جنبش ۹۹ در صدی ها در برابر یک در صدی ها (۲)
به مناسبت اول ماه مه روز جشن جهانی کارگران
مضمون جنبش اشغال وال استریت از دیدگاه متفکران
به مناسبت اول ماه مه روز جشن جهانی کارگران
مضمون جنبش اشغال وال استریت از دیدگاه متفکران
اخبار روز:
چرا جنبش نمادین اشغال وال استریت در کوتاهترین مدت شهرهای امریکا را فرا گرفت؟ چرا این جنبش با این که جوهره صلح آمیز دارد چنان وحشیانه با واکنش پلیس روبرو شد؟ متفکران، صلح دوستان و اندیشه ورزان چگونه این جنبش را تعریف میکنند و چرا برخی از جمله مایکل مور بر آنند که این حرکت بانی و باعثش خود وال استریت و شریان های بازار بورس و در راس آنها" سیتی بانک" و" هج فاند" و" اکسون موبایل" بوده اند؟ چه اقداماتی از طریق اصحاب وال استریت صورت گرفته که جهان به این وضع بی ثبات رسیده و چنین واکنشی را بر افروخته است؟ چرا نوام چامسکی با واژه کانکستریسم مجموعه وال استریت را تعریف میکند؟ این همه فقر و فاقه و بربریت محصول چه عواملی است؟ صدایی از درون جنبش اشغال وال استریت امریکا چنین بازتاب مییابد:
وال استریتی ها دستمزد مردم را غارت میکنند:
در سال ۱۹٨۰ یک در صد از بغایت متمولترین مردم امریکا یک دلار از هر ۱۵ دلار حاصله از درآمد بعد از مالیات را از آن خود میکردند. این سهم، به گفته آی آر اس (اداره مالیه امریکا) الان به سه دلار رسیده و این طیف از مجموعه درآمد امریکا ، از هر پانزده دلار ٣ دلارش را از آن خود میکنند که در مجموع یک تریلیارد دلار اضافی پول میبرند.در همین دوره زمانی، در ازا هر یک دلاری که ثروتمندان به دست آوردند، بر سهمشان سه دلار هم اضافه شده است (سه برابر ) ، حال آن که بر درآمد اقشار فقیر یعنی جمعیت ۹۰ در صدی، فقط یک سنت اضافه کسب کرده اند.( چگونه میتوان این نابرابری خشن را توجیه کرد)
طبق تحقیقات اقتصاددان برکلی، انریکو مورتی، هر کارگر کارخانه، به طور میانگین در امریکا مبلغی به ارزش ۱٨۰ هزار دلار کالا سالانه تولید میکند که این آمار نسبت به میزان تولید در سال ۱۹٨۰ سه برابر شده است (با احتساب میزان تورم). بنا براین اگر چه نیروی کار و زحمت در سی سال گدشته میزان باروری کار خود را سه برابر کرده اند،اما این جمعیت یک درصدی سرمایه دار بوده که سهم خویش را از این درآمد سه برابر کرده اند. در حالی که میزان دستمزد کارگران از ۱۹٨۰ تا حدودی ثابت مانده، صاحبان سرمایه تقریبا کل ارزش باروری و تولیدی کارگران را ربوده اند. ( غارت دستمزد نیروی کار خصلت کانکستریم وال استریت و نمایندگان آن را نشان میدهد .)
ما در امریکا گرانترین سیستم بهداشتی را داریم. میزان سوانح و مرگ ومیر کارگران در محیط های کار به سبب مدیریت بد و قطع مزایای بهداشتی افزایش یافته و مرگ ومیر کارگران به سبب سوانح محیط کار به ویژه به سبب نشتی مواد شیمیایی زیاد شده است، حال آن که نه فقط نغییراتی در پایین انجام نشد بلکه این بانکهای در حال ورشکستگی بودند که از کمکهای بلیونی دولتی سود بردند تا سر پا بمانند.از سویی نیز شرکتهای بزرگ لابی میکنند تا قوانینی تدوین گردد که هزینه های آلودگی محیط زیست از محل سودهای آنان پرداخت گردد.
بیش از بیست در صد مردم امریکا بیکارند یا نیمه بیکار و این در حالی است که کارخانه های مهم امریکا پول نقد نجومی ۲ تریلیون دلاری سود کرده اند. حدود ۹٣(نود و سه) در صد درآمد حاصله در دوران پس از رکود اقتصادی را ۱ درصد از سرمایه داران (به اصطلاح کارآفرینان) برده اند. مدیران اجرایی چند ملیتی هایی چون فورد، بانک امریکا، سیریس، و دیگر کورپریشن ها مزایای هنگفت مازاد دریافت کرده اند. به سخنی کسانی که کارگران را یا اخراج می کنند یا نیمه کار رهایشان میکنند مزایا هم دریافت میکنند.۱
افزایش شهریه دانشجویی نوعی محروم کردن فرزندان طبقات زحمتکش از تحصیل است.
شهریه مراکز دانشگاهی خصوصی به شکل سرسام آوری بالا میرود و سقف وام های دانشجویی به یک تریلیون دلار رسیده، در حالی که مزایای مدیران اجرایی چند ملیتی ها و صاحبان بانکهای امریکا چون سیتی بانک و فورد به ارقام نجومی بالا رفته است. نه، نه این درست نیست که رهبران و مدیران مالی بنا به ادعایشان، این ثروتها را با کار و تلاش وقریحه مدیریت خود کسب کرده اند.
جمعیت یک در صدی حاکم بر جهان سرمایه در امریکا این همه ثروت اختصاصی را به بهای پنجاه سال مالیاتهای حاصله از کار مردم و از طریق تحقیقاتی که ما مردم هزینه آنها را داده ایم کسب کرده اند. تمام ارگانهای دولتی امریکایی، همه از منبع مالیاتهای صدها میلیون نفر به این تحقیقات دامن زده اند که حاصل آنر فقط یک در صدیها غارت کرده اند.
۱۰ در صد صاحبان سرمایه ٨۰ در صد بازار بورس را مالکند. که از این طریق بلیونها دلار درآمد درو مبکنند بی آنکه لحظه ای کار کرده باشند و هر گز مالیاتی پرداخت نمی کنند. مدیران " هج فاند" برای فرار از مالیات عنوان درآمد خویش را "بهره های افزوده شده" نهاد ه اند تا اینکه سقف مالیات خود را به ۱۵ در صد بیاورند همان کاری ک" میت رامنی " نماینده جمهوریخواهان و نامزد انها برای ریاست جمهوری آمریکا انجام داد. مدیران" هج فاند" با درامدهای بلیونی صفر در صد مالیات میدهند چرا که سودهای حاصله را به عنوان "|بهره" به کمپانی های خود منتقل میکنند.
آمار اداره آمریکایی مدیریت(او ام بی) نشان میدهد که از ۲٨۰ شرک عظیم امریکا ٣٣ تا اصلا مالیات پرداخت نکردند و مابقی از سال ۲۰۰٨ بر میزان مالیاتشان کاهش یافته است. نبود مقررات درست در این زمینه سبب شده که شرکتهای امریکایی سرمایه های خود را خارج از مرزها به کار اندازند و از مالیات فرار کنند. سازمان موسوم به "شهروندان برای عدالت در مالیات" گزارش میدهد که این شرکتها هر سال نیمی از درآمد خود را پنهان میکنند و بین سالهای ۲۰۰٨ تا ۲۰۱۰ مبلغ ٣٣۷ بلیون دلار از این بابت پول نصیب آنها شده است. در برابر هر ۱۶ سنت که یک در صدیها مالیات دادند کارگران ۵ دلار از حقوقشان کم شده است و این یک موضوع شوک آوریست.(حال خواننده باید فکر کند، اندیشه ورزد و ببیند چرا جهان به این وضع فاجعه بار رسیده است.آیا بربریت کنونی محصول این نظم نیست؟)
یک در صدیها و هویت انسانی ۹۹ در صد
اربابان تمول و ثروت و سرمایه به میزان کمتری در خدمت منافع اکثریت جمعیت امریکا بوده اند، کسانی که با کار سنگین خود راه سود و درآمد را به آنها گشودند و امنیت سرمایه آنها را فراهم نمودند. طبق نوشته نیو یورک تایمز و پرو پابلیکا موسسات مالی وابسته به وال استریت از جمله "جی پی مورگان، سیتی گروپ و بانک امریکا و قلد من ساک" مکررا و بارها مرتکب جنایت و دزدی شدند اما با پرداخت بخشی از جرایم خود از هرگونه مجازات معاف گشتند.
منابع مالی مورد اعتماد فاش ساختند که در بازار بورس و پول چگونه در قیمتها دستکاری کردند و مسولین مالی با پخش اخبار در مورد زمان خوب خرید و فروش سبب شدند که مردم صدمه ببینند و خودشان در بهترین وقت بورس ها، با نرخ نازل آنها خریداری کردند.( کنترل مغز مردم و آلوده کردن جو جامعه با تبلیغات و رسانه های تحت امر این مهم را ممکن ساخته است.)
یکی از مدیران "هج فاند" به نام آقای جان پالسن در همکاری با گلدمن ساکس یک محصول مالی بوجود آورد که به او اجازه میداد تا بازار املاک در حال افول را به حراج بگذارد و از این طریق ۴ بلیون دلار سود ببرد. دیگر مغزهای متفکر مالی با خریدن (رشوه دهی) آژانسهایی که موسسات مالی را ارزیابی و به آنها نمره میدهند، سبب شدند که بسته های بی ارزش و مسموم مالی با نرخ AAA ارزیابی شوند تا آنان بتوانند از قبل این خلاف به فروش مبلغ بورس هنگفت بازنشستگی بپردازند.
و بانک امریکا با معرفی یک سند غیر معتبری به نام رابو-ساینینق(robo-signing) ده ها هزار صاحب خانه را بی خانمان کرد یا آنها را آواره نمود.(این اقدامات نشان میدهد که یک در صدیها چه به صورت حقیقی و چه حقوقی احترامی به ۹۹ در صدیها و حقوق آنها ندارند و تنها برای آنها حرص و طمع سرمایه مطرح است و هویت انسانی و حقوق بشر برایشان محلی از اعراب ندارد.)
مخالفت مردم جهان با اصحاب وال استریت تنها منحصر به حوزه اقتصادی نیست بلکه مسائل مربوط به تضییع حقوق بشر و نابودی محیط زیست را هم در بر میگیرد. شرکتهای عظیم رایانه ای (کامپیوتر) مثل" اپل" مواد خام خود (کولتان) را از کنگو میآورند جایی که کودکان آنها را از معادن بیرون میکشند. سپس این (بلاد کولتان) به چین فرستاده میشود جایی که کودکان روزی دوازده ساعت با کار طاقت فرسای تکراری فقط به ۲ دلار جان میکنند.( بلاد کولتان یا کولتان خون ماده معدنی است که از معادن کنگو عمدتا استخراج میشود. شرکت اپل از این ماده به عنوان چیپ کامپیوتری و ایفونی استفاده میکند. این ماده را بردگان و سیاه پوستان با کار ۱۲ ساعته طاقت فرسا استخراج میکنند. این ماده به کلتان خون معروف شده و گروههای حقوق بشری ناظر بودند که با چه میزان کار اجباری و تنها با پرداخت مبلغ نازلی به کارگران آنها را وادار میکنند در آن معادن کار کنند و آن گاه این ماده به چین ارسال میگردد تا باردیگر توسط نیروی کار ارزان پردازش شوند تا محصول نهایی به دست اپل برسد.آن گاه داستان موفقیت اپل و آیفون بر سر زبانها میفتد بی آنکه از پدید آورندگان این ثروت نامی باشد یا سهمی به آنها برسد. یا این که "مواد علف کش و حشره کش" شرکت مونسانتو سبب آسیبهای زیستی به کارگران میشود وموجب رشد و گسترش سوپرباگها میگردد و کشاورزی را نابود میکند و مزرعه داری ارگانیک را از بین میبرد. شرکت غول پیکر نفتی" اکسون" نه تنها بزرگترین شرکت سود خوار است بزرگترین آلوده کننده مححیط زیست هم به شمار میرود. این شرکت با جعل اسناد و صرف مبالغ هنگفت مبارزه ای بزرگ برای گرم شدن لایه زمین فریبکارانه راه انداخته است." شرکت جهانی بررسی عادلانه چند ملیتی ها" شرکتهای منسانتو، اکسون، صنایع کاچ، شورن chevron و بلاک واتر--ارتش مزدور خصوصی که در عراق و خونریزیهایش نقش کلیدی داشت (black water) و هالیبرتن دیک چینی را به عنوان شرکتهای که باید به تالار ننگ کورپوراسی" آووردشان، یاد میکند.( Hall of shame)
چگونه ممکن است منابع مادی و امکانات اجتماعی به صورت عادلانه و موثر به کار گرفته شوند در حالی این پولها صرف رقابتهای کشنی های خصوصی سرمایه سالاران، ساخت میادین خصوصی گلف، زیر دریایی تفریحی، سواحل سخصی و باندهای خصوصی هلیکوپتر شوند.
مطالعات نشان میدهد که انباشت ثروت و قدرت در اشخاص سبب میشود که میزان توجه به حق و حقوق دیگران کم رنگتر شود و علیرغم ان که همه ثروتهای این یک در صیها از محل کار توده های مردم و منابع عمومی کسب میشود این سوپر ثروتمندانند که همه منابع جامعه را ملک طلق خود میدانند و حرص و طمع آنها را نظام وال استریت برآورده میکند.
پاتریک برونر از فعالین جنبش اشغال وال استریت میگوید: ما می دانیم که مردم دموکراسی مستقیم میخواهند که ارزشهای مساوات جویانه داشته باشد. بخش وسیعی از جوانان امریکا فکر میکنند که جوانی آنها دزدیده شده. ما در ثروتمند ترین کشور جهان زندگی می کنیم. مردم خواستهای قانونی و درستی دارند. آنها از این شرایط رنج میبرند. ما جوانانی داریم که در اوایل جوانی مبلغ هنگفتی قرض دارند. آنها تمام زندگی خود باید این قروض سنگین را حمل کنند. باید بدانیم که این گامها اولیه و نوی است که برداشته میشود. ما دهه هاست که علیه این سیستم در مقابله ایم. مقابله در برابر هر گونه ستم. ما میدان تحریر را فتح کرده ایم. همه ما هر روز رنج میبریم. ۱۰٣ برابر بر میزان قرض در امریکا اضافه شده است.
نوامی کلاین معتقد است که قدرت مالی انحصاری وال استریت را فاسد کرده همچنان که قدرت انحصاری دولتها نیز فساد آور است. ما باید شرایطی فراهم کنیم که قدرت از دولت به مردم منتقل گردد و در سطح جامعه پخش گردد. نوعی عدم تمرکزگرایی لازم است. که این عرصه های بومی کردن اقتصاد، رشد کئوپراتیوها را شامل میگردد. باید مردم در محلات خویش از انرژی بومی و قابل دسترس سود جویند مثل انرزی خورشیدی و این همان چیزی است که چند ملیتیها و کورپوریشن ها در امریکا علیه آن قیام کرده اند. کورپوریشن ها خواهان راه حلهای عظیمی هستند که برایشان سود آور باشد .باید در سطح بین المللی، ملی و محلی همه مردم دخالت فعالی داشته باشند و بدون حضور فعال و گسترده ما این مهم ممکن نیست. ما در حال پیروزی هستیم. ما توانسته ایم صدایمان را بلند کنیم.
مدرن ترین جنبش جهانی گام های آغازین خود را برمیدارد
مجله معروف نیشن با حضور اندیشه ورزان مترقی از جمله مایکل مور، برنده جایزه اسکار و سازنده فیلمهای مستند معروف در افشای جنگ افروزیهای جمهوریخواهان و اربابان وال استریت و نیز نوامی کلاین نویسنده معروف کتاب " شوک درمانی" که در روزهای ۲٣ و ۲۴ ماه مه ۲۰۰٣ در عراق بوده و نقش اصحاب سرمایه و مثلث شوم بوش-چینی-رامسفلد را در به آشوب کشاندن جهان و خدمتگذاری به تراستهای نفتی نشان داده برنامه ای را ترتیب داد که درآن این اندیشه ورزان با حضور گرم و بی پیرایه در مورد جنبش نوین و مدرن اشغال وال استریت سخن می گویند. آنها بر آنند که این حرکت تنها یک کمپین اعتراضی و زود گذر نیست که با دخالت خشن پلیس پایان پذیرد. بلکه جنبشی است مدرن که از بطن جوامع سرمایه داری برخاسته و ریشه در اعماق بیعدالتیهای جهان دارد. جنبشی که خواهان عدالت اجتماعی برای جهانیان، اعاده اتونومی و مناعت فردی هر انسان و بازیافت هویت انسانی اوست.هویتی که سالهاست از مردم دزدیده شده و نوعی بردگی نوین و بی هویتی انسانی جای آن را گرفته است. طوری که زندگی برای اکثریت مردم جهان به عنوان بار گرانی شده که باید آنرا تحمل کنند نه کالای زیبا و ارزشمندی که همگان آزادانه و برابر از آن بهره مند گردند. در واقع جوهره وجودی جنبش اشغال وال استریت واکنشی است به وضع کنونی جهان و قاطبه مردمی که قدرت تصمیم گیری و امکانات رفاهی و همچنین زندگی انسانی از آنها گرفته شده است. وال استریت از طریق سرمایه مالی و ارگانهای تحت سلطه خویش از جمله بانکها، تراستها و مراکز پولی جهان را به نهاد مستعمره خویش تبدیل کرده، آن گاه از طریق شرکتهای عظیم بیمه و ارتشهای خصوصی عملا کوچه ها، خیابانها، مزارع، و کارخانه ها را اشغال کرده است. ضمنا پاتریک برونر از سازمانگران جنبش اشغال وال استریت و مولف کتاب" چه کسی به مردم گزارش خواهد داد-لو رفتن دموکراسی امریکایی"، نیز نظرات خود را بیان میکنند.
مایکل مور: این یکی از قابل توجه ترین جنبشهای است که تا حال شاهد آن بوده ام.در سی سال گذشته مردم در ازا کار و تلاش خویش چیزی به دست نیاوردند جز خرابی جهان و بدی اوضاع اقتصادی. جنبش اشغال وال استریت همچون آتشی که در جنگلها در میگیرد به سرعت همه جا را فرا گرفت و در حال گسترش است.در شهرهایی که من رفته ام، روحیه قوی مردم از هر سن و سال و اندیشه ای، حمایتشان را دیده ام. نکته نو در این جنبش این است که این جنبش مردمی است مردم بر آنند که خود بر کوچه ها و خیابانها و شهرهایشان مسلط شوند. انها مجبور نیستند که به قرارگاه فرماندهی زنگ زده و اجازه بگیرند. آن هایی که میگویند این جنبش رهبری ندارد باید بدانند که این جنبش زنده است. این جنبش ترس مردم را فرو ریخت و بر یاس و ناامیدیها غلبه کرد. مردم از وضع اسف بار خویش در امریکا حرف میزنند.
پنجاه میایون نفر در امریکا بیمه درمانی ندارند. ۴۹ میلیون نفر در فقر زندگی میکنند و حدود ۴۰ میلیون نفر از جمعیت امریکا سواد خواندن و نوشتن بالاتر از کلاس چهار ابتدایی ندارند. آنها از نظر کاربردی بیسوادند. این حاصل سیستمی است که وال استریت و بانکها آفرید ه اند. این ملت تحت اشغال است. حال اگر می پرسید چه کسی این جنبش سراسری را سازمان داد؛ من پاسخ میدهم: که" بانک گلد من ساکس ، سیتی بانک و بی پی و کمپانیهای نفت. چرا کسی گوش نمی دهد. ۷۲ در صد مردم امریکا میخواهند که مالیات سرمایه داران افزایش یابد. این در حالی است که یک در صد جمعیت امریکا بیش از ۶۰ در صد ثروت را مالکند.
این اولین باری است که به کوشش جنبش اشغال وال استریت مردم درون شهرها از نابرابری و بیعدالتی تقسیم ثروت و نیز از "حرص و طمع" وال استریت نشینان صحبت میکنند.مردم وقتی به گوگل نگاه میکردند و متوجه میشدند که قیمت اوراق قرضه هزار برابر بالا رفته مزاح میکردند. اما الان این طور نیست. این نوعی جنایتی است که وال استریتی ها مرتکب میشوند و مردم آنرا لمس میکنند.
ریچارد کیم به بی خانمانی و جنبش ضد فقر اشاره می کند که درون این جنبش اشغال جای خود را پیدا کرده است. جنبش اشغال وال استریت از نظر ساختاری منتسب به نژاد و فرقه ای نیست. این جنبشی است فراگیر علیه بیعدالتی کورپورت کراسی، برای دموکراسی مستقیم. باید بتوانیم سیستم هیرارشی قدرت، تبعیض و فساد مالی حاکم را ازمیان برداریم. سیستم اجتماعی کنونی برای همه مردم کار نمی کند. این سیستم مال مردم نیست. این سیستم تحت اختیار وال استریت قرار گرفته و علت این همه دزدی در مالیات بندیها وتقلب در قیمت بندی قسط خانه به مردم و تبعیض در وامهای طولانی مدت دولتی همه و همه سبب شد که ما به اینجا برسیم. روشن است این سیستم برای توده مردم کار نمی کند.
ایمی قودمن که سخنگوی برنامه "حالاوقت دموکراسی"است میگوید که مبارزه کنونی حرکت مردم جهان علیه "قدرت کورپراسی هاست. او ویلیام گریدر، نویسنده روزنامه نیشن را معرفی میکند که کتاب"لو رفتن دموکراسی امریکایی را نوشته است و اخیرا کتاب" ظهور و سقوط کشور ما" را تهیه کرده است. او میگوید: نبض امریکا برای دموکراسی همان تلاش برای برابری است که بسان رودخانه ای از آغاز تاریخ امریکا در لایه های تحتانی در جریان بوده است. و این حرکت را قدرتمداران دارند مشاهده میکنند. این رودخانه در جریان است.من تلاش میکنم که همراه مردم باشم و در این راه شمعی روشن کنم و دنبال آن ایده الهای اصیل انسانی بروم. این بهترین چیزی است که در زندگی میتوانی انجامش دهی . این رودخانه مردمی که زیر زمین در حال حرکت است، گاهگاهی بدون پیش بینی قدرت میگیرد و به سطح میاید. و همه چیز را تغییر میدهد. در طول تاریخ امریکااز این لحظات بوده که همچو رودهای خروشانی همه چیز را تغییر داده و افق جدیدی برای مردم گشوده و این سیل خروشان همان ادامه رودخانه است. این حرکتها شکل میگیرند و ایده ها و نظرها مطرح میشوند و گاهی فرو کش میکنند و در دل تاریخ خاموش میشوند تا دباره برگردند .هر نسلی اینها را تجربه کرده است
۱-.(واژه کارآفرینان-job creators – از سری واژه هاییست که به تعبیر زنده یاد محمد مختاری برای تحمیق مردم از آن استفاده میگردد همچون واژه تعدیل کارگران به جای اخراج و یا اقشار آسیب پذیر به جای کارگران و زحمتکشان-کار آفرینان همان صاحبان سرمایه های هنگفتی هستند که دولت فدرال و مراجع قانونگذاری را تحت نفوذ خود دارند.)
اخبار روز:
همه ساله در ماههای قبل از آوریل، مناطق مختلف خوزستان و دیگر شهرهای آن شاهد موج وسیعی از بازداشتهای فله ای می شوند. این بازداشتها ضمن یک برنامه از پیش تعیین شده حکومت برای جلوگیری از برگزاری تجمعات اعتراضات آمیز مردم که برای بزرگداشت انتفاضه ۱۵ آوریل سال ۲۰۰۵ صورت می گیرد. این انتفاضه در سال ۲۰۰۵ در اعتراض به نامه خیلی محرمانه صادره از رئیس دفتر محمد خاتمی رئیس جمهور وقت مبنی بر برنامه ریزی دراز مدت برای تغییر ترکیب جمعیتی در اهواز بشکلی که نسبت مردم عرب در طی یک پروسه ۱۰ ساله به یک سوم تقلیل یابد.
و همه ساله مردم عرب اهواز, علی رغم بازداشتها و انتشار وسیع نیروهای امنیتی در محله های مختلف, برای بزرگداشت این حادثه که به یک واقعه ملی برای آنها تبدیل شده است آماده می شوند.
اما موضوع قابل توجه در سال ۲۰۱۲ این است که نحوه برخورد نیروهای امنیتی در این سال با سال های قبل قدری متفاوت است و آن نحوه بازداشتها و اتهامات وارده به بازداشت شدگان و همچنین مدت زمان بازداشت می باشد. برای نمونه یکی از این موارد بازداشت را مورد بررسی قرار می دهیم و آن بازداشت آقای "جبار یباری" فعال فرهنگی اجتماعی و فعال حقوق بشر عرب اهوازی، ۴۵ ساله ساکن اهواز متأهل و داری ۶ فرزند، مبتلا به ناراحتی قلبی و بیماری قند خون.
۱- نحوه بازداشت آقای جباری و دیگر فعالان اهوازی یکی از مواردی است که نمونه بارز نقض کامل حقوق شهروندی می باشد. در مورخ ٣/۱/۹۱ نیروهای لباس شخصی با خودروهای شخصی راه را بر آقای یباری در خیابان سد می کنند و او را به زور و در جلو دیدگان رهگذران دستبند زده و وارد ماشین می نمایند، بدون آنکه برگه بازداشت یا کارت شناسایی به او نشان دهند. و حتی بنا به نقل یکی از شاهدان عینی وقتی نیروهای لباس شخصی با مقاومت آقای یباری و اعتراض برخی از حاضران در محل مواجه می شوند متوسل به زور شده و با نشانه رفتن اسلحه هایشان به سمت مردم آنها را به عقب رانده و آقای یباری را که در اثر ضربه یکی از ماموران به صورتش خون از بینیش جاری بود، به داخل خودرو پرت میکنند.
۲- پیگیریهای خانواده آقای یباری از مراکز انتظامی و امنیتی و حتی بیمارستان ها راه به جایی نبرد و حتی گمانه زنیهای مختلف دوستان و آشنایان پای آنها را به سردخانه ها و مراکز پزشک قانونی کشاند. و بالاخره پس از گذشت مدتی یک تماس ناآشنا به آنها اطلاع میدهد که آقای یباری مهمان نیروهای امنیتی است.
٣- مراجعه مجدد خانواده آقای یباری جهت رساندن داروهای قلب و قند به ایشان بی نتیجه ماند و حتی در مراحل اولیه مراجعه، علی رغم تماس ستاد خبری، منکر وجود او در ستاد خبری شدند و برای بار دیگر این خانواده را دچار سردرگمی و سرگردانی نمودند. و جواب های دو پهلو و غیرواضح و مبهم مزید بر علت شد.
۴- دستگیری های اخیر در اهواز و شوش و حمیدیه و نحوه برخورد و خبرسازی نیروهای امنیتی و صدا و سیمای رژیم نشانگر این است که رژیم جمهوری اسلامی در صدد طراحی یک سناریوی جدید علیه فعالان جنبش مدنی عرب اهوازی می باشد، به این شیوه که دستگیرشدگان را تحت وحشیانه ترین شکنجه های بدنی و روحی و روانی قرار می دهند و آنها را وادار به اعتراف به کارهایی می نمایند که روحشان نیز از انها بی خبر است. و بدینوسیله زمینه را برای صدور احکام درازمدت و یا حتی اعدام فراهم می نمایند.
در مورد آقای جبار یباری خبرهای رسیده از اهواز حاکی است که در اثر شکنجه، وضعیت سلامتی ایشان وخیم شده و او را به بیمارستان منتقل می-نمایند و پس از یک شب دوباره ایشان را به اطلاعات باز می گردانند.
بررسی این مورد و موارد مشابه نشانگر برنامه ریزی رژیم جمهوری اسلامی برای برخورد وحشیانه با فعالان جنبش مدنی در اهواز می باشد. این واقعیتها و اخبار رسیده از اهواز و دیگر شهرها مسئولیت فعالان و سازمان های مدافع حقوق بشر در کشورهای آزاد را دوچندان می کند. چرا که در سایه سانسور و ممنوعیت فعالیت رسانه های آزاد و تشکل های حقوقی در داخل ایران، رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی مرتکب انواع جرایم در حق مردم می شود. لذا این یک واجب انسانی است تا همه موسسات و مدافعین حقوق بشر صدای مردم ستمدیده بالاخص زندانیان و دستگیرشدگان باشند.
دادگاهی در ولایت سغد تاجیکستان،
۳۴ نفر از ساکنان شهر اسفره را که متهم به عضویت در جنبش اسلامی ازبکستان
بودهاند، به ۸ سال تا ۲۸ سال زندان محکوم کرده است.
محاکمه دادگاهی این افراد در بازداشتگاه شماره ۲ شهر خجند میگذشت و یکی از طولانیترین محاکمهها در سال جاری محسوب میشده است.جورهبیک شیراف، قاضی پرونده، ۳۴ متهم آن را به نقض هفت ماده قانون کیفری تاجیکستان مقصر دانست و بیشتر این افراد را به بیش از ۲۰ سال زندان محکوم کرد.
اکثر متهمان این پرونده به نقض مادههای ۱۰۴ - قتل، ۱۸۵ - تأسیس گروههای مسلح غیرقانونی، ۱۸۶ - راهزنی، ۱۸۷ - راهزنی و تأسیس انجمنهای مسلح جنایتکار، ۱۸۹ - برانگیختن نزاعهای ملی و مذهبی، ۳۰۶ - غصب حاکمیت و ۳۰۷ - دعوت برای تغییر اجباری ساخت دولتداری در قانون کیفری این کشور مقصر دانسته شدهاند.
در همین حال، به گفته برخی از حقوقدانهای شرکتکننده در این محاکمه، جریان محاکمه حاکی از آن بوده است که عضویت اکثر این افراد در جنبش اسلامی ازبکستان کاملاً ثابت نشده است.
همچنین، برخی از والدان این ۳۴ نفر در صحبت با خبرنگاران، اظهار داشتند که فرزندانشان در جریان بازپرسی شکنجه شدهاند.
سهراب قاضیاف، یکی از متهمان این پرونده، برای ۲۸ سال روانه زندان شده است.
صمد جلیلاف، یکی دیگر از متهمان، با توجه به تخفیف مجازات، به ۸ سال زندان محکوم شد. اما وکیل مدافع آقای جلیلاف گفت که دادگاه نسبت به موکلش حکم سنگینی را روا دیده است.
تهمینه رحیماوا میگوید که موکل وی تنها برای آن محکوم شده است که حدود یک ساعت برخی از افراد متهم در این پرونده را به منزلش راه داده است.
گفته میشود که بیشتر وکیلان مدافع ۳۴ نفر از محکومشدگان در صدد شکایت از حکم موکلانشان هستند.
این افراد که اکثراً ساکنان ناحیه اسفره ولایت سغد هستند، از سوی مأموران پلیس و دادستانی ولایت سغد در سال ۲۰۱۱ بازداشت شده بودند.
آن زمان کارمندان دادستانی اعلام کردهاند که نتایج بازرسی نشان داده است که این افراد در اواسط سالهای ۱۹۹۰ به جنبش اسلامی ازبکستان پیوسته و مردم را برای شامل شدن به این سازمان ترغیب میکردهاند.
جنبش اسلامی ازبکستان، که ایده تأسیس خلافت اسلامی جزئی از برنامههای آن است، از سوی کشورهای منطقه و آمریکا شامل فهرست سازمانهای تروریستی شده است.
گفته میشود، اعضای آن در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان و در شمال افغانستان فعال هستند و با گروه طالبان و القاعده مرتبط اند.
ابوالفضل فتح اللهی عضو هیات
مدیره کانون عالی انجمن های صنفی کارگری ایران از عملکرد اقتصادی دولت در
زمینه اشتغال انتقاد کرده و گفته که سیاست های اقتصادی دولت در سال گذشته
باعث افزایش ده درصد بیکاری در کشور شده است.
آقای فتح اللهی گفته که برنامه های اقتصادی دولت
طی سال گذشته نه تنها منجر به ایجاد اشتغال نشده بلکه نرخ بیکاری را نیز در
کشور افزایش داده است.این در حالی است دولت تصمیم داشت دو و نیم میلیون شغل در سال گذشته ایجاد کند و مقامات اقتصادی دولت می گویند که دستکم یک و نیم میلیون شغل در سال گذشته ایجاد شده است.
اما آقای فتح اللهی می گوید طبق آمار وزارت کار افرادی که یک هفته در ماه کار کنند شاغل محسوب میشوند. اما شرایط بحرانی واحدهای تولیدی با این ادعا متناقض است.
بنابر گزارش مرکز آمار ایران در سال گذشته نرخ بیکاری بیشتر از ۱۲ درصد بوده و تعداد بیکاران بیشتر از دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بوده اند. البته مرکز آمار هر کسی را که یک ساعت در هفته کار کند، شاعل محسوب می کند.
آقای فتح اللهی می گوید که سیاستهای اقتصادی دولت باعث شده است واحدهای تولیدی استان قزوین که جزو بزرگترین استانهای صنعتی کشور محسوب میشود، در آستانه تعطیلی قرار گرفته اند.
این فعال کارگری از بیکاری صدها هزار کارگر طی ماههای گذشته در واحدهای تولیدی استان تهران خبرداده و گفته است که "در صورت اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها نرخ بیکاری بیش از پیش در کشور افزایش خواهد یافت."
بنابر قانون یارانه ها، دولت باید ۳۰ درصد از درآمدهای ناشی از افزایش قیمت ها را به بخش تولید اختصاص می داد اما عملا تمام پول حاصل از افزایش قیمت ها به یارانه نقدی داده شد و واحدهای تولیدی با مشکلات جدی رو به رو شده اند.
برای همین هم مجلس با اصلاح قانون یارانه ها سعی دارد تا مانع از شروع مرحله دوم یارانه ها پیش از روشن شدن وضعیت تولید شود.
دهها نفر از طرفداران محمد
اسماعیل خان، وزیر انرژی و آب افغانستان، در ولایت هرات تجمع کرده و علیه
اتهامات اخیر اداره مبارزه با فساد اداری در مورد آقای اسماعیل خان واکنش
نشان داده اند.
عزیزالله لودین، رئیس اداره عالی مبارزه با فساد
اداری افغانستان روز گذشته به بی بی سی گفت که محمد اسماعیل خان، زمین های
دولتی به ارزش حدود یکصد میلیون دلار را در شهر هرات غصب کرده است.آقای لودین گفت که پرونده مربوط به این تخلفات به دادستانی کل افغانستان فرستاده شده و قرار است در این مورد تحقیق شود.
با این حال، شماری از طرفداران آقای اسماعیل خان در هرات جمع شده به حمایت از او شعار دادند.
در این میان، شماری از مسئولان دولتی هرات از جمله شهردار و همچنین عضو شورای ولایتی هرات نیز سخنرانی کرده و اتهامات علیه اسماعیل خان را بی اساس خواندند. در اتهامات اداره مبارزه با فساد اداری، شهردار هرات نیز به غصب زمین های دولتی متهم شده است.
این افراد ادعا کردند که این اتهامات علیه مسئولات هرات و محمد اسماعیل خان، ناشی از انگیزه های سیاسی است.
در این گردهمایی، اسماعیل خان حضور نداشت و تا حالا نسبت به این اتهامات واکنشی نیز از خود نشان نداده است.
اسماعیل خان که سالها به عنوان والی هرات کار کرده، از چهره های پرنفوذ در غرب افغانستان است.
با وجود آنکه اسماعیل خان در سالهای اخیر عمدتا در کابل بوده و به عنوان وزیر انرژی و آب کار کرده، اما نفوذ خود را در هرات کماکان حفظ کرده است.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی دیدار مسلمانان از مسجد الاقصی را مورد تایید قرار داده است.
در پی انتقادهایی که از بازدید اخیر یکی از
روحانیون ارشد مصری و چند عضو خاندان سلطنتی اردن از مسجد الاقصی به عمل
آمد، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، این انتقادها را مردود دانست.هفته گذشته، مفتی علی جمعه، از روحانیون ارشد مصر، با سفر به بخش شرقی بیت المقدس، از مسجد الاقصی دیدن کرد اما پس از بازگشت به مصر، با انتقاد شدید برخی از اعضای پارلمان این کشور مواجه شد.
آنان خواستار استعفای مفتی به دلیل سفر به "سرزمین های اشغالی اعراب" شدند و چنین سفری را به منزله تایید حاکمیت اسرائیل بر شرق بیت المقدس دانستند.
همچنین، سفر دو تن از اعضای خاندان سلطنتی اردن به بیت المقدس شرقی برای زیارت مسجد الاقصی از سوی سیاستمداران اسلامگرای اردنی مورد انتقاد شدید قرار گرفت.
دولت اردن همچنان متولی مسجد الاقصی محسوب می شود اما بازدید از این مسجد مستلزم کسب مجوز و هماهنگی با اسرائیل است که بخش شرقی بیت المقدس را در اشغال دارد.
به گفته منتقدان بازدید ازمسجد الاقصی، چنین سفری به معنی پذیرش حق اسرائیل در ادامه اشغال سرزمین های فلسطینی و به مثابه "عادی سازی" روابط با این کشور است.
با اینهمه، محمود عباس در سخنانی در جمع گروهی از جوانان عرب که به رام الله، مقر وی در کرانه باختری رود اردن سفر کرده بودند، گفت که اعراب باید به تحریم سفر به بیت المقدس شرقی خاتمه دهند.
وی کسانی را که دیدار از مسجد الاقصی را محکوم کرده اند متهم کرد که تماس خود را "با حق و عدالت" از دست داده اند.
یکی از مقامات دفتر آقای عباس نیز گفته است که "زیارت مسجد الاقصی به معنی تایید اشغال اسرائیل نیست بلکه به منزله سفر به خانه مردم فلسطین است که تصادفا تحت اشغال خارجی است."
اختلاف بر سر شهر
مسجد الاقصی، که از جمله اماکن مقدس مسلمانان محسوب می شود، در بخش شرقی شهر بیت المقدس واقع است.در زمان تاسیس کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸، بخش غربی بیت المقدس (اورشلیم) تحت حاکمیت اسرائیل قرار گرفت و بخش شرقی به اردن داده شد.
در جریان جنگ سال ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل، نیروهای اسرائیلی بخش شرقی بیت المقدس را، همراه با اراضی متعلق به اردن در کرانه باختری رود اردن، تصرف کردند.
در سال ۱۹۸۸، دولت اردن حاکمیت بر سرزمین های واقع در کرانه باختری رود اردن، از جمله بیت المقدس شرقی را به سازمان آزادیبخش فلسطین، به عنوان نماینده مردم فلسطین، واگذار کرد هر چند سمت متولی اماکن مذهبی اسلامی این شهر را همچنان برای خود محفوظ نگه داشت.
از زمان امضای توافقنامه صلح اسرائیل و فلسطینیان در دهه ۱۹۹۰ و پیش بینی تشکیل کشور مستقل فلسطینی، فلسطینیان گفته اند که در نظر دارند بیتالمقدس شرقی را پایتخت کشور خود قرار دهند.
در مقابل، اسرائیل بر حفظ یکپارچگی این شهر تحت حاکمیت خود تاکید کرده و گفته است که تمامی بیت المقدس را پایتخت دائم این کشور می داند.
موضوع حاکمیت بر بیتالمقدس به عنوان یکی از مسائل دشوار در روند صلح اسرائیل و فلسطینیان مطرح بوده است.
جامعه جهانی حضور اسرائیل در بیت المقدس شرقی و بخش های دیگر کرانه باختری را "اشغال نظامی" می داند و به همین دلیل هم با ساخت شهرکهای یهودی نشین در این مناطق مخالف است.
کامران دانشجو، وزیر علوم ایران،
امروز پنجشنبه ۷ اردیبهشت (۲۶ آوریل)، در دانشگاه شاهرود گفت که
دانشگاههای ایران با ملاکهای غربی اداره نمیشوند و "باید از دانشگاهی که
جوانان را با نگاه غربی تربیت میکند ترسید".
آقای دانشجو، که در فروردین ماه نیز درباره
جلوگیری از حضور مخالفان در دانشگاه سخن گفته بود، با اشاره به انعکاس
پیشین صحبتهایش گفت که روزنامهها به دنبال حاشیهسازی هستند و تصریح کرد
که "اکنون هم تاکید میکنم، کسانی که در فتنه نقش آفرین بودند در دانشگاه
جایی ندارند".حکومت ایران و حامیانش از اعتراضاتی که پس از انتخابات ریاستجمهوری در سال ۸۸ رخ داد با عنوان "فتنه" یاد میکنند و مخالفان را وابسته به غرب میدانند.
مخالفان حکومت ایران را به ایجاد محدودیت در دانشگاه متهم میکنند. تعلیق و اخراج دانشجویان فعال، محدودیت تشکلهای دانشجویی و اخراج یا بازنشستگی اجباری اساتید معترض از جمله مواردی است که آنها به آن اشاره میکنند.
آقای دانشجو بازنشستگی پیش از موعد استادان را رد کرده و با ذکر این که رسانهها در این زمینه "هیاهو میکنند" از آنان خواسته است که اگر آماری از این امر دارند ارائه کنند.
او همچنین از این که دانشگاه الزهرا تنها دانشگاه دخترانه ایران است انتقاد کرده و خواستار ایجاد دانشگاههای دخترانه و پسرانه مجزا در همه استانهای کشور شده است.
اسلامی شدن دانشگاهها یکی از برنامههای کامران دانشجو است. او سال گذشته در پی اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها بود که با مخالفت محمود احمدی نژاد رو به رو شد.
آقای دانشجو در دفاع از ضرورت جداسازی جنسیتی گفته است: "چرا باید ۳۳ سال از انقلاب بگذرد و ما بر سر موضوعات بدیهی بحث بکنیم که سرویس دختر و پسر باید از هم جدا باشد یا نباشد؟"
وزیر علوم ایران پیشنهاد کرده است که دانشگاهها برای رفع مشکل کمبود خوابگاه اقدام به پذیرش دانشجویان بومی کنند تا نیازی به افزایش ظرفیت خوابگاهها نباشد.
او همچنین برای افزایش ظرفیت دوره دکتری در ایران خواستار لغو سقف پنج دانشجوی دکتری به ازای هر استاد شده است. آقای دانشجو گفته است استادان ایرانی میتوانند بدون کاهش کیفیت دانشجویان بیشتری را پوشش دهند و "باید این غل و زنجیرها را که بر پایشان است شکست".
در مورد دلایل حمله سایبری به وزارت نفت ایران گمانهزنیهای
مختلفی صورت گرفته و اخباری در مورد کاهش تولید نفت ایران هم منتشر شده. در
مورد آثار احتمالی این حمله با دکتر فریدون خاوند، اقتصاددان، گفتوگو
کردهایم.
حملات سایبری به وزارت نفت از بامداد یکشنبه (سوم اردیبهشت، ۲۲ آوریل)
آغاز شده و سرور اصلی این وزارتخانه و چهار شرکت اصلی آن را از کار
انداخته است. ۲۴ ساعت پس از این اتفاق وزارت نفت اعلام کرد که در این
رابطه ستاد بحران تشکیل داده است.
مقامات ایرانی گرچه اذعان کردند که در جریان این حمله سامانه اینترنتی وزارت نفت در مناطق عملیاتی خارک، بهرگان، سیری، لاوان، قشم و کیش قطع شده، اما تصریح کردند این موضوع مشکلی در تولید و صادرات نفت خام به ویژه در منطقه خلیج فارس و پایانه های نفتی ایجاد نکرده است.
خبرگزاری مهر روز چهارشنبه (ششم اردیبهشت، ۲۵ آوریل) به نقل از معاون وزیر نفت ایران گزارش داد که حمله به شبکه مخابرات و اینترنت این وزارت خانه از مجرای تعدادی از سرورهای اصلی شرکت نفت و توسط یک "بد افزار" انجام شده است.
حمدالله محمدنژاد، معاون وزیر نفت و جانشین وزیر نفت در حوزه ی پدافند غیرعامل تصریح کرد: «با وجود این حمله شدید به دلیل ساختار امنیتی مطلوب ایجاد شده در فضای سایبر و اینترنت صنعت نفت، امکان دستیابی به هیچ یک از داده ها و اطلاعات وزارت نفت فراهم نشده است.»
اما اگر این حملات بر روی تولید نفت ایران تاثیر گذاشته باشد، عواقب آن برای اقتصاد ایران و همچنین بازارهای جهانی انرژی چه خواهد بود؟ در این باره با دکتر فریدون خاوند، اقتصاد دان ساکن پاریس گفتوگو کردهایم.
بشنوید: گفتوگو با فریدون خاوند در مورد تبعات اقتصادی حملهی سایبری به وزارت نفت ایران
دویچهوله: آقای دکتر خاوند به نظر میرسد حملهی سایبری که در چند روز گذشته به سیستم نرمافزاری و سختافزاری وزارت نفت ایران صورت گرفته، صادرات نفت ایران را مورد هدف قرار داده است. حملاتی از این دست اگر موفقیتی در پی داشته باشند، چه تأثیری میتوانند بر اقتصاد ایران بگذارند؟
فریدون خاوند: این گونه عملیات اگر بتوانند به نتیجه برسند و اخلالی در جریان تولید یا توزیع داخلی و یا صادرات نفت ایران به بازارهای جهانی ایجاد کند، میتوانند به اختلال بیشتر در سیستم نفتی ایران دامن بزنند.
این به اختلالهای دیگر در زمینههای مربوط به تحریم اقتصادی ایران از ناحیه بانکها و عملیات بانکی و همین طور از ناحیه کاهش خرید نفت صادراتی ایران از طرف بعضی کشورها اضافه میشود. البته من تا بهحال در آمار و ارقامی که از سوی سازمانهای تخصصی نفتی انتشار پیدا کرده است، به گزارشی برخورد نکردهام که از تأثیر مستقیم و پردامنهی این اختلالها در صدور نفت به بازارهای جهانی صحبت کرده باشد.
با فرض موثر بودن این حملهی سایبری بر روی تولید نفت ایران، بازار جهانی به چه میزان از این اتفاق متأثر میشود؟ با توجه به این نکته که ایران در حال حاضر مازاد تولید نفت دارد و نمیتواند بخشی از نفت خودش را به بازار جهانی عرضه کند.
بازار جهانی از مسائل مربوط به تولید نفت کشورهای نفتخیز تأثیر میپذیرد. منتهی زیر تأثیر عوامل دیگری هم هست. البته عدم صدور نفت ایران در شرایط عادی بر بازارهای جهانی تأثیر میگذارد. ما طی چند روز گذشته شاهد کاهش قیمت نفت بودهایم. به این علت که اولاً کاهش صدور نفت ایران به بازارهای جهانی با افزایش نفت لیبی یا نفت عراق و بهخصوص نفت عربستان سعودی مقداری جبران شده است. همچنین به دلیل کُندی در فعالیتهای اقتصادی چین و کاهش نرخ رشد این کشور، بازارهای نفتی دنیا متاثر شده و حتی قیمت نفت را پایین کشیدهاند. با این همه من بازهم این نکته را تذکر میدهم که اگر این گونه حملات سایبری بتواند واقعاً بر تولید و صادرات نفت ایران تأثیر زیادی بگذارد، طبعاً ما طی چند روز آینده احتمالاً شاهد تأثیرات بیشتری خواهیم بود.
مقامات ایرانی گرچه اذعان کردند که در جریان این حمله سامانه اینترنتی وزارت نفت در مناطق عملیاتی خارک، بهرگان، سیری، لاوان، قشم و کیش قطع شده، اما تصریح کردند این موضوع مشکلی در تولید و صادرات نفت خام به ویژه در منطقه خلیج فارس و پایانه های نفتی ایجاد نکرده است.
خبرگزاری مهر روز چهارشنبه (ششم اردیبهشت، ۲۵ آوریل) به نقل از معاون وزیر نفت ایران گزارش داد که حمله به شبکه مخابرات و اینترنت این وزارت خانه از مجرای تعدادی از سرورهای اصلی شرکت نفت و توسط یک "بد افزار" انجام شده است.
حمدالله محمدنژاد، معاون وزیر نفت و جانشین وزیر نفت در حوزه ی پدافند غیرعامل تصریح کرد: «با وجود این حمله شدید به دلیل ساختار امنیتی مطلوب ایجاد شده در فضای سایبر و اینترنت صنعت نفت، امکان دستیابی به هیچ یک از داده ها و اطلاعات وزارت نفت فراهم نشده است.»
اما اگر این حملات بر روی تولید نفت ایران تاثیر گذاشته باشد، عواقب آن برای اقتصاد ایران و همچنین بازارهای جهانی انرژی چه خواهد بود؟ در این باره با دکتر فریدون خاوند، اقتصاد دان ساکن پاریس گفتوگو کردهایم.
بشنوید: گفتوگو با فریدون خاوند در مورد تبعات اقتصادی حملهی سایبری به وزارت نفت ایران
دویچهوله: آقای دکتر خاوند به نظر میرسد حملهی سایبری که در چند روز گذشته به سیستم نرمافزاری و سختافزاری وزارت نفت ایران صورت گرفته، صادرات نفت ایران را مورد هدف قرار داده است. حملاتی از این دست اگر موفقیتی در پی داشته باشند، چه تأثیری میتوانند بر اقتصاد ایران بگذارند؟
فریدون خاوند: این گونه عملیات اگر بتوانند به نتیجه برسند و اخلالی در جریان تولید یا توزیع داخلی و یا صادرات نفت ایران به بازارهای جهانی ایجاد کند، میتوانند به اختلال بیشتر در سیستم نفتی ایران دامن بزنند.
این به اختلالهای دیگر در زمینههای مربوط به تحریم اقتصادی ایران از ناحیه بانکها و عملیات بانکی و همین طور از ناحیه کاهش خرید نفت صادراتی ایران از طرف بعضی کشورها اضافه میشود. البته من تا بهحال در آمار و ارقامی که از سوی سازمانهای تخصصی نفتی انتشار پیدا کرده است، به گزارشی برخورد نکردهام که از تأثیر مستقیم و پردامنهی این اختلالها در صدور نفت به بازارهای جهانی صحبت کرده باشد.
با فرض موثر بودن این حملهی سایبری بر روی تولید نفت ایران، بازار جهانی به چه میزان از این اتفاق متأثر میشود؟ با توجه به این نکته که ایران در حال حاضر مازاد تولید نفت دارد و نمیتواند بخشی از نفت خودش را به بازار جهانی عرضه کند.
بازار جهانی از مسائل مربوط به تولید نفت کشورهای نفتخیز تأثیر میپذیرد. منتهی زیر تأثیر عوامل دیگری هم هست. البته عدم صدور نفت ایران در شرایط عادی بر بازارهای جهانی تأثیر میگذارد. ما طی چند روز گذشته شاهد کاهش قیمت نفت بودهایم. به این علت که اولاً کاهش صدور نفت ایران به بازارهای جهانی با افزایش نفت لیبی یا نفت عراق و بهخصوص نفت عربستان سعودی مقداری جبران شده است. همچنین به دلیل کُندی در فعالیتهای اقتصادی چین و کاهش نرخ رشد این کشور، بازارهای نفتی دنیا متاثر شده و حتی قیمت نفت را پایین کشیدهاند. با این همه من بازهم این نکته را تذکر میدهم که اگر این گونه حملات سایبری بتواند واقعاً بر تولید و صادرات نفت ایران تأثیر زیادی بگذارد، طبعاً ما طی چند روز آینده احتمالاً شاهد تأثیرات بیشتری خواهیم بود.
رشد منفی اقتصاد بریتانیا باعث نگرانی درباره بازگشت شرایط رکود به این کشور شده است.
ارقام اقتصادی که اداره آمار بریتانیا در روز
چهارشنبه، ۶ اردیبهشت (۲۵ آوریل)، انتشار داد حاکی از آن است که اقتصاد
بریتانیا در سه ماهه اول سال ۲۰۱۲ با رشد منفی منهای ۲ دهم درصد مواجه شد
در حالیکه نرخ رشد اقتصادی در سه ماهه آخر سال ۲۰۱۱ نیز منهای ۳ دهم درصد
بود.به این ترتیب، روند رشد اندک اقتصادی در اوایل سال گذشته که امید می رفت به مشکلات اقتصادی سه سال اخیر پایان دهد ادامه نیافته و در دو دوره آماری پی در پی به رشد منفی مبدل شده است.
معمولا کاهش تولید ناخالص داخلی در دو دوره آماری متوالی به عنوان رکود تلقی می شود که در نتیجه، بنا به تعریف، در صورت درست بودن آمار جدید، اقتصاد بریتانیا پس از یک دوره رشد اندک، به شرایط رکودی بازگشته است.
شرایط رکودی به منزله کاهش سطح تولید، افزایش بیکاری و کاهش فرصت های اشتغال است.
البته ارقام اعلام شده در روز چهارشنبه جنبه تخمین مقدماتی دارد و ارقام نهایی پس از تکمیل داده های آماری منتشر خواهد شد هر چند تضمینی هم وجود ندارد که آمار نهایی، بهتر از آمار اعلام شده باشد.
به گفته اداره آمار بریتانیا، رشد منفی در سه ماهه اول سال عمدتا ناشی از ۴ دهم درصد کاهش در تولیدات صنعتی و ۳ دهم درصد کاهش در تولید بخش ساختمان بوده است اما تولید بخش خدمات، که بزرگترین بخش اقتصادی بریتانیاست، یک دهم درصد افزایش داشته است.
یکی از علل عمده منفی شدن نرخ رشد در این دوره، کاهش قابل توجه سرمایه گذاری دولتی به ویژه در بخش ساختمان بوده است.
تردید نسبت به آمار
در پی انتشار ارقام اقتصادی جدید، برخی از کارشناسان نسبت به اعتبار این آمار به خصوص در مورد بخش مسکن ابراز تردید کرده و گفته اند که سطح فعالیت در این بخش نوسان های فراوان داشته و احتمال بروز اشتباه در گردآوری و پردازش آماری وجود دارد.کارشناسان اداره آمار بریتانیا این نظر را رد کرده و گفته اند که ارقامی که انتشار داده اند براساس بررسی دقیق هشت هزار شرکت ساختمانی تهیه شده و به واقعیت نزدیک است.
به گفته آنان، ارقام اقتصادی جدید تایید کننده دیدگاه اقتصاددان هایی است که گفته بودند رشد اقتصاد بریتانیا طی چند ماه گذشته "کم رمق" بوده است.
با انتشار آمار جدید اقتصادی، ارزش برابری پوند در برابر ارزهای خارجی از جمله یورو کاهش یافت.
کارشناسان وزارت خزانه داری بریتانیا رشد منفی اقتصاد این کشور را به بحران مالی در حوزه پول واحد اروپایی - یورو - نسبت داده و هشدار داده اند که با ورود کشورهای این حوزه به یک دوره جدید رکود، اجتناب از رکود اقتصادی بریتانیا دشوار خواهد بود.
بخش قابل توجهی از صادرات بریتانیا روانه بازار کشورهای حوزه یورو می شود و رکود اقتصادی در این کشورها به منزله کاهش تقاضا برای صادرات بریتانیا و در نتیجه، محرومیت این کشور از یکی از محرک های اصلی رشد اقتصادی است.
وزارت خزانه داری در عین حال تاکید کرده که نرخ بیکاری در بریتانیا رو به کاهش بوده است و به این ترتیب، نمی توان از بازگشت رکود به معنی وسیع آن سخن گفت.
برخی از کارشناسان گفته اند که رشد منفی اقتصاد بریتانیا طی دو دوره مورد بررسی بسیار اندک بوده و بنابراین نباید باعث "دلهره بی جا" و یاس در مورد احیای اقتصادی شود.
چارلز تیلور، رئیسجمهور سابق لیبریا، در دادگاه ویژه سیرالئون در
شهر لاهه (هلند) به دلیل جنایت علیه بشریت مقصر شناخته شد. مجازات وی هنوز
به طور مشخص تعیین نشده اما احتمال میرود حکم حبس ابد برای او صادر شود.
به گفتهی ریچارد لاسیک قاضی ارشد دادگاه ویژه سیرالئون در لاهه که روز
پنجشنبه (۲۶ آوریل/ هفتم اردیبهشت) برگزار شد، چارلز تیلور به طور همه
جانبه از شورشیان در سیرالئون حمایت کرده و موجب تحریک آنها به ارتکاب جرم
شده است. افزون بر این، دادستانهای این دادگاه اعلام کردند که او چهرهی
اصلی در جنگهای داخلی در سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۲ در سیرالئون بوده و به
شورشیان "جبهه متحد انقلابی" کمک رسانده است.
این شورشیان اندامهای بدن مخالفان را با تبر قطع میکردهاند. در درگیریهای داخلی در سیرالئون بیش از ۱۲۰ هزار نفر کشته شدند.
این اتهام که چارلز تیلور به عنوان فرمانده دستور مستقیم درگیریها را صادر میکرده، در جریان محاکمه برای قضات دادگاه ثابت نشد.
حکم رئیسجمهور سابق لیبریا روز ۳۰ مه اعلام خواهد شد. چارلز تیلور در مجموع در یازده مورد از جمله قتل، تجاوز جنسی، بردهکشی جنسی و استخدام اجباری کودکان سرباز متهم شناخته شد. نخستین جلسه محاکمه وی در ۴ ژوئن سال ۲۰۰۷ تشکیل شد که در جریان آن بیش از ۱۰۰ شاهد از جمله چهرههای مشهوری چون نلسون ماندلا حاضر شدند.
چارلز تیلور همواره اتهامات موجود در پروندهاش را رد میکرد و خود را قربانی "فتنه بینالمللی دولتهای قدرتمند" میدانست. او همچنین مدعی بود که تلاشهایی را برای برقراری صلح و آتش بس در سیرالئون انجام داده است.
ناظران انتظار دارند که چارلز تیلور نسبت به حکم صادره تقاضای تجدید نظر کند. مجازات پیشبینیشده تنها پس از تأیید نهایی در دادگاه تجدید نظر به اجرا گذاشته خواهد شد. دولت بریتانیا پذیرفته که چارلز تیلور برای سپری کردن دوران محکومیت خود به یکی از زندانهای این کشور منتقل شود.
چارلز تیلور در سال ۲۰۰۳ از لیبریا گریخت اما سه سال بعد در نیجریه دستگیر شد.
ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل با استقبال از محکومیت چارلز تیلور در دادگاه لاهه آن را هشداری برای حاکمان مستبدی خواند که چنین جنایاتی را انجام داده یا قصد انجام آنها را دارند.
پس از "دادگاه نورنبرگ" در سال ۱۹۴۵، ،چارلز تیلور نخستین رئیس دولتی است که در برابر دادگاهی بینالمللی به جنایت علیه بشریت محکوم میشود.
این شورشیان اندامهای بدن مخالفان را با تبر قطع میکردهاند. در درگیریهای داخلی در سیرالئون بیش از ۱۲۰ هزار نفر کشته شدند.
این اتهام که چارلز تیلور به عنوان فرمانده دستور مستقیم درگیریها را صادر میکرده، در جریان محاکمه برای قضات دادگاه ثابت نشد.
حکم رئیسجمهور سابق لیبریا روز ۳۰ مه اعلام خواهد شد. چارلز تیلور در مجموع در یازده مورد از جمله قتل، تجاوز جنسی، بردهکشی جنسی و استخدام اجباری کودکان سرباز متهم شناخته شد. نخستین جلسه محاکمه وی در ۴ ژوئن سال ۲۰۰۷ تشکیل شد که در جریان آن بیش از ۱۰۰ شاهد از جمله چهرههای مشهوری چون نلسون ماندلا حاضر شدند.
چارلز تیلور همواره اتهامات موجود در پروندهاش را رد میکرد و خود را قربانی "فتنه بینالمللی دولتهای قدرتمند" میدانست. او همچنین مدعی بود که تلاشهایی را برای برقراری صلح و آتش بس در سیرالئون انجام داده است.
ناظران انتظار دارند که چارلز تیلور نسبت به حکم صادره تقاضای تجدید نظر کند. مجازات پیشبینیشده تنها پس از تأیید نهایی در دادگاه تجدید نظر به اجرا گذاشته خواهد شد. دولت بریتانیا پذیرفته که چارلز تیلور برای سپری کردن دوران محکومیت خود به یکی از زندانهای این کشور منتقل شود.
چارلز تیلور در سال ۲۰۰۳ از لیبریا گریخت اما سه سال بعد در نیجریه دستگیر شد.
ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل با استقبال از محکومیت چارلز تیلور در دادگاه لاهه آن را هشداری برای حاکمان مستبدی خواند که چنین جنایاتی را انجام داده یا قصد انجام آنها را دارند.
پس از "دادگاه نورنبرگ" در سال ۱۹۴۵، ،چارلز تیلور نخستین رئیس دولتی است که در برابر دادگاهی بینالمللی به جنایت علیه بشریت محکوم میشود.
۲۶ سال پس از فاجعه چرنوبیل ساخت پوشش محافظ بتونی برای رآکتور
چهارم این نیروگاه آغاز شد. روی این رآکتور پوشش موقتی قرار دارد که یک ماه
پس از فاجعه نصب شده اما پوشش جدید هم تشعشع مواد رادیواکتیو را متوقف
نمیکند.
شمار قربانیان فاجعه اتمی چرنوبیل که ۲۶ آوریل سال ۱۹۸۶ رخ داد تا امروز
مورد مناقشه است. آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سازمان جهانی بهداشت بر
این باورند که دلیل ۴ هزار مورد بیماری سرطان کشنده در میان امدادگرانی که
پس از انفجار در رآکتور شماره چهار نیروگاه چرنوبیل، به این منطقه اعزام
شدند تشعشات مواد رادیواکتیو است.
اما فعالان محیطزیست از جمله سازمان صلح سبز این برآورد را عیرمنطقی میدانند و معتقدند که شمار قربانیان فاجعه چرنوبیل ده برابر بیشتر از این رقم است.
پوششی برای ۱۰۰ سال آینده
پوشش محافظی که یک ماه پس از فاجعه روی رآکتور شماره چهار این نیروگاه نصب شد از اواسط دهه ۹۰ میلادی در خطر ریزش قرار دارد.
اکنون قرار است پوشش تازهای روی این رآکتور نصب شود که ۱۰۰ سال دوام خواهد داشت. این پوشش ساخت کنسرسیوم "نوارکا" است که از مجموعه چندین شرکت فرانسوی، آلمانی و اوکراینی تشکیل شده است.
نوارکا سال ۲۰۰۷ میلادی از سوی دولت اوکراین سفارشی یک میلیارد یورویی برای ساخت پوشش جدید نیروگاه چرنوبیل دریافت کرد.
البته بخش اعظم این پول توسط اتحادیه اروپا هزینه شده است. ایالات متحده آمریکا، کانادا و ژاپن نیز بخشی از هزینههای ساخت این پوشش راتأمین کردند.
پوشش جدید ۲۵۷ متر طول و ۱۰۹ متر ارتفاع دارد. وزن این محفظه به ۲۹ هزار تن میرسد.
ساخت این پوشش به دلیل تشعشات بالای مواد رادیواکتیو از رآکتور شماره چهار، در محل ممکن نیست.
از این رو این قرار است این پوشش پس از ساخت به ساختمان مجاور منتقل و سپس روی پوشش قدیمی کشیده شود.
آینده ناروشن نیروگاه چرنوبیل
تاریخ اتمام این پروژه تابستان سال ۲۰۱۵ پیشبینی شده است. البته مقامات اوکراینی امیدوارند که ساخت و نصب پوشش جدید سریعتر به پایان برسد.
مدیریت نیروگاه چرنوبیل نیز ابراز امیدواری کرده است که پس از نصب این پوشش، امکان خروج و بازیافت مواد رادیواکتیو از رآکتور شماره چهار آغاز شود.
کارشناسان اتمی چنین ادعایی را سوالبرانگیز میدانند. ولادیمیر اوساتنکو، کارشناس اتمی از اوکراین معتقد است تا امروز هیچکس کوچکترین تصوری از خطرات موجود در نیروگاه چرنوبیل و رآکتور تخریب شده شماره چهار آن ندارد.
او در گفتگو با دویچهوله یادآور شد: «اطلات مربوط به میزان مواد
رادیواکتیو در آکتور شماره چهار پس از فاجعه اتمی دستکاری شدند؛ درست مانند
سایر اطلاعات مربوط به موقعیت نیروگاه»
به باور ولادیمیر اوساتنکو تمامی طرحهای ضرور برای ایمنکردن بیشتر این نیروگاه تخریبشده، بر اساس اطلاعات ناروشن تنطیم شدهاند.
لبته این امکان وجود دارد که پس از نصب پوشش جدید، پوشش قدیمی را از روی رآکتور جدا کرد تا با اندازهگیری تشعشات آن، تخمینی از میزان مواد رادیواکتیو فعال در این رآکتور به دست آورد.
به باور اوساتنکو، واقعیت اینجاست که با نصب پوشش جدید وضعیت نیروگاه چرنوبیل تا مدتی ثابت نگاه داشته میشود. او معتقد است که نصب محفظه جدید، تنها مشکلات فراوان این نیروگاه را از نظر دور خواهد کرد.
اما فعالان محیطزیست از جمله سازمان صلح سبز این برآورد را عیرمنطقی میدانند و معتقدند که شمار قربانیان فاجعه چرنوبیل ده برابر بیشتر از این رقم است.
پوششی برای ۱۰۰ سال آینده
پوشش محافظی که یک ماه پس از فاجعه روی رآکتور شماره چهار این نیروگاه نصب شد از اواسط دهه ۹۰ میلادی در خطر ریزش قرار دارد.
اکنون قرار است پوشش تازهای روی این رآکتور نصب شود که ۱۰۰ سال دوام خواهد داشت. این پوشش ساخت کنسرسیوم "نوارکا" است که از مجموعه چندین شرکت فرانسوی، آلمانی و اوکراینی تشکیل شده است.
نوارکا سال ۲۰۰۷ میلادی از سوی دولت اوکراین سفارشی یک میلیارد یورویی برای ساخت پوشش جدید نیروگاه چرنوبیل دریافت کرد.
البته بخش اعظم این پول توسط اتحادیه اروپا هزینه شده است. ایالات متحده آمریکا، کانادا و ژاپن نیز بخشی از هزینههای ساخت این پوشش راتأمین کردند.
پوشش جدید ۲۵۷ متر طول و ۱۰۹ متر ارتفاع دارد. وزن این محفظه به ۲۹ هزار تن میرسد.
ساخت این پوشش به دلیل تشعشات بالای مواد رادیواکتیو از رآکتور شماره چهار، در محل ممکن نیست.
از این رو این قرار است این پوشش پس از ساخت به ساختمان مجاور منتقل و سپس روی پوشش قدیمی کشیده شود.
آینده ناروشن نیروگاه چرنوبیل
تاریخ اتمام این پروژه تابستان سال ۲۰۱۵ پیشبینی شده است. البته مقامات اوکراینی امیدوارند که ساخت و نصب پوشش جدید سریعتر به پایان برسد.
مدیریت نیروگاه چرنوبیل نیز ابراز امیدواری کرده است که پس از نصب این پوشش، امکان خروج و بازیافت مواد رادیواکتیو از رآکتور شماره چهار آغاز شود.
کارشناسان اتمی چنین ادعایی را سوالبرانگیز میدانند. ولادیمیر اوساتنکو، کارشناس اتمی از اوکراین معتقد است تا امروز هیچکس کوچکترین تصوری از خطرات موجود در نیروگاه چرنوبیل و رآکتور تخریب شده شماره چهار آن ندارد.
به باور ولادیمیر اوساتنکو تمامی طرحهای ضرور برای ایمنکردن بیشتر این نیروگاه تخریبشده، بر اساس اطلاعات ناروشن تنطیم شدهاند.
لبته این امکان وجود دارد که پس از نصب پوشش جدید، پوشش قدیمی را از روی رآکتور جدا کرد تا با اندازهگیری تشعشات آن، تخمینی از میزان مواد رادیواکتیو فعال در این رآکتور به دست آورد.
به باور اوساتنکو، واقعیت اینجاست که با نصب پوشش جدید وضعیت نیروگاه چرنوبیل تا مدتی ثابت نگاه داشته میشود. او معتقد است که نصب محفظه جدید، تنها مشکلات فراوان این نیروگاه را از نظر دور خواهد کرد.
وزیر علوم طی دو سخنرانی در کمتر از سه هفته به تکرار موضع خود در
باره ممنوعیت ورود "فعالان فتنه" به دانشگاهها سخن گفت. طرفدران آیتالله
خامنهای، معترضان به نتایج انتخابات سال ۸۸ را "فعالان فتنه" میخوانند.
کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ایران بار دیگر اظهارات قبلی
خود درباره ممنوعیت ورود دانشجویان فعال در اعتراضهای سال ۱۳۸۸ به
دانشگاهها را تکرار کرد.
کامران دانشجو اینبار در دانشگاه شاهرود گفته است، کسی که در "فتنه" سردمدار بوده و در واقع بعد از خطبه آیتالله خامنهای و ۹ دی در بحث "فتنه" فعال بوده جایش در دانشگاه نیست.
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ایران پیش از این نیز، روز سهشنبه (۲۲ فروردین) اعلام كرده بود: «كسانی كه در فتنه سال ۸۸ فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبر انقلاب در نمازجمعه تیرماه همان سال همچنان به فتنهگری ادامه دادند حق ورود به دانشگاهها را ندارند.»
همان زمان نورالله حیدری دستنایی عضوکمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در واکنش به اظهارات كامران دانشجو گفته بود: «مصادیق منجر به ممنوعیت از تحصیل کسانی که در فتنه سال ۸۸ فعال بودهاند باید اعلام شود».
این نماینده مجلس همچنین خواستار توضیحات کاملتر وزیر علوم در این زمینه شد تا «از فراتر رفتن دایره محدودیتها جلوگیری شود و به نوعی انگی بر فردی که سابقه محکومیتی ندارد زده نشود.»
یک روز پس از سخنان کامران دانشجو، "دفتر تحکیم وحدت" نیز با انتشار اطلاعیهای اظهارات وزیر علوم را محکوم و این سخنان را "افشای نقض آشکار حقوق دانشجویان" اعلام کرد.
بیانیه دفتر تحکیم وحدت
در اطلاعیه دفتر تحکیم وحدت آمده بود: «آنجا که جمهوری اسلامی در برابر خواسته به حق مردم و دانشجویان، به ضرب گلوله، بازداشتهای گسترده، شکنجه و احکام ظالمانه، ساختن انواع دروغها و سناریوهای بی مقدار روی میآورد، گستاخانه ادعا می کند که در اوج قلههای پیشرفت و رشد علمی قرار دارد؛ اما چنین سخنانی به زیبایی نیات علم گریزی و جمود فکری سردمداران را به تصویر می کشد.»
بهاره هدایت، مجید توکلی، ضیا نبوی، مجید دری، مهدیه گلرو، کوهیار
گودرزی، علی ملیحی، علی اکبر محمد زاده، مهدی خدایی، حسین رونقی ملکی،
شاهین زینعلی، آرش صادقی، امید کوکبی و عاطفه نبوی از جمله دانشجویانی
هستند که بعد از انتخابات ریاست حمهوری سال ۸۸ بازداشت و زندانی شدهاند.
کامران دانشجو روز پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۹۱ در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از رسانهها گفته است: «چرا بعضی از رسانهها تیتر میزنند که دانشگاه دخترانه تاسیس شد؟ ما باید در کشور دانشگاه دخترانه داشته باشیم. چرا باید ۳۳ سال از انقلاب بگذرد اما هنوز درباره جدایی سرویس دختران و پسران بحث شود، این موضوع یک امر بدیهی است. چرا باید بعد از ۳۳ سال تنها یک دانشگاه دخترانه در کشور داشته باشیم که همان دانشگاه الزهرا(س) است.»
بحث درباره لزوم ایجاد دانشگاههای تک جنسیتی بین دولتمردان جمهوری اسلامی بعد از آن بالا گرفت که سال گذشته محمود احمدینژاد دستور داد "طرح سطحی و غیرعالمانه تک جنسیتی کردن کلاسهای دانشگاهها" متوقف شود.
بنا به گزارش سایت خبرآنلاین، «ایجاد دانشگاههای تک جنسیتی، راه تازه وزارت علوم برای اجرای قانون جلوگیری از اختلاط دختر و پسر در دانشگاهها است، چون دستور رییس دولت برای توقف تشکیل کلاسها و رشتههای تک جنسیتی، با مخالفتهای مختلفی از مراجع تا مجلس مواجه شد.»
کامران دانشجو اینبار در دانشگاه شاهرود گفته است، کسی که در "فتنه" سردمدار بوده و در واقع بعد از خطبه آیتالله خامنهای و ۹ دی در بحث "فتنه" فعال بوده جایش در دانشگاه نیست.
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ایران پیش از این نیز، روز سهشنبه (۲۲ فروردین) اعلام كرده بود: «كسانی كه در فتنه سال ۸۸ فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبر انقلاب در نمازجمعه تیرماه همان سال همچنان به فتنهگری ادامه دادند حق ورود به دانشگاهها را ندارند.»
همان زمان نورالله حیدری دستنایی عضوکمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در واکنش به اظهارات كامران دانشجو گفته بود: «مصادیق منجر به ممنوعیت از تحصیل کسانی که در فتنه سال ۸۸ فعال بودهاند باید اعلام شود».
این نماینده مجلس همچنین خواستار توضیحات کاملتر وزیر علوم در این زمینه شد تا «از فراتر رفتن دایره محدودیتها جلوگیری شود و به نوعی انگی بر فردی که سابقه محکومیتی ندارد زده نشود.»
یک روز پس از سخنان کامران دانشجو، "دفتر تحکیم وحدت" نیز با انتشار اطلاعیهای اظهارات وزیر علوم را محکوم و این سخنان را "افشای نقض آشکار حقوق دانشجویان" اعلام کرد.
بیانیه دفتر تحکیم وحدت
در اطلاعیه دفتر تحکیم وحدت آمده بود: «آنجا که جمهوری اسلامی در برابر خواسته به حق مردم و دانشجویان، به ضرب گلوله، بازداشتهای گسترده، شکنجه و احکام ظالمانه، ساختن انواع دروغها و سناریوهای بی مقدار روی میآورد، گستاخانه ادعا می کند که در اوج قلههای پیشرفت و رشد علمی قرار دارد؛ اما چنین سخنانی به زیبایی نیات علم گریزی و جمود فکری سردمداران را به تصویر می کشد.»
کامران دانشجو روز پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۹۱ در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از رسانهها گفته است: «چرا بعضی از رسانهها تیتر میزنند که دانشگاه دخترانه تاسیس شد؟ ما باید در کشور دانشگاه دخترانه داشته باشیم. چرا باید ۳۳ سال از انقلاب بگذرد اما هنوز درباره جدایی سرویس دختران و پسران بحث شود، این موضوع یک امر بدیهی است. چرا باید بعد از ۳۳ سال تنها یک دانشگاه دخترانه در کشور داشته باشیم که همان دانشگاه الزهرا(س) است.»
بحث درباره لزوم ایجاد دانشگاههای تک جنسیتی بین دولتمردان جمهوری اسلامی بعد از آن بالا گرفت که سال گذشته محمود احمدینژاد دستور داد "طرح سطحی و غیرعالمانه تک جنسیتی کردن کلاسهای دانشگاهها" متوقف شود.
بنا به گزارش سایت خبرآنلاین، «ایجاد دانشگاههای تک جنسیتی، راه تازه وزارت علوم برای اجرای قانون جلوگیری از اختلاط دختر و پسر در دانشگاهها است، چون دستور رییس دولت برای توقف تشکیل کلاسها و رشتههای تک جنسیتی، با مخالفتهای مختلفی از مراجع تا مجلس مواجه شد.»
سفره نفتی "قرنای غربی ٢" در عراق به سوی تولید نفت می رود
سفره نفتی "قرنای غربی ٢" در جنوب عراق که توسط شرکت نفتی "لوک
اویل"٭ روسی بهره برداری می شود، تا پایان سال ٢٠١٣، صد و پنجاه هزار بشکه
نفت در روز تولید خواهد کرد و این تولید در شش ماه دوم سال ٢٠١٤ به پانصد
هزار بشکه خواهد رسید.
عبدالکریم لعیبی- وزیر نفت عراق، با گفتن این
سخنان افزود گه "لوک اویل"٭ قرار است ٢٣ چاه دیگر تا پایان سال ٢٠١٣ در این
منطقه حفر کند.
"لوک اویل" با سهمی برابر 56.25 % در صدر کنسرسیومی
قرار دارد، که دیگر اعضایش "استات اویل"٭ نروژی با 18.75 % و شرکت نفت عراق
با 25% هستند.
ذخایر سفره نفتی "قرنای غربی ٢"، 12.15 میلیارد بشکه تخمین زده شده است.
دیدار مقتدا صدر و مسعود بارزانی در کردستان عراق
مقتدا صدر- رهبر تندروی شیعه عراقی، امروز با رئیس منطقه خود
مختار کردستان عراق- مسعود بارزانی، که از چندی پیش با نوری المالکی نخست
وزیر عراق در رودروئی روشنی قرار گرفته، دیدار و گفتگو می کند. هدف او از
این سفر کمک به حل تنش سوریه توصیف شده است.
خبرها حکایت از این دارند که مقتدا صدر به
احتمال زیاد به شهر نجف درمرکز عراق نیز سفر خواهد کرد. گفتنی است که مقتدا
صدر بیشتر در ایران زندگی می کند و در آنجا به تحصیلات مذهبی سرگرم است.
شایسته یاد آوری است که مسعود بارزانی، نگران از پیامد
های حضور یک دولت نیرومند در بغداد، که ازچندی پیش حملات خود را به دولت
عراق آغاز کرده این دولت را که به گفته وی همه ارکان قدرت را به دست گرفته،
متهم به رفتار دیکتاتور منشانه می کند.
در روز ٢٠ مارس نیز مسعود بارزانی، نوری المالکی را متهم به تشکیل ارتشی یک میلیون نفره گوش به فرمان خود نموده بود.
مسعود بارزانی گفته بود در کجای دنیا یک نفر می تواند
هم نخست وزیر، هم وزیر دفاع، هم وزیر کشور، هم رئیس سرویس های مخفی و هم
رئیس شورای امنیت ملی باشد؟
مسعود بارزانی همچنین دولت بغداد را متهم به تلاش برای
خرید هواپیماهای "اف 16 " برای حمله به کردستان می کند. مسعود بارزانی
بارها تهدید نموده که چنانچه این تنش ها ادامه یابد دست به جدائی خواهد زد.
گفتنی است که دفاتر دو روحانی بلند پایه شیعه در پی
تصمیم آنها به تحریم سیاستمداران به گفته آنان بی کفایت و نیزجو تنش باری
که پس از این تصمیم به وجود آمد، طی هفته جاری هدف حملاتی درنجف قرار
گرفته بود. یکی از این روحانیون بشیر النجفی و دیگری اسحاق الفایض نام
دارند. این حملات در پی کاهش تدابیر امنیتی در پیرامون دفاتر مرجعیت شیعه
در عراق انجام می گیرد.
تائید صلاحیت احمد شفیق برای نامزدی ریاست جمهوری
به دنبال اعتراض احمد شفیق به رد صلاحیت وی از سوی کمیته عالی
انتخابات مصر، این کمیته درنشست امروزخود با عقب نشینی از نظرقبلی خود، با
نامزدی نخست وزیرسابق مصربرای ریاست جمهوری موافقت کرد.
به گزارش منابع خبری، کمیته انتخابات ریاست
جمهوری مصربا ریاست فاروق سلطان با تجدید نظردرپرونده کاندیداتوری احمد
شفیق، به وی اجازه داد تا رسماً خود را نامزد انتخابات ماه مه نماید.
اولین انتخابات ریاست جمهوری مصر پس از برکناری حکومت حسنی مبارک درروزهای ٢٣ و ٢٤ ماه مه آینده برگزار خواهد شد.
دردورقبلی بررسی ها، کمیته عالی انتخابات ریاست جمهوری
اعلام داشته بود که براساس قانون تازه ای که تحت عنوان «عدم استفاده سیاسی
از مقامات رژیم گذشته» به تصویب رسیده بود، احمد شفیق به عنوان نخست
وزیرآن نظام نمی تواند خود را نامزد ریاست جمهوری نماید.
کمیته انتخابات هنوزدلیل موافقت مجدد خود را با نامزدی احمد شفیق اعلام نکرده است.
این کمیته درهفته های اخیربسیاری از نامزدان اسلامگرایان و مقامات سابق حکومت مصر را رد صلاحیت کرده است.یکی از پرسراو صدا ترین دراین نوع، رد صلاحیت افسرعالیرتبۀ مصری عُمرسلیمان بود که دردوران حسنی مبارک سال های طولانی دستگاه امنیتی قدرتمند مصررا تحت سرپرستی داشته است.
اشاره وزیر خارجه فرانسه به اقدام نظامی علیه سوریه
وزیر امور
خارجه فرانسه گفته است که اگر طرح سازمان ملل در سوریه نتیجهبخش نباشد،
نمیتوان به رژیم سوریه اجازه داد دنیا را به چالش بکشد و باید به مرحله
دیگری برای متوقف کردن تراژدی سوریه وارد شد.
آلن ژوپه، وزیر امور خارجه فرانسه، دیروز گفت که در حال حاضر طرح کوفی عنان برای سوریه به طور جدی به خطر افتاده و خواستار استفرار ناظران بینالمللی در این کشور طی پانزده روز - و نه طی سه ماه - شد.
ژوپه گفت: اوضاع در سوریه به خوبی پیش نمیرود و و طرح کوفی عنان به طور جدی در خطر است ولی هنوز شانس برای استقرار سیصد ناظر ظرف مدت دو هفته و نه سه ماه وجود دارد.
در حالی که قرار است گزارش بعدی کوفی عنان روز پنجم می ارائه شود وزیر امور خارجه فرانسه این روز را «لحظه واقعیت» توصیف کرد.
وی با اشاره به امکان برخورد نظامی با حکومت سوریه گفت: اگر طرح سازمان ملل موفق نباشد نمیتوان گذاشت تا رژیم اسد ما را به چالش بکشد و باید به مرحله دیگری برای توقف تراژدی در سوریه گذر کرد.
وزیر خارجه فرانسه گفت که حکومت اسد به تعهداتش احترام نمیگذارد. خشونت ادامه دارد و ناظران نمیتوانند در این کشور به فعالیت خودشان بپردازند. این وضعیت برای مدت طولانی نمیتواند ادامه داشته باشد.
این مقام دولت فرانسه همچنین به فصل هفتم منشور سازمان ملل، اشاره کرده است که به تصمیم نظامی شورای امنیت به هنگام به خطر افتادن صلح جهانی مربوط می شود.
آلن ژوپه به تازگی به صورت تلفنی با کوفی عنان گفتوگو کرده و بر استقرار هر چه سریعتر ناظران بینالمللی در سوریه تأکید کرده است.
الله کرم: هاشمی به دنبال حذف اسلام و خاتمی به دنبال هضم اسلام بود
سحام نیوز: حسین اللهکرم گفت جریان انحرافی معتقدند دوران اسلام گرایی به پایان رسیده و دیگر کارکردی ندارد.
به گزارش سحام، حسین اللهکرم رئیس شورای هماهنگی انصار حزبالله در مصاحبه با همشهری ماه به بررسی جریان حامی دولت پرداخت.
مهمترین بخشهای اظهارات وی در ادامه می آید:
* جریان حزبالله در چند سال گذشته با افرادی روبهرو شده که دارای انحراف عقیدتی هستند. اظهارات این افراد، رگههایی از جریان فکری، انحرافی و استعماری آنهم در گذشته دارد که میتوانیم از آن جمله به انجمن حجتیه و امثال آن اشاره کنیم؛ از این رو برخی گمانهها حمایت از وابستگی افراد این جریان انحرافی به انجمن حجتیه داشته است و همچنین مباحثی در زمینه ارتباط با امام زمان(عج) مطرح شده است که این جریان انحرافی بههیچوجه از اسلام اصیل بهره نبرده است
* جریانهای حزباللهی وقتی در چارچوب قدرت با عناصری از این جریان انحرافی روبهرو شدند، تصمیم گرفتند به نوعی با ارائه مواضع فکری و ارائه دیدگاههای خودشان به نقد این جریان بپردازند و با آگاهی به تودهها و مسوولان، مخصوصا در قوه مجریه از گسترش این جریان جلوگیری کنند اما متاسفانه جریان حزباللهی امروز شاهد نفوذ این گروه، در مسائل مختلف خصوصا در حوزه فرهنگ است.
* من به چند نمونه از نشانههای مختلف، در خصوص ارتباط جریان انحرافی و تاثیرگذاریشان بر وضعیت فرهنگی، در دوران ریاست یکی از افراد جریان بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اشاره خواهم کرد. این فرد و گروه همراهش در جلسهای در کشور ترکیه شرکت کردند که در آن رقاصهها به پایکوبی میپرداختند؛ حتی فیلمی هم از این مجلس در زمستان سال ۸۵ منتشر شد. گرچه مجلس رقص رسمی بوده و لهو و لعب نیز قابل گذشت نبود، ولی افراد حاکم بر جریان انحرافی معتقدند که این نوع پایکوبی حرام نیست، بلکه هنر است.
* جریان انحرافی، ملاقاتهای بحثبرانگیزی با سوپراستارهای کشور داشتند و از آنها حمایت مالی به عمل آوردند؛ حتی عکسهای دیدار این افراد نیز منتشر شد که مهمترین آن، حضور افراد جریان انحرافی در نمایشگاه عکس هدیه تهرانی در آذر ۸۸ بود. عجیب اینجاست که یکی از تابلوهای گرانقیمت این هنرپیشه زن خریداری شد و در ادامه این جلسات بحثبرانگیز، دیدارهایی با مهناز افشار و مهتاب کرامتی که دو بازیگر مشهور سینما هستند، صورت گرفت. همچنین از نمایشگاه عکس رضا کیانیان هم دیدار شد و به دنبال آن، تعریف و تمجید از بازیگران زن از سوی این جریان آغاز شد.
* شاهد حمل قرآن کریم با حرکات ریتمیک بودیم که مراجعی مانند آیتالله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی نسبت به آن موضعگیری کردند. در افتتاحیه همایشی، خانمها با دف و حرکات ریتمیک روی سن آمدند و قرآن را تحویل قاری دادند. این ماجراها نمیتوانست به منظور تکریم قرآن روی داده باشد در حالیکه موقع انجام این مراسم حتی دست زدن به قرآن نیازمند وضو است چه برسد به اینکه با حرکت ریتمیک همراه باشد. ما در حوزه فرهنگ با حاکمیت اندیشه تسامحگری مواجه هستیم و این رفته رفته جریانهای حزباللهی را وادار به نشان دادن واکنش از خود کرده است.
* شرکت در مجالس رقاصی در یک کشور اسلامی بههیچوجه در قالب هنر نخواهد گنجید. ما فکر میکنیم که این جریان از تعادل روحی برخوردار نبوده و دارای انحراف عقیدتی هستند.
* اینها در ارتباط با تاریخ انبیا و تحریف این تاریخ، مسائلی را مطرح میکنند. جریان انحرافی معتقد است که حضرت نوح(ع) با ۱۸۵۰ سال عمر نتوانست جامعه را مدیریت کند؛ چرا که عدالت را ایجاد نکرد. میگویند که آمدن پیامبران مختلف، پیامد عملکرد ناعادلانه پیامبران پیشین است. نهتنها خود این مسائل، انحرافی است بلکه برخاسته از یک بینش غیرتخصصی است.
* آنها معتقدند که دوران اسلامیگرایی به پایان رسیده، نه به این مفهوم که اسلامگرایی وجود ندارد، بلکه اسلام هست اما دورهاش به پایان رسیده است. آنها دوره اسب سواری را مثال میزنند. مسابقات اسب سواری وجود دارد اما استفاده از اسب، کارکرد قبلی را ندارد و اسلام هم در یک چنین وضعیتی قرار دارد. با این توجیهات، روی مکتب ایرانی دست میگذارند و جالب است که میگویند اسلام باید مفتخر باشد که ایران آن را پذیرفته است؛ چرا که ایرانیان هفت هزار سال موحد بودند و همچنین در باب این نکته انحرافی میگویند چون انسان هست خدا هم هست.
* فضای فکری فرهنگی حاکم بر جامعه، نوعی تفکر پلورالیستی و اومانیستی، (یعنی انسان محوری) است و آن بخشی که به تفکر پلورالیستی باز میگردد، توجه به مطلبی است که آقایان دائما مطرح میکنند و آن تاکید بر مکتب ایرانی است. میگویند که این مکتب، دریافت ناب از توصیه اسلام است و باید به دنیا معرفی بشود. جریان انحرافی میگوید که واژه ایرانی ذکر است. چرا به جای مکتب اسلامی بر مکتب ایرانی تاکید دارند؟ به این دلیل است که باور دارند دریافت از اسلام، دریافت متنوعی است؛ در حالی که دریافت مکتب ایرانی از حقیقت، حقیقت ایران هست.
* میگویند بودن کوروش در ایران اتفاقی نبوده، او سرمایهگذاری خداوند در ایران است و خداوند ملت ایران را برگزیده است. این نکات، نکات معرفتی و نیازمند عقبه فکری هستند.
* ضمن اینکه مفهوم مکتب ایرانی یک مفهوم پلوراریستیک است. بسیاری تعاریف متفاوتی از این مکتب ارائه کردهاند. اساسا مکتب ایرانی با باستانگرایی ایرانی، ناسیونالیسم ایرانی (که اسلام را حذف کرده و خود را به عنوان یک فرهنگ معرفی میکند) یگانه پنداشته میشود، البته مکتب ایرانی در حال هضم اسلام است.
* در جریان انحرافی ما شاهد اومانیسمی هستیم که خودش را با بیانات وحیانی همراه میکند (بدون توجه به ریشههای وحی) و همچنین میتوان گفت افرادی مینشینند و مباحث این چنینی را مینویسند و استخراج میکنند که از نظر فهم دینی هیچ جایگاهی ندارد. اینان نگرش نسبی به دین دارند و این رویکرد با ابزارهای مختلف خود را نشان میدهد؛ مثل فیلم، کتاب، نشریات و مصاحبهها.
* آخرین مصاحبه شان در مجله خاتون بود که شما ملاحظه کردید که بحث بر سر حجاب چگونه شکل گرفت .در نهایت رسیدند به جایی که نمیتوان برای امر به معروف و نهی از منکر جایگاهی قائل شد و فیلمهایی را میسازنند؛ مثل «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» که هر دو موضوع اصلی آنها، حمله به امر به معروف و نهی از منکر است. نوعی نگاه افراطی در فیلم زندگی خصوصی که دوران جوانی اکبر گنجی را به تصویر کشیده، در برخورد با مردم وجود دارد که دائما پونز به پیشانی مردم فرو میکنند یا در گشت ارشاد که جایگاه امر به معروف به مقام افرادی تنزل پیدا میکند که به دنبال تلکه کردنمردم و گذران زندگی دنیوی خود هستند. جریان فاسد و باجگیری که در قالب امر به معروف و نهی از منکر عمل میکنند؛ در حالی که بههیچوجه این نوع دیدگاهها در دین وجود ندارد بلکه جریان فکری انحرافی است که میخواهد جامعه را به این سمت ببرد که اگر فرصت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه حاکم شود ما شاهد افراط در آن خواهیم بود؛ حتما توده مردم ضرر میکنند و بخشی از جامعه نیز که امر به معروف و نهی از منکر در مورد آنها اجرا میشود نیز قربانیان اصلی این روند خواهند بود.
* در دوران اصلاحات، شاهد تولیدات فرهنگیای بودیم که تسامح و تساهل در راستای حاکمیت فرهنگ سکولاریستی بود؛ درحالیکه ما در مواجهه با جریان انحرافی، شاهد یک فرهنگ شبه دینی هستیم که تفسیری انحرافی درباب ارتباط با امام زمان(عج) و تاریخ انبیا دارد.
* طرح موضوع مکتب ایرانی به جای مکتب اسلامی یک نگاه نسبیگرایانه به دین است. افراد جریان انحرافی میگویند مکتب اسلام دریافتهای متنوعی دارد اما دریافت از حقیقت مکتب ایران در قالب موضوعی قابل ارائه از سوی آنان مورد بررسی قرار میگیرد. به این ترتیب که آنان به معرفی مکتب ایران به جای مکتب اسلام میپردازند؛ چراکه دریافت از حقیقت ایران و اسلام، در مکتب ایران نهفته است. برای بررسی این تفکر دو ایده وجود دارد؛ یکی تفکر داریوش شایگان است که یک نوعی ناسیونالیسم ایرانی را ترویج میکند که در آن حذف دین دیده میشود و از طرف دیگر دیدگاه ریچارد فرای را میبینیم که تفکراتش توسط جریان انحرافی در کشور ما به صورت ناقص ارائه میشود و مثلا دین انسانی به جای دین اسلامی، برداشت ناقصی از دیدگاه سید حسین نصر است که توسط جریان انحرافی صورت گرفته است. نوع دیگری از تفکرات آنها، گرایشات صوفیگرایانه است که به دنبال کشف جوهر حقیقت هستند و آن را مقدم بر شریعت میدانند بهطوریکه جایگاه شریعت فرو میکاهد.
* شاهد آن هستیم که اعلام میکنند به جای ترویج حضرت عباس (ع) باید به ترویج نام آرش کمانگیر پرداخته شود. در این تفکر، برای امام حسین (ع) جایگاه دیگری در مکتب ایرانی قائل هستند. این تحریفها یک نوع هضم اسلام در تفکر ناسیونالیسم ایرانی است. آنها معتقد هستند اسلام باید افتخار کند که ایرانی آن را پذیرفت چون ایرانیان هفت هزار سال موحد بودند و در پاسخ آنها باید گفت: چه کسی نامه پیامبر(ص) را به رهبران ایرانی، پاره کرد؟ آیا کسی جز خسرو پرویز بود؟ اینها میخواهند ما را به چه کسی ارجاع دهند؟ کسی که اسلام را نپذیرفت و نامه پیامبر(ص) را پاره کرد؟
* من فکر میکنم وضعیت فرهنگی در دوران هاشمی، خاتمی و در این دوران، همراه با تسامح و تساهل هست اما اولی در پی حذف اسلام و دومی در پی هضم آن است. ضمن اینکه ما یک تفاوت گفتمانی در جریان انحرافی با جریان اصولگرا را شاهد هستیم.
* تفاوت این دو گفتمان در تحولات سیاسی منطقه و خیزش اسلامی جدیدی که در کشورهای اسلامی منطقه آغاز شده، قابل بررسی است؛ در حالیکه رهبر انقلاب اسلامی و به تبع آن جریان اصولگرا، این حرکتها را جنبش اسلامی و علیه منافع غرب و رژیم صهیونیستی تحلیل میکند اما در همین وضعیت میبینیم که جریان انحرافی، اعتقادی به این خیزش و بیداری اسلامی ندارد و این تحولات را صحنهآرایی آمریکا و رژیم صهیونیستی میداند که قصد دارند نقشه سیاسی خاورمیانه را تغییر بدهند. به نظر من این اختلاف نیست، بلکه چیزی فراتر از اختلاف است. بهطوریکه جمهوری اسلامی را در وضعیتی انفعالی قرار میدهد و در کنار این موارد میتوانیم به مسائل فرهنگیای نیز اشاره کنیم که توجه این جریان، به افرادی است که عمدتا دارای انحراف اقتصادی هستند؛ یعنی عضوگیری جریان انحرافی بعضا از بین افرادی است که دارای پرونده مفاسد اقتصادی هستند.
* ما امروز شاهد فتنه دیگری هستیم که این فتنه یک نوع انحراف فکری عقیدتی است. اینکه چرا این جریانات در کشور شکل میگیرند نشاندهنده آزادیهای موجود در جمهوری اسلامی است، بهطوری که امکان حضور افراد در قدرت منوط به رای مردم بوده و کار درستی نیز هست. آنها میتوانند با چهره آرایی، آرای مردم را بگیرند و در مراحل بعد، تفکر خودشان را پیاده کنند اما من فکر میکنم آن چیزی که در جریان انحرافی کنونی حاکم هست در چارچوب فراموشی از یاد خداست.
به گزارش سحام، حسین اللهکرم رئیس شورای هماهنگی انصار حزبالله در مصاحبه با همشهری ماه به بررسی جریان حامی دولت پرداخت.
مهمترین بخشهای اظهارات وی در ادامه می آید:
* جریان حزبالله در چند سال گذشته با افرادی روبهرو شده که دارای انحراف عقیدتی هستند. اظهارات این افراد، رگههایی از جریان فکری، انحرافی و استعماری آنهم در گذشته دارد که میتوانیم از آن جمله به انجمن حجتیه و امثال آن اشاره کنیم؛ از این رو برخی گمانهها حمایت از وابستگی افراد این جریان انحرافی به انجمن حجتیه داشته است و همچنین مباحثی در زمینه ارتباط با امام زمان(عج) مطرح شده است که این جریان انحرافی بههیچوجه از اسلام اصیل بهره نبرده است
* جریانهای حزباللهی وقتی در چارچوب قدرت با عناصری از این جریان انحرافی روبهرو شدند، تصمیم گرفتند به نوعی با ارائه مواضع فکری و ارائه دیدگاههای خودشان به نقد این جریان بپردازند و با آگاهی به تودهها و مسوولان، مخصوصا در قوه مجریه از گسترش این جریان جلوگیری کنند اما متاسفانه جریان حزباللهی امروز شاهد نفوذ این گروه، در مسائل مختلف خصوصا در حوزه فرهنگ است.
* من به چند نمونه از نشانههای مختلف، در خصوص ارتباط جریان انحرافی و تاثیرگذاریشان بر وضعیت فرهنگی، در دوران ریاست یکی از افراد جریان بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اشاره خواهم کرد. این فرد و گروه همراهش در جلسهای در کشور ترکیه شرکت کردند که در آن رقاصهها به پایکوبی میپرداختند؛ حتی فیلمی هم از این مجلس در زمستان سال ۸۵ منتشر شد. گرچه مجلس رقص رسمی بوده و لهو و لعب نیز قابل گذشت نبود، ولی افراد حاکم بر جریان انحرافی معتقدند که این نوع پایکوبی حرام نیست، بلکه هنر است.
* جریان انحرافی، ملاقاتهای بحثبرانگیزی با سوپراستارهای کشور داشتند و از آنها حمایت مالی به عمل آوردند؛ حتی عکسهای دیدار این افراد نیز منتشر شد که مهمترین آن، حضور افراد جریان انحرافی در نمایشگاه عکس هدیه تهرانی در آذر ۸۸ بود. عجیب اینجاست که یکی از تابلوهای گرانقیمت این هنرپیشه زن خریداری شد و در ادامه این جلسات بحثبرانگیز، دیدارهایی با مهناز افشار و مهتاب کرامتی که دو بازیگر مشهور سینما هستند، صورت گرفت. همچنین از نمایشگاه عکس رضا کیانیان هم دیدار شد و به دنبال آن، تعریف و تمجید از بازیگران زن از سوی این جریان آغاز شد.
* شاهد حمل قرآن کریم با حرکات ریتمیک بودیم که مراجعی مانند آیتالله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی نسبت به آن موضعگیری کردند. در افتتاحیه همایشی، خانمها با دف و حرکات ریتمیک روی سن آمدند و قرآن را تحویل قاری دادند. این ماجراها نمیتوانست به منظور تکریم قرآن روی داده باشد در حالیکه موقع انجام این مراسم حتی دست زدن به قرآن نیازمند وضو است چه برسد به اینکه با حرکت ریتمیک همراه باشد. ما در حوزه فرهنگ با حاکمیت اندیشه تسامحگری مواجه هستیم و این رفته رفته جریانهای حزباللهی را وادار به نشان دادن واکنش از خود کرده است.
* شرکت در مجالس رقاصی در یک کشور اسلامی بههیچوجه در قالب هنر نخواهد گنجید. ما فکر میکنیم که این جریان از تعادل روحی برخوردار نبوده و دارای انحراف عقیدتی هستند.
* اینها در ارتباط با تاریخ انبیا و تحریف این تاریخ، مسائلی را مطرح میکنند. جریان انحرافی معتقد است که حضرت نوح(ع) با ۱۸۵۰ سال عمر نتوانست جامعه را مدیریت کند؛ چرا که عدالت را ایجاد نکرد. میگویند که آمدن پیامبران مختلف، پیامد عملکرد ناعادلانه پیامبران پیشین است. نهتنها خود این مسائل، انحرافی است بلکه برخاسته از یک بینش غیرتخصصی است.
* آنها معتقدند که دوران اسلامیگرایی به پایان رسیده، نه به این مفهوم که اسلامگرایی وجود ندارد، بلکه اسلام هست اما دورهاش به پایان رسیده است. آنها دوره اسب سواری را مثال میزنند. مسابقات اسب سواری وجود دارد اما استفاده از اسب، کارکرد قبلی را ندارد و اسلام هم در یک چنین وضعیتی قرار دارد. با این توجیهات، روی مکتب ایرانی دست میگذارند و جالب است که میگویند اسلام باید مفتخر باشد که ایران آن را پذیرفته است؛ چرا که ایرانیان هفت هزار سال موحد بودند و همچنین در باب این نکته انحرافی میگویند چون انسان هست خدا هم هست.
* فضای فکری فرهنگی حاکم بر جامعه، نوعی تفکر پلورالیستی و اومانیستی، (یعنی انسان محوری) است و آن بخشی که به تفکر پلورالیستی باز میگردد، توجه به مطلبی است که آقایان دائما مطرح میکنند و آن تاکید بر مکتب ایرانی است. میگویند که این مکتب، دریافت ناب از توصیه اسلام است و باید به دنیا معرفی بشود. جریان انحرافی میگوید که واژه ایرانی ذکر است. چرا به جای مکتب اسلامی بر مکتب ایرانی تاکید دارند؟ به این دلیل است که باور دارند دریافت از اسلام، دریافت متنوعی است؛ در حالی که دریافت مکتب ایرانی از حقیقت، حقیقت ایران هست.
* میگویند بودن کوروش در ایران اتفاقی نبوده، او سرمایهگذاری خداوند در ایران است و خداوند ملت ایران را برگزیده است. این نکات، نکات معرفتی و نیازمند عقبه فکری هستند.
* ضمن اینکه مفهوم مکتب ایرانی یک مفهوم پلوراریستیک است. بسیاری تعاریف متفاوتی از این مکتب ارائه کردهاند. اساسا مکتب ایرانی با باستانگرایی ایرانی، ناسیونالیسم ایرانی (که اسلام را حذف کرده و خود را به عنوان یک فرهنگ معرفی میکند) یگانه پنداشته میشود، البته مکتب ایرانی در حال هضم اسلام است.
* در جریان انحرافی ما شاهد اومانیسمی هستیم که خودش را با بیانات وحیانی همراه میکند (بدون توجه به ریشههای وحی) و همچنین میتوان گفت افرادی مینشینند و مباحث این چنینی را مینویسند و استخراج میکنند که از نظر فهم دینی هیچ جایگاهی ندارد. اینان نگرش نسبی به دین دارند و این رویکرد با ابزارهای مختلف خود را نشان میدهد؛ مثل فیلم، کتاب، نشریات و مصاحبهها.
* آخرین مصاحبه شان در مجله خاتون بود که شما ملاحظه کردید که بحث بر سر حجاب چگونه شکل گرفت .در نهایت رسیدند به جایی که نمیتوان برای امر به معروف و نهی از منکر جایگاهی قائل شد و فیلمهایی را میسازنند؛ مثل «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» که هر دو موضوع اصلی آنها، حمله به امر به معروف و نهی از منکر است. نوعی نگاه افراطی در فیلم زندگی خصوصی که دوران جوانی اکبر گنجی را به تصویر کشیده، در برخورد با مردم وجود دارد که دائما پونز به پیشانی مردم فرو میکنند یا در گشت ارشاد که جایگاه امر به معروف به مقام افرادی تنزل پیدا میکند که به دنبال تلکه کردنمردم و گذران زندگی دنیوی خود هستند. جریان فاسد و باجگیری که در قالب امر به معروف و نهی از منکر عمل میکنند؛ در حالی که بههیچوجه این نوع دیدگاهها در دین وجود ندارد بلکه جریان فکری انحرافی است که میخواهد جامعه را به این سمت ببرد که اگر فرصت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه حاکم شود ما شاهد افراط در آن خواهیم بود؛ حتما توده مردم ضرر میکنند و بخشی از جامعه نیز که امر به معروف و نهی از منکر در مورد آنها اجرا میشود نیز قربانیان اصلی این روند خواهند بود.
* در دوران اصلاحات، شاهد تولیدات فرهنگیای بودیم که تسامح و تساهل در راستای حاکمیت فرهنگ سکولاریستی بود؛ درحالیکه ما در مواجهه با جریان انحرافی، شاهد یک فرهنگ شبه دینی هستیم که تفسیری انحرافی درباب ارتباط با امام زمان(عج) و تاریخ انبیا دارد.
* طرح موضوع مکتب ایرانی به جای مکتب اسلامی یک نگاه نسبیگرایانه به دین است. افراد جریان انحرافی میگویند مکتب اسلام دریافتهای متنوعی دارد اما دریافت از حقیقت مکتب ایران در قالب موضوعی قابل ارائه از سوی آنان مورد بررسی قرار میگیرد. به این ترتیب که آنان به معرفی مکتب ایران به جای مکتب اسلام میپردازند؛ چراکه دریافت از حقیقت ایران و اسلام، در مکتب ایران نهفته است. برای بررسی این تفکر دو ایده وجود دارد؛ یکی تفکر داریوش شایگان است که یک نوعی ناسیونالیسم ایرانی را ترویج میکند که در آن حذف دین دیده میشود و از طرف دیگر دیدگاه ریچارد فرای را میبینیم که تفکراتش توسط جریان انحرافی در کشور ما به صورت ناقص ارائه میشود و مثلا دین انسانی به جای دین اسلامی، برداشت ناقصی از دیدگاه سید حسین نصر است که توسط جریان انحرافی صورت گرفته است. نوع دیگری از تفکرات آنها، گرایشات صوفیگرایانه است که به دنبال کشف جوهر حقیقت هستند و آن را مقدم بر شریعت میدانند بهطوریکه جایگاه شریعت فرو میکاهد.
* شاهد آن هستیم که اعلام میکنند به جای ترویج حضرت عباس (ع) باید به ترویج نام آرش کمانگیر پرداخته شود. در این تفکر، برای امام حسین (ع) جایگاه دیگری در مکتب ایرانی قائل هستند. این تحریفها یک نوع هضم اسلام در تفکر ناسیونالیسم ایرانی است. آنها معتقد هستند اسلام باید افتخار کند که ایرانی آن را پذیرفت چون ایرانیان هفت هزار سال موحد بودند و در پاسخ آنها باید گفت: چه کسی نامه پیامبر(ص) را به رهبران ایرانی، پاره کرد؟ آیا کسی جز خسرو پرویز بود؟ اینها میخواهند ما را به چه کسی ارجاع دهند؟ کسی که اسلام را نپذیرفت و نامه پیامبر(ص) را پاره کرد؟
* من فکر میکنم وضعیت فرهنگی در دوران هاشمی، خاتمی و در این دوران، همراه با تسامح و تساهل هست اما اولی در پی حذف اسلام و دومی در پی هضم آن است. ضمن اینکه ما یک تفاوت گفتمانی در جریان انحرافی با جریان اصولگرا را شاهد هستیم.
* تفاوت این دو گفتمان در تحولات سیاسی منطقه و خیزش اسلامی جدیدی که در کشورهای اسلامی منطقه آغاز شده، قابل بررسی است؛ در حالیکه رهبر انقلاب اسلامی و به تبع آن جریان اصولگرا، این حرکتها را جنبش اسلامی و علیه منافع غرب و رژیم صهیونیستی تحلیل میکند اما در همین وضعیت میبینیم که جریان انحرافی، اعتقادی به این خیزش و بیداری اسلامی ندارد و این تحولات را صحنهآرایی آمریکا و رژیم صهیونیستی میداند که قصد دارند نقشه سیاسی خاورمیانه را تغییر بدهند. به نظر من این اختلاف نیست، بلکه چیزی فراتر از اختلاف است. بهطوریکه جمهوری اسلامی را در وضعیتی انفعالی قرار میدهد و در کنار این موارد میتوانیم به مسائل فرهنگیای نیز اشاره کنیم که توجه این جریان، به افرادی است که عمدتا دارای انحراف اقتصادی هستند؛ یعنی عضوگیری جریان انحرافی بعضا از بین افرادی است که دارای پرونده مفاسد اقتصادی هستند.
* ما امروز شاهد فتنه دیگری هستیم که این فتنه یک نوع انحراف فکری عقیدتی است. اینکه چرا این جریانات در کشور شکل میگیرند نشاندهنده آزادیهای موجود در جمهوری اسلامی است، بهطوری که امکان حضور افراد در قدرت منوط به رای مردم بوده و کار درستی نیز هست. آنها میتوانند با چهره آرایی، آرای مردم را بگیرند و در مراحل بعد، تفکر خودشان را پیاده کنند اما من فکر میکنم آن چیزی که در جریان انحرافی کنونی حاکم هست در چارچوب فراموشی از یاد خداست.
نخست وزیر حکومت حسنی مبارک در لیست نهایی انتخابات
سحام نیوز: کمیسیون انتخابات مصر روز پنجشنبه فهرست نهایی سیزده نامزد انتخابات ریاست جمهوری در این کشور را اعلام کرد.
به گزارش فردا؛ در این فهرست نام احمد شفیق، نخست وزیر حکومت حسنی مبارک که پس از اعتراض به رد صلاحیتش دوباره مجاز به نامزدی در این رقابتها شد نیز دیده میشود.
در این فهرست همچنین نام عمرو موسی، رئیس پیشین اتحادیهی عرب، محمد مُرسی، عضو فعلی، و عبدالمنعم ابوالفتوح،عضو پیشین اخوانالمسلمین، نیز دیده میشود.
اولین انتخابات ریاست جمهوری مصر در دوران پس از حسنی مبارک قرار است بیست و سوم و بیست و چهارم ماه مه (حدود یک ماه دیگر) برگزار شود.
به گزارش فردا؛ در این فهرست نام احمد شفیق، نخست وزیر حکومت حسنی مبارک که پس از اعتراض به رد صلاحیتش دوباره مجاز به نامزدی در این رقابتها شد نیز دیده میشود.
در این فهرست همچنین نام عمرو موسی، رئیس پیشین اتحادیهی عرب، محمد مُرسی، عضو فعلی، و عبدالمنعم ابوالفتوح،عضو پیشین اخوانالمسلمین، نیز دیده میشود.
اولین انتخابات ریاست جمهوری مصر در دوران پس از حسنی مبارک قرار است بیست و سوم و بیست و چهارم ماه مه (حدود یک ماه دیگر) برگزار شود.
وجود آثار شکنجه بر بدن احسان هوشمند
سحام نیوز: احسان هوشمند فعال ملی-مذهبی با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.
آقای هوشمند جزو زندانیان سیاسی است که طبق گزارش های موجود، در زندان متحمل شکنجههای فراوان شده است.
به گزارش سایت ملی-مذهبی، آقای احسان هوشمند با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی آزاد شده است.
بنابر این گزارش با وجود تبدیل قرار این فعال کرد به قرار وثیقه، بازجوییهای وی قرار است از روز دوشنبه ادامه یابد.
لازم به ذکر است پس از آزادی احسان هوشمند همان گونه که پیشتر در خبرها مسئله شکنجه بدنی در مورد وی مطرح شده بود، آثار این شکنجه ها آشکار شد.
گوش این فعال ملی-مذهبی بر اثر ضربه به حدی آسیب دیده که پزشک معالج اعلام کرده احتمالا بهبود نخواهد یافت.
ضمناً بر اثر ضربات در قسمت فک و … ، نیز مشکلاتی برای او به وجود آمده که نیاز به معالجه دارد.
آقای هوشمند جزو زندانیان سیاسی است که طبق گزارش های موجود، در زندان متحمل شکنجههای فراوان شده است.
به گزارش سایت ملی-مذهبی، آقای احسان هوشمند با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی آزاد شده است.
بنابر این گزارش با وجود تبدیل قرار این فعال کرد به قرار وثیقه، بازجوییهای وی قرار است از روز دوشنبه ادامه یابد.
لازم به ذکر است پس از آزادی احسان هوشمند همان گونه که پیشتر در خبرها مسئله شکنجه بدنی در مورد وی مطرح شده بود، آثار این شکنجه ها آشکار شد.
گوش این فعال ملی-مذهبی بر اثر ضربه به حدی آسیب دیده که پزشک معالج اعلام کرده احتمالا بهبود نخواهد یافت.
ضمناً بر اثر ضربات در قسمت فک و … ، نیز مشکلاتی برای او به وجود آمده که نیاز به معالجه دارد.
کارگران شرکتی شهرداری قصرشیرین در آستانهی اخراج
خبرگزاری
هرانا - در آستانهی روز کارگر و در پی قرارداد اخیر شهرداری قصرشیرین با
پیمانکار خدمات کارگری این شهرستان حداقل ۲۰ نفر از کارگران در آستانه
اخراج قرار گرفتند.
علیشاه سهرابی رئیس شورای شهر قصرشیرین در
گفتگو با کرمانشاه پست با تأیید این خبر گفت: "نظر شهردار بر اینست که
با بکارگیری نیروهای رسمی در کاهش هزینه ها اقدام کند." سهرابی با ابراز
مخالفت با این قرارداد گفت: "در سال اشتغالزایی با اخراج حتی یک نفر نیز
مخالفیم."
پیشتر خبرهایی از اخراج ۳۰ نفر به این سامانه رسیده است.
یک منبع آگاه در این خصوص افزود: "قبلا
بیش از ۷۰ نفر خدمات کارگری شهرستان را انجام داده اند که حال قریب نیمی
از آنها در آستانه اخراج قرار دارند."
یکی از کارگران میگوید: "مسئولان از
افزایش صادرات در شهر و بازارچه و گمرک شهر جنگزده من سخن می گویند اما
سهم ما از آنهمه درآمد بیکاری است. تا دیروز قصرشیرین در آتش خشم دشمن
سوخت و حالا من و زن و بچه ام باید بسوزیم! فقط به خدا پناه می بریم."
لازم به یادآوری ست که طی روزهای اخیر علیرضا محجوب دبیر کل خانه کارگر از اخراج ۱۰۰ هزار نفر کارگر در سال گذشته خبر داده است.