کردند .
این واقعیت ما را ، ما کارگران سراسر جهان را ملزم به یک «ضدحملهُ» هماهنگ و پیکارجویانه برعلیه استثمار و بربریسم سرمایه داری ، جهت برآورده کردن نیازهای اساسی معاصر و برقراری دنیایی عاری از استثمار انسان از انسان می نماید .
در ٣ اکتبر ۲۰۱۲ ، روز اقدام بین المللی سال ۲۰۱۲ ، ما شانه به شانهُ هم ، با اعتصابات ، با تظاهرات و با بسیج در دهها کشور ۵ قارهُ جهان برای پایان دادن به استثمار شکارگرانهُ شرکتهای فراملی و برای تغذیه ، آب آشامیدنی ، مسکن ، دارو ، آموزش ، حمل و نقل ، خدمات عمومی رایگان و با کیفیت برای همه ، پیکار خواهیم کرد !
دنیای بدون کارگران غیر ممکن است
دنیای بدون سرمایه داری ضرورت است
۲۶ آوریل ۲۰۱۲
منبع سایت WFTU
برگردان ، ح - امید
فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری به همهُ زنان و مردان در سراسر جهان درود برادرانه می فرستد .
اول ماه مه روزی است که ما در آن نقش اجتماعی منحصر بفرد خود را در تولید تمام ثروتهای جهان یادآوری می کنیم ، اول ماه مه روزی است که ما در آن روز ، قدرت شکست ناپذیری را خاطرنشان می کنیم که اتحاد طبقهُ کارگر برای تغییر جهان مطابق با نیازها ، استعدادها و قابلیت های ما ، می تواند فراهم نماید . جهانی توام با سعادت ، صلح ، همبستگی و برادری .
تنها مانع پیشروی در این راه ، عملکرد انگلی شرکتهای فراملی می باشد که استثمار غارتگرانهُ منابع تولید ثروت در راه منافع ویژه آنها ، باری سنگین برای مردم و محیط زیست می باشد .
در مواقع بحران سرمایه داری ، بویژه هنگام یک بحران عمیق همانند بحرانی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم ، رقابت های بین امپریالیستی تشدید شده ،عطش توسعه طلبی دائمی آنها فراتر از قلمرو نفوذشان گردیده وکنترل روی منابع تولید ثروت ، بازارهای وسیع تر و نیروی کار ارزانتر رواج می یابد . آنها همیشه در این مبارزهُ رقابتی، بیرحم تر می شوند . آتش جنگهای امپریالیستی و در گیری های ناشی از مداخلات امپریالیستی، شعله ور می گردد . رقابتهای بین سرمایه داری باعث پیدایش جنگها و درگیری ها می شود .
تاثیر این شرایط بر روی زندگی مردم فاجعه بار است :
-۱۶% از جمعیت جهان کلاٌ دچار سوء تغذیه می باشند .
- بیکاری بی وقفه افزایش می یابد .
- ۱نفر از ۶نفر در سراسر جهان ، بقدر کافی به آب آشامیدنی دسترسی ندارد .
- بیش از ۱۰۰ملیون نفر بدون سرپناه بوده ، ملیونها نفر در حلبی آبادها زنگی کرده و صدها ملیون نفر مبالغ غیرقابل تحملی را برای اجاره بها یا بازپرداخت وام جهت تملک منازل شخصی می پردازند .
- ۹۲۰ملیون نفر بیسواد مانده اند .
- ۱/٨ ملیون کودک در سال ۲۰۰۹ قبل از ۵ سالگی مرده اند .
- هر سال حدود ۱/۲ملیون نفر در سراسر جهان در نتیجهُ بیماریهای «علاج پذیر» می میرند .
- حقوق کارگران از دستمزدهایی با پایه مناسب و تا ُمین اجتماعی با خدمات عمومی (آموزش ، بهداشت ، حمل و نقل و ... ) رایگان و با کیفیت ، نزول کرده و مورد هجوم قرار گرفته است .
- آزادی مشارکت و آزادیهای سندیکایی بطور عمومی مورد تهاجم واقع شده اند .
- تعداد بیشماری از سندیکالیست ها و فعالین کارگری ترور شده اند ، زندانی گردیده اند ، اخراج گردیده اند .
- در مقابل سودهای سرمایه داران افزایش می یابد ، یا بطور گستاخانه در حد بالا می ماند . در سال ۲۰۱۰ در بحبوحهُ بحران سرمایه داری ۵۰ تا از شرکتهای پردرآمد بیش از ۷۱۵ میلیارد دلار سود انباشت کردند .
این واقعیت ما را ، ما کارگران سراسر جهان را ملزم به یک «ضدحملهُ» هماهنگ و پیکارجویانه برعلیه استثمار و بربریسم سرمایه داری ، جهت برآورده کردن نیازهای اساسی معاصر و برقراری دنیایی عاری از استثمار انسان از انسان می نماید .
در ٣ اکتبر ۲۰۱۲ ، روز اقدام بین المللی سال ۲۰۱۲ ، ما شانه به شانهُ هم ، با اعتصابات ، با تظاهرات و با بسیج در دهها کشور ۵ قارهُ جهان برای پایان دادن به استثمار شکارگرانهُ شرکتهای فراملی و برای تغذیه ، آب آشامیدنی ، مسکن ، دارو ، آموزش ، حمل و نقل ، خدمات عمومی رایگان و با کیفیت برای همه ، پیکار خواهیم کرد !
دنیای بدون کارگران غیر ممکن است
دنیای بدون سرمایه داری ضرورت است
۲۶ آوریل ۲۰۱۲
منبع سایت WFTU
برگردان ، ح - امید
اخبار روز:
کارگران وزحمتکشان متحد شویم
اطلاعیه هیات بازگشایی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک،به مناسبت اول ماه مه
در روز اول ماه مه ۱٨٨۶میلادی برابر با۱۲۶۵ خورشیدی،معدنچیان شهرشیکاگو که در بدترین شرایط کاری به سر می بردند ،تصمیم گرفتند به منظور طرح هشت ساعت کار در روز،دست ازکارکشیده وراهپیمایی آرامی را برگزارکنند.این حرکت کارگران توسط پلیس سرمایه داری به خون کشیده شد.ده کارگرکشته ، ۵۰نفرزخمی وهفت تن از رهبران آنان دستگیروسپس دربیدادگاه سرمایه داری به مرگ محکوم شدند.یکسال بعد در۱۱نوامبر ۱٨٨۷کارگرقهرمان ،آگوست اسپایز درحالی که بطرف سکوی اعدام می رفت،باصدای بلندی گفت: «صدایی که امروز می خواهیدبه سکوت وادارکنید،روزی درجهان طنین انداز خواهدشد.»
مبارزات قهرمانانه زحمتکشان پس از۴۵سال چنین در روزنامه حقیقت ارگان اتحادیه های کارگری ایران٨/۲/۱٣۰۱طنین انداز شد: «اول ماه مه باید تعطیل شود،این تعطیلی هرج ومرج نیست.این تعطیلی انقلاب هم نیست.این تعطیل است که باید ملت ازحکومت با زورحقوق خودرامسترد دارد.این عید نیست،بلکه دادخواهی است.این روزی است که دولت باید موجودیت ملت رابفهمد.باید به حکومت فهماندکه تو نوکر ملت هستی.باید موافق خواهش ملت رفتارکنی.تو نمی توانی از آزادی قلم،آزادی مطبوعات وآزادی اجتماعات جلوگیری کنی،زیرا آن حق مشروع ملت است.»
بعداز۱۲۶سال هنوز هم اجرای هشت ساعت خواست اصلی زحمتکشان دنیا وایران است،وبعداز۹۰ سال باز هم ماخواهان تعطیل رسمی روز کارگر وآزادی قلم ومطبوعات هستیم.
امسال درحالی طبقه کارگرجهانی به پیشواز روزکارگرمی رودکه،نظام سرمایه داری به دلیل سودجویی وغارت ثروت زحمتکشان،بحرانی فراگیر رابه زحمتکشان جهان تحمیل نموده است.اتحادیه اروپا برای عبور از این بحران به همه کشورهای اروپایی دستور داده تاسیاست های سخت گیرانه رادرکشورهایشان به ضرز زحمتکشان به اجرا بگذارد..سن بازنشستگی به۶۷سال درایتالیا و۶۵سال درسراسراروپا به اجرا گذاشته شد.میلیونها کارگرازکاربیکار،دستمزدهایشان٣۰درصدکاهش یافت.مالیات هاافزایش یافته وبودجه آموزش وپرورش وبهداشت عمومی کاهش فاحشی پیداکرده است.درآمریکا،مهدسرمایه داری، زحمتکشان به دلیل سفته بازی ونزول خواری سرمایه داری مالی، بی خانمان وبی سرپناه شدندودرپارکها وخیابانها روزگارمی گذرانند.
دوستان کارگر!چه شباهت هایی میان آنچه در اروپاوآمریکا می گذرد باشرایط کنونی میهنمان دارد؟
روزکارگر درحالی فرامی رسدکه توفان بیکارشدن از اوایل سال بیداد می کند.کافی است نگاهی به آمار تکان دهنده روزنامه هابیاندازیم تابه عمق فاجعه ای که بر زحمتکشان می گذرد،پی ببریم.این غیر از تمدیدنشدن قراردادصدهاهزارکارگرموقت وپیمانی و روزمزد است،که بسیاریشان حتا ماههاست دستمزدهای مصوب وزارت کار وعیدی وپاداش هرساله رادریافت نکرده ونوروزی سخت راپشت سر گذاشته اند.وبازغیر ازواحدهای تولیدی است که درسال گذشته ورشکست ،تعطیل ویا باکمترین حد تولید کارمی کنند.دستورات صندوق بین المللی پول وسازمان تجارت جهانی که همه زحمتکشان را در سراسر آمریکاواروپاوآسیاوآفریقا به فقر وتباهی کشانده در سرزمین مانیز چهره پلید خود رابا برنامه هدفمندی یارانه ها وکوه گرانی درسال جدید برسر خانواده های کارگری آوارکرده است.به گفته رییس مرکز آمارایران بیش ازده میلیون ایرانی زیرخط فقرمطلق ونزدیک به سی میلیون ایرانی در زیر خط فقرنسبی به سر می برند.(آفتاب نیوز۷/٣/٨۹)اگر هر روز شاهدتعطیلی کارخانه ای هستیم ،درمقابل شاهد گشایش یک بانک درکشورمان هستیم.سرمایه داری مالی برای غارت ثروت ملی زحمتکشان سخت در تکاپو است.آنچه درایران وجهان برای زحمتکشان اتفاق می افتد،دستوراتی است که سازمان تجارت جهانی و صندوق بین اللمللی پول به کشورها دیکته کرده وآنان نیزبه اجرا گذاشته اند.سرمایه داری انگل مالی که با سفته بازی ونزول خواری درآمریکا زحمتکشان رابی خانمان کرده،درایران با همکاری سرمایه داری انگل تجاری با واردات هرچه بیشتر،کشاورزی راریشه کن،تولید را زمین گیر ودستاوردهای زحمتکشان رانشانه گرفته است،تا با بیکارشدن دهقانان وسر ریز آنان به شهرهابرای کارگران شهری رقیبی جهت گرفتن دستمزدکمتر بتراشد وهم برای سرمایه داری جهانی کارگرانی مهاجر و ارزان قیمت تا درآن سوی آبها کارگران را واداربه گرفتن دستمزدی کمترکنند.آری سرمایه داری برای ایجادشرایطی که « تنها لقمه نانی به کف آری به زحمت بخوری»یا باید رقیب زحمتکشان کشورت شوی و یا درآن سوی آبها رقیب زحمتکشان دیارغربت باشی.حمله به دستاوردهای زحمتکشان که باپیش نویس قانون کار«استادشاگردی» تا چندی دیگربه مجلس خواهد رفت ،یادآور قانون کارضدکارگری توکلی دردهه ۶۰ است.دراین پیش نویس سن بازنشستگی به۶۵سال با٣۵سال سابقه کارپیش بینی شده است.بیمه اجباری به کارگاههای بالای۱۰۰نفرکارگراختصاص یافته است.تعیین حداقل دستمزد توسط وزارت کارحذف وبه رضایت طرفین موکول گردیده است.سازمان تامین اجتماعی به بخش خصوصی واگذارودرنتیجه میلیاردها تومان ثروت ۱۰۰ساله زحمتکشان رایگان دراختیارسرمایه داری انگل مالی قرار خواهد گرفت.وهمین چند دارو و آمپول نیزازمادریغ خواهدشد.سیاست«هرکه پول دارد زندگی کند وهرکه ندارد،بمیرد»که ازاوایل دهه هفتادشروع شده بود،اجرایی گردد.این سیاست های غیرانسانی درحالی در تمام جهان اعمال شده،که به ثروتمندترشدن یک درصدازجامعه جهانی انجامیده است.
زحمتکشان درایران وجهان دراول ماه مه به این سیاست ها جواب منفی خواهد داد ونردبانی برای ثروتمندترشدن ۱۰۰۰نفرثروتمند دنیا نخواهدگردید.اگر نمی خواهیم نظاره گرزندگی که ۱۰۰۰نفر درجهان برایمان تدارک می بینند،باشیم باید دستهایمان یکدیگر راپیداکرده وبه هم فشرده بشوند.
متاسفانه درحالی که دستهای سرمایه داری غارتگر برای نابودی اقتصادکشور وکشاورزیمان باواردات هرچه بیشتربازگذاشته می شود،دستهای کارگران وزحمتکشان آگاه هر روزبسته ترمی شود.سرمایه داری انگل تجاری درجای جای اقتصادکشورمان لانه کرده وهزاران میلیاردی به سرقت می برد وآزادانه می گریزد. درمقابل سندیکالیست ها ورهبران انجمن های صنفی وفعالین کارگری واجتماعی دربندمی شوند. واین درحالی است که سرمایه داری درجهان وایران هر روز باایجادتشکیلات برای دزدی های بیشتر جمع می شوند،سندیکاهای کارگری وانجمن های صنفی هرچه بیشترمحدود وپراکنده می گردند.
چرا سندیکاهای کارگری وانجمن های صنفی زحمتکشان هر روز محدود تر می شوند؟مگرآنان جز آزادی سندیکا وانجمن صنفی برای مبارزه باسارقان اقتصادی ،مهاجمین فرهنگی،کاردیگری می خواهند بکنند؟آزادی وفعالیت سندیکاها وانجمن های صنفی زحمتکشان فرهنگی، جزبرای مقابله باخیانت کاران به امنیت ملی،استقلال سیاسی وفرهنگی واقتصادی ،نیست ونخواهدبود.فعالیت سندیکاها وانجمن های صنفی برای نظارت برهرچه اجرایی ترشدن حقوق انسانهاست.برگشت کودکان کاروخیابان به مدارس، دستمزدبرابرزنان درمقابل کارمساوی بامردان،لغوهرگونه قرارداد موقت وسفیدامضا،قانون کاری در حمایت اززحمتکشان،به دست گرفتن مدیریت تامین اجتماعی توسط کارگران،اجرای مجازات برای صاحبان واحدهای تولیدی که دستمزدهای کارگرانشان راپرداخت نمی کنند،تصویب دستمزد ومستمری مطابق باتورم توسط نمایندگان واقعی کارگران وبازنشستگان،تعطیل روزکارگر وآزادی اجتماعات کارگری،آزادی همه فعالین سندیکایی وصنفی آموزگاران ،روزنامه نگاران وبازگشایی سندیکاهای کارگری ،انجمن های صنفی وخانه سینما.
این است خواست های زحمتکشان ایران برای نفی نظام ظالمانه سرمایه داری وآزادی فعالیت سندیکایی درجهت زندگی بهتر،امنیت ملی واستقلال اقتصادی وسیاسی.
دوستان کارگر!با کوشش زحمتکشان فرهنگی است که نام کشورمان دربلندای اسکارمی ایستد،برج زیبای میلاد بادستان زمخت ماسربه آسمان می ساید،درآمدهای ارزی نفت با دستان سیاه وپشت خمیده ما وارد کشورمی شود،تکه های آهن توسط مابه خودرویی زیبا تبدیل می شود،ودریک کلمه اگرطبقه کارگر نباشدتولید نیست،واگرتولید نباشد ثروتی نیست.
اول ماه مه رابه عرصه تلاش جهت ایجاد وبازگشایی سندیکاهای کارگری،مدافع واقعی حقوق رنجبران درمقابله باتهاجم سرمایه داری به ثروت ملی ودسترنج کرگریمان تبدیل کنیم.
گرامی باد اول ماه مه روزهمبستگی جهانی کارگران
هیات بازگشایی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ٨/۲/۱٣۹۱
اطلاعیه هیات بازگشایی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک،به مناسبت اول ماه مه
در روز اول ماه مه ۱٨٨۶میلادی برابر با۱۲۶۵ خورشیدی،معدنچیان شهرشیکاگو که در بدترین شرایط کاری به سر می بردند ،تصمیم گرفتند به منظور طرح هشت ساعت کار در روز،دست ازکارکشیده وراهپیمایی آرامی را برگزارکنند.این حرکت کارگران توسط پلیس سرمایه داری به خون کشیده شد.ده کارگرکشته ، ۵۰نفرزخمی وهفت تن از رهبران آنان دستگیروسپس دربیدادگاه سرمایه داری به مرگ محکوم شدند.یکسال بعد در۱۱نوامبر ۱٨٨۷کارگرقهرمان ،آگوست اسپایز درحالی که بطرف سکوی اعدام می رفت،باصدای بلندی گفت: «صدایی که امروز می خواهیدبه سکوت وادارکنید،روزی درجهان طنین انداز خواهدشد.»
مبارزات قهرمانانه زحمتکشان پس از۴۵سال چنین در روزنامه حقیقت ارگان اتحادیه های کارگری ایران٨/۲/۱٣۰۱طنین انداز شد: «اول ماه مه باید تعطیل شود،این تعطیلی هرج ومرج نیست.این تعطیلی انقلاب هم نیست.این تعطیل است که باید ملت ازحکومت با زورحقوق خودرامسترد دارد.این عید نیست،بلکه دادخواهی است.این روزی است که دولت باید موجودیت ملت رابفهمد.باید به حکومت فهماندکه تو نوکر ملت هستی.باید موافق خواهش ملت رفتارکنی.تو نمی توانی از آزادی قلم،آزادی مطبوعات وآزادی اجتماعات جلوگیری کنی،زیرا آن حق مشروع ملت است.»
بعداز۱۲۶سال هنوز هم اجرای هشت ساعت خواست اصلی زحمتکشان دنیا وایران است،وبعداز۹۰ سال باز هم ماخواهان تعطیل رسمی روز کارگر وآزادی قلم ومطبوعات هستیم.
امسال درحالی طبقه کارگرجهانی به پیشواز روزکارگرمی رودکه،نظام سرمایه داری به دلیل سودجویی وغارت ثروت زحمتکشان،بحرانی فراگیر رابه زحمتکشان جهان تحمیل نموده است.اتحادیه اروپا برای عبور از این بحران به همه کشورهای اروپایی دستور داده تاسیاست های سخت گیرانه رادرکشورهایشان به ضرز زحمتکشان به اجرا بگذارد..سن بازنشستگی به۶۷سال درایتالیا و۶۵سال درسراسراروپا به اجرا گذاشته شد.میلیونها کارگرازکاربیکار،دستمزدهایشان٣۰درصدکاهش یافت.مالیات هاافزایش یافته وبودجه آموزش وپرورش وبهداشت عمومی کاهش فاحشی پیداکرده است.درآمریکا،مهدسرمایه داری، زحمتکشان به دلیل سفته بازی ونزول خواری سرمایه داری مالی، بی خانمان وبی سرپناه شدندودرپارکها وخیابانها روزگارمی گذرانند.
دوستان کارگر!چه شباهت هایی میان آنچه در اروپاوآمریکا می گذرد باشرایط کنونی میهنمان دارد؟
روزکارگر درحالی فرامی رسدکه توفان بیکارشدن از اوایل سال بیداد می کند.کافی است نگاهی به آمار تکان دهنده روزنامه هابیاندازیم تابه عمق فاجعه ای که بر زحمتکشان می گذرد،پی ببریم.این غیر از تمدیدنشدن قراردادصدهاهزارکارگرموقت وپیمانی و روزمزد است،که بسیاریشان حتا ماههاست دستمزدهای مصوب وزارت کار وعیدی وپاداش هرساله رادریافت نکرده ونوروزی سخت راپشت سر گذاشته اند.وبازغیر ازواحدهای تولیدی است که درسال گذشته ورشکست ،تعطیل ویا باکمترین حد تولید کارمی کنند.دستورات صندوق بین المللی پول وسازمان تجارت جهانی که همه زحمتکشان را در سراسر آمریکاواروپاوآسیاوآفریقا به فقر وتباهی کشانده در سرزمین مانیز چهره پلید خود رابا برنامه هدفمندی یارانه ها وکوه گرانی درسال جدید برسر خانواده های کارگری آوارکرده است.به گفته رییس مرکز آمارایران بیش ازده میلیون ایرانی زیرخط فقرمطلق ونزدیک به سی میلیون ایرانی در زیر خط فقرنسبی به سر می برند.(آفتاب نیوز۷/٣/٨۹)اگر هر روز شاهدتعطیلی کارخانه ای هستیم ،درمقابل شاهد گشایش یک بانک درکشورمان هستیم.سرمایه داری مالی برای غارت ثروت ملی زحمتکشان سخت در تکاپو است.آنچه درایران وجهان برای زحمتکشان اتفاق می افتد،دستوراتی است که سازمان تجارت جهانی و صندوق بین اللمللی پول به کشورها دیکته کرده وآنان نیزبه اجرا گذاشته اند.سرمایه داری انگل مالی که با سفته بازی ونزول خواری درآمریکا زحمتکشان رابی خانمان کرده،درایران با همکاری سرمایه داری انگل تجاری با واردات هرچه بیشتر،کشاورزی راریشه کن،تولید را زمین گیر ودستاوردهای زحمتکشان رانشانه گرفته است،تا با بیکارشدن دهقانان وسر ریز آنان به شهرهابرای کارگران شهری رقیبی جهت گرفتن دستمزدکمتر بتراشد وهم برای سرمایه داری جهانی کارگرانی مهاجر و ارزان قیمت تا درآن سوی آبها کارگران را واداربه گرفتن دستمزدی کمترکنند.آری سرمایه داری برای ایجادشرایطی که « تنها لقمه نانی به کف آری به زحمت بخوری»یا باید رقیب زحمتکشان کشورت شوی و یا درآن سوی آبها رقیب زحمتکشان دیارغربت باشی.حمله به دستاوردهای زحمتکشان که باپیش نویس قانون کار«استادشاگردی» تا چندی دیگربه مجلس خواهد رفت ،یادآور قانون کارضدکارگری توکلی دردهه ۶۰ است.دراین پیش نویس سن بازنشستگی به۶۵سال با٣۵سال سابقه کارپیش بینی شده است.بیمه اجباری به کارگاههای بالای۱۰۰نفرکارگراختصاص یافته است.تعیین حداقل دستمزد توسط وزارت کارحذف وبه رضایت طرفین موکول گردیده است.سازمان تامین اجتماعی به بخش خصوصی واگذارودرنتیجه میلیاردها تومان ثروت ۱۰۰ساله زحمتکشان رایگان دراختیارسرمایه داری انگل مالی قرار خواهد گرفت.وهمین چند دارو و آمپول نیزازمادریغ خواهدشد.سیاست«هرکه پول دارد زندگی کند وهرکه ندارد،بمیرد»که ازاوایل دهه هفتادشروع شده بود،اجرایی گردد.این سیاست های غیرانسانی درحالی در تمام جهان اعمال شده،که به ثروتمندترشدن یک درصدازجامعه جهانی انجامیده است.
زحمتکشان درایران وجهان دراول ماه مه به این سیاست ها جواب منفی خواهد داد ونردبانی برای ثروتمندترشدن ۱۰۰۰نفرثروتمند دنیا نخواهدگردید.اگر نمی خواهیم نظاره گرزندگی که ۱۰۰۰نفر درجهان برایمان تدارک می بینند،باشیم باید دستهایمان یکدیگر راپیداکرده وبه هم فشرده بشوند.
متاسفانه درحالی که دستهای سرمایه داری غارتگر برای نابودی اقتصادکشور وکشاورزیمان باواردات هرچه بیشتربازگذاشته می شود،دستهای کارگران وزحمتکشان آگاه هر روزبسته ترمی شود.سرمایه داری انگل تجاری درجای جای اقتصادکشورمان لانه کرده وهزاران میلیاردی به سرقت می برد وآزادانه می گریزد. درمقابل سندیکالیست ها ورهبران انجمن های صنفی وفعالین کارگری واجتماعی دربندمی شوند. واین درحالی است که سرمایه داری درجهان وایران هر روز باایجادتشکیلات برای دزدی های بیشتر جمع می شوند،سندیکاهای کارگری وانجمن های صنفی هرچه بیشترمحدود وپراکنده می گردند.
چرا سندیکاهای کارگری وانجمن های صنفی زحمتکشان هر روز محدود تر می شوند؟مگرآنان جز آزادی سندیکا وانجمن صنفی برای مبارزه باسارقان اقتصادی ،مهاجمین فرهنگی،کاردیگری می خواهند بکنند؟آزادی وفعالیت سندیکاها وانجمن های صنفی زحمتکشان فرهنگی، جزبرای مقابله باخیانت کاران به امنیت ملی،استقلال سیاسی وفرهنگی واقتصادی ،نیست ونخواهدبود.فعالیت سندیکاها وانجمن های صنفی برای نظارت برهرچه اجرایی ترشدن حقوق انسانهاست.برگشت کودکان کاروخیابان به مدارس، دستمزدبرابرزنان درمقابل کارمساوی بامردان،لغوهرگونه قرارداد موقت وسفیدامضا،قانون کاری در حمایت اززحمتکشان،به دست گرفتن مدیریت تامین اجتماعی توسط کارگران،اجرای مجازات برای صاحبان واحدهای تولیدی که دستمزدهای کارگرانشان راپرداخت نمی کنند،تصویب دستمزد ومستمری مطابق باتورم توسط نمایندگان واقعی کارگران وبازنشستگان،تعطیل روزکارگر وآزادی اجتماعات کارگری،آزادی همه فعالین سندیکایی وصنفی آموزگاران ،روزنامه نگاران وبازگشایی سندیکاهای کارگری ،انجمن های صنفی وخانه سینما.
این است خواست های زحمتکشان ایران برای نفی نظام ظالمانه سرمایه داری وآزادی فعالیت سندیکایی درجهت زندگی بهتر،امنیت ملی واستقلال اقتصادی وسیاسی.
دوستان کارگر!با کوشش زحمتکشان فرهنگی است که نام کشورمان دربلندای اسکارمی ایستد،برج زیبای میلاد بادستان زمخت ماسربه آسمان می ساید،درآمدهای ارزی نفت با دستان سیاه وپشت خمیده ما وارد کشورمی شود،تکه های آهن توسط مابه خودرویی زیبا تبدیل می شود،ودریک کلمه اگرطبقه کارگر نباشدتولید نیست،واگرتولید نباشد ثروتی نیست.
اول ماه مه رابه عرصه تلاش جهت ایجاد وبازگشایی سندیکاهای کارگری،مدافع واقعی حقوق رنجبران درمقابله باتهاجم سرمایه داری به ثروت ملی ودسترنج کرگریمان تبدیل کنیم.
گرامی باد اول ماه مه روزهمبستگی جهانی کارگران
هیات بازگشایی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ٨/۲/۱٣۹۱
اخبار روز:
جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان
زنده باد اول ماه مه روز همبستگی بین المللی کارگران جهان!
اول ماه مه سمبل رزم همیشگی کار و سرمایه در سرتاسر جهان است.
اول ماه مه تریبونی است برای تولیدکنندگان نعم مادی و معنوی در سرتاسر جهان تا به حاکمانی که عبودیت سرمایه را پذیرفته اند، نشان دهند، که بدون تلاش و دسترنج آنها چیزی به نام رفاه، تمدن و فرهنگ در روی این کره ی خاکی وجود ندارد.
اول ماه مه امسال هنگامی فرا می رسد که بحران اقتصادی عمیقی سرتا سر امریکا و اروپا را فرا گرفته است. اقتصاد قمار بازی بانکدار ها جهان را به ورشکستگی و بیکاری و فقر و فلاکت کشیده است .برای مثال در کشوری مثل انگلیس وزن بانک ها چهار ونیم برابر وزن اقتصاد کشور است و در بخش مهمی از با نک ها میزان پاداشی که مدیران بانک ها برای خود و کارمندان بالای بانک ها می پردازند سه برابر سود سهام سرمایه گذاران است(نمونه بانک بارکلی).
اقتصاد یونان تحت حاکمیت سیاستمداران دزد و کلاش که خود و خانواده هایشان بزرگترین صاحبان سرمایه ی این کشور محسوب می شوند، آخرین نفس هایش را می کشد. پرتقال و اسپانیا در راهی قدم می گذارند که یونان چند صباحی است آنرا پشت سر گذاشته است. حاکمیت سرمایه در فرانسه جامعه ی این کشور را چند پارچه کرده و این مهد دمکراسی را به چنان روزی انداخته است که در انتخابات اخیر نیروهای فاشیست و شبه فاشیست ۱٨ در صد آرا را به خود اختصاص دادند.
آلمان به عنوان بزرگترین اقتصاد اروپا برای مقابله با بحران، نتایج آنرا میان اقشار کم در آمد جامعه سر شکن کرده و بدین ترتیب در این کشور هر روز تعداد بیشتری برای امرار معاش به کارهای کم در آمد روی می آورند. و جنبش اشغال وال استریت که بعد از رسوائی ورشکستکی بانکها و موسسات عظیم مالی در آمریکا بوجود آمد، خود گویای نارسایی ساختاری سیستم سرمایه داری در این بزرگترین اقتصاد دنیا می باشد.
در منطقه ی خاورمیانه و افریقا با اوج گیری حرکات ضد دیکتاتوری در تونس، مصر، سوریه، یمن، اردن و مراکش، مردم خود را از یوغ دیکتاتوریها که با کمک آمریکا، کشورهای غربی و عربستان سعودی سر پا مانده بودند، آزاد کرده و کارگران این کشورها بخصوص در تونس و مصر با ایجاد سازمانهای صنفی مستقل برای رزمهای آینده مهیا می شوند.
اول ماه مه روزیست که کارگران آذربایجان در ایران همراه با هم زنجیران خود در سراسر کشور فریاد مظلومیت و محکوم بودن به فقر سیاه را رساتر و رساتر سر می دهند.
اول ماه مه امسال در حالی فرا می رسد که بدتر از سالهای قبل کارگران و خانواده های آنها در نبود سازمانهای صنفی واقعی شان در مقابله با هیولای گرانی، بیکاری، فقر و اعتیاد به «مرحمت» رژیم اسلامی وابسته تر می شوند. رژیمی که با کوبیدن بر طبل سیاستهای جنگ طلبانه ی مبتنی بر شوونیزم و راسیزم آریائی و شیعی، کشور را بیش از بیش در آستانه ی ورشکستگی و نابودی قرار داده است.
اقتصاد ایران هرچه بیشتر از تولیدی به دلالی تغییر یافته است که باند ارگانیک ملا و پاسدار عامل ایجادی این تغیر و بیکاری میلیونی گردیده است.
به گزارش خبرگزاری رسمی کشور ایلنا، ۶۰ در صد کارگران در زیر خط فقر به سر برده و زحمت کشان شاغل برای ادامه ی زندگی به شغل های دومی و سومی روی می آورند. برای این کارگران که در مقایسه با هم طبقه ایهای بیکار خود هنوز از «مزیت داشتن شغل» بهره مندند، زندگی یعنی کار، کار و کار. در شهرهای بزرگ کشور برای این بردگان وابسته به سرمایه، استراحت بعد از کار، در کنار خانواده بودن و یا احیاناً پرداختن به سرگرمیهای رایج و بهره مندی از فرهنگ، رویائی بیش نیست. در کشوری که خط فقر در آن ۷۰۰ هزار تومان بر آورد می شود، حداقل دستمزد ٣۹۰ هزار تومانی برای زحمت کشان یعنی محکوم بودن به مرگ تدریجی. تازه به اعتراف بعضی از مقامات مسئول، کارفرمایان کوچک که خود قربانی سیاستهای جنون آمیز و هرج و مرج اقتصادی حاکم بر کشور هستند، حاضر به پرداخت این حداقل دستمزد نیز نشده و علیرغم قراردادهای رسمی، کارگران و زحمت کشان را وادار به کار در شرائط بدتری می نمایند.
بانک مرکزی در سال جاری نرخ تورم را بیست ودو و نیم درصد اعلام کرده است. در حالی که به نظر کارشناسان مستقل نرخ واقعی بالا تر از ۴۰ درصد می باشد.
به گزارش همین موسسه در یک سال اخیر گوشت ۵۰ در صد، روغن و قند و شکر ٣۰ در صد، لبنیات ۲۶ تا ۵۹ در صد، حبوبات و برنج ۴۵ در صد و میوه ۲۷ درصد گران شده اند.
نماینده ی کارفرمایان در شورای عالی اقتصاد از نابودی دو میلیون فرصت شغلی در یک سال اخیر خبر می دهد. بدین ترتیب نرخ بیکاری در کل کشور ۲٣ در صد و بین فارغ التحصیلان زن و مرد به ترتیب ۵۰ تا ٣۷ درصد است. البته باید در نظر داشت که به دلیل بحران واحد های تولیدی که خود نتیجه ی سیاست های جنگ طلبانه ی رژیم و محاصره ی اقتصادی کشورهای غربی است، نرخ بیکاری هر روز و هر ساعت در کشور در حال افزایش است.
بنا به آمار مقامات جمهوری اسلامی در خوش بینانه ترین حالت بیش از دو میلیون معتاد در سراسر کشور وجود دارد. بنا به آمار های سازمان ملل، ایران یکی از کشورهائی است که بالاترین نرخ اعتیاد به مواد مخدر را دارا می باشد. سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام می کند که هر روز ۱۰ نفر معتاد در سرتاسر کشور به علت سو استفاده از مواد مخدر جان می دهند. زحمت کشان و خانواده های آنها دم دست ترین قربانیان اعتیاد در کشور محسوب می شوند.
فقر رو به افزایش باعث شده است که در کشور تعداد حاشیه نشینان از مرز ۷ میلیون نفر بالاتر برود.
علیرغم همه ی اینها کارگران و زحمت کشان در مقابل سیاستهای ریاضت اقتصادی و گسترش فقر و گرانی مافیای حاکم بر کشور، سنگر به سنگر می جنگند. در یک سال اخیر دهها موسسه و کارخانه شاهد اعتراضات و اعتصابات مختلف بوده اند. از جمله ی این موسسات می توان از لاستیک کیان، فرش البرز، لاستیک دنا، کارخانه های پتروشیمی، لوله سازی، نوردهای ساوه، اهواز و آبادان، مجتمع عسلویه، کارخانه های ریسندگی و بافندگی در کاشان، قزوین، سنندج، کرمانشاه، کارگران صنایع فلزی و قطعات فولادی در تهران و ذوب آهن اصفهان نام برد.
همچنین علیرغم فشار بر سندیکاهای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه، فعالین این دو سندیکا دلیرانه در حال نوشتن تاریخ مبارزات سندیکائی کشور هستد.
رژیم ضد کارگری و ضد بشری جمهوری اسلامی جواب مبارزات کارگران را با زندان، شکنجه و اعدام می دهد.
رضا شهابی به عنوان عضو هیئت مدیره و خزانه دار سندیکای کارکنان شرکت واحد و علی نجاتی از سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه علیرغم اعتراضهای بین المللی هنوز در زندان به سر می برند.
از دیگر کارگران زندانی می توان از شاهرخ زمانی، علی اخوان، ساسان واهبی وش، محمد حسینی، مهدی فراحی شاندیز، مهرداد امیری وزیر، بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی نام برد.
معلمان به عنوان تولید کنندگان معنوی کشور برای حفظ دستاوردهای صنفی خود و همچنین بهبود زندگی اسف انگیزشان می رزمند. رسول بداغی عضو هیئت مدیره ی کانون صنفی معلمان، همچنین عبدالله مومنی، علی پورسلیمان، رسول بداغی و محمد داوری هنوز در زندان هستند. عبدالرضا قنبری معلم زندانی دیگر به مجازات اعدام محکوم شده است.
در آذربایجان که خود قربانی سیاستهای ضد آذربایجانی رژیم محسوب می شود، کارگران و زحمت کشان در یک سال اخیر برای مقابله با سیاستهای ضد مردمی و ضد آذربایجانی رژیم بارها و بارها دست به اعتصاب و اعتراضات مختلف زده اند.
اعتصابات کارگران پتروشیمی و بخش آهنگری تراکتورسازی تبریز، کارگران ذوب آهن، لاستیک سازی و پارچه بافی اردبیل، کارگران گونی بافی ارومیه و کارگران «پارس سویچ» زنجان مشتی نمونه ی خروار هستند.
رژیم جمهوری اسلامی که هر روز در شهرهای مختلف آذربایجان تسمه از گرده ی فعالین ملی و طرفداران محیط زیست می کشد، به اعتراضات زحمت کشان آذربایجان نیز با زندان و شکنجه جواب می دهد. شاهرخ زمانی که به سمبل مبارزات کارگری در آذربایجان بدل شده است، هم اکنون مدتهاست که در بد ترین شرائط در زندان تبریز به سر می برد. جا دارد که در اینجا یاد و خاطره ی فعال ملی و کارگری آذربایجان چنگیز بخت آور را نیز گرامی بداریم که در سال ۱٣٨٨ شمسی به شکل مشکوکی در گذشت.
کارگران و فعالین ملی آذربایجان!
همانگونه که ما از همبستگی و مبارزه مشترک ملت ها و زنان در مبارزه علیه رژیم حاکم دفاع میکنیم از مبارزه مشترک کارگران آذربایجان و همبستگی آنان با دیگر کارگران با دیگر خلق ها در همه نقاط ایران و ازمبارزه مشترک آنان علیه جمهوری اسلامی نیز دفاع می کنیم.
امسال مراسم اول ماه مه را باید به جشن همبستگی ما بین نیروهای ملی، طرفداران محیط زیست، زحمت کشان و زنان آذربایجان بدل کرد. نیروهای ملی آذربایجان باید در خواسته های به حق خود از مبارزات برادران و خواهران کارگر و زحمت کش خود غفلت نکنند. کارگران و زحمت کشان آذربایجان باید بدانند که برادران و خواهران آنها که برای ایجاد دولت ملی، حقوق ملی آذربایجانیها، برای شعار «اوز دیلینده مدرسه اولمادی هر کسه!» و بقای دریاچه ی ارومیه می رزمند، متحدین اصلی آنها در مبارزات روز مره شان محسوب می شوند. زنان آذربایجان باید به هر نحوی که شده مبارزات خود را با مبارزات فعالین ملی و زحمت کشان آذربایجان پیوند دهند. باید هر خانواده ی آذربایجانی به سنگری برای دفاع از حقوق ملی، حقوق زنان، حقوق زحمت کشان و محیط زیست آذربایجان بدل شود. فعالین ملی آذربایجان باید بدانند که بدون پیوند ما بین مبارزات ملی با مبارزات زنان و کارگران، آزادی ملی برای خلق آذربایجان امکان ناپذیر است. پیام نوروزی امسال ۲۰ نفر از زندانیان کارگری و فعالین ملی آذربایجان از زندان تبریز گام بلندی است در این راستا.
کارگران و زحمت کشان آذربایجان!
جنبش فدرال دمکرات آذربایجان سازمانی است که برای ایجاد دولت ملی در آذربایجان می رزمد. ما گفته ایم و باز هم تاکید میکنیم که سرمایه اصلی هر ملتی و هر کشوری، مردم آنست. از آنجائی که اکثریت غالب هر ملتی، نیروی کارهمان ملت است که به تولید مادی و معنوی آن مادیت می بخشد، و نیمی از آنرا زنان جامعه تشکیل میدهند، بنابراین، مبارزه برای حقوق زحمتکشان و برابری حقوقی زنان با مردان و از بین بردن تبعیض جنسی، بخش تفکیک ناپذیری از مبارزه برای حقوق ملی و حق تعیین سرنوشت بشمار میرود. در پلاتفرم سازمان ما آمده است که:
برای "گسترش عدالت اجتماعی و بهبود شرایط زندگی دشوار زحمتکشان، کارمندان و همه مزد بگیران" باید "در جهت ایجاد تامین خدمات اجتماعی و تعلیم و تربیت و بهداشت برای شهروندان و ایجاد بیمه های بیکاری و خدمات طبی در کشور" تلاش شود و برای ایجاد تعادل در ثروت و از بین بردن فاصله ی وحشتناک طبقاتی موجود در کشور "سیستم مالیات تصاعدی بردرآمد، سود، ارث و دارائی" ایجاد شده و همچنین برای تامین رفاه همگانی "سیستم بیمه های اجتماعی" بوجود آید.
اول ماه مه روز جشن مشترک و در عین حال روز تجدید عهد همه کارگران جهان در مبارزه علیه سیستم سرمایه داری برای حقوق خویش درجهان است که کارگران آذربایجان و دیگر خلق ها در ایران پیکره جدائی ناپذیری از آنرا تشکیل میدهند .
جشن اول ماه مه بر کارگران آذربایجان و ایران مبارک باد!
جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان- اردیبهشت۱٣۹۱
زنده باد اول ماه مه روز همبستگی بین المللی کارگران جهان!
اول ماه مه سمبل رزم همیشگی کار و سرمایه در سرتاسر جهان است.
اول ماه مه تریبونی است برای تولیدکنندگان نعم مادی و معنوی در سرتاسر جهان تا به حاکمانی که عبودیت سرمایه را پذیرفته اند، نشان دهند، که بدون تلاش و دسترنج آنها چیزی به نام رفاه، تمدن و فرهنگ در روی این کره ی خاکی وجود ندارد.
اول ماه مه امسال هنگامی فرا می رسد که بحران اقتصادی عمیقی سرتا سر امریکا و اروپا را فرا گرفته است. اقتصاد قمار بازی بانکدار ها جهان را به ورشکستگی و بیکاری و فقر و فلاکت کشیده است .برای مثال در کشوری مثل انگلیس وزن بانک ها چهار ونیم برابر وزن اقتصاد کشور است و در بخش مهمی از با نک ها میزان پاداشی که مدیران بانک ها برای خود و کارمندان بالای بانک ها می پردازند سه برابر سود سهام سرمایه گذاران است(نمونه بانک بارکلی).
اقتصاد یونان تحت حاکمیت سیاستمداران دزد و کلاش که خود و خانواده هایشان بزرگترین صاحبان سرمایه ی این کشور محسوب می شوند، آخرین نفس هایش را می کشد. پرتقال و اسپانیا در راهی قدم می گذارند که یونان چند صباحی است آنرا پشت سر گذاشته است. حاکمیت سرمایه در فرانسه جامعه ی این کشور را چند پارچه کرده و این مهد دمکراسی را به چنان روزی انداخته است که در انتخابات اخیر نیروهای فاشیست و شبه فاشیست ۱٨ در صد آرا را به خود اختصاص دادند.
آلمان به عنوان بزرگترین اقتصاد اروپا برای مقابله با بحران، نتایج آنرا میان اقشار کم در آمد جامعه سر شکن کرده و بدین ترتیب در این کشور هر روز تعداد بیشتری برای امرار معاش به کارهای کم در آمد روی می آورند. و جنبش اشغال وال استریت که بعد از رسوائی ورشکستکی بانکها و موسسات عظیم مالی در آمریکا بوجود آمد، خود گویای نارسایی ساختاری سیستم سرمایه داری در این بزرگترین اقتصاد دنیا می باشد.
در منطقه ی خاورمیانه و افریقا با اوج گیری حرکات ضد دیکتاتوری در تونس، مصر، سوریه، یمن، اردن و مراکش، مردم خود را از یوغ دیکتاتوریها که با کمک آمریکا، کشورهای غربی و عربستان سعودی سر پا مانده بودند، آزاد کرده و کارگران این کشورها بخصوص در تونس و مصر با ایجاد سازمانهای صنفی مستقل برای رزمهای آینده مهیا می شوند.
اول ماه مه روزیست که کارگران آذربایجان در ایران همراه با هم زنجیران خود در سراسر کشور فریاد مظلومیت و محکوم بودن به فقر سیاه را رساتر و رساتر سر می دهند.
اول ماه مه امسال در حالی فرا می رسد که بدتر از سالهای قبل کارگران و خانواده های آنها در نبود سازمانهای صنفی واقعی شان در مقابله با هیولای گرانی، بیکاری، فقر و اعتیاد به «مرحمت» رژیم اسلامی وابسته تر می شوند. رژیمی که با کوبیدن بر طبل سیاستهای جنگ طلبانه ی مبتنی بر شوونیزم و راسیزم آریائی و شیعی، کشور را بیش از بیش در آستانه ی ورشکستگی و نابودی قرار داده است.
اقتصاد ایران هرچه بیشتر از تولیدی به دلالی تغییر یافته است که باند ارگانیک ملا و پاسدار عامل ایجادی این تغیر و بیکاری میلیونی گردیده است.
به گزارش خبرگزاری رسمی کشور ایلنا، ۶۰ در صد کارگران در زیر خط فقر به سر برده و زحمت کشان شاغل برای ادامه ی زندگی به شغل های دومی و سومی روی می آورند. برای این کارگران که در مقایسه با هم طبقه ایهای بیکار خود هنوز از «مزیت داشتن شغل» بهره مندند، زندگی یعنی کار، کار و کار. در شهرهای بزرگ کشور برای این بردگان وابسته به سرمایه، استراحت بعد از کار، در کنار خانواده بودن و یا احیاناً پرداختن به سرگرمیهای رایج و بهره مندی از فرهنگ، رویائی بیش نیست. در کشوری که خط فقر در آن ۷۰۰ هزار تومان بر آورد می شود، حداقل دستمزد ٣۹۰ هزار تومانی برای زحمت کشان یعنی محکوم بودن به مرگ تدریجی. تازه به اعتراف بعضی از مقامات مسئول، کارفرمایان کوچک که خود قربانی سیاستهای جنون آمیز و هرج و مرج اقتصادی حاکم بر کشور هستند، حاضر به پرداخت این حداقل دستمزد نیز نشده و علیرغم قراردادهای رسمی، کارگران و زحمت کشان را وادار به کار در شرائط بدتری می نمایند.
بانک مرکزی در سال جاری نرخ تورم را بیست ودو و نیم درصد اعلام کرده است. در حالی که به نظر کارشناسان مستقل نرخ واقعی بالا تر از ۴۰ درصد می باشد.
به گزارش همین موسسه در یک سال اخیر گوشت ۵۰ در صد، روغن و قند و شکر ٣۰ در صد، لبنیات ۲۶ تا ۵۹ در صد، حبوبات و برنج ۴۵ در صد و میوه ۲۷ درصد گران شده اند.
نماینده ی کارفرمایان در شورای عالی اقتصاد از نابودی دو میلیون فرصت شغلی در یک سال اخیر خبر می دهد. بدین ترتیب نرخ بیکاری در کل کشور ۲٣ در صد و بین فارغ التحصیلان زن و مرد به ترتیب ۵۰ تا ٣۷ درصد است. البته باید در نظر داشت که به دلیل بحران واحد های تولیدی که خود نتیجه ی سیاست های جنگ طلبانه ی رژیم و محاصره ی اقتصادی کشورهای غربی است، نرخ بیکاری هر روز و هر ساعت در کشور در حال افزایش است.
بنا به آمار مقامات جمهوری اسلامی در خوش بینانه ترین حالت بیش از دو میلیون معتاد در سراسر کشور وجود دارد. بنا به آمار های سازمان ملل، ایران یکی از کشورهائی است که بالاترین نرخ اعتیاد به مواد مخدر را دارا می باشد. سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام می کند که هر روز ۱۰ نفر معتاد در سرتاسر کشور به علت سو استفاده از مواد مخدر جان می دهند. زحمت کشان و خانواده های آنها دم دست ترین قربانیان اعتیاد در کشور محسوب می شوند.
فقر رو به افزایش باعث شده است که در کشور تعداد حاشیه نشینان از مرز ۷ میلیون نفر بالاتر برود.
علیرغم همه ی اینها کارگران و زحمت کشان در مقابل سیاستهای ریاضت اقتصادی و گسترش فقر و گرانی مافیای حاکم بر کشور، سنگر به سنگر می جنگند. در یک سال اخیر دهها موسسه و کارخانه شاهد اعتراضات و اعتصابات مختلف بوده اند. از جمله ی این موسسات می توان از لاستیک کیان، فرش البرز، لاستیک دنا، کارخانه های پتروشیمی، لوله سازی، نوردهای ساوه، اهواز و آبادان، مجتمع عسلویه، کارخانه های ریسندگی و بافندگی در کاشان، قزوین، سنندج، کرمانشاه، کارگران صنایع فلزی و قطعات فولادی در تهران و ذوب آهن اصفهان نام برد.
همچنین علیرغم فشار بر سندیکاهای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه، فعالین این دو سندیکا دلیرانه در حال نوشتن تاریخ مبارزات سندیکائی کشور هستد.
رژیم ضد کارگری و ضد بشری جمهوری اسلامی جواب مبارزات کارگران را با زندان، شکنجه و اعدام می دهد.
رضا شهابی به عنوان عضو هیئت مدیره و خزانه دار سندیکای کارکنان شرکت واحد و علی نجاتی از سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه علیرغم اعتراضهای بین المللی هنوز در زندان به سر می برند.
از دیگر کارگران زندانی می توان از شاهرخ زمانی، علی اخوان، ساسان واهبی وش، محمد حسینی، مهدی فراحی شاندیز، مهرداد امیری وزیر، بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی نام برد.
معلمان به عنوان تولید کنندگان معنوی کشور برای حفظ دستاوردهای صنفی خود و همچنین بهبود زندگی اسف انگیزشان می رزمند. رسول بداغی عضو هیئت مدیره ی کانون صنفی معلمان، همچنین عبدالله مومنی، علی پورسلیمان، رسول بداغی و محمد داوری هنوز در زندان هستند. عبدالرضا قنبری معلم زندانی دیگر به مجازات اعدام محکوم شده است.
در آذربایجان که خود قربانی سیاستهای ضد آذربایجانی رژیم محسوب می شود، کارگران و زحمت کشان در یک سال اخیر برای مقابله با سیاستهای ضد مردمی و ضد آذربایجانی رژیم بارها و بارها دست به اعتصاب و اعتراضات مختلف زده اند.
اعتصابات کارگران پتروشیمی و بخش آهنگری تراکتورسازی تبریز، کارگران ذوب آهن، لاستیک سازی و پارچه بافی اردبیل، کارگران گونی بافی ارومیه و کارگران «پارس سویچ» زنجان مشتی نمونه ی خروار هستند.
رژیم جمهوری اسلامی که هر روز در شهرهای مختلف آذربایجان تسمه از گرده ی فعالین ملی و طرفداران محیط زیست می کشد، به اعتراضات زحمت کشان آذربایجان نیز با زندان و شکنجه جواب می دهد. شاهرخ زمانی که به سمبل مبارزات کارگری در آذربایجان بدل شده است، هم اکنون مدتهاست که در بد ترین شرائط در زندان تبریز به سر می برد. جا دارد که در اینجا یاد و خاطره ی فعال ملی و کارگری آذربایجان چنگیز بخت آور را نیز گرامی بداریم که در سال ۱٣٨٨ شمسی به شکل مشکوکی در گذشت.
کارگران و فعالین ملی آذربایجان!
همانگونه که ما از همبستگی و مبارزه مشترک ملت ها و زنان در مبارزه علیه رژیم حاکم دفاع میکنیم از مبارزه مشترک کارگران آذربایجان و همبستگی آنان با دیگر کارگران با دیگر خلق ها در همه نقاط ایران و ازمبارزه مشترک آنان علیه جمهوری اسلامی نیز دفاع می کنیم.
امسال مراسم اول ماه مه را باید به جشن همبستگی ما بین نیروهای ملی، طرفداران محیط زیست، زحمت کشان و زنان آذربایجان بدل کرد. نیروهای ملی آذربایجان باید در خواسته های به حق خود از مبارزات برادران و خواهران کارگر و زحمت کش خود غفلت نکنند. کارگران و زحمت کشان آذربایجان باید بدانند که برادران و خواهران آنها که برای ایجاد دولت ملی، حقوق ملی آذربایجانیها، برای شعار «اوز دیلینده مدرسه اولمادی هر کسه!» و بقای دریاچه ی ارومیه می رزمند، متحدین اصلی آنها در مبارزات روز مره شان محسوب می شوند. زنان آذربایجان باید به هر نحوی که شده مبارزات خود را با مبارزات فعالین ملی و زحمت کشان آذربایجان پیوند دهند. باید هر خانواده ی آذربایجانی به سنگری برای دفاع از حقوق ملی، حقوق زنان، حقوق زحمت کشان و محیط زیست آذربایجان بدل شود. فعالین ملی آذربایجان باید بدانند که بدون پیوند ما بین مبارزات ملی با مبارزات زنان و کارگران، آزادی ملی برای خلق آذربایجان امکان ناپذیر است. پیام نوروزی امسال ۲۰ نفر از زندانیان کارگری و فعالین ملی آذربایجان از زندان تبریز گام بلندی است در این راستا.
کارگران و زحمت کشان آذربایجان!
جنبش فدرال دمکرات آذربایجان سازمانی است که برای ایجاد دولت ملی در آذربایجان می رزمد. ما گفته ایم و باز هم تاکید میکنیم که سرمایه اصلی هر ملتی و هر کشوری، مردم آنست. از آنجائی که اکثریت غالب هر ملتی، نیروی کارهمان ملت است که به تولید مادی و معنوی آن مادیت می بخشد، و نیمی از آنرا زنان جامعه تشکیل میدهند، بنابراین، مبارزه برای حقوق زحمتکشان و برابری حقوقی زنان با مردان و از بین بردن تبعیض جنسی، بخش تفکیک ناپذیری از مبارزه برای حقوق ملی و حق تعیین سرنوشت بشمار میرود. در پلاتفرم سازمان ما آمده است که:
برای "گسترش عدالت اجتماعی و بهبود شرایط زندگی دشوار زحمتکشان، کارمندان و همه مزد بگیران" باید "در جهت ایجاد تامین خدمات اجتماعی و تعلیم و تربیت و بهداشت برای شهروندان و ایجاد بیمه های بیکاری و خدمات طبی در کشور" تلاش شود و برای ایجاد تعادل در ثروت و از بین بردن فاصله ی وحشتناک طبقاتی موجود در کشور "سیستم مالیات تصاعدی بردرآمد، سود، ارث و دارائی" ایجاد شده و همچنین برای تامین رفاه همگانی "سیستم بیمه های اجتماعی" بوجود آید.
اول ماه مه روز جشن مشترک و در عین حال روز تجدید عهد همه کارگران جهان در مبارزه علیه سیستم سرمایه داری برای حقوق خویش درجهان است که کارگران آذربایجان و دیگر خلق ها در ایران پیکره جدائی ناپذیری از آنرا تشکیل میدهند .
جشن اول ماه مه بر کارگران آذربایجان و ایران مبارک باد!
جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان- اردیبهشت۱٣۹۱
اول ماه می - روز جهانی کارگر |
کارگران ایران در
شرایطی به استقبال روز جهانی کارگر می روند که گسترش بیکاری، اخراج روز افزون
کارگران از محیط های کار، افزایش تورم، پایین بودن غیرقابل تحمل حداقل دستمزد، عدم
تامین و حمایت اجتماعی از خیل کارگران و مواردی اینچنین، بزرگ ترین پاداش رنج و
تلاش ایشان از سوی ساختار سرمایه محور اقتصادی بوده است.
عمق دردها و رنج
های اقتصادی در کنار محدودیت های دیگر ِ اجتماعی از قبیل ممانعت از حق قانونی برخورداری
از تشکل، اعتراض، راه پیمایی و اعتصاب (اصول 26 و 27 قانون اساسی حکومت اسلامی) که
گستره ای فراگیرتر از مبارزات کارگری دارد، زمینه های پیوند این جنبش بنیادین
اجتماعی(جنبش کارگری) با دیگر جنبش های سیاسی و اجتماعی – مدنی را بیش از پیش تقویت می کند.
"چپ
دموکرات
ایران" ضمن گرامی داشت این روز بزرگ، حمایت و همراهی خود را با کارگران و
معلمان زحمتکش (که همزمانی بزرگ داشت جایگاه شان می تواند بر همراهی
مبارزاتشان یاری گر باشد)
اعلام نموده، خواستار تحقق خواست ها و حقوق اساسی این طبقات رنج دیده و
سرافراز می
باشد و از همه ی جنبش های مدنی، آزادی طلب، برابری خواه و دموکرات می خواهد
به صفوف مبارزات کارگران نزدیک شده و همگام با این طبقه ی موثر، زنجیرهای
استبداد و ستم عمومی را از دست و پای عموم مردم بگشایند.
پیروز باد مبارزات
حق خواهانه ی کارگران و معلمان ایران
چپ دموكرات ايران
شنبه؛ 9 اردیبهشت 1391
28 آوریل 2012
http://dl-of-iran.blogspot.com
chapedemocrat@gmail.com
شنبه؛ 9 اردیبهشت 1391
28 آوریل 2012
http://dl-of-iran.blogspot.com
chapedemocrat@gmail.com
خیزش کارگری راهگشای رهایی ( در بزرگداشت روز جهانی کارگر)
محمد حسین یحیایی
mhyahyai@ yahoo.com
جنبش ها و انقلاب های اجتماعی که دگرگونی های ژرفی در جامعه
و جهان آفریده اند، نشان می دهند که طبقه کارگر در خیلی موارد که گرفتار نظام های
استبدادی و محروم از حزب طبقه خود باشد، آخرین حلقه ای هست که به جنبش ها و
انقلابات می پیوندد. پیوند کارگران با گروه ها و اقشار دیگر اجتماعی که خواهان
تغییر اند سرنوشت جنبش ها و انقلابات را در راستای پیروزی تعیین می کنند. یکی از
عوامل مهم در دیر کرد کارگران در پیوستن به جنبش ها و خیزش های اجتماعی، موقعیت
اقتصادی و گاهی محرومیت های اجتماعی این طبقه است که با نیروی کار خود امرار معاش
و زندگی می گذرانند. آنان انباشت مالی آنچنانی ندارند که بتوانند در روز های
بحرانی و دوران گذار ارتزاق کنند. از آن رو طبقه کارگر و زحمتکش در روز های نخست
شکل گیری جنبش های اجتماعی محتاطانه و محافظه کارانه عمل می کنند.
پیوستن طبقه کارگر، بویژه کارگران و کارکنان شرکت نفت در
ماه ها و روز های واپسین انقلاب بهمن 1357 ضربه سهمگینی بر پیکر رژیم شاهنشاهی
وارد کرد و آن را گام به گام به عقب راند و در نهایت به تاریخ سپرد. بنابرین، آنچه
انقلاب ایران را به پیروزی رساند، ولی مورد بی رحمی و بی مهری دزدان انقلاب قرار
گرفت، طبقه کارگر و زحمتکش کشور بود. طعم خوش و روز های شیرین آزادی به درازا
نکشید. روحانیت با بازار و ارتجاع همدست خود با استفاده از باور های مذهبی به
مخدوش کردن افکار و اندیشه های کارگری پرداخت تا طبقه کارگر و زحمتکش را از سنت
های دیرین خود که با فداکاری های فراوان بدست آورده بود دور سازد. نخست شورا های
اسلامی را جایگزین سندیکا های کارگری کرد و به شدت با فعالیت سندیکایی و صنفی
کارگران مخالفت کرد. شعار ها و خواسته های کارگران با سخنرانی ها، بیانیه های چند
ماده ای رهبری و عوام فریبی نوچه گان نورسیده که به باز سازی خود پرداخته بودند
تهی و نابود کرد، سپس پیش نویس قانون کار از سوی کسانی تهیه شد که هیچ شناختی از
کار و کارگر نداشتند و کار را ابزار تولید و کارگر را عامل آن می پنداشتند که با
فروش کار خود مزد می گیرد و هیچگونه حقی در تولید و پیآمد آن ندارد.
جنگ و ادامه طولانی مدت آن فرصت دیگری به دست رژیم داد که
با هرگونه سازماندهی و فعالیت اجتماعی و صنفی مخالفت کند و با توجه به شرایط جنگی
کارگران و زحمتکشان را از سوی خود و کارفرمایان تازه به دوران رسیده استثمار
نماید. در تمام این مدت سخن از سندیکا و فعالیت های صنفی جرم و سزاوار زندان و
کشتار بود. در همین مدت همه احزاب و سازمان های سیاسی که خود را مدافع حقوق
کارگران و زحمتکشان می نامیدند به شدت سرکوب و اعضای آنها دستگیر و زندانی شدند که
در سال های بعد اکثر آنان در دادگاه های فرمایشی و لحظه ای رژیم جان باختند.
با پایان جنگ ویرانگر که منابع اقتصادی کشور را بر باد داد
و اکنون هیچکدام از بازیگران اصلی آن، مسئولیت آن را بعهده نمی گیرند، دوران
سازندگی آغاز شد و لیبرالیسم اقتصادی به اقتصاد سیاسی کشور باز گشت. رونق اقتصادی
انباشت سرمایه و بازار کار را گسترش داد، برخی از نیرو های برگشته از جبهه با بهره
گیری از امتیازات سیاسی و اقتصادی در بازار سرمایه و کار و عمران مشغول شدند. در
مدت کوتاهی به سرمایه های هنگفتی دست یافتند، منطق نظامیگری را با آموزه های
اسلامی و ذوب در ولایت در هم آمیختند و در بازار کار بکار بردند. الگوی رشد
اقتصادی مرد خود خوانده سردار سازندگی، برخی از کشور های آسیای جنوب شرقی بود که
بدون گشایش فضای سیاسی و آزادی، رشد اقتصادی را پیش ببرد. در نتیجه با هر گونه
سازماندهی سیاسی بویژه جنبش کارگری و سندیکایی به شدت مخالفت می کرد. رشد اقتصادی
در این دوره که بیشتر بر ساخت وساز، دلالی و بورس بازی استوار بود، فاصله طبقاتی
را به سرعت افزایش داد. دستآورد اینگونه رشد اقتصادی تورم روز افزون بود که بخش
مهمی از دستمزد کارگران را می بلعید. کارگران و زحمتکشان هیچگونه پناهگاهی نداشتند
که بتوانند خواسته های صنفی و سیاسی خود را در جامعه بازتاب دهند. نظام جدید پای
در جای پای نظام پیشین گذاشته بود که با طبقه کارگر و سازمان های آن دشمنی دیرینه
داشت. در پایان این دوره روشنفکران، زحمتکشان و دگر اندیشان به تکاپو افتادند تا
از این ظلمات گسترده در جامعه نجات یابند و دوره دیگری بنام اصلاحات آغاز شد.
رهبری اصلاحات را مردی ضعیف از تبار و مسلک روحانیت بعهده
گرفت. فضای باز سیاسی را شعار خود قرار داد. اقداماتی هم از سوی روشنفکران،
دانشگاهیان و فعالین اجتماعی انجام گرفت. در بخش فرهنگی، انتشاراتی، ترجمه و هنر
نیز اقدامات چشمگیری صورت گرفت. از موج شدید کشتار دگر اندیشان در داخل و خارج
کاسته شد و برخی از نیرو های موازی در نهاد های مختلف با نام نیرو های خود سر افشا
شدند، ولی بازهم با سازمان دهی و تشکیل احزاب سیاسی مستقل از رژیم مخالفت شد. در
این دوره هم اقتصاد سیاسی دوران سازندگی بی کم و کاست ادامه یافت. بنابرین با
افزایش فاصله طبقاتی و توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه، زمینه ناخشنودی و خیزش های
اجتماعی را در بخش های محروم جامعه افزایش داد. برخی از حامیان رژیم که فرصت
مطالعه و اندیشیدن را پیدا کرده بودند، زبان به انتقاد گشودند و اصل ولایت و
ساختار رژیم را زیر سئوال بردند. رژیم تاریک اندیش برای نجات خود حیله و نیرنگ
دیگری آفرید. تیمی از نظامی امنیتی ها را با نام مهر ورزی، عدالت خواهی و کار
آفرینی به میدان فرستاد.
این تیم در اولین فرصت به قول خود دانشگاه ها را پاکسازی
کرد. نهاد های مدنی و صنفی را که برخی قدمت دیرینه و چندین دهه داشتند تعطیل شدند،
از انتشار روزنامه و کتاب جلوگیری شد. همه دستآورد های دوران اصلاحات از بین رفت.
موج مهاجرت و فرار مغز ها از کشور به سرعت و شدت افزایش یافت. برخی از فعالین
سندیکایی که با نهاد های بین المللی کار در ارتباط بودند باز داشت و روانه زندان
شدند. اغلب انجمن ها و شورا های اسلامی هم تعطیل شدند. مردی که خود را از جنس مردم
می خواند با عوام فریبی به جنگ نهاد های مردمی و تشکل های کارگری آمده بود. در
ظاهر نهاد های بین المللی را به باد تمسخر می گرفت ولی در عمل خواست بانک جهانی و
صندوق بین المللی پول را پیش می برد. با اجرای طرحی بنام هدفمند کردن یارانه ها و
پخش پول نقد بین مردم و واردات بی رویه برای پیشگیری از افزایش قیمت ها، از یک سو
تولیدات داخلی را نابود کرد و از سوی دیگر نتوانست مانع از افزایش قیمت ها شود.
بحران عمیق همه تارپود اقتصاد را در بر گرفت. ارزش پول ملی در مدت کوتاهی 80 درصد
کاهش یافته، کسری بودجه میزان نقدینگی را تا 400 هزار میایارد تومان بالا برد و بر
اساس گزارش بانک مرکزی قیمت مواد خوراکی در مقایسه با فروردین سال گذشته 35 درصد
افزایش یافت. این افزایش قیمت همچنان ادامه دارد.
در این میان کارگران و زحمتکشان بیشتر نگران بیکاری خود
هستند، هزاران کارگر به صورت پیمانی و یا موقت استخدام شده اند که هر لحظه با خطر
بیکاری روبرو هستند. این کارگران از هیچگونه بیمه ای برخور دار نیستند. میلیون ها
تن از آنان با خانواده خود زیر خط فقر زندگی می کنند. شورای عالی کار حداقل دستمزد
را برای سال 1391 نزدیک به 390 هزار تومان تعیین کرده است. علی دهقان نیا عضو هیئت
مدیره کانون شورا های اسلامی کار استان تهران به ایلنا( خبرگزاری کار) می گوید. 70
درصد کارگران زیر 50 درصد خط فقر گذران معیشت می کنند، زیرا سند هزینه خانوار
کارگری بیش از یک میلیون و 500 هزار تومان در ماه است. اوضاع اقتصادی به شدت
بحرانی و نگران کننده است. رکود تورمی وزیر صنعت، معدن و تجارت را هم نگران کرده
می گوید. 18 هزار واحد نیمه تمام در کشور وجود دارد، 70 درصد ظرفیت واحد های
تولیدی و صنعتی دچار رکود و کم کاری هستند. بنابرین هزاران شغل در آینده نزدیک از
بین خواهند رفت. داریوش قنبری و علیرضا محجوب عضو فراکسیون کارگری مجلس و پادوی
دائمی ولایت هم نگران افزایش بیکاری است و می گویند. امکان حفظ شغل های موجود از
بین رفته به آن تعداد شغل هم ایجاد نشده
است. محمد عطاردیان رئیس انجمن صنفی کانون عالی کار فرمایان در شورای عالی اشتغال
می گوید. ( ایلنا) 2 میلیون فرصت شغلی طی یک سال گذشته در واحد های تولیدی نابود
شده، نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی بین زنان و مردان به ترتیب بیش از 50 و
30 درصد برآورد می شود و این روند در میان این قشر همچنان رو به افزایش است و
بیکاری هم اکنون از 23درصد گذشته است، هر چند بیکاری واقعی خیلی بیش از این میزان
است.
بنابرین کارگران و زحمتکشان کشور در شرایطی به پیشواز روز
جهانی کارگر می روند که با مشکلات معیشتی، سیاسی و صنفی فراوانی روبرو هستند. صد
ها فعال کارگری و سندیکایی گرفتار زندان و گروگان رژیم اند، هزاران کارگر ماه ها
است از دریافت دستمزد و حقوق خود محرومند و ده ها کارخانه و گارگاه یکی بعد از دیگری
تعطیل می شود. فاطمه آلیا نماینده مجلس و عضو کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به
خبرنگار خانه ملت می گوید. مجلس 20 میلیارد تومان را برای اجرای افشای نقض حقوق
بشر در آمریکا و انگلیس اختصاص داده است. این در حالی است که طبقه کارگر و زحمتکش
کشور از برگزاری جشن اول ماه مه ( 11 اردیبهشت) محرومند. ماده 27 از قانون اساسی
می گوید. تشکیل اجتماعات و راهپیمایی بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی
اسلام نباشد آزاد است. این ماده همواره ابزاری در دست عوامل رژیم است که گاهی کفن
پوش، زنجیر بدست، نعره کشان به خیابان می ریزند تا ترس و وحشت بیآفرینند و با
حمایت نیرو های نظامی و انتظامی به حقوق مردم نعرض نمایند.
اول ماه مه روز همبستگی کارگران جهان از سال 1886 تا کنون
به شیوه های مختلف در اغلب کشور های جهان برگزار می شود. در کشور های سوسیالیستی
سابق و کنونی و برخی دیگر از کشور های جهان برای بزرگداشت طبقه کارگر تعطیل عمومی
است. در برخی از کشور های پیرامونی هم این جشن بزرگ کارگری همراه با راه پیمایی
برگزار می شود. این راهپیمایی ها در طول بیش از یک قرن دستآورد های فراوانی برای
کارگران و زحمتکشان داشته است. درخواست کارگران نخست در این گردهم آیی ها به زبان
آورده می شود و سپس از سوی از سوی سندیکا ها و فدراسیون های کارگری به دولت و مجلس
انتقال می یابد. بنابرین اول ماه مه روز همبستگی کارگران و زحمتکشان با سایر اقشار
اجتماعی است. از دستآورد های آن توده های مردم بهره مند می شوند.
رژیم جمهوری اسلامی پایگاه مردمی خود را از دست داده است،
نتیجه انتخابات 12 اسفند که در برخی از سایت ها منتشر شد آن را نشان می دهد،
تغییراتی هم در رفتار رژیم دیده می شود ولی از هر گونه تجمع به هر عنوانی وحشت
دارد. در رابطه با برگزاری تظاهرات و راهپیمایی های اول ماه مه به همان شیوه سال
های گذشته عمل کرد. نخست اخبار راهپیمایی و تظاهرات اول ماه مه را در بیابان های
اطراف بهشت زهرا پراکند و سپس محمد نجار وزیر کشور گفت. اگر درخواستی بیآید مورد
بررسی قرار می گیرد. در این راستا محمود عباس زاده دبیر کمسیون ماده 10 احزاب در
وزارت کشور گفت. درخواستی از خانه کارگر برای راهپیمایی در روز کارگر دریافت نشده
است. بنابرین هر اقدامی در این راستا جرم تلقی خواهد شد. راه برون رفت از این
تنگنا اتحاد همه نیرو های آزادی خواه و شرکت فعال کارگران در آن است. هیچ جنبشی در
کشور بدون شرکت مستقیم کارگران به پیروزی نخواهد رسید. خیزش کارگری راهگشای آزادی
و آذرخشی امید بخش در این دوران تاریک است...
پاسخی به آقای مجتبی واحدی
مهدی خزعلی
ويژه خبرنامه گويا
برادر عزيز؛جناب آقای مجتبی واحدی
در دوره قبل هم من بجای تحريم، پيشنهاد مبارزه فعال را دادم، حتی بر اين باور بودم که همه کانديدا شويم و فهرستی بلند بالا از رد صلاحيت شدگان منتشر و طرح شکايت کنيم و در انتهای دوران فعاليت انتخاباتی، مستدل به تخلفات رقيب با آبستراکسيون صحنه را ترک کنيم، ما بايد رقيب را در چالش قانونی درگير کنيم.
جناب واحدی؛ پرسيده ايد که امروز با گذشته چه فرقی کرده است که دعوت به شرکت و تک رای کرده ام،اگر آن روز گفتم:" رأی نمی دهم" پای سخن خود ايستادم، و امروز می بينم که از عدم حضور ما شاد شده اند و شاکرند که ما صحنه را خالی کرده ايم، به لطف خدا و با سوگند به خون ندا و سهراب و ... نمی گذارم از عدم حضورمان دلشاد شوند.
اما در دور نخست، تن به نظرسنجی فضای مجازی داده و به احترام همه، از کانديداتوری منصرف و نوشتم که از خانه بيرون نميايم و رای نخواهم داد و پيش بينی کردم که شهر بوی مرده خواهد داد. آری چنين شد و شهر شهر مردگان بود، اما اصلاح طلبان چه کردند، ما که در سلول انفرادی بوديم، آنها در صندوق های رای بودند و با لب خاموش رای دادند، ای کاش قراری می گذاشتند و در مقابل دوربين ها اعتراض خود را بيان می کردند، ای کاش يادی هم از ساکنين اوين می کردند! نام نمی آورم، اما اکثر رجال سياسی دوران اصلاحات رای دادن و شناسنامه خود را منقوش به مهر انتخابات کردند!
آقای واحدی؛ سنگر تحريم استحکام ندارد، رجال سياسی در صف رای ايستاده اند، اگر بناست سنگر تحريم فرو ريزد، بياييد سنگری مستحکم تر بسازيم و اين سنگر فرياد اعتراض گونه ماست، با حرکتی نمادين!
من با خيلی از رجال سياسی داخل - که از آوردن نامشان پرهيز می کنم - صحبت کرده ام و موافق اين حرکت هستند. مخالفين دعوت از افراد شناسنامه دار نيستند، گاهی ادبيات برخی مخالفين شباهت زيادی با ادبيات بازجوهای اوين دارد! روشی که برای شکاف در صف منتقدين بکار می گيرند و بذر شک و ترديد می افکنند و همه را نفوذی و عامل معرفی می کنند، بگونه ای عمل می کنند که اعتماد را در ميان غير خوديها!( به تعبير جناح حاکم) از بين ببرند. تنها شناسنامه داری که با نام خود سئوال کرده، شماييد. جنس سئوال شما با بقيه فرق دارد، شما سئوالی دوستانه و از درون خانه پرسيده ايد، شما مرا و حسن نيت مرا زير سئوال نبرده ايد، شما ناروا نگفته ايد، از محبتتان سپاسگزارم.
نمی دانيد بازجوی من چه مانوری می داد که فلانی و فلانی و فلانی رای دادند و آمريکا هم آماده مذاکره است و ما در اقتدار کامل داخلی و خارجی هستيم! نمی دانيد که مامور عمليات بند ۲۰۹ که مرا به دادگاه می برد، از صف های شلوغ رای و اين که ۴ مسجد رفته است و نتوانسته رای دهد و آخر هم ۲ ساعت در صف رای ايستاده چه داد سخنی می داد، نمی دانيد مسئول دفتر شعبه ۲۶ برای توجيه تاخيرخود - که ساعت ۱۰ صبح سر کار آمده يود - می گفت: " من مسئول صندوق بودم و تا ساعت ۱ نيمه شب ازدحام بود و رأی می گرفتيم!"
بگذريم، من نمی خواهم فرصت سوزی کنم، نمی خواهم پس از ۳۳ سال بروم آخر صف تحريميون بايستم، من بسيجی خيبرم، بايد نظام و انقلابم را از دست نامحرمان و غاصبان نجات دهم، از هر فرصت قانونی بايد بهره گيرم، روا نيست که بسيجی خيبر کنج خانه نشيند و قهر کند و نامردمان از خانه نشينی او شاد شوند، يکی از رجال سياسی اصلاحات می گفت: " مگر ما در سابق از عدم حضور نهضت آزادی خوشحال نمی شديم، حالا جناح حاکم از عدم حضور ما خوشحال و خرسند می شود!"
من کاری به صندوق رای ندارم، حضور مردم با ظاهری آراسته در اين حوزه ها، فرق شهر مردگان و شهر زندگان را به تصوير خواهد کشاند و با اين حضور قانونی در چهار مسجد مشخص، اعلام حضور می کنيم، يعنی ما هستيم و به عملکرد شما اعتراض داريم.
نمی توانند بگويند چرا برای رأی دادن آمده ايد!
همه با ظاهری آراسته با فرزندانتان بياييد،تا بدانند که ما برای جنگ نيامده ايم - همان گونه که حسين به کربلا رفت - ما آمده ايم که بگوييم، راه آزادی و دموکراسی از صندوق های رای می گذرد، به رای مردم احترام بگذاريد، خيانت نکنيد و بس.
اما اين که رأی ما را می خوانند يا نه؟ بگذاريد در پستی مستقل بنويسم ...
وعده ديدار ما: بعد از ظهر روز جمعه در صندوق های "حسينيه ارشاد"، "مسجد الجواد" ،"مسجد النبی نارمک" و "مسجد شهرک غرب"
اگر نتوانستيد به اين مساجد بياييد، در هر حوزه ديگری با يک " تک رأی به مطهری" ما را ياری کنيد، اين "تک" بزرگ ماست در چارچوب قانون به بی قانونی!! شايد به عنوان "پاتک" در بعضی از اين مساجد صندوق نگذارند و يا فضا را امنيتی کنند، ما بايد آرامش خود را حفظ کنيم، از شعار و ... بپرهيزيم، ما مبارزه را با قواعد مدنی ادامه خواهيم داد.
مهدی خزعلی
۱۳۹۱/۲/۹
در همين زمينه:
[آقای دکتر خزعلی! اسب تروا را فراموش کردید!؟ مجتبی واحدی]
در دوره قبل هم من بجای تحريم، پيشنهاد مبارزه فعال را دادم، حتی بر اين باور بودم که همه کانديدا شويم و فهرستی بلند بالا از رد صلاحيت شدگان منتشر و طرح شکايت کنيم و در انتهای دوران فعاليت انتخاباتی، مستدل به تخلفات رقيب با آبستراکسيون صحنه را ترک کنيم، ما بايد رقيب را در چالش قانونی درگير کنيم.
جناب واحدی؛ پرسيده ايد که امروز با گذشته چه فرقی کرده است که دعوت به شرکت و تک رای کرده ام،اگر آن روز گفتم:" رأی نمی دهم" پای سخن خود ايستادم، و امروز می بينم که از عدم حضور ما شاد شده اند و شاکرند که ما صحنه را خالی کرده ايم، به لطف خدا و با سوگند به خون ندا و سهراب و ... نمی گذارم از عدم حضورمان دلشاد شوند.
اما در دور نخست، تن به نظرسنجی فضای مجازی داده و به احترام همه، از کانديداتوری منصرف و نوشتم که از خانه بيرون نميايم و رای نخواهم داد و پيش بينی کردم که شهر بوی مرده خواهد داد. آری چنين شد و شهر شهر مردگان بود، اما اصلاح طلبان چه کردند، ما که در سلول انفرادی بوديم، آنها در صندوق های رای بودند و با لب خاموش رای دادند، ای کاش قراری می گذاشتند و در مقابل دوربين ها اعتراض خود را بيان می کردند، ای کاش يادی هم از ساکنين اوين می کردند! نام نمی آورم، اما اکثر رجال سياسی دوران اصلاحات رای دادن و شناسنامه خود را منقوش به مهر انتخابات کردند!
آقای واحدی؛ سنگر تحريم استحکام ندارد، رجال سياسی در صف رای ايستاده اند، اگر بناست سنگر تحريم فرو ريزد، بياييد سنگری مستحکم تر بسازيم و اين سنگر فرياد اعتراض گونه ماست، با حرکتی نمادين!
من با خيلی از رجال سياسی داخل - که از آوردن نامشان پرهيز می کنم - صحبت کرده ام و موافق اين حرکت هستند. مخالفين دعوت از افراد شناسنامه دار نيستند، گاهی ادبيات برخی مخالفين شباهت زيادی با ادبيات بازجوهای اوين دارد! روشی که برای شکاف در صف منتقدين بکار می گيرند و بذر شک و ترديد می افکنند و همه را نفوذی و عامل معرفی می کنند، بگونه ای عمل می کنند که اعتماد را در ميان غير خوديها!( به تعبير جناح حاکم) از بين ببرند. تنها شناسنامه داری که با نام خود سئوال کرده، شماييد. جنس سئوال شما با بقيه فرق دارد، شما سئوالی دوستانه و از درون خانه پرسيده ايد، شما مرا و حسن نيت مرا زير سئوال نبرده ايد، شما ناروا نگفته ايد، از محبتتان سپاسگزارم.
نمی دانيد بازجوی من چه مانوری می داد که فلانی و فلانی و فلانی رای دادند و آمريکا هم آماده مذاکره است و ما در اقتدار کامل داخلی و خارجی هستيم! نمی دانيد که مامور عمليات بند ۲۰۹ که مرا به دادگاه می برد، از صف های شلوغ رای و اين که ۴ مسجد رفته است و نتوانسته رای دهد و آخر هم ۲ ساعت در صف رای ايستاده چه داد سخنی می داد، نمی دانيد مسئول دفتر شعبه ۲۶ برای توجيه تاخيرخود - که ساعت ۱۰ صبح سر کار آمده يود - می گفت: " من مسئول صندوق بودم و تا ساعت ۱ نيمه شب ازدحام بود و رأی می گرفتيم!"
بگذريم، من نمی خواهم فرصت سوزی کنم، نمی خواهم پس از ۳۳ سال بروم آخر صف تحريميون بايستم، من بسيجی خيبرم، بايد نظام و انقلابم را از دست نامحرمان و غاصبان نجات دهم، از هر فرصت قانونی بايد بهره گيرم، روا نيست که بسيجی خيبر کنج خانه نشيند و قهر کند و نامردمان از خانه نشينی او شاد شوند، يکی از رجال سياسی اصلاحات می گفت: " مگر ما در سابق از عدم حضور نهضت آزادی خوشحال نمی شديم، حالا جناح حاکم از عدم حضور ما خوشحال و خرسند می شود!"
من کاری به صندوق رای ندارم، حضور مردم با ظاهری آراسته در اين حوزه ها، فرق شهر مردگان و شهر زندگان را به تصوير خواهد کشاند و با اين حضور قانونی در چهار مسجد مشخص، اعلام حضور می کنيم، يعنی ما هستيم و به عملکرد شما اعتراض داريم.
نمی توانند بگويند چرا برای رأی دادن آمده ايد!
همه با ظاهری آراسته با فرزندانتان بياييد،تا بدانند که ما برای جنگ نيامده ايم - همان گونه که حسين به کربلا رفت - ما آمده ايم که بگوييم، راه آزادی و دموکراسی از صندوق های رای می گذرد، به رای مردم احترام بگذاريد، خيانت نکنيد و بس.
اما اين که رأی ما را می خوانند يا نه؟ بگذاريد در پستی مستقل بنويسم ...
وعده ديدار ما: بعد از ظهر روز جمعه در صندوق های "حسينيه ارشاد"، "مسجد الجواد" ،"مسجد النبی نارمک" و "مسجد شهرک غرب"
اگر نتوانستيد به اين مساجد بياييد، در هر حوزه ديگری با يک " تک رأی به مطهری" ما را ياری کنيد، اين "تک" بزرگ ماست در چارچوب قانون به بی قانونی!! شايد به عنوان "پاتک" در بعضی از اين مساجد صندوق نگذارند و يا فضا را امنيتی کنند، ما بايد آرامش خود را حفظ کنيم، از شعار و ... بپرهيزيم، ما مبارزه را با قواعد مدنی ادامه خواهيم داد.
مهدی خزعلی
۱۳۹۱/۲/۹
در همين زمينه:
[آقای دکتر خزعلی! اسب تروا را فراموش کردید!؟ مجتبی واحدی]
امیر طاهری، در دومین بخش از مصاحبه با دویچه وله از دو نوع
کاراکتر و رویکرد در جامعه ایران در برابر حاکمان میگوید و دیدگاه خود را
در باره زمینهها و چشماندازهای بهار عربی توضیح میدهد.
نخستین بخش گفتوگو با امیر طاهری روزنامه نگار، به گذشتهٔ روزنامه نگاری
او در ایران و رویدادهای سیاسی تا پیش از انقلاب اختصاص داشت. در بخش دوم
اما علاوه بر دیدگاههای او در مورد ایران، به اوضاع خاورمیانه و وضعیت
بهار عربی در این کشورها هم پرداختهایم.
آقای طاهری، شما در یکی از سخنرانیهایتان از دو نوع تمدن نام بردید: یکی عنکبوتی و دیگری زنبور عسلی. که اولی بسته است و دومی باز و بازپسدهنده. شما ایران را در ردهی تمدن زنبور عسلی جای دادید و از نوجویی و آزادیخواهی مردم ایران گفتید. با نگاهی به تاریخ شگفتیآور ایران، هنوز هم میتوان گفت که مردم به دنبال نوجویی و آزادیخواهی بوده و هستند؟
بله، به نظر من، بدون تردید! منتها یک گرفتاری این است که الان ما در عصر اطلاعات و اخبار سریعالسیر زندگی میکنیم و ریتم و تمپوی تاریخ ایران، با ریتم و تمپوی دنیای امروز فرق دارد. ما میخواهیم اتفاقات بین دو بولتن خبری رادیو و تلویزیون رخ بدهد، ولی در ایران اتفاقات با ریتمهای بطئیتری رخ میدهند.
اما مسیر کلی در ایران، علیرغم زیگزاگها، به طرف نوجویی و
آزادیخواهی است و خوشبختانه الان میتوان دید که جامعهی ایرانی دارد
خودش را از خرافات، از نظام استبدادی و از ارزشهای کهنه آزاد میکند و
به طرف آیندهی دیگری میرود. حال این به چه شکل خواهد بود، هنوز
نمیدانیم. ولی مبارزهی مردم ایران برای آزاد بودن، برای تجدید حیات و
نوسازی همچنان ادامه دارد و ریشههای عمیقی در تصور و تخیل تمام
ایرانیها دارد.
شما بعد از مهاجرت، مدتی هم سردبیر «کیهان لندن» شدید. آن زمان میگفتند تیترهای شما آنقدر جنجالی است که خواننده فکر میکند به زودی شاهد تحول بزرگی در ایران میشود. در حالیکه اصل مطلب چیز دیگری بود و نشانی هم از تحول نداشت. شما تا چه حد خودتان موافق این قضاوت هستید؟ و آیا احتمالاً زدن چنین تیترهایی در آن روزها تاکتیک شما بود؟
میدانید که من در کنار دکتر مصباحزاده، بنیانگذار کیهان لندن بودم و شکل و قیافهی کیهان همین امروز هم همان شکل و قیافهای است که از اول من تعیین کرده بودم. منتها من هشت ماه بیشتر سردبیر کیهان لندن نبودم…
و چرا حاضر نشدید سردبیری را همچنان ادامه بدهید؟
برای اینکه میخواستم فعالیت روزنامهنگاری عملی داشته باشم، نه سردبیری. گرفتاری من این بود که در ۲۸ سالگی شدم سردبیر کیهان ایران. در حالیکه به خبرنگاری علاقهمند بودم و دوست داشتم اگر جایی جنگ میشود، انقلاب میشود یا فستیوال هنری هست، خودم بروم ببینم و نمیخواستم به این سرعت بازنشسته بشوم و بشوم سردبیر، توی یک اتاق! به همین جهت، دفتری که در آن زمان برای کیهان لندن گرفته بودیم، دفتری بود روبروی ساختمان تایمز لندن. چون آن موقع من برای تایمز و ساندیتایمز هم مطلب مینوشتم. قصد این بود که بتوانیم از این طرف خیابان به آن طرف خیابان برویم و روزنامهنگاری فعالتری بکنیم. تیترهای جنجالی هم ممکن است زده باشیم. البته یادم نیست، ولی ممکن است زده باشیم. اما نمیدانم برای چی و طبعاً نمیتوانم پاسخ مفیدی بدهم.
یعنی احتمالاً خودتان فکر نمیکنید که جنجالی بوده.
نه فکر نمیکنم. برای اینکه تیترهای جنجالی را ما در ایران روی روزنامه میزدیم، چون تکفروشی خیلی داشتیم. یعنی مردم میآمدند روزنامه را میدیدند، ولی کیهان هفتگی لندن را کسی در خیابان نمیدید و ما بیشتر از طریق مشترکین فروش میکردیم و در تمام لندن هم، در دو سه جا بیشتر فروش نمیرفت. بنابراین اگر هم تیتر جنجالی زدهام، اشتباه کردهام. چون از نظر تاکتیک بازاریابی، لزومی نداشته اینکار را بکنیم.
شما یکی از اولین کسانی بودید که بعد از مهاجرت، کتابی در مورد ایران به نام «روحالله» منتشر کردید. آیا این کتاب بر اساس واقعیات نوشته شده یا احتمالاً تخیل خود شما هم در نوشتن کتاب دخیل بوده است؟
من رماننویس نیستم و یکی از گرفتاریهای روزنامهنگاران این است که قوهی تخیل ندارند. یعنی حتماً باید چیزی باشد که بتوانند راجع به آن بنویسند. من نمیتوانم رمان بنویسم. اگر میتوانستم رمان بنویسم، فرق داشت.
این کتاب یک بیوگرافی خمینی است بر اساس آن مطالبی که تا آن زمان در موردش نوشته و منتشر شده بود و همچنین مصاحبه با تعداد زیادی افرادی که آقای خمینی را میشناختند. ولی بدون تردید، قسمتی از تخیل هم در آن بود. برای اینکه خیلی چیزها بود که مدرکی برای آنها وجود نداشت.
مثلاً میگفتند که آقای بروجردی، آقای خمینی را به تهران فرستادند و ایشان رفته این مأموریت را انجام داده. ما اینها را به عنوان واقعیتی که اتفاق افتاده، میدانستیم. ولی اینکه او کجا زندگی میکرد، هوا گرم بود یا سرد بود، یا چند نفر بودند و… در بعضی موارد من به تکنیک حدس متوسل شدم، چون بایستی این خلاءها پر میشد. ولی این تکنیک حدس را برای مسائل اساسی، هیچوقت بهکار نبردم، برای گذاشتن دکور قضیه بوده.
مثلاً اینکه ایشان با همسر آیندهاش ملاقات میکند یا آشنا میشود، من فقط میتوانستم بر اساس دانشی که از شهرها یا دهاتی شبیه خمین داشتم، بگویم که آن ده یا شهرک خمین آن موقع، احتمالاً چه شکلی داشته است. البته من به خود خمین نرفته بودم، ولی بر اساس شهرها و دهاتی شبیه به آن، باید آن دکور را میپرداختم. ولی در مسائل تحلیلی اساسی، تا آنجا که ممکن بود، متکی شدم به مدارک و اسناد و شواهد و قرائن موجود.
آقای طاهری، شما در صحبتهایتان اغلب از دوتا ایران، یکی به عنوان کشور ایران و دیگری ایران به عنوان انقلاب نام میبرید. این دو حرکت در کشور ما ظاهراً دارد به موازات هم پیش میرود. به نظر شما، آیا زمانی میرسد که یکی از این دوتا پیشی بگیرد بر دیگری؟
بله این وضع، در هیچ مملکتی قابل دوام نیست. برای اینکه همانطور که خودتان به خوبی گفتید، این دوتا موازی همدیگر هستند. در حالیکه در وضع عادی یک کشور، هویت ملی آن کشور، با دستگاه سیاسی و اداریاش یکی است. ولی در حال حاضر ما ایرانی داریم که به عنوان تجسم انقلاب خمینیستی، منافع و دیدگاهها و هدفهایی دارد که با منافع، دیدگاهها و هدفهای ایران به عنوان یک ملت - کشور سازگار نیست. بعضی وقتها البته منافع این دو با هم سازگارند، ولی بعضی وقتها هم نیستند. در ایران یک وضع «دکتر جکیل و آقای هاید» بهوجود آمده.
من این موضوع را به این صورت توضیح دادهام که که ما یک ایران داریم و یک ایرون. به «و»، «الف» و «ی» در دستور زبان فارسی میگویند «حروف عله»، یعنی حروف بیمار. چون به هم تبدیل میشوند. در نتیجه، وقتی الف وسطی ایران که نشانهی استقامت و سربلندی و افتخار است، تبدیل میشود به «وِ» ایرون، «و» قیافهی خموده دارد و شما یکباره با واقعیت دیگری روبرو میشوید. یعنی ایرونی کلک میزند، ایرونی سازش میکند، ایرونی به اندک قانع میشود، ولی ایرانی نه! ایرانی همیشه بیشتر، بزرگتر و دورتر میخواهد، ایرانی سربلند است، ایرانی مبارزه میکند.
این را در تاریخ کشورمان دیدهایم. مثلاً مغولها میآیند کشور را اشغال میکنند، ایرونیها با آنها همکاری میکنند، میروند وزیردستشان میشوند، چکمههایشان را واکس میزنند، شوربا برایشان میپزند و… ولی ایرانیها با آنها مبارزه میکنند، یا میروند در جمعیتهای مخفی صوفیگری، زورخانهای و غیره خودشان را نگه میدارند تا اینکه موقعی بتوانند بگردند و دوباره اسم ایران را زنده کنند. بعد از حملهی اعراب به ایران هم همین را دیدهایم.
در هر مقطع از تاریخ ایران، همیشه ظهور این ایرون و ایرونی را از یک طرف و ایران و ایرانی را از طرف دیگر دیدهایم و الان هم داریم میبینیم. بعضی وقتها فکر میکنم شاید ما به هردوتای اینها احتیاج داریم. یعنی به ایرونیها احتیاج داریم که فعلاً یکجوری مماشات کنند تا توفان بگذرد. یعنی اگر همه ایرانی بودند و جلوی توفان میایستادند، شاید همهی درختها را توفان میشکست. بنابراین لازم بود که عدهای هم نایستند.
الان هم میبینیم که در داخل ایران این بحث وجود دارد. چون عدهای میگویند ما اصلاحطلب هستیم، میخواهیم با این رژیم به شکلی کنار بیاییم و اصلاحاش کنیم. اینها به نظر من، ایرونی هستند و شاید در مقطعی وجودشان لازم بوده. عدهای هم ایرانی هستند و میگویند ما میخواهیم بهکلی ریشهی این انقلاب فاسد ضدایرانی را بکنیم و مردم ایران را از این استبداد و خرافاتی که اسیرش شدهاند، آزاد کنیم. این مبارزه الان هم ادامه دارد.
به نظر شما، در شرایط فعلی، تعداد ایرونیها بیشتر است یا تعداد ایرانیها؟
بستگی دارد که در چه مقطعی و در چه سطحی باشد. در سطح وسیع جامعه، هنوز اکثریت مردم ایرونی هستند. میخواهند زندگیشان را بکنند. البته این فقط در مورد ایران صادق نیست. مثلاً فرانسه را نگاه کنید، کشوری که محل تبعید من است. در زمان جنگ دوم و حملهی هیتلر، از یک طرف مارشال پِتَن بود که رُل ایرونی را بازی میکرد، یعنی همکاری با اشغالگر و از طرف دیگر دوگل بود که رُل ایرانی را داشت برای مبارزه و مقاومت در مقابل اشغالگر.
در حال حاضر، در سطح وسیع جامعه، هنوز مردم حاضرند سرشان را خم کنند تا این توفان بگذرد، انشالله فردا خدا کریم است! ولی در سطح ایرانیهای از نظر سیاسی فعال، تعداد ایرانیها دارد بیشتر میشود. در درجهی اول میبینیم که آن ائتلافی که از میان چپها و راستها دور دارودستهی خمینی و اینها پیدا شده بود، پاشیده و بسیاری از ایرونیهای آن موقع به اردوگاه ایرانی پیوستهاند. یعنی آقای خمینی طرفداران کمونیست، مصدقیست، کاستریست، ناسیونالیست و… همه را بهکلی از دست داده است.
سری هم به خاورمیانه و کشورهای عربی بزنیم که شما میگویید کشورهای عربی به سوی خزان نمیروند، و همچنان در «بهار عربی» باقی ماندهاند. هنوز هم با این وضعیتی که پیش آمده و حکومتهایی که هرکدام دارند تبدیل به حکومتهای اسلامی میشوند، شما همچنان معتقدید که بهار عربی وجود دارد؟
بله؛ من در یکی از اولین مقالههایی که در اینباره نوشتم، پیشنهاد کردم که اتفاقات کشورهای عرب را انقلاب نخوانیم. برای اینکه انقلاب تعریفی است که بعد از وقوع واقعه به یک واقعه داده میشود. چون از پیش نمیدانیم که یک واقعه انقلاب هست یا نه.
در حال حاضر، آنچه من در این کشورهای عرب میبینم، انقلاب نیست، بلکه تغییر در داخل رژیم است و نه تغییر رژیم. مثلاً در مصر، رژیمی که عبدالناصر درست کرده بود، هنوز به جای خود باقی است. در تونس هم همینطور. البته لیبی یک وضع استثنایی دارد. چون شیرازهی حکومتی که در واقع حکومت هم نبود، از هم پاشیده است. بنابراین هنوز نمیشود گفت که در این کشورها انقلاب اتفاق افتاده است.
ولی «بهار عربی» به این معناست که یخبندان یا زمهریر فکریای که بهوجود آمده بود، تمام شده و عربها الان میتوانند آزادانه صحبت کنند، فعالیت کنند. حالا ممکن است کار را خراب کنند، این دیگر دست خودشان است. ولی فرصتی دارند برای اینکه کار دیگری بکنند و این خودش باعث دلگرمی است.
اما در ارتباط با اینکه گفتید حکومتهای اسلامی سر کار میآیند، واقعاً اینطوری نیست. این هم باز مسئلهای است که در رسانههای گروهی یا وسایل ارتباط جمعی غربی وانمود میشود، به خاطر عدم دقت در کار روزنامهنگاری. به این معنا که وقتی انتخابات انجام شده در کشورهای «بهار عربی» از مراکش گرفته تا تونس، تا مصر و یمن را نگاه میکنیم، میبینیم که در هیچکدام از این کشورها اسلامیستهای مختلف نتوانستهاند حتی پنجاه به اضافهی یکدرصد از آرا را به دست بیاورند. مثلاً در مراکش ۲۶درصد، در تونس ۳۹درصد و در مصر ۴۸درصد رأی آوردهاند. منتها کاری که مثلاً در مصر کردهاند، این است که این سه گروه اسلامی که وجود دارند، یعنی اخوانالمسلمین، سلفیستها و گروه اصالتی (الاصالته الاسلامیه) به جای اینکه هرکدامشان به تنهایی لیست انتخاباتی بدهند، در داخل یک سیستم ائتلافی با احزاب دیگر، فهرست نامزدهایشان را اعلام کردهاند.
در نتیجه باید نشست بررسی کرد و دید در فهرستهایی که دادهاند، در میان انتخاب شدگان چند نفر متعلق به اصالتیها یا اخوانالمسلمین یا سلفیها هستند و چند نفر نیستند. محاسباتی که من کردهام، این گروهها حدود ۴۷ یا ۴۸درصد آرا را آوردهاند؛ در کشوری که ۸۵ درصد مسلمان هستند، آن هم در شرایطی که احزاب دیگر اصلاً امکان فعالیت نداشتند. در دوران دیکتاتوری، تنها کسانی که فعالیت میکردند، اسلامیستها بودند. آن هم با پول هنگفتی که عربستان سعودی، قطر و کشورهای دیگر عرب توی این کار ریختهاند. مثلاً ثروتی که حزب «النهضت» در تونس توانست از آن استفاده کند، باورنکردنی است. یعنی با این همه پول که به آنها دادند، نتوانستند اکثریت آرا را بهدست بیاورند.
بنابراین ترس از اینکه این بهار عربی، یکباره تبدیل شود به زمستان اسلامی، به نظر من، ترس بهجایی نیست. همهی دمکراتها باید هوشیار و آگاه و مراقب باشند، ولی نباید بترسند. مردم این کشورها برای اولین بار توانستند در یک انتخابات آزاد شرکت کنند. خود این، به نظر من، مژدهی بزرگی است برای تمام کسانی که میخواهند ملتها آزاد باشند و آیندهی خودشان را خودشان تعیین کنند.
شما همچنان لیبی را از مقولهای که توضیح دادید، مستثنا میکنید. همینطور است؟
بله… بله…
چون شورای حکومتی لیبی در اولین اعلامیه خود گفت که ما یک حکومت اسلامی میخواهیم و اولین سخن هم این بود که آقایان آزاد هستند و میتوانند چندتا همسر داشته باشند.
بله… ولی این هم باز به نظر من، بهطور اغراقآمیزی اعلام شد. برای اینکه اولاً این مسئله را شورای موقت حکومتی لیبی اعلام نکرده بود، بلکه رییس شورا مطرح کرده بود که قرار بود هفتهی بعدش کنار برود که کنار رفت. بنابراین خواسته بود خودش را لوس کند. ایشان را من سالهاست که میشناسم و میدانم که ایشان مثل بعضی از آقایانی که هرچند وقت یکبار ماشینشان را عوض میکنند و یک ماشین نو میخرند، هر چند وقت یکبار، یک زن جدید جوانتر میگیرد.
ولی میدانید که این سیاست لیبی نشده و سیاست لیبی نخواهد شد. برای اینکه زنان لیبی خوشبختانه خیلی قبراق، هوشیار و باسواد هستند و بهتر از مردانشان هستند. چون مردان نشستهاند قلیان کشیدهاند و تخته بازی کردهاند، این زنان لیبی بودند که کار میکردند و به دانشگاه میرفتند. اکثریت فارغالتحصیلان لیبی، الان زن هستند و بنابراین زنان را به این سادگی نمیشود دستکم گرفت.
قذافی منهای اینکه مثل بسیاری از دیکتاتورهای دیگر جهان، یک دیکتاتور بود، ولی گویا هم از نظر مالی و هم از نظر آزادیای که برای زنان قائل بود کارهای مثبت دیگری هم در لیبی انجام داده. علت این قیام مردم لیبی را در چه میشود دید؟ آیا کاسهای زیر نیمکاسه بوده؟ دستی پشت دستها بوده یا اینکه واقعیت این است که مردم میخواستند شورش کنند؟ چون سالهای سال بود که این کشور قبیلهای به صورت یکپارچه اداره میشد.
اگر مثلاً کارهای مخفی و توطئه شده باشد که من در جریانش نبودهام…
نه… من مطمئنام که شما شرکت نداشتهاید…
ولی من آقای قذافی را خوب میشناختم و چند بار با او صحبت کرده بودم. یکبار در پاکستان، در لاهور، یک روز تمام با هم بودیم و میتوانم بگویم که عقلاش پارسنگ برمیداشت و یکباره دیوانه میشد. بنابراین شخص باثباتی برای ادارهی یک کشور نبود.
اما شورش در لیبی، تا آنجا که من دیدم، سه دلیل عمده داشت: دلیل اول نارضایی اهالی بنغازی و بهطور کلی قسمت شرقی، از تقسیم امتیازات و امکانات در کشور بود. مردم بنغازی خیلی مردم مغروری هستند. چون بنغازی همیشه یک پایگاه بزرگ فرقهی صوفیه و در ضمن، یک بندر بزرگ صدور برده بود و نقش خیلی مهمی در شمال آفریقا داشت. قذافی به بنغازی واقعاً نرسیده بود و در پستهای مهم، تعداد کسانی که از این قسمت از لیبی میآمدند، کم بود.
دلیل دوم اسلامیستهای لیبی بودند که سالها با قذافی، بهخصوص در منطقهی «جبلالاخضر» (کوه سبز) میجنگیدند. منتها چون لیبی به روی روزنامهنگاران خارجی بسته بود، این مطالب درز پیدا نمیکرد. اما اسلامیستها بههرحال حضور داشتند و جنگ مسلحانه هم میکردند. البته این سالهای اخیر شکست خورده بودند. بهخاطر اینکه کشورهای همسایه به آنها پایگاه نمیدادند. ولی به محض اینکه فرصت پیدا شد، دوباره آمدند روی صحنه.
علت سوم نارضایی این بود که جوانان شهرنشین لیبی، هم در طرابلس، هم در بنغازی، هم در بریقه، هم در طبرق و حتی در جنوب که سیاهپوست هستند، به خاطر ارتباط ماهوارهای با دنیای بیرون، میخواستند مثل جوانان دنیای بیرون زندگی کنند و وارد دنیای امروز بشوند، مسافرت کنند، بروند بیایند. در حالیکه اهالی لیبی نمیتوانستند مسافرت کنند و به آسانی کسی به آنها ویزا نمیداد. یا مجبور بودند فرار کنند به مالتا بروند (چون مالتا از آنان ویزا نمیخواست) و از آنجا با دردسر فراوان به جاهای دیگر بروند.
یعنی این تشنگی برای پیوستن به جهان امروز، همراه با نوستالژی اسلامی و همراه با دلگیریهای منطقهای، کوکتلی بهوجود آورد که در صورت آقای قذافی منفجر شد و چون رژیم قذافی یک رژیم واقعاً یکنفره شده بود و دستگاه حکومتی به معنای واقعی وجود نداشت، حتی نقاط مثبتی که در لیبی وجود داشت، از طرف مردم نادیده گرفته شد. همانطوری که خودتان اشاره کردید، بیش از دو میلیون خارجی در لیبی کار میکردند، در لیبی فقر به آن صورت وجود نداشت، دانشگاههای نسبتاً خوبی با استادهای نسبتاً خوبی وجود داشت.
اما مردم همهی اینها را نادیده گرفتند و دلیل اصلیاش، یعنی چتر همهی دلایلی که توضیح دادم، این بود که مردم بهطور عادی، در هر جامعهای میخواهند گردانندهی کارهای خودشان باشند. نمیخواهند قیم داشته باشند. یعنی نمیخواهند مثل بچه با آنها رفتار بشود، حتی اگر بهترین چیزها را به آنها بدهند. نمیخواهند مثل سگ دامننشین باشند که به آنها قند و شیرینی داده شود. مردم میخواهند اشتباهاتشان را خودشان بکنند و خودشان صورت حساب اشتباهاتشان را بپردازند و موفقیتهایی هم اگر هست، خودشان به دست بیاورند. نه اینکه دیکتاتور یا مستبد بگوید که من لطف کردم، این را به شما دادم. این احساس، یک احساس قوی است که در همهی جوامع وجود دارد، در لیبی هم وجود داشت.
شما در مورد بشار اسد هم گفتهاید که صحبتهای اخیر او مثل دفاع در برابر یک دادگاه بینالمللی است. مانند کاری که میلوسویچ کرده بود. با در نظر گرفتن حمایتهایی که از سوی روسیه، چین و بعضی کشورهای دیگر از سوریه میشود، شما هنوز هم احتمال سقوط حکومت بشار اسد را میدهید؟
بله، احتمال سقوط حکومت آقای بشار اسد وجود دارد. البته چین در این زمینه نقشی ندارد و در سازمان ملل دنبالهروی روسیه است. برای اینکه چین میترسد که اگر در خود چین شلوغ بشود، دنیای خارج همانطوری که در سوریه میخواهد دخالت کند، در چین هم دخالت کند.
ولی روسیه نفع استراتژیک دارد. چون با از بین رفتن یوگسلاوی، تنها پایگاهی که برای نیروی دریایی روسیه در دریای مدیترانه باقی مانده در بندر «طرطوس» سوریه است و اگر این پایگاه را هم از دست بدهد، مدیترانه تبدیل میشود به یک دریاچهی پیمان آتلانتیک شمالی و روسها میافتند توی تلّه در دریای «آزوف» و در شبهجزیرهی «کریمه» که آن هم متعلق به اوکراین است و روسیه پایگاهی را که در آنجا دارد تا سال ۲۰۱۶ رهن کرده است، با احتمال تمدید این رهن تا سال ۲۰۴۲. به این ترتیب، روسیه تبدیل میشود به یک کشور بسته، بدون راه داشتن به دریا.
بنابراین اشتباه بزرگ مخالفان بشار اسد در سوریه این بود (و این را من به رهبرانشان چند بار تذکر دادم) که با روسیه درافتادند و پرچم روسیه را آتش زدند. من به آنها پیشنهاد کردم که این کار اشتباه است. گفتند مردم ما از روسیه خشمگین هستند. گفتم اگر از روسیه خشمگین هستید، عکس پوتین را آتش بزنید، نه پرچم یک ملت را. مخالفان اسد بایستی به روسیه نشان بدهند که سوریهی آینده یک کشور دستنشاندهی آمریکا نخواهد بود، بلکه کشور آزادی خواهد بود که به روسیه هم امکان ادامهی استفاده از تأسیسات دریایی طرطوس را خواهد داد.
ولی حتی اگر روسیه نظرش را عوض نکند، بشار اسد نمیتواند با کشتار به حکومت ادامه بدهد. در تاریخ سوریه نمونههای مختلفی هست که ارتش و نیروهای نظامی شورشی را سرکوب کردهاند، ولی بعد خودشان آمدهاند قدرت را به دست گرفتهاند. یعنی رییس جمهوری را زدهاند کنار و خودشان به جای او نشستهاند. اولین کودتا به وسیلهی سرتیپ حسنی زعیم درست بعد از چنین واقعهای اتفاق افتاد. دومین کودتا از سوی سرتیپ سامی حناوی به همین شکل اتفاق افتاد و بعد کودتاهای ژنرال امینالحافظ، صلاح جدید، حافظ اسد، پدر همین بشار اسد را داشتیم. قبل از اینها هم تیمسارادیب شیشلکی کودتا کرده بود. همهی اینها بعد از سرکوب یک شورش مردمی، خودشان آمدهاند قدرت را در دست گرفتهاند. بنابراین به فرض اینکه این کشتار موفق شود و رژیم را حفظ کند، بشار اسد چیزی گیرش نمیآید.
سقوط بشار اسد چه تأثیری میتواند در وضعیت ایران داشته باشد؟
به نظر من، در این مورد هم اغراق زیاد میشود. ولی در یک بخش از سیاست جمهوری اسلامی، آن هم نه ایران - چون به نظر من جمهوری اسلامی و ایران دو واقعیت جداگانه هستند- برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی شکست بزرگی خواهد بود.
چون جمهوری اسلامی از طریق سوریه با لبنان تماس دارد و الان جمهوری اسلامی عملاً لبنان را از طریق حزبالله کنترل میکند. اگر سوریه از دست برود، از نظر جمهوری اسلامی لبنان هم بدون تردید از دست خواهد رفت و همین الان شیعیان لبنان شروع کردهاند به انتقاد از حزبالله و رهبرش آقای نصرالله، به عنوان دستنشاندهی ایران و ارتباطاتی هم با عربستان سعودی و دیگران برقرار کردهاند که اگر حزبالله از بین رفت و ایران مجبور به عقبنشینی شد، شیعیان لبنان امتیازاتی را که در این سالها به دست آوردهاند، از دست ندهند.
بنابراین بدون تردید یک شکست سیاسی و دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی در منطقهی خاورمیانه خواهد بود. ولی در مجموعه یا تصویر کلی، تأثیر نمیکند. البته ایران در سوریه ۲۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است، ولی این سرمایهگذاری متعلق است به سپاه پاسداران و تجار و اشخاصی که به سپاه نزدیک هستند و اثر زیادی نخواهد داشت. مسئلهی ایران در داخل خود ایران باید حل بشود.
آقای طاهری، شما در یکی از سخنرانیهایتان از دو نوع تمدن نام بردید: یکی عنکبوتی و دیگری زنبور عسلی. که اولی بسته است و دومی باز و بازپسدهنده. شما ایران را در ردهی تمدن زنبور عسلی جای دادید و از نوجویی و آزادیخواهی مردم ایران گفتید. با نگاهی به تاریخ شگفتیآور ایران، هنوز هم میتوان گفت که مردم به دنبال نوجویی و آزادیخواهی بوده و هستند؟
بله، به نظر من، بدون تردید! منتها یک گرفتاری این است که الان ما در عصر اطلاعات و اخبار سریعالسیر زندگی میکنیم و ریتم و تمپوی تاریخ ایران، با ریتم و تمپوی دنیای امروز فرق دارد. ما میخواهیم اتفاقات بین دو بولتن خبری رادیو و تلویزیون رخ بدهد، ولی در ایران اتفاقات با ریتمهای بطئیتری رخ میدهند.
شما بعد از مهاجرت، مدتی هم سردبیر «کیهان لندن» شدید. آن زمان میگفتند تیترهای شما آنقدر جنجالی است که خواننده فکر میکند به زودی شاهد تحول بزرگی در ایران میشود. در حالیکه اصل مطلب چیز دیگری بود و نشانی هم از تحول نداشت. شما تا چه حد خودتان موافق این قضاوت هستید؟ و آیا احتمالاً زدن چنین تیترهایی در آن روزها تاکتیک شما بود؟
میدانید که من در کنار دکتر مصباحزاده، بنیانگذار کیهان لندن بودم و شکل و قیافهی کیهان همین امروز هم همان شکل و قیافهای است که از اول من تعیین کرده بودم. منتها من هشت ماه بیشتر سردبیر کیهان لندن نبودم…
و چرا حاضر نشدید سردبیری را همچنان ادامه بدهید؟
برای اینکه میخواستم فعالیت روزنامهنگاری عملی داشته باشم، نه سردبیری. گرفتاری من این بود که در ۲۸ سالگی شدم سردبیر کیهان ایران. در حالیکه به خبرنگاری علاقهمند بودم و دوست داشتم اگر جایی جنگ میشود، انقلاب میشود یا فستیوال هنری هست، خودم بروم ببینم و نمیخواستم به این سرعت بازنشسته بشوم و بشوم سردبیر، توی یک اتاق! به همین جهت، دفتری که در آن زمان برای کیهان لندن گرفته بودیم، دفتری بود روبروی ساختمان تایمز لندن. چون آن موقع من برای تایمز و ساندیتایمز هم مطلب مینوشتم. قصد این بود که بتوانیم از این طرف خیابان به آن طرف خیابان برویم و روزنامهنگاری فعالتری بکنیم. تیترهای جنجالی هم ممکن است زده باشیم. البته یادم نیست، ولی ممکن است زده باشیم. اما نمیدانم برای چی و طبعاً نمیتوانم پاسخ مفیدی بدهم.
یعنی احتمالاً خودتان فکر نمیکنید که جنجالی بوده.
نه فکر نمیکنم. برای اینکه تیترهای جنجالی را ما در ایران روی روزنامه میزدیم، چون تکفروشی خیلی داشتیم. یعنی مردم میآمدند روزنامه را میدیدند، ولی کیهان هفتگی لندن را کسی در خیابان نمیدید و ما بیشتر از طریق مشترکین فروش میکردیم و در تمام لندن هم، در دو سه جا بیشتر فروش نمیرفت. بنابراین اگر هم تیتر جنجالی زدهام، اشتباه کردهام. چون از نظر تاکتیک بازاریابی، لزومی نداشته اینکار را بکنیم.
شما یکی از اولین کسانی بودید که بعد از مهاجرت، کتابی در مورد ایران به نام «روحالله» منتشر کردید. آیا این کتاب بر اساس واقعیات نوشته شده یا احتمالاً تخیل خود شما هم در نوشتن کتاب دخیل بوده است؟
من رماننویس نیستم و یکی از گرفتاریهای روزنامهنگاران این است که قوهی تخیل ندارند. یعنی حتماً باید چیزی باشد که بتوانند راجع به آن بنویسند. من نمیتوانم رمان بنویسم. اگر میتوانستم رمان بنویسم، فرق داشت.
این کتاب یک بیوگرافی خمینی است بر اساس آن مطالبی که تا آن زمان در موردش نوشته و منتشر شده بود و همچنین مصاحبه با تعداد زیادی افرادی که آقای خمینی را میشناختند. ولی بدون تردید، قسمتی از تخیل هم در آن بود. برای اینکه خیلی چیزها بود که مدرکی برای آنها وجود نداشت.
مثلاً میگفتند که آقای بروجردی، آقای خمینی را به تهران فرستادند و ایشان رفته این مأموریت را انجام داده. ما اینها را به عنوان واقعیتی که اتفاق افتاده، میدانستیم. ولی اینکه او کجا زندگی میکرد، هوا گرم بود یا سرد بود، یا چند نفر بودند و… در بعضی موارد من به تکنیک حدس متوسل شدم، چون بایستی این خلاءها پر میشد. ولی این تکنیک حدس را برای مسائل اساسی، هیچوقت بهکار نبردم، برای گذاشتن دکور قضیه بوده.
مثلاً اینکه ایشان با همسر آیندهاش ملاقات میکند یا آشنا میشود، من فقط میتوانستم بر اساس دانشی که از شهرها یا دهاتی شبیه خمین داشتم، بگویم که آن ده یا شهرک خمین آن موقع، احتمالاً چه شکلی داشته است. البته من به خود خمین نرفته بودم، ولی بر اساس شهرها و دهاتی شبیه به آن، باید آن دکور را میپرداختم. ولی در مسائل تحلیلی اساسی، تا آنجا که ممکن بود، متکی شدم به مدارک و اسناد و شواهد و قرائن موجود.
آقای طاهری، شما در صحبتهایتان اغلب از دوتا ایران، یکی به عنوان کشور ایران و دیگری ایران به عنوان انقلاب نام میبرید. این دو حرکت در کشور ما ظاهراً دارد به موازات هم پیش میرود. به نظر شما، آیا زمانی میرسد که یکی از این دوتا پیشی بگیرد بر دیگری؟
بله این وضع، در هیچ مملکتی قابل دوام نیست. برای اینکه همانطور که خودتان به خوبی گفتید، این دوتا موازی همدیگر هستند. در حالیکه در وضع عادی یک کشور، هویت ملی آن کشور، با دستگاه سیاسی و اداریاش یکی است. ولی در حال حاضر ما ایرانی داریم که به عنوان تجسم انقلاب خمینیستی، منافع و دیدگاهها و هدفهایی دارد که با منافع، دیدگاهها و هدفهای ایران به عنوان یک ملت - کشور سازگار نیست. بعضی وقتها البته منافع این دو با هم سازگارند، ولی بعضی وقتها هم نیستند. در ایران یک وضع «دکتر جکیل و آقای هاید» بهوجود آمده.
من این موضوع را به این صورت توضیح دادهام که که ما یک ایران داریم و یک ایرون. به «و»، «الف» و «ی» در دستور زبان فارسی میگویند «حروف عله»، یعنی حروف بیمار. چون به هم تبدیل میشوند. در نتیجه، وقتی الف وسطی ایران که نشانهی استقامت و سربلندی و افتخار است، تبدیل میشود به «وِ» ایرون، «و» قیافهی خموده دارد و شما یکباره با واقعیت دیگری روبرو میشوید. یعنی ایرونی کلک میزند، ایرونی سازش میکند، ایرونی به اندک قانع میشود، ولی ایرانی نه! ایرانی همیشه بیشتر، بزرگتر و دورتر میخواهد، ایرانی سربلند است، ایرانی مبارزه میکند.
این را در تاریخ کشورمان دیدهایم. مثلاً مغولها میآیند کشور را اشغال میکنند، ایرونیها با آنها همکاری میکنند، میروند وزیردستشان میشوند، چکمههایشان را واکس میزنند، شوربا برایشان میپزند و… ولی ایرانیها با آنها مبارزه میکنند، یا میروند در جمعیتهای مخفی صوفیگری، زورخانهای و غیره خودشان را نگه میدارند تا اینکه موقعی بتوانند بگردند و دوباره اسم ایران را زنده کنند. بعد از حملهی اعراب به ایران هم همین را دیدهایم.
در هر مقطع از تاریخ ایران، همیشه ظهور این ایرون و ایرونی را از یک طرف و ایران و ایرانی را از طرف دیگر دیدهایم و الان هم داریم میبینیم. بعضی وقتها فکر میکنم شاید ما به هردوتای اینها احتیاج داریم. یعنی به ایرونیها احتیاج داریم که فعلاً یکجوری مماشات کنند تا توفان بگذرد. یعنی اگر همه ایرانی بودند و جلوی توفان میایستادند، شاید همهی درختها را توفان میشکست. بنابراین لازم بود که عدهای هم نایستند.
الان هم میبینیم که در داخل ایران این بحث وجود دارد. چون عدهای میگویند ما اصلاحطلب هستیم، میخواهیم با این رژیم به شکلی کنار بیاییم و اصلاحاش کنیم. اینها به نظر من، ایرونی هستند و شاید در مقطعی وجودشان لازم بوده. عدهای هم ایرانی هستند و میگویند ما میخواهیم بهکلی ریشهی این انقلاب فاسد ضدایرانی را بکنیم و مردم ایران را از این استبداد و خرافاتی که اسیرش شدهاند، آزاد کنیم. این مبارزه الان هم ادامه دارد.
به نظر شما، در شرایط فعلی، تعداد ایرونیها بیشتر است یا تعداد ایرانیها؟
بستگی دارد که در چه مقطعی و در چه سطحی باشد. در سطح وسیع جامعه، هنوز اکثریت مردم ایرونی هستند. میخواهند زندگیشان را بکنند. البته این فقط در مورد ایران صادق نیست. مثلاً فرانسه را نگاه کنید، کشوری که محل تبعید من است. در زمان جنگ دوم و حملهی هیتلر، از یک طرف مارشال پِتَن بود که رُل ایرونی را بازی میکرد، یعنی همکاری با اشغالگر و از طرف دیگر دوگل بود که رُل ایرانی را داشت برای مبارزه و مقاومت در مقابل اشغالگر.
در حال حاضر، در سطح وسیع جامعه، هنوز مردم حاضرند سرشان را خم کنند تا این توفان بگذرد، انشالله فردا خدا کریم است! ولی در سطح ایرانیهای از نظر سیاسی فعال، تعداد ایرانیها دارد بیشتر میشود. در درجهی اول میبینیم که آن ائتلافی که از میان چپها و راستها دور دارودستهی خمینی و اینها پیدا شده بود، پاشیده و بسیاری از ایرونیهای آن موقع به اردوگاه ایرانی پیوستهاند. یعنی آقای خمینی طرفداران کمونیست، مصدقیست، کاستریست، ناسیونالیست و… همه را بهکلی از دست داده است.
سری هم به خاورمیانه و کشورهای عربی بزنیم که شما میگویید کشورهای عربی به سوی خزان نمیروند، و همچنان در «بهار عربی» باقی ماندهاند. هنوز هم با این وضعیتی که پیش آمده و حکومتهایی که هرکدام دارند تبدیل به حکومتهای اسلامی میشوند، شما همچنان معتقدید که بهار عربی وجود دارد؟
بله؛ من در یکی از اولین مقالههایی که در اینباره نوشتم، پیشنهاد کردم که اتفاقات کشورهای عرب را انقلاب نخوانیم. برای اینکه انقلاب تعریفی است که بعد از وقوع واقعه به یک واقعه داده میشود. چون از پیش نمیدانیم که یک واقعه انقلاب هست یا نه.
در حال حاضر، آنچه من در این کشورهای عرب میبینم، انقلاب نیست، بلکه تغییر در داخل رژیم است و نه تغییر رژیم. مثلاً در مصر، رژیمی که عبدالناصر درست کرده بود، هنوز به جای خود باقی است. در تونس هم همینطور. البته لیبی یک وضع استثنایی دارد. چون شیرازهی حکومتی که در واقع حکومت هم نبود، از هم پاشیده است. بنابراین هنوز نمیشود گفت که در این کشورها انقلاب اتفاق افتاده است.
ولی «بهار عربی» به این معناست که یخبندان یا زمهریر فکریای که بهوجود آمده بود، تمام شده و عربها الان میتوانند آزادانه صحبت کنند، فعالیت کنند. حالا ممکن است کار را خراب کنند، این دیگر دست خودشان است. ولی فرصتی دارند برای اینکه کار دیگری بکنند و این خودش باعث دلگرمی است.
اما در ارتباط با اینکه گفتید حکومتهای اسلامی سر کار میآیند، واقعاً اینطوری نیست. این هم باز مسئلهای است که در رسانههای گروهی یا وسایل ارتباط جمعی غربی وانمود میشود، به خاطر عدم دقت در کار روزنامهنگاری. به این معنا که وقتی انتخابات انجام شده در کشورهای «بهار عربی» از مراکش گرفته تا تونس، تا مصر و یمن را نگاه میکنیم، میبینیم که در هیچکدام از این کشورها اسلامیستهای مختلف نتوانستهاند حتی پنجاه به اضافهی یکدرصد از آرا را به دست بیاورند. مثلاً در مراکش ۲۶درصد، در تونس ۳۹درصد و در مصر ۴۸درصد رأی آوردهاند. منتها کاری که مثلاً در مصر کردهاند، این است که این سه گروه اسلامی که وجود دارند، یعنی اخوانالمسلمین، سلفیستها و گروه اصالتی (الاصالته الاسلامیه) به جای اینکه هرکدامشان به تنهایی لیست انتخاباتی بدهند، در داخل یک سیستم ائتلافی با احزاب دیگر، فهرست نامزدهایشان را اعلام کردهاند.
در نتیجه باید نشست بررسی کرد و دید در فهرستهایی که دادهاند، در میان انتخاب شدگان چند نفر متعلق به اصالتیها یا اخوانالمسلمین یا سلفیها هستند و چند نفر نیستند. محاسباتی که من کردهام، این گروهها حدود ۴۷ یا ۴۸درصد آرا را آوردهاند؛ در کشوری که ۸۵ درصد مسلمان هستند، آن هم در شرایطی که احزاب دیگر اصلاً امکان فعالیت نداشتند. در دوران دیکتاتوری، تنها کسانی که فعالیت میکردند، اسلامیستها بودند. آن هم با پول هنگفتی که عربستان سعودی، قطر و کشورهای دیگر عرب توی این کار ریختهاند. مثلاً ثروتی که حزب «النهضت» در تونس توانست از آن استفاده کند، باورنکردنی است. یعنی با این همه پول که به آنها دادند، نتوانستند اکثریت آرا را بهدست بیاورند.
بنابراین ترس از اینکه این بهار عربی، یکباره تبدیل شود به زمستان اسلامی، به نظر من، ترس بهجایی نیست. همهی دمکراتها باید هوشیار و آگاه و مراقب باشند، ولی نباید بترسند. مردم این کشورها برای اولین بار توانستند در یک انتخابات آزاد شرکت کنند. خود این، به نظر من، مژدهی بزرگی است برای تمام کسانی که میخواهند ملتها آزاد باشند و آیندهی خودشان را خودشان تعیین کنند.
شما همچنان لیبی را از مقولهای که توضیح دادید، مستثنا میکنید. همینطور است؟
بله… بله…
چون شورای حکومتی لیبی در اولین اعلامیه خود گفت که ما یک حکومت اسلامی میخواهیم و اولین سخن هم این بود که آقایان آزاد هستند و میتوانند چندتا همسر داشته باشند.
بله… ولی این هم باز به نظر من، بهطور اغراقآمیزی اعلام شد. برای اینکه اولاً این مسئله را شورای موقت حکومتی لیبی اعلام نکرده بود، بلکه رییس شورا مطرح کرده بود که قرار بود هفتهی بعدش کنار برود که کنار رفت. بنابراین خواسته بود خودش را لوس کند. ایشان را من سالهاست که میشناسم و میدانم که ایشان مثل بعضی از آقایانی که هرچند وقت یکبار ماشینشان را عوض میکنند و یک ماشین نو میخرند، هر چند وقت یکبار، یک زن جدید جوانتر میگیرد.
ولی میدانید که این سیاست لیبی نشده و سیاست لیبی نخواهد شد. برای اینکه زنان لیبی خوشبختانه خیلی قبراق، هوشیار و باسواد هستند و بهتر از مردانشان هستند. چون مردان نشستهاند قلیان کشیدهاند و تخته بازی کردهاند، این زنان لیبی بودند که کار میکردند و به دانشگاه میرفتند. اکثریت فارغالتحصیلان لیبی، الان زن هستند و بنابراین زنان را به این سادگی نمیشود دستکم گرفت.
قذافی منهای اینکه مثل بسیاری از دیکتاتورهای دیگر جهان، یک دیکتاتور بود، ولی گویا هم از نظر مالی و هم از نظر آزادیای که برای زنان قائل بود کارهای مثبت دیگری هم در لیبی انجام داده. علت این قیام مردم لیبی را در چه میشود دید؟ آیا کاسهای زیر نیمکاسه بوده؟ دستی پشت دستها بوده یا اینکه واقعیت این است که مردم میخواستند شورش کنند؟ چون سالهای سال بود که این کشور قبیلهای به صورت یکپارچه اداره میشد.
اگر مثلاً کارهای مخفی و توطئه شده باشد که من در جریانش نبودهام…
نه… من مطمئنام که شما شرکت نداشتهاید…
ولی من آقای قذافی را خوب میشناختم و چند بار با او صحبت کرده بودم. یکبار در پاکستان، در لاهور، یک روز تمام با هم بودیم و میتوانم بگویم که عقلاش پارسنگ برمیداشت و یکباره دیوانه میشد. بنابراین شخص باثباتی برای ادارهی یک کشور نبود.
اما شورش در لیبی، تا آنجا که من دیدم، سه دلیل عمده داشت: دلیل اول نارضایی اهالی بنغازی و بهطور کلی قسمت شرقی، از تقسیم امتیازات و امکانات در کشور بود. مردم بنغازی خیلی مردم مغروری هستند. چون بنغازی همیشه یک پایگاه بزرگ فرقهی صوفیه و در ضمن، یک بندر بزرگ صدور برده بود و نقش خیلی مهمی در شمال آفریقا داشت. قذافی به بنغازی واقعاً نرسیده بود و در پستهای مهم، تعداد کسانی که از این قسمت از لیبی میآمدند، کم بود.
دلیل دوم اسلامیستهای لیبی بودند که سالها با قذافی، بهخصوص در منطقهی «جبلالاخضر» (کوه سبز) میجنگیدند. منتها چون لیبی به روی روزنامهنگاران خارجی بسته بود، این مطالب درز پیدا نمیکرد. اما اسلامیستها بههرحال حضور داشتند و جنگ مسلحانه هم میکردند. البته این سالهای اخیر شکست خورده بودند. بهخاطر اینکه کشورهای همسایه به آنها پایگاه نمیدادند. ولی به محض اینکه فرصت پیدا شد، دوباره آمدند روی صحنه.
علت سوم نارضایی این بود که جوانان شهرنشین لیبی، هم در طرابلس، هم در بنغازی، هم در بریقه، هم در طبرق و حتی در جنوب که سیاهپوست هستند، به خاطر ارتباط ماهوارهای با دنیای بیرون، میخواستند مثل جوانان دنیای بیرون زندگی کنند و وارد دنیای امروز بشوند، مسافرت کنند، بروند بیایند. در حالیکه اهالی لیبی نمیتوانستند مسافرت کنند و به آسانی کسی به آنها ویزا نمیداد. یا مجبور بودند فرار کنند به مالتا بروند (چون مالتا از آنان ویزا نمیخواست) و از آنجا با دردسر فراوان به جاهای دیگر بروند.
یعنی این تشنگی برای پیوستن به جهان امروز، همراه با نوستالژی اسلامی و همراه با دلگیریهای منطقهای، کوکتلی بهوجود آورد که در صورت آقای قذافی منفجر شد و چون رژیم قذافی یک رژیم واقعاً یکنفره شده بود و دستگاه حکومتی به معنای واقعی وجود نداشت، حتی نقاط مثبتی که در لیبی وجود داشت، از طرف مردم نادیده گرفته شد. همانطوری که خودتان اشاره کردید، بیش از دو میلیون خارجی در لیبی کار میکردند، در لیبی فقر به آن صورت وجود نداشت، دانشگاههای نسبتاً خوبی با استادهای نسبتاً خوبی وجود داشت.
اما مردم همهی اینها را نادیده گرفتند و دلیل اصلیاش، یعنی چتر همهی دلایلی که توضیح دادم، این بود که مردم بهطور عادی، در هر جامعهای میخواهند گردانندهی کارهای خودشان باشند. نمیخواهند قیم داشته باشند. یعنی نمیخواهند مثل بچه با آنها رفتار بشود، حتی اگر بهترین چیزها را به آنها بدهند. نمیخواهند مثل سگ دامننشین باشند که به آنها قند و شیرینی داده شود. مردم میخواهند اشتباهاتشان را خودشان بکنند و خودشان صورت حساب اشتباهاتشان را بپردازند و موفقیتهایی هم اگر هست، خودشان به دست بیاورند. نه اینکه دیکتاتور یا مستبد بگوید که من لطف کردم، این را به شما دادم. این احساس، یک احساس قوی است که در همهی جوامع وجود دارد، در لیبی هم وجود داشت.
شما در مورد بشار اسد هم گفتهاید که صحبتهای اخیر او مثل دفاع در برابر یک دادگاه بینالمللی است. مانند کاری که میلوسویچ کرده بود. با در نظر گرفتن حمایتهایی که از سوی روسیه، چین و بعضی کشورهای دیگر از سوریه میشود، شما هنوز هم احتمال سقوط حکومت بشار اسد را میدهید؟
بله، احتمال سقوط حکومت آقای بشار اسد وجود دارد. البته چین در این زمینه نقشی ندارد و در سازمان ملل دنبالهروی روسیه است. برای اینکه چین میترسد که اگر در خود چین شلوغ بشود، دنیای خارج همانطوری که در سوریه میخواهد دخالت کند، در چین هم دخالت کند.
ولی روسیه نفع استراتژیک دارد. چون با از بین رفتن یوگسلاوی، تنها پایگاهی که برای نیروی دریایی روسیه در دریای مدیترانه باقی مانده در بندر «طرطوس» سوریه است و اگر این پایگاه را هم از دست بدهد، مدیترانه تبدیل میشود به یک دریاچهی پیمان آتلانتیک شمالی و روسها میافتند توی تلّه در دریای «آزوف» و در شبهجزیرهی «کریمه» که آن هم متعلق به اوکراین است و روسیه پایگاهی را که در آنجا دارد تا سال ۲۰۱۶ رهن کرده است، با احتمال تمدید این رهن تا سال ۲۰۴۲. به این ترتیب، روسیه تبدیل میشود به یک کشور بسته، بدون راه داشتن به دریا.
بنابراین اشتباه بزرگ مخالفان بشار اسد در سوریه این بود (و این را من به رهبرانشان چند بار تذکر دادم) که با روسیه درافتادند و پرچم روسیه را آتش زدند. من به آنها پیشنهاد کردم که این کار اشتباه است. گفتند مردم ما از روسیه خشمگین هستند. گفتم اگر از روسیه خشمگین هستید، عکس پوتین را آتش بزنید، نه پرچم یک ملت را. مخالفان اسد بایستی به روسیه نشان بدهند که سوریهی آینده یک کشور دستنشاندهی آمریکا نخواهد بود، بلکه کشور آزادی خواهد بود که به روسیه هم امکان ادامهی استفاده از تأسیسات دریایی طرطوس را خواهد داد.
ولی حتی اگر روسیه نظرش را عوض نکند، بشار اسد نمیتواند با کشتار به حکومت ادامه بدهد. در تاریخ سوریه نمونههای مختلفی هست که ارتش و نیروهای نظامی شورشی را سرکوب کردهاند، ولی بعد خودشان آمدهاند قدرت را به دست گرفتهاند. یعنی رییس جمهوری را زدهاند کنار و خودشان به جای او نشستهاند. اولین کودتا به وسیلهی سرتیپ حسنی زعیم درست بعد از چنین واقعهای اتفاق افتاد. دومین کودتا از سوی سرتیپ سامی حناوی به همین شکل اتفاق افتاد و بعد کودتاهای ژنرال امینالحافظ، صلاح جدید، حافظ اسد، پدر همین بشار اسد را داشتیم. قبل از اینها هم تیمسارادیب شیشلکی کودتا کرده بود. همهی اینها بعد از سرکوب یک شورش مردمی، خودشان آمدهاند قدرت را در دست گرفتهاند. بنابراین به فرض اینکه این کشتار موفق شود و رژیم را حفظ کند، بشار اسد چیزی گیرش نمیآید.
سقوط بشار اسد چه تأثیری میتواند در وضعیت ایران داشته باشد؟
به نظر من، در این مورد هم اغراق زیاد میشود. ولی در یک بخش از سیاست جمهوری اسلامی، آن هم نه ایران - چون به نظر من جمهوری اسلامی و ایران دو واقعیت جداگانه هستند- برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی شکست بزرگی خواهد بود.
چون جمهوری اسلامی از طریق سوریه با لبنان تماس دارد و الان جمهوری اسلامی عملاً لبنان را از طریق حزبالله کنترل میکند. اگر سوریه از دست برود، از نظر جمهوری اسلامی لبنان هم بدون تردید از دست خواهد رفت و همین الان شیعیان لبنان شروع کردهاند به انتقاد از حزبالله و رهبرش آقای نصرالله، به عنوان دستنشاندهی ایران و ارتباطاتی هم با عربستان سعودی و دیگران برقرار کردهاند که اگر حزبالله از بین رفت و ایران مجبور به عقبنشینی شد، شیعیان لبنان امتیازاتی را که در این سالها به دست آوردهاند، از دست ندهند.
بنابراین بدون تردید یک شکست سیاسی و دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی در منطقهی خاورمیانه خواهد بود. ولی در مجموعه یا تصویر کلی، تأثیر نمیکند. البته ایران در سوریه ۲۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است، ولی این سرمایهگذاری متعلق است به سپاه پاسداران و تجار و اشخاصی که به سپاه نزدیک هستند و اثر زیادی نخواهد داشت. مسئلهی ایران در داخل خود ایران باید حل بشود.
چهار شاخص برای مقایسه انتخابات ایران و فرانسه
درباره نشانهها و شاخصهای وجود دموکراسی در جوامع سخن بسیار گفته شده
است اما دستکم میتوان گفت که بیتردید نفس برگزاری انتخابات در هیچ کشوری
شاخص و نشانه وجود دموکراسی در آنجا محسوب نمیشود.
از سوی دیگر آمار رسمی مشارکت که از سوی دولتها اعلام میشود نیز نشانه وجود حاکمیتهای متکی به مشروعیت مردمی نیست و اتفاقاً در نظامهای سیاسی غیرمتکی به آرای مردمی، تلاش زائدالوصفی صورت میگیرد که از انتخابات برای بازسازی مشروعیت متزلزل حاکمیت بهرهگیری شود.
در ایران به طور متوسط هر یکسال و نیم یک بار یک انتخابات برگزار میشود و حاکمیت جمهوری اسلامی در طول ۳۳ سال عمر خود در بهرهبرداری از انتخابات برای بازسازی مشروعیت مخدوش خود بیشترین تجربه را کسب کرده است.
در ارزیابی از نگاه یک روزنامهنگار و کارشناس امور انتخابات، میتوان انتخابات در ایران را واجد چهار مشخصه دانست. بیشک انتخابات در ایران از جهات گوناگون قابل ارزیابی است و این شکل دستهبندی ویژگیها و مشخصات دربرگیرنده انحصار و قطعیت غیرقابل خدشه نیست.
اول ، در ایران تحت حاکمیت نظام جمهوری اسلامی، حضور مردم در پای صندوق رأی و شرکت در انتخابات ، رأی به نظام و در ادبیات رایج رسانههای نظام ، تجدید بیعت با آرمانهای رهبر فقید و کنونی نظام و مشت محکمی بر دهان استکبار برداشت و تبلیغ میشود.
دوم، تبلیغات گسترده ای برای دعوت و تشویق مردم به حضور در انتخابات از سوی رسانههای رسمی نظام صورت میگیرد و نظام با تسامح و تساهل بیسابقهای از عموم طبقات دعوت میکند که پای صندوق رأی حاضر و مشروعیت آسیب دیده نظام را مورد بازسازی قرار بدهند.
رسانههای رسمی و دولتی نظام اسلامی در ایران عطش زیادی دارند که در روز رأیگیری صفهای طولانی رأیدهندگان را به نمایش گذارند و مرتب تبلیغ کنند که حضور مردم در پای صندوقهای رأی حماسی بوده است و ساعتها مردم برای رأی دادن در صف ایستاده بودهاند.
سوم، اینکه فقط گروههای حامی حضور در انتخابات اجازه ظهور و بروز و فعالیت و اظهار نظر دارند و گروههای سیاسی که به عدم شرکت یا تحریم در انتخابات میرسند، اساساً حق ابزار عقیده ندارند و در صورت اعلام به تحریم انتخابات از سوی دستگاه قضایی مورد پیگرد قرار میگیرند و به اشد مجازات محکوم میشوند.
چهارم اینکه در نظام جمهوری اسلامی ایران، مقام رهبری به عنوان رأس قدرت سیاسی وجود دارد که در رقابتهای انتخاباتی همه رقبا باید ابتدا ذیل اطاعت و فرمانبرداری از او به رقابت با یکدیگر بپردازند و هیچ کاندیدا و یا جریان سیاسی حتی اگر خود را معتقد و ملتزم به قانون اساسی جمهوری اسلامی هم بداند حق انتقاد از رأس قدرت سیاسی را که منشأ اصلی قدرت در نظام هم محسوب میشود، ندارد.
هرچند محمود احمدینژاد معتقد است که ایران آزادترین کشور جهان است اما شاید بد نباشد حداقل چهار شاخص فوق را همراه با آمار با انتخابات فرانسه این کشور قدیمی و مهد دموکراسی مقایسهای داشته باشیم، بویژه آنکه در آستانه مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری و رقابت نفسگیر کاندیدای چپ و راست در این کشور هستیم.
شاخص اول ؛ در فرانسه و عموماً کشورهای دموکراتیک شرکت یا عدم شرکت در انتخابات به هیچ وجه به مفهوم مشروعیتزایی و یا مشروعیتزدایی از نظام سیاسی نیست. شاید به مفهوم میزان امید و یا ناامیدی از دولت مستقر باشد اما به هیچ وجه به شرکت در انتخابات و عمل رأی دادن به معنی مشروعیت دادن به اصل نظام و مقابله با مخالفان حاکمان نیست. ای بسا درست به همین دلیل شاید زبردستترین مترجمان فارسی به فرانسه نتوانند تعابیری مثل «مشت محکم به دهان استکبار» یا «تجدید بیعت با آرمانهای امام» را به فرانسه ترجمه کنند.
شاخص دوم ؛ در ادامه شاخص اول در فرانسه و اغلب کشورهای دموکراتیک در اروپای غربی و آمریکای شمالی اساساً برای حضور مردم پای صندوقهای رأی تبلیغات گستردهای صورت نمیگیرد. در فرانسه کمیسیون انتخابات، روز رأیگیری را از طریق رسانههای عمومی به اطلاع مردم میرساند و رسانهها صرفاً به رقابتهای سیاسی میان کاندیداها میپردازند و اساساً تشویق مردم به اصل حضور در انتخابات یا دیده نمیشود و یا خیلی بندرت دیده میشود.
در طول زمان رأیگیری نیز، کمتر رسانه دیداری و شنیداری با مردم پای صندوقهای رأی مصاحبه میکند و از ایشان میخواهد علت حضور در انتخابات را بیان کند و یا پیام خودشان را به این کشور و آن کشور و ایادی داخلی و خارجی دشمن به زبان بیاورد.
شاخص سوم؛ اکثر احزاب سیاسی در فرانسه در اغلب انتخاباتها حضور پیدا میکنند و سعی میکنند در رقابت سیاسی حتی اگر کمترین شانسی هم ندارند به عرض اندام بپردازند و از ایدهها و طرحهای خودشان در برابر رقبای سیاسی دفاع کنند.
در صورتی که یک حزب و گروه سیاسی نخواهد در انتخابات شرکت کند، هم آزاد است که آن را تحریم کند و این تحریم را تبلیغ کند و هرگز ترس و واهمهای از سوی نهادهای قضایی و امنیتی برای برخورد با تحریمکنندگان وجود ندارد.
شاخص چهارم؛ در فرانسه رأس قدرت سیاسی که مقدس و منزه و مصون از نقد باشد وجود ندارد. رئیس جمهور بالاترین مقام دولتی و حکومتی است که رسانههای دیداری و شنیداری و مکتوب هر صبح و شام با تندترین الفاظ او را نقد میکنند و سر سوزنی در بیان نقد و انتقاد خودشان از رئیس جمهور واهمهای ندارند.
در فرانسه هر رأیدهنده درست بعد از اینکه به سن ۱۸ سالگی میرسد و در صورتی که ملیت فرانسوی داشته باشد، نامش به صورت اتوماتیک در لیست رأیدهندگان وارد و برای او کارت انتخاباتی به آدرسش پست میشود.
با این اوصاف در فرانسه هر رأیدهنده حداقل یک ماه پیش از هر انتخاباتی کارت انتخاباتی خود را دریافت کرده و میداند که چه روزی و در کجا باید رأی خود را به صندوق بیاندازد و بدون طی مراحل اداری مضاعف و دلیل مشخصی هرگز اجازه ندارد به حوزه رأیگیری دیگری برود و رأی خودش را به صندوق بیاندازد زیرا اسم فرد رأیدهنده فقط در لیست رأیدهندگان یک شعبه اخذ رأی مشخص ثبت شده است و قانون اجازه نداده که به صندوق دیگری مراجعه کند الا در صورت اسبابکشی و انتقال به محله و شهر دیگری که باید با درخواست از مراجع ذی صلاح نامش را در لیست محله انتقال یافته وارد کند.
اما در ایران لیست انتخاباتی وجود ندارد و ایرانیان اگر بدانند که حضور ایشان در انتخاباتی مشروط به ثبتنام و دریافت کارت و طی مراحل اداری نزد حاکمیت است بیتردید میزان مشارکتشان افت زیادی خواهد کرد.
در فرانسه مرحله اول از انتخابات ریاست جمهوری یکشنبه ۲۲ آوریل ۲۰۱۲ حدود ۸۱ درصد واجدین شرائط در انتخابات شرکت کردند و فقط حدود ۱۹ درصد از مردم شرکت نکردند.
بیشترین آمار غائبان در انتخابات فرانسه مربوط به سال ۱۹۶۹ است که در مرحله دوم انتخابات بیش از ۳۱ درصد مردم فرانسه در انتخابات شرکت نکردند. در آن سال رقابت میان ژرژ پیمپیدو و آلن پوهر بود که پیمپیدو با فاصله زیادی رقیب خود را پشت سرگذاشت و رئیسجمهور فرانسه شد.
کمترین میزان آمار غائبان در انتخاباتهای ریاست جمهوری در فرانسه نیز مربوط به سال ۱۹۷۴ است که در مرحله دوم انتخابات فقط ۱۲ درصد فرانسویها در انتخابات شرکت نکردند و ۸۸ درصد مردم پای صندوقهای رأی رفتند و از میان دو نامزد انتخاباتی راست و چپ، والری ژیسکاردستن (راستگرا) و فرانسوا میتران (چپ سوسیالیست) با تفاوت بسیار کمی ژیسکاردستن را راهی کاخ الیزه کردند.
بعد از سال ۱۹۶۹ با ۳۱ درصد غائبان در انتخابات (۶۹ درصد مشارکت در انتخابات)، مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در سال ۲۰۰۲ با ۲۸ درصد غائبان یعنی حدود ۷۲ درصد مشارکت یکی از کمترین مشارکتها را از سال ۱۹۶۹ شاهد بودهایم.
هر چند در مرحله دوم انتخابات سال ۲۰۰۲ که ژان ماری لوپن از جبهه ملی فرانسه و کاندیدای راست افراطی به مرحله دوم راه یافت و در برابر ژاک شیراک قرار گرفت مردم فرانسه با حضور ۸۴ درصدی خود پای صندوقهای رأی و رأی بالای ۸۲ درصدی خود به ژاک شیراک او را برای بار دوم راهی الیزه کردند.
جالب آنکه چه مشارکت ۶۹ درصدی مردم در پای صندوق رأی در سال ۱۹۶۹ و چه حضور ۸۸ درصدی مردم فرانسه در انتخابات سال ۱۹۷۴ نه مشروعیتزدایی از نظام سیاسی حاکم در این کشور اروپایی صورت گرفت و نه مشروعیتی به نظام سیاسی افزوده شد و نه دستگاه تبلیغاتی حتی جناح پیروز در این انتخاباتها آن را به نفع خود مصادره کردند و هرگز افزایش مشارکت مردم را دلیلی بر حقانیت اصل جمهوری فرانسه برداشت و تبلیغ نکردند و بالعکس.
همانطور که ذکر آن در ابتدای این نوشتار هم رفت شاخصهای مقایسه انتخابات میان ایران و کشورهای دموکراتیک و در رأس آنها فرانسه محدود به این چهار شاخص نیست و ای بسا مهمتر از این چهار شاخص؛ نفس فقدان آزادی برای اعلام نامزدی دگراندیشان و منتقدان در ایران باشد که در جای خود به آن بسیار پرداخته شده است.
-----------------------------------------------------------------------
۱. آمارهای مورد استناد در این یادداشت برگرفته از شماره ۲۴ آوریل ۲۰۱۲ روزنامه فرانسوی لوموند است.
۲. سراجالدین میردامادی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس است که در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، مدتی مدیرکل انتخابات وزارت کشور بود.
۳. دیدگاههای منعکس شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب نظرات رادیو فردا نیست.
از سوی دیگر آمار رسمی مشارکت که از سوی دولتها اعلام میشود نیز نشانه وجود حاکمیتهای متکی به مشروعیت مردمی نیست و اتفاقاً در نظامهای سیاسی غیرمتکی به آرای مردمی، تلاش زائدالوصفی صورت میگیرد که از انتخابات برای بازسازی مشروعیت متزلزل حاکمیت بهرهگیری شود.
در ایران به طور متوسط هر یکسال و نیم یک بار یک انتخابات برگزار میشود و حاکمیت جمهوری اسلامی در طول ۳۳ سال عمر خود در بهرهبرداری از انتخابات برای بازسازی مشروعیت مخدوش خود بیشترین تجربه را کسب کرده است.
در ارزیابی از نگاه یک روزنامهنگار و کارشناس امور انتخابات، میتوان انتخابات در ایران را واجد چهار مشخصه دانست. بیشک انتخابات در ایران از جهات گوناگون قابل ارزیابی است و این شکل دستهبندی ویژگیها و مشخصات دربرگیرنده انحصار و قطعیت غیرقابل خدشه نیست.
اول ، در ایران تحت حاکمیت نظام جمهوری اسلامی، حضور مردم در پای صندوق رأی و شرکت در انتخابات ، رأی به نظام و در ادبیات رایج رسانههای نظام ، تجدید بیعت با آرمانهای رهبر فقید و کنونی نظام و مشت محکمی بر دهان استکبار برداشت و تبلیغ میشود.
دوم، تبلیغات گسترده ای برای دعوت و تشویق مردم به حضور در انتخابات از سوی رسانههای رسمی نظام صورت میگیرد و نظام با تسامح و تساهل بیسابقهای از عموم طبقات دعوت میکند که پای صندوق رأی حاضر و مشروعیت آسیب دیده نظام را مورد بازسازی قرار بدهند.
رسانههای رسمی و دولتی نظام اسلامی در ایران عطش زیادی دارند که در روز رأیگیری صفهای طولانی رأیدهندگان را به نمایش گذارند و مرتب تبلیغ کنند که حضور مردم در پای صندوقهای رأی حماسی بوده است و ساعتها مردم برای رأی دادن در صف ایستاده بودهاند.
سوم، اینکه فقط گروههای حامی حضور در انتخابات اجازه ظهور و بروز و فعالیت و اظهار نظر دارند و گروههای سیاسی که به عدم شرکت یا تحریم در انتخابات میرسند، اساساً حق ابزار عقیده ندارند و در صورت اعلام به تحریم انتخابات از سوی دستگاه قضایی مورد پیگرد قرار میگیرند و به اشد مجازات محکوم میشوند.
چهارم اینکه در نظام جمهوری اسلامی ایران، مقام رهبری به عنوان رأس قدرت سیاسی وجود دارد که در رقابتهای انتخاباتی همه رقبا باید ابتدا ذیل اطاعت و فرمانبرداری از او به رقابت با یکدیگر بپردازند و هیچ کاندیدا و یا جریان سیاسی حتی اگر خود را معتقد و ملتزم به قانون اساسی جمهوری اسلامی هم بداند حق انتقاد از رأس قدرت سیاسی را که منشأ اصلی قدرت در نظام هم محسوب میشود، ندارد.
هرچند محمود احمدینژاد معتقد است که ایران آزادترین کشور جهان است اما شاید بد نباشد حداقل چهار شاخص فوق را همراه با آمار با انتخابات فرانسه این کشور قدیمی و مهد دموکراسی مقایسهای داشته باشیم، بویژه آنکه در آستانه مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری و رقابت نفسگیر کاندیدای چپ و راست در این کشور هستیم.
شاخص اول ؛ در فرانسه و عموماً کشورهای دموکراتیک شرکت یا عدم شرکت در انتخابات به هیچ وجه به مفهوم مشروعیتزایی و یا مشروعیتزدایی از نظام سیاسی نیست. شاید به مفهوم میزان امید و یا ناامیدی از دولت مستقر باشد اما به هیچ وجه به شرکت در انتخابات و عمل رأی دادن به معنی مشروعیت دادن به اصل نظام و مقابله با مخالفان حاکمان نیست. ای بسا درست به همین دلیل شاید زبردستترین مترجمان فارسی به فرانسه نتوانند تعابیری مثل «مشت محکم به دهان استکبار» یا «تجدید بیعت با آرمانهای امام» را به فرانسه ترجمه کنند.
شاخص دوم ؛ در ادامه شاخص اول در فرانسه و اغلب کشورهای دموکراتیک در اروپای غربی و آمریکای شمالی اساساً برای حضور مردم پای صندوقهای رأی تبلیغات گستردهای صورت نمیگیرد. در فرانسه کمیسیون انتخابات، روز رأیگیری را از طریق رسانههای عمومی به اطلاع مردم میرساند و رسانهها صرفاً به رقابتهای سیاسی میان کاندیداها میپردازند و اساساً تشویق مردم به اصل حضور در انتخابات یا دیده نمیشود و یا خیلی بندرت دیده میشود.
در طول زمان رأیگیری نیز، کمتر رسانه دیداری و شنیداری با مردم پای صندوقهای رأی مصاحبه میکند و از ایشان میخواهد علت حضور در انتخابات را بیان کند و یا پیام خودشان را به این کشور و آن کشور و ایادی داخلی و خارجی دشمن به زبان بیاورد.
شاخص سوم؛ اکثر احزاب سیاسی در فرانسه در اغلب انتخاباتها حضور پیدا میکنند و سعی میکنند در رقابت سیاسی حتی اگر کمترین شانسی هم ندارند به عرض اندام بپردازند و از ایدهها و طرحهای خودشان در برابر رقبای سیاسی دفاع کنند.
در صورتی که یک حزب و گروه سیاسی نخواهد در انتخابات شرکت کند، هم آزاد است که آن را تحریم کند و این تحریم را تبلیغ کند و هرگز ترس و واهمهای از سوی نهادهای قضایی و امنیتی برای برخورد با تحریمکنندگان وجود ندارد.
شاخص چهارم؛ در فرانسه رأس قدرت سیاسی که مقدس و منزه و مصون از نقد باشد وجود ندارد. رئیس جمهور بالاترین مقام دولتی و حکومتی است که رسانههای دیداری و شنیداری و مکتوب هر صبح و شام با تندترین الفاظ او را نقد میکنند و سر سوزنی در بیان نقد و انتقاد خودشان از رئیس جمهور واهمهای ندارند.
در فرانسه هر رأیدهنده درست بعد از اینکه به سن ۱۸ سالگی میرسد و در صورتی که ملیت فرانسوی داشته باشد، نامش به صورت اتوماتیک در لیست رأیدهندگان وارد و برای او کارت انتخاباتی به آدرسش پست میشود.
با این اوصاف در فرانسه هر رأیدهنده حداقل یک ماه پیش از هر انتخاباتی کارت انتخاباتی خود را دریافت کرده و میداند که چه روزی و در کجا باید رأی خود را به صندوق بیاندازد و بدون طی مراحل اداری مضاعف و دلیل مشخصی هرگز اجازه ندارد به حوزه رأیگیری دیگری برود و رأی خودش را به صندوق بیاندازد زیرا اسم فرد رأیدهنده فقط در لیست رأیدهندگان یک شعبه اخذ رأی مشخص ثبت شده است و قانون اجازه نداده که به صندوق دیگری مراجعه کند الا در صورت اسبابکشی و انتقال به محله و شهر دیگری که باید با درخواست از مراجع ذی صلاح نامش را در لیست محله انتقال یافته وارد کند.
اما در ایران لیست انتخاباتی وجود ندارد و ایرانیان اگر بدانند که حضور ایشان در انتخاباتی مشروط به ثبتنام و دریافت کارت و طی مراحل اداری نزد حاکمیت است بیتردید میزان مشارکتشان افت زیادی خواهد کرد.
در فرانسه مرحله اول از انتخابات ریاست جمهوری یکشنبه ۲۲ آوریل ۲۰۱۲ حدود ۸۱ درصد واجدین شرائط در انتخابات شرکت کردند و فقط حدود ۱۹ درصد از مردم شرکت نکردند.
بیشترین آمار غائبان در انتخابات فرانسه مربوط به سال ۱۹۶۹ است که در مرحله دوم انتخابات بیش از ۳۱ درصد مردم فرانسه در انتخابات شرکت نکردند. در آن سال رقابت میان ژرژ پیمپیدو و آلن پوهر بود که پیمپیدو با فاصله زیادی رقیب خود را پشت سرگذاشت و رئیسجمهور فرانسه شد.
کمترین میزان آمار غائبان در انتخاباتهای ریاست جمهوری در فرانسه نیز مربوط به سال ۱۹۷۴ است که در مرحله دوم انتخابات فقط ۱۲ درصد فرانسویها در انتخابات شرکت نکردند و ۸۸ درصد مردم پای صندوقهای رأی رفتند و از میان دو نامزد انتخاباتی راست و چپ، والری ژیسکاردستن (راستگرا) و فرانسوا میتران (چپ سوسیالیست) با تفاوت بسیار کمی ژیسکاردستن را راهی کاخ الیزه کردند.
بعد از سال ۱۹۶۹ با ۳۱ درصد غائبان در انتخابات (۶۹ درصد مشارکت در انتخابات)، مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در سال ۲۰۰۲ با ۲۸ درصد غائبان یعنی حدود ۷۲ درصد مشارکت یکی از کمترین مشارکتها را از سال ۱۹۶۹ شاهد بودهایم.
هر چند در مرحله دوم انتخابات سال ۲۰۰۲ که ژان ماری لوپن از جبهه ملی فرانسه و کاندیدای راست افراطی به مرحله دوم راه یافت و در برابر ژاک شیراک قرار گرفت مردم فرانسه با حضور ۸۴ درصدی خود پای صندوقهای رأی و رأی بالای ۸۲ درصدی خود به ژاک شیراک او را برای بار دوم راهی الیزه کردند.
جالب آنکه چه مشارکت ۶۹ درصدی مردم در پای صندوق رأی در سال ۱۹۶۹ و چه حضور ۸۸ درصدی مردم فرانسه در انتخابات سال ۱۹۷۴ نه مشروعیتزدایی از نظام سیاسی حاکم در این کشور اروپایی صورت گرفت و نه مشروعیتی به نظام سیاسی افزوده شد و نه دستگاه تبلیغاتی حتی جناح پیروز در این انتخاباتها آن را به نفع خود مصادره کردند و هرگز افزایش مشارکت مردم را دلیلی بر حقانیت اصل جمهوری فرانسه برداشت و تبلیغ نکردند و بالعکس.
همانطور که ذکر آن در ابتدای این نوشتار هم رفت شاخصهای مقایسه انتخابات میان ایران و کشورهای دموکراتیک و در رأس آنها فرانسه محدود به این چهار شاخص نیست و ای بسا مهمتر از این چهار شاخص؛ نفس فقدان آزادی برای اعلام نامزدی دگراندیشان و منتقدان در ایران باشد که در جای خود به آن بسیار پرداخته شده است.
-----------------------------------------------------------------------
۱. آمارهای مورد استناد در این یادداشت برگرفته از شماره ۲۴ آوریل ۲۰۱۲ روزنامه فرانسوی لوموند است.
۲. سراجالدین میردامادی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس است که در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، مدتی مدیرکل انتخابات وزارت کشور بود.
۳. دیدگاههای منعکس شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب نظرات رادیو فردا نیست.
تحلیل از عوامل سیاسی واجتماعی در انتخابات فرانسه
جلال ایجادی
انتخابات دور اول فرانسه با پیروزی نسبی "فرانسوا هولاند" نماینده
سوسیالیست ها بر نیکولا سارکوزی نماینده جناح راست سنتی پایان یافت. جامعه
فرانسه دوباره خودرا برای گردش به چپ آماده میکند. ریشه تاریخی این گردش و
معنای اجتماعی آن چیست؟
درسال 1981 بدنبال شکست ژیسکار دستن، فرانسوا میتران پس از سالیان
درازپیگیری با حمایت جناح چپ بقدرت رسید وطی دو دوره بمدت 14 سال ریاست
جمهوری را در اختیار داشت. از جمله اصلاحات برجسته این دوران باید از لغو
اعدام، گسترش آزادی های سیاسی ورسانه ای و توسعه آزادی بیان ومشارکت بیشتر
در درون بنگاههای تولیدی برای دستمزد بگیران نام برد. دراین دوران جامعه
فرانسه شاهد قدرب یابی اتحادیه اروپا، گسترش تکنولوژی های تولیدی وافزایش
قدرت بازاربورس بود. در 1995 ژاک شیراک نماینده جناح راست به ریاست جمهوری
میرسد. مداخله فرانسه در کنار نیروهای ناتو در افغانستان درهمین دوره اتفاق
افتاد ویکی دیگر از رویدادهای مهم این دوران مخالفت ژاک شیراک در 2003 با
سیاست جرج بوش برای جنگ در عراق بود. پس از دو دوره ریاست جمهوری ژاک
شیراک، در سال 2007 نیکولا سارکوزی به ریاست جمهوری میرسد. نیکولا سارکوزی
با حمایت آشکار از لیبرالیسم اقتصادی وبا استفاده از سمبول های تاریخ سنت
چپ جامعه بقدرت رسید وخودرا مبلغ اصلاحات عمیق جامعه معرفی نمود. پس از پنج
سال تجربه سیاست سارکوزی وناامیدی ازآن و بدنبال سالهای بحران اقتصادی بین
المللی وتشدید روند جهانی شدن تولید وصنعت، جامعه فرانسه خودرا برای گردش
تازه آماده میکند.
ریشه گردش در کجاست؟
یکی از علل گردش سیاسی جامعه، نقش مستقیم شخصیت نیکولاسارکوزی است. طی این دوران الگوی رفتار شخصی او با نوعی اتوریتاریسم بناپارتی، اراده گرائی و وعملگرائی پررنگ قابل تعریف است. تصمیمگیری فردی، تمایل به زرق وبرق وخودنمائی ازجمله مشخصات این شخصیت نارسیسیک وخود پرستانه است. در ابتدا اینگونه خودپرستی اقتدارگرا در اذهان عمومی مجذوب کننده میباشد ولی این تصویر شکننده است ودوام زیادی ندارد. این ویژه گی درهمان زمانی که برای بخش مهمی بوی تازه گی میداد و توهم انگیزو امیدانگیز بود، برای بخش دیگر جامعه قابل تمسخرونقد بنظر میرسد. البته سیاست نیکولاسارکوزی در عرصه بین المللی، لیبی وبحران مالی، در افکار عمومی "فعال" ارزیابی شد، ولی این امر همزمان بودبا وعده های انجام نشده، شخصیت ستایشگرای نیکولاسارکوزی نسبت به اقشار مرفه و روند تقدس زدائی فونکسیون ریاست جمهوری در جامعه فرانسه. علت دیگراین گردش اینستکه این اقتدارگرائی فردی نیکولا سارکوزی در جامعه دمکراتیک درعملکردسیاسی خود منجربه بی اعتنائی شدید نسبت به منطق بازیگران اجتماعی، اهمیت سندیکاها ونیزمنجربه حذف ویا زیر سئوال بردن برخی از امتیازات تاریخی جامعه فرانسه مانند قانون مربوط به بازنشستگی وساعات روزانه کار میگردد. جامعه فرانسه که در تاریخ خود با "الگوی دولت رفاه ملی" یعنی با حضور و مداخله دولت در زمینه اقتصادی و اجتماعی ویا سیاست مذاکرات با بازیگران اجتماعی وازجمله با سندیکاهای کارگران و سایر حقوق بگیران مشخص میگردد، در برابر سیاست های دولت سارکوزی بمروز واکنش منفی نشان میدهد. وبالاخره دلیل دیگراین گردش اینکه این روند شکاف میان سیاست دولتی و بدنه اجتماعی در ضمن با گرفتاری اجتماعی مانند بیکاری، کاهش قدرت خرید و هراس از جهانی شدن اقتصاد توام میگردد. نرخ بیکاری در فرانسه نزدیک به ده درصد میباشد و نرخ بیکاری جوانان به 25 درصدرسیده است. در این دوره روند فروریزی لایه هائی از اقشار میانی به اقشار پائین ترادامه یافت. بعلاوه برخی از شرکت های فرانسوی بلحاظ بالابودن قیمت تمام شده کالا در فرانسه و مسابقه رقابتی جهانی ترجیح میدهند که حداقل بخشی از فعالیت تولیدی خود را به کشورهای دیگر مانند چین وهند و رومانی و مراکش انتقال دهند. اینگونه تصمیمات از جانب مدیریت بنگاهها به کاهش فعالیت و در نتیجه افزایش بیکاری منجر میگردد. این روند گریز فعالیت تولیدی به خارج و هجوم کالای های ارزان چینی ویا سایر کشورها بفرانسه احساس عدم امنیت اقتصادی را دامن زده ودرونمای شغلی را در ذهن بسیاری تاریک میکند. بخش هائی از کارگران، صنعتگران وکاسبان کوچک و اقشار میانی منافع خود و هویت شغلی وحرفه ای خودرا در خطر دیده و به قشرهای ناامید ومایوس وناراضی تبدیل میگردند. بنابراین مجموعه این عوامل در بستر اجتماعی اقتصادی دشوار کنونی نیروگیری جناح راست افراطی خانم لوپن ونیز گردش بسوی چپ رافراهم میاورد.
معنای گردش سیاسی ودیدگاهها
این تناقضات وکشاکش اجتماعی برشمرده وواکنش مردم فرانسه چگونه قابل بررسی میباشد؟ در تحلیل این شرایط میتوان به چهار گروه نظری توجه نمود. گروه یکم: از نظر جامعه شناسان و اقتصاددانان لیبرال واکنش منفی مردم بیانگر عقب ماندگی جامعه فرانسه بوده و نشاندهنده مقاومت در برابر تغییرات لازم وناگزیر بشمار میاید. اینان میگویند "دولت رفاه ملی" سستی در رفتار و روحیه انگلی را درجامعه تقویت نموده است وامروزه فرانسوی ها خواهان چسبیدن به امتیازات تاریخی هستند. این متفکران در کنار نیکولا سارکوزی بسیارند. گروه دوم: نظر جامعه شناسان و اقتصادانان متمایل به چپ و اکولوژیست برآنست که لیبرالیسم اقتصادی در جستجوی ویران نمودن امتیازات مترقی اجتماعی میباشد تا زمینه برای سودآوری بیشتراقلیتی و پس رفت اجتماعی آماده گردد. تقسیم متعادل ثروت و آسوده گی انسان و امور زیست محیطی مورد توجه اقتصاد کنونی نیست، حال آنکه تولید و مصرف را بطرز دیگری باید سامان دادو اروپا را برپایه نظارت بیشتر توسعه داد؛ نگرانی جامعه از این ناهنجاری ها سرچشمه میگیرد. برخی از این اندیشمندان نزدیک به فرانسوا هولاند میباشند وبرخی دیگراز این گروه نظری معتقدند که هولاند به ضروت همه این مسائل بنیادی تکیه نمیکند. گروه سوم: نظر متفکران رادیکال مارکسیست برآنست که سرمایه داری جهانی با توطئه در صدد تشدید ستم اقتصادی نسبت به زحمتکشان میباشد وبنابراین در فرانسه برای امنیت اجتماعی قدرتمند باید اقتصاد را بیشتر دولتی نموده وکنترل بر شرکتها رابطور شدید افزایش داد، بر طبقه سرمایه دار مالیات بسیار سنگین تحمیل نمود و حقوق پایه و حداقل را بلافاصله بطرز چشمگیر بالابرد. در کنار حزب "جبهه چپ" و ژان لوک ملانشون، اینگونه اشخاص فراوانند. گروه چهارم: نظر صاحبنظران متمایل به راست افراطی میباشد که لیبرالیسم جهانی را مسئول وخامت اوضاع معرفی نموده و سیاستمداران راست و چپ را بعنوان عوامل "سیستم" معرفی نموده که کشور را بسوی سقوط و انحطاط کشانده اند. این انحطاط از جمله بمعنای باز شدن درها بروی کارگران مهاجرعرب، فقیر تر شدن فرانسویها، خارج شدن سیستم تصمیم گیری از دست فرانسوی ها و افزایش قدرت تکنوکرات های اروپاست. برپایه این نظر، فرانسوی ها نگرانند زیرا درخطر بوده وفاقد امنیت میباشند. خانم مارین لوپن بیانگر این نظر میباشد.
وظیفه دشواربرنده دور دوم انتخابات
نیکولا سارکوزی پنج سال پس ازاجرای قدرت دیگرمورد اعتماد بخش مهم جامعه فرانسه نیست. برای بخشی از کسانی که در دوره یکم ریاست جمهوری در کنارش بودند، شعارهای او جذابیت خود را از دست داده اند وآنان معتقدندکه بخشی از پیشنهادها وقول وقرارهای اوهرگزاجرا نشدند. سارکوزی که توانسته بود بخشی از طرفداران راست افراطی رادر کنار خود گردآورد، اینبار با حضور مارین لوپن و 18 درصد رای اوقادر نشد ازحمایت این گروه های اجتماعی برخوردار شود. طرفداران لوپن در گام دوم به چند بخش تقسیم شده و همه به نیکولا سرکوزی رای نخواهند داد. بعلاوه حزب "جبهه ملی" مارین لوپن، خواهان اجرای نقش اپوزیسیون اصلی متمایل به کسب قدرت میباشد وبنابراین طرفداران خود را به رای دادن به یکی از دو کاندای اصلی تشویق نخواهد کرد. این حزب در پی آنست که از این پس راست سنتی را به بحران وشکاف بکشاند و در فرانسه واروپا نقش بسیار فعال ایفا نماید. البته گرچه آغازحضورسیاسی این حزب به سی سال پیش برمیگردد، ولی در شرایط کنونی با تغییر رهبری و تاکتیک های جدید و سیستم تبلیغاتی تازه، این حزب بر توان خود افزوده و نگرانی های تازه ای در فرانسه واروپا بوجود آورده است. با توجه به اختلافات درون حزبی راست سنتی و شکست احتمالی سارکوزی، این نیرو موقعیت خود را تقویت نموده وبزودی در انتخابات مجلس فرانسه مشکلات جدی برای سایر احزاب وبویژه برای راست سنتی بوجود خواهد آورد.
احتمال پیروزی فرانسوا هولاند بسیاربالا است، ولی هنوز قطعی نیست. این امر به تناسب قوای دقیق و جلب نمودن رای دهندگان دیگرو یک استراتژی تبلیغاتی هوشمندانه بستگی دارد؛ بعلاوه روند جهانی شدن اقتصاد وانتقال دیدگاه ها وارزش ها از طریق تکنولوژیهای مدرن، سیالیت طبقاتی وجابجائی افراد را افزایش داده است. بنابراین استراتژی نزدیکی وهمسوئی با احزاب را باید مشخص نمود. در دور دوم حزب "اروپا اکولوژیستها ی سبز" بر پایه یکسری توافق ها از فرانسواهولاند پشتیبانی خواهد کرد، گرچه نتایج سبز ها در این انتخابات بالا نبود زیرا بخشی از آنان از همان ابتدا به کاندیدای سوسیالیست رای دادند، ولی باید تذکر دادکه این حزب در انتخابات پیشین، انتخابات پارلمان اروپا 10 درصد و انتخابات منطقه ای بیش از 15 درصد، از آرا را بخود اختصاص داد و بدنبال مذاکراتی با حزب سوسیالیست در برخی موارد ازجمله درزمینه انرژی اتمی به توافق نسبی رسید. در دور اول کاندیدای سانتریست ها 10 درصد آرا رابدست آورد وعلیرغم موضع بینابینی حزب، بخش مهمی از میانه روها ویا سانتریست ها بناچار دست به انتخاب زده وبه فرانسواهولاند رای خواهند داد. حزب "جبهه چپ" نیز علیرغم انقلابیگری خود وتمایلات ضد اروپائی خود برخلاف میل قلبی رهبرانش به اتحاد پیوسته و اکثریت طرفداران ژان لوک ملانشون که 11 درصد رای دهندگان دوراول را تشکیل میدادند، به کاندیدای حزب سوسیالیست رای خواهندداد. این جریان چپ پوپولیستی که بطور عمده در برگیرنده حزب کمونیست فرانسه و بخشی ازسوسیالیست های رادیکال وتروتسکیست ها میباشد در زمینه اجتماعی طرفدار اقتصاد دولتی وقدرت مدافع منافع کارگران ودیگر حقوق بگیران بوده، در زمینه سیاسی در جستجوی تصاحب مستقیم قدرت میباشد. این حزب در عرصه بین المللی مدافع دولت فیدل کاسترو و دولت هوگو شاوزبوده ودر تبلیغات خود این حکومت های پوپولیستی و دیکتاتوری را بر دمکراسی فرانسه ترجیح میدهند. علیرغم این ویژه گیها، با توجه به پیوندهای فکری و احساسی و اجتماعی میان طرفداران این جریان با سوسیالیست ها، اکثریت به فرانسوا هولاند رای خواهد داد. این گروهبندی اجتماعی ناهمگون علیرغم آرمانگرائی ورادیکالیسم سیاسی وتردیدهای خود، در برابر نیکولا سارکوزی پای صندوق رای میرود ودر پی آنست تا در فرصت دیگری برای" تصرف باستیل" ویا قدرت انقلابی، قاطعانه اقدام کند. این جریان افراطی چپ یک جریان پوپولیستی میباشد ودر بخش چپ جامعه شیفتگی و جذابیت تولید نموده است. پوپولیسم در ایدئولوژی خود بنوعی به خوار شمردن دمکراسی میگراید، طرفدار آرمانگرائی کاذب همراه با عوامفریبی است وارائه کننده تصویری از مردم بمثابه یک کلیت یکپارچه و قابل تقدس میباشد. در طی مبارزات اخیراین حزب شعارهای خودرا بطور عمده ضد سرمایه داری ونظام مالی جهانی تنظیم کرده و با یادآوری لحظات انقلابی فرانسه تلاش داشت تا با برانگیختن احساسات وبا شعارهای آرمانگرا طرفداران خود را بسیج نماید. این گرایش در فرانسه کنونی با مولدگرائی حزب کمونیست و شووینیسم ضد اروپائی عجین شده است. بسیاری از طرفداران این جریان بیشتراز کارمندان دولتی، خرده بورژوازی وکارگران میایند.
فرانسوا هولاند در استراتژی خود بهیچوجه نمیتواند به رای دهندگان متمایل به راست افراطی بی اعتنا بماند. حزب راست افراطی فرانسه "جبهه ملی"، در گذشته، زمان ژان ماری لوپن، خط سیاسی خود را با ملی گرائی شوینیستی و سیاست ضدیهودی تبلور میداد، حال آنکه با تغییرات اخیر در رهبری این حزب و روی کارآمدن نسل جوانتر مانند مارین لوپن، سیاست تبلیغاتی بیرونی تاحدودی تفاوت پیدا کرده ودستگاه حزبی خود را با فضای جمهوری و دمکراسی "سازگارتر" نشان میدهد. این حزب در جستجوی کسب قدرت است از چندی پیش تلاش کرد تا از چهره "ابلیس وار" دورشده وخودرابعنوان یک "حزب قابل احترام وعادی" در نهادهای رسانه ای معرفی کند. شعارهای مرکزی این دوره انتخاباتی حزب "جبهه ملی" عبارت بودند از: ارجحیت دادن به فرانسویان در استخدام و مسکن، شعارخرید کالاهای فرانسوی، مبارزه علیه اروپا و بانکهای مالی، مخالفت با مهاجرین خارجی در بازار کار و ورود آنان به فرانسه، عدم امنیت داخلی برای فرانسوی ها بخاطر تروریسم وبنیادگرائی اسلامی، معرفی تمامی مسئولان کشوری بعنوان افراد یک "سیستم" توام با فساد وتبلیغ خود بعنوان حزب پاک ووطندوست. به بیان دیگر ترکیبی از شوونیسیم وپوپولیسم. در این انتخابات اقشاری که بطوربرجسته از برنامه این حزب با رای خود حمایت کرده اند بخصوص قشرهای محروم، قشرهای میانی، جوانان ویک سوم کارگران فرانسوی میباشند. این افراد نزدیک به 7 میلیون نفر ارزیابی میشوند و این نیروی اجتماعی امروز مورد خطاب نیکولا سارکوزی بوده و فرانسواهولاند برا ی تحکیم موقعیت خود نیازمند رای بخشی از این افراداست.
در دور اول فرانسوا هولاند28.5 درصد آرا و نیکولاسارکوزی 27 درصد آرا را بخود اختصاص داد. سرنوشت این انتخابات در دست 45 درصد رای دهندگانی که انتخاب دیگری داشتند. بنظر میاید که نیکولا سارکوز بپایان کار خود نزدیک است وفرانسوا هولاند در موضع مناسبی برای پیروزی قراردارد، ولی باید دیدکه این دو کاندیداچه پیشنهاداتی برای جلب این رای دهندگان دارند. تمایلات و خواستهای سیاسی و اجتماعی واقتصادی متفاوتند، حال سازش اجتماعی چگونه شکل خواهد گرفت؟ نرمشها وخط قرمزها کدامند؟ فرانسواهولاند در پی آنست تا تاریخ گسیخته چپ در اداره کشورفرانسه را دوباره بازسازی نموده و پاسخ تازه ای برای مشکلات کنونی عرضه کند. از نظر جامعه شناسی این تصرف مجدد قدرت ونگهداری آن به تنهائی میسر نیست و دارای دوهزینه است، یکی هزینه بلافاصله برای جلب شهروندان گوناگون دراین دور دوم و دیگری هزینه در زمان حکومتداری با تقسیم قدرت و اجرای طرحهای مورد توافق هم پیمانان برای ساختن جامعه ای معتدلتر ودلپذیرتر.
جلال ایجادی، استاد دانشگاه در فرانسه
25 آوریل 2012
idjadi@free.fr
ریشه گردش در کجاست؟
یکی از علل گردش سیاسی جامعه، نقش مستقیم شخصیت نیکولاسارکوزی است. طی این دوران الگوی رفتار شخصی او با نوعی اتوریتاریسم بناپارتی، اراده گرائی و وعملگرائی پررنگ قابل تعریف است. تصمیمگیری فردی، تمایل به زرق وبرق وخودنمائی ازجمله مشخصات این شخصیت نارسیسیک وخود پرستانه است. در ابتدا اینگونه خودپرستی اقتدارگرا در اذهان عمومی مجذوب کننده میباشد ولی این تصویر شکننده است ودوام زیادی ندارد. این ویژه گی درهمان زمانی که برای بخش مهمی بوی تازه گی میداد و توهم انگیزو امیدانگیز بود، برای بخش دیگر جامعه قابل تمسخرونقد بنظر میرسد. البته سیاست نیکولاسارکوزی در عرصه بین المللی، لیبی وبحران مالی، در افکار عمومی "فعال" ارزیابی شد، ولی این امر همزمان بودبا وعده های انجام نشده، شخصیت ستایشگرای نیکولاسارکوزی نسبت به اقشار مرفه و روند تقدس زدائی فونکسیون ریاست جمهوری در جامعه فرانسه. علت دیگراین گردش اینستکه این اقتدارگرائی فردی نیکولا سارکوزی در جامعه دمکراتیک درعملکردسیاسی خود منجربه بی اعتنائی شدید نسبت به منطق بازیگران اجتماعی، اهمیت سندیکاها ونیزمنجربه حذف ویا زیر سئوال بردن برخی از امتیازات تاریخی جامعه فرانسه مانند قانون مربوط به بازنشستگی وساعات روزانه کار میگردد. جامعه فرانسه که در تاریخ خود با "الگوی دولت رفاه ملی" یعنی با حضور و مداخله دولت در زمینه اقتصادی و اجتماعی ویا سیاست مذاکرات با بازیگران اجتماعی وازجمله با سندیکاهای کارگران و سایر حقوق بگیران مشخص میگردد، در برابر سیاست های دولت سارکوزی بمروز واکنش منفی نشان میدهد. وبالاخره دلیل دیگراین گردش اینکه این روند شکاف میان سیاست دولتی و بدنه اجتماعی در ضمن با گرفتاری اجتماعی مانند بیکاری، کاهش قدرت خرید و هراس از جهانی شدن اقتصاد توام میگردد. نرخ بیکاری در فرانسه نزدیک به ده درصد میباشد و نرخ بیکاری جوانان به 25 درصدرسیده است. در این دوره روند فروریزی لایه هائی از اقشار میانی به اقشار پائین ترادامه یافت. بعلاوه برخی از شرکت های فرانسوی بلحاظ بالابودن قیمت تمام شده کالا در فرانسه و مسابقه رقابتی جهانی ترجیح میدهند که حداقل بخشی از فعالیت تولیدی خود را به کشورهای دیگر مانند چین وهند و رومانی و مراکش انتقال دهند. اینگونه تصمیمات از جانب مدیریت بنگاهها به کاهش فعالیت و در نتیجه افزایش بیکاری منجر میگردد. این روند گریز فعالیت تولیدی به خارج و هجوم کالای های ارزان چینی ویا سایر کشورها بفرانسه احساس عدم امنیت اقتصادی را دامن زده ودرونمای شغلی را در ذهن بسیاری تاریک میکند. بخش هائی از کارگران، صنعتگران وکاسبان کوچک و اقشار میانی منافع خود و هویت شغلی وحرفه ای خودرا در خطر دیده و به قشرهای ناامید ومایوس وناراضی تبدیل میگردند. بنابراین مجموعه این عوامل در بستر اجتماعی اقتصادی دشوار کنونی نیروگیری جناح راست افراطی خانم لوپن ونیز گردش بسوی چپ رافراهم میاورد.
معنای گردش سیاسی ودیدگاهها
این تناقضات وکشاکش اجتماعی برشمرده وواکنش مردم فرانسه چگونه قابل بررسی میباشد؟ در تحلیل این شرایط میتوان به چهار گروه نظری توجه نمود. گروه یکم: از نظر جامعه شناسان و اقتصاددانان لیبرال واکنش منفی مردم بیانگر عقب ماندگی جامعه فرانسه بوده و نشاندهنده مقاومت در برابر تغییرات لازم وناگزیر بشمار میاید. اینان میگویند "دولت رفاه ملی" سستی در رفتار و روحیه انگلی را درجامعه تقویت نموده است وامروزه فرانسوی ها خواهان چسبیدن به امتیازات تاریخی هستند. این متفکران در کنار نیکولا سارکوزی بسیارند. گروه دوم: نظر جامعه شناسان و اقتصادانان متمایل به چپ و اکولوژیست برآنست که لیبرالیسم اقتصادی در جستجوی ویران نمودن امتیازات مترقی اجتماعی میباشد تا زمینه برای سودآوری بیشتراقلیتی و پس رفت اجتماعی آماده گردد. تقسیم متعادل ثروت و آسوده گی انسان و امور زیست محیطی مورد توجه اقتصاد کنونی نیست، حال آنکه تولید و مصرف را بطرز دیگری باید سامان دادو اروپا را برپایه نظارت بیشتر توسعه داد؛ نگرانی جامعه از این ناهنجاری ها سرچشمه میگیرد. برخی از این اندیشمندان نزدیک به فرانسوا هولاند میباشند وبرخی دیگراز این گروه نظری معتقدند که هولاند به ضروت همه این مسائل بنیادی تکیه نمیکند. گروه سوم: نظر متفکران رادیکال مارکسیست برآنست که سرمایه داری جهانی با توطئه در صدد تشدید ستم اقتصادی نسبت به زحمتکشان میباشد وبنابراین در فرانسه برای امنیت اجتماعی قدرتمند باید اقتصاد را بیشتر دولتی نموده وکنترل بر شرکتها رابطور شدید افزایش داد، بر طبقه سرمایه دار مالیات بسیار سنگین تحمیل نمود و حقوق پایه و حداقل را بلافاصله بطرز چشمگیر بالابرد. در کنار حزب "جبهه چپ" و ژان لوک ملانشون، اینگونه اشخاص فراوانند. گروه چهارم: نظر صاحبنظران متمایل به راست افراطی میباشد که لیبرالیسم جهانی را مسئول وخامت اوضاع معرفی نموده و سیاستمداران راست و چپ را بعنوان عوامل "سیستم" معرفی نموده که کشور را بسوی سقوط و انحطاط کشانده اند. این انحطاط از جمله بمعنای باز شدن درها بروی کارگران مهاجرعرب، فقیر تر شدن فرانسویها، خارج شدن سیستم تصمیم گیری از دست فرانسوی ها و افزایش قدرت تکنوکرات های اروپاست. برپایه این نظر، فرانسوی ها نگرانند زیرا درخطر بوده وفاقد امنیت میباشند. خانم مارین لوپن بیانگر این نظر میباشد.
وظیفه دشواربرنده دور دوم انتخابات
نیکولا سارکوزی پنج سال پس ازاجرای قدرت دیگرمورد اعتماد بخش مهم جامعه فرانسه نیست. برای بخشی از کسانی که در دوره یکم ریاست جمهوری در کنارش بودند، شعارهای او جذابیت خود را از دست داده اند وآنان معتقدندکه بخشی از پیشنهادها وقول وقرارهای اوهرگزاجرا نشدند. سارکوزی که توانسته بود بخشی از طرفداران راست افراطی رادر کنار خود گردآورد، اینبار با حضور مارین لوپن و 18 درصد رای اوقادر نشد ازحمایت این گروه های اجتماعی برخوردار شود. طرفداران لوپن در گام دوم به چند بخش تقسیم شده و همه به نیکولا سرکوزی رای نخواهند داد. بعلاوه حزب "جبهه ملی" مارین لوپن، خواهان اجرای نقش اپوزیسیون اصلی متمایل به کسب قدرت میباشد وبنابراین طرفداران خود را به رای دادن به یکی از دو کاندای اصلی تشویق نخواهد کرد. این حزب در پی آنست که از این پس راست سنتی را به بحران وشکاف بکشاند و در فرانسه واروپا نقش بسیار فعال ایفا نماید. البته گرچه آغازحضورسیاسی این حزب به سی سال پیش برمیگردد، ولی در شرایط کنونی با تغییر رهبری و تاکتیک های جدید و سیستم تبلیغاتی تازه، این حزب بر توان خود افزوده و نگرانی های تازه ای در فرانسه واروپا بوجود آورده است. با توجه به اختلافات درون حزبی راست سنتی و شکست احتمالی سارکوزی، این نیرو موقعیت خود را تقویت نموده وبزودی در انتخابات مجلس فرانسه مشکلات جدی برای سایر احزاب وبویژه برای راست سنتی بوجود خواهد آورد.
احتمال پیروزی فرانسوا هولاند بسیاربالا است، ولی هنوز قطعی نیست. این امر به تناسب قوای دقیق و جلب نمودن رای دهندگان دیگرو یک استراتژی تبلیغاتی هوشمندانه بستگی دارد؛ بعلاوه روند جهانی شدن اقتصاد وانتقال دیدگاه ها وارزش ها از طریق تکنولوژیهای مدرن، سیالیت طبقاتی وجابجائی افراد را افزایش داده است. بنابراین استراتژی نزدیکی وهمسوئی با احزاب را باید مشخص نمود. در دور دوم حزب "اروپا اکولوژیستها ی سبز" بر پایه یکسری توافق ها از فرانسواهولاند پشتیبانی خواهد کرد، گرچه نتایج سبز ها در این انتخابات بالا نبود زیرا بخشی از آنان از همان ابتدا به کاندیدای سوسیالیست رای دادند، ولی باید تذکر دادکه این حزب در انتخابات پیشین، انتخابات پارلمان اروپا 10 درصد و انتخابات منطقه ای بیش از 15 درصد، از آرا را بخود اختصاص داد و بدنبال مذاکراتی با حزب سوسیالیست در برخی موارد ازجمله درزمینه انرژی اتمی به توافق نسبی رسید. در دور اول کاندیدای سانتریست ها 10 درصد آرا رابدست آورد وعلیرغم موضع بینابینی حزب، بخش مهمی از میانه روها ویا سانتریست ها بناچار دست به انتخاب زده وبه فرانسواهولاند رای خواهند داد. حزب "جبهه چپ" نیز علیرغم انقلابیگری خود وتمایلات ضد اروپائی خود برخلاف میل قلبی رهبرانش به اتحاد پیوسته و اکثریت طرفداران ژان لوک ملانشون که 11 درصد رای دهندگان دوراول را تشکیل میدادند، به کاندیدای حزب سوسیالیست رای خواهندداد. این جریان چپ پوپولیستی که بطور عمده در برگیرنده حزب کمونیست فرانسه و بخشی ازسوسیالیست های رادیکال وتروتسکیست ها میباشد در زمینه اجتماعی طرفدار اقتصاد دولتی وقدرت مدافع منافع کارگران ودیگر حقوق بگیران بوده، در زمینه سیاسی در جستجوی تصاحب مستقیم قدرت میباشد. این حزب در عرصه بین المللی مدافع دولت فیدل کاسترو و دولت هوگو شاوزبوده ودر تبلیغات خود این حکومت های پوپولیستی و دیکتاتوری را بر دمکراسی فرانسه ترجیح میدهند. علیرغم این ویژه گیها، با توجه به پیوندهای فکری و احساسی و اجتماعی میان طرفداران این جریان با سوسیالیست ها، اکثریت به فرانسوا هولاند رای خواهد داد. این گروهبندی اجتماعی ناهمگون علیرغم آرمانگرائی ورادیکالیسم سیاسی وتردیدهای خود، در برابر نیکولا سارکوزی پای صندوق رای میرود ودر پی آنست تا در فرصت دیگری برای" تصرف باستیل" ویا قدرت انقلابی، قاطعانه اقدام کند. این جریان افراطی چپ یک جریان پوپولیستی میباشد ودر بخش چپ جامعه شیفتگی و جذابیت تولید نموده است. پوپولیسم در ایدئولوژی خود بنوعی به خوار شمردن دمکراسی میگراید، طرفدار آرمانگرائی کاذب همراه با عوامفریبی است وارائه کننده تصویری از مردم بمثابه یک کلیت یکپارچه و قابل تقدس میباشد. در طی مبارزات اخیراین حزب شعارهای خودرا بطور عمده ضد سرمایه داری ونظام مالی جهانی تنظیم کرده و با یادآوری لحظات انقلابی فرانسه تلاش داشت تا با برانگیختن احساسات وبا شعارهای آرمانگرا طرفداران خود را بسیج نماید. این گرایش در فرانسه کنونی با مولدگرائی حزب کمونیست و شووینیسم ضد اروپائی عجین شده است. بسیاری از طرفداران این جریان بیشتراز کارمندان دولتی، خرده بورژوازی وکارگران میایند.
فرانسوا هولاند در استراتژی خود بهیچوجه نمیتواند به رای دهندگان متمایل به راست افراطی بی اعتنا بماند. حزب راست افراطی فرانسه "جبهه ملی"، در گذشته، زمان ژان ماری لوپن، خط سیاسی خود را با ملی گرائی شوینیستی و سیاست ضدیهودی تبلور میداد، حال آنکه با تغییرات اخیر در رهبری این حزب و روی کارآمدن نسل جوانتر مانند مارین لوپن، سیاست تبلیغاتی بیرونی تاحدودی تفاوت پیدا کرده ودستگاه حزبی خود را با فضای جمهوری و دمکراسی "سازگارتر" نشان میدهد. این حزب در جستجوی کسب قدرت است از چندی پیش تلاش کرد تا از چهره "ابلیس وار" دورشده وخودرابعنوان یک "حزب قابل احترام وعادی" در نهادهای رسانه ای معرفی کند. شعارهای مرکزی این دوره انتخاباتی حزب "جبهه ملی" عبارت بودند از: ارجحیت دادن به فرانسویان در استخدام و مسکن، شعارخرید کالاهای فرانسوی، مبارزه علیه اروپا و بانکهای مالی، مخالفت با مهاجرین خارجی در بازار کار و ورود آنان به فرانسه، عدم امنیت داخلی برای فرانسوی ها بخاطر تروریسم وبنیادگرائی اسلامی، معرفی تمامی مسئولان کشوری بعنوان افراد یک "سیستم" توام با فساد وتبلیغ خود بعنوان حزب پاک ووطندوست. به بیان دیگر ترکیبی از شوونیسیم وپوپولیسم. در این انتخابات اقشاری که بطوربرجسته از برنامه این حزب با رای خود حمایت کرده اند بخصوص قشرهای محروم، قشرهای میانی، جوانان ویک سوم کارگران فرانسوی میباشند. این افراد نزدیک به 7 میلیون نفر ارزیابی میشوند و این نیروی اجتماعی امروز مورد خطاب نیکولا سارکوزی بوده و فرانسواهولاند برا ی تحکیم موقعیت خود نیازمند رای بخشی از این افراداست.
در دور اول فرانسوا هولاند28.5 درصد آرا و نیکولاسارکوزی 27 درصد آرا را بخود اختصاص داد. سرنوشت این انتخابات در دست 45 درصد رای دهندگانی که انتخاب دیگری داشتند. بنظر میاید که نیکولا سارکوز بپایان کار خود نزدیک است وفرانسوا هولاند در موضع مناسبی برای پیروزی قراردارد، ولی باید دیدکه این دو کاندیداچه پیشنهاداتی برای جلب این رای دهندگان دارند. تمایلات و خواستهای سیاسی و اجتماعی واقتصادی متفاوتند، حال سازش اجتماعی چگونه شکل خواهد گرفت؟ نرمشها وخط قرمزها کدامند؟ فرانسواهولاند در پی آنست تا تاریخ گسیخته چپ در اداره کشورفرانسه را دوباره بازسازی نموده و پاسخ تازه ای برای مشکلات کنونی عرضه کند. از نظر جامعه شناسی این تصرف مجدد قدرت ونگهداری آن به تنهائی میسر نیست و دارای دوهزینه است، یکی هزینه بلافاصله برای جلب شهروندان گوناگون دراین دور دوم و دیگری هزینه در زمان حکومتداری با تقسیم قدرت و اجرای طرحهای مورد توافق هم پیمانان برای ساختن جامعه ای معتدلتر ودلپذیرتر.
جلال ایجادی، استاد دانشگاه در فرانسه
25 آوریل 2012
idjadi@free.fr
انتشار خبر استقرار چند فروند جنگنده پیشرفته آمریکایی در پایگاهی
هوایی در امارات متحده عربی واکنش کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
ایران را برانگیخت. سخنگوی این کمیسیون از ناامن شدن منطقه و مسئولیت
عربها سخن گفت.
به گزارش رسانهها، آمریکا چندین فروند جت جنگنده رادارگریز پیشرفته خود
را در نزدیکی ایران مستقر کرده است. آنگونه که فرستنده آمریکایی ایبیسی
روز شنبه (۲۸ آوریل / ۹ اردیبهشت) گزارش داد، نیروی هوایی آمریکا شماری از
هواپیماهای جنگنده شکاری خود از نوع اف ۲۲ "راپتور" را در فاصله ۳۰۰
کیلومتری خاک ایران مستقر کرده است.
به گزارش این فرستنده، یک سخنگوی وزارت دفاع آمریکا گفته است، استقرار این جنگندهها در پایگاه "الظفره" در امارات متحده عربی نباید تهدیدی علیه ایران انگاشته شود.
همچنین به گزارش خبرگزاری آلمان، جان دارین، سخنگوی نیروی دریایی آمریکا، گفته است: «این اقدام عملیاتی عادی برای بهبود بخشیدن به روابط نظامی است.» دارین در مورد شمار جنگندههای آمریکایی مستقر در پایگاه امارات متحده عربی و هدف از عملیات در این پایگاه توضیحی نداده است.
واکنش ایران
به گزارش خبرگزاری ایسنا، در پی انتشار خبر استقرار جنگندههای آمریکایی در پایگاهی هوایی در امارات، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ایران این اقدام آمریکا را اقدامی "آمریکایی – صهیونیستی" خواند.
کاظم جلالی از سیاست "ایرانگریزی" و "ایرانستیزی" آمریکاییها سخن گفت و به کشورهای عربیای انتقاد کرد که در اجرای این سیاست ایفای نقش میکنند. وی در همین زمینه گفت: «صلح و امنیت منطقه در یک فرآیند امنیت دستهجمعی و حضور تمام کشورهای منطقه قابل تحقق است.»
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس افزود: «جمعآوری و انباشت تسلیحات، منطقه را ناامن میکند». وی همچنین به کشورهای عربی هشدار داد که مسئولیت پیامدهای حرکتهایی این چنین بر عهده آنان است.
تهدید و حرکت نظامی
جت جنگنده اف ۲۲ راپتور (پرنده شکارگر) ساخت مشترک دو کنسرن هواپیمایی بویینگ و لاکهید مارتین است و تنها در اختیار نیروی هوایی آمریکا قرار دارد. خصوصیت این جنگندهها قدرت استتار و تکنیک بسیار مدرن آنهاست و در حال حاضر گرانقیمتترین هواپیمای جنگی دنیا به شمار میروند.
فعالیتهای نظامی آمریکا در منطقه از جمله تقویت نیروهای نظامی این کشور در خلیج فارس و آموزش نیروهای نظامی کشورهای حوزه خلیج فارس را دربرمیگیرد. چند سال است که از این فعالیتها به عنوان تدارک برای "مقابله با خطر احتمالی برخورد نظامی با ایران" سخن میرود.
در چند ماه گذشته کشمکشهای میان سیاستمداران ایران و اسرائيل بر سر برنامه اتمی ایران به بحث در مورد خطر وقوع جنگ میان این دو کشور در منطقه دامن زده است.
در روزهای اخیر نیز ایران و امارات متحده عربی به تهدید یکدیگر پرداختهاند. ادعای امارات متحده عربی مبنی بر اینکه سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک متعلق به این کشور است، موجب بالا گرفتن کشمکش میان دو طرف شده است.
فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران از اقتدار نظامی ایران در برابر امارات سخن گفته است و یک نماینده مجلس ایران هم تاکید کرده که خود امارات هم قبلا متعلق به ایران بوده است. ایران گفته است که ادعای امارات در مورد جزایر سهگانه را قابل مذاکره نمیداند.
اما در این میان "شورای همکاری خلیج فارس" در دفاع از موضع امارات، از ایران خواسته است تا "به اشغال سه جزیره" پایان دهد، و برای یافتن راه حلی مسالمتآمیز یا با امارات به گفتوگو بنشیند یا موضوع را به دادگاه بینالمللی لاهه ارجاع دهد.
همچنین آمریکا از حل مسالمتآمیز اختلافات میان امارات متحده و ایران بر سر جزایر سهگانه حمایت کرده است.
به گزارش این فرستنده، یک سخنگوی وزارت دفاع آمریکا گفته است، استقرار این جنگندهها در پایگاه "الظفره" در امارات متحده عربی نباید تهدیدی علیه ایران انگاشته شود.
همچنین به گزارش خبرگزاری آلمان، جان دارین، سخنگوی نیروی دریایی آمریکا، گفته است: «این اقدام عملیاتی عادی برای بهبود بخشیدن به روابط نظامی است.» دارین در مورد شمار جنگندههای آمریکایی مستقر در پایگاه امارات متحده عربی و هدف از عملیات در این پایگاه توضیحی نداده است.
واکنش ایران
به گزارش خبرگزاری ایسنا، در پی انتشار خبر استقرار جنگندههای آمریکایی در پایگاهی هوایی در امارات، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ایران این اقدام آمریکا را اقدامی "آمریکایی – صهیونیستی" خواند.
کاظم جلالی از سیاست "ایرانگریزی" و "ایرانستیزی" آمریکاییها سخن گفت و به کشورهای عربیای انتقاد کرد که در اجرای این سیاست ایفای نقش میکنند. وی در همین زمینه گفت: «صلح و امنیت منطقه در یک فرآیند امنیت دستهجمعی و حضور تمام کشورهای منطقه قابل تحقق است.»
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس افزود: «جمعآوری و انباشت تسلیحات، منطقه را ناامن میکند». وی همچنین به کشورهای عربی هشدار داد که مسئولیت پیامدهای حرکتهایی این چنین بر عهده آنان است.
تهدید و حرکت نظامی
جت جنگنده اف ۲۲ راپتور (پرنده شکارگر) ساخت مشترک دو کنسرن هواپیمایی بویینگ و لاکهید مارتین است و تنها در اختیار نیروی هوایی آمریکا قرار دارد. خصوصیت این جنگندهها قدرت استتار و تکنیک بسیار مدرن آنهاست و در حال حاضر گرانقیمتترین هواپیمای جنگی دنیا به شمار میروند.
فعالیتهای نظامی آمریکا در منطقه از جمله تقویت نیروهای نظامی این کشور در خلیج فارس و آموزش نیروهای نظامی کشورهای حوزه خلیج فارس را دربرمیگیرد. چند سال است که از این فعالیتها به عنوان تدارک برای "مقابله با خطر احتمالی برخورد نظامی با ایران" سخن میرود.
در چند ماه گذشته کشمکشهای میان سیاستمداران ایران و اسرائيل بر سر برنامه اتمی ایران به بحث در مورد خطر وقوع جنگ میان این دو کشور در منطقه دامن زده است.
در روزهای اخیر نیز ایران و امارات متحده عربی به تهدید یکدیگر پرداختهاند. ادعای امارات متحده عربی مبنی بر اینکه سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک متعلق به این کشور است، موجب بالا گرفتن کشمکش میان دو طرف شده است.
فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران از اقتدار نظامی ایران در برابر امارات سخن گفته است و یک نماینده مجلس ایران هم تاکید کرده که خود امارات هم قبلا متعلق به ایران بوده است. ایران گفته است که ادعای امارات در مورد جزایر سهگانه را قابل مذاکره نمیداند.
اما در این میان "شورای همکاری خلیج فارس" در دفاع از موضع امارات، از ایران خواسته است تا "به اشغال سه جزیره" پایان دهد، و برای یافتن راه حلی مسالمتآمیز یا با امارات به گفتوگو بنشیند یا موضوع را به دادگاه بینالمللی لاهه ارجاع دهد.
همچنین آمریکا از حل مسالمتآمیز اختلافات میان امارات متحده و ایران بر سر جزایر سهگانه حمایت کرده است.
در مناقشه اتمی با ایران واشنگتن لحن دوستانهتری به خود میگیرد.
یک رسانه آمریکایی نوشت که دولت اوباما حاضر است در قبال نظارت بینالمللی
بر برنامه هستهای ایران، غنیسازی با غلظت ۵ درصد را بهرسمیت بشناسد.
بر اساس گزارش روزنامه "لسآنجلس تایمز"، دولت باراک اوباما در نظر دارد
غنیسازی اورانیوم با غلظت ۵ درصد در چارچوب برنامه هستهای ایران را
بپذیرد. در مقابل مقامهای واشنگتن میخواهند که در برابر این نرمش، رهبری
جمهوری اسلامی با نظارتهای بینالمللی بر برنامه اتمی خود موافقت کند.
"لسآنجلس تایمز" به نقل از یک مقام بلندپایهی دولت آمریکا نوشت، اگر ایران با این خواست موافقت کند، میتوان مذاکراتی در این رابطه صورت داد. وی گفت: «احتمالا میتوانیم به این مرحله برسیم».
با این حال سیاستمدار بلندپایهی آمریکایی که نامش فاش نشده، با توجه به موضع تاکنون سرسختانهی ایران، در رابطه با چنین توافقی ابراز تردید کرده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، پیش از این کارشناسان اتمی کاخ سفید از ایجاد فضای مانور برای مذاکرات سخن گفته بودند. گری سیمور، کارشناس امور اتمی به "رادیو آزاد اروپا" میگوید، در صورتی که «نگرانی ما نسبت به فعالیتهای هستهای ایران برطرف شود، ما حق ایران برای یک برنامه اتمی صلحآمیز را بهرسمیت خواهیم شناخت.»
علی اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گفته است که گفتوگوهای کشور متبوعش با آژانس در اواسط ماه مه ادامه خواهد یافت. یک سخنگوی آژانس بینالمللی سخنان نمایندهی ایران را تأیید کرده است.
سلطانیه به خبرگزاری دولتی ایرنا گفت، تهران قصد دارد با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند و بدینگونه ثابت کند که ادعاهای معینی که علیه ایران وجود دارد بیاساس هستند.
کشورهای غربی نگران هستند که جمهوری اسلامی ایران با گسترش برنامهی غنیسازی خود قادر به ساخت بمب اتمی گردد.
سخنگوی آژانس بینالمللی میگوید، هدف از گفتوگوها ادامهی مذاکراتی است که در سال جاری آغاز شدهاند. با این حال هنوز تاریخ دقیق این مذاکرات مشخص نیست.
به گزارش خبرگزاری آلمان، آقای سلطانیه اعلام کرده که گفتوگوهای ایران و آژانس در روزهای ۱۳ و ۱۴ مه (۲۴ و ۲۵ اردیبهشت) در وین خواهد بود. ولی بر اساس اظهارات سخنگوی آژانس، قرار است این مذاکرات در روزهای ۱۴ و ۱۵ مه در محل سفارت ایران در وین انجام شود.
در ۲۳ مه (۳ خرداد) نمایندگان ایران و گروه ۱+۵ نیز در بغداد با یکدیگر ملاقات خواهند کرد. در گروه ششگانه نمایندگان آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان حضور خواهند داشت.
پس از یک سال وقفه در مذاکرات اتمی، در نشستی که در اواسط ماه آوریل در استانبول میان ایران و گروه ششگانه صورت گرفت، قرار اجلاس بغداد گذارده شد. هر دو طرف از فضای عاری از تنش و توأم با نرمش سخن رانده بودند.
انتظارات طرفین مناقشه از یکدیگر
از نظر یک تحلیلگر سیاسی، در مذاکرات بغداد طرفین مناقشه باید در مسیری گام به گام به یگدیگر امتیازاتی بدهند تا به هدف نهایی خود دست یابند.
فواد صادقی در سایت "بازتاب" نوشت که کشورهای غربی امتیازاتی را از ایران انتظار دارند. این امتیازات عبارتند از: توقف غنیسازی تا ۲۰ درصد، مبادله اورانیوم ۲۰ درصد با میلههای سوخت، تحویل اورانیوم غنیشده تا ۵ درصد، توقف غنیسازی تا ۵ درصد، و تحویل دستگاههای سانتریفوژ و جمعآوری چرخهی سوخت هستهای.
این تحلیلگر سیاسی معتقد است که جمهوری اسلامی ایران نیز در مقابل میخواهد به امتیازاتی دست یابد، از جمله: تعویق تحریم نفت، تعلیق تحریمهای بانکی و بیمهای، تعلیق تحریمهای شورای امنیت، لغو تحریمهای شورای امنیت، و عادی شدن روابط ایران و غرب.
در اجلاس بغداد قرار است گفتوگوها بر اساس قرارداد بینالمللی منع ساخت و گسترش سلاحهای اتمی و نیز بهرسمیت شناختن حق ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای صورت گیرد.
"لسآنجلس تایمز" به نقل از یک مقام بلندپایهی دولت آمریکا نوشت، اگر ایران با این خواست موافقت کند، میتوان مذاکراتی در این رابطه صورت داد. وی گفت: «احتمالا میتوانیم به این مرحله برسیم».
با این حال سیاستمدار بلندپایهی آمریکایی که نامش فاش نشده، با توجه به موضع تاکنون سرسختانهی ایران، در رابطه با چنین توافقی ابراز تردید کرده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، پیش از این کارشناسان اتمی کاخ سفید از ایجاد فضای مانور برای مذاکرات سخن گفته بودند. گری سیمور، کارشناس امور اتمی به "رادیو آزاد اروپا" میگوید، در صورتی که «نگرانی ما نسبت به فعالیتهای هستهای ایران برطرف شود، ما حق ایران برای یک برنامه اتمی صلحآمیز را بهرسمیت خواهیم شناخت.»
علی اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گفته است که گفتوگوهای کشور متبوعش با آژانس در اواسط ماه مه ادامه خواهد یافت. یک سخنگوی آژانس بینالمللی سخنان نمایندهی ایران را تأیید کرده است.
سلطانیه به خبرگزاری دولتی ایرنا گفت، تهران قصد دارد با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند و بدینگونه ثابت کند که ادعاهای معینی که علیه ایران وجود دارد بیاساس هستند.
کشورهای غربی نگران هستند که جمهوری اسلامی ایران با گسترش برنامهی غنیسازی خود قادر به ساخت بمب اتمی گردد.
سخنگوی آژانس بینالمللی میگوید، هدف از گفتوگوها ادامهی مذاکراتی است که در سال جاری آغاز شدهاند. با این حال هنوز تاریخ دقیق این مذاکرات مشخص نیست.
به گزارش خبرگزاری آلمان، آقای سلطانیه اعلام کرده که گفتوگوهای ایران و آژانس در روزهای ۱۳ و ۱۴ مه (۲۴ و ۲۵ اردیبهشت) در وین خواهد بود. ولی بر اساس اظهارات سخنگوی آژانس، قرار است این مذاکرات در روزهای ۱۴ و ۱۵ مه در محل سفارت ایران در وین انجام شود.
در ۲۳ مه (۳ خرداد) نمایندگان ایران و گروه ۱+۵ نیز در بغداد با یکدیگر ملاقات خواهند کرد. در گروه ششگانه نمایندگان آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان حضور خواهند داشت.
پس از یک سال وقفه در مذاکرات اتمی، در نشستی که در اواسط ماه آوریل در استانبول میان ایران و گروه ششگانه صورت گرفت، قرار اجلاس بغداد گذارده شد. هر دو طرف از فضای عاری از تنش و توأم با نرمش سخن رانده بودند.
انتظارات طرفین مناقشه از یکدیگر
از نظر یک تحلیلگر سیاسی، در مذاکرات بغداد طرفین مناقشه باید در مسیری گام به گام به یگدیگر امتیازاتی بدهند تا به هدف نهایی خود دست یابند.
فواد صادقی در سایت "بازتاب" نوشت که کشورهای غربی امتیازاتی را از ایران انتظار دارند. این امتیازات عبارتند از: توقف غنیسازی تا ۲۰ درصد، مبادله اورانیوم ۲۰ درصد با میلههای سوخت، تحویل اورانیوم غنیشده تا ۵ درصد، توقف غنیسازی تا ۵ درصد، و تحویل دستگاههای سانتریفوژ و جمعآوری چرخهی سوخت هستهای.
این تحلیلگر سیاسی معتقد است که جمهوری اسلامی ایران نیز در مقابل میخواهد به امتیازاتی دست یابد، از جمله: تعویق تحریم نفت، تعلیق تحریمهای بانکی و بیمهای، تعلیق تحریمهای شورای امنیت، لغو تحریمهای شورای امنیت، و عادی شدن روابط ایران و غرب.
در اجلاس بغداد قرار است گفتوگوها بر اساس قرارداد بینالمللی منع ساخت و گسترش سلاحهای اتمی و نیز بهرسمیت شناختن حق ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای صورت گیرد.
ساکنان ساختمانی در لندن مطلع شدند که ارتش بریتانیا در پی
برنامهریزی برای نصب موشکاندازهای یک سپر دفاع ضد موشکی بر پشت بام
خانهشان است. این سامانه از قرار برای تأمین امنیت بازیهای المپیک لندن
مستقر خواهد شد.
نصب موشک بر روی پشتبام خانه موضوعی است که ساکنان یک مجتمع آپارتمانی در
شرق لندن هرگز به آن فکر نمیکردند. حال ممکن است این موضوع به واقعیت
تبدیل شود؛ اقدامی که برای تأمین امنیت بازیهای المپیک ۲۰۱۲ لندن در برابر
حملات احتمالی تروریستی در نظر گرفته شده است.
آنطور که رسانههای محلی گزارش دادهاند، ارتش بریتانیا به ساکنان این ساختمان اطلاع داده که ساختمان آنها به احتمال به سامانه پرتاب موشکهای زمین به هوا مجهز خواهد شد.
ببینید: افتتاح پیست دو و میدانی ورزشگاه المپیک لندن
به گزارش رسانههای محلی، ابتدا آزمایشهایی بر روی ساختمان صورت میگیرد. در صورت مساعد بودن پاسخ، سامانه دفاع ضد موشکی نصب میشود. ۱۰ سرباز هم به مدت دو ماه در محل حاضر خواهند بود. آنطور که نشریه "ایندیپندنت" گزارش داده، هنوز مشخص نیست که پولی از این بابت به ساکنان ساختمان پرداخت میشود یا خیر.
در اطلاعیهی وزارت دفاع بریتانیا از ساختمان مورد نظر بهعنوان بهترین گزینه برای استقرار سپر دفاع ضد موشکی "HVM-System" (High Velocity Missile System) نام برده شده، زیرا این مجتمع آپارتمانی "چشماندازی بینظیر" به محوطه اطراف محل برگزاری بازیها و آسمان دارد. اطلاعیه وزارت دفاع اضافه میکند که موشکها تنها در شرایط "بسیار تهدیدآمیز" شلیک خواهند شد.
در صورت عملی شدن این تصمیم، این نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم است که موشکاندازها بر فراز ساختمانهای لندن مستقر میشوند.
ساکنان ساختمان یادشده از تصمیم مورد نظر شوکه شدهاند. یکی از آنان میگوید، پیش از این در این مورد هیچگونه اطلاعرسانی یا مشورتی با ساکنان صورت نگرفته است: «یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و از اطلاعات درجشده بر روی یک تراکت میفهمی که راکتانداز بر روی ساختمان خانهات نصب خواهد شد».
الگوبرداری از پکن
فیلیپ هاموند، وزیر دفاع بریتانیا، نوامبر گذشته برای نخستین بار از استقرار سامانههای موشکی در لندن سخن گفت. او گفت که بریتانیا در این مورد الگوی چین در المپیک ۲۰۰۸ پکن را دنبال میکند. چینیها در فاصلهی یک کیلومتری جنوب محل برگزاری بازیها سامانه دفاع ضد موشکی نصب کرده بودند.
سامانه دفاع ضد موشکی یکی از چند اقدام امنیتیای است که لندنیها در زمان برگزاری بزرگترین رویداد ورزشی، شاهد آن خواهند بود. در هنگام برگزاری المپیک لندن بیش از ۴۰ هزار نیروی امنیتی در شهر حاضر خواهند بود. پیشبینی میشود اقدامات در نظر گرفته شده بیش از ۶/ ۱ میلیارد پوند هزینه در بر داشته باشند.
المپیک تابستانی ۲۰۱۲ از ۲۷ ژوئیه تا ۱۲ اوت سال جاری در ورزشگاه المپیک لندن برگزار خواهد شد. پایتخت انگلستان با این حساب نخستین شهری است که برای سومین بار (پس از ۱۹۰۸ و ۱۹۴۸) المپیک را میزبانی میکند.
آنطور که رسانههای محلی گزارش دادهاند، ارتش بریتانیا به ساکنان این ساختمان اطلاع داده که ساختمان آنها به احتمال به سامانه پرتاب موشکهای زمین به هوا مجهز خواهد شد.
ببینید: افتتاح پیست دو و میدانی ورزشگاه المپیک لندن
به گزارش رسانههای محلی، ابتدا آزمایشهایی بر روی ساختمان صورت میگیرد. در صورت مساعد بودن پاسخ، سامانه دفاع ضد موشکی نصب میشود. ۱۰ سرباز هم به مدت دو ماه در محل حاضر خواهند بود. آنطور که نشریه "ایندیپندنت" گزارش داده، هنوز مشخص نیست که پولی از این بابت به ساکنان ساختمان پرداخت میشود یا خیر.
در اطلاعیهی وزارت دفاع بریتانیا از ساختمان مورد نظر بهعنوان بهترین گزینه برای استقرار سپر دفاع ضد موشکی "HVM-System" (High Velocity Missile System) نام برده شده، زیرا این مجتمع آپارتمانی "چشماندازی بینظیر" به محوطه اطراف محل برگزاری بازیها و آسمان دارد. اطلاعیه وزارت دفاع اضافه میکند که موشکها تنها در شرایط "بسیار تهدیدآمیز" شلیک خواهند شد.
در صورت عملی شدن این تصمیم، این نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم است که موشکاندازها بر فراز ساختمانهای لندن مستقر میشوند.
ساکنان ساختمان یادشده از تصمیم مورد نظر شوکه شدهاند. یکی از آنان میگوید، پیش از این در این مورد هیچگونه اطلاعرسانی یا مشورتی با ساکنان صورت نگرفته است: «یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و از اطلاعات درجشده بر روی یک تراکت میفهمی که راکتانداز بر روی ساختمان خانهات نصب خواهد شد».
الگوبرداری از پکن
فیلیپ هاموند، وزیر دفاع بریتانیا، نوامبر گذشته برای نخستین بار از استقرار سامانههای موشکی در لندن سخن گفت. او گفت که بریتانیا در این مورد الگوی چین در المپیک ۲۰۰۸ پکن را دنبال میکند. چینیها در فاصلهی یک کیلومتری جنوب محل برگزاری بازیها سامانه دفاع ضد موشکی نصب کرده بودند.
سامانه دفاع ضد موشکی یکی از چند اقدام امنیتیای است که لندنیها در زمان برگزاری بزرگترین رویداد ورزشی، شاهد آن خواهند بود. در هنگام برگزاری المپیک لندن بیش از ۴۰ هزار نیروی امنیتی در شهر حاضر خواهند بود. پیشبینی میشود اقدامات در نظر گرفته شده بیش از ۶/ ۱ میلیارد پوند هزینه در بر داشته باشند.
المپیک تابستانی ۲۰۱۲ از ۲۷ ژوئیه تا ۱۲ اوت سال جاری در ورزشگاه المپیک لندن برگزار خواهد شد. پایتخت انگلستان با این حساب نخستین شهری است که برای سومین بار (پس از ۱۹۰۸ و ۱۹۴۸) المپیک را میزبانی میکند.
محمد البرادعی، مدیر پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی، حزب جدیدی
را در مصر تأسیس کرد. به گفته این برنده جایزه نوبل صلح، "حزب قانون
اساسی" قرار است آلترناتیوی در برابر اسلامگرایان و به منظور نجات انقلاب
مصر باشد.
سیاستمدار مصری، محمد البرادعی که مورد پشتیبانی نیروهای لیبرال در جنبش اعتراضی این کشور است، حزب مستقل خود را تشکیل داد.
البرادعی با اعلام موجودیت "حزب قانون اساسی" در قاهره گفت، این حزب میخواهد، به منظور حفظ دستاوردهای انقلاب مصر، آلترناتیوی باشد در برابر گروههای اسلامگرای کنونی که اکثریت را در دو مجلس این کشور به دست آوردهاند.
این برنده جایزه نوبل صلح وضعیت حاکم بر وضعیت کنونی انتقالی کشور زیر رهبری شورای نظامی مصر را "غمانگیز" توصیف کرد.
وی ضمن اشاره به وخامت اوضاع اقتصادی در مصر، به انتقاد گفت، قرار است در ماه مه انتخابات ریاست جمهوری در مصر برگزار شود، بیآنکه قانون اساسی نوینی تدوین شده باشد.
این سیاستمدار ۶۹ ساله که مورد حمایت برخی جناحهای غیرمذهبی است، قصد داشت در انتخابات ریاست جمهوری ماه مه شرکت کند، ولی در ماه ژانویه سال جاری میلادی از این قصد خود اعلام انصراف کرد. البرادعی دلیل خود را برای انصرافاش این عنوان کرد که پس از سقوط حکومت چندین دهسالهی حسنی مبارک، هنوز نیروهای رژیم پیشین قدرت را در دست دارند.
در این میان اسلامگرایان سلفی که با حزب "نور" وارد صحنهی سیاسی شدهاند، اعلام کردهاند، از "عبدالمنعم ابوالفتوح" حمایت میکنند. فراکسیون پارلمانی حزب نور این خبر را روز شنبه ۲۸ مه اعلام کرد.
گفته میشود ابوالفتوح ۶۲ ساله که از اعضای پیشین اخوانالمسلمین بوده، یک اسلامگرای میانهرو است و بسیاری از اعضای جوان جنبش اخوانالمسلمین از او حمایت میکنند.
دور نخست انتخابات ریاست جمهوری مصر قرار است در ۲۳ و ۲۴ مه (۳ و ۴ خرداد) برگزار گردد. در مجموع صلاحیت ۱۳ نفر برای کاندیداتوری تأیید شده است. یکی از نامزدها از جناح غیرمذهبی عمرو موسی، وزیر امور خارجه پیشین و دبیرکل اسبق اتحادیه عرب، است.
البرادعی با اعلام موجودیت "حزب قانون اساسی" در قاهره گفت، این حزب میخواهد، به منظور حفظ دستاوردهای انقلاب مصر، آلترناتیوی باشد در برابر گروههای اسلامگرای کنونی که اکثریت را در دو مجلس این کشور به دست آوردهاند.
این برنده جایزه نوبل صلح وضعیت حاکم بر وضعیت کنونی انتقالی کشور زیر رهبری شورای نظامی مصر را "غمانگیز" توصیف کرد.
وی ضمن اشاره به وخامت اوضاع اقتصادی در مصر، به انتقاد گفت، قرار است در ماه مه انتخابات ریاست جمهوری در مصر برگزار شود، بیآنکه قانون اساسی نوینی تدوین شده باشد.
این سیاستمدار ۶۹ ساله که مورد حمایت برخی جناحهای غیرمذهبی است، قصد داشت در انتخابات ریاست جمهوری ماه مه شرکت کند، ولی در ماه ژانویه سال جاری میلادی از این قصد خود اعلام انصراف کرد. البرادعی دلیل خود را برای انصرافاش این عنوان کرد که پس از سقوط حکومت چندین دهسالهی حسنی مبارک، هنوز نیروهای رژیم پیشین قدرت را در دست دارند.
در این میان اسلامگرایان سلفی که با حزب "نور" وارد صحنهی سیاسی شدهاند، اعلام کردهاند، از "عبدالمنعم ابوالفتوح" حمایت میکنند. فراکسیون پارلمانی حزب نور این خبر را روز شنبه ۲۸ مه اعلام کرد.
گفته میشود ابوالفتوح ۶۲ ساله که از اعضای پیشین اخوانالمسلمین بوده، یک اسلامگرای میانهرو است و بسیاری از اعضای جوان جنبش اخوانالمسلمین از او حمایت میکنند.
دور نخست انتخابات ریاست جمهوری مصر قرار است در ۲۳ و ۲۴ مه (۳ و ۴ خرداد) برگزار گردد. در مجموع صلاحیت ۱۳ نفر برای کاندیداتوری تأیید شده است. یکی از نامزدها از جناح غیرمذهبی عمرو موسی، وزیر امور خارجه پیشین و دبیرکل اسبق اتحادیه عرب، است.
دفتر امور ویزای سفارت کانادا در ایران تعطیل شد
سفارت کانادا در تهران، دفتر امور ویزا و مهاجرت خود در ایران را تعطیل و
اعلام کرد که از این پس ایرانیان باید برای درخواست ویزا و مسائل مربوط به
مهاجرت، به سفارتخانه این کشور در آنکارا، پایتخت ترکیه مراجعه کنند.
وبسایت سفارت کانادا در ایران روز یکشنبه، ۱۰ اردیبهشتماه در بیانیهای اعلام کرد که دفتر امور ویزا و مهاجرت این سفارتخانه تعطیل شده است و تأکید کرد که این اقدام به منظور بالابردن کارآیی سفارتخانههای کانادا و انجام موثر و آسانتر امور سفارتی صورت گرفته است.
این تصمیم از سوی اداره تابعیت و مهاجرت کانادا اتخاذ شده است.
سفارت کانادا در ایران با تأکید بر اینکه محول کردن برخی مسئولیتهای یک سفارتخانه به سفارتخانهای در کشور دیگر امر غیر معمولی نیست، افزود که از این پس سفارت کانادا در آنکار مسئولیت تمامی فرمهای درخواست ویزا و امور مهاجرتی ایرانیان را بر عهده دارد.
خبرگزاری فرانسه گزارش کرده است که روز یکشنبه به افرادی که با دفتر امور ویزای سفارت کانادا در ایران تماس گرفتهاند گفته شده است که این دفتر تعطیل است و از این پس هیچ فرم درخواستی را نمیپذیرد.
به گفته این خبرگزاری، طبق سرشماری سال ۲۰۰۶ در کانادا، بیش از ۱۲۰ هزار ایرانی مقیم کانادا هستند که اقوام آنها در ایران برای دیدار از آنها و سفر به کانادا نیازمند اخذ ویزا هستند.
سال ۱۹۹۶ دو کشور کانادا و ایران با تبادل سفیر موافقت کردند، اگرچه از اواخر سال ۲۰۰۷ هر دو کشور سطح مراودات دیپلماتیک خود را به حد کاردار کاهش دادند.
تعطیلی دفتر امور ویزای سفارت کانادا در تهران در حالی صورت گرفته است که آذرماه سال ۹۰ نیز، به دنبال حمله به سفارت بریتانیا در تهران، بریتانیا تمام کادر دیپلماتیک خود را از ایران خارج کرد و از دیپلمات های ایرانی خواست تا خاک این کشور را ترک کنند.
وبسایت سفارت کانادا در ایران روز یکشنبه، ۱۰ اردیبهشتماه در بیانیهای اعلام کرد که دفتر امور ویزا و مهاجرت این سفارتخانه تعطیل شده است و تأکید کرد که این اقدام به منظور بالابردن کارآیی سفارتخانههای کانادا و انجام موثر و آسانتر امور سفارتی صورت گرفته است.
این تصمیم از سوی اداره تابعیت و مهاجرت کانادا اتخاذ شده است.
سفارت کانادا در ایران با تأکید بر اینکه محول کردن برخی مسئولیتهای یک سفارتخانه به سفارتخانهای در کشور دیگر امر غیر معمولی نیست، افزود که از این پس سفارت کانادا در آنکار مسئولیت تمامی فرمهای درخواست ویزا و امور مهاجرتی ایرانیان را بر عهده دارد.
خبرگزاری فرانسه گزارش کرده است که روز یکشنبه به افرادی که با دفتر امور ویزای سفارت کانادا در ایران تماس گرفتهاند گفته شده است که این دفتر تعطیل است و از این پس هیچ فرم درخواستی را نمیپذیرد.
به گفته این خبرگزاری، طبق سرشماری سال ۲۰۰۶ در کانادا، بیش از ۱۲۰ هزار ایرانی مقیم کانادا هستند که اقوام آنها در ایران برای دیدار از آنها و سفر به کانادا نیازمند اخذ ویزا هستند.
سال ۱۹۹۶ دو کشور کانادا و ایران با تبادل سفیر موافقت کردند، اگرچه از اواخر سال ۲۰۰۷ هر دو کشور سطح مراودات دیپلماتیک خود را به حد کاردار کاهش دادند.
تعطیلی دفتر امور ویزای سفارت کانادا در تهران در حالی صورت گرفته است که آذرماه سال ۹۰ نیز، به دنبال حمله به سفارت بریتانیا در تهران، بریتانیا تمام کادر دیپلماتیک خود را از ایران خارج کرد و از دیپلمات های ایرانی خواست تا خاک این کشور را ترک کنند.
احمدینژاد: دخالت ناظران در اجرا باعث فساد است
در روزی که وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی از درخواست برای ارائه فهرستهای
خود اظهاری از سوی دستگاههای اجرایی به دستگاههای نظارتی خبر داد، محمود
احمدینژاد در همایش ارتقای سلامت اداری «دخالت ناظران در اجرا» را باعث
افزایش فساد خواند.
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات و رئیس شورای دستگاههای نظارتی کشور، روز یکشنبه ۱۰ اردیبهشت، در چهارمین همایش ارتقای سلامت اداری، از افزایش نظارت بر اجرا خبر داد و گفت که «از ۸۰ دستگاه اجرایی خواستهایم تا با خوداظهاری، چکلیستهای خود را به دستگاههای نظارتی ارائه دهند.»
این در حالی است که به گزارش خبرگزاری مهر، محمود احمدینژاد در همین همایش گفت که «تحت عنوان ناظر اگر بخواهند در اجرا دخالت کنند این کار باعث فساد میشود. ناظر نمیتواند برای اجرا تصمیمگیری کند. همچنین ناظر نمیتواند برداشت خود را از قانون بیاورد.»
وی همچنین با اظهار اینکه «در نظارت نباید دنبال پروندهسازی باشیم» افزود که «بعضیها بر این باورند که اگر چند نفر را اعدام کنیم کار تمام میشود در صورتیکه اینگونه نیست.»
تأکید محمود احمدینژاد به «تمام نشدن کار» با اعدام چند نفر، در حالی بیان
میشود که هماینک در جلسات رسیدگی به پرونده اختلاس سه هزار میلیارد
تومانی اعلام شدهاست که فردی که از وی با نام اختصاری «ش» یاد میشود به
«فساد فیالارض» متهم شدهاست.
پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی که در ماههای اخیر از فسادهای اداری خبرساز در ایران بودهاست به گفته مهدی فراهانی، نماینده دادستان تهران «بیش از ۱۰۰ متهم دارد»؛ مهدی فراهانی همچنین گفتهاست که «تعدادی از نمایندههای مجلس و مسئولان دولتی و افراد دیگری هستند که ما صلاح نمیدانیم اسم آنان را بیاوریم.»
به نوشته خبرگزاری مهر محمود احمدینژاد روز یکشنبه در بخشی دیگر از سخنانش به انتقاد از نحوه برخورد با تخلفات اخیر در سیستم بانکی پرداخته و با بیان اینکه «در فساد اخیر همه سیستم در نظام وارد شدند تا با این فساد برخورد کنند»، گفت: «اما الان به کجا رسیدیم. بانکی که در آن تخلف صورت گرفت الان در حاشیه است.»
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از رسانهای شدن جریان «اختلاس» بزرگ گفت که «ادامه هیاهو و جنجال» بر سر این پرونده «به صلاح نیست و همه باید مراقب باشند» و از رسانهها خواست تا «این موضوع را کش ندهند».
محمود احمدینژاد روز یکشنبه در قسمت دیگری از سخنرانی خود شماری از «باید و نبایدها» را برای دستگاه نظارتی برشمرد.
وی با اظهار اینکه «نباید نظارت را به مچگیری تلقی کرد» و «در نظارت نباید دنبال پروندهسازی باشیم» گفت که «باید توجه داشت که ناظر در حین اجرا نمیتواند دخالت کند، البته میتواند مشورت بدهد.»
رئیس جمهور ایران در ادامه گفت که «نظارت باید در چارچوب قانون اساسی انجام شود»، «نظارت نباید با کارهای سیاسی مخلوط شود» و «نباید به گونهای نظارت کنیم که مجری فقط به فکر رابطه خود با دستگاههای نظارتی باشد.»
«ارتقای ۴۶ رتبهای ایران در ردهبندی مبارزه با فساد»
به گزارش خبرگزاری فارس، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات و رئیس شورای دستگاههای نظارتی ایران روز یکشنبه در بخشی از سخنان خود در همایش ارتقای سلامت اداری، از «ارتقای ۴۶ رتبهای ایران در ردهبندی مبارزه با فساد» خبر داد.
حیدر مصلحی در زمینه رتبه ایران در ردهبندی فساد اداری گفت که «متاسفانه برخی از سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان شفافیت اطلاعات خود را از گروههای مغرض با نظام جمهوری اسلامی ایران دریافت میکنند.»
وی افزود: «در این خصوص مکاتباتی از سوی این شورا با دستگاههای بینالمللی مبارزه با فساد صورت گرفت که سبب ارتقای ۴۶ رتبهای کشور در ردهبندی مبارزه با فساد شد.»
رئیس شورای دستگاههای نظارتی ایران در ادامه گفت: «هماکنون نیز مکاتباتی برای ارسال اطلاعات درست و صحیح به این سازمانها برای به وجود آوردن یک پیشزمینه صحیح از مبارزه با فساد در کشور از سوی این شورا ادامه دارد.»
شفافیت بینالملل یک سازمان غیر دولتی مستقر در برلین آلمان است که به طور سالیانه اقدام به انتشار «نمایه درصد فساد» میکند. سنجش فساد توسط این سازمان با استفاده از شاخصهایی نظیر فساد، اختلاس، رشوهگیری، خرید و فروش پستهای دولتی، رشوهپذیری دستگاه قضایی، فساد مالی در میان سیاستمداران و مقامهای دولتی و عدم مقابله کافی یا ناکارایی در پیکار علیه مواد مخدر صورت میگیرد.
حیدر مصلحی به رتبه کنونی ایران در ردهبندی فساد اداری شفافیت بینالملل اشارهای نکرد اما خبرگزاری فارس در تیرماه سال ۹۰ نوشته بود که «ایران در فهرست سازمان بینالمللی شفافیت که البته در مورد وابستگی آن به محافل صهیونیستی گزارشهایی منتشر شده از لحاظ شفافیت اقتصادی و مبارزه با مفاسد مالی در رتبه ۱۴۶ قرار دارد.»
این خبرگزاری در مورد علت درج جمله «وابستگی سازمان بینالمللی شفافیت به محافل صهیونیستی» سند و مدرکی ارائه ندادهاست.
در گزارش سال ۲۰۱۱ سازمان «شفافیت بینالملل»، جمهوری اسلامی ایران از لحاظ درجه فساد در میان ۱۸۳ کشور جهان چند پله پیشرفت کرده و در رده صد و بیستم قرار گرفته اما همچنان در رده فاسدترین کشورهای دنیا است.
ایران در این گزارش در مقایسه با کشورهای منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی، ۹۸ پله فاسدتر از قطر، ۶۶ پله فاسدتر از کویت، ۴۷ پله فاسدتر از تونس و ۸ پله فاسدتر از مصر ارزیابی شده است.
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات و رئیس شورای دستگاههای نظارتی کشور، روز یکشنبه ۱۰ اردیبهشت، در چهارمین همایش ارتقای سلامت اداری، از افزایش نظارت بر اجرا خبر داد و گفت که «از ۸۰ دستگاه اجرایی خواستهایم تا با خوداظهاری، چکلیستهای خود را به دستگاههای نظارتی ارائه دهند.»
این در حالی است که به گزارش خبرگزاری مهر، محمود احمدینژاد در همین همایش گفت که «تحت عنوان ناظر اگر بخواهند در اجرا دخالت کنند این کار باعث فساد میشود. ناظر نمیتواند برای اجرا تصمیمگیری کند. همچنین ناظر نمیتواند برداشت خود را از قانون بیاورد.»
وی همچنین با اظهار اینکه «در نظارت نباید دنبال پروندهسازی باشیم» افزود که «بعضیها بر این باورند که اگر چند نفر را اعدام کنیم کار تمام میشود در صورتیکه اینگونه نیست.»
ناظر حین اجرا دخالت نکند؛ نظارت پروندهسازی و مچگیری نیست؛ اعدام چند نفر چارهساز نیست ...
پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی که در ماههای اخیر از فسادهای اداری خبرساز در ایران بودهاست به گفته مهدی فراهانی، نماینده دادستان تهران «بیش از ۱۰۰ متهم دارد»؛ مهدی فراهانی همچنین گفتهاست که «تعدادی از نمایندههای مجلس و مسئولان دولتی و افراد دیگری هستند که ما صلاح نمیدانیم اسم آنان را بیاوریم.»
به نوشته خبرگزاری مهر محمود احمدینژاد روز یکشنبه در بخشی دیگر از سخنانش به انتقاد از نحوه برخورد با تخلفات اخیر در سیستم بانکی پرداخته و با بیان اینکه «در فساد اخیر همه سیستم در نظام وارد شدند تا با این فساد برخورد کنند»، گفت: «اما الان به کجا رسیدیم. بانکی که در آن تخلف صورت گرفت الان در حاشیه است.»
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از رسانهای شدن جریان «اختلاس» بزرگ گفت که «ادامه هیاهو و جنجال» بر سر این پرونده «به صلاح نیست و همه باید مراقب باشند» و از رسانهها خواست تا «این موضوع را کش ندهند».
محمود احمدینژاد روز یکشنبه در قسمت دیگری از سخنرانی خود شماری از «باید و نبایدها» را برای دستگاه نظارتی برشمرد.
وی با اظهار اینکه «نباید نظارت را به مچگیری تلقی کرد» و «در نظارت نباید دنبال پروندهسازی باشیم» گفت که «باید توجه داشت که ناظر در حین اجرا نمیتواند دخالت کند، البته میتواند مشورت بدهد.»
رئیس جمهور ایران در ادامه گفت که «نظارت باید در چارچوب قانون اساسی انجام شود»، «نظارت نباید با کارهای سیاسی مخلوط شود» و «نباید به گونهای نظارت کنیم که مجری فقط به فکر رابطه خود با دستگاههای نظارتی باشد.»
«ارتقای ۴۶ رتبهای ایران در ردهبندی مبارزه با فساد»
به گزارش خبرگزاری فارس، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات و رئیس شورای دستگاههای نظارتی ایران روز یکشنبه در بخشی از سخنان خود در همایش ارتقای سلامت اداری، از «ارتقای ۴۶ رتبهای ایران در ردهبندی مبارزه با فساد» خبر داد.
حیدر مصلحی در زمینه رتبه ایران در ردهبندی فساد اداری گفت که «متاسفانه برخی از سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان شفافیت اطلاعات خود را از گروههای مغرض با نظام جمهوری اسلامی ایران دریافت میکنند.»
وی افزود: «در این خصوص مکاتباتی از سوی این شورا با دستگاههای بینالمللی مبارزه با فساد صورت گرفت که سبب ارتقای ۴۶ رتبهای کشور در ردهبندی مبارزه با فساد شد.»
رئیس شورای دستگاههای نظارتی ایران در ادامه گفت: «هماکنون نیز مکاتباتی برای ارسال اطلاعات درست و صحیح به این سازمانها برای به وجود آوردن یک پیشزمینه صحیح از مبارزه با فساد در کشور از سوی این شورا ادامه دارد.»
شفافیت بینالملل یک سازمان غیر دولتی مستقر در برلین آلمان است که به طور سالیانه اقدام به انتشار «نمایه درصد فساد» میکند. سنجش فساد توسط این سازمان با استفاده از شاخصهایی نظیر فساد، اختلاس، رشوهگیری، خرید و فروش پستهای دولتی، رشوهپذیری دستگاه قضایی، فساد مالی در میان سیاستمداران و مقامهای دولتی و عدم مقابله کافی یا ناکارایی در پیکار علیه مواد مخدر صورت میگیرد.
حیدر مصلحی به رتبه کنونی ایران در ردهبندی فساد اداری شفافیت بینالملل اشارهای نکرد اما خبرگزاری فارس در تیرماه سال ۹۰ نوشته بود که «ایران در فهرست سازمان بینالمللی شفافیت که البته در مورد وابستگی آن به محافل صهیونیستی گزارشهایی منتشر شده از لحاظ شفافیت اقتصادی و مبارزه با مفاسد مالی در رتبه ۱۴۶ قرار دارد.»
این خبرگزاری در مورد علت درج جمله «وابستگی سازمان بینالمللی شفافیت به محافل صهیونیستی» سند و مدرکی ارائه ندادهاست.
در گزارش سال ۲۰۱۱ سازمان «شفافیت بینالملل»، جمهوری اسلامی ایران از لحاظ درجه فساد در میان ۱۸۳ کشور جهان چند پله پیشرفت کرده و در رده صد و بیستم قرار گرفته اما همچنان در رده فاسدترین کشورهای دنیا است.
ایران در این گزارش در مقایسه با کشورهای منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی، ۹۸ پله فاسدتر از قطر، ۶۶ پله فاسدتر از کویت، ۴۷ پله فاسدتر از تونس و ۸ پله فاسدتر از مصر ارزیابی شده است.
دو نماینده مجلس: استقرار جنگندهها کمکی به امنیت منطقه نمیکند
در واکنشهایی تازه به گزارش مربوط به استقرار تعدادی از جنگدههای اف-۲۲
آمریکایی در پایگاهی در امارات متحده، کاظم جلالی و اسماعیل کوثری، دو عضو
ارشد کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران، نسبت به اثرات این
موضوع بر امنیت منطقه خلیج فارس هشدار دادهاند.
کاظم جلالی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هشتم در گفتوگویی با ایسنا، ضمن اشاره به گزارش مربوط به استقرار جنگندههای آمریکایی در یک پایگاه هوایی امارات متحده عربی، «جمعآوری و انباشت تسلیحات» را زمینهساز ناامنی منطقه خوانده است.
آقای جلالی گفته است که صلح و امنیت منطقه در یم فرآیند امنیت دستهجمعی و با حضور تمام کشورهای منطقه قابل تحقق است و ورود قدرتهای بزرگ و افزایش و انباشت تسلیحات منطقه را به سوی ناامنی سوق میدهد.
این عضو ارشد کمیسیون امنیت ملی همچنین استقرار جنگندههای آمریکایی را در راستای «سیاست ایرانستیزی و ایرانگریزی» توصیف کرده و بدون اشاره به نام کشوری خاص هشدار داده است که مسئولیت عواقب این «حرکت آمریکایی- صهیونیستی» برعهده کشورهای عربی و اسلامی است.
در روزهای گذشته برخی از رسانههای آمریکایی از استقرار جنگندههای اف-۲۲ نیروی هوایی آمریکا، در پایگاهی هوایی در نزدیکی مرزهای ایران خبر دادهاند.
در این میان گرچه گزارشهایی که فاکسنیوز و واشینگتن پست در این زمینه منتشر کردند، اشاره به محل دقیق استقرار این جنگندهها ندارد اما نشریه «ایویایشین ویک» که نخستین منبعی بود که از استقرار این جنگندهها در منطقه خبر داده بود، به نقل از منابع خود، پایگاه هوایی الظفره در نزدیکی ابوظبی، را به عنوان استقرار این هواپیماها اعلام کرد.
جنگندههای پیشرفته اف-۲۲ هنوز در عملیات جنگی استفاده نشدهاند اما بر پایه گزارشها این هواپیماهای رادارگریز که برای جنگهای هوا به هوا طراحی شدهاند، همزمان قابلیت شرکت در حملات هوا به زمین را نیز دارند.
«آمریکا هزینه انتقال تجهییزات را به گردن امارات انداخته است»
در واکنشی دیگر اسماعیل کوثری، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز، در پاسخ به ایسنا تأکید کرده است که امنیت منطقه با استقرار جنگندههای آمریکایی تأمین نمیشود.
آقای کوثری گفته است که «اگر آمریکا میتوانست امنیت منطقه را تأمین کند، باید توان این را داشت که جلوی پیروزی انقلابها در تونس، یمن و مصر را بگیرد.»
این نماینده مجلس که از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، در عین حال جابهجایی هواپیماهایی آمریکایی را امری عادی توصیف کرده و این گونه اظهار نظر کرده است که «با توجه به اینکه مقرر شده ۹ هزار نیروی آمریکایی از ژاپن اخراج شوند، شاید آمریکا قصد داشته تجهیزات و هواپیماها را به جای اینکه به آمریکا ببرد، در امارات و کشورهای اینچنینی مستقر کند و هزینهاش را به گردن آنها بیندازد.»
وی همچنین افزوده است که «مسئولان اماراتی در این کشور هیچ کارهاند و آمریکا میتواند هر کاری که خواست در این کشور انجام دهد.»
کاظم جلالی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هشتم در گفتوگویی با ایسنا، ضمن اشاره به گزارش مربوط به استقرار جنگندههای آمریکایی در یک پایگاه هوایی امارات متحده عربی، «جمعآوری و انباشت تسلیحات» را زمینهساز ناامنی منطقه خوانده است.
آقای جلالی گفته است که صلح و امنیت منطقه در یم فرآیند امنیت دستهجمعی و با حضور تمام کشورهای منطقه قابل تحقق است و ورود قدرتهای بزرگ و افزایش و انباشت تسلیحات منطقه را به سوی ناامنی سوق میدهد.
این عضو ارشد کمیسیون امنیت ملی همچنین استقرار جنگندههای آمریکایی را در راستای «سیاست ایرانستیزی و ایرانگریزی» توصیف کرده و بدون اشاره به نام کشوری خاص هشدار داده است که مسئولیت عواقب این «حرکت آمریکایی- صهیونیستی» برعهده کشورهای عربی و اسلامی است.
در روزهای گذشته برخی از رسانههای آمریکایی از استقرار جنگندههای اف-۲۲ نیروی هوایی آمریکا، در پایگاهی هوایی در نزدیکی مرزهای ایران خبر دادهاند.
در این میان گرچه گزارشهایی که فاکسنیوز و واشینگتن پست در این زمینه منتشر کردند، اشاره به محل دقیق استقرار این جنگندهها ندارد اما نشریه «ایویایشین ویک» که نخستین منبعی بود که از استقرار این جنگندهها در منطقه خبر داده بود، به نقل از منابع خود، پایگاه هوایی الظفره در نزدیکی ابوظبی، را به عنوان استقرار این هواپیماها اعلام کرد.
جنگندههای پیشرفته اف-۲۲ هنوز در عملیات جنگی استفاده نشدهاند اما بر پایه گزارشها این هواپیماهای رادارگریز که برای جنگهای هوا به هوا طراحی شدهاند، همزمان قابلیت شرکت در حملات هوا به زمین را نیز دارند.
«آمریکا هزینه انتقال تجهییزات را به گردن امارات انداخته است»
در واکنشی دیگر اسماعیل کوثری، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز، در پاسخ به ایسنا تأکید کرده است که امنیت منطقه با استقرار جنگندههای آمریکایی تأمین نمیشود.
آقای کوثری گفته است که «اگر آمریکا میتوانست امنیت منطقه را تأمین کند، باید توان این را داشت که جلوی پیروزی انقلابها در تونس، یمن و مصر را بگیرد.»
این نماینده مجلس که از فرماندهان پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، در عین حال جابهجایی هواپیماهایی آمریکایی را امری عادی توصیف کرده و این گونه اظهار نظر کرده است که «با توجه به اینکه مقرر شده ۹ هزار نیروی آمریکایی از ژاپن اخراج شوند، شاید آمریکا قصد داشته تجهیزات و هواپیماها را به جای اینکه به آمریکا ببرد، در امارات و کشورهای اینچنینی مستقر کند و هزینهاش را به گردن آنها بیندازد.»
وی همچنین افزوده است که «مسئولان اماراتی در این کشور هیچ کارهاند و آمریکا میتواند هر کاری که خواست در این کشور انجام دهد.»
ادامه حرکت کشورها بهسوی جایگزین کردن واردات نفت از ایران
به دنبال تحریم نفت ایران از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا که قرار است از
تابستان سال جاری به طور رسمی آغاز شود، تعدادی از واردکنندگان نفت ایران
از جمله سریلانکا به دنبال جایگزینی برای نفت ایران میگردند.
به گزارش خبرگزاری رویترز عربستان سعودی در یکسال گذشته دست کم دوبار برای پرکردن جای خالی نفت ایران در بازارهای جهانی به دنبال تحریم غرب، اعلام آمادگی کردهاست.
در همین حال گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا نشان میدهد که در دو ماه گذشته ذخایر نفت جهان افزایش داشتهاست.
گزارشی در این مورد:
جمشید اسدی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در پاریس، در گفتوگو با رادیو فردا میگوید تحریمها به اقتصاد ایران زیان زدهاست و میافزاید: «من فکر نمیکنم بازار جهانی نفت با عدم خرید نفت از جمهوری اسلامی به مشکل چندانی بربخورد. آن چه جمهوری اسلامی به بازار جهانی عرضه میکرده، افزایش تولید نفت در لیبی، عربستان سعودی، عراق و حتی در کویت به مقدار زیادی جبران کردهاست. از آن گذشته برخی کشورها مانند یونان تقریبا نفت خود را مجانی دریافت میکردند یعنی نفت نسیهای میبردند که معلوم نبود پولش را کی پس میدهند. بدیهی است وقتی کسی کالایی بخرد بدون این که در ازای آن پول بدهد و بعد قرار باشد راه حل دیگری پیدا کند، شاید از این وضعیت زیان ببرد، اما اروپا تمام راه حلها را در نظر گرفتهاست و فکر نمیکنم به بازار جهانی نفت صدمه بخورد.»
در همین حال گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا حاکی است به رغم کاهش تولید نفت ایران در اثر تحریمها، عرضه جهانی نفت در دو ماه گذشته افزایش داشتهاست.
بر اساس قانون تحریم ایران که در دسامبر گذشته به امضای رئیس جمهوری آمریکا رسید، اداره اطلاعات انرژی آمریکا موظف است هر دو ماه یک بار گزارشی درباره وضعیت نفت ایران و جهان تهیه کند.
بر اساس گزارش تازه این سازمان، تولید نفت ایران نسبت به سال گذشته روزانه ۴۰۰ هزار بشکه کاهش یافتهاست. در عوض تولید نفت عربستان سعودی روزانه ۹۰۰ هزار بشکه افزایش یافته و به ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه در روز رسیدهاست.
به گزارش این سازمان آمریکایی توانایی تولید نفت ایران به دلیل عدم سرمایهگذاری کاهش یافتهاست. درهمین حال سریلانکا اعلام کرده درحال بازسازی تنها پالایشگاه خود است تا بتواند در آن نفت را تصفیه کند و تنها به نفت ایران متکی نباشد.
دولت سریلانکا اعلام کرده به دلیل تحریمهای آمریکا، واردات نفت خود از ایران را تا ۲۰ درصد کاهش خواهد داد.
جمشید اسدی درباره این که آیا سریلانکا و کشورهای مشابه آن میتوانند جایگزینی برای نفت ایران پیدا کنند، میگوید: «با توجه به تحریمهای جامعه جهانی به ویژه اروپا و آمریکا علیه جمهوری اسلامی هر کشوری باید انتخاب کند که یا از جمهوری اسلامی پشتیبانی کند و داد و ستد و بازرگانی خود را با این کشور ادامه دهد یا همسو و همراه شود با جامعه جهانی در راستای تحریم جمهوری اسلامی. از آن جایی که سریلانکا شروع کرده به افزایش صادرات خود، بدیهی است برای این کشور بازار غرب و جلب سرمایهگذاری از غرب و حضور در شبکه مالی بینالمللی بسیار مهمتر از این است که نفت خود را از جمهوری اسلامی بخرد.»
در همین حال ایران روز جمعه اعلام کرد چین واردات نفت خود از ایران را قطع نکردهاست. این اظهارنظر پس از آن که اعلام شد چین نسبت به سال قبل نفت کمتری از ایران وارد کرده، توسط مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت ایران انجام شد.
خبرگزاری رویترز گزارش میدهد چین از آغاز سال جدید واردات نفت خود از ایران را کاهش دادهاست. این کاهش در ماه ژانویه (دیماه) پنج درصد، در ماه فوریه (بهمن ماه) ۴۰ درصد و در ماه مارس (فروردین) واردات نفت چین از ایران ۴۵ درصد کاهش داشتهاست.
خبرگزاری رویترز میگوید کره جنوبی هم قصد دارد واردات نفت خود از ایران را کاهش دهد.
به گزارش خبرگزاری رویترز عربستان سعودی در یکسال گذشته دست کم دوبار برای پرکردن جای خالی نفت ایران در بازارهای جهانی به دنبال تحریم غرب، اعلام آمادگی کردهاست.
در همین حال گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا نشان میدهد که در دو ماه گذشته ذخایر نفت جهان افزایش داشتهاست.
گزارشی در این مورد:
گزارش فرین عاصمی در مورد وضعیت تحریم نفت ایران
در حالی که تنها دو ماه به آغاز تحریم نفت ایران از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا باقی ماندهاست، وزیر خارجه روسیه روز جمعه گفت منع خرید از جمهوری اسلامی ایران به اعضای اتحادیه اروپا لطمه میزند. روسیه و چین همواره با تحریمهای ایران مخالفت کرده و گفتهاند بحران هستهای ایران را باید از راه دیپلماسی حل کرد.جمشید اسدی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در پاریس، در گفتوگو با رادیو فردا میگوید تحریمها به اقتصاد ایران زیان زدهاست و میافزاید: «من فکر نمیکنم بازار جهانی نفت با عدم خرید نفت از جمهوری اسلامی به مشکل چندانی بربخورد. آن چه جمهوری اسلامی به بازار جهانی عرضه میکرده، افزایش تولید نفت در لیبی، عربستان سعودی، عراق و حتی در کویت به مقدار زیادی جبران کردهاست. از آن گذشته برخی کشورها مانند یونان تقریبا نفت خود را مجانی دریافت میکردند یعنی نفت نسیهای میبردند که معلوم نبود پولش را کی پس میدهند. بدیهی است وقتی کسی کالایی بخرد بدون این که در ازای آن پول بدهد و بعد قرار باشد راه حل دیگری پیدا کند، شاید از این وضعیت زیان ببرد، اما اروپا تمام راه حلها را در نظر گرفتهاست و فکر نمیکنم به بازار جهانی نفت صدمه بخورد.»
در همین حال گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا حاکی است به رغم کاهش تولید نفت ایران در اثر تحریمها، عرضه جهانی نفت در دو ماه گذشته افزایش داشتهاست.
بر اساس قانون تحریم ایران که در دسامبر گذشته به امضای رئیس جمهوری آمریکا رسید، اداره اطلاعات انرژی آمریکا موظف است هر دو ماه یک بار گزارشی درباره وضعیت نفت ایران و جهان تهیه کند.
بر اساس گزارش تازه این سازمان، تولید نفت ایران نسبت به سال گذشته روزانه ۴۰۰ هزار بشکه کاهش یافتهاست. در عوض تولید نفت عربستان سعودی روزانه ۹۰۰ هزار بشکه افزایش یافته و به ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه در روز رسیدهاست.
به گزارش این سازمان آمریکایی توانایی تولید نفت ایران به دلیل عدم سرمایهگذاری کاهش یافتهاست. درهمین حال سریلانکا اعلام کرده درحال بازسازی تنها پالایشگاه خود است تا بتواند در آن نفت را تصفیه کند و تنها به نفت ایران متکی نباشد.
دولت سریلانکا اعلام کرده به دلیل تحریمهای آمریکا، واردات نفت خود از ایران را تا ۲۰ درصد کاهش خواهد داد.
جمشید اسدی درباره این که آیا سریلانکا و کشورهای مشابه آن میتوانند جایگزینی برای نفت ایران پیدا کنند، میگوید: «با توجه به تحریمهای جامعه جهانی به ویژه اروپا و آمریکا علیه جمهوری اسلامی هر کشوری باید انتخاب کند که یا از جمهوری اسلامی پشتیبانی کند و داد و ستد و بازرگانی خود را با این کشور ادامه دهد یا همسو و همراه شود با جامعه جهانی در راستای تحریم جمهوری اسلامی. از آن جایی که سریلانکا شروع کرده به افزایش صادرات خود، بدیهی است برای این کشور بازار غرب و جلب سرمایهگذاری از غرب و حضور در شبکه مالی بینالمللی بسیار مهمتر از این است که نفت خود را از جمهوری اسلامی بخرد.»
در همین حال ایران روز جمعه اعلام کرد چین واردات نفت خود از ایران را قطع نکردهاست. این اظهارنظر پس از آن که اعلام شد چین نسبت به سال قبل نفت کمتری از ایران وارد کرده، توسط مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت ایران انجام شد.
خبرگزاری رویترز گزارش میدهد چین از آغاز سال جدید واردات نفت خود از ایران را کاهش دادهاست. این کاهش در ماه ژانویه (دیماه) پنج درصد، در ماه فوریه (بهمن ماه) ۴۰ درصد و در ماه مارس (فروردین) واردات نفت چین از ایران ۴۵ درصد کاهش داشتهاست.
خبرگزاری رویترز میگوید کره جنوبی هم قصد دارد واردات نفت خود از ایران را کاهش دهد.
محمدصدیق کبودوند نیاز به جراحی خارج از زندان دارد
وزارت خارجه آمریکا روز پنجشنبه خواستار آزادی فوری محمدصدیق کبودوند و روزنامهنگاران دربند ایرانی شد.
محمدصدیق کبودوند رئیس سازمان حقوق بشر کردستان از ۵ سال پیش زندانی است و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تحمل ۱۱ سال زندان محکوم شدهاست.
جزئیات بیشتر در گزارش زیر:
ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز پنجشنبه گفت: «محمد صدیق کبودوند درباره شکنجه و نقض حقوق بشر در کردستان ایران گزارش تهیه میکرد، اما اکنون خودش هم سالهاست که در زندان به سر میبرد.»
آقای کبودوند به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، و تبلیغ علیه نظام از طریق تاسیس سازمان حقوق بشر کردستان به تحمل یازده سال زندان محکوم شدهاست.
او که مدیر مسئول روزنامه توقیف شده «پیام مردم» هم هست، از پنج سال پیش زندانی است و مدت شش ماه هم در سلول انفرادی زندانی بودهاست.
آقای کبودوند که از بیماریهای متعددی از جمله ناراحتی قلبی رنج میبرد، به گفته خانوادهاش شرایط زندان برای او مناسب نیست و نیاز به جراحی و درمان در خارج از زندان دارد.
او در این مدت چندین بار درباره اعتراض به شرایطش در زندان دست به اعتصاب غذا زده، ولی آن طور که خانوادهاش میگویند مسئولان تاکنون با مرخصی استعلاجی او موافقت نکردهاند.
پریناز حسنی، همسر محمدصدیق کبودوند درباره وضعیت همسرش در زندان این طور میگوید: «ایشان به خاطر بیماریهای قلبی و عروقی و پروستاتشان چندین بار طی این چند ماه به بیمارستان منتقل شدهاند و آزمایشهای مختلفی رویشان انجام شدهاست و پزشکان گفتهاند که باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. ولی تا این لحظه هنوز هم اجازهای از سوی مقامهای قوه قضائیه برای بستری شدن ایشان صادر نشدهاست.
به ما گفتهاند که ما درخواست اعزام ایشان به بیمارستان را برای دادستانی فرستادهایم و منتظریم که دادستانی اجازه بدهد تا ایشان را اعزام کنیم به بیمارستان تا تحت عمل قرار بگیرد. ولی هنوز هیچ پاسخی از سوی دادستانی نیامدهاست.»
تاکنون چندین نهاد حقوق بشری از جمله سازمان عفو بینالملل و دیدبان حقوق بشر نسبت به وضعیت آقای کبودوند در زندان ابراز نگرانی کرده و خواستار آزادی او شدهاند.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز پنجشنبه همچنین گفت که از این فرصت استفاده میکند تا از حکومت ایران بخواهد روزنامهنگاران دربند ایرانی را هم هر چه زودتر آزاد کنند.
کمیته حمایت از روزنامهنگاران در گزارش سالانهاش به عنوان «حمله به مطبوعات» ایران را «بدترین زندان روزنامهنگاران در سال ۲۰۱۱ میلادی» نامید.
محمدصدیق کبودوند رئیس سازمان حقوق بشر کردستان از ۵ سال پیش زندانی است و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تحمل ۱۱ سال زندان محکوم شدهاست.
جزئیات بیشتر در گزارش زیر:
گزارش مهتاب وحیدی راد در مورد محمدصدیق کبودوند
وزارت خارجه آمریکا از مقامهای جمهوری اسلامی ایران خواست محمد صدیق کبودوند، معاون سازمان حقوق بشر کردستان و همچنین روزنامهنگاران زندانی را آزاد کند.ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز پنجشنبه گفت: «محمد صدیق کبودوند درباره شکنجه و نقض حقوق بشر در کردستان ایران گزارش تهیه میکرد، اما اکنون خودش هم سالهاست که در زندان به سر میبرد.»
آقای کبودوند به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، و تبلیغ علیه نظام از طریق تاسیس سازمان حقوق بشر کردستان به تحمل یازده سال زندان محکوم شدهاست.
او که مدیر مسئول روزنامه توقیف شده «پیام مردم» هم هست، از پنج سال پیش زندانی است و مدت شش ماه هم در سلول انفرادی زندانی بودهاست.
آقای کبودوند که از بیماریهای متعددی از جمله ناراحتی قلبی رنج میبرد، به گفته خانوادهاش شرایط زندان برای او مناسب نیست و نیاز به جراحی و درمان در خارج از زندان دارد.
او در این مدت چندین بار درباره اعتراض به شرایطش در زندان دست به اعتصاب غذا زده، ولی آن طور که خانوادهاش میگویند مسئولان تاکنون با مرخصی استعلاجی او موافقت نکردهاند.
پریناز حسنی، همسر محمدصدیق کبودوند درباره وضعیت همسرش در زندان این طور میگوید: «ایشان به خاطر بیماریهای قلبی و عروقی و پروستاتشان چندین بار طی این چند ماه به بیمارستان منتقل شدهاند و آزمایشهای مختلفی رویشان انجام شدهاست و پزشکان گفتهاند که باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. ولی تا این لحظه هنوز هم اجازهای از سوی مقامهای قوه قضائیه برای بستری شدن ایشان صادر نشدهاست.
به ما گفتهاند که ما درخواست اعزام ایشان به بیمارستان را برای دادستانی فرستادهایم و منتظریم که دادستانی اجازه بدهد تا ایشان را اعزام کنیم به بیمارستان تا تحت عمل قرار بگیرد. ولی هنوز هیچ پاسخی از سوی دادستانی نیامدهاست.»
تاکنون چندین نهاد حقوق بشری از جمله سازمان عفو بینالملل و دیدبان حقوق بشر نسبت به وضعیت آقای کبودوند در زندان ابراز نگرانی کرده و خواستار آزادی او شدهاند.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز پنجشنبه همچنین گفت که از این فرصت استفاده میکند تا از حکومت ایران بخواهد روزنامهنگاران دربند ایرانی را هم هر چه زودتر آزاد کنند.
کمیته حمایت از روزنامهنگاران در گزارش سالانهاش به عنوان «حمله به مطبوعات» ایران را «بدترین زندان روزنامهنگاران در سال ۲۰۱۱ میلادی» نامید.
دهها نفر از طرفداران حازم صلاح
ابواسماعیل، نامزد اسلامگرا و ردصلاحیتشده انتخابات ریاست جمهوری مصر، در
جریان درگیریهای شب گذشته در قاهره مجروح شدهاند.
بر اساس گزارشها، حامیان آقای ابواسماعیل در طول شنبه شب ۲۸ آوریل با افرادی که هویت آنها مشخص نشده است، درگیر شدهاند.این درگیریها که تا بامداد امروز یکشنبه (۲۹ آوریل) ادامه داشت، پس از آن رخ داد که صدها نفر از طرفداران آقای ابواسماعیل در اعتراض به رد صلاحیت او برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری مصر در مقابل ساختمان وزارت دفاع در قاهره تجمع کردند.
انتخابات ریاست جمهوری مصر سه هفته دیگر برگزار میشود.
طرفداران آقای ابواسماعیل گفتهاند که توسط نیروهای امنیتی لباس شخصی وابسته به دولت مورد حمله قرار گرفتهاند، ولی در برخی گزارشها، مهاجمان، ساکنان محلی منطقه خوانده شدهاند که از اعتراض حامیان آقای ابواسماعیل ناراضی بودند.
حازم صالح ابواسماعیل، مجری سرشناس تلویزیونی و از فعالان وابسته به اخوانالمسلمین از جمله نامزدهایی است که پس از ثبتنام برای شرکت در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری مصر رد صلاحیت شدند.
هیات نظارت بر انتخابات مصر روز ۱۸ آوریل امسال اعلام کرد که درخواست تجدیدنظر این رد صلاحیتشدگان قابل قبول نیست و آنها حق شرکت در انتخابات را نخواهند داشت.
حزب جدید البرادعی
همزمان با آماده شدن احزاب و گروههای سیاسی برای حضور در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری مصر، محمد البرادعی، فعال سیاسی و برنده جایزه صلح نوبل، از راهاندازی یک حزب سیاسی جدید خبر داده است.گفته شده است که با توجه به فاصله زمانی کوتاهی که تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مصر باقی است، این حزب جدید نخواهد توانست نامزدی را به عرصه رقابتها بفرستد.
آقای برادعی گفته است که به دنبال متحد کردن مردم مصر در مسیر دموکراسی است.
او در جمع خبرنگاران، از برنامهریزی برای قدرت گرفتن حزب خود در ۴ سال آینده خبر داد و گفت که این حزب فراتر از "ایدئولوژی" عمل خواهد کرد و در عین حال، به دنبال آن خواهد بود که "لیبرال" خوانده نشود.
با این حال، جان لاین، خبرنگار بیبیسی، میگوید که این حزب جدید، به طور واضحی برای رقابت با سیاستمداران اسلامگرا در مصر شکل گرفته است.
انتشار اخبار مربوط به استقرار چندین جنگنده اف-۲۲ آمریکایی در نزدیکی مرزهای ایران با واکنش مقامات آن کشور روبرو شده است.
در همین رابطه خبرگزاری ایسنا به نقل از کاظم
جلالی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران گفته است: "خبر
استقرار جنگنده های اف-۲۲ آمریکا در پایگاه هوایی در امارات باعث نا امن
شدن منطقه می شود."به گفته آقای جلالی "سیاست ایران گریزی و ایران ستیزی " سیاستی طراحی شده از سوی آمریکاست که متاسفانه برخی از کشورهای عربی هم در این سیاست نقش ایفا می کنند.
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران همچنین گفته است: "ورود قدرت های بزرگ به منطقه و افزایش تسلیحات جدید، منطقه را به سمت نوعی ناامنی می کشاند."
رسانه های آمریکایی روز گذشته (شنبه ۲۸ آوریل) اعلام کردند که نیروی هوایی آمریکا چندین فروند جنگنده اف-۲۲ را که در زمره پیشرفته ترین جنگنده ها بشمار می رود در پایگاهی در حدود ۲۰۰ مایلی ایران مستقر کردند.
نیروی هوایی آمریکا در مورد تعداد و محل دقیق استقرار این جنگنده ها اطلاعاتی ارائه نکرده است، اما مقامات آمریکایی به طور خصوصی به شبکه خبری فاکس نیوز گفته اند که این جنگنده ها در پایگاه هوایی الظفره در امارات متحده عربی مستقر شده اند.
گفته شده که جنگنده های اف-۲۲ تاکنون در عملیات جنگی مورد استفاده قرار نگرفته اند. این هواپیماهای رادار گریز برای نبردهای هوایی طراحی شده اند، اما درصورت لزوم می توانند در حملات هوا به زمین هم مورد استفاده قرار بگیرند.
نیروی هوایی آمریکا قویا هر گونه ارتباطی بین استقرار این جنگنده ها و احتمال حمله نظامی علیه ایران به دلیل برنامه های هسته این کشور را رد کرده و گفته است که این اقدام در چارچوب "همکاریهای امنیتی با شرکای منطقه ای آمریکا"صورت گرفته است.
این جنگنده ها در حالی در امارات مستقر شده اند که اختلاف ایران و امارات بر سر جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک در پی سفر محمود احمدی نژارد به جزیره بوموسی و فراخوانی سفیر امارات از تهران بالا گرفته است.
روابط امارات متحده عربی و ایران طی سالهای اخیر به دلیل اختلاف بر سر مالکیت این سه جزیره تنش آمیز بوده است.
در همین حال اتحادیه عرب در اطلاعیه ای که شب گذشته ( شنبه ۲۸ آوریل) و در پایان نشست فوق العاده وزرای خارجه کشورهای عضو منتشر کرد، ضمن محکوم کردن سفر اخیر محمود احمدی نژاد به جزیره ابوموسی، این اقدام رئیس جمهور ایران را "نقض حاکمیت امارات" بر این سه جزیره دانست.
در این اطلاعیه همچنین از دبیر کل اتحادیه عرب خواسته شده تا این موضوع را دنبال کرده و با امارات متحده عربی در این مورد همکاری داشته باشد.
سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک تا سال ۱۹۷۱ میلادی تحتالحمایه بریتانیا بود.
پس از عقب نشینی نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، این جزایر به کنترل ایران درآمد.
ایران میگوید این جزایر از نظر تاریخی به این کشور تعلق داشته است و در مقابل، امارات متحده عربی مدعی حاکمیت بر این جزایر است.
ایران می گوید که مالکیتش بر این جزایر قابل مذاکره نیست، اما در عین حال برای گفتگو با امارات برای رفع "سوءتفاهم ها" آماده است.
مدیرکل اتباع و مهاجرین خارجی
استان تهران گفته است که با پایان مهلت شهروندان افغانستان برای ثبتنام در
چارچوب طرح ساماندهی اتباع غیرمجاز در ایران، نیروی انتظامی از ابتدای
تیرماه با اتباع غیرمجاز افغانستان برخورد خواهد کرد.
عیسی موسوینسب روز یکشنبه ۱۰ اردیبهشت (۲۹ آوریل)
به خبرگزاری دانشجویان ایران گفته است که آخرین مرحله طرح ساماندهی اتباع
افغانستان، خرداد ماه امسال عملیاتی میشود و پس از آن، هیچ تبعه تعیین
تکلیف نشدهای اجازه حضور در ایران را نخواهد داشت.او گفته است که با اجرای طرح ساماندهی، هر نوع ورود و خروج به ایران، بهویژه برای اتباع افغان، تنها از مجاری قانونی انجام میشود و کسانی که در چارچوب این طرح از کشور خارج شدهاند، در صورتی که بخواهند به ایران برگردند، باید با دریافت گذرنامه و به صورت قانونی باشد.
اجرای طرح ساماندهی اتباع بیگانه غیرمجاز در ایران که به نظر میرسد بیشتر بر ساماندهی شهروندان افغانستان در ایران متمرکز بوده است، از سال ۱۳۸۹ و با ثبتنام و پالایش اطلاعات مربوط به شهروندان غیرمجاز افغانستان در این کشور آغاز شد.
به گفته مدیرکل اتباع و مهاجرین خارجی استان تهران، با اجرای آخرین مرحله این طرح، از ابتدای تابستان امسال، به جز افرادی که به صورت غیرمجاز در ایران حضور دارند، با کارفرمایانی نیز که این افراد غیرمجاز را به کار گرفته باشند، "به طور جدی برخورد خواهد شد".
او گفته است که در حال حاضر یک میلیون پناهنده به صورت مجاز در ایران سکونت دارند و یک میلیون و ۵۰۰ هزار تبعه افغانستان نیز با اجرای طرح ساماندهی، شناسایی و تعیین تکلیف شدهاند.
آقای موسوینسب همچنین گفته است که گذرنامه اتباع متاهل افغانستان که در چارچوب طرح ساماندهی ثبتنام شدهاند تا ۱۹ خرداد ماه امسال صادر میشود.
از ممنوعیت محلی تا محدودیت سراسری
پیش از این، مقامات محلی استان مازندران اعلام کرده بودند که تیرماه امسال آخرین فرصت شهروندان افغانستان برای خروج از این استان است.هادی ابراهیمی، معاون استاندار مازندران، روز دوشنبه چهارم اردیبهشت گفته بود که طبق مصوبه وزارت کشور، حضور اتباع افغانستان در استان مازندران از تیرماه امسال ممنوع است.
او اضافه کرده بود که حضور اتباع افغانستان در ۱۰ شهر ساحلی مازندران نیز از سال ۱۳۸۶ ممنوع بوده است.
در عین حال، آقای ابراهیمی توضیح نداده بود که آیا این مصوبه وزارت کشور در چارچوب طرح ساماندهی و درباره اتباع غیرمجاز افغانستان صادر شده است یا شامل شهروندان افغانستان که با مدارک معتبر در ایران به سر میبرند نیز میشود.
هرچند پیش از این، به نقل از تقی شفیعی، مدیرکل مهاجران و اتباع خارجی استانداری مازندران گزارش شده بود که شورای تامین استان مازندران امسال "مصوبهای اولویتدار" برای خروج اتباع خارجی از مازندران داشته است که به تایید کارگروه کشوری رسیده است.
او گفته بود که براساس این مصوبه، "مازندران به عنوان تنها منطقه ممنوع برای حضور اتباع مجاز و غیرمجاز افغانی شناخته شده است و طبق آن، تمام اتباع افغانی تا ۳۰ خرداد ماه امسال فرصت حضور در مازندران را دارند."
آقای شفیعی تاکید کرده بود: "این قانون تمام افغانهای مجرد، متاهل، دارای مجوز یا بیمجوز و حتی دارای گذرنامه را شامل میشود."
وزارت مبارزه با مواد مخدر
افغانستان می گوید که ارزش تجارت مواد مخدر این کشور سالانه به هفتاد
میلیارد دلار رسیده است که بخش اصلی این پول، به جیب مافیای بین المللی
مواد مخدر می ریزد.
ابراهیم ازهر، معاون وزارت مبارزه با مواد مخدر
افغانستان گفت که از این مقدار، تنها پنج درصد آن عاید کشاورزان و
قاچاقبران سطح پائین در افغانستان می شود.آقای ازهر گفت که عایدی چشمگیری که از تجارت مواد مخدر بدست می آید، مبارزه افغانستان با این پدیده و کاهش تولید مواد مخدر را با چالش روبرو کرده است.
افغانستان در ده سال اخیر در همکاری با جامعه جهانی، یکی از پر هزینه ترین برنامه های مبارزه علیه مواد مخدر را به اجرا گذاشته، اما این مبارزه، نتیجه اندکی داشته است.
شماری از مقامات دولتی افغانستان به دست داشتن در تجارت مواد مخدر متهم هستند و منتقدان می گویند که حکومت افغانستان توانایی شناسایی و بازداشت این افراد را ندارد.
وزارت مبارزه با مواد مخدر در سالهای قبل از پیشرفت در کاهش تولید مواد مخدر خبر می داد، اما در سال گذشته، تولید تریاک در افغانستان ۶۱ درصد افزایش یافت و کشت خشخاش نیز ۷ درصد بالا رفت.
'معضل ملی'
علاوه بر تجارت مواد مخدر، از نگرانی های اصلی برای افغانستان، افزایش اعتیاد به مواد مخدر است، طوری که افغانستان را از یک کشور تولید کننده مواد مخدر، به مصرف کننده این مواد تبدیل کرده است.
معاون وزارت مبارزه با مواد مخدر افغانستان می گوید که اگر به این مسئله رسیدگی جدی نشود، اعتیاد به مواد مخدر، به یک مشکل فراگیر تبدیل خواهد شد.
آقای ازهر می گوید: "مواد مخدر یک معضل ملی است... از افراد عالی رتبه دولتی، برادر همسرش معتاد به مواد مخدر است، افراد درجه چهار مملکت، پسرکاکایش به مواد مخدر معتاد است. از ژنرالان و از وزرا، برادران و پسرهایشان به مواد مخدر معتاد هستند."
مقامات افغان باور دارند که کشت و تولید مواد مخدر در افغانستان، اگر از یک سو اعتبار افغانستان را در سطح بین المللی متاثر کرده و از سوی دیگر، به گروه های شورشی مسلح کمک می کند تا با استفاده از عایدی تجارت مواد مخدر، علیه نیروهای دولتی و سربازان بین المللی در افغانستان بجنگند.
در گزارشهایی که در مورد تجارت مواد مخدر در افغانستان تهیه شده، در بسیاری موارد به رابطه میان نا امنی و افزایش تولید مواد مخدر اشاره شده است.
آمارهای رسمی دولت افغانستان نیز نشان می دهد که بیشترین میزان مواد مخدر در افغانستان، در مناطقی از پنج ولایت هلمند، قندهار، فراه، اروزگان و بادغیس تولید می شود که عمدتا با نا امنی روبرو بوده اند.
همزمان با متهم شدن وزیر سابق راه در پرونده فساد
بزرگ مالی در ایران، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور این کشور گفته است:
"بانکی که این تخلف در آن به وقوع پیوسته بود، هم اکنون در جریان پرونده
قرار ندارد و رئیس خاطی این بانک نیز طلبکارانه علیه ما موضع می گیرد"
آقای احمدی نژاد امروز یکشنبه ۱۰ اردیبهشت (۲۹ آوریل) در همایش سلامت اداری در تهران گفت که "آن مقامی که صحبت از تحت پیگرد قرار گرفتن ده ها مدیر دولتی می کند، دوست خود را در قوه دیگر نادیده می گیرد."
در مورد "رئیس بانکی که تخلف کرده"، ظاهرا اشاره آقای احمدی نژاد به محمد جهرمی مدیر عامل سابق بانک صادرات است که در دولت اول آقای احمدی نژاد، وزیر کار بود. آقای جهرمی بعد از افشای سوءاستفاده کلان مالی در یک شعبه این بانک در خوزستان که بعدها به فساد بزرگ مالی ایران شهرت یافت، از سمتش کنار گذاشته شد.
همزمان با این سخنان در جریان برگزاری هشتمین جلسه رسیدگی به به اتهامات پرونده فساد بزرگ مالی در ایران، نماینده دادستان اعلام کرده که پرونده وزیر سابق راه (حمید بهبهانی) و تعدادی از مدیران سابق این وزارتخانه در دادگاه مفتوح است.
مهدی فراهانی معاون دادستان تهران از علی نیکزاد، وزیر فعلی راه و شهرسازی و نمایندگان مجلس و مراجع نظارتی خواسته است که "به طور جدی به این قضیه ورود یابند و به دادسرا در افشای جرایم آن دوره یاری رسانند."
بنا بر گزارشها، هشتمین جلسه دادگاه در روز یکشنبه دهم اردیبهشت (۲۹ آوریل) در حالی برگزار شد که یکی از معاونان سابق وزیر راه به عنوان متهم در دادگاه حضور داشت.
بخش زیادی از وقت دادگاه به رسیدگی به اتهامات "الف - گ" مدیر عامل سابق شرکت تراورس اختصاص داشت که در جلسه دادگاه گفت که مه آفرید خسروی با یک مقام دولتی در طبقه هفتم هتل لاله تهران دیدار داشته و "جریان انحرافی حضور قوی در پرونده فساد بزرگ مالی دارد."
به گفته این متهم، در جریان دیدار یک مقام دولتی در هتل لاله، قرار شد که پروژه دو طبقه شدن اتوبان رامسر به نور به شرکت تراورس، وابسته به شرکت سرمایه گذاری امیر منصور آریا واگذار شود و "بیست روز بعد نیز جلسه ای در نهاد ریاست جمهوری داشتیم و قرار شد که بیشتر از ۵۰ درصد سهام فولاد را به مه آفرید خسروی واگذار کنند".
این متهم تاکید کرده که مه آفرید خسروی متهم ردیف اول پرونده فساد مالی "دو یا سه بار با یکی از وزرای سابق دیدار داشت."
شرکت تراورس یک شرکت وابسته به وزارت راه بود که اسفند ماه سال ۸۸ به گروه سرمایه گذاری امیر منصور آریا (به مدیریت مه آفرید خسروی) به قیمت ۱۵۸ میلیارد تومان واگذار شد و به گفته مدیر عامل سابق این شرکت، در همان زمان شرکت تراورس ۱۰۰ میلیارد تومان هم بدهی داشت.
مدیر عامل ۴۳ ساله شرکت تراورس متهم شده که ۶۳۰ هزار یرو و ۷۰۰ میلیون تومان رشوه پرداخت کرده است و تحصیل مال نامشروع نیز یکی از اتهامات وی است.
وی در دادگاه متهم شده که به "م الف الف" معاون وقت وزیر راه و مشاور وزیر اقتصاد ۲۰۲ هزار یورو، به "ش ر ذ" مدیر کل طرح و برنامه وزارت راه ۲۶۶ هزار یورو و به "ع الف" مدیر کل راه و ترابری لارستان ۱۶۸هزار یورو رشوه داده است.
این متهم در دادگاه از رابطه مه آفرید خسروی با وزیر سابق راه و نامه های محمودرضا خاوری، مدیر عامل سابق بانک ملی که اکنون در کانادا اقامت دارد، سخن گفت و توضیح داد که "من از خاوری سربلندترم چرا که از خودم دفاع می کنم، هیچ کدام از این پروژه ها مناقصه ای نداشت چرا که یک مقام دولتی پشت آنها قرار داشت."
مدیر عامل شرکت تراورس که شرکتی فعال در زمینه راه آهن است، گفت که در مناقصه پروژه راه آهن شیراز به بندرعباس به مدد نامه آقای خاوری پیروز شدیم چون آقای خاوری نامه ای به ما داده بود که "شرکت ما ۸۰۰ میلیارد تومان فاینانس دارد."
این متهم در جریان دفاع از خود به فردی اشاره کرد که به گفته وی "صندوقچه اسرار" و "جعبه سیاه" اطلاعات مربوط به فعالیت های متهم اصلی پرونده بود ولی در تصادف رانندگی جان باخت.
متهم توضیح داده که بعد از استیضاح وزیر راه، دو درصد از رشوه ای که قرار بود از سهم گرفتن پروژه پرداخت شود، را کم کرده است و گفت که "کاش به جای سیاهی لشگرها در دادگاه، مدیران حضور داشتند."
در این زمان قاضی ناصر سراج از متهم خواست تا مغز متفکر شرکت را که در بازجویی ها گفته، معرفی کند، اما متهم در پاسخ قاضی گفت که "اجازه بدهید نگویم فقط باید بدانید که شرکت متعلق به مه آفرید نبود."
آنطور که در دادگاه مطرح شده، شرکت تراورس برای گرفتن پروژه راه آهن شیراز به بندرعباس مبالغ زیادی رشوه داده و به گفته وکیل مدیر عامل تراورس "مه آفرید گفته بود که اگر پول نمی دادیم کار را به ما واگذار نمی کردند."
در پرونده فساد بزرگ اقتصادی در ایران، گروهی از فعالان اقتصادی و دستاندرکاران سیستم بانکی متهم هستند که با صدور غیرقانونی اسناد اعتباری (السی) به ارزش حدود سه هزار میلیارد تومان، به کسب سود پرداختهاند.
جزئیات بیشتر درباره پرونده بزرگترین فساد تاریخ ایران را میتوانید در کلیک صفحه ویژه بیبیسی فارسی دنبال کنید.
آقای احمدی نژاد امروز یکشنبه ۱۰ اردیبهشت (۲۹ آوریل) در همایش سلامت اداری در تهران گفت که "آن مقامی که صحبت از تحت پیگرد قرار گرفتن ده ها مدیر دولتی می کند، دوست خود را در قوه دیگر نادیده می گیرد."
در مورد "رئیس بانکی که تخلف کرده"، ظاهرا اشاره آقای احمدی نژاد به محمد جهرمی مدیر عامل سابق بانک صادرات است که در دولت اول آقای احمدی نژاد، وزیر کار بود. آقای جهرمی بعد از افشای سوءاستفاده کلان مالی در یک شعبه این بانک در خوزستان که بعدها به فساد بزرگ مالی ایران شهرت یافت، از سمتش کنار گذاشته شد.
همزمان با این سخنان در جریان برگزاری هشتمین جلسه رسیدگی به به اتهامات پرونده فساد بزرگ مالی در ایران، نماینده دادستان اعلام کرده که پرونده وزیر سابق راه (حمید بهبهانی) و تعدادی از مدیران سابق این وزارتخانه در دادگاه مفتوح است.
مهدی فراهانی معاون دادستان تهران از علی نیکزاد، وزیر فعلی راه و شهرسازی و نمایندگان مجلس و مراجع نظارتی خواسته است که "به طور جدی به این قضیه ورود یابند و به دادسرا در افشای جرایم آن دوره یاری رسانند."
بنا بر گزارشها، هشتمین جلسه دادگاه در روز یکشنبه دهم اردیبهشت (۲۹ آوریل) در حالی برگزار شد که یکی از معاونان سابق وزیر راه به عنوان متهم در دادگاه حضور داشت.
بخش زیادی از وقت دادگاه به رسیدگی به اتهامات "الف - گ" مدیر عامل سابق شرکت تراورس اختصاص داشت که در جلسه دادگاه گفت که مه آفرید خسروی با یک مقام دولتی در طبقه هفتم هتل لاله تهران دیدار داشته و "جریان انحرافی حضور قوی در پرونده فساد بزرگ مالی دارد."
به گفته این متهم، در جریان دیدار یک مقام دولتی در هتل لاله، قرار شد که پروژه دو طبقه شدن اتوبان رامسر به نور به شرکت تراورس، وابسته به شرکت سرمایه گذاری امیر منصور آریا واگذار شود و "بیست روز بعد نیز جلسه ای در نهاد ریاست جمهوری داشتیم و قرار شد که بیشتر از ۵۰ درصد سهام فولاد را به مه آفرید خسروی واگذار کنند".
این متهم تاکید کرده که مه آفرید خسروی متهم ردیف اول پرونده فساد مالی "دو یا سه بار با یکی از وزرای سابق دیدار داشت."
شرکت تراورس یک شرکت وابسته به وزارت راه بود که اسفند ماه سال ۸۸ به گروه سرمایه گذاری امیر منصور آریا (به مدیریت مه آفرید خسروی) به قیمت ۱۵۸ میلیارد تومان واگذار شد و به گفته مدیر عامل سابق این شرکت، در همان زمان شرکت تراورس ۱۰۰ میلیارد تومان هم بدهی داشت.
مدیر عامل ۴۳ ساله شرکت تراورس متهم شده که ۶۳۰ هزار یرو و ۷۰۰ میلیون تومان رشوه پرداخت کرده است و تحصیل مال نامشروع نیز یکی از اتهامات وی است.
وی در دادگاه متهم شده که به "م الف الف" معاون وقت وزیر راه و مشاور وزیر اقتصاد ۲۰۲ هزار یورو، به "ش ر ذ" مدیر کل طرح و برنامه وزارت راه ۲۶۶ هزار یورو و به "ع الف" مدیر کل راه و ترابری لارستان ۱۶۸هزار یورو رشوه داده است.
این متهم در دادگاه از رابطه مه آفرید خسروی با وزیر سابق راه و نامه های محمودرضا خاوری، مدیر عامل سابق بانک ملی که اکنون در کانادا اقامت دارد، سخن گفت و توضیح داد که "من از خاوری سربلندترم چرا که از خودم دفاع می کنم، هیچ کدام از این پروژه ها مناقصه ای نداشت چرا که یک مقام دولتی پشت آنها قرار داشت."
مدیر عامل شرکت تراورس که شرکتی فعال در زمینه راه آهن است، گفت که در مناقصه پروژه راه آهن شیراز به بندرعباس به مدد نامه آقای خاوری پیروز شدیم چون آقای خاوری نامه ای به ما داده بود که "شرکت ما ۸۰۰ میلیارد تومان فاینانس دارد."
این متهم در جریان دفاع از خود به فردی اشاره کرد که به گفته وی "صندوقچه اسرار" و "جعبه سیاه" اطلاعات مربوط به فعالیت های متهم اصلی پرونده بود ولی در تصادف رانندگی جان باخت.
متهم توضیح داده که بعد از استیضاح وزیر راه، دو درصد از رشوه ای که قرار بود از سهم گرفتن پروژه پرداخت شود، را کم کرده است و گفت که "کاش به جای سیاهی لشگرها در دادگاه، مدیران حضور داشتند."
در این زمان قاضی ناصر سراج از متهم خواست تا مغز متفکر شرکت را که در بازجویی ها گفته، معرفی کند، اما متهم در پاسخ قاضی گفت که "اجازه بدهید نگویم فقط باید بدانید که شرکت متعلق به مه آفرید نبود."
آنطور که در دادگاه مطرح شده، شرکت تراورس برای گرفتن پروژه راه آهن شیراز به بندرعباس مبالغ زیادی رشوه داده و به گفته وکیل مدیر عامل تراورس "مه آفرید گفته بود که اگر پول نمی دادیم کار را به ما واگذار نمی کردند."
در پرونده فساد بزرگ اقتصادی در ایران، گروهی از فعالان اقتصادی و دستاندرکاران سیستم بانکی متهم هستند که با صدور غیرقانونی اسناد اعتباری (السی) به ارزش حدود سه هزار میلیارد تومان، به کسب سود پرداختهاند.
جزئیات بیشتر درباره پرونده بزرگترین فساد تاریخ ایران را میتوانید در کلیک صفحه ویژه بیبیسی فارسی دنبال کنید.
بازداشت دو شهروند کُرد در بانه
کُردپا
دو تن از شهروندان سقزی از سوی نیروهای امنیتی شهرستان بانه بازداشت شدند.
بنابه گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، دو شهروند کُرد به اسامی "بهمن اردلان" و "یوسف عبدلی" از اهالی روستای "آخکند" شهرستان سقز، توسط مأموران امنیتی حکومت اسلامی در بانه بازداشت شدند.
همچنین در گزارش ارسالی خبرنگار کُردپا آمده که خانوادهی این دو شهروند کُرد ضمن تأیید بازداشت فرزندان خود اعلام کردند که بعد از مراجعه به مراکز امنیتی چند شهر این منطقه، مشخص شد که در بازداشتگاه ادارهی اطلاعات شهرستان بانه بازداشت هستند.
تا لحظهی انتشار این خبر از علل بازداشت و اتهام احتمالی وارده به این دو شهروند کُرد اطلاع دقیقی در دست نیست.
از ابتدای سال جاری تاکنون جمعاً 28 شهروند کُرد به دلایل فعالیت سیاسی و فرهنگی از سوی نهادهای امنیتی-نظامی حکومت اسلامی ایران بازداشت شدهاند.
آمارهای فوقبا استناد به آمار ثبت شده در مرکز آمار کُردپا بوده و امکان بالاتر بودن این بازداشتیها در مناطق کُردنشین ایران، بالقوه میباشد.
ادامه احضار و اذیت و آزار کارگران و فعالین کارگری سنندج و فعالیت تبلیغی در این شهر
پیام
براساس گزارشات رسیده از سنندج، احضار کارگران و فعالین کارگری سنندج و منع آنان از شرکت در مراسم روز جهانی کارگر، که از روز شنبه از سوی ستاد خبری اداره اطلاعات آغاز گردیده همچنان ادامه دارد.
در تداوم این اقدامات سرکوبگرانه دستگاه امنیتی رژیم در سنندج از طریق تماس تلفنی و مراجعه به منزل مسکونی "مجید حمیدی" فعال کارگری و همچنین تعدادی از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران، آنان را از شرکت در مراسم اول ماه مه منع کرده اند. از سوی دیگر اعلامیه و تراکت بسیار زیادی به مناسبت اول ماه مه در سطح وسیعی در شهر سنندج پخش شده است.
بر پایه خبری دیگر، "مهرداد امین وزیری" که در تاریخ 25 بهمن ماه سال گذشته از سوی اداره اطلاعات دستگیر و به مدت 33 روز در بازداشت این اداره بود و در تاریخ 28 اسفندماه با تودیع وثیقه آزاد شده بود، صبح روز یکشنبه 10 اردیبهشت به شعبه 4 دادیاری دادگاه سنندج احضار گردید، تا آخرین دفاعیات خود را انجام دهد.
پیام
براساس گزارشات رسیده از سنندج، احضار کارگران و فعالین کارگری سنندج و منع آنان از شرکت در مراسم روز جهانی کارگر، که از روز شنبه از سوی ستاد خبری اداره اطلاعات آغاز گردیده همچنان ادامه دارد.
در تداوم این اقدامات سرکوبگرانه دستگاه امنیتی رژیم در سنندج از طریق تماس تلفنی و مراجعه به منزل مسکونی "مجید حمیدی" فعال کارگری و همچنین تعدادی از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران، آنان را از شرکت در مراسم اول ماه مه منع کرده اند. از سوی دیگر اعلامیه و تراکت بسیار زیادی به مناسبت اول ماه مه در سطح وسیعی در شهر سنندج پخش شده است.
بر پایه خبری دیگر، "مهرداد امین وزیری" که در تاریخ 25 بهمن ماه سال گذشته از سوی اداره اطلاعات دستگیر و به مدت 33 روز در بازداشت این اداره بود و در تاریخ 28 اسفندماه با تودیع وثیقه آزاد شده بود، صبح روز یکشنبه 10 اردیبهشت به شعبه 4 دادیاری دادگاه سنندج احضار گردید، تا آخرین دفاعیات خود را انجام دهد.
رسایی به نقل از مصباح یزدی: نه تنها عدم رضایت رهبری از جبهه پایداری را ندیدم بلکه چیزهای دیگری هست که معذورم بگویم
(تیتر از جنگ خبر)
شبکه ایران
رسایی درباره دیدار اخیر خود با آیت الله مصباح به نقل از وی گفته است درملاقات روز 19 دی با رهبر انقلاب نشانه ای از عدم رضایت رهبری از جبهه پایداری ندیدم. آقای رسایی با بیان این مطلب سعی در این دارند که جبهه پایداری را مورد تایید رهبری وانمود کرده و از این طریق حالت ویژه ای به این جبهه بدهند.
به گزارش شبکه ایران حجتالاسلام حمید رسایی عضو جبهه پایداری انقلاب اسلامی با حضور در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه امیر کبیر به سؤالات متعدد آنان پاسخ داد.
رسایی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه شما چه کسانی را برای ریاست مجلس مناسب میدانید، گفت که به غیر از آقای حداد و لاریجانی گزینههای دیگری نیز شانیت و توانایی را دارند و در این زمینه میتوان به آقای میرکاظمی، آقا تهرانی و زارعی اشاره کرد که البته حجتالاسلام آقا تهرانی تمایلی نداشته است و تاکنون در این باره بحث نشده است ولی اولویت اول ما آقای حداد عادل است و دیگر گزینه ها مطرح نیستند.
رسایی گفت: برخلاف شایعاتی که می کنند که رهبر انقلاب در 19 دی به آیت الله مصباح فرمودند بروید و وحدت کنید، آیتالله مصباح مطیع رهبری انقلاب است و این را دوست ودشمن می داند و این شایعات اهانت به ایشان است.
رسایی در پاسخ به این شایعه که رهبر انقلاب در ملاقات 19 دی فرمودهاند یا وحدت کنید یا به در 25 نفر به اشتراک برسید، گفت: دروغ بودن این ادعا روشن است چون همه می دانند آیت الله مصباح مطیع رهبری است لذا ایشان گفت که ملاقات ما خصوصی بود و چطور برخی خبر دارند؛ آیت الله مصباح درباره ملاقات روز 19 دی به من فرمودند در این ملاقات نه تنها عدم رضایت رهبری از جبهه پایداری را ندیدم بلکه چیزهای دیگری هست که معذورم بگویم.
نماینده تهران تاکید کرد: آیت الله مصباح بسیار در خصوص رهبری امانت دار هستند و به هیچ وجه حاضر نیستند ایشان را برای خودشان خرج کنند که البته همه ما باید اینطور باشیم ولی متاسفانه برخی دائما سخنان درگوشی از رهبری را به خودنسبت می دهند.
آقای رسایی با بیان این مطلب سعی در این دارند که جبهه پایداری را مورد تایید رهبری وانمود کرده و از این طریق حالت ویژه ای به این جبهه بدهند
این در حالی است که رهبرمعظم انقلاب بارها بر عدم دخالت در امور احزاب و... تاکید داشته و خط قرمز های احزاب را نیز بیان فرمودند از جمله اینکه؛ سال گذشته در جمع دانشجویان کرمانشاه در بخشی از سخنانشان در نگاهی اجمالی به بحث تحزب خاطرنشان کردند : ما با تحزب مطلقا مخالفتی نداریم و معتقدیم تحزب با وحدت جامعه منافاتی ندارد به شرط آنکه با نگاه درست ایجاد شود.
رهبر انقلاب افزودند: اگر حزبی برای کانال کشی و کادرسازی و هدایت فکری جامعه در زمینه های سیاسی – دینی – عقیدتی و دیگر عرصه ها بوجود آید و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، کاری خوب و مورد تایید است که البته اینگونه احزاب، اگر در رقابتهای سیاسی هم وارد شوند، به طور طبیعی برنده میشوند.
ایشان در نفی احزاب قدرت طلب افزودند: برخی احزاب مانند احزاب کنونی غرب در واقع باشگاههایی برای کسب قدرت هستند و سعی میکنند از هر طریق از جمله زد و بند سیاسی به قدرت برسند که ما اینگونه تحزب را تایید نمی کنیم اما اگر کسانی با همین نگاه دنبال تشکیل حزب باشند، جلوی آنها را نمی گیریم.
(تیتر از جنگ خبر)
شبکه ایران
رسایی درباره دیدار اخیر خود با آیت الله مصباح به نقل از وی گفته است درملاقات روز 19 دی با رهبر انقلاب نشانه ای از عدم رضایت رهبری از جبهه پایداری ندیدم. آقای رسایی با بیان این مطلب سعی در این دارند که جبهه پایداری را مورد تایید رهبری وانمود کرده و از این طریق حالت ویژه ای به این جبهه بدهند.
به گزارش شبکه ایران حجتالاسلام حمید رسایی عضو جبهه پایداری انقلاب اسلامی با حضور در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه امیر کبیر به سؤالات متعدد آنان پاسخ داد.
رسایی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه شما چه کسانی را برای ریاست مجلس مناسب میدانید، گفت که به غیر از آقای حداد و لاریجانی گزینههای دیگری نیز شانیت و توانایی را دارند و در این زمینه میتوان به آقای میرکاظمی، آقا تهرانی و زارعی اشاره کرد که البته حجتالاسلام آقا تهرانی تمایلی نداشته است و تاکنون در این باره بحث نشده است ولی اولویت اول ما آقای حداد عادل است و دیگر گزینه ها مطرح نیستند.
رسایی گفت: برخلاف شایعاتی که می کنند که رهبر انقلاب در 19 دی به آیت الله مصباح فرمودند بروید و وحدت کنید، آیتالله مصباح مطیع رهبری انقلاب است و این را دوست ودشمن می داند و این شایعات اهانت به ایشان است.
رسایی در پاسخ به این شایعه که رهبر انقلاب در ملاقات 19 دی فرمودهاند یا وحدت کنید یا به در 25 نفر به اشتراک برسید، گفت: دروغ بودن این ادعا روشن است چون همه می دانند آیت الله مصباح مطیع رهبری است لذا ایشان گفت که ملاقات ما خصوصی بود و چطور برخی خبر دارند؛ آیت الله مصباح درباره ملاقات روز 19 دی به من فرمودند در این ملاقات نه تنها عدم رضایت رهبری از جبهه پایداری را ندیدم بلکه چیزهای دیگری هست که معذورم بگویم.
نماینده تهران تاکید کرد: آیت الله مصباح بسیار در خصوص رهبری امانت دار هستند و به هیچ وجه حاضر نیستند ایشان را برای خودشان خرج کنند که البته همه ما باید اینطور باشیم ولی متاسفانه برخی دائما سخنان درگوشی از رهبری را به خودنسبت می دهند.
آقای رسایی با بیان این مطلب سعی در این دارند که جبهه پایداری را مورد تایید رهبری وانمود کرده و از این طریق حالت ویژه ای به این جبهه بدهند
این در حالی است که رهبرمعظم انقلاب بارها بر عدم دخالت در امور احزاب و... تاکید داشته و خط قرمز های احزاب را نیز بیان فرمودند از جمله اینکه؛ سال گذشته در جمع دانشجویان کرمانشاه در بخشی از سخنانشان در نگاهی اجمالی به بحث تحزب خاطرنشان کردند : ما با تحزب مطلقا مخالفتی نداریم و معتقدیم تحزب با وحدت جامعه منافاتی ندارد به شرط آنکه با نگاه درست ایجاد شود.
رهبر انقلاب افزودند: اگر حزبی برای کانال کشی و کادرسازی و هدایت فکری جامعه در زمینه های سیاسی – دینی – عقیدتی و دیگر عرصه ها بوجود آید و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، کاری خوب و مورد تایید است که البته اینگونه احزاب، اگر در رقابتهای سیاسی هم وارد شوند، به طور طبیعی برنده میشوند.
ایشان در نفی احزاب قدرت طلب افزودند: برخی احزاب مانند احزاب کنونی غرب در واقع باشگاههایی برای کسب قدرت هستند و سعی میکنند از هر طریق از جمله زد و بند سیاسی به قدرت برسند که ما اینگونه تحزب را تایید نمی کنیم اما اگر کسانی با همین نگاه دنبال تشکیل حزب باشند، جلوی آنها را نمی گیریم.
وزیر اطلاعات:
گزارشاتی به سازمان شفافیت دادم که موجب ارتقای ۴۶ رتبهای ما در مبارزه با فساد شد
(تیتر از جنگ خبر)
ایلنا
وزیر اطلاعات گفت: مکاتباتی از سوی شورای دستگاههای نظارتی کشور با دستگاههای بینالمللی مبارزه با فساد صورت گرفت تا اطلاعات درستی برای آنها ارسال شود، که سبب ارتقاء ۴۶ رتبهای کشور در ردهبندی مبارزه با فساد شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حجتالاسلام والمسلمین حیدر مصلحی صبح امروز در سالن همایشهای بینالمللی دانشگاه شهید بهشتی، با اشاره به دستاوردهای داخلی و خارجی این وزارت خانه در مبارزه با فساد دستگاههای اجرایی کشور، گفت: این شورا تلاش کرده است تا با ارتقا و توسعه ارزشهای دینی زمینه ارتقاء سلامت اداری را از طریق برگزاری دورههای آموزشی فراهم کند.
وزیر اطلاعات با اشاره به اینکه ما برای تحقق این اهداف راه درازی در پیش داریم تصریح کرد: برای رسیدن به هدف اصلی باید در این مسیر تلاش بیشتری داشته باشیم.
مصلحی همچنین با اشاره به اینکه برگزاری نمایشگاهی از فعالیتهای دستگاههای نظارتی برای تبادل اطلاعات است گفت: همچنین برگزاری همایشهای مختلف برای یک رقابت سازنده جهت ارتقای سلامت اداری از جمله دستاوردهای دیگر این شورا در بحث داخلی است.
وزیر اطلاعات افزود: از ۸۰ دستگاه اجرایی خواستهایم تا با خوداظهاری چکلیستهای خود را به دستگاههای نظارتی ارائه دهند.
وزیر اطلاعات همچنین با اشاره به دستاوردهای خارجی شورای دستگاههای نظارتی گفت: حضور در همایشهای بینالمللی مبارزه با فساد در مراکش و قطر و همچنین ترجمه دستاوردهای مبارزه با فساد از سوی دستگاههای اجرایی و ارائه آن به سازمانهای بینالمللی از جمله دستاوردهای مهم شورا در بحث خارجی است.
مصلحی گفت: متاسفانه برخی از سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان شفافیت، اطلاعات خود را از گروههای مغرض با نظام جمهوری اسلامی ایران دریافت میکنند و در این خصوص مکاتباتی از سوی این شورا با دستگاههای بینالمللی مبارزه با فساد صورت گرفت که سبب ارتقاء ۴۶ رتبهای کشور در ردهبندی مبارزه با فساد شد.
رئیس شورای دستگاههای نظارتی کشورتصریح کرد: هم اکنون نیز مکاتباتی برای ارسال اطلاعات درست و صحیح به این سازمانها برای به وجود آوردن یک پیشزمینه صحیح از مبارزه با فساد در کشور از سوی این شورا ادامه دارد.
(تیتر از جنگ خبر)
ایلنا
وزیر اطلاعات گفت: مکاتباتی از سوی شورای دستگاههای نظارتی کشور با دستگاههای بینالمللی مبارزه با فساد صورت گرفت تا اطلاعات درستی برای آنها ارسال شود، که سبب ارتقاء ۴۶ رتبهای کشور در ردهبندی مبارزه با فساد شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حجتالاسلام والمسلمین حیدر مصلحی صبح امروز در سالن همایشهای بینالمللی دانشگاه شهید بهشتی، با اشاره به دستاوردهای داخلی و خارجی این وزارت خانه در مبارزه با فساد دستگاههای اجرایی کشور، گفت: این شورا تلاش کرده است تا با ارتقا و توسعه ارزشهای دینی زمینه ارتقاء سلامت اداری را از طریق برگزاری دورههای آموزشی فراهم کند.
وزیر اطلاعات با اشاره به اینکه ما برای تحقق این اهداف راه درازی در پیش داریم تصریح کرد: برای رسیدن به هدف اصلی باید در این مسیر تلاش بیشتری داشته باشیم.
مصلحی همچنین با اشاره به اینکه برگزاری نمایشگاهی از فعالیتهای دستگاههای نظارتی برای تبادل اطلاعات است گفت: همچنین برگزاری همایشهای مختلف برای یک رقابت سازنده جهت ارتقای سلامت اداری از جمله دستاوردهای دیگر این شورا در بحث داخلی است.
وزیر اطلاعات افزود: از ۸۰ دستگاه اجرایی خواستهایم تا با خوداظهاری چکلیستهای خود را به دستگاههای نظارتی ارائه دهند.
وزیر اطلاعات همچنین با اشاره به دستاوردهای خارجی شورای دستگاههای نظارتی گفت: حضور در همایشهای بینالمللی مبارزه با فساد در مراکش و قطر و همچنین ترجمه دستاوردهای مبارزه با فساد از سوی دستگاههای اجرایی و ارائه آن به سازمانهای بینالمللی از جمله دستاوردهای مهم شورا در بحث خارجی است.
مصلحی گفت: متاسفانه برخی از سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان شفافیت، اطلاعات خود را از گروههای مغرض با نظام جمهوری اسلامی ایران دریافت میکنند و در این خصوص مکاتباتی از سوی این شورا با دستگاههای بینالمللی مبارزه با فساد صورت گرفت که سبب ارتقاء ۴۶ رتبهای کشور در ردهبندی مبارزه با فساد شد.
رئیس شورای دستگاههای نظارتی کشورتصریح کرد: هم اکنون نیز مکاتباتی برای ارسال اطلاعات درست و صحیح به این سازمانها برای به وجود آوردن یک پیشزمینه صحیح از مبارزه با فساد در کشور از سوی این شورا ادامه دارد.
طرح دیگری برای مهیا کردن مقدمات ظهور امام زمان دارم
بازتاب
هفته نامه آسمان در گفتوگویی با غلامعلی خیاط خلقی طراح ایده انتقال آب دریای خزر به کویر نوشت:- به جز طرح انتقال آب خزر به کویر، طرح دیگری دارم که انشالله در صورت اجرای آن، از این طرح هم بزرگتر است.
اندازه آن طرح و فراگیری آن بسیار
بزرگ خواهد بود. طرح بزرگی که به طور حتم باید آن را در طول تاریخ سی سال
گذشته بینظیر دانست.- خیلی قصد ندارم در مورد این طرح توضیح بدهم. فقط در یک جمله بگویم که
درباره مقدمات ظهور آقا امام زمان (عج) است. یعنی طرحی در این اندازه بزرگ
که اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.- این لطف خدواند بوده که طرح مقدمات ظهور امام زمان (عج) به ذهنم رسیده
است. نام این طرح «هشت بهشت قرآن و عترت» است که طرحی اعتقادی و مذهبی است.
- به زودی ابعاد این طرح اعلام میشود. طرح «هشت بهشت قرآن و عترت» در واقع
بازسازی بافتهای اطراف حرم امام رضا(ع) است.
انشالله در فرصتی بهتر در
مورد این طرح که بسیار عظیم است، توضیح خواهم داد.
با اشاره به تخلف بانكي اخير؛
احمدی نژاد: اصل مساله دردعواها و درگيريها فراموش شد/با متخلفان قواي ديگر برخورد نميشود
ایسنا
رييسجمهور در چهارمين اجلاس ارتقاي سلامت نظام اداري، توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني بر هماهنگي بيشتر بين دستگاههاي اجرايي تاكيد كرد.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دكتر محمود احمدينژاد در اين اجلاس اظهار كرد: من نميخواهم در اين جا به عنوان رييس قوه مجريه و حتي رييس جمهور كه بالاترين مقام رسمي كشور بعد از مقام معظم رهبري است سخن بگويم بلكه به عنوان يك برادر دلسوز و همكار اينجا سخنراني ميكنم.
...
رييسجمهور تصريح كرد: رسانهاي كردن مسائل قبل از قطعيت يك مساله خلاف است و موجب سلب اعتماد مردم ميشود. نتيجه اين ميشود كه ديگر هرچه گزارش تخلف هم بيايد ديگر جامعه باور نميكند. ما نبايد گرايشهاي سياسي را در كار نظارت دخالت دهيم. احمدينژاد همچنين تاكيد كرد: يك بخش از نظارت بعد از اجراست، اگر ناظر در حين اجرا دخالت كند فساد ايجاد ميشود من خود زماني ناظر بودم گاهي يك ناظر حس ميكند كه بايد از همه چيز سر در بياورد و در همه جلسات شركت كند، نبايد اين شائبه را ايجاد كنيم كه فلاني در حال جمعآوري مدارك و پرونده ساختن است بايد بين ناظر و مجري اعتماد ايجاد شود.
رييسجمهور با اشاره به تخلفات بانكي كه در سال گذشته اتفاق افتاد، گفت: در پرونده اين تخلف بانكي ما چگونه برخورد كرديم به جاي اينكه با خلافي كه صورت گرفته مقابله شود اصل مساله در دعواها و درگيريها فراموش شد و ديديم كه افكار عمومي چه وضعي پيدا كرد. بايد عدالت را اجرا كرد تا اعتماد جلب شود نه اينكه فكر كنيم با محاكمه و اعدام چند نفر كار درست ميشود.
وي ادامه داد: اينكه برخي دوستان با يك نفر كه در قوه ديگري است و تخلفاتش محرز است برخورد نميشود، اين درست نيست حكومت مكتبي حكومتي است كه بايد مكتبي بودن خود را در اعمال و رفتار ما نشان دهد.
احمدينژاد همچنين در ادامه با اشاره به تشكيل شوراي دستگاههاي نظارتي كشور گفت: از تشكيل اين شورا خوشحالم و اميدوارم همه با هم آسيبشناسي كنيم و آنچه از دست من بر بيايد حمايت ميكنم و پشتيباني و هماهنگيهاي لازم را انجام ميدهم همه ما مسوول هستيم كه جامعه الگو را بسازيم و روند امور را با هم تنظيم كنيم.
رييس قوه مجريه تصريح كرد: ما جزء سيستمهاي سالم دنيا هستيم، اما در جمهوري اسلامي حتي يك فساد هم خيلي بزرگ است ما ادعاي حكومت ديني داريم و 200 هزار نفر از بهترينهاي ملت ما پرپر شدند و يك تاريخ بزرگ را ساختهاند. ما پرچم يك ملت را بلند كردهايم و بايد بهترين باشيم.
رييسجمهور با بيان اينكه «در سخنان خود قصد تضعيف هيچ نهادي را نداشته است» گفت: من مجلس را دوست دارم يك نهاد قانونگذار است، اما نبايد پايش را از قانون اساسي فراتر بگذارد. قوه قضاييه را هم دوست دارم بدون قوه قضاييه بسياري از مشكلات حل نخواهد شد. من همه را دوست دارم آقاي مصلحي، آقاي پورمحمدي را هم دوست دارم هرچقدر هم كه مصاحبه كنند باز هم آنها را دوست دارم. من خودمم را هم دوست دارم، اما آنها را بيشتر دوست دارم. ما همه با هم هستيم.
رييسجمهور در پايان تاكيد كرد: آنچه رابطه ما را تنظيم ميكند آرمان و مكتب مشترك ماست، ملت ما انقلاب نكردند كه ما سر كار بياييم و دعواهاي سياسي كنيم همه بايد دست به دست هم دهيم و كمك كنيم و با نگاه اصلاحي ساختارها را كارآمد و سالم و داراي همدلي كنيم تا هرچه بيشتر اعتماد عمومي جلب شود.
...
احمدينژاد گفت: همه تلاشهاي ما براي اداره كشور است و اين تلاشها بايد در سه جهت باشد اول اينكه بايد تمام تلاشها در راستاي اهداف تعيين شده پيش برود، دوم بايد بهرهوري بالا باشد و سوم اينكه فعاليتها سالم باشد.
رييسجمهور گفت: مجموعه اداره كشور در واقع يك پديده است كه بايد با هم هماهنگ باشد نه اينكه فكر كنيم پارههاي گوناگون و رقيب است و اين تصور ريشه بسياري از مشكلات ميباشد.
احمدينژاد به فعاليتهاي اجرايي و نظارتي اشاره كرد و گفت: اجرا و نظارت هر دو مكمل هم هستند و يك ماموريت دارند نبايد تصور كنيم كه يك دسته اجرا ميكنيم و يك دسته آقا بالاسر آنها هستند، نظارت به مفهوم انجام درست كار و جزيي از كار است. اينكه فكر كنيم در اجرا و نظارت دو قدرت در مقابل هم صفآرايي ميكنند و يك تيم كار انجام ميدهد و يك تيم چهارچشمي مواظب است درست نيست همه بايد به دنبال استفاده حداكثري از امكانات براي رسيدن به اهداف باشيم.
احمدينژاد در ادامه گفت: واضح است كه اگر در گوشهي يك كشور، يك مجري تصميم به انحراف از وظايف خود بگيرد كسي نميتواند جلوي او را بگيرد اگر روحيه همدلي و همبستگي و كار براي خدا و آرمانهاي امام تضعيف شود با نظارت نه تنها كاري درست نميشود بلكه همه كارها خرابتر ميشود.
وي ادامه داد: هدف همه ما منافع ملي و برپايي جامعه الگو و نمونه است، همه بايد با هم باشيم تا كشور جلو برود، ناهماهنگي در اجرا پنجرهاي است كه همه فسادها از آن وارد ميشود. مديريت كشور بايد يكپارچه باشد و گسيختگي در مديريت حتي افراد يك اتاق را هم به هدف نميرساند، بهترين برنامهها هم اگر با ناهماهنگي اجرا شود تضعيف ميشود.
رييسجمهور با طرح اين سوال كه آيا نظارت به مفهوم مچگيري و دعواست؟ گفت: نظارت بايد فضاي مناسب را براي اعمال مديريت هماهنگ و يكپارچه فراهم كند و نظارت بايد فضا را به سمت كار و تلاش بيشتر ببرد.
رييسجمهور گفت: نظارت هم مانند هر كار ديگري بايد قانونمند باشد، حتي ناظر بايد بيشتر از ديگران به قانون پايبندي نشان دهد. بين نظارت و اجرا يك مرز دقيق وجود دارد كه بايد رعايت شود. طبق قانون ناظر حق دخالت در اجرا را ندارد چرا كه اين كار فسادآور است. نظارت بايد طوري اعمال شود كه آن دسته از افراد كه كار نميكنند يا كم كار ميكنند تشويق شوند كه كار بيشتري انجام دهند.
وي افزود: نظارت بر اجرا به مفهوم تحميل خواستههاي خود به دستگاههاي اجرايي نيست بلكه تلاش براي اجراي درست قانون است، نظارت ممانعت هم نيست.
احمدينژاد در بخش ديگري از سخنان خود با بيان اينكه «ما در كشور نهادهاي نظارتي فراواني داريم» گفت: نهادهاي نظارتي كم نداريم، اما بايد بين اينها هماهنگي ايجاد شود. تشكيل اين شورا (شوراي دستگاههاي نظارتي كشور) نويد اين هماهنگي را ميدهد. يكي از مهمترين مسائل بحث سلامت خود دستگاههاي نظارتي است كه در اولويت قرار دارد ما شاهديم كه گاهي از يك دستگاه دو نظر بيرون ميآيد در حالي كه مديران و كارمندان اجرايي بايد يك تصوير هماهنگ از دستگاه نظارتي داشته باشند والا خلاءيي ايجاد ميشود و از آن فساد بارز ميشود.
ما نبايد نظارت را با كاركردهاي سياسي مخلوط كنيم، كسي نبايد در دستگاههاي نظارتي اهداف حزبي و جناحي خود را دنبال كند اين فساد است
احمدينژاد با بيان اينكه «برخي نميتوانند برخلاف قانون اساسي و استفاده از قانون عادي اختيارات خود را توسعه دهد» گفت: اين كار خلاف و فسادآور است حتي اگر نهاد بالاتر هم آن را تاييد كند. بايد طوري نظارت كنيم كه يك مجري به دنبال رسيدن به اهداف خود باشد نه اينكه در پي تنظيم رابطه خود با دستگاههاي نظارتي باشد.
ایسنا
رييسجمهور در چهارمين اجلاس ارتقاي سلامت نظام اداري، توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني بر هماهنگي بيشتر بين دستگاههاي اجرايي تاكيد كرد.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دكتر محمود احمدينژاد در اين اجلاس اظهار كرد: من نميخواهم در اين جا به عنوان رييس قوه مجريه و حتي رييس جمهور كه بالاترين مقام رسمي كشور بعد از مقام معظم رهبري است سخن بگويم بلكه به عنوان يك برادر دلسوز و همكار اينجا سخنراني ميكنم.
...
رييسجمهور تصريح كرد: رسانهاي كردن مسائل قبل از قطعيت يك مساله خلاف است و موجب سلب اعتماد مردم ميشود. نتيجه اين ميشود كه ديگر هرچه گزارش تخلف هم بيايد ديگر جامعه باور نميكند. ما نبايد گرايشهاي سياسي را در كار نظارت دخالت دهيم. احمدينژاد همچنين تاكيد كرد: يك بخش از نظارت بعد از اجراست، اگر ناظر در حين اجرا دخالت كند فساد ايجاد ميشود من خود زماني ناظر بودم گاهي يك ناظر حس ميكند كه بايد از همه چيز سر در بياورد و در همه جلسات شركت كند، نبايد اين شائبه را ايجاد كنيم كه فلاني در حال جمعآوري مدارك و پرونده ساختن است بايد بين ناظر و مجري اعتماد ايجاد شود.
رييسجمهور با اشاره به تخلفات بانكي كه در سال گذشته اتفاق افتاد، گفت: در پرونده اين تخلف بانكي ما چگونه برخورد كرديم به جاي اينكه با خلافي كه صورت گرفته مقابله شود اصل مساله در دعواها و درگيريها فراموش شد و ديديم كه افكار عمومي چه وضعي پيدا كرد. بايد عدالت را اجرا كرد تا اعتماد جلب شود نه اينكه فكر كنيم با محاكمه و اعدام چند نفر كار درست ميشود.
وي ادامه داد: اينكه برخي دوستان با يك نفر كه در قوه ديگري است و تخلفاتش محرز است برخورد نميشود، اين درست نيست حكومت مكتبي حكومتي است كه بايد مكتبي بودن خود را در اعمال و رفتار ما نشان دهد.
احمدينژاد همچنين در ادامه با اشاره به تشكيل شوراي دستگاههاي نظارتي كشور گفت: از تشكيل اين شورا خوشحالم و اميدوارم همه با هم آسيبشناسي كنيم و آنچه از دست من بر بيايد حمايت ميكنم و پشتيباني و هماهنگيهاي لازم را انجام ميدهم همه ما مسوول هستيم كه جامعه الگو را بسازيم و روند امور را با هم تنظيم كنيم.
رييس قوه مجريه تصريح كرد: ما جزء سيستمهاي سالم دنيا هستيم، اما در جمهوري اسلامي حتي يك فساد هم خيلي بزرگ است ما ادعاي حكومت ديني داريم و 200 هزار نفر از بهترينهاي ملت ما پرپر شدند و يك تاريخ بزرگ را ساختهاند. ما پرچم يك ملت را بلند كردهايم و بايد بهترين باشيم.
رييسجمهور با بيان اينكه «در سخنان خود قصد تضعيف هيچ نهادي را نداشته است» گفت: من مجلس را دوست دارم يك نهاد قانونگذار است، اما نبايد پايش را از قانون اساسي فراتر بگذارد. قوه قضاييه را هم دوست دارم بدون قوه قضاييه بسياري از مشكلات حل نخواهد شد. من همه را دوست دارم آقاي مصلحي، آقاي پورمحمدي را هم دوست دارم هرچقدر هم كه مصاحبه كنند باز هم آنها را دوست دارم. من خودمم را هم دوست دارم، اما آنها را بيشتر دوست دارم. ما همه با هم هستيم.
رييسجمهور در پايان تاكيد كرد: آنچه رابطه ما را تنظيم ميكند آرمان و مكتب مشترك ماست، ملت ما انقلاب نكردند كه ما سر كار بياييم و دعواهاي سياسي كنيم همه بايد دست به دست هم دهيم و كمك كنيم و با نگاه اصلاحي ساختارها را كارآمد و سالم و داراي همدلي كنيم تا هرچه بيشتر اعتماد عمومي جلب شود.
...
احمدينژاد گفت: همه تلاشهاي ما براي اداره كشور است و اين تلاشها بايد در سه جهت باشد اول اينكه بايد تمام تلاشها در راستاي اهداف تعيين شده پيش برود، دوم بايد بهرهوري بالا باشد و سوم اينكه فعاليتها سالم باشد.
رييسجمهور گفت: مجموعه اداره كشور در واقع يك پديده است كه بايد با هم هماهنگ باشد نه اينكه فكر كنيم پارههاي گوناگون و رقيب است و اين تصور ريشه بسياري از مشكلات ميباشد.
احمدينژاد به فعاليتهاي اجرايي و نظارتي اشاره كرد و گفت: اجرا و نظارت هر دو مكمل هم هستند و يك ماموريت دارند نبايد تصور كنيم كه يك دسته اجرا ميكنيم و يك دسته آقا بالاسر آنها هستند، نظارت به مفهوم انجام درست كار و جزيي از كار است. اينكه فكر كنيم در اجرا و نظارت دو قدرت در مقابل هم صفآرايي ميكنند و يك تيم كار انجام ميدهد و يك تيم چهارچشمي مواظب است درست نيست همه بايد به دنبال استفاده حداكثري از امكانات براي رسيدن به اهداف باشيم.
احمدينژاد در ادامه گفت: واضح است كه اگر در گوشهي يك كشور، يك مجري تصميم به انحراف از وظايف خود بگيرد كسي نميتواند جلوي او را بگيرد اگر روحيه همدلي و همبستگي و كار براي خدا و آرمانهاي امام تضعيف شود با نظارت نه تنها كاري درست نميشود بلكه همه كارها خرابتر ميشود.
وي ادامه داد: هدف همه ما منافع ملي و برپايي جامعه الگو و نمونه است، همه بايد با هم باشيم تا كشور جلو برود، ناهماهنگي در اجرا پنجرهاي است كه همه فسادها از آن وارد ميشود. مديريت كشور بايد يكپارچه باشد و گسيختگي در مديريت حتي افراد يك اتاق را هم به هدف نميرساند، بهترين برنامهها هم اگر با ناهماهنگي اجرا شود تضعيف ميشود.
رييسجمهور با طرح اين سوال كه آيا نظارت به مفهوم مچگيري و دعواست؟ گفت: نظارت بايد فضاي مناسب را براي اعمال مديريت هماهنگ و يكپارچه فراهم كند و نظارت بايد فضا را به سمت كار و تلاش بيشتر ببرد.
رييسجمهور گفت: نظارت هم مانند هر كار ديگري بايد قانونمند باشد، حتي ناظر بايد بيشتر از ديگران به قانون پايبندي نشان دهد. بين نظارت و اجرا يك مرز دقيق وجود دارد كه بايد رعايت شود. طبق قانون ناظر حق دخالت در اجرا را ندارد چرا كه اين كار فسادآور است. نظارت بايد طوري اعمال شود كه آن دسته از افراد كه كار نميكنند يا كم كار ميكنند تشويق شوند كه كار بيشتري انجام دهند.
وي افزود: نظارت بر اجرا به مفهوم تحميل خواستههاي خود به دستگاههاي اجرايي نيست بلكه تلاش براي اجراي درست قانون است، نظارت ممانعت هم نيست.
احمدينژاد در بخش ديگري از سخنان خود با بيان اينكه «ما در كشور نهادهاي نظارتي فراواني داريم» گفت: نهادهاي نظارتي كم نداريم، اما بايد بين اينها هماهنگي ايجاد شود. تشكيل اين شورا (شوراي دستگاههاي نظارتي كشور) نويد اين هماهنگي را ميدهد. يكي از مهمترين مسائل بحث سلامت خود دستگاههاي نظارتي است كه در اولويت قرار دارد ما شاهديم كه گاهي از يك دستگاه دو نظر بيرون ميآيد در حالي كه مديران و كارمندان اجرايي بايد يك تصوير هماهنگ از دستگاه نظارتي داشته باشند والا خلاءيي ايجاد ميشود و از آن فساد بارز ميشود.
ما نبايد نظارت را با كاركردهاي سياسي مخلوط كنيم، كسي نبايد در دستگاههاي نظارتي اهداف حزبي و جناحي خود را دنبال كند اين فساد است
احمدينژاد با بيان اينكه «برخي نميتوانند برخلاف قانون اساسي و استفاده از قانون عادي اختيارات خود را توسعه دهد» گفت: اين كار خلاف و فسادآور است حتي اگر نهاد بالاتر هم آن را تاييد كند. بايد طوري نظارت كنيم كه يك مجري به دنبال رسيدن به اهداف خود باشد نه اينكه در پي تنظيم رابطه خود با دستگاههاي نظارتي باشد.
دفاع متهم دزدی میلیاردی از خود در دادگاه:
در بحران کوی دانشگاه فرزند آقا بودم و در جریان فتنه هم پای کار بودم
(تیتر از جنگ خبر)
خبرگزاری فارس
متهم «الف.گ» با بیان اینکه یکی از جعبه سیاههای پرونده در تصادف فوت کرده است گفت: مهآفرید با یکی از وزرا بارها جلسات خصوصی داشت.
به گزارش خبرنگار قضایی فارس، «الف.گ» اولین متهم هشتمین جلسه دادگاه فساد بزرگ مالی در ادامه اظهارات خود گفت: خسروی به من گفت 2 درصد پول بیشتر بده من هم تقیه کردم و دادم. آنقدر که راهآهن و وزارت راه مهآفرید را میخواستند من را نمیخواستند. به من میگفتند ادبیاتم پیمانکاری نیست.
وی ادامه داد: آقای «ن» مانند بولدوزر کار میکند. آقای «الف» جرأت نداشت به من بگوید پول بده ولی تلویحا به او گفتم پولی داده شود اما او گفت غلط کرده کسی که بخواهد پول بگیرد. 5 خرداد 700 میلیون گرفتم اما همان روز چک کشیدم و پس دادم. همان شب به همسرم گفتم صدای شکسته شدن گردن شیطان را شنیدم.
وی افزود: خسروی دل مرا شکست. 2 بار با وزیر ....... دیدار خصوصی داشت. من از آقای وزیر چیزی نمیدانم که پولی گرفته یا نه. من روضهخوان امام حسین هستم و نیازی به پول رشوه ندارم.
قاضی از متهم خواست درباره قراردادی که باید در قبال آن 750 میلیون تومان بگیرد اما آن را امضا نکرده توضیح دهد که متهم گفت: من چیزی یادم نمیآید، شما مطمئن هستید که درباره این موضوع حرف زدم؟
وی گفت: آقای «ر» که تابستان پارسال در حادثه رانندگی فوت کرد یکی از صندوقچههایی بود که میتوانست مشخص کند قرار بود آن 24 میلیارد تومان به چه کسی داده شود؛ او یکی از جعبه سیاههای پرونده بود که فوت کرد.
قاضی سراج گفت جعبه سیاه بزرگ هم به دادگاه میآید که متهم در جواب گفت: انشاءالله از این دنیا برود چرا به اینجا بیاید؟ خدا به «ر» رحم کرد که فوت کرد.
متهم با بیان اینکه خدا «الف»خان رو حفظ کند و من فقط یک چیز میدانم گفت: تفکر اصلی این شرکت متعلق به خود خسروی نیست. در بحران کوی دانشگاه فرزند آقا بودم و در جریان فتنه هم پای کار بودم. در بازجوییها حرفهای زیادی زدم که اینجا قابل گفتن نیست. به یکی از همشهریان ما عکس کرگدنی را نشان دادند و گفتند شما به این چه میگویید، او هم در جواب گفت من غلط بکنم به این چیزی بگویم!!!
در ادامه جلسه وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: شخص خسروی در یکی از جلسات گفته بود که اگر در وزارت .... پول خرج نمیکردیم، به ما کار نمیدادند؛ پس بودند افرادی که در آنجا پول میخواستند.
قاضی سراج گفت: اگر آن جعبه سیاه بود تکلیف آن 24 میلیارد تومان هم معلوم میشد اما الان زیر خاک خوابیده است.
وکیل ادامه داد: شرکتهای ایمر و پومر گویا به افراد خاصی تعلق داشته است؛ موکل من بارها در نامههایش نوشته که با نظر مساعد رئیس هیئتمدیره که همان مهآفرید بود کارها را انجام میداده است.
ادامه دارد....
زاکانی: دستور تشکیل جمعیت رهپویان را رهبر داد
(تیتر از جنگ خبر)
شبکه ایران
آقای زاکانی این سوءاستفاده نیست؟
علیرضا زاکانی روز گذشته در گفتوگو با یک هفتهنامه سیاسی در پاسخ به این سؤال که جمعیت رهپویان چگونه شکل گرفت، با اشاره به دیدار برخی افراد با مقام معظم رهبری و ذکر موارد متنوع به نقل از ولیامر مسلمین به نحوی بحث را پیش برده که گویا رهبر معظم انقلاب درخواست شکلگیری این جمعیت سیاسی را داشتهاند!
زاکانی در قسمتی از مصاحبه خود میگوید: «رهبر معظم انقلاب در این جلسات تأکید داشتند که ما در دهه 60 قصد ایجاد چنین تشکیلاتی را داشتیم که امکانپذیر نشد. اما چنین تشکیلاتی نیاز جامعه امروز ماست و به جمع حاضر فرمودند شما بروید و چنین تشکیلاتی را راهاندازی کنید...»
این در حالی است که تنها مرجع انعکاس نظرات رهبری، دفتر ایشان است.همچنین زاکانی در قسمت دیگری از مصاحبهاش با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در رابطه با فتنه واژه خودساخته انحراف را نیز دائماً در کنار بیانات معظم له قرار داده تا با سوءاستفاده از نام رهبری به واژه مجعول «جریان انحرافی» اصالت دهد.
(تیتر از جنگ خبر)
شبکه ایران
آقای زاکانی این سوءاستفاده نیست؟
علیرضا زاکانی روز گذشته در گفتوگو با یک هفتهنامه سیاسی در پاسخ به این سؤال که جمعیت رهپویان چگونه شکل گرفت، با اشاره به دیدار برخی افراد با مقام معظم رهبری و ذکر موارد متنوع به نقل از ولیامر مسلمین به نحوی بحث را پیش برده که گویا رهبر معظم انقلاب درخواست شکلگیری این جمعیت سیاسی را داشتهاند!
زاکانی در قسمتی از مصاحبه خود میگوید: «رهبر معظم انقلاب در این جلسات تأکید داشتند که ما در دهه 60 قصد ایجاد چنین تشکیلاتی را داشتیم که امکانپذیر نشد. اما چنین تشکیلاتی نیاز جامعه امروز ماست و به جمع حاضر فرمودند شما بروید و چنین تشکیلاتی را راهاندازی کنید...»
این در حالی است که تنها مرجع انعکاس نظرات رهبری، دفتر ایشان است.همچنین زاکانی در قسمت دیگری از مصاحبهاش با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در رابطه با فتنه واژه خودساخته انحراف را نیز دائماً در کنار بیانات معظم له قرار داده تا با سوءاستفاده از نام رهبری به واژه مجعول «جریان انحرافی» اصالت دهد.