اخبار روز: کانون نویسندگان ایران امروز شنبه ۲۰ اسفند، بیانیه ای را در ارتباط با درگذشت بانو سیمین دانشور منتشر کرده است.متن این بیانیه در زیر آمده است:
«گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینات. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی!»
سیمین دانشور (۱۳۹۰-۱۳۰۰) نویسندهی توانا، استاد دانشگاه، هنرشناس و مترجم برجسته، عضو دیرین کانون نویسندگان ایران، نخستین زن رماننویس ایرانی و شخصیتی مستقل و شیفتهی آزادی، در ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ (۸ مارس ۲۰۱۲) درگذشت.
او که در ۱۴ سالگی با مقالهی «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» کار مطبوعاتی را آغاز کرده بود، با مجموعهداستان آتش خاموش به طور جدی پا به عرصهی ادبیات گذاشت؛ پس از ترجمهی داستانهایی از چخوف و پیتون و هاثورن و شنیتسلر، مجموعهداستان شهری چون بهشت را منتشر کرد؛ با رمان سووشون در سال ۱۳۴۸ در ادبیات ایران خوش درخشید؛ و تا جزیرهی سرگردانی و ساربان سرگردان داستاننویسی را ادامه داد (آخرین رمان او کوه سرگردان به دلایل نامعلوم ناپدید شد و رنگ چاپ به خود ندید). او با جسارت ادبی خویش و چاپ آثار متعدد، راه را برای زنان نویسندهی ایرانی پس از خود هموار ساخت و، گذشته از این، پیوسته پشتیبان آنان بود.
در نخستین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷، سیمین دانشور به عنوان رییس کانون برگزیده شد. او که از بنیانگذاران اصلی این کانون بود و چندین دوره در مقام عضوی از هیئت دبیران آن فعالیت داشت، تا آخرین دمِ زندگی توجه و علاقهی خود را به آزادی اندیشه و بیان و قلم حفظ کرد. و اگرچه در چند سالِ گذشته به دلیل کهولت سنّ نمیتوانست در جلسات کانون نویسندگان ایران حضور یابد، هرگاه امکان برگزاری مجمع عمومی فراهم شد با ارسال پیامی همدلانه بر حضور خود به عنوان عضوی از کانون در کنار دیگر اعضای آن پافشاری کرد.
کانون نویسندگان ایران درگذشت سیمین دانشور را به خانوادهی او، اعضای کانون و جامعهی فرهنگی مستقل کشور تسلیت میگوید و در مراسم بزرگداشت او در کنار خانواده و یارانش خواهد بود.
کانون نویسندگان ایران
۲۰ اسفند ۱۳۹۰
www.kanoon-nevisandegan-iran.org
«گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینات. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی!»
سیمین دانشور (۱۳۹۰-۱۳۰۰) نویسندهی توانا، استاد دانشگاه، هنرشناس و مترجم برجسته، عضو دیرین کانون نویسندگان ایران، نخستین زن رماننویس ایرانی و شخصیتی مستقل و شیفتهی آزادی، در ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ (۸ مارس ۲۰۱۲) درگذشت.
او که در ۱۴ سالگی با مقالهی «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» کار مطبوعاتی را آغاز کرده بود، با مجموعهداستان آتش خاموش به طور جدی پا به عرصهی ادبیات گذاشت؛ پس از ترجمهی داستانهایی از چخوف و پیتون و هاثورن و شنیتسلر، مجموعهداستان شهری چون بهشت را منتشر کرد؛ با رمان سووشون در سال ۱۳۴۸ در ادبیات ایران خوش درخشید؛ و تا جزیرهی سرگردانی و ساربان سرگردان داستاننویسی را ادامه داد (آخرین رمان او کوه سرگردان به دلایل نامعلوم ناپدید شد و رنگ چاپ به خود ندید). او با جسارت ادبی خویش و چاپ آثار متعدد، راه را برای زنان نویسندهی ایرانی پس از خود هموار ساخت و، گذشته از این، پیوسته پشتیبان آنان بود.
در نخستین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷، سیمین دانشور به عنوان رییس کانون برگزیده شد. او که از بنیانگذاران اصلی این کانون بود و چندین دوره در مقام عضوی از هیئت دبیران آن فعالیت داشت، تا آخرین دمِ زندگی توجه و علاقهی خود را به آزادی اندیشه و بیان و قلم حفظ کرد. و اگرچه در چند سالِ گذشته به دلیل کهولت سنّ نمیتوانست در جلسات کانون نویسندگان ایران حضور یابد، هرگاه امکان برگزاری مجمع عمومی فراهم شد با ارسال پیامی همدلانه بر حضور خود به عنوان عضوی از کانون در کنار دیگر اعضای آن پافشاری کرد.
کانون نویسندگان ایران درگذشت سیمین دانشور را به خانوادهی او، اعضای کانون و جامعهی فرهنگی مستقل کشور تسلیت میگوید و در مراسم بزرگداشت او در کنار خانواده و یارانش خواهد بود.
کانون نویسندگان ایران
۲۰ اسفند ۱۳۹۰
www.kanoon-nevisandegan-iran.org
اخبار روز:
ما زنان عرب، در گیر در مبارزه برای دموکراسی، حیثیت و برابری، ما بازیگران صف نخست مبارزه برای تغیرات استثنائی در جهان عرب، ضروری می دانیم که به افکار عمومی جهان یادآوری کنیم که زنان حق دارند، یکسان با مردان از نسیم آزادی و حیثیت که این منطقه جهان را فراگرفته، بهره مند شوند.
از دیرباز، زنان برای کسب دستاوردها، به اقتضای شرایط کشورشان مبارزه می کنند. اما، این دستاوردها کمتر از میزان آرزوهای انان است و در نتیجه وضعیت آنان از جمله عقب افتاده ترین جهان است.
خشونت در همه سطوح دولتی و خصوصی رواج بسیار داشته و تصمیمات بسیار اندکی برای پایان دادن به این آفت اتخاذ شده است.
در بیشتر کشورهای عربی، قانون خانواده، طرد و تبعیض را نهادین کرده است.
قوانین دیگر نظیر قانون تابعیت، برخی قوانین مدنی و جزائی به تبعیض شدت بخشیده است. این قوانین، حقوق بسیار ابتدائی و آزادی های اساسی زنان و دختران خردسال را زیر پا گذاشته است، مثل چند همسری، ازدواج با کودکان، نابرابری ها در ازدواج، طلاق، قیمومت کودکان و نیز در مالکیت و ارث.
برخی قوانین حتی به خویشاوندان مرد اجازه می دهد که زنان و دختران را به قتل رسانده و درچارچوب «جنایت ناموسی» مستوجب تخفیف شوند.
اگر اکثر کشورهای عربی (به استثنای سودان و سومالی) با تمایل کم و بیش، «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» مصوبه سازمان ملل در سال ۱۹۷۹ را امضا کرده اند، اما این تصویب در وضعیت و شرایط زنان هیچ تاثیر واقعی نگذاشته است.
امروز که جهان عرب در مسیر ایجاد دموکراسی برای تحکیم دولت قانون و حقوق انسانی قدم بر می دارد، ما معتقدیم که گرچه برابری بدون دموکراسی به دست نمی آید، برخورداری کامل از این دموکراسی نیز بدون برابری کامل میان مردان و زنان میسر نیست.
به این دلیل، ما از دولت ها، احزاب سیاسی، جامعه کشورها درخواست می کنیم تا برای کسب حیثیت زنان، برابری آنان با مردان، که یک بار دیگر به بهانه ساختگی اولویت ها زیر پا گذاشته می شوند، از هیچ تلاشی فروگذار نکنند.
درواقع، هیچ دموکراسی نمی تواند به ضرر نیمی از جامعه شکل بگیرد. ما همه با هم در مبارزه حضور داشتیم و همه با هم آینده بهتری خواهیم ساخت.
ما احقاق نکات زیر مطالبه می کنیم:
- حفظ دستاوردها، برابری کامل و موثر و ثبت حقوق زنان در قانون اساسی،
- تصویب قانون و آئین نامه های دولتی برای رفع خشونت نسبت به زنان،
- امضای «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» و رعایت کامل الزامات ان بدون هیچ ملاحظاتی،
- تصویب قانون برای حفاظت از زنان در مقابل نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و تبعیضات و به ویژه تبعیضات خانوادگی،
- اتخاذ تصمیمات مقتضی مثبت برای تضمین دسترسی زنان به مشاغل تصمیم گیری و شرکت کامل آنان در زندگی سیاسی و اجتماعی،
- نکوهش صداهائی که، اینجا و آنجا، برای تبعیض علیه زنان و به نام قرائت عقب مانده از برداشت های مذهبی بلند می شود و همچنین آن هائی که می خواهند از شرکت تمام و کمال و قاطع زنان در یک زندگی شرافتمندانه و با رعایت حقوق انسانی جلوگیری کنند.
سهیر بلحسن، تونسی، رئیس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر؛
بشری بالحاج حمیده، وکیل موسس و رئیس پیشین جمعیت تونسی زنان دموکرات؛
شاهیناز عبدالسلام، بلاگ نویس و فعال زنان در مصر؛
نوال السعداوی، پزشگ روانشناس، نویسنده و فمینیست تاریخی مصر؛
تهانی راشد، نویسنده سوری،
سمر بزبک، نویسنده سوری؛
عزت کامل مقهور، وکیل بین المللی و عضو شورای حقوق بشر لیبی؛
وسیله تامزالی، فمینیست و نویسنده الجزایری
منبع: لوموند، هشتم مارس ۲۰۱۲
مترجم: بهروز عارفی
از دیرباز، زنان برای کسب دستاوردها، به اقتضای شرایط کشورشان مبارزه می کنند. اما، این دستاوردها کمتر از میزان آرزوهای انان است و در نتیجه وضعیت آنان از جمله عقب افتاده ترین جهان است.
خشونت در همه سطوح دولتی و خصوصی رواج بسیار داشته و تصمیمات بسیار اندکی برای پایان دادن به این آفت اتخاذ شده است.
در بیشتر کشورهای عربی، قانون خانواده، طرد و تبعیض را نهادین کرده است.
قوانین دیگر نظیر قانون تابعیت، برخی قوانین مدنی و جزائی به تبعیض شدت بخشیده است. این قوانین، حقوق بسیار ابتدائی و آزادی های اساسی زنان و دختران خردسال را زیر پا گذاشته است، مثل چند همسری، ازدواج با کودکان، نابرابری ها در ازدواج، طلاق، قیمومت کودکان و نیز در مالکیت و ارث.
برخی قوانین حتی به خویشاوندان مرد اجازه می دهد که زنان و دختران را به قتل رسانده و درچارچوب «جنایت ناموسی» مستوجب تخفیف شوند.
اگر اکثر کشورهای عربی (به استثنای سودان و سومالی) با تمایل کم و بیش، «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» مصوبه سازمان ملل در سال ۱۹۷۹ را امضا کرده اند، اما این تصویب در وضعیت و شرایط زنان هیچ تاثیر واقعی نگذاشته است.
امروز که جهان عرب در مسیر ایجاد دموکراسی برای تحکیم دولت قانون و حقوق انسانی قدم بر می دارد، ما معتقدیم که گرچه برابری بدون دموکراسی به دست نمی آید، برخورداری کامل از این دموکراسی نیز بدون برابری کامل میان مردان و زنان میسر نیست.
به این دلیل، ما از دولت ها، احزاب سیاسی، جامعه کشورها درخواست می کنیم تا برای کسب حیثیت زنان، برابری آنان با مردان، که یک بار دیگر به بهانه ساختگی اولویت ها زیر پا گذاشته می شوند، از هیچ تلاشی فروگذار نکنند.
درواقع، هیچ دموکراسی نمی تواند به ضرر نیمی از جامعه شکل بگیرد. ما همه با هم در مبارزه حضور داشتیم و همه با هم آینده بهتری خواهیم ساخت.
ما احقاق نکات زیر مطالبه می کنیم:
- حفظ دستاوردها، برابری کامل و موثر و ثبت حقوق زنان در قانون اساسی،
- تصویب قانون و آئین نامه های دولتی برای رفع خشونت نسبت به زنان،
- امضای «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» و رعایت کامل الزامات ان بدون هیچ ملاحظاتی،
- تصویب قانون برای حفاظت از زنان در مقابل نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و تبعیضات و به ویژه تبعیضات خانوادگی،
- اتخاذ تصمیمات مقتضی مثبت برای تضمین دسترسی زنان به مشاغل تصمیم گیری و شرکت کامل آنان در زندگی سیاسی و اجتماعی،
- نکوهش صداهائی که، اینجا و آنجا، برای تبعیض علیه زنان و به نام قرائت عقب مانده از برداشت های مذهبی بلند می شود و همچنین آن هائی که می خواهند از شرکت تمام و کمال و قاطع زنان در یک زندگی شرافتمندانه و با رعایت حقوق انسانی جلوگیری کنند.
سهیر بلحسن، تونسی، رئیس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر؛
بشری بالحاج حمیده، وکیل موسس و رئیس پیشین جمعیت تونسی زنان دموکرات؛
شاهیناز عبدالسلام، بلاگ نویس و فعال زنان در مصر؛
نوال السعداوی، پزشگ روانشناس، نویسنده و فمینیست تاریخی مصر؛
تهانی راشد، نویسنده سوری،
سمر بزبک، نویسنده سوری؛
عزت کامل مقهور، وکیل بین المللی و عضو شورای حقوق بشر لیبی؛
وسیله تامزالی، فمینیست و نویسنده الجزایری
منبع: لوموند، هشتم مارس ۲۰۱۲
مترجم: بهروز عارفی
|
اخبار روز:
بازتاب امروز: سرانجام بعد از گذشت سه سال، جزئیات یکی از زیان بار ترین قراردادهای اقتصادی بعد از انقلاب با کشور چین برملا شد.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»؛ سه سال قبل مطابق با یک قرارداد عجیب، دولت ایران درآمد حاصل از فروش نفت را نزد دولت چین در اختیار این کشور می گذارد تا به عنوان پشتوانه ال سی های خرید کالای چینی برای ایران استفاده گردد.
بنابر این قرارداد، دولت چین علاوه بر آن که پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می دارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می تواند تبدیل کند.
یکی از نکات جالب و البته تاسف بار در این قرارداد، این بوده است که دولت چین، هیچ گونه تعهدی نسبت به نتیجه اقدام خود ندارد و اگر به خاطر اشتباه سهوی یا عمدی دولت چین بخشی از سود یا اصل پول ایران با نوسانات نرخهای ارز از بین برود، مسئولیت آن بر عهده ایران است.
اما ترکمانچای بودن این قرارداد به اینجا ختم نشده و سایر مفاد قرارداد عجیب تر است؛ از جمله اینکه دولت چین برای افتتاح ال سی یا فروش نسیه کالا به ایران، در حالی که پول نقد ایران به عنوان پشتوانه در اختیار آن است، اقدام به دریافت بیمه از ایران می کند که امری عجیب و کم سابقه در بانکداری جهان است.
این موضوع به این معناست که فروشنده در حالی که مبلغی بسیار بیشتر از پول کالا به صورت نقد در اختیار دارد، اقدام به کشیدن درصد قابل توجهی بر روی مبلغ کالا به عنوان حق بیمه یا هزینه ریسک کرده که این مبلغ در سالهای قبل ۴ درصد بوده و احتمالا در شرایط فعلی به دو برابر این رقم افزایش یافته است که در مقیاس کلی میلیاردها دلار می شود.
محور سوم این قرارداد ترکمانچای، عدم استفاده کامل ایران از انبوه سرمایه کشور است که نزد چین سرمایه گذاری شده است و گفته می شود این رقم در حال حاضر از مرز ۲۵ میلیارد دلار گذشته است.
به بیان دیگر، ۲۵ میلیارد دلار از سرمایه کشور طبق این قرارداد در اختیار دولت چین می باشد، اما به جای پرداخت سود به ایران، از ایران مبالغ سنگینی به عنوان بیمه و ریسک دریافت می شود.
برای مشخص شدن ابعاد زیان کشور از محل این قرارداد، تنها به ذکر این نکته بسنده می کنیم که اگر این مبلغ هنگفت به جای سپرده گذاری نزد برادران چینی به خرید طلا اختصاص یافته بود، طی این مدت ارزش آن چندین برابر شده بود و علاوه بر آنکه اصل ۲۵ میلیارد دلار موجود بود، حدود ۵۰ میلیارد دلار دیگر که یارانه دو سال مردم است، سود عاید ایران شده بود.
هرچند مطابق قانون امکان افزایش محورهای سوال از رئیس جمهور نیست، نمایندگان سوال کننده از احمدی نژاد در حاشیه سوالات خود به این موضوع هم اشاره ای کلی کنند، به ویژه که یکی از سوالات مربوط به عدم پرداخت بودجه مصوب مترو از ذخیره ارزی است که مسوولان دولتی خالی بودن این صندوق را بهانه می کردند و اینک برخی زمینه های آن روشن شده است.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»؛ سه سال قبل مطابق با یک قرارداد عجیب، دولت ایران درآمد حاصل از فروش نفت را نزد دولت چین در اختیار این کشور می گذارد تا به عنوان پشتوانه ال سی های خرید کالای چینی برای ایران استفاده گردد.
بنابر این قرارداد، دولت چین علاوه بر آن که پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می دارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می تواند تبدیل کند.
یکی از نکات جالب و البته تاسف بار در این قرارداد، این بوده است که دولت چین، هیچ گونه تعهدی نسبت به نتیجه اقدام خود ندارد و اگر به خاطر اشتباه سهوی یا عمدی دولت چین بخشی از سود یا اصل پول ایران با نوسانات نرخهای ارز از بین برود، مسئولیت آن بر عهده ایران است.
اما ترکمانچای بودن این قرارداد به اینجا ختم نشده و سایر مفاد قرارداد عجیب تر است؛ از جمله اینکه دولت چین برای افتتاح ال سی یا فروش نسیه کالا به ایران، در حالی که پول نقد ایران به عنوان پشتوانه در اختیار آن است، اقدام به دریافت بیمه از ایران می کند که امری عجیب و کم سابقه در بانکداری جهان است.
این موضوع به این معناست که فروشنده در حالی که مبلغی بسیار بیشتر از پول کالا به صورت نقد در اختیار دارد، اقدام به کشیدن درصد قابل توجهی بر روی مبلغ کالا به عنوان حق بیمه یا هزینه ریسک کرده که این مبلغ در سالهای قبل ۴ درصد بوده و احتمالا در شرایط فعلی به دو برابر این رقم افزایش یافته است که در مقیاس کلی میلیاردها دلار می شود.
محور سوم این قرارداد ترکمانچای، عدم استفاده کامل ایران از انبوه سرمایه کشور است که نزد چین سرمایه گذاری شده است و گفته می شود این رقم در حال حاضر از مرز ۲۵ میلیارد دلار گذشته است.
به بیان دیگر، ۲۵ میلیارد دلار از سرمایه کشور طبق این قرارداد در اختیار دولت چین می باشد، اما به جای پرداخت سود به ایران، از ایران مبالغ سنگینی به عنوان بیمه و ریسک دریافت می شود.
برای مشخص شدن ابعاد زیان کشور از محل این قرارداد، تنها به ذکر این نکته بسنده می کنیم که اگر این مبلغ هنگفت به جای سپرده گذاری نزد برادران چینی به خرید طلا اختصاص یافته بود، طی این مدت ارزش آن چندین برابر شده بود و علاوه بر آنکه اصل ۲۵ میلیارد دلار موجود بود، حدود ۵۰ میلیارد دلار دیگر که یارانه دو سال مردم است، سود عاید ایران شده بود.
هرچند مطابق قانون امکان افزایش محورهای سوال از رئیس جمهور نیست، نمایندگان سوال کننده از احمدی نژاد در حاشیه سوالات خود به این موضوع هم اشاره ای کلی کنند، به ویژه که یکی از سوالات مربوط به عدم پرداخت بودجه مصوب مترو از ذخیره ارزی است که مسوولان دولتی خالی بودن این صندوق را بهانه می کردند و اینک برخی زمینه های آن روشن شده است.
تلاش یک وارد کننده قطعات چینی براي کسب صندلي هيئت مديره ايران خودرو
(تیتر از جنگ خبر)
خبرگزاري موج
يک منبع آگاه از تلاش هاي غير قانوني يک قطعه سازي بزرگ براي کسب صندلي هيئت مديره ايران خودرو خبر داد و نسبت به پيامدهاي سوء اين اقدام بر کيفيت خودروهاي توليدي ايران خودرو و شکل گيري فضاي رانت و انحصار در قراردادهاي تامين قطعات آن هشدار داد.
اين منبع آگاه در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري موج، در اين خصوص اظهار کرد: 23اسفند ماه سال جاري مجمع سالانه گروه صنعتي ايران خودرو براي تعيين هيئت مديره جديد اين شرکت برگزار خواهد شد.
وي با بيان اينکه يک قطعه سازي بزرگ طرف قرارداد ايران خودرو در سال هاي اخير با خريد سهام خرد و شناور به دنبال کسب سهام مديريتي ايران خودرو براي ورود به هيئت مديره اين شرکت بوده است، اظهار داشت: طبق قانون تجارت، عضويت نماينده شرکت داراي رابطه عمودي با شرکت مادر(قطعه سازي – خودروسازي) در هيئت مديره شرکت مادر، براي جلوگيري از ايجاد فضاي رانت و انحصار و اعمال نفوذ در قراردادها ممنوع است.
اين منبع آگاه ادامه داد: در صورت ورود اين قطعه سازي بزرگ به هيئت مديره، اين احتمال وجود دارد که از اين طريق حجم قراردادهاي تامين قطعات اين قطعه سازي با ايران خودرو افزايش يافته و منجر به شکل گيري رانت و انحصار شود.
وي با بيان اينکه اين قطعه سازي بزرگ در حال حاضر نيز حجم قابل توجهي قطعات بي کيفيت چيني را وارد کرده و تحت عنوان قطعات توليد داخلي تحويل خطوط توليد خودروسازي مي دهد، تصريح کرد: با عضويت احتمالي اين قطعه سازي در هيئت مديره ايران خودرو، بايد در انتظار ورود قطعات بي کيفيت چيني به خطوط توليدي ايران خودرو و کاهش کيفيت خودروهاي توليدي به دليل استفاده از قطعات بي کيفيت چيني بود.
اين مقام آگاه تاکيد کرد: اين قطعه ساز احتمالا پس از ورود به هيئت مديره ايران خودرو با استفاده از اين موقعيت، قيمت قطعات تحويلي به اين خودروسازي را افزايش خواهد داد. در آن صورت با توجه به حجم بالاي قراردادهاي اين قطعه ساز با ايران خودرو، هزينه هاي توليد در بزرگترين خودروسازي کشور افزايش يافته و موجب کاهش حاشيه سود ايران خودرو و همچنين افزايش قيمت فروش محصولات و در نتيجه متضرر شدن سهامداران ايران خودرو و خريداران محصولات آن خواهد شد.
وي با بيان اينکه کاهش اشتغال موجود در صنعت قطعه سازي يکي از مهمترين پيامدهاي منفي ورود اين قطعه ساز به هيئت مديره ايران خودرو خواهد بود، اضافه کرد: در آن صورت اين قطعه ساز به تدريج حجم قراردادهاي تامين قطعات خود با ايران خودرو را افزايش داده و با فسخ قراردادهاي تامين قطعه ديگر قطعه سازان و خارج کردن آنها از زنجيره تامين قطعات ايران خودرو، موجبات به خطر افتادن حجم قابل توجهي از اشتغال موجود در صنعت قطعه سازي کشور را فراهم خواهد ساخت.
اين مقام آگاه در پايان خاطرنشان کرد: در مجموع مي توان گفت که کسب يک صندلي هيئت مديره ايران خودرو از سوي اين قطعه ساز علاوه بر آنکه از نظر قانون تجارت غير قانوني محسوب مي شود و موجب رشد واردات قطعات بي کيفيت چيني به کشور، کاهش کيفيت خودروهاي توليدي، رشد قيمت فروش خودرو و همچنين بيکاري کارگران شاغل در صنعت قطعه سازي کشور خواهد شد.
مدارس از دانش آموزان عیدی اخذ می کنند
(تیتر از جنگ خبر)
خانه ملت
عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس با اشاره به اینکه وزارت آموزش و پرورش با ابلاغ بخشنامه، دریافت هرگونه وجهی را از دانشآموزان خلاف قانون دانسته، گفت: مدیران مدارس حق دریافت یکریال وجه اجباری از والدین ندارند و تنها میتوانند وجه مشارکتهای داوطلبانه آنها را دریافت کنند.
جبار کوچکی نژاد ارمساداتی در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری خانه ملت درباره اخذ عیدی از دانشآموزان در برخی از مدارس کشور، تصریح کرد: مدیران مدارس با توجه به ابلاغ بخشنامه وزارت آموزش و پرورش، نباید وجهی را با عناوینی چون مشارکتهای مردمی، دریافت عیدی از دانش آموزان و والدین آنها در طول سال تحصیلی در نظر بگیرند.
نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: گاهی شنیده میشود تعدادی از مدارس در اواسط سال یا پس از امتحانات هر ترم، این درخواست غیرقانونی را از والدین دانش آموزان و از راههای مختلف مطرح میکنند.
وی افزود: چنین درخواستهای جنبه قانونی ندارد کما اینکه کمتر مدرسهای در حال حاضر اقدام به این کار میکند.
این نماینده مردم در مجلس هشتم تاکید کرد: شخص وزیر آموزش و پرورش و مدیران ارشد استانی مسئول رسیدگی به شکایات مردمی هستند و بارها و طی بخشنامههای مختلف بر این نکته تاکید شده است که مدیران مدارس حق دریافت یکریال وجه اجباری از والدین را ندارند و تنها میتوانند وجوه اهدایی آنها را دریافت کنند.
کوچکی نژاد ارمساداتی گفت: اخیرا زمزمههایی درباره دریافت عیدی از دانشآموزان شنیده میشود که بعید است چنین روالی در مدارس وجود داشته باشد زیرا اقدام به چنین کاری تخلف محض است.
وی بیان داشت: بهتر است مدارس با دادن بستههای فرهنگی به عنوان عیدی به دانشآموزان بدعتی را پایهگذاری کنند تا دیگر شاهد چنین نقل قولها و اقداماتی نباشیم.
عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس تاکید کرد: همچنین در آستانه سال تحصیلی جدید برخی مدارس، مشارکتهایی داوطلبانه برای کمک به دانشآموزان بیبضاعت را در نظر گرفتهاند که این اقدامشان بسیار قابل تقدیر است و این موضوع در اخذ شهریه یا عیدی اجباری از دانشآموزان نمیگنجد.
پیش از این حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزش و پرورش، درباره اخذ عیدی از دانشآموزان در مدارس، گفته بود: بعید میدانم، چنین چیزی وجود داشته باشد و اگر هم استثنائا موردی باشد، چندان مقبول نیست./
علیاصغر معصومی٬ عضو مجلس خبرگان:
خوشحالیم که رهبری «مرد نمونه دنیا» است
علیاصغر معصومی٬ عضو مجلس خبرگان رهبری گفته که علی خامنهای «مرد نمونه دنیا» است و «بهترین جهاد سیلی زدن به دهان آمریکاست.»
به گزارش «خبرگزاری دانشجو» آقای معصومی این مطلب را روز جمعه (۱۹ اسفند) در پنجمین همایش سالانه بسیج استادان دانشگاه آزاد مشهد بیان کرده است.
وی گفته است: «آمریکا و کشورهای استکباری از مجلس خبرگاه رهبری در هراسند چون میدانند اگر کوچکترین تحرکی علیه ملت ایران انجام دهند خبرگان رهبری با پوشیدن کفن در مقابل آنها خواهد ایستاد.»
این عضو خبرگان رهبری ادعا کرده که «امروز آمریکا، فرانسه و انگلیس دچار رسوایی شدهاند و ما خوشحالیم از اینکه رهبر ما مرد نمونه دنیاست.»
روحانیون و محافظهکاران هوادار علی خامنهای از او با عنوان «رهبر مسلمین جهان» یاد میکنند؛ رهبری که عملکرد ۲۲ ساله وی به خصوص پس از انتخابات جنجال برانگیز سال ۸۸ مورد انتقاد و اعتراض مردم ایران است.
اظهارات اغراقآمیز در حمایت از خامنهای از زمان آغاز اعتراضها به نحوه عملکرد وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و تاکید بر «صحت نتیجه» انتخابات از سوی وی٬ افزایش چشمگیری یافته است.
در این مدت روحانیون و نزدیکان به خامنهای تعاریف و تمجیدهای خلاف واقع بسیاری از وی کردهاند که با سکوت تائید آمیز رهبر جمهوری اسلامی همراه بوده است.
سایت «بازتاب امروز» خبر داد:
درآمدهای نفتی ایران در اختیار چین است
سایت «بازتاب امروز» سرانجام بعد از گذشت سه سال، جزئیات یکی از زیانبارترین قراردادهای اقتصادی جمهوری اسلامی با چین در دولت محمود احمدینژاد را برملا شد.
این سایت روز شنبه (۲۰ اسفند) در گزارشی پرده از «یک قرارداد عجیب» میان دولت احمدینژاد با دولت چین برداشته که براساس آن «درآمد حاصل از فروش نفت ایران در اختیار دولت چین قرار گرفته است.»
«بازتاب امروز» نوشته براساس این قرارداد «دولت چین علاوه بر آنکه پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه میدارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف میتواند تبدیل کند.»
این سایت افزوده در این قرارداد دولت چین هیچ تعهدی مبنی بر تصمیماتی که منجر به از بین رفتن سود یا اصل پول ایران بر اثر نوسانات نرخهای ارز میشود٬ ندارد.
«بازتاب امروز» این قرارداد را با «قرارداد ترکمنچای» شبیه دانسته و نوشته که دولت چین با وجود در اختیار داشتن درآمدهای نفتی ایران «اقدام به دریافت بیمه از ایران میکند که امری عجیب و کم سابقه در بانکداری جهان است.»
آنطور که این سایت اعلام کرده است جمهوری اسلامی از ۲۵ میلیارد دلار سرمایهای که در حال حاضر نزد چین دارد نمیتواند به طور کامل استفاده کند.
به نوشته «بازتاب امروز» دولت چین نه تنها سودی بابت ۲۵ میلیارد دلاری که در اختیار دارد به ایران نمیدهد٬ بلکه از جمهوری اسلامی «مبالغ سنگینی به عنوان بیمه و ریسک» دریافت میکند.
این سایت در پایان گزارش خود از نمایندگان مجلس خواسته این موضوع را در جلسه پرسش از احمدینژاد پیگیری کنند.
این سایت روز شنبه (۲۰ اسفند) در گزارشی پرده از «یک قرارداد عجیب» میان دولت احمدینژاد با دولت چین برداشته که براساس آن «درآمد حاصل از فروش نفت ایران در اختیار دولت چین قرار گرفته است.»
«بازتاب امروز» نوشته براساس این قرارداد «دولت چین علاوه بر آنکه پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه میدارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف میتواند تبدیل کند.»
این سایت افزوده در این قرارداد دولت چین هیچ تعهدی مبنی بر تصمیماتی که منجر به از بین رفتن سود یا اصل پول ایران بر اثر نوسانات نرخهای ارز میشود٬ ندارد.
«بازتاب امروز» این قرارداد را با «قرارداد ترکمنچای» شبیه دانسته و نوشته که دولت چین با وجود در اختیار داشتن درآمدهای نفتی ایران «اقدام به دریافت بیمه از ایران میکند که امری عجیب و کم سابقه در بانکداری جهان است.»
آنطور که این سایت اعلام کرده است جمهوری اسلامی از ۲۵ میلیارد دلار سرمایهای که در حال حاضر نزد چین دارد نمیتواند به طور کامل استفاده کند.
به نوشته «بازتاب امروز» دولت چین نه تنها سودی بابت ۲۵ میلیارد دلاری که در اختیار دارد به ایران نمیدهد٬ بلکه از جمهوری اسلامی «مبالغ سنگینی به عنوان بیمه و ریسک» دریافت میکند.
این سایت در پایان گزارش خود از نمایندگان مجلس خواسته این موضوع را در جلسه پرسش از احمدینژاد پیگیری کنند.
سایت رسمی «بسیج مستضعفین» ادعا کرد:
سفارت برخی کشورهای اروپایی در ترورها دست دارند
سایت رسمی «سازمان بسیج مستضعفین» ادعا کرد برخی کشورهای اروپایی از سفارتخانه خود در تهران برای اقدامات «تروریستی» استفاده میکنند.
این سایت روز شنبه (۲۰ اسفند) ادعای فوق را به نقل از سعدالله زارعی از تحلیلگران سیاسی سپاه پاسداران مطرح کرده است.
آقای زارعی گفته است: «کارکرد اصلی این سفارتخانههای کشورهای اروپایی در تهران، پشتیبانی جدی از مخالفان نظام و اقدامات تروریستی است.»
وی افزوده با «حمایتهای» این سفارتخانههاست که طی چند ماه گذشته برخی دانشمندان هستهای جمهوری اسلامی در تهران ترور شدهاند.
این تحلیلگر سپاه در ادامه از مقامهای جمهوری اسلامی خواسته است به سفرای آن کشورهایی که در حمایت از بریتانیا٬ از ایران خارج شدهاند اجازه بازگشت ندهد.
آذر ماه امسال در پی حمله گروهی از نیروهای بسیج دانشجویی به سفارت بریتانیا در تهران روابط دیپلماتیک دو کشور قطع شد و برخی سفرهای کشورهای اروپایی نیز تهران را ترک کردند.
مقامهای جمهوری اسلامی بیش از دو سال است که بریتانیا و برخی کشورهای اروپایی را به دست داشتن در اعتراضهای مردمی به نتایج انتخابات سال ۸۸ و حوادث پس از آن متهم میکنند.
آنها پیشتر ادعاهایی مبنی بر دست داشتن کشورهای اروپایی در ترور دانشمندان هستهای جمهوری اسلامی نیز مطرح کرده بودند.
جـــرس:
به گزارش منابع خبری، جمعی از متقاضیان مسکن مهر به دلیل دریافت نکردن کلید آپارتمانهای خود که وعده آن داده شده بود، مقابل یک تعاونی مسکن مهر در بریانک تجمع کردند.
به گزارش فارس، جمع کثیری از متقاضیان تعاونی مسکن مهر ۷ منطقه ۱۷ در مقابل تعاونی مسکن مذکور در محله بریانک تجمع کردند.
براساس این گزارش، روز گذشته مقرر شده بود کلیدهای تعدادی از مسکنهای مهر آماده شده به متقاضیان تحویل داده شود اما واحدهای مسکونی دیگری به این جمعیت حدودا ۲۰۰ نفره نشانه داده شد که واحدهایی نیمهکاره بوده و از امکانات اولیهای مانند آب، برق و گاز بهرهمند نبوده است.
شرکت پیمانکار این بخش از تعاونی مسکن مهر نام شرکت را از کیسون به پارسیان بدون اعلام به متقضیان خود تغییر داده که بر این اساس معلوم نیست سرمایه آنها دست کیست و با چه افرادی طرف هستند.
براساس اظهارات افراد تماس گیرنده با خبرگزاری فارس، در حال حاضر متقاضیان با چهار دستگاه اتوبوس و تعداد دیگری با خودروهای شخصی مقابل دفتر تعاونی مسکن مهر ۷ تجمع کردهاند و هیچکس جوابگوی آنها نیست.
گزارش مذکور می افزاید این افراد از سال ۸۵ تاکنون در این شرکت ثبتنام کرده و مبالغی تا سقف ۱۰ میلیون تومان برای دریافت مسکن مهر پرداخت کردهاند.
محمدرضا باهنر٬ نایب رئیس مجلس اعلام کرد:
تذکر مجلس درباره مرتضوی به احمدینژاد
محمدرضا باهنر٬ نایب رئیس مجلس از مخالفت «صریح» مجلس با ریاست سعید مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی خبر داد و به محمود احمدینژاد توصیه کرد از این کار صرفنظر کند.
از هفته گذشته تاکنون رسانههای محافظهکار گزارشهایی مبنی بر تصمیم رئیس دولت دهم برای معرفی سعید مرتضوی به عنوان رئیس جدید سازمان تامین اجتماعی منتشر کردهاند.
تائید تلویحی این گزارشها از سوی برخی مقامهای دولتی با واکنش منفی نمایندگان مجلس و برخی فعالان سیاسی محافظهکار مواجه شده است.
آقای باهنر روز شنبه (۲۰ اسفند) به «خبرگزاری دانشجو» گفته که «مجلس شورای اسلامی مخالفت صریح خود نسبت به ریاست مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی را اعلام کرده است.»
این نماینده مجلس علت مخالفت با این تصمیم را «پرونده مفتوح مرتضوی در قوه قضائیه» و «عدم تخصص» وی در حوزه تامین اجتماعی اعلام کرده است.
وی از احمدینژاد خواسته به تذکرات نمایندگان مجلس مبنی بر انتصاب مرتضوی به عنوان رئیس سازمان تامین اجتماعی توجه کند.
«جنبش عدالتخواه دانشجویی» نیز با انتشار اطلاعیهای مخالفت خود با ریاست سعید مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی را اعلام کرده است.
سعید مرتضوی در حال حاضر با وجود مخالفتها با حکم احمدینژاد رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز است.
از مرتضوی به عنوان متهم ردیف اول وقایع بازداشتگاه کهریزک در سال ۱۳۸۸ نام برده میشود که تاکنون به اتهامات وی به روشنی رسیدگی نشده است.
در بازداشتگاه کهریزک دستکم چهار تن از معترضان به نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸ بر اثر خشونت ماموران جان باختند.
از هفته گذشته تاکنون رسانههای محافظهکار گزارشهایی مبنی بر تصمیم رئیس دولت دهم برای معرفی سعید مرتضوی به عنوان رئیس جدید سازمان تامین اجتماعی منتشر کردهاند.
تائید تلویحی این گزارشها از سوی برخی مقامهای دولتی با واکنش منفی نمایندگان مجلس و برخی فعالان سیاسی محافظهکار مواجه شده است.
آقای باهنر روز شنبه (۲۰ اسفند) به «خبرگزاری دانشجو» گفته که «مجلس شورای اسلامی مخالفت صریح خود نسبت به ریاست مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی را اعلام کرده است.»
این نماینده مجلس علت مخالفت با این تصمیم را «پرونده مفتوح مرتضوی در قوه قضائیه» و «عدم تخصص» وی در حوزه تامین اجتماعی اعلام کرده است.
وی از احمدینژاد خواسته به تذکرات نمایندگان مجلس مبنی بر انتصاب مرتضوی به عنوان رئیس سازمان تامین اجتماعی توجه کند.
«جنبش عدالتخواه دانشجویی» نیز با انتشار اطلاعیهای مخالفت خود با ریاست سعید مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی را اعلام کرده است.
سعید مرتضوی در حال حاضر با وجود مخالفتها با حکم احمدینژاد رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز است.
از مرتضوی به عنوان متهم ردیف اول وقایع بازداشتگاه کهریزک در سال ۱۳۸۸ نام برده میشود که تاکنون به اتهامات وی به روشنی رسیدگی نشده است.
در بازداشتگاه کهریزک دستکم چهار تن از معترضان به نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸ بر اثر خشونت ماموران جان باختند.
در پاسخ به مصاحبه سیدحسین موسوی تبریزی با نشریه یادآور
جـــرس: با گذشت چندی از انتشار اظهارات آیت الله سیدحسین موسوی تبریزی، دادستان اسبق انقلاب در گفتگو با نشریه «یادآور» و بازنشر آن در سایت پیک نت، دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری، توضیحی در همین ارتباط به یکی از سایت یاد شده ارسال داشته و گوشه ای دیگر از حقایق ده سال اول انقلاب را بازگو می کند.
بسمه تعالی
مدیریت محترم سایت پیک نت
پس از سلام – پیرو درج مطلبی تحت عنوان " مصاحبۀ موسوی تبریزی " در تاریخ 18/11/90 در سایت پیک نت، نکتهای خلاف واقع نقل شده است که امیدوارم با درج این توضیح، در تصحیح نقل حوادث تاریخی کوشا باشید.
قم - احمد منتظری
موسوی تبریزی چه گفت؟
گفتنی است، حسین موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در زمان رهبر فقید جمهوری اسلامی، در گفتگو با نشریه «یادآور»، برای نخستین بار اطلاعاتی را فاش کرد که تاکنون هر کس هم در جمهوری اسلامی از آن مطلع بود، مهر سکوت بر لب زده بود.
چندی پیش، سامانه «پیک نت»، خلاصه ای از مصاحبه مهم آیت الله سید حسین موسوی تبریزی را برگرفته از نشریه «یادآور» که تحت عنوان "به مخالفان بیشترین ارفاق را کردیم" منتشر شده بود را بازنشر نموده و ابعادی از ماجرای اعدام زندانیان سیاسی، برکناری آیت الله منتظری از جانشینی رهبری، برخورد با مخالفان و ... را منعکس کرده بود.
در همین رابطه دفتر آیت الله العظمی منتظری توضیحی به شرح زیر ارسال نموده و بنا به گفتۀ حجت الاسلام احمد منتظری به سایت «جرس»، این یادداشت و موارد مشابه، جهت "تنویر افکار عمومی"، "افشای حقایق" و همچنین "در معرض افکار عمومی قرار دادن وقایع سال های گذشته برای قضاوت نسل های بعدی" صادر و منتشر می شود و "با وجود سایت ها و شبکه های اطلاع رسانی در فضای وب، اکنون امکان افشای حقایق به مرور فراهم شده است."
متن کامل یادداشت دفتر مرحوم آیت الله منتظری پیرامون اظهارات آیت الله موسوی تبریزی به شرح زیر است:
بسمه تعالی
مدیریت محترم سایت پیک نت
پس از سلام – پیرو درج مطلبی تحت عنوان " مصاحبۀ موسوی تبریزی " در تاریخ 18/11/90 در سایت پیک نت، نکتهای خلاف واقع نقل شده است که امیدوارم با درج این توضیح، در تصحیح نقل حوادث تاریخی کوشا باشید.
در آن گزارش از مصاحبۀ جناب آقای موسوی تبریزی با مجلۀ " یادآور" در مورد نامۀ آیتالله منتظری به آیتالله خمینی در مورد اعدام های سال 67 چنین نقل شده است: " این نامه را به سران سه قوه و دفتر امام دادند، اما فردای آن روز از بی بی سی خوانده شد."
در جواب این مطلب، باید عرض کنم که اولا ً: نامۀ آیتالله منتظری به آیتالله خمینی در مورد اعدامها به تاریخ 9/5/67 بوده است، در حالی که این نامه را بی بی سی در تاریخ 5/1/68 منتشر نموده است.
ثانیا ً: چنانچه ایشان گفته اند این نامه برای سران سه قوه و دفتر امام فرستاده شده است؛ به چه دلیل انگشت اتهام را به سوی دفتر آیت الله منتظری گرفته اند؟ آیا دفتر سران سه قوه و یا دفتر امام معصوم بودهاند؟
چنانچه بخواهید تحقیق کنید که این نامه به چه وسیله ای به بی بی سی رسیده است، می توانید به کتاب " واقعیّت ها و قضاوت ها " که در سایت آیتالله منتظری موجود است، مراجعه فرمایید.
در صفحات 173 و 174 این کتاب سندی منتشر شده است که مشخص می شود وزارت اطلاعات با همکاری دستیار خبرنگار بی بی سی در تهران آقای علیرضا نوذری تصمیم به گرفتن این نامه از دفتر آیت الله منتظری و پخش آن از بی بی سی را داشته اند.
آقای علیرضا نوذری در دهۀ فجر سال 1367 به دفتر آیتالله منتظری در قم مراجعه کرده و ساعتها اصرار در گرفتن نامۀ مربوط به اعدام های 67 را داشته است، که موفق نمی شود و با ناراحتی از دفتر بیرون می رود.
طبق این سند آقای پورعزیزی سرپرست ادارۀ کل مطبوعات و رسانه های خارجی به آقای امین زاده معاون مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت ارشاد گزارش نموده است که وقتی به دلیل تخلف از قانون وزارت ارشاد مانع رفتن آقای علیرضا نوذری دستیار خبرنگار بی بی سی به قم می شود، شخصی به نام آقای فرجی از وزارت اطلاعات با آقای پورعزیزی تماس می گیرد و اظهار می دارد: "آقای نوذری با آیتالله منتظری کار شخصی دارد و ما در جریان هستیم و با توجّه به این نکته، شما به ایشان اجازۀ مراجعه به دفتر آقای منتظری را بدهید."
حال سؤال اینجاست که دستیار خبرنگار بی بی سی در تهران چه کار شخصی با آیتالله منتظری داشته که با وزارت اطلاعات هماهنگ کرده است؟!
با توجّه به حوادث بعدی، این مسئله به اثبات می رسد که وزارت اطلاعات از طریق دستیار خبرنگار بی بی سی، قصد داشته این نامه را از دفتر آیتالله منتظری بگیرد و آن را پخش کند و پس از آن القاء کند که دفتر آیتالله منتظری با بی بی سی در ارتباط است.
به ویژه اینکه این نامه در تاریخ 5/1/68 یعنی یک روز قبل از برکناری آیتالله منتظری از قائم مقام رهبری از بی بی سی پخش شد تا زمینۀ این برکناری در تاریخ 6/1/68 فراهم شود.
امیدوارم در اطلاع رسانی درست و مطابق واقعیّت ها، موفق و پیروز باشید.
قم - احمد منتظری
موسوی تبریزی چه گفت؟
گفتنی است، حسین موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در زمان رهبر فقید جمهوری اسلامی، در گفتگو با نشریه «یادآور»، برای نخستین بار اطلاعاتی را فاش کرد که تاکنون هر کس هم در جمهوری اسلامی از آن مطلع بود، مهر سکوت بر لب زده بود.
این سخنان از جمله درباره برکناری آیت الله منتظری، مناسبات آیت الله خمینی با مجاهدین خلق، کهولت سن و اولین سکته آیت الله خمینی، حمله آذربایجانی های قم به خانه آیت الله خمینی پس از ماجرای آیت الله شریعتمداری، توطئه پای منقلی صادق قطب زاده که نزدیک بود چند ده هزار نفر را به کشتن بدهد، برکناری آیت الله منتظری و نقش محمدی ری شهری در این واقعه، نقش مرحوم احمد خمینی در تهیه نامه هائی که با امضای آیت الله خمینی منتشر شد و سرانجام، مناسبات ساده و بی تشریفاتی که آیت الله خمینی با منتقدان و صاحبنظران داشت و بکلی با مناسبات درباری کنونی رهبر فعلی جمهوری اسلامی تفاوت دارد، بود.
بخش هایی از این اظهارات به شرح زیر منتشر شده بود:
امام کهولت سن داشتند که رهبر شدند و متأسفانه خیلی زود و هنوز یک سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که سکته قلبی کردند و مشکلات جسمانی ایشان شدت پیدا کرد. همیشه بیش از حد ملاقات داشتند که گاهی پزشکان منع میکردند. قبل از سکته، ملاقاتها به قدری حجیم و زیاد بود که گاهی پزشک میآمد و میگفت ملاقات ممنوع است و ناچار بودند یک هفته، ده روز ملاقاتها را تعطیل کنند.
آقای شریعتمداری از اول انقلاب، سر ناسازگاری با امام داشت. در مقابل، تمام هم و غم امام این بود که شأن او به عنوان یک مرجع محترم حفظ شود. امام فکر میکرد تمام آذربایجانی ها مقلد آقای شریعتمداری هستند. روی این مسئله، امام در مخالفت با ایشان احتیاط میکرد، در حالی که در مورد بقیه آقایان مراجع این طور نبود.
امام میخواست مسئله آقای شریعتمداری به شکل درست و مسالمت آمیزی حل شود و ادامه آن را برای انقلاب خطرناک میدید، چون غیر از مسئله مرجعیت، در اینجا یک مسئله ناسیونالستی و اختلاف بین ترک و فارس هم پیش میآمد. کافی بود مسئله را برگردانند و بگویند چون آقای شریعتمداری ترک است، چنین برخوردی با او میشود و ترکها را نسبت به انقلاب و امام تحریک کنند که این کار را هم کردند. ترکهای مختلف شاهسون، همدان، تبریز و دیگران، از جمله ترکهای خود قم، زیاد هستند. همین الان فقط ترک های قم در حدود ششصد هفتصد هزار نفر میشوند. در همان مقطع در اثر تحریکات حزب خلق مسلمان، عده ای از ترک ها به منزل امام حمله کردند. اغلب اینها طرفداران آقای شریعتمداری بودند و با چوب و چماق و سنگ تا نزدیکی خانه امام هم آمدند، اما ایشان دستور دادند که اطرافیانش هیچ نگویند؛ مردم قم آمدند و جلوی آنها را گرفتند و کارها حساب شده پیش رفت.
امام میخواست مسئله آقای شریعتمداری به شکل درست و مسالمت آمیزی حل شود و ادامه آن را برای انقلاب خطرناک میدید، چون غیر از مسئله مرجعیت، در اینجا یک مسئله ناسیونالستی و اختلاف بین ترک و فارس هم پیش میآمد. کافی بود مسئله را برگردانند و بگویند چون آقای شریعتمداری ترک است، چنین برخوردی با او میشود و ترکها را نسبت به انقلاب و امام تحریک کنند که این کار را هم کردند. ترکهای مختلف شاهسون، همدان، تبریز و دیگران، از جمله ترکهای خود قم، زیاد هستند. همین الان فقط ترک های قم در حدود ششصد هفتصد هزار نفر میشوند. در همان مقطع در اثر تحریکات حزب خلق مسلمان، عده ای از ترک ها به منزل امام حمله کردند. اغلب اینها طرفداران آقای شریعتمداری بودند و با چوب و چماق و سنگ تا نزدیکی خانه امام هم آمدند، اما ایشان دستور دادند که اطرافیانش هیچ نگویند؛ مردم قم آمدند و جلوی آنها را گرفتند و کارها حساب شده پیش رفت.
اما واقعیت این بود که بعد از فوت آیتالله بروجردی، تبریز لااقل دودسته شده بود. یک دسته مقلد آقای حکیم شده بودند، یک دسته مقلد آقای شریعتمداری. آن دستهای که مقلد آقای حکیم بودند، علما، تجار بزرگ و محترم و فرهنگیان و دانشگاهیان بودند. اصناف عادی و متوسط و طبقه پایین مقلد آقای شریعتمداری بودند.
در غائله تبریز وقتی که خلق مسلمانیها رادیو تلویزیون را گرفتند، تلویزیون دستشان بود، اعلامیههای کومله، دموکرات، منافقین، اشرف دهقان و خلاصه هرچه را که از ضد انقلاب به دستشان آمد، خواندند. وقتی چنین آدمهایی در اطراف آقای شریعتمداری جمع شدند، همه ملی گراهای باسابقه و علمای با وجهه، خودشان را کنار کشیدند.
در غائله تبریز وقتی که خلق مسلمانیها رادیو تلویزیون را گرفتند، تلویزیون دستشان بود، اعلامیههای کومله، دموکرات، منافقین، اشرف دهقان و خلاصه هرچه را که از ضد انقلاب به دستشان آمد، خواندند. وقتی چنین آدمهایی در اطراف آقای شریعتمداری جمع شدند، همه ملی گراهای باسابقه و علمای با وجهه، خودشان را کنار کشیدند.
وقتی که جریان قطبزاده پیش آمد، من به خود امام گفتم که اطلاق لفظ کودتا به این جریان، جمهوری اسلامی را کوچک میکند. حمله به خانهای که فقط 13 نفر در آن بودهاند که پنج، شش تای آنها هم منقلی بودند و سه چهار نفرشان بازنشسته و دو سه تا زن فاسد، اینها کجا می توانند کودتا کنند؟ مگر نظام جمهوری اسلامی به این عظمت را میشود به این آسانیها ساقط کرد؟ امام از آن به بعد به آقای ری شهری دستور دادند که دیگر لفظ کودتا را مطرح نکنید. باز کودتای نوژه یک چیزی! اطلاق لفظ کودتا به این ماجرا، وجهی نداشت و برازنده نظام نبود.
آقای شریعتمداری در یکی از بازجوییهایش گفته بود که اطلاعاتی داشتم که قطبزاده میخواهد چنین کاری بکند ولی چون کاری انجام نداده بودند، جا نداشت عدهای را گرفتار کنم!
فتوکپی بازجویی نزد من هست. آن موقع آقای ری شهری قاضی دادگاه انقلاب ارتش بود و من دادستان کل انقلاب بودم و مسئولیت همه دادسراهای انقلاب با من بود. آقای ری شهری خودش متن آن بازجویی را برای من آورد.
شریعتمداری نامه ای نوشته بود که احمد آقا آورد پیش من و گفت که آقای شریعتمداری پیشنهاد کرده این نامه را به عنوان برائت از ضد انقلاب بنویسد. آیا کافی است؟ این دیگر خیلی خصوصی است. حتی آقای ری شهری هم نمیداند! من دیدم یکی دو تا نکته کم است. بعضی از گروهها را میدانستم که پشت پرده دارند دخالت می کنند؛ گفتم اینها را هم بنویسد. میخواهم بگویم که قبل از امضا کردن نامه، آن را برای احمدآقا فرستاده بود که ببیند و بعد که اینها را اضافه کردیم، برای امضای آقای شریعتمداری رفت. گمانم همان موقع هم چاپ شد.
آقای دکتر یزدی رئیس کیهان بود و همراه با مصطفی کتیرایی که از اینها بود، علیه دادگاههای انقلاب و شخص من مقاله می نوشتند. من طبق قانون مطبوعات، جوابیه نوشتم ولی او چاپ نکرد. هر دو در مجلس نماینده بودیم. در آنجا از او پرسیدم: "تو که این قدر دم از قانون میزنی، چرا جوابیه مرا چاپ نکردی؟" گفت: "تو یک زمانی در فلان جا به آقای بازرگان توهین کردی، عذرخواهی کن تا چاپ کنم". گفتم اصلاً چه ربطی دارد؟
در جریان حزب جمهوری اسلامی که امام اول اجازه نمیداد و بعد اجازه داد، آقای هاشمی رفسنجانی به امام گفته بود که شما دیدید در اول انقلاب، دست همه ما خالی بود و همه اجباراً پناه بردیم به نهضت آزادی!
واقعاً هم غیر از این گروهی که هم مسلمان بودند، هم سابقه سیاسی داشتند و هم قبلاً در مدیریتهایی بودند، کسی را نداشتیم. یک گروه مجاهدین خلق داشتیم که وضعش معلوم بود؛ یک گروه سنتی بازاری داشتیم که هیئت موتلفه بودند و خیلیهایشان شهید شده بودند. چندتایی مانده بودند که آنها را در مناصبی گمارده بودند. در روحانیت هم که تشکیلات اجرایی نداشتیم. دولت بازرگان پنج تا مأموریت داشت که همه را انجام داد و لذا در آن مقطع، بهترین انتخاب بود، بعد هم دو قورت و نیمشان باقی نماند که اگر حکومت دست ما بود چنین و چنان میکردیم. من بارها بالای منبر گفتهام که امام همه امکانات را در اختیار اینها گذاشت و از همه ملت هم خواست که از آنها حمایت کنند ولی اینها جز انحصارطلبی و جز اضافهخواهی کاری نکردند. آقای بازرگان گفت امام برود قم، ما مملکت را اداره میکنیم. در عین حال که ایشان را متدین میدانیم ولی این نقاط ضعف را هم داشتند.
بعد از نامه ای که از قول امام برعلیه اقای بازرگان منتشر شد آقای بارزگان به دادگستری شکایت کرد که این نامه جعلی است. دلایلش را هم گفته بود که امام تکه کلام هایی دارد که در اینجا نیست و دست امام هم لرزشی دارد که در این خط نیست. احمد آقا شب های چهارشنبه روضه داشت. یکی از این شب ها، آقای محتشمی بعد از روضه رفت در اتاقی با احمد آقا صحبت کرد. احمد آقا مرا برای مشورت خواست و گفت که جریان ازاین قرار است و از آقای محتشمی شکایت کردهاند. این نامه به خط من است و امام امضا کرده و نه تنها این نامه که نامههای اخیر را غالباً امام نمینوشت. من مینوشتم و امام امضا میکرد. نه این، نه آن نامهای که درباره آقای منتظری نوشته شده، خط امام نیست، امضای امام است.
در مورد مجاهدین خلق، بارها در صحبتهایم گفتهام که نه تنها برخورد حذفی نشد، بلکه برخورد جذبی هم زیاد شد. حاج احمدآقا که خدا رحمتش کند، آن چنان با اینها جذبی برخورد میکرد که از طرف افراد تند و حزباللهی این طرف، مورد اتهام قرار میگرفت و حتی از بعضی از اعضای حزب جمهوری اسلامی حرفهای تندی میشنید. یادم هست که بعد از شهادت مرحوم آقای بهشتی، در کنگره اول حزب، احمدآقا را دعوت و حتی به عضویت هم دعوت کرده بودند. بعضی از تندها اعتراض میکردند که چرا ایشان را دعوت کردهاید! من عمیقاً معتقدم که احمدآقا هیچ کاری را بدون اجازه امام انجام نمیداد و در مورد مجاهدین خلق هم اگر با آنها ارتباطی داشت، امام دقیقاً در جریان بودند. بنا بود که روزنهای باشد که تا جایی که امکان دارد اینها به سمت قیام مسلحانه نروند. در اردیبهشت یا خرداد 58 بود که امام "رحمهالله" به مسعود رجوی و موسی خیابانی، اجازه ملاقات دادند. من به ایشان اعتراض کردم. در جلسه ای دوستانه بودیم؛ من، آقای ری شهری، آقای فاکر و گمانم آقای معادیخواه و چند نفر دیگر بودند. دوستانی که از زندان درآمده بودند، مثل آقای فاکر و آقای معادیخواه از ما تندتر بودند که چرا امام به اینها اجازه ملاقات دادهاند. من این مسئله را به حاج احمد آقا منتقل کردم، گفت بیایید خودتان با امام صحبت کنید. در همان تاریخ، شاید یک هفته بعد از ملاقاتی که احمد آقا به آنها داده بود، برای ما ملاقات گذاشت و به دیدن امام رفتیم. امام در گوش دادن به حرفها خیلی بیتکلف بودند. بعد از انقلاب هم این تشریفات و تعارفات کذایی حالا نبود. واقعاً ما به عنوان یک طلبه جوان 27، 28 ساله خیلی راحت با امام مینشستیم و صحبت میکردیم. سخنگوی آن دوستان هم من بودم. امام فرمودند: "من میخواستم با اینها اتمام حجت کنم. یکی اینکه نگویند ما حرف داشتیم و دستمان به فلانی نرسید و نتوانستیم حرفهایمان را بزنیم. دوم اینکه من هم حرفهایم را بگویم که از آنها چه میخواهیم و بدانند که ما نمیخواهیم با آنها بجنگیم، وگرنه من هم همه چیزهایی را که شما می دانید، میدانم. من اتمام حجت کردم و گفتم که باید تمام اسلحهها و ساختمانهای دولتی را تحویل بدهید و مثل همه ملت بیایید و فعالیت آزاد سیاسی کنید، در این صورت آزاد هستید و از طریق انتخاب مردم هم به هر جا که برسید، کسی جلوی شما را نمیگیرد".
از 22 بهمن 57 تا 25 خرداد 60، نزدیک به دوسال و نیم، هر کاری که توانستند کردند. روزنامه شان چاپ میشد، ساختمانهای دولتی در اختیارشان بود و اسلحه فراوان داشتند و با اینکه امام گفته بودند اینها را تحویل بدهید، ندادند و به شکل علنی نیروهای مسلح خود را به نام میلیشیا در روزهای جمعه راه میانداختند و میبردند در کوهها و به آنها آموزش نظامی میدادند. نظام جمهوری اسلامی با هیچ گروهی این قدر مماشات نکرد. البته پستهای کلیدی را طبق یک پیمان نانوشته، به اینها نمیدادند، چون در میان تمام مسئولان و سردمداران انقلاب، حتی یک نفر نبود که به اینها اطمینان صددرصد داشته باشد.
حتی آقای بازرگان هم به اینها اعتقادی نداشت، البته ایشان حتی به امثال داریوش فروهر هم نمیخواست پست بدهد و امام گفتند که این کار را بکند ولی امکان نداشت که او به مجاهدین، پست مهمی را محول کند، یا بنیصدر که تندترین و مستقلترین مقالات را علیه مجاهدین در روزنامه انقلاب اسلامی مینوشت. بعد از رییس جمهور شدن، همدست شدند، آن هم بنیصدر اینها را نیاورد سر کار بگذارد، بلکه آدمهایی در اطرافش بودند که با اینها ارتباط داشتند. او از اینها حتی معاون و مشاور هم نگرفت؛ با این همه و برای حفظ و کنترل کردن این گروه ها، حاج احمدآقا علنی از اینها دفاع میکرد، حتی وقتی در امجدیه ریخته بودند و اینها را زده بودند، حاج احمد آقا علناً مخالفت کرد و گفت نباید دعوا راه میانداختید و باید میگذاشتید حرفشان را بزنند.
مجاهدین به چیزی کمتر از حاکمیت مطلق رضایت نمیدادند، حتی موقعی که آقای منتظری از زندان بیرون آمد، اینها به ایشان پیغام دادند به امام بگویید کسی را به عنوان نخست وزیر یا هر پست دیگری انتخاب نکنند، چون ما همه این کارها را پیشاپیش کردهایم.
مجاهدین به چیزی کمتر از حاکمیت مطلق رضایت نمیدادند، حتی موقعی که آقای منتظری از زندان بیرون آمد، اینها به ایشان پیغام دادند به امام بگویید کسی را به عنوان نخست وزیر یا هر پست دیگری انتخاب نکنند، چون ما همه این کارها را پیشاپیش کردهایم.
مجاهدین حرکتها و درگیری های مشکوک زیاد داشتند. مثلاً در روز ورود حضرت امام، همه ملت به خیابانها ریخته بودند، ولی اینها آمده بودند مقابل دانشگاه. امام قرار بود در دانشگاه سخنرانی کنند و من از طرف مرحوم آقای بهشتی، مسئول انتظامات دانشگاه بودم. امام خودشان برنامه را تغییر دادند و در بهشت زهرا سخنرانی کردند. اینکه میبینید در بهشت زهرا، اوضاع به هم ریخته بود، به این خاطر بود که آمادگی نداشتند. به هر حال اینها اولاً برای استقبال به فرودگاه نرفتند و تا امام جلوی دانشگاه رسیدند، اینها به قدری اذیت کردند که حد نداشت. شعارهای غیر مردمی دادند، عکس و آرم مخصوص خودشان را بالا بردند و میخواستند درگیری ایجاد کنند. بعدها هم از پادگانها هر چه اسلحه بود، بردند و ساختمانهای دولتی را اشغال کردند و کاملاً مشخص بود که نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند و نظام هم به اینها اطمینان نداشت. کل کسانی که چهل سال مبارزه کرده و دل در گرو ملت و مردم داشتند، ولو اینکه ملی مذهبی بودند، اینها را قبول نداشتند که بیایند به آنهامسئولیتهای بالا بدهند.
در شهریور سال 60 که من بعد از آقای قدوسی دادستان کل شدم، مجاهدین فقط در تهران حدود 600 نفر مردم عادی را ترور کردند.
اولین کسی که از قائم مقامی رهبری آقای منتظری حمایت کرد، احمدآقا بود. فکر نمیکنم بعد از امام کسی را این قدر دوست میداشت. این مسلم است و حرفی در آن نیست. ولی یک مسئله هست که بین دفتر آقای منتظری و احمدآقا درگیری بوجود آمده بود، چون دفتر آقای منتظری میخواست در هرکاری، بویژه در همه عزل و نصبها دخالت کند و به احمدآقا میگفتند این کار را بکن، آن کار را نکن! عمده این کارها هم نه از طرف مهدی هاشمی، بلکه از طرف هادی هاشمی بود که با عده ای به این باور رسیده بودند که امام و احمدآقا مجبورند هر حرفی که آقای منتظری میگوید قبول کنند، چون جز او کسی را ندارند که قائم مقام رهبری باشد و متأسفانه با این باور حرکاتی انجام دادند که در یکی دو سال آخر، احمد آقا را ناراحت کرده بودند. با این همه احمد آقا با سیاست کار میکرد. ایشان آمد منزل من و گفت: "آقای منتظری باید بفهمد که امام، امام است و نیازی به او ندارد. این اوست که به امام نیاز دارد."
انتشار رنجنامه مال بعد از عزل است؛ این حرفی که من میزنم مال دو سال قبل از این تاریخ است. احمد آقا زرنگ بود. مستقیم که نمیگفت تو برو این را بگو، ولی همین گفتنش به من، یعنی انداختن مسئولیت به گردن من! من آن موقع نماینده مجلس بودم و در قم هم درس می دادم و با آقای منتظری هم رابطه خوبی داشتم. با این همه، احمدآقا علیه شخص آقای منتظری هیچ اقدامی نکرد و هرکس هر چیزی در این باره بگوید، دروغ گفته، ولی دفتر آقای منتظری کارهایی کرد که منجر به آن قضایا شد.
هادی هاشمی در پرونده مهدی هاشمی دخیل بود. حالا چرا بعد از پنج سال پرونده مهدی هاشمی دوباره رو شد، برای خودش بحث مفصلی است. به هر حال هادی هاشمی محکوم شد، ولی به سفارش احمدآقا زندان نرفت و فقط تبعید شد. احمدآقا میخواست محبتی به هادی هاشمی بکند تا او گردن کلفتی را کنار بگذارد و دوباره رابطه بیت آقای منتظری با بیت امام اصلاح شود. هادی تبعید شد. طبع هادی در زمان شاه هم همین طور بود که هر وقت زندان میرود، کوتاه میآید، از زندان که بیرون میآید، گردن کلفتی میکند. نمیدانم در آن مقطع، رابطه احمدآقا با بیت آقای منتظری چگونه اصلاح شد که به آقای ری شهری گفته بود هادی را در لیست عفو شدهها بگذارد ولی دو تا شرط هم گذاشته بود که یکی این بود که پیش آقای منتظری نباشد و به شهر دیگری برود. آقای ری شهری هم اسم او را در لیست عفو گذاشته بود. بنا بود هادی هاشمی سه سال تبعید باشد، شش ماه که ماند، عفو به او خورد. آذرماه یا دی ماه بود که هادی آزاد شد. احمدآقا برای دیدار آقای منتظری و او، با امام ملاقات گرفت. همان جا امام خطاب به هادی فرموده بود که آقای منتظری شخصیت بزرگی است و حسادتها درباره ایشان زیاد است و شما باید مراقب ایشان باشید. صحبت های امام در آن جلسه در بولتن کمیته انقلاب اسلامی که رییس آن آقای سراج موسوی بود، نوشته شده، میتوانید به آن بولتن مراجعه کنید.
یک حاشیه محرمانه هم برایتان بگویم. یک هفته بعد، آقای ری شهری آمد منزل ما و گلایه کرد که از آن طرف میگویند به شرط دور بودن هادی هاشمی از آقای منتظری، آزادش کنید، از این طرف برای او و آقای منتظری با امام ملاقات میگذارند و امام هم به هادی هاشمی میگویند که مواظب آقای منتظری باشید. خبر هم روی آنتن می رود.
احمدآقا این محبت را چهار ماه قبل از عزل آقای منتظری به هادی هاشمی کرد. در این سه ماه چه اتفاقی پیش آمد که کار به آنجا کشید که امام نامه 6 فروردین را نوشتند؟ در این فاصله آقای منتظری یکی دو نامه به امام نوشت که یکی درباره منافقین بود که داستانش را مختصر گفتم. این نامه را فقط به سران سه قوه و دفتر امام دادند، اما فردای آن روز از بی. بی. سی خوانده شد! حالا این نامه از کجا به بی. بی. سی رسیده است؟ این را خدا باید روز قیامت معلوم کند.
از دفتر آقای منتظری نرفته؟
یک احتمال این است، نه نفی میکنم نه اثبات. برای دنیای شیطان غرب خیلی مهم بود که رابطه امام و آقای منتظری را خراب کنند و کم هم ضرر ندیدیم.
پنج شش روز قبل از عید بود. با دوستان نشسته بودیم و گفتیم که شمارش معکوس برای عزل آقای منتظری شروع شد. خود هادی هاشمی هم این را فهمیده بود و آمد به من گفت که ظاهراً چنین بویی میآید. گفتم: "بالاخره کار خودتان را کردید!" من از همان اول از این هادی هاشمی خوشم نمیآمد. با خودسریهایی که کردند، کار را به اینجا کشاندند. به هر حال من و آقای جعفر گیلانی و مرحوم آقای بنی فضل و آقای حقانی در روز ششم فروردین رفتیم خدمت امام. ایشان آن روز، آن نامه اصلی را نوشته بودند ولی ما خبر نداشتیم. احمدآقا نمیدانست برای چه آمدهایم. منتظر بودیم امام بیاید بیرون که با ایشان صحبت کنیم. واقع قضیه این است که ما با برخورد با آقای منتظری مخالف بودیم، البته با دفتر ایشان مخالفتهایی داشتیم. با احمدآقا صحبت شد، گفت اگر به خاطر مسئله آقای منتظری آمدهاید، به خاطر خودتان میگویم که دیگر با امام صحبت نکنید، چون فایده ندارد. آن وقت نامه را از جیبش درآورد. اصل نامه برای آقای منتظری رفته بود. احمدآقا نامه را از سر تا ته برای ما خواند. همان جا آقای هاشمی زنگ زد و تأکید کرد که این نامه از رادیو و تلویزیون خوانده نشود. ما هم نزد امام رفتیم، ولی در این باره حرفی نزدیم. امام قبول کردند که نامه خوانده و منتشر نشود، ولی تأکید کردند بعداً پشیمان خواهید شد. بعد جواب آقای منتظری آمد و امام نامه تلطیف شده ای در 8 فروردین نوشتند که همان پخش شد. عده ای نامه 6 فروردین را در سال 77 با دست بردن در آن، دادند به روزنامهها. البته بعدها در صحیفه امام، متن کامل نامه آمد.
آقای منتظری آدمی نیست که اگر چیزی را به او بگویی عناد داشته باشد. میگوید ممکن است آن کسی که این خبر را داده دروغ گفته باشد. به نظر من باید این بحث را تمام کرد. خیلی چیزها در این انقلاب پیش آمد که کاش نمی آمد. شما به امام که پاکترین است، اعتقاد داشته باشید و در نوشتن و گفتن نقل قولهایی که میشنوید، احتیاط کنید. جواب دادن به اینها در روز قیامت، آسان نیست.
جـــرس:
به گزارش منابع خبری و دانشجویی، سید علی بنی جمالی عکاس خبری و فعال حقوق بشر از تاریخ ۱۸اسفند ماه، در همبستگی با مهدی خزعلی دست به اعتصاب غذای خشک زده و هم اکنون در سومین روز اعتصاب غذای خود به سر می برد و وضعیت جسمانی مناسبی ندارد.
بنی جمالی روز قبل از آغاز اعتصاب غذای خشک، با انتشار یاد داشتی تحت عنوان "سکوت امروزمان عذاب وجدان فردایمان" در وبلاگ و در صفحه فیس بوک خود نوشته بود: "از فردا هجدهم اسفند ۱۳۹۰ ، شروع به اعتصاب غذای خشک می کنم ، تا شاید صدای مهدی خزعلی بیشتر شنیده شود . همراه با مهدی خزعلی خواهم بود یا با مهدی خزعلی اعتصابم را میشکنم یا من هم تا آخرش خواهم رفت."
این فعال رسانه ای، با اشاره به وضعیت زندانیان سیاسی و نامه های محمد نوریزاد، در ادامه آورده است:"روزی که شنیدم مهدی خزعلی اعتصاب غذایش را به اعتصاب غذای خشک تبدیل کرده است ناخودآگاه از خودم بدم آمد، احساس بی غیرتی و شرم کردم .شاید تو هم که الان این را می خوانی از خودت بدت بی آید ، البته اگر صادقانه با خودت خلوت کنی و به این نتیجه برسی که شاید بتوانی کاری انجام بدهی که صدایش را به گوش دیگران برسانی تا شاید دیگرانی هم تکانی بخورند و کاری انجام دهند."
متن کامل یاد داشت بنی جمالی به شرح ذیل می باشد:
می خواهم نویسنده متن بلندی باشم ، چون فکر می کنم که ما انسانها خوب بلدیم حرف بزنیم اما زیاد اهل عمل نیستیم .
طی این دو سال و نیم شعار زیاد داده ایم ، ادعا زیاد کرده ایم اما پای عمل که رسیده ایم ، بر تمام هزینه هایی که مردم برایمان داده اند چشم بسته ایم و از میدان پا پس کشیده ایم .
دیدم که دارم میگم ، شما هم بدون شک دیدین ...
هنوز وقتی یاد نداها و سهراب ها می افتم بغضم میگیرد ولی بی تعارف بگویم خیلی وقتها میشود که یاد آنها نیستم همانطور که یاد میرحسین و شیخ مهدی و توکلی ها و ستوده ها نیستم .
کمتر آدمی را دیده ام که بماند بر سر عهدش ، به قیمت گذشتن از جانش .
از حق هم نمی خواهم بگذرم و نادیده بگیرم انسانهائی چون محمد نوریزاد ، مهدی خزعلی ، حشمت طبرزدی ، عبدالله مومنی ، احمد زیدآبادی و عیسی سحر خیزی که همین امروز 17 اسفند ، خواندم که حال نامساعدی دارد .
سال پیش هم خواندیم از اعتصاب غذای محمد نوریزاد که او را تا پای مرگ کشاند و بعد از آنکه ناچار به آزادی او شدند ساکت نماند و تا به همین الان بیست و پنج نامه به رهبر جمهوری اسلامی نوشته است. این روزها که دیگر همه شنیده ایم از مهدی خزعلی و سلول انفرادی اش و اعتصاب غذائی که تا به الان حدود دو ماه از آن میگذرد و چند روز است که به اعتصاب غذای خشک تبدیل شده است ، یعنی نوشیدن آب هم قدغن ...
ما یک روزش را در خانه مان طاقت نمی آوریم که گرسنه بمانیم چه برسد به دو ماه اعتصاب غذای تر ، که بدنت را خشک خواهد کرد و تمام سیستم حیاتی بدن را به مرور از کار می اندازد .
هر چه از او خواستند بشکند این اعتصاب را تا به الان قبول نکرده و خواستار آن شده است که به صورت عادلانه و قانونی به پرونده اش رسیدگی شود و قسم خورده است که تا پایان راه می رود ، بیم دارم که پایان راه رهائی اش از زندان تن باشد .وقتی این شریف های روزگار را می بینی و سکوت میکنی در برابر ظلمی که بر آنها روا میشود ، دردت میگیرد .مهدی خزعلی همانی است که در آن جنگ هشت ساله هم پای جانش ایستاد تا وجبی از این خاک به دست نا اهلش نیافتد اما افسوس که الان تمام این خاک به دست نا اهلانی افتاده است که نه خدا را میشناسند و نه خلق خدا را ، نه دین را حرمت می نهند و نه آئین را فقط و فقط از خدا و دین خدا ابزاری ساخته اند برای چپاول این مردم و غارت سرمایه هایشان .
روزی که شنیدم مهدی خزعلی اعتصاب غذایش را به اعتصاب غذای خشک تبدیل کرده است ناخودآگاه از خودم بدم آمد ، احساس بی غیرتی و شرم کردم .
شاید تو هم که الان این را می خوانی از خودت بدت بی آید ، البته اگر صادقانه با خودت خلوت کنی و به این نتیجه برسی که شاید بتوانی کاری انجام بدهی که صدایش را به گوش دیگران برسانی تا شاید دیگرانی هم تکانی بخورند و کاری انجام دهند .
این که هر روز خبر منتشر کنیم و بگوئیم فلان شده است و بهمان اتفاق افتاده است ، به تنهائی دردی را دوا نخواهد کرد . اما اینکه فبول کنیم خون ما رنگین تر از او نیست و کاری که او کرده است را ما هم میتوانیم انجام بدهیم و همان قدر که دیگران از زندگیشان گذشتند ما هم می توانیم بگذریم کمی امیدوار میشوی ، البته نه برای اینکه کار بزرگی انجام بدهی ، تنها برای اینکه پیش خودت این عذاب وجدان را نداشته باشی که آنقدر سکوت کردی تا شاهد از دست دادن جان یک انسان باشی .
اگر اینگونه باشد دیگر فرقی میان من ، تو و پدر مهدی خرعلی نیست که این روزها بر صندلی دنیوی اش تکیه کرده و آخرتش را فراموش کرده است. «ابوالقاسم خزعلی»، بی شک خبر از احوالات این روزهای پسرت داری ، وای بر توئی که میدانی و سکوت میکنی و تلاشی نمیکنی ...
آخرتت در مجلس خفتگان رهبری نیست ...
آخرتت را در اوین دنبالش بگرد ، در سلول انفرادی که مهدی پسرت بعد از دو ماه ، چند روزی است که دست به اعتصاب غذای خشک زده و آب را بر خود حرام کرده است ... "
بعد از خواندن نامه بیست و پنجم محمد نوریزاد و و دیدن استقامت مهدی خزعلی با خود عهد بستم ؛ من نه می توانم خود را به آتش بکشم و نه همچون علما و مراجع خاموش ، قدرتی در حکومت و یا نفوذ کلامی داشته باشم . دسترسی به رسانه ی خاصی ندارم ، خودم هستم و خودم .
تصمیمم را گرفته ام ، اگر او از جانش گذشته است ؛ من چرا نگذرم ؟ سخن کوتاه مینمایم .از فردا هجدهم اسفند 1390 ، شروع به اعتصاب غذای خشک می کنم ، تا شاید صدای مهدی خزعلی بیشتر شنیده شود . همراه با مهدی خزعلی خواهم بود یا با مهدی خزعلی اعتصابم را میشکنم یا من هم تا آخرش خواهم رفت ...
باشد که پیش وجدان خودم راضی باشم و در آینده سرافکنده روزگار نباشم .
در پناهش و به یاریش
سید علی بنی جمالی ، هفدهم اسفند ماه هزار و سیصد و نود
گفتنی است تعدادی از دوستان سید علی بنی جمالی روی صفحه فیس بوک وی خواستار شکستن اعتصاب غذا از سوی وی شده اند.
بنی جمالی روز قبل از آغاز اعتصاب غذای خشک، با انتشار یاد داشتی تحت عنوان "سکوت امروزمان عذاب وجدان فردایمان" در وبلاگ و در صفحه فیس بوک خود نوشته بود: "از فردا هجدهم اسفند ۱۳۹۰ ، شروع به اعتصاب غذای خشک می کنم ، تا شاید صدای مهدی خزعلی بیشتر شنیده شود . همراه با مهدی خزعلی خواهم بود یا با مهدی خزعلی اعتصابم را میشکنم یا من هم تا آخرش خواهم رفت."
این فعال رسانه ای، با اشاره به وضعیت زندانیان سیاسی و نامه های محمد نوریزاد، در ادامه آورده است:"روزی که شنیدم مهدی خزعلی اعتصاب غذایش را به اعتصاب غذای خشک تبدیل کرده است ناخودآگاه از خودم بدم آمد، احساس بی غیرتی و شرم کردم .شاید تو هم که الان این را می خوانی از خودت بدت بی آید ، البته اگر صادقانه با خودت خلوت کنی و به این نتیجه برسی که شاید بتوانی کاری انجام بدهی که صدایش را به گوش دیگران برسانی تا شاید دیگرانی هم تکانی بخورند و کاری انجام دهند."
متن کامل یاد داشت بنی جمالی به شرح ذیل می باشد:
می خواهم نویسنده متن بلندی باشم ، چون فکر می کنم که ما انسانها خوب بلدیم حرف بزنیم اما زیاد اهل عمل نیستیم .
طی این دو سال و نیم شعار زیاد داده ایم ، ادعا زیاد کرده ایم اما پای عمل که رسیده ایم ، بر تمام هزینه هایی که مردم برایمان داده اند چشم بسته ایم و از میدان پا پس کشیده ایم .
دیدم که دارم میگم ، شما هم بدون شک دیدین ...
هنوز وقتی یاد نداها و سهراب ها می افتم بغضم میگیرد ولی بی تعارف بگویم خیلی وقتها میشود که یاد آنها نیستم همانطور که یاد میرحسین و شیخ مهدی و توکلی ها و ستوده ها نیستم .
کمتر آدمی را دیده ام که بماند بر سر عهدش ، به قیمت گذشتن از جانش .
از حق هم نمی خواهم بگذرم و نادیده بگیرم انسانهائی چون محمد نوریزاد ، مهدی خزعلی ، حشمت طبرزدی ، عبدالله مومنی ، احمد زیدآبادی و عیسی سحر خیزی که همین امروز 17 اسفند ، خواندم که حال نامساعدی دارد .
سال پیش هم خواندیم از اعتصاب غذای محمد نوریزاد که او را تا پای مرگ کشاند و بعد از آنکه ناچار به آزادی او شدند ساکت نماند و تا به همین الان بیست و پنج نامه به رهبر جمهوری اسلامی نوشته است. این روزها که دیگر همه شنیده ایم از مهدی خزعلی و سلول انفرادی اش و اعتصاب غذائی که تا به الان حدود دو ماه از آن میگذرد و چند روز است که به اعتصاب غذای خشک تبدیل شده است ، یعنی نوشیدن آب هم قدغن ...
ما یک روزش را در خانه مان طاقت نمی آوریم که گرسنه بمانیم چه برسد به دو ماه اعتصاب غذای تر ، که بدنت را خشک خواهد کرد و تمام سیستم حیاتی بدن را به مرور از کار می اندازد .
هر چه از او خواستند بشکند این اعتصاب را تا به الان قبول نکرده و خواستار آن شده است که به صورت عادلانه و قانونی به پرونده اش رسیدگی شود و قسم خورده است که تا پایان راه می رود ، بیم دارم که پایان راه رهائی اش از زندان تن باشد .وقتی این شریف های روزگار را می بینی و سکوت میکنی در برابر ظلمی که بر آنها روا میشود ، دردت میگیرد .مهدی خزعلی همانی است که در آن جنگ هشت ساله هم پای جانش ایستاد تا وجبی از این خاک به دست نا اهلش نیافتد اما افسوس که الان تمام این خاک به دست نا اهلانی افتاده است که نه خدا را میشناسند و نه خلق خدا را ، نه دین را حرمت می نهند و نه آئین را فقط و فقط از خدا و دین خدا ابزاری ساخته اند برای چپاول این مردم و غارت سرمایه هایشان .
روزی که شنیدم مهدی خزعلی اعتصاب غذایش را به اعتصاب غذای خشک تبدیل کرده است ناخودآگاه از خودم بدم آمد ، احساس بی غیرتی و شرم کردم .
شاید تو هم که الان این را می خوانی از خودت بدت بی آید ، البته اگر صادقانه با خودت خلوت کنی و به این نتیجه برسی که شاید بتوانی کاری انجام بدهی که صدایش را به گوش دیگران برسانی تا شاید دیگرانی هم تکانی بخورند و کاری انجام دهند .
این که هر روز خبر منتشر کنیم و بگوئیم فلان شده است و بهمان اتفاق افتاده است ، به تنهائی دردی را دوا نخواهد کرد . اما اینکه فبول کنیم خون ما رنگین تر از او نیست و کاری که او کرده است را ما هم میتوانیم انجام بدهیم و همان قدر که دیگران از زندگیشان گذشتند ما هم می توانیم بگذریم کمی امیدوار میشوی ، البته نه برای اینکه کار بزرگی انجام بدهی ، تنها برای اینکه پیش خودت این عذاب وجدان را نداشته باشی که آنقدر سکوت کردی تا شاهد از دست دادن جان یک انسان باشی .
اگر اینگونه باشد دیگر فرقی میان من ، تو و پدر مهدی خرعلی نیست که این روزها بر صندلی دنیوی اش تکیه کرده و آخرتش را فراموش کرده است. «ابوالقاسم خزعلی»، بی شک خبر از احوالات این روزهای پسرت داری ، وای بر توئی که میدانی و سکوت میکنی و تلاشی نمیکنی ...
آخرتت در مجلس خفتگان رهبری نیست ...
آخرتت را در اوین دنبالش بگرد ، در سلول انفرادی که مهدی پسرت بعد از دو ماه ، چند روزی است که دست به اعتصاب غذای خشک زده و آب را بر خود حرام کرده است ... "
بعد از خواندن نامه بیست و پنجم محمد نوریزاد و و دیدن استقامت مهدی خزعلی با خود عهد بستم ؛ من نه می توانم خود را به آتش بکشم و نه همچون علما و مراجع خاموش ، قدرتی در حکومت و یا نفوذ کلامی داشته باشم . دسترسی به رسانه ی خاصی ندارم ، خودم هستم و خودم .
تصمیمم را گرفته ام ، اگر او از جانش گذشته است ؛ من چرا نگذرم ؟ سخن کوتاه مینمایم .از فردا هجدهم اسفند 1390 ، شروع به اعتصاب غذای خشک می کنم ، تا شاید صدای مهدی خزعلی بیشتر شنیده شود . همراه با مهدی خزعلی خواهم بود یا با مهدی خزعلی اعتصابم را میشکنم یا من هم تا آخرش خواهم رفت ...
باشد که پیش وجدان خودم راضی باشم و در آینده سرافکنده روزگار نباشم .
در پناهش و به یاریش
سید علی بنی جمالی ، هفدهم اسفند ماه هزار و سیصد و نود
گفتنی است تعدادی از دوستان سید علی بنی جمالی روی صفحه فیس بوک وی خواستار شکستن اعتصاب غذا از سوی وی شده اند.
جـــرس:
در پی اعلام دعوت مجدد کمپین عدم شرکت در انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی در استان خوزستان در دور دوم انتخابات، نهادها و ماموران حکومتی روزنامه نگاران و خبرنگاران محلی را تهدید به بازداشت کردند.
بنا به گزارش های رسیده، فیس بوک «تحریم انتخابات مجلس نهم در خوزستان» نوشته است که در پی تلاش های انجام گرفته، مردم استان با حضور کمرنگشان در انتخابات اخیر، گوشه ای از اعتراض خودرا به نمایش گذاشتند و در همین رابطه، کمپین مذکور از شیوخ استان نیز دعوت کرده که در مرحله دوم انتخابات شرکت نکنند و در این مورد نیز اطلاع رسانی شود.
گزارش ها حاکی است روز گذشته مسئولین ارشد نیروی انتظامی و امنیتی استان به خبرنگاران محلی بیان داشتند که در روزهای آینده از شناسایی افراد در عرصه مجازی که فعالیت بر علیه نظام و تبلیغ بر علیه نظام و همسو با منافع دشمنان قدم برداشتند دستگیر و معرفی می شوند و از اشرافیت کامل بر عرصه مجازی و اینترنت خبر داده اند.
جـــرس:
در پی اظهارات روز جمعۀ احمد جنتی در نماز جمعه تهران، روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی با عنوان "اعتبار شورای نگهبان را حفظ کنید"، نسبت به سخنان دبیر شورای نگهبان واکنش نشان داد.
احمد جنتی، در ادامه مداخلات خود در انتخابات و روند و نتایج آن، طی خطبه های نماز جمعه گفته بود: "از مردم به دلیل رای ندادن به افرادی که نباید انتخاب میشدند تشکر میکنم. مردم به افرادی که به هر دلیل، شورای نگهبان تأیید صلاحیت کرد چه از نمایندگان و چه از سوی کاندیداها، رای ندادند و این موجب خوشحالی ما شد."
در همین رابطه، روزنامه اصولگرای جمهوری اسلامی، با اشاره به سخن دبیرشورای نگهبان می نویسد: این سخن، آشکارا با جایگاه شورای نگهبان در تضاد است. وظیفه شورای نگهبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی، اعلام نظر درباره صلاحیت کاندیداها ونظارت بر حسن انجام انتخابات است. اما اینکه چه کسی خوب است رای بیاورد و چه کسی خوب است رای نیاورد، خارج از محدوده وظایف و اظهارنظر این شورا میباشد. هر یک از اعضای شورای نگهبان، خود نیزمثل سایر شهروندان حق رای دادن دارند و در این محدوده شخصی ممکن است کسی را قبول نداشته باشند و یا از کسانی خوششان بیاید، اما این نظر شخصی را نمیتوانند معیار درستی و نادرستی اعمال دیگران قرار دهند.
نویسنده روزنامه جمهوری اسلامی ادامه می دهد: اینکه گفتهاند: “مردم، به افرادی که به هر دلیل، شورای نگهبان تأیید صلاحیت کرد چه از نمایندگان و چه از سوی کاندیداها، رای ندادند و این موجب خوشحالی ما شد” نیز سخن عجیبی است که منطبق با معیارهای قانونی نیست. مردم به اینکه شورای نگهبان به چه دلیل این افراد را تأیید صلاحیت کرد کاری ندارند، این اقدامی است که پاسخ آن را اعضای شورای نگهبان باید به خدا بدهند. ولی وقتی افراد تأیید صلاحیت شدند، مردم برای رای دادن حجت شرعی و قانونی دارند و اینکه دبیرشورای نگهبان بگویند رای نیاوردن آنها موجب خوشحالی ما شد، با جایگاه و اعتبار شورای نگهبان منافات دارد. افرادی که برای نمایندگی مجلس ثبت نام میکنند، یا صلاحیت دارند یا ندارند، اگر صلاحیت ندارند، نباید تأیید صلاحیت شوند و اگر صلاحیت آنها مورد تأیید شورای نگهبان قرار میگیرد، دیگر چه معنی دارد که شورای نگهبان یا شخص دبیر این شورا از رای نیاوردن آنها خوشحال شود؟
در ادامه این یادداشت آمده است: خبرگزاری فارس، این بخش از اظهارات احمد جنتی را اینگونه گزارش کرده که: “خوشبختانه کسانی که به زحمت تأیید کرده بودیم را مردم رد کردند، بنابر این، این حسن انتخاب مردم قابل تقدیر است”.
یادداشت نویس تصریح کرده است: چنین سخنی، بیطرفی شورای نگهبان را زیر سئوال میبرد و این حربه را به دست دشمنان نظام جمهوری اسلامی می دهد که در اعتبار شورای نگهبان خدشه کنند و هرچه میخواهند علیه انتخابات بگویند. همه موظفند برای حفظ اعتبار شورای نگهبان تلاش کنند و اعضای خود شورای نگهبان بیش از دیگران باید به این وظیفه پایبندی نشان دهند و البته دبیرشورای نگهبان از آنها نیز بیشتر.
گفتنی است، منتقدین و فعالان جنبش سبز، مدتهاست در خصوص دخالت شورای نگهبان در امر انتخابات هشدار داده و خواستار توقف تاثیرگذاری این نهاد فراقانونی و اعضای منتخب آن (به ویژه روحانیون منتخب رهبری) در روند و نتایج انتخابات کشور شده بودند.
احمد جنتی، در ادامه مداخلات خود در انتخابات و روند و نتایج آن، طی خطبه های نماز جمعه گفته بود: "از مردم به دلیل رای ندادن به افرادی که نباید انتخاب میشدند تشکر میکنم. مردم به افرادی که به هر دلیل، شورای نگهبان تأیید صلاحیت کرد چه از نمایندگان و چه از سوی کاندیداها، رای ندادند و این موجب خوشحالی ما شد."
در همین رابطه، روزنامه اصولگرای جمهوری اسلامی، با اشاره به سخن دبیرشورای نگهبان می نویسد: این سخن، آشکارا با جایگاه شورای نگهبان در تضاد است. وظیفه شورای نگهبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی، اعلام نظر درباره صلاحیت کاندیداها ونظارت بر حسن انجام انتخابات است. اما اینکه چه کسی خوب است رای بیاورد و چه کسی خوب است رای نیاورد، خارج از محدوده وظایف و اظهارنظر این شورا میباشد. هر یک از اعضای شورای نگهبان، خود نیزمثل سایر شهروندان حق رای دادن دارند و در این محدوده شخصی ممکن است کسی را قبول نداشته باشند و یا از کسانی خوششان بیاید، اما این نظر شخصی را نمیتوانند معیار درستی و نادرستی اعمال دیگران قرار دهند.
نویسنده روزنامه جمهوری اسلامی ادامه می دهد: اینکه گفتهاند: “مردم، به افرادی که به هر دلیل، شورای نگهبان تأیید صلاحیت کرد چه از نمایندگان و چه از سوی کاندیداها، رای ندادند و این موجب خوشحالی ما شد” نیز سخن عجیبی است که منطبق با معیارهای قانونی نیست. مردم به اینکه شورای نگهبان به چه دلیل این افراد را تأیید صلاحیت کرد کاری ندارند، این اقدامی است که پاسخ آن را اعضای شورای نگهبان باید به خدا بدهند. ولی وقتی افراد تأیید صلاحیت شدند، مردم برای رای دادن حجت شرعی و قانونی دارند و اینکه دبیرشورای نگهبان بگویند رای نیاوردن آنها موجب خوشحالی ما شد، با جایگاه و اعتبار شورای نگهبان منافات دارد. افرادی که برای نمایندگی مجلس ثبت نام میکنند، یا صلاحیت دارند یا ندارند، اگر صلاحیت ندارند، نباید تأیید صلاحیت شوند و اگر صلاحیت آنها مورد تأیید شورای نگهبان قرار میگیرد، دیگر چه معنی دارد که شورای نگهبان یا شخص دبیر این شورا از رای نیاوردن آنها خوشحال شود؟
در ادامه این یادداشت آمده است: خبرگزاری فارس، این بخش از اظهارات احمد جنتی را اینگونه گزارش کرده که: “خوشبختانه کسانی که به زحمت تأیید کرده بودیم را مردم رد کردند، بنابر این، این حسن انتخاب مردم قابل تقدیر است”.
یادداشت نویس تصریح کرده است: چنین سخنی، بیطرفی شورای نگهبان را زیر سئوال میبرد و این حربه را به دست دشمنان نظام جمهوری اسلامی می دهد که در اعتبار شورای نگهبان خدشه کنند و هرچه میخواهند علیه انتخابات بگویند. همه موظفند برای حفظ اعتبار شورای نگهبان تلاش کنند و اعضای خود شورای نگهبان بیش از دیگران باید به این وظیفه پایبندی نشان دهند و البته دبیرشورای نگهبان از آنها نیز بیشتر.
گفتنی است، منتقدین و فعالان جنبش سبز، مدتهاست در خصوص دخالت شورای نگهبان در امر انتخابات هشدار داده و خواستار توقف تاثیرگذاری این نهاد فراقانونی و اعضای منتخب آن (به ویژه روحانیون منتخب رهبری) در روند و نتایج انتخابات کشور شده بودند.
جـــرس:
در پی درگذشت بانو سیمین دانشور، نویسنده و مترجم توانای کشور، شهلا لاهیجی، ناشر باسابقه کشور، با صدور اطلاعیه ای این ضایعه را تسلیت گفت.
بنا به گزارش های رسیده به جرس، شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» در پیامی با اظهار تاسف از درگذشت «سیمین دانشور»؛ بانوی پیشکسوت ادبیات داستانی ایران، فقدان وی را به مردم ایران و تمامی اهالی ادب و هنر تسلیت گفت.
متن پیام تسلیت شهلا لاهیجی به شرح زیر است:
"در این سالها در کهکشان ادب و هنر ایران هر روز ستاره ای افتاد و مُرد و دیگر همچو آنان ستاره ای زاده نشد.
از دست دادن یکی دیگر از اَبَرستاره های آسمان ادبیات ایران، پیشگام داستان نویسی زنان، و نویسنده ی یکی از پر تیراژترین رمان های دوران خود، «سیمین دانشور» را به مردم ایران و به تمامی اهالی ادب و فرهنگ و همه ی عاشقان این سرزمین تسلیت می گویم؛ با اینکه خود بیشتر یکی از عزادارانم.
اما در پاسخ به او و «به کی سلام کنم؟» من به «سیمین دانشور» سلام می کنم. چون ایمان دارم نام او جاودانه در جریده ی ادب این سرزمین ثبت شده است و پایدار خواهد ماند. من نه بدرود که می گویم سلام به سیمین دانشور..."
از دست دادن یکی دیگر از اَبَرستاره های آسمان ادبیات ایران، پیشگام داستان نویسی زنان، و نویسنده ی یکی از پر تیراژترین رمان های دوران خود، «سیمین دانشور» را به مردم ایران و به تمامی اهالی ادب و فرهنگ و همه ی عاشقان این سرزمین تسلیت می گویم؛ با اینکه خود بیشتر یکی از عزادارانم.
اما در پاسخ به او و «به کی سلام کنم؟» من به «سیمین دانشور» سلام می کنم. چون ایمان دارم نام او جاودانه در جریده ی ادب این سرزمین ثبت شده است و پایدار خواهد ماند. من نه بدرود که می گویم سلام به سیمین دانشور..."
روزه سیاسی دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت در حمایت از مهدی خزعلی
در شصت و یکمین روز از اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی، روز جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۹۰ جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت روزه ی سیاسی گرفته و در مراسم افطاری، خواهان آزادی و رسیدگی فوری به وضعیت این زندانی سیاسی شدند.
به گزارش کلمه، دانشجویان باابراز تاسف از وضعیت اسفناک زندانیان سیاسی و خاصه زندانیانی که برای رساندن صدای اعتراض خود هیچ راهی به جز اعتصاب غذا ندارند، بی تفاوتی مسئولین نسبت به اینگونه فجایع انسانی را شرم آور دانسته و از عموم مردم درخواست کردند صدای اعتراض مظلومانه ی ایشان را به همگان رسانده و موجب بالا رفتن حساسیت عمومی نسبت به مسائلی از این دست گردند.
همچنین این دانشجویان با درخواست برای آزادی فوری دکتر مهدی خزعلی، پایان اعتصاب غذای ایشان و بهبود وضعیت زندانیان سیاسی، ابراز امیدواری کردند در آستانه ی سال جدید دکتر خزعلی و دیگر عزیزان زندانی که جزو کسانی هستند که در این دوران عسرت صدای مردم ستمدیده بوده و چراغ مبارزه را روشن نگه داشته اند، سال نو را در کنار خانواده هایشان باشند و بیش از این قربانی لجاجت و کینه توزی اربابان قدرت نگردند.
در این مراسم بیانیه ی صادر شده توسط دانشجویان سبز نیز قرائت شد که متن کامل آن به شرح زیر است:
شصت و یک روز از اعتصاب غذای دکتر مهدی خزعلی یکی از مفاخر ایران عزیزمان می گذرد و با گذشت هر روز، بر نگرانی مردم ایران نسبت به وضعیت ایشان افزوده می شود و هرچه بیشتر شرمسار بزرگ منشی این گونه افراد می گردیم.
وضعیت فاجعه بار زندانیان سیاسی و خاصه زندانیانی که برای رساندن صدای اعتراض خود راهی جز انجام اعتصاب غذا نمی یابند، مایه ی تاسف فراوان است و این در حالی است که شاهد بی تفاوتی مسئولین نسبت به اینگونه فجایع انسانی می باشیم. چنین بی تفاوتی ها و بی مسئولیتی های شرم آور از جانب آن هایی که باعث رسیدن امثال دکتر خزعلی به چنین وضعیتی شده اند چندان دور از ذهن نبوده و نیست، لیک معتقدیم در چنین شرایطی حداقل وظیفه دانشگاهیان و عموم مردم اینست که صدای اعتراض مظلومانه ی ایشان را به همگان رسانده و موجب بالا رفتن حساسیت عمومی نسبت به مسائلی از این دست گردند.
ما دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ضمن درخواست برای آزادی فوری دکتر مهدی خزعلی، پایان اعتصاب غذای ایشان و بهبود وضعیت زندانیان سیاسی، از عموم دانشگاهیان و مردم می خواهیم اهتمام بیشتری نسبت به حل مسائل و مشکلات زندانیان و خانواده هایشان داشته باشند. زیرا علاوه بر مختل شدن زندگی این خانواده ها از جهات مختلف روحی، روانی و اقتصادی، این خانواده ها هر روز با خبر های نگران کننده از زندانها مواجه گردیده و هر روز بیش از پیش اضطراب و تشویش بر زندگی شان سایه می افکند.
در پایان امیدواریم در آستانه ی سال جدید دکتر خزعلی و دیگر عزیزان دربند که در این دوران عسرت صدای مردم ستمدیده بوده و چراغ مبارزه را روشن نگه داشته اند، سال نو را در کنار خانواده هایشان بگذرانند و بیش از این قربانی لجاجت و کینه توزی اربابان قدرت نگردند.
تظاهرات ضد دولتی صدها هزار بحرینی در میدان مروارید منامه/ تصویر
روز گذشته پلیس بحرین به سوی تظاهرات آرام مردم در میدان مروارید منامه گاز اشک آور شلیک کرد.
مردم بحرین روز گذشته در سالگرد اشغال این کشور از سوی نیروهای نظامی سعودی، در پاسخ به فراخوان رئیس شورای علمای بحرین تظاهرات گسترده و کم نظیر برگزار کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، این تظاهرات که با حضور ۵۰۰ هزار نفر و به دعوت آیتالله شیخ عیسی قاسم برگزار شد، پاسخی به اتهامات شاه بحرین مبنی بر کم بودن تعداد معترضان صورت گرفت.
خبرگزاری رویتر این تظاهرات را بزرگترین تظاهرات بحرین خواند و رقم آن را حدود صد هزار نفر ارزیابی کرد.
در همین حال فعالان حقوق بشر بحرین که دعوت کننده این تظاهرات بوده اند، این رفم را شصت هزار نفر تخمین زده اند.
جمعیتها و گروههای سیاسی بحرین با اعلام حضور در این راهپیمایی گسترده، آن را یک همه پرسی برای انقلاب مردم دانستند.
شیخ عیسی قاسم در نماز جمعه منطقه الدراز در جمع بیسابقه هزاران بحرینی که حتی خیابانهای اطراف مسجد امام صادق(ع) را پر کرده بودند، تأکید کرد امروز، روز احقاق حق و پیروزی عدالت است.
وی خاطرنشان کرد: مردم امروز بر فعالیتهای خود میافزایند و بر مطالبات سیاسی و حقوقی خود تأکید میکنند.
تظاهرکنندگان با سردادن شعارهایی خواستار تغییر آلخلیفه، خروج فوری اشغالگران سعودی و آزادی بازداشت شدگان سیاسی شدند.
به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، مردم عراق نیز دیروز در پاسخ به دعوت سید مقتدی صدر، با تظاهرات در شهرها و مناطق مختلف، حمایت خود را از انقلاب مردم بحرین اعلام کردند.
تظاهرکنندگان عراقی با سردادن شعارهایی، سیاستهای آل خلیفه علیه مردم بحرین را محکوم کرده، و خواستار خروج فوری اشغالگران سعودی از خاک این کشور شدند.
عراقیها همچنین با محکوم کردن دخالتهای ریاض در امور کشورهای منطقه، پرچم بحرین و تصاویر شهدای انقلاب این کشور را حمل کردند.
مسلمانان مقیم استرالیا نیز در نخستین سالگرد اشغال بحرین از سوی نیروهای سعودی، با شرکت در تظاهراتی، حمایت خود را از بحرینیها اعلام کردند.
تظاهرکنندگان پس از نماز جمعه، با حمل پرچم بحرین، جنایتهای ال خلیفه و نیروهای سعودی را محکوم کردند.
عامل اصلی اختلاس سه هزار میلیارد تومانی را محاکمه کنید
روزنامه جمهوری اسلامی در خصوص دادگاه اختلاس خواستار رسیدگی به علل این اختلاس شده است نه معلولها.
انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی در حالی صورت می گیرد که با برگزاری دادگاه نمایشی بدون حضور عوامل اصلی در پیش از انتخابات، قوه قضاییه تلاش داشت اراده خود برای رسیدگی به جرایم و فسادهای مالی را نشان دهد. اما عدم حضور مسئولان صاحب نفوذ که با امضا و اجازه آنان این اختلاس بزرگ صورت گرفته، این ابهام را ایجاد کرد که عده ای با رانت های سیاسی از محاکمه و مجازات معاف هستند.
بزرگترین اختلاس تاریخ کشور در حالی رقم خورد که متهمان اصلی آن روسای بانکهای صادرات و ملی بودند. افرادی که یکی با توجه به نزدیکی بسیار زیاد به شورای نگهبان و حضور فعال در اردوگاه محافظه کاران و دیگری قرابت با احمدی نژاد امروز در دادگاه حضور نداشتند.
در این اختلاس هفت بانک مشارکت داشتند و اسامی نمایندگان مجلس نیز در این پرونده برده شده بود. علاءالدین بروجردی٬ ارسلان فتحیپور٬ محمد دهقان٬ جبار کوچکینژاد و صمد مرعشی و فرزندان تعدادی از نمایندگان مجلس از جمله افرادی هستند که در این اختلاس نقش داشته اند.
همزمان با برگزاری انتخابات نمایشی برای انحراف افکار عمومی از مفاسد کلان اقتصادی تیم احمدی نژاد و نزدیکان دفتر رهبری، دادگاهی با حضور ۳۲ متهم در حالی تشکیل شد که چهره های اصلی غایب بودند.
مدیرعامل بانک صادرات که باید در رابطه با این فساد عظیم مالی پاسخگو باشد بدون یک عذرخواهی ساده و طلبکارانه از مسوولان خواسته است به خاطر کشف و دستگیری عناصر باند متهم به سوء استفاده مالی، از او تشکر کنند، هر چند جهرمی از کار برکنار شد ولی کسی به پرونده او رسیدگی نکرده است.
محمودرضا خاروی، مدیرعامل بانک ملی ایران هم که اینک در کاناداست و نحوه خروجش از کشور نیز بسیار پر ابهام بود، با بیان این که “ریشه اصلی این سوء استفاده در بانک صادر کننده اعتبارات اسنادی بوده و تردیدی در مسوولیت بانک صادرات نیست” از سمت خود استعفا کرده است.
هر چند وزیر اقتصاد متهم اصلی این پرونده را قهرمان صنعت کشور خوانده بود و گفته بود که وی تاکنون ده هزار شغل در کشور ایجاد کرده است و باید او را به عنوان قهرمان معرفی کرد، اما امروز وی به عنوان اولین متهم، در مقابل دادگاه قرار گرفت و به دفاع از خود پرداخت.
محمود احمدی نژاد نیز در واکنش به کسانی که دولت را به اختلاس متهم می کنند گفته بود “ما باز هم سکوت میکنیم که به خاطر مقام رهبری است، البته این سکوت وحدت بخش طولانی مدت نخواهد بود”.
در کیفرخواست قرائت شده توسط داداستان تهران عنوان شد این اتهامات دربرگیرندهی موارد اتهامی ۳۲ نفر از متهمان این پرونده و درخواست مجازات برای آنان است و پرونده اتهامات دیگر متهمان مفتوح است.
قرار است بزودی دادگاه دوم در رابطه با اختلاس بزرگ برگزار شود اما سوال افکار عمومی این است که عوامل اصلی این اختلاس بزرگ چرا در دادگاه حضور ندارند.
در سرمقاله این روزنامه آمده است: در عین حال، آنچه درباره این دادگاه باید مورد توجه قرار گیرد تا حاصل کار آن همان چیزی باشد که مورد انتظار مردم است، اینست که به جای معلول با علت برخورد شود. درست است که وظیفه قانونی دستگاه قضائی رسیدگی به جرم است و مسائلی از قبیل اینکه چه چیزی در جامعه باعث بروز جرم میشود، از وظایف اولیه این دستگاه نیست، به همین دلیل منظور ما از برخورد با علت نیز این نیست که دستگاه قضائی وارد مباحث اجتماعی شود و به پژوهشهای جامعه شناسانه برای کشف علت وقوع این قبیل جرمها روی آورد. منظور اینست که در همین جرم که واقع شده و ابعاد و عوامل آن نیز کاملاً روشن و مکشوفند، دادگاه فقط به محاکمه افرادی که در حلقههائی از جرم حضور داشتند اکتفا نکند و به سراغ عناصر اصلی که راه را برای ارتکاب جرم باز کردند نیز برود.
یادداشت نویس این روزنامه می نویسد: همواره سخن اصلی این بود که چنین سوءاستفاده کلانی بدون حمایت افرادی در سطوح بالا که دستشان برای گشودن قفلهای بسته، باز است و امکان هموار کردن راهها را دارند، امکان پذیر نیست. نتیجهای که افکار عمومی از این واقعیت غیرقابل انکار میگرفت این بود که همزمان با تعقیب و مجازات مباشران این جرم بزرگ، باید عناصر اصلی یعنی همان هموار کنندگان راهها و باز کنندگان قفلها نیز تحت تعقیب قرار گیرند و مجازات شوند.
وی ادامه می دهد: اسناد و مدارک منتشر شده در رسانهها، این واقعیت را به اثبات رساندند که افرادی که به عنوان مرتکبان جرم در پرونده فساد سه هزار میلیارد تومانی از آنها نام برده میشود و اکنون درحال محاکمه هستند، با تکیه بر عناصر دیگری توانستند مرتکب این جرم شوند و این فساد عظیم را پدید آورند. اگر چنین اسناد و مدارکی دردست نبود و یا منتشر نمیشد، شاید اکنون افکار عمومی انتظاری بیش از آنچه درحال انجام است از دستگاه قضائی نداشت، لکن اکنون که این اسناد و مدارک با رساترین بیان اعلام میکنند این فساد بزرگ با راهگشائی افرادی صورت گرفته که کلید قفلها در اختیار آنها بوده و سوءاستفادهها با چراغ سبز آنها امکان انجام پیدا کرده، اکتفا به محاکمه حلقههای وسط و معاف ماندن عناصر اصلی و کلیدی نمیتواند افکار عمومی را قانع کند. اینکه افکار عمومی قانع شود یا نشود، هر چند مهم است ولی شاید وظیفه دستگاه قضائی اصولاً این نباشد که ببیند افکار عمومی چه میخواهد و با چه چیز قانع میشود، اما نکته مهم اینست که با معاف داشتن عناصر اصلی و کلیدی از تعقیب و مجازات، هرگز فساد ریشه کن نخواهد شد.
در ادامه این یادداشت آمده است: این ماجرا همانند رودی است که طغیان کرده و شما برای جلوگیری از ویران شدن خانههائی که در مسیر آن قرار دارند اقدام به بنا کردن سیل بند در برابر آن میکنید اما جلوی طغیان را نمیگیرند. این سیل بند بطور موقت شاید مشکلی را حل کند، اما بعد از مدتی آن رود طغیان کرده، از گوشهای دیگر سر بر میآورد و هرچه در مسیر خود بیابد را ویران میکند. مشکل اصلی اینست که شما به جای آنکه چارهای برای سرچشمه این طغیان بیاندیشید و با علت برخورد کنید به سراغ معلول میروید و درصدد مهار کردن آن بر میآئید. تا وقتی که علت پا برجاست، معلولها قابل تکرارند حتی اگر صدها مورد از آنها را قلع و قمع کنید.
وی ادامه می دهد: هیچ ذهن منطقی و آزادی نمیتواند بپذیرد کسی که با امضا و توصیه یک مسئول اجرائی توانسته از ثروت عمومی موجود در بانکها سوءاستفاده کند مجرم شناخته شود و به پای میز محاکمه برود، ولی خود صاحب امضاء و توصیه کننده با احترام و تکریم در جایگاه خود باقی بماند و انگشت اتهام به سوی او حتی اشارهای هم نداشته باشد! چنین وضعیتی سبب میشود آن امضاها و توصیهها تکرار شوند و آن سوءاستفادهها باز هم صورت بگیرند، البته از این به بعد در ابعاد بزرگتر و با استفاده از تجربیاتی که راهها را برای کشف جرم ببندند و مانع گرفتار شدن و به دام افتادن مرتکبان و مباشران شوند.
نویسنده در پایان آورده است: همین حالا که هنوز پرونده فساد سه هزار میلیارد تومانی بسته نشده، مسئولان مختلف به صورت غیررسمی از پروندههای دیگری با مقادیر بالاتری سخن میگویند که در نوبت هستند. این، یعنی عامل اصلی فساد وجود دارد و تا ریشه کن نشود، باید انتظار تکرار چنین مواردی را داشته باشیم. برای نظام جمهوری اسلامی بهیچوجه زیبنده نیست که صحنه تکرار این قبیل مفاسد باشد. همه موظفیم این نظام را از آفات گوناگون مصون نگهداریم و اجازه ندهیم این دستاورد عظیم که حاصل خونهای پاک شهدا و فداکاریها و ایثار عموم ملت است دچار خدشه شود. رسیدن به این خواسته مقدس امکان پذیر است و تنها راه آن، مبارزه با علت و زمین گیر نشدن در عرصه مبارزه با معلول است.
دو هزار و ششصد میلیارد تومان دیگر...
اعتراض به برداشت شبانه دولت از حساب بانک ها
کلمه- گروه اقتصادی: دولت که شبانه و بطور ناگهانی حساب برخی از بانکها را خالی کرده است از یک سو با نامه اعتراضی کانون بانک های خصوصی مواجه شد و از دیگر سو باید در این زمینه به مجلس پاسخ دهد.
پس از افشای برداشت بدون اطلاع غیرقانونی منابع مالی بانک ها از سوی بانک مرکزی، کانون بانک های خصوصی طی نامه ای ۶ بندی اعتراض خود را نسبت به این اقدام غیرقانونی اعلام کرده و خطاب به رییس کل بانک مرکزی خواستار آن شده که وجوه برداشت شده در اسرع وقت به حساب بانکها واریز شود. از سوی دیگر مجلس نیز برای حل این مناقشه وارد میدان شده است.
این کانون اعلام کرده است: بنا به قاعده “قبح العقاب الی البیان” برداشت از حساب بانکها بدون اطلاع و ارائه دلایل قبلی اصولا محمل و وجاهت قانونی نداشته و نمیتواند انجام شود.
برداشت بدون اطلاع و رقم بالای منابع مالی ۶ بانک خصوصی و یک بانک خصوصی از سوی بانک مرکزی چهارشنبه هفته گذشته از سوی خبرگزاری مهر رسانه ای شد که طی آن خبر داد بانک مرکزی دوشنبه بدون اطلاع، مابهالتفاوت ارز را از حساب هفت بانک کسر کرده است. مبلغ کسر شده از حساب این هفت بانک روی هم ۲۶۵۳ میلیارد تومان برآورد شده است.
بیشترین مبلغ که حدود ۱۲۰۰ میلیارد تومان است از حساب بانک ملی کم شده است. پس از این بانک، بانک سامان با فاصله زیادی یعنی برداشت ۴۷۰ میلیارد تومانی در رتبه بعدی ایستاده است.
بانک اقتصادنوین با برداشت ۳۳۰ میلیارد تومان، بانک پاسارگاد با برداشت ۲۴۹ میلیارد تومان، بانک پارسیان با برداشت ۲۴۲ میلیارد تومان، بانک کارآفرین با برداشت ۱۰۰ میلیارد تومان، بانک سرمایه با برداشت ۶۲ میلیارد تومان؛ از جمله بانکهایی هستند که نامشان در فهرست بانکهای بدهکار به بانک مرکزی ثبت شده که آنها نیز از حسابشان کسر شده است؛ آنهم نه به اعلام قبلی بلکه بدون اطلاع و شبانه. اقدامی که باعث منفی شدن حساب برخی بانکها نزد بانک مرکزی شده است.
خبرگزاری مهر نوشت: بانک مرکزی این برداشتها را در روز دوشنبه هفته جاری از حساب بانکهای کشور انجام داده و رئیس سازمان هدفمندی یارانهها نیز همزمان با این برداشتها گفته است: دولت روز پنجشنبه یارانه نقدی اسفند ماه را به حساب شهروندان واریز خواهد کرد.
بانک مرکزی به طور رسمی برداشت از حساب بانک ها بابت “مابه التفاوت ارز دریافتی” را تایید کرد و ضمن آن در واکنش به گزارش برداشت از حساب بانک ها بابت مابه التفاوت ارز، اینکه این برداشت بابت تامین اعتبار یارانه ها بوده را رد کرد.
این بانک اعلام کرد: از حساب بانک ها بابت “بخشی از مابه التفاوت قیمت ارز خریداری شده از بانک مرکزی” مبالغی را برداشت کرده است. این در حالی است که کانون بانکهای خصوصی در بیانیه خود تاکید کردند که تاکنون هر آنچه ارز توسط بانک مرکزی به بانکها فروخته شده براساس نرخهای اعلام شده بانک مرکزی تسویه شده است.
همچنین به گفته این کانون «کلیه ارزهای فروخته شده به مشتریان بانکها هم براساس نرخهای اعلام شده بانک مرکزی قطعی و تسویه شده است و هیچگونه امکانی برای وصول هرگونه مابهالتفاوت نرخ ارز از آنها وجود نداشته»؛ چراکه به عقیده این کانون «مصارف خریداران به شکل کالا و خدمات قطعی شده و امکان دریافت هر گونه مابهالتفاوتی را از بین برده است.»
به این معنا که بانکها براساس بخشنامه بانک مرکزی ارزهای دریافتی از این بانک را با حاشیه سود یک تا دو تومان نسبت به قیمت ۱۲۲۶ تومان در اختیار فعالان بازرگانی و واردکنندگان قرار دادهاند. اما اکنون بانک مرکزی با کسر مبالغ کلانی از حساب بانکها مدعی پرداخت مابهالتفاوت نرخ ارز شده است. نامه اعتراضی کانون بانک های خصوصی در حالی منتشر می شود که مجلس نیز قصد سوال از احمدی نژاد در این مورد را دارد.
مصطفی رضاحسینی عضو کمیسیون صنعت، معدن به مهر گفته است: مجلس قطعا در برابر این اتفاق آرام نمی شیند و مساله را به طور جدی پیگیری می کند و ضمن آن از ورود مجلس به برداشت بدون اطلاع شبانه از حساب بانکها توسط دولت با محوریت بانک مرکزی خبر داد ه است.
او گفته است: قطعا در صورت حضور رئیس دولت در صحن علنی در هفته جاری، درباره این موضوع هم از وی توضیح میخواهیم.
به گقته رضا حسینی، برداشت شبانه از بانکها توسط دولت فرار به جلوی دولت برای توجیه شکستهای اقتصادی سالهای اخیر است. وی با اشاره به طرح ۱۰ سئوال از احمدی نژاد در مجلس در هفته جاری، اعلام کرد: قطعا در صورت حضور رییس دولت در مجلس شورای اسلامی، درباره این برداشت شبانه از بانکها هم توضیح میخواهیم.
در نامه کانون بانک های خصوصی آمده است: همان گونه که استحضار دارید روز دوشنبه مورخ ۱۵/۱۲/۱۳۹۰ مبالغی بدون اطلاع قبلی از حساب بانکهای عضو این کانون نزد آن بانک برداشت شده است، در این رابطه مسائل زیر را به عرض میرساند که استدعا دارد مورد عنایت قرار گیرد.
۱- کلیه معاملات بانکها برای خرید ارز با بانک مرکزی معامله قطعی بوده و تاکنون هر آنچه ارز توسط بانک مرکزی به بانکها -فروخته شده براساس نرخهای اعلام شده بانک مرکزی تسویه گردیده است.
۲- کلیه ارزهای فروخته شده به مشتریان بانکها براساس نرخهای اعلام شده بانک مرکزی قطعی و تسویه گردیده است و هیچگونه امکانی برای وصول هرگونه مابهالتفاوت نرخ ارز از آنها وجود ندارد؛ چراکه مصارف آنها به شکل کالا و خدمات قطعی شده و امکان دریافت هر گونه مابهالتفاوتی را از بین برده است.
۳- برداشت هرگونه مبلغی از حساب بانکها با توصیف محذورات فوق هیچ گونه محل تامین ندارد و لذا به ناچار اقدام برداشت شده به سهامداران تحمیل میشود. کاهش سود سهام سهامداران موجب توقف روند حمایت آنان از بانکها خواهد شد ضمن اینکه ارقام برداشتشده به قدری زیاد است که قطعا به میزان قابلتوجهی EPS بانکها را کاهش خواهد داد (تاثیر آن در بعضی از بانکها به نحوی است که نتیجه کل فعالیت سال را تبدیل به زیان میکند.) آثار منفی این عملکرد بر بازار سرمایه و وضعیت بانکها خصوصا بانکهای خصوصی غیرقابلپیشبینی و تصور خواهد بود.
۴- عدمتعیین تکلیف این موضوع تا قبل از پایان سالمالی بانکها، تبعات و آثار غیرقابل پیشبینی در بازار سرمایه و از طرف دیگر در بازار پولی کشور خواهد داشت.
۵- هرگونه تصمیمی در ارتباط با تغییر نرخ ارز:
اولا باید قبلا به بانکها و کلیه ذینفعان به طور رسمی و عمومی اعلام شود.
ثانیا باید توسط بانک مرکزی یا مرجع تایید کننده ثبت سفارش بر روی مدارک مربوطه تصریحا اعلام شود.
ثالثا بنا به قاعده قبح العقاب الی البیان برداشت از حساب بانکها بدون اطلاع و ارائه دلایل قبلی اصولا محمل و وجاهت قانونی نداشته و نمیتواند انجام شود. ضمن اینکه به موجب ماده ۴ قانون مدنی «اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ماقبل خود اثر ندارد» لذا این موضوع فقط میتواند ناظر بر آینده باشد.
رابعا قبل از تاریخ ۰۸/۱۱/۱۳۹۰ نرخ رسمی معاملات ارز به صورت روزانه توسط بانک مرکزی اعلام و توسط بانکها عینا نسبت به مشتریان خود اعمال میگردید و از تاریخ فوق نیز نرخ ۱۲۲۶۰ ریال برای هر دلار از طرف بانک مرکزی اعلام گردیده که به همان نرخ به مشتریان فروخته شده است.
همانطور که ملاحظه میفرمایند تمامی ضوابط بانک مرکزی از ابتدای سال ۹۰ دقیقا مورد عمل قرار گرفته است.
۶- اعضای این کانون از دلیل برداشت مبالغ مذکور، مستندات قانونی یا بخشنامه ابلاغی که مبالغ برداشتی بابت چه موردی است، بیاطلاع هستند و انتظار داشتهاند ضمن دعوت از آنان استدلالها و نظرات آنها نیز توسط مسئولان و کارشناسان ذیربط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار میگرفت
در این نامه با توجه به مراتب فوق، خواهشمند است دستور فرمایید وجوه برداشت شده در اسرع وقت به حساب بانکها واریز شود و در سال آتی با عنایت به بند ۶ فوق تصمیمات مقتضی اتخاذ شود.
بانک مرکزی تاکید کرده که این کار “با توجه به شرایط بازار ارز و صرفا به منظور نظارت بانک مرکزی بر اقدامات بانک ها” صورت گرفته است.
برخی فعالان بانکی معتقدند که این دستور ناگهانی، شوک جدیدی به بانک های خصوصی و دولتی در پایان سال وارد کرده است، ضمن اینکه چند کمیسیون تخصصی مجلس در پی اطلاع، در حال پیگیری این موضوع از مراجع ذیربط هستند.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه: دولت برای کتمان عدم موفقیت خود، دست به تغییر آمار و ارقام زده است
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت: وعده مسئولان مبنی بر ایجاد ۲٫۵ میلیون شغل غیرواقعی و دست نیافتنی است.
به گزارش مهر، حجت الاسلام علی بنایی گفت: اشتغال یکی از مشکلات اساسی جامعه امروز ماست و چندین سال است که جامعه ما از بیکاری جوانان رنج می برد و اگر چه بیش از پیش تاوان سنگین بیکاری را می پردازیم، اما هنوز این مشکل حل نشده است.
وی در رابطه با مشکلات به وجود آمده در نتیجه افزایش بیکاری در کشور ابراز داشت: اشتغال سالم و پایدار از ضروری ترین نیازهای هر جوان ایرانی است که متأسفانه در این زمینه با چالش اساسی روبرو هستیم.
نماینده مردم قم در مجلس ادامه داد: مشاهدات مردم در سطح جامعه و عدم تغییر در اوضاع و شرایط اشتغال جوانان باعث شده است که مردم نسبت به نظر مسئولان اعتماد خود را از دست بدهند و کم انگیزه شوند که البته کاهش اعتماد مردم میتواند برای نظام خطرناک باشد.
وی افزود: وعدههای مسئولان در خصوص ۲.۵ میلیون شغل تا پایان سال جاری غیرواقعی و دست نیافتنی است و فعالان اقتصادی به خوبی با رصد کردن شرایط و اوضاع اشتغال در کشور دریافتهاند که این وعده غیرواقعی است و دولت در جذب سرمایهگذاری برای ایجاد شغل موفق نبوده است.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه اظهار کرد: نابودی یک میلیون شغل در سال گذشته از یکسو و وعده ایجاد دو و نیم میلیون شغل از سوی دولت در سال جاری از سوی دیگر نشان دهنده یک جانبه نگری و بی توجهی دولت به وضعیت شاغلین موجود می باشد که باید گفت حفظ شغل مهم تر از ایجاد آن است چون از دست دادن شغل پیامدهای بسیار ناگواری را برای افراد و خانواده ها در پی خواهد داشت.
وی با بیان این که عدم موفقیت دولت در جذب سرمایهگذاری برای ایجاد اشتغال موفقیتآمیز نبوده است، گفت: دولت برای این که عدم موفقیت خود را کتمان کند، دست به تغییر آمار وارقام زده و میکوشد شاخص نرخ بیکاری را منفی کند.
رسانه ها جامعه را نسبت به آمار غیر واقعی آگاه سازند
حجت الاسلام بنایی تاکید کرد: رسانهها به عنوان پیشقراولان عرصه اطلاعرسانی باید آمار و ارقام اعلامی از سوی دولت و مسئولان را رصد کنند و در مواقعی که آمار غیرواقعی از سوی مسئولان اعلام میشود، جامعه را نسبت به این آمار غیرواقعی آگاه سازند و تناقضها را آشکار کنند.
وی افزود: دولت باید نسبت به وعدههایی که کارگزارانش بیان میکنند، تذکر بدهد و در صورت نیاز نسبت به اصلاح امور اقدامات مقتضی را به انجام رساند.
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس نقش مهم و اساسی رسانههای عمومی در دفاع از حقوق مردم را مورد توجه قرار داد و گفت: دفاع از حقوق مردم از اهمیت ویژهای برخوردار است چون میتواند به عنوان عاملی بازدارنده در مقابل تخلفات مسئولان اعمال نظر کند.
وی افزود: طرحهای اشتغالزایی که از انتفاع خارج شدهاند باید از پروسه بررسی و اعطای تسهیلات خارج شوند و با همت و تلاش مضاعف همه مدیران و مسئولان اجرایی معضل بیکاری از جامعه ریشهکن شده و گامهای مثبت و مؤثری برای رشد و توسعه و آبادانی کشور برداشته شود.
در مقابل ظلمی که به زندانیان سیاسی و خانواده آنان میشود اعلام نظر کنید
نامه زهرا ربانی املشی به مراجع و علما: اسلام را در کجای این حکومت میبینیم؟
در پی اقدام مقامات قضایی در محروم سازی زندانیان سیاسی از اعزام به مرخصی های چند روزۀ نوروزی، زهرا ربانی املشی، عروس مرحوم آیت الله العظمی منتظری، طی نامه ای خطاب به علما و مراجع تقلید، از آنان خواست که نسبت به این موضوع، از خود واکنش نشان دهند.
خانم املشی خطاب به مراجع عظام خاطرنشان ساخت که اگر در مورد آزادی این عزیزان (زندانیان سیاسی) اقدامی نمیشود، لااقل نسبت به مرخصی ایام عید آنان اقدامی جدی بفرمایید تا از این ظلم فاحشی که به این خانوادهها میشود تا حدودی جلوگیری شود و به این وسیله گامی هر چند کوتاه در جهت استقرار و بقای این جمهوری برداشته شود چرا که “الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم”.
عروس مرحوم آیت الله منتظری، در نامه ماه گذشته خود خطاب به مراجع تقلید و علما، از آنان خواسته بود در مقابل ظلمی که به زندانیان سیاسی و خانواده بیگناه آنان میشود اعلام نظر و اقدامی جدّی در حهت دفع ظلم از آنان نمایند.
به گزارش جرس، در نامه بیستم اسفند ماه این حامی جنبش سبز و پشتیبان خانواده های زندانیان به مراجع آمده است: “در خبرها آمده بود که در ایام عید به بسیاری از زندانیان مرخصی داده می شود ولی زندانیان سیاسی از این قاعده مستثنی هستند. آیا همه هزینه تحمل پایین حاکمان در مقابل دگر اندیشان را این همسران و فرزندان باید بپردازند؟ و آیا رواست و اسلامی است که فرزندان خردسال را از فیض حضور پدر آنهم در ایام عید محروم نمود؟ یکی از نیازهای انسان به خصوص فرزندان زندانی وجود و دیدن والدین در خانه و در کنار هم، آنهم در ایام عید است، علاوه بر آن حق مرخصی و ملاقات خصوصی از دیگر نیازهای همسران زندانی است که بر عهده حاکمان است. ”
متن کامل دومین نامه زهرا ربانی املشی به علما و مراجع عظام تقلید به شرح زیر است:
بسمه تعالی
خدمت علمای کرام و مراجع عظام تقلید دامت برکاتهم
با سلام و آرزوی توفیق شما
این دومین نامه ای است که خدمت شما عزیزان ارسال می کنم. تصور میکردم و توقع داشتم که جواب نامهاول را یا در قول یا عمل شما حضرات بشنوم یا ببینم؛ ولی متأسفانه چنین نشد و از آنجا که هنوز هم روحانیت اصیل و مراجع بزرگوار را ملجأ و پناهگاهی استوار برای ملت میدانم، از باب وظیفه و دلسوزی برای اسلام عزیز و جمهوری اسلامی و نیز احساس وظیفه در مقابل زندانیان سیاسی و خانوادههای آنان، به عنوان کسی که درد آنان را چشیده و درک کرده این نامه را به امید پیگیری تقدیم میکنم.
جمهوری اسلامی با وعده حکومت اسلام و با همت همگان به ثمر نشست؛ اکنون بعد از گذشت بیش از سه دهه، اسلام را در کجای این حکومت میبینیم؟ در اخلاق؟ در اقتصاد ؟ در معنویات؟ در روابط اجتماعی و خانوادگی؟ در ادارات؟ دراماکن خصوصی وعمومی؟ در مناسبات بین المللی؟ در قضاوت؟ در عدالت؟ و….؟ آیا وقتی همه اینها به نام اسلام است ولی محتوای اسلامی ندارد به معنای لوث نمودن و خراب کردن وجهه اسلام نیست؟ و آیا همه اینها به اندازه پیدا بودن چند تار موی زنان اهمیت ندارد که حساسیت علما را بر انگیزد؟!
از مصادیق بارز این موارد وضعیت اسفبار زندانیان سیاسی و خانواده آنهاست. از وضعیت رفاهی و معیشتی آنان گرفته تا وضعیت روحی و عاطفی و احساسی.
در این نوشته بنا دارم با استناد به قوانین جمهوری اسلامی و فرمایشات اسلام شناسی چون آیت الله العظمی منتظری پیرامون حکومت اسلامی به بعضی از موارد غیر قانونی و غیر اسلامی که فراوان وجود دارد بپردازم:
الف: آیت الله منتظری در مبانی حکومت اسلامی می فرمایند: “…اما زندانی نمودن مخالفان سیاسی که با شیوههای غیرمسلحانه علیه حاکمیت فعالیت سیاسی میکنند، در زمان پیامبراکرم(ص) و حضرت امیرالمومنین(ع) سابقه ای نداشته است و با آنکه از ناحیه منافقین و یا خوارج کارشکنی های زیادی علیه پیامبر(ص) و حضرت امیرالمومنین(ع) صورت میگرفت، ولی تا زمانی که اقدام مسلحانه ای از طرف آنان انجام نمی شد برخوردی با آنان به عمل نمیآمد. ”
و نیز در کتاب استفتائات آمده است: “در مورد همه زندانیان به طور عام، و همچنین زندانیان سیاسی در فرض جواز شرعی زندانی کردن آنان، باید همه حقوق اجتماعی زندانی رعایت گردد؛ آیت الله منتظری “حقوق اجتماعی زندانی” را این گونه تعریف میکند: “مقصود از حقوق اجتماعی تمام حقوقی است که هر اجتماع بر حسب زمان های مختلف به افراد جامعه خود میدهد؛ که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: “حفظ حیثیت و کرامت و حقوق انسانی او، مراعات نیازهای مادی و معنوی زندانی از قبیل بهداشت و تغذیه کافی – دارو و هوای صاف و ناآلوده و امکانات مناسب، فراهم ساختن ملاقات زندانی، ضامن بودن حکومت در صورت کوتاهی و یا زیاده روی نسبت به حقوق زندانیان، مراعات شئون دینی زندانی، حق داشتن وکیل برای دفاع از حقوق خود وادامه کسب و کار و تنظیم امور مربوط به آن، تعلیم و تعلّم”.
و نیز مینویسند: “ساختمان زندان باید به گونه ای باشد که بادخور و هواخور داشته باشد و بتواند زندانی را از گرما و سرما حفظ کند و آسایش طبیعی او را فراهم آورد. به همین دلیل است که میبینیم رسول خدا(ص) محکومین را در خانه های معمولی که مردم در آنها زندگی میکردند زندانی مینمود و از نظر نور و گشایش کاملا قابل قبول بود، و نیز آنان را در خانه های اصحاب خود پخش میکرد.”
ب: وجود شکنجه از مواردی است که در زندانهای جمهوری اسلامی اعمال میشود که کمترین مصداق آن زندان انفرادی، باز جویی شبانه، وضعیت نامناسب بهداشت و درمان و… می باشد. در این باره اصل ۳۸ قانون اساسی می گوید: هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار و یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.
آیت الله منتظری در مبانی حکومت اسلامی (صفحه ۴۱۸ ): “امام صادق (ع) از حضرت امیرالمومنین(ع) نقل نموده که فرمودند: “هرکس در اثر ترساندن یا کتک خوردن و یا در زندان به چیزی اقرار نماید، بر او حد جاری نمی شود.” (دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۶۶).
“لازم به ذکر است تعبیر به “حد” در این روایات اختصاص به حد مصطلح ندارد و شامل “تعزیر” نیز میگردد، و بر فرض اختصاص به طریق اولی و با تنقیح مناط موارد تعزیرات را نیز دربرمی گیرد. ”
“بنابراین هر اقراری که ناشی از تهدید، فشار روحی و جسمی، نگاه داشتن در زندان و امثال آن – هرچند تحت عنوان تعزیر – باشد اعتباری ندارد، اصولا در شرع مقدس تعزیر پس از ثبوت جرم است نه برای اثبات جرم “.
“همچنین اقرار باید از روی اراده و اختیار و یقین و بدون هرگونه القایی باشد، لذا اقراری که در اثر تلقین های مکرر بازجو در یک فضای خاص روحی، و یا مثلا در اثر هیپنوتیزم یا خوراندن داروهای خاص از زندانی گرفته میشود، از نظر شرع و قانون هیچگونه اعتباری ندارد و مرتکب آن مجرم است”.
ج: هتک حرمت و لطمه زدن به شخصیت افراد از مواردی است که فراوان در مورد زندانیان سیاسی اعمال میشود از آن جمله می توان به دستبند و پابند در حین محاکمه، بستن دست و پای بیماران زندانی به تخت، حاضر کردن متهمین در دادگاه با لباس زندان و دمپایی وتوهین و دشنام و….اشاره کرد که البته از نظر قانون و شرع ممنوع است. در اصل ۳۷ می خوانیم: (هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی و یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است).
آیت الله منتظری در این باره می نویسند: “زندگی” هر انسانی بسته به آبرو، حیثیت و شخصیت اجتماعی اوست . بنابراین از بین بردن آبرو و آلوده ساختن “شخصیت اجتماعی” و هتک حرمت هر فردی به مثابه از بین بردن زندگی و حیات اوست. [یعنی سلب آبروی یک نفر به وسیله شایعات و یا نقل اسرار و عیوب او مساوی با اعدام شخصیت اجتماعی اوست].”
د: داشتن پیش فرضهایی برای بازداشت افراد و محکوم کردن بر اساس همان پیش فرضها و بنا را بر مجرم قرار دادن، دقیقاً خلاف نظر شرع و قانون است. اصل۳۷ میگوید: اصل برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر این که جرم او در دادگاه ثابت شود.
آیت الله العظمی منتظری در مبانی حکومت اسلامی می نویسند: “اساساً اصل اولی تسلط انسان بر خویشتن، و نیز اصالة البرائة اقتضا میکند که نتوانیم آزادی کسی را بدون مجوز و دلیل قطعی شرعی محدود و سلب نماییم. همان گونه که گفته شد قدر متیقن از آن در غیر حد و تعزیر، اتهام قتل یا حقوق مهم دیگری است که در حد اتهام خون باشد و بدون زندانی نمودن استیفاء آن حقوق ممکن نباشد و در این گونه موارد نیز نهایت حقی که میتوان سلب نمود، همان آزاد بودن متهم در مدت کشف جرم به خاطر عدم فرار میباشد؛ اما سایر حقوق اجتماعی مربوط به مال و عرض و اهل و خانواده، یا کار و شغل و سایر امورات متهم و حتی حضور در نماز جمعه باید کاملا مراعات شود”.
و اگر اتهام محاربه یا بغی بر او وارد شود – و آن را نظیر اتهام قتل بدانیم – در این صورت بر فرض جواز زندانی نمودن او، چنین زندانی از قبیل زندان اکتشافی است و مقدار آن نباید از مقدار نیاز بیشتر باشد. و در این مدت که وی در زندان به سر میبرد اقرار شرعی از او امکان ندارد؛ زیرا امام صادق(ع) فرمود: “هرکس در حال ترس و یا در زندان یا در اثر تهدید و یا در حالی که او را عریان نموده باشند به چیزی اقرار نماید، نباید بر او حد جاری شود.” (وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۴۹۷)
ه: از مهمترین وسایل کشف اسرار مردم، استفاده از شنودها و دوربینهای کارگذاشته شده حتی در اماکن خصوصی است که قباحت آن هم در قانون اساسی و هم در روایات گوشزد شده است. اصل ۲۵ قانون اساسی می گوید: ” استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است”.
آیت الله منتظری در این باره می فرماید: “سه دسته هستند که در روز قیامت دچار عذاب الهی خواهند شد و [آنان را برشمرد تا اینکه فرمود:] از جمله کسی که به مکالمه دیگران گوش دهد در حالی که آنان به این کار رضایت ندارند. به گوشهای چنین کسانی در روز قیامت سرب گداخته خواهند ریخت”.
در “نورالثقلین” از طریق “عکرمه” از ابن عباس نقل کرده است که او گفت : من از پیامبرخدا(ص) شنیدم که فرمود: “هر کس به سخنان و گفتگوی دیگران گوش بسپارد در حالی که آنان رضایت ندارند، در روز قیامت به گوشهای او “آنک” یعنی سرب گداخته میریزند.
و: از مسائلی که از ملزومات حکومت اسلامی است، داشتن روحیه عفو و نیکی در حاکمان است. این نیکی به طریق اولی شامل حال زندانیان سیاسی که اغلب فقط به دلیل عدم همسویی کامل فکری و سیاسی با حاکمان به زندانهای محیر العقول محکوم شده اند، می گردد. ( و البته این در حالیست که در قانون اساسی صراحتاً تأکید می کند که ” هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.”)
آیت الله منتظری در کتاب اسلام دین فطرت صفحه ۷۰۱ می نویسند: “دولت اسلامی میتواند محکومانی را که به خاطر رعایت نکردن حق الله محکوم شده اند، در برخی شرایط عفو کند و یا کسانی را که از حقوق فردی یا اجتماعی محروم شده اند عفو کند و محرومیت را از آنها بردارد. حتی در برخی موارد، که تفصیل آن در کتب فقهی آمده است، میتوان محکومان مربوط به حق الناس را نیز عفو کرد. ”
“در مورد اجرای عفوهای عمومی نباید این گونه تصور کرد که چون در این عفوها برخی افراد ناشایست نیز بخشیده میشوند پس نباید اجرا شود، بلکه این نکته که ممکن است کسانی در بند بمانند که ماندن آنها در بند محرومیت جایز نیست، باید مورد توجه قرار گیرد. ”
در روایت معتبری از امام باقر(ع) نقل شده است که : “الندامة علی العفو افضل و ایسر من الندامة علی العقوبة” “پشیمانی در مورد عفو بهتر و آسانتر است از پشیمانی در مورد عقوبت .”
“شایسته است که هر چند سال یک بار زمامداران مسلمان عفو عمومی اعلام کنند و جز حق الناس که مدعی خصوصی دارد بقیه موارد را ببخشند و روح عفو و رحمت اسلامی را در جوامع خویش بدمند. بلکه در موارد حق الناس نیز زمینه احقاق حقوق از دست رفته و در نتیجه آزادی زندانی را فراهم آورند. ”
ز: یکی از نیازهای انسان به خصوص فرزندان زندانی وجود و دیدن والدین در خانه و در کنار هم، آنهم در ایام عید است، علاوه بر آن حق مرخصی و ملاقات خصوصی از دیگر نیازهای همسران زندانی است که بر عهده حاکمان است.
در خبرها آمده بود که در ایام عید به بسیاری از زندانیان مرخصی داده می شود ولی زندانیان سیاسی از این قاعده مستثنی هستند. آیا همه هزینه تحمل پایین حاکمان در مقابل دگر اندیشان را این همسران و فرزندان باید بپردازند؟ و آیا رواست و اسلامی است که فرزندان خردسال را از فیض حضور پدر آنهم در ایام عید محروم نمود؟
ح: از وظایف دیگر حکومت در مقابل زندانی ضامن بودن زندانبان در صورت کوتاهی و زیاده روی است.
آیت الله منتظری در مبانی حکومت اسلامی آورده اند : “اگر زندانبان در تأمین امنیت جایگاه زندانی یا هوا، خوراک، دارو و دیگر نیازمندیهای ضروری زندگی او کوتاهی کند، و در اثر این کوتاهی زندانی بمیرد و یا بیمار شود، ظاهر این است که او ضامن است و باید قصاص شود و یا اینکه [در صورت عمدی نبودن این کوتاهی ] دیه او را بپردازد، برای اینکه مرگ و بیماری آن زندانی از نظر عرف به کوتاهی زندانبان نسبت داده میشود.
و نیز چنانکه اگر به شخص بیمار ضربه ای بزنند که به واسطه آن بمیرد، در حالیکه معمولا با آن ضربه آدم سالم نمیمیرد، باز موجب قصاص میشود. البته باید توجه داشت که حکم منحصر به مورد طعام و آب نمی باشد بلکه نسبت به همه نیازمندیهای حیاتی انسان مانند دارو و غیره نیز شمول دارد، و حتی امثال تهویه و گرم کن و مانند اینها را نیز دربرمیگیرد.”
در پایان مصرّانه از شما گرامیان استدعا دارم که اگر در مورد آزادی این عزیزان اقدامی نمیشود لااقل نسبت به مرخصی ایام عید آنان اقدامی جدی بفرمایید تا از این ظلم فاحشی که به این خانوادهها میشود تا حدودی جلوگیری شود و به این وسیله گامی هر چند کوتاه در جهت استقرار و بقای این جمهوری برداشته شود چرا که “الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم”.
از لطفی که خواهید فرمود سپاسگزارم.
زهرا ربانی املشی
۲۰/۱۲/۱۳۹۰
سید محمد خاتمی: سیمین دانشور همواره کوشید تا از دل تیرگیهای دوران، روزنهای به روشنایی بگشاید
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق کشورمان با صدور پیامی درگذشت سیمین دانشور را تسلیت گفت.
متن کامل این پیام بدین شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
بزرگ بانوی دردآشنای ادب و هنر و روشنگری دکتر سیمین دانشور- که رحمت خدا بر او باد!- نیز از میان ما رفت و ساحت اندیشه و قلم را سوگوار ساخت.
او که پربارترین دوران عمر خود را در کنار همسر و همدل والانگر، خلاق و متعهد خود جلال آل احمد سپری کرد، همواره کوشید تا از دل تیرگیهای دوران، روزنهای به روشنایی بگشاید و آفریننده آثاری گرانسنگ بود و تا انسان دردمند را به عالمی بهتر رهنمون شود، به دنیاداران و دنیاخواران پشت کرد و با سربلندی به دیدار معبود مهربان شتافت.
روانش شاد و یادش گرامی باد!
سیدمحمد خاتمی
چوب حراج بر منافع ملی و باج دهی به کشورهای خارجی
کلمه- گروه سیاسی: بی تردید برای کسانی که با الفبای سیاست آشنایی داشته باشند می دانند که روابط با کشورهای خارجی در تداوم سیاست داخلی و شرایط اقتصادی و سیاسی و میزان مشروعیت یک حکومت شکل می گیرد، برای داشتن یک رابطه معقول و عملگرایانه خارجی مبتنی بر منافع ملی باید بر اساس منابع و مقدورات ملی حد و حریم کشور را در عرصه بین المللی و منطقه ای تعریف کرد.
طی سالهای اخیر بدنبال ناکامی دولت احمدی نژاد در یارگیری در صحنه روابط بین الملل، نگاه به شرق بیش از حد پررنگ شد و تداوم سیاست غرب ستیزی به علت افزایش و گسترش تحریم ها چاره ای بجز رفتن به آغوش چین و روسیه برای دولتمردان باقی نگذاشت.
طی سالهای اخیر بدنبال ناکامی دولت احمدی نژاد در یارگیری در صحنه روابط بین الملل، نگاه به شرق بیش از حد پررنگ شد و تداوم سیاست غرب ستیزی به علت افزایش و گسترش تحریم ها چاره ای بجز رفتن به آغوش چین و روسیه برای دولتمردان باقی نگذاشت.
در حالی که یک سیاست خارجی موفق در ابتدا با نگاه منطقه ای سعی در ایجاد یک بلوک قدرتمند از کشورهای همسو دارد، رجز خوانی های مسئولان کشور طی این سالها منجر شد که همسایگان کشور که از نظر فرهنگی و مذهبی دارای مشترکات زیادی نیز با جمهوری اسلامی هستند، در حالت بازدارندگی و تدافعی قرار گرفته و حتی برای جلوگیری از خطر احتمالی جمهوری اسلامی به دامان کشورهای غربی پناه برند. حمایت آنان از قطعنامه های ضد ایرانی گواه این مدعاست.
در طول تاریخ معاصر، همواره نگاه بد بینانه ای نسبت به روسیه، خیانت ها و بلندپروازی هایش در عرصه مسایل داخلی و خارجی ایران وجود داشته است. شاید بتوان از قراردادهای تحمیلی گلستان و ترکمانچای بعنوان فصل خطابی در تاریخ روابط خارجی با مسکو نام برد که پس از سالها هنوز خاطره تلخ آن از ذهن ها دور نشده است.
اما این روزها در پی بی کفایتی مسئولان سیاست خارجی و دیپلماسی کشور که منجر به انزوای بیش از حد کشورمان در محافل و مجامع بین المللی شده است، مسکو و پکن توامان در حال بهره برداری از نقطه ضعف ایران در عرصه روابط سیاسی و اقتصادی هستند و مسئولان نیز برای گریز از فشارهای بین المللی و داشتن همراهی در سازمانهای جهانی دست به دامان روسیه و چین شده اند.
تجربه سالهای اخیر نشان داده است که این دو کشور نیز در پی تحکیم رابطه خود با غرب و در راس آن واشنگتن بوده و هیچ گاه منافع ملی دراز مدت خود را بخاطر جمهوری اسلامی فدا نخواهند کرد.
تاخیر یازده ساله روس ها در ساخت نیروگاه بوشهر که هزینه ای بیش از دوازده میلیارد دلار بر ایران تحمیل کرد، درکنار وعدم تحویل موشک های اس ۳۰۰ و بهره برداری یک جانبه از منابع نفتی دریای خزر نشان داد که مسکو متحد قابل اعتماد برای تهران نیست، هر چند ایران چشم بر سرکوب مسلمانان در چچن ببندد و در برابر همه بدقولی های این شریک شمالی سکوت پیشه کند.
این در حالی است که رضایت چین و روسیه در تصویب قطعنامه های ضد ایرانی و همراهی آنها با غرب نشان می دهد که ایران به رغم همه حاتم بخشی ها فاقد متحد استراتژیک است.
پیش از این میرحسین موسوی به دولتمردان نسبت به توسعه رابطه با پکن و مسکو هشدار داده بود که ” اصل اساسی در این ارتباط این است که اگر ما با غرب دارای روابط دوستانه بودیم آیا روابط با مسکو و پکن نیز بدین شکل موجود ادامه می داشت ؟ روسها هم بر این گزاره واقف اند که ایران ناگزیر به داشتن ارتباط نزدیک با آنها و چینی هاست و به ظن آنها داشتن ارتباط استراتژیک و همکاری های راهبردی از سوی ایرانی ها بیشتر حس می شود و نگرانی ایران از گسترش تحریم های غرب و انزوای بین المللی ، ایران را وادار می سازد ضمن دادن برخی امتیازات به حفظ روابط با روسیه و چین امیدوار باشد.”
بی شک روسیه و چین در چارچوب منافع ملی خود، محدوده روابط شان با ایران کاملاً مشخص نموده اند. ادامه درگیری ایران و غرب و افزایش تحریم ها برای این دو کشور منافع زیادی به همراه داشته است.
هر چند دستگاه تبلیغاتی در تلاش است که اثرات این تحریم را کم رنگ جلوه دهد ولی واقعیت گواه است که در اعمال تحریم های اخیر اتحادیه اروپا در عدم خرید نفت از ایران، چین بعنوان یکی از اصلی ترین وارد کنندگان نفت از ایران، نه تنها از میزان خرید نفت خود کاسته است بلکه زیر قیمت جهانی مبادرت به ادامه این خرید کرده است.
این در حالی است که اخیرا نیز از این قرارد داد ننگین پرده برداشته شد که دولت چین علاوه بر آن که پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می دارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می تواند تبدیل کند.
در واقع دولت چین برای افتتاح ال سی یا فروش نسیه کالا به ایران، نه تنها پول نقد ایران به عنوان پشتوانه در اختیار دارد بلکه اقدام به دریافت بیمه از ایران می کند.
چنین قراردادی در عرف بین الملل شگفت آور است و تنها یادآور قراردادهای استعماری قرن نوزدهم است. نداشتن مشروعیت مردمی از یک سو، انزوای بین المللی از سوی دیگر، جمهوری اسلامی را به وادی کشانده است که به قیمت بذل و بخشش از کیسه بیت المال و چوب حراج زدن به اعتبار، منافع و منابع ملی است.
در کنار امتیاز دادن های مکرر به پکن و مسکو، هزینه های سرسام آور خط لوله صدور گاز به شبه قاره هند «خط لوله صلح»، قراردادهای نفتی و گازی زیر قیمت بازار جهانی با ترکیه و قطر و امارات، سکوت در برابر ادعاهای ارضی امارات متحده در خصوص جزایر سه گانه، سرمایه گذاری های بی وقفه در امریکای لاتین، کمک های بلاعوض چندصد میلیون دلاری به لبنان، پاکستان و افغانستان، واردات بی رویه و نابودی کشاورزی و تولیدات داخلی و ده ها اقدام دیگر، از جمله بی کفایتی های دولت احمدی نژاد است که در سکوت مجلس و نهادهای نظارتی در حال انجام است.
میرحسین موسوی نخست وزیر دفاع مقدس پیشتر هشدار داده بود که ” در شرایط کنونی شکاف بین ملت و دولت، خطر بیگانگان و بد خواهان از همیشه بیشتر است. ”
او با آسیب شناسی پیامدهای انتخابات مهندسی شده بر مشروعیت دولت گفته بود که ” نتایج ناشی از تقلب انتخاباتی و سرکوبهای بعد از انتخابات ومصائب ناشی از سوء مدیریتها و فساد و دروغ و آشفتگی سیاستهای اقتصادی و فرهنگی منجر به بحران اعتماد به حکومت و فاصله گرفتن مردم از دست اندرکاران شده است.”
او بارها راهکار ارائه کرده و انذار داده بود که “یک دولت نامشروع و سرکوبگر ودر حال جنگ با ملت خود نمی تواند در مقابل تهدیدات بیگانه مقاومت نماید. در چنین حالتی یا باید به بیگانگان باج دهد و یا کشور را در آستانه خطرات مهلک افکند.”
پیش از اینکه کشور در مقابل چنین بحرانی که پیامد اجماع جهانی برای تحریم های بیشتر علیه ایران است، قرار گیرد، این سیاستمدار مدبرافق پیش رو را دیده و خواستار شده بود که ” در این وضعیت ایجاد دورنمای اطمینان بخش برای انتخابات آزاد و رقابتی و غیر گزینشی و آزادی مطبوعات و رسانه ها و آزادی زندانیان سیاسی ورسیدگی جدی به خانواده های شهدا وآسیب دیدگان یک امر حیاتی است. ” او گفته بود که اسرمایه ما در هماوردی با شرایط خطیر کنونی، فقط ” ملت “است و خواسته بود که به ملت وآراء و نظرات آنان “احترام” گذاشته شود.
در طول تاریخ معاصر، همواره نگاه بد بینانه ای نسبت به روسیه، خیانت ها و بلندپروازی هایش در عرصه مسایل داخلی و خارجی ایران وجود داشته است. شاید بتوان از قراردادهای تحمیلی گلستان و ترکمانچای بعنوان فصل خطابی در تاریخ روابط خارجی با مسکو نام برد که پس از سالها هنوز خاطره تلخ آن از ذهن ها دور نشده است.
اما این روزها در پی بی کفایتی مسئولان سیاست خارجی و دیپلماسی کشور که منجر به انزوای بیش از حد کشورمان در محافل و مجامع بین المللی شده است، مسکو و پکن توامان در حال بهره برداری از نقطه ضعف ایران در عرصه روابط سیاسی و اقتصادی هستند و مسئولان نیز برای گریز از فشارهای بین المللی و داشتن همراهی در سازمانهای جهانی دست به دامان روسیه و چین شده اند.
تجربه سالهای اخیر نشان داده است که این دو کشور نیز در پی تحکیم رابطه خود با غرب و در راس آن واشنگتن بوده و هیچ گاه منافع ملی دراز مدت خود را بخاطر جمهوری اسلامی فدا نخواهند کرد.
تاخیر یازده ساله روس ها در ساخت نیروگاه بوشهر که هزینه ای بیش از دوازده میلیارد دلار بر ایران تحمیل کرد، درکنار وعدم تحویل موشک های اس ۳۰۰ و بهره برداری یک جانبه از منابع نفتی دریای خزر نشان داد که مسکو متحد قابل اعتماد برای تهران نیست، هر چند ایران چشم بر سرکوب مسلمانان در چچن ببندد و در برابر همه بدقولی های این شریک شمالی سکوت پیشه کند.
این در حالی است که رضایت چین و روسیه در تصویب قطعنامه های ضد ایرانی و همراهی آنها با غرب نشان می دهد که ایران به رغم همه حاتم بخشی ها فاقد متحد استراتژیک است.
پیش از این میرحسین موسوی به دولتمردان نسبت به توسعه رابطه با پکن و مسکو هشدار داده بود که ” اصل اساسی در این ارتباط این است که اگر ما با غرب دارای روابط دوستانه بودیم آیا روابط با مسکو و پکن نیز بدین شکل موجود ادامه می داشت ؟ روسها هم بر این گزاره واقف اند که ایران ناگزیر به داشتن ارتباط نزدیک با آنها و چینی هاست و به ظن آنها داشتن ارتباط استراتژیک و همکاری های راهبردی از سوی ایرانی ها بیشتر حس می شود و نگرانی ایران از گسترش تحریم های غرب و انزوای بین المللی ، ایران را وادار می سازد ضمن دادن برخی امتیازات به حفظ روابط با روسیه و چین امیدوار باشد.”
بی شک روسیه و چین در چارچوب منافع ملی خود، محدوده روابط شان با ایران کاملاً مشخص نموده اند. ادامه درگیری ایران و غرب و افزایش تحریم ها برای این دو کشور منافع زیادی به همراه داشته است.
هر چند دستگاه تبلیغاتی در تلاش است که اثرات این تحریم را کم رنگ جلوه دهد ولی واقعیت گواه است که در اعمال تحریم های اخیر اتحادیه اروپا در عدم خرید نفت از ایران، چین بعنوان یکی از اصلی ترین وارد کنندگان نفت از ایران، نه تنها از میزان خرید نفت خود کاسته است بلکه زیر قیمت جهانی مبادرت به ادامه این خرید کرده است.
این در حالی است که اخیرا نیز از این قرارد داد ننگین پرده برداشته شد که دولت چین علاوه بر آن که پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می دارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می تواند تبدیل کند.
در واقع دولت چین برای افتتاح ال سی یا فروش نسیه کالا به ایران، نه تنها پول نقد ایران به عنوان پشتوانه در اختیار دارد بلکه اقدام به دریافت بیمه از ایران می کند.
چنین قراردادی در عرف بین الملل شگفت آور است و تنها یادآور قراردادهای استعماری قرن نوزدهم است. نداشتن مشروعیت مردمی از یک سو، انزوای بین المللی از سوی دیگر، جمهوری اسلامی را به وادی کشانده است که به قیمت بذل و بخشش از کیسه بیت المال و چوب حراج زدن به اعتبار، منافع و منابع ملی است.
در کنار امتیاز دادن های مکرر به پکن و مسکو، هزینه های سرسام آور خط لوله صدور گاز به شبه قاره هند «خط لوله صلح»، قراردادهای نفتی و گازی زیر قیمت بازار جهانی با ترکیه و قطر و امارات، سکوت در برابر ادعاهای ارضی امارات متحده در خصوص جزایر سه گانه، سرمایه گذاری های بی وقفه در امریکای لاتین، کمک های بلاعوض چندصد میلیون دلاری به لبنان، پاکستان و افغانستان، واردات بی رویه و نابودی کشاورزی و تولیدات داخلی و ده ها اقدام دیگر، از جمله بی کفایتی های دولت احمدی نژاد است که در سکوت مجلس و نهادهای نظارتی در حال انجام است.
میرحسین موسوی نخست وزیر دفاع مقدس پیشتر هشدار داده بود که ” در شرایط کنونی شکاف بین ملت و دولت، خطر بیگانگان و بد خواهان از همیشه بیشتر است. ”
او با آسیب شناسی پیامدهای انتخابات مهندسی شده بر مشروعیت دولت گفته بود که ” نتایج ناشی از تقلب انتخاباتی و سرکوبهای بعد از انتخابات ومصائب ناشی از سوء مدیریتها و فساد و دروغ و آشفتگی سیاستهای اقتصادی و فرهنگی منجر به بحران اعتماد به حکومت و فاصله گرفتن مردم از دست اندرکاران شده است.”
او بارها راهکار ارائه کرده و انذار داده بود که “یک دولت نامشروع و سرکوبگر ودر حال جنگ با ملت خود نمی تواند در مقابل تهدیدات بیگانه مقاومت نماید. در چنین حالتی یا باید به بیگانگان باج دهد و یا کشور را در آستانه خطرات مهلک افکند.”
پیش از اینکه کشور در مقابل چنین بحرانی که پیامد اجماع جهانی برای تحریم های بیشتر علیه ایران است، قرار گیرد، این سیاستمدار مدبرافق پیش رو را دیده و خواستار شده بود که ” در این وضعیت ایجاد دورنمای اطمینان بخش برای انتخابات آزاد و رقابتی و غیر گزینشی و آزادی مطبوعات و رسانه ها و آزادی زندانیان سیاسی ورسیدگی جدی به خانواده های شهدا وآسیب دیدگان یک امر حیاتی است. ” او گفته بود که اسرمایه ما در هماوردی با شرایط خطیر کنونی، فقط ” ملت “است و خواسته بود که به ملت وآراء و نظرات آنان “احترام” گذاشته شود.
افزایش قیمت بنزین از ۱۴ فروردین ۹۱/ هر لیتر بنزین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰
رییس اتحادیه صنفی جایگاه داران بنزین از افزایش قیمت بنزین از ۱۴ فروردین ۹۱ خبرداد و افزود: طبق تصمیم گیری های صورت گرفته قیمت بنزین به ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان افزایش می یابد.
به گزارش پانا، بیژن حاج محمد رضا با انتقاد ازعدم مشورت دولت با بخش خصوصی در تصمیم گیری ها گفت: به طور معمول تصمیم ها در پشت درهای بسته اتخاذ می شود و دولت درافزایش قیمت یا سایر تصمیم های مهم نظرخواهی از فعالان بخش خصوصی به عمل نمی آورد.
وی افزود: دولت گام دوم هدفمندی را با اندکی تاخیر اجرا می کند و افزایش قیمت بنزین در فاز دوم از ۱۴ فروردین ۹۱ اجرایی می شود.
حاج محمد رضا خاطر نشان کرد: افزایش قیمت بنزین در فروردین سال آینده بین ۱۰۰۰تا ۱۲۰۰ تومان خواهد بود.
امیرارجمند: نظر موسوی احترام به تصمیم و شخصیت خاتمی است
اردشیر امیر ارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی با اشاره به تاکید میرحسین موسوی بر رای ندادن در انتخابات مجلس گفته است: آقای مهندس موسوی و خانم دکتر رهنورد در ملاقات با دخترانشان با تاکید بر مواضع خود، از فرزندانشان در مورد انتشار اخبار مربوط به خود تشکر کرده اند.
به گزارش کلمه، امیرارجمند در گفتگو با بخش بامدادی رادیو بی بی سی گفته است: آن ها از اخبار مربوط به انتخابات تا حدودی اطلاع داشته و لازم دانسته بودند، اعلام کنند که همانطور که معلوم است در رای گیری شرکت نکرده اند و این دلیلی است بر این که آقای مهندس موسوی معتقدند شرایط کشور تغییر پیدا نکرده است.
به گفته ی سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید، آقای موسوی در بیانیه های مختلف مشخص کرده بودند برای اینکه وضعیت کشور به حالت عادی برگردد باید روندها و روش ها تعییر پیدا بکند و از آنجا که روندها و روشها تغییر پیدا نکرده و احزاب و مطبوعات آزاد نشده اند، همچنان انتخابات انتخابات بی معنا خواهد بود و ایشان در انتخابات بی معنا شرکت نمی کنند.
اردشیر امیر ارجمند در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه در روزهای اخیر حرف و حدیث ها انتقادات زیادی در مورد رای دادن آقای خاتمی در انتخابات مجلس ایران از طرف های مختلف مطرح شد، آیا آقای موسوی در دیداری که با دخترانش داشته اشاره کرده به این موضوع یا اصلا با خبر بوده از این ماجرا یا خیر؟ گفته است: آقای موسوی از رای دادن آقای خاتمی خبر داشته و بر ضرورت احترام به تصمیم و شخصیت آقای خاتمی تاکید داشته اند.
پیام ۱۰۸ روزنامهنگار و فعال رسانهای به نازنین خسروانی
۱۰۸ روزنامهنگار و فعال رسانهای در نامه ای خطاب به نازنین خسروانی از داشتن همکار گرانقدری جون وی که حاضر به قربانی «حقیقت» در پای «مصلحت» نشد اظهار مباهات کرده اند.
به گزارش جرس متن این پیام بشرح زیرست:
همکار ارجمند و سرفراز، سرکار خانم نازنین خسروانی
صمیمانهترین درودهای ما نثار شما
مفتخریم به روزنامهنگاری در زمانهای که آزادهای چون شما در آن قلم میزند؛ «حقیقت» را قربانی «مصلحت» نمیکند؛ قلم را به صاحبان زر و زور و تزویر نمیفروشد؛ آزادانه و آگاهانه «زندان» را بهجای «آزادی صوری» برمیگزیند؛ و قدر قلم را چونان «توتم»ی پاس میدارد.
مباهات میکنیم به داشتن همکار فرهیخته و گرانقدری چون شما؛ و در تمام ایام حبس، از یادتان نخواهیم کاست.
شبنم آذر، شکوفه آذر، ساسان آقایی، محمد آقازاده، فرزانه ابراهیم زاده، رسول اصغری، محمدجواد اکبرین، سارا امت علی، مهسا امرآبادی، نزهت امیرآبادیان، نوشابه امیری، سعیده امین، آسیه امینی، سولماز ایکدر، مهدی اورند، سولماز ایکدر، حسین باستانی، زهرا باقری شاد، مینو بدیعی، فرزانه بذرپور، علی بزرگیان، تارا بنیاد، ترانه بنی یعقوب، ژیلا بنی یعقوب، آرش بهمنی، فاطمه بیک پور، ناهید پیلوار، فرنوش تهرانی، محمد تنگستانی، محمد تهوری، بهناز جلالی پور، احمد جلالی فراهانی، مهدی حسنی، رضا حقیقت نژاد، جواد حیدریان، رضا خانکی، سعیده خدابخش، مصطفی خسروی، میترا خلعتبری، مهراوه خوارزمی، فریبا داوودی مهاجر، مهدی رستم پور، شهرام رفیع زاده، بهرام رفیعی، بهمن رفیعی، رضا رفیعی، فیروزه رمضان زاده، محمد رهبر، طاهره ریاحی، سونیتا سراب پور، محمدرضا سرداری، فریبرز سروش، لیلا سعادتی، مجید سعیدی، صدرا سمنانی رهبر، دانیال شایگان، مریم شبانی، صادق شجاعی، بزرگمهر شرف الدین، شبنم شعبانی، روح الله شهسوار، رضا صدیق، بیژن صف سری، ریحانه طباطبایی، مرجان طباطبایی، حمیدرضا ظریفی نیا، احسان عابدی، عسل عباسیان، ساجده عرب سرخی، فرهمند علیپور، ارشاد علیجانی، مسیح علی نژاد، مهر عمادی، متین غفاریان، رضا غیبی، مانلی فخریان، مهران فرجی، سروش فرهادیان، گیسو فغفوری، فاطمه فناییان، فرشته قاضی، آیدا قجر، مهدی قدیمی، کاوه قریشی، نازنین کاظمی، مرتضی کاظمیان، زینب کریمیان، نیک آهنگ کوثر، رضا گنجی، مجد ماری، حمید مافی، نیکی محجوب، صدرا محقق، حنیف مزروعی، ریحانه مظاهری، لیلا ملک محمدی، جواد منتظری، مینو مومنی، احسان مهرابی، سراج الدین میردامادی، یاسر میردامادی، مرتضی ناعمه، محمدحسین نجاتی، شاهین نوربخش، محمدرضا یزدانپناه، سعیده وحیدنیا، خاطره وطن خواه، مجید یوسفی
بیست و ششمین نامه نوری زاد: نیروهای موثر در انقلاب یا به مرگ مشکوک مرده اند و یا به اسم جاسوس و فتنه اعدام شده اند
محمد نوری زاد، روزنامه نگار و فیلمساز منتقد حکومت ایران در ۲۶ مین نامه خود به افکار عمومی از سرکوب گسترده و حذف فیزیکی فعالان سیاسی مشارکت کننده در انقلاب سخن گفته و نوشته است: «باورکنید من وقتی عکسهای جماعتی از نام آشنایان و مسئولان را در حوالی سال های انقلاب میبینم، تنم میلرزد. همهٔ آنانی که در انقلاب و پیروزی آن نقش داشتهاند، یا به مرگ طبیعی و مرگی مشکوک مردهاند، یا به اسم جاسوس و منافق و عملهٔ استکبار اعدام شدهاند و فرارکردهاند، یا عطای ماندن را به لقای ما بخشودهاند و راهی خارج شدهاند، یا به اسم بریده و منافق و فتنه گرو بیبصیرت از گردونههای مسئولیت کنار گذارده شدهاند، یا به اسم عاملین فتنه به زندان و در به دری گرفتار آمدهاند، یا خود به انزوا در افتادهاند و ما را با همهٔ آیندهای که برای بلعیدن ما دهان گشوده تنها گذاردهاند.»
در این نامه وی به دیدارش با حسین زمان، شرکت در عروسی خانواده محمد توسلی، رای دادن خاتمی و حسادت های به اصغر فرهادی پرداخته و اظهار امیدواری کرده است که یک روز خوب می آید.
وی در مورد رای دادن خاتمی با ابراز گلایه از این حرکت می نویسد: «ابتداییترین حسی که از کار آقای خاتمی در آن روستای دماوند به جان آدمی چنگ میبرد این است که او را از گردونهٔ اعتماد خود به دور اندازیم و او را با سرانجامی که منفک از مردم معترض برای خود رقم زده است تنها گذاریم. خاتمی در آن روستا به آرمانها وخواست مردمی که برای تغییر ساحتهای نادرست این نظام خون دادهاند و آسیب دیدهاند، جفا کرد و خواه ناخواه آسیبها و خسارتهای فراوانی را، هم برخود و هم برهمان خواستها روا داشت.»
به گزارش وبسایت محمد نوری زاد متن کامل این نامه به شرح زیر است:
یه روز خوب میاد!
یک: زمان وزمانه
میگفت: بچهها کسالت داشتند. بُردمشان دکتر. نسخه نوشت. رفتم داروخانه. شلوغ بود وآسیاب به نوبت. نسخهها را دادم و خود به انتظار نشستم. کمی گذشت. دوستی که نسخه میپیچید صدا زد: زینب زمان. رفتم جلو و گفتم: بله، مرد نگاهی به من کرد و داروها را به دستم داد. کمی دیگر گذشت. همو صدا زد: ابوذر زمان، رفتم جلو و رخ در رخ او قرار گرفتم. نگاهی به قد و بالای من کرد و گفت: نکند خودت هم حسین زمانی! گفتم: درست حدس زدید. من «حسین زمان» هستم.
«چهرهٔ درون» هر یک از ما، گاه در سایهٔ «چهرهٔ بیرون»مان به محاق میافتد و فرصتی برای تجلی و خودنمایی و عرض اندام نمییابد. ای بسا درون هیولاگون یکی از ما در پس چهرهٔ فرشته گونی که از خود آراستهایم به حیاتی پنهان و مستمر مشغول باشد. و یا بالعکس، یکی از ما پاک و بی آلایش و خواستنی باشد اما دیگرانی که مشتاق ما نیستند، چهرهٔ بیرون ما را نادرست و سر به هوا تبلیغ کنند.
«حسین زمان» از گونهٔ دوم است. که پاک و بیآلایش و خواستنی است اما آنانی که مشتاق او نبوده و نیستند، از او چهرهٔ دیگری برآوردهاند. حسین زمان به شوق انقلاب و مردم، درس و آینده را رها میکند و از آمریکا به ایران بازمی گردد و یکسره به صف جوانانی میپیوندد که برای دفاع از سرزمینشان به صف شده بودند. استعداد و دانش فراوان او از یکسوی و صفای درون او از دیگر سوی خیلی زود او را در دل هم رزمانش جای میدهد. ومی شود: فرمانده و مسئول. و یک به یک پلههای مسئولیت را در همان سنین جوانی در سپاه آن روزگار بالا میرود.
خودش میگوید: آن روزی که به جرم دخالت در سیاست به زندان و به اخراج از سپاه محکومم کردند و با وساطت فرماندهان ارشد، و با نگاه به سابقهٔ درخشانم محترمانه بازنشستهام کردند، ردهٔ تشکیلاتیِ من، سرلشکری بود.
آنچه که حسین زمان به زبان نیاورد و من آن را دریافتم، این بود که او نمیتوانست یکی از فربگان بالانشین سپاه باشد که اکنون سر در اموال مردم فرو کردهاند. او بخاطرهمان درون پاک و ناب و خواستنیاش نمیتوانست یک پایش را در مجلس و دولت و پستوهای اطلاعاتی محکم کند و یک پای دیگرش را در اسکلههای قاچاق.
حسین باید از مدار بالانشینان کنارگذارده میشد. آن بالاها جای او نبود. بالاییها به کارهای مهمی چون: به زیربغل زدن سهام مخابرات، و ورود به مسائل اطلاعاتی و امنیتی، و ورود به حریم خصوصی و شنود مکالمات مردم، و مچاله کردن سیاست، و مشارکت و گروکشی در دولت، و افزودن به شمارگان اسکلههای قاچاق، و پیمانهای بدون مناقصه، و دلارهای نفتی مشغول بودند و حسین زمان کسی نبود که با آنان همراهی کند.
درهمان سالها حسین زمان با صدای زلال خود، روح جوشن کبیر و دعای کمیل را بر می کشید و به جان مخاطبش در می انداخت. همین صدای زلال، او را به وادی موسیقی کشاند. موسیقی پاپ. یک پاسدار رده بالای سپاه و موسیقی پاپ! حساسیتها بالا گرفت. او باید رانده میشد. و: رانده شد. به کجا؟ به هر کجا که ریختش را نبینند. و حسین زمان که حالا مهندسی کارآمد و با تجربه بود، به تدریس در دانشگاه روی برد. او اکنون سالهاست که به دورازهمهٔ حساسیتهای بالانشینان در جزیرهٔ کیش، به تدریس مشغول است. تدریس، آنهم به زبان انگلیسی.
داراییهای او بسیار در دسترساند: گذشتهای پاک وغرورآفرین در سپاه، خانهای و خانوادهای کوچک اما سر در آسمان پاکیها فرو برده. با آلبومهایی که هر یک غوغایی از ظرافتهای موسیقایی با آنهاست. آلبومهایی که هر کدام تصنیفهای شوق انگیزی با خود دارند و صدا و سیما به دستور شخص آقای رییس انتشار آنها را رسماً ممنوع کرده است.
میگوید: من و همسرم آنقدر با روح انقلاب جوش خورده بودیم که مراسم ازدواجمان را در مسجد محل برگزار کردیم. بنده خدایی که به مسجد آمده بود تا نماز بخواند، بخیال اینکه ما مجلس ختمی آراستهایم، شیرینیای از بساط ما برداشت و گفت: خدا رحمتش کند.
زمان میگذرد و در وقایع همین دوسال گذشته او را و خانوادهاش را به جرم اغتشاش دستگیرمی کنند و به همان مسجد یا مسجد مجاور میبرند. جوانکی تفنگ به دوش به حسین قراول میرود که: تو کجا بودی آن روز که جوان های ما با دشمن جنگیدند و بخاک افتادند؟!
حسین زمان را من خیلی دیر شناختم. اما خدای را سپاس که سرانجام، با گوشههایی از چهرهٔ درون او آشنا شدم. او را پاسداری پاک یافتم. از جنس همان پاسدارانی که رفتگانش همتها و باکریها هستند و ماندگانش علاییها. پاسدارانی که دستشان نه به خون مردم آلوده است و نه به پولهای غارت شده از مردم. پاسدارانی که پاک و شریف و خواستنیاند. مردمیاند. و در کنار مردم که میایستند، از بساطی که جماعتی از ابن الوقتها به اسم سپاه گسترانیدهاند، سر به زیر و شرمسارند.
پیشنهاد میکنم بار دیگربه صدای زلال حسین زمان که تجلی گر زلالیت درون اوست، گوش دل بسپرید.
دو: کجایی آزادی!
به یکی ازهم بندیهای خود در یکی ازسلولهای ۲۰۹ زندان اوین آموختم که برای نوشتن بر دیوار سلول میتواند از درپوش آلومینیومی ظرفهای ماست استفاده کند. من خود پیش چشم او ازهمان درپوش آلومینیومی قلمی ساختم و درشت نوشتم: «الملک یبقی مع الکفرولا یبقی مع الظلم». و او، که چشم به راه اعدام خود بود نوشت:ای آزادی کجایی!؟
این روزها بیش از دوسال ونیم از زندانی شدن بیدلیل جوانانی چون مجید درّی و مجید توکلی و عماد بهاورمی گذرد. جوانانی که نهایتاً میشد با اخذ یک تعهد نامه آنان را به سرکلاس درسشان فرستاد و با زندانی کردنشان، از آنان، کینه ورزانی رام نشدنی برنیاورد.
مجید درّی اکنون در زندان بهبان زندانی است. به جرمهای خنده داری ازقبیل اقدام علیه امنیت ملی و تبانی وشرکت دراجتماعات غیرقانونی. من میگویم: حکومتی که تن آمریکا و هفت پشت او را لرزانده، حکومتی که الگوی حرکتهای اسلامی در منطقه است، حکومتی که همهٔ کفر در برابر اقتدارش به زانو در افتادهاند، حکومتی که خواب راحت را از چشم جهانخواران ستانده، حکومتی که پشتش به خدا و موشکهای شهاب و پاسداران و بسیجیان جان بر کف گرم است، حکومتی که برای آیندهٔ جهان و بشریت طرح و برنامه دارد، آخر چرا باید نگران پیامکها و ایمیلهای مردم باشد و برای صیانت از آسیبهای اینترنتی یک تشکیلات بسیار مقتدرانه عَلم کند؟ جز اینکه باور کرده که: مردم تونس با همین اینترنت همدیگر را خبرکردند و با افزودن آگاهیهای اجتماعی و سیاسی، حاکم مستبدشان را فراری دادند؟
من میگویم: راه برآگاهی مردم نمیتوان بست. و البته ما اگر در مسیر آگاهی مردم سنگ اندازی کنیم، گر چه بتوانیم یک چند وقتی بر خر مراد بنشینیم و خوش باشیم اما خواه ناخواه، همان جهلِ منتشرشده، و همان سنگهای پیش پای آگاهی، دست به گلوی ما میبرند و کار ما را میسازند. اینها که من میگویم، سنتهای حتمی و تاریخیاند.
راستی چرا نگویم: من رنج میبرم وقتی مجید درّی را در زندان بهبان، دو سال و نیم زندانی میبینم، بدون یک روز مرخصی حتی، و آدمهای آسیب زایی چون محمدرضا رحیمی و احمدینژاد و جنتی و سید احمد خاتمی و علم الهدی و شیخ صادق لاریجانی را که بر مسند بسیاری از فرصتهای مادر مردهٔ این مردم خیمه خواباندهاند و ضایعه پشت ضایعه پدید میآورند و از سفرهای که سیر از او میخورند، سیر نیز نمیشوند.
انصاف هم خوب چیزی است. یک لحظه تجسم کنید آن کسی که دو سال ونیم بدون مرخصی زندانی است و اسمش مجید درّی ومجید توکلی است، فرزند پدر و مادری است که عاطفه دارند. انساناند. خدایی دارند. حقوقی دارند که ما لاجرعه آن حقوق را سر کشیدهایم. ای امان از فردا. ما که مقتدر و بیشکستیم، چرا باید از یک جوان مثل مجید درّی و مجید توکلی بترسیم؟ از آنها ترسیدیم، از پیامک و ایمیل مردم چرا میترسیم؟ بیش ازدو سال و نیم زندان؟ بدون یک روز مرخصی؟ ما با این تحکمهای خشن چه چیزی را ثابت میکنیم؟ اقتدارمان را؟ بله؟ اقتدارمان را؟ اقتدار آنجاست که: حاکمانی نه بر ترس، بل بر فهم مردمان حکومت کنند. و اگر به توفیق همه جانبهٔ خود بسیار محتاجند: بر دلشان. یک جوان، دو سال نیم زندان، بدون یک روزمرخصی! عجب اقتداری!
سه: تنهایی خوف انگیز
باورکنید من وقتی عکسهای جماعتی از نام آشنایان و مسئولان را در حوالی سال های انقلاب میبینم، تنم میلرزد. همهٔ آنانی که در انقلاب و پیروزی آن نقش داشتهاند، یا به مرگ طبیعی و مرگی مشکوک مردهاند، یا به اسم جاسوس و منافق و عملهٔ استکبار اعدام شدهاند و فرارکردهاند، یا عطای ماندن را به لقای ما بخشودهاند و راهی خارج شدهاند، یا به اسم بریده و منافق و فتنه گرو بیبصیرت از گردونههای مسئولیت کنار گذارده شدهاند، یا به اسم عاملین فتنه به زندان و در به دری گرفتار آمدهاند، یا خود به انزوا در افتادهاند و ما را با همهٔ آیندهای که برای بلعیدن ما دهان گشوده تنها گذاردهاند.
خوب که نگاه میکنم میبینم شخص رهبر با جماعتی قلیل تنها مانده است. درست دراوضاع و احوالی که «دشمن قدار» به تعبیر خود رهبر، در آن سوی غفلت ما مترصد یک فرصت مغتنم است. این تنهایی اولین عارضهاش سرکوب اعتماد بنفس جامعهای است که به شدت نیازمند اعتماد بنفس است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، یک خانه در میان به مردمی برمی خوریم که یا یکی ازعزیزانشان را اعدام و بیآبرو و متواری ساختهایم، یا به زندانشان درانداختهایم، یا کاری کردهایم که به مرگ ناگهانی وسرنگونی عاجل ما مشتاق باشند.
یک بار با دقت به عکسهای آن دوران نگاه کنیم و به این پرسش ساده پاسخ دهیم که: چه کسی و یا چه کسانی از تیرهای تهمت و نفرت و دسیسههای دلخراش ما جان سالم بدر بردهاند؟ آنان که ما بر اسمشان خط کشیدهایم آیا چه سبقهای داشتند و اینان که ماندهاند چه وزن و چه ملاطی دارند؟
شرمندهام که بگویم: جای همهٔ آنانی را که مردهاند و کشته شدهاند و به تهمتهای درست و نادرست ما رانده و زندانی شدهاند، جماعتی از پاسداران و روحانیان اطلاعاتی و امنیتی و آدمهای کم بنیه پرکردهاند. و این، همان بُهت بزرگی است که ما را به سمت جامعهای شبیه کرهٔ شمالی وشورویِ سابق شتاب میدهد. و البته فرشِ سرنوشت همانان را نیز پیش پای ما پهن میکند.
چهار: دربارهٔ خاتمی وکاری که کرد
ابتداییترین حسی که از کار آقای خاتمی در آن روستای دماوند به جان آدمی چنگ میبرد این است که او را از گردونهٔ اعتماد خود به دور اندازیم و او را با سرانجامی که منفک از مردم معترض برای خود رقم زده است تنها گذاریم. خاتمی در آن روستا به آرمانها وخواست مردمی که برای تغییر ساحتهای نادرست این نظام خون دادهاند و آسیب دیدهاند، جفا کرد و خواه ناخواه آسیبها و خسارتهای فراوانی را، هم برخود و هم برهمان خواستها روا داشت.
اگر این حس ابتدایی را ورق بزنیم به این توجیه درست یا نادرست دست مییازیم که او: برای بقای این نظام و پرهیز از روزهای تلخ و پرآشوب، نیازمند یک باب گفتگو بوده است. این باب گفتگو را اگر حاکمیت از او دریغ میکند چرا خود او این در را به روی خود و به روی مردمی که معترضند ببندد؟ از این منظرکه به آن روز خاتمی در آن روستا بنگریم، باید به او و به میزان دوراندیشی او حق بدهیم. گر چه من خود شخصاً کار او را نپسندیدم و با اعتنا به روزهای پیشینی که او همچنان بر پرهیز از حضور در روز انتخابات پای میفشرد، رویههای دیگری میتوانست پیش آورده شود، اما با اینهمه باید باور داشت که خاتمی محل مراجعه و دلبستگی مردمان بسیاری است که هنوز و همچنان روی به او دارند و چشم به راه جسارتی و خیزشی از او روزشماری میکنند.
من میگویم: ما چه از خاتمی آزرده خاطر باشیم و چه نباشیم این مهم را نباید از ذهن خود دوربداریم که او در معادلات سیاسی کشورمان سهم عمدهای داشته و دارد. نکند بخاطر شرکت او در انتخابات اخیر، یکسره از او دل بکنیم و بیاعتنا از مناسبات پس پردهای که خاتمی را تا پای صندوق رأی برده است، روی به انشقاق و گسست بریم و جمعیت خود را به سرگردانی ترغیب کنیم. همین!
پنج: داستان حسادتهای ریشه دار
معمولاً این مثل در میان هنرمندان رواج دارد که «حسادت هنری» با زندگی هنرمندان امتزاج دارد. آنان باهمهٔ تعارفاتی که برای هم ردیف میکنند، از توفیق دوست جانی خود نیز رنج میبرند و به سرنگونی هنری او مشتاق ترند. این حسادت هنری اگر در میان هنرمندان با طیفی از رنگین کمانی حس و حال آنان پذیرفتنی باشد، از جانب دولتمردان ما پذیرفتنی که نیست، زشت نیزهست.
توفیقات جناب اصغرفرهادی در مجامع هنری جهان، آنچه که در ظرف مدنیت ما نهاد، فهم و هنر و درخشش برای کشورمان است، و آنچه که در کاسهٔ مسئولان ارشاد و سیاسیون دولتی و وجیزههای فرمایشی آنان نهاد، همان حسادتی است که اگر تاییدش کنند به جان کندن خودشان میانجامد و اگربی خیال از کنارش عبورکنند، به فرسودن و تباه شدن خودشان در مجامع هنری میانجامد.
با اینهمه، ظهورفرهادی در این سطح، آن سوتر از آزردگی بیدلیل جماعتی از دولتیها وهنرمندان دولتیِ ما، ظهورعزت و سربلندی برای همهٔ ایرانیان است. قرار نبوده و نیست که عزت و سربلندی همچنان بلوکهٔ خاندان خودی باشد. فردی همچون فرهادی نیز که بزعم ما یک ناخودی است میتواند برای وطنش شکوه و شرم و شوق بیافریند. با آنکه معتقدم فرهادی بسیار بیش تراز بسیاری ازخودیها برای ما سرفرازی آورده است. و منای خدا چه رنجی میبرم از این داستان انشقاق گرِ خودی و ناخودی.
فرهادی و اندیشهٔ مبارکش، برای ما احترام پدید آورد. همچنانکه ورزشکاران ما آنگاه که درعرصههای جهانی میدرخشند و شوق جانانهای به لایههای عاطفی و غرور آحاد جامعه میدوانند، درخشندگی فرهادی نیز به جان افسردهٔ فرهنگی ما انرژی زایدالوصفی تزریق نمود. بسیار بیش از آنچه که همهٔ هیمنهٔ دستگاهی چون وزارت ارشاد و تبلیغات اسلامی از عهدهاش برآیند.
فرهادی فرزند ایران و فرزند زمانهٔ خویش است. استادی او علاوه بر اشراف هنریاش که همچون یک بافندهٔ زبردست قالی، تار و پود اثرش را به هم تنیده و نقشی بیبدیل پدید آورده، در این است که در مخمصهٔ ممیزیهای تمام نشدنی و رایج هنری ما، به خلق این اثر بدیع توفیق یافته است.
به امید روزی که فرهادی به میهنش بازآید و وزیرارشاد به نمایندگی از طرف کوچک و بزرگ این مردم دستش را ببوسد. مثل بوسهای که ما بردست و بازوی رزمندگان سال های دفاع مقدس خود میزدیم و با جان و دل پاسشان میداشتیم.
شش: شیر یا خط!
ما قرار است با انتخابات چه چیزی را به خودمان و به دنیا بفهمانیم؟ لابد اینکه: مردمان ما بر چند و چون مقدرات قانونی خویش مستقرند و با اشراف برقانون، مسیر حرکت کشور خویش را خود تعیین و ترسیم میکنند. خوب، بسیار خوب، منتها این انتخابات یک دورخیز کلی دارد و یک کنایهٔ جزیی. دور خیز کلیاش این است که نمایندگان واقعیِ مردم – بله، نمایندگان واقعی مردم – به مجلس راه یابند. و کنایهٔ جزیی و بطئیاش این است که: این واقعی بودن نباید «نمایشی» باشد. مثل همان کاری که صدام میکرد و به همان چیزی که از پیش مشخصش کرده بود دست مییافت.
من میگویم: ما با ایجاد تنگناهای بسیار، همهٔ کارآمدان ومنتقدان وخیرخواهان جامعه را به اسمهای مختلف وبه بهانههای گوناگون ازمدارحضوردرانتخابات بیرون راندیم. ماندند جماعتی که باب میل ما هستند. مطیع وحرف گوش کن ومجیزگوی. برگزاری انتخابات درمیان این جماعتِ نرم و بیتپش که انتخابات نیست. شیریا خطی است به معنی اینکه: فعلا توبیا وتوبمان. بویژه با راندن ودورساختنِ هرمعترضی که بتواند به همین شیریا خط نمایشی ما سربکشد وازمیزان استقبال مردم خبربگیرد، وهمچنین تسلط دربست وبی خلل ما به زیروبالای انتخابات، داستان اعلام نتیجهٔ نهایی را نیز به قدرواندازهٔ کرم خودما بند میکند. و نه به آنچه که رخ داده.
پس نمایندگان این دورهٔ مجلس، بدیهی است که نمایندگان واقعی مردم نیستند. شأن فضائلشان همان شأن گل یا پوچی است. که بود ونبودشان تنها به پرکردن فضای پوک مجلس محتضرمی ارزد. این را منِ منتقد نمیگویم. عقل جمعی و تعریف رایج انتخابات میگوید.
درحقیقت ما با ضرب و زور، جماعتی را به اسم نماینده به مردم حقنه کردهایم و حالا با سماجت ازمردم میخواهیم بخاطر واگشایی مجلسی با این کیفیت، پابکوبند وشادمانی کنند. واین البته قبول میفرمایند که شدنی نیست. منظورم این است که خدای متعال یک خصلتی در بنی بشربه ودیعه نهاده که با آدمهای عاریتی حال نمیکند. واین بازالبته تقصیر ما نیست. به همان ودیعهٔ الهی مربوط است.
هفت: باجناقی با کفشهای کتانی
دیشب عروسی بود. عروسی خوبان. عروسی نبود. یک فیلم خوب و خوش ساخت بود گویا. به قول یکی از جوانان مجلس، میشد اسم این فیلم را «باجناقی با کفشهای کتانی» نهاد. که عروس، دختر جناب مهندس محمد توسلی بود. و داماد، از طایفهای که مستحق این عروس و خانوادهٔ سرشناسش مینمود. پدرعروس اما ماهها در زندان بود. با آن کهولت سن. و با سوابقی که داشت. اولین شهردارتهران بعد از پیروزی انقلاب. والبته با طعمی اززندانهای زمان شاه. وزندانهای اسلامی ما. جرمهای زمان شاه اگربراندازی بود، جرمهایی که ما برای او تراشیده بودیم، مضحک تراز مضحک بود: امضای یک بیانیه!
خوشبختانه این حداقل عقلانیت از زندانبان ما زدوده نشده است که به این پدر اجازه ندهند دوساعت مانده به مراسم به مجلس عروسی دخترش نیاید. آمده بود. دوساعت مانده به مراسم از زندان آزادش کرده بود. البته چهل و هشت ساعته. که سر ساعت هشت صبح شنبه برمی گردی. پدرعروس، مهندس محمد توسلی، با چهرهای که درون بیآلایشش دراو موج میخورد به میهمانان خوشامد میگفت. باهمان خوی خیرخواهی و وِزانت بزرگان نهضت آزادی. که بزرگان نهضت آزادی نیز در این مجلس بودند. از پیر تا جوان.
عروس نیز عجبا که ماههای طولانی زندانی کشیده بود. وهنوزنیز باید گوش به زنگ زندان باشد. که بیا و مابقی دوران محکومیتت را بگذران. عروس اما همان بود که خبر زیرگرفتن آن اتومبیل نیروی انتظامی را و کشته شدن یکی از مردم معترض را به گوش جهانیان رسانده بود. جای آن راننده و آن قاضی خالی. رانندهای که آدم کشته بود و اکنون آزاد بود، و قاضیای که دست به زندانی کردنش روان است و همچنان با چرخش قلمش بیگناهان را به زندان درمی افکند و بهشت برین را نیزهمو زن مجاهدهٔ خود نمیپندارد.
باجناق داماد نیز زندانی بود. جناب مهندس فرید طاهری. من اما توفیق این را داشتم که در زندان اوین یک چند وقتی از فهم و ادب فراوان او ارتزاق کنم. دیشب ناگهان خبر درگرفت که فرید نیز در راه است.ای عجب! چه میشنویم؟ من چقدرمشتاق این لحظه بودم. که فرید را ببینم و برای لحظهای هم که شده از تماشای ادب فراوانی که در حرکات وگفتارو اندیشهٔ او خانه کرده بود، محظوظ شوم. گفتند از زندان به منزل رفته تا لباس عوض کند و به مجلس عروسی بیاید.
تا اینکه: فرید آمد. باجناق آمد. باجناق باکفشهای کتانی آمد. و با رویی گشاده و ادب فراوان و اشکهایی که برای هالهٔ سحابی رو به شوهر هاله فرو ریخت. چه آرامشی در صورت این مرد بود. ومن محو تماشای او بودم. خدایا تو خوب میدانی دماوند را از کجا برآوری. من دماوند را در برابر این محفل ساده و صمیمی و پاک، حقیریافتم. جالب آنکه باجناق، برای تعویض لباس به خانه رفته بود اما بعد از تماشای قد و بالای خانه، متعمدانه با همان لباس زندان و با همان کفشهای کتانی به مجلس عروسی آمده بود. جای عماد بهاور و خیلیهای دیگردراین مجلس خالی مینمود.
من هیچگاه طرفدارهیچ حزب و دستهای نبودهام. هرگز. اما چرا طرفدار ادب و انصاف و خیرخواهی هر جماعت و هرانسانی که علَم انسانیت برافراشته نباشم؟ بویژه هموطنانم. و بویژه آنانی که این روزها زندانی جفاها وکینه ورزیهای شخصی مایند.
هشت: یه روزخوب میاد!
ای خدا، روزی درهمین نزدیکیها، مردمان ما نخواهند ترسید. نویسندگان وهنرمندان ما نخواهند ترسید. نمایندگان ما نخواهند ترسید. و بجای همهٔ آنانی که نخواهند ترسید، دزدان درهرلباس، چه سپاهی وچه اطلاعاتی، چه روحانی و چه غیرروحانی خواهند ترسید.
روزی در همین نزدیکیها، مجلس، ازشأن سرنگونِ فعلیاش، به شأن «عصارگی فضائل مردم» باز خواهد رفت. و نمایندگان، بجای ترس و جهل، فهم را برخواهند کشید.
روزی در همین نزدیکیها نمایندگان نترس ما، ویژه خواران و سپاهیان قاچاقچی را، وهیولاها ونامحرمان اطلاعاتی را شناسایی خواهند کرد، وپس از سپردن آنان به دست یداللهی قانون، دستگاههای مخوف پس پردهٔ آنان را متلاشی خواهند کرد.
روزی درهمین نزدیکیها، ای خدا، بانوان بیحجاب و فهیم ما، شانه به شانهٔ بانوان فهیم و با حجاب ما، به مجلس ملی ما راه خواهند یافت. و برای همیشه، نکبت اجبار را ازساحت دین به نمایش خواهند گذارد. چه میگویم؟ روزی در همین نزدیکیها، ازهمان تریبون مجلس، کمونیستهای خوب سرزمینمان ایران، برای احقاق حقوق همه، بویژه برای حقوق خدا باوران گریبان خواهند درید.
روزی درهمین نزدیکیها، تنِ اطلاعاتیها وتن پاسداران خاطی ما، ازافشای خطاهایشان خواهد لرزید. چراکه نمایندگان راستین ما، به هزارتوی آنان اشراف خواهند ورزید و با افشای هرخطا، باعث و بانیاش را به چوب قانون خواهند سپرد.
روزی درهمین نزدیکیها، ای خدا، دزدان در هر لباس، چه خودی چه ناخودی، از ترس نمایندگان شجاع ما به هزار سوراخ خواهند خزید. و دست کاوشگرقانون، با اقتدار آنان را از سوراخهای اختفا بیرون خواهد کشید. این شعارنکبت بار «به دزدیهای من و دوستانم کاری نداشته باش تا به دزدیهای تو و دوستانت کاری نداشته باشم» خاک خواهد خورد و بجای آن شعار «من دوست و دوستدارتوأم تا جایی که خطا نکنی. که اگر خطا کردی همین منی که دوست توأم با بند بند قانون در برابرت خواهم ایستاد. تو نیز اینچنین باش با من» برپیشانی مجلس و احزاب ما خواهد نشست.
روزی درهمین نزدیکیها، هرگز، فرد بیمایه و بیتجربهای از صدفرسنگی مسندهای دستگاه قضا عبور نخواهد کرد. تا از ترس افشای پروندهٔ برادرانش، به دزدان پرونده ساز کرنش کند. روزی که دستگاه قضا، با علم وانصاف وعدالت وآزادی آشتی خواهد کرد. و پوسیدگان و رابطه بازان از زیر و بالای مسندهای آن بیرون رانده خواهند شد.
روزی درهمین نزدیکیها، جوانان ما، جوانی خواهند کرد. و جام نشاط را، و آزادی و امنیت را، با تمام گواراییاش سرخواهند کشید. روزی که جوانان ما ما را خوهند بخشود. وبا ما آن نخواهند کرد که ما با آنان کردیم.
روزی درهمین نزدیکیها، روحانیان عتیقه و دخالت گر و آسیب زای ما به انزوا فرو خواهند شد، و روحانیان پاک نهاد ما بر منبرهای درایت خواهند نشست و قفل سخن را خواهند شکست. روزی که روحانیان آزادهٔ ما، برای زخم دل نسلهای آزردهٔ ما خواهند گریست. و پیش پای آسیب دیدگان ما به زانو در خواهند نشست و طلب بخشایش خواهند کرد. و ما برای روحانیتی که در این ملک به خاک افتاده و از گردونهٔ اعتبار دورمانده، راه خواهیم گشود. روزی که دین، از دست دخالتهای کودنانهٔ ما و از دست بیکفایتیهای مکرر ما نفس راحت خواهد کشید و در جایگاه بایستهاش جلوس خواهد کرد.
روزی در همین نزدیکیها، علم، به محافل علمی ما راه خواهد یافت. و دانشگاههای ما با علم و تحقیق و تجربه خواهند آمیخت. روزی که جوانان تیزهوش ما آبروی ازدست رفتهٔ علمی ما را نه دریکی دوشاخهٔ نمایشی، بل در تمامی رشتهها و شاخهها باز خواهند آورد.
روزی در همین نزدیکیها، سفرکردگان و قهرکردگان و نخبگان به میهنشان ایران بازخواهند گشت و ریسمان بازسازی این سرزمین زخمی را به دست خواهند گرفت.
روزی درهمین نزدیکیها، میلیاردها پول بیزبان مردم را به اسم یارانه، به جای اینکه خرج حق السکوت ندانم کاریهای خود کنیم و مفت ازکفَش بدهیم، در مسیراحیای زیر ساختهای اقتصادی کشور سرمایه گذاری خواهیم کرد و نرم نرم نکبت بیکاری را از سروروی جامعه خواهیم روفت.
روزی درهمین نزدیکیها، راه را بررواج اعتیاد خواهیم بست وبه صورت آنانی که درهرلباس از ترانزیت مواد مخدر میلیاردها دلار به جیب زدهاند تف خواهیم کرد.
روزی در همین نزدیکیها، ارادتمندانه به خانوادههای شهدا و جانبازانی که همچنان درکنارآسیبها وآسیب زایان ایستادهاند، نشانی کسانی را خواهیم داد که جفاکارانه از شهید و جانباز برای خود فرصتها پدید آوردهاند و کار و کسبها آراستهاند و به خواستههای این مردم آرزو به دل خیانت کردهاند وخندیدهاند.
روزی درهمین نزدیکیها، بسیجیان ما باورخواهند کرد تعریف بسیج وبسیجی، درخدمت به مردم خلاصه میشود ونه نگاهبانی از منافع دیگرانی که حسابهای پنهان دارند و نگاه کاوشگرمردم برای آنان مزاحمت است. روزی که بسیجیان ما خواهند دانست چه کلاه گشادی به سرشان رفته است. روزی که آنان چوب و چماق را دور خواهند انداخت و درکنار مردم خواهند ایستاد و به صف آنان خواهند پیوست.
اینها که گفته آمد، ای خدا، رؤیا نیست. آرزوهای ناشدنی نیست. آرمانهای بدیهی و دم دستی مردمی تحقیرشده وغارت شده است. که به چشم خود درهمین ترکیهٔ مجاور، سالهاست همینها رواج یافته و شوق آفرین میبینند وافسوس میخورند.ای خدا میبینی کارما ایرانیان به کجا فروشده؟ که حسرت این روزهای ترکیه ما رابگدازد؟!
نه، روزی خواهد آمد که ما قدرهم را خواهیم دانست وازاشکهای هم برای عاطفههای خراش خورده استمداد خواهیم گرفت. روزی که ما قامت برخواهیم افراشت. روزی که شادخواهیم بود و به روی هم وبه روی زندگی غش غش خنده خواهیم زد. روزی که زندگی خواهیم کرد. روزی که خدا را درکنار خود شانه به شانه خواهیم دید. روزی که خندهٔ خدا را خواهیم شنید. روزی که اشک شوق مجال گفتگوازما خواهد ستاند. روزی که زمین به پاهای محکم ما غرور خواهد ورزید. به امید آن روزهای نچندان دور. نگران نباشید: «یه روزخوب میاد…..»
ضرب و شتم احسان هوشمند در انفرادی
احسان هوشمند در شصت و یکمین روز بازداشت انفرادی خود تماس کوتاهی با خانواده اش داشت.
به گزارش جرس، در این تماس مشخص شده که هوشمند هیچ اطلاعی از خارج از سلولش ندارد و با هیچ فردی غیر از بازجویانش ارتباطی ندارد و تفاوت ساعات روز و شب را احساس نمی کند. وی در این تماس عنوان کرد که ساعتها در سلولش قدم میزند و از زانو درد شدید رنج می برد و همچنین چندین بار تاکید کرد که دچار گوش درد شدیدی ناشی از ضربه شده است و تقاضای پیگیری درمانش بی پاسخ مانده است.
طی یک ماه اخیر خانواده اش هیچ اطلاعی از وی نداشته و تاکنون تمامی تلاشهایشان برای پیگیری پرونده و ملاقات بی نتیجه بوده است و درخواستهایشان که از مجاری مختلف عنوان شده بدون جواب مانده است و برای پیگیری وضعیت پرونده نمی دانند به چه نهاد قانونی مراجعه نمایند.
این درحالیست که یک منبع مطلع و نزدیک به هوشمند به "خانه حقوق بشر ایران" گفت: «وی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته به نحوی که به شنوائی وی آسیب رسیده و اکنون صداهای شدید در گوشش احساس میکند. همچنین پاهای هوشمند به دلیل شرایط وی در انفرادی دچار درد شدیدی شده و حداقل ده کیلو وزن کم کرده است.»
هرانا؛ محکومیت چهار شهروند بهایی در مشهد به حبس تعزیری
خبرگزاری هرانا – چهار شهروند بهایی در مشهد از سوی دادگاه انقلاب این شهر در مجموع به شش سال حبس محکوم شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، چهار شهروند بهایی به نام های «انیسا دهقانی»، «کیوان دهقانی»، «آیه انوری» و «ساناز تفضلی» به اتهام عضویت در تشکیلات بهایی و تبلیغ علیه نظام هر کدام به یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم شدند.
قابل ذکر است جلسه دادگاه نامبردگان فوق طی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه ۳ و ۴ اسفند ماه سال جاری تشکیل شد که دادگاه پس از دو جلسه محاکمه، پرونده یکی دیگر از متهمان به نام «فرهود اشتیاق» شهروند بهایی ساکن اصفهان را به شهر اصفهان منتقل و اعلام رای را منوط به حکم دادگاه انقلاب اصفهان دانست.
یاداوری می شود چهار نفر از پنج متهم پرونده مذکور ساکن اصفهان می باشند بطوریکه کیوان دهقانی و آیه انوری از شهروندان بهایی ساکن اصفهان هستند که در تابستان سال جاری پس از بازداشت در اصفهان به اداره اطلاعات مشهد منتقل شدند همچنین انیسا دهقانی شهروند بهایی دیگر ساکن اصفهان می باشد که هنگام مسافرت به مشهد در خیابان بازداشت شد و فقط از بین ایشان ساناز تفضلی شهروند بهایی ساکن مشهد می باشد که نامبرده نیز تابستان سال جاری مدتی بازداشت بوده است.
گفتنی است، هر پنج متهم پرونده فوق الذکر به قید وثیقه آزاد هستند.
کیوان مهرگان، روزنامه نگار به حبس و محرومیت از فعالیت محکوم شد
خبرگزاری هرانا - کیوان مهرگان، روزنامه نگار، به حبس تعزیری و محرومیت از فعالیت سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی محکوم شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، شعبه پانزده دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی، آقای مهرگان را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یکسال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی، سیاسی، فرهنگی و مجازی محکوم کرد.
کیوان مهرگان از روزنامه نگاران روزنامه شرق بود که در پی مراجعه نیروهای امنیتی به این روزنامه در روز شانزدهم آذر ماه بازداشت و به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل شد.
در این بازداشت به جز کیوان مهرگان، احمد غلامی، فرزانه روستایی و علی خدابخش سرمایه گذار این روزنامه هم بازداشت شدند.
بر اساس این گزارش، آقای خدابخش نیز به یکسال حبس تعزیری و سیصد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.
احضار و بازداشت یک فعال کارگری در کردستان
خبرگزاری هرانا - یک فعال کارگری اهل سنندج توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روانه زندان شد.
به گزارش موکریان، یکی از اعضای کمیتهی هماهنگی به نام پدرام نصرالهی روز پنج شنبه ۱۸ اسفند ماه ۹۰ از سوی ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج احضار و در پی مراجعه به این اداره بازداشت شد.
تا لحظه تنظیم این گزارش از اتهام یا اتهامات احتمالی این فعال کارگری اطلاعی در دست نیست.
به گزارش موکریان، یکی از اعضای کمیتهی هماهنگی به نام پدرام نصرالهی روز پنج شنبه ۱۸ اسفند ماه ۹۰ از سوی ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج احضار و در پی مراجعه به این اداره بازداشت شد.
تا لحظه تنظیم این گزارش از اتهام یا اتهامات احتمالی این فعال کارگری اطلاعی در دست نیست.
دستگیری ۴۸ نفر در یک پارتی شبانه در همدان
خبرگزاری هرانا - با اقدام ضربتی پلیس اطلاعات و امنیت عمومی استان همدان ۴۸ مرد و زن در یک پارتی شبانه در همدان دستگیر شدند.
به گزارش فارس، از همدان پنجشنبه شب ۲۲ مرد و ۲۶ زن در باغی در جاده گنجنامه که مجلس لهو و لعب بر پا کرده بودند با اقدام به موقع پلیس اطلاعات و امنیت عمومی فرماندهی انتظامی استان همدان دستگیر شدند.
یک منبع آگاه در این زمینه به خبرنگار فارس گفت: متاسفانه در این پارتی که تعداد زیادی از دستگیرشدگان متاهل نیز بودند، اقدامات غیراخلاقی (!؟) انجام شده و ملزومات غیرمجاز از قبیل مشروبات الکلی نیز کشف شده است.
وی افزود: پرونده دستگیرشدگان به دادگستری ارجاع شده و اقدامات لازم در حال پیگیری است.
به گزارش فارس، از همدان پنجشنبه شب ۲۲ مرد و ۲۶ زن در باغی در جاده گنجنامه که مجلس لهو و لعب بر پا کرده بودند با اقدام به موقع پلیس اطلاعات و امنیت عمومی فرماندهی انتظامی استان همدان دستگیر شدند.
یک منبع آگاه در این زمینه به خبرنگار فارس گفت: متاسفانه در این پارتی که تعداد زیادی از دستگیرشدگان متاهل نیز بودند، اقدامات غیراخلاقی (!؟) انجام شده و ملزومات غیرمجاز از قبیل مشروبات الکلی نیز کشف شده است.
وی افزود: پرونده دستگیرشدگان به دادگستری ارجاع شده و اقدامات لازم در حال پیگیری است.
آزادی حسن فائزی با تودیع وثیقه
خبرگزاری هرانا - حسن فائزی، از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و فعالان سیاسی اصفهان به قید وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
به گزارش کلمه، این فعال سیاسی که از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است مهرماه سال جاری در منزل شخصیاش توسط ماموران امنیتی استان اصفهان دستگیر و روانه بند ۲۰۹ زندان اوین شد.
حسن فائزی از رزمندگان دفاع مقدس و فعالان ستاد مهندس موسوی در ایام انتخابات، بیش از ۴ ماه را در سلول انفرادی بوده عصر روز گذشته با وثیقه ۲۰۰ ملیون تومانی به صورت موقت از زندان آزاد شده است.
حسن امینی به دادگاه ویژه روحانیت احضار شد
خبرگزاری هرانا - در پی احضار حسن امینی، روحانی کرد، به دادگاه ویژه روحانیت، این روحانی غیر حکومتی و حاکم شرع مردمی کردستان، دادگاه ویژه روحانیت را یک ارگان سیاسی- مذهبی توصیف کرد و احضار روحانیان را مغایر با قوانین کشور دانست.
حسن امینی روحانی اهل کردستان در گفتگو با دویچه وله تائید کرد که روز سه شنبه ۱۶ اسفند به دادگاه ویژه روحانیت احضار شده است. وی میگوید که در سال ۱۳۸۸ پس از سخنرانی در مراسم فارغالتحصیلی طلاب دارالعلوم زاهدان بازداشت شده و حدود ۹ روز نیز در سیستان و بلوچستان در حبس به سر برده است.
وی گفت که پروندهاش به این دلیل نبود دادگاه ویژه روحانیت در سیستان و بلوچستان، به دادگاه مشهد فرستاده شده است.
امینی افزود: " در دیماه ۱۳۸۸ به شعبه دوم دادگاه ویژه روحانیت مشهد احضار شدم. پروندهام تقریبا مسکوت مانده بود تا اینکه به من روز سه شنبه ۱۶ اسفند تلفن کردند که به دادگاه ویژهی روحانیت همدان بیایم."
این روحانی کرد میگوید: "پروندهام را مفتوح گذاشتند تا ببینند که من حرفی میزنم یا خیر و آیا آن مسائلی که به باور من قانونی هست یعنی دفاع از حقوق مذهبی و قومی را مطرح میکنم؟ من به عنوان حاکم شرع مردمی کردستان مسئولیت دارم از حقوق مذهبی و قومی مردم در چارچوب قانون دفاع بکنم ."
بر اساس این گزارش، از جمله اتهاماتی که در کیفرخواست آقای امینی آورده شده "ایراد از حکومت به دلیل جلوگیری از ساخت مسجد اهلسنت در تهران، مخالفت با طرح ساماندهی مدارس اهلسنت، اعتراض به اهانتهای مطرح شده در صدا و سیما، مطبوعات و رسانههای جمعی نسبت به بزرگان اهلسنت و بازداشت علماء سنی" بوده است.
دادگاه ویژه روحانیت این مطالب را تبلیغ علیه نظام به شمار آورده و از آقای حسن امینی درخواست کرده است تا مستندات خویش را در ارتباط با صحت اظهارات خود در جلسهی بعدی ارائه دهد.
حسن امینی که به دادگاه ویژهی روحانیت همدان احضار شده دربارهی زمینههای قانونی این دادگاه به دویچه میگوید: "در دوران خلفاء که حکومت اسلامی حاکم بوده ما دو نوع دادگاه نداشتیم. اگر خلیفهی مسلمانان با یک شهروند عادی اختلافی داشت، به دادگاه عمومی مراجعه میکرد. بنابراین چنین دادگاههایی زمینهی قانونی و دینی ندارند."
حاکم شرع مردمی کردستان دادگاه ویژه روحانیت را یک ارگان سیاسی- مذهبی توصیف میکند و احضار روحانیان را مغایر با قوانین کشور میداند.
پیش از این احمد منتظری در پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرحوم آیتالله منتظری گزار داده بود که نیروهای امنیتی که به عنوان "ماموران شهرداری" روز یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۰ وارد منزل شخصی او شده بودند، در یک اتاق او و همچنین کتابخانه و منزل شخصی آیتالله منتظری را پلمب و مسدود کردهاند.
حسن شريعتمدارى، فرزند آيتالله سيدكاظم شريعتمدارى دلایل فعال شدن دادگاه ویژه روحانیت را چنین توضیح میدهد: "مخالفت در روحانیت به تدریج علنی شده، صداهای زیادی بلند میشود و برای همین این دادگاه غیر قانونی که برای ترس و ارعاب روحانیت تاسیس شده فعال شده است. در ابتدا این دادگاه را به عنوان امتیازی برای روحانیت تاسیس کردند و دلیل میآوردند که روحانیت صنف خاصی است و باید دادگاه خاصی هم داشته باشد. وجود دادگاه خاص خلاف قوانین دمکراسی است و همه باید در مقابل قانون و نوع دادگاهها یکسان باشند و یکسان هم با آنها رفتار شود."
گفتنی است، دادگاه ویژه روحانیت در ۱۰ شهر ایران از جمله تهران، قم و مشهد شعبه دارد. دادگاه ویژه روحانیت مستقل از قوه قضائیه و دیوان عالی کشور عمل میکند. این دادگاه مستقیما زیر نظر ولیفقیه فعالیت کرده و روند دادرسی در آن نیز با قوهی قضائیه و سایر دادگاههای ایران متفاوت است.
احکام دادگاه تجدید نظر ویژهی روحانیت در دیوان عالی کشور قابل تجدید نظر خواهی مجدد نیست، بلکه فقط امکان اعاده دادرسی در دادگاه ویژه روحانیت را دارد. دادگاه ویژهی روحانیت علاوه بر خلع لباس روحانیان، حکم حبس، پرداخت جریمه نقدی و تبعید را نیز صادر میکند.
این دادگاه تاکنون آیتالله سیدمحمد کاظم شریعتمداری، عبدالله نوری، محسن کدیور و تعدادی دیگر از روحانیون منتقد، از جمله بسیاری شخصیتهای مذهبی و پرنفوذ اهل تسنن از جمله مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل تسنن زاهدان، مولانا عبدالغنی بدری، معاون آموزشی دارالعلوم زاهدان، مولانا عثمان، امام جمعهی اهل سنت خاش و حسن امینی، مفتی و حاکم شرع مردمی کردستان را احضار و محاکمه و مجازات کرده است.
هرانا؛ عفیف نعیمی، از مدیران جامعهی بهایی به بیمارستان منتقل شد
خبرگزاری هرانا - عفیف نعیمی یکی از مدیران سابق جامعه بهاییِ ایران که در بند ۴ سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج زندانی ست، روز چهارشنبه، هفدهم اسفندماه از زندان به بیمارستان منتقل شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، عفیف نعیمی روز چهارشنبه برای انجام سی تی اسکن از زندان رجایی شهر به بیمارستان منتقل شد.
آقای نعیمی به ناراحتی شدید غدد لنفاوی و تورم حاد در ناحیهی گلو مبتلاست که بیماری وی به علت عدم رسیدگی پزشکی تشدید شده است.
وی که به همراه اکثر زندانیان سیاسی-عقیدتی زندان رجایی شهر کرج در بند ۴ سالن ۱۲ این زندان(بند امنیتی) محبوس است، چندی پیش و در نهایت به همراه شش تن دیگر از رهبران بهایی به تحمل ۲۰ سال حبس تعزیری محکوم شد. این در حالیست که این هفت تن ابتدا در دادگاه بدوی به بيست سال زندان محکوم شده بودند، اما دادگاه تجديد نظر استان تهران با حذف اتهاماتی چون "جاسوسی" و "همکاری با دولت اسرائيل"، اين حکم را به ده سال تقليل داد.
این زندانی عقیدتی در اردیبهشت ماه سال ۸۷ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد.
ممانعت از برگزاری مراسم روز جهانی زن در سنندج
خبرگزاری هرانا - روز پنج شنبه ۱۸ اسفند ماه (هشتم مارس)، نیروهای امنیتی و انتظامی مانع از برگزاری روز جهانی زن در شهر سنندج شدند.
به گزارش موکریان، این مراسم که در پی فراخوان تعدادی از فعالان اجتماعی شهر سنندج قرار بود به صورت راهپیمایی از سه راه نمکی شروع و تا میدان انقلاب ادامه یابد، با دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی حاضر در محل لغو گردید.
به گفته یک شاهد عینی، نیروهای انتظامی ضمن متفرق کردن حاضرین، چند تن از شرکت کنندگان در مراسم را بازداشت نمودند.
اسامی بازداشت شدگان در سنندج، سوسن رازانی و کیومرث بهشتی و ادیب اعلام شده است.
به گزارش موکریان، این مراسم که در پی فراخوان تعدادی از فعالان اجتماعی شهر سنندج قرار بود به صورت راهپیمایی از سه راه نمکی شروع و تا میدان انقلاب ادامه یابد، با دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی حاضر در محل لغو گردید.
به گفته یک شاهد عینی، نیروهای انتظامی ضمن متفرق کردن حاضرین، چند تن از شرکت کنندگان در مراسم را بازداشت نمودند.
اسامی بازداشت شدگان در سنندج، سوسن رازانی و کیومرث بهشتی و ادیب اعلام شده است.