۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز یکشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

مردم فکر خودشان را از امروز بکنند، شرایط اقتصادی روز به روز بدتر خواهد شد

image
بازار ارز آشفته بود که سیاست غیرپولی و مالی بانک مرکزی یعنی برخورد امنیتی برای کنترل قیمت ارز، نه تنها که قیمت ارز را به مرز ۲۰۰۰ تومان رساند که افسار بازار سکه را نیز گسیخت. خودنویس در گفتگو با جمشید اسدی، اقتصاددان در پاریس به بررسی این اوضاع آشفته پرداخته است. اسدی معتقد است که بانک مرکزی از پس کنترل بازار ارز برنخواهد آمد ومی‌گوید: «مردم از امروز به فکر خودشان باشند که آینده بسیار تاریک خواهد بود.»
امروز و در این لحظه، سایت مثقال، بهای دلار آمریکا ۱۹۰۰ تومان و تمام سکه بهار آزادی طرح قدیم ۹۳۰،۰۰۰ تومان را اعلام می‌کند. بانک مرکزی نهادی است که باید امکان سروسامان دادن بهه اوضاع اقتصادی را با اتخاذ و اجرای سیاست های مالی و پولی به موقع و صحیح داشته باشد. اما به نظر می‌رسد که این در شرح وظایف بانک مرکزی یک دولت دیکتاتوری نیست. در چنین بانکی و چنین شرایطی دور از انتظار نیست که به جای وضع سیاست‌های اقتصادی، از نیروی های امنیتی مدد گرفته شود و اقتصادی ترین کار بانک دیکته قیمت به بازار باشد. به هر شکل دیکته کردن از حکومت دیکتاتوری جدا شدنی نیست. اما کارشناسان اقتصادی چه آنها که معتقدند دولت همچنان قادر به کنترل بازار است و چه آنها که مخالف این ادعا هستند، باور دارند که امنیتی کردن دردی را درمان نخواهد کرد.به همین مناسبت با دکتر جمشید اسدی، اقتصدادان در پاریس درباره اوضاع این روزهای بازار ارز و سکه گفتگو کرده‌ایم که بخش نخست آن‌را امروز می‌خوانید:.

چرتکه: گروهی معتقد بوده‌اند که بانک مرکزی توانایی کنترل بازار ارز را دارد اما یا به این دلیل که از افزایش بهای ارز سود می‌برد و یا به این دلیل که قصد دارد قیمت ارز را به قیمت واقعی خود نزدیک کند از دخالت در بازار پرهیز می‌کند. با توجه به شرایط جاری بازار ارز آیا همچنان این ادعا می‌تواند صحیح باشد؟ 

جمشید اسدی: من فکر می‌کنم و ته فکر من این است که دولت نمی‌تواند بازار ارز را تنظیم کند. اما چطور دولت می‌تواند بازار ارز را تنظیم کند؟ وقتی که به اندازه تقاضا، بتواند ارز به بازار عرضه کند. به عقیده من دولت نمی‌تواند این کار را انجام دهد و دلایل مختلفی هم برای این ادعا دارم. یک اینکه اگر می‌توانست لازم به بگیر و ببند نبود و دوم اینکه یارانه‌ها را می‌داد (مثلا هنوز سهم صنعت را نداده است). اما این به این معنی نیست که دولت نمی‌خواهد که از تفاوت قیمت رسمی و قیمت اصلی(قیمت خیابان فردوسی) سود ببرد اما نخواهد توانست بازار ارز را تنظیم کند.
در هر صورت افزایش قیمت ارز به این شکل برای اقتصاد هزینه خواهد داشت و این از اختیار دولت خارج شده است. حتی دولت اگر بتواند بازار را تنظیم کند هنوز به صورت مصنوعی این کار را انجام می‌دهد. در بازار است که قیمت اصلی ارز تعیین می‌شود. آن زمانی هم  که دولت قیمت ارز را پایین نگه می‌دارد یعنی به دلار ارزش بیشتری می‌دهد، چطور می‌تواند این کار را انجام دهد؟ بانک ارز دارد به اندازه کافی، ارز را می‌فروشد و  ریال می‌خرد، در نتیجه ارزش ارز می‌آید پایین و ارزش ریال می‌آید بالا. اما من مطمئن نیستم که در حساب ذخیره ارزی به اندازه کافی ارز موجود باشد. حتی اگر الان ارز به اندازه کافی موجود باشد اولا با توجه به افق سیاه تحریم بانک مرکزی، من مطمئن نیستم که این پول را بتواند نگه دارد برای بلند مدت. ثانیا به دلیل که نتوانسته یارانه مثلا صنعت را بدهد و صحبت از حذف بیست میلیون نفر از پرداخت یارانه است، من واقعا مطمئن نیستم که بتواند بازار را تظیم کند.

چرتکه: آیا کنترل بازار با تعادل در بازار یکسان است و اصولا دولت‌ها به چه دلیل دست به کنترل بازار ارز می‌زنند؟

 جمشید اسدی: تنها برخورد آزادانه عرضه و تقاضا است که قیمت تعادلی در بازار را تعیین می‌کند. اما دولت معمولا به دو انگیزه سیاسی   و اقتصادی می‌تواند قیمت ارز را به غیر از قیمت بازار اعلام کند. الان انگیزه دولت چه می‌تواند باشد؟ اول از نظر اقتصادی اینکه دولت می‌تواند بگوید اگر قیمت ارز این(قیمت فعلی و یا تعادلی) باشد، واردات کشور گران‌تر خواهد شد، هزینه‌ها برای تولیدگنندگان خیلی بالا می‌رود و نمی‌توانیم صادر کنیم، تولید گران می‌شود و بنابراین قیمت ارز را باید پایین بیاوریم. دلیل سیاسی اینکه، دولت می‌گوید آبروی ما می‌رود زیرا که مرتب  نسبت به دلار آمریکای «جهان خوار» ارزش ریال کمتر می‌شود. کمااینکه در سال ۱۳۹۰، از ابتدای سال تا به امروز ۵۰ درصد ارزش  ریال در مقابل دلار کاسته شده است و دولت ممکن است بگوید که به لحاظ سیاسی این آبروریزی است وباید ارزش ریال را بالا نگه داشت. دخالت دولت به این دو انگیزه است ولی هیچ قیمتی به غیر از قیمت ناشی از برخورد آزادانه عرضه و تقاضا در بازار نیست که تعادل ایجاد کند یعنی همان قیمت خیابان فردوسی.

چرتکه : آیا کنترل بازار با دیکته کردن قیمت یا امنیتی کردن فضا هزینه هایی برای اقتصاد خواهد داشت؟

جمشید اسدی: اول اینکه، اگر اینها توانستند با کنترل و امنیتی کردن فضا، لوازم آرایش، مشروب و ماهواره را از بین ببرند، لابد می‌توانند این تقاضا برای ارز را هم کنترل کنند. تنها نتیجه این کار، افزایش بیشتر قیمت ارز است. پیش‌بینی من این بود که با امنیتی کردن اوضاع قیمت ارز بالا می‌رود و این اتفاق هم افتاد. با امنیتی کردن ممکن است بتوان مردم را برای مدتی ترساند اما بعد فروشنده می‌گوید که فروش ارز برای من جرم و جریمه  دارد و حاضر نیستم به قیمت هفته قبل ارز بفروشم و به قیمتی می‌فروشم که ارزش به جان خریدن این مجازات و تنبیه را داشته باشد. بنابراین نتیجه پلیسی کردن تنها افزایش قیمت خواهد بود.  البته این را در نظر بگیرید که خود آقایان یا بسیاری از آنها از این امر سود خواهند برد.
 در نهایت بازار را نمی‌توانند کنترل کنند. اما از هزینه های ثانوی امنیتی کردن بازار ارز این است که مردم آنچه را که در ارز می‌دیدند حالا در چیزدیگری خواهند یافت یا همان ارزش‌های پناهگاهی. اینکه قیمت سکه بالا رفته، چون مردم اعتماد به اقتصاد ملی ندارند پس باید یا سنگ قیمتی بخرند یا ارز بخرند. اما باز هم تاکید می‌کنم و به طور روشن خدمت شما ارز می‌کنم که ار پس کنترل بازار بر نخواهند آمد.

چرتکه: پیش‌بینی شما در مورد آینده اقتصادی ایران با توجه به شرایط حال حاضر چیست؟

 من فکر می‌کنم که خروج سرمایه به شدت بیشتری از گذشته اتفاق خواهد افتاد. متاسفانه باید به روشنی خدمت خوانندگان عزیز شما گفت که شرایط اقتصادی از این به بعد با دلی پردرد باید بگویم که روز به روز بدتر از گذشته خواهدشد و همه فکر خودشان را از امروز بکنند.



پادشاه لخت و کودک؛ فرهنگ ایران اسلامی و گلشیفته فراهانی

گلشیفته مانند آن کودک هزاران فحش و ناسزا و خطر را به جان می‌خرد - شاید حتی از روی کودکی تا نسل انقلاب و بعد از انقلاب باور کند و بگوید: پدر، مادر، هنجارهای من با شما فرق دارد. تابوهای شما تابوهای من نیست، با این وجود من همانقدر حق از زندگی شخصی و اجتماعی دارم که شما دارید. من بدن‌ام را به شما نشان نمی‌دهم، توان تحمل اندکتان را به شما نشان می‌دهم و باور کنید من تنها نیستم، فوتوشاپی نیستم، هزاران هزار ایرانی دیگر نیز مثل شما فکر نمی‌کنند.
 پسربچه‌ای که در گوشه میدون بازی می‌کرد چشمش به پادشاه افتاد و خنده‌کنان فریاد زد:
«پادشاه چرا لخته؟»
همه مردم برای یک لحظه ساکت شدند. ناگهان همهمه‌ای در جمعیت پیچید «پادشاه چرا لخته؟»
پادشاه و درباریان دنبال وسیله‌ای می‌گشتند تا مردم رو ساکت کنند ولی دیگه خیلی دیر شده بود. واقعیتی که تا به حال پوشیده مونده بود دیگه قابل انکار نبود.
(بخشی از داستان لباس نوی پادشاه - اثر هانس کریستین اندرسن)
در سال ۱۳۸۱ بهروز گرانپایه، حسینعلی قاضیان و عباس عبدی پس انتشار نظرسنجی مؤسسه آینده دستگیر و زندانی شدند. این افراد در پرونده موسوم به نظرسنجی دستگیر و زندانی شدند.
نظرسنجی موضوع اتهام نشان می داد ۷۵ درصد مردم موافق مذاکره ایران و آمریکا هستند.
احکام صادره برای این پرونده،  پیام محکم نظام به افرادی بود که به طور مستقیم اقدام به سنجش، پردازش و انتشار افکار و آرای جامعه امروز ایران کنند.
از آن پس هیچ موسسه غیردولتی ایرانی به صورت حرفه‌ای پای در مسیر پرخطر نظرسنجی ننهاده است. چون هر لحظه این احتمال وجود دارد که جمع‌بندی آرای جامعه ایران در یک موضوع، مخالف یک حکم مذهبی یا سیاسی مورد نظر نظام باشد و آن وقت است که دانش‌پژوه به دانشگاه اوین فرستاده می‌شود.
اگر اعتقاد افراد به نحوه و میزان دخالت دین اسلام در زندگی را به عنوان موضوع یک نظرسنجی در نظر بگیریم، می‌توانیم طیف‌های مختلف جامعه ایران را به گروه‌های مختلف تقسیم کنیم. طیف این گروه‌های اجتماعی از افراد موافق اجرای اسلام در هر سه حوزه فردی و اجتماعی/سیاسی آغاز می‌شود و تا افراد مخالف مذهب در همه عرصه ها پایان می‌یابد.
هر چند آمار دقیقی از نحوه توزیع جمعیتی این طیف در جامعه‌ی زمان پهلوی در دست نیست ولی شاید بتوان وقوع انقلاب اسلامی را نشانه اکثریت گروه موافق اعمال نظر دین در تمامی عرصه‌ها دانست.
امروزه هم متاسفانه آمار دقیقی از این گروه‌های اجتماعی وجود ندارد. اما آمار بالای دزدی، قتل، تجاوز و انواع منکرات در حوزه‌های فردی و اجتماعی می‌تواند نه تنها نشانگر از دست رفتن دین در حوزه‌های فردی و اجتماعی، بلکه نشانگر فروپاشی اخلاقی در بخشی از جامعه باشد. در این میان حکومت همواره تاکید دارد که قشر معتقد به حضور دین در همه عرصه‌ها دارای اکثریت مطلق در جامعه ایران است اما نشانگان رفتاری جامعه، خصوصا در شهرهای بزرگ خلاف این را ثابت می‌کند و اردوکشی‌های خیابانی برای تحمیل حجاب مطابق استانداردهای حکومت را می‌توان یک نشانه بزرگ اجتماعی در این زمینه دانست.
با این حال قشرهای معتقد به حضور دین در حوزه فردی و نه اجتماعی/سیاسی هنوز باور نکرده‌اند که در جامعه ایران به اکثریت رسیده‌اند و عدم امکان اجرای نظرسنجی‌های آزاد اثبات این موضوع را مشکل می‌کند.
مردم بی‌اعتقادی به این نحوه استفاده از دین و سوءاستفاده از اعتقادات را در دل دارند اما نمی‌توانند آن را بیان کنند.
با وجود جمع‌آوری هر روزه ماهواره ها توسط نیروی انتظامی، در مسابقه آکادمی گوگوش شبکه‌ی من و  تو، چهار میلیون نفر شرکت می‌کنند و بسیاری به خوانندگی یک خانم رای می‌دهند.
در تاسوعا و عاشورا شهر تهران به مقصد شمال خالی می‌شود اما هنوز بسیاری باور نکرده‌اند بافت مذهبی جامعه بسیار تضعیف شده است.
صدها نشانه نشان می‌دهد قشر مذهبی حداکثری، دیگر در اکثریت آرا نیست اما هنوز بسیاری از روشنفکران ما این تغییر اجتماعی را ندیده‌اند یا می‌بینند ولی هنوز باور نکرده‌اند که جامعه جوان ایران در حال جایگزینی نسل قبل است و نیاز به جایگاه مذهب و اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی دارد.
در این میان یک کودک فریاد می‌زند که پادشاه لخت است.
گلشیفته مانند آن کودک هزاران فحش و ناسزا و خطر را به جان می‌خرد - شاید حتی از روی کودکی تا نسل انقلاب و بعد از انقلاب باور کند و بگوید: پدر، مادر، هنجارهای من با شما فرق دارد. تابوهای شما تابوهای من نیست، با این وجود من همانقدر حق از زندگی شخصی و اجتماعی دارم که شما دارید.
من بدن‌ام را به شما نشان نمی‌دهم، توان تحمل اندکتان را به شما نشان می‌دهم و باور کنید من تنها نیستم، فوتوشاپی نیستم، هزاران هزار ایرانی دیگر نیز مثل شما فکر نمی‌کنند.
........
 گلشیفته صدای ماست.
نویسنده : مهرداد مهاجر



جمهوری اقلیت، دیکتاتوری پسامدرن

آن چه پس از کودتای سپاه در سال ۸۸ به چشم آمد، پرده از ماهیت استبدادی خلاق و البته درجازن و شریر برداشت. دیکتاتوریِ اقلیت پس از تجربه هراس آور دوم خرداد و بازگشت شور عمومی و فعالیت‌های مدنی به بدنه اجتماع، مقدمات تصفیه‌ای گسترده در ساختار قدرت را فراهم کرد. و البته این تصفیه را تا جایی ادامه خواهد داد که مطابق ضرب‌المثل معروف تنها سید علی باقی بماند و حوض مشهورش. آن چه امروز در پهنه سیاسی شاهدیم، اعمال قدرتی نامحدود از جانبِ سردمداران نظامیِ نظامِ مبتنی بر استبداد دینی، در بدنه حاکمیت و دولت است. به طوری که بزرگانِ پیشین نظام در چشم به هم زدنی و با کوچک‌ترین گلایه و انتقادی به ابلهان و جاسوسان و فریب خوردگان و بی‌بصیرتان تبدیل می گردند و هر که از تملق فقیه روی بگرداند به غضبِ مقام عظما گرفتار می‌گردد

‎نگاهی به ابداعات سیاسی جمهوری اسلامی
‎بشریت در طول تاریخ پر نشیب و فرازِ خود تجربه‌های عظیم و گرانباری را در زمینه شیوه‌های حاکمیت و رهبری اجتماعی پس پشت نهاده است. امروزه نیز گرچه برای مردمان کشورهایی که هنوز با استبداد قرون وسطایی در سرزمین شان دست به گریبانند، دموکراسی لیبرال غربی به مثابه آرمان و آرزویی تمام و کمال جلوه می‌کند، اما نخبه گان و فیلسوفان جامعه شناسی در کشورهایی که خود مشغول تجربه ی دموکراسی تمام عیار در عرصه سیاسی شان هستند، چالش ها، نگرانی‌ها و کاستی هایی را مطرح می‌سازند که در بلند مدت می‌تواند در شکل گذار از دموکراسی تجلی کند. اما بحث ما، عجالتا، ارزیابی نقصان‌های دموکراسی در این کشورها نیست چرا که در کشور ما، نظامی استقرار یافته و ادامه حیات می‌دهد که در قالب شکل‌های بدیع دیکتاتوری، روند عادی موجودیت اجتماعی را مختل ساخته است. موانع و سدهای محکم بر سر راه رسیدن به دموکراسیِ نیم بند و برخورداری از حداقلِ حقوق انسانی برای مردم ایران، چنان تنگنایی را در کشور پدری مان پی افکنده که لیبرال دموکراسی اروپایی در چشم انداز مردم ما به رؤیایی دست نیافتنی اما باشکوه بدل شده است. در ادامه این نوشتار، علتِ اساسی این چالش جانفرسا یعنی شکل غریب و خودساخته و نوینِ استبدادی که در ایران امروز توسط زمامداران آن بر جامعه تحمیل می‌گردد و پیشینه و محتویات نهان آن را آشکار خواهم ساخت.
‎همان طور که ذکر شد، در تاریخ بشریت قالب‌های مختلفی در ساختار سیاسی و نوع حکومت تجربه شد که میان سروریِ یک شخص یا گرایش بر ملت تا حاکمیت اراده اکثریت بر جامعه در نوسان بود. در جامعه غربی از دموکراسی مستقیم یونانی که اراده اکثریت شهروندان در قالب‌های اجماعی خاص که همه مردم (به جز زنان و بردگان) در ساختار دولت و تصمیم گیری‌ها شرکت داشتند، تا دموکراسی‌های پارلمانی امروزی که گزینه‌ای از نمایندگان مردم، اراده عمومی را اجرا می‌کنند، شکلهای مختلفی از حکومت اکثریت تجربه شده است. به عکس در ایران، در طول تاریخ با شکل‌ها و قالب‌های گونه گون دیکتاتوری و حکومت اقلیت  سر و کار داریم که در زمان‌های مختلف موجبات حاکمیت یک فرد یا گروه یا گرایش خاص را فراهم می‌کرده است.
‎در تاریخ ایران، به علت ساختار سنتی و دین باور جامعه از دوران کهن تا به امروز غالبا با نوعی استبداد مطلقه که واجد صبغه‌ای دینی و مذهبی است روبرو بوده ایم  که البته در دوره هایی نیز میزانِ اعمال حاکمیت مطلقه به واسطه عواملی تعدیل می‌شده است. همچنین در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، غالبا یک دین رسمی وجود داشته که قوانین اساسی کشور بر پایه شریعت آن دین تدوین و اجرا می‌شده است. گاها قالب دینی چنان به ساختار حاکمیت نزدیک می‌شد که مملکت عملا به دست دو زمامدار که یکی روحانی اعظم و دیگری پادشاه کشور بود اداره می‌شد. مثلا در دوره ساسانی موبدان موبد که ریاست روحانیون زردشتی را به عهده داشت قادر بود شاه را عزل کند. که البته این اختیار و قدرت عمل طایفه روحانی، عملا موجب تعدیل استبداد شاهان می‌شده و از طرفی به ساختار مذهبی جهت اعمال محدودیت‌های مختلف بر مردم، آزادی بیش از اندازه‌ای می‌بخشیده است.
‎این پیش زمینه‌های تاریخی یعنی درازدامنی و دیرینگیِ شکلِ دینی استبداد در ایران، در دوران معاصر با دو واقعه ی تأثیرگذار به چالش کشیده شد. از یک سو، وقوع انقلاب مشروطه در یک قرن پیش سیر هزاران ساله استبداد سنتی را شکست و پای قواعد مدرن را به خیابان یک‌طرفه سیاست در ایران باز کرد و دست کم بخشی از مردم طبقات پایین تر را وارد بازی‌های سیاسی نموده و ایفای نقش هایی جز نقش همیشگی سیاهی لشکر را در دامن آنها انداخت. اگر چه به زودی دوباره مردم را از منطقه بازی بیرون راندند اما آن جهالت مطلقه عامه و ناآگاهیِ محض مردم از سازو کارهای اتاقِ تدبیر و کاخ تمشیت امور کشور از بین رفت و واخوانی حوادث پس از مشروطیت، نشان از همراهی توده‌ها با شاعران و روشنفکران آزادیخواه در عرصه‌های اجتماعی دارد و این یعنی همان عنوان کتاب ناظم زاده کرمانی که به درستی نقطه آغازین تاریخ بیداری ایرانیان را از نهضت مشروطه می‌داند.
‎واقعه اثرگذار دوم نیز وقوع انقلاب اسلامی است که تمام بازمانده‌های سنت استبدادی را دچار حریق طغیان عمومی کرد به طوری که بسیاری از ساختارهای استبداد سنتی و دیرین ایرانی دیگر قابل بازگشت به عرصه حاکمیت اجتماعی نبود. اما از طرفی در ظاهر، انقلاب اسلامی، به نوعی طغیان سنت گراییِ نوظهور در برابر مدرنیته ی حاکم بر کشور که از طریق انقلاب مشروطه به خاک ایران قدم نهاده بود، و توسط خاندان پهلوی به زور پی گیری می‌شد در نظر می‌آمد. پس این تئوری میشل فوکو که انقلاب ایران را بهره مند از خوی پسامدرن ارزیابی کرده، تا حدی درست است البته به شکلی که در ادامه تبیین خواهم کرد.

‎ولایت فقیه یا الیگارشیِ اراذل

‎با انقلاب ایران، نظریه و قالب سیاسی نوینی وارد ادبیات سیاسی جهان شد و به واقع نیز تمام مناسبات جهانی آن دوران را دگرگون کرد به طوری که تاریخ جهان معاصر را از جنبه‌ای می‌توان به دو دوره پیش و پس از انقلاب اسلامی تقسیم کرد. این قالب تازه ساز، جمهوری اسلامیِ ابداعیِ آیت الله خمینی بود که دو ساختار جمهوری و استبداد دینی را در کنار یکدیگر قرار داد. برخلاف تصور برخی که جمهوریت و نظام سیاسی دینی را معارض و در تضاد با هم دیده و آنها را غیر قابل جمع می‌دانند باید گفت که عملا و به لحاظ تئوریک این امر امکان پذیر است. البته هوشمندی و زیرکی خمینی را در این میان نباید نادیده گرفت چرا که او پسوند دموکراتیک را بر این نظام تازه تأسیس نپذیرفت، چرا که جمهوری دموکراتیک اسلامی، عملا پدیداری ناممکن، غیر محتمل و آبگوشتی است.
‎جمهوری در تعریف سنتی خود تمام حکومت‌های غیر سلطنتی را شامل می‌گردد به طوری که عملا بسیاری از دیکتاتوری‌های غیرسلطنتی نیز نام جمهوری را بر خود نهاده اند. جمهوری گرچه در عمل، برخی از خصایص دموکراسی را داراست  اما بالقوه این قابلیت را نیز دارد که نظامی را بر پایه استبدادهای سنتی یا مدرن بنیان نهد. امروزه با توجه به گسترش بی اندازه ارتباطات جهانی، زمامداران قادر نیستند نظام جمهوری را با استبدادی سنتی جمع کنند لذا حکومت هایی که خواهان برقراری نظامی تک حذبی یا دیکتاتوری باشند مجبورند استبدادی مدرن را تحت لوای جمهوریت پی ریزی کنند.
‎انقلاب ایران به زودی موجبات بروزِ دیکتاتوری الیگارشیِ فقیهان را فراهم نمود. آیت الله خمینی با طرح نظریه ولایت فقیه، انقلاب دیگری را در عرصه سیاسی ایران بنیان نهاد چرا که اگر چه در قرن بیستم امکان برپایی آریستوکراسی دوران ساسانی وجود نداشت اما ساختار سنتی جامعه دینی ایران به او این امکان را میداد تا با استفاده از پوپولیزم (عوامفریبی) مذهبی و شخصیت کاریزماتیک خود، بنیاد مهان سالاری مبتنی بر طبقه روحانیون را در ایران پی ریزی کند. می‌دانیم که آریستوکراسی یا مهان سالاری به معنی حکومت طبقه‌ای که خود را برتر از دیگران می‌داند بر جامعه است. در گذشته آن را نژاده سالاری یعنی حکومت طبقه نجیب زادگان یا اشراف می‌دانستند و اولیگارشی بعدها از دامن آن زاده شد. ارسطو گزینش بر اساس ثروت (حکومت ثروتمندان و اشراف) را اولیگارشی و گزینش بر اساس فضیلت را آریستوکراسی می‌داند.
‎با فروپاشی حکومت پهلوی در واقع ته مانده‌های سلطنتِ دیرپای ایرانی نابود شد و این به معنای پایان هستی دیکتاتوری سنتی بود. اما خصایص ذاتی مفهوم ولایت و صبغه دینی آن در مذهب تشیع که دین اکثریت مردم ایران بود، این امکان را به ملاهای ایرانی داد تا استبدادی پسامدرن را پی ریزی کنند. آنها در ابتدا با نفی سرمایه داری غربی و شعار دشمنی با آمریکا به عنوانِ نماد استعمار مدرن، بنیان نظام را بر پایه سرآمدیِ ستمدیدگان و حکومت مستضعفین  رونمایی کردند. در دوران جنگ سرد، این می‌توانست آشکارا نشانه گرایش به چپ سوسیالیستی و نظام استالینی شمرده شود اما آخوندهای مسندنشین با هوشیاری، ماهیتِ چپ گرایانه خود را تحت لوای اسلامیت و با شعار جمهوری مخفی سازی نمودند. این امر سالها در باطن نظام به شکل مخفیانه به حیات خود ادامه می‌داد تا جایی که پس از کودتای انتخاباتی ۸۸، تحت شعار مرگ بر چین و روسیه توسط جنبش سبز به طور عمومی افشا گردید.
‎حاکمیت نواستبدادی ولی فقیه، در گام دوم پروژه ی اقتدارگرایانه خود صفت مطلقه را به پیشانی دیکتاتوری اولیگارشی خود الصاق کرد و در این مرحله، همان راهکارِ نخ نما شده ی استبداد سنتی را در پیش گرفت. اما ساختارِ جمهوری، چالش مقبولیتِ نظام را عمدتا به حاشیه می‌راند و وجود پارلمان نمایندگان و برپایی نهاد ریاست جمهوری که بعد از جنگ، دومین تزِ نجات دهنده نظام و پیش برنده اهدافِ تمامیت خواهانه آن به شمار می‌رفت، اهرم هایی را برای اقناع افکار عمومی و جامعه جهانی در اختیار نظام ولایی قرار می‌داد که نقشِ پشت پرده دیکتاتور بزرگ را تا حدی از نظرها پنهان می‌ساخت. اما به تدریج، ماهیت و باطن فراقانونی ولی فقیه در برخی عرصه‌ها نمایان می‌شد و با کلید خوردن جنبش اصلاحات و قدرت گیری افراطیونِ گذشته و چپ‌های امروز در قالب اصلاح طلبان در دوم خرداد، پرده‌ها بیش از گذشته کنار رفت و خلاقیت‌های نوآورانه استبداد مدرن ولایت به طور عمومی رونمایی شد.
‎اصلاح طلبان دریافتند آن چه تحت عنوان انقلاب فرهنگی عمدتا توسط خود آنها شکل گرفته بود به قتل‌های زنجیره‌ای از جانب جناح رقیب تبدیل شده و قدرت افسارگسیخته و احاطه تمام و کمال بر منابع پول ساز توسط محافظه کاران تمامیت خواه، آنها(اصلاح طلبان) را از مراکز قدرت به حاشیه رانده و به تدریج حذف می‌نمود. چپ‌های به اصطلاح دو خردادی پیش بینی کردند به زودی نظامی را که آنها در هیأت جمهوریِ دیکتاتوریِ ولایت پایه ریزی کرده بودند به سمت استبدادِ مطلقه نظامی اطلاعاتی سپاه کشیده می‌شود و به واسطه انهدام ته مانده ی آزادی‌های مدنی، آنان تمام ارکان قدرت را می‌بایست یکی یکی به جناح رقیب واگذار کنند. لذا این گروه متوجه پایگاه عظیمی شدند که توسط جناح حاکم خدشه دار و خاموش شده اما هنوز به عنوان نیرویی بالقوه می‌توانست در جهت اهداف آنها عرض اندام کند و آن، مردم و پایگاه عمومی اجتماع بود که اعتماد خود را نسبت به کلیت نظام حاکم از دست داده بودند. چپ گرایان امروز، تحت لوای اصلاح طلبی وارد میدان شده و افکار عمومی را به نفع خویش به صحنه بازگرداندند و به واسطه نیروی عظیم ایشان دولت و مجلس را از ید اختیار محافظه کاران درآوردند و با استفاده از شمایل یک روحانی اصلاح طلب، که هم المانِ اصلی نظام ولایی یعنی روحانیت را دارا بود و هم نظریات نوین و خلاف جریانش در میل به قانونگرایی، عموم مردم را به سمت ایشان جذب می‌کرد، ورق روزگار را به نفع خویش چرخاندند.
‎اصلاح طلبان با افشای پرونده قتل‌های زنجیره ای، جدایی و مرزبندیِ خود را با نظامی که محبوبیتش پایمال شده بود نمایان ساختند و هم گذشته خود را بدین ترتیب از ذهن بسیاری از مردم پاک نموده و با اتکا به نسل جوان که به لحاظ کمی سن از سابقه آنها آگاهی چندانی نداشتند زمام و مهار امور کشور را تا حدی در اختیار گرفتند.  آنها به انتقادی نیم بند از گذشته روی آوردند و به افشای برخی از مفاسد نظام ولایی تا جایی که پای خودشان را وسط نکشد پرداختند. آنها البته اشارات مستدلی به طراحی‌های نابخردانه و تصمیم‌های عجولانه خود در ابتدای عمر انقلاب نکردند و تیغ تیزشان بر وقایعی چون اشغال سفارت آمریکا، تصفیه و پاکسازی دانشگاه‌ها تحت نام انقلاب فرهنگی، اعدام‌های فله‌ای و بی محاکمه مخالفان کوچک و بزرگ نظام و انباشتن زندان‌ها از دگراندیشان و برپایی دستگاه‌های تفتیش عقاید و غیر آن گیر نکرد. چرا که اصلاح طلبان امروز، خط امامی‌های آن روزگار بودند و در زمان حیات بنیانگذار ولایت فقیه، این آنها بودند که زمامدار مملکت گشتند و بازخوانی پرونده آن دوران بیش از هر چیز رسوایی خودشان را در پی داشت. اما در عوض برای بازگرداندن محبوبیت از دست رفته و جلب و جذب افکار عمومی به خصوص جوانانِ ناآشنا به تاریخ انقلاب، مفاسد دوران زمامداریِ جانشین خمینی، یعنی ولی مطلق امروز را نشانه گرفته و بیش از همه هاشمی رفسنجانی، مرد منفور آن روزها را مورد هجمه قرار دادند. گرچه بدین ترتیب توانستند مقبولیت قابل توجهی در ساختار جامعه کسب کنند  اما ساختاری که غالبا خود اصلاح طلبان در نیمه نخست انقلاب طرح ریزی کرده بودند دامنگیر خودشان شد و مقابله آنها با گذشته نیز چندان افاقه نکرد و نتوانست نجات دهنده آنها از ورطه‌ای باشد که قرار بود به زودی گرفتارش شوند.  ولایت فقیه با تکیه بر نیروهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتی، چنان در ساختار قدرت رسوخ کرده بود که عملا دولت و مجلس و پشتوانه عظیم مردمی نتوانستند به قدر ذره‌ای، از اختیارات و قدرت عمل آنها و تکیه شان به منابع کشور بکاهند.
‎تکیه دیکتاتوری مطلقه بر نیروهای بسیج و سپاه، که عمدتا به واسطه جماعت اسلحه به دست اوایل انقلاب و با فرمان و طرح خمینی  به تشکیلات رعب آورِ امنیتی و نظامیِ سالهای بعد بدل شدند، از جمهوری اسلامیِ خامنه‌ای نظامی سرکوبگر ساخت به طوری که مو به مو و قدم به قدم، البته با تغییراتی چشمگیر، همان اقدامات مراحل ابتدایی انقلابِ خمینی را پیگیری کرده و کشتی نظام را به پیش می‌برد. همان گونه که نظام ولاییِ خمینی، در سالهای آغازین انقلاب، همراهان و یاران و نزدیکان قدیم خویش را از دم تیغ گذراند و به  زیر شکنجه‌های بیرحمانه و جوخه‌های اعدام سپرد، استبداد مطلقه خامنه‌ای نیز، دست به تصفیه ی حتی گسترده تری زده و همراهان همیشگی انقلاب را یکی پس از دیگری از سر راه برداشت و یا منزوی و تبعید کرد. او این راه را تا دروازه بیت خویش ادامه داد و به قلع و قمع مخالفان تا آنجا ادامه داد که کوچک ترین کلامی که بوی ناهمسویی دهد حتی از جانبِ جان بر کفان همیشگی تحمل نشده و عواقب سنگینی را متوجه گوینده می‌کرد. این امر موجب بریدنِ یاران باوفایی همچون هاشمی رفسنجانی از ولی فقیه شد که عمده ترین نقش را در به قدرت رساندن خامنه‌ای بر عهده داشت.  مدیحه گویان دیروز نظام تبدیل به منتقدان و مخالفانِ سرسخت آن شدند و حتی سردارانِ سپاهِ  تحت فرمان نیز بنای گلایه وشکایت را از تصفیه‌های استالینیِ جمهوریِ استبدادی فقیه به راه انداخته اند و همه چیز نشان از فروکاستنِ اقلیتِ صاحب امر، به خاندان دربار ملوکانه و اهل و عیال بیت رهبری دارد. قدم‌های دیگر نیز از قبیل کاهش تدریجی آزادی‌های مدنی و افزایش فشار و اختناق بر روشنفکران و عموم مردم و اقتصادِ دولتیِ محصور در دستِ جیره خواران امنیت و اطلاعات و انسداد اطلاع رسانی و تحدید آزادی بیان و استقلال مطبوعات و رسانه‌ها و تهیدست کردن بنگاه‌های مستقل و غیر وابسته به حکومت، درست به مانند خط مشی خمینی و دوران حاکمیت  او  برداشته شد.
‎اکنون پس از گذشت سه دهه خفقان آلود از عمر رژیم ولایت مطلقه، پس از تصرف و تسلط بر تمام منابع و ارگان‌های حیاتی کشور و پاکسازی فضای سیاسی از منتقدان و مخالفان و قلع و قمع دگراندیشان و مصلحان و خفه کردن صدای جنبش دانشجویی و یکدست کردن سازوکارهای نظام سیاسی، نجوای تغییر دوباره نظام سیاسی کشور به حکومت پارلمانی از جانب شخص اول کشور شنیده می‌شود. این اقدام حرکت نظام اسلامی را وارد مرحله تازه‌ای می‌کند. اگر برای مشروعیت بخشی و جلب افکار عمومی در فضای ملتهب بعد از جنگ، ساختار سیاسی را به سمت قدرت کامل ریاست جمهوری و حذف نخست وزیری سوق دادند حال دیگر نیازی به گزینش رییس قوه اجرایی کشور توسط مردم نیست. چالش‌های عظیم پس از کودتای انتخاباتی ۸۸، مناسبات سیاست داخلی نظام را دگرگون  ساخت به طوری که بارگاه مقبولیت و کاخ مشروعیت ولایت مطلقه فرو ریخت و امکان بازسازی خود را نیز با اقدامات پس از آن سلب کرد. از این پس دیگر نظام ولایت، نیازی به جلوه گری‌های محبوبیت و مقبولیت نداشته و برای افکار عمومی جهانی دیگر تره‌ای خرد نمی‌کند. با اتکا به سیاست‌های دیکتاتورپرورانه چین و روسیه و همکاری متحدانِ خاورمیانه ای، جمهوری اسلامی دوباره از پشتوانه مردمی رو می‌گرداند و بر قدرتِ نظامی اطلاعاتی خویش ستون می‌افرازد و بدین خاطر دیگر نیازی به انتخابات و حضورتراشی نمایشی احساس نمی‌کند. دیکتاتوریِ اقلیتِ مطلق و استبداد پسامدرن ولی فقیه وارد فاز تازه‌ای از عملکرد سیاه خود می‌گردد، اما حتی بزرگانِ سیاست و تکیه داران مناصب ارشد نیز بویِ سقوط و فروپاشی را احساس کرده اند و در برزخ این سو و آن جهت، از هر فرصتی برای همدردی با مردم دردمند استفاده کرده و خود را مهیای وزش باد و طوفانی سهمگین می‌کنند تا در صورت وقوع به دامنِ گشاده ی مردم بخزند. اما قله نشینانِ ستیغِ بی آرام استبداد، مانند تمام خودکامگان تاریخ دچار اختلال حواس شده و در بی خبری و غفلت فرو مانده اند. آنها برای آینده‌ای طولانی و متداوم برنامه می‌ریزند و پل‌ها را یکی پس از دیگری ویران می‌کنند بدون اندیشه از روزی که خود نیازمند گذر از روی همین پل‌ها گردند. شاید درس نگرفتن از تاریخ وجه مشترک همه آنها باشد و حافظه مختل شده یاری نکند تا به یادشان آورد استبداد کمونیستی شوروی نیمی از جهان را مسخر خود کرده بود و در میان دیوارهایی آهنین قفسی بزرگ و اختناق آلود برای ملتی بزرگ ساخته بود. اما دیوارهایش چنان فروپاشید که دیگر نشان و نشانه‌ای از آن به جا نمانده است.

‎خلاصه و نتیجه
‎ آن چه پس از کودتای سپاه در سال ۸۸ به چشم آمد، پرده از ماهیت استبدادی خلاق و البته درجازن و شریر برداشت. دیکتاتوریِ اقلیت پس از تجربه هراس آور دوم خرداد و بازگشت شور عمومی و فعالیت‌های مدنی به بدنه اجتماع، مقدمات تصفیه‌ای گسترده در ساختار قدرت را فراهم کرد. و البته  این تصفیه را تا جایی ادامه خواهد داد که مطابق ضرب المثل معروف تنها سید علی باقی بماند و حوض مشهورش. آن چه امروز در پهنه سیاسی شاهدیم، اعمال قدرتی نامحدود از جانبِ سردمداران نظامیِ نظامِ مبتنی بر استبداد دینی، در بدنه حاکمیت و دولت است. به طوری که بزرگانِ پیشین نظام در چشم به هم زدنی و با کوچکترین گلایه و انتقادی به ابلهان و جاسوسان و فریب خوردگان و بی بصیرتان تبدیل می‌گردند و هر که از تملق فقیه روی بگرداند به غضبِ مقام عظما گرفتار می‌گردد و فرقی نمی‌کند که واجد کدام مقام و منصب در عرصه سیاست کشور باشد. و این نشان گر آن است که دولت و سیاست کلی نظام همه آلتِ دست استبدادی گداخته اند که آتشِ گسترنده آن خشک و تر را با هم و در هم می‌سوزاند. اما فروزندگی و گسترندگی این آتش بدون تردید تا جایی پیش خواهد رفت که ستون‌های کاخ ولایت و ساختمان رفیع استبداد دینی را با تمام مزدوران و ریزه خواران اش یکجا در کام خود خواهد کشید و البته ویرانی عظیمی که به جا خواهد نهاد شاید از آوار به جا مانده از جنگ جهانی نیز دهشتبارتر باشد. اما همچنان که آن ویرانه‌ها توانستند به کشورهای متمدن و آزاد و پیشرفته اروپایی تبدیل گردند آیا سرزمین ما نیز از آن خرابی بزرگ سر بلند خواهد کرد؟




سید احمد خمینی، سید مجتبی خامنه‌ای


مجتبی خامنه‌ای از فرزندان سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی و داماد غلامعلی حداد عادل از نمایندگان فعلی مجلس است. نام مجتبی خامنه‌ای از سال ۱۳۸۴ بعد از انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی احمدی‌نژاد در رسانه‌ها ظاهر شد. در آن زمان کروبی مجتبی خامنه‌ای را متهم کرد که در انتخابات دخالت نموده است و از امکانات سپاه و بسیج برای پیش‌برد مقاصد خویش و پیروزی نامزد مورد نظرش (احمدی‌نژاد) سوء استفاده نموده است. کروبی این عقیده‌اش را به رهبری انتقال داده بود که آقازاده شما در انتخابات سوءاستفاده نموده است، اما خامنه‌ای در پاسخش گفته بود: «ایشان آقازاده نیستند، آقا می‌باشند!»

در همان اوان  در دور دوم انتخابات و پس از پیروزی قطعی احمدی‌نژاد، هاشمی رفسنجانی رقیب شکست خورده بدون ذکر نام شخص یا اشخاص خاص گفته بود شکایت خویش را (در مورد تقلب انتخاباتی) در پیشگاه خدا مطرح خواهد کرد.
پس از آن در سال‌های اخیر  و البته بعد از انتخابات پر تنش ۸۸ ریاست جمهوری و تقلب گسترده حاکمیت که هر سه کاندیدای بازنده بر آن توافق داشتند، بیشتر بر نقش مجتبی خامنه‌ای در دخالت در امور کشور تاکید گردید. پس از آن شایع گردید که خامنه‌ای برآن است تا نامبرده را پس از مرگ خویش به جانشینی برای رهبری جمهوری اسلامی منصوب نماید. در بعضی از پایگاه‌های خبری  هم از قول علی خامنه‌ای نقل شده که من جانشینم را خودم تعیین می‌کنم و گفته شده که منظورش مجتبی می‌باشد.
در جریان جنبش سبز یکی از شعارهایی که پس از شعار اصلی «رای من کو؟» و سرکوب مردم توسط معترضین ایراد شد این بود :«مجتبی بمیری؛ ولایت را نبینی». واضح است که این شعار برای حاکمان بسیار گران آمد و لذا سرکوب را شدت بخشیدند. البته سردادن این شعار اثر خودش را داشت بطوری که برخی از وابستگان حکومت مانند غلامعلی حداد عادل که پدر خانم او نیز می‌باشد، واکنش نشان داد و گفت چنین چیزی مطرح نبوده است. بعلاوه پای مجتبی خامنه‌ای در بسیاری از اتهامات مالی نیز کشیده شده است. زمانی که شایعه شد مقداری زیادی طلا توسط پلیس و دولت ترکیه کشف و ضبط گریده است، گفته شد که آنها مربوط به مجتبی خامنه‌ای می‌باشد. همچنین در برخی سایت ها گفته شده نامبرده پول هایی زیادی در برخی بانک‌های خارجی نظیر بانک‌های لندن، سویس و مالزی و .... دارد.
در ماجرای اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی اخیر نیز گفته می‌شود یکی از متهمان اصلی مجتبی خامنه‌ای می‌باشد. حتی برخی براین عقیده اند که علت ناموفق شدن طرح استیضاح وزیر اقتصاد و دارایی توسط مجلس شورا، تهدید احمدی نژاد مبنی بر معرفی متهم اصلی اختلاس ( مجتبی خامنه‌ای ) در صورت استیضاح وزیر دارایی می‌باشد، بهمین دلیل برخلاف جو مجلس و انتظار استیضاح،  برغم نظر دفتر رهبری، طرح نمایندگان رای نیاورد.
در روزهای اخیر نیز پایگاه خبری جرس گزارش داد که احمدی نژاد به فرستادگان قوه قضاییه گفته است در صورتی حاضر است به پرونده اختلاس و سوء استفاده مالی رحیم مشایی رسیدگی شود که همزمان  اتهامات مالی مجتبی خامنه‌ای هم در دادگاهی مورد بررسی قرار گیرد!
احمدی‌نژاد البته قبلا نیز بدون اشاره به شخص خاص گفته بود که رییس سابق بانک صادارات (محمد جهرمی) به دروغ گفته بود دفتر ریاست جمهوری پشت اختلاس کنندگان است در حالیکه دفتر دیگری[دفتر رهبری] سفارش آنها را کرده است.
اخیرا آقای تاج‌زاده از سران جبهه مشارکت نیز از اعمال نفوذ مجتبی خامنه‌ای در پرونده خود و همسرش خبرداده بود و گفته بود نامبرده برای محکومیت آنها به دادگستری اعمال نفوذ می‌نماید.
با توجه بدانچه ابراز گردید نقش مجتبی خامنه‌ای که برخی از سایت ها او را ولیعهد رهبری می‌نامند  در امور کشور محرز می‌باشد و حتی بسیاری از مردم او را رهبر کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ بر علیه میرحسین موسوی می‌دانند و بسیاری از سرکوب‌ها، کشتارها و بازداشت ها و شکنجه‌ها را به امر او می‌دانند.
نقش سید احمد خمینی هم در وقایع سال‌های آخر زندگی آیت الله خمینی هم جالب توجه می‌باشد. نامبرده در عزل آیت الله فقید منتظری از قائم مقامی رهبری بسیار متاثر بوده است. آیت الله فقید منتظری مفصلا این دخالت احمد خمینی در کارهای کشور را در کتاب‌های خاطرات و کتابی که اخیرا بر روی سایت ایشان منتشر شده است بنام «انتقاد از خود» بازگو نموده است. بنظر می‌رسد سید احمد خمینی تلاش داشته است با اتکا به وزارت اطلاعات به وزیری (ری شهری) و کمک افراد موثر دیگر آیت‌الله منتظری را از قائم مقامی عزل و خود را به جانشینی رهبری  برساند. البته ایشان توانست با یاری  ری شهری و حسینیان و اذنابش مرحله اول را به منصه ظهور برساند اما با فوت زود هنگام آیت الله خمینی نتوانست مرحله دوم را که انتصاب خویش بود عملی کند و «دنبه به کام گرگ افتاد». خامنه‌ای با کمک سید احمد و تلاش هاشمی رفسنجانی به قدرتی رسید که بر حسب قانون اساسی دوم «مطلقه» شده بود. البته شاید هاشمی خیال می‌کرد که خامنه‌ای انسانی ضعیف است و ابصارش در دست خودش می‌باشد کما اینکه در سال‌های ریاست جمهوری هاشمی نیز دخالت چندانی ظاهرا در حکومت نداشت. اما سید احمد شاید خیال داشت که طعمه را کم کم از خامنه‌ای برهاند اما آقا که قافیه را از بر بود، همچنان که کسی را بر نمی تابد، سید احمد را بر نتابید و «ارتحال» را که از سرطان هم بدتر بود (!)، با قهوه قجری  بر ایشان غالب کرد و بزودی زود پس از مرگ پدر نامبرده را به دیدارش روانه کرد! چندی پیش عمادالدین باقی به نقل از سید حسن خمینی فاش ساخت که باند سعید امامی، مجریان قتل‌های زنجیره‌ای، سید احمد را نیز به قتل رسانده است هر چند در همان زمان رحلت حاج احمد، مردم چنین اندیشه‌ای را زمزمه می‌کردند.
لازم به ذکر است که  مرحوم آیت الله خمینی فرزندان و بستگانش را از شرکت در مناصب حکومتی منع می‌نمود، چنانکه وقتی ابوالحسن بنی صدر در نظر داشت سید احمد را به نخست وزیری معرفی نماید، ایشان مانع شدند. شاید همین تشنه قدرت بودن باعث توطئه ایشان در برکناری آیت الله منتظری از رهبری آینده شد.
آیا سرنوشت این دو رهبر زاده که با دخالت‌های خویش تاریخ را تغییر دادند یا می‌خواهند تغییر دهند (مجتبی) یکی خواهد بود؟ آینده قضاوت خواهد کرد.





عاملان تاراج اقتصاد کشور کیستند؟

براستی عاملان سیه روزی مردم ایران چه نیروهائی هستند؟غرب تحریم گر یا نظام حاکم کشور که  همه مردم و مملکت را به محاصره خویش در آورده است!
۳۳ سال تاراج ثروت های ملی کشور بدست کدام نیروها انجام گرفته  است، غرب یا زمامداران جمهوری اسلامی؟
سه هزارمیلیارد  تومان اختلاسی اخیرکه توسط  یکی از روسای بانک های جمهوری اسلامی ایران به کانادا انتقال یافت، آیا توسط غرب انجام گرفت یا به وسیله ماموران ارشد نظام انجام گرفت؟
چرا خامنه‌ای دستور داد که بحث اختلاس را « کش » ندهید؟
چرا علاالدین بروجردی پس از دوهفته گفت که اختلاس سه هزار میلیارد تومانی به تاریخ پیوست؟
همه دزدی های کلان در جمهوری اسلامی توسط عامران و عمال رژیم اسلامی انجام می‌گیرد که همه آنها قبل از آغاز تحریم ها شروع شده بودند وهمچنان ادامه دارد!
هزینه های تجهیز نیروهای سپاه قدس در خارج کشور جهت دخالت در کشورهای همسایه ـ در سراسر ۳۳ سال تاریخ جمهوری اسلامی به صدها میلیارد دلار می‌رسد.
سوریه سیزده میلیارد دلار بدهی به ایران دارد که تا کنون پرداخت نکرده است.
جنوب لبنان تحت فرمان حزب الله به یکی از استان‌های ایران تبدیل گشته است که سالانه بودجه مخصوصی از حساب مردم ایران اما بدون اجازه آنها دریافت می‌کند.
آیا غرب ایران را به این روز سیاه نشانده است یا حاکمان کشور که از بدو قدرت گیری به توسعه طلبی و صدور انقلاب اسلامی روی آوردند؟
این در حالیست که صدور انقلاب اسلامی بطور یک بند مهم در قانون اساسی  جمهوری اسلامی آورده شده است و تمکین از آن به یک فرضیه الهی و شرعی تبدیل گردیده است.
در مقدمه ی قانون اساسی چنین می‌خوانیم؛
«قانون اساسی با توجه به محتوای انقلاب اسلامی ایران كه حركتی برای پیروزی مستضعفین بر مستكبرین بود، زمینه ی تداوم این انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم می‌كند، بویژه در گسترش روابط بین‌المللی با دیگر جنبش های اسلامی و مردمی می‌كوشد تا راه تشكیل امت واحد جهانی را هموار كند. (ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون) و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد.»
قانون اساسی حتی در بیان وظایف و فلسفه وجودی نیرو های نظامی كاملاً از دید مكتبی نگاه می‌كند. در قسمتی دیگر در مقدمه ی قانون اساسی آمده است:
«نه تنها سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی حفظ و حراست از مرزها بلكه بار رسالت مكتبی یعنی جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاكمیت قانون خدا در جهان را نیز عهده دار خواهند بود و اعدوا ما استطعتم من قوه و من روابط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرین... منهم.»
این كه چرا در مقدمه ی قانون اساسی به صراحت از جهاد در راه خدا و گسترش حاكمیت قانون خدا به وسیله ی قوای مسلح سخن به میان آمده است، ولی به عنوان یكی از اصول قانون اساسی، این كه دولت یا نهادی را موظف به انجام این امر كند، نیامده است، شاید به دلیل تفكیكی است كه در اندیشه ی سیاسی شیعه بین جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی وجود دارد.
روح‌الله خمینی معتقد به صدور انقلاب اسلامی به دیگر ملل بود و در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن ۱۳۵۸) اظهار داشت:
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌كنيم چرا كه انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ « لا اله الا الله و محمد رسول الله » بر تمام جهان طنين نيفكند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر كجاي جهان عليه مستكبران هست، ما هستيم.
ما باید به شدت هرچه بیشتر انقلاب خود را به جهان صادر کنیم و این طرز فکر را که قادر به صدور انقلاب نیستیم، کنار بگذاریم؛…البته این که می‌گوییم انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از آن برداشت نکنند که ما می‌خواهیم کشورگشایی کنیم. همه کشورها باید در محل خودشان باشند. ما می‌خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرت‌ها فاصله گرفتند و [نجات] دادند، دست آنها را از مخازن کوتاه کردند، این در همه ملت‌ها و در همه دولت‌ها انجام بشود. معنی صدور انقلاب این است که همه ملت‌ها و همه دولت‌ها بیدار شوند و خودشان را از این گرفتاری نجات بدهند.
۵ ماه قبل از حمله صدام به ایران (۳۰ فروردین ۱۳۵۹ دراوج بحران گروگان گیری کارمندان سفارت آمریکا ) تیتربزرگ عنوان اصلی روزنامه کیهان (به مدیریت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی و شمس الواعظین)با این مضمون به چاپ رسید. امام ارتش عراق را به قیام دعوت کرد.پس دخالت های مستمر جمهوری اسلامی در مسائل داخلی عراق،  جنگی آغاز گردید که صدها میلیارد دلار خسارت مادی و صدها هزار کشته و زخمی بر جای گذاشت.
جنگ هشت‌ساله، از شهریور ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۷ میان نیروهای مسلح دو کشور ایران وعراق جریان داشت. جنگ ۸ساله عراق و ایران یکی از فاجعه‌های تاریخ بشری درقرن بیستم، و پس از جنگ ویتنام و بالاتر از جنگ جهانی اول، دومین جنگ طولانی قرن بیستم بوده ‌است.
ضرورت قاطعیت علیه رژیم اسلامی ایران ایجاب می‌کند که باید از تحریم‌های شدید علیه رژیم ایران حمایت کرد، باید جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران را مورد پشتیبانی قرار داد و باید از هرگونه سیاست مماشات با رژیم ایران را کنار گذاشت.


خبرگزاری آذربایجان: اعدام یکی از اعضای ناراضی سپاه پاسدارن

imageخبرگزاری آذربایجان خبر داده است که یک خلبان سپاهی ناراضی، به صورت مخفیانه و همزمان با اعدام چندین نفر از سارقان و اشرار چند روز پیش در شیراز اعدام شده است.
خبرگزاری آذربایجان این خبر را به نقل از «یکی از پرسنل میهن‌دوست پایگاه هوایی در شیراز» منتشر کرده است.
 بر این اساس، «رحمت‌الله حیدری» فرزند حسین، به همراه چند نفر از سارقان و اشرار در روز ۲۶ دی ۱۳۹۰ در شیراز، اعدام شده است.
به گفته این خبرگزاری، رسانه‌های دولتی در ایران وی را به عنوان آدم‌ربا و جزو اشرار معرفی کرده‌اند.




شهرام منوچهری، فعال مطبوعاتی و وب‌نگار بازداشت شد

imageدر ادامه موج بازداشت روزنامه نگاران و وب‌نگاران در ایران، روز پنجشنبه ۲۹ دی ماه، شهرام منوچهری، از فعالان مطبوعاتی، بازداشت و به محلی نامعلوم منتقل شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، روز پنجشنبه ۲۹ دی ۹۰، چند تن از مأموران امنیتی با حضور در منزل شهرام منوچهری فعال سابق دانشجویی و روزنامه‌نگار، ضمن تفتیش و بازرسی منزل، بخشی از کتب و اسناد و سی دی های وی را ضبط کرده و همراه با ایشان به محلی نامشخص انتقال دادند.
این در حالی است که هنوز از دلیل دستگیری، محل بازداشت، همچنین وضعیت و سرنوشت این همکار مطبوعاتی برخی از روزنامه‌های توقیف شده منتسب به اصلاح‌طلبان، خبری منتشر نشده است.
منوچهری طی حوادث بعد از انتخابات نیز مورد ضرب و شتم و بازداشت واقع شده بود، که با قرار وثیقه آزاد شد.

بنی صدر: رژیم ورشکسته است و پول ندارد؛ اگر نتوانیم از خارج مواد غذایی وارد کنیم، کشور دچار قحطی می‌شود!

image
بنی‌صدر در بخشی از گفتگوی این هفته خود با رادیو عصرجدید گفت: «دلیل عمده گرانی دلار و سکه این است که رژیم ورشکسته است و پول ندارد وگرنه رژیمی که ۷۰ میلیارد نفت می‌فروشد و از مواد نفتی هم درآمد دارد، نباید کمبود دلار داشته باشد، که قیمت آن یکدفعه از ۹۰۰ تومان دو برابر شود، چون پول ندارد این بازی را در آورده تا سکه و دلار گران شود و گران‌تر بفروشد تا پولدار شود....اول اینکه تولید کشاورزی ما کافی نیست، پس اگر نتوانیم از خارج مواد غذایی وارد کنیم، کشور دچار قحطی می‌شود! از لحاظ صنعت هم چون وابسته به واردات هستیم و اگر نتوانیم فراورده های واسط و تجهیزات صنعتی را وارد کرد صنعت هم می خوابد، صنعت نفت هم همین مسئه را دارد و تولید آن هم پایین خواهد آمد.»


رادیو عصر جدید: با امضای قانون تحریم بانک مرکزی توسط آقای اوباما، ارزش ریال به شدت کاهش یافت، بهای طلا هم بطور نجومی در حال افزایش است، آقای عسگراولادی پیش بینی کرده است که تا شش ماه دیگر قحطی خواهد شد، با این اوصاف، آیا در ایران قحطی در راه است؟
 بنی صدر: آقای اوباما گفته است که تحریم ها موثر بوده است و وضعیت اقتصادی ایران بهم ریخته است و در توجیه حرف‌های گذشته خود که می‌گفتند، تحریمی نمی‌کنیم که به مردم صدمه بزند، می‌گوید ما اینکار را برای این انجام دادیم که مردم مجبور شوند برخیزند. اینها همه توجیه است! اگر به خاطر داشته باشید من با عنوان ۲۵ تدبیر پیشنهادهایی دادم که اگر واقعا قصد شما اینست که به مردم ایران صدمه نزنید، این تدابیر را انجام دهید، روی خط تهدید نروید، چون آنها گفتند ما اصلا نمی خواهیم به مردم صدمه بزنیم! آقای عسگر اولادی هم گفته است اقتصاد با دلار ۱۷۰۰ تومان نخواهد چرخید و ایران ممکن است دچار قحطی بشود. از اینگونه اظهار نظرها زیاد شده است. اما اظهار نظر تنها نیست، واقعیت ها هم هست. الان قیمت دلار از ۱۸۰۰ تومان عبور کرده است و قیمت سکه هم به ۸۰۰،۰۰۰ تومان رسیده است. وضعیت اقتصادی خرابتر از آن است که بود. اول از اینجا شروع کنیم که وقتی این سئوال مطرح می شود و گوینده مسئله قحطی، آقای عسگراولادی است، اولین امر واقع این است که رژیم ایران وضعیت را بجایی رسانده است که از زبان یکی از مقامات مهم این رژیم، گفته می شود ایران در خطر قحطی است. پس آنچه که می گفتند که در زمینه کشاورزی به خود کفایی رسیده ایم، دروغ بوده و یا اینکه اگر دولت آقای خاتمی راست می گفته است، این حکومت یعنی حکومت آقای احمدی نژاد کار اقتصاد و تولید را بجایی رسانده است که هر آینه که بانک مرکزی و نفت تحریم بشود ایران در معرض خطر قحطی قرار می گیرد، یعنی تولید داخلی ندارد و پول هم برای وارد کردن در دست ندارد.
مختصری هم درباره اینکه قحطی از لحاظ اقتصادی به چه معناست، توضیح می دهم. اول اینکه تولید کشاورزی ما کافی نیست، پس اگر نتوانیم از خارج مواد غذایی وارد کنیم، کشور دچار قحطی می‌شود! از لحاظ صنعت هم چون وابسته به واردات هستیم و اگر نتوانیم فراورده های واسط و تجهیزات صنعتی را وارد کرد صنعت هم می خوابد، صنعت نفت هم همین مسئه را دارد و تولید آن هم پایین خواهد آمد. از نظر پولی و امکانات دولت مطالعه کنیم تا ببینیم معنای اینکه دچار قحطی می شویم چیست؟ این دولت بعنوان بودجه هیچی ندارد، بودجه این دولت نفت است و چاپ اسکناس و دیگر هیچ! مالیاتی که مدعی است از شما می گیرد، به اندازه یارانه ای که بشما می دهد هم نیست، ثانیا آن مالیات هم از همین نفت است. به جز فروش نفت در داخل، فعالیت اقتصادی وجود ندارد که از بابت آن مالیات گرفته شود، پس بودجه این دولت وابسته به نفت است. حالا اگر به رژیم بگویند، دیگر نفت را نمی توانید بفروشید، دیگر بودجه نخواهد داشت. این روزها که دلار و سکه گران شده است، تنها به دلیل نگرانی مردم از تحریم‌ها نیست، بلکه دلیل عمده آن این است که رژیم ورشکسته است و پول ندارد، وگرنه رژیمی که ۷۰  میلیارد نفت می‌فروشد و از مواد نفتی هم درآمد دارد، نباید کمبود دلار داشته باشد، که قیمت آن یکدفعه از ۹۰۰ تومان دو برابر شود، هنوز هم خرید و فروش آن ممنوع است و گرنه از سقف ۲۰۰۰ هم رد خواهد شد، چون پول ندارد این بازی را در آورده تا سکه و دلار گران شود و گرانتر بفروشد تا پولدار شود.
 هنگامی که آقای عسکر اولادی این حرف را می‌زند به شما مردم ایران صورت را می‌گوید و محتوی را نمی‌گوید، محتوایش این است که شما الان کشوری دارید که دولتش بودجه ندارد و در معرض تهدید به تحریم نفت و بانک مرکزی است. در صورتی که این تحریم انجام بگیرد این دولت بودجه هم نخواهد داشت، نمی‌تواند واردات کند و از لحاظ مواد غذائی قحطی می‌شود وگرنه بقیه قحطی ها در جای خود باقی است! شما اگر بخواهید از این قحطی ها رها شوید، راه حل دیگری وجود ندارد، خود را سرگردان نکنید، معجزه ای قرار نیست بشود، لیاقت می‌خواهد و شما این لیاقت را هم دارید، اما یک گرفتگی‌های ذهنی پیدا کرده‌اید که گویا ناتوانید، بها نمی شود پرداخت، بهای آن سنگین است، یعنی بهای خیزش شما از قحطی هم سنگین تر است؟ این همه خشونت که روز و شب تحمل می کنید، را حساب کنید و ببینید چند صد برابر خشونتی است که شما در صورت خیزش با آن مواجه خواهید شد؟ سخن آقای عسکراولادی گویائی دیگری هم دارد و آن اینست که روند عمومی این اقتصاد از بد به بدتر است، امیدی به فردا نداشته باشید که وضع بهتر شود. این که می‌گویند ایران را ممکن است خطر قحطی تهدید کند برای این است که فردا شما را به پای صندوق ببرد و غرب بفهمد شما پشتیبان این رژیم هستید و تحریم نکنند. حرف آقای عسکر اولادی دروغ است، اگر شما انتخابات اسفند را تحریم عمومی بکنید و به دنیا بگویید که یک ملت زنده هستید آنوقت اوضاع عوض می‌شود. دوباره هم می گویم یا شمایید که جنبش می کنید، یا اگر جنبش نکردید معنایش اینستکه شما مردمی که بتوانید سرنوشت خود را تصدی کنید، نیستید، پس باید خارجی ها اینکار را بکنند، آنوقت گرفتار عواقب و عوارض سیاست‌های آنها می‌شوید که الان شده اید. پس خوب به آنچه که عرض کردم گوش کنید، وطن وامدار شما نیست، ولی شما وامدار وطن هستید، اگر برخیزید هم دین خود را ادا کرده‌اید هم وطن را به وجود این ملت سرفراز مفتخر کرده اید.

ابراز پشیمانی علنی عماد افروغ از رأی به احمدی‌نژاد

imageعماد افروغ که چندی پیش استیضاح خامنه‌ای را مطرح کرد، در واکنش به حملاتی که اخیرا از سوی اصولگرایان به او صورت می‌گیرد، گفته است: «از یکی از افراد "بصیر" شنیدم که افاضه فرمودند که فلانی از گفت‌وگوی خود در برنامه تلویزیونی پارک ملت پشیمان شده است. در پاسخ به او باید بگویم بنده خدا تاکنون در طول حیاتم تنها درباره یک مورد پشیمان شده‌ام و آن به رأیی بر می‌گردد که در سال ۸۴ به رئیس دولت دادم.»
عماد افروغ، نماینده سابق مجلس ایران در واکنش به حملاتی که از سوی اصولگرایان به بهانه مصاحبه اخیرش با تلویزیون ایران به او می‌شود، گفته است:‌ «اصولا به صحبت‌هایی که منطق نداشته باشد و از سوی افرادی مطرح شود که در مسائل علوم انسانی تخصصی نداشته باشند، جواب نمی‌دهم.»
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس هفتم در گفت‌وگو با سایت زندگی اضافه کرده است: «اگر برخورد حکیمانه با آمیزش حق و باطل و توجه به تمام ابعاد فتنه شامل ثمره و ساقه و ریشه، به معنای طرفداری از فتنه است پس بی‌توجهی به ریشه‌های دامن زدن به فتنه، کاسبی کردن از فتنه، بی‌توجهی به ریشه‌های فتنه، تهمت بیهوده زدن و عدم تمایل به بررسی این جریان در مسیر قانونی و قضاوت‌های خیابانی، عین بصیرت است. ظاهرا در فضایی آکنده از قلب و جعل مفاهیم به سر می‌بریم.»
افروغ ادامه داده است: «از یکی از افراد بصیر با تعریف فوق شنیدم که افاضه فرمودند که فلانی از گفت‌وگوی خود در پارک ملت پشیمان شده است. در پاسخ به او باید بگویم بنده خدا تاکنون در طول حیاتم به ویژه پس از انقلاب اسلامی به غیر از یک مورد از هیچ اتخاذ موضعی پشیمان نشده‌ام و آن به رأیی بر می‌گردد که در سال ۸۴ به رئیس دولت دادم. اگر شناخت فعلی را از سیاست‌ها و رفتارهای ایشان داشتم یقین بدانید که رای سفید می‌دادم و این بدان معناست که به رقیب ایشان هم رای نمی‌دادم.»
عماد افروغ چندی پیش در برنامه تلویزیونی «پارک ملت» که به طور زنده پخش می‌شد، ضمن انتقاد از سیاست‌های اقتصادی دولت و همچنین عملکرد شورای نگهبان، استیضاح علی خامنه‌ای را مطرح کرده بود.
وی گفته بود: «فقهای ما باید از آیت‌الله خامنه‌ای در مورد تصمیماتی که گرفته می‌شود سوال کنند.»
افروغ همچنین پیش‌تر گفته بود: «به تدریج داریم ولایت فقیه را شاه می‌کنیم.»

عقب نشینی سپاه: «حضور ناوهای امریکایی در خلیج فارس، عادی است»

image
پس از تهدیدها و رجزخوانی‌های مکرر مسوولان حکومتی نسبت به بازگشت ناوهای امریکایی به منطقه خلیج فارس، امروز سردار حسین سلامی جانشین فرمانده كل سپاه پاسداران با عادی خواندن حضور ناوهای هواپیمابر امریکایی در خلیج فارس بی سر و صدا، «عقب نشینی با چراغ خاموش» جمهوری اسلامی از تهدیدهای قبلی خود را اعلام کرد.
سردار حسین سلامی جانشین فرمانده كل سپاه پاسداران در گفتگویی با خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، «ایرنا»، که روز شنبه منتشر شده است با اشاره به بازگشت ناوهای آمریکایی به منطقه، اگرچه آنها را «عامل نا‌امنی منطقه» خواند. این مقام ارشد سپاه اما  بدون هیچ اشاره‌ای به تهدیدهای قبلی و ظاهرا جدی مقامات نظامی ایران نسبت به بازگشت یا حضور این ناوها در خلیج فارس، حضور آنها را را امری عادی و در راستای حضور مداوم آمریکا در منطقه خواند.  
 به  گزارش ایرنا، سردار سرتیپ پاسدار سلامی یادآور شد: «ناوهای جنگی و نیروهای نظامی آمریكا سالیان درازی است كه در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه حضور دارند و بر این اساس، تصمیم آنها برای اعزام ناوهای جدید موضوع جدیدی نیست و این اقدام باید در راستای حضور مداوم آنها تفسیر شود.» جانشین فرماده كل سپاه خاطرنشان كرد: «البته این حضور همواره منشا پیدایش ناامنی و ناهنجاری در محیط امنیتی منطقه بوده است كه بازتاب های آن را در شرایط امنیتی خاورمیانه و شرق مدیترانه به ویژه در كشورهای عراق و افغانستان مشاهده می‌كنیم.»
به نظر می‌رسد تلاش اخیر این فرمانده سپاه، نشان دادن نیروهای آمریکایی را به عنوان طرفی است که در مقابل تهدیدهاعقب نشینی کرده است. ایرنا چنین گزارش می‌کند: «پس از اعلام آمادگی ایران برای مقابله با تهدیدات در تنگه هرمز، آمریكا اعلام كرد كه دومین ناو هواپیمابر خود را به خلیج فارس می‌فرستد؛ اما زمانی كه مقامات سیاسی و نظامی ایران از آمادگی هر چه بیشتر برای مقابله با تهدیدات خبر دادند مقامات آمریكایی اعزام ناوهای جدید به منطقه را بخشی از چرخش عادی نیروها عنوان كردند.»




ابراز پشیمانی علنی عماد افروغ از رأی به احمدی‌نژاد

image
عماد افروغ که چندی پیش استیضاح خامنه‌ای را مطرح کرد، در واکنش به حملاتی که اخیرا از سوی اصولگرایان به او صورت می‌گیرد، گفته است: «از یکی از افراد "بصیر" شنیدم که افاضه فرمودند که فلانی از گفت‌وگوی خود در برنامه تلویزیونی پارک ملت پشیمان شده است. در پاسخ به او باید بگویم بنده خدا تاکنون در طول حیاتم تنها درباره یک مورد پشیمان شده‌ام و آن به رأیی بر می‌گردد که در سال ۸۴ به رئیس دولت دادم.»
عماد افروغ، نماینده سابق مجلس ایران در واکنش به حملاتی که از سوی اصولگرایان به بهانه مصاحبه اخیرش با تلویزیون ایران به او می‌شود، گفته است:‌ «اصولا به صحبت‌هایی که منطق نداشته باشد و از سوی افرادی مطرح شود که در مسائل علوم انسانی تخصصی نداشته باشند، جواب نمی‌دهم.»
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس هفتم در گفت‌وگو با سایت زندگی اضافه کرده است: «اگر برخورد حکیمانه با آمیزش حق و باطل و توجه به تمام ابعاد فتنه شامل ثمره و ساقه و ریشه، به معنای طرفداری از فتنه است پس بی‌توجهی به ریشه‌های دامن زدن به فتنه، کاسبی کردن از فتنه، بی‌توجهی به ریشه‌های فتنه، تهمت بیهوده زدن و عدم تمایل به بررسی این جریان در مسیر قانونی و قضاوت‌های خیابانی، عین بصیرت است. ظاهرا در فضایی آکنده از قلب و جعل مفاهیم به سر می‌بریم.»
افروغ ادامه داده است: «از یکی از افراد بصیر با تعریف فوق شنیدم که افاضه فرمودند که فلانی از گفت‌وگوی خود در پارک ملت پشیمان شده است. در پاسخ به او باید بگویم بنده خدا تاکنون در طول حیاتم به ویژه پس از انقلاب اسلامی به غیر از یک مورد از هیچ اتخاذ موضعی پشیمان نشده‌ام و آن به رأیی بر می‌گردد که در سال ۸۴ به رئیس دولت دادم. اگر شناخت فعلی را از سیاست‌ها و رفتارهای ایشان داشتم یقین بدانید که رای سفید می‌دادم و این بدان معناست که به رقیب ایشان هم رای نمی‌دادم.»
عماد افروغ چندی پیش در برنامه تلویزیونی «پارک ملت» که به طور زنده پخش می‌شد، ضمن انتقاد از سیاست‌های اقتصادی دولت و همچنین عملکرد شورای نگهبان، استیضاح علی خامنه‌ای را مطرح کرده بود.
وی گفته بود: «فقهای ما باید از آیت‌الله خامنه‌ای در مورد تصمیماتی که گرفته می‌شود سوال کنند.»
افروغ همچنین پیش‌تر گفته بود: «به تدریج داریم ولایت فقیه را شاه می‌کنیم.»





سفیر جمهوری اسلامی در عراق:
اکثر ساکنین اشرف می خواهند به ایران برگردند ولی سران مجاهدین آنها را گروگان گرفته اند


(تیتر از جنگ خبر)
خبرگزاری فارس
سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق از اعلام آمادگی ۷۵۰ عضو گروهک تروریستی منافقین برای بازگشت به ایران خبر داد و گفت: استقبال نظام و حکومت ایران از اعضای سازمان تروریستی منافقین شامل سرکردگان این گروهک نخواهد شد.
"حسین دانایی فر" سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در بغداد اعلام کرد: تاکنون حدود ٧٥٠نفر از فریب خوردگان گروهک تروریستی منافقین برای بازگشت بە ایران اعلام آمادگی کردەاند.
وی افزود: ایران هموارە آمادە استقبال از شهروندان فریب خوردە خود است کە هم اکنون در اردوگاە اشرف توسط عوامل و سرکردگان گروهک تروریستی منافقین بە نحوی گروگان گرفتە شدەاند.
دانایی فر تصریح کرد: در دیدارهایی کە نمایندە سازمان ملل با اعضای این گروهک در اردوگاە اشرف داشتە است ، اکثر اعضای این گروهک برای بازگشت بە ایران اعلام آمادگی کردەاند اما سرکردگان تروریست این گروهک اجازە خروج از اردوگاە را بە آنها ندادە و این اعضا را بە نحوی گروگان گرفتەاند.
سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق تاکید کرد ، استقبال نظام و حکومت ایران از اعضای سازمان تروریستی منافقین شامل سرکردگان این گروهک نخواهد شد و این بخشش شامل افرادی می‌شود کە دست آنها بە خون شهروندان ایرانی آغشته نشدە باشد.
دانایی فر بە حمایت مقامات آمریکایی از این گروهک تروریستی اشارە کرد و گفت: گروهک تروریستی منافقین در چند سال گذشتە هموارە مورد حمایت آمریکا و عوامل غربی بودەاند ، اما جالب اینجاست کە هم اکنون آمریکا اعلام کردە حاضر بە پذیرش حتی یک عضو این سازمان تروریستی نیست و بە هیچ وجە آنها را در خاک خود راە نخواهد داد.
وی در پاسخ بە این سوال که آیا تاکنون هیچ کشوری حاضر بە پذیرش اعضای این گروهک شدە است؟ ، گفت: در دیدارهای کە با نمایندە سازمان ملل در عراق داشتیم ، ایشان اعلام کرد کە تعدادی کشور حاضر بە پذیرش آنها هستند کە من فعلا نمیتوانم از این کشورها نامی ببرم.
سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق ، تصریح کرد: سازمان ملل و نمایندە آنها در عراق در دیدارهایی کە با ما داشتەاند بارهها تاکید کردەاند کە از نظر سازمان ملل سازمان منافقین یک گروهک تروریستی است و بە هیچ وجە از آنها حمایت نخواهند کرد.
دانایی فر در پایان بە مهلت ٦ ماهە دولت عراق برای تخلیە این اردوگاە اشارە کرد و گفت: بنا بە درخواست سازمان ملل ، آقای مالکی زمان حضور اعضای این سازمان را ٦ ماە دیگر تمدید کردە که تاکنون سه ماه آن به پایان رسیده است.






رسانه دولتی خبر خود را تکذیب کرد: پاسدار سلیمانی در باره سوریه، لبنان و عراق حرف نزد
(تیتر از جنگ خبر)
تكذيب مطالب منتسب به سردار سليماني درشبكه العربيه
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران - 1 بهمن
سرويس: سياسي خارجي
يك مقام آگاه در وزارت امور خارجه درپاسخ به سوال خبرنگار ايسنا اظهارات منتسب به سردار قاسم سليماني به نقل از شبكه العربيه را تكذيب كرد.
به گزارش ايسنا، اين مقام آگاه تاكيد كرد: شيطنت اين شبكه خبري با اهداف خاص صورت گرفته است.
اين شبكه با انتساب برخي سخنان به سردار سليماني تلاش كرده است با ايجاد شائبه دخالت ايران در امور داخلي لبنان و عراق، به اختلاف افكني در روابط ايران با اين كشورها بپردازد.
 

با اعلام حمایت کامل از رژیم بشار اسد
قاسم سلیمانی: جنوب لبنان و عراق تحت تاثیر جمهوری اسلامی هستند
دبی – العربیه.نت - 30 دی
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران ایران، در نشست مقدماتی کنفرانس "جوانان و بیداری اسلامی" که ایران آن را برگزار کرده است، گفت: جنوب لبنان و عراق تحت تاثیر عملکرد و تفکر جمهوری اسلامی هستند.
به گزارش خبر گزاری ایسنا سلیمانی شامگاه روز چهارشنبه گذشته با حضور در این کنفرانس طی سخنانی ضمن اشاره به آنچه "قابلیت های" جمهوری اسلامی ایران در سازماندهی حرکت ها در منطقه به هدف تشکیل حکومت های اسلامی برای مبارزه با "استکبارجهانی" نامید، گفت:" پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر، کشورهای غربی به دنبال مرعوب کردن کشورهای اسلامی بودند."
وی با اشاره به جنگ 33 روز حزب الله لبنان با اسرائیل چنین برداشت کرد که :" این پیروزی خارج از تصور آمریکایی‌ها بود، در واقع حزب‌الله پس از این پیروزی از چارچوب تهدید‌ شونده به تهدید‌ کننده و بازدارنده تبدیل شد و به عبارتی دیگر جنگ 33 روزه در داخل اسرائیل اتفاق افتاد."
این مقام ارشد نظامی ایران که واحد فعالیت های برون مرزی سری سپاه را از طریق تشکیلات لشکر قدس فرماندهی می کند، در مورد اوضاع بحرانی سوریه ضمن اعلام حمایت کامل از رژیم بشار اسد افزود:" مردم سوریه به طور کامل طرفدار حکومت هستند و طرفداران معارضه هم نتوانسته اند یک تجمع میلیونی در اعتراض به حکومت بشار اسد ایجاد کنند و مرض سوریه، مرضی نیست که حکومت آن را از بین ببرد."
وی همچنین در ادامه سخنان خود به نفوذ ایران در لبنان وعراق اشاره کرد و اظهار داشت:" جمهوری اسلامی در جنوب لبنان و عراق حضور دارد و این مناطق به نوعی تحت تاثیر عملکرد و تفکر ما هستند."
پیشتر برخی کشورهای عربی و شخصیت های برجسته عراقی مخالف نفوذ ایران در عراق، تهران را به دخالت در امور داخلی عراق و لبنان متهم کرده بودند اما ایران همیشه این اتهام را رد کرده هرگونه دخالت در امور داخلی این دو کشور نادرست خوانده است .
اما علی رغم رد این اتهامات، سلیمانی فرمانده لشکر قدس که شاخه برون مرزی سپاه پاسداران ایران همچنان در مظان اتهام به فعالیت های گسترده ای در عراق، لبنان، افغانستان، یمن، و سوریه قرار دارد .
آمریکا سپاه قدس را به دلیل عملیات ترور و بمب گذاری در عراق به لیست گروه های تروریستی افزود است .




تاج زاده: به جای الگوی بیداری اسلامی به الگوی ارتجاع و سفاکی تبدیل شده ایم

سحام نیوز: تاجزاده در پیامی از زندان اوین، با تبریک به اصولگراها برای تبدیل شدن به الگوی کامل ارتجاع و سفاکی در منطقه معتقد است که نه تنها به الگوی بیداری اسلامی تبدیل نشده ایم بلکه به الگوی حکومت های دیکتاتور و جبار تبدیل گشته ایم.
به گزارش خبرهای رسیده به سحام، این زندانی سیاسی اعتقاد دارد در حال حاضر تنها حکومتهای جبار و سفاک هستند که از مدل حکومت ایرانی استفاده می کنند: از روی مردم با اتوموبیل رد می شوند، موتورسوارهای مرعوب کننده مدل شترسواران مصری می شوند،‌ حکومت سفاک سوری به تاسی از لباس شخصی ها و نیروهای خودسر سازمان یافته ایرانی به خوابگاه دانشجویان حمله می کند و فقط مانده معترضین را از پلها به پایین پرتاب کنند تا الگوبودن اقتدارگرایان کامل شود.
عضو ارشد سازمان مجاهدین و جبهه مشارکت می گوید اگر زمانی انقلاب اسلامی الگوی بیداری بود، اکنون اقتدارگرایان ایرانی تبدیل به الگوی استبداد و ارتجاع و ضدیت با حقوق بشر در منطقه و جهان شده اند.
به اعتقاد این زندانی سیاسی “هر نظام سیاسی یک ویژگی دارد و ویژگی مبرز نظام ما هم یک نفره بودن آن است!”



فریدون صیدی راد، زندانی سیاسی بدون مرخصی و ملاقات در روز تولدش در زندان اوین

فریدون صیدی‌راد زندانی سیاسی بند ۳۵۰ بدون برخورداری از حق مرخصی و ملاقات حضوری نزدیک به یک سال است در زندان است.
به گزارش خبرنگار کلمه، دوم بهمن سالروز تولد این فعال محیط زیست و عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی است و او همچنان از حقوق اولیه خود محروم است.
فریدون صیدی‌راد عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در اراک، روز ۱۰ اسفند سال گذشته توسط سپاه بازداشت و پس از ۴۲ روز انفرادی، شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب او را به اتهام اقدام تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی به سه سال زندان تعزیری محکوم کرد.
خانواده این وبلاگ‌نویس در پیامی به مناسبت روز میلادش نوشته‌اند:
به لحظه لحظه های پرشکوه زاد روزت نزدیک می شویم
به فصل شکفتن اقاقی ها
به فصلی از جنس نور
به فصل تجربه ی پرنده از آزادی.
عزیزترین و یگانه مان اینجا نیستی
در آستانه ی عظیم این میلاد
تا با برق نگاه مهربانت شعله تن سوز عشقمان شوی
نیستی تا بفشاری دستان پر محبتمان را
و نیستی تا از شوق آواز پر طنینت شادمان سازی …
اکنون که فاصله ها و دیوارها صفحات تقدیرمان را رقم می زنند …
تا چه افتد که ما روزی رقم زنیم تقدیر را
یکی از دوستان و نزدیکان صیدی‌راد درباره این فعال ستاد کروبی می‌گوید: شخصیت فریدون و جهان‌بینی و طرز نگاهش به وقایع اطراف به گونه‌ای است که هر کسی را جذب می‌کند. یعنی افکار معتدل و در عین حال واقع بینی‌اش به مسایل پیرامون همیشه برای دوستانش تحسین‌برانگیز بود. صداقت و پاکی بسیاری در وجودش دارد که احترام بقیه را برمی‌انگیزد. اوایل فکر می‌کردم چرا فریدون با همه خصوصیت‌های خوبش باید در زندان باشد اما خوب که فکر می کنم می‌بینم جای فریدون و همه خوبان در زندان است، هوای بیرون از زندان مسموم است.
حکم سه سال زندان این وبلاگ نویس زندانی در دادگاه تجدید نظر عینا تایید شد و تا کنون با مرخصی وی موافقت نشده است.



عفو دو هزار زندانی سیاسی در مصر

فیلدمارشال طنطاوی، رئیس شورای نظامی حاکم بر مصر به مناسبت اولین سالگرد قیام مصر، نزدیک به دو هزار زندانی را مورد عفو قرار داده است.
بی بی سی گزارش داد که در میان افرادی که از زندان آزاد شده اند، مایکل نبیل هم دیده می شود که آوریل سال گذشته به اتهام اهانت به نیروهای مسلح به سه سال زندان محکوم شده بود.
تمام افراد آزاد شده در دادگاه های نظامی پس از سقوط حسنی مبارک محکوم شده بودند.




تحویل ۱۶ قربانی شناور غرق شده به پزشکی قانونی/ اسامی کشته شدگان

از ۲۲مسافر شناور غرق شده مسیر هرمز به بندرعباس تنها، پنج نفر نجات یافتند و اجساد ۱۶نفر نیز توسط نیروهای امدادی از آب بیرون کشیده و تحویل پزشک قانونی داده شد.
مدیر روابط عمومی و امور بین الملل بنادر و دریانوردی هرمزگان گفته است که تلاش برای یافتن یک جسد مفقود شده دیگر این سانحه دلخراش دریایی همچنان ادامه دارد.
وی گفت:نیروهای امداد و نجات این اداره کل به همراه دیگر تیم های امدادی و آتش نشانی استان در این عملیات همکاری دارند.
وی اظهار داشت :نیروهای امداد از همان دقایق اولیه وقوع سانحه در شب گذشته، عملیات نجات را آغاز کردند و پنج سرنشین را در مرحله اول فعالیت خود نجات دادند.
وی افزود:بیشتر مسافران اتوبوس دریایی غرق شده در زیر شناور به گل نشسته محبوس شده بودند.
یک فروند شناور از نوع اتوبوس دریایی با ۲۲سرنشین (یک نفر ناخدا و همراه وی)و ۲۰ مسافر ، حدود ساعت ۱۷روز شنبه اول بهمن ماه در مسیر جزیره هرمز به سمت بندر عباس در حرکت بود که بدلیل اتمام بنزین در میان مسیر متوقف و پس از مدتی بر اثر آبگرفتگی واژگون و غرق شد.
روابط عمومی بنادر و دریانوردی هرمزگان، اسامی جان باختگان این حادثه را حسین پرتویی، شهلا صالحی زاده، فریبا جنتی، ابوطالب فرخی، محمدرضا نو فرستی، مهدی نو فرستی، آذر کمیلی، حسین پیر عطا، بهمن پیرعطا، طوبی کمیلی، نیلوفر الفتی، شهناز الفتی، تاج اعظم بهادری، حسن عاملی، فخرالسادات طباطبایی، بهجت تعالی مقدم، محمد نظم آرا و آقای تاج بخش اعلام کرد.
علاوه براین عده،پنج نفر نیز به نامهای حاتم عبدالله زاده، مهدی نو فرستی، محمد نظم آرا، حسن مرادیان و تاج اعظم مرادیان نجات یافتند که یکی از این افراد ناخدای شناورغرق شده است.
از هویت و سرنوشت یکی از مسافرها هنوز اطلاعی در دست نیست.
گفتنی است، این شناور با ۲۲ سرنشین شامل ناخدا ، یک خدمه و ۲۲ مسافر ، حدود ساعت ۱۷ روز شنبه به دلیل اتمام بنزین در میانه راه متوقف و پس از مدتی به سبب آب گرفتگی غرق شد.
بر اساس اظهارات دو نفر از نجات یافتگان، ۹نفر از مسافران این شناور زن بوده اند
ده روز پیش یک کشتی گارد ساحلی آمریکا در شمال خلیج فارس شش سرنشین یک شناور کوچک باربری ایرانی را که موتور آن آتش گرفته بود نجات داده اند.
این در حالی است که پیش از آن نیز، یکی از ناوشکن های نیروی دریایی آمریکا ۱۳ ماهیگیر ایرانی را که همراه کشتی شان گروگان گرفته شده بودند از دست دزدان دریایی نجات دادند.




جمهوری آذربایجان و هکرهایی از ایران

علی عباسف، وزیر ارتباطات جمهوری آذربایجان در نامه ای به همتای ایرانی خود از ۲۵ حمله هکری بر روی سایت های این کشور خبر داد.
وزیر ارتباطات جمهوری اذربایجان می گوید: حملات  سایبری در سال های اخیر در کشورهای پیشرفته دیده شده و مربوط به توسعه ی شبکه ی جهانی است.
وی می افزاید: چنین مواردی در منطقه هم پیش آمده از جمله در ایران، عربستان سعودی و اسرائیل.
عباسف در ادامه گفت: در روز ۱۶ ژانویه به سایت های سرویس ویژه حفاظت دولتی و وزارت ارتباطات حمله شد.
وی گفت: من از همتای ایران خود خواسته ام که مشخص کند این حملات هکری از کجا انجام شده است.معمولا حملات از کشورهای ترانزیت انجام می شود و من معتقدم که حملات هکری علیه ما توسط دولت ایران یا نهادهای دوتی این کشور انجام نشده است.
وی افزود: در روز ۱۷ ژانویه ۳۵ سایت ایران و در روز ۱۹ ژانویه، ۳۱۵ سایت ارمنستان توسط هکرها مورد حمله قرار گرفتند.
به گزارش انتخاب، عباسف در پایان گفت: جمهوری اذربایجان باید توجه بیشتری به این مسائل کند و باید همکاری بین الملی در منطقه تقویت شد. ما در مورد این مسئله حاضر به کمک به ایران هستیم.
چندی پیش سایت های خبری کشورهای اذربایجان، حمله های سایبری به سایت های این کشور را اقدام دولت ایران می دانستند. همچنین تنها چندین روز پس از این حملات، هکرهای آذربایجانی حملاتی به سایت های دولتی ایران داشتند.
پیش از این ایران ادعا کرده بود رد تروریست هایی که به مصطفی احمدی روشن حمله کرده اند را در آذربایجان پیگیری کرده است.




تبریکی متفاوت برای جدایی نادر از سیمین؛ تبریک به مردم ایران، اهالی سینما و فرج الله سلحشور

امیر جعفری، چهره آشنای بازیگری کشور موفقیت های فیلم جدایی نادر از سیمین را به سلحشور هم تبریک می گوید.
این در حالی است که سلحشور نه تنها تبریک نگفته است، بلکه از چنین فیلمی اظهار شرمساری کرده و گفته بود:  جایزه گرفتن جدایی نادر از سیمین را برای ایران افتخار نمی دانم  و معتقدم  فرهادی یک فیلم متضاد با اعتقادات مردم وفرهنگ ایرانی ساخته است.
اما امیر جعفری می گوید: جایزه فیلم “جدایی نادر از سیمین” را به مردم، اهالی سینما و فرج‌الله سلحشور تبریک می‌گویم. همین.
او گفته است: چند تا کار خوب مثل “جدایی نادر از سیمین” و “یه حبه قند” ممکن است ساخته شود که من نوعی توی آن بازی کنم. دیگر کارها همگی معمولی هستند دیگر. معمولی رو به پایین. من مجبورم بنشینم انتخاب کنم یا یک متن خوب پیدا شود.
اصغر فرهادی در حالی که جایزه های بین المللی متعددی را به خود اختصاص داده، در یک قدمی اسکار ایستاده است.
موفقیتی که دولتمردان را خوش نیامده و به رغمی که بیشتر اهالی هنر و فرهنگ و حتی سیاسیون و فعالان اجتماعی این موفقیت بزرگ را به او تبریک گفته اند، از سوی وزیر ارشاد و رییس هیات دولت هنوز واکنشی مشاهده نشده است.




مراسم ختم، سه شنبه بعدازظهر در مسجد بینایی

برگزاری مراسم تشییع عموی میرحسین موسوی در محاصره نیروهای امنیتی/ تکمیلی


مراسم تشییع میرعباس موسوی، عموی نخست وزیر دفاع مقدس، در جو شدید امنیتی و در حلقه نیروهای انتظامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار کلمه از میدان محمدیه، پس اعلام مراسم تشییع پیکر عموی میر حسین موسوی از خیابان مولوی تهران، از صبح امروز، صدها دستگاه ماشین پلیس مملو از کماندو و ماموران انتظامی به همراه ده ها دستگاه کماندوی موتور سوار میدان محمدیه تهران را به تسخیر خود درآوردند.
شاهدان عینی گزارش داده اند  که یگان های موتوری ضد شورش در ضلع شمالی میدان محمدیه حضور بسیار پر رنگی داشتند همچنین ۶ عدد ماشین ون نیروی انتظامی که در انها نیروهای لباس شخصی ها مستقر شده بودند در ضلع جنوبی میدان حاضر بودند.
این در حالی است که تعداد چشمگیری از مامورین لباس شخصی هم در پیاده رو ها در حال حرکت بودند و مردم را تحت نظر داشتند.
تشییع کنندگان و عابران از حضور سنگین نیروهای پلیس متعجب بودند.
خبر نگار کلمه که در ایستگاه متروی میدان محمدیه حضور داشت با تنی چند از شهروندان تهرانی گفتگو کرد.
مردم می گفتند: اگر حکومت مدعی است که دیگری جریانی تحت عنوان “فتنه” وجود ندارد و سران جنبش سبز در اسارت خانگی هستند این همه حضور سنگین پلیس ناشی از چه وحشتی می باشد؟
یکی از خبرنگاران کلمه گزارش داد که مراسم تشییع قبل از ساعت ۱۰ صبح، از منزل ایشان واقع در کوچه کیهانی، پلاک ۱۹، آغاز شد و پس از طی مسیری کوتاه از داخل بازارچه، و با رسیدن به خیابان مولوی، روبروی بانک کارگشایی، به اتمام رسید و متوفی همانجا داخل آمبولانس که در کنار اتوبوس ها و سر بازارچه قرار داشت، گذاشته شد.
تشییع کنندگان پس از ان برای مراسم خاکسپاری، رهسپار بهشت زهراء، قطعه ۹ شدند.

محدودیت برای برگزاری نماز میت
خبرهای رسیده به کلمه حاکی است که نماز میت در بهشت زهرای تهران برگزار نشد و نیروهای امنیتی تاکید کرده بودند که این مراسم باید در منزل متوفی برگزار شود.
در همین حال یکی از شاهدان عینی گفته است در طول مراسم تشییع یکی از نیروهای امنیتی وارد جمعیت شد و قصد برهم زدن مراسم را داشت که تعداد دیگری از ماموران وی را بازداشت کردند!
خبرهای رسیده حاکی است که شرکت کنندگان در مراسم تشییع، فرصت هر گونه سواستفاده را از نیروهای امنیتی سلب کرده و بی توجه به حضور پرشمار نیروی پلیس و ماموران امنیتی و لباس شخصی، این مراسم را به جای آوردند.
مراسم تشییع پدر میرحسین موسوی نیز اوایل سال جاری در جو شدید امنیتی برگزار شد و در این مراسم نیروهای امنیتی با مردم بدرفتاری کرده و تعدادی را مورد ضرب و شتم قرار داده و تعدادی را بازداشت کردند.
برگزاری مراسم ختم
مراسم ختم میرعباس موسوی، عموی میرحسین موسوی، سه شنبه همزمان با شهادت امام رضا(ع) در مسجد بینایی، در خیابان مولوی برگزار خواهد شد.
این مراسم از ساعت ۳ بعداز ظهر تا ۴٫۳۰ خواهد بود.
این خبر تکمیل می شود.





جرس: مدیرکل دفتر حقوقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از بررسی بخش زیادی از لایحه نظام جامع رسانه‌ای در کمیسیون لوایح دولت خبر داد و گفت: با تصویب این لایحه در مجلس و شورای نگهبان، قانون فعلی مطبوعات موضوعیت خود را از دست خواهد داد.
احمدعلی محسن‌زاده در این‌باره به خبرنگار مهر گفت: بر اساس قانون، دولت باید تا پایان سال نخست برنامه پنجم، لایحه نظام جامع رسانه‌ای را تقدیم مجلس کند. بر همین اساس وزارت ارشاد اوایل امسال لایحه پیشنهادی خود را در این باره تقدیم دولت کرد و در حال حاضر نیز در کمیسیون لوایح دولت در دست بررسی است.
وی درباره مراحل بررسی این لایحه نیز یادآور شد: تاکنون بخش‌های مربوط به تعریف رسانه، رسالت رسانه‌ها، حقوق رسانه‌ها و حدود رسانه‌ها که تقریباً بخش‌های زیادی از لایحه را شامل می‌شود، بررسی و بحث‌ها در این باره به پایان رسیده است.
مدیرکل دفتر حقوقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین گفت: بررسی فصول مربوط به مجازات‌ها، شرایط متقاضی و صدور پروانه فعالیت رسانه و جایگاه و حدود و اختیارات هیئت‌های نظارت و منصفه و برخی بخش‌های دیگر ادامه دارد.
محسن‌زاده در پاسخ به سوالی درباره شائبه ایجاد محدودیت‌های بیشتر برای رسانه‌ها با اجرایی شدن لایحه نظام جامع رسانه‌ای، با بیان اینکه «اولاً هدف اصلی این لایحه گسترش شمول قانون حوزه رسانه‌ها است» گفت: ما تا اینجای کار بررسی لایحه، سعی کرده‌ایم چارچوب‌های قانونی و آزادیهای مصرح در قانون اساسی برای رسانه‌ها، نه تنها محدود نشود بلکه در آن دولت و وزارت ارشاد تصریحاً نسبت به حمایت‌های بیشتر مادی و معنوی از رسانه‌ها موظف شده‌اند.
وی ادامه داد: من تلاش برای اِعمال فشار به رسانه‌ها را با استفاده از بندهای لایحه نظام جامع رسانه‌ای، قویاً رد می‌کنم و اطمینان می‌دهم که در این لایحه حقوق رسانه‌ها حفظ شده است و به عنوان مثال رسانه‌ها همانند گذشته حق دارند نظرات انتقادی و سازنده خود را پیرامون موضوعات مختلف با رعایت موازین اسلامی و حدود قانونی به اطلاع عموم برسانند.
به گفته این مقام مسئول در وزارت ارشاد بر اساس یکی از بندهای تصویب شده در جریان بررسی لایحه جامع رسانه‌ای، هیچ مقام دولتی یا غیردولتی برای انتشار یا عدم انتشار مطلبی در رسانه‌ها، حق ندارد در صدد اِعمال فشار به آنها برآید.
مدیرکل دفتر حقوقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین از قطعی بودن جایگزینی نظام جامع رسانه‌ها با قانون مطبوعات فعلی خبر داد و گفت: این لایحه پس از طی تمامی مراحل قانونی و اجرایی خود، جایگزین قانون مطبوعات فعلی می‌شود. در این لایحه رسانه‌‌ها فراتر از تنها مطبوعات دیده شده‌اند و تمامی رسانه‌های چاپی، الکترونیکی، وبلاگ‌ها، شبکه های اجتماعی و غیره را شامل می‌شود.
محسن‌زاده در پاسخ به این سوال که این لایحه چه زمانی در دولت نهایی و برای تصویب از سوی قوه مقننه به صحن علنی مجلس ارائه می‌شود، گفت: با توجه به حساسیت‌های موجود، بررسی بندهای مختلف و مهم این لایحه نیازمند دقت زیادی است و امیدواریم در آینده نه چندان دور آماده ارائه به مجلس شود.
وی تاکید کرد: تاکنون 7 جلسه فشرده در این باره تشکیل شده و به زودی هم جلسه بعدی آن برگزار خواهد شد؛ بدیهی است با توجه به نوع لایحه بررسی برخی بندها خیلی به سرعت و بررسی برخی فصول دیگر به کندی پیش می‌رود و شاید نتوان در یک جلسه هم یک ماده را از تصویب نهایی گذراند.
 





 جرس: جمعی از هواداران جنبش مسلمانان مبارز همزمان با سومین سالروز بازداشت امیر خسرو دلیرثانی، در نامه‌ای به وی با ابراز تاسف از "رنج تحمیلی" "پایمردی" و "آزادی‌خواهی" وی را ستوده‌اند.
 به گزارش جرس، در بخشی از این نامه آمده است: ما تو را همواره دوستی صادق و فکور، همراهی پایدار و متواضع و یک "جنبشی" شجاع و آزاده یافته ایم. چه تلاشهای خستگی ناپذیرت در پیگیری وضعیت بازداشت شدگان تا واپسین روزهای قبل از زندان و چه فریاد بلندت از درون اوین در انزجار از آنچه بر زنده یاد هاله سحابی وهدی صابرگذشت، گواهی بر پایمردی و شجاعت تو بوده اند. به داشتن چنین همراهی مفتخریم و بر منبع فکری مشترکمان که در طول بیش از سی سال عمر خود، بسیاری انسانهای آزاده -چون تو- را پرورده مباهات می‌کنیم.
امیر خسرو دلیر ثانی از فعالان ملی-مذهبی، عضو جنبش مسلمانان مبارز و نماینده جنبش در «کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه» و کانون مدافعان حقوق بشر از فعالان حقوق بشر در ایران است که در تاریخ ۱۳ دی ماه سال ۱۳۸۸ با حمله ماموران امنیتی به منزل شخصی اش بازداشت شد. او در زندان به همراه هدی صابر در اعتراض به نحوه شهادت هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زده بود.

متن کامل نامه جمعی از هواداران جنبش مسلمانان مبارز که نسخه‌ای از آن در اختیار جرس قرار گرفت به شرح زیر است:

به نام خدا
برادر عزیز و هم پیمان پایدار، امیر خسرو دلیر ثانی؛
اینک اسارت اگر چه تلخ و دشوار- خاصه برای همسر بردبار و فرزند خردسالت- اما افتخاری نیز شده است تا ترنم‌های آزادی خواهی و عدالت طلبی را در فضای امروز ایران جاری نگه دارد و خیل دوستداران و همراهان جنبش سبز را به عهد نخستین خود جهت "تسلیم نشدن به صحنه آرایی های خطرناکی" که آزادی و آبادی این مرزوبوم را نشانه رفته، یادآور شود.
در روزهایی که مقارن با آغاز سومین سالروز بازداشت توست، این تقارن را بهانه میکنیم تا ناگزیر هم تاسف خود را از این رنج تحمیلی ابراز کنیم و هم تحسین و قدر شناسیمان را نثار پایمردی تو و همه آزادیخواهان در اسارت نماییم.
امیر خسرو عزیز،
ما تو را همواره دوستی صادق و فکور، همراهی پایدار و متواضع و یک "جنبشی" شجاع و آزاده یافته ایم. چه تلاشهای خستگی ناپذیرت در پیگیری وضعیت بازداشت شدگان تا واپسین روزهای قبل از زندان و چه فریاد بلندت از درون اوین در انزجار از آنچه بر زنده یاد هاله سحابی وهدی صابرگذشت، گواهی بر پایمردی و شجاعت تو بوده اند. به داشتن چنین همراهی مفتخریم و بر منبع فکری مشترکمان که در طول بیش از سی سال عمر خود، بسیاری انسانهای آزاده -چون تو- را پرورده مباهات می‌کنیم.
با استظهار به سنت های لایزال پروردگار،و با استعانت از کوششهای تمامی آزادیخواهان این میهن، اراده، آرزو و تلاش میکنیم تا گام به گام و آرام آرام، به تحقق آنچه که استحقاق ملی ماست، چون انتخابات آزاد، بسط افقهای زندگی جمعی و زیست دموکراتیک، نزدیک شویم.همدلانه با تو و همه آزادگان سرافراز، همراه با همه آزادیخواهان ایرانی این تلاشها را هم آهنگ و هم ضربان خواهیم کرد تا فردای روشن میهن را شادمانه در کنار تو به نظاره بنشینیم. آن روز شاید چندان هم دور نباشد...
ما چشم امید به آزادی پیروزمندانه تو ودیگر
آزادیخواهان اسیر دربند دیکتاتوری دوخته ایم
جمعی از هواداران جنبش مسلمانان مبارز
۲۸ دی ۱۳۹۰




رضا علیجانی : اخلاق گرایی در دین و صداقت در سیاست مهمترین میراث مهندس بازرگان است
  جرس: سی ام دی ماه 1373 پدر روشنفکری دینی ایران درگذشت. مهندس مهدی بازرگان وقتی چشم از جهان فروبست که هم استبداد شاهنشاهی دیده بود، هم انقلاب ایران و  انحراف جمهوری اسلامی و رسیدنش به استبداد دینی؛ نقش بازرگان در این دوران روشنگری ، مبارزه و اصلاح مداوم بود. این مهندس پیشکسوت هیچگاه سکوت و مصلحت اندیشی نکرد و قدرت را هدف ندانست. اسلام برای بازرگان وسیله نبود و سیاست برای او ابزار رسیدن به قدرت نشد. اندیشه بازرگان در کتابهایی که نگاشت صیقل خورد و تکامل تدریجی پیدا کرد ، نگاهش به اسلام عمق گرفت و در کشاکش روزگار و حوادث دهر با مقتضیات زمان هماهنگ شد. درباره بازرگان ، اندیشه اش و آخرین گفتار بلندش" خدا، آخرت هدف انبیاست" با رضا علیجانی فعال ملی – مذهبی گفتگو کردیم.


مهندس بازرگان در طول عمر درازشان یک مبارز سیاسی باسابقه و یک لیبرال دموکرات مذهبی محسوب میشدند که در فضای چپ زمانه شان ، آغازگر روشنفکری دینی بودند. آبشخورهای فکری مهندس بازرگان را در کجا میتوان جستجو کرد ؟
 همانطور که شما اشاره کردید مهندس بازرگان عمر طولانی داشتند و فراز و نشیب های زیادی را تجربه کردند. میتوان گفت تا قبل از نهضت مقاومت ملی بیشتر اندیشمندی در حوزه دانشگاهی و مذهبی بودند و ورود ایشان به سیاست بعد از کودتای 28 مرداد است. در دوران نهضت ملی ، ایشان حتی جزوه بازی جوانان با سیاست را مینویسند و در آنجا میگویند سیاست یک تخصص هست و نباید بدون تخصص وارد آن شد .
اما بعد از کودتای 28 مرداد از منظر تعهد اخلاقی و سیاسی وارد سیاست میشوند و نامه معروفشان را که بعدا فرزندان من نگویند این اتفاقات در مملکت افتاد چرا پدر ما سکوت کرد را مینویسند.
 آبشخورهای فکری مهندس بازرگان به چند مسئله بازمیگردد: خانواده مذهبی و روشنفکر ایشان، خاستگاه طبقاتی مرفه ای که توان تحصیل در خارج از کشور را می یابند، به لحاظ فرهنگی از افراد مختلفی از جمله ابوالحسن خان فروغی بهره میبرند و از فضای گفتمانی آن دوران یعنی بازگشت به قرآن استفاده میکنند و گفتمان سازی بدیل را در مقابل اسلام سنتی مطرح میکنند . ایشان در اروپا در میانه دو جنگ قرار دارند برخلاف دکتر شریعتی که در فضای بعد از جنگ جهانی دوم و در میانه جنبش های ضد غرب هستند ولی مهندس بازرگان در دوره بین دو جنگ جهانی و در دوانی که نقد اخلاقی دولت مدرن و مدرنیته مطرح هست و نوعی تمایل به معنویت و اخلاق در آن فضا وجود داشته در غرب تحصیل میکنند و در محافل مسیحی کاتولیک و دموکرات مسیحیان کاتولیک لیبرال تنفس میکنند و تحت تاثیر قرار میگیرد .


چرا مرحوم بازرگان را پدر روشنفکری دینی در ایران می نامند؟
 آغازگری ایشان در جریان روشنفکری دینی به علت تاسیس دانشگاه تهران و تاسیس نهادی مقابل نهاد سنتی دین بوده است و گفتمان ایشان به واسطه همین تاسیس دانشگاه مخاطبان بسیاری می یابد.. اکثریت قریب به اتفاق شاگردان مهندس بازرگان ، دانشجویانی هستند که بعدها نسلی تشکیل میدهند که مخاطبان اصلی هستند . در عین حال یک طبقه متوسطی بعد از انقلاب مشروطیت شکل گرفته و به واسطه روزنامه هایی که در خارج از کشور منتشر میشود و تحصیل در خارج بستر و مخاطب اندیشه مهندس بازرگان قرار میگیرند .

سیر تحول روش و اندیشه مهندس بازرگان در جریان نواندیشی دینی موثر بوده . نگاه مهندس بازرگان در کتاب های اولیه مانند مطهرات تطبیق علم و دین بوده که در آخرین مقاله، خدا و آخرت هدف بعثت انبیا به سمت آخلاق گرایی و رهایی از آن نگاه تطبیقی مطلق نگر پیش میرود . لطفا برای ما شرح دهید که مرحوم بازرگان از چه مراحل تفکر دینی عبور کرده اند؟

 چالشی بین نحله ای از نواندیشی دینی در مقابل روایت سنتی از دین هست که سیاسی شده و به تدریج یک روایت اقتدارگرا از دین است که به تدریج در جمهوری اسلامی حاکم شده است . این اولین چالش است و بین نواندیشی دینی در برابر اقتدارگرایی حذف میشود. اگر بخواهیم سیر زندگی مرحوم بازرگان را بررسی کنیم باید تاملات شخصی شان را دقیق شویم تا در ذیل آن مراحل تفکر دینی ایشان را ترسیم کنیم.
مهندس بازرگان یک فرد متشرع مذهبی اصلاح طلب هستند و بعد تبدیل به یک فرد سیاسی مذهبی اصلاح طلب میشوند که منتقد و معترض و دگرگونی طلب نیز هست . در سیر طولانی مبارزه ایشان و در مرحله ای که نهضت پارلمانتاریستی در صف اول قرار دارند و در زمانی که نهضت، رادیکال و مسلحانه میشود و گفتمان رادیکال سوسیال دموکرات دکتر شریعتی با روش اصلاحی هم مخاطب دارد و فضا رادیکال تر میشود؛ مرحوم بازرگان دیگر در صف نخست نیست . در مرحله بعد از یک چهره دگرگونی طلب تبدیل به یک دولتمرد اصلاح طلب میشود و از قدرت حذف میشود ولی در عرصه عمومی به عنوان منتقد فکری – سیاسی – مذهبی قدرت مستقل در ایران همچنان به صورت فعال حاضر است.
اما به لحاظ فرهنگی ایشان از مرحله ای که به دنبال تطبیق علم و دین است و به تدریج به سمتی میروند که به طور نسبی بین حقوق بشر، آزادی و دموکراسی با دین تطبیق ایجاد کند
 ولی بعد از انقلاب ایشان وارد مرحله جدیدی میشوند که به دنبال نوعی تصفیه دین و دولت از اقتدارگرایی مذهبی و حق ویژه طلبی تئوری ولایت فقیه و تئوری ولایت مطلقه متبلور میشود . ایشان از جوهره اخلاقی دین و شریعت در برابر روایت اقتدارگرا دفاع کند.
به تعبیری ایشان از کتاب ایدئولوژی در سیاست به کتاب خدا و آخرت هدف بعثت انبیا می رسند.

آیا می توان گفت این سیر تحولی به سوی نگاه اخلاقی تر به دین ناشی از تجربه حکومت دینی بوده است؟

 برخی مثل مهندس بازرگان این شانس را داشتند که این فضا را تجربه کنند و برخی چون دکتر شریعتی نبودند و برخی هم متفکر پساجمهوری اسلامی اند . مسلما این مسئله موثر بوده ولی اینکه ایشان چه تحولی در آراء شان به وجود آمده گاه نادرست تفسیر میشود . تلقی که درباره تغییر نظر مهندس بازرگان مطرح شده نوعی تحلیل شتاب زده و فهم نادرست از آراء ایشان است.


ممکن است درباره تحلیل ها پیرامون تحول فکری مرحوم بازرگان بیشتر توضیح دهید؟
 تئوری که مهندس بازرگان تحت عنوان خدا و آخرت هدف بعثت مطرح کرد نقطه عطف این تحول ارزیابی میشود درحالی که ردپای این نظریه در تمامی دهه های سی تا هفتاد بازتاب دارد . ایشان جایی میگوید هدف دین قدرت نیست بلکه هدف دین معنویت و اخلاق است . این گرایش در مرحوم بازرگان بعد از تجربه جمهوری اسلامی بارور میشود . پس مرحوم بازرگان بعد از انقلاب به چنین نتیجه ای نرسیده بلکه این ردپا را میتوان در آثار قبلی او هم نشان داد.


دلیل و زمینه طرح این تئوری را چه ارزیابی میکنید ؟
این تئوری در مقابل دو تئوری فقه محور و تئوری مصلحت نظام است. تئوری فقه محور دیدگاهی که معتقدست همه قوانین اجرایی کشور را باید از درون فقه خارج کنیم در حالیکه مهندس بازرگان فقه را "سرطان اسلام" میداند
تئوری مصلت نظام هم اصل را قدرت و نظام و نه ارزش های اسلامی میداند . مرحوم آیت الله منتظری در آخرین درس هایش به دیدگاه مهندس بازرگان نزدیک میشود ولی ایشان همچنان فقه محور است.
 این دو تئوری یعنی فقه محوری و تئوری مصلحت نظام به ویژه غلبه دومی بر اولی به یک روایت اقتدارگرا میرسد که بازرگان آن را نقد میکند.
 اما دیدگاه دومی از دوگانه سیاست و دین هم درباره تئوری مرحوم بازرگان مطرح است.
 تئوری مهندس بازرگان در فضایی دیگری مطرح شد که دین شخصی را در برابر دین سیاسی تبلیغ بکند . چون در رفتار فردی و نوع بقیه مباحث بعد از این بحث پاسخ را به نشریه لوموند مینویسد که لا اله الا الله سیاسی ترین شعار اسلام است . این دوگانه دین و سیاست و دین سیاسی و دین غیرسیاسی دوگانه درستی نیست بلکه باید این را سه گانه کرد : سه گانه دین شخصی، دین در حوزه شخصی و دین حکومتی . مرحوم بازرگان دین حکومتی را قبول نداشت . این تفسیری است که آقای بسته نگار در جلسه انجمن اسلامی قبل از سخنرانی مرحوم بازرگان مطرح کرد که در میان مباحث دیگر مهندس بازرگان میگویند که بسته نگار حرف مرا فهمیده است.
مرحوم بازرگان تغییر نظر نداد بلکه نظرش را اصلاح و تکمیل کرد . قبل از انقلاب در کتاب بعثت و ایدئولوژی این تصور مبهم وجود داشت که باید از درون دین برنامه ها بیرون آید این را نو اندیشان دینی خیلی مبهم طرح کردند و همین ابهام فاجعه بار شد. اینکه ما از اسلام برنامه میگیریم در نظر فقها و نظام ولایت فقیه دو مولفه داشت: فقها متصدی کار هستند و برنامه یعنی فقه؛ اما در نگاه نواندیشان دینی بحث بر سر ارزش های اسلامی در برنامه اجتماعی و سیاسی بود.


پس شما کتاب خدا –آخرت هدف انبیا را در اصلاح و تکمیل آرا ء قبلی مهندس بازرگان ارزیابی میکنید و نه تغییر موضع . مهندس بازرگان برنامه گرفتن از اسلام را چگونه توضیح میداد؟
 بازرگان میگفت منظور از برنامه گرفتن از اسلام مقصود فقه نبوده بلکه تاکید بر اخلاق در مقابل فقه است . تاکید بر جهت گیری هایکلی است در مقابل برنامه هایی که فقها مطرح میکنند .
تلقی نواندیشان دینی از قبل انقلاب با فقه فرق میکرد و اساسا به دنبال حکومت فقه نبودند . برخی چون دکتر شریعتی معتقد بودند که احکام اجتماعی دین کاملا قابل تغییر است اما بازرگان ملایم تر میگفتند که با کنارگذاشتن احادیث بخش عمده ای از فقه را بی اعتبار میکردند.
یک اصطلاحی در اندیشه بازرگان صورت گرفت و آن ابهام در مواضعشان را در ابتدای انقلاب مطرح میکردند وجود داشت که بعدها برایشان روشن شد که نمیتوان منبعی دینی را برای برنامه ریزی اجتماعی وضع کنیم و برایشان روشن شد که منظور از برنامه ، کلیات و جهت گیری هاست و با توجه به تطبیق آزادی و حقوق بشر با مبانی دینی و این تاکیدات دین در حوزه عمومی را شکل میدهد و نه دین در حوزه شخصی و شریعت فردی . در آن دوره براساس تئوری مصلحت نظام حکومت مروج این اندیشه بود که برای حفظ دین میتوان توحید و حج را تعطیل کرد و بازرگان در برابر این روایت اقتدارگرا از دین ایستاد.
دکتر سروش این نظریه را در فضای تفکر خودش معنا کرد در حالیکه مهندس بازرگان با انگیزه های دینی و الهام گیری از آموزه های کلی دین و نه فقه، فضای سیاسی و رفتار قدرت را نقد میکند . اولین نقاد ایدئولوژی در ایران مرحوم بازرگان است که در کتاب بازیابی ارزش ها ایدئولوژی بسته ولایت فقیه و فقاهت محور حاکم بر جمهوری اسلامی را نقد میکند و این نقد دقیق تر و هوشمندانه تری است نسبت به نقد ایدئولوژی است که بعدا آقای سروش داشتند.

 آقای سروش به جای اینکه فقه سنتی مبدل به ایدئولوژی را نقد کند، در واقع ایدئولوژی روشنفکران دینی را نقد کرد و همه اتهامات سیاسی و مفاهیم اسلام اقتدارگرا را مرجع و مستدل قرار داد ولی در نتیجه گیری روشنفکر دینی را متهم کردند و به نظر من این فرافکنی در نقد ایدئولوژی بود . به جای اینکه آیت الله خمینی ، آیت الله مطهری و جمهوری اسلامی ولایت فقه محور نقد شود ، ایدئولوژی، انقلاب و شریعتی نقد شد، به نظر من نقد آقای بازرگان ، نقد اخلاقی تری هست.
خدا و آخرت مرزبندی نه تنها مهندس بازرگان بلکه نتیجه مرزبندی مجموعه جریان نواندیشی با روایت اقتدارگرا هست. جریان نواندیشی که از کریدور آیت الله خمینی و مطهری و علامه طباطبایی عبور نکرده بودند بلکه از بستر دیگری یعنی ابولحسن فروغی، محمدتقی شریعتی و اقبال لاهوری برخاسته بودند و به لحاظ سیاسی هم از بستر نهضت ملی عبور کرده بودند و نه بستر آیت اله کاشانی با روایت اقتدارگرا مرزبندی داشتند و نقطه عطف این مرزبندی خدا و آخرت بود.

مهندس بازرگان و نهضت آزادی در ابتدای انقلاب حکومت دموکراتیک اسلامی را مطرح کرد و آیت الله خمینی در مقابل جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد را تاکید کردند. نظام سیاسی پیشنهادی مهندس بازرگان چه ویژگی هایی داشت؟
 شاید بتوان به صورت عینی این در قانون اساسی شورای انقلاب تدوین شد و به نوعی تحت تاثیر همین تفکر بود و زیر نظر حقوقدان هایی که ملی – مذهبی بودند تدوین شده بود . حقوقدانان مستقلی که به مذهب هم احترام میگذاشتند تاثیر گذاشت. جمهوری فقه محور نیست و آن مرزبندی بود که بازرگان لحاظ داشت.
در حکومت دموکراتیک اسلامی فقه محوری وجود ندارد و جمهوریت وجه غالب را تشکیل میدهد . جمهوری اسلامی یک ابهام جدی داشت چون فقها از تعبیر جمهوری اسلامی فقه محوری را تلقی میکردند اما جوانان و روشنفکران و مردم عادی میگفتند استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که آزادی هم یک پایه آن بود . این ابهام ، مجمل گویی هم برای بازرگان بعدها روشن شد و اصلاح و تکمیل کرد و یک روشنفکر مذهبی باقی ماند . این ارزش ها هم در اخلاقیات فردی خلاصه نمیشد بلکه در ارزش های حقوق بشری ایشان ظاهر میشود.


آموزه های اصلی مهندس بازرگان برای نسل امروز و جنبش سبز به نظر شما چیست؟
 در چند سال اخیر نوعی بازگشت به جهتگیری و گفتمان مهندس بازرگان مشاهده میشود. آزادیخواهی، دموکراسی و حقوق بشر در اولویت قرار گرفته است و اولویت دهی به مبارزه با استبداد که در جنبش سبز هم بود نشات گرفته از اندیشه بازرگان است. من از منظر سوسیال دموکراسی به دیدگاه لیبرال دموکرات مهندس بازرگان نگاه میکنم و معتقدم روش دین شناختی مهندس بازرگان دیگر روش غالب نیست . روش تطبیقی بین علم و دین روش غالب نیست ولی آن درون مایه که میخواست بین آزادی و دموکراسی و حقوق بشر با دین تطبیق دهد این وجه غالب است.
حلالیت طلبی برخی از اصلاح طلبان و پذیرش رویکرد درست مهندس بازرگان نوعی رجعت به گفتمان مهندس بازرگان و نهضت آزادی محسوب میشود که من آن را تقدیر میکنم اما آن را کافی نمی بینم.
جامعه ایران در یک دو قطبی با مجاهدین قرار نداشت و بسیاری از گروه هایی دیگر از جمله گروه های وابسته به شریعتی در حالیکه مشی مسالمت آمیز داشتند در دهه شصت آزارهای فراوانی را متحمل شدند که باید توجه شود.
ظلم و اجحاف غیر از نهضت آزادی به خیلی افراد و گروه هایی دیگر هم صورت گرفته است و حق نبوده که سهم دیگر نحله های روشنکران دینی زندان ، محرومیت و آوارگی باشد و نحله سوسیال دموکرات شرایط بدتری قرار داشتند ولی همچون مهندس بازرگان و نهضت آزادی توسط اصلاح طلبان رفع تضییع نشدند.


در عرصه عمل سیاسی بازرگان چه میراثی برجای گذاشته است؟
 اخلاق گرایی در دین و صداقت در سیاست مهمترین آموزه و مهمترین میراث مهندس بازرگان برای ماست . واقع گرایی سیاسی را ما در بازرگان و نسل او میبینیم که با نسل آرمان گرا و رویا پرداز زمانه اش متفاوت است و تلفیقی بین واقعیت و آرمان انجام میداد و این اکنون تبدیل به رویکرد غالب شده است
دیگری نگاه انتقادی است که مهندس بازرگان به روحیه ایرانیان دارد. در تمامی طول عمر ایشان پرداخته است. و آن بدبینی که شریعتی در کویرات به لحاظ فردی دارد ولی در نگاه اجتماعی خوش بین است اما برعکس بازرگان به شدت روحیه ایرانیان را نقد میکند اوج این نقادی کتاب " روحیه سازگاری ایرانیان" است و این را در تمامی عمر تکرار میکند و در آن گاه اغراق هم میکند . این انتقاد از خود جمعی و نقدی که به روحیات مردم ایران دارد میتواند بسیار درس آموز باشد.

 شجاعت سیاسی و دینی مرحوم بازرگان درس بعدی است . در رفتار سیاسی جوزده نیست، در حوزه دینی نظریاتی دارد که گاه ساختارشکنانه است مثلا تدوین حضرت علی براساس سیر نزول را تدوین درست تری میدانستد. بازرگان خود قرآن شناس معتقدی بوده و میگفت که روش تدوین قرآن در زمان عثمان درست نبوده و آسیب هایی را به قرآن وارد کرده است و حتی تعابیری تند و صریح را نسبت به تدوین آیات قرآن مطرح میکرد.

نگاه آزادیخواهانه ایشان به دین و قرائت دموکرات و لیبرال از دین از دیگر آموزه های بازرگان است، اما یکی از مهمترین درس های ایشان تلاش برای نهادسازی بازرگان است . از نهضت آزادی که با نیم قرن سابقه هزینه پرداخته و امتحان پس داده است تا نهادهایی دیگر چون شرکت انتشارات یاد ، انجمن های اسلامی متفاوت و ... نشان از روحیه بازرگان در نهادسازی های سیاسی و مدنی و فرهنگی دارد که در جنبش سبز می تواند درس آموز باشد.

چه انتقادی به اندیشه و عمل مهندس بازرگان دارید و از بازرگان چه چیزی انتظار داشتید اما در آثار و رفتار او ندیدید؟


بحث زنان و تبعیض های جنسیتی در گفتار مهندس بازرگان جایی ندارد و نوعی نگاه مردسالار در فهم ایشان و عملکرد تشکیلاتیشان دیده میشود . آنقدر که آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در اندیشه بازرگان پر رنگ هست اما دغدغه عدالت و فقر ستی کم رنگ تر هست و اینک در جامعه نفتی که شکاف های طبقاتی در آن وجود دارد بحث حائز اهمیتی است که نادیده گرفته شده این ضعفی است که در جنبش اصلاحی سبز هم اینک وجود دارد.
 گرایش ایشان و دوستانشان نسبت به احکام دین که برخلاف اکثر نحله های دینی احکام را ثابت و لازم الاجرا میدانند مورد انتقاد است. گفتمان مهندس بازرگان هم باید در رویکرد تطبیق علم و دین به روز باشد. بعد از مهندس بازرگان در عرصه تطبیق علم و دین قدمی برداشته نشده است
گاهی اوقات تمایلات ضد چپ ایشان باعث میشود که نگاه واقع گراشان دچار لطمه شود و از حوزه اعتدال فاصله بگیرد و همینطور در متدلوژی دین شناسی این نحله ، قرآن منبع اصلی و محوری است و احادیث در حاشیه قرار میگیرد و در حاشیه قرار گرفتن احادیث مشکلات زیادی را بر دوش این نحله قرار میدهد . احادیث را نمیتوان کلا به یک چوب راند و به کناری گذاشت با توجه به اینکه روایت اصلی اسلام بر احادیث بنا شده است .

حرف آخر ؟
 مهمترین آموزه مهندس بازرگان برای نسل ما و نسل بعد تربیت فرزندان و شاگردانشان هست، نهادسازی که کردند و مجموعه اینها صداقت و سلامت بودند و نگاهی که به منافع ملی داشتند و هزینه ای که پرداختند اینها میتواند در دورانی که ما دچار فقدان الگو هستیم الگوهای آموزنده و راه گشایی باشد .




رنج مضاعف ۸ هزار زندانی اوین؛ قطع گازوئیل، سلول های سرد و بیماری های طاقت فرسا

این روزها زندانیان محبوس در بازداشتگاه اوین به دلیل تمام شدن ذخیره  گازوئیل این زندان و سرمای شدید حاکم بر این مکان در شرایط بسیار دشواری به سر می برند .
براساس خبرهای رسیده به کلمه، کار نکردن همه وسایل گرما زای زندان اوین به دلیل  تمام شدن ذخیره گازوئیل این مکان را در چند روز گذشته به جایی غیر قابل تحمل برای زندگی  زندانیان آن  تبدیل کرده است. زندانیان در چند روز گذشته با اب سرد حمام کرده اند.
این در حالی است که زندانیان سیاسی  بندهای ۲۰۹ ، ۳۵۰ و دو الف و همچنین بند زندانیان سیاسی زن در  زندان  اوین به دلیل امکانات محدودتر حتی شرایط بسیار  بدتری را نسبت به زندانیان عادی  دارند و مسوولان زندان هم به زندانیان گفته اند تا ده روز آینده امکان تهیه گازوئیل وجود ندارد .
با این همه بیش از چند روز است که هشت هزار زندانی زندان اوین و از جمله زندانیان سیاسی بدون وسایل گرمازا ، آب گرم  و محروم از حمام اغلب سرماخورده و بیمار شرایط سختی را می گذرانند و خانواده های آنان نیز با نگرانی زیاد و دلشوره تنها این وضعیت را نظاره می کنند و نمی دانند باید به کدام مقام مسوولی دراین باره شکایت کنند. آنها تنها خواهان رسیدگی به وضعیت رفاهی زندانیان و پایان دادن به این شرایط دشوار هستند .
بازداشتگاه اوین که در دره اوین در شمال تهران واقع شده است به طور طبیعی همیشه از دیگر نقاط تهران آب و هوای سردتری دارد که این تفاوت دما  در فصل زمستان بیشتر هم هست و همیشه خانواده های زندانیان با توجه به این مساله و نبود امکانات کافی برای زندانیان نگران وضعیت آنها هستند. طبق خبرها سرماخوردگی این روزها به شدت در این زندان رواج یافته و بهداری زندان نیزامکانات رسیدگی به همه بیماران را ندارد و دارو نیز در اختیار زندانیان بویژه زندانیان سیاسی قرار نمی دهد.
.
شرایط بحرانی برای زندانیان سیاسی
زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین اغلب در بندهای  ۲۰۹ وزارت اطلاعات ،۳۵۰ و دو الف متعلق به سپاه پاسداران نگهداری می شوند  از آنجا که این زندانیان محدودیت بیشتری دارند این روزها شرایط سختتری را  هم تحمل می کنند.
بند ۳۵۰ که یک زیرزمین در زندان اوین است، این روزها به دو بخش بند مردان و زنان تقسیم شده است . این بند که  زیر زمینی جدا افتاده و بدون امکانات است از سایر بندهای زندان اوین وضعیت رفاهی بسیار بدتری دارد . این بند  تنها با چهار سرویس بهداشتی در شرایط عادی هم شرایط بسیار نامناسبی دارد و امکانات آن هرگز پاسخگوی ۱۸۰ زندانی محبوس در آن که بیشتر آنان از زندانیان حوادث پس از انتخابات هستند، نیست . این روزها زندانیان این بند در سرمای شدید و محروم از آب گرم و استحمام شرایط سختی را می گذرانند .
هم اکنون تعداد زیادی از زندانیان عقیدتی-سیاسی  از جمله  روزنامه نگاران و دانشجویان حامی جنبش سبز در این بند به سر می برند .
انتهای این بند یک سالن بدون هر گونه امکانات و حتی سالن هواخوری وجود دارد که زندانیان سیاسی زن در آن نگهداری می شوند . بیش از سی زندانی سیاسی زن در شرایطی در این بند نگهداری می شوند که حتی امکانات شان برای نگهداری ده نفر هم مناسب نیست . زندانیان سیاسی زن محروم از هواخوری و هر گونه امکانات رفاهی حالا باید نبود آب گرم بهداشتی و سرمای شدید را هم تحمل کنند .
نسرین ستوده ، بهاره هدایت ، ژیلا کرم زاده، مهدیه گلرو و عاطفه نبوی و …از جمله زنان محبوس در این بند هستند .
.
شرایط دشوارتر برای زندانیان بند ۲۰۹ و دو الف
این شرایط دشوار برای زندانیان بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات و دو الف سپاه حتی دشوارتر هم هست چراکه این بندها اساسا بازداشتگاه های غیر قانونی هستند که بدون نظارت نهادهای قضایی در کشور زندانیان را در هر شرایطی نگهداری می کنند و هیچ مقام مسوولی نیز  حق بازدید از این بازداشتگاه های غیر قانونی را ندارد .
سلولهای بند ۲۰۹ که سلولهایی کوچک و دربسته هستند در فصل زمستان بسیار سرد و در فصل تابستان بسیار گرمند. زندانی های این بند در فصل زمستان هم مانند دیگر فصل های سال مجبورند بر کف زمین بخوابند و هیچ کدام اززندانی ها در این بندها تخت ندارند و مجبورند بر زمین که تنها با یک موکت نازک و معمولی پوشانده شده، بخوابند در این فصل سال این سلولها بسیار سردند و اکنون با قطع  کامل شوفاژهایی که اغلب در مواقع عادی هم گرمای چندانی ندارند شرایط بسیار بدی بر این بندها حاکم است. در این  دو بند حتی  مسئولان زندان از دادن پتوی بیشتر به زندانیان خودداری می کنند و حتی لباسهای زندانیان را که توسط خانواده هایشان به زندان برده می شود به آنها تحویل نمی دهند. در سایر بندهای زندان اوین در هر فصل سال خانواده ها لباسهایی را برای زندانیان می برند و مسئولان آن را به زندانیان تحویل می دهند. زندانیان سیاسی این دو بند  مجبورند بر کفپوش سرد سلول روزهایشان را به شب برسانند.
در این دوبند زندانیانی همچون بهزاد نبوی ، عبدالله رمضان زاده ،عبدالفتاح سلطانی ، کوهیار گودرزی و تعداد زیادی از فعالان سیاسی و دانشجویی نگهداری می شوند . همچنین زندانیان تازه بازداشت شده مانند پرستو دوکوهکی ، سهام بورقانی ، مرضیه رسولی ، آرش صادقی و .. نیز به همین دو بند منتقل شده اند .گاه فعالان بازداشت شده ماه ها در همین بازداشتگاه های غیر قانونی و بدون امکانات به سر می برند.
اغلب متصدیان و مسئولان به جز مسئولان رده بالای  قوه قضاییه حق بازدید از این بند ها را ندارند و حتی نمایندگان مجلس نیز که بارها خواسته اند از این سلولها بازدید کنند با ممانعت نیروهای امنیتی مواجه شده اند.
خانواده های زندانیان سیاسی زندان اوین با شنیدن خبر قطع گازوئیل و شرایط نامناسب زندان اوین از دادستان تهران و همه مسوولان قضایی می خواهند که به این شرایط رسیدگی کنند و فراموش  نکنند که این مسوولان در برابر همه زندانیان و به ویژه زندانیان سیاسی که فقط به خاطر عقیده شان زندانی هستند مسوول هستند و باید شرایط رفاهی مناسب را برای گذراندن مدت حبس آنان فراهم کنند.




سکه یک میلیون تومان؛ دلار ۲ هزارتومان

سكه طرح قدیم،  عصر روز گذشته (شنبه) به ۹۵۰ هزار تومان و دلار به دو هزار تومان رسيد.
به گزارش ایسنا، در پي قطع پيش فروش سكه در بانك ملي، بالا رفتن نرخ دلار و افزايش تقاضاي خريد سكه باز هم قيمت سكه افزوده شد و به يك ميليون تومان رسيد.
بر اين اساس سكه طرح قديم يك ميليون تومان، سكه طرح جديد ۹۵۰ هزار تومان، نيم سكه ۴۷۰ هزار تومان، ربع سكه ۲۵۰ هزار تومان و سكه گرمي ۱۱۲ تا ۱۱۵ هزار تومان معامله شد.
همچنين هر دلار آمريكا از هزار و۹۰۰ تومان تا دو هزار تومان و يورو دو هزار و۴۰۰ تومان عرضه شد.
گفتني است هر گرم طلاي ۱۸ عيار نيز از ۸۳ هزار و۵۰۰ تومان تا ۸۵ هزار تومان معامله شد.




کودکانی که آرزویشان دکه دار شدن است

خبرگزاری هرانا - از دستان پر از دستمال تا دستان خالی از وجود مادر، از التماسهای بچگی تا خنده های شیرین کودکی، از نگاه معصوم کودکانه تا فروش سالهای بازیگوشی، همه و همه سهم کودکانی است که در پشت چراغهای قرمز زندگیشان ایستاده اند تا آمار کودکان خیابانی در خوزستان رو به افزایش باشد.
به گزارش خبرنگار مهر، روح الله کودک خردسال اهوازی که روبروی دکه مادرش در ۲۴ متری بساط دستفروشی پهن کرده بود نگاهی به دکه مادرش می اندازد و بزرگترین آرزوی زندگی اش را می گوید: دوست دارم در آینده دکه دار شوم.
همه ما انسانها در کودکی آرزوی بزرگ شدن داریم و در زمان جوانی یا کهولت آرزوی بازگشت به دوران کودکی. اما امثال روح الله هیچگاه به گذشته شان بر نمی گردند زیرا هیچ وقت کودک نبوده اند و مثل خیلی از بچه های همسن و سالاشان کودکی نکرده اند یعنی وقت این کار که لذت بخش ترین مقطع زندگی یک کودک به شمار می رود را انجام دهند.
کودکان کار نه برای مسئولان استانی که حتی برای مسئولان پایتخت نشین نیز حکم تماشا و سکوت را دارند. از یک طرف، بهزیستی خود را متولی نگهداری کودکانی می داند که توسط شهرداری برای نگهداری معرفی شوند و از طرف دیگر شهرداری مسئولیت خود را در رابطه با کودکانی می داند که مرتکب جرم شوند و دست فروشی و کار کار کردن بر سر هر کوی و برزنی را برای کودکان جرم یا حداقل فعالیتی که ملزم جمع آوری آنها باشد، نمی داند.
در این بین، اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم فقط برای کارفرمایانی که از کودکان در کارگاه های خود استفاده می کنند مجازات تعیین کرده است. از سویی دیگر شهرداری هم فقط کودکان متکدی را جمع آوری می کند و همیشه از کوتاهی سایر ارگانها در نگهداری از این دسته از کودکان نیز گلایه دارد.
این چند پارگی در میان ارگانهای دولتی و مردمی در رابطه با یک مبحث واحد، موجب شده تا یک ارگان خاص، خود را موظف به امور کودکان کار نداند و هر یک دیگری را مسئول رسیدگی به کودکان کار معرفی کند و این می شود که کودکان کار در چهار راه بی مسئولیت مدیران می مانند.
روح الله در کارش فروش دستمال کاغذی در پشت قرمز یکی از میدانهای شهر اهواز در پاسخ به این سئوال که «در آینده دوست داری چه شغلی داشته باشی»، می گوید: دوست دارم صاحب یک دکه شوم تا مجبور نباشیم در بین ماشینها برای فروش دستمال کاغذی التماس کنم.
در این بین، کودکان کار تنها قربانیان این هیاهو و چند پارگی و عدم مسئولیت هر یک از ارگانهای متولی می شوند، کودکانی همچون روح الله که آینده شان از کودکی شان تیره تر است. کودکانی که آینده ای نامعلوم در انتظارشان خواهد بود و در کشاکش بین مسئولین، فرصتهای گرفته شده از خود را هیچگاه باز نمی یابند.
از طرفی شمار والدین معتاد و مطلقه در استان رو به افزایش است و پر واضح است که در آینده نزدیک شمار کودکان کار رو به افزایش خواهد گذاشت. کودکانی که به بهانه فروختن اجناسی در دست، بعدها مورد سو استفاده قرار خواهند گرفت و مرتکب بزهکاریهایی همچون فروش مواد و انواع دزدی می شوند.
آمار ارائه شده توسط بهزیستی خوزستان نشان می دهد که در ۹ ماه اول امسال نسبت به مدت مشابه سال گذشته تعداد کودکان خیابانی افزایش یافته است. از ابتدای سال ۹۰ تاکنون ۱۱۴ کودک به مراکز بهزیستی منتقل شده اند که همگی آنان بومی و اکثرا متعلق به شهرستان اهواز و سپس اندیمشک بودند. از این میان ۴۵ مورد فرزندان طلاق و ۹ مورد نیز حاصل متارکه والدین بوده اند. ۱۹ مورد نیز فوت پدر یا مادر را شامل می شدند و ۳۱ مورد نیز دارای ناپدری یا نامادری بوده اند.
در سال ۱۳۷۹ در بهزیستی استان خوزستان دو مرکز پسرانه و دخترانه هر کدام با گنجایش ۲۰ نفر برای ساماندهی کودکان خیابانی راه اندازی شد. در این مرکز خدماتی نظیر مددکاری اجتماعی، معاینات بالینی، روانپزشکی و روانشناسی بالینی به کودکان ارائه می شود. آن دسته از کودکانی که فاقد خانواده مناسب برای رشد و تربیت و ادامه زندگی باشند به مراکز شبانه روزی و خانه های تربیتی منتقل می شوند و تا سن ازدواج و سربازی در این مراکز می مانند.
استاد علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز در رابطه با پدیده کودکان اظهار کرد: اولین تاثیری که کار بر روی کودکان می گذارد محروم کردن آنان از لذتهای کودکی است.
علی هاشمی افزود: کودکان کار کودکانی هستند که جریان طبیعی رشد را طی نمی کنند. به نوعی با التماس و خواهش، خود باعث به هم ریختگی شخصیت کودک می شود و کودک با یک شخصیت له شده در جریان رشد قرار می گیرد.
وی ادامه داد: هیچ چیز کودکان را به اندازه حضور در جمع همسالان راضی نگه نمی دارد.
هاشمی تصریح کرد: کودکان کار دارای هویت سردرگم و زودرس خواهند بود زیرا توقعات خانواده و کارفرمایان از آنان زیاد است و کودک مجبور است که سریع نقش عوض کند بنابراین کودکی را با سرعت پشت سر می گذارد و وارد مرحله بزرگسالی می شود.
وی عوامل بروز چنین پدیده ای را در جامعه فقر اقتصادی و فرهنگی والدین دانست و گفت: در خانواده های فقیر اولویت با گذران زندگی و زنده ماندن است. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته اگر بچه ای در روز ممتد گریه کند فقط با گزارش همسایه ها، دولت بچه را از والدین می گیرد.
هاشمی، پرداختن به رفع معضل کودکان کار را در اولویت مسئولان ندانست و عنوان کرد: در هیاهوی سیاسی این مسئله به حاشیه رانده شده است.
وی برخورد سیاسی با آمار و شاخصهای ارائه شده و گزارش ندادن مسئولان در این رابطه را سد راه ارائه تحقیق توسط پژوهشگران و اعضای دانشگاه دانست و اعلام کرد: در هر موضوعی تا دانشگاهیان وارد نشوند مشکل حل نخواهد شد.
همچنین در همین رابطه رئیس بازرسی اداره تعاون، کار و رفاه خوزستان عنوان کرد: طبق کنوانسیون ممنوعیت به کار گیری کودکان کار، کودک به افراد زیر ۱۸ سال گفته می شود و این گروه نباید در مشاغل ۳۶ گانه نظیر کار در معدن، شن پاشی، پخت آسفالت، نانوایی، ریخته گری، کارهای ساختمانی و... کار کنند.
سید حمید غفاری گفت: بر اساس آمار گردآوری شده از کل استان، از ابتدای امسال از ۵۵۳ کارگاه بازرسی کردیم که به ۳۱۵ کارگاه در رابطه با استفاده از نیروی زیر ۱۸ سال اخطار دادیم.
وی ادامه داد: بیشتر کارفرمایان متخلف در خوزستان نانواییها هستند که کودکان را در آنجا به کار می گیرند.
غفاری، مجازات کارفرمایانی که از کودکان زیر ۱۸ سال استفاده کنند را در مرحله اول لغو پروانه به مدت سه ماه و در مراحل بعد لغو پروانه از شش ماه تا یک سال دانست.
وی بیشترین آمار کودکان کار را در خوزستان مربوط به شهرستان اندیمشک و سپس اهواز دانست.
غفاری، وظیفه سازمان کار را معطوف به تذکر و اخطار به کارفرما دانست و افزود: ما مسئولیتی در رابطه با کودکان کار نداریم زیرا مسئولیت اداره کار ممانعت از حضور کودکان زیر ۱۸ سال در کارگاه هاست.




هرانا؛ بی خبری مطلق از سرنوشت ۳ شهروند بازداشتی مسیحی

خبرگزاری هرانا – علی رغم گذشت بیش از یک ماه از یورش خشونت آمیز نیروهای امنیتی به کلیسای جماعت ربانی اهواز هیچ اطلاعی از سرنوشت بازداشت شدگان در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از اهواز، فرهاد سبک روح کشیش کلیسای جماعت ربانی، داوود علیجانی و ناصر ضامن دزفولی سه شهروند مسیحی بازداشتی علی رغم گذشت بیش از یک ماه همچنان در بازداشت وزارت اطلاعات بسر می برند.
کلیسای جماعت ربانی اهواز که از کلیساهای رسمی و شناسنامه دار کشور محسوب می شود از ابتدای انقلاب اسلامی ایران به صورت نیمه علنی با وجود مصادره ساختمان کلیسا در اوایل انقلاب مشغول فعالیت بوده است و برخورد امنیتی با شهروندان مسیحی این کلیسا در آستانه کریسمس توجیه قانونی ندارد.
بازداشت شدگان تاکنون از حق دسترسی به وکیل و ملاقات آزادانه با خانواده های خود محروم بوده و از حق تماس محدود و با کنترل بازجویان برخوردار بوده اند.
این افراد که به همراه کلیه اعضای کلیسا در روز جشن کریسمس بازداشت شدند تحت فشار بازجویی برای اخذ تعهد کتبی قرار گرفته اند.
سایر اعضای کلیسا نیز که ساعتی پس از بازداشت و بازجویی آزاد شدند تا اطلاع ثانوی حق خروج از شهر اهواز را ندارند و برای اطلاع رسانی از بازداشت خشونت آمیز خود و فرزندانشان مورد تهدید قرار گرفته اند.
گفتنی است، همسر کشیش فرهاد سبک روح چند روز پس از بازداشت با قرار وثیقه ۲۵۰ میلیون تومانی از بازداشتگاه اداره اطلاعات اهواز آزاد شده است.




محمدرضا معتمدی نیا از رفتن با دست بند و پا بند به بیمارستان خودداری کرد

خبرگزاری هرانا - محمد رضا معتمدی نیا، زندانی سیاسی حامی جنبش سبز که نیازمند درمان فوری پزشکی و اعزام به بیمارستان است، همچنان با ممانعت مسوولان زندان برای درمان خود روبرو است. وی ۶۲ سال دارد و اوضاع جسمی اش چندان مناسب نیست.
به گزارش جرس، مسوولان زندان اوین در اقدامی غیرقانونی قصد داشتند معتمدی نیا را با دست بند و پا بند به بیمارستان اعزام کنند که این زندانی سیاسی ضمن اعتراض شدید به نحوه برخورد مقامات و ماموران اوین و این رفتار غیرقانونی، از رفتن به بیمارستان خودداری کرد.
محمد رضا معتمدی نیا، از اعضای ستاد میرحسین موسوی، از سوی قاضی پیرعباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به یکسال حبس تعزیزی محکوم شده است. معمتدی نیا در تیرماه ۱۳۸۸ توسط سپاه پاسداران بازداشت و به مدت دو ماه در سلول انفرادی بند دو الف به سر برده است. وی سپس به قید وثیقه آزاد و شش ماه قبل برای گذراندن دوران محکومیت خود به زندان اوین احضار و به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.
کارشکنی مقامات زندان اوین در اعزام زندانیان سیاسی به بیمارستان به تدریج تبدیل به یک رویه شده است.




بازداشت شهرام منوچهری، فعال مطبوعاتی و وب نگار منتقد دولت

خبرگزاری هرانا - در ادامه موج بازداشت روزنامه نگاران و وب نگاران در ایران، روز پنجشنبه ۲۹ دی ماه، شهرام منوچهری، از فعالان مطبوعاتی، بازداشت و به محلی نامعلوم منتقل شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، روز پنجشنبه ۲۹ دی ماه ۹۰، چند تن از ماموران امنیتی با حضور در منزل این فعال سابق دانشجویی و روزنامه نگار، ضمن تفتیش و بازرسی منزل، بخشی از کتب و اسناد و سی دی های وی را ضبط کرده و همراه با ایشان به محلی نامشخص انتقال دادند.
این در حالی است که هنوز از دلیل دستگیری، محل بازداشت، همچنین وضعیت و سرنوشت این همکار مطبوعاتی برخی از روزنامه های توقیف شده منتسب به اصلاح طلبان، خبری منتشر نشده است.
لازم به توضیح است که شهرام منوچهری طی حوادث بعد از انتخابات نیز مورد ضرب و شتم و بازداشت واقع شده بود، که با قرار وثیقه آزاد گردید.
طی روزهای اخیر، مجددا موج فشار بر فعالان حقوق بشری، کنشگران مدنی و روزنامه نگاران افزایش یافته و جمع وسیعی از فعالان مطبوعاتی و وب نگاران منتقد، مورد ربایش، بازداشت، و صدور احکام سنگین قضایی حبس تا اعدام واقع شده اند.




هرانا؛ حسین رونقی ملکی برای سومین بار تحت عمل قرار گرفت

خبرگزاری هرانا – حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ که دو روز پیش جهت ادامه درمان بیماری کلیوی خود به بیمارستان منتقل شده بود برای بار سوم تحت عمل جراحی قرار گرفت.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از تهران، وی که از دو روز پیش در بیمارستان هاشمی نژاد تهران بستری شده است برای ادامه درمان در پی پیوند دوم کلیه خود تحت عمل قرار گرفته است.
پزشک معالج این زندانی معتقد است در صورت نگهداری وی در شرایط مشابه پیشین احتمال پیوند مجددا کلیه غیر ممکن خواهد بود.
گفتنی است حسین رونقی ملکی پس از انجام عمل جرای اول به دلیل نگهداری در محیط آلوده زندان و عدم استراحت پزشکی کلیه پیوندی خود را از دست داده بود.
یکی از نزدیکان وی میگوید آقای رونقی هم اکنون در شرایط نامناسبی بسر می برد و علی رغم اتمام عمل جراحی که برای خارج کردن لوله کار گذاشته شده در عمل قبلی انجام گرفته؛ هنوز به هوش نیامده است.



حسن فتحی ممنوع الملاقات و احتمالا در انفرادی است

خبرگزاری هرانا - همسر حسن فتحی، روزنامه نگار بازداشت شده در ایران می‌گوید که مقامات ایران در ۲۵ روز گذشته اجازه ملاقات با آقای فتحی را به او و اعضای خانواده‌اش نداده‌اند و این احتمال وجود دارد که آقای فتحی به زندان انفرادی منتقل شده باشد.
خانم فتحی امروز شنبه اول بهمن (۲۱ ژانویه) در گفت و گو با تلویزیون فارسی بی بی سی گفت که مقامات دادستانی حدود یک ماه پیش در پاسخ به تقاضای ملاقات او، گفته بودند که همسرش ۴ یا ۵ روز بعد آزاد خواهد شد.
او هنچنین گفت: "حتی وقتی ما را برای تکمیل پرونده خواستند، به ما گفتند که همسرم ۴ یا ۵ روز دیگر آزاد خواهد شد".
اما با وجود گذشت این مدت از آزادی آقای فتحی خبری نیست.
آقای فتحی روز ۲۲ آبان ماه توسط مأمورانی که لباس شخصی به تن داشتند بازداشت شد.
رسانه های نزدیک به حکومت اعلام کردند که بازداشت او به دلیل مصاحبه او با بی بی سی در مورد انفجار در پادگان سپاه در غرب تهران بوده است.
به گزارش این رسانه ها، اتهام آقای فتحی "نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی" است.
خانم فتحی گفت که مقامات دادستانی و زندان در طول ۳ هفته گذشته به نامه ها و درخواست های ملاقات او پاسخ روشنی نداده اند و گفته اند که همسرش "ممنوع الملاقات" است.
او می گوید که برخوردهای "تند" کارکنان و مأموران دادستانی و زندان اعضای خانواده را در مورد وضعیت آقای فتحی نگران کرده است: "مثل اینکه دوباره او را به انفرادی منتقل کرده اند".
به گفته خانم فتحی، فرزندان آقای فتحی حدود یک ماه پیش برای آخرین بار موفق به ملاقات او شده بودند.
در این ملاقات که به صورت حضوری انجام شده بود، حال آقای فتحی خوب به نظر می رسید.




چهار نفر از سوی دادگاه کیفری تهران به ۱۳ بار اعدام محکوم شدند

خبرگزاری هرانا - بر اساس حکم شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی نورالله عزیز محمدی، چهار تن به ۱۳ بار اعدام و قصاص محکوم شده‌اند.
به گزارش هرانا به نقل از مهر، چهار نفر به نام‌های "سیاوش- ۲۷ ساله"، محمود- ۲۵ ساله"، علی- ۲۶ ساله" و "کریم- ۳۱ ساله" به اتهام قتل یک زن و تجاوز به پنج زن و دختر در پاکدشت به ۱۳ بار اعدام و قصاص محکوم شدند.
این پرونده در ۲۹ مهرماه سال ۸۸ گشوده شد و شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران سرانجام متهم ردیف اول را به اتهام تجاوز به عنف به اعدام و به اتهام آدم ربایی و سرقت به ۲۵ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند. متهم ردیف چهارم به نام کریم نیز به اتهام تجاوز به عنف به اعدام به اتهام قتل عمد به قصاص و هفت سال زندان محکوم کردند.
در ادامه با اعتراض متهمان پرونده برای بررسی حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد. قضات دیوان عالی کشور با بررسی پرونده حکم مجازات چهار متهم پرونده درباره سرقت و آدم ربایی را تایید کرده اما در زمینه قتل و تجاوز به عنف تحقیقات را ناقص دانسته و پرونده بار دیگر به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
بر همین اساس هفته‌ی گذشته نامبردگان برای دومین بار پای میز محاکمه قرار گرفته و با اعتراف به جرایم خود درخواست بخشش کردند. همسر محبوبه هم خواستار قصاص قاتل همسرش شد.
پس از آخرین دفاعیات متهمان قضات دادگاه رای قبلی خود برای متهمان را صادر کرده و آنها را به ۱۳ بار قصاص و اعدام محکوم کردند. قضات باتوجه به توبه کریم درخصوص مجازات اعدام او از رئیس قوه قضاییه درخواست عفو کردند.



دریاچه‌ی پریشان هم‌چنان در آتش می‌سوزد

خبرگزاری هرانا - گزارش‌ها حاکی از آن است که آتش سوزی دریاچه‌ی پریشان که دو روز پیش آغاز شده بود، هم‌چنان ادامه دارد و کارشناسان احتمال گسترده‌تر شدن حریق را نیز می‌دهند.
جمال خداپرست، رئیس اداره‌ی محیط زیست شهرستان کازرون در گفتگو با مهر در رابطه با آخرین وضعیت خودسوزی دریاچه‌ی پریشان بیان کرد: "حدود ۲۰حفره در بستر دریاچه ایجاد شده که از این حفره‌ها دودهایی خارج می‌شود."
وی ادامه داد: "در حال حاضر نگرانی‌هایی پیرامون گسترده شدن این پدیده در دریاچه‌ی پریشان وجود دارد."
رئیس اداره‌ی محیط زیست شهرستان کازرون در رابطه با اقدامات انجام شده برای مهار خودسوزی نیز گفت: "در حال حاضر کانالی به عمق چهار متر در کنار این پدیده کشیده شده که حدود یک متر هم آب نیز در آن جاری است."
خداپرست در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه وضعیت دریاچه پریشان در حال حاضر به شدت بحرانی است، اظهار داشت: "این دریاچه به کما رفته و زبان ندارد که مشکلات را بازگو کند فقط با این پدیده‌ها می‌خواهد مسئولان را نسبت به مشکلات بیدار کند."
وی با بیان اینکه پدیده مذکور در زیرزمین رخ داده، اظهار داشت: "در این راستا مسئولان باید همت کرده تا هرچه سریع‌تر پریشان که دریاچه‌ای بین المللی است احیا شود در غیر این صورت این دریاچه به کلی نابود می‌شود."
رئیس اداره‌ی محیط زیست شهرستان کازرون با اشاره به اینکه برای احیای دریاچه به بودجه کمی نیاز است، گفت: "این پدیده ناشی از خشکسالی و برداشت‌های بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی است و اگر برای مهار آن اقدامات لازم صورت نگیرد با مشکلات زیادی روبه رو خواهیم بود."
لازم به یادآوری ست که از دو روز پیش تاکنون در یک پدیده‌ی نادر و برای نخستین‌بار در طول عمر دریاچه پریشان، شعله‌های آتش از درون این دریاچه زبانه کشید و باعث ایجاد آتش سوزی شدید در این دریاچه شده است.