اخبار روز:
سیر کوتاهی در عصر مشروطیت، نشان از آگاهی بسیاری زنان ایرانی با مفاهیم آزادی، برابری و عدالت دارد. زنان آزادیخواه در این عصر و در دوره های بعد نیز با کوشش و تلاش چشمگیر موفق شدند تا برخلاف فرهنگ مسلط پدرسالار بر جامعه، به مدارج عالی تحصیلی و شغلی نائل آیند. اما این فعالیت ها به تغییرات بنیادی منجر نشد و با رخداد انقلاب ۱۳۵۷، و وعده هایی که فریبی بیش نبود، زنان آماج نخستین حمله های فرهنگی، مذهبی و سیاسی رژیم ولائی ایران قرار گرفتند.اما به شهادت تاریخ، در طول سی وسه سال گذشته و تلاش رژیم برای بیرون راندن زنان از عرصه اجتماع، زنانی که در داخل ایران ماندند، مانند بسیاری از زنان کشورهای خاورمیانه، برای حفظ حرمت و هویت خود به عنوان انسانِ برابر، میدان را خالی نکردند و و با پرداخت هزینه های سنگین مالی و جانی، در کنار مردان آزادیخواه، برگ زرینّی بر صفحات مبارزات مردم ایران افزودند. همچنین زنانی نیز که بعد از انقلاب، به اجبار یا خودخواسته، ترک وطن گفتند، اغلب، ضمن پذیرش مسئولیت سنگین زندگی خانوادگی، از فضای باز کشورهای میزبان، برای آموختن و رشد خود استفاده کردند، و با داشتن ارتباط دائم با زنان در داخل ایران و حمایت از مبارزات آنان، کوشیدند تا صدای در بند آنان را در جهان منعکس کنند.
هم اکنون تعدادی از زنان زندانی مدت هاست که از خانواده و بویژه فرزندان خردسال خود دور مانده اند. نام های شناخته شده زنان زندانی، تنها رقم کوچکی از خیل زنانی است که تنها بخاطر کسب حقوق اولیه و بشری خود تلاش کرده، به عنوان فعالیت علیه امنیت کشور در زندان های بی نام و نشان کشور بسر می برند.
آن چه تاریخ مبارزات زنان کشورمان را بیش از همیشه درخشان کرده است، حضور مادرانی است که در برابر دستگیری، شکنجه یا اعدام فرزندانشان، سکوت نکرده، زانوی غم در بغل نگرفته، بلکه آگاه و بی باک در راه دادخواهی خون عزیزانشان گام نهاده، و مسئولان دولتی و عمال حکومتی را به زانو درآورده اند. در این میان مادران پارک لاله که خود از آسیب دیدگان و قربانیان این حکومت هستند، در عین حال، برای انعکاس صدای دادخواهی تمام مادران ستم کشیده، از سی و سه سال پیش تاکنون نیز، به عنوان زنانی آزاده، خشونت پرهیز و مدافع صلح، گام های بلندی برداشته اند.
زنان و مادران ایران و حامیانشان در سراسر جهان، ضمن محکوم کردن نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر توسط رژیم اسلامی ایران، بر خواسته های خود نیز همچنان استوار مانده اند:
۱ . لغو مجازات اعدام وکشتار انسانها به هر شکل
۲ . آزادی فوری و بدون قید وشرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی
۳ . محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن
ما ضمن ستایش از تلاش و فعالیت های زنان و مادران ایرانی برای آزادی زنان زندانی، و ضمن تأیید راه آنان در همبستگی با جنبش های حق طلبانه زنان و نقش آنان در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی در جهان و به خصوص کشورهای خاورمیانه، فرا رسیدن هشتم مارچ، روزی که با نام زن، در میان روزهای تقویم می درخشد را به همه زنان و مادران و دختران ایران زمین تبریک گفته، همدلی و همراهی هرچه بیشتر زنان ایرانی در جهت آگاهی، مبارزه علیه تبعیضات جنسیتی و نیل به شأن و شکوه انسانی را خواهانیم
همبستگی جهانی حامیان مادران پارک لاله ایران، مارچ ۲۰۱۲
اخبار روز:
شرق - نسرین رضایی: «سمنک در جوش، ما کفچه زنیم، دیگران در خواب، ما دفچه زنیم!» مدتها بود که دیگر این صدا در کوچه و خیابانهای کابل شنیده نمیشد. جنگ بود و دیگر برای افغانها خبری از نوروز نبود. زنها مراسم شب نوروز برای پخت سمنو نمیگرفتند، از اواخر عصر تا صبح روز بعد مشغول پختن آن نبودند. مدتها بود که دیگر...، حالا فرصت بعد از جنگ هم به افغانها امان برگزاری این جشن کهن را نمیدهد.
جنگ رفته است، اما طالبان هنوز هست، مرگ هست. حالا گروهک طالبان در افغانستان با انتشار بیانیهای تجلیل از نوروز را حرام اعلام کرده است. اسلامگرایان افراطی اینبار میگویند که خبری از هفت میوه نیست. کشمش، سنجد، پسته، فندق، قیسی (زردآلوی خشک) و گردو یا آلو دیگر قرار نیست برای آغاز سال نو جایی در سفره افغانها داشته باشد. خبری از مراسم روز اول هر سال نیست که کشاورزان به شهرها آیند و ماحصل کار خود را به نمایش گذارند؛ مراسمی که حتی شخصیتهای بلند پایه حکومتی نیز معمولا در تماشای آن شرکت دارند.
بیانیه طالبان درحالی منتشر شده که پلیس افغانستان طی سه روز اخیر ۲۰ مظنون را که قصد حمله به مراسم تجلیل از نوروز را داشتند، بازداشت کرده است. جشن نوروز یکی از آیینهای ویژه آریاییهایی کهن است و پس از سقوط طالبان همه ساله و در کنار دیگر کشورهای میزبان سال نو هجری خورشیدی در شهر مزارشریف و در کنار زیارتگاه منسوب به حضرت علی برگزار میشود و هزاران نفر از سراسر افغانستان در این مراسم شرکت میکنند. با این حال طالبان این مراسم را کفرآمیز میداند و همه ساله برپاکنندگان جشن در «مسجد آبی» تدابیری را برای مقابله با اقدامات تروریستی برقرار میکنند.
نوروز برابر با اول فروردین ماه در تقویم شمسی، جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز بیش از ۲۱ کشور دنیا نوروز را جشن میگیرند؛ جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از سه هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰میلیون نفر آن را جشن میگیرند؛ جشنی که بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومی سازمان ملل در نشست چهارم اسفند ۱٣٨٨ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰)، ۲۱ ماه مارس را بهعنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشه ایرانی بهرسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین غربی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستاراخان و نیز آمریکایشمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل میشود. آنقدر قدمت دارد و زیباست و ارزشمند که حتی کشورهایی چون مصر و چین که جزو سرزمینهایی نیستند که در آنها نوروز جشن گرفته میشد، امروزه جشنهایی مشابه جشن نوروز را برگزار میکنند؛ نوروزی که در قرقیزستان در شب سال تحویل تا شب قزیر صاحبخانه دو عدد شمع در بالای خانهاش روشن و خانهاش را خانهتکانی میکند. در شب آن دختران روستایی قزاق با آخرین گوشت باقیمانده از گوشت اسب که سوقیم نام دارد، غذایی به نام اویقی آشار همراه با آویز میپزند و یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگولهای به گردنش در ساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها کرده تا از این طریق مردم را بیدار کنند؛ نوروزی که ترکمنها با پختن غذاهای معروف نوروزی چون نوروز کجه، نوروز بامه و سمنو آغاز آن را جشن میگیرند و پایکوبی میکنند. جشنی که پاکستانیها بر این باورند که مقصد آن، امیدواری و در امن و صلح و آشتی نگهداشتن جهان اسلام و عالم انسانیت است تا آنجا که آزادی و آزادگی، خوشبختی و کامیابی، محبت و دوستی و برادری و برابری همچون بوی خوش گلهای بهاری در دل و جان مردمان جایگزین شود. نوروزی که تاجیکها را آماده گلگردانی میکند. گلگردانها از دره و تپه و دامنه کوهها، گل چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده میدهند. گلگردانها در محلهای دیگر گلها را دستهدسته کرده یا در نوک چوبی بسته در کنار در خانههای اهل ده یا شهر در خاک فرو میکنند و سرود میخوانند. اما در افغانستان گویا سبزه نوروز هم قرار است رنگ خون بگیرد.
جنگ رفته است، اما طالبان هنوز هست، مرگ هست. حالا گروهک طالبان در افغانستان با انتشار بیانیهای تجلیل از نوروز را حرام اعلام کرده است. اسلامگرایان افراطی اینبار میگویند که خبری از هفت میوه نیست. کشمش، سنجد، پسته، فندق، قیسی (زردآلوی خشک) و گردو یا آلو دیگر قرار نیست برای آغاز سال نو جایی در سفره افغانها داشته باشد. خبری از مراسم روز اول هر سال نیست که کشاورزان به شهرها آیند و ماحصل کار خود را به نمایش گذارند؛ مراسمی که حتی شخصیتهای بلند پایه حکومتی نیز معمولا در تماشای آن شرکت دارند.
بیانیه طالبان درحالی منتشر شده که پلیس افغانستان طی سه روز اخیر ۲۰ مظنون را که قصد حمله به مراسم تجلیل از نوروز را داشتند، بازداشت کرده است. جشن نوروز یکی از آیینهای ویژه آریاییهایی کهن است و پس از سقوط طالبان همه ساله و در کنار دیگر کشورهای میزبان سال نو هجری خورشیدی در شهر مزارشریف و در کنار زیارتگاه منسوب به حضرت علی برگزار میشود و هزاران نفر از سراسر افغانستان در این مراسم شرکت میکنند. با این حال طالبان این مراسم را کفرآمیز میداند و همه ساله برپاکنندگان جشن در «مسجد آبی» تدابیری را برای مقابله با اقدامات تروریستی برقرار میکنند.
نوروز برابر با اول فروردین ماه در تقویم شمسی، جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز بیش از ۲۱ کشور دنیا نوروز را جشن میگیرند؛ جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از سه هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰میلیون نفر آن را جشن میگیرند؛ جشنی که بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومی سازمان ملل در نشست چهارم اسفند ۱٣٨٨ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰)، ۲۱ ماه مارس را بهعنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشه ایرانی بهرسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین غربی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستاراخان و نیز آمریکایشمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل میشود. آنقدر قدمت دارد و زیباست و ارزشمند که حتی کشورهایی چون مصر و چین که جزو سرزمینهایی نیستند که در آنها نوروز جشن گرفته میشد، امروزه جشنهایی مشابه جشن نوروز را برگزار میکنند؛ نوروزی که در قرقیزستان در شب سال تحویل تا شب قزیر صاحبخانه دو عدد شمع در بالای خانهاش روشن و خانهاش را خانهتکانی میکند. در شب آن دختران روستایی قزاق با آخرین گوشت باقیمانده از گوشت اسب که سوقیم نام دارد، غذایی به نام اویقی آشار همراه با آویز میپزند و یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگولهای به گردنش در ساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها کرده تا از این طریق مردم را بیدار کنند؛ نوروزی که ترکمنها با پختن غذاهای معروف نوروزی چون نوروز کجه، نوروز بامه و سمنو آغاز آن را جشن میگیرند و پایکوبی میکنند. جشنی که پاکستانیها بر این باورند که مقصد آن، امیدواری و در امن و صلح و آشتی نگهداشتن جهان اسلام و عالم انسانیت است تا آنجا که آزادی و آزادگی، خوشبختی و کامیابی، محبت و دوستی و برادری و برابری همچون بوی خوش گلهای بهاری در دل و جان مردمان جایگزین شود. نوروزی که تاجیکها را آماده گلگردانی میکند. گلگردانها از دره و تپه و دامنه کوهها، گل چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده میدهند. گلگردانها در محلهای دیگر گلها را دستهدسته کرده یا در نوک چوبی بسته در کنار در خانههای اهل ده یا شهر در خاک فرو میکنند و سرود میخوانند. اما در افغانستان گویا سبزه نوروز هم قرار است رنگ خون بگیرد.
سمیر امین نویسنده ی مشهور مصری در این مقاله که به تازگی در سایت شخصی او منتشر شده است، به بررسی و جمع بندی یکساله ی انقلاب های عربی، چرایی رشد اسلام سیاسی در مصر و تونس، سرنوشت اصلاحات در الجزایر و موقعیت دشوار سوریه می پردازد.
این مقاله توسط کوثر آل علی محمره برای انتشار در اخبار روز ترجمه شده است.
انچه در پی می اید تاملی است بر انقلاب های عربی در پی تحولات یکسا ل اخیر.
۱_پیروزی اسلام سیاسی در انتخابات تونس
انتخابات تونس (اکتبر۲۰۱۱) راه برای بوجود امدن بلوک سیاسی دست راستی که اکثریت مجلسی که قرار است قانون اساسی جدید را تدوین نماید، هموار نمود. این بلوک سیاسی، از حزب النهضه (اخوان المسلمین) و شخصیت های مستقلی که خود را رهروان "بورقیبه"می دانند اما در حقیقت وابسته به نظام بن علی بودند، تشکیل شده است. نظام جدید ممکن است برخی دگرگونی های دموکراتیک (احترام به تعدد احزاب وازادی بیان وتوقف سرکوب شدید پلیسی) و کنشهای اجتماعی (حقوق زنان، سکولاریسم، اموزش و دولت) را در چارچوب برنامه توسعه اقتصادی پیشین، در پی گیرد.
جنبش انقلابی در تونس هیچگاه شیوه توسعه اقتصادی اتخاذ شده در دوران"بن علی"را نه تنها مورد انتقاد قرار نداده بلکه در چارچوب فرامین "بانک جهانی"!! صرفا به سرکوب شدید پلیسی و رانت های اعطا شده به خانواده "بن علی" اعتراض داشته است. افکار عمومی در تونس (به استثنای نیروهای چپ که به حاشیه رانده شده بودند)، هرگز این نکته را که چنین شیوه "توسعه اقتصادی" (وابسته) زمینه را برای بحرانی شدن اوضاع اجتماعی و قیام مردمی فراهم می نماید، درک ننمودند. بلوک جدید حاکم مسیر توسعه ای را که "بورقیبه" در پیش گرفته بود نه تنها اصلاح ننمود، بلکه بدلیل "ظاهر اسلامی" چنین توسعه ای، تعارضی با ان ندارد.
پس از ان، پیروزی جریانات "اسلامگرا" را در مقیاسی وسیع تر در مصر شاهد بودیم. از این پیروزی و رساتر شدن شعار "اسلامیزه" کردن جامعه چه دستاوردهایی می توان توقع داشت؟ برای پاسخ به این سوال باید دلایل این پیروزی انتخاباتی را بررسی نمود. پیش از این، به موضوع تاثیر "ناصریسم" در غیرسیاسی نمودن جامعه از طریق قلع و قمع احزاب و سازمانهای ترقیخواه بر این "پیروزی"ها اشاره کرده ام. "ناصریسم" در اتخاذ این روش تنها نبوده بلکه غالب نظام های ملی موج اول "بیداری جنوب" از این شیوه پیروی نمودند. از یاد نبریم که نظام های سوسیالیستی نیز در اتخاذ این شیوه ها (نهایتا پس از عبور از مرحله دموکراتیک انقلاب و تثبیت نظام) با دیگران همراهی نمودند.
مخرج مشترک در این موارد، حذف رویکردهای دموکراتیک است و منظور من از بیان این موضوع وضع علامت تساوی بین "دموکراسی" و"مهندسی انتخابات چند حزبی" نیست. منظور، به کار گرفتن دموکراسی به معنای صحیح انست، یعنی احترام به "پلورالیسم" در افکار و برنامه های سیاسی و قبول تشکیلات و سازمانهای سیاسی وابسته به ان، چرا که پلورالیسم سیاسی لازمه دموکراسی است. دموکراسی بدون ازادی بیان برای دگراندیشان و مخالفان سیاسی نمی تواند نهادینه شود. در نظر نگرفتن چنین حقی (ازادی بیان و تشکیلات سیاسی مخالف نظام) سبب غیرسیاسی شدن جامعه شده و نهایتا "فاجعه" بدنبال خواهد اورد.
برامد چنین فاجعه ای را در گذشته، (بصورت خصلت دینی و غیره) دیده ایم. همانگونه که نمود ان را در پذیرش پروژه "جامعه مصرفی" که بر اساس گرایش های "فرد گرایانه" قوام یافته می توان مشاهده نمود. گرایش هایی که در میان اقشار متوسط جامعه (که از توسعه بهره مند بودند) رسوخ کرده و حتی در میان توده های فقیر خواهان رفاه (در حداقل ان) رشد یافت. این گرایش ها در غیاب هرگونه الترناتیو حقیقی بروز پیدا کرد. در نهایت، اینگونه گرایش ها را نمی توان غیرطبقاتی و نه، غیرقانونی نامید.
"پاکسازی سیاسی" در جامعه های اسلامی به صورت "بازگشت" ظاهری به "اسلام" خود را نشان داد. در نتیجه گفتمان حاکم بر این جامعه ها (بازگشت به اسلام) در دوران"ناصریسم" (خصوصا در زمان سادات و مبارک)، همسو با "گفتمان حاکمان" تنها گفتمان مجاز به شمار امد. این گفتمان بمنظور جلوگیری و ممانعت از ظهور "الترناتیو" مبتنی بر تعمیق گرایش های سوسیالیستی مورد بهره برداری قرار گرفت. پس از ان "سادات" و "مبارک" این گفتمان دینی را بمنظور همراهی وتایید وخامت اوضاع معیشتی مردم که ناشی از تسلیم و خضوع حکومت های مصری به سیاست های "جهانی سازی امپریالیستی" بود؛ تشویق و تقویت نمودند. همانطوی که پیش از این اعلام نمودم، اسلام سیاسی هرگز در مصر در صف اپوزیسیون نبوده و همیشه، جزیی از نظام حاکم بود.
برشماری دلایل پیروزی "اسلام سیاسی" در درجه نخست نیاز به شرح چگونگی برتری یافتن "جهانی سازی امپریالیستی" از یکطرف و بالارفتن شعارهای"اخوان المسلمین" از جانب دیگر، دارد.
بحرانی که پروژه "جهانی سازی" را در برگرفت، تورم مهار گسیخته ای را در بخشهای"بی هدف" (غیر سازمان یافته) اقتصادی و اجتماعی باعث گردید. در شرایط و موقعیت مصر این بخش از اقتصاد و جامعه مهمترین عوامل معیشتی اکثریت مردم می باشند (بر طبق امار رسمی ۶۰%). سازمان های تشکیلاتی "اسلام سیاسی" در چنین شرایطی از قدرت بالایی برای مانور برخوردارند. موفقیت "اخوان المسلمین" در حوزه هایی این چنین، خود باعث بالا رفتن میزان فعالیت در بخشهای اقتصادی –اجتماعی مذکور شده و درنتیجه باز تولید انها را سبب گردید.
فرهنگ سیاسی به کار رفته توسط "اخوان" در کمال سادگی است. این فرهنگ، "مشروعیت اسلامی" را به اصل مالکیت خصوصی و روابط بازار "ازاد" اضافه می نماید. فرهنگ مذکور عدم توانایی این بخش را برای توسعه اقتصاد ملی، بدلیل خصوصیاتی که در واقع همان خصوصیات ابتدایی "اقتصاد بازار"میباشد، در نظر نمی گیرد.
پشتیبانی مالی" شیوخ خلیج" که بصورت وسیعی با تزریق پول برای شکوفایی این تشکیلات بکار می رود در نهایت بصورت قروض ساده و یا کمک های بلاعوض در نظر گرفته می شود. "موسسات نیکوکاری" و "مراکز درمانی" را هم به یمن کمکهای مالی "خلیج"، باید به این بخش اضافه نمود. انچه مسلم است، "خلیج" قصد ندارد در بالا بردن قدرت تولید در اقتصاد مصر سرمایه گذاری نماید (مانند احداث کارخانه ها و ...) و صرفا به افزایش حجم و"توسعه" این اقتصاد "پست" نظر دارد. اما رونق اقتصاد در مصر به سلطه "خلیج" (این سلطه بر مبنای اسلامی کردن جامعه شکل گرفته است) و سلطه ایالات متحده امریکا (با فرض مصر وابسته درگیر با فقر روز افزون) و سلطه اسرائیل ( با فرض مصر ناتوان در برابر توسعه طلبی صهیونیستی) پایان خواهد داد.
این خصوصیت برای نظامی که در پس پرده شعارهای"اسلامی" با سرخم نمودن به سرمایه داری امپریالیستی مردم خود را به سمت فقر می کشاند، مختص مصر نیست. این خصوصیت مشترک اغلب کشورهای عرب و اسلامی است. عملکرد این خصوصیت را در ایران هنگامی که "اندیشه خمینی" راه را برای غلبه "اقتصاد بازار" هموار نمود، دیدیم. خصوصیتی که سبب گردید "سومالی" بعنوان یک کشور از گردونه کشورهای تشکیل دهنده جهان معاصر حذف گردد.
در چنین شرایطی، استیلای"اسلام سیاسی" بر حکومت در مصر(و کشورهای دیگر) چه پیامد هایی دارد؟
هم اینک گفتمانی ساده لوحانه (و به عبارتی در نهایت ساده لوحی) جهان رسانه ای "غالب" را در نوردیده و چنین ترویج می کند که: "پیروزی اسلام سیاسی به دلیل هویت ذاتی جامعه ما امری ناگزیر است، این واقعیت علیرغم عدم اعتراف به ان توسط برخی جریان ها، خود را بر شرایط موجود تحمیل نمود". چنین گفتمانی این حقیقت را که "غیرسیاسی نمودن جامعه" امری برنامه ریزی شده بوده و بدون ان امکان موفقیت "اسلام سیاسی" وجود نداشته است، ندیده می گیرد.
بر این مقوله، موضوع دیگری که می توان ان را چنین خلاصه نمود، باید اضافه نماییم: "این موفقیت ها خطری ندارند چرا که موقت هستند و نظامی که از پی انها می اید محکوم به شکست است وسرانجام توده ها از چنین نظامی فاصله خواهند گرفت." گویی "اخوان المسلمین" از جمله کسانی هستند که اصول دموکراسی را در صورتی که علیه منافع انها باشند، می پذیرند! به نظر می رسد نظام حاکم بر واشنگتن چنین نظریه ای را (البته به صورت ظاهری) پذیرفته است. بر اینها افکار عمومی ساخته و پرداخته جهان رسانه ای "غالب" را نیز باید اضافه نمود.
برخی از روشنفکران عرب و مصری نیز ظاهرا از روی "فرصت طلبی" و یا روشن نبودن مواضعشان مروج چنین گفتمانی هستند. نه باید چنین پنداشت. باید بدانیم، در صورتی که "اسلام سیاسی" بر مسند قدرت نشیند اگر نه برای "ابد" که برای مدتی طولانی (حداقل ۵۰ سال همانگونه که در ایران دیدیم) خواهد ماند. در این مرحله که من انرا "مرحله انتقالی" می نامم، ملت های دیگر راه پیشرفت را در پیش خواهند گرفت و ما در نهایت در پایین ترین ردیف خواهیم ماند.
به همین دلیل، من به اخوان المسلمین بعنوان یک "حزب اسلامی" نگاه نمی کنم. نگاه من به اینان، اولا –به عنوان یک حزب ارتجاعی و واپسگرا ست، ثانیا در صورت استیلا بر قدرت سیاسی، بهترین ضامن برای حفظ قدرت نظام امپریالیستی، خواهد بود.
درباره بنیادگرایی (سلفی ها)
بنیادگرایی در پس فراخوان به "جهل و تاریکی" مطرح شده توسط "رشید رضا" (۱) و "اخوان المسملین" و برای تکمیل ان پدید امد، سلفی ها (بنیاد گرایان) بصورت علنی "ازادی" و در پس ان "دموکراسی" را نفی می کنند. اینان معتقدند ازادی، علت وجودی انسان {از نظر انان انسان بصورت عبدا. (بنده) افریده شده است} را که برای بندگی خالق افریده شده، نفی میکند. بدیهی است که مروجین و صاحبان چنین اندیشه ای هرگز چگونگی رسیدن به افریدگار این "جهان مدرن" را به ما نشان نمی دهند. ایا می توان (بعنوان مثال) از او (افریدگار) در مورد قبول یا عدم قبول "افزایش دستمزدها" سوال نمود؟ چنین پنداری راه را برای برپایی "دیکتاتوری ولایت فقیه" همانگونه که در ایران صورت گرفت بازمی نماید. در انجا روحانیون خود را بعنوان تنها کسانی که منحصرا دارای این "قدرت شناخت" هستند، معرفی کردند! سلفی ها دشمنان "مدرنیته" ای هستند که به حق "نواوری" برای اداره امور دنیا شناخته شده است. و نواوری "ازادی" و "خرد نقاد" را می طلبد که مورد قبول سلفی ها نمی باشد.
در پاسخ به ادعای رهبران "سلفی" در مورد قبول "دنیای مدرن" و وابستگی به ان از طریق اموزش و بکارگیری کامپیوتر و "مدیریت " (انهم با استفاده از کتب و جزوات اهدایی امریکا!) چه می توان گفت؟ چنین ادعاهایی یک کمدی اشکار است. قدرت برتر (منظورم سرمایه داری امپریالیستی مسلط) به "نوکر" نیاز دارد. نوکرانی که دارای چنین "هنر"هایی باشند و نه بیشتر. اقای دانلپ (مشاور انگیسی اموزشی در زمان اشغال) این موضوع را به خوبی درک و به همین دلیل ان را بعنوان پروژه ای اموزشی در مدارس مصر به اجرا گذارد! مدرنیته از قبول اصل "ازادی" وعبوراز اینگونه قید و بندها، به عنوان نخستین شرط بالابردن قدرت "ملت" برای پیروی از جهان مدرن بصورت توانا و پیگیر می باشد، اغاز می گردد.
۲. ایا امکانی برای "اصلاحات دموکراتیک" در الجزایر وجود دارد؟
مصر و الجزایر در دوره "باندونگ" و "عدم تعهد" بعنوان دو کشور عربی نقش رهبری کننده و بارزی در موج اول "بیداری جنوب" ایفا نمودند. مهمترین دست اوردهای موفقیت امیز اینان، پایه ریزی جامعه هایی بود که بحق می توان انها را جامعه های "پس از استعمار" نامید. پایه ریزی این جامعه ها با موفقیت های اقتصادی و اجتماعی ترقی خواهانه مشخصی (علیرغم محدودیت های بسیار) همراه بود. اما به رغم همه امیدواری ها برای رسیدن به رهایی، در ادامه راه، روند این تغییرات متوقف گردید. و نهایتا هر دو کشور به شکل خطرناکی به لیست کشورهای تحت سلطه استعمار بازگشتند.
به نظر می رسد مدل "الجزایری" از موقیت بهتری نسبت به "نمونه" مصری خویش برخوردار است. در الجزایر به دلیل وجود دو گرایش در طبقه حاکم (گرایش "ملی" و گرایش "کمپرادور") در مقابل بازگشت به دوران "استعمار" هنوز هم می توان موانعی مشاهده کرد. اگرچه در برخی موارد، مشارکت هر دو گرایش را در فراهم نمودن "شرایط" برای تکوین شخصیتی وابسته به طبقه حاکم می توان دید. این وضعیت در مصر کاملا متفاوت است. در دوران سادات- مبارک طبقه حاکم بطور کلی خصوصیات "ملی" خود را از دست داد.
برای تفاوت های فوق به دو دلیل می توان اشاره نمود:
جنگ رهایی بخش در الجزایر مولود طبیعی رویکرد عمیق اجتماعی-ایدئو لوژیک بود. بر خلاف ان در مصر "ناصریسم"، برامد گسترش موج مبارزات رهایی بخش بعد از انقلاب ۱۹۱۹ بوده که با نوسانات بسیار و پس از ژرفش نوین مبارزات رهایبخش، بعد از جنگ جهانی دوم تعمیق شد و به بار نشست. کودتای سال ۱۹۵۲ از تعمیق این جنبش جلوگیری نمود. اما انقلاب سال ۱۹۵٣ برمبنای گرایش به راست صورت گرفت. این گرایش، بر اساس "ابتکارات بالایی ها" از حضور توده ها در جنبش جلوگیری نمود.
از سوی دیگر این نکته را در مورد تاثیرات ویرانگر "میراث استعماری" فرانسه در الجزایر باید مدنظر قرار داد که جامعه "سنتی" الجزایر به دلیل گرایش جامعه جدید "الجزایر ازاد" به "پوپ لیسم"، فرو پاشید.
در نهایت در کلیه کشورهای عربی (بجز در مصر)، عدالت اجتماعی در صدر مطالبات و خواسته های مردم جلوه نمود. در مصر برخلاف سایر کشورهای عربی، پروژه "جنبش بیداری و تحول خواهی" از دوره محمدعلی پاشا به بعد توسط بالایی ها (طبقات حاکم) به پیش برده شد. در مصر رهبران "اریستوکرات" جنبش، با دعوت مردم به مدرنیسم بتدریج به "بورژوازی اریستوکرات" متحول گردیدند.
این شرایط مختلف، زمینه های متفاوتی را در کشورهای فوق برای رویارویی با چالش جدید یعنی ظهور "اسلام سیاسی" پدید اورد. "حسین بلالو" در کتاب در حال انتشار [دموکراسی در الجزایر: اصلاح یا انقلاب]، چگونگی عدم موفقیت و شکست زودهنگام "اسلام سیاسی" را به تبع "عریان شدن چهره زشت ان"، شرح می دهد. این بدان معنا نیست که "اسلام سیاسی" در این دیار به تاریخ پیوسته و امکان ظهور مجدد ان وجود ندارد. اگرچه بین الجرایر و مصر از این منظر تفاوتی بسیار است چرا که در مصر "اسلام سیاسی" در میان افکار عمومی از مشروعیت بیشتری برخوردار است. در مصر و برای ادامه سلطه سرمایه داری وابسته، هم پیمانی میان "اسلام سیاسی" و "بورژوازی کمپرادور" همچنان نقش برجسته ای دارد. به همین دلیل و در برخورد با چالشهای عصر حاضر در دو کشور، تحولات متباینی را حداقل در کوتاه مدت می توان پیش بینی نمود.
من امکان انجام اصلاحات "کنترل شده" را از "داخل" در الجزایر دور از ذهن نمی بینم. می توان برای این "احتمال" درصدی از واقعیت در نظر گرفت. بر خلاف ان در مصر هیچگونه الترناتیوی در مقابل [رویارویی "جنبش مردمی" با ائتلاف ارتجاعی "اسلامی - کمپرادوری"] وجود ندارد. مصر و الجزایر دو کشور عربی هستند که می توان کاندیداتوری انها را برای پیوستن به کشورهای "نوظهور" پیش بینی نمود. به همین ترتیب می توان انتظار داشت که به عنوان دو نمونه "غم انگیز" عدم موفقیت برای رسیدن به چنین سطحی از انها یاد نمود. اگرچه مسئولیت طبقات حاکم در این "شکست" اشکار است، اما در نظر نگرفتن مسئولیت جامعه، روشنفکران و مبارزان جنبشهای سیاسی در ان نیز، صحیح نمی باشد.
در خصوص کشورهای مغرب عربی (مراکش و...)، چنین اذعان می شود که: "مراکش اصلاحات دموکراتیک را با روش های مسالمت امیز ومرحله ای به پیش می برد". از خواننده این مطلب اجازه می خواهم شک و تردیدهایم را در این خصوص اعلام نمایم. تحول دموکراتیک برنامه ریزی شده به امر "پادشاه" در چارچوب "سرمایه داری وابسته"، امری دور از دسترس است. اضافه می کنم: "تا زمانیکه مردم مراکش اصل سلطه نظام "سلطنتی - دینی" را [پادشاه بعنوان "امیر المومنین"] پذیرا باشند؛ اصلاحات محدود و کنترل شده، هرگز راهی به سوی دموکراسی واقعی نخواهند یافت. باشد که "مراکشی ها" دلیل اصلی مشکل "صحرا" را متوجه شوند. چرا که مردم ازاده "صحرا" به برداشت دیگری از "اسلام" معتقد هستند و ان، عدم کرنش به هیچ "بنده" خدایی حتی اگر "پادشاه" باشد، می باشد.
٣- فاجعه در سوریه
نظام بعثی در سوریه، در گذشته به مجموعه ای از رویکردهای ملی- مردمی (هر چند غیردموکراتیک) به تاسی از "ناصریسم" در دوران "باندونگ" روی اورد. پس از روشن شدن دستاوردهای این اقدامات؛ حافظ اسد، پروژه عقب نشینی و سمت گیری به راست (سیاست درهای باز) را ضمن حفظ گرایشات ملی گرایانه و ضد استعماری در پیش گرفت. این همان راهی بود که "ناصر" پس از شکست سال ۱۹۶۷ در پیش گرفت.
تاریخ، بیهودگی این حرکت را اشکار نمود. در مصر پس از مرگ ناصر در سال ۱۹۷۰، این راه به تسلیم بدون قید و شرط در برابر ائتلاف ارتجاعی ایالات متحده امریکا، خلیج و اسرائیل منتهی گردید. در سوریه سیاست "درهای باز" به همان سرنوشتی دچار گردید؛ که کشورهای دیگر دچار ان شدند. منظورم، زوال و بهم ریختگی سریع و خطرناک شرایط اجتماعی طبقات مردمی است، و در نتیجه مشروعیت نظام نیز دچار "فرسایش" شد.
نظام حاکم در سوریه در رویارویی با اعتراضات، شیوه سرکوب را برگزید. "اخوان" از فرصت استفاده نموده خود را به عنوان نیروی "اپوزیسیون" مطرح کردند. پروژه ای به رهبری "استعمار" و هم پیمانانش به ظاهر با شعار "رهایی مردم سوریه از دیکتاتور" اما در واقع با انگیزه فروپاشی کشور سوریه همانگونه که در عراق و لیبی اتفاق افتاد؛ کلید زده شد.
اینجا، روابط عمیق بین منافع ائتلاف "سه گانه" خود را نشان می دهد. برای واشنگتن مهمترین "هدف"، فروپاشی پیمان ایران – سوریه - حزب الله می باشد. پیمانی که مهمترین مانع امریکا برای برقراری سلطه بر"منطقه" است؛ اما برای اسرائیل ، هدف تجزیه سوریه به دولت های کوچک "فرقه گرا" می باشد. برای"خلیج" مهمترین هدف برپایی "دیکتاتوری سنی" با الهام از "وهابیگری" است، حتی اگر این دیکتاتوری به قیمت قتل عام "علوی"ها، "دروزی"ها و یا "مسیحیان" صورت گیرد.
در مقابله با این خطر هراسناک نظام "بشار"، از هرگونه واکنش اصولی ومناسب که بی شک همان خودداری از "بکارگیری خشونت" و انجام "اصلاحات حقیقی" می باشد، عاجز است.
یگانه راه حل مورد قبول و مطلوب، گشودن راه مذاکرات حقیقی است که اولین شرط برپایی یک جبهه دموکراتیک و قوی می باشد. جبهه ای که علیرغم وجود ساختارها و اجزا ان، کوشش می شود با خاموش نمودن صدایش، وجود ان نیز، ندیده گرفته شود.
(۱) رشید رضا ( ۱٨۶۵-۱۹٣۵) متولد لبنان- روزنامه نگار، نویسنده و از پیشگامان اندیشه سلفی و موسس ماهنامه معروف "المنار" که مدت ٣۵ سال در مصر منتشر می شد. حسن بنا موسس "اخوان المسلمین" تحت تاثیر افکار رشید رضا بود. وی در مصر از دنیا رفت.- مترجم
نویسنده: سمیر امین
مترجم: کوثر آلی علی محمره
منبع: سایت شخصی نویسنده در "الحوار المتدن"
این مقاله توسط کوثر آل علی محمره برای انتشار در اخبار روز ترجمه شده است.
انچه در پی می اید تاملی است بر انقلاب های عربی در پی تحولات یکسا ل اخیر.
۱_پیروزی اسلام سیاسی در انتخابات تونس
انتخابات تونس (اکتبر۲۰۱۱) راه برای بوجود امدن بلوک سیاسی دست راستی که اکثریت مجلسی که قرار است قانون اساسی جدید را تدوین نماید، هموار نمود. این بلوک سیاسی، از حزب النهضه (اخوان المسلمین) و شخصیت های مستقلی که خود را رهروان "بورقیبه"می دانند اما در حقیقت وابسته به نظام بن علی بودند، تشکیل شده است. نظام جدید ممکن است برخی دگرگونی های دموکراتیک (احترام به تعدد احزاب وازادی بیان وتوقف سرکوب شدید پلیسی) و کنشهای اجتماعی (حقوق زنان، سکولاریسم، اموزش و دولت) را در چارچوب برنامه توسعه اقتصادی پیشین، در پی گیرد.
جنبش انقلابی در تونس هیچگاه شیوه توسعه اقتصادی اتخاذ شده در دوران"بن علی"را نه تنها مورد انتقاد قرار نداده بلکه در چارچوب فرامین "بانک جهانی"!! صرفا به سرکوب شدید پلیسی و رانت های اعطا شده به خانواده "بن علی" اعتراض داشته است. افکار عمومی در تونس (به استثنای نیروهای چپ که به حاشیه رانده شده بودند)، هرگز این نکته را که چنین شیوه "توسعه اقتصادی" (وابسته) زمینه را برای بحرانی شدن اوضاع اجتماعی و قیام مردمی فراهم می نماید، درک ننمودند. بلوک جدید حاکم مسیر توسعه ای را که "بورقیبه" در پیش گرفته بود نه تنها اصلاح ننمود، بلکه بدلیل "ظاهر اسلامی" چنین توسعه ای، تعارضی با ان ندارد.
پس از ان، پیروزی جریانات "اسلامگرا" را در مقیاسی وسیع تر در مصر شاهد بودیم. از این پیروزی و رساتر شدن شعار "اسلامیزه" کردن جامعه چه دستاوردهایی می توان توقع داشت؟ برای پاسخ به این سوال باید دلایل این پیروزی انتخاباتی را بررسی نمود. پیش از این، به موضوع تاثیر "ناصریسم" در غیرسیاسی نمودن جامعه از طریق قلع و قمع احزاب و سازمانهای ترقیخواه بر این "پیروزی"ها اشاره کرده ام. "ناصریسم" در اتخاذ این روش تنها نبوده بلکه غالب نظام های ملی موج اول "بیداری جنوب" از این شیوه پیروی نمودند. از یاد نبریم که نظام های سوسیالیستی نیز در اتخاذ این شیوه ها (نهایتا پس از عبور از مرحله دموکراتیک انقلاب و تثبیت نظام) با دیگران همراهی نمودند.
مخرج مشترک در این موارد، حذف رویکردهای دموکراتیک است و منظور من از بیان این موضوع وضع علامت تساوی بین "دموکراسی" و"مهندسی انتخابات چند حزبی" نیست. منظور، به کار گرفتن دموکراسی به معنای صحیح انست، یعنی احترام به "پلورالیسم" در افکار و برنامه های سیاسی و قبول تشکیلات و سازمانهای سیاسی وابسته به ان، چرا که پلورالیسم سیاسی لازمه دموکراسی است. دموکراسی بدون ازادی بیان برای دگراندیشان و مخالفان سیاسی نمی تواند نهادینه شود. در نظر نگرفتن چنین حقی (ازادی بیان و تشکیلات سیاسی مخالف نظام) سبب غیرسیاسی شدن جامعه شده و نهایتا "فاجعه" بدنبال خواهد اورد.
برامد چنین فاجعه ای را در گذشته، (بصورت خصلت دینی و غیره) دیده ایم. همانگونه که نمود ان را در پذیرش پروژه "جامعه مصرفی" که بر اساس گرایش های "فرد گرایانه" قوام یافته می توان مشاهده نمود. گرایش هایی که در میان اقشار متوسط جامعه (که از توسعه بهره مند بودند) رسوخ کرده و حتی در میان توده های فقیر خواهان رفاه (در حداقل ان) رشد یافت. این گرایش ها در غیاب هرگونه الترناتیو حقیقی بروز پیدا کرد. در نهایت، اینگونه گرایش ها را نمی توان غیرطبقاتی و نه، غیرقانونی نامید.
"پاکسازی سیاسی" در جامعه های اسلامی به صورت "بازگشت" ظاهری به "اسلام" خود را نشان داد. در نتیجه گفتمان حاکم بر این جامعه ها (بازگشت به اسلام) در دوران"ناصریسم" (خصوصا در زمان سادات و مبارک)، همسو با "گفتمان حاکمان" تنها گفتمان مجاز به شمار امد. این گفتمان بمنظور جلوگیری و ممانعت از ظهور "الترناتیو" مبتنی بر تعمیق گرایش های سوسیالیستی مورد بهره برداری قرار گرفت. پس از ان "سادات" و "مبارک" این گفتمان دینی را بمنظور همراهی وتایید وخامت اوضاع معیشتی مردم که ناشی از تسلیم و خضوع حکومت های مصری به سیاست های "جهانی سازی امپریالیستی" بود؛ تشویق و تقویت نمودند. همانطوی که پیش از این اعلام نمودم، اسلام سیاسی هرگز در مصر در صف اپوزیسیون نبوده و همیشه، جزیی از نظام حاکم بود.
برشماری دلایل پیروزی "اسلام سیاسی" در درجه نخست نیاز به شرح چگونگی برتری یافتن "جهانی سازی امپریالیستی" از یکطرف و بالارفتن شعارهای"اخوان المسلمین" از جانب دیگر، دارد.
بحرانی که پروژه "جهانی سازی" را در برگرفت، تورم مهار گسیخته ای را در بخشهای"بی هدف" (غیر سازمان یافته) اقتصادی و اجتماعی باعث گردید. در شرایط و موقعیت مصر این بخش از اقتصاد و جامعه مهمترین عوامل معیشتی اکثریت مردم می باشند (بر طبق امار رسمی ۶۰%). سازمان های تشکیلاتی "اسلام سیاسی" در چنین شرایطی از قدرت بالایی برای مانور برخوردارند. موفقیت "اخوان المسلمین" در حوزه هایی این چنین، خود باعث بالا رفتن میزان فعالیت در بخشهای اقتصادی –اجتماعی مذکور شده و درنتیجه باز تولید انها را سبب گردید.
فرهنگ سیاسی به کار رفته توسط "اخوان" در کمال سادگی است. این فرهنگ، "مشروعیت اسلامی" را به اصل مالکیت خصوصی و روابط بازار "ازاد" اضافه می نماید. فرهنگ مذکور عدم توانایی این بخش را برای توسعه اقتصاد ملی، بدلیل خصوصیاتی که در واقع همان خصوصیات ابتدایی "اقتصاد بازار"میباشد، در نظر نمی گیرد.
پشتیبانی مالی" شیوخ خلیج" که بصورت وسیعی با تزریق پول برای شکوفایی این تشکیلات بکار می رود در نهایت بصورت قروض ساده و یا کمک های بلاعوض در نظر گرفته می شود. "موسسات نیکوکاری" و "مراکز درمانی" را هم به یمن کمکهای مالی "خلیج"، باید به این بخش اضافه نمود. انچه مسلم است، "خلیج" قصد ندارد در بالا بردن قدرت تولید در اقتصاد مصر سرمایه گذاری نماید (مانند احداث کارخانه ها و ...) و صرفا به افزایش حجم و"توسعه" این اقتصاد "پست" نظر دارد. اما رونق اقتصاد در مصر به سلطه "خلیج" (این سلطه بر مبنای اسلامی کردن جامعه شکل گرفته است) و سلطه ایالات متحده امریکا (با فرض مصر وابسته درگیر با فقر روز افزون) و سلطه اسرائیل ( با فرض مصر ناتوان در برابر توسعه طلبی صهیونیستی) پایان خواهد داد.
این خصوصیت برای نظامی که در پس پرده شعارهای"اسلامی" با سرخم نمودن به سرمایه داری امپریالیستی مردم خود را به سمت فقر می کشاند، مختص مصر نیست. این خصوصیت مشترک اغلب کشورهای عرب و اسلامی است. عملکرد این خصوصیت را در ایران هنگامی که "اندیشه خمینی" راه را برای غلبه "اقتصاد بازار" هموار نمود، دیدیم. خصوصیتی که سبب گردید "سومالی" بعنوان یک کشور از گردونه کشورهای تشکیل دهنده جهان معاصر حذف گردد.
در چنین شرایطی، استیلای"اسلام سیاسی" بر حکومت در مصر(و کشورهای دیگر) چه پیامد هایی دارد؟
هم اینک گفتمانی ساده لوحانه (و به عبارتی در نهایت ساده لوحی) جهان رسانه ای "غالب" را در نوردیده و چنین ترویج می کند که: "پیروزی اسلام سیاسی به دلیل هویت ذاتی جامعه ما امری ناگزیر است، این واقعیت علیرغم عدم اعتراف به ان توسط برخی جریان ها، خود را بر شرایط موجود تحمیل نمود". چنین گفتمانی این حقیقت را که "غیرسیاسی نمودن جامعه" امری برنامه ریزی شده بوده و بدون ان امکان موفقیت "اسلام سیاسی" وجود نداشته است، ندیده می گیرد.
بر این مقوله، موضوع دیگری که می توان ان را چنین خلاصه نمود، باید اضافه نماییم: "این موفقیت ها خطری ندارند چرا که موقت هستند و نظامی که از پی انها می اید محکوم به شکست است وسرانجام توده ها از چنین نظامی فاصله خواهند گرفت." گویی "اخوان المسلمین" از جمله کسانی هستند که اصول دموکراسی را در صورتی که علیه منافع انها باشند، می پذیرند! به نظر می رسد نظام حاکم بر واشنگتن چنین نظریه ای را (البته به صورت ظاهری) پذیرفته است. بر اینها افکار عمومی ساخته و پرداخته جهان رسانه ای "غالب" را نیز باید اضافه نمود.
برخی از روشنفکران عرب و مصری نیز ظاهرا از روی "فرصت طلبی" و یا روشن نبودن مواضعشان مروج چنین گفتمانی هستند. نه باید چنین پنداشت. باید بدانیم، در صورتی که "اسلام سیاسی" بر مسند قدرت نشیند اگر نه برای "ابد" که برای مدتی طولانی (حداقل ۵۰ سال همانگونه که در ایران دیدیم) خواهد ماند. در این مرحله که من انرا "مرحله انتقالی" می نامم، ملت های دیگر راه پیشرفت را در پیش خواهند گرفت و ما در نهایت در پایین ترین ردیف خواهیم ماند.
به همین دلیل، من به اخوان المسلمین بعنوان یک "حزب اسلامی" نگاه نمی کنم. نگاه من به اینان، اولا –به عنوان یک حزب ارتجاعی و واپسگرا ست، ثانیا در صورت استیلا بر قدرت سیاسی، بهترین ضامن برای حفظ قدرت نظام امپریالیستی، خواهد بود.
درباره بنیادگرایی (سلفی ها)
بنیادگرایی در پس فراخوان به "جهل و تاریکی" مطرح شده توسط "رشید رضا" (۱) و "اخوان المسملین" و برای تکمیل ان پدید امد، سلفی ها (بنیاد گرایان) بصورت علنی "ازادی" و در پس ان "دموکراسی" را نفی می کنند. اینان معتقدند ازادی، علت وجودی انسان {از نظر انان انسان بصورت عبدا. (بنده) افریده شده است} را که برای بندگی خالق افریده شده، نفی میکند. بدیهی است که مروجین و صاحبان چنین اندیشه ای هرگز چگونگی رسیدن به افریدگار این "جهان مدرن" را به ما نشان نمی دهند. ایا می توان (بعنوان مثال) از او (افریدگار) در مورد قبول یا عدم قبول "افزایش دستمزدها" سوال نمود؟ چنین پنداری راه را برای برپایی "دیکتاتوری ولایت فقیه" همانگونه که در ایران صورت گرفت بازمی نماید. در انجا روحانیون خود را بعنوان تنها کسانی که منحصرا دارای این "قدرت شناخت" هستند، معرفی کردند! سلفی ها دشمنان "مدرنیته" ای هستند که به حق "نواوری" برای اداره امور دنیا شناخته شده است. و نواوری "ازادی" و "خرد نقاد" را می طلبد که مورد قبول سلفی ها نمی باشد.
در پاسخ به ادعای رهبران "سلفی" در مورد قبول "دنیای مدرن" و وابستگی به ان از طریق اموزش و بکارگیری کامپیوتر و "مدیریت " (انهم با استفاده از کتب و جزوات اهدایی امریکا!) چه می توان گفت؟ چنین ادعاهایی یک کمدی اشکار است. قدرت برتر (منظورم سرمایه داری امپریالیستی مسلط) به "نوکر" نیاز دارد. نوکرانی که دارای چنین "هنر"هایی باشند و نه بیشتر. اقای دانلپ (مشاور انگیسی اموزشی در زمان اشغال) این موضوع را به خوبی درک و به همین دلیل ان را بعنوان پروژه ای اموزشی در مدارس مصر به اجرا گذارد! مدرنیته از قبول اصل "ازادی" وعبوراز اینگونه قید و بندها، به عنوان نخستین شرط بالابردن قدرت "ملت" برای پیروی از جهان مدرن بصورت توانا و پیگیر می باشد، اغاز می گردد.
۲. ایا امکانی برای "اصلاحات دموکراتیک" در الجزایر وجود دارد؟
مصر و الجزایر در دوره "باندونگ" و "عدم تعهد" بعنوان دو کشور عربی نقش رهبری کننده و بارزی در موج اول "بیداری جنوب" ایفا نمودند. مهمترین دست اوردهای موفقیت امیز اینان، پایه ریزی جامعه هایی بود که بحق می توان انها را جامعه های "پس از استعمار" نامید. پایه ریزی این جامعه ها با موفقیت های اقتصادی و اجتماعی ترقی خواهانه مشخصی (علیرغم محدودیت های بسیار) همراه بود. اما به رغم همه امیدواری ها برای رسیدن به رهایی، در ادامه راه، روند این تغییرات متوقف گردید. و نهایتا هر دو کشور به شکل خطرناکی به لیست کشورهای تحت سلطه استعمار بازگشتند.
به نظر می رسد مدل "الجزایری" از موقیت بهتری نسبت به "نمونه" مصری خویش برخوردار است. در الجزایر به دلیل وجود دو گرایش در طبقه حاکم (گرایش "ملی" و گرایش "کمپرادور") در مقابل بازگشت به دوران "استعمار" هنوز هم می توان موانعی مشاهده کرد. اگرچه در برخی موارد، مشارکت هر دو گرایش را در فراهم نمودن "شرایط" برای تکوین شخصیتی وابسته به طبقه حاکم می توان دید. این وضعیت در مصر کاملا متفاوت است. در دوران سادات- مبارک طبقه حاکم بطور کلی خصوصیات "ملی" خود را از دست داد.
برای تفاوت های فوق به دو دلیل می توان اشاره نمود:
جنگ رهایی بخش در الجزایر مولود طبیعی رویکرد عمیق اجتماعی-ایدئو لوژیک بود. بر خلاف ان در مصر "ناصریسم"، برامد گسترش موج مبارزات رهایی بخش بعد از انقلاب ۱۹۱۹ بوده که با نوسانات بسیار و پس از ژرفش نوین مبارزات رهایبخش، بعد از جنگ جهانی دوم تعمیق شد و به بار نشست. کودتای سال ۱۹۵۲ از تعمیق این جنبش جلوگیری نمود. اما انقلاب سال ۱۹۵٣ برمبنای گرایش به راست صورت گرفت. این گرایش، بر اساس "ابتکارات بالایی ها" از حضور توده ها در جنبش جلوگیری نمود.
از سوی دیگر این نکته را در مورد تاثیرات ویرانگر "میراث استعماری" فرانسه در الجزایر باید مدنظر قرار داد که جامعه "سنتی" الجزایر به دلیل گرایش جامعه جدید "الجزایر ازاد" به "پوپ لیسم"، فرو پاشید.
در نهایت در کلیه کشورهای عربی (بجز در مصر)، عدالت اجتماعی در صدر مطالبات و خواسته های مردم جلوه نمود. در مصر برخلاف سایر کشورهای عربی، پروژه "جنبش بیداری و تحول خواهی" از دوره محمدعلی پاشا به بعد توسط بالایی ها (طبقات حاکم) به پیش برده شد. در مصر رهبران "اریستوکرات" جنبش، با دعوت مردم به مدرنیسم بتدریج به "بورژوازی اریستوکرات" متحول گردیدند.
این شرایط مختلف، زمینه های متفاوتی را در کشورهای فوق برای رویارویی با چالش جدید یعنی ظهور "اسلام سیاسی" پدید اورد. "حسین بلالو" در کتاب در حال انتشار [دموکراسی در الجزایر: اصلاح یا انقلاب]، چگونگی عدم موفقیت و شکست زودهنگام "اسلام سیاسی" را به تبع "عریان شدن چهره زشت ان"، شرح می دهد. این بدان معنا نیست که "اسلام سیاسی" در این دیار به تاریخ پیوسته و امکان ظهور مجدد ان وجود ندارد. اگرچه بین الجرایر و مصر از این منظر تفاوتی بسیار است چرا که در مصر "اسلام سیاسی" در میان افکار عمومی از مشروعیت بیشتری برخوردار است. در مصر و برای ادامه سلطه سرمایه داری وابسته، هم پیمانی میان "اسلام سیاسی" و "بورژوازی کمپرادور" همچنان نقش برجسته ای دارد. به همین دلیل و در برخورد با چالشهای عصر حاضر در دو کشور، تحولات متباینی را حداقل در کوتاه مدت می توان پیش بینی نمود.
من امکان انجام اصلاحات "کنترل شده" را از "داخل" در الجزایر دور از ذهن نمی بینم. می توان برای این "احتمال" درصدی از واقعیت در نظر گرفت. بر خلاف ان در مصر هیچگونه الترناتیوی در مقابل [رویارویی "جنبش مردمی" با ائتلاف ارتجاعی "اسلامی - کمپرادوری"] وجود ندارد. مصر و الجزایر دو کشور عربی هستند که می توان کاندیداتوری انها را برای پیوستن به کشورهای "نوظهور" پیش بینی نمود. به همین ترتیب می توان انتظار داشت که به عنوان دو نمونه "غم انگیز" عدم موفقیت برای رسیدن به چنین سطحی از انها یاد نمود. اگرچه مسئولیت طبقات حاکم در این "شکست" اشکار است، اما در نظر نگرفتن مسئولیت جامعه، روشنفکران و مبارزان جنبشهای سیاسی در ان نیز، صحیح نمی باشد.
در خصوص کشورهای مغرب عربی (مراکش و...)، چنین اذعان می شود که: "مراکش اصلاحات دموکراتیک را با روش های مسالمت امیز ومرحله ای به پیش می برد". از خواننده این مطلب اجازه می خواهم شک و تردیدهایم را در این خصوص اعلام نمایم. تحول دموکراتیک برنامه ریزی شده به امر "پادشاه" در چارچوب "سرمایه داری وابسته"، امری دور از دسترس است. اضافه می کنم: "تا زمانیکه مردم مراکش اصل سلطه نظام "سلطنتی - دینی" را [پادشاه بعنوان "امیر المومنین"] پذیرا باشند؛ اصلاحات محدود و کنترل شده، هرگز راهی به سوی دموکراسی واقعی نخواهند یافت. باشد که "مراکشی ها" دلیل اصلی مشکل "صحرا" را متوجه شوند. چرا که مردم ازاده "صحرا" به برداشت دیگری از "اسلام" معتقد هستند و ان، عدم کرنش به هیچ "بنده" خدایی حتی اگر "پادشاه" باشد، می باشد.
٣- فاجعه در سوریه
نظام بعثی در سوریه، در گذشته به مجموعه ای از رویکردهای ملی- مردمی (هر چند غیردموکراتیک) به تاسی از "ناصریسم" در دوران "باندونگ" روی اورد. پس از روشن شدن دستاوردهای این اقدامات؛ حافظ اسد، پروژه عقب نشینی و سمت گیری به راست (سیاست درهای باز) را ضمن حفظ گرایشات ملی گرایانه و ضد استعماری در پیش گرفت. این همان راهی بود که "ناصر" پس از شکست سال ۱۹۶۷ در پیش گرفت.
تاریخ، بیهودگی این حرکت را اشکار نمود. در مصر پس از مرگ ناصر در سال ۱۹۷۰، این راه به تسلیم بدون قید و شرط در برابر ائتلاف ارتجاعی ایالات متحده امریکا، خلیج و اسرائیل منتهی گردید. در سوریه سیاست "درهای باز" به همان سرنوشتی دچار گردید؛ که کشورهای دیگر دچار ان شدند. منظورم، زوال و بهم ریختگی سریع و خطرناک شرایط اجتماعی طبقات مردمی است، و در نتیجه مشروعیت نظام نیز دچار "فرسایش" شد.
نظام حاکم در سوریه در رویارویی با اعتراضات، شیوه سرکوب را برگزید. "اخوان" از فرصت استفاده نموده خود را به عنوان نیروی "اپوزیسیون" مطرح کردند. پروژه ای به رهبری "استعمار" و هم پیمانانش به ظاهر با شعار "رهایی مردم سوریه از دیکتاتور" اما در واقع با انگیزه فروپاشی کشور سوریه همانگونه که در عراق و لیبی اتفاق افتاد؛ کلید زده شد.
اینجا، روابط عمیق بین منافع ائتلاف "سه گانه" خود را نشان می دهد. برای واشنگتن مهمترین "هدف"، فروپاشی پیمان ایران – سوریه - حزب الله می باشد. پیمانی که مهمترین مانع امریکا برای برقراری سلطه بر"منطقه" است؛ اما برای اسرائیل ، هدف تجزیه سوریه به دولت های کوچک "فرقه گرا" می باشد. برای"خلیج" مهمترین هدف برپایی "دیکتاتوری سنی" با الهام از "وهابیگری" است، حتی اگر این دیکتاتوری به قیمت قتل عام "علوی"ها، "دروزی"ها و یا "مسیحیان" صورت گیرد.
در مقابله با این خطر هراسناک نظام "بشار"، از هرگونه واکنش اصولی ومناسب که بی شک همان خودداری از "بکارگیری خشونت" و انجام "اصلاحات حقیقی" می باشد، عاجز است.
یگانه راه حل مورد قبول و مطلوب، گشودن راه مذاکرات حقیقی است که اولین شرط برپایی یک جبهه دموکراتیک و قوی می باشد. جبهه ای که علیرغم وجود ساختارها و اجزا ان، کوشش می شود با خاموش نمودن صدایش، وجود ان نیز، ندیده گرفته شود.
(۱) رشید رضا ( ۱٨۶۵-۱۹٣۵) متولد لبنان- روزنامه نگار، نویسنده و از پیشگامان اندیشه سلفی و موسس ماهنامه معروف "المنار" که مدت ٣۵ سال در مصر منتشر می شد. حسن بنا موسس "اخوان المسلمین" تحت تاثیر افکار رشید رضا بود. وی در مصر از دنیا رفت.- مترجم
نویسنده: سمیر امین
مترجم: کوثر آلی علی محمره
منبع: سایت شخصی نویسنده در "الحوار المتدن"
پیش از برگزاری انتخابات مجلس نهم
بزرگترين طرح ارتباطی سپاه راهاندازی شد
سپاه پاسداران پیش از برگزاری نهمین دوره انتخابات مجلس٬ «بزرگترین طرح ارتباط سراسری» خود را راهاندازی کرد.
این طرح هفته گذشته با حضور حسین سلامی٬ جانشین فرمانده کل سپاه به طور رسمی راهاندازی شده است.
حسین مظلومی٬ معاون فناوری اطلاعات و ارتباطات سپاه (فاوا) گفته با راهاندازی این طرح٬ خطوط ارتباطی سپاه با «خطوط کوثر» و تلفنهای شهری و همراه نیز ممکن شده است.
آقای مظلومی در عین حال افزوده سپاه «شبانه روز» تلاش کرد پیش از برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس٬ این شبکه ارتباطی به صورت ۱۰۰ درصد مستقر و راهاندازی شود.
اين شبکه توسط شرکت «موج گستر نصر» وابسته به معاونت فاوای سپاه طراحی شده است.
سپاه پس از آغاز اعتراضها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و حوادث پس از آن٬ تلاشهای گستردهای در توسعه و تقویت بنیانهای اطلاعاتی٬ نظامی و امنیتی خود آغاز کرده است.
تلاش برای تحت کنترل درآوردن تمام ارتباطهای مخابراتی در ایران٬ تشکیل سپاه تخصصی سرکوب «امام علی» و راهاندازی چند قرارگاه پدافند «پرتویی»٬ «اقتصادی» و «بیولوژیک» از جمله این اقدامات است.
حسین سلامی٬ جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران:
جمهوری اسلامی در اوج انزوا قرار گرفته است
حسین سلامی٬ جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران اعلام کرد جمهوری اسلامی «در اوج انزوا٬ محاصره فنی، علمی و اقتصادی» قرار دارد و تمام «درها» به روی این نظام «بسته» شده است.
به گزارش روز دوشنبه (۱۵ اسفند) هفتهنامه «صبح صادق» آقای سلامی این مطلب را در مراسم «افتتاح رسمی بزرگترین طرح ارتباطی سراسری سپاه» بیان کرده است.
آقای سلامی گفته است: «ما در وضعیت تهدید یا تحریم خیالی نیستیم، تهدید و تحریم در مورد ما عملاً در حال اجراست.»
این فرمانده سپاه در عین حال اعلام کرده که جمهوری اسلامی با رهبری علی خامنهای توانسته از شرایط «شعب ابیطالب» به شرایط «بدر و خیبر» تغییر وضعیت بدهد.
حسین سلامی همچنین افزوده است: «تمام درها به روی ما بسته است و فقط نگاه ما به ظرفیتهای داخلی است.»
این برای نخستینبار است که یک فرمانده ارشد سپاه به طور علنی از منزوی و تحت فشار بودن جمهوری اسلامی بر اثر تحریمهای بینالمللی خبر میدهد.
مقامهای جمهوری اسلامی سالهاست تاثیر تحریمها بر مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران را منکر شدهاند.
دولت دهم نیز اعلام کرده که جمهوری اسلامی بر اثر این تحریمها در شرایط «شعب ابیطالب» (حالت دفاعی) قرار دارد٬ اما علی خامنهای میگوید ایران در شرایط «بدر خیبر» (حالت هجومی) است.
هشدار اوباما به ایران در واشینگتن؛ قدردانی نتانیاهو در آتاوا
خودنویس
درست یک روز قبل از دیدار مهم نخست وزیر اسرائیل با رئیس جمهوری آمریکا، اوباما در اجلاس «آیپک» به ایران به خاطر پیش بردن برنامه هستهایاش هشدار داد و گفت که سیاست او، ایجاد مانع بر سر دستیابی حکومت ایران به سلاح هستهای است. سخنان اوباما با واکنش مثبت نتانیاهو در کانادا روبرو شد.
در روز یکشنبه، باراک اوباما در جمع اعضای «کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل» که به لابی اسرائیل معروف است، به ایران هشدار داد که در مورد مساله هستهای بسیار جدی است.
در روز جمعه نیز وقتی مجله آتلانتیک، گفتگویش با اوباما را منتشر کرد که گفته بود در مقابل برنامه هستهای ایران بلوف نمیزند.
به نظر میرسد که رویکرد اخیر باراک اوباما بیارتباط با رقابتهای انتخاباتی امسال نباشد. کاندیداهای جمهوریخواه در مبارزات انتخاباتی اخیر خود سعی کردهاند رئیس جمهوری را مقابل جمهوری اسلامی ایران بدون برنامه و ضعیف جلوه دهند. حضور اوباما در آیپک و گرفتن موضعی که مورد نظر اسرائیل باشد میتواند حمایت جامعه پرقدرت یهودیان آمریکا را به همراه داشته باشد. با این حال، میت رامنی، مهمترین بخت نامزدی جمهوریخواهان ساعاتی بعد از سخنرانی اوباما، سیاستهای او در برابر ایران را ضعیف و به ضرر امنیت آمریکا خواند. رامنی گفت که اگر اوباما مجددا انتخاب شود، ایران به سلاح هستهای دست خواهد یافت و وضعیت جهانی تغییر خواهد کرد.
نخستوزیر اسرائیل در واکنش به سخنان امروز اوباما، از موضع رئیس جمهوری آمریکا قدردانی کرد. او که در حال بازدید از کانادا است، پیش از سفر به واشینگتن گفت که از موضع رئیس جمهوری آمریکا راضی است، به ویژه اینکه اوباما گفته است وقتی بحث سلاح هستهای به میان میآید، منزوی کردن ایران کافی نیست و همه گزینهها عملا روی میز است. نتانیاهو مایل است در این باره با رئیس جمهوری آمریکا گفتگو کند.
به گزارش خبرگزاریها، اوباما در جلسه سالانه آیپک از طرح بیجای جنگ و «لفاظی» در این باره نیز انتقاد کرد و گفت این مساله باعث افزایش قیمت جهانی نفت شده که تنها نفعش برای ایران است. اوباما گفت که تحریمهای گسترده علیه ایران میتواند موثر باشد. اوباما تاکید کرد که جهان را علیه نظام ایران متحد کرده است.
اوباما همچنین گفت که معتقد است که فرصت برای روشهای دیپلماتیک همراه با فشار در مورد ایران وجود دارد. جروزالم پست در این باره نوشت که این بخش از سخنان رئیس جمهوری آمریکا با سکوت حاضران در جلسه مواجه شد. رئیس جمهروی آمریکا در ادامه گفت که ایران با تحریمهای فلج کننده بیشتری روبرو خواهد شد.
دژمن شکست! نه، تنها یادمان آورد که جایگزین رهبری کاریزما، همه ما هستیم
رای دادن خاتمی یادآور این مهم برای همه ما بود که این بار دیگر خبری از یک رهبر کاریزما نخواهد بود. راه دموکراسی ایرانی از ساختار شبکهای من و تویی که ما میشویم تنها ممکن است.
ولا و ولا دو معجزه گر قرن، لابد به هم این روزها دست مریزاد میگویند. شعبده ای که به معجزه میماند. این هر دو ان قدر خوب بازی کردهاند که خودشان باور کرده اند دیگران هم باورشان میکنند. ولایت را میگویم در ایران و ولادیمیر را در روسیه.
در صندوق رای انداختن رای هرسه رییس جمهور پس از ولایت ما که همه شان از تشویق مردم به رای دادن برای اولین بار در عمرشان ابا کرده بودند. قابل توجه شده بود. اما آقا ولی خودمان باید همراهانش به او تبریک بگویند. نه در نمایش مضحک انتخاباتیاش، که در جان هم انداختن مخالفانش پس از نمایش. که به خاطر رای دادن خاتمی روی داد. بعضی آنچنان جامه در شده اند که یادشان رفته سیبل کجاست. و چه کسی را باید نواخت. ایادی «دژمن» که ما باشیم، نباید بیش ازین به دام این بازی بیافتیم. نگاهی به خودم میاندازم. شوخی نیست. تا حالا نشده بود بعد از یک تاتر شعبده بازی ترک بردارم. ایمان آوردم به معجزه آقا.
یادمان نرود که زندانیان ما، خانوادههای کشتههای سبز، تقریبا تمام نیروهای رنگ به رنگ اپوزیسیون، بسیاری از آنها که تمام این سالها را در ایران مقاومت کردند، و حتی آنها که همیشه راهکار خروج از وضعیت در صندوق های رای جستجو میکردند، همه این بار یک صدا شدیم: «رای نمیدهیم»
یادمان باشد که موسوی صریحا اعلام کرد که این بازی را نپذیرفته و پایش ایستاده و کروبی هم. موسوی همان است که با حضورش در انتخابات، خاتمی کنار زد. موسوی و کروبی هر دو بارها اذعان کردند که دلیل مورد توجه مردم قرار گرفتنشان تنها حق انتخاب بین بعد و بدتر بود، و ایشان هم خود را در جایگاه رهبری نمیدانند. و خاتمی همان بود که هیچگاه قهرمانی را نپذیرفته. خاتمی این جوری است. میدانیم. نمیدانیم؟ شعبده و جابجایی آرا را مگر در دوران خودش بیاخلاقی فقط خطاب نکرد؟ دانشجوها مرض نداشتند آخرین بار که دوران رییس جمهوریاش دانشگاه تهران رفت، بر علیهاش شعار دادند. با این حال خاتمی همین جوری است. با فشار زیاد تبعش سازگار نیست. ولش بابا. بگذارید نان و ماستش را بخورد. شاید هم او هم روزی از ایران بیرون شد و حرفهایش را و دلیل واقعی این کار آخریش را گفت.
دوستان اصلاح طلب، شما هم لطفا قضیه را بگیرید. این آقایان خاتمی، کروبی و موسوی خودشان نمیخواهند رهبر خطاب شوند. شما هم بالا غیرتا کاسه داغتر از آش نباشید.
و همه دوستان-منظورم همان «دژمنان» است- بیایید نشکنیم، همدیگر را. مشکل آنجا است، همان جا و همان ها که دژمن دژمن میگویند. و ما باور کنیم که ما با تمایلمان برای تخریب دیگران این راه را باز نکنیم که آنها بگویند: دژمن شکست.
اما یادآوری مثبت از این مساله این است که این تجربهها و کلام ها همگی همراهند تا ما یادمان نرود این بار دیگر خبری از یک رهبر کاریزما نخواهد بود. راه دموکراسی ایرانی تنها از ساختار شبکهای من و تویی که ما میشویم ممکن است.
سازمان بهشت زهرا شرکت در انتخابات را تکذیب کرد!
جمعی از اموات ، مرحومین، متوفیان، درگذشتگان و تعدادی از اعضاء شادروان بهشت زهرا با انتشار اطلاعیهای هرگونه سفر به دماوند و در نتیجه حضور خود در انتخابات را تکذیب نموده و افزودند ما نیز پای به پای بازماندگان داغدار عزیزمان، با تأسی از برادران اصلاح طلب ، این انتخابات فرمایشی را تحریم فعال کرده و تا پای جان در این راه چون مردهایم و نمیتوانیم بایستیم درازیدگی میکنیم. به همین مناسبت سازمان بازیافت آراء انتخاباتی وابسته به یک سوراخی در وزارت کشور نتایج قطعی حضور سی و پنج و شصت و چهار و چهار دهم درصدی مردم در انتخابات را جهت رفع اسکلی ملت غیور پرور به این شرح اعلام نمود:
یک - در حوزه انتخابی تهران بدلیل کاهش چهل درصدی جمعیت و فرار مردم از شهر به روستاها جمعاً هشت درصد موجودات زنده واجد شرایط شرکت در انتخابات بودند که از این تعداد نود درصد با اتوبوس از روستا به شهر آورده شده و در انتخابات شرکت نمودند و جمعاً سه میلیون رأی به صندوقها ریخته شد که غلامعلی حداد عادل با چهار میلیون و دویست و هشتاد رأی نفر اول گردید.
دو – در حوزه انتخابی رشت نیز بدلیل مسافرت مردم به شمال با کاهش پنجاه درصدی جمعیت نسبت به انتخابات ریاست جمهوری مواجه بودیم که کلاً هزار نفر از آنها و دویست هزار نفر از ما که از اتوبوس پیاده شده بودند در مجموع نود و سه درصد واجدین شرایط رأی دادن را تشکیل داده و از مجموع هزار و ده صندوق اخذ رأی تا الآن کار شمارش آراء هزار و صد صندوق پایان یافته است.
سه - در حوزه انتخابی فسا چون دور بود، هشتاد و نه درصد واجدین شرایط اخذ رأی بجای اتوبوس با قطار (فسا قطار ندارد!) به صحنه انتخابات آمده و شرکت کردند که رشد قابل توجهی نسبت به تعداد شرکت کنندگان اولین دوره مجلس خبرگان در سال ۶۱ از خود نشان داد و به همین جهت قرار شد حالا که رأی دهنده اینقدر رشد نشان میدهد، در انتخابات میان دورهای سه نماینده دیگر از فسا راهی مجلس یا هر جای دیگری که دوست دارند بشوند.
چهار – در حوزه انتخاباتی ایلام که خدا الهی گردانندگان این خبرگزاری مهر را به زمین گرم بزند اطلاعات خاصی از میزان مشارکت و تعداد واجدین شرایط و صندوقها و حتی اتوبوسهای خودمان در دست نیست چون سایتهای خبری از وقتی که اعلام کردند از ۳۷۳ هزار نفر ۳۸۰ هزار رأی گرفته شده تا همین لحظه مشغول تعمیر سایتشان هستند.
پنج – در حوزه انتخابی دماوند، در بخش وادان که داداش آدم باغ و ویلا هم دارد جمعاً یک نفر که اتفاقاً واجد هیچکدام از شرایط رأی دادن نبود رأی خود را به تمام صندوقها ریخت که حالا قرار است توضیحاتش بعداً منتشر بشود چون الآن دارد پیششرطهایش برای شرکت در انتخابات بعدی را تعیین میکند وقت ندارد توضیحرسانی بکند!
اصلاحات مرد، پس زنده باد اصلاحات
بهدرستی واژه اصلاحات به معنای چیست ؟ اصلاحات درلاتین از لغت «رفرماسیو» گرفته شده و به معنی شکل دهی و بازسازی است (۱). اولین بار این کلمه در قرن ۱۶ میلادی در کلیسای غربی و به رهبری مارتین لوتر آلمانی مورد استفاده قرار گرفت. او خواهان اصلاح کلیسای کاتولیک بود و راه جداگانهای را پیش گرفت وبدین ترتیب کلیسای دیگری بنام کلیسای پروتستان شکل گرفت. امروزه اما در علوم سیاسی، اصلاحات به معنای بازسازی بزرگ وبا برنامه، بدون خشونت برای تغییر شرایط و سیستمها قلمداد میشود.
در تاریخ مبارزات سیاسی ایران اشخاص، احزاب و گروههای بسیاری خود را اصلاحطلب میدانند اما در روند مبارزاتی برای تغییر، همواره با توجیه، بیطرفی و استدلال غلط، موجب جلوگیری پیشرفت اصلاحات، و تثبیت بیشتر استبداد و دلسردی مردم برای تغییرات نیز میشوند.
در حاشیه انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران، محمد خاتمی که خود را یکی از پرچمداران اصلاحات میداند رای خود را در صندوق انداخت. مسلما این کار، یک حق شهروندی هر انسان ایرانی است و هیچکس نمیتواند شخصی را به رای دادن و یا رای ندادن اجبار کند. اما اینجا صحبت از فرد محمد خاتمی نیست، او اینجا به عنوان کسی که خود را یکی از پرچمداران اصلاحات میدادند، رای میدهد و در ثانی او که این انتخابات را تحریم کرده بود و به هواداران خودش توصیه کرده بود در اتخابات شرکت نکنند، پس چرا بدینگونه تغییر روش داد؟
پرسش اول این است که آیا این اولین مرتبه است که او بر خلاف آنچه که میگوید، تغییر موضع میدهد؟ پرسش دوم این است که آیا او اصلا اصلاحطلب است و خواهان تغییر سیستم سیاسی ایران؟
با رجوع به کارنامه دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و پس از اتفاقات سال ۸۸، ما آشکارا میبینم که او اصلاحطلب نیست و نخواهد بود. اصلاحطلبی یعنی پذیرش اشتباهات در یک سیستم و تلاش برای تغییر آن سیستم. حتی در چهار چوب کلاسیک رفورمیستی، «مارتین لوتر» خود را از کلیسای واتیکان جدا کرد تا تغییراتی در سیستم کلیسای مسیحیت بوجود بیاورد. نمیتوان از حقوق تمدنها صحبت کرد ولی حقوق شهروندی را نادیده گرفت. مردم ایران امروزه به دنبال حقوق دزدیده شده خود هستند و این سیستم استبدادی با شکنجه، زندان و کشتار هیچگونه تغییری را نمیپذیرد. اصلاحطلب واقعی کسی است که به دنبال تغییر این سیستم استبدادی با مبارزات بدون خشونت باشد.
یکی از راهکارهای مبارزه بدون خشونت، بایکوت کردن انتحابات مهندسی شده است. انتخاباتی که به نظام استبدادی مشروعیت میبخشد و زمان حیات این رژیم را بیشتر میکند.
این انتخابات نشانگر دو واقعییت بود : اول صندوقهای خالی ومشارکت بسیارپایین مردم در انتخابات و دوم مشخص شدن چهرههایی که خودشان را اصلاحطلب عنوان میکردند برای هوادارانشان. این فرایند مسلما ما را بری رسیدن به دمکراسی در ایران به جلوتر میبرد. زیرا با بیرون آمدن از پشت نقاب اصلاحطلبی و عریان شدن چهره واقعی، دیگر نمیتوان با توجیه، ماه را به جای خورشید به مردم نشان داد. امروزه مردم ایران فقط ژست گرفتن اصلاحطلبی را نمیپذیرند. اصلاحطلبی یعنی پذیرش اشتباه و تلاش برا ی جبران آن اشتباه. اصلاحطلبی یعنی با مردم بودن و مبارزه برای بدست آوردن خواستههای آنان. خواسته مردم ایران دمکراسی، رفراندم ، جدایی دین از سیاست، و حقوق شهروندی است.
اصلاحات یعنی تغییرات و دگرگونی در یک سیستم با مبارزه بدون خشونت، پس زنده باد اصلاحات.
(۱) Reform (lat. für re zurück; formatio: Gestaltung, Wiederherstellung) bezeichnet in der Politik eine größere, planvolle und gewaltlose Umgestaltung bestehender Verhältnisse und Systeme.
پاسخ به نوشتهای از آرش تبریزیان
اخیرا آقای آرش تبریزیان به نقد یکی از مقالات نگارنده که در ۷ سال قبل نگاشته شده به مناسبتی دوباره منتشر شده بود انتقادی در سایت خودنویس نوشتهاند. اجازه میخواهم در چهار فراز مختصر به آن پاسخ دهم.
۱. پاسخ خویش را با تشکر از تذکر آقای تبریزیان که با استفاده از تخصص زبان شناسانه شان معادل نام کامبیز یا کمبوجیه را در زبانهای گوناگون پی گرفتهاند آغاز میکنم و تصحیحشان در این مورد را با کمال میل میپذیرم. البته مطمئنم ایشان به مدلول اصلی پاراگراف در مورد عدم اطلاع اکثر ایرانیان به منشا واحد دو نام کامبیز و کمبوجیه اعتراضی ندارند.
۲. آقای تبریزی در پاراگراف دوم نقدشان حدسی زدهاند که کاملا نادرست است. فرض می کنند که منظور من از «جاهل و چاقوکش» نامیدن کمبوجیه، باور من به اتهام هرودوت در مورد قتل گاو مقدس مصریان (آپیس) بدست کمبوجیه بوده است. نگارنده ابدا چنین قصدی نداشته ام. ظن ایشان مردود، و توضیحات مفصل ایشان در این باره زاید است. شکی نیست که اتهام کشتن گاو مقدس آپیس بخشی از پروپاگاندای یونانیان بر علیه ایرانیان بوده است. نگارنده در مقاله مورد انتقاد ایشان نه تنها ابدا سخنی از قتل گاو آپیس بدست کمبوجیه نگفته ام بلکه به صراحت از مبالغه عمدی هرودوت نسبت به کمبوجیه نیز یاد کردهام:
«البته راوی یونانی بوده و احتمالاً روغن داغ شنایع اش را زیادتر هم کرده، ولی سایر منابع هم اصل قضیه را تایید میکنند.»
«البته راوی یونانی بوده و احتمالاً روغن داغ شنایع اش را زیادتر هم کرده، ولی سایر منابع هم اصل قضیه را تایید میکنند.»
۳. حال ببینیم منظور از «اصل قضیه» در نقد نگارنده از کمبوجیه چیست؟ مقصود جهالت، قساوت، و تبختر کمبوجیه است که مدتها قبل از لشکر کشی های پر هزینه و بینتیجه او به اقصا نقاط آسیا و آفریقا به منصه ظهور رسیده بود. کمبوجیه جنایات خود را از برادر کشی آغاز کرد. داریوش در لوح بیستون داستان قتل «بردیا» فرزند مظلوم و محبوب کورش بدست کمبوجیه را بر ملا میکند. گزنفون مولف یونانیالاصل ایراندوست که یکی از مثبتترین توصیفات تاریخی را در باره کورش دارد و از این جهت نقطه مقابل هرودوت است در مورد کمبوجیه مینویسد: او تحت تسلط اطرافیانش بود و به تحریک آنها به شنایع بسیاری دست زد. در مورد انگیزه کمبوجیه برای قتل بردیا دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب «تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام» اشاره میکنند که «اخلاق تند و غرور فوقالعادهٔ کمبوجیه، او را وامیداشت تا به اقوام تابع به چشم بندگان خویش بنگرد، همین ناچار برادرش بردیا را در انظار از او محبوب تر می کرد». از این قتل قابیلی که بگذریم به کارنامه سیاه لشکر کشیهای جاه طلبانه کمبوجیه میرسیم که صدها هزار نفر از ایرانیان، مصریان، سودانیان، حبشیان، و کارتاژیان، را بیهوده به کشتن داد و شمار بیشتری را به آوارگی و بردگی کشید. قساوت، بیکفایتی، و غرور مهلک کمبوجیه بقدری آشکار است که عامه مورخان باستان و معاصر (از جمله مرحوم زرین کوب) تئوری مالیخولیا و جنون او را پیش کشیدهاند.
۴. آنچه از معبد کارنک در آن مقاله گفته ام، همانطور که در متن آن نیز تصریح کرده ام، نقل قول از راهنمای رسمی اداره آثار باستانی مصر در سفر اول ما به مصر بود. و آنچنانکه در دو سفر بعدی خویش به آن دیار و به آن معبد آموختم خطاهائی در گفتار وی وجود داشت. از جمله آنکه «نِکتانِبوی دوم» (که آقای تبریزیان، ظاهرا به سبب عدم اشراف به تاریخ مصر، از آن به عنوان «اسم عجیب و غریب» یاد میکنند) در واقع آخرین فرعون بومی مصر بود؛ اما نه در زمان کمبوجیه بلکه در زمان اسکندر.
۵. آقای تبریزیان در نتیجهگیری از گفتارشان، با ندیده گرفتن اندرز خویش مبنی بر عدم تخطی از حوزه تخصصی پژوهشگر، سخنانی در مورد تاریخ مصر مطرح میکنند که موید بارز عدم تخصصشان در این زمینه است. ملاحظه بفرمائید چه میگویند:
«اضمحلال تاریخی فرهنگی مصر آنگونه که مد نظر آقای صدری است، در دوره هخامنشیان و جانشینان بلافصل ایشان مثل بطالمه و رومیان روی نداد. بلکه این اسلام بود که مصر را از محتوای اصیل و سنتیاش تهی کرد و لباسی عاریه ای به آن پوشاند . . . اگر یکی مثل یعقوب لیث در سامانه فرهنگی مصر وجود داشت، شاید امروز مصریان به قبطی حرف میزدند و به هیروگلیف مینوشتند.»
این سخن یکسره نادرست است. تردیدی نیست که خط و مذهب و مناسک بومی و باستانی مصر را که فرهنگ آن ۳۰۰۰ سال ادامه یافته بود رومیان نابود کردند نه مسلمین. آنها (بر عکس یونانیان حاکم بر مصر در عهد بطالمه) در ابتدا نسبت به فرهنگ مصر بیاعتنا بودند و حتی در آنها (و از جمله تقدس نماد گاو) به نظر تحقیر مینگریستند و هنگامی که امپراطوری روم مسیحی شد به مبارزه با آن برخاستند تا آنکه سر انجام امپراطور بیزانسی «تئودوسیوس» در سال ۳۹۱ میلادی رسما همه این مناسک و مظاهر فرهنگ باستان مصری را منسوخ و ممنوع اعلام کرد، و در تحریم خویش نیز موفق شد.
خلاصه آنکه هنگامی که مسلمانان در سال ۶۴۰ میلادی به مصر آمدند دو قرن و نیم بود که خط هیروگلیف به همراه آداب مذهبی مصر باستان از قبیل مومیائی کردن اجساد و پرستش خدایان مصری بدست مسیحیان حاکم بر مصر ممنوع شده بود. احدالناسی هیروگلیف نمیدانست و نمینوشت (آخرین نمونه موجود از خط هیروگلیف که طبیعتا در خفا نوشته شده به سال ۴۲۵ میلادی باز میگردد) و کسی خدایان باستان را حتی نمیشناخت که پرستش کند. مدتها بود که اماکن مذهبی مصر باستان تعطیل یا تخریب و بهجای هیروگلیف و سنگ نگارههای مذهبی مصری، خاج و محراب مسیحی تعبیه کرده بودند که نمونه بارز آنرا در معبد آیسیس در اسوان می بینیم. در آن زمان که بیش از ۱۰ نسل از ممنوعیت همه این مظاهر فرهنگی میگذشت حتی خاطره جمعی آن سپهر فرهنگی و دینی نیز از اذهان زدوده شده بود و مصریان خویش را نه تنها مسیحی که مسیحیتر از پاپ می دانستند، امری که مشاجره اسقفهای مصری در مسائل اعتقادی با پاپ موید آن است. بنا براین، انتساب «تهی کردن مصر از محتوای اصیل و سنتیاش» به مسلمانان نیز مانند اسطوره آتش زدن کتابخانه اسکندریه بدست آنها سراسر دروغ و بهتان است؛ که آنرا هم رومیان قرنها قبل از فرا رسیدن مسلمانان از صحنه روزگار محو کرده بودند. و لذا در مصر، برغم ادعای آقای تبریزیان حتی یعقوب لیثی (گرچه ارادتم به او چنان است که نام تنها پسرم را لیث نهادهام) نیز نمیتوانست فرهنگ و زبان باستان مصر را در برابر سلطه اعراب احیا کند.
چه خوب بود اگر آقای تبریزیان به نسخهای که خود برای نگارنده و دیگران پیچیدهاند عمل میکردند و «مطلقا از حیطه علمی و تخصصی خودشان» که ظاهرا زبان شناسی است عدول نمیکردند و باعث ترویج چنین افسانه های مغرضانهای نمیشدند.
عایشه محمدی
شکست خواهر احمدی نژاد، یعنی در آزادترین کشور دنیا،پاکترین دولت تاریخ نتوانسته اعتماد مردم را جلب کند!
پروین احمدی نژاد، خواهر محمود احمدی نژاد، در حوزه انتخابیه گرمسار زادگاه خود از راهیابی به مجلس بازماند و از رقیب خود که نامزد اصولگرایان سنتی بود، شکست خورد.
کسانی که استقبال تهرانی ها از فایزه هاشمی و محمدرضا خاتمی در انتخابات مجلس پنجم و ششم را به یاد دارند، به خوبی می دانند شکست خواهرِ رئیس دولت، آنهم در یک شهر کوچک و از قضا محل تولدش! چه پیام ها که ندارد.
اصولگرایانِ رقیب احمدی نژاد، از این اتفاق خوشحال اند و البته حق هم دارند. این شکست برای آنها معنی خاص خود را دارد. آن ها با این شکست می توانند به احمدی نژاد بگویند ( و می گویند و جار هم می زنند) " تو در هر حال بازنده ای، چه انتخابات واقعی باشد و چه فرمایشی! چه تقلب شده باشد، چه نشده باشد!"
راست هم می گویند. به نظرم احمدی نژاد بازی را اگر به هم نزند، آن را باخته است مگر اینکه کاندیداهای مستقلی که تعدادشان هم از قضا کم نیست و بسیاری از آنها هم اولین باری است که راه بهارستان را یاد می گیرند، اسب تراوای مشایی و احمدی نژاد در مجلس نهم باشند.( اگر چه، این تنها یک حدس است اما پر بیراه نیست. بارها گفته شده بود که حلقه ی احمدی نژاد 150 نفری را سرمایه گذاری کرده است و با چراغ خاموش در حال رساندن آنها به مجلس است. در این آشفته بازار بی سیاستی هر چیز ممکن می نماید و بی کفایتی برگزارکنندگان انتخابات از گاف های آماری آنها هویداست).. بماند...
اما اگر مستی قدرت بگذارد، پیامِ اصلی شکست خواهر رئیس دولت، آنهم در زادگاه محل تولدش عمیقتر از این عربده کشی ها و بد مستی هاست. مسئله اصلی این است که در "آزادترین کشور دنیا"، "پاکترین دولت تاریخ"، نتوانسته است اعتماد مردم را به خود جلب کند! آیا براستی چنین است؟ یک جای کار می لنگد ...
کسانی که استقبال تهرانی ها از فایزه هاشمی و محمدرضا خاتمی در انتخابات مجلس پنجم و ششم را به یاد دارند، به خوبی می دانند شکست خواهرِ رئیس دولت، آنهم در یک شهر کوچک و از قضا محل تولدش! چه پیام ها که ندارد.
اصولگرایانِ رقیب احمدی نژاد، از این اتفاق خوشحال اند و البته حق هم دارند. این شکست برای آنها معنی خاص خود را دارد. آن ها با این شکست می توانند به احمدی نژاد بگویند ( و می گویند و جار هم می زنند) " تو در هر حال بازنده ای، چه انتخابات واقعی باشد و چه فرمایشی! چه تقلب شده باشد، چه نشده باشد!"
راست هم می گویند. به نظرم احمدی نژاد بازی را اگر به هم نزند، آن را باخته است مگر اینکه کاندیداهای مستقلی که تعدادشان هم از قضا کم نیست و بسیاری از آنها هم اولین باری است که راه بهارستان را یاد می گیرند، اسب تراوای مشایی و احمدی نژاد در مجلس نهم باشند.( اگر چه، این تنها یک حدس است اما پر بیراه نیست. بارها گفته شده بود که حلقه ی احمدی نژاد 150 نفری را سرمایه گذاری کرده است و با چراغ خاموش در حال رساندن آنها به مجلس است. در این آشفته بازار بی سیاستی هر چیز ممکن می نماید و بی کفایتی برگزارکنندگان انتخابات از گاف های آماری آنها هویداست).. بماند...
اما اگر مستی قدرت بگذارد، پیامِ اصلی شکست خواهر رئیس دولت، آنهم در زادگاه محل تولدش عمیقتر از این عربده کشی ها و بد مستی هاست. مسئله اصلی این است که در "آزادترین کشور دنیا"، "پاکترین دولت تاریخ"، نتوانسته است اعتماد مردم را به خود جلب کند! آیا براستی چنین است؟ یک جای کار می لنگد ...
جـــرس:
یک مقام عالیرتبه در دفتر ریاست جمهوری کنگو اعلام کرد که در انفجارهای روز یکشنبه پایتخت این کشور 200 نفر کشته و حدود 1500 نفر به بیمارستان منتقل شدند که حال بسیاری از آنها وخیم گزارش شده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، مقامات نظامی کنگو می گویند که آتش سوزی در یک انبار مهمات در پادگان "مبیلا" واقع در شرق برازاویل، موجب این حادثه شده است.
بر اساس این گزارش، انفجار اول در ساعت 8 صبح به وقت محلی روی داد، سپس 20 دقیقه پس از آن انفجار دیگری رخ داد.
یکی از شاهدان در کینشازا، پایتخت کشور همسایه کنگو که در 10 کیلومتری محل واقعه قرار دارد، اعلام کرد که صدای 3 انفجار از برازاویل شنیده شده است.
بر اساس اخبار منتشر شده، ساختمان هایی در شهر کینشازا و همچنین کلیسای مرکز این شهر، از این انفجارها آسیب دیده اند، اما هنوز گزارش های رسمی درباره این حادثه و خسارت های برجای مانده منتشر نشده است.
منابع خبری احتمال اینکه این حادثه سیاسی باشد را رد کرده و یادآور شدند که "ساسو انگیسوا"، رئیس جمهور این کشور با هیات ستاد ارتش برای هماهنگی کمک رسانی به آسیب دیدگان این حادثه جلسه ای را برگزار کرد.
روز گذشته آقای احمد منتظری در منزل آقایان زیدآبادی،سعید مدنی وعلیرضا رجایی حضور یافت و با خانواده این زندانیان سیاسی اظهار همدردی کرد و اظهار امیدواری نمود که هرچه زودتر ایشان و دیگر زندانیان سیاسی به آغوش خانوادههای خود بازگردند.
جرس: احمد منتظری با خانواده جمعی از زندانیان سیاسی دیدار کرد.
به گزارش جرس، روز گذشته آقای احمد منتظری فرزند آیتالله العظمی منتظری به اتفاق خانواده خود در منزل آقایان زیدآبادی،سعید مدنی وعلیرضا رجایی حضور یافت و با خانواده این زندانیان سیاسی اظهار همدردی کرد و اظهار امیدواری نمود که هرچه زودتر ایشان و دیگر زندانیان سیاسی به آغوش خانوادههای خود بازگردند.
همچنین ایشان اظهار امیدواری کرد که ان شاءالله هر چه زودتر نظام جمهوری اسلامی راه و روش خود را اصلاح کند و زندانیان سیاسی را آزاد نماید؛ چون طبق قانون اساسی جرم سیاسی معنی ندارد و فعالان سیاسی هرچه انجام دادهاند در جهت اصلاح نظام بوده و باید تقدیر میشدند نه اینکه تنبیه شوند.
ایشان تاکید کردند که شما خانوادهها، خداوند کریم را شاکر باشید که همسرانتان از پاکترین افراد جامعه هستند و به دلیل انجام وظیفه ملّی و شرعی و انسانی زندانی شدهاند در حالیکه میتوانستند ساکت باشند و راحت زندگی کنند.
در اجلاس ایپک پرقدرتترین نهاد آمریکاییهای طرفدار اسرائیل
باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، یکشنبه در بحبوحه رقابتهای انتخاباتی این کشور طی سخنرانی در همایش «ایپک»، پرقدرتترین نهاد آمریکاییهای طرفدار اسرائیل، در حالی که شیمون پرز، رییس جمهوری اسرائیل، شنونده سخنان او بود، گفت که سیاست دولت آمریکا «جلوگیری از اتمی شدن ایران است و به مهار تهدیدهای ناشی از یک ایران هستهای اکتفا نمیکند»
به گزارش رادیو فردا، باراک اوباما که در برابر چهارده هزار نفر از حاضران در همایش امسال «ایپک» سخن میگفت، تأکید کرد که در تمامی سه سال و اندی که در مقام ریاست جمهوری آمریکا بوده است، «تعهد کامل خود را نسبت به موجودیت و امنیت اسرائیل عملی کرده است» و نیز گفت که «از اسرائیل در برابر همه تهدیدها دفاع میکنیم».
رئیس جمهوری آمریکا تأکید کرد که در هر «چهارراه مهم (سیاسی) در این سالها، من در کنار اسرائیل ایستادم».
باراک اوباما گفت: «در کاربرد هر توانایی لازم، به منظور بازداشتن ایران از رسیدن به توانایی هستهای نظامی، تردیدی نخواهم کرد».
باراک اوباما با حمله به محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری ایران، که هولوکاست (کشتار یهودیان در سالهای تسلط حکومت هیتلری در اروپا) را انکار میکند، گفت که «هیچ دولتی در اسرائیل، توانایی هستهای نظامی را در دستان حکومتی در ایران که انکار کننده هولوکاست است، تحمل نخواهد کرد».
در همین حال، رییس جمهوری آمریکا گفت: «پرگویی درباره جنگ با ایران، تنها در راستای منافع ایران خواهد بود».
اوباما تأکید کرد که حمایت از اسرائیل در میان دولتمردان آمریکا امری نیست که تنها مختص یکی از احزاب باشد، بلکه «یک امر فرا جناحی بوده و همین گونه نیز باقی خواهد ماند».
رئیس جمهوری آمریکا سخنرانی چهار سال پیش خود را (در حالی که تنها هنوز نامزد حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری بود) در همایش دوستداران اسرائیل در آمریکا، یاد آوری کرد و گفت در آنجا اظهار کردم که امنیت اسرائیل «مقدس» است و «جای بحث ندارد» و «این باور، همچنان چراغ راه من در سالهای ریاست جمهوریام است و در این ایام، همکارهای بیسابقهای میان دو کشور برقرار بوده است».
آقای اوباما که تلویحی به انتقادهای گسترده از سوی نامزدهای حزب جمهوریخواه آمریکا در زمینه «رها کردن بهترین همپیمان آمریکا در برابر تهدیدهای ناشی از ایران» پاسخ میداد، گفت که «همکاریهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل اکنون به سطحی که در گذشته پیشینه نداشته است، ارتقاء یافته است».
رئیس جمهوری آمریکا افزود که اسرائیل و آمریکا اکنون به سرمایهگذاری مشترک در زمینه «تواناییهای جدید (نظامی و اطلاعاتی) روی آوردهاند و آمریکا نیز تکنولوژی، تجهیزات و محصولات مورد نیاز بیشتری را در زمینه همپیمانی نزدیک دو کشور، در اختیار اسرائیل میگذارد».
باراک اوباما گفت: «اشتباه نکنید و بدانید که آمریکا هر چه را که لازم باشد در راه حفظ برتری نظامی اسرائیل، به این کشور خواهد داد زیرا اسرائیل باید همواره با قدرت برتر، بتواند از خود در برابر خطرها دفاع کند».
باراک اوباما در بخشی دیگری از سخنان خود تاکید کرد که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بر این باورند که ایران تصمیم به ساخت بمب نگرفته است.
رئیس جمهوری آمریکا با اشاره به تحریمهای بینالمللی علیه ایران، فشار مضاعف بر تهران را یکی از دستاوردهای دولت خود عنوان کرد و گفت در میان دستگاه رهبری ایران هم انشقاق ایجاد شده است. وی افزود دیگر ایران در منطقه دارای محبوبیتی که پیشتر از آن برخوردار بود نیست.
باراک اوباما گفت که حمایت ایران از حکومت بشار اسد، «دورویی» ایران در بهار عربی را برملا کرد.
رئیس جمهوری آمریکا پس از سخنرانی شیمون پرز در آغاز همایش «ایپک» سخنرانی میکرد و سپس با او نیز دیدار کرد.
باراک اوباما دو بار در روزهای اخیر (در مصاحبه با نشریه آتلانتیک و نیز در یک سخنرانی) برای چندمین بار تأکید کرد که یک ایران هستهای قابل تحمل نیست اما در همین حال به اسرائیل پیام تلویحی ولی روشنی داد که از اقدام یکجانبه دوری کند.
شیمون پرز، رییس جمهوری اسرائیل نیز در سخنرانی یکشنبه خود در «ایپک» با گفتن اینکه «احیای کشور یهود پس از دو هزار سال دربدری قوم یهود، براستی یک معجزه تاریخی است»، بیشترین بخش سخنان خود را متوجه سیاستهای جمهوری اسلامی ایران کرد.
پرز حکومت حاکم بر ایران را «پلید، فاسد، ظالم و جنایتکار» نامید و گفت «هدف مشترک اسرائیل و آمریکا، بازداشتن ایران از رسیدن به بمب اتمی است».
رئیس جمهوری اسرائیل همچنین ایران را متهم کرد که با اعزام «تروریست» به تایلند، گرجستان، هند، جمهوری آذربایجان و نقاط دیگر جهان، درصدد کشتن اسرائیلیهاست و نیز گفت «ایران در سودای تسلط بر منطقه است تا بخش مهمی از اقتصاد جهان را در دست داشته باشد».
شمیون پرز گفت: «باید راه ایران را سد کرد و این همان هدفی است که عملی نیز خواهد شد».
رسانههای اسرائیل تأکید کرده بودند که شیمون پرز در دیدار یکشنبه در واشینگتن با اوباما از وجهه و مقبولیت خود، برای پیشبرد هدفهای مورد نظر بنیامین نتانیاهو، بهره خواهد برد.
به گزارش رسانههای اسرائیل، شیمون پرز آماده شده بود که به اوباما بگوید که «هر چه که لحن تهدید آمریکا به استفاده از آخرین گزینه (گزینه نظامی) در برابر ایران جدیتر باشد، امکان اینکه سران تهران مسیر برنامه هستهای خود را تغییر دهند و بخت مؤثرتر بودن تحریمها، تقویت خواهد شد».
رسانههای اسرائیل تأکید کرده بودند که شیمون پرز که به خاطر سابقهای هفتاد ساله در صحنه سیاست و مقبولیت جهانی، در دید اوباما و دولتمردان آمریکایی با نفوذتر است، ترجیح میدهد که این درخواستهای اسرائیل از آمریکا در مورد ایران، از زبان او مطرح شود تا نیازی نباشد که نتانیاهو این درخواستها را از اوباما مطرح کند.
مناسبات نتانیاهو- اوباما در سه سال اخیر دستخوش فراز و نشیبهای زیادی بوده است و به گفته بسیاری از ناظران، دو رهبر به یکدیگر، اعتماد صد در صدی ندارند؛ امری که موجب شده است که اختلاف نظرهای اسرائیل و آمریکا بر سر برنامه هستهای ایران، به تازگی هر چه بیشتر نمایان شود.
نتانیاهو که پیش از رسیدن به آمریکا در کانادا بود، شامگاه آدینه در دیدار با استفان هارپر، نخست وزیر کانادا، در یک کنفرانس خبری در اتاوا گفت «دنیا نباید در دام مذاکرات هستهای با ایران گرفتار شود».
آقای نتانیاهو توضیح داد که ایران از فرصتهایی که برای مذاکرات هستهای با دنیای غرب بدست میآورد، «سوء استفاده» میکند و از رهگذر این فرصتها، در عمل به پیشبرد برنامه هستهای خود با هدف تولید جنگ افزار هستهای، اقدام میکند.
همزمان، بنوشته روزنامه نیویورک تایمز، یکشنبه، در آستانه دیدار دوشنبه در واشینگتن میان باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل که حول برنامه هستهای ایران متمرکز خواهد شد، حامیان اسرائیل در کنگره آمریکا به ایجاد فشاری سنگین بر باراک اوباما اقدام کردهاند تا او را به همراهی بیشتر با دیدگاههای اسرائیل در قبال ایران وادار کنند.
نیویورک تایمز تأکید دارد که همه این حامیان اسرائیل در میان نیروهای بارز کنگره آمریکا، از اوباما میخواهند که دیدگاه خود را در ارتباط با طرحهای هستهای ایران «سختتر» کند.
روزنامه بریتانیایی دیلی تلگراف نیز یکشنبه نوشته است که نتانیاهو بطور تلویحی میخواهد دوشنبه به اوباما «ضرب الاجل» بدهد که «اگر آمریکا به استفاده از زور برای جلوگیری از دستیابی ایران به جنگ افزار هستهای روی نیآورد، اسرائیل خود در چند ماه آینده آستین را بالا خواهد زد».
آویگدور لیبرمن، وزیرخارجه اسرائیل نیز یکشنبه در مصاحبهای با رادیوی این کشور گفت که تردیدی نیست که «آمریکا بزرگترین قدرت و مهمترین دوست اسرائیل است، ولی اسرائیل یک کشور مستقل است و در مورد مسایل خود به طور مستقل تصمیم میگیرد»
افزون بر رئیس جمهوری و نخست وزیر اسرائیل، اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل نیز در روزهای گذشته دوباره در آمریکا بوده است و در باره برنامه هستهای ایران با مقامات بلند پایه آمریکایی گفتگو کرده است.
به گزارش رسانههای آمریکایی، مقامات آمریکایی مظنون هستند که اهود باراک بر لزوم رفتن به مسیر حمله اصرار میورزد و برای همین است که پیوسته عبارت «ضد ضربه شدن ایران» را به کار میبرد.
حضور چهارده هزار نفر از حامیان اسرائیل در میان شخصیتهای آمریکایی در همایش امسال «ایپک» بیسابقه است و این، بزرگترین گردهمآیی این نهاد است؛ این افراد که اکثراً چهرههای فعال در صحنه سیاست آمریکا هستند، برای تأکید بر حمایت از اسرائیل گرد آمدهاند.
ناظران میگویند که سخنرانی اوباما در «ایپک» نظر به سال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای وی در ارتباط با ادامه حمایت از سوی یهودیان آمریکا، و نیز برای حزب دموکرات، اهمیت بسیاری داشت.
کشور از اهداف سند چشم انداز ۲۰ ساله فاصله گرفته است
نماینده مردم یزد گفت: شواهد از فاصله کشور با اهداف سند چشم انداز حکایت دارد.
علی اکبر اولیاء در گفتگو با ایلنا، با اشاره به تقدیم درخواست تحقیق و تفحص از میزان تحقق اهداف سند چشم انداز ۲۰ ساله کشور، گفت: سند چشم انداز ۲۰ ساله مهمترین سند مدیریتی کشور است و در واقع برنامههای میان مدت ۵ساله کشور برای تحقق اهداف این سند طراحی میشود، از این رو اینکه کشور در حال حرکت به سمت اهداف این برنامه است یا نه؛ موضوعی بسیار حائز اهمیت است.
عضو کمیسیون عمران با اشاره به ماده ۱۵۸ قانون برنامه چهارم، الزام ارائه گزارش سالانه میزان پیشرفت کشور و تحقق اهداف سند ۱۴۰۴ را یادآور شد و تصریح کرد: متاسفانه در طول سالهای برنامه هیچ گزارشی در این خصوص از سوی دولت به مجلس ارائه نشده است و با گذشت نزدیک به یک سوم عمر سالهای سند چشم انداز باید گزارشی تفصیلی در این خصوص به مردم ارائه شود.
علی اکبر اولیاء ادامه داد: شواهد نشان میدهد علیرغم اظهارنظر دولتمردان، کشور از اهداف سند فاصله گرفته و جای نگرانی فراوان در این زمینه وجود دارد.
وی همچنین به سخنان رئیس جمهور در این خصوص اشاره کرد و گفت: جای تعجب وجود دارد که رئیس دولت در اوایل کار، دوره۱۰ ساله را برای تحقق اهداف سند کافی میدانستند ولی چندی بعد تحقق این اهداف را منوط به تغییر مناسبات جهانی عنوان کردند.
نماینده یزد و صدوق، با تاکید بر اینکه مجلس باید نسبت به اجرای این سند بالادستی کشور کاملا حساس باشد، گفت: اعضای کمیسیون برنامه و بودجه موضوع درخواست این تحقیق و تفحص را با توجه به انجام تحقیق و تفحص از عملکرد برنامه چهارم ضروری ندانستند و در نتیجه بحث پیرامون گزارش «رد» آن این هفته در دستور کار صحن علنی قرار گرفته است.
اولیا همچنین با توجه به ایام پایانی عمر مجلس هشتم، ابراز امیدواری کرد حداقل با طرح آن، این موضوع مهم در مجلس نهم مورد پیگیری لازم قرار گیرد.
تجمع مخالفان پوتین در اعتراض به تخلفات انتخاباتی
همزمان با پیروزی پوتین در انتخابات ریاست جمهوری روسیه، مخالفانش که مدعی تقلب در انتخابات هستند امروز تجمع می کنند.
ولادیمیر پوتین و حامیانش، پیروزی او را در انتخابات ریاست جمهوری روسیه جشن گرفتهاند. با این پیروزی، آقای پوتین برای سومین بار رئیس جمهور روسیه میشود.
او در چهار سال گذشته، نخست وزیر روسیه بود.
مسئولان انتخابات در روسیه روز دوشنبه، پنجم مارس در کنفرانس مطبوعاتی اعلام کردند که بیشتر آرای انتخابات ریاست جمهوری روسیه شمرده شده و ولادیمیر پوتین توانسته است ۶۳.۷۵ درصد آراء را به خود اختصاص دهد.
آقای پوتین در جمع حامیان خود در مسکو گفته است که در رقابتی آزاد و منصفانه، پیروز شده است.
اما گروههای مخالف او مدعی هستند که تقلبی گسترده انجام شده است. آنها به دنبال برگزاری تجمعی اعتراضی در روز دوشنبه، پنجم مارس در مسکو هستند.
گالوس، از نهادهای نظارتی مستقل انتخاباتی اعلام کرده است که آقای پوتین فقط کمی بیش از ۵۰ درصد آراء را به دست آورده است که به مراتب کمتر از آمار رسمی اعلام شده از سوی مسئولان رسمی انتخابات روسیه است.
طبق قانون در روسیه، در صورتی که آقای پوتین نمیتوانست بیش از ۵۰ درصد آراء را در دور اول انتخابات ریاست جمهوری روسیه به دست بیاورد، باید در دور دوم با نامزد دیگری که بیشترین آراء را در مقایسه با دیگر نامزدها به دست میآورد، رقابت میکرد.
گالوس همچنین اعلام کرده است که گزارشهای متعددی از تخلفات انتخاباتی دریافت کرده است که بر اساس آنها، برخی افراد چندین بار در رأیگیری شرکت کردهاند.
شامگاه روز یکشنبه، چهارم مارس، دهها هزار نفر از حامیان آقای پوتین در حالی که پرچمهای روسیه را در دست داشتند، در محوطه مقابل کرملین تجمع کردند تا پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری را جشن بگیرند.
آقای پوتین در حضور کوتاهی که به همراه دمیتری مدودف، رئیس جمهور کنونی روسیه در این تجمع داشت، از طرفداران و حامیانشان “در هر گوشه” کشور تقدیر کرد.
او گفت: “قول داده بودم که برنده میشویم و ما بردیم.”
آقای پوتین گفت: “ما در رقابتی آزاد و منصفانه پیروز شدیم.”
او اضافه کرد: “ثابت کردیم که هیچکس نمیتواند چیزی را به ما تحمیل کند.”
حامیان آقای پوتین در تجمع روز یکشنبه خود، افزون بر پرچمهای روسیه، نشانهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود “پوتین-رئیس جمهور ما” و “ما به پوتین اعتقاد داریم”
آقای پوتین که در رقابتهای ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ میلادی از دمیتری مدودف، رئیس جمهور کنونی روسیه حمایت کرده بود، در این مدت به عنوان نخست وزیر فعالیت میکرد. او با پیروزی در این انتخابات، تا سال ۲۰۱۸ میلادی، رئیس جمهور روسیه خواهد بود و با پایان این دوره نیز میتواند برای ادامه فعالیتش به عنوان رئیسجمهور در یک دوره شش ساله دیگر، در رقابتهای انتخاباتی آتی شرکت کند.
به دنبال اعلام پیروزی ولادیمیر پوتین در انتخابات ریاست جمهوری روز یکشنبه، چهارم مارس، الکساندر ناوالنی، از رهبران مخالفان و وبلاگ نویس مشهور روس اعلام کرد که موارد متعدد تخلفات انتخاباتی بر نتیجه انتخابات تاثیر چشمگیری دارد.
او از مردم خواست تا در تظاهراتی که قرار است مخالفان دولت در روز دوشنبه، پنجم مارس، در مسکو داشته باشند، شرکت کنند.
آرمن نرسسیان، خبرنگار بیبیسی فارسی در مسکو میگوید که هواداران دولت در روسیه هشدار دادهاند که تظاهرات معترضان به نتایج انتخابات، میتواند باعث بروز آشوب شود.
ارجاع تخلف مالی ۶ هزار میلیارد دلاری دولت به قوه قضاییه
چند ماه پس از کشف اختلاس سه هزار میلیاردی در سیستم بانکی و مالی کشور، اینبار مجلس از تخلف مالی ۶ هزار میلیاردی دولت در درآمدهای نفتی کشور پرده برداشت.
به گزارش خبرآنلاین، کمیسیون برنامه و بودجه مجلس درباره عدم اجرای جزء «ب» بند یک و تبصرههای بند ۲ قانون بودجه سال ۱۳۹۰ کل کشور، گزارشی در جلسه علنی امروز قرائت کرد. این بندهای لایحه بودجه ۹۰ به چگونگی تخصیص درآمدهای نفتی کشور اشاره دارد و بر لزوم واریز این درآمدها به خزانه داری کل کشور، تاکید دارد.
در گزارش کمیسیون برنامه و بودجه که از سوی محمدمهدی مفتح سخنگوی این کمیسیون قرائت شد، آمده بود:
۱- ارزش فروش نفت خام تا پایان شهریور ماه امسال ۵۳٫۰۲ میلیارد دلار میباشد.
۲- مبلغ ۵۱٫۰۲ میلیارد از این درآمد از سوی بانک مرکزی وصول شده است.
۳- پس از احتساب درآمدهای اختصاصی وزارت نفت، شرکت ملی نفت، سهم مناطق توسعه نیافته و روستاها و دیگر موارد مقرر در قانون بودجه ۹۰، باید ۶٫۴ میلیلارد دلار از این درآمدهای نفتی به حساب خزانه داری کل کشور واریز شود.
۴- بنا بر اعلام خزانه داری، ۲٫۴ میلیارد دلار به خزانه واریز شده و ۴ میلیارد دلار به حساب خزانه واریز نشده است.
۵- از مبلغ واریز شده به خزانه اعتباری برای اجرای بند دو قانون بودجه ۹۰ هزینه نشده است.
۲- مبلغ ۵۱٫۰۲ میلیارد از این درآمد از سوی بانک مرکزی وصول شده است.
۳- پس از احتساب درآمدهای اختصاصی وزارت نفت، شرکت ملی نفت، سهم مناطق توسعه نیافته و روستاها و دیگر موارد مقرر در قانون بودجه ۹۰، باید ۶٫۴ میلیلارد دلار از این درآمدهای نفتی به حساب خزانه داری کل کشور واریز شود.
۴- بنا بر اعلام خزانه داری، ۲٫۴ میلیارد دلار به خزانه واریز شده و ۴ میلیارد دلار به حساب خزانه واریز نشده است.
۵- از مبلغ واریز شده به خزانه اعتباری برای اجرای بند دو قانون بودجه ۹۰ هزینه نشده است.
در پایان این گزارش آمده بود: دولت باید در تخصیص و پرداخت، ۲٫۴ میلیارد دلار درآمد واریز شده به خزانه ملی به پروژههای تعریف شده در بند دو قانون بودجه نود تسریع کند. وزارت نفت نیز مکلف است ظرف یک هفته مبلغ دومیلیارد دلار از درآمد نفتی را که به بانک مرکزی و حساب ذخیره ارزی واریز نکرده است را پرداخت کند.
تجمیع مبلغ ۴ میلیارد دلار درآمد نفتی در بانک مرکزی نیز غیرقانونی است و باید ظرف یک هفته این مبلغ به خزانه واریز شود که اگر انجام نشود این تخلف در مراجع قانونی قابل پیگیری است.
تخلف دولت در عدم واریز مجموع ۶ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی به خزانه کل کشور نهایتا به رای مجلس گذاشته شد که با رای اکثریت نمایندگان به تصویب رسید و این تخلف مالی به قوه قضاییه ارجاع شد.
پیش از این نیز چند بار تخلفات دولت به قوه قضاییه ارجاع شده که تاکنون بی نتیجه بوده است.
خرداد ماه سال جاری گزارش کمیسیون انرژی مجلس بدون تشریفات و خارج از نوبت به قوه قضائیه ارجاع شد.
روایت یک زندانی از رنج مضاعف زندانیان سیاسی رجایی شهر؛ هتک حرمت، محدودیت و محرومیت
زندان رجایی شهر کرج، با هفت اندرزگاه در نزدیکی شهری بزرگ اطراف پایتخت، یکی از سخت ترین زندان های کشور است برای زندانیان سیاسی. زندانیانی که نزدیک دو سال است به آنجا تبعید شده و خانواده هایشان در سختی های مضاعف بر رنجی که بر آن ها تحمیل شده صبوری و مقاومت می کنند.
خانوادههای زندانیان سیاسی زندان رجاییشهر پاییز امسال از اعمال محدودیتهای جدید برای این زندانیان خبر داده بودند. این محدودیتها در پی تغییر رییس زندان رجاییشهر هر روز برای زندانیان سیاسی این زندان ابعاد گستردهتری مییابد.
بر اساس این گزارش رییس جدید این زندان به نام “مردانی” هر روز محدودیتهای بیشتری را برای زندانیان و خانوادههایشان در نظر میگیرد، تا جایی که خانوادهها میگویند این روزها ضرب و شتم زندانیان سیاسی در زندان رجاییشهر متداول شده و نگهبانان و مسئولان زندان، زندانیان و به ویژه زندانیان سیاسی را به هر بهانهای مورد آزار و اذیت قرار میدهند.
دو سال قبل رییس پیشین زندان در گفتگویی با ایسنا شرایط زندان را چنان تشریح کرده بود که توجه مخاطبان را به خود جلب می کرد. وی در بخشی از گزارش خود گفته بود: در زندانها و پادگانها اولین موضوع بهداشت و درمان است، ما با توجه به افزایش جمعیت کیفری، بهداشت را سرلوحه کارمان قرار دادیم.
وی با اشاره به وجود پزشک متخصص مقیم به صورت ۲۴ ساعته اظهارکرده بود: مرکز بهداری ما تقریبا در حال تبدیل شدن به یک بیمارستان است. برای این کار برخی استانداردها باید رعایت شود. مکاتبه با وزارت بهداشت و بازدیدهایی انجام شده که انشاءا… مجوز آن را می گیریم.
رییس آن زمان زندان رجایی شهر با اشاره به اینکه سازمان بهداشت جهانی چهار سال قبل در بین ۱۲ کشور دنیا که بحث کلینک مثلثی را انجام دادند، رجایی شهر را به عنوان پایلوت این مراکز انتخاب کرد، گفت: شاید بیشترین بازدید خارجی را ما داشتیم که کلینک مثلثی ما را ببیند.
در همین حال فقط چند ماه بعد در خبری که هیچ کدام از مراجع حقوقی و دولتی آنرا تکذیب نکردند کلمه گزارش داد: آنفولانزا که چندی است در زندان رجایی شهر شایع شده است تا به حال جان تعدادی از زندانیان در بندهای غیر سیاسی را گرفته است و بهداری زندان جوابگوی حجم زیاد بیماران نیست.
مشاهدات زندانیان مبنی بر فوت هم بندان و بهداری های شلوغ با تجهیزات ناکافی خانواده ها را نگران و حیران کرده است.
گفتگوی زیر در داخل زندان رجایی شهر کرج با یکی از زندانیان سیاسی این زندان انجام شده و در اختیار کلمه قرار گرفته است که با هم آن را می خوانیم:
فکر می کنم بهتر است گفتگوی خودمان را با فشارهایی که در زندان رجایی شهر بر یک زندانی سیاسی وجود دارد شروع کنیم.
فشار ها و محدودیت هایی که در زندان وجود دارد به دو دسته تقسیم می شوند. یکی فشارهای سیستماتیک که از طریق سیستم های بالا دستی مثل وزارت اطلاعات و دادستانی و اینها وارد می شود، مثل قطعی تلفن و یا تهدیدها و حکم صادر کردن ها و … یک سری از فشارها هم فشارهای سیستماتیک نیست و در اختیار مسوولین زندان است و آنها و کارمندان زندان بر اساس خودشیرینی برای مقامات بالاتر و یا حتی برای خودی نشان دادن این محدودیت ها را برای زندانیان می گذارند که به دلیل عدم وجود نظارت باعث می شود که ما نتوانیم پیگیر وضعیتمان باشیم. این نوع مشکلات با پول قابل حل است. یعنی اینجا شما از داشتن همه چیز محروم هستید اما اگر پول خرج کنید می توانید شیشه هم وارد زندان کنید. مثلا اینجا داشتن خودکار، به جز این خودکاری که زندان می آورد و مرغوب هم نیست، ممنوع است ولی اگر شما پول خرج بکنید می توانید داشته باشید. و یا مثلا یک گوشی ۴۰ هزار تومنی را یک میلیون تومان پول بدهی و برای تو می آورند. در بند ۱۲ زندان امنیتی با آن که چکاپ های جدی وجود دارد، اما مواد مخدر وجود دارد. اینجا به اندازه ۵۰۰ نفر مواد مخدر وجود دارد در صورتی که فقط ۵۰ نفر ظرفیت است. اگر بندهای دیگر مواد مخدر مثلا ۲۰ هزار تومان است در بند سیاسی به خاطر وفور ۱۰ هزار تومان است. بخشی از این ها دیگر به امنیت کاری ندارد و برای محدود کردن ماست. به خاطر عدم وجود یک سیستم مناسب در همین زندان امنیتی پول خرج بکنی حتما می توانی یک فیلم دوساعته هم بسازی و منتشر کنی.
اگر اصل اینکه شما در زندان رجایی شهر و در واقع در زندان تبعید هستید را کنار بگذاریم و فعلا نخواهیم به غیر قانونی بودن این تصمیم بپردازیم از مشکلات اصلی خودتان در زندان رجایی شهر کرج بگویید.
یکی از اصلی ترین مشکلاتی که ما و خانواده هایمان با آن درگیر هستیم مشکل ملاقات هاست. چند مسئله در ملاقات های ما وجود دارد. یکی اینکه در این زندان یک هفته خانم ها میتوانند به ملاقات بیایند و هفته ی بعد اقایان. و شما دردسر های این را در نظر بگیرید که مثلا مادر مجبور است هر هفته بیاید و پسر و دخترش را بیاورد یک هفته در میان هم باید بیرون بنشیند و نمی تواند بیاید به ملاقات. همینطور مثلا پدر و مادرهای ما که مثلا پیر هستند و نمی توانند تنها بیایند. در واقع خانواده های ما خیلی از این وضعیت در عذاب هستند و راه زیاد را گاهی ناچار هستند که نیایند. مسئله ی بعدی هم مربوط به زمانی است که خانواده ها می خواهند به سالن ملاقات بیایند و شیوه ی بازرسی بدنی آن ها به حدی زشت و زننده است که خود آن ها هم بسیار معترض هستند. حتی لباس زیر آنها را هم به طرز بسیار توهین آمیز و تحقیر آمیزی می گردند آن هم برای ملاقات کابینی که دو لایه شیشه وجود دارد و یک تیر آهن بین آن. ما اصلا نمی فهمیم این شکل گشتن خانواده ها آن هم فقط برای زندانیان سیاسی چه معنایی جز توهین و تحقیر دارد.
شما ملاقات حضوری هم دارید؟
سه یا چهار ماه یک بار اگر آقای دادستان اجازه بدهد. که البته شرایط آن هم هیچ شباهتی به ملاقات حضوری ندارد. یک دیوار بین مان کشیده شده که اصلا نمی توانیم با هم تماسی داشته باشیم، حتی امکان روبوسی هم برای ما وجود ندارد.
قبل تر در خبرها آمده بود که شما به هواخوری های خود هم اعتراض دارید. مشکل چیست؟
در این اندرزگاه سه طبقه وجود دارد که ما در زیرزمین هستیم و فقط روزی دو ساعت امکان هوا خوری داریم. زندانی های دیگر از صبح تا غروب میتوانند در حیاط باشند و از امکان هواخوری استفاده کنند.
فقط این نیست. ما حق کتاب آوردن و نامه نوشتن که بقیه ی زندانی ها در آن آزادند را هم نداریم.
و البته یکی از بزرگترین مشکلات این است که مسئول اندرزگاه غیر از این حق هایی که از ما ضایع می کند برای خودشیرینی فشارهای اضافه هم به ما وارد می کند.
مثلا چه فشارهایی؟
مثلا به طور معمول و مثل بقیه ی زندانی ها ما نمی توانیم برویم بهداری و حتما باید با چند تا مامور آن هم در ساعت های خاصی به بهداری برویم.
یا اینکه بدتر از آن با توجه به اینکه سالن زندانی های القاعده ای طبقه ی بالای ما ست و آن ها هم که اهل سنت هستند، به شدت دنبال تحریک کردت آنها علیه ما و ایجاد تفرقه بین ما و آنهاست و اصلا یکی از تهدیدهایش به ما این است که می فرستمتان بالا پیش آن ها که پدرتان را در بیاورند.
در مصاحبه ها و خبرها همیشه از وضعیت بحرانی جسمانی زندانیان رجایی شهر گفته می شود. توضیحی در این باره می فرمایید؟
بله متاسفانه اینجا به دلیل شرایط بد خورد و خوراک و بهداشتی همه ی بدن ها تحلیل رفته اما نکته ای لازم است در اینجا به آن بپردازیم و آن اینکه این حرف من به این معنا نیست که ۲۴ ساعته مریض باشیم و در تخت خواب باشیم. مثلا مهدی محمودیان موقع هایی بی هوش می شد و این بی هوشی به خاطر نوسان فشاری بود که یک دفعه او را می برد به حالت نیمه کما. من به یاد دارم که مثلا ۸ ساعت بی هوش بود. خب این فرد در بقیه موارد که یکی دو ساعت بیشتر هواخوری ندارد و نیاز به حرکت دارد ناچار است که برود و حتی فوتبال هم بازی کند. یا عیسی سحر خیز مشکلش این نیست که نمی تواند راه برود. مشکل آقای سحر خیز این است که در حالی که نشسته فشارش از ۷ می آید روی ۱۸ و از ۱۸ می آید روی ۷. این نوسان فشار برایش مشکل ایجاد کرده است. این مریضی ها متاسفانه به دلیل اینکه تفکیک نشده در خبرها درست منعکس نشده است. آقا کسی که نوسان فشار دارد و هر لحظه امکان دارد سکته بکند و حالش بد است، می تواند راه برود و کار انجام میدهد اما در عین حال در حالت غیر عادی یک دفعه می افتد زمین و دیگر نمی تواند بلند شود.
خورد و خوراک و مشکل تغذیه هم دارید؟
بله به شدت. ما خرید فروشگاهی نداریم. فروشگاه فقط سیگار دارد و گاهی بیسکوئیت. مثلا از آبان ماه یک بار میوه و یک بار شیر آوردند. گوشت که هیچ وقت نیست و مرغ هم بیشتر از دوماه است که تعطیل است. و شما این را بگذارید کنار اینکه ما هواخوری هم نداریم. طبیعی است که همه از لحاظ جسمی ضعیف و به هم ریخته شده ایم.
جایی که بتوانید ورزش کنید هم ندارید؟
ما اجازه نداریم کتانی داشته باشیم. باید یا با دمپایی و یا با پای برهنه باید بدویم و ورزش کنیم که این هم خیلی آزار دهنده و سخت است.
یعنی کلا زندانی ها نمی توانند کفش ورزشی داشته باشند؟
چرا بقیه زندانی ها می توانند با کتانی به سالن ورزشی بروند و مشکلی ندارند اما ما به همه ی این دلایلی که گفتم از این هم محروم هستیم.
تا به حال اعتراض کرده اید؟
به هر حال ما به خانواده ها می گوییم و بارها در خبرها پراکنده این مسائل مطرح می شود اما به طور کلی ما اصلا امکان اینکه بتوانیم این مشکلاتمان را پیگیری کنیم نداریم. و خیلی راحت حقوق زیادی از ما سلب می شود و کسی هم خبر دار نمی شود.
چرا امکان پیگیری ندارید؟
سیستم اینجا با زندان اوین فرق می کند. در زندان اوین نگاه ها امنیتی است و با چشم امنیتی شما را نگاه می کنند. اینجا در زندان رجایی شهر با سواد ترینشان اندازه ی بی سواد ترین آدهای آنجا هم سواد ندارند. اینجا همیشه با زندانیان خطرناک در تماس بودند حتی کسانی که به اسم زندانیان سیاسی بودند اغلب معتاد بودند یعنی هر زندانی سیاسی که معتاد می شده از اوین می فرستادند اینجا و آنهایی هم که اینجا بودند بیشتر دنبال این بودند که مشکلات غیر سیاسی شان را حل بکنند نه مشکلات سیاسی شان را. به هر حالا اینجا کلا نگاه خوبی به زندانیان سیاسی وجود ندارد. لذا ما خیلی نمی توانیم اعتراض کنیم. این ها یک توجیهی به نام ورود مواد مخدر دارند که به خاطرش هتک حرمت و کارهای غیر انسانی می کنند. در حالی که مواد مخدر به وفور یافت می شود.
فردا؛ یازدهمین اجلاس خبرگان
یازدهمین اجلاس رسمی دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری از ساعت ۸ صبح سه شنبه در ساختمان مجلس قدیم آغاز به کار میکند.
به گزارش خبرآنلاین، علی لاریجانی، محسنی اژهای و علی اکبر ولایتی سخنرانان اجلاس دو روزه مجلس خبرگان خواهند بود.
صبح روز اول رییس مجلس شورای اسلامی، درباره مسائل جاری اقتصادی کشور، تحریمها و پیامدهای آن سخنرانی میکند و بعدازظهر این روز دادستان کل کشور درباره پرونده سوء استفاده مالی اخیر با اعضای خبرگان سخن خواهد گفت.
در دومین روز اجلاس خبرگان نیز علی اکبرولایتی درباره مساله بیداری اسلامی سخنرانی خواهد کرد.
مجلس خبرگان رهبری متشکل از فقهای «واجد شرایط» است که بر اساس اصل ۱۰۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مسئولیت تعیین و نظارت بر ولی فقیه را دارد. مدت هر دورهٔ این مجلس هشت سال میباشد که همواره پایین ترین میزان مشارکت مردم در انتخابات آن مشاهده شده است.
انتخابات این مجلس همواره در کنار سایر انتخابات برگزار شده است و میزان مشارکت مردمی در آن بسیار پایین است.
شکنجه و آزار جنسی معتادان در یک کمپ ترک اعتیاد در تهران
مسئولان یک کمپ ترک اعتیاد، معتادان را شکنجه و آزار جنسی میکردند.
از آنجایی که در آسایشگاههای کمپ دوربین مداربسته نصب بوده است، از این صحنهها فیلمبرداری نیز شده است.
دو متهم این پرونده با همکاری تعدادی از معتادان با وسایل مختلف معتادان دیگر را مورد آزار میدهند.
این موضوع زمانی کشف شده که مردی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران بزرگ مدعی شد پسرش مدتی قبل در یک مرکز ترک اعتیاد خودکشی کرده است.
به گزارش فارس، این مرد به ماموران گفت: پسرم را برای ترک اعتیاد به کمپ ترک اعتیادی خارج از تهران بردم. بعد از یک هفته پسرم از کمپ فرار کرد و به خانه آمد و گفت دیگر نمیخواهد به آنجا برگردد و مدعی شد در آنجا به او تعرض شده است.
این جوان که به کمپ ترک اعتیاد بازگشته بود، پس از مدتی بعلت این تعرض خودکشی کرد.
ابهام در بودجه سال ۹۱
محمد نهاوندیان*
بودجه سال ۹۱ شاید یکی از ابهامات بزرگ بخش خصوصی در این مقطع حساس باشد. چراکه از آنجایی که بودجه روی تصمیمات آتی فعالان بخش خصوصی تاثیرگذار است، باید تا حد ممکن شفاف باشد، بنابراین با در نظر گرفتن حساسیتهای موجود که به واسطه تحریمها و در پیش بودن اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها به بالاترین سطح خود نیز رسیده است، این سوال مطرح میشود که بودجه سال ۱۳۹۱ تا چه حد با سیاستهای بالادستی و کلی اقتصادی کشور انطباق دارد. سوال دیگر اینکه تخصیص ردیفهای بودجه تا چه میزان با شرایط اقتصادی کشور هماهنگ است؟ آیا در قانون بودجه، پیامهای روشن و بیتناقض برای کسب اعتماد فعالان اقتصادی ارایه شده است تا بتوانند به راحتی سرمایهگذاری کنند؟ در حال حاضر به جرأت میتوان تاکید کرد، مهمترین سوال بخش خصوصی مربوط به طلبهای فعالان این بخش از دستگاههای دولتی است. آیا در بودجه تدابیری برای پرداختهای یاد شده، در نظر گرفته شده است؟ نگاهی به بودجه سال آینده تمامی این سوالها را بیپاسخ میگذارد. اینطور به نظر میرسد که دولت باید در روش بودجهنویسی خود تجدید نظر کرده و اصلاحاتی را اعمال کند. زیرا بررسیها نشان میدهد روشهای بودجهنویسی و رعایت ترتیب بندها از سوی دولت به هنگام تدوین لایحه بودجه، اغلب رعایت نشده است. پس از ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی همواره این نکته مورد تاکید قرار گرفته است که قانون بودجه نباید مانند سابق نوشته شود و مدل کشورداری اقتصادی در ایران باید دگرگون شود و ما باید این خواسته خود را به صورت نگاهی راهبردی مطرح کنیم. در حال حاضر نگرانی جدی این است که سرعت واکنش ما نسبت به تحولهای در حال وقوع، کمتر از سرعت وقوع وقایع باشد. آثار قانون هدفمندی یارانهها در نهایت با کمی تاخیر به تولید رسید، بدون اینکه پیام روانی مطلوب و دلگرمکنندهای توسط دولت به واحدهای تولیدی برای حمایت و پشتیبانی ارسال شود، این در حالی است که با توجه به پتانسیلهای موجود در حوزه تولید در صورت حمایت و تخصیص اعتبارات در نظر گرفته شده بهتر میتوانستیم آثار تورمی این قانون را کنترل کنیم. امروز دیگر نگرانی اصلی ما از شرایط نیست، بلکه از احساس دلسردی و بیسرپرستی تولید در کشور است. دولت و تصمیمسازان اقتصادی کشور باید به این نکته توجه داشته باشند که در حال حاضر بحران جهانی اقتصاد و هدفمندی یارانهها فشار به واحدهای تولیدی کشور را بیش از هر زمان دیگر وارد کرده است و با در نظر گرفتن شرایط نابسامان تولید توقع بخش خصوصی از بودجه سال ۹۱ این بود که آثار مقابله با اثرات تورمی ناشی از هدفمندی یارانهها و بحران اقتصادی جهان در نظر گرفته شود، اما آنچه وجود دارد سهم ناچیز تولید در بودجه و افزایش فشارها به واحدهای تولیدی است.
دولت باید فشاری که به واحدهای تولیدی با افزایش قیمت سوخت و… وارد میشود را مدنظر قرار دهد، زیرا این فشارها ممکن است به بیکاری گسترده در کشور منجر شود و در چنین شرایطی واحدها ناچار هستند فعالیت خود را کند یا متوقف کنند. درخواست جدی بخش خصوصی کشور این است که در بررسی بودجه سال ۹۱ از افزایش فشار بر واحدهای تولیدی اجتناب و در این شرایط، به نحوی عمل کنند که واحدهای تولیدی احساس گشایش داشته باشند.
*رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران
منبع: شرق
تاجزاده: برای مهار خودکامگی راه طولانی در پیش داریم
فخرالسادات محتشمی پور در صفحه شخصی شبکه اجتماعی فیس بود روایتی از ملاقات خود با سیدمصطفی تاجزاده نوشته است.وی نوشته است: بعد از سه روز اعتکاف هم زمان با سالگرد بازداشت غیرقانونی ام دیدار یار مانند مائده آسمانی بودبرایم! هنوز سلام و احوال پرسی نکرده گفت: خبر ۲۰:۳۰ در مورد حرف و سخن های متضمن بی احترامی به خاتمی را شنیدم و باید بگویم ما مسیزمان به سمت دموکراسی و مهار خودکامگی راه طولانی و همراه با فراز و نشیب بسیار است. در این زمینه هر کس نقش و رسالتی دارد که متناسب با شرایط و موقعیت خود از یک طرف و انتظارات جامعه از سوی دیگر آن را ایفا می کند. مهم آن است که شرایط یکدیگر را کاملا درک کنیم و از هرگونه توهین و تخریب بپرهیزیم و به ویژه چهره های محبوب و تأثیرگذاری جون خاتمی را همواره عزیز و محترم بداریم.
وی به نقل از تاجزاده می افزاید: رأی دادن آقای خاتمی حتما دلایلی داشته هم چنان که رأی ندادن ما با ادله ای منطقی همراه است. آقای خاتمی از سرمایه های بزرگ این ملت است و حفظ شأن و کرامت او وظیفه نه تنها دوست دارانش بلکه وظیفه منتقدانش نیز هست. جامعه ما با فراز و نشیب های زیادی روبروست و مخاطراتی در داخل و خارج از کشور پیش روی اوست و وجود ذی قیمت امثال خاتمی در همه شرایط به ویژه شرایط بحرانی مغتنم است.
همسر تاجزاده به نقل از همسرش ادامه داده است: توهین به خاتمی توهین به همه ماست و حفظ جایگاه و موقعیت و پاس داشت شخصیت او بر همه ما واجب است.
محتشمی پور در خاتمه آوره است: البته همسرجان از شکست لیست جبهه پایداری، شاگردان آقای مصباح یزدی و یاران سعید امامی هم باخبر بودند و اخبار انتخاباتی را به عنوان یک کارشناس خبره انتخاباتی پی گیری می کنند و برای تحلیل هایشان خواستار آمار واجدین شرایط در شهرهای بزرگ بودند که متأسفانه به دلایل معلوم در این انتخابات به طور محیرالعقولی از آمار طبقه بندی شده و محرمانه محسوب می شوند و در اختیار کسی قرار نمی گیرد.
وزیر کشور حرف خود را عوض کرد؛ آمار دیروز نهایی نبود
وزیر کشور که دیروز آمار شرکت کنندگان در انتخابات را ٢۶ میلیون و ۴٧٢ هزار و ٧۶٠ نفر اعلام کرده بود، امروز آمار خود را تغییر داده و گفته است که تا این لحظه ۲۹ میلیون و ۴۶۴ هزار و ۴۲۲ رای شمارش شده است.
به گزارش کلمه، سایت بازتاب امروز خبر داده که به نظر می رسد آمار نهایی به بالای ۳۱ میلیون نفر برسد که در این صورت با احتساب ۴۸ میلیون واجد شرایط، مشارکت حدودا ۶۴درصدی محقق خواهد شود.
روز گذشته وزیر کشور اعلام کرده بود کل آرای ماخوذه ٢۶ میلیون و ۴٧٢ هزار و ٧۶٠ نفر بوده است. اما پس از انتشار آمار و شفاف سازی تناقض در سایت ها و رسانه ها، وی امروز حرف خود را تغییر داده و گفته است که آمار دیروز نهایی نبود.
این در حالی است که بسیاری از سایت ها و رسانه های اصولگرا پس از سخنان نجار خبر از “آمار نهایی” انتخابات داده بودند. پس از کشف این تناقض، این خبر و سخنان وزیر کشور در برخی سایت ها حذف و در برخی از سایت ها تغییر داده شد.
مهدی سامع
ولی فقیه نظام در نماز جمعه روز 14 بهمن در مورد شرایطی که ولایت اش در آن قرار دارد و نقشه هایی که برای بقای استبداد دینی طراحی کرده، تصویر نسبتاً روشنی ارایه داد و منجمله گفت:«نباید القاء بحران کرد. سعی می کنند با هزار وسیله اثبات کنند که در ایران بحران هست. چه بحرانی؟ کدام بحران؟»
سید علی خامنه ای در روز چهارشنبه 26 بهمن، با یک نعل وارونه در مورد تظاهرات شکست خورده حکومتی در روز 22 بهمن گفت:«آنهایی که در مغزهای الکلی و آفت دیده خود خیالاتی در سر می پروراندند، متوجه شدند که در ایران چه خبر است».
به راستی در ایران چه خبر است و کدام بحران موجودیت ولایت خامنه ای را به لرزه انداخته است؟ برای پی بردن به این که در ایران چه خبر است و کدام بحران موجودیت رژیم را تهدید می کند به بررسی چند خبر می پردازم.
خبر اول: سعید ملک پور، به جرم طراحی برنامه اینترنتی در آستانه اعدام قرار دارد. اگر همه اتهاماتی که به وی نسبت داده شده را درست فرض کنیم، که البته درست نیست و از حکومت دروغ و جهل حرف راست شنیدن بعید است، این جوان ایرانی موفق به طراحی یک برنامه برای سایتهای سِکسی شده است. آیا صدور حکم اعدام برای سعید ملک پور نشاندهنده قوانین قرون وسطایی حکومت نیست؟ رژیمی که خود مُرَوِج فحشا و اعتیاد است، حکومتی که آقاها و آقازاده هایش به عیاشی، چپاول و جنایت مشهور عام و خاص است، به چه منظور می خواهد این جوان با استعداد ایرانی را اعدام کند؟ جلاد مقیسه که نقش قاضی در شعبه 28 بیدادگاه انقلاب اسلامی را به عهده دارد، او را به اتهام «تبلیغ علیه نظام از طریق طراحی سایتهای مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری» به اعدام محکوم کرده است. دُم خروس از زیر عبای این جنایتکار بیرون می زند. اتهامی که با چاشنی «طراحی سایتهای مستهجن» باب طبع اراذل و اوباش مدافع علی خامنه ای می شود، «توهین به رهبری» است. سعید ملک پور را می خواهند قربانی کنند تا به جوانان ایرانی پیام دهند که به رهبر نظام و مرجع خود خوانده شیعیان جهان نباید توهین کرد. می خواهند به جوانان ایران پیام دهند که خامنه ای مقدس است و توهین به او «مفسد فی الارض» تلقی می شود و حکم آن اعدام است. نکته جالب این است که همزمان با فرستادن حکم اعدام سعید ملک پور به دایره اجرای احکام این خبر هم منتشر شد که خامنه ای به اعضای مجلس فرمایشی خبرگان گفته است که غُر و لُند و شکوه و شکایت شما را تحمل نمی کنم.
این دو پدیده از جمله اخباری است که تجزیه و تحلیل آن را کار «مغزهای الکلی و آفت دیده» می داند. این همان سیاست «النَصر به الرُعب» است که ولی فقیه آن را ضامن امنیت ولایت اش می داند. به همین منظور است که یکی از سرکردگان سپاه مدعی می شود که:«جمهوری اسلامی ایران از نعمت حکیم ترین و برترین رهبری در دنیای معاصر برخوردار است». این حرف رمضان شریف، مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران است که روز چهارشنبه 26 بهمن در همایش «بصیرت سایبری» مطرح کرد و سایت سپاه در استان فارس آن را منتشر کرده است.
خبر دوم: خامنه ای در سخنرانی روز جمعه 14 بهمن از پیشرفتهای جمهوری اسلامی بسیار گفت بدون آن که به فقر و فلاکت مردم و فروپاشی اقتصاد کشور بپردازد. اما وزیر اطلاعات حیدر مصلحی، در روز پنجشنبه 28 بهمن، طی یک سخنرانی که سایت مشرق، از جبهه پایداری انقلاب اسلامی آن را منتشر کرد، فاجعه تلاشی اقتصاد را به «تلاشهای دشمنان» مربوط می داند و می گوید:«آنها برنامه ریزیهایی در این ارتباط انجام دادهاند كه از جمله مهم ترین آنها می توان به تلاش برای بر هم ریختن تعادل جامعه با ایجاد شوكهای كاذب به خصوص در زمینه اقتصادی، از جمله در زمینه ارز و سكه اشاره كرد كه با كمال تاسف برخی از خودیها نیز در این مقوله دچار چالش و اشتباه شدند و رفتند میلیاردی سكه خریدند و تحت تاثیر این القاء قرار گرفتند و بعضی از خودیها با بیتوجهی به این موضوع دامن زدند.»
تا این جا معلوم شد که از نظر وزیر اطلاعات رژیم، بحران ارز و سکه یک «شوک کاذب» بوده که برخی از «خودیها» را به سمت خرید «میلیاردی» سکه سوق داده است. اگر این حرف حیدر مصلحی را بپذیریم باید نتیجه بگیریم که «خودیها» که «میلیاردها» اندوختگی دارند یا دچار حماقت شده و پول خود را بر باد داده اند و یا از جمله افرادی هستند که وزیر اطلاعات با استناد به سخنان ولی امرش آنان را «خواص بیبصیرت، مطرود، فرصت طلب، مصلحت اندیش، منحط اخلاقی، دنیاگرا، ترسو، فاقد شجاعت، مردود و ...» می نامد که از طریق آنها، بازهم به گفته حیدر مصلحی «دشمن در کنار خانه مسئولان لانه» کرده است.
وزیر اطلاعات در ادامه می گوید:«یك آقایی مصاحبه میكند و صحبت از قحطی در كشور میكند و وقتی كه می گوییم مستند این حرفت چه بوده و دلایلتان را بگویید، میگوید كه نمیدانم چه شد این را گفتم و وقتی یك ذره ناخن میزنیم میبینیم كه دشمنان با واسطه های مختلف سعی میكنند این گونه القائات را داشته باشند. اطرافیان باید مراقب باشند زیرا دشمنان طراحیهای جدیدی در این گونه مباحث دارند. دیدیم یك آدم خودی این حرف را زد.»
این آقایی که مصاحبه می کند اسد الله عسگر اولادی، رییس اتاق بازرگانی ایران و چین است که مصاحبه اش در خبرگزاری حکومتی کانون دانش آموزی «پانا» منتشر شده است. وی از سرمایه داران شریک در قدرت است که در عمر جمهوری اسلامی همواره و به طور کامل در خدمت رژیم بوده است. اکنون این کارگزار همیشه در خدمت رژیم از طرف وزارت اطلاعات «یك ذره ناخن» زنی می شود و معلوم می شود که «دشمنان با واسطه های مختلف سعی میكنند این گونه القائات را داشته باشند». عسگراولادی حرف خود را تکذیب نکرده و فقط بنا بر آن چه مصلحی می گوید، او نمی داند چرا این حرف را زده است. رییس اتاق بازرگانی ایران و چین با بیان این که تورم دی ماه با وجود نوسانات نرخ ارز ۴۰ درصد است، اعلام کرده که:«با واردات دلار ۱۶۰۰ تومانی و وضعیت فعلی تولید تا ۶ ماه دیگر در کشور قحطی داریم».
حرف عسگراولادی یک حرف اقتصادی است و حیدر مصلحی نمی تواند با بیان این که دشمنان «شوک کاذب» ایجاد می کنند این حقیقت را کتمان کند که حکام ایران کشور را ویران کرده اند.
در کشوری که از سال 1384 و با بر آمد احمدی نژاد اندوختگی از 60 هزار میلیارد تومان به 350 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده، افزایش نرخ تورم و سقوط ارزش ریال یک امر محتوم است که با بگیر و ببند نمی توان آن را مهار کرد. احمدی نژاد یکی از مُجریان سیاست راهبردی خامنه ای که به «اصول گرایی» و یا «ریل گذاری جدید» نامیده می شود، است. این سیاست راهبردی خامنه ای است که فاجعه وجود جمهوری اسلامی را اکنون بیش از پیش برجسته کرده و اکثریت مردم با گوشت و پوست خود آن را لَمس می کنند.
حیدر مصلحی بیهوده کوشش می کند تا این فاجعه را به «جنگ نرم» دشمنان مربوط کند. او می گوید:«جنگ نرم، آرام و بی سر و صدا و بدون احساس جنگ علیه جبهه خودی است، پایدار است، هدفهای متعددی دارد و در واقع یك هدف ندارد، سیال و ژله ای است، مخاطب ساز است و آسیب آفرین، تضاد آفرین و یاس آفرین است». دشمنان مردم «در کنار خانه مسئولان لانه» نکرده اند و این خود مسئولان نظام و در راس آن ولی فقیه نظام است که دشمن مردم است. مردم در روز 25 بهمن، این دشمن را با تجهیزات اش در شهرهای بزرگ ایران دیدند. خامنه ای می خواهد با تقلب آن چه در ایران می گذرد را پنهان کند. اما لشگر کشی روز 25 بهمن در خیابانهای فقط شهر تهران نشان داد که درآمد کشور چگونه هزینه می شود. وقتی در تهران میدان فردوسی تا میدان انقلاب، تقاطع خیابان انقلاب و جمالزاده، اطراف میدان آزادی، میدان و خیابان ولی عصر، هفت حوض نارمک، میدان امام حسین، خیابانهای اطراف دانشگاه تهران، خیابان کارگرشمالی، خیابان فتحی شقاقی، ستارخان، خیابان شیراز، تخت طاووس و میدان ونک، چهار راه کالج، خیابان اسکندری، خوش شمالی، شهرک اکباتان، خیابان شریعتی، سه راه نواب، هفت حوض، جمال زاده، شهرآرا، وحیدیه، تسلیحات، دماوند، میدان تجریش و پارک وی در حالت جنگ غیر نرم قرار داشت، صحبت از جنگ نرم علیه نظام به وسیله دشمنان خارجی، فقط یک شیادی است. این خبری است که هرکسی آن را بیان کند متهم به داشتن «مغز الکلی و آفت دیده» می شود.
خبر سوم: هاشمی رفسنجانی در مصاحبهای مفصل با روزنامه شرق که دوشنبه ۲۴ بهمن امسال منتشر شد حرفهای زیادی می زند. در میان سخنان مبهم و از میان خود بزرگ بینیهای او، مواردی وجود دارد که برای شناخت موقعیت و نقش خامنه ای قابل توجه است. او می گوید:«اصلا كارگزاران این گونه تشكیل شد. من عضو جامعه روحانیت مبارز بودم. معمولا آنها در انتخابات حرف اول را میزدند، البته برای تهران. وقتی كه نماینده های تهران را می خواستیم نامزد كنیم، جلسه ای در دفتر من تشكیل شد و 30 نفر را تعیین كردیم. دكتر حبیبی از طرف جمعی از مدیران پیام آوردند. درخواست كردند كه نصف نصف باشد، نپذیرفتند و پنج نفر از نیروهای رادیكال كه معتدل هم هستند مثلا آقایان محجوب، كمالی، دعایی و مجید انصاری -كه اینها از رادیكالهای تند نیستند- را قبول كردند. من دیگر وقت نمی كردم كه در جلسات شركت كنم. گاهی به دفتر من می آمدند. آن 9 گروهی كه همسو با جامعه روحانیت بودند، گفتند كه ما رای داریم و چرا بیاییم اینها را در فهرست قرار دهیم. خودشان نامزد شوند. پس رد كردند و گفتند كه قبول نمیكنیم. آقای ناطق نوری پیش من آمدند و گفتند نمیپذیرند، من گفتم كه بروید و از مقام رهبری بپرسید.
رفتند و از آقا پرسیدند و ایشان هم با نظر آنها موافقت كردند. من با رهبری تلفنی صحبت كردم و گفتم كه اگر این پنج نفر را نپذیرند، یك عده از اعضای داخل دولت مصمم هستند كه خودشان فهرست بدهند و من نمیخواهم این اختلاف به وجود بیاید. روحانیت ضرر میكند و تضعیف میشود، اجازه دهید متحد باشیم. حالا دیگران میآیند رقابت میكنند، چرا ما این كار را كنیم. ایشان گفتند مگر 270 نفر به مجلس نمیروند؟ گفتم چرا، گفتند كه حالا هر كسی میخواهد بیاید. كارگزاران اینگونه شكل گرفت. اولین بیانیهای كه دادند، بیانیه شان خیلی جا افتاد. رهبری دستور دادند كه وزرا حق ندارند در انتخابات نامزد و فهرست بدهند. وزرا پیش من آمدند و گفتند كه اگر رهبری ناراضی هستند، ما فهرست نمیدهیم. آقا گفتند معاونان بمانند، وزرا نباشند. چون وزرا از مجلس رای میگیرند نباید خودشان بیایند كه مجلس بسازند. حتی گفتند شهردار تهران هم باشد و خودشان تماس گرفتند و گفتند كه آن هم باشد. خودشان آمدند و در انتخابات هم موثر بودند و تقریبا نزدیك نصف مجلس را هم گرفتند.»
این بخش از حرفهای رفسنجانی نشان می دهد که خامنه ای از همان سال 1375 به دنبال پروژه یکدست سازی و یا ریل گذاری جدید در ولایت بوده است. خامنه ای تا جایی که تیغ اش می بریده و در یک مسیر مرحله به مرحله این سیاست را دنبال کرده است. اکنون نوبت تعیین تکلیف با اکبر هاشمی رفسنجانی فرا رسیده است. این که خامنه ای پس از کنار گذاشتن او از ریاست مجلس خبرگان بتواند رفسنجانی را از ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام حذف کند و یا نتواند، در این حقیقت که نقشه ولی فقیه حذف رفسنجانی به عنوان یکی از «خواص بی بصیرت» است، هیچ تغییری نمی دهد. خبر را همه شنیده اند و گوشها فقط برای تاریخ اجرای آن تیز شده است.
آن چه از تجزیه و تحلیل بالا می توان نتیچه گرفت این است که بر خلاف ادعاهای ولی فقیه نظام، یک بحران عمیق و گسترده سراسر حاکمیت و جامعه را فراگرفته است. این بحران را خامنه ای نمی تواند با اتکا به «قانون» مهار کند. او مجبور است برای امنیت ولایت اش از شیوه های «غیر قانونی» استفاده کند. عوامل خارجی البته این وضعیت را تشدید می کند، اما عامل اصلی بحران و دشمن اصلی مردم، در تهران است که بر تخت سلطنت مطلقه تکیه زده است.
منبع: نبرد خلق شماره 320، دوشنبه 1 اسفند بهمن 1390(20 فوریه 2012)
http://www.iran-nabard.com/n320/yaddasht320.htm
ولی فقیه نظام در نماز جمعه روز 14 بهمن در مورد شرایطی که ولایت اش در آن قرار دارد و نقشه هایی که برای بقای استبداد دینی طراحی کرده، تصویر نسبتاً روشنی ارایه داد و منجمله گفت:«نباید القاء بحران کرد. سعی می کنند با هزار وسیله اثبات کنند که در ایران بحران هست. چه بحرانی؟ کدام بحران؟»
سید علی خامنه ای در روز چهارشنبه 26 بهمن، با یک نعل وارونه در مورد تظاهرات شکست خورده حکومتی در روز 22 بهمن گفت:«آنهایی که در مغزهای الکلی و آفت دیده خود خیالاتی در سر می پروراندند، متوجه شدند که در ایران چه خبر است».
به راستی در ایران چه خبر است و کدام بحران موجودیت ولایت خامنه ای را به لرزه انداخته است؟ برای پی بردن به این که در ایران چه خبر است و کدام بحران موجودیت رژیم را تهدید می کند به بررسی چند خبر می پردازم.
خبر اول: سعید ملک پور، به جرم طراحی برنامه اینترنتی در آستانه اعدام قرار دارد. اگر همه اتهاماتی که به وی نسبت داده شده را درست فرض کنیم، که البته درست نیست و از حکومت دروغ و جهل حرف راست شنیدن بعید است، این جوان ایرانی موفق به طراحی یک برنامه برای سایتهای سِکسی شده است. آیا صدور حکم اعدام برای سعید ملک پور نشاندهنده قوانین قرون وسطایی حکومت نیست؟ رژیمی که خود مُرَوِج فحشا و اعتیاد است، حکومتی که آقاها و آقازاده هایش به عیاشی، چپاول و جنایت مشهور عام و خاص است، به چه منظور می خواهد این جوان با استعداد ایرانی را اعدام کند؟ جلاد مقیسه که نقش قاضی در شعبه 28 بیدادگاه انقلاب اسلامی را به عهده دارد، او را به اتهام «تبلیغ علیه نظام از طریق طراحی سایتهای مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری» به اعدام محکوم کرده است. دُم خروس از زیر عبای این جنایتکار بیرون می زند. اتهامی که با چاشنی «طراحی سایتهای مستهجن» باب طبع اراذل و اوباش مدافع علی خامنه ای می شود، «توهین به رهبری» است. سعید ملک پور را می خواهند قربانی کنند تا به جوانان ایرانی پیام دهند که به رهبر نظام و مرجع خود خوانده شیعیان جهان نباید توهین کرد. می خواهند به جوانان ایران پیام دهند که خامنه ای مقدس است و توهین به او «مفسد فی الارض» تلقی می شود و حکم آن اعدام است. نکته جالب این است که همزمان با فرستادن حکم اعدام سعید ملک پور به دایره اجرای احکام این خبر هم منتشر شد که خامنه ای به اعضای مجلس فرمایشی خبرگان گفته است که غُر و لُند و شکوه و شکایت شما را تحمل نمی کنم.
این دو پدیده از جمله اخباری است که تجزیه و تحلیل آن را کار «مغزهای الکلی و آفت دیده» می داند. این همان سیاست «النَصر به الرُعب» است که ولی فقیه آن را ضامن امنیت ولایت اش می داند. به همین منظور است که یکی از سرکردگان سپاه مدعی می شود که:«جمهوری اسلامی ایران از نعمت حکیم ترین و برترین رهبری در دنیای معاصر برخوردار است». این حرف رمضان شریف، مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران است که روز چهارشنبه 26 بهمن در همایش «بصیرت سایبری» مطرح کرد و سایت سپاه در استان فارس آن را منتشر کرده است.
خبر دوم: خامنه ای در سخنرانی روز جمعه 14 بهمن از پیشرفتهای جمهوری اسلامی بسیار گفت بدون آن که به فقر و فلاکت مردم و فروپاشی اقتصاد کشور بپردازد. اما وزیر اطلاعات حیدر مصلحی، در روز پنجشنبه 28 بهمن، طی یک سخنرانی که سایت مشرق، از جبهه پایداری انقلاب اسلامی آن را منتشر کرد، فاجعه تلاشی اقتصاد را به «تلاشهای دشمنان» مربوط می داند و می گوید:«آنها برنامه ریزیهایی در این ارتباط انجام دادهاند كه از جمله مهم ترین آنها می توان به تلاش برای بر هم ریختن تعادل جامعه با ایجاد شوكهای كاذب به خصوص در زمینه اقتصادی، از جمله در زمینه ارز و سكه اشاره كرد كه با كمال تاسف برخی از خودیها نیز در این مقوله دچار چالش و اشتباه شدند و رفتند میلیاردی سكه خریدند و تحت تاثیر این القاء قرار گرفتند و بعضی از خودیها با بیتوجهی به این موضوع دامن زدند.»
تا این جا معلوم شد که از نظر وزیر اطلاعات رژیم، بحران ارز و سکه یک «شوک کاذب» بوده که برخی از «خودیها» را به سمت خرید «میلیاردی» سکه سوق داده است. اگر این حرف حیدر مصلحی را بپذیریم باید نتیجه بگیریم که «خودیها» که «میلیاردها» اندوختگی دارند یا دچار حماقت شده و پول خود را بر باد داده اند و یا از جمله افرادی هستند که وزیر اطلاعات با استناد به سخنان ولی امرش آنان را «خواص بیبصیرت، مطرود، فرصت طلب، مصلحت اندیش، منحط اخلاقی، دنیاگرا، ترسو، فاقد شجاعت، مردود و ...» می نامد که از طریق آنها، بازهم به گفته حیدر مصلحی «دشمن در کنار خانه مسئولان لانه» کرده است.
وزیر اطلاعات در ادامه می گوید:«یك آقایی مصاحبه میكند و صحبت از قحطی در كشور میكند و وقتی كه می گوییم مستند این حرفت چه بوده و دلایلتان را بگویید، میگوید كه نمیدانم چه شد این را گفتم و وقتی یك ذره ناخن میزنیم میبینیم كه دشمنان با واسطه های مختلف سعی میكنند این گونه القائات را داشته باشند. اطرافیان باید مراقب باشند زیرا دشمنان طراحیهای جدیدی در این گونه مباحث دارند. دیدیم یك آدم خودی این حرف را زد.»
این آقایی که مصاحبه می کند اسد الله عسگر اولادی، رییس اتاق بازرگانی ایران و چین است که مصاحبه اش در خبرگزاری حکومتی کانون دانش آموزی «پانا» منتشر شده است. وی از سرمایه داران شریک در قدرت است که در عمر جمهوری اسلامی همواره و به طور کامل در خدمت رژیم بوده است. اکنون این کارگزار همیشه در خدمت رژیم از طرف وزارت اطلاعات «یك ذره ناخن» زنی می شود و معلوم می شود که «دشمنان با واسطه های مختلف سعی میكنند این گونه القائات را داشته باشند». عسگراولادی حرف خود را تکذیب نکرده و فقط بنا بر آن چه مصلحی می گوید، او نمی داند چرا این حرف را زده است. رییس اتاق بازرگانی ایران و چین با بیان این که تورم دی ماه با وجود نوسانات نرخ ارز ۴۰ درصد است، اعلام کرده که:«با واردات دلار ۱۶۰۰ تومانی و وضعیت فعلی تولید تا ۶ ماه دیگر در کشور قحطی داریم».
حرف عسگراولادی یک حرف اقتصادی است و حیدر مصلحی نمی تواند با بیان این که دشمنان «شوک کاذب» ایجاد می کنند این حقیقت را کتمان کند که حکام ایران کشور را ویران کرده اند.
در کشوری که از سال 1384 و با بر آمد احمدی نژاد اندوختگی از 60 هزار میلیارد تومان به 350 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده، افزایش نرخ تورم و سقوط ارزش ریال یک امر محتوم است که با بگیر و ببند نمی توان آن را مهار کرد. احمدی نژاد یکی از مُجریان سیاست راهبردی خامنه ای که به «اصول گرایی» و یا «ریل گذاری جدید» نامیده می شود، است. این سیاست راهبردی خامنه ای است که فاجعه وجود جمهوری اسلامی را اکنون بیش از پیش برجسته کرده و اکثریت مردم با گوشت و پوست خود آن را لَمس می کنند.
حیدر مصلحی بیهوده کوشش می کند تا این فاجعه را به «جنگ نرم» دشمنان مربوط کند. او می گوید:«جنگ نرم، آرام و بی سر و صدا و بدون احساس جنگ علیه جبهه خودی است، پایدار است، هدفهای متعددی دارد و در واقع یك هدف ندارد، سیال و ژله ای است، مخاطب ساز است و آسیب آفرین، تضاد آفرین و یاس آفرین است». دشمنان مردم «در کنار خانه مسئولان لانه» نکرده اند و این خود مسئولان نظام و در راس آن ولی فقیه نظام است که دشمن مردم است. مردم در روز 25 بهمن، این دشمن را با تجهیزات اش در شهرهای بزرگ ایران دیدند. خامنه ای می خواهد با تقلب آن چه در ایران می گذرد را پنهان کند. اما لشگر کشی روز 25 بهمن در خیابانهای فقط شهر تهران نشان داد که درآمد کشور چگونه هزینه می شود. وقتی در تهران میدان فردوسی تا میدان انقلاب، تقاطع خیابان انقلاب و جمالزاده، اطراف میدان آزادی، میدان و خیابان ولی عصر، هفت حوض نارمک، میدان امام حسین، خیابانهای اطراف دانشگاه تهران، خیابان کارگرشمالی، خیابان فتحی شقاقی، ستارخان، خیابان شیراز، تخت طاووس و میدان ونک، چهار راه کالج، خیابان اسکندری، خوش شمالی، شهرک اکباتان، خیابان شریعتی، سه راه نواب، هفت حوض، جمال زاده، شهرآرا، وحیدیه، تسلیحات، دماوند، میدان تجریش و پارک وی در حالت جنگ غیر نرم قرار داشت، صحبت از جنگ نرم علیه نظام به وسیله دشمنان خارجی، فقط یک شیادی است. این خبری است که هرکسی آن را بیان کند متهم به داشتن «مغز الکلی و آفت دیده» می شود.
خبر سوم: هاشمی رفسنجانی در مصاحبهای مفصل با روزنامه شرق که دوشنبه ۲۴ بهمن امسال منتشر شد حرفهای زیادی می زند. در میان سخنان مبهم و از میان خود بزرگ بینیهای او، مواردی وجود دارد که برای شناخت موقعیت و نقش خامنه ای قابل توجه است. او می گوید:«اصلا كارگزاران این گونه تشكیل شد. من عضو جامعه روحانیت مبارز بودم. معمولا آنها در انتخابات حرف اول را میزدند، البته برای تهران. وقتی كه نماینده های تهران را می خواستیم نامزد كنیم، جلسه ای در دفتر من تشكیل شد و 30 نفر را تعیین كردیم. دكتر حبیبی از طرف جمعی از مدیران پیام آوردند. درخواست كردند كه نصف نصف باشد، نپذیرفتند و پنج نفر از نیروهای رادیكال كه معتدل هم هستند مثلا آقایان محجوب، كمالی، دعایی و مجید انصاری -كه اینها از رادیكالهای تند نیستند- را قبول كردند. من دیگر وقت نمی كردم كه در جلسات شركت كنم. گاهی به دفتر من می آمدند. آن 9 گروهی كه همسو با جامعه روحانیت بودند، گفتند كه ما رای داریم و چرا بیاییم اینها را در فهرست قرار دهیم. خودشان نامزد شوند. پس رد كردند و گفتند كه قبول نمیكنیم. آقای ناطق نوری پیش من آمدند و گفتند نمیپذیرند، من گفتم كه بروید و از مقام رهبری بپرسید.
رفتند و از آقا پرسیدند و ایشان هم با نظر آنها موافقت كردند. من با رهبری تلفنی صحبت كردم و گفتم كه اگر این پنج نفر را نپذیرند، یك عده از اعضای داخل دولت مصمم هستند كه خودشان فهرست بدهند و من نمیخواهم این اختلاف به وجود بیاید. روحانیت ضرر میكند و تضعیف میشود، اجازه دهید متحد باشیم. حالا دیگران میآیند رقابت میكنند، چرا ما این كار را كنیم. ایشان گفتند مگر 270 نفر به مجلس نمیروند؟ گفتم چرا، گفتند كه حالا هر كسی میخواهد بیاید. كارگزاران اینگونه شكل گرفت. اولین بیانیهای كه دادند، بیانیه شان خیلی جا افتاد. رهبری دستور دادند كه وزرا حق ندارند در انتخابات نامزد و فهرست بدهند. وزرا پیش من آمدند و گفتند كه اگر رهبری ناراضی هستند، ما فهرست نمیدهیم. آقا گفتند معاونان بمانند، وزرا نباشند. چون وزرا از مجلس رای میگیرند نباید خودشان بیایند كه مجلس بسازند. حتی گفتند شهردار تهران هم باشد و خودشان تماس گرفتند و گفتند كه آن هم باشد. خودشان آمدند و در انتخابات هم موثر بودند و تقریبا نزدیك نصف مجلس را هم گرفتند.»
این بخش از حرفهای رفسنجانی نشان می دهد که خامنه ای از همان سال 1375 به دنبال پروژه یکدست سازی و یا ریل گذاری جدید در ولایت بوده است. خامنه ای تا جایی که تیغ اش می بریده و در یک مسیر مرحله به مرحله این سیاست را دنبال کرده است. اکنون نوبت تعیین تکلیف با اکبر هاشمی رفسنجانی فرا رسیده است. این که خامنه ای پس از کنار گذاشتن او از ریاست مجلس خبرگان بتواند رفسنجانی را از ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام حذف کند و یا نتواند، در این حقیقت که نقشه ولی فقیه حذف رفسنجانی به عنوان یکی از «خواص بی بصیرت» است، هیچ تغییری نمی دهد. خبر را همه شنیده اند و گوشها فقط برای تاریخ اجرای آن تیز شده است.
آن چه از تجزیه و تحلیل بالا می توان نتیچه گرفت این است که بر خلاف ادعاهای ولی فقیه نظام، یک بحران عمیق و گسترده سراسر حاکمیت و جامعه را فراگرفته است. این بحران را خامنه ای نمی تواند با اتکا به «قانون» مهار کند. او مجبور است برای امنیت ولایت اش از شیوه های «غیر قانونی» استفاده کند. عوامل خارجی البته این وضعیت را تشدید می کند، اما عامل اصلی بحران و دشمن اصلی مردم، در تهران است که بر تخت سلطنت مطلقه تکیه زده است.
منبع: نبرد خلق شماره 320، دوشنبه 1 اسفند بهمن 1390(20 فوریه 2012)
http://www.iran-nabard.com/n320/yaddasht320.htm
یک عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس:
بازار خودرو هم در اختیار مافیا است
(تیتر از جنگ خبر)
خانه ملت
یک عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس هشتم گفت: برخی افراد از تحریمها سوءاستفاده میکنند و موجب بروز تشنج در بازار خودرو میشوند؛ بنابراین دولت باید با افزایش نظارت، اجازه شکلگیری گروههای مافیایی و به دست گرفتن بازار کالا را به آنها ندهد.
شهریار طاهرپور در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری خانه ملت، با تشریح علتهای گران شدن قیمت خودرو افزود: عواملی همچون تحریمها، عدم نظارت و مدیریت صحیح و هدفمندی یارانهها در گران شدن قیمت خودرو در شب عید دخیل هستند؛ ولی مهمترین عامل گرانی خودرو، واسطههایی هستند که برای منفعت خود، بازار خودرو را متشنج میکنند.
نماینده مردم تویسرکان در مجلس شورای اسلامی افزود: برخی دلالان به منظور دور زدن تحریمها، قطعات خودرو را از طریق شرکتهای واسطه وارد بازار میکنند که موجب گران شدن ۱۰ تا ۱۲ درصدی قیمت خودرو میشود.
این عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس هشتم گفت: البته برخی کالاها بهطور طبیعی و واقعی گران شدهاند، ولی گران شدن بیپایه و اساس خودرو، این نگرانی را به دنبال دارد که در پی بالا رفتن قیمت خودرو، قیمت سایر کالاها نیز افزایش یابد.
طاهرپور یادآور شد: در صورتی که نظارت کافی بر عملکرد بخشهای متفاوت تولیدی و صنعتی وجود نداشته باشد، گروههای مافیایی شکل میگیرد که برای حفظ منافع خود حاضرند به تشدید تحریمها کمک کنند.
وی با تشریح راهکارهای کارآمد برای کنترل بازارشب عید و از جمله بازار خودرو افزود: برای کنترل قیمتها باید نظارت و مدیریت صحیح وجود داشته باشد و مراقب اظهار نظرهای غیراصولی مسئولان بود، زیرا برخی سخنان نسنجیده میتواند موجب آشفتگی بازار شود.
نماینده مردم تویسرکان در مجلس هشتم یادآور شد: برخی افراد از تحریمها سوءاستفاده میکنند و موجب بروز تشنج در بازار میشوند؛ بنابراین دولت باید با افزایش نظارت، اجازه شکلگیری گروههای مافیایی و به دست گرفتن بازار کالاها را به آنها ندهد.
طاهرپور تصریح کرد: نظارت بر بازار، اقدامی اجرایی است و ارتباطی به بخش قانون گذاری ندارد؛ بنابراین مجلس نمیتواند در این موضوع ورود پیدا کند و این وظیفه بر عهده دولت است که با نظارت و مدیریت کارآمد جلوی قانونگریزیها را بگیرد.
این عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس هشتم افزود: در بخشهای تولیدی وابسته به انرژی مثل فولاد و سیمان و محصولات پتروشیمی و حتی خودرو که انرژیبر نیست، دولت باید مراقب باشد و اجازه افزایش قیمت را ندهد، زیرا از نظر روانی، افزایش قیمت این کالاها بر روی سایر کالاها اثر میگذارد و مثل لوکوموتیو افزایش قیمت سایر کالاها را به دنبال دارد.
نماینده مردم تویسرکان در خانه ملت، با تأکید بر اینکه در صورت عدم توجه دولت به مصوبههای مجلس، باید پرونده تخلفاتش به قوه قضاییه ارسال شود، یادآور شد: مجلس باید محکم در برابر قانون گریزی های دولت بایستد و آن را ملزم به پاسخگویی کند؛ هرچند که تنها با حرف زدن و عمل نکردن مشکل جامعه حل نمیشود و باید بهصورت عملی وارد گود شد./
بازار تهران طعمه حریق شد
ایرنا
تهران - یك انبار بزرگ مواد محترقه در بازار تهران، (پله نوروز خان) سرای صلحی به همراه یك پاساژ و تعدادی حجره صبح امروز (دوشنبه) دچار آتش سوزی شد.
به گزارش خبرنگار ایرنا، این آتش سوزی كه ساعت 5 و 30 دقیقه صبح رخ داد با وجود تلاش آتش نشانان همچنان ادامه دارد.
'علیرضا علوی' مدیر روابط عمومی سازمان آتش نشانی تهران در این باره گفت: با اطلاع از این حادثه، چهار ایستگاه 7 و 97، 4 و یك به محل اعزام شدند و در حال اطفای حریق هستند.
وی افزود: آتش نشانان از دقایق اولیه صبح از گسترش حریق جلوگیری كرده اند اما مهار كامل آن باید در سه مرحله انجام شود.
علوی از تعداد مصدومان احتمالی و همچنین تعداد حجره های درگیر آتش سوزی اظهار بی اطلاعی كرد.
اخبار تكمیلی متعاقبا اعلام می شود.
در پی ایجاد مزاحمت برای یک دختر صورت گرفت؛
ضرب و شتم امام جماعت سابق دانشکده کشاورزی شیراز
(تیتر از جنگ خبر)
خبرگزاری مهر
اراذل و اوباش به امام جماعت سابق دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز که قصد دفاع از یک دختر را داشت هجوم برده و وی را زخمی کردند.
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام سعید خیراندیش که امام جماعت سابق دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز بود روز گذشته به قصد دفاع از یک دختر که مورد مزاحمت چند نفر اراذل و اوباش قرار گرفته بود مورد ضرب و شتم قرار گرفت و دچار آسیب شد.
اخبار تکمیلی متعاقبا ارسال می شود.
اجرای حکم زندان مهدی معتمدی مهر، عضو نهضت آزادی
خبرگزاری هرانا - صبح روز یکشنبه، ۱۴ اسفند ماه، مهدی معتمدی مهر، عضو دفتر سیاسی و مسئول کمیتهی آموزش نهضت آزادی جهت سپری کردن حکم ۵ سال حبس به زندان اوین مراجعه کرد.
ندای آزادی، یکی از دلایل اجرایی شدن حکم زندان مهدی معتمدی مهر را نامه ای که وی در آذر ماه گذشته به وزیر اطلاعات نوشته بود، عنوان کرده است.
این عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی با انتشار علنی نامه به وزیر اطلاعات، ضمن اشارهی صریح به ضرب و شتم خود در دوران بازداشت، حکایت از استمرار رفتار غیرقانونی بازجویان آن وزارتخانه پس از آزادی و اعمال فشارهای روانی در برخورد با خود و سایر اعضای نهضت آزادی ایران نمود.
ورود به حوزهی خصوصی زندگی فردی، توهین، افترا، تهدید به مرگ از جمله موارد فشارهای روانی است که معتمدی مهر در این نامه افشا کرده و از "باز تولید خط سعید امامی و رویکردی در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی" خبر داده بود.
معتمدی مهر نخستین بار در فروردین ۸۸ به بهانه نقش داشتن در تنظیم و انتشار بیانیه درخواست نظارت بینالمللی در انتخابات دهم ریاست جمهوری بازداشت و پس از ۴۵ روز حبس انفرادی به قید کفالت آزاد شد و بار دوم، پس از وقایع عاشورای ۸۸ به اتهام شرکت در این تجمع، بازداشت و پس از حدود دو ماه در دهم اسفند همان سال آزاد شد.
شایان ذکر است شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی مقیسه ۲۸ بهمن ماه گذشته پس از برگزاری دادگاهی یک ساعته، مهدی معتمدی مهر را به اتهام عضویت در "نهضت آزادی ایران"، "شرکت در تجمع روز عاشورای ۸۸" و" نوشتن مقالات انتقادی"، به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرده بود که این حکم، پس از اعتراض جهت تجدید نظر به شعبه ۵۴ دادگاه یاد شده ارسال و پس از مدتی، ضمن تایید و قطعیت حکم صادره بدوی، پرونده به اجرای احکام زندان اوین ارجاع شده است.
تعطیلی ۳۰ شرکت و بیکاری ۳۳ هزار نفر در صنعت توپ دست دوز
خبرگزاری هرانا - مدیر عامل اتحادیه تعاونیهای تولید توپدستدوز با اشاره به تعطیلی بیش از ۳۰ شرکت و بیکاری ۳۳ هزار شاغل فعال در این صنعت معتقد است که بیتوجهی برخی مسئولان سبب این معضل شده است.
امانی، مدیر عامل اتحادیه تعاونیهای تولید توپدستدوز با اشاره به اینکه سیستم حمایتی بخش تعاون ناکارآمد است، اظهار گفت: "اکثر شرکتها و کارگاههای تولیدی در شرایطی پیرو وعدههای مسئولان قالب تعاونی میگیرند که بعد از پذیرفتن این قالب عملاً آنها را به حال خود رها و به هیچ یک از وعدههای داده شده در حمایت از تعاونیها عمل نمیشود."
به گزارش فارس، وی اظهار داشت: "تولید توپ دستدوز ویژه فعالیتهای ورزشی در گرایشهای مختلف اعم از فوتبال، هندبال، والیبال و دیگر رشتهها از حدود ۲۵ سال پیش در جهاد سازندگی شروع شد که با رایزنی و وعده وعیدهای حمایتی مسئولان تعاون وقت این تشکیلات به تعاونیهای تولید توپ دستدوز تغییر قالب داده و تحت پوشش اتحادیه مربوطه به همین اسم قرار گرفتند."
وی افزود: "بالغ بر ۳۰ شرکت تعاونی توپ دستدوز که حدود ۳۳ هزار شاغل مستقیم را شامل میشد در شرایطی به عضویت تعاون در آمدند که در ادامه به هیچ عنوان تحت حمایتهای تسهیلاتی و سرمایهای بانکهای عامل قرار نگرفته و هر روز بیشتر از روز قبل تضعیف شدند."
مدیر عامل اتحادیه تعاونیهای تولید توپ دستدوز با اشاره به هزینههای گزاف برای تأمین انواع توپ از دیگر کشورها، گفت: "پیگیریهای اتحادیه برای اختصاص و اخذ تسهیلات کم بهره حمایتی و امتیازها و مشوقها از فعالان در این حرفه به جایی نرسید و در نهایت عملاً نابودی این دست تعاونیها رقم خورد."
وی تصریح کرد: "با توجه به ضعف بنگاههای تعاونی به خصوص در حوزه تولید دولت باید تمیهداتی برای کمک بلاعوض در بحث ایجاد زیرساختها و کمکهای تسهیلاتی کم بهره در حمایت از تعاونیها اندیشیده شود."
وی خاطرنشان کرد: از آنجا که اتحادیه بالادستی این دست تعاونیها در رایزنی برای اخذ مشوقها و امتیازهای حمایتی به بن بست خود عملاً قدرت حمایت از این تعاونیها را از دست داد و تعاونیها یکی پس از دیگری ورشکست و از دور خارج شدند.
امانی ضمن تأکید بر اینکه در صورت تعهد مسوولان بر حمایت از تعاونیهای تولید توپ امکان احیاء مجدد آنها وجود دارد، اظهار داشت: "از آنجا که بخش اعظم مراحل و فرآیند تولید توپ در داخل منازل مردم و با مشارکت خانوارها اتفاق میافتاد بالطبع احیاء این دست تعاونیها در واقع کمک به دولت در عمل به تعهداتش به جهت بهبود فضای اشتغال و توسعه و بسط مشاغل خانگی است."
وی ادامه داد: "برخی مشاغل در کشور وجود دارد که بروز اسمی در حوزه اشتغال ندارد اما به لحاظ درآمدزایی و جذابیت شغلی حرفهای زیادی برای گفتن دارند، برای مثال تنها یک تعاونی توپ دستدوز در منطقه پاوه بالغ بر دو هزار عضو داشت که تعطیل شد."
وی افزود: "علیرغم پیگیریها برای اخذ حداقل ۵۰۰ هزار تومان تسهیلات قرضالحسنه ولو طی مراحل مختلف اجرای طرحها و پروژهها برای فعالان در این حوزه متأسفانه نتیجهای حاصل نشد و بالاجبار اکثر تعاونیها اعلام ورشکستگی کرده و به مشاغل متفرقه روی آوردند."
مدیر عامل اتحادیه سراسری تعاونیهای تولید توپ دستدوز گفت: "در زمانی که هنوز به مقوله ورزش توجه چندانی نمیشد حدود سال ۶۴ و کشور درگیر جنگ تحمیلی و تبعات ناشی از آن بود میزان واردات توپ به کشور سالانه یک میلیون و ۲۰۰ هزار عدد بوده است که با نظاممند شدن فعالیتهای ورزشی در دهههای ۷۰ و ۸۰ بالطبع آمار واردات اقلام ورزشی به دهها برابر افزایش یافته است در حالی که تولیدکنندگان داخلی بیکار هستند."
وی با اشاره به اینکه تولید حداقل ۷۰ درصد اقلام ورزشی در داخل کشور امکانپذیر است، ادامه داد: "در حال حاضر برخی کارگران مهاجر در این دست صنوف فعالیت دارند و بخش قابل توجهی نیز به صورت قاچاق وارد ایران میشود."
به گزارش فارس، وی اظهار داشت: "تولید توپ دستدوز ویژه فعالیتهای ورزشی در گرایشهای مختلف اعم از فوتبال، هندبال، والیبال و دیگر رشتهها از حدود ۲۵ سال پیش در جهاد سازندگی شروع شد که با رایزنی و وعده وعیدهای حمایتی مسئولان تعاون وقت این تشکیلات به تعاونیهای تولید توپ دستدوز تغییر قالب داده و تحت پوشش اتحادیه مربوطه به همین اسم قرار گرفتند."
وی افزود: "بالغ بر ۳۰ شرکت تعاونی توپ دستدوز که حدود ۳۳ هزار شاغل مستقیم را شامل میشد در شرایطی به عضویت تعاون در آمدند که در ادامه به هیچ عنوان تحت حمایتهای تسهیلاتی و سرمایهای بانکهای عامل قرار نگرفته و هر روز بیشتر از روز قبل تضعیف شدند."
مدیر عامل اتحادیه تعاونیهای تولید توپ دستدوز با اشاره به هزینههای گزاف برای تأمین انواع توپ از دیگر کشورها، گفت: "پیگیریهای اتحادیه برای اختصاص و اخذ تسهیلات کم بهره حمایتی و امتیازها و مشوقها از فعالان در این حرفه به جایی نرسید و در نهایت عملاً نابودی این دست تعاونیها رقم خورد."
وی تصریح کرد: "با توجه به ضعف بنگاههای تعاونی به خصوص در حوزه تولید دولت باید تمیهداتی برای کمک بلاعوض در بحث ایجاد زیرساختها و کمکهای تسهیلاتی کم بهره در حمایت از تعاونیها اندیشیده شود."
وی خاطرنشان کرد: از آنجا که اتحادیه بالادستی این دست تعاونیها در رایزنی برای اخذ مشوقها و امتیازهای حمایتی به بن بست خود عملاً قدرت حمایت از این تعاونیها را از دست داد و تعاونیها یکی پس از دیگری ورشکست و از دور خارج شدند.
امانی ضمن تأکید بر اینکه در صورت تعهد مسوولان بر حمایت از تعاونیهای تولید توپ امکان احیاء مجدد آنها وجود دارد، اظهار داشت: "از آنجا که بخش اعظم مراحل و فرآیند تولید توپ در داخل منازل مردم و با مشارکت خانوارها اتفاق میافتاد بالطبع احیاء این دست تعاونیها در واقع کمک به دولت در عمل به تعهداتش به جهت بهبود فضای اشتغال و توسعه و بسط مشاغل خانگی است."
وی ادامه داد: "برخی مشاغل در کشور وجود دارد که بروز اسمی در حوزه اشتغال ندارد اما به لحاظ درآمدزایی و جذابیت شغلی حرفهای زیادی برای گفتن دارند، برای مثال تنها یک تعاونی توپ دستدوز در منطقه پاوه بالغ بر دو هزار عضو داشت که تعطیل شد."
وی افزود: "علیرغم پیگیریها برای اخذ حداقل ۵۰۰ هزار تومان تسهیلات قرضالحسنه ولو طی مراحل مختلف اجرای طرحها و پروژهها برای فعالان در این حوزه متأسفانه نتیجهای حاصل نشد و بالاجبار اکثر تعاونیها اعلام ورشکستگی کرده و به مشاغل متفرقه روی آوردند."
مدیر عامل اتحادیه سراسری تعاونیهای تولید توپ دستدوز گفت: "در زمانی که هنوز به مقوله ورزش توجه چندانی نمیشد حدود سال ۶۴ و کشور درگیر جنگ تحمیلی و تبعات ناشی از آن بود میزان واردات توپ به کشور سالانه یک میلیون و ۲۰۰ هزار عدد بوده است که با نظاممند شدن فعالیتهای ورزشی در دهههای ۷۰ و ۸۰ بالطبع آمار واردات اقلام ورزشی به دهها برابر افزایش یافته است در حالی که تولیدکنندگان داخلی بیکار هستند."
وی با اشاره به اینکه تولید حداقل ۷۰ درصد اقلام ورزشی در داخل کشور امکانپذیر است، ادامه داد: "در حال حاضر برخی کارگران مهاجر در این دست صنوف فعالیت دارند و بخش قابل توجهی نیز به صورت قاچاق وارد ایران میشود."
وبسایت "خبر ۲۴" و نشریهی "البرز ورزشی" محکوم شدند
خبرگزاری هرانا - دبیر هیئت منصفه مطبوعات از محکومیت پایگاه خبری و اطلاع رسانی "خبر ۲۴" و همچنین نشریه "البرز ورزشی" به دلیل نشر اکاذیب خبر داد.
علیاکبر کسائیان رس با اعلام این خبر اظهار داشت: "رسیدگی به اتهام مطبوعاتی مدیرمسئول سایت خبری "خبر ۲۴" روز دوشنبه، چهاردهم اسفندماه در شعبه ۷۸ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی مجید باقری و با حضور هیئت منصفه مطبوعات برگزار شد."
به گزارش فارس، وی خاطرنشان کرد: "هیئت منصفه مطبوعات به اتفاق آرا، مدیرمسئول این سایت را در خصوص اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، مجرم دانست."
دبیر هیئت منصفه مطبوعات تصریح کرد: "همچنین هیئت منصفه مطبوعات با اکثریت آرا، مدیرمسئول سایت خبر ۲۴ را مستحق تخفیف دانست."
کسائیان یادآور شد: "در ادامه جلسه امروز به اتهام نشریه "البرز ورزشی" نیز رسیدگی شد و هیئت منصفه مطبوعات رضا اسماعیلی؛ مدیرمسئول این نشریه را در خصوص اتهام نشر اکاذیب و توهین مجرم دانست."
ی با بیان اینکه پیش از این نیز پرونده نشریه البرز ورزشی در خصوص سایر اتهامات در دادگاه مطبوعات رسیدگی شده بود، گفت: "در خصوص اتهام اخیر، هیئت منصفه مطبوعات به اتفاق آرا مدیرمسئول البرز ورزشی را مستحق تخفیف ندانست."
به گزارش فارس، وی خاطرنشان کرد: "هیئت منصفه مطبوعات به اتفاق آرا، مدیرمسئول این سایت را در خصوص اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، مجرم دانست."
دبیر هیئت منصفه مطبوعات تصریح کرد: "همچنین هیئت منصفه مطبوعات با اکثریت آرا، مدیرمسئول سایت خبر ۲۴ را مستحق تخفیف دانست."
کسائیان یادآور شد: "در ادامه جلسه امروز به اتهام نشریه "البرز ورزشی" نیز رسیدگی شد و هیئت منصفه مطبوعات رضا اسماعیلی؛ مدیرمسئول این نشریه را در خصوص اتهام نشر اکاذیب و توهین مجرم دانست."
ی با بیان اینکه پیش از این نیز پرونده نشریه البرز ورزشی در خصوص سایر اتهامات در دادگاه مطبوعات رسیدگی شده بود، گفت: "در خصوص اتهام اخیر، هیئت منصفه مطبوعات به اتفاق آرا مدیرمسئول البرز ورزشی را مستحق تخفیف ندانست."
تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیونی برای محمد توسلی
خبرگزاری هرانا - ایمان میرزازاده، وکیل مدافع محمد توسلی، رییس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران از صدور قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی و تودیع آن برای موکلش خبر داد.
به گزارش بی بی سی فارسی، آقای میرزازاده اعلام کرد: “روز ۱۵ بهمن ماه سال جاری از سوی شعبه شش بازپرسی دادسرای شهید مقدس برای موکلم قرار وثیقه یکصد میلیون تومانی صادر شد که این وثیقه تودیع شده است و منتظر آزادی او هستیم.”
آقای توسلی که اولین شهردار تهران پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ است ، تاکنون بارها بازداشت شده است. او آخرین بار در ۱۲ آبانماه سالجاری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
آقای توسلی اواخر دیماه در تماسی با خانواده خود گفته بود که در سلولی همراه با یک عضو القاعده نگهداری می شود که “تفکرات خطرناکی نسبت به پیروان سایر مذاهب دارد”.
علی رشیدی، اقتصاددان و عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران هم حدود دو هفته پیش از زندان اوین آزاد شده بود.
محکومیت عبدالفتاح سلطانی به ۱۸ سال حبس و تبعید به برازجان
خبرگزاری هرانا - عبدالفتاح سلطانی، عضو شورای عالی نظارت کانون مدافعان حقوق بشر و وکیل دادگستری از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ۱۸ سال حبس در زندان برازجان و بیست سال محرومیت از وکالت محکوم شد.
به گزارش کانون مدافعان حقوق بشر، قاضی پیرعباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب حکم ۱۸ سال زندان عبدالفتاح سلطانی را صادر و روز یکشنبه به وکلای وی ابلاغ کرده است.
عبدالفتاح سلطانی نوزدهم شهریور ماه ۱۳۹۰ در تهران بازداشت شد.
اتهامات این وکیل دادگستری، «تبلیغ علیه نظام، تشکیل کانون مدافعان حقوق بشر، اجتماع و تبانی علیه نظام» اعلام شده است. همچنین «تحصیل مال حرام» از طریق دریافت جایزه حقوق بشری نورنبرگ یکی از دیگر از اتهامات سلطانی و مبنای صدور حکم اعلام شده است.
عبدالفتاح سلطانی، برنده جایزه حقوق بشری نورنبرگ است که از سوی شهرداری شهر نورنبرگ آلمان به فعالان حقوق بشری اعطا میشود. معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی اینجایزه را به نیابت از او دریافت کرد.
بازداشت محمدرضا دانایی، دانش آموز نخبهی قمی
خبرگزاری هرانا - "محمدرضا دانایی" دانش آموز نخبه و المپیادی شهرستان قم، بعد از حضور ماموران امنیتی درمنزل پدری اش بازداشت شده است.
به گزارش ندای سبز آزادی، محمدرضا دانایی، جوان نوزده سالهی قمی با بیوت برخی مراجع منتقد سیاسیهای دولت از جمله آیات عظام بیات زنجانی و صانعی ارتباط غیر سازمانی داشته و در امور مختلف مذهبی و فنی مشارکت می کرده است.
گفتنی ست که از روز چهارم اسفند تا امروز مراجعات خانوادهی وی به مراجع قضایی و امنیتی نیز به نتیجه ای نرسیده و اتهام او اعلام نشده است.