آفیش فیلم مستند "تابوی ایرانی" ساخته رضا علامه زاده
مدافعان حقوق بشری، رسانه ها، پایگاههای اینترنتی مربوط به مدافعین حقوق بشر و بهائیان، شمار متعددی از موارد نقض حقوق، تعقیب و آزار جامعه بهائیان در ایران را گزارش می کنند. دی این میان حتی گورستانهای آنان نیز در امان نبوده و به دفعات مورد هتک حرمت قرار گرفته اند.
در پی تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، موارد نقض حقوق شهروندی بهائیان شدت گرفت تا جائی که امروز شمار بزرگی از افراد این جامعه، مجبور به مهاجرت شده و ترک دیار و وطن نمودند.
اندک تاملی در تاریخ نشان می دهد که نقض حقوق بهائیان تنها به دوران پس از حکومت اسلامی در ایران محدود نشده و ریشه ای دیرینه دارد.
موضوع میزگرد رادیوی بین المللی فرانسه به بهائیت در ایران می پردازد و این موضوع برگرفته از مستند "تابوی ایرانی" ساخته رضا علامه زاده، مستندساز ایرانی ساکن هلند است که به مسئله اقلیت دینی در ایران و بهائی ستیزی می پردازد و به تازگی به اکران درآمده است.
چه عواملی به بروز ستیز از مذهب و به عبارت مشخص "بهائی ستیزی" در جامعه ایران دامن زده است. این پرسش و پرسشهای دیگر را با سه مهمان برنامه "رضا علامه زاده" مستند ساز در هلند، "کاظم کردوانی"، جامعه شناس ساکن آلمان و "فریدون وهمن"، ... ساکن دانمارک در میان می گذاریم.
آقای رضا علامه زاده، شما بعنوان یک فیلمساز که سابقه ساخت فیلمهای مستند متعددی نیز در کارنامه حرفه ای خود دارید، هدف شما این بار از ساخت مستند "تابوی ایرانی" (پرداختن به مسئله بهائیت و مشکلات آنان ) چه بود؟
رضا علامه زاده: هدف اصلی این است که به هموطنان ایرانی غیربهائی تا آنجائی که یک فیلم مستند امکان می دهد، نشان دهم که چه نامهربانی با بخشی از هموطنانمان انجام می شود بویژه در سالهای پس از انقلاب انجام می شود. فیلم من مربوط است به دوران پس از انقلاب و مخاطبین اصلی من در این فیلم هموطنان ایرانی غیربهائی هستند تا درک کنند که چه آزاری به بخش دیگری از جامعه خودمان که بهائی هستند، وارد می آورند، گهگاه بدون آنکه بدانند و خیلیها هم دانسته این کار را می کنند.
آقای فریدون وهمن، منشا وریشه ی سیاست سرکوب اقلیت دینی ناشی از چیست، آیا تنها به سیاستگزاری و برنامه ریزی کنونی جمهوری اسلامی برمی گردد و ریشه های تاریخی آن به چه زمانی برمی گردد؟
فریدون وهمن: بهائی ستیزی ریشه تاریخی دارد، تقریبا برابر با عمر 170 ساله این دیانت است و از روز اول دچار آزار و اذیت و قتل و غارت بدلایل مختلف بوده است؛ در هر سه دوران قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی و این سه رژیم با سه مشی مختلف و اهداف مختلف، همگی یک هدف واحد را دنبال می کردند و آن بهائی ستیزی است. مردم ایران خودبخود بهائی ستیز نیستند یعنی برخلاف خیلی کشورهائی که یک قوم، قوم دیگری را بخاطر زبان یا مذهب می کشد، مردم ما تاکنون چنین کاری نکرده اند.
آقای کاظم کردوانی، چه عواملی موجب بروز ستیز از یک مذهب و به عبارت مشخص تر در جامعه ایران، بستر و زمینه لازم برای بهائی ستیزی را موجب شده است تاجائی که حتی صحبت کردن از آن مذهب هم در جامعه بعنوان یک تابو در می آید که نه تنها در میان علما دین، بلکه در گفتمان سیاسی و در میان روشنفکران نیز سعی می شود تا به آئین بهائیت بعنوان آئینی بیگانه نگریسته شود؟
کاظم کردوانی: به نظر من بسیار امر مثبتی در این سالها رخ داده که در این خصوص در رسانه ها صحبت می شود. از بدو مطرح شدن این دین، بدلایل مختلف (پیروان) آن مورد آزار قرار گرفته اند. مردم بطور خودکار و خودجوش بهائی ستیز نیستند. از نگاه جامعه شناسی، مجموعه جریانات سیاسی، نهادهای اجتماعی، همیشه درگیری میان یک جریان، با یک جریان معین بیشتر است، تا جریاناتی که خارج از آن جریان معین؛ چون جریانی که از یک جریان معین جدا شده است در خیلی موارد با آن جریان معین مشترک است، آنها می توانند از آن سازمان مادری که از آن بیرون آمده اند، نیرو بگیرند و به علت همین اشتراکات مبارزه سازمان مادر با جریان جدا شده از "سازمان مادر" مشکلتر است. در مورد بهائیت و اسلام هم، همینگونه است: بهائیت از درون اسلام بیرون آمده و بیشترین نزدیکیها را در خیلی از موارد با اسلام دارد، حافظان رسمی دین اسلام درگیری بیشتری با این دین دارند تا با دینهای دیگر. دوم اینکه سرنوشت بهائیت و بوجود آمدن دین بهائیت را اگر با "جریان لوتر" مقایسه کنیم، می بینیم تفاوتهائی که میان این دو جریان وجود دارد، چگونه جریانی مانند جریان لوتر می تواند از یک پایگاه اجتماعی معینی برخوردار شود و خود را به جامعه بقبولاند که در این مورد بهائیت این موقعیت را نداشته است. بخش مهم جریان مبارزه با بهائیت برمی گردد به جریان علمای ایران، چون در ادعای دین بهائیت ظهور امام زمان است و رابطه با خدا را از طریق بهاءالله طرح می کنند، بزرگترین مشکل را برای متولیان رسمی دین اسلام، روحانیان ایجاد می کنند. اینها منتظران امام زمان هستند، دین بهائیت حلقه های اصلی حیات و ممات روحانیت ایران را قطع می کنند و در نتیجه روحانیت بیشترین دشمنی را با بهائیت دارند و روحانیت اگر این جریان را بپذیرد، درحقیقت یعنی به نابودی خود رای داده اند.
آقای وهمن، ما همین روند را در گفتمان سیاسی میان روشنفکران نیز می بینیم، نظر شما را جویا می شود؟
فریدون وهمن: متاسفانه با یک ناآگاهی روبرو هستیم، با یک تاریخ سوخته، توهین وافترا روبرو هستیم که به حدی زیاد شده است که کسی جرات نام بردن از بهائیان را ندارد و اصولا گویا این امر دشمنی با بهائیت، هم در دوران قاجار و هم در دوران پهلوی به وسیله ای برای ابراز هویت شیعی تبدیل شده بود. یعنی روشنفکری که نه به خدا و نه به اسلام اعتقاد داشت و نمی دانست که کجای قضیه ایستاده است، تنها برای اینکه نشان دهد که عضوی از جامعه است و برچسب به او نزنند، از هر نوع تهمت به بهائیان در نوشته ها و گفتار خود خودداری نمی کرد. ایکاش که این تهمتها، تهمتهائی بود که حقیقت تاریخی بدنبال داشت، چیزهائی می گویند که حقیقت تاریخی بدنبال ندارد و برمبنای نادانی و جهلشان است. مسئله ی ارتباط دادن جامعه بهائی را با بیگانگان و با سیاست خارجی به یک تهمت، بی عصمتی و بی عفتی و بعد به تهمت کافر بودن افزودند که از بهائیان یک بیگانه داخلی درست کنند، نهضتی که از بطن فرهنگ و دین ایران برخاسته بود، اینها یک بیگانه درونی ساختند و دشمنی برای ایران ساختند که هرزمان ناگواری برای ایران بود، بتوانند بهائی ها را اذیت کنند و از این دشمن استفاده کنند.
آقای علامه زاده، در این فیلم بیشتر سعی کردید که به چه مواردی تکیه داشته باشید، چه مواردی را مدنظر داشته باشید؟
رضا علامه زاده: از زاویه ی یک فیلمسازسعی کردم واقعیتهای قابل لمس روزمره را پیدا کنم، این پیچیدگی کار من بود. واقعیت تجاوز، در سالهای اخیر، به جامعه بهائی ما در داخل چارچوب جغرافی ما انجام می شود. من هم امکان رفتن به ایران و فیلمبرداری را ندارم و این موضوع بسیار حساس است و حتی کسانی که هیچ مشکلی هم با جامعه بهائیت ندارند، به سختی در این رابطه صحبت می کنند. به کمک دیگرانی که زندگی خود را به خطر انداختند در اعماق ایران دست به فیلمبرداری زدیم. افرادی به شمال ایران رفتند، با روستائیانی که آنها را از خانه شان بیرون کرده اند، خانه هایشان را آتش زده اند، صحبت کرده اند، از آرشیوها، از صحنه های آتش زدن خانه های این افراد فیلم پیدا کردم. گروهی که به این منطقه رفتند با این افراد صحبت کردند. اینها با افراد غیربهائی زندگی آرامی داشتند، در جریان پس از انقلاب به سختی زیر ستم قرار گرفته اند. بطور مثال یک زن روستائی به زبان مازندرانی در فیلم می گوید که ما را از خانه مان بیرون کرده اید، حالا ما کجا برویم. گفته اند که باید بروید اسرائیل و ما گفته ایم که ما اسرائیل نمی شناسیم. سعی کرده ام که از زبان این روستائی بگویم که یک زن ساده در شمال ایران، که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارد و اصلا نمی داند که اسرائیل چه هست به این زن اتهام می زنند که تو جاسوس اسرائیل هستی و اینجا جای تو نیست و به این بهانه، اموال آنها را گرفته اند، زمینهای آنها را تصرف کرده اند. صحنه های فیلمبرداری شده قدیمی را به دست آوردم، از هر کسی که توانستم کمک گرفتم که این صحبتها، را بتوان به شکل سند تصویری و صوتی در فیلم ترکیب کنم، طوری که تماشاچی تصویری را رد برابر چشمش ببیند.
آقای کاظم کردوانی، از دیدگاه جامعه شناسی چه عواملی موجب شد که بهائیان حاشیه را به مرکز ترجیح دهند و حضور فعال در جامعه مدنی نداشته باشند، و از مرکز به حاشیه رفتند، درحالیکه در مذهب بهائیت به حضور در جامعه مدنی تاکید شده و از فعالیت در عرصه سیاسی برحذر داشته شده اند؟
کاظم کردوانی: از مرکز به حاشیه رفتن، کار حکومت بوده است یعنی سه حکومت دوران قاجار، پهلوی و بعد دوران حکومت اسلامی، دوم متولیان دین اسلام، جامعه روحانیون بوده است، سوم هم به نظر من خود رهبری بهائیت بوده است.
اندک تاملی در تاریخ نشان می دهد که نقض حقوق بهائیان تنها به دوران پس از حکومت اسلامی در ایران محدود نشده و ریشه ای دیرینه دارد.
موضوع میزگرد رادیوی بین المللی فرانسه به بهائیت در ایران می پردازد و این موضوع برگرفته از مستند "تابوی ایرانی" ساخته رضا علامه زاده، مستندساز ایرانی ساکن هلند است که به مسئله اقلیت دینی در ایران و بهائی ستیزی می پردازد و به تازگی به اکران درآمده است.
چه عواملی به بروز ستیز از مذهب و به عبارت مشخص "بهائی ستیزی" در جامعه ایران دامن زده است. این پرسش و پرسشهای دیگر را با سه مهمان برنامه "رضا علامه زاده" مستند ساز در هلند، "کاظم کردوانی"، جامعه شناس ساکن آلمان و "فریدون وهمن"، ... ساکن دانمارک در میان می گذاریم.
آقای رضا علامه زاده، شما بعنوان یک فیلمساز که سابقه ساخت فیلمهای مستند متعددی نیز در کارنامه حرفه ای خود دارید، هدف شما این بار از ساخت مستند "تابوی ایرانی" (پرداختن به مسئله بهائیت و مشکلات آنان ) چه بود؟
رضا علامه زاده: هدف اصلی این است که به هموطنان ایرانی غیربهائی تا آنجائی که یک فیلم مستند امکان می دهد، نشان دهم که چه نامهربانی با بخشی از هموطنانمان انجام می شود بویژه در سالهای پس از انقلاب انجام می شود. فیلم من مربوط است به دوران پس از انقلاب و مخاطبین اصلی من در این فیلم هموطنان ایرانی غیربهائی هستند تا درک کنند که چه آزاری به بخش دیگری از جامعه خودمان که بهائی هستند، وارد می آورند، گهگاه بدون آنکه بدانند و خیلیها هم دانسته این کار را می کنند.
آقای فریدون وهمن، منشا وریشه ی سیاست سرکوب اقلیت دینی ناشی از چیست، آیا تنها به سیاستگزاری و برنامه ریزی کنونی جمهوری اسلامی برمی گردد و ریشه های تاریخی آن به چه زمانی برمی گردد؟
فریدون وهمن: بهائی ستیزی ریشه تاریخی دارد، تقریبا برابر با عمر 170 ساله این دیانت است و از روز اول دچار آزار و اذیت و قتل و غارت بدلایل مختلف بوده است؛ در هر سه دوران قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی و این سه رژیم با سه مشی مختلف و اهداف مختلف، همگی یک هدف واحد را دنبال می کردند و آن بهائی ستیزی است. مردم ایران خودبخود بهائی ستیز نیستند یعنی برخلاف خیلی کشورهائی که یک قوم، قوم دیگری را بخاطر زبان یا مذهب می کشد، مردم ما تاکنون چنین کاری نکرده اند.
آقای کاظم کردوانی، چه عواملی موجب بروز ستیز از یک مذهب و به عبارت مشخص تر در جامعه ایران، بستر و زمینه لازم برای بهائی ستیزی را موجب شده است تاجائی که حتی صحبت کردن از آن مذهب هم در جامعه بعنوان یک تابو در می آید که نه تنها در میان علما دین، بلکه در گفتمان سیاسی و در میان روشنفکران نیز سعی می شود تا به آئین بهائیت بعنوان آئینی بیگانه نگریسته شود؟
کاظم کردوانی: به نظر من بسیار امر مثبتی در این سالها رخ داده که در این خصوص در رسانه ها صحبت می شود. از بدو مطرح شدن این دین، بدلایل مختلف (پیروان) آن مورد آزار قرار گرفته اند. مردم بطور خودکار و خودجوش بهائی ستیز نیستند. از نگاه جامعه شناسی، مجموعه جریانات سیاسی، نهادهای اجتماعی، همیشه درگیری میان یک جریان، با یک جریان معین بیشتر است، تا جریاناتی که خارج از آن جریان معین؛ چون جریانی که از یک جریان معین جدا شده است در خیلی موارد با آن جریان معین مشترک است، آنها می توانند از آن سازمان مادری که از آن بیرون آمده اند، نیرو بگیرند و به علت همین اشتراکات مبارزه سازمان مادر با جریان جدا شده از "سازمان مادر" مشکلتر است. در مورد بهائیت و اسلام هم، همینگونه است: بهائیت از درون اسلام بیرون آمده و بیشترین نزدیکیها را در خیلی از موارد با اسلام دارد، حافظان رسمی دین اسلام درگیری بیشتری با این دین دارند تا با دینهای دیگر. دوم اینکه سرنوشت بهائیت و بوجود آمدن دین بهائیت را اگر با "جریان لوتر" مقایسه کنیم، می بینیم تفاوتهائی که میان این دو جریان وجود دارد، چگونه جریانی مانند جریان لوتر می تواند از یک پایگاه اجتماعی معینی برخوردار شود و خود را به جامعه بقبولاند که در این مورد بهائیت این موقعیت را نداشته است. بخش مهم جریان مبارزه با بهائیت برمی گردد به جریان علمای ایران، چون در ادعای دین بهائیت ظهور امام زمان است و رابطه با خدا را از طریق بهاءالله طرح می کنند، بزرگترین مشکل را برای متولیان رسمی دین اسلام، روحانیان ایجاد می کنند. اینها منتظران امام زمان هستند، دین بهائیت حلقه های اصلی حیات و ممات روحانیت ایران را قطع می کنند و در نتیجه روحانیت بیشترین دشمنی را با بهائیت دارند و روحانیت اگر این جریان را بپذیرد، درحقیقت یعنی به نابودی خود رای داده اند.
آقای وهمن، ما همین روند را در گفتمان سیاسی میان روشنفکران نیز می بینیم، نظر شما را جویا می شود؟
فریدون وهمن: متاسفانه با یک ناآگاهی روبرو هستیم، با یک تاریخ سوخته، توهین وافترا روبرو هستیم که به حدی زیاد شده است که کسی جرات نام بردن از بهائیان را ندارد و اصولا گویا این امر دشمنی با بهائیت، هم در دوران قاجار و هم در دوران پهلوی به وسیله ای برای ابراز هویت شیعی تبدیل شده بود. یعنی روشنفکری که نه به خدا و نه به اسلام اعتقاد داشت و نمی دانست که کجای قضیه ایستاده است، تنها برای اینکه نشان دهد که عضوی از جامعه است و برچسب به او نزنند، از هر نوع تهمت به بهائیان در نوشته ها و گفتار خود خودداری نمی کرد. ایکاش که این تهمتها، تهمتهائی بود که حقیقت تاریخی بدنبال داشت، چیزهائی می گویند که حقیقت تاریخی بدنبال ندارد و برمبنای نادانی و جهلشان است. مسئله ی ارتباط دادن جامعه بهائی را با بیگانگان و با سیاست خارجی به یک تهمت، بی عصمتی و بی عفتی و بعد به تهمت کافر بودن افزودند که از بهائیان یک بیگانه داخلی درست کنند، نهضتی که از بطن فرهنگ و دین ایران برخاسته بود، اینها یک بیگانه درونی ساختند و دشمنی برای ایران ساختند که هرزمان ناگواری برای ایران بود، بتوانند بهائی ها را اذیت کنند و از این دشمن استفاده کنند.
آقای علامه زاده، در این فیلم بیشتر سعی کردید که به چه مواردی تکیه داشته باشید، چه مواردی را مدنظر داشته باشید؟
رضا علامه زاده: از زاویه ی یک فیلمسازسعی کردم واقعیتهای قابل لمس روزمره را پیدا کنم، این پیچیدگی کار من بود. واقعیت تجاوز، در سالهای اخیر، به جامعه بهائی ما در داخل چارچوب جغرافی ما انجام می شود. من هم امکان رفتن به ایران و فیلمبرداری را ندارم و این موضوع بسیار حساس است و حتی کسانی که هیچ مشکلی هم با جامعه بهائیت ندارند، به سختی در این رابطه صحبت می کنند. به کمک دیگرانی که زندگی خود را به خطر انداختند در اعماق ایران دست به فیلمبرداری زدیم. افرادی به شمال ایران رفتند، با روستائیانی که آنها را از خانه شان بیرون کرده اند، خانه هایشان را آتش زده اند، صحبت کرده اند، از آرشیوها، از صحنه های آتش زدن خانه های این افراد فیلم پیدا کردم. گروهی که به این منطقه رفتند با این افراد صحبت کردند. اینها با افراد غیربهائی زندگی آرامی داشتند، در جریان پس از انقلاب به سختی زیر ستم قرار گرفته اند. بطور مثال یک زن روستائی به زبان مازندرانی در فیلم می گوید که ما را از خانه مان بیرون کرده اید، حالا ما کجا برویم. گفته اند که باید بروید اسرائیل و ما گفته ایم که ما اسرائیل نمی شناسیم. سعی کرده ام که از زبان این روستائی بگویم که یک زن ساده در شمال ایران، که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارد و اصلا نمی داند که اسرائیل چه هست به این زن اتهام می زنند که تو جاسوس اسرائیل هستی و اینجا جای تو نیست و به این بهانه، اموال آنها را گرفته اند، زمینهای آنها را تصرف کرده اند. صحنه های فیلمبرداری شده قدیمی را به دست آوردم، از هر کسی که توانستم کمک گرفتم که این صحبتها، را بتوان به شکل سند تصویری و صوتی در فیلم ترکیب کنم، طوری که تماشاچی تصویری را رد برابر چشمش ببیند.
آقای کاظم کردوانی، از دیدگاه جامعه شناسی چه عواملی موجب شد که بهائیان حاشیه را به مرکز ترجیح دهند و حضور فعال در جامعه مدنی نداشته باشند، و از مرکز به حاشیه رفتند، درحالیکه در مذهب بهائیت به حضور در جامعه مدنی تاکید شده و از فعالیت در عرصه سیاسی برحذر داشته شده اند؟
کاظم کردوانی: از مرکز به حاشیه رفتن، کار حکومت بوده است یعنی سه حکومت دوران قاجار، پهلوی و بعد دوران حکومت اسلامی، دوم متولیان دین اسلام، جامعه روحانیون بوده است، سوم هم به نظر من خود رهبری بهائیت بوده است.
آقای وهمن چه عواملی موجب شد که بهائیان حاشیه را به مرکز ترجیح دهند و حضور فعال در جامعه مدنی نداشته باشند، یا اینکه سرکوبها آنها را به حاشیه راند؟
فریدون وهمن: یکی سرکوب، دیگری سرخوردگی. بزرگترین سرخوردگی جامعه بهائی وقتی بود، بعد از نهضت مشروطیت. قبل از نهضت مشروطیت، جامعه بهائی و جامعه بابی که قبل از بهائی ها بودند، یکی از رساترین صداها، خروشها و تقاضاها برای حکومت قانون و حکومت مردم بر مردم بودند. بهائیان خیلی در این نهضت فعال بودند. جریانات مشروطیت و بعد متمم قانون اساسی که باردیگر چهار دین رسمی را اعلام کرد و بهائیت را کنار گذاشت، کشور را آماده کرد که هر دیکتاتوری این مشروطیت را پایمال نماید، کما اینکه اینگونه شد، یک سرخوردگی در جامعه بهائی بوجود آورد.
آقای علامه زاده در ساخت این فیلم چه منابعی بعنوان ماخذ مورد استفاده شما قرار گرفت؟
رضا علامه زاده: این فیلم، فیلمی است که افراد در آن حرف می زنند، یک سری افرادی که تحت ستم قرار گرفته اند، ماجراهای خود را تعریف می کنند و یک تعداد افراد اندیشمند و متخصص ایرانی که عموما غیربهائی هستند. استناد من به تصاویر واقعی و صداهای واقعی است. فیلم من قلقلکی است به جامعه غیربهائی ایران، این اکثریت بزرگ که کمی فکر کنند و اینقدر نامهربان نسبت به بخشی از جامعه خود نباشند.
آقای کردوانی، چه عواملی در جامعه به برانگیختن مردم برای آزار دگردینان و دگراندیشان دینی دامن می زند تاجائی که جامعه در برابر افرادی از درون همان جامعه تنها به صرف اینکه دین متفاوتی دارند به جای تعامل به خشونت روی می آورد؟
کاظم کردوانی: اولین عامل نادانی و بی اطلاعی است، اهمیت نداشتن احترام به حقوق دیگری است. موضوع استبداد، تنها حکومت نیست، استبداد در ایران دو شاخه دیگر نیز دارد اما چون حکومت همواره عامل اصلی استبداد بوده است، بزرگترین مسئولیت همیشه به دوش حکومت است، اما واقعیت این است که این تفکر استبدادی هم در مردم هست، هم در میان اپوزیسیون و روشنفکران ما هست. این استبداد در ایران، با تمامی تفاوتها و با تمامی درجه مسئولیتها، در ایران سه پایه دارد. یک بخش این است که مفهوم حق شهروندی، مفهوم حق حیات انسانها، بدون توجه به نظراتشون، سالهاست که در جامعه ما به این شدت طرح می شود. در ایران یک فرقه مذهبی، یک جریان بزرگ علیه بهائیت شکل می گیرد و تئوریزه می شود، فقط به منظور مبارزه با بهائیت.
آقای وهمن به نظر شما چه عاملی موجب می شود که مبارزه با بهائیان شکل خشونت باری به خود بگیرد؟
فریدون وهمن: برای اینکه کسی حاضر نیست در کشور ما، حرف حقیقت را بشنود، کسی حاضر نیست که بهائیان حرفشان را بزنند اگر مهمل می گویند و ضاله هستند، بگذارید که حرفشان را بزنند تا مردم بفهمند که بهائیان چگونه انسانهائی هستند، با کشتن و سرکوب و پنهان کردن عقایدشان که نمی شود با آنها مبارزه کرد. واهمه ای که اینها دارند، واهمه ی دانائی در برابر نادانی است، اینها می خواهند که مردم را در جهل نگهدارند. به همین جهت به خشونت روی می آورند. وگرنه اگر کسی زبان عقل و منطق داشته باشد به گفتگو می نشیند.
آقای کردوانی چه زمینه هائی برای بهبود مناسبات بهائیان با دیگر اقشار و پذیرش جامعه بهائی ایران بعنوان عضوی از جامعه مدنی ایران لازم است؟
کاظم کردوانی: مهمترین مسئله، توجه به حقوق بشر است، همانند ساخت همین مستند، "تابوی ایرانی"، کارهائی دراین حوزه ها، یک نوع تکان دادن انسانهاست که در این مملکت انسانهای دیگری وجود دارند، موجودات دیگری حق حیات دارند و باید از حق اینها دفاع کرد.
آقای وهمن، در پایان یک جمع بندی ، بطور خلاصه؟
فریدون وهمن: طبق گفته دکتر آرش نراقی، از روشنفکران مسلمان، ما باید حقِ ناحق بودن به دیگران بدهیم، یعنی حتی اگر بدانیم دیگران ناحق هستند، حق بدهیم ناحق باشند، اگر برخلاف قوانین مملکتی، جرمی، جنایتی کردند، البته باید مجازات شوند ولی اگر اعتقاد شخصی و خصوصیش چیز دیگری است، نباید مجازات شود. حقوق انسانی، حقوق بشری و آگاهی به این مسئله که همه انسانها حق حیات دارند، این بدیهی ترین اصول منشور ملل متحد است که به تصویب ایران هم رسیده است، این مشکل را حل خواهد کرد. منتهی ما در کشوری زندگی می کنیم و از کشوری حرف می زنیم که با نفرت پروری و با بیگانه ستیزی بین مردم خودش، سنی، بهائی، یهودی، مسیحی، صوفی، بین مردم و در مملکت تفرقه می اندازد. بجای اینکه متحدشان کند و اینها را به عنوان یک ملت واحد پشت سرخودش داشته باشد. مشکل ما با اسلام و با جمهوری اسلامی نیست، مشکل ما با جهل و نادانی و متاسفانه با کارهای خلاف قانون است که انجام می شود.
آقای علامه زاده جمع بندی بطور خلاصه؟
رضا علامه زاده: این فیلم باید دیده شود. بخش عمده و قابل ملاحظه ای از فیلم در داخل ایران فیلمبرداری شده است و این قسمتی است که تصور می کنم برای بینندگان، جالب باشد. این فیلم را برای کسانی ساخته اند که گهگاهی بدون اینکه بخواهند، رفتاری دارند که باعث رنجش و آزار هموطنان خودشان می شوند.
فریدون وهمن: یکی سرکوب، دیگری سرخوردگی. بزرگترین سرخوردگی جامعه بهائی وقتی بود، بعد از نهضت مشروطیت. قبل از نهضت مشروطیت، جامعه بهائی و جامعه بابی که قبل از بهائی ها بودند، یکی از رساترین صداها، خروشها و تقاضاها برای حکومت قانون و حکومت مردم بر مردم بودند. بهائیان خیلی در این نهضت فعال بودند. جریانات مشروطیت و بعد متمم قانون اساسی که باردیگر چهار دین رسمی را اعلام کرد و بهائیت را کنار گذاشت، کشور را آماده کرد که هر دیکتاتوری این مشروطیت را پایمال نماید، کما اینکه اینگونه شد، یک سرخوردگی در جامعه بهائی بوجود آورد.
آقای علامه زاده در ساخت این فیلم چه منابعی بعنوان ماخذ مورد استفاده شما قرار گرفت؟
رضا علامه زاده: این فیلم، فیلمی است که افراد در آن حرف می زنند، یک سری افرادی که تحت ستم قرار گرفته اند، ماجراهای خود را تعریف می کنند و یک تعداد افراد اندیشمند و متخصص ایرانی که عموما غیربهائی هستند. استناد من به تصاویر واقعی و صداهای واقعی است. فیلم من قلقلکی است به جامعه غیربهائی ایران، این اکثریت بزرگ که کمی فکر کنند و اینقدر نامهربان نسبت به بخشی از جامعه خود نباشند.
آقای کردوانی، چه عواملی در جامعه به برانگیختن مردم برای آزار دگردینان و دگراندیشان دینی دامن می زند تاجائی که جامعه در برابر افرادی از درون همان جامعه تنها به صرف اینکه دین متفاوتی دارند به جای تعامل به خشونت روی می آورد؟
کاظم کردوانی: اولین عامل نادانی و بی اطلاعی است، اهمیت نداشتن احترام به حقوق دیگری است. موضوع استبداد، تنها حکومت نیست، استبداد در ایران دو شاخه دیگر نیز دارد اما چون حکومت همواره عامل اصلی استبداد بوده است، بزرگترین مسئولیت همیشه به دوش حکومت است، اما واقعیت این است که این تفکر استبدادی هم در مردم هست، هم در میان اپوزیسیون و روشنفکران ما هست. این استبداد در ایران، با تمامی تفاوتها و با تمامی درجه مسئولیتها، در ایران سه پایه دارد. یک بخش این است که مفهوم حق شهروندی، مفهوم حق حیات انسانها، بدون توجه به نظراتشون، سالهاست که در جامعه ما به این شدت طرح می شود. در ایران یک فرقه مذهبی، یک جریان بزرگ علیه بهائیت شکل می گیرد و تئوریزه می شود، فقط به منظور مبارزه با بهائیت.
آقای وهمن به نظر شما چه عاملی موجب می شود که مبارزه با بهائیان شکل خشونت باری به خود بگیرد؟
فریدون وهمن: برای اینکه کسی حاضر نیست در کشور ما، حرف حقیقت را بشنود، کسی حاضر نیست که بهائیان حرفشان را بزنند اگر مهمل می گویند و ضاله هستند، بگذارید که حرفشان را بزنند تا مردم بفهمند که بهائیان چگونه انسانهائی هستند، با کشتن و سرکوب و پنهان کردن عقایدشان که نمی شود با آنها مبارزه کرد. واهمه ای که اینها دارند، واهمه ی دانائی در برابر نادانی است، اینها می خواهند که مردم را در جهل نگهدارند. به همین جهت به خشونت روی می آورند. وگرنه اگر کسی زبان عقل و منطق داشته باشد به گفتگو می نشیند.
آقای کردوانی چه زمینه هائی برای بهبود مناسبات بهائیان با دیگر اقشار و پذیرش جامعه بهائی ایران بعنوان عضوی از جامعه مدنی ایران لازم است؟
کاظم کردوانی: مهمترین مسئله، توجه به حقوق بشر است، همانند ساخت همین مستند، "تابوی ایرانی"، کارهائی دراین حوزه ها، یک نوع تکان دادن انسانهاست که در این مملکت انسانهای دیگری وجود دارند، موجودات دیگری حق حیات دارند و باید از حق اینها دفاع کرد.
آقای وهمن، در پایان یک جمع بندی ، بطور خلاصه؟
فریدون وهمن: طبق گفته دکتر آرش نراقی، از روشنفکران مسلمان، ما باید حقِ ناحق بودن به دیگران بدهیم، یعنی حتی اگر بدانیم دیگران ناحق هستند، حق بدهیم ناحق باشند، اگر برخلاف قوانین مملکتی، جرمی، جنایتی کردند، البته باید مجازات شوند ولی اگر اعتقاد شخصی و خصوصیش چیز دیگری است، نباید مجازات شود. حقوق انسانی، حقوق بشری و آگاهی به این مسئله که همه انسانها حق حیات دارند، این بدیهی ترین اصول منشور ملل متحد است که به تصویب ایران هم رسیده است، این مشکل را حل خواهد کرد. منتهی ما در کشوری زندگی می کنیم و از کشوری حرف می زنیم که با نفرت پروری و با بیگانه ستیزی بین مردم خودش، سنی، بهائی، یهودی، مسیحی، صوفی، بین مردم و در مملکت تفرقه می اندازد. بجای اینکه متحدشان کند و اینها را به عنوان یک ملت واحد پشت سرخودش داشته باشد. مشکل ما با اسلام و با جمهوری اسلامی نیست، مشکل ما با جهل و نادانی و متاسفانه با کارهای خلاف قانون است که انجام می شود.
آقای علامه زاده جمع بندی بطور خلاصه؟
رضا علامه زاده: این فیلم باید دیده شود. بخش عمده و قابل ملاحظه ای از فیلم در داخل ایران فیلمبرداری شده است و این قسمتی است که تصور می کنم برای بینندگان، جالب باشد. این فیلم را برای کسانی ساخته اند که گهگاهی بدون اینکه بخواهند، رفتاری دارند که باعث رنجش و آزار هموطنان خودشان می شوند.
ایران آمادۀ همکاری نظامی و امنیتی با عراق است
حسن فیروز آبادی رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در پیامی به همتای عراقی خود و همچنین به وزیر دفاع دولت بغداد ضمن ابراز خرسندی از خروج نیروهای آمریکایی از عراق آمادگی تهران را برای توسعۀ همکاری های نظامی و امنیتی با عراق اعلام کرد
به گزارش ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران، سرلشگر حسن فیروزآبادی رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در پیامی به همتای عراقی اش ژنرال زیباری و همچنین وزیر دفاع دولت عراق ژنرال سعدون الدولیمی ضمن ابراز خشنودی از خروج نیروهای آمریکایی و متحدانش از عراق افزوده است که نیروهای آمریکایی در نتیجۀ مقاومت مردم و حکومت عراق این کشور را ترک کردند.
در این پیام حسن فیروزآبادی ابراز امیدواری کرده است که شکست نیروهای آمریکایی در عراق درس عبرتی برای رهبران آمریکا شده باشد تا از این پس به فکر اشغال کشور دیگری نیافتند.
در ادامۀ پیام خود رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران آمادگی کشورش را برای بسط و توسعۀ همکاری های امنیتی و نظامی اش را با دولت عراق اعلام کرده است.
ژنرال زیباری ماه گذشته در رأس هیئتی به ایران سفر کرد تا در مورد همکاری های نظامی دو کشور با رهبران تهران گفتگو کند. تحلیلگران آمریکایی ابراز نگرانی کرده اند که جمهوری اسلامی ایران با بهره برداری از خلاء به وجود آمده در عراق پس از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور پیوندهای خود را با رژیم شیعۀ بغداد تقویت کند.
در این پیام حسن فیروزآبادی ابراز امیدواری کرده است که شکست نیروهای آمریکایی در عراق درس عبرتی برای رهبران آمریکا شده باشد تا از این پس به فکر اشغال کشور دیگری نیافتند.
در ادامۀ پیام خود رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران آمادگی کشورش را برای بسط و توسعۀ همکاری های امنیتی و نظامی اش را با دولت عراق اعلام کرده است.
ژنرال زیباری ماه گذشته در رأس هیئتی به ایران سفر کرد تا در مورد همکاری های نظامی دو کشور با رهبران تهران گفتگو کند. تحلیلگران آمریکایی ابراز نگرانی کرده اند که جمهوری اسلامی ایران با بهره برداری از خلاء به وجود آمده در عراق پس از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور پیوندهای خود را با رژیم شیعۀ بغداد تقویت کند.
در چهاردهم دسامبر گذشته، باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا گفت که اگر اوضاع عراق امروز بی نقص به نظر نمی رسد، در عوض دولت آمریکا پس از خروج خود از عراق کشوری مستقل و برخوردار از حاکمیت ملی در این کشور به جای گذاشته است.
علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران در گفتگوی تلفنی با ولید معلم، وزیر امور خارجه سوریه درباره سرنوشت ایرانیان ربوده شده ابراز نگرانی کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، آقای معلم نیز تاکید کرده است که دولت سوریه "بر اساس مسئولیتی که دارد" تمام تلاش خود را برای آزاد شدن "هر چه سریعتر" افراد ربوده شده ایرانی به کار خواهد بست.همچنین محمد ابراهیم مصلی، مدیر عامل شرکت احداث و توسعه نیروگاههای سیکل ترکیبی مپنا، در نشست خبری اسامی هفت نفر از تکنسینها و کارکنان این شرکت را که در شهر حمص سوریه ربوده شده اند، را اعلام کرد.
آقای مصلی گفت: "سه عرب زبان غیر ایرانی نیز که در نیروگاه جندر سوریه فعالیت میکردند نیز همراه این کارکنان ناپدید شدهاند."
او گفت که از طریق سازمان برق سوریه، به عنوان کارفرمای پروژه و از طریق دستگاه دیپلماسی به دنبال روشن شدن سرنوشت این افراد هستند.
به گفته آقای مصلی، روز سه شنبه ۲۹ آذر ماه پنج نفر شامل یک مهندس و چهار تکنسین برق در مسیر محل اقامتشان به سمت نیروگاه در دست احداث جندر ناپدید شدند و یک روز بعد دو نفر دیگر از کارکنان ایرانی که برای پیگیر وضعیت آنها بوده اند، در این مسیر ناپدید میشوند.
یک مقام قضایی ایران میگوید که اجرای حکم اعدام سکینه محمدی آشتیانی، زنی که حکم سنگسارش در پی اعتراضات گسترده بین المللی متوقف شده، به نظر رئیس قوه قضائیه و فقها بستگی دارد.
به گزارش خبرگزاری فارس، مالک اژدر شریفی، رئیس کل دادگستری آذربایجان شرقی روز یکشنبه ۴ دی، ۲۵ دسامبر درباره حکم اعدام سکینه محمدی آشتیانی، گفت: "منتظریم ببینیم آیا می توان کسی را که محکوم به رجم (سنگسار) شده است، با چوبه دار اعدام کرد یا خیر و بلافاصله پس از دریافت نتیجه، حکم را اجرا خواهیم کرد."سکینه محمدی آشتیانی در سال ۲۰۰۶ به اتهام مشارکت در قتل همسرش به ده سال زندان و ارتکاب "زنای محصنه" به سنگسار محکوم شد.
به دنبال فشارهای جهانی برای جلوگیری از اجرای حکم سنگسار، قوه قضائیه ایران اعلام کرد که خانم آشتیانی به جرم دست داشتن در قتل همسرش به قصاص محکوم اما حکم سنگسار وی معلق شده است.
آقای شریفی در جمع دانشجویان دانشگاه تربیت معلم آذربایجان، درباره اجرا نشدن حکم سنگسار خانم محمدی گفت که "چون ما امکانات اعدام با رجم را نداشتیم" موضوع را به محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه وقت، ارسال کردهاند.
آقای شریفی گفت که با تغییر رئیس قوه قضائیه، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه این نظر را داشته است که چون هدف اصلی اعدام است پس اگر امکان رجم نیست به لحاظ فقهی میشود اعدام را با چوبه دار انجام داد.
به گفته آقای شریفی، رئیس قوه قضائیه در این باره دستور داده است: "قدری صبر کنیم تا با فقهای دیگر بحث شود و نتیجه دقیق و روشنی اتخاذ شود."
آقای شریفی با تاکید بر اینکه منتظر نتیجه بررسیها درباره نحوه اعدام خانم محمدی است گفت که خانم محمدی به اتهام مشارکت در قتل شوهرش به ده سال زندان محکوم شده و "چون متهم در حال سپری کردن دوران مجازات معاونت در قتل و در زندان است گفتیم مشکلی وجود ندارد و عجلهای در کار نیست."
پیش تر یک مقام قضایی ایران اعلام کرده بو دکه خانم آشتیانی از زندان به مرخصی رفته است.
او ابتدا در سال ۲۰۰۶ به اتهام رابطه "نامشروع" با دو مرد پس از فوت شوهرش - ابراهیم قادرزاده - به شلاق محکوم شد اما چند ماه بعد در جریان محاکمه مردی که به قتل شوهر او متهم بود بار دیگر اتهام "زنای محصنه" علیه او مطرح شد.
همین اتهام بود که به صدور حکم سنگسار برای او منجر شد. دیوان عالی ایران حکم سنگسار را در روز ۲۷ مه ۲۰۰۷ تایید کرد.
گروه دیده بان حقوق بشر که پرونده او را دنبال کرده می گوید که خانم آشتیانی گفته است که اقرارهایش نزد بازجویان در زمینه زنا تحت تهدید بوده و آن را پس گرفته است.
مقام های ایرانی در ماه ژوئیه ۲۰۱۰ از طریق سفارت این کشور در لندن به رسانه های غربی اطلاع دادند که حکم سنگسار خانم آشتیانی معلق شده است.
رسانههای وابسته به دولت ایران بارها در برنامههایی اقدام به پخش "اعترافات" خانم آشتیانی کرده اند که او در آنها اتهام مشارکت در قتل شوهر را می پذیرد.
فراخوان پاپ به صلح و پرهیز از خشونت
پاپ بندیکت شانزدهم روز یکشنبه (۲۵ دسامبر/ ۴ دی) به مناسبت تولد عیسی مسیح سخنرانی کرد. او بخش عمدهی پیام امسال خود را، با توجه به بحرانها و جنگها در مناطق مختلف جهان، به دعوت به صلح، ثبات و همدردی با آسیبدیدگان حوادث مختلف اختصاص داد.
رهبر آلمانی کاتولیکهای جهان نطق خود را از فراز بالکن کلیسای سنپیترو در میدان سنپیترو در واتیکان رم برای دهها هزار هوادار حاضر خود ایراد کرد. این مراسم توسط فرستندههای تلویزیونی ۶۰ کشور مختلف جهان به صورت زنده نمایش داده شد.
پاپ در پیام خود به گرسنگان شاخ آفریقا اشاره کرد و از نهادهای بینالمللی خواست تا به کمک هزاران آواره در این مناطق بشتابند. او در بخشی دیگر از پیاماش بار دیگر برای «سرزمین مقدس» صلح و ثبات آرزو کرد و اسرائیل و فلسطینیان را به بازگشت بر سر میز مذاکره فرا خواند.
انتقاد از ادامه خشونت در سوریه
بالاترین مقام کلیسای کاتولیک در پیام سالانهی خود به مناسبت میلاد مسیح همچنین به بحران سوریه اشاره کرد. بندیکت شانزدهم ادامه خشونت و خونریزی در این کشور را محکوم و برای «آشتی فراگیر و ثبات در عراق و افغانستان» دعا کرد.
بندیکت شانزدهم ابراز امیدواری کرد که پس از سالی مملو از تغییر و انقلاب «توان دوبارهای برای بازسازی رفاه عمومی» فراهم شود.
پاپ مخاطبان خود را به همدردی با سیلزدگان فیلیپین و تایلند فرا خواند که از بلایای طبیعی سال ۲۰۱۱ آسیبهای فراوان دیدهاند.
انتقاد از تجاریشدن کریسمس
رهبر مذهبی بیش از یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون کاتولیک در سراسر جهان نسبت به «غرور و خودبزرگبینی» و «رقابت با خدا و نشستن بر جایگاه او» هشدار داد. وی تصمیم در مورد خوبی و بدی و مرگ و زندگی افراد را در "حیطهی اختیارات خدا" خواند.
پاپ دعای خیر موسوم به "Urbi et Orbi" (به شهر و به دنیا) که در میلاد مسیح، عید پاک و پس از گزینش پاپ جدید خوانده میشود را هم در مراسم یکشنبه به ۶۵ زبان مختلف خواند.
پاپ ۸۴ ساله شامگاه شنبه در مراسم شب تولد عیسی مسیح از تجاریشدن عید کریسمس انتقاد کرده بود: «امروزه کریسمس به جشن بازار و تجارت بدل شده که زرق و برق آن راز فروتنی خداوند را پنهان میکند».
رهبر کاتولیکهای جهان در مراسم برگزاری شب کریسمس در واتیکان مخاطبانش را فراخواند تا روح و ذهن خود را از خشونت، مادیات و تکبر دور کنند.
شهر بیتلحم در کرانه باختری رود اردن، روز شنبه میزبان دهها هزار زائر مسیحی بود. بنا بر روایات مسیحیت، این شهر محل تولد عیسی مسیح است. ارتش اسرائیل تعداد حاضران در مراسم شنبه در این شهر را حدود ۱۰۰ هزار تن و بدین ترتیب بسیار بیشتر از ۷۰ هزار زائر سال ۲۰۱۰ اعلام کرده است.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی هم در مراسم شنبه حضور داشت. اسرائیل در مراسم امسال اشتثنائا به ۵۵۰ مسیحی از نوار غزه اجازهی ورود به بیتلحم را داده بود.
تخلف در «هما»؛ خرید خانه نیممیلیون پوندی در لندن
به گزارش روابط عمومی مجتمع قضایی امور اقتصادی قوه قضاییه ایران، بر اساس شکایت صندوق بازنشستگی و ذخیره و رفاه شرکت هما، پروندهای علیه ۱۱ نفر تشکیل و در دستور کار قرار گرفت.
شعبه چهارم بازپرسی این مجتمع قضایی متهمان پرونده را به اتهام "تحصیل مال نامشروع، اهمال منجر به تضییع اموال دولتی و معاونت در تبانی در معاملات دولتی" بازجویی کرده است.
بر اساس این تحقیقات، متهم ردیف اول در جریان خرید ۱۱ فروند هواپیما با استفاده از تبدیل نرخ ارز و دریافت رشوه بیش از ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار یورو «مال نامشروع» کسب کرده است.
این گزارش میافزاید، متهم ردیف اول با سوءاستفاده از مسوولیت خود به عنوان مدیرعامل یکی از شرکتهای زیر مجموعهی هما، یک دستگاه آپارتمان در لندن به مبلغ ۴۷۰ هزار پوند خریداری و مبلغ ۸۰۰ هزار دلار به متهم ردیف دوم به عنوان حق کمیسیون در معامله خارجی پرداخت کرده است.
مدیرعامل هما: «خرید خانه سرمایهگذاری بود»
در واکنش به انتشار این گزارش، مدیر عامل هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران به خبرگزاری فارس گفته است، در روش خرید برخی از هواپیماها اشکالاتی به مدیران قبلی وارد بوده که کماکان در حال بررسی است.
شعبه چهارم بازپرسی این مجتمع قضایی متهمان پرونده را به اتهام "تحصیل مال نامشروع، اهمال منجر به تضییع اموال دولتی و معاونت در تبانی در معاملات دولتی" بازجویی کرده است.
بر اساس این تحقیقات، متهم ردیف اول در جریان خرید ۱۱ فروند هواپیما با استفاده از تبدیل نرخ ارز و دریافت رشوه بیش از ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار یورو «مال نامشروع» کسب کرده است.
این گزارش میافزاید، متهم ردیف اول با سوءاستفاده از مسوولیت خود به عنوان مدیرعامل یکی از شرکتهای زیر مجموعهی هما، یک دستگاه آپارتمان در لندن به مبلغ ۴۷۰ هزار پوند خریداری و مبلغ ۸۰۰ هزار دلار به متهم ردیف دوم به عنوان حق کمیسیون در معامله خارجی پرداخت کرده است.
مدیرعامل هما: «خرید خانه سرمایهگذاری بود»
در واکنش به انتشار این گزارش، مدیر عامل هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران به خبرگزاری فارس گفته است، در روش خرید برخی از هواپیماها اشکالاتی به مدیران قبلی وارد بوده که کماکان در حال بررسی است.
فرهاد پرورش با اشاره به اینکه این خرید توسط صندوق بازنشستگی هواپیمایی هما صورت گرفته، تصریح میکند: «در روش خرید هواپیماها مواردی به کار گرفته شده که چندان مورد تایید مدیرعامل صندوق نبوده و اختلاف نظرهایی در این مورد وجود دارد.»
وی به این اختلاف نظرها و تخلفات احتمالی اشاره نمیکند، اما میافزاید که به هر صورت مدیران قبلی نیز در پی خرید هواپیما برای ایران بودهاند.
آقای پرورش میافزاید: «بررسیکنندگان این پرونده مدعی هستند که سالهای قبل مدیرعامل شرکت چابهار (شرکت خریداریکننده هواپیماها وابسته به صندوق بازنشستگی) از منابع خرید ۱۱ فروند هواپیما، خانهای را در لندن برای خود خریداری کرده است، در صورتی که این موضوع هنوز به اثبات نرسیده و من نیز هیچ اطلاعی در اینباره ندارم.»
مدیرعامل ایرانایر تصریح میکند: «مدیرعامل صندوق بازنشستگی مدعی است که واحد آپارتمان خریداریشده در لندن به صورت سرمایهگذاری بوده و در قالب سرمایهگذاری این آپارتمان خریداری شده است که ملک شخصی نیست.»
ایران به علت تحریمهای ایالات متحده آمریکا با مشکل خریداری هواپیمای نو و همچنین قطعات یدکی روبهرو است. ایران نمیتواند هواپیماهایی را که بیش از ۱۰ درصد قطعات آنها توسط شرکتهای آمریکایی تولید شده باشد، خریداری کند، حتی اگر این هواپیماها در کشورهای دیگر ساخته شوند.
به همین دلیل این کشور مجبور است که به خرید هواپیماهای دست دوم و هواپیماهای روسی اقدام کند. ایران در برخی مواقع نیز نیاز خود را از بازار سیاه تامین میکند که راه را بر سوءاستفادههای مالی میگشاید.
آقای پرورش میافزاید: «بررسیکنندگان این پرونده مدعی هستند که سالهای قبل مدیرعامل شرکت چابهار (شرکت خریداریکننده هواپیماها وابسته به صندوق بازنشستگی) از منابع خرید ۱۱ فروند هواپیما، خانهای را در لندن برای خود خریداری کرده است، در صورتی که این موضوع هنوز به اثبات نرسیده و من نیز هیچ اطلاعی در اینباره ندارم.»
مدیرعامل ایرانایر تصریح میکند: «مدیرعامل صندوق بازنشستگی مدعی است که واحد آپارتمان خریداریشده در لندن به صورت سرمایهگذاری بوده و در قالب سرمایهگذاری این آپارتمان خریداری شده است که ملک شخصی نیست.»
ایران به علت تحریمهای ایالات متحده آمریکا با مشکل خریداری هواپیمای نو و همچنین قطعات یدکی روبهرو است. ایران نمیتواند هواپیماهایی را که بیش از ۱۰ درصد قطعات آنها توسط شرکتهای آمریکایی تولید شده باشد، خریداری کند، حتی اگر این هواپیماها در کشورهای دیگر ساخته شوند.
به همین دلیل این کشور مجبور است که به خرید هواپیماهای دست دوم و هواپیماهای روسی اقدام کند. ایران در برخی مواقع نیز نیاز خود را از بازار سیاه تامین میکند که راه را بر سوءاستفادههای مالی میگشاید.
اصلاحطلبان متهم به اختلافافکنی میان اصولگرایان
تلاش محافظهکاران برای گردهمآوردن تمام گروههای این جناح زیر پرچم "جبهه متحد اصولگرایان" ظاهرا ناکام مانده است. جبههی پایداری که هستهی اصلی آن را همکاران سابق دولت محمود احمدینژاد تشکیل میدهند قصد دارد با لیست جداگانهای وارد انتخابات شود.
"مدیریت تفرقه میان اصولگرایان"
در پی انتشار سخنان رئیس جمهور پیشین، محمد خاتمی و بیانیهی تشکلهای اصلی اصلاحطلبان در مورد عدم شرکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی اکنون گناه به وحدت نرسیدن اصولگرایان به پای جناح رقیب نوشته میشود: «محمد خاتمی مدیریت تفرقه و تشتت میان اصولگرایان را برعهده دارد.» این ادعای پرویز سروری، قائم مقام حزب رهپویان انقلاب اسلامی است.
خبرگزاری مهر روز یکشنبه، چهارم دیماه از قول سروری نوشت «اصلاح طلبان خود را فاقد هرگونه انگیزه برای حضور در انتخابات نشان میدهند تا گروههای مختلف اصولگرایان دست به وزنکشی در مقابل یکدیگر بزنند.» او معتقد است جناح رقیب میدانسته که اگر وارد رقابتهای انتخاباتی شود «اصولگرایان از طیفهای مختلف منسجم و با وحدت کامل در انتخابات شرکت خواهند کرد».
تفرقهافکنی پنهان کردنی نیست
خاتمی دوشنبهی گذشته، ۲۸ آذر، برای چندمین بار اظهار داشت از آنجا که حداقل شرایط برای برگزاری یک انتخابات آزاد و سالم فراهم نشده «شرکت در انتخابات معنا ندارد».
طی روزهای اخیر دو تشکل اصلی اصلاحطلبان، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز با انتشار بیانیههایی بر عدم شرکت در رقابتهای انتخاباتی تاکید کردهاند.
اتهام تفرقهافکنی در روزهای اخیر توسط بسیاری از شخصیتهای اصولگرا علیه جناح رقیب تکرار شده است. مجتبی ذالنور، جانشین سابق نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران نیز شامگاه شنبه، سوم دیماه ادعا کرد «اینکه اصلاحطلبان به دنبال اختلاف میان اصولگرایان هستند، چیزی نیست که بتوان مخفی کرد». او این سخنان را در یک مناظره با مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری در دانشگاه پردیس شهر قم ابراز کرده است.
تبعات جراحی دولت برای نظام
کواکبیان با رد اتهامهای وارد شده به اصلاحطلبان میگوید، اصولگرایان به خودی خود گرفتار اختلاف هستند و این اختلافها ناشی از تلاش جناح رقیب نبوده است.
یکی از گروههای اصولگرا که از همکاری با جبهه متحد خودداری میکند شماری از اعضای دولت و نزدیکان محمود احمدینژاد هستند که "جریان انحرافی" خوانده میشوند.
جانشین سابق نماینده علی خامنهای در سپاه خاطرنشان میکند، "جریان انحرافی" یک غدهی کوچک در بدنه دولت است «اما این غده یک تومور بدخیم است که کنار مغز و نخاع این بدنه قرار گرفته و جراحی آن کار سختی است».
ذوالنور میافزاید «اگر نمیتوانیم جراحی کنیم، به این دلیل است که ممکن است این جراحی تبعاتی برای نظام داشته باشد.» او به همین دلیل پیشنهاد میکند مشکل "غدهی بدخیم کنار مغز و نخاع" دولت با شیمیدرمانی برطرف شود.
تشتت اصولگرایان برای گرم کردن انتخابات
یکی دیگر از گروههایی که راه خود را از جبهه متحد جدا کرده جبههی ایستادگی است. ابوالقاسم رئوفیان رئیس ستاد انتخاباتی جبهه، چهارم دیماه به سایت خبری فرارو گفت، با رهبران جبههی متحد اصولگرایان رایزنیهای فراوانی انجام شده «اما در نهایت به نظر میرسد که دست درازشدهی جبهه ایستادگی برای دوستی و همکاری پس زده شد».
جبهه ایستادگی که تصمیم گرفته با فهرست مستقل وارد رقابتهای انتخاباتی شود دلیل دیگر این اقدام را عدم شرکت اصلاحطلبان و ضرورت گرم کردن تنور انتخابات عنوان میکند.
به گفتهی رئوفیان، «شور انتخاباتی با یک فهرست که امکانپذیر نیست و در شرایطی که اصلاحطلبان تصمیم گرفتهاند در این دوره از انتخابات از ارایه فهرست انتخاباتی خودداری کنند اصولگریان میتوانند با ارایه چندین فهرست یک نوع رقابت را ایجاد کنند.»
۱۵۰ کرسی مجلس ۹۰۰ میلیارد تومان
علیرضا زاکانی در نخستین همایش جبهه متحد اصولگرایان در یزد یکی از رقیبان اصلی این تشکل را "جریان انحرافی" معرفی کرد که به گفتهی او «در عقیده و عمل منحرف هستند، بخشی از آنان پرچم اصولگرایی را در دست گرفتهاند و قصد دارند با پول، قدرت و امکانات وارد صحنه شوند و صحنه را تغییر بدهند.»
خبرگزاری ایلنا چهارم دی ماه از قول زاکانی نوشت، «این جریان برای هر نماینده بین یک تا سه میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفته و در مجموع قصد دارند تا با صرف ۹۰۰ میلیارد تومان، حداقل ۱۵۰ کرسی مجلس را در دست بگیرند.»
برخلاف نظر کسانی که جبههی پایداری را همسو با جریان موسوم به انحرافی میدانند زاکانی میگوید «ما دوستان جبهه پایداری را رقیب خود نمیدانیم». او خطرناکترین رقیب را همان گروه انحرافی یا نزدیکان احمدینژاد معرفی میکند و میگوید اینها تعدادشان اندک است «ولی در تعیین سرنوشت انتخابات موثر هستند».
عدم شرکت در انتخابات "به توصیه تئوریسینهای غربی" ؟
همزمان با تکرار اتهام تفرقهافکنی علیه اصلاحطلبان، مدیر مسئول روزنامه کیهان، حسین شریعتمداری نیز سرمقاله روز چهارم دیماه خود را به این موضوع اختصاص داده است.
شریعتمداری که نمایندهی رهبر جمهوری اسلامی در موسسه کیهان است، تصمیم اصلاحطلبان برای عدم شرکت در انتخابات را جزیی از تئوری "انقلابهای مخملی" و آموزشهای نظریهپردازان غربی به رهبران این جناح عنوان کرده است.
مدیر مسئول کیهان مینویسد، پرهیز از شرکت در انتخابات با چند هدف انجام شده که مهمترین آن رویارو قرار دادن گروههای مختلف اصولگرا در جریان رقابتهای انتخاباتی است: «گروههای حامی نظام در این حالت و در گرماگرم اختلاف با یكدیگر، برای نشان دادن برتری و حقانیت خود، اسرار نظام را فاش میكنند.»
"مدیریت تفرقه میان اصولگرایان"
در پی انتشار سخنان رئیس جمهور پیشین، محمد خاتمی و بیانیهی تشکلهای اصلی اصلاحطلبان در مورد عدم شرکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی اکنون گناه به وحدت نرسیدن اصولگرایان به پای جناح رقیب نوشته میشود: «محمد خاتمی مدیریت تفرقه و تشتت میان اصولگرایان را برعهده دارد.» این ادعای پرویز سروری، قائم مقام حزب رهپویان انقلاب اسلامی است.
خبرگزاری مهر روز یکشنبه، چهارم دیماه از قول سروری نوشت «اصلاح طلبان خود را فاقد هرگونه انگیزه برای حضور در انتخابات نشان میدهند تا گروههای مختلف اصولگرایان دست به وزنکشی در مقابل یکدیگر بزنند.» او معتقد است جناح رقیب میدانسته که اگر وارد رقابتهای انتخاباتی شود «اصولگرایان از طیفهای مختلف منسجم و با وحدت کامل در انتخابات شرکت خواهند کرد».
تفرقهافکنی پنهان کردنی نیست
خاتمی دوشنبهی گذشته، ۲۸ آذر، برای چندمین بار اظهار داشت از آنجا که حداقل شرایط برای برگزاری یک انتخابات آزاد و سالم فراهم نشده «شرکت در انتخابات معنا ندارد».
طی روزهای اخیر دو تشکل اصلی اصلاحطلبان، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز با انتشار بیانیههایی بر عدم شرکت در رقابتهای انتخاباتی تاکید کردهاند.
اتهام تفرقهافکنی در روزهای اخیر توسط بسیاری از شخصیتهای اصولگرا علیه جناح رقیب تکرار شده است. مجتبی ذالنور، جانشین سابق نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران نیز شامگاه شنبه، سوم دیماه ادعا کرد «اینکه اصلاحطلبان به دنبال اختلاف میان اصولگرایان هستند، چیزی نیست که بتوان مخفی کرد». او این سخنان را در یک مناظره با مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری در دانشگاه پردیس شهر قم ابراز کرده است.
تبعات جراحی دولت برای نظام
کواکبیان با رد اتهامهای وارد شده به اصلاحطلبان میگوید، اصولگرایان به خودی خود گرفتار اختلاف هستند و این اختلافها ناشی از تلاش جناح رقیب نبوده است.
یکی از گروههای اصولگرا که از همکاری با جبهه متحد خودداری میکند شماری از اعضای دولت و نزدیکان محمود احمدینژاد هستند که "جریان انحرافی" خوانده میشوند.
جانشین سابق نماینده علی خامنهای در سپاه خاطرنشان میکند، "جریان انحرافی" یک غدهی کوچک در بدنه دولت است «اما این غده یک تومور بدخیم است که کنار مغز و نخاع این بدنه قرار گرفته و جراحی آن کار سختی است».
ذوالنور میافزاید «اگر نمیتوانیم جراحی کنیم، به این دلیل است که ممکن است این جراحی تبعاتی برای نظام داشته باشد.» او به همین دلیل پیشنهاد میکند مشکل "غدهی بدخیم کنار مغز و نخاع" دولت با شیمیدرمانی برطرف شود.
تشتت اصولگرایان برای گرم کردن انتخابات
یکی دیگر از گروههایی که راه خود را از جبهه متحد جدا کرده جبههی ایستادگی است. ابوالقاسم رئوفیان رئیس ستاد انتخاباتی جبهه، چهارم دیماه به سایت خبری فرارو گفت، با رهبران جبههی متحد اصولگرایان رایزنیهای فراوانی انجام شده «اما در نهایت به نظر میرسد که دست درازشدهی جبهه ایستادگی برای دوستی و همکاری پس زده شد».
جبهه ایستادگی که تصمیم گرفته با فهرست مستقل وارد رقابتهای انتخاباتی شود دلیل دیگر این اقدام را عدم شرکت اصلاحطلبان و ضرورت گرم کردن تنور انتخابات عنوان میکند.
به گفتهی رئوفیان، «شور انتخاباتی با یک فهرست که امکانپذیر نیست و در شرایطی که اصلاحطلبان تصمیم گرفتهاند در این دوره از انتخابات از ارایه فهرست انتخاباتی خودداری کنند اصولگریان میتوانند با ارایه چندین فهرست یک نوع رقابت را ایجاد کنند.»
۱۵۰ کرسی مجلس ۹۰۰ میلیارد تومان
علیرضا زاکانی در نخستین همایش جبهه متحد اصولگرایان در یزد یکی از رقیبان اصلی این تشکل را "جریان انحرافی" معرفی کرد که به گفتهی او «در عقیده و عمل منحرف هستند، بخشی از آنان پرچم اصولگرایی را در دست گرفتهاند و قصد دارند با پول، قدرت و امکانات وارد صحنه شوند و صحنه را تغییر بدهند.»
خبرگزاری ایلنا چهارم دی ماه از قول زاکانی نوشت، «این جریان برای هر نماینده بین یک تا سه میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفته و در مجموع قصد دارند تا با صرف ۹۰۰ میلیارد تومان، حداقل ۱۵۰ کرسی مجلس را در دست بگیرند.»
برخلاف نظر کسانی که جبههی پایداری را همسو با جریان موسوم به انحرافی میدانند زاکانی میگوید «ما دوستان جبهه پایداری را رقیب خود نمیدانیم». او خطرناکترین رقیب را همان گروه انحرافی یا نزدیکان احمدینژاد معرفی میکند و میگوید اینها تعدادشان اندک است «ولی در تعیین سرنوشت انتخابات موثر هستند».
عدم شرکت در انتخابات "به توصیه تئوریسینهای غربی" ؟
همزمان با تکرار اتهام تفرقهافکنی علیه اصلاحطلبان، مدیر مسئول روزنامه کیهان، حسین شریعتمداری نیز سرمقاله روز چهارم دیماه خود را به این موضوع اختصاص داده است.
شریعتمداری که نمایندهی رهبر جمهوری اسلامی در موسسه کیهان است، تصمیم اصلاحطلبان برای عدم شرکت در انتخابات را جزیی از تئوری "انقلابهای مخملی" و آموزشهای نظریهپردازان غربی به رهبران این جناح عنوان کرده است.
مدیر مسئول کیهان مینویسد، پرهیز از شرکت در انتخابات با چند هدف انجام شده که مهمترین آن رویارو قرار دادن گروههای مختلف اصولگرا در جریان رقابتهای انتخاباتی است: «گروههای حامی نظام در این حالت و در گرماگرم اختلاف با یكدیگر، برای نشان دادن برتری و حقانیت خود، اسرار نظام را فاش میكنند.»
چندی پیش ۳۹ زندانی سیاسی اصلاحطلب با انتشار نامهای انتخابات در پیشرو را غیرقانونی خوانده بودند. چهرهی ناکارآمد حاکمیت شریعتمداری مینویسد، یکی از تبعات این اختلاف متهم کردن یکدیگر به ناکارآمدی است که در نظر مردم به ناکارآمدی دستگاه حاکم تعبیر میشود. او در ادامه نوشت «سیاه نمایی و ایجاد تردید نسبت به آینده نظام یكی دیگر از شاخصههایی است كه دشمن در اختلاف میان جریانات حامی نظام- اینجا اصولگرایان- به آن امید بسته است.» از زمان روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد که همواره مورد حمایت قاطع و بیسابقهی رهبر جمهوری اسلامی قرار داشت تمام نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی در اختیار جناح اصولگرا قرار گرفته است. مدیر مسئول کیهان ابراز نگرانی میکند که به جان هم افتادن اصولگرایان در جریان انتخابات، کل حکومت جمهوری اسلامی را ناکارآمد جلوه میدهد و این برخلاف ادعای رهبر جمهوری اسلامی است که این کشور را الگوی موفق جنبشهای منطقه قلمداد میکند. تفرقهای که همیشه وجود داشته ظاهرا شریعتمداری بر پایهی همین نظر مدعی است، عدم شرکت در انتخابات و درگیری گروههای مختلف اصولگرا طرحی غربی است که به اصلاحطلبان دیکته شده است. او در انتهای سرمقالهاش نوشت «بنابراین بدون كمترین تردید باید گفت؛ تفرقه اصولگرایان پروژه دشمن است.» برخی از ناظران معتقدند اختلاف میان گروههای مختلف اصولگرا همیشه وجود داشته، و اوج گرفتن آن به آشکار و عمیق شدن اختلافها میان احمدینژاد با خامنهای از ابتدای سال جاری بازمیگردد. تلاش برای محدود کردن و کنار گذاشتن نزدیکان احمدینژاد از چند ماه پیش شدت گرفته است. حامیان رهبر جمهوری اسلامی "تیم احمدینژاد" را متهم میکنند که قصد دارند با تسلط بر مجلس نهم، مانع حذف خود از قدرت و برخوردهای احتمالی قضایی شوند.
عامل ازدواج دختران زیر سن ده سال؛ فرهنگ سنتی یا مشکلات اقتصادی؟
مدير کل ثبت احوال استان هرمزگان از ازدواج پنج دختر زير ده سال در اين استان خبر داده است. بر اساس قوانين ايران برای ازدواج محدوديت سنی وجود ندارد. اما ازدواج دختر کمتر از ۱۳ ساله و پسر کمتر از ۱۵ ساله بايد با اجازۀ ولی و با تشخيص دادگاه باشد.
رادیو فردا در اين باره با مصطفی اقليما، ریيس انجمن مددکاران اجتماعی ايران گفت و گو کرده و ابتدا از او پرسيده است که چرا سن ازدواج در ايران معلوم نيست؟
در شهرهای کوچک که مردم فقير هستند ديگر به اين توجه ندارند که دخترشان هشت ساله است يا نه ساله، میگويند حالا که شوهر پيدا شده پس دختر شوهر کند و برود. معمولا هم آن مردان ۱۸ ساله يا ۱۶ و ۱۵ ساله اند و اينها با هم ازدواج میکنند.
در ايران برای ازدواج حتما نبايد سن ۱۸ سال تمام باشد و اصلا سن برای ازدواج مطرح نيست. وقتی يک روحانی اينها را عقد میکند میگويد از نظر شرعی اينها آمادگی ازدواج را دارند.
ما در روستاها جامعه سنتی داريم و حتی در شهرها هم مردم اگر بتوانند همين طور فکر میکنند و میگويند دختر ۱۰ ساله يا ۱۱ ساله میتواند ازدواج کند و هنوز ديدشان نسبت به ازدواج به مفهوم آمادگی جسمی و روحی نيست. وقتی میبينند دختر بالغ شد و به سن بلوغ رسيد (که در شهرهای گرمسيری دختران ۹ ساله بالغ میشوند) میگويند يک زن کامل است.
آقای اقليما! مسايل اقتصادی تا چه حد دراين مورد نقش بازی میکند؟
معمولا در روستاها به اين مسئله توجه نمیکنند، چون دختر در خانه برای آنها خرج ندارد. میگويند اگر شوهر پيدا شد دختر را شوهر دهيم، يعنی تفکرشان اقتصادی نيست.
در شهری مثل تهران و يا شهرهای بزرگ برای اين که مخارج زندگی دخترشان را ندارند اين کار را میکنند اما در روستاها موضوع اقتصادی در ميان نيست و میگويند دختر بزرگ شده و بايد ازدواج کند.
اين ازدواجها هم که شما میبينيد، در شهرهای خيلی کوچک مناطق گرمسيری اتفاق میافتد. ما هم بررسی کرديم و ديديم در مناطق گرمسيری اين مسئله بيشتر میشود و ما در کشورمان جاهايی داريم مثلا در شيراز و قبايل بختياری که هنوز دختر در شکم مادر است او را برای پسری که ۱۰ يا ۱۵ ساله است نشان میکنند و اين دختر وقتی به دنيا آمد و بزرگ شد بايد با آن پسر ازدواج کند. هنوز اين تفکر و فرهنگ سنتی و قبيله ای در ايران وجود دارد.
اين ازدواجها چه نتيجه ای دارد و از نظر اجتماعی و فرهنگی چه آسيبهايی میتواند به دنبال داشته باشد؟
ما هميشه در شهرها میگوييم سعی کنيد دختر برای ازدواج به سن ۲۴ سال برسد که بداند چه مردی را انتخاب میکند و برای چه. چون آمارهای طلاق نشان میدهد ۷۰ درصد طلاقها در سال گذشته مربوط به دخترانی بوده که زير ۲۷ سال ازدواج کردند. يعنی حتی در سن ۲۴ يا ۲۵ سالگی هم آمادگی ازدواج نداشتند.
اما در روستاها مفهوم ازدواج برای دختر اين است که فقط شوهر داشته باشد و به هيچ مشکلی فکر نمیکند و تازه خوشحال میشود جلوی ديگران که ازدواج کرده است.
خيلیها اگر دختر ۱۲-۱۳ ساله باشد میگويند بزرگ است و اين است که درايران ما حق نداريم بگوييم در چه سنی ازدواج کنيد چون بحث فرهنگی و خانوادگی است. اگر ما سن ازدواج را بالا ببريم ديگر در بعضی شهرها با دختران سن بالا ازدواج نمیکنند. به عنوان مثال در شهر يزد دختری که به سن ۲۲-۲۳ میرسد میگويند پير شده و با دختر ۲۴ ساله اصلا ازدواج نمیکنند، حتی پسران تحصيل کرده.
پس تا زمانی که شعور فکری مردان به آن حد نرسد که با کسی ازدواج کنند که آنها را درک کند به جای اين که بگويند دختر سن اش بالا رفته و پير شده است، اين مسايل به جای خود باقی است. ما هنوز از نظر فرهنگی ( نه از نظر تحصيلاتی) چون در يک خانواده سنتی بار میآييم همين تفکر در مغزمان وجود دارد.
آقای اقليما! تغيير قوانين تا چه میتواند تاثير داشته باشد در جلوگيری از اين ازدواجهای زودهنگام و آسيبهای آن؟
با قوانين دولتی کاری نمیتوان از پيش برد چون مردم هستند که بايد اين قوانين را قبول و اجرا کنند و خيلیها اين قوانين را اصلا قبول ندارند و میگويند میخواهيم دخترمان را شوهر دهيم و به کسی هم ربطی ندارد.
مگر اين که ما قوانين و ضوابط زيربنايی را طوری طرح کنيم تا پدرانی که امروز تربيت میشوند در آينده در مورد دختران شان اين طور فکر نکنند.
رادیو فردا در اين باره با مصطفی اقليما، ریيس انجمن مددکاران اجتماعی ايران گفت و گو کرده و ابتدا از او پرسيده است که چرا سن ازدواج در ايران معلوم نيست؟
گفت و گوی شیرین فامیلی با مصطفی اقلیما درباره ازدواج زیر سن قانونی دختران در ایران
مصطفی اقليما: معمولا در بعضی شهرها ما میبينيم که دختران در سن ۱۰ يا ۱۱ سالگی ازدواج میکنند. قانون از نظر شرعی میگويد هر وقت زنی به حد رشد رسيد که توانست شوهر کند، او را شوهر دهند.در شهرهای کوچک که مردم فقير هستند ديگر به اين توجه ندارند که دخترشان هشت ساله است يا نه ساله، میگويند حالا که شوهر پيدا شده پس دختر شوهر کند و برود. معمولا هم آن مردان ۱۸ ساله يا ۱۶ و ۱۵ ساله اند و اينها با هم ازدواج میکنند.
در ايران برای ازدواج حتما نبايد سن ۱۸ سال تمام باشد و اصلا سن برای ازدواج مطرح نيست. وقتی يک روحانی اينها را عقد میکند میگويد از نظر شرعی اينها آمادگی ازدواج را دارند.
ما در روستاها جامعه سنتی داريم و حتی در شهرها هم مردم اگر بتوانند همين طور فکر میکنند و میگويند دختر ۱۰ ساله يا ۱۱ ساله میتواند ازدواج کند و هنوز ديدشان نسبت به ازدواج به مفهوم آمادگی جسمی و روحی نيست. وقتی میبينند دختر بالغ شد و به سن بلوغ رسيد (که در شهرهای گرمسيری دختران ۹ ساله بالغ میشوند) میگويند يک زن کامل است.
آقای اقليما! مسايل اقتصادی تا چه حد دراين مورد نقش بازی میکند؟
معمولا در روستاها به اين مسئله توجه نمیکنند، چون دختر در خانه برای آنها خرج ندارد. میگويند اگر شوهر پيدا شد دختر را شوهر دهيم، يعنی تفکرشان اقتصادی نيست.
در شهری مثل تهران و يا شهرهای بزرگ برای اين که مخارج زندگی دخترشان را ندارند اين کار را میکنند اما در روستاها موضوع اقتصادی در ميان نيست و میگويند دختر بزرگ شده و بايد ازدواج کند.
اين ازدواجها هم که شما میبينيد، در شهرهای خيلی کوچک مناطق گرمسيری اتفاق میافتد. ما هم بررسی کرديم و ديديم در مناطق گرمسيری اين مسئله بيشتر میشود و ما در کشورمان جاهايی داريم مثلا در شيراز و قبايل بختياری که هنوز دختر در شکم مادر است او را برای پسری که ۱۰ يا ۱۵ ساله است نشان میکنند و اين دختر وقتی به دنيا آمد و بزرگ شد بايد با آن پسر ازدواج کند. هنوز اين تفکر و فرهنگ سنتی و قبيله ای در ايران وجود دارد.
اين ازدواجها چه نتيجه ای دارد و از نظر اجتماعی و فرهنگی چه آسيبهايی میتواند به دنبال داشته باشد؟
ما هميشه در شهرها میگوييم سعی کنيد دختر برای ازدواج به سن ۲۴ سال برسد که بداند چه مردی را انتخاب میکند و برای چه. چون آمارهای طلاق نشان میدهد ۷۰ درصد طلاقها در سال گذشته مربوط به دخترانی بوده که زير ۲۷ سال ازدواج کردند. يعنی حتی در سن ۲۴ يا ۲۵ سالگی هم آمادگی ازدواج نداشتند.
اما در روستاها مفهوم ازدواج برای دختر اين است که فقط شوهر داشته باشد و به هيچ مشکلی فکر نمیکند و تازه خوشحال میشود جلوی ديگران که ازدواج کرده است.
خيلیها اگر دختر ۱۲-۱۳ ساله باشد میگويند بزرگ است و اين است که درايران ما حق نداريم بگوييم در چه سنی ازدواج کنيد چون بحث فرهنگی و خانوادگی است. اگر ما سن ازدواج را بالا ببريم ديگر در بعضی شهرها با دختران سن بالا ازدواج نمیکنند. به عنوان مثال در شهر يزد دختری که به سن ۲۲-۲۳ میرسد میگويند پير شده و با دختر ۲۴ ساله اصلا ازدواج نمیکنند، حتی پسران تحصيل کرده.
پس تا زمانی که شعور فکری مردان به آن حد نرسد که با کسی ازدواج کنند که آنها را درک کند به جای اين که بگويند دختر سن اش بالا رفته و پير شده است، اين مسايل به جای خود باقی است. ما هنوز از نظر فرهنگی ( نه از نظر تحصيلاتی) چون در يک خانواده سنتی بار میآييم همين تفکر در مغزمان وجود دارد.
آقای اقليما! تغيير قوانين تا چه میتواند تاثير داشته باشد در جلوگيری از اين ازدواجهای زودهنگام و آسيبهای آن؟
با قوانين دولتی کاری نمیتوان از پيش برد چون مردم هستند که بايد اين قوانين را قبول و اجرا کنند و خيلیها اين قوانين را اصلا قبول ندارند و میگويند میخواهيم دخترمان را شوهر دهيم و به کسی هم ربطی ندارد.
مگر اين که ما قوانين و ضوابط زيربنايی را طوری طرح کنيم تا پدرانی که امروز تربيت میشوند در آينده در مورد دختران شان اين طور فکر نکنند.
مجاهدین خلق: حرکت به کدام سو؟
نظر سنجیهای مستقل در اواخر دهه هفتاد نشان میداد که در میان گروههای سیاسی بدیل جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق دارای کمترین محبوبیت در داخل کشور بود.
وضعیت امروز چندان روشن نیست، اما روشن است که اعضای این گروه در مقایسه با روشنفکران دینی، مارکسیستها، نیروهای ملی، فعالان حقوق بشر، فعالان زن، و فعالان دانشجویی کمترین حضور را در فضای گفتمان عمومی در داخل و خارج کشور دارند (به طور مثال در حوزه کتاب، مقالات و یادداشتها و تولید فرهنگی و هنری).
اما این گروه به خاطر کمپ اشرف و قدرت لابیگری در اروپا و آمریکا همیشه به عنوان یک بازیگر سیاسی مطرح بوده است و برخی از گروههای سیاسی ذی نفوذ در اروپا و آمریکا به این گروه به عنوان بدیلی برای حکومت نگاه میکردهاند.
با آغاز بسته شدن کمپ اشرف در پایان سال ۲۰۱۱ در یک فرایند شش ماهه تا نیمه سال ۲۰۱۲، سازمان مجاهدین خلق یکی از سرمایههای محوری خویش را از دست میدهد. اکنون پرسش آن است که این سازمان از اینجا به کدام سو حرکت خواهد کرد؟ چالشهای عمده این سازمان در شرایط امروز کدامند؟
تاریخ تراژیک
داستان مجاهدین خلق از سوگناکترین بخشهای تاریخ معاصر ایران است، مملو از خونریزی و اعدام و شکنجه و زندان و تبعید. مجاهدین خلق در هر اثری در باب تاریخ معاصر خشونت در ایران فصلی قابل توجه را به خویش اختصاص خواهد داد، چه خشونت علیه این سازمان و چه خشونت توسط آن.
اعضای این سازمان نمونههای قابل توجهی از تلف شدن یک نسل در حول و حوش انقلاب سال ۱۳۵۷ هستند. باور به دوگانههای خلق/ضد خلق، امپریالیسم/ضد امپریالیسم، انقلابی/ضد انقلابی و مانند آنها نسلی را از نگاه به رنگین کمان زندگی محروم کرد.
چگونه به اینجا رسیدند؟
مجاهدین خلق چگونه به اینجایی که هستند رسیدند؟ در سمت سازمان به سه علت یا دلیل می توان اشاره کرد:
۱. پیگیری مشی مسلحانه برای مبارزه و عدم پیروی از منطق مبارزات غیرخشونتآمیز حتی پس از تحویل سلاح در سال ۲۰۰۳. گروههایی که مشی مسلحانه نداشته و حتی در داخل کشور تحت سرکوب بودهاند، هزینه انسانی کمتری نسبت به مجاهدین خلق پرداختهاند. متأسفانه حتی گروههایی که مشی غیرمسلحانه داشتهاند با حکومتی مواجه بودهاند که خود را یک فرقه انقلابی با مشی مسلحانه تلقی میکند.
۲. پیروی از نظریه امت و امامت شیعه یا رهبری فره مند که مستلزم شیفتگی و خودسپاری پیروان به رهبر است. ولایت فقیه برداشت روحانیت شیعه طرفدار خمینی از این نظریه، و پیروی اعضا از مرکزیت تشکیلات برداشت مجاهدین خلقی آن است. این گونه نظریات تحت عنوان دمکراسی متعهد برای نسل جوان توجیه میشدهاند.
۳. خودسازی انقلابی در انزوا و درون یک گروه اجتماعی بسته که از خانههای تیمی در دهه پنجاه شروع و به شکل بزرگ تر آن به صورت کمپ اشرف خود را متبلور ساخت. سازمان مجاهدین خلق پس از کشتارهای اوایل دهه شصت خورشیدی، ایده جنبش تودهای را کنار گذاشته و چارچوب یک فرقه بسته مذهبی- سیاسی را به واسطه نوع و روشهای مبارزه برگرفت.
عملیات «مرصاد» باقی مانده ایده جنبش تودهای را تبخیر کرد. جدا افتادگی ناشی از انزوای خود خواسته اجتماعی از جوامع میزبان و ایرانیان مقیم خارج کشور علاوه بر مخاطرات عاطفی و روانی موجب فاصلهگیری مجاهدین خلق از دنیای نسل جوان امروز ایران و مبادله و گفتوگو با آنان در باب تحولات درون کشور شده است.
در سمت دولت نیز علل و دلایلی برای کشیده شدن به وضعیت موجود قابل ذکر است:
۱. خود حقپنداری و خود علیپنداری حاکمان که مخالفان را به ناکثین و مارقین و قاسطین تقسیم میکند و سهم مجاهدین خلق برچسب منافقین شده است. همه مخالفان باید حذف شوند (مثل کشتار سال ۶۷) یا توبه کنند؛
۲. محروم کردن مخالفان از هر گونه حق رسیدگی منصفانه و بر طبق آیین دادرسی به اتهامات آنها که افراد را مجبور به خروج از کشور و در دورههایی قرار گرفتن در شرایط دشوار کمپهای پناهندگی یا کمپهایی مثل اشرف کرده است؛
۳. بستن راه برای هرگونه مصالحه و اصلاحپذیری که تنها راهی که در پیش پای مخالفان میگذارد تلاش برای براندازی است، برخی با روشهای غیرخشونتآمیز و برخی مسلحانه؛ و
۴. تداوم اقدامات رژیم برای سرکوب مخالفان حتی در خارج کشور مثل وارد کردن فشار به دولت عراق برای کشتار مجاهدین خلق یا ترور مخالفان. این موضوع به گرد هم آمدن مخالفان برای حمایت از یکدیگر کمک میکرده است.
تحولات مجاهدین خلق
همان طور که جناحهای حکومتی در ایران در سه دهه اخیر متحول شدند و برخی از آنها حتی در برابر ولایت فقیه ایستادند، مجاهدین خلق نیز تحول یافتهاند. این تحول در سه سطح قابل مشاهده است؛
سطح اول تحول فردی اعضاست؛ البته آنها که در متن جوامع غربی زندگی کردهاند دچار تحول بیشتر و آنها که در گروههای بسته زندگی کردهاند دچار تحول کمتری شدهاند.
تحول دوم تحول ایدئولوژیک است: مجاهدین خلق نظریه امپریالیسم و مبارزه با سرمایهداری را به طور کلی کنار گذارده، به نمادهای ملی توجه بیشتری یافته و مذهب را بیشتر در حد یک عنصر پیونددهنده و هویتبخش نگاه داشتهاند.
تحول سوم، تحول سیاسی است؛ آن دسته از اعضای مجاهدین خلق که درغرب زندگی کردهاند در دو دهه اخیر استفاده از فرایندها و رقابتهای سیاسی در جوامع دمکراتیک برای پیشبرد اهداف و عدم جزمیت در برابر گروههای سیاسی غیر ایرانی را به خوبی فراگرفتهاند و تلاش می کنند پاسخهای سیاسی متناسب را به تحولات اجتماعی و نگرشهای نو در جامعه میزبان پیدا کنند.
اما مجاهدین خلق هنوز تحولات درون نظام سیاسی ایران و دینامیسم این تحولات را جدی نمیگیرند. نکتهای که در اینجا به طور کلی مغفول مانده فاصله آهنگ تحولات مجاهدین خلق با آهنگ تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران است.
علل پیچیدگی وضعیت امروز مجاهدین
غیر از تاریخ پر از فراز ونشیب و اشتباهات راهبردی مجاهدین خلق (هم پیمانی با یک دیکتاتور قصاب در شرایط جنگی علیه کشور و نگرش منفی اکثریت مردم ایران به سازمان و سیاستهایش در دهه شصت به واسطه این اشتباه) سه عامل وضعیت امروز آنها را پیچیده ساخته است:
۱. بازیگران متعدد: دول ایران، عراق، ایالات متحده و برخی دولتهای اروپایی، سازمان ملل، مردم کوچه و بازار ایران، فعالان سیاسی خارج کشور، و اعضا که در نفاط مختلف دنیا پراکندهاند؛
۲. افکار عمومی اپوزیسیون: مخالفانی که در دو دهه اخیر در خارج از کشور رشد و نضج یافتهاند، عموماً نگرشی منفی به مجاهدین خلق دارند. مجاهدین خلق هیچ تلاشی برای کاهش یا تخفیف این نگرش صورت نمیدهند. آنها به سخنان و ایدهها و دغدغههای خود چهره انسانی نمیدهند تا دیگران با آنها همدلی کنند. هنوز اعضای سازمان نباید دیده شوند تا رهبران بیشتر بروز و جلوه داشته باشند؛
۳. درگیری با قوانین درون کشورهای مختلف مثل ایالات متحده، و عراق که این سازمان را تروریستی میدانند و به عنوان سازمان و یک هویت جمعی نمیپذیرند.
چالشها
مجاهدین خلق برای ظاهر شدن به عنوان بخشی مورد توجه از اپوزیسیون که بتواند با اجزای متنوع و متکثر این گروه داد و ستد داشته و جایی برای خود در آینده ایران پیدا کنند (اگر نخواهد حکومتی تمامیتطلبانه مثل حکومت ولایت فقیه تأسیس کند که آن داستان دیگری است) سه چالش در برابر خود دارند:
۱. بازسازی چهره خود در افکار عمومی مردم ایران که با رفتن به عراق در دوران جنگ به شدت مخدوش شده است: این کار نخست با شفافسازی وضعیت موجود، رویکرد به ادبیات تحلیلی و گزارشی به جای تبلیغات سیاسی، اعلام گذشته به عنوان اموری درسآموز، و سپس با ارتباط با دیگر بخشهای اپوزیسیون قابل انجام است؛
۲. ایجاد نوعی توازن میان برنامههای بلند مدت سازمان و ملاحظات انسانی؛ کمک به سر و سامان یافتن اعضای کمپ اشرف در کشورهای غربی که بخش کوچکی از شهروندان ایرانی هستند، نقطه خوبی برای همیاری ملی و پیدا کردن نقاط تفاهم با دیگر شهروندان ایرانی است؛
۳. حضور اعضای سازمان در مجامع و گفتوگوهای نظری و دادن این امکان به خود و دیگران برای نقد تاریخ معاصر ایران و عناصر و مؤلفههای آن و نیز چشمانداز آینده که مجاهدین خلق نیز بخشی از آن در یک ایران دمکراتیک هستند؛ سخن گفتن یک طرفه با مردم چارهکار نیست.
مجاهدین خلق ناگزیر باید حساب خود را با نگاه کلگرایانه، خود حقپندارانه و غیرتحلیلی به ساختار سیاسی جامعه و جناحهای سیاسی درون و برون کشور روشن سازند، نگاههایی که سازمان را از درک بسیاری تحولات اجتماعی در ایران امروز ناتوان ساختهاند. هیچ وقت برای تغییر و نوسازی دیر نیست.
وضعیت امروز چندان روشن نیست، اما روشن است که اعضای این گروه در مقایسه با روشنفکران دینی، مارکسیستها، نیروهای ملی، فعالان حقوق بشر، فعالان زن، و فعالان دانشجویی کمترین حضور را در فضای گفتمان عمومی در داخل و خارج کشور دارند (به طور مثال در حوزه کتاب، مقالات و یادداشتها و تولید فرهنگی و هنری).
اما این گروه به خاطر کمپ اشرف و قدرت لابیگری در اروپا و آمریکا همیشه به عنوان یک بازیگر سیاسی مطرح بوده است و برخی از گروههای سیاسی ذی نفوذ در اروپا و آمریکا به این گروه به عنوان بدیلی برای حکومت نگاه میکردهاند.
با آغاز بسته شدن کمپ اشرف در پایان سال ۲۰۱۱ در یک فرایند شش ماهه تا نیمه سال ۲۰۱۲، سازمان مجاهدین خلق یکی از سرمایههای محوری خویش را از دست میدهد. اکنون پرسش آن است که این سازمان از اینجا به کدام سو حرکت خواهد کرد؟ چالشهای عمده این سازمان در شرایط امروز کدامند؟
تاریخ تراژیک
داستان مجاهدین خلق از سوگناکترین بخشهای تاریخ معاصر ایران است، مملو از خونریزی و اعدام و شکنجه و زندان و تبعید. مجاهدین خلق در هر اثری در باب تاریخ معاصر خشونت در ایران فصلی قابل توجه را به خویش اختصاص خواهد داد، چه خشونت علیه این سازمان و چه خشونت توسط آن.
اعضای این سازمان نمونههای قابل توجهی از تلف شدن یک نسل در حول و حوش انقلاب سال ۱۳۵۷ هستند. باور به دوگانههای خلق/ضد خلق، امپریالیسم/ضد امپریالیسم، انقلابی/ضد انقلابی و مانند آنها نسلی را از نگاه به رنگین کمان زندگی محروم کرد.
چگونه به اینجا رسیدند؟
مجاهدین خلق چگونه به اینجایی که هستند رسیدند؟ در سمت سازمان به سه علت یا دلیل می توان اشاره کرد:
۱. پیگیری مشی مسلحانه برای مبارزه و عدم پیروی از منطق مبارزات غیرخشونتآمیز حتی پس از تحویل سلاح در سال ۲۰۰۳. گروههایی که مشی مسلحانه نداشته و حتی در داخل کشور تحت سرکوب بودهاند، هزینه انسانی کمتری نسبت به مجاهدین خلق پرداختهاند. متأسفانه حتی گروههایی که مشی غیرمسلحانه داشتهاند با حکومتی مواجه بودهاند که خود را یک فرقه انقلابی با مشی مسلحانه تلقی میکند.
۲. پیروی از نظریه امت و امامت شیعه یا رهبری فره مند که مستلزم شیفتگی و خودسپاری پیروان به رهبر است. ولایت فقیه برداشت روحانیت شیعه طرفدار خمینی از این نظریه، و پیروی اعضا از مرکزیت تشکیلات برداشت مجاهدین خلقی آن است. این گونه نظریات تحت عنوان دمکراسی متعهد برای نسل جوان توجیه میشدهاند.
۳. خودسازی انقلابی در انزوا و درون یک گروه اجتماعی بسته که از خانههای تیمی در دهه پنجاه شروع و به شکل بزرگ تر آن به صورت کمپ اشرف خود را متبلور ساخت. سازمان مجاهدین خلق پس از کشتارهای اوایل دهه شصت خورشیدی، ایده جنبش تودهای را کنار گذاشته و چارچوب یک فرقه بسته مذهبی- سیاسی را به واسطه نوع و روشهای مبارزه برگرفت.
عملیات «مرصاد» باقی مانده ایده جنبش تودهای را تبخیر کرد. جدا افتادگی ناشی از انزوای خود خواسته اجتماعی از جوامع میزبان و ایرانیان مقیم خارج کشور علاوه بر مخاطرات عاطفی و روانی موجب فاصلهگیری مجاهدین خلق از دنیای نسل جوان امروز ایران و مبادله و گفتوگو با آنان در باب تحولات درون کشور شده است.
در سمت دولت نیز علل و دلایلی برای کشیده شدن به وضعیت موجود قابل ذکر است:
۱. خود حقپنداری و خود علیپنداری حاکمان که مخالفان را به ناکثین و مارقین و قاسطین تقسیم میکند و سهم مجاهدین خلق برچسب منافقین شده است. همه مخالفان باید حذف شوند (مثل کشتار سال ۶۷) یا توبه کنند؛
۲. محروم کردن مخالفان از هر گونه حق رسیدگی منصفانه و بر طبق آیین دادرسی به اتهامات آنها که افراد را مجبور به خروج از کشور و در دورههایی قرار گرفتن در شرایط دشوار کمپهای پناهندگی یا کمپهایی مثل اشرف کرده است؛
۳. بستن راه برای هرگونه مصالحه و اصلاحپذیری که تنها راهی که در پیش پای مخالفان میگذارد تلاش برای براندازی است، برخی با روشهای غیرخشونتآمیز و برخی مسلحانه؛ و
۴. تداوم اقدامات رژیم برای سرکوب مخالفان حتی در خارج کشور مثل وارد کردن فشار به دولت عراق برای کشتار مجاهدین خلق یا ترور مخالفان. این موضوع به گرد هم آمدن مخالفان برای حمایت از یکدیگر کمک میکرده است.
تحولات مجاهدین خلق
همان طور که جناحهای حکومتی در ایران در سه دهه اخیر متحول شدند و برخی از آنها حتی در برابر ولایت فقیه ایستادند، مجاهدین خلق نیز تحول یافتهاند. این تحول در سه سطح قابل مشاهده است؛
سطح اول تحول فردی اعضاست؛ البته آنها که در متن جوامع غربی زندگی کردهاند دچار تحول بیشتر و آنها که در گروههای بسته زندگی کردهاند دچار تحول کمتری شدهاند.
تحول دوم تحول ایدئولوژیک است: مجاهدین خلق نظریه امپریالیسم و مبارزه با سرمایهداری را به طور کلی کنار گذارده، به نمادهای ملی توجه بیشتری یافته و مذهب را بیشتر در حد یک عنصر پیونددهنده و هویتبخش نگاه داشتهاند.
تحول سوم، تحول سیاسی است؛ آن دسته از اعضای مجاهدین خلق که درغرب زندگی کردهاند در دو دهه اخیر استفاده از فرایندها و رقابتهای سیاسی در جوامع دمکراتیک برای پیشبرد اهداف و عدم جزمیت در برابر گروههای سیاسی غیر ایرانی را به خوبی فراگرفتهاند و تلاش می کنند پاسخهای سیاسی متناسب را به تحولات اجتماعی و نگرشهای نو در جامعه میزبان پیدا کنند.
اما مجاهدین خلق هنوز تحولات درون نظام سیاسی ایران و دینامیسم این تحولات را جدی نمیگیرند. نکتهای که در اینجا به طور کلی مغفول مانده فاصله آهنگ تحولات مجاهدین خلق با آهنگ تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران است.
علل پیچیدگی وضعیت امروز مجاهدین
غیر از تاریخ پر از فراز ونشیب و اشتباهات راهبردی مجاهدین خلق (هم پیمانی با یک دیکتاتور قصاب در شرایط جنگی علیه کشور و نگرش منفی اکثریت مردم ایران به سازمان و سیاستهایش در دهه شصت به واسطه این اشتباه) سه عامل وضعیت امروز آنها را پیچیده ساخته است:
۱. بازیگران متعدد: دول ایران، عراق، ایالات متحده و برخی دولتهای اروپایی، سازمان ملل، مردم کوچه و بازار ایران، فعالان سیاسی خارج کشور، و اعضا که در نفاط مختلف دنیا پراکندهاند؛
۲. افکار عمومی اپوزیسیون: مخالفانی که در دو دهه اخیر در خارج از کشور رشد و نضج یافتهاند، عموماً نگرشی منفی به مجاهدین خلق دارند. مجاهدین خلق هیچ تلاشی برای کاهش یا تخفیف این نگرش صورت نمیدهند. آنها به سخنان و ایدهها و دغدغههای خود چهره انسانی نمیدهند تا دیگران با آنها همدلی کنند. هنوز اعضای سازمان نباید دیده شوند تا رهبران بیشتر بروز و جلوه داشته باشند؛
۳. درگیری با قوانین درون کشورهای مختلف مثل ایالات متحده، و عراق که این سازمان را تروریستی میدانند و به عنوان سازمان و یک هویت جمعی نمیپذیرند.
چالشها
مجاهدین خلق برای ظاهر شدن به عنوان بخشی مورد توجه از اپوزیسیون که بتواند با اجزای متنوع و متکثر این گروه داد و ستد داشته و جایی برای خود در آینده ایران پیدا کنند (اگر نخواهد حکومتی تمامیتطلبانه مثل حکومت ولایت فقیه تأسیس کند که آن داستان دیگری است) سه چالش در برابر خود دارند:
۱. بازسازی چهره خود در افکار عمومی مردم ایران که با رفتن به عراق در دوران جنگ به شدت مخدوش شده است: این کار نخست با شفافسازی وضعیت موجود، رویکرد به ادبیات تحلیلی و گزارشی به جای تبلیغات سیاسی، اعلام گذشته به عنوان اموری درسآموز، و سپس با ارتباط با دیگر بخشهای اپوزیسیون قابل انجام است؛
۲. ایجاد نوعی توازن میان برنامههای بلند مدت سازمان و ملاحظات انسانی؛ کمک به سر و سامان یافتن اعضای کمپ اشرف در کشورهای غربی که بخش کوچکی از شهروندان ایرانی هستند، نقطه خوبی برای همیاری ملی و پیدا کردن نقاط تفاهم با دیگر شهروندان ایرانی است؛
۳. حضور اعضای سازمان در مجامع و گفتوگوهای نظری و دادن این امکان به خود و دیگران برای نقد تاریخ معاصر ایران و عناصر و مؤلفههای آن و نیز چشمانداز آینده که مجاهدین خلق نیز بخشی از آن در یک ایران دمکراتیک هستند؛ سخن گفتن یک طرفه با مردم چارهکار نیست.
مجاهدین خلق ناگزیر باید حساب خود را با نگاه کلگرایانه، خود حقپندارانه و غیرتحلیلی به ساختار سیاسی جامعه و جناحهای سیاسی درون و برون کشور روشن سازند، نگاههایی که سازمان را از درک بسیاری تحولات اجتماعی در ایران امروز ناتوان ساختهاند. هیچ وقت برای تغییر و نوسازی دیر نیست.
محمدرضا باهنر٬ نایب رئیس مجلس:
اصولگرایان در آینده فتنه بزرگی رقم خواهند زد
به گزارش روز یکشنبه (چهارم دی) خبرگزاری فارس٬ آقای باهنر در جمع گروهی از دانشجویان در اصفهان گفته است: «فتنه بزرگتر آینده توسط جریان انحرافی نیست بلکه توسط برخی اصولگرایانی است که کجفهمی دارند.»
وی افزوده است: «اگر کسی به بهانه حمایت از ولی فقیه بگوید من به حوزههای علمیه، روحانیت و مرجعیت کاری ندارم، این فرد ولی فقیه را هم قبول ندارد اما جرات نمیکند، این موضوع را بیان کند.»
به نظر میرسد منظور باهنر اعضای «جبهه پایداری» باشد که حاضر نشدهاند با جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات همکاری کنند و خود را تنها تابع علی خامنهای میدانند.
اعضای جبهه پایداری که رهبری آنها را محمدتقی مصباح یزدی بر عهده دارد٬ در ماههای اخیر انتقادهای تندی متوجه محمدرضا باهنر٬ علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف کردهاند.
پیش از باهنر٬ علی مطهری و احمد توکلی نیز در خصوص پیروزی جریان جبهه پایداری در انتخابات هشدار داده و گفتهاند اگر «تیپ فکری» اعضای جبهه پایداری بر کشور مسلط شود٬ نظام و انقلاب ظرف مدت کوتاهی نابود خواهد شد.
باهنر در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع اختلاف احمدینژاد و خامنهای بر سر ادامه کار حیدر مصلحی٬ وزیر اطلاعات اشاره کرده و گفته که میدانسته روزی احمدینژاد مقابل رهبر خواهد ایستاد.
این نماینده مجلس در ادامه سخنان خود افزوده است: «من شهادت میدهم که اگر وزیری به رحیممشایی تعدی کند به طور حتم آقای رئیس جمهور او را عزل و در این امر لحظهای نیز تردید نمیکند.»
به گفته وی٬ علی خامنهای «حضور مشایی را در نظام اجرایی جمهوری اسلامی مصلحت نمیدانند» و مسئله را به صورت مکتوب نیز اعلام کرده است.
وی در عین حال اظهار کرده است: «خدا نکند روزی برسد که ما از اصل عدم سیاست کفایت رئیس جمهور در کشور استفاده کنیم که به نفع هیچکس نیست. »
کلاف سردرگم سازمان تامین اجتماعی و شستا
سحام نیوز: یک کارشناس تامین اجتماعی اعلام کرد: عدم ارائه اطلاعات مالی شرکت سرمایه گذاری شستا به تامین اجتماعی بیانگر آن است که ارتباطات منطقی بین آن ها دچار مشکل شده است.
غلامرضا علیزاده در گفتوگو با ایلنا ضمن اشاره به سخنان اخیر مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی مبنی بر اینکه «اطلاع از میزان دارایی و سود شستا حق بدیهی این سازمان است»، تصریح کرد: براساس قانون تجارت و براساس قوانین تاسیس شرکتهای اغماری سازمان تامین اجتماعی می تواند در شرکت های اغماری به صورت مستقیم ورود کند و نسبت به انتخاب هیات مدیره اقدام کند.
او تصریح کرد: از نظر حقوقی شرکت سرمایه گذاری شستا باید ترازنامه سود و زیان خود را به سازمان تامین اجتماعی ارائه دهد.
او در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از ادغام صندوق بیمه بیکاری دولت و تامین اجتماعی خاطرنشان ساخت: ادغام صندوق ها موجب خواهد شد که صندوق بیمه بیکاری موفق به انجام تعهدات خود در قبال بیکارانی که حق بیمه پرداخت میکنند نشود.
علیزاده با اشاره به سبقه سازمان تامین اجتماعی به عنوان یک سازمان بین النسلی که در سال ۱۳۰۹ به منظور حمایت از جامعه کارگری کشور تشکیل شد، ادامه داد: اعمال سیاستهای نادرست موجب شده است که صندوق تامین اجتماعی با بحران منابع مالی مواجه شود.
به گفته این کارشناس، ادغام صندوق ها موجب خواهد شد که میزان خروجی منابع بیش از ورودی باشد و صندوق بیمه بیکاری ورشکست شود.
غلامرضا علیزاده در گفتوگو با ایلنا ضمن اشاره به سخنان اخیر مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی مبنی بر اینکه «اطلاع از میزان دارایی و سود شستا حق بدیهی این سازمان است»، تصریح کرد: براساس قانون تجارت و براساس قوانین تاسیس شرکتهای اغماری سازمان تامین اجتماعی می تواند در شرکت های اغماری به صورت مستقیم ورود کند و نسبت به انتخاب هیات مدیره اقدام کند.
او تصریح کرد: از نظر حقوقی شرکت سرمایه گذاری شستا باید ترازنامه سود و زیان خود را به سازمان تامین اجتماعی ارائه دهد.
او در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از ادغام صندوق بیمه بیکاری دولت و تامین اجتماعی خاطرنشان ساخت: ادغام صندوق ها موجب خواهد شد که صندوق بیمه بیکاری موفق به انجام تعهدات خود در قبال بیکارانی که حق بیمه پرداخت میکنند نشود.
علیزاده با اشاره به سبقه سازمان تامین اجتماعی به عنوان یک سازمان بین النسلی که در سال ۱۳۰۹ به منظور حمایت از جامعه کارگری کشور تشکیل شد، ادامه داد: اعمال سیاستهای نادرست موجب شده است که صندوق تامین اجتماعی با بحران منابع مالی مواجه شود.
به گفته این کارشناس، ادغام صندوق ها موجب خواهد شد که میزان خروجی منابع بیش از ورودی باشد و صندوق بیمه بیکاری ورشکست شود.
اژهای: دارایی متهمان اقتصادی در خارج هنوز توقیف نشده است
سحام نیوز: غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور، روز یکشنبه از «شناسایی بخشی از اموال خارج از کشور» متهمان پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی خبر داد، ولی گفت که هنوز میزان این اموال برآورد نشده و این داراییها در خارج از کشور «توقیف نشده و برنگشته است».
به گزارش فردا، وی اما خبر داد که «در این رابطه از پلیس بینالملل کمک گرفته شده و مکاتباتی نیز صورت گرفته است و به طور قطع این اموال در خارج از کشور توقیف خواهد شد».
دادستان کل کشور هفته گذشته درباره این داراییها گفت که «املاکی که متعلق به این گروه است قبلا تا ۱۷۵ مورد و الان بیش از ۲۰۰ مورد شناسایی شده است. کارشناسیها در این زمینه هم تقریبا رو به اتمام است و باز هم میگویم املاکی که وجود دارد تکافوی همه مبلغ بدهی به بانکها را میکند».
وی در آن روز از ورود «خانم جدیدی» هم به پرونده اختلاس خبر داد که به گفته او بیش از ۱۰ میلیارد تومان جواهر و از جمله «یک برلیان به قیمت شش میلیارد تومان» برای وی خریداری شده است.
پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی مربوط به اتهامات فردی به نام مهآفرید امیرخسروی صاحب مجموعه «گروه امیرمنصور آریا» و افراد دیگری است که برخی از آنها در جمهوری اسلامی از مقامهای بالایی برخوردارند.
محمود خاوری، مدیرعامل بانک ملی، نیز که به کانادا گریخته است از متهمان این پرونده است، اما قوه قضائیه ایران هنوز موفق به استرداد او یا داراییهای وی در کانادا نشده است.
به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، غلامحسین محسنی اژهای که روز یکشنبه در حاشیه یک همایش مدیریتی سخن میگفت در پاسخ به پرسش خبرنگاری درباره این که آیا در رابطه با این پرونده حمید پورمحمدی، قائممقام بانک مرکزی، ممنوعالخروج شدهاست یا خیر، گفت که «ایشان از زندان آزاد شده است».
حمید پورمحمد گلسفید، از نزدیکان محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیممشایی، که با عنوان حمید پورمحمدی قائممقامی بانک مرکزی ایران را بر عهده داشت اوایل آبانماه به اتهام دست داشتن در این اختلاس بازداشت شده بود که این اقدام اعتراض صریح رئیسجمهور ایران را به دنبال داشت.
محسنی اژهای هفته گذشته از بازداشت چهار نفر دیگر و احضار مدیرعامل کارخانه فولاد ملی اهواز و چند نفر دیگر در پیوند با پرونده اختلاس خبر داد و درباره صدور کیفرخواست علیه آنها با اظهار امیدواری از «آماده شدن هرچه زودتر کیفرخواست» گفت که «این کیفرخواست الان در مرحله تایپ است».
تخلف در شرکت هما و خرید آپارتمان ۴۷۰ هزار پوندی در لندن
خبرگزاری فارس روز شنبه از نتیجه تحقیقات در پرونده یک تخلف اقتصادی دیگر خبر داد که نشان میدهد متهم ردیف اول پرونده این تخلفات که مربوط به شرکت هواپیمایی «هما» است «ضمن تحصیل مال نامشروع در خرید ۱۱ فروند هواپیمای مسافربری و باری، با سوءاستفاده از عنوان خود در لندن هم یک آپارتمان خریداری کرده است».
فارس به نقل از روابط عمومی مجتمع قضایی امور اقتصادی (قسط) مینویسد که با گزارش وزارت اطلاعات و شکایت صندوق بازنشستگی و ذخیره و رفاه شرکت هما پروندهای علیه ۱۱ نفر در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای امور اقتصادی تشکیل و در دستور کار قرار گرفت.
شعبه چهارم بازپرسی با وصول گزارش و شکایت طرح شده علیه ۱۱متهم پرونده به اتهام تحصیل مال نامشروع، اهمال منجر به تضییع اموال دولتی و معاونت در تبانی در معاملات دولتی اقدام به تحقیقات و بازجویی کرد که پس از تکمیل تحقیقات مشخص شد متهم ردیف اول در جریان خرید ۱۱ فروند هواپیما (مدلهای فوکر ۱۰۰، ۷۴۷ باری، ایرباس ۳۲۰ و…) با بهرهگیری از تبدیل نرخ ارز و اخذ پورسانت جمعاً مبلغ ۴ میلیون و ۵۲۳ هزار و ۹۵۴ یورو مال نامشروع تحصیل کرده است.
همچنین وی با سوءاستفاده از مدیریت عاملی خود اقدام به خرید یک دستگاه آپارتمان در لندن به مبلغ ۴۷۰ هزار پوند کرده و علاوه بر این نیز مبلغ ۸۰۰ هزار دلار به متهم ردیف دوم به عنوان حق کمیسیون در معامله خارجی پرداخت کرده است.
به گزارش فردا، وی اما خبر داد که «در این رابطه از پلیس بینالملل کمک گرفته شده و مکاتباتی نیز صورت گرفته است و به طور قطع این اموال در خارج از کشور توقیف خواهد شد».
دادستان کل کشور هفته گذشته درباره این داراییها گفت که «املاکی که متعلق به این گروه است قبلا تا ۱۷۵ مورد و الان بیش از ۲۰۰ مورد شناسایی شده است. کارشناسیها در این زمینه هم تقریبا رو به اتمام است و باز هم میگویم املاکی که وجود دارد تکافوی همه مبلغ بدهی به بانکها را میکند».
وی در آن روز از ورود «خانم جدیدی» هم به پرونده اختلاس خبر داد که به گفته او بیش از ۱۰ میلیارد تومان جواهر و از جمله «یک برلیان به قیمت شش میلیارد تومان» برای وی خریداری شده است.
پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی مربوط به اتهامات فردی به نام مهآفرید امیرخسروی صاحب مجموعه «گروه امیرمنصور آریا» و افراد دیگری است که برخی از آنها در جمهوری اسلامی از مقامهای بالایی برخوردارند.
محمود خاوری، مدیرعامل بانک ملی، نیز که به کانادا گریخته است از متهمان این پرونده است، اما قوه قضائیه ایران هنوز موفق به استرداد او یا داراییهای وی در کانادا نشده است.
به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، غلامحسین محسنی اژهای که روز یکشنبه در حاشیه یک همایش مدیریتی سخن میگفت در پاسخ به پرسش خبرنگاری درباره این که آیا در رابطه با این پرونده حمید پورمحمدی، قائممقام بانک مرکزی، ممنوعالخروج شدهاست یا خیر، گفت که «ایشان از زندان آزاد شده است».
حمید پورمحمد گلسفید، از نزدیکان محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیممشایی، که با عنوان حمید پورمحمدی قائممقامی بانک مرکزی ایران را بر عهده داشت اوایل آبانماه به اتهام دست داشتن در این اختلاس بازداشت شده بود که این اقدام اعتراض صریح رئیسجمهور ایران را به دنبال داشت.
محسنی اژهای هفته گذشته از بازداشت چهار نفر دیگر و احضار مدیرعامل کارخانه فولاد ملی اهواز و چند نفر دیگر در پیوند با پرونده اختلاس خبر داد و درباره صدور کیفرخواست علیه آنها با اظهار امیدواری از «آماده شدن هرچه زودتر کیفرخواست» گفت که «این کیفرخواست الان در مرحله تایپ است».
تخلف در شرکت هما و خرید آپارتمان ۴۷۰ هزار پوندی در لندن
خبرگزاری فارس روز شنبه از نتیجه تحقیقات در پرونده یک تخلف اقتصادی دیگر خبر داد که نشان میدهد متهم ردیف اول پرونده این تخلفات که مربوط به شرکت هواپیمایی «هما» است «ضمن تحصیل مال نامشروع در خرید ۱۱ فروند هواپیمای مسافربری و باری، با سوءاستفاده از عنوان خود در لندن هم یک آپارتمان خریداری کرده است».
فارس به نقل از روابط عمومی مجتمع قضایی امور اقتصادی (قسط) مینویسد که با گزارش وزارت اطلاعات و شکایت صندوق بازنشستگی و ذخیره و رفاه شرکت هما پروندهای علیه ۱۱ نفر در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای امور اقتصادی تشکیل و در دستور کار قرار گرفت.
شعبه چهارم بازپرسی با وصول گزارش و شکایت طرح شده علیه ۱۱متهم پرونده به اتهام تحصیل مال نامشروع، اهمال منجر به تضییع اموال دولتی و معاونت در تبانی در معاملات دولتی اقدام به تحقیقات و بازجویی کرد که پس از تکمیل تحقیقات مشخص شد متهم ردیف اول در جریان خرید ۱۱ فروند هواپیما (مدلهای فوکر ۱۰۰، ۷۴۷ باری، ایرباس ۳۲۰ و…) با بهرهگیری از تبدیل نرخ ارز و اخذ پورسانت جمعاً مبلغ ۴ میلیون و ۵۲۳ هزار و ۹۵۴ یورو مال نامشروع تحصیل کرده است.
همچنین وی با سوءاستفاده از مدیریت عاملی خود اقدام به خرید یک دستگاه آپارتمان در لندن به مبلغ ۴۷۰ هزار پوند کرده و علاوه بر این نیز مبلغ ۸۰۰ هزار دلار به متهم ردیف دوم به عنوان حق کمیسیون در معامله خارجی پرداخت کرده است.
باهنر اعلام کرد: عدم حضور مشایی در نظام اجرایی کشور “مکتوب آقاست”
سحام نیوز: نائب ریس مجلس شورای اسلامی گفت: ما معتقدیم باید تلاش کنیم که دولت کارش به سلامتی تا پایان دوره تمام شود، اما من همین امروز شهادت میدهم که اگر وزیری به مشایی تعدی کند به طور حتم آقای رئیس جمهور او را عزل و در این امر لحظهای نیز تردید نمیکند.
به گزارش سحام این نماینده مجلس اظهارات مهمی را در خصوص مشایی و احمدی نژاد در این سخنرانی اظهار داشته است که عینا و به نقل از فارس این مطالب را درج میکنیم.
این جلسه پرسش و پاسخ پس از نشستی که نمایندگان تشکلهای مختلف دانشجویی با محمد رضا باهنر در امامزاده سید محمد اصفهان داشتند برگزار شد.
نایب رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: دلیل اینکه تاکنون جریان اصولگرایی از مسیر خود منحرف نشده، این است که جریان اصولگرایی پیرو محض روحانیونی مانند آیتالله مصباحها و یزدیها بوده است و فتنه بزرگتر آینده توسط جریان انحرافی نیست بلکه توسط برخی اصولگرایانی است که کجفهمی دارند.
نائب رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دیدگاه افراد مختلف فرق دارد، اظهار داشت: در این راه شخصی ممکن است آیتالله مصباح یزدی را نزدیکترین فرد به رهبر بداند و شخصی دیگر جامعه روحانیت، حوزه علمیه و مرجعیت را شاخص قرار دهد اما تبلور بالای همه این شاخصها ولیفقیه است.
وی ادامه داد: اگر کسی به بهانه حمایت از ولیفقیه بگوید من به حوزههای علمیه، روحانیت و مرجعیت کاری ندارم، این فرد ولیفقیه را هم قبول ندارد اما جرات نمیکند، این موضوع را بیان کند که این موضوع را به چشم در شرایط کنونی جامعه دیدهایم.
باهنر در ادامه گفت: در همین سه تا چهار سال گذشته افرادی را دیدیم که ادعای دفاع تبعیت مطلق از ولایتفقیه را داشتند اما در نهایت کم آوردند.
وی با بیان اینکه همیشه این خطرات وجود دارد، اظهار داشت: در حال حاضر نزدیک انتخابات هستیم و بالاخره افرادی انتخاب میشوند، اما فرض کنید به این نتیجه برسیم که موقعی که ۳۱۳ یار امام زمان (عج) نداریم که آقا ظهور کند، چگونه ۲۹۰ آدم خوب میتوان برای ورود به مجلس جمهوری اسلامی ایران انتخاب کرد زیرا اگر این افراد وجود داشته باشند یعنی دو تا ۳ میلیون افراد قابل اعتماد و یار امام زمان (عج) داشتهایم.
باهنر در خصوص احتمال رای آوری جریان خود گفت: نمایندههای مجلس حزب منسجم ندارند اما فراکسیون اصولگرایان در مجلس ۲۲۰ عضو دارد که از این افراد احتمال اینکه ۱۰۰ نفر از آنها بار دیگر رای آورند وجود دارد و چه حزبی قویتر از این که مدعی حضور ۱۰۰ عضو در مجلس باشد.
وی در ادامه بیان داشت: بنابراین بیشتر نمایندههای هر دوره مجلس از دورههای قبلی هستند و ظرفیت بزرگی در کشور تشکیل میدهند که از جامعه مهندسین، موتلفه، پایداری نیز بزرگتر است و باید از آنها حمایت شود.
نائب رئیس مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: این مجموعه بیشترین شانس را برای انتخابات دوره آینده مجلس دارد بنابراین نمیتوان آنها را حذف کرد.
یکی از نمایندگان تشکل دانشجویی با بیان سئوالی از باهنر با اشاره به اینکه شما در فضای انتخابات سال ۸۸ اعلام کردید، به احمدینژاد رای دهید اما چندی پیش اعلام کردید که رای من به احمدینژاد نبوده است، …؟ باهنر در پاسخ به این سئوال اظهار داشت: من برای مسئله تبلیغات و کارکرد تشکیلاتی و حزبی با تکلیف شرعی شخصی قائل به تفکیک هستم، زمانی که گفتم به احمدینژاد رای ندادم حدس میزدم که احمدینژاد زمانی روبهروی آقا میایستد که بالاخره نیز احمدینژاد ۱۱ روز به خاطر حکم آقا قهر کرد و رفت.
وی ادامه داد: من این را در فضای سیاسی کشور پاک شده نمیدانم، در حال حاضر با هم کار میکنیم و مشکل و دعوایی نداریم اما این کار کوچکی در فضای نظام جمهوری اسلامی نبود.
ما معتقدیم باید تلاش کنیم که دولت کارش به سلامتی تا پایان دوره تمام شود، اما من همین امروز شهادت میدهم که اگر وزیری به مشایی تعدی کند به طور حتم آقای رئیس جمهور او را عزل و در این امر لحظهای نیز تردید نمیکند و من صریح و روشن میگویم مشایی رهبر جریان انحرافی در کشور است.
وی ادامه داد: زمانی که احمدینژاد این اشتباه شاخص را کرد آقای داوود احمدینژاد مشایی را نقد کرد و اگر قرار شد روزی ثابت شود احمدینژاد اینگونه فکر میکند او را هم نقد میکنند و همان ۲۰ میلیونی که او را بالا برد رئیسجمهور را پایین میآورند و این برداشت شخصی من است.
نایب رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه من نمیگویم به آن نقطه رسیدهایم، گفت: اما میگویم خدا نکند روزی برسد که ما از اصل عدم سیاست کفایت رئیس جمهور در کشور استفاده کنیم که به نفع هیچکس نیست.
وی اضافه کرد: الان وضعیت جریان انحراف در کشور ما اینگونه است شما ممکن است بگویید من اشتباه میکنم اما برداشت من این است که همین امروز هم اعتقاد احمدینژاد به مشایی با اعتقاد سال ۸۹ و ۹۰ عوض نشده و هنوز میگوید من با تمام توان از مشایی حمایت میکنم، از طرفی تردید ندارم آقا حضور مشایی را در نظام اجرایی جمهوری اسلامی مصلحت نمیدانند و این مکتوب آقاست.
این نماینده مجلس دراظهارات خود گفت: با این وجود اگر قرار باشد میان احمدینژاد و موسوی یکی را انتخاب کنم، ۱۰ سال دیگر هم باشد میگویم احمدینژاد.
وی اضافه کرد: برخی افراد میگویند اگر فشار بیاورید آقا نیز تسلیم میشود، اما این سخنان را قبول نداریم و نمیگوییم آقا تسلیم شود بلکه میگوییم اگر بخواهیم متدین باشیم ممکن است نظر مشورتی به آقا بدهیم ولی در نهایت باید از ایشان تمکین کنیم.
باهنر اضافه کرد: در هر صورت عرض من این است که در زمان حضرت امام نیز این موارد بود و آخرین نفری که اجازه داد عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس مطرح شود امام خمینی (ره) بود.
وی افزود: حق هم همین است و من این را به عنوان انتقاد به امام نمیگویم، اما آخرین نفری که قانع شد و اجازه داد امام بود که با بیانیهاش سبب شد ۱۱ میلیون رای بنیصدر که بیش از ۲۵ میلیون امروز قیمتش بود، یک شبه از بین برود.
به گزارش سحام این نماینده مجلس اظهارات مهمی را در خصوص مشایی و احمدی نژاد در این سخنرانی اظهار داشته است که عینا و به نقل از فارس این مطالب را درج میکنیم.
این جلسه پرسش و پاسخ پس از نشستی که نمایندگان تشکلهای مختلف دانشجویی با محمد رضا باهنر در امامزاده سید محمد اصفهان داشتند برگزار شد.
نایب رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: دلیل اینکه تاکنون جریان اصولگرایی از مسیر خود منحرف نشده، این است که جریان اصولگرایی پیرو محض روحانیونی مانند آیتالله مصباحها و یزدیها بوده است و فتنه بزرگتر آینده توسط جریان انحرافی نیست بلکه توسط برخی اصولگرایانی است که کجفهمی دارند.
نائب رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دیدگاه افراد مختلف فرق دارد، اظهار داشت: در این راه شخصی ممکن است آیتالله مصباح یزدی را نزدیکترین فرد به رهبر بداند و شخصی دیگر جامعه روحانیت، حوزه علمیه و مرجعیت را شاخص قرار دهد اما تبلور بالای همه این شاخصها ولیفقیه است.
وی ادامه داد: اگر کسی به بهانه حمایت از ولیفقیه بگوید من به حوزههای علمیه، روحانیت و مرجعیت کاری ندارم، این فرد ولیفقیه را هم قبول ندارد اما جرات نمیکند، این موضوع را بیان کند که این موضوع را به چشم در شرایط کنونی جامعه دیدهایم.
باهنر در ادامه گفت: در همین سه تا چهار سال گذشته افرادی را دیدیم که ادعای دفاع تبعیت مطلق از ولایتفقیه را داشتند اما در نهایت کم آوردند.
وی با بیان اینکه همیشه این خطرات وجود دارد، اظهار داشت: در حال حاضر نزدیک انتخابات هستیم و بالاخره افرادی انتخاب میشوند، اما فرض کنید به این نتیجه برسیم که موقعی که ۳۱۳ یار امام زمان (عج) نداریم که آقا ظهور کند، چگونه ۲۹۰ آدم خوب میتوان برای ورود به مجلس جمهوری اسلامی ایران انتخاب کرد زیرا اگر این افراد وجود داشته باشند یعنی دو تا ۳ میلیون افراد قابل اعتماد و یار امام زمان (عج) داشتهایم.
باهنر در خصوص احتمال رای آوری جریان خود گفت: نمایندههای مجلس حزب منسجم ندارند اما فراکسیون اصولگرایان در مجلس ۲۲۰ عضو دارد که از این افراد احتمال اینکه ۱۰۰ نفر از آنها بار دیگر رای آورند وجود دارد و چه حزبی قویتر از این که مدعی حضور ۱۰۰ عضو در مجلس باشد.
وی در ادامه بیان داشت: بنابراین بیشتر نمایندههای هر دوره مجلس از دورههای قبلی هستند و ظرفیت بزرگی در کشور تشکیل میدهند که از جامعه مهندسین، موتلفه، پایداری نیز بزرگتر است و باید از آنها حمایت شود.
نائب رئیس مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: این مجموعه بیشترین شانس را برای انتخابات دوره آینده مجلس دارد بنابراین نمیتوان آنها را حذف کرد.
یکی از نمایندگان تشکل دانشجویی با بیان سئوالی از باهنر با اشاره به اینکه شما در فضای انتخابات سال ۸۸ اعلام کردید، به احمدینژاد رای دهید اما چندی پیش اعلام کردید که رای من به احمدینژاد نبوده است، …؟ باهنر در پاسخ به این سئوال اظهار داشت: من برای مسئله تبلیغات و کارکرد تشکیلاتی و حزبی با تکلیف شرعی شخصی قائل به تفکیک هستم، زمانی که گفتم به احمدینژاد رای ندادم حدس میزدم که احمدینژاد زمانی روبهروی آقا میایستد که بالاخره نیز احمدینژاد ۱۱ روز به خاطر حکم آقا قهر کرد و رفت.
وی ادامه داد: من این را در فضای سیاسی کشور پاک شده نمیدانم، در حال حاضر با هم کار میکنیم و مشکل و دعوایی نداریم اما این کار کوچکی در فضای نظام جمهوری اسلامی نبود.
ما معتقدیم باید تلاش کنیم که دولت کارش به سلامتی تا پایان دوره تمام شود، اما من همین امروز شهادت میدهم که اگر وزیری به مشایی تعدی کند به طور حتم آقای رئیس جمهور او را عزل و در این امر لحظهای نیز تردید نمیکند و من صریح و روشن میگویم مشایی رهبر جریان انحرافی در کشور است.
وی ادامه داد: زمانی که احمدینژاد این اشتباه شاخص را کرد آقای داوود احمدینژاد مشایی را نقد کرد و اگر قرار شد روزی ثابت شود احمدینژاد اینگونه فکر میکند او را هم نقد میکنند و همان ۲۰ میلیونی که او را بالا برد رئیسجمهور را پایین میآورند و این برداشت شخصی من است.
نایب رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه من نمیگویم به آن نقطه رسیدهایم، گفت: اما میگویم خدا نکند روزی برسد که ما از اصل عدم سیاست کفایت رئیس جمهور در کشور استفاده کنیم که به نفع هیچکس نیست.
وی اضافه کرد: الان وضعیت جریان انحراف در کشور ما اینگونه است شما ممکن است بگویید من اشتباه میکنم اما برداشت من این است که همین امروز هم اعتقاد احمدینژاد به مشایی با اعتقاد سال ۸۹ و ۹۰ عوض نشده و هنوز میگوید من با تمام توان از مشایی حمایت میکنم، از طرفی تردید ندارم آقا حضور مشایی را در نظام اجرایی جمهوری اسلامی مصلحت نمیدانند و این مکتوب آقاست.
این نماینده مجلس دراظهارات خود گفت: با این وجود اگر قرار باشد میان احمدینژاد و موسوی یکی را انتخاب کنم، ۱۰ سال دیگر هم باشد میگویم احمدینژاد.
وی اضافه کرد: برخی افراد میگویند اگر فشار بیاورید آقا نیز تسلیم میشود، اما این سخنان را قبول نداریم و نمیگوییم آقا تسلیم شود بلکه میگوییم اگر بخواهیم متدین باشیم ممکن است نظر مشورتی به آقا بدهیم ولی در نهایت باید از ایشان تمکین کنیم.
باهنر اضافه کرد: در هر صورت عرض من این است که در زمان حضرت امام نیز این موارد بود و آخرین نفری که اجازه داد عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس مطرح شود امام خمینی (ره) بود.
وی افزود: حق هم همین است و من این را به عنوان انتقاد به امام نمیگویم، اما آخرین نفری که قانع شد و اجازه داد امام بود که با بیانیهاش سبب شد ۱۱ میلیون رای بنیصدر که بیش از ۲۵ میلیون امروز قیمتش بود، یک شبه از بین برود.
معاون فرهنگی سپاه پاسداران: افسران جنگ نرم در زمین انگلیس بازی کردند
حمیدرضا مقدم فر، معاون فرهنگی اجتماعی سپاه پاسداران، از حمله بسیجیان به ساختمان سفارت بریتانیا در تهران انتقاد کرد و گفت: " متأسفانه این بار افسران جنگ نرم ما در زمین دشمن بازی کردند."
اصطلاح "افسران جنگ نرم" برای اولین بار توسط علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در توصیف دانشجویان بسیجی و عوامل حکومت در درون دانشگاه های کشور به کار گرفته شد.
به گزارش دانشجونیوز، حمیدرضا مقدم فر، معاون فرهنگی اجتماعی سپاه و مدیر عامل سابق خبرگزاری فارس، در سخنانی که در نشست ماهانه جامعه اسلامی مهندسین بیان می شد، از حمله طرفداران حکومت به ساختمان سفارت بریتانیا انتقاد کرد: "خود انگلیسی ها می خواستند و برنامه داشتند که دانشجویان و مردم وارد سفارت شوند ولی متأسفانه این بار افسران جنگ نرم ما در زمین دشمن بازی کردند."
وزارت خارجه در حوزه دیپلماسی عمومی صفر می گیرد
معاون سپاه پاسداران در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه "در داخل کشور خیلی از مومنین هنوز فتنه ٨٨ را درک نکرده اند"، افزود: "برخی افراد هنوز در زمین دشمن بازی می کنند، متأسفانه تکنیک و تاکتیک دشمن را درک نکرده اند و برخی دیگر نیز در فتنه ٨٨ گمان کردند این موضوع جنگ بین احمدی نژاد، هاشمی و موسوی است."
حمیدرضا مقدم فر همچنین با انتقاد از عملکرد دستگاه سیاست خارجه دولت در حوزه دیپلماسی عمومی گفت: "وزارت خارجه کشورمان در حوزه دیپلماسی عمومی یا مردمی نمره صفر می گیرد و اصلا این دستگاه در این حوزه تعطیل است."
هدفمندی یارانه ها و توزیع سکه و ارز می تواند وسیله جنگ نرم باشد
مدیر عامل سابق خبرگزاری فارس در ادامه گفت: "در آماج جنگ نرم اولین هدف رهبر کشور است، که مورد هدف قرار می گیرد و در جمهوری اسلامی دو عامل باعث شد تا فروپاشی انجام نگیرد که این دو عامل یکی نقش رهبری و دیگری وجود نهادهایی چون سپاه و بسیج بود."
وی همچنین با اشاره به اینکه جنگ نرم فقط در حوزه فرهنگ و سیاست نیست، افزود: "هدفمندی یارانه ها و همچنین عرضه سکه و ارز اگر با بی دقتی انجام شود، می تواند وسیله ای برای جنگ نرم دشمن باشد."
١٢ درخواست جدید برای راهاندازی دانشگاه تک جنسیتی در ٩ استان
مدیرکل دفتر آموزشهای آزاد، غیرانتفاعی و غیردولتی وزارت علوم از ارائه ١٢ درخواست جدید به وزارت علوم برای راهاندازی دانشگاه تکجنسیتی در ٩ استان آذربایجان غربی، فارس، خوزستان، کرمانشاه، زنجان، گلستان، خراسان رضوی، مازندران و اصفهان خبر داد.
به گزارش دانشجونیوز،در ادامه تلاش برای تفکیک جنسیتی دانشجویان در دانشگاه های کشور، یک مقام مسئول در وزارت علوم از افزایش تعداد درخواست تاسیس دانشگاه های تک جنسیتی در کشور خبر داد.
غلامعلی نادری در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این خبر گفت: سه مورد از این درخواستهای جدید برای ایجاد دانشگاه تکجنسیتی در شیراز و دو درخواست دیگر برای ایجاد دانشگاه تکجنسیتی دخترانه در مشهد است. شش مورد از این درخواستهای جدید مربوط به راهاندازی دانشگاه دخترانه در شهرهای ارومیه، کرمانشاه، زنجان، گرگان، ساری و اصفهان است و یک درخواست جدید نیز برای ایجاد دانشگاه پسرانه در خوزستان به وزارت علوم رسیده است.
نادری با یادآوری اینکه در حال حاضر شش موسسه آموزش عالی تکجنسیتی رفاه، ابرار، طلوعمهر، رسام، فردوسیطوسی و فاطمیه در کشور فعال هستند، گفت: در حال حاضر راهاندازی سه موسسه آموزش عالی تکجنسیتی در دستور بررسی قرار دارد و ظرف دو ماه آینده گزینش این موسسات نهایی میشود.
وی درباره این سه موسسه افزود: راهاندازی دو موسسه آموزش عالی تکجنسیتی دخترانه در تبریز و زاهدان و یک موسسه تکجنسیتی پسرانه در کرج در دستور بررسی است. البته متقاضیان راهاندازی موسسه آموزش عالی پسرانه در کرج بر طبق مقررات باید از شورای عالی انقلاب فرهنگی مجوز بگیرند.
کامران دانشجو، وزیر علوم، نیز چندی پیش از راه اندازی دانشگاه های دخترانه در هر استان خبر داده و گفته بود: «ما چیزی به عنوان تفکیک جنسیتی نداریم. این واژه به ما تعلق ندارد، این واژه برای آن طرف آب است. این واژه را استفاده می کنید و در زمین دشمن بازی می کنید.»
حكـم شـرعی «خـريد و فـروش پايان نامههای دانشگـاهی» از نگاه مراجع
تعدادی از مراجع تقلید در پاسخ به استفتای خبرنگار ایسنا در باره ی «خريد و فروش پاياننامههای دانشگاهی» پاسخ های جالبی ارائه کرده اند.
سوال خبرنگار ایسنا از آقایان مكارم شيرازی، صافيگلپايگانی، موسوی اردبيلی، نوری همدانی، حسينی زنجانی و علوی گرگانی، به اين شرح است: "نظر حضرتعالي درباره «خريد و فروش پاياننامههاي دانشگاهي» كه بعضا در برخي دانشگاهها از سوي برخي دانشجويان رواج يافته است، چيست؟"
نوری همدانی: بايد بر اساس مقررات حكومت اسلامي باشد.
مكارم شيرازی: چنانچه بر خلاف مقررات دانشگاه باشد، جايز نيست.
علوی گرگانی: جايز نيست.
صافی گلپايگانی: اين عمل در صورتي كه موجب ورود ضرر و زيان اجتماعي يا شخصي به افراد و اختلال امور و يا معرفي غير صالح به جاي صالح بشود، جايز نيست.
حسينی زنجانی: جايز نيست.
موسوی اردبيلی: اگر مقصود آن است كه پاياننامه را ديگري بنويسد و به فرد نيازمند بفروشد كه به عنوان پاياننامه خودش ارائه كند، جايز نيست.
مسموميت ۳۰ دانشآموز بر اثر نشت گاز کلر در استخر
مدیر حوزه عملیات آتشنشانی مشهد از مسمومیت ۳۰دانشآموز دختر بر اثر نشت گاز کلر در یک استخر خبر داد.
به گزارش ایسنا، مهدی رضایی افزود: به علت نشت گاز کلر در محیط استخر «مولای متقیان» در منطقه قاسمآباد مشهد، ۳۰ دانشآموز دختر که در حال استفاده از این استخر بودند دچار مسمومیت شدند.
با اعلام حادثه به آتشنشانی و اعزام ۲ تیم به استخر، دانشآموزان از استخر خارج شدند و از مسمومیت شدید آنان جلوگیری شد.
رضایی با بیان اینکه نگهداری گاز کلر در محیط مرطوب استخر باعث آزاد شدن این گاز شده بود که تنفس آن باعث صدمه به سیستم تنفسی و ریه افراد میشود، خاطرنشان کرد: پس از اعلام حادثه به آتشنشانی، ماموران نجات ایستگاه ۷ مشهد و همچنین گروه مبارزه با مواد شیمیایی آتشنشانی به محل اعزام شده و دانشآموزان را از استخر خارج کردند. ۲ نفر از دانشآموزان که دچار مسمومیت شدیدتر شده بودند، تحویل اورژانس شدند.
به گفته مدیر حوزه یک عملیات آتشنشانی مشهد، تا رفع مشکل نشت گاز، این استخر تعطیل شده است.
به گزارش ایسنا، مهدی رضایی افزود: به علت نشت گاز کلر در محیط استخر «مولای متقیان» در منطقه قاسمآباد مشهد، ۳۰ دانشآموز دختر که در حال استفاده از این استخر بودند دچار مسمومیت شدند.
با اعلام حادثه به آتشنشانی و اعزام ۲ تیم به استخر، دانشآموزان از استخر خارج شدند و از مسمومیت شدید آنان جلوگیری شد.
رضایی با بیان اینکه نگهداری گاز کلر در محیط مرطوب استخر باعث آزاد شدن این گاز شده بود که تنفس آن باعث صدمه به سیستم تنفسی و ریه افراد میشود، خاطرنشان کرد: پس از اعلام حادثه به آتشنشانی، ماموران نجات ایستگاه ۷ مشهد و همچنین گروه مبارزه با مواد شیمیایی آتشنشانی به محل اعزام شده و دانشآموزان را از استخر خارج کردند. ۲ نفر از دانشآموزان که دچار مسمومیت شدیدتر شده بودند، تحویل اورژانس شدند.
به گفته مدیر حوزه یک عملیات آتشنشانی مشهد، تا رفع مشکل نشت گاز، این استخر تعطیل شده است.
عدم رعایت نکات ایمنی، باز هم در یکی از خوابگاه های دانشجویی تهران حادثه آفرید
عدم رعایت نکات ایمنی و استفاده از وسایل غیر استاندارد برای انتقال گاز در خوابگاه دانشجویان، موجب آتش سوزی در ساختمان سه طبقه خوابگاه دانشجویی در شهر تهران شد.
به گزارش دانشجونیوز، در هفته های اخیر موارد متعددی از نشت گاز و عدم رعایت نکات ایمنی در خوابگاه های دانشجویی حادثه های دردناکی را موجب شده است. بر این اساس تنها در ماه گذشته شش دانشجو به دلیل مسمویت ناشی از گازهای سمی جان باخته و چندین دانشجو نیز پس از مسمومیت با واکنش به موقع نیروهای امدادی نجات یافته اند.
در تازه ترین حادثه در خوابگاه دانشجویان، ساختمان سه طبقه خوابگاه دانشجویی به دلیل استفاده از شیلنگ غیر استاندارد برای انتقال گاز به اجاف خوراک پزی دچار آتش سوزی شده است.
خبرگزاری ایسنا محل وقوع این آتش سوزی را خیابان انقلاب، خیابان روشندلان عنوان کرده است. اسدی، فرمانده آتش نشانان نیز در همین زمینه گفته است: " آتشنشانان پس از قطع گاز و برق با استفاده از تجهيزات خاموشکننده شعله آتش را قبل از گسترش آن خاموش کردند و ساکنان طبقه سوم را به محل امن انتقال دادند."
مسموميت ٧ دانشجو در پی نشت گاز در خوابگاه دختران يزد
در روز دوشنبه، ٢٨ آذر ماه اعلام شد که در اثر بی احتیاطی و سوختن یک فرش در خوابگاه دختران یزد، هفت دانشجو به دلیل تولید گاز CO مسموم شدند. طبق اعلام دانشگاه علومپزشكی يزد، بر اثر آتشگرفتن يک قطعه فرش، در اين خوابگاه گاز CO در اتاقهای خوابگاه نشت کرده و ٧ نفر مسموم شدند.
مسمومیت دو دانشجو به دلیل عدم تهویه مناسب در خوابگاه دانشجویان
صبح روز جمعه ١٨ آذر ماه، بار دیگر عدم رعایت مسائل ایمنی در محل اسکان دانشجویان و انتشار گاز منواکسید کربن، جان دانشجویان را در معرض خطر قرار داد. بر این اساس، دو دانشجو در یک خوابگاه دانشجویی واقع در میدان سلماس بر اثر فقدان تهويه مناسب در موتورخانه و انتشار گاز منواکسید کربن دچار مسمومیت شدند. به گفته مسئول آتش نشانی حاضر در عملیات نجات دانشجویان، موتورخانه اين ساختمان سه طبقه به دليل نداشتن تهويه مناسب، انتشار گاز منواکسيد کربن و سرايت به طبقات را به همراه داشت که منجر به مسموميت دو جوان ٢٦ و ٢٧ ساله شد.
جان باختن ۳ دانشجو در تبریز بر اثر مسمومیت با مونوکسید کربن
روز چهارشنبه، نه آذر، ۳ دانشجوی دانشکده دانشگاه فنی و حرفه ای تبریز بنام های مجید عسگری، امین بابازاده و جعفر بابازاده، در اثر «مسمومیت با مونوکسید کربن» در این شهر جان خود را از دست دادند.
حبیب حسینقلیزاده، مدیر روابط عمومی مرکز فوریتهای پزشکی آذربایجانشرقی اعلام کرده بود که «سه دانشجوی اهل شهرستان مرند و دانشجوی دانشکده فنی و حرفهای تبریز در خوابگاه و خانه خود در شهرک طالقانی ١٢ متری تراکتورسازی تبریز به دلیل مسمومیت با مونوکسیدکربن جان خود را از دست دادند.»
تکرار حادثه "مرگ خاموش" برای سه دانشجوی دیگر در صفاشهر
سه روز پس از حادثه تبریز، خبرگزاری های ایران از کشته شدن سه دانشجوی مقاطع کارشناسی و کاردانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد صفاشهر بر اثر «استنشاق گاز منوکسید کربن حاصل از گرفتگی دودکش بخاری» خبر دادند.
در ادامه مرگ خاموش دانشجویان در ایران و تنها پس از گذشت ۳ روز از جان باختن چند دانشجوی دانشگاه تبریز که رسانه های دولتی اعلام مرگ آنان را «نامناسب بودن سیستم گرمایشی» خوانده بودند، ۳ دانشجوی دیگر به نام های عبدالله یادگاری - دانشجوی رشته حقوق در مقطع کارشناسی، اهل کرج، یاسر کوثری شهرکی- دانشجوی رشته تاسیسات در مقطع کارشناسی، اهل مرودشت و محمدجواد سلطانی - دانشجوی رشته الکترونیک در مقطع کاردانی و اهل مرودشت در اثر «استنشاق گاز منوکسید کربن حاصل از گرفتگی دودکش بخاری» جان خود را از دست دادند.
تکرار حوادث تلخ مشابه برای دانشجویان در هفته های اخیر نشان از عدم توجه مسئولین به رعایت مسائل ایمنی در دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجویی است که منجر به از دست رفتن جان دانشجویان، به عنوان سرمایه های انسانی کشور می شود. نگاهی به وضعیت نامناسب خوابگاه های دانشجویی در سراسر کشور زنگ هشدار را برای تکرار حوادث تلخ مشابه در آینده به صدا در می آورد. در حالی که هزینه های هنگفتی صرف بازسازی نهادهای سرکوب کننده دانشجویان می شود، به نظر می رسد جان دانشجویان برای مقامات مسئول در کشور اهمیت چندانی ندارد.
جان بی ارزش دانشجویان در ایران
اعدام یک زندانی در زندان شاهرود
خبرگزاری هرانا - چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰ یک زندانی در زندان شاهرود واقع در سمنان به دار آویخته شد.
به گزارش دادگستری استان سمنان فردی با هویت (م، ع) از اهالی انابه بردسکن به اتهام حمل ونگه داری مواد مخدر صبح روز چهارشنبه اعدام شد.
لازم به ذکر است که نامبرده ۲ بار از سوی دادگاه قضایی دادخواست عفو نموده بوده که مورد تایید دادستان قرار نگرفته است.
به گزارش دادگستری استان سمنان فردی با هویت (م، ع) از اهالی انابه بردسکن به اتهام حمل ونگه داری مواد مخدر صبح روز چهارشنبه اعدام شد.
لازم به ذکر است که نامبرده ۲ بار از سوی دادگاه قضایی دادخواست عفو نموده بوده که مورد تایید دادستان قرار نگرفته است.
معرفی یک زندانی گمنام در بند ۳۵۰
خبرگزاری هرانا - کامران ایازی یکی از زندانیان گمنام بند ۳۵۰ زندان اوین می باشد که در اوایل بهمن ماه سال ۱۳۸۹ به اتهام «توهین به مقدسات و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» بازداشت شده و ۱۰ ماه است که در زندان اوین به سر می برد.
بر اساس گزارشات رسیده از زندان اوین، دادگاه اولیه کامران ایازی ۹ ماه پیش بر اساس کیفرخواست «محاربه» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران برگزار شده و وی به ۹ سال حبس تعزیری و ۱۶۰ ضربه شلاق محکوم شده است.
پرونده وی در دادگاه کیفری استان نیز به اتهام «ارتداد و ساب النبی» نیز در حال بررسی است. دلیل برگزاری این دادگاه «عضویت در انجمن اینترنتی گفتگو و محتوای وبلاگ شخصی با مضمون طنز انتقادی به مسائل دینی و عقیدتی» عنوان شده است.
بر اساس گزارشات رسیده از زندان اوین، دادگاه اولیه کامران ایازی ۹ ماه پیش بر اساس کیفرخواست «محاربه» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران برگزار شده و وی به ۹ سال حبس تعزیری و ۱۶۰ ضربه شلاق محکوم شده است.
پرونده وی در دادگاه کیفری استان نیز به اتهام «ارتداد و ساب النبی» نیز در حال بررسی است. دلیل برگزاری این دادگاه «عضویت در انجمن اینترنتی گفتگو و محتوای وبلاگ شخصی با مضمون طنز انتقادی به مسائل دینی و عقیدتی» عنوان شده است.
اعتصاب غذای مصطفی سلیمی زندانی کرد محکوم به اعدام
خبرگزاری هرانا - مصطفی سلیمی زندانی کرد محکوم به اعدام در زندان سقز دست به اعتصاب غذا زده است.
برادر این زندانی در گفتگو با موکریان ضمن اعلام این خبراعلام کرده است مصطفی سلیمی زندانی محکوم به اعدام، از روز دوشنبه گذشته در اعتراض به مخالفت یکی از نهادهای دولتی با درخواست عفو نامبرده دست به اعتصاب غذا زده است.
وی در ادامه افزود: مصطفی در زندان از ناراحتی کلیه رنج می برد و در وضعیت جسمی نامناسبی است.
یادآور می گردد مصطفی سلیمی که هم اکنون در زندان سقز بسر می برد، اهل روستای ایلوی شهر سقز است که اوایل سال ۸۲ در نهاوند لرستان دستگیر و به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است.
ارتش سودان میگوید که خلیل ابراهیم، رهبر گروه اصلی شورشیان دارفور کشته شده است.
هنوز منابع مستقل مرگ وی را تائید نکردند.آقای ابراهیم پس از سقوط رژیم معمر قذافی از لیبی به سودان بازگشته بود.
سخنگوی نیروهای ارتش سودان به بی بی سی عربی گفت که آقای ابراهیم و دیگر رهبران شورشی قصد ورود به جنوب سودان را داشتند که در ماه ژوییه از سودان جدا شده است.