داستان بلند روح ایرانی
در نقد آرامش دوستدار − ۳۴
در بخشهای اخیر این نوشته به کمک نظریهی روایت بررسی آن "ما"یی را آغاز کردیم که در روایت دوستدار از تاریخ ایران هویت ثابتی داشته: دینخو بوده است و نمیاندیشده است. برای بررسی این سوژهی تاریخی، سوژهی رمان بلند "کلیدر" را در نظر گرفتیم و این دو را با هم قیاس کردیم.
هدف از این مقدمهچینی با کمک نظریهی روایت، نقد دیدگاه دوستدار و کسان دیگری چون او از زاویهی نقد "استدلال روایی" آنهاست.
روح و پادروح ایرانی
۸۵. پیشتر (بند ۷۹) به وجود تشابهی میان آرامش دوستدار با جواد طباطبایی و عبدالکریم سروش اشاره کردیم. برای این که فکر این سه تن را به موازات هم بخوانیم، در عین حال طرحی متناسب با دوگانهانگاری عادتشده در ادبیات ایرانی پیش گذاریم، بهتر آن است که از یک روح مجرد سخن نگوییم. به جای آن یک نوع Geist هگلی در نظر میگیریم که آن را "روح" میخوانیم و در مقابل آن یک Ungeist یا Widergeist میگذاریم، چیزی که ضد آن است، روحی است که نا-روح است، ضدروح است، "پادروح" است. میتوان روح را فرهنگ در معنای ارزشی مثبتی در نظر گرفت یا آن را ذات نهادینی (سوژهواری) تصور کرد که زایندهی فرهنگ است.
در ایدئولوژیِ ایرانیِ دوستدار، روح ایرانی از ابتدا با پادروحی که وی آن را خوی دینیاش مینامد، درآمیخته است. چیرگی عربها بر ایران، غلبهی کامل آن ضد فرهنگ را به دنبال میآورد. روح، دیگر فاسد شده و هیچ امیدی به نجات آن نیست. این فساد، سرچشمهی امتناع تفکر است.
در نزد طباطبایی روح ایرانی با اندیشهی ایرانشهری آغاز میشود که در آداب کشورداری ایران باستان تجلی یافته است: شاه بایستی عادل و مردمدار باشد و در آبادی مُلک بکوشد. عربها نمیتوانند این روح را بکشند. امپراطوری آنان به فرهنگ کشورداری ایرانی نیاز داشته است. در نهادِ وزارت، حیات این روح تداوم مییابد. وزیران برخاسته از خانوادههای اشرافی کهن ایرانی، از روح ایرانی پاسداری میکنند. پادروح در داستانی که طباطبایی روایت میکند، بیفرهنگی مهاجمان و سلسلههای ترک است. آناناند که ایران را بیفرهنگ میکنند. سنت فکری دچار تصلب میشود و در عصر جدید، آنجایی که ایرانیان بایستی بیندیشند، به نظر طباطبایی دچار امتناع تفکر شدهاند.
موضوع محوری در داستان سروش دین است. روح، ذات دین است، پادروح، اعراض آن. در شریعتِ فربه شده، پادروح بر روح غلبه میکند.
تفاوت فکر دوستدار با طباطبایی و سروش در این است که نجات روح از پادروح را ممکن نمیداند. هر یک از آن دو تن دیگر، راهی برای نجات یافته است. طباطبایی با یادآوری داستان چیرگی پادروح، طلسم آن را میشکند و سروش بر آن است که روح را به مدرسهی معتزله بفرستد، تا با عقل اعتزالی بر پادروح چیره شود و راه خود را در جهان معاصر پیدا کند؛ به ذات دین بگرود، دیندار بماند، همهنگام مدرن شود.
داستان کامل
۸۶. داستانی که دوستدار تعریف میکند، داستان "کاملی" است، داستانی است که هم گذشته را در برمیگیرد، هم حال را و هم به نوعی آینده را، زیرا فردا را نیز پیشبینی میکند، پیشبینیای بر پایهی ذات دینخوی ایرانی: چون ذات ما چنین است، در آینده نیز نخواهیم توانست بیندیشیم. اگر داستان دوستدار را، بنابر تحلیلی که آرتور دانتو در "فلسفهی تحلیلی تاریخ" [۱] از روایتگریِ تاریخیِ ذاتباور عرضه کرده، این گونه یعنی به صورت داستان "کامل" در نظر گیریم، کارکرد آن را بهتر میفهمیم.
داستان، اول و وسط و آخری اکنونی و ادامهای در آینده دارد. آخر با رجوع به اول مفهوم میشود. داستان، در شکل مشخص روایتشدنیاش، داستان بلندی است، داستانی که از زرتشت آغاز میشود و تا انقلاب اسلامی ادامه مییابد. میانهی اصلیِ داستان مسلمانشدنِ ایرانیان است. دوستدار به هر چیزی که در این سرزمین رخ داده، معنایی عطا میکند که از متن این داستان بلند برگرفته میشود. منِ ایرانیِ امروزی نمیتوانم خودم را بفهمم، مگر این که بر خود، از موضعی در آخرین صفحههای این کتاب، بنگرم. پایان کار را ولی با رجوع به آغاز کار میفهمند. اختلاف فکری روایتگران کلان تاریخ، مثلا میان دوستدار و طباطبایی، نه در این منطقِ معنایابی و معنادهیِ تاریخی، بلکه صرفاً در شکل و فصلبندی، شخصیتها و جهت روایت است.
استدلال روایی
با این روایتها قرار است چیزی توضیح داده شود، توضیح در معنای بیان علت. این توضیح خود جهتدار است و از یک داستان جهتدار برمیآید. غایت توضیح، توضیح وضعیت اکنون ماست. این توضیح نوعی استدلال است که چون مبتنی بر روایت است، رواست که استدلال روایی خوانده شود.
در مورد استدلالهای صوری میتوان گفت که درستاند یا غلط، و در موردهای استدلالهایی که در آنها افزون بر صورت، کیفیت و دامنه و عمق محتوا نیز مهم است، میتوان از این نظر نیز قضاوت کرد که پرمایه یا کممایه و به سخن دیگر قویاند یا ضعیف. در مورد استدلالهای روایی ارزشگذاری ساده نیست. در این سوی خطِ سنجه ظنِ نزدیک به یقین قرار میگیرد و در انتهای خط، گمانهزنی صرف. گمانهزنی غلط نداریم، آن چه داریم گمانهزنی پرت و بیربط است.
اگر داستان، کوتاه و جمعوجور و جمعوجورشدنی باشد و ما به همهی جزئیات آن آگاه داشته باشیم، میتوانیم از استدلال روایی برای سرایت دادن یک جریانِ معنایی از آغازه به میانه و از میانه به پایانه بهره گیریم. اما چه میشود اگر داستان بسیار بلند باشد، ما جزئیات آن را ندانیم و اصولاً نتوانیم که بدانیم؟ در این حال استدلال ما گمانهزنی خواهد بود.
ظنی را که از راه آن در مورد معنای دوره، رخداد یا پدیدهای خاص زده میشود، نمیتوان به سادگی پس زد، چون موضوع نه واقعیت بلکه برداشت از آن است. گاه بحث بیحاصلی در میگیرد میان دو گمانزننده بر سر برداشتهایشان. بحث نه با روشنشدنِ حقیقت، بلکه خسته شدن یکی از دو طرف یا هر دوی آنان و سر رفتنِ حوصلهی شنوندگان خاتمه مییابد.
ادامه دارد
زیرنویس:
[1] Arthur C. Danto, Analytical Philosophy of History, Cambridge University Press 1965
بخش پیشین:
"خود"سازی
علوم انسانی، زبان و فرهنگ
گفتوگو با داریوش آشوری
داریوش آشوری، یکی از شکلدهندگان به زبان فارسی مدرن در حوزهی علوم انسانی است. او ترجمه کرده، لغت گردآورده، مفهومسازی کرده و دربارهی زبان اندیشیده است، آن هم از این زاویه که چگونه زبان خود را به روی جهان باز کنیم و بتوانیم با آن مسائل جدید را درک و تبیین کنیم.
گفتوگو با داریوش آشوری، با موضوع ورود علوم انسانی به ایران و شکلگیری زبان آن آغاز شده و در ادامه به گسست میان "قدیم" و "جدید" و پیامدهای این گسست برای پاگیری علوم انسانی در ایران پرداخته میشود. داریوش آشوری برای حل مشکل گسست، سنتگرایی را چارهساز نمیداند و باز بودن به روی جهان را پیشنهاد میکند که برانگیزانندهی گفتوگویی باز با سنت خودی نیز هست. ضرورت باز بودن به روی جهان نکتهای کلیدی در پروژه "زبان باز" داریوش آشوری است که او در این گفتوگو به معرفی ایدهی آن میپردازد.
گفتوگو با داریوش آشوری در چهار بخش در سایت رادیو زمانه منتشر شده است. کل این گفتوگو به صورت فایل PDF به خوانندگان زمانه تقدیم میشود.
۱. علوم انسانی و ترجمهی آن در ایران
۲. علوم انسانی و مسئلهی زبان آن
۳. پروژهی "زبان باز"
۴. زبان و فرهنگ
گفتوگو با داریوش آشوری، با موضوع ورود علوم انسانی به ایران و شکلگیری زبان آن آغاز شده و در ادامه به گسست میان "قدیم" و "جدید" و پیامدهای این گسست برای پاگیری علوم انسانی در ایران پرداخته میشود. داریوش آشوری برای حل مشکل گسست، سنتگرایی را چارهساز نمیداند و باز بودن به روی جهان را پیشنهاد میکند که برانگیزانندهی گفتوگویی باز با سنت خودی نیز هست. ضرورت باز بودن به روی جهان نکتهای کلیدی در پروژه "زبان باز" داریوش آشوری است که او در این گفتوگو به معرفی ایدهی آن میپردازد.
گفتوگو با داریوش آشوری در چهار بخش در سایت رادیو زمانه منتشر شده است. کل این گفتوگو به صورت فایل PDF به خوانندگان زمانه تقدیم میشود.
۱. علوم انسانی و ترجمهی آن در ایران
۲. علوم انسانی و مسئلهی زبان آن
۳. پروژهی "زبان باز"
۴. زبان و فرهنگ
ضمیمه | |
---|---|
d._ashouri_-_human_sciences_language_and_culture.pdf |
پژوهشهایی تازه درباره فروغ، شاعری «نگران آینده ایران»
«فروغ فرخزاد، شاعر ايران مدرن، زنی نمادين و پيشگام زنانه شعر امروز ايران»: اين نام مجموعه ۱۴ مقالهای است به زبان انگليسی که به تازگی انتشارات آیبیتورس در لندن منتشر کرده است.
مقالههايی که کامل شده آن را در اين کتاب میبينيم حاصل پژوهشهايی است که اولين بار تابستان دو سال و نيم پيش شماری از استادان و ايرانپژوهان ايرانی، ايرانیتبار و خارجی در کنفرانسی ويژه بررسی آثار و زندگی فروغ فرخزاد در دانشگاه منچستر انگلستان ارائه دادند.
دومينيک پرويز بروکشاو، استاد ايرانشناسی و ادبيات فارسی در دانشگاه منچستر، و نسرين رحيميه، استاد ادبيات تطبيقی دانشگاه کاليفرنيا در شهر ايرواين، برگزارکنندگان کنفرانس ياد شده ويراستار اين مجموعه مقالاتاند.
دومينيک بروکشاو، يکی از دو ويراستار اين کتاب، ميهمان اين هفته پيک فرهنگ است.
دومينيک پرويز بروکشاو: از جوانب زيادی اين کتاب تازگی دارد. میتوانم اشاره کنم به ديدگاههای جديد که در چند مقاله اين مجموعه میبينيد يکی اين است که يک ديدگاه جديد به اشعار اوليه فروغ فرخزاد، خودشان میگفتند همان اواخر زندگیشان که خيلی راضی نبودند از آن اشعاری که هفده هجده ساله يا بيست ساله بودند و گفتند، خيلی اهميت هنری شايد و اجتماعی برای خود فروغ فرخزاد نداشتند، ولی در بعضی از مقالات در اين مجموعه چند تا از اساتيد دوباره نگاه کردند به اشعار مجموعه اسير يا ديوار و سعی کردند با ديد شايد يک کم بيشتر محققانه شايد هم تا اندازهای با ديدگاه مثبتتری به اين اشعار نگاه کنند و چيزهای تازهای در آوردند از آن اشعار اوليه.
يک نمونه میتوانيد بگوييد از اين انتخابهايی که شده و آن ديد مثبت که به آن اشاره میکنيد؟
شايد به طور کل چون اشعاری که در اول کار فروغ فرخزاد میگفت نزديکتر هستند به شعر کلاسيک فارسی. چه از نظر زبانی و چه از نظر فرم و قالب شعر. چون ما الان عادت کرديم به خواندن شعر نو، و به خواندن اشعاری که نه قافيه دارد و نه قالب به آن صورت، خيلی از ما چه به عنوان نويسنده و چه حتی به عنوان محقق و پژوهشگر خيلی وقتها به اشعاری که درست است که مدرناند، ولی قالب کهنه دارند يا زبانی که در آن اشعار میخوانيم زبانی است که شايد خيلی نزديک نباشد به زبان روزمره يا زبانی که ما الان به عنوان زبانی مدرن و معاصر قبول داريم، اين باعث میشود که ما خيلی وقتها ارزش و غنای آن اشعار را درست درک نکنيم.
در سه تا از مقالههايی که در اين مجموعه هستند دوباره به به مجموعههای اسير، ديوار و عصيان نگاه کردند و ديدند که ريشههای اشعار اواخر زندگی فروغ در آن اشعار هم ديده میشود. اين مهم نيست. البته اين فقط يک ايده است از طرف من، اين شايد مهم باشد چون اين اشعار اوليه قبل از آشنا شدن فروغ فرخزاد با ابراهيم گلستان گفته شده.
يک موضوع ديگر که شايد تازگی داشته باشد برای خيلیها مخصوصاً اگر در ايران اين کتاب را بخوانند اين است که در يکی از مقالات استادی به بررسی تاثير اشعار فروغ فرخزاد و ترجمههای اشعار او در ادبيات غربت، ادبياتی که توسط نويسندگان و شعرای ايرانیتبار مقيم خارج تاثير فروغ فرخزاد در شعر و يا نوشتههای ديگر نويسندگان ايرانیتبار که به انگليسی شعر میگويند و يا به انگليسی مینويسند.
ادبيات مهاجرت يا «داياسپورا» به قول معروف؟
بله. ادبيات غربت هم میشود گفت. بله. ادبياتی که خارج از ايران توليد میشود به زبانی که فارسی نباشد. اينجا بيشتر به ادبيات نويسندگان ايرانیتبار که به انگليسی مینويسند يا به انگليسی شعر میگويند. اين تازگی دارد به نظر من برای هر خوانندهای و مخصوصاً شايد برای خوانندگانی که مقيم ايراناند.
مقاله خودتان، آقای بروکشاو، در مورد اهميت اثر مفهوم فضا بر شعرهای فروغ فرخزاد است. ممکن است يک مقدار اين مسئله را باز کنيد؟
بله. مقاله بنده در مورد اهميت تاثير فضا يا تصويری که از فضاهای مختلف در شعر فروغ فرخزاد میبينيم و من اين تاثيرها را به دو بخش تقسيم کردهام. بخش اول خانه و يا آپارتمان. اينجا بيشتر معنی خانه قديمی سنتی که وسطش يک حياط است و يک حوض. بخش ديگر در مورد باغ و يا همان حياط که مهمترينش شايد معروفترين اين باغها و حياطها در شعر فروغ در شعر معروفش «دلم برای باغچه میسوزد» است. که در آنجا باغ و باغچه و حياط فروغ فرخزاد در مورد نه فقط خانواده و تجربياتی که در زندگی خودش داشته در خانواده خودش، در مورد ايران به عنوان ايران به عنوان يک خانواده صحبت میکند. البته قبل از انقلاب.
ولی من میخواستم در مورد باغ در شعر فروغ بنويسم. اول شروع کردم و مقايسه کردم با آن تصويری که از باغ در شعر کلاسيک فارسی داريم. که باغ معمولاً آنجا يک فضای بسيار مثبت است. فضايی است که در آن شايد مجلس برگزار شود. در مجلسی که شاعر شعر میخواند و حالت بزم و عيش و نوش و اين جور چيزها هست که در باغ برگزار میشود. باغ در مقابل شهر خيلی وجه مثبتتری دارد. در شعر کلاسيک معمولاً.
اين را در بعضی از اشعار فروغ میبينيم. که باغ تقريباً مثل باغ عدن يا باغ ارم تصويرش هست که فضای مثبت و فضايی است پر از عشق و شادی و مهربانی. ولی «در دلم برای باغچه میسوزد» حياطی که میبينيم يک حياط پوسيده است. حياطی است که در حالت مرگ است. و اين نشان میدهد به ما به نظرم که فروغ در آن اواخر تا اندازهای اميدش را از دست داده بود و نگران آينده ايران بود. ايران آنجا به صورت يک حياط و يک باغچه که متاسفانه از نظر فروغ داشت رونقش را از دست میداد.
مقالههايی که کامل شده آن را در اين کتاب میبينيم حاصل پژوهشهايی است که اولين بار تابستان دو سال و نيم پيش شماری از استادان و ايرانپژوهان ايرانی، ايرانیتبار و خارجی در کنفرانسی ويژه بررسی آثار و زندگی فروغ فرخزاد در دانشگاه منچستر انگلستان ارائه دادند.
دومينيک پرويز بروکشاو، استاد ايرانشناسی و ادبيات فارسی در دانشگاه منچستر، و نسرين رحيميه، استاد ادبيات تطبيقی دانشگاه کاليفرنيا در شهر ايرواين، برگزارکنندگان کنفرانس ياد شده ويراستار اين مجموعه مقالاتاند.
دومينيک بروکشاو، يکی از دو ويراستار اين کتاب، ميهمان اين هفته پيک فرهنگ است.
دومينيک پرويز بروکشاو: از جوانب زيادی اين کتاب تازگی دارد. میتوانم اشاره کنم به ديدگاههای جديد که در چند مقاله اين مجموعه میبينيد يکی اين است که يک ديدگاه جديد به اشعار اوليه فروغ فرخزاد، خودشان میگفتند همان اواخر زندگیشان که خيلی راضی نبودند از آن اشعاری که هفده هجده ساله يا بيست ساله بودند و گفتند، خيلی اهميت هنری شايد و اجتماعی برای خود فروغ فرخزاد نداشتند، ولی در بعضی از مقالات در اين مجموعه چند تا از اساتيد دوباره نگاه کردند به اشعار مجموعه اسير يا ديوار و سعی کردند با ديد شايد يک کم بيشتر محققانه شايد هم تا اندازهای با ديدگاه مثبتتری به اين اشعار نگاه کنند و چيزهای تازهای در آوردند از آن اشعار اوليه.
يک نمونه میتوانيد بگوييد از اين انتخابهايی که شده و آن ديد مثبت که به آن اشاره میکنيد؟
شايد به طور کل چون اشعاری که در اول کار فروغ فرخزاد میگفت نزديکتر هستند به شعر کلاسيک فارسی. چه از نظر زبانی و چه از نظر فرم و قالب شعر. چون ما الان عادت کرديم به خواندن شعر نو، و به خواندن اشعاری که نه قافيه دارد و نه قالب به آن صورت، خيلی از ما چه به عنوان نويسنده و چه حتی به عنوان محقق و پژوهشگر خيلی وقتها به اشعاری که درست است که مدرناند، ولی قالب کهنه دارند يا زبانی که در آن اشعار میخوانيم زبانی است که شايد خيلی نزديک نباشد به زبان روزمره يا زبانی که ما الان به عنوان زبانی مدرن و معاصر قبول داريم، اين باعث میشود که ما خيلی وقتها ارزش و غنای آن اشعار را درست درک نکنيم.
در سه تا از مقالههايی که در اين مجموعه هستند دوباره به به مجموعههای اسير، ديوار و عصيان نگاه کردند و ديدند که ريشههای اشعار اواخر زندگی فروغ در آن اشعار هم ديده میشود. اين مهم نيست. البته اين فقط يک ايده است از طرف من، اين شايد مهم باشد چون اين اشعار اوليه قبل از آشنا شدن فروغ فرخزاد با ابراهيم گلستان گفته شده.
يک موضوع ديگر که شايد تازگی داشته باشد برای خيلیها مخصوصاً اگر در ايران اين کتاب را بخوانند اين است که در يکی از مقالات استادی به بررسی تاثير اشعار فروغ فرخزاد و ترجمههای اشعار او در ادبيات غربت، ادبياتی که توسط نويسندگان و شعرای ايرانیتبار مقيم خارج تاثير فروغ فرخزاد در شعر و يا نوشتههای ديگر نويسندگان ايرانیتبار که به انگليسی شعر میگويند و يا به انگليسی مینويسند.
ادبيات مهاجرت يا «داياسپورا» به قول معروف؟
بله. ادبيات غربت هم میشود گفت. بله. ادبياتی که خارج از ايران توليد میشود به زبانی که فارسی نباشد. اينجا بيشتر به ادبيات نويسندگان ايرانیتبار که به انگليسی مینويسند يا به انگليسی شعر میگويند. اين تازگی دارد به نظر من برای هر خوانندهای و مخصوصاً شايد برای خوانندگانی که مقيم ايراناند.
مقاله خودتان، آقای بروکشاو، در مورد اهميت اثر مفهوم فضا بر شعرهای فروغ فرخزاد است. ممکن است يک مقدار اين مسئله را باز کنيد؟
بله. مقاله بنده در مورد اهميت تاثير فضا يا تصويری که از فضاهای مختلف در شعر فروغ فرخزاد میبينيم و من اين تاثيرها را به دو بخش تقسيم کردهام. بخش اول خانه و يا آپارتمان. اينجا بيشتر معنی خانه قديمی سنتی که وسطش يک حياط است و يک حوض. بخش ديگر در مورد باغ و يا همان حياط که مهمترينش شايد معروفترين اين باغها و حياطها در شعر فروغ در شعر معروفش «دلم برای باغچه میسوزد» است. که در آنجا باغ و باغچه و حياط فروغ فرخزاد در مورد نه فقط خانواده و تجربياتی که در زندگی خودش داشته در خانواده خودش، در مورد ايران به عنوان ايران به عنوان يک خانواده صحبت میکند. البته قبل از انقلاب.
ولی من میخواستم در مورد باغ در شعر فروغ بنويسم. اول شروع کردم و مقايسه کردم با آن تصويری که از باغ در شعر کلاسيک فارسی داريم. که باغ معمولاً آنجا يک فضای بسيار مثبت است. فضايی است که در آن شايد مجلس برگزار شود. در مجلسی که شاعر شعر میخواند و حالت بزم و عيش و نوش و اين جور چيزها هست که در باغ برگزار میشود. باغ در مقابل شهر خيلی وجه مثبتتری دارد. در شعر کلاسيک معمولاً.
اين را در بعضی از اشعار فروغ میبينيم. که باغ تقريباً مثل باغ عدن يا باغ ارم تصويرش هست که فضای مثبت و فضايی است پر از عشق و شادی و مهربانی. ولی «در دلم برای باغچه میسوزد» حياطی که میبينيم يک حياط پوسيده است. حياطی است که در حالت مرگ است. و اين نشان میدهد به ما به نظرم که فروغ در آن اواخر تا اندازهای اميدش را از دست داده بود و نگران آينده ايران بود. ايران آنجا به صورت يک حياط و يک باغچه که متاسفانه از نظر فروغ داشت رونقش را از دست میداد.
مارن سَبوُ
غم نان و انقلاب
برگردان: عباس شکری
|
شهروند: در بخش اول تورات، در سوره ی آفرینش آمده است: فرعون در خواب میبیند که هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را میخورند و هفت خوشه خشک هفت خوشه سبز را نابود میسازند. فرعون همه خوابگزارانش را برای تعبیر این خواب فرا میخواند، اما جملگی از تعبیرش عاجز میمانند. سپس به یاد یوسف میافتند و تعبیر آن را از او میخواهند. یوسف بیان میکند که هفت سال حاصلخیز و سپس هفت سال خشکسالی در پیش است پس باید در هفت سال اول قسمتی از محصول ذخیره شود تا در زمان خشکسالی مردم در قحطی نمانند. فرعون چونان پدری برای همه ی مردم مصر، نگران شکم های گرسنه مردم بود. قصه ی تورات نشان دهنده ی بُن مایه و علت قدرت فرعون می باشد. کنترل مواد غذایی و به ویژه غلات، بازتوزیع و برنامه ریزی درست موجبات قدرت مرکزی را فراهم آورده بود. اما فرعون صرفا به خاطر نقش پدر بودن برای مصر نبود که غلات انباشته می کرد. با وجود این که فرعون نقش انسان- خدا را از این زمان تا آن زمان نیز تجربه کرده بود، اما شاهد شورش مردم هم نیز بوده است. به تجربه دریافته بود که هرگاه مردم مصر گرسنه بمانند، همراهی شان و همدلی شان تبدیل به شورش می شود و شرایط دشواری را رقم می زند. مصری ها اما تنها ملتی نبودند که چنین ارتباطی را تجربه کرده بودند. در روم قدیم هم کنترل دانه های روغنی (در مورد مصر غلات بوده است) برای حفظ اقتدار و کسب قدرت نقش بزرگی بازی می کرده است. البته در مورد روم می شود سیرک و سرگرمی های خاص آن زمان مثل جنگ گلادیاتورها را هم نیز به کنترل دانه های غذایی افزود تا موجبات رضایت مردم فراهم شود.
رابطه ی گرسنگی، قیمت مواد غذایی و شورش موضوعی است که طی هزاران سال شناخته شده بوده و آنچه در شمال آفریقا موجب حیرت شده این است که این سنت دیرین که دستورالعمل آن هم از همان ایام قدیم در اختیار دیکتاتورها بوده، چرا انجام نشده است. از تابستان سال 2007 که صنعت خانه سازی فرو ریخت و بحران بزرگ اقتصادی جهان را دامن زد، خیلی از سرمایه داران برای کسب سود به سوی سرمایه گذاری در صنعت مواد غذایی روی آوردند؛ سرمایه گذاری در مواد اولیه خام، از جمله مواد غذایی نوعی امنیت سرمایه گذاری را نشان می داد که سوددهی خوبی هم به دنبال داشت. بی نظمی و ناهماهنگی دستگاه های اقتصادی شرکت های آمریکایی و به دنبال آن اروپایی در سال 2000، روزنه ی سودآوری سرمایه گذاری در صنعت مواد غذایی را نشانه رفت. در همین اثنا، نیاز مبرم برای سوخت بیولوژیکی که موسوم شد به “سوخت زیستی” از یک طرف و خشکسالی، سیل و توفان از طرف دیگر، موجب افزایش سریع قیمت مواد غذایی در سال های 2008-2007 شد. به همین دلیل هم در سال 2007 شورش های مردم مکزیک آغاز و به “بحران نان ذرت مکزیکی” موسوم شد. این شورش ها به تدریج منتهی به اعتراض مردم هائیتی، سنگال، اندونزی، زیمبابوه، کامرون، اردن، یمن، بنگال غربی در هند، آرژانتین و عربستان سعودی گردید. این اعتراض های خیابانی که به خاطر قیمت بالای مواد غذایی بود در بیش از سی کشور جهان طی دو سال ادامه داشت. زمامداران خیلی از این کشورها هم چون فرعون آموخته بودند که در سال های پُربار و حاصلخیز، دانه های غلات را ذخیره کنند که این ذخیره سازی تا میانه های دهه ی 1990 ادامه داشت. در این سال ها بود که سازمان بین المللی تجارت پا به عرصه ی امور بازرگانی گذاشت و یارانه های مواد دانه ای را قطع کرد، موانع گمرکی را از پیش روی برداشت و فروش مواد ذخیره شده نیز به سادگی صورت گرفت. به این ترتیب، آموخته های قصه ی فرعون و یوسف، از صحنه ی سیاسی روز رخت بر بست و به همین ترتیب نیز امنیت مواد غذایی در کشورهای فقیر.
چنان که می شود فهمید، مصر پیشگام بی نظمی بازار مواد غذایی در جهان بوده است؛ در سال 1977، سلف مسلم فرعون، یعنی “انور سادات” سیستم کنترل بر مواد غذایی را از بین برد. در همان سال شورش مردم که معروف شد به “شورش نان”، مقامات مصری را مجبور به عقب نشینی کرد و سیستم کنترل بر مواد غذایی را بار دیگر احیا کردند. این تجربه برای جانشین “انور سادات” که “حسنی مبارک” بود درس خوبی بود و به خوبی درک کرد که برای حفظ قدرت بهترین و مهمترین ابزاری که باید کاملا در اختیار داشته باشد، قیمت مواد غذایی و بویژه نان مردم است. بدیهی است که سخنرانی های فصیح و بلیغ و آتشین نیز در مورد تأمین مواد غذایی می تواند جای سیرک و جنگ گلادیاتورها را بگیرد، اما او نیز فهمیده بود که با همه ی این ها مردم نباید بدون نان بمانند تا بشود وفاداری شان به رژیم و دولت حاکم را جذب کرد. با این وجود آن گاه که در سال 2008، بحران مواد غذایی شروع شد، مبارک، سنت قدیمی هنر سیرک را فراموش کرده بود. مصر هیچ گونه سیستم دفاعی در برابر افزایش روزافزون و سریع مواد غذایی نداشت. فراموشی یی که حاصل اش مگر شورش مردم برای نان از سال 1977 نبوده است. این شورش ها نه تنها در قاهره که در شمال و جنوب صحرا و شرق دره ی نیل ادامه یافت. به دنبال شورش های مردمی در سال 2008 برای اعتراض به کمبود مواد غذایی از یک سو و گرانی سرسام آور آن از دیگر سو، بعضی از دولت ها برای نظم دادن به بازار مواد غذایی به ویژه مواد ضروری و اساسی مردم، برنامه ریزی جدیدی را ارایه دادند؛ در آسیا، بیشتر کشورها از صدور برنج جلوگیری کردند. در آفریقا یارانه های جدیدی در دستور روز دولت ها قرار گرفت. در کنار این برنامه ها نیز چند سالی هم حاصلخیزی مشاهده شد طوری که به ثبات قیمت مواد غذایی منجر شد. این ثبات البته که عمری کوتاه داشت و از نیمه ی دوم سال 2010، بار دیگر کارزار اعتراض به قیمت مواد غذایی شروع شد که مهم ترین آن نیز در موزامبیک رخ داد. کشوری که در ایجاد بی نظمی لقب بهترین سیاست را به خود اختصاص داده بود. اعتراض های خیابانی مردم که سیزده کشته بر جای گذاشته بود، منتهی به این شد که دولت مجبور شود در تصمیمی سریع، به مواد غذایی بیست درصد یارانه ها بدهد. وقتی که مردم تونس و الجزایر در ماه ژانویه به خیابان ها آمدند، براساس گزارش سازمان بین المللی مواد غذایی سازمان ملل، قیمت مواد اساسی به طور سرسام آوری بالا رفته بود. شورش مردم در تونس منتهی به فرار دیکتاتور تونس، “بن علی” شد. در الجزایر هم نباید از اعتراض های مردم که در موقعیتی مشابه زندگی می کنند، چشم پوشید.
اکنون جنبش دموکراسی خواهی مردم مصر که موسوم شده است به “جنبش اعتراضی چرخه ای”، فراز و نشیب های فراوانی در ده سال اخیر داشته است. اعتراض ها هم موجبات گوناگونی داشته اند؛ مبارزه برای حقوق و عدالت سیاسی، مبارزه علیه خشونت پلیس، مبارزه برای حقوق کار و کارگری و مبارزه برای آزادی بیان و مطبوعات. این جنبش به یقین نمی توانست به قدرتی که جهان شاهد آن بود، باشد، اگر، مردم عادی مصر به اندازه کافی نان بر سفره داشتند.
مصر نمونه ای به همتا است هم در خاورمیانه و هم در آفریقا. چرا که این کشور یکی از فقیرترین کشورهای منطقه نبود. علاوه بر آن، بخش بزرگی از مردم مصر باسواد می باشند و درصد بالایی نیز از تحصیلات دانشگاهی برخوردارند. سیستم اینترنت و موبایل نیز در این کشور به طور چشمگیری پیشرفته بود. البته که همه ی این پیشرفت ها نیز عاملی بودند برای موفقیت انقلاب مصر. این شرایط منحصر به مصر نمی شود و کشورهای دیگری نیز شرایط مهم شورش در مصر را نیز دارا می باشند: افزایش روزافزون قیمت روغن غذایی، غلات، شکر، برنج، کوتاه سخن، نان و معاش روزانه. در سراسر قاره ی آفریقا، در خاورمیانه و بخشی از آسیا نسل جوان از سیرک بازی های رهبران پیر خود نیز نه تنها به ستوه آمده اند که تاب تحمل آنها را هم ندارند. به همین خاطر هم با درس گرفتن از جوانان دیگر کشورهای منطقه که مدال های درخشان رهایی بخشی را از آن خود کرده اند، دیر یا زود علیه دیکتاتورهای حاضر در صحنه ی سیاست شورش خواهند کرد. این نسل جوان دیگر در بند فریب شعارهای ضداستعماری رهبران ضد آزادی اسیر نمی شود. آنها خواهان لقمه ای نان در سفره ی خویش اند. با این همه دال و مدلول، کشور بعدی که شورش علیه دیکتاتوری را سامان خواهد داد، کدام است؟ به باور من نگاهی بر سفره ی بی نان مردم در کشورهای منطقه بکنید تا بتوانید اولین کشور را که نمی خواهم نامی از آن ببرم را پیدا کنید.
* Maren Sæbøروزنامه نگار بین المللی ست
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.
نوروز پیروز شد!
حسن زرهی
|
شهروند: رژیم ایران از همان روزهای اول بر سر کار آمدنش کوشید فرهنگ و سنت های ایرانی را اسلامی کند. کوشیدند تا نوروز را با عید فطر، یا عید قربان، یا عید غدیر حذف کنند. کوشیدند چهارشنبه سوری را با ادعای مجوسی و غیراسلامی بودن و آتش پرستی ایرانیان به زور سرنیزه از رونق بیندازند. کوشیدند با هر وسیله ای مانع اجرای مراسم سیزده به در شوند. مدعی شدند شاهنامه کتابی ست طاغوتی و حتی اجازه نمی دادند در خبرها و نوشته ها و پژوهش ها نامش بیاید. حتی برخی مجیزگوهای حکومتی پیشنهاد تغییر نام اثر مهم فردوسی را به مردم نامه و یا نام های دیگر دادند.
مردم اما مقاومت کردند. با همه ی فشارها و آزار و اذیت های حکومتی ها و چماقداران آنان توانستند نوروز را برگزار کنند. در چهارشنبه سوری حتی بیش از گذشته آتش افروزی و شادی کردند. سیزده به در که می شد شهرها و روستاها از سکنه خالی می شدند و شاهنامه بار دیگر انگار حمله ی دیگری از دشمن خارجی رخ داده بود، محبوب دل های ایرانیان شد و نام هایش را با هر مرارتی بود مردم بر فرزندان خویش نهادند و گاه روزها و ساعتها با مأموران رژیم اسلامی چانه زدند که نام فرزندانشان بشود داریوش و بیژن و آرش و اسفندیار و تهمینه و سیاوش و ده ها نام دیگر.
حالا پس از سی سال مقاومت مذبوحانه، رهبر رژیم چاره ی کار را در همراهی با مردم دیده است. او فرارسیدن نوروز را تهنیت می گوید و سال 90 را سال جهاد اقتصادی اعلان می کند. اما در همان حال مدعی می شود که نوروز بر او ناگوار شده، زیرا در بحرین و یمن و لیبی مردمان این سرزمین ها به دست دیکتاتورها کشته می شوند.
جالب است که رهبر رژیم تهران در این دو ساله از کشته شدن جوانان و تجاوز و تحقیر آنان توسط مزدوران و چماقداران و مأموران و دژخیمان خودی خبر نشده و حاضر نبوده است یک کلمه از نداها و سهراب ها و محمدها و احسان ها بر زبان آورد. ظاهراً جان همه ی مسلمانان جهان برای رهبر رژیم تهران مهم است غیر از ایرانیان.
نوروز که حالا مورد ستایش همه ی حضرات حکومتی قرار گرفته و حتی به ادعای وزیر اطلاعات سنت اسلامی نامیده شده است، و احمدی نژاد آن را به امام زمان تبریک می گوید، بهانه ای شده تا بازار دروغ آقایان بویژه بزرگ دروغگویان رژیم، محمود احمدی نژاد، داغ شود و هر ناممکنی را در دایره ی دروغ پردازی خود ممکن جلوه دهد. او ادعا کرده است که در سال 1390 دو و نیم میلیون شغل ایجاد خواهد کرد و فعالیت های عمرانی هم دو برابر خواهد شد. رئیس جمهوری دروغ پرداز در ادامه ی ادعاهایش از ریشه کن کردن بیکاری در ایران در دو، سه سال آینده خبر داده است.
اینها همه خبر از ترس رژیم از مردم دارد. خبر از علاقه ی مردم به فرهنگ و سنن انسانی و ایرانی دارد. خبر از ناامیدی رژیم از مذهبی کردن مملکت دارد. اینکه شاهنامه عزیز می شود و به کورش و داریوش و تخت جمشید و لوح حقوق بشر حرمت نهاده می شود، به این دلیل نیست که رهبران رژیم جمهوری اسلامی بر سر عقل آمده اند. به این خاطر است که چاره ای جز تسلیم و رضا در برابر نیروی پرتوان مردم ندارند. و اگر روزی دوباره قدرتمند شوند بی گمان به مبارزه ی جدی برای حذف نوروز و هرچه مربوط به فکر و فرهنگ ایرانی ست، خواهند پرداخت.
از سوی دیگر نوروز دارد جشن تحویل سال محبوب ملت ها و مردمان در سراسر جهان می شود. امسال برای اولین بار در مقر سازمان ملل جشن گرفته شد و همه غیر از دار و دسته ی حاکمان اسلامی ایران در نیویورک در جشن حضور داشتند. حاکمان اسلامی ایران بهانه شان برای عدم حضور، کشتار مردمان در یمن و بحرین و لیبی بود، اما دلیل واقعی آن بود که از سوی جمهوری اسلامی کسی دعوت نشده بود، در عوض وزیر فرهنگ تاجیکستان مهمان رسمی بود و زنان بسیاری از تاجیک ها و افغان ها بدون حجاب اسلامی در جشن نوروزی سازمان ملل حضور یافته بودند و حضرات وابسته به دربار خامنه ای نمی دانستند اگر در چنین جشنی حضور یابند، فردا جواب همپالکی های خود که گمان دارند شرکت در مراسمی که زنان بی حجاب حضور دارند شرعی و قانونی نیست، را چه بدهند!
اینها همه در حالی است که رهبران جهان نوروز را تبریک می گویند و به رسمیت می شناسند و وزیر خارجه آمریکا رسم نوروز را پیام آور صلح و دوستی می نامد که مورد احترام و علاقه ی همه ی جهان و آمریکائیان است.
باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا هم که از بر سر عقل آوردن حاکمان تهران ناامید شده است، در سومین پیامش مردم ایران، جوانان و زندانیان را مورد خطاب خود قرار داد و نوروز را به آنان تبریک گفت و از شاعر پرآوازه ی معاصر سیمین بانو بهبهانی شعری میهنی خواند. خلاصه آنکه دیگر کمتر کسی در جهان هست که همچنان بخواهد به امام زاده ی بی برکت جمهوری اسلامی دل بسته باشد.
اینها همه در حالی رخ می دهد که دیگر جهان آزاد و جهانیان اجازه نمی دهند که دیکتاتورها برای دوام دیکتاتوری خود مردمانشان را قتل عام کنند، لیبی باید درسی مهم باشد برای دیکتاتورهای تهران، سرنوشت صدام و قذافی و لابد فردا بشار اسد در انتظار آقایان ا
این را هم بگویم تا شاید لبخند بر لبانتان بیاورد از بس که مضحک است؛ جمهوری اسلامی ادعا کرده که اسرائیلی ها میلیون ها پیامک برای مردم سوریه فرستاده اند تا علیه بشار اسد تظاهرات کنند. البته خبر را از سوری ها نقل کرده اند. دو رژیم تهران و دمشق حرف هایی می زنند که مرغ پخته را هم به خنده می اندازد!
راه تغییر در رفتار ناقضان حقوق بشر، «فشار دائم از هر طریق ممکن»
تروم دانیلون، مشاور امور امنیت ملی در کاخ سفید، روز پنجشنبه در استقبال از قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران این تصمیم را «مرحله برجسته تاریخی» نامید و گفت مقامهای دولت ایران به انحای گوناگون مرتکب نقض حقوق مسلم طیف گستردهای از جامعه ایران صرف نظر از سن و سال، جنسیت و باور دینی آنها میشوند.
مشاور باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، در امور امنیت ملی در بیانیهای که از سوی کاخ سفید انتشار یافت، تاکید کرد که حکومت جمهوری اسلامی ایران مسئول حفظ جان شهروندان ایرانی است و باید به آنان اجازه دهد تا دیدگاه خود را آزادانه بیان کنند.
آقای مارک تامر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، نیز گفت: «این تصمیم برای مردم ایران و شورای حقوق بشر گام بسیار مهمی بود، چرا که با این اقدام به رغم تلاشهای حکومت ایران برای خفه کردن صدای مخالفان و ناراضیان، ایرانیان از این پس در امور حقوق بشر صدای رسایی در جامعه جهانی خواهند داشت.»
استقبال دولت آمریکا از اقدام شورای حقوق بشر به همین مختصر محدود نبود. خانم سوزان ناسل، مسئول امور سازمانهای بینالمللی در وزارت امور خارجه آمریکا، نیز در گفتوگویی اختصاصی با رادیوفردا تلاشهای گسترده دولت ایران برای جلوگیری از تصویب قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل را یکی از مهمترین دلایل اهمیت آن توصیف کرد و گفت: «این قطعنامه بیانیه محکمی بود از سوی جامعه جهانی در مورد نگرانیهای مربوط به نقض مداوم حقوق بشر در ایران که شامل چگونگی رفتار با زندانیان، اعدامهای خارج از حوزه قضایی و قانون و همچنین سرکوب فعالان حقوق زنان میشود. بنابراین پیامی که امروز از سوی جامعه جهانی فرستاده شد از اهمیت فراوانی برخوردار است.»
این مقام وزارت امور خارجه آمریکا با اشاره به اهمیت گزینش گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تاکید کرد این امر موجب وارد آمدن فشار بیشتر بر حکومت ایران برای بهبود شرایط حقوق بشر خواهد شد.
خانم سوزان ناسل در پاسخ به این پرسش که گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل ضمانت اجرایی نخواهد داشت و در صورت ادامه نقض حقوق بشر، ایالات متحده و جامعه جهانی چه کاری میتوانند انجام دهند، میگوید: «باید دید چه گامهای دیگری میتوان برداشت. دولت ایران نشان داده نسبت به طرز فکر سازمان ملل حساس است و برای جلوگیری از تصویب چنین قطعنامهای هم تلاش فراوانی به کار برد، زیرا از اقدامات آینده گزارشگر ویژه بسیار نگران است. البته این امر راه حل مشکل نیست، ولی مکانیسمی برای اعمال فشار بیشتر است. آمریکا در عرصه ملی اقداماتی انجام داده مانند تحریم مقامهای ناقض حقوق بشر در دولت ایران که هر یک از آنها نیز دارای اهمیت است.»
با اشاره به تحریم چندین نفر از مقامات جمهوری اسلامی به علت نقش مستقیم آنان در نقض حقوق ایرانیان، از این مقام وزارت خارجه آمریکا در مورد میزان موثر بودن این تحریمها جویا میشویم.
وی در پاسخ میگوید: «وقتی شما میکوشید در برخورد با رژیمی که همواره تعهدات خود را زیر پا مینهد وضع حقوق بشر را بهبود بخشید، راه حل یگانه و معجزهآسایی وجود ندارد و آن چه باید بکنید ادامه فشاری دائمی از هر کانال ممکن است تا بتوان ناقضان حقوق بشر را به تغییر روش و منش واداشت. بنابراین هر بعدی از این ابعاد دارای اهمیت است و مشکل بتوان مرزی تعیین کرد و گفت دقیقا به خاطر این یا آن تصمیم است که رژیم گام مثبتی در عرصه حقوق بشر برداشته است. از این رو ما فکر میکنیم تداوم فشار در زمینههای گوناگون سرانجام تغییر روش را موجب خواهد شد.»
در پایان این گفتوگوی اختصاصی، انتقادهای برخی ایرانیان را با این مقام وزارت خارجه آمریکا در میان میگذاریم، مبنی بر این که دولت پرزیدنت اوباما آن چنان که از قیام مردم مصر و تونس پشتیبانی کرد به جنبش مدنی ایرانیان توجه مشابهی نشان نداد.
خانم سوزان ناسل در پاسخ به سخنان خانم هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در اوایل ماه جاری میلادی در ژنو اشاره کرد که گفته بود دلیلی وجود ندارد مردم تهران مستحق همان حقوقی نباشند که مصریان در میدان تحریر از آن برخوردار شدند.
خانم ناسل افزود: «بنابراین دولت آمریکا موضوع مدافعان حقوق بشر و فرد فرد ایرانیان را بسیار جدی میگیرد و تاکید رهبری دولت آمریکا بر تصویب قطعنامه روز پنجشنبه نشانگر چنین سیاستی است.»
خانم سوزان ناسل، عضو ارشد وزارت امور خارجه آمریکا، در پایان بر این باور دولت آقای اوباما تاکید میکند که ایرانیان هم مانند مردمان دیگر سزاوار حقوق اساسی خود هستند و برای ابراز خواستههای خویش باید از آزادی بیان و آزادی اجتماعات برخوردار باشند و ایالات متحده بر آن است تا هر چه میسر است برای پیشبرد این هدف به کار گیرد.
مشاور باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، در امور امنیت ملی در بیانیهای که از سوی کاخ سفید انتشار یافت، تاکید کرد که حکومت جمهوری اسلامی ایران مسئول حفظ جان شهروندان ایرانی است و باید به آنان اجازه دهد تا دیدگاه خود را آزادانه بیان کنند.
آقای مارک تامر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، نیز گفت: «این تصمیم برای مردم ایران و شورای حقوق بشر گام بسیار مهمی بود، چرا که با این اقدام به رغم تلاشهای حکومت ایران برای خفه کردن صدای مخالفان و ناراضیان، ایرانیان از این پس در امور حقوق بشر صدای رسایی در جامعه جهانی خواهند داشت.»
استقبال دولت آمریکا از اقدام شورای حقوق بشر به همین مختصر محدود نبود. خانم سوزان ناسل، مسئول امور سازمانهای بینالمللی در وزارت امور خارجه آمریکا، نیز در گفتوگویی اختصاصی با رادیوفردا تلاشهای گسترده دولت ایران برای جلوگیری از تصویب قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل را یکی از مهمترین دلایل اهمیت آن توصیف کرد و گفت: «این قطعنامه بیانیه محکمی بود از سوی جامعه جهانی در مورد نگرانیهای مربوط به نقض مداوم حقوق بشر در ایران که شامل چگونگی رفتار با زندانیان، اعدامهای خارج از حوزه قضایی و قانون و همچنین سرکوب فعالان حقوق زنان میشود. بنابراین پیامی که امروز از سوی جامعه جهانی فرستاده شد از اهمیت فراوانی برخوردار است.»
این مقام وزارت امور خارجه آمریکا با اشاره به اهمیت گزینش گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تاکید کرد این امر موجب وارد آمدن فشار بیشتر بر حکومت ایران برای بهبود شرایط حقوق بشر خواهد شد.
خانم سوزان ناسل در پاسخ به این پرسش که گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل ضمانت اجرایی نخواهد داشت و در صورت ادامه نقض حقوق بشر، ایالات متحده و جامعه جهانی چه کاری میتوانند انجام دهند، میگوید: «باید دید چه گامهای دیگری میتوان برداشت. دولت ایران نشان داده نسبت به طرز فکر سازمان ملل حساس است و برای جلوگیری از تصویب چنین قطعنامهای هم تلاش فراوانی به کار برد، زیرا از اقدامات آینده گزارشگر ویژه بسیار نگران است. البته این امر راه حل مشکل نیست، ولی مکانیسمی برای اعمال فشار بیشتر است. آمریکا در عرصه ملی اقداماتی انجام داده مانند تحریم مقامهای ناقض حقوق بشر در دولت ایران که هر یک از آنها نیز دارای اهمیت است.»
با اشاره به تحریم چندین نفر از مقامات جمهوری اسلامی به علت نقش مستقیم آنان در نقض حقوق ایرانیان، از این مقام وزارت خارجه آمریکا در مورد میزان موثر بودن این تحریمها جویا میشویم.
وی در پاسخ میگوید: «وقتی شما میکوشید در برخورد با رژیمی که همواره تعهدات خود را زیر پا مینهد وضع حقوق بشر را بهبود بخشید، راه حل یگانه و معجزهآسایی وجود ندارد و آن چه باید بکنید ادامه فشاری دائمی از هر کانال ممکن است تا بتوان ناقضان حقوق بشر را به تغییر روش و منش واداشت. بنابراین هر بعدی از این ابعاد دارای اهمیت است و مشکل بتوان مرزی تعیین کرد و گفت دقیقا به خاطر این یا آن تصمیم است که رژیم گام مثبتی در عرصه حقوق بشر برداشته است. از این رو ما فکر میکنیم تداوم فشار در زمینههای گوناگون سرانجام تغییر روش را موجب خواهد شد.»
در پایان این گفتوگوی اختصاصی، انتقادهای برخی ایرانیان را با این مقام وزارت خارجه آمریکا در میان میگذاریم، مبنی بر این که دولت پرزیدنت اوباما آن چنان که از قیام مردم مصر و تونس پشتیبانی کرد به جنبش مدنی ایرانیان توجه مشابهی نشان نداد.
خانم سوزان ناسل در پاسخ به سخنان خانم هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در اوایل ماه جاری میلادی در ژنو اشاره کرد که گفته بود دلیلی وجود ندارد مردم تهران مستحق همان حقوقی نباشند که مصریان در میدان تحریر از آن برخوردار شدند.
خانم ناسل افزود: «بنابراین دولت آمریکا موضوع مدافعان حقوق بشر و فرد فرد ایرانیان را بسیار جدی میگیرد و تاکید رهبری دولت آمریکا بر تصویب قطعنامه روز پنجشنبه نشانگر چنین سیاستی است.»
خانم سوزان ناسل، عضو ارشد وزارت امور خارجه آمریکا، در پایان بر این باور دولت آقای اوباما تاکید میکند که ایرانیان هم مانند مردمان دیگر سزاوار حقوق اساسی خود هستند و برای ابراز خواستههای خویش باید از آزادی بیان و آزادی اجتماعات برخوردار باشند و ایالات متحده بر آن است تا هر چه میسر است برای پیشبرد این هدف به کار گیرد.
ایران تصمیم به تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر را «ناموجه و سیاسی» خواند
جمهوری اسلامی با «ناموجه و سیاسی» خواندن تصمیم شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد انتصاب گزارشگر ویژه برای ایران، ایالات متحده را متهم کرد که با «برخوردی گزینشی»، به دنبال «ایجاد تمرکز» بر برخی از کشورها در روند اغراض سیاسی خویش است.
شورای حقوق بشر سازمان ملل روز پنجشنبه با رأی مثبت به قطعنامه مورد حمایت آمریکا، ضمن ابراز نگرانی از تشدید فشارها علیه چهرههای اصلی مخالف حکومت ایران و افزایش اجرای مجازات اعدام، تصمیم به تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران گرفت و همچنین از جمهوری اسلامی خواست تا با این گزارشگر ویژه که توسط سازمان ملل معرفی خواهد شد، همکاری کند.
تصویب این قطعنامه که با تحسین هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، روبهرو شد، با حمایت بیش از ۵۰ کشور عضو سازمان ملل صورت گرفت و با رأی موافق ۲۲ عضو از ۴۷ عضو صاحب رأی در شورای حقوق بشر و رأی منفی تنها هفت عضو صاحب رأی این شورا انجام شد.
۱۴ کشور نیز به این قطعنامه رأی منفی دادند و به این ترتیب پس از قریب به ۱۰ سال بار دیگر گزارشگر ویژهای در امور حقوق بشر برای ایران تعیین خواهد شد.
اما یک روز پس از تصویب قطعنامه، جمهوری اسلامی، از زبان رامین مهمانپرست سخنگوی دستگاه دیپلماسی، زبان به انتقاد از آن گشود و آن را قطعنامهای سیاسی تحت فشار آمریکا خواند.
آقای مهمانپرست افزود که «آمریکا با این گونه اقدامات گزینشی درصدد است با تغییر این مسیر، توجهات از نقض حقوق بشر در غرب، بهویژه آمریکا، منحرف کند.»
وی همچنین ادامه داد که «اخیراً پرونده حقوق بشر آمریکا در شورای حقوق بشر مورد بررسی قرار گرفت و ایرادات بسیاری بر وضعیت حقوق بشر در این کشور وارد شد، و بنابراین آمریکا که از این وضعیت راضی نیست میخواهد که این مسیر را تغییر دهد.»
وی بار دیگر ایالات متحده را متهم کرد که سیاستهایش در حرف و عمل «مبتنی بر معیارهای دوگانه» بوده است و مدعی شد که در صدور این قعطنامه هم نمونهای از «تناقض در سیاستهای آمریکا» دیده میشود.
دولت آمریکا که به همراه سوئد از طراحان اصلی قطعنامه اخیر شورای حقوق بشر در مورد ایران محسوب میشود، روز پنجشنبه از تصميم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای تعیین گزارشگر ویژه برای ایران استقبال کرد و آن را گام مهمی در پشتيبانی جامعه جهانی از مردم ايران ارزیابی کرد.
در همین زمینه سوزان ناسل، مسئول امور سازمانهای بينالمللی در وزارت امور خارجه آمريکا، نيز در گفتگوی اختصاصی با راديو فردا، تلاشهای گسترده دولت ايران برای جلوگيری از تصويب قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را يکی از مهمترين دلايل اهميت آن توصيف کرد.
وی گفت: «اين قطعنامه، بيانيه محکمی بود از جانب جامعه جهانی در مورد نگرانیهای مربوط به نقض مداوم حقوق بشر در ايران که شامل چگونگی رفتار با زندانيان، اعدامهای خارج از حوزه قضايی و قانونی، سرکوب مدافعان حقوق بشر و همينطور سرکوب فعالان حقوق زنان میشود. بنابراين، پيامی که امروز از سوی جامعه جهانی فرستاده شد، از اهميت فراوانی برخوردار است.»
اين مقام وزارت خارجه آمريکا، با اشاره به اهميت گزينش گزارشگر ويژه سازمان ملل تأکيد کرد که اين امر موجب وارد آمدن فشار بيشتر برحکومت ايران برای بهبود شرايط حقوق بشر خواهد شد.
سازمان ملل پیشتر در خلال سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۲ نمایندهای ویژهای را برای ایران تعیین کرده بود اما به گفته دیپلماتها و مقامهای سازمان ملل از آن ایران از همکاری معنیدار با این نهاد بینالمللی حقوق بشر خودداری کرده است.
تصمیم به انتصاب گزارشگر ویژه در مورد ایران همچنین اولین تصمیم از این دست، از زمان تأسیس شورای حقوق بشر سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ میلادی است.
شورای حقوق بشر سازمان ملل روز پنجشنبه با رأی مثبت به قطعنامه مورد حمایت آمریکا، ضمن ابراز نگرانی از تشدید فشارها علیه چهرههای اصلی مخالف حکومت ایران و افزایش اجرای مجازات اعدام، تصمیم به تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران گرفت و همچنین از جمهوری اسلامی خواست تا با این گزارشگر ویژه که توسط سازمان ملل معرفی خواهد شد، همکاری کند.
تصویب این قطعنامه که با تحسین هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، روبهرو شد، با حمایت بیش از ۵۰ کشور عضو سازمان ملل صورت گرفت و با رأی موافق ۲۲ عضو از ۴۷ عضو صاحب رأی در شورای حقوق بشر و رأی منفی تنها هفت عضو صاحب رأی این شورا انجام شد.
۱۴ کشور نیز به این قطعنامه رأی منفی دادند و به این ترتیب پس از قریب به ۱۰ سال بار دیگر گزارشگر ویژهای در امور حقوق بشر برای ایران تعیین خواهد شد.
اما یک روز پس از تصویب قطعنامه، جمهوری اسلامی، از زبان رامین مهمانپرست سخنگوی دستگاه دیپلماسی، زبان به انتقاد از آن گشود و آن را قطعنامهای سیاسی تحت فشار آمریکا خواند.
آقای مهمانپرست افزود که «آمریکا با این گونه اقدامات گزینشی درصدد است با تغییر این مسیر، توجهات از نقض حقوق بشر در غرب، بهویژه آمریکا، منحرف کند.»
وی همچنین ادامه داد که «اخیراً پرونده حقوق بشر آمریکا در شورای حقوق بشر مورد بررسی قرار گرفت و ایرادات بسیاری بر وضعیت حقوق بشر در این کشور وارد شد، و بنابراین آمریکا که از این وضعیت راضی نیست میخواهد که این مسیر را تغییر دهد.»
وی بار دیگر ایالات متحده را متهم کرد که سیاستهایش در حرف و عمل «مبتنی بر معیارهای دوگانه» بوده است و مدعی شد که در صدور این قعطنامه هم نمونهای از «تناقض در سیاستهای آمریکا» دیده میشود.
دولت آمریکا که به همراه سوئد از طراحان اصلی قطعنامه اخیر شورای حقوق بشر در مورد ایران محسوب میشود، روز پنجشنبه از تصميم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای تعیین گزارشگر ویژه برای ایران استقبال کرد و آن را گام مهمی در پشتيبانی جامعه جهانی از مردم ايران ارزیابی کرد.
در همین زمینه سوزان ناسل، مسئول امور سازمانهای بينالمللی در وزارت امور خارجه آمريکا، نيز در گفتگوی اختصاصی با راديو فردا، تلاشهای گسترده دولت ايران برای جلوگيری از تصويب قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را يکی از مهمترين دلايل اهميت آن توصيف کرد.
وی گفت: «اين قطعنامه، بيانيه محکمی بود از جانب جامعه جهانی در مورد نگرانیهای مربوط به نقض مداوم حقوق بشر در ايران که شامل چگونگی رفتار با زندانيان، اعدامهای خارج از حوزه قضايی و قانونی، سرکوب مدافعان حقوق بشر و همينطور سرکوب فعالان حقوق زنان میشود. بنابراين، پيامی که امروز از سوی جامعه جهانی فرستاده شد، از اهميت فراوانی برخوردار است.»
اين مقام وزارت خارجه آمريکا، با اشاره به اهميت گزينش گزارشگر ويژه سازمان ملل تأکيد کرد که اين امر موجب وارد آمدن فشار بيشتر برحکومت ايران برای بهبود شرايط حقوق بشر خواهد شد.
سازمان ملل پیشتر در خلال سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۲ نمایندهای ویژهای را برای ایران تعیین کرده بود اما به گفته دیپلماتها و مقامهای سازمان ملل از آن ایران از همکاری معنیدار با این نهاد بینالمللی حقوق بشر خودداری کرده است.
تصمیم به انتصاب گزارشگر ویژه در مورد ایران همچنین اولین تصمیم از این دست، از زمان تأسیس شورای حقوق بشر سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ میلادی است.
سرکوزی: سرنوشت لیبی ممکن است در انتظار دیگر کشورهای عربی باشد
نیکلا سرکوزی، رئيسجمهور فرانسه در سخنانی که با واکنش منفی آلمان روبهرو شد، هشدار داد که اگر سران ديگر کشورها، به ويژه کشورهای عربی به سرکوب اعتراضها مسالمتآمیز دست بزنند، سرنوشت ليبی در انتظار آنها خواهد بود.
آقای سرکوزی روز پنجشنبه پس از جلسه سران اتحاديه اروپا در بروکسل، در يک کنفرانس خبری با اشاره به قطعنامه شورای امنيت و زمينه اقدام حقوقی عمليات نظامی در ليبی و واکنش در مورد درگيری های معترضان در سوريه گفته است: «تمامی رهبران جهان، به ويژه رهبران کشورهای عربی بايد بدانند که واکنش جامعه جهانی و اتحاديه اروپا همواره اين طور (مانند واکنش به ليبی) خواهد بود. ما در کنار معترضان مسالمتجو خواهيم بود؛ معترضانی که نبايد با خشونت سرکوب شوند.»
رئيسجمهور فرانسه گفت که درصدی از خشونت را میتوان مورد مدارا قرار داد ولی اگر هر کشوری به نيروهای نظامی دستور دهد به مردم شليک کنند، از خط قرمز گذشته است.
این اظهارات با واکنش منفی آلمان روبهرو شده و وزیر خارجه آلمان آن را «خطرناک» توصیف کرده است.
گيدو وستروله، وزير خارجه آلمان، در گفتوگو با يک شبکه راديويی آلمان گفت:«اين بحث خيلی خطرناک است که ممکن است عواقب سخت در منطقه و به ويژه کشورهای عربی داشته باشد.»
رسانههای اروپايی اروپایی نیز با انتقاد از گفته «تند» نیکلا سرکوزی، نوشتهاند این سخنان در حالی است که انتقادها از عملکرد دوگانه اروپا به طوری جدی مطرح شده و اينکه چرا اروپا همين موضع را در قبال سوريه يا يمن ندارد.
همچنين ديپلماتهای فلسطينی گفتهاند که «چرا اتحاديه اروپا زمانی که جنگندههای اسراييلی در سال ۲۰۰۹ شهروندان غزه را هدف قرار داندند، هيچ واکنشی نشان نداد.»
آقای سرکوزی در سخنرانی خود گفت: «در هر جامعه دموکراسی اين احتمال هست که تظاهرات و اعتراضها به خشونت گرايش پيدا کند ولی هيچ دموکراسی اجازه نمیدهد نيروهای نظامی به مردم شليک کنند. اين موضع فرانسه است و ربطی به اين که درباره چه کشوری بحث میکنيم ندارد. اين موضع فرانسه ثابت است.»
رئيسجمهور فرانسه در سخنان خود البته تفاوت موقعيتها در مورد مصر، تونس و حتی يمن را شرح داده ولی وضعيت در ليبی را جدای اينها خوانده و گفته است که «سرهنگ قذافی به هواپيماها و نيروهای نظامی دستور داده به شهروندان ليبی حمله کنند.»
آقای سرکوزی همچنین هشدار داده است که ساحل عاج که نیروهای حامی رئیسجمهور در قدرتش با شلیک توپ به یکی از میادین اصلی تحمع معترضان حمله کردهاند، احتمالاً گزینه بعدی برای مداخله سازمان ملل خواهد بود.
«حساسيت عمليات نظامی در کشورهای عربی»
رئیسجمهور فرانسه در عین حال به حساسيت کشورهای عربی به هرگونه مداخله و اقدام نظامی اشاره کرده و گفته است که در شرایط پس از قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنيت، «حاکميت جهانی در صورتی کارآمد خواهد بود که نيروهای ائتلاف به طور دقيق، بیمحابا و طبق برنامه این قطعنامه را اجرا کرده و از شهروندان غيرنظامی ليبی حمايت کنند.»
آقای سرکوزی با اشاره به لحظههای «بسيار تکاندهنده» از خوشحالی مردم بنغازی پس از ديدن جنگندههای نظامی فرانسوی و يا حضور قطر و امارات متحده عربی در ميان نيروهای ائتلاف، اين لحظات را «بختی برای کشورهای جهان در جهت همسويی و همکاری ميان کشورهای عربی و اروپايی» خواند.
بر اساس قطعنامه شورای امنیت، هرگونه اقدام برای حمایت از سرکوب شهروندان غیرنظامی در لیبی مجاز شناخته شده و نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا، طرح پرواز ممنوع بر فراز لیبی را اجرا میکنند.
روز جمعه ناتو، سازمان آتلانتیک شمالی اعلام کرد رهبری عملیات را برعهده می گیرد.
آقای سرکوزی روز پنجشنبه پس از جلسه سران اتحاديه اروپا در بروکسل، در يک کنفرانس خبری با اشاره به قطعنامه شورای امنيت و زمينه اقدام حقوقی عمليات نظامی در ليبی و واکنش در مورد درگيری های معترضان در سوريه گفته است: «تمامی رهبران جهان، به ويژه رهبران کشورهای عربی بايد بدانند که واکنش جامعه جهانی و اتحاديه اروپا همواره اين طور (مانند واکنش به ليبی) خواهد بود. ما در کنار معترضان مسالمتجو خواهيم بود؛ معترضانی که نبايد با خشونت سرکوب شوند.»
رئيسجمهور فرانسه گفت که درصدی از خشونت را میتوان مورد مدارا قرار داد ولی اگر هر کشوری به نيروهای نظامی دستور دهد به مردم شليک کنند، از خط قرمز گذشته است.
این اظهارات با واکنش منفی آلمان روبهرو شده و وزیر خارجه آلمان آن را «خطرناک» توصیف کرده است.
گيدو وستروله، وزير خارجه آلمان، در گفتوگو با يک شبکه راديويی آلمان گفت:«اين بحث خيلی خطرناک است که ممکن است عواقب سخت در منطقه و به ويژه کشورهای عربی داشته باشد.»
رسانههای اروپايی اروپایی نیز با انتقاد از گفته «تند» نیکلا سرکوزی، نوشتهاند این سخنان در حالی است که انتقادها از عملکرد دوگانه اروپا به طوری جدی مطرح شده و اينکه چرا اروپا همين موضع را در قبال سوريه يا يمن ندارد.
همچنين ديپلماتهای فلسطينی گفتهاند که «چرا اتحاديه اروپا زمانی که جنگندههای اسراييلی در سال ۲۰۰۹ شهروندان غزه را هدف قرار داندند، هيچ واکنشی نشان نداد.»
آقای سرکوزی در سخنرانی خود گفت: «در هر جامعه دموکراسی اين احتمال هست که تظاهرات و اعتراضها به خشونت گرايش پيدا کند ولی هيچ دموکراسی اجازه نمیدهد نيروهای نظامی به مردم شليک کنند. اين موضع فرانسه است و ربطی به اين که درباره چه کشوری بحث میکنيم ندارد. اين موضع فرانسه ثابت است.»
رئيسجمهور فرانسه در سخنان خود البته تفاوت موقعيتها در مورد مصر، تونس و حتی يمن را شرح داده ولی وضعيت در ليبی را جدای اينها خوانده و گفته است که «سرهنگ قذافی به هواپيماها و نيروهای نظامی دستور داده به شهروندان ليبی حمله کنند.»
آقای سرکوزی همچنین هشدار داده است که ساحل عاج که نیروهای حامی رئیسجمهور در قدرتش با شلیک توپ به یکی از میادین اصلی تحمع معترضان حمله کردهاند، احتمالاً گزینه بعدی برای مداخله سازمان ملل خواهد بود.
«حساسيت عمليات نظامی در کشورهای عربی»
رئیسجمهور فرانسه در عین حال به حساسيت کشورهای عربی به هرگونه مداخله و اقدام نظامی اشاره کرده و گفته است که در شرایط پس از قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنيت، «حاکميت جهانی در صورتی کارآمد خواهد بود که نيروهای ائتلاف به طور دقيق، بیمحابا و طبق برنامه این قطعنامه را اجرا کرده و از شهروندان غيرنظامی ليبی حمايت کنند.»
آقای سرکوزی با اشاره به لحظههای «بسيار تکاندهنده» از خوشحالی مردم بنغازی پس از ديدن جنگندههای نظامی فرانسوی و يا حضور قطر و امارات متحده عربی در ميان نيروهای ائتلاف، اين لحظات را «بختی برای کشورهای جهان در جهت همسويی و همکاری ميان کشورهای عربی و اروپايی» خواند.
بر اساس قطعنامه شورای امنیت، هرگونه اقدام برای حمایت از سرکوب شهروندان غیرنظامی در لیبی مجاز شناخته شده و نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا، طرح پرواز ممنوع بر فراز لیبی را اجرا میکنند.
روز جمعه ناتو، سازمان آتلانتیک شمالی اعلام کرد رهبری عملیات را برعهده می گیرد.
ناتو عمليات منطقه پرواز ممنوع بر فراز ليبی را اجرا می کند
آندرس فوگ راسموسن، دبيرکل سازمان پيمان آتلانتيک شمالی (ناتو) روز پنجشنبه اعلام کرد که اين پيمان فرماندهی اعمال منطقه پرواز ممنوع بر فراز ليبی را به دست خواهد گرفت.
اين در حالی است که بیست و هشت عضو پيمان ناتو در خصوص بخش اصلی قطعنامه شورای امنيت يعنی عمليات حفاظت از غيرنظاميان و حمله به نيروهای زمينی لیبی به توافقی دست نيافتند و رهبري این عمليات بر عهده آمريکا خواهد بود.
احمد داوود اوغلو، وزير امور خارجه ترکيه، پیشتر روز پنجشنبه، در خصوص مذاکرات بر سر انتقال رهبری عمليات نظامی در ليبی به ناتو گفت:«اينک يک توافق اصولی وجود دارد.»
احمد داوود اوغلو که پس از انجام گفتگوی تلفنی با وزيران امور خارجه آمريکا بريتانيا و فرانسه صحبت می کرد، افزود:«عمليات به طور کاملا به ناتو منتقل می شود و يک مرکز فرماندهی و کنترل برای اين عمليات وجود خواهد داشت.»
این در حالی است که به گزارش خبرگزاری فرانسه، برخی از اعضای پيمان آتلانتيک شمالی، از جمله ترکيه مخالف دخالت ناتو در عمليات زمينی در ليبی هستند.
در همين زمینه، دريابان بيل گورتنی، يک مقام ستاد مشترک نيروهای مسلح آمريکا ، می گويد: تلاش ها برای واگذاری رهبری عمليات نيروهای اتئلاف به ناتو در جريان است و احتمالا تا روز شنبه اين مهم اتفاق خواهد افتاد.
بان گی مون، دبيرکل سازمان ملل متحد، نسبت به رويکرد دولت معمر قذافق در خصوص عمل نکردن به قطعنامه های شورای امنيت هشدار داده است.
بان گی مون می گويد نماينده ويژه اش در ليبی به حکومت معمر قذافی هشدار داده است در صورتی که آتش بس اعلام نکند، شورای امنيت اقدامات بيشتر عليه حکومت ليبی اتخاذ خواهد کرد.
در همین حال، هوايپماهای نيروهای ائتلاف روز پنجشنبه با گسترش قلمرو عملياتی خود مناطق بيشتری که درکنترل نيروهای وفادار به معمر قذافی قرار دارند را بمباران کردند.
فرانسه نیز اعلام کرده است به حملات هوايی عليه نيروهای وفادار به معمر قدافی«تا زمانی که ضروری» باشد، ادامه خواهد داد و ايتاليا نيز وعده داده است مشارکت خود را در عمليات نيروهای ائتلاف افزايش دهد.
منابع نظامی می گويند هواپيماهای فرانسوی يک پايگاه هوايی ليبی را در عمق ۲۵۰ کيلومتری اين کشور بمباران کرده اند و درهمين حال گزارش هايی از شنيدن صدای انفجار و شليک ضد هوايی در طرابلس، پايتخت ليبی، منتشر شده است.
ادامه در گيری ها
به گزارش رويترز، حملات هوايی نيروهای ائتلاف روز پنجشنبه نتوانسته مانع پيشروی تانک های طرفداران معمر قذافی در داخل شهر مصراته شود.
طبق اين گزارش مخالفان می گويند با فرا رسيدن شب تانک های طرفداران معمر قذافی وارد شهر شده و در اطراف بيمارستان اين شهر موضع گرفته اند.
يک پزشک در بخش غربی مصراته پيش از قطع تلفن های اين شهر گفته بود:وضعيت خيلی وخيم است.
روز پنجشنبه نبرد بين نيروهای وفادار به معمر قذافی و مخالفان ادامه داشت و به گفته مخالفان در شهر اجدابيه درگيری های شديد رخ داده است.
اين در حالی است که بیست و هشت عضو پيمان ناتو در خصوص بخش اصلی قطعنامه شورای امنيت يعنی عمليات حفاظت از غيرنظاميان و حمله به نيروهای زمينی لیبی به توافقی دست نيافتند و رهبري این عمليات بر عهده آمريکا خواهد بود.
احمد داوود اوغلو، وزير امور خارجه ترکيه، پیشتر روز پنجشنبه، در خصوص مذاکرات بر سر انتقال رهبری عمليات نظامی در ليبی به ناتو گفت:«اينک يک توافق اصولی وجود دارد.»
احمد داوود اوغلو که پس از انجام گفتگوی تلفنی با وزيران امور خارجه آمريکا بريتانيا و فرانسه صحبت می کرد، افزود:«عمليات به طور کاملا به ناتو منتقل می شود و يک مرکز فرماندهی و کنترل برای اين عمليات وجود خواهد داشت.»
این در حالی است که به گزارش خبرگزاری فرانسه، برخی از اعضای پيمان آتلانتيک شمالی، از جمله ترکيه مخالف دخالت ناتو در عمليات زمينی در ليبی هستند.
در همين زمینه، دريابان بيل گورتنی، يک مقام ستاد مشترک نيروهای مسلح آمريکا ، می گويد: تلاش ها برای واگذاری رهبری عمليات نيروهای اتئلاف به ناتو در جريان است و احتمالا تا روز شنبه اين مهم اتفاق خواهد افتاد.
بان گی مون، دبيرکل سازمان ملل متحد، نسبت به رويکرد دولت معمر قذافق در خصوص عمل نکردن به قطعنامه های شورای امنيت هشدار داده است.
بان گی مون می گويد نماينده ويژه اش در ليبی به حکومت معمر قذافی هشدار داده است در صورتی که آتش بس اعلام نکند، شورای امنيت اقدامات بيشتر عليه حکومت ليبی اتخاذ خواهد کرد.
در همین حال، هوايپماهای نيروهای ائتلاف روز پنجشنبه با گسترش قلمرو عملياتی خود مناطق بيشتری که درکنترل نيروهای وفادار به معمر قذافی قرار دارند را بمباران کردند.
فرانسه نیز اعلام کرده است به حملات هوايی عليه نيروهای وفادار به معمر قدافی«تا زمانی که ضروری» باشد، ادامه خواهد داد و ايتاليا نيز وعده داده است مشارکت خود را در عمليات نيروهای ائتلاف افزايش دهد.
منابع نظامی می گويند هواپيماهای فرانسوی يک پايگاه هوايی ليبی را در عمق ۲۵۰ کيلومتری اين کشور بمباران کرده اند و درهمين حال گزارش هايی از شنيدن صدای انفجار و شليک ضد هوايی در طرابلس، پايتخت ليبی، منتشر شده است.
ادامه در گيری ها
به گزارش رويترز، حملات هوايی نيروهای ائتلاف روز پنجشنبه نتوانسته مانع پيشروی تانک های طرفداران معمر قذافی در داخل شهر مصراته شود.
طبق اين گزارش مخالفان می گويند با فرا رسيدن شب تانک های طرفداران معمر قذافی وارد شهر شده و در اطراف بيمارستان اين شهر موضع گرفته اند.
يک پزشک در بخش غربی مصراته پيش از قطع تلفن های اين شهر گفته بود:وضعيت خيلی وخيم است.
روز پنجشنبه نبرد بين نيروهای وفادار به معمر قذافی و مخالفان ادامه داشت و به گفته مخالفان در شهر اجدابيه درگيری های شديد رخ داده است.
کشته شدن دو مأمور انتظامی در جریان دو اقدام مسلحانه در سنندج
گزارشهای خبری از ایران حاکی است دو تن از پرسنل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، پنجشنبه شب در شهر سنندج مرکز استان کردستان، هدف حمله قرار گرفته و کشته شدهاند.
بر اساس گزارش خبرگزاری مهر، کشته شدن این دو مأمور انتظامی در جریان دو تیراندازی در دو نقطه از شهر سنندج، رخ داده و علاوه بر آنها، سه تن دیگر نیز زخمی شدهاند.
خبرگزاری مهر به نقل از ایرج حسنزاده، معاون سیاسی و امنیتی استانداری کردستان نوشته است که نخستین تیراندازی در ساعت ۱۹:۵۲ دقيقه در خيابان ۱۷ شهريور (سه راه شيخان) و در پی حمله مسلحانه به کيوسک انتظامی رخ داده است که در جریان آن يک سرباز وظيفه به نام «مرتضی وزينی افشار» ساکن استان همدان کشته شده است.
بر اساس گفتههای این مقام استانداری کردستان، در جريان اين اقدام مسلحانه همچنین يکی از پرسنل حاضر در محل نيز زخمی شده و نوجوانی ۱۴ ساله به نام «نويد زينبی» نیز که در حال عبور از محل بوده، به دليل اصابت گلوله زخمی شده است.
آن طور که خبرگزاری مهر گزارش کرده است که وضعيت عمومی نوید زینبی مساعد است.
معاون سیاسی و امنیتی استاندار کردستان همچنین در مورد دومین اقدام مسلحانه پنجشنبه شب در شهر سسندج گفته است که این حادثه در ساعت ۲۲:۳۰ در محله شهرک سعدی سنندج و در نزديکی کلانتری ۱۶ اين شهر رخ داده و در جریان آن افراد مسلح به يک ماشين گشت کلانتری حمله کردهاند که يکی از پرسنل فرماندهی انتظامی استان به نام «راشد سيدی» کشته شده و يکی ديگر از پرسنل زخمی شده است.
آقای حسنزاده این حادثه را «حرکت کور تروریستی» با هدف «ناامن جلوه دادن» استان کردستان ارزیابی کرده و آن را به «گروههای تندرو مذهبی مورد حمایت استکبار» منتسب کرده است.
هنوز هیچ شخص یا گروهی مسئولیت این حملهها را به عهده نگرفته است.
سوءقصد به جان دو مأمور انتظامی در شهرستان سسندج در حالی است که در هفتههای گذشته نیز چهار مأمور محيطبانی در يکی از روستاهای اطراف سنندج، در جريان يک حادثه مسلحانه کشته شدند.
گرچه در آن زمان مقامهای مسئول در استان کردستان این عملیات را به «افراد مسلح ناشناس» نسبت دادند و هیچ شخص یا گروهی نیز مسئولیت آن را برعهده نگرفت، اما پس از چندی مقامهای انتظامی و امنیتی استان از انهدام یک گروه تندرو مذهبی مرتبط با این حادثه خبر دادند.
مناطق غربی ایران، از جمله استان کردستان، در سالهای اخير صحنه درگيری ميان نيروهای نظامی و امنيتی ايران و گروههای شبهنظامی مخالف بوده است و گروه پژاک که در اين زمينه فعالتر است در يکسال گذشته دست به ترور برخی از مسئولان محلی در کردستان و آذربايجان غربی زده است.
اين گروه در روزهای پايانی دی ماه سال ۸۸ اقدام به ترور ولی الله حاج قلیزاده دادستان شهر خوی کرد. در شهريور سال جاری نيز انفجاری مهيب در مراسم رژه نيروهای مسلح در شهر مهاباد در استان آذربايجان شرقی صورت گرفت که در جريان آن ۱۲ نفر کشته و دهها نفر زخمی شدند.
بر اساس گزارش خبرگزاری مهر، کشته شدن این دو مأمور انتظامی در جریان دو تیراندازی در دو نقطه از شهر سنندج، رخ داده و علاوه بر آنها، سه تن دیگر نیز زخمی شدهاند.
خبرگزاری مهر به نقل از ایرج حسنزاده، معاون سیاسی و امنیتی استانداری کردستان نوشته است که نخستین تیراندازی در ساعت ۱۹:۵۲ دقيقه در خيابان ۱۷ شهريور (سه راه شيخان) و در پی حمله مسلحانه به کيوسک انتظامی رخ داده است که در جریان آن يک سرباز وظيفه به نام «مرتضی وزينی افشار» ساکن استان همدان کشته شده است.
بر اساس گفتههای این مقام استانداری کردستان، در جريان اين اقدام مسلحانه همچنین يکی از پرسنل حاضر در محل نيز زخمی شده و نوجوانی ۱۴ ساله به نام «نويد زينبی» نیز که در حال عبور از محل بوده، به دليل اصابت گلوله زخمی شده است.
آن طور که خبرگزاری مهر گزارش کرده است که وضعيت عمومی نوید زینبی مساعد است.
معاون سیاسی و امنیتی استاندار کردستان همچنین در مورد دومین اقدام مسلحانه پنجشنبه شب در شهر سسندج گفته است که این حادثه در ساعت ۲۲:۳۰ در محله شهرک سعدی سنندج و در نزديکی کلانتری ۱۶ اين شهر رخ داده و در جریان آن افراد مسلح به يک ماشين گشت کلانتری حمله کردهاند که يکی از پرسنل فرماندهی انتظامی استان به نام «راشد سيدی» کشته شده و يکی ديگر از پرسنل زخمی شده است.
آقای حسنزاده این حادثه را «حرکت کور تروریستی» با هدف «ناامن جلوه دادن» استان کردستان ارزیابی کرده و آن را به «گروههای تندرو مذهبی مورد حمایت استکبار» منتسب کرده است.
هنوز هیچ شخص یا گروهی مسئولیت این حملهها را به عهده نگرفته است.
سوءقصد به جان دو مأمور انتظامی در شهرستان سسندج در حالی است که در هفتههای گذشته نیز چهار مأمور محيطبانی در يکی از روستاهای اطراف سنندج، در جريان يک حادثه مسلحانه کشته شدند.
گرچه در آن زمان مقامهای مسئول در استان کردستان این عملیات را به «افراد مسلح ناشناس» نسبت دادند و هیچ شخص یا گروهی نیز مسئولیت آن را برعهده نگرفت، اما پس از چندی مقامهای انتظامی و امنیتی استان از انهدام یک گروه تندرو مذهبی مرتبط با این حادثه خبر دادند.
مناطق غربی ایران، از جمله استان کردستان، در سالهای اخير صحنه درگيری ميان نيروهای نظامی و امنيتی ايران و گروههای شبهنظامی مخالف بوده است و گروه پژاک که در اين زمينه فعالتر است در يکسال گذشته دست به ترور برخی از مسئولان محلی در کردستان و آذربايجان غربی زده است.
اين گروه در روزهای پايانی دی ماه سال ۸۸ اقدام به ترور ولی الله حاج قلیزاده دادستان شهر خوی کرد. در شهريور سال جاری نيز انفجاری مهيب در مراسم رژه نيروهای مسلح در شهر مهاباد در استان آذربايجان شرقی صورت گرفت که در جريان آن ۱۲ نفر کشته و دهها نفر زخمی شدند.
نتانیاهو: ایران هم باید به همان طریق قذافی متوقف شود
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، روز پنجشنبه گفت که «اگر مجبور به سر بهراه کردن قذافی هستیم، باید رژیم تهران را هم به همین طریق متوقف کنیم.»
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، نخستوزیر اسرائیل این مطلب را روز پنجشنبه در جریان سفر خود به روسیه به شبکه تلویزیونی «وِستی» گفت.
وی در سخنان خود با اشاره به حکومت ایران افزود: «این یک رژیم اسلامی بسیار پرخاشگری است که رؤیای سلطه بر جهان را میبیند، و باید جلوی آن گرفته شود.»
بنیامین نتانیاهو در ادامه گفت: «ایران توسط خامنهای کنترل میشود. من در او تحجر، و تنفر از دنیای مدرن را میبینم.»
به گزارش خبرگزاری آلمان، نخستوزیر اسرائیل طی همین سفر و پیش از دیدار با دمیتری مدودیف، رئیس جمهوری روسیه، با اشاره به رهبر جمهوری اسلامی گفت: «هیتلر اول کار فتح جهان را آغاز کرد و بعد روند توسعه سلاح هستهای را راهاندازی کرد. خامنهای راه برعکس او را میرود.»
وی اضافه کرد: «مهمترین چیز الان این است که به ایران اجازه ساخت جنگافزار هستهای داده نشود.»
بنا بر گزارشها، بنیامین نتانیاهو که در این سفر قرار است پس از دیدار با رئیس جمهور روسیه، با ولادیمیر پوتین، نخستوزیر آن کشور نیز ملاقات کند بار دیگر «خطرهایی که رژیم ایران برای جهان دارد» را به رهبران روسیه گوشزد کرد و آنها را ترغیب کرد تا از همکاریهای خود با دولت ایران بکاهند.
وی در مسکو با اشاره به حکومت ایران افزود: «اگر آنها بتوانند سلاح اتمی بسازند این رژیم هیچگاه سرنگون نخواهد شد.»
بنيامين نتانياهو، بیستوهفتم اسفندماه در گفتوگو با شبکه خبری سیانان گفت جهان بايد يکصدا به ايران اعلام کند که در صورت ناکارآمدی تحريمها در متوقف کردن برنامه اتمی جمهوری اسلامی، ایران با حمله نظامی روبهرو خواهد بود.
دیدار روز پنجشنبه بنیامین نتانیاهو با مقامات روسیه یک روز پس از دیدار دمیتری مدودیف با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، انجام میشود. به گفته تحلیلگران هدف از ملاقاتهای مقامات فلسطینی و اسرائیلی با بلندپایگان روسی، برطرف کردن موانع پیش پای مذاکرات اسرائیل و فلسطین است.
روسیه سالهای زیادی است میکوشد در مناقشه میان اسرائیل و فلسطین نقشی میانجیگرانه ایفا کند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، نخستوزیر اسرائیل این مطلب را روز پنجشنبه در جریان سفر خود به روسیه به شبکه تلویزیونی «وِستی» گفت.
وی در سخنان خود با اشاره به حکومت ایران افزود: «این یک رژیم اسلامی بسیار پرخاشگری است که رؤیای سلطه بر جهان را میبیند، و باید جلوی آن گرفته شود.»
بنیامین نتانیاهو در ادامه گفت: «ایران توسط خامنهای کنترل میشود. من در او تحجر، و تنفر از دنیای مدرن را میبینم.»
به گزارش خبرگزاری آلمان، نخستوزیر اسرائیل طی همین سفر و پیش از دیدار با دمیتری مدودیف، رئیس جمهوری روسیه، با اشاره به رهبر جمهوری اسلامی گفت: «هیتلر اول کار فتح جهان را آغاز کرد و بعد روند توسعه سلاح هستهای را راهاندازی کرد. خامنهای راه برعکس او را میرود.»
وی اضافه کرد: «مهمترین چیز الان این است که به ایران اجازه ساخت جنگافزار هستهای داده نشود.»
بنا بر گزارشها، بنیامین نتانیاهو که در این سفر قرار است پس از دیدار با رئیس جمهور روسیه، با ولادیمیر پوتین، نخستوزیر آن کشور نیز ملاقات کند بار دیگر «خطرهایی که رژیم ایران برای جهان دارد» را به رهبران روسیه گوشزد کرد و آنها را ترغیب کرد تا از همکاریهای خود با دولت ایران بکاهند.
وی در مسکو با اشاره به حکومت ایران افزود: «اگر آنها بتوانند سلاح اتمی بسازند این رژیم هیچگاه سرنگون نخواهد شد.»
بنيامين نتانياهو، بیستوهفتم اسفندماه در گفتوگو با شبکه خبری سیانان گفت جهان بايد يکصدا به ايران اعلام کند که در صورت ناکارآمدی تحريمها در متوقف کردن برنامه اتمی جمهوری اسلامی، ایران با حمله نظامی روبهرو خواهد بود.
دیدار روز پنجشنبه بنیامین نتانیاهو با مقامات روسیه یک روز پس از دیدار دمیتری مدودیف با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، انجام میشود. به گفته تحلیلگران هدف از ملاقاتهای مقامات فلسطینی و اسرائیلی با بلندپایگان روسی، برطرف کردن موانع پیش پای مذاکرات اسرائیل و فلسطین است.
روسیه سالهای زیادی است میکوشد در مناقشه میان اسرائیل و فلسطین نقشی میانجیگرانه ایفا کند.
استقبال آمریکا از تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران
دولت آمريکا از تصميم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای تعیین گزارشگر ویژه برای ایران استقبال کرد و آن را گام مهمی در پشتيبانی جامعه جهانی از مردم ايران ناميد.
مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا، در استقبال از قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو، جهت تعيين يک گزارشگر ويژه برای ايران گفت: «اين تصميم برای مردم ايران و برای شورای حقوق بشر، گام بسيار مهمی بود چرا که با اين اقدام، به رغم تلاشهای حکومت ايران برای خفه کردن صدای مخالفان و ناراضيان، ايرانيان از اين پس در امور حقوق بشر، صدای رسايی در جامعه جهانی خواهند داشت.»
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد روز پنجشنبه قطعنامه تعیین گزارشگر ویژه برای ایران را تصویب کرد. در حالی این قطعنامه با رأی مثبت ۲۲ عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصويب رسيد که ۱۴ عضو اين شورای ۴۷ نفره، به اين قطعنامه رأی ممتنع و هفت عضو آن نيز رأی منفی دادند.
در همین زمینه،خانم سوزان ناسل مسوول امور سازمان های بين المللی در وزارت امور خارجه آمريکا نيز در گفتگويی اختصاصی با راديو فردا، تلاش های گسترده دولت ايران برای جلوگيری از تصويب قطعنامه ی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را يکی از مهمترين دلايل اهميت آن توصيف کرد.
وی گفت: « اين قطعنامه، بيانيه محکمی بود از جانب جامعه جهانی در مورد نگرانی های مربوط به نقض مداوم حقوق بشر در ايران که شامل چگونگی رفتار با زندانيان، اعدام های خارج از حوزه قضايی و قانونی، سرکوب مدافعان حقوق بشر و همينطور سرکوب فعالان حقوق زنان می شود. بنابراين، پيامی که امروز از سوی جامعه جهانی فرستاده شد، از اهميت فراوانی برخوردار است.»
اين مقام وزارت خارجه آمريکا، با اشاره به اهميت گزينش گزارشگر ويژه سازمان ملل تاکيد کرد که اين امر موجب وارد آمدن فشار بيشتر برحکومت ايران برای بهبود شرايط حقوق بشر خواهد شد.
در پاسخ به اين پرسش که گزارش گزارشگر سازمان ملل ضمانت اجرايی نخواهد داشت و در صورت ادامه نقض حقوق بشر ايالات متحده و يا بطور کلی جامعه جهانی چه کاری می توانند انجام دهند، خانم سوزان ناسل می گويد: «بايد ديد که چه گام های ديگری می توان برداشت. دولت ايران نشان داده که نسبت به طرز تفکر سازمان ملل حساس است و برای جلوگيری از تصويب چنين قطعنامه ای هم تلاش فراوانی بکار برد، زيرا از اقدامات آينده يک گزارشگر ويژه بسيار نگران است. البته گفته شما درست است، اين امر (انتخاب يک گزارشگر ويژه برای رسيدگی به وضع حقوق بشر در ايران) راه حل مشکل نيست ولی مکانيزمی برای اعمال فشار بيشتر است.»
خانم سوزان ناسل در پاسخ به انتقاداتی که در خصوص رویکرد آمریکا در قبال تحولات مصر و ایران مطرح می شود، به سخنان خانم هيلاری کلينتون در اوايل ماه جاری ميلادی در ژنو اشاره کرد که گفته بود دليلی وجود ندارد که مردم تهران مستحق همان حقوقی نباشند که مصريان در ميدان تحرير از آن برخوردار شدند.
او افزود: « بنابراين دولت امريکا، موضوع حقوق فرد فرد ايرانيان را بسيار جدی می گيرد و رهبری دولت امريکا در تصويب قطعنامه روز پنجشنبه، نشانگر چنين سياستی است.»
شورای حقوق بشر سازمان ملل در قطعنامه روز پنجشنبه همچنين نگرانی خود را از تشديد فشارها عليه چهرههای اصلی مخالف حکومت و افزايش اجرای مجازات اعدام اعلام کرد و همچنين از جمهوری اسلامی خواست تا نمايندهای که سازمان ملل معرفی خواهد کرد، همکاری کند.
تصميم شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد تعيين نمايندهای ويژه برای ايران، نخستين تصميم در اين زمينه در يک دهه گذشته به حساب میآيد.
شورای حقوق بشر سازمان ملل پيش از در خلال سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۲ نمايندهای ويژهای را برای ايران تعيين کرده بود اما به گفته ديپلماتها و مقامهای سازمان ملل از آن ايران از همکاری معنیدار با اين نهاد بينالمللی حقوق بشر خودداری کرده است.
تصميم اين شورا به تعيين نماينده ويژه برای ايران، در حالی است که هادی قائمی، سخنگوی کمپين بينالمللی حقوق بشر در ايران، روز چهارشنبه به راديو فردا گفته بود که اين قطعنامه «به دنبال گزارش دبيرکل سازمان ملل متحد در پاييز سال گذشته در خصوص وخامت وضعيت حقوق بشر در ايران و همکاری نکردن دولت ايران با نهادهای سازمان ملل متحد» ارائه شده است.
مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا، در استقبال از قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو، جهت تعيين يک گزارشگر ويژه برای ايران گفت: «اين تصميم برای مردم ايران و برای شورای حقوق بشر، گام بسيار مهمی بود چرا که با اين اقدام، به رغم تلاشهای حکومت ايران برای خفه کردن صدای مخالفان و ناراضيان، ايرانيان از اين پس در امور حقوق بشر، صدای رسايی در جامعه جهانی خواهند داشت.»
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد روز پنجشنبه قطعنامه تعیین گزارشگر ویژه برای ایران را تصویب کرد. در حالی این قطعنامه با رأی مثبت ۲۲ عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصويب رسيد که ۱۴ عضو اين شورای ۴۷ نفره، به اين قطعنامه رأی ممتنع و هفت عضو آن نيز رأی منفی دادند.
در همین زمینه،خانم سوزان ناسل مسوول امور سازمان های بين المللی در وزارت امور خارجه آمريکا نيز در گفتگويی اختصاصی با راديو فردا، تلاش های گسترده دولت ايران برای جلوگيری از تصويب قطعنامه ی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را يکی از مهمترين دلايل اهميت آن توصيف کرد.
وی گفت: « اين قطعنامه، بيانيه محکمی بود از جانب جامعه جهانی در مورد نگرانی های مربوط به نقض مداوم حقوق بشر در ايران که شامل چگونگی رفتار با زندانيان، اعدام های خارج از حوزه قضايی و قانونی، سرکوب مدافعان حقوق بشر و همينطور سرکوب فعالان حقوق زنان می شود. بنابراين، پيامی که امروز از سوی جامعه جهانی فرستاده شد، از اهميت فراوانی برخوردار است.»
اين مقام وزارت خارجه آمريکا، با اشاره به اهميت گزينش گزارشگر ويژه سازمان ملل تاکيد کرد که اين امر موجب وارد آمدن فشار بيشتر برحکومت ايران برای بهبود شرايط حقوق بشر خواهد شد.
در پاسخ به اين پرسش که گزارش گزارشگر سازمان ملل ضمانت اجرايی نخواهد داشت و در صورت ادامه نقض حقوق بشر ايالات متحده و يا بطور کلی جامعه جهانی چه کاری می توانند انجام دهند، خانم سوزان ناسل می گويد: «بايد ديد که چه گام های ديگری می توان برداشت. دولت ايران نشان داده که نسبت به طرز تفکر سازمان ملل حساس است و برای جلوگيری از تصويب چنين قطعنامه ای هم تلاش فراوانی بکار برد، زيرا از اقدامات آينده يک گزارشگر ويژه بسيار نگران است. البته گفته شما درست است، اين امر (انتخاب يک گزارشگر ويژه برای رسيدگی به وضع حقوق بشر در ايران) راه حل مشکل نيست ولی مکانيزمی برای اعمال فشار بيشتر است.»
خانم سوزان ناسل در پاسخ به انتقاداتی که در خصوص رویکرد آمریکا در قبال تحولات مصر و ایران مطرح می شود، به سخنان خانم هيلاری کلينتون در اوايل ماه جاری ميلادی در ژنو اشاره کرد که گفته بود دليلی وجود ندارد که مردم تهران مستحق همان حقوقی نباشند که مصريان در ميدان تحرير از آن برخوردار شدند.
او افزود: « بنابراين دولت امريکا، موضوع حقوق فرد فرد ايرانيان را بسيار جدی می گيرد و رهبری دولت امريکا در تصويب قطعنامه روز پنجشنبه، نشانگر چنين سياستی است.»
شورای حقوق بشر سازمان ملل در قطعنامه روز پنجشنبه همچنين نگرانی خود را از تشديد فشارها عليه چهرههای اصلی مخالف حکومت و افزايش اجرای مجازات اعدام اعلام کرد و همچنين از جمهوری اسلامی خواست تا نمايندهای که سازمان ملل معرفی خواهد کرد، همکاری کند.
تصميم شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد تعيين نمايندهای ويژه برای ايران، نخستين تصميم در اين زمينه در يک دهه گذشته به حساب میآيد.
شورای حقوق بشر سازمان ملل پيش از در خلال سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۲ نمايندهای ويژهای را برای ايران تعيين کرده بود اما به گفته ديپلماتها و مقامهای سازمان ملل از آن ايران از همکاری معنیدار با اين نهاد بينالمللی حقوق بشر خودداری کرده است.
تصميم اين شورا به تعيين نماينده ويژه برای ايران، در حالی است که هادی قائمی، سخنگوی کمپين بينالمللی حقوق بشر در ايران، روز چهارشنبه به راديو فردا گفته بود که اين قطعنامه «به دنبال گزارش دبيرکل سازمان ملل متحد در پاييز سال گذشته در خصوص وخامت وضعيت حقوق بشر در ايران و همکاری نکردن دولت ايران با نهادهای سازمان ملل متحد» ارائه شده است.
سرازیر شدن ایرانیان به سوی ارمنستان در نوروز
برای مدت کوتاهی هم که شده سایه، دختر جوان ایرانی، لازم نیست که موهای بلند و رنگ شده خود را با روسری و مقنعه بپوشاند. او از جمله هزاران ایرانی است که با استفاده از دو هفته تعطیلات نوروزی برای تفریح به ارمنستان آمدهاند.
سایه به خبرنگار بخش ارمنی رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی در شهر ایروان میگوید: «من برای رفتن به کنسرت، برای دیدن فرهنگ این کشور و برای تفریح به ارمنستان آمدهام.»
او که راه طولانی تهران با ایروان را با اتوبوس آمده میگوید که فرهنگ ارامنه، ساختمان کلیساها و چیزهایی شبیه به این را دوست دارد.
سایه که یک شلوار گشاد قرمزرنگ و کتی سفید به تن دارد از همان لحظه اول تفاوت بین ارمنستان با ایران را در حجاب و نحوه پوشش زنان میبیند و با خنده میگوید: «بله، مسلما من اینجا احساس آزادی و راحتی میکنم. در ایران در مورد حجاب و تفریح سختگیری زیادی هست. امیدوارم در این سفر کوتاه بتوانیم لذت ببریم.»
تمام بلیتها فروش رفته است
حدود ده هزار ایرانی، زن و مرد و کودک، در ایام نوروزی به ارمنستان آمدهاند. در بازار و خیابانهای اصلی مرکز شهر ایروان میتوان صدای فارسی حرف زدن مسافران ایرانی را شنید. بسیاری از آنها با ظاهری پوشیده در لباسهای مد روز و بدون حجاب در خیابانهای اصلی شهر قدم میزنند، از بناهای دیدنی عکس میگیرند یا اوقات خود را در کافهها و رستورانهای شهر میگذرانند.
یک بانوی ایرانی میگوید: «این اولین سفر من به ارمنستان است. برای من یک کشور جدید است و من آن را دوست دارم. فکر میکنم مردم اینجا خیلی آرام هستند.»
سفر به ارمنستان در عین حال فرصتی نادر برای گروهی از ایرانیان است تا در کنسرتهای گروههای موسیقی پاپ ایرانی که ساکن خارج از کشور هستند شرکت کنند. در روزهای آینده قرار است یک کنسرت با شرکت چند خواننده ایرانی در بزرگترین سالن ورزش شهر ایروان برگزار شود.
کارمند یکی از آژانسهای مسافرتی در شهر ایروان که محل فروش بلیت این کنسرت است، میگوید تعداد زیادی از بلیتها تاکنون فروخته شده و اگر فروش به همین شکل ادامه یابد احتمالا تا یک یا دو روز دیگر همه صندلیها فروخته خواهد شد.
علاوه بر این دیسکوها و کلوبهای شبانه شهر ایروان نیز در این روزها موسیقی ایرانی خواهند داشت. تعدادی از دیجیهای ایرانی از قبل این اماکن را برای ایام نوروز کرایه کردهاند و با استفاده از فرصت تعطیلات نوروزی و سفر ایرانیان، برنامههای گوناگونی را برای تفریحهای شبانه ترتیب دادهاند.
سایه به خبرنگار بخش ارمنی رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی در شهر ایروان میگوید: «من برای رفتن به کنسرت، برای دیدن فرهنگ این کشور و برای تفریح به ارمنستان آمدهام.»
او که راه طولانی تهران با ایروان را با اتوبوس آمده میگوید که فرهنگ ارامنه، ساختمان کلیساها و چیزهایی شبیه به این را دوست دارد.
سایه که یک شلوار گشاد قرمزرنگ و کتی سفید به تن دارد از همان لحظه اول تفاوت بین ارمنستان با ایران را در حجاب و نحوه پوشش زنان میبیند و با خنده میگوید: «بله، مسلما من اینجا احساس آزادی و راحتی میکنم. در ایران در مورد حجاب و تفریح سختگیری زیادی هست. امیدوارم در این سفر کوتاه بتوانیم لذت ببریم.»
تمام بلیتها فروش رفته است
حدود ده هزار ایرانی، زن و مرد و کودک، در ایام نوروزی به ارمنستان آمدهاند. در بازار و خیابانهای اصلی مرکز شهر ایروان میتوان صدای فارسی حرف زدن مسافران ایرانی را شنید. بسیاری از آنها با ظاهری پوشیده در لباسهای مد روز و بدون حجاب در خیابانهای اصلی شهر قدم میزنند، از بناهای دیدنی عکس میگیرند یا اوقات خود را در کافهها و رستورانهای شهر میگذرانند.
یک بانوی ایرانی میگوید: «این اولین سفر من به ارمنستان است. برای من یک کشور جدید است و من آن را دوست دارم. فکر میکنم مردم اینجا خیلی آرام هستند.»
سفر به ارمنستان در عین حال فرصتی نادر برای گروهی از ایرانیان است تا در کنسرتهای گروههای موسیقی پاپ ایرانی که ساکن خارج از کشور هستند شرکت کنند. در روزهای آینده قرار است یک کنسرت با شرکت چند خواننده ایرانی در بزرگترین سالن ورزش شهر ایروان برگزار شود.
کارمند یکی از آژانسهای مسافرتی در شهر ایروان که محل فروش بلیت این کنسرت است، میگوید تعداد زیادی از بلیتها تاکنون فروخته شده و اگر فروش به همین شکل ادامه یابد احتمالا تا یک یا دو روز دیگر همه صندلیها فروخته خواهد شد.
علاوه بر این دیسکوها و کلوبهای شبانه شهر ایروان نیز در این روزها موسیقی ایرانی خواهند داشت. تعدادی از دیجیهای ایرانی از قبل این اماکن را برای ایام نوروز کرایه کردهاند و با استفاده از فرصت تعطیلات نوروزی و سفر ایرانیان، برنامههای گوناگونی را برای تفریحهای شبانه ترتیب دادهاند.
سنتهای نوروزی
سرازیر شدن ایرانیان به سوی ارمنستان در ایام نوروزی از چند سال پیش شروع شده است. ممکن است تعداد گردشگران ایرانی که به ایروان میآیند در مقایسه با رقم جهانگردی در سطح جهان ناچیز باشد، ولی با این وجود مشکلات فراوانی را برای بخش توریسم ارمنستان ایجاد کرده است.
صنعت گردشگری در ارمنستان بسیار ضعیف است و به همین دلیل هجوم ده هزار ایرانی در تعطیلات نوروزی باعث میشود که تمام امکانات به این جمعیت اختصاص یابد. تمام هتلهای شهر ایروان برای دو هفته تعطیلات نوروزی در اشغال ایرانیان است و حتی شماری از مسافران مجبور شدهاند در آپارتمانها یا هتلهای کوچکی در خارج شهر اقامت کنند.
آرلن داوودیان، مدیر یکی از هتلهای شهر ایروان، از این وضعیت گلایه دارد و میگوید: «ما به تعداد کافی هتل و اتاق برای این همه مسافرها نداریم. طبق آمارهای موجود در کل شهر ایروان رقمی حدود ۳۷۰۰ تا چهار هزار تخت هتل هست.»
آقای داوودیان در ادامه مصاحبه با خبرنگار رادیوی اروپای آزاد / رادیو آزادی میگوید که احتمالا رقمی حدود دوازده هزار ایرانی در ایام نوروزی به ارمنستان میآیند. به گفته وی، برخی در ایروان در مورد شمار مسافران ایرانی اغراق کرده و از رقمهایی مثل ۴۰ یا حتی ۱۰۰ هزار نفر صحبت میکنند که حقیقت ندارد.
او معتقد است که اگر شهر ایروان امکانات پذیرایی بهتری داشته باشد، مثل هتلهای ارزان و مناسب، مسلما تعداد ایرانیانی که به این شهر خواهند آمد بیشتر خواهد شد. اما او یادآوری میکند که دولت ارمنستان تاکنون در این مورد هیچ اقدامی نکرده است.
با این همه به نظر میرسد که هجوم گردشگران ایرانی به ارمنستان به بخش توریسم این کشور رونق زیادی داده است. فعالان صنعت توریسم و کارشناسان اقتصادی میگویند اگر ارمنستان روی این امکان سرمایهگذاری کند میتواند از قبل گردشگری جمعیت ۷۰ میلیونی ایران درآمد خوبی به دست آورد.
آرلن داوودیان میگوید: «طی دو هفته تعطیلات نوروزی احتمالا رقمی حدود دوازده میلیون دلار پول نقد وارد ارمنستان خواهد شد. صنعت توریسم میتواند یک منبع درآمد جدی برای این کشور باشد. حکومت باید این مسئله را جدی گرفته و برای آن برنامهریزی کند.»
هزینههای دخالت نظامی آمریکا در لیبی چیست؟
دستور باراک اوباما در روز نوزدهم ماه مارس گذشته برای مشارکت نیروهای آمریکایی در برقراری منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی، از سوی بسیاری مترادف با حدی از دخالت نظامی در این کشور تلقی شده و مباحث فراوانی را در مورد زمینهها و هزینههای این اقدام به راه انداخته است.
کاترین وندن هوول، سردبیر مجله «نیشن» و از مفسران روزنامه «واشینگتن پست»، ضمن مقایسه دخالت نظامی آمریکا درلیبی با دو رویداد مهم یعنی عدم واکنش آمریکا به نسلکشی در روآندا و سپس حمله نظامی به عراق، انگیزهها و پیامدهای تصمیم باراک اوباما را بررسی میکند.
تحلیلگر «واشینگتن پست» خاطرنشان میکند که بسیاری از تحلیلگران و سیاستگذاران آمریکایی که نگران پیامدهای ورود این کشور در جنگ دیگری در ممالک مسلمان هستند دقیقا نمیدانند که نمونه لیبی را باید با کدام یک از دو نمونه تاریخی بالا مقایسه کرد. نمونه عراق که ارتش آمریکا را در یک باتلاق گرفتار کرد یا نمونه روآندا که عدم دخالت آمریکا احتمالا یکی از عواملی شد که شرایط را برای وقوع نسلکشی در این کشور فراهم کرد؟
این کارشناس آمریکایی معتقد است که دخالت نظامی آمریکا بیشتر از نمونه روآندا به حمله نظامی و اشغال عراق شباهت دارد و سپس دلایل خود را در این زمینه ارائه میدهد.
اولین استدلال وی تکیه بر معیارها و اصولی است که او در زمینه سیاست خارجی به آنها پایبند است. به اعتقاد وی، حمله نظامی آمریکا به عراق برخلاف تمامی اصول و معاهدات بینالمللی و بر پایه استدلالهای نادرست و حتی فریبکاری در دولت آمریکا استوار بود.
آمریکا برای بیتوجهی خود به موازین بینالمللی و دیدگاههای جامعه جهانی هزینههای فراوانی پرداخت کرد. در حقیقت یکی از دلایل پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری و یکی از اهداف اصلی وی احیای حیثیت و جایگاه معنوی و اخلاقی آمریکا در سطح جهان بود.
به همین خاطر باراک اوباما از دخالت یکجانبه در لیبی پرهیز کرد و منتظر تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد ماند. او در عین حال تلاش کرد تا میزان حضور نظامی آمریکا در این عملیات را محدود نگاه دارد. به همین خاطر اجازه داد که دولتهای فرانسه و بریتانیا رهبری را به دست گرفته و با اعزام نیروی زمینی به لیبی مخالفت کرد.
علاوه بر این دولت باراک اوباما از قطعنامهای در شورای امنیت دفاع کرد که هدف آن حفاظت از غیرنظامیان است و نه تغییر رژیم در لیبی. به همین خاطر از منظر اصول و معیارهای بینالمللی دولت باراک اوباما نشان داد که به معاهدات جهانی و اصل مشارکت در تصمیمات بینالمللی پایبند است.
تحلیلگر «واشینگتن پست» سپس خاطرنشان میکند که دولت باراک اوباما مشاوره و هماهنگی لازم با سازمان ملل متحد را انجام داد، ولی برای اقدام نظامی در لیبی منتظر تایید مجالس قانونگذاری آمریکا نماند. تصمیم به دخالت نظامی یا آغاز جنگ توسط رئیس جمهور و بدون تایید قوه مقننه کشور ادامه روش نادرست و خطرناکی است که خود باراک اوباما سالها به عنوان یک سناتور با آن مخالفت کرده بود.
باراک اوباما در سال ۲۰۰۷ گفته بود: «طبق قانون اساسی آمریکا، رئیس جمهور در شرایطی که یک تهدید امنیتی مسلم و عاجل آمریکا را به خطر نینداخته است حق ندارد شخصا تصمیم به جنگ بگیرد.» نمونه لیبی نیز امنیت آمریکا را به خطر نینداخته است، بنابراین باید پرسید که باراک اوباما چگونه این تفاوت در موضعگیری و نحوه تصمیمگیری خود را توجیه میکند.
بحث دیگری که تحلیلگر روزنامه «واشینگتن پست» به آن میپردازد هزینههای کلان و پیامدهای پیچیده و دشوار دخالت نظامی آمریکا در عراق است که ممکن است در مورد تصمیم اخیر کاخ سفید نیز به وقوع بپیوندد.
آمریکا و نیروهای ائتلاف هدف خود از دخالت نظامی در لیبی را جلوگیری از افزایش تلفات غیرنظامی اعلام کردهاند. ولی همان طور که سابقه دخالت نظامی آمریکا در کشورهای دیگر، از جمله عراق، افغانستان و پاکستان نشان داده است، درگیر شدن در عملیات نظامی در کشوری که با آن آشنایی نداریم ممکن است به تلفات غیرنظامی منجر شود.
بروز تلفات در میان افراد غیرنظامی بر اثر دخالت و عملیات نظامی آمریکا موجب برانگیختن حساسیت و حتی مخالفتهای شدید با حضور نظامی این کشور خواهد شد. در ماههای اخیر تحولات سیاسی گسترده در کشورهای عربی اساسا محصول جنبشهای اعتراضی و خودجوش مردمی بودهاند، ولی اکنون دخالت نظامی در لیبی ممکن است این روند را به خطر بیندازد.
تحلیلگر واشینگتن پست خاطرنشان میکند که هیچ کس دقیقا نمیداند آینده این بحران چه خواهد شد. با وجود آن که قطعنامه شورای امنیت به صراحت با «اشغال لیبی توسط نیروهای خارجی» مخالفت کرده است، معلوم نیست که اگر در نتیجه گسترش آشوب و ناامنی در کشور بحرانهای گسترده بشردوستانه ایجاد شود آمریکا و متحدانش چه خواهند کرد؟
در ده سال گذشته نمونه افغانستان و عراق که در آغاز تحت عنوان نبرد خیرخواهانه ارتش آمریکا برای ساقط کردن رژیمهای خونخوار توصیف میشد، به یکی از نقاط ضعف و عناصر مشکلآفرین در سیاست خارجی آمریکا به خصوص در منطقه خاورمیانه بدل شده است. همین نگرانی میتواند در مورد نمونه لیبی نیز اتفاق بیفتد.
تحلیلگر «واشینگتن پست» در پایان مینویسد که جنبشهای آزادیخواه در سراسر جهان عرب به آمریکا این فرصت طلایی را میدهد تا گذشته خود یعنی حمایت از رژیمهای خودکامه و تکیه بر ابزار دخالت نظامی در منطقه را پشت سر بگذارد. این تحولات تاریخی به آمریکا فرصت میدهد تا با نیروهای دموکراسیطلب و طرفداران اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در منطقه متحد شود.
اگر دخالت نظامی در لیبی ما را از یک چنین مسیری منحرف سازد، برای آینده آمریکا در منطقه خاورمیانه فاجعهبار خواهد بود. سازندهترین نقشی که آمریکا میتواند در تحولات خاورمیانه ایفا کند در درجه اول باید دیپلماتیک و اقتصادی باشد، نه دخالت و حضور نظامی.
کاترین وندن هوول، سردبیر مجله «نیشن» و از مفسران روزنامه «واشینگتن پست»، ضمن مقایسه دخالت نظامی آمریکا درلیبی با دو رویداد مهم یعنی عدم واکنش آمریکا به نسلکشی در روآندا و سپس حمله نظامی به عراق، انگیزهها و پیامدهای تصمیم باراک اوباما را بررسی میکند.
تحلیلگر «واشینگتن پست» خاطرنشان میکند که بسیاری از تحلیلگران و سیاستگذاران آمریکایی که نگران پیامدهای ورود این کشور در جنگ دیگری در ممالک مسلمان هستند دقیقا نمیدانند که نمونه لیبی را باید با کدام یک از دو نمونه تاریخی بالا مقایسه کرد. نمونه عراق که ارتش آمریکا را در یک باتلاق گرفتار کرد یا نمونه روآندا که عدم دخالت آمریکا احتمالا یکی از عواملی شد که شرایط را برای وقوع نسلکشی در این کشور فراهم کرد؟
این کارشناس آمریکایی معتقد است که دخالت نظامی آمریکا بیشتر از نمونه روآندا به حمله نظامی و اشغال عراق شباهت دارد و سپس دلایل خود را در این زمینه ارائه میدهد.
اولین استدلال وی تکیه بر معیارها و اصولی است که او در زمینه سیاست خارجی به آنها پایبند است. به اعتقاد وی، حمله نظامی آمریکا به عراق برخلاف تمامی اصول و معاهدات بینالمللی و بر پایه استدلالهای نادرست و حتی فریبکاری در دولت آمریکا استوار بود.
آمریکا برای بیتوجهی خود به موازین بینالمللی و دیدگاههای جامعه جهانی هزینههای فراوانی پرداخت کرد. در حقیقت یکی از دلایل پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری و یکی از اهداف اصلی وی احیای حیثیت و جایگاه معنوی و اخلاقی آمریکا در سطح جهان بود.
به همین خاطر باراک اوباما از دخالت یکجانبه در لیبی پرهیز کرد و منتظر تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد ماند. او در عین حال تلاش کرد تا میزان حضور نظامی آمریکا در این عملیات را محدود نگاه دارد. به همین خاطر اجازه داد که دولتهای فرانسه و بریتانیا رهبری را به دست گرفته و با اعزام نیروی زمینی به لیبی مخالفت کرد.
علاوه بر این دولت باراک اوباما از قطعنامهای در شورای امنیت دفاع کرد که هدف آن حفاظت از غیرنظامیان است و نه تغییر رژیم در لیبی. به همین خاطر از منظر اصول و معیارهای بینالمللی دولت باراک اوباما نشان داد که به معاهدات جهانی و اصل مشارکت در تصمیمات بینالمللی پایبند است.
تحلیلگر «واشینگتن پست» سپس خاطرنشان میکند که دولت باراک اوباما مشاوره و هماهنگی لازم با سازمان ملل متحد را انجام داد، ولی برای اقدام نظامی در لیبی منتظر تایید مجالس قانونگذاری آمریکا نماند. تصمیم به دخالت نظامی یا آغاز جنگ توسط رئیس جمهور و بدون تایید قوه مقننه کشور ادامه روش نادرست و خطرناکی است که خود باراک اوباما سالها به عنوان یک سناتور با آن مخالفت کرده بود.
باراک اوباما در سال ۲۰۰۷ گفته بود: «طبق قانون اساسی آمریکا، رئیس جمهور در شرایطی که یک تهدید امنیتی مسلم و عاجل آمریکا را به خطر نینداخته است حق ندارد شخصا تصمیم به جنگ بگیرد.» نمونه لیبی نیز امنیت آمریکا را به خطر نینداخته است، بنابراین باید پرسید که باراک اوباما چگونه این تفاوت در موضعگیری و نحوه تصمیمگیری خود را توجیه میکند.
بحث دیگری که تحلیلگر روزنامه «واشینگتن پست» به آن میپردازد هزینههای کلان و پیامدهای پیچیده و دشوار دخالت نظامی آمریکا در عراق است که ممکن است در مورد تصمیم اخیر کاخ سفید نیز به وقوع بپیوندد.
آمریکا و نیروهای ائتلاف هدف خود از دخالت نظامی در لیبی را جلوگیری از افزایش تلفات غیرنظامی اعلام کردهاند. ولی همان طور که سابقه دخالت نظامی آمریکا در کشورهای دیگر، از جمله عراق، افغانستان و پاکستان نشان داده است، درگیر شدن در عملیات نظامی در کشوری که با آن آشنایی نداریم ممکن است به تلفات غیرنظامی منجر شود.
بروز تلفات در میان افراد غیرنظامی بر اثر دخالت و عملیات نظامی آمریکا موجب برانگیختن حساسیت و حتی مخالفتهای شدید با حضور نظامی این کشور خواهد شد. در ماههای اخیر تحولات سیاسی گسترده در کشورهای عربی اساسا محصول جنبشهای اعتراضی و خودجوش مردمی بودهاند، ولی اکنون دخالت نظامی در لیبی ممکن است این روند را به خطر بیندازد.
تحلیلگر واشینگتن پست خاطرنشان میکند که هیچ کس دقیقا نمیداند آینده این بحران چه خواهد شد. با وجود آن که قطعنامه شورای امنیت به صراحت با «اشغال لیبی توسط نیروهای خارجی» مخالفت کرده است، معلوم نیست که اگر در نتیجه گسترش آشوب و ناامنی در کشور بحرانهای گسترده بشردوستانه ایجاد شود آمریکا و متحدانش چه خواهند کرد؟
در ده سال گذشته نمونه افغانستان و عراق که در آغاز تحت عنوان نبرد خیرخواهانه ارتش آمریکا برای ساقط کردن رژیمهای خونخوار توصیف میشد، به یکی از نقاط ضعف و عناصر مشکلآفرین در سیاست خارجی آمریکا به خصوص در منطقه خاورمیانه بدل شده است. همین نگرانی میتواند در مورد نمونه لیبی نیز اتفاق بیفتد.
تحلیلگر «واشینگتن پست» در پایان مینویسد که جنبشهای آزادیخواه در سراسر جهان عرب به آمریکا این فرصت طلایی را میدهد تا گذشته خود یعنی حمایت از رژیمهای خودکامه و تکیه بر ابزار دخالت نظامی در منطقه را پشت سر بگذارد. این تحولات تاریخی به آمریکا فرصت میدهد تا با نیروهای دموکراسیطلب و طرفداران اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در منطقه متحد شود.
اگر دخالت نظامی در لیبی ما را از یک چنین مسیری منحرف سازد، برای آینده آمریکا در منطقه خاورمیانه فاجعهبار خواهد بود. سازندهترین نقشی که آمریکا میتواند در تحولات خاورمیانه ایفا کند در درجه اول باید دیپلماتیک و اقتصادی باشد، نه دخالت و حضور نظامی.
سفرهای نوروزی ایرانیان به خارج، دلایل و دستاوردها
مشتریهای سفرهای خارجی از ایران چند سالی است که زیاد شدهاند. بهویژه در سالهای اخیر، تعطیلات نوروز تبدیل به موعدی مشخص برای کسانی شده است که قصد دارند چند روزی را دور از مناسبات اجتماعی ایران و احیانا همراه با بعضی از سرگرمیهایی که در ایران ممنوع است سپری کنند.
بر اساس جدیدترین آماری که خبرگزاری نیمهرسمی مهر در ایران منتشر کرده است، امسال با وجود افزایش حداقل ۲۰ درصدی در هزینهها، همچنان آمار مسافران خارجی روندی صعودی را نشان میدهد.
بر اساس جدیدترین آماری که خبرگزاری نیمهرسمی مهر در ایران منتشر کرده است، امسال با وجود افزایش حداقل ۲۰ درصدی در هزینهها، همچنان آمار مسافران خارجی روندی صعودی را نشان میدهد.
اشتیاق به سفر به خارج در حالی در تعطیلات نوروزی امسال نمود بیشتری یافته است که گزارشهای مختلفی هم از ازدحام مسافران نوروزی در مرزهای زمینی کشورهای همسایه ایران منتشر شده است.
در همین زمینه واحد مرکزی خبر روز سهشنبه گذشته خبر داد که مسئولان کمرگ کشور ارمنستان به دلیل ازدحام مسافر، برای ساعاتی، مرز زمینی خود با ایران را بستهاند.
علی طائفی، جامعهشناس ساکن سوئد، درباره رغبت اقشار مختلف جامعه برای سفرهای خارجی به شکلهای کوتاهمدت و بلندمدت به رادیوفردا میگوید:
آن چه مهم است این است که امروز با پدیده جدیدی به نام پدیده مهاجرت در دنیا مواجهیم. عصر مهاجرت، ضرورتهای جغرافیایی جابهجایی آدمها را بهویژه در ایران فراهم کرده است، صرف نظر از این که فضاهای زیستی و اجتماعی در ایران به شدت بسته است و حتی فضاهای مجازی هم تحت تاثیر این محدودیتها قرار میگیرد.
در همین ارتباط طبیعتا عوامل کششی و رانشی وجود دارد. وقتی طبقه مرفه و طبقه متوسط، به ویژه در فرصتهای مناسب تقویمی از قبیل نوروز، اقدام به مهاجرت یا سفرهای کوتاهمدت به خارج از کشور میکنند، طبیعتا عوامل کششی در این میان مطرح است، از جمله فضای باز اجتماعی و فرهنگی، امکانات زیستی و تفریحات و اوقات فراغت بهتر و همچنین آزادیهای اجتماعی که برای خانواده در جغرافیای جدید فراهم میشود.
عوامل رانشی هم در این میان اهمیت دارد. متاسفانه جامعه ایران فهرست عوامل رانشی بلندبالایی دارد. یکی از آنها این است که اساسا در جامعه بسته کشور فضای مناسبی برای صرف اوقات فرهنگی و تفریحی، آنچنان که مورد نظر طبقه متوسط است، وجود ندارد.
پس افراد عزم میکنند که هزینههای سفر خود را، ولو این که هزینههای قابل توجهی هم باشد، بپذیریند و اقدام به این سفرهای موقت و کوتاهمدت کنند.
در این میان این سوال مطرح میشود که آیا انجام مسافرتهایی به شکل انبوه از سوی اقشار مختلف یک جامعه، بر مناسبات آن جامعه تاثیرگذار خواهد بود؟
آقای طائفی در این باره اعتقاد دارد: من فکر میکنم اساسا مهاجرت یا سفرهای موقت این افراد خودش محصول مهاجرت میلیونی بخش بزرگی از ایرانیانی است که سالهای سال است در خارج از کشور حضور دارند.
علاوه بر این، خود این افراد که متاثر از این جریان مهاجرتی در ایران در طول ۳۰ سال گذشته هستند، وقتی دست به سفرهای موقت میزنند، در برخورد با مناسبتها و پدیدههای اجتماعی و فرهنگی جدیدی که در دنیای بیرون از فضای بسته، ایدئولوژیک و اسلامی در ایران وجود دارد، دستاوردهای مناسب و مطلوبی را به دست میآورند.
خواهینخواهی این افراد وقتی به کشور بازمیگردند، سطح مطالبات، نوع نگرش و مناسبات آنها در روابط اجتماعی خرد و کلان، چه در سطح خانواده، چه در سطح مناسبات کاری و چه در سطح اجتماعی، تغییر میکند.
این تغییر طبیعتا اثر خودش را به صورت مثبت باقی خواهد گذاشت و در نهایت میبینیم که حتی سطح مطالبات و نوع نگرش مردم در برخورد با پدیدههای اجتماعی و سیاسی را هم ارتقا میدهد.
محصول و تاثیر این قبیل مهاجرتها را هم در جنبش اخیر و بعد از حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری شاهد بودهایم.
سال گذشته مسئولان گردشگری کشور ترکیه از سفر نزدیک به یک میلیون نفر ایرانی در سال ۲۰۱۰ به این کشور خبر داده بودند.
اما در همین حال افزایش هر ساله تعداد مسافران ایرانی راهی خارج از کشور در حالی روی میدهد که میزان آمار مسافران خارجی متقاضی سفر به ایران در دو سال اخیر، کاهش چشمگیری پیدا کرده است.
هزینههای دخالت نظامی آمریکا در لیبی چیست؟
دستور باراک اوباما در روز نوزدهم ماه مارس گذشته برای مشارکت نیروهای آمریکایی در برقراری منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی، از سوی بسیاری مترادف با حدی از دخالت نظامی در این کشور تلقی شده و مباحث فراوانی را در مورد زمینهها و هزینههای این اقدام به راه انداخته است.
کاترین وندن هوول، سردبیر مجله «نیشن» و از مفسران روزنامه «واشینگتن پست»، ضمن مقایسه دخالت نظامی آمریکا درلیبی با دو رویداد مهم یعنی عدم واکنش آمریکا به نسلکشی در روآندا و سپس حمله نظامی به عراق، انگیزهها و پیامدهای تصمیم باراک اوباما را بررسی میکند.
تحلیلگر «واشینگتن پست» خاطرنشان میکند که بسیاری از تحلیلگران و سیاستگذاران آمریکایی که نگران پیامدهای ورود این کشور در جنگ دیگری در ممالک مسلمان هستند دقیقا نمیدانند که نمونه لیبی را باید با کدام یک از دو نمونه تاریخی بالا مقایسه کرد. نمونه عراق که ارتش آمریکا را در یک باتلاق گرفتار کرد یا نمونه روآندا که عدم دخالت آمریکا احتمالا یکی از عواملی شد که شرایط را برای وقوع نسلکشی در این کشور فراهم کرد؟
این کارشناس آمریکایی معتقد است که دخالت نظامی آمریکا بیشتر از نمونه روآندا به حمله نظامی و اشغال عراق شباهت دارد و سپس دلایل خود را در این زمینه ارائه میدهد.
اولین استدلال وی تکیه بر معیارها و اصولی است که او در زمینه سیاست خارجی به آنها پایبند است. به اعتقاد وی، حمله نظامی آمریکا به عراق برخلاف تمامی اصول و معاهدات بینالمللی و بر پایه استدلالهای نادرست و حتی فریبکاری در دولت آمریکا استوار بود.
آمریکا برای بیتوجهی خود به موازین بینالمللی و دیدگاههای جامعه جهانی هزینههای فراوانی پرداخت کرد. در حقیقت یکی از دلایل پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری و یکی از اهداف اصلی وی احیای حیثیت و جایگاه معنوی و اخلاقی آمریکا در سطح جهان بود.
به همین خاطر باراک اوباما از دخالت یکجانبه در لیبی پرهیز کرد و منتظر تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد ماند. او در عین حال تلاش کرد تا میزان حضور نظامی آمریکا در این عملیات را محدود نگاه دارد. به همین خاطر اجازه داد که دولتهای فرانسه و بریتانیا رهبری را به دست گرفته و با اعزام نیروی زمینی به لیبی مخالفت کرد.
علاوه بر این دولت باراک اوباما از قطعنامهای در شورای امنیت دفاع کرد که هدف آن حفاظت از غیرنظامیان است و نه تغییر رژیم در لیبی. به همین خاطر از منظر اصول و معیارهای بینالمللی دولت باراک اوباما نشان داد که به معاهدات جهانی و اصل مشارکت در تصمیمات بینالمللی پایبند است.
تحلیلگر «واشینگتن پست» سپس خاطرنشان میکند که دولت باراک اوباما مشاوره و هماهنگی لازم با سازمان ملل متحد را انجام داد، ولی برای اقدام نظامی در لیبی منتظر تایید مجالس قانونگذاری آمریکا نماند. تصمیم به دخالت نظامی یا آغاز جنگ توسط رئیس جمهور و بدون تایید قوه مقننه کشور ادامه روش نادرست و خطرناکی است که خود باراک اوباما سالها به عنوان یک سناتور با آن مخالفت کرده بود.
باراک اوباما در سال ۲۰۰۷ گفته بود: «طبق قانون اساسی آمریکا، رئیس جمهور در شرایطی که یک تهدید امنیتی مسلم و عاجل آمریکا را به خطر نینداخته است حق ندارد شخصا تصمیم به جنگ بگیرد.» نمونه لیبی نیز امنیت آمریکا را به خطر نینداخته است، بنابراین باید پرسید که باراک اوباما چگونه این تفاوت در موضعگیری و نحوه تصمیمگیری خود را توجیه میکند.
بحث دیگری که تحلیلگر روزنامه «واشینگتن پست» به آن میپردازد هزینههای کلان و پیامدهای پیچیده و دشوار دخالت نظامی آمریکا در عراق است که ممکن است در مورد تصمیم اخیر کاخ سفید نیز به وقوع بپیوندد.
آمریکا و نیروهای ائتلاف هدف خود از دخالت نظامی در لیبی را جلوگیری از افزایش تلفات غیرنظامی اعلام کردهاند. ولی همان طور که سابقه دخالت نظامی آمریکا در کشورهای دیگر، از جمله عراق، افغانستان و پاکستان نشان داده است، درگیر شدن در عملیات نظامی در کشوری که با آن آشنایی نداریم ممکن است به تلفات غیرنظامی منجر شود.
بروز تلفات در میان افراد غیرنظامی بر اثر دخالت و عملیات نظامی آمریکا موجب برانگیختن حساسیت و حتی مخالفتهای شدید با حضور نظامی این کشور خواهد شد. در ماههای اخیر تحولات سیاسی گسترده در کشورهای عربی اساسا محصول جنبشهای اعتراضی و خودجوش مردمی بودهاند، ولی اکنون دخالت نظامی در لیبی ممکن است این روند را به خطر بیندازد.
تحلیلگر واشینگتن پست خاطرنشان میکند که هیچ کس دقیقا نمیداند آینده این بحران چه خواهد شد. با وجود آن که قطعنامه شورای امنیت به صراحت با «اشغال لیبی توسط نیروهای خارجی» مخالفت کرده است، معلوم نیست که اگر در نتیجه گسترش آشوب و ناامنی در کشور بحرانهای گسترده بشردوستانه ایجاد شود آمریکا و متحدانش چه خواهند کرد؟
در ده سال گذشته نمونه افغانستان و عراق که در آغاز تحت عنوان نبرد خیرخواهانه ارتش آمریکا برای ساقط کردن رژیمهای خونخوار توصیف میشد، به یکی از نقاط ضعف و عناصر مشکلآفرین در سیاست خارجی آمریکا به خصوص در منطقه خاورمیانه بدل شده است. همین نگرانی میتواند در مورد نمونه لیبی نیز اتفاق بیفتد.
تحلیلگر «واشینگتن پست» در پایان مینویسد که جنبشهای آزادیخواه در سراسر جهان عرب به آمریکا این فرصت طلایی را میدهد تا گذشته خود یعنی حمایت از رژیمهای خودکامه و تکیه بر ابزار دخالت نظامی در منطقه را پشت سر بگذارد. این تحولات تاریخی به آمریکا فرصت میدهد تا با نیروهای دموکراسیطلب و طرفداران اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در منطقه متحد شود.
اگر دخالت نظامی در لیبی ما را از یک چنین مسیری منحرف سازد، برای آینده آمریکا در منطقه خاورمیانه فاجعهبار خواهد بود. سازندهترین نقشی که آمریکا میتواند در تحولات خاورمیانه ایفا کند در درجه اول باید دیپلماتیک و اقتصادی باشد، نه دخالت و حضور نظامی.
کاترین وندن هوول، سردبیر مجله «نیشن» و از مفسران روزنامه «واشینگتن پست»، ضمن مقایسه دخالت نظامی آمریکا درلیبی با دو رویداد مهم یعنی عدم واکنش آمریکا به نسلکشی در روآندا و سپس حمله نظامی به عراق، انگیزهها و پیامدهای تصمیم باراک اوباما را بررسی میکند.
تحلیلگر «واشینگتن پست» خاطرنشان میکند که بسیاری از تحلیلگران و سیاستگذاران آمریکایی که نگران پیامدهای ورود این کشور در جنگ دیگری در ممالک مسلمان هستند دقیقا نمیدانند که نمونه لیبی را باید با کدام یک از دو نمونه تاریخی بالا مقایسه کرد. نمونه عراق که ارتش آمریکا را در یک باتلاق گرفتار کرد یا نمونه روآندا که عدم دخالت آمریکا احتمالا یکی از عواملی شد که شرایط را برای وقوع نسلکشی در این کشور فراهم کرد؟
این کارشناس آمریکایی معتقد است که دخالت نظامی آمریکا بیشتر از نمونه روآندا به حمله نظامی و اشغال عراق شباهت دارد و سپس دلایل خود را در این زمینه ارائه میدهد.
اولین استدلال وی تکیه بر معیارها و اصولی است که او در زمینه سیاست خارجی به آنها پایبند است. به اعتقاد وی، حمله نظامی آمریکا به عراق برخلاف تمامی اصول و معاهدات بینالمللی و بر پایه استدلالهای نادرست و حتی فریبکاری در دولت آمریکا استوار بود.
آمریکا برای بیتوجهی خود به موازین بینالمللی و دیدگاههای جامعه جهانی هزینههای فراوانی پرداخت کرد. در حقیقت یکی از دلایل پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری و یکی از اهداف اصلی وی احیای حیثیت و جایگاه معنوی و اخلاقی آمریکا در سطح جهان بود.
به همین خاطر باراک اوباما از دخالت یکجانبه در لیبی پرهیز کرد و منتظر تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد ماند. او در عین حال تلاش کرد تا میزان حضور نظامی آمریکا در این عملیات را محدود نگاه دارد. به همین خاطر اجازه داد که دولتهای فرانسه و بریتانیا رهبری را به دست گرفته و با اعزام نیروی زمینی به لیبی مخالفت کرد.
علاوه بر این دولت باراک اوباما از قطعنامهای در شورای امنیت دفاع کرد که هدف آن حفاظت از غیرنظامیان است و نه تغییر رژیم در لیبی. به همین خاطر از منظر اصول و معیارهای بینالمللی دولت باراک اوباما نشان داد که به معاهدات جهانی و اصل مشارکت در تصمیمات بینالمللی پایبند است.
تحلیلگر «واشینگتن پست» سپس خاطرنشان میکند که دولت باراک اوباما مشاوره و هماهنگی لازم با سازمان ملل متحد را انجام داد، ولی برای اقدام نظامی در لیبی منتظر تایید مجالس قانونگذاری آمریکا نماند. تصمیم به دخالت نظامی یا آغاز جنگ توسط رئیس جمهور و بدون تایید قوه مقننه کشور ادامه روش نادرست و خطرناکی است که خود باراک اوباما سالها به عنوان یک سناتور با آن مخالفت کرده بود.
باراک اوباما در سال ۲۰۰۷ گفته بود: «طبق قانون اساسی آمریکا، رئیس جمهور در شرایطی که یک تهدید امنیتی مسلم و عاجل آمریکا را به خطر نینداخته است حق ندارد شخصا تصمیم به جنگ بگیرد.» نمونه لیبی نیز امنیت آمریکا را به خطر نینداخته است، بنابراین باید پرسید که باراک اوباما چگونه این تفاوت در موضعگیری و نحوه تصمیمگیری خود را توجیه میکند.
بحث دیگری که تحلیلگر روزنامه «واشینگتن پست» به آن میپردازد هزینههای کلان و پیامدهای پیچیده و دشوار دخالت نظامی آمریکا در عراق است که ممکن است در مورد تصمیم اخیر کاخ سفید نیز به وقوع بپیوندد.
آمریکا و نیروهای ائتلاف هدف خود از دخالت نظامی در لیبی را جلوگیری از افزایش تلفات غیرنظامی اعلام کردهاند. ولی همان طور که سابقه دخالت نظامی آمریکا در کشورهای دیگر، از جمله عراق، افغانستان و پاکستان نشان داده است، درگیر شدن در عملیات نظامی در کشوری که با آن آشنایی نداریم ممکن است به تلفات غیرنظامی منجر شود.
بروز تلفات در میان افراد غیرنظامی بر اثر دخالت و عملیات نظامی آمریکا موجب برانگیختن حساسیت و حتی مخالفتهای شدید با حضور نظامی این کشور خواهد شد. در ماههای اخیر تحولات سیاسی گسترده در کشورهای عربی اساسا محصول جنبشهای اعتراضی و خودجوش مردمی بودهاند، ولی اکنون دخالت نظامی در لیبی ممکن است این روند را به خطر بیندازد.
تحلیلگر واشینگتن پست خاطرنشان میکند که هیچ کس دقیقا نمیداند آینده این بحران چه خواهد شد. با وجود آن که قطعنامه شورای امنیت به صراحت با «اشغال لیبی توسط نیروهای خارجی» مخالفت کرده است، معلوم نیست که اگر در نتیجه گسترش آشوب و ناامنی در کشور بحرانهای گسترده بشردوستانه ایجاد شود آمریکا و متحدانش چه خواهند کرد؟
در ده سال گذشته نمونه افغانستان و عراق که در آغاز تحت عنوان نبرد خیرخواهانه ارتش آمریکا برای ساقط کردن رژیمهای خونخوار توصیف میشد، به یکی از نقاط ضعف و عناصر مشکلآفرین در سیاست خارجی آمریکا به خصوص در منطقه خاورمیانه بدل شده است. همین نگرانی میتواند در مورد نمونه لیبی نیز اتفاق بیفتد.
تحلیلگر «واشینگتن پست» در پایان مینویسد که جنبشهای آزادیخواه در سراسر جهان عرب به آمریکا این فرصت طلایی را میدهد تا گذشته خود یعنی حمایت از رژیمهای خودکامه و تکیه بر ابزار دخالت نظامی در منطقه را پشت سر بگذارد. این تحولات تاریخی به آمریکا فرصت میدهد تا با نیروهای دموکراسیطلب و طرفداران اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در منطقه متحد شود.
اگر دخالت نظامی در لیبی ما را از یک چنین مسیری منحرف سازد، برای آینده آمریکا در منطقه خاورمیانه فاجعهبار خواهد بود. سازندهترین نقشی که آمریکا میتواند در تحولات خاورمیانه ایفا کند در درجه اول باید دیپلماتیک و اقتصادی باشد، نه دخالت و حضور نظامی.
تعیین گزارشگر برای ایران، «پیروزی بزرگ قربانیان حقوق بشر»
شورای حقوق بشر سازمان ملل قطعنامه تعیین ِ گزارشگر ویژه برای ایران را روز پنجشنبه تصویب کرد. در قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد از سرکوب مخالفان و افزایش مجازات اعدام در ایران ابراز نگرانی شده است. این قطعنامه همچنین از ایران خواسته است تا با گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد همکاری کند.
سالها ما زحمت میکشیدیم تا این که کار به این مرحله برسد، و دولت ایران با تمام قوا سعی میکرد که مانع از تصویب این قطعنامه شود و حتی کار خیلی بالا گرفته بود.
ولی خوشبختانه با کمک کشورهایی که معتقد به رعایت حقوق بشر هستند و پایبندی خودشان را در این مورد ثابت کردهاند، این قطعنامه تصویب شد.
اگر یک شخص بیطرف همه این موارد را گزارش بدهد، بسیاری از حقایق روشن خواهد شد. برای مثال، دادگاه کهریزک در حقیقت آنی نبود که دولت عنوان میکرد. نقش آقای مرتضوی هنوز هم در این دادگاه نادیده مانده است. یا این که در مورد وضعیت زندانیان سیاسی باید بگویم در حال حاضر هیچ کس خبر ندارد که اینها چه میکشند و در چه وضعیتی هستند.
یک مقام بیطرف باید بیاید و اینها را ببیند و گزارش کند.
تقریبا میتوانم بگویم زمینه به قدرت رسیدن اصلاحطلبان را تا حدودی حضور همین گزارشگران فراهم کردند.
اما به محض این که گزارشگر سازمان ملل را از ایران حذف کردند، مجددا وضع حقوق بشر در ایران رو به عقبگرد رفت، تا این که امروز به اینجا رسید که تقریبا جامعه بینالملل بر این باور است که وضعیت حقوق بشر در ایران عملا رو به وخامت است.
- شیرین عبادی، حقوقدان، فعال حقوق بشر، برنده جایزه صلح نوبل و یکی از افرادی که سالها برای تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران، تلاش کرده است در گفتوگو با رادیوفردا از اهمیت این گزارشگر ویژه میگوید:
سالها ما زحمت میکشیدیم تا این که کار به این مرحله برسد، و دولت ایران با تمام قوا سعی میکرد که مانع از تصویب این قطعنامه شود و حتی کار خیلی بالا گرفته بود.
ولی خوشبختانه با کمک کشورهایی که معتقد به رعایت حقوق بشر هستند و پایبندی خودشان را در این مورد ثابت کردهاند، این قطعنامه تصویب شد.
- خانم عبادی، پس از تصویب این قطعنامه، در انتظار چه فرایندی هستید و چه خواهد شد؟
- خانم عبادی، چه تضمینی وجود دارد که انتخاب گزارشگر ویژه حقوق بشر به وسیله شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، کمکی در راستای اجرای حقوق بشر در ایران باشد؟
اگر یک شخص بیطرف همه این موارد را گزارش بدهد، بسیاری از حقایق روشن خواهد شد. برای مثال، دادگاه کهریزک در حقیقت آنی نبود که دولت عنوان میکرد. نقش آقای مرتضوی هنوز هم در این دادگاه نادیده مانده است. یا این که در مورد وضعیت زندانیان سیاسی باید بگویم در حال حاضر هیچ کس خبر ندارد که اینها چه میکشند و در چه وضعیتی هستند.
یک مقام بیطرف باید بیاید و اینها را ببیند و گزارش کند.
- خانم عبادی، نه در این سالهای اخیر، اما در سالهای گذشته، گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران منظور شده بود. تا چه حد حضور آنان به وضعیت حقوق بشر در ایران کمک کرد؟
تقریبا میتوانم بگویم زمینه به قدرت رسیدن اصلاحطلبان را تا حدودی حضور همین گزارشگران فراهم کردند.
اما به محض این که گزارشگر سازمان ملل را از ایران حذف کردند، مجددا وضع حقوق بشر در ایران رو به عقبگرد رفت، تا این که امروز به اینجا رسید که تقریبا جامعه بینالملل بر این باور است که وضعیت حقوق بشر در ایران عملا رو به وخامت است.
بروجردی: ايران نبايد گزارشگر حقوق بشر را بپذيرد
به گزارش خبرگزاری مهر علاءالدين بروجردی، رئيس کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس ايران امروز گفت: «جمهوری اسلامی ايران نبايد گزارشگر پيشنهاد شده در اين قطعنامه را برای تهيه گزارش از وضعيت حقوق بشر کشورمان بپذيرد.»
وی با بيان اينکه «موضعگيریهای حقوق بشری عليه جمهوری اسلامی ايران برای اولين بار نيست که صورت میگيرد» افزود: «همه اينها متأثر از سياستهای مستقل جمهوری اسلامی ايران و عدم پيروی آن از ساختار سياسی ظالمانه حاکم بر جهان امروز است.»
روز گذشته شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو، برای نخستين بار در ۱۰ سال گذشته، با تعيين نماينده ويژه حقوق بشر در ايران موافقت کرد.
از ميان ۴۷ عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل در نشست پنجشنبه ۲۴ مارس ۲۰۱۱ (چهارم فروردين ۱۳۹۰) در ژنو، ۲۲ عضو به تعيين گزارشگر ويژه حقوق بشر در ايران رأی مثبت، ۱۴ عضو رأی منفی و هفت عضو نيز رأی ممتنع دادند.
شورای حقوق بشر درباره «سرکوب دگرانديشان» و «افزايش مجازات اعدام» در ايران ابراز نگرانی کرد. اين شورا همچنين از ايران خواست تا با نماینده ويژه حقوق بشر همکاری کند.
علاءالدين بروجردی بدون اشاره به مواردی که در قطعنامه شورای حقوق بشر و گزارش بان کیمون درباره وضعيت حقوق بشر در ايران آمده است، گفت: «بحمدالله هم اکنون وضعيت حقوق بشر در ايران با توجه به مجموعه ويژگیهای موجود در کشور ما و آزادیهايی که در ايران وجود دارد و همچنين امنيتی که در چنين شرايط آزادی وجود دارد کاملاً مطلوب است.»
وی ساختار سازمان ملل را «تحت نفوذ آمريکا و همپيماناناش» دانست و گفت در ارتباط با حقوق انسانها «سياست دوگانه» بر اين سازمان و بهويژه شورای امنيت آن، حاکم است.
رئيس کميسيون سياست خارجی مجلس ايران با اشاره به حملات هوايی اسرائيل به غزه و وضعيت کشورهايی چون ليبی، بحرين و يمن گفت: «شاهد هيچ عکسالعمل بههنگام و لازمالاجرايی از سوی شورای امنيت سازمان ملل نبوديم.»
بروجردی در پايان افزود: «تا زمانی که چنين ساختار ظالمانهای از طريق سياستهای دوگانه سازمان ملل در جهان بهصورت ناعادلانهای اعمال میشود نبايد هيچگونه اهميتی به اين قطعنامهها بدهيم.»
همچنين شب گذشته رامين مهمانپرست، سخنگوی وزارت امورخارجه ايران گفت «قطعنامه شورای حقوق بشر غيرمنصفانه و ناموجه بوده و کاملأ سياسی است و بهرغم تمايل برخی کشورها، تحت فشار آمريکا به تصويب رسيد.»
وی افزود: «هدف از اين قطعنامه تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ايران و منحرف کردن روند فعلی شورای حقوق بشر در بررسی دورهای جهانی وضعيت حقوق بشر همه کشورهاست.»
بان کیمون، دیبرکل سازمان ملل در گزارش خود اعلام کرد که حکومت ايران به سرکوب مخالفان خود ادامه میدهد و به آن شدت بخشيده است.
دبير کل سازمان ملل از ادامه بازداشت و حبس روزنامهنگاران، وکلا و وبلاگنويسان ايران نوشت و گفت که جمهوری اسلامی از فعاليت شغلی آنها جلوگيری میکند و گزارشهايی از شکنجه و محاکمات ناعادلانه آنها فراوان است.
وی در گزارش ۱۸ صفحهای خود از اعدام زندانيان سياسی، نوجوانان و قاچاقچيان مواد مخدر در ايران شديداً انتقاد کرد و تأکيد نمود که اين اعدامها افزايش يافتهاند.
روز چهارشنبه سوم فروردين هيأت نمايندگی ايران به اين گزارش پاسخ داد اما به گفته ناظران حاضر در اجلاس ايران به هيچ يک از موارد ذکر شده در گزارش دبيرکل سازمان ملل به شکل مشخص پاسخ نداد و به «حرفهای کلی و شعارگونه» بسنده کرد.
جمهوری اسلامی ايران از سال ۲۰۰۵ به نمايندگان سازمان ملل اجازه سفر به ايران و تهيه گزارش از وضعيت حقوق بشر در اين کشور را نداده است.
گفته میشود در صورت عدم همکاری ايران با گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل، اين کشور بايد در انتظار فشارهای بينالمللی بيشتری باشد.
زمين لرزه در برمه دستکم ۷۴ کشته بر جای گذاشت
زمين لرزهای به قدرت ۸/۶ ريشتر روز گذشته کشور برمه را لرزاند.
به گزارش رويترز، رسانههای دولتی برمه امروز اعلام کردند که در جريان وقوع زلزله روز پنجشنبه چهارم فروردين، دستکم ۷۴ نفر کشته و نزديک به هزار نفر زخمی شدهاند.
بنا بر اين گزارش، احتمال میرود تعداد قربانيان اين زمينلرزه افزايش يابد چرا که ۲۲۵ خانه و ۹ ساختمان عمومی ويران شدهاند.
شهر تاچيلک، واقع در جنوب شرقی برمه مرکز اصلی اين زلزله بوده است. اين شهر در مرز برمه با کشورهای لائوس و تايلند قرار دارد.
در تايلند پسلرزهای به قدرت ۵/۵ ريشتر گزارش شد که خسارات قابل توجهی در بر نداشت.
مرکز زلزله در ۱۱۱ کيلومتری شمال شهرستان «چيانگ رای» در تايلند و در منطقه «مثلث طلايی»، مرز مشترک سه کشور تايلند، برمه و لائوس، واقع شده بود.
برمه در جنوب شرقی آسيا قرار دارد و با کشورهای چين، لائوس، تايلند، هندوستان و بنگلادش همسايه است.
اين کشور نزديک به ۴۸ ميليون نفر جمعيت دارد و ۴۰ درصد آن را جنگلهای وحشی تشکيل میدهد که هر سال ۲/۱ درصد از مساحت جنگلهای آن کاسته میشود.
شهر تاچيلک که زمينلرزه در آن رخ داده است از جمله شهرهايی است که در آن گروههای مختلف قومی، همچون برمهای، بنگلادشی، چينی، هندی و تايلندی در کنار هم زندگی میکنند.
در منطقه شرق آسيا نزديک به دو هفته پيش زلزلهای با قدرت ۹ ريشتر در شمال ژاپن به وقوع پيوست که با سونامی همراه بود.
در اين زمينلرزه تاکنون ۱۰ هزار نفر کشته و ۱۷ هزار نفر ناپديد شدهاند. اين زلزله سبب انفجارهايی در نيروگاه اتمی فوکوشيما شده است که احتمال خطر بروز يک فاجعه اتمی از آن میرود.
به گزارش رويترز، رسانههای دولتی برمه امروز اعلام کردند که در جريان وقوع زلزله روز پنجشنبه چهارم فروردين، دستکم ۷۴ نفر کشته و نزديک به هزار نفر زخمی شدهاند.
بنا بر اين گزارش، احتمال میرود تعداد قربانيان اين زمينلرزه افزايش يابد چرا که ۲۲۵ خانه و ۹ ساختمان عمومی ويران شدهاند.
شهر تاچيلک، واقع در جنوب شرقی برمه مرکز اصلی اين زلزله بوده است. اين شهر در مرز برمه با کشورهای لائوس و تايلند قرار دارد.
در تايلند پسلرزهای به قدرت ۵/۵ ريشتر گزارش شد که خسارات قابل توجهی در بر نداشت.
مرکز زلزله در ۱۱۱ کيلومتری شمال شهرستان «چيانگ رای» در تايلند و در منطقه «مثلث طلايی»، مرز مشترک سه کشور تايلند، برمه و لائوس، واقع شده بود.
برمه در جنوب شرقی آسيا قرار دارد و با کشورهای چين، لائوس، تايلند، هندوستان و بنگلادش همسايه است.
اين کشور نزديک به ۴۸ ميليون نفر جمعيت دارد و ۴۰ درصد آن را جنگلهای وحشی تشکيل میدهد که هر سال ۲/۱ درصد از مساحت جنگلهای آن کاسته میشود.
شهر تاچيلک که زمينلرزه در آن رخ داده است از جمله شهرهايی است که در آن گروههای مختلف قومی، همچون برمهای، بنگلادشی، چينی، هندی و تايلندی در کنار هم زندگی میکنند.
در منطقه شرق آسيا نزديک به دو هفته پيش زلزلهای با قدرت ۹ ريشتر در شمال ژاپن به وقوع پيوست که با سونامی همراه بود.
در اين زمينلرزه تاکنون ۱۰ هزار نفر کشته و ۱۷ هزار نفر ناپديد شدهاند. اين زلزله سبب انفجارهايی در نيروگاه اتمی فوکوشيما شده است که احتمال خطر بروز يک فاجعه اتمی از آن میرود.
هزاران نفر در سوريه به خيابانها آمدند
به گزارش آسوشيتدپرس، تظاهراتی که قرار بود امروز جمعه پنجم فروردين در درعا و ديگر شهرهای سوريه برپا شود، در گرامیداشت کشتهشدگان برگزار گرديد.
روزنامهنگارانی که قصد داشتن امروز در تظاهرات درعا حضور يابند توسط دو خودروی نيروهای امنيتی همراهی شده و خارج از منطقه باقی ماندند.
گزارشها حاکی از آن است که امروز پيامهای ارسالی بر روی شبکههای اجتماعی جمعيت بسياری را گرد آورده بود اما اين اطلاعات از سوی منابع مستقل خبری تأييد نشده است.
شهر درعا واقع در جنوب سوريه در روزهای اخير شاهد چند گردهمايی بود که طی آن با حمله نيروهای امنيتی دستکم ۱۵ نفر کشته شدهاند اما فعالان حقوق بشر آمار کشتهشدگان را بسيار بيش از اينها و بيش از ۱۰۰ نفر میدانند.
امروز پس از نماز جمعه در شهرک داعل، نزديک به شهر درعا، مردم سوار بر موتورسيکلت و خودروهای خود بوق میزدند، در حالیکه صدها نفر در خيابانها بهراه افتاده و شعار میدادند «داعل و درعا تحقير نخواهند شد»، نيروهای امنيتی سوريه در اين تظاهرات حاضر بودند اما دخالتی نکردند.
در شهرهای اطراف درعا مردم بسياری گرد آمده بودند که به نظر میرسيد برای حرکت به سوی درعا آماده میشوند. اما سربازان سوريه در جادهها مانع از چنين حرکتی شدهاند.
بر اساس گزارش يک شاهد عينی در شهر دوما در نزديکی دمشق، پايتخت سوريه، هزاران نفر در پشتيبانی از ساکنان درعا گرد آمدند.
در دمشق نزديک به ۲۰۰ نفر در ميدان مرجح تجمع کردند. آنها شعار میدادند «آزادی، آزادی» و «خون و روحمان را نثار درعا میکنيم.»
به گفته يک شاهد عينی، نيروهای امنيتی با ضرب و شتم تظاهرکنندگان با باتوم آنها را پراکنده کردهاند.
همچنين در شهر ساحلی لاذقيه در کنار مرز ترکيه، شهر رقه در شمال و زبدانی در غرب اين کشور تجمعاتی برگزار شده است.
بر اساس آمار رسمی حکومت سوريه از آغاز اعتراضات مردم اين کشور تا کنون ۳۴ نفر جان خود را از دست دادهاند.
مشاور بشار اسد، رئيس جمهوری سوريه، روز گذشته اعلام کرد که حکومت در نظر دارد وضعيت فوقالعاده در اين کشور را که از سال ۱۹۶۳ برقرار است لغو و ضمن اصلاحات سياسی فعاليت احزاب را آزاد کند.
اما اين وعدههای حکومت سوريه بلافاصله از سوی مخالفان با فراخوان تظاهرات امروز ناديده گرفته شد.