حمله به خانواده زندانیان
اعتراض ها در تبریز ادامه دارد
تجمع خانواده دستگیر شدگان روز 13 فروردین ماه آذربایجان که روز دوشنبه با حمله ماموران امنیتی در تبریز به صحنه شعارهای تند و درگیری با نیروهای امنیتی تبدیل شده بود، دیروز نیز با بی نتیجه ماندن پیگیری خانواده زندانیان ادامه داشت.
همزمان سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای با اشاره بازداشت قریب به 70 شهروند آذربایجانی در تبریز و حدود 20 نفر دیگر در ارومیه، خواهان آزادی سریع و بی قید و شرط و مشخص شدن محل نگهداری بازداشت شدگان شده است.
فعالان آذربایجانی نیز در مصاحبه با روز پیش بینی می کنند در صورت ادامه بی توجهی مقامات جمهوری اسلامی، دامنه اعتراضات مردم به شرایط زیست محیطی خود در شهرهای آذربایجان گسترده تر و منجر به طرح خواسته های سیاسی خواهد شد.
مقامات پاسخ نمی دهند
به دنبال فراخوان فعالان مدنی و محیط زیستی آذربایجان، روز 13 فروردین ماه یک گردهمایی اعتراضی نسبت به وضعیت دریاچه ارومیه در در میدان آذربایجان تبریز و پارک ائللرباغی ارومیه برگزار شد.
به گزارش منابع خبری آذربایجان در پی این تجمع ۷۰ نفر در تبریز و بیش از 20 نفر ددر ارومیه بازداشت شدند.
به گزارش وبسایت خبری آداپ، انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران "نیروهای انتظامی به معترضین و همچنین اشخاص دارای لباس یا علامت های سرخ رنگ، حمله و بسیاری از آنها را بازداشت و عدهای را زخمی کردند."
سعید خضرلو، رسول رضوی، داوود شیری، صمد كریمی، حسن خویی، حبیب پورولی، حسین عبدالهی، حامد حسینی، جلیل علمدار میلانی، حجت مختارزاده، علی سلیمی، رحیم طربناک، علی بالنده، کاضم واحدی، سعید سیامی، علی باباپور و الیاس شکری از جمله بازداشت شدگانی هستند که منابع خبری آذربایجان به اسامی آنها اشاره کرده اند.
بر اساس ویدیوهایی که در شبکه های اجتماعی منتشر شده، تظاهر کنندگان شعارهایی چون "دریاچه ارومیه تشنه است"، "مرگ دریاچه ارومیه مرگ آذربایجان است"، "دریاچه ارومیه را محافظت کنید"، "یاشاسین آذربایجان" و "سدها را باز کنید و دریاچه ارومیه را پر کنید" را سرداده اند.
به گزارش عفو بین الملل تعدادی از بازداشت شدگان این تجمع آزاد شده اند، اما همچنان از محل نگهداری و وضعیت تعدادی از آنها اطلاعی در دست نیست.
از طرفی پایگاه خبری "دانشجو نیوز" گزارش داده است که روز دوشنبه، 15 فروردین، خانواده های گروهی از بازداشت شدگان در تبریز در مقابل زندان این شهر تجمع کرده اند.
بنا بر این گزارش، مامورین زندان تبریز با حمله به تجمع کنندگان سعی در پراکنده کردن آنها داشته اند.
مقامات قضایی هم هیچ پاسخی به خانواده ها نداده اند و پیگیری مردم بی نتیجه مانده است.
در واکنش به بازداشت های گسترده روز 13 فروردین سازمان عفو بین المل، در اطلاعیه ای که روز سه شنبه 16 فروردین بر پایگاه اطلاع رسانی این سایت قرار گرفت از مقامات جمهوری اسلامی خواست تا "به سرعت و بدون قید و شرط"، حبیب پورولی، جلیل علمدار میلانی، علی سلیمی، سعید صیامی و سعید خیضرلو و معترضان دیگر را آزاد کنند.
این سازمان حقوق بشری اعلام کرده کسانی که در ارتباط با ابراز نظرات خود به طور مسالمت آمیز و شرکت در تجمعات صلح آمیز دستگیر شده اند، زندانی عقیده به حساب میایند.
عفو بین الملل در ادامه از شهروندان آذربایجانی خواسته است در نامه ای که رونوشت آن نهادهای جمهوری اسلامی ارسال می شود از مقامات جمهوری اسلامی بخواهند هر چه سریعتر محل نگهداری بازداشت شدگان را مشخص کنند و اطمینان دهند که آنان در معرض شکنجه و بدرفتاری های دیگر قرار نگرفته و به وکیل، اعضا خانواده خود و امکانات درمانی مورد نیاز دسترسی خواهند داشت.
سازمان عفو بین الملل، در اطلاعات تکمیلی بیانیه خود نوشته است: "زبان آذربایجانی های ایران ترکی و بیشترشان مسلمان شیعه میباشند. آنها بزرگترین اقلیت در ایران بوده و قریب 25 تا 30 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. بیشتر آذربایجانیها در شمال و شمال غرب کشور و همچنین در تهران بسر میبرند. با اینکه عموما بخوبی در جامعه ایرانی ترکیب شده اند اما در سالهای اخیر بصورت فزاینده ای درخواست حقوق فرهنگی و زبانی بیشتر از جمله اجرای حق تحصیل به زبان ترکی آذربایجانی که در قانون اساس ایران آمده است مینمایند."
هشدار نماینده مجلس
اعتراضات مردم تبریز، ارومیه و برخی دیگر از شهرهای آذربایجان در واکنش به پایین آمدن سطح آب دریاچه ارومیه طی سالهای گذشته انجام گرفته است. بر اساس گزارشهای منتشر شده سطح آب دریاچه ارومیه نسبت به سال گذشته در همین زمان ۲۷ سانتیمتر پایینتر رفته است.
کیومرث کلانتری، مدیرکل محیط زیست آذربایجان غربی پیش از این گفته بود: "براثر این کاهش، سطح شورهزارهای سواحل دریاچه به شدت در حال افزایش است."
او یادآوری کرده: "ورودی آب دریاچه ارومیه نیز در همین مدت ۱/۵ میلیارد متر مکعب نسبت به سال قبل کاهش نشان میدهد."
پیشتر برخی از نمایندگان این منطقه در مجلس شورای اسلامی به نسبت به پیامدهای این بحران زیست محیطی هشدار داده بودند.
چند ماه پیش، جواد جهانگیرزاده نماینده ارومیه در مجلس گفته بود: "مسئولان یا عمق فاجعه را نمیدانند یا مردم را بازی میدهند زیرا تغییر شیوه های آبیاری دو استان آذربایجان غربی و شرقی بیش از ۳ هزار میلیارد تومان پول نیاز دارد".
به گفته این نماینده مجلس: "اگر به همین منوال به مشکلات دریاچه ارومیه بیتوجهی شود این دریاچه کاملا از بین خواهد رفت و اگر این دریاچه دچار مشکل شود باید صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری مجدد شود. یک تا ۱۰ میلیارد تن نمکی که باد از این دریاچه از غرب به شرق کشور میبرد میتواند زندگی ۱۳ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار دهد و حتی زندگی مردم تهران را هم دچار مشکل کند".
اعتراضات ریشه دار
در چنین شرابطی فعالان آذربایجانی معتقدند نادیده گرفتن این خواسته زیست محیطی منجر به دامنه دار شدن اعتراضات مردمی و مطرح شدن دیگر خواسته ها در این مناطق می شود.
وحید قره باغلی، فعال حقوق بشر آذربایجان در این مورد به روز می گوید: "باحضور پررنگ مردم تبریز به نظر می رسد که شهروندان آذربایجانی بیش از گذشته به مسائل پیرامون خود حساسیت دارند و ما امیدواریم حکومت جمهوری اسلامی هم این حساسیت را ببیند و تبعات آن را در نظر بگیرد، چون اگر این امر صورت نگیرد ممکن است این حساسیت ها به اعتراضات عمومی تبدیل شود. به نظر ما در حال حاضر این پتانسیل بیش از هر زمان دیگری در این مناطق وجود دارد."
او همچنین معتقدست این اعتراضات ریشه در سلسه اعتراضاتی دارد که از چند سال گذشته در مناطق آذربایجان وجود داشته است.
به اعتقاد آقای قره باغلی: "اگر حکومت نسبت به این خواسته ها بی توجه باشد وبه جای گفتگو و چاره اندیشی برای حل مسائل راه دیگری چون سرکوب در پیش بگیرد، مردم را در برابر خود قرار خواهد داد. در غیر این صورت اعتراضات دامنه دار خواهد شد. مردم نمی خواهند همانطور که فرهنگ و زبان آنها از بین می رود طبیعت و زیست محیطشان نیز از بین برود. این مساله،مساله ای جدی است."
همزمان سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای با اشاره بازداشت قریب به 70 شهروند آذربایجانی در تبریز و حدود 20 نفر دیگر در ارومیه، خواهان آزادی سریع و بی قید و شرط و مشخص شدن محل نگهداری بازداشت شدگان شده است.
فعالان آذربایجانی نیز در مصاحبه با روز پیش بینی می کنند در صورت ادامه بی توجهی مقامات جمهوری اسلامی، دامنه اعتراضات مردم به شرایط زیست محیطی خود در شهرهای آذربایجان گسترده تر و منجر به طرح خواسته های سیاسی خواهد شد.
مقامات پاسخ نمی دهند
به دنبال فراخوان فعالان مدنی و محیط زیستی آذربایجان، روز 13 فروردین ماه یک گردهمایی اعتراضی نسبت به وضعیت دریاچه ارومیه در در میدان آذربایجان تبریز و پارک ائللرباغی ارومیه برگزار شد.
به گزارش منابع خبری آذربایجان در پی این تجمع ۷۰ نفر در تبریز و بیش از 20 نفر ددر ارومیه بازداشت شدند.
به گزارش وبسایت خبری آداپ، انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران "نیروهای انتظامی به معترضین و همچنین اشخاص دارای لباس یا علامت های سرخ رنگ، حمله و بسیاری از آنها را بازداشت و عدهای را زخمی کردند."
سعید خضرلو، رسول رضوی، داوود شیری، صمد كریمی، حسن خویی، حبیب پورولی، حسین عبدالهی، حامد حسینی، جلیل علمدار میلانی، حجت مختارزاده، علی سلیمی، رحیم طربناک، علی بالنده، کاضم واحدی، سعید سیامی، علی باباپور و الیاس شکری از جمله بازداشت شدگانی هستند که منابع خبری آذربایجان به اسامی آنها اشاره کرده اند.
بر اساس ویدیوهایی که در شبکه های اجتماعی منتشر شده، تظاهر کنندگان شعارهایی چون "دریاچه ارومیه تشنه است"، "مرگ دریاچه ارومیه مرگ آذربایجان است"، "دریاچه ارومیه را محافظت کنید"، "یاشاسین آذربایجان" و "سدها را باز کنید و دریاچه ارومیه را پر کنید" را سرداده اند.
به گزارش عفو بین الملل تعدادی از بازداشت شدگان این تجمع آزاد شده اند، اما همچنان از محل نگهداری و وضعیت تعدادی از آنها اطلاعی در دست نیست.
از طرفی پایگاه خبری "دانشجو نیوز" گزارش داده است که روز دوشنبه، 15 فروردین، خانواده های گروهی از بازداشت شدگان در تبریز در مقابل زندان این شهر تجمع کرده اند.
بنا بر این گزارش، مامورین زندان تبریز با حمله به تجمع کنندگان سعی در پراکنده کردن آنها داشته اند.
مقامات قضایی هم هیچ پاسخی به خانواده ها نداده اند و پیگیری مردم بی نتیجه مانده است.
در واکنش به بازداشت های گسترده روز 13 فروردین سازمان عفو بین المل، در اطلاعیه ای که روز سه شنبه 16 فروردین بر پایگاه اطلاع رسانی این سایت قرار گرفت از مقامات جمهوری اسلامی خواست تا "به سرعت و بدون قید و شرط"، حبیب پورولی، جلیل علمدار میلانی، علی سلیمی، سعید صیامی و سعید خیضرلو و معترضان دیگر را آزاد کنند.
این سازمان حقوق بشری اعلام کرده کسانی که در ارتباط با ابراز نظرات خود به طور مسالمت آمیز و شرکت در تجمعات صلح آمیز دستگیر شده اند، زندانی عقیده به حساب میایند.
عفو بین الملل در ادامه از شهروندان آذربایجانی خواسته است در نامه ای که رونوشت آن نهادهای جمهوری اسلامی ارسال می شود از مقامات جمهوری اسلامی بخواهند هر چه سریعتر محل نگهداری بازداشت شدگان را مشخص کنند و اطمینان دهند که آنان در معرض شکنجه و بدرفتاری های دیگر قرار نگرفته و به وکیل، اعضا خانواده خود و امکانات درمانی مورد نیاز دسترسی خواهند داشت.
سازمان عفو بین الملل، در اطلاعات تکمیلی بیانیه خود نوشته است: "زبان آذربایجانی های ایران ترکی و بیشترشان مسلمان شیعه میباشند. آنها بزرگترین اقلیت در ایران بوده و قریب 25 تا 30 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. بیشتر آذربایجانیها در شمال و شمال غرب کشور و همچنین در تهران بسر میبرند. با اینکه عموما بخوبی در جامعه ایرانی ترکیب شده اند اما در سالهای اخیر بصورت فزاینده ای درخواست حقوق فرهنگی و زبانی بیشتر از جمله اجرای حق تحصیل به زبان ترکی آذربایجانی که در قانون اساس ایران آمده است مینمایند."
هشدار نماینده مجلس
اعتراضات مردم تبریز، ارومیه و برخی دیگر از شهرهای آذربایجان در واکنش به پایین آمدن سطح آب دریاچه ارومیه طی سالهای گذشته انجام گرفته است. بر اساس گزارشهای منتشر شده سطح آب دریاچه ارومیه نسبت به سال گذشته در همین زمان ۲۷ سانتیمتر پایینتر رفته است.
کیومرث کلانتری، مدیرکل محیط زیست آذربایجان غربی پیش از این گفته بود: "براثر این کاهش، سطح شورهزارهای سواحل دریاچه به شدت در حال افزایش است."
او یادآوری کرده: "ورودی آب دریاچه ارومیه نیز در همین مدت ۱/۵ میلیارد متر مکعب نسبت به سال قبل کاهش نشان میدهد."
پیشتر برخی از نمایندگان این منطقه در مجلس شورای اسلامی به نسبت به پیامدهای این بحران زیست محیطی هشدار داده بودند.
چند ماه پیش، جواد جهانگیرزاده نماینده ارومیه در مجلس گفته بود: "مسئولان یا عمق فاجعه را نمیدانند یا مردم را بازی میدهند زیرا تغییر شیوه های آبیاری دو استان آذربایجان غربی و شرقی بیش از ۳ هزار میلیارد تومان پول نیاز دارد".
به گفته این نماینده مجلس: "اگر به همین منوال به مشکلات دریاچه ارومیه بیتوجهی شود این دریاچه کاملا از بین خواهد رفت و اگر این دریاچه دچار مشکل شود باید صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری مجدد شود. یک تا ۱۰ میلیارد تن نمکی که باد از این دریاچه از غرب به شرق کشور میبرد میتواند زندگی ۱۳ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار دهد و حتی زندگی مردم تهران را هم دچار مشکل کند".
اعتراضات ریشه دار
در چنین شرابطی فعالان آذربایجانی معتقدند نادیده گرفتن این خواسته زیست محیطی منجر به دامنه دار شدن اعتراضات مردمی و مطرح شدن دیگر خواسته ها در این مناطق می شود.
وحید قره باغلی، فعال حقوق بشر آذربایجان در این مورد به روز می گوید: "باحضور پررنگ مردم تبریز به نظر می رسد که شهروندان آذربایجانی بیش از گذشته به مسائل پیرامون خود حساسیت دارند و ما امیدواریم حکومت جمهوری اسلامی هم این حساسیت را ببیند و تبعات آن را در نظر بگیرد، چون اگر این امر صورت نگیرد ممکن است این حساسیت ها به اعتراضات عمومی تبدیل شود. به نظر ما در حال حاضر این پتانسیل بیش از هر زمان دیگری در این مناطق وجود دارد."
او همچنین معتقدست این اعتراضات ریشه در سلسه اعتراضاتی دارد که از چند سال گذشته در مناطق آذربایجان وجود داشته است.
به اعتقاد آقای قره باغلی: "اگر حکومت نسبت به این خواسته ها بی توجه باشد وبه جای گفتگو و چاره اندیشی برای حل مسائل راه دیگری چون سرکوب در پیش بگیرد، مردم را در برابر خود قرار خواهد داد. در غیر این صورت اعتراضات دامنه دار خواهد شد. مردم نمی خواهند همانطور که فرهنگ و زبان آنها از بین می رود طبیعت و زیست محیطشان نیز از بین برود. این مساله،مساله ای جدی است."
تحلیل ال پائیس:
بحران در ایران ادامه دارد
رامین جهانبگلو
تظاهرات و اعتراضاتی که در ایران برگزار شد به خوبی نشان داد که جنبش سبز با وجود اینکه پس از انتخابات جنجال برانگیز سال ۲۰۰۹ به شدت مورد سرکوب قرار گرفته همچنان زنده است.
ظاهراً شورش های مردمی در تونس و مصر باعث نیرو گرفتن جامعه مدنی ایران شده تا با قاطعیت و جدیت بیشتری خواسته های مشروع خود مبنی بر استقرار دموکراسی را مطرح کند. پس از ۲۰ ماه سرکوب، شکنجه، اعدام، و بازداشت شخصیت های کلیدی مخالف در منازل شان، اکنون ابعاد اعتراضات در شهرهای مختلف ایران با آنچه حکومت درخصوص بهره مندی خود از حمایت مردم می گوید در تناقض کامل است. با وجود حبس میرحسین موسوی و مهدی کروبی، صدای اعتراضات در ایران هنوز خاموش نشده. بازداشت ها پس از انتشار فراخوان در سایت های این دو رهبر مخالفان در اعتراض به حبس خانگی آنان افزایش یافته است.
طی هفته های گذشته در تهران، شیراز و کردستان، ده ها هزار معترض و مخالف دولت با نیروهای امنیتی روبرو شدند. ماهیت این گردهمایی ها علی رغم عدم اعمال خشونت، قدری تندروتر از سال ۲۰۰۹ به نظر می رسید. شرکت کنندگان ممنوعیت گردهمایی و تجمع را که همواره ازسوی حکومت دین سالار و رهبر آن آیت الله خامنه ای تحمیل شده، به چالش کشیدند. این دقیقاً همان رویکردی است که برخی دیکتاتورهای منطقه خاورنزدیک نیز طی هفته های اخیر علیه مردم خود به کار بسته اند.
پاسخ رسمی به اعتراضات خشونت بار بود. تلویزیون دولتی مردم معترض را "فتنه گر، سلطنت طلب، اراذل و اوباش، و شورشگر" نامید و قانونگذاران افراطی حکومت در صحن مجلس شعار "اعدام رهبران مخالفان" را سر دادند. با این حال، چندین فرمانده سپاه پاسداران ابراز نگرانی کرده اند که ممکن است نیروهای امنیتی و نظامی با معترضان و مخالفان خوش رفتاری کنند. به نوشته روزنامه دیلی تلگراف، "مقامات عالی رتبه در سپاه پاسداران نامه ای به فرمانده کل سپاه نوشته اند و خواستار آن شده اند که از آنان نخواهند به روی معترضان و مخالفان دولت آتش بگشایند".
نیروهای نظامی مصر با اعتصابات و تجمعات مخالفت کردند، ولی همواره درتلاش بودند تا به رهبران مخالفان اطمینان دهند که آنان نیز مایلند دموکراسی در مصر برقرار شود. ازطرف دیگر، فرماندهان سپاه پاسداران که بر مسندهای اقتصادی و سیاسی کشور تکیه زده اند و بر برنامه های هسته ای و موشکی نظارت کامل دارند، فشارهای خود را بر جامعه مدنی ایران افزایش داده اند.
این نهاد چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ تأسیس شد تا در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی از جمهوری اسلامی دفاع کند. حتی اعضای عادی سپاه پاسداران نیز در کلیه مراحل زندگی دارای مزایای اجتماعی بیشماری هستند، به عنوان مثال می توانند وارد دانشگاه شوند و فرماندهان آن نیز سهام شرکت مخابرات را در قبضه خود دارند. این سازمان همچنین عملیات و مأموریت هایی را در کشورهای دیگر به انجام می رساند، که ازآن جمله می توان به آموزش نظامی و مسلح سازی شبه نظامیان حزب الله در لبنان اشاره کرد.
در سال ۲۰۰۵، پس از انتخاب محمود احمدی نژاد [که سال ها از اعضای سپاه بود] به سمت ریاست جمهوری، نفوذ سیاسی سپاه افزایش یافت. بی اعتباری و سرکوب خشونت بار اعتراضات پس از انتخابات ۲۰۰۹ از سوی بسیاری از ناظران به عنوان ظهور یک حکومت نظامی قلمداد شد که صرفاً نامش دین سالار است. یکی از مهم ترین پیامدهای این تحول این است که سپاه پاسداران اکنون می تواند با هر آنچه که به مثابه تهدیدی برای بقای جمهوری اسلامی به شمار آید مقابله کند و در این راه از هر شیوه ای که لازم بداند استفاده نماید.
قدرت سپاه بدین معنی است که جنبش مدنی در ایران با نیرویی به مراتب محکم تر و خشن تر از مصر و تونس طرف است. حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب مخالفان خود به مراتب بی رحمانه تر و سیستماتیک تر از حکومت بن علی و مبارک عمل می کند. همچنین پایگاه ایدئولوژیک این حکومت از تمامی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس قدرتمندتر می باشد. رهبران و مقامات جمهوری اسلامی براین باورند که به طور مشروع نماینده کشور خود هستند و کلیه حقوقی که برای خود قائل اند براساس باورهای مذهبی است. محمود احمدی نژاد در اکثر سخنرانی های خود به امام دوازدهم شیعیان اشاره می کند که غایب است و روزی برای حکومت بر جهان بازخواهد گشت. احمدی نژاد همچنین بارها گفته که می خواهد به ارزش ها و آرمان های دهه اول انقلاب بازگردد.
بیان چنین سخنانی درواقع برای دفاع از خود است تا بتوان سرکوب هرگونه نظر مخالف را توجیه کرد و اینها همه در زمانی روی می دهد که حکومت با بدترین بحران مشروعیت از ابتدای حیات خود روبروست. بار دیگر، تجمعات مردمی برای برقراری دموکراسی در تهران و دیگر شهرهای ایران وجهه حکومت جمهوری اسلامی را مخدوش کرد و آن را در نزد کشورهای مسلمان به عنوان حکومت پیشتاز در سرکوب مخالفان خود شناساند.
شورش های اخیر در خیابان های عرب علیه دیکتاتوری های فاسد تونس، مصر، لیبی، الجزایر، یمن، اردن و بحرین شباهت بسیاری با تظاهرات و تجمعات بدون خشونت مردم در ایران دارد؛ تجمعاتی که از سوی شبه نظامیان بسیجی و باتوم هایشان به شدت سرکوب شد.
حکومت جمهوری اسلامی سرمایه گذاری بسیاری روی واکنش و شعارهای بین المللی خود در برابر حکومت های فاسد خاورنزدیک کرد؛ ولی اکنون سیاست های داخلی و ضد دموکراتیک خود حکومت، مشروعیت آن را به عنوان یک حکومت "مردمی" و "اسلامی" زیر سؤال برده است.
نکته مسلم این است که کسانی که اکنون در ایران بر سر قدرت اند، باورپذیری و مشروعیت خود را به دلیل اعمال فشار و اتخاذ شیوه های سبعانه سرکوب علیه جامعه مدنی ایران ازدست داده اند. به علاوه، جنبش سبز با یک اشاره اجمالی به اصول جمهوریت و حاکمیت مردم، به راحتی مشروعیت حکومت دین سالار ایران را زیر سؤال برده است. جنبش سبز ایران با شرایط مشکل سازی روبروست، ولی روی استراتژی خود مبنی بر عدم به کارگیری خشونت به عنوان مهم ترین سرمایه اخلاقی حساب کرده است.
این جنبش به صورت شفاف و به شکلی دموکراتیک تعریف شده و دراین راستا به خوبی توانسته است سبعانیت سیاسی و ضعف های حکومت جمهوری اسلامی در عقل گرایی و خردورزی را نمایان سازد.
منبع: ال پائیس، اول آوریل
تظاهرات و اعتراضاتی که در ایران برگزار شد به خوبی نشان داد که جنبش سبز با وجود اینکه پس از انتخابات جنجال برانگیز سال ۲۰۰۹ به شدت مورد سرکوب قرار گرفته همچنان زنده است.
ظاهراً شورش های مردمی در تونس و مصر باعث نیرو گرفتن جامعه مدنی ایران شده تا با قاطعیت و جدیت بیشتری خواسته های مشروع خود مبنی بر استقرار دموکراسی را مطرح کند. پس از ۲۰ ماه سرکوب، شکنجه، اعدام، و بازداشت شخصیت های کلیدی مخالف در منازل شان، اکنون ابعاد اعتراضات در شهرهای مختلف ایران با آنچه حکومت درخصوص بهره مندی خود از حمایت مردم می گوید در تناقض کامل است. با وجود حبس میرحسین موسوی و مهدی کروبی، صدای اعتراضات در ایران هنوز خاموش نشده. بازداشت ها پس از انتشار فراخوان در سایت های این دو رهبر مخالفان در اعتراض به حبس خانگی آنان افزایش یافته است.
طی هفته های گذشته در تهران، شیراز و کردستان، ده ها هزار معترض و مخالف دولت با نیروهای امنیتی روبرو شدند. ماهیت این گردهمایی ها علی رغم عدم اعمال خشونت، قدری تندروتر از سال ۲۰۰۹ به نظر می رسید. شرکت کنندگان ممنوعیت گردهمایی و تجمع را که همواره ازسوی حکومت دین سالار و رهبر آن آیت الله خامنه ای تحمیل شده، به چالش کشیدند. این دقیقاً همان رویکردی است که برخی دیکتاتورهای منطقه خاورنزدیک نیز طی هفته های اخیر علیه مردم خود به کار بسته اند.
پاسخ رسمی به اعتراضات خشونت بار بود. تلویزیون دولتی مردم معترض را "فتنه گر، سلطنت طلب، اراذل و اوباش، و شورشگر" نامید و قانونگذاران افراطی حکومت در صحن مجلس شعار "اعدام رهبران مخالفان" را سر دادند. با این حال، چندین فرمانده سپاه پاسداران ابراز نگرانی کرده اند که ممکن است نیروهای امنیتی و نظامی با معترضان و مخالفان خوش رفتاری کنند. به نوشته روزنامه دیلی تلگراف، "مقامات عالی رتبه در سپاه پاسداران نامه ای به فرمانده کل سپاه نوشته اند و خواستار آن شده اند که از آنان نخواهند به روی معترضان و مخالفان دولت آتش بگشایند".
نیروهای نظامی مصر با اعتصابات و تجمعات مخالفت کردند، ولی همواره درتلاش بودند تا به رهبران مخالفان اطمینان دهند که آنان نیز مایلند دموکراسی در مصر برقرار شود. ازطرف دیگر، فرماندهان سپاه پاسداران که بر مسندهای اقتصادی و سیاسی کشور تکیه زده اند و بر برنامه های هسته ای و موشکی نظارت کامل دارند، فشارهای خود را بر جامعه مدنی ایران افزایش داده اند.
این نهاد چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ تأسیس شد تا در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی از جمهوری اسلامی دفاع کند. حتی اعضای عادی سپاه پاسداران نیز در کلیه مراحل زندگی دارای مزایای اجتماعی بیشماری هستند، به عنوان مثال می توانند وارد دانشگاه شوند و فرماندهان آن نیز سهام شرکت مخابرات را در قبضه خود دارند. این سازمان همچنین عملیات و مأموریت هایی را در کشورهای دیگر به انجام می رساند، که ازآن جمله می توان به آموزش نظامی و مسلح سازی شبه نظامیان حزب الله در لبنان اشاره کرد.
در سال ۲۰۰۵، پس از انتخاب محمود احمدی نژاد [که سال ها از اعضای سپاه بود] به سمت ریاست جمهوری، نفوذ سیاسی سپاه افزایش یافت. بی اعتباری و سرکوب خشونت بار اعتراضات پس از انتخابات ۲۰۰۹ از سوی بسیاری از ناظران به عنوان ظهور یک حکومت نظامی قلمداد شد که صرفاً نامش دین سالار است. یکی از مهم ترین پیامدهای این تحول این است که سپاه پاسداران اکنون می تواند با هر آنچه که به مثابه تهدیدی برای بقای جمهوری اسلامی به شمار آید مقابله کند و در این راه از هر شیوه ای که لازم بداند استفاده نماید.
قدرت سپاه بدین معنی است که جنبش مدنی در ایران با نیرویی به مراتب محکم تر و خشن تر از مصر و تونس طرف است. حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب مخالفان خود به مراتب بی رحمانه تر و سیستماتیک تر از حکومت بن علی و مبارک عمل می کند. همچنین پایگاه ایدئولوژیک این حکومت از تمامی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس قدرتمندتر می باشد. رهبران و مقامات جمهوری اسلامی براین باورند که به طور مشروع نماینده کشور خود هستند و کلیه حقوقی که برای خود قائل اند براساس باورهای مذهبی است. محمود احمدی نژاد در اکثر سخنرانی های خود به امام دوازدهم شیعیان اشاره می کند که غایب است و روزی برای حکومت بر جهان بازخواهد گشت. احمدی نژاد همچنین بارها گفته که می خواهد به ارزش ها و آرمان های دهه اول انقلاب بازگردد.
بیان چنین سخنانی درواقع برای دفاع از خود است تا بتوان سرکوب هرگونه نظر مخالف را توجیه کرد و اینها همه در زمانی روی می دهد که حکومت با بدترین بحران مشروعیت از ابتدای حیات خود روبروست. بار دیگر، تجمعات مردمی برای برقراری دموکراسی در تهران و دیگر شهرهای ایران وجهه حکومت جمهوری اسلامی را مخدوش کرد و آن را در نزد کشورهای مسلمان به عنوان حکومت پیشتاز در سرکوب مخالفان خود شناساند.
شورش های اخیر در خیابان های عرب علیه دیکتاتوری های فاسد تونس، مصر، لیبی، الجزایر، یمن، اردن و بحرین شباهت بسیاری با تظاهرات و تجمعات بدون خشونت مردم در ایران دارد؛ تجمعاتی که از سوی شبه نظامیان بسیجی و باتوم هایشان به شدت سرکوب شد.
حکومت جمهوری اسلامی سرمایه گذاری بسیاری روی واکنش و شعارهای بین المللی خود در برابر حکومت های فاسد خاورنزدیک کرد؛ ولی اکنون سیاست های داخلی و ضد دموکراتیک خود حکومت، مشروعیت آن را به عنوان یک حکومت "مردمی" و "اسلامی" زیر سؤال برده است.
نکته مسلم این است که کسانی که اکنون در ایران بر سر قدرت اند، باورپذیری و مشروعیت خود را به دلیل اعمال فشار و اتخاذ شیوه های سبعانه سرکوب علیه جامعه مدنی ایران ازدست داده اند. به علاوه، جنبش سبز با یک اشاره اجمالی به اصول جمهوریت و حاکمیت مردم، به راحتی مشروعیت حکومت دین سالار ایران را زیر سؤال برده است. جنبش سبز ایران با شرایط مشکل سازی روبروست، ولی روی استراتژی خود مبنی بر عدم به کارگیری خشونت به عنوان مهم ترین سرمایه اخلاقی حساب کرده است.
این جنبش به صورت شفاف و به شکلی دموکراتیک تعریف شده و دراین راستا به خوبی توانسته است سبعانیت سیاسی و ضعف های حکومت جمهوری اسلامی در عقل گرایی و خردورزی را نمایان سازد.
منبع: ال پائیس، اول آوریل
تحلیل تایم از رویکرد آمریکا در منطقه
حمله به لیبی، پیام به تهران؟
جو کلین
امیدوارم حقیقت چیز دیگری باشد. اما همانطور که دیوید سنگر در مقاله اش نوشته است، دست کم عده ای در کاخ سفید هستند که به موضوع اینگونه نگاه می کنند:
توماس ای دانیلون مشاور امنیت ملی گفت، ملاهای تهران تمام تحرکات آقای اوباما در جهان عرب را زیر نظر دارند. از دید آنها، ناتوانی اوباما در پیگیری سخنان خود مبنی بر "از دست رفتن مشروعیت سرهنگ معمر قذافی برای حکومت بر لیبی"، نشانه ای از ضعف خواهد بود، و شاید نشانه ای از آن است که آقای اوباما عهد خود مبنی بر اجازه ندادن به ایران برای تولید تسلیحات هسته ای را نیز چندان جدی نخواهد گرفت.
بنجامین جی رودز مشاور ارشدی که در جلسه کاخ سفید حضور داشت، هفته پیش گفته بود: "نباید اینطور بزرگنمایی شود که (موضوع ایران) یک عامل تعیین کننده و یا حتی یک عامل اصلی بوده است. اما وی در عین حال گفت پیامد آن (حمله به لیبی) بر ایران، همیشه در تصمیم گیری مدنظر بوده است. "
این واقعاً شرم آور است. ما خودمان را در مهلکه لیبی انداخته ایم زیرا اوباما به طور بچه گانه ای گفته است قذافی باید برود و اگر نرود، ما از نظر ایرانی ها ضعیف به نظر می رسیم؟ آنطور که بنجامین رودز اصرار دارد، شاید این یک عامل تعیین کننده نبوده است اما اگر به نوعی یک فاکتور بوده است، این مسأله مایه تأسف خواهد بود. در واقع اگر ایران در طرز فکر ما در خصوص خاورمیانه یک فاکتور محسوب می شود، باید توجه بسیار بیشتری به سوریه بکنیم، جائیکه بشار اسد متحد ایران در حال کشتار مردم خودش است. مسلماً باید به سوریه بیش از لیبی توجه داشته باشیم.
همه این ها، تکرار بحث "اعتبار" است که بارها و بارها رد شده است. مثلاً می گفتند اگر ما از ویتنام خارج شویم، اعتبارمان در نبرد با اتحاد جماهیر شوروی از دست خواهد رفت. نظیر همین سخنان را همین اواخر، بارها درباره عراق و افغانستان نیز شنیده ایم. از میان تمام دلایلی که برای باقی ماندن در آن دو کشور مطرح است، "اعتبار" کمترین اعتبار را دارد. ثبات در بین النهرین و جنوب آسیا دلیل بسیار حیاتی تری برای ماندن در آنجاست.
جای ایران در این بحث از سر ناچاری است. من حدس می زنم پای ایران به این دلیل به این بحث کشیده شده که سایر دلایل مطرح شده برای این ماجراجویی، از وزن کافی برخوردار نبودند. "بشردوستی" می توانست دلیل کافی باشد، اما وقتی پای منافع ملی خودمان وسط کشیده می شود، از استحکام چندانی برخوردار نیست. (خصوصاً در زمانی که از نظر مالی و نظامی تحت فشار هستیم و باید بر روی منابع سیاست خارجه خودمان در نقاط مهم دنیا نظیر مصر و پاکستان متمرکز باشیم.) اینکه گفته شود "همه، البته مشخصاً اتحادیه عرب و سازمان ملل، از ما می خواستند این کار را بکینم"، نیز دلیل مناسبی نیست. همانطور که رئیس جمهور قبلاً می گفت، ما از گزینه نظامی تنها به عنوان آخرین گزینه استفاده می کنیم، آن هم در زمانی که منافع ملی ما مورد تهدید واقع شده است. امیدوارم هرچه زودتر در لیبی به موفقیت برسیم و هرکسی که بر قذافی غلبه کند، برای مردم لیبی بهتر از قذافی خواهد بود. اما نگرانی من از آن است که این ماجراجویی، مقابله با بحران بعدی را دشوارتر کرده است.
علیرغم آنچه اسرائیل ها می گویند، سیاست اوباما در قبال ایران موفقیت آمیز بوده است. تحریم های اقتصادی ضربه سختی وارد کرده اند. بدافزار استاکس نت تنها گوشه ای از خرابکاری های اسرائیل و آمریکا در ایران است. حتی اگر ایران به یک سلاح هسته ای نیز دست پیدا کند، مسلماً یک تهدید مهم تر از برنامه هسته ای کره شمالی علیه منافع ملی ما نخواهد بود. درواقع می توان گفت اصلاً تهدیدی برای اسرائیل تلقی نخواهد شد: ایرانی ها هرگز مانند قذافی دست به کار احمقانه ای نزدند و مانند صدام رفتار جنگ افروزانه ای نشان نداده اند. آنها یک کشور واقعی دارند، ثروتی بر روی زمین و میراث دوست داشتنی که باید مراقبت شود. درد و رنج به جا مانده از جنگ ایران و عراق واقعی و تازه مانده است، و درسی آموزنده تر از هیاهوهای ضد صهیونیستی دولت در کشوری است که قبلاً نزدیکترین متحد اسرائیل بوده و می تواند در آینده نیز باشد.
ایرانی ها می توانند مشکل ساز باشند. حمایت آنها از حزب الله و در حد کمتری از حماس، تهدیدی است که تنفر اسرائیلی ها و داشتن حق حمله برای آنها را توجیه می کند. سعودی ها نیز از اکثریت شیعه بحرین و نیر شیعیان مستقر در استان شرقی، منطقه نفت خیز خود، نگران است و این نگرانی ها اصلاً غیرمنطقی نیستند. البته سعودی ها بیشتر از این نگران هستند که اگر جوانان شان در خیابان ها جمع شوند، دولت اوباما طرف آنها را خواهد گرفت. ضمناً نگرانی هایی نیز در نزد کشورهای سنی حوزه خلیج فارس در مورد خروج آمریکا از عراق وجود دارد، اینکه عراق می تواند دوباره به سوی ایران متمایل شود. اما از طرف دیگر باید گفت ایرانی ها در طول جنگ 1981 تا 1988، تعداد بیشتری از عراقی ها را در مقایسه با حضور یک دهه گذشته آمریکا در آن کشور کشته اند. عراق به همان اندازه عرب است که شیعه است و ایران نیز به همان اندازه فارس است که مسلمان است. فارس ها از عرب ها متنفرند و برعکس؛ و از هزاران سال پیش از آمدن محمد، وضع همینگونه بوده است.
ایران یک معضل است. اما در دنیای مشکلات پیش روی آمریکا، می توانم معضل ایران را بعد از بی ثباتی در پاکستان مجهز به سلاح هسته ای قرار دهم. حتی آن را در رتبه پائین تری از نیاز به حمایت و تقویت از انقلاب مصر قرار می دهم. در خاتمه، این سؤال که آیا ایران در حال قدرت یافتن از نا آرامی های جهان عرب است، را یک پرسش کنگ و مشکوک می دانم. ممکن است کشورهای سنی ضعیف تر شوند اما ایران در طرف مقابل دموکراسی ایستاده است. ایران مخالفان خود را می کشد، زندانی می کند، شکنجه می دهد و مورد تجاوز قرار می دهد. من فکر می کنم کسانی که در سراسر منطقه به خیابان ها ریختند، کمترین همدردی نیز با رژیم ایران ندارند. جوانان مصری و سایرینی که به خیابان ها سرازیر شدند، ممکن است ما را چندان دوست نداشته باشند، زیرا ما از سرکوبگران آنها حمایت کرده ایم، اما مسلماً ایده های ما را دوست دارند؛ خصوصاً معترضان زیر 40 ساله که بخش عظیمی از ترکیب جمعیتی منطقه را تشکیل می دهند. و در نهایت همین است که ما را در موضع بسیار قدرتمندی در برابر ایران قرار می دهد، مگرآنکه ما خودمان با تحمیل خواسته هایمان در منطقه از طریق زور و خشونت، این موضع را از دست بدهیم.
منبع: تایم- 3 آوریل
امیدوارم حقیقت چیز دیگری باشد. اما همانطور که دیوید سنگر در مقاله اش نوشته است، دست کم عده ای در کاخ سفید هستند که به موضوع اینگونه نگاه می کنند:
توماس ای دانیلون مشاور امنیت ملی گفت، ملاهای تهران تمام تحرکات آقای اوباما در جهان عرب را زیر نظر دارند. از دید آنها، ناتوانی اوباما در پیگیری سخنان خود مبنی بر "از دست رفتن مشروعیت سرهنگ معمر قذافی برای حکومت بر لیبی"، نشانه ای از ضعف خواهد بود، و شاید نشانه ای از آن است که آقای اوباما عهد خود مبنی بر اجازه ندادن به ایران برای تولید تسلیحات هسته ای را نیز چندان جدی نخواهد گرفت.
بنجامین جی رودز مشاور ارشدی که در جلسه کاخ سفید حضور داشت، هفته پیش گفته بود: "نباید اینطور بزرگنمایی شود که (موضوع ایران) یک عامل تعیین کننده و یا حتی یک عامل اصلی بوده است. اما وی در عین حال گفت پیامد آن (حمله به لیبی) بر ایران، همیشه در تصمیم گیری مدنظر بوده است. "
این واقعاً شرم آور است. ما خودمان را در مهلکه لیبی انداخته ایم زیرا اوباما به طور بچه گانه ای گفته است قذافی باید برود و اگر نرود، ما از نظر ایرانی ها ضعیف به نظر می رسیم؟ آنطور که بنجامین رودز اصرار دارد، شاید این یک عامل تعیین کننده نبوده است اما اگر به نوعی یک فاکتور بوده است، این مسأله مایه تأسف خواهد بود. در واقع اگر ایران در طرز فکر ما در خصوص خاورمیانه یک فاکتور محسوب می شود، باید توجه بسیار بیشتری به سوریه بکنیم، جائیکه بشار اسد متحد ایران در حال کشتار مردم خودش است. مسلماً باید به سوریه بیش از لیبی توجه داشته باشیم.
همه این ها، تکرار بحث "اعتبار" است که بارها و بارها رد شده است. مثلاً می گفتند اگر ما از ویتنام خارج شویم، اعتبارمان در نبرد با اتحاد جماهیر شوروی از دست خواهد رفت. نظیر همین سخنان را همین اواخر، بارها درباره عراق و افغانستان نیز شنیده ایم. از میان تمام دلایلی که برای باقی ماندن در آن دو کشور مطرح است، "اعتبار" کمترین اعتبار را دارد. ثبات در بین النهرین و جنوب آسیا دلیل بسیار حیاتی تری برای ماندن در آنجاست.
جای ایران در این بحث از سر ناچاری است. من حدس می زنم پای ایران به این دلیل به این بحث کشیده شده که سایر دلایل مطرح شده برای این ماجراجویی، از وزن کافی برخوردار نبودند. "بشردوستی" می توانست دلیل کافی باشد، اما وقتی پای منافع ملی خودمان وسط کشیده می شود، از استحکام چندانی برخوردار نیست. (خصوصاً در زمانی که از نظر مالی و نظامی تحت فشار هستیم و باید بر روی منابع سیاست خارجه خودمان در نقاط مهم دنیا نظیر مصر و پاکستان متمرکز باشیم.) اینکه گفته شود "همه، البته مشخصاً اتحادیه عرب و سازمان ملل، از ما می خواستند این کار را بکینم"، نیز دلیل مناسبی نیست. همانطور که رئیس جمهور قبلاً می گفت، ما از گزینه نظامی تنها به عنوان آخرین گزینه استفاده می کنیم، آن هم در زمانی که منافع ملی ما مورد تهدید واقع شده است. امیدوارم هرچه زودتر در لیبی به موفقیت برسیم و هرکسی که بر قذافی غلبه کند، برای مردم لیبی بهتر از قذافی خواهد بود. اما نگرانی من از آن است که این ماجراجویی، مقابله با بحران بعدی را دشوارتر کرده است.
علیرغم آنچه اسرائیل ها می گویند، سیاست اوباما در قبال ایران موفقیت آمیز بوده است. تحریم های اقتصادی ضربه سختی وارد کرده اند. بدافزار استاکس نت تنها گوشه ای از خرابکاری های اسرائیل و آمریکا در ایران است. حتی اگر ایران به یک سلاح هسته ای نیز دست پیدا کند، مسلماً یک تهدید مهم تر از برنامه هسته ای کره شمالی علیه منافع ملی ما نخواهد بود. درواقع می توان گفت اصلاً تهدیدی برای اسرائیل تلقی نخواهد شد: ایرانی ها هرگز مانند قذافی دست به کار احمقانه ای نزدند و مانند صدام رفتار جنگ افروزانه ای نشان نداده اند. آنها یک کشور واقعی دارند، ثروتی بر روی زمین و میراث دوست داشتنی که باید مراقبت شود. درد و رنج به جا مانده از جنگ ایران و عراق واقعی و تازه مانده است، و درسی آموزنده تر از هیاهوهای ضد صهیونیستی دولت در کشوری است که قبلاً نزدیکترین متحد اسرائیل بوده و می تواند در آینده نیز باشد.
ایرانی ها می توانند مشکل ساز باشند. حمایت آنها از حزب الله و در حد کمتری از حماس، تهدیدی است که تنفر اسرائیلی ها و داشتن حق حمله برای آنها را توجیه می کند. سعودی ها نیز از اکثریت شیعه بحرین و نیر شیعیان مستقر در استان شرقی، منطقه نفت خیز خود، نگران است و این نگرانی ها اصلاً غیرمنطقی نیستند. البته سعودی ها بیشتر از این نگران هستند که اگر جوانان شان در خیابان ها جمع شوند، دولت اوباما طرف آنها را خواهد گرفت. ضمناً نگرانی هایی نیز در نزد کشورهای سنی حوزه خلیج فارس در مورد خروج آمریکا از عراق وجود دارد، اینکه عراق می تواند دوباره به سوی ایران متمایل شود. اما از طرف دیگر باید گفت ایرانی ها در طول جنگ 1981 تا 1988، تعداد بیشتری از عراقی ها را در مقایسه با حضور یک دهه گذشته آمریکا در آن کشور کشته اند. عراق به همان اندازه عرب است که شیعه است و ایران نیز به همان اندازه فارس است که مسلمان است. فارس ها از عرب ها متنفرند و برعکس؛ و از هزاران سال پیش از آمدن محمد، وضع همینگونه بوده است.
ایران یک معضل است. اما در دنیای مشکلات پیش روی آمریکا، می توانم معضل ایران را بعد از بی ثباتی در پاکستان مجهز به سلاح هسته ای قرار دهم. حتی آن را در رتبه پائین تری از نیاز به حمایت و تقویت از انقلاب مصر قرار می دهم. در خاتمه، این سؤال که آیا ایران در حال قدرت یافتن از نا آرامی های جهان عرب است، را یک پرسش کنگ و مشکوک می دانم. ممکن است کشورهای سنی ضعیف تر شوند اما ایران در طرف مقابل دموکراسی ایستاده است. ایران مخالفان خود را می کشد، زندانی می کند، شکنجه می دهد و مورد تجاوز قرار می دهد. من فکر می کنم کسانی که در سراسر منطقه به خیابان ها ریختند، کمترین همدردی نیز با رژیم ایران ندارند. جوانان مصری و سایرینی که به خیابان ها سرازیر شدند، ممکن است ما را چندان دوست نداشته باشند، زیرا ما از سرکوبگران آنها حمایت کرده ایم، اما مسلماً ایده های ما را دوست دارند؛ خصوصاً معترضان زیر 40 ساله که بخش عظیمی از ترکیب جمعیتی منطقه را تشکیل می دهند. و در نهایت همین است که ما را در موضع بسیار قدرتمندی در برابر ایران قرار می دهد، مگرآنکه ما خودمان با تحمیل خواسته هایمان در منطقه از طریق زور و خشونت، این موضع را از دست بدهیم.
منبع: تایم- 3 آوریل
شرایط دانشجویان از همیشه سخت تر
هدیه تولد بهاره هدایت: ملاقات کابینی
دهه جدید شمسی، برای دانشجویان، تفاوت خاصی با دیگر سالها ندارد. بسیاری از دانشجویان همچنان دربندند و شرایط دشواری را در زندانها میگذرانند. بسیاری از آنان از زمان بازداشت خود، حق استفاده از مرخصی را نیافتهاند و برخی دیگر نیز با وجود نیاز به معالجه و درمان، همچنان روزگار را در زندان سپری میکنند.
کمپین تولد بهاره هدایت
روز گذشته، سالگرد تولد و ازدواج بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و از فعالان جنبش زنان بود. هدایت که پس از درگیریهای روز عاشورا در سال 88 بازداشت شد از آن زمان تاکنون در زندان به سر میبرد. وی در دادگاه انقلاب، به نه و نیم سال حبس تعزیری محکوم شده است.
فعالان دانشجویی و حقوقبشر در بسیاری از نقاط دنیا تصمیم گرفتند تا با ارسال پیامهای تبریک، سالروز تولد و ازدواج بهاره هدایت را به وی و همسرش تبریک بگویند. این در حالی است که بهاره هدایت در ماههای گذشته ممنوعالملاقات بوده و بعد از دیداری کوتاه در آخرین روزهای سال ۸۹،هفته گذشته بار دیگر اعلام شد وی ممنوع الملاقات شده است. اما روز گذشته و همزمان با تولد بهاره هدایت، مسوولان زندان، اجازه دادند همسر وی، امین احمدیان ملاقاتی کابینی با وی داشته باشد.
این ملاقات در حالی انجام شد که مسوولان زندان ابتدا اعلام کردند بهاره هدایت و مهدیه گلرو ممنوعالملاقات هستند. بهاره هدایت و مهدیه گلرو، اواخر اسفند سال گذشته ملاقاتی چند دقیقهای با همسرانشان داشتند که در ازای عدم پذیرش مرخصی از سوی مسوولین امنیتی بود.
بازگشت میلاد اسدی به زندان
سایت دانشجونیوز، خبر داد میلاد اسدی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر به زندان اوین بازگشته است.
پیش از این در روزهای نخست تعطیلات نوروزی نیز، اخباری درباره انتقال میلاد اسدی به زندان منتشر شده و بعدها تکذیب شده بود.
دبیر واحد فرهنگی دفتر تحکیم وحدت، که یازدهم آذرماه سال 88 بازداشت شده بود، در این مدت اجازه استفاده از مرخصی را نیافته بود. وی که از روز ۲۹ اسفند ماه به مرخصی آمده بود، روز دوشنبه و پس از پایان تعطیلات نوروزی به زندان اوین فراخوانده شد.
میلاد اسدی آذرماه سال ۸۸ دستگیر و نوزدهم اردیبهشت ماه همان سال در شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به هفت سال و نیم زندان محکوم شد؛ این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تائید گردید. اتهامات این فعال دانشجویی، "اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری" است.
وی همچنین در دادگاهی دیگر در چهاردهم شهریورماه سال ۸۸، به همراه بهاره هدایت دیگر عضو این سازمان که به ۹ سال زندان محکوم شده، به اتهام "اخلال در نظم عمومی" از طریق حضور در مقابل زندان اوین در سال تحویل سال ۱۳۸۸، در شعبه ۱۰۵۳ دادگاه عمومی جزایی مجددا مورد محاکمه قرار گرفت.
وضعیت نامشخص ضیا نبوی در زندان
ضیا نبوی، سخنگوی شورای دفاع از حق تحصیل و از دانشجویان ستاره دار که چندی پیش پس از حدود دو ماه بار دیگر به زندان کارون اهواز بازگردانده شده، وضعیت نامشخصی دارد.
این فعال دانشجویی سال گذشته، به طور ناگهانی از زندان کارون اهواز به مکانی نامعلوم منتقل و بعدها مشخص شد اداره اطلاعات شهر اهواز بوده است. یکی از نزدیکان ضیا نبوی به "روز گفته است: "ضیا در طول این دو ماه به شدت تحت فشار بود که مصاحبهای علیه جنبش دانشجویی انجام دهد و بحث دانشجویان ستارهدار را تکذیب کند. مساله دیگری که باعث فشارهای زیادی بر وی شده بود، انتشار مجموعهای از خاطرات وی از درون زندان بود".
این فردنزدیک به خانواده نبوی به "روز" گفته است: "بازجویان پرونده با هرگونه اعطای مرخصی به ضیا مخالفت و اعلام کردهاند به هیچ وجه به وی مرخصی داده نخواهد شد. علت این مساله هنوز برای خانواده ضیا روشن نیست، اما با توجه به صحبتهایی که قبلا مطرح شده بود، حدس ما این است که احتمالا بازجویان انتظار دارند ضیا با آنها همکاری کند تا به وی مرخصی بدهند".
ضیا نبوی ۲۵ خرداد سال 88بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۰ سال حبس تعزیری همراه با تبعید به زندان کاروان اهواز محکوم شد.
اخراج دو استاد حقوق از دانشگاه
آقای احسان اله حیدری وکیل پایه یک دادگستری و عضو تمام وقت و رسمی هيأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم آباد به دستور وزارت اطلاعات، به دلیل درویش بودن و وکالت دراویش گنابادی درمراجع قضائی، اخراج شد.
به گزارش سایت مجذوبان نور، مسوولین دانشگاه علت اخراج اين استاد حقوق را سلب صلاحیت گزینشی بیان و به نقل از مامورین امنیتی، مکاتبه وزارت اطلاعات با هیات مرکزی گزینش سازمان مرکزی جهت سلب صلاحیت وی، دلبستگي به طريقت درویشی نعمت اللهي گنابادي و وکالت دراویش در مراجع قضائی اعلام کرده اند. این استاد حقوق در سال 1387 در پی قبولی در کنکور ورودی دوره دکتری حقوق جزا وجرم شناسی دانشگاه قم هم به دلایل عقيدتی از حق تحصیل محروم گردید و از سوي وزارت اطلاعات محدوديتهايي براي فعاليت وي در كانون وكلاي لرستان ايجاد شد.
از سوی دیگر دکتر محمد شریف، وکیل دادگستری و استاد حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی از دانشگاه علامه اخراج شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، دکتر شریف، در گفتگویی با این کمیته ضمن تایید این خبر اظهار داشت: "در اولین روز دانشگاه نامهای به دستم دادند و گفتند که صلاحیت عمومی من رد شده و به خدمات دانشگاهیام پایان داده میشود."
این اخراج که به گفته محمد شریف با ابلاغ کتبی انجام شده، در شرایطی صورت میگیرد که اول بهمن ماه گذشته نیز، مسئولان دانشگاه علامه، بدون هیچ گونه توضیح و دلیل قانونی، کلیه واحدهای این استاد دانشگاه، در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا را حذف کرده بودند.
خبرگزاری فارس در گزارشی به نقل از یک منبع آگاه در دانشگاه علامه طباطبایی درخصوص علت اخراج محمد شریف نوشت: "وي در زمان دكتر حبيبي با سن ۴۸ سالگي آن هم بدون رعايت قوانين حاكم بر وزارت علوم و دانشگاه علامه، با مدرك فوق ليسانس استخدام و به تدريس در اين دانشگاه پرداخت كه استخدام وي غير قانوني بود؛ زيرا سن استخدام بايد ۴۰ سال و مدرك فرد نيز دكتري باشد".
کمپین تولد بهاره هدایت
روز گذشته، سالگرد تولد و ازدواج بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و از فعالان جنبش زنان بود. هدایت که پس از درگیریهای روز عاشورا در سال 88 بازداشت شد از آن زمان تاکنون در زندان به سر میبرد. وی در دادگاه انقلاب، به نه و نیم سال حبس تعزیری محکوم شده است.
فعالان دانشجویی و حقوقبشر در بسیاری از نقاط دنیا تصمیم گرفتند تا با ارسال پیامهای تبریک، سالروز تولد و ازدواج بهاره هدایت را به وی و همسرش تبریک بگویند. این در حالی است که بهاره هدایت در ماههای گذشته ممنوعالملاقات بوده و بعد از دیداری کوتاه در آخرین روزهای سال ۸۹،هفته گذشته بار دیگر اعلام شد وی ممنوع الملاقات شده است. اما روز گذشته و همزمان با تولد بهاره هدایت، مسوولان زندان، اجازه دادند همسر وی، امین احمدیان ملاقاتی کابینی با وی داشته باشد.
این ملاقات در حالی انجام شد که مسوولان زندان ابتدا اعلام کردند بهاره هدایت و مهدیه گلرو ممنوعالملاقات هستند. بهاره هدایت و مهدیه گلرو، اواخر اسفند سال گذشته ملاقاتی چند دقیقهای با همسرانشان داشتند که در ازای عدم پذیرش مرخصی از سوی مسوولین امنیتی بود.
بازگشت میلاد اسدی به زندان
سایت دانشجونیوز، خبر داد میلاد اسدی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و فعال دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر به زندان اوین بازگشته است.
پیش از این در روزهای نخست تعطیلات نوروزی نیز، اخباری درباره انتقال میلاد اسدی به زندان منتشر شده و بعدها تکذیب شده بود.
دبیر واحد فرهنگی دفتر تحکیم وحدت، که یازدهم آذرماه سال 88 بازداشت شده بود، در این مدت اجازه استفاده از مرخصی را نیافته بود. وی که از روز ۲۹ اسفند ماه به مرخصی آمده بود، روز دوشنبه و پس از پایان تعطیلات نوروزی به زندان اوین فراخوانده شد.
میلاد اسدی آذرماه سال ۸۸ دستگیر و نوزدهم اردیبهشت ماه همان سال در شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به هفت سال و نیم زندان محکوم شد؛ این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تائید گردید. اتهامات این فعال دانشجویی، "اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری" است.
وی همچنین در دادگاهی دیگر در چهاردهم شهریورماه سال ۸۸، به همراه بهاره هدایت دیگر عضو این سازمان که به ۹ سال زندان محکوم شده، به اتهام "اخلال در نظم عمومی" از طریق حضور در مقابل زندان اوین در سال تحویل سال ۱۳۸۸، در شعبه ۱۰۵۳ دادگاه عمومی جزایی مجددا مورد محاکمه قرار گرفت.
وضعیت نامشخص ضیا نبوی در زندان
ضیا نبوی، سخنگوی شورای دفاع از حق تحصیل و از دانشجویان ستاره دار که چندی پیش پس از حدود دو ماه بار دیگر به زندان کارون اهواز بازگردانده شده، وضعیت نامشخصی دارد.
این فعال دانشجویی سال گذشته، به طور ناگهانی از زندان کارون اهواز به مکانی نامعلوم منتقل و بعدها مشخص شد اداره اطلاعات شهر اهواز بوده است. یکی از نزدیکان ضیا نبوی به "روز گفته است: "ضیا در طول این دو ماه به شدت تحت فشار بود که مصاحبهای علیه جنبش دانشجویی انجام دهد و بحث دانشجویان ستارهدار را تکذیب کند. مساله دیگری که باعث فشارهای زیادی بر وی شده بود، انتشار مجموعهای از خاطرات وی از درون زندان بود".
این فردنزدیک به خانواده نبوی به "روز" گفته است: "بازجویان پرونده با هرگونه اعطای مرخصی به ضیا مخالفت و اعلام کردهاند به هیچ وجه به وی مرخصی داده نخواهد شد. علت این مساله هنوز برای خانواده ضیا روشن نیست، اما با توجه به صحبتهایی که قبلا مطرح شده بود، حدس ما این است که احتمالا بازجویان انتظار دارند ضیا با آنها همکاری کند تا به وی مرخصی بدهند".
ضیا نبوی ۲۵ خرداد سال 88بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۰ سال حبس تعزیری همراه با تبعید به زندان کاروان اهواز محکوم شد.
اخراج دو استاد حقوق از دانشگاه
آقای احسان اله حیدری وکیل پایه یک دادگستری و عضو تمام وقت و رسمی هيأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم آباد به دستور وزارت اطلاعات، به دلیل درویش بودن و وکالت دراویش گنابادی درمراجع قضائی، اخراج شد.
به گزارش سایت مجذوبان نور، مسوولین دانشگاه علت اخراج اين استاد حقوق را سلب صلاحیت گزینشی بیان و به نقل از مامورین امنیتی، مکاتبه وزارت اطلاعات با هیات مرکزی گزینش سازمان مرکزی جهت سلب صلاحیت وی، دلبستگي به طريقت درویشی نعمت اللهي گنابادي و وکالت دراویش در مراجع قضائی اعلام کرده اند. این استاد حقوق در سال 1387 در پی قبولی در کنکور ورودی دوره دکتری حقوق جزا وجرم شناسی دانشگاه قم هم به دلایل عقيدتی از حق تحصیل محروم گردید و از سوي وزارت اطلاعات محدوديتهايي براي فعاليت وي در كانون وكلاي لرستان ايجاد شد.
از سوی دیگر دکتر محمد شریف، وکیل دادگستری و استاد حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی از دانشگاه علامه اخراج شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، دکتر شریف، در گفتگویی با این کمیته ضمن تایید این خبر اظهار داشت: "در اولین روز دانشگاه نامهای به دستم دادند و گفتند که صلاحیت عمومی من رد شده و به خدمات دانشگاهیام پایان داده میشود."
این اخراج که به گفته محمد شریف با ابلاغ کتبی انجام شده، در شرایطی صورت میگیرد که اول بهمن ماه گذشته نیز، مسئولان دانشگاه علامه، بدون هیچ گونه توضیح و دلیل قانونی، کلیه واحدهای این استاد دانشگاه، در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا را حذف کرده بودند.
خبرگزاری فارس در گزارشی به نقل از یک منبع آگاه در دانشگاه علامه طباطبایی درخصوص علت اخراج محمد شریف نوشت: "وي در زمان دكتر حبيبي با سن ۴۸ سالگي آن هم بدون رعايت قوانين حاكم بر وزارت علوم و دانشگاه علامه، با مدرك فوق ليسانس استخدام و به تدريس در اين دانشگاه پرداخت كه استخدام وي غير قانوني بود؛ زيرا سن استخدام بايد ۴۰ سال و مدرك فرد نيز دكتري باشد".
همسر محسن دگمه چی در مصاحبه با روز:
شوهرم از دست رفته، خودم هم نمی توانم به خانه برگردم
محسن دگمه چی، بازاری سرشناس که به ده سال حبس تعزیری در زندان رجایی شهرمحکوم شده بود در حالی درگذشت که خانواده او از برگزاری مراسم ترحیم منع و مجبور به ترک منزل شخصی خود شدند.اینک مریم النگی، همسر او در مصاحبه با "روز" می گوید او را هم تهدید به بازداشت کرده اند.
خانم النگی پیش از این و مهرماه 88 بازداشت و بعد از 70 روز با قرار وثیقه آزاد شد. او می گوید بازداشت اش در راستای تحت فشار قرار دادن همسرش صورت گرفته بود.
آقای دگمه چی اولین زندانی سیاسی نیست که در زندان، به دلیل بیماری فوت میکند. پیش از او و طی سالهای گذشته، امیدرضا میرصیافی، وبلاگ نویس و امیرحسین حشمت ساران، دبیر کل جبهه اتحاد ملی ایران در زندان فوت شدند و نزدیکان آنها اعلام کردند "بی توجهی مسئولان زندان و عدم دریافت کمکهای پزشکی" از علل اصلی جان باختن آنها بوده است.
اکبر محمدی، فعال دانشجویی و ناخدا یکم البرز قاسمی شال از جمله دیگر زندانیان سیاسی بودند که طی سالهای گذشته در زندان جان باخته اند.
مسئولان زندان و مقامات قضایی تاکنون درباره جان باختن این زندانیان سیاسی در زندان هیچ توضیحی ارائه نداده اند.
مصاحبه "روز" با مریم النگی، همسر محسن دگمه چی را در ذیل بخوانید.
خانم دگمه چی 8 روز از درگذشت همسر شما می گذرد اما شما به منزل شخصی تان بازنگشته اید. چرا؟
روز تشییع پیکر همسرم از بهشت زهرا که می آمدم مرا بازداشت کردند و ابتدا تعهد گرفتند که هیچ مراسمی برای ختم برگزار نکنیم. به خانواده هم گفته بودند تااز خانه بیرون نروند و چراغ های آن خانه خاموش نشود مرا آزاد نمیکنند. وقتی آزادم کردند دیگر اجازه نداشتم به خانه برگردم و با پسرم به منزل خواهرم آمده ام.
چه کسانی شما را بازداشت کردند و به چه دلیل گفته اند نباید منزل تان باشید؟
از پلیس امنیت بودند؛ بعد از خاکسپاری، مرا بردند بعد هم پسرم را آوردند. مدارک یکی از بستگان را هم گرفته بودند و می گفتند باید تعهد دهید که هیچ مراسمی نگیرید. حدود 6 ساعت بازداشت بودم. یک بازجویی کامل انجام دادند درباره خودم، همسرم و خانواده ام و گفتند که تا از خانه بیرون نروید و چراغ های خانه خاموش و درها قفل نشود اینها ا آزاد نمی کنیم و بعد از گرفتن تعهد و... آزادم کردند. شاید می ترسیدند مردم به خانه ما بیایند یا ختمی برگزار شود؛ نمیدانم در هر صورت الان می ترسم به خانه ام برگردم چون تهدید کرده اند که برایم قرار بازداشت صادر میکنند.
شما پیش از این نیز مدتی بازداشت شده بودید. چه اتهامی به شما تفهیم کرده بودند؟
بله من 10 مهرماه 88 بازداشت و بعد از 70 روز یعنی 25 آذر ماه همان سال با قرار وثیقه آزاد شدم. اتهام اقدام علیه امنیت ملی را به من تفهیم کردند.
آیا شما فعالیت خاصی داشتید؟ این اتهام را بر چه مبنایی به شما وارد کرده اند؟
نه من هیچ فعالیتی نداشتم و این اتهام را رسما رد میکنم؛ در ارتباط با پرونده همسرم مرا بازداشت کرده بودند و میخواستند او را بیشتر تحت فشار قرار دهند.
"ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و کمک مالی به خانواده های زندانیان سیاسی" دو اتهامی است که درباره همسر شما مطرح بوده، آیا شما و همسرتان این اتهام ها را قبول داشتید؟
درباره اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به هیچ عنوان. من رسما اعلام میکنم که همسر من هیچ ارتباطی با این سازمان نداشت و این اتهام را به دلیل سابقه محکومیت سیاسی همسرم به او نسبت دادند. همسر من از زندانیان سیاسی دهه 60 بود و به اتهام هواداری سازمان مجاهدین خلق، بیش از 7 سال در حبس بود. او در دهه شصت محکومیت خود را کشید اما اکنون مجددا او را به همان اتهامی به زندان بردند و محاکمه کردند که قبلا و سالها پیش محکومیتش را کشیده و هزینه اش را داده بود. در اصل برای یک اتهام دو بار هزینه داد. اما درباره کمک مالی به خانواده های زندانیان سیاسی نیز باید بگویم همین مساله را نیز به مجاهدین خلق ربط دادند و گفتند که شما به خانواده های زندانیان مجاهدین کمک مالی میکردید. در حالیکه برای من که قبلا خود زندانی بوده و با درد و رنج زندانیان و خانواده هایشان آشنا بود اصلا فرقی نمی کند زندانی چه عقایدی دارد و متعلق و وابسته به کدام گروه سیاسی هست یا نیست. اما دادستان این کمک ها را داخلی حساب نمیکرد یعنی می گفت شما به سازمان مجاهدین خلق کمک کرده اید. در حالیکه کمک های همسرم فارغ از گرایش های سیاسی افراد به خانواده هایشان بوده است. حتی غیر از زندانیان سیاسی، به خانواده های عادی هم کمک میکرد. آدم خیری بود؛ وقتی می شنید دختر یتیمی در حال ازدواج است خود داوطلب می شد و مثلا می گفت یخچالش را من می خرم. به خانه های سالمندان و کودکان بی سرپرست که در پرورشگاهها بودند خیلی کمک میکرد. اما آقایان از کارهای خیری که این همه سال همسرم انجام داده یکی دو مورد را در آوردند که اتهام زندانی ای که همسرم به خانواده شان کمک کرده بود، هواداری یا ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بوده، همین را بزرگ کردند و گفتند تو به این سازمان کمک مالی میکردی.
این کمک ها به چه صورتی بود؟ آیا کمک ها بلا عوض بوده؟
نه. بیشتر به صورت قرض بود یعنی به خانواده های زندانیانی که نیاز داشتند همسرم قرض میداد. خیلی از این خانواده ها این قرض ها را به مرور باز گردانده اند. به دادستان هم گفتم که این مبالغ برگشته و پول ها پیش من است اما خب قبول نکردند
همسر شما پش از آزادی از زندان در دهه شصت تا پیش از بازداشت جز این کمک های مالی که می گویید آیا فعالیت خاصی داشت؟
نه به هیچ عنوان؛ او بازاری و به کار خود مشغول بود. هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشت. بارها به دادستان تهران گفتم که همسر من نه چیزی نوشته نه در تظاهراتی شرکت کرده و نه فعالیتی داشته اما خب همین که سابقه زندانی سیاسی بودن در دهه شصت را داشت گویا کافی بود که او را محکوم کنند.
گویا یکی از فرزندان شما در عراق و در قرارگاه اشرف است؛ گفته می شد که یکی از اتهامات همسرتان سفر به عراق و اشرف بوده. این مساله صحت دارد؟
من دو فرزند دارم یک پسر 20 ساله که با من زندگی میکند و یک دختر که در قرارگاه اشرف است اما همسر من هیچ ارتباطی نداشت و هیچ وقت هیچ سفری به عراق یا اشرف نداشته است.
ممکن است به عقب برگردیم و بفرمایید همسرتان کجا و چگونه بازداشت شد؟
16 شهریور 88 او را در دفتر کارش بازداشت کردند. بعد آمدند منزل و یه سری وسایل شخصی او را با خود بردند. بعد هم که به 10 سال حبس در تبعید یعنی در زندان رجایی شهر محکومش کردند.
اکنون گفته شده که همسر شما به دلیل ابتلا به بیماری سرطان فوت کرده است. پیش از بازداشت همسرتان آیا ایشان مشکل جسمی خاصی داشتند؟
نه خیر هیچ مشکلی نداشت و کاملا سالم بود.در اصل بیماری در شهریور 89 یعنی دقیقا یکسال بعد از بازداشت و در زندان شروع شد. سه ماه در بردن او به پزشک تعلل کردند و رسیدگی نشد وقتی تصمیم به بردن او پیش متخصص گرفتند که دیگر کار از کار گذشته بود. او را به بیمارستان بردند و جراحی شکم انجام دادند. بخشی از لوزالمعده اش را درآوردند و همان موقع تشخیص دادند که سرطان دارد. اما مساله این است که هیچ کسی در این مدت کوتاه جانش را از دست نمیدهد و با دارو و رسیدگی پزشکی، بیماری کنترل می شود اما همسر من از درمان محروم بود و ظرف 95 روز از آغاز بیماری اش جان باخت. در هیچ کجای دنیا چنین مورد نادری را نمی بینیم. همسر من 53 سال داشت و پزشکان می گفتند در این سن چنین اتفاقی نادر است.
براساس قانون همسر شما به عنوان یک زندانی که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود بود حق استفاده از مرخصی داشت آیا هیچ وقت به ایشان مرخصی دادند؟ پی گیری های شما در این زمینه به کجا کشید و چه پاسخی به دنبال داشت؟
هیچ وقت مرخصی ندادند؛ حتی یک روز. هر روز می رفتم و درخواست میکردم اما می گفتند نمی شود، نمی توانیم مرخصی بدهیم. پیش قاضی پرونده، دادستان و معاون دادستان رفتم. 5 روز کاری هفته من هر روز پشت درهای دادستانی بودم، اینقدر رفته بودم که دیگر همه مرا می شناختند.می گفتند جرم همسرت سنگین است و مرخصی نمی دهیم.
یکی از هم بندی های سابق همسرتان اعلام کرده وقتی درباره وضعیت او با دادستان تهران سخن گفته، آقای دادستان گفته "قرار نیست همه اینها با اعدام بمیرند". آیا عمدا به وضعیت همسر شما رسیدگی نکردند؟
می توانست با جریان رسیدگی پزشکی اصلا چنین فاجعه ای رخ ندهد. بارها رفتم و گفتم با هر میزان وثیقه ای که میخواهید فقط چند روز مرخصی بدهید؛ مرخصی روی تخت بیمارستان تا تحت مداوا قرار گیرد و باز او را به زندان ببرید، اما تا این حد را هم موافقت نکردند. خودتان از همین می توانید بفهمید چه اتفاقی افتاده. همسر من تنها 6 ماه دوره شیمی درمانی داشت، اگر انجام می شد این اتفاق نمی افتاد.....
برخی اخبار حکایت از این دارد که همسرتان را در بیمارستان با زنجیر و دستبند به تخت بسته بودند آیا این قضیه صحت دارد؟
این مساله مربوط به دفعه قبلی است که همسرم را بیمارستان بردند. اوایل اسفند ماه که او را به بیمارستان و برای شیمی درمانی بردند با زنجیر به تخت می بستند. همسرم می گفت تا زنجیرها را باز نکنید حاضر به شیمی درمانی نمی شوم. او را به زندان بازگرداندند و سه هفته در درمان و شیمی درمانی تاخیر شد. اینقدر این طرف و آن طرف رفتم، نامه نوشتم، حرف زدم و خواهش کردم که این بار که او را بیمارستان بردند دیگر زنجیر و دستبند نبستند؛اما 4 تا 5 مامور مدام بالای سر او در اتاق حضور داشتند.
آخرین بار کی با همسرتان دیدار کردید؟ وضعیت ایشان به چه صورتی بود؟
حدود ساعت 4 بعد از ظهر هشت فروردین آخرین دیدارم با همسرم بود؛ اصلا فکر نمی کردم ساعاتی بعد چنین اتفاقی خواهد افتاد. 5 هفته بود که لب به هیچ غذایی نزده بود و ضعف بسیار شدید داشت و تنها چیزی که بدنش دریافت میکرد سرم بود. فشارهای روحی شدید و دردهای وحشتناکی داشت که کل توانش را گرفته بود. چند روز بود رسما به من می گفت "برو فقط دعا کن خدا مرا راحت کند یا اینوری شوم یا آنوری، دیگر تحمل ندارم". آخرین باری هم که او را دیدم پرسید برایم دعا کردی راحت شوم؟ گفتم من همیشه دعا میکنم برای تو....
چگونه از درگذشت همسرتان مطلع شدید؟
روز بعد از این ملاقات از زندان گوهردشت به من زنگ زدند گفتند بیا از همسرت نامه داری. گفتم چه نامه ای؟ همسر من که بیمارستان است. صدای پچ پچ از آن سوی خط می آمد و کلمه فوت را شنیدم با عصبانیت داد زدم جریان چیه و چه اتفاقی افتاده؟ قضیه را گفتند رفتم بیمارستان دیدم بله درست است.
با توجه به اینکه به گفته شما عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت همسرتان باعث درگذشت او شده، این مساله را پی گیری خواهید کرد؟
چگونه پی گیری کنم؟ اگر میخواستند جوابی بدهند که بیش از صد نامه نوشتم حداقل به یکی از آنها جواب میدادند. اصلا برایشان اهمیتی ندارد که همسرم از بین رفته. گویی اینجا این مسائل عادی است. من به چه کسی می توانم شکایت کنم؟ اصلا از چه کسی می توانم شکایت کنم؟ چه کسی می تواند به درد من برسد؟ آیا ارگانی هست که حاضر باشد صدای مرا بشنود؟ با این غم بزرگ تازه باید دور از خانه ام باشم و نتوانم به خانه خودم بروم. نه تنها غم از دست دادن همسرم هست بلکه باید نگران سرنوشت خودم و پسرم باشم فقط امیدوارم قضیه به همین جا ختم شود و طبق گفته های خودشان برای من و فرزندم مشکلی پیش نیاورند و بتوانم بعد از این با پسرم زندگی کنم.
خانم دگمه چی اگر در پایان صحبت خاصی دارید لطفا بفرمایید.
الان در ایران خانواده های زندانیان سیاسی، جزو مظلوم ترین اقشار هستند؛ زندانیان دیگری داریم که بیمارند؛ امیدوارم همسر من آخرین مورد باشد و دیگر برای کسی چنین مساله ای پیش نیاید. به عنوان یک انسان حداقل به مسائل این زندانیان رسیدگی کنند. همسر من بیچاره می گفت اجازه بدهید من درمان شوم تا هر وقت خواستید بعد مرا در زندان نگهدارید اما اجازه ندادند. تنها اگر 6 ماه دوره شیمی درمانی را طی میکرد الان همسرم زنده بود اما نگذاشتند، حالا کاش به داد بقیه زندانیان برسند و فکر نکنند وقتی می گویند زندانی سیاسی نداریم مردم باور میکنند.
خانم النگی پیش از این و مهرماه 88 بازداشت و بعد از 70 روز با قرار وثیقه آزاد شد. او می گوید بازداشت اش در راستای تحت فشار قرار دادن همسرش صورت گرفته بود.
آقای دگمه چی اولین زندانی سیاسی نیست که در زندان، به دلیل بیماری فوت میکند. پیش از او و طی سالهای گذشته، امیدرضا میرصیافی، وبلاگ نویس و امیرحسین حشمت ساران، دبیر کل جبهه اتحاد ملی ایران در زندان فوت شدند و نزدیکان آنها اعلام کردند "بی توجهی مسئولان زندان و عدم دریافت کمکهای پزشکی" از علل اصلی جان باختن آنها بوده است.
اکبر محمدی، فعال دانشجویی و ناخدا یکم البرز قاسمی شال از جمله دیگر زندانیان سیاسی بودند که طی سالهای گذشته در زندان جان باخته اند.
مسئولان زندان و مقامات قضایی تاکنون درباره جان باختن این زندانیان سیاسی در زندان هیچ توضیحی ارائه نداده اند.
مصاحبه "روز" با مریم النگی، همسر محسن دگمه چی را در ذیل بخوانید.
خانم دگمه چی 8 روز از درگذشت همسر شما می گذرد اما شما به منزل شخصی تان بازنگشته اید. چرا؟
روز تشییع پیکر همسرم از بهشت زهرا که می آمدم مرا بازداشت کردند و ابتدا تعهد گرفتند که هیچ مراسمی برای ختم برگزار نکنیم. به خانواده هم گفته بودند تااز خانه بیرون نروند و چراغ های آن خانه خاموش نشود مرا آزاد نمیکنند. وقتی آزادم کردند دیگر اجازه نداشتم به خانه برگردم و با پسرم به منزل خواهرم آمده ام.
چه کسانی شما را بازداشت کردند و به چه دلیل گفته اند نباید منزل تان باشید؟
از پلیس امنیت بودند؛ بعد از خاکسپاری، مرا بردند بعد هم پسرم را آوردند. مدارک یکی از بستگان را هم گرفته بودند و می گفتند باید تعهد دهید که هیچ مراسمی نگیرید. حدود 6 ساعت بازداشت بودم. یک بازجویی کامل انجام دادند درباره خودم، همسرم و خانواده ام و گفتند که تا از خانه بیرون نروید و چراغ های خانه خاموش و درها قفل نشود اینها ا آزاد نمی کنیم و بعد از گرفتن تعهد و... آزادم کردند. شاید می ترسیدند مردم به خانه ما بیایند یا ختمی برگزار شود؛ نمیدانم در هر صورت الان می ترسم به خانه ام برگردم چون تهدید کرده اند که برایم قرار بازداشت صادر میکنند.
شما پیش از این نیز مدتی بازداشت شده بودید. چه اتهامی به شما تفهیم کرده بودند؟
بله من 10 مهرماه 88 بازداشت و بعد از 70 روز یعنی 25 آذر ماه همان سال با قرار وثیقه آزاد شدم. اتهام اقدام علیه امنیت ملی را به من تفهیم کردند.
آیا شما فعالیت خاصی داشتید؟ این اتهام را بر چه مبنایی به شما وارد کرده اند؟
نه من هیچ فعالیتی نداشتم و این اتهام را رسما رد میکنم؛ در ارتباط با پرونده همسرم مرا بازداشت کرده بودند و میخواستند او را بیشتر تحت فشار قرار دهند.
"ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و کمک مالی به خانواده های زندانیان سیاسی" دو اتهامی است که درباره همسر شما مطرح بوده، آیا شما و همسرتان این اتهام ها را قبول داشتید؟
درباره اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به هیچ عنوان. من رسما اعلام میکنم که همسر من هیچ ارتباطی با این سازمان نداشت و این اتهام را به دلیل سابقه محکومیت سیاسی همسرم به او نسبت دادند. همسر من از زندانیان سیاسی دهه 60 بود و به اتهام هواداری سازمان مجاهدین خلق، بیش از 7 سال در حبس بود. او در دهه شصت محکومیت خود را کشید اما اکنون مجددا او را به همان اتهامی به زندان بردند و محاکمه کردند که قبلا و سالها پیش محکومیتش را کشیده و هزینه اش را داده بود. در اصل برای یک اتهام دو بار هزینه داد. اما درباره کمک مالی به خانواده های زندانیان سیاسی نیز باید بگویم همین مساله را نیز به مجاهدین خلق ربط دادند و گفتند که شما به خانواده های زندانیان مجاهدین کمک مالی میکردید. در حالیکه برای من که قبلا خود زندانی بوده و با درد و رنج زندانیان و خانواده هایشان آشنا بود اصلا فرقی نمی کند زندانی چه عقایدی دارد و متعلق و وابسته به کدام گروه سیاسی هست یا نیست. اما دادستان این کمک ها را داخلی حساب نمیکرد یعنی می گفت شما به سازمان مجاهدین خلق کمک کرده اید. در حالیکه کمک های همسرم فارغ از گرایش های سیاسی افراد به خانواده هایشان بوده است. حتی غیر از زندانیان سیاسی، به خانواده های عادی هم کمک میکرد. آدم خیری بود؛ وقتی می شنید دختر یتیمی در حال ازدواج است خود داوطلب می شد و مثلا می گفت یخچالش را من می خرم. به خانه های سالمندان و کودکان بی سرپرست که در پرورشگاهها بودند خیلی کمک میکرد. اما آقایان از کارهای خیری که این همه سال همسرم انجام داده یکی دو مورد را در آوردند که اتهام زندانی ای که همسرم به خانواده شان کمک کرده بود، هواداری یا ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بوده، همین را بزرگ کردند و گفتند تو به این سازمان کمک مالی میکردی.
این کمک ها به چه صورتی بود؟ آیا کمک ها بلا عوض بوده؟
نه. بیشتر به صورت قرض بود یعنی به خانواده های زندانیانی که نیاز داشتند همسرم قرض میداد. خیلی از این خانواده ها این قرض ها را به مرور باز گردانده اند. به دادستان هم گفتم که این مبالغ برگشته و پول ها پیش من است اما خب قبول نکردند
همسر شما پش از آزادی از زندان در دهه شصت تا پیش از بازداشت جز این کمک های مالی که می گویید آیا فعالیت خاصی داشت؟
نه به هیچ عنوان؛ او بازاری و به کار خود مشغول بود. هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشت. بارها به دادستان تهران گفتم که همسر من نه چیزی نوشته نه در تظاهراتی شرکت کرده و نه فعالیتی داشته اما خب همین که سابقه زندانی سیاسی بودن در دهه شصت را داشت گویا کافی بود که او را محکوم کنند.
گویا یکی از فرزندان شما در عراق و در قرارگاه اشرف است؛ گفته می شد که یکی از اتهامات همسرتان سفر به عراق و اشرف بوده. این مساله صحت دارد؟
من دو فرزند دارم یک پسر 20 ساله که با من زندگی میکند و یک دختر که در قرارگاه اشرف است اما همسر من هیچ ارتباطی نداشت و هیچ وقت هیچ سفری به عراق یا اشرف نداشته است.
ممکن است به عقب برگردیم و بفرمایید همسرتان کجا و چگونه بازداشت شد؟
16 شهریور 88 او را در دفتر کارش بازداشت کردند. بعد آمدند منزل و یه سری وسایل شخصی او را با خود بردند. بعد هم که به 10 سال حبس در تبعید یعنی در زندان رجایی شهر محکومش کردند.
اکنون گفته شده که همسر شما به دلیل ابتلا به بیماری سرطان فوت کرده است. پیش از بازداشت همسرتان آیا ایشان مشکل جسمی خاصی داشتند؟
نه خیر هیچ مشکلی نداشت و کاملا سالم بود.در اصل بیماری در شهریور 89 یعنی دقیقا یکسال بعد از بازداشت و در زندان شروع شد. سه ماه در بردن او به پزشک تعلل کردند و رسیدگی نشد وقتی تصمیم به بردن او پیش متخصص گرفتند که دیگر کار از کار گذشته بود. او را به بیمارستان بردند و جراحی شکم انجام دادند. بخشی از لوزالمعده اش را درآوردند و همان موقع تشخیص دادند که سرطان دارد. اما مساله این است که هیچ کسی در این مدت کوتاه جانش را از دست نمیدهد و با دارو و رسیدگی پزشکی، بیماری کنترل می شود اما همسر من از درمان محروم بود و ظرف 95 روز از آغاز بیماری اش جان باخت. در هیچ کجای دنیا چنین مورد نادری را نمی بینیم. همسر من 53 سال داشت و پزشکان می گفتند در این سن چنین اتفاقی نادر است.
براساس قانون همسر شما به عنوان یک زندانی که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود بود حق استفاده از مرخصی داشت آیا هیچ وقت به ایشان مرخصی دادند؟ پی گیری های شما در این زمینه به کجا کشید و چه پاسخی به دنبال داشت؟
هیچ وقت مرخصی ندادند؛ حتی یک روز. هر روز می رفتم و درخواست میکردم اما می گفتند نمی شود، نمی توانیم مرخصی بدهیم. پیش قاضی پرونده، دادستان و معاون دادستان رفتم. 5 روز کاری هفته من هر روز پشت درهای دادستانی بودم، اینقدر رفته بودم که دیگر همه مرا می شناختند.می گفتند جرم همسرت سنگین است و مرخصی نمی دهیم.
یکی از هم بندی های سابق همسرتان اعلام کرده وقتی درباره وضعیت او با دادستان تهران سخن گفته، آقای دادستان گفته "قرار نیست همه اینها با اعدام بمیرند". آیا عمدا به وضعیت همسر شما رسیدگی نکردند؟
می توانست با جریان رسیدگی پزشکی اصلا چنین فاجعه ای رخ ندهد. بارها رفتم و گفتم با هر میزان وثیقه ای که میخواهید فقط چند روز مرخصی بدهید؛ مرخصی روی تخت بیمارستان تا تحت مداوا قرار گیرد و باز او را به زندان ببرید، اما تا این حد را هم موافقت نکردند. خودتان از همین می توانید بفهمید چه اتفاقی افتاده. همسر من تنها 6 ماه دوره شیمی درمانی داشت، اگر انجام می شد این اتفاق نمی افتاد.....
برخی اخبار حکایت از این دارد که همسرتان را در بیمارستان با زنجیر و دستبند به تخت بسته بودند آیا این قضیه صحت دارد؟
این مساله مربوط به دفعه قبلی است که همسرم را بیمارستان بردند. اوایل اسفند ماه که او را به بیمارستان و برای شیمی درمانی بردند با زنجیر به تخت می بستند. همسرم می گفت تا زنجیرها را باز نکنید حاضر به شیمی درمانی نمی شوم. او را به زندان بازگرداندند و سه هفته در درمان و شیمی درمانی تاخیر شد. اینقدر این طرف و آن طرف رفتم، نامه نوشتم، حرف زدم و خواهش کردم که این بار که او را بیمارستان بردند دیگر زنجیر و دستبند نبستند؛اما 4 تا 5 مامور مدام بالای سر او در اتاق حضور داشتند.
آخرین بار کی با همسرتان دیدار کردید؟ وضعیت ایشان به چه صورتی بود؟
حدود ساعت 4 بعد از ظهر هشت فروردین آخرین دیدارم با همسرم بود؛ اصلا فکر نمی کردم ساعاتی بعد چنین اتفاقی خواهد افتاد. 5 هفته بود که لب به هیچ غذایی نزده بود و ضعف بسیار شدید داشت و تنها چیزی که بدنش دریافت میکرد سرم بود. فشارهای روحی شدید و دردهای وحشتناکی داشت که کل توانش را گرفته بود. چند روز بود رسما به من می گفت "برو فقط دعا کن خدا مرا راحت کند یا اینوری شوم یا آنوری، دیگر تحمل ندارم". آخرین باری هم که او را دیدم پرسید برایم دعا کردی راحت شوم؟ گفتم من همیشه دعا میکنم برای تو....
چگونه از درگذشت همسرتان مطلع شدید؟
روز بعد از این ملاقات از زندان گوهردشت به من زنگ زدند گفتند بیا از همسرت نامه داری. گفتم چه نامه ای؟ همسر من که بیمارستان است. صدای پچ پچ از آن سوی خط می آمد و کلمه فوت را شنیدم با عصبانیت داد زدم جریان چیه و چه اتفاقی افتاده؟ قضیه را گفتند رفتم بیمارستان دیدم بله درست است.
با توجه به اینکه به گفته شما عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت همسرتان باعث درگذشت او شده، این مساله را پی گیری خواهید کرد؟
چگونه پی گیری کنم؟ اگر میخواستند جوابی بدهند که بیش از صد نامه نوشتم حداقل به یکی از آنها جواب میدادند. اصلا برایشان اهمیتی ندارد که همسرم از بین رفته. گویی اینجا این مسائل عادی است. من به چه کسی می توانم شکایت کنم؟ اصلا از چه کسی می توانم شکایت کنم؟ چه کسی می تواند به درد من برسد؟ آیا ارگانی هست که حاضر باشد صدای مرا بشنود؟ با این غم بزرگ تازه باید دور از خانه ام باشم و نتوانم به خانه خودم بروم. نه تنها غم از دست دادن همسرم هست بلکه باید نگران سرنوشت خودم و پسرم باشم فقط امیدوارم قضیه به همین جا ختم شود و طبق گفته های خودشان برای من و فرزندم مشکلی پیش نیاورند و بتوانم بعد از این با پسرم زندگی کنم.
خانم دگمه چی اگر در پایان صحبت خاصی دارید لطفا بفرمایید.
الان در ایران خانواده های زندانیان سیاسی، جزو مظلوم ترین اقشار هستند؛ زندانیان دیگری داریم که بیمارند؛ امیدوارم همسر من آخرین مورد باشد و دیگر برای کسی چنین مساله ای پیش نیاید. به عنوان یک انسان حداقل به مسائل این زندانیان رسیدگی کنند. همسر من بیچاره می گفت اجازه بدهید من درمان شوم تا هر وقت خواستید بعد مرا در زندان نگهدارید اما اجازه ندادند. تنها اگر 6 ماه دوره شیمی درمانی را طی میکرد الان همسرم زنده بود اما نگذاشتند، حالا کاش به داد بقیه زندانیان برسند و فکر نکنند وقتی می گویند زندانی سیاسی نداریم مردم باور میکنند.
رمزگشایی از فتنه
به نظر می رسد خاورمیانه، تجربه دهه 80 میلادی بلوک شرق را در دومینوی سقوط کشورهای اروپای شرقی از سر می گذراند. این منطقه حساس اینک در تب تحولخواهی و تغییر می سوزد. آتش اعتراضات یکی پس از دیگری کشورهای غیر دمکراتیک منطقه را در نوردیده است. زبانه آتش اینک به سوریه، متحد استراتژیک جمهوری اسلامی رسیده و طی دو هفته اعتراض (از 18 مارس) 130 تن کشته و تعداد زیادی زخمی در سوریه برجا مانده است. کم رنگ نشان دادن حوادث سوریه از یک سو و پررنگ کردن حوادث بحرین از سوی دیگر، تکرار مکرر سیاست های دوگانه جمهوری اسلامی برای بار دیگر است.
بشار اسد، رییس جمهور سوریه در واکنش به حوادث کشورش اعتراضات را "فتنه" و "توطئه" خواند. او گفت: "سوریه امروز در معرض توطئه ای بزرگ قرار دارد که سر رشته آن در کشورهای دور ( اشاره به امریکا) و کشورهای نزدیک ( اشاره به عربستان) و عوامل داخلی آنهاست...توطئه گران میان سه چیز خلط کرده اند: فتنه، اصلاحات و نیازمندی های روزانه مردم".
بشار در حالی که از خود نمی پرسد که چرا باید مردمش از جان گذشته و در برابر گلوله دست به اعتراض بزنند، ساده لوحانه شعور مردم را نادیده گرفته و می گوید: "توطئه گران عده ای نقاب دار را به در خانه مردم روانه کردند و یا با ارسال پیامک و بکار گرفتن اینترنت مردم را تحریک کردند تا به خیابان ها بیایند... توطئه گران با داشتن سلاح اقدام به کشتن و تخریب اموال عمومی کردند."
سپس در حالی که بشار نیازمند آن است خود را مبرا از کشتن مردم وانمود کند، اقدام به شهید دزدی کرده و می گوید: "خون هایی که از مردم (در درعا) ریخته شد... خون های ما بودند. آنان برادران ما هستند و ما مسئول شناسایی مسببان این حادثه هستیم." ( 30.3.2011)
سخنان اسد نکاتی را در برداشت که بازگو کننده ناتوانی او از درک اعتراضات است. در سخنان 4785 کلمه ای او، تعداد استفاده از کلمات زیر، بازگو کننده فقدان درک درست او از ابعاد و علل اعتراضات است:
- تحولات: 4 بار
- بحران: 3 بار
- توطئه (گر): 10 بار
- فتنه: 14 بار
- اصلاحات: 30
- آزادی: تنها 1 بار
جالب اینکه وی در سرتاسر این سخنان هرگز از واژه "دمکراسی" و "حقوق بشر" و "آزادی بیان" استفاده نکرده و همانطور که آمار بالا خود گویاست تنها یک بار از واژه آزادی( حریة) در سخنان خود استفاده کرده است.
فتنه در سخنان رهبر جمهوری اسلامی
فتنه در لغت به وضعیتی گفته می شود که تشخیص حق از باطل دشوار می شود. رهبران خودکامه منطقه و دستگاه تبلیغاتی آنان از بکارگیری این واژه مقصود خاصی را پیگیری می کنند. آنان می خواهند به حامیان خود و جهانیان بقبولانند که اگر شاهد موج اعتراضات در کشور من می باشید این به دلیل التباس حق و باطل است که عده ای فریب خورده به دام دشمن افتاده، راه حق را گم کرده و دست به شورش زده اند. این برچسب ضرورتاً اما تلویحاً به معنای صدور مجوز برای هرگونه سرکوب معترضان( فتنه گران) است.
"فتنه"، "دشمن" و "توطئه" سه کلید واژه ای هستند که از قضا برای ایرانیان سخنی بسیار آشنایند. در پی ظهور و بروز جنبش سبز، جمهوری اسلامی (از رهبر گرفته تا امامان جمعه و رسانههای دولتی) یکپارچه، آن را فتنه 88 و رهبران جنبش را سران فتنه نام نهادند. برای نمونه آیت الله خامنه ای در دیداری از قم در سخنانی آتشین گفت: "دشمنان قصد داشتند با فتنهانگيزي اين حضور پرشور(انتخابات 88) را تحتالشعاع قرار دهند اما موفق نشدند و فتنه 88 كشور را در برابر ميكروبهاي سياسي واكسينه كرد.... فتنه سال گذشته كه فتنه بزرگی بود و سالها بعد مشخص خواهد شد كه چه توطئه خطرناكی در پشت آن نهفته بود."( 29 مهر 89 در دیدار از قم)
فتنه بزرگ
"فتنه بزرگ" به دست " میکروب های سیاسی " تعبیری نیست که فقط از رهبر جمهوری اسلامی صادر شده باشد. بسی جالب است که سیف الاسلام، پسر معمر قذافی نیزدر سخنان مفصلی که با تلویزیون دولتی لیبی داشت، معترضان را معتاد، اوباش و زندانیان فراری و اعتراضات مردمی را فتنه بزرگ (الفتنة الکبری) توصیف کرد. وی در همان مصاحبه گفت: "آنچه اتفاق افتاده، فتنه بزرگی است که تهدیدی است برای وحدت ملی لیبی" 20.2.2011
جالب تر اینکه اگر واژگان معمر قذافی و آیت الله خامنه ای را مرور کنیم، بی تردید آمارهای مشابه آمار بشار اسد را به دست می دهد. هر ایرانی می تواند با کمک از حافظه شخصی خود به یادآورد آخرین باری که واژه "آزادی بیان" و "حقوق بشر" را از رهبر جمهوری اسلامی شنیده چه وقت بوده و صد البته همچنین به یادآورد که آخرین باری که واژه "دشمن" را از او شنیده است چه وقت بوده است؟
مدعای این مقاله، این نیست که برای جمهوری اسلامی، دشمنی وجود ندارد تا آیت الله خامنه ای حق نداشته باشد آن را کراراً و مراراً به زبان آورد بلکه مدعای این مقاله از مقایسه قذافی و بشار اسد با خامنه ای این است که مدار فکری این سه تن و امثال آنان فقط بر محور "دشمن شناسی" دور می زند و نه "دشمن تراشی". به این مثال دقت کنید:
انتخاباتی در ایران انجام شد که مورد تشکیک سه تن از چهار نامزد انتخاباتی قرار گرفت. در پی اعتراضات گسترده مردم، نظام جمهوری اسلامی قریب به دو سال را پس از انتخابات با تنشی سخت، سپری کرده که ابعاد آن بر همگان روشن است. فرض را بر این بگذاریم که نامزدهای معترض (موسوی، کروبی) در تشخیص خود مبنی بر تقلب در انتخابات اشتباه کرده بودند. آیا اگر جمهوری اسلامی در حد رفتار و منش افغانستان هنگامی که عبد الله عبدالله در صحت انتخابات ریاست جمهوری افغانستان تشکیک کرد و آزادانه با استفاده از حق "آزادی بیان" به اعتراض پرداخت، از خود شکیبایی نشان می داد تا نامزدهای معترض به انعکاس نظرات خود در رسانه ملی بپردازند، حوادث پس از انتخابات رقم می خورد؟ جمهوری اسلامی ایران قریب به دو ماه است که چهار تن از افراد برجسته نظام خود را حتی بدون یک دادگاه نمایشی تحت الحبس قرار داده است. این رفتار از نابخردترین ناخردان گیتی بعید بود. از یاد نبریم که آیت الله هاشمی رفسنجانی در پیام تسلیت به مناسبت فوت پدر مهندس موسوی، وی را فردی "خدوم، برومند و از خاندانی که خدمات شایسته به اسلام، انقلاب و میهن کرده است" نام برد نه سران فتنه. کدامین دهن کجی از چنین شخصیتی به تمامی اظهارات دوساله آیت الله خامنه ای بالاتر؟
عجب واژه فراخی است این "فتنه". جمهوری اسلامی دو سال کوشیده تا اعتراضات مردم خود را به منشأ خارجی نسبت دهد. اینک بازخورد ادبیات غیرفاخر جمهوری اسلامی به خود او بازگشته است. بنا به گفته پایگاه خبری تابناک به نقل از چند رسانه عربی، دفاتر دو شبکه تلویزیونی " الانوار" و "الکوثر" در کویت که در حمایت از اعتراض شیعیان بحرینی برنامه پخش می کردند، به جرم ایجاد "فتنه" پلمپ شدند. سکوت معنی دار جمهوری اسلامی در برابر سرکوب معترضان در سوریه و سینه چاکی برای معترضان بحرینی، نشان بارز استانداردهای دوگانه این رژیم در برابر واقعیت یکسان است و آن اینکه موج تغییر و تحولخواهی در خاورمیانه آغاز شده است. جمهوری اسلامی را نیز از این تغییر گریزی نیست.
*دیپلمات سابق جمهوری اسلامی
جرس: عفو بینالملل حکومت یمن را به خشونت بیش از اندازه متهم کرد.
به گزارش فردا، سازمان عفو بینالملل، روز سهشنبه، با انتشار تازهترین گزارش خود از جامعه بینالملل خواست تا بر علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن و دیگر اعضای حکومت او که مسئول کشتهشدن انسانها هستند، فشار بیشتری وارد کنند و مصونیت آنان را تضمین نکنند.
شاهدان عینی روز سهشنبه (دیروز) از تیراندازی نیروهای امنیتی و انتظامی به معترضان در شهر "تَعِز" و از درگیریهایی در شهر "حُدیده" خبر داده بودند.
به گزارش عفو بینالملل، از آغاز اعتراضها در یمن در ابتدای سال نو میلادی تا کنون، نزدیک به یکصد تن کشته شدهاند.
شاهدان عینی روز سهشنبه (دیروز) از تیراندازی نیروهای امنیتی و انتظامی به معترضان در شهر "تَعِز" و از درگیریهایی در شهر "حُدیده" خبر داده بودند.
به گزارش عفو بینالملل، از آغاز اعتراضها در یمن در ابتدای سال نو میلادی تا کنون، نزدیک به یکصد تن کشته شدهاند.
درحالیکه معاون وزارت خارجه لیبی، روز دوشنبه (۴ آوریل) با سفر به یونان، ترکیه و مالتا با رهبران بلندپایه این سه کشور به گفتوگو نشست، تا همکاری این سه کشور در جستوجوی راه حل مسالمتآمیز برای بحران لیبی را جلب کند، و همزمان با تاکید آنکارا مبنی بر "کنارهگیری فوری معمر قذافی از قدرت"، رژیم لیبی کنارهگیری قذافی را غیرعملی دانست.
همزمان شورشیان لیبی، از تعلل نیروهای ناتو برای حفاظت از جان مردم لیبی انتقاد کردند و برکناری قذافی و پسرانش را شرط آغاز مذاکرات خواندند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، عبدالعاتی عبیدی، معاون وزارت خارجه لیبی، با سفر به پایتخت کشورهای یونان، ترکیه و مالتا، در صدد جلب همکاری سه کشور برای جستوجوی راه حل مسالمتآمیز برای بحران لیبی بود، که همزمان با انجام این سفر، موسی ابراهیم، سخنگوی دولت لیبی، ضمن اعلام آمادگی دولت برای اصلاحات سیاسی، رفراندوم و انتخابات، تاکید کرد که تنها مردم لیبی میتوانند درباره ادامه رهبری معمر قذافی یا پایان آن تصمیم بگیرند.
میانجیگری فعال ترکیه
سخنگوی دولت لیبی توضیح داد که قذافی بدون آنکه یک مقام رسمی دولتی داشته باشد، نماد وحدت ملی لیبی و عامل جلوگیری از تنشهای قبیلهای در این کشور است. اما یک روز پس از سفر عبدالعاتی عبیدی به آنکارا، دولت ترکیه خواستار آن شد که قذافی برای حل مسالمتآمیز بحران لیبی کنارهگیری کند.
ترکیه از آغاز بحران لیبی کوشیده است نقش میانجی را از یک سو میان دولت لیبی و مخالفان و از سوی دیگر میان طرابلس و ناتو ایفا کند. این کشور به عنوان عضو پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، برای دو هفته مانع از انتقال فرماندهی عملیات نظامی نیروهای موتلف به ناتو شده بود.
به نوشته روزنامه صباح که به دولت ترکیه نزدیک است، احمد داوداوغلو، وزیر خارجه ترکیه، دیروز در مذاکره با معاون وزارت خارجه لیبی، امکان برقراری آتشبس را مورد بررسی قرار داد. وی قرار است در روزهای آینده در همین زمینه با نمایندگان شورای موقت ملی بنغازی نیز مذاکره کند. آنها همین هفته به آنکارا سفر خواهند کرد.
بمباران دوباره مواضع حامیان قذافی
ایالات متحده آمریکا ظاهرا با امید ثمربخش بودن تلاشهای دیپلماتیک داخلی و خارجی دولت لیبی، از دوشنبه شب همکاری خود را با نیروهای تحت فرماندهی ناتو موقتا قطع کرد. اما پیش از ظهر امروز جنگندههای ناتو در ۳۰ کیلومتری شرق بندر نفتی بریقه مواضع ارتش لیبی را بمباران کردند.
ایالات متحده آمریکا ظاهرا با امید ثمربخش بودن تلاشهای دیپلماتیک داخلی و خارجی دولت لیبی، از دوشنبه شب همکاری خود را با نیروهای تحت فرماندهی ناتو موقتا قطع کرد. اما پیش از ظهر امروز جنگندههای ناتو در ۳۰ کیلومتری شرق بندر نفتی بریقه مواضع ارتش لیبی را بمباران کردند.
وفادارانی که سرهنگ را ترک میکنند
به گزارش این منبع خبری، خبرگزاری رسمی لیبی (یانا) روز (سهشنبه ۵ آوریل) گزارش داد که هواداران قذافی در پایگاه بابالعزیزیه گردهم آمده و پشتیبانی خود را از قذافی اعلام کردهاند. العزیزیه در حال حاضر محل اقامت قذافی است. همزمان، سیفالاسلام، پسر قذافی نیز، در مصاحبهای با بیبیسی اعلام کرد که وفاداران پدرش میتوانند او را ترک کنند.
سیفالاسلام ادعا کرد که تاکنون تنها افراد مسن و بیمار پدرش را ترک کردهاند و این نشانه شکستن قدرت قذافی نیست. وی کوشید به این وسیله فرار موسی کوسا، وزیرخارجه پیشین لیبی، به بریتانیا را توجیه کند. موسی کوسا از دو هفته پیش لیبی را ترک کرده و در لندن اقامت گزیده است.
اصلاحات آری، کناره گیری نه
به گزارش خبرگزاری آلمان، رژیم قذافی طی دو روز اخیر به تلاشهای دیپلماتیک خود شدت بخشیده و به گفته موسی ابراهیم، سخنگوی دولت لیبی، "رهبری کشور آماده گفتوگو درباره اصلاحات است." انتخابات و برگزاری همهپرسی میتوانند موضوع مذاکرات باشند."
این مقام حکومت لیبی، در حالیکه هزاران نفر از مخالفانف به طرز فجیعی توسط نیروهای حکومتی کشته و زخمی و ربوده شده اند، تاکید کرد که مردم لیبی میتوانند درباره سیستم سیاسی و چگونگی حکومت آتی تصمیم بگیرند، اما کنارهگیری معمر قذافی عملی نیست و نمیتواند موضوع مذاکرات باشد، چرا که قذافی ضامن وحدت کشور و قبایل مختلف در لیبی است."
این سخنان در حالی ابراز میشود که مخالفان دولت، کنارهگیری قذافی از قدرت را شرط آغاز مذاکرات میدانند و سخنگوی شورای ملی لیبی در بنغازی گفت "قذافی و پسرانش باید از همه راهحلهای دیپلماتیک کنار گذاشته شوند."
جــرس:
احمد خاتمی در حالی که از حامیان حکومت و سیاستهای خشن حاکمان در برابر اعتراضات مردم است در رابطه با کشورهای منطقه می گوید "ناصوابترین حكومت آن است كه انسان با ملتش برخورد خصمانه داشته باشد و به جای آنكه تسلیم مردم و حق مردمش باشد تسلیم آمریكا و بیگانگان شود. "
به گزارش ایسنا، عضو هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری، روز چهارشنبه هفدهم فروردین ماه، طی سخنانی در تجمع اعتراضآمیز طلاب و علما در قم گفت: در یكی دو هفته اخیر باز در آمریكا كشیش دیوانه اقدامی را صورت داده است قرآن را به مدت نیم ساعت داخل نفت گذاشته و سپس محاكمه كرده و آن را به آتش كشیده است. این اقدام در سرزمین استكبار و در منظر دولت جنایتكار آمریكا صورت گرفته است. آنچه بر كینه استكبار علیه مسلمانان افزوده است خیزشهای بیامان اسلامی است كه خواب راحت را از چشم آنها ربوده است. این خیزشها در تونس، مصر ، یمن ، لیبی ، بحرین و آذربایجان یكی پس از دیگری خواب را به آنها حرام كرده است.
امام جمعه موقت تهران بدون پرداختن به ظلمی که به زندانیان و خانواده آنها در کشوی می شود افزود: ما با مسلمانان زن و مرد بحرینی كه خانه آنها مورد تجاوز حرامیان و اشغالگران است همدردی میكنیم و در غم و رنج آنها خود را شریك میدانیم و به آنها این پیام را میدهیم كه بایستند و مقاومت كنند چرا كه پیروزی از آنهاست. دشمن میخواهد آنها را ملول ببیند و آنها را از راه مقدسشان خارج كند اما شما پیروان مكتب اسلام و سیدالشهدا هستید و فریادتان هیهات من الذله است.
عضو هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری، بدون اشاره و رویکرد به سرکوب مردم حق طلب و آزادیخواه ایران توسط قوای مسلح حکومتی، با بیان اینكه "بالاتر از دفاع از اسلام دفاع از مظلوم تكلیف ماست"، اظهار عقیده کرد "ما امروز در بحرین شاهد جنایات بزرگ دیگری هستیم، تعرض به جان مسلمانان چیزی است كه صحنههای فجیعی از آن را در روزهای اخیر شاهد بودهایم. در مقابل دوربینها به مغز یك مسلمان شلیك میكنند و او به زمین میافتد اما صدای مدعیان حقوق بشر شنیده نمیشود جان و حرمت مسلمان به گفته خاتمالانبیاء بالاتر از حرمت كعبه است. مومن در مذهب ما گرامیترین است.
وی با اشاره به حوادث و جنایات علیه مسلمانان و معترضان در بحرین گفت: شاهد هستیم كه در بحرین مجروحین معترض را به بیمارستان میآورند و در آنجا آنها را دستگیر و با آن حال وخیم به زندان میبرند و شكنجه میكنند آنها به كودكان هم رحم نمیكنند و در حال حاضر دهها نفر دستگیر و مفقود هستند در میان دستگیرشدگان زنان و به ویژه زنان باردار وجود دارند. الان نوامیس و جان و مال مسلمانان در بحرین امنیت ندارد و سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری ساكت هستند. در منظر آنها دوربینها جنازههای بر زمین افتاده را نشان میدهد. اما آنها فریاد بر نمیآورند.
احمد خاتمی با حمله به روحانی مصر (یوسف قرضاوی) تاكید كرد: قیام بحرین، قیامی اسلامی است در بحرین، مصر، تونس حرف همین است اما رسانههای غربی این گونه مطرح میكنند كه قیام بحرین طایفهای و فرقهای است اما قیام مصر را اسلامی جلوه میدهند و آن آخوند متحجر هم میگوید از قیام مصر حمایت و از قیام بحرین حمایت نمیكند.
بحرین امروز به یك پادگان نظامی تبدیل شده است و عربستان این كشور را اشغال كرده اما اسم این را دخالت نمیگذارند ولی حمایت ایران از مظلومان مسلمان بحرینی را دخالت مینامند. میگویند طبق قرارداد "سپر جزیره" به بحرین وارد شدهاند اما این قرارداد برای زمانی است كه بیگانگان به یكی از كشورهای عربی حمله كند و آنها علیه آن بیگانه متحد شوند اما اینجا بیگانهای حمله نكرده است بلكه مردم بحرین هستند.
بحرین امروز به یك پادگان نظامی تبدیل شده است و عربستان این كشور را اشغال كرده اما اسم این را دخالت نمیگذارند ولی حمایت ایران از مظلومان مسلمان بحرینی را دخالت مینامند. میگویند طبق قرارداد "سپر جزیره" به بحرین وارد شدهاند اما این قرارداد برای زمانی است كه بیگانگان به یكی از كشورهای عربی حمله كند و آنها علیه آن بیگانه متحد شوند اما اینجا بیگانهای حمله نكرده است بلكه مردم بحرین هستند.
این عضو مجلس خبرگان رهبری در پایان هشدار داد "به علمای جهان اسلام این پیام را میدهیم كه دست از سكوت بردارند و فتواهای شیطانی را محكوم كنند و جلوی مسلمان كشی در بحرین و یمن را بگیرند و الا ملعون خدا و پیغمبر خواهند بود و یك پیام به آل سعود داریم، گفت: هرچه زودتر از بحرین خارج شوید و بر جنایات وحشیانه قرون وسطاییتان پایان دهید. این همه جنایت شما را بس است وهابیت خائن در تاریخ خودش پروندههای سیاهی دارد و این هم پروندهای دیگر و از مسلمانان بحرین و جهان اسلام عذرخواهی كنید والا جهان اسلام شما را به جای خادمالحرمین شریفین خائنالحرمین شریفین مینامد و یك پیام هم به آل خلیفه داریم ناصوابترین حكومتها آن است كه انسان با ملت خودش برخورد خصمانه داشته باشد. متاسفانه این دولت به جای اینكه تسلیم مردم و حق مردم خودش باشد تسلیم آمریكاست. به آل خلیفه میگوییم به نابودیتان نزدیك میشوید."
دولتی ها همچنان بدهکاران اصلی بانک ها
جــرس: در حالیکه دستگاههای دولتی و خود دولت از بدهکاران اصلی بانکها هستند، نماینده منتخب مجلس در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، از بررسی گزارش کمیسیون اقتصادی درباره معوقههای بانکی در نشستهای اخیر این ستاد خبر داده و حجم تقریبی مطالبات و معوقه های بانکی را، "حدود پنجاه هزار میلیارد تومان" اعلام کرده است.
به گزارش آفتاب، عزتالله یوسفیان ملا با بیان اینکه ایستادگی در برابر افزایش مطالبات معوق بانکها و مبارزه با زمینخواری از جمله مواردی است که هرگز از دستور کار ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی خارج نمیشود، به خانه ملت گفت: ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی از آغار کار خود همواره موضوع مطالبات معوق بانکها را در دستور کار خود داشته است. گزارش اخیر کمیسیون اقتصادی درباره مطالبات معوق بانکها در نشستهای ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی بررسی شد و اعضای ستاد اطلاعات موجود در این گزارش را بررسی کردند.
وی با بیان این که آمار دقیقی از میزان حجم مطالبات معوق بانکها وجود ندارد، حجم تقریبی این مطالبات را حدود پنجاه هزار میلیارد تومان خواند و اظهار کرد: از زمانی که ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کار خود را آغاز کرده، اجازه رشد معوقات بانکی را نداده است، در صورتی که اگر این ستاد مقابل افزایش حجم این مطالبات مقاومت نمیکرد، امروز حجم این مطالبات دو برابر شده بود.
عضو کمیسیون برنامه بودجه و محاسبات مجلس همچنین تصریح کرد: ثابت ماندن حجم مطالبات معوق بانکی در سالهای اخیر نشان میدهد که مقدار زیادی از مطالبات معوق در حال بازگشت به بیت المال است، زیرا سود این مطالبات بسیار بالا است و حجم آن را لحظه به لحظه بیشتر میکند، پس ثابت ماندن این رقم حاکی از بازگشت این معوقه های بانکی است.
گفتنی است ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی دوشنبه هر هفته برای تعیین راهکارهای مبارزه با مفاسد اقتصادی جلسه تشکیل میدهد و محمد حسن ابوترابی فرد، غلامرضا مصباحی مقدم و عزت الله یوسفیان از سوی مجلس در این ستاد عضویت دارند.
دولتی های در حاشیه امن
لازم به ذکر است اواخر سال گذشته (٨٩)،عضو کميسيون اقتصادي مجلس و نايب رئيس کميسيون بررسي تلفيق بودجه با اعلام اينکه ارزش کل معوقههاي بانکي بيش از پنجاه هزار ميليارد تومان است، گفته بود: عموم بدهکاراني که تسهيلات کلان از بانکها دريافت کردهاند، بيش از صد نفر نيستند.
الیاس نادران، نماینده مجلس نیز گفته بود "از زمان روی کار آمدن محمدرضا رحیمی در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، معوقات بانکی افزایش پیداکرده است."
مخبر کمیسیون اقتصادی مجلس نیز، بدهکاران اصلی به بانکها را دستگاههای دولتی و خود دولت معرفی کرده و گفته بود "ازهمان ابتدای دولت که معوقات بانکها رو بهافزایش گذاشت، کمیسیون اقتصادی مجلس از وزیر دارایی و مدیران عامل برخی بانکها دعوت کرد تا نسبت به معوقات بانکها گزارش دهند، زیرا پاییز ٨٩ میزان معوقات بانکی افراد حقوقی و حقیقی به مرز ۵۰ هزار میلیارد تومان رسید که این رقم بسیار بالاست و جای تامل دارد.
وی خاطرنشان کرده بود "حدود چهار سال پیش که معوقات بانکی ۱۱ هزار میلیارد تومان بود، هشدار داده شد که باید در نحوه دادن تسهیلات و وامهای بانکی به افراد حقیقی و حقوقی دقت بیشتری شود که متاسفانه این امر اتفاق نیفتاد و با دادن تسهیلات بانکی شاهد آثار نامطلوب آن هستیم که ۵ برابر شدن معوقات بانکی مهمترین تاثیر آن است.
خباز یادآور شده بود "دستگاههای دولتی و خود دولت از بدهکاران اصلی بانکها هستند، از این رو اگر دولت بدهیاش را به بانکها پرداخت کند، منابع این بنگاههای اقتصادی افزایش خواهد یافت و گردش مالی آنها بهبود مییابد . بعنوان مثال دستگاههای دولتی وام های کلانی را دریافت کرده اما آن را پرداخت نکردهاند و این عدم پرداخت باعث شده است که ۶ درصد جریمههای بانکی از جیب دولت پرداخت شود.
خباز با اشاره به فاسدین دولتی که در حاشیه امن قرار دارند، خاطرنشان ساخته بود "عدم پرداخت معوقات بانکی توسط دستگاههای دولتی و همچنین بدهیهای دانهدرشتهای بخش خصوصی وضعیت نامناسبی را برای بانکها رقم زده است، زیرا مطالبات بانکها از این بدهکاران ارقام بالای ۱۰۰ میلیارد تومانی را تشکیل میدهد که در واقع باید گفت پرونده یک بدهکار دانهدرشت به اندازه یک میلیون پرونده بدهکار خرد است و رسیدگی به چنین پروندههایی سخت است."
فرزانه بذرپور
جرس: موج قیام های مردمی کشورهای عربی و خاورمیانه را در می نوردد و رژیم های قدیمی دیکتاتوری را سرنگون می کند ، این موج به متحد ایران، سوریه هم رسیده است و جالب اینکه رژیم سوریه از شیوه های سرکوب ایرانی بهره گرفته و با لباس شخصی ها معترضین را سرکوب می کند و با اعتراف گیری و پخش مصاحبه معترضان بازداشت شده، سعی دارد تا شورش را به بیگانگان منتسب کند و رژیم بشار اسد را متکی بر حمایت مردمی معرفی کند. با این حال در هفته های نخست اعتراضات گسترده در سوریه به ویژه شهر درعا و یک روز پس از استعفای دولت ، بشار اسد در اولین سخنرانی بعد از آغاز ناآرامی ها خطاب به مردم گفته بود من با کسانی که خواستار اصلاحات هستند همراه هستم. البته وعده اصلاحات بشار اسد علی رغم اولتیماتوم مجلس سوریه محقق نشده است و به جای آن راه اندازی تظاهرات دولتی به مدد بسیج ادارات و مدارس و حضور اراذل و اوباش برای سرکوب مردم شیوه آزمون شده حکومتهای استبدادی در سوریه هم به کار آمد و 9 دی دیگری را اینبار در سوریه رقم زد.
به بهانه تحولات سوریه به سراغ جاوید قربان اوغلی کارشناس سیاست خارجی و یکی از مشاوران مهندس میرحسین موسوی رفتیم تا پیرامون شرایط و آینده بحران سوریه بیشتر بدانیم. گفتگوی جرس با آقای جاوید قربان اوغلی را بخوانید.
به نظر شما درسوریه چه می گذرد و بعد از حکومت نزدیک به نیم قرنِ خاندان اسد، مردم سوریه چه درخواستهایی دارند، آیا این درخواست ها صرفا اقتصادی است و یا اینکه انگشت اشاره به سمت تغییر رژیم اسد و آزادی سیاسی و دموکراسی است ؟
تحولات سوريه ادامه موجي است كه از تونس آغاز شد،سپس در مصر حسني مبارك را پس از 30 سال از قدرت بركنار كرد و اكنون بيشتر كشورهاي عربي در برگرفته و با اندكي تاخير اكنون به سوريه رسيده است.
اينكه خواست مردم سوريه چيست به نظر من مخرج مشترك كليه اين قيامها نفي حكومتهاي استبدادي با حكام مادام العمرو موروثي است.همه مفاسد ديگر كه مردم خواهان از بين رفتن آنها هستند مانند فقر،بيكاري،فساد اداري ،نابرابريهاي اجتماعي،عدم برخورداري از حقوق سياسي واجتماعي و.....ناشي و برآمده از آن دوعامل اصلي است.بنابراين اگرچه درست نيست بگوييم مطالبات مردم صرفا اقتصادي است ولي طبعا مبارزه با فقر و ايجاد جامعه اي فارغ ازتبعيض در بطن مطالبات مردم است. البته بايد توجه داشت كه عمق استبداد، ميزان نابرايهاي اجتماعي ،درصد برخورداري از آزاديهاي سياسي و مدني و بطور كلي شرايط هر كشور با ديگري متفاوت است كما اينكه از نظر فرهنگي،قومي و.... كشورها هم با همديگر فرق مي كند.
بطور طبيعي برقراري نظامهاي مردم سالار كه هدف اصلي اين قيامهاي مردمي است حلال بسياري از مفاسد انباشته در حكومتهايي جديدي است كه در خاورميانه متولد خواهد شد.
تحولات در سوريه با فراخوان جمعي از مردم كه نوعا جوانان بودند و از طريق پيامك با هم در ارتباط بودند ، در شهر كوچك درعا (160 كيلومتري دمشق) در 18 مارس و پس از نماز جمعه آغاز شد.ماموران امنيتي برخورد بسيار خشني با اين تظاهرات كردند و بر اساس اخبار 300 نفر را دستگير كردند كه در ادامه اعتراض به خانواده هاي بازداشت شدگان سرايت كرد چند نفر در تيراندازي ماموران امنيتي كشته شدند و به اين ترتيب اعتراضات به شهرهاي مختلف و از جمله لاذقيه كه مركز اصلي علوي هاي سوريه است گسترش يافت.بشار اسد اوايل اين هفته طي يك سخنراني قول داد كه با تشكيل سه كميته به اصلاحاتي دست بزند.قرار است نتايج بررسي اين سه كميته كه شامل 1) لغو شرايط اضطراري كه از سال 1963 سوريه تحت اين شرايط سپري مي كند 2) رسيدگي به وضعيت و مسببين كشته شدگان حوادث اخير و 3) اصلاح قانون اساسي در باره نظام تك حزبي تا 26 آوريل گزارش داده شود.
البته حكومت سوريه يك سري اصلاحات اوليه را آغاز كرده و همانطور كه مي دانيد با تغيير نخست وزير كابينه جديدي سركار آمده است.سوريه وضعيت اجتماعي و سياسي پيچيده اي دارد كه در تحليل تحولات اين كشور حتما بايد مد نظر قرار گيرد.
شنیده شده که برخی معترضین سوری دربخشی از شعارهایشان می گفته اند: نه ایران و نه حزب الله . به گمان شما رژیم اسد چه شباهتی با حاکمیت ایران دارد و اصولا چگونه است که حزب بعث سوریه در نقطه مقابلِ حزب بعثِ عراق، تنها حامی عربی ، جمهوری اسلامی شد؟
من در باره اينكه اين شعار سرداده شده يانه و در صورت صحت شعار اكثريت مردم بود يا تعدادي اندك اطلاعات زيادي ندارم.از نظر جامعه شناسي سياسي شعار تجلي مطالبات مردم است.شعارها زماني تبديل به شعارهاي ملي مي شوند كه از پشتوانه مردمي برخوردار باشند.اگر بخاطر بياوريد در روز قدس سال 88 هم تعدادي از تظاهر كنندگان در تهران شعار "نه غزه ،نه لبنان" سر دادند كه حكومت با سوء استفاده از اين شعار تعدادي اندك و در بوق و كرنا كردن آن از طريق رسانه ملي ،آن را بهانه اي براي سركوب بيشتر مردم قرار داد.در صورتيكه واقعيت اين بود كه اين شعار هرگز به شعاري مردمي تيدبل نشد.
اينكه چرا حزب بعث سوريه از ايران حمايت مي كند و هم پيمان استراتژيك ايران است به نظرم بايد به تاريخ و شرايط زماني پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و همچنين جغرافياي سياسي منطقه بازگرديم.شرايط جهان عرب و منازعه اعراب- اسراييل در سال وقوع انقلاب در ايران در سال 1979 با شرايط امروز كاملا تفاوت داشت.هنوز مساله سازش با اسراييل عموميت نيافته بود.چهار كشورسوريه،الجزاير،ليبي و يمن جنوبي در مخالفت با سازش مصر با اسراييل و امضاء موافقتنامه كمپ ديويد(سال 1978) جبهه پايداري در برابر سازش را تشكيل دادند.ايران كاملا از اين جبهه حمايت مي كرد.هر چهار كشور مذكور نيز در جنگ تحميلي عراق عليه ايران (البته با درجات متفاوت) حامي ايران بودند.
نكته دوم خصومت تاريخي حزب بعث عراق با حزب بعث سوريه بود كه به مصداق دشمن دشمن تو دوست توست حزب بعث سوريه را به سوي ايران سوق داد.
نكته بعد مساله لبنان بود كه همسويي سياستهاي ايران و سوريه در رابطه با مساله اسراييل در لبنان و تشكيل مقاومت كه به بازيگر مهمي در معادلات خاورميانه شد از عوامل ديگر همسويي دو كشور ايران و سوريه بود.
همچنين بايد توجه كرد كه عليرغم سكولار بودن حكومت سوريه و مبارزه با گروهاي سياسي مذهبي(اخوانيها) خاندان اسد از علويهاي سوريه هستند كه عليرغم اقليت 10 درصدي بر اكثريت اهل سنت حكومت مي كنند.از ديدگاه ايران اين مساله مهم است چرا كه جايگزين خاندان اسد يقينا كساني خواهند بود كه شايد آنچنان وابستگي عقيدتي و سياسي به ايران نداشته باشند.
فکر می کنید سقوط خاندان اسد، چه تبعاتی در سیاست خارجی ایران داشته باشد و چه اتفاقی برای حزب الله لبنان خواهد افتاد که رژیم سوریه و ایران از حامیان جدی این حزب نظامی_ سیاسی، لبنانی هستند؟
باوجودي كه ديكتاتوري مخرج مشترك همه نظام هاي عربي است و كارنامه سوريه در اين خصوص بدتر از ديگر كشورهاست، من فكر نمي كنم اين تحولات منجر به سقوط رژيم اسد گردد.
در سوريه تك حزبي قانوني است و هيچ حزب ديگري نمي تواند در صحنه سياسي اين كشور حضور يابد.رژيم اسد و حزب بعث بدليل افكار چپ بطور همزمان هم به سركوب جنبشهاي مذهبي (قلع و قمع اخوانيها در سال 1982 در شهر حماء) وليبرالها پرداخته است هرچند بشار بدليل جوان بودن و تحصيل در اروپا از سال 2000 كه جانشين پدرش شد اصلاحاتي را آغاز كرد ولي با مقاومت بدنه متصلب حزب بعث و اشغال عراق در سال 2003 اين اصلاحات ناتمام ماند.لذا فكر مي كنم بشار با توجه به شرايط كنوني حاكم بر جهان عرب در صدد اصلاحات عميق برخواهد آمد و تلاش خواهد كرد بدينوسيله بحران را مهار نمايد.
دشمنی پایدار سوریه با اسرائیل شاید وجه تمایز این کشور با دیگر دولتهای در بحران عربی باشد. فکر میکنید این چه تاثیری بر تحولات منطقه خواهد گذاشت؟
وضعيت در سوريه متفاوت با مصر و تونس و كشورهاي حاشيه خليج فارس است.اين كشور در خط مقدم منازعه ديرپاي خاورميانه با اسراييل قرار دارد.هنوز مانند مصر وارد صلح ذلت بار با اسراييل نشده و تلاش مي كند از موضع ضعف وارد مذاكره با اسراييل نشود.
الان نه فقط حزب الله شيعه بلكه حماس سني نيز بدليل مواضع سوريه در قبال منطقه از رژيم اسد حمايت مي كنند.اينها همه باعث افزايش مشروعيت اين حكومت در سطح ملي و منطقه اي است.
از نظر اسراييلها به عنوان يكي از بازيگران اصلي منطقه ، سوريه "دشمني قابل اعتماد" و يا بهتر بگوييم دشمني است كه رفتارش قابل محاسبه است.مضافا اينكه اسراييل وهمپيمانان غربي آن نمي دانند چه كسي و يا جرياني ممكن است جانشين اسد گردد.جريان نيرومند سياسي در سوريه اخوان المسلمين است كه در صورتيكه به قدرت برسد حتما سياستهاي تندتري نسبت به اسراييل خواهد داشت و اين مطلوب غربيها نيست.
البته به نظرم اسد خود مي داند كه بازگشت به شرايط قبل از 18 مارس تقريبا غیر ممكن است.و بايد اصلاحات جدي و عميق به نفع همه گروههاي و قوميتها و حتي جريانات سياسي انجام دهد.به نظر من بشار اسد چنين ظرفيتي را دارد كه اين اصلاحات را انجام دهد.
شیوه های گرته برداری شده سرکوب ایرانی، در سوریه به جایی نرسیده است و به نظر می رسد بشار اسد باید از ریاست جمهوری مادام العمر خداحافظی کند ، چرا حامیان سوری نتوانستند مانند برادر بزرگتر ایرانی موج اعتراضات را خاموش و یا به تعویق اندازند؟
تكرار مي كنم من فكر نمي كنم زمان خداحافظي اسد رسيده باشد.من قبلا در تحليل اين قيامها گفته ام كه برخي از كشورها با پوست انداختن تلاش خواهند كرد بر بحرانها غلبه نمايند.
من با شما در اينكه سركوب در ايران توانسته موج اعتراضات را خاموش كند موافق نيستم. يقيينا شيوه سركوب نه در ايران و نه در هيچ كشور ديگر جواب نمي دهد.سركوب جنبش را از سطح به اعماق جامعه مي برد و در زمان ديگري با شدت بيشتري بروز و ظهور پيدا مي كند.
سركوب تظاهرات درعا اشتباه بزرگي از جانب رژيم اسد بود.كما اينكه فتنه گر خواندن مخالفان سوريه نيز اشتباه ديگري است كه بعثيهاي سوريه و متاسفانه سفير كشورمان در اين كشور مرتكب آن شده اند.ادامه اين اشتباهات ممكن است رژيم حاكم بر سوريه را با چالشهاي بزرگتري روبرو كند.
به گمان شما چهره تازه خاورمیانه که از قید حاکمان مادام العمر در حال رستن است ، چگونه خواهد بود ، آیا ما با ناسیو نالیسم عربی دیگری مواجه می شویم ، آیا القاعده پایگاه مردمی پیدا خواهد کرد و یا این نسیم دموکراسی است که وزیدن گرفته است؟
فكر مي كنم هنوز زود است در اين باره صحبت كنيم.خاورميانه نقطه تلاقي منافع سياسي و اقتصادي و حتي فرهنگي همه قدرتهاي جهاني و منطقه اي است.بنابراين تحولات منطقه خاورميانه هنوز در مرحله جنيني است.مهم اين است كه نطفه اين جنين با مطالبات ضد استبدادي و تشكيل حكومتهاي مردم سالار بسته شده است.بايد مراقبت كرد كه اين نطفه و جنين در مراحل رشد از مسير مطالبات خود منحرف نشود.من شخصا روند تغييرات را عليرغم حوادث ليبي،يمن و بحرين مثبت ارزيابي مي كنم.
بعيد مي دانم در خاورميانه اي كه در حال شكل گيري است جايي براي گرايشاتي مانند القاعده يا طالبان وجود داشته باشد.وجه غالب خاورميانه جديد با تفاوتهايي در حكومتها دموكراتيك خواهد بود كه اين اتفاق ميموني است.فكر مي كنم حتي غربيها هم به اين نتيجه رسيده اند كه حمايت از حكومتهاي توتاليتر و خاندانهاي موروثي و حكام مادام العمر با ارزشهاي اخلاقي حاكم بر جهان مغايرت دارد.تشكيل حكومتهاي دموكراتيك همسو با غرب و يا اينكه غرب ستيز نباشند مطلوب امريكا و اروپاست.
اسرائیل در خاورمیانه جدید چه جایگاهی خواهد داشت و آیا رفتن بشار اسد به سود اسرائیل خواهد بود یا به ضرر این رژیم ؟
در اسراييل دو ديدگاه متفاوت در باره سوريه وجود دارد.ديدگاه اول را قبلا توضيح دادم.ديدگاه دوم را وزير خارجه رژيم صهيونيستي ايگيدر ليبرمن رهبري مي كند كه خواهان برهم خوردن ثبات در سوريه و سرنگوني اسد است.البته وجه غالب با ديدگاه اول است.اينكه كدام يك از اين دو به نفع اسراييل است.به نظر من براي اسراييل آدمها مهم نيستند سياستهاي كشورهاست كه خط مشي اسراييل را درقبال آنها رقم مي زند.
ولي تحولات خاورميانه بطور كلي در جهت خلاف منافع رژيم صهيونيستي است.تفاهم با نظامهاي دموكراتيك كه معمولا نظامهاي ائتلافي چند حزبي است بسيار دشوارتر است از معامله با حكومتهاي تك حزبي و يا حكام مستبد كه بيشتر به فكر منافع خود وخانواده شان هستند .
به گمان شما تحولات خاورمیانه و قیام ملت های منطقه در ایران و جامعه ایرانی تاثیری دارد و یا اینکه ایران در دنیایی موازی سیر می کند و تاریخ جدا گانه ای دارد که نسخه قیامهای مردمی برای آن قابل تجویز نیست ؟
تفاوت ايران با ديگر كشورهاي منطقه اين است كه مردم ايران يك بار در سال 1979 انقلاب كرده اند.معروف است كه يك ملت در يك قرن دوبار انقلاب نمي كند.به همين دليل همه رهبران مخالف سياسي كنوني،اصلاحات عميق و اساسي را راه حل مشكل سياسي امروز كشور مي دانند .البته نبايد انتظار داشت در صورت برخورد سركوبگرانه حكومت همين روند ادامه يابد آنان بتوانند مردم را در جهت اصلاحات هدايت نمايند..بازرگان در دفاعيات خود در زمان رژيم گذشته گفته بود كه ما آخرين نسلي هستيم كه با زبان قانون با شما سخن مي گوييم و اگر گوش شنوايي نباشد نسل بعدي با زبان ديگري با شما سخن خواهد گفت.
در همين راستا برخورد كنوني حاكميت با سران معترض و يا شخصيتهاي موجهي مانند آقاي موسوی، خاتمي و يا كروبي مصداق بر سر شاخ نشتن و بن بريدن است.
در حال حاضر روابط ایران و عربستان به دلیل آنچه عربستان مدعی دخالت ایران در کشورهای عربی است رو به وخامت نهاده است. شنیده شده است که در سوریه نیز نیرو های ایرانی حضور یا فته اند و به سرکوب معترضین پرداخته اند ، آیا چنین دفاعی از متحدان باعث ایجاد یک جنگ منطقه ای نخواهد شد ؟
فكر مي كنم حضور نيروهاي ايراني در سوريه براي سركوب معترضين بيشتر يك شوخي است.سوريه يك حكومت صد در صد امنيتي است. آنقدر نيروي امنيتي و انتظامي و نظامي دارد كه نيازي به وارد كردن نيروي سركوبگر از خارج نداشته باشد.مضافا اينكه تا كنون عليرغم اين ادعاها هيچ موردي كه مويد آن باشد ديده نشده است.
متاسفانه مديريت روابط با عربستان از زمان روي كارآمدن دولت نهم از ريل خارج شد.در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي ايران توانست به روابط نيرومند و قابل اعتمادي با همسايگان جنوبي و در راس آنها عربستان دست يابد.البته ناگفته نماند كه مبتكر عادي سازي روابط و ترميم پلهاي منهدم شده روابط ايران با عربستان ، آقاي هاشمي رفسنجاني بود. پس از انتخابات سال 1384عليرغم اعزام آقاي دكتر ولايتي به عربستان از سوي جناب آقاي خامنه اي براي اطمينان دادن عربستان به اينكه روابط دو كشور همچون گذشته خواهد بود، رفتارهاي ماجراجويانه آقاي احمدي نژاد شكافهاي روابط بين دو كشور را عميق تر كرد.البته احمدي نژاد با درك بسيط و ساده انگارانه خود در سياست خارجي چند بار به عربستان سفر كرد كه هيچ ديدار متقابلي از سوي ملك عبدالله را در پي نداشت.
حوادث بحرين و دخالت نظامي عربستان در اين كشور كه من ترجيح مي دهم آن را كودتاي نظامي عربستان در بحرين در قالب موافقتنامه دفاعي مشترك و دعوت از نيروهاي سپر جزيره بنامم باعث جبهه گيري ايران از يكسو و كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس از سوي ديگر شده و اعلاميه پراكني هاي متقابل قطعا به ضرر منطقه خواهد بود.
به نظرم ايران استراتژي واحدي در قبال تحولات عربي برخوردار نيست و نوعي دستپاچگي و شتابزدگي را در مواضع ايران مي توان مشاهده كرد.اين هنر سياستمداران نيست كه با زبان روزنامه نگاران و اصحاب رسانه سخن بگويند.
حاکمان ایران بارها گفته اند که سوریه پیوندی استراتژیک با ایران دارد و در واقع خط مقدم جنگِ تهران با" تل آویو" و" واشنگتن" است ، به گمان شما با دخالت نظامی آمریکا و متحدان غربی اش در سوریه، ایران به مداخله و احتمالا به خطر انداختن منافع آمریکا در منطقه سوق پیدا خواهد کرد؟
فكر نمي كنم امريكا در سوريه مداخله كند.
گسترش اعتراض به قیمت قبض های گاز و احتمال عقب نشینی دولت
روزنامه جهان صنعت در گزارشی از «گسترش اعتراضات مردم و نمایندگان مجلس به افزایش بی سابقه قبض های گاز» خبر داده و احتمال داده که دولت محمود احمدی نژاد در مقابل این اعتراضات عقب نشینی خواهد کرد.
جهان صنعت با اشاره به حذف یارانه ها و « افزایش قیمت حاملهای انرژی در ایران که خود یکی از صاحبان بزرگ منابع انرژی است » یادآوری کرده که مردم سال ۸۹ را به هر ترتیبی سپری کردند، « اما آغاز افزایش قیمت قبوض گاز، برق، آب و… آن هم در فصل سرد سال نه تنها مردم بلکه بسیاری از مسئولان و مهرههای کلیدی کشور را هم شوکه کرده و اعتراضات گستردهای را در پی داشته است.»
به گزارش این روزنامه در حال حاضر « قیمت گاز و نحوه محاسبه آن به چالشی جدی بدل شده » اما « پس از گذشت ۱۶ روز از فروردینماه ۹۰ ، شرکت ملی گاز هنوز تعرفه گاز بها را برای هفت ماه گرم سال اعلام نکرده » و « پاسخگوی شکایات مشترکان درباره افزایش قیمت قبوض گاز نیست.»
جهان صنعت نوشته که عدم پاسخ گویی مقام های دولتی «به اعتراضات مردم دامن زده به نحوی که بسیاری از نمایندگان و امامان جمعه هم از این روند ناراضی بوده و معتقدند تداوم این رفتار میتواند مشکلی جدی در مسیر اجرای قانون حذف یارانه ها به دنبال داشته باشد.
این روزنامه اظهارات اخیر محمود احمدی نژاد که گفته است «اگر تغییرات قیمت مشکلساز شود در کنار مردم هستیم» ناشی از نگرانی دولت نسبت به گسترش اعتراضات توصیف کرده و نوشته « دولت دهم در حال عقبنشینی است و احتمال دارد که به زودی قبوض گاز با کاهش قیمت اصلاح شود چراکه افزایش قیمت گاز نارضایتی عمومی و حتی مشکلات درون ساختمانی را برای مردم ایجاد کرده و اصلاح این روند یک ضرورت جدی و لاجرم باشد.»
کارشناسان نرخ بیکاری اعلام شده از سوی دولت را تکذیب میکنند / نرخ واقعی: ۱۷ تا ۲۰ درصد
در شرایط سکوت مرکز آمار و اعلام خوش بینانه نرخ ۱۰ درصدی بیکاری توسط رییس دولت، برخی کارشناسان اقتصادی ایران این نرخ را ۱۷ درصد و فعالان عرصه اشتغال حتی بیش از ۲۰ درصد برآورد کرده اند. این نرخ ها مبین وجود بیش از چهار میلیون بیکار در کشور است.به گزارش خبرآنلاین، وقتی آمارهای رسمی از سوی مراجع رسمی کشور اعلام نمی شود طبیعی است برآوردها بهترین جایگزین برای شاخص ها شوند و وقتی هم بعد از ۹ ماه سکوت مرکز آمار، ناگهان رییس دولت از کاهش چهار درصدی نرخ بیکاری کشور سخن می گوید فعالان اقتصادی و کارشناسان آن را نپذیرند. فراتر از این، برآورد این قشر نیز نشان می دهد که وضعیت بیکاری کشور در وضعیت چندان خوبی به سر نمی برد.
در حالی که احمدی نژاد از ایجاد بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل و کاهش نرخ بیکاری از ۶/۱۴ درصد فصل بهار به ۱۰ درصد در پایان سال ۸۹ خبر داده ، ۱۰ کارشناس اقتصادی کشور (هیات چشم انداز اقتصاد ایران) شامل استادان دانشگاه های کشور و مسئولان سابق کشوری، میزان نرخ بیکاری کشور در سال گذشته را معادل ۱۷ درصد برآورد کرده اند.
از سوی دیگر وقتی به سراغ فعالان عرصه اشتغال کشور هم که می رویم مشخص می شود هیچ کدام نرخ بیکاری ۱۰ درصدی را قبول ندارند و برآورد آن ها حتی به بیش از ۲۰ درصد نرخ بیکاری در کشور هم می رسد.
برآورد چهار میلیون بیکار در کشور
برآورد نرخ بیکاری ۱۷ درصدی تعدادی از کارشناسان مبین این است که با احتساب ۲۴ میلیون نفر جمعیت فعال در کشور، بیش از چهار میلیون نفر در ایران بیکار هستند. این درحالی است که رییس دولت تعداد بیکاران کشور در شرایط فعلی را دو میلیون و ۴۰۰ هزار نفر اعلام کرده است.
این فاصله آماری دولت با کارشناسان را می توان مربوط به باور نداشتن کاهش بیکاری در ماه های اخیر دانست که یکی از فعالان بخش خصوصی در این مورد می گوید: «در سال گذشته اگر نرخ رشد اقتصادی کشور در خوش بینانه ترین حالت سه تا چهار درصد هم بوده باشد باز هم اشتغال های ایجاد شده کفاف نمی دهد. چرا که همان طوری هم که در برنامه چهارم عنوان شده بود رشد سالانه هشت درصدی برای کشور لازم است و رشد اقتصادی چهار درصدی که بیکاری را کاهش نمی دهد.»
پدرام سلطانی اضافه می کند: «فکر نکنم در سال گذشته نرخ بیکاری کشور کاهش یافته باشد و از آن نرخ ۱۴ درصد اعلام شده در فصل بهار سال گذشته بیکاری کمتر شده باشد. برای امسال هم کاهش قابل ملاحظه نرخ بیکاری کشور بعید به نظر می رسد، چرا که فضای اقتصادی کشور مجال افزایش فرصت های شغلی را نمی دهد. ایجاد شغل با اتکا به بودجه عمرانی کشور نیز موقت خواهد بود.»
یکی از اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس نیز تقریبا این گونه اعتقاد دارد. به گفته علی موسوی، «نرخ بیکاری اعلامی موجود یک سوم یا یک دوم نرخ واقعی بیکاری است و در حقیقت بیکاری واقعی دو برابر نرخ اعلام شده است.» به عبارتی طبق اظهارات این نماینده مجلس نرخ بیکاری کشور نه تنها کاهش نیافته، بلکه در حد دو برابر نرخ اعلام شده از سوی رییس دولت و بیش از ۲۰ درصد است.
«نرخ بیکاری بیش از ۲۰ درصدی» مورد تایید عضو سابق شورای عالی اشتغال نیز است. داود قادری در گفت وگو با خبرآنلاین در این مورد توضیح می دهد: «نرخ بیکاری بالاتر از عددهایی است که مرکز آمار و دولت ارائه کرده اند. چرا که اطلاعات وآماری که این ها ارائه می دهند براساس بیکارها و جویندگان کار و احیانا برحسب مقرری بگیران بیمه بیکاری است اما یک سری افراد هم هستند که مشاغل کاذبی مانند دست فروشان دارند که اگر این ها هم در آن محاسبات در نظر گرفته شوند آن وقت نرخ بیکاری بالای ۲۰ درصد است.»
از این نرخ پایین تر، رقم های برآورد شده بالای ۶/۱۴ درصدی اعلام شده نرخ بیکاری توسط مرکز آمار در بهار سال ۸۹ است که یکی از این افراد برآورد کننده عضو سابق شورای عالی کار است. اصغر برشان، در این مورد اظهار می کند: «هرچند دولت اعلام کرده که در سال ۸۹ بیش از تعهدات خود شغل ایجاد کرده اما در تداوم این شغل ها ابهام وجود دارد. آنچه که آمارها نشان می دهد با آنچه که در سطح جامعه ملموس است یک سری تناقض هایی وجود دارد که اگر شغل های پایدار و با تداوم را در مساله آمار اشتغال در نظر بگیریم، آن وقت نرخ بیکاری بالاتر از عددی است که مرکز آمار و دولت اعلام کرده است.»
عضو هیات رییسه اتاق ایران نیز تقریبا این گونه نظر دارد. مسعود دانشمند در این مورد بیان می کند: «در حال حاضر شغل های غیرمولد را هم در آمار شاغلان محسوب می کنند که اگر این گروه را مدنظر قرار ندهیم، نرخ بیکاری بیشتر از ۱۰ درصد اعلام شده توسط رییس دولت خواهد بود. البته این موضوع طبیعی هم است که وقتی برای بیکاران شغل ایجاد شد آن وقت کارهای غیرمولد به سمت مولد حرکت کنند. اما اگر کارهای غیرمولد را کنار بگذاریم، میزان نرخ بیکاری کشورمان همان ۱۴ درصدی است که مرکز آمار پیش از این اعلام کرده بود.» اما در این میان، نماینده کارگران در شورای عالی اشتغال برآورش رقمی پایین تر از نرخ های اعلام شده است. محمد روحی اعتقاد دارد نرخ بیکاری کشور بین ۱۱ تا ۵/۱۱ درصد است.
با در نظر گرفتن این سخنان و برآوردها آنچه که می توان برداشت کرد تردید در نرخ بیکاری اعلام شده دولت است که گویا این رقم با آنچه کارشناسان و فعالان اقتصادی کشور برآورد دارند، فاصله فاحشی دارد.
هفتاد درصد بازنشستگان تامین اجتماعی حداقل حقوق را دریافت میکنند
رئیس کانون بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی با اشاره به اینکه فقط ۲۷ هزار تومان به حداقل حقوق مستمری بگیران در سال جاری اضافه می شود، گفت: در حال حاضر ۷۰ درصد بازنشستگان تامین اجتماعی حداقل حقوق را دریافت می کنند.
علی اکبر خبازها در گفتوگو با مهر، در مورد افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در سال ۹۰ افزود: افزایش حقوق در مورد بازنشستگانی که حداقل مستمری را دریافت می کنند اعلام شده است و براین اساس مستمری این افراد از ۳۰۳ هزار تومان در سال گذشته به ۳۳۰ هزار تومان در سال جاری افزایش می یابد.
وی ادامه داد: اما در خصوص سایر بازنشستگان تامین اجتماعی تا این لحظه رقم دقیقی اعلام نشده است.
رئیس کانون بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی تاکید کرد: سال گذشته نرخ تورم ۱۰ و نیم درصد بود در حالیکه مستمری بازنشتگان فقط ۶ ردصد افزایش یافت به همین دلیل از سال گذشته ما هنوز ۴ و نیم درصد بستانکار هستیم.
خبازها گفت: برای جبران این امر و همچنین با توجه به اینکه نرخ تورم امسال ۱۲ و نیم درصد اعلام شده خواستار این هستیم که مستمری بازنشستگان ۲۰ درصد در سال جاری افزایش پیدا کند.
مستمری بازنشستگان تامین اجتماعی از ۳۰۳ هزار تومان سال گذشته به ۳۳۰ هزار تومان در سال ۹۰ افزایش پیدا کرده است.
این در حالی است که بسیاری از کارشناسان اقتصادی میگویند خط فقر در ایران حدود یک میلیون تومان در ماه است.
چیستا یثربی: هنرمندان تئاتر بلاتکلیفاند / خسته و دلشکسته شدهایم
چیستا یثربی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر از وضعیت مبهم این هنر اظهار تاسف کرده و گفته که هنرمندان تئاتر در بلاتکلیفی مطلق هستند.
خانم یثربی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا با انتقاد از تاخیر در معرفی رئیس جدید تئاتر شهر و ادامه بلاتکلیفی هنرمندان تئاتر گفته است: «سیاست یک بام و دو هوا درباره تئاتر همه ما را عصبی کرده است.»
وی در ادامه به نامشخص بودن زمان اجرای یکی از نمایشهایش به نام «اتاق تاریک» اشاره کرده و اظهار داشته است: «چرا ما باید در بلاتکلیفی به سر ببریم؟ سه تن از بازیگران من قرارداد کار در تلویزیون دارند. تعداد دیگری هم سفر خارج از کشور دارند و اکنون در بلاتکلیفی مطلق به سر میبریم.»
خانم یثربی افزوده که «من و دستیارم خسته و دلشکسته شدهایم، چرا که هر روز باید پاسخگوی دیگر اعضای گروه باشیم که درباره اجرای عمومی نمایش از ما میپرسند و ما هیچ پاسخی نداریم که به آنها بدهیم.»
پیشتر محمد یعقوبی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر وضعیت اجرای تئاتر در سال آینده را بسیار مبهم و نامطمئن توصیف کرده و گفته بود: «متاسفم که فضا را ناامید کننده میدانم و معتقدم نمیتوانم به امیدواری تظاهر کنم.»
از زمان به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد در ایران فشارها بر فعالان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی افزایش یافته است.
وزارت ارشاد که مسئول نظارت و کنترل بر فعالیتهای فرهنگی است طی این مدت محدودیتهای فراوانی برای هنرمندان و فعالیتهای هنری و فرهنگی اعمال کرده که این محدودیتها با اعتراضهای گستردهای همراه است.
انتشار ۳۰ عکس از رئیس یک سازمان در مجله ۶۰ صفحهای
روزنامه جمهوری اسلامی نوشته که دستاندرکاران یک نشریه داخلی مربوط به یکی از سازمانهای فرهنگی که اخیراً در ۶۰ صفحه منتشر شده، ۳۰ عکس از رئیس این سازمان را در این شماره نشریه به چاپ رساندهاند.
لینک مطلب:
لینک مطلب:
* دست اندركاران يك نشريه داخلي مربوط به يكي از سازمانهاي فرهنگي كه اخيراً در 60 صفحه منتشر شده، 30 بار عكس رئيس سازمان را در اين شماره نشريه به چاپ رساندهاند. اين اقدام را كه البته در نوع خود بينظير نيست، بايد نوعي جهاد فرهنگي دانست و به دستاندركاران اين نشريه بايد خسته نباشيد گفت! در مورد مصرف كاغذ و بودجهاي كه براي تهيه اين نشريه با اينهمه عكس هزينه شده نيز لابد توجيه دست اندركاران اينست كه درحال صرفه جوئي اقتصادي هستند!
* منابع مصري ميگويند وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران از وزير خارجه مصر دعوت كرده به ايران بيايد و راههاي از سرگيري روابط ميان دو كشور بررسي شود. نبيل العربي، وزير خارجه مصر دوروز پيش گفت شرط مصر براي از سرگيري روابط با ايران اينست كه نام شهيد خالد اسلامبولي را از خياباني كه در تهران به نام وي نامگذاري شده بردارد. اين شرط را "ابوالغيظ" وزير خارجه مبارك، ديكتاتور سرنگون شده مصر هم مطرح كرده بود. شهيد خالد اسلامبولي، انورسادات را در سال 1360 به جرم امضاي پيمان خائنانه كمپ ديويد با نخستوزير رژيم صهيونيستي اعدام انقلابي كرد.
* بحرين يك شبكه تلويزيوني ماهوارهاي براي رقابت با شبكههاي ماهوارهاي ايران راهاندازي كرده و با نام "خليج عربي" از روز پنجشنبه گذشته پخش برنامههاي خود را از شهر امان پايتخت اردن آغاز كرده است. براساس گزارش ايلاف، تعدادي از سرمايه گذاران كشورهاي جنوب خليج فارس از جمله بازرگانان بحريني اين شبكه را تامين مالي ميكنند. منابع نزديك به سرمايه گذاران اين شبكه گفتهاند ميخواهند شبكهاي را راه اندازي كنند كه به مانند سپري در برابر موشكهاي رسانهاي شبكههاي ايراني فعاليت كند. دولتهاي عربي منطقه خليج فارس احساس كردهاند كه در بحرانهاي اخير از طرف شبكههاي ماهوارهاي ايران، مورد هدف قرار گرفتهاند.
* صدراعظم آلمان دستور توقف معاملات نفتي ايران در آلمان را صادر كرده است. به گزارش دويچه وله، هند از چندي پيش از طريق بانكي در آلمان پول نفت وارداتي از ايران را به اين كشور پرداخت ميكرد و بانك مركزي آلمان واسطه ميان ايران و هند بود. روزنامه آلماني "هندلزبلات" نوشت: "آنگلامركل، صدراعظم آلمان، معاملات ميلياردي ايران را متوقف ميكند." معاملات نفتي ميان ايران و هند از طريق بانك مركزي آلمان در هفته گذشته بازتابي وسيع در رسانههاي بينالمللي داشت. برملا شدن اين معاملات سرانجام دولت آلمان را مجبور به موضع گيري كرد. دولت هند به دليل تحريمهاي بينالمللي عليه ايران و فشار آمريكا، از معاملات مستقيم نفتي با ايران خودداري ميكرد و به كمك بانك مركزي آلمان وجوه خريد خود را به بانك تجاري اروپا و ايران در هامبورگ منتقل ميساخت. به نوشته روزنامه هندلزبلات، حجم اين معاملات سالانه بالغ بر 9 ميليارد دلار بوده است.
* شوراي نظامي مصر، ترس خود را از حاكميت اسلام بر مصر نشان داد. ژنرال "محمد مختار ملاعلي" معاون وزير دفاع مصر با حضور اعضاي شوراي عالي نظامي نيروهاي مسلح مصر در كنفرانسي خبري گفت: ما نخواهيم گذاشت (امام) خميني ديگري بر مصر حكومت كند. وي افزود: اجازه نخواهيم داد گروههاي افراطي در مصر به قدرت برسند. اين ژنرال مشخص نكرد منظورش از گروههاي افراطي چه كساني هستند اما با توجه به روابط شوراي نظامي با آمريكا و رژيم صهيونيستي، اشاره او بايد به نيروهاي مسلماني باشد كه خواهان حاكميت اسلام در مصر هستند.
* منابع مصري ميگويند وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران از وزير خارجه مصر دعوت كرده به ايران بيايد و راههاي از سرگيري روابط ميان دو كشور بررسي شود. نبيل العربي، وزير خارجه مصر دوروز پيش گفت شرط مصر براي از سرگيري روابط با ايران اينست كه نام شهيد خالد اسلامبولي را از خياباني كه در تهران به نام وي نامگذاري شده بردارد. اين شرط را "ابوالغيظ" وزير خارجه مبارك، ديكتاتور سرنگون شده مصر هم مطرح كرده بود. شهيد خالد اسلامبولي، انورسادات را در سال 1360 به جرم امضاي پيمان خائنانه كمپ ديويد با نخستوزير رژيم صهيونيستي اعدام انقلابي كرد.
* بحرين يك شبكه تلويزيوني ماهوارهاي براي رقابت با شبكههاي ماهوارهاي ايران راهاندازي كرده و با نام "خليج عربي" از روز پنجشنبه گذشته پخش برنامههاي خود را از شهر امان پايتخت اردن آغاز كرده است. براساس گزارش ايلاف، تعدادي از سرمايه گذاران كشورهاي جنوب خليج فارس از جمله بازرگانان بحريني اين شبكه را تامين مالي ميكنند. منابع نزديك به سرمايه گذاران اين شبكه گفتهاند ميخواهند شبكهاي را راه اندازي كنند كه به مانند سپري در برابر موشكهاي رسانهاي شبكههاي ايراني فعاليت كند. دولتهاي عربي منطقه خليج فارس احساس كردهاند كه در بحرانهاي اخير از طرف شبكههاي ماهوارهاي ايران، مورد هدف قرار گرفتهاند.
* صدراعظم آلمان دستور توقف معاملات نفتي ايران در آلمان را صادر كرده است. به گزارش دويچه وله، هند از چندي پيش از طريق بانكي در آلمان پول نفت وارداتي از ايران را به اين كشور پرداخت ميكرد و بانك مركزي آلمان واسطه ميان ايران و هند بود. روزنامه آلماني "هندلزبلات" نوشت: "آنگلامركل، صدراعظم آلمان، معاملات ميلياردي ايران را متوقف ميكند." معاملات نفتي ميان ايران و هند از طريق بانك مركزي آلمان در هفته گذشته بازتابي وسيع در رسانههاي بينالمللي داشت. برملا شدن اين معاملات سرانجام دولت آلمان را مجبور به موضع گيري كرد. دولت هند به دليل تحريمهاي بينالمللي عليه ايران و فشار آمريكا، از معاملات مستقيم نفتي با ايران خودداري ميكرد و به كمك بانك مركزي آلمان وجوه خريد خود را به بانك تجاري اروپا و ايران در هامبورگ منتقل ميساخت. به نوشته روزنامه هندلزبلات، حجم اين معاملات سالانه بالغ بر 9 ميليارد دلار بوده است.
* شوراي نظامي مصر، ترس خود را از حاكميت اسلام بر مصر نشان داد. ژنرال "محمد مختار ملاعلي" معاون وزير دفاع مصر با حضور اعضاي شوراي عالي نظامي نيروهاي مسلح مصر در كنفرانسي خبري گفت: ما نخواهيم گذاشت (امام) خميني ديگري بر مصر حكومت كند. وي افزود: اجازه نخواهيم داد گروههاي افراطي در مصر به قدرت برسند. اين ژنرال مشخص نكرد منظورش از گروههاي افراطي چه كساني هستند اما با توجه به روابط شوراي نظامي با آمريكا و رژيم صهيونيستي، اشاره او بايد به نيروهاي مسلماني باشد كه خواهان حاكميت اسلام در مصر هستند.
«مدیران کوتاه قد و بیبرنامه مناصب را اشغال کردهاند»
این سایت در ادامه یادداشت خود آورده که پرونده محمدحسین صفارهرندی در دوران وزارت ارشاد مثبت نبوده است.
******
متن خلاصه شده یادداشت سایت مشرقنیوز
سید مهدی شجاعی نکات قابل تاملی را درباره وضعیت فرهنگ و هنر در کشور بیان کرده است که متاسفانه از دید سیاست گذاران کشور همچنان به دور مانده و حتی امروز رسانهای نیست تا این محورها را پیگیری کند.
شجاعی به زینتی بودن و تفریحی بودن فرهنگ و هنر در دیدگاه دولتمردان اشاره میکند و اینکه مقوله فرهنگ هرگز برای دولتمردان دارای جایگاه محوری نبوده است و کدام ناظر عادلی میتوان این نوع رویکرد را در صاحب منصبان سیاسی رد کند؟
برخی از منتقدان سید مهدی شجاعی او را به سیاه نمایی و ندیدن دست آوردهای فرهنگی متهم میکنند ولی آیا برای نظامی که بزرگان آن ویژگی قالب آن را فرهنگی بودن انقلابش میدانند داشتن چند دست آورد کافی است و یا این توقع که یک جریان فرهنگی موثر و بلند مدت در آن شکل گرفته باشد و فعالیتهای نظاممند فرهنگی و هنری منطبق با آرمانهایش داشته باشد توقع بزرگی است و اگر این اتفاق نیفتاد نباید نگران بود.
متاسفانه تعبیر این سید عزیز درباره مدیریت فرهنگی در این دهه نیز کم و بیش درست است. اینکه مدیران کوتاه قد و بیبرنامه مناصب را اشغال کردهاند؛ با نهایت تاسف درست و واقعی است. چرا هیچ دلسوزی برای فرهنگ و هنر انقلاب این سوال را از مدیران فرهنگی کشور نمیپرسد که پس کجاست آن سیلی که باید از تولیدات محصولات انقلاب باید بازارها را اشباع کند؛ اینکه چه تعداد نیروی فرهنگی و هنری در دوره اصلاحات برای آن تفکرات وارداتی تربیت شد و در مقابل چنین اتفاقی در جبهه انقلاب نیفتاد، پیشکش.
نگارنده این سطور تلخ مدتی را در میان مدیران محترم بخشی از وزارت فرهنگ و ارشاد زیسته است و از قضا حوادث تلخی دیده و لمس کرده است که انتقادات شجاعی را تایید میکنند. برخی از لایههای مدیریت فرهنگی کشور که با تاکید باید گفت که تنها ظاهری منتسب به انقلاب اسلامی دارند تنها روشهای سیطره و حفظ کنترل بر مدیریت فرهنگی و روشهای پر کردن بیلان کاری را از مدیریت فرهنگی اصلاح طلبان کپی برداری کردهاند و در بسیاری از موراد مع الاسف هنر دیگری ندارند.
رفتن و پای درد و دل تولید کنندگان فرهنگی انقلاب نشستن نکات عجیبی را مینمایاند؛ کم نیستند فعالان فرهنگی که در این دوره کمتر از دوره اصلاحات در عسر و هرج نبودهاند. در هر صنفی از اصحاب فرهنگ و هنر انقلاب این مساله قابل جستجو است. پس آیا با این وصف به واقع میتوان گفت که مدیریت فرهنگی در دست مذهبیها و حزب اللهیها بوده است؟
در مقابل، آن عوام زدگی که شجاعی میگوید امروز به صورت عریان قابل لمس و دیدنی است. اینکه مسئولان کشور به عنوان حمایت از فرهنگ و هنر با سوپر استارها حشر و نشر دارند و وامها کلان میپردازند در حالی که یک عکاس دفاع مقدس که از قضا در میان عکاسان جنگ نام آشناست هنوز نتوانسته به دلیل نداشتن دسترسی به کسری از یکی از این وامها آثارش را در قالب یک کتاب منتشر کند؛ اگر عوام زدگی نیست، پس چیست؟
از سوی دیگر دمیدن در شیپور جشنها و همایشهایی که در دوران طاغوت بهتر از آنها را برگزار میکردند در وضعیتی که ادبیات و هنر انقلاب سنگرهایی مانند حوزه هنری را به راحتی از دست داده و نسل بعدی هنر و ادبیات متعهد کشور تربیت نشدهاند یا آنهایی که با انگیزههای شخصی به قافله پیوستهاند کم کم به خاطر بیتوجهیها دلسرد میشوند، اگر نشانههای پر رنگ و البته بد رنگ استفاده ابزاری از فرهنگ نباشد نشانه چیست؟
آقای صفار هرندی نباید دچار رنجش شوند اگر بشنوند که گفته میشود مگر صفار برای فرهنگ و هنر انقلاب چه کرد؟ واقعا ایشان این سوال را از خودشان پرسیدهاند؛ تا به حال شده است در تنهایی کلاهشان را قاضی کنند و در مسند سردبیر کیهان و نه وزیر سابق به کارنامه تولیدات فرهنگیشان در دولت نهم نمره بدهند؟ اما آیا ایشان میتوان عملکرد خودشان را با مهاجرانی بدون در نظر گرفتن جبهه مقایسه کنند؟ آیا صفار هرندی به همان اندازه برای جبهه فرهنگ و هنر انقلاب ارزشمند بوده؟
سکوت معنادار مصباح درباره «مستند ظهور»
اسفند ماه سال ۱۳۸۹ مستندی به نام «ظهور بسیار نزدیک است» در اینترنت منتشر شد که در آن ادعا شده علی خامنهای٬ محمود احمدینژاد و حسن نصرالله از یاران امام دوازدهم شیعیان هستند.
این مستند که در تهیه آن برخی مسئولان نهاد ریاست جمهوری نقش داشتهاند با واکنش تند گروهی از محافظهکاران و مراجع تقلید قم مواجه شده است.
طی یک ماه گذشته آیات سیستانی٬ مکارم شیرازی٬ علوی گرگانی٬ استادی٬ جوادی آملی و مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم با انتشار بیانیههایی ادعاهای مطرح شده در این مستند را رد کردهاند.
انتشار این مستند با جنجالهای فراوانی همراه بوده، به طوری که آیتالله مکارم شیرازی تهیه کنندگان آن را دروغگو خواند.
این جنجالها در شرایطی ادامه دارد که علاوه بر مصباح یزدی٬ آیتالله نوری همدانی نیز از اظهارنظر صریح درباره این مستند خودداری کرده است.
نوری همدانی به همراه علیرضا پناهیان دو روحانی محافظهکاری هستند که بارها از نشانههای ظهور امام دوازدهم شیعیان خبر دادهاند.
آقای پناهیان در واکنش به استفاده از برخی سخنرانیهای وی در «مستند ظهور بسیار نزدیک است» گفته که نمیداند چه کسانی این مستند را تهیه کرده و از کدام یک از سخنرانیهای وی استفاده کرده است.
با آغاز تحولات جهان عرب٬ گروهی از روحانیون نزدیک به علی خامنهای بارها اعلام کردهاند که این تحولات نشانه ظهور امام دوازدهم شیعیان است.
سایت «الف»:
دولت احمدینژاد عامل گسترش مفاسد اجتماعی است
وبسایت «الف» وابسته به احمد توکلی در یادداشتی نوشت که بیاعتنایی محض دولت محمود احمدینژاد به مقوله عفاف و حجاب تبدیل به «بهمن فرهنگی» شده است.
این سایت روز چهارشنبه (۱۷ بهمن) نوشته که بیاعتنایی مقامهای دولتی نسبت به گسترش «بیحجابی» ریشه در «جهالت و خود مجتهدبینی رایج در دولتهای نهم و دهم» دارد.
به نوشته سایت الف «مجموعه اقدامات فرهنگی دولتهای نهم و دهم نه تنها موجب ترویج فرهنگ حجاب و مقابله با بیحجابی نشده بلکه بدون تردید ثمرهای جز ترویج بیحجابی و مفاسد اجتماعی نداشته است.»
این برای نخستینبار است که یک سایت محافظهکار از دولتهای نهم و دهم با عنوان دولتهایی نام میبرد که در جمهوری اسلامی عامل گسترش مفاسد اجتماعی هستند.
بسیاری از اقدامات دولتهای نهم و دهم که احمدینژاد اداره آنها را بر عهده دارد همواره مورد تائید علی خامنهای بوده است.
آقای خامنهای سال ۱۳۸۸ همزمان با آغاز اعتراضها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در نماز جمعه تهران به صراحت گفت که دیدگاههای احمدینژاد به وی نزدیکتر از سایر مسئولان جمهوری اسلامی است.
این در حالی است که گروهی از محافظه کاران به خصوص مراجع تقلید قم در سالهای اخیر بارها از تصمیمات فرهنگی و اقتصادی دولت به شدت انتقاد کردهاند.
یادداشت سایت الف در شرایطی منتشر میشود که حامیان احمدینژاد در روزهای اخیر حملات تندی به احمد توکلی داشتهاند و به نظر میرسد این یادداشت پاسخی به این حملات باشد.
در یادداشت این سایت محافظهکار به مصاحبه جنجال برانگیز سال گذشته یک خبرنگار اسپانیایی با احمدینژاد اشاره شده و آمده که «بیحجابی» این خبرنگار مقابل رئیس دولت دهم یکی از مصادیق بیتفاوتی دولت به مسئله حجاب است.
این سایت روز چهارشنبه (۱۷ بهمن) نوشته که بیاعتنایی مقامهای دولتی نسبت به گسترش «بیحجابی» ریشه در «جهالت و خود مجتهدبینی رایج در دولتهای نهم و دهم» دارد.
به نوشته سایت الف «مجموعه اقدامات فرهنگی دولتهای نهم و دهم نه تنها موجب ترویج فرهنگ حجاب و مقابله با بیحجابی نشده بلکه بدون تردید ثمرهای جز ترویج بیحجابی و مفاسد اجتماعی نداشته است.»
این برای نخستینبار است که یک سایت محافظهکار از دولتهای نهم و دهم با عنوان دولتهایی نام میبرد که در جمهوری اسلامی عامل گسترش مفاسد اجتماعی هستند.
بسیاری از اقدامات دولتهای نهم و دهم که احمدینژاد اداره آنها را بر عهده دارد همواره مورد تائید علی خامنهای بوده است.
آقای خامنهای سال ۱۳۸۸ همزمان با آغاز اعتراضها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در نماز جمعه تهران به صراحت گفت که دیدگاههای احمدینژاد به وی نزدیکتر از سایر مسئولان جمهوری اسلامی است.
این در حالی است که گروهی از محافظه کاران به خصوص مراجع تقلید قم در سالهای اخیر بارها از تصمیمات فرهنگی و اقتصادی دولت به شدت انتقاد کردهاند.
یادداشت سایت الف در شرایطی منتشر میشود که حامیان احمدینژاد در روزهای اخیر حملات تندی به احمد توکلی داشتهاند و به نظر میرسد این یادداشت پاسخی به این حملات باشد.
در یادداشت این سایت محافظهکار به مصاحبه جنجال برانگیز سال گذشته یک خبرنگار اسپانیایی با احمدینژاد اشاره شده و آمده که «بیحجابی» این خبرنگار مقابل رئیس دولت دهم یکی از مصادیق بیتفاوتی دولت به مسئله حجاب است.
«شيعيان در بحرين خواستار اصلاحات سياسی هستند و نه نزديکی با جمهوری اسلامی»
جاسم حسين علی عضو پارلمان بحرين و از رهبران « وفاق» گروه اصلی اپوزيسيون شيعه در این کشور و جنيو عبدو، کارشناس امور ايران در دو مرکز مطالعاتی در واشنگتن، در ستون ديدگاههای وب سايت « الجزيره» به تحليل حوادث اخير در بحرين پرداخته و می نويسند: « از تبليغات جمهوری اسلامی چنين بر می آيد که شيعيان بحرين به کمک کشور شيعه و همسايه بزرگ خود تکيه دارند ولی واقعیت درست خلاف اين است. اپوزيسيون شيعه بحرين از حکومت ايران چيزی نمی خواهد مگر عدم دخالت در بحران سياسی و رقابت های مذهبی اين پادشاهی کوچک حاشيه خليج فارس.»
خواست اصلی گروه های اصلی اپوزيسيون بحرين استقرار يک نظام پادشاهی مشروطه نظير آن چيزی است که در برخی از کشورهای اروپای غربی حاکم است.
محورهای مطالبات ديگر آنها عبارتست از: تشکيل يک دولت منتخب، آزادی مطبوعات و رسانه ها، رفع محدودت ها از جامعه مدنی و پايان دادن به قوانين و عملکرد های تبعيض آميز در مورد اقليت های دينی غير سنی. به عنوان مثال رفع نابرابری در قوانين استخدامی و اشتغال، رفع تبعيض در توزيغ ثروت و درآمد ملی و در نهايت پايان دادن به تمام روشهای مالی و اداری ناعادلانه.
همزمان با توجه يکجانبه جامعه جهانی به بحران ليبی، گروههای اصلی اپوزيسيون بحرين تمام تلاش خود را به خرج داده تا استقلال و تمايز خود از حاکمان ايران را نشان دهند. شيخ علی دبير کل « وفاق» گروه اصلی در ميان اپوزيسيون شيعه، در ماه مارس اعلام کرد که اين گروه به هيچ وجه در پی برقراری نظامی شبيه به ولايت فقيه نيست.
به نوشته دکتر جاسم حسين علی و جنيو عبدو، با وجود همه اين مسائل، حکومت ايران سعی کرده مردان جوان ايرانی را به بحرين بفرستد تا در کنار شيعيان در تظاهرات شرکت کرده و شايد به باور خود همراه آنها بجنگند. مشخص است که حکومت ايران با وانمود کردن « يگانگی» بين شيعيان دو کشور می خواهد هر چه بيشتر در بحران بحرين دخالت کرده و آن را به سمت اهداف خود سوق دهد.
واقعيت اين است که بحرين يکی از پيشرفته ترين جنبش های سياسی منطقه را دارد و خواست اصلاحات در نظام حکومتی مربوط به ماههای اخير نيست بلکه سابقه آن به دوره قبل از استقلال اين کشور در سال ۱۹۷۱ باز می گردد.
از نگاه اکثر شيعيان بحرين ورود نيروهای نظامی عربستان سعودی توطئه حاکمان بحرين برای ساکت کردن مردم و ممانعت از حرکت به سمت يک نظام دمکراتيک است. و برای حاکمان عربستان سعودی دخالت نظامی در بحرين يک پيام صريح به شيعيان ساکن نواحی شرقی آن کشور است که آنها نيز به نوبه خود خواستار اصلاحات سياسی اند.
دخالت نظامی عربستان سعودی دو پيامد منفی داشته است: دولت عربستان بحرين را تحت فشار قرار داده تا در مقابله با معترضان خشونت بيشتری نشان دهد تا به باور خود از گسترش نفوذ ايران جلوگيری کرده وشيعيان عربستان را نيز بترساند. از سوی ديگر حکومت ايران از حضور نظامی عربستان به عنوان حربه ای برای تهديد حکومت بحرين استفاده کرده و چنين وانمود می کند که قصد حمايت از شيعيان سرکوب شده در يک کشور همسايه را دارد.
دکتر جاسمم حسين علی و جنيو عبدو خاطرنشان می کنند که تحت تاثير اين عوامل اوضاع منطقه خليج فارس به نسبت گذشته بحرانی تر است. حکومت ايران از تمام روشهای ممکن برای اعمال فشار بر حکومت بحرين استفاده خواهد کرد. در مقابل حکومت بحرين نيز احتمالا دست به مقابله خواهد زد و يکی از راههای اعمال فشار بر ايران محکوم نمودن اقدامات جمهوری اسلامی توسط شورای همکاری خليج فارس خواهد بود که شامل کشورهای بحرين، امارات عربی متحده، کويت، قطر، عربستان سعودی و عمان است.
اما در اين شرايط چه می توان کرد؟ بسياری از فعالان سياسی در بحرين، به درست و يا به غلط ، انتظار دارند که دولت آمريکا به گسترش دمکراسی در آن کشور کمک کند. اما مشکل اين است که اکثر مقامات، سايستگذاران و فرماندهان نظامی آمريکا معتقدند که الويت با ليبی است و بنابراين اپوزيسيون بحرين به حال خود رها شده است.
شايد بحران انسانی و جنگ در ليبی شديدتر باشد ولی در صورت بروز ناآرامی ها و تشديد بحران در بحرين دولت آمريکا محتمل خسارت بيشتری خواهد شد. بسياری از مردم بحرين چنين می انديشند که آمريکا برای منافع خود ترجيح می دهد که رژيم های ديکتاتوری در منطقه خليج فارس به حکومت خود ادامه دهند و آمريکا در هراس از اتحاد شيعيان بحرين با حکومت ايران، به عربستان سعودی اجازه داده که در آن کشور دخالت نظامی بکند.
اين دو کارشناس در پايان تحليل خود يادآوری می کنند که تنها شروط مهم برای پايان بحران بحرين عدم مداخله ايران و عربستان سعودی در امور داخلی اين کشور، تشويق حاکمان بحرين به مصالحه با معترضان و موضع گيری صريح آمريکا در برابر وقوع هر گونه بحران نظامی يا جنگ در اين منطقه است که در آن صورت احتمالا ايران به نسبت ساير بازيگران ديگر پيروزی بيشتری کسب خواهد کرد.
رادیو فردا
بیانیه جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی به مناسبت سالروز تولد بهاره هدایت
بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، نشانه ای روشن از پیوند جنبش دانشجویی و زنان است. او اکنون به عنوان نمایندهای از دانشجویان منتقد ایرانی، که یکی از سنگینترین احکام حبس را دریافت کرده است، بیش از یکسال است که در سختترین شرایط، در بند متادون نگهداری میشود.
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، همگام با کمپین آزادی بهاره هدایت، سعی در توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری به شرایط ویژه او، دارد. ما بر این باوریم که بهاره هدایت، صرفا به جهت انتقادهای شجاعانهاش، زندانی شده است و حکومت ایران میبایست هرچه سریعتر او را آزاد کند.
ما بر این باوریم که جنبش دانشجویی حتی با وجود حبس ها و محرومیت ها، زندان ها و بازداشت ها، تحقیر ها و سرکوب ها، آزار ها و شکنجه ها... با تکیه بر این دانشجویان و فعالین با سری برافراشته از این گذرگاه ها سخت عبور خواهد کرد. هر چند صدور احکامی چنین سنگین و حبس های طویل المدت فرا رسیدن روزهایی دشوارتر را گواه می دهد اما سختی ها در نهایت به سود ملت است و آنکه نخواهد ماند، کسی است که از آن مردم نیست.
ایستادگی ستودنی و گرانبهای یار سرافراز جنبش دانشجویی -بهاره هدایت- بر قانونی بودن تمامی فعالیت های جنبش دانشجویی، یاد آور مقاومت های دانشجویان دانشگاه های سراسر ایران در ماه ها و سال های گذشته است. آنان که مهر سکوت را بر لبان خویش نزده و جور و بیداد را تاب نیاوردند. در این میان راه رهایی را برای در بند گرفتار آمدگان اعتراف به کارهای نکرده و پذیرش اشتباهات و جبران گذشته خوانده اند، اما باید یاد آور شد که «راه رهایی دیگری» هم وجود دارد، راهی که مردم آن را می سازند و می آفرینند.
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی ضمن محکوم نمودن ۹ سال و نیم حبس تعزیری و همچنین روند غیرقانونی ممنوع الملاقات بودن بهاره هدایت، هشدار می دهد ادامه روند سرکوب و تهدید فعالین مسالمت جوی اجتماعی و دانشجویی اینک با گذشت دو سال از عمر دولت مهرورز دهم به اوج خود رسیده است، حاصلی جز قطع امید مردم و رادیکالیزه شدن فضای دانشگاه و جامعه نخواهد داشت .
گرچه مشت آهنین از سوی حاکمیت اقتدارگرا سخت تر بر مردم رنجدیده، دروغ شنیده و ریا دیده فرو می آید اما پایان این راه آغاز سربلندی و پیروزی همه دانشجویان و مردم است. حاکمیت اقتدارگرا چاره را در برخوردهایی سخت تر و ورود آوردن ضربه هایی شوک آور دیده اما باید متذکر شد که این ضربه ها در طول تاریخ همواره بوده و سهمگینی آنها تنها خشم مردم را افزون خواهد کرد.
می دانیم روزهایی که می آید بسیار سخت است و صبر می طلبد و استقامت می خواهد اما سرنوشت ایران زمین را خواهد ساخت، باید محکم تر از پیش بود و بر مطالبات و آرمان ها سخت تر پای فشرد.
تا تحقق خواسته هایمان همچنان ایستاده ایم
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، همگام با کمپین آزادی بهاره هدایت، سعی در توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری به شرایط ویژه او، دارد. ما بر این باوریم که بهاره هدایت، صرفا به جهت انتقادهای شجاعانهاش، زندانی شده است و حکومت ایران میبایست هرچه سریعتر او را آزاد کند.
ما بر این باوریم که جنبش دانشجویی حتی با وجود حبس ها و محرومیت ها، زندان ها و بازداشت ها، تحقیر ها و سرکوب ها، آزار ها و شکنجه ها... با تکیه بر این دانشجویان و فعالین با سری برافراشته از این گذرگاه ها سخت عبور خواهد کرد. هر چند صدور احکامی چنین سنگین و حبس های طویل المدت فرا رسیدن روزهایی دشوارتر را گواه می دهد اما سختی ها در نهایت به سود ملت است و آنکه نخواهد ماند، کسی است که از آن مردم نیست.
ایستادگی ستودنی و گرانبهای یار سرافراز جنبش دانشجویی -بهاره هدایت- بر قانونی بودن تمامی فعالیت های جنبش دانشجویی، یاد آور مقاومت های دانشجویان دانشگاه های سراسر ایران در ماه ها و سال های گذشته است. آنان که مهر سکوت را بر لبان خویش نزده و جور و بیداد را تاب نیاوردند. در این میان راه رهایی را برای در بند گرفتار آمدگان اعتراف به کارهای نکرده و پذیرش اشتباهات و جبران گذشته خوانده اند، اما باید یاد آور شد که «راه رهایی دیگری» هم وجود دارد، راهی که مردم آن را می سازند و می آفرینند.
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی ضمن محکوم نمودن ۹ سال و نیم حبس تعزیری و همچنین روند غیرقانونی ممنوع الملاقات بودن بهاره هدایت، هشدار می دهد ادامه روند سرکوب و تهدید فعالین مسالمت جوی اجتماعی و دانشجویی اینک با گذشت دو سال از عمر دولت مهرورز دهم به اوج خود رسیده است، حاصلی جز قطع امید مردم و رادیکالیزه شدن فضای دانشگاه و جامعه نخواهد داشت .
گرچه مشت آهنین از سوی حاکمیت اقتدارگرا سخت تر بر مردم رنجدیده، دروغ شنیده و ریا دیده فرو می آید اما پایان این راه آغاز سربلندی و پیروزی همه دانشجویان و مردم است. حاکمیت اقتدارگرا چاره را در برخوردهایی سخت تر و ورود آوردن ضربه هایی شوک آور دیده اما باید متذکر شد که این ضربه ها در طول تاریخ همواره بوده و سهمگینی آنها تنها خشم مردم را افزون خواهد کرد.
می دانیم روزهایی که می آید بسیار سخت است و صبر می طلبد و استقامت می خواهد اما سرنوشت ایران زمین را خواهد ساخت، باید محکم تر از پیش بود و بر مطالبات و آرمان ها سخت تر پای فشرد.
تا تحقق خواسته هایمان همچنان ایستاده ایم
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی
برگزاری مراسم سالروز تولد بهاره هدایت در اصفهان
مراسم سالروز تولد بهاره هدایت، عضو سازمان دانش آموختگان ادوار تحکیم وحدت و فعال حقوق زنان، امروز ۱۶ فروردین ۱۳۹۰ در شهر اصفهان با حضور تعدادی از دانشجویان محروم از تحصیل، اعضای سازمان دانش آموختگان ادوار تحکیم وحدت، فعال حقوق زنان و فعالان حق تحصیل برگزار شد.
به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی, در ابتدای این مراسم توضیحاتی در مورد فعالیت های بهاره هدایت، فعال دانشجویی داده شد و در ادامه یکی از اعضای ادوار تحکیم وحدت و یکی از دانشجویان محروم از تحصیل بهایی به نمایندگی از دو گروه، اعتراض خود را نسبت به حکم نه سال و نیم حبس بهاره هدایت و محرومیت وی از ملاقات حضوری و نگهداری وی در زندان ابراز داشتند و خواستار آزادی بدون قید و شرط وی از زندان شدند.
در ادامه این مراسم، بیانیه جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی به مناسبت سالروز تولد بهاره هدایت توسط یکی از اعضای جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی خوانده شد و یک نماهنگ ساخته شده برای این فعال دانشجویی دربند نیز پخش شد.
مخالفت دادستان تهران با مرخصی عبدالله مومنی و بهمن احمدی امویی
دادستان تهران همچنان با مرخصی عبدالله مومنی و بهمن احمدی امویی از زندانی های سیاسی پس از انتخابات مخالفت می کند.
به گزارش کلمه، این در حالی است که طبق قوانین و آیین نامه سازمان زندان ها همه زندانیان اعم از عادی و سیاسی حق استفاده از مرخصی را دارند اما مسوولان قوه قضاییه و امنیتی از آن به مثابه اهرم فشار بر زندانیان سیاسی و خانواده هایشان استفاده می کنند و بر اساس قواعدی نامشخص برخی زندانیان رابه مرخصی می فرستند و دیگران را نیز از آن محروم می کنند.
اکنون نزدیک به یک سال است که این عبدالله مومنی به مرخصی نیامده.
عبدالله مومنی همچنین به دلیل بیماری پوستی که در زندان به آن مبتلا شده است، طبق نظر پزشکان زندان اوین بارها تقاضای مرخصی درمانی کرده است اما با این درخواست او نیز هر بار مخالفت شده است .این زندانی سیاسی سال گذشته به مرخصی نوروزی آمد و عید نوروز را با خانواده اش گذراند، اماوقتی به خواسته بازجویانش تن نداد به زندان اوین بازگردانده شد و تاکنون نیز از مرخصی دیگری استفاده نکرده است .
عبدالله مومنی شب ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در ساختمان ستاد شهروند آزاد در میدان ونک تهران که ریاست ستاد شهروند آزاد (حامیان کروبی) را بر عهده داشت بازداشت شد.او و سازمان ادوار تحکیم در این انتخابات از حامیان کاندیداتوری مهدی کروبی بودند. او چندین ماه پس از دوران بازجویی خود نامه های افشاگرانه ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ایران درباره شکنجه شدن های خود توسط بازجویانش نوشت . نامه هایی که تاکنون هیچ پاسخی به آنها داده نشده است و تنها محدودیتهای بیشتر را برای این زندانی سیاسی به ارمغان آورده است .
همچنین بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار زندانی نیز که نزدیک به ۲۰ ماه است در زندان اوین به سر می برد، هشت ماه است که از ملاقات حضوری با خانواده اش محروم است .براساس آیین نامه سازمان زندان ها هر زندانی حداقل یکبار در ماه حق دارد با خانواده اش به صورت حضوری ملاقت کند اما این حق اکنون از بسیاری از زندانیان سیاسی سلب شده است.
احمدی امویی، روزنامه نگار و تحلیل گر مسائل اقتصادی ا ز ۳۰ خرداد ماه سال گذشته در زندان اوین به سر می برد .این در حالی است که در این مدت وی یک بار آن هم در عید نوروز به طور موقت آزاد شد.اما بعد از دوماه دوباره به زندان بازگردانده شد . پس از بازگشت دوباره این روزنامه نگار به زندان اوین، همسر وی تنها توانسته یک بار وی را به صورت حضوری ملاقات کند .
عبدالله مومنی و بهمن احمدی امویی به همراه جمعی ۱۷۰ نفره از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شود.
در سال جاری همچنین احمد زید آبادی، مسعود باستانی، مجید توکلی ،مجید دری، ضیا نبوی، علی ملیحی، احمد کریمی، احسان عبده تبریزی، بهاره هدایت، مهدیه گلرو، عاطفه نبوی، هنگامه شهیدی، فاطمه رهنما، عبدالله مومنی، کیوان صمیمی، مسعود لواسانی، عماد الدین باقی، داوود سلیمانی، عیسی سحر خیز، سیامک قادری،رضا شهابی ، منصور اسانلو، مصطفی تاجزاده، فخر السادات محتشمی پور، ، نسرین ستوده ، محمد نوری زاد، فریدون صیدی راد، عالیه اقدام دوست، زینب بایزیدی، رضا رفیعی فروشانی، رسول بداقی، شبنم و فرزاد مدد زاده ، حشمت الله طبرزدی، ابراهیم مددی، احسان مهرابی، ارژنگ داوودی، ایوب قنبر پوریان، نظام حسن پور، امیر خسرو دلیر ثانی، بهروز جاوید تهرانی، بهنام ابراهیم زاده، حمید رضا محمدی ، حسین رونقی ملکی، علی بهزادیان نژاد ،حسن اسدی زید آبادی ، حامد روحی نژاد ،امیر رضا عارفی، سعید متین پور، نادر کریمی جونی، وحید طلایی، آرش سقر، آرش صادقی و …. تعداد زیادی از زندانیان سیاسی در زندانهای کشور از مرخصی نوروزی محروم ماندند وسال جدید را نیز در زندان آغاز کردند .
عضو سازمان دفتر ادوار تحکیم وحدت: حاکمیت با مجازات غیر قانونی بهاره در پی سرکوب هر دو جنبش دانشجویی و زنان بود
بهاره هدایت فعال دانشجویی (دانشگاه علوم اقتصادی تهران) و جنبش زنان، عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت است. وی از فعالان کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین زنستیز است.
بهاره هدایت در چند سال گذشته بارها دستگیر و روانه زندان شده است که آخرین آنها هم دیماه 1388 بود. وی به نه سال و نیم حبس محکوم شد که در تاریخ جنبش دانشجویی یکی از سنگین ترین احکام قضایی صادر شده است.
16 فروردین روز تولد بهاره هدایت است. وی اکنون دومین بهار است که روز تولدش را در زندان به سر می برد. در همین زمینه با سمیرا صدری عضو شورای سیاست گذاری سازمان دانش آموختگان ایران(ادوار تحکیم وحدت) گفت و گویی داشتیم. سمیرا صدری از فعالین سابق جنبش دانشجویی ست. وی همچنین همسر علی جمالی رئیس کمیته سیاسی سازمان ادوار تحکیم است که هم اکنون در زندان اوین دوران محکومیت چهار ساله خود را طی می کند.
خانم صدری، بهاره هدایت سنگین ترین حکم حبس دانشجویی و همچنین سنگین ترین حکم بعد از انتخابات ریاست جمهوری را داشتند، این مسئله را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من این موضوع از چند جهت قابل بررسی است. بهاره هدایت از فعالین سرشناس جنبش دانشجویی و مسئول کمیته زنان این تشکیلات بود که با توجه به عضویت و فعالیت وی در کمپین یک میلیون امضاء این مسئله حلقه محکمی برای پیوند جنبش دانشجویی و فعالیت های مسالمت آمیز جنبش زنان بود. در واقع تحت فشار گذاشتن و آزار و اذیت بهاره و نهایتا صدور این حکم غیر قابل باور را باید در راستای تلاش حاکمیت جهت انحلال اتحادیه دفتر تحکیم وحدت و ایجاد خفقان در فضای دانشگاه ها ارزیابی کرد که با توجه به موضوعی که گفتم در حقیقت با این مجازات غیر قانونی در پی سرکوب هر دو جنبش دانشجویی و زنان بودند.
با توجه به اینکه همسر شما -آقای علی جمالی- بازداشت و به چهار سال حبس محکوم شدند قطعا از روند بررسی پرونده ها و مسایلی همچون دخالت نهادهای دیگر در امر قضاوت خبر دارید. آیا چنین مسائلی را در پرونده خانم هدایت نیز می بینید؟
متاسفانه پس از انتخابات خردادماه سال 88 در رابطه با پرونده های سیاسی چنین بحث هایی کم و بیش مطرح شده است.که در مورد بهاره هم بی تاثیر نبوده، کما اینکه در همان بازجویی های اولیه و وقتی به پیشنهاد همکاری با بازجویان و دستگاههای امنیتی جواب رد می دهد توسط بازجو به ده سال حبس تهدید می شود!
وضعیت نگهداری وی نیز گویا مناسب نبوده و مشکلات زیادی را در پی داشته است. با توجه به شناختی که از خانم هدایت دارید شرایط و روحیه فعلی ایشان را چگونه میبینید؟
آقای احمدیان همسر بهاره ملاقات کوتاهی چند هفته گذشته داشته اند که روحیه وی را همانطور که انتظار می رفت خوب توصیف کردند. بهاره با توجه به ایمان و اعتقادی که در راستای تحقق اهداف و اندیشه های خود و دوستانش دارد قطعا شرایط فعلی را محکم و استوار پشت سر خواهد گذاشت. هر چند که به دلایلی که اشاره داشتیم و رفتارهای کینه توزانه، قانون شکنی های متعددی رو در مدت طی شده از محکومیت بهاره شاهد بودیم. الان نزدیک به یک سال هست که ملاقات حضوری نداشته اند و روزهای پایانی سال هم بعد از سه ماه محرومیت از ملاقات کابینی همسر ایشان توانستند ملاقات کوتاهی در دفتر دادستان داشته باشند. از سایر حقوق قانونی زندانیان همچون مرخصی و شرایط مناسب بند نگهداری نیز محروم بودند.
پیگیری هایی در زمینه انجام شده است؟
بله تا جایی که در جریان هستیم آقای احمدیان درخواست هایی به دستگاه قضایی دادند و همچنین خود بهاره. حتی چندین بار مجلس هم مراجعه کردند که تاکنون هیچ جوابی داده نشده است.
آقای امین احمدیان-همسر خانم هدایت- از اعضای سازمان ادوار تحکیم می باشند با توجه به ارتباط و فعالیتی که با ایشان در این سازمان دگراندیش دارید روحیه ایشان را چطور می بینید؟
البته غیر ارتباط تشکیلاتی آقای احمدیان و بهاره از دوستان قدیمی و خانوادگی ما هستند. جدا روحیه بسیار قوی و ایمان محکمی را در این زوج باید دید. چه همانطور که گفتم بهاره و شرایطی که دارد و چه آقای احمدیان. با توجه به مشکلات و مسایلی که در 15 ماه گذشته از بازداشت بهاره داشته اند و مهم تر از همه نگرانی که در طول سه ماه گذشته به علت بی خبری از وضعیت بهاره داشته اند نه تنها روحیه خود را حفظ کرده اند بلکه همیشه در کنار خانواده های سایر زندانیان بوده و مایه دلگرمی ایشان بوده اند.
در پایان صحبتی با بهاره هدایت و دیگر هم اندیشانتان دارید؟
تولد بهاره را به خودش و آقای احمدیان صبور و پرتحمل و همچنین همه آزادی خواهان تبریک میگویم. بهاره اگرچه دومین سال تولد خودش رو پشت دیوارهای اوین سپر می کند اما دیری نیست که بهار آزادی و آزادی بهاره را جشن می گیریم تا دیگر شاهد اینچنین ظلم و ستم ها و بی عدالتی ها نباشیم.
ادوارنیوز
تجمع کارگران ریسندگی وبافندگی کاشان مقابل فرمانداری این شهرستان
خبرگزاری هرانا - صبح روز گذشته کارگران ریسندگی و بافندگی کاشان مقابل فرمانداری ویژه این شهرستان دست به تحمع زدند.
در این تجمع اعتراض آمیز نسبت به عدم پرداخت عیدی سال ۱۳۸۹ و حقوق هفتگی خود که کارفرمای این شرکت تعهد کرده بود هفتهای ۸۰ هزارتومان پرداخت کند اعتراض داشته وخواستار رسیدگی به این موضوع شدند.
درکاشان تعدادی ازاین کارگران درگفتگو با خبرنگار ایلنا ابراز داشتند به رغم اینکه ۳۰ ماه حقوق معوقه طلب داریم و شرکت تعهد نموده بود که هفتهای ۸۰ هزارتومان به کارگران این شرکت پرداخت کند ولی مدت سه هفته است که مدیریت شرکت این مبلغ را پرداخت نکرده است.
این کارگران همچنین از عدم پرداخت عیدی سال گذشته خود یعنی سال ۱۳۸۹ انتقاد نموده وخواستار پرداخت عیدی خود بودند آنها ابراز داشتند علیرغم اینکه مسئولین قول داده بودند که تعداد ۴۰۰ نفر از کارگران این شرکت را بازنشست نمایند ولی تاکنون هیچ اقدامی دراین رابطه نشده است.
کارگران دراین تجمع اعتراض آمیز ازمسئولین مربوطه خواستند تا نسبت پرداخت حقوق معوقه، عیدی، پرداخت ۳۰ ماه حقوق معوقه، مشکل بازنشستگی ومشکلات پیش روی آنها هرچه سریعترپیگیری و اقدام نمایند.
شایان ذکر است که فرمانداری ویزه شهرستان کاشان صبح امروز جلسهای را با حضور مدیریت این شرکت، روسای ادارات کارواموراجتماعی، صنایع ومعادن، تامین اجتماعی ودیگر مسئولین مربوطه به منظور بررسی ورسیدگی به مشکل این کارگران درفرمانداری ویژه این شهرستان تشکیل داده است.
«سازمان نهضت آزادی» از نخستین سالهای پیروزی انقلاب که از قدرت رانده شد تا اکنون که راه بر حضور کم رنگ آن نیز بسته است، از «وجه استبدادی» ولایت فقیه انتقاد کرده اما کوشیده است تا با تاکید بر «التزام» این سازمان به «قانون اساسی جمهوری اسلامی» «منتقد» درونی نظام جمهوری اسلامی باشد.
اما نظام، که انتقاد نهضت آزادی به استبداد را ضدیت با مبانی خود تلقی میکند، در چند دهه گذشته و اغلب با ترکیبی از سرکوب خشن و تبلیغات گسترده، کوشیده است تا این سازمان و رهبران آن را به «مخالفت» با نظام و به اپوزیسیون بیرونی سوق دهد.این دو گرایش ناهمسو و متضاد، که بخش مهمی از سرنوشت سیاسی نهضت آزادی را در سه دهه اخیر رقم زده است، به گفتهها و ناگفتهها و به متن پرسشها و پاسخهای آنچه خبرگزاری دولتی ایرنا مصاحبه با دکتر ابراهیم یزدی میخواند، نیز راه یافته و فراتر از هدفهای تعیین شده این مصاحبه واقعی یا تحریف شده، بر متن و بر پیامهای سفارشی آن سایه افکنده است.
مصاحبه خبرگزاری دولتی ایرنا با ابراهیم یزدی ۸۰ ساله و مبتلا به بیماری حاد قلبی و سرطان، که روز یک شنبه منتشر شد، نمونه دیگری از الگوی بارها تکرار شدهای است که تاثیر خود را حتی بر برخی هواداران جمهوری اسلامی نیز از دست داده است.
حتی رسانههای دولتی و نیمه دولتی نیز اعتناء چندانی به این مصاحبه نکردند. رسانههای برون مرزی مخالف و منتقد یا بیطرف نیز تنها بدین نکته اشاره کردند که این مصاحبه «بخشی از بازجوئی دکتر ابراهیم یزدی» یا «مصاحبهای تحمیلی» است که پیرمردی ۸۰ ساله و بیمار برای رهائی از زندان بدان تن درداده است.
مهدی نوربخش، داماد دکتر یزدی «که خود نیز عضو نهضت آزادی است» روز دوشنبه در مصاحبهای با بی. بی. سی فارسی، مصاحبه منتشر شده در ایرنا را مصاحبهای «تحریف» شده توصیف و اعلام کرد که این مصاحبه مربوط به دوران حبس ابراهیم یزدی است» و «بخشی که مربوط به آقای موسوی میشود درست خلاف واقع است... بریده شده و به این مصاحبه اضافه شده است».
محتوای واحد، تنوع شکل را نفی میکند
اما متن این مصاحبه، تحریف شده یا تنظیم شده، چون هر متن دیگری، نه فقط نوشتهها و پیامهای تعیین شده، که نانوشتهها و آنچه را که طراحان مصاحبه قصد مطرح کردن آنها را نداشتهاند نیز به خواننده منتقل میکند.مصاحبه، حتی مصاحبه تحمیلی و تحریف شده، متنی دست کم دو صدائی است.
در هر مصاحبهای نانوشتههای پرسش کننده نیز از تحلیل درون متنی پرسشها آشکار میشود و البته با این تفاوت که پرسشهای مصاحبههای معمولی را رسانه یا روزنامه نویسی حرفهای بر مبنای موازین حرفهای و منطق گفتگو مطرح میکنند و پرسشهای مصاحبه تحمیلی را بازجو یا نهادهای امنیتی.
جمهوری اسلامی در عرصه تولید مصاحبههای تحمیلی پیشینهای سی ساله دارد و شکلهای گوناگون ارائه مصاحبههای تحمیلی، از فیلمهای ضبط شده در اتاقهای بازجوئی و استودیوهای کنترل شده تلویزیون تا نامهها، مصاحبهها و سلسله مقالاتی که بعد از به اصطلاح آزادی زندانی در رسانهها منمعکس میَشوند، تلاش طراحان مصاحبه را برای باورپذیر کردن و تاثیرگذاری مصاحبههای تحمیلی نشان میدهند.
یزدی، آزادی به شرط استعفا
ابراهیم ابراهیم یزدی آخرین بار در مهرماه سال گذشته به اتهام «شرکت در نماز جمعه غیرقانونی» در اصفهان بازداشت شد. بازداشت او اعتراض جهانی را برانگیخت و بیش از ۱۳۰ روشنفکر معروف از جمله نوام چامسکی، یورگن هابرماس و اسلاوی ژیژک در نامهای سرگشاده خواستار آزادی او شدند.مقامات قضائی اعلام کردند که یزدی در ۲۲ اسفندماه به اتهاماتی از جمله «بنیان گذاری نهضت آزادی» محاکمه خواهد شد. یزدی «بنیان گذار» نهضت آزادی نیست و این سازمان به دوران پیش از انقلاب و علیه نظام شاهنشاهی «تاسیس» شده است.
ابراهیم یزدی در ۲۹ اسفندماه آزاد شد. «خبرگزاری ایرنا»، که به سنت دیگر خبرگزاریهای دولتی و نیمه دولتی از یزدی به عنوان «سرکرده گروهک غیرقانونی موسوم به نهضت آزادی» نام میبرد، همراه با انتشار خبر آزادی او اعلام کرد که «بیانیه» دکتر یزدی را در اختیار داشته و منتشر خواهد کرد.
خبرگزاری ایرنا چند ساعت پس از اعلام این خبر به جای «بیانیه» نامهای تک خطی و بدون مخاطب از دکتر ابراهیم یزدی منتشر کرد. یزدی نوشته بود «بدین وسیله استعفای خود را از دبیر کلی نهضت آزادی اعلام میدارم».
استعفای پیرمردی ۸۰ ساله و بیمار از دبیر کلی سازمانی سیاسی تعجب انگیز نیست اما متن کوتاه استعفانامه یزدی، بیمخاطب بودن و همزمانی آن با آزادی او از این واقعیت خبر میداد که این استعفانامه در موقعیتی عادی نوشته نشده است.
مخاطب استعفانامه دبیر کل یک سازمان سیاسی معمولا نهادی است در آن سازمان. بیمخاطب بودن استعفانامه یزدی میتواند بدین معنا نیز باشد که مقامات امنیتی نخواستهاند که نام نهادی در سازمان نهضت آزادی برده و وجود این نهاد از این طریق تایید شود.
مصاحبه، تساوی صفر به صفر
استفعا نامه یزدی به دلایل گوناگون از جمله تعطیلات نوروزی برد تبلیغاتی نداشت و مصاحبه خبرگزاری ایرنا احتمالا به عمد تنظیم و منتشر شده است تا کمبودهایهای استعفا نامه او را جبران کند.خبرگزاری ایرنا در مقدمه مصاحبه دکتر یزدی او را «سرکرده مستعفی گروهک غیرقانونی نهضت آزادی» معرفی و تاریخ مصاحبه را «آخرین روز اسفند سال ۸۹» اعلام میکند که میتواند به روز آزادی یا چند روز پیش از آزادی دکتر یزدی، به دورانی که او هنوز در زندان بود، تعبیر شود و اگر این تاریخ و تعبیر درست باشد مصاحبه را میتوان بخشی از بازجوئی نیز تلقی کرد و بدینسان ادعای تحریف یا افزایش و کاهش بخش هائی از آن منطقیتر جلوه میکند.
متنی که به عنوان مصاحبه منتشر شده است، با پرسش از «علت» استعفای دکتر یزدی آغاز میشود و او ناتوانی خود از اجرای وظایف دبیر کلی را به عنوان «دلیل» استعفا مطرح میکند.
ابراهیم یزدی در یک پاراگراف بلند بارها تاکید میکند که پزشکان هر نوع «استرس» و فشار و حتی «شنیدن» خبرهای بد را برای او زیان آور میدانند. دکتر یزدی از فرصت بهره گرفته و به بازجویان خود پیام میدهد که زندانی بودن او میتواند به بهای جان او تمام شود.
ابراهیم یزدی، در متن منتشر شده در ایرنا، در پاسخ به پرسش دوم از مرز سوال فراتر رفته و چالش بین گرایش نهضت آزادی به منتقد درونی نظام بودن و تلاش حکومت برای راندن این سازمان به اردوگاه مخالف، و در نتیجه سرکوب خشن آن را مطرح و از برخوردی که «منتقد» را «مخالف» میداند انتقاد میکند و میگوید «پیشنهاد بنده این است که باید یک خط قاطع میان دشمن و مخالف کشیده شود. هر کس نقدی کرد، مخالف نیست. فکر غالب نباید این باشد که یا با من یا بر من.»
پرسش کنندگان در پرسش سوم به موضوع دلخواه خود میرسند و نظر یزدی را در باره «تحولات ناخوشایند پس از انتخابات ریاست جمهوری» میپرسند.
پاسخ این پرسش از سوال فراتر میرود و برخی موارد احتمالا سفارشی چون انتقاد از دخالت دولتهای خارجی در ایران را نیز در میگیرد و میگوید «هیچ تغییری از بیرون برای ایران پایدار نیست».
دکتر یزدی با انتقاد از مداخله خارجی امتیازی به طرف مقابل نداده و اعتقاد بیان شده همیشگی خود را تکرار میکند. تظاهرات خیابانی معترضان از دشواریهای کنونی نظام جمهوری اسلامی است. در مصاحبه ایرنا به نقل از یزدی آمده است:
«راهپیمایی آزاد است به شرطی که مخل نظم عمومی نباشد. اگر چه قانون اساسی میگوید مشکلی برای راهپیمایی نیست اما مصلحت ایجاب میکند قبلا هماهنگیهای لازم با مبادی ذیربط انجام شود».
ابراهیم یزدی در ادامه بخش سفارشی مصاحبه به خواست مصاحبه کننده «رفتار دو گانه آمریکا و غرب» را «به شدت محکوم» میکند، قول میدهد که «با صدای آمریکا مصاحبه» نکند، از شعار «نه غزه نه لبنان» انتقاد میکند و... اما در همه این موارد با گفتن نظریات مشترک خود و مصاحبه کنندگان بازی را هیچ بر هیچ و مساوی پیش میبرد و یکی دو جا بین «هواداران» میرحسین موسوی و کسانی که شعارهای «ساختار شکنانه» دادهاند خط میکشد و میگوید: «من گفتم که ساختار شکنی نکنید، دست به کارهای خشونت آمیز نزنید. ملایم و قانونی باشید».
رئیس جمهور تابع رهبر
مصاحبه به نقل از دکتر یزدی بر اختلاف بین رهبر و میرحسین موسوی در گذشته تاکید میکند و میگوید «پذیرفتنی نیست که کسی رییس جمهور شود و با رهبری مشکل داشته باشد. اگر موسوی انتخاب میشد برای کشور فاجعه بود، زیرا رهبری و رییسجمهور باید با هم هماهنگ باشند».انتشار آنچه انتقاد ابراهیم یزدی از میرحسین موسوی وانمود شده است، از هدفهای اصلی مصاحبه است و مصاحبه کنندگان این بخش از مصاحبه واقعی یا تحمیلی و تحریف شده را از امتیازات خود به شمار میآورند اما محتوای اصلی جملههای نقل شده بخشی از تبلیغات رسمی را، که بر حق مردم برای انتخاب آزاد رئیس جمهور بنا میشود، نفی میکند.
جملههای نقل شده از ابراهیم یزدی بدین معنا است که رئیس جمهور باید از رهبری تبعیت کرده و با او هماهنگ باشد. برجسته کردن اختلاف میرحسین موسوی و رهبر نیز میتواند این نظر را تقویت کند که آیت الله خامنهای به دلیل اختلافات خود و میرحسین موسوی در شمارش آراء دخالت کرده است.
ابراهیم یزدی در پایان مصاحبه از سخنرانی خود «در زیر زمین ساختمان جبهه مشارکت» به دوران رقابتهای انتخاباتی یاد میکند اما خبرگزاری ایرنا در عنوان این بخش «زیر زمین ساختمان» را به «جلسات زیر زمینی» تغییر میدهد.
دکتر ابراهیم یزدی در پایان مصاحبه به موضوع دلخواه خود بر میگردد و باز هم با تاکید بر «التزام به قانون اساسی» خود و نهضت آزادی را «منتقد» و نه مخالف معرفی میکند.
بازداشت پیرمردی بیمار و ۸۰ ساله و انتشار مصاحبه تحمیلی یا تحریف شده به نقل از او، هر چند با نتیجه مساوی برای هر دو طرف، نه از شکستن ابراهیم یزدی که از عمق بحران سیاسی و نیاز سیاست سرکوب به توجیه خود به هر بهائی خبر میدهد.
یک مقام ارشد نظامی آمریکا در نشست کمیته خدمات نیروهای مسلح کنگره نسبت به افزایش حضور ایران در آمریکا لاتین ابراز نگرانی کرد و گفت واشنگتن فعالیت های ایران در منطقه را به دقت زیر نظر دارد.
ژنرال داگلاس فریزر مسئول "فرماندهی جنوبی" ارتش آمریکا در این جلسه که روز سه شنبه برگزار شد گفت ایران از سال 2005 تا 2010 تعداد سفارتخانه های خود در آمریکای لاتین را تقریبا دو برابر کرده و روابطش را فراتر از ونزوئلا گسترش داده است.وی گفت ایران در حال ساخت مراکز فرهنگی در 17 کشور منطقه است و میزبان سران بولیوی، گویان و ونزوئلا بوده است.
او به اعضای کمیته خدمات نیروهای مسلح گفت: "ایران به گسترش روابط منطقه ای ادامه می دهد تا تاثیرات تحریم های بین المللی مرتبط با برنامه اتمیش را کاهش دهد.
آمریکا ایران را متهم می کند بدنبال دستیابی به توان نظامی هسته ای است.
ژنرال فریزر گفت در طی 12 سالی که از ریاست جمهوری هوگو چاورز رئیس جمهور ونزوئلا می گذرد، حداقل ده سفر بین رهبران دو کشور انجام شده است.
او افزود روابط دو کشور بیشتر دیپلماتیک و تجاری است، اما نکات مبهم زیادی در مناسبات آنها همچنان وجود دارد.
وی با اشاره به پروازهای هفتگی بین ایران و ونزوئلا و لغو روادید ورود به ونزوئلا، بولیوی و نیکاراگوئه گفت که "نگرانی" اصلی این است که معلوم نیست چه سفرهایی انجام می شود.
ژنرال فریزر گفت مدرکی درباره فعالیت های سازمان های مورد حمایت ایران نظیر حزب الله در این منطقه وجود ندارد، اما آمریکا "همچنان مظنون" است و همه چیز را زیر نظر دارد.
به گفته او مناسبات ایران و ونزوئلا بر اساس منافع مشترک همچون دستیابی به فناوری نظامی و تقویت صنایع نفت و مقابله با انزوای جهانی است.
پیش تر هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا هشدار دارد اگر ونزوئلا تحریم های بین المللی علیه ایران را بشکند، اقدام هایی علیه آن کشور در نظر گرفته خواهد شد.
اما او اذعان کرد که کشورش هنوز هیچ مدرکی حاکی از اینکه دولت هوگو چاوز تحریم ها را نقض کرده است ندارد.
برخی نمایندگان جمهوری خواه کنگره که خواهان افزوده شدن نام ونزوئلا به کشورهای حامی تروریسم هستند، می گویند ونزوئلا احتمالا به ایران سوخت صادر می کند.
رئیس سازمان فضایی ایران می گوید این کشور درحال فشار بر ایتالیا برای تحویل گرفتن ماهواره "مصباح یک" است که در سال 2005 توسط یک شرکت ایتالیایی ساخته شد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، حمید فاضلی گفت: "درحال حاضر ماهواره برهای موجود توان این را دارد که ماهواره مصباح یک را به فضا پرتاب کنند اما متاسفانه به بهانه های مختلف از جمله تحریم ها و قطعنامه ها این ماهواره در اختیار ایران نیست و کشور ایتالیا هم به همین بهانه مصباح را به ما برنمی گرداند."او گفت که ایران رایزنی هایی را جهت پس گرفتن ماهواره آغاز کرده است.
به گفته او قرار بود این ماهواره در مهر ماه سال 1384 با موشک روسی "کوزموس-3 ام" به فضا پرتاب شود "با این حال با خلاف وعده ها و کارشکنی قدرت های فضایی دیگر این ماهواره پس از شش سال هنوز در انتظار پرتاب است."
"مصباح یک" یک ماهواره مخابراتی به وزن 75 کیلوگرم و ابعاد 50 در 50 در 70 سانتیمتر مکعب توصیف می شود.
خبرگزاری فرانسه به نقل از چند وبسایت تخصصی می نویسد که ایتالیا پروانه صادرات مواد مورد استفاده در چنین پروژه هایی را لغو کرده است زیرا اکنون مشمول تحریم های بین المللی علیه ایران در ارتباط با برنامه های اتمی این کشور است.
ایران بعدا ساخت مصباح 2 را در داخل کشور آغاز کرد که مقام های ایرانی امیدوارند در سال جاری میلادی پرتاب شود.
ایران که برنامه های فضایی اش را در سال های اخیر در اولویت قرار داده است قصد خود برای پرتاب چند ماهواره ارتباطی یا نظارتی در ماه مارس 2012 را اعلام کرده است.
این کشور در سال 2009 اولین ماهواره ساخت داخل به نام "امید" را با موشک سفیر 2 پرتاب کرد که با واکنش غرب روبرو شد.
از آنجا که فناوری به کار گرفته شده در موشک های فضایی مشابه موشک های دوربرد نظامی است، برنامه فضایی ایران باعث نگرانی هایی در غرب شده است.
ایران هرگونه اتهام در مورد نظامی بودن برنامه اتمی اش را رد می کند.
ایران و ترکیه در ارتباط با بحرین گفتگو کردند و همزمان مخالفان دولت در ایران از سیاست "دوگانه" این کشور در برابر ناآرامیهای منطقه انتقاد کردند.
به گزارش ایرنا، علی اکبر صالحی، وزیر امورخارجه ایران و احمد داود اوغلو، وزیر امورخارجه ترکیه در تماسی تلفنی پیرامون تحولات خاور میانه و شمال آفریقا تبادل نظر کردند.-
روابط ایران و بحرین
به نظر می رسد تاکید بر عدم 'حضور نیروهای خارجی' در حل بحران بحران که در گفتگوی تلفنی آقایان صالحی و داود اوغلو مطرح شده است، اشاره دارد به اعزام نیروهای نظامی عربستان سعودی به بحرین که طی روزهای گذشته بارها توسط مقام های ایرانی مورد انتقاد قرار گرفته است.
در همین حال، شبکه خبر تلویزیون ایران، امروز (چهارشنبه 17 فروردین) از برگزاری راهپیمایی طلاب حوزه های علمیه قم و مشهد در اعتراض به "کشتار مسلمانان" در ناآرامی های لیبی، یمن و بحرین خبر داده است.
جامعه روحانیت ایران نیز امروز با صدور بیانیه ای از آنچه "لشکرکشی عربستان، امارات متحده عربی و کویت به بحرین" خوانده شده، به شدت انتقاد کرد و حمله نظامی کشورهای غربی به لیبی را محکوم کرده است.
در جریان تظاهرات ضد دولتی در بحرین که از حدود یک ماه پیش آغاز شده، نیروهایی از کشورهای منطقه از جمله صدها تن از نیروهای عربستان سعودی وارد خاک بحرین شده اند.
پیش از ورود این نیروهای خارجی، مقامات بحرین از شورای همکاری خلیج فارس که عربستان سعودی هم یکی از اعضای آن است درخواست اعزام نیروی کمکی کرده و گفته بودند که هدف از حضور این نیروها در بحرین، حفظ امنیت تاسیسات نفت و گاز و مالی این کشور خواهد بود.
شورای هماهنگی راه سبز امید:
ادعای حاکمیت ایران در دفاع از حقوق برابر شیعیان ستمدیده بحرینی هنگامی افکار عمومی جهان را قانع می کرد که راهپیمایی مسالمت آمیز مردم معترض خود را سرکوب نمی کرد
مقام های دولتی ایران از آغاز اعتراض های ضد دولتی در بحرین خواستار به رسمیت شناخته شدن حق اعتراض مخالفان شده اند و سرکوب دولتی مخالفان را محکوم کرده اند.
موضع گیری های اخیر دولت ایران در برابر ناآرامی های بحرین واکنش هایی در سطح جهانی به دنبال داشته است.
بحرین مواضع مقام های دولتی ایران در برابر حوادث این کشور را دخالت در امور داخلی خود می داند.
دو کشور سفرای خود را از تهران و منامه فراخوانده و هر کدام اقدام به اخراج یک دیپلمات از کشور مقابل کرده اند.
بحرین همچنین پرواز هواپیماهای شرکت هواپیمایی دولتی خود را به مقصد ایران و بالعکس متوقف کرده است.
انتقاد از 'دوگانگی' مواضع دولت ایران
شورای هماهنگی راه سبز امید، تشکل نزدیک به رهبران مخالفان دولت در ایران، با انتشار بیانیه ای ضمن "اعلام همبستگی با جنبش های دموکراسی خواهی" در خاورمیانه و شمال آفریقا، از موضعگیریهای دولت ایران در برابر این ناآرمی ها و رفتار با رهبران مخالفان دولت در ایران انتقاد کرده است.در این بیانیه که وبسایت های نزدیک به مخالفان دولت آن را منتشر کرده اند، شورای هماهنگی راه سبز امید با اشاره به گذشت ۷ هفته از حبس خانگی رهبران مخالفان دولت در ایران، اعلام کرده است: "ادعای حاکمیت ایران در دفاع از حقوق برابر شیعیان ستمدیده بحرینی هنگامی افکار عمومی جهان را قانع می کرد که راهپیمایی مسالمت آمیز مردم معترض خود را سرکوب نمی کرد، رهبران جنبش سبز را بدون محاکمه در دادگاه صالحه به طور غیر قانونی زندانی نمی کرد و به شورای نگهبان اجازه نمی داد که به جای هفتاد میلیون ایرانی تصمیم بگیرد."
در این بیانیه از تظاهرات گسترده روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ به عنوان "نقطه عطفی در روند مطالبات تاریخی مردم ایران" یاد شده و از قیام های مردمی در تونس و مصر به عنوان "جنبش های نوید بخشی" یاد شده که در مجموع به "خیزش مردم منطقه" انجامیده است.
شورای هماهنگی راه سبز امید که پس از حصر خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، تلاش کرده است که رهبری مخالفان دولت در ایران را بر عهده بگیرد، در بیانیه ششم خود "ضمن تاکید بر حق تعیین سرنوشت به عنوان حق بشری جهانی، بدون توجه به تعلقات دینی، قومی و نژادی، حمایت خود را تمامی جنبش های دموکراسی خواهی منطقه تجدید و با آنها اعلام همبستگی" کرده است.
این شورا، همچنین "هرگونه مداخله نظامی برای سرکوب جنبش های مردمی در کشورهای دیگر را شدیدا محکوم کرده و بی تفاوتی جامعه جهانی یا بکارگیری معیارهای دوگانه در قبال اینگونه تحولات را نقض آشکار موازین بین المللی" و از علل اصلی "تقویت حکمرانان خودکامه و تضعیف جنبش های مردمی" دانسته است.
این بیانیه در پایان "برگزاری انتخابات آزاد، سالم، رقابتی و غیر گزینشی" را تضمین کننده استقلال، امنیت، دموکراسی، صلح و توسعه پایدار برشمرده است.
مخالفان دولت در ایران می گویند که حکومت این کشور در حالی رهبران کشورهای بحران زده در خاورمیانه و شمال آفریقا را دعوت به برآورده کردن مطالبات مردم می کند که از زمان شکل گیری اعتراضات انتخاباتی در سال ۸۸ تاکنون، به مخالفان دولت اجازه برگزاری یک تجمع یا راهپیمایی مسالمت آمیز را نداده است.
لوئیس مورینو اوکمپو، دادستان دادگاه بین المللی کیفری، می گوید مدارکی در دست دارد که نشان می دهد دولت لیبی با انگیزه حفظ قدرت و با برنامه ریزی قبلی به غیرنظامیان حمله کرده است.
آقای اوکمپو روز چهارشنبه (6 آوریل)، گفت مقامات لیبی خواهان آن بوده اند که از تکرار رویدادهای کشور همسایه تونس در لیبی پیشگیری کنند. اعتراضات خیابانی در تونس سرانجام منجر به سقوط دولت آن کشور شد.
در همین حال، عبدالفتاح یونس، از فرماندهان عالی رتبه نظامی لیبی که اکنون با نیروهای مخالف مسلح همکاری می کند، گفته است که سلسله مراتب اداری در سازمان ناتو، باعث شده که ساعت ها طول بکشد تا این سازمان به درخواست های حمله هوایی واکنش نشان دهد.
ژنرال یونس به ویژه به وضعیت در شهر مصراته، که در غرب لیبی در محاصره نیروهای هوادار معمر قذافی است، اشاره داشته است.
ژنرال یونس گفت اگر نیروهای ناتو برای دفع حملات پی در پی نیروهای سرهنگ قذافی به مصراته در چند هفته اخیر، تلاش بیشتری نکند، این شهر در عرض یک هفته نابود خواهد شد.
جان لاین، گزارشگر بی بی سی در گزارشی از بنغازی، می گوید اظهارات ژنرال یونس و انتقاد از نیروهای ناتو، انعکاس ناخرسندی نیروهای مخالف در لیبی است. آنها می گویند از زمانی که فرماندهی عملیات هوایی بین المللی بر فراز لیبی به ناتو واگذار شده است، این سازمان شتابی برای دست زدن به اقدام از خود نشان نداده است.
تظاهرکنندگان در بنغازی از ناتو خواستند که برای محافظت از جان غیرنظامیان عملیات خود را افزایش دهد.
ناتو، در مقابل، می گوید که عملیات هوایی بین المللی مانع از آن شده که سرهنگ قذافی از تسلیحات سنگین تر خود در حملات به مصراته استفاده کند.
اما به گفته گزارشگر بی بی سی در بنغازی، اکنون که نیروهای دولتی برای انجام عملیات در مصراته و خط مقدم جبهه در شرق، از خودروهای غیرنظامی استفاده می کنند، چالش ناتو، دشوارتر شده است.
بیشتر حملات در مصراته توسط تک تیراندازهای معمر قذافی انجام می گیردکه روی بام خانه ها کمین کرده اند