بهاران خجسته باد
"سبز یعنی وطن" فرارسیدن بهار 1390 خورشیدی را خدمت یکایک شما ایرانیان و فارسی زبانانتبریک می گوید و برای شما و عزیزانتان سلامتی، بهروزی و پیروزی آرزو می کند.در هر گوشه ی این جهان که هستید همیشه دلی شاد و لبی خندان داشته باشید. به امید رهایی میهن و ایرانی آباد و آزاد
هیلاری کلینتون: سال نو، سال اندیشیدن به رويدادهای خاورميانه است
وزیر خارجه آمریکا، در پیامی نوروزی، آغاز سال ۱۳۹۰ را به همه کسانی که نوروز را در سراسر جهان جشن می گيرند، شادباش گفت.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، ابراز امیدواری کرد که سال نو با احساس تازه ای از اميدواری و تعهدی نو به حقوق بشر و آزادی های بنيادين که حق همگان است، پر بار شود.
وزیر امور خارجه آمریکا، در پیام نوروزی خود همچنین آورده است که تظاهرات مسالمت آميز در بخش بزرگی از خاورمیانه، برای رسیدن به حقوق و منزلت انسانی، ستایش برانگیز است.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، ابراز امیدواری کرد که سال نو با احساس تازه ای از اميدواری و تعهدی نو به حقوق بشر و آزادی های بنيادين که حق همگان است، پر بار شود.
وزیر امور خارجه آمریکا، در پیام نوروزی خود همچنین آورده است که تظاهرات مسالمت آميز در بخش بزرگی از خاورمیانه، برای رسیدن به حقوق و منزلت انسانی، ستایش برانگیز است.
تداوم حملات هوایی در لیبی؛ بمباران منطقه سکونت معمر قذافی در طرابلس
روز دوشنبه، یک روز پس از حمله هوایی به ساختمان اداری نزدیک به محل اقامت معمر قذافی در جنوب طرابلس، قدرتهای غربی موج جدیدی از حملات هوایی را بر ضد حامیان معمر قذافی آغاز کردند.
به گزارش خبرگزاریهای خارجی این اقدامات در حالی صورت میگیرد که مشاور ارشد رئیس جمهور فرانسه، کشوری که روز شنبه نخستین حمله به لیبی را آغاز کرد، روز دوشنبه اعلام کرد که حملات هوایی به لیبی «برای مدتی» ادامه خواهند داشت.
روز یکشنبه نیروهای ائتلاف بینالمللی ساختمان اداری واقع در منطقه باب العزیزیه، مجموعهای که محل اقامت معمر قذافی را نیز در بر میگیرد، بمباران هوایی کردند و یکی از مقامات رسمی نیروهای ائتلافی اعلام کرد که این بمباران تأثیر مخربی بر «قابلیت فرماندهی و کنترل» معمر قذافی داشته است.
این مقام مسئول تأکید کرده است که نیروهای ائتلافی بر مبنای قطعنامه شورای امنیت و ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی، همچنان اهدافی را که «تهدید مستقیمی» برای مردم لیبی به شمار میروند نشانه خواهد گرفت.
به گزارش خبرگزاری رسمی آلمان، پیش از بمباران باب العزیزیه، منابع اپوزیسیون مستقر در طرابلس اعلام کرده بودند که صدای چندین انفجار از محل اقامت معمر قذافی به گوش رسیده و دود ناشی از انفجار نیز در آن منطقه مشاهده شده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه این ساختمان، که در ۵۰ متری چادری قرار دارد که معمر قذافی عموماً در آن با میهمانان خود دیدار میکند، با خاک یکسان شده است.
مقامات رسمی دولت لیبی اعلام کردهاند که این بمباران هوایی مجروحی برجای نگذاشته است.
حملات هوایی به باب العزیزیه در حالی صورت گرفته است که در حال حاضر محل اقامت معمر قذافی نامشخص است.
حذف قذافی در دستور کار نیروهای ائتلاف نیست
در همین حال به رغم اظهارات روز گذشته برخی مقامهای بریتانیایی در مورد حذف معمر قذافی، روز دوشنبه مقامهای ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا تأکید کردند که حذف معمر قذافی در دستور کار نیروهای ائتلاف نیست.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا اعلام کرده است که از بین بردن معمر قذافی «غیرعاقلانه» است و به نیروهای ائتلافی در مورد هدف قرار دادن رهبر لیبی هشدار داده است.
وی همچنین با تأکید بر متعهد ماندن به قطعنامه شورای امنیت، افزوده است که با توجه به ماهیت متنوع نیروهای ائتلافی، وارد کردن اهداف و تصمیمات اضافی میتواند مشکل ساز شود.
روز دوشنبه دیوید ریچاردز، فرمانده کل نیروهای مسلح بریتانیا اعلام کرد که هدف قرار دادن مستقیم معمر قذافی «به هیچ وجه» در دستور کار نیروهای ائتلافی نیست.
این در حالی است که ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا روز یکشنبه امکان حمله هوایی علیه شخص معمر قذافی را رد نکرد و افزود که این اقدامات به «شرایط» بستگی دارد و یک «امکان بالقوه» است.
لیام فاکس، وزیر دفاع بریتانیا نیز در اظهارات صریحتری گفته بود که در صورتی که بتوان امنیت غیرنظامیان را تأمین کرد، معمر قذافی، خود یک «هدف مشروع» برای حملات نیروهای ائتلاف به شمار می آید.
در مخالفت با این موضع، فرانسه نیز اعلام کرده است که بر اساس قطعنامه شورای امنیت، برکنار کردن معمر قذافی هدف نیروهای ائتلاف نیست و این امری است که مردم لیبی باید در مورد آن تصمیم بگیرند.
مشاور ارشد نیکلا سرکوزی روز دوشنبه گفت که برکناری معمر قذافی «بهترین نتیجهای است که میتواند حاصل شود، اما انقلاب لیبی به مردم لیبی تعلق دارد... این وظیفه جامعه جهانی نیست که در مورد سرنوشت لیبی تصمیم بگیرند».
ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی روز پنجشنبه در شورای امنیتی به تصویب رسید.
چین، هند، روسیه، برزیل و آلمان، پنج کشوری بودند که از دادن رأی مثبت به این قطعنامه خودداری کردند و ۱۰ عضو شورای امنیت موافقت خود با تصویب این قطعنامه را اعلام کردند.
به دنبال تصویب این قطعنامه فرانسه و به دنبال آن ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، ایتالیا ، دانمارک، اسپانیا و بلژیک در همراهی با این قطعنامه، به طور مشترک حملات خود به دفاع هوایی حکومت لیبی را آغاز کردند.
روز دوشنبه، ارتش سوئد نیز اعلام کرد که آماده است شش تا هشت جت جنگنده خود را برای پیوست به نیروهای ائتلافی به منطقه بفرستد.
یکی از مقامات نظامی ایالات متحده روز یکشنبه اعلام کرد که حملات هوایی نیروهای ائتلافی، دفاع هوایی لیبی را زمینگیر کرده است.
به دنبال این اقدامات اتحادیه عرب که پیشتر از سازمان ملل متحد خواسته بود تا حریم هوایی لیبی را منطقه ممنوعه اعلام کنند، پس از این تصویب و در ابتدا حملات صورت گرفته از سوی نیروهای ائتلافی را که به گفته آنها به شهروندان لیبی آسیب میرساند محکوم کردند.
در عین حال روسیه روز دوشنبه در انتقاد از تصویب این قطعنامه و آغاز حملات به لیبی، این اقدامات را «فراخوانی قرون وسطایی برای جنگهای صلیبی» دانست.
با اینحال عمرو موسی، دبیر کل اتحادیه عرب روز دوشنبه اعلام کرد که این اتحادیه به قطعنامه تصویب شده از سوی شورای امنیت احترام میگذارد.
به گزارش خبرگزاریهای خارجی این اقدامات در حالی صورت میگیرد که مشاور ارشد رئیس جمهور فرانسه، کشوری که روز شنبه نخستین حمله به لیبی را آغاز کرد، روز دوشنبه اعلام کرد که حملات هوایی به لیبی «برای مدتی» ادامه خواهند داشت.
روز یکشنبه نیروهای ائتلاف بینالمللی ساختمان اداری واقع در منطقه باب العزیزیه، مجموعهای که محل اقامت معمر قذافی را نیز در بر میگیرد، بمباران هوایی کردند و یکی از مقامات رسمی نیروهای ائتلافی اعلام کرد که این بمباران تأثیر مخربی بر «قابلیت فرماندهی و کنترل» معمر قذافی داشته است.
این مقام مسئول تأکید کرده است که نیروهای ائتلافی بر مبنای قطعنامه شورای امنیت و ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی، همچنان اهدافی را که «تهدید مستقیمی» برای مردم لیبی به شمار میروند نشانه خواهد گرفت.
به گزارش خبرگزاری رسمی آلمان، پیش از بمباران باب العزیزیه، منابع اپوزیسیون مستقر در طرابلس اعلام کرده بودند که صدای چندین انفجار از محل اقامت معمر قذافی به گوش رسیده و دود ناشی از انفجار نیز در آن منطقه مشاهده شده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه این ساختمان، که در ۵۰ متری چادری قرار دارد که معمر قذافی عموماً در آن با میهمانان خود دیدار میکند، با خاک یکسان شده است.
مقامات رسمی دولت لیبی اعلام کردهاند که این بمباران هوایی مجروحی برجای نگذاشته است.
حملات هوایی به باب العزیزیه در حالی صورت گرفته است که در حال حاضر محل اقامت معمر قذافی نامشخص است.
حذف قذافی در دستور کار نیروهای ائتلاف نیست
در همین حال به رغم اظهارات روز گذشته برخی مقامهای بریتانیایی در مورد حذف معمر قذافی، روز دوشنبه مقامهای ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا تأکید کردند که حذف معمر قذافی در دستور کار نیروهای ائتلاف نیست.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا اعلام کرده است که از بین بردن معمر قذافی «غیرعاقلانه» است و به نیروهای ائتلافی در مورد هدف قرار دادن رهبر لیبی هشدار داده است.
وی همچنین با تأکید بر متعهد ماندن به قطعنامه شورای امنیت، افزوده است که با توجه به ماهیت متنوع نیروهای ائتلافی، وارد کردن اهداف و تصمیمات اضافی میتواند مشکل ساز شود.
روز دوشنبه دیوید ریچاردز، فرمانده کل نیروهای مسلح بریتانیا اعلام کرد که هدف قرار دادن مستقیم معمر قذافی «به هیچ وجه» در دستور کار نیروهای ائتلافی نیست.
این در حالی است که ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا روز یکشنبه امکان حمله هوایی علیه شخص معمر قذافی را رد نکرد و افزود که این اقدامات به «شرایط» بستگی دارد و یک «امکان بالقوه» است.
لیام فاکس، وزیر دفاع بریتانیا نیز در اظهارات صریحتری گفته بود که در صورتی که بتوان امنیت غیرنظامیان را تأمین کرد، معمر قذافی، خود یک «هدف مشروع» برای حملات نیروهای ائتلاف به شمار می آید.
در مخالفت با این موضع، فرانسه نیز اعلام کرده است که بر اساس قطعنامه شورای امنیت، برکنار کردن معمر قذافی هدف نیروهای ائتلاف نیست و این امری است که مردم لیبی باید در مورد آن تصمیم بگیرند.
مشاور ارشد نیکلا سرکوزی روز دوشنبه گفت که برکناری معمر قذافی «بهترین نتیجهای است که میتواند حاصل شود، اما انقلاب لیبی به مردم لیبی تعلق دارد... این وظیفه جامعه جهانی نیست که در مورد سرنوشت لیبی تصمیم بگیرند».
ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی روز پنجشنبه در شورای امنیتی به تصویب رسید.
چین، هند، روسیه، برزیل و آلمان، پنج کشوری بودند که از دادن رأی مثبت به این قطعنامه خودداری کردند و ۱۰ عضو شورای امنیت موافقت خود با تصویب این قطعنامه را اعلام کردند.
به دنبال تصویب این قطعنامه فرانسه و به دنبال آن ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، ایتالیا ، دانمارک، اسپانیا و بلژیک در همراهی با این قطعنامه، به طور مشترک حملات خود به دفاع هوایی حکومت لیبی را آغاز کردند.
روز دوشنبه، ارتش سوئد نیز اعلام کرد که آماده است شش تا هشت جت جنگنده خود را برای پیوست به نیروهای ائتلافی به منطقه بفرستد.
یکی از مقامات نظامی ایالات متحده روز یکشنبه اعلام کرد که حملات هوایی نیروهای ائتلافی، دفاع هوایی لیبی را زمینگیر کرده است.
به دنبال این اقدامات اتحادیه عرب که پیشتر از سازمان ملل متحد خواسته بود تا حریم هوایی لیبی را منطقه ممنوعه اعلام کنند، پس از این تصویب و در ابتدا حملات صورت گرفته از سوی نیروهای ائتلافی را که به گفته آنها به شهروندان لیبی آسیب میرساند محکوم کردند.
در عین حال روسیه روز دوشنبه در انتقاد از تصویب این قطعنامه و آغاز حملات به لیبی، این اقدامات را «فراخوانی قرون وسطایی برای جنگهای صلیبی» دانست.
با اینحال عمرو موسی، دبیر کل اتحادیه عرب روز دوشنبه اعلام کرد که این اتحادیه به قطعنامه تصویب شده از سوی شورای امنیت احترام میگذارد.
تأکید بر ناکارآمدی تحریمها در پیامهای نوروزی رهبر و رئیس جمهور ایران
در شرایطی که روز دوشنبه اتحادیه اروپا آماده بررسی تحریمهای جدیدی علیه جمهوری اسلامی میشود، رهبر و رئیس جمهور ایران در پیامهای نوروزی خود بار دیگر بر ناکارآمدی تحریمهای بینالمللی تأکید کردند.
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیام نوروزی خود پیشرفت کشور در زمینههای مختلف علمی، اقتصادی و سیاسی را شتابان خوانده و یادآور شده است که «تحریمهایی که دشمنان ملت ایران زمینهسازی با آن را بر علیه ملت ایران اعمال کردند، به قصد این بود که ضربهای بر پیشرفت کشور ما وارد کنند و آن را از این حرکت شتابنده باز دارند.»
وی افزوده است که «تدابیر مسئولان و همراهی ملت» بر «ترفند دشمنان» فائق آمد و «خواسته آنها برآورده نشد و نتوانستند از تحریمها نتیجهای که انتظار داشتند را بگیرند».
آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به نامگذاری سال ۸۹ از سوی وی به عنوان «سال همت و کار مضاعف» گفته است که در سراسر سال این شعار «تحقق عملی» پیدا کرد و در تحقق این موضوع به ویژه از «کارهای بزرگ» دولت در این سال تقدیر کرده است.
رهبر جمهوری اسلامی همچنین سال ۹۰ را «سال جهاد اقتصادی یادآوری کرده و خواستار «حرکت جهشی و مجاهدانه» در زمینه اقتصادی توسط دولت و مردم ایران شده است.
محمود احمدینژاد نیز در پیام نوروزی خود،سال ۸۹ را سالی سرشار از پیشرفت و عزت و کرامت برای مردم ایران خوانده و افزوده است که در این سال «ملت ایران به رغم طراحیهای دشمن و به قول خودشان تحریم فلجکننده، توطئهها و فشارهای سنگین سیاسی، قلههای گونان گون در عرصههای مختلف را یکی پس از دیگری فتح کردند.»
پیامهای نوروزی رهبر و رئیس جمهور ایران، در اولین ساعات روز دوشنبه و مقارن با تحویل سال جدید میلادی از تلویزیون دولتی ایران پخش شد.
این پیامها در حالی بار دیگر تحریمها علیه ایران را ناکارآمد خواندهاند که وزیران خارجه اتحادیه اروپا، در نشست روز دوشنبه خود در بروکسل، قرار است درباره تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران تصمیم گیری کنند.
خبرگزاریها پیشتر با اشاره به تهیه شدن پیشنویس این طرح گزارش کردهاند که تشدید تحریمها علیه ایران در واکنش به نقض حقوق بشر صورت میگیرد.
جمهوری اسلامی در سال ۸۹ مشمول چهارمین دور تحریمهای بینالمللی، مصوب شورای امنیت، شد و این تحریمها که با تحریمهای یکجانبهای از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا تکمیل شد، بهویژه صنعت نفت و گاز و نیز شماری از مقامها و نهادهای مرتبط با برنامههای موشکی و هستهای و ناقضان حقوق بشر در ایران را هدف گرفته است.
وعده «ایجاد ۲.۵ میلیون شغل» در سال ۹۰
وی همچنین بار دیگر این وعده را تکرار کرده است که با تجربیات سالهای گذشته، «میتوان در طول دو تا سه سال مشکل بیکاری کشور را ریشهکن کرد.»
وعده ریشهکن شدن بیکاری در سالهای باقیمانده از دولت دهم پیشتر هم در سخنان محمود احمدینژاد تکرار شده بود.
در واکنش به یکی از این وعدهها فریدون خاوند، کارشناس اقتصادی، در بهمن ماه ۸۹ به رادیو فردا سخنان رئیس جمهور در مورد بیکاری را شگفتانگيز خوانده و افزوده بود که اظهارات آقای احمدینژاد، «حتی با آمار اعلام شده در منابع رسمی جمهوری نیز منطبق نيست.»
وی با یادآوری این نکته که آمار بسيار مخدوشی در زمينه بيکاری در دست است افزوده بود که «تا به حال آمار بيکاری که به صورت رسمی از طرف مرکز آمار ايران اعلام شده، بالای ۱۵ درصد است و در صد بيکاری جوانان که باز از طرف مرکز آمار ايران اعلام شده، چيزی حدود ۳۰ درصد جوانهای ايرانی است.»
این اقتصاددان ساکن پاریس افزوده بود که آمار رسمی بیکاری که بانک مرکز آمار ايران اعلام میکند، مجموعاً چيزی بالاتر از سه ميليون تا سه و نیم ميليون نفر است اما آقای احمدینژاد فقط از دو و نیم ميليون نفر صحبت میکند.»
احمد علوی، اقتصاددان مقیم سوئد نیز در آبان ماه ۸۹ به رادیو فردا گفته بود که «به رغم اینکه کارشناسان یا خود مردم مدعی هستند که نرخ بیکاری بالا است و دارد بالاتر میرود، دولت اصرار دارد نرخ بیکاری را کم نشان دهد. اما اگر گزارش واقعی در مورد رشد اقتصادی منتشر شود، ادعای دولت ابطال میشود.»
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیام نوروزی خود پیشرفت کشور در زمینههای مختلف علمی، اقتصادی و سیاسی را شتابان خوانده و یادآور شده است که «تحریمهایی که دشمنان ملت ایران زمینهسازی با آن را بر علیه ملت ایران اعمال کردند، به قصد این بود که ضربهای بر پیشرفت کشور ما وارد کنند و آن را از این حرکت شتابنده باز دارند.»
وی افزوده است که «تدابیر مسئولان و همراهی ملت» بر «ترفند دشمنان» فائق آمد و «خواسته آنها برآورده نشد و نتوانستند از تحریمها نتیجهای که انتظار داشتند را بگیرند».
آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به نامگذاری سال ۸۹ از سوی وی به عنوان «سال همت و کار مضاعف» گفته است که در سراسر سال این شعار «تحقق عملی» پیدا کرد و در تحقق این موضوع به ویژه از «کارهای بزرگ» دولت در این سال تقدیر کرده است.
رهبر جمهوری اسلامی همچنین سال ۹۰ را «سال جهاد اقتصادی یادآوری کرده و خواستار «حرکت جهشی و مجاهدانه» در زمینه اقتصادی توسط دولت و مردم ایران شده است.
محمود احمدینژاد نیز در پیام نوروزی خود،سال ۸۹ را سالی سرشار از پیشرفت و عزت و کرامت برای مردم ایران خوانده و افزوده است که در این سال «ملت ایران به رغم طراحیهای دشمن و به قول خودشان تحریم فلجکننده، توطئهها و فشارهای سنگین سیاسی، قلههای گونان گون در عرصههای مختلف را یکی پس از دیگری فتح کردند.»
پیامهای نوروزی رهبر و رئیس جمهور ایران، در اولین ساعات روز دوشنبه و مقارن با تحویل سال جدید میلادی از تلویزیون دولتی ایران پخش شد.
این پیامها در حالی بار دیگر تحریمها علیه ایران را ناکارآمد خواندهاند که وزیران خارجه اتحادیه اروپا، در نشست روز دوشنبه خود در بروکسل، قرار است درباره تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران تصمیم گیری کنند.
خبرگزاریها پیشتر با اشاره به تهیه شدن پیشنویس این طرح گزارش کردهاند که تشدید تحریمها علیه ایران در واکنش به نقض حقوق بشر صورت میگیرد.
جمهوری اسلامی در سال ۸۹ مشمول چهارمین دور تحریمهای بینالمللی، مصوب شورای امنیت، شد و این تحریمها که با تحریمهای یکجانبهای از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا تکمیل شد، بهویژه صنعت نفت و گاز و نیز شماری از مقامها و نهادهای مرتبط با برنامههای موشکی و هستهای و ناقضان حقوق بشر در ایران را هدف گرفته است.
وعده «ایجاد ۲.۵ میلیون شغل» در سال ۹۰
محمود احمدینژاد در پیام نوروزی خود همچنین اعلام کرده است که دولتش در سال ۸۹ یک و نیم میلیون شغل ایجاد کرده و وعده داده است که در سال ۹۰ نیز «دو و نیم میلیون شغل در بخش تولید، صنعت، کشاورزی، خدمات و سرمایهگذاری در دسترس ملت ایران قرار خواهد گرفت.»
وی همچنین بار دیگر این وعده را تکرار کرده است که با تجربیات سالهای گذشته، «میتوان در طول دو تا سه سال مشکل بیکاری کشور را ریشهکن کرد.»
وعده ریشهکن شدن بیکاری در سالهای باقیمانده از دولت دهم پیشتر هم در سخنان محمود احمدینژاد تکرار شده بود.
در واکنش به یکی از این وعدهها فریدون خاوند، کارشناس اقتصادی، در بهمن ماه ۸۹ به رادیو فردا سخنان رئیس جمهور در مورد بیکاری را شگفتانگيز خوانده و افزوده بود که اظهارات آقای احمدینژاد، «حتی با آمار اعلام شده در منابع رسمی جمهوری نیز منطبق نيست.»
وی با یادآوری این نکته که آمار بسيار مخدوشی در زمينه بيکاری در دست است افزوده بود که «تا به حال آمار بيکاری که به صورت رسمی از طرف مرکز آمار ايران اعلام شده، بالای ۱۵ درصد است و در صد بيکاری جوانان که باز از طرف مرکز آمار ايران اعلام شده، چيزی حدود ۳۰ درصد جوانهای ايرانی است.»
این اقتصاددان ساکن پاریس افزوده بود که آمار رسمی بیکاری که بانک مرکز آمار ايران اعلام میکند، مجموعاً چيزی بالاتر از سه ميليون تا سه و نیم ميليون نفر است اما آقای احمدینژاد فقط از دو و نیم ميليون نفر صحبت میکند.»
احمد علوی، اقتصاددان مقیم سوئد نیز در آبان ماه ۸۹ به رادیو فردا گفته بود که «به رغم اینکه کارشناسان یا خود مردم مدعی هستند که نرخ بیکاری بالا است و دارد بالاتر میرود، دولت اصرار دارد نرخ بیکاری را کم نشان دهد. اما اگر گزارش واقعی در مورد رشد اقتصادی منتشر شود، ادعای دولت ابطال میشود.»
معترضان سوری مقر حزب بعث در درعا را به آتش کشیدند
ساکنان شهر درعا، در جنوب سوريه، میگويند که مخالفان دولت سوريه، روز يکشنبه، در سومين روز تظاهرات ضد حکومتی، مقر حزب بعث و ساختمان دادگستری را در اين شهر به آتش کشيدهاند.
به گزارش رویترز، معترضان همچنين ساختمان شرکت مخابرات سيريا تل، را که متعلق به رامی مخلوف، از اعضای خانواده بشار اسد، حاکم سوريه است به آتش کشيدند.
يکی از مخالفان به این خبرگزاری گفت: «مخالفان نمادهای فساد مالی و سرکوب را به آتش کشيدند. اما ساختمانهای چند بانک که در نزديکی اين ساختمان قرار داشت مورد حمله قرار نگرفته است.»
تظاهرکنندگان رامی مخلوف، پسر دایی بشار اسد، رئيسجمهور سوريه را «دزد» خطاب کردند.
به گزارش رویترز، معترضان همچنين ساختمان شرکت مخابرات سيريا تل، را که متعلق به رامی مخلوف، از اعضای خانواده بشار اسد، حاکم سوريه است به آتش کشيدند.
يکی از مخالفان به این خبرگزاری گفت: «مخالفان نمادهای فساد مالی و سرکوب را به آتش کشيدند. اما ساختمانهای چند بانک که در نزديکی اين ساختمان قرار داشت مورد حمله قرار نگرفته است.»
تظاهرکنندگان رامی مخلوف، پسر دایی بشار اسد، رئيسجمهور سوريه را «دزد» خطاب کردند.
دولت آمريکا آقای مخلوف را متهم به فسا مالی میکند و وی را در ليست تحريمهای خود قرار داده است.
گزارش رویترز همچنین حاکی است که معترضان مناطق قديمی شهر درعا، را در نزديکی مرز اردن قرار دارد، در اختيار دارند ولی حضور نيروهای امنيتی در بقيه نقاط شهر تشديد شده است.
بشار اسد یک هيئت دولتی را برای پايان دادن به تظاهرات و ابراز همدردی با خانوادههای قربانيان اعتراضها به شهر درعا فرستاده ولی هزاران نفر روز يکشنبه، در سومين روز اعتراض به حزب حاکم کشور خواستار لغو وضعيت فوقالعاده در اين شهر شدند.
حزب بعث از سال ۱۹۶۳ پس از گرفتن قدرت در سوريه با اعلام وضعيت فوقالعاده، فعالیت گروههای اپوزيسيون را در اين کشور ممنوع کرده است.
يکی از ساکنان درعا میگويد حدود ۴۰ نفر از معترضان برای درمان به مسجد اين شهر منتقل شدند و مسجد عمری نقش بيمارستان را در ايفا میکند.
برپايه گزارشهای منتشر شده، نيروهای امنيتی سوريه، روز جمعه با سرکوب تظاهرات ضدحکومتی در شهر درعا، دست کم پنج نفر از معترضان را کشته و ۴۴ تن ديگر را زخمی کردند.
معترضان روز جمعه در شهر درعا با تظاهراتی آرام خواهان آزادیهای سياسی و پايان «فساد» در اين کشور شدند که اين اعتراضات به شدت سرکوب شد.
همچنين برپايه گزارشها، در شهرهای حُمص و بانياس هم تجمعهای اعتراضی صورت گرفته است.
بشار اسد که از ۱۱ سال پيش رهبری سوريه را در اختيار دارد، در ماه ژانويه امسال گفت که حکومت اين کشور به باورهای مردم نزديک است و ناآرامیهای منطقه به آنجا سرايت نمیکند.
روز چهارشنبه نيز نيروهای ضدشورش در دمشق، نزديک به ۱۵۰ معترض را که در مقابل وزارت کشور تجمع کرده بودند، متفرق کردند. اين تظاهرکنندگان خواهان آزادی زندانيان سياسی بودند.
گزارش رویترز همچنین حاکی است که معترضان مناطق قديمی شهر درعا، را در نزديکی مرز اردن قرار دارد، در اختيار دارند ولی حضور نيروهای امنيتی در بقيه نقاط شهر تشديد شده است.
بشار اسد یک هيئت دولتی را برای پايان دادن به تظاهرات و ابراز همدردی با خانوادههای قربانيان اعتراضها به شهر درعا فرستاده ولی هزاران نفر روز يکشنبه، در سومين روز اعتراض به حزب حاکم کشور خواستار لغو وضعيت فوقالعاده در اين شهر شدند.
حزب بعث از سال ۱۹۶۳ پس از گرفتن قدرت در سوريه با اعلام وضعيت فوقالعاده، فعالیت گروههای اپوزيسيون را در اين کشور ممنوع کرده است.
يکی از ساکنان درعا میگويد حدود ۴۰ نفر از معترضان برای درمان به مسجد اين شهر منتقل شدند و مسجد عمری نقش بيمارستان را در ايفا میکند.
برپايه گزارشهای منتشر شده، نيروهای امنيتی سوريه، روز جمعه با سرکوب تظاهرات ضدحکومتی در شهر درعا، دست کم پنج نفر از معترضان را کشته و ۴۴ تن ديگر را زخمی کردند.
معترضان روز جمعه در شهر درعا با تظاهراتی آرام خواهان آزادیهای سياسی و پايان «فساد» در اين کشور شدند که اين اعتراضات به شدت سرکوب شد.
همچنين برپايه گزارشها، در شهرهای حُمص و بانياس هم تجمعهای اعتراضی صورت گرفته است.
بشار اسد که از ۱۱ سال پيش رهبری سوريه را در اختيار دارد، در ماه ژانويه امسال گفت که حکومت اين کشور به باورهای مردم نزديک است و ناآرامیهای منطقه به آنجا سرايت نمیکند.
روز چهارشنبه نيز نيروهای ضدشورش در دمشق، نزديک به ۱۵۰ معترض را که در مقابل وزارت کشور تجمع کرده بودند، متفرق کردند. اين تظاهرکنندگان خواهان آزادی زندانيان سياسی بودند.
رامسفلد: نمی توان تاريخ يک ملت را به دست ديگران ساخت
دونالد رامسفلد، وزیر دفاع سابق ایالات متحده آمریکا، اخیرا کتاب خاطرات خود را با عنوان « دانسته و نادانسته» منتشر کرده است. جیمز کرچیک از راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی به بهانه انتشار این کتاب با دانلد رامسفلد گفت و گو کرده است.
در آغاز اين گفت و گو، آقای رامسفلد از اقدامات خود در زمان تصدی مسئوليت هايش در دولت در دوره های مختلف دفاع می کند.
شما خاطرات خود را با حمله به پايگاه نيروی دريايی آمريکا در بيروت در سال ۱۹۸۳ آغاز کرديد. واکنش پرزيدنت ريگان به اين حمله تا چه حد به نظر شما درست بود؟
رامسفلد: به نظر من درست بود.
يعنی تعطيل پايگاه دريايی بيروت به نظر شما واکنش درستی در برابر يک اقدام تروريستی بود؟
به نظر من او چاره ديگری نداشت. زيرا کنگره آمريکا آماده بود بودجه اين فعاليت را لغو کند.
در پی جنگ افغانستان، واشنگتن ناگزير شد با برخی از جنگ سالاران همکاری کند. آيا به نظر شما اين عمل اشتباهی بود؟
نه. اين طور فکر نمی کنم. اينکه آنها را روسای قبيله ها بناميم يا جنگ سالاران يا شبه نظاميان فرقی نمی کند. آنها با طالبان و القاعده مخالف بودند و ما هم توانستيم با آنها همکاری نزديک داشته باشيم. منظورم از «ما»، سیا، وزارت دفاع و نيروهای ويژه است. همين همکاری سبب شد که در کوتاهترين زمان، طالبان و القاعده را از افغانستان بيرون کنيم.
شما اين انتقاد را رد کرده ايد که برای جلوگيری از غارت در پيامد حمله به عراق، می شد بهتر عمل کرد. آيا نمی شد که در برابر ادارات نيروهای بيشتری قرار داد و يا اين که به نظر شما، پيش بينی واکنش ها غيرممکن بود؟
نمی دانم. من مطمئنم که فرماندهی مرکزی غارت را پيش بينی می کرد. صدام حسين ۱۰۰ هزار تن زندانی را از زندان آزاد کرده بود. او از جهاديون دعوت کرد و جهاديون از همه جا از ايران و سوريه و ديگر کشورهای همسايه ريختند داخل عراق.
عراق کشور بزرگی است و مردم سالها سرکوب شده بودند. خيلی از ساختمان های حکومتی حتی کاخ صدام مورد حمله واقع شد و مردم سيم ها را بردند. برای اين که از مس آن استفاده کنند.
اگر به تاريخ نگاه کنيم در آلمان هم در جريان سقوط هيتلر همين غارت ها روی داد. تامی فرانکس و ژنرال های فرماندهی مرکزی آماده بودند حکومت نظامی اعلام کنند. اما معلوم نيست که می شد جلوی غارت را گرفت. بخشی از اين غارت بزرگنمايی شد. مثلاً موضوع غارت موزه ملی...
شما همواره منتقد جريان دگرگونی به دست مردم کشورها بوديد. آيا فکر می کنيد درست است که انتظار داشته باشيم نيروهای آمريکا به کشورهايی مانند عراق و افغانستان حمله کنند و رژيم موجود را با يک رژيم دوست آمريکا جايگزين کنند و بعد نيروهای خود را از اين کشورها بيرون بکشند، بدون اين که فرصتی به مردم بدهند که خود در روند دگرگونی نقش بازی کنند؟
من در وب سايت خودم Rumsfeld.com خيلی پيش از ماجرای ۱۱ سپتامبر درباره رهنمودهای به کارگيری نيروهای نظامی آمريکا مطلبی نوشته بودم.
من شخصا فکر می کنم که نمی توان تاريخ يک ملت را به دست ديگران ساخت.
فکر می کنم اين کار به دست خود مردم و با استفاده از فرهنگ و تاريخ خودشان ساخته می شود. به کشور خود ما نگاه کنيد. تا سال های ۱۸۰۰ ما برده داری داشتيم، جنگ داخلی را پشت سر گذاشتيم. صدها هزار آمريکايی از دو طرف کشته شد. زن ها تا سال های ۱۹۰۰ در کشور حق رای نداشتند. ما يک دفعه از ۱۷۷۶ يا ۱۷۸۹ نپريديم به امروز. ما راه دشواری را طی کرديم. همين مسئله در مورد کشورهای ديگر هم صادق است. اگر غير از اين انتظار داشته باشيم منطقی نيست.
پس به باور شما سخنان پرزيدنت بوش در آغاز دومين دور رياست جهوری اش که هدف ايالات متحده بايد پايان دادن به خودکامگی در جهان باشد، اشتباه بود؟
نه. من فکر می کنم پرزيدنت بوش راست می گفت. اولاً يادم نيست چه کسی اين را برای اولين بار گفت که تا زمانی همه آدمها آزاد نباشند صلح کامل در جهان نخواهد بود.
من هم با پرزيدنت بوش هم رای هستم که طبيعت آدمی آزاديخواهی است و سرکوب، ضد او. دوم اينکه در کشورهايی که دارای ساختار اجتماعی و اقتصادی آزاد نيست، سرکوب وجود دارد. فکر می کنم او هم همين نکته را تاکيد کرد که دموکراسی ها با هم سر ستيز ندارند.
***
دونالد رامسفلد با اشاره به دفاع موشکی توضيح می دهد که چگونه دفاع ملی موشکی جايش را به دفاع موشکی داد زيرا آمريکا مايل نبود که متحدان و دوستانش فکر کنند که اين کشور فقط در فکر خودش است.
او در عين حال برخورد روسيه با افغانستان در سال های اخير را واقع گرايانه می خواند زيرا به گفته وی، روس ها می دانستند که پس از بيش از يک دهه اشغال افغانستان توسط حکومت شوراها، مردم اين کشور مايل به گرفتن کمک از روس ها نيستند.
دونالد رامسفلد سود کشورهای آسيای ميانه را در پيوستن به پيمان آتلانتيک شمالی (ناتو) می داند، زيرا به گفته وی اين کشورها به گونه ای ميان دو قدرت بزرگ منطقه روسيه و چين قرار گرفته اند.
او، هم در کتاب خود و هم در گفت و گو با راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی ضمن انتقاد از سياست خارجی آمريکا در پشتيبانی از خيزشی که او آن را متعلق به گروه های اسلامگرا و افراطی در ازبکستان می داند، می گويد در برخی کشورها به جای اينکه آمريکا به جريان آزاديخواهی کمک کند با جانبداری از افراطيون در منطقه، اين کشورها را هرچه بيشتر به گوشه رانده است.
رامسفلد در کتاب خود با نام «دانسته و نادانسته» همچنين به انتقادهايی که از او در برخورد با سازمان سیا شده است پاسخ می دهد و در پاسخ به پرسشی از او در اين زمينه به راديواروپای آزاد/ راديو آزادی می گويد:
«سياستمداران بايد نسبت به برداشت تحليلگران آگاهی داشته باشند و اين که دانسته ها چيست، نادانسته های دانسته چيستند و نادانسته های نادانسته کدامند.»
دونالد رامسفلد در پاسخ به انتقادات خود از وزيران پشين امور خارجه آمريکا کالين پاول و کاندوليزا رايس، می گويد آنها آدم های خوبی هستند ولی هميشه ميان آدمها اختلاف نظر وجود دارد و اين يک چيز طبيعی است.
رامسفلد در پاسخ به اين پرسش که چه اشتباهاتی در زندگی سياسی اش کرده است که از آنها پشيمان است، می گويد آرزو می کند می شد جهانی بدون جنگ داشت.
او همچنين زندان ابوغريب را که در پيامد آن از پست خود استعفا داد، داغی بر چهره کشور آمريکا می داند.
در آغاز اين گفت و گو، آقای رامسفلد از اقدامات خود در زمان تصدی مسئوليت هايش در دولت در دوره های مختلف دفاع می کند.
شما خاطرات خود را با حمله به پايگاه نيروی دريايی آمريکا در بيروت در سال ۱۹۸۳ آغاز کرديد. واکنش پرزيدنت ريگان به اين حمله تا چه حد به نظر شما درست بود؟
رامسفلد: به نظر من درست بود.
يعنی تعطيل پايگاه دريايی بيروت به نظر شما واکنش درستی در برابر يک اقدام تروريستی بود؟
به نظر من او چاره ديگری نداشت. زيرا کنگره آمريکا آماده بود بودجه اين فعاليت را لغو کند.
در پی جنگ افغانستان، واشنگتن ناگزير شد با برخی از جنگ سالاران همکاری کند. آيا به نظر شما اين عمل اشتباهی بود؟
نه. اين طور فکر نمی کنم. اينکه آنها را روسای قبيله ها بناميم يا جنگ سالاران يا شبه نظاميان فرقی نمی کند. آنها با طالبان و القاعده مخالف بودند و ما هم توانستيم با آنها همکاری نزديک داشته باشيم. منظورم از «ما»، سیا، وزارت دفاع و نيروهای ويژه است. همين همکاری سبب شد که در کوتاهترين زمان، طالبان و القاعده را از افغانستان بيرون کنيم.
شما اين انتقاد را رد کرده ايد که برای جلوگيری از غارت در پيامد حمله به عراق، می شد بهتر عمل کرد. آيا نمی شد که در برابر ادارات نيروهای بيشتری قرار داد و يا اين که به نظر شما، پيش بينی واکنش ها غيرممکن بود؟
نمی دانم. من مطمئنم که فرماندهی مرکزی غارت را پيش بينی می کرد. صدام حسين ۱۰۰ هزار تن زندانی را از زندان آزاد کرده بود. او از جهاديون دعوت کرد و جهاديون از همه جا از ايران و سوريه و ديگر کشورهای همسايه ريختند داخل عراق.
عراق کشور بزرگی است و مردم سالها سرکوب شده بودند. خيلی از ساختمان های حکومتی حتی کاخ صدام مورد حمله واقع شد و مردم سيم ها را بردند. برای اين که از مس آن استفاده کنند.
اگر به تاريخ نگاه کنيم در آلمان هم در جريان سقوط هيتلر همين غارت ها روی داد. تامی فرانکس و ژنرال های فرماندهی مرکزی آماده بودند حکومت نظامی اعلام کنند. اما معلوم نيست که می شد جلوی غارت را گرفت. بخشی از اين غارت بزرگنمايی شد. مثلاً موضوع غارت موزه ملی...
شما همواره منتقد جريان دگرگونی به دست مردم کشورها بوديد. آيا فکر می کنيد درست است که انتظار داشته باشيم نيروهای آمريکا به کشورهايی مانند عراق و افغانستان حمله کنند و رژيم موجود را با يک رژيم دوست آمريکا جايگزين کنند و بعد نيروهای خود را از اين کشورها بيرون بکشند، بدون اين که فرصتی به مردم بدهند که خود در روند دگرگونی نقش بازی کنند؟
من در وب سايت خودم Rumsfeld.com خيلی پيش از ماجرای ۱۱ سپتامبر درباره رهنمودهای به کارگيری نيروهای نظامی آمريکا مطلبی نوشته بودم.
من شخصا فکر می کنم که نمی توان تاريخ يک ملت را به دست ديگران ساخت.
فکر می کنم اين کار به دست خود مردم و با استفاده از فرهنگ و تاريخ خودشان ساخته می شود. به کشور خود ما نگاه کنيد. تا سال های ۱۸۰۰ ما برده داری داشتيم، جنگ داخلی را پشت سر گذاشتيم. صدها هزار آمريکايی از دو طرف کشته شد. زن ها تا سال های ۱۹۰۰ در کشور حق رای نداشتند. ما يک دفعه از ۱۷۷۶ يا ۱۷۸۹ نپريديم به امروز. ما راه دشواری را طی کرديم. همين مسئله در مورد کشورهای ديگر هم صادق است. اگر غير از اين انتظار داشته باشيم منطقی نيست.
پس به باور شما سخنان پرزيدنت بوش در آغاز دومين دور رياست جهوری اش که هدف ايالات متحده بايد پايان دادن به خودکامگی در جهان باشد، اشتباه بود؟
نه. من فکر می کنم پرزيدنت بوش راست می گفت. اولاً يادم نيست چه کسی اين را برای اولين بار گفت که تا زمانی همه آدمها آزاد نباشند صلح کامل در جهان نخواهد بود.
من هم با پرزيدنت بوش هم رای هستم که طبيعت آدمی آزاديخواهی است و سرکوب، ضد او. دوم اينکه در کشورهايی که دارای ساختار اجتماعی و اقتصادی آزاد نيست، سرکوب وجود دارد. فکر می کنم او هم همين نکته را تاکيد کرد که دموکراسی ها با هم سر ستيز ندارند.
***
دونالد رامسفلد با اشاره به دفاع موشکی توضيح می دهد که چگونه دفاع ملی موشکی جايش را به دفاع موشکی داد زيرا آمريکا مايل نبود که متحدان و دوستانش فکر کنند که اين کشور فقط در فکر خودش است.
او در عين حال برخورد روسيه با افغانستان در سال های اخير را واقع گرايانه می خواند زيرا به گفته وی، روس ها می دانستند که پس از بيش از يک دهه اشغال افغانستان توسط حکومت شوراها، مردم اين کشور مايل به گرفتن کمک از روس ها نيستند.
دونالد رامسفلد سود کشورهای آسيای ميانه را در پيوستن به پيمان آتلانتيک شمالی (ناتو) می داند، زيرا به گفته وی اين کشورها به گونه ای ميان دو قدرت بزرگ منطقه روسيه و چين قرار گرفته اند.
او، هم در کتاب خود و هم در گفت و گو با راديو اروپای آزاد/ راديو آزادی ضمن انتقاد از سياست خارجی آمريکا در پشتيبانی از خيزشی که او آن را متعلق به گروه های اسلامگرا و افراطی در ازبکستان می داند، می گويد در برخی کشورها به جای اينکه آمريکا به جريان آزاديخواهی کمک کند با جانبداری از افراطيون در منطقه، اين کشورها را هرچه بيشتر به گوشه رانده است.
رامسفلد در کتاب خود با نام «دانسته و نادانسته» همچنين به انتقادهايی که از او در برخورد با سازمان سیا شده است پاسخ می دهد و در پاسخ به پرسشی از او در اين زمينه به راديواروپای آزاد/ راديو آزادی می گويد:
«سياستمداران بايد نسبت به برداشت تحليلگران آگاهی داشته باشند و اين که دانسته ها چيست، نادانسته های دانسته چيستند و نادانسته های نادانسته کدامند.»
دونالد رامسفلد در پاسخ به انتقادات خود از وزيران پشين امور خارجه آمريکا کالين پاول و کاندوليزا رايس، می گويد آنها آدم های خوبی هستند ولی هميشه ميان آدمها اختلاف نظر وجود دارد و اين يک چيز طبيعی است.
رامسفلد در پاسخ به اين پرسش که چه اشتباهاتی در زندگی سياسی اش کرده است که از آنها پشيمان است، می گويد آرزو می کند می شد جهانی بدون جنگ داشت.
او همچنين زندان ابوغريب را که در پيامد آن از پست خود استعفا داد، داغی بر چهره کشور آمريکا می داند.
خطرات تشعشعات اتمی و سکوت رسانههای داخل کشور
روزهای پس از وقوع یک فاجعه طبیعی بهترین موقعیت برای اطلاعرسانی، آگاهی و هشدار دادن، نقد سیاستهای جاری و ارائه راه حل بدیل به جامعه است. به همین دلیل طرفداران محیط زیست و منتقدان سیاستهای اتمی کشورهای خود از پوشش خبری فاجعه فوکوشیما بیشترین استفاده را برای ذکر مخاطرات برنامههای اتمی صلحآمیز و غیرصلحآمیز بردهاند.
علیرغم نفوذ مدیران شرکتهای خصوصی و صاحبان فعالیتها در بخش انرژی در رسانههای عمومی و همگانی، مدیران و ویراستاران رسانهها نمیتوانستند به عطش افکار عمومی به دانستن و کسب اطلاع از تأسیسات اتمی و مخاطرات آن پس از فاجعه مزبور پاسخ ندهند.
دروازههای دولتی خبر و گزارش
رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی در یک هفته مابعد زلزله و سونامی در ژاپن اخبار مشکلات و ضایعات این دو بلای طبیعی را پوشش دادهاند و برخی از آنها به درستی به تأثیر مقاوم بودن ساختمانها در برابر زلزله در کاهش آمار تلفات ناشی از زلزلهی ۸.۹ ریشتری اشاره داشتهاند.
اخبار انفجار نیروگاه فوکوشیما نیز تا حدی پوشش داده شده است اما در مورد ضایعات ناشی از انفجار در این نیروگاه اتمی و دیگر نیروگاهها و تأثیرات کوتاه و بلندمدت آن بر انسانها و محیط زیست سکوت کردهاند. مدیران دولتی رسانهها در ایران که اکثر آنها سوابق امنیتی و نظامی دارند با بهکارگیری قدرت دروازهبانی خود، آگاهانه در انتقال هر گونه اطلاعات به جامعه در مورد مخاطرات پیگیری برنامه اتمی حکومت سر باز زدهاند.
چگونگی پوشش اخبار تشعشعات
روزنامه کیهان در روزهای یکشنبه، دوشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه پس از زلزله و سونامی در چهار مطلب بسیار کوتاه به موضوع تشعشعات و تخلیه سکنه اطراف نیروگاه اتمی اشاره کرد اما مطلبی در مورد خطرات آنها بر حیات انسانی و محیط زیست ارائه نکرد.
پایگاه خبری تابناک در چهار خبر کوتاه در روزهای ۲۱، ۲۳، ۲۶، ۲۸ اسفند تنها به پوشش رخدادهای فوکوشیما بدون ذکر خطرات انفجارها و تشعشعات برای انسانها و محیط زیست پرداخت.
سایتهای دیگر دولتی و شبه دولتی (مثل فارس، رجا نیوز، الف، ایرنا، ایلنا، ایسنا، جام جم) و رادیو تلویزیون دولتی نیز بر اساس همین روال به پوشش اخبار مربوط به انفجار و تشعشع و تخلیه پرداختند اما به هیچ وجه به خطرات مشخص و ملموس محیط زیستی (آلودگی برای هزاران سال برای آن منطقه و کرهی زمین) و انسانی (مثل سرطان) و شرایط رقتباری صدها هزار آواره ناشی از انفجار راکتورهای فوکوشیما اشارهای نکردند و هیچ گونه پرسشی در برابر دولت جمهوری اسلامی در مورد نیروگاه اتمی بوشهر و دیگر تأسیسات اتمی کشور قرار ندادند.
ظاهراً تأسیسات اتمی ایران به بخشی از مقدسات جمهوری اسلامی مثل ولایت فقیه و مراجع شیعه و باورها و احکام صادره از سوی حکومت تبدیل شدهاند.
اسمشو نبر!
سایت الف به حوزه سیاست گذاری و مشکلات ایمنی نیروگاههای اتمی در ژاپن و ایالات متحده و اروپای غربی می پردازد (نگرانی غرب از امور حفاظتی تأسیسات هستهای، الف، ۲۸ اسفند ۱۳۸۹) اما این موارد را تنها چالشی برای دولتهای غربی به شمار میآورد گویی که تأسیسات اتمی در چین و روسیه (و اسمشو نبر، ایران) در معرض هیچ خطری نیستند.
سایتهای دولتی و شبه دولتی با سکوت در مورد بوشهر و دیگر تأسیسات اتمی همان سیاست خبری دولت احمدینژاد را پیش میبرند که «تأسیسات نیروگاه اتمی بوشهر از لحاظ امنیتی مدرنتر از نیروگاه اتمی ژاپن است.» (مصاحبه با خبرنگار تلویزیون دولتی اسپانیا، رادیو فردا، ۲۵ اسفند ۱۳۸۹) پس از چرنوبیل که بدون یک بلیه طبیعی از میان رفت چه کسی برتری تکنولوژی روسی بر تکنولوژی ژاپنی-امریکایی را باور میکند؟
رسانههای دولتی و شبه دولتی برای اطمینان بخشی به مردم نیز به مقامات روسی (پیمانکار نیروگاه) پناه آورده و از قول آنان نیروگاه بوشهر را مقاوم در برابر زلزله معرفی کردند: «وزیر امور خارجه روسیه با اشاره به فاجعه هستهای در ژاپن گفت: نیروگاه اتمی بوشهر در ایران در مقابل زمین لرزه مقاوم است... در نیروگاه بوشهر همه نکات ایمنی تا جایی که به مقاومت در مقابل زلزله و فناوری مربوط می شود، رعایت شده است.» (الف، ۲۵ اسفند ۱۳۸۹) رسانههای دولتی و شبه دولتی طرح پرسش در مورد ایمنی نیروگاه بوشهر را نیز جنجال رسانهای بیگانگان خواندند. (بوشهر فوکوشیما نیست، فارس، ۲۵ اسفند ۱۳۸۹)
قدرت رسانههای آزاد و افکار عمومی
در رسانههای جهان آزاد پس از اخبار اولیه در مورد زلزله و سونامی و تلفات آنها، بخش عمدهی مواد رسانهای در مورد سیاستهای انرژی کشورها، ضایعات ناشی از استفاده از برق اتمی، نتایج کار- گروههای تحقیق در مورد تأسیسات اتمی مشکلزا (مثل چرنوبیل، گوندرِمینگِن آلمان، و جزیرهی تری مایل در ایالت پنسیلوانیا) و تشکیل گروههای کاری برای بررسی ایمنی نیروگاههای موجود اتمی بوده است.
فشار افکار عمومی تا حدی بوده است که دولت آلمان تعویق سه ماههای را در تمدید فعالیت نیروگاههای اتمی این کشور اعلام کرد. وزیر انرژی دولت اوباما نیز در مجلس نمایندگان اطمینان داد که مقررات ایمنی نیروگاههای هستهای مورد تجدید نظر قرار خواهد گرفت.
مباحث عمده در برنامههای رادیویی و تلویزیونی و مطبوعات و سایتهای اینترنتی کشورهای دموکراتیک دارای تأسیسات اتمی تولید برق در هفتهی مابعد زلزله و سونامی در ژاپن ایمنی این نیروگاهها، سیاست دولتها در مورد تشویق یا محدود کردن ساخت آنها یا اعمال مقررات سختگیرانه در مورد ایمنی و انرژیهای جایگزین بوده است.
صاحبان صنایع اتمی با قدرت مالی خود همواره گوشهای سیاستمداران را برای پیشبرد برنامههای توسعهای خود در اختیار دارند اما رسانهها و مجامع مدنی در این میان بیکار ننشسته و به آگاهیرسانی در این زمینه مشغول بودهاند.
تشعشعات اتمی، حق مسلم ما
سیاست دولت جمهوری اسلامی پیشبرد برنامهی اتمی خود به هر قیمت است. از همین جهت اصولاً بحث هزینه- فایده از آغاز از مجموعه مباحث مربوط به توسعه نیروگاه اتمی بوشهر و تاسیسات نطنز، اصفهان، اراک و فردو بیرون بوده است.
دولت جمهوری اسلامی در دو دههای که برنامه اتمی خود را به پیش برده حتی یک جزوه کوچک اطلاعرسانی در مورد صنایع اتمی و مخاطراتش در اختیار ساکنان مناطقی که این تأسیسات را در خود جای دادهاند نگذاشته است. حتی یک گفتوگو در رادیو و تلویزیون دولتی در این مورد با حضور موافقان و مخالفان برگزار نشده است. نگه داشتن مردم در بیخبری مطلق نمایانگر این نکته است که از منظر مقامات جمهوری اسلامی نه غنیسازی بلکه تشعشعات اتمی حق مسلم مردم ایران شمرده شده است.
بنا به دستورات مستقیم شورای امنیت ملی رسانههای دولتی و شبه دولتی و نیمه مستقل از هرگونه بحث در مورد سیاست اتمی کشور منع شدهاند و آنها که تبعیت نکردهاند هزینه آن را نیز پرداختهاند. مردم ایران و کارشناسان ایرانی از منظر حکومت حق هیچ اظهار نظری در مورد برنامهی اتمی کشور و هزینهها و پیامدهای آن ندارند.
برنامهی اتمی جمهوری اسلامی برنامهی اتمی ولی فقیه است که گویی از آسمان به او نازل شده و هیچ کس به جز وفاداران به وی حق اظهار نظر مخالف و منتقدانه در مورد آن ندارند، آن هم موضوعی که در کشوری زلزلهخیز و با ظرفیت فنی پایین و مقامات پر مدعا و متوهم میتواند برای جان صدها هزار نفر از مردم مخاطره داشته باشد.
اصلاحطلبان مذهبی و سیاست اتمی
سیاست اصلاحطلبان مذهبی و حکومتی (غیر از احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم که دارای دکترای فیزیک از دانشگاه شریف است) تأیید همیشگی رفتار دولت یا سکوت در برابر سیاست هستهای آن بوده است.اصلاحطلبانی که با این پروژه آشنایی داشتند اما در رقابتها و داد و ستدهای سیاسی نقشی نداشتند (مثل مسعود علیمحمدی) از سر راه برداشته شدند.
اصلاحطلبان طرح پرسش در باب غنیسازی و انرژی اتمی را که دولت به صورت بخشی از غرور ملی جلوه داده و خود نیز در دورهای آن را به پیش بردهاند برای خود بسیار پر هزینه میدانند. شاهد این سیاست را در مواجهه رسانههای اصلاح طلب مذهبی و سابقاً حکومتی نیز میتوان مشاهده کرد.
(در دوره یک هفتهای پس از وقوع حادثه) در سایتهای «ندای سبز آزادی» و «امروز» حتی یک خط خبر در مورد فاجعه فوکوشیما به چشم نمیخورد. تلویزیون رسا در بخشهای خبری و نیز در مصاحبهها و تفسیرهای خبری خود اصولاً به این موضوع نپرداخت. در سایت «تحول سبز» تنها سه خط خبر در مورد انفجار و تشعشعات به چشم میخورد. اما سایت خبری جرس در این حوزه به انعکاس نظرات کارشناسان و اخبار مرتبط با نگرانیهای کارشناسان و فعالان سیاسی پرداخت.
علیرغم نفوذ مدیران شرکتهای خصوصی و صاحبان فعالیتها در بخش انرژی در رسانههای عمومی و همگانی، مدیران و ویراستاران رسانهها نمیتوانستند به عطش افکار عمومی به دانستن و کسب اطلاع از تأسیسات اتمی و مخاطرات آن پس از فاجعه مزبور پاسخ ندهند.
دروازههای دولتی خبر و گزارش
رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی در یک هفته مابعد زلزله و سونامی در ژاپن اخبار مشکلات و ضایعات این دو بلای طبیعی را پوشش دادهاند و برخی از آنها به درستی به تأثیر مقاوم بودن ساختمانها در برابر زلزله در کاهش آمار تلفات ناشی از زلزلهی ۸.۹ ریشتری اشاره داشتهاند.
اخبار انفجار نیروگاه فوکوشیما نیز تا حدی پوشش داده شده است اما در مورد ضایعات ناشی از انفجار در این نیروگاه اتمی و دیگر نیروگاهها و تأثیرات کوتاه و بلندمدت آن بر انسانها و محیط زیست سکوت کردهاند. مدیران دولتی رسانهها در ایران که اکثر آنها سوابق امنیتی و نظامی دارند با بهکارگیری قدرت دروازهبانی خود، آگاهانه در انتقال هر گونه اطلاعات به جامعه در مورد مخاطرات پیگیری برنامه اتمی حکومت سر باز زدهاند.
چگونگی پوشش اخبار تشعشعات
روزنامه کیهان در روزهای یکشنبه، دوشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه پس از زلزله و سونامی در چهار مطلب بسیار کوتاه به موضوع تشعشعات و تخلیه سکنه اطراف نیروگاه اتمی اشاره کرد اما مطلبی در مورد خطرات آنها بر حیات انسانی و محیط زیست ارائه نکرد.
پایگاه خبری تابناک در چهار خبر کوتاه در روزهای ۲۱، ۲۳، ۲۶، ۲۸ اسفند تنها به پوشش رخدادهای فوکوشیما بدون ذکر خطرات انفجارها و تشعشعات برای انسانها و محیط زیست پرداخت.
سایتهای دیگر دولتی و شبه دولتی (مثل فارس، رجا نیوز، الف، ایرنا، ایلنا، ایسنا، جام جم) و رادیو تلویزیون دولتی نیز بر اساس همین روال به پوشش اخبار مربوط به انفجار و تشعشع و تخلیه پرداختند اما به هیچ وجه به خطرات مشخص و ملموس محیط زیستی (آلودگی برای هزاران سال برای آن منطقه و کرهی زمین) و انسانی (مثل سرطان) و شرایط رقتباری صدها هزار آواره ناشی از انفجار راکتورهای فوکوشیما اشارهای نکردند و هیچ گونه پرسشی در برابر دولت جمهوری اسلامی در مورد نیروگاه اتمی بوشهر و دیگر تأسیسات اتمی کشور قرار ندادند.
ظاهراً تأسیسات اتمی ایران به بخشی از مقدسات جمهوری اسلامی مثل ولایت فقیه و مراجع شیعه و باورها و احکام صادره از سوی حکومت تبدیل شدهاند.
اسمشو نبر!
سایت الف به حوزه سیاست گذاری و مشکلات ایمنی نیروگاههای اتمی در ژاپن و ایالات متحده و اروپای غربی می پردازد (نگرانی غرب از امور حفاظتی تأسیسات هستهای، الف، ۲۸ اسفند ۱۳۸۹) اما این موارد را تنها چالشی برای دولتهای غربی به شمار میآورد گویی که تأسیسات اتمی در چین و روسیه (و اسمشو نبر، ایران) در معرض هیچ خطری نیستند.
سایتهای دولتی و شبه دولتی با سکوت در مورد بوشهر و دیگر تأسیسات اتمی همان سیاست خبری دولت احمدینژاد را پیش میبرند که «تأسیسات نیروگاه اتمی بوشهر از لحاظ امنیتی مدرنتر از نیروگاه اتمی ژاپن است.» (مصاحبه با خبرنگار تلویزیون دولتی اسپانیا، رادیو فردا، ۲۵ اسفند ۱۳۸۹) پس از چرنوبیل که بدون یک بلیه طبیعی از میان رفت چه کسی برتری تکنولوژی روسی بر تکنولوژی ژاپنی-امریکایی را باور میکند؟
رسانههای دولتی و شبه دولتی برای اطمینان بخشی به مردم نیز به مقامات روسی (پیمانکار نیروگاه) پناه آورده و از قول آنان نیروگاه بوشهر را مقاوم در برابر زلزله معرفی کردند: «وزیر امور خارجه روسیه با اشاره به فاجعه هستهای در ژاپن گفت: نیروگاه اتمی بوشهر در ایران در مقابل زمین لرزه مقاوم است... در نیروگاه بوشهر همه نکات ایمنی تا جایی که به مقاومت در مقابل زلزله و فناوری مربوط می شود، رعایت شده است.» (الف، ۲۵ اسفند ۱۳۸۹) رسانههای دولتی و شبه دولتی طرح پرسش در مورد ایمنی نیروگاه بوشهر را نیز جنجال رسانهای بیگانگان خواندند. (بوشهر فوکوشیما نیست، فارس، ۲۵ اسفند ۱۳۸۹)
قدرت رسانههای آزاد و افکار عمومی
در رسانههای جهان آزاد پس از اخبار اولیه در مورد زلزله و سونامی و تلفات آنها، بخش عمدهی مواد رسانهای در مورد سیاستهای انرژی کشورها، ضایعات ناشی از استفاده از برق اتمی، نتایج کار- گروههای تحقیق در مورد تأسیسات اتمی مشکلزا (مثل چرنوبیل، گوندرِمینگِن آلمان، و جزیرهی تری مایل در ایالت پنسیلوانیا) و تشکیل گروههای کاری برای بررسی ایمنی نیروگاههای موجود اتمی بوده است.
فشار افکار عمومی تا حدی بوده است که دولت آلمان تعویق سه ماههای را در تمدید فعالیت نیروگاههای اتمی این کشور اعلام کرد. وزیر انرژی دولت اوباما نیز در مجلس نمایندگان اطمینان داد که مقررات ایمنی نیروگاههای هستهای مورد تجدید نظر قرار خواهد گرفت.
مباحث عمده در برنامههای رادیویی و تلویزیونی و مطبوعات و سایتهای اینترنتی کشورهای دموکراتیک دارای تأسیسات اتمی تولید برق در هفتهی مابعد زلزله و سونامی در ژاپن ایمنی این نیروگاهها، سیاست دولتها در مورد تشویق یا محدود کردن ساخت آنها یا اعمال مقررات سختگیرانه در مورد ایمنی و انرژیهای جایگزین بوده است.
صاحبان صنایع اتمی با قدرت مالی خود همواره گوشهای سیاستمداران را برای پیشبرد برنامههای توسعهای خود در اختیار دارند اما رسانهها و مجامع مدنی در این میان بیکار ننشسته و به آگاهیرسانی در این زمینه مشغول بودهاند.
تشعشعات اتمی، حق مسلم ما
سیاست دولت جمهوری اسلامی پیشبرد برنامهی اتمی خود به هر قیمت است. از همین جهت اصولاً بحث هزینه- فایده از آغاز از مجموعه مباحث مربوط به توسعه نیروگاه اتمی بوشهر و تاسیسات نطنز، اصفهان، اراک و فردو بیرون بوده است.
دولت جمهوری اسلامی در دو دههای که برنامه اتمی خود را به پیش برده حتی یک جزوه کوچک اطلاعرسانی در مورد صنایع اتمی و مخاطراتش در اختیار ساکنان مناطقی که این تأسیسات را در خود جای دادهاند نگذاشته است. حتی یک گفتوگو در رادیو و تلویزیون دولتی در این مورد با حضور موافقان و مخالفان برگزار نشده است. نگه داشتن مردم در بیخبری مطلق نمایانگر این نکته است که از منظر مقامات جمهوری اسلامی نه غنیسازی بلکه تشعشعات اتمی حق مسلم مردم ایران شمرده شده است.
بنا به دستورات مستقیم شورای امنیت ملی رسانههای دولتی و شبه دولتی و نیمه مستقل از هرگونه بحث در مورد سیاست اتمی کشور منع شدهاند و آنها که تبعیت نکردهاند هزینه آن را نیز پرداختهاند. مردم ایران و کارشناسان ایرانی از منظر حکومت حق هیچ اظهار نظری در مورد برنامهی اتمی کشور و هزینهها و پیامدهای آن ندارند.
برنامهی اتمی جمهوری اسلامی برنامهی اتمی ولی فقیه است که گویی از آسمان به او نازل شده و هیچ کس به جز وفاداران به وی حق اظهار نظر مخالف و منتقدانه در مورد آن ندارند، آن هم موضوعی که در کشوری زلزلهخیز و با ظرفیت فنی پایین و مقامات پر مدعا و متوهم میتواند برای جان صدها هزار نفر از مردم مخاطره داشته باشد.
اصلاحطلبان مذهبی و سیاست اتمی
سیاست اصلاحطلبان مذهبی و حکومتی (غیر از احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم که دارای دکترای فیزیک از دانشگاه شریف است) تأیید همیشگی رفتار دولت یا سکوت در برابر سیاست هستهای آن بوده است.اصلاحطلبانی که با این پروژه آشنایی داشتند اما در رقابتها و داد و ستدهای سیاسی نقشی نداشتند (مثل مسعود علیمحمدی) از سر راه برداشته شدند.
اصلاحطلبان طرح پرسش در باب غنیسازی و انرژی اتمی را که دولت به صورت بخشی از غرور ملی جلوه داده و خود نیز در دورهای آن را به پیش بردهاند برای خود بسیار پر هزینه میدانند. شاهد این سیاست را در مواجهه رسانههای اصلاح طلب مذهبی و سابقاً حکومتی نیز میتوان مشاهده کرد.
(در دوره یک هفتهای پس از وقوع حادثه) در سایتهای «ندای سبز آزادی» و «امروز» حتی یک خط خبر در مورد فاجعه فوکوشیما به چشم نمیخورد. تلویزیون رسا در بخشهای خبری و نیز در مصاحبهها و تفسیرهای خبری خود اصولاً به این موضوع نپرداخت. در سایت «تحول سبز» تنها سه خط خبر در مورد انفجار و تشعشعات به چشم میخورد. اما سایت خبری جرس در این حوزه به انعکاس نظرات کارشناسان و اخبار مرتبط با نگرانیهای کارشناسان و فعالان سیاسی پرداخت.
عملیات نظامی «سفر سحرگاه»، تکرار تاریخ از صدام تا قذافی
با آغاز اولین بخش از عملیات مشترک نظامی «اودیسه داون» (سفر سحرگاه)، توسط نیروی دریایی آمریکا و عملیات «ایلامی» توسط نیروی دریایی بریتانیا، در فاصله کوتاهی پس از هجوم مستقل ۲۰ فروند هواپیمای جنگنده فرانسوی به خاک لیبی، شمارش معکوس برای راندن قذافی از قدرت آغاز شد.
هشت سال قبل، در همان روز (۱۹ ماه مارس) عملیات مشترک نظامی آمریکا و بریتانیا علیه رژیم صدام آغاز شد و ۲۰ روز بعد آن به سقوط دیکتاتور عراق انجامید.
در عملیات جاری نظامی علیه قذافی، علاوه بر دو ناو شکن یو اس اس-باری، و یو اس اس استات، زیر دریایی اتمی معروف آمریکا «پراویدنس» و زیر دریایی بریتانیایی «ترایومف» نیز مشارکت داشتند.
زیر دریایی پراویدنس که از روز ۱۴ ماه مارس در آبهای مدیترانه مستقر شده بود، طی ۱۰ سال اخیر در تمام عملیات نظامی حساس آمریکا، از جمله هجوم نظامی ۱۹ مارس ۲۰۰۳ علیه عراق شرکت داشته است.
دو ناو شکن آمریکایی باری و استات، هر یک تا ۹۶ فروند موشکهای کروز از نوع تاما هاک (مدل قدیمی و نوع جدیدتر) را در اختیار دارند. بریتانیا نیز در سال ۱۹۹۵ تعداد ۹۶ فروند موشک تاما هاک به ارزش هر فروند یک میلیون دلار از آمریکا خریداری کرده و در روز نخست جنگ لیبی تعددای از آنها را به کار برد.
زیر دریایی بریتانیایی که در اولین روز جنگ موشکی هدفهایی را در داخل لیبی مورد حمله قرار داد موسوم «اچ ام اس ترایومف» و دارای ۱۳۰ خدمه و سرنشین است. این زیر دریایی غیر اتمی است و تا ۳۰ فروند موشک تاماهاک و اژدرهای سنگین را در خود جای میدهد.
عملیات چند مرحلهای
در بخش اول عملیات واحدهای نیروی دریایی آمریکا و بریتانیا، ۱۱۲ موشک کروز به ۲۰ هدف از غرب لیبی (شهرهای زاویه، زواره و تریپولی ) تا شرق آن کشور (اجدابیا و بنغازی) شلیک شد. هدف اصلی این هجوم موشکی از میان بردن ظرفیت دفاع ضد هوایی نیروهای قذافی و کم خطر ساختن حملات هوایی بعدی نیروهای ائتلاف بود.
انتظار میرود که در بخشهای بعدی این عملیات، نیروی هوایی، شبکه فرسوده رادار (ساخت روسیه) و توپهای ضدهوایی در اختیار نیروهای طرفدار قذافی نیز منهدم شده و در فاصله چند روز بعد اجرای بقیه عملیات عمدتاً به نیروی هوایی ائتلاف واگذار شود.
روز گذشته هواپیماهای جنگنده تورنادو، بریتانیا، مجهز به موشکهای «مرحم» از پایگاه خود در اسکاتلند آماده حرکت به منطقه جنگ شدند. یک فروند هواپیمای پشتیبانی نظامی متعلق به کانادا نیز روز گذشته به منظور شرکت در جنگ به مدیترانه پرواز کرد.
علاوه بر بریتانیا و فرانسه، نیروی هوایی دانمارک، ایتالیا و نیروی هوایی کانادا نیز طی روزهای آینده عملیاتی را در لیبی در کنار هواپیماهای آمریکایی اجرا خواهند کرد.
تلفات و خسارات جنگ
در صورت ادامه اصرار قذافی به عدم ترک قدرت، انتظار میرود طی چند روز آینده تعداد بیشتری از موشکهای کروز هدفهای خاص در داخل آن کشور را مورد حمله قرار دهند. بیشک تلفات غیر نظامیان در این حملات قابل ملاحظه خواهد بود. در روز اول این عملیات، مسئولان دولت قذافی از کشته شدن ۴۸ غیرنظامی خبر دادند.
با داخل شدن نیروی هوایی ائتلاف در جنگ و تدارک هجوم به نیروهای زرهی و یکان های زمینی قذافی، این تلفات میتواند به نحو چشمگیری افزایش یابد.
در جنگ سال ۲۰۰۳ علیه عراق، صدام فرصت یافت که تعدادی از هواپیماهای خود را به ایران و تعداد دیگری را به سوریه بفرستد. مشابه چنین فرصتی در اختیار قذافی قرار ندارد. از این لحاظ باید انتظار داشت که نیروهای مسلح لیبی، اعم از زمینی و با هوایی عمدتاً بروی زمین هدف قرار گرفته و از میان بروند.
هم اکنون هفت پایگاه نظامی ناتو در ایتالیا (از جمله سه مرکز در سیسیل) و مراکز نظامی دیگر در مالت و قبرس به منظور انجام چند مرحله بعدی جنگ علیه قذافی آماده شدهاند.
تفاوت عمده هجوم نظامی علیه صدام با عملیات جاری علیه قذافی، پرهیز نیروهای ائتلاف از درگیر شدن در روی زمین با نیروهای قذافی است. در حمله علیه عراق دهها هزار نیروی زمینی آمریکا و بریتانیا شرکت داشتند و شما آنها به سرعت از مرز یکصد هزار تن گذشت. مطابق گفته نظامیان آمریکا تا کنون هیچ فرد نظامی آمریکایی در لیبی پیاده نشده است.
ادامه حمله علیه نیروهای قذافی از راه هوا بیتردید میزان تلفات نیروهای انسانی و همچنین تخریب زیر ساختها، از جمله راههای ارتباطی، شبکه برق و آبرسانی در آن کشور را اجتنابناپذیر خواهد ساخت.
از سویی در صورت عدم اقدام سریع نیروهای ائتلاف به آغاز حمله نظامی علیه قذافی، بیشک تلفات انسانی بخصوص در بنغازی میتوانست این شهر یک میلیون نفری را با فاجعهای بزرگ روبهرو سازد. پیش از آغاز حمله در روز ۱۹ مارس، واحدهایی از نیروهای طرفدار قذافی به شهر بنغازی داخل و علاوه بر قرار دادن تانکها در حاشیه شهر، عملیات پاکسازی را در داخل آغاز کرده بودند.
با آغاز عملیات نظامی نیروهای ائتلاف، نگرانی مردم بنغازی از اقدام تلافیجویانه قذافی علیه آنها کاملاً از میان رفته است. در عین حال مشکل تلفات انسانی همچنان باقی است.
خلأ قدرت و مشکل جانشینی
تنها امید برای کاهش تلفات و محدود نگاه داشتن خسارات جنگ جاری در لیبی، در هم شکستن سریع مقاومت نیروهای طرفدار قذافی و فروپاشی آن از درون است. در چنین حالتی تنها نگرانی باقیمانده، پرکردن خلأ قدرت بعد از سقوط دولت قذافی خواهد بود.
به دلیل نبودن یک نیروی جانشین بعد از سقوط قذافی در لیبی، و فقدان رهبری متمرکز و شناختهشده سیاسی نزد مخالفان او، بخصوص در طرابلس، تا مدتی لیبی با خطر هرج و مرج و آشفتگی داخلی روبهرو خواهد بود.
راه حل دیگر، وقوع یک کودتا در لیبی و یا کشته شدن ناگهانی قذافی و انتقال قدرت به دولت جانشین او است. چنین دولتی میتواند شکل «اتحاد ملی» به خود گرفته و تدریجاً نظم را به لیبی باز گرداند.
در این مرحله انتقالی و حساس، کشورهای عرب همسایه، بخصوص مصر در شرق و تونس در غرب و همچنین کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، بریتانیا و ایتالیا میتوانند به حفظ نظم در داخل لیبی کمک کنند.
دو اودیسه در هشت سال
آمریکا طی چند روز آینده و بعد از پاکسازی نیروهای نظامی طرفدار قذافی از راه هوا، فرماندهی نیروهای ائتلاف را به کشورهای اروپایی منتقل خواهد کرد. اگرچه این نقش در صورت بروز تحولات پیشبینی نشده در طرابلس میتوانند مورد تجدید نظر قرار گیرد.
انتخاب نام عملیات «سفر سحرگاه» یا Odyssey DAWN که از داستان معروف هومر، شاعر حماسهسرای یونان باستان (قرنهای هشت و ۹ پیش از میلاد) گرفته، حاکی از دشواریهای راه و چالشهای ناشناخته این عملیات است.
اودیسیوس، پادشاه کشور خیالی ایتاکا، به گفته هومر، سر انجام سر در راه بازگشت به خانه میگذارد. در این راه، اودیسیوس با حیله و ترفندها و دامهای [خدایان ساکن] المپوس روبهرو است. او با کمک خدای شفق سر انجام راه خود را مییابد. در طول سفر و گذر از تاریکی و رسیدن به نور، تجربه میگیرد و خود را به خانه میرساند.
در بغداد، اودیسه سال ۲۰۰۳ در مرحله ابتدایی ۲۰ روز طول کشید و رژیم صدام (المپوس) در ۹ آوریل همان سال ساقط شد. اویسه سال ۲۰۱۱ در طرابلس و شکست دادن المپوس در آن شهر تا حدودی پیچیدهتر از داستان هشت سال پیش به نظر میرسد. هر چند که این پیچیدگی، ضرورتاً به معنی طولانیتر شدن آن نیست.
هشت سال قبل، در همان روز (۱۹ ماه مارس) عملیات مشترک نظامی آمریکا و بریتانیا علیه رژیم صدام آغاز شد و ۲۰ روز بعد آن به سقوط دیکتاتور عراق انجامید.
در عملیات جاری نظامی علیه قذافی، علاوه بر دو ناو شکن یو اس اس-باری، و یو اس اس استات، زیر دریایی اتمی معروف آمریکا «پراویدنس» و زیر دریایی بریتانیایی «ترایومف» نیز مشارکت داشتند.
زیر دریایی پراویدنس که از روز ۱۴ ماه مارس در آبهای مدیترانه مستقر شده بود، طی ۱۰ سال اخیر در تمام عملیات نظامی حساس آمریکا، از جمله هجوم نظامی ۱۹ مارس ۲۰۰۳ علیه عراق شرکت داشته است.
دو ناو شکن آمریکایی باری و استات، هر یک تا ۹۶ فروند موشکهای کروز از نوع تاما هاک (مدل قدیمی و نوع جدیدتر) را در اختیار دارند. بریتانیا نیز در سال ۱۹۹۵ تعداد ۹۶ فروند موشک تاما هاک به ارزش هر فروند یک میلیون دلار از آمریکا خریداری کرده و در روز نخست جنگ لیبی تعددای از آنها را به کار برد.
زیر دریایی بریتانیایی که در اولین روز جنگ موشکی هدفهایی را در داخل لیبی مورد حمله قرار داد موسوم «اچ ام اس ترایومف» و دارای ۱۳۰ خدمه و سرنشین است. این زیر دریایی غیر اتمی است و تا ۳۰ فروند موشک تاماهاک و اژدرهای سنگین را در خود جای میدهد.
عملیات چند مرحلهای
در بخش اول عملیات واحدهای نیروی دریایی آمریکا و بریتانیا، ۱۱۲ موشک کروز به ۲۰ هدف از غرب لیبی (شهرهای زاویه، زواره و تریپولی ) تا شرق آن کشور (اجدابیا و بنغازی) شلیک شد. هدف اصلی این هجوم موشکی از میان بردن ظرفیت دفاع ضد هوایی نیروهای قذافی و کم خطر ساختن حملات هوایی بعدی نیروهای ائتلاف بود.
انتظار میرود که در بخشهای بعدی این عملیات، نیروی هوایی، شبکه فرسوده رادار (ساخت روسیه) و توپهای ضدهوایی در اختیار نیروهای طرفدار قذافی نیز منهدم شده و در فاصله چند روز بعد اجرای بقیه عملیات عمدتاً به نیروی هوایی ائتلاف واگذار شود.
روز گذشته هواپیماهای جنگنده تورنادو، بریتانیا، مجهز به موشکهای «مرحم» از پایگاه خود در اسکاتلند آماده حرکت به منطقه جنگ شدند. یک فروند هواپیمای پشتیبانی نظامی متعلق به کانادا نیز روز گذشته به منظور شرکت در جنگ به مدیترانه پرواز کرد.
علاوه بر بریتانیا و فرانسه، نیروی هوایی دانمارک، ایتالیا و نیروی هوایی کانادا نیز طی روزهای آینده عملیاتی را در لیبی در کنار هواپیماهای آمریکایی اجرا خواهند کرد.
تلفات و خسارات جنگ
در صورت ادامه اصرار قذافی به عدم ترک قدرت، انتظار میرود طی چند روز آینده تعداد بیشتری از موشکهای کروز هدفهای خاص در داخل آن کشور را مورد حمله قرار دهند. بیشک تلفات غیر نظامیان در این حملات قابل ملاحظه خواهد بود. در روز اول این عملیات، مسئولان دولت قذافی از کشته شدن ۴۸ غیرنظامی خبر دادند.
با داخل شدن نیروی هوایی ائتلاف در جنگ و تدارک هجوم به نیروهای زرهی و یکان های زمینی قذافی، این تلفات میتواند به نحو چشمگیری افزایش یابد.
در جنگ سال ۲۰۰۳ علیه عراق، صدام فرصت یافت که تعدادی از هواپیماهای خود را به ایران و تعداد دیگری را به سوریه بفرستد. مشابه چنین فرصتی در اختیار قذافی قرار ندارد. از این لحاظ باید انتظار داشت که نیروهای مسلح لیبی، اعم از زمینی و با هوایی عمدتاً بروی زمین هدف قرار گرفته و از میان بروند.
هم اکنون هفت پایگاه نظامی ناتو در ایتالیا (از جمله سه مرکز در سیسیل) و مراکز نظامی دیگر در مالت و قبرس به منظور انجام چند مرحله بعدی جنگ علیه قذافی آماده شدهاند.
تفاوت عمده هجوم نظامی علیه صدام با عملیات جاری علیه قذافی، پرهیز نیروهای ائتلاف از درگیر شدن در روی زمین با نیروهای قذافی است. در حمله علیه عراق دهها هزار نیروی زمینی آمریکا و بریتانیا شرکت داشتند و شما آنها به سرعت از مرز یکصد هزار تن گذشت. مطابق گفته نظامیان آمریکا تا کنون هیچ فرد نظامی آمریکایی در لیبی پیاده نشده است.
ادامه حمله علیه نیروهای قذافی از راه هوا بیتردید میزان تلفات نیروهای انسانی و همچنین تخریب زیر ساختها، از جمله راههای ارتباطی، شبکه برق و آبرسانی در آن کشور را اجتنابناپذیر خواهد ساخت.
از سویی در صورت عدم اقدام سریع نیروهای ائتلاف به آغاز حمله نظامی علیه قذافی، بیشک تلفات انسانی بخصوص در بنغازی میتوانست این شهر یک میلیون نفری را با فاجعهای بزرگ روبهرو سازد. پیش از آغاز حمله در روز ۱۹ مارس، واحدهایی از نیروهای طرفدار قذافی به شهر بنغازی داخل و علاوه بر قرار دادن تانکها در حاشیه شهر، عملیات پاکسازی را در داخل آغاز کرده بودند.
با آغاز عملیات نظامی نیروهای ائتلاف، نگرانی مردم بنغازی از اقدام تلافیجویانه قذافی علیه آنها کاملاً از میان رفته است. در عین حال مشکل تلفات انسانی همچنان باقی است.
خلأ قدرت و مشکل جانشینی
تنها امید برای کاهش تلفات و محدود نگاه داشتن خسارات جنگ جاری در لیبی، در هم شکستن سریع مقاومت نیروهای طرفدار قذافی و فروپاشی آن از درون است. در چنین حالتی تنها نگرانی باقیمانده، پرکردن خلأ قدرت بعد از سقوط دولت قذافی خواهد بود.
به دلیل نبودن یک نیروی جانشین بعد از سقوط قذافی در لیبی، و فقدان رهبری متمرکز و شناختهشده سیاسی نزد مخالفان او، بخصوص در طرابلس، تا مدتی لیبی با خطر هرج و مرج و آشفتگی داخلی روبهرو خواهد بود.
راه حل دیگر، وقوع یک کودتا در لیبی و یا کشته شدن ناگهانی قذافی و انتقال قدرت به دولت جانشین او است. چنین دولتی میتواند شکل «اتحاد ملی» به خود گرفته و تدریجاً نظم را به لیبی باز گرداند.
در این مرحله انتقالی و حساس، کشورهای عرب همسایه، بخصوص مصر در شرق و تونس در غرب و همچنین کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، بریتانیا و ایتالیا میتوانند به حفظ نظم در داخل لیبی کمک کنند.
دو اودیسه در هشت سال
آمریکا طی چند روز آینده و بعد از پاکسازی نیروهای نظامی طرفدار قذافی از راه هوا، فرماندهی نیروهای ائتلاف را به کشورهای اروپایی منتقل خواهد کرد. اگرچه این نقش در صورت بروز تحولات پیشبینی نشده در طرابلس میتوانند مورد تجدید نظر قرار گیرد.
انتخاب نام عملیات «سفر سحرگاه» یا Odyssey DAWN که از داستان معروف هومر، شاعر حماسهسرای یونان باستان (قرنهای هشت و ۹ پیش از میلاد) گرفته، حاکی از دشواریهای راه و چالشهای ناشناخته این عملیات است.
اودیسیوس، پادشاه کشور خیالی ایتاکا، به گفته هومر، سر انجام سر در راه بازگشت به خانه میگذارد. در این راه، اودیسیوس با حیله و ترفندها و دامهای [خدایان ساکن] المپوس روبهرو است. او با کمک خدای شفق سر انجام راه خود را مییابد. در طول سفر و گذر از تاریکی و رسیدن به نور، تجربه میگیرد و خود را به خانه میرساند.
در بغداد، اودیسه سال ۲۰۰۳ در مرحله ابتدایی ۲۰ روز طول کشید و رژیم صدام (المپوس) در ۹ آوریل همان سال ساقط شد. اویسه سال ۲۰۱۱ در طرابلس و شکست دادن المپوس در آن شهر تا حدودی پیچیدهتر از داستان هشت سال پیش به نظر میرسد. هر چند که این پیچیدگی، ضرورتاً به معنی طولانیتر شدن آن نیست.
از ۱۳ میلیون خودرو تا ۵۰۰ نفر آلوده به ایدز در قم
اعداد و ارقام بعضی اوقات حامل واقعیاتی هستند که به تنهایی شگفتی میآفرینند. رادیو فردا نگاهی به ارقام و اعدادی دارد که این هفته در ایران بر سر زبانها بودهاند:
زمینلرزه ۷ ریشتری، تهران را ۱۰ سال تعطیل خواهد کرد
خبرگزاری مهر، شنبه: بهرام عکاشه، رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد گفت: «چنانچه زلزلهای با بزرگای ۷ یا ۷٫۵ ریشتر رخ دهد به طور یقین اعلام میکنم که تا ۱۰ سال تهران تعطیل خواهد ماند.»
این زمینشناس توضیح داد: «وضعیت میانصفحهای کشور ژاپن باعث شده که این کشور توانمندی ایجاد زلزلههایی با ۹٫۵ ریشتر را داشته باشد ولی وضعیت درونصفحهای ایران موجب شدهاست که بیشترین زلزلهای که در ایران رخ دهد ۸ ریشتر باشد.»
وی افزود که «ساختمانهای تهران قدرت پایداری در برابر زلزله ۵ ریشتری را ندارند» و اظهار داشت که در صورت رخ دادن زمینلرزهای ۷ ریشتری «ما تا ابد شهری به نام تهران نخواهیم داشت.»
بهرام عکاشه همچنین به لرزهخیز بودن دریای خزر اشاره کرد و افزود: «عمق سواحل در جنوب خزر هزار متر و در شمال ۱۰ متر است و اگر چنین سونامی در دریای خزر رخ دهد به دلیل کمعمق بودن سواحل در ایران خساراتی به مراتب بیش از سونامی در دریای عمان رخ خواهد داد.»
اجرای طرح «۳۱۳ یار موعود» در ۱۸ استان
خبرگزاری مهر، پنجشنبه: رضا فرخشاهینیا، مسئول کانون تخصصی مهدوی کرمانشاه، از برگزاری دوره سوم آموزش بصیرت در طرح «۳۱۳ یار موعود» در اوایل بهار در ۱۸ استان خبر داد.
نامگذاری این طرح به روایت شیعه در مورد حکمرانی ۳۱۳ تن از یاران نزدیک امام زمان بر جهان پس از آخرالزمان اشاره دارد.
رضا فرخشاهینیا اهداف عمده «طرح ۳۱۳ یار موعود» را «شناخت بیشتر حضرت مهدی، توسعه و ترویج فرهنگ مهدویت، و افزایش آگاهی جوانان در زمینههای مختلف و آموزش بصیرت مهدوی» توصیف کرد و افزود که هماینک در کرمانشاه به علت کمبود اعتبار کافی قادر به پذیرفتن ۵۰۰ جوان بیشتر در هر دوره نیستیم.
پیش از این، علیرضا پناهیان، مشاور رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها در مراسم عزاداری خانه آیتالله خامنهای گفت: «در روایات آمدهاست که ۳۱۳ یار حضرت مهدی، مانند کنیزانی در برابر مولای خود از آن حضرت اطاعت میکنند و آداب ولایتمداری نیز اینگونه است.»
بیماری ۹۰ درصد مبتلایان به ایدز در قم «ربطی به روابط جنسی ندارد»
خبرگزاری کار ایران، ایلنا، سهشنبه: سیدالشمسالدین حجازی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم گفت که هماینک «کمتر از ۵۰۰ نفر در قم آلوده به ویروس اچآیوی یا همان ایدز هستند» و اظهار داشت که بیماری بیش از ۹۰ درصد آنها «ربطی به روابط نامشروع جنسی ندارد.»
سیدالشمسالدین حجازی در ادامه خبر داد که مسئله رشوه گرفتن پزشکان در قم «ریشهکن نشدهاست» و اظهار داشت که «آمارهایی که از تعداد بیماران آلوده به ویروس ایدز در قم و همچنین مطالبی که پیرامون آنها عنوان میشود» دروغ است.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم افزود که «برای حل معضل بیماران خاص که یکی از معضلات جدی ماست به بودجهای بالغ بر یک میلیارد تومان نیاز داریم.»
شناسایی ۹ هزار نخبه در ایران
ایسنا، جمعه: نسرین سلطانخواه، رئیس بنیاد ملی نخبگان گفت: در حال حاضر چهار سال از حیات بنیاد ملی نخبگان میگذرد و طی این سالها، ۹ هزار نفر از نیروهای علمی نخبه در کشور شناسایی شدهاند که نیازمند حمایت مادی و معنوی میباشند.
وی طیف نخبگان را از ردههای سنی دانشآموز تا دانشمندان بزرگ علمی کشور دانست و تصریح کرد: «به تناسب نیازها و دغدغهها، باید حمایت لازم از این طیف گستره به شکل متنوعتر و اثرگذارتر صورت گیرد.»
۸۰ درصد افزایش مصادره دیش ماهواره در گیلان
خبرگزاری فارس، دوشنبه: عبادالله کریمی، رئیس پلیس آگاهی گیلان گفت: از ابتدای امسال تاکنون بیش از ۱۰۰ هزار قطعه تجهیزات ماهواره شامل دیش، رسیور و... در استان گیلان کشف و ضبط شد که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۸۰ درصد افزایش دارد.
وی افزود که در ۱۱ ماه گذشته بیش از ۵۷ هزار قوطی و بطر مشروبات الکلی خارجی در استان گیلان کشف و ضبط شد که در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته ۱۵ درصد افزایش داشتهاست.
رئیس پلیس آگاهی گیلان همچنین از دستگیری سه هزار و ۲۰۰ نفر قاچاقچی انواع کالا، کشف بیش از شش هزار پرونده سرقت و انهدام ۵۳ باند سارقان در این استان خبر داد.
۸۴ درصد افزایش در مصادره «اقلام ممنوعه» در کرمانشاه
ایسنا، شنبه: سردار کریم کشوری، فرمانده انتظامی استان کرمانشاه گفت: «امسال کشفیات استان نسبت به سال گذشته ۴۰ درصد افزایش داشته است؛ نیروی انتظامی موفق شده امسال در کشف اقلام ممنوعه ۸۴ درصد، تجهیزات ماهوارهای ۳۲ درصد، مواد مخدر ۳۴ درصد و محصولات ضد فرهنگی ۳۸ درصد افزایش کشفیات داشته باشد که نشان از عملکرد خوب نیروی انتظامی در استان است.»
امسال ۱۸ فیلم کمتر از ۱۰۰ میلیون تومان فروختند
روزنامه همشهری روز پنجشنبه در نوشتاری خبری با عنوان «بازار کساد سینما در سال ۸۹» نوشت: امسال ۱۸ فیلم کمتر از ۱۰۰ میلیون تومان فروختند و این فیلمها جملگی فیلمهای متفاوت و ساختارشکن نبودند و میانشان آثاری چون «عروسک»، «خروس بیمحل» و «خاطره» هم دیده میشود که برای گیشه ساخته شده بودند ولی فروشی ناامیدکننده داشتند.
این نوشتار، نوشته سعید مروتی، میافزاید: با بلیتهای ۴هزارتومانی فقط یک فیلم از مرز میلیارد گذشت که آن فیلم هم اگر قرار بود پولی بابت انبوه تیزرهایش که از تلویزیون پخش شد بدهد، احتمالا باید یک چیزی هم روی کارکرد گیشهاش میگذاشت و به واحد بازرگانی صدا و سیما میداد.
این خبر ادامه میدهد: «ریزش مخاطبان سینمای ایران به شهادت آمار همچنان ادامه دارد. اینکه چه کسی مقصر این وضعیت است در فضایی که در آن هر کس میکوشد دیگری را متهم کند، چندان اهمیت ندارد. مقصر هر که هست باید جلوی چنین وضعیتی را گرفت.»
تردد ۱۳ میلیون خودرو در ایران
وی این امر را یک معضل نامید و افزود: «در سال ۱۳۷۵ سرانه مالکیت خودرو در شهر مشهد به ازای هر هزار نفر ۵۴ دستگاه بود که در حال حاضر این رقم به ۲۰۰ دستگاه رسیدهاست و این افزایش حدود ۴ برابری سبب شدهاست که در تمام شهرها و به ویژه کلانشهرها شاهد اشباع معابر شهری باشیم.»
۵۰ میلیارد تومان سرمایه مردم در دست ۱۰۰ نفر
جهان صنعت، جمعه: غلامرضا مصباحیمقدم، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با اعلام اینکه ارزش کل معوقههای بانکی بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان است، گفت که عموم بدهکارانی که تسهیلات کلان از بانکها دریافت کردهاند، بیش از یکصد نفر نیستند.
وی افزود: «وامگیران کلان بانکها، افراد بانفوذ و صاحبان شرکتها و کارخانجات بزرگ کشور هستند که در بعضی موارد، بیش از یکهزار میلیارد تومان از بانکها تسهیلات کمکی برای توسعه تولید دریافت کردهاند.»
این نماینده همچنین از تحت پیگرد قرار گرفتن فردی خبر داد که پس از دریافت تسهیلاتی با رقم بسیار بالا از بانکهای کشور به دبی عزیمت کرده و تاکنون بازنگشتهاست.
۱۳٫۵ میلیون لیتر سهمیه بنزین معلولین پرداخت نشد
خبرگزاری ایلنا، دوشنبه: محمود کاری رئیس هیئت مدیره انجمن ندای معلولین ایران گفت: «با توجه بهاینکه از ماهها قبل مسئولین ستاد سوخت و سازمان بهزیستی اعلام داشتهاند که بنزین ۹ ماهه اول سال ۸۹ معلولان دارای خودرو تحویل داده میشود و حتی در مصاحبههای مطبوعاتی هم وعده دادهاند که سیزده و نیم میلیون لیتر بنزین جهت توزیع بین معلولان اختصاص داده شده اما متاسفانه عیلرغم نیاز شدید معلولین هنوز توزیع نشده و حتی مسئولین بطور شفاف راجع به این خلف وعدهها پاسخ نمیدهند.»
وی افزود: «معلوم نیست چه عواملی باعث کمکاری در خصوص تهیه و تامین بهموقع سهمیههای ویژه معلولین که شامل بن یا سبد کالای سالیانه و غیره به آنها میشود.»
۴۰ درصد افزایش زندانیان یزد در یک سال
خبرگزاری ایلنا، دوشنبه: غلامحسین حیدری، رئیس کل دادگستری استان یزد، ضمن ارائه گزارش کاملی از عملکرد دستگاه قضائی استان در سال جاری، میزان زندانیان استان را نزدیک به سه هزار نفر عنوان کرد و افزود: «مواد مخدر و سرقت بیشترین جرم این زندانیان است و در سال جاری تعداد زندانیان نسبت به سال گذشته حدود ۴۰ درصد افزایش یافتهاست.»
بنا بر این گزارش، محمدعلی صدوقی، نماینده رهبری در استان یزد در دیدار با رئیس کل دادگستری این استان اظهار داشت: «متأسفانه آمارها مؤید افزایش میزان جرایم در جامعه است.»
زمینلرزه ۷ ریشتری، تهران را ۱۰ سال تعطیل خواهد کرد
خبرگزاری مهر، شنبه: بهرام عکاشه، رئیس دانشکده علوم پایه دانشگاه آزاد گفت: «چنانچه زلزلهای با بزرگای ۷ یا ۷٫۵ ریشتر رخ دهد به طور یقین اعلام میکنم که تا ۱۰ سال تهران تعطیل خواهد ماند.»
این زمینشناس توضیح داد: «وضعیت میانصفحهای کشور ژاپن باعث شده که این کشور توانمندی ایجاد زلزلههایی با ۹٫۵ ریشتر را داشته باشد ولی وضعیت درونصفحهای ایران موجب شدهاست که بیشترین زلزلهای که در ایران رخ دهد ۸ ریشتر باشد.»
وی افزود که «ساختمانهای تهران قدرت پایداری در برابر زلزله ۵ ریشتری را ندارند» و اظهار داشت که در صورت رخ دادن زمینلرزهای ۷ ریشتری «ما تا ابد شهری به نام تهران نخواهیم داشت.»
بهرام عکاشه همچنین به لرزهخیز بودن دریای خزر اشاره کرد و افزود: «عمق سواحل در جنوب خزر هزار متر و در شمال ۱۰ متر است و اگر چنین سونامی در دریای خزر رخ دهد به دلیل کمعمق بودن سواحل در ایران خساراتی به مراتب بیش از سونامی در دریای عمان رخ خواهد داد.»
اجرای طرح «۳۱۳ یار موعود» در ۱۸ استان
خبرگزاری مهر، پنجشنبه: رضا فرخشاهینیا، مسئول کانون تخصصی مهدوی کرمانشاه، از برگزاری دوره سوم آموزش بصیرت در طرح «۳۱۳ یار موعود» در اوایل بهار در ۱۸ استان خبر داد.
نامگذاری این طرح به روایت شیعه در مورد حکمرانی ۳۱۳ تن از یاران نزدیک امام زمان بر جهان پس از آخرالزمان اشاره دارد.
رضا فرخشاهینیا اهداف عمده «طرح ۳۱۳ یار موعود» را «شناخت بیشتر حضرت مهدی، توسعه و ترویج فرهنگ مهدویت، و افزایش آگاهی جوانان در زمینههای مختلف و آموزش بصیرت مهدوی» توصیف کرد و افزود که هماینک در کرمانشاه به علت کمبود اعتبار کافی قادر به پذیرفتن ۵۰۰ جوان بیشتر در هر دوره نیستیم.
پیش از این، علیرضا پناهیان، مشاور رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها در مراسم عزاداری خانه آیتالله خامنهای گفت: «در روایات آمدهاست که ۳۱۳ یار حضرت مهدی، مانند کنیزانی در برابر مولای خود از آن حضرت اطاعت میکنند و آداب ولایتمداری نیز اینگونه است.»
بیماری ۹۰ درصد مبتلایان به ایدز در قم «ربطی به روابط جنسی ندارد»
خبرگزاری کار ایران، ایلنا، سهشنبه: سیدالشمسالدین حجازی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم گفت که هماینک «کمتر از ۵۰۰ نفر در قم آلوده به ویروس اچآیوی یا همان ایدز هستند» و اظهار داشت که بیماری بیش از ۹۰ درصد آنها «ربطی به روابط نامشروع جنسی ندارد.»
سیدالشمسالدین حجازی در ادامه خبر داد که مسئله رشوه گرفتن پزشکان در قم «ریشهکن نشدهاست» و اظهار داشت که «آمارهایی که از تعداد بیماران آلوده به ویروس ایدز در قم و همچنین مطالبی که پیرامون آنها عنوان میشود» دروغ است.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم افزود که «برای حل معضل بیماران خاص که یکی از معضلات جدی ماست به بودجهای بالغ بر یک میلیارد تومان نیاز داریم.»
شناسایی ۹ هزار نخبه در ایران
ایسنا، جمعه: نسرین سلطانخواه، رئیس بنیاد ملی نخبگان گفت: در حال حاضر چهار سال از حیات بنیاد ملی نخبگان میگذرد و طی این سالها، ۹ هزار نفر از نیروهای علمی نخبه در کشور شناسایی شدهاند که نیازمند حمایت مادی و معنوی میباشند.
وی طیف نخبگان را از ردههای سنی دانشآموز تا دانشمندان بزرگ علمی کشور دانست و تصریح کرد: «به تناسب نیازها و دغدغهها، باید حمایت لازم از این طیف گستره به شکل متنوعتر و اثرگذارتر صورت گیرد.»
۸۰ درصد افزایش مصادره دیش ماهواره در گیلان
خبرگزاری فارس، دوشنبه: عبادالله کریمی، رئیس پلیس آگاهی گیلان گفت: از ابتدای امسال تاکنون بیش از ۱۰۰ هزار قطعه تجهیزات ماهواره شامل دیش، رسیور و... در استان گیلان کشف و ضبط شد که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۸۰ درصد افزایش دارد.
وی افزود که در ۱۱ ماه گذشته بیش از ۵۷ هزار قوطی و بطر مشروبات الکلی خارجی در استان گیلان کشف و ضبط شد که در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته ۱۵ درصد افزایش داشتهاست.
رئیس پلیس آگاهی گیلان همچنین از دستگیری سه هزار و ۲۰۰ نفر قاچاقچی انواع کالا، کشف بیش از شش هزار پرونده سرقت و انهدام ۵۳ باند سارقان در این استان خبر داد.
۸۴ درصد افزایش در مصادره «اقلام ممنوعه» در کرمانشاه
ایسنا، شنبه: سردار کریم کشوری، فرمانده انتظامی استان کرمانشاه گفت: «امسال کشفیات استان نسبت به سال گذشته ۴۰ درصد افزایش داشته است؛ نیروی انتظامی موفق شده امسال در کشف اقلام ممنوعه ۸۴ درصد، تجهیزات ماهوارهای ۳۲ درصد، مواد مخدر ۳۴ درصد و محصولات ضد فرهنگی ۳۸ درصد افزایش کشفیات داشته باشد که نشان از عملکرد خوب نیروی انتظامی در استان است.»
امسال ۱۸ فیلم کمتر از ۱۰۰ میلیون تومان فروختند
روزنامه همشهری روز پنجشنبه در نوشتاری خبری با عنوان «بازار کساد سینما در سال ۸۹» نوشت: امسال ۱۸ فیلم کمتر از ۱۰۰ میلیون تومان فروختند و این فیلمها جملگی فیلمهای متفاوت و ساختارشکن نبودند و میانشان آثاری چون «عروسک»، «خروس بیمحل» و «خاطره» هم دیده میشود که برای گیشه ساخته شده بودند ولی فروشی ناامیدکننده داشتند.
این نوشتار، نوشته سعید مروتی، میافزاید: با بلیتهای ۴هزارتومانی فقط یک فیلم از مرز میلیارد گذشت که آن فیلم هم اگر قرار بود پولی بابت انبوه تیزرهایش که از تلویزیون پخش شد بدهد، احتمالا باید یک چیزی هم روی کارکرد گیشهاش میگذاشت و به واحد بازرگانی صدا و سیما میداد.
این خبر ادامه میدهد: «ریزش مخاطبان سینمای ایران به شهادت آمار همچنان ادامه دارد. اینکه چه کسی مقصر این وضعیت است در فضایی که در آن هر کس میکوشد دیگری را متهم کند، چندان اهمیت ندارد. مقصر هر که هست باید جلوی چنین وضعیتی را گرفت.»
تردد ۱۳ میلیون خودرو در ایران
روزنامه خراسان، دوشنبه: «محسنیان» معاون مطالعات و برنامه ریزی سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری مشهد گفت: برابر آمار در حال حاضر حدود ۱۳ میلیون دستگاه خودرو در کشور تردد دارند و سرانه مالکیت خودرو در کشورمان به ویژه در سالهای اخیر رو به افزایش است.
وی این امر را یک معضل نامید و افزود: «در سال ۱۳۷۵ سرانه مالکیت خودرو در شهر مشهد به ازای هر هزار نفر ۵۴ دستگاه بود که در حال حاضر این رقم به ۲۰۰ دستگاه رسیدهاست و این افزایش حدود ۴ برابری سبب شدهاست که در تمام شهرها و به ویژه کلانشهرها شاهد اشباع معابر شهری باشیم.»
۵۰ میلیارد تومان سرمایه مردم در دست ۱۰۰ نفر
جهان صنعت، جمعه: غلامرضا مصباحیمقدم، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با اعلام اینکه ارزش کل معوقههای بانکی بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان است، گفت که عموم بدهکارانی که تسهیلات کلان از بانکها دریافت کردهاند، بیش از یکصد نفر نیستند.
وی افزود: «وامگیران کلان بانکها، افراد بانفوذ و صاحبان شرکتها و کارخانجات بزرگ کشور هستند که در بعضی موارد، بیش از یکهزار میلیارد تومان از بانکها تسهیلات کمکی برای توسعه تولید دریافت کردهاند.»
این نماینده همچنین از تحت پیگرد قرار گرفتن فردی خبر داد که پس از دریافت تسهیلاتی با رقم بسیار بالا از بانکهای کشور به دبی عزیمت کرده و تاکنون بازنگشتهاست.
۱۳٫۵ میلیون لیتر سهمیه بنزین معلولین پرداخت نشد
خبرگزاری ایلنا، دوشنبه: محمود کاری رئیس هیئت مدیره انجمن ندای معلولین ایران گفت: «با توجه بهاینکه از ماهها قبل مسئولین ستاد سوخت و سازمان بهزیستی اعلام داشتهاند که بنزین ۹ ماهه اول سال ۸۹ معلولان دارای خودرو تحویل داده میشود و حتی در مصاحبههای مطبوعاتی هم وعده دادهاند که سیزده و نیم میلیون لیتر بنزین جهت توزیع بین معلولان اختصاص داده شده اما متاسفانه عیلرغم نیاز شدید معلولین هنوز توزیع نشده و حتی مسئولین بطور شفاف راجع به این خلف وعدهها پاسخ نمیدهند.»
وی افزود: «معلوم نیست چه عواملی باعث کمکاری در خصوص تهیه و تامین بهموقع سهمیههای ویژه معلولین که شامل بن یا سبد کالای سالیانه و غیره به آنها میشود.»
۴۰ درصد افزایش زندانیان یزد در یک سال
خبرگزاری ایلنا، دوشنبه: غلامحسین حیدری، رئیس کل دادگستری استان یزد، ضمن ارائه گزارش کاملی از عملکرد دستگاه قضائی استان در سال جاری، میزان زندانیان استان را نزدیک به سه هزار نفر عنوان کرد و افزود: «مواد مخدر و سرقت بیشترین جرم این زندانیان است و در سال جاری تعداد زندانیان نسبت به سال گذشته حدود ۴۰ درصد افزایش یافتهاست.»
بنا بر این گزارش، محمدعلی صدوقی، نماینده رهبری در استان یزد در دیدار با رئیس کل دادگستری این استان اظهار داشت: «متأسفانه آمارها مؤید افزایش میزان جرایم در جامعه است.»
الفالوذج
در بیان استحباب یوم النبروز
ناصر پاکدامن
.به پیوست نوشته ای است از بیست سالی پیش درباره نوروز و عرف و شرع.
گفتم که شاید درین "معرکه گیری احمدی نژادی" درتخت جمشید ارزش دیدن و احیانا
خواندن داشته باشد.
که نوروز دعوای عرف و شرع است. و حضور پایدار و بزرگوار عرف است در سراسر فضای
فرهنگی که از شرق قاره هند آغاز می شود تا دامنه غربی جبال زاگرس و ازشمال
آسیای مرکزی و دامنه جبال قفقاز را در بر می گیرد تا کرانه های بحر عمان و
خلیج فارس. فضائی از اقوام و ملتهایی نه واحد و نه یک رنگ که گوناگون و
رنگارنگ. حضور آئین نوروزی یعنی حضور همواره محور زمانی برای تنظیم زندگی اجتماعی، اقتصادی و فردی و جمعی. . نوروز، سال شمسی و گاهنامه شمسی است تنظیم
یافته بر اساس نیازها و ضرورتهای زندگی و کار و پیشه و مصلحت مردمان و پس بر
اساس حرکت خورشید و مبشر نوشدن و رسیدن فصلها. و نه گاهنامه شرعی و قمری.
این روزها هم که این حکومتیان می خواهند با توسل به "منشور کوروش" و "شکوه
تخت جمشید"، به آرایش و پیرایش تازه ای از چهره و سیره خود دست زنند و تحمیق تلطیفی کنند بد نیست که از یاد نبریم که نوروز ناکیش است و نه کیش. و بازخوانی این متن هم یادآوری است از تلاش دائم دین آوران و متشرعان برای جذب و تصاحب هر آنچه شرع نیست و پس جلوه دیگری از تمامیت خواهی این خاکمان این زمانه.
.از یاد نبریم که لب بود که دندان امد و عرف بود که شرع آمد. شرع کیش است و عرف ناکیش است، عرفی باشیم .
ن.. پ.
الفالوذج، در بیان استحباب یوم النبروز
گفتم که شاید درین "معرکه گیری احمدی نژادی" درتخت جمشید ارزش دیدن و احیانا
خواندن داشته باشد.
که نوروز دعوای عرف و شرع است. و حضور پایدار و بزرگوار عرف است در سراسر فضای
فرهنگی که از شرق قاره هند آغاز می شود تا دامنه غربی جبال زاگرس و ازشمال
آسیای مرکزی و دامنه جبال قفقاز را در بر می گیرد تا کرانه های بحر عمان و
خلیج فارس. فضائی از اقوام و ملتهایی نه واحد و نه یک رنگ که گوناگون و
رنگارنگ. حضور آئین نوروزی یعنی حضور همواره محور زمانی برای تنظیم زندگی اجتماعی، اقتصادی و فردی و جمعی. . نوروز، سال شمسی و گاهنامه شمسی است تنظیم
یافته بر اساس نیازها و ضرورتهای زندگی و کار و پیشه و مصلحت مردمان و پس بر
اساس حرکت خورشید و مبشر نوشدن و رسیدن فصلها. و نه گاهنامه شرعی و قمری.
این روزها هم که این حکومتیان می خواهند با توسل به "منشور کوروش" و "شکوه
تخت جمشید"، به آرایش و پیرایش تازه ای از چهره و سیره خود دست زنند و تحمیق تلطیفی کنند بد نیست که از یاد نبریم که نوروز ناکیش است و نه کیش. و بازخوانی این متن هم یادآوری است از تلاش دائم دین آوران و متشرعان برای جذب و تصاحب هر آنچه شرع نیست و پس جلوه دیگری از تمامیت خواهی این خاکمان این زمانه.
.از یاد نبریم که لب بود که دندان امد و عرف بود که شرع آمد. شرع کیش است و عرف ناکیش است، عرفی باشیم .
ن.. پ.
الفالوذج، در بیان استحباب یوم النبروز
نوروز؛ در بستر تاریخ و اسطوره
خسرو صادقی بروجنی
۱-نگاهي كوتاه به گذشتهها
جشن نوروز از مراسم بسيار قديمي ايرانيان است. اين رسم كهن ايراني آن قدر در تاريخ پيش ميرود كه به افسانهها و اسطورهها ميپيوندد و قدمتي در حد تاريخ پيدايي ملت ايران پيدا ميكند، ايرانيان شرقي به ويژه از وقتي كه وارد مرحله دهنشيني و كشاورزي شدند، در ميان مراسم جشنها و نيايش ها به فراگرد تغيير فصول توجه خاصي نشان دادند. از آن جمله جشنهاي پاييزي يا مهرگان (ميتراكانه) و جشنهاي بهاري و تجديد حيات كشتزارها يعني نوروز بوده است. در ‹‹اوستا›› از نوروز نامي نيست ولي در ميان متون ديني قديميترين منبع موجود كتاب ‹‹بندهشن›› است كه به جشن ‹‹نوروز›› اشاره اي شده است
سلطنت هخامنشيان براساس تساهل نسبت به عقايد و آراء ديگران بنا شده بود و بنابراين در پذيرش متقابل از دانش و فرهنگ بيگانگان نيز مقاومتي نميكردند. چنانچه مبناي محاسبات تقويم خود را بر پايه دانش نجومي مصريان قرار دادند و براي نام ماهها از اسامي زردشتي سود بردند. دردوره اشكانيان نيز گاه شماري تركيبي از تقويم اوستايي و مصري بود و به هر حال در اين گاه شماريها جشنهاي نوروز و مهرگان براي خود جايي داشتند. در زمان ساسانيان جشنهاي نوروز با شكوه و رونق كاملتري انجام ميشد و پادشاهان اين سلسله در نوروز كه چند روز به درازا ميكشيد مراسم مختلفي به جا ميآوردند.
بعد از ظهور اسلام با آنكه تغييرات مذهبي و سياسي فراواني در جامعه ايران صورت گرفته بود و بسیاري از عادات اجتماعي گذشته دستخوش فراموشي يا دگرگوني شدهبود، در ميان آن بخش از سنتهاي ايراني كه كه بعد از اسلام نيز همچنان به حيات خود ادامه ادامه دادند، يكي رسم نوروز بود كه به ويژه از آن جهت كه با اصول و ضوابط دين هم تعارضي نداشت، نه تنها با مخالفت خلافت اسلامي مواجه نشد بلكه بعد از گذشت زماني كه سادگي حكومت اسلامي جاي خود را به تشريفات قدرتمدارانهی گرفته شده از دربارهاي ايران و روم داد، با حسن استقبال هم مواجه شد و به شكل يك آيين پر طمطراق درباري درآمد. ضمناً حاكميت عرب با استفاده از اين موقعيت جمعآوري ماليات را هم با جشنهاي نوروزي هم زمان كرد و حتي «متوكل عباسي» از آن جهت كه نوروز با فصل درو و جمعآوري محصول فاصله زيادي داشت دستور داد آن را تا زمان برداشت كشت به تأخير اندارد كه روستاييان بتوانند مالياتهاي دولت را پرداخت كنند. با ابن همه برگزاري مراسم نوروز گاهي با مخالفتها و محدوديتهايي روبرو ميشد؛ چنانچه همین «متوكل» برپايي آيين نوروزي – به ويژه اسب دواني – را در كوچه و بازار ممنوع كرد.
اما عليرغم اين محدوديتها و سختگيريها، نوروز همچون يك سنت استوار جاي خود را در ميان مسلمانان باز كرد اما با شكلها و تغييرهاي گوناگون و در قالب پنداشته ها و باورهاي متعدد مردمي:
۱. گل آدم در نوروز سرشته شد. نوروز آفرينش انسان است.
۲. آدم بهشتي، از ميوه ممنوع تناول كرد ،لاجرم به پادافره آن گناه از بهشت رانده شد و روي زمين به «سرانديب» فرود آمد و شريك جرمش ‹‹حوا›› به ‹‹جده›› افتاد. آدم از كرده خود توبه كرد و به درگاه خدا ناليد ،خداوند بر او ببخشود و بدين سان جفت او در زمين عرفات، در روز «نوروز» به او باز گردانيد.
۳. چون كشتي نوح بر «جودي» قرار گرفت آب كم كم پايين آمد و نوح پاي بر خاك نهاد، آن روز «نوروز» بود.
۴. روزي كه يوسف را از چاه، برادران بيرون كشيدند، «نوروز» بود.
۵. موسي، عصاي خود را بر آب نيل (يا درياي سرخ) زد و آب پس نشست و بنياسراييل از آب گذشتند و از تعقيب و آزار فرعون جستند. آن روز، نوروز بود.
۶. روزي كه دوباره، يونس نبي از دهان ماهي پاي بر ساحل نهاد، نوروز بود.
۷. هنگامي كه خداوند انسان را آفريد همه ستارگان آسمان در برج «حمل/ فروردين» جمع گشتند و چون كار آفرينش پايان آمد، خداوند ستارگان را فرمود تا به جايگاههاي خود باز گردند. آن روز نوروز بود.
۸. بكتاشيان «نوروز» را روز تولد حضرت علي ميدانند و معتقدند كه امام علی، در همين روز با فاطمه ازدواج كرد.
۹. شيعيان ميگويند پيغمبر در چنين روزي علي را به خلافت خويش برگزيد.
۲- ريشههاي نوروز
«ژرژ دومزيل» عقيده دارد كه چون هند و اروپاييان داراي زبان مشترك بودهاند بنابراين ميبايد داراي فرهنگ و اساطير مشتركي هم بوده باشند. با توجه به اينكه آيين نوروز به گونهاي كه ما در سرزمين خود داريم در ديگر اساطير هند و اروپايي و هند و ايراني باقي نمانده است، بنابراين نظر زنده ياد مهرداد بهار در مورد اينكه نوروز را آييني پيش آريايي در نجد ايران ميداند، درست به نظر ميرسد، زيرا در اوستا، كتاب ديني ايرانيان پيش از اسلام كه قدمت آن به 600 تا800 سال پيش از ميلاد ميرسد نيز اشارهاي به نوروز نشده است و تنها در متون پهلوي دورن ميانه به نوروز و آيينهاي آن اشاره شده است. بنابراين آرياييها به هنگام مهاجرت از دشتهاي اوراسي از جنوب روسيه فعلي به سوي نجد ايران با بخشي از باورها و آيينهاي بوميان اين سرزمين روبرو شدند و آنها را در خود جذب كردند و با باورهاي خود آميختند كه يكي از آنها نوروز بود.
آيينهاي نوروزي در ميان اقوام و ملل ديگر از جمله بابليان، هيتيان، مصريان، يهوديان، مسيحيان و... از دير زمان وجود داشته است. اين آيينها بيش از هر چيز با مراسم قرباني كردن و نو كردنهاي رمزي ارتباط داشته است. در آسياي غربي جشن سال نو جشن ازدواج مقدس الهه آب و خداي باروري بوده كه در اصل پيروزي ايزد آبهاي شيرين دركشتن غول آبهاي شيرين بوده است. آيينهاي نوروزي را با مراسم «تموز» ،«آدونيس»، «آتيس» نيز همراه كردهاند. جشن بهاري آدونيس در ابتداي عزا بوده كه ضمن آن مرگ آدونيس، خداي گياهان را يادآوري ميكردند اما در عين حال جشن شادي نيز بود زيرا خدا دوباره زنده ميشد. پيكره خدا كه مانند جسدي آن را كفن پوشانده بودند بر سر گور ميبردند و سپس آن را به دريا ميانداختند. در برخي جاها آيين دوباره زنده شدن خدا را فرداي روز آيين عزا برگزار ميكردند.
بنابراين آنچه اكنون در ايران به عنوان نوروز و مراسم آن وجود دارد بازمانده آيينهايي است كه از دوران ورود آرياييان به ايران تاكنون باقي مانده است. در دوران هخامنشيان نشانههايي از آيين نوروز در كاخ آپادانا در تخت جمشيد وجود دارد كه شاه در اين مراسم نمايندگان ملتها و اقوام گوناگون رابه حضورش ميپذيرفته و هدايايي از آنها دريافت ميكرده است. در دوران ساسانيان – به روايت آرتور كريستين سن - نوروز از اهميت بيشتري برخوردار بوده و به همين دليل نام نوروز در ميان آهنگهاي زمان ساساني كه شاعران ايراني مانند نظامي و منوچهري آنها را ضبط كردهاند مثل نوروز، ساز نوروز، نوروز بزرگ و نوروز قباد آمده است.
آنچه از نوروز امروز در ايران وجود دارد بخشي از آيينهاي بازمانده از دوران پيش آرياييهاست كه پس از امتزاج با باورهاي آنان و پس از ايراني شدن در دوران پيش از اسلام با آميخته شدن با باورهاي اسلامي ممزوج گشته و به گونهاي كه اكنون وجود دارد در اين سرزمين وجود دارد .بديهي است اساطير و آيينها در چرخشهاي تاريخي-جغرافيايي هميشه تغيير مييابند. ديگر اينكه ماه فروردين ماه فروهرها است. فروهرها گونهاي از روان آدمي يا نوعي همزاد آدميان هستند. «هينلز» ميگويد: همانگونه كه هر يك از آفريدگان مادي يك اصل مينوي دارند انسان نيز خود آسماني دارد كه «فروشي» يا فروهر اوست.
در ماه فروردين فروهرها به زمين ميآيند و در اطراف خانهی خانوادهشان ميگردند. آنها دوست دارند افراد خانواده و خانههايشان تميز و مرتب باشند تا براي آنان دعا و آرزوي بركت كنند. اگر فروهرها خانه و كاشانهشان را پاكيزه نبينند ناراحت ميشوند و دعا و بركت از آن مردم و خانهها رخت ميبندد از اين روست كه از هنگام آمدن بهار در فروردين چراغ خانهها را روشن ميگذارند و يا در قديم مراسم آتش افروزي بر روي بامها انجام ميدادند تا راه فروهرها را روشن و تابناك كند. حاجي فيروز، راه انداختن دستههاي نقابدار با صورتكهاي سياه را كه نماينده فروهر مردگان است تداعي ميكند.
دكتر مهرداد بهار اعتقاد دارد:«حاجي فيروز بازمانده آيين بازگشت ايزد شهيد شونده يا سياوش است و چهره سياهش نماد بازگشت او در جهان و لباس سرخش نماد خون سياوش است و شادي حاجي فيروز شادي زايش دوباره كه رويش و بركت را با خودشان ميآورند است». روز سيزده نوروز زا هم باز دريك چرخش اساطيري پايان دوازده روز نماينده دوازده هزار سال آفرينش آيين زرتشتي ميدانند كه روز بعدش يك آشفتگي به وجود ميآيد كه به رستاخيز و نوشدگي ديگر ميانجامد. سيزده نوروز با نوعي آشفتگي در ديدگاههاي مسيحي (دروغ هاي اول آوريل) مطابقت دارد.
در انتها لازم است در مورد چهارشنبهسوري به نقل از دكتر مهرداد بهار گفته شود كه جشن آتشافشانياش را منسوب به دوران باستان ميداند و آتش روشن كردن را نماد گرم كردن جهان و زدودن سرما و پژمردگي و بدي از تن ميداند. در مورد اين كه چرا اين مراسم درشب چهارشنبه اخر سال صورت ميگيرد ايشان عقيده دارد شايد به خاطر عدد ۴ و معرف چهار فصل بوده است.
آنچه سفره هفت سين را تزئين ميكند: سبزه نو دميده است و سنبل خوش بر و بو. «سيب» كه ميوهاي بهشتي نام گرفته است و نمادي از زايش است؛ «سمنو» اين مائده تهيه شده از جوانه گندم. «سنجد» كه بوي برگ و شكوفه درخت آن محرك عشق و دلباختگي است. «سير» كه از دير زمان به عنوان دارويي براي تندرستي شناخته شده است.دانههاي اسپند كه نامش به معني «مقدس» است و نيز شمع كه روشنايي و نامش آتش را به ياد ميآورد؛ تخم مرغ كه تمثيلي ازنطفه و باروري است. كاسه آب زلال به نشانه همه آبهاي خوب جهان و ماهي زنده درآب به نشانه تازگي و شادابي. تاجيكيان در روزگاران گذشته درمراسم نوروز سفره هفت شين ميچيدند:۱-شراب ۲-شير ۳-شيريني ۴-شكر ۵-شربت ۶-شمع ۷-شانه. در نوروز از ‹‹هفت ميم›› نيز سخن رفته است.
منابع
۱. داريوش شايگان، اديان و مكاتب فلسفي هند، جلد اول، انتشارات امیرکبیر ۱۳۷۵.
۲. مهرداد بهار، جستاري چند در فرهنگ ايران، انتشارات اسطوره ۱۳۸۵.
۳. آرتور كريستين سن، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایران، ترجمه: ژاله آموزگار-احمد تفضلي، نشر چشمه ۱۳۷۷.
۴. جان هينلز، شناخت اساطير ايران، ترجمه ژاله آموزگار – احمد تفضلي، نشر چشمه ۱۳۸۸.
بهار عربی در شن زارهای لیبی
یوسف عزیزی بنی طرفچهارشنبه شب ـ 23 فوریه گذشته ـ همراه پسرم از تورنتو به اتاوا رسیدیم. جلوی ترمینال، سوار تاکسی کرایه ای شدیم که منتظر مسافر بود. راننده همین که دید عربی صحبت می کنیم سر سخن را باز کرد. فلسطینی بود و از این که مردم لیبی علیه سرهنگ معمر قذافی شوریده اند، برآشفته. از کمک های سرهنگ به انقلاب فلسطین صحبت کرد و این که آمریکا و غرب پشت سر ناآرامی های لیبی است. پسرم در جواب، از خودکامگی ها و خودخواهی های سرهنگ سخن گفت و این که چهل و دو سال است با مشت آهنین بر مردم لیبی حکومت می کند، بی هیچ قانون اساسی یا قوه قضاییه یا مطبوعات مستقل. بحث آنان البته به نتیجه نرسید چون مسافت کوتاه بود و سخن فراوان.
صحبت های راننده فلسطینی در اتاوا این پرسش را مطرح می کند که آیا وجود شخصیت هایی چون صدام حسین و معمر قذافی و علی خامنه ای در راس قدرتی که استبداد را با مبارزه با غرب همراه می کنند، می تواند بهانه ای برای تعطیل دموکراسی و آزادی و سلطه خفقان در درون کشورهایشان باشد؟ اعتراضات و تظاهرات مردم ایران و لیبی نشان داد که پاسخ به این پرسش منفی است.
جنبش مردم لیبی علیه دیکتاتوری سرهنگ قذافی می توانست همانند جنبش های ضد دیکتاتوری مردم تونس و مصر با تلفات کمتری به نتیجه برسد، اما چنین نشد و این ـ البته ریشه در ساختار جامعه آن کشور دارد.
لیبی گرچه شاهد توسعه اقتصادی آمرانه سرهنگ قذافی طی چهار دهه گذشته بود، اما در غیاب توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی به عاملی برای مخالفت توده های مردم علیه رژیمی شد که هنگام کودتای ضد سلطنتی قذافی علیه شاه ادریس سنوسی در سال 1969با تحسین اکثریت مردم لیبی (و جهان عرب و چپگرایان گیتی) رو به رو شده بود. و این نتایج شبیه همان نتایج توسعه اقتصادی رژیم شاه است که دیدیم چگونه در نبود توسعه سیاسی، مردم چاره را در انقلاب دیدند.
فساد اداری و قطب بندی اجتماعی و طبقاتی که طی دهه گذشته به اوج خود رسید تا نخاع حاکمیت لیبی و خانواده قذافی رسیده است. و این بی شباهت با طبقات نوپدید در جمهوری اسلامی ایران نیست. فرزندان معمر قذافی به نوکیسه گان و ثروتمندان بزرگ کشور نفتی ـ رانتی لیبی بدل شده اند. رسانه های عربی از حلبی آبادهایی صحبت می کنند که در پیرامون شهرهایی همچون بنغازی مثل قارچ سر برآورده اند، آن هم در کشوری که رهبرش در ابتدا ادعا داشت که سیاست هایش سوسیالیستی است و درآمد نفت را به تساوی میان مردم تقسیم می کند و البته آن نوع سوسیالیسم، نه سوسیالیسم انسانی که سوسیالیسم سرنیزه بود. یعنی در نبود توسعه سیاسی، همان توسعه اقتصادی آمرانه شکلی طبقاتی به خود گرفت که لایه ممتاز خانواده قذافی در راس آن قرار دارد.
نیز می توان به تفاوت ها و همانندی های دیگری میان لیبی قذافی و ایران خامنه ای اشاره کرد. لیبی بر خلاف ایران (و مصر و تونس)، طبقه متوسط کم بنیه ای دارد و اصولا عاری از نهادهای مدنی است. بافت جامعه لیبی عشایری و از دو ملیت عرب (اکثریت) و بربر (اقلیت) تشکیل می شود. “بربرها” که به آنان “آمازیغ” هم می گویند عمدتا در غرب کشور سکونت دارند و تحت تاثیر ستم ملی در همان روزهای نخست به انقلاب پیوستند و شهرهای خود را آزاد کردند. بافت عشایری ـ البته ـ بارزتر است و در فرآیند تحولات مهم تر. اکنون جامعه لیبی گرفتار جنگ داخلی شده است و بیم آن می رود که با پیشرفت نیروهای دولتی در مناطق آزاد شده و شکست اپوزیسیون لیبی، نه تنها مردم این کشور طعم رهایی از دیکتاتوری قذافی را نچشند، بلکه این امر باعث دلگرمی دیگر خودکامگان خاورمیانه و شمال آفریقا شود. براین مبناست که رییس جمهور یمن طی چند روز گذشته بر کشتار متحصنان و تظاهرکنندگان افزوده. ما تاثیر زیان بار این امر را حتا در تونس و مصر می بینیم که به شکل تحرک نیروهای ضد دموکراسی بروز یافته است. مردم ایران نیز همچون سایر خلق های این منطقه چشم به نتیجه این نبرد خونین دوخته اند و این برای ایرانیان که رو در روی رژیم خشنی همچون رژیم لیبی قرار دارند، مهم است.
باید دید که طرح اتحادیه عرب و کشورهای غربی برای ایجاد منطقه “پرواز ممنوع”، که در دهه نود در عراق اجرا شد، به کجا می انجامد. در واقع اکنون بهار عربی در شن زارهای لیبی به خون نشسته است، اما با این همه، موج بلند دموکراسی همچنان پتانسیل ویژه خود را دارد و دروازه های کشورهای خاورمیانه را یک به یک می کوبد و شکست یا پیروزی مردم لیبی فقط می تواند این فرآیند را کنُد یا تسریع کند. کندی این فرآیند این روزها در الجزایر قابل مشاهده است، اما از سوی دیگر، انقلاب دموکراتیک مردم یمن را می بینیم که روز به روز توده ای تر می شود و در آستانه پیروزی بر علی عبدالله صالح ـ با سی و دو سال سابقه ریاست جمهوری ـ است.
صحبت های راننده فلسطینی در اتاوا این پرسش را مطرح می کند که آیا وجود شخصیت هایی چون صدام حسین و معمر قذافی و علی خامنه ای در راس قدرتی که استبداد را با مبارزه با غرب همراه می کنند، می تواند بهانه ای برای تعطیل دموکراسی و آزادی و سلطه خفقان در درون کشورهایشان باشد؟ اعتراضات و تظاهرات مردم ایران و لیبی نشان داد که پاسخ به این پرسش منفی است.
جنبش مردم لیبی علیه دیکتاتوری سرهنگ قذافی می توانست همانند جنبش های ضد دیکتاتوری مردم تونس و مصر با تلفات کمتری به نتیجه برسد، اما چنین نشد و این ـ البته ریشه در ساختار جامعه آن کشور دارد.
لیبی گرچه شاهد توسعه اقتصادی آمرانه سرهنگ قذافی طی چهار دهه گذشته بود، اما در غیاب توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی به عاملی برای مخالفت توده های مردم علیه رژیمی شد که هنگام کودتای ضد سلطنتی قذافی علیه شاه ادریس سنوسی در سال 1969با تحسین اکثریت مردم لیبی (و جهان عرب و چپگرایان گیتی) رو به رو شده بود. و این نتایج شبیه همان نتایج توسعه اقتصادی رژیم شاه است که دیدیم چگونه در نبود توسعه سیاسی، مردم چاره را در انقلاب دیدند.
فساد اداری و قطب بندی اجتماعی و طبقاتی که طی دهه گذشته به اوج خود رسید تا نخاع حاکمیت لیبی و خانواده قذافی رسیده است. و این بی شباهت با طبقات نوپدید در جمهوری اسلامی ایران نیست. فرزندان معمر قذافی به نوکیسه گان و ثروتمندان بزرگ کشور نفتی ـ رانتی لیبی بدل شده اند. رسانه های عربی از حلبی آبادهایی صحبت می کنند که در پیرامون شهرهایی همچون بنغازی مثل قارچ سر برآورده اند، آن هم در کشوری که رهبرش در ابتدا ادعا داشت که سیاست هایش سوسیالیستی است و درآمد نفت را به تساوی میان مردم تقسیم می کند و البته آن نوع سوسیالیسم، نه سوسیالیسم انسانی که سوسیالیسم سرنیزه بود. یعنی در نبود توسعه سیاسی، همان توسعه اقتصادی آمرانه شکلی طبقاتی به خود گرفت که لایه ممتاز خانواده قذافی در راس آن قرار دارد.
نیز می توان به تفاوت ها و همانندی های دیگری میان لیبی قذافی و ایران خامنه ای اشاره کرد. لیبی بر خلاف ایران (و مصر و تونس)، طبقه متوسط کم بنیه ای دارد و اصولا عاری از نهادهای مدنی است. بافت جامعه لیبی عشایری و از دو ملیت عرب (اکثریت) و بربر (اقلیت) تشکیل می شود. “بربرها” که به آنان “آمازیغ” هم می گویند عمدتا در غرب کشور سکونت دارند و تحت تاثیر ستم ملی در همان روزهای نخست به انقلاب پیوستند و شهرهای خود را آزاد کردند. بافت عشایری ـ البته ـ بارزتر است و در فرآیند تحولات مهم تر. اکنون جامعه لیبی گرفتار جنگ داخلی شده است و بیم آن می رود که با پیشرفت نیروهای دولتی در مناطق آزاد شده و شکست اپوزیسیون لیبی، نه تنها مردم این کشور طعم رهایی از دیکتاتوری قذافی را نچشند، بلکه این امر باعث دلگرمی دیگر خودکامگان خاورمیانه و شمال آفریقا شود. براین مبناست که رییس جمهور یمن طی چند روز گذشته بر کشتار متحصنان و تظاهرکنندگان افزوده. ما تاثیر زیان بار این امر را حتا در تونس و مصر می بینیم که به شکل تحرک نیروهای ضد دموکراسی بروز یافته است. مردم ایران نیز همچون سایر خلق های این منطقه چشم به نتیجه این نبرد خونین دوخته اند و این برای ایرانیان که رو در روی رژیم خشنی همچون رژیم لیبی قرار دارند، مهم است.
باید دید که طرح اتحادیه عرب و کشورهای غربی برای ایجاد منطقه “پرواز ممنوع”، که در دهه نود در عراق اجرا شد، به کجا می انجامد. در واقع اکنون بهار عربی در شن زارهای لیبی به خون نشسته است، اما با این همه، موج بلند دموکراسی همچنان پتانسیل ویژه خود را دارد و دروازه های کشورهای خاورمیانه را یک به یک می کوبد و شکست یا پیروزی مردم لیبی فقط می تواند این فرآیند را کنُد یا تسریع کند. کندی این فرآیند این روزها در الجزایر قابل مشاهده است، اما از سوی دیگر، انقلاب دموکراتیک مردم یمن را می بینیم که روز به روز توده ای تر می شود و در آستانه پیروزی بر علی عبدالله صالح ـ با سی و دو سال سابقه ریاست جمهوری ـ است.
جامعه شناسی سمت ها و سیاست ها
- ویراست دوم-
جمشید طاهری پور
* ۲۵ بهمن و یکم و دهم اسفند، ۸ مارس و ظهر روزی که رفسنجانی از سر اجبار، مصلحت این دید که مسند ریاست مجلس خبرگان را به آیت الله کنی وابگذارد، همه صدائی که می شد شنید؛ "صدای ساکت پای مردم" بود! در شباهت به طنزی تلخ، از پی یک آدم دزدی ۱۸ روزه، تیتر اول سایت های سبز؛ خبر روشن شدن دوباره چراغ خانه سران جنبش بود. بر این رویداد ها تفسیرها می توان نوشت اما سخن تازه ای که می توان در میان آورد، واکاوی جامعه شناسی رویداد ها ست. تقریبا" در قریب به اتفاق تفاسیر و تحلیل ها، به نیروهای اجتماعی که این رویداد ها نشانه های آشکار نبرد آن هاست یا پرداخته نشده و یا به اشاره-ای از آن بسنده شده است. به نظر می رسد برای شناخت منطق رویداد ها و چشم انداز فراز و نشیب های آن – در حدودی که از یک تحلیل واقع بینانه و عینی ساخته است- پرداختن به جامعه شناسی رویداد ها ضروری است. در این یادداشت طرحی از این مهم به دست داده می شود.
* پیروزی احمدی نژاد در نهمین و دهمین دوره ریاست جمهوری، با توسل به دخالت سازمانیافته احزاب پادگانی در امر انتخابات، با نظارت استصوابی و پشتیبانی "بیت رهبری" به دست آمد. بر اثر این پیروزی ها؛ اصلاح طلبان از ساختار قدرت بیرون رانده شدند و جهش تازه-ای در گسترش دامنه قدرت احزاب پادگانی پدیدار شد. یک جهت دیگر این فرایند عقب راندن اصول گرایان سنتی از مواضع قدرتی بود که در انحصار خود داشتند. برای نخستین بار در ساختار اصلی قدرت، تغییراتی پدیدار گردید که حاکی از تضعیف موقعیت "رهبر" و در مفهوم وسیع تر، فقها و آخوندهای حاکم و شرکای مکلای آنان – نسل اول اصول گرایان- بود. در رویداد های اخیر نیز این ویژگی ها بروز وظهور پیدا کرد؛ آقایان موسوی و کروبی از پی نافرمانی مدنی ۲۵ بهمن به اتفاق همسرانشان ربوده وپس از ۱۸ روز پر ماجرا، در حصر و حصار و در وضعیت مبهم و نامشخص به سر می برند. بر آن ها در این ماجرای ربایش چه گذشت؟ و عمل و اثر ماجرا چه بوده است؟ آیا به حصر خانگی آنان پایان داده خواهد شد؟ پاسخ این پرسش ها معلوم نیست اما ظاهر نمایش به این خوشبینی یا توهم دامن می زند که توازن قوا و آرایش گرایش ها در بالا و پائین جامعه به ترتیبی است که توانست "هسته سخت" در ساختار قدرت را از تعرض بیشتر باز بدارد. نمایش ماجرا و شگردهای تبلیغاتی به ترتیبی بوده که "خامنه-ای" را در کانون ماجرا توصیف می کند. ظاهرا"آن ها با یک تیر دو نشان زدند؛ هم خواستند بگویند می گیریم و خواهیم دید هیچ اتفاق مهمی نمی افتد! و هم می خواهند القاء کنند؛ تسلیم و رضا به "آقا"، کلید حل بحران است! اما دم خروس از جای دیگر بیرون زد! رفسنجانی به رغم آن که تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن را محکوم و آن را کار "معاندین نظام" خواند، مجبور شد کرسی ریاست مجلس خبرگان را به آیت الله کنی، پدر خوانده اصول گرایان سنتی طرفدار احمدی نژاد وا بگذارد. خامنه-ای این واگذاری را "عاقلانه" دانست و در تحسین آن داد سخن داد. عسگر اولادی چهره کهنه کار همین قبیله، ضمن اشاره-ی ابروئی دلجویانه به اصلاح طلبان، اعتراف کرد که "آقا" از اصول گرایان خواسته تا در انتخابات آتی یک لیست داشته باشند. به این ترتیب می توان دید که سراپای این سمت و سیاست ها علاوه بر نمایش "اقتدار" و ضرب شصت نشان دادن به سران نمادین جنبش سبز، بر این منطق استوار است که اولا" کار جنبش سبز تمام است و ثانیا" دوران قند عسل نسل اول اصول گرایان به پایان آمده و همه باید قبول کنند که احزاب پادگانی و دولت سپاهی کودتا، نیروی برتر در ساختار قدرت است. رفته رفته معلوم می شود که برای "رهبر" چاره-ای نمانده تا نقش خود را به عنوان قاضی عسکر دولت پادگانی، دستکم آبرومندانه حفظ کند! همه نشانه ها حاکی از فرو رفتن بیش از پیش جامعه در انسداد سیاسی است که در آن "رهبر" نماد دیکتاتوری، اما احزاب و دولت پادگانی- امنیتی، استوانه های آن هستند. این نقش های دو روی یک سکه است که بر توهم پیش راندن ایران به سوی آزادی در متن "تعامل با رهبر" و "حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی"، مهر ابطال می کوبد. به نظر می رسد برای توضیح این سمت و سیاست ها، استفاده از اسالیب جامعه شناسی سیاست روشنگر و اطمینان بخش است.
* احزاب پادگانی –امنيتی نماينده-ی فرماندهان اصول گرای جنگ پرورده-ای هستند که ماشین سرکوب مخالفان و منقدین "نظام" را در اختیار دارند. آنان برای سهم بيشتر و بيشتری از قدرت اقتصادی و سياسی حرص می زنند وآن را از اصلاح طلبان باز گرفته و از اصول گرایان سنتی طلب می کنند. و يا می کوشند غنائم بيشتری را از چنگ آنان و آقازاده هاشان بيرون بکشند و از آن خود و انصار-شان سازند. آنان را می توان حلال زاده ترین مولود حکومت اسلامی توصیف کرد. خاستگاه اجتماعی بیشتر-شان لايه فرودست جامعه بوده است و می توان گفت با يک توده-ی چند مليونی فرودست، قويا" مذهبی و سنتی و خرافه پرست و به لحاظ فرهنگی بی نصيب مانده، دست خالی و فقير که بيشترين بسيجيان و پاسداران را تحويل حکومت اسلامی داده-اند و مصداق واقعی "امت شهيد پرور" هستند، در ارتباط و پيوند و داد و ستد مستمرند. پایه اجتماعی احزاب پادگانی، بيشتر و عمدتا" از آهالی دهات و شهرهای کوچک اند و در شهرهای بزرگ؛ نورسیدگان و تازه به دوران رسیده هائی هستند؛ روستائی و روستازاده، با سهمیه هنگفت سپاه و بسیج در دانشگاهها و مدارس عالی که چشمگیرترین هنر نخبگانشان؛ سازمانگری "ساندیس" در راهپیمائی های حکومتی است. در نسل اول خود نيروی ضربت انقلاب خمينی بودند، اما امروز و در نسل های دوم و سوم، در سطوح مختلف بوروکراسی دولتی، از کارگزاران حکومت و با درصد بالائی از اعتیاد و دیگر مفاسد اجتماعی؛ نيروی پشتیبان احزاب و دولت پادگانی-امنيتی و چشم و گوش "مقام معظم رهبری" هستند. ولايت مطلقه فقيه، تخت جباریت-اش، نه تنها بر ماشین سرکوب، بلکه بر گرده-ی استخوانی همين امت شهيد پرور قرار و آرام دارد. به این ترتیب، تسلیم و رضای "مقام معظم رهبری" به احزاب و دولت پادگانی- امنيتی، به اصطلاح جنبه ساختاری دارد؛ هم به اعتبار تکیه ولایت فقیه به نهادهای سرکوب و هم از زاویه پایه توده-ایی مقبولیت و اقتدار آن!
* این ملاحظه؛ یعنی دخالت علل جامعه شناختی، در سمت ها و سیاست های مطرح در جنبش سبز نیز صادق است. همه می دانیم که جنبش سبز در برگیرنده طیف گسترده-ای از علایق اجتماعی و سیاسی است و در آن تنوع چشمگیری از گرایشات دینی، قومی، فرهنگی، فلسفی و زیبا شناختی وجود دارد. گستردگی این طیف به اندازه ای است که یک سر آن با رفسنجانی و کارگزاران او در تماس است و یک سر دیگر-اش با جریان های تاریخی- اجتماعی هم چون جنبش چپ و یا لیبرال –دموکرات های مونارشیک ایران! به علاوه زیر چتر فراگیر جنبش شهروندی ملت ایران، جنبش های اجتماعی نظیر جنبش کارگران، زنان، دانشجویان و جوانان، جنبش های حقوق بشری، جنبش رفع تبعیض همبودهای قومی- زبانی، دینی... حضور دارند. با نشانه های انکار ناپذیری می توان گفت که جنبش چه در مقیاس خرد و چه در مقیاس فراگیر، قبل از هر چیز، بر شبکه های اجتماعی پیشرو تکیه دارد و تا دست یافتن به موقعیتی که اقشار اجتماعی بزرگ جامعه ایران را نمایندگی کنند، راه درازی در پیش است. نازل بودن وزن و وزنه نمایندگی اجتماعی اقشار مردم در جنبش سبز، با این که به دلیل سرشت متنوع و متکثر آن، نمی توان آنرا در علایق، طرز نگاه و باورها، و خواست های این یا آن گرایش فعال و موثر در جنبش، خلاصه کرد و به تعریف در آورد، به گرایش هائی میدان می دهد که در چنین مسیر زیانباری؛ می کوشند جنبش شهروندی ملت ایران را مصادره به مطلوب کنند! نقد تطبیقی ویراست اول و دوم منشور راه سبز امید، در این باره بسیار روشنگر است. در مجال این یادداشت، به یادآوری گذرای سه مورد بسنده می کنم؛ مورد اول: در مقدمه ویراست اول با عبارات شفافی از نهادینه شدن "دروغ و فساد و خرافه... در لایه های درونی نظام" یاد شده بود و تاکید داشت: "گویا در این لایه ها ساختی محکم برای دفاع از منافعی شکل گرفته است که از عایدی صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و واردات سالانه ۷۰ میلیارد دلار کالا و سلطه بر نهادهای پولی و مالی بدون نظارت های موثر نشات می گیرد.". این عبارات در ویراست دوم حذف شده اند!! آسان می توان درک کرد که مقتضای این حذف، پرهیز از خواست تغییر ساختار و ترکیب اجتماعی الیگارشی قدرت است. مورد دوم: به روشنی می توان نشان داد که سمت تغییرات به گونه-ای که در ویراست دوم مشهود است، تاکید بارزتر بر استراتژی "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" و "حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی" است. قابل فهم است که چنین سمتگیری، علایق اصلاح طلبان حکومتی و منافع تکنوکرات ها و مدیران میانی نظام و جلب ناراضیان در صفوف اصول گرایان سنتی، اعم از معمم و مکلا را مد نظر دارد. مورد سوم: بیان اسلامی ویراست اول تعدیل شده و به لایه زیرین متن و فاصله نانوشته سطرها، رانده و پوشیده نگهداشته شده است. در این مورد نیز پیداست که هدف، رضایت خاطر همراهان سکولار، در ادامه سیاست انتخاباتی جلب 25 ملیون "آرای خاموش" بوده است.
* از عبرت های تلخ گذشته، برداشت مطلق، منجمد و یکسویه از مفهوم جامعه شناسی سیاست است. جنبش های اجتماعی را انسان ها برپا می دارند و انسان را نمی توان در موقعیت اجتماعی – طبقاتی، منجمد و خلاصه کرد. در جامعه شناسی مدرن به کارپایه نظری و برنامه عمل ناشی از آن در جنبش های اجتماعی اهمیت درجه اول گذارده می شود. به این ترتیب داشتن دیدگاه خردبنیاد و آینده نگرانه، بیان شفاف و بدون ابهام آماج ها و خواست ها، با کلید واژگان دموکراسی و حقوق بشر دارای اهمیت تعیین کننده است. باید به خاطر آوریم که در نخستین دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد؛ "بحران" در تمام ابعاد جامعه، دامنه و عمق بیشتر یافت و ایران در آستان "تغییر" قرار گرفت. در کارزار انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، وقتی میر حسین موسوی در اجتماع انتخاباتی خود در دانشگاه شیراز، سخن می گفت بر همین موقعیت وقوف داشت. او در این اجتماع گفت: "ما نیاز به تغییر داریم و گر نه نظامی باقی نمی ماند!". آقای موسوی دغدغه حفظ نظام را داشت و اکنون نیز راه سبز امید در ویراست دوم منشور خود، کماکان بر این دغدغه پا فشرده و می فشرد. روشن و شفاف باید دانست که مطالبه راه سبز امید و به طور مشخص ویراست دوم منشور آن؛ "تغییر رفتار نظام" است. اما جنبش مطالبه محور که در کارزار انتخابات سر برافراشت، بیانگر آن بود که خواست مردم و نیاز کشور؛ "تغییر نظام" است. در تظاهرات ۲۵ بهمن و یکم و دهم اسفند ۸۹، اگر شاهدیم که شعار "مرگ بر دیکتاتور" به شعار عام جنبش شهروندی ملت ایران فراروئیده، تائید و ابرام خواست و نیاز "تغییر نظام" از سوی مردم است. با این همه، می توان براین ارزیابی بود که ویراست دوم منشور راه سبز امید، از جمله زیر تاثیر نمایان پدیده نوظهور شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی، موافق ویراست اول؛ خواهان پیش راندن ایران به سوی آزادی است و در راستای استیفای حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت قرار دارد: " باز خوانی تجربه معاصر در جهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان می دهد که تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعه مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقای سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینه سازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی- سیاسی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پای فشاری بر تحقق آرمان های ملی، می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد. این امر مستلزم توافق و تاکید بر مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و همآهنگی میان همه نیروهائی است که به رغم داشتن هویت مستقل، با پذیرش تعدد و تنوع درون جنبش، زیر چتر ملی فراگیر جنبش سبز ایران در کنار یکدیگر قرار می گیرند."
* هیچ رویداد با اهمیت در حیات سیاسی کشور را، نمی توان بیرون از کشاکشی ارزیابی کرد که میان دو نیروی عمده جریان دارد؛ احزاب پادگانی – امنیتی با نمایندگی دولت ولائی- سپاهی از یکسو و جنبش شهروندی ملت ایران- جنبش سبز – از سوی دیگر. اکنون ایران یک جامعه دو قطبی است و جامعه شناسی "تغییر" در این افق قابل درک است. پیشروی ایران به سوی آزادی در گرو بیرون راندن جامعه از موقعیت قطبی شده، در مسیر پایان دادن به سرکوب و انسداد سیاسی در کشور است. بر روی این زیر ساخت جامعه شناختی، اشکال پیچیده- ای از خیزش های مطالباتی، اعتراضات مدنی، منازعات سیاسی و انواع گفتمان ها و اقسام نمایش ها و مانور ها و کشاکش های عجیب و غریب، به ظهور رسیده و به ظهور خواهد رسید. آن چیز که در میانه این نبردها و کشاکش ها، نصیب و قسمتی جز فرسایش و زوال، و فروپاشی و الغاء و انحلال ندارد و نخواهد داشت؛ "ولایت فقیه" است. به این ترتیب عبور کشور از استبداد دینی نه تنها یک خواست فراگیر است، بلکه از وجوب عینی بر خوردار است. همان گونه که در این بیست ماه و اندی بوده، در آینده نزدیک و دور نیز، منازعات و کشاکش ها روی استبداد ولائی – پادگانی متمرکز خواهد بود و قابل پیش بینی است که در اشکال نوپدیدی جریان خواهد یافت و چه بسا با بروز و ظهورهای تازه-ای روبرو خواهیم بود که هدف اصلی آن ایجاد شکاف و پراکندگی در صفوف جنبش سبز و سوق لایه هائی از آن، به سوی احزاب و دولت پادگانی، با گفتمان و کارکردی متفاوت است. برای نشاندادن پیچیدگی های موضوع، می توان به تدارک جشن نوروز – پر ارج ترین روز ملی ایرانیان – در ویرانه های تخت جمشید، به ابتکار دولت احمدی نژاد اشاره کرد! گویا مدیریت این جشن با مشائی، رئیس دفتر اوست و در آن رواسای جمهور و شاهان چند کشور نیز حضور خواهند داشت. در همین ارتباط آقای باهنر، از چهره های سیاستگزار اصول گرایان سنتی و رهبر "جامعه مهندسین" گفته؛ "فتنه آینده از درون اصول گرایان شکل می گیرد"!
* سیاست ما در تمام این ۲۱ ماه حیات جنبش سبز، از سکوی دیده بانی جنبش شهروندی ملت ایران؛ دفاع و پشتیبانی از آماج ها و خواست های آن در چارچوب تحول خواهی، "حمایت انتقادی" از سران نمادین جنبش، تائید و تحسین ایستادگی و استقامت های آنان، دفاع از حقوق و آزادی های شهروندی-شان، با هدف پیش راندن ایران به سوی آزادی؛ به سوی استیفای حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت بوده است. آن چه که با ورود جنبش سبز به مرحله تازه می تواند به مثابه یک ضرورت تازه مطرح باشد، تشخیص و طراحی شعار محوری، یعنی شعاری است که سمت حرکت فدائیان خلق را به طور مشخص و شفاف بازبتابد. به نظر می رسد؛ "انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس ملی بازنگری قانون اساسی"، گویا ترین و شفاف ترین پاسخ برای این ضرورت تازه باشد. ما در اهتمام خستگی ناپذیر خود در راه فشرده تر ساختن صفوف سکولار- دموکرات های ایران، به منظور افزایش نقش و اثر آنان در جنبش سبز، راسخ قدم هستیم. امروز با قاطعیت بیشتری می توان گفت که ملازم چنین تلاشی، اجتناب از گذاشتن علامت مساوی میان راه سبز امید و جنبش شهروندی ملت ایران است. شفاف ساختن تفاوت ها و به رسمیت شناختن آن، برای این نیست که در صفوف رنگارنگ جنبش سبز به جدائی ها دامن زنیم و خلل وارد کنیم. درست بر عکس آن؛ بیان شفاف تفاوت ها، پیش شرط گفتگوی نقادانه و درک متقابل متفاوت ها از یکدیگر، و رسیدن به تفاهم است. تنها بر این بنیاد می توان خواست های مشترک را تشخیص داد، رواداری را تحکیم بخشید و به سوی هماهنگی و تشکیل اتحادهای واقعی پیش رفت.
ج – ط
۱۵.۳.۲۰۱۱
* پیروزی احمدی نژاد در نهمین و دهمین دوره ریاست جمهوری، با توسل به دخالت سازمانیافته احزاب پادگانی در امر انتخابات، با نظارت استصوابی و پشتیبانی "بیت رهبری" به دست آمد. بر اثر این پیروزی ها؛ اصلاح طلبان از ساختار قدرت بیرون رانده شدند و جهش تازه-ای در گسترش دامنه قدرت احزاب پادگانی پدیدار شد. یک جهت دیگر این فرایند عقب راندن اصول گرایان سنتی از مواضع قدرتی بود که در انحصار خود داشتند. برای نخستین بار در ساختار اصلی قدرت، تغییراتی پدیدار گردید که حاکی از تضعیف موقعیت "رهبر" و در مفهوم وسیع تر، فقها و آخوندهای حاکم و شرکای مکلای آنان – نسل اول اصول گرایان- بود. در رویداد های اخیر نیز این ویژگی ها بروز وظهور پیدا کرد؛ آقایان موسوی و کروبی از پی نافرمانی مدنی ۲۵ بهمن به اتفاق همسرانشان ربوده وپس از ۱۸ روز پر ماجرا، در حصر و حصار و در وضعیت مبهم و نامشخص به سر می برند. بر آن ها در این ماجرای ربایش چه گذشت؟ و عمل و اثر ماجرا چه بوده است؟ آیا به حصر خانگی آنان پایان داده خواهد شد؟ پاسخ این پرسش ها معلوم نیست اما ظاهر نمایش به این خوشبینی یا توهم دامن می زند که توازن قوا و آرایش گرایش ها در بالا و پائین جامعه به ترتیبی است که توانست "هسته سخت" در ساختار قدرت را از تعرض بیشتر باز بدارد. نمایش ماجرا و شگردهای تبلیغاتی به ترتیبی بوده که "خامنه-ای" را در کانون ماجرا توصیف می کند. ظاهرا"آن ها با یک تیر دو نشان زدند؛ هم خواستند بگویند می گیریم و خواهیم دید هیچ اتفاق مهمی نمی افتد! و هم می خواهند القاء کنند؛ تسلیم و رضا به "آقا"، کلید حل بحران است! اما دم خروس از جای دیگر بیرون زد! رفسنجانی به رغم آن که تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن را محکوم و آن را کار "معاندین نظام" خواند، مجبور شد کرسی ریاست مجلس خبرگان را به آیت الله کنی، پدر خوانده اصول گرایان سنتی طرفدار احمدی نژاد وا بگذارد. خامنه-ای این واگذاری را "عاقلانه" دانست و در تحسین آن داد سخن داد. عسگر اولادی چهره کهنه کار همین قبیله، ضمن اشاره-ی ابروئی دلجویانه به اصلاح طلبان، اعتراف کرد که "آقا" از اصول گرایان خواسته تا در انتخابات آتی یک لیست داشته باشند. به این ترتیب می توان دید که سراپای این سمت و سیاست ها علاوه بر نمایش "اقتدار" و ضرب شصت نشان دادن به سران نمادین جنبش سبز، بر این منطق استوار است که اولا" کار جنبش سبز تمام است و ثانیا" دوران قند عسل نسل اول اصول گرایان به پایان آمده و همه باید قبول کنند که احزاب پادگانی و دولت سپاهی کودتا، نیروی برتر در ساختار قدرت است. رفته رفته معلوم می شود که برای "رهبر" چاره-ای نمانده تا نقش خود را به عنوان قاضی عسکر دولت پادگانی، دستکم آبرومندانه حفظ کند! همه نشانه ها حاکی از فرو رفتن بیش از پیش جامعه در انسداد سیاسی است که در آن "رهبر" نماد دیکتاتوری، اما احزاب و دولت پادگانی- امنیتی، استوانه های آن هستند. این نقش های دو روی یک سکه است که بر توهم پیش راندن ایران به سوی آزادی در متن "تعامل با رهبر" و "حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی"، مهر ابطال می کوبد. به نظر می رسد برای توضیح این سمت و سیاست ها، استفاده از اسالیب جامعه شناسی سیاست روشنگر و اطمینان بخش است.
* احزاب پادگانی –امنيتی نماينده-ی فرماندهان اصول گرای جنگ پرورده-ای هستند که ماشین سرکوب مخالفان و منقدین "نظام" را در اختیار دارند. آنان برای سهم بيشتر و بيشتری از قدرت اقتصادی و سياسی حرص می زنند وآن را از اصلاح طلبان باز گرفته و از اصول گرایان سنتی طلب می کنند. و يا می کوشند غنائم بيشتری را از چنگ آنان و آقازاده هاشان بيرون بکشند و از آن خود و انصار-شان سازند. آنان را می توان حلال زاده ترین مولود حکومت اسلامی توصیف کرد. خاستگاه اجتماعی بیشتر-شان لايه فرودست جامعه بوده است و می توان گفت با يک توده-ی چند مليونی فرودست، قويا" مذهبی و سنتی و خرافه پرست و به لحاظ فرهنگی بی نصيب مانده، دست خالی و فقير که بيشترين بسيجيان و پاسداران را تحويل حکومت اسلامی داده-اند و مصداق واقعی "امت شهيد پرور" هستند، در ارتباط و پيوند و داد و ستد مستمرند. پایه اجتماعی احزاب پادگانی، بيشتر و عمدتا" از آهالی دهات و شهرهای کوچک اند و در شهرهای بزرگ؛ نورسیدگان و تازه به دوران رسیده هائی هستند؛ روستائی و روستازاده، با سهمیه هنگفت سپاه و بسیج در دانشگاهها و مدارس عالی که چشمگیرترین هنر نخبگانشان؛ سازمانگری "ساندیس" در راهپیمائی های حکومتی است. در نسل اول خود نيروی ضربت انقلاب خمينی بودند، اما امروز و در نسل های دوم و سوم، در سطوح مختلف بوروکراسی دولتی، از کارگزاران حکومت و با درصد بالائی از اعتیاد و دیگر مفاسد اجتماعی؛ نيروی پشتیبان احزاب و دولت پادگانی-امنيتی و چشم و گوش "مقام معظم رهبری" هستند. ولايت مطلقه فقيه، تخت جباریت-اش، نه تنها بر ماشین سرکوب، بلکه بر گرده-ی استخوانی همين امت شهيد پرور قرار و آرام دارد. به این ترتیب، تسلیم و رضای "مقام معظم رهبری" به احزاب و دولت پادگانی- امنيتی، به اصطلاح جنبه ساختاری دارد؛ هم به اعتبار تکیه ولایت فقیه به نهادهای سرکوب و هم از زاویه پایه توده-ایی مقبولیت و اقتدار آن!
* این ملاحظه؛ یعنی دخالت علل جامعه شناختی، در سمت ها و سیاست های مطرح در جنبش سبز نیز صادق است. همه می دانیم که جنبش سبز در برگیرنده طیف گسترده-ای از علایق اجتماعی و سیاسی است و در آن تنوع چشمگیری از گرایشات دینی، قومی، فرهنگی، فلسفی و زیبا شناختی وجود دارد. گستردگی این طیف به اندازه ای است که یک سر آن با رفسنجانی و کارگزاران او در تماس است و یک سر دیگر-اش با جریان های تاریخی- اجتماعی هم چون جنبش چپ و یا لیبرال –دموکرات های مونارشیک ایران! به علاوه زیر چتر فراگیر جنبش شهروندی ملت ایران، جنبش های اجتماعی نظیر جنبش کارگران، زنان، دانشجویان و جوانان، جنبش های حقوق بشری، جنبش رفع تبعیض همبودهای قومی- زبانی، دینی... حضور دارند. با نشانه های انکار ناپذیری می توان گفت که جنبش چه در مقیاس خرد و چه در مقیاس فراگیر، قبل از هر چیز، بر شبکه های اجتماعی پیشرو تکیه دارد و تا دست یافتن به موقعیتی که اقشار اجتماعی بزرگ جامعه ایران را نمایندگی کنند، راه درازی در پیش است. نازل بودن وزن و وزنه نمایندگی اجتماعی اقشار مردم در جنبش سبز، با این که به دلیل سرشت متنوع و متکثر آن، نمی توان آنرا در علایق، طرز نگاه و باورها، و خواست های این یا آن گرایش فعال و موثر در جنبش، خلاصه کرد و به تعریف در آورد، به گرایش هائی میدان می دهد که در چنین مسیر زیانباری؛ می کوشند جنبش شهروندی ملت ایران را مصادره به مطلوب کنند! نقد تطبیقی ویراست اول و دوم منشور راه سبز امید، در این باره بسیار روشنگر است. در مجال این یادداشت، به یادآوری گذرای سه مورد بسنده می کنم؛ مورد اول: در مقدمه ویراست اول با عبارات شفافی از نهادینه شدن "دروغ و فساد و خرافه... در لایه های درونی نظام" یاد شده بود و تاکید داشت: "گویا در این لایه ها ساختی محکم برای دفاع از منافعی شکل گرفته است که از عایدی صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و واردات سالانه ۷۰ میلیارد دلار کالا و سلطه بر نهادهای پولی و مالی بدون نظارت های موثر نشات می گیرد.". این عبارات در ویراست دوم حذف شده اند!! آسان می توان درک کرد که مقتضای این حذف، پرهیز از خواست تغییر ساختار و ترکیب اجتماعی الیگارشی قدرت است. مورد دوم: به روشنی می توان نشان داد که سمت تغییرات به گونه-ای که در ویراست دوم مشهود است، تاکید بارزتر بر استراتژی "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" و "حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی" است. قابل فهم است که چنین سمتگیری، علایق اصلاح طلبان حکومتی و منافع تکنوکرات ها و مدیران میانی نظام و جلب ناراضیان در صفوف اصول گرایان سنتی، اعم از معمم و مکلا را مد نظر دارد. مورد سوم: بیان اسلامی ویراست اول تعدیل شده و به لایه زیرین متن و فاصله نانوشته سطرها، رانده و پوشیده نگهداشته شده است. در این مورد نیز پیداست که هدف، رضایت خاطر همراهان سکولار، در ادامه سیاست انتخاباتی جلب 25 ملیون "آرای خاموش" بوده است.
* از عبرت های تلخ گذشته، برداشت مطلق، منجمد و یکسویه از مفهوم جامعه شناسی سیاست است. جنبش های اجتماعی را انسان ها برپا می دارند و انسان را نمی توان در موقعیت اجتماعی – طبقاتی، منجمد و خلاصه کرد. در جامعه شناسی مدرن به کارپایه نظری و برنامه عمل ناشی از آن در جنبش های اجتماعی اهمیت درجه اول گذارده می شود. به این ترتیب داشتن دیدگاه خردبنیاد و آینده نگرانه، بیان شفاف و بدون ابهام آماج ها و خواست ها، با کلید واژگان دموکراسی و حقوق بشر دارای اهمیت تعیین کننده است. باید به خاطر آوریم که در نخستین دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد؛ "بحران" در تمام ابعاد جامعه، دامنه و عمق بیشتر یافت و ایران در آستان "تغییر" قرار گرفت. در کارزار انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، وقتی میر حسین موسوی در اجتماع انتخاباتی خود در دانشگاه شیراز، سخن می گفت بر همین موقعیت وقوف داشت. او در این اجتماع گفت: "ما نیاز به تغییر داریم و گر نه نظامی باقی نمی ماند!". آقای موسوی دغدغه حفظ نظام را داشت و اکنون نیز راه سبز امید در ویراست دوم منشور خود، کماکان بر این دغدغه پا فشرده و می فشرد. روشن و شفاف باید دانست که مطالبه راه سبز امید و به طور مشخص ویراست دوم منشور آن؛ "تغییر رفتار نظام" است. اما جنبش مطالبه محور که در کارزار انتخابات سر برافراشت، بیانگر آن بود که خواست مردم و نیاز کشور؛ "تغییر نظام" است. در تظاهرات ۲۵ بهمن و یکم و دهم اسفند ۸۹، اگر شاهدیم که شعار "مرگ بر دیکتاتور" به شعار عام جنبش شهروندی ملت ایران فراروئیده، تائید و ابرام خواست و نیاز "تغییر نظام" از سوی مردم است. با این همه، می توان براین ارزیابی بود که ویراست دوم منشور راه سبز امید، از جمله زیر تاثیر نمایان پدیده نوظهور شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی، موافق ویراست اول؛ خواهان پیش راندن ایران به سوی آزادی است و در راستای استیفای حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت قرار دارد: " باز خوانی تجربه معاصر در جهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان می دهد که تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعه مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقای سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینه سازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی- سیاسی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پای فشاری بر تحقق آرمان های ملی، می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد. این امر مستلزم توافق و تاکید بر مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و همآهنگی میان همه نیروهائی است که به رغم داشتن هویت مستقل، با پذیرش تعدد و تنوع درون جنبش، زیر چتر ملی فراگیر جنبش سبز ایران در کنار یکدیگر قرار می گیرند."
* هیچ رویداد با اهمیت در حیات سیاسی کشور را، نمی توان بیرون از کشاکشی ارزیابی کرد که میان دو نیروی عمده جریان دارد؛ احزاب پادگانی – امنیتی با نمایندگی دولت ولائی- سپاهی از یکسو و جنبش شهروندی ملت ایران- جنبش سبز – از سوی دیگر. اکنون ایران یک جامعه دو قطبی است و جامعه شناسی "تغییر" در این افق قابل درک است. پیشروی ایران به سوی آزادی در گرو بیرون راندن جامعه از موقعیت قطبی شده، در مسیر پایان دادن به سرکوب و انسداد سیاسی در کشور است. بر روی این زیر ساخت جامعه شناختی، اشکال پیچیده- ای از خیزش های مطالباتی، اعتراضات مدنی، منازعات سیاسی و انواع گفتمان ها و اقسام نمایش ها و مانور ها و کشاکش های عجیب و غریب، به ظهور رسیده و به ظهور خواهد رسید. آن چیز که در میانه این نبردها و کشاکش ها، نصیب و قسمتی جز فرسایش و زوال، و فروپاشی و الغاء و انحلال ندارد و نخواهد داشت؛ "ولایت فقیه" است. به این ترتیب عبور کشور از استبداد دینی نه تنها یک خواست فراگیر است، بلکه از وجوب عینی بر خوردار است. همان گونه که در این بیست ماه و اندی بوده، در آینده نزدیک و دور نیز، منازعات و کشاکش ها روی استبداد ولائی – پادگانی متمرکز خواهد بود و قابل پیش بینی است که در اشکال نوپدیدی جریان خواهد یافت و چه بسا با بروز و ظهورهای تازه-ای روبرو خواهیم بود که هدف اصلی آن ایجاد شکاف و پراکندگی در صفوف جنبش سبز و سوق لایه هائی از آن، به سوی احزاب و دولت پادگانی، با گفتمان و کارکردی متفاوت است. برای نشاندادن پیچیدگی های موضوع، می توان به تدارک جشن نوروز – پر ارج ترین روز ملی ایرانیان – در ویرانه های تخت جمشید، به ابتکار دولت احمدی نژاد اشاره کرد! گویا مدیریت این جشن با مشائی، رئیس دفتر اوست و در آن رواسای جمهور و شاهان چند کشور نیز حضور خواهند داشت. در همین ارتباط آقای باهنر، از چهره های سیاستگزار اصول گرایان سنتی و رهبر "جامعه مهندسین" گفته؛ "فتنه آینده از درون اصول گرایان شکل می گیرد"!
* سیاست ما در تمام این ۲۱ ماه حیات جنبش سبز، از سکوی دیده بانی جنبش شهروندی ملت ایران؛ دفاع و پشتیبانی از آماج ها و خواست های آن در چارچوب تحول خواهی، "حمایت انتقادی" از سران نمادین جنبش، تائید و تحسین ایستادگی و استقامت های آنان، دفاع از حقوق و آزادی های شهروندی-شان، با هدف پیش راندن ایران به سوی آزادی؛ به سوی استیفای حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت بوده است. آن چه که با ورود جنبش سبز به مرحله تازه می تواند به مثابه یک ضرورت تازه مطرح باشد، تشخیص و طراحی شعار محوری، یعنی شعاری است که سمت حرکت فدائیان خلق را به طور مشخص و شفاف بازبتابد. به نظر می رسد؛ "انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس ملی بازنگری قانون اساسی"، گویا ترین و شفاف ترین پاسخ برای این ضرورت تازه باشد. ما در اهتمام خستگی ناپذیر خود در راه فشرده تر ساختن صفوف سکولار- دموکرات های ایران، به منظور افزایش نقش و اثر آنان در جنبش سبز، راسخ قدم هستیم. امروز با قاطعیت بیشتری می توان گفت که ملازم چنین تلاشی، اجتناب از گذاشتن علامت مساوی میان راه سبز امید و جنبش شهروندی ملت ایران است. شفاف ساختن تفاوت ها و به رسمیت شناختن آن، برای این نیست که در صفوف رنگارنگ جنبش سبز به جدائی ها دامن زنیم و خلل وارد کنیم. درست بر عکس آن؛ بیان شفاف تفاوت ها، پیش شرط گفتگوی نقادانه و درک متقابل متفاوت ها از یکدیگر، و رسیدن به تفاهم است. تنها بر این بنیاد می توان خواست های مشترک را تشخیص داد، رواداری را تحکیم بخشید و به سوی هماهنگی و تشکیل اتحادهای واقعی پیش رفت.
ج – ط
۱۵.۳.۲۰۱۱
در جستوجوی آغاز زمان
مصاحبه با دکتر بهرام مبشر، کیهانشناس سرشناس ایرانی
دکتر بهرام مبشر در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ به عنوان نمایندهی سازمان فضایی اروپا (ESA) در ناسا مشغول به فعالیت بود. وی شهرتی جهانی در علم اخترفیزیک (استروفیزیک) دارد و در زمینهی کیهانشناسی تحقیقات زیادی انجام داده است.
مشارکت با گروهی که موفق به کسب "تصویر فراژرف هابل" شدهاند و کار در زمینهی انرژی تاریک در کارنامهی این کیهانشناس برجستهی ایرانی قرار دارد.
آقای مبشر در حال حاضر استاد فیزیک و نجوم رصدی دانشگاه ریورساید کالیفرنیا است و در همین دانشگاه نیز تحقیقات خود را ادامه میدهد.
با وی در مورد زندگینامه، تحقیقات و دستاوردهایش گفتوگو کردهایم.
*********
دویچهوله: اقای مبشر، ممکن است برایمان از شرححال زندگیتان بگویید؟ از دوران کودکیتان و اینکه کجا به دنیا آمدهاید؟
بهرام مبشر: من در سال ۱۳۳۷ در تهران بهدنیا آمدهام. تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی را تا سطح لیسانس فیزیک در تهران گذراندم. در دبیرستان البرز بودم، بعد لیسانس فیزیک گرفتم و به انگلستان رفتم. در آنجا دکترای کیهانشناسی مشاهداتی را از دانشگاه دورهام انگلستان گرفتم. بعد در دانشگاه لستر انگلیس فوقدکترای استروفیزیک را گذراندم. بعد از آن در امپریال کالج دانشگاه لندن به کار تحقیق در رشتهی کیهانشناسی پرداختم. یک فلوشیپ در این دانشگاه داشتم و مدت هشت سال به تحقیق و تدریس در کیهانشناسی مشاهداتی و استروفیزیک پرداختم. در همان زمان فوقلیسانس اپتوالکترونیک و لیسانس مهندسی مایکرو ویو از دانشگاه لندن گرفتم. بعد از کارم در امپریوکالج لندن، به عنوان نمایندهی سازمان فضایی اروپا به ناسا رفتم.
در چه سالی به ناسا رفتید؟
در سال ۲۰۰۰ به آمریکا رفتم و در ناسا روی تلسکوپ فضایی هابل شروع به کار کردم. نمایندهی سازمان فضایی اروپا در سازمان تلسکوپهای فضایی هابل بودم. مدت هفت سال در ناسا بودم و در این مدت شمار زیادی کارهای تحقیقی در مورد پیدایش کهکشانها و کل جهان انجام دادم. بعد از آن، حدودا چهار سال پیش به دانشگاه کالیفرنیا آمدم و در حال حاضر در دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید استاد هستم.یعنی شما از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ در ناسا مشغول کار و تحقیق بودید؟
بله؛ یک سال هم معاون پروژهی "پلانک"، در سازمان فضایی اروپا بودم. بعد از آن به دانشگاه کالیفرنیا آمدم و الان در دانشگاه ریورساید تدریس و تحقیق میکنم.در چه زمینهای تحقیق میکنید؟
تحقیق من در مورد فورماسیون و تحولات کهکشانها است. اینکه کهکشانها چگونه بهوجود میآیند و در طول عمر جهان چگونه تغییر میکنند و به جایی میرسند که امروز رسیدهاند. به اضافهی اینکه راجع به اولین نسل کهکشانهایی که در جهان بهوجود آمدند کار میکنم و سعی میکنم اولین و دورترین کهکشانها را پیدا کنم. چون هرچقدر شما کهکشانهای دورتر و دورتر را نگاه میکنید، در حقیقت در زمان به عقب برمیگردید. اگر دورترین کهکشانها را نگاه کنید، آنقدر در زمان به عقب نگاه میکنید که تقریبا به ابتدای جهان نگاه میکنید. آنجاست که شما مسئلهی پیدایش را میتوانید ببینید، آفرینش را میتوانید ببینید. میبینید که کهکشانها چگونه بهوجود آمدهاند و در همان لحظهی ابتدایی چه شرایطی وجود داشته و چه خواصی داشتهاند.
این پروژهای است که من روی آن کار میکنم. به اضافهی کار روی فرمگیری ستارهها در درون کهکشانها و همچنین انرژی تاریک. اینکه ماهیت انرژی تاریک چیست و چه اثری روی جهان دارد. تحقیق من در این زمینه است که مثلا کهکشانها چطور شکل و فرم امروزه را گًرفتهاند. یک سری پرسشهای اساسی وجود دارد که فکر بشر را برای سالها و حتی قرنها به خود مشغول کرده است. این پرسشها امروز قابل بررسی و مطالعه هستند. من روی اینها کار میکنم.
در چه زمینهای در دانشگاه کالیفرنیا تدریس میکنید؟
در کیهانشناسی و استروفیزیک.چه شد که به کیهانشناسی علاقهمند شدید؟
کلا هرکسی در زندگی به دنبال واقعیات و حقیقت است و از طرق مختلف سعی میکند در جستوجوی آن باشد، از طریق مذهب، فلسفه و علم. من هم از طریق علم بهدنبال واقعیات هستم و علمی که میتواند من را به آنجا برساند، کیهانشناسی است. علتاش فقط همین بود که بتوانم از نظر علمی ببینم انسان از کجا آمده، چرا اینجاست و در نهایت چه میشود؟ این آسمانهای عظیم از کجا آمدهاند؟ چرا این فرمی هستند که هستند؟ و چطور همهی اینها شروع شدند؟ اینها پرسشهایی است که علم کیهانشناسی به آنها پاسخ میدهد و درست است که کسانی که دنبال علم کیهانشناسی رفتهاند، زیاد نیستند و ما ایرانی کیهانشناس زیاد نداریم، ولی در ایران علاقهی فوقالعاده زیادی به علم کیهانشناسی وجود دارد و من در سفرهایی که به ایران دارم و در صحبتهایی که با دوستان، دانشجویان، استادان و مردم دارم، میبینم که چه علاقهای به این علم وجود دارد، به اینکه انسان از این طریق بتواند به واقعیات دنیا پی ببرد.
برمیگردیم به تحقیقات و دستآوردهایتان. ممکن است راجع به دستآوردهایتان بیشتر توضیح بدهید؟
زمانی که در سازمان فضایی هابل بودم، کار روی مقدار زیادی از پروژهها را شروع کردم و این پروژهها الان بهصورت قویترین پروژههای دنیا مطرح هستند. اکثر کیهانشناسان مشاهداتی روی این پروژهها و روی دادههایی که ما بهدست آوردهایم، مشغول کار کردن هستند. این کارها از طریق تلسکوپ هابل به دست آمدهاند؛ همچنین از طریق دیگر تلسکوپهای فضایی مانند اسپیتسر و چندرا که در طول موجهای مختلف مشاهده میکنند و تلسکوپهای روی زمین هستند و همینطور از طریق تلسکوپ کک که بزرگترین تلسکوپ روی زمین است و در هاوایی قرار دارد. این تلسکوپها همه استفاده میشوند و تمام این دادهها را بهدست میآورند و اکثر کیهانشناسان مشاهداتی دنیا روی این دادهها که ما پیدا کردهایم، کار میکنند. از دستآوردها اگر بخواهم بگویم، من در پیدا کردن یکی از دورترین کهکشانها نقش داشتم که فاصلهی آن از ما خیلی دور است. یعنی شما آنقدر در زمان به عقب میروید که به ابتدای جهان نزدیک میشوید. ولی مسئلهی مهم آن است که این کهکشانها جرم خیلی زیادی دارند و سئوال اینجاست که چطور این جرم زیاد را در طول مدت بسیار کمی، از ابتدای جهان، توانستهاند پیدا کنند. چه واقعیاتی در درون این کهکشانها صورت گرفته تا توانستهاند این جرم زیاد را پیدا کنند؟ کار اساسیای که ما امروز انجام میدهیم، این است که ببینیم جرم کهکشانها از کجا بهوجود آمده است. یعنی این کهکشانها که جرم دارند، و مثلاً ۱۰۰هزار میلیون برابر خورشید ما هستند، از کجا این جرم را بهدست آوردهاند.
عامل اصلی بهدست آوردن این جرم، از طریق فرماسیون (شکلگیری) ستارهها بوده است که ستارهها فرم پیدا میکنند و باعث بهوجود آمدن این جرم در کهکشانها و همینطور نور در کهکشان میشوند که شدهاند. بنابراین در آن کهکشانها باید مقدار زیادی ستاره در طول مدت خیلی کمی فرم پیدا کرده و بهوجود آمده باشند. چرا و چطور اینکار را کردهاند؟ این سئوالی است که هنوز مبهم است، هنوز معلوم نیست. ولی چنین کهکشانهایی پیدا شدهاند و اگر تعداد آنها همینطور که ما پیدا میکنیم، بیشتر و بیشتر معلوم بشوند، تئوریهای موجود در علم کیهانشناسی، در مورد فرماسیون کهکشانها را مورد سئوال قرار میدهد.
من همچنین جزو گروهی بودم که عمیقترین تصویری را که تابهحال بشر از جهان گرفته، بهدست آوردهام. "تصویر فراژرف هابل" که شاید شنیده باشید. این یکی از عمیقترین تصویرهایی است که تا بهحال بشر از جهان دیده و توسط تلسکوپ هابل گرفتهایم. از روی این تصویر میتوانیم دوباره کهکشانها را در پروسهی فرماسیون، در پروسهای که دارند فرم پیدا میکنند، در لحظهی فرمگیری ببینیم و مطالعه کنیم.
همچنین راجع به "انرژی تاریک" کار کردهام و عضو گروهی بودهام که راجع به آن کار کردهاند و اینکه پیدا کردهاند که چه موقع انرژی تاریک در جهان به حدی رسیده که امروز ما میبینیم و میتوانیم حس کنیم.
انرژی تاریک چیست؟
انرژی تاریک، انرژیای است که باعث ازدیاد سرعت انبساط جهان میشود. جهان در حال انبساط است، تمام کهکشانها از هم در حال دور شدن هستند و چیزی که اخیرا پیدا شده، این است که سرعت انبساط جهان در حال افزایش است، یعنی سرعت دور شدن کهکشانها از همدیگر در حال زیاد شدن است و علت آن همان وجود انرژی تاریک است که به ماده خاصیت دافعه میدهد. ماده خاصیت جذبکننده دارد، انرژی تاریک به آن خاصیت دافعه میدهد. یعنی کهکشانها از هم دور میشوند و دور شدن آنها باعث ازدیاد سرعت انبساط جهان میشود. من مقداری راجع به این مسئله کار کردهام و به یک سری نتایج خیلی مهمی در این مورد رسیدهایم.شما گفتید عاملی که باعث شد به رشتهی کیهانشناسی تمایل پیدا کنید، عطشتان در یافتن حقیقت بوده است. با توجه به سالهایی که در این تحقیقات سپری کردهاید، فکر میکنید چقدر از حقیقت را کشف کردهاید؟
مبهماتام بیشتر شده است. یعنی سئوالاتام بیشتر از آن روزی شده که در این رشته شروع به کار کردم. خیلی از مطالب برایم روشن شده، ولی هر مطلبی که روشن میشود، چندین و چند سئوال پیش میآیند. این است که به حقیقت نرسیدهام. فکر نمیکنم هیچوقت به حقیقت برسم، اما این روش، راهی است که انسان دارد. یعنی هدف زندگی، زندگی باهدف است. اگر انسان، هدفی در زندگی نداشته باشد، آن زندگی نیست و این هدفی است که ما داریم. بعضی وقتها به نتیجه میرسد، بعضی وقتها هم به نتیجه نمیرسد، ولی این چیزی است که نسل بشر از زمان ابتدای تمدن، چهار هزار سال پیش، به دنبال آن بوده است و هرکسی کاری کرده و همه روی شانههای همدیگر ایستادهایم و توانستهایم دنیا را عمیقتر و عیمقتر ببینیم. امیدوارم نسلهای آینده بتوانند این کار را بکنند.
اما مسئلهی مهم این است که ما خیلی خوشبخت هستیم که در زمانی در تاریخ بشریت توانستیم زندگی کنیم که چنین مسائلی قابل بررسی و مطالعهی علمی هستند. یعنی ما در زمانی داریم زندگی میکنیم که تلسکوپهایی که ساخته شدهاند آنقدر قوی هستند، تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرده که میتواند به این مسائل جواب بدهد، سئوال کند و این مسائل را مشاهده کند.
زمان افلاطون راجع به این مسائل فکر میکردند و الان ما تا حدی میتوانیم به این مسائل پاسخ بدهیم. الان ما میتوانیم ببینیم که جهان باز است یا بسته. ما پیدا کردهایم که جهان باز است یا بسته. یعنی به این سئوال پاسخ داده شده است و وقتی فکر کنید که یک انسان کوچک میتواند به چه سئوالهای عظیمی فکر کند و چه مسائلی را حل کند، خود آن باعث شگفتی بسیار و غرور است.
به همین دلیل، از اینکه ما در این برههی زمانی داریم زندگی میکنیم، باید متشکر باشیم و حداکثر استفاده را از آن بکنیم؛ و بهتر بتوانیم بفهمیم که واقعا جهان چیست و ما از کجا آمدهایم. و این مهمترین میراثی است که ما میتوانیم برای آیندگان و فرزندانمان بگذاریم.
مصاحبهکننده: فریبا والیات
تحریریه: داود خدابخش
آزادی ابراهیم یزدی و «استعفایش از دبیر کلی نهضت آزادی»
خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی ایران، ایرنا، روز یکشنبه (۲۹ اسفند / ۲۰ مارس) و ساعاتی پس از انتشار خبر آزادی دکتر ابراهیم یزدی، متن استعفای او از سمت دبیرکلی نهضت آزادی ایران را منتشر کرد. در این بیانیه که تنها یک خط در آن نوشته شده، آمده است: «بدين وسيله استعفای خود را از پست دبيركلی نهضت آزادی ايران اعلام میدارم.»
ابراهیم یزدی مسنترین زندانی سیاسی ایران، آخرینبار در روز ۹ مهر ۱۳۸۹ بهخاطر شرکت در «نماز جمعه غیرقانونی» به همراه هاشم صباغیان و علی اصغر غروی در اصفهان دستگیر شد. آقای یزدی که بالای ۸۰ سال سن دارد و به سرطان پروستات مبتلاست، در طول مدت زندان به علت وخامت حال جسمی بارها به بهداری زندان و بیمارستان منتقل شده بود.
در ماههای گذشته بیش از ۱۳۰ نویسنده مشهور جهان همچون اسلاوی ژیژک، نوام چامسکی، یورگن هابرماس، چارلز تیلور و... در نامهای خطاب به آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، خواستار آزادی ابراهیم یزدی، به عنوان مسنترین زندانی سیاسی جهان شده بودند. در هفتههای گذشته مقامات امنیتی ایران از انتقال آقای یزدی از بیمارستان به یک "خانه امن" خبر داده بودند.
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در زمان دولت مهندس مهدی بازرگان و اولین سرپرست موسسه کیهان در زمان جمهوری اسلامی ایران، قرار بود ۲۲ اسفند ۱۳۸۹ به "جرم تاسیس نهضت آزادی ایران" در زمان پیش از انقلاب محاکمه شود، اما در آخرین روز سال ۱۳۸۹ آزاد شد. هنوز معلوم نیست که آزادی در قبال گرفتن استعفانامه از دبیر کلی نهضت آزادی ایران صورت گرفته یا آقای یزدی از اتهام "تاسیس نهضت آزادی ایران" در زمان پیش از انقلاب تبرئه شده است.
اجلاس سالانه جامعه بینالمللی حقوق بشر • مصاحبه
دویچهوله: آقای فاروقی، در اجلاس سالانهی جامعهی بینالمللی حقوق بشر موضوعات مختلفی مطرح شد و شما نیز در یکی از پنلهای این اجلاس سخنرانی کردید. ممکن است ابتدا توضیح بدهید که موضوعات اصلی و نقاط محوریای که در این اجلاس مورد بحث قرار گرفتند، چه بودند؟
جمشید فاروقی: موضوع محوری نشست سالانهی جامعهی بینالمللی حقوق بشر که سه روز ادامه داشت و از روز جمعه هیجدم مارس شروع شد و تا امروز بیستم مارس ادامه داشت، مسئلهی سانسور بود. جامعهی بینالمللی حقوق بشر، به این دلیل که آزادی بیان را یکی از شاخصهای اصلی حقوق بشر تلقی میکند و به آن باور دارد، تمام تلاشاش را گذاشته بود روی این مسئله که چگونه میتوان مانع سانسور شد و سانسوری که الان دارد اعمال میشود را دور زد. در آنجا بحث سانسور را بهطور مشخص در مورد چند کشور از جمله ایران، جمهوری خلق چین، کوبا و کرهی شمالی پیش بردند و در عین حال هم نگاهی داشتند به تحولات کشورهای عربی، از جمله مصر.
موضوع سخنرانی خود شما نیز همین مسئلهی سانسور در ارتباط با ایران بود؟ یا موضوع دیگری را در نظر گرفته بودید؟
موضوع اصلی سخنرانی من هم دقیقاً مسئلهی سانسور و تلاشهای دولت جمهوری اسلامی برای مانع شدن از اطلاعرسانی آزاد بود و اینکه این جنگ وسیعی که به عنوان جنگ سایبری درگرفته، در کشورهایی مانند ایران که کشوری غیردمکراتیک هستند، در دو عرصه صورت میگیرد؛ یکی همان جنگ سایبری است که بین کشورها و نهادهای بینالمللی در جریان است و دیگری هم جنگ سایبریای است که در داخل کشور صورت میگیرد. یعنی شیوهها و راهکارهایی که دولت بهکار میبندد تا مانع از اطلاعرسانی بشود و شیوههایی که مردم بهکار میبندند برای اینکه بتوانند فیلترینگ و سانسور را دور بزنند.
به نظر شما، با توجه به اینکه امکان دسترسی به بسیاری از سایتهای اینترنتی در داخل ایران، مثلاً سایت دویچهوله، بسیار دشوار است، علاقهمندی برای دسترسی به اطلاعات چنین سایتهایی بیشتر شده یا محدودیتها باعث شدهاند که تعداد کمتری به سایتها یا رسانههای خارج از کشور مراجعه کنند؟
در ارتباط با رسانهها میتوانم بگویم که این اشتیاق بههیچروی کمتر نشده است. چون در ارتباط با دویچهوله خود من شاهد آن هستم که از روز ۱۶ ژانویهی ۲۰۰۹، یعنی حدوداً چند ماه قبل از برگزاری انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری، سایت فارسی دویچهوله بلوک شد و ایران آن را فیلتر کرد. اما از آن هنگام تا امروز، میزان کاربران ما ده برابر شده است. عین همین موضوع را در تماسهایی که با مسئولان رادیو بیبیسی و رادیو فردا داشتم نیز دیدم که میزان کاربران آنها در این مدت، افزایش پیدا کرده است.
یعنی سیستمی که دولت جمهوری اسلامی اعمال کرده برای اینکه مانع از اطلاعرسانی بشود، بههیچوجه موفق نبوده، بلکه بیشتر نوعی اشتیاق را برای دور زدن این فیلتر و کسب اطلاعات ایجاد کرده است.
آقای فاروقی، چه کسانی، چه شخصیتهایی یا چه گروههایی در این نشست شرکت داشتند؟
در این نشست افراد خیلی متفاوتی شرکت کرده بودند. از یک طرف، از کشورهایی که نام بردم، از جمله از کوبا و چین کسانی در آنجا بودند و سخنرانی کردند. از خود ایران، کسانی که در ارتباط با ایران در آنجا سخنرانی کردند، پرشمارتر از بقیه بودند. خانم شیرین عبادی در آنجا حضور داشتند. گروههای جوانی که الان در خارج از کشور در زمینهی اطلاعرسانی فعالیت میکنند، مانند شاخهی فرانکفورت "United4Iran " حاضر بودند. آقای هوشنگ اسدی شرکت داشتند و همچنین شماری از وبلاگنویسها و فعالین جنبش مدنی و جنبش زنان، از جمله خانم منصوره شجاعی نیز شرکت کرده بودند. میتوانم بگویم نیروهایی که در ارتباط با ایران در این اجلاس سهروزه شرکت داشتند، پرشمارتر بود.
ولی مهمترین نکته این بود که نوعی تبادل تجربه در آنجا صورت گرفت. یعنی دوستانی که از چین یا کوبا آمده بودند، ضمن اینکه مشکلات آن کشور را از نظر اطلاعرسانی بیان میکردند، راههای دور زدن این فیلترینگ و راههای از بین بردن تأثیرات سانسور را به همدیگر گوشزد میکردند و از این بابت، فکر میکنم خیلی نشست موفقی بود.
این نشست چه نتایجی را برای شرکت کنندگان بهبار آورد؟
از یک طرف، اطلاعاتی که ما از وضعیت اینترنت در کشورهای مختلف دنیا داریم، آنقدر وسیع نیست و این نشست عملاً این امکان را به ما داد که مثلاً ببینیم شرایط در کوبا چگونه است. آنطور که در این اجلاس گفته شد، در کوبا بیش از دو یا سه درصد مردم به اینترنت دسترسی ندارند و آنچه هم به آن دسترسی دارند، اینترنت نیست، بلکه "اینترانت" است، یعنی شبکهی بستهای است و تمام اطلاعاتی که کاربران در کوبا به آن دست پیدا میکنند، اطلاعاتی است که پیشتر توسط نهادهای دولتی کنترل شده و خودشان در شبکه قرار دادهاند.
این تجربه، تجربهی خیلی مثبتی بود. ولی مثلاً همکارانی که در ارتباط با چین صحبت میکردند، برنامههایی را عرضه کردند، نرمافزارهایی را معرفی کردند که با کمک آنها میشد سانسور دولتی را دور زد و اتفاقاً خیلی جالب بود که یکی از همکاران چینی در ارتباط با مطالعاتی که دانشگاه هاروارد در این زمینه انجام داده بود صحبت میکرد و میگفت بر مبنای این مطالعات، یکی از مهمترین نرمافزارهای دور زدن فیلتر اینترنتی، نرمافزاری است که در خود چین مورد استفاده قرار میگیرد و بعد از چین، ایرانیها بیشترین مشتریان این نرمافزار هستند و بیشترین میزان استفاده را ایرانیها از این نرمافزار میکنند.
مصاحبهگر: شیرین جزایری
تحریریه: داود خدابخش
کارزار تبلیغاتی ایران و بحرین
حامد بن عیسیآل خلیفه، پادشاه بحرین در سخنان خود ضمن تقدیر از پشتیبانی و حمایت نظامی عربستان سعودی، کشورهای همسایه را متهم بدان ساخت با دخالت در اوضاع سیاسی آن کشور قصد ایجاد بیثباتی سیاسی در بحرین را دنبال میکنند. وی مدعی شد که برخی از کشورهای منطقه ۲۰ تا ۳۰ سال است به توطئه خود علیه بحرین ادامه میدهند و حال این توطئه وارد مرحله جدیدی شده است.
اشاره پادشاه بحرین به دخالتهای قدرتهای خارجی آشکارا متوجه جمهوری اسلامی ایران است. در همین رابطه است که مناسبات دیپلماتیک بین دو کشور به تیرگی گرائیده؛ پادشاه بحرین در سخنان خود خطاب به نیروهای نظامی در منامه، پایتخت این کشور، مدعی شد که این توطئه شکست خورده است.
حامد بن عیسی آل خلیفه خطاب به دیگر شیخنشینها و کشورهای منطقه یادآور شد که در صورت پیروزی «چنین توطئهای در یکی از کشورهای منطقه، ما شاهد گسترش آن به دیگر کشورها خواهیم بود». وی از این رو خواستار همبستگی این کشورها با بحرین شد؛ همبستگیای که اعزام نیروهای نظامی از سوی امارات متحده عربی و عربستان سعودی را در پی داشته است.
در همین رابطه، دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس، عبدالرحمان العطیه اعلام کرد که کشورهای منطقه به هیچ کشوری اجازه دخالت در امور داخلی خود را نخواهند داد. وی آشکارا از سیاستهای مداخلهجویانه جمهوری اسلامی ایران در این منطقه انتقاد نمود.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران که همواره از گروههای شیعهمذهب در عراق و لبنان حمایت میکند، در رابطه با حضور نظامی عربستان سعودی در بحرین به سازمان ملل متحد شکایت کرده و از کشورهای همسایه نیز خواسته است که تلاش خود را بکار گیرند و عربستان را وادار به عقبنشینی نیروهای نظامیاش از بحرین کنند.
بازداشت شخصیتهای اپوزیسیون در بحرین
خبرگزاری رویترز نیز در گزارش خود عنوان کرده است که برخی از چهرههای اپوزیسیون بحرین به اتهام همکاری با قدرتهای خارجی دستگیر شدهاند.
از جانب دیگر، بحرین نسبت به تبلیغات تحریکآمیز شبکههای عربزبان ایران، یعنی شبکه العالم اعتراض کرده است. تبلیغات وسیع نیروهای شیعه علیه خاندان آلخلیفه در بحرین به این شبکه محدود نمیشود.
شبکه تلویزیونی المنار که وابسته به حزبالله لبنان است و همچنین شبکه اهلبیت در طی هفتههای گذشته دست به اقدامات مشابهی زدهاند. بحران سیاسی بحرین عملا به عرصه جدیدی از کارزار بین ایران و دولت بحرین بدل شده است.
تظاهرات وسیع اکثریت شیعهمذهب علیه حکومت خاندان سنیمذهب آل خلیفه در بحرین کماکان ادامه دارد. این ناآرامیها به گونهای فزاینده رنگ خشونت به خود میگیرند. صرفنظر از شمار کسانی که در جریان این ناآرامیها کشته یا مجروح شدهاند، گفته میشود که از سرنوشت بیش از یک صد نفر از شرکت کنندگان در تظاهرات ضد دولتی اطلاعی در دست نیست.
توقف کار امدادگران در نیروگاه اتمی فوکوشیما
وضعیت در نیروگاه اتمی فوکوشیما بار دیگر رو به وخامت نهاده است. پس از زلزله و سونامی ، حال خطر نشت گستردهی مواد رادیواکتیو به بزرگترین چالش برای کشور ژاپن بدل شده است. به گفته سخنگوی شرکت "تپکو" که مسئولیت نیروگاه اتمی فوکوشیما را برعهده دارد، کارگرانی که در نزدیکی راکتور شماره ۳ مشغول به کار بودهاند، بار دیگر کار را متوقف کرده و به مکان امن بازگشتهاند.
بنا به گزارشهای رسیده بار دیگر از رآکتور شماره ۳ دود برخاسته است. میلههای سوختی در این رآکتور ترکیبی از پلوتونیوم و اورانیوم بوده که به گفته کارشناسان بسیار سمی است. سخنگوی شرکت "تپکو" اعلام کرد که به رغم مشاهده دود، میزان رادیواکتیو موجود در هوا افزایش نیافته است.
به گفته خبرگزاری "کیودو" و به نقل ازمسئولان در رآکتور شماره ۳، فشار مجدداَ افزایش یافته و خطر انفجار نیز وجود دارد. امدادگران برای جلوگیری از ذوب میلههای سوختی در روز گذشته تلاش کردند که با آبپاشهای قوی از افزایش درجه حرارت در رآکتور جلوگیری کنند. یکی از ماموران آتشنشانی در نشست خبری گفت: «کار در نزدیکی رآکتور بسیار خطرناک و دشوار است.» وی درباره شرایط کارامدادگران گفت: «اطراف رآکتور مملو از قطعات تخریب شده است. امدادگران از خطر تشعشعات اتمی برای سلامتی خود آگاهی دارند.»
نصب کابلهای برق
شرکت "تپکو" در آخرین خبر از وضعیت نیروگاه اتمی فوکوشیما اعلام کرده بود که نصب کابلهای فشار قوی برای رساندن برق به شش راكتور نیروگاه اتمی فوکوشیما به پایان رسیده و پمپ رآکتور شماره ۵ بار دیگر به شبکه برق متصل شده است. برق لازم در این رآکتورها برای راهاندازی دستگاه خنککننده ضروری است. ظاهراَ تلاشهای امدادگران برای خنککردن رآکتور کاملاَ بینتیجه نبوده، حوضچههای رآکتورها پر از آب هستند و تا حدودی دمای رآکتورها نیز کاهش یافته است.
طبق گزارش خبرگزاریها دو تانک ارتش ژاپن برای جمعآوری قطعات پراکنده در محوطه نیروگاه اتمی فوکوشیما به کار گرفته خواهند شد. این تانکها با اضافه کردن تجهیزاتی شبیه به یک بولدوزر عمل کرده و وظیفه دارند نیروگاه را از قطعات متلاشی شده پاکسازی کنند.
به گفتهی مقامات ارتش ژاپن این دو تانک در مقابل تشعشعات اتمی مقاوم بوده و دارای حفاظ کامل هستند. این تانکها همچنین مجهز به دوربین هستند. در پی انفجار ساختمان بیرونی رآكتور، آوار و قطعات پراکنده سبب اخلال در کار امدادگران شده است.
نجات شگفتیآور دو تن از زیر آوار
پس از گذشت ۹ روز از وقوع زلزله و سونامی در ژاپن،امدادگران موفق شدند که در روز یکشنبه (۲۰ مارس/۲۹ اسفند) دو نفر را در مناطق آسیب دیده نجات دهند. در این عملیات نجات، پیرزنی ۸۰ ساله به همراه نوهی ۱۶ سالهاش از زیر آوار بیرون کشیده شدند.
سفر نائوتو کان، نخستوزیر ژاپن برای بازید از مناطق آسیبدیده، به دلیل شرایط نامساعد جوی به تاخیر افتاد. به گفته امدادگران به دلیل سرمای زمستانی احتمال زنده یافتن افراد در زیر آوار بسیار کم است.
مواد غذایی آلوده به رادیواکتیو
یکی از خطرات جدید توزیع مواد غذایی آلوده به رادیواکتیو در بازار است. ادارات دولتی در روز گذشته اعلام کردند که در منطقهی نزدیک به نیروگاه اتمی فوکوشیما، اسفناج و شیر آغشته به مواد رادیوآکتیو کشف کردهاند. آژانس بینالمللی انرژی اتمی ضمن تایید اندازهگیری میزان تشعشعات از سوی ادارات ژاپنی در گزارشی تصریح کرد که «ید آغشته به مواد رادیوآکتیو در شیر و سبزیجات» مشاهده شده است.
دولت ژاپن از مردم این کشور خواسته است که از آشامیدن آب شبکه در منطقه فوکوشیما خودداری کنند، میزان آلودگی آب لولهکشی در این منطقه بسیار بالا است. در منطقه توکیو، پایتخت ژاپن، نیز آب آشامیدنی درصد پایینی از آلودگی به مواد رادیواکتیو را نشان میدهد، اما به گفته مقامات رسمی میزان محدود این آلودگی برای سلامتی انسان ضرری ندارد.
بیش از ۱۲ هزار هنوز مفقودالاثر هستند
سرمای گزنده در مناطق آسیبدیده نه تنها برای مردم بی سرپناه آزار دهنده است، بلکه عملیات نجات را نیز با دشواری مواجه کرده است. بیش از همه سالمندان در قرارگاههای آوارگان از وضعیت موجود رنج میبرند. به گفته منابع گوناگون هماکنون حدود ۳۶۰ تا ۴۰۰ هزار نفر در قرارگاههای موقت به سر میبرند.
اغلب مراکز تجمع آوارگان از کمبود مواد غذایی، آب سالم و انرژی گلایه دارند. تخریب راههای ارتباطی امکان کمکرسانی به نیازمندان را مشکل ساخته است. به گفته مقامات پلیس ژاپن در منطقه "میاگی" تنها ۱۵ هزار به احتمال زیاد کشته شدهاند. این خبر پلیس هنوز تایید نشده؛ طبق اعلام رسمی در ژاپن ۸۴۰۰ نفر تاکنون کشته شده و بیش از ۱۲۲۷۲ نیز مفقودالاثر هستند.
تأکید نیروهای ائتلافی بر ضرورت ادامه حملات در لیبی
یکی از مشاوران ارشد نیکولا سارکوزی، رئیسجمهور فرانسه در گفتوگویی تلویزیونی اعلام کرد که «عملیات نظامی نیروهای بینالمللی مدت زمانی ادامه خواهد داشت.» وی تصریح کرد، که بر اساس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل وظیفه نیروهای بینالمللی تامین امنیت برای مردم لیبی است، اما این هدف هنوز بطور کامل برآورده نشده است.
مشاور سارکوزی در روز دوشنبه (۲۱ مارس/۱ فروردین) تاکید کرد که حرکت تانکهای ارتش لیبی متوقف شده است و اغلب پدافند هوایی این کشور نیز نابود شده است.
از سوی دیگر به گفته منابع نظامی آمریکا، حملات هوایی به اهداف نظامی در لیبی با موفقیت ادامه دارد. یکی از مقامات بلندپایه نظامی آمریکا اعلام کرد که حمله نیروهای آمریکا، فرانسه و بریتانیا بطور چشمگیری نظارت هوایی لیبی را تضعیف کرده است.
طبق اظهارت این مقام آمریکایی «هیچ فعالیتی از سوی نیروی هوایی لیبی در آسمان این کشور ندیده نمیشود. این بدین معناست که تصمیم شورای امنیت برای برقراری منطقه ممنوعهی پروازی در شمال آفریقا موثر بوده است.»
ولادیمیر پوتین، نخستوزیر روسیه حمله نیروهای بینالمللی به لیبی را «جنگ صلیبی» خواند و از آن انتقاد کرد. پوتین افزود: «این موضوعی نگرانکننده است که در شرایط کنونی به آسانی عملیات جنگی علیه کشوری مستقل در سطح بینالمللی به اجرا گذاشته میشود.»
به گفته پوتین اقدام کشورهای غربی در حمله به لیبی «اصولاَ یادآور جنگهای صلیبی در قرون وسطی است. در آن زمان کسی در جایی دستور حمله به منطقهای را میداد و خواهان آزادی آن منطقه میشد.» روسیه در شورای امنیت به قطعنامه علیه لیبی رای ممتنع داد.
به گفته پوتین حمله کشورهای غربی در هماهنگی با مفاد قطعنامه سازمان ملل نیست. نخستوزیر روسیه تاکید کرد «مسلماَ لیبی کشوری با موازین دمکراتیک نیست، اما بهرغم آن کشورهای غربی حق ندارند که در مناقشات داخلی یک کشور دخالت کنند.»
مخالفت ترکیه و تشدید اختلافات در ناتو
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد که آمریکا مایل نیست که «نقش اصلی» در ائتلاف کنونی علیه قذافی را بر عهده گیرد. به گفته وزیر دفاع آمریکا، واشنگتن همچنان از عملیات نظامی علیه دولت قذافی پشتیبانی خواهد کرد، اما آماده است که فرماندهی عملیات کنونی را به فرانسه، بریتانیا یا ناتو بسپارد.
این در حالی ساست که بنا به خبرهای رسیده در نشست کشورهای عضو ناتو در بروکسل بر سر برقراری ممنوعیت پرواز در حریم هوایی لیبی اختلافاتی بروز کرده است. به گفته محافل نظامی در بروکسل ترکیه به شدت با حملات هوایی به لیبی مخالف بوده و حتا منطقه ممنوع پروازی را نیز زیر سوال برده است.
۲۸ کشور عضو ناتو در روز یکشنبه (۲۰ مارس) پیرامون نقش این پیمان نظامی در لیبی و اجرای تصمیمات شورای امنیت به رایزنی پرداختند. وزیران کشورهای عضو ناتو در روز دوشنبه ( ۲۱ مارس/ ۱ فروردین) بار دیگر تلاش خواهند کرد که درباره نقش ناتو به توافقی اصولی دست یابند. تاکنون تنها درباره تحریم اسلحه و برقراری ممنوعیت پروازی در لیبی توافقاتی کلی حاصل شده است.
فرمان قذافی برای حمله به بنغازی
درحالیکه در ناتو بر سر رهبری و چگونگی عملیات نظامی در لیبی بحث و گفتوگو در جریان است، سرهنگ قذافی در صدد اجرای حمله جدیدی به بنغازی، دومین شهر لیبی و مرکز اصلی مخالفان در شرق این کشور است.
جنگندههای فرانسوی در روزهای گذشته موفق شدند که در آخرین لحظات از حملهی تانکها و نیروهای زرهی قذافی به شهر بنغازی جلوگیری کنند. به گفته مقامات دولتی لیبی، قذافی درصدد است که هزاران نفر از طرفداران خود را برای حملهای مجدد، به بنغازی گسیل کند. اما خبرگزاری رسمی لیبی در روز دوشنبه (۱ فروردین/۲۱ مارس) اعلام کرد که این اقدام یک عملیات نظامی جدید نیست و «قذافی تنها با اعضای یک کمیته مردمی ملاقات داشته و خواستار "راهپیمایی سبز" مردم به سوی بنغازی شده است.»
حمله به یکی از مقرهای قذافی در طرابلس
به گفته موسی ابراهیم، سخنگوی دولت لیبی، نیروهای ائتلاف حملهای هوایی به یک ساختمان در طرابلس داشتهاند که بخشی از اتاقهای آن محل اقامت قذافی نیز بوده است. سخنگوی دولت لیبی این حمله را «عملیاتی وحشیانه» خواند و ترکههایی را نیز نشان داد که به ادعای وی متعلق به موشکهای نیروی ائتلافی بودهاند.
خبرنگاران خارجی نیز اجازه یافتند که از این محل بازدید کنند. این ساختمان بخشی از یک تاسیسات نظامی بوده که حتا واحدهای پدافند هوایی نیز هنوز در مستقر هستند. بهرغم ادعاهای دولت قذافی، نیروهای ائتلاف حمله به این تاسیسات نظامی در طرابلس را تکذیب کردند.
این نخستین باری است که کشورهای بزرگ برای حمایت از معترضان در یک کشور عربی مستقیماَ وارد عمل میشوند. وزارت دفاع بریتانیا در لندن تایید کرد که موج دوم حملات به لیبی آغاز شده است. به گفته مقامات نظامی بریتانیا موشکهایی نیز از یک زیردریایی این کشور به اهدافی در لیبی پرتاب شده است.
جنبش ملت ايران، قائم به شخص نيست
بيژن صفسری
چقدر حال اين ساعت از سال خوش است خبر آوردند که باد باران خورده هم در کوچه صنوبر پوش ما آواز سر داده است که با آغاز بهار آزادی به نشانی ما می آيد.
ديگر از بس که خميازه فرياد کشيديم و آسمانمان بی حوصله و حجم هوای شهر ما ابری مانده بود خسته و دلسرد بوديم حالا ديگر هر روز که ميگذرد کتاب دل واپسيهايمان خواندنی تر می شود اگر چه نمی خواهند خوانده شويم اما اراده ی مردم جان به لب رسيده آنچنان است که ديگر به اذن و بايد و نبايدهای حاکمان تن نمی دهيم و از پير و جوان تا مادران داغ ديده که از بی فردايی فرزندان خود ، تا به بند کشيدن وبه پای دار ديدن جگر گوشه های شان به ستوه امدند وهمه و همه يک دل و يک صدا به پا خاستنيم تا کتاب اين روز های مان ورق به ورق خوانده شود.
بی شک جانمايه رابطه حکومت های ديکتاتور و زورگو با مردم ، بر پايه ” النصّر بالّرعب ” بنا نهاد ه شده و از همين رواست که امروز در تمام کشور های آفريقايی چون تونس ، مصر ، ليبی و.. که در اثر سال ها ظلم حاکمانشان ، دچار خشم ملت های خود شدند ، همگی با روش النصر بالرعب بر ملت خود حکم ميراندند غافل که چنين نماند و چنين نيز نخواهد ماند.
اين روز ها دل آشوبی در بين ايرانيان وجود دارد که از ضروريات حس عدالتخواهی مردم اين کهنه ديار است که تلاش می کنند حيطه ستم را محدود کنند و ريشه ان را از اين سرزمين اهورايی برکنند و از آنجائيکه انحراف سياسی ، درمان سياسی هم می طلبد ، لاجرم خلق راه حل هايی در جهت مهار ستم و يا ريشه کن کردن ان با مشکلاتی مواحه می شود اما هرگز مانع ازادامه راه برای رسيدن به مقصد نميگردد.
يکی از احاديتی که همواره توسط روحانيون در گوش ما مسلمانان خوانده می شود اين روايت است که می گويند خداوند همواره دشمنان مسلمين را از بين نادانان انتخاب می کند ( نقل به مضمون ) که اگر چنين روايتی صحت داشته باشد مصداق آن می تواند همين رفتار و عملکرد دشمنان امروز مردم اين آب و خاک باشد که با تکيه بر جهل و خود کامگی ، قصد سر کوب و اختناق در جامعه را دارند.
يکی از هزاران اشتباه حاکمان امروز اين کهنه ديار چون همه خودکامگانی که به وقت قيام مردم تحت سلطه خود مرتکب می شوند ، قائم به فرد و يا افراد دانستن جنبش مزدمی می دانند.
از اين رو با دستگيری همراهان قيام مردم جان به لب رسيده که مشخصا در ايران موسوی و کروبی ، دو تن از چهر ه های شناخته شده و مطرح ان هستند، سعی در توقف حرکت اعتراضی مردم را دارند حال انکه نه موسوی و نه کروبی انچنانکه خود بار ها گفته اند که ادعای رهبری جنبش را ندارند ، بود و نبودشان نيز اگر چه مثل همه ياران اين قيام که چه در بند شده و يا جان در اين راه نهاد ه اند سخت و تاسف بر انگيز است اما نبايد خللی در روند جنبش ايجاد نمايد طرفه آنکه در يکی از آخرين مصاحبه های روحا نی مبارز و همراه جنبش امروز مردم ايران شيخ مهدی کروبی ، وقتی خبرنگار از او می پرسد در صورت دستگيری شما و اقای موسوی سرنوشت جنبش چه خواهد شد به درستی می گويد مردم خود ميدانند و نيازی به من و امثال من ندارند و راه خود را ادامه خواهدد داد
پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد
بر گردن او بماند و بر ما بگذشت
حال با توجه به آنچه گفته آمد اگر باور کنيم که امروز قيام مردم ايران جنبشی مردمی و بدون اتکا به فرد و يا افراد هر چند موجه هست با چنين باوری نبايد تمام هم و غم جنبش ممعطوف به دل نگرانی های ناشی از بازداشت و حصر دو تن از چهر ه های شاخص آن باشد تا بدانجا که مهمترين خبر جنبش روشن شدن چراغ خانه يکی از حصر شدگان و يا ملاقات آنها با يکی از بستگانشان باشد چرا که اين روش نه تنها با اصل قائم نبودن جنبش به فرد و يا افراد مغايرت خواهد داشت بلکه عاملان بازداشت اين دو چهره شاخص را نسبت بر متکی بودن جنبش به افراد مصمم می و بازداشت ديگر همراهان را توجيح پذير می نمايد.
آينه حق نما دل خسته ماست
برهان حقيقت دهن بسته ماست
آنکس که درست حق و با طل بنوشت
نوک قلم و خامه ی بشکسته ماست
بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/
مرام جديد عباس عبدی: کلبی مسلکی زمانه نو
دامون افضلی و رئوف طاهری
اصلاحات به مثابه سياست سياست زدايی شدهتقديم به مصطفی تاجزاده و سعيد متين پور
در مقطع کنونی مبارزاتِ مردم ايران دعوت به اصلاح طلبی و بازگشت به اصلاحات معانی و دلالت هایِ ايدئولوژيکِ مشخص و روشنی دارد؛ به واقع اين فراخوان و اين رجعتِ دوباره می تواند از سویِ گروه ها و جريانات سياسیِ سراپا متفاوتی طرح شود، اما ورای اين تفاوت ها، آنچه در مقطع کنونی مهم است همان ترس مشترکی است که اين فراخوان ها را عملی کرده است: هراس از هژمونی سياستِ مردمی. از محمدرضا باهنر (که در لوای حمله به خاتمی و انتقاد از تعللش در "برائت از سران فتنه" از ميل نهانش به جدا کردن او از رهبران جنبش سبز پرده برمی دارد) تا عباس عبدی (که به شکلی کميک ايده ی "بازسازی اصلاحات" يا همان اصلاحاتِ بدونِ اصلاحات يا خاتمی را وسط می کشد) آنچه مهم است همسويی و اشتراک در همين هراس است؛ با اين تفاوت که يکی چاره را در ابلاغ صريح و حاکمانه ی شرح وظايف می بيند و ديگری ضمن عصبانيت از ناممکن شدن يا کم اثر شدنِ سياست ورزیِ اصلاح طلبانه ی اليتيستی (البته تا جايی که در متن حاکميتِ ج.ا. معنا دارد) مفاهيم را دستمالی کرده و با کندن شان از تاريخ مشخص سياسی خود، آنها را به ژارگونی نظرگير بدل می کند. باری داستانِ «اصلاحاتِ بدون اصلاحات» با چنينی نمايش غم انگيزی است که شروع می شود.
کذب و فريبِ نوشته ی عبدی يکی در آن است که از جايگاهِ ناظری بيرونی، دلسوز، خيرخواه و باتجربه جنبش سبز را استيضاح می کند. گويی به لطفِ فاصله ای عينی (و شايد بصيرتی يگانه؟) او درست همان کسی است که بناست راهِ دقيق و امنِ خروج از «بحران» را به رهبران جنبش سبز و سوژه های جوان و خام آن نشان دهد. صرفنظر از کذبِ اين ناظرِ بی طرفِ مستقل، مشکل اين نيت خير و اين بصيرتِ مجرب و منور در کجاست؟ يکی در آن است که از قضا متن خودِ آقای عبدی از وضعيتِ کنونی مبارزات، آرايش نيروها و ديناميسمِ آن دور و پرت است. وگرنه اگر بناست که ايشان آن نقش ابدیِ سياستمدار خيرخواه و کهنه کار را ايفا کنند چرا در تأملاتِ خود مهمترين مختصه ی وضعيتِ کنونی را لحاظ نکرده اند: سرکوب همه جانبه و تامِ ج.ا. را؟ اساسا اصلاحات به معنایِ مزورانه ای که ايشان مراد دارند، دستکم، نيازمندِ وجودِ نوعی فضایِ بالفعل و هر چند فرمال در ساختار سياسی حاکميت است؛ همان فضا و گشايش صوری ای که پيشبردِ گام به گام ايده ها و برنامه های اصلاحی را ممکن کرده و پيش از هر چيز بر امکانِ وجودِ عينیِ نيروهای اصلاحگر مهر تاييد می نهد. اصلاحگری به واقع ماهيتی طفيلی دارد که نفس امکانِ وجودش به تأييد آن از سوی حاکميت بسته است. در شرايطی که ج.ا. حتا به سنتِ سياسیِ ۳۰ ساله ی خود نيز پشت کرده است، آنچه که شايسته نقد و درنگ است، تأکيدی است که بر اصلاحات می شود. اما تأملاتِ جناب عبدی دو چيز را از مفهوم اصلاحات کنار گذاشته اند که قضيه را بسيار روشن می کند: يکی چهره ی اصلی گفتمان اصلاحات (خاتمی) و ديگری مهمترين ابزار سياسی اصلاحات را (انتخابات). اکنون و با کسر اين دو مولفه، اين اصلاحات دقيقا چه معنايی دارد؟ اين همان جايی است که متن عبدی عامدانه سکوت کرده و تن به هيچ حرفِ ايجابی و مشخصی نمی دهد. چيزی که از نوشته ی او می توان دريافت به واقع بسيار ساده و نااميد کننده است: مهمترين قصد او نه بازسازی اصلاحات و تلاش برای معنادار کردن آن به شکل جديدش که صرفاً واکنشی کينه توزانه و سراپا شخصی به کنشگرانِ واقعی و معتبر جبهه ی مخالف است. ايشان چنين نوشته اند: «موازنه قوای نيروهای سياسی کشور [...] صرفا در رأی خلاصه نمیشود. چرا که رأی مساوی قدرت نيست». پرسش اصلی اين است که اگر ابزار فتح قدرت در انتخابات هم خلاصه نمی شود و بدان متکی نيست اساسا در چه شکلی تعیّن پيدا می کند؟ آن هم در حالی که تمايل و نيتِ اصلی ايشان نفی راه های مردمی سياست است. اين همان جايی است که نوشته ی عبدی با همه ی افاده ای که دارد خاموش و عملا فقير است. البته اين سکوت و خالی بودن عريضه ابدا تصادفی و بی معنا نيست و معنای ايدئولوژيکِ خيلی روشنی دارد. آيا معنای اين سکوت يکی هم اين نيست که اصلاحاتی چنين، که حتا از رسيدن به دستاوردهای عصر خاتمی هم عاجز است، چيزی نيست مگر تلاشی ورشکسته، حقير و نقابدار برای پايمال کردنِ دستاوردهای جنبشی که از همان بدو تولدش از پايان عصر سياستِ مبتنی بر مديريت، مصالحه ی يکطرفه و سازشِ بی وقفه و بی نتيجه خبر می داد؟ نکته ی کنايی قضيه صرفا در اين است که همان کسی پرچمِ اين سياستِ جوهرزدايی شده و عقيم را به دوش می کشد که، خود، همواره از اصلِ انتزاعیِ «هزينه-فايده» در عرصه ی مبارزاتِ سياسی دفاع کرده است. از يک سو سخن بر سر "بازسازی اصلاحات" و نفی سياستِ مردمیِ رهبران جنبش سبز است، و از سوی ديگر بر انسدادِ مهمترين راهکارِ عملی شدن همان اصلاحات. پس در اين بين چه چيزی بيان شده است؟ آيا مسئله بيشتر در نوعی کينه توزی در قبال رهبران جنبش سبز خلاصه نمی شود؟ آن هم درست در همان هنگامه ای که اينان به لطفِ وفادری به رخدادِ سياست از تعیّناتِ طبقاتی، سياسی و اجتماعی شان فراتر رفته و همه ی آن حذف شدگان، محرومين، نا-چيزها و در يک کلام مردم را نمايندگی می کنند؟
نکته ی یأس آور ديگری که شايسته ی درنگ است، عدم پايبندی جناب عبدی و راهکارهايش به سنتی سياسی-فکری است. به بيان ديگر عبدی چنان شخصی، دلبخواهی و واکنشی با مسائل مواجه می شود که نمی تواند در متن نوعی سنت سياسی مشخص به کنشی دست زند و به امکانات، محدوديت ها و زخم ها و اميدهای خود وفادار بماند، آنها را جدی بگيرد و مصرانه دنبالشان کند. هر گرايش سياسی ای آن جايی واجدِ ارزش و اهميت می شود که در وهله ی اول و در حد معقولی، خود، به راهکارها، تحليل ها و سياست های پيشنهادی اش وفادار بماند، نتايج عملی شان را هم دنبال کند و هم پذيرا باشد. فقدان چنين ويژگی هايی در نوشته های عبدی بيش از هر چيز به ماهيت شخصی و دلبخواهی آنها باز می گردد. دستکم از شروع مبارزاتِ انتخاباتی ۸۸ و نقش فعال جناب عبدی در ستاد مهدی کروبی تا همين يادداشت آخر ايشان، با کسی مواجه ايم که نه تنها به هيچ کدام از تحليلهای قبلی خود وقعی نمی نهد که با چرخشی شگفت و بی ارزيابی ای از شاهکارهای قبلی اش همه ی آنها را نديده می گيرد. گويی مسئله تنها در يافتن گيری جديد و ادامه ی واکنش هيستريک به ديگری خلاصه می شود. ورنه اگر جز اين بوده بين آن ايده های مشعشعِ بد عافيتِ طرح شده در ستاد انتخاباتیِ ۸۸ مهدی کروبی و اين انتقادِ مزورانه از همان مهدی کروبی، که عملاً کاری نکرده جز پيگيری مسئله ی انتخابات ۸۸، چه نسبتی هست؟ و قبل تر از آن: بين مقاله ی "استخوان لای زخم" سال ۸۰ و ايده های انتخاباتی سال ۸۸؟ يا بين خشونت گريزی کنونی و استنادِ قبلی ايشان به استانداردهای جهان سومیِ خشونت برای غسل تعميد توحش دولتیِ در عاشورای خونين ۸۸؟ اينها سوالاتی است که عبدی همواره با تفرعن از کنارشان گذشته است. اما کمترين نتيجه ای که از اينها حاصل آيد چيزی نيست مگر اين نکته که سويه ی دلبخواهی و شخصی سياستِ عبدی، عملاً نام مستعار ابتذال و فقر تفکری که چنان اخته، ترس خورده و بی خطر شده که حتا پروایِ نام و سنت و سياستِ خود را هم ندارد.
عباس عبدی امروزه همان قدر ارزش و اعتبار دارد که حتا خود نيز تحليل ها و راهکارهای قبلی اش را جدی نمی گيرد؛ همان قدر شجاع است که بی وقفه در مذمتِ موسوی و کروبی می نويسد در همان حال که حتا نام شان را هم قلم می گيرد؛ همان قدر صادق است که هولناکیِ چشم انداز کنونی را «بيش از هر چيز در گرو سياستها و رفتارهای منتقدين ساختار کنونی» می داند و نه احياناً حاکميتِ ميليتاريستی کنونی. عبدی دقيقاً همان کسی است که حسابِ همه، از چپ دهه ی ۴۰ تا چپ جديد، از کروبی تا موسوی را، رسيده است اما هنوز در پرونده ی بيست ماهه ی اخير ج.ا. چيزی درخور انتقاد، چيزی که احياناً با منش اصلاح طلبانه ی خشونت گريزش جور درنيايد، نيافته است. به راستی نقدِ عباس عبدی در عين اهميتش، کاری است که بايد، تنها و تنها، يکبار و برای هميشه انجام شود.