۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

روز سه شنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

تحلیل وضعیت و تبیین وظیفه

عوام‌سالاری و چگونگی مقابله با آن (۲)

 مهرداد. ف. صمدزاده − وجه تمایز عوام سالاری با مردم سالاری در رفتار غیر عقلانی و فراقانونی عوام و ضدیت آنها با روشنگران و برگزیدگان نهفته است. در بخش نخست این نوشته این نکته تبیین شد و بر این نیز تاکید شد که رفتار عصیانگر عوام بیانی است از خودشیفتگی جمعی محرومان اجتماعی که موجودیت خود را با مردود شمردن از خود بهتران ثابت می‌کنند.
از اینرو، عوام سالاری نوعی روان نژندی اجتماعی و نوع سازمان یافته خودشیفتگی است با نمودهای سیاسی-ایدئولوژیک مختلف.
  ظهور سازمان فداییان اسلام به سرکردگی نواب صفوی درایران نمونه‌ای بود از تلاش خودشیفتگان حقیر برای  کسب قدرت سیاسی. ولی به علت حضور فعال نیروهای سکولاردر این مرحله از تاریخ ایران این سازمان راه شکست را پیمود.
در مقطع انقلاب اسلامی واقعیت اما گونه دیگری بود. نبود یک آلترناتیو سکولار و رشد اسلام سیاسی راه گشای عوام به پا خاسته شد که در پیوند با روحانیت قدرت را بدست گرفته و ارگانهای فاشیستی را در جامعه نهادینه کردند.
 
"صدای پای فاشیسم"

انقلاب اسلامی سال ۵۷ ایران گرچه محصول اتحادهمه طبقات و اقشار اجتماعی برای رسیدن به یک ایران مستقل و آزاد بود، ولی در بطن خود گرایشی را پرورش می‌داد که در یک گسست و جهش تاریخی همچون سیلابی خروشان همه و همه چیز را از سر راه خود زدود. این گرایش از روزهای نخست پس از انقلاب قابل رؤیت بود، گرایشی که در غرب ستیزی، عقل ستیزی، و زن‌ستیزی تجلی و در حضور خیابانی "آق کرامت"‌های تازه به اسلام گرویده، مادیت می‌یافت. آنها مردم همیشه در صحنه حاضر و بازوی نظامی تئوکراسی بودند که هم خود‌انگیخته و هم با ندای رهبر به اجتماع زنان، کارگران، دانشجویان و روشنفکران حمله ور شده و فرا رسیدن بهار سرکوب و اختناق را به مردم اعلام می‌داشتند.
  این جماعت خودشیفته که ناکامی‌ها و محرومیت‌های گذشته‌شان اینک دراعمال خشونت‌آمیز و تهاجم فراقانونی‌شان نسبت به اجتماع مخالفین ظاهر شده بود، مؤسس نهادها و ارگان‌های فاشیستی درایران پس ازانقلاب بودند.
مقاله "صدای پای فاشیسم" به قلم علی اصغر حاج سید جوادی که در تاریخ دوم اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ در نشریه "جنبش" انتشار یافت، هشدار هوشمندانه‌ای بود در مورد شکل گیری یک رژیم فاشیستی در ایران. این مقاله به دنبال دستگیری فرزندان آیت الله طالقانی و خروج اعتراضی وی از تهران نوشته شده است. در بخش‌هایی از آن چنین آمده است:
  «فرزندان آقای طالقانی را روز روشن بدون کوچک‌ترین دلیل قانونی بازداشت می‌کنند و سپس همه زعما و شیوخ دین و دولت به وساطت می‌افتند، اما موفق به آزادی آن‌ها نمی‌شوند، فشار آن چنان زیاد و پشتیبانی دست‌های نا مرئی آن چنان شدید است که حتا حضور زعمای دولت و ریش سفیدی آن‌ها هم قادر به آزادی فرزندان آقای طالقانی نمی‌شوند.... و این چنین است که جمهوری اسلامی در درون بی‌خبری مردم از حوادث شکل می‌گیرد.... فرزندان آقای طالقانی به حکم رسمی یکی از مسئولین قضایی دادسرای اسلامی توقیف می‌شوند، اما این دادسرا اطلاع خود را از حادثه تکذیب می‌کند.»
  حاج سید جوادی در ادامه مقاله چنین نتیجه گیری می‌کند: «مسئله دستگیری فرزندان آقای طالقانی یک نمود است. آغاز یک حرکت فاشیستی است که جای پای آن را به خوبی در حوادث گنبد کاووس می‌بینیم.»
رخداد فوق حائز اهمیت تاریخی است و نمی‌باید آن را سر سری انگاشت. این رخداد خصوصیات ماهوی رژیم بر آمده از انقلاب و خط و خطوط سیاسی و ایدئولوژیک آن راکه درشرف تکوین بود، یکجا در بر داشت. تهاجم به حریم منزل آیتالله طالقانی توسط به‌پاخاستگان حقیری چون "خسرو پررو"ها، "ممد تیغی‌"ها، و "تقی بچه خور"ها و با هدایت حجج الاسلام پیرو راه فداییان اسلام که با سرعت هر چه تمامتر کنترل کمیته‌ها را دردست می‌گرفتند، معرف عملی بود که با یک تیر دو نشان را هدف قرار می‌داد. آنان با نشان گرفتن فرزندان چپ‌گرای این چهره ملی ومردمی، خود او را هدف قرار دادند.
  این حرکت نه تنها آغازگر موجی از حملات فاشیستی علیه نیروهای چپ و سکولار بود، بلکه این پیام را نیز به همراه داشت که در رژیم خداسالار و عوام‌سالار ایران جایی برای روحانیون متمایل به جدایی دین از دولت نیست.[۱۳] آنان یک فرصت تاریخی یافته بودند تا ابراز وجود کنند و از این رو چپی‌های به قول خوشان "خدانشناس"، بورژوا لیبرال‌ها، و روحانیون میانه‌رو را مخل و سد راه خویش می‌دیدند.

رجعت به الگوهای پیشا‌مدرن

 آیت الله خمینی راه گشای به پا خاستگان حقیر بود. این امام نو ظهوط قدرت آن را داشت تا قلم روشنفکران را شکسته، بی دینان و "منافقین" را به جوخه اعدام سپرده، روحانیون معاند را خانه نشین، و آمریکا را به زانو در آورد. او حامی مستضعفین اسلام گرا و دشمن قسم خورده روشنفکران و برگزیدگان سکولاربود.هم در پناه او بود که گلچینی از خودشیفتگان حقیر و معتقدین به راهش در یک جهش مکتبی-سیاسی تداوم سیستم برگزیدگان نظام پهلوی را در هم گسیخته و خود در لباس فرماندهان سپاه پاسداران و مقامات ارشد قضایی و دولتی به اریکه قدرت رسیدند.
  چنین جهشی بُعد اجتماعی انقلاب اسلامی ایران را مدلل میسازد که با توجه به سرشت متناقض آن با مختصات ناسیونالیسم عصر مدرن نشانگر رجعتی است به الگوهای پیشا‌مدرن.
  حذف دو مقوله همنهشت ملت و دولت از فرهنگ سیاسی ایران که از وجوه مشخصه دولت‌های ملی و لازمه دموکراسی است، و جایگزینی آنها با مفاهیم دینی چون امت و امامت (ولی فقیه) نمونه نمادین این واپس‌گرایی است. سخنان آیت الله خمینی در روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ تاکیدی بر این واقعیت بود : "کسانی که می خواهند ملیت را احیاء کنند در مقابل اسلام ایستاده اند ؛ اسلام آمده است که این حرفهای نا مربوط را از بین ببرد ... افراد ملی بدرد ما نمی خورد ... اسلام با ملیت مخالف است." حاصل اینکه مردم ایران بار دیگر، هم در عمل و هم در مفهوم تکنیکی کلمه، به عنوان رعایا تلقی شدند، ولی این بار در رابطه با رژیم سلطانی ولایت فقیه.

زن‌ستیزی

این در حالی بود که حرکات اعتراضی مردم به حاشیه رانده شده در مقابل اعتلای چنین سیستمی با حملات تهاجمی امت بپا خاسته درهم می‌شکست. این امت، پایگاه اجتماعی ولی فقیه، و نقش آن پاسداری از نظامی بود که کنترل بر جامعه را با کنترل بر اندام زن اعمال می‌کرد. و بدین سان، وسواس نسبت به زن و اختفای جنسیت او در حجاب اسلامی موضوع رسمی رژیم تئوکرات و عوام سالار ایران گردید. پوشش زن نه تنها نمادی بود سمبلیک برای خاموش کردن صدای او، بلکه تلاشی بود واقعی برای محصور نگه داشتن جامعه از نفوذ فرهنگ و تمدن بیگانه. زن بی حجاب نشانی بود از آزادی، دگر اندیشی، و حضورغرب. پس در چنین رژیمی زن آزاد و خواهان حقوق برابر با جنس مرد مظهر تمام آلودگی‌ها بود که با او می‌باید به ستیز برخاست.
  در اینجا است که در ذهنیت مردسالار سنت‌گرا زن‌ستیزی و غرب‌ستیزی هر یک دیگری را تداعی می‌کند، به ویژه از آن رو که زن ملوث به فرهنگ غرب و غرب تجسم یافته در بی بند و باری زن کمبودها و حس حقارت اجتماعی محرومین خودشیفته را در"رژیم طاغوت" یادآور می‌شود. بی جهت نبود که محرومان برای مقابله با اقتدار زن، بر کنار از نگرش سیاسی و جهان بینی وی، می‌باید جنسیت گناه‌آلود او را برجسته کنند. یکی از نمونه‌های چنین ذهنیتی خبر یا شایعه‌ای بود که درروزهای پس از انقلاب در رابطه با خانم اشرف پهلوی در میان برخی از مردم انتشار یافت، و آن اینکه در میان اشیای به جا مانده از وی"دو هزار تا شورت زنانه" یافت شده. ترسیم ذهنی چنین تصوری از سوی شایعه پراکنان قبل از هر چیز باز تابی بود از امیال سرکوب شده آنان در جامعه‌ای که عصر تحولات مدرن حاصل چندانی برای آنها نداشت.
  خیال رسیدن به جایگاه اجتماعی والاتر، تجسم یافته در فانتزی جنسی نسبت به زن برتر، آن آرزویی بود که پس از ناکامی درحسد اجتماعی و ضدیت با آن زن ظاهرمی گشت. مروجین این شایعه، که گویا تعداد خصوصی‌ترین اشیای متعلق به خانم اشرف پهلوی را بهتر از خود ایشان شمارش کرده بودند، در واقع ناکامی‌ها و سرکوب‌های جنسی خود را با کشف نشان از زندگی پر ناز و نعمت و گویا هوس‌بار این زن مقتدر خاندان پهلوی ابراز می‌داشتند. چنین زنی را می‌باید فقط و فقط با شهوانی جلوه دادنش خُرد کرد، و دیگر زنان و دختران محارب را با ضرب و شتم خیابانی، شکنجه، و سر انجام تجاوز و فتل در زندان‌های ولی فقیه.

لشگر حزب‌الله

اگر آیت الله خمینی پناهی بود برای به پا خاستگان حقیر، آنان نیز یار و یاور او در حساس‌ترین مراحل تکوین و تثبیت حکومت مطلقه ولایت فقیه بودند. تنها با مشارکت این عناصر سازمان‌یافته در لشگر حزب الله بود که ولی فقیه این توانایی را در خود یافت تا بازرگان و همراهان او را کنار زده، بنی صدررا از مقام ریاست جمهوری پایین کشیده، "بی‌دینان" و "منافقین" را قتل عام، معاندین روحانی را خلع ید، و سر انجام پایان جنگ هشت ساله با عراق را با نوشیدن جام زهر اعلام کند.
  حضور خیابانی برادران وخواهران حزب اللهی در گروههای ضربتی و گشتی همچنین این قدرت را به آیت الله خمینی عطا نمود تا با به خاک و خون کشیدن فضای دانشگاه‌ها، پروژه انقلاب فرهنگی اسلامی را به اجراگذاشته و الگوی تمامیت‌خواه دینی خود را بر کل جامعه ایران اعمال کند. این تشریک مساعی بین امت و امامت را می‌باید در انطباق خودشیفتگی جمعی "مستضعفین" بپا خاسته با خودشیفتگی رهبر انقلاب توضیح داد. هم این بود که رهبر را در یک اتحاد مقدس با پیروانش به عصیان بر انگیخته بود تا آنچه را که از دست رفته بود از نو بر قرار کند.

روح الله خمینی

مارکس در تصحیح گفته هگل از ظهور مجدد شخصیت‌های تاریخی بر این تاکید داشت که "شخصیتها دو بار در تاریخ ظاهر می‌شوند: بار اول به صورت تراژدی، و بار دوم به صورت کمدی".
  این تکرار شخصیت‌ها را به این گونه نیز می‌توان بیان کرد: شخصیت‌ها گاه اشباحی از گذشتگان‌اند که در زمان، مکان، و کالبدی دیگر حلول می‌کنند. اگراین قیاس را بپذیریم، پس می‌توان چنین گفت که آیت الله خمینی کسی جز شبح خشمگین شیخ فضل الله نوری نبود که اینک در جامه رادیکال ظاهر شده بود. او دیگر آن شیخ مشروعه‌خواه طرفدار محمدعلی‌شاه نبود. این شیخ نو ظهور متعلق به عصر انقلابات بود که می‌خواست جامعه را از بیخ و بن دگرگون کند. دیگر چیزی هم برای حفظ کردن باقی نمانده بود؛ شاه ملعون همه چیز را عوض کرده بود. اواکنون ایران را مکان عجیب و غریبی می‌دید که به آن کوچکترین احساسی نداشت، حتی بعد از پانزده سال دوری. پس می‌باید با عزمی استوار ودر چرخشی رادیکال ایران شاهنشاهی را واژگون و طرحی نو در افکند. این طرح هم به گذشته و هم به حال نظر داشت. همین تردد راه بود که این شبح انقلابی را از یکسو از راه نیاک خود منحرف می‌کرد، و از سوی دیگر به آغوش او باز می‌گرداند. از این رو آیت الله خمینی نمودی بود از گرایش راست رادیکال تا یک مرتجع سنتی. او نمی‌خواست همانند شیخ فضل الله مشروعه‌خواه مورد لعن و تمسخر تاریخ قرار گیرد. اوبرای پیش‌برد اهدافش به حمایت یک ملت نیاز داشت.
  اقبال هم با او بود. مردم عوض شده بودند و خسته وسرخورده از نظام موجود، به تغییرات بنیادی می‌اندیشیدند، روشنفکران نیز همین‌طور. آنان راه خود را از میرزا‌ملکم‌ها، طالبوف‌ها، و میرزا آقاخان کرمانی‌ها جدا کرده بودند. آنان ازغرب رنجیده و به اسلام شیعه پناه آورده بودند، چنانکه روشنفکران و فعالین مارکسیست هم خود را مدیون سنت مبارزاتی امامان شیعه می‌دانستند.
  دیکتاتوری شاه، نفوذ فرهنگ استعماری غرب و احساس بی هویتی منتج از آن، گسترش اختلافات طبقاتی و رویارویی سنت با مظاهر مدرن، همه و همه جامعه ایران را دراین جهت سوق می‌داد. در این میان رادیکالیسم آیت الله خمینی همه را به خود مجذوب کرد، به خصوص از آن جهت که حرف‌های او در بسیاری موارد با مواضع ادامه دهندگان راه مصدق و ملی- مذهبی‌ها وحتی چپی‌هاهمسویی داشت. او به زمان خود و درد و رنج مردم واقف بود، و به خوبی می‌دانست که دیگر نمی‌توان مدارس دخترانه را تخته و "طایفه نسوان" را خانه نشین کرد.
  خمینی بر خلاف گذشتگان محافظه کارش که آزادی و برابری انسانها را بدعت دینی می‌خواندند، به کار گیری این واژه‌ها را همجون گفتمان انقلاب درمیان مردم رایج نمود. کوتاه سخن، رادیکالیسم آیت الله خمینی وعزم وجزم او برای واژگون کردن نظام کهن، ملت و همه نیروهای سیاسی پیشرو را به تعظیم واداشت. او نجات و رهایی ملت را از یوغ استثمار، استعمار، و استکبار جهانی با خود به ارمغان می‌آورد.
   با تغییر چهره رهبر انقلاب به ولی فقیه و آغاز جو ترور و سرکوب این تصور در هم شکست. از نظرمنتقدین، مواضع سیاسی او در تبعید چیزی جز فریب ونیرنگ ملت را در بر نداشت. اما این نیرنگ و فریب جدا از تلفیق سنت و تجدد در جهان‌بینی دینی او نبود. او سنت تقیه را با پراگماتیسم مدرن ادغام نمود تا از ملت به امت، و از دموکراسی به تئوکراسی برسد. آیت الله خمینی همچنین ازمساوات و برادری گفت تا حضور خیابانی "پا برهنه ها" و برادران پاسدار وبسیجی را فراهم نموده و، همانند پیامبرش، با تکیه به این نیروی گریز از مرکز، مخالفین خودرا به خضوع وادارد. فصد او استفاده ابزاری ازهمه و همه چیز، از تکنیک تا هنر، در جهت استقرار ولایت مطلقه فقیه و تسلیم ملت در برابر آن بود. موضوع زنان از آن جمله بود. او زنان را در کنار پرده قرار داد تا آن را پس زده و بیرون را نگاه کنند، ولی او می‌خواست که آنان در کنار پرده همچنان کور و کَر باقی بمانند.
  پس از انقلاب، ولی فقیه با تکنیک و مهارت خاص خود قهر و ایمان را به هم پیوند و آنها را با تکنیک مدرن در آمیخت[۱۴]، و بدین طریق رژیم تئوکرات، عوام‌سالار، و نظامی-امنیتی ایران را پی ریزی کرد. او بیان قهر آمیز خودشیفتگان به ‌پا خاسته بود که می‌باید خودشیفتگی عصیانگر خود را با خشونت آنها منطبق کند. چنین نیز کرد. او اینک مظهر خشونت و ماشین کشتار شده بود که اگر از حرکت باز می‌ایستاد دیگر ولی فقیه نبود. ولی فقیه می‌باید تعریف از خود را با صدور فتوای قتل عام بی‌دینان و منافقین به جانشین بر حق خود تفهیم می‌کرد. صحت این قضیه را می‌توان به وضوح در برکناری آیت‌الله منتظری ازمقام جانشینی ولی فقیه مشاهده کرد.
رحمانیت آیت الله منتظری بدون شک یکی از خصوصیات فردی ایشان به شمار می‌رفت که مورد توافق همه نیروهای اپوزیسیون است. این خصوصیت اما چیزی جزعدم صلاحیت وی را برای رسیدن به جایگاه ولی فقیه به همراه نداشت. مخالفت وی با صدور فتوای اعدام‌های دسته جمعی سال ۱۳۶۷ از سوی شخص آیت الله خمینی هم رحمانیت وهم عدم شایستگی او را برای احراز چنین مقامی به نمایش گذاشت.

اعتلای عوام‌سالاری

رژیم تئوکرات و عوام‌سالار ایران پس از آیت الله خمینی تنها ولی فقیهی چون حجت السلام سیدعلی خامنه‌ای را می‌طلبید، همان‌طور که روسیه پس از لنین شخصیتی چون استالین را.
  سید علی خامنه‌ای با کمک ومساعدت یار دیرینه اش حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی سنت و رسالت امام راحل‌اش رابه بهترین وجهی به پیش برد. او با زنده نگه داشتن گفتمان ضد امپریالیستی و غرب ستیز رهبر انقلاب برای حفظ پایگاه اجتماعی خود، و با نهادینه کردن قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی برادران پاسدار و بسیجی ماهیت عوام‌سالار رژیم را تا سطح نظامی-امنیتی آن ارتقا داد. سلطان فقیه و رایزنش اما غافل از این بودند که اینان سرانجام خود به اریکه قدرت سوار شده و آنان را به حاشیه می‌رانند.
  ظهور محمود احمدی نژاد درصحنه سیاسی ایران به دنبال انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ نشانگر اعتلای عوام سالاری و تفوق آن بر ماهیت تئوکراتیک رژیم جمهوری اسلامی است. این جریان با همسو کردن بخشی ازروحانیت با سیاست‌های تهاجمی خود و کنار زدن بخش دیگری از آن نه تنها اشتقاق میان روحانیت را موجب شد، بلکه تضعیف تئوکراسی را نیز به همراه داشت.
اقتدار نسبی اصلاح‌طلبان حکومتی دردو دوره ریاست جمهوری سید محمد خانمی زنگ خطری بود برای رقبای عوام‌سالار، خاصه ازآن جهت که سیاست کلی مصلحین مذهبی دراین ایام معطوف به خواسته‌های قشرهای متوسط جامعه بود. تداوم چنین سیاستی که درگفت‌وگوی تمدن‌ها تجسم می‌یافت، تهدید بزرگی علیه عوام‌سالاران و حامیان عوام‌فریب آن‌ها به شمار می‌رفت. این تهدید عکس العمل تهاجمی جناح رقیب را به همراه داشت که با بر گماری احمدی‌نژاد به عنوان ریس جمهور منتخب، قدرت تضعیف شده خود رابا توان بیشتر بدست آورد.

تقلب انتخاباتی سال ۱۳۸۸ و برگماری مجدد احمدی نژاد و سرکوب اعتراضات مردمی اوج عوام سالاری یا به عبارت دیگر حکومت اراذل و اوباش را به نمایش گذاشت. احمدی نژاد موفق‌ترین کاندیدا برای پیشبرد سیاستهای عوام سالار و نظامی-امنیتی رژیم بود که هم از نظر شخصیتی وهم از نظر فرهنگی، اجتماعی، وسیاسی بهترین نقش را ایفا می‌کرد. او مظهر خودشیفتگی جمعی و نماینده بر حق عوام‌سالاری است که دروغ پردازی‌ها و بلف زدن‌های بیمارگونه اش تنها برای خودشیفتگان حقیر جذابیت دارد. دروغ‌پردازی‌ها و قمپزدرکردن‌های او به آنها اعتماد به نفس و سیاست‌های عوام‌فریبانه‌اش به آنها امید می‌بخشد. او با ظاهر محقر و سخنان عامیانه اش، خود را با آنها پیوند داده و این بی بهرگان از مال و مقام را در رؤیای رسیدن به چنین آرزویی نگه می‌دارد.

مهدویت

در اینجا لازم است تا دروغ پردازی‌ها و یاوه گویی‌های احمدی نژاد را همچون خواب تعبیر کرد. یکی از نمونه‌های بالینی این یاوه گویی‌ها ادعای او مبنی بر داشتن رابطه مستقیم با امام زمان و الهام گرفتن از اوست. او با گزافه گویی‌های فراوان در این مورد هدف معینی را دنبال می‌کند، و آن اینکه ریس جمهور منتخب ایران دستورات خود را نه از ولی فقیه که از امام زمان می‌گیرد.
  تأکید احمدی‌نژاد بر مهدویت علت دیگری هم دارد. او هنگام صحبت از هدفمند کردن یارانه‌ها پولهای نفت را از آن امام زمان می‌داند، پولهای پاکی که تنها او به نمایندگی از چنین مرجع غیبی در میان تهی دستان توزیع و قسمت می‌کند. همه این دروغ پردازی ها، یاوه گویی ها، و گرافه گویی‌ها در انطباق با روندی است که پیآمد آن را می باید درمحو تدریجی تئوکراسی تصور نمود. چنین روندی تعبیر دیگری از باورهای دینی را در بر دارد که چشم انداز آن پایان بخشیدن به ارتدوکسی مذهبی و سرانجام واژگون نمودن فقیه سالاری است. گفتار اسفندیار رحیم مشایی در ۱۸ مرداد ۱۳۸۸ موید این واقعیت است:
   " معتقدم برای آمدن حضرت حجت، لازم نیست در كره زمین همه مسلمان باشند. ما به این نتیجه رسیده ایم كه برای آماده كردن جهان برای ظهور حضرت، نمی‌توانیم از ادبیات دینی استفاده كنیم، چون همزبانی ایجاد نمی‌كند. باید سراغ ادبیات مشترك انسانی برویم و به این دلیل باید از ادبیاتی همه فهم مانند عدالت، ظلم ستیزی، مهرورزی و یگانه پرستی استفاده كنیم."[۱۵]

ناسیونالیسم ایرانی

کمرنگ شدن مکتب اسلام در جهان بینی سیاسی احمدی نژاد-مشایی و گرایش روزافزون آنها به گذشته تاریخی و فرهنگی ایران پیش از اسلام وجه دیگری است از کارزار ایدئولوژیک این جناح از حاکمیت در جهت تسریع روند فوق. این گرایش نیزهمچون قرائت یاد شده از مهدویت ترفندی است برای پیشبرد سیاست‌های اقتدارجویانه مافیای نظامی-امنیتی و اقتصادی حاکم بر جامعه که مشروعیت خود را اینک با توسل به هویت ایرانی اش مطالبه می کند. چنین بود که حمید بقایی در مقام ریاست سازمان میراث فرهنگی کشور احمدی نژاد را بخاطر مواضع‌اش در قبال امریکا "کورش زمان" نامید. [۱۶] پیشترهم احمدی نژاد کورش را "شاه جهان" و مشایی مرام و ادبیات او را از "جنس پیامبران" خوانده بود.[۱۷]
  نیاز به تاکید نیست که ترویج تفکر سیاسی و فرهنگی  ایرانیت از سوی اقتدار گرایان عوام سالار می باید همانند گفتمان اسلام سیاسی اساس کار را عدالت‌خواهی قرار داده تا از این طریق الیگارشی روحانی را ازاریکه قدرت به زیر بکشد. این نکته در سخنان احمدی نژاد بوضوح نمایان است:
"آنچه در این منشورکورش آمده است همه دلها، اندیشه‌های پاک پاک و الهی و انسانی رابه هم گره می زند. منشور کورش، منشور مبارزه با ظلم وستم است."[۱۸]
  اگر تکریم احمدی نژاد از اصل عدالت خواهی کورش را نمود جدیدی از سیاست پوپولیستی او برای جلب محرومین اجتماعی بدانیم، تجلیل او از سنت باستانی نوروز را می باید کوششی دانست در راستای جذب اقشار مرفه و متوسط اجتماعی که با تایید هویت ملی آنها صورت می پذیرد. ژستهای ظاهرا روشنفکرانه احمدی نژاد در مخالفت با برخی تمهیدات دینی حاکم بر زندگی فردی این اقشار مبین این سیاست مصالحه فرهنگی است.
  اینکه آیا اتخاذ یک چنین سیاستی توسط این ناسیونال‌سوسیالیست‌های ایرانی منجر به نوعی اتحاد ضمنی بین آنها و مخالفین نظام ولایت فقیه خواهد شد موضوعی است که می باید به آن با دیده شک نگریست. خیزش  سیاسی بخش عظیمی از مردم ایران در دو سال گذشته در تعارض با انتصاب مجدد احمدی نژاد و در جهت تحقق بخشیدن به خواسته‌های شهروندی و دموکراتیک خود نشان از این واقعیت است.
  در مورد وضعیت اقشارحاشیه‌ای جامعه قضیه اما گونه دیگری است. احمدی نژاد و مشاورانش با استفاده ابزاری از مظاهر سمبلیک ناسیونالیسم ایرانی و تعبیر و تغییرآنها به اقتدار نظامی، غرب ستیزی، و ظلم‌ستیزی این توفیق را یافتند تا همچنان پایگاه اجتماعی خود را در میان این قشرها حفظ کنند. تطمیع این عناصر رانده شده از اجتماع و بسیج آنها در گروه‌های سازمان یافته لباس شخصی ها و حامیان رژیم  به سرکردگی سودجویان غائله جمهوری اسلامی همچون گذشته بخشی از تدابیر سیاسی دولتی به منظور تهدید و سرکوب مخالفین است. تنها فرق موجود در این است که اکنون الیگارشی نظامی و متحدین عوام‌سالار آن خود ابتکار عمل را بدست گرفته تا با شعار امنیت ملی و عدالت اجتماعی هم معترضین خیابانی را قلع و قمع نموده و هم صاحب منصبان روحانی را از قدرت سیاسی خلع کنند.
  حملات احمدی نژاد به مهدی کروبی و هاشمی رفسنجانی در مناظرات انتخابی سال۱۳۸۸ با متهم کردن این دو روحانی متنفذ به فساد مالی آغازگر چنین روندی بود که تداوم آن را می توان در به انزوا کشانیدن هاشمی رفسنجانی و سرانجام خلع وی از مقامات تصمیم گیرنده مملکتی مشاهده کرد. ماجرای استعفای اجباری حیدر مصلحی از مقام وزارت اطلاعات کشور، علی رغم مخالفت ولی فقیه، نشانگر فاز نوینی از این روند است که حذف روحانیون اصولگرا و سرانجام تضعیف نهاد ولایت فقیه  را در نظر دارد.
  تحذیرمصباح یزدی، حامی و مرشد احمدی نژاد، نسبت به تحولات اخیر، حتی اگر عاری از خلوص نیت باشد، چنانکه برخی از ناظران سیاسی بر این باورند [۱۹]، بازتابی است از نگرانی مشترک روحانیون حکومتی مبنی بر محو فقیه سالاری. او همانند علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران از فتنه جدیدی سخن گفت:
"اگر تنبلی کنیم زمانی از خواب غفلت بیدار می‌شویم که تیرگی فتنه همه جا را فراگرفته است و می‌بینیم همان کسانی فتنه را آغاز کرده‌اند که خود پرورش داده‌ایم. این عزل و نصب‌ها از کجا در می‌آید؟ این حرف‌های ملی‌گرایانه و مکتب ایرانی، آن هم در زمانی که نهضت اسلامی در جهان اسلام در حال شکل‌گیری است، برای چیست؟"   
  مصباح در مقام رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی همچنین تاکید نمود:
"پس جای تعجب نیست اگر برخی از یاران امام، روزی علیه اسلام و انقلاب به پا خیزند (همانگونه که سران فتنه گذشته این چنین کردند)، و جای تعجب نخواهد بود اگر برخی از کسانی که امروز دم از رهبری می‌زنند و از یاران رهبری هستند، فردا فتنه بزرگ‌تری را به وجود آورند....خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تا کنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذی‌هایی است که در بین خودی‌ها در حال رشد هستند."[۲۰]
  در اینجاست که تلاش برخی از متفکرین دینی چون عبدالکریم سروش برای جایگزینی سبعیت رژیم جمهوری اسلامی با چهره رحمانی آن همانند آب در هاون کوبدین است. آنان هنوز به عمق مسئله پی نبرده و قضایا را وارونه می‌بینند.

انتقاد از روشنفکران و فعالان سیاسی

اما این رژیم نظامی-امنیتی عوام سالار را چگونه می‌توان خلع سلاح کرد؟ پاسخ به این سؤال را می‌باید از روشنفکران و فعالان سیاسی ایران آغاز کرد، وآن اینکه اکثر آنان  به تأثر از رژیم حاکم عوام‌زدگی را پیشه کرده و توجه‌شان را صرفا معطوف به مسائل و مشکلات طیف خود و طبقه متوسط نموده‌اند. چنین حالتی به وضوح در تفکر سیاسی و برنامه عمل آنها دیده می‌شود تا آنجا که مفاهیمی چون برابری و عدالت اجتماعی را به فراموشی سپرده‌اند. این در حالی است که موضوعاتی چون حقوق بشر، آزادی زنان، و سکولاریسم موضوع‌های غالب را در میان روشنگران سیاسی تشکیل می‌دهند. بدون شک طرح و پیش‌برد این موضوعات برای رسیدن به یک ایران آزاد و دموکراتیک نه فقط لازم بلکه حیاتی است، ولی آیا برای نیل به چنین هدفی تنها حضور فعال اقشار متوسط اجتماعی در صحنه سیاسی کافی است؟ تجربه تاریخی ایران در یک قرن گذشته خلاف این را نشان می‌دهد. هم انقلاب مشروطیت و هم انقلاب ۵۷، قطع نظر از ماهیت و پیامدهای متفاوت اشان، دو نمونه موفقیت آمیز جنبشهای ملی در ایران اند که وجه مشترک هر دوی آنها مشارکت و اتحاد همه اقشار و طبقات اجتماعی در براندازی هیئت و یا طبقه حاکمه بود. حال آنکه یکی از علل عمده شکست دیگر جنبشها را می‌باید در بی تفاوتی یا عدم شرکت برخی از نیروهای اجتماعی و نیز شکنندگی ائتلاف نیروهای سیاسی جستجو کرد.
  این اتحاد ملی را نمی‌توان بطور تصنعی و صرفا با توافق به اتحاد عمل گروه‌ها و سازمانهای سیاسی به وجود آورد. چنین اتحادی را می‌باید قبل از هر چیز در میان مردم ایجاد کرد. رسالت تاریخی روشنفکر و فعال سیاسی امروز ایران چیزی غیر از این نیست، و این رسالت را می‌باید با پذیرفتن نقش مددکار و روانکاو اجتماعی به انجام رساند.
   رویارویی مردم معترض با رژیم حاکم و بیت رهبری به دنبال تقلب انتخاباتی سال ۱۳۸۸ نمایشی بود از یک زورآزمایی فرسایشی که نتیجه آن سرکوب وحشیانه مردم و پراکندگی تدریجی آنها شد. کشتار وشکنجه و تجاوز جوانان در زندان‌های رژیم ولایت فقیه بدون شک در افت و تنزل جنبش سبز نقش بسزایی داشته که نمی‌توان آن را انکار کرد. اما تأکید جنبش بر مطالبات قانونی، مدنی، وسیاسی مردم به پا خاسته که عمدتا در برگیرنده امیال و خواسته‌های اقشار مرفه و متوسط جامعه است محدودیت این حرکت اعتراضی را به عرضه گذاشت. عدم حضور سازمان یافته کارگران در جنبش سبز و بی‌تفاوتی اقشار اجتماعی تحتانی نسبت به آن مبین این واقعیت است.
نمونه بارز این بی تفاوتی نامه‌ای بود که در سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۸ تحت عنوان "من با آنها می‌رقصم ولی رای نمی‌دهم" در سایت اخبار روز درج شد. این نامه از سوی زن جوان، ولی تهی دستی است که شبهای انتخابات با جمعی از دوستانش با ناخنهای لاک زده سبز رنگ و روبان سبز به میان طرفداران موج سبز رفته تا با آنها به رقص و پایکوبی بپردازد. این شبها، چنانکه خود این زن نقل می‌کند، " تنها شبهاییه که ما به خاطر فقرمون مسخره نمیشیم، این شبها تنها زمانیه که کسی از ما نمیپرسه که از کدوم محله ایم، کسی براش مهم نیست کفشمون قیمتش چنده فقط براشون کافیه که ما سبز باشیم..."
  او سپس به تشریح احساسات خود پرداخته و می‌گوید:
"این شبها آخرین شبهای استفاده از فرصت طلایی یکرنگ بودنه اما صبح شنبه دیگه هیچ خبری از این اتحاد نیست، از صبح شنبه مهم نیست رئیس جمهور کیه من باز میشم دختر فقیر یک کارگر و صاحب مادری که از دید اونها کلفتی می‌کنه، و اونها دوباره پشت ماشینهای چند میلیونی غذایی رو به سگهاشون میدن که من شاید هرگز نخورده باشم. کدوم یکی از این کاندیداها میخوان این فاصله طبقاتی رو از بین ببرند؟... این شبها تنها زمانی است که من رو تا حدودی و فقط کمی به آرزوها و رویاهای چندین ساله‌ام نزدیک می‌کنه، اینکه کسی من رو ببینه و به روی من لبخند بزنه بدون اینکه بخواد ازم سو استفاده کنه، بدون اینکه ته نگاهش تحقیر باشه، بدون اینکه پیفی بگه و رد بشه، بدون اینکه توقع داشته باشه چون از چنین خانواده‌ای هستم با ۲۰ هزار تومن پول باید تا صبح در خدمت خودش و رفیقاش باشم، این شبها قیطریه نشینان بی تعصب لبخند میزنند اما از شنبه قصه غصه‌ها تکرار میشه.".
  این زن در فسمت دیگر نامه می‌نویسد: " خیلی دوست دارم از این جماعت که فریاد میزنند اگر کارگری یا کارمند یا سرمایه دار، الان زمان اتحاده، بپرسم ، از این اتحاد چی به من میرسه؟ کدوم آدمی تونست تو ۴ سال نه ۸ سال حتی درد ما رو دوا کنه؟" او در پایان چنین نتیجه میگیرد: حاصل گله‌های دل من از خدا چندین و چند دفتره، نمیخوام همه اینها رو بنویسم اما از این چند روز باقیمانده استفاده میکنم و هم پای موج سبز فریاد میزنم و میرقصم و لمس میشم و لمس می‌کنم با شعار من رای نمیدهم."

وظیفه روشنفکر متعهد

نامه فوق شاید ساختگی و یا حتی تبلیغی باشد از طرف مقامات حکومتی در جهت بی اعتبار کردن موج سبز. اما احساس انعکاس یافته در آن احساسی است واقعی که بازتابی است از نگاه دو فرهنگ طبقاتی متفاوت به یکدیگر. اکنون پرسش این است که اتحاد عمل این دو فرهنگ ودو طبقه متفاوت، اگر نه متضاد، را چه کسی و چگونه باید فراهم کرد؟
  پاسخ به این سوال، برجسته کردن رسالت روشنفکر متعهد است. وظیفه روشنفکر ایرانی در این مرحله از زمان ایجاد هماهنگی بین طبقات اجتماعی برای رسیدن به یک اتحاد ملی است. این امر با بیان و طرح خواسته‌های ملموس آنها به انجام می‌رسد. چنین اتحادی را نه می‌توان با تلاش برای رسیدن به یک ائتلاف سیاسی بین نیروهای اپوزیسیون ایجاد کرد و نه می‌توان به آن تقلیل داد.
  مثال این هماهنگی این گونه است: اگر شکستن قیود دینی و سیاسی موجود درایران راهگشای زن مرفه برای رسیدن به حقوق برابر با جنس مذکر است، برای زن طبقه محروم اولویت شکستن سدهای اقتصادی و فراهم کردن امنیت اجتماعی است. این خواسته‌های ظاهرا ناهمگون زنان، تا آنجایی که به زن به عنوان یک مفهوم ساخته شده اجتماعی مربوط می‌شود، نه متضاد که مکمل یکدیگرند.

سکولاریسم

روشنفکر متعهد ایرانی همچنین می‌تواند نگرش سکولاریسم را در میان طیف وسیعی از مردم ترویج کند بدون آنکه عکس العمل منفی انها را برانگیزد. در اینجا منظور حساسیت‌های مذهبی نیست، بلکه سخن از نحوه پیش برد عملی و پذیرش آن توسط مردم است.
  بسیاری از روشنگران سیاسی ایران بر این اصل تاکید دارند که رهایی از استبداد دینی و گذار به دموکراسی تنها از طریق سکولاریسم امکان پذیر است. دکتر اسماعیل نوری علا یکی ازپرانرژی‌ترین شارحان چنین نظریه‌ای است که در صحت آن البته تردیدی نیست. ولی آنچه جای تردید دارد این است که سکولاریسم به عنوان یک شعار و استراتژی وحدت بخش تا چه حد توانایی جذب اقشار تحتانی جامعه را دارد. به دیگر سخن، این افشار با پذیرش سکولاریسم چه چیز خاصی را بدست آورده که در گذشته از آن محروم بوده‌اند؟ این سؤالی است که پاسخ آن در نوشته‌های دکتر نوری علا غایب است، زیرا از دید او تاکتیک همان استراتژی است. این نوع نگرش یعنی بسیج ایدئولوژیک که سازمانهای چپ ایران در روزهای پس از انقلاب در پی آن بودند. فعالین این سازمان‌ها می‌خواستند تا با متقاعد ساختن مردم به "تقدم ماده بر روح" آنان را به خواسته‌های "سوسیالیستی"‌شان برسانند. چنین نشد، و چنین نیز نخواهد شد که تنها با طرح شعار سکولاریسم بی تفاوتان به این واژه را به سوی خود جلب کرد. این کار یک پروسه عملی است که ضامن اجرایی آن فقط و فقط پرداختن به مشکلات روزمره و واقعی آنان است. به عبارت دیگر، سکولاریسم در این مقطع از تاریخ ایران یعنی تلاش در جهت دموکراتیزه نمودن جامعه با طرح برنامه عمل مشخصی که در بر گیرنده خواسته‌های تمام طبقات و قشرهای اجتماعی باشد. تنها از این طریق است که غرق شدگان در رویای ظهور مهدی موعود را می‌توان به ساحل واقعیت‌های این دنیا کشانید.

حقوق بشر و عدالت اجتماعی

این موضوع در مورد دیگر مسایلی چون حقوق بشر نیز مصداق دارد. اگر چه مبارزه با نفض حقوق بشر از سوی فعالین سیاسی و حقوق دانان ایران یکی از مهمترین اقدام برای رسیدن به خواسته‌های دمکراتیک جهان شمول است، ولی بی توجهی به مسایل محرومین اجتماعی و رنجش حاصله از آن می‌تواند منجر به محدودیت‌هایی برای جنبش دمکراسی در ایران شود.
  در این مورد مشخص نیز درست آن است که روشنفکران و فعالین سیاسی مفهوم حقوق بشر را گسترش داده تا مسایلی چون فقر اقتصادی را نیز در بر گیرد. وجود فقر هم شکل دیگری از نفض حقوق بشر است. این نکته هم از نظر اخلاقی و هم از نظر استراتژی جنبش حائز اهمیت است. تنها از این طریق است که می‌توان ابتکار عمل را بدست گرفت و عوام‌سالاران عوام‌فریب را خلع سلاح کرد.این امر شدنی است، اما برای انجام آن می‌باید مفهوم عدالت اجتماعی را در مرکز برنامه عمل سیاسی قرار داد.
در عصر انقلاب مشروطیت، پیش از به توپ بستن مجلس، مشروعه خواهان برای پیش برد مقاصد سیاسی خود جمعی از قمه کشان و لات‌های تهران را بسیج کرده و این شعار را سر می‌دادند: "ما مشروطه نمی‌خواهیم، ما دیگ پلو خواهیم". جای هیچ تردیدی نیست که سرایندگان این شعار خود در زمره کسانی بودند که دیگ پلو را از گرسنگان دریغ می‌کردند. ولی آنان به روانشناسی این عناصر رانده شده از جامعه، یعنی بغض وکین آنها نسبت به برترین مشروطه خواه خود و نا ملموس بودن ایده مشروطیت با شیوه زندگی اشان، وقوف کامل داشتند. در این شعار عنصری از حقیقت نهفته بود، و آن اینکه انقلاب مشروطیت، لااقل در فاز نخست آن، با فقر و بدبختی اقشار حاشیه‌ای جامعه بیگانه بود. درست به همین علت، یعنی بی توجهی به اصل عدالت اجتماعی از سوی فعالین جنبش، امروز هم یک چنین شعار مشابهی توسط عوامسالاران عوام فریب در میان محرومین رواج داده می‌شود. اینک زمان آن رسیده که این شعار را به گونه دیگری سرود: "ما هم مشروطه می‌خواهیم، هم دیگ پلو خواهیم".

صف‌آرایی جدید و ضرورت خلع سلاح رژیم

درک مسئله فوق و اقدام در این جهت رسالت روشنفکرمتعهد و فعال سیاسی ایرانی دراین مرحله از تاریخ کشور است. ایران امروز با گذشت بیش از سه دهه از پیدایش رژیم سلطانی ولایت فقیه رخداد‌ها و تحولات بسیاری را شاهد بوده که برآیند آنها را می‌توان در تضعیف پایگاه اجتماعی رژیم حاکم دید.
  ائتلاف بیت رهبری با جناح احمدی نژاد و حذف کامل اصلاح طلبان حکومتی از قدرت سیاسی صف آرایی جدیدی را در عرصه سیاست ملی به وجود آورد که یکی از نتایج مهم آن رویارویی مستقیم قشرهای میانی جامعه با حاکمین فقیه سالار و عوام سالار است. نمونه نمادین این واقعیت بروز تظاهرات خیابانی پس از کودتای انتخاباتی بود که مشروعیت نظام را به چالش کشید. از طرف دیگر عملکرد دولت اسلامی به شکل مجموعه‌ای از شبکه‌های مافیایی و کنترل آنها بر زندگی سیاسی و اقتصادی کشور توهم بسیاری از حامیان اولیه انقلاب را در هم شکسته. آنان با آزردگی خاطر عرصه را ترک نموده و عوام سالاران حاکم را از حمایت خود برانگیخته امت مسلمان بی بهره گذاشته‌اند. تطمیع و تجهیز سازمان یافته جیره خواران رژیم از جمله تدابیری است که رژیم ولایت فقیه برای جلب حامیان فعال دولتی به آنها متوسل میگردد.
  در این میان غرب ستیزی و ضدیت با بنیان فکری و فرهنگی، و مظاهر آن همچنان گفتمان رایج است که قصدی جز باز تولید اساس اجتماعی رژیم و هویت ملی خودشیفتگان حقیرندارد . این گفتمان بیش از آنکه نمایشی باشد از سیاستهای به اصطلاح ضد امپریالیستی رژیم عمل کردهای اجتماعی و سیاسی خاص خود را دارد.
  در هر دو مورد هدف اصولا تضعیف و تخریب طبقه متوسط خواهان تحول سیاسی است، نخست با بر انگیختن حسد اجتماعی اقشار تحتانی سنت‌گرا برعلیه این طبقه ، و سپس با ارتباط دادن فعالان سیاسی آن با قدرتهای امپریالیستی. این گونه سیاستهای تهاجمی با تحریک احساسات محرومین جامعه را می‌باید تولید سلاح‌های انسانی در زرادخانه جمهوری اسلامی نامید که استفاده از آن فقط در خدمت سرکوب انسانهای آزاده صورت می‌گیرد. این زرادخانه سلاح‌های انسانی را باید هر چه زودتر متوقف و رژیم را خلع سلاح کرد.
   تورنتو، بهار ۱۳۹۰
  پانویس‌ها
 
[۱۳] آیت الله طالقانی درموارد متعددی پیش ازاین بر عدم شرکت روحانیت در ارگانهای دولتی تاکید نموده بود.
[۱۴] برای درک بیشتر این مطلب رجوع شود به محمد رضا نیکفر، "ایمان و تکنیک"، منتشر شده در سایت نیلگون.
[۱۵] به نقل از هفته نامه پنجره شماره 18 مرداد 1388.   
[۱۶]  رجوع شود به سایت تابناک 27 شهریور 1389. 
[۱۷]  رجوع شود به سایت البرز 22 شهریور 1389. 
[۱۸] بر گرفته از رجا نیوز یکشنبه، 21 شهريور .1389    
[۱۹] به عنوان مثال در بخش سوم مقاله "از حجتیه تا مصباحیه"، منتشر شده درسایت وطن به تاریخ 9 سپتامبر 2009 ، آمده است:
"ساختار شكنی زوج احمدی نژاد – مشایی و حلقه یاران اطراف آنها، چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، اگرچه كشور را در تلاطمات سیاسی داخلی و بین المللی گرفتار كرده است اما بدون شك گام مؤثری است در جهت نیل كشور به مدل مطلوب مورد نظر تشكیلات مصباحیه چرا كه برای هر تغییر بنیادینی نیاز به درهم شكستن ساختار فعلی احساس می شود. در این بین آنچه نباید فراموش كرد این است كه دولت احمدی نژاد از نظر آیت الله مصباح یزدی دولت دوران گذار است نه دولت شرایط مطلوب و عملكرد این دولت نیز به همین ترتیب در بسیاری از موارد تاكتیكی است نه اعتقادی."
اعتقاد به تاکتیکی بودن موضع مصباح یزدی بر اساس نظریه غیر ارتدوکس او از مهدویت است، چنانکه او در سخنرانی اختتامیه در دومین همایش مهدویت چنین اظهار نمود:
اگر برخي از خصوصياتي كه ما به آن اعتقاد داريم راحذف كنيم مفهوم مهدويت گسترش پيدا مي كند و ديگر اختصاص به شيعه اثني عشري نخواهد داشت بلكه آن را مي توان توسعه داد و در تمام دين ها مفهوم آن را اشاعه داشته باشيم. "
[۲۰]  بر گرفته از جنوب نیوز 25 فروردین 1390

بخش پیشین:
عوام‌سالاری
 

 

اختلاف دولت و مجلس ايران بر سر وزارت‌خانه‌ها

مجلس شورای اسلامی ايران به دولت «اخطار» داده تا وزارت ورزش را تشکيل دهد و برای وزارت راه و ترابری نيز وزير معرفی کند.
  به گزارش خبرگزاری‌های ايران، محمدرضا ميرتاج‌الدينی، معاون پارلمانی رئيس‌جمهور ايران در پاسخ به مجلس گفته است وزير مسکن هم‌اکنون سرپرست وزارت راه است و نيازی به معرفی به مجلس ندارد‌ اما لايحه شرح وظايف اين وزارت‌خانه طی هفته آينده به مجلس تقديم می‌شود.
  وی همچنين درباره وزارت ورزش و جوانان نيز گفت: «فعلاً در اين مورد خبری نيست و هم‌اکنون سازمان ملی جوانان پيرامون مباحث جوانان و سازمان تربيت بدنی در حوزه وظايف خود انجام وظيفه می‌کند.»
  حميد بهبهانی، وزير پيشين راه و ترابری، بهمن ۱۳۸۹ از سوی نمايندگان مجلس استيضاح و از کار برکنار شد.
  محمود احمدی‌نژاد پس از استيضاح بهبهانی توسط مجلس، علی نيک‌زاد، وزير مسکن و شهرسازی را به عنوان سرپرست وزارت راه و ترابری منصوب کرد.
  اکنون و با گذشت سه ماه از اين انتصاب، نمايندگان مجلس می‌گويند دوره قانونی سرپرستی بر وزارت‌خانه به پایان رسیده و رئيس‌جمهور بايد وزير راه را به مجلس معرفی کند.
علی لاريجانی، رئيس مجلس نيز روز دوشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ گفت: «اگر دولت بخواهد وزارت‌خانه‌ها را با هم ادغام کند، ممکن است مجلس قبول نکند، پس اول بايد مجلس تصويب کند و بعد ادغام صورت گيرد.»
با این حال علی نیک‌زاد، وزیر مسکن و سرپرست وزارت راه گفته است من وزير وزارت‌خانه‌های ادغام شده (مسکن و راه) هستم.
  به گفته وی «وزارت راه و ترابری مدت زيادی است که در وزارت مسکن و شهرسازی ادغام شده و لايحه آن به‌زودی به مجلس ارائه می‌شود.»
  تشکیل نشدن وزارت ورزش نیز یکی دیگر از اختلافات مجلس و دولت است. نمایندگان مجلس روز گذشته اعلام کردند دولت باید وزارت ورزش را تشکیل دهد و وزیر ورزش را نیز معرفی کند.
علی لاريجانی نیز مدتی پیش در پی تشکیل نشدن وزارت ورزش، از دولت به قوه قضائيه شکايت کرد.
  نمايندگان مجلس شورای اسلامی ايران، ۱۲ دی‌ماه ۸۹ طرحی را تصويب کردند که بر اساس آن وزارت جوانان و ورزش بايد به‌عنوان بيست و دومين وزارت‌ دولت ايران تشکيل ‌شود اما دولت ايران تاکنون اين وزارت‌خانه را تشکيل نداده است.
  آخرين مهلت تشکيل وزارت ورزش و جوانان ۲۰ فروردين ۱۳۹۰ بوده است.
  با این حال اسفنديار رحيم‌مشايی، رئيس دفتر رئيس‌جمهور ايران، ٢٨ فروردين‌ماه گذشته گفت: «دولت و رئيس‌جمهوری اين موضوع (تشکيل وزارت ورزش) را به صلاح ورزش کشور نمی‌دانند.»
  يک روز پس از سخنان مشايی، مصطفی پورمحمدی، رئيس سازمان بازرسی گفت مجلس شورای اسلامی، تشکيل اين وزارت‌خانه را تصويب و شورای نگهبان نيز آن را تأييد کرد و نمی‌توان با عناوينی چون «به صلاح نيست» و يا «درست نيست»، تشکيل اين وزارت‌خانه را به تأخير انداخت.



صدور حکم شش ماه زندان برای بهاره هدایت، مهدیه گلرو، مجید توکلی

دانشجونیوز: بهاره هدایت، مجید توکلی و مهدیه گلرو به "اتهام تبلیغ علیه نظام" هر کدام به شش ماه حبس محکوم شدند.
به گزارش دانشجو نیوز در پی برگزاری دادگاه بهاره هدایت، مجید توکلی روز شنبه دهم اردیبشهت ماه، پس از گذشت تنها دو روز این دو دانشجوی زندانی به همراه مهدیه گلرو دیگر دانشجوی زندانی که پیش از این سه شنبه ششم اردیبهشت ماه به دادگاه فراخوانده شده بود،هر کدام به شش ماه زندان محکوم شدند.
لازم به ذکر است بهاره هدایت و مجید توکلی این دو فعال سرشناس دانشجویی به علت انتشار نامه به مناسبت روز دانشجو در دادگاه اخیر که در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برگزار شده بود با اتهامات "تبلیغ علیه نظام "و "تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی" محاکمه شدند که به علت نقص ادله از اتهام "تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی" تبرئه شدند.
وکلای این دو دانشجو به علت صدور زودهنگام احکام دادگاه در مدت بسیار کوتاه دو روزه، از ارایۀ لایحۀ دفاعی برای پرونده موکلانشان بازماندند.
با صدور این احکام در جهت فشار بیشتر بر دانشجویان زندانی، بهاره هدایت مجموعاً به ده سال زندان، مجید توکلی مجموعاً به هشت سال زندان و مهدیه گلرو مجموعاً به دو سال و نیم زندان محکوم گردیدند که از جمله سنگین ترین احکام برای دانشجویان زندانی می‏باشد.




بیانیه دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس: انتقاد به اجرای هدفمندی یارانه ها و تاکید بر تداوم اعتراض مردم

جمعی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، با انتشار بیانیه ای ضمن انتقاد از سیاست های اقتصادی دولت در اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها و افزایش شدید قیمت اقلام خوراکی، این سیاست ها را شکست خورده خوانده و خطاب به ملت ایران نوشته اند «که از توده مردم ایران: کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، و دیگر اقشار تحت ستم جامعه می خواهیم که اجازه ندهند سیاست های ویرانگر اقتصادی حکومت فقر مضاعف را بر آنان تحمیل نماید.»
به گزارش دانشجونیوز، دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به تحمیل فقر مضاعف دولتمردان بر مردم آورده اند که، « کیست که نداند هدف از اجرای مستبدانه قانون هدفمند شدن یارانه ها صرفا تحمیل نتایج بحران اقتصادی بر توده مردم است. در نتیجه سیاست های اقتصادی کودتاچیان حاکم بر کشور، اکنون بحران سرتاسر اندام های جامعه را فراگرفته است و حکومت به جای چاره جویی برای حل این بحران ها، صرفا می کوشد نتایج بحران را بر دوش اقشار مختلف جامعه خاصه طبقه متوسط تحمیل نماید.»
متن کامل این بیانیه که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:
با گذشت چند ماه از اجرای قانون هدفمند شدن یارانه ها، اکنون که عواقب اجرای مستبدانه این قانون کم و بیش خود را آشکار کرده است، نتیجه عملی اجرای این قانون را می توان در یک جمله: به گروگان گرفته شدن نان مردم به وسیله حکومت کودتا توصیف کرد.افزایش های تازه در قیمت ضروری ترین اقلام مصرفی مردم نشان می دهد که مبنای اجرای این قانون، نه تحقق تدریجی و برنامه ریزی شده اقتصاد مردمی، بلکه سیاست شوک درمانی است.حال با توجه به اینکه سیاست شوک درمانی و آزاد سازی سریع اقتصاد، نا کار آمدی خود را در تجربه تاریخی نشان داده است، سوال این است که چه عاملی غیر از خوی مستبدانه و به هیچ گرفتن مردم، می تواند اصرار حکومت کودتا به ادامه سیاست های موجود را توضیح دهد؟ البته کودتاچیان حاکم بر کشور می کوشند با توسل به شکست خورده ترین تئوری های اقتصاد نئو لیبرال، اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها را توجیه کنند. توجیه هایی از قبیل ضرورت واقعی کردن قیمت ها و رقابتی کردن اقتصاد با توسل به ساز و کار بازار آزاد.
اما گذشته از تناقضات حکومتی که از یک سو بر ضدیت با لیبرالیسم تاکید می کند و از سوی دیگر راست گرا ترین تئوری های اقتصاد لیبرال را عملی می نماید، کیست که نداند هدف از اجرای مستبدانه قانون هدفمند شدن یارانه ها صرفا تحمیل نتایج بحران اقتصادی بر توده مردم است. در نتیجه سیاست های اقتصادی کودتاچیان حاکم بر کشور، اکنون بحران سرتاسر اندام های جامعه را فراگرفته است و حکومت به جای چاره جویی برای حل این بحران ها، صرفا می کوشد نتایج بحران را بر دوش اقشار مختلف جامعه خاصه طبقه متوسط تحمیل نماید.
ما جمعی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، از آنجا که نه مشروعیتی برای رژیم ظلم و جور عمومی حاکم بر کشور قائلیم و نه امیدی به اصلاح روند های موجود به وسیله ایشان داریم، به جای مورد خطاب قرار دادن حکومت، توده مردم ایران را مورد خطاب قرار می دهیم. ما از توده مردم ایران: کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، و دیگر اقشار تحت ستم جامعه می خواهیم که اجازه ندهند سیاست های ویرانگر اقتصادی حکومت فقر مضاعف را بر آنان تحمیل نماید. ما آگاه هستیم که فقر مضاعف امکان هر نوع کنشگری سیاسی را از مردم می گیرد و وجود یک توده فقیر و نا آگاه، ایدال کودتاچیان حاکم بر کشور برای ابدی کردن سلطه است.
ما خواهان وسیع ترین اتحاد میان طبقه متوسط جامعه ایران و اقشار زحمتکش جامعه از رهگذر پیوند افق آزادی خواهانه جنبش سبز با افق عدالت طلبانه جنبش های زحمتکشان جامعه خاصه جنبش کارگری هستیم.و برای تحقق این هدف به کنش خلاقانه شورای هماهنگی راه سبز امید نظر داریم.ما امید داریم که سومین سالگرد کودتای انتخاباتی سال 1388 یعنی 22 خرداد امسال، تبدیل به آوردگاه اتحاد جنبش سبز و جنبش زحمتکشان جامعه شود.
جمعی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس
سه شنبه 13 اردیبهشت 1390





وزير بهداشت ایران: رها کردن بيماران در اطراف تهران به هيچ وجه واقعيت نداشت

دانشجونیوز: وزیر بهداشت در نشست روسای دانشگاه علوم پزشکی خطاب به این رواسا گفته است که "نگذارید بهانه‌ به دست کسانی بیافتد که می‌خواهند زحمات پرسنل، پرستاران، پزشکان و مدیران را زیر سئوال ببرند تا اگر در جایی مثل همین تهران این قبیل اتفاقات رخ داد و در نهایت متوجه شدیم که به هیچوجه واقعیت "نداشته"، دانشگاهها پاسخ مناسب داشته باشند"
به گزارش خبرگزاری دولتی مهر، دکتر مرضیه وحیددستجردی امروز سه شنبه در شصت و ششمین اجلاس روسای دانشگاه‌های علوم پزشکی گفت: نگذارید بهانه‌ به دست کسانی بیافتد که می‌خواهند زحمات پرسنل، پرستاران، پزشکان و مدیران را زیر سئوال ببرند تا اگر در جایی مثل همین تهران این قبیل اتفاقات رخ داد و در نهایت متوجه شدیم که به هیچوجه واقعیت نداشته، دانشگاهها پاسخ مناسب داشته باشند البته در مشهد هم چنین معضلی به وجود آمده که خلاف واقع بوده و رئیس دانشگاه در این زمینه توضیح خواهد داد.
این اظهارات وزیر بهداشت در حالی عنوان می شود که عکس هایی گویا از رها شدن دو بیمار به صورت گسترده در وبسایت و خبرگزاری های دولتی نیز پخش شد.
هفته گذشته عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران، نیزاعلام کرد که در پرونده رها کردن چند بیمار در بیابان‌های اطراف تهران شش نفر دستگیر شده و پرونده‌ای قضایی در این زمینه تشکیل شده که «در حال پیگیری است».
در ادامه حتی دادستان تهران نیز در گفت‌وگو با خبرگزاری دولتی، ضمن اعلام صحت گزارش های مربوط به رها کردن بیماران در شهر، خبر رها شدن سومین بیمار از سوی مراکز درمانی تهران را نیز تایید کرده و جزئیات بیشتر در مورد این پرونده ارائه داده و اعلام کرده بود که متهم اصلی این اقدام نیز دستگیر شده‌است.
با این وجود وزیر بهداشت ایران علاوه بر تکذیب این خبر، آمادگی خویش را برای ارسال کمک‌‌های انسان دوستانه پزشکی به کشورهای مسلمان منطقه ابراز داشته اند.




آموزشیاران نهضت سوادآموزی هم در مقابل مجلس تجمع کردند

دانشجونیوز: جمعی از آموزشیاران نهضت سوادآموزی صبح امروزبا تجمع مقابل درب شمالی مجلس شورای اسلامی تعیین تکلیف وضعیت استخدام خود را خواستار شدند.
به گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا، جمعی از آموزشیاران نهضت سوادآموزی صبح امروز مقابل درب شمالی مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.
بر اساس این گزارش، پیش از این مجلس شورای اسلامی در مصوبه‌ای به کارگیری 7 هزار نفر از واجدان شرایط استخدام در نهضت سوادآموزی را تصویب کرده بود که به گفته تجمع‌کنندگان، تعداد 3 هزار نفر در سال گذشته جذب آموزش و پرورش شدند، اما هنوز تعداد 4 هزار نفر از این افراد باقی مانده‌اند.
تجمع‌کنندگان در نامه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواستار تعیین تکلیف مابقی آموزشیاران واجد شرایط قانون شدند.
گفتنی است در چند روز گذشته جمعی از کارگران و معلمین حق التدریس نیز در مقابل درب مجلس ایران تجمع نموده و خواستار احقاق حقوق قانونی خویش شده اند اما مسئولان حکومتی نه تنها هیچ توجهی به این خواسته ها نکرده اند بلکه با برخوردهای غذایی و امنیتی سعی در خاموش کردن این تجمعات و اعتراضات داشته اند.





مرگ یک دانشجوی دیگر، اینبار دانشجوی دانشگاه ارومیه

دانشجونیوز: خبرگزاری دولتی خبر ازایست قلبی یک دانشجوی ترم آخر دانشگاه ارومیه در منطقه سردشت بر اثر "شنا در آب سرد" داده است.
خبرگزاری دولتی مهر در خبری که امروز منتشر ساخته، مدعی شده که، احسان عبدی نژاد دانشجوی ترم آخر مقطع کارشناسی دانشگاه ارومیه به همراه دوستان خود به آبشار سردشت به منظور اردوی دانشجویی مراجعت کرده بودند که این دانشجو قصد شنا کردن در آب‌های سرد آبشار را داشته اما دوستانش وی را منع می‌کنند.
اما زمانی که برای دومین بار قصد شنا می‌کند در اولین شیرجه‌ای که می‌زند در تماس با آب‌های بسیار سرد آبشار دچار ایست قلبی می‌شود و از دنیا می‌‌رود.
این در حالی است که پیش از این نیز چندین تن از دانشجویان بر اثر مشکلات امنیتی و اجتماعی در ایران خود کشی کرده اند و خبرگزاری های حکومتی بدون اشاره به واقعیات، حوادث طبیعی را علت بسیاری خودکشی ها و مرگ و میر دانشجویان عنوان میکند.
بر پایه این گزارش، پیکر وی در نقده زادگاهش به خاک سپرده شد و 12 اردیبهشت ماه نیز مراسم یادبودی از سوی دانشگاه ارومیه برگزار شد.



برگزاری دادگاه حمله به کوی دانشگاه تهران/ احضار دهها دانشجو به دادسرای نظامی

در پی روند رسیدگی به پروندۀ حمله به کوی دانشگاه تهران در روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، ده ها تن از دانشجویان دانشگاه تهران بار دیگر به دادسرای نظامی(سازمان قضایی نیروهای مسلح) احضار شدند.
به گزارش دانشجو نیوز در هفته های اخیر در پی روند نا عادلانه رسیدگی به پروندۀ حمله کوی دانشگاه تهران و ایراد اتهام علیه دانشجویان به جای متهمین اصلی این پرونده، ده‏ها تن از دانشجویان دانشگاه تهران برای اخذ دفاع آخر به دادسرای نظامی احضار شدند.
گفتنیست این دادگاه ها به ریاست قاضی فراتی برگزار می‏شود.
لازم به ذکر است در طول دوسال اخیر دانشجویان به این دادگاه ها احضار شدند و در موارد متعدد با بازداشت مواجه شدند.
تاکنون از احکام صادره برای دانشجویان اطلاعی در دست نیست. پیش از این از سوی قاضی پرونده اعلام شده بود احکام پس از دوهفته از ارایۀ دفاع آخر توسط دانشجویان صادر می‏گردد.
در پی حملۀ نیروهای لباس شخصی و انتظامی به کوی دانشگاه تهران در بامداد روز بیست و پنج خرداد بیش از صد تن از دانشجویان بازداشت شدند و در حالیکه هیچ یک از مسببین اصلی این واقعه تا به حال محاکمه نشده است دانشجویان به عنوان متهمین این پرونده معرفی گشته اند.



مسعود آقایی آزاد شد

خبرگزاری هرانا - مسعود آقایی فعال ملی-مذهبی، عصردیروز پس از گذراندن حکم خود در زندان‌های اوین، قزلحصار و رجایی شهر با یک روز تاخیر آزاد شد.
به گزارش جرس، او سال ۸۸ پس از حوادث عاشورا در منزل بازداشت و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۶ ماه حبس تعزیری و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده بود، پیش از این ۵۲ روز را در بند امنیتی اوین در انفرادی گذرانده بود. وی پس از اینکه احضاریه کتبی برای اجرای حکم خود دریافت کرد، ششم دی ماه به زندان اوین بازگردانده شد.
مسعود آقایی از متخصصان ساختمانی و از مدیران عالی رتبه ستاد بازسازی خوزستان در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی بوده است.
وی پیش از این نیز در سال هشتاد به اتهام‌های سیاسی در زندان بود که با قید وثیقه آزاد شد.



اخراج كارگران رسمي شركت صنعتي مهر آباد

خبرگزاری هرانا - رییس شورای اسلامی کار شرکت صنعتی مهر آباد از اخراج ۸ نفر از کارگران رسمی این شرکت خبر داد.
فرهاد کاظم‌زاده درگفت‌وگو با خبرنگار ایلنا افزود: مدیریت شرکت صنعتی مهرآباد بدون اینکه نظرکمیته انظباتی شرکت را جویا شود اقدام به این کار کرده است که عملی غیرقانونی و برخلاف سخنان وزیر کار است.
وی تصریح کرد: کارگران اخراجی سابقه ۲۰ تا ۲۴ سال هستند و حتی یکی از کارگران اخراجی عضو شورا است و طبق ماده ۲۸ قانون کار مصونیت قانونی و شغلی دارد.
رییس شورای اسلامی کار شرکت صنتعتی مهر آباد با اشاره به مراجعه کارگران به اداره کارگفت: تا کنون که این مراجعات نتیجه‌ای نداشته است.
وی با اشاره به واگذاری این شرکت به بخش خصوصی در سال ۸۲ و با قیمت ۳ میلیارد تومان که کمتر از ارزش واقعی آن بود، اظهار داشت: ۵۷۰ کارگر این شرکت حالا به ۱۴۰ کارگر کاهش یافته است.




فرزند وزیر سابق اطلاعات به حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد

خبرگزاری هرانا - حسن یونسی، فزرند علی یونسی وزیر اطلاعات دولت سید محمد خاتمی به حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد.
به گزارش خبرنگار رسا، این حقوق دان اصلاح طلب که در جریان تجمعات روز اول اسفند دستگیر و پس از مدتها بازداشت در بند امنیتی ۲۰۹ به تازگی به بند ۳۵۰ منتقل شده است.
وی به یکسال حبس، جریمه نقدی و پنجسال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده است .




روح الامینی: متهمان اصلی کهریزک را رها نخواهیم کرد

خبرگزاری هرانا - در حالیکه پرونده رسیدگی به مسببان و آمرانِ بازداشتگاه کهریزک همچنان بعد از یک سال در مُحاق قرار دارد، عبدالحسین روح‌الامینی، پدر یکی از شهدایِ این بازداشتگاه اعلام کرد که بنده به نمایندگی از خانواده‌هایی که در این پرونده حضور دارند اعلام می‌کنم که مته‌مان اصلی کهریزک را‌‌ رها نکرده‌ایم، نمی‌کنیم و نخواهیم کرد و حق خود را دنبال می‌کنیم.
به گزارش مهر، عبدالحسین روح‌الامینی دبیر کل حزب توسعه و عدالت پیش از ظهر دوشنبه دوازدهم اردیبهشت در نشستی خبری با خبرنگاران در خصوص آخرین وضعیت پرونده کهریزک اظهار داشت: قوه قضائیه از ابتدای این پرونده اهتمام جدی را به خرج داد و سازمان قضایی نیروهای مسلح به این پرونده که از حجم بزرگ و حجیمی برخوردار بود با دقت انجام داد از این رو علاوه بر قوه قضائیه نیروی انتظامی نیز تعامل مثبتی را برای پیگیری این پرونده نشان داد.
وی با اشاره به اینکه جلساتی که مربوط به کهریزک بود به صورت غیر علنی برگزار شد، اظهار داشت: احکام مربوط به کهریزک صادر شد. اما بنده به نمایندگی خانواده‌هایی که در این پرونده نقش داشتند اعلام می‌کنم که از متهمانی که در این پرونده نقش موثر و تاثیرگذاری داشتند نخواهیم گذاشت و حق خود را کماکان دنبال می‌کنیم.
این فعال سیاسی در ادامه در خصوص حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس نهم، افزود: اگر به ارزش‌ها و اصول امام و رهبری رجوع کنیم پی خواهیم برد که ارکان نظام با آراء مردم شکل گرفته است و مشارکت حداکثری با حضور سلایق و دیدگاه‌های مختلف محقق می‌شود. از این رو نظام تمایل به مشارکت حداکثری مردم و گروه‌ها در انتخابات دارد و به همه سلایق احترام می‌گذارد و به همین دلیل است که ما در تاریخ مجالس پس از انقلاب شاهد حضور سلایق مختلف و متفاوت مثل مجلس ششم و مجلس هفتم بوده‌ایم.
وی با بیان اینکه دشمنان نظام با مشارکت حداکثری مردم در انتخابات مشکل دارند، گفت: از این رو آن‌ها تمام تلاش خود را به کار خواهند بست تا با ایجاد شایعه، تهمت و بداخلاقی به نشاط سیاسی جامعه صدمه وارد کنند.
روح‌الامینی گفت: معتقدم مشارکت حداکثری در انتخابات با حضور سلایق مختلف البته در چهارچوب نظام اسلامی و قانون اساسی محقق خواهد شد.
این فعال سیاسی اظهار داشت: از این رو اعلام می‌کنم که بنده در انتخابات مجلس نهم نامزد نخواهم شد اما تمام تلاش خود و حزب توسعه و عدالت را به کار خواهم بست تا مشارکت حداکثری رقم بخورد. چرا که باید به نسل جوان بها داد تا آن‌ها نیز بتوانند نقش خود را به خوبی ایفا کنند.
وی در ادامه اظهار عقیده کرد «در نظام ولایت فقیه هیچ بن بستی وجود ندارد.»
گفتنی است با گذشت ماه‌ها از تشکیل و اختتامِ گزارش پروندۀ بازداشتگاه کهریزک، مسئولین این پرونده با وجود شواهد و مستندات بسیار، تنها چند مامور نیروی انتظامی را مقصر اعلام کرده و از پیگیریِ اتهاماتِ قضات و آمرینِ اصلی این فجایع جلوگیری بعمل آوردند.




سخنی با دادستان پایتخت
آریا
آقای دادستان
 همقطار دیروزت در جبهه هستم و هم نام امروزت « جانباز » به معنی بازمانده ای از جنگ که با جراحت بازگشته است. روز اولی که به جای دادستان پیشین با آن سابقه و رفتارهای نادرست منصوب شدی چندان امیدی نداشتم که رفتاری متفاوت و بهتر پیشه کنی چرا که گمانم بر این بود که انتخاب کنندگان می دانند چه کسی را برای پیشبرد خواسته های خود بر می گزینند، اما وقتی خواندم که از جنس بچه های جنگ هستی و زخمی از آن دوران به یادگار داری در نظر پیشینم مردد شدم و کمی امیدوار که چون شاید از جنس دیگری هستی و از نسلی که جنگ را تجربه کرده است هستی که من برای آنها احترام قائلم و ضمیرشان را پاک می دانم، شاید شاهد فضایی دیگر باشیم و به اصلاح رفتار و اعاده اعتبار این نهاد امیدوار شدم.
 آیا به یاد داری که هر گاه به سبب رفتارها و اخلاق پسندیده انگشت اشاره به سمت کسی می رفت و گفته می شد نور بالا می زند معمولا به خطا نمی رفت و او شهید می شد؟ هر چند در مورد من محقق نشد و به خطا رفت و گفته شد که لیاقت به قدر کفایت کسب نشده است، بی تردید از همرزمان و دوستان شما هم چون دوستان و همرزمان من کسانی در جنگ شهید شده اند. به یاد داری که بیشترشان چقدر خاکی و مهربان و ساخته شده و بی آزار و مفید بودند؟ به یاد داری که جبهه ها بیشتر از آنکه در طوفان عملیات یا دفع تک و پاتک های دشمن باشند در آرامش پیش یا پس از طوفان بودند و این زمانها که دراز هم می نمود فرصتی برای خودسازی به معنی رها شدن از منیّت و نزدیک شدن به دیگران و مهربان شدن و تمرین برای نرنجاندن و رفع رنجش های احتمالی بود؟
به یاد داری وقتی که افرادی می خواستند خشم خود را به شیوه ای غیر اخلاقی بر سر دشمنی که اسیر شده بود یا جنازه اش افتاده بود خالی کنند کسانی بودند که گوشزد می کردند و پذیرفته می شد؟
 آقای دادستان، دو سالی است که سبزها مطرح شده اند و شما در مقابلشان؛ اینها چندان مهم نیست که باورها و رفتارها اهمیت دارد و به قیاس می آید. در هر دسته و گروه و اردوگاهی باورها و رفتارها مشخص می کنند که کدامیک امتیاز دارد و کدامیک در آزمون اخلاق در نزد وجدان های پاک رد شده است. سبز بودن و نبودن به تنهایی نه مزیت است و نه اشکال؛ اما وقتی می بینیم که سبزها در غوغای خشم و خروش از مهاجمان به خود و کسانی که همراهانشان را دستگیر کرده اند و وحشیانه کتک زده اند و جمعی از آنها را کشته اند و دیگر ماجراها، حمایت می کنند و آنها را از تعرض در امان نگه می دارند و در حالی که با وجود زخم های جسمی و روحی بر رفتارهای صلح جویانه و مسالمت آمیز تأکید دارند و در حالی که می توانستند انتقام بگیرند و جوی خون راه بیندازند اما همچنان آرام ماندند و بر پرهیز از خشونت تأکید کردند، باید که از آنها آموخت و به آنها احترام ورزید.
 آقای دادستان، در این چند سال گذشته وقتی به من توصیه می شد که آهسته تر بگویم و بنویسم تا مگر چنین و چنان بلاها بر سرم نیاید ( می دانی که پس از ماجراهای کهریزک هشدارها چه لحنی دارند ) می گفتم تا در نیروهای اطلاعاتی و سپاه، بچه های جبهه و جنگ رفته ها هستند باکی ندارم و می دانم که آنها هم من را می شناسند و هم به اخلاق پایبندند. وقتی رفتارها با دستگیر شدگان را که جمعی از پیشکسوتان جنگ هم در میان آنها بودند و نهادهای برخورد کننده را برایم مثال می آوردند می گفتم که کار آنها به دست بچه های جبهه نیست و تازه واردانی ناآگاه نسبت به ارزش شرکت در دفاع از کشور و ارجمندی مدافعان میهن و درس نیاموخته و تربیت ناشده در جبهه ها با آنها چنین رفتار می کنند. می بینید آقای دادستان، تا این اندازه نسبت به شما خوشبینی داشتم، خواهش می کنم کاری را ادامه نده که این استدلالم توجیهی نادرست از کار در آید و دیگر کسی از آن دوران و پرورده شدگان در آن دامان به نیکی یاد نکند.
 آقای جعفری دولت آبادی، همرزمی که شاید خون ریخته شده ما در دشت های جنوب و غرب با جریان آب در جایی به هم رسیده باشد و با هم مخلوط شده باشد و پیمانی که در جنگ بسته بودیم را محکم تر کرده باشد، وقتی خواندم که خانواده زندانیان سیاسی که از همین سبزهای آرام و دوست داشتنی و صلح جو هستند که حق آموزش این امور را بر گردن ما دارند، گفته اند که «به سبب رفتارهای تحقیر آمیز در دادستانی, زیر نظر شما و بی توجهی شخص شما دیگر انتظاری از شما ندارند و پس از این به شما مراجعه نخواهند کرد » دلم شکست و ناامید شدم، نا امید از اینکه دیدم شما هم شاید در قدرت از جنس دیگری شده باشید.
 آقای دادستان اما همچنان با امیدی اگر چه کم رنگ در دل این متن را خطاب به شما می نویسم، آقای جعفری دولت آبادی، به احترام باورهای مشترکمان در جنگ و کوشش های بی دریغمان در دفع دشمن و دفاع از میهن، اندکی بیندیش و کارها اگر زیادند سبکشان کن و فرصتی برای مطالعه فراهم ساز تا نامه های من و دیگران خوانده نشده نمانند.
آقای دادستان با همتی از همان اراده های پولادین همرزمانمان طرحی دیگر درانداز که به رفتارهای قابل انتظار از شما نزدیکتر باشد و نامت را به نیکی بر زبان ها اندازد، با نامه یا تلفن یا پیک و فرستاده به در منزل یکایک این رنجیده خاطران بشتاب و از آنها درخواست کن که فرصت جبرانت دهند و با تغییر افراد در دادستانی، تغییری اساسی در نوع رفتارها در آن نهاد پدید آور و اگر نمی توانی همرزمان و همفکران و همراهان بی گناه سابق و هموطنان از پیر و جوان و زن و مرد را که به جرم فریاد و تلاش برای احقاق حق در زندانند را آزاد کنی دست کم دستور مرخصی و رعایت تمام حقوق زندانیان را صادر کن؛ و اگر این هم میسر نیست که می دانم هست و می توانی، کار را رها کن و برای هدفی والا و ارزشمند و نه برای امتیاز و قدرت چندی خانه نشین شو تا یا به انجام وظیفه انسانی نائل آیی یا از بند مسئولیتی بی تأثیر یا آزار دهنده راحت شوی.
 آقای جعفری دولت آبادی، می دانی که غالب سبزها در عمل ثابت کرده اند که در پاسداشت ارزش های انسانی کم نگذاشته اند، با وقایعی که در این ده روزه پیش آمد و دانستی که در دعوای دو سال گذشته، سبزها به حق نزدیکترند و در دفاع از کشور و ارزش های اخلاقی پیشگام بوده و خواهند بود؛ پس کوتاهی و تعلّل نکن و به جبران بر آی، انتظار دارم که چنین کنی و می دانم که می توانی.



 جرس:
 حسن یونسی، فزرند علی یونسی وزیر اطلاعات دولت سید محمد خاتمی به حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد.
به گزارش خبرنگار رسا، این حقوقدان اصلاح طلب که در جریان تجمعات روز اول اسفند دستگیر و پس از مدتها بازداشت در بند امنیتی ۲۰۹ به تازگی به بند ۳۵۰ منتقل شده است.
وی به یکسال حبس، جریمه نقدی و پنجسال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده است .





 جرس: 
مراسم سخنرانی دکتر جلایی پور با عنوان بررسی جنبش های تحول خواه در منطقه با دخالت مسئولین دانشگاه لغو شد.
به گزارش تحول سبز، در پی اعلام برگزاری مراسم سخنرانی دکتر جلایی پور در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران شمار زیادی از دانشجویان این دانشگاه در محل برگزاری این نشست حاضر شده بودند. اما به دلیل ممانعت و مخالفت حراست دانشگاه که این روزها تحت تبعیت از نیروهای وزارت اطلاعات می باشد این مراسم لغو گردید.
به گفته یکی از دانشجویان گرچه حراست دانشگاه مانع ورود بسیاری از دانشجویان به دانشکده اقتصاد شده بود اما جمعیت قابل توجهی در سالن برگزاری مراسم حضور یافته بودند.
حضور پررنگ نیروهای حراست و برخورد آنان با دانشجویان موجب شگفتی دانشجویان گردیده بود. لحظاتی پیش از شروع برنامه حضور نیروهای حراست در سالن و خاموش کردن برق سالن نظم برنامه را برهم زده و نهایتا مراسم در دفتر انجمن اسلامی این دانشکده برگزار شد.




 
رانتخواري بزرگ در شركت خصوصی وابسته به مشایی و بقایی
جرس: در ادامه اختلافات اصولگرایان و افشاگری های مفاسد اقتصادی مردان احمدی نژاد، اخباری از شركت خصوصي سمگا كه به تازگي توسط اطرافيان اسفنديار رحيم مشايي تأسيس شده، با حمايت‌هاي ويژه هيات دولت قراردادهاي بزرگي بدست آورده است، منتشر شد.
به گزارش «الف»، سایت نزدیک به احمد توکلی از مخالفان احمدی نژاد،  شركت سرمايه‌گذاري ميراث فرهنگي و گردشگري ايران مشهور به سمگا كه در هفتم تيرماه 1388 با سرمايه 20 ميليارد تومان به ثبت رسيده و تأسيس شده است، ظرف مدت كوتاهي توانسته 6 شركت اقماري بزرگ تأسيس كند. يكي از شركت‌هاي مولود سمگا، بانك جديدالتأسيس «گردشگري» است كه در بدو تولد، سرمايه آن از 200 ميليارد به 600 ميليارد تومان افزايش پيدا كرده‌است.
  اسفنديار رحيم مشايي و حميد بقايي جزو اولين سهامداران شركت سمگا بوده اند و مدير عامل اين شركت، مهدي جهانگيري، معاون سابق مشايي در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري است. جهانگيري همان كسي است كه در سال 87 پس از ماجراي مشهور حمل قرآن با موسيقي و دف، تحت فشار علما و اقشار متدين ناچار به استعفا شد.
  جهانگيري پس از استعفا از معاونت سازمان ميراث فرهنگي و جهانگردي، شركت خصوصي سمگا را تأسيس كرد و با حمايت ويژه دولت، همكاري مالي حداقل 10 بانك، موسسه مالي و شركت سرمايه گذاري را جلب كرده است. اين شركت ابتدا قرار بود با عنوان «صندوق سرمايه گذاري ميراث فرهنگي و گردشگري» فعاليت كند، اما بعدا به نام «شركت سرمايه گذاري ميراث فرهنگي و گردشگري - سمگا» تغيير نام داد.
  اسفنديار رحيم مشايي نه فقط تعدادي از سهام اين شركت خصوصي را خريداري كرده است، بلكه از نزديك طرح‌هاي آنرا پيگيري و شخصأ به آنها سركشي مي‌كند. 
 
 
 
اسفنديار رحيم مشايي، حميد بقايي (رئيس و معاون وقت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري) و مهدی جهانگیری (معاون مستعفی مشایی) در مراسم آغاز پذيره نويسي شركت خصوصي سمگا، 19 ارديبهشت 1388
 
 
 مشايي و بقايي در اولين روز عرضه سهام شركت سمگا، سهامدار آن مي شوند، 19 ارديبهشت 1388. خرید سهام سمگا توسط چهره های متنفذ سیاسی، سمبل و سیگنال مناسبی برای حمایت های آتی از این شرکت خصوصی بود. همان روز 50 درصد و طي 4 روز بعد، 100درصد سهام عرضه شده شركت سمگا توسط بانكها، موسسسات سرمايه گذاري و افراد مطلع، خريداري شد و پذيره نويسي سمگا قبل از موعد پيش بيني شده به پايان رسيد.
 

 
بازديد اسفنديار رحيم مشايي (رئيس دفتر رئيس جمهور) از دفتر شركت خصوصی سمگا 20 آبان 1388
 
  
بازديد اسفنديار رحيم مشايي (رئيس دفتر رئيس جمهور) از پروژه هاي سمگا در فرودگاه امام خميني، اول تير 1389


يكي از رانت‌هاي ويژه براي سمگا، واگذاري يك ميليون و دويست و پنجاه و هشت هزار متر مربع از زمين‌هاي لويزان در شمال شرقي تهران به اين شركت خصوصي بوده است.

براي اين واگذاري نه تنها مزايده‌اي برگزار نشده، بلكه  براساس مصوبه شماره 99677/43084 مورخ 88.5.18 هيات وزيران و صورتجلسه مورخه 88.12.23 كارگروه ميزاث فرهنگي استان تهران، كل زمين‌هاي فوق بايد بصورت رايگان به شركت خصوصي سمگا واگذار شود.
بر طبق تصاویر موجود، اسفنديار رحيم مشايي و مرتضي تمدن (استاندار تهران)، ضمن بازدید از دفتر سمگا در جريان طرح‌ها و برنامه‌هاي اين شركت خصوصي قرار گرفته اند.
اسفنديار رحيم مشايي ارديبهشت ماه 88 در رزمان تصدي رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري گفته بود: « سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري قرار است در راستاي عمل به اصل 44 قانون اساسي آن بخش از فعاليت‌ها، اموال و دارايي‌ها، هتل‌ها و سهام شرکت‌هاي وابسته را وفق مقررات به اين شرکت  - سمگا - واگذار کند».
 
 
اسفنديار رحيم مشايي، مرتضي تمدن (استاندار تهران) و مهدی جهانگیری در دفتر شركت سمگا، اول ارديبهشت 1389


خوشبختانه با پيگيري‌هاي قانوني بعمل آمده، ديوان محاسبات (بازوي نظارتي قوه مقننه و مسوول نظارت مالي بر عملكرد دستگاه‌هاي دولتي)، اين موضوع را بررسي كرد و در تاريخ 89.10.25 از واگذاري 1258800 متر مربع از زمين‌هاي لويزان به شركت خصوصي سمگا جلوگيري و مصوبه هيات دولت در اين باره را به دليل نقص قوانين متعدد، لغو كرد.


از جمله مزاياي دولتي ديگري كه به سمگا تعلق گرفته،  امتياز ساخت و بهره‌برداري از هتل‌هاي بین المللی فرودگاه امام خميني(ره) به اين شركت خصوصي بوده است. براساس اين قرارداد، شركت سمگا 31هزار متر مربع زمين رايگان در محوطه فرودگاه بين المللي امام خميني دريافت و در آنها هتل مي‌سازد و 25 سال پس از بهره‌برداري، هتل‌ها را به شركت فرودگاه‌هاي كشور واگذار مي‌كند. 


درباره قرارداد واگذاري زمين به شركت سمگا براي ساخت هتل در فرودگاه امام خميني، مدير عامل اين شركت اعلام كرده است: « ...اين شركت بابت دريافت زمين‌هاي موضوع اين قرارداد، پولي نمي پردازد اما بابت كارشناسي اين زمين‌ها، حدود 3 ميليارد تومان(!) بايد بپردازد كه اين امر بايد اصلاح شود».


محمدرضا اميرحسنخاني رئيس هيات مديره سمگا در پاسخ به سوال خبرنگار الف، درباره نحوه دستيابي اين شركت به قراردادهای لویزان و فرودگاه امام خمینی گفت: «از جزئيات موضوع اطلاعي ندارم و تا آنجايي كه مي‌دانم بصورت حق بهره‌برداري بوده است». آقای حسنخانی در پاسخ به این سوال که چرا این حق، الف) بدون مزایده و مناقصه  ب) چرا رایگان، و ج) چرا به سمگا داده شده است، پاسخی نداد. قابل ذكر است كه دكتر اميرحسنخاني نماينده مجلس هفتم از فردوس و طبس بود.


مطابق قانون، كليه دستگاه‌هاي دولتي موظفند مناقصه‌هاي خود را قبل از انتخاب طرف قرارداد، از طريق درج در روزنامه‌هاي رسمي و پايگاه ملي مناقصه‌ها به عموم اعلام كنند و قرارداد را به بهترين پيشنهاد دهنده واجد شرايط واگذار كنند. پيگيري‌خبرنگاران الف نشان مي‌دهد هيچ اثري از مناقصه ساخت هتل در فرودگاه بين‌المللي امام خميني نه در روزنامه رسمي و نه در پايگاه ملي مناقصات و نه در سايت شركت فرودگاه‌هاي كشور وجود ندارد. درباره اين قرارداد، خبرنگار الف از شركت فرودگاه هاي كشور استعلام كرده كه توضيحات اين شركت به محض وصول انشاءالله منتشر خواهدشد.

بنابه آگهی شماره شماره27433/ت32/88  روزنامه رسمی (بهمن 88)، اعضای هیات مدیره شرکت سمگا به همراه سوابق آنها، افراد زیر بوده اند:

•    آقای مهدی جهانگیری (نماینده نارپ ایرانیان، سهامی خاص)، مدیرعامل – معاون سابق آقای اسفندیار رحیم مشایی

•    آقای علي‌اصغر پرهيزکار (نماینده کانون جهانگردي و اتومبيل‌راني جمهوري اسلامي ايران) - مدیرعامل سابق صندوق حفظ، احیا و مرمت آثار تاریخی، وی چند ماهی است با حکم بقایی مدیر عامل منطقه آزاد اروند شده است - عضو هیات مدیره
•    آقای محمدرضا حسنخانی (نماینده شرکت آساگستران خراسان سهامي‌خاص)، مدیرعامل بانک جدیدالتاسیس «ایران زمین»، نماینده مجلس هفتم - رییس هیات مدیره
•    آقای سید بهاءالدین حسینی هاشمی (نماینده سرمايه‌گذاري و تجارت اميد سهامي‌خاص)، مدیرعامل بانک تات - عضو هیات مدیره
•    آقای علی اکبر امین تفرشی (نماینده سرمايه‌گذاري پارس آريان سهامي‌عام)، نائب رئيس و عضو هيات مديره بانک پاسارگاد - عضو هیات مدیره
•    آقای مهندس رضا حمزه لو (نماینده سرمايه‌گذاري هزاره سوم سهامي‌عام)، مدیرعامل شرکت بازرگانی پتروشیمی، مديرعامل شرکت سرمايه گذاري ايران - عضو هیات مدیره
•    آقای مهندس محمدرضا کبوراني (نماینده سرمايه‌گذاري توسعه و عمران زاگرس چهارمحال بختياري )، مدیرعامل سابق شستا - عضو هیات مدیره 

کمی بیش از دو ماه پیش، اعضاي هيات مديره  سمگا در 25 بهمن ماه 89 با جایگزینی احسان تابش به جای پرهیزکار به عنوان نماینده کانون جهانگردی و اتومبیلرانی در هیات مدیره ابقا می شوند (آگهی شماره شماره39169/ت32/89 روزنامه رسمی). اما هم اکنون در پایگاه اطلاع رسانی سمگا، اسامی آقایان غلامرضا حاجی زاده (مدیرعامل بانک سرمایه)، حامد واحدی (مدیرعامل سرمایه گذاری الوند خاورمیانه) به عنوان اعضای هیات مدیره دیده می شود و اسامی آقایان حمزه لو و کبورانی حذف شده است.


رشد خيره كننده و غيره عادي شركت خصوصي سمگا در شرايطي اتفاق افتاده است كه سرمايه‌گذاران و توليدكنندگان بخش خصوصي واقعي كه به بيت‌المال و قراردادهاي بزرگ دولتي دسترسي ندارند، از محيط نامساعد كسب و كار در ايران به شدت تحت فشار هستند و در ماه‌هاي اخير كمتر شركت تازه تأسيسي در ايران توانسته به اين صورت رشد كند و صاحب قراردادي بزرگ با موسسات دولتي شود.





حسین رفیعی: مهندس سحابی دغدغه ایران دارد
جرس: مهندس عزت الله سحابی اکنون در بستر بیماری است و در پی سکته مغزی شرایط نامناسبی را سپری می کند. مهندس سحابی با بیش از 80 سال سن ، نیم قرن مبارزه سیاسی را در کارنامه خود دارد. سحابی از همراهان بزرگ جنبش سبز بود و دخترش هاله سحابی به اتهام همراهی با مردم به دو سال حبس محکوم شده و اکنون در زندان اوین به سر می برد. درباره شخصیت، منش سیاسی ، اجتماعی و دیدگاه های مهندس سحابی با یکی از همراهان قدیمی ایشان و فعالان ملی – مذهبی گفتگو کردیم. دکتر حسین رفیعی دانش آموخته اقتصاد است و از سال 57 در نوفل لوشاتو فرانسه با مهندس سحابی آشنا شد و از آن تاریخ تا کنون شیفته اخلاق و صداقت این پیشکسوت سیاسی است. گفتگوی جرس با دکتر رفیعی را بخوانید .
آخرین بار کی آقای مهندس سحابی را دیدید؟ آیا در بیمارستان به ملاقاتشان رفتید؟
آخرین بار که می بردند ایشان را به اتاق عمل برای جراحی مغز.
وضعیتشان چه طورست؟
الان علائم مثبتی ظاهر شده و پزشکان امیدوارتر هستند از دیروز و امیدواریم که اگر همین طور پیشرفت کند کاملا بهبود پیدا کنند.
ایام عید هم احتمالا برای تبریک سال نو جناب مهندس را دیده بودید ، دغدغه ایشان نسبت به اوضاع سیاسی کشور چه بود و با توجه به اینکه هاله سحابی هم مرخصی نداشتند درباره وضعیتی که برای دخترشان به وجود امده است چه میگفتند ؟
ایشان مسائل شخصی را مطرح نمی کرد و مساله هاله خانم را یک مساله جزئی می دید در قبال مسائل مملکت ، به هر حال می دانید که تعداد زیادی در زندان هستند و دختر ایشان هم یکی مثل بقیه . من نشنیدم که ایشان از بازداشت دخترشان خیلی گلایه کنند ولی به مسائل کل مملکت ، بازداشتی ها و نسبت به شرایط حساس کشور نگران بودند. دغدغه مهندس در این مقطع مسائل ایران بود و نگران وضع کشور بودند ، به ویژه اخبار تحولات منطقه و طرحهایی که در رابطه با مسائل خاورمیانه هست را بسیار دقیق دنبال می کردند. خاورمیانه منطقه مهمی است از یک طرف منبع انرژی است و اهمیت ژئواستراتژیک دارد و ایشان خیلی نگران موقعیت ایران بودند و اینکه خدای نکرده طرحهایی که هست درباره ایران مخصوصا بعد از وقایعی که در لیبی اتفاق افتاد و الان هم ادامه دارد و یک پروژه ای از پیش طراحی شده است .
دغدغه اصلی این روزهای مهندس مسئله تمامیت ارضی ایران و وحدت ملی است که ذهن ایشان را مشغول داشته بود.
وضعی که الان مهندس سحابی امروز پیدا کردند تا چه حد متاثر از شرایط زندانهای سال 79 و 80 ایشان است؟  آیا شرایط الان متاثر از آن سالها ست ؟
به هر حال زندان انفرادی بر همه تاثیر دارد ولی در عین حال مهندس 81 سالشان است و سنی از ایشان گذشته و دوره طولانی در بیمارستان در سلول انفرادی بودند و آثار جسمی و روانی آن بر هر کسی تاثیر می گذارد. در آن شرایط انفرادی به دلیلی که آفتاب کم است زندانی دچار کمبود کلسیم و پوکی استخوان می شود و شکستن استخوان ران ایشان به دلیل پوکی استخوان می تواند باشد و آن هم میتواند به دلیل کمی آفتاب باشد. اما اینکه بشود ردیابی کرد و مدرک علمی ارائه داد این مشکل است.
در کارنامه مهندس سحابی پنجاه سال مبارزه ثبت شده است؛ درمجموع 15 سال در دوران قبل و بعد از انقلاب زندان بوده اند، فکر می کنید جناب مهندس چه شرایطی داشتند که هم در رژیم گذشته و هم در دوران فعلی دچار زندان و محدودیت های مختلف می شدند؟
به لحاظ تاریخی مردان ملی در ایران که به فرهنگ و تاریخ و ادبیات و مذهب ایران کهن توجه داشتند و هم به جنبه های اسلام و جنبه های مترقی و انقلابی آن باور داشتند با چنین برخوردهایی از جانب حاکمان سیاسی دورانشان مواجه شده اند.
ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
اولین سند در این مورد شاهنامه فردوسی است که یک سند ملی و مذهبی است.
فردوسی در موقعی که اعراب حکومت می کردند و زبان عربی زبان رسمی بود و ترکان در ایران حاکمیت داشتند و زبان فارسی و تاریخ این مملکت در حال نابودی بود قدم در عرصه ادبیات گذاشت . این همت فردوسی باعث شد که در ضمن اینکه آدم متشرع و مذهبی بود ولی تاریخ ایران را زنده کرد و پیوند بین ملیت و اسلام ، ملیت نه به عنوان ناسیونالیست بلکه به عنوان یک دستاورد بشری ارائه کرد. حتی مهندس سحابی در یکی از سخنرانی هایشان معتقد است که ایرانی ها قبل از آمدن آریاییها هم موحد و خداپرست بودند. این نحله همین طور در تاریخ می آید و بعد در امیرکبیر می بینید، در مصدق می بینید، در بازرگان می بینید و طالقانی و اینها هم به تاریخ کهن ملی پا یبند بودند و هم به اسلام.
این افراد دغدغه تمامیت ارضی و عدالت و آزادی داشته اند و درهر مقطعی این با مشکل مواجه شده در صحنه آمده اند. در رژیم سابق ، شاه با این طرز فکر مخالف بود و درگیر می شد و در دوره جمهوری اسلامی هم این مشکل هست کم و بیش .
وجه مشخصه این دسته افراد ( مصدق، بازرگان، طالقانی و سحابی ) چیست؟
این افراد، آدمهایی هستند که همیشه تحت فشارو تهاجم بودند و اینها انسان های متعادلی هستند که از یکسونگری و گرایش متعصبانه به یک سمت و گرایش افراطی به سمت دیگر بر حذر هستند . مثلا مصدق به شدت مذهبی است و در عین حال از استقلال مملکت دفاع میکند . مهندس سحابی از این نحله است و پیوندی با تاریخ گذشته ایران و میراث فرهنگی ایران دارد و این آدمها طبیعی است که مورد تهاجم حاکمان یکسونگر قرار می گیرند و تعارض پیدا می کنند.
پس می توانیم بگوییم مهندس سحابی به عنوان نماینده جریان ملی و مذهبی در واقع متولی یک جریان فرهنگی و اجتماعی بودند تا سیاسی صرف ، چون به نظر می رسد نگاه آقای سحابی به سیاست با عرف سیاسی دنیا همخوانی نداشته است و حرکت های مستقیم مثل نامزدی مجلس و ریاست جمهوری برای رسیدن به قدرت نبوده است ؟
ایشان ملی مذهبی بودند. همینطور که گفتید فقط سیاست به معنای صرف کسب قدرت در اندیشه و منش ایشان نبوده است. الان به هر حال عرف سیاست در دنیا برای کسب قدرت است ولی مهندس این دید را نداشت و یک دید متعالی داشت که همه وجوه یک مملکت را می دید و آماده بود از افراط و تفریط جلوگیری کند. دهه شصت دهه درگیری های شدید  و تقابل بود بین گروهها یی که مسلحانه برخورد می کردند و حاکمیت. مهندس همان موقع طرفدار اصلاح طلبی و عدم خشونت بود . ازهمان موقع اگر دقت کرده باشید یک رویه معروفی داشت. می گفتند یک نفر آبگینه بار داشت و عسس زد به بار او و گفت چه دارید و ان بنده خدا گفت اگر یک ضربه دیگر بزنی دیگر هیچ ندارم . مهندس می گفت که ایران تحمل یک درگیری خونین دیگر را ندارد. همیشه می گفتند که همه ایرانیان حق حیات ، کار ، سیاست و تلاش فرهنگی دارند. مهندس بازرگان در این زمینه پیشتاز بود و مهندس سحابی هم با گروههایی که خشونت آمیز برخورد می کردند با مبانی تئوریک مخالفت می کرد. این یک نحله در تاریخ است که باید آن را بشناسیم . وقتی قائم مقام وزیر پادشاه قاجار می شود یا امیرکبیر و یا مصدق نخست وزیر می شوند این دید اصلاحی است و یک دید متعادلی است که بتواند جامعه را اصلاح کند . گرچه این ها موفق نشدند اما این دیگاه با آن نگاه رادیکال براندازانه که می خواهد همه چیز طرف دیگر را رد کند، کاملا متفاوت است . مهندس سحابی همواره به دنبال پیوند سابقه فرهنگی ایران و به عنوان واحدی که هزاران سال حیات داشته است با اسلام که اندیشه های مترقی و نوینی دارد، بوده اند.
اشاره کردید به حضور جناب مهندس در عرصه سیاست برای ادای تکلیفی که داشتند ،آقای سحابی سال 76 نامزد ریاست جمهوری شدند گرچه به نظر می رسد که بیشتر برای بیان نظراتشان آمدند، برخی معتقد بودند که صداقت آقای سحابی به گونه ای است که نمی توانند در سیاست دوام بیاورند. نظر شما چیست؟
در سیاست حتما باید صداقت داشت اما الان مرسوم است که می گویند سیاست کلاه برداری و اینهاست اما ما باید کاری کنیم که سیاست و درستی و صداقت جابیفتد و اگر این نباشد جامعه نمی تواند پایدار باشد ، آن موقع هنوز هیچ کس تصوری ازاین نداشت که آقای خاتمی رای آنچنانی بیاورد . آن موقع به عنوان اینکه آزادی نسبی بود همان موقع هم تحلیل مهندس این بود که اگر از آقای خاتمی اقبال شد در مرحله بعدی به نفع آقای خاتمی کناره بگیرند. کاندیدا هم شدند که فرصتی پیش بیاید که نظراتشان را بیان کنند و این تصور را نداشتند که ریس جمهور شوند و آن موقع تصور هم نبود که آقای خاتمی رای بیاورد و این برای خود دوستان دوم خردادی هم غیر منتظره بود . مهندس همیشه سیاست را به عنوان یک ضرورت و مسوولیت مطرح می کرد. و کوشش ما باید این باشد که صداقت را بیاوریم در سیاست .خوشبختانه در سطح جهانی هم می بینیم که در کشورهای دموکراتیک هم وقتی حاکمان دروغشان ثابت می شود استعفا می دهند و مجبور می شوند که استعفا بدهند معلوم است که جوامع بشری هم عدم صداقت را نمی پذیرد.
هر وقت از مهندس صحبت می کنیم اولین نکته ای که تداعی می شود بحث صداقت و اخلاق مداری ایشان است حتی مخالفان ایشان هم مجبور هستند که اعتراف کنند به این خصلت اخلاقی . درباره صداقت ایشان برای ما بگویید و شما چه ویژگی در ایشان دیدید ؟
صداقت این است که آدم هیچ وقت دروغ نگوید و کلک نزند و همه ممکن است که اشتباه کنند ولی اشتباه را بپذیرد. مهندس این ویژگی ها را دارد و اگر گاهی اشتباه می کرد این را می پذیرفت. این مصاحبه ها و خاطراتی که بعداً از مهندس چاپ شده اند، اگر اشتباهاتی در اول انقلاب بوده که ایشان هم نقش داشته است به صراحت بیان کرده اند. این ها ویژگی های یک سیاستمدار است که همیشه به چیز هایی جدیدی که می رسد و در گذشته خودش هم اگر اشتباهی بوده بیان کند. از مهندس شما هیچ وقت دروغ نمی شنوید . از مهندس هیچ وقت حرف دو پهلو نمی شنوید و خیلی ساده و رک بیان می کنند . این است که در مصاحبه ها و خاطرات سالهای اخیر شان، تمام اشتباهات گذشته را که ایشان هم نقش داشته است به صراحت بیان کرده اند و هیچ وقت از انصاف خارج نشده است و یک و اقعه تاریخی را به نفع تفکر امروزی خودش تحریف نکرده است اینها صداقت است و همان طور که اتفاق افتاده و واقعیت داشته است گفته و گرچه مخالف خودش هم بوده، همان طور نقل کرده است .
این چیزی است که ما کم می بینیم و موارد زیادی را می توان نشان داد .این فرق می کند با کسی که همیشه سعی می کند طرف مقابلش را توطئه گر ببینید .در این زمینه چند کتاب و مصاحبه از ایشان مانده است . اینها خیلی صراحت دارند.
موضوع جداشدن مهندس سحابی از نهضت آزادی ایران، اختلاف نظر در مواضع اقتصادی شان گفته میشود. شما از کارشناسان و تحلیلگران اقتصاد سیاسی و از فعالان ملی- مذهبی هستید ، وجه تمایز دیدگاه اقتصادی مهندس سحابی و جریان ملی – مذهبی چیست؟
مهندس سحابی را می توان با تسامح جزو طرفداران سوسیال دموکراسی بومی ( و یا سوسیال دموکراسی اسلامی) به حساب آورد، چیزی که در اندیشۀ آیت الله طالقانی و دکتر شریعتی هم دیده میشود.
یکی از مواردی که شما با جناب مهندس سحابی همراهی داشتید حضور در مجله ایران فردا بوده ، مجله تاثیر گذاری که تحت تاثیر محتوا و سر مقاله های مهندس پر خواننده بود و به نوعی در رده های بالایی حکومت هم بازتاب پیدا می کرد، چرا مجله ایران فردا دیگر مشابهی پیدا نکرد و در آن سطح و اندازه و ملی بودن شکل نگرفت چه چیزی این مجله را متمایز می کرد؟
همان ویژگی های مهندس در مجله ایران فردا متبلور می شد . ایشان مدیر مسوول مجله بود ولی تا قبل از انتشار ایران فردا یاداشتهایی با همین عنوان " دغدغه های ایران فردا" می نوشت و کپی می کردند و پخش می شد. همان ویژگی های مهندس در مجله هم مشخص بود در مجله هم سعی می کردند قضاوت و تحلیل بی طرفانه و کارشناسانه باشد . مجله کمتر سیاسی بود و بیشتر کارشناسی بود و در سر مقاله ها عموما دغدغه ها و خطرات بیان می شد و همیشه جامعه را به تعادل و خویشتن داری و رواداری تشویق می کرد و این ویژگی های خود ان فرد است که در مجله متبلور می شود و کسانی که همکاری می کردند با توجه به مهندس دورش جمع می شدند ولی در اداره مجله به شدت دموکرات بود و حتی افراد ملی مذهبی بودند با دیدگاههای مختلفی دور خودش جمع می کرد و تبادل نظر می کردند و مطالب پخته از کار در می آمد و هیچ وقت ایشان نقش مدیر مسوولی که این را بنویسید و این کار را بکنید نداشت و حتی مقالاتی که می نوشت را می خواندند و بحث می شد و بحث در فضایی دموکراتیک بود. یکی از چیز هایی که خیلی به ان اهمیت داده می شد دکتر مصدق و مساله نفت و اینها بود و بعدها تاثیرش را گذاشت و نظرات خیلی ها در باره جنبش ملی شدن نفت تغییر کرد.
فکر می کنید نگاه اصلاح طلبان در سالهای بعد  تحت تاثیر "ایران فردا" بود ؟
من معتقدم خیلی از نظرات متعادل شد و خیلی از بحث ها کارشناسی شد . اوایل انقلاب دیدگاهها در باره مصدق بسیار متفاوت بود و نام خیابان مصدق را عوض کردند اما فضا کاملا تغییر کرد و ایران فردا در این مورد نقش جدی داشت و اطلاعاتی کارشناسانه به جامعه داد که خیلی تاثیر گذاشت و امروز دیگر ضدیت با دکتر مصدق را از آدمهای مسوول و متخصص نمی شنویم وتنها یک عد ه محدودی می گویند.
الان آقای سحابی در بستر بیماری هستند و امیدواریم هر چه سریع تر بهبود پیدا کنند و از نسل امروز و دیروز سحابی ها، دخترشان؛ هاله اکنون در زندان هستند و پدرشان؛ دکتر یدالله سحابی هم در انزوای سیاسی فوت کردند چرا عاقبت سیاستمداران صدیق ایرانی این گونه دردناک است ؟
شاعر می گوید:
نه در مسجد گذراندم که رند است نه در میخانه کاین خمار، خام است
میان مسجد و میخانه راهی است بجویید ای عزیزان کاین کدام است
این در جامعه قطبی شده که افراد یا به این سمت می روند یا به آن سمت ممکن است راه سومی باشد و انها که راه سوم را انتخاب می کنند تا جامعه به رشد دمو کراتیک نرسد در اقلیت هستند.
ما هنوز در حالت جنینی به سمت دموکراسی رفتن هستیم و این تدریجی است و این طور آرام آرام اتفاق می افتد. می بینید قائم مقام اعدام می شود و امیر کبیر هم کشته می شود . مصدق خانه نشین می شود. و در انقلاب هم مهندس بازرگان و خود دکتر سحابی و مهندس سحابی منزوی می شوند بعد از مدتی و خوشبختانه به لحاظ تاریخی نگاه کنیم رو به رشد هستیم و الان شما و خیلی های دیگر با آقای سحابی مصاحبه می کنند اما در دوران محمد شاه که از قائم مقام کسی نمی توانست چیزی بگوید و در دوره شاه هم درباره مصدق کسی نمی توانست چیزی بگوید و چهل سال بعد مصدق را شناختند و این طبیعی است که ادمهایی که متعادل هستند و به یک قطب از این دو قطب وصل نمی شوند، تا موقعی که این جامعه متعادل نشود در اقلیت هستند .



تجمع معلمان حق‌التدریسی مقابل‌ مجلس

در روز جهانی کارگر و در آستانه‌ روز معلم در ایران، جمعی از معلمان حق‌التدریسی از صبح یکشنبه یازدهم اردیبهشت مقابل مجلس تجمع کرده و خواستار استمداد از مجلس شده‌اند.
به گزارش جرس، تجمع کنندگان که اکثراً معلمان زن آموزش و پرورش بودند با حضور در درب شمالی مجلس از نمایندگان خواستند تا نسبت به رفع مشکلات آنان اقدامات لازم را به عمل آورند.
همچنین تعدادی از این معلمان در سمت درب شرقی مجلس در گوشه‌ای از خیابان نشسته و نسبت به عدم استخدام خود در وزارت آموزش و پرورش اعتراض کردند.
سید کاظم موسوی نماینده اردبیل و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در جمع معلمان تجمع کننده حضور یافته و با آنان به گفتگو پرداخته است.




تهدید اعضای کانون صنفی معلمان کردستان جهت تکذیب بیانیه ۱۹ اردیبهشت / احضار ۱۲ معلم

نیروهای امنیتی وابسته به وزارت اطلاعات جهت مجبور نمودن اعضای کانون صنفی معلمان به تکذیب بیانیه کانون در آن روز ۱۹ اردی بهشت ماه (سالروز اعدام فرزاد کمانگر معلم کرد) به عنوان «روز نفی خشونت سازمان یافته و دفاع از حق حیات» نامگذاری شده است؛ بر معلمان اخضار شده اعمال فشار می نمایند.
بنا به گزارش هرانا، در چند روز اخیر آقایان بهاألدین ملکی، رامین زندنیا، علی قریشی، مختار اسدی، پیمان نودینیان، حیدر زمان، رضا حاتمی، کمال فکوریان، مصطفی سربازان، محمد صدیق صادقی، هیوا احمدی و عزت الله نصرتی از سوی اداره ی اطلاعات استان کردستان و بازجوهای این اداره که از تهران به سنندج آمده بودند احضارو مورد بازجویی و تهدید قرار گرفتندُ نیروهای امنیتی از آنان خواستند به لغو بیانیه ی صادر شده توسط این انجمن صنفی اقدام نمایند.
البته اعضای انجمن تاکنون بر اجرای مراسم ۱۹ اردیبهشت ماه ، سالروز شهادت فرزاد کمانگر و ۴ تن دیگر پافشاری کرده اند.
بنا بر این گزارش، نیروهای امنیتی بیشترین تهدیدات را متوجه آقایان پیمان نودینیان و مختاراسدی نموده اند چرا که آنها بعنوان فعالان صنفی به ترتیب نزدیک به ۳ سال در تبعید در استان زنجان و چندین ماه انفصال از خدمت و ۲ سال تبعید و ۶ ماه انفصال از خدمت را گذرانده اند.
در بیانیه مورد اشاره، کانون صنفی معلمان کردستان از عموم معلمان ایران خواسته است در این روز با روشن کردن شمع و نفی خشونت سازمان یافته و دفاع از حق حیات در کنار آموزش صلح و انسان دوستی به دانش آموزانُ یاد و خاطره فرزاد کمانگر، معلم شهید را گرامی بدارند.



مجتهد شبستری، استاد سابق دانشگاه تهران، به دادسرای انقلاب احضار شد

محمد مجتهد شبستری، اندیشمند دینی و استاد سابق دانشگاه تهران به دادسرای انقلاب تهران احضار شد.
به گزارش وبلاگ «قرائت» که آثار آقای مجتهد شبستری را منتشر می‌کند، در تاریخ دوشنبه 5 اردیبهشت ماه آقای شبستری با دعوت نامه کتبی رسماً به شعبه 5 دادسرای انقلاب تهران (اوین) احضار شده است.
بر اساس این گزارش، وی روز دوشنبه 12 اردیبهشت ماه در آن شعبه حضور یافته و بازپرس شعبه در ارتباط با سخنرانی وی در دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1388 از ایشان کتباً توضیحاتی خواسته است.
بازپرس شعبه به وی اعلام کرده بنا به شکایت دادسرای انقلاب اصفهان و تهران برای آقای شبستری پرونده‌ای در دادسرای انقلاب تهران در ارتباط با آن سخنرانی تشکیل شده و به جریان افتاده است.
آقای شبستری در سخنرانی‌اش در دانشگاه صنعتی اصفهان، سخنانی درباره اموري از قبيل معناي دين و چگونگي تطور تاريخي آن، ملاک صادق بودن دين، دخالت يا عدم دخالت عنصر ماورائي در دين و مباحثي از اين دست مطرح کرده بود.




رییس مجلس: زمان معرفی وزیر راه تمام شده است

در پی تاخیر احمدی نژاد در معرفی وزیر راه، رئیس مجلس ایران بار دیگر تاکید کرد که فرصت معرفی وزیر راه و ترابری تمام شده و دولت باید هرچه سریعترنسبت به معرفی وزیر راه اقدام کند.
به گزارش خبرگزاری دولتی ایلنا، علی لاریجانی روز دوشنبه دوازدهم اردیبهشت ماه، بار دیگر تاکید کرد که فرصت معرفی وزیر راه و ترابری تمام شده و باید زودتر قانون رعایت شده و وزیر معرفی شود.
مصطفی کواکبیان، نماینده اصلاح طلب مجلس نیز، با بیان اینکه دولت حداکثر سه ماه میتواند برای وزارتخانه ای سرپرست تعیین کند، گفت: وزیر راه در تاریخ ۱٢ بهمن در مجلس استیضاح شد و امروز که ۱٢ اردیبهشت است، فرصت سه ماهه دولت برای اداره این وزارتخانه با سرپرست به اتمام رسیده است.
وی تاکید کرد: از فردا حضور سرپرست در وزارت راه وجه قانونی ندارد و باید وزیر راه و ورزش به مجلس معرفی شوند.
علی لاریجانی با وارد دانستن این تذکر، گفت: معاونت نظارت مجلس هم نامه ای نوشته اند که زمان سه ماهه حضور سرپرست و معرفی وزیر راه تمام شده است و باید وزیر معرفی شود.
وی با تاکید بر اینکه از نظر قانونی هم دیگر فرصتی برای معرفی وزیر راه نمانده است، گفت: بحث ادغام وزارتخانه ها در قانون برنامه پنجم آمده است تا تعداد وزارتخانه ها به ۱٧ عدد برسد. اما وظایف جدید برای این وزارتخانه باید تعیین شده و به تصویب مجلس برسد و وزیر جدید نیز با توجه به وظایف افزایش یافته این وزارتخانه باید به مجلس معرفی شود و رای اعتماد بگیرد.
رئیس مجلس بار دیگر تاکید کرد که فرصت معرفی وزیر راه و ترابری تمام شده و باید زودتر قانون رعایت شده و وزیر معرفی شود.



تداوم بازداشت لقمان قديری گل تپه، دانشجوی دانشگاه شيراز

لقمان قديري دانشجوي دانشگاه شيراز كه روز 17 اسفند در شيراز بازداشت شده بود، هم چنان در بازداشتگاه اداره اطلاعات شيراز موسوم به پلاك 100 به سر مي برد.
به گزارش دانشجونیوز، قرار بازداشت اين دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه شيراز و از فعالين با سابقه دانشجويي، روز شنبه براي سومين بار توسطدادگاه تمديد شد.
بر اساس این گزارش، تمديد قرار بازداشت وي در حالي صورت مي گيرد كه هنوز ازروند پرونده و اتهامات وي خبري در دست نيست. این گزارش می افزاید، خانواده اين دانشجوي اروميه اي دانشگاه شيراز  به دلیل بعد مسافت، براي پيگيري پرونده فرزندشان در شيراز به سر مي برند.
گفتنی است دادگاه در هفته هاي گذشته با قول آزادي لقمان خانواده وي را اميدوار به آزادي وي كرده بود اما روز شنبه با تمديد قرار بازداشت اين دانشجو براي مدت نامعلوم، خانواده وي را در وضع نامشخصي قرارداد.
این گزارش حاکی از آن است که، تمديد بازداشت لقمان قديري بر نگراني خانواده و دوستان وي از وضعيتپرونده اين دانشجو افزوده است، چرا كه لقمان از مدت ها پيش به دليل كار بر روي پايان نامه خود و مشغله هاي شخصي از فعاليت هاي سياسي كناره گيري كرده بود.
لازم به ياد آوري است كه بازداشت اين دانشجو در پي ناآرامي هاي شهر شيراز در اسفند ماه و تجمع دانشجويان در اعتراض به كشته شدن حامد نورمحمدي دانشجوي دانشگاه شيراز ، توسط حراست دانشگاه صورت پذيرفت.
این در حالی است که، لقمان قديري قرار بود در روز 17 اسفند از پايان نامه كارشناسي ارشد خود دفاع كند كه حراست دانشگاه وي را احضار و بازداشت كرده و از آنجا به پلاك 100 منتقل شده بود. وي پيش از اين در جريان اتفاقات دانشگاه شيراز در آذر ماه 87 بازداشت و يك ترم از تحصيل محروم شده بود.






حماس کشته شدن بن لادن را محکوم کرد و او را "جنگجوی مقدس" خواند

گروه اسلامگرای حماس کشته شدن بن لادن را محکوم کرد و او را جنگجوی مقدس خواند.
به گزارش دانشجونیوز به نقل از رویترز، گروه اسلام گرای حماس کشته شدن اسامه بن لادن توسط ارتش امریکا را محکوم کرد و از او با عنوان "جنگجوی مقدس عرب" نام برد. اسماعیل هنیه گفت: ما قتل بن لادن را محکوم می کنیم و از خدا می خواهیم این شهید بزرگ اسلام را مورد رحمت خود قرار دهد
هنیه گفت: ما کشتن یک جنگجوی مقدس عرب را محکوم می کنیم و از خدا میخواهیم او را قرین رحمت کند




اشکان ذهابیان، فعال دانشجویی فردوسی مشهد وعضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بازداشت شد

اشکان ذهابیان عضو دفتر تحکیم وحدت برای سومین بار بعد از انتخابات بازداشت شد.
صبح امروز اشکان ذهابیان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد وشورای عمومی دفتر تحکیم وحدت برای سومین بار متوالی پس از انتخابات بازداشت شد.
به گزارش دانشجونیوز، صبح امروز اشکان ذهابیان توسط مامورین اداره اطلاعات استان مازندران دستگیر و به زندان اداره اطلاعات ساری (شهید کچوئی) منتقل شد.
بر اساس این گزارش، مامورین امنیتی استان مازندران در چندین نوبت به خانه پدری این فعال دانشجوئی مراجعه کرده و کلیه وسایل و لوازم شخصی از جمله دست نوشته ها، سی دی ها، کتاب ها و کیس کامپیوتر وی را ضبط کردند.
این گزارش می افزاید، در روزهای اخیر هنگامی که مامورین امنیتی ساعت 10 شب به منزل پدری این فعال محروم از تحصیل مراجعه کزدند، مادر اشکان ذهابیان در اثرفشارهای ناشی از این تهدیدها به بیمارستان منتقل شد.
در همین حال مامورین اداره اطلاعات در هنگام مراجعه به منزل اشکان ذهابیان چند ساعتی در خانه، پدر و مادر وی را بازداشت نمودند و گفتند تا فرزندتان نیاید این خانه را ترک نخواهند کرد و خاطرنشان کردند در صورت عدم مراجعه این فعال دانشجویی، آنها حکم تیر فرزندشان را دارند.
این گزارش حاکیست مامورین اداره اجرای احکام شهرستان بابل جهت کارشناسی منزل پدری اشکان ذهابیان، به خانه وی مراجعه کردند و گفتند که در اسرع وقت منزل پدری وی را به مزایده خواهند گذاشت.
اشکان ذهابیان فعال دانشجوئی شمال کشور وعضو دفتر تحکیم وحدت در تجمع دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به کودتای انتخاباتی در 26 خرداد 88 توسط نیروهای انصار بابلسر مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با دخالت مامورین اداره اطلاعات استان مازندران دستگیر و به زندان اداره اطلاعات شهید کچوئی ساری منتقل شد. وی به مدت یک ماه در سلول انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل بازداشت بود.
این فعال دانشجوئی محرروم از حق تحصیل در تاریخ 11 آبان 88 برای بار دوم به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی شمال کشور دستگیر و روانه زندان شد و پس از چندی با قرار وثیقه 30 میلیون تومانی آزاد شد.
این عضو سابق شورای مرکزی فراکسیون مدرن انجمن های اسلامی دانشگاه های فردوسی و علوم پزشکی مشهد پیش از این به دلیل فعالیت های سیاسی از دانشگاه فردوسی مشهد اخراج شده بود.
همچنین وی توسط دادگاه انقلاب شهرستان بابل به صورت غیابی به 6 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود.




ایران بزرگترین دشمن مطبوعات و زندان روزنامه نگاران در گزارشات جهانی است

روز 13 اردیبهشت ( سوم ماه می ) بنام « روز جهانی آزادی مطبوعات » نامگذاری شده است تا دراین روز در سراسر جهان از مقام روزنامه نگاران و همه آنانی که در عرصه فعالیت‌های رسانه‌ای سهم و نقش دارند تجلیل و قدردانی شود اما در عمل اینروز به روز بیان سوگنامه روزنامه نگاران و مطبوعات و بازگویی مسائل و مشکلات و موانعی که این‌ها در انجام کار و وظیفه حرفه‌ای خود با آن‌ها مواجهند و گردش آزاد اخبار و اطلاعات را مختل می‌سازند ، تبدیل گشته است . در اینروز آمار بالابلندی از روزنامه نگارانی که در راه انجام وظیفه طی سال گذشته کشته شده یا به قتل رسیده‌اند ، به زندان افتاده‌اند یا ناچار به ترک شغل شده‌اند و مطبوعاتی که از ادامه فعالیت به دلیل توقیف یا سانسور و فشار بازمانده‌اند ، ارائه می‌شود و با این حال برادامه کار آزادانه و مستقل روزنامه نگاران و مطبوعات تاکید و تصریح می‌شود و از همه روزنامه نگارانی که در این فضای سخت به کار خود ادامه داده‌اند و همه خطرات این حرفه را به جان خریده‌اند ، و به ویژه آنانی که در اینراه آسیب فراوان دیده‌اند ، تجلیل و قدردانی می‌شود.
  مطبوعات را رکن چهارم دمکراسی و مردمسالاری لقب داده‌اند یعنی اینکه اگر درکشوری حاکمیت قانون به طور کامل برقرار بوده و اصل تفکیک و استقلال قوای مجریه ، مقننه و قضائیه (دولت ، مجلس و دستگاه قضایی ) ساری و جاری باشد و این‌ها نقش و کارشان را به درستی انجام دهند با اینهمه بدون وجود مطبوعات آزاد و مستقل این مردمسالاری ناقص و ناتمام است . حال تصور کنید در کشوری و نظامی که کمیت این‌ها لنگ می‌زند مطبوعات و روزنامه نگاران چه پایگاه و جایگاهی می‌توانند داشته باشند؟ درایران استبدادی دوره قاجار، مطبوعات از دل حاکمیت برآمد و به آن به عنوان ابزاری تبلیغی برای حکومت نگاه می‌شد اما روند تحولات زمانه مطبوعات را به تدریج از یوغ حکومت استبدادی رها ساخت و به ابزاری در دست مردم برای دستیابی به عدالت و آزادی در نهضت مشروطیت تبدیل ساخت و از آنزمان تا امروز روزنامه نگاران و مطبوعات در میانه بند حکومت و آزادی راه پیموده‌اند و در کانون اصلی تحولات سیاسی و اجتماعی ایران قرار داشته و نقشی تعیین کننده و سرنوشت ساز را در این میدان بازی کرده‌اند ، والبته در این عرصه هزینه‌های بس سنگین پرداخته و روزنامه نگارانی هم جان بر سر عهد و پیمان و وظیفه خویش نهاده‌اند .
تاریخ مطبوعات و روزنامه نگاران در ایران از بدو کار تا به امروز فراز و فرودهای فراوانی را پیموده است که بازگویی آن جز چشم پرآب و دل پرخون را طاقت نیست . فقط در دو سال گذشته بیش از 150 روزنامه نگار به بند و زندان کشیده شده‌اند با آن وضعی که همه می‌دانیم که 32 نفر آن‌ها هنوز در زندان به سر می‌برند و برخی‌شان با محکومیت‌های سنگین عجیب و غریب چند سال محرومیت از فعالیت مطبوعاتی و زندان روبرو و با مجرمان زندانی خطرناک هم بند شده‌اند . بیش از چهل مطبوعه توسط هیات نظارت برمطبوعات توقیف و تعطیل شده و ده‌ها روزنامه نگار بیکار شده‌اند و به دلیل نبود امنیت شغلی و استقلال حرفه‌ای به ناچار یا این حرفه را ترک کرده‌اند و یا ترک یار و دیار کرده و آواره دنیا گشته‌اند تا شاید از تخصص و دانش خود در جایی دیگر بهره گیرند و گذران عمر و زندگی کنند . ازهمه بدتر و رنج آورتر اینکه « انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » که می‌توانست و می‌باید در روزگار سختی و تعب یار و یاور روزنامه نگاران و خانه امید آن‌ها باشد بدون ارائه حکمی قضایی دربش پلمب شده و هیچ مرجعی پاسخگوی این اقدام بلاوجه و غیرقانونی نیست و همه تلاش‌ها برای پیگیری این موضوع و فک پلمپ و بازگشایی انجمن بروی نزدیک به چهار هزارعضوش ابتر مانده است ، والبته در این گیرودار چهارعضو هیات مدیره انجمن نیز از بازداشت و بند مصون نمانده‌اند .
 سرکار خانم بدرالسادات مفیدی عضو هیات مدیره و دبیر انجمن ، که پیگیر کار فک پلمپ انجمن بود ، در دیماه سال 88 به دلیل انجام مصاحبه بازداشت و پس از شش ماه زندانی آزاد شد اما در دادگاهی غیرعلنی به شش سال زندان محکوم شده و در انتظار اجرای حکم به سر می‌برد . شمس الواعظین عضو هیات مدیره و نایب ریئس انجمن و سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به دلیل انجام مصاحبه در دیماه سال 88 بازداشت و پس از دوماه زندانی آزاد شد، وی نیز در دادگاهی غیرعلنی به یکسال زندان محکوم شده و درانتظار اجرای حکم به سر می‌برد. محمد رضا مقیسه عضو علی البدل هیات مدیره انجمن از مهرماه سال 88 بازداشت و زندانی شده است که هنوز در زندان به سر می‌برد . و علیرضا رجایی عضو هیات مدیره انجمن در روز یکشنبه هفته گذشته و در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات بازداشت و زندانی شد . دراینجا همچنین جا دارد از روزنامه نگارانی همچون احمد زیدآبادی ، مسعود باستانی ، عیسی سحر خیز ، بهمن احمدی عمویی ، کیوان صمیمی ، مهدی محمودیان ، عمادالدین باقی ، سید مسعود لواسانی ، محمد نوری زاد و هنگامه شهیدی که ماه‌هاست در زندان به سر می‌برند نام بریم و مقاومت آن‌ها را در پاسداری از آزادی و شرافت انسانی و قلم ارج نهیم . قطعا نام این روزنامه نگاران در صحیفه آزادیخواهی مردم ایران ثبت خواهد شد . و البته این کارنامه سیاه حاکمیت ، ایران را به بزرگ‌ترین دشمن مطبوعات و زندان روزنامه نگاران در گزارشات جهانی تبدیل کرده است .
یاد آور می‌شود انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران از بدو تاسیس درمهرماه سال 76 همواره مورد حمله و هجوم افراد و گروه‌هایی بوده که هنری جز تخریب و ضدت با نهادهای مدنی و آویزان شدن به قدرت نداشته‌اند و این‌ها از اینکه نهادی صنفی مستقل از قدرت و حاکمیت توانسته بود شکل بگیرد و اعتماد بیش از دو سوم روزنامه نگاران ایران را جلب و به طور مستقل به کار ادامه دهد حرص می‌خوردند و مترصد فرصت بودند که یا آنرا از طرق شبه قانونی تسخیر کنند و اگر این نشد به هرگونه می‌توانند آنرا منحل وتعطیل کنند و ظاهرا کودتای انتخاباتی خرداد سال 88 این فرصت را به آن‌ها داد که دفتر انجمن را پلمپ و روزنامه نگاران را از خدمات این نهاد صنفی محروم کنند تا محرومیتی دیگر برانبوه محرومیت‌های این قشر بیفزایند و اثبات کنند که روزنامه نگار آزاد و مستقل بودن دراین ملک چه بهای گرانی دارد ؟ در همین جا به عنوان فردی که ار ابتدای تاسیس« انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » تاکنون مسئولیت ریاست هیات مدیره این نهاد را به عهده داشته‌ام شهادت می‌دهم و تصریح و تاکید می‌نمایم که همه فعالیت‌های این نهاد در چارچوب قوانین جاری در جمهوری اسلامی بوده و هیچگونه جرم یا خطایی که توجیه گر پلمپ دفتر انجمن یا به بند و زندان کشیدن اعضای هیات مدیره انجمن از سوی حاکمیت باشد ، انجام نشده است و جای بسی تاسف است که در سالروز جهانی آزادی مطبوعات ما با چنین وضعیت و کارنامه‌ای درایران در رابطه با مطبوعات و روزنامه نگاران مواجهیم .
" روز جهانی آزادی مطبوعات " هرساله توسط « انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » پاس داشته و تلاش می‌شد با تکیه بر معیارهای حرفه‌ای از پنج روزنامه نگار برتر قدردانی و تجلیل شود و این سنت حسنه برای رونق بخشی به کار روزنامه نگاری در کشورمان جاافتاده بود ولی دوسال است با پلمپ دفتر انجمن و تحمیل شرایط امنیتی امکان چنین پاسداشت و اقدامی از انجمن گرفته شده است و اینهم نشانه دیگری از وضعیت سخت و دشوار روزنامه نگاری در کشورمان است و اینکه در روزی که بنام « روزجهانی آزادی مطبوعات » نامگذاری شده است سوته دلان مطبوعات حتی نمی‌توانند گرده‌ام آیند و در عزای کارشان گریه کنند! با همه این احوال تجربه اینکار و تاریخ معاصر روزنامه نگاری در ایران نشان داده است که روزنامه نگاران جان سخت‌تر از آنند که تصور می‌شود و چو در بندند سر از روزن درآرند! امروزه روزگاری است که گردش آزاد اطلاعات و اخبار و جان آگاهی از اجزای لاینفک زندگی جاری همه شهروندان شده است و اخبارو اطلاعات همچون آب از مجاری فن آوری های نوین ارتباطات راه خود را به سوی مخاطبان می‌یابد و به عمق خانه‌ها نفوذ می‌کند و دولت‌هایی که هنوز درپی اعمال مهندسی اخبار و اطلاعات و سانسور و توقیف مطبوعات و آزادی‌اند جز هزینه دادن و آب درهاون کوبیدن کاری نمی‌کنند . راه رشد ملت‌ها و کشورها در آزادی است و مطبوعات آزاد و مستقل اصلی‌ترین نماد آزادی در هرکشورند و همانگونه که در ابتدا آمد دموکراسی و مردمسالاری با هرعنوانی بدون وجود مطبوعات آزاد و مستقل و منتقد معنا و مفهوم ندارد . و روزنامه نگاران متعهدترین افراد ملتند چراکه از سر دغدغه و مسئولیت اجتماعی وارد این حرفه شده‌اند و همه خطرات را به جان می‌خرند تا راه رشد و پویایی را بروی مردم و کشورشان هموار نمایند . روزنامه نگاران و مطبوعات بزرگ‌ترین خدمت را به حکومت‌ها و حاکمان ، حتی به آنانی که تحملشان نمی‌کنند ، می‌کنند چرا که آن‌ها با نقد وضعیت موجود و برشماری آسیب‌ها و ضعف‌ها حکومتگران را برای اصلاح امور به هوش می‌آورند و مبارزه با فساد و تباهی در درون نهادهای حکومتی بدون وجود مطبوعات آزاد و مستقل و روزنامه نگاران شجاع و پیگیر ممتنع است . از اینرو و همانگونه که در بیانیه‌های متعدد « انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » آمده است روزنامه نگاران و مطبوعات آزاد و مستقل به واقع یار و یاور حاکمان هستند اگر خواستار اصلاح امور و حکومتی پاک و کارآمد باشند و نامهربانی با روزنامه نگاران و توقیف مطبوعات در حکومتی که این ادعا را دارد توجیه ناپذیر است . و چقدر خوب بود که در « روزجهانی آزادی مطبوعات » همه روزنامه نگاران در بند آزاد می‌شدند ، مطبوعات توقیف و تعطیل شده به عرصه فعالیت باز می‌گشتند ، امنیت شغلی و استقلال حرفه‌ای روزنامه نگاران تامین و تضمین می‌شد ، دفتر انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران بروی صاحبانش باز می‌شد ، مسئولان مرتبط با مطبوعات از افراد این حرفه انتخاب می‌شدند و یا لااقل با این حرفه آشنایی می‌داشتند ، ...
در پایان « روزجهانی آزادی مطبوعات » را به همه همکاران رسانه‌ای خود در سراسر جهان تبریک می گوئیم . و آرزو می‌کنیم سال در پیش رو برای همه روزنامه نگاران جهان عاری از هرگونه سختی و دشواری باشد و به ویژه درکشورمان وضعیت روزنامه نگاران آنگونه نباشد که گزارش شد و تغییر اساسی یابد .
علی مزورعی / رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران
منبع: نوروز



دوازده درصد زندانيان زن ايدز و بیش از ۲۱ هزار زندانی اعتیاد دارند

خبرگزاری هرانا - مدیرکل بهداشت و درمان سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور با بیان این که ۱۲ درصد از زندانیان زن مبتلا به ایدز هستند، گفت: ۵۷ درصد از جمعیت ورودی به زندان‌ها سوءمصرف موادمخدر دارند و بر همین اساس، در زندان‌ها خدمات درمانی اعتیاد به صورت سم‌زدایی، روان‌درمانی و درمان نگهدارنده با متادون ارائه می‌شود.
به گزارش ایسنا، مرضیه فرنیا در افتتاحیه دوره دوم کارگاه آموزشی «ارتقای برنامه‌های پیشگیری و مراقبت از اچ‌آی‌وی (ایدز) برای زنان مصرف‌کننده تزریقی مواد»، گفت: حدود ۷۵۰۰ نفر از زندانیان کل کشور زنان هستند که این رقم ۴ درصد از زندانیان کل کشور را تشکیل می‌دهد و بیشترین تراکم این جمعیت نیز بین ۱۹ تا ۴۰ سالگی است.
مدیرکل بهداشت و درمان سازمان زندان‌ها با اعلام این‌که ۷۶ درصد از زنان زندانی متاهل هستند، افزود: از نظر سطح تحصیلات نیز ۳۱ درصد این زنان بی‌سواد هستند و این بی‌سوادی یکی از عواملی است که فرد را مورد سوءاستفاده قرار می‌دهد و وی را به سمت جرم و بزهکاری می‌کشاند.
فرنیا به خدمات پزشکی زندان‌ها برای زنان اشاره کرد و ادامه داد: آموزش بهداشت به منظور ایجاد آگاهی با موضوعات متنوعی نظیر بهداشت فردی، مبارزه با بیماری‌های واگیر و غیرواگیر بخصوص بیماری‌های پرخطر و ایجاد کلینیک‌های مثلثی برای کنترل اعتیاد، ایدز و بیماری‌های مقاربتی در زندان‌ها با اهداف آموزش، مشاوره، درمان و حمایت از افراد در معرض خطر، پرخطر و آلوده از جمله خدماتی است که در زندان‌ها برای زنان انجام می‌شود.
وی تصریح کرد: آمارها نشان می‌دهد ۵۷ درصد از جمعیت ورودی به زندان سوءمصرف مواد دارند که بر همین اساس، در زندان خدمات درمانی اعتیاد به‌صورت سم‌زدایی، روان‌درمانی و درمان نگهدارنده با متادون ارائه می‌شود و در حال حاضر نیز ۳۷۵۵۴ نفر از زندانیان مرد و ۶۹۹ نفر از زندانیان زن تحت درمان نگهدارنده با متادون هستند.
مدیرکل بهداشت و درمان سازمان زندان‌ها گفت: کلینیک‌های مثلثی با سه ضلع ایدز، اعتیاد و بیماری‌های مقاربتی به منظور ارتقای آگاهی و تغییر نگرش زندانیان، اجرای مداخلات کاهش آسیب و درمان عفونت‌های فرصت‌طلب و بیماری‌های مقاربتی، در زندان‌های کل کشور ایجاد شده‌اند.
فرنیا افزود: در حال حاضر ۱۳۳ کلینیک در زندان‌های کشور و مراکز مراقبت بعد از خروج وجود دارند و هدف ما، گسترش این کلینیک‌ها به تمامی زندان‌های با جمعیت بالای ۳۰۰ نفر و ادغام فعالیت آنها در برنامه مراکز بهداشتی و درمانی زندان‌های زیر ۳۰۰ نفر جمعیت است.




بازداشت ده ها نفر در اعتراضات تبریز/ بازداشت دو فعال مدنی آذربایجانی

خبرگزاری هرانا - هادی حمیدی شفق و میلاد محمدیان از فعالین ملی آذربایحان شب گذشته در چهار راه آبرسان تبریز در اعتراضات به یک مسابقه فوتبال  از سوی مامورین امنیتی دستگیر شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در پی یک مسابقه جنجالی فوتبال در لیگ برتر فوتبال کشور بیش از ۱۰۰ نفر در خروجی‌های استادیوم سهند تبریز دستگیر شدند.
در پی برخورد های خشونت آمیز نیروهای امنیتی اعتراضات به داخل شهر تبریز کشیده شد و در نقاط مختلف شهر از جمله چهار راه آبرسانی درگیری شدیدی بین طرفداران تیم تراکتور سازی تبریز و نیروهای امنیتی بوجود آمد که در نتیجه این در گیری‌ها ده‌ها نفر از جمله دو فعال مدنی به نامهای هادی حمیدی شفق و میلاد محمدیان بازداشت شدند.
بنا بر این گزارش پلیس ضد شورش برای متوقف کردن این اعتراضات دست به اعمال خشونت آمیز و ضرب و شتم شهروندان نمود که بر پی آن یک نوجوان ۱۱ ساله بر اثر ضربات باتوم الکتریکی پلیس به شدت مجروح شد و به بیمارستان امام رضا منتقل کردند.
لازم به ذکر است حمیدی پیش از این نیز  به اتهام‌های سیاسی امنیتی چندین بار دستگیر و با گذراندن  چند مورد حبس تعزیری آزاد شده است.
در طی دو سال اخیر، مسابقات فوتبال تیم تراکتور سازی تبریز محلی برای بیان خواسته های قومی شهروندان ترک آذربایجانی شده است.



روزشمار نقض حقوق شهروندان بهایی فررودین ۹۰

خبرگزاری هرانا - در تدوام سرکوب اقلیت مذهبی بهایی گزارشی ماهانه از سوی واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر می‌شود که گزارش مذبور نقض حقوق بهائیان در فروردین ماه سال جاری است.
بر اساس این گزارش دست کم چهل تن از شهروندان بهایی همچنان در زندان بسر می برند.
متن این گزارش به قرار زیر است:
۸ فروردین : طی روزهای اخیر گروهی ناشناس با استفاده از تعطیلات ایام نوروز گورستان بهاییان اصفهان را تخریب و حدود ۷۰ درخت کاج این محل را از ریشه کنده و با خود بردند.
۱۴ فروردین : ۴ شهروند بهایی ساکن سمنان که در اسفند ماه سال پیش بازداشت شده بودند به قرار وثیقه آزاد شدند اسامی این شهروندان عبارتست از : ژینوس نورانی، زهره نیک آئین، ترانه احسانی و پویا تبیانیان.
۱۵ فروردین : ۲ شهروند بهایی ساکن مشهد به نام های «ضیائیه اسحاقی» و «فرهاد امری» که در دی ماه سال گذشته بازداشت شده بودند هر کدام به قرار وثیقه معادل ۱۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان آزاد شدند.
۱۸ فروردین : «نادر کسایی» شهروند بهایی ساکن سمنان که در ۲۱ اسفند ماه سال گذشته بازداشت شده بود با وثیقه معادل صد میلیون تومان آزاد گردید.
۱۹ فروردین : ۱ شهروند بهایی ساکن کرمانشاه به نام «پیمان قیامی» پس از تفتیش منزل و ضبط بعضی وسایل شخصی و مذهبی توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شد.
۲۰ فروردین : ماموران اداره اطلاعات ساری به منزل یک جوان بهایی محروم از تحصیل به نام «سارا محبوبی» هجوم آورده که پس از تفتیش منزل وی و ضبط بعضی وسایل شخصی و مذهبی، نامبرده را نیز دستگیر نمودند.
- ماموران اداره اطلاعات ساری جهت بازداشت «درسا سبحانی» (شهروند بهایی و فعال حق تحصیل و زنان) به محل سکونت وی مراجعه کرده که به دلیل عدم حضور نامبرده پس از تفتیش منزل، محل را ترک کردند.
۲۱ فروردین : «بهزاد ذبیحی ماهفروزکی» شهروند بهایی ساکن ساری که برای پاسخگویی به پاره ای سوالات به اداره اطلاعات احضار شده بود پس از معرفی خود در همان مکان بازداشت و به زندان منتقل گردید.
- جلسه دادگاه سه شهروند بهایی ساکن ساری به نام های «امید قنبری» و همسرش «فتانه نوری» و خواهرش «رویا قنبری» برگزار شد فتانه نوری به پرداخت چهار میلیون ریال جریمه نقدی و رویا نوری تبرئه گردید از حکم امید قنبری اطلاعی دردست نیست. (قابل ذکر است شهروندان بهایی فوق الذکر در زمستان سال گذشته هر کدام برای مدتی دربازداشت بوده اند).
۲۲ فروردین : جلسه دادگاه «هوشنگ فنائیان» شهروند بهایی ساکن آمل که از ۲۲ اسفند ماه سال گذشته در بازداشت می باشد در این روز تشکیل شد.
۲۳ فروردین : دوشهروند بهایی ساکن همدان به نام های «حمید جهانگیری» و «شجاع الدین جهانگیری» که چند روز پیش از این به اتهام دراختیارداشتن تعدادی کتاب مذهبی بازداشت شده بودند هر کدام با وثیقه بیست میلیون تومان آزاد شدند.
- پیمان قیامی پس از پنج روز با تودیع وثیقه بیست میلیون تومان آزاد شد.
۲۶ فروردین : بهزاد ذبیحی ماهفوزکی از زندان ساری به تنکابن منتقل شد این انتقال درحالی صورت گرفت که دادستان ساری قرار آزادی نامبرده را به قید وثیقه اعلام کرده بود.
۲۷ فروردین : «آرتین غضنفری» یکی از شهروندان بهایی که پس از وقایع عاشورا ۸۸ دستگیر و به ۱ سال زندان محکوم شده بود برای گذراندن دوره محکومیت خود را معرفی و به زندان اوین منتقل گردید.
۲۸ فروردین : جلسه دادگاه ۳ شهروند بهایی و فعال حق کودک که زمستان گذشته در کرمان و بم دستگیر شده بودند برگزار شد اسامی این شهروندان عبارتست از :سحر بیرم آبادی، نهاله شهیدی و سامان استوار. قابل ذکر است در همین روز دادگاه علی دیوسالار (عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان) و همسرش سارا حاج بهرامی که به اتهام همکاری با ۳ شهروند بهایی فوق الذکر دستگیر شده اند نیز تشکیل شد.
۳۱ فروردین : محل کسب (فروشگاه عینک) یک شهروند بهایی ساکن آبادان به نام «هدایت الله رضایی» پلمپ و نامبرده از ادامه کسب و کار منع گردید.
اسامی شهروندان بهایی که تا پایان فروردین ماه ۱۳۹۰ در حال سپری کردن دوره محکومیت یا بازداشت موقت می باشند عبارتست از :
تهران (اوین) : پیمان کشفی – شعله طائف – سوسن تبیانیان – صهبا رضوانی - منیژه نصرالهی (منزویان) و آرتین غضنفری.
کرج (رجایی شهر) : مهوش ثابت – فریبا کمال آبادی – جمال الدین خانجانی – عفیف نعیمی – بهروز توکلی – سعید رضایی و وحید تیز فهم.
مشهد : سیما اشراقی – رزیتا واثقی – سیما رجبیان – ناهید قدیری – نسرین قدیری – داور نبیل زاده – جلایر وحدت – هومن بخت آور – کاویز نوزدهی -
اصفهان : احسان الله اشتیاق – سروش پزشکی –فرهود اشتیاق – انیسا مطهر.
سمنان : علی احسانی – سیامک ایقانی – بهنام متعارفی –
کرمان : سامان استوار – نهاله شهیدی و سحر بیرام آبادی.
یزد : وحید قدرت و مهران بندی (تبعید به زندان زابل).
ساری : طره تقی زاده - بهزاد ذبیحی ماهفروزکی و سارا محبوبی.
آمل : هوشنگ فنائیان.
یاسوج : علی بخش بذر افکن.
شیراز : رها ثابت.



آزادی موقت سه تن از هموطنان مسیحی از زندان همدان

خبرگزاری هرانا - سه تن از زندانیان مسیحی در همدان که در  اقدامی از پیش تعیین شده توسط  ماموران امنیتی در شهرستان همدان دستگیر شده بودند پس از تحمل ۲۳۷ روز بازداشت، به طور موقت آزاد شدند .
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، سه تن از هموطنان مسیحی بنام‌های «آرزو تیموری» و «آرش کرمانجانی» از نوکیشان مسیحی و همچنین «سونیا کشیش آوانسیان» از هموطنان ارامنه پس از تحمل نزدیک به ۸ ماه بازداشت و بلاتکلیفی در نهایت روز شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ از زندان همدان آزاد شدند.
خانم «سونیا آوانسیان» و همسرش «واهیک آبراهامیان» در ۱۳ شهریور ماه ۱۳۸۹  پس از یورش ماموران امنیتی به  منزلشان دستگیر شدند. همچنین دو تن دیگر از نوکیشان مسیحی خانم" آرزو تیموری" و همسرش آقای "آرش کرمانجانی" که در همین روز به عنوان مهمان در آن منزل حضور داشتند نیز بازداشت و روانه سلول‌های انفرادی شده و مورد بازجویی قرار گرفتند.
مقامات قضایی اتهام این بازداشت شدگان عقیدتی را تبلیغ مسیحیت،ارتباط با عوامل بیگانه و...عنوان کرده‌اند.
با وجود آزادی این سه تن اما گفته می‌شود "واهیک آبراهامیان" همچنان در وضعیتی نامعلوم در زندان به سر می‌برد. واهیک آبراهامیان پیش از این نیز در اسفند ماه سال ۲۰۰۸ در تهران بازداشت شده بود و در چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹ پس از تحمل ۵۳ روز زندان انفرادی و ۵ روز در بند عمومی اوین با قرار وثیقه به طور موقت تا زمان تشکیل دادگاه آزاد شده بود . وی تابعیت دوگانه کشور ایران و هلند را دارد.
منابع خبری گزارش دادند در روزی که ماموران لباس شخصی برای بازداشت این افراد به منزل "ابراهامیان" هجوم بردند ضمن بازداشت این  افراد، گفته شده  شماری دیگر از نوکیشان مسیحی را نیز در نفاط مختلف همدان به به طور جداگانه بازداشت نمودند.
در این اقدام دستگاه‌های امنیتی در یک سناریوی از پیش تعیین شده با همکاری رسانه ملی یعنی تلویزیون جمهوری اسلامی که هدفی جز تخریب مسیحیان و کلیسای ایران را نداشت ضمن پوشش خبری بازداشت این افراد، از بازداشت شدگان  به عنوان " مسیحیان صهیونیست و تبشیری " نام برد ! و اعلام کرد که یک گروه ۹ نفره را به اتهام تبلیغ مسیحیت در حومه همدان دستگیر کرده‌اند".



اجرای تفکیک جنسیتی دانشجویان دانشگاه مازندران توسط نیروهای لباس‌شخصی و بسیج

خبرگزاری هرانا - طرح «تفکیک جنسیتی» دانشجویان با حضور نیروهای لباس‌شخصی و بسیج در دانشگاه مازندران به مرحله اجرا درآمد.
به گزارش بامدادخبر و به نقل از منابع دانشجویی در مازندران، در روز یکشنبه یازدهم اردیبهشت گروهی از نیروهای لباس شخصی که برای اولین بار در سطح دانشگاه دیده می‌شدند به همراه اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه مازندران اقدام به جداسازی و ضبط کارت‌های دانشجویی دانشجویان دختر و پسر کردند.
در این گزارش به نقل از یکی از دانشجویان دانشگاه مازندران که دقایقی به بحث با این افراد پرداخته چنین آمده است: «من و چند تن از همکلاسی‌هایم در دانشکده نشسته بودیم که ناگهان چند فرد لباس شخصی که ظاهر مشخصی داشتند به سمت ما آمدند و کارت دانشجویی چند نفر از دانشجویان را ضبط کردند. آن‌ها می‌گفتند که از طرف نیروی انتظامی و با هماهنگی حراست دانشگاه به این عمل می‌پردازند و من هرچه از نیت و دلیل کارشان پرسیدم پاسخ مناسبی دریافت نکردم. این اتفاق برای چند تن از دوستانم در دانشکده‌های مختلف پیش آمده هنوز کارت‌های دانشجویی‌مان را به ما پس نداده‌اند. فقط به ما گفتند برای دریافت کارت دانشجویی به اتاق ریاست حراست دانشگاه مازندران در سازمان مرکزی مراجعه کنیم.»
در سال‌های اخیر ده‌ها دانشجوی دانشگاه مازندران به دلایل مختلف در این اتاق توسط رئیس حراست دانشگاه و گاهی نیز توسط نیروهای امنیتی، ساعت‌ها مورد بازجویی قرار گرفته‌اند.
دانشگاه مازندران در ماه‌های گذشته یکی از دانشگاه‌های فعال در زمینه‌ی اطلاع‌رسانی و آگاهی‌رسانی بوده است. چندی پیش نیز منشور جنبش سبز به صورت گسترده در این دانشگاه پخش گردید که پس از این عمل دانشجویان، چندین روز فضایی امنیتی بر این دانشگاه حاکم شد به‌‌ طوری‌‌ که موتورهای حراست شب‌ها نیز در خوابگاه‌های دانشگاه مشغول به گشت‌زنی هستند و در طی روز نیز در دانشکده‌ها به بهانه‌های مختلف به جدل با دانشجویان می‌پردازند.
گفتنی است در هفته‌ی گذشته اعلامیه‌ای تک برگی بصورت وسیع در دانشکده‌ها و خوابگاه‌های این دانشگاه پخش شد که در بخشی از آن آمده بود: «فشارها، محدودیت‌ها، بازداشت‌ها و احضارهای گسترده دانشجویان که عمری به درازی دوام دیکتاتوری در ایران دارد در این دو سال با کم‌نظیرترین حجم‌اش استمرار پیدا کرده و در آخرین هزینه‌هایی که بر پیکر بی‌دفاع دانشگاه مازندران وارد نمود باعث مهاجرت تحمیلی چهار تن از نخبگان و قدیمی‌ترین فعالان دانشجویی دانشگاه مازندران از کشور گردیده است. اتفاقی ناخوشایند که بیم آن می‌رود با ادامه و تشدید سرکوب‌ها برای دیگر نخبگان جامعه تکرار شود. فعالان دانشگاه مازندران به کسانی که نه تنها قانون را ابزار اعمال خشونت و هجمه بر نهاد دانشگاه قرار داده‌اند بلکه از فشارهای غیر قانونی نیز دریغ نمی‌ورزند، هشدار می‌دهند که با توجه به هزینه‌هایی که علی‌الخصوص در این دو سال بر دانشجویان این دانشگاه وارد شده دیگر تاب تحمل این سرکوب‌ها را نداشته پاسخ در خور به آن خواهند داد.»



اشکان ذهابیان، فعال دانشجویی فردوسی مشهد بازداشت شد

خبرگزاری هرانا - صبح امروز اشکان ذهابیان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد وشورای عمومی دفتر تحکیم وحدت برای سومین بار متوالی پس از انتخابات بازداشت شد.
به گزارش دانشجونیوز، صبح امروز اشکان ذهابیان توسط مامورین اداره اطلاعات استان مازندران دستگیر و به زندان اداره اطلاعات ساری (شهید کچوئی) منتقل شد.
مامورین امنیتی استان مازندران در چندین نوبت به خانه پدری این فعال دانشجوئی مراجعه کرده و کلیه وسایل و لوازم شخصی از جمله دست نوشته ها، سی دی ها، کتاب ها و کیس کامپیوتر وی را ضبط کردند.
این گزارش می افزاید، در روزهای اخیر هنگامی که مامورین امنیتی ساعت 10 شب به منزل پدری این فعال محروم از تحصیل مراجعه کزدند، مادر اشکان ذهابیان در اثرفشارهای ناشی از این تهدیدها به بیمارستان منتقل شد.
در همین حال مامورین اداره اطلاعات در هنگام مراجعه به منزل اشکان ذهابیان چند ساعتی در خانه، پدر و مادر وی را بازداشت نمودند و گفتند تا فرزندتان نیاید این خانه را ترک نخواهند کرد و خاطرنشان کردند در صورت عدم مراجعه این فعال دانشجویی، آنها حکم تیر فرزندشان را دارند.
این گزارش حاکیست مامورین اداره اجرای احکام شهرستان بابل جهت کارشناسی منزل پدری اشکان ذهابیان، به خانه وی مراجعه کردند و گفتند که در اسرع وقت منزل پدری وی را به مزایده خواهند گذاشت.
اشکان ذهابیان فعال دانشجوئی شمال کشور وعضو دفتر تحکیم وحدت در تجمع دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به کودتای انتخاباتی در 26 خرداد 88 توسط نیروهای انصار بابلسر مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با دخالت مامورین اداره اطلاعات استان مازندران دستگیر و به زندان اداره اطلاعات شهید کچوئی ساری منتقل شد. وی به مدت یک ماه در سلول انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل بازداشت بود.
این فعال دانشجوئی محرروم از حق تحصیل در تاریخ 11 آبان 88 برای بار دوم به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی شمال کشور دستگیر و روانه زندان شد و پس از چندی با قرار وثیقه 30 میلیون تومانی آزاد شد.
این عضو سابق شورای مرکزی فراکسیون مدرن انجمن های اسلامی دانشگاه های فردوسی و علوم پزشکی مشهد پیش از این به دلیل فعالیت های سیاسی از دانشگاه فردوسی مشهد اخراج شده بود.
همچنین وی توسط دادگاه انقلاب شهرستان بابل به صورت غیابی به 6 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود.



اعدام یکی از متهمان به قاچاق مواد مخدر در ماهشهر

خبرگزاری هرانا - صبح روز پنج شنبه هشتم اردیبهشت ماه 1389، یکی از متهمان به قاچاق مواد مخدر در ماهشهر، به حکم دادگاه انقلاب اسلامی این شهر و پس از تائید دیوان عالی کشور به دار آویخته شد.
نعمت الله روشن روان رئيس دادگستري ماهشهر با اعلام این خبر گفت: «محکوم عليه به نام ع.م به اتهام حمل و نگهداري مقدار دو کيلو و 407 گرم مواد مخدر از نوع کراک، از سوي دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و حکم وي پس از تاييد در دیوان عالی، صبحگاه پنجشنبه 8/2/90 در شهرستان ماهشهر به مرحله اجرا درآمد».
وی افزود: اين حکم در ملاء عام و با حضور تعداد کثيري از مردم شهرستان اجرا شد.




بازداشت عسل اسماعيل زاده از فعالان ستاد ميرحسين موسوی

خبرگزاری هرانا - عسل اسماعيل زاده، فعال اصلاح طلب، شب گذشته ۱۱ اردیبهشت‌ماه در حين بازگشت به منزل توسط نيروهای لباس شخصی بازداشت شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، ماموران امنيتی پس از بازداشت وی با مراجعه به منزل، اقدام به ضبط وسايل شخصي او نمودند. ماموران بازداشت كننده اتهام وی را «حضور در تجمعات غيرقانونی» اعلام كرده‌اند.
عسل اسماعيل زاده، در زمان انتخابات رياست جمهوری ۸۸، از اعضای ستاد تجريش ميرحسين موسوی بود. تاكنون از محل انتقال وی اطلاعی در دست نيست.



سحام نیوز: وزیر امور خارجه فرانسه، آلن ژوپه، امروز دوشنبه، گفت: اگر بشار اسد به سرکوب معترضان به حکومت ادامه دهد، حکومت وی روزی سقوط خواهد کرد و بطور قطع سقوط خواهد کرد.
به گزارش رادیو فرانسه، وزیر امور خارجه فرانسه، با اشاره به موج دموکراسی خواهی در سوریه گفت: امروز، حکومت ها باید به خواسته مردم برای آزادی و رسیدن به دموکراسی توجه کنند. سرکوب این خواسته معترضان با گلوله، از سوی هرحکومتی در جهان، غیرقابل قبول است.
آلن ژوپه تاکید کرد موضع فرانسه بسیار روشن است. ما تمامی حکومتهائی را که اینگونه جنایاتی را مرتکب می شوند، کرده و به شدت محکوم می کنیم.
رئیس دیپلماسی فرانسه، همچنین، متذکر شد که فرانسه به همراه دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا در حال بررسی اعمال تحریمهائی علیه حکومت بشار اسد است. وی افزود ما قصد داریم تا با اعمال این تحریمها اعلام کنیم که نه تنها این سرکوبها را محکوم می کنیم، بلکه واکنش دولتهایمان را به اینچنین اعمالی نشان دهیم.
نیروهای نظامی و امنیتی سوریه، روز یک شنبه، در چندین شهر سوریه، صدها تن از مخالفان حکومت بشار اسد و فعالان حقوق بشر را دستگیر نمودند.  مخالفان گفته اند که در اعتراض به دستگیرها به مدت یک هفته در شهرهای حمص ، لاذقیه و دیگر شهرهای سوریه دست به تظاهرات خواهند زد.
به گزارش سازمانهای مدافع حقوق بشری در سوریه، تاکنون 607 تن در جریان سرکوبهای حکومت جان باخته اند.




سحام نیوز: در ادامه واکنشها به قهر احمدی نژاد، مشاور فرمانده کل قوا سپاه با تاکید بر لزوم اطاعت محض از رهبری ادعا کرد: اطاعت از رهبر وسیله‌ای برای شکست نفاق و چند‌دستگی است بنابراین در چنین فضایی کسی نمی‌تواند قهر کند و برای خود دکان جدیدی راه بیندازد. 
به گزارش جرس به نقل از ایسنا، حسین صفار هرندی در شیراز گفت: فرهنگ عمومی باید مبتنی بر نگرش ولایت در جامعه حاکم شود بنابراین هرکس بخواهد حرف‌های من‌درآوردی مطرح کند، خودش را در مکتب امامت و ولایت تعریف نکند.
«حسین صفار هرندی» مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران در مراسم نکوداشت شهدای دانشجوی استان فارس ادعا کرد:  جامعه تشت و متفرق طعمه‌ای برای نیش دشمنان است؛‌ نباید هرکس از گوشه‌ای علمی بلند کرده و جامعه مسلمین را شقه شقه کند.
وی بار دیگر به شبیه سازی تاریخی پرداخت و با اشاره به تبعیت امام حسین‌(ع) در زمان امامت امام حسن‌(ع) اضافه کرد: ای کاش بزرگانی که وقتی جماعتی را پشت سر خود می‌بینند، یادشان باشد که رابطه امام حسین‌(ع) با برادر و امام خود چگونه بود!
صفار هرندی اضافه کرد: حضرت آقا با وجود تمام ناملایماتی که دل اهل ولا را به درد می‌آورد، جامعه را به سکوت فرا می‌خوانند و اجازه نمی‌دهند پیش روی چشم‌های نامحرم حاکمیت دوگانه به نمایش گذارده شود.
وی ابراز کرد: رهبری انقلاب از برخی نامردی‌‌ها آزرده دل است اما شأن رهبری ایجاب می‌کند که وحدت اسلامی را بالاتر از دل‌آزرده خود بدانند.
صفار هرندی با اشاره به مسایل دوران بنی صدر مدعی شده که آقای خامنه‌ای تنها کسی بود که هیچ‌‌گاه به بنیانگذار جمهوری اسلامی گلایه نکرد.
وی بدون پرداختن به قهر احمدی نژاد ادامه داد: اطاعت از رهبر وسیله‌ای برای شکست نفاق و چند‌دستگی است بنابراین در چنین فضایی کسی نمی‌تواند قهر کند و برای خود دکان جدیدی راه بیندازد.
وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه بزرگان کشور مراقب حاشیه‌های خود باشند، ادامه داد: بزرگان بدانند اگر کسی روزی از آنان در برابر و تقابل با مرکزیت نظام تعریف کند، شیطان مجسم است.
صفار هرندی علامت و رمز سلامت ولایت‌پذیری را در تبعیت از نظرات رهبری دانست و افزود: کسانی که خودشان را به ولایت منتسب می‌کنند، باید در برابر حرف‌های رهبر کوتاه بیایند.



سعید تاجیک در انفرادی

دوستی از خیبری ها زنگ زد، می گفت: بسیجی چه نشسته ای که رزمنده ای در بند است! می گفت امروز شانزدهمین روزی است که سعید تاجیک در سلول انفرادی است و امکان تماس با خانواده را به او نمی دهند! بیاد همه کسانی افتادم که ماهها در انفرادی گذرانده اند و حتی خانواده از حبس او بی خبر بوده و در بیمارستان و پزشکی قانونی او را می جستند، همین دوست بسیجی ما یکسال و اندی زندان بود و بیش از نیم آنرا در انفرادی گذراند! اما او بی گناه بود، او به کسی اهانت نکرده بود، او فحاشی نکرده بود، او برای اسلام و شیعه و بسیجی زینت بود، من نمی توانم خطای سعید تاجیک - که چهره بسیجی و رزمنده را مخدوش کرد - را فراموش کنم، اما چاره اش انفرادی نیست، سلول انفرادی بدترین شکنجه و مردود است، انسان نمی تواند به شکنجه انسانی دیگر - هر چند مخالف - راضی باشد، ما نباید آیین دادرسی را فدا کنیم، سعید تاجیک اهانت کرده است و فحاشی، در آیین دادرسی ما مجازات آن مشخص است، قطعاً سلول انفرادی نیست! بخاطر دارم کسی با الفاظی ناشایست تر  به من اهانت روا داشت و وکیل ما طرح دعوا کرد، او به پنجاه هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد، اگر عدالت قضایی مطرح است، باید اهانت کننده به من هم در حبس باشد! در حکومت اسلامی شخص اول با رعیت در برابر قانون یکسانند، این تبعیض و دوگانگی نظام را ساقط می کند. امیدوارم آیین دادرسی را فدای زید و عمرو نکنیم، اگر چیزی از آن بمانده باشد!
90/2/11
مهدی خزعلی

تلاش احمدی‌نژاد برای «حذف» سعید جلیلی

سایت امنیتی «بولتن نیوز» گزارش‌ها درباره تلاش تیم محمود احمدی‌نژاد برای برکناری سعید جلیلی از شورای عالی امنیت ملی و پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی را تائید کرد.
هفته گذشته یکی از خبرنگاران سایت «رجا‌نیوز» اعلام کرده بود احمدی‌نژاد به‌ دنبال برکناری سعید جلیلی بوده و مخالف ادامه کار حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات است.
روز سه‌شنبه (۱۳ اردیبهشت) سایت «بولتن‌نیوز» در گزارشی همسو با این خبر نوشت که اقدامات اخیر علی‌اکبر صالحی در رابطه با طرف‌های مذاکره کننده باعث بروز پاره‌ای ابهامات شده است.
این سایت نوشته که تازه‌ترین پاسخ ایران به کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از سوی وزارت خارجه تهیه و با تائید محمود احمدی‌نژاد و توسط جلیلی به این مقام اروپایی ارائه شده است.
این در حالی است که پیش‌تر نامه‌های جمهوری اسلامی به طرف‌های مذاکره کننده در پرونده هسته‌ای از سوی دبیر شورای عالی امنیت ملی تهیه و ارسال می‌شد و وزارت خارجه دخالت مستقیمی در این نامه‌ها نداشت.
پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی سال‌هاست در اختیار شورای عالی امنیت ملی قرار دارد و تصمیمات نهایی درباره این پرونده پس از تائید علی خامنه‌ای به اجرا گذاشته می‌شود.
«بولتن‌نیوز» در عین حال اعلام کرده که طرف‌های اروپایی نیز در ماه‌های اخیر نامه‌های مربوط به پرونده هسته‌ای ایران را به طور مستقیم برای علی‌اکبر صالحی ارسال می‌کنند.
تا پيش از اين، تمام نامه‌هائی که اشتون در مورد موضوع هسته‌ای و گروه ۱+۵ برای ایران ارسال می‌کرد مستقیم به آدرس جلیلی ارسال می‌شد و وی مخاطب نامه‌های مذکور بود.
این سایت در ادامه بدون آنکه به خواسته احمدی‌نژاد مبنی بر برکناری سعید جلیلی اشاره کند٬ نوشته که اروپائی‌ها تلاش می‌کنند جلیلی را از پرونده هسته‌ای ایران حذف کنند.
«بولتن‌نیوز» در گزارش خود سعی کرده اروپائی‌ها را به تلاش برای حذف سعید جلیلی متهم کند، این در حالی است که گزارش‌هایی در دست است که نشان می‌دهد تغییر رویکرد اروپا در نامه‌نگاری‌ها به خواست مقام‌های جمهوری اسلامی صورت گرفته است.





محمدحسین صفار هرندی:

رهبری از برخی نامردی‌ها دل آزرده است


محمدحسین صفار هرندی مشاور فرمانده سپاه به طور تلویحی گفت که محمود احمدی‌نژاد در حق علی خامنه‌ای «نامردی» کرده و رهبر جمهوری اسلامی هم از این «نامردی» ناراحت است.
به گزارش روز دوشنبه (۱۲ اردیبهشت) ایسنا٬ آقای صفار هرندی در جمع گروهی از دانشجویان استان فارس گفته است: «رهبری انقلاب از برخی نامردی‌‌ها آزرده دل است اما شأن رهبری ایجاب می‌کند که وحدت اسلامی را بالا‌تر از دل آزرده خود بدانند.»
وی بدون آنکه نامی از فرد یا جریان خاصی ببرد٬ اظهار داشت: «بزرگان بدانند اگر کسی روزی از آنان در برابر و تقابل با مرکزیت نظام تعریف کند، شیطان مجسم است.»
صفار هرندی افزوده است: «کسانی که خودشان را به ولایت منتسب می‌کنند، باید در برابر حرف‌های رهبر کوتاه بیایند.»
حامیان علی خامنه‌ای از ایستادگی احمدی‌نژاد در برابر حکم وی مبنی بر ادامه کار حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات خشمگین هستند.
احمدی‌نژاد در اعتراض به این حکم ۱۱ روز از حضور در نهاد ریاست جمهوری خودداری کرد و روز گذشته در حالی ریاست جلسه هیات دولت را عهده‌دار شد که حیدر مصلحی در این جلسه حضور نداشت.
روحانیون و حامیان خامنه‌ای در دو هفته گذشته بار‌ها از احمدی‌نژاد خواسته‌اند تبعیت خود از دستورات خامنه‌ای را به صراحت اعلام کند٬ اما احمدی‌نژاد همچنان حاضر نشده است در رابطه با جنجال‌های پیش آمده سخنی بگوید.