كارگران شرکت مخابراتی راه دور شیراز بار ديگر تجمع كردند
ایلنا
جمعی از کارگران شرکت مخابراتی راه دور ایران (ITI) در اعتراض به عدم اجرای مصوبات دولت در مورد این واحد صنعتی، مقابل استانداری فارس تجمع کردند.
نایبرئیس انجمن اسلامی شرکت مخابراتی راه دور شیراز با اعلام این خبر به ایلنا گفت: بیش از ۲۰۰ نفر از کارگران شرکت مخابراتی راه دور ایران در اعتراض به تأخیر در اجرای مصوبات هیأت دولت، از دیروز شنبه در مقابل ساختمان استانداری فارس تجمع کردهاند.
هاشم شمشیری ضمن انقاد از بیتفاوتی مسئولین نسبت به وعدههای خود، اظهار داشت: کارگران در تجمع خود با سر دادن شعارهای مختلفی خواستار اجرای مصوبات هیأت دولت و پرداخت ۲۴ ماه مطالبات معوق خود هستند.
او افزود: هیأت دولت نیز پس از دور دوم سفر استانی خود به شیراز و با دستور اکید رئیس جمهور مبنی بر حل مشکلات شرکت ITI و واگذاری پروژههای مختلف از سوی وزارتخانههای صنایع و معادن، ارتباطات و فناوری اطلاعات و دفاع از پشتیبانی نیروهای مسلح، مقرر کرد بخشی از مطالبات کارگران و نقدینگی مورد نیاز از محل صندوق حمایت از واحدهای صنعتی پرداخت شود، که تنها بخشی از مصوبه هیأت دولت توسط وزارت صنایع اجرا و گوشهای از مطالبات کارگران پرداخت شده اما ۲۴ ماه از حقوق آنان همچنان پرداخت نشده است.
شمشیری ادامه داد: بسیاری از بازنشستگان این شرکت تا کنون مطالبات قانونی و سنوات خود را در یافت نکردهاند و اجرای طرح بازنشستگی در این شرکت از سال ۹۰ متوقف شده، حال آنکه بسیاری از این کارگران دارای شرایط بازنشستگی هستند.
او با اشاره به اینکه تا کنون مسئولین با وعدههای بیاساس خود را پی گیر مطالبات ما نشان میدادند، تاکید کرد: این کارگران تا وصول مطالبات قانونی خود به تجمع ادامه میدهند.
پایان پیام
ایلنا
جمعی از کارگران شرکت مخابراتی راه دور ایران (ITI) در اعتراض به عدم اجرای مصوبات دولت در مورد این واحد صنعتی، مقابل استانداری فارس تجمع کردند.
نایبرئیس انجمن اسلامی شرکت مخابراتی راه دور شیراز با اعلام این خبر به ایلنا گفت: بیش از ۲۰۰ نفر از کارگران شرکت مخابراتی راه دور ایران در اعتراض به تأخیر در اجرای مصوبات هیأت دولت، از دیروز شنبه در مقابل ساختمان استانداری فارس تجمع کردهاند.
هاشم شمشیری ضمن انقاد از بیتفاوتی مسئولین نسبت به وعدههای خود، اظهار داشت: کارگران در تجمع خود با سر دادن شعارهای مختلفی خواستار اجرای مصوبات هیأت دولت و پرداخت ۲۴ ماه مطالبات معوق خود هستند.
او افزود: هیأت دولت نیز پس از دور دوم سفر استانی خود به شیراز و با دستور اکید رئیس جمهور مبنی بر حل مشکلات شرکت ITI و واگذاری پروژههای مختلف از سوی وزارتخانههای صنایع و معادن، ارتباطات و فناوری اطلاعات و دفاع از پشتیبانی نیروهای مسلح، مقرر کرد بخشی از مطالبات کارگران و نقدینگی مورد نیاز از محل صندوق حمایت از واحدهای صنعتی پرداخت شود، که تنها بخشی از مصوبه هیأت دولت توسط وزارت صنایع اجرا و گوشهای از مطالبات کارگران پرداخت شده اما ۲۴ ماه از حقوق آنان همچنان پرداخت نشده است.
شمشیری ادامه داد: بسیاری از بازنشستگان این شرکت تا کنون مطالبات قانونی و سنوات خود را در یافت نکردهاند و اجرای طرح بازنشستگی در این شرکت از سال ۹۰ متوقف شده، حال آنکه بسیاری از این کارگران دارای شرایط بازنشستگی هستند.
او با اشاره به اینکه تا کنون مسئولین با وعدههای بیاساس خود را پی گیر مطالبات ما نشان میدادند، تاکید کرد: این کارگران تا وصول مطالبات قانونی خود به تجمع ادامه میدهند.
پایان پیام
کارگر اعتصابی، رضا شهابی:
من خواستار آزادی بدون قید و شرط هستم
(تیتر از جنگ خبر)
اتحاد
رضا شهابی در حالی كه در بخش ضایعات نخاعی و با اوضاع سخت جسمی بستری شده است كماكان دراعتصاب غذا به سر می برد و بعد از ٢٧ روز اعتصاب هنوز نپذیرفته است كه از هیچ گونه تغذیه ای استفاده كند.
رضا در حالی كه گردنش بسته شده و بیحال روی تخت افتاده است دائما تكرار میكند كه "من می خواهم كه زودتر آزاد شوم.این دست بند و پا بند و زنجیر و اینهمه مامور برای چیست؟ مگر من جنایت كار هستم؟من باید در شرایط مناسبی و با آسودگی خاطر و در حالی كه اعضای خانواده ام در كنارم هستند عمل جراحی انجام دهم." رضا تاكید دارد كه باید بدون قید و شرط آزاد شود.
از سویی تمامی دوستانی كه رضا را ملاقات كرده اند،تاكید میكنند رضا از روحیه ی بسیار بالایی برخوردار است اما از نظر جسمی در شرایط خطرناكی قرار دارد و باید به زودی آزاد شود و اعتصاب غذایش پایان یابد. رضا از تمام افراد و تشكل هایی كه از او و خانواده اش حمایت كرده اند تشكر كرده و گفته " دست شما را میبوسم، تا وقتی قلب شما می تپد قلب من هم می تپد.من از همه شما تشكر میكنم ". كمیته دفاع از رضا شهابی خواستار آزادی بی قید و شرط و فوری رضا شهابی است و از اعضا و نیز افراد و تشكل های حامی درخواست میكند از انجام هیچ گونه تلاشی در این راستا فروگذار نكنند.
همچنین از اعضای این كمیته درخواست میشود برنامه ها و نظرات پیشنهادی خود را به این كمیته ارسال نمایند.
كمیته دفاع از رضا شهابی - ٢٧ آذر ٩٠
۳۸۰ نماینده پارلمان اروپا ضرب الاجل مالکی برای اشرف را محکوم کردند
همبستگی ملی
بیانیه رئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا: قانونگذاران اروپایی بر حمایت کامل از ساکنان اشرف و یک را حل مسالمت آمیز تاکید میکنند. ۳۸۰نماینده پارلمان اروپا ضرب الاجل مالکی برای اشرف را محکوم کردند
هر ترتیبات امنیتی و به اصطلاح حفاظتی که دولت عراق بخواهد انجام دهد مطلقا غیر قابل قبول است
تمامی مراحل مصاحبه ها و پروسه ثبت کمیساریای عالی پناهندگی باید تحت حفاظت امریکا یا سازمان ملل قرار بگیرد
مالکی از ”حاکمیت“ عراق به عنوان بهانه ای برای کشتن ساکنان اشرف استفاده میکند.
دولت عراق علنا میگوید که آنها هیچ استاتوی حقوقی ندارند و لذا دارای هیچ حقوقی نمی باشند.
حاکمیت داشتن، مستلزم مسؤلیت در قبال تمامی کسانی است که در کشور زندگی میکنند.
عراق تعهدات خودش را نقض کرده است. لذا بنا بر اصل «مسؤلیت بین المللی برای حفاظت» (آر تو پی) که در سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵ به تصویب رسید، این مسؤلیت جامعه بین المللی و سازمان ملل متحد است که اقدامات ضروری را برای حفاظت ساکنان اشرف اتخاذ کنند.
چیزی که ما در عراق در حال حاضر داریم، در واقع، ”حاکمیت“ رژیم ایران است.
۳۸۰نماینده پارلمان اروپا که اکثریت نمایندگان این پارلمان هستند،بیانیه یی را امضا کرده اند که طی آن تصمیم نخست وزیر عراق نوری المالکی برای بستن کمپ اشرف در پایان ماه دسامبر و جابجایی اجباری نفرات به سایر نقاط در داخل عراق قویا محکوم شده است.
نمایندگان پارلمان اروپا خواستار بکارگیری نیروهای سازمان ملل برای حفاظت ساکنان تا زمان انتقال آنها به کشورهای ثالث، شده اند.
هر ترتیبات امنیتی و به اصطلاح حفاظتی که دولت عراق بخواهد انجام دهد مطلقا غیر قابل قبول است. تمامی مراحل مصاحبه ها و پروسه ثبت کمیساریای عالی پناهندگی باید تحت حفاظت امریکا یا سازمان ملل قرار بگیرد.
جابجایی اجباری ساکنان اشرف به سایر نقاط در عراق توسط پارلمان اروپا در قطعنامه آن درباره اشرف، مصوبه ۲۴ آوریل ۲۰۰۹، محکوم شده است.
هزاران پارلمانتر در سراسر دنیا و همچنین سیاستمداران ارشد در عراق شامل نایب رئیس جمهور عراق، رئیس مجلس عراق و معاون نخست وزیر عراق، این جابجایی اجباری و نقض حقوق اولیه آنان را محکوم کرده اند.
تلاش های خستگی ناپذیر خانم مریم رجوی و مقاومت ایران برای دستیابی به یک راه حل مسالمت آمیز بسیار شایان تقدیر می باشد. همچنان که خانم رجوی اخیرا به دبیر کل ملل متحد نوشت: ”هدف ما نجات جان ساکنان اشرف است. آنها بزرگترین گنجینه مردم ایران می باشند. به همین دلیل است که رژیم ایران مصمم است آنها را نابود کند“.
بعد از سفرم به عراق و گفتگوهایم با خانم رجوی در پاریس، او ساکنان اشرف را قانع کرد که طرح پارلمان اروپا برای بازاسکان در کشورهای سوم را به رغم مخالفتی که ابتدا داشتند، قبول کنند.
خانم رجوی همچنین ۷ طرح و راه حل آلترناتیو پیشنهادی ارائه داد و به درستی تاکید کرده است که هر جابجایی اجباری داخل عراق بدون حفاظت امریکا یا سازمان ملل یک مقدمه برای کشتار خواهد بود.
در چنین شرایطی، سرزنش کردن ساکنان و رهبری اشرف و مسؤلین شورای ملی مقاومت ایران برای مخالفتشان با جابجایی اجباری بدون حفاظت و بدون تضمین های بین المللی، بسیار غیر مسؤلانه و صرفا توجیهی برای اقدامات سرکوبگرانه آقای مالکی خواهد بود.
ما در پارلمان اروپا می توانیم شهادت بدهیم که ماکزیمم همکاری از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران برای نجات همکارانشان در اشرف وجود داشته است. این دعاوی که ساکنان مصمم هستند در اشرف بمانند کاملا غیر واقعی و توجیه تراشی برای کشتار آنهاست.
آقای مالکی از ”حاکمیت“ عراق به عنوان بهانه ای برای کشتن ساکنان اشرف استفاده میکند. دولت عراق علنا میگوید که آنها هیچ استاتوی حقوقی ندارند و لذا دارای هیچ حقوقی نمی باشند. حاکمیت داشتن، مستلزم مسؤلیت در قبال تمامی کسانی است که در کشور زندگی میکنند . عراق تعهدات خودش را نقض کرده است. لذا بنا بر اصل «مسؤلیت بین المللی برای حفاظت» (آر تو پی) که در سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵ به تصویب رسید، این مسؤلیت جامعه بین المللی و سازمان ملل متحد است که اقدامات ضروری را برای حفاظت ساکنان اشرف اتخاذ کنند. چیزی که ما در عراق در حال حاضر داریم، در واقع، ”حاکمیت“ رژیم ایران است.
استرون استیونسون
رئیس هیئت رابطه با عراق در پارلمان اروپا
«سیب نقره ای» کوروش یغمائی در نشریات امروز فرانسه
برای نخستین بار اروپا به توانائی شنود فضائی دست می یابد. فرانسه ماهواره های جاسوسی به فضا ارسال می کند. این عنوان صفحه اول نشریه عصر پاریس، لوموند است. همچنین لوموند در مقاله ای به نگرانی های پناهندگان سوریه در لبنان، پرداخته و می نویسد که حدود ٤ تا ٦ هزار سوری، اغلب بطور مخفیانه، خود را به خاک لبنان رسانده اند. فیگارو، نشریه صبح پاریس می نویسد: جنگ لفظی میان پاریس و لندن در پی بحران یورو در اروپا
لیبراسیون، نشریه صبح چاپ پاریس، در آخرین شماره این هفته در مقاله ای به کورش یغمائی، گیتاریست، آهنگساز، خواننده راک و تنظیم کننده ایرانی پرداخته و می نویسد که این هنرمند ایرانی که اکنون ٦٦ سال دارد و از زمان شاه، پیش از انقلاب در دهه ٧٠ میلادی، کار خود را آغاز کرده و در زمان- به نوشته این روزنامه- آیت الله ها نیز به فعالیت های هنری خود ادامه داده است، به رغم تمامی اعمال سانسورها و دعوت ها و تشویق هایی پیاپی برای ادامه فعالیت هنری در خارج از کشور، همواره به این درخواست ها و دعوت ها پاسخ منفی داده و آنها را رد کرده است.
لیبراسیون می نویسد که این هنرمند ایرانی با استفاده از آزادی های دهه هفتاد میلادی و تا سال ١٩٧٩، مجموعه کارهای هنری بی نظیری را به جامعه ارائه کرد که این کارها به دفعات به چاپ و انتشارهای مجدد رسیده و همچنان نیز ادامه دارد.
لیبراسیون در ادامه به آلبوم Back from the bird که٣٠ اثر این هنرمند را در طی سالهای ١٩٧٣ تا ١٩٧٩ میلادی در خود جای داده است اشاره دارد و متذکر می شود که این آثار این هنرمند ایرانی از آن زمان تاکنون، در مقاطعی از زمان و البته نه بطور پیوسته، به انتشار رسیده است.
این نشریه فرانسوی زبان به نقل از یک آمریکائی عاشق موسیقی می نویسد که یک بار با شیندن ترانه «حجم خالی» با صدای کوروش یغمائی، به سرعت بر روی اینترنت بدنبال آثار این هنرمند ایرانی می رود و موفق می شود تا صفحه ٤٥ دور آن را بر روی پایگاه اینترنتی "ای- بی"* تهیه نماید.
لیبراسیون در ادامه به آلبوم Back from the bird که٣٠ اثر این هنرمند را در طی سالهای ١٩٧٣ تا ١٩٧٩ میلادی در خود جای داده است اشاره دارد و متذکر می شود که این آثار این هنرمند ایرانی از آن زمان تاکنون، در مقاطعی از زمان و البته نه بطور پیوسته، به انتشار رسیده است.
این نشریه فرانسوی زبان به نقل از یک آمریکائی عاشق موسیقی می نویسد که یک بار با شیندن ترانه «حجم خالی» با صدای کوروش یغمائی، به سرعت بر روی اینترنت بدنبال آثار این هنرمند ایرانی می رود و موفق می شود تا صفحه ٤٥ دور آن را بر روی پایگاه اینترنتی "ای- بی"* تهیه نماید.
لیبراسیون می افزاید که "ایگون آلاپات"، هنرمند آمریکائی، پس از پرس و جو کردن های بسیار متوجه می شود که کوروش یغمائی دیگر زنده نیست اما پس از چندی از طریق یک ایرانی در تبعید پی می برد که این هنرمند ایرانی در قید حیات است و در تهران زندگی می کند اما پسرش به کانادا مهاجرت کرده است. لیبراسیون از ماحصل گفتگوهای میان این هنرمند آمریکائی و کوروش یغمائی می نویسد که وی در جوانی با شنیدن موسیقی های غربی به ویژه از "بیتل ها" و یا صدای "شارل آزناوار"، با دنیای موسیقی آشنا شده اما ترانه های ایرانی نیز تأثیر بسیاری در وی داشته است.
لیبراسیون ضمن نام بردن از فعالیت های کوروش جوان، حتی در دوران دانشجوئی، در اماکنی چون "کاخ جوانان" یا "کوچینی" و "هتل ونک" به روزهای تنهائی این هنرمند ایرانی اشاره می کند.
لیبراسیون ضمن نام بردن از فعالیت های کوروش جوان، حتی در دوران دانشجوئی، در اماکنی چون "کاخ جوانان" یا "کوچینی" و "هتل ونک" به روزهای تنهائی این هنرمند ایرانی اشاره می کند.
بتدریج ، پس از مستقر شدن نظام اسلامی که «گیتارها را می شکند»، «گروه های راکی، که مجبور به مهاجرت می شوند» و «برنامه های شبانه در خلوت خانوادگی»، از فعالیتهای کوروش یغمائی کم شد و تنها اجراهای سنتی ایرانی و چند ترانه انقلابی آمریکای جنوبی، از سوی نظام اسلامی مجاز شمرده شد.
البته در این میان دیگر فعالیت های کوروش یغمائی، از جمله کلاس های موسیقی نیز از دید این نشریه فرانسوی پنهان نمانده است و با وجودیکه وی موفق شد آلبوم های دیگر و مهمترین آنها «سیب نقره ای» را در سال ١٩٩٤ تولید نماید، در سال ٢٠١١ بار دیگر آثار او به زیر تیغ سانسور رفت.
البته در این میان دیگر فعالیت های کوروش یغمائی، از جمله کلاس های موسیقی نیز از دید این نشریه فرانسوی پنهان نمانده است و با وجودیکه وی موفق شد آلبوم های دیگر و مهمترین آنها «سیب نقره ای» را در سال ١٩٩٤ تولید نماید، در سال ٢٠١١ بار دیگر آثار او به زیر تیغ سانسور رفت.
گلناز: برادرانم مرا تهدید کرده اند، باید با فرد متجاوز ازدواج کنم
گلناز، یک زن جوان افغان که بعد از سپری کردن دوسال زندان بجرم زنا، از زندان آزاد شده است می گوید مورد تهدید قرار گرفته و مجبور است با فرد متجاوز ازدواج کند.
وی که نزدیک به بیست ویک سال دارد اوایل دسامبر گذشته از سوی حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان مورد عفو قرار گرفت و روز سه شنبه هفته گذشته از زندان آزاد شد.
خبرگزاری فرانسه گزارش میدهد هنوز چند روزی از آزادی گلناز نگذشته است که اینک او دوباره مجبور شده است در یکی از «خانه های امن» مربوط به وزارت زنان افغانستان پناه ببرد و زندگی مخفیانه اختیار کند.
گلناز امروز شنبه در مخفیگاه خود به خبرگزاری فرانسه گفت مجبور است برای اینکه کسی از کودک وی مواظبت و سرپرستی کند، با فرد متجاوز ازدواج کند.
دختر گلناز، ثمره تجاوز به او، دوسال را با مادرش در زندان گذرانده است
گلناز در ادامه گفت: «جایی دیگری ندارم که بروم. برادرانم تهدید کرده اند که من و دخترم را خواهند کشت»
خبرگزاری فرانسه در شرح ماجرای زندانی شدن گلناز می نویسد: وی بعد از اینکه از سوی شوهر دختر کاکا/ دایی خود مورد تجاوز قرار گرفت به دادگاه شکایت برد اما دادگاه، او را بجرم «زنا» به زندان انداخت.
یک دادگاه استیناف، حکم اولی سه سال زندان برای گلناز را به شش سال افزایش داد در حالیکه همین دادگاه حکم ١٦ سال زندان برای فرد متجاوز را به ١٢ سال کاهش داده بود.
آخرین دادگاه برگزار شده گلناز را به ٣ سال زندان محکوم کرد اما حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان در واکنش به درخواست نزدیک به ٥ هزارنفر برای آزادی گلناز، اورا مورد عفو قرار داد.
"کیمبرلی موتلی"، وکیل آمریکایی گلناز می گوید: عفو گلناز از سوی دولت افغانستان این معنی را دارد که از این به بعد زنانی که به آنان تجاوز شده است نباید مورد تعقیب قضایی قرار بگیرند.
سازمان ملل متحد در یکی از تازه ترین گزارش های خود گفته است: هیچگونه آمار رسمی در مورد خشونت های اعمال شده نسبت به زنان در افغانستان وجود ندارد.
بگفته سازمان "اکسفام"، نزدیک به ٨٧ در صد زنان افغان می گویند هدف خشونت های جسمی، جنسی و روانی قرار گرفته اند و یا هم به ازدواج اجباری تن داده اند.
خبرگزاری فرانسه گزارش میدهد هنوز چند روزی از آزادی گلناز نگذشته است که اینک او دوباره مجبور شده است در یکی از «خانه های امن» مربوط به وزارت زنان افغانستان پناه ببرد و زندگی مخفیانه اختیار کند.
گلناز امروز شنبه در مخفیگاه خود به خبرگزاری فرانسه گفت مجبور است برای اینکه کسی از کودک وی مواظبت و سرپرستی کند، با فرد متجاوز ازدواج کند.
دختر گلناز، ثمره تجاوز به او، دوسال را با مادرش در زندان گذرانده است
گلناز در ادامه گفت: «جایی دیگری ندارم که بروم. برادرانم تهدید کرده اند که من و دخترم را خواهند کشت»
خبرگزاری فرانسه در شرح ماجرای زندانی شدن گلناز می نویسد: وی بعد از اینکه از سوی شوهر دختر کاکا/ دایی خود مورد تجاوز قرار گرفت به دادگاه شکایت برد اما دادگاه، او را بجرم «زنا» به زندان انداخت.
یک دادگاه استیناف، حکم اولی سه سال زندان برای گلناز را به شش سال افزایش داد در حالیکه همین دادگاه حکم ١٦ سال زندان برای فرد متجاوز را به ١٢ سال کاهش داده بود.
آخرین دادگاه برگزار شده گلناز را به ٣ سال زندان محکوم کرد اما حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان در واکنش به درخواست نزدیک به ٥ هزارنفر برای آزادی گلناز، اورا مورد عفو قرار داد.
"کیمبرلی موتلی"، وکیل آمریکایی گلناز می گوید: عفو گلناز از سوی دولت افغانستان این معنی را دارد که از این به بعد زنانی که به آنان تجاوز شده است نباید مورد تعقیب قضایی قرار بگیرند.
سازمان ملل متحد در یکی از تازه ترین گزارش های خود گفته است: هیچگونه آمار رسمی در مورد خشونت های اعمال شده نسبت به زنان در افغانستان وجود ندارد.
بگفته سازمان "اکسفام"، نزدیک به ٨٧ در صد زنان افغان می گویند هدف خشونت های جسمی، جنسی و روانی قرار گرفته اند و یا هم به ازدواج اجباری تن داده اند.
نخست وزیر قطر: در جستجوی هرگونه راه حل باید طالبان شرکت داده شوند
شیخ حامد بن جاسم آل ثانی- نخست وزیر قطر، امروز شنبه در حاشیه اجلاسی درباره سوریه گفت: «جستجوی هرگونه راه حل برای افغانستان مستلزم سهم گیری طالبان است و در مورد شیوه این سهم گیری، باید افغان ها تصمیم بگیرند».
نخست وزیر قطر می گوید در روند جستجوی راه حل برای افغانستان، باید طالبان نیز سهم داشته باشند.
شیخ حامد بن جاسم آل ثانی- نخست وزیر قطر، امروز (شنبه) در حاشیه اجلاسی درباره سوریه گفت: «جستجوی هرگونه راه حل برای افغانستان مستلزم سهم گیری طالبان است و در مورد شیوه این سهم گیری، باید افغان ها تصمیم بگیرند».
نخست وزیر قطر در ادامه گفت: برای این کار لازم است تا با طالبان گفتگو صورت گیرد.
شیخ حامد بن جاسم آل ثانی از اظهار نظر در مورد تصمیم دولت افغانستان مبنی بر فراخواندن سفیر این کشور از قطر خود داری کرد.
دولت افغانستان هفته گذشته اعلام کرد سفیر این کشور در قطر را برای مشورت به افغانستان فرا خوانده است.
ناظران می گویند این اقدام دولت افغانستان در حقیقت واکنشی در برابر تلاش های جاری در قطر برای گشایش یک دفتر نمایندگی برای طالبان و در انزوا نگهداشتن افغانستان از این تلاش ها بوده است.
گزارش های منتشر شده میرسانند که مقامات دولت قطر با مقامات آمریکایی و آلمانی روی احتمال گشایش این دفتر گفتگوهایی را به انجام رسانده اند بدون آنکه دولت افغانستان را در این گفتگو ها شریک بسازند.
مساله ایجاد دفتر نمایندگی برای طالبان در گذشته هم مطرح شده بود و بر مبنای گزارش هایی قرار بود این دفتر در ترکیه گشایش یابد.
روز پنجشنبه گذشته، دولت افغانستان اعلام کرد برای مذاکره با طالبان، با ایجاد چنین دفتری در داخل افغانستان و یا در یکی از کشورهای مانند عربستان سعودی و ترکیه موافق است.
نخست وزیر قطر در ادامه گفت: برای این کار لازم است تا با طالبان گفتگو صورت گیرد.
شیخ حامد بن جاسم آل ثانی از اظهار نظر در مورد تصمیم دولت افغانستان مبنی بر فراخواندن سفیر این کشور از قطر خود داری کرد.
دولت افغانستان هفته گذشته اعلام کرد سفیر این کشور در قطر را برای مشورت به افغانستان فرا خوانده است.
ناظران می گویند این اقدام دولت افغانستان در حقیقت واکنشی در برابر تلاش های جاری در قطر برای گشایش یک دفتر نمایندگی برای طالبان و در انزوا نگهداشتن افغانستان از این تلاش ها بوده است.
گزارش های منتشر شده میرسانند که مقامات دولت قطر با مقامات آمریکایی و آلمانی روی احتمال گشایش این دفتر گفتگوهایی را به انجام رسانده اند بدون آنکه دولت افغانستان را در این گفتگو ها شریک بسازند.
مساله ایجاد دفتر نمایندگی برای طالبان در گذشته هم مطرح شده بود و بر مبنای گزارش هایی قرار بود این دفتر در ترکیه گشایش یابد.
روز پنجشنبه گذشته، دولت افغانستان اعلام کرد برای مذاکره با طالبان، با ایجاد چنین دفتری در داخل افغانستان و یا در یکی از کشورهای مانند عربستان سعودی و ترکیه موافق است.
مرگ "واتسلاو هاول"، پرچمدار انقلابهای آرام
"واتسلاو هاول"، نویسنده، سیاستمدار، مخالف بزرگ کمونیسم استالینی و مدافع همیشگی حقوق بشر که سی سال قبل انقلاب مخملی چکسلواکی را رهبری کرد، حوالی ظهر روز یکشنبه به وقت محلی، در ٧٥ سالگی در شهر زادگاهش، پراگ، درگذشت. علاوه بر کارنامۀ سیاسی پربار، آثار ادبی زیادی از وی باقی مانده است.
در جهان سیاست و در تاریخ قرن بیستم، "واتسلاو هاول"، شاید قبل از هر چیز به عنوان شخصیتی شناخته شود که با انقلاب مخملی سال ١٩٨٩ تیر خلاص را به رژیم کمونیستی و دیکتاتوری چکسلواکی شلیک کرد.
در پایان دوران کمونیسم، او نخستین رییس جمهوری چکسلواکی (١٩٩٢-١٩٨٩) شد و بعد از تجزیۀ این کشور به دو جمهوری، به عنوان اولین رییس جمهوری چک انتخاب شد و بلافاصله تلاش خود را برای پیشبرد این کشور نوپا به سوی دموکراسی آغاز کرد.
تجزیۀ چکسلواکی برای "هاول" بزرگ ترین شکست زندگی اش بود.
در پایان دوران کمونیسم، او نخستین رییس جمهوری چکسلواکی (١٩٩٢-١٩٨٩) شد و بعد از تجزیۀ این کشور به دو جمهوری، به عنوان اولین رییس جمهوری چک انتخاب شد و بلافاصله تلاش خود را برای پیشبرد این کشور نوپا به سوی دموکراسی آغاز کرد.
تجزیۀ چکسلواکی برای "هاول" بزرگ ترین شکست زندگی اش بود.
تحت رهبری او بود که جمهوری چک عملاً در کنار دنیای غرب قرار گرفت و در سال ١٩٩٩ به سازمان ناتو پیوست. مذاکرات برای پیوستن به اتحادیۀ اروپا نیز زیر نظر او انجام شد. جمهوری چک سرانجام در سال ٢٠٠٤ به اتحادیۀ اروپا پیوست.
"هاول" تا سال ٢٠٠٣ ریاست جمهوری چک را به عهده داشت و پس از آن، به رغم بیماری، فعالیتهای خود را در دفاع از حقوق بشر ادامه داد.
"هاول" تا سال ٢٠٠٣ ریاست جمهوری چک را به عهده داشت و پس از آن، به رغم بیماری، فعالیتهای خود را در دفاع از حقوق بشر ادامه داد.
"واتسلاو هاول" در سال ١٩٣٦ در شهر پراگ، در خانوادهای متمول و صاحب دهها ساختمان و استودیوی سینما به دنیا آمد. سالها بعد، در گرماگرم مبارزۀ رژیم با بورژوازی و به دلیل تعلق به خانوادهای ثروتمند، از ادامۀ تحصیل محروم شد.
به دنبال این محرومیت، "هاول" به عنوان کارگر ساده در سالنهای تئاتر مشغول به کار شد و به تدریج نوشتن نمایشنامه را آغاز کرد.
بعد از قیام معروف به «بهار پراگ» و اشغال چکسلواکی توسط نیروهای شوروی، "هاول" تبعید را نپذیرفت و مانیفست معروف به «شارت، یا منشور ٧٧» را در دفاع از حقوق بشر نوشت. به همین جرم، هاول بازداشت شد و چهار سال را در زندان گذراند.
ذاتالریههای مکرر که از دوران حبس برای او باقی ماند و همچنین مصرف بسیار زیاد سیگار باعث شد که او در سالهای باقی ماندۀ عمر مدام با مشکلات تنفسی و قلبی دست و پنجه نرم کند. همین بیماریها حداقل او را دو بار تا دم مرگ برده بود و عاقبت نیز سرطان ریه باعث مرگش شد.
به دنبال این محرومیت، "هاول" به عنوان کارگر ساده در سالنهای تئاتر مشغول به کار شد و به تدریج نوشتن نمایشنامه را آغاز کرد.
بعد از قیام معروف به «بهار پراگ» و اشغال چکسلواکی توسط نیروهای شوروی، "هاول" تبعید را نپذیرفت و مانیفست معروف به «شارت، یا منشور ٧٧» را در دفاع از حقوق بشر نوشت. به همین جرم، هاول بازداشت شد و چهار سال را در زندان گذراند.
ذاتالریههای مکرر که از دوران حبس برای او باقی ماند و همچنین مصرف بسیار زیاد سیگار باعث شد که او در سالهای باقی ماندۀ عمر مدام با مشکلات تنفسی و قلبی دست و پنجه نرم کند. همین بیماریها حداقل او را دو بار تا دم مرگ برده بود و عاقبت نیز سرطان ریه باعث مرگش شد.
بیشتر نمایشنامههای "هاول" بین سالهای ١٩٧٥ تا ٨٥ نوشته شده است. ولی در سالهای بعد هم او نوشتن را با چندین جستار و متون سیاسی یا فرهنگی ادامه داد. «سیاست پسامدرن» یا «اضطراب آزادی» از جمله این متون هستند.
یکی دیگر از آثار مهم و موفق او ، مجموعه نامههایی است که در دوران زندان برای همسر اولش نوشته و تحت عنوان «نامههایی به اولگا» منتشر شده است.
یکی دیگر از آثار مهم و موفق او ، مجموعه نامههایی است که در دوران زندان برای همسر اولش نوشته و تحت عنوان «نامههایی به اولگا» منتشر شده است.
ما و نامههای محمد نوریزاد
رسم نامهنویسی به رهبران سیاسی و یا همسر و فرزندان، در شرایط بحرانی، و یا گرفتاری و زندان، رسم تازهای نیست. برخی از این نامهها در مجموعههایی گرد آمدهاند و تبدیل به آثار کلاسیک تاریخی شدهاند. بهترین نمونهی این نامهها، نامههای جواهر لعل نهرو به دخترش ایندیرا [گاندی] است که بعدها در سه جلد زیر عنوان «نگاهی به تاریخ جهان» منتشر شد (این اثر گرانقدر توسط زندهیاد محمود تفضلی در دههی سی شمسی به فارسی شیوایی برگردانده شد و مطالعهی آن برای دوستداران تاریخ بسیار مفید است). در ایران نیز آقای حسن یوسفی اشکوری از داخل سلول انفرادی نامههایی برای دختر خانماش نوشت که بیشتر در مورد تاریخ صدر اسلام بود و البته در ابتدا و انتهای نامهها از حال و روز اسفبار خود در زندان میگفت. این کتاب نیز زیر عنوان «نامههایی از زندان به دخترم» منتشر شده است که علاقمندان به تاریخ صدر اسلام میتوانند با این دورهی تاریخی به زبان ساده آشنا شوند. نامههای سیاسی به رهبران صاحب قدرت و چالش مکاتباتی با آنها، هم در جهان و هم در ایران سابقه دارد. شاید قدیمیترین آنها نامهی حضرت محمد به خسرو پرویز پادشاه ایران باشد که از او میخواهد از راه راست پیروی کند و به خداوند و رسول او ایمان بیاورد و گواهی دهد که خدایی به جز خدای یگانه و بیشریک وجود ندارد و محمد بنده و رسول اوست. جدیدترین این نامهها نیز نامههای محمد نوریزاد خطاب به رهبر حکومت اسلامی است.
نامههای اخیر، نامههای اشخاص فاقد قدرت است به رهبران صاحب قدرت، و دعوت از آنها برای تسلیم قدرت و یا تعدیل آن. بدیهی است هیچ صاحب قدرتی داوطلبانه تن به تسلیم قدرت یا تعدیل آن نمیدهد مگر آنکه فشارهای سیاسی و اجتماعی، و یا نظامی، بر او بسیار باشد و او ناچار به چنین کاری گردد. من زیاد از تاریخ سررشته ندارم ولی به یاد ندارم در جایی خوانده باشم حاکمی، قدرت خود را با پند و اندرز تسلیم دیگران کرده باشد و داوطلبانه از اسب قدرت پیاده شده باشد. در تاریخ معاصر یک نمونه تسلیم قدرت توسط رهبران کمونیست نیکاراگوئه داشتیم که چون از کیفیّت آن اطلاعی ندارم چیزی در بارهاش نمینویسم ولی به خاطر دارم که انتقال قدرت با آرامش نسبی صورت گرفت.اگر صاحبان قدرت با نامهنگاری و پند و اندرز تسلیم نمیشوند، پس خاصیّت این نامهنگاریها چیست؟ شاید بتوان گفت که این نامهها در آینده بخشی از تاریخ خواهد شد و عبرتبخش صاحبان قدرت و ملتها. شاید در این نامهها مسائلی مطرح شود که جز در نامه در نوشتهی دیگری قابل طرح نباشد. شاید درست و غلطِ راهی که نامهنویسان نشان میدهند، در طول تاریخ مشخص شود و غَثّ و سَمینِ سخنانشان معلوم گردد. گاه، نامهنویسان، بعد از به قدرت رسیدن، دمار از روزگار مردم در میآورند و نامههای آنها میتواند تفاوت دیروز با امروزشان را نشان دهد و حتی دوباره به خودشان برای پندپذیری فرستاده شود. اگر زمانی خسرو پرویز در نگاه برخی ایرانیان سمبل زور و استبداد بهشمار میرفت و دعوت محمد از او برای گرویدن به اسلام راه نجات، بعد از تسلط اسلام به ضرب و زور شمشیر، نامهی محمد که نجاتبخش خوانده میشد معنای دیگری یافت. نامههای آقای خمینی خطاب به شاه ایران نیز به همچنین.
بهعبارتی نامهنگاران همواره ملت را به سمت آزادی و رستگاری نبردند و به محض دست یافتن به قدرت تبدیل به زورگویان جدید شدند که عدهای دیگر نامهنگاری به آنان را آغاز کردند. این حوادث نباید باعث بدبینی شود ولی توجه صِرف به مفاد زیبا و ضدِّ ظلمِ نامهها، نمیتواند خیال ما را نسبت به آیندهای که آقایان نامهنویس خواهان آناند آسوده کند. بیان زشتیها و آرزوی از میان رفتن آنها یک چیز است، از میان بردن ریشهای زشتیها و تلاش عملی برای ایجاد زیباییها چیز دیگر.
نامههای آقای نوریزاد از مقولهی نصیحت به قدرت و نشان دادن ضعفها و زشتیهای کار عوامل حکومت است و شاید در آینده در طبقهبندیهای تاریخی به عنوان آینهای در مقابل رهبر شناخته شود اما کار ساختن آینده دشوارتر از اینهاست. به نامههای آقای نوریزاد و نامههای مشابه با دیدهی احترام باید نگریست اما کار و مسئولیت با نوشتن این نامهها تمام نمیشود.
رسانههایی مانند «خودنویس» با انعکاس این نامهها، و درج نظرها و تفاسیر پیرامون آنها نقشی مؤثر در بازشکافی آنچه در این نامهها آمده و کمی و کاستی و نقاط قوّت آنها ایفا میکنند.
طرح احتمال آزادی موسوی و کروبی از حصر خانگی
رحمتالله بیگدلی، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی به نقل از یک منبع مطلع خبر داده است که به زودی از مهدی کروبی و میرحسین موسوی رفع حصر میشود.
رحمتالله بیگدلی، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی خبر رفع حصر خانگی دو کاندیدای معترض به نتایج انتخابات سال ۸۸ را در صفحه فیسبوک خود منتشر کرده است.
این عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی نوشته است: «یک منبع مطلع خبر داد که با تلاش های برخی از شخصیت های برجسته کشور و اعضای بیت امام خمینی(ره) از مهدی کروبی و میرحسین موسوی رفع حصر میشود.»
بیگدلی تأکید کرده «از همه دوستان عزیز خواهش میکنم که آرامش خود را حفظ و از هر گونه اظهارنظر و موضعگیری نسنجیده و تند خودداری کنند.»
اگر احتمال رفع حصر کروبی و موسوی صحت داشته باشد، به نظر میرسد این اقدام مقامات جمهوری اسلامی در جهت آمادهسازی جامعه برای برگزاری انتخابات مجلس است.
در آستانه سالگرد خجسته میلاد حضرت یارانه هدفمند
چرتکه فرارسیدن بیست و هشتم آذر ماه، سالگرد ابلاغ طرح هدفمندی یارانهها را پیشاپیش تبریک عرض میکند و برای ملت ایران صبر آرزومند است! در آستانه ظهور، چرتکه فقط قصد دارد از یارانهها بنویسد. در این راستا چرتکه گزارش خود را به شخصیت محبوب خودش یعنی شمسالدین حسینی شروع خواهد کرد و با ایشان هم پایان خواهد داد. باشد که به این شکل گوشهای از زحمات بی بدیل ایشان در طرح هدفمند کردن ها قدردانی شده باشد.
وزیر اقتصاد فرمودهاند که «اگر گامهای بعدی هدفمند کردن یارانه ها را برداریم نه تنها وارد کننده نخواهیم بود بلکه میتوانیم صادر کننده باشیم و من این خبر خوب را در آستانه سالروز هدفمند کردن یارانه ها اعلام میکنم». چرتکه نه به «اگر» اول جمله ایشان گیر میدهد و نه به اعلام این خبر «خوب» در آستانه میلاد حضرت یارانه هدفمند! جواب ایشان را واگذار میکنیم به جمله استاندار تهران که فرمودهاند، «افزایش قیمتها در مدت زمان اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها نجومی نبوده است و رفتار بازار به طور نسبی عادی است اما جامعه از نظر روانی این برداشت را ندارد». چرتکه محض اطلاع آقای وزیر اقتصاد، تکرار میکند که مرتضی تمدن فرمودند که جامعه آنچه شما میگویید را باور ندارد. محض اطلاع آقای استاندار هم اضافه میشود که به این «برداشت روانی جامعه» در اقتصاد میگویند «انتظارات» که نقش بسیار مهمی هم در معادلات و معاملات اقتصادی بازی میکند! در ضمن منظورتان از «نسبی» دقیقا چیست؟ نسبی از دیدگاه شما یا فلان مکتب اقتصادی؟
در آستانه تولد حضرت یارانه هدفمند، محمدرضا غفوری، رئیس اداره روابط عمومی بانک تجارت هم گفتهاند که این بانک با واریز بیش از سی و هفت هزارمیلیارد ریال وجه نقد به حساب هموطنان گام بلندی در پیشبرد طرح هدف مندی یارانه ها برداشته است. چرتکه معتقد است این «ریال» هم خوب چیزی است خاصیت بزرگنماییاش محشر است. راستی شما یادتان هست مبلع اختلاس چقدر بود، البته به ریال؟ در ضمن برای سال بعد سعی کنید که این پول ها را به موقع هم به حساب مردم واریز کنید، بد نیست.
معاون وزیر جهاد کشاورزی هم از روند «جذب تسهیلات هدفمندسازی یارانه ها در بخش کشاورزی ابراز رضایت کرد». چرتکه از خرسندی آقای نیکبخت بسی خرسند است اما یادآوری میکند که گویا یک بدهی پانزده میلیارد تومانی (به بدهی که میرسد گزارش ها به تومان است!) به چایکاران بابت خرید تضمینی محصولاتشان دارید! اگر این را هم صاف کنید جامعه شاید حال روانیاش نسبت به یارانه و تولدش بهتر شود!
در آخر هم دوباره میرویم سراغ آقای وزیر اقتصاد. ایشان فرمودهاند که بعد از هدفمند کردن یارانه ها مصرف گندم شش درصد کاهش داشته است و به نظر ایشان این کاهش نشان دهنده کاهش قاچاق است! چرتکه نمیداند چه بگوید، یعنی آقای وزیر اقتصاد هیچ دلیل دیگری به ذهنتان نمیرسد؟! البته چرتکه میداند که سرتان حسابی شلوغ است و مشغول تهیه کیک و کادو برای مردم هستید تا این تولد فرخنده را بهتر جشن بگیرند، به همین دلیل امروز چرتکه دیگر به شما گیر نمیدهد!
وزارت خارجه به دنبال «رفع و رجوع» تنش در روابط با بریتانیاست
«سربسته بگویم، توانستیم با اقدام صحیح وزارت امور خارجه... از یک بحران وسیعتر جلوگیری کنیم.» این سخنان از آن علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران است که در مورد عذرخواهی از بریتانیا به خاطر حمله به دو دفتر دیپلماتیک آن کشور در تهران و تخریب بخشهایی از اموال سفارت بریتانیا ابراز داشته است.
او در مصاحبه با خبرگزاری دولتی ایرنا، همچنین به انتقادها در این زمینه سخن گفت و افزود: وزارت امور خارجه نمیخواهد ایران را در چالشی بیهوده قرار دهد.
محمدرضا حیدری، دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی، در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در مورد این اظهارنظرهای علیاکبر صالحی پاسخ داده است.
طبق کنوانسیون وین ایران موظف است تا حفاظت از امکان دیپلماتیک را به عهده بگیرد و نگذارد که افراد غیر به داخل این سفارتخانهها هجوم ببرند و اتفاقاتی شبیه به اتفاقات اوایل انقلاب که سفارت آمریکا در تهران اشغال شد را انجام بدهند.
از سوی دیگر وزارت خارجه موظف است که در این گونه موارد سریع وارد عمل بشود و با دادن بیانیه این گونه موارد را محکوم کند، چون این کنوانسیونها را امضا کرده است.
اما جمهوری اسلامی همواره دو سیاست دارد. یکی سیاستی که در داخل کشور اعمال میشود و این سیاست، به نوعی حمله به سفارتخانه انگلستان را تأیید کرد. امثال آقای لاریجانی و چند تن از نمایندگان مجلس و انصار حزبالله که این اقدامات را تأیید کردند.
وزارت امور خارجه چه کار میتوانسته بکند؟ به وظیفه حقوقی خودش در عرصه بینالملل عمل کرده است. یعنی آمده است و طبق کتاب قانون این موضوع را محکوم کرده است. در واقع وزارت امور خارجه مانع از این شده است که اتحادیه اروپا و کشور انگلیس بخواهند این ماجرا را به سمتی ببرند که بقیه کشورها، سفرایشان را احضار کنند و این ماجرا به مرحله تحریم سیاسی برسد.
این آن چیزی است که آقای صالحی از آن دفاع میکند و میگوید که با اقدامی که انجام داده است، مانع از به وجود آمدن این حرکت از سوی سایر کشورها با هدف تحریم سیاسی ایران شده است.
ما در بیانیهای که کمپین سفارت سبز منتشر کرد، در مورد این قضیه از کشورهای اروپایی درخواست کردیم که در کنار تحریمهای اقتصادی، بحث تحریم سیاسی ایران را هم مد نظر قرار بدهند و با اخراج سفرای جمهوری اسلامی و بستن سفارتخانههای ایران، عملاً در اینکه به مردم ایران یاری رسانی شود برای سقوط این حکومت، یاری برسانند.
بیش از ۳۰۰ هزار ایرانی در کشور انگلستان دارای پروندههای کنسولی هستند که این مسئله باعث شده است که فشارمضاعفی به ایران وارد شود. لذا دولت ایران از مجاری مختلف و پیامهای گوناگونی که دارد منتقل میکند، میخواهد این روابط را در سطح کاردار یا حداقل در سطحی که بشود بخش کنسولی سفارتخانه را حفظ کند، حفظ کند.
لذا میبینیم علیرغم اینکه انگلیسیها تمایل خودشان را به ایجاد دفتر حفاظت منافع اعلام کردهاند، ولی آقای صالحی در مصاحبه اخیرش نشان داده است که ایران دنبال راهی است که بلکه بتواند از طریق کانالهایی که دارد این مسئله را رفع و رجوع کند و شاید بتوانند روابط خودشان را به سطح دفتر حفاظت منافع کاهش ندهند.
او در مصاحبه با خبرگزاری دولتی ایرنا، همچنین به انتقادها در این زمینه سخن گفت و افزود: وزارت امور خارجه نمیخواهد ایران را در چالشی بیهوده قرار دهد.
محمدرضا حیدری، دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی، در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در مورد این اظهارنظرهای علیاکبر صالحی پاسخ داده است.
گفتوگوی بهروز کارونی با محمدرضا حیدری؛ «وزارت خارجه به دنبال رفع و رجوع تنش با بریتانیاست»
آقای حیدری، اظهارات وزیر خارجه ایران در مورد «جلوگیری از یک بحران وسیعتر» ناظر به چه موضوعی است؟طبق کنوانسیون وین ایران موظف است تا حفاظت از امکان دیپلماتیک را به عهده بگیرد و نگذارد که افراد غیر به داخل این سفارتخانهها هجوم ببرند و اتفاقاتی شبیه به اتفاقات اوایل انقلاب که سفارت آمریکا در تهران اشغال شد را انجام بدهند.
از سوی دیگر وزارت خارجه موظف است که در این گونه موارد سریع وارد عمل بشود و با دادن بیانیه این گونه موارد را محکوم کند، چون این کنوانسیونها را امضا کرده است.
اما جمهوری اسلامی همواره دو سیاست دارد. یکی سیاستی که در داخل کشور اعمال میشود و این سیاست، به نوعی حمله به سفارتخانه انگلستان را تأیید کرد. امثال آقای لاریجانی و چند تن از نمایندگان مجلس و انصار حزبالله که این اقدامات را تأیید کردند.
وزارت امور خارجه چه کار میتوانسته بکند؟ به وظیفه حقوقی خودش در عرصه بینالملل عمل کرده است. یعنی آمده است و طبق کتاب قانون این موضوع را محکوم کرده است. در واقع وزارت امور خارجه مانع از این شده است که اتحادیه اروپا و کشور انگلیس بخواهند این ماجرا را به سمتی ببرند که بقیه کشورها، سفرایشان را احضار کنند و این ماجرا به مرحله تحریم سیاسی برسد.
این آن چیزی است که آقای صالحی از آن دفاع میکند و میگوید که با اقدامی که انجام داده است، مانع از به وجود آمدن این حرکت از سوی سایر کشورها با هدف تحریم سیاسی ایران شده است.
- این «تحریم سیاسی» که شما به آن اشاره کردید، چه بار و مفهومی دارد؟
ما در بیانیهای که کمپین سفارت سبز منتشر کرد، در مورد این قضیه از کشورهای اروپایی درخواست کردیم که در کنار تحریمهای اقتصادی، بحث تحریم سیاسی ایران را هم مد نظر قرار بدهند و با اخراج سفرای جمهوری اسلامی و بستن سفارتخانههای ایران، عملاً در اینکه به مردم ایران یاری رسانی شود برای سقوط این حکومت، یاری برسانند.
- فکر میکنید که سطح روابط ایران و بریتانیا به چه سمت و سویی پیش میرود؟
بیش از ۳۰۰ هزار ایرانی در کشور انگلستان دارای پروندههای کنسولی هستند که این مسئله باعث شده است که فشارمضاعفی به ایران وارد شود. لذا دولت ایران از مجاری مختلف و پیامهای گوناگونی که دارد منتقل میکند، میخواهد این روابط را در سطح کاردار یا حداقل در سطحی که بشود بخش کنسولی سفارتخانه را حفظ کند، حفظ کند.
لذا میبینیم علیرغم اینکه انگلیسیها تمایل خودشان را به ایجاد دفتر حفاظت منافع اعلام کردهاند، ولی آقای صالحی در مصاحبه اخیرش نشان داده است که ایران دنبال راهی است که بلکه بتواند از طریق کانالهایی که دارد این مسئله را رفع و رجوع کند و شاید بتوانند روابط خودشان را به سطح دفتر حفاظت منافع کاهش ندهند.
محمد نوریزاد: رسماً به من گفتند تو را پودر میکنیم
محمد نوریزاد، ناراضی سیاسی و منتقد، در نامهای خطاب به دخترش نوشتهاست که بهخاطر او انتشار نامه شانزدهم خود خطاب به آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، را با عنوان «بیداری یا بیماری اسلامی» تا دو هفته به تعویق میاندازد.
در گفتوگو با محمد نوریزاد از او در این مورد پرسیدهایم:
واقعیت این است که این روزها اداره اطلاعات سپاه طرف من است. گرچه سابقاً من با مأموران وزارت اطلاعات مواجه بودم ولی این روزها سازمان اطلاعات سپاه است که به تعبیری در کار بنده درپیچیده است.
بعد از این که من ۸۰ روز فیلمبرداری کردم بدون این که خبری در جایی منعکس شود و تصویری از فیلم محرمانهای که میساختم در جایی منتشر شود، اینها آمدند ابزار و امکانات مرا بردند.
من به هر چیزی فکر میکردم به جز این که با عنایت به مراتب انسانی که سپاه مثلا به خود میبالد که در من وجود دارد و در ارتش نیست، در پرسنل من وجود دارد و در پرسنل ارتش وجود ندارد، تصاویر خصوصی که در کامپیوتر حرفهای خود داشتم مورد تعرض واقع شود. یعنی انتظار داشتم به خاطر این که در کامپیوتر تصاویر فیلم محرمانهای که میساختم بود، مرا فرابخوانند و بپرسند چه فیلمی میساختی؟
گرچه آن فیلم هم فقط و فقط ماجرای خودم بود در کش و قوس روزهایی که در زندان و در سلولهای انفرادی بودم و مورد بازجوییهای توهینآمیز و ضرب و شتم قرار داشتم و یا مثلاً مرا از داخل زندان به دادگاه میبردند و جز خودم هیچکس جلوی دوربین نبود.
اما احساس کردم کمکم کار دارد به جاهای باریک میکشد. چون اینها یا باید مرا دستگیر میکردند چون هر هفته به رهبر نامه مینوشتم یا باید یک جوری صورت مسئله را پاک میکردند. اینها آمدند داخل اتومبیل بنده و رسما به من گفتند تو را پودر میکنیم و در ۱۰۰ سایت آبرویت را میبریم، زیپ دهنت را بکش. منظورشان زیپ قلم بوده یا مثلا این که دیگر ننویس. من مقاومت کردم و آنها هم پیاده شدند و رفتند. این مواجهه اول بود و من میدانستم بعد از این ماجرا آن دو گزینه باید پیش بیاید، یا بنده را دستگیر کنند یا صورت مسئله را پاک کنند. ولی آنها راه سوم را رفتند یعنی خواستند از تصاویر خصوصی بنده استفاده کنند و به تعبیر خودشان مرا مفتضح کنند.
در ویدیوهایی که از شما در اینترنت منتشر شده علاوه بر مواردی که گویا از خانه شما جمعآوری شده در باره مستندی که از حضورتان در سلول انفرادی ساخته بودید، یک فیلم کوتاه دیگر هم از زمان بازجوییهایتان منتشر شدهاست. جریان این فیلم چیست؟
نه، فیلم بازجویی نبود. اینها میآمدند در سلول و ابراز رفاقت میکردند و من میدیدم وقتی نشسته بودیم و صحبت میکردیم با گوشیهای همراه خود دارند بازی میکنند. گویا مخفیانه با همان گوشیها از من فیلم گرفته بودند. چیزی هم نبود و من اصلاً نگران آن نیستم، چون ما آدمهایی هستیم که هر جا باشیم خودمان را ابراز میکنیم و این واقعیتی است.
ولی شما در نامه آخر خود که به دخترتان نوشتهاید، به فردی اشاره کردهاید که در دوران بازجویی سپاه خیلی به او اطمینان داشتید، اما گویا او خلف وعده کرده است؟
بله، وقتی میآیند نقطه ضعف شما را کشف میکنند که مثلا به یک سری خلقیات گرایش دارید. در میان آدمهایی که شما با آنها مواجه میشوید به نظر میآید یک نفر با ادب است و شما ناخودآگاه به او گرایش پیدا میکنید. من هم نسبت به مقوله فداکاری در جنگ و اسارت و این که یک نفر در حیطه سپاه سالم باشد، در اداره اطلاعات باشد و سپاهی باشد و سالم باشد، گرایش داشتم و نمیخواستم باور کنم همه آنهایی که آنجا هستند آلوده به برخی مفاسد هستند و او این طوری خودش را به من نشان داد. چیز خاصی نبود و من با او ابراز رفاقت میکردم، نه داد و ستدی با او داشتم و نه چیز دیگر. ولی همین آدم اسرار خصوصی آن کامپیوتر را برداشته و در فیلمها آوردهاست.
این آدم پیامکهایی به همسرم میزند و یک فیلم دومی هم ساختند مبنی بر این که بنده زنان صیغهای دارم. همین آدمی که من رد پای او را کاملا میشناسم و بعدها با او صحبت کرده و اتمام حجت کردم که اگر فیلمهای مرا پس ندهید کاری میکنم که به راحتی نتوانید مسئله را جمع کنید. به هر حال اینها وارد حوزه زندگی خصوصی من شدند که نه فقط در قاموس مسلمانی که در وادی انسانی نیز هیچکس به خود اجازه نمیدهد وارد آن حوزه شود.
البته دزد اساسی آنهایی هستند که از تصاویر محرمانه اشخاص استفاده میکنند. اتفاقا آنها باید از حرمت خانواده پاسداری و صیانت کنند از این که کسی به حوزه خصوصی افراد دست نبرد، اما اینها از این جهت دزدان برجسته و صاحب نامی میشوند چون برخلاف قرارداد اولیهای که با مردم بستند که از ارزشهای انقلاب پاسداری کنند، خودشان مانند آدمهای لاابالی که به هیچ چیز مقید نیستند، سر فرو میکنند به زندگی افراد.
اینها اصلا مهم نیست و اگر به قول خودشان مرا در ۱۰۰ سایت داخلی و خارجی بیآبرو کنند، خدا لطف کرده و مسیر مشخصی را به من داده و من همان را پیش خواهم رفت و از همان زاویه آوار بسیار سنگینی را بر سر اینها فرو خواهم ریخت تا نشان دهم دزدانی هستند که از مسیر اعتماد مردم وارد شدند و دارند دزدی میکنند. اینها اعتماد مردم را میدزدند نه فقط اموال مردم را.
این که میگویید وارد حریم خصوصی شما شدند، یکی از همان دلایلی است که شما را در نامه اخیرتان مجبور کرده بگویید اگر لازم باشد دست به افشاگری خواهید زد؟
نخیر، من مثل آنها نیستم دوست عزیز. من اگر در هزار تنگنا قرار گیرم رفتار زشتی که اینها مرتکب شدند نخواهم کرد. منظورم این بود که اگر قرار است برای این رذالتها ارزش قایل شویم ما هم خبر داریم در اندرونی بعضی از آیتاللهها و حجتالاسلامها چه میگذرد. ولی این مسایل متعلق به خودشان است و به من چه که فلان آیتالله تریاکی است، به من چه که زن فلان حجتالاسلام انگلیسی است. اینها حوزه خصوصی افراد است.
حتی من احترام قائل میشوم برای کسی که از منزلش بیرون میآید در حالی که داخل منزلش مثلا مشروب خورده یا قمار کرده ولی به محض این که آمد در جامعه انسان دارای ارزش است و طرفدار ارزش اخلاقی و انسان آزادهای است. من به او احترام میگذارم؛ تا کسی که در داخل خانهاش نماز شب بخواند و بعد بیفتد به جان خصوصیات زندگی مردم. ما باید این را بفهمیم، قرار بر این نیست که من چیزهایی که در محافل خصوصی از زندگی برخیها شنیدم منتشر کنم. من اگر بخواهم این کار را بکنم بر آن چه خودم نقد کردم پافشاری کردهام.
آیا اصلا نامههای شما به دست آقای خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، میرسد و شما چطور این نامههای را به آقای خامنهای میرسانید و آیا مطمئن هستید این نامه توسط او خوانده میشود؟
اگر ایشان این نامهها را نخواند که خیلی اوضاع نابسامان است. حتما این نامهها را میخواند. شما وقتی محرمانه یک نامه را مینویسید مخاطب همان یک نفر است یا مثلا نامه به وزارتخانهای میفرستید مخاطب آن دستگاه است، ولی وقتی این نامه را منتشر میکنید آن یک نفر میشود یکی از دهها هزار نفر یا چند میلیون نفر. ایشان بخواند مسئولیتش مضاعف است، نخواند فاجعه است.
به هر تقدیر من خبر ندارم ایشان مینشیند پای اینترنت و مسائل را تعقیب میکند یا نه. اتفاقا چند روز پیش یکی از افراد خبردار از اوضاع و احوال داخل بیت، به من میگفت شخص رهبر مینشیند پای اینترنت و بعضی از سایتها را تعقیب میکند. من این را زیاد باور ندارم چون از سوی دیگر شنیدهام برخی از اطرافیان ایشان به خاطر کسالت و بیماری رهبر، انتقال برخی اخبار هولانگیز و سخت را ممنوع کردهاند. حالا چه ایشان بخواند یا نخواند، بخش وسیعی از مخاطبان نامههای من مردم هستند و من بنا دارم در این نامهها سطح آگاهی و توقع مردم را ارتقا دهم و به روزی برسیم که انشاء الله مردم با فهم و آگاهی خود و با درایت و هوشمندی خود چیزی را انتخاب کنند که بعدا موجب نشود آسیب ببینند و افسوس بخورند که چرا شتابزده و احساسی عمل کردند.
بنده یک سهم و اندازهای دارم که متناسب با آن فعالیتی انجام میدهم و بنا نیست همه جامعه با نامههای بنده متاثر شود و رهبر هم به همین شکل. من گوشهای از یک روند بزرگ را گرفتهام و دارم آنجا کار میکنم. دوستان وشخصیتها و جریانهای دیگر هر کدام سهمی دارند و من هم سهمی دارم در یک گوشه از این حرکت بزرگ.
نامه نوشتن از طرف فعالان سیاسی و مدنی در داخل ایران به مقامهای عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی به ویژه رهبر، عموما تبعات بسیار زیادی برای آنها دارد. شما چند بار این مسئله را خودتان تجربه کردید. آیا نگران ادامه این نامهنگاریها و تبعات آن نیستید؟
چرا نیستم؟ مگر من انسان نیستم؟ مگر من خانواده ندارم؟ مگر من نگران معیشت خانوادهام نیستم؟ مگر من جانم را دوست ندارم؟ این نگرانی طبیعی است و هست، ولی به کف دستم که نگاه میکنم میبینم من برای از دست دادن چیزی ندارم که به خاطرش نگران باشم. من با خانواده خودم اتمام حجت کردم و آنها را به تعبیری راضی کردم برای این که برای هر حادثهای آماده باشند. به همین دلیل آمادهام و اصلا نگران بخش دوم نیستم. بنده کارم را انجام میدهم آنها هم کار خودشان را انجام دهند. طبیعی است که این نگرانی وجود دارد، مثلا هر بار زنگ در خانه ما میخورد، بچههایم نگرانند. چون چندین بار دیدهاند هشت نفر یا ۱۰ نفر آمدند توی خانه و زندگی و همه چیز را برداشته و بردهاند. این نگرانی همیشه وجود دارد.
به هر تقدیر مورد نظر من این است که برای آگاهی دادن به مردم و واخواهی حقوق مضمحل شده خودمان باید هزینه بدهیم و تا زمانی که بر حقوقمان پافشاری نکنیم و زشتیهایی که متاسفانه در جامعه بدیهی شده را مفتضح و آشکار نکنیم توسط فهمی که داریم در شناخت زشتیها، طبیعی است که این روند همچنان ادامه خواهد داشت.
ممکن است یک سنگ بزرگ آلوده پیش پای شما باشد و شما هی دور بزنید و بروید، اما آن سنگ وجود دارد و آلودگی را منتشر میکند. تا زمانی که جلو نروید و خودتان آلوده نشوید و تلاش نکنید آن را جابجا کنید طبیعی است که سنگ هم مزاحم مردم است و هم آلودگی را منتشر میکند.
برداشتن هر آلودگی و هر سنگی از پیش پا مستلزم هزینه و زحمت و آسیب دیدن است و من افسوس میخورم یک حق طبیعی و بدیهی مردم ما که توصیه به بزرگان، نامه نوشتن و انتقاد کردن است به این شکل وارد خط قرمزهای نانوشته شدهاست. مثلا یک فرد نامهای به رهبر بنویسد و بعد یکسال و نیم برود زندان و از حقوق خود محروم شود.
در گفتوگو با محمد نوریزاد از او در این مورد پرسیدهایم:
گفتوگوی وحید پوراستاد با محمد نوریزاد در مورد فشارها و تهدیدهای اخیر
آقای نوریزاد! بعد از نامه چهاردهم که به رهبر جمهوری اسلامی نوشتید، گویا مأموران امنیتی به شما و خانوادهتان فشارهای زیادی وارد کردند و حتی بر اساس آنچه در نامه پانزدهم خود نوشتید، گفتهاید جان شما در خطر است. این فشارها و تهدیدها به طور مشخص از طرف چه افرادی به شما و خانوادهتان وارد میشود و این تهدیدها به طور مشخص چه جور تهدیدهایی است؟واقعیت این است که این روزها اداره اطلاعات سپاه طرف من است. گرچه سابقاً من با مأموران وزارت اطلاعات مواجه بودم ولی این روزها سازمان اطلاعات سپاه است که به تعبیری در کار بنده درپیچیده است.
بعد از این که من ۸۰ روز فیلمبرداری کردم بدون این که خبری در جایی منعکس شود و تصویری از فیلم محرمانهای که میساختم در جایی منتشر شود، اینها آمدند ابزار و امکانات مرا بردند.
من به هر چیزی فکر میکردم به جز این که با عنایت به مراتب انسانی که سپاه مثلا به خود میبالد که در من وجود دارد و در ارتش نیست، در پرسنل من وجود دارد و در پرسنل ارتش وجود ندارد، تصاویر خصوصی که در کامپیوتر حرفهای خود داشتم مورد تعرض واقع شود. یعنی انتظار داشتم به خاطر این که در کامپیوتر تصاویر فیلم محرمانهای که میساختم بود، مرا فرابخوانند و بپرسند چه فیلمی میساختی؟
گرچه آن فیلم هم فقط و فقط ماجرای خودم بود در کش و قوس روزهایی که در زندان و در سلولهای انفرادی بودم و مورد بازجوییهای توهینآمیز و ضرب و شتم قرار داشتم و یا مثلاً مرا از داخل زندان به دادگاه میبردند و جز خودم هیچکس جلوی دوربین نبود.
اما احساس کردم کمکم کار دارد به جاهای باریک میکشد. چون اینها یا باید مرا دستگیر میکردند چون هر هفته به رهبر نامه مینوشتم یا باید یک جوری صورت مسئله را پاک میکردند. اینها آمدند داخل اتومبیل بنده و رسما به من گفتند تو را پودر میکنیم و در ۱۰۰ سایت آبرویت را میبریم، زیپ دهنت را بکش. منظورشان زیپ قلم بوده یا مثلا این که دیگر ننویس. من مقاومت کردم و آنها هم پیاده شدند و رفتند. این مواجهه اول بود و من میدانستم بعد از این ماجرا آن دو گزینه باید پیش بیاید، یا بنده را دستگیر کنند یا صورت مسئله را پاک کنند. ولی آنها راه سوم را رفتند یعنی خواستند از تصاویر خصوصی بنده استفاده کنند و به تعبیر خودشان مرا مفتضح کنند.
در ویدیوهایی که از شما در اینترنت منتشر شده علاوه بر مواردی که گویا از خانه شما جمعآوری شده در باره مستندی که از حضورتان در سلول انفرادی ساخته بودید، یک فیلم کوتاه دیگر هم از زمان بازجوییهایتان منتشر شدهاست. جریان این فیلم چیست؟
نه، فیلم بازجویی نبود. اینها میآمدند در سلول و ابراز رفاقت میکردند و من میدیدم وقتی نشسته بودیم و صحبت میکردیم با گوشیهای همراه خود دارند بازی میکنند. گویا مخفیانه با همان گوشیها از من فیلم گرفته بودند. چیزی هم نبود و من اصلاً نگران آن نیستم، چون ما آدمهایی هستیم که هر جا باشیم خودمان را ابراز میکنیم و این واقعیتی است.
ولی شما در نامه آخر خود که به دخترتان نوشتهاید، به فردی اشاره کردهاید که در دوران بازجویی سپاه خیلی به او اطمینان داشتید، اما گویا او خلف وعده کرده است؟
بله، وقتی میآیند نقطه ضعف شما را کشف میکنند که مثلا به یک سری خلقیات گرایش دارید. در میان آدمهایی که شما با آنها مواجه میشوید به نظر میآید یک نفر با ادب است و شما ناخودآگاه به او گرایش پیدا میکنید. من هم نسبت به مقوله فداکاری در جنگ و اسارت و این که یک نفر در حیطه سپاه سالم باشد، در اداره اطلاعات باشد و سپاهی باشد و سالم باشد، گرایش داشتم و نمیخواستم باور کنم همه آنهایی که آنجا هستند آلوده به برخی مفاسد هستند و او این طوری خودش را به من نشان داد. چیز خاصی نبود و من با او ابراز رفاقت میکردم، نه داد و ستدی با او داشتم و نه چیز دیگر. ولی همین آدم اسرار خصوصی آن کامپیوتر را برداشته و در فیلمها آوردهاست.
این آدم پیامکهایی به همسرم میزند و یک فیلم دومی هم ساختند مبنی بر این که بنده زنان صیغهای دارم. همین آدمی که من رد پای او را کاملا میشناسم و بعدها با او صحبت کرده و اتمام حجت کردم که اگر فیلمهای مرا پس ندهید کاری میکنم که به راحتی نتوانید مسئله را جمع کنید. به هر حال اینها وارد حوزه زندگی خصوصی من شدند که نه فقط در قاموس مسلمانی که در وادی انسانی نیز هیچکس به خود اجازه نمیدهد وارد آن حوزه شود.
من فکر میکردم یک دستگاه بزرگ و عریض و طویل مثل سازمان اطلاعات سپاه چقدر خفیف و ذلیل شده، برای این که منتقدی را به زانو دربیاورد به چه خفتی دچار شده که بیاید چنین کاری انجام دهد. اینها دزد هستند. دزدان وزارت اطلاعات دوسال تمام است که کامپیوترهای مرا بردهاند و هنوز پس ندادهاند. من وقتی ماموران وزارت اطلاعات را سالم میدانستم که یک ماه بعد ازاین که چهار کامپیوتر مرا بردند بگویند ما آن چیزهایی را که میخواستیم برداشتیم و این اموال شما است. اما بعد از دو سال این دزدها هنوز که هنوز است کامپیوترهای مرا ندادهاند. دزدان سپاه هم میتوانستند چند روز بعد کامپیوتر حرفهای و دوربینهای کوچکی که دورهاش سپری شده و من به عنوان دکور آنجا داشتم را به من پس بدهند.
اینها اصلا مهم نیست و اگر به قول خودشان مرا در ۱۰۰ سایت داخلی و خارجی بیآبرو کنند، خدا لطف کرده و مسیر مشخصی را به من داده و من همان را پیش خواهم رفت و از همان زاویه آوار بسیار سنگینی را بر سر اینها فرو خواهم ریخت تا نشان دهم دزدانی هستند که از مسیر اعتماد مردم وارد شدند و دارند دزدی میکنند. اینها اعتماد مردم را میدزدند نه فقط اموال مردم را.
این که میگویید وارد حریم خصوصی شما شدند، یکی از همان دلایلی است که شما را در نامه اخیرتان مجبور کرده بگویید اگر لازم باشد دست به افشاگری خواهید زد؟
نخیر، من مثل آنها نیستم دوست عزیز. من اگر در هزار تنگنا قرار گیرم رفتار زشتی که اینها مرتکب شدند نخواهم کرد. منظورم این بود که اگر قرار است برای این رذالتها ارزش قایل شویم ما هم خبر داریم در اندرونی بعضی از آیتاللهها و حجتالاسلامها چه میگذرد. ولی این مسایل متعلق به خودشان است و به من چه که فلان آیتالله تریاکی است، به من چه که زن فلان حجتالاسلام انگلیسی است. اینها حوزه خصوصی افراد است.
حتی من احترام قائل میشوم برای کسی که از منزلش بیرون میآید در حالی که داخل منزلش مثلا مشروب خورده یا قمار کرده ولی به محض این که آمد در جامعه انسان دارای ارزش است و طرفدار ارزش اخلاقی و انسان آزادهای است. من به او احترام میگذارم؛ تا کسی که در داخل خانهاش نماز شب بخواند و بعد بیفتد به جان خصوصیات زندگی مردم. ما باید این را بفهمیم، قرار بر این نیست که من چیزهایی که در محافل خصوصی از زندگی برخیها شنیدم منتشر کنم. من اگر بخواهم این کار را بکنم بر آن چه خودم نقد کردم پافشاری کردهام.
آیا اصلا نامههای شما به دست آقای خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، میرسد و شما چطور این نامههای را به آقای خامنهای میرسانید و آیا مطمئن هستید این نامه توسط او خوانده میشود؟
اگر ایشان این نامهها را نخواند که خیلی اوضاع نابسامان است. حتما این نامهها را میخواند. شما وقتی محرمانه یک نامه را مینویسید مخاطب همان یک نفر است یا مثلا نامه به وزارتخانهای میفرستید مخاطب آن دستگاه است، ولی وقتی این نامه را منتشر میکنید آن یک نفر میشود یکی از دهها هزار نفر یا چند میلیون نفر. ایشان بخواند مسئولیتش مضاعف است، نخواند فاجعه است.
به هر تقدیر من خبر ندارم ایشان مینشیند پای اینترنت و مسائل را تعقیب میکند یا نه. اتفاقا چند روز پیش یکی از افراد خبردار از اوضاع و احوال داخل بیت، به من میگفت شخص رهبر مینشیند پای اینترنت و بعضی از سایتها را تعقیب میکند. من این را زیاد باور ندارم چون از سوی دیگر شنیدهام برخی از اطرافیان ایشان به خاطر کسالت و بیماری رهبر، انتقال برخی اخبار هولانگیز و سخت را ممنوع کردهاند. حالا چه ایشان بخواند یا نخواند، بخش وسیعی از مخاطبان نامههای من مردم هستند و من بنا دارم در این نامهها سطح آگاهی و توقع مردم را ارتقا دهم و به روزی برسیم که انشاء الله مردم با فهم و آگاهی خود و با درایت و هوشمندی خود چیزی را انتخاب کنند که بعدا موجب نشود آسیب ببینند و افسوس بخورند که چرا شتابزده و احساسی عمل کردند.
بنده یک سهم و اندازهای دارم که متناسب با آن فعالیتی انجام میدهم و بنا نیست همه جامعه با نامههای بنده متاثر شود و رهبر هم به همین شکل. من گوشهای از یک روند بزرگ را گرفتهام و دارم آنجا کار میکنم. دوستان وشخصیتها و جریانهای دیگر هر کدام سهمی دارند و من هم سهمی دارم در یک گوشه از این حرکت بزرگ.
نامه نوشتن از طرف فعالان سیاسی و مدنی در داخل ایران به مقامهای عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی به ویژه رهبر، عموما تبعات بسیار زیادی برای آنها دارد. شما چند بار این مسئله را خودتان تجربه کردید. آیا نگران ادامه این نامهنگاریها و تبعات آن نیستید؟
چرا نیستم؟ مگر من انسان نیستم؟ مگر من خانواده ندارم؟ مگر من نگران معیشت خانوادهام نیستم؟ مگر من جانم را دوست ندارم؟ این نگرانی طبیعی است و هست، ولی به کف دستم که نگاه میکنم میبینم من برای از دست دادن چیزی ندارم که به خاطرش نگران باشم. من با خانواده خودم اتمام حجت کردم و آنها را به تعبیری راضی کردم برای این که برای هر حادثهای آماده باشند. به همین دلیل آمادهام و اصلا نگران بخش دوم نیستم. بنده کارم را انجام میدهم آنها هم کار خودشان را انجام دهند. طبیعی است که این نگرانی وجود دارد، مثلا هر بار زنگ در خانه ما میخورد، بچههایم نگرانند. چون چندین بار دیدهاند هشت نفر یا ۱۰ نفر آمدند توی خانه و زندگی و همه چیز را برداشته و بردهاند. این نگرانی همیشه وجود دارد.
به هر تقدیر مورد نظر من این است که برای آگاهی دادن به مردم و واخواهی حقوق مضمحل شده خودمان باید هزینه بدهیم و تا زمانی که بر حقوقمان پافشاری نکنیم و زشتیهایی که متاسفانه در جامعه بدیهی شده را مفتضح و آشکار نکنیم توسط فهمی که داریم در شناخت زشتیها، طبیعی است که این روند همچنان ادامه خواهد داشت.
ممکن است یک سنگ بزرگ آلوده پیش پای شما باشد و شما هی دور بزنید و بروید، اما آن سنگ وجود دارد و آلودگی را منتشر میکند. تا زمانی که جلو نروید و خودتان آلوده نشوید و تلاش نکنید آن را جابجا کنید طبیعی است که سنگ هم مزاحم مردم است و هم آلودگی را منتشر میکند.
برداشتن هر آلودگی و هر سنگی از پیش پا مستلزم هزینه و زحمت و آسیب دیدن است و من افسوس میخورم یک حق طبیعی و بدیهی مردم ما که توصیه به بزرگان، نامه نوشتن و انتقاد کردن است به این شکل وارد خط قرمزهای نانوشته شدهاست. مثلا یک فرد نامهای به رهبر بنویسد و بعد یکسال و نیم برود زندان و از حقوق خود محروم شود.
«صنعت کشتیرانی باید بین ایران و آمریکا یکی را انتخاب کند»
سناتور جوزف لیبرمن رئیس کمیته امنیت ملی مجلس سنای آمریکا و سناتور سوزان کالینز از اعضای ارشد این کمیته در مطلبی که در وب سایت «کریستین ساینس مانیتور» منتشر شده، دیدگاههای خود را در مورد ضرورت کنترل و تحریم شدیدتر حمل و نقل دریایی ایران تشریح کردهاند.
این دو سناتور آمریکایی ابتدا یادآوری میکنند که ایران از تمام نقطهضعفهای موجود در مقررات کشتیرانی و قوانین بینالمللی برای بیاثر کردن تحریمهای بینالمللی استفاده میکند. یکی از این موارد مؤسسات صدور جواز کشتیها هستند که برای تمام کشورهای جهان از جمله کشتیهای آمریکایی و ایرانی معاینه فنی و جواز صادر میکنند. این مؤسسات از این پس باید بین ایران و یا آمریکا یکی را انتخاب کنند.
به نوشته این دو سناتور آمریکایی، آمریکا و اروپا سالهاست که از طریق اعمال تحریمهای چند جانبه و سختگیرانه سعی کرده است کشورهایی را که در جهت مخالف صلح و امنیت بینالمللی گام برمیدارند، مهار کنند. یکی از برندهترین ابزارها تداوم تحریم با هدف منزوی کردن دولتهای یاغی و خصومتطلب بوده است به طوری که از دستیابی به امکانات تجارت بینالمللی محروم شوند. سلاح تحریم به خصوص در مورد دولتهایی نظیر ایران که رفتار آن همواره امنیت جهانی و منطقهای را به خطر انداخته بسیار مفید بوده است.
با این همه دولتهایی نظیر ایران همواره راههایی برای گریز از این تحریمها پیدا میکنند. یکی از اين موارد سوء استفاده از نظام پیچیده و به هم ریخته کنترل حمل و نقل دریایی است. کشتیهای ایرانی در واردات مصالح برنامههای هستهای و یا صادرات کالاهای آن کشور برای رژیمی که به شدت محتاج ارز خارجی است نقش فعالی دارند. علاوه بر این کشتیهای ایرانی برای گروههای تندرویی مثل حزبالله لبنان و حماس تسلیحات حمل میکنند.
سناتور جوزف لیبرمن و سناتور سوزان کالینز در ادامه مطلب خود در وب سایت «کریستین ساینس مانیتور» میافزایند که طبیعت صنعت کشتیرانی با پیچیدگیهای ناشی از تغییر مستمر مالکیت و یا ملیت ثبت این کشتیها، سیستم رایج اجاره کشتی و دست به دست شدن کشتیها و محمولهها بین شرکتهای حمل و نقل گوناگون، اجرای دقیق تحریمها علیه ایران را دشوار کرده است.
اما یک جنبه مشخص از صنعت کشتیرانی هم قابل کنترل است و هم برای فعالیتهای کشتیرانی ایران نقش حیاتی دارد. اين بخش صدور جواز برای کشتیهاست که توسط مؤسسات بینالمللی مسئول این کار صادر میشوند. بدون چنین جوازی هیچ کشتی نمیتواند و یا به سختی میتواند بیمه لازم را تهیه کرده و به زبانی دیگر اجازه لازم برای فعالیت در عرصه تجارت جهانی را نخواهد داشت.
مؤسسات مسئول صدور این جواز در عین حال معیارهای جهانی برای طراحی ساختمان و مختصات فنی و ایمنی کشتیها را نیز تعیین میکنند. آنها با بررسی طراحی و ساختمان کشتیها و یا بازرسی از آنها در بنادر مختلف تشخیص میدهند که کدامیک از کشتیها صلاحیت دریانوردی را دارند. در عین حال آنها به نمایندگی از سوی هر دولتی تعیین میکنند که آیا کشتیهایی که با پرچم آن دولت در تردد هستند، جواز لازم را دارند یا نه.
فقط چندین مؤسسه بینالمللی در سطح جهان عهدهدار چنین وظیفهای هستند. آنها در اکثر بنادر مهم جهان شعبات و کارکنان خود را دارند و هر یک از این مؤسسات ممکن است کشتیهای چندین کشور گوناگون را بازرسی کنند. برخی از این مؤسسات در عین حال که به نیابت از سوی آمریکا و یا کشورهای اروپای غربی مشغول به این کار هستند، برای کشتیهای ایرانی نیز جواز صادر میکنند.
سناتور جوزف لیبرمن و سوزان کالینز در پایان مطلب خود در وب سایت «کریستین ساینس مانیتور» توضیح میدهند که همراه با یکدیگر از نمایندگان مجلس سنا طرح لایحه جدیدی را معرفی کردهاند با عنوان «موازین بازرسی کشتیرانی- قانون پیشنهادی سال ۲۰۱۱» .
طبق این طرح دولت آمریکا از این پس نخواهد توانست کار بازرسی و صدور جواز برای کشتیهای خود را به مؤسساتی محول کند که خدمات مشابهی را در اختیار دولتهای ایران، سوریه، کره شمالی و یا سودان شمالی قرار میدهند.
به اعتقاد آنها، کشتیهای متعلق به یک چنین حکومتهایی نباید از این پس اجازه و امکان آن را داشته باشند که در فعالیتهایی شرکت کنند که برخلاف اراده و منافع جامعه بینالمللی است. محروم کردن حکومتهای خاطی و سرکش از جواز کشتی که توسط مؤسسات بزرگ صدور جواز کشتیرانی صادر میشوند از تحرک آنها کاسته و اقتصاد داخلی آنها را تضعیف میکند. بنابراین زمان آن فرا رسیده تا با لغو جواز تجاری این حکومتها تأثیر تحریمهای بینالمللی را افزایش داد.
این دو سناتور آمریکایی ابتدا یادآوری میکنند که ایران از تمام نقطهضعفهای موجود در مقررات کشتیرانی و قوانین بینالمللی برای بیاثر کردن تحریمهای بینالمللی استفاده میکند. یکی از این موارد مؤسسات صدور جواز کشتیها هستند که برای تمام کشورهای جهان از جمله کشتیهای آمریکایی و ایرانی معاینه فنی و جواز صادر میکنند. این مؤسسات از این پس باید بین ایران و یا آمریکا یکی را انتخاب کنند.
به نوشته این دو سناتور آمریکایی، آمریکا و اروپا سالهاست که از طریق اعمال تحریمهای چند جانبه و سختگیرانه سعی کرده است کشورهایی را که در جهت مخالف صلح و امنیت بینالمللی گام برمیدارند، مهار کنند. یکی از برندهترین ابزارها تداوم تحریم با هدف منزوی کردن دولتهای یاغی و خصومتطلب بوده است به طوری که از دستیابی به امکانات تجارت بینالمللی محروم شوند. سلاح تحریم به خصوص در مورد دولتهایی نظیر ایران که رفتار آن همواره امنیت جهانی و منطقهای را به خطر انداخته بسیار مفید بوده است.
با این همه دولتهایی نظیر ایران همواره راههایی برای گریز از این تحریمها پیدا میکنند. یکی از اين موارد سوء استفاده از نظام پیچیده و به هم ریخته کنترل حمل و نقل دریایی است. کشتیهای ایرانی در واردات مصالح برنامههای هستهای و یا صادرات کالاهای آن کشور برای رژیمی که به شدت محتاج ارز خارجی است نقش فعالی دارند. علاوه بر این کشتیهای ایرانی برای گروههای تندرویی مثل حزبالله لبنان و حماس تسلیحات حمل میکنند.
سناتور جوزف لیبرمن و سناتور سوزان کالینز در ادامه مطلب خود در وب سایت «کریستین ساینس مانیتور» میافزایند که طبیعت صنعت کشتیرانی با پیچیدگیهای ناشی از تغییر مستمر مالکیت و یا ملیت ثبت این کشتیها، سیستم رایج اجاره کشتی و دست به دست شدن کشتیها و محمولهها بین شرکتهای حمل و نقل گوناگون، اجرای دقیق تحریمها علیه ایران را دشوار کرده است.
اما یک جنبه مشخص از صنعت کشتیرانی هم قابل کنترل است و هم برای فعالیتهای کشتیرانی ایران نقش حیاتی دارد. اين بخش صدور جواز برای کشتیهاست که توسط مؤسسات بینالمللی مسئول این کار صادر میشوند. بدون چنین جوازی هیچ کشتی نمیتواند و یا به سختی میتواند بیمه لازم را تهیه کرده و به زبانی دیگر اجازه لازم برای فعالیت در عرصه تجارت جهانی را نخواهد داشت.
مؤسسات مسئول صدور این جواز در عین حال معیارهای جهانی برای طراحی ساختمان و مختصات فنی و ایمنی کشتیها را نیز تعیین میکنند. آنها با بررسی طراحی و ساختمان کشتیها و یا بازرسی از آنها در بنادر مختلف تشخیص میدهند که کدامیک از کشتیها صلاحیت دریانوردی را دارند. در عین حال آنها به نمایندگی از سوی هر دولتی تعیین میکنند که آیا کشتیهایی که با پرچم آن دولت در تردد هستند، جواز لازم را دارند یا نه.
فقط چندین مؤسسه بینالمللی در سطح جهان عهدهدار چنین وظیفهای هستند. آنها در اکثر بنادر مهم جهان شعبات و کارکنان خود را دارند و هر یک از این مؤسسات ممکن است کشتیهای چندین کشور گوناگون را بازرسی کنند. برخی از این مؤسسات در عین حال که به نیابت از سوی آمریکا و یا کشورهای اروپای غربی مشغول به این کار هستند، برای کشتیهای ایرانی نیز جواز صادر میکنند.
سناتور جوزف لیبرمن و سوزان کالینز در پایان مطلب خود در وب سایت «کریستین ساینس مانیتور» توضیح میدهند که همراه با یکدیگر از نمایندگان مجلس سنا طرح لایحه جدیدی را معرفی کردهاند با عنوان «موازین بازرسی کشتیرانی- قانون پیشنهادی سال ۲۰۱۱» .
طبق این طرح دولت آمریکا از این پس نخواهد توانست کار بازرسی و صدور جواز برای کشتیهای خود را به مؤسساتی محول کند که خدمات مشابهی را در اختیار دولتهای ایران، سوریه، کره شمالی و یا سودان شمالی قرار میدهند.
به اعتقاد آنها، کشتیهای متعلق به یک چنین حکومتهایی نباید از این پس اجازه و امکان آن را داشته باشند که در فعالیتهایی شرکت کنند که برخلاف اراده و منافع جامعه بینالمللی است. محروم کردن حکومتهای خاطی و سرکش از جواز کشتی که توسط مؤسسات بزرگ صدور جواز کشتیرانی صادر میشوند از تحرک آنها کاسته و اقتصاد داخلی آنها را تضعیف میکند. بنابراین زمان آن فرا رسیده تا با لغو جواز تجاری این حکومتها تأثیر تحریمهای بینالمللی را افزایش داد.
تجربه عراق، درسی برای مواجهه با دولتهای یاغی
مأموریت نظامی ایالات متحده در عراق در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۱ رسماً پایان یافت. در ۱۷ دسامبر مأموریت ناتو برای آموزش نیروهای عراقی نیز پایان یافت. تا پایان دسامبر همین سال، آخرین نیروهای رزمی آمریکایی عراق را ترک خواهند کرد.
در باب درستی یا نادرستی حمله به عراق بسیار گفته شده است. در پایان این مأموریت، نه تنها زمان آن است که دستاوردها و هزینههای جنگ ۹ ساله را برای ایالات متحده، عراق، و منطقه خاورمیانه مرور کنیم بلکه با ملاحظه تجربه عراق میتوان این پرسش بنیادین را مطرح کرد که روش برخورد مسئولانه و مؤثر با دولتهای یاغی و سرکش (ناقضان حقوق ملتها و حقوق بینالمللی) در دنیا چیست؟
دلچسبترین عبارت در دنیایی نه چندان امن
اوباما در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۱ خطاب به سربازان آمریکایی که تازه از عراق بازگشته بودند سه بار گفت: «به خانه خوش آمدید.» این همان عبارتی است که همه آمریکاییها پس از بازگشت از سفر خارجی در ایست وارسی اداره مهاجرت از مأمور پلیس میشنوند و برای همه آنها بسیار دلچسب است.
گرچه برخی از جمهوریخواهان (مثل سناتور مککین) از پایان حضور نظامی آمریکا به عراق راضی نیستند و عراق را نوعی خلأ قدرت برای پر شدن با دشمنان آمریکا ملاحظه میکنند اما نیروهای نظامی آمریکا از این بازگشت بسیار خشنودند.
پایان جنگی نامقبول و نامشروع برای مردم آمریکا شادیآور است اما آیا آمریکاییها و دیگر مردمان دنیا با خیال راحتتری سر به بالین میگذارند؟ آیا این جنگ دنیای پس از آن را امنتر (سلاحهای کشتار جمعی کمتر) و دمکراتیکتر (دو توجیه اولیه و ثانویه دولت بوش برای حمله) کرده است؟ چندان روشن نیست.
فاجعه اشغال نظامی عراق
راهی که دولت بوش برای برخورد با یک دولت یاغی با ۱۵ قطعنامه شورای امنیت در محکومیت رفتارهای آن برگزید، حمله نظامی همه جانبه و اشغال کامل یک کشور بود. در نتیجه، حدود ۱۰۰ هزار عراقی در طی ۹ سال گذشته در عراق کشته شدهاند. فساد در عراق بیداد میکند و خشونت ادامه دارد. عراق در فهرست مقایسهای فساد در میان ۱۸۲ کشور در رده ۱۷۲ قرار دارد. میلیونها کودک یتیم در عراق وجود دارد و میلیونها عراقی به خارج از این کشور مهاجرت کردهاند.
مدل لیبی، مدل عراق، مدل سوریه/ایران/کره شمالی
صدام و قذافی هر دو برای ایالات متحده و غرب چالش امنیتی بودند. اما قذافی با حدود یک میلیارد دلار هزینه و بدون حتی یک کشته برای ناتو و صدام با حدود یک تریلیون دلار هزینه و چهار هزار و ۵۰۰ کشته آمریکایی (و صدها کشته اروپایی و استرالیایی) سرنگون شدند. مقایسه این دو تجربه درسی بزرگ برای آمریکاییهاست که اگر میخواهند از شر یک چالش امنیتی و دولت یاغی خلاصی یابند،
۱) اشغال نظامی یک کشور را اصولاً از برنامههای خود کنار بگذارند. عراق باید آخرین کشوری باشد که در دنیا توسط ایالات متحده یا کشوری دیگر اشغال میشود: چهار هزار و ۴۸۷ کشته و ۳۲ هزار و ۲۲۶ زخمی هزینههای بزرگی برای جنگ در شرایط فنی و الکترونیک شدن جنگ هستند؛
۲) منتظر بهترین فرصت برای مداخله بمانند. شرایط دولتهای یاغی یکسان نمیماند چرا که این دولتها بیثباتترین وضعیت را دارند و ممکن است به سرعت رشته کار از دست دیکتاتورها خارج شود؛ و
۳) در درون آن کشورها (مثل لیبی) یا بیرون از آن (مثل سوریه و ایران) در جستجوی متحدانی باشند که از سقوط دیکتاتورها منتفع میشوند و بازی میان خود و آمریکا و همپیمانانش را یک بازی برد- برد تصور میکنند. هیلاری کلینتون در مصاحبه با بی بی سی فارسی و بخش فارسی صدای آمریکا در باب پاسخ ایالات متحده به تقاضای کمک مخالفان ایرانی همین سیاست را پی میگرفت.
بحران اعتماد
آغاز جنگ عراق بر اساس اطلاعات نادرست و آشفته و سستی رسانههای آمریکایی در پرسیدن پرسشهای جدی از مقامات آمریکایی پیش از آغاز جنگ موجب کاهش اعتماد بینالمللی به دولت آمریکا و رسانههای آمریکایی شد.
این کاهش اعتماد به جدی گرفته شدن اخطارها و اطلاعاتی که مقامات و رسانههای آمریکایی در مورد خطر اتمی ایران یا مخاطرات رژیمهای بشار اسد و کیم جونگ ایل برای امنیت منطقه خاورمیانه یا شرق آسیا میدهند آسیب رسانده است.
کاری که دولت اوباما در سه سال اخیر با چند جانبهگرایی و تلاش برای پیشبرد منافع و امنیت ایالات متحده از طریق دیپلماسی و گفتوگو انجام داده با هدف بازگشت این سرمایه انجام شده است. سخنرانی اوباما در قاهره و چند شهر اروپایی دقیقاً با همین هدف انجام شد. ایالات متحده برای یافتن متحدانی جدی در میان مخالفان دولتهای یاغی به بازگشت اعتماد از دست رفته نیاز دارد.
شکستیش، مال توئه
کاری که دولت بوش-چِینی با حمله به عراق بدون تصویب شورای امنیت و همراه کردن برخی همپیمانان اروپایی انجام شد چهرهای غیرمسئول از یک ابرقدرت به نمایش گذاشت که ثبات و امنیت بینالمللی باید مهمترین هدف آن به شمار رود. ایالات متحده گاه هزینه همکاری با دول اقتدارگرا و ناقض حقوق بشر را با همین هدف پرداخت میکرده است. حمله به عراق آموزه تقدم ثبات را به دریا افکند تا ایالات متحده چهره قاهره خود را پس از حملات ۱۱ سپتامبر به نمایش بگذارد.
تجربه عراق و افغانستان به دولت آمریکا نشان داد که اگر کشوری را اشغال کردند برای یک دهه یا بیشتر صاحب آن خواهند شد (نثل پیش همین تجربه را در ویتنام و کره داشتند) و نمیتوانند بر اساس همان اصل مسئولیت یکباره آن را ترک کنند، هر چند هزینههای انسانی و مالی آن بالا باشد.
برای عدم تصاحب یک دولت- ملت شکسته شده، و ایجاد توازن میان دو اصل مسئولیتپذیری و براندازی دولتهای یاغی تنها راهی که میماند همکاری دنیای آزاد با اپوزیسیون این حکومتهاست. نیروهایی در درون این مخالفان که صرفاً بر تجربههای ناموفق گذشته تمرکز دارند این فرمول را تحت عنوان «اپوزیسیونسازی» توسط قدرتهای بزرگ رد میکنند اما متوجه نیستند که اولاً از این طریق سرنوشت دولتهای یاغی را غیرمسئولانه به دست حوادث میسپارند و هیچ طرح عملی برای پایان دادن به عمر این دولتها عرضه نمیکنند و ثانیاً صحنه را برای دخالتهایی از نوع بوش-چِینی در عراق آماده میسازند. همان کاری که در لیبی انجام شد در عراق نیز در دهه ۱۳۹۰ با همکاری اپوزیسیون عراق در شمال و جنوب این کشور و نیروهای ناتو قابل انجام بود.
مسئولیتپذیری یا آشوب
در دنیایی پر از دولتهای یاغی (که بسیار خطرناکتر از دولتهای استبدادی هستند، مثل دولتهای جمهوری اسلامی، سوریه، و کره شمالی)، دزدان دریایی و تروریستهایی که در کشتار فردی و جمعی آدمیان محدودیتی برای خود نمیبینند نیرو یا نیروهایی برای تضمین مصوبات شورای امنیت سازمان ملل ضروری است. اما این نیرو بیشتر باید به صورت بازدارنده، چندجانبه و مسئولانه عمل کند و در خدمت سران یکهتازی مثل بوش و چِینی و رامسفلد قرار نگیرد. سوء استفاده از قدرت لزوماً به معنای شیطانی و شر بودن آن نیست.
مخالفان قدرت نظامی ایالات متحده و ناتو و چپهای ضد امپریالیست به جای یافتن سازوکارهایی برای مسئول قرار دادن قدرتهای بزرگ و همسو کردن منافع آنان با منافع نیروهای دموکرات و لیبرال در سراسر دنیا به انکار آنها میپردازند که نتیجه آن بر آمدن دولتهای یاغی و افزایش آشوب در دنیا بوده است. امروز تضعیف قدرت ایالات متحده و همپیمانان اروپاییاش تنها به نفع دولتهای یاغی تمام میشود و نه دستیابی به صلح و امنیت جهانی.
---------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.
در باب درستی یا نادرستی حمله به عراق بسیار گفته شده است. در پایان این مأموریت، نه تنها زمان آن است که دستاوردها و هزینههای جنگ ۹ ساله را برای ایالات متحده، عراق، و منطقه خاورمیانه مرور کنیم بلکه با ملاحظه تجربه عراق میتوان این پرسش بنیادین را مطرح کرد که روش برخورد مسئولانه و مؤثر با دولتهای یاغی و سرکش (ناقضان حقوق ملتها و حقوق بینالمللی) در دنیا چیست؟
دلچسبترین عبارت در دنیایی نه چندان امن
اوباما در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۱ خطاب به سربازان آمریکایی که تازه از عراق بازگشته بودند سه بار گفت: «به خانه خوش آمدید.» این همان عبارتی است که همه آمریکاییها پس از بازگشت از سفر خارجی در ایست وارسی اداره مهاجرت از مأمور پلیس میشنوند و برای همه آنها بسیار دلچسب است.
گرچه برخی از جمهوریخواهان (مثل سناتور مککین) از پایان حضور نظامی آمریکا به عراق راضی نیستند و عراق را نوعی خلأ قدرت برای پر شدن با دشمنان آمریکا ملاحظه میکنند اما نیروهای نظامی آمریکا از این بازگشت بسیار خشنودند.
پایان جنگی نامقبول و نامشروع برای مردم آمریکا شادیآور است اما آیا آمریکاییها و دیگر مردمان دنیا با خیال راحتتری سر به بالین میگذارند؟ آیا این جنگ دنیای پس از آن را امنتر (سلاحهای کشتار جمعی کمتر) و دمکراتیکتر (دو توجیه اولیه و ثانویه دولت بوش برای حمله) کرده است؟ چندان روشن نیست.
فاجعه اشغال نظامی عراق
راهی که دولت بوش برای برخورد با یک دولت یاغی با ۱۵ قطعنامه شورای امنیت در محکومیت رفتارهای آن برگزید، حمله نظامی همه جانبه و اشغال کامل یک کشور بود. در نتیجه، حدود ۱۰۰ هزار عراقی در طی ۹ سال گذشته در عراق کشته شدهاند. فساد در عراق بیداد میکند و خشونت ادامه دارد. عراق در فهرست مقایسهای فساد در میان ۱۸۲ کشور در رده ۱۷۲ قرار دارد. میلیونها کودک یتیم در عراق وجود دارد و میلیونها عراقی به خارج از این کشور مهاجرت کردهاند.
مدل لیبی، مدل عراق، مدل سوریه/ایران/کره شمالی
صدام و قذافی هر دو برای ایالات متحده و غرب چالش امنیتی بودند. اما قذافی با حدود یک میلیارد دلار هزینه و بدون حتی یک کشته برای ناتو و صدام با حدود یک تریلیون دلار هزینه و چهار هزار و ۵۰۰ کشته آمریکایی (و صدها کشته اروپایی و استرالیایی) سرنگون شدند. مقایسه این دو تجربه درسی بزرگ برای آمریکاییهاست که اگر میخواهند از شر یک چالش امنیتی و دولت یاغی خلاصی یابند،
۱) اشغال نظامی یک کشور را اصولاً از برنامههای خود کنار بگذارند. عراق باید آخرین کشوری باشد که در دنیا توسط ایالات متحده یا کشوری دیگر اشغال میشود: چهار هزار و ۴۸۷ کشته و ۳۲ هزار و ۲۲۶ زخمی هزینههای بزرگی برای جنگ در شرایط فنی و الکترونیک شدن جنگ هستند؛
۲) منتظر بهترین فرصت برای مداخله بمانند. شرایط دولتهای یاغی یکسان نمیماند چرا که این دولتها بیثباتترین وضعیت را دارند و ممکن است به سرعت رشته کار از دست دیکتاتورها خارج شود؛ و
۳) در درون آن کشورها (مثل لیبی) یا بیرون از آن (مثل سوریه و ایران) در جستجوی متحدانی باشند که از سقوط دیکتاتورها منتفع میشوند و بازی میان خود و آمریکا و همپیمانانش را یک بازی برد- برد تصور میکنند. هیلاری کلینتون در مصاحبه با بی بی سی فارسی و بخش فارسی صدای آمریکا در باب پاسخ ایالات متحده به تقاضای کمک مخالفان ایرانی همین سیاست را پی میگرفت.
بحران اعتماد
آغاز جنگ عراق بر اساس اطلاعات نادرست و آشفته و سستی رسانههای آمریکایی در پرسیدن پرسشهای جدی از مقامات آمریکایی پیش از آغاز جنگ موجب کاهش اعتماد بینالمللی به دولت آمریکا و رسانههای آمریکایی شد.
این کاهش اعتماد به جدی گرفته شدن اخطارها و اطلاعاتی که مقامات و رسانههای آمریکایی در مورد خطر اتمی ایران یا مخاطرات رژیمهای بشار اسد و کیم جونگ ایل برای امنیت منطقه خاورمیانه یا شرق آسیا میدهند آسیب رسانده است.
کاری که دولت اوباما در سه سال اخیر با چند جانبهگرایی و تلاش برای پیشبرد منافع و امنیت ایالات متحده از طریق دیپلماسی و گفتوگو انجام داده با هدف بازگشت این سرمایه انجام شده است. سخنرانی اوباما در قاهره و چند شهر اروپایی دقیقاً با همین هدف انجام شد. ایالات متحده برای یافتن متحدانی جدی در میان مخالفان دولتهای یاغی به بازگشت اعتماد از دست رفته نیاز دارد.
شکستیش، مال توئه
کاری که دولت بوش-چِینی با حمله به عراق بدون تصویب شورای امنیت و همراه کردن برخی همپیمانان اروپایی انجام شد چهرهای غیرمسئول از یک ابرقدرت به نمایش گذاشت که ثبات و امنیت بینالمللی باید مهمترین هدف آن به شمار رود. ایالات متحده گاه هزینه همکاری با دول اقتدارگرا و ناقض حقوق بشر را با همین هدف پرداخت میکرده است. حمله به عراق آموزه تقدم ثبات را به دریا افکند تا ایالات متحده چهره قاهره خود را پس از حملات ۱۱ سپتامبر به نمایش بگذارد.
تجربه عراق و افغانستان به دولت آمریکا نشان داد که اگر کشوری را اشغال کردند برای یک دهه یا بیشتر صاحب آن خواهند شد (نثل پیش همین تجربه را در ویتنام و کره داشتند) و نمیتوانند بر اساس همان اصل مسئولیت یکباره آن را ترک کنند، هر چند هزینههای انسانی و مالی آن بالا باشد.
برای عدم تصاحب یک دولت- ملت شکسته شده، و ایجاد توازن میان دو اصل مسئولیتپذیری و براندازی دولتهای یاغی تنها راهی که میماند همکاری دنیای آزاد با اپوزیسیون این حکومتهاست. نیروهایی در درون این مخالفان که صرفاً بر تجربههای ناموفق گذشته تمرکز دارند این فرمول را تحت عنوان «اپوزیسیونسازی» توسط قدرتهای بزرگ رد میکنند اما متوجه نیستند که اولاً از این طریق سرنوشت دولتهای یاغی را غیرمسئولانه به دست حوادث میسپارند و هیچ طرح عملی برای پایان دادن به عمر این دولتها عرضه نمیکنند و ثانیاً صحنه را برای دخالتهایی از نوع بوش-چِینی در عراق آماده میسازند. همان کاری که در لیبی انجام شد در عراق نیز در دهه ۱۳۹۰ با همکاری اپوزیسیون عراق در شمال و جنوب این کشور و نیروهای ناتو قابل انجام بود.
مسئولیتپذیری یا آشوب
در دنیایی پر از دولتهای یاغی (که بسیار خطرناکتر از دولتهای استبدادی هستند، مثل دولتهای جمهوری اسلامی، سوریه، و کره شمالی)، دزدان دریایی و تروریستهایی که در کشتار فردی و جمعی آدمیان محدودیتی برای خود نمیبینند نیرو یا نیروهایی برای تضمین مصوبات شورای امنیت سازمان ملل ضروری است. اما این نیرو بیشتر باید به صورت بازدارنده، چندجانبه و مسئولانه عمل کند و در خدمت سران یکهتازی مثل بوش و چِینی و رامسفلد قرار نگیرد. سوء استفاده از قدرت لزوماً به معنای شیطانی و شر بودن آن نیست.
مخالفان قدرت نظامی ایالات متحده و ناتو و چپهای ضد امپریالیست به جای یافتن سازوکارهایی برای مسئول قرار دادن قدرتهای بزرگ و همسو کردن منافع آنان با منافع نیروهای دموکرات و لیبرال در سراسر دنیا به انکار آنها میپردازند که نتیجه آن بر آمدن دولتهای یاغی و افزایش آشوب در دنیا بوده است. امروز تضعیف قدرت ایالات متحده و همپیمانان اروپاییاش تنها به نفع دولتهای یاغی تمام میشود و نه دستیابی به صلح و امنیت جهانی.
---------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.
دو شهروند کویتی متهم به جاسوسی در ایران آزاد شدند
دو شهروند کویتی که مقامهای ایرانی پیش از این آنها را به جاسوسی متهم کردهبودند روز شنبه آزاد شدند و بنا بر گزارشها، امیر کویت هواپیمایی را به ایران اعزام کرده تا این دو تبعه کویتی را از اهواز به کویت بازگرداند.
به گزارش خبرگزاری مهر، روحالله قهرمانی، سفیر ایران در کویت، با اعلام اینکه اتهام جاسوسی به این دو فرد صحت نداشت گفت که «اتهام دو تبعه کویتی که در ایران مورد بازجویی قرار گرفته بودند ارتکاب عملی مغایر با ویزای دریافتی بودهاست و بعد از طی مراحل قانونی این دو نفر دیشب آزاد شدند.»
به گفته روحالله قهرمانی، این دو شهروند کویتی با روادید گردشگری وارد ایران شدهبودند، «اما اقدام به انجام فعالیت رسانهای و خبرنگاری و ضبط مصاحبه تلویزیونی کرده بودند که این خلاف عرف و قوانین است.»
عادل الیحیی و راعد المجید روز ۲۲ آبان، ۱۳ نوامبر، توسط مأموران امنیتی ایران در آبادان دستگیر و بازداشت شدند و در همان تاریخ عبدالله کعبی، نماینده آبادان در مجلس، در گفتوگو با خبرگزاری فارس اعلام کردهبود که «دو جاسوس که هر دو تبعه کشور کویت بودند با تجهیزات کامل جاسوسی وارد کشور شده بودند.»
به گزارش همین خبرگزاری، در همان تاریخ، بهرام ایلخاصزاد، فرماندار ویژه آبادان نیز تأیید کردهبود که این دو کویتی، «با تجهیزات کامل جاسوسی در سطح شهر آبادان و از سوی مأموران وزارت اطلاعات دستگیر شدهاند.»
اما به گزارش خبرگزاری ایسنا، سفارت ایران در کویت با انتشار بیانیهای با اعلام «جاسوس نبودن» این دو شهروند کویتی گفته است: «به منظور روشن شدن افکار عمومی و جلوگیری از هرگونه تلاش برای تنشآفرینی در روابط برادرانه دو کشور مسلمان و همسایه از سوی بدخواهان دو ملت دوست ایران و کویت، سفارت جمهوری اسلامی ایران اعلام میدارد که دو شهروند کویتی بازداشت شده در ایران عملی بر خلاف روادید سیاحتی اخذ شده مرتکب شدهاند.»
خبرگزاری دولتی چین، شینهوا، نیز روز یکشنبه به نقل از شیخ صباح خالد الاحمد الصباح، وزیر امور خارجه کویت اعلام کرد که ایران دو تبعه کویتی بازداشت شده در آبادان را روز شنبه آزاد کرده و این دو فرد قرار است با هواپیمای اعزامی امیر کویت به آن کشور بازگردند.
کویت در زمان بازداشت دو شهروند خود اتهامات وارده به آنها را رد کردهبود و با فراخواندن سفیر ایران در کویت خواستار آزادی فوری آنها شدهبود.
ماه مارس گذشته دادگاهی در کویت دو ایرانی را به اتهام عضویت در شبکه جاسوسی برای سپاه پاسداران به اعدام محکوم کرد. ایران اتهام ایجاد شبکه جاسوسی در کویت را رد میکند و این ماجرا باعث تنش در روابط میان کویت و ایران شد.
صدور این حکم، اخراج تلافیجویانه سفرا و دیپلماتهای دو طرف را در پی داشت که این مسئولان دو ماه بعد از آن و در پی تلاشهای دوجانبه برای تنشزدایی توانستند به محل کار خود بازگردند.
عاید المناع، تحلیلگر سیاسی کویتی، در مورد علل احتمال جاسوسی سپاه پاسداران در کویت در گفتوگویی به رادیو فردا گفته بود که «در کشور کویت و امارات متحده عربی، پایگاههای ارتش آمریکا وجود دارند. ایرانیها نگران این هستند که ممکن است آمریکا هر زمانی به آنها حمله کند، به همین دلیل هم سعی میکنند هر اطلاعاتی که میتوانند به دست بیاورند.»
آبانماه گذشته نیز بحرین سپاه پاسداران را متهم کرد که با گروهی که قصد انجام عملیات تروریستی در این شیخنشین را داشتند، ارتباط داشتهاست. ایران این اتهام را رد کرده و آن را «مضحک» خواند.
به گزارش خبرگزاری مهر، روحالله قهرمانی، سفیر ایران در کویت، با اعلام اینکه اتهام جاسوسی به این دو فرد صحت نداشت گفت که «اتهام دو تبعه کویتی که در ایران مورد بازجویی قرار گرفته بودند ارتکاب عملی مغایر با ویزای دریافتی بودهاست و بعد از طی مراحل قانونی این دو نفر دیشب آزاد شدند.»
به گفته روحالله قهرمانی، این دو شهروند کویتی با روادید گردشگری وارد ایران شدهبودند، «اما اقدام به انجام فعالیت رسانهای و خبرنگاری و ضبط مصاحبه تلویزیونی کرده بودند که این خلاف عرف و قوانین است.»
عادل الیحیی و راعد المجید روز ۲۲ آبان، ۱۳ نوامبر، توسط مأموران امنیتی ایران در آبادان دستگیر و بازداشت شدند و در همان تاریخ عبدالله کعبی، نماینده آبادان در مجلس، در گفتوگو با خبرگزاری فارس اعلام کردهبود که «دو جاسوس که هر دو تبعه کشور کویت بودند با تجهیزات کامل جاسوسی وارد کشور شده بودند.»
به گزارش همین خبرگزاری، در همان تاریخ، بهرام ایلخاصزاد، فرماندار ویژه آبادان نیز تأیید کردهبود که این دو کویتی، «با تجهیزات کامل جاسوسی در سطح شهر آبادان و از سوی مأموران وزارت اطلاعات دستگیر شدهاند.»
اما به گزارش خبرگزاری ایسنا، سفارت ایران در کویت با انتشار بیانیهای با اعلام «جاسوس نبودن» این دو شهروند کویتی گفته است: «به منظور روشن شدن افکار عمومی و جلوگیری از هرگونه تلاش برای تنشآفرینی در روابط برادرانه دو کشور مسلمان و همسایه از سوی بدخواهان دو ملت دوست ایران و کویت، سفارت جمهوری اسلامی ایران اعلام میدارد که دو شهروند کویتی بازداشت شده در ایران عملی بر خلاف روادید سیاحتی اخذ شده مرتکب شدهاند.»
خبرگزاری دولتی چین، شینهوا، نیز روز یکشنبه به نقل از شیخ صباح خالد الاحمد الصباح، وزیر امور خارجه کویت اعلام کرد که ایران دو تبعه کویتی بازداشت شده در آبادان را روز شنبه آزاد کرده و این دو فرد قرار است با هواپیمای اعزامی امیر کویت به آن کشور بازگردند.
کویت در زمان بازداشت دو شهروند خود اتهامات وارده به آنها را رد کردهبود و با فراخواندن سفیر ایران در کویت خواستار آزادی فوری آنها شدهبود.
ماه مارس گذشته دادگاهی در کویت دو ایرانی را به اتهام عضویت در شبکه جاسوسی برای سپاه پاسداران به اعدام محکوم کرد. ایران اتهام ایجاد شبکه جاسوسی در کویت را رد میکند و این ماجرا باعث تنش در روابط میان کویت و ایران شد.
صدور این حکم، اخراج تلافیجویانه سفرا و دیپلماتهای دو طرف را در پی داشت که این مسئولان دو ماه بعد از آن و در پی تلاشهای دوجانبه برای تنشزدایی توانستند به محل کار خود بازگردند.
عاید المناع، تحلیلگر سیاسی کویتی، در مورد علل احتمال جاسوسی سپاه پاسداران در کویت در گفتوگویی به رادیو فردا گفته بود که «در کشور کویت و امارات متحده عربی، پایگاههای ارتش آمریکا وجود دارند. ایرانیها نگران این هستند که ممکن است آمریکا هر زمانی به آنها حمله کند، به همین دلیل هم سعی میکنند هر اطلاعاتی که میتوانند به دست بیاورند.»
آبانماه گذشته نیز بحرین سپاه پاسداران را متهم کرد که با گروهی که قصد انجام عملیات تروریستی در این شیخنشین را داشتند، ارتباط داشتهاست. ایران این اتهام را رد کرده و آن را «مضحک» خواند.
واتسلاو هاول ناراضی سرشناس دوران کمونيسم درگذشت
واتسلاو هاول، رييس جمهوری پيشين چک و از ناراضيان سرشناس دوران کمونيسم در چکسلواکی روز يکشنبه در سن ۷۵ سالگی بر اثر ابتلا به بيماری تنفسی درگذشت.
بر اساس گزارش رسانه های جمهوری چک، سخنگوی آقای هاول و پتر نچاس، نخست وزير اين کشور، خبر مرگ آقای هاول را تاييد کردند.
سابينا دانسکووا، سخنگوی رييس جمهوری پيشين چک، گفت که هاول يکشنبه صبح در خانه ييلاقی خود در شمال اين کشور درگذشت.
وی در سال های اخير با مشکلات زيادی در زمينه سلامتی خود روبرو شده بود و به دليل سابقه طولانی کشيدن سيگار و همچنین حبس در زندان های دوران کمونیسم، به ناراحتی شدید تنفسی مبتلا شده بود.
آقای هاول در ۱۲ ژانويه سال ۲۰۰۹ در بيمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی حلق قرار گرفت.
واتسلاو هاول، نمايش نامه نويس و از ناراضيان سرشناس چکسلواکی بود که از رهبران «انقلاب مخملی» اين کشور به شمار می رفت و در اين کشور به قهرمان ملی تبديل شده بود.
مبارزات وی و ساير ناراضيان سبب شد تا در جريان يک انقلاب آرام و بدون خونريزی، به چهار دهه دوران سلطه بی رحمانه کمونيسم در چکسلواکی پايان داده شود.
آقای هاول به نماد مردمی تبدیل شده بود که به صورت مسالمت آمیز رژیم های اقتدارگرا را در اروپای شرقی به زیر کشیده بودند. جمله مشهور او این بود که «حقیقت و عشق باید بر دروغ و نفرت غلبه کند.»
این ناراضی سرشناس بارها نامزد جایزه نوبل صلح شده بود و در دوران زندگی اش به پاس تلاش در زمینه مبارزه با رژیم های سرکوبگر جوایز زیادی دریافت کرده بود. از جمله این جوایز می توان به جایزه معروف اولاف پالمه در سوئد و مدال ریاست جمهوری برای آزادی، بالاترین مدال اجتماعی در ایالات متحده آمریکا اشاره کرد.
هاول در سال گذشته از مقام های جمهوری اسلامی ایران خواست تا نسرین ستوده، وکیل ایرانی که در زندان به سر می برد، را آزاد کنند. او همچنین از اکبر گنجی، که به مدت شش سال در زندان اوین به سر می برد، حمایت کرده بود.
وی ۲۹ دسامبر سال ۱۹۸۹و پس از سقوط کمونيسم به رياست جمهوری چکسلواکی انتخاب شد و اين کشور را به سمت دمکراسی و بازار آزاد هدايت کرد.
واتسلاو هاول همچنين نقش مهمی در جدايی مسالمت آميز جمهوری چک و اسلواکی در سال ۱۹۹۳ ايفا کرد.
زندگی و فعاليت سياسی
واتسلاو هاول در پنجم اکتبر سال ۱۹۳۶ در پراگ و در خانواده ای ثروتمند متولد شد که پس از استقرار کمونيسم در چکسلواکی در سال ۱۹۴۸، دارايی های آن از سوی حکومت ضبط شد.
وی به دليل محدوديت های رژيم کمونيستی اجازه نيافت تا در دوران دبيرستان تحصيل کند و به همين دليل ناچار شد تا در کلاس های شبانه، دوران دبيرستان را به پايان برساند.
او سپس به کار تئاتر و نمايشنامه نويسی روی آورد و در دوران فعاليت ادبی خود آثار مشهوری چون «نيروی ضعيفان»، «قدرت و فاقد قدرت»، «يادداشت تفاهم»، «اپرای گدايان» و «پروانه ای روی آنتن» را خلق کرد.
نام واتسلا هاول نخستين بار پس از بهار پراگ در چکسلواکی بر سر زبان افتاد. بهار پراگ که به اصلاحات الکساندر دوبچک، رهبر وقت، و ساير همقطاران وی در حزب کمونيست در سال ۱۹۶۸ اطلاق می شود با حمله نيروهای شوروی به اين کشور درهم شکسته شد.
فعاليت رسمی هاول در عرصه سياست در ژانويه سال ۱۹۷۷ آغاز شد که وی همراه با شماری از ناراضيان چکسلواکی، منشور ۷۷ را درباره حقوق بشر و سانسور در اين کشور تهيه و امضا کرد. انتشار اين منشور توجهات زيادی را در غرب برانگيخت.
وی به دليل فعاليت های سياسی خود بارها به زندان افتاد و چهار سال را در زندان های رژيم کمونيستی چکسلواکی سپری کرد. نامه های او به همسرش اولگا که در زندان به تحرير در آمدند به يکی از آثار شاخص هاول بدل شده است که با نام «نامه هايی به اولگا» به چاپ رسيده است.
هاول به دليل نوشته های انتقادی و نمايشنامه های سياسی خود بارها با محدوديت و سانسور روبرو شد و در نوشته های خود کمونيسم و دستگاه اداری چکسلواکی را در قالب طنز مورد انتقاد قرار می داد.
در سال ۱۹۸۸ و در آستانه بيستمين سالگرد حمله شوروی به چکسلواکی هزاران تن از جوانان با راهپيمايی در خيابان های پراگ نام واتسلاو هاول و قهرمان وی ماساريک که نخستين جمهوری چک را در سال ۱۹۱۸ پايه گذاری کرد، فرياد زدند.
هاول در ژانويه ۱۹۸۹ دستگير شد که اين اتفاق خشم مردم را برانگيخت و به اعتراض ها در داخل کشور و خارج دامن زد. فشارهای زياد داخلی و خارجی سبب شد تا رژيم کمونيستی وی را در ماه مه از زندان آزاد کند. در پاييز آن سال نشانه های فروپاشی کمونيسم در اروپای شرقی به چشم می خورد و در ماه نوامبر، ديوار برلين فرو ريخت.
هشت روز بعد، پليس چکسلواکی به صورتی بی رحمانه تظاهرات هزاران دانشجوی دانشگاه های پراگ را سرکوب کرد. اين فرصتی بود که هاول و ساير همقطاران او در انتظار آن به سر می بردند.
ظرف ۴۸ ساعت بزرگترين جنبش مخالف در چکسلواکی شکل گرفت و يک روز بعد صدها هزار نفر از مردم چک و اسلواکی به خيابان ها ريختند.
با ادامه يافتن تظاهرات و ظرف سه هفته، حکومت کمونيستی چکسلواکی سرنگون شد و انقلاب اين کشور که به «انقلاب مخملی» مشهور شد به پيروزی رسيد.
بر اساس گزارش رسانه های جمهوری چک، سخنگوی آقای هاول و پتر نچاس، نخست وزير اين کشور، خبر مرگ آقای هاول را تاييد کردند.
سابينا دانسکووا، سخنگوی رييس جمهوری پيشين چک، گفت که هاول يکشنبه صبح در خانه ييلاقی خود در شمال اين کشور درگذشت.
وی در سال های اخير با مشکلات زيادی در زمينه سلامتی خود روبرو شده بود و به دليل سابقه طولانی کشيدن سيگار و همچنین حبس در زندان های دوران کمونیسم، به ناراحتی شدید تنفسی مبتلا شده بود.
آقای هاول در ۱۲ ژانويه سال ۲۰۰۹ در بيمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی حلق قرار گرفت.
واتسلاو هاول، نمايش نامه نويس و از ناراضيان سرشناس چکسلواکی بود که از رهبران «انقلاب مخملی» اين کشور به شمار می رفت و در اين کشور به قهرمان ملی تبديل شده بود.
مبارزات وی و ساير ناراضيان سبب شد تا در جريان يک انقلاب آرام و بدون خونريزی، به چهار دهه دوران سلطه بی رحمانه کمونيسم در چکسلواکی پايان داده شود.
آقای هاول به نماد مردمی تبدیل شده بود که به صورت مسالمت آمیز رژیم های اقتدارگرا را در اروپای شرقی به زیر کشیده بودند. جمله مشهور او این بود که «حقیقت و عشق باید بر دروغ و نفرت غلبه کند.»
این ناراضی سرشناس بارها نامزد جایزه نوبل صلح شده بود و در دوران زندگی اش به پاس تلاش در زمینه مبارزه با رژیم های سرکوبگر جوایز زیادی دریافت کرده بود. از جمله این جوایز می توان به جایزه معروف اولاف پالمه در سوئد و مدال ریاست جمهوری برای آزادی، بالاترین مدال اجتماعی در ایالات متحده آمریکا اشاره کرد.
هاول در سال گذشته از مقام های جمهوری اسلامی ایران خواست تا نسرین ستوده، وکیل ایرانی که در زندان به سر می برد، را آزاد کنند. او همچنین از اکبر گنجی، که به مدت شش سال در زندان اوین به سر می برد، حمایت کرده بود.
وی ۲۹ دسامبر سال ۱۹۸۹و پس از سقوط کمونيسم به رياست جمهوری چکسلواکی انتخاب شد و اين کشور را به سمت دمکراسی و بازار آزاد هدايت کرد.
واتسلاو هاول همچنين نقش مهمی در جدايی مسالمت آميز جمهوری چک و اسلواکی در سال ۱۹۹۳ ايفا کرد.
واتسلاو هاول در سال ۲۰۰۹
وی که تا سال ۲۰۰۳ به مدت ده سال در قدرت بود، چند ماه پيش از پيوستن جمهوری چک به اتحاديه اروپا از قدرت کناره گيری کرد.زندگی و فعاليت سياسی
واتسلاو هاول در پنجم اکتبر سال ۱۹۳۶ در پراگ و در خانواده ای ثروتمند متولد شد که پس از استقرار کمونيسم در چکسلواکی در سال ۱۹۴۸، دارايی های آن از سوی حکومت ضبط شد.
وی به دليل محدوديت های رژيم کمونيستی اجازه نيافت تا در دوران دبيرستان تحصيل کند و به همين دليل ناچار شد تا در کلاس های شبانه، دوران دبيرستان را به پايان برساند.
او سپس به کار تئاتر و نمايشنامه نويسی روی آورد و در دوران فعاليت ادبی خود آثار مشهوری چون «نيروی ضعيفان»، «قدرت و فاقد قدرت»، «يادداشت تفاهم»، «اپرای گدايان» و «پروانه ای روی آنتن» را خلق کرد.
نام واتسلا هاول نخستين بار پس از بهار پراگ در چکسلواکی بر سر زبان افتاد. بهار پراگ که به اصلاحات الکساندر دوبچک، رهبر وقت، و ساير همقطاران وی در حزب کمونيست در سال ۱۹۶۸ اطلاق می شود با حمله نيروهای شوروی به اين کشور درهم شکسته شد.
فعاليت رسمی هاول در عرصه سياست در ژانويه سال ۱۹۷۷ آغاز شد که وی همراه با شماری از ناراضيان چکسلواکی، منشور ۷۷ را درباره حقوق بشر و سانسور در اين کشور تهيه و امضا کرد. انتشار اين منشور توجهات زيادی را در غرب برانگيخت.
وی به دليل فعاليت های سياسی خود بارها به زندان افتاد و چهار سال را در زندان های رژيم کمونيستی چکسلواکی سپری کرد. نامه های او به همسرش اولگا که در زندان به تحرير در آمدند به يکی از آثار شاخص هاول بدل شده است که با نام «نامه هايی به اولگا» به چاپ رسيده است.
هاول به دليل نوشته های انتقادی و نمايشنامه های سياسی خود بارها با محدوديت و سانسور روبرو شد و در نوشته های خود کمونيسم و دستگاه اداری چکسلواکی را در قالب طنز مورد انتقاد قرار می داد.
در سال ۱۹۸۸ و در آستانه بيستمين سالگرد حمله شوروی به چکسلواکی هزاران تن از جوانان با راهپيمايی در خيابان های پراگ نام واتسلاو هاول و قهرمان وی ماساريک که نخستين جمهوری چک را در سال ۱۹۱۸ پايه گذاری کرد، فرياد زدند.
هاول در ژانويه ۱۹۸۹ دستگير شد که اين اتفاق خشم مردم را برانگيخت و به اعتراض ها در داخل کشور و خارج دامن زد. فشارهای زياد داخلی و خارجی سبب شد تا رژيم کمونيستی وی را در ماه مه از زندان آزاد کند. در پاييز آن سال نشانه های فروپاشی کمونيسم در اروپای شرقی به چشم می خورد و در ماه نوامبر، ديوار برلين فرو ريخت.
هشت روز بعد، پليس چکسلواکی به صورتی بی رحمانه تظاهرات هزاران دانشجوی دانشگاه های پراگ را سرکوب کرد. اين فرصتی بود که هاول و ساير همقطاران او در انتظار آن به سر می بردند.
ظرف ۴۸ ساعت بزرگترين جنبش مخالف در چکسلواکی شکل گرفت و يک روز بعد صدها هزار نفر از مردم چک و اسلواکی به خيابان ها ريختند.
با ادامه يافتن تظاهرات و ظرف سه هفته، حکومت کمونيستی چکسلواکی سرنگون شد و انقلاب اين کشور که به «انقلاب مخملی» مشهور شد به پيروزی رسيد.
هر دلار در بازار آزاد ایران یک رکورد تاریخی به جا گذاشته و به ۱۴۰۰ تومان رسیده است. اکنون اختلاف قیمت هر دلار در بازار آزاد و دولتی بیش از ۳۰۰ تومان است.
در جریان مبادلات بازار آزاد نرخ دلار که تا هفته پیش در حدود ۱۳۸۵ تومان متوقف شده بود، امروز یکشنبه ۲۷ آذر با به جا گذاشتن رکوردی تاریخی، از مرز ۱۴۰۰ تومان فراتر رفت.نرخ هر دلار دولتی که روزانه از سوی بانک مرکزی اعلام می شود امروز ۱۰۹۹ تومان بود که بیشتر از ۳۰۰ تومان از هر دلار در بازار آزاد کمتر بود.
در حال حاضر هر دلار معادل ۱۴۰۰۰ریال (۱۴۰۰ تومان) است که پائین ترین ارزش پول ایران در طول تاریخ است.
امروز ارزهای دیگر در بازار نیز افزایش پیدا کرد و هر یورو ۱۸۳۵ و هر پوند ۲۱۹۰ تومان در بازار آزاد معامله شد.
نرخ دولتی هر یورو امروز ۱۴۳۳ تومان و هر پوند ۱۷۰۸ تومان قیمت گذاری شده بود.
نرخ دلار در ۳۰ سال گذشته
سال | قیمت (به تومان) |
۱۳۶۰ | ۲۷ |
۱۳۶۵ | ۷۵ |
۱۳۷۰ | ۱۴۰ |
۱۳۷۵ | ۴۴۵ |
۱۳۸۰ | ۷۹۰ |
۱۳۸۵ | ۹۲۰ |
۱۳۹۰ | ۱۴۰۰ |
بانک مرکزی ایران در چند ماه اخیر برای کنترل بازار ارز سیاست های متفاوت و گاه متناقضی را اجرا کرده است.
در اواخر بهار امسال، بانک مرکزی در پی افزایش شدید نرخ ارز ابتدا سعی کرد تا با تزریق حجم زیادی ارز، قیمت ها را کنترل کند اما بعد از ناکامی در کنترل قیمت ارز به این روش، یکباره قیمت انواع ارز را در بازار افزایش داد.
این تصمیم بانک مرکزی با مخالفت گسترده ای رو به رو شد. بعد از آن بانک مرکزی، تلاش کرد تا با افزایش عرضه و کاهش قیمت، تعادلی در بازار بوجود آورد.
برخی منتقدان اقتصادی در آن زمان معتقد بودند که دولت برای افزایش درآمد خود، به افزایش نرخ رسمی ارز اقدام کرده است و می خواهد تا با فروش ارزهای نفتی به نرخی بالاتر، درآمد ریالی خود را افزایش دهد.
بعد از آن و در پی افزایش شدید نرخ ارز بانک مرکزی دوباره اجازه داد تا همه بانکها ارز دولتی بفروشند اما این تغییر برنامه تاثیر چندانی در بازار ارز نداشت و اختلاف قیمت ارز دولتی و آزاد به قوت خود باقی ماند.
برنامه تک نرخی کردن ارز یک دهه پیش در ایران به اجرا گذاشته شد و اکنون بانک مرکزی سعی دارد تا با اجرای همان برنامه، ثبات را به بازار ارز برگرداند اما در چند ماه اخیر شکاف قیمت ارز دولتی و آزاد روز به روز افزایش پیدا کرده است و بانک مرکزی نتوانسته مانع رشد قیمت شود.
مرکز پژوهشهای مجلس اخیرا در گزارشی به ارزیابی طرح ارزی بانک مرکزی پرداخته است و در آن توضیح داده که چرا بانک مرکزی نتوانسته نرخ ارز را کنترل کند.
مرکز پژوهشهای مجلس معتقد است که بازار ارز از سال گذشته به دلیل تحریم های بین المللی با مشکل رو به رو شده و با عملکرد بانک مرکزی "نتیجه زحمت ده ساله سیاست تک نرخی ارز نیز متزلزل شده است."
دلیل آشفتگی بازار طلا و ارز
گزارش تازه وزارت اقتصاد ایران نشان می دهد که حجم نقدینگی به ۳۵۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. این حجم نقدینگی، این روزها معضل عمده ای برای اقتصاد ایران شده است و کارشناسان می گویند که بخشی از تلاطم بازار ارز و طلا ناشی از این نقدینگی سرگردان است.محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی ایران هفته گذشته در نشست با اعضای اتاق بازرگانی تهران گفت که "نقدینگی و پول همانند آب پشت سد است که اگر این آب به صورت کانالیزه در همه بخشها هدایت شود شکوفایی را به بار می آورد در حالی که اگر بی ضابطه رها شود، تبدیل به سیل نقدینگی سرگردان شده که امری مضر برای اقتصاد است."
به گفته رئیس کل بانک مرکزی، "امروز با ۱۰ و ۱۲ درصد (سود) نمی توان سپرده و پول از دست مردم جمع کرد، این در حالی است که سال گذشته نرخ تورم ۱۲.۴ درصد، مهرماه و آبان ماه امسال هم به ترتیب ۱۹.۱ و ۱۹.۸ درصد بوده است، بنابراین اگر بخواهیم داشته باشیم اوراق مشارکت با نرخ سود ۱۵ درصدی به فروش رسانیم نباید انتظار خرید از سوی مردم را داشته باشیم."
نرخ سکه بهار آزادی (طرح قدیم) در ۳۰ سال گذشته
سال | قیمت (به تومان) |
۱۳۶۰ | ۳۵۰۰ |
۱۳۶۵ | ۶۵۰۰ |
۱۳۷۰ | ۱۲۵۰۰ |
۱۳۷۵ | ۴۱۳۰۰ |
۱۳۸۰ | ۶۱۰۰۰ |
۱۳۸۵ | ۱۶۸۰۰۰ |
۱۳۹۰ | ۶۳۰۰۰۰ |
بانک مرکزی اکنون سعی دارد تا با افزایش نرخ سود بانکی بازار ارز و سکه را کنترل کند.
در ابتدای سال، نرخ سود سپرده ها در حالی حدود یک و نیم تا دو درصد کاهش پیدا کرد که پیش بینی می شد بخشی از سپرده گذاران به دلیل بیشتر شدن نرخ تورم از سود سپرده های بانکی، پولهایشان را از بانکها بیرون بکشند.
گزارشها نشان می دهد که این تصمیم تاثیر منفی بر جای گذاشته است و برای همین بانک مرکزی سعی دارد تا دوباره با افزایش نرخ سود سپرده ها، نرخ سود را به حالت قبلی برگرداند.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نیز کاهش نرخ سود سپرده های بانکی را یکی از دلایل "هجوم مردم به بازار سکه و ارز" معرفی می کند و می گوید که "با کاهش سود سپرده ها، مردم از کاهش ارزش ریالی پس اندازهای خود نگران شده و سپرده گذاری را غیراقتصادی می دانند.
افزایش نرخ تورم، کاهش سود سپرده ها و جذاب نبودن بازارهایی نظیر مسکن، خودرو و تلفن همراه باعث شده تا بخشی از نقدینگی به سمت بازار ارز و طلا هدایت شود.
کارشناسان اقتصادی می گویند که احتمال تشدید تحریم ها به خصوص بانک مرکزی، نفت و کالاهای نفتی، صاحبان نقدینگی را به سمت بازار ارز هدایت کرده که امیدوارند با خرید ارزهای معتبر منفعت بیشتری ببرند.
هادی خامنه ای، برادر آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران از طرح احتمالی بازنگری در قانون اساسی این کشور با هدف تغییر نظام ریاستی به پارلمانی انتقاد کرده و با غیر طبیعی خواندن وضع موجود گفته شرایط موجود "مثل آدمی است که در تصادفی همه جایش له و نابود شده است. اصلا نمی شود فهمید که کجای او از بین رفته تا بخواهد درست شود . . . هیچ چیز مشخص نیست."
برادر رهبر ایران گفته در این شرایط "هر تغییری در قانون اساسی داده شود، در جهت توسعه دادن قدرت است و نه محدود کردن آن."آیت الله علی خامنه ای حدود دو ماه پیش اعلام کرده بود اگر روزی احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است، هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد.
منظور از این تغییر احیای پست نخست وزیری است که در جریان بازنگری در قانون اساسی جمهور اسلامی پس از درگذشت آیت الله روح الله خمینی، حذف شد.
پیشتر اکبر هاشمی رفسنجانی هم از احتمال این تغییر ابزار نارضایتی و نگرانی کرده بود.
هادی خامنه ای برادر کوچکتر آیت الله علی خامنه ای سیاستمدار دیگری است که با طرح رهبر ایران به طور علنی مخالفت می کند.
او مدیر دو روزنامه توقیف شده جهان اسلام و حیات نو و دبیرکل مجمع نیروهای خط امام است که یک تشکل اصلاح طلب محسوب می شود.
هادی خامنه ای در گفت و گو با آخرین شماره ماهنامه مهرنامه در تهران، گفته است در شرایط فعلی اگر از ما سئوال شود که آیا نواقصی هست باید گفت بله اما برای رفع نواقص کار را در همین چارچوب می توان انجام داد. همانطور که وقتی جایی دزدانی پیدا می شوند که از دیوار بالا می روند، راهکار آن است که دزد را بگیریم نه آنکه حکم کنیم همه دیوارها دومتر بلندتر شوند.
در جریان قهر آقای احمدی نژاد که بر سر ابقای حید مصلحی وزیر اطلاعات برکنار شده از سوی آقای احمدی نژاد بود و آشکار شدن اختلافاتش با رهبر ایران، او حمایت یکپارچه طرفداران آیت الله خامنه ای را از دست داد و به نظر می رسد که ستاره اقبالش نزد نهادی با نفوذ حکومت تا حدود زیادی افول کرده است.
به نظر می رسد اشاره تمثیلی هادی خامنه ای، به ناخرسندی و نارضایتی حکومت از محمود احمدی نژاد، به موضوع آشکار شدن اختلافات رئیس جمهور با آیت الله خامنه ای ارتباط دارد.
ارجاع به کتاب های بشیریه و طباطبایی
هادی خامنه ای در این گفت و گو زمینه سازی فرهنگی برای تغییر احتمالی قانون اساسی ایران و احیای پست نخست وزیری را لازم دانسته و گفته که در غیر این صورت "تقلید صرف از دیگران هم نتیجه مناسبی در بر ندارد."
آقای خامنه ای زمینه های علمی این تغییر را در کتاب های حسین بشیریه و جواد طباطبایی نشانی داده و گفته هنوز فرصت برای پارلمانی شدن ایران مهیا نیست چرا که "لازمه پارلمانی شدن این است که امکان ورود به پارلمان انحصاری نباشد."
حسین بشیریه و جواد طباطبایی که آقای خامنه ای درباره نظام پارلمانی به کتاب های آنها ارجاع داده، دو استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هستند که هر دو از دانشگاه اخراج شده اند.
آقای بشیریه در سال ۱۳۸۷ و پس از اخراج از دانشگاه تهران که در پی بالاگرفتن فشار دولت محمود احمدی نژاد به استادان دانشگاه ها بود، مجبور به ترک ایران شد.
نام آقای بشیریه در کیفرخواست دادگاهی که برای محاکمه شمار کثیری از چهره های سیاسی اصلاح طلب برگزار شده، با عنوان نظریه پرداز "گذار به دمکراسی" درج شده بود. این دادگاه بعد از بالاگرفتن اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد.
یادآوری این دو استاد علوم سیاسی از سوی هادی خامنه ای و اشاره او به آثار آنها برای زمینه سازی فرهنگی در بازنگری احتمالی در قانون اساسی، یک عمل کم سابقه از سوی یک چهره سیاسی در ایران محسوب می شود.
مروری بر اختلافات
هادی خامنه ای در ادامه، اشاراتی هم به کاستی های قانون اساسی اول جمهوری اسلامی و اختلافات آخرین رئیس جمهور و نخست وزیر ایران پیش از درگذشت آیت الله خمینی داشته است.
آقای خامنه ای گفته است از آنجا که رئیس دولت (به نخست وزیری میرحسین موسوی) به مجلس نزدیک تر بود، عملا هماهنگی ها با او انجام می شد و انتخاب وزرا و مسائل دیگر بیشتر از طرق او صورت می گرفت.
هادی خامنه ای در آن زمان از نمایندگان مجلس ایران بوده و برادرش آیت الله علی خامنه ای رئیس جمهور این کشور با نخست وزیر وقت اختلافاتی داشته است.
او در عین حال عضو شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی بوده است.
هادی خامنه ای می گوید در آن دوران نخست وزیر همه کار بود به طوری که رئیس جمهور نمی توانست حتی توصیه ای هم به وزرا داشته باشد کما اینکه "همان زمان رئیس جمهور (آیت الله خامنه ای) با آقای (علی اکبر) محتشمی پور (وزیر کشور وقت) مکاتبه ای می کند و آقای محتشمی پور هم پاسخ می دهد رئیس من نخست وزیر است به او بگویید تا من عمل کنم."
آقای خامنه ای در این مصاحبه گفته است که پیش از این هم با نظریه اصلاح ساختارها و قوانین با هدف حل مشکل مخالف بوده و می گفته که در هر ساختاری، نیروی انسانی تعیین کننده است.
هادی خامنه ای می گوید که "این حرف الان من نیست من در مجلس اول و در همان سال ۶۰ یک سخنرانی دارم با همین موضوع. اصولا همان سخنرانی بود که دست ما را تا حد زیادی برای آقایان رو کرد که تا این زمان هم تبعات آن باقی است."
هادی خامنه ای در مرزی بندی های سیاسی امروز ایران از روحانیون جناح چپ طیف اصلاح طلبان است و از نظر گرایشات در داخل حاکمیت ایران، خط سیاسی متفاوتی را از برادرش دنبال می کند.
او در جریان انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری که محمود احمدی نژاد پیروز آن اعلام شد، از نامزدی میرحسین موسوی حمایت کرده بود.
روز جمعه ۱۶ دسامبر ۲۰۱۱ (۲۵ آذر ۱۳۹۰)، همایشی با عنوان "چه اتفاقی در ایران خواهد افتاد؟"در رابطه با وضعیت حقوق بشر در ایران در شهر استکهلم، پایتخت سوئد، برگزار شد.
در این همایش که به همت تئاتر ملی سوئد و مجمع سوئدی همکاری و توسعه بینالمللی (سیدا) برگزار شد، مهرانگیزکار، رؤیا طلوعی و آرشام پارسی در محل تئاتر ملی سوئد، و مهناز افخمی و پیام اخوان از طریق اسکایپ حضور داشتند.کارشناسان حاضر در همایش یادشده، با هدف ارائه اطلاعات به علاقهمندان سوئدی، گزارشهایی حول محورهای وضعیت زنان، همجنسگرایان، اقلیتهای قومی و مذهبی و همچنین مجازات اعدام در ایران ارائه دادند و علاقهمندان مباحث حقوق بشری، میتوانستند این برنامه را بهطور همزمان و زنده از طریق شبکه اینترنت نیز پیگیری کنند.
همایش یادشده یکی از سلسله برنامههای پروژه سه ساله "آوای تغییر" بود که از دوسال پیش به همت تئاتر ملی سوئد آغاز شده و تا به امروز بیش از بیست برنامه درباره وضعیت حقوق بشر در ایران برگزار کرده است.
در بخش نخست همایش، رویا طلوعی، فعال حقوق زنان که در حال حاضر در آمریکا زندگی میکند، برای حاضران در جلسه سخن گفت و تمرکز سخنان او بر وضعیت حقوق بشر با تاکید بر موقعیت زنان کرد بود.
او در سخنان روایتگونه خود، با اشاره به حجاب اجباری، عدم رعایت حقوق زنان و نقض حقوق اقلیتهای ملی، به اعدام فعالان اجتماعی کرد پرداخت و به حبس طولانیمدت یکی از فعالان مدنی، محمدصدیق کبودوند در ایران اشاره کرد.
خانم طلوعی گفت: "با وجود تمام برخوردهای خشونتآمیزی که با کردها شده است آنها خواهان این هستند که با مسالمت و رویکرد صلحآمیز به مبارزه برای تغییرات اجتماعی بپردازند."
به گفته وی، زنان کرد نیز به مبارزه صلحآمیز اعتقاد دارند و خواهان خشونت نیستند: "جنبش زنان کرد بخشی از جنبش فراگیر زنان ایران برای رسیدن به آزادی، برابری و دستیابی به صلح است. ما نمیخواهیم برای رسیدن به دموکراسی در ایران از بمب و موشک استفاده شود."
دموکراسی، راهی طولانی
مهناز افخمی، پژوهشگر و فعال حقوق زنان در خاورمیانه که از طریق اسکایپ برای حاضران در جلسه سخن میگفت، با اشاره به مبارزه طولانی زنان در تاریخ معاصر ایران بر این نکته تاکید کرد که راه رسیدن به دموکراسی، راهی طولانی است: "نمیشود یک روز صبح بلند شویم و تصمیم بگیریم که همهچیز را تغییر بدهیم."این پژوهشگر ساکن آمریکا که در حاضر با بنیاد مطالعات ایران نیز همکاری میکند و از سال ۱۹۹۵ سازمان بینالمللی آموزش و همکاری زنان را در آمریکا بنیان گذاشته است، با اشاره به این که دموکراسی راهی مرحله به مرحله و صلحآمیز دارد، گفت: "مسئله این است که باید به مردم آموزش داده شود. بهخصوص لازم است زنان خاورمیانه بیش از پیش از سیستمهای ارتباطی نوین در این راه استفاده کنند."
مهنار افخمی که مولف کتابها و مقالههای متعدد در زمینه حقوق زنان است، خود را یک ملیگرا دانست و گفت: "آرزوی من این است که ایران به وضعیتی برسد که ضمن حفظ جغرافیای آن و تمامیت ارضی آن همه اقوام رنگارنگ آن از حقوق راستین خود برخوردار شوند."
حقوق بشر در میان مردم
مهرانگیز کار، وکیل، روزنامهنگار و فعال اجتماعی، نخست نگاهی کلی به وضعیت حقوق بشر در ایران کرد و سپس به حوزههای مختلف اجتماعی پرداخت.او گفت: "مشکل اساسی از قانون اساسی کشور ما آغاز میشود که نمیتواند قانونی دموکراتیک باشد چون با مذهب درآمیخته است. در چنین شرایطی رسیدن به ایده برابری ممکن نیست."
او ادامه داد: "فعالان حقوق بشر ایرانی در خارج و داخل پس از جنبش ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ آن قدر روی مسائل ایران تاکید کردند که جامعه جهانی ناچار شد به حقوق بشر در ایران در کنار انرژی هستهای توجه کند."
به عقیده این روزنامهنگار و نویسنده، "در حال حاضر نمیدانیم چه اتفاقی در راه است. فقط امیدوارم نابردباری جامعه جهانی، منجر به حمله نظامی به ایران نشود. "
جنایت علیه بشریت
پیام اخوان دکترای حقوق دانشگاه هاروارد و پروفسور حقوق بینالملل دانشگاه مکگیل یکی از صاحب نظران حقوق بینالملل در زمینه "نسلکشی"، "جنایت علیه بشریت" و "جنایت جنگی" است.او با ارائه اطلاعاتی پیرامون وقایع سیاسی دهه ۶۰ خورشیدی در ایران و اعدامهای دسته جمعی گروههای سیاسی به مخاطب سوئدی، بیشتر روی این نکته تاکید کرد که باید راهی یافت تا عاملان این جنایتها از سوی جامعه جهانی به عنوان مجرم شناخته شوند و به دادگاه جنایی لاهه فراخوانده شوند.
او با تاکید بر این که ایران قرارداد رم را امضا نکرده است و به همین دلیل نمیتوان آن را به آسانی به دادگاه جنایی لاهه کشاند، گفت: "مگر این که آن قدر سند جمعآوری شود و مراکز و نهادهای بینالمللی از این حیث آن قدر غنی شوند که بتوانند پرونده حقوق بشر در ایران را به شورای امنیت سازمان ملل بکشانند. در آن جاست که تصمیم گرفته میشود پروندهای به دادگاه لاهه ارسال شود. این روند نیاز به زمان دارد و آسان نیست، اما امیدواریهایی وجود دارد و سلسله هماهنگیهایی نیز ایجاد شده است."
دگرباشان و فشار مضاعف
آرشام پارسی، فعال حقوق دگرباشان با تاکید بر این که در سالهای پیش از انقلاب مجازات دگرباشان نه تنها اعدام نبود که مجازات ویژهای نیز نداشت گفت: "بلافاصله پس از انقلاب با مجازاتهای سنگین ازجمله اعدام برای دگرباشان روبهرو شدیم."او که عضو مشاور و هیئت مدیره جایزه سپاس است با اشاره به این که از دید مسئولان حکومت اسلامی، همجنسگرایی نوعی بیماری است و آنها شناخت دقیقی درباره سکسوالیته ندارند، گفت: "قوانین جمهوری اسلامی نسبت به دگرباشان دوپهلو است و همین باعث میشود تا قضات پروندهها هر جور دلشان خواست با متهمین برخورد کنند و در اغلب مواقع نیز آنها را محکوم و مجازات کنند."
آرشام پارسی با تاکید بر این که بحران دگرباشان در ایران محدود به نوع برخورد جمهوری اسلامی با آنها نمیشود توضیح داد: "این افراد از ناحیه خانوادهها و مردم نیز تحت فشار هستند و از زاویه دید حقوق بشری به دلیل گرایش جنسیشان در یک حالت تبعیض و تحقیر شدید قرار دارند. همین، عاملی است که جمهوری اسلامی فشار خود بر همجنسگرایان را به آسانی افزایش دهد."
به گفته او، از سال ۲۰۰۵ تا امروز بیش از ۴۸۸ دگرباش ایرانی از ایران خارج شدهاند که نیمی از آنها موفق به دریافت پناهندگی شدهاند و نیمی دیگر هنوز در حالت بلاتکلیفی بهسر میبرند.
آرشام پارسی که به تازگی شبکه اطلاعرسانی "نیکها" را به منظور ارائه اطلاعات پیرامون روابط جنسی راهاندازی کرده است ادامه داد: "شاید مسئله سکس در ظاهر یک مسئله حقوق بشری نباشد اما وقتی کسی از آگاهی مناسب در این حوزه برخوردار نباشد ممکن است در این حوزه، هم منشاء خشونت و هم خشونتپذیر شود. لازم است فعالان اجتماعی به ارتقای سطح آگاهی مردم در این زمینهها بیش از پیش توجه کنند."
پس از حدود دو سال، مذاکره در قطر و آلمان میان نمایندگان طالبان، آمریکا، قطر و آلمان، تصمیم برای گشایش دفتر سیاسی طالبان در دوحه پایتخت قطر، به مرحله نهایی خود رسیده است. تصمیم به ایجاد چنین دفتری در حالی گرفته می شود که یک هفته پیش در کنفرانس "بن دوم" ، تصویب شد که از سرگیری روند صلح و آشتی "به رهبری و مالکیت واقعی افغانها" انجام گیرد.
درحالی که گشایش این دفتر با امتیازات دیپلماتیک یک سفارت برای طالبان در قطر، یک گام مهم در روند صلح ارزیابی می شود، اما در کابل نگرانی های زیادی را نیز بوجود آورده است.وزارت خارجه افغانستان، خالد ذکریا، سفیر افغانستان در قطر را برای مشورت به کابل فراخوانده است، که به نوعی اظهار نگرانی از کنار ماندن افغانستان از روند مذاکرات جاری و نیز پیامدهای احتمالی گشایش این دفتر است.
اگر چه دولت افغانستان تاکید دارد که سفیرش را از دوحه به رسم اعتراض فرا نخوانده و آنچه در دوحه نیز احتمالا ایجاد خواهد شد، دفتر تسهیل کننده مذاکرات است نه دفتر سیاسی طالبان.
در زمانی که آمریکا برای خروج نیروهای خود از افغانستان تا ۲۰۱۴ آماده می شود، مذاکرات مستقیم میان نمایندگان آمریکا و طالبان و البته بدون حضور نماینده دولت افغانستان، حامد کرزی را نگران کرده است.
آقای کرزی همواره سعی دارد تا ابتکار مصالحه با طالبان را در دست داشته باشد، اما به گفته دیپلمات های غربی در کابل، درعمل نخواسته است از سخن گفتن در مورد مصالحه فراتر رود.
اولین گفت و گو ها
در ۱۵ فبروری و جولای/ژوئیه ۲۰۱۱ ملاعبدالسلام ضعیف، سفیر سابق رژیم طالبان مقیم اسلام آباد و آغا طیب، رئیس دفتر پیشین ملامحمد عمر به نمایندگی از "شورای کویته" در پایگاه نظامی العدید امریکا در قطر و گروسمان، نمایندۀ خاص ایالات متحدۀ امریکا در امور افغانستان و پاکستان در مذاکرات دوجانبه و مستقیم اشتراک ورزیدند.
نمایندگان طالبان با وزیر امور خارجه، نخست وزیر، رئیس شبکه تلویزیونی الجزیره، رئیس ستاد مشترک ارتش و شیخ های متنفذ و مقتدر قطر، مانند شیخ فیصل الثانی، از خاندان امیر قطر و از حامیان طالبان دیدارهایی داشته اند.
هرچند دولت افغانستان و شورای عالی صلح از مذاکرات و گشایش دفتر سیاسی و ارتباطی طالبان در ترکیه یا قطر آگاهی داشته اند و مورد تائیدشان بوده است اما آنچه حامد کرزی را نگران می سازد، به دست گرفتن ابتکار مذاکرات توسط خود امریکایی ها، گفتگوی مستقیم با طالبان و موقعیت خاص کشور قطر برای این دفتر ارتباطی است.
کم کردن نقش پاکستان
رئیس جمهوری افغانستان که همواره از نداشتن آدرس ملاعمر شکایت کرده است، امیدوار است با گشایش نمایندگی طالبان در خارج، وابستگی آنها به ارتش پاکستان کاهش یافته و کانال رسمی برای گفتگو با رهبری طالبان مهیا شود. همچنین امکان دخالت استخبارات پاکستان، شبکه حقانی و شبکه القاعده را در گفتگوهای صلح کاهش دهد.مقام های قطر، اسم و رسم این دفتر را به خود گروه طالبان واگذار کرده است، گروه طالبان هنوز نامی برای این دفتر اعلام نکرده اند، در رسانه ها از "دفتر رسمی ارتباطی" Official Liaison Office یا نمایندگی سیاسی طالبان یا سفارت طالبان در قطر یاد می شود.
حوزه اختیارات و امتیازات دیپلوماتیک یکی از موضوع های گفتگو بوده است، از طرف قطر با آن که سفیر و نمایندگان طالبان را به حیث دیپلمات به رسمیت می شناسند و از مزایا و مصونیت های دیپلوماتیک برخوردار خواهند بود اما از عنوان کردن این دفتر به گونه ای که سفارت طالبان خوانده شود، به شدت پرهیز می کنند.
قرار است دفتر گروه طالبان منحصر به تقویت و تسریع روند مذاکره و مصالحه میان دولت افغانستان و گروه طالبان باشد و با پایان این روند، دفتر بسته شود.
اگر چنین دفتری رسما ایجاد شود و کارش را آغاز کند، گروه طالبان پایگاه مطمئنی در قلب جهان عرب برای خود مهیا کرده است.
این دفتر را باید فراتر از ایجاد یک نمایندگی سیاسی ارتباطی برای گروه طالبان ارزیابی کرد، چون اگر طالبان بخشی از فعالیت سیاسی، مطبوعاتی و تبلیغاتی مخفی فعلی خود را نیز به قطر انتقال دهند، ماشین تبلیغاتی طالبان که تاکنون نیز بسیار موثر عمل کرده است، تقویت می شود.
چرا دوحه؟
شهر دوحه به عنوان مرکز این دفتر پیشنهاد آمریکایی ها و طالبان بوده است، طالبان امیدوار است تا از حمایت مادی و معنویی شیخ های قدرتمند سلفی قطر بهره مند شده و از مساجد و محافل سلفی در کشورهای عربی کمک های مادی برای گروه طالبان جمع آوری کنند. گرچه گفته می شود دولت قطر تامین هزینه های این دفتر را برعهده می گیرد.وجود مقر الجزیره در دوحه، از دیگر جاذبه های این شهر برای گروه طالبان است، نمایندگان طالبان دیدارهایی با رییس شبکه الجزیره نیز داشته اند.
دولت قطر با تشویق غرب برای ارتقا جایگاه منطقه ای خود در منطقه و جهان اسلام، با شتاب زیاد و ابتکاراتی جدی وارد بحران های بغرنج جهان اسلام شده است.
ایجاد شبکه الجزیره در ۱۹۹۶ تاثیرگذارترین رسانه یکی از این ابتکارات است.
قطر در میزبانی و میانجیگری در قضایای دارفور، یمن، لبنان و اخیرا میزبانی شورای انتقالی لیبی، نسبت به دیگر کشور های عربی پیش گام بوده است.
همچنین برای ایجاد موازنه در منطقه، امیر قطر با سفر به تهران کوشید مناسبات نزدیک را با تهران نگهدارد. گرچه تحلیل گران شانس قطر در رقابت با قدرتهای جهان اسلام مانند عربستان سعودی و ترکیه را ضعیف ارزیابی می کنند.
دولت قطر امیدوار است با میزبانی از دفتر طالبان در خاک خود، به محبوبیت خود در محافل سلفی که در قطر و در کشوهای عربی از نفوذ زیادی برخوردارند و همواره از طالبان پشتیبانی کرده اند، بیافزاید.
در ابتدا قرار بود محل دفتر طالبان در آنکارا باشد، آنکارا ترجیح افغانستان بود، ترکیه کشوری است که مناسبات تاریخی بسیار نزدیکی با افغانستان داشته است.اما امتیازات زیادی که دوحه پایتخت یک کشور کوچک و ثروتمند عربی که بلندپروازی های منطقه ای ترکیه را ندارد، اطمینان خاطر بیشتری به آمریکا می دهد که دوحه را بر آنکارا ترجیح دهد.
با گشایش دفتر طالبان در قطر، روند مذاکرات صلح با طالبان وارد مرحله تازه ای خواهد شد و رهبران طالبان نیز پس از ده سال تعقیب و گریز، زندگی سیاسی تازه یی را آغاز می کنند.