سعید تاجیک در مصاحبه با روز:
به کره هاشمی گفتم یابو به تریج قبا برخورد
خبر دادستان کل کشور درست نبود.برادر بسیجی سعید تاجیک که به گفته اژه ای به علت فحاشی به فائزه هاشمی دستگیر شده، از پشت میز کارش[ریاست بسیج مستعضفین پالایشگاه تهران] به روز می گوید: تکذیب می کنم. یک عده دارن شیطنت می کنن.
او ادامه می دهد: من خدمت آقای دادستان هم عرض کردم الان ۲۰ ماهه اغتشاشه. شما دارین می بینین که این دختر هرزه کثیف شترسوارساندویچ خورـ یعنی با همین لحن گفتم ها..ـ هر موقع شما گرفتینش میگه من دارم ساندویچ می خورم. این چه ساندویچیه که ۲۰ ماهه داره گاز می زنه تموم نشده! اینها از تمام خط ها عبور کردن. به خدا و پیغمبر و امام و حضرت امام و حضرت آقا توهین کردن. شما هیچکدومتون رگ تون بیرون نزد. اکثر مسئولین نظام، بخصوص خیلی از حوزوی های ما خفه خون گرفته بودن.. مقام هاشمی بالاتره یا نعوذبالله مقام آقا امام زمان؟ مقام هاشمی بالاتره یا مقام حضرت آقا؟ این همه این کثافت ها از تمام خط قرمزها عبور کردن، به تمام مقدسات ما توهین کردن هیچکس رگ اش بیرون نزد، اون وقت من به کره هاشمی گفتم یابو به تریج قبای همه برخورده؟
بحث ما با آقای سعید تاجیک به همین مورد مختصر نشد، مصاحبه را بخوانید؛ مصاحبه ای تلفنی که من در آن "خواهر" و "حاج خانوم"بودم، سعید تاجیک"حاج آقا" و شنود هم می شد.البته من که ضبط می کردم،آقایان رانمی دانم. [و یک نکته: در این مصاحبه کلمات ناپسندی گفته شده که حذف آنها ممکن نبود. پیشاپیش از خوانندگان و کسانی که مورد توهین قرار گرفته اند پوزش می طلبم]
ـ از روز زنگ می زنم. می خواستم در مورد خبر دستگیری شما صحبت کنم. صحت داره این خبر؟
نه! تکذیبش می کنم. دیروزهم بچه هابه من گفتن. برای من فرستادن خبرو. نه! تکذیب میشه. البته می دونم شیطنت کیه...
ـ شیطنت کی؟
تلفنی نمی تونم بگم، دارن شیطنت می کنن سر یک موضوعی. دارن یک محکی می زنن. می دونم ام کار کیه. حالا انشالله بمونه جواب شونو خودمون بدیم.
ـ پس نگرفتن شمارو؟
حاج خانوم!من الان سرکار هستم.
ـ بله ماهم تعجب کردیم. ولی خب دادستان کل کشور گفتن. همه سایت هام نوشتن...
نه؛نه. البته قبل از عید دستگیر شده بودم. یک هشت نه روزی هم اوین بودیم. یک سه روزی هم اعتصاب غذا کردیم.
ـ ای بابا! اعتصاب غذام کردین؟!
بله. بعد خلاصه دیدیم صدامون بیرون نمی رسه، آخه آقایونم به اصطلاح می خواستن جامعه ملتهب نشه. چون از دانشگاه های اقصی نقاط کشور با من تماس می گرفتن که اگر شمارو بگیرن ما می ریزیم جلو قوه قضاییه. آقایونم شنود می کردن دیگه... الان هم تلفن داره شنود میشه ولی بذار نفر سوم هم بشنوه که یک خرده حالش جا بیاد... خلاصه دیدن بچه ها دارن با ما تماس می گیرن، از بقیه جاهام، حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم به ما مراجعه می کردن که اگر شما رو بگیرن ما میریم جلو قوه قضاییه. خلاصه دیگه هفت هشت روزی ما رو بردن اوین. چند روزی اوین بودیم و مابقی شم از ما پذیرایی کردن...
ـ از شمام پذیرایی کردن حاج آقا!
نه! کتک متک نه! بردنمون ....[مفهوم نیست]. بعدشم دو سه روز آخر بنده اعتصاب غذا
کردم. اعتصاب غذام هم سه دلیل داشت: یکی اینکه خودم رو تنبیه بکنم در وهله اول که حضرت آقا رو تو این قصه اذیت کردم. دوم اینکه اعتراض داشتم به عملکرد قوه قضاییه؛ اعتراض شدید. سوم هم اینکه به خود آقای دادستان هم عرض کردم که هاشمی و خاندانش و زنش و بچه هاش و بخصوص فائزه، اونام باید دستگیر بشن. توجه کردی؟
ـ بعله. راستی حاج آقا اون حرف هایی که در فیلم می شنویم واقعا گفته شده؟
ببینین من البته ماهواره ها رو نگاه نکردم که ببینم کدوم فیلم رو گذاشتن. دو تا کیلیپ بود؛ اونی که گفتم دهنتو جر میدم، پدرتو در میارم، درست بود، اونارو خودم گفتم. به آقای دادستان هم گفتم کتمان نمی تونم بکنم.حرفی رو که بوده زدم، اونم به خاطر اینکه قوه قضاییه با اینا برخورد نکرد، این آتشفشان در درون من غلیان کرد، یکدفعه منفجر شد. حالامنتظر بدتر از ایناشم باشن. منتها حضرت آقا [خامنه ای] گفتن فحاشی به طور کلی نفی میشه که مام روی چشم مون میذاریم و فرمایش مقام معظم رهبری رو نصب العین خودمون قرار میدیم اما اون فحش رکیکی رو که آخرش هست من به طور کلی تکذیب می کنم. من فحش ندادم. اونو کس دیگه ای گفته. توجه می کنین؟
ـ بعله! حالا اصلا فیلم رو کی گذاشته؟ یک ذره مشکوک به نظر نمی رسه؟
خب مشکوک که کل داستان مشکوکه، ولی من خدمت آقای دادستان هم عرض کردم که والله قسم من کارم عمل به هنگام بود. من برخورد با اینا رو جزو زندگیم می دونم و واجب هم هست. یعنی به خودم واجب می دونم که با اینا برخورد کنم. به دادستان ام عرض کردم من پامو از اینجا بذارم بیرون حیثیت برای هاشمی نمیذارم؛ چون شما برخورد نکردین حالا خود ملت باید برخورد قهر آمیز بکنن. همون روزی که حضرت امام فرمودن اگر مسئولین به داد شما نرسیدن راسا اقدام بکنید، تکلیف رو روشن کردن. خب مام می خوایم راسا اقدام بکنیم. توجه کردین؟
ـ بعله! ولی حاج آقا رئیس قوه قضاییه که منصوب حضرت آقاست. باید عمل بکنه. به نظر شما چرا نمی کنه؟
حاج خانم! قوه قضاییه گندشو درآورده. الان تمام اعتراض ما روی قوه قضاییه س. من خدمت آقای دادستان هم عرض کردم الان ۲۰ ماهه اغتشاشه. شما دارین می بینین که این دختر هرزه کثیف شترسوارساندویچ خورـ یعنی با همین لحن گفتم ها..ـ هر موقع شما گرفتینش میگه من دارم ساندویچ می خورم. این چه ساندویچیه که ۲۰ ماهه داره گاز می زنه تموم نمیشه! اینها از تمام خط ها عبور کردن. به خدا و پیغمبر و امام و حضرت امام و حضرت آقا توهین کردن. شما هیچکدومتون رگ تون بیرون نزد. اکثر مسئولین نظام، بخصوص خیلی از حوزوی های ما خفه خون گرفته بودن.. مقام هاشمی بالاتره یا نعوذبالله مقام آقا امام زمان؟ مقام هاشمی بالاتره یا مقام حضرت آقا؟ این کثافت ها این همه از تمام خط قرمزها عبور کردن، به تمام مقدسات ما توهین کردن، هیچکس رگ اش بیرون نزد، اون وقت من به کره هاشمی گفتم یابو به تریج قبای همه برخورده؟ رگ همه زده بیرون! این برای اینه که قوه قضاییه نتونسته درست عمل بکنه. این را هم یقین دارم که لاریجانی با این حرفی که در مورد من زده خودش از همین هاست.
ـ خود همین ها یعنی کیا؟
اینا ادمای خود هاشمی ان. عمله اکره خود هاشمی ان. حالا نمی تونم پشت تلفن به شما بگم، دارن صدای منو می شنون ولی من توی خود اوین شم گفتم، البته این رو نگفتم ولی پاش برسه به خود لاریجانی ام میگم. من از احدالناسی جز خداترس ندارم.
ـ چطور؟
چون جون ام رو گذاشتم کف دستم. کار و زندگی امو گذاشتم. رفیقام جلوی چشمام تیکه پاره شدن. من تیکه های تن شون رو از روی زمین جمع و جور می کردم. من که ساکت نمی شینم. من و امثال من ـ حالا اسم نمی خوام ببرم ـ ساکت نمی شینیم. شاهرگ مون بره اون گره ای رو که جلو کفار باز کردیم، نیگر میداریم. به آقای دادستان هم عرض کردم. گفتم مسئولین نظام ما یک عده شون آلزایمر گرفتن. حضرت امام گفت جنگ مرز و جغرافیا نمی شناسه. تا کفر هست ما هستیم. مبارزه ام هست...
ـ ولی ببینین حاج آقا اتهام شما اینه که بالاخره دارین در مملکت اسلامی قانون شکنی می کنین.
غلط کردن! اینا دارن کلیشه ای برخورد می کنن. من دارم با یک دختر هرزه برخورد می کنم؛ آقا صدای همه تون دراومد؟! ببینم قران رو توی مسجد سوزوندن، مشکل نیست؟ خواهرم! اینا قران آتیش زدن، مسجد آتیش زدن..
ـ کی؟
روز عاشورا. اینا روز عاشورا ریختن بیرون. سرکرده این فتنه کیه؟ خود هاشمی و خاندانش. زنش صبح انتخابات میاد رایشو بندازه توی صندوق میگه بریزین بیرون. آقا! میگه موسوی رای آورد آورد نیاورد، ملت بریزن توی خیابون حق شونو بگیرن؟!...این یعنی چی...
ـ حالا ببینین آقای مطهری یک چیزی گفته....
اونو که ولش کن. غلط کرده. اصلا نگو مطهری خواهرم. اون نجس العینه. من حاضر نیستم اسم شهید مطهری رو روی این کثافت بذارم. بگین علی فریمانی. همین ملعون ـ نوارش هست ـ توی مجلس میگه کوچک زاده اسمش کوچک زاده نیست آخرش اف داره! اون وقت این اعتراض می کنه؟! وقتی این اعتراض می کنه باید بهش بگه بتمرگ پفیوز؟ با همین لحن؟ این اقایی که دنبال اینه که من شلاق بخورم اگر واقعا قانون اسلام برای صغیر و کبیر، غنی و فقیر یکیه باید برای اینام برابر باشه. یعنی چی که چون این نماینده مجلس است در شانش نیست، یعنی چی؟ کسی که الان باید شلاق بخوره، علی مطهریه. من گفتم حرومزاده، درسته اما اینا یقه این صانعی، این مرتیکه بیشرف رو گرفتن؟ چرا این حرومزاده رو نگرفتن؟...
ـ آهان! شما درد دین دارین. باشه. ولی چرا وقتی مشایی این حرفا رو می زنه، احمدی نژاد این کارها رو می کنه.. شما ساکت این؟
مشایی رو که سرتاپاشو کثافت و نجاست گرفته. شما فکر نکن من جای دیگه انتقاد ندارم. مشایی از اینا کثافت تر. اینا از مشایی کثافت تر. مشایی یک آدم مرتاضه. رمال داره در زنجان، از اون خط می گیره.....
ـ خب احمدی نژاد تاییدش می کنه....
باشه احمدی نژادم اشتباه می کنه. بیخود می کنه تاییدش می کنه. ببین خواهر من هرکی در
خط ولایت بود نوکرشم، هرکی از خط ولایت عبور کرد ما دشمن خونی اش هستیم. مقابلش می ایستیم. قران هم فرموده، پیغمبر هم فرموده. ما دیگه از قران خودمون و سیره انبیای خودمون که نمی گذریم. من به آقای دادستان هم گفتم آقا بنده گردنم در مقابل قانون مثل مو باریکه. هر حکمی که شما برای بنده ببرین روی چشم ام میذارم اما به شرطی که کلیشه ای برخورد نکنین....
ـ حالا فکر می کنین نوبتش میشه که یک روزی باشما هم برخورد بکنن؛ یعنی جدی برخورد بکنن؟
ببین من که زبونی نیستم که بخوام کوتاه بیام، برخورد بکنن. خودشونم بالاخره برخورد بچه حزب اللهی رو می دونن. می خوان بکنن بسم الله. اوندفعه هم که مارو بردن به کسی نگفتن. متوجه ای؟
بعله!
بچه ها قرار بود از اقصی نقاط کشور بریزن. یعنی آمادگی شو دارن. منم به بچه ها شماره تلفن دادم که اگر منو گرفتن سریع کاری رو که باید بکنن، بالاخره بکنن. آمادگی شو دارن الحمدالله. بچه حزب اللهی ها بی صاحب که نیستن که!
ـ بله ولی بالاخره بچه حزب اللهی ها هم به یک فرمانی میان توی خیابون...همین جوری بیان همه شون رو می گیرن. اون وقت چیکار می کنن؟ مگه چند نفرن؟
چندنفرن! حالا بگیرن ما رو، برخورد قهر آمیز بکنن ببینن بچه حزب اللهی ها چیکار می کنن.
ـ گرفتن شون که کاری نداره که.
کاری نداره چیه خواهرم! مگه می تونن قطار بگیرن همه رو ببرن؟ یکی دو تا هستن مگه. طبق فرمان چیه؟ مگه وقتی ریختن تو اغتشاشات همه رو لت و پار کردن و قلع و قمع کردن به فرمان کسی بود؟
ـ آهان! خودشون ریختن.
بله، بچه بسیجی خودش عمل اش به هنگامه، می دونه چه زمانی باید عمل بکنه. این نیست که کسی به اینا خط بده. توجه کردی؟
ـ بله ولی بالاخره یک مرکزی باید باشه که...
نه؛ نه؛ مرکز نمی خواد. مرکز فرماندهی حزب اللهی عقل و درایتشه. شور و شعور خود بچه هاس. اینکه مثلا منو بگیرن ببرن زندان، جواب بچه ها به خاطر من نیست. اونا به خاطر تفکره که میان....
ـ ولی بالاخره بسیج فرمانده داره دیگه...
نه؛ نه؛ اصلا توی این بازی ها وارد نشین که بسیج فرمانده داره؛ مثلا عزیز جعفری بیاد بگه؟ نه؛ این جوری نیست. خود بچه ها میان به صورت خودجوش.
ـ خودجوش؟
بله به صورت میدانی میان. تو نماز جمعه می گن آقا فلانی رو گرفتن. بچه ها میگن آقا بریم اینجا، بریم فلان جا...مگه خیلی از این اتفاقات نیفتاده؟ این جور نیست که بچه ها بشینن. بر فرض مثال الان من بسیجی نیستم ولی حزب اللهی ام. منتظر بشم آقای عزیز جعفری به من فرمان بده؟ نه سپاهه، نه وزارته، نه نیروی انتظامیه، هیچ جا...این انگ ها به ما بسته نمیشه؛ نه؛هر جا که بسیجی ببینه خط امام در خطره، هرجا بسیجی احساس بکنه در مقابل خون شهدا و در مقابل ارزش های اسلامی یک سری عناصر فاسد وایسادن و می خوان یک جریان کثیف و سیاسی راه بندازن، خود بچه ها به صورت خودجوش جلوی این جریان فاسد و کثیف می ایستن.
ـ خودشون؟
بعله خودشون.
ـ حالا این خودشون و خود شما در همین تظاهرات بیست ماه اخیر به قول خودتون ریختین مردم رو قلع و قمع کردین، زن و بچه مردم رو لت و پار کردین. چه احساسی دارین؟
ببین این جوری برداشت نکن، فیلم ها رو ببین. کسی که میاد در مقابل دین می ایسته، به فرمایش امام باید جلوش وایساد.
ـ یعنی اونا مقابل دین بودن...
من اون کسی که دست دوست دخترشو گرفته اومده بیرون، بستنی لیس می زنه، می خواد با کفش نماز بخونه ، دهنشو جر میدم. اینا مردم نیستن. توجه می کنی؟
ـ بعله! همه توجه ام به شماست.
این محاربه. باید اعدام بشه. شما آیه ۳۲ سوره مائده رو بخونین. میگه کسی که در مقابل پیغمبر خدا و دین خدا می ایسته، اینو باید دست و پاشو، خلاف همدیگه قطع بکنین. حکم خداست، لاریجانی باید بگه؟!
ـ ولی وقتی حکومت اسلامیه، رئیس قوه قضاییه شم آقا انتخاب کرده، نباید قانون باشه؟
منم دارم در چارچوب حکومت اسلامی حرف می زنم نه حکومت قذافی. کسی که در مقابل حکومت اسلامی صف آرایی می کنه، می خواد ارزش ها رو زیر پا بذاره باید تیکه تیکه اش کرد.
ـ حالا خوب شد گفتین قذافی. الان ملک حسن، پادشاه اردن رو دعوت کردن ایران. این درسته؟
ببینین اون ملک فهد، اون حرومزاده که حضرت امام فرمود من اگر صدام رو ببخشم ملک فهد رو نمی بخشم. اگر فهد با آب زمزم و کوثرم خودشو شستشو بده، غیر قابل بخششه...
ـ ببخشین من گفتم ملک حسن، پادشاه اردن رو گفتم...
ملک حسن. من هم تعجب کردم گفتم ملک فهد رو که دعوت نکردن.
ـ نخیر هنوز دعوت نکردن. پادشاه اردن رو گفتم.
این هم پسر همون حسین اردنی ملعونه که طناب جنگ علیه ایران رو کشید، حالا اومده اینو دعوت کرده. حالا باید ببینیم اینو کی دعوت کرده... البته من الان نمی تونم نتیجه گیری بکنم ولی اینو بدون که در هر حال دعوت این کسانی که حضرت امام اونا رو منفور و ملعون معرفی کرده زیر سر امثال مشایی و هاشمیه.
ـ احمدی نژاد گفت من دعوت کردم عقب نشینی هم نمی کنم، خودم شنیدم.
آقای احمدی نژادم که وحی منزل نیست که. آقای احمدی نژاد تا زمانی برای ما آقای احمدی نژاده که در خط ولایت باشه. خارج بشه از این خط ایشونم منفور بچه بسیجی هاست. منفور ملت ایرانه. اگر تو خط ولایت بود نوکرشم هستیم. اینکه احمدی نژاد بره پیش اینا یا لاریجانی بلند میشه میره مبارک رو ماچ می کنه، نعوذبالله اینا فرستاده خدا نیستن که ما بگیم اینا هر کاری بکنن ما قبول داریم. نه؛ ما پیرو ولایت مون هستیم، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش.
ـ حاج آقا! سئوال آخرم اینه که الان احتمال میدین دستگیرتون کنن؟ ببرن تون واقعا؟
دستگیرمون کنن. من که ترسی ندارم که.
ـ می دونم ولی احتمالشو می دین که این کارو بکنن؟
ببین خواهرم، من جرمی مرتکب نشدم. با دختر هاشمی برخورد کردم، با پسرش. فحش دادم. دری وری گفتم، جرم ام هم ثابت بشه در وهله اول طبق ماده ۶۰۸ قانون کیفری، ۵هزار تومن تا صدهزارتومن جریمه س، اگر ثابت بکنن ۷۴ ضربه شلاقه. نهایتش ام یک سال زندانه. این که زندانه من اگر تو خرمن آتیشم بگن میرم، اگر تو دهنه کوه آتشفشان هم بگن میرم، خود حضرت آقا بگه من میرم. این مهم نیست که منو بگیرن، مهم اینه که عملکرد قوه قضاییه در چه راستایی داره شکل می گیره. قوه قضاییه ما فشل است، قوه قضاییه ما سوراخه. قوه قضاییه ما مشکل داره...
ـ خب چرا؟ مثلا الان رحیمی معاون اول احمدی نژاد پرونده داره. خانه فساد فاطمی و از این حرفا ولی نمی تونن باهاش کاری کنن چون....
بله، بابا فساد مالی داره اون. منم می دونم. ولی قانون باید مثل آفتاب باشه. آفتاب به کافر می تابه به دیندار می تابه، به گندم و ببخشین به سگ و گربه ام می تابه. خب؟ وقتی در حکومت اسلامی قرار باشه قانون توش اعمال بشه دیگه صغیر و کبیر نباید بشناسه.
ـ خدا باباتو بیامرزه
بله؟
ـ می فرمودین...
چه اونی که قیطریه می شینه چه اونی که جنوب شهر، همه باید در برابر قانون متواضع باشن، قانون هم باید با همه اینا یکسان برخورد بکنه...
ـ خب نمی کنه که.
خب مردم باید خودشون یک حرکتی بکنن دیگه. من خدمت شما عرض بکنم الان فکر نکنین چون آقای لاریجانی نماینده حضرت آقاست در قوه قضاییه، آقا ازش رضایت کامل داره. نه. ایشون عملکردش درست نبوده. در این مدتی که ایشون اومده من شنیدم به جرم اضافه شده.. البته آمار دقیق شو نمی دونم. یکی از این دوستان ما می گفت از وقتی لاریجانی اومده تعداد زندانی های ما اضافه شده.
ـ خب زندانی های این دو سال اخیر بعد از انتخاباته دیگه.
نه؛ نه. انتخابات. باز شما یک خرده داری میری خاکی. مسائل پیرامون انتخابات بحث خودش را داره. اون اصلا سوای این حرفاست...
ـ نه دارم از نظر تعداد زندانیان میگم.
نه اونا زندانی سیاسی ان، زندانی سیاسی با زندانیانی که جرم اجتماعی مرتکب می شن فرق می کنه.
ـ آهان یعنی شما می گین زندانی عادی زیاد شده.
آره. مثلا همین مواد مخدر. یا مثلا اعلام کردن با چاقو کش ها برخورد قاطع می کنیم، حتی اعدام می کنیم. اون وقت شما ببینین رسما در تهرون اینهمه چاقو فروشی هست. انواع و اقسام چاقو و قمه رو دارن می فروشن. کجا با اینا برخورد کردن؟...
ـ خوب شد این چاقو رو گفتین. چند تا عکس روی سایت ها هست از لباس شخصی ها و بسیجی ها که در تظاهرات چاقو دست شونه؛ با اسم و رسم. دیدین اونا رو؟
دیدم. اولا اینو خدمت شما عرض بکنم که امام گفتن هر وقت دیدین رادیوهای بیگانه، ماهواره های بیگانه دارن علیه شما سمپاشی می کنن بدونین کارتون درست بوده. اما اگر ازتون تعریف کردن بدونین بابا مشکل دارین...
ـ ببینین این عکسا چاپ شده، اینها در حال زدن مردم هستن و چاقو دست شونه...
خب از کجا معلوم بسیجیه؟ روش نوشته بسیجی؟ هر کی ریش میذاره، یقه شم تا این بالا می بنده بسیجیه؟ خواهرمن! الان که دیگه هزارتا کلک توی اینترنت و توی کامپیوتر میشه زد. دیشب یک فیلم نشون داد، فیلم فداکار، زنه لخت لخت بود با کامپیوتر لباس تنش کرده بودن. اصلا مشخص بود لخت بود.
ـ خب بله دیگه مشخص میشه
نه؛ ولی لباس تنش کرده بودن.
ـ خب سیستم امنیتی جمهوری اسلامی که قوی است. عکس اینام که هست، می تونستن بگیرنشون. نه؟
مگه ثابت شده؟ مگه گفتن؟ مگه گرفتن؟
ـ همینو میگم دیگه. عکسا نشون میده لباس شخصی و بسیجی ان. حالا اگر طرف رو بگیرن و دادگاه علنی بذارن با سند و مدرک بگن بسیجی نیست روشن میشه دیگه..
ببین من اصلا چرا غیر مستند صحبت کنم. ما خودمون ده نفرو گرفتیم، لباس شخصی تن شون بود، پدرشونم درآوردیم اما دیدیم آدمای عوضی ان. دستاشونم خالکوبی بود. خب تلویزیون خودمون که داره نشون میده. هفته ای چند بار پلیس قلابی می گیرن. با لباس میان از مردم اخاذی می کنن. ما باید بگیم اینا نیروی انتظامی ان؟
ـ آخه اینا در تظاهرات بودن. داشتن مردم رو لت و پار می کردن. قلع و قمع می کردن. شما میگی قلابی بودن؟
خواهرم تلویزیون خودمون هرروز اینا رو نشون میده. به صورت کامپیوتری این چیزارو درست می کنن.
ـ آهان. یعنی اینایی که در تظاهرات لت و پار می کردن چاقو نداشتن. چی داشتن اون وقت؟
شما مگه در خیابون آزادی نبودی...
ـ نه بابا نرفتم، ترسیدم. همه رو می گرفتن لت و پار می کردن.
ما تو آزادی یک مشت اراذل و اوباش رو دیدیم، حدود سه چهار هزار نفر بودن. می دونی ما چند نفر بودیم؟
ـ چندنفر؟
خدا گواهه که صدنفر.
ـ همون موتورسوارها بودین؟
ریختن سرمون با شمشیر و قمه می خواستن مارو تیکه پاره کنن. ولی بچه ها ریختن ما رو نجات دادن.
ـ بعد شما اونارو لت و پار کردین.
بله؛ توجه کردین؟ ما نزدیک هشت نه تا شهید دادیم در راس اش هم شهید حسین غلام کبیری در شهر ری.
ـ مثلا صانع ژاله؟ اونم بسیجی بوده؟
[سکوت] والا من نمی دونم می گن کارت بسیجی داشته. بوده یا نبوده رو من نمی دونم. من نمی شناسم ایشون رو.
جــرس: رضا خندان، همسر نسرین ستوده، ضمن شرح وضعیت همسر زندانیش و همچنین شرایط روحی فرزندانش، خاطرنشان می کند "طی هشت ماه حتی یك ساعت بچه های ما هم با مادرشان ملاقات نداشته اند و وضعیت آنان مناسب نیست."
به گزارش كانون حمایت ازخانواده جان باختگان و بازداشتی ها، رضا خندان طی مصاحبه ای با سایت این تشکل حقوق بشری، ضمن اشاره به فشارهای روحی وارده از سوی حكومت و ممانعت از دسترسی به حقوق اولیه ملاقات با زندانی، همچنین وضعیت دردناك فرزندانشان كه نیازمبرم به حضور مادر و تماس با وی دارند و این موضوع در كمال قساوت ازآنها دریغ می شود را شرح داده است:
- با سلام و خسته نباشید آقای خندان در صورت امكان كمی از شرایط خانم ستوده و فشارهای وارده بر خانواده و ایشان برای ما بگویید
- با سلام, قبل از عید به دادستانی مراجعه كرده بودم برای ملاقات حضوری و.. آنها گفتند كه تقاضای كتبی بنویسید كه من هم بدلایلی نوشتم و تقاضای ملاقات دادم،آنها هم در مقابل 30-40 نفر به من گفتند كه می دهند و.. بعد ندادند روز چهارم فروردین نیز پنجشنبه ها معمولا ملاقات هست كه برای ملاقات بایستی می رفتیم، كه گفتند تعطیل است، یازدهم فروردین كه ملاقات داشتیم،رفتیم و حتی از كل كشور از شهرستانها آمده بودند كه درب را بسته بودند و رفته بودند، وقتی هم كه درب را می بندند ومیروند هم هیچ موجودی نیست كه پاسخ بدهد، اصلا هیچكسی نیست كه توضیح بدهد و تقریباً ما 4 الی 5 ساعت علاف بودیم كه هیچكس نیامد ,تقریبا ما یك روز كاری در پشت درب بودیم، هیچكس نیامد و پاسخی نداد و..ما فقط تا به حال فقط توانسته ایم سه بار تماس تلفنی داشته باشیم و سه بار تلفن كرده و صحبت كرده ایم هر بار حدود ده دقیقه و...
در رابطه با مراجعات به دادستانی،معمولا من اصلا نمی روم،چون من مراجعه می كنم،عملا به ... منجر می شود،من كه رفتم و صحبت كردم،مرا بازداشت كردند،حدود ده دقیقه و بهانه هم این بود كه تو بلند صحبت كرده ای و ... دادستان هم كه كاری ندارد و جلو نمی آید كه پاسخگو باشد و... به همین دلیل من من دیگر نمی روم و اصلا تقاضایی هم نمی كنم.
- وضعیت بچه ها چگونه است آنها دلتنگی نمی كنند؟
ما خودمان تحمل می كنیم،اما بچه هایمان برایشان مشكل است،عید شده و دید وبازدید است.خودشان( رژیمی ها) از ملاقات و.... دید و بازدید و.. خودشان را خفه كردند.دریغ از یك دقیقه ملاقات كابینی و حضوری و یك دقیقه ملاقات عادی روزهای عادی هم ندادند.
وضعیت پسرم خیلی خراب است،او دیگر به هیچی اعتماد ندارد و دیشب هنگام تماس تلفنی بغضش تركید و به مادرش میگفت كه تو دیگر نمیایی و.. كم كم به دركهایی میرسد و هرچه پیش میرود بدتر میشود...تصورات خیلی عجیب وغریبی به ذهنش میاید و الان مطمئن شده كه مامانش دیگر نمیاید و با من دعوا میكرد و میگفت كه مامان دیگر نمی آید ...
دخترم نیز مشكلات خاص خودش را دارد و خاله اش بیشتر نگران اوست،چون وی توی خودش می ریزد والان در شرایط سنی كه هست مشكلات دیگری برای خودش دارد كه نمی دانم چكار كنم ...
فكر كنم كه خانوادگی به جلو زندان بروم و چادربزنم و همانجا بمانیم بعنوان اعتراض ،هیچكس هیچ پاسخی نمیدهد،به نامه نگاری هایمان هیچكس توجهی نمیكند و بدلیل همین نامه نگاری های من هم مرا احضار كرده و پرونده تشكیل داده اند...
طی هشت ماه حتی یك ساعت بچه های ما هم با مادرشان ملاقات نداشته اند... بر اساس قوانین ایران غیر قابل تحمل است كه بچه مادرش را نبیند ... ( بچه كوچك سه ساله )
در ایام عید هم بیرون رفتیم اما ایكاش نمی رفتیم،چون جای مادرشان خالی تر بود و احساس می شد و... اما چكار كنم و مجبور شدم آنها را به خارج ازتهران ببرم ...
برکناری اشتهاردی و پست جدید جوانفکر
جــرس: بنا به گزارش منابع دولتی جمهوری اسلامی، هیات امنای موسسه فرهنگی – مطبوعاتی «ایران»، ارگان دولت، در آخرین نشست خود، علی اکبر جوانفکر، مشاور محمود احمدی نژاد و مدیر عامل موسسه ایرنا را، به سرپرستی موسسه ایران منصوب کرد و همزمان اعضای هیئت مدیره آن یعنی حیدر مصلحی، علی سعیدلو، شیخ الاسلام(وزیرکار)، غلامحسین الهام، کاوه اشتهاردی، میثم نیلی و محمدجعفر بهداد را کنار گذاشت.
گفتنی است اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر محمود احمدی نژاد، علی اکبر جوانفکر مدیرعامل ایرنا و سید محمد حسینی وزیر ارشاد اعضای هیات امنای موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران هستند، که اعضای هیئت مدیره را برکنار کرده اند.
به گزارش ایرنا، در این نشست که روز دوشنبه بیست و دوم فروردین ماه تشکیل شد از خدمات کاوه اشتهاردی مدیرعامل و اعضای هیات مدیره این موسسه تقدیر به عمل آمد.
هیات امنای موسسه فرهنگی - مطبوعاتی ایران همچنین مقررکرده است که تا انتخاب اعضای جدید هیات مدیره و طی فرآیندهای قانونی ، علی اکبر جوانفکر سرپرستی این موسسه را برعهده گیرد. جوانفکر مشاور مطبوعاتی رییس جمهوری و مدیرعامل سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی است.
گفتنی است اعضای برکنارشده هیات مدیره عبارت بودند از حیدر مصلحی، علی سعیدلو،شیخ الاسلام(وزیرکار)، غلامحسین الهام،کاوه اشتهاردی، میثم نیلی ومحمدجعفر بهداد.
گفته می شود افراد مزبور از برکناری خود مطلع نبوده اند و امروز از طریق پیامک از این خبر آگاه شده اند.
یادآور می شود اعضای هیات امنای موسسه مطبوعاتی ایران را وزیر ارشاد، رئیس دفتر رئیس جمهور و مدیرعامل خبرگزاری ایرنا تشکیل می دهند.
گفتنی است یک سال پیش خبرهایی از برخی اطرافیان رئیس دولت به گوش رسید که قرار است موسسه و روزنامه ایران زیرمجموعه خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) شود و از سوی دیگر خبرگزاری ایرنا نیز به جای آنکه به نوعی زیرمجموعه وزارت ارشاد باشد، مستقیما در زیرمجموعه دفتر رئیس جمهور قرار گیرد؛ اما بنا به دلایلی این موضوع به حالت تعلیق درآمد.
در آن زمان گفته می شد که احمدی نژاد به دلیل علاقه و ارتباط نزدیکی که با کاوه اشتهاردی داشته است، از دفتر خود خواسته که "رضایت" کاوه اشتهاردی شرط تغییر او از مدیرعاملی موسسه ایران باشد.
در آن زمان گفته می شد که احمدی نژاد به دلیل علاقه و ارتباط نزدیکی که با کاوه اشتهاردی داشته است، از دفتر خود خواسته که "رضایت" کاوه اشتهاردی شرط تغییر او از مدیرعاملی موسسه ایران باشد.
اما اکنون بعد از یکسال و درست در سالگرد آن ماجرا، خبرگزاری ایرنا در خبری اختصاصی و کوتاه از برکناری کاوه اشتهاردی و جایگزین شدن علی اکبر جوانفکر بعنوان سرپرست این موسسه خبر داد؛ این در حالی است که جوانفکر اکنون همزمان مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) نیز هست.
در حالی که گفته می شد تغییر مدیرعامل موسسه ایران از یکسال پیش تاکنون با تلاش یکی از اعضای هیات امنای این موسسه به تعویق افتاده بود، اما اکنون هیات امنا بالاخره تصمیم خود را به کرسی نشاند.
اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر محمود احمدی نژاد، علی اکبر جوانفکر مدیرعامل ایرنا و سید محمد حسینی وزیر ارشاد اعضای هیات امنای موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران هستند.
در عین حال همزمان با مدیرعامل، اعضای هفت نفره هیات مدیره موسسه ایران نیز برکنار شده اند که در میان آنان نام چهار نفر از مسئولین دولتی که عبارتند از : عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر کار، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات، علی سعیدلو رئیس سازمان تربیت بدنی، غلامحسین الهام مشاور حقوقی رئیس دولت دیده می شود.
در همین رابطه سایت اصولگرای «مشرق» نوشته است "بسیاری از صاحبنظران سال جاری را سال تغییر و تحولات انتخاباتی در رسانه ها می دانند و به همین جهت خیلی ها پیش بینی می کردند که روزنامه ایران نیز در این سال دستخوش تغییرات گسترده ای شود اما شاید سرعت آن در این حد پیش بینی نمی شد. درست است که روزنامه ایران ارگان مطبوعاتی دولت محسوب می شد و تا کنون نیز سیاست های دولت را دنبال کرده است اما به نظر می رسد حضور طیفی از فعالان رسانه ای در روزنامه ایران که ضمن حمایت از رویکردهای اصولی دولت، به برخی از اطرافیان رئیس جمهور خصوصا طیف مشایی انتقاداتی داشته اند چندان به مذاق ساکنین دفتر رئیس جمهور خوش نیامده است. و حالا موسسه ایران و رسانه های زیرمجموعه این موسسه که در راس آن "روزنامه ایران" قرار دارد، شاید برای فضای دو انتخاباتی که در پیش روست، آماده تر شود!
شاید وضوح این موضوع از آنجایی بیشتر مشخص شود که اسفندیار رحیم مشایی اوایل سال گذشته در یکی از سخنرانی های معروف خود در جمع تعدادی از طلاب که سی دی آن در سطح گسترده در کشور توزیع شد، گفته بود: یک روزنامه ایران داریم که در چهار سال گذشته جرات نداشته عکس من را در صفحه اول خود منتشر کند."
شاید وضوح این موضوع از آنجایی بیشتر مشخص شود که اسفندیار رحیم مشایی اوایل سال گذشته در یکی از سخنرانی های معروف خود در جمع تعدادی از طلاب که سی دی آن در سطح گسترده در کشور توزیع شد، گفته بود: یک روزنامه ایران داریم که در چهار سال گذشته جرات نداشته عکس من را در صفحه اول خود منتشر کند."
حمیدرضا جلایی پور
جــرس: حمیدرضا جلاییپور طی سخنانی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد"کشورهایی که به موقع دست به اصلاحات میزنند به این روز گرفتار نمیشوند . اگر دولت حسنی مبارک زمانی که قدرت داشت، انتخابات سالم برگزار میکرد و اگر میگذاشت ملت بیایند حرفشان را بزنند، به این روز گرفتار نمیشد ..."
این فعال مطبوعاتی دوران اصلاحات، همچنین در مورد وضعیت فعلی ایران تصریح کرد "در ایران طبقه متوسط ناراضی است. بچههایشان را میگیرند زندانی میکنند، در تلویزیون به اینها فحش میدهند، هی میگویند فتنه گرند. این خارج از عقل مدیریتی جامعه است. بله، این کار را در ایران میکنند ولی تفاوتش با مصر این است که فقرا در جامعه ایران به آن معنا معترض نیستند. دستگاه دولتی سرپاست. مثل مصر نیست ... من نگرانم. چون طبقه متوسط ناراضی است. با دستگاه دولت دارند این طبقه را کنترل میکنند. کنترل مداوم دولت را فرسوده میکند. فرسودگی سیاسی، مشروعیتی. بسیار کار بدی دارند میکنند...."
به گزارش تارنمای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، محمدرضا جلایی پور در نشستی که روز سوم اسفند ماه گذشته به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در تالار مطهری آن دانشگاه برگزار شد، در بررسی تحولات اخیر خاورمیانه و جنبش های سیاسی منطقه گفت "درباره وقایعی که در مصر و تونس، یعنی اول در تونس، بعد مصر و بعد حتی لیبی، رخ داده است بحث کردن از یک نظر بسیار مهم است چون رخدادها به شدت غیر منتظره هستند. ولی در عین حال چون خیلی زنده و به روز هستند بحثهایی که درباره اینها میشود خیلی آزمایشی و استعجالی است؛ چون ما الان خیلی به پدیده نزدیک هستیم. چرا که یکی از راههای شناخت پدیدههای اجتماعی این است که یک مقدار به لحاظ زمانی از آن فاصله بگیریم ولی حالا که نمیتوانیم صبر کنیم و تا جایی که امکان داشته باشد بحث میکنیم.
نیم نگاهی به آخرین تحولات سیاسی جهان در سده های اخیر
ما انقلابهای کلاسیک را داشتهایم مثل انقلاب فرانسه و آمریکا که متاثر از تجربهٔ مشروطه خواهی انگلستان قرن ۱۸بودهاند. بعد در سده ۱۹ و ۲۰ انقلابهای بعدی را داریم که اوجشان همین انقلاب روسیه بود و بعد انقلاب چین. بعد دوباره دوره جدیدی داریم تحت عنوان انقلابهای جهان سوم که آنها هم دو دهه تاریج جوامع بشری را تحت تاثیر خودش قرار داد مانند: انقلاب کوبا و انقلاب اسلامی و همینطور جنبشهای فراگیر ناسیونالیسم مثل پان عربیسم، پان ترکیسم و پان ایرانیسم. بعد از اینها ما وارد تحولات بزرگ و فراگیر اروپای شرقی میشویم که آنها هم خیلی مهم بود به گونهای که شرق اروپا در دو سال ناگهان وارد یک تجربه بسیار جدیدی شد. آن هم بسیار غیر منتظره بود. بعد وارد انقلابهای رنگی در کشورهای سابقا عضو جماهیر شوروی یا کشورهای پیرامون شوروی شدیم. این تقریبا آخرین تحولاتی بود که جوامع بشری، به طور بسیار خیره کنندهای ناگهان تجربه کردند.
وارد دوره جدید تحولات جهانی شده ایم
حالا هم ظاهرا ما وارد این دوره جدید شدهایم که صحنههایش شمال آفریقاست وبه طور جالبی کشورهای عربی. کشورهای عربی از منظر جامعهشناسان سیاسی بسیار متصلب بودند. یعنی ظاهرا کمتر به تغییرات سیاسی آن هم از نوع دموکراتیکاش تمایل نشان میدادند. کشورهایی که در جنبشهای ناسیونالیستی و بعد سوسیالیستی تا حدودی کارنامه دارند ولی در کارنامه جنبشهای فراگیر سیاسی و دموکراتیک حداقل در امواج آزادی خواهی و مبارزات ضد استبدادی کمتر از کشورهای عربی سخن به میان میآمد. ما الان وارد یک دورهای شدهایم که مصر و تونس و چه بسا الجزایر و کشورهای شمال آفریقا بسیار اهمیت پیدا کردهاند. من نکته اولم این است که توجه شما را معطوف بکنم به اینکه که ما ظاهرا وارد دوران تازهای شدهایم که میتواند ادبیات جامعهشناسی در مطالعه این تحولات سیاسی را غنیتر کند.
چهار ویژگی پدیدههای انقلابی
پدیدههای انقلابی ۴ ویژگی را باید داشته باشند که سه ویژگی آن با این تجربهها زیر سوال رفته است. اولین ویژگی این است که باید یک نارضایتی عمیق در جامعه وجود داشته باشد و تا زمانی که این نارضایتی نباشد کسی انقلاب نمیکند، کسی دست به اعتراض جمعی نمیزند که این ویژگی تا حدی در مصر و.. بود مثل به نوعی نارضایتی عمیق سیاسی میان ملت و دولت یا نارضایتی عمیق اقتصادی، بیکاری زیاد جوانان و… ولی ویژگی دوم انقلابها «گفتمان انقلابی» است. همه انقلابات، گفتمان انقلابی دارند. سوم سازمان دهی و رهبری متمرکز است. این دو، ویژگی آخری زیر سوال رفته است. آنجا یک جنبش فراگیر سیاسی اتفاق افتاده و رژیم سیاسی را با چالش جدی روبه رو کرد. دقیقا یک پدیدهٔ انقلابی است. اگرچه تا کنون این انقلابها از نوع انقلاب سیاسی است، نه انقلابهای اجتماعی و فرهنگی. ولی بالاخره یک حرکت انقلابی عالم گیر است.
نارضایتی هست، ولی گفتمان انقلابی ندارد
انقلابها توجه همهٔ دنیا را به خود جلب میکند. همه چشمها را متوجه خودش میکند. و واقعا آنها این کارها را کردهاند. که آخرینش همین ۱۸ روزی بود که شما در مصر دیدید. من بعید میدانم در دو، سه دههٔ اخیر، همهٔ دوربینهای جهان، به یک میدان، ۱۸ روز متمرکز باشد. یک روز ممکن است دوربینها به دنبال تشییع جنازهٔ زن ولیعهد انگلستان همه توجه کنند، ولی نه ۱۸ روز کامل که این به خاطر غیر منتظره و وسیع بودن این پدیده است. لذا شما نگاه کنید این پدیده رخ داده. نارضایتی هست، ولی گفتمان انقلابی ندارد. حتی اخوان المسلمین رهبران فکریاش اصلا داعیههای انقلابی ندارند. ولی انقلاب شد و سازمان دهی متمرکز هم ندارد.
آیا دامنهٔ این حرکات به ایران هم میرسد یا خیر؟
یادتان باشد ایران، مصر نیست. چرا نیست؟ چون آن متغیرهایی که آنجا وجود دارد در ایران نیست. شما برای اینکه مصر و تونس را تبیین کنید باید ببینید در جعبه ابزار جامعهشناسی سیاسی چه مدلهایی موجود است. سعی کنید از بالا به پایین بیایید. از مفاهیم و نظریههایی که در جامعهشناسی هست استفاده کنید. کار پزشکان هم این گونه است. مغزشان پر است از تئوریها. بیمار را نگاه میکنند به یکی از تئوریها وصلش میکنند و نتیجه میگیرند.
مدلی که اوج آن انقلاب است
کل رفتارهای دولت را در یک طیف قرار دارد و دو قطب جامعه یعنی قطب ثبات و بیثباتی هم در یک طیف دیگر. در یک مدل تحقیقی در صورت وقوع سه رفتار دولت از ثبات به بیثباتی میرود. هر چه این سه تا بیشتر باشد بیثباتی شدت میگیرد که اوج آن انقلاب است. ۱-باید دید دستگاه اداری دولت چه قدر کاراست. کارایی با شایسته سالاری به دست میاید. هر چقدر دستگاه اداری صاحب شایستگان جامعه باشد آن دستگاه در قطب ثبات قرار میگیرد. ۲- دولت اگر همهٔ جمعیت را بگیرد به آن میگویند شمول گرا و در این صورت در قطب ثبات قرار میگیرد. ولی دولت انحصار گرا بیثبات است. ۳- اینکه ارتباط دولت با نیروهای اصلی جامعه چگونه است. اگر با هم لینک باشند جامعه ثبات دارد. مثلا در فرانسه یک ماه و نیم پیش ۵/۱ میلیون جمعیت در خیابانها بودند اما دولت به لرزه نیفتاد چرا چون دولت صاحب ارتباط ارگانیک بود.
فاکتورهای تحولات منطقه
حال نگاه کنید که رژیم مبارک صاحب دستگاه اداری فاسد بود و فوق العاده انحصار طلب بود. آمریکا و اسرائیل حامیاش بودند. ولی انحصارگرا. یعنی جمعیت، خودش را وابسته به این دولت نمیدانست و بعد بالاخره قشر موثر جامعه خودش را از این دولت نمیدانست. البته به نظر من، پیروزی مصر پیرو پیروزی تونس بود. یعنی تونس پیروز شد، مردم انرژی گرفتند. جوانان هم ملت را در خیابان آوردند و بعد هم دیگر نرفتند. لذا میشود این بیثباتی را تفسیر کرد. ولی در کنار این مدلهای فراگیر، به مدلهای از پایین به بالا هم میشود اشاره کرد. با همین مدل، بیشتر کشورها را میشود بررسی کرد که آیا در حوزه میانه هستند؟ در حوزه ثبات هستند؟ بیثباتی میباشند؟ مصر، اتفاق افتاد، تونس اتفاق افتاد، لیبی هم دارد اتفاق میافتد. چگونه میشود تبیین کرد؟ یعنی چه فاکتورهایی دست به دست هم دادند که این اتفاق رخ داد؟
جامعهشناسی و جامعهشناسی انقلاب، به شما یک متغیرهایی را معرفی میکنند. و شما میتوانید به این کیسها مراجعه کنید، بعد یک مدلهای تبیینی برایشان ارائه بدهید. حالا مدلهای تبیینی که من برای مصر و تونس و… میدهم، این گونه است. به نظر من آن جوانی که خودش را آتش زده آن هیجان جمعی را ایجاد نمود و ملت در خیابان آمدند و آن رژیم، ساقط شد یا لااقل بن علی رفت. این جرقهای که میاندازند، باید یک نفتی باشد که آتش بگیرد. هزار نفر هم ممکن است خودشان را آتش بزنند و انقلاب نشود.
سه فاکتور در آنجا همزمان رخ دادند که بسیار مهم است. ۱- فقرا از شهرهای کوچک و مناطق فقیر شهرها به سوی مرکز آمدند. بسیار مهم است. انقلاب اسلامی ایران، انقلاب فقرا نبود. انقلاب جامعه شهری بود. پس از پیروزی فقرا هم پیوستند ۲- فقرا که حرکت کردند جامعه شهری طبقه متوسط به جای اعتراض به عدم نظم و نگرانی از اموال خود به طبقه اول پیوست. جوانان تونس، همهشان طبقه متوسط بودند. آنها تبدیل شدند به حامیان و سخنگویان همین کسی که خودش را اتش زد و از فقرا بود. یعنی طبقه متوسط به جای اینکه برود به سوی دولت، به سوی فقرا رفت. ۳- فقرا که دست به اعتراض زدند، طبقه متوسط هم میگفت که دولت باید یک کاری بکند اما دولت از هم پاشیده بود. اصلا نمیتوانست عمل کند. دولت، از پیش فرو پاشیده بود، ولی کسی نفهمیده بود. خواست که عمل کند اما نتوانست؛ نه میتوانست سازش ایجاد کند، نه میتوانست نیروی نظامیاش عمل کند. لذا وقتی این ۳ عامل دست به دست هم دادند، معلوم است آن جرقه میگیرد. به ویژه بنعلی ۲۶ سال یک نظام شخصی درست کرده بود که تا رفت همه چیز پاشید. وقتی رفت، معاونان و دوستانش هم خوشحال شدند.
نیم نگاهی مجدد به مصر
و اما مصر، مدلش اندکی فرق دارد. آنجا فقر و نارضایتی ناشی از بیکاری و اقتصادی، جدی بود. اینها دست به اعتراض زدند. گفته شده کسانی که شبها در خیابان میخوابیدند بخشیشان همان جمعیتی بود که شبها در گورستانهای مصر میخوابیدند. گورستانهای مصر مانند پارکها برخی امکانات دارد. لذا فقرا و طبقه متوسط دست به اعتراض زدند. چه اتفاقی افتاد؟ ستون فقرات دولت در بحران، نیروهای نظامیاند. نیروی نظامی به جای اینکه دست برادری به مبارک بدهند، اتفاقا دست برادری به مردم دادند و گفته میشود منافع ارتش مردمی مصر، در این بود که طرف مردم را بگیرد نه طرف یک خانواده فاسد را. پس این سه فاکتور روی هم افتاد. تانکها شدند منبر سخنرانی، مردم روی تانکها میرفتند سخنرانی میکردند. در انقلاب ما، مردم در لولهٔ تفنگ، گل میگذاشتند ولی کسی نمیرفت روی تانک سخنرانی کند. لذا عاملی که اثر گذاشت، پیروزی تونس بود که به عنوان پیش قراولان جهان عرب، انرژی داد به مردم مصر که اگر اینها توانستند، چرا ما نتوانیم؟ لذا این انرژی به همراه آن ۳ فاکتورمنجر به این رخداد شد که ما دیدیم.
بعید است قذافی جان سالم به در ببرد
من وضعیت طبقه متوسط، فقر و… لیبی را نمیدانم ولی یک چیزی در این مدت متوجه شدم: آقای قذافی متأسفانه پس از ۴۰ سال حکومت و درآمد نفتی، آسانترین حکومتداری را کرده بود و من پیش بینی میکنم، بعید است جان سالم به در ببرد. برای اداره کشور چند راه آسان هست و چند راه سخت. از راههای آسان این است که همه جوامع ترکیبهای قومی دارند و شما بیایید از این تضادهای قومی استفاده کنید؛ هنگامی که قومها باهم درگیر باشند، کسی که آن بالاست، حکومت خودش را میکند: یعنی نزاع قومی. مثل کاری که قاجارها در ایران میکردند؛ یعنی از نیروی قومیای که در جامعه هست، استفاده کنید برای مدیریت سیاسی. این یکی از راههای آسان است، ولی آیندهای ندارد؛ مخصوصا در جامعهٔ جدید. شما میتوانید از این ویژگی استفاده کنید هم له و هم علیه. برای مدیریت تضادهای قومی، یکی از جاهایی که آن موقعها رویش تکیه میکردند، دولت آقای قذافی بود. یکی از راههای دیگر این است که با توجه به اینکه اغلب مردم دین دارند، میتوانید از این احساسات دینی بهره ببرید. سختترین کار این است که حقوق مدنی مردم را به رسمیت بشناسی و سازماندهی مدنی بکنی: شما حقوق دارید، شما انسان هستید. این آقا [قذافی] متأسفانه پس از ۴۰ سال وزارت نفت- یعنی بخش قدرت اداری-اقتصادی اش- را داده بود به ۲تا قبیله. وزارتهای دفاع و وزارتهای مربوط به جنگ و نیروهای هواییاش را داده بود به ۲تا قبیلهٔ دیگر. نتیجهاش این شد که این ۴تا قبیله علیه آقای قذافی شدند. ورق برگشته. من پیش بینیام این است که آنجا یک فروپاشی سیاسی اتفاق بیفتد. دیروز ایشان دستور داده بود آن هواپیما برود مردم را سرکوب کند. خلبان این هواپیما برای یکی از این قبایل بود، به جای سرکوب مردم، رفت به «مالت» پناهنده شده؛ میگوید من قبیلهٔ خودم را نمیزنم. آن ۲تا قبیلهٔ دیگر هم که حوزههای نفتی را در اختیار دارند، گفتهاند: آقای قذافی اگر مردم را بکشی ما همهٔ سکوهای نفتی را اشغال میکنیم. به این ترتیب قذافی در این ۴۰ سال فقط مدیریت اختلاف کرده. هیچ چیزی ایجاد نکرده بود. سازمانی، تشکلی، طبقه متوسطی، یک چیزی که جامعه را دست کم در زمانی که او دارد میرود، حفظ کندو جامعه ویران نشود و متأسفانه بدترین نوع تغییر دارد در لیبی رخ میدهد. لذا همهٔ نگرانیهایی که همه درباره مصر و تونس دارند، من بیشتر درباره لیبی دارم که بعدش چه میشود. لذا اینگونه میشود تبیین کرد که آن چیزی که در لیبی در حال رخ دادن است، فروپاشی سیاسی است و بعید میدانم قذافی از این بحرانی که پدید آمده جان سالم به در ببرد. اینها مدلهای تبیینی بود که میشد به کار ببریم.
حالا ما در ایران چه درسی میتوانیم از این اتفاقات بگیریم؟
نمیشود بر اساس مدل لیبی، مصر و تونس یک تئوری بدهی و آن را ژنریک بکنی. در جامعهشناسی اینگونه نیست؛ ولی میتوانیم درس بگیریم. از تحولات شمال آفریقا میتوان چند درس گرفت:
کشورهایی که به موقع دست به اصلاحات میزنند به این روز گرفتار نمیشوند. وقتی دولت مبارک، قدرت داشت، اگر انتخابات سالم برگزار میکرد، اگر میگذاشت ملت بیایند حرفشان را بزنند، به این روز گرفتار نمیشد. دولتی که هیچ راهی برای ملتاش نمیگذارد جز داد زدن. خب مردم میآیند داد میزنند دیگر! این درسی است که یک جمعیت ۸۰ میلیونی (مصر) به ما داد که بسیار مهم بود. جک گلدستون را مسخرهاش کردند که «در سدهٔ ۲۱ کتاب مینویسی باز میگویی در قرن ۲۱ انقلاب میشود!» او نوشته است تا وقتی اقتدارگرایی هست، تا وقتی اجازه نفس کشیدن به مردم نمیدهند، من پیش بینی میکنم در قرن ۲۱ هم انقلاب میشود. حالا به گونهای تئوریک ماجرا رخ داده است.
در ایران طبقه متوسط ناراضی است
دولتها، جوامعی که سر پا هستند، درست مانند بیمارند. بیمار خوب، بیماری است که با پای خودش برود نزد پزشک. ولی وقتی افقی شد، ممکن است جان سالم به در ببرد، ممکن است به در نبرد. بر اساس مدل تبیینی که گفتیم، تفاوت ایران با مصر سر همین چیزهاست. در ایران طبقه متوسط ناراضی است. فوق العاده هم مهم است. بسیار کار بدی است که طبقه متوسط در ایران را اینقدر ناراضی میکنند. بچههایشان را میگیرند، زندانی میکنند، در تلویزیون به اینها فحش میدهند، هی میگویند فتنه گرند. اینها کار بدی است. نه بد به لحاظ اخلاقی. (آنکه خیلی بد است.) به لحاظ جامعهشناسی میگویم. این خارج از عقل مدیریتی جامعه است. خارج از عقل مدیریتی یک خانواده است. این کار را نباید کرد. بله، این کار را در ایران میکنند ولی تفاوتش با مصر این است که فقرا در جامعه ایران به آن معنا معترض نیستند. دستگاه دولتی سرپاست. مثل مصر نیست.
کنترل مداوم دولت را فرسوده میکند
من نگرانم. چون طبقه متوسط ناراضی است. با دستگاه دولت دارند این طبقه را کنترل میکنند. کنترل مداوم دولت را فرسوده میکند. فرسودگی سیاسی، مشروعیتی. بسیار کار بدی دارند میکنند. همان اتفاقی است که در تونس- افتاد- ۲۶ سال ظاهرا غربیها برای آقای بن علی کف هم میزدند. یا برای مبارک. غافل از اینکه این دولتها که مدتها این جمعیت را کنترل کردند. دیگر مشروعیت و مقبولیت ندارد. لذا نیرویی که طبقه متوسط را کنترل میکند، دستانش هرز میشود. دیگر دولت، بیجان میشود و این نکتهای است که نگران کننده است. لذا از این نظر تجربه مصر نشان میدهد که آدم باید نگران شود. ولی ایران، مصر نیست. من قبول دارم، چون متغیرهایی که آنجا هست، اینجا نیست.
از طرف ثبات داریم میرویم به طرف بیثباتی
ما متاسفانه از قطب ثبات تکان خوردهایم و از طرف ثبات داریم میرویم به طرف بیثباتی. بسیار موقعیت حساسی است. من این تلویزیون را که میبینم آرزو میکنم یک کار عاقلانه ببینم که جامعه را ببرد به طرف ثبات. ولی همچنان دارند میبرند به طرف بیثباتی. چند نکته من درباره این تجربه بگویم. در این سه کشور، پیامدهای دموکراتیکش اصلا معلوم نیست. شما فکر نکنید که در مصر مبارک رفته، پس دموکراتیک میشود. یا در تونس. به نظر میرسد در مصر و تونس وضعیت دموکراتیک دارد بهتر میشود. چون یک طبقه متوسط دارد، آدمهای عاقل و رهبران با نفوذ دارد و میشود امیدوار بود. باید صبر کرد نتیجهٔ تجربهاش را دید. یکی از مشکلاتی که الان مصریها و تونسیها دارند، پس از پیروزی است. نه پیش از پیروزی.
پس از پیروزی بسیار مهم است
تجربهٔ پیروزی فقط این نیست که مبارک برود. این است که مبارک برود و بعد به طور مرتب انتخابات سالم برگزار شود و مطبوعات مستقل شود. دائما اجتماعات تشکیل شود. فضاهای باز و مدنی نهادینه شود. خشونت نباشد. لذا اگر اوضاع همین جور پیش برود و دولت نتواند اوضاع اقتصادی را بهبود بخشد، ممکن است دوباره مردم ناراحت و عصبانی شوند. ناگهان یک مبارک دیگر پیدا میشود دوباره مردم را یک طرف دیگر بکشد. چون برخی فکر میکنند مبارک برود، دیگر مسأله حل شده. تازه اول مساله است. ولی خوب آن هم مانعی بوده. با زبان خوش نرفته، با صدای اعتراض مردم رفته.
نکته دیگری که جالب بود و در دانشگاه ما هم دائما بحث «تحلیل گفتمانی» میکنند. من بسیار مصداق خوبی پیدا کردم. شما ببینید تحولاتی که در منطقه رخ داده، با «گفتمان»های گوناگون معنا میشود. این اتفاقاتی که در شمال آفریقا رخ داده، چه ویژگیهایی دارد. یکی اینکه جوانان بسیار در آن نقش دارند. فضای مجازی بسیار در آن مهم است. اصلا شبکههای افقی، رهبری شبکهای به اینها ویژگی جهان جهانی شده است. یعنی ما قدیمها با هم رفیق بودیم. ولی رفاقتها تبدیل به نیروی سیاسی نمیشد. ولی وقتی رفیقها میتوانند با هم مرتبط شوند از طریق شبکههای مجازی و فیس بوک و… این تبدیل میشود به یک نیروی سیاسی. لذا آنجا جوانان بودند، فضای مجازی بوده. آنجا اتفاقا لااقل سیاستهای رسمی آمریکا، نوعی همدلی آمریکا بوده. لااقل جلوشان نایستاده.
انتقادی که به اوباما وارد کردند
بزرگترین انتقادی که به آقای اوباما سر قضیهٔ مصر کردند این بود که بسیار از مردم معترض مصر حمایت میکرد؟ تو که از خود مصریها هم بیشتر عجله داری! صبر کن. جمهوری خواهها بسیار اعتراض کردند ولی او کار خودش را کرد. مرتب حمایت میکرد. دلیلش هم روشن است. خودشان هم اعلام کردند. گفتند ما بیاییم از مبارک دفاع کنیم و نگهش داریم آنگاه اخوانیها و مردم مصر را بزنیم و بکشیم. همین ارتش هم این کار را بکند. بعد بچههای اینها بیایند آمریکا برجهای آمریکا را منفجر کنند. خب بگذار همان جا پیروز شوند. همان جا را بگیرند. حالا ۲۰% هم اخوانیها بیایند. اینجوری از مردم دفاع کردند. بالاخره آمریکا حداقل در سیاستهای رسمی از آنها دفاع کرد. تا حالا هم ناراحت نیستند. چون آن نیروی شورای نظامی دست ناخورده هست و کشور را هم دارد اداره میکند و کسی هم به ارتش فحش نمیدهد.
عین همین ویژگیها را جنبشهای آرام بلوک شرق داشت
ما به این پدیده میگوییم «ادامهٔ انقلاب اسلامی» عیبی ندارد و من هم قبول دارم. چون انقلاب اسلامی هم ضد دیکتاتوری بود. انقلاب اسلامی هم حضور همهٔ مردم بود. انقلاب اسلامی هم همهٔ اقشار مردم بودند. مذهبی، غیر مذهبی، بله اصلا اشکال ندارد. اما عین همین ویژگیها را جنبشهای آرام بلوک شرق داشت. عین همین ویژگیها را جاهای دیگر دارد آنوقت به آنها میگویند جنگ نرم، کودتای نرم، انقلاب رنگی و… چرا؟ چون در ۲تا گفتمان تبیین میشود. در هر گفتمان یک پدیده یک جوری معنا میشود!
مژگان مدرس علوم
جرس: حسن اسدی زیدآبادی، دبیر کمیته حقوق بشر سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) که در بند 350 زندان اوین نگهداری می شود همچنان از حقوق اولیه خود محروم است و ایام عید را هم نتوانست به مرخصی بیاید.
خلفی همسر این عضو دربند ادوار تحکیم با بیان اینکه تنها خواسته من این است که به قانون "عمل" شود یعنی حداقل حقوق یک زندانی رعایت شود، می گوید: " ما برای مرخصی عید مانند سایر خانواده های زندانیان سیاسی درخواست دادیم و خیلی پیگیری کردیم اما متاسفانه نمی دانم بر چه سیاست و مبنایی مرخصی برای عید داده نشد. با حجم کاری که از کارکنان دادستانی می دیدیم قبل از عید احساس می کردیم که اکثریت زندانیان سیاسی به مرخصی خواهند آمد اما بر خلاف انتظار تعداد محدودی به مرخصی آمدند. در حالیکه در پیگیری ها بارها توضیح دادم که آقای اسدی پدر و مادر سالخورده و مریض دارند که نمی توانند زیاد به ملاقات فرزندشان بروند حداقل یک مرخصی کوتاه بدهند تا آنها بتوانند فرزندشان را ببینند... با عدم رعایت حقوق زندانیان یک فشار مضاعف را به آنها و خانواده هایشان وارد نکنند و بعنوان شهروند این جامعه حقوق ما رعایت شود."
گفتنی است این عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران دوبار پس ازحوادث انتخابات پر مناقشه خرداد ۸۸ بازداشت گردیده است که بار نخست آن در آبان سال ۱۳۸۸ و در آستانه ۱۳ آبان بود که وی بیش از ۴۰ روز را در بند ۲۰۹ گذرانده و پس از آن به قید کفالت آزاد شد، اسدی بار دیگر در مرداد ماه سال گذشته بازداشت گردید. در حالیکه حکم ۵ سال حبس اسدی زیدآبادی از سوی دادگاه تجدید نظر تایید شده است وی درخواستی از زندان به دیوان عالی کشور ارسال کرد و با تشریح موارد نقض قانون در جریان رسیدگی به پرونده اش، خواستار بازنگری در حکم صادره علیه خود شد. اسدی زیدآبادی در این درخواست به عدم تناسب میان اتهامات وارده و تصمیم گیری سیاسی به جای قضایی در مورد فعالیت های خود اشاره نموده است.
جرس با عاطفه خلفی همسر حسن اسدی زیدآبادی در خصوص آخرین وضعیت وی به گفتگو پرداخته که در پی می آید:
خانم خلفی لطفا در خصوص آخرین وضعیت همسرتان صحبت بفرمایید.
آقای اسدی دبیر کمیته حقوق بشر سازمان ادوار هستند که از سی و یکم مرداد ماه که برای بار دوم بازداشت شدند و الان در حال سپری کردن دوران محکومیت پنج ساله خود در بند 350 زندان اوین هستند که حدود هفت ماه آن گذشته است. ما برای مرخصی عید مانند سایر خانواده های زندانیان سیاسی خیلی درخواست دادیم و پیگیری کردیم اما متاسفانه نمی دانم بر چه سیاست و مبنایی مرخصی برای عید داده نشد. با حجم کاری که از کارکنان دادستانی می دیدیم قبل از عید احساس می کردیم که اکثریت زندانیان سیاسی به مرخصی خواهند آمد اما بر خلاف انتظار نمی دانم چرا تعداد محدودی به مرخصی آمدند. در حالیکه در پیگیری ها بارها توضیح دادم که آقای اسدی پدر و مادر سالخورده و مریض دارند و نمی توانند زیاد به ملاقات فرزندشان بروند حداقل یک مرخصی کوتاه بدهند تا آنها بتوانند فرزندشان را ببینند. من هم خوب اول زندگی مشترکمان دوست داشتم در هنگام سال تحویل همسرم در کنارم باشد، اما نمی دانم بر چه مبنایی مرخصی به همسرم تعلق نگرفت. تنها درخواستم هم این است که همسرم دارد دوران محکومیت خود را می گذراند و با مرخصی وی که حداقل حق قانونی او بعنوان یک زندانی است و بیشتر از آن حق خانواده زندانی سیاسی است موافقت شود.
آیا حداقل تلفن یا ملاقات حضوری در ایام عید داشتید؟
تماس تلفنی نداشتند اما باز شرایط ما نسبت به سایرین بد نبود و روز اول فروردین توانستیم یک ملاقات حضوری با همسرم داشته باشیم و همین ملاقت هم در اوج ناامیدی باعث شد سال نو را با روحیه آغاز کنیم.
وضعیت جسمی و روحی ایشان چطور است؟
شکر خدا وضعیت جسمی و روحی ایشان خوب است و مشکلی از این نظر نداریم. امکاناتی که در اختیار آنها قرار می دهند با استانداردهای جهانی خیلی فاصله دارد و حداقل حقوق آنها یعنی استفاده از تلفن و ملاقات حضوری رعایت نمی شود اما باز شرایط بند 350 که همسرم در آن نگهداری می شود بهتر است.
آقای اسدی در بهمن ماه یک درخواستی از زندان به دیوان عالی کشور دادند و خواستار بازنگری در حکمی که برای ایشان صادر شده ، گردیدند. آیا تاکنون پاسخی به این درخواست داده شده است؟
در حقیقت ایشان در بهمن ماه اعاده دادرسی کردند که در آن دلایل خودشان را برای این درخواست ذکر کردند اما نمی دانم رسیدگی به این درخواست تاکنون به چه مرحله ای رسیده است. نزدیک عید هم خیلی شلوغ بود و دنبال مرخصی برای ایشان بودم و نتوانستم این موضوع را پیگیری کنم. به هر حال تاکنون پاسخی به ایشان یا به ما و وکیلشان داده نشده است.
با توجه به مشکلاتی که ذکر کردید بعنوان یکی از اعضای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی هر صحبتی با مقامات قضایی دارید بفرمایید.
تنها خواسته من این است که به قانون عمل شود یعنی حداقل حقوق یک زندانی رعایت شود. اگرچه حکمی که به همسر من داده شد با عملکرد و فعالیت او مطابقت ندارد و همسر من چاره ای جز گذراندن این حکم را ندارد و ما هم که تحمل می کنیم اما حداقل حقوق قانونی زندانی سیاسی و خانواده اش رعایت شود. با عدم رعایت حقوق زندانیان یک فشار مضاعف را به آنها و خانواده هایشان وارد نکنند و بعنوان شهروند این جامعه حقوق ما رعایت شود. اگر پنج سال بخواهیم این شرایط را تحمل کنیم واقعا "آزاردهنده" و "سخت" است و انتظار داریم در این مدت حداقل حقوق همسر و ما رعایت شود.
دومین نوروز بدون مرخصی بسیاری از زندانیان سیاسی سپری شد؛
بی خبری نمایندگان مجلس از وضعیت زندانیان سیاسی کشور
کلمه: نایب رئیس کمیسیون امنیت مجلس چند روز قبل در سخنانی مدعی شد ، زندانی نداریم که دو نوروز اخیر به مرخصی نیامده باشد .
به گزارش خبر نگار کلمه ، این در حالی است که چند صد زندانی سیاسی نوروز امسال را در زندان های کشور گذراندند و از امکان هرگونه آزادی موقت یا مرخصی محروم شدند .همچنین زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر از هر گونه مرخصی نوروی محروم ماندند و تعدادی از آنها نه برای دو نوروز ، که چندمین سال متوالی سال نو را از پشت میله های زندان آغاز کردند .
براساس قوانین، مرخصی از حقوق اولیه زندانیان محسوب می شود اما مسوولان قوه قضاییه و امنیتی از آن به مثابه اهرم فشار بر زندانیان و خانواده هایشان استفاده می کنند و بر اساس قواعدی نامشخص برخی زندانیان رابه مرخصی نوروزی می فرستند و دیگران را نیز از آن محروم می کنند .
احمد زید آبادی، مسعود باستانی، مجید توکلی ،مجید دری، ضیا نبوی، علی ملیحی، احمد کریمی، احسان عبده تبریزی، بهاره هدایت، منصور اسانلو ، مهدیه گلرو، عاطفه نبوی، مهدی محمودیان ، فاطمه رهنما، نادر کریمی جونی، عالیه اقدام دوست، زینب بایزیدی ، رسول بداقی، شبنم و فرزاد مدد زاده ، حشمت الله طبرزدی، ابراهیم مددی ،عیسی سحرخیز، و …تنها تعدادی از زندانیانی هستند که چند نوروز رابه مرخصی نیامده اند . باستانی ، زید آبادی ، سحرخیز روزنامه نگاران زندانی دو نوروز متوالی است که از مرخصی محرومند و زندانی چون منصور اسانلو رییس سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی چهار سال است که از هر گونه مرخصی محروم مانده است . بر پرونده برخی از زندانیان سیاسی جمله بدون مرخصی نقش بسته است ، این جمله که یک زندانی سیاسی را از همه حقوق یک زندانی عادی هم محروم می کند توسط بازجویان وزارت اطلاعات بر پرونده برخی زندانیان نوشته می شود و به واسطه آن و اعمال نظر بازجویان، دادستان و قاضی پرونده که به شدت وابسته به نهادهای امنیتی هستند زندانی سیاسی را از همه حقوقش محروم می کنند . تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی که برای درخواست مرخصی برای عزیزان شان به دادستانی و دیگر دستگاه های قضایی مراجعه کرده بودند با دیدن این جمله بر پرونده زندانی شان همه امیدشان را برای گرفتن مرخصی از دست داده بودند . عماد بهاور، زندانی سیاسی که به ده سال زندان محکوم شده است بر پرونده اش این جمله نوشته شده است ،جمله ای که او را حتی از حقوق یک زندانی با جرایم سنگین همچون کسی که قاچاق مواد مخدر کرده نیز محروم کرده است .
خانواده زندانیان سایسی می پرسند ؛ آیا نایب رییس کمیسیون امنیت مجلس از وجود این زندانیان بی خبر است و حتی توانایی دیدار با خانواده برخی از آنان را که از روزنامه نگاران و فعالان برجسته حقوق بشر کشور محسوب می شوند نیز ندارد که چنین سخنانی بر زبان می آورد؟خانواده زندانیان سیاسی همچنین تاکید می کنند که بارها خواستار دیدار با نمایندگان مجلس شده اند اما این نمایندگان از پذیرفتن خانواده ها خودداری کرده اند .
بهمن احمدی امویی، عبدالله مومنی، کیوان صمیمی، هنگامه شهیدی، مسعود لواسانی، عماد الدین باقی، داوود سلیمانی، سیامک قادری،رضا شهابی ، ممصطفی تاجزاده، نسرین ستوده ، محمد نوری زاد،رضا رفیعی فروشانی، احسان مهرابی، ارژنگ داوودی، ایوب قنبر پوریان، نظام حسن پور، امیر خسرو دلیر ثانی، بهروز جاوید تهرانی، بهنام ابراهیم زاده، محمد رضا محمدی ، حسین رونقی ملکی، علی بهزادیان نژاد ،حسن اسدی زید آبادی ، ابراهیم مددی ، سعید متین پور، وحید طلایی، آرش سقر، آرش صادقی و …. تعداد دیگری از زندانیان سیاسی کشور هستند که ماه ها است از هرگونه مرخصی بی بهره بوده اند .
خباز: پول برق چاههای کشاورزی ۱۰ برابر شده است
نماینده کاشمر گفت که در حال حاضر شرایط بهگونهای است که یک چاه کشاورزی که در گذشته پول برقش ۲۰۰ هزار تومان میشد، امروز این هزینه به ۱۰ برابر افزایش یافته است.
به گزارش خبرآنلاین، محمدرضا خباز در تذکری آئیننامهای در صحن علنی مجلس اظهار داشت: شغل اکثر مردم حوزه انتخابیه بنده کشاورزی و دامپروری است. ده بارها به وزرای بازرگانی و جهاد کشاورزی تذکر دادم که نسبت به خرید تضمینی محصولات کشاورزی اعم از کشمش و زعفران اقدامی انجام دهند و رئیس وقت مجلس هم این مسئله را به کمیسیون کشاورزی ابلاغ کرد تا اعضای این کمیسیون جلسهای را تشکیل دهند و مشکل را حل کنند.
نماینده مردم کاشمر با بیان اینکه تاکنون در این زمینه اقدامی انجام نشده است، ادامه داد: متأسفانه نرخ بالای برق چاههای کشاورزی مشکلات عدیدهای برای کشاورزان ایجاد کرده است. در حال حاضر شرایط بهگونهای است که یک چاه کشاورزی که در گذشته پول برقش ۲۰۰ هزار تومان میشد، امروز این هزینه به ۱۰ برابر افزایش یافته است.
وی تصریح کرد: با وضعیت کنونی، کشاورزانی که از چاه کشاورزی استفاده میکنند، کشت بهاره نخواهند داشت چراکه تولید محصول برای آنان به صرفه نخواهد بود.
خباز اضافه کرد: از هیئت رئیسه مجلس میخواهم به دولت در مورد مسائل یاد شده تذکر دهد تا به اقشار ضعیف جامعه بیتوجهی نشده باشد.
شهابالدین صدر که ریاست جلسه علنی مجلس را بر عهده داشت، در پاسخ به تذکرات خباز گفت که هم وزیر بازرگانی و هم وزیر جهاد کشاورزی به تذکرات شما توجه خواهند کرد تا مشکلی در فعالیت کشاورزان ایجاد نشود.
مرگ هفت شهروند آبادانی به دلیل وضعیت نامناسب فاضلاب این شهر
سیدحسین دهدشتی در پایان جلسه علنی امروز مجلس چهارشنبه -۲۴ فروردین ماه- در تذکر شفاهی خود، گفت: به منظور پیگیری وضعیت فاضلاب آبادان تاکنون به برگزاری ۳ جلسه با وزیر نیرو و دیداری را با رئیسجمهور اقدام کردهایم، جلساتی که با وجود تاکید مسئولان برای پیگیری، نتیجهای را به همراه نداشته است.
به گزارش خبرگزاری موج نماینده آبادان در مجلس ضمن ابراز تاسف از عدم پیگیری مناسب مسئولان مربوط برای حل مشکل فاضلاب آبادان، افزود: اخیرا فاضلاب آبادان، موجب قربانی شدن دختر ۷ سالهای شد و تعداد قربانیان این حادثه را به ۷ نفر رساند.
بررسی وضعیت جاده آبادان و ماهشهر، موضوع دیگری بود که دهدشتی به آن اشاره کرد و گفت: روند پهنسازی جاده آبادان و ماهشهر به آهستگی پیش میرود، نکتهای که خطرات جانی بسیاری برای مردم آبادان در پی داشته است.
عضو کمیسیون انرژی در پایان خواستار پیگیری مسئولان برای حل معضل گرد و غبار در آبادان شد.
سید شهابالدین صدر نایب رییس مجلس که ریاست بخش پایانی را بر عهده داشت، در پاسخ به تذکر دهدشتی گفت: با توجه به تذکر کتبی محمد کرمیراد و چند نفر دیگر از نمایندگان لازم است با دستور رئیسجمهور ستاد ویژهای برای حل این مشکل ایجاد شود.
خانه نشینی یکی دیگر از مدیران اصلاحات/ مهرعلیزاده از شاهد هم رفت
محسن مهرعلیزاده که اسفند ماه گذشته از نامزدی انتخابات اتاق بازرگانی تهران امتناع کرد و ترجیح داد دیگر در پارلمان بخش خصوصی کرسی نداشته باشد، قصد کناره گیری از ریاست شرکت سرمایه گذاری شاهد را دارد.
به گزارش خبرآنلاین، او تا چند روز دیگر از این شرکت بزرگ اقتصادی می رود در حالی که هنوز مشخص نیست چه کسی جانشین وی خواهد شد.
محسن مهرعلیزاده اسفندماه گذشته استعفانامه خود از مدیرعاملی سرمایه گذاری شاهد را به مدیران ارشد خود در سازمان اقتصادی کوثر داده بود اما به دلایلی با این استعفا موافقت نشد.
او بار دیگر استعفانامه خود را روی میز محمدرضا اسکندری گذاشته و اعلام کرده است تا آخر فروردین ماه جاری به کار و مسئولیت خود در این شرکت بزرگ اقتصادی پایان می دهد.
مهرعلیزاده در حالی تصمیم به خانه نشینی گرفته که بسیاری از مدیران دولت گذشته چند سالی است که عزلت نشینی را اختیار کرده اند. مهرعلیزاده که از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم بود سکان هدایت سازمان اقتصادی کوثر را نیز برای مدتی در اختیار داشت اما پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم با حکم مسعود زریبافان رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران از ریاست سازمان اقتصادی کوثر برکنار شد و جای خود را به محمدرضا اسکندری وزیر سابق جهاد کشاورزی داد.
سازمان اقتصادی کوثر از سازمان های مهم اقتصادی مانند سازمان کشاورزی وابسته به بنیاد مستضعفان است که دارای بزرکترین کارخانه خوراک دام و طیور، دامداری، مزرعه و باغ های فراوانی است و زیر نظر بنیاد شهید فعالیت میکند که عمده سهامداران آن خانوادههای شهید و ایثارگر هستند.
مهرعلیزاده در عین حال در انتخابات دوره ششم اتاق های بازرگانی موفق شد به پارلمان بخش خصوصی راه پیدا کند. این مدیر آذربایجانی که دو سال پیش موفق شد با مدرک دکتری اقتصاد مهندسی از دانشگاه تیلبرگ فارغ التحصیل شود در کارنامه فعالیت های خود مدیریت های کلان را تجربه کرده که می توان گفت بالاترین آن معاون ریاست جمهوری و رییس سازمان تربیت بدنی در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی است. او همچنین به مدت سه سال(۶۱- ۶۳) عضو هیئت مدیره و قائم مقام مدیر عامل شرکت خودرو سازی سایپا بود. مهرعلیزاده با استعفا از شرکت سرمایه گذاری شاهد از این پس قصد دارد اوقات خود را صرف مطالعه و تحقیق کند و شاید هم کتاب خاطرات خود را به رشته تحریر درآورد.
در حال حاضر شرکت شاهد در زمینه های املاک و ساختمان، بازرگانی، سوخت و انرژی و بازار سرمایه فعالیت گسترده دارد که اداره هر یک از زمینه های مذکور بعهده یک شرکت هلدینگ تخصصی و شرکتهای فرعی هلدینگ مذکور است.
سهامدار اصلی، مؤسسه اندوخته شاهد و سایر سهامداران حقوقی عمده، شرکت سرمایه گذاری صندوق بازنشستگی نفت، صندوق بازنشستگی وظیفه ازکارافتادگی وپس اندازک، شرکت سرمایه گذاری سپه، شرکت سهامی بیمه ایران، شرکت سرمایه گذاری سبحان و صندوق های ب -پ -کارکنان شرکت ملی نفت هستند.
به گزارش خبرآنلاین، رئیسمرکز پژوهشهای مجلس در گفتوگو با برنامه زنده با شما، که از شبکه یک پخش شد، گفت: بررسیهای در مرکز پژوهش های مجلس و همین طور مشاهدات عینی ما نشان میدهد که اختلاف طبقاتی در کشور نسبت گذشته بیشتر شده و تجملگرایی و ثروتاندوزی به یک آفت اجتماعی و اپیدمی تبدیل شده است.
گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید:
-حد ثروت در اسلام کمی نیست، بلکه کیفی و ناشی از اخلاق و جو عمومی است. در گذشته، روحیه انقلابی و اخلاق اسلامی مانع از تجملگرایی و ثروتاندوزی میشد، اما امروزه رسانههای جمعی بجای ترغیب مردم به سادهزیستی و قناعت، تجملگرایی و مصرف بیشتر را ترویج میکنند که این امر در بلندمدت اقتصاد کشور را با چالش روبهرو خواهد ساخت.
-نظام اخلاقی در میان ثروتمندان کشور بسیار ضعیف شده است. تاکید اسلام بر خمس زکات و انفاق نیز به این دلیل است که ثروت در یک جا متمرکز نگردد، بلکه در جامعه توزیع شود و عدالت را برقرار سازد. درحالیکه امروز میبینیم اخلاق ناصحیح کسب و کار در نزد ثروتمندان به دیگر گروههای جامعه نیز سرایت کرده و نظام اخلاقی آنها را نیز تضعیف کرده تا جایی که حتی احکام اسلامی هم به درستی اجرا نمیشود.
-فخر ورزیدن به ثروت و تجملگرایی، الگوی مصرف در کشور را تغییر میدهد، به گونهای که منابع ملی که باید صرف تولید کالاهای ضروری شود، به تولید کالاهای لوکس اختصاص میابد. درنتیجه این اتفاق قیمت نسبی کالاهای مورد نیاز عامه مردم افزایش یافته و قدرت خرید مردم نیز کاهش میابد.
-از ابتدای تشکیل کمیسیون تلفیق بودجه ۹۰ فقط دوبار در آن شرکت کردهام. یکبار در اسفندماه بود و یکبار هم امروز که هر کدام دقایقی بیشتر طول نکشید و به روح و جسمم آسیب زد و به ناچار کمیسیون را ترک کردم. مدتی است کمردردم تشدید شده و عواملی که مرا ناراحت و عصبی میکند، دردم را تشدید میکند. در کمیسیون تلفیق بعضاً حرفهایی زده میشود و احکامی تصویب میشود که نمیتوانم ساکت بنشینم و ناخودآگاه عصبی میشوم و درد کمرم تشدید میشود. همین امروز برای اولین بار در سال جدید لنگانلنگان به کمیسیون رفتم و در بررسی یک پیشنهاد تغییر قانون برنامه پنجم مجبور شدم درباره همین قانونی که دو سه ماه پیش تصویب کردهاند تذکراتی بدهم. با ناراحتی گفتم: تولیدکننده بیچاره این کشور با این همه تغییر غیرقابل پیشبینی قانون چه خاکی به سرش بکند؟ چرا به مصوبه ۲-۳ ماه پیش خود پایبند نیستید؟ آیا در کشوری که قوانین اینقدر بیثبات هستند، کسی سرمایهگذاری خواهد کرد؟ در این وضعیت جسمی نمیتوانم متاسفانه در این کمیسیون شرکت کنم.
گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید:
-حد ثروت در اسلام کمی نیست، بلکه کیفی و ناشی از اخلاق و جو عمومی است. در گذشته، روحیه انقلابی و اخلاق اسلامی مانع از تجملگرایی و ثروتاندوزی میشد، اما امروزه رسانههای جمعی بجای ترغیب مردم به سادهزیستی و قناعت، تجملگرایی و مصرف بیشتر را ترویج میکنند که این امر در بلندمدت اقتصاد کشور را با چالش روبهرو خواهد ساخت.
-نظام اخلاقی در میان ثروتمندان کشور بسیار ضعیف شده است. تاکید اسلام بر خمس زکات و انفاق نیز به این دلیل است که ثروت در یک جا متمرکز نگردد، بلکه در جامعه توزیع شود و عدالت را برقرار سازد. درحالیکه امروز میبینیم اخلاق ناصحیح کسب و کار در نزد ثروتمندان به دیگر گروههای جامعه نیز سرایت کرده و نظام اخلاقی آنها را نیز تضعیف کرده تا جایی که حتی احکام اسلامی هم به درستی اجرا نمیشود.
-فخر ورزیدن به ثروت و تجملگرایی، الگوی مصرف در کشور را تغییر میدهد، به گونهای که منابع ملی که باید صرف تولید کالاهای ضروری شود، به تولید کالاهای لوکس اختصاص میابد. درنتیجه این اتفاق قیمت نسبی کالاهای مورد نیاز عامه مردم افزایش یافته و قدرت خرید مردم نیز کاهش میابد.
-از ابتدای تشکیل کمیسیون تلفیق بودجه ۹۰ فقط دوبار در آن شرکت کردهام. یکبار در اسفندماه بود و یکبار هم امروز که هر کدام دقایقی بیشتر طول نکشید و به روح و جسمم آسیب زد و به ناچار کمیسیون را ترک کردم. مدتی است کمردردم تشدید شده و عواملی که مرا ناراحت و عصبی میکند، دردم را تشدید میکند. در کمیسیون تلفیق بعضاً حرفهایی زده میشود و احکامی تصویب میشود که نمیتوانم ساکت بنشینم و ناخودآگاه عصبی میشوم و درد کمرم تشدید میشود. همین امروز برای اولین بار در سال جدید لنگانلنگان به کمیسیون رفتم و در بررسی یک پیشنهاد تغییر قانون برنامه پنجم مجبور شدم درباره همین قانونی که دو سه ماه پیش تصویب کردهاند تذکراتی بدهم. با ناراحتی گفتم: تولیدکننده بیچاره این کشور با این همه تغییر غیرقابل پیشبینی قانون چه خاکی به سرش بکند؟ چرا به مصوبه ۲-۳ ماه پیش خود پایبند نیستید؟ آیا در کشوری که قوانین اینقدر بیثبات هستند، کسی سرمایهگذاری خواهد کرد؟ در این وضعیت جسمی نمیتوانم متاسفانه در این کمیسیون شرکت کنم.
سحام نیوز: در ادامه انتشار پاسخهای سید مصطفی تاجزاده به پرسشهای خوانندگان صفحه فیس بوک وی، پاسخ وی به یکی دیگر از سوالات کاربران در خصوص اتهامات مطرح شده علیه وی پس از نگارش مقاله ” پدر، مادر، ما باز هم متهمیم!” خصوصا مطلب منتشر شده در سایت رجا نیوز که حتی قتل ندا آقا سلطان را هم به تاج زاده و اصلاح طلبان نسبت داده بود، منتشر شد.
به گزارش کلمه، تاجزاده که در مقاله سایت رجانیوز به سیاه نمایی متهم شده و از وی به عنوان مجرمی برانداز یاد کرده اند در پاسخ به این مطلب با اشاره به قتلهای زنجیره ای و فجایع رخ داده در کشتارگاه کهریزک، آمرین و عاملین چنین جنایاتی را عامل واقعی سیاه نمایی می داند و معتقد است در قضیه قتلهای زنجیره ای آقای احمدینژاد نیز مانند آقای حسینیان معتقد به “مهدور الدم” بودن مقتولان است.
متن کامل این پرسش و پاسخ که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:
پرسش: پس از انتشار “پدر، مادر، ما باز هم متهمیم” سایت رجانیوز با انتشار مقالهای که نام نویسندهاش مشخص نیست، شما را “مجرم برانداز” خواند و اعلام کرد مقاله مزبور “نظام را یکسره سیاه و باطل” نشان داده است. در پایان نیز ادعا میکند “قتل ندا کار خودتان بوده و توسط کسانی صورت گرفته است که از این مسأله نهایت سوءاستفاده را کردند، مانند قتلهای زنجیرهای.” نظرتان در این باره چیست؟
پاسخ: نمیدانم آن مقاله را یکی از بازجوهای من یا کس دیگری نوشته است. در هر حال نویسنده با سر هم کردن اطلاعات درست و نادرست سعی کرد از تأثیر آن مقاله یا نامه که در واقع حاصل تأملات چند ساله من بود، بکاهد. اینکه من و دوستانم “مجرم براندازی” باشیم، بهانهای بود برای اینکه معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله سپاه ما را بلافاصله پس از انتخابات بازداشت کند و ماهها در انفرادی نگه دارد و با روشهای غیر قانونی و غیر اخلاقی بکوشند ما را به جایی برسانند که دیدگاهها و در واقع اتهامات آنان را علیه خود “اعتراف” کنیم. اما حتی دادگاه نمایشی نیز جرأت نکرد چنین اتهامی را متوجه ما کند. اما مسأله مهمتر آن است که این اتهامات موجب نشود که روشهای براندازانه دوستان ناآگاه انقلاب و نظام فراموش شود و از نقش “جهالت” در دفن “حقیقت” غافل بمانیم. اتفاقاً روح آن نامه نشان دادن تلاش برای “استحاله” نظام جمهوری اسلامی به یک “نظام استبدادی به نام اسلام” است. قصد من سیاهنمایی نبود. افشای سیاهیهایی است که اگر به حوزه آگاهیهای عمومی نیایند، ارادهای برای مقابله با آنها و پاک کردنشان شکل نمیگیرد.
اگر آشکار کردن سیاهی آن قدر تلخ است که یک خادم را به “مجرم برانداز” تبدیل میکند، انجام این سیاهی چقدر زشت است و مرتکبان آن آیا “براندازان واقعی” نیستند؟ فرض کنیم من و امثال من خطاها و انحرافات را به رشته تحریر نکشیم. در آن صورت مردم از این اشتباهات که بعضاً تا مرز جنایت ادامه یافتهاند، مطلع نخواهند شد یا آثار سوء این اقدامهای غیر اخلاقی و غیر مصلحتجویانه دامنگیر میهن و ملت نخواهد شد؟
من آمادهام هر کدام ازادعاهای خود را اثبات کنم. مواردی که ناقد محترم معتقد است نادرست است، آنها را افشا کند تا سستی استدلالها و مثالهای “پدر، مادر…” روشن شود. بارها گفتهام که “جمهوری اسلامی” مانند “روحانیت تشیع” درخت آفتزده است. “اصل” آن خوب و “وضع” آن بد است. اگر بخواهیم این درخت سرزنده و پربار بماند باید با آفتهایش مبارزه کنیم. خطر این آفتها کمتر از تلاش بدخواهان این نظام نیست که باتیشه به ریشه آن میزنند. به هر حال برای روشنتر شدن موضوع، چند نکته را متذکر میشوم:
من هر اندازه بکوشم “سیاهنمایی” کنم، نمیتوانم به اندازهای که در جوابیه رجانیوز “سیاهنمایی” شده است، فضا را تیره و تار جلوه دهم. به همین دلیل میپرسم چه سیاهنمایی بالاتر از همین جوابیه که در آن به سهولت تمام ما را به قتل “ندا”، همچون “قتلهای زنجیرهای” متهم میکند و به راحتی عامل و مزدور آمریکاییها میخواند؟ این اتهام افشاگر نظام فاسد اطلاعاتی و قضایی است که مقاصد خود را با اعترافگیری و توابسازی پیش میبرد و آنچه برایش اصالت ندارد کشف حقیقت و مجازات مجرمان واقعی است.
به باور من اگر ترس از جنبش سبز و افکار عمومی ملی و جهانی نبود، ما را به آنجا میکشاندند که ضمن اعتراف به قتل ندا و نداها، از جرم مرتکب نشده “توبه” کنیم و سپس با استناد به همین “اعتراف” دادگاهی نمایشی تشکیل دهند و ما را به اشد مجازات محکوم کنند. مگر نمونه آن را قبل از افشای قتلهای زنجیرهای ندیدیم؟ مگر فراموش کردهایم که در پرونده قتلهای زنجیرهای، متهمان در زیر سختترین شکنجهها به آنچه بازجوها میخواستند، حتی در حد جاسوسی برای دولت اسراییل، “اعتراف” کردند؟ با کمال تأسف باید اذعان کرد در “جمهوری اسلامی واقعاً موجود” آنچه متهم سیاسی زیر فشار و شکنجههای جسمی و روحی میگوید و ظاهراً اعتراف میکند، عیناً مستند حکم قضایی قرار میگیرد. در حقیقت اتهام از پیش طراحی شده کانون قدرت به منتقدان تکصدایی که نمونههای آن را در مقاله رجانیوز به وفور میبینیم به راحتی به متن کیفرخواست دادستانی علیه متهمان یا همان منتقدان قانونگرای انسداد سیاسی، فساد اقتصادی و تحقیر فرهنگی و اجتماعی تبدیل میشود.حکم فرمایشی دادگاه نمایشی نیز بر اساس همان خواست کانون قدرت صادر میشود.
همه کوشش من در آن مقاله این بود که اثبات کنم جمهوری اسلامی ایران استحاله شده است و چنین درکی از ماهیت نظام به وجود آمده و چنین روشی برای “حفظ نظام” حاکم شده است. یعنی اثبات کنم این شیوه غیر قانونی و غیر انسانی مواجهه با منتقدان که در آن بازجوها به آسانی میتوانند بر اساس خواست یا نظر کانون قدرت هر اتهامی را متوجه منتقدان و مخالفان یکهسالاری کنند و سپس با انفرادی و انواع فشارهای جسمی و روانی بکوشند آنان را به “اعتراف” به اتهامات مذکور بکشانند تا سند و مدرک لازم را برای اثبات ادعاهای بیاساس خود در دادگاه نمایشی و توجیه افکار عمومی و مجازات متهمان بر اساس چنین اعترافاتی فراهم کنند. ربطی به انقلاب اسلامی، قانون اساسی، وعدههای امام و خواست مردم ندارد. بر عکس، روشی است که از کمونیسم روسی به اقتدارگراهای ایرانی به ارث رسیده است. آیا سیاهکاری بالاتر از این سراغ داریم که اتهام قتل در حالی متوجه ما میشود که در یکسال گذشته بازجوها تمام تلاش خود را به کار بردند تا با استفاده از روشهای تخریب فیزیکی و روانی در انفرادی و نیز با بهرهبرداری از شنودها، استناد به اعترافات رسوای بعضی دوستانمان علیه ما احکام سنگین اسارت و حتی تهدید به اعدام، اتهامات بیپایه خود را از زبان ما برای مردم بیان کنند تا انجام اقدامهای غیر قانونی توسط ما اثبات شود، اما در نهایت شکست خوردند و تنها جرمی که توانستند برای آشنای اوین و سخنگوی دولت شهید رجایی یعنی مهندس بهزاد نبوی ثابت کنند، “اخلال در ترافیک” در روز ۲۵ خرداد ۸۸ بود!؟
من نیز که به علت بازداشت بودن، توفیق شرکت در حماسه تاریخی- مردمی ۲۵ خرداد ۸۸ را نداشتم، به دلیل صدور اطلاعیه جبهه مشارکت ایران اسلامی محکوم شدم. اطلاعیهای که در روز بعد از بازداشت غیر قانونی من منتشر شد. از منتقد محترم میپرسم چه تصویری سیاهتر و تاریکتر از “نظام” میتوان ترسیم کرد که معترضان را رسماً به سرکوب تهدید میکند و به روی اعتراضات آرام مردمی آتش میگشاید و سپس از شناسایی و مجازات کردن ضاربان “ندا” و “سهراب” و دهها شهید جنبش سبز خود را عاجز نشان میدهد؟ و در عین حال قربانیان دخالتهای غیر قانونی نظامیان در انتخابات را که در این مدت در زندان بودند به قتل “ندا” متهم میکند؟ اگر راهپیمایی تاریخی مردم در ۲۵ خرداد نبود و جنبش سبز شکل نمیگرفت، بعید نبود که خانوادههای ندا و سهراب را به تلویزیون میکشاندند تا به سبزها اعتراض کنند که چرا فرزندانشان را کشتهاند و در نهایت نیز خواهان قصاص آنان میشدند!؟
در مورد قتلهای زنجیرهای نیز توجه به این مسائل روشنگر است:
۱٫ رییس فراکسیون نمایندگان طرفدار آقای احمدینژاد در مجلس، آقای روحالله حسینیان است که هنوز هم معتقد است مقتولین در جریان قتلهای زنجیرهای “مهدور الدم” هستند. یعنی خونشان باید ریخته شود (کشته شوند).
۲٫ سعید امامی که مسئولیت سازماندهی این قتلها را در درون وزارت اطلاعات به عهده داشت، توسط آقای حسینیان “شهید” خوانده میشوند که باید یاد و خاطره او گرامی داشته شود.
۳٫ در یکسال و نیم گذشته تعداد قابل توجهی از رهبران احزاب اصلی اصلاحطلب (جبهه مشارکت، مجاهدین انقلاب، کارگزاران و اعتماد ملی) بازداشت شدند و تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند. اما با وجود اینکه اتهاماتی نظیر “براندازی” و حتی “ارتداد” (برای آقای صفایی فراهانی) در مراحل اولیه دستگیری متوجه آنان میشد، اما هیچ کدام درباره “قتلهای زنجیرهای” مورد بازجویی قرار نگرفتند و حتی دادگاههای نمایشی نیز در این زمینه هیچ اتهامی متوجه آنان نکرد. با این حال “رجانیوز” اتهام قتلهای زنجیرهای را متوجه ما میکند. قتلهایی که میدانند به دستور چه کسی و طبق چه سازوکاری انجام شده است. اگر قتلهای زنجیرهای کار اصلاحطلبان بود، آقای احمدینژاد ساکت مینشست؟ به باور من، او نیز مانند آقای حسینیان معتقد به “مهدور الدم” بودن مقتولان است و تاکنون حتی یک کلمه در محکومیت این جنایت سخن نگفته است. تشکیل کمیته حقیقت یاب در این زمینه پیشکش!
سیاهنمایی یعنی “جمهوری اسلامی ایران” را رسماً همسو و هم ماهیت با “میلوسویچ” قصاب مسلمانان بوسنی و بالکان خواندن، کاری که فقط نظامیان سکولار- دیکتاتور و مداخلهگر در سیاست و انتخابات ترکیه انجام دادند ودر کیفرخواست صادره علیه “حزب عدالت و توسعه” عملکرد آن حزب را الهام گرفته از بنیاد “سورس” نامیدند و سران حزب را شاگردان “جین شارپ” و همسو با جنبش “ات پور” خواندند که باعث سرنگونی “میلوسویچ” مدافع کشور “یوگسلاوی” شد. میبینید! منطق نظامیان مداخلهگر در انتخابات در هر دو کشور یکی است. تفاوت در آن است که در ترکیه به نام “آتاتورک” و برای دفاع از نظام لائیک آن کشور ژنرالهایش اتهامات مذکور را متوجه اصلاحطلبان آن دیار میکنند و در ایران به نام “حفظ نظام ولایی” اصلاحطلبان قانون گرا اما منتقد سیاستهای جاری کشور را با همین اتهامات مواجه میکنند. جالب آنکه آقای اردوغان به کیفرخواست صادره درباره “انحلال حزب عدالت و توسعه” اعتراض کرد که چرا زبان مقامات قضایی کشورش در این کیفرخواست “سیاسی” است و نه “حقوقی” و همین مسأله را موجب ایجاد شائبه درباره مقاصد سیاسی دادگاه برشمرد و آن را محکوم کرد. با وجود این در نظام لائیک ترکیه اکثریت قضات به انحلال حزب عدالت و توسعه که در رأس آن چهرههای مسلمان قرار دارند، رأی ندادند. در نظام استحاله شده کنونی دو حزب قانونی را که دیانت و سلامت سیاسی و اخلاقی و مالی اعضا و رهبرانش حتی برای بازجوها هم ثابت شده است، منحل کردند!؟
در نقطه مقابل اجازه دهید به یک نمونه از سیاهنمایی که نه، سیاهکاری کسی که “رجانیوز” از آن دفاع میکند، بپردازم.
طبق کیفرخواست مدعیالعموم علیه متهمان کشتارگاه کهریزک چهار نفر بر اثر ضرب و جرح عمدی در آن بازداشتگاه به قتل رسیدند. پزشکی قانونی هم تأیید کرد این افراد بر اثر ضربات و صدمات وارد شده در طول هفتاد و دو ساعت قبل از فوت و با توجه به شرایط زندان فوت کردند. این نظریه در مراحل مختلف ابتدا به امضای سیزده تن از پزشکان کشور و بار دیگر به امضای هفت پزشک دیگر که اکثریت آنها از اساتید خوشنام در حرفه پزشکی هستند رسید. با وجود این آقای مرتضوی اعلام کرد علت مرگ سه نفر از بازداشت شدگان کهریزک مننژیت بود. علاوه بر این وی با سوء استفاده از پست خود یعنی دادستان وقت تهران به رییس بازداشتگاه کهریزک، رییس اداره ناجا و رییس وقت پلیس تهران دیکته کرد تا بنویسند کسانی که در کهریزک کشته شدند دچار بیماری مننژیت بودند. مهمتر این که نامهای وجود دارد که نشان میدهد سه بیمارستان مهم تهران (مهر، شهدا و لقمان حکیم) تأیید کردند که جان باختگان در اثر بیماری مننژیت فوت کردهاند. این نامه توسط آقای مرتضوی جعل شده است. افزون بر موارد فوق آقای “رامین پوراندرزجانی” پزشک جوانی که در کهریزک خدمت میکرد و هرگز حاضر نشد آن لاطائلات و نامههای جعلی را امضا کند، به طور مشکوکی فوت کرد. هنوز علت مرگ مشکوک او روشن نشده است.
همچنین طبق آنچه در کیفرخواست آمده در میان ضاربان زندانیان در شکنجهگاه کهریزک حتی یکی از قمهکشان شناخته شده جنوب تهران دیده میشود که از او برای آرام کردن محیط ندامتگاه استفاده میکردند. علاوه بر آن تصریح شده شرایطی که زندانیان پس از ضرب و شتم در آن نگهداری میشدند آن قدر وحشتناک است که قابل توصیف نیست. ۱۳۵ متهم و زندانی را در یک سوله ۶۵ تا ۷۰ متری نگهداری میکردند. مأموران هر روز ماشینهایی را که از آن دود گازوییل خارج میشد به این فضا میفرستادند و به اسم سرشماری، زندانیان را در حالی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند، در گرمترین ساعات روز، زیر آفتاب داغ، “کلاغ پر” و “بشین پاشو” میبردند که دست و پا و زانوهای آنها تاول میزد. وقتی به سوله برمیگشتند دست و پای ورم کرده آنها مورد مداوا قرار نمیگرفت، چشمهای زندانیان عفونی و فرسوده میشد. تاول عفونی پشت آنها به کف سوله میچسبید و نه تنها آب و غذای مناسبی به آنها نمیدادند، بلکه شرایط تنفس و هوا و بهداشت بازداشتگاه هم وضعیت زندانیان را وخیمتر میکرد. وضعیت بازداشتگاهی که جوانان فرهیخته این سرزمین را به علت اعتراض به تخلف و تقلب انتخاباتی به آنجا اعزام کردند، مشاهده میفرمایید. درباره این کشتارگاه چه میتوان گفت جز آنکه اگر افشا نمیشد، هرگز برچیده نمیشد.
با وجود این قاضی مرتضوی پس از کنارهگیری از دادستانی تهران،هم معاون آقای اژهای دادستان کل کشور شد و هم از آقای احمدینژاد حکم جدیدی دریافت کرد و مسئول مبارزه با قاچاق کالا شد.
به گزارش کلمه، تاجزاده که در مقاله سایت رجانیوز به سیاه نمایی متهم شده و از وی به عنوان مجرمی برانداز یاد کرده اند در پاسخ به این مطلب با اشاره به قتلهای زنجیره ای و فجایع رخ داده در کشتارگاه کهریزک، آمرین و عاملین چنین جنایاتی را عامل واقعی سیاه نمایی می داند و معتقد است در قضیه قتلهای زنجیره ای آقای احمدینژاد نیز مانند آقای حسینیان معتقد به “مهدور الدم” بودن مقتولان است.
متن کامل این پرسش و پاسخ که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:
پرسش: پس از انتشار “پدر، مادر، ما باز هم متهمیم” سایت رجانیوز با انتشار مقالهای که نام نویسندهاش مشخص نیست، شما را “مجرم برانداز” خواند و اعلام کرد مقاله مزبور “نظام را یکسره سیاه و باطل” نشان داده است. در پایان نیز ادعا میکند “قتل ندا کار خودتان بوده و توسط کسانی صورت گرفته است که از این مسأله نهایت سوءاستفاده را کردند، مانند قتلهای زنجیرهای.” نظرتان در این باره چیست؟
پاسخ: نمیدانم آن مقاله را یکی از بازجوهای من یا کس دیگری نوشته است. در هر حال نویسنده با سر هم کردن اطلاعات درست و نادرست سعی کرد از تأثیر آن مقاله یا نامه که در واقع حاصل تأملات چند ساله من بود، بکاهد. اینکه من و دوستانم “مجرم براندازی” باشیم، بهانهای بود برای اینکه معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله سپاه ما را بلافاصله پس از انتخابات بازداشت کند و ماهها در انفرادی نگه دارد و با روشهای غیر قانونی و غیر اخلاقی بکوشند ما را به جایی برسانند که دیدگاهها و در واقع اتهامات آنان را علیه خود “اعتراف” کنیم. اما حتی دادگاه نمایشی نیز جرأت نکرد چنین اتهامی را متوجه ما کند. اما مسأله مهمتر آن است که این اتهامات موجب نشود که روشهای براندازانه دوستان ناآگاه انقلاب و نظام فراموش شود و از نقش “جهالت” در دفن “حقیقت” غافل بمانیم. اتفاقاً روح آن نامه نشان دادن تلاش برای “استحاله” نظام جمهوری اسلامی به یک “نظام استبدادی به نام اسلام” است. قصد من سیاهنمایی نبود. افشای سیاهیهایی است که اگر به حوزه آگاهیهای عمومی نیایند، ارادهای برای مقابله با آنها و پاک کردنشان شکل نمیگیرد.
اگر آشکار کردن سیاهی آن قدر تلخ است که یک خادم را به “مجرم برانداز” تبدیل میکند، انجام این سیاهی چقدر زشت است و مرتکبان آن آیا “براندازان واقعی” نیستند؟ فرض کنیم من و امثال من خطاها و انحرافات را به رشته تحریر نکشیم. در آن صورت مردم از این اشتباهات که بعضاً تا مرز جنایت ادامه یافتهاند، مطلع نخواهند شد یا آثار سوء این اقدامهای غیر اخلاقی و غیر مصلحتجویانه دامنگیر میهن و ملت نخواهد شد؟
من آمادهام هر کدام ازادعاهای خود را اثبات کنم. مواردی که ناقد محترم معتقد است نادرست است، آنها را افشا کند تا سستی استدلالها و مثالهای “پدر، مادر…” روشن شود. بارها گفتهام که “جمهوری اسلامی” مانند “روحانیت تشیع” درخت آفتزده است. “اصل” آن خوب و “وضع” آن بد است. اگر بخواهیم این درخت سرزنده و پربار بماند باید با آفتهایش مبارزه کنیم. خطر این آفتها کمتر از تلاش بدخواهان این نظام نیست که باتیشه به ریشه آن میزنند. به هر حال برای روشنتر شدن موضوع، چند نکته را متذکر میشوم:
من هر اندازه بکوشم “سیاهنمایی” کنم، نمیتوانم به اندازهای که در جوابیه رجانیوز “سیاهنمایی” شده است، فضا را تیره و تار جلوه دهم. به همین دلیل میپرسم چه سیاهنمایی بالاتر از همین جوابیه که در آن به سهولت تمام ما را به قتل “ندا”، همچون “قتلهای زنجیرهای” متهم میکند و به راحتی عامل و مزدور آمریکاییها میخواند؟ این اتهام افشاگر نظام فاسد اطلاعاتی و قضایی است که مقاصد خود را با اعترافگیری و توابسازی پیش میبرد و آنچه برایش اصالت ندارد کشف حقیقت و مجازات مجرمان واقعی است.
به باور من اگر ترس از جنبش سبز و افکار عمومی ملی و جهانی نبود، ما را به آنجا میکشاندند که ضمن اعتراف به قتل ندا و نداها، از جرم مرتکب نشده “توبه” کنیم و سپس با استناد به همین “اعتراف” دادگاهی نمایشی تشکیل دهند و ما را به اشد مجازات محکوم کنند. مگر نمونه آن را قبل از افشای قتلهای زنجیرهای ندیدیم؟ مگر فراموش کردهایم که در پرونده قتلهای زنجیرهای، متهمان در زیر سختترین شکنجهها به آنچه بازجوها میخواستند، حتی در حد جاسوسی برای دولت اسراییل، “اعتراف” کردند؟ با کمال تأسف باید اذعان کرد در “جمهوری اسلامی واقعاً موجود” آنچه متهم سیاسی زیر فشار و شکنجههای جسمی و روحی میگوید و ظاهراً اعتراف میکند، عیناً مستند حکم قضایی قرار میگیرد. در حقیقت اتهام از پیش طراحی شده کانون قدرت به منتقدان تکصدایی که نمونههای آن را در مقاله رجانیوز به وفور میبینیم به راحتی به متن کیفرخواست دادستانی علیه متهمان یا همان منتقدان قانونگرای انسداد سیاسی، فساد اقتصادی و تحقیر فرهنگی و اجتماعی تبدیل میشود.حکم فرمایشی دادگاه نمایشی نیز بر اساس همان خواست کانون قدرت صادر میشود.
همه کوشش من در آن مقاله این بود که اثبات کنم جمهوری اسلامی ایران استحاله شده است و چنین درکی از ماهیت نظام به وجود آمده و چنین روشی برای “حفظ نظام” حاکم شده است. یعنی اثبات کنم این شیوه غیر قانونی و غیر انسانی مواجهه با منتقدان که در آن بازجوها به آسانی میتوانند بر اساس خواست یا نظر کانون قدرت هر اتهامی را متوجه منتقدان و مخالفان یکهسالاری کنند و سپس با انفرادی و انواع فشارهای جسمی و روانی بکوشند آنان را به “اعتراف” به اتهامات مذکور بکشانند تا سند و مدرک لازم را برای اثبات ادعاهای بیاساس خود در دادگاه نمایشی و توجیه افکار عمومی و مجازات متهمان بر اساس چنین اعترافاتی فراهم کنند. ربطی به انقلاب اسلامی، قانون اساسی، وعدههای امام و خواست مردم ندارد. بر عکس، روشی است که از کمونیسم روسی به اقتدارگراهای ایرانی به ارث رسیده است. آیا سیاهکاری بالاتر از این سراغ داریم که اتهام قتل در حالی متوجه ما میشود که در یکسال گذشته بازجوها تمام تلاش خود را به کار بردند تا با استفاده از روشهای تخریب فیزیکی و روانی در انفرادی و نیز با بهرهبرداری از شنودها، استناد به اعترافات رسوای بعضی دوستانمان علیه ما احکام سنگین اسارت و حتی تهدید به اعدام، اتهامات بیپایه خود را از زبان ما برای مردم بیان کنند تا انجام اقدامهای غیر قانونی توسط ما اثبات شود، اما در نهایت شکست خوردند و تنها جرمی که توانستند برای آشنای اوین و سخنگوی دولت شهید رجایی یعنی مهندس بهزاد نبوی ثابت کنند، “اخلال در ترافیک” در روز ۲۵ خرداد ۸۸ بود!؟
من نیز که به علت بازداشت بودن، توفیق شرکت در حماسه تاریخی- مردمی ۲۵ خرداد ۸۸ را نداشتم، به دلیل صدور اطلاعیه جبهه مشارکت ایران اسلامی محکوم شدم. اطلاعیهای که در روز بعد از بازداشت غیر قانونی من منتشر شد. از منتقد محترم میپرسم چه تصویری سیاهتر و تاریکتر از “نظام” میتوان ترسیم کرد که معترضان را رسماً به سرکوب تهدید میکند و به روی اعتراضات آرام مردمی آتش میگشاید و سپس از شناسایی و مجازات کردن ضاربان “ندا” و “سهراب” و دهها شهید جنبش سبز خود را عاجز نشان میدهد؟ و در عین حال قربانیان دخالتهای غیر قانونی نظامیان در انتخابات را که در این مدت در زندان بودند به قتل “ندا” متهم میکند؟ اگر راهپیمایی تاریخی مردم در ۲۵ خرداد نبود و جنبش سبز شکل نمیگرفت، بعید نبود که خانوادههای ندا و سهراب را به تلویزیون میکشاندند تا به سبزها اعتراض کنند که چرا فرزندانشان را کشتهاند و در نهایت نیز خواهان قصاص آنان میشدند!؟
در مورد قتلهای زنجیرهای نیز توجه به این مسائل روشنگر است:
۱٫ رییس فراکسیون نمایندگان طرفدار آقای احمدینژاد در مجلس، آقای روحالله حسینیان است که هنوز هم معتقد است مقتولین در جریان قتلهای زنجیرهای “مهدور الدم” هستند. یعنی خونشان باید ریخته شود (کشته شوند).
۲٫ سعید امامی که مسئولیت سازماندهی این قتلها را در درون وزارت اطلاعات به عهده داشت، توسط آقای حسینیان “شهید” خوانده میشوند که باید یاد و خاطره او گرامی داشته شود.
۳٫ در یکسال و نیم گذشته تعداد قابل توجهی از رهبران احزاب اصلی اصلاحطلب (جبهه مشارکت، مجاهدین انقلاب، کارگزاران و اعتماد ملی) بازداشت شدند و تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند. اما با وجود اینکه اتهاماتی نظیر “براندازی” و حتی “ارتداد” (برای آقای صفایی فراهانی) در مراحل اولیه دستگیری متوجه آنان میشد، اما هیچ کدام درباره “قتلهای زنجیرهای” مورد بازجویی قرار نگرفتند و حتی دادگاههای نمایشی نیز در این زمینه هیچ اتهامی متوجه آنان نکرد. با این حال “رجانیوز” اتهام قتلهای زنجیرهای را متوجه ما میکند. قتلهایی که میدانند به دستور چه کسی و طبق چه سازوکاری انجام شده است. اگر قتلهای زنجیرهای کار اصلاحطلبان بود، آقای احمدینژاد ساکت مینشست؟ به باور من، او نیز مانند آقای حسینیان معتقد به “مهدور الدم” بودن مقتولان است و تاکنون حتی یک کلمه در محکومیت این جنایت سخن نگفته است. تشکیل کمیته حقیقت یاب در این زمینه پیشکش!
سیاهنمایی یعنی “جمهوری اسلامی ایران” را رسماً همسو و هم ماهیت با “میلوسویچ” قصاب مسلمانان بوسنی و بالکان خواندن، کاری که فقط نظامیان سکولار- دیکتاتور و مداخلهگر در سیاست و انتخابات ترکیه انجام دادند ودر کیفرخواست صادره علیه “حزب عدالت و توسعه” عملکرد آن حزب را الهام گرفته از بنیاد “سورس” نامیدند و سران حزب را شاگردان “جین شارپ” و همسو با جنبش “ات پور” خواندند که باعث سرنگونی “میلوسویچ” مدافع کشور “یوگسلاوی” شد. میبینید! منطق نظامیان مداخلهگر در انتخابات در هر دو کشور یکی است. تفاوت در آن است که در ترکیه به نام “آتاتورک” و برای دفاع از نظام لائیک آن کشور ژنرالهایش اتهامات مذکور را متوجه اصلاحطلبان آن دیار میکنند و در ایران به نام “حفظ نظام ولایی” اصلاحطلبان قانون گرا اما منتقد سیاستهای جاری کشور را با همین اتهامات مواجه میکنند. جالب آنکه آقای اردوغان به کیفرخواست صادره درباره “انحلال حزب عدالت و توسعه” اعتراض کرد که چرا زبان مقامات قضایی کشورش در این کیفرخواست “سیاسی” است و نه “حقوقی” و همین مسأله را موجب ایجاد شائبه درباره مقاصد سیاسی دادگاه برشمرد و آن را محکوم کرد. با وجود این در نظام لائیک ترکیه اکثریت قضات به انحلال حزب عدالت و توسعه که در رأس آن چهرههای مسلمان قرار دارند، رأی ندادند. در نظام استحاله شده کنونی دو حزب قانونی را که دیانت و سلامت سیاسی و اخلاقی و مالی اعضا و رهبرانش حتی برای بازجوها هم ثابت شده است، منحل کردند!؟
در نقطه مقابل اجازه دهید به یک نمونه از سیاهنمایی که نه، سیاهکاری کسی که “رجانیوز” از آن دفاع میکند، بپردازم.
طبق کیفرخواست مدعیالعموم علیه متهمان کشتارگاه کهریزک چهار نفر بر اثر ضرب و جرح عمدی در آن بازداشتگاه به قتل رسیدند. پزشکی قانونی هم تأیید کرد این افراد بر اثر ضربات و صدمات وارد شده در طول هفتاد و دو ساعت قبل از فوت و با توجه به شرایط زندان فوت کردند. این نظریه در مراحل مختلف ابتدا به امضای سیزده تن از پزشکان کشور و بار دیگر به امضای هفت پزشک دیگر که اکثریت آنها از اساتید خوشنام در حرفه پزشکی هستند رسید. با وجود این آقای مرتضوی اعلام کرد علت مرگ سه نفر از بازداشت شدگان کهریزک مننژیت بود. علاوه بر این وی با سوء استفاده از پست خود یعنی دادستان وقت تهران به رییس بازداشتگاه کهریزک، رییس اداره ناجا و رییس وقت پلیس تهران دیکته کرد تا بنویسند کسانی که در کهریزک کشته شدند دچار بیماری مننژیت بودند. مهمتر این که نامهای وجود دارد که نشان میدهد سه بیمارستان مهم تهران (مهر، شهدا و لقمان حکیم) تأیید کردند که جان باختگان در اثر بیماری مننژیت فوت کردهاند. این نامه توسط آقای مرتضوی جعل شده است. افزون بر موارد فوق آقای “رامین پوراندرزجانی” پزشک جوانی که در کهریزک خدمت میکرد و هرگز حاضر نشد آن لاطائلات و نامههای جعلی را امضا کند، به طور مشکوکی فوت کرد. هنوز علت مرگ مشکوک او روشن نشده است.
همچنین طبق آنچه در کیفرخواست آمده در میان ضاربان زندانیان در شکنجهگاه کهریزک حتی یکی از قمهکشان شناخته شده جنوب تهران دیده میشود که از او برای آرام کردن محیط ندامتگاه استفاده میکردند. علاوه بر آن تصریح شده شرایطی که زندانیان پس از ضرب و شتم در آن نگهداری میشدند آن قدر وحشتناک است که قابل توصیف نیست. ۱۳۵ متهم و زندانی را در یک سوله ۶۵ تا ۷۰ متری نگهداری میکردند. مأموران هر روز ماشینهایی را که از آن دود گازوییل خارج میشد به این فضا میفرستادند و به اسم سرشماری، زندانیان را در حالی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند، در گرمترین ساعات روز، زیر آفتاب داغ، “کلاغ پر” و “بشین پاشو” میبردند که دست و پا و زانوهای آنها تاول میزد. وقتی به سوله برمیگشتند دست و پای ورم کرده آنها مورد مداوا قرار نمیگرفت، چشمهای زندانیان عفونی و فرسوده میشد. تاول عفونی پشت آنها به کف سوله میچسبید و نه تنها آب و غذای مناسبی به آنها نمیدادند، بلکه شرایط تنفس و هوا و بهداشت بازداشتگاه هم وضعیت زندانیان را وخیمتر میکرد. وضعیت بازداشتگاهی که جوانان فرهیخته این سرزمین را به علت اعتراض به تخلف و تقلب انتخاباتی به آنجا اعزام کردند، مشاهده میفرمایید. درباره این کشتارگاه چه میتوان گفت جز آنکه اگر افشا نمیشد، هرگز برچیده نمیشد.
با وجود این قاضی مرتضوی پس از کنارهگیری از دادستانی تهران،هم معاون آقای اژهای دادستان کل کشور شد و هم از آقای احمدینژاد حکم جدیدی دریافت کرد و مسئول مبارزه با قاچاق کالا شد.
سحام نیوز: بنا به گزارش منابع خبری، فردی كه خودروی قدیمی پژو ۵۰۴ رئیس دولت را در جریان مزایده سال گذشته خریداری و دلیل آنرا نیز “علاقه شخصی به احمدی نژاد” و همچنین “روحیه استكبارستیزی و صهیونیستی ستیزی وی” اعلام کرده بود، اکنون مشخص شده است که از بزرگترین بدهکاران بانکی کشور و همچنین نزدیکان رحیم مشایی و حمید بقایی است.
به گزارش جرس، همزمان بقايي درباره ارتباط خود با خريدار خودروي احمدينژاد گفته است: “نه من و نه مشايي اصلاً خريدار خودروي رئيسجمهور را نميشناسيم.”
به گزارش جهان نیوز، چند روز پس از افشای نام و سوابق یك بدهكار بزرگ شبكه بانكی كشور، همچنان سكوت در قبال این خبر ادامه دارد و بخش های مربوطه اجرایی كه وظیفه شفاف سازی و اطلاع رسانی را دارند، ترجیح داده اند درباره این خبر، سكوت كنند.
بر اساس گزارش مذکور، هفته نامه «۹ دی» اخیرا در خبری اعلام كرد یك بدهكار بزرگ به شبكه بانكی كشور كه این نشریه رقم بدهی او را ۱۲۰۰میلیارد تومان عنوان كرده بود، صاحب ۳۰درصد سهام بانك گردشگری (بانك تازه تاسیس متعلق به نزدیكان مشایی) و ۳۴ درصد از سهام بانك سامان است.
بنابر این گزارش، “تنها دارایی این فرد در سالهای گذشته یك سوله بوده كه به عنوان انبار و كارهای كوچك صنعتی استفاده می كرده است. وی به تدریج از طریق ارتباط های مختلف دولتی به ثروت كلانی دست پیدا می كند، به طوری كه گفته می شود جزو ۱۰سرمایه دار برتر كشور است. وی با هماهنگی بقایی توانسته است تا پوشش خطوط هواپیمایی (آتا) را بگیرد.وی در كارخانه های فولاد نیز سهام دارد.” در عین حال، نهادهایی مانند بانك مركزی و یا بانكهای گردشگری و سامان كه در این خبر از آنها نام برده شده بود، تاكنون، علی رغم بازتاب وسیع خبر، واكنشی نشان نداده اند.
پایگاه خبری «رجانیوز» در واكنش به خبر «۹دی» نوشت: بخش های مرتبط باید پاسخگو باشند كه چرا در حالی كه دولت بارها به ویژه در یك سال اخیر بر برنامه ریزی برای وصول مطالبات معوق بانكها تاكید كرده و جلسات متعددی از ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی نیز به همین موضوع اختصاص داده شده، فردی می تواند در عین اینكه یكی از بزرگترین بدهكاران به شبكه بانكی كشور و در واقع بیت المال است، دارنده بیش از ۳۰درصد سهام دو بانك خصوصی نیز باشد. این در حالی است كه احمدی نژاد سال ۸۵ در دولت نهم در جریان یكی از سفرهای استانی خود از دو نفر یاد كرد كه برای پرداخت بدهی میلیاردی خود، از بانكهای دیگر وام های سنگین گرفته بودند و همین نمونه تا ماهها به عنوان یكی از نشانه های جدیت دولت در برخورد با بدهكاران كلان یا همان كلاهبرداران شبكه بانكی مطرح بود.
جالب اینكه، برخی رسانه ها خاطرنشان كرده اند فردی كه خودروی قدیمی پژو ۵۰۴ رئیس جمهور را در جریان مزایده سال گذشته خریداری كرد، همین بدهكار بانكی و صاحب سهام دو بانك خصوصی بوده است.
این خودرو در مزایده سازمان بهزیستی پس از هفته ها به فروش رسید و در حالی كه در روزهای اول گفته می شد انتظار می رود با توجه به محبوبیت احمدی نژاد در منطقه و كشورهای حاشیه خلیج فارس، یك خریدار خارجی از این كشورها برای خرید خودرو اقدام كند، در نهایت اعلام شد كه یك ایرانی كه خواسته نامش فاش نشود، آن را به رقم دو میلیارد و۵۰۰ میلیون تومان خریده است.
در جلسه مزایده خودرو، فردی كه خود را به خبرنگاران محمود ایساری وكیل شركت خریدار خودرو معرفی كرد، گفت كه موكلش برای این كار علاقه شخصی به احمدی نژاد و همچنین روحیه استكبارستیزی و صهیونیستی ستیزی وی را درنظر داشته است.
با این حال، اعلام نشد چه كسی یا چه شركتی این خودرو را خریده است و اگر این شخص یا شركت دارای چنین روحیه استكبارستیزی است آیا محل بهتری برای هزینه پولش واقعا نمی توانسته پیدا بكند، آیا می توان باور كرد پول حلالی كه با زحمت فرد یا افرادی به دست آمده باشد به همین راحتی صرف خریدی شود كه هیچ عایدی برای خریدارش نداشته باشد.
این گزارش آورده است که بحث خرید این خودرو یك موضوع حاشیه ای برای ایجاد حاشیه امن در بازپرداخت نكردن بدهی كلان بانكی بدون اطلاع رئیس دولت و با طراحی برخی افراد مشكوك و نفوذی بوده است.
در انتهای گزارش مذکور خاطرنشان می شود “كیهان بارها نسبت به نفوذ برخی نان به نرخ روزخورها كه در سایه رئیس جمهور پنهان شده اند هشدار داده، اما متاسفانه حلقه نفوذی مورد اشاره همواره به جای پاسخگویی، از شخصیت احمدی نژاد برای رد گم كردن سوءاستفاده كرده است.”
لازم به یادآوری است اسفندماه سال گذشته رسانههاي مختلف داخلي و خارجي خبر دادند كه يك ايراني با پرداخت ۲ ميليارد و ۵۰۰ ميليون تومان خودروي شخصي محمود احمدينژاد را كه ادعا شده بود به منظور تأمين مسكن معلولان به مزايده گذاشته شده، خريد.
در حاليكه نام و مشخصات خريدار خودروي شخصي محمود احمدينژاد به طور رسمي اعلام نشد، اطلاعات مختلفي درباره اين خريدار منتشر شد. از آنجايي كه اين مزايده در منطقه آزاد اروند برگزار شد، علياصغر پرهيزكار؛ مدير عامل منطقه آزاد اروند در گفتوگويي با فارس، خريدار خودرو را معرفي كرد.
به گفته پرهيزكار، اين فرد “دشتي ” نام دارد و اهل خوزستان است. وي شغل آزاد دارد و در تجارت و انبوهسازي فعال است.
پرهيزكار با اشاره به اينكه اين فرد تمايلي به مطرحشدن ندارد، گفت: وي تاكنون در امور خيريه بسياري مشاركت داشته است كه درباره خريد خودروي رئيسجمهور هم چون مبلغ آن براي مسكن معلولان هزينه ميشد، مشاركت كرده است.
ما نمی شناسیم
حمید بقايي درباره ارتباط خود با خريدار خودروي احمدينژاد، امروز گفت: نه من و نه مشايي اصلاً خريدار خودروي رئيسجمهور را نميشناسيم.
وی در گفتوگو با فارس در پاسخ به اين پرسش كه آيا صحت دارد سرمايهداري كه خودروي احمدينژاد را خريده است با هماهنگي شما و كمك عبدالله گل توانسته است پوشش خطوط هواپيمايي آتا را بگيرد؟ گفت: نه من و نه مشايي اصلاً خريدار خودروي رئيسجمهور را نميشناسيم.
به گزارش جرس، همزمان بقايي درباره ارتباط خود با خريدار خودروي احمدينژاد گفته است: “نه من و نه مشايي اصلاً خريدار خودروي رئيسجمهور را نميشناسيم.”
به گزارش جهان نیوز، چند روز پس از افشای نام و سوابق یك بدهكار بزرگ شبكه بانكی كشور، همچنان سكوت در قبال این خبر ادامه دارد و بخش های مربوطه اجرایی كه وظیفه شفاف سازی و اطلاع رسانی را دارند، ترجیح داده اند درباره این خبر، سكوت كنند.
بر اساس گزارش مذکور، هفته نامه «۹ دی» اخیرا در خبری اعلام كرد یك بدهكار بزرگ به شبكه بانكی كشور كه این نشریه رقم بدهی او را ۱۲۰۰میلیارد تومان عنوان كرده بود، صاحب ۳۰درصد سهام بانك گردشگری (بانك تازه تاسیس متعلق به نزدیكان مشایی) و ۳۴ درصد از سهام بانك سامان است.
بنابر این گزارش، “تنها دارایی این فرد در سالهای گذشته یك سوله بوده كه به عنوان انبار و كارهای كوچك صنعتی استفاده می كرده است. وی به تدریج از طریق ارتباط های مختلف دولتی به ثروت كلانی دست پیدا می كند، به طوری كه گفته می شود جزو ۱۰سرمایه دار برتر كشور است. وی با هماهنگی بقایی توانسته است تا پوشش خطوط هواپیمایی (آتا) را بگیرد.وی در كارخانه های فولاد نیز سهام دارد.” در عین حال، نهادهایی مانند بانك مركزی و یا بانكهای گردشگری و سامان كه در این خبر از آنها نام برده شده بود، تاكنون، علی رغم بازتاب وسیع خبر، واكنشی نشان نداده اند.
پایگاه خبری «رجانیوز» در واكنش به خبر «۹دی» نوشت: بخش های مرتبط باید پاسخگو باشند كه چرا در حالی كه دولت بارها به ویژه در یك سال اخیر بر برنامه ریزی برای وصول مطالبات معوق بانكها تاكید كرده و جلسات متعددی از ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی نیز به همین موضوع اختصاص داده شده، فردی می تواند در عین اینكه یكی از بزرگترین بدهكاران به شبكه بانكی كشور و در واقع بیت المال است، دارنده بیش از ۳۰درصد سهام دو بانك خصوصی نیز باشد. این در حالی است كه احمدی نژاد سال ۸۵ در دولت نهم در جریان یكی از سفرهای استانی خود از دو نفر یاد كرد كه برای پرداخت بدهی میلیاردی خود، از بانكهای دیگر وام های سنگین گرفته بودند و همین نمونه تا ماهها به عنوان یكی از نشانه های جدیت دولت در برخورد با بدهكاران كلان یا همان كلاهبرداران شبكه بانكی مطرح بود.
جالب اینكه، برخی رسانه ها خاطرنشان كرده اند فردی كه خودروی قدیمی پژو ۵۰۴ رئیس جمهور را در جریان مزایده سال گذشته خریداری كرد، همین بدهكار بانكی و صاحب سهام دو بانك خصوصی بوده است.
این خودرو در مزایده سازمان بهزیستی پس از هفته ها به فروش رسید و در حالی كه در روزهای اول گفته می شد انتظار می رود با توجه به محبوبیت احمدی نژاد در منطقه و كشورهای حاشیه خلیج فارس، یك خریدار خارجی از این كشورها برای خرید خودرو اقدام كند، در نهایت اعلام شد كه یك ایرانی كه خواسته نامش فاش نشود، آن را به رقم دو میلیارد و۵۰۰ میلیون تومان خریده است.
در جلسه مزایده خودرو، فردی كه خود را به خبرنگاران محمود ایساری وكیل شركت خریدار خودرو معرفی كرد، گفت كه موكلش برای این كار علاقه شخصی به احمدی نژاد و همچنین روحیه استكبارستیزی و صهیونیستی ستیزی وی را درنظر داشته است.
با این حال، اعلام نشد چه كسی یا چه شركتی این خودرو را خریده است و اگر این شخص یا شركت دارای چنین روحیه استكبارستیزی است آیا محل بهتری برای هزینه پولش واقعا نمی توانسته پیدا بكند، آیا می توان باور كرد پول حلالی كه با زحمت فرد یا افرادی به دست آمده باشد به همین راحتی صرف خریدی شود كه هیچ عایدی برای خریدارش نداشته باشد.
این گزارش آورده است که بحث خرید این خودرو یك موضوع حاشیه ای برای ایجاد حاشیه امن در بازپرداخت نكردن بدهی كلان بانكی بدون اطلاع رئیس دولت و با طراحی برخی افراد مشكوك و نفوذی بوده است.
در انتهای گزارش مذکور خاطرنشان می شود “كیهان بارها نسبت به نفوذ برخی نان به نرخ روزخورها كه در سایه رئیس جمهور پنهان شده اند هشدار داده، اما متاسفانه حلقه نفوذی مورد اشاره همواره به جای پاسخگویی، از شخصیت احمدی نژاد برای رد گم كردن سوءاستفاده كرده است.”
لازم به یادآوری است اسفندماه سال گذشته رسانههاي مختلف داخلي و خارجي خبر دادند كه يك ايراني با پرداخت ۲ ميليارد و ۵۰۰ ميليون تومان خودروي شخصي محمود احمدينژاد را كه ادعا شده بود به منظور تأمين مسكن معلولان به مزايده گذاشته شده، خريد.
در حاليكه نام و مشخصات خريدار خودروي شخصي محمود احمدينژاد به طور رسمي اعلام نشد، اطلاعات مختلفي درباره اين خريدار منتشر شد. از آنجايي كه اين مزايده در منطقه آزاد اروند برگزار شد، علياصغر پرهيزكار؛ مدير عامل منطقه آزاد اروند در گفتوگويي با فارس، خريدار خودرو را معرفي كرد.
به گفته پرهيزكار، اين فرد “دشتي ” نام دارد و اهل خوزستان است. وي شغل آزاد دارد و در تجارت و انبوهسازي فعال است.
پرهيزكار با اشاره به اينكه اين فرد تمايلي به مطرحشدن ندارد، گفت: وي تاكنون در امور خيريه بسياري مشاركت داشته است كه درباره خريد خودروي رئيسجمهور هم چون مبلغ آن براي مسكن معلولان هزينه ميشد، مشاركت كرده است.
ما نمی شناسیم
حمید بقايي درباره ارتباط خود با خريدار خودروي احمدينژاد، امروز گفت: نه من و نه مشايي اصلاً خريدار خودروي رئيسجمهور را نميشناسيم.
وی در گفتوگو با فارس در پاسخ به اين پرسش كه آيا صحت دارد سرمايهداري كه خودروي احمدينژاد را خريده است با هماهنگي شما و كمك عبدالله گل توانسته است پوشش خطوط هواپيمايي آتا را بگيرد؟ گفت: نه من و نه مشايي اصلاً خريدار خودروي رئيسجمهور را نميشناسيم.
سحام نیوز: بدنبال اعلام اعتصاب غذا از سوی فخرالسادات محتشمی و حمایت زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر ، اعتصاب غذای آن در اعتراض به وضعیت نامناسب خود وارد سومین روز خود شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، تعدادی از زندانیان سیاسی این زندان در اعتراض به شرایط نامناسب رفاهی و بهداشتی این زندان و همچنین محروم بودن زندانیان سیاسی از حقوق اولیه مانند ملاقات حضوری، مرخصی و تلفن از روز یکشنبه ۲۱ فروردین ماه اعتصاب غذای خود را آغاز کردند .
براساس خبرهای رسیده به کلمه، این زندانیان همگی در اعتصاب غذای تر به سر می برند.یعنی فقط آب می نوشند و از خوردن هرگونه مواد غذایی خودداری می کنند.تاکنون مسوولان زندان از هرگونه توجه به خواسته های زندانیان و رسیدگی پزشکی به آنها خودداری کرده اند.
در بین زندانیانی که در این زندان دست به اعتصاب غذا زده اند نام منصور اسانلو، رسول بداقی، عیسی سحر خیز، حشمت طبرزدی، مهدی محمودیان، کیوان صمیمی، رضا رفیعی، جعفر اقدمی، علی عجمی، مجید توکلی، بهروز جاوید تهرانی به چشم می خورد .
زندانیان سیاسی رجایی شهر پیش از این در همبستگی با فخرالسادات محتشمی پور و در اعتراض به فشارهای وارده به خانواده های زندانیان سیاسی دست به یک اعتصاب غذای یک روزه زده بودند.
این زندانیان اعلام کرده اند که تا رسیدن به حقو اولیه خود به اعتصاب غذا ادامه خواهند داد.
در مرخصی های نوروزی امسال نام هیچ یک از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر دیده نشد، موضوعی که موجب اعتراض زندانیان این زندان و خانواده هایشان شده است. آنها می گویند به نظر می رسد زندانیان زندان رجایی شهر به فراموشی سپرده شده اند . همچنین شرایط نگهداری و وضعیت تغذیه این زندانیان نیز بسیار نامناسب است و آنها از هر گونه وسیله رفاهی در زندان محرومند. این در حالی است که ملاقات حضوری و مرخصی از حقوق اولیه همه زندانیان است و زندانیان با جرایم سنگین مانند قاچاقچیان مواد مخدر هم از این حقوق بهره مندند .
در میان اعتصاب کنندگان زندان رجایی شهر نام زندانیان سیاسی قدیمی مانند بهروز جاوید تهرانی و منصور اسانلو و حشمت الله طبر زدی به چشم می خورد، همچنین مجید توکلی، فعال دانشجویی و کیوان صمیمی، روزنامه نگار دو زندانی سیاسی هستند که سال گذشته در اعتصاب غذای زندانیان سیاسی زندان اوین که با نام اعتصاب غذای ۱۵ زندانی سیاسی معروف شد شرکت داشتند، این دو پس از این اعتصاب غذا به زندان رجایی شهر تبعید شدند . کیوان صمیمی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است، او یک سال است که ازهیچ مرخصی استفاده نکرده است .مجید توکلی هم به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است .
منصور اسانلو یکی از اعتصاب کنندگان زندان رجایی شهر به مدت چهار سال است که از مرخصی محروم بوده است. ریس سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبسرانی در حالی دست به اعتصاب غذا می زند که به دلیل ناراحتی قلبی شرایط جسمی بسیار نامناسبی دارد .او بارها از دادستان تهران برای درمان درخواست مرخصی پزشکی کرده است اما هر بار دادستان تهران با این خواسته اش مخالفت کرده است . اسانلو از جمله زندانیانی است که انگار همه فشارها را تاب می آورد اما از خواسته های قانونی اش پا عقب نمی گذارد .شاید به همین خاطر بود که بعد از خروج از کشور و با وجود آنکه می دانست دوباره به زندان خواهد رفت به کشور بازگشت .
رسول بداقی، معلم زندانی از دیگر زندانیان اعتصاب کننده زندان رجایی شهر است که به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است. او نیز پس از مدتی زندانی بودن در زندان اوین به زندان رجایی شهر تبعید شد او سه کودک خردسال دارد و تاکنون نیز از هر گونه مرخصی محروم بوده است .
عیسی سحرخیز ،روزنامه نگار زندانی هم در اعتصاب غذای زندانیان این زندان شرکت دارد، این روزنامه نگار هم به شدت بیمار است و بارها در خواست مرخصی درمانی داده است با این همه او نیز به همراه دیگر زندانیان این زندان در اعتراض به شرایط نامناسب این زندان دست به اعتصاب غذا زده است .این زندانی که از زندانیان حوادث پس از انتخابات محسوب می شود تاکنون از هیچ مرخصی استفاده نکرده است.
مهدی محمودیان و رضا رفیعی فروشانی دو روزنامه نگار زندانی دیگر هستند که در این اعتصاب غذا دیگران را همراهی می کنند . محمودیان از ۲۵ شهریورماه سال گذشته بدون مرخصی در زندان به سر می برد. او به پنج سال حبس تعزیزی محکوم شده است .
رضا رفیعی فروشانی هم در تاریخ ششم تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. وی که در دادگاه های نمایشی بازداشت شدگان پس از انتخابات شرکت داده شده بود، در دادگاه بدوی به هفت سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال ونیم زندان کاهش پیدا کرد.
حشمت الله طبر زدی ، ۵٣ ساله، روزنامه نگار و دبیرکل جبهه دمکراتیک ایران،هم در این اعتصاب غذا شرکت کرده است او با اینکه پیش از این ده سال را در زندانهای جمهوری اسلامی گذرانده بود بیش از یک سال و نیم که دوباره زندانی شده است و این بار هم به هشت سال زندان محکوم شده است .
بهروز جاوید تهرانی ، جعفر اقدمی، علی عجمی سه زندانی سیاسی دیگر هستند که برای چندمین بار در زندان دست به اعتصاب غذا می زنند جاوید تهرانی که سالهاست در زندان رجایی شهر است برای چندمین باردر اعتراض به شرایط نامناسب زندان دست به اعتصاب غذا می زند. بهروز جاوید تهرانی در سال ۱۳۷۸ برای اولین بار بازداشت و به هشت سال حبس محکوم شد. او پس از تحمل چهار سال حبس با آزادی مشروط از زندان بیرون آمد. وی در ۲ خردادماه سال ۱۳۸۷ بار دیگر بازداشت شد و تاکنون بدون مرخصی در زندان به سر می برد شرایط روحی و جسمی این زندانی سیاسی نامناسب گزارش می شود .
به گزارش خبرنگار کلمه، تعدادی از زندانیان سیاسی این زندان در اعتراض به شرایط نامناسب رفاهی و بهداشتی این زندان و همچنین محروم بودن زندانیان سیاسی از حقوق اولیه مانند ملاقات حضوری، مرخصی و تلفن از روز یکشنبه ۲۱ فروردین ماه اعتصاب غذای خود را آغاز کردند .
براساس خبرهای رسیده به کلمه، این زندانیان همگی در اعتصاب غذای تر به سر می برند.یعنی فقط آب می نوشند و از خوردن هرگونه مواد غذایی خودداری می کنند.تاکنون مسوولان زندان از هرگونه توجه به خواسته های زندانیان و رسیدگی پزشکی به آنها خودداری کرده اند.
در بین زندانیانی که در این زندان دست به اعتصاب غذا زده اند نام منصور اسانلو، رسول بداقی، عیسی سحر خیز، حشمت طبرزدی، مهدی محمودیان، کیوان صمیمی، رضا رفیعی، جعفر اقدمی، علی عجمی، مجید توکلی، بهروز جاوید تهرانی به چشم می خورد .
زندانیان سیاسی رجایی شهر پیش از این در همبستگی با فخرالسادات محتشمی پور و در اعتراض به فشارهای وارده به خانواده های زندانیان سیاسی دست به یک اعتصاب غذای یک روزه زده بودند.
این زندانیان اعلام کرده اند که تا رسیدن به حقو اولیه خود به اعتصاب غذا ادامه خواهند داد.
در مرخصی های نوروزی امسال نام هیچ یک از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر دیده نشد، موضوعی که موجب اعتراض زندانیان این زندان و خانواده هایشان شده است. آنها می گویند به نظر می رسد زندانیان زندان رجایی شهر به فراموشی سپرده شده اند . همچنین شرایط نگهداری و وضعیت تغذیه این زندانیان نیز بسیار نامناسب است و آنها از هر گونه وسیله رفاهی در زندان محرومند. این در حالی است که ملاقات حضوری و مرخصی از حقوق اولیه همه زندانیان است و زندانیان با جرایم سنگین مانند قاچاقچیان مواد مخدر هم از این حقوق بهره مندند .
در میان اعتصاب کنندگان زندان رجایی شهر نام زندانیان سیاسی قدیمی مانند بهروز جاوید تهرانی و منصور اسانلو و حشمت الله طبر زدی به چشم می خورد، همچنین مجید توکلی، فعال دانشجویی و کیوان صمیمی، روزنامه نگار دو زندانی سیاسی هستند که سال گذشته در اعتصاب غذای زندانیان سیاسی زندان اوین که با نام اعتصاب غذای ۱۵ زندانی سیاسی معروف شد شرکت داشتند، این دو پس از این اعتصاب غذا به زندان رجایی شهر تبعید شدند . کیوان صمیمی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است، او یک سال است که ازهیچ مرخصی استفاده نکرده است .مجید توکلی هم به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است .
منصور اسانلو یکی از اعتصاب کنندگان زندان رجایی شهر به مدت چهار سال است که از مرخصی محروم بوده است. ریس سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبسرانی در حالی دست به اعتصاب غذا می زند که به دلیل ناراحتی قلبی شرایط جسمی بسیار نامناسبی دارد .او بارها از دادستان تهران برای درمان درخواست مرخصی پزشکی کرده است اما هر بار دادستان تهران با این خواسته اش مخالفت کرده است . اسانلو از جمله زندانیانی است که انگار همه فشارها را تاب می آورد اما از خواسته های قانونی اش پا عقب نمی گذارد .شاید به همین خاطر بود که بعد از خروج از کشور و با وجود آنکه می دانست دوباره به زندان خواهد رفت به کشور بازگشت .
رسول بداقی، معلم زندانی از دیگر زندانیان اعتصاب کننده زندان رجایی شهر است که به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است. او نیز پس از مدتی زندانی بودن در زندان اوین به زندان رجایی شهر تبعید شد او سه کودک خردسال دارد و تاکنون نیز از هر گونه مرخصی محروم بوده است .
عیسی سحرخیز ،روزنامه نگار زندانی هم در اعتصاب غذای زندانیان این زندان شرکت دارد، این روزنامه نگار هم به شدت بیمار است و بارها در خواست مرخصی درمانی داده است با این همه او نیز به همراه دیگر زندانیان این زندان در اعتراض به شرایط نامناسب این زندان دست به اعتصاب غذا زده است .این زندانی که از زندانیان حوادث پس از انتخابات محسوب می شود تاکنون از هیچ مرخصی استفاده نکرده است.
مهدی محمودیان و رضا رفیعی فروشانی دو روزنامه نگار زندانی دیگر هستند که در این اعتصاب غذا دیگران را همراهی می کنند . محمودیان از ۲۵ شهریورماه سال گذشته بدون مرخصی در زندان به سر می برد. او به پنج سال حبس تعزیزی محکوم شده است .
رضا رفیعی فروشانی هم در تاریخ ششم تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. وی که در دادگاه های نمایشی بازداشت شدگان پس از انتخابات شرکت داده شده بود، در دادگاه بدوی به هفت سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال ونیم زندان کاهش پیدا کرد.
حشمت الله طبر زدی ، ۵٣ ساله، روزنامه نگار و دبیرکل جبهه دمکراتیک ایران،هم در این اعتصاب غذا شرکت کرده است او با اینکه پیش از این ده سال را در زندانهای جمهوری اسلامی گذرانده بود بیش از یک سال و نیم که دوباره زندانی شده است و این بار هم به هشت سال زندان محکوم شده است .
بهروز جاوید تهرانی ، جعفر اقدمی، علی عجمی سه زندانی سیاسی دیگر هستند که برای چندمین بار در زندان دست به اعتصاب غذا می زنند جاوید تهرانی که سالهاست در زندان رجایی شهر است برای چندمین باردر اعتراض به شرایط نامناسب زندان دست به اعتصاب غذا می زند. بهروز جاوید تهرانی در سال ۱۳۷۸ برای اولین بار بازداشت و به هشت سال حبس محکوم شد. او پس از تحمل چهار سال حبس با آزادی مشروط از زندان بیرون آمد. وی در ۲ خردادماه سال ۱۳۸۷ بار دیگر بازداشت شد و تاکنون بدون مرخصی در زندان به سر می برد شرایط روحی و جسمی این زندانی سیاسی نامناسب گزارش می شود .
امکان دارد خامنهای همان سید خراسانی باشد
مجتبی ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه گفته که برخی علما و مراجع تقلید احتمال میدهند علی خامنهای همان سید خراسانی در روایات شیعی باشد.
آقای ذوالنور روز سهشنبه (۲۳ فروردین) به خبرآنلاین گفته که سازندگان «مستند ظهور» نیز همین باور را دارند اما در بیان این مطالب «ناشیانه» عمل کردهاند.
در مستند جنجال برانگیز «ظهور بسیار نزدیک است» از علی خامنهای با عنوان سید خراسانی (یکی از یاران امام دوازدهم شیعیان) نام برده شده است.
به گفته نماینده ولیفقیه در سپاه «بسیاری از بزرگان، شخصیتهای علمی و علمای ما نیز میگویند محتمل و ممکن است آن سید خراسانی انشاءالله وجود مبارک مقام معظم رهبری باشد.»
وی نامی از این مراجع تقلید و شخصیتهای علمی نبرده، اما گفته معرفی مصداق در این مستند اقدامی «ناشیانه» بوده است.
گروهی از موعودگرایان معتقدند خامنهای همان «سید خراسانی» است که در روایات متعدد شیعی به نام وی اشاره شده است.
قائلان به «سید خراسانی» بودن رهبر جمهوری اسلامی در یک سال گذشته با تطبیق دهها روایت معتبر و نامعتبر شیعی با شرایط کنونی ایران و جهان، تلاش گستردهای برای اثبات ادعای خود داشتهاند.
اوج این تلاشها به سفر آبان ماه سال گذشته رهبر جمهوری اسلامی به شهر قم و انتشار گسترده مستند ظهور باز میگردد.
باورمندان به «سید خراسانی» بودن علی خامنهای به طور مشخص «تبار حسنی داشتن»، «خراسانی بودن»، «جراحت دست راست»، «داشتن لشکر مجهز» و «صبیحالوجه بودن» را مهمترین دلایل اثبات ادعای خود اعلام میکنند.
آنها در استدلالهای خود تلاش میکنند شرایط کنونی ایران و جهان را همان شرایطی توصیف کنند که در روایات شیعی به «عصر پیش از ظهور» مشهور است.
در این میان گروهی از روحانیون تندروی هوادار رهبر جمهوری اسلامی نیز در یک سال گذشته در برخی سخنرانیهای خود مستقیم و غیرمستقیم به موضوع «سید خراسانی» بودن علی خامنهای اشاره کردهاند.
آنها همچنین ادعا میکنند خامنهای نیز از «سید خراسانی» بودن خود آگاه است، اما ترجیح میدهد در این خصوص سکوت کند.
جریان سید خراسانیها
آقای ذوالنور روز سهشنبه (۲۳ فروردین) به خبرآنلاین گفته که سازندگان «مستند ظهور» نیز همین باور را دارند اما در بیان این مطالب «ناشیانه» عمل کردهاند.
در مستند جنجال برانگیز «ظهور بسیار نزدیک است» از علی خامنهای با عنوان سید خراسانی (یکی از یاران امام دوازدهم شیعیان) نام برده شده است.
به گفته نماینده ولیفقیه در سپاه «بسیاری از بزرگان، شخصیتهای علمی و علمای ما نیز میگویند محتمل و ممکن است آن سید خراسانی انشاءالله وجود مبارک مقام معظم رهبری باشد.»
وی نامی از این مراجع تقلید و شخصیتهای علمی نبرده، اما گفته معرفی مصداق در این مستند اقدامی «ناشیانه» بوده است.
گروهی از موعودگرایان معتقدند خامنهای همان «سید خراسانی» است که در روایات متعدد شیعی به نام وی اشاره شده است.
قائلان به «سید خراسانی» بودن رهبر جمهوری اسلامی در یک سال گذشته با تطبیق دهها روایت معتبر و نامعتبر شیعی با شرایط کنونی ایران و جهان، تلاش گستردهای برای اثبات ادعای خود داشتهاند.
اوج این تلاشها به سفر آبان ماه سال گذشته رهبر جمهوری اسلامی به شهر قم و انتشار گسترده مستند ظهور باز میگردد.
باورمندان به «سید خراسانی» بودن علی خامنهای به طور مشخص «تبار حسنی داشتن»، «خراسانی بودن»، «جراحت دست راست»، «داشتن لشکر مجهز» و «صبیحالوجه بودن» را مهمترین دلایل اثبات ادعای خود اعلام میکنند.
آنها در استدلالهای خود تلاش میکنند شرایط کنونی ایران و جهان را همان شرایطی توصیف کنند که در روایات شیعی به «عصر پیش از ظهور» مشهور است.
در این میان گروهی از روحانیون تندروی هوادار رهبر جمهوری اسلامی نیز در یک سال گذشته در برخی سخنرانیهای خود مستقیم و غیرمستقیم به موضوع «سید خراسانی» بودن علی خامنهای اشاره کردهاند.
آنها همچنین ادعا میکنند خامنهای نیز از «سید خراسانی» بودن خود آگاه است، اما ترجیح میدهد در این خصوص سکوت کند.
جریان سید خراسانیها
احمد علمالهدی امام جمعه مشهد:
برخی روحانیون در ۲۰۰ سال گذشته بهسر میبرند
احمد علمالهدی امام جمعه مشهد گفته که برخی روحانیون٬ امامان جمعه و مسئولان وزارت ارشاد «بینشهای انحرافی» دارند و در ۲۰۰ سال قبل زندگی میکنند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا٬ آقای علمالهدی افزوده است: «عدهای هستند که هنوز در ۲۰۰ سال قبل زندگی میکنند و نسبت به مسائل نظام، انقلاب، سیاست، جریانهای روز و مسائل بینالمللی انزوای خاصی به خود میگیرند.»
به گفته وی «بهترین تعبیر از این بینش و دید، تحجر است که متاسفانه در بخشی از روحانیت با آن مواجه هستیم.»
علمالهدی در بخش دیگری از سخنان خود ادعا کرده که «دخالت روحانیت در عرصه سیاسی تکلیف محور است، نه قدرت محور.»
وی اظهار داشته است: «سایرین اگر قدرتی را روی کار آوردند، تا آخر سعی میکنند همه حرکات و فعالیتهای آن را توجیه کنند، اما روحانیت این طور نیست و این به این خاطر است که روحانیت در کار خود تکلیف محور و در اندیشه اصولگرا و اصول محور است.»
اظهارات انتقادی امام جمعه مشهد به برخی روحانیون و دفاع از عملکرد کلی روحانیت در شرایطی ایراد میشود که در ۳۰ سال گذشته انتقادهای گستردهای به عملکرد این صنف شده و میشود.
احمد علمالهدی جز آن دسته از روحانیونی است که مواضع رادیکالی در بسیاری از حوزهها دارد.
این روحانی محافظهکار حامی خامنهای به همراه گروه دیگری از روحانیون محافظهکار در دو سال گذشته بارها از سرکوب خشونتبار معترضان به نتیجه انتخابات در ایران دفاع کردهاند.
آنها که به سبب نزدیکی به رهبر جمهوری اسلامی از موقعیت سیاسی و اقتصادی ویژهای برخوردار هستند٬ در دو سال گذشته بارها تعاریف و تعابیر اغراق آمیزی از علی خامنهای داشتهاند.
محمد سعیدی٬ امام جمعه قم:
فضای شهر قم بر ملتهای عرب تاثیر گذاشته است
محمد سعیدی امام جمعه قم گفته که «فضای فکری شهر قم و حوزه علمیه بر فکر ملتهایی چون تونس، مصر و لیبی تاثیر گذاشته است.»
به گزارش روز دوشنبه (۲۲ فروردین) ایرنا٬ آقای سعیدی این مطلب را در دیدار با محمدتقی مصباح یزدی بیان کرده است.
وی در این دیدار گفته است: «تاثیراتی که فرهنگ منحط غرب بر برخی کشورها گذاشته موجب تشنگی مردم جهان به معارف ناب اسلامی شده است.»
روحانیون حاکم بر ایران با آغاز تحولات جهان عرب تلاش میکنند ریشه این تحولات را انقلاب اسلامی ایران اعلام کنند.
گروهی از این روحانیون همچون نوری همدانی نیز بارها از تحولات جهان عرب با عنوان نشانهای از نشانههای ظهور امام دوازدهم شیعیان یاد کردهاند.
سال گذشته نیز ابوالحسن نواب رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب گفته بود مردم مصر «شیعه محبتی» هستند و اگر به «شیعه ولایتی» هم بپیوندند، جزو شیعیان واقعی محسوب خواهند شد.
۱۳ بهمن ماه سال گذشته هم آقای سعیدی با اعلام اینکه معترضان در تونس و مصر «رهبر» ندارند، گفته بود مردم این دو کشور باید بدانند آیتالله خامنهای رهبر مسلمانان جهان است و باید «مطیع» وی باشند.
هواداران علی خامنهای و محمود احمدینژاد نیز مدعیاند که هر یک به طور جداگانه رهبر و معمار «خاورمیانه نوین» هستند.
زندگی با آیت الله
شبکه جهانی بی.بی.سی برنامه ای ویژه از شکنجه، تجاوز و اعدام در ایران پخش کرد. "زندگی با آیت الله" برنامه نیم ساعته پانورامای بی بی سی روز دوشنبه ۲۲ فروردین بود. گزارشی منتشر نشده از زندگی در ایران بعد از انتخابات ۸۸. مصاحبه با چند قربانی حوادث بعد از انتخابات، دختری به نام ندا که همانند ترانه موسوی مورد تجاوز قرار گرفته بود. یک خواننده رپ که در زندان شکنجه شده بود، یک معلم که در زندان به او تجاوز شده بود و....
فیلم را ببینید: قسمت اوّل
فیلم را ببینید: قسمت دوّم
رئيس جديد مترو : من همه چی بلدم!
در این مراسم رئيس جديد متروي تهران كه هیچ تجربهای در شرکت راه آهن شهری نداشته است می گوید، هر کاری بگید من بلدم!
در اين سخنراني وهاب درویش مدیرعامل جديد متروي تهران گفت كه هر کاری بگید من بلدم از صفر تا صد! كه با خنده حضار مواجه شد...
فیلم را ببینید: سخنراني رئيس جديد متروي تهران : من همه چي بلدم !!!
ماموریت جدی دولت؛ "اسلامی کردن دانشگاهها"
دانشجونیوز: «اولویت کار ما اسلامی کردن دانشگاهها است». این تازهترین گفتۀ کامران دانشجو، وزیر علوم دولت دهم در جمع اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس است.
بار دیگر بحث اسلامی شدن دانشگاهها در میان گفتههای مسئولین خودنمایی میکند. به طوریکه نورالله حیدری سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات نیز مدتی پس از این اظهارات وزیر علوم گفت: «یکی از برنامههای وزارت علوم، اسلامی کردن و نزدیک کردن دانشگاهها از نظر شکل و محتوا به آموزهها و ارزشهای اسلامی است.» وی که در ارتباط با گفتههای کامران دانشجو در کمیسیون مربوطه سخن میگفت اضافه کرد: «طبق اظهارات وزیر، این وزارتخانه مصمم است که در سال جاری دانشگاهها را از لحاظ شکل و محتوا به آموزهها و ارزشهای اسلامی و بطور کلی اسلامی کردن دانشگاهها نزدیک کند. بدین صورت که از نظر شکلی در مورد مراودات، نوع پوشش و تعاملات بین دانشجویان و از لحاظ محتوایی نیز رابطه با درس، کتب و نوع تدریس و بومی کردن دانش اسلامی و به نوعی استقلال علمی تجدیدنظری صورت گیرد.». علاوه بر فشارهای مضاعف به دانشجویان دختر و تاکید بر تفکیک جنسیتی در دانشگاهها که در برخی نمونهها از جمله دانشگاه فردوسی مشهد و برخی دانشکده های دانشگاه علامه به صورت عملی پیگیری شده است، چندی پیش نیز شورای گسترش آموزش عالی کشور نیز از تصویب طرح راه اندازی دو دانشگاه دخترانه در تهران خبر داد. طبق این طرح، دانشگاههای رفاه و ابرار، مخصوص خانمها در گروههای علوم انسانی، علوم فنی و مهندسی تاسیس خواهند شد. دانشگاه الزهرا نیز از جمله دانشگاههای تک جنسیتی است که پیش از این در میان دانشگاهها به چشم میخورد.
همچنین معاون وزیر علوم و رئیس سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران در سومین سفر استانی هیات دولت به کرمانشاه، اسلامی کردن دانشگاهها را از سیاستهای اصلی وزارت علوم برشمرد و از اعضای هیات علمی خواست تا «در افزایش باورهای دینی و تهذیب معنوی دانشجویان بیش از پیش بکوشند.»
این گفتهها پیش از این نیز توسط مسئولین به اشکال مختلف بیان شده بود و ریشه در سخنان رهبر جمهوری اسلامی در سالهای گذشته دارد. ایت الله خامنهای که علوم انسانی را یکی از ابزارهای غرب برای تهاجم به انقلاب اسلامی قلمداد میکند، پیش از این در جمع دانشجویان گفته بود: «مبنای علوم انسانی غرب که در دانشگاههای کشور به صورت ترجمهای تدریس میشود، جهان بینی مادی و متعارض با مبانی قرآنی و دینی است، در حالی که پایه و اساس علوم انسانی را باید در قرآن جستجو کرد.» و در جایی دیگر با حمله دوباره به تدریس رشتههای علوم انسانی در دانشگاهها اظهار نموده بود: «آموزش بسیاری از رشتههای علوم انسانی در دانشگاهها باعث بیاعتقادی جوانان به تعالیم الهی و اسلامی میشود.»
اسلامی کردن دانشگاهها پس از این گقتههای رهبر جمهوری اسلامی و روی کار آمدن دولت نهم توسط احمدینژاد به فاز اجرایی در آمد و با موج اخراج اساتید و دانشجویان و همچنین ستاره دار نمودن دانشجویان دانشگاههای مختلف ادامه یافته است. به طریقی که در ابتدای دورۀ ریاست جمهوری نهم احمدینژاد که در جمع دانشجویان برگزیده کشور سخن میگفت، در اظهار نظری جنجالی گفته بود: «دانشجو باید امروز در دانشگاه بر سر رییسجمهوری فریاد بزند که چرا استاد لیبرال و سکولار در دانشگاهها حضور دارد»
محمد شریف اخرین نمونه از اساتید دانشگاه میباشد که پس از بازگشایی دانشگاهها پس از تعطیلات نوروزی سال جاری با حکم اخراج خود از سوی مسئولین دانشگاه علامه طباطبایی رو برو شد. وی علت این امر را «فعالیت بر روی پروندههای حقوق بشری» عنوان کرده است.
احمد احمدی، رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتابهای علوم انسانی دانشگاهها، نیز در اسفند ماه سال۸۸ خبر از بازنگری ۸۰ عنوان کتاب در رشتههای علوم انسانی داد و بازنگری در سرفصل دروس علوم انسانی از سال گذشته با توقف پذیرش دانشجو در ده رشتۀ علوم انسانی و هنر پی گرفته شد. وی همچنین اعلام کرده بود کتابها باید بررسی شود تا «ابتذال و سخنانی برخلاف فرهنگ کشور ما» در آنها وجود نداشته باشد.
پیشینه اخراج اساتید و تصفیه دانشگاه از دگراندیشان تنها به سالهای اخیر بر نمیگردد و از سالهای ابتدایی انقلاب تا به امروز به انحاء گوناگون پیگیری شده است و با شدت و ضعف این روند ادامه داشته است. پس از پیروزی انقلاب سال ۵۷، تنها با گذشت دو سال دانشگاهها با موج اخراج اساتید روشنفکر و دانشجویان مواجه شد و حتی دانشگاهها به بهانههای واهی به مدت سه سال از سالهای ۵۹ تا ۶۲ به تعطیلی کشانده شد.
«افشاگری بیسابقه» عادل فردوسیپور: سانسور و بازبینی در صداوسیما
«ما هنوز نمیتوانیم روال عادی برنامه را آغاز کنیم، چون آیتمهایی که باید بازبینی میشده، از پنج و شش بعدازظهر هنوز بازبینی نشده، ما مجبوریم الان پیام بازرگانی ببینیم، بعد ببینیم چه خواهد شد. انشاءالله که دوستان مساعدت میکنند و آیتمها را میرسانند. زیرا فکر میکنم این وقت خیلی برای مردم اهمیت دارد.»
اینها گفتههای عادل فردوسیپور در آغاز برنامه ورزشی دوشنبهشب ۹۰ است.
تهیهکننده و مجری این برنامه بعد از گفتوگو با مربی و کاپیتان تیم نابینایان ایران که عنوان قهرمانی جهان را کسب کردهاند، درخواست پخش مجدد آگهیها را داد و سپس برخلاف ریتم همیشگی این برنامه، با بخش «دوربین نود» برنامه را ادامه داد.
او سپس گفت: «اگر نوارها نرسند باید همگی جمع کنیم و به خانه برویم.»
بخش فارسی سایت گل این اتفاق در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران را با تیر «این بار بازبین پخش توکار عادل گذاشت» پوشش داده است.
این نخستین بار است که در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، یک مجری و تهیهکننده در برنامه زنده تلویزیونی از نحوه بازبینی نوارها انتقاد میکند.
اما آیا پدیده بازبینی نوارها فقط مختص برنامه ۹۰ است؟ همچنین آیا تعلل مسئول بازبینی در پخش شبکه سوم سیما برای رساندن نوارها، آن هم در شرایطی که برنامه آغاز شده و روی آنتن است، اتفاق تازهای محسوب میشود؟
سانسور
اولین نکتهای که باید اشاره کرد این است: «بازبینی قبل از پخش» در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، بیش از آن که جنبه فنی داشته باشد، برای سانسور و قیچی کردن به کار میرود و همهروزه نوارهای بسیاری که ورقه حاوی اشکالات، به صورت تا شده در جلد آن قرار گرفته، از داخل اتاق بازبینی برگشت داده میشوند.
اما از طرفی هر روز، برنامههایی از صداوسیما پخش میشود که ریختگی نوارها، تغییر ناگهانی صدا در نوار، پرشهای متعدد در تصویر، اینسرتهای غیر مرتبط و ایرادهای فنی فراوانی از این دست در آن مشهود است.
کلیه آن نوارها نیز مشمول بازبینی پخش بودهاند و امضای مسئول بازبینی به عنوان تایید نوار و تاکید بر بینقص بودن آن ذیل «برگه پخش» که امضای مدیر گروه مربوطه را نیز دارد، درج شده است.
«بازبین» در صداوسیما فعالیتی مشابه «بررس» یا ممیز در وزارت ارشاد را دارد. هر دو دستاندرکار ممیزی و سانسور هستند.
مسئول بازبینی مسئولیت حذف «تصاویر مورددار» را بر عهده دارد. این تصاویر میتواند چند تار موی خانم مصاحبهشونده باشد یا برجستگی اندام یک کشتیگیر یا وزنهبردار در نماهای نزدیک.
تصمیم و رفتار او در قبال تصاویر نیز مبتنی بر سلیقه شخصی اوست. سلیقه اغلب بازبینها در سازمان صداوسیما نیز متاثر از روابط آنها با تهیهکنندگان است.
گاهی زمان از دست میرود و تهیهکننده برای اصلاح موارد قید شده در بازبینی، فرصت کافی برای حضور در اتاق تدوین را ندارد.
روابط زیر میزی
در طول سال، بسیاری از برنامهها به خاطر تعلل مسئول بازبینی به پخش نمیرسند و مسئول پخش برای پر کردن وقت در نظر گرفته شده، ناگزیر از تصاویر آرشیوی، پخش سرود، آگهی بازرگانی و میانبرنامههای تکراری استفاده میکند.
شکایت از مسئول بازبینی به مدیر شبکه نیز بیفایده است. زیرا خط قرمزهای این سازمان همیشه تاویلپذیر هستند و بازبینها میتوانند تصمیمات خود را توجیه کنند. اغلب تهیهکنندگان، به اصطلاح برای این که کارشان راه بیفتد، چارهای جز نزدیک شدن به مسئولین بازبینی و ایجاد روابط زیر میزی ندارند.
اغلب بازبینها از «برآورد مالی» برنامهها در امور مالی شبکه مورد نظر مطلع هستند و برخی از آنها که اهل روابط زیر میزی هستند، مبلغی بین دو تا پنج درصد از کل برآورد هر قسمت را مطالبه میکنند.
برخی تهیهکنندگان اما هرگز زیر بار روابط زیر میزی نمیروند و به همین خاطر، دستیاران آنها دائماً بین اتاق تدوین و بازبینی پخش، در رفت و آمد هستند.
حال پرسش این است: آیا سانسورچی مستقر در پخش شبکه سوم سیما «تصاویر مورددار» بازی راهآهن ری و پاس همدان را بهانهای برای ضربه زدن به محبوبترین برنامه تلویزیونی در صداوسیما قرار داده است؟
نمیتوان با قطعیت پاسخ این سوال را داد. اما دستکم تردیدی در این نکته وجود ندارد که عادل فردوسیپور اهل بدهبستانهای رایج در صداوسیما و پرداختن درصد برای مصالحه با بازبینها نیست.
مهدی رستم پور
منبع: رادیو فردا
آیا می توان آزادی را به دیگران تحمیل کرد؟
شاهین نصیری
برای پاسخ به هر پرسشی در رابطه با آزادی بسیار وسوسه انگیز است که این پرسش را در جایگاه یک مفهوم و با رویکردی نظری بررسی کنیم. بی درنگ انسان مدرن و عقل گرا گرایش به این دارد تا تعریفی ایستا از آزادی فرموله کند. نتیجه ی چنین دیدگاهی چیزی جز فروکاستن آزادی به اُبژه ای مکانیکی نیست. ابتدا آزادی مرزبندی شده و به شکل اُبژه ای تحقیق پذیر صورت بندی می گردد. در پی این تقلیل، آزادی تنها در رابطه اش با انسان درک می شود.
اما باید در نظر داشت که آزادی یک خصیصه انسانی نیست، بلکه این انسان است که به آزادی تعلق دارد. آزادی تنها یک تفکر یا مفهوم نیست. حتی آزادی وسیله ای برای سلطه بر طبیعت و انسان نیز نیست.
آزادی چشم انداز و نمایانگر زندگی ماست. به همین دلیل است که با آفرینش پیوند خورده است. آزادی افق و مرزهای ما را هرباره می گسترد. اندیشه، واژگان و کردار ما را آشکار می سازد. آزادی دنیای امکانات است در فرایند شدن.
درفقدان آزادی فضای بی تفاوتی حاکم است و راه اندیشه بسته. برای گذار از این سربستگی، انسان نیازمند آن است با کرداری باز با دنیای اطراف خود تعامل داشته باشد. تنها با پرسشگری و پژواک آوای آن در پژوهش، آدمی قادر است که خویشتن را از اشکال تقلیل گرایانه و کنترل کننده ی «آزادی» رها سازد. و فقط از طریق انتقاد از خود، هرکس مرزها و محدودیت های خویش را باز می شناسد.
این خود زمینه ایست برای شنیدن آوای دگربودگی. بنابراین لحظه ای درک این مقوله در دنیای واقع هموار می شود که انسان درباره ی کردار خویش باندیشد و با منشی روادارانه با دیگری به گفتگو بنشیند؛ این در جایگاه خود نقطه ی آغازیست برای تجربه ی آزادی در تمامیت آن.
آزادی دربرگیرنده آشکاراگی است. بنابراین آزادی فردی انسان را تنها می توان همراه با آزادی دیگری درک کرد. با آفرینش تاویل های جدید می توان با آزادی رودرو شد. با این وجود پرسش بنیادین دست نخورده باقی خواهد ماند، چراکه خود را نمایان نمی سازد: به راستی آزادی چیست؟
اما باید در نظر داشت که آزادی یک خصیصه انسانی نیست، بلکه این انسان است که به آزادی تعلق دارد. آزادی تنها یک تفکر یا مفهوم نیست. حتی آزادی وسیله ای برای سلطه بر طبیعت و انسان نیز نیست.
آزادی چشم انداز و نمایانگر زندگی ماست. به همین دلیل است که با آفرینش پیوند خورده است. آزادی افق و مرزهای ما را هرباره می گسترد. اندیشه، واژگان و کردار ما را آشکار می سازد. آزادی دنیای امکانات است در فرایند شدن.
درفقدان آزادی فضای بی تفاوتی حاکم است و راه اندیشه بسته. برای گذار از این سربستگی، انسان نیازمند آن است با کرداری باز با دنیای اطراف خود تعامل داشته باشد. تنها با پرسشگری و پژواک آوای آن در پژوهش، آدمی قادر است که خویشتن را از اشکال تقلیل گرایانه و کنترل کننده ی «آزادی» رها سازد. و فقط از طریق انتقاد از خود، هرکس مرزها و محدودیت های خویش را باز می شناسد.
این خود زمینه ایست برای شنیدن آوای دگربودگی. بنابراین لحظه ای درک این مقوله در دنیای واقع هموار می شود که انسان درباره ی کردار خویش باندیشد و با منشی روادارانه با دیگری به گفتگو بنشیند؛ این در جایگاه خود نقطه ی آغازیست برای تجربه ی آزادی در تمامیت آن.
آزادی دربرگیرنده آشکاراگی است. بنابراین آزادی فردی انسان را تنها می توان همراه با آزادی دیگری درک کرد. با آفرینش تاویل های جدید می توان با آزادی رودرو شد. با این وجود پرسش بنیادین دست نخورده باقی خواهد ماند، چراکه خود را نمایان نمی سازد: به راستی آزادی چیست؟
محرومیت از تحصیل و ممانعت از انتخاب واحد امین ریاحی عضو انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد
امین ریاحی عضو انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد برای دومین بار به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم و با ممانعت کمیته انضباطی از انجام انتخاب واحد در ترم جاری برای ترم سوم از تحصیل محروم شد.
به گزارش دانشجو نیوز در ادامه احکام فله ای کمیته انضباطی دانشگاه فردوسی مشهد در ماههای اخیر که طی آن بیش از 150 ترم محرومیت از تحصیل برای دانشجویان منتقد صادر شده است، امین ریاحی فعال نشریاتی و عضو انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم و پس از آن از تحصیل در ترم بعد نیز محروم شد. اتهام وی در ابتدا تبلیغ علیه نظام عنوان شد اما در حکم نهایی به تبلیغ به نفع گروه های غیرقانونی و ارتکاب اعمالی علیه نظام جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد.
این در حالی است که پس از اتمام دوران محرومیت از تحصیل و در آستانه ترم دوم سال تحصیلی 88 -89 از انتخاب واحد این دانشجو ممانعت به عمل آمد.
کمیته انضباطی دانشگاه فردوسی علی رغم صدور حکم کتبی که در آن ذکر شده در صورت عدم اعتراض دانشجو حکم قطعی می شود و علی رغم اعلام قطعی بودن حکم و درخواست از امین ریاحی برای ترک دانشگاه، حکم قبلی را کان لم یکن دانسته و این دانشجو را با معدل صفر مشروط می داند.
گفتنی است چندی پیش رئیس دانشگاه ادعا کرده بود که یک لیست ده نفر از سوی اطلاعات مشهد برای اخراج دانشجویان به دانشگاه ابلاغ شده و دانشگاه به ترتیب همان لیست عمل خواهد کرد. در سال های 87 و 88 نیز آقای ریاحی به یک ترم محرومیت از تحصیل، یک سال حبس تعلیقی ودو میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده بود.
امین ریاحی به علت انتقاد از احمدی نژاد در نشریات دانشجویی در سال ۸۷ بازداشت شده بود. این فعال دانشجویی در پی اعتراضات دانشجویی به کودتای انتخاباتی در سال 88 نیز بازداشت و در بازداشتگاه اطلاعات مشهد نگهداری شده بود.
شایان ذکر است امین ریاحی ،مديرمسئول نشريه محاوره در شهریور ماه سال ۸۹ نیز در زندان وکيل آباد مشهد به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته بود. امين رياحی در اين زمينه به دانشجو نيوز گفته بود:" در ابتدا به فرياد کشيدن سربازی که در زندان وکيل آباد مرا صدا می کرد اعتراض کردم اما متصدی پذيرش زندانيان به سمت من حمله ور شد و مرا به شدت کتک زد، اين درحالی بود که من با دستبند و پابند جا به جا می شدم، او را تهديد کردم در صورت ادامه ضرب و شتم و فحاشی نامش را گزارش خواهم داد اما او پس از اين که مورد اتهامی من، تبليغ عليه نظام را ديد در حالی که به آقايان کروبی و موسوی دشنام ناموسی میداد دوباره به من حمله ور شد و به کتک زدن من ادامه داد. فحشهای ناموسی به من میداد و فرياد میکشيد اين نظام سی سال است که از پس شما برآمده، جای همه شما کهريزک است و من را تهديد کرد که امشب ده نفر را می فرستم تا به تو تجاوز کنند ."
مبادلات تجاری میان ایران و اتریش در سال ۲۰۱۰ پنج برابر شد
در حالی که اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۰ تحریمها علیه جمهوری اسلامی را تشدید کرده است، مبادلات تجاری میان اتریش و جمهوری اسلامی ایران در سال گذشته میلادی افزایش قابل توجهی داشته و میزان واردات مواد نفتی از ایران بیش از پنج برابر افزایش یافته است.
روزنامه اتریشی دیپرسه روز سهشنبه در گزارشی با استناد به تازهترین آمارهای اعلام شده از سوی اداره آمار اتریش اعلام کرد، میزان واردات این کشور از ایران در سال ۲۰۱۰ میلادی در مقایسه با سال پیش از آن نزدیک به ۴۰۰ درصد افزایش داشته است.
همچنین میزان صادرات شرکتهای اتریشی به ایران نیز در همین مدت شش ممیز دو دهم درصد افزایش را شاهد بوده است.
در این میان میزان واردات نفت خام و سایر مواد نفتی از ایران در سال ۲۰۱۰ در مقایسه با سال ۲۰۰۹ میلادی بیش از ۵۰۰ درصد افزایش داشته است.
افزایش مبادلات تجاری اتریش با جمهوری اسلامی ایران در حالی صورت گرفته است، که شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال گذشته میلادی تحریمها علیه ایران را تشدید کرده و از این کشور خواسته است، به فعالیتهای حساس هستهای خود که قابلیت کاربرد در ساخت جنگافزارهای هستهای را نیز دارد، پایان بخشد.
همچنین علاوه بر این تحریمها، کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز تحریمهای جداگانهای علیه جمهوری اسلامی وضع کردهاند که دامنه آن به مراتب فراگیرتر از تحریمهای شورای امنیت است.
به دنبال تشدید تحریمهای شورای امنیت واعمال تحریمهای جداگانه اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از شرکتها و بانکهای بزرگ اروپایی روابط تجاری خود را با ایران قطع کرده و یا از سطح این روابط کاستهاند.
با این حال بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی اداره آمار اتریش در سال ۲۰۱۰ میلادی، شرکت نفت این کشور ۶۷۲ هزار تن نفت خام از ایران وارد کرده و در این سال حدود هشت درصد از نفت مورد نیاز عمدهترین پالایشگاه شرکت نفت اتریش از ایران وارد شده است.
همچنین سون پوسوالد، سخنگوی شرکت نفت اتریش با تایید تقاضای رو افزایش برای نفت ایران در اتریش از حضور این شرکت به عنوان تنها شرکت بزرگ اروپایی در نمایشگاه بینالمللی صنعت نفت تهران، که قرار است در اواخر ماه آوریل برگزار شود، خبر داده است.
گفتنی است، در اوایل بهمن ماه سال گذشته خورشیدی سایت ویکیلیکس اسنادی را منتشر کرده بود که از همکاری گسترده شرکتهای اتریشی با جمهوری اسلامی ایران در زمینه تامین جنگافزار و فنآوری پیشرفته حکایت داشت.
در اوایل سال ۲۰۰۷ میلادی نیز ارتش آمریکا اعلام کرده بود، حدود ۱۰۰ قبضه تفنگ بسیار پیشرفته ۵۰ میلیمتری را که قابلیت نفوذ به خودروهای زرهپوش را نیز دارد، از افراد مسلح در عراق کشف کرده است.
پیشتر شرکت اتریشی اشتایرمنلیشر ۸۰۰ قبضه از این تفنگهای دوربیندار را با وجود مخالفت آمریکا برای استفاده در مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده بود.
رادیو فردا
ادامه بازداشت حمید مشایخی دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه اراک
حمید مشایخی دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اراک از ۲۸ بهمن۸۹ در بازداشت نیروهای امنیتی بسر می برد.
بنا به گزارش ارسالی به دانشجو نیوز، او پس از خروج از جلسه آزمون کارشناسی ارشد توسط نیروهای امینتی بازداشت شده است . به دلیل فشار و تهدید های وارد بر خانواده وی امکان دریافت اطلاعات از وضعیت او و علت بازداشت وی امکان پذیر نیست.
در ماه های بهمن و اسفند تعداد بسیاری زیادی از فعالین دانشجویی بازداشت شده انداما به دلیل تهدید خانواده ها مبنی بر سنگین شدن پرونده فرزندانشان هیچ گونه اطلاع رسانی در این باره صورت نگرفته است.
سیامک سهرابی، فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف ظهر امروز با قرار کفالت آزاد شد
سیامک سهرابی، فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف ظهر امروز، چهارشنبه 24 فروردین 90 با قرار کفالت از زندان اوین آزاد شد. این فعال دانشجویی در حالی ظهر امروز از زندان آزاد شد که آزادی وی در شب گذشته و پس از تامین قرار کفالت با حضور تعداد زیادی از استقبال کنندگان مقابل زندان اوین متنفی و به امروز موکول شد.
سیامک سهرابی رئیس هیئت رئیسه شورای عمومی انجمن اسلامی دانشجویان، نماینده انجمن اسلامی در شورای فرهنگی دانشگاه و دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی عمران روز دوشنبه 9 اسفند 89 توسط مٱموران امنیتی هنگام خروج از دانشگاه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
وی که پیش از این عضو شورای صنفی دانشکده مهندسی عمران و شورای صنفی دانشگاه نیز بوده است، پیش از بازداشت در نامهای خطاب به رضا روستا آزاد، سرپرست موقت دانشگاه شریف از عملکرد وی در برخورد و اعمال فشار بر دانشجویان انتقاد کرده و خواهان تلاش وی برای آزادی دانشجویان بازداشتی شریف شده بود.
کمیته گزارشگران حقوق بشر
تعیین زمان محاکمه مجدد علی نجاتی، فعال کارگری
خبرگزاری هرانا - علی نجاتی کارگر اخراجی و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه با وجود صدور حکم برائت در مورد پرونده ی دومش و به دلیل اعتراض دادستان، بار دیگر به دادگاه احضار شده است.
به گزارش کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، علی نجاتی یک مرتبه بابت همین اتهامات به شش ماه زندان محکوم شده بود.
مقامات قضایی برای بار دوم با اتهامات مشابه برای وی پرونده تشکیل دادند که در نهایت به دلیل اینکه موارد اتهامی وی مربوط به همان زمان و موضوعاتی بود که یک بار بابت ان محبوس شده بود، پرونده با صدور حکم برائت مختومه شد؛ بعد از صدور حکم برائت دادستان به رای صادره اعتراض نموده و پرونده مجدد مفتوح شده است.
بدین ترتیب با ارسال پرونده به مرکز استان قرار شده است نجاتی در روز ٢٣ فروردین ماه ٩٠ در شعبه ی ١٣ دادگاه انقلاب در شهر اهواز، مرکز استان خوزستان بابت اتهامات تکراری محاکمه گردد.
مهدی فروتن از نوكیشان مسیحی، موقتا از زندان اوین آزاد شد
خبرگزاری هرانا - مهدی فروتن از نوکیشان مسیحی پس از ۱۰۵ روز بازداشت در زندان اوین، عصر روز شنبه ۲۰ فروردین ماه، با تبدیل قرار بازداشت به قرار وثیقه به صورت موقت آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، مهدی فروتن، پس از موافقت مراجع قضایی و بعد از تامین و سپردن سند منزل به ارزش ۵۰ میلیون تومان نزد مراجع قضایی و پس از تحویل نامه آزادی به مسئولین زندان اوین از زندان آزاد شد.
مهدی فروتن در ساعات اولیه بامداد روز یکشنبه مورخ ۵ دیماه ۱۳۸۹ توسط چهار تن از افراد لباس شخصی که به منزل پدری اش مراجعه کرده بودند بازداشت شده بود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، مهدی فروتن، پس از موافقت مراجع قضایی و بعد از تامین و سپردن سند منزل به ارزش ۵۰ میلیون تومان نزد مراجع قضایی و پس از تحویل نامه آزادی به مسئولین زندان اوین از زندان آزاد شد.
مهدی فروتن در ساعات اولیه بامداد روز یکشنبه مورخ ۵ دیماه ۱۳۸۹ توسط چهار تن از افراد لباس شخصی که به منزل پدری اش مراجعه کرده بودند بازداشت شده بود.
گفتنی ست ماموران امنیتی ضمن بازداشت نامبرده همچنین اقدام به بازرسی کامل خانه نمودهاند که در پی آن برخی لوازم شخصی ایشان نیز از قبیل کامپیوتر، کتاب، سی دی را نیز ضبط نمودند که پس از آزادی موقت این لوازم به ایشان برگشت داده نشده است.
این در حالیست که یکی دیگر از نوکیشان مسیحی به نام "فرشید فتحی" نیز که همزمان با مهدی فروتن و چند تن دیگر از نوکیشان مسیحی در ایران بازداشت شده بود، کماکان در زندان اوین محبوس است.
این در حالیست که یکی دیگر از نوکیشان مسیحی به نام "فرشید فتحی" نیز که همزمان با مهدی فروتن و چند تن دیگر از نوکیشان مسیحی در ایران بازداشت شده بود، کماکان در زندان اوین محبوس است.
گویا مقامات قضایی برای آزادی موقت نامبرده وثیقه بسیار سنگین صادر کرده است که با توجه به عدم توانایی خانواده در پرداخت و سپردن وثیقه ایشان همچنان باید در بازداشت بمانند.
لازم به ذکر است که "مهدی فروتن" دو فرد با اسمی مشابه میباشند که یک تن از این افراد از گروههای دگر اندیش مذهبی (غیر تثلیثی) است، که در زندان شیراز به همراه برخی دیگر از همفکرانش طی روزهای گذشته جلسه دادگاه آنان برگزار شد.
نرخ ۱۵ درصدی بیکاری در آبادان
خبرگزاری هرانا - سرپرست فرمانداری آبادان نرخ بیکاری در این شهر را کمی بیش از ۱۵ درصد عنوان کرد و گفت: این در حالیست که میانگین نرخ بیکاری در سطح استان خوزستان به ۱۰ درصد میرسد.
به گزارش ایلنا، مهندس حمید قناعتی در گفتوگویی اختصاصی با ایلنا افزود: بایستی تلاش کنیم تا با ایجاد شغلهای پایدار نرخ بیکاری را تک رقمی کنیم.
وی همچنین از مسوولان دستگاههای اجرایی شهر خواست تا از تمامی ظرفیتها و امکانات خود در جهت اشتغال زایی بهره بگیرند.
به گفتهٔ او ظرفیتهای خالی بسیاری به ویژه در بخشهای کشاورزی، صنعت، بندر و صادرات وجود دارد که اگر با یک همت جمعی و تعصب اسلامی و ملی و برنامه ریزی درست و مدون کار صورت گیرد، میتوان ضمن استفاده از ظرفیتها به ایجاد اشتغال و کار در شهر بپردازیم.
مهندس قناعتی با بیان اینکه عمده دغدغهٔ مردم آبادان اشتغال و کار است اظهار داشت: اگر بتوانیم اشتغال پایدار ایجاد کنیم بسیاری از دغدغهها، اختلافات و افسردگیهای خانوادهها از بین میرود و به جای آن نشاط و شادمانی در خانوادهها ایجاد میشود.
بازداشت همزمان هشت نفر از دراویش گنابادی در شهرهای مختلف
خبرگزاری هرانا - ماموران اطلاعات صبح امروز ۲۴ فروردین ماه هشت نفر از دراویش طریقت نعمتاللهی گنابادی در شهرستانهای بیدخت، قوچان و گناباد را همزمان بازداشت کردند.
به گزارش وبسایت مجذوبان نور، در تیر ماه ۸۸، جمعی از دراویش گنابادی در اعتراض به رفتار غیرقانونی دادستان گناباد مقابل دادگستری آن شهرستان تجمع کرده بودند که در این واقعه، ۲۴ تن از دراویش بازداشت و به محاکمه کشیده شدند.
دادگاه گناباد ۱۴ نفر از این ۲۴ درویش را به سه ماه و یک روز حبس و ۵۰ ضربه شلاق تعلیقی به مدت سه سال و ۱۰ نفر دیگر را به ۵ ماه حبس تعزیری به انضمام ۵۰ ضربه شلاق و یک سال تبعید به مناطق محروم محکوم کرد که این حکم از سوی شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان خراسان رضوی نیز مورد تایید قرار گرفت.
اینک پس از گذشت ۵ ماه از صدور رای محکومیت قطعی این ۱۰ درویش، ماموران اطلاعات به طور همزمان نظرعلی مروی، محمد مروی و علی کاشانیفر را در شهرستان گناباد، ظفرعلی مقیمی را در شهرستان قوچان و عبدالرضا کاشانی، علیرضا عباسی، شکرالله حسینی و رامین سلطانخواه را در شهرستان بیدخت دستگیر و روانه زندان وکیلآباد مشهد کردند.
احسانالله امانیان و محمد کاشانیفر دو درویش دیگر از این ده نفر هستند که برای آنها نیز حکم قطعی ۵ ماه حبس، ۵۰ ضربه شلاق و یک سال تبعید به مناطق محروم صادر شده است اما تا کنون دستگیر نشده اند.
حکم اعدام سه فرد متهم به محاربه در دیوان عالی تایید شد
خبرگزاری هرانا - طی روزهای اخیر حکم اعدام سه تن به اتهام محاربه در شیراز و از سوی دیوان عالی مورد تایید قرار گرفته است.
بر اساس گزارش آفتاب، احکام اعدام "رضا- ر" ۲۸ ساله، "رکنالدین- ک" ۲۶ ساله و "ابوالفضل- ف" ۲۵ ساله، که پیشتر به اتهام محاربه از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز به اعدام محکوم شده بودند، مورد تایید شعبه ۳۲ دیوان عالی قرار گرفته است.
بر اساس گزارش آفتاب، احکام اعدام "رضا- ر" ۲۸ ساله، "رکنالدین- ک" ۲۶ ساله و "ابوالفضل- ف" ۲۵ ساله، که پیشتر به اتهام محاربه از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز به اعدام محکوم شده بودند، مورد تایید شعبه ۳۲ دیوان عالی قرار گرفته است.
این گزارش میافزاید این افراد از اعضای باندی موسوم به "روشنفکر" بودند که به دلیل چندین فقره سرقت، قتل و آدم ربایی از طرف دادگاه محارب شناخته شدند.
گفته میشود که نامبردگان هنگام خروج از ایران و پناهندگی به یکی از کشورهای اروپایی بازداشت شدند.
از سوی دیگر به تازگی این سه تن در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان فارس به اتهام کشتن یکی از نیروهای انتظامی (سرهنگ قربانی) محاکمه شدند و در صورت موافقت مسئولان عالیرتبه قضایی، حکم اعدام در ملاء عام و در همان فلکه صنایع- محل قتل قربانی- اجرا خواهد شد.
گفته میشود که نامبردگان هنگام خروج از ایران و پناهندگی به یکی از کشورهای اروپایی بازداشت شدند.
از سوی دیگر به تازگی این سه تن در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان فارس به اتهام کشتن یکی از نیروهای انتظامی (سرهنگ قربانی) محاکمه شدند و در صورت موافقت مسئولان عالیرتبه قضایی، حکم اعدام در ملاء عام و در همان فلکه صنایع- محل قتل قربانی- اجرا خواهد شد.
صدور مجدد حکم محرومیت از تحصیل برای امین ریاحی، از فعالین دانشجویی مشهد
خبرگزاری هرانا - امین ریاحی عضو انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد برای دومین بار به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شد.
به گزارش دانشجو نیوز، در ادامهٔ احکام فلهای کمیته انضباطی دانشگاه فردوسی مشهد در ماههای اخیر که طی آن بیش از ۱۵۰ ترم محرومیت از تحصیل برای دانشجویان منتقد صادر شده است، امین ریاحی فعال نشریاتی و عضو انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شد.
اتهام وی در ابتدا تبلیغ علیه نظام عنوان شد اما در حکم نهایی به تبلیغ به نفع گروههای غیرقانونی و ارتکاب اعمالی علیه نظام جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد.
گفتنی است در سالهای ۸۷ و ۸۸ نیز آقای ریاحی به یک ترم محرومیت از تحصیل، یک سال حبس تعلیقی ودو میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده بود.
امین ریاحی به علت انتقاد از احمدینژاد در نشریات دانشجویی در سال ۸۷ بازداشت شده بود. این فعال دانشجویی در پی اعتراضات دانشجویی به کودتای انتخاباتی در سال ۸۸ نیز بازداشت و در بازداشتگاه اطلاعات مشهد نگهداری شده بود.
شایان ذکر است امین ریاحی، مدیرمسئول نشریه محاوره در شهریور ماه سال ۸۹ نیز در زندان وکیل آباد مشهد به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته بود. امین ریاحی در این زمینه پیشتر گفته بود: "در ابتدا به فریاد کشیدن سربازی که در زندان وکیل آباد مرا صدا میکرد اعتراض کردم اما متصدی پذیرش زندانیان به سمت من حمله ور شد و مرا به شدت کتک زد، این در حالی بود که من با دستبند و پابند جا به جا میشدم، او را تهدید کردم در صورت ادامه ضرب و شتم و فحاشی نامش را گزارش خواهم داد اما او پس از اینکه مورد اتهامی من، تبلیغ علیه نظام را دید در حالی که به آقایان کروبی و موسوی دشنام ناموسی میداد دوباره به من حمله ور شد و به کتک زدن من ادامه داد. فحشهای ناموسی به من میداد و فریاد میکشید این نظام سی سال است که از پس شما برآمده، جای همه شما کهریزک است و من را تهدید کرد که امشب ده نفر را میفرستم تا به تو تجاوز کنند."
گفتنی است در پی فشارهای اخیر به دانشجویان مشهد و دستگیری تعدادی از آنها، محمد غفاریان از دانشجویان دانشگاه فردوسی از ۲۵ بهمن سال گذشته همچنان در بازداشت به سر میبرد.
به گزارش دانشجو نیوز، در ادامهٔ احکام فلهای کمیته انضباطی دانشگاه فردوسی مشهد در ماههای اخیر که طی آن بیش از ۱۵۰ ترم محرومیت از تحصیل برای دانشجویان منتقد صادر شده است، امین ریاحی فعال نشریاتی و عضو انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شد.
اتهام وی در ابتدا تبلیغ علیه نظام عنوان شد اما در حکم نهایی به تبلیغ به نفع گروههای غیرقانونی و ارتکاب اعمالی علیه نظام جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد.
گفتنی است در سالهای ۸۷ و ۸۸ نیز آقای ریاحی به یک ترم محرومیت از تحصیل، یک سال حبس تعلیقی ودو میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده بود.
امین ریاحی به علت انتقاد از احمدینژاد در نشریات دانشجویی در سال ۸۷ بازداشت شده بود. این فعال دانشجویی در پی اعتراضات دانشجویی به کودتای انتخاباتی در سال ۸۸ نیز بازداشت و در بازداشتگاه اطلاعات مشهد نگهداری شده بود.
شایان ذکر است امین ریاحی، مدیرمسئول نشریه محاوره در شهریور ماه سال ۸۹ نیز در زندان وکیل آباد مشهد به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته بود. امین ریاحی در این زمینه پیشتر گفته بود: "در ابتدا به فریاد کشیدن سربازی که در زندان وکیل آباد مرا صدا میکرد اعتراض کردم اما متصدی پذیرش زندانیان به سمت من حمله ور شد و مرا به شدت کتک زد، این در حالی بود که من با دستبند و پابند جا به جا میشدم، او را تهدید کردم در صورت ادامه ضرب و شتم و فحاشی نامش را گزارش خواهم داد اما او پس از اینکه مورد اتهامی من، تبلیغ علیه نظام را دید در حالی که به آقایان کروبی و موسوی دشنام ناموسی میداد دوباره به من حمله ور شد و به کتک زدن من ادامه داد. فحشهای ناموسی به من میداد و فریاد میکشید این نظام سی سال است که از پس شما برآمده، جای همه شما کهریزک است و من را تهدید کرد که امشب ده نفر را میفرستم تا به تو تجاوز کنند."
گفتنی است در پی فشارهای اخیر به دانشجویان مشهد و دستگیری تعدادی از آنها، محمد غفاریان از دانشجویان دانشگاه فردوسی از ۲۵ بهمن سال گذشته همچنان در بازداشت به سر میبرد.
۴۸۰ هزار نفر در بوشهر بیکار میشوند
در صورت لغو قانون کالای همراه ملوان یا ته لنجی؛
خبرگزاری هرانا - نماینده دشتی و تنگستان در مجلس گفت: در صورت لغو قانون کالای همراه ملوان یا ته لنجی، ۴۸۰ هزار نفر در استان بوشهر بیکار میشوند.
به گزارش هفتهنامه اتحاد جنوب، سیدمحمد مهدیپور فاطمی در نشست کمیسیون قاچاق کالا و ارز استان بوشهر با انتقاد از یک مصوبه استانی دولت، اظهار داشت: موضوعات مرتبط با استان به ویژه کالای همراه ملوان باید در خود استان بررسی و در مورد آن تصمیمگیری شود در غیر این صورت نتایج مورد نظر مردم استان بهدست نمیآید.
به گزارش هفتهنامه اتحاد جنوب، سیدمحمد مهدیپور فاطمی در نشست کمیسیون قاچاق کالا و ارز استان بوشهر با انتقاد از یک مصوبه استانی دولت، اظهار داشت: موضوعات مرتبط با استان به ویژه کالای همراه ملوان باید در خود استان بررسی و در مورد آن تصمیمگیری شود در غیر این صورت نتایج مورد نظر مردم استان بهدست نمیآید.
وی افزود: تمام فرمانداران شهرستانهای ساحلی استان بوشهر مایل به حل موضوع تهلنجی و حمایت از ملوانان هستند.
نماینده دشتی و تنگستان با بیان اینکه کالای همراه ملوان یا تهلنجی قاچاق نیست، تصریح کرد: در حال حاضر ۸۵ هزار نفر به صورت مستقیم در موضوع ملوانی و صیادی در استان بوشهر مشغول به کار هستند.
پورفاطمی خاطرنشان کرد: بندر گناوه به عنوان یکی از بنادری که ملوانان در آن کالای همراه ملوانی وارد میکنند در نوروز امسال ۱۴ میلیارد تومان گردش مالی داشته و یکی از عوامل مهم این گردش مالی ورود کالای همراه ملوان بوده است.
معاون سیاسی ـ امنیتی استاندار بوشهر نیز در این نشست، در ارتباط با قانون کالای همراه ملوان اظهارداشت: در سفر اول دولت به استان بوشهر مقرر شد هر ملوان سالانه شش بار و هر بار ۱٫۵ میلیون تومان کالای همراه ملوان با خود وارد کند.
معاون استاندار بوشهر اضافه کرد: تا قبل از این مصوبه، در استان بوشهر سالانه چهار بار و هر بار ۴۰۰ هزار تومان کالا ملوانی وارد میشد.
وی با بیان اینکه شرایط موجود در مورد تهلنجی بسیار متفاوت با قبل است، عنوان داشت: مسئولیت رفع این مشکل به وزارت کشور محول شده و قرار است زمینه برای ورود کالای همراه ملوان طبق قانون فراهم تا مسائل حاشیهای و دغدغههای ملوانان نیز برطرف شود.
نماینده دشتی و تنگستان با بیان اینکه کالای همراه ملوان یا تهلنجی قاچاق نیست، تصریح کرد: در حال حاضر ۸۵ هزار نفر به صورت مستقیم در موضوع ملوانی و صیادی در استان بوشهر مشغول به کار هستند.
پورفاطمی خاطرنشان کرد: بندر گناوه به عنوان یکی از بنادری که ملوانان در آن کالای همراه ملوانی وارد میکنند در نوروز امسال ۱۴ میلیارد تومان گردش مالی داشته و یکی از عوامل مهم این گردش مالی ورود کالای همراه ملوان بوده است.
معاون سیاسی ـ امنیتی استاندار بوشهر نیز در این نشست، در ارتباط با قانون کالای همراه ملوان اظهارداشت: در سفر اول دولت به استان بوشهر مقرر شد هر ملوان سالانه شش بار و هر بار ۱٫۵ میلیون تومان کالای همراه ملوان با خود وارد کند.
معاون استاندار بوشهر اضافه کرد: تا قبل از این مصوبه، در استان بوشهر سالانه چهار بار و هر بار ۴۰۰ هزار تومان کالا ملوانی وارد میشد.
وی با بیان اینکه شرایط موجود در مورد تهلنجی بسیار متفاوت با قبل است، عنوان داشت: مسئولیت رفع این مشکل به وزارت کشور محول شده و قرار است زمینه برای ورود کالای همراه ملوان طبق قانون فراهم تا مسائل حاشیهای و دغدغههای ملوانان نیز برطرف شود.
مرگ یک زندانی، بر اثر شکنجه در انفرادی زندان رجایی شهر
خبرگزاری هرانا - روز دوشنبه بیست و دوم فروردین ماه، جسد یک زندانی عادی که بر اثر شکنجه های طاقت فرسا فوت شده بود، از سلول انفرادی بند یک به بهداری زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز دوشنبه جسد یک زندانی به نام جواد عسگری که به اتهام مالی (عدم پرداخت مهریه) در زندان بسر میبرد، در شرایط وخیمی به بهداری این زندان منتقل شد.
بر اساس گفته نگهبانان بند یک این زندانی که جهت تنبیه به انفرادی بند یک منتقل شده بود، هفته های متمادی با دست بند و به صورت قپانی در این بند رها شده بود.
پزشکان مستقر در بهداری اوین علت مرگ این زندانی را بر اثر شکنجه های طاقت فرسا ذکر کرده اند، به دلیل نفوذ دست بند در "استخوان پا" پزشکان مجبور به شکستن پای وی شدند.
گفتنی است، آثار شکنجه جسمی در بدن وی نیز به شکل وخیمی مشهود بوده است و نامبرده از ناحیه چانه، دست راست و پای چپ به شدت آسیب دیده بود.
تلویزیون دولتی مصر از صدور حکم بازداشت ۱۵ روزه حسنی مبارک، رئیس جمهور سابق مصر از سوی دادستان کل این کشور خبر داد.
دادستانی مصر گفته است که تحقیقات در باره اتهامات مطرحشده علیه آقای مبارک درباره فساد اقتصادی و سوءاستفاده از قدرت، در طول دوران بازداشت آقای مبارک ادامه خواهد داشت.حسنی مبارک که در جریان پاسخ دادن به سوالهای دادستانی در باره ادعاهای مطرح شده در باره فساد اقتصادیش، دچار حمله قلبی شده بود، الان در بیمارستان بستری است.
پیش از این، حکم بازداشت علا و جمال، دو پسر حسنی مبارک هم صادر شده بود.
به گزارش تلویزیون دولتی مصر، بعد از بازجویی دو پسر حسنی مبارک از طرف پلیس و به اتهام اختلاس و فساد اقتصادی، حکم بازداشت آنها به مدت ۱۵ روز صادر شد.
جمال، پسر کوچکتر حسنی مبارک، پیش از این، به عنوان جانشین احتمالی حسنی مبارک برای به عهده گرفتن ریاست جمهوری مصر شناخته میشد.
به دنبال انتقال حسنی مبارک به بیمارستان، گزارشهای متفاوتی درباره وضعیت او منتشر شد.
تلویزیون دولتی مصر گزارش داد که او در جریان بازجوییها درباره فساد اقتصادی، دچار حمله قلبی شده است، ولی در گزارشهای دیگر آمده است که حال او آنقدر خوب بود که بتواند به سئوالهای بیشتری پاسخ دهد.
به گزارش رسانههای دولتی مصر، آقای مبارک به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان شرمالشیخ منتقل شده و مدیر این بیمارستان گفته بود که وضعیت آقای مبارک که ۸۲ سال دارد، تحت کنترل است.
با انتشار خبر بستری شدن آقای مبارک در بیمارستان شرمالشیخ، خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داد که عدهای در اعتراض به حضور آقای مبارک در بیرون بیمارستان تجمع کردهاند و پلاکاردهایی در دست دارند که روی آن نوشته است: "قصاب اینجاست."
حسنی مبارک در روز ۱۱ فوریه گذشته و به دنبال ۱۸ روز اعتراض مردمی در مصر، پس از ۳۱ سال، از ریاست جمهوری مصر استعفا داد و گفته شد که به شرمالشیخ رفته است.
علا و جمال، دو پسر حسنی مبارک که الان در بازداشت هستند، پیش از این، تحت تعقیب قضایی بودند و در دفتر دادستانی سینای جنوبی که پیشتر آقای مبارک احضار شده بود، به سئوالات دادستان پاسخ دادند.
بر اساس گزارشها، زمانی که پسران حسنی مبارک تحت بازجویی بودند، حدود دو هزار نفر در مقابل محل بازجویی آنها تجمع کرده بودند. آنها زمانی که خودروی پلیس حامل پسران حسنی مبارک در حال انتقالشان برای بازداشت بود، به سمت این خودرو سنگ پرتاب کردند. تجمعکنندگان خواهان بازداشت این دو نفر بودند.
رئیس جمهور پیشین مصر سال گذشته در بیمارستان هایدلبرگ آلمان تحت عمل جراحی کیسه صفرا قرار گرفت و گزارشهایی درباره وضعیت جسمی بد او منتشر شد، ولی دستیارانش این خبرها را تکذیب کردند.
یکی از خبرنگاران بیبیسی میگوید که پزشکان از شورای نظامیان حاکم در مصر تقاضا کردهاند که به آقای مبارک اجازه داده شود برای معالجه دوباره به آلمان اعزام شود، اما با این درخواست موافقت نشده است.
آقای مبارک، پسران او و همسران آنها در حال حاضر حق خروج از مصر را ندارند و اموالشان توسط دولت مسدود شده است.
او تمام اتهامها علیه خود را رد کرده است.
نیروهای امنیتی در یمن با تظاهرکنندگان ضد دولتی در بندر عدن در جنوب یمن درگیر شده اند.
طبق گزارش ها، حداقل یک نفر کشته و چند نفر دیگر زخمی شده اند.شاهدان گفته اند سربازان، به روی معترضانی که به سوی آنها سنگ پرتاب می کردند، شلیک کردند.
معترضان همچنین در تلاش برای مانع گذاری در خیابان هایی بودند که خودروهای سربازان قصد عبور از آنها را داشتند.
در صنعا، پایتخت نیز در درگیری میان نیروهای امنیتی وفادار به علی عبدالله صالح، رئیس جمهور یمن و نیروهای ژنرال محسن احمر که از مخالفان حمایت می کند، چند تن زخمی شدند.
ژنرال احمر چندی پیش، حمایت خود را از معترضان اعلام کرد.
ژنرال علی محسن احمر، از بلندپایه ترین نظامیان ارتش یمن و از متحدان سابق علی عبدالله صالح است که از معترضان حمایت می کند.
ادامه تظاهرات
خبرگزاری آسوشیتدپرس می گوید در صنعا، پایتخت و چند شهر دیگر یمن، دهها هزار نفر امروز دست به تظاهرات زده اند.مخالفان خواهان کناره گیری علی عبدالله صالح از ریاست جمهوری هستند.
مخالفان، پیشنهادات شورای همکاری خلیج فارس برای پایان دادن به بحران سیاسی این کشور را رد کرده و خواهان آن شده اند که این شورا، در مورد زمان ترک قدرت از سوی آقای صالح، آشکارا و شفاف، اعلام موضع کند.
این شورا گفته است از رئیس جمهور یمن و مخالفان دعوت می کند تا طی مذاکراتی به بن بست سیاسی در این کشور پایان دهند.
چه شرایط و چه خصائلی باید گرد بیایند تا شکنجه گر ساخته شود؟ نظام های سیاسی، شکنجه گر را کشف می کنند یا شکنجه گر را می سازند؟
هانا آرنت متفکر آلمانی که سعی کرد ظهورنازیسم و استالینیسم و آدم سوزی ها و شکنجه های آن ها را در فهم بگنجاند به مفهومی رسید به نام پیش پا افتادگی پلیدی. منظور او این بود که پلیدی ها را غالبا آدم های معمولی مرتکب می شوند. آدم هایی که می توانند بدون فکر کردن در مورد پیامد های آن، آزار دهند و به نحوی پیش پا افتاده و روزمره درجه این اذیت و آزار را بالاتر و بالاتر ببرند. چنین نظریه یی او را به این توصیف از شکنجه گر رساند: آدمی متعصب و وظیفه شناس. آیا چنین است؟ هانا آرنت به وقت نوشتن درباره آدولف آیشمن معروف به قصاب هولوکاست به این نتایج رسید. ولی آیا آیشمن مثل من و شما بود با، احتمالا، درجه بیشتری ازتعصب و درجه بیشتری از وظیفه شناسی؟ آیا این توصیف کفایت می کند؟ آیا نباید در مخالفت با هانا آرنت بگوییم ارتکاب شکنجه مثل پرتگاهی تاریک است که آدم های معمولی با هول و هراس از آن پا پس می کشند و فقط شماری که قابلیت آن را دارند خود را به آن پرتاب می کنند؟ شخصیت پردازی شکنجه گر شاید بتواند ما را درشناخت نظام هایی که شکنجه می کنند یاری دهد. چه نظام هایی در یافتن یا پروردن شکنجه گرکارآمد ترهستند؟
از مهمان های این هفته پرگارمی پرسیم آیا بین شخصیت شکنجه گر و هویت نظام های شکنجه گر رابطه یی هست؟
از مهمان های این هفته پرگارمی پرسیم آیا بین شخصیت شکنجه گر و هویت نظام های شکنجه گر رابطه یی هست؟
در پنل اول رضا کاظم زاده روانشناس و مهدی اصلانی نویسنده به سوال های شیوا محبوبی و لیلا معینی جواب می دهند.
نمایندگان عضو کمیسیون رسیدگی به طرح نظارت بر نمایندگان مجلس ایران، طرحی را تصویب کرده اند که در صورت تصویب نهایی، محدودیت هایی برای نمایندگان مجلس و مجازات هایی برای متخلفان از آن در نظر گرفته است.
این طرح که "نظارت بر نمایندگان مجلس" نام دارد، داشتن شغل دوم اعم از عضویت در هیات مدیره شرکت ها، تاسیس دفتر وکالت یا دفتر ازدواج و طلاق و راه اندازی مطب را ممنوع کرده است.طرح نمایندگان همچنین نظارت بر رفتار، وضعیت مالی و امنیتی نمایندگان مجلس را به رسمیت شناخته است.
مطابق این طرح چنانچه نمایندگان از شروطی که برایشان مشخص شده است، تخطی کنند، هیات نظارت، اختیار رسیدگی به صلاحیت آنها و حتی لغو اعتبار نامه آنها را هم دارد.
بسیاری از مواد این طرح گرچه در آئین نامه داخلی مجلس آمده که ملاک و معیار رفتار قانونی نمایندگان مجلس است، اما به نظر می رسد هیات نظارت پیش بینی شده در این طرح، اختیارات گسترده تری برای لغو اعتبار نامه نمایندگان دارد.
پیشتر در زمان مطرح شدن این موضوع، مهدی کروبی از مخالفان فعلی دولت در ایران و رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی، نسبت به تصویب این طرح هشدار داده بود و گفته بود "این طرح پایه های مشروطیت و جمهوریت حکومت را از بین می برد و مجلس را به نهادی فرمایشی تبدیل می کند."
در طرح نمایندگان، مجازات هایی برای نمایندگان متخلف پیش بینی شده است.
محرومیت نماینده از انجام ماموریت داخلی و خارجی، محرومیت از عضویت در مجامع و شوراها، محرومیت از عضویت در هیات رئیسه مجلس و همچنین محرومیت از حضور در کمیته های تحقیق و تفحص از مهم ترین مجازات های ذکر شده در این طرح است.
این طرح همچنن دریافت هرگونه هدیه نقدی یا غیر نقدی "غیرمتعارف" از اشخاص حقیقی و حقوقی خصوصی و عمومی و ایرانی یا غیر ایرانی را ممنوع کرده است اما در توضیح "هدایای غیر متعارف" آن را موکول به ضوابطی کرده است که از سوی هیات رئیسه مجلس در آینده اعلام خواهد شد.
طرح نظارت بر نمایندگان مجلس شورای اسلامی 12 ماده دارد و برای تصویب نهایی در انتظار مطرح شدن در صحن علنی است.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران سال گذشته خورشیدی در جریان دیدار با نمایندگان، خواستار نظارت نمایندگان برعملکرد یکدیگر شده بود. رهبر ایران خطاب به نمایندگان مجلس گفته بود "باید یک ساز و کار نظارتی در مجلس تعریف کنید که اگر کسی در مقام نمایندگی کوتاهی یا سوء استفاده کرد، بتوانید او را مواخذه کنید".
نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار است در تاریخی که به گفته وزارت کشور ایران به زودی تعیین خواهد شد، برگزار شود و به نظر می رسد که برخی از نمایندگان با هدف جلب حمایت رای دهندگان و مقام های حکومتی دست به تصویب طرح ها و اقداماتی زده اند که زمینه تایید صلاحیت و شرکت آنها را در رقابت های انتخاباتی فراهم کند.
نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی سازمان ملل متحد به 'افشاگری' اخیر سازمان مجاهدین خلق در ارتباط با وجود یک کارخانه ساخت قطعه برای سانتریفیوژهای تاسیسات هستهای ایران واکنش نشان داده است.
علی اصغر سلطانیه در پاسخ به سوال خبرنگار ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، درباره امکان بازرسی از کارخانه قطعهسازی 'تابا' گفت: "قطعهسازی جزو تعهدات جامع پادمان معاهده عدم اشاعه تسلیحات هستهای (ان پی تی) نیست."به گفته آقای سلطانیه بر اساس معاهده NPT الزامی برای بازرسی از قطعات سانتریفیوژ وجود ندارد، بلکه "سانتریفیوژها باید بازرسی شوند که بازرسی از آنها نیز به صورت مرتب انجام میشود."
سازمان مجاهدین خلق ایران روز پنج شنبه هفته گذشته، ۷ آوریل، اعلام کرد یک مجتمع صنعتی را در کرج شناسایی کرده که در آن قطعات سانتریفیوژهای غنی سازی اورانیوم تولید میشود.
علیرضا جعفرزاده از سخنگویان این سازمان مخالف جمهوری اسلامی در کنفرانسی خبری در واشنگتن گفت که مجتمع تابا به مدت چهار سال و نیم مشغول تولید "جدار آلومینیومی، مغناطیس، پمپهای مولکولی، لولههای کامپوزیت و پایه سانتریفیوژ بوده است."
سازمان مجاهدین خلق ایران می گوید که ایران قطعات ساخت 'دهها هزار سانتریفیوژ' را که در غنیسازی اورانیوم به کار میرود، در این مجتمع تولید میکند.
ایمنی هستهای
علی اصغر سلطانیه همچنین از برگزاری نشستی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل در نیمه دوم ماه ژوئن در رابطه با ایمنی هستهای خبر داده است.علت برگزاری این نشست بازنگری در استانداردهای ایمنی هستهای به دلیل نگرانی هایی عنوان شده که در پی وقوع زلزله در ژاپن و آسیب دیدن نیروگاههای هستهای این کشور به وجود آمده است.
به گفته آقای سلطانیه قرار است روسای سازمانهای انرژی اتمی کشورها دراین نشست در وین شرکت کنند.
این در حالی است که فریدون عباسی دوانی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران پیش از این به دلیل 'مشارکت در فعالیتهای هسته ای و موشکی ایران' درفهرست تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفته است. از جمله این تحریمها ممنوعیت سفر به کشورهای عضو سازمان ملل متحد است.
نامهنگاری اشتون و جلیلی
آقای سلطانیه در پاسخ به سوالی درباره پاسخ ایران به نامه کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا درباره ادامه گفتوگوها میان ایران و نمایندگان گروه ۵+۱ گفت که "تهران همواره آماده مذاکره با گروه ۵+۱ بدون پیش شرط بوده است."پیش از این علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران از نامهنگاری میان خانم اشتون و سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، خبر داده بود.
به گزارش ایرنا، نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی سازمان ملل متحد خواهان به رسمیت شناختن حق 'غیر فابل انکار' ایران برای ادامه مذاکرات هستهای شده است.
غنی سازی اورانیوم از جمله مواردی است که ایران حق انجام آن را برای خود محفوظ میداند، اما شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامهای رای به توقف آن داده است. آمریکا و کشورهای غربی نگرانند که ایران در پوشش استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای در حال حرکت به سمت ساخت سلاح های اتمی باشد، اتهامی که ایران همواره آن را رد و بر صلح آمیز بودن برنامه هسته ای خود تاکید کرده است.
روزنامه کیهان به انتقاد از سکوت مقامهای اجرایی در مقابل "افشای نام و سوابق" فردی پرداخت که خودروی شخصی محمود احمدینژاد را در یک مزایده ترتیب داده شده توسط دولت خریداری کرده است.
این روزنامه، که مدیر مسئول آن توسط رهبر جمهوری اسلامی منصوب میشود، در شماره امروز ۲۴ فروردین (۱۳ آوریل) خواستار پی گیری ادعاهایی شد که بر مبنای آنها خریدار این خودرو، ۱۲۰۰ میلیارد تومان به شبکه بانکی کشور بدهکار است.اشاره کیهان، به خبری است که در شماره اخیر هفته نامه "۹ دی" به مدیر مسئولی حمید رسایی از نمایندگان حامی دولت در مجلس هشتم به چاپ رسیده و در آن خریدار فوق، فردی معرفی شده که یکی از بدهکاران اصلی به شبکه بانکی کشور است و در عین حال به گفته برخی منابع در زمره "۱۰سرمایه دار برتر کشور" قرار دارد.
روز گذشته، غلامحسین محسنی اژهای دادستان کل کشور در پاسخ به سوالی در مورد "لیست ۲۵۰ نفره مفسدان اقتصادی"، که به گفته حامیان دولت از سوی محمود احمدینژاد در اختیار قوه قضائیه گذاشته شده، تاکید کرده بود که تعداد زیادی از افراد مطرح در این لیست، بدهکاران سیستم بانکی هستند.
اتهامات طرح شده علیه خریدار خودروی رئیس جمهوری ایران، یک ماه و نیم پس از آن منتشر میشود که خبرگزاریهای ایران گزارش کرده بودند که مالک یک شرکت که نخواسته نامش فاش شود، خودروی پژوی ۵۰۴ محمود احمدینژاد را به مبلغ ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان خریده است.
در مراسم واگذاری این خودرو، احمد اسفندیاری سرپرست سازمان بهزیستی، که برگزار کننده مزایده فروش خودروی محمود احمدینژاد بود، اعلام کرد که مبلغ حاصل از فروش، بنا به درخواست آقای احمدینژاد برای "تأمین مسکن مددجویان و معلولان" تحت پوشش بهزیستی هزینه خواهد شد.
خرید خودرو به علت "علاقه شخصی"
در همین مراسم، "محمود ایساری" وکیل شرکت خریدار اتومبیل رئیس جمهوی، دلیل موکلش را برای این کار "علاقه شخصی به احمدینژاد و همچنین روحیه استکبارستیزی و صهیونیست ستیزی وی" عنوان کرد و افزود که خریدار، قصد دارد "موزه عظیمی" را برای مردم آبادان بسازد و ماشین رئیس جمهوری را در آن نگهداری کند.در هنگام واگذاری خودرو، نام و مشخصات خریدار آن اعلام نشد، دیروز علیاصغر پرهیزکار مدیر عامل منطقه آزاد اروند، که مراسم واگذاری در آن برگزار شده، در مصاحبه با فارس این خریدار را فردی به نام "دشتی" معرفی کرد که اهل خوزستان است و در تجارت و انبوه سازی فعالیت دارد. مدیر عامل منطقه آزاد اروند در این گفتگو، همچنین به تکذیب اخباری پرداخت که حکایت دارد این خریدار، "سهامدار برخی بانکها و شرکت هواپیمایی آتا است و طی سالهای اخیر به ثروت کلان رسیده است".
به نظر میرسد که اشاره آقای پرهیزکار، به بخشی از خبر چاپ شده در نشریه ۹ دی در مورد فعالیتهای اقتصادی خریدار خودروی رئیس جمهوری است که توسط کیهان هم نقل شده و بنا بر آن، "تنها دارایی این فرد در سالهای گذشته یک سوله بوده که از آن به عنوان انبار و [برای] کارهای کوچک صنعتی استفاده میکرده، اما به تدریج و از طریق ارتباطهای مختلف دولتی به ثروت کلانی دست پیدا کرده است".
در بخش دیگری از خبر ادعا شده: "وی با هماهنگی حمید بقایی [معاون رئیس جمهوری] توانسته است تا پوشش خطوط هواپیمایی آتا را بگیرد و در کارخانههای فولاد نیز سهام دارد."
هفته نامه ۹ دی همچنین، این فرد را صاحب ۳۴ درصد از سهام "بانک سامان" و ۳۰ درصد سهام "بانک گردشگری" دانسته که آن را به عنوان بانک تازه تاسیس متعلق به نزدیکان اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر آقای احمدینژاد معرفی کرده است.
روزنامه کیهان در مطلب انتقادآمیز امروز خود راجع به خریدار خودروی شخصی رئیس دولت نوشته است: "گفته میشود بحث خرید این خودرو یک موضوع حاشیهای برای ایجاد حاشیه امن در بازپرداخت نکردن بدهی کلان بانکی بدون اطلاع رئیس جمهوری و با طراحی برخی افراد مشکوک و نفوذی بوده است."
به فروش گذاشتن پژوی ۵۰۴ محمود احمدینژاد، پس از آن صورت گرفت که صادق محصولی وزیر رفاه، در آذر ماه گذشته گفت که وی "برای کمک به ساخت مسکن برای محرومان، پژوی قدیمی خود را به مزایده خواهد گذاشت".
در پی این اعلام سازمان بهزیستی، که قرار بود مبلغ حاصل از فروش خودرو را هزینه کند، با راه اندازی سایتی اختصاصی به جمع آوری پیشنهادات رسیده برای خرید آن پرداخت.