پیام جدید کروبی: شجاعت داشته باشید ما را محاکمه علنی کنید
پیام جدید مهدی کروبی درباره حوادث روزهای بعد از تظاهرات ۲۵ بهمن۱۳۸۹، توسط مشاور او مجتبی واحدی منتشر شد.
مجتبی واحدی به دویچه وله گفت: «قبل از خواندن پیام این مسئله را باید بگویم که به عنوان مشاور آقای کروبی پیام مستقیم ایشان را که چند دقیقه پیش با سختی بسیار توانستم از ایشان بگیرم، به اطلاع کسانی که این صحبت را میشوند میرسانم.»
آقای واحدی افزود: «آقای کروبی تاکید کردهاند، اگرچه موضوع صحبتشان عمومی است اما در ابتدای پیام از همسایههای خود عمیقا عذرخواهی کردهاند. آسایش همسایههای آقای کروبی دوباره دیشب (چهارشنبه ۲۷ بهمن) تا ساعت سه نصف شب توسط اراذل و اوباش حکومتی گرفته شد. حرفهای بسیار رکیک ناموسی که حتی لایق خانوادههای حکومتیها هم نیست، متأسفانه در شعارهایشان میگفتند. به شدت از همسایههایشان و از همه کسانی که ناچار شدند صحبتهای رذیلانه و الواتگونهی ماموران رسمی حکومت را بشنوند عذرخواهی کردهاند.»
مشاور مهدی کروبی درباره نکتهی دیگر پیام ایشان گفت: «اتفاقات دیروز نشان داد، کاملاً مشخص است دستوری از داخل حکومت در سطوح بالای حکومت داده شده و طبق این دستور همهی افراد مؤظف هستند درخواست محاکمهی آقای کروبی و آقای موسوی را بدهند.»
مهدی کروبی در ادامهی پیام خود میگوید: «اینکه بعد از ۲۲ ماه آقای حسن روحانی، آقای ناطق نوری، آقای قالیباف و همینطور بعضی دوستان مثل آقای ابطحی تحت فشار قرار گرفتهاند تا مصاحبه کنند، کاملاً مشخص است که دستوریست.»
مجتبی واحدی مشاور کروبی افزود: «در عین حال آقای کروبی برای همین افراد هم پیام دادهاند و گفتهاند حالا که شما ماموریت حکومت را انجام دادهاید، یک کار انسانی هم بکنید. از حکومت بخواهید، ما را محاکمهی علنی کنند. حداقل به اندازهی دادگاههای شاه شجاعت داشته باشند که وقتی میخواستند مرحوم گلسرخی، مرحوم بخارایی، مرحوم طالقانی و... را محاکمه کنند، حداقل رسانهها اجازه داشتند خبر محاکمات و حتی گاهی اوقات دفاعیاتشان را بنویسند و منتشر کنند.»
مشاور مهدی کروبی ادامه میدهد: «آقای کروبی گفتهاند این حکومت هم شجاعت داشته باشد، ما را محاکمهی علنی کند. در آنجا ما ثابت خواهیم کرد که برانداز ما هستیم یا افراد داخل همین حکومت؟ البته براندازی انجام شده است. به این معنا که این حکومت نه اسلامی است و نه جمهوری. این آقایان جمهوری اسلامی را قبلاً براندازی کردهاند. آقای کروبی گفتهاند، روش صدا و سیما هم نشان داده تا چه حد مزدور است و هیچ توقعی ندارند که محاکمات را صدا و سیما پخش کند، اما حداقل به روزنامهها و رسانههای مکتوب اجازه دهند روند محاکمه پخش شود.»
مشاور مهدی کروبی افزود: «ایشان تأکید کردند، این حکومتی که این قدر فشار میآورد، اگر غیرت دارد، اگر شجاعت دارد و اگر به حرفهایش پایبند است و اگر راست میگوید یک دادگاه علنی برگزار کنند. در آن دادگاه آقای کروبی ثابت خواهد کرد، حکومت توسط سران خودش براندازی شده است و امروز نه جمهوری است و نه اسلامی.»
بشنوید: پیام جدید مهدی کروبی به مناسبت اتفاقات بعد از ۲۵ بهمن
ترافیک و موسیقی: مرثیه تکنیک
هرچند نمیتوان واقعیت این میدان را انکارکرد، اما باید به این نکته توجه کرد که بسیاری ازتغییرات فرهنگی ماحصل تغییرات اجتماعی است، ماحصل مدرنیته ومدرنیزاسیون است. به عبارتی دیگر در بسیاری موارد، مدرنیزاسیون و تکنیک در ساختن و شکل دهی نوع سلیقههای فرهنگی ومدرنیستی افراد وجوامع موثر است. تجدد، تغییرات ریشه ای در کیفیت زندگی روزمره پدید میآورد و بر خصوصی ترین وجوه تجربیات ما تاثیر مینهد. با این وصف، تغییرات حاصل از نهادهای امروزین به طورمستقیم با زندگی فردی و بنابراین ، با خود ما میآمیزند.
سرعت و ترافیک
یکی ازریشهایترین تغییرات، ظهور و حضور "سرعت" درزندگی روزمره انسان جدید است. سرعت انتقال، از ویژگیهای دنیای جدید است. سرعت درگردش پول، سرعت در خبررسانی و سرعت در حمل و نقل. در دنیای جدید زمان اهمیت فوق العاده ای مییابد، تا جایی که خریده میشود. ازمهمترین کارکردهای وسایل نقلیهای همچون اتومبیل نیز سرعت است: سرعت درجابجایی برای خریدن زمان و بالطبع سود بیشتر.
هرچندانسان شهری، امروزه کندی و آهستگی را برنمیتابد، اما با افزایش جمعیت شهری، پیشرفت تکنولوژی و رشد مصرف نمادین طبقه متوسط، شهرها از اتومبیل انباشته شد واین انباشتگی منجربه این گردید که اتومبیل نوعی کژکارکرد پیدا نماید، به این معنا که منجر به "کندی" و آهستگی گردید. به عبارت دیگربا افزایش بهرهگیری انسانهای جدید ازاتومبیل، شهرهای مدرن ازحجم اتومبیل انباشته گردید ومعضل ترافیک پدید آمد. ترافیک در معنای گیدنزی اش بازتاب خواست سرعت است. بی شک کندی حاصل ازترافیک نتیجه میل انسان شهری برای سرعت درحمل ونقل است. طبیعت پنداری این بار در هیاتی ثانویه و دست ساخته – اتومبیل- ازانسان انتقام میگیرد.
موسیقی درخور ترافیک
واقعیت موجود، یعنی کندی حرکت با میل وخواست موجود، یعنی سرعت وتندی، وضعیت پارادوکسی رابرای انسان جدید میسازد. دراین حال سوژه سعی دارد از وضعیت پارادوکسیکال خودساختهاش که همان ترافیک است، خارج شود و به یک معنا ارگاسم سرعت را مدام بازتولید کند. او در اتومبیل ودر میانه ترافیک سنگین شهری چه میکند؟ او به موسیقیهای پاپ، رپ، الکتریکی و در مجموع با ریتم تند امروزین گوش میدهد.
سوال این است که چه اتفاقی رخ میدهد که موسیقیهای کلاسیک، غالبا با ریتم کند (مثل باخ، شجریان و غیره) پشت ترافیک – با وجود علاقه احتمالی سرنشینان اتومبیل به موسیقی کلاسیک- شنیده نمیشوند؟
طرح بوردویویی مسئله
بوردیو معتقد است که عادت واره یا منش(habitué) محصول تعامل ساختارهای عینی وتاریخ شخصی است. وی در "نظریه کنش" مینویسد: «ساختارهایی که سازنده محیطی خاص هستند (مثلا شرایط مادی موجود که مشخصه شرایط طبقاتیاند) منش را تولیدمی کنند.»
به تعبیر بوردیو منش مولد وانسجام بخش اعمال وصورت درونی شده شرایط طبقاتی و درواقع نقشه شناختی دنیای اجتماعی ومسیرهای ازپیش تعیین شده است که عمل مناسب هر وضعیتی را نشان میدهد. عمل (practice) درواقع منش فعلیت یافته است. عمل به مثابه پدیدهای اجتماعی مرئی و عینی، بیرون از زمان/مکان قابل درک نیست. هر تحلیل کاملی از عمل باید زمانمندی را یکی از خصایص اصلی ماهیت عمل در نظر بگیرد.
از نظر بوردیو عمل بصورت آگاهانه یا کاملاً آگاهانه سازماندهی و هماهنگ نمیشود. اما هیچ چیز، تصادفی یا کاملا اتفاقی هم نیست. چیزی که بوردیو در اینجا سعی در بیان آن را دارد به بهترین نحو در مفاهیم حس عملی یا منطق عملی جمع میآید. هرچند که عمل، بنا به تلقی بوردیواز دنیای اجتماعی ، در اغلب موارد بدون تعمد آگاهانه به اجرا در میآید، اما بدون قصد و هدف نیز انجام نمیپذیرد.
حال اگر بخواهیم سؤالمان را بوردیویی بخوانیم باید بگوییم که عمل گوش دادن به موسیقیهای پاپ وعامه پسند در وضعیت ترافیک محصول چه منشی است؟ میانجی کنش یا منش عمل گوش دادن به موسیقی تند در کندی ترافیک چیست؟
سلیقهای برخاسته از وضعیت
آنچه میتواندانسان را از پارادوکس ترافیک تا حدودی رها کند وبه ذهن شکاف یافته وی، تخیل آرامش را برگرداند، موسیقی مردم پسنداست. تندی موسیقی، حدت وشدت کندی ترافیک رابه نفع میل به سرعت کاسته و روان انسان شهری گرفتارآمده درترافیک را در جهت ارضای میل تکنیک ساخته اش یعنی سرعت، تسلی میبخشد. در حقیقت منش این کنش (انتخاب موزیک عامه پسند درترافیک) پارادوکس سوژه – ابژه (شکاف عین و ذهن) و ساختار سازنده آن شهر مدرن است. البته تاریخ فرد وفرهنگ نیز درانتخاب نوع موسیقی عامه پسند موثراست – توجه کنید به نوع پاپ ایرانی .
اگر تئوری بوردیو رابپذیریم که برپایه آن کنشهای ما ریشه در منشها دارند، میتوانیم این آموزه مطالعات فرهنگی را بپذیریم که تمایلات هنری ما ریشه درواقعیات روزمره دارند. یعنی آنچه سلایق هنری را میسازد عناصر زندگی روزمره ما هستند؛ عناصری که برای بازسازی خود، نیاز به التیامهای هنری دارند؛ عناصری همچون ترافیک.
وجود پاره پاره – یا به تعبیر هایدگر بی خانمان – انسان جدید، خالق زیستهایی شده است که به شدت گسسته و پاره پارهاند. زیست-جهان افراد در سبک زندگی جدید هرچه افزونتراز یکدستی خارج شده وشکاف یافته است. به سبب همین وضعیت، انسان جدید شهری در خانه و تنهایی یک نوع موسیقی و در ترافیک نوع دیگری ازموسیقی ودر جاده، موزیک متفاوتی رابرمی گزیند. نکته ای که وجود دارد این است که تکنیک مدرن در فرایند رشد متاخر خود به شدت، فرهنگ مدرن را دستخوش تغییر – و اگر بخواهم داوری کنم – تخریب قرار داده است.
موسیقی عامهپسند
موسیقی عامه پسند به یکی از عناصر فرهنگ مردمی جوامع معاصر تبدیل شده است. موسیقی مردم پسند جای نوای طبیعت و سرو صدای ماشینهای اوایل مدرنیته را گرفته و کمتر عرصهای از زندگی جمعی در جوامع متاخر دیده میشود که این نوع موسیقی در آن حضور نداشته باشد. بر اساس یکی از تحقیقات انجام شده، از درآمد سرانه مردم در برخی از جوامع اروپایی نزدیک به ۷۵ دلار آن صرف خریدن یا شنیدن موسیقی مردم پسند میشود و مردم به طور متوسط ۵/۳ ساعت در روز به این موسیقی گوش فرا میدهند. میانجی این منش و سلیقه تا حد زیادی عمومی چیست؟ بنظر میرسد این عمومیت منش، ریشه در وضعیتی عمومی دارد: جهان تکنیک.
انسان سرسپرده به هژمونی دنیای مدرن، یعنی سرعت، درترافیک سنگین شهری همچون تهران، توانایی تکنولوژیکی تغییر وضعیت را ندارد؛ او نمیتواند از تبعات مدرنیزاسیون فرارکند، اما این توانایی را دارد که این وضعیت پارادوکس ورنج آور را کمرنگ و حتی زیبا شناسانه نماید. این انسان گرفتار آمده در ترافیک با گوش کردن به این نوع ازموسیقی (عامه پسند) سعی دارد فقدان روانی وضعیتش یعنی اخلال در سرعت را دور بریزد − کاری که ازعهده موسیقی سنتی و "شجریان" برنمی آید.
شاید بتوان گفت صدای مهیب موسیقی که از اتومبیلهای شیک گرفتار در ترافیک به گوش میرسد، نوای مرثیه ای است که مدرنیزاسیون برای خودش میخواند. اینجاست که شاید بتوانیم درک دیگری از صنعت فرهنگ سازی را بازسازی کنیم: هنری که نه تنها تکنیکی ساخته میشود که راوی شکستها و فاجعه تکنیک هم هست.
انسان مدرن هنگامی که در مواجهه با ترافیک (به معنای وضعیت پارادوکسیکال) قرار میگیرد، به دنبال راهی برای رهایی خویش، به موسیقی تند روی میآورد. شاید بتوان گفت موسیقیهای جدید( پاپ، راک، جاز و …) تعلق روح نوستالوژیک انسان گرفتار آمده در ترافیک را ارضا و او را ازمیانه کندی به خیال سرعت پرتاب میکنند.
امرقدسی و سیاست
بابک مینا
یک سخنرانی فراموش شده
هانری کربن اندکی پیش از مرگش در سال ۱۹۷۸ در سخنرانیای با عنوان «درباره پیام فلسفه ایرانی» با روشنی بیشتری نسبت به دیگر آثارش نگرانی اش را از روند سکولار شدن در کشورهای غیر غربی بیان میکند. او میگوید: « هنگام صحبت از سکولاریزاسیون به درستی میدانیم از چه چیز صحبت میکنیم. این اصطلاح ماهیتا به معنای فروکاستن امر روحانی به امر زمانی و امر قدسی به امر دنیوی(profane)ست.در یک کلام سکولاریزاسیون خواست درک و دریافت چیزها، نه دیگر «میان زمین و آسمان» بلکه فقط در سطح تجربی تاریخ ظاهری (exotérique) است ؛ تنها سطحی که ازاین پس به عنوان واقعیت در نظر گرفته میشود. اما نباید سکولاریزاسیون متافیزیکی و سکولاریزاسیون نهادها را با یکدیگر خلط کرد؛ چرا که اتفاقا گاهی مقدس کردن(sacralisation) نهادها میتواند نشان دهنده ی سکولاریزاسیون متافیزیکی باشد.این پارادوکس نیست، نشانهی بیماری است. و من میخواهم مطمئن شوم دانشگاهیان جوان آسیایی و آفریقایی که این روزها بی وقفه از سکولاریزاسیون سخن میگویند، بدانند دقیقاً از چه صحبت میکنند.»[1]
کربن میپنداشت پیامدِ مقدس کردن نهادها سکولار شدن متافیزیکی است. هنگامی که دین به ایدئولوژی مدیریت جامعه بدل شود، مفاهیمش به تدریج به طرف اینجهانی شدن خواهد رفت.از نظر کربن این یک بیماری است و او تیزبینانه اندکی پیش از انقلاب اسلامی در ایران نشانههای بیماری را دریافته بود. در نظر او ایدئولوژی دینی به تخریب امر قدسی و آلودگی دنیوی ختم خواهد شد.او به جای مقدس کردن نهادها − که در واقع چیزی نیست جر بر پا کردن دین سالاری (تئوکراسی) − به مقدس کردن زیست جهان میاندیشد. او علائم این بحران روحی و معنوی را به درستی دریافته بود. بنابراین به هیچ وجه بهایدئولوگهایی که به دنبال بر پایی دین سالاری بودند روی خوش نشان نمیداد.
کربن با هوش تر و ژرف بین تر از آن بود که مجذوب چنین پروژههایی شود. اما استدلالی که او برای چنین پرهیزی دارد، تأمل برانگیز است: مقدس کردن نهادها به سکولاریزاسیون متافیزیکی راه میبرد. دقیقا مشخص نیست منظور او از این اصطلاح چیست. اما میتوانیم تا حدودی معنای این واژه را دریابیم: احتمالا مقصود سکولار شدن، اینجهانی شدن و تاریخمند شدن «ذهنیت» و «دیدگاه» ما نسبت به جهان است. در اصطلاحی جامعه شناسانه سکولار شدنِ فرهنگ یا زیست جهان.
کربن در ادامه سخنانش از «فاجعه سکولاریزاسیون» میگوید و آن را با مفهوم désorientation توصیح میدهد: کلمه ای که هم به معنای گمراهی و سرگردانی است و هم میتوان آن را «شرق زدایی» ترجمه کرد. کربن هر دو معنا را در نظر دارد: او با اشاره به داستان تمثیلی حی بن یقظان ابن سینا میگوید که غرب سکولارشده شرق هستی را گم کرده است.در جهان مدرن نقش فرشته در تاریخ گم شده یا فراموش شده است. او سپس به سنت حکمت ایرانی و پیام آن در جهان معاصر اشاره کوتاهی میکند. این سنت فلسفی و عرفانی میتواند دوباره ما را با شرق هستی آشنا کند و راه را به ما بنامایاند.
او در پایان سخنرانی مختصرش، پس از اظهار تاسف برای پراکندگی و پنهان بودن اشراقیون در جهان، نیمی به شوخی نیمی به جدی میگوید: «شرقی های(اشراقیون) تمام اقلیمها متحد شوید!» [2]
پرسش مهمی که در اینجا میتوان مطرح کرد این است: آیا مقدس کردن و مقدس نگاه داشتن زیست جهان در جامعه ای که نهادها در آن سکولارنشده است، میتواند به مقدس کردن نهادها ختم شود؟
پدیده حکومت اسلامی در ایران تائید کننده این نکته است که در جامعهای که نهادها در آن هنوز کاملا سکولار نشده است، هر گونه تأکید بر دین و امر قدسی لاجرم به نوعی سیاست دینی ختم میشود،زیرا در چنین جامعهای سیاست و دیگر نهادهای اجتماعی هنوز در ادامه نهاد دین تعریف میشوند و تفکیکی قطعی میان آنها و دین وجود ندارد.
در جامعه سکولارنشده امرقدسی به میزان بسیار زیادی محتوایی سیاسی دارد. و بدیهی است که سیاست دینی یعنی مقدس کردن نهادهای اجتماعی. فرهنگی که لبریز از امر قدسی و معنویت است در عصر مدرن زیر فشار فرایندهای عینی مدرنیزاسیون به تدریج «می تواند» به سمت ایدئولوژیک شدن حرکت کند.
کربن احتمالاً با این نظر موافق است: امکان ایدئولوژیک شدن، تحت تاثیر مدرن شدن نهادها به وجود میآید. و او این را احتمالا فاجعه میخواند، چون به سکولار شدن ختم میشود.
اما او در برابر این سؤال چه خواهد گفت: آیا امکان دین سیاسی و پیوند امر قدسی با دولت که نهایتا منجر بهایدئولوژیک شدن دین میشود، از ابتدا به گونه ای بالقوه و نهفته در «حکمت و عرفان ایرانی و اشراقی» وجود نداشته است؟ و آیا تا استعدادی درونی در فرهنگ وجود نداشته باشد صرف فشار مدرنیزاسیون میتواند فرهنگ قدسی شده را به طرف قدرت سیاسی سوق دهد؟ واگر پاسخ مثبت است آن استعداد درونی چیست؟ چه چیز در فرهنگ قدسی شده هست که آن را به سوی دولت میکشاند؟
کربن نمیتوانست چنین پرسشی را بپرسد. اگر هم میپرسید حداکثر پاسخ اش این بود: آری. فقه و دیدگاه فقهی، این استعداد درونی است. اما نگاه باطنی به امرقدسی ذاتا از ایدئولوژیک شدن و رفتن به سوی قدرت مبرا است.
مقدس کردن نهادها و فرهنگ
اگر او انقلاب و برآمدن حکومت اسلامی را میدید قطعا میگفت: این پدیده نتیجهایدئولوژیک کردن دین است و خود به سکولاریزاسیون متافیزیکی ختم خواهد شد. منظور کربن از سکولارشدن در اینجا احتمالا معنای اولیه این واژه ـ عصری شدن دین ـ است. شاید در این معنا تا اندازه ای حق با کربن باشد. دین هیچ گاه در تاریخ خود تا به این اندازه عصری نشده است. به عبارتی دیگر دین هیچگاه تا به این اندازه در تمام امور دنیوی دخالت نکرده است.
اما اگر معنای متداول سکولارشدن رادر نظر بگیرم، نگاه کربن خطا خواهد بود. یکی از مهمترین معانی سکولاریسم تفکیک حوزه دین از سایر نهادها است. بر این اساس حکومت اسلامی کاملا درجهت سکولارزدایی جامعه ایران حرکت کرده است. بر عکس نظر کربن باید گفت میان سکولاریزاسیون متافیزیکی و سکولاریزاسیون نهادها پیوندی درونی برقرار است. سکولار شدن نهادها عملا به معنای سکولار شدن زیست جهان است و زیست جهان سکولار شده موجب ثبات نهادهای سکولار است. همچنین میان مقدس کردن نهادها و مقدس شدن زیست جهان پیوندی درونی برقرار است. مقدس کردن نهادها به مقدس کردن فرهنگ میانجامد و فرهنگ مقدس شده زمینه ای مناسب است برای مقدس کردن نهادها. در اینجا از رابطه علی میان نهادها و فرهنگ صحبت نمیکنیم. از امکانات متقابلی سخن میگوییم که نهادها و فرهنگ پیش روی یکدیگر میگذارند.
کربن اما امیدوار بود عرفان و سنت شیعی آلوده به قدرت نشود. او ظاهرا تنها امکان «علامه طباطبایی» را در شیعه میدید. اما امکان «آیت الله خمینی» را ندید. و از آن مهمتر پیوند درونی این دو راندید. چرا؟
پدیدارشناسی وقدرت
کربن متوجه استعداد عرفان برای پیوندش با قدرت نشد و نمیتوانست بشود. این جا مسئله ای روش شناسانه وجود دارد: او روشی برای فکر فلسفی ـ عرفانی خود داشت که با مسامحه میتوانیم آن را «پدیدارشناسی رادیکال» بنامیم.
ریشه پدیدار شناسی را میتوانیم به هگل، کانت و حتی هیوم برسانیم. اما پدیدارشناسی به عنوان مکتبی فلسفی با هوسرل آغاز شد. فلسفه هوسرل هنوز رابطهاش را با نوعی فکر انتقادی و عقلانی حفظ کرده است. او به خصوص در کتاب «بحران علوم اروپایی» بسیار به موضعی انضمامی نزدیک میشود. اماشعار«به سوی خود چیزها» به دست هایدگر تبدیل به نوعی هرمنوتیک دلبخواهی میشود تا در پایان دیگر مرز میان فلسفیدن و نگاه شاعرانه به اشیا مبهم میشود.
ادامه این نوع پدیدارشناسی رادیکال را میتوانیم در اندیشه کربن ببینیم: حرکت به سوی فلسفه ای سرتاپا سوبژکتیو و ـ اگر بخواهیم کمی کنایه بزنیم ـ سورئال. البته مارکز هم هنگامی که میخواهد در میانه رمانش رمدیوس خوشگله را به هوا بفرستد کلی زمینه چینی میکند و مواظب است پیرنگ داستان به هم نریزد. اما ظاهرا «تجربههای عرفانی» هیچ محدودیتی ندارند و هر چیزی را میتوان وارد آن کرد.
پدیدارشناسی هرگونه موجه سازی را مردود میشمارد. قصد پدیدارشناس تنها فهم و دل سپردن به معناست. به این ترتیب هر گونه شک و تردید زیر عنوان « متافیزیک سوژه» یا «ابژکتیوسم» مرخص میشود.پدیدارشناسی نمیتواند قدرت را تحلیل کند مگر این که حداقلی از موضع بیرونی و عینی را درون خود الحاق کند. و این همان راهی ست که مرلوپونتی، بوردیو، هابرماس و دیگرانی که از نظریه پدیدارشناسی وام گرفتهاند پیمودهاند. پدیدارشناسی رادیکال آن گونه که هانری کرین به آن گرایش داشت نسبت به قدرت و سلطه کور است.
سوءظن به عرفان و حکمت ایرانی
مهمترین هنر هرمنوتیک سوءظن خواندن جملاتی است که نوشته نشدهاند.دیدن پشت پروژههای فکری و دیدن آن چیزیهایی است که متن پنهان میکند. این پنهان کردن همیشه آگاهانه نیست. و آن چه مهم است همین ناخود آگاه است. کربن «آگاهی» سنت را دیده و به خوبی تفسیر کرده است. اینک زمان آن رسیده که ناخوداگاه سنت را بکاویم. ناخودآگاه را در معنایی گسترده تر از آنچه روانکاری در نظر دارد به کار میبرم: منظور تمام پیش شرطهایی است که موجد این فرهنگ شدهاند و ما به آنها آگاهی نداریم. ناخودآگاه روانکاوانه میتواند یکی از آنها باشد.
استعداد عرفان و حکمت ایرانی در پیوندش با قدرت در امکان این سنت برای دوباره اسطورهای کردن(Remythologisation)ساختار پدرسالار متجلی میشود.عرفان و حکمت عرفانی با انواع و افسام تکنولوژیهای امحاء نفس میکوشند فردیت تجربی و روزمره را به نوعی فردیت فرارونده ـ که مستحیل است در سرچشمه الهی ـ بدل کنند.
این فرایند در عمل یعنی نابودی شخصیت فرد و آمادگی اش برای تسلیم به پدر فرارونده ـ دنیوی. عرفان از تمام خشونت نظم پدرسالار اسطوره ای دلپذیر و دلربا میسازد. سرکوب میل جنسی را به شکل اسطورهای اروتیک برای فرد مجسم میکند وسلسله مراتب نظم پدرسالار را هستیشناسانه میکند. عرفان همان بازسازی اسطورهای نظم پدرسالار است. عرفان چیزی بیرون از این نظم نیست، عنصر درونماندگار این نظم است.
اکنون میتوانیم به بحثمان با کربن ادامه دهیم: مقدس کردن یا مقدس نگاه داشتن زیست جهان یعنی دوباره اسطوره ای کردن نظم پدرسالار. و این خود واجد معنایی سیاسی است. پس ضدیت کربن با سکولاریزاسیون اساسی سیاسی دارد: او نگران از دست رفتن نظم پدرسالار است. آیا اصولا ضدیت بنیادین با سکولار شدن نوعی خواست قدرت نیست؟
عرفان شمشیر دولبه
عرفان شمشیری دولبه است: اگر در متن جامعه ای غیردموکراتیک و غیرسکولار باشد عنصری است از عناصر قدرت و نظم پدرسالار. در چنین جامعه ای عرفان به گونه ای پوشیده و رمزگذاری شده محتوایی سیاسی دارد. اما در متن جامعه دموکراتیک و سکولار عرفان ـ که ازاین پس تبدیل به تنها نوعی نگاه معنوی و باطنی به امر قدسی میشود ـ بهترین شکل دین و ایمان دینی خواهد بود. به شرط این که از آن محتوای سیاسی کاملا تهی شود. خصومت کربن و عارف مسلکانی چون نصر با سکولاریسم به دم خروسی میماند که از پروژه ایشان بیرون زده است. مشکل این است که آنها سنت را در کلی میبینند که اجزائش یکدیگر را بازتولید میکنند. نخست باید این کل را از هم پاشاند ـ یا از هم پاشیدگی اش را به رسمیت شناخت ـ سپس با اجزائش میتوان ترکیبهایی نو ساخت که با جامعه ای دموکراتیک سازگار باشد.
پانویس:
1.Henry corbin, "Du message de la philosophie iranienne", in: Philosophie Iranienne et philosophiecomparée, Paris, 1979
2. همانجا 138.
رسانهها و جنبش اعتراضی تونس و ایران
سعید بیانی
رسانههاى ارتباط جمعى، وجه مشخصهی دوران جدید و مدرن کنونی هستند. در دموکراسی غربی، روزنامه و رادیو و تلویزیون، ماهیتى مردمسالار دارند و براى بقاى خود مجبورند که چنین باشند.
برخلاف کشورهاى خاورمیانه که رسانههاى مهم عموماً دولتى هستند، رسانه در کشورهای دموکراتیک، محصول بازار رقابت است و براى بقاى خود، ناگزیر به جلب مخاطب است.
اصل مردمسالارى که در قلب رسانهها جاى گرفته است آنها را به ابزاری برای انعکاس مشکلات مردم منطقه از لحاظ (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) تبدیل کرده است. رسانهها در این جوامع، در برابر مقام و قدرت حاکمیت- که در فرهنگ کشورهاى اسلامى، قداستى الهى یافتهاند- زانو نمیزنند. توسعه و رواج رسانههاى برون مرزی در کشورهاى خاورمیانه موجب شده است، سنتهای ایستا بیش از قبل بحرانزده شوند و به قداست و اقتدار سیاسى دیکتاتورها ضربه بخورد.
در کشورهاى خاورمیانه همزمان با گسترش تکنولوژی وسایل ارتباط جمعى، اقبال و اعتماد به رسانههاى داخلى کاهش یافته و این رسانههاى برونمرزی هستند که واسطهی دولت و مردم شدهاند. این وضعیت، با توجه به زمینهی فرهنگى متفاوت رسانههاى خارجى، مسئلهی مهمى براى خاورمیانه ایجاد کرده است. به عنوان مثال، رادیو بىبىسى و تلویزیونCNN ، دو رسانهی قوى و پرنفوذى بودند که در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷ایران و نیز جنگ و بحران خلیج فارس، نقشی بزرگ ایفا کردند.
شبکههای اجتماعی مجازی و سایتهای اینترنتی
سلیم عَمامو، وبلاگنویس، فعال سیاسی و استفادهکنندهی فید توییتری @slim40 که به مقام وزارت در دولت جدید تونس نیز دست یافته، در جریان اعتراضهای تونس در پیام توییتری خود به دوستانش خبر داد که پلیس به خانهاش ریخته است. چند ساعت بعد از دستگیریاش، این برنامهنویس کامپیوتر، موفق شد از طریق برنامهی «گوگل لتیتیود» تلفن همراه خود، محل بازداشتگاه خودش را برای دوستانش مشخص کند. محلی که از طریق «گوگل لتیتیود» دیده میشد داخل ساختمان ترسناک وزارت کشور تونس بود. پیام توییتری سلیم به دوستانش این بود: «در جلسهی وزارتخانه هستم.» این استفادهی بهینه از شبکههای اجتماعی بود که رویدادهای این کشور را در صدر اخبار جهان قرار داد.
در ایران و تونس، با توجه به شمار جمعیت جوان و تحصیلکردهی دو کشور، رسانهها از اقبال و توجه بخصوصی از سوی این طیف برخوردارند. بر اساس آمار از هر پنج نفر تونسی یک نفر به شبکهی اجتماعی فیسبوک دسترسی دارد.
سایتهای برتری که در جریان دوهفته تظاهرات در تونس، در میان توییتبازان تونسی رتبههای اول را داشتند به ترتیب عبارتند از: فیسبوک، بیبیسی انگلیسی، یوتیوب، کانال الجزیرهی انگلیسی، لایوورد، نیتایمز، سیانان، توئیتپیک و یاهونیوز.
در ایران، تعداد بسیاری از شهروندان هنوز به اینترنت پرسرعت مناسب دسترسی ندارند و با شبکههای اجتماعی همانند فیسبوک، توییتر، یوتیوب و وبلاگها، غریبه هستند. با این حال، سال گذشته جوانان در جنبش سبز بهخوبی برای سازماندهی تظاهرات اعتراضی از رسانهای مدرن استفادهی بهینه بردند و به الگوی مبارزاتی برای دیگر کشورهای منطقه تبدیل شدند.
از میان سایتهایی که در جریان تظاهرات سال گذشته در ایران نقش مهمی ایفا کردند، میتوان از: سایت بالاترین، فیسبوک (بهویژه صفحهی انقلاب سبز و میرحسین موسوی)، توییتر، لینک سبز، کلمه، جرس، ندای سبز آزادی، موج کمپ (که در جریان اعتراضها توسط ارتش سایبری سپاه هک شد)، وبسایت محسن سازگارا، سایت رادیو زمانه، گویا نیوز، بیبیسی فارسی و روزآنلاین نام برد.
این فرض در روزهای اخیر در گزارشهای متعدد طرح شده که مردم تونس با تأسی و الگوبرداری از استفادهی جنبش سبز ایران از شبکههای اجتماعی مجازی به سازماندهی تظاهرات اعتراضی خود مبادرت کردهاند. در صورتی که دنیای رسانهها دستخوش تحول شده و مردم جذب تجربیات تازه میشوند. این رسانههای جدید امکانات فراوانی برای مردم ایجاد کرده و این امکانات منجر به ایجاد الگوهای جدید مبارزاتی شده است.
رسانههای ماهوارهای
رسانههای برونمرزی، بخصوص تلویزیونها از انسجام کافی در پوشش رویدادهای ایران برخوردار نبودند؛ چراکه حکومت ایران، نسبت به حکومت تونس با آگاهی از نقش موثر رسانههای ماهوارهای از هیچ فشار و سانسوری خودداری نکرد.
در اعتراضهای سال گذشتهی ایران، رسانههای برونمرزی به دلیل نداشتن خبرنگار و گزارشگر در ایران، پوشش خبری خود را بر پایهی گزارشهای تایید نشده، تنها از سوی منابعی نامشخص و تنها بر اساس تصاویر ارسالی از سوی شهروندان (شهروند- خبرنگاران) بنا نهادند. در طی این اعتراضها شاهد بودیم که شبکههای تلویزیونی معروف و پرمخاطبی همانند CNN و BBC World و بیبیسی فارسی تمامی گزارشهای خود را بدینوسیله تنظیم و ارائه میکردند. این باعث شد که انعکاس اخبار داخلی به خوبی انجام نشود. شبکهی تلویزیونی صدای آمریکا، با تغییر مدیریت خود در آن هنگام، توجه خود را روی مسائل حاشیهای این رویدادها متمرکز کرد و مدت برنامههای خبری خود را دستخوش تغییرات (بیجهت) بسیار کرد. تنها شاید شبکهی بیبیسی فارسی بود که در امر خبررسانی حرفهایتر و موثرتر عمل کرد.
در تونس اما، این پوشش خبری به صورت گستردهای با توجه به رسانههای دیداری و شنیداری حرفهای مانند العربیه، الجزیره (عربی و انگلیسی)، France24، CNN، بیبیسی عربی و روزنامههای بینالمللی به خوبی انجام شده است. شهروندان تونسی و دیگر کشورهای عربی در جریان لحظه به لحظهی اخبار و اتفاقهای روز کشور قرار میگرفتند. از دیگر موارد می توان به تسلط بیشتر مردم تونس به یک یا دو زبان غیر عربی اشاره کرد که باعث شد مردم تونس از رسانههای بینالمللی استفادهی بهینهای در مسیر اطلاعرسانی کنند.
موانع رسانههای برون مرزی
جمهوری اسلامی با اعمال شیوههای مرسوم که به دفعات قبل نیز آنها را به اجرا گذاشته بود، از جمله پخش پارازیت، اعمال فیلترینگ روی سایتهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی مجازی، قطع و پایین آوردن سرعت اینترنت و از خارج کردن تلفنهای همراه و پیام کوتاه از شبکهی سرویسدهی، به نحو بازدارندهای رسانهها را کنترل کرد. در مصر نیز حکومت حسنی مبارک از این شیوهها برای قطع صدای مردم معترض استفاده کرد.
شاهد بودیم که حاکمیت، با پخش مداوم پارازیت روی رسانههای فارسی زبان معتبر (صدای آمریکا، بیبیسی فارسی، رادیو فردا، رادیو زمانه و ...) این شبکهها را در امر اطلاعرسانی دچار مشکل کردند. از طرفی دیگر رژیم با بازداشت، ارعاب و اخراج گزارشگران و روزنامهنگاران رسانههای خارجی، پوشش خبری را از رویدادهای داخلی برداشت و بهطور نسبی موفق شد مردم ایران و جامعه جهانی را نسبت به رویدادهای ایران و نقض فاحش حقوق بشر در بیخبری قرار دهد.
در ایران مشکلات زیرساختی بسیار برای بهرهبرداری مناسب از شبکهی جهانی اینترنت وجود دارد. حکومت یا به عمد یا از سر اجبار بنا به دلایل سیاسی این امکانات مناسب را برای شهروندان فراهم نکرده است.
حکومت ایران با آگاهی کامل از نقش رسانههای برون مرزی، تدارک وسیعی برای خنثی کردن این تهدید بالقوه از قبل در نظر گرفته بود؛ با خرید انواع وسایل پیشرفته ازجمله دستگاههای پخش پارازیت (از شرکتهایی چون اریکسون سوئد) و نرمافزارهای قدرتمند فیلترینگ سایتهای اینترنتی (از کشور چین) در تجهیز هرچه بهتر خود برای شرایط حساس اقدام کرده است. حکومت این تدارکات وسیع را از 18 تیرماه سال 1378 و در پی اعتراضهای دانشجویی برای خود فراهم کرده است.
در صورتی که در تونس، رسانهها در پوشش خبری تظاهرات صورتگرفته در آن کشور بدون مانع خاصی عمل کردند. مردم این کشور به خوبی از وسایل ارتباط جمعی و رسانههای جدید، بهره بردند. جوانان تونسی به مدد فیسبوک، توییتر و وبلاگها به سازماندهی تظاهرات غیر دولتی پرداختند و در این بین نقش تلویزیونهای عربی بخصوص الجزیره در پوشش خبری بسیار پراهمیت بود و نوعی انگیزه و امید را در جوانان تونسی زنده نگاه داشت.
عملکرد کانال تلویزیونی الجزیره به حرکتهای شبکهی خبری بیبیسی در اوایل انقلاب ایران شبیه است. در آن دوران، رادیو بیبیسی در انتشار اخبار نقش بهسزایی ایفا کرد. در کشورهاى خاورمیانه، به دلایلى توجه و اعتماد به اخبار خارجى در سطح وسیعى شایع است. پدیدهی توجه به رسانههای خارجی را مىتوان در همهی کشورهاى منطقه، مشاهده کرد.
دستگاه سانسور هیچ حکومت سرکوبگری پای مقاومت در برابر این جهش سریع تکنولوژی امروزی را نخواهد داشت و با استفاده از انواع ابزار سانسور نمیتوان مانع گردش آزاد اطلاعات شد و خبررسانی را دچار خفقان مطلق کرد.
در جهان امروز که اخبار و اطلاعات با سرعت شگرفی مرزهای جغرافیایی کشورها را در مینوردند، وجود رسانههای پرمخاطب و حرفهای از نیازهای اساسی هر جنبش کثرتگرایی برای موفقیت است و جنبش سبز نیز از این قاعده مستثنی نیست. رهبران و کنشگران جنبش باید به بسط وگسترش هرچه بیشتر کیفی و کمی رسانهها توجه مضاعفی داشته باشند.
با توجه به مشکلات اقتصادی و سیاسی در ایران، این احتمال وجود دارد که موجی از نارضایتیها در قالب حرکتهای اعتراضی در ایران از سر گرفته شود. در این شرایط رهبران جنبش باید برای راههای جایگزین دیگر در صورت قطع یا پایین آوردن سرعت اینترنت وپخش پارازیت روی ماهوارهها به تمهیداتی بیاندیشند تا اطلاعرسانی با خلل روبهرو نشود.
البته راه حلهایی در چنین شرایطی وجود دارد که میتوان به چند نمونه اشاره کرد: راهاندازی رادیوی موج کوتاه، استفاده از تلفنهای ثابت برای اطلاعرسانی، پخش گستردهی اعلامیهها، فراخوانها و اخبار جنبش در شکل سیدیهای صوتی و تصویری و پخش خبرنامه در ایستگاههای مترو، فروشگاهها و اماکن عمومی توسط فعالان جنبش (شیوهای که توسط جنبش آدپور درصربستان، و در جریان انقلاب ۵۷ایران از آن استفاده شد)، ساخت و معرفی فیلترشکنهایی که در سرعت پایین اینترنت نیز بتوان از آن استفاده کرد و ترغیب مردم به استفاده از دستگاههای جدید پارازیتگیر برای خنثی کردن این حربهی رژیم.
اخیراً جنبش سبز اقدام به راهاندازی رادیوی اینترنتی و ماهوارهای «رسا» (رسانهی سبز ایران) کرده است.این رادیو در روز دو ساعت اخبار جنبش را پخش میکند. چیزی که در این میان حس میشود، کمبود یک رسانهی دیداری حرفهای است. البته یکی از موانع مهم در سر راه پاگیری این رسانه را میتوان نداشتن بودجهی مالی کافی دانست. شاید به دلیل کمبود کمی و کیفی رسانههای مستقل در ارتباط با جنبش باشد که جنبش سبز، تاکتیک کنونی خود را بر اطلاعرسانی و انسجام رسانههای دیداری و شنیداری بیش از هر اقدام دیگری متمرکز کرده است.
ضرورت اندیشهی چپ
راه سوم مصر- بخش دوم
برگردان:
علی تهرانی
الجزیره: با توجه به جایگزینها، آیا اسلامگرایی یا هر رابطهای با اسلام سیاسی میتواند با لیبرالدموکراسی غربی در آیندهی مصر یا هر کشوری در منطقه کنار بیاید؟
طارق رمضان: آنچه آقای ژیژک گفت بسیار با اهمیت است. زمانی که ما از غرب یا کشورهای غربی به وضعیت کشورهای عرب نگاه میکنیم، میگوییم اگر این رژیمهای خودکامه بر سر کار نباشند حتماً بدتر از آنها مانند اسلامگراهای تندرو بر سر کار خواهند آمد. غرب هم از این نگرش حمایت میکند. درست به همین دلیل است که این رژیمها سالهای سال توسط غرب حمایت میشدند. حمایت غرب از مردم تونس بعد از گردهماییهای بزرگ و در واقع بعد از انقلاب آنها اتفاق افتاد. به عبارت دیگر ما- در غرب- زمانی از ارزشهای دموکراتیک و مدلهای دموکراسی حمایت میکنیم که به نفعمان باشد و به ذات از این ارزشها پشتیبانی نمیکنیم. اگر ما از عمومیت و جهانی بودن ارزشهای دموکراتیکمان- مانند مساوات و آزادی- مطمئن هستیم باید الان از مردم مصر حمایت کنیم نه این که سکوت کنیم و بگوییم صبر کنیم تا ببینیم چه میشود فقط به این دلیل که امنیت و حفاظت از اسراییل برای ما مهم است. دولت اسراییل هم میگوید ما از مبارک حمایت میکنیم چون اگر او نباشد اسلامگراها خواهند بود. این چه منطقی است؟ اسراییل تصور میکند امنیت اسراییل فقط با حضور دیکتاتورهای اطرافش اتفاق میافتد، اما این تصور درستی نیست.
می خواهم از شما دربارهی ترس از اسلام رادیکال که این روزها در رسانهها زیاد دیده میشود، بپرسم. آیا اگر این ترس یک ترس واقعی بود، کشورهایی نظیرعربستان سعودی که در آن حقوق زنان به شدت مورد نقض واقع میشود و حتی حق رانندگی ندارند بیشتر مورد اشاره قرار نمیگرفتند؟ عربستان سعودی اما با این قرائت از اسلام همچنان یک قرارداد ۶۰ میلیارد دلاری اسلحه با آمریکا دارد. آیا اگر این ترس از قرائت رادیکال از اسلام صحت داشت، عربستان سعودی به جای کشورهایی مانند مصر و تونس در مرکزیت بحث قرار نداشت؟
دقیقا، اگر ما دربارهی این نگرانیها جدی هستیم، چطور دربارهی حقوق بشر و حقوق زنان صحبت میکنیم و در عین حال حمایت کاملی از رژیم حاکم در عربستان سعودی میکنیم؟ این که کلمهای دربارهی نقض حقوق بشر در این کشور نمیگوییم یک ریاکاری تمام عیار است. آنچه در حال حاضر در مصر اتفاق می افتد، منظورم تظاهرات عظیم چند میلیونی است، توسط اخوانالمسلمین هدایت نمیشود. این ترس از اخوانالمسلمین در منطقه مبنای ایدئولوژیک دارد و از اهداف استراتژیک اسراییل است. نتیجهی جنگ روانیای که اسراییل دنبال میکند همین است که باید از مبارک حمایت کنیم.
دونکته هست که باید دربارهی آن دقت کنیم. اول این که این حرکت توسط اخوان المسلمین هدایت نمیشود. دوم این که در اخوانالمسلمین طیف وسیعی از اعضا و فعالین حضور دارند. از آدمهایی که بسیار به نگرش عربستان سعودی نزدیک هستند تا بسیاری از آنسو که به قرائتی که ترکیه از اسلام دارد نزدیک هستند. این افراد در ۶۰ سال گذشته به هیچ عنوان تندرو نبودهاند. انسانهایی قانونگرا و بیخشونت و ضد استعمار هستند که تنها به دنبال آزادی بودهاند. نکتهی این بحث این است که ما در حال حاضر دربارهی دموکراسی و حقوق زنان، صحبت میکنیم و اگر جریان دموکراسیخواهی را در مصر دنبال کنیم به دنبال حقوق مساوی هستیم و دسترسی به منابع اقتصادی و استقلال از آمریکا و همینطور درخواست از اسراییل برای رعایت حقوق فلسطینیها و این که به دنبال صلح با دیکتاتورها و فراموش کردن فلسطینیها نباشد.
آقای ژیژک! اگر بخواهیم این صحنههایی را که در میدان تحریر دیدهایم و حدود میلیون نفری را که برای حقوقشان صفآرایی کردهاند با زمانی مقایسه کنیم که مجسمهی صدام در میدان فردوس بغداد به زیر کشیده شد، میبینیم تعداد جمعیت امروز در میدان تحریر بسیار بیش از آن روز است. به نظر شما این تصاویر کنایهی جالبی ندارند؟ به این معنی که آن تصویر با این برداشت قاطع همراه بود که مردم عراق از صدام حسین خسته شده بودند اما امروز با این که این جمعیت در مصر گرد هم آمدهاند، هنوز تردیدهایی در رفتن مبارک وجود دارد.
ژیژک: صددرصد با شما موافقم. روزنامهنگاری برای من تعریف کرد که ۲۰ دقیقه قبل آمریکاییها کسانی را فرستادند تا این کار را بکنند و به تعبیر من این یک اتفاق دولتی بود [به تصویر نیاز داشتند]. آمریکا همهی اشتباهاتی را که میتوانست، در عراق مرتکب شد و البته الان هم هزینهی آن را میپردازد. آنچه میخواهم بگویم این است که اولاً به همه اجازه دهید حرف بزنند. جایی خواندم بیش از ۳۰ درصد مردم در آمریکا به شیطان و روح و مفاهیمی از این دست معتقدند. بنابراین آمریکاییها اجازه ندارند باورهای دینی مصریان را مسخره کنند. من میتوانم تضمین کنم در برخی از نقاط آمریکا باورهای مذهبی از دهکدههای افغانستان شدیدتر است.
دوماً این که انتخابهای ما به لیبرال دموکراسی و اسلام محدود نمیشود. هرچند نکات جالبی هم در اسلام وجود دارد. چند هفته پیش در قطر بودم و از موزهی هنرهای اسلامی بازدید میکردم. یک بشقاب ساده پیدا کردم که روی آن به نقل از یک فیلسوف ایرانی نوشته بود: آن که شکست میخورد و آن را از چشم ایمانش میبیند سادهلوح است. منظور آنهایی است که شکست میخورند و برای توجیه آن و پیدا کردن مقصر به دنبال دین و مفاهیم انتزاعی نظیر سرنوشت هستند. اینجا ما فلسفهی عمیقتری از برداشت غرب از اسلام میبینیم و آن این است که شما مختارید که انتخاب کنید. برای من مشکل جای دیگری است و منشا دیگری دارد. اگر انتخاب بین حکومت دینی بنیادگرای اسلامی و لیبرال دموکراسی غربی باشد ما بازندهایم. به نظر من تراژدی جهان عرب فقدان سکولاریسم است. سکولاریسم نه به مفهوم بیدینی که به مفهوم جستوجوی عدالت و آزادی خارج از قرائت دینی؛ و این یک شکل از اندیشهی چپ است.
نتیجهگیری رادیکال من این است که این پدیده فقط منحصر به کشورهای اسلامگرا نیست. ما این جریان را در کشورهای دیگر نیز به وفور دیدهایم؛ مثلاً در افغانستان. آنچه در رسانههای غربی دربارهی این کشور منعکس شده یک کشور عقبمانده با بنیادگرایی افراطی است. به اندازهی کافی پیرهستم که ۴۰ سال پیش را به یاد آورم. افغانستان یک کشور باز و سکولار بود با تکنوکراتهای طرفدار غرب، یک نظام سلطنتی، یک حزب کمونیست قوی و ما داستان آن را میدانیم. کمونیستها کودتا کردند، شوروی و آمریکا مداخله کردند و و این آغاز فرآیندی شد که در آن افغانستان به سوی بنیادگرایی رفت.
خلاصه کنم: ما نباید فقط به دنبال لیبرال دموکراسی غربی و یا بنیادگرایی اسلامی باشیم. یک چپ قوی برای همهی ما ضروری است. این تنها راهی است که میتواند ما را در غرب و جهان عرب نجات دهد.
بخش پیشین
حقیقتی که امروز باید بدانیم!
سراجالدین میردامادی
فرخ نگهدار: اولین نکته این است که طرفداران حکومت سعی کردند همان لفظهای سابق، مانند «خس و خاشاک»، «ناخالصیهای شکر»، «جمعیت ۳۰۰، ۴۰۰ نفره و ... را در این رابطه بهکار ببرند و حقیقتاً انتظار من از میزان شرکت مردم با توجه به رعبی که حکومت در روزهای پیش از آن پراکنده بود، حضوری در این حد نبود.
مردم نشان دادند که بیش از آن ناراضی و عصبی هستند از واکنشی که حکومت در برابر خواستهای آنها بهعمل آورده است. ارزیابی من از این تظاهرات این است که مردم بیش از حد انتظار جامعهی بینالمللی و ناظران وقایع ایران در صحنه حضور داشتند و حکومت را به این صرافت انداختند که باید در قبال وضعی که در کشور وجود دارد، تصمیمی جدی بگیرد.
بهطور کلی، پیام تظاهرات ۲۵ بهمن را برای حاکمیت چه میدانید؟
پایبندی به قانون؛ پیامی که در نوشتهی رهبران سبز هم مستتر بود که اگر حکومت نخواهد به میثاقی که با مردم بسته، بهخصوص به قانون اساسی، به بحثهای مربوط به حقوق ملت و اصل ۲۷ قانون اساسی، پایبند بماند، این برای مملکت زیانهای سنگین خواهد داشت و معلوم نیست اعتراضها به کدام طرف کشیده میشود. در این صورت تندروها میداندار خواهند شد و آیندهی کشور و سرنوشت مردم را با مخاطرات بسیار جدی مواجه خواهند کرد.
بهانهی تظاهرات روز دوشنبه، حمایت از جنبش مردم مصر و تونس بود و بهنظر میرسید رهبران جنبش اعتراضی بهنوعی در تلاش هستند که آن را به جنبشهای آزادیخواهانه در خاورمیانه و شمال آفریقای عربی پیوند بزنند. فکر میکنید آنها در این زمینه چقدر موفق شدند و چقدر این واکنش در دنیای عرب و خاورمیانه باعث جلب حمایت شد؟
مسئلهی مقدم در تحلیل وضعیت ایران، رفتار حکومت با معترضان، مخالفان و با مردم است. وقتی حکومت اصول قانون اساسی را که ضامن تنظیم روابط بین ملت و دولت است، به این شکل آشکار نقض میکند، اولین مسئلهای که به منصه ظهور میرسد و سرتیتر خبرها میشود، مسئلهی حقوق ملتهای دیگر، یعنی تونس و مصر نخواهد بود که این پیروزی بزرگ را بهدست آوردهاند و ملت ایران هم میخواسته شادی خود را در این پیروزی بزرگ، بازتاب بدهد.
آنچه در رأس تیترها، در تمام رسانههای خبری منعکس میشود، این است که رفتار حاکمیت ایران با شهروندان خود شایسته است یا نه؟ آیا به قانون پایبند هست یا نه؟ پیام اصلی این خواهد شد و این دست آقایان موسوی و کروبی و مردم تظاهرکننده نبود.
اگر حکومت به قانون پایبند میماند، آنگاه امکان اینکه مردمی که به خیابان آمدند، همبستگی خود را با مردم مصر و تونس اعلام کنند، وجود داشت. متأسفانه حکومت با سرکوب و سرنیزه، راه را برای بروز چنین شعارهایی میبندد و اکنون هم به طرف آینده که برویم، با روشهای خشنتری شاید بخواهد برخورد کند.
رسانههای همسو با حاکمیت تلاش کردند با کم جلوه دادن آمار کسانی که در راهپیمایی شرکت داشتند، آن را بیاهمیت جلوه بدهند. رئیس فعلی مجلس، علی لاریجانی و رئیس سابق آن، حداد عادل، امروز در مجلس حملات شدیدی را متوجه میرحسین موسوی و مهدی کروبی کردند. فکر میکنید واکنش حاکمیت در برابر تظاهرات دیروز چه خواهد بود؟
از قبل از تظاهرات روز ۲۵ بهمن، نشانههای موثقی به گوش میرسید که جناحهای بسیار تندرو در درون حاکمیت، فشار خود را برای دستگیری، محاکمه و سرکوب رهبران معترض افزایش دادهاند. پایگاه «عمار» و فهرست گردانندگان این پایگاه، سخنرانی معروف و بسیار تند حجتالاسلام پناهیان در مجامع بسیجی، حرفهای آقای نقدی فرمانده بسیج، صحبتهای آقای طائب، رئیس حفاظت سپاه و ... همه نشان میداد که تعرض گستردهای برای به قول آنها «برچیدن بساط فتنه» یا به زعم من، برای خاموش کردن صدای میلیونی اعتراض و نارضایتیای که در جامعه وجود دارد، آغاز شده است.
با توجه به اینکه گفته میشود یک دانشجو به نام صانع ژاله، «دانشجوی بسیجی» در تظاهرات دیروز به شهادت رسیده و دارند برای چهارشنبه تظاهراتی را سازمان میدهند و امروز هم در صحن مجلس، حملاتی به زعامت آقای روحالله حسینیان که تنها مدافع قتلهای زنجیرهای در درون حکومت بود آغاز شده، بیم آن میرود که مهار را از دست نیروهای راست سنتی که مؤتلفه و شرکا باشند خارج کنند (مضمون پیام آقای پناهیان هم دقیقاً همین بود) و یک موج سرکوب خونین را دامن بزنند.
اگر چنین پروژهای، چنین نقشهای یا چنین توطئهای پیش برود، من عمر جمهوری اسلامی ایران و مجموعهی نظام حاکم بر کشور را بسیار بسیار کوتاهتر از آنچه که قبلاً پیشبینی میکردم، ارزیابی میکنم.
آیا شما تداوم حضور خیابانی معترضان را مثبت ارزیابی میکنید و فکر میکنید ادامهی تظاهرات خیابانی جنبش اعتراضی را به اهداف خود نزدیک میکند یا نه؟
فعلاً مسئله این نیست که آیا جنبش اعتراضی در این لحظاتی که ما داریم با هم صحبت میکنیم، از طریق تظاهرات خیابانی میتواند به حیات خودش ادامه بدهد یا نه. مسئلهی مرکزی سیاسی که سرنوشت مملکت را تعیین میکند، این است که آیا تلاش جماعتی امثال آقای پناهیان، آقای روحالله حسینیان و طائبها، نقدیها و ... که برای در دست گرفتن مهار قدرت سیاسی و سرکوب هرنوع صدای مخالفی به راه افتادهاند، به نتیجه میرسد یا نه.
به نظر من، لحظهای که تمام ملت ایران باید هشیار بشود و صف متحدی علیه این گرایش، علیه این گرایش بسیار خطرناک سازمان بدهد، همین امروز است. اگر در این موضوع، کمتوجهی بشود و خواستهای دیگری در پیشاپیش حرکت مردمی قرار بگیرد، آنگاه من فکر میکنم که خطا رفتهایم و روزهای بعد به این نتیجه خواهیم رسید که ای کاش امروز این حقیقت را میدیدیم که امثال روحالله حسینیان، طائبها، جنتیها و ... چه بلایی میخواهند سر این مملکت بیاورند.
اخبار ضد و نقیض در مورد رهبران جنبش سبز
موسوی و کروبی کجا هستند؟
منزل میرحسین موسوی تحت نظر نیروهای امنیتی قرار گرفته و تمام راههای ارتباطی نخست وزیر زمان جنگ با خارج قطع شده است. همزمان لباس شخصی ها برای دومین شب پیاپی در مقابل منزل مهدی کروبی تجمع کرده و خواستاراعدام او و سایر رهبران جنبش سبز شده اند. در چنین شرایطی گفته های ضد و نقیضی در مورد انتقال موسوی و کروبی به نقطه ای دیگر و مرخص کردن محافظان آنان مطرح شده است.
به گزارش خبرنگاران "روز" از تهران بعد از انتشار پیام میرحسین موسوی که از تظاهرات 25 بهمن به عنوان "پایداری خیره کننده مردم" یاد کرده بود، منزل او به طور کامل توسط نیروهای امنیتی تحت کنترل قرار گرفت و امکان هرگونه ارتباط موسوی و رهنورد با بستگان و نزدیکانشان، سلب شد.
بستگان آقای موسوی می گویند هیچ اطلاعی از شرایط فعلی او و خانم رهنورد ندارند و فرزندان آنها نیز موفق به دیدار با پدر و مادر خودنشده اند.
بی خبری از وضعیت میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در حالی است که نمایندگان مجلس شورای اسلامی روز دوشنبه با سر دادن شعارهایی در صحن علنی مجلس خواستار اعدام وی و کروبی به عنوان "سران فتنه" شده بودند.
همزمان گزارش ها از تجمع نیروهای لباس شخصی و بسیج در مقابل منزل مهدی کروبی حکایت دارد. وب سایت سحام نیوز، تریبون حزب اعتماد ملی، از تجمع کنندگان به عنوان "اراذل و اوباش" یاد کرده و گزارش داده است: "از ساعت 9 شب تعدادي از اراذل و اوباش با تجمع درب منزل مهدي كروبي اقدام به برهم زدن نظم عمومي و سلب آسايش همسايگان نموده اند. گروه ديگري از اين اراذل در ساعت 12 به گروه اول تجمع كنندگان پيوسته و شروع به سر دادن شعارهايي در حمايت از رهبري و توهين به آقايان كروبي، موسوي، خاتمي و هاشمي و حتي بيت امام خميني نمودند".
براساس این گزارش تجمع کنندگان شعارهاي تندي برعليه هاشمي رفسنجاني و بيت ایت الله خمینی از جمله سيد حسن خميني و سيد ياسر و سيد علي سر میدهند:
” تا هاشمي كفن نشود؛ اين وطن وطن نشود” و “موسوي و كروبي؛ اعدام بايد گردند” شعارهایی است که از سوی تجمع کنندگان در مقابل منزل مهدی کروبی سر داده می شود.
تا لحظه تنظیم این گزارش همچنان این افراد در مقابل منزل مهدی کروبی حضور داشتند.
مهدی کروبی نیز با انتشار پیامی خشونت های صورت گرفته در روز 25 بهمن را محکوم کرده و خطاب به حاکمان جمهوری اسلامی هشدار داده بود: ضمن محکومیت شدید برخوردهای خشن و غیر انسانی و غیر اسلامی هشدار می دهیم که تا دیر نشده است پنبه ها را از گوش هایتان خارج کنید و صدای مردم را بشنوید.
در حال حاضر هیچ خبری از وضعیت مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در دست نیست. اما شایعات گوناگونی به گوش میرسد از بازداشت میرحسین موسوی گرفته تا انتقال مهدی کروبی به خانه امن و ....حکایت دارد؛ شایعات تایید نشده ای که بر نگرانی ها و التهابات جامعه افزوده است.
یورش به منزل حسین کروبی
همزمان با بی خبری از وضعیت رهبران جنبش سبز، خبرها از یورش ماموران وزارت اطلاعات به منزل حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی حکایت دارد.
حسین کروبی به وب سایت سحام نیوز گفته است: نيروهاي امنيتي كه حدودا 20 نفر بوده اند
پس از مراجعه به منزل من، علي رغم اينكه كسي در منزل نبوده است اقدام به شكستن درب منزل نموده و وارد ساختمان شده اند. اين افراد متاسفانه با تخريب اموال و بر هم زدن آسايش عمومي و نيز و با ايجاد رعب و وحشت در ساختمان مسکونی ، اسباب ناراحتی و وحشت را در میان همسایگان فراهم کرده اند.
براساس این گزارش نیروهای امنیتی در منزل حسین کروبی مستقر شده اند. حسین کروبی سه هفته پیش نیز به دادسرای اوین احضار و تحت بازجویی قرار گرفته بود.
فاطمه کروبی: رفتارهای کودکانه خللی در انتخاب راه همسرم ایجاد نمیکند
همزمان با این اتفاقات، فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی در نامه ای به رئیس مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: "دیگر پذیرفته ام که حقی برای زیستن نداریم".
خانم کروبی با اشاره به نامه قبلی اش به رهبر جمهوری اسلامی نوشته است: در خلال حملات اوباش در شبهای رمضان به مقام رهبری نامهای نوشتم که اختلاف شما با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد؟ اما امروز پذیرفتهام که در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم.
او سپس به حصر خانگی مهدی کروبی اشاره کرده و توضیح داده است: از پنج شنبه در حصر کامل نیروهای امنیتی هستیم که به نحوی که فرزندانم را نیز به منزل راه نمی دهند، تلفن های ارتباطی همگی قطع می باشد، از ادامه درمان این حق اولیه ام نیز ممانعت بعمل آمده و نیروهای امنیتی دیشب همزمان با حمله اوباش شبانه با شکاندن درب آپارتمان فرزندم محمد حسین بدون حضور او به منزلش یورش بردند.
خانم کروبی تاکید کرده است که: "این رفتار های مذبوحانه، غیر انسانی و البته کودکانه که هیچ خللی در انتخاب راه همسرم ایجاد نمی کند".
او با اشاره به رفتار روز دوشنبه نمایندگان مجلس، خطاب به علی لاریجانی نوشته است: بدنبال نطق جنابعالی در جلسه دیروز و شعارهای جمعی از وکلای منتخب حاکمیت که به جای تقنین به صدور حکم اعدام دو یار صدیق امام پرداختند، خبر سازماندهی عده ای اوباش و مزد بگیر را در جهت حمله به محل سکونت دریافت کردیم. حضور پلیس امنیت و نیروی امنیتی حسب ظاهر مانع از این امر در اوایل شب شد. لیکن در ساعت 1:30 بامداد تا ساعت 2:45 این گروه سازماندهی شده به منطقه وارد شده و از یکسو به فحاشی و هتاکی به اینجانب، همسرم، مهندس موسوی، آقایان خاتمی و هاشمی پرداختند و از سوی دیگر شعارهایی در حمایت از رهبری و حاکمیت سر دادند.
خانم کروبی که خود سابقه نمایندگی در مجلس پنجم را دارد افزوده است: آنچه بیشتر موجب تاسف است توسل این اراذل به شعائر دینی و مذهبی و خواندن دعای فرج در خاتمه اوباش گری است. آیا توسل به این شیوه های ابداعی و بدوی که قرن هاست نمونه ای از آن در جوامع غیر متمدن هم دیده نشده، نباید سران حاکمیت را به این واقعیت رهنمون کند که نکند عده ای ماموریت دارند ضربه کاری به اسلام و باورهای دینی مردم وارد نمایند.
همسر مهدی کروبی افزوده است: این سوال برایم مطرح است که آیا این محرومیت نیز به ساکنین و همسایگان محترم این منطقه تسری پیدا کرده است؟ براستی در این نظام نباید همسایگان محترم این منطقه از شر عده ای مزدور در نیمه های شب هم در امان باشند؟ آقای کروبی همان مرد ثابت قدم دوران مبارزه و فردی که امام او را دوست خوب خود و مجاهد صف اسلام نامید، بارها اعلام کرده است که آماده محاکمه در هر دادگاه علنی و پرداختن هرهزینه ای برای اصلاح ویرانی های امروز این نظام است. پس آزموده را آزمودن خطاست.
خانم کروبی در خاتمه خطاب به علی لاریجانی تصریح کرده است: موجب امتنان است معیار های قانونی برای این رفتار های مذبوحانه، غیر انسانی و البته کودکانه که هیچ خللی در انتخاب راه همسرم ایجاد نمی کند را جهت اطلاع اینجانب و تنویر افکار عمومی معین نمائید.اعلام یک هفته عزای عمومی توسط دانشجویان دانشگاه هنر
خانواده صانع ژاله و محمد مختاری: تحت فشاریم
در حالیکه لباس شخصی ها و نیروهای بسیج دیروز پیکر صانع ژاله و محمد مختاری را تشییع می کردند، خانواده ها و نزدیکان این دو جانباخته روز 25 بهمن به روز گفتند به شدت تهدید شده اند و تحت فشارند تا از هرگونه مصاحبه و اطلاع رسانی درباره فرزندان شان پرهیز کنند.
صانع ژاله و محمد مختاری، روز 25 بهمن و در جریان تظاهرات مردم معترض به انتخابات مخدوش سال گذشته جان باختند.
صانع ژاله، دانشجوی دانشگاه هنر تهران بود که جمهوری اسلامی مدعی است بسیجی بوده و توسط "منافقین و فتنه گران" کشته شده اما خانواده او می گویند فرزندشان بسیجی نبوده است.
محمد مختاری نیز دانشجوی دانشگاه آزاد شاهرود بود که روز 25 بهمن بر اثر اصابت گلوله جان باخت.
تشییع جنازه حکومتی
لباس شخصی ها و نیروهای بسیج، دیروز در حالی پیکرصانع ژاله را از دانشگاه هنر تشییع کردند که دوستان و همکلاسی های این دانشجو در تالار فارابی و ساختمان مرکزی این دانشگاه محبوس شده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
سجاد رضایی، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه هنر در این مورد به روز می گوید: از صبح لباس شخصی ها ریختند توی دانشگاه، کوچه های اطراف را بستند و دانشگاه را محاصره کردند. گارد ویژه هم در مقابل دانشگاه مستقر شده بود و اجازه لحظه ای توقف به مردم را نمیداد.
وی می افزاید: لباس شخصی ها که پلاکاردهای توهین آمیز و عکس های مونتاژ شده ای از میرحسین موسوی و مهدی کروبی در دست داشتند، وارد دانشگاه شدند.آنها علیه موسوی و کروبی شعار میدادند و عکس های رهبر را هم در دست داشتند. دانشجویان هم آمده بودند؛ آنها میخواستند در تشییع پیکر دوستشان شرکت کنند اما اعتراض کردند، دانشجویان را در تالار دانشگاه حبس کردند و با باتوم و شوکر به جان آنها افتادند و آنان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند. از طرفی در حالیکه لباس شخصی ها به راحتی وارد دانشگاه می شدند، از ورود دانشجویان دانشگاه هنر به این دانشگاه جلوگیری میکردند و حتی با کارت دانشجویی نیز اجازه ورود به دانشجویان ندادند.
آقای رضایی از بازداشت 8 دانشجوی این دانشگاه هم خبر میدهد و می گوید: تا الان که با شما صحبت میکنم 4 نفر از بچه ها آزاد شده اند اما 4 نفر دیگر همچنان بازداشت هستند.
او می افزاید: دوست ما کشته شد اما اجازه عزاداری هم به ما ندادند و در مقابل کتک مان زدند. نگذاشتند برای دوست مان اشک بریزیم و عزاداری کنیم. خب اینها از کجا خط می گیرند؟ باید مسئولان دانشگاه و حراست پاسخگو باشند. باید پاسخ دهند چطور دانشجویان اجازه ورود به دانشگاه را نداشتند و لباس شخصی های غیر دانشجو وارد دانشگاه شدند و دانشجویان دختر و پسر را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
به گفته او دانشجویان دانشگاه هنر قرار بود ساعت 12 در این دانشگاه مراسمی برای گرامیداشت صانع ژاله برگزار کنند اما اجازه برگزاری این مراسم را نیافته اند و دانشگاه در قرق لباس شخصی هاست.
دبیر انجمن اسلامی دانشگاه هنر خبر از اعتصاب دانشجویان دانشگاه هنر می دهد و می گوید: هفته آینده تمام دانشکده های دانشگاه هنر، اعتصاب می کنند و از روز شنبه تمام کلاس ها تعطیل است. باید جواب بدهند. باید بگویند چطور اجازه داده اند عده ای غیر دانشجو، دانشگاه را تصرف کنند و دانشجویان را کتک بزنند. حتی رئیس حراست دانشگاه را کتک زده اند. جنازه دوست ما را دزدیده اند و به جان ما افتاده اند.
براساس بیانیه ای که از در اختیار روز قرار گرفته، انجمن اسلامی دانشگاه هنر یک هفته اعلام عزای عمومی کرده است.بر اساس این بیانیه کلاس های درس دانشگاه تا آزادی دانشجویان در بند تعطیل خواهد بود.
افزایش فشارها بر خانواده صانع ژاله
همزمان با تشییع جنازه صانع ژاله توسط لباس شخصی های حکومتی، خانواده او به روز گفتند که به شدت تحت فشارند تا حرفی برخلاف آنچه که تریبون های حکومتی اعلام میکنند بر زبان نیاورند.
قانع ژاله، روز گذشته در مصاحبه با صدای امریکا اعلام کرده بود برادر او بسیجی نبوده است.
او بعد از این مصاحبه به شدت تحت فشار قرار گرفته تا هم مصاحبه را تکذیب کند هم با حضور در صدا و سیمای جمهوری اسلامی بگوید که برادرش بسیجی بوده است.گفته می شود وی دیشب بازداشت شده است
قانع ژاله و قبل از انتشار خبر دستگیریش به روز می گوید: به ما گفته اند حرف نزنید، گفته اند بازداشت تان می کنیم. برادرم رفت و اکنون ما تحت فشاریم که سکوت کنیم. میخواستیم پیکر برادرم را در پاوه تشییع کنیم اما خودشان در تهران تشییع کردند. مادرم در حسرت به آغوش کشیدن پیکر برادرم است؛ نمیدانیم چه پیش خواهد آمد.
خانواده صانع ژاله از سوی برخی بستگان خود نیز به شدت تحت فشارند. پیش از این وب سایت دانشجو نیوز خبر داده بود که زین الدین انصاری سردار سپاه و پسرخاله صانع ژاله عامل اصلی فشار بر خانواده صانع ژاله برای مصاحبه با رسانههای دولتی است. سردار زین الدین انصاری که خود نیز روز گذشته در شبکههای صدا و سیما بر علیه تظاهرات ۲۵ بهمن ماه مصاحبه کرد، از نیروهای امنیتی شهر پاوه و مسئول حراست سد داریان در نزدیکی شهر پاوه است. مدیریت سد داریان تحت اختیار سپاه پاسدران قرار دارد.
قانع ژاله این موضوع را تایید میکند و می گوید که خانواده او تحت فشار سایر اعضای خانواده هم هستند.
او می گوید که تصویر کارت عضویت صانع ژاله در بسیج جعلی بوده: صانع یک هنرمند بود او بسیجی نبود. او میخواست با هنرش به مردم کردستان خدمت کند اما نگذاشتند و...
او به صدای امریکا هم گفته است که آرزوی برادرم این بود که مثل بهمن قبادی در خدمت ملتش باشد.
مادر صانع ژاله به شدت متاثر است، توان سخن گفتن ندارد و می گوید: من فقط جنازه بچه ام را میخواهم، میخواهم او را در آغوش بگیرم. من سیاسی نیستم، یک مادرم. بچه ام را به من بدهید...
خانم ژاله به دلیل وضعیت نامساعد روحی نمی تواند بیش از این حرفی بزند و یکی از بستگان صانع ژاله به روز می گوید: ایشان حالشان اصلا خوب نیست. اینجا همه داغدارند، هیچ کسی حالش خوب نیست، اینجا همه دیوانه شده اند و کسی نه می تواند حرفی بزند و نه می تواند کاری بکند و...
او می افزاید: اینجا فقط صانع دانشجو نبود، این خانه دانشجویان دیگری دارد که همه نگران آنها هستیم. ما را درک کنید برادر صانع مصاحبه کرد، تهدید کرده اند، خیلی تحت فشاریم و... از این خانه یک نفر رفت نگذارید کس دیگری نیز...
رسانه های حکومتی با انتشار تصویری از یک کارت عضویت بسیج، مدعی شده اند که صانع ژاله عضو بسیج بوده است، اما خانواده و دوستان صانع ژاله این کارت را جعلی میدانند. دوستان صانع ژاله حتی عکس های دیدار اعضای انجمن اسلامی دانشگاه هنر با آیت الله منتظری را منتشر کرده اند که صانع ژاله نیز در آن ها حضور دارد.
سجاد رضایی، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه هنر نیز به روز گفته است که صانع ژاله یکی از اعضای این انجمن بوده و به هیچ عنوان ارتباطی با بسیج نداشته است.
پیکر محمد مختاری را نیز بردند
اما دیروز تنها پیکر صانع ژاله نبود که بر دستان لباس شخصی ها تشییع شد. پیکر محمد مختاری، دیگر جان باخته روز 25 بهمن نیز دیروز بعد از ظهر توسط لباس شخصی ها و نیروهای بسیج تشییع شد.
یکی از نزدیکان محمد مختاری در مصاحبه با روز از تحت فشار بودن خانواده او سخن می گوید: گفتند در شورای امنیت ملی جلسه دارند و تصمیم گیری خواهند کرد. بعد پدر محمد را بردند؛ به او گفته بودند که 48 ساعت دیگر جنازه را تحویل می دهیم، البته بعد از اینکه وضعیت سیاسی و گروهکی محمد مشخص شود. بعد تهدید کرده و گفته بودند حق مصاحبه ندارید، حق حرف زدن ندارید تا مشخص شود و جنازه را بدهیم. همه سکوت کردیم اما ندادند یکباره شنیدیم که خودشان تشییع کرده اند.
وی می افزاید: محمد نه به هیچ گروهی وابستگی داشت و نه آدمی سیاسی بود. او یک جوان معترض بود مثل سایر جوانان این مملکت. دیروز صبح همه در انتظار بودیم که خبری بدهند یا جنازه را بدهند و تشییع کنیم اما ندادند.
از او درباره آخرین جمله ای که محمد مختاری در فیس بوکش نوشته می پرسم. او که توان صحبت کردن ندارد. تنها به این بسنده میکند که: "محمد به تظاهرات رفته بود این را همه میدانند و اکنون خانواده محمد به شدت تحت فشار هستند برادران او را تهدید کرده اند، به پدرش رسما گفته اند که تو فرزندان جوان دیگری داری، به فکر آنها باش و..."
آخرین استوسی که محمد مختاری در فیس بوک شخصی اش نوشته بود این جمله است: "خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام!"
عکس پروفایل او نیز در فیس بوک، فراخوان راهپیمایی 25 بهمن بود. نزدیکانش می گویند او یک معترض بوده است. محمد مختاری، 22 سال داشت و دانشجوی دانشگاه آزاد شاهرود بود.
او بر اثر شلیک مستقیم گلوله از سوی لباس شخصی های موتورسوار، از ناحیه کتف آسیب میبیند و به علت تاخیر در رسیدگی پزشکی و انتقال نیافتن بهموقع به بیمارستان، فوت میکند.
وب سایت کلمه به نقل از شاهدان عینی گزارش داده است که همان دوشنبه شب، 25 بهمن خون زیادی از وی رفته بوده، به طوری که لباسهای وی غرق در خون بوده و همان شب درگذشته است.
خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه دیروز گزارش داد در مراسم تشییع پیکر محمد مختاری شعارهایی همچون "کروبی موسوی مرگ به نیرنگتان، خون جوانان ما میچکد از چنگتان"، “لعن علی عدوک یاحسین، کروبی و خاتمی و میرحسین"، "مرگ بر موسوی"، "مرگ بر کروبی" و "مرگ بر منافق" سر داده شده است.
به گفته خانواده مختاری، مراسم ختم این جوان ۲۲ ساله روزجمعه از ساعت ۱۴ تا ۱۵.۳۰ در دردشت خیابان ۶۲ شرقی میدان سوم کوچه شهید هراتی پلاک ۵۱ برگزار می شود.
صانع ژاله و محمد مختاری، روز 25 بهمن و در جریان تظاهرات مردم معترض به انتخابات مخدوش سال گذشته جان باختند.
صانع ژاله، دانشجوی دانشگاه هنر تهران بود که جمهوری اسلامی مدعی است بسیجی بوده و توسط "منافقین و فتنه گران" کشته شده اما خانواده او می گویند فرزندشان بسیجی نبوده است.
محمد مختاری نیز دانشجوی دانشگاه آزاد شاهرود بود که روز 25 بهمن بر اثر اصابت گلوله جان باخت.
تشییع جنازه حکومتی
لباس شخصی ها و نیروهای بسیج، دیروز در حالی پیکرصانع ژاله را از دانشگاه هنر تشییع کردند که دوستان و همکلاسی های این دانشجو در تالار فارابی و ساختمان مرکزی این دانشگاه محبوس شده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
سجاد رضایی، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه هنر در این مورد به روز می گوید: از صبح لباس شخصی ها ریختند توی دانشگاه، کوچه های اطراف را بستند و دانشگاه را محاصره کردند. گارد ویژه هم در مقابل دانشگاه مستقر شده بود و اجازه لحظه ای توقف به مردم را نمیداد.
وی می افزاید: لباس شخصی ها که پلاکاردهای توهین آمیز و عکس های مونتاژ شده ای از میرحسین موسوی و مهدی کروبی در دست داشتند، وارد دانشگاه شدند.آنها علیه موسوی و کروبی شعار میدادند و عکس های رهبر را هم در دست داشتند. دانشجویان هم آمده بودند؛ آنها میخواستند در تشییع پیکر دوستشان شرکت کنند اما اعتراض کردند، دانشجویان را در تالار دانشگاه حبس کردند و با باتوم و شوکر به جان آنها افتادند و آنان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند. از طرفی در حالیکه لباس شخصی ها به راحتی وارد دانشگاه می شدند، از ورود دانشجویان دانشگاه هنر به این دانشگاه جلوگیری میکردند و حتی با کارت دانشجویی نیز اجازه ورود به دانشجویان ندادند.
آقای رضایی از بازداشت 8 دانشجوی این دانشگاه هم خبر میدهد و می گوید: تا الان که با شما صحبت میکنم 4 نفر از بچه ها آزاد شده اند اما 4 نفر دیگر همچنان بازداشت هستند.
او می افزاید: دوست ما کشته شد اما اجازه عزاداری هم به ما ندادند و در مقابل کتک مان زدند. نگذاشتند برای دوست مان اشک بریزیم و عزاداری کنیم. خب اینها از کجا خط می گیرند؟ باید مسئولان دانشگاه و حراست پاسخگو باشند. باید پاسخ دهند چطور دانشجویان اجازه ورود به دانشگاه را نداشتند و لباس شخصی های غیر دانشجو وارد دانشگاه شدند و دانشجویان دختر و پسر را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
به گفته او دانشجویان دانشگاه هنر قرار بود ساعت 12 در این دانشگاه مراسمی برای گرامیداشت صانع ژاله برگزار کنند اما اجازه برگزاری این مراسم را نیافته اند و دانشگاه در قرق لباس شخصی هاست.
دبیر انجمن اسلامی دانشگاه هنر خبر از اعتصاب دانشجویان دانشگاه هنر می دهد و می گوید: هفته آینده تمام دانشکده های دانشگاه هنر، اعتصاب می کنند و از روز شنبه تمام کلاس ها تعطیل است. باید جواب بدهند. باید بگویند چطور اجازه داده اند عده ای غیر دانشجو، دانشگاه را تصرف کنند و دانشجویان را کتک بزنند. حتی رئیس حراست دانشگاه را کتک زده اند. جنازه دوست ما را دزدیده اند و به جان ما افتاده اند.
براساس بیانیه ای که از در اختیار روز قرار گرفته، انجمن اسلامی دانشگاه هنر یک هفته اعلام عزای عمومی کرده است.بر اساس این بیانیه کلاس های درس دانشگاه تا آزادی دانشجویان در بند تعطیل خواهد بود.
افزایش فشارها بر خانواده صانع ژاله
همزمان با تشییع جنازه صانع ژاله توسط لباس شخصی های حکومتی، خانواده او به روز گفتند که به شدت تحت فشارند تا حرفی برخلاف آنچه که تریبون های حکومتی اعلام میکنند بر زبان نیاورند.
قانع ژاله، روز گذشته در مصاحبه با صدای امریکا اعلام کرده بود برادر او بسیجی نبوده است.
او بعد از این مصاحبه به شدت تحت فشار قرار گرفته تا هم مصاحبه را تکذیب کند هم با حضور در صدا و سیمای جمهوری اسلامی بگوید که برادرش بسیجی بوده است.گفته می شود وی دیشب بازداشت شده است
قانع ژاله و قبل از انتشار خبر دستگیریش به روز می گوید: به ما گفته اند حرف نزنید، گفته اند بازداشت تان می کنیم. برادرم رفت و اکنون ما تحت فشاریم که سکوت کنیم. میخواستیم پیکر برادرم را در پاوه تشییع کنیم اما خودشان در تهران تشییع کردند. مادرم در حسرت به آغوش کشیدن پیکر برادرم است؛ نمیدانیم چه پیش خواهد آمد.
خانواده صانع ژاله از سوی برخی بستگان خود نیز به شدت تحت فشارند. پیش از این وب سایت دانشجو نیوز خبر داده بود که زین الدین انصاری سردار سپاه و پسرخاله صانع ژاله عامل اصلی فشار بر خانواده صانع ژاله برای مصاحبه با رسانههای دولتی است. سردار زین الدین انصاری که خود نیز روز گذشته در شبکههای صدا و سیما بر علیه تظاهرات ۲۵ بهمن ماه مصاحبه کرد، از نیروهای امنیتی شهر پاوه و مسئول حراست سد داریان در نزدیکی شهر پاوه است. مدیریت سد داریان تحت اختیار سپاه پاسدران قرار دارد.
قانع ژاله این موضوع را تایید میکند و می گوید که خانواده او تحت فشار سایر اعضای خانواده هم هستند.
او می گوید که تصویر کارت عضویت صانع ژاله در بسیج جعلی بوده: صانع یک هنرمند بود او بسیجی نبود. او میخواست با هنرش به مردم کردستان خدمت کند اما نگذاشتند و...
او به صدای امریکا هم گفته است که آرزوی برادرم این بود که مثل بهمن قبادی در خدمت ملتش باشد.
مادر صانع ژاله به شدت متاثر است، توان سخن گفتن ندارد و می گوید: من فقط جنازه بچه ام را میخواهم، میخواهم او را در آغوش بگیرم. من سیاسی نیستم، یک مادرم. بچه ام را به من بدهید...
خانم ژاله به دلیل وضعیت نامساعد روحی نمی تواند بیش از این حرفی بزند و یکی از بستگان صانع ژاله به روز می گوید: ایشان حالشان اصلا خوب نیست. اینجا همه داغدارند، هیچ کسی حالش خوب نیست، اینجا همه دیوانه شده اند و کسی نه می تواند حرفی بزند و نه می تواند کاری بکند و...
او می افزاید: اینجا فقط صانع دانشجو نبود، این خانه دانشجویان دیگری دارد که همه نگران آنها هستیم. ما را درک کنید برادر صانع مصاحبه کرد، تهدید کرده اند، خیلی تحت فشاریم و... از این خانه یک نفر رفت نگذارید کس دیگری نیز...
رسانه های حکومتی با انتشار تصویری از یک کارت عضویت بسیج، مدعی شده اند که صانع ژاله عضو بسیج بوده است، اما خانواده و دوستان صانع ژاله این کارت را جعلی میدانند. دوستان صانع ژاله حتی عکس های دیدار اعضای انجمن اسلامی دانشگاه هنر با آیت الله منتظری را منتشر کرده اند که صانع ژاله نیز در آن ها حضور دارد.
سجاد رضایی، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه هنر نیز به روز گفته است که صانع ژاله یکی از اعضای این انجمن بوده و به هیچ عنوان ارتباطی با بسیج نداشته است.
پیکر محمد مختاری را نیز بردند
اما دیروز تنها پیکر صانع ژاله نبود که بر دستان لباس شخصی ها تشییع شد. پیکر محمد مختاری، دیگر جان باخته روز 25 بهمن نیز دیروز بعد از ظهر توسط لباس شخصی ها و نیروهای بسیج تشییع شد.
یکی از نزدیکان محمد مختاری در مصاحبه با روز از تحت فشار بودن خانواده او سخن می گوید: گفتند در شورای امنیت ملی جلسه دارند و تصمیم گیری خواهند کرد. بعد پدر محمد را بردند؛ به او گفته بودند که 48 ساعت دیگر جنازه را تحویل می دهیم، البته بعد از اینکه وضعیت سیاسی و گروهکی محمد مشخص شود. بعد تهدید کرده و گفته بودند حق مصاحبه ندارید، حق حرف زدن ندارید تا مشخص شود و جنازه را بدهیم. همه سکوت کردیم اما ندادند یکباره شنیدیم که خودشان تشییع کرده اند.
وی می افزاید: محمد نه به هیچ گروهی وابستگی داشت و نه آدمی سیاسی بود. او یک جوان معترض بود مثل سایر جوانان این مملکت. دیروز صبح همه در انتظار بودیم که خبری بدهند یا جنازه را بدهند و تشییع کنیم اما ندادند.
از او درباره آخرین جمله ای که محمد مختاری در فیس بوکش نوشته می پرسم. او که توان صحبت کردن ندارد. تنها به این بسنده میکند که: "محمد به تظاهرات رفته بود این را همه میدانند و اکنون خانواده محمد به شدت تحت فشار هستند برادران او را تهدید کرده اند، به پدرش رسما گفته اند که تو فرزندان جوان دیگری داری، به فکر آنها باش و..."
آخرین استوسی که محمد مختاری در فیس بوک شخصی اش نوشته بود این جمله است: "خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام!"
عکس پروفایل او نیز در فیس بوک، فراخوان راهپیمایی 25 بهمن بود. نزدیکانش می گویند او یک معترض بوده است. محمد مختاری، 22 سال داشت و دانشجوی دانشگاه آزاد شاهرود بود.
او بر اثر شلیک مستقیم گلوله از سوی لباس شخصی های موتورسوار، از ناحیه کتف آسیب میبیند و به علت تاخیر در رسیدگی پزشکی و انتقال نیافتن بهموقع به بیمارستان، فوت میکند.
وب سایت کلمه به نقل از شاهدان عینی گزارش داده است که همان دوشنبه شب، 25 بهمن خون زیادی از وی رفته بوده، به طوری که لباسهای وی غرق در خون بوده و همان شب درگذشته است.
خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه دیروز گزارش داد در مراسم تشییع پیکر محمد مختاری شعارهایی همچون "کروبی موسوی مرگ به نیرنگتان، خون جوانان ما میچکد از چنگتان"، “لعن علی عدوک یاحسین، کروبی و خاتمی و میرحسین"، "مرگ بر موسوی"، "مرگ بر کروبی" و "مرگ بر منافق" سر داده شده است.
به گفته خانواده مختاری، مراسم ختم این جوان ۲۲ ساله روزجمعه از ساعت ۱۴ تا ۱۵.۳۰ در دردشت خیابان ۶۲ شرقی میدان سوم کوچه شهید هراتی پلاک ۵۱ برگزار می شود.
بازگشایی مجدد بازداشتگاه کهریزک
سونامی بازداشتها ادامه دارد
موج بازداشتهایی که پس از اعلام راهپیمایی روز 25 بهمن، در تهران و شهرستانها آغاز شده بود، همچنان ادامه دارد. در جدیدترین اخبار منتشر شده از بازداشتها، گزارشها حاکی از آن است که در مراسم تشییع جنازه صانع ژاله، از جانباختگان روز 25 بهمن، و در پی درگیری میان نیروهای بسیج با دانشجویان و اساتید غیرهمسو با حکومت، دست کم ١۰ دانشجوی دانشگاه هنر تاکنون بازداشت شده اند.همچنین شایعات حاکی از آن است که برادرصانع ژاله نیز پس از مصاحبه در مورد بسیجی نبودن برادرش دستگیر شده است.
بر اساس آنچه که "دانشجونیوز" گزارش داده نیروهای امنیتی و گارد ویژه، هماهنگ با لباس شخصیها دانشجویان دانشگاه هنر را به محاصره در آورده و پس از ضرب و شتم، دستکم ده تن از آنان را بازداشت کردند. تاکنون بازداشت کوروش خانمحمدی، حسن فتحیزاده، وحید نصرتی، عباس صالحی، عبدالله رنجبر، فراز سرابی، امیر بینظیر و ۴ تن دیگر از دانشجویان تایید شده است.
همچنین گزارشها حاکی از بازداشت فتانه رهقی (دانشجوی تئاتر)، عنایت صحرایی، علی صدیقی، مهرداد میرزایی، محمد طیب طاهر (دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر) و فراز فشارکی است. دکتر منصور نصیری کاشانی استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکتر علی اکبر پورفتح الله استاد دانشگاه تربیت مدرس از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران نیز در روزهای اخیر بازداشت شده اند.
میثاق افشار، دانشجوی بهایی دانشگاه شهید بهشتی نیز در بامداد روز ۲۶ بهمن بازداشت شده است. مامورین امنیتی در ساعت ۲ بامداد با حضور در منزل این دانشجوی ۲۰ ساله، اقدام به بردن وسایل شخصی و بازداشت وی کردهاند. علت بازداشت و محل نگهداری وی نا معلوم است.
اتز سوی دیگر، در پی تجمع دانشجویان دانشگاه شریف و بازداشت دستکم ده تن از آنان، شیما وزوایی دانشجوی رشتۀ فیزیک دانشگاه شریف نیز، در پی مراجعه ماموران امنیتی به محل کار وی، دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شده است.
از سوی دیگر، خبرهای منتشرشده حکایت از آن دارد که علیرضا نبوی، همسر عاطفه نبوی و پسرعموی ضیا نبوی، بازداشت شده است. وی سال گذشته نیز به اتهام شرکت درتجمعات اعتراضی و همچنین شرکت در تجمع خانوادههای زندانیان سیاسی مقابل زندان اوین به مدت یک ماه بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب تهران به 2 سال حبس و 3 سال تبعید به خارج از استان سمنان محکوم شده بود.
احمد حکیمیپور رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم شب گذشته توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شد. وی نماینده زنجان در مجلس چهارم و عضو شورای شهر تهران در دوره اول بوده است.
در این روزهاهمچنین شهربانو امانی، نماینده مردم ارومیه در مجالس پنجم و ششم، بازداشت شد. علاوه بر شهربانو امانی، سوسن و مصطفی بیات زنجانی، دو فرزند آیتالله بیات زنجانی، از مراجع تقلید، نیز بازداشت شده بودند که بعد از مدتی آزاد شدند. همچنین وبسایت رجانیوز گزارش داده که سید مرتضی موسویلاری فرزند عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت خاتمی در میان بازداشت شدگان روز 25 بهمن بوده است و هم اکنون در زندان اوین به سر می برد.
علی مرادی، دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشگاه شهرکرد و کوروش بنایی و رضا شاکری در پی احضار و مراجعه به ستاد خبری اداره اطلاعات شهرستان شهرکرد بازداشت شده اند و خبری از آنان در دست نیست. این دانشجویان در روزهای اخیر به حراست دانشگاه نیز احضار شده و در مورد فعالیت هایشان در فیس بوک و شبکه های اجتماعی مورد بازخواست قرار گرفته بودند. گفتنی است پس از بازداشت این دانشجویان، نیروهای امنیتی به اتاق های این دانشجویان در خوابگاه محل سکونتشان یورش برده و وسایل شخصی از جمله لپ تاپ آنان را ضبط کرده اند. علی مرادی در حوادث پس از انتخابات نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود.
موج جدید بازداشتها در حالی رخ داده که برخی منابع حقوقبشری اعلام کردهاند تعداد دستگیریهای روز دوشنبه در تهران حدود 1500 نفر بوده است. در عین حال گزارشها حاکی از آن است که ماموران یگان ویژه، صبح روز 26 بهمن با حمله به خانوادههای بازداشتشدگان در مقابل دادگاه انقلاب، آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. شب 25 بهمن نیز نیروهای یگان ویژه نیروی انتظامی به قصد متفرق ساختن خانوادههای تجمع کننده مقابل کلانتری ۱۴۸ انقلاب به آنان حمله کردند.
وبسایت کلمه در همین زمینه نوشته است که سه نفر از صاحبان و کارکنان یک فروشگاه در حوالی میدان انقلاب که روز ۲۵ بهمن پس از ضرب و جرح شدید توسط نیروهای انتظامی بازداشت شده بودند، شب گذشته آزاد شدند. این افراد اظهار داشتهاند که پس از بازداشت به زندان کهریزک منتقل شده و از آنجا آزاد شدهاند. کلمه همچنین نوشته است که بازداشتگاه کهریزک با عنوان "سروش ۱۱۱" بازگشایی شده است.
در روزهای گذشته فرهاد فتحی و سعید سکاکیان از فعالان دانشجویی دانشگاه بینالمللی قزوین، محسن برزگر و حسين ضامن ضرابي از اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه نوشيرواني، بابل باقر اسکویی از فعالان سابق دفتر تحکیم، علی باقری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مدیرکل سیاسی وزارت کشور دوره اصلاحات، عبدالله ناصری، عضو سازمان مجاهدین انقلاب، تقی رحمانی فعال ملی – مذهبی و مشاور مهدی کروبی در انتخابات، محمدحسین شریفزادگان وزیر رفاه دولت خاتمی و مسوول کمیته اقشار ستاد موسوی و همچنین همسر خواهر وی، صالح نقرهکار دبیر کمیته حقوقی ستاد میرحسین موسوی و خواهرزاده زهرا رهنورد، صدرالدین بهشتی، فرزند علیرضا بهشتی مشاور موسوی، کوروش زعیم از اعضای جبهه ملی ایران، میثم محمدی و امید محدث از کارکنان سایت "بنیاد شهید بهشتی"، مجتبی شایسته از اعضای حبهه مشارکت، پیمان عارف از اعضای جبهه ملی ایران، مازیار خسروی، دبیر سرویس بینالملل روزنامه شرق، فریبا ابتهاج، منشی و مسئول دفتر معصومه ابتکار، عضو شورای شهر تهران و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست در دوره ریاست جمهوری خاتمی، یدالله اسلامی دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار مجلس، محمدحسین مهیمنی، فرزند محمدهاشم مهیمنی، استاندار گلستان در دوره اصلاحات و مدیرکل وزارت کشور در دوران وزارت عبدالله نوری و از شهرداران زندانی در جریان پرونده شهرداران تهران، مصطفی میراحمدیزاده استاد حقوق عمومی دانشگاه مفید قم، غلامحسین محمودی میمندی، مسئول حوزه شرق حزب مشارکت، نزهت امیرابادیان، غلامحسین محمودی و عباس شجاعی از جمله افراد بازداشت شده بودند.
بر اساس آنچه که "دانشجونیوز" گزارش داده نیروهای امنیتی و گارد ویژه، هماهنگ با لباس شخصیها دانشجویان دانشگاه هنر را به محاصره در آورده و پس از ضرب و شتم، دستکم ده تن از آنان را بازداشت کردند. تاکنون بازداشت کوروش خانمحمدی، حسن فتحیزاده، وحید نصرتی، عباس صالحی، عبدالله رنجبر، فراز سرابی، امیر بینظیر و ۴ تن دیگر از دانشجویان تایید شده است.
همچنین گزارشها حاکی از بازداشت فتانه رهقی (دانشجوی تئاتر)، عنایت صحرایی، علی صدیقی، مهرداد میرزایی، محمد طیب طاهر (دانشجوی کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر) و فراز فشارکی است. دکتر منصور نصیری کاشانی استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکتر علی اکبر پورفتح الله استاد دانشگاه تربیت مدرس از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران نیز در روزهای اخیر بازداشت شده اند.
میثاق افشار، دانشجوی بهایی دانشگاه شهید بهشتی نیز در بامداد روز ۲۶ بهمن بازداشت شده است. مامورین امنیتی در ساعت ۲ بامداد با حضور در منزل این دانشجوی ۲۰ ساله، اقدام به بردن وسایل شخصی و بازداشت وی کردهاند. علت بازداشت و محل نگهداری وی نا معلوم است.
اتز سوی دیگر، در پی تجمع دانشجویان دانشگاه شریف و بازداشت دستکم ده تن از آنان، شیما وزوایی دانشجوی رشتۀ فیزیک دانشگاه شریف نیز، در پی مراجعه ماموران امنیتی به محل کار وی، دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شده است.
از سوی دیگر، خبرهای منتشرشده حکایت از آن دارد که علیرضا نبوی، همسر عاطفه نبوی و پسرعموی ضیا نبوی، بازداشت شده است. وی سال گذشته نیز به اتهام شرکت درتجمعات اعتراضی و همچنین شرکت در تجمع خانوادههای زندانیان سیاسی مقابل زندان اوین به مدت یک ماه بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب تهران به 2 سال حبس و 3 سال تبعید به خارج از استان سمنان محکوم شده بود.
احمد حکیمیپور رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم شب گذشته توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شد. وی نماینده زنجان در مجلس چهارم و عضو شورای شهر تهران در دوره اول بوده است.
در این روزهاهمچنین شهربانو امانی، نماینده مردم ارومیه در مجالس پنجم و ششم، بازداشت شد. علاوه بر شهربانو امانی، سوسن و مصطفی بیات زنجانی، دو فرزند آیتالله بیات زنجانی، از مراجع تقلید، نیز بازداشت شده بودند که بعد از مدتی آزاد شدند. همچنین وبسایت رجانیوز گزارش داده که سید مرتضی موسویلاری فرزند عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت خاتمی در میان بازداشت شدگان روز 25 بهمن بوده است و هم اکنون در زندان اوین به سر می برد.
علی مرادی، دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشگاه شهرکرد و کوروش بنایی و رضا شاکری در پی احضار و مراجعه به ستاد خبری اداره اطلاعات شهرستان شهرکرد بازداشت شده اند و خبری از آنان در دست نیست. این دانشجویان در روزهای اخیر به حراست دانشگاه نیز احضار شده و در مورد فعالیت هایشان در فیس بوک و شبکه های اجتماعی مورد بازخواست قرار گرفته بودند. گفتنی است پس از بازداشت این دانشجویان، نیروهای امنیتی به اتاق های این دانشجویان در خوابگاه محل سکونتشان یورش برده و وسایل شخصی از جمله لپ تاپ آنان را ضبط کرده اند. علی مرادی در حوادث پس از انتخابات نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود.
موج جدید بازداشتها در حالی رخ داده که برخی منابع حقوقبشری اعلام کردهاند تعداد دستگیریهای روز دوشنبه در تهران حدود 1500 نفر بوده است. در عین حال گزارشها حاکی از آن است که ماموران یگان ویژه، صبح روز 26 بهمن با حمله به خانوادههای بازداشتشدگان در مقابل دادگاه انقلاب، آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. شب 25 بهمن نیز نیروهای یگان ویژه نیروی انتظامی به قصد متفرق ساختن خانوادههای تجمع کننده مقابل کلانتری ۱۴۸ انقلاب به آنان حمله کردند.
وبسایت کلمه در همین زمینه نوشته است که سه نفر از صاحبان و کارکنان یک فروشگاه در حوالی میدان انقلاب که روز ۲۵ بهمن پس از ضرب و جرح شدید توسط نیروهای انتظامی بازداشت شده بودند، شب گذشته آزاد شدند. این افراد اظهار داشتهاند که پس از بازداشت به زندان کهریزک منتقل شده و از آنجا آزاد شدهاند. کلمه همچنین نوشته است که بازداشتگاه کهریزک با عنوان "سروش ۱۱۱" بازگشایی شده است.
در روزهای گذشته فرهاد فتحی و سعید سکاکیان از فعالان دانشجویی دانشگاه بینالمللی قزوین، محسن برزگر و حسين ضامن ضرابي از اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه نوشيرواني، بابل باقر اسکویی از فعالان سابق دفتر تحکیم، علی باقری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مدیرکل سیاسی وزارت کشور دوره اصلاحات، عبدالله ناصری، عضو سازمان مجاهدین انقلاب، تقی رحمانی فعال ملی – مذهبی و مشاور مهدی کروبی در انتخابات، محمدحسین شریفزادگان وزیر رفاه دولت خاتمی و مسوول کمیته اقشار ستاد موسوی و همچنین همسر خواهر وی، صالح نقرهکار دبیر کمیته حقوقی ستاد میرحسین موسوی و خواهرزاده زهرا رهنورد، صدرالدین بهشتی، فرزند علیرضا بهشتی مشاور موسوی، کوروش زعیم از اعضای جبهه ملی ایران، میثم محمدی و امید محدث از کارکنان سایت "بنیاد شهید بهشتی"، مجتبی شایسته از اعضای حبهه مشارکت، پیمان عارف از اعضای جبهه ملی ایران، مازیار خسروی، دبیر سرویس بینالملل روزنامه شرق، فریبا ابتهاج، منشی و مسئول دفتر معصومه ابتکار، عضو شورای شهر تهران و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست در دوره ریاست جمهوری خاتمی، یدالله اسلامی دبیرکل مجمع نمایندگان ادوار مجلس، محمدحسین مهیمنی، فرزند محمدهاشم مهیمنی، استاندار گلستان در دوره اصلاحات و مدیرکل وزارت کشور در دوران وزارت عبدالله نوری و از شهرداران زندانی در جریان پرونده شهرداران تهران، مصطفی میراحمدیزاده استاد حقوق عمومی دانشگاه مفید قم، غلامحسین محمودی میمندی، مسئول حوزه شرق حزب مشارکت، نزهت امیرابادیان، غلامحسین محمودی و عباس شجاعی از جمله افراد بازداشت شده بودند.
رازهای قطعه ۳۳ بهشت زهرا
نزديك ضلع شرقي بهشت زهرا، پشت غسالخانه، در سكوتى رازآلود، قطعه ۳۳ خفته است.در آنجا خوب اگر بگردي نامهايي را مي بینی كه تو را با خود می برد به گذشته. نامهایی که جان خود را برای آزادی نثار کردند.
قطعه ۳۳، قطعه ایست كه غرب آن را قبرهاى بي نام ونشان قربانیان اعدام های سال 60 به خود اختصاص داده و شرق آن به شهداي پيشگام انقلاب 57اختصاص دارد. قطعه ۳۳ بهشت زهراسرزمين سکوت گورهایی است كه صدها حرف نگفته درسينه دارند و ناخودآگاه آدمی را به ياد شعرى از "ژان ژورس" فرانسوی می اندازند:
"گرچه گورها حاشيه جاده را فراگرفته اند/اما جاده به آزادي راه مى برد" و بهترين نشانه براى اثبات اين ادعا قبرخسرو گلسرخي شاعر شهید و جوان مرگ ماست؛با سنگ قبرى روشن و برجسته و رگه هايي سرخ كه گويى همين ديروز جوانه زده اند. در گوشه جنوب شرقي قطعه 33 دو سنگ پشت سر هم خود نمايي ميكند. یکی مزار خسرو و دیگری آرامگاه دوست باوفايش کرامت الله دانشيان كه هنوز در كناراوست.
"دريغا! شير آهن كوه مردا
كه تو بودي
كرامت الله دانشيان
تولد 10مهر1325 – شهادت 29 بهمن 1352
رديف 84 شماره 18"
هرچند سنگ مزارشان جاي دنجي است اما جوانه هایی سبز از فردای 22 خرداد 88از اينجا عبور كرده و غبارفراموشي را كنار زده اند و دوباره به این دو گفته اند: قسم به اسم آزادی!
روزهاي اول كه سنگ خسرو نام نداشت دل نگران بود كه تنها فرزندش "دامون" گمش كند.اما مگر مي شد. بعدها با افتخار روي این سنگ نوشتند:
شهيد شادروان خسرو گلسرخي
شاعر و نويسنده خلق ايران
شناسنامه من جز عشق به مردم چيزي ديگر نيست
من خونم را به تودههاي گرسنه و پابرهنه تقديم ميكنم
تولد دوم بهمن 1322 و شهادت 29بهمن1352
"خون ما پیراهن کارگران، خون ما پیراهن دهقانان
خون ماپیراهن سربازان، خون ما پرچم خاک ماست"
این درس تاریخ است.
از راه باريكه بين دیگر قبرها که رد شوی گورهایی را می بینی که سنگ ندارند، نامي و نشاني هم. اما نامنامآوران آشنایی پشت سر هم از مقابل چشمانت رد ميشوند.امیر پرویز پویان، بيژن جزني، علی اکبر صفایی فراهانی، كاظم ذوالانوار، محمود شامخي، كامران صنيعي، خشايار سنجري و...
اين جا مكان دفن بسياري ازمبارزان سالهاي دور با آرمان هاي بزرگ است. آرمان هایی که امروز با رویشی دوباره سبز شدهاند.
مبارزاني كه در رژيم گذشته اعدام می شدند در قطعه 33بهشت زهرا دفن شدند و كسي هم اطلاعي در اين رابطه نداشت. تنها سندي كه نشان ميداد آنها در اين محل دفن شدهاند مداركي بود كه در دفتربهشت زهرا موجود بود. پس از انقلاب و با دسترسي انقلابيون به آن مدارك، گروهها، خانوادهها و دوستداران آن مبارزان برگور آنان سنگ يادبودي گذاشتند.
در طول قریب به 30 سال گورهای این قطعه بیشتر از بین رفته بود و تنها خرده های سنگی که نام مبارزان شهيد بر آن به زحمت مشخص می شد باقی مانده بود.تااینکه۵ سال پیش با انتشار تصاویری از قطعه ۳۳ و پارچه نوشته هایی که بر بخشی از این قطعه آویزان شده بودند ماجرا وارد مرحله تازه اى شد. در اين تصاوير و آن پارچه نوشته ها، از قول مسؤولان بهشت زهرا تصميمى اعلام شده بود مبنى بر اينكه "قرار است بزودى عمليات تخريب و بازسازى قطعه ۳۳ آغاز شود و آن را تبديل به قبرستانى تازه کنند". درستى اين موضوع وقتى قوت بيشترى گرفت كه بنابه قانونى نانوشته و شايع ميان مردم، با گذشت بيش از ۳۰ سال از عمر يك قبر بهشت زهرا مى تواند قبر ديگرى را جايگزين آن كند. به عبارتي هر قبر ۳۰ سال است! همان زمان يكى از پايگاه هاي پر مخاطب اينترنتى يادداشتى در اين باره نوشت كه مرور دوباره آن علاوه بر نشان دادن اهميت قطعه ۳۳، ديدگاه نويسنده را هم درباره اين قطعه بيان مى كرد.
"قرار است قطعه ۳۳ بهشت زهراكه در آن قبور مبارزان قبل از پيروزى انقلاب مثل گلسرخى و جزنى و... قرار دارد، تخريب شود. اگر اين خبر درست باشد، يك فاجعه است. اينها جزئى از تاريخ كشورمان هستند..."
اين قطعه، جز چند ماه اول انقلاب، ديگر روي خوش به خود نديد. دور تا دورش
دیواری بلند کشیده شد ومزدورانی از روي نا آگاهي و كينه توزي به قبر مبارزاني كه در رژیم سابق شهيد شده بودند، حمله مي كردند. آنها سنگ قبرها را ميشكستند و ياران و دوستانشان شبها سنگي جديدتر بر آن ميگذاشتند تا روزي بتوانند با احترام از اين مردان كه بخشي جدانشدني از تاريخ ايران هستند، ياد كنند. گفته می شود که در اوایل دهه 60 نیز زندانیان سیاسی اعدامی در این قطعه دفن شده اند و هیچ نام و نشانی از آنان نیست.
قطعه 33 بهشت زهرای تهران، یک قطعه وقفی است كه مالکیت آن دراختيارسازمان بهشت زهرا وابسته به شهرداری تهران قرار دارد.
بسياري از آنهايي كه در اينجا خفتهاند سال ها پيش از انقلاب به شهادت رسيده اند. در اين قطعه بيش از 650 گور وجود دارد که از این تعداد 120 گور متعلق به مبارزان راه آزادي ایران كه در رژيم گذشته اعدام شدند، است.
سال 1384 كه خبرهايي مبني بر بازسازي قطعه 33 ازسوي سازمان بهشت زهرا در خبرگزاريها انتشاريافت. هر كس از زاويه ديد خود و البته با نگرانی به اين اتفاق كه قرار بود پس از 27 سال بيفتد، نگاه ميكرد. اما هر چه بود اين شك و ترديدها پس از يك سال رفع شد و سازمان بهشت زهرا كار بازسازي را شروع كرد.
این درشرایطی است که هنوز هم بسیاری از خانواده ها که در جستجوی قبر عزیزان خود به این قطعه مراجعه می کنندبه دلیل وجودنداشتن سنگ یا مشخصات، سر در گم می شوند و جستجوی آنان در بین بیش از 650 قبر این قطعه بی فایده می ماند. بيش از 40 درصد اين قبرها بينام ونشاناند. بسياري هم شكستهاند، اگرچه ميتوان نام و محل شهادت و سن مبارزان را به سختي خواند.
پیش از انقلاب 57 در طول 15 سال يعني از15خرداد 1342 تا 1356خورشيدي حدود 3200 تن از مخالفان حكومت در جريان مبارزه چريكي يا تظاهرات سياسي كشته شدهاند كه حدود 105نفرآنان زنداني سياسي بودند كه اعدام شدند. تعدادي ازاين فرزندان ايران كه نام هاي درخشان وماندگارى در ميان آنها وجود دارد درقطعه 33بهشت زهرا آرميده اند. این نام ها برای خ، دتاریخی هستد؛نبارزان به نامی که برخی از آنان سخت ترین شكنجه ها را تا پاى جان تحمل كردند و حالا اينجا آرميده اند.
اين ۱۲0 تن مردان و زنانى هستند كه هدفى جز مبارزه با استبداد نداشتند و در راه اين آرمان از نثار جان هم دريع نكردند. آنها تنها نیستند.همین چند روز پیش هم درست در عصر 25 بهمن 1389محمد مختاری و صانع ژاله به آنان پیوستند و در قطعه ای دیگر کنار آنان خفتند تا شاید آزادی سرودی بخواند.
همسانسازي ماليات کارمندان و کارگران؛ اختصاص بن خواروبار
جزئيات پيشنهادات درباره دستمزد سال 90 کارگران اعلام شد
آفرینش: عضو شوراي عالي کار و رييس نشست کانون هاي عالي کارگري با اعلام جزئيات پيشنهادات استان ها درباره دستمزد سال آينده کارگران، گفت: همسانسازي ميزان دريافت ماليات از کارگران و کارمندان، عدم افزايش نرخ سود بانکي و اختصاص بن خواروبار از مهم ترين پيشنهادات نمايندگان استانها است. صالحي در گفت و گو با مهر با تشريح جزئيات کامل نشست کانون هاي عالي شوراهاي اسلامي کار سراسر کشور، گفت: در جلسه اي که روساي شوراهاي اسلامي کار همه استان ها و يا نمايندگان آنها حضور يافته بودند در مورد آخرين تحولات وضعيت سبد معيشتي خانوار و تهيه پيشنهاد براي چگونگي افزايش حداقل دستمزد سال آينده کارگران بحث و بررسي شد.رييس نشست هماهنگي کانون هاي کارگري کشور اظهار داشت: استان ها در مورد آخرين بررسي ها و دريافتي هاي خود از وضعيت سبد هزينه خانوار به ويژه 31 قلم کالاي اصلي گزارشاتي را ارائه کردند که البته نحوه بررسي و تهيه پيشنهاد بسياري از استان ها با يکديگر متفاوت بود.صالحي با تاکيد بر اينکه در نهايت توانستيم به يک جمع بندي نهايي برسيم، تصريح کرد: به زودي نتيجه نشست کانون هاي کارگري 31 استان کشور را در کانون عالي مطرح و نظر نهايي را براي طرح در شوراي عالي کار تعيين خواهيم کرد.وي قابل اجرا بودن افزايش حداقل دستمزد سال آينده را يک اصل دانست و تصريح کرد: البته در اين نشست برخي از استان ها هنوز ريز بررسي هاي خود را در مورد سبد هزينه ها به ما ارائه نکرده اند. با تکميل گزارشات مکتوب همه استان ها بررسي هاي کارشناسي با در نظر گرفتن همه شرايط جامعه کارگري و کارفرمايي انجام خواهد شد.عضو شوراي عالي کار و نماينده کارگران کشور بيان داشت: ايجاد قدرت خريد و تقويت معيشت خانوار کارگري در کنار حفظ بنگاه ها و اشتغال کشور از اولويت هايي است که در تدوين پيشنهاد جامعه کارگري تاثيرگذار خواهد بود.صالحي ضمن تاکيد بر متفاوت بودن سبد هزينه هاي استان ها و بيان جزئيات متفاوت از سوي آنها، گفت: هر حرکتي که صورت مي گيرد بايد حال و آينده جامعه کارگري را تامين کند که در کنار آن موضوع پايداري بنگاه ها و شرايط کارفرمايان نيز مدنظر است.اين مقام مسئول کارگري در خصوص احتمال افزايش 15 تا 20 درصدي حداقل دستمزد کارگران در سال آينده، اظهار داشت: معتقدم هر اقدامي که در آينده نزديک صورت مي گيرد بايد عادلانه و علمي باشد به نحوي که درصد افزايش بايد در جهت تعادل بازار کار و تثبيت مشاغل صورت پذيرد. وي تثبيت قيمت هاي 31 قلم کالاي اصلي در سفره خانوار کارگري از سوي دولت را باعث تقويت معيشت کارگران دانست و تصريح کرد: با اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها بسياري از کارفرمايان براي کنترل مصرف انرژي و بهينه کردن سيستم هاي خود اقداماتي را صورت داده اند.عضو شوراي عالي کار در خصوص ارزيابي کانون هاي کارگري استان ها از اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها ضمن اشاره به رضايت جامعه کارگري از اجراي اين قانون، بيان داشت: هم اکنون کارگران به اين مهم رسيده اند که بايد در مصرف انرژي صرفه جويي بيشتري داشته باشند.رييس نشست هماهنگي کانون هاي کارگري کشور اجراي کامل قانون هدفمند کردن يارانه ها و هزينه کردن 30 درصد از کل منابع حاصل از اجراي اين قانون در بخش صنعت را باعث تقويت توليد و رونق فرصت هاي شغلي دانست.صالحي در خصوص پيشنهادات مطرح شده از سوي کانون هاي کارگري استان ها و نمايندگان کارگران کشور به موضوع درخواست جامعه کارگري براي همسان سازي وضعيت دريافت ماليات از درآمدهاي آنها اشاره کرد و بيان داشت: هم اکنون جدول مالياتي کارمندان از وضعيت بهتري نسبت به کارگران برخوردار است به نحوي که سقف مالياتي در نظر گرفته شده براي جامعه کارمندي از سقف جامعه کارگري بهتر است؛ بنابراين در نظر داريم تا اين مساله را از طريق کانون عالي و همچنين طرح آن با وزارت امور اقتصادي و دارايي دنبال کنيم.وي با اشاره به اين مطلب که دريافت ماليات در حداقل هاي مزدي کارمندي و کارگري تفاوت زيادي ندارد، گفت: اين موضوع زماني ديده مي شود که در ساير سطوح مزدي کارگران به نسبت کارمندان از بخشودگي مالياتي کمتري برخوردار مي شوند.اين مقام مسئول در حوزه کارگري يکي ديگر از درخواست هاي مطرح شده توسط کانون هاي عالي کارگري کشور را عدم افزايش نرخ سود بانکي به دليل کاهش توانمندي توليد در بنگاه ها مطرح کرد و افزود: نمايندگان کارگران کشور اعلام کرده اند که بهتر است به جاي افزايش نرخ سود بانکي، نرخ آن کاهش يابد، ضمن اينکه تسهيلات بيشتري نيز به توليد و بنگاه ها در جهت بهبود وضعيت اشتغال کشور پرداخت شود.
60 كارخانه تركيهاي در تبريز فعاليت ميكنند
خبرگزاري فارس
رئيس اتاق بازرگاني تبريز گفت: در آذربايجان شرقي از سرمايهگذاران خارجي حمايت خاصي ميشود و در حال حاضر بيش از 60 شركت و كارخانه تركيهاي در تبريز فعال است.
به گزارش خبرگزاري فارس از تبريز، رحيم صادقيان شامگاه چهارشنبه در نشست بررسي فرصتهاي سرمايه تجاري و سرمايهگذاري در تبريز، تداوم و گسترش ارتباطات تجاري ميان آذربايجان و تركيه را خواستار شد.
وي با بيان اينكه اتاق مشترك ايران و تركيه از 17 ماه گذشته آغاز به كار كرده است، اظهار داشت: در اين مدت سفرهاي متعددي ميان طرفين برگزار شده و بايد به داوم و ادامه اين همكاريها اقدام كرد.
رئيس اتاق بازرگاني تبريز با بيان اينكه ميان مردم آذربايجان و تركيه تشابهات زيادي وجود دارد، گفت: مردم اين دو منطقه علاوه بر تشابهات ديني و اعتقادي داراي زبان مشتركي نيز هستند كه به تعميق ارتباط كمك ميكند.
صادقيان اظهار داشت: با وجود اينكه با كشورهاي متعددي همسايه هستيم اما تركيه براي ما از جايگاه خاصي در مناسبات تجاري برخوردار است.
وي ادامه داد: در آذربايجان شرقي از سرمايهگذاران خارجي حمايت خاصي ميشود و در حال حاضر بيش از 60 شركت و كارخانه تركيهاي در تبريز فعال است.
صادقيان خاطر نشان كرد: مسئولان و تجار آذربايجان شرقي از سرمايهگذاران ترك حمايت دارند و در اين زمينه هيچ محدوديتي وجود ندارد.
وي با اشاره به برگزاري نشست بررسي فرصتهاي سرمايه تجاري و سرمايهگذاري در تبريز گفت: سرمايهگذاران ترك كه در اين نشست حضور دارند ميهمان نيستند بلكه ما آنان را از خودمان ميدانيم.
همچنين در ادامه اين نشست كه با حضور فعالان تجاري تركيه و آذربايجان شرقي همراه بود راهكارهاي تقويت سرمايهگذاري طرفين مورد بررسي قرار گرفت.
انتهاي پيام/ي30
بی خبری از فعال کانون صنفی معلمان کرمانشاه
آژانس خبری موکریان
از سرنوشت یکی از فعالان کانون صنفی معلمان کرمانشاه به نام اکبر محمودی که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده اطلاعی در دست نیست.
براساس گزارش خبرنگار آژانس خبری موکریان، تاکنون از سرنوشت اکبر محمودی که روز 24 بهمن ماه در قصرشیرین دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شده خبری در دست نیست .
گفته می شود علیرغم پیگیری های خانواده این شهروند، مقامات مسئول هیچگونه توضیحی در رابطه با محل نگهداری واتهامات احتمالی این معلم بازنشسته اهل قصرشیرین نداده اند.
امتناع سینماگر ترک از پذیرش جایزه جشنواره فجر
(تیتر از جنگ خبر)
آفتاب
سمیح کاپلان اوغلو، فیلمساز ترکیهای، جایزه جشنواره فیلم فجر برای فیلم “عسل” را به نشانه اعتراض به وضعیت برخی سینماگران زندانی در ایران نپذیرفت.
به گزارش پایگاه ایران بالکان (ایربا) به نقل از رسانههای ترکیه، کاپلان اوغلو از جمله کسانی است که پیش از این نیز نسبت به زندانی بودن برخی سینماگران ایرانی اعتراض کرده بود. او علاوه بر امضای بیانیههای اعتراضی در این زمینه، چندی پیش در سینمای بی اوغلو در استانبول نظرات خود را پیرامون زندانی شدن سینماگران ایرانی و مشخصا جعفر پناهی بیان کرده بود.
به گزارش ایربا، کاپلان اوغلو پس از آن که از اختصاص جایزه بهترین فیلمنامه به فیلم “عسل” در جشنواره فجر مطلع شد به رسانهها گفت: «اطلاع یافتیم جایزه بهترین سناریو در جشنواره فجر به فیلم “عسل” اختصاص داده شده است. توزیع کننده بین المللی این فیلم، آن را به ایران فروخته بود. در چنین مواردی توزیعکننده همان کشور است که برای شرکت دادن فیلم در جشنواره تصمیم میگیرد. ما به واسطه همین جایزه بود که باخبر شدیم فیلم در جشنواره شرکت کرده است. توسط توزیع کننده بینالمللی فیلم نیز اعلام کردهایم که به عنوان اعتراض، جایزه را نخواهیم گرفت.»
لازم به یادآوری است سمیح کاپلاناوغلو و اورچون کوکسال برای فیلم عسل محصول مشترک ترکیه و آلمان جایزه بهترین فیلمنامه بخش مسابقه بینالملل جشنواره فیلم فجر را از آن خود کردهاند.
عسل ساخته سمیح کاپلاناوغلو از مجموعه سه گانه این فیلمساز خلاق سینمای ترکیه است که بر اساس خاطرات زندگی شخصی او ساخته شده و دو قسمت دیگر این تریلوژی یعنی تخم مرغ و شیر نیز قبلا در جشنواره های جهانی درخشیدهاند.
ماجرای “عسل” در منطقهای روستایی در شرق دریای سیاه اتفاق میافتد و داستان پسربچه شش سالهای به نام یوسف است که به جستجوی پدر گمشدهاش میرود.
این در حالی است که چند روز قبل و در جریان افتتاحیه جشنواره فیلم فجر مسعود کیمیایی در بزرگداشتی که ستاد برگزاری جشنواره برایش در نظر گرفته بود، روی صحنه حاضر شد و در ابتدا از اینکه بعد از سی سال جشنواره به یاد او افتاده بود ابراز خرسندی کرد و بعد با تواضع خواستهای را مطرح کرد.
طبق اخبار منابع سینمایی داخلی، کیمیایی که امسال آخرین فیلماش، «جرم» را در جشنواره شرکت داده با اشاره به هفتاد سال کار و زندگی در این سرزمین از تشکیلات قوۀ قضاییه، فروتنانه خواست تا در حکم جعفر پناهی تجدیدنظر کنند.
“جعفر پناهی” کارگردان سینما، در آذر ماه سال جاری به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام، به شش سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از ساختن فیلم، نوشتن هر نوع فیلمنامه و مسافرت به خارج از کشور محکوم شده است.
امین فرج پور جایزه خود را به جعفر پناهی و محمد رسول اف اهدا کرد
جشنواره سینمای آسیا (فیکا) که همه ساله از 8 تا 15 فوریه در شهر «وزول» در شرق فرانسه برگزار می شود، شب گذشته به کار خود پایان داد.
امین فرج پور کارگردان ایرانی که با فیلم «دویدن میان ابرها» جایزه ویژه هیئت داوران را دریافت کرد: اعلام کرد « من این جایزه را به دو سینماگر هم میهنم آقایان جعفر پناهی و محمد رسول اف تقدیم می کنم.»
همچنین فیلم «دویدن میان ابرها» موفق شد جایزه داوران بخش مدارس شهر «وزول» را بدست آورد.
در شب اختتامیه مسئولین فستیوال طوماری را با امضا نزدیک به هزار تن که در ایام برگزاری فستیوال برای حمایت از محمد رسول اف و جعفر پناهی جمع آوری شده بود، به نمایش گذاردند.
در تمام مدت فستیوال پیش از نمایش فیلم های هر سئانس در مورد حکم محکومیت جعفر پناهی و محمد رسول اف به تماشاگران توضیح داده می شد و سپس به احترام این دو فیلمساز تماشاگران از جا برخاسته و یک دقیقه سکوت می کردند.
پایان بخش جشنواره فیکا (جشنواره سینمای آسیا) نمایش فیلم «دایره» ساخته جعفر پناهی بود که مورد تشویق فراوان تماشاگران قرار گرفت.
پیش از نمایش فیلم، پیام جعفر پناهی به سینماگران و سینمادوستان جهان که پیش از آن در فستیوال برلین خوانده شده بود در این فستیوال به سه زبان فارسی، فرانسه و انگلیسی قرائت گردید.
از میان فیلمسازان ایرانی مجتبی میرتهماسب به عنوان داور بخش بین الملل این جشنواره حضور داشت. فیلم «بانوی گل سرخ» ساخته این کارگردان ایرانی نیز در بخش مستند جشنواره به نمایش در آمد که با استقبال بسیاری از تماشاگران و مسئولین فستیوال روبرو شد.
فرهنگسرای پویا – پاریس – 16 فوریه 2011
جشنواره سینمای آسیا (فیکا) که همه ساله از 8 تا 15 فوریه در شهر «وزول» در شرق فرانسه برگزار می شود، شب گذشته به کار خود پایان داد.
امین فرج پور کارگردان ایرانی که با فیلم «دویدن میان ابرها» جایزه ویژه هیئت داوران را دریافت کرد: اعلام کرد « من این جایزه را به دو سینماگر هم میهنم آقایان جعفر پناهی و محمد رسول اف تقدیم می کنم.»
همچنین فیلم «دویدن میان ابرها» موفق شد جایزه داوران بخش مدارس شهر «وزول» را بدست آورد.
در شب اختتامیه مسئولین فستیوال طوماری را با امضا نزدیک به هزار تن که در ایام برگزاری فستیوال برای حمایت از محمد رسول اف و جعفر پناهی جمع آوری شده بود، به نمایش گذاردند.
در تمام مدت فستیوال پیش از نمایش فیلم های هر سئانس در مورد حکم محکومیت جعفر پناهی و محمد رسول اف به تماشاگران توضیح داده می شد و سپس به احترام این دو فیلمساز تماشاگران از جا برخاسته و یک دقیقه سکوت می کردند.
پایان بخش جشنواره فیکا (جشنواره سینمای آسیا) نمایش فیلم «دایره» ساخته جعفر پناهی بود که مورد تشویق فراوان تماشاگران قرار گرفت.
پیش از نمایش فیلم، پیام جعفر پناهی به سینماگران و سینمادوستان جهان که پیش از آن در فستیوال برلین خوانده شده بود در این فستیوال به سه زبان فارسی، فرانسه و انگلیسی قرائت گردید.
از میان فیلمسازان ایرانی مجتبی میرتهماسب به عنوان داور بخش بین الملل این جشنواره حضور داشت. فیلم «بانوی گل سرخ» ساخته این کارگردان ایرانی نیز در بخش مستند جشنواره به نمایش در آمد که با استقبال بسیاری از تماشاگران و مسئولین فستیوال روبرو شد.
فرهنگسرای پویا – پاریس – 16 فوریه 2011
جعفر پویه
رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در دجالگری و بی شرمی دست شیطان را نیز از پشت بسته است. جنایت پیشگان وابسته به رژیم ولایی علی خامنه ای روز دو شنبه 25 بهمن به روی تظاهر کنندگان آتش گشوده و تعداد نامعلومی را به قتل رسانده و عده ای را هم زخمی کردند. وحشت رژیم جنایت پیشگان از موج مردم معترض به حدی بود که تا آخرین ساعات روز همه راه های ارتباطی مردم را قطع کرده بودند.
اینترنت آنچنان کند بود که امکان دسترسی به امکانات مخابره گزارشات وجود نداشت، تلفنهای همراه با اشکال مواجه و در بسیاری از مواقع قطع بود، رادیو و تلویزیونها با امواج پارازیت کور شدند و رژیم سعی کرد تا پنهان از چشم جهانیان، امواج مردم معترض را به تعداد دلخواه ولی فقیه بکاهد. در حالیکه روزنامه کیهان، ارگان بازجوهای وزارت اطلاعات تعداد تظاهرکنندگان را 200 تا 300 نفر می داند و آنها با القابی که زیبنده ولایت فقه خودشان است می نامد، سایت تابناک، وابسته به محسن رضایی تعداد بازداشت شدگان را بیش از 1500 اعلام می کند. معلوم نیست این چه تظاهراتی است که عده دستگیر شدگان آن از تعداد شرکت کنندگانش چندین برابر بیشتر است!
از همه بدتر، روز بعد از آن رییس مجلس آخوندها، علی لاریجانی افسار گسیخته آنچنان در رد مردم معترض و فراخوان دهندگان پیراهن چاک داد که نمایندگان دست نشانده رژیم از خود بی خود شده و با عربده های وحشیانه سعی به تسلای رهبر و ولی فقیه خودباخته خود کردند.
پس از همه این بی شرمیها اما روز گذشته پیکر دو جوان به قتل رسیده به دست اوباش جنایتکار، توسط بسیجیها و لباس شخصیها بر سر دست گردانده شد تا بلکه از این رهگذر بهانه ای برای نمایش مضحک ولی فقیه پسند ترتیب دهند. از عجایب روزگار است که این رجاله ها، جوانان مردم را به گلوله می بندند و به قتل می رسانند، سپس جنازه آنان را به دوش گرفته در شهر می گردانند. قاتلها مراسم جنازه گردانی برپا می کنند تا اوج بی شرمی و شقاوت رژیم ولایت فقیه را به چشم همگان بکشند.
در دانشگاه هنر، بسیج دانشگاه را اشغال می کند و جایی برای دانشجو نیست. آن تعدادی که به چشم آمدند هم از ضرب چماق آنان بی نصیب نماندند زیرا "صانع ژاله"، دانشجوی کرد دانشگاه هنر بود. در نارمک، اوباش خیابان را اشغال کردند و پیکر محمد مختاری را تصاحب کرده، نمایش بی شرمی برپا کردند.
جلادان و دیوان و ددان وابسته به ولایت فقیه نمی توانند از مصادره پیکر جوانان معترض که توسط خود آنان به قتل رسیده اند، طرفی ببندند. آنها تنها اثبات می کنند که در بی شرمی و وقاحت، در ددمنشی و جنایت دست همه جنایتکاران تاریخ را پشت بسته اند.
مردم ایران در روز 25 بهمن با شعارهای خود نشان داند که راس رژیم یعنی، ولی فقیه آن علی خامنه ای را دشمن خود و آزادی و ترقی مملکت می دانند. آنان به چیزی کمتر از برچیدن بساط جنازه گردانها راضی نمی شوند. قاتلها با به دوش کشیدن جنازه جوانان آزادیخواه بیش از گذشته خود را رسوا می کنند.
اینترنت آنچنان کند بود که امکان دسترسی به امکانات مخابره گزارشات وجود نداشت، تلفنهای همراه با اشکال مواجه و در بسیاری از مواقع قطع بود، رادیو و تلویزیونها با امواج پارازیت کور شدند و رژیم سعی کرد تا پنهان از چشم جهانیان، امواج مردم معترض را به تعداد دلخواه ولی فقیه بکاهد. در حالیکه روزنامه کیهان، ارگان بازجوهای وزارت اطلاعات تعداد تظاهرکنندگان را 200 تا 300 نفر می داند و آنها با القابی که زیبنده ولایت فقه خودشان است می نامد، سایت تابناک، وابسته به محسن رضایی تعداد بازداشت شدگان را بیش از 1500 اعلام می کند. معلوم نیست این چه تظاهراتی است که عده دستگیر شدگان آن از تعداد شرکت کنندگانش چندین برابر بیشتر است!
از همه بدتر، روز بعد از آن رییس مجلس آخوندها، علی لاریجانی افسار گسیخته آنچنان در رد مردم معترض و فراخوان دهندگان پیراهن چاک داد که نمایندگان دست نشانده رژیم از خود بی خود شده و با عربده های وحشیانه سعی به تسلای رهبر و ولی فقیه خودباخته خود کردند.
پس از همه این بی شرمیها اما روز گذشته پیکر دو جوان به قتل رسیده به دست اوباش جنایتکار، توسط بسیجیها و لباس شخصیها بر سر دست گردانده شد تا بلکه از این رهگذر بهانه ای برای نمایش مضحک ولی فقیه پسند ترتیب دهند. از عجایب روزگار است که این رجاله ها، جوانان مردم را به گلوله می بندند و به قتل می رسانند، سپس جنازه آنان را به دوش گرفته در شهر می گردانند. قاتلها مراسم جنازه گردانی برپا می کنند تا اوج بی شرمی و شقاوت رژیم ولایت فقیه را به چشم همگان بکشند.
در دانشگاه هنر، بسیج دانشگاه را اشغال می کند و جایی برای دانشجو نیست. آن تعدادی که به چشم آمدند هم از ضرب چماق آنان بی نصیب نماندند زیرا "صانع ژاله"، دانشجوی کرد دانشگاه هنر بود. در نارمک، اوباش خیابان را اشغال کردند و پیکر محمد مختاری را تصاحب کرده، نمایش بی شرمی برپا کردند.
جلادان و دیوان و ددان وابسته به ولایت فقیه نمی توانند از مصادره پیکر جوانان معترض که توسط خود آنان به قتل رسیده اند، طرفی ببندند. آنها تنها اثبات می کنند که در بی شرمی و وقاحت، در ددمنشی و جنایت دست همه جنایتکاران تاریخ را پشت بسته اند.
مردم ایران در روز 25 بهمن با شعارهای خود نشان داند که راس رژیم یعنی، ولی فقیه آن علی خامنه ای را دشمن خود و آزادی و ترقی مملکت می دانند. آنان به چیزی کمتر از برچیدن بساط جنازه گردانها راضی نمی شوند. قاتلها با به دوش کشیدن جنازه جوانان آزادیخواه بیش از گذشته خود را رسوا می کنند.
گفتوگو با ژنرال اطهر عباس، سخنگوی ارتش پاکستان
ارتش پاکستان میگوید بدون حمایت عمومی، مبارزه با افراطگرایی اسلامی دشوار است و در حالی که انفجارها در مناطق مرزی پاکستان با افغانستان افزایش چشمگیری یافته، بعضی از کشورها، از بیمیلی پاکستان به عملیات نظامی علیه شبهنظامیان در وزیرستان شمالی سخن گفتهاند.
خبرنگار ما هارون نجفیزاده در اسلامآباد در گفتگویی با ژنرال اطهر عباس سخنگوی ارتش پاکستان ابتدا پرسیده که ارتش چه انتظاری از مردم در نبرد با شبهنظامیان دارد.در حالی که دادستان عمومی تهران از تلاش قوه قضاییه برای ممانعت از صدور بیانیه توسط رهبران مخالفان دولت خبر داده، وبسایت کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، امروز با انتشار فراخوانی اعلام کرده است که روز یکشنبه اول اسفند، در تهران و شهرستانها، تجمع هایی برگزار می شود.
شورای هماهنگی راه سبز امید، تشکل نزدیک به میرحسین موسوی و مهدی کروبی، از رهبران مخالفان دولت در ایران، با صدور فراخوانی از برگزاری مراسم سراسری "بزرگداشت" کشته شدگان اخیر، در روز اول اسفند خبر داد.اردشیر امیر ارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی، دقایقی پیش در گفتگو با بی بی سی فارسی، صدور فراخوان شورای هماهنگی راه سبز امید برای مراسم سراسری اول اسفند را تایید کرد.
در بخشی از این بیانیه آمده است: "با عرض تسلیت به مناسبت شهادت دو تن از جوانان مظلوم این مرز و بوم درتظاهرات ۲۵ بهمن و با گرامیداشت خاطره دهها شهید جنبش سبز، از ملت بزرگوار ایران دعوت میشود تا در تجمعات بزرگداشت هفتمین روز شهادت این عزیزان که روز یکشنبه اول اسفندماه ۸۹، ساعت ۳ عصر در تهران و شهرستان های سراسر کشور برگزار میشود، حضور به هم رسانند."
همزمان، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با صدور اطلاعیه ای از مردم ایران دعوت کرده است که فردا، جمعه، بیست و نهم بهمن پس از نماز جمعه در سراسر ایران در تجمع اعتراض آمیز "ابراز انزجار از فتنه گران" شرکت کنند.
دعوت به شرکت در مراسم بزرگذاشت کشته شدگان 25 بهمن در حالی صورت گرفته که صادق لاریجانی، رئیس دستگاه قضایی ایران، امروز پنجشنبه ۲۸ بهمن گفت: "سران فتنه با اطلاعیه پراکنیهای شوم خود نمیتوانند در میان ملت جایی داشته باشند... قوه قضاییه اجازه نمیدهد سران فتنه با آن همه جنایت، خود را قهرمان نشان دهند."
فراخوان عمومی توسط شورای هماهنگی راه سبز امید در حالی اعلام شده که تمامی ارتباطات رهبران مخالفان دولت ایران از روزهای منتهی به ۲۵ بهمن تا امروز، مسدود شده است و میرحسین موسوی و مهدی کروبی همچنان در حصر خانگی به سر میبرند.
هشدار به سازمان ملل درباره موج اعدام ها در ایران
چند سازمان مدافع حقوق بشر از جمله گزارشگران بدون مرز، عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر از جامعه بین المللی خواسته اند که برای توقف موج تازه اعدام ها در ایران فورا اقدام کند.
آنها در اقدامی مشترک از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خواسته اند که برای پیشگیری از افزایش موارد اعدام در ایران تلاش کند.کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، فدارسیون بینالمللی جامعه های حقوق بشر و شعبه ایرانی آن جامعه دفاع از حقوق بشر ایران در کناره سه گروه یادشده، همچنین از قوه قضائیه ایران خواسته اند برای توقف مجازات اعدام تصمیمی اتخاذ کند.
این سازمان ها هشدار داده اند که از ابتدای سال میلادی جاری بیش از ۸۶ نفر در زندان های ایران اعدام شده اند که جرم ۶۷ نفر آنها قاچاق مواد مخدر اعلام شده است.
آنها جمهوری اسلامی را متهم کرده اند که تعداد دقیق اعدام ها را اعلام نمی کند و موارد اعدام های پنهانی در ایران بیشتر از آمار رسمی اعلام شده است.
به گفته کمپین بینالمللی حقوق بشر، شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل نیز خواهان توقف اعدام ها در ایران شده است.
این کمپین به نقل از خانم عبادی می نویسد: "با توجه به افزایش تعداد اعدامها، عدم شفافیت در دستگاه قضایی ایران و تغییرات اخیر قانون مبارزه با مواد مخدر، صدور احکام اعدام برای مخالفان سیاسی با سواستفاده از این گونه اتهامات خطری جدی است."
مقام های ایرانی بارها مجازات اعدام را بر اساس شرع اسلام و قوانین کشور دانسته و از آن دفاع کرده اند.
آنها همچنین می گویند که بیشتر اعدامی ها در ایران از قاچاقچیان مواد مخدر هستند.
یکی از زندانیانی که اخیرا در ایران اعدام شده زهرا بهرامی زن ایرانی - هلندی بود که در یکی از تظاهراتهای پس از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ بازداشت، به اتهام "حمل و فروش مواد مخدر" محاکمه و روز شنبه نهم بهمن اعدام شد.
سازمان عفو بین الملل چهارشنبه گذشته نیز اعلام کرده بود که دو جوان ایرانی، به اتهام ارتکاب جرایمی در سنین نوجوانی، در شهر شیراز در معرض خطر اعدام قرار دارند.
۲۵ بهمن، دیدگاهها و نظرها
تظاهرات مخالفان دولت ایران در روز 25 بهمن که با فراخوان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، از رهبران مخالفان دولت در حمایت از حرکت های دمکراسی خواهی مردم مصر و تونس که در تهران و چند شهر دیگر ایران برگزار شد، بزرگترین اعتراض خیابانی حامیان جنبش سبز در یک سال گذشته بود.
مشاوران و نزدیکان رهبران مخالف دولت از این روز به عنوان دستاورد مهمی در رسیدن به خواسته های جنبش سبز یاد می کنند و حامیان دولت و مقام های حکومتی آن را در راستای اهداف آمریکا و اسرائیل در منطقه و اقدامی علیه امنیت ملی می دانند.
به همین منظور از چهره های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانی خواسته ایم که تحلیل، نظر و دیدگاه های خود را درباره اعتراضات در این روز و پیامدهای آن با خوانندگان ما درمیان بگذارند.
در کنار اظهارات آنها، نظرات و نوشته های دیگر که در شبکه های اجتماعی، وبلاگ ها و وبسایت های گوناگون درباره رویدادهای 25 بهمن منتشر شده، به منظور انعکاس دیدگاه های مختلف و همه جانبه در این صفحه باز چاپ می شود.
این صفحه به تدریج بهروز خواهد شد.
یادداشتی از فریبا داودی مهاجر، فعال سیاسی
مردم حاضر در تظاهرات یکپارچه نوک پیکان شعارهای خود را به سمت رهبر و کل نظام جمهوری اسلامی را نشانه رفتند. این خواسته عمومی مردم در حالی بود که در یک سال گذشته تلاش هایی زیادی از سوی بسیاری از اصلاح طلبان و یا حتی روشنفکران وگروههای سیاسی منتقد نظام صورت گرفت که شعارها روند اصلاح طلبانه خود را به سمت شعارهای ساختارشکنانه تغییر نده.
همچنین تظاهرات گسترده مردم به رغم بسیاری از تحلیل های هواداران حکومت یا منتقدان حکومت نشان داد که جنبش اجتماعی مردم ایران زنده است و حرکتی پویا با ریشه ها و مطالبات عمیق اجتماعی است و به راحتی خاموش شدنی نیست.
این حرکت تاکید دوباره بر فراگیر بودن و غیر ایدئولوژیک و متکثر بودن و خواست مردم بر یک حکومت دمکراتیک بود که هر چه بیشتر غیر مردمی و نامشروع بودن حکومت ایران را نشان داد.
همچنین نشان داد که با وجود همه بازداشتها و شکنجه ها و اعدامها و ایجاد فضای ترس و وحشت و رعب مردم هنوز سیاست خیابانی را به عنوان اصلی ترین روش مبارزه فراموش نکرده اند. عکس العمل حکومت که با محاصره خانه موسوی و کروبی همراه بود نشان دهنده شکست سیاست قبلی حکومت مبنی بر بازداشت فعالان سیاسی و اجتماعی و دانشجویی بود.
آنچه بدیهی است در چنین شرایطی حمایت بین المللی از حرکت آزادی خواهانه مردم ایران می تواند از شدت فشار جمهوری اسلامی بر روی مردم و فعالان سیاسی کاسته و روند گذار به دمکراسی را تسهیل بخشد.
۲۵ بهمن، روز رسوایی اقتدارگرایان
هجوم یکباره حاکمیت پس از ۲۵ بهمن قابل پیش بینی بود، اما رفتار جنبش در قبال حاکمیت قابل پیش بینی نیست. حیات طبیعی جنبش به معادلات سیاسی محصور نمی شود و عواقب رفتار تندروانه حاکمیت بر کسی معلوم نیست. چه بسا دستگیری و محاکمه احتمالی رهبران جنبش و سرکوب شدیدتر فعالان سیاسی، عرصه را برای حضور نسلی جدید فراهم کند که مصلحت سنجی رهبران جنبش را ندارد.
انکار درس ها و دستاوردهای ۲۵ بهمن توسط حاکمیت می تواند زبان جنبش سبز را به تدریج به سمت یک زبان تهدید آمیز تغییر دهد. اصرار جنبش سبز بر الگوی ۲۵ بهمن می تواند جنبش سبز را به سمت شکست حاکمیت سوق دهد؛ اما در آن صورت نه جنبش و نه حاکمیت در تعیین دستاوردهای این پیروزی نقشی نخواهند داشت. آینده از آن مردم است.
کلیک متن کامل را در وب سایت کلمه که بازتاب دهنده دیدگاه رسمی میرحسین موسوی است، بخوانید
یادداشتی از علی افشاری، فعال سیاسی
مهمترین پسامد 25 بهمن روحیه بخشیدن به نیروهای دموکراسی خواه و افزایش باور آنها به قدرت مردم است.
نظام سیاسی بار دیگر غافلگیر شد و کارآمدی سیاست سرکوب و اختناق برای خاموش کردن اعتراضات زیر سئوال رفت. همچنین اختلافات نیروهای اصول گرا پس از این ماجرا در برخورد با اصلاح طلبان و جنبش سبز رنگ باخت و کلیت مجموعه آنها متحد و همگرا شدند.
به زعم آنها درگیری های کنونی مرز بین مدافعان و مخالفان نظام است. 25 بهمن نشان داد که امواج دموکراسی خواهی جدید در خاور میانه می تواند قوی ترین حکومت غیر دموکراتیک منطقه را نیز متزلزل سازد. پیام مخاطره انگیزی که مقامات و جناح های اقتدار گرای جمهوری اسلامی بشدت از آن کراهت دارند .
نقد درونی، یادداشتی از وبلاگ محمد علی ابطحی
دعوت به راهپیمائی 25 بهمن هم یکی از این اتفاقات پر تناقض بود. که آشنایان به سیاست می توانستند با توجه به تجربه گذشته نتایج تلخ آن را پیش بینی کنند. وقتی چند ماه قبل آقای خاتمی صحبت از شرکت در انتخابات – با شرائطی که اعلام کردند- را می کند و یا تشکل بزرگی مثل مجمع روحانیون مبارز با حضور و ریاست آقای خاتمی در شب بیست و پنجم بهمن تشکیل جلسه می دهد و فقط در مورد حوادث مصر اظهار نظر می کند، نشانه این است که بخش مهمی از این جریان واقعیت های درست یا نا درست حاکمیت و جامعه را درک کرده است.
نقد مسئولان حکومتی بارها در برخورد با این حوادث از سوی طیف های مختلف مطرح شده است. اما اگر ما به نقد درونی جبهه اصلاحات در این حوادثی که اثرات دراز مدت آن برای نسل معاصر بسیار دردناک است نپردازیم، همواره در معرض آسیب و حذف شدن و به دست نیاوردن هیچ دست آوردی محکوم خواهیم بود. در این یادداشت به نکات نقد امیزی از این اتفاقات و تناقضات درحوادث روز 25 بهمن می پردازم. گرچه می دانم در این فضای غبار آلود نوشتن این ها که آن را حقیقت می دانم سخت است و عکس العمل هائی را بر می انگیزد.
کلیک متن کامل را در وبسایت وب نوشت بخوانید
حمید دباشی، استاد کرسی ایرانشناسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا
تظاهرات روز 25 بهمن نشان ورود جنبش آزادیخواهی مردم ایران به مرحله جدید و رادیکال تری است. جنبش سبز مردم ایران که از خرداد ماه ۱۳۸۸ شروع شد تا بهمن ۱۳۸۸ مراحل مختلف خیابانی خود را طی کرد. در این مرحله این جنبش هنوز در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی آن، و انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی صورت گرفت و شعار اولیه "رای من کجاست" هم اشارت به ماهیت مدنی جنبش داشت و هم نشانی از قانونمندی آن بود.
در مرحله بعدی که از بهمن ۱۳۸۸ تا بهمن ۱۳۸۹ طول کشید ما شاهد فروپاشی درونی هر چه بیشتر نظام جمهوری اسلامی و فاصله گرفتن گفتمان جنبش سبز از گفتمان "اصلاح طلبی" از نوع منسوب به محمد خاتمی و جبهه مشارکت بودیم. بیانیه های آقای موسوی که مالا به "منشور جنبش سبز" ایشان منجر شد، فاصله هر چه بیشتر رهبر نمادین جنبش سبز را با گفتمان و عملکرد اصلاح طلبی نشان می دهد.
در این مرحله سوم که از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ شروع شد و تحت تاثیر جنبشهای انقلابی شمال آفریقا و شاید دیگر کشور های عربی است، جنبش سبز را وارد مرحله رادیکال تری کرده است و شعار های روز ۲۵ بهمن شخص رهبر جمهوری اسلامی را همردیف دو رهبر سرنگون شده تونس و مصر اعلام می کند.
شعار های روز ۲۵ بهمن شخص رهبر جمهوری اسلامی را همردیف دو رهبر سرنگون شده تونس و مصر اعلام می کند و در نتیجه کلیت نظام را نشانه می گیرد. معضل رهبری جنبش سبز در این مرحله آن است که آقایان موسوی و کروبی دیگر نمی توانند مردمی را که به خیابانها ریخته اند از آن جنبش سبز بدانند ولی شعارهای آنها را از آن جنبش سبز ندانند.
معضل دوم تبدیل این مرحله رادیکال از خشونت کور و بیحاصل به توانهای نظا م یافته اجتماعی است که در قالب سه جنبش کارگران، زنان، و دانشجویی اهداف جنبش را به صورت ارگانیک به ثمر برساند. این اتفاق ارگانیک هنوز صورت نگرفته است و چالش پیش روی جنبش سبز است. ماهیت مدنی این جنبش به نظر من هنوز به قوت خود باقی است ولی خصلت انقلابی ان از درون وبه صورت ارگانیک و تحت تاثیر اتفاقات تونس و مصر امروز قوی تر شده است.
محمدرضا حیدری، کنسول سابق سفارت ایران در نروژ
حضور خیل عظیم مردم ایران در روز 25 بهمن ماه علی رغم جو رعب و وحشتی که حکومت در طول ماههای اخیر ایجاد کرده بود باعث تعجب حاکمان حکومت اسلامی شد و حال در این مقطع حساس از تاریخ حرکت دمکراسی خواهی ملت ایران، رهبران جنبش سبز باید حرکتهای بعدی را برای حضور مردم در صحنه تعیین کنند.
زیرا عوامل رژیم بر فشار خود به آزادی خواهان در داخل و خارج از کشور افزایش خواهند داد و این رهبران جنبش سبز هستند که باید خود را با خواست مردمی که در روز 25 بهمن به خیابان آمده اند همسو کنند و با ایجاد اتحاد در بین تمام گروه های اپوزیسون تصمیم خود را برای ادامه مبارزه ارائه نمایند.
علی علیزاده، مدرس فلسفه سیاسی در دانشگاه میدلسکس
دو نکته تحلیل بیست و پنجم بهمن را به عنوان آغاز فاز جدیدی از جنبش سبز ممکن می سازد. اول خطر پذیری به هنگام رهبران جنبش و دعوت کنشگرانه به راهپیمایی مستقل و برای نخستین بار خارج از مناسبت های رسمی حکومتی. مهم تر، منوط ندانستن حضور خیابانی به صدور مجوز قانونی دولتی که پرسش از عدم مشروعیتش، خود محرّک اولیه جنبش سبز بوده یعنی استعانت مستقیم از قانون اساسی و نادیده گرفتن بوروکراسی دولتی.
دوم، حضور بخش قابل توجهی از مردم به رغم آگاهی ازاحتمال سرکوب شدید. این حضور شجاعانه و به سرعت فعال شدن دوباره شبکه های اجتماعی پس از سکونی یک ساله، موید نارضایتی های عمیق و شکاف پرناشدنی بین حاکمیت و مردم است. به نظر می رسد باز شدن روزنه ای در دیوار امر ناممکن در مصر به واسطه استقامت و پافشاری بر خواسته ها، به رغم همه تفاوت هایش با نظام حاکم بر ایران، انگیزه ای دوباره و نگاهی متفاوت به استراتژی های تا به امروز جنبش ایجاد کرده است.
اما تحقق این فاز جدید مستلزم بازاندیشی جمعی در استراتژی کلی جنبش، نزدیک شدن به اصناف سازمان یافته، تعیین اهداف میان مدت تحقق یافتنی و راهکارهایی است که عبور از بن بست یکطرفه خشونت دولتی را ممکن سازد
فرهمند علیپور، مشاور مطبوعاتی مهدی کروبی در زمان انتخابات
میرحسین موسوی استقلال جنبش سبز را به عنوان "افتخار بزرگ" قلمداد کرده است.
حافظه تاریخ معاصر ایران ذهنیت مثبتی از نقش کشورهای خارجی در پیشبرد اهداف جنبش های آزادیخواهانه ندارند و از همین رو بخش عمده ای از نخبگان همواره با دیده تردید به این اعلام حمایت ها می نگرند و حتی معتقدند زیان این حمایت ها بیش از سود آنهاست.
برخی با اشاره به نقش پررنگ کشورهای غربی در سرنگونی حکومت های مصر و تونس خواستار بهره گرفتن از چنین فرصت هایی از سوی جنبش سبز هستند. اما این مقایسه از آنجا دارای خدشه است که این نظام ها برخلاف نظام ایران وابسته به غرب بوده اند و قطع حمایت کشورهای غربی از این حکومت ها منجر به سقوط آنها شد.
جنبش های مستقل شاید دیرتر به اهداف خود برسند اما پس از توفیق با اعتماد به نفس بیشتری در صحنه های داخلی و بین المللی ظاهر می شوند.
محمد جواد اکبرین؛ روزنامه نگار و پژوهشگر دینی
تیترهای نخست مهمترین رسانه های دنیا نشان داد که جهان دوباره جنبش اعتراضی مردم ایران را جدی گرفته که اوج آن موضعگیری آمریکا و اروپاست.
من برخلاف بسیاری که از سر صدق، نگران هستند که موضعگیری غرب، دخالت در امور داخلی و تهدید استقلال ما محسوب شود، معتقدم که حمایت های جهانی نیاز جدی جنبش سبز است. بدون این حمایت ها نمی توان بر استبداد غلبه کرد، همانطور که اگر حمایت های بین المللی از جنبش مردم مصر و تونس نبود، هرگز رهبران مستبد این کشورها، از قدرت کناره نمی گرفتند.
تنها اعتراض های مردمی کافی نیست و حمایت های بین المللی نیز لازم است. جنبش سبز هم بدون استقبال از این حمایت پیش نخواهد رفت. ضمن اینکه مردم ایران کار سخت تری پیش رو دارند زیرا که مبارزه با یک استبداد دینی بسیار دشوارتر خواهد بود.
شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل
به دو مسئله در مورد اطلاع رسانی در روز 25 بهمن می توان اشاره کرد. اول اینکه دانشجوی جوانی کشته شد و از سوی رسانه های حکومتی قتل او به سازمان مجاهدین خلق نسبت داده شد که این سئوال پیش می آید چگونه زمانی که هنوز کسی به ظن قتل، دستگیر نشده هویت و یا وابستگی سیاسی اش مشخص شده است. ضمن اینکه عکسی از فرد کشته شده (صانع ژاله) منتشر شد که نشان می داد که او از هواداران آیت الله منتظری بوده و دوستانش گفتند که از مخالفان دولت بوده است. این شیوه اطلاع رسانی، دروغگویی به مردم ایران است.
نکته دوم اینکه، حکومت بار دیگر با فرستادن پارازیت مانع از پخش برنامه های تلویزیون های فارسی زبان خارج از کشور شد. این دو نکته از هزاران دلیلی است که نشاندهنده سانسور و ممانعت از اطلاع رسانی از سوی جمهوری اسلامی است.
ناراضی بیش از اندازه مردم ایران باعث می شود که از هر فرصتی برای بیان اعتراضات خود به وسیله شیوه های مسالمت آمیز استفاده کنند.
فردا روز دیگری است - یادداشتی از وبلاگ سیبستان
مهمترین مساله ای که در 25 بهمن روشن شد اهمیت رهبری در جنبش به طور عام و رهبری موسوی و کروبی به طور خاص بود. اگر به زبان عینی تری ترجمه اش کنم می شود قدرت بسیج این دو رهبر. آنها نشان دادند که هنوز سخن شان در دل هواداران جنبش نفوذ قاطع دارد و توانایی دارند دهها هزار نفر را با یک دعوت به خیابان بیاورند. اینکه آنها از این قدرت چگونه استفاده کنند سرنوشت جنبش را تعیین خواهد کرد. اما در اینکه قدرت مردمی دارند تردیدی باقی نمانده است.
تغییر مهم دیگری که ایجاد شد تغییر در دید و روحیه عمومی اهالی جنبش بود. به این معنا که بی عملی یکساله جنبش تصورات بسیاری دامن زده بود که روز 25 بهمن همگی باطل شد.
کلیک متن کامل را در وبلاگ سیبستان بخوانید
گزارشی از تشکیل دولت انتقالی در روز ولنتاین- طنز نوشته ای از امید حسینی
چند ساعتی از پیروزی تاریخی ملت ایران در راهپیمایی روز ولنتاین میگذرد. پیروزی آنقدر سریع اتفاق افتاده که خیلیها هنوز آن را باور نکردهاند. هواپیماها و هلی کوپترهای رژیم همچنان در ارتفاع پایین پرواز میکنند اما هیچ کس به آنها توجه نمیکند. تانکها تسلیم شدهاند و کنترل آنها به دست مردم افتاده است.
جمعیت از میدان امام حسین تا میدان آزادی تهران موج میزند. مردم از سایر شهرها پیاده و سواره به سمت میدان آزادی تهران در حال حرکتند و شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای قاهره سر میدهند. از همان اول صبح معلوم بود که مردم برای ماندن آمدهاند نه رفتن.
از استانها و شهرستان ها هم خبر میرسد که تمام دستگاهها و سازمانهای دولتی به دست مردم افتاده. بسیاری از عناصر و مقامات دولت کودتا هنگام فرار در فرودگاه ها دستگیر شدهاند. ارتش و نیروهای نظامی به مردم سبز پیوستهاند.
کلیک متن کامل را در وبلاگ آهستان بخوانید
حسن شریعتمداری، پژوهشگر دینی
تظاهرکنندگان نهایت ایثار، بزرگواری و مسالمت را در قیام خود علیه دیکتاتوری نشان دادند. باید این اعتراضات تداوم پیدا کند و بخش های دیگری از مردم جذب این تظاهرات شوند و همچنین بخش هایی از نظام هم مانند نیروهای بسیج و سپاه باید بیطرف بمانند تا مردم به خواسته های آزادیخواهانه خود برسند.
به هیچ وجه اعتراضات مردمی در این مطقع باقی نخواهد ماند و باز هم ادامه خواهد داشت. استبداد با توجه به شرایط بین المللی و منطقه ای در مقابل خواسته های مردم تکمین خواهد کرد. هر چند شرایط در ایران بسیار دشوارتر از مصر است و دیکتاتورها در ایران مصمم ترند.
به دنبال متهم اصلی
محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوّه قضائیه، در حاشیهٔ سفر استانی رئیس قوه قضائیه به استان هرمزگان، در جمع خبرنگاران، نکاتی را در مورد درخواست صدور مجوّز برای راهپیمایی ۲۵ بهمن و اظهارات پدر شهید روح الامینی بیان کرد که بسیار تعجب بر انگیزبود.
نکتهٔ اول پاسخ وی به درخواست مجوّز راهپیمایی در حمایت از مردم تونس و مصر از سوی آقایان کروبی و موسوی است. او اولین شخص از دستگاه حاکمیت بود که به درخواست مجوز برای راه پیمائی به سود مردم مصر و تونس واکنش نشان داد. بدین معنا که حکومت اول سکوت را پیشه کرد تا شاید موضوع فراموش شود و با بی اعتنائی مواجه گردد بعد که خبرها به آنان رسید از باب آمادگی جامعه برای نشان دادن مخالفت خود – به زبان اقتدارگرایان نشانه آن که فتنه سبز زنده است – آن گاه مدعی عموم معین شد که پا به میدان بنهد لابد به جهت احاطه وی به مسائل حقوقی و قانونی.
آقای اژه ای در مخالفت با درخواست راه پیمائی در روز 25 بهمن عنوان کرد : " اگر شخصی واقعا انگیزه مردم غیور و به پا خاستهٔ مصر و تونس را داشته باشد، همراه با حکومت و ملت در روز ۲۲ بهمن در راهپیمایی شرکت میکند. در حالی که تعیین روز دیگر به این معنا است که این افراد صف خود را از مردم جدا کرده و ایجاد تفرقه میکنند."
این پاسخ دو وجه دارد. یکی حقوقی و دیگری مدنی.
از جنبه حقوقی در غیر قانونی بودن مخالفت ایشان با درخواست مجوّز راهپیمایی، همین بس که به اصل ۲۷ قانون اساسی ایران رجوع کنیم. اصل ۲۷ قانون اساسی در این مورد صراحتا میگوید : "تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است."
ماده ۲۱ کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی نیز که ایران بدان ملحق گشته است، به صراحت اصل آزادی اجتماعات را بیان میکند. تمامی کشورهای مردم سالار نیز این حق را برای مردم شناخته و این موهبت را به دست آورده اند که حکومت از نظرات مردم از این طریق باخبر شوند. تنها حکومت های دیکتاتوری هستند که این موقعیت را از خود سلب می کنند و این حق را از مردم می گیرند.
از جنبه مدنی و عمومی باید گفت فرض دادستان کل این است که هر جا او ایستاده آن جا "مردم" است و از وی و هممسلکانش که بگذریم دیگران "مردم" نیستند. چون می گوید صف خود را از مردم جدا نکنید. خواستاران مجوز هم می توانند با همین استدلال به آقای اژه ای بگویند صف خود را از ما مردم جدا نکنید.
اما نکتهٔ جالب توجه آن است که آقای اژهای در سخن خود تظاهرات و قیام مردم تونس را کاملا بر حق و مشروع می داند ولی تظاهرات مردم ایران در حمایت از همان عمل مشروع را، نامشروع و عامل فتنه معرفی میکند. این دوگانگی چه توجیهی دارد جز این که هر جا من ایستاده ام مرکز زمین است. می توان تجسم کرد که اگر فردا تحولات دموکراتیک به کشوری مانند سوریه برسد که از دوستان خاص است، تمام حمایت های از مردم به باد می رود، حکومت همپیمان می شود مردم و این بار مردم واقعی می شوند "عوامل استکبار"
نکتهٔ دیگر مربوط به پاسخ اژهای به پدر شهید محسن روح الامینی در مورد محاکمهٔ متهم اصلی کهریزک است.
دادستان کل که لابد میداند منظور از سوال کننده قاضی مرتضوی است، برای فرار از پاسخگویی عنوان میکند که : "ابتدا باید متهم اصلی را تعریف کنیم که در تاریخ حقوقی، مباشر، شریک، معاون و عامل جرم تعریف شده ولی واژهٔ متهم اصلی نداریم"! این حرف ایشان، به شوخی میماند. یک نمونه کلاسیک برای سفسطه. اما برای سفسطه هم باید سفسطه گر جای پای خود را محکم گذاشته باشد که در این مورد چنین نیست.
توقع میرود کسی که به عنوان سخنگوی قوه قضائیه سخن می گوید از قوانین جاری مطلع بوده و در این مورد قبل از ابراز چنان نظری فصل دوم قانون مجازات اسلامی را در باب "شرکا و معاونین جرم" را مطالعه کرده باشد.
طبق قانون مجازات اسلامی، جرم یا به مباشرت صورت میگیرد (که گاه همراه با شراکت و معاونت نیز می باشد) و یا به دستور آمر توسط مأمورین.
ماده ۴۲ قانون مجازات اسلامی در باب مباشرت در جرم میگوید: "هر کس، عالما و آمدا با شخص یا اشخاص دیگر در یکی از جرایم قابل تعزیر یا مجازاتهای بازدارنده، مشارکت نماید و جرم مستند به عمل همهٔ آنها باشد، خواه عمل هر یک به تنهایی برای وقوع جرم کافی باشد، خواه نباشد و خواه اثرکار آنها مساوی باشد، خواه متفاوت، شریک در جرم محسوب و مجازات او، مجازات فاعل مستقل آن جرم خواهد بود.
و اما در مورد مجازات آمر، که ماده ۵۷ همان قانون بیان میکند که: "هر گاه به امر غیر قانونی یکی از مقامات رسمی، جرمی واقع شود، آمر و مامور به مجازات مقرر در قانون محکوم میشوند، ولی ماموری که امر آمر را به علت اشتباه قابل قبول و به تصور این که قانونی است اجرا کرده باشد، فقط به پرداخت دیه یا ضمان مالی محکوم خواهد شد، "
بنابر این می بینیم که "متهم اصلی" هم به صورت مباشر و هم به صورت آمر، در قانون مجازات اسلامی تعریف شده است. بازی با کلمات، برای مردمی که تشنه عدالتند، پاسخ نیست بلکه بازی کردن با احساسات آن ها و نمک ریختن بر زخم آن هاست.
نکتهٔ اول پاسخ وی به درخواست مجوّز راهپیمایی در حمایت از مردم تونس و مصر از سوی آقایان کروبی و موسوی است. او اولین شخص از دستگاه حاکمیت بود که به درخواست مجوز برای راه پیمائی به سود مردم مصر و تونس واکنش نشان داد. بدین معنا که حکومت اول سکوت را پیشه کرد تا شاید موضوع فراموش شود و با بی اعتنائی مواجه گردد بعد که خبرها به آنان رسید از باب آمادگی جامعه برای نشان دادن مخالفت خود – به زبان اقتدارگرایان نشانه آن که فتنه سبز زنده است – آن گاه مدعی عموم معین شد که پا به میدان بنهد لابد به جهت احاطه وی به مسائل حقوقی و قانونی.
آقای اژه ای در مخالفت با درخواست راه پیمائی در روز 25 بهمن عنوان کرد : " اگر شخصی واقعا انگیزه مردم غیور و به پا خاستهٔ مصر و تونس را داشته باشد، همراه با حکومت و ملت در روز ۲۲ بهمن در راهپیمایی شرکت میکند. در حالی که تعیین روز دیگر به این معنا است که این افراد صف خود را از مردم جدا کرده و ایجاد تفرقه میکنند."
این پاسخ دو وجه دارد. یکی حقوقی و دیگری مدنی.
از جنبه حقوقی در غیر قانونی بودن مخالفت ایشان با درخواست مجوّز راهپیمایی، همین بس که به اصل ۲۷ قانون اساسی ایران رجوع کنیم. اصل ۲۷ قانون اساسی در این مورد صراحتا میگوید : "تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است."
ماده ۲۱ کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی نیز که ایران بدان ملحق گشته است، به صراحت اصل آزادی اجتماعات را بیان میکند. تمامی کشورهای مردم سالار نیز این حق را برای مردم شناخته و این موهبت را به دست آورده اند که حکومت از نظرات مردم از این طریق باخبر شوند. تنها حکومت های دیکتاتوری هستند که این موقعیت را از خود سلب می کنند و این حق را از مردم می گیرند.
از جنبه مدنی و عمومی باید گفت فرض دادستان کل این است که هر جا او ایستاده آن جا "مردم" است و از وی و هممسلکانش که بگذریم دیگران "مردم" نیستند. چون می گوید صف خود را از مردم جدا نکنید. خواستاران مجوز هم می توانند با همین استدلال به آقای اژه ای بگویند صف خود را از ما مردم جدا نکنید.
اما نکتهٔ جالب توجه آن است که آقای اژهای در سخن خود تظاهرات و قیام مردم تونس را کاملا بر حق و مشروع می داند ولی تظاهرات مردم ایران در حمایت از همان عمل مشروع را، نامشروع و عامل فتنه معرفی میکند. این دوگانگی چه توجیهی دارد جز این که هر جا من ایستاده ام مرکز زمین است. می توان تجسم کرد که اگر فردا تحولات دموکراتیک به کشوری مانند سوریه برسد که از دوستان خاص است، تمام حمایت های از مردم به باد می رود، حکومت همپیمان می شود مردم و این بار مردم واقعی می شوند "عوامل استکبار"
نکتهٔ دیگر مربوط به پاسخ اژهای به پدر شهید محسن روح الامینی در مورد محاکمهٔ متهم اصلی کهریزک است.
دادستان کل که لابد میداند منظور از سوال کننده قاضی مرتضوی است، برای فرار از پاسخگویی عنوان میکند که : "ابتدا باید متهم اصلی را تعریف کنیم که در تاریخ حقوقی، مباشر، شریک، معاون و عامل جرم تعریف شده ولی واژهٔ متهم اصلی نداریم"! این حرف ایشان، به شوخی میماند. یک نمونه کلاسیک برای سفسطه. اما برای سفسطه هم باید سفسطه گر جای پای خود را محکم گذاشته باشد که در این مورد چنین نیست.
توقع میرود کسی که به عنوان سخنگوی قوه قضائیه سخن می گوید از قوانین جاری مطلع بوده و در این مورد قبل از ابراز چنان نظری فصل دوم قانون مجازات اسلامی را در باب "شرکا و معاونین جرم" را مطالعه کرده باشد.
طبق قانون مجازات اسلامی، جرم یا به مباشرت صورت میگیرد (که گاه همراه با شراکت و معاونت نیز می باشد) و یا به دستور آمر توسط مأمورین.
ماده ۴۲ قانون مجازات اسلامی در باب مباشرت در جرم میگوید: "هر کس، عالما و آمدا با شخص یا اشخاص دیگر در یکی از جرایم قابل تعزیر یا مجازاتهای بازدارنده، مشارکت نماید و جرم مستند به عمل همهٔ آنها باشد، خواه عمل هر یک به تنهایی برای وقوع جرم کافی باشد، خواه نباشد و خواه اثرکار آنها مساوی باشد، خواه متفاوت، شریک در جرم محسوب و مجازات او، مجازات فاعل مستقل آن جرم خواهد بود.
و اما در مورد مجازات آمر، که ماده ۵۷ همان قانون بیان میکند که: "هر گاه به امر غیر قانونی یکی از مقامات رسمی، جرمی واقع شود، آمر و مامور به مجازات مقرر در قانون محکوم میشوند، ولی ماموری که امر آمر را به علت اشتباه قابل قبول و به تصور این که قانونی است اجرا کرده باشد، فقط به پرداخت دیه یا ضمان مالی محکوم خواهد شد، "
بنابر این می بینیم که "متهم اصلی" هم به صورت مباشر و هم به صورت آمر، در قانون مجازات اسلامی تعریف شده است. بازی با کلمات، برای مردمی که تشنه عدالتند، پاسخ نیست بلکه بازی کردن با احساسات آن ها و نمک ریختن بر زخم آن هاست.
رویای صانع، استاتوس محمد
هنوز ۲۵ بهمن نشده. محمد مختاری ۲۲ ساله، عکس پروفایلش را در فیسبوک عوض کرده. لوگوی ۲۵ بهمن را گذاشته. محمد می خواهد به تظاهرات برود. محمد خسته است. ناراضی است. آخرین استاتوسش را هم می نویسد: "خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام".
صانع ژاله دانشجوست. هنر می خواند. او آرزوها در سر دارد. او کرد است. می خواهد مثل بهمن قبادی به سرزمینش خدمت کند. او هم می خواهد به تظاهرات برود.
صدها هزار محمد و صانع لحظه شماری می کنند. صدها اسلحه به دست هم منتظرند. محمد و صانع می روند تا به دیکتاتوری "نه" بگویند. اسلحه بدستان می روند تا به دیکتاتوری "آری" بگویند. محمد و صانع می روند تا بگویند: ما لیاقت زندگی بهتری را داریم. اسلحه بدستان می روند تا بگویند: "شما لیاقت زندگی بهتری ندارید. محمد و صانع ایمان دارند که روزی کشورشان را از دیکتاتور پس خواهند گرفت. یاران دیکتاتور کارشان کشتن ایمان است. کشتن جوان. کشتن امید"...
۲۵ بهمن فرا می رسد. محمد ها و صانع ها همه جا سبز می شوند. صدها هزار نفر به خیابان می ریزند. فریاد می زنند. شعار می دهند. می گویند: از دیکتاتوری خسته شده ایم. می گویند دیکتاتور باید برود. می گویند ما زندگیمان را، کشورمان را می خواهیم. آزادیمان را می خواهیم. حقوق انسانیمان را می خواهیم. ما دیکتاتور نمی خواهیم.
چماق بدستان همه جا هستند. آنها خشمگین اند. از اینکه امید را نتوانستد بکشند. اراده را نتوانستند مهار کنند. ترس را نتوانستند حاکم کنند. خیابان را نتوانستند خالی نگه دارند! محمد ها و صانع ها در مشهد و شیراز، در اصفهان و شهرهای دیگر شعار می دهند. صدای همه یکی شده. فریاد شده.
شعار می دهند. صدایشان به گوش همه می رسد. به گوش مردم شهر. کشور. مردم جهان. دیکتاتور اما نمی شوند.
در گوشه دیگری از شهر، کروبی و موسوی را در خانه حبس کرده اند. تماسشان را با دنیا قطع کرده اند.
همفکران دیکتاتور، خشمگین اند. صداها اذیتشان می کند. آدم ها را دوست ندارند. از اینکه نتوانستند اراده ها را بکشند عصبی اند. از موجودیت مردم می ترسند. تنها کاری که به ذهنشان می رسد، زدن است. چپ و راست می زنند. با باتوم و چماق و زنجیر. بازداشت می کنند. صدها تن را. آنها یاد گرفته اند که مردم را دوست نداشته باشند. آنها یاد گرفته اند که تنها راه زدن و کشتن است. از دل مردم شعار می جوشد و فریاد. از لوله تفنگ آنها گلوله.
شهر پر از صداست. پر از دود. و گلوله هم. سنگفرش خیابان، خونین.
تیرها به سوی چه کسانی نشانه رفته اند؟ می خواهند چه کسی را از پا در بیاورند؟ کدامین صدا را می خواهند خاموش کنند؟
دو جوان در گوشه ای از خیابان افتاده اند. در خون غلطیده اند: محمد و صانع…
محمد و صانع روی زمین افتاده اند. تیرخورده اند. گلوله دیکتاتور، محمد و صانع را از پای در می آورد و آنها جان می سپارند…
آنها جان می سپارند و قاتلانشان، اجسادشان را به خاک می سپارند. قاتلانشان، خانواده هایشان را تحت شدیدترین فشارها قرار می دهند.
همفکران دیکتاتور، موسوی و کروبی را در خانه حبس می کنند. آنها می گویند موسوی و کروبی باید اعدام شوند. خیابان ها اکنون خالی است. کسی از موسوی و کروبی خبر ندارد. دیکتاتور هنوز هست. صانع ژاله دیگر نیست. محمد مختاری ایستاده می میرد. خدا استاتوسش را دید، فریادش را اما نشنید. دیکتاتور هم هنوز نشنیده…
صانع ژاله دانشجوست. هنر می خواند. او آرزوها در سر دارد. او کرد است. می خواهد مثل بهمن قبادی به سرزمینش خدمت کند. او هم می خواهد به تظاهرات برود.
صدها هزار محمد و صانع لحظه شماری می کنند. صدها اسلحه به دست هم منتظرند. محمد و صانع می روند تا به دیکتاتوری "نه" بگویند. اسلحه بدستان می روند تا به دیکتاتوری "آری" بگویند. محمد و صانع می روند تا بگویند: ما لیاقت زندگی بهتری را داریم. اسلحه بدستان می روند تا بگویند: "شما لیاقت زندگی بهتری ندارید. محمد و صانع ایمان دارند که روزی کشورشان را از دیکتاتور پس خواهند گرفت. یاران دیکتاتور کارشان کشتن ایمان است. کشتن جوان. کشتن امید"...
۲۵ بهمن فرا می رسد. محمد ها و صانع ها همه جا سبز می شوند. صدها هزار نفر به خیابان می ریزند. فریاد می زنند. شعار می دهند. می گویند: از دیکتاتوری خسته شده ایم. می گویند دیکتاتور باید برود. می گویند ما زندگیمان را، کشورمان را می خواهیم. آزادیمان را می خواهیم. حقوق انسانیمان را می خواهیم. ما دیکتاتور نمی خواهیم.
چماق بدستان همه جا هستند. آنها خشمگین اند. از اینکه امید را نتوانستد بکشند. اراده را نتوانستند مهار کنند. ترس را نتوانستند حاکم کنند. خیابان را نتوانستند خالی نگه دارند! محمد ها و صانع ها در مشهد و شیراز، در اصفهان و شهرهای دیگر شعار می دهند. صدای همه یکی شده. فریاد شده.
شعار می دهند. صدایشان به گوش همه می رسد. به گوش مردم شهر. کشور. مردم جهان. دیکتاتور اما نمی شوند.
در گوشه دیگری از شهر، کروبی و موسوی را در خانه حبس کرده اند. تماسشان را با دنیا قطع کرده اند.
همفکران دیکتاتور، خشمگین اند. صداها اذیتشان می کند. آدم ها را دوست ندارند. از اینکه نتوانستند اراده ها را بکشند عصبی اند. از موجودیت مردم می ترسند. تنها کاری که به ذهنشان می رسد، زدن است. چپ و راست می زنند. با باتوم و چماق و زنجیر. بازداشت می کنند. صدها تن را. آنها یاد گرفته اند که مردم را دوست نداشته باشند. آنها یاد گرفته اند که تنها راه زدن و کشتن است. از دل مردم شعار می جوشد و فریاد. از لوله تفنگ آنها گلوله.
شهر پر از صداست. پر از دود. و گلوله هم. سنگفرش خیابان، خونین.
تیرها به سوی چه کسانی نشانه رفته اند؟ می خواهند چه کسی را از پا در بیاورند؟ کدامین صدا را می خواهند خاموش کنند؟
دو جوان در گوشه ای از خیابان افتاده اند. در خون غلطیده اند: محمد و صانع…
محمد و صانع روی زمین افتاده اند. تیرخورده اند. گلوله دیکتاتور، محمد و صانع را از پای در می آورد و آنها جان می سپارند…
آنها جان می سپارند و قاتلانشان، اجسادشان را به خاک می سپارند. قاتلانشان، خانواده هایشان را تحت شدیدترین فشارها قرار می دهند.
همفکران دیکتاتور، موسوی و کروبی را در خانه حبس می کنند. آنها می گویند موسوی و کروبی باید اعدام شوند. خیابان ها اکنون خالی است. کسی از موسوی و کروبی خبر ندارد. دیکتاتور هنوز هست. صانع ژاله دیگر نیست. محمد مختاری ایستاده می میرد. خدا استاتوسش را دید، فریادش را اما نشنید. دیکتاتور هم هنوز نشنیده…
صادق لاریجانی: برای محاکمه موسوی و کروبی باید صبر داشت
صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی روز پنجشنبه، ۲۸ بهمن ماه ۸۹، کسانی را که طی دو روز گذشته خواستار دستگیری و محاکمهی مهدی کروبی و میرحسین موسوی شدهاند به "صبر توام با هوشیاری" دعوت کرد. در پی تظاهراتی که ۲۵ بهمن به دعوت دو نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در تهران و اغلب شهرهای بزرگ ایران برگزار شد موج حمله به مخالفان و تهدید و ارعاب شخصیتهای اصلاحطلب افزایش یافته است. روز سه شنبه شماری از نمایندگان مجلس ضمن سردادن شعارهای تندی علیه رهبران اصلاحطلبان با انتشار بیانیهای موسوی و کروبی را "مفسد فیالارض" خواندند و خواهان "محاکمه و اشد مجازات" آنها شدند.
درخواست اعدام برای موسوی و کروبی
چنین درخواستهایی از سوی افراد دیگری از جمله جمعی از طلاب و روحانیان حوزه علمیه قم نیز تکرار شده است. احمد خاتمی عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان و امام جمعه موقت تهران رهبران اصلاحطلب را "مصداق بارز باغی و محارب" خواند و تاکید کرد فقه اسلامی حکم اینگونه افراد را مشخص کرده است. در قوانین شرع برای کسانی که علیه حاکم و حکومت اسلامی قیام کنند مجازات اعدام پیش بینی شده است.
به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا سخنگوی قوه قضاییه، غلامحسین محسنی اژه ای نیز دعوتکنندگان به تظاهرات روز دوشنبه را "سران فتنه" خواند و گفت این افراد "حتما باید كیفر اقدامات مجرمانه و جنایتكارانه خود را ببینند." بنا بر این گزارش محسنیاژهای گفته است «مردم درخواست اعدام این افراد را از قوه قضاییه دارند و این قوه به وظیفه خودش عمل خواهد كرد.»
«راه اعلامیهپراکنی را میبندیم»
صادق لاریجانی که در همایش سراسری قضات دادگستری استان تهران شرکت کرد اظهار داشت «قوهقضائیه به حکم وظیفه ذاتی، مسلما فتنه گران را تعقیب خواهد کرد و در عین رسیدگی عادلانه به وضع آنان اجازه نمیدهد که سران فتنه با آن همه جهالت، ضلالت و تفرعن و حقکشی، خود را در بوقهای تبلیغاتی دشمن قهرمان نشان دهند.»
رئیس قوه قضاییه ضمن ابراز "تشکر و احترام" نسبت به کسانی که خواهان اعدام موسوی و کروبی شدهاند گفت «از همه میخواهیم که اجازه دهند قوه قضاییه در چارچوب قانون و با تدبیر و رعایت مصالح کلی نظام به این حوادث رسیدگی کند.» لاریجانی همچنین تاکید کرد «ما راه را بر اطلاعیهپراکنی سران فتنه خواهیم بست و اجازه نمیدهیم بیش از این از تحمل نظام اسلامی سوء استفاده کنند.» نیروهای انتظامی و امنیتی از حدود یک هفته پیش کروبی و موسوی را در حصر خانگی نگه داشتهاند و از روز سه شنبه تمام راههای ارتباطی با آنها را بستهاند.
"وابستگی به مصلحت ولی فقیه"
حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد كل نیروهای مسلح روز چهارشنبه در گفتگو با خبرگزاری فارس اظهار داشت «صبر مردم برای محاكمه سران فتنه تمام شده است.» او میگوید «اینها یك دور جرایمی مرتكب شده و اقداماتی كرده بودند كه خود آنها قابل رسیدگی بود منتها به دلایلی كه رئیس قوه قضائیه هم اعلام كرده بود، ملت ایران به خاطر اینكه اینها شاید به سمت انقلاب و مردم برگردند صبوری كرد، اما این بار به نظر میرسد مردم تحمل صبوری را ندارند.»
آنچه فیروزآبادی "صبوری ملت" مینامد، در حقیقت صلاحدید رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای است وعلی لاریجانی نیز بارها به آن اشاره کرده است. رئیس قوه قضاییه در روز بیستم بهمن در دیدار با نخبگان، اعضای هیات علمی دانشگاهها و دانشجویان گفت «بحث برخورد با سران فتنه به مصلحت کل نظام باز میگردد.» به گزارش خبرگزاری ایلنا لاریجانی در ادامه میافزاید «مصالح نظام وابستگی به ولی فقیه دارد و این تصمیم تنها به من بستگی ندارد و تصمیمگیری در رابطه با این مطالب فراتر از قوهقضاییه است و مکرراً در لفافه این مطلب را گفتهام.»
تجمع در جماران و شعار علیه یاسر و حسن خمینی
درحالی که صادق لاریجانی اصولگرایان را به صبر دعوت میکند نیروهای امنیتی و لباس شخصیها از روزها پیش بر شدت عمل خود علیه رهبران اصلاحطلب افزودهاند. بنابر گزارشها شماری از لباس شخصیهایی که حکومت آنها را "ملت خشمگین" میخواند، شب گذشته نیز با تجمع مقابل خانهی کروبی، موسوی، محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی شعارهای تندی علیه آنها سر دادهاند.
سایت خبری دانشجو نیوز نوشت شب گذشته حدود ۵۰ نفر از افراد بسیج در جماران حضور یافتند و علیه رفسنجانی و نوههای آیتالله خمینی شعار دادند. بنابر این گزارش «دقایقی پس از این تجمع ماموران نیروی انتظامی برای کنترل شرایط در این محل حضور یافتند اما برای متفرق کردن این جمع و یا متوقف کردن شعارها اقدامی نکردند.»
دومین بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید
به گفتهی منابع خبری نزدیک به کروبی و موسوی این دو همچنان در حصر خانگی به سر میبرند و ارتباطهای تلفنی آنها نیز قطع شده است. مقامات دولتی پیشتر این مسئله را تکذیب کرده بود اما سخنان لاریجانی مبنبی بر "بستن راه اعلامیهپراکنی" رهبران معترضان، به معنای تشدید این محدودیتهاست.
در همین حال سایت کلمه که خبرهای مربوط به موسوی و حامیان او را منتشر میکند، روز پنجشنبه اقدام به انتشار دومین بیانیهی "شورای هماهنگی راه سبز امید" کرده که در آن " از مواضع رهبران جنبش آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی" قاطعانه حمایت شده است. این بیانیه در ارتباط با کشته شدن دو جوان دانشجو در تظاهرات ۲۵ بهمن صادر شده است. "شورای هماهنگی..." مینویسد «از ملت بزرگوار ایران دعوت میشود تا در تجمعات بزرگداشت هفتمین روز شهادت این عزیزان که روز یکشنبه اول اسفندماه ۸۹، ساعت ۳ عصر در تهران و شهرستانهای سراسر کشور برگزار میشود، حضور به هم رسانند.»
نقض حقوق بشر در ایران گستردهتر میشود
قانع ژاله برادر صانع ژاله یکی از کشتهشدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن، روز چهارشنبه ۲۷ بهمن دستگیر شد. این دستگیری پس از آن صورت گرفت که وی در مصاحبه با صدای آمریکا بسیجی بودن برادرش را تکذیب کرد و توضیح داد که چگونه پسرخالهی اطلاعاتیاش عکس صانع را از آنها گرفته تا بتواند کارت بسیج برایش جعل کند.
گزارشها حاکی از آن است که وی و خانوادهاش تحت فشار قرار دارند تا آنچه را که در صدای آمریکا گفتهاند تکذیب کنند. هیچ خبر تاییدشدهای از وضعیت قانع ژاله منتشر نشده است.
خبرگزاری هرانا گزارش داده که در جریان تشییع جنازه صانع ژاله حداقل ۱۶ دانشجو دستگیر شدهاند. همچنین دانشجویان دیگر نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفته و برای خروج از سالن غذاخوری دانشگاه، آنها را وادار کردهاند تا از میان "تونل باتوم" رد شوند که توسط نیروهای بسیجی تشکیل شده بوده است.
اعضای انجمن اسلامی دانشگاه هنر با اعلام یک هفته عزای عمومی، خبر داده که تا آزادی دانشجویان بازداشتی از حضور در کلاسهای درس خودداری میکنند.
در جریان راهپیمایی ۲۵ بهمن به گفتهی منابع رسمی ۱۵۰ نفر دستگیر شدند. هر روز نام و مشخصات دستگیرشدگان به تدریج اعلام میشود. روز پنجشنبه اعلام شد که مرتضی موسوی لاری فرزند وزیر کشور دولت خاتمی از جمله دستگیرشدگان است که از محل نگهداری او اطلاعی در دست نیست.
اما دستگیریها منحصر به روز تظاهرات و خیابانها نبود. دو روز پس از ناآرامیهای ۲۵ بهمن، احمد حکیمیپور نماینده سابق مجلس در منزل مسکونیاش بازداشت شد. وی نماینده مردم زنجان در دور چهارم مجلس شورا و از فرماندهان جنگ ایران و عراق است.
در همان روز مدیران مسئول و مسئولان فنی دو سایت فرارو و آفتابنیوز نیز بازداشت شدند. علت بازداشت آنها انتشار خبری در صبح روز ۲۵ بهمن در این دو سایت عنوان میشود. در این خبر اعلام شده بود که به درخواست عبدالله گل رئیسجمهور ترکیه که آن زمان در ایران به سر میبرد، وزارت کشور مجوز راهپیمایی را صادر کرده است.
مسئولان این دو سایت قبلا اعلام کرده بودند که سایتهایشان در آن زمان مورد حمله هکرها واقع شده بوده و آنچه در آن منتشر شده، کار نویسندگان سایت نبوده است.
مدیر مسئول سایت فرارو، محمد حسین خوشوقت مدیرکل مطبوعاتی وزارت ارشاد در دولت اصلاحات است.
خبرگزاری هرانا گزارش داده که در پی تجمع خانوادههای بازداشتشدگان ۲۵ بهمن در مقابل زندان اوین، ماموران این زندان اقدام به ضرب و شتم آنان کردهاند. بنا بر این گزارش، نیروهای امنیتی شیشهی اکثر خودروهایی را که در مقابل زندان اوین پارک شده بودند شکستند.
فعالان حقوق بشر و دمکراسی گزارش دادهاند که روز پنجشنبه ۲۸ بهمن نیز تجمع خانوادهها مقابل اوین ادامه داشته است.
همزمان با این تجمع نیز طرفداران دولت ایران مقابل منازل مسکونی میرحسین موسوی و مهدی کروبی تجمع کردند. به گزارش پایگاه خبری فارس، عدهای هم مقابل منزل محمد خاتمی رئیسدولت اصلاحات جمع شده و شعارهایی علیه وی و آقایان موسوی و کروبی سر دادهاند.
باید منتظر فشارهای بیشتر بود
شیرین عبادی برنده ایرانی جایزه نوبل صلح میگوید با توجه به ماهیت حکومت جمهوری اسلامی و نیز احساس ترسی که دولتمردان از معترضان دارند، طبیعی است که این فشارها روز به روز افزایش یابند. او میگوید: «متأسفانه حکومتی که مبنای قدرتش بر رعب و وحشت مردم است، برای این که مسلط بر اوضاع باقی بماند، مجبور است روز به روز دوز خشونت را بالا ببرد و روز به روز خشنتر میشود. حکومتی که خشن است، نشان از ضعف دارد. حکومتی که پایههای مردمی قوی دارد، خشونت به خرج نمیدهد. بنابراین چون حکومت روز به روز دارد ضعیفتر میشود، من منتظر خشونت بیشتر هستم.»
وی که اخیرا بههمراه شش سازمان مدافع حقوق بشر فراخوانی برای توقف اعدامها در ایران داده، میگوید منتظر عکسالعمل مناسب مجامع بینالمللی است. به گفتهی خانم عبادی: «واکنش مناسب آن است که با صدور قطعنامه این کار را محکوم کنند و میبایستی برای ایران از طرف شورای حقوق بشر یا مجمع عمومی سازمان ملل متحد گزارشگر دائمی برای حقوق بشر تعیین شود. عملکرد دولت ایران باید زیر ذرهبین قرار گیرد تا دیگر این چنین بیرحمانه مردم را نکشد.»
البته شیرین عبادی تاکید میکند که سازمان ملل متشکل از دولتهاست و توقع بیجایی است اگر از دولتها انتظار داشته باشیم که اقدام خاصی علیه نقض حقوق بشر تویط دولت ایران انجام دهند. امید وی اما به افکار عمومی است: «از آنجایی که افکارعمومی بر دولتها تأثیرگذار است و خوشبختانه میزان اطلاعات در سطح بینالمللی از وضعیت ایران به علت اطلاعرسانی ایرانیها خیلی بالاست و آنها بر دولتهایشان فشار میآورند، من امیدوارم که ظرف امسال سازمان ملل متحد بتواند گزارشگر ویژه برای ایران تعیین کند و ایران را دائماً رصد کند و ببیند چه اعمال و افعالی را انجام میدهد.»
دولت ایران همواره هرگونه اظهارنظر سازمانها و مقامات غیر ایرانی درباره وضعیت حقوق بشر در ایران را دخالت در امور داخلی خود دانسته و آن را به شدت رد کرده است. این در حالی است که دولتمردان جمهوری اسلامی به صراحت درباره اوضاع داخلی کشورهای دیگر مثل لبنان، فلسطین، عراق و افغانستان اظهار نظر میکنند.
شیرین عبادی در این زمینه میگوید: «من بارها گفتهام که حقوق بشر مقولهای است بینالمللی و فرامرزی. با همان استدلالی که دولت ایران حق دارد در مورد فلسطین و لبنان اظهارنظر کند، دولتهای دیگر هم حق دارند در مورد ایران اظهارنظر کنند. نبود آزادی بیان در یک کشور و نبود حق تجمعات و راهپیمایی مسالمتآمیز، اینها به حقوق بشر مربوط میشود. در این گونه موارد طبیعتاً هر دولتی و حتی هر فردی میتواند به دولت ایران اعتراض کند.»
میترا شجاعی
تحریریه: مهیندخت مصباح
«دو دستگی مقامهای ایران در مورد ساخت بمب اتمی»
سازمان ملی برآوردهای اطلاعاتی آمریکا (NIE) از دودستگی مقامهای ایرانی در مورد ساخت یا عدم ساخت سلاح هستهای خبر داده است. به موجب گزارش وال استریت ژورنال، منتشره در روز پنج شنبه (۱۷ فوریه/ ۲۸ بهمن)، این سازمان تحریمهای بینالمللی علیه ایران را عامل احتمالی دودستگی مقامهای جمهوری اسلامی در این مورد ارزیابی کرده است. بنا بر اطلاعات موجود در سازمان یادشده، برخی از رهبران جمهوری اسلامی ایران بیم آن دارند که تأثیرات اقتصادی ناشی از تحریمها ممکن است به نفع مخالفان دولت تمام شود. یک مقام رسمی سازمان ملی برآوردهای اطلاعاتی آمریکا که خواست نامش فاش نشود در این باره گفت، این امر نشانگر آن است که برخی از مقامهای رسمی ایران بر تأثیرات جدی تحریمها واقفند.