از جنبش زنان، بد دفاع نکنيم!
نامه انتقادآميز رامين ناصح به شادی صدر
دوست ديرينهام، سرکار خانم شادی صدربا درود و تبريک پيشاپيش عيد نوروز
مصاحبه شما با برنامه «پارازيت» بسيار برای ما مفيد و مشتمل بر نکات ارزنده و آموزندهای بود. به نظرم اگر بيشتر مردم همچون شما میانديشيدند و به آرمان عدالت و برابری باورمند بودند، دنيای بسيار زيبايی داشتيم.
مسئله حقوق بشر و به ويژه حقوق زنان که جنابعالی سالهاست با همت والا و عزم راسخ خود، پيگير آن هستيد، نياز زمانه ماست و روشنگری و تبليغ تفکر متعالی برابری کليه انسانها صرف نظر از «مليت»، «مذهب»، «طبقه اجتماعی» و البته «جنسيت» آنها، مؤثرترين راه حرکت به سوی «عدالت جهانی» و در نتيجه «صلح و ثبات و امنيت پايدار» است. بنابراين تلاشهای شما و ديگر زنانی که در اين عرصه کوشا هستيد، ستودنی و قابل تقدير است.
اما چند جمله از اين مصاحبه، هرچند با زيرکی بکار رفته توسط آقای کامبيز حسينی از زبان شما شنيده شد، انگيزه ساز اين بود که نکاتی انتقادی را يادآور شوم که فکر میکنم میشايد که از سوی فعالان جنبش زنان مورد توجه قرار بگيرد.
دوستان ما در کانون آينده نگری متن اين مصاحبه را به طور کامل پياده کرده و در حال بررسی و ارزيابی آن هستند. در قسمتی از مصاحبه مذکور، چنين آمده است:
کامبيز حسينی: شما میخواهيد بگوييد از مردها متنفر نيستيد؟
شادی صدر: بايد پرسيد راجع به کدام مردها حرف می زنيد. وقتی من به آمار رسمی خشونت عليه زنان نگاه می کنم که بيشتر از هفتاد درصد زنهای ايرانی حداقل يکبار خشونت فيزيکی را تجربه کرده اند و عاملان اين خشونت فيزيکی مردان هستند، طبيعی است که من از مردانی که عاملان خشونت جنسی هستند، عاملان جنگ هستند، عاملان آزار جنسی عليه کوکان هستند «متنفر» باشم و فکر ميکنم هر آدمی که به حقوق انسان ها اهميت می دهد بايد از اينجور ادمها «منتفر» باشد.
کامبيز حسينی: يعنی شما از هفتاد درصد مردها متنفريد؟
شادی صدر: اگر هفتاد درصد مردها هستند که اين نوع خشونت را اعمال می کنند چرا که نه!ی ايرانی حداقل يکبار خشونت فيزيکی را تجربه کرده اند و عاملان اين خشونت فيزيکی مردان هستند، طبيعی است که من از مردانی که عاملان خشونت جنسی هستند، عاملان جنگ هستند، عاملان آزار جنسی عليه کوکان هستند «متنفر» باشم و فکر ميکنم هر آدمی که به حقوق انسان ها اهميت می دهد بايد از اينجور ادمها «منتفر» باشد.
کامبيز حسينی: يعنی شما از هفتاد درصد مردها متنفريد؟
شادی صدر: اگر هفتاد درصد مردها هستند که اين نوع خشونت را اعمال می کنند چرا که نه!
و اما عرايض بنده:
۱. در حالی که در مورد ايران، متأسفانه هرگز آمار درست و مشخصی در مورد خشونتی که در خانه بر زنان اعمال می شود منتشر نشده، شما چگونه و با استناد به چه منابعی از اين رقم قطعی (۷۰ درصد) و به نقل از آمار رسمی سخن میگوييد؟ همه میدانيم مثلا ۳۵ درصد زنان آمريکايی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار می گيرند. در شيلی ۶۳ درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می گيرند. و... (سايت ايران امروز و روزنامه همشهری) اما در ايران بنا به دلايل چندگانه، چه از سوی خبرگزاریها و نهادهای دولتی، و چه از جانب رسانههای منتقد وضع موجود، هيچ آماری در اين خصوص اعلام نشده است.
۲. اين هفتاد درصد، به فرموده شما، بيانگر زنانی است که «حداقل يک بار در عمر خود»، خشونت فيزيکی را تجربه کردهاند. آيا نتيجه منطقی اين جمله اينست که ۷۰ درصد زنان ايرانی تحت خشونت فيزيکی هستند؟ چرا که اگر زنی استثنائا تنها يک بار در طول چند دهه زندگی زناشويی، حال به هر دليل (قطعا ناموجه) و تحت شرايط خاصی همچون اختلافات شديد، تنش عصبی، شرايط بحران خيز زندگی يا هر عامل ديگر مورد خشونت قرار بگيرد و عامل خشونت از عمل خود نادم بوده و در صدد جبران بربيايد، اين زن جزء آن هفتاد درصد شما محسوب میشود. آيا اين امر بدين معنی است که هفتاد درصد زنان تحت خشونت هميشگیاند و هفتاد درصد مردان در زمره عاملان خشونت عليه زنان به شمار میروند؟! از قضا، آماری که دادهايد، بسيار اميدوار کننده است. يعنی حدود يک سوم زنان ايرانی در طول عمرشان حتی يک بار مورد خشونت پدر يا شوهر قرار نگرفتهاند. اميد است با تلاش همه ما، شرايط اجتماعی و فرهنگیای فراهم آيد که آن دو سوم بقيه نيز شامل اين دسته شوند.
۳. بار ديگر در جمله شما تأمل میکنيم: «بيشتر از هفتاد درصد زنهای ايرانی حداقل يکبار خشونت فيزيکی را تجربه کرده اند و عاملان اين خشونت فيزيکی مردان هستند، طبيعی است که من از مردانی که عاملان خشونت جنسی هستند، عاملان جنگ هستند، عاملان آزار جنسی عليه کوکان هستند «متنفر» باشم و فکر ميکنم هر آدمی که به حقوق انسان ها اهميت می دهد بايد از اينجور ادمها «منتفر» باشد.
کامبيز حسينی: يعنی شما از هفتاد درصد مردها متنفريد؟
شادی صدر: اگر هفتاد درصد مردها هستند که اين نوع خشونت را اعمال می کنند چرا که نه!ی ايرانی حداقل يکبار خشونت فيزيکی را تجربه کرده اند و «عاملان اين خشونت فيزيکی مردان هستند»، طبيعی است که من از مردانی که عاملان خشونت جنسی هستند، عاملان جنگ هستند، عاملان آزار جنسی عليه کوکان هستند «متنفر» باشم.»
اما عاملان خشونت عليه زنان فقط مردان نيستند و از گزاره اول نمیتوان گزارههای بعدی را نتيجه گرفت. اگر نفرت و تنفر و قهر و کينه واکنش مطلوب و صحيح به اينگونه رويههاست (که درباره آن خواهم نوشت)، بايد نسبت به همه مردان و زنانی نفرت داشته باشيم که در خشونت جنسی، آزار جنسی کودکان و مسئله جنگ نقش آفرين هستند. نبايد در مسير مقدس ظلم ستيزی و برابری خواهی، ميان مردان و زنان مرزبندی و صف بندی کنيم و اينگونه القا کنيم زن و مرد دشمن يکديگرند و ۷۰ درصد مردان ظالم و خشونت طلب و همه زنان تحت ستمند. قطعا آمار مردانی که خشونت بخرج میدهند، بيشتر است. اما تعداد مردان ايرانی که به ارزشهای عرفی دنيای مدرن آگاهند، بسيار بيشتر از ۳۰ در صد شماست. اينگونه صف بندیها و پررنگ کردن هويت جنسی و رويارو قرار دادن دو جنس، تضعيف کننده هويت مدنی و انسانی است. و يقينا به سود جنبش زنان نيست.
تورقی سطحی و گذرا بر آرشيو جرايد و تارنماهای ايرانی در چند سال اخير، توجه ما را به تيتر بعضی اخبار جلب میکند:
* قتل فجيع دختر ۶ ساله به دست نامادری ۱۶ ساله (اعتماد، ۳۰/۵/۸۵).
* نامادری سنگدل به خاطر اين که دختر ۳ ساله شوهرش را سد راه زندگیاش میديد ، او را به قتل رساند. (جام جم).
* فجيعترين جنايت قتل بچهای به دست مادر معتاد و متهم به فحشا در حالی رخ داد که مادر فهميد دختر هفت سالهاش درباره خلافهايش به پدر گزارشهايی داده است. (سايت ثانيه نو، ۱۲/۵/۸۹).
* دختر معتادی به خاطر اختلاف با نامادری اش در اقدامی جنون آميز وی و پدرش را به قتل رساند. (سايت خبرنگاران حوادث ۲۷/۱۱/۸۶)
* صفيه دختر ۷ساله گريه کنان به پليس گفت: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند و بعد پدرم با زنی به نام توران ازدواج کرد. فکر می کردم اين زن جای خالی مادرم را پر می کند، اما اين طور نشد. او مدام مرا کتک می زد و هر وقت در کارهای منزل به او کمک نمی کردم يا با دوستانم در خيابان بازی می کردم ، سيخ داغ روی بدنم می گذاشت و تنبيهم می کرد و به محض آمدن پدرم ، از من بدگويی می کرد تا پدرم مرا کتک بزند. دخترخردسال ادامه داد: آنها مدام مرا کتک می زدند و تنم را سياه و کبود می کردند. شب ها از شدت درد با گريه می خوابيدم و دوست داشتم هيچ وقت صبح نشود تا دوباره مجبور به تحمل کتک های پدر و نامادری ام نباشم. (جام جم)
* مشاجره دختر ۱۲ ساله و نامادری، سرنوشت هولناکی برای دختربچه به دنبال داشت. (خبر آنلاين، ۴/۷/۸۹)
* آزار جنسی دختر بچه ۹ ساله جلوی چشم همسر در مشهد (سايت نيک نما، ۲۴/۱۲/۸۹).
* در ادامه تحقيقات قضايی از ناپدری سنگدل و مادر يک دختر ۵ ساله که مورد آزار و اذيت قرار گرفته بود معلوم شد ، مادر وی همانند ناپدری به دفعات او را شکنجه کرده است. (سايت persianv)
(در پرانتز عرض کنم: تعداد پسران و مردانی هم که تحت خشونت، ضرب و شتم يا آزار جنسی از سوی مردان و زنان قرار گرفتهاند، کم نيست. شما به جنگها نيز اشاره کرديد. قربانيان جنگها هم با توجه به اينکه زنان در اکثريت قريب به اتفاق کشورها مجبور به شرکت در جنگ نيستند، بيشتر از مردان هستند.)
اينگونه تيترها و گزارشها را در روزنامهها بسيار میخوانيد. اما نمونههای بيشتری از عملکرد ناشايست مردان نيز قابل ذکر است. سخن در اينجاست که بجای رويارو قرار دادن زنان و مردان در دو سوی جبهه با آن تحليلها و ادبيات غليظ فمينيستی، میبايد به ياری افراد تحت ستم، چه زن و چه مرد، عليه ظالمان و پايمال کنندگان حقوق انسانی افراد جامعه بپردازيم و بدون هيچ تعصب ملی، مذهبی و جنسيتی، عدالت و برابری کامل را مطالبه نماييم.
البته ما نمیتوانيم هويتهای ملی، مذهبی و جنسيتی را از بين ببريم يا ناديده بگيريم. اما بسيار مهم است که بخاطر داشته باشيم «هويت انسانی و مدنی» بر همه هويتهای ديگر ارجح است. بسياری فعالان فمينيستی واقع گرای ايرانی نيز اين امر را پذيرفتهاند. بسيار لازم و مهم است که جنبش برابری خواهانه ايران مردان باانصاف، اخلاق گرا و خوش فکر را هم جذب کند. بسيارند مردانی که عميقا به آرمانهای اصيل جنبش زنان اعتقاد دارند و برای آن میکوشند و در کمپينها و برنامههای مختلف زنان حضور فعالانه و گاه ايثارگرانه دارند و بسياری هزينهها را به جان خريدهاند. کما اينکه بسيارند مسلمانانی که از حقوق مسيحیها، يا سرمايه دارانی که از حقوق کارگران، يا مرکز نشينانی که از حقوق استانهای محروم دفاع میکنند، و...
۴. به زعم ما آينده نگرها، اگر میخواهيم در آينده، انسانيت خوشبختتر و جامعه سالمتر و مناسبات عادلانهتری داشته باشيم، میبايست ريشه مشکلات را از ميان برداريم. نفرت و انزجار از يکديگر، نتيجهای جز ايجاد نفرت در طرف مقابل و پيچيدهترشدن اين ماجراها ندارد. بنابراين چنانچه خرد با مهر و محبت انسانی بجای نفرت و انزجار بکار گرفته شود، بهتر میتوانيم با موضوعات دشوار و حتی غامضترين مسائل روبرو شد. به قول دالايی لاما «دشمنان راستين ما، احساسات منفی انسانی همچون کينه و نفرت و رشک هستند که به راستی آينده ما و خوشبختی ما را تباه میسازند...» (زندگی در راه بهتر، ص۸۷). احساسات و تفکرات نادرست، رفتارها و اقدامات نادرست را هم در پی دارند، و در اين باره بحد کافی گفته و نوشتهايم. به هر روی نفرت يا تنفر يک واژه احساسی است و بکار بردن آن، در شأن يک فعال مدنی که با رويکردی علمی به مسائل مینگرد نيست.
سرکار خانم صدر؛
با وجود تمام آنچه گفته شد، غلبه برخی تفکرات سنتی و شبه مدرن ضد زن در جامعه، و رفتارهايی که بر پايه اين تفکرات اعمال میشود، برای ما فعالان آينده نگر بسيار نگران کننده است. مشکل هم فقط در قوانين ما نيست. بايد توجه داشت اگر در پارلمان انگليس ۱۶۰ نماينده زن وجود دارد و در مجلس ما ۱۰ زن، اين موضوع ديگر متوجه قوانين نيست. چرا که حق انتخاب شدن و انتخاب کردن برای زنان به رسمت شناخته شده، ولی عدم احراز جايگاه مناسب با تحصيلات و فهم و شعور زنان ما، در مجلس شورای اسلامی، به فرهنگها و باورهای غلط در بين مردان و نيز خود زنان بازمیگردد. در حقيقت، مشکل عمده ما فرهنگی است. برای مرتفع ساختن اين مشکل، میبايد همه انسانگرايان آستين همت بالا بزنند و فارغ از تعصبات و مرزبندیهای کاذب، کوششی خستگی ناپذير و مداوم و مستمر برای ارتقاء سطح انديشه و فرهنگ جامعه و فراگير ساختن انديشههای انسانی آزادانديشانه، برابری خواهانه، و قوام بخشيدن به هويت مدنی و انسانی را در پيش بگيرند و با فعاليتهای مناسب و سودمند، نه فقط در زمينه حقوق زنان، بلکه در زمينههايی چون روانشناسی زنان، بهداشت و تغذيه زنان، کارآفرينی زنان و... يعنی با بهره گيری از تفکر سيستمی و تخصص بين رشتهای، نسبت به کاهش رنجها و آلام اين نيمه اجتماع، اهتمام ورزند.
در اين ميان، بايد از اشتباهات تاکتيکی که میتواند نيمی از جامعه را خواه ناخواه به جبهه گيری عليه جنبش زنان سوق دهد، احتراز کنيم و دست در دست هم و پا به پای يکديگر، برای اعتلای شأن حقيقی «انسان» در گيتی، که در عدالت و صلح جهانی متبلور میشود، گامهای استواری را برداريم.
ارادتمند شما،
رامين ناصح
مدير کانون آينده نگری ايران
خصلتشناسی انقلاب اسلامی، بخش ششم: انقلاب و رويارويی دولت و علما در ايران
جمشيد فاروقی، تهران ريويو
بسياری از پژوهشگران در تحليل علتها و ريشههای انقلاب ايران بين دو مفهوم “انقلاب ايران” و “انقلاب اسلامی” تمايزی قائل نشده و اين دو را مترادف هم فرض کردهاند. گشت و گذری در اين پژوهشها حکايت از آن دارد که اکثريت تحليلگرانی که دو مفهوم “انقلاب ايران” و “انقلاب اسلامی” را يکسان تلقی کردهاند، برای اين نوع نگرش خود نه استدلالی نظری آورده و نه توضيحی بر بستر رويدادها و شواهد تاريخی عرضه نمودهاند.
يکی از پژوهشگرانی که در تحليل خود کوشيده است کارگرفت مفهوم “انقلاب اسلامی” را مستدل سازد، محسن ميلانی است. ميلانی کارگرفت مفهوم “انقلاب اسلامی” را بر مفهوم “انقلاب ايران” ترجيح میدهد و علت آن را در پيروزی نيروهای اسلامی در انقلاب میداند.(۱) از اين منظر میتوان گفت که به باور ميلانی، از آنجا که نيروهای اسلامی به عنوان “ظفرمندان اصلی”(۲) سرنوشت اين انقلاب را رقم زدند، میبايست از مفهوم “انقلاب اسلامی” برای بيان اين تحول سياسی بهره گرفت.
نگرش ميلانی به انقلاب ايران در نقطه مقابل آن نگرشی قرار دارد که توسط ميثاق پارسا و فرد هاليدی عرضه شده بود.(۳) هاليدی با اشاره به ديگر ويژگیها و خصلتهای انقلاب ايران و پارسا با حذف فرجام انقلاب از تاريخ انقلاب ايران بر آن بودند که بهره گرفتن از خصلت “اسلامی” برای اين انقلاب صحيح يا دقيق نيست. حال آنکه ميلانی با عزيمت از فرجام انقلاب، ماهيت انقلاب ايران را تعريف کرده يا حداقل کارگرفت خصلت اسلامی را برای توضيح و تحليل اين انقلاب پيشنهاد میکند. اما پرسش نظری که بايد به آن از اين منظر پاسخ گفت اين است که آيا میتوان و از نظر تئوريک آيا اصولی است که ما ماهيت يک انقلاب را با گرايش سياسی نيرويی تعريف کنيم که از دل آن انقلاب پيروز بيرون آمده است؟
همانگونه که در گفتارهای پيشين نيز مورد تاکيد قرار گرفت، انقلاب ايران يک انقلاب اسلامی بود. اما بيان اين موضوع نمیبايست مانع از ديدن ديگر خصلتها و ويژگیهای اين انقلاب شود. از جانب ديگر، تعريف ماهيت يک انقلاب بر تحليل تاريخ آن انقلاب استوار است و نه بر دوره کوتاه وجود موقعيت انقلابی يا آرايش نيروها و تقسيم و توزيع قدرت سياسی در فردای پيروزی آن انقلاب. از اين رو، میبايست به اين نکته مهم و کليدی توجه کرد که ماهيت يک انقلاب بيانگر “سمت و سوی” تحولات سياسی و اجتماعی است که در پی آن انقلاب روی نمودهاند.
تحولات سياسی و اجتماعی کمابيش فراگيری که لحظات تاريخ يک انقلاب را رقم میزنند خود دورهها و مرحلههای تاريخی را شکل میدهند که در کليت خود تاريخ آن انقلاب را میسازند. تعريف يک “لحظه تاريخی” تنها از طريق تعريف و بازشناخت مضمون آن لحظه تاريخی ممکن است. مضمون يک لحظه تاريخی رويداد و تحولی است که در آن لحظه واقع شده است. بنابراين تاريخ يک انقلاب در بر گيرنده لحظهها و دورههايی است که خود يک يا چند رويداد و تحول را شامل میشوند.
از اين منظر میتوان گفت که تاريخ يک انقلاب در بر گيرنده همه آن تحولاتی است که مناسبات دولت و جامعه را بحرانی میسازد و اين بحران در تداوم خود تنشزا میشود و تنش پديد آمده در مناسبات دولت و جامعه در ادامه خود چنان حدت و شدتی میيابد که موقعيتی انقلابی ايجاد میکند و سرنوشت دولت و جامعه، در فرجامين نگاه، در رويارويی پديد آمده در دوره موقعيت انقلابی رقم میخورد و انقلاب به فرجام میرسد.
تحولات سياسی و اجتماعی که لحظات تاريخی يک انقلاب را رقم میزنند، میتوانند در دورههايی به گونهای کند و بطئی روی دهند و در دورههای ديگری شتابان و طوفانی. و فرجام يک انقلاب لزوما به معنی پيروزی آن انقلاب نيست و رويدادهای طوفانی دوران موقعيت انقلابی میتوانند به شکست منجر شوند و يا فرجامی بد در پی داشته باشند.
صرفنظر از اين نکته که انقلاب ايران، همچون ساير انقلابها اجتماعی، از خصلتی چند علتی برخوردار بوده و نمیتوان توضيح زمينهها و ريشههای وقوع آن را به توضيحی تکعلتی فروکاست، بايد گفت که تعريف اين انقلاب برآمده از ماهيت آن است. ماهيت يک انقلاب را نمیتوان مستقل از برآيند سياسی آن انقلاب و يا صرفا بر اساس برآيند سياسی آن توضيح داد. به سخن ديگر، ماهيت يک انقلاب را تنها میتوان در تاريخ آن انقلاب جست و با دنبال کردن “لحظههای تاريخی” که کليت تاريخ آن انقلاب را رقم میزنند و با بررسی مضمون اين لحظهها اين ماهيت را تعريف کرد.
از آنجا که بروز تنش در مناسبات دولت و جامعه عرصههای گوناگونی را شامل میشود، بنابراين از حيث نظری نمیتوان مدعی شد که يک انقلاب از يک تاريخ روشن برخوردار است. اين به اين معناست که نمیتوان لحظهای را به عنوان آغاز قطعی تاريخ يک انقلاب و لحظهای را برای پايان قطعی آن برشمرد. تاريخ ناظر بر تنش مناسبات علما با دولت در ايران لزوما بر تاريخ تنش فرهنگی بين روشنفکران با دولت و همچنين تاريخ تنش برآمده از مناسبات اقتصادی منطبق نيست.
هرگاه بپذيريم که تاريخ يک انقلاب فراتر از تاريخ دوره کوتاهی است که در جريان آن موقعيت انقلابی بر مناسبات جامعه و دولت حاکم است آنگاه قائل شدن تاريخی تخمينی برای آن انقلاب الزامی میشود. اين تاريخ میبايست دوره بندی(۴) شود، در هر دوره تاريخی، لحظهها و رويدادهای تاريخساز بازشناخته شوند، و مسير تحولات سياسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در اين دورهها و تاثيرشان بر تنش و بحران در حال شکلگيری حاکم بر مناسبات دولت و جامعه پیگرفته شوند.
دورهبندیهای زمانی همواره ناشی از کارگرفت سنجيدارهايی هستند که به ياری آنها تقسيم تاريخ ممکن میشود. گزينش اين سنجيدارها و رويدادهای تاريخسازی که يک دوره تاريخی را شکل میدهند نمیتواند امری خودسرانه و صرفا ذهنی باشد. اما بههر روی اين تاريخنويس است که با برجسته کردن رويدادی دورههای تاريخی را از يکديگر جدا میسازد. اينکه فلسفه دکارت سرآغاز عصر جديد باشد، يا اختراع ماشين بخار، يا رفرماسيون، يا حسابداری دوبل، يا اختراع ماشين چاپ، موضوعی است که به رويکرد تاريخنويس به تاريخ وابسته است. اما، اينکه در کشورهای اروپايی عصر جديد در يک چنين دورهای روی نموده است، چندان محل اختلاف نيست.
بر اين اساس میتوان گفت که مهمترين سنجه و شناسهای که میتوان بر بستر آن تاريخ يک انقلاب را دورهبندی کرد، همانا ماهيت آن انقلاب است. اگر ما برای انقلاب ايران ماهيتی دينی قائل شويم، ناگزير میبايست تاريخ اين انقلاب را از نخستين رويارويیهای بين دولت و علما پیگيريم. برخی از پژوهشگران دينی در ايران از اين منظر معتقدند که انقلاب مشروطه در ايران مقدمه انقلاب اسلامی بوده و انقلاب اسلامی در فرجامين نگاه پيروزی انقلابی است که در عصر مشروطيت آغاز شده است.
چنين تلقی از ماهيت انقلاب تنها محدود به نظريهپردازان مسلمان نمیشود. به عنوان نمونه، لاپيدوس بر اين باور است که “انقلاب ايران اوج نبردی تقريبا دويست ساله بين دولت ايران و روحانيون سازمانيافته بوده است.”(۵)
بديهی است که سخن گفتن از “دولت ايران” در تاريخ دويست سال گذشته از دقت علمی برخوردار نيست و نهاد دولت در اين دوره تاريخی که مد نظر لاپيدوس است، دستخوش تغييرات بسياری شده و ظرف اين مدت ما شاهد گذار از اتوکراسی سنتی قاجار به اتوکراسی مدرن عصر پهلوی بودهايم.
از آن گذشته، سخن گفتن از “روحانيون سازمانيافته” در ايران پيش از پيروزی انقلاب اسلامی با واقعيت همخوان نيست. صرفنظر از گروههای کوچک و محفلهای مذهبی-سياسی، روحانيون در ايران تا پيش از تصرف قدرت سياسی فاقد سازماندهی فراگير و سراسری بودهاند و حتی در تاريخ جمهوری اسلامی ايران نيز ما شاهد شکلگيری يک سازمان فراگير روحانی که دربرگيرنده همه سايهروشنهای نظری و گرايشهای سياسی در بين علما بوده باشد، نبودهايم.(۶)
از اينرو به صراحت میتوان گفت که کل تاريخ مبارزه دولت مرکزی با علمای شيعه را نمیتوان همعرض تاريخ انقلاب ايران دانست. حال آنکه اگر ما ماهيت انقلاب را تقابل با اتوکراسی مدرن عصر پهلوی بدانيم، نقطه عزيمت خود را در اين پژوهش تاريخی بر تلاش دولت در زمينه تمرکز اتوريته سياسی استوار خواهيم ساخت.
تاريخ مدرن ايران، تاريخ ايران مدرن است و ايران مدرن ايرانی است که از طريق پديد آمدن دولت پهلوی شکل گرفته است. دولت پهلوی از يک سو فرآورده بوروکراسی مدرن و واحدی است و از دگر سو ناشی از تمرکز و کانونی شدن اقتدار سياسی کشور و انحصار دولت بر آن.
دولت پهلوی، دولتی مدرن است و از اين رو نمیتوان آن را از جنس دولت قاجار دانست. اما خصلت مدرن الزاما با خصلت دموکراتيک همراه نيست. از اين منظر، دولت پهلوی با حفظ پايههای سنتی مشروعيت و تن زدن از پذيرش پايههای عقلايی و مدرن مشروعيت و همچنين به واسطه مخالفتش با حضور و مشارکت مردم در فرايندهای تصميمگيری، عملا دولتی اتوکراتيک است. بنابراين میتوان گفت دولت پهلوی يک دولت اتوکراتيک مدرن است.
در اين بين بايد به چند نکته تعيين کننده توجه داشت:
۱. تمرکز قدرت و تمرکز اقتدار گرچه با هم در ارتباطند، اما لزوما بر هم منطبق نيستند. در دورههايی از تاريخ ايران و بهويژه در عصر صفوی و قجری ما با يک دولت مرکزی کمابيش قدرتمند روبهرو هستيم. اما تمرکز قدرت سياسی در اين دورهها منجر به تمرکز اقتدار سياسی نشد. در چند سده گذشته و تا پيش از قدرتگيری دولت پهلوی ما شاهد حضور همزمان سه منبع اقتدار در ايران هستيم: نخست اقتدار دولت مرکزی، دوم اقتدار ايلخانان و ايلبيگها و سرانجام اقتدار روحانيون شيعه.
۲. تلاشهای پراکنده در زمينه نوسازی ساختار سياسی در عصر قجری به گونهای نبود که بتواند زمينه ساز فائق آمدن بر خصلت سنتی دولت آن دوره شود.
۳. دولت پهلوی گرچه دولتی مدرن بود، اما به عمر اتوکراسی در ايران پايان نداد. دولت اتوکراتيک پهلوی، دولت اتوکراتيک قاجار را با مختصات روز همآهنگ ساخت. انقلاب اسلامی نيز پايان عمر اتوکراسی پهلوی بود و نه پايان عمر اتوکراسی در ايران. دولت جمهوری اسلامی ايران با توجه به شناسههای تماميتخواهانهاش، صرفا گونه ديگری از اتوکراسی را جايگزين اتوکراسی پهلوی ساخت.
پرسش اصلی که در رابطه با تعريف دولتهای مدرن و سنتی اين است که چگونه و بر بستر کدام شناسهها میتوان يک دولت مدرن را از يک دولت سنتی بازشناخت. جامعهشناسانی که يک دولت مدرن را لزوما دولتی دموکراتيک و سکولار میدانند در پاسخ به چيستان نهاد دولت در دوران حکومت ناسيونال سوسياليستها در آلمان، حکومتهای تماميتخواهانه حاکم بر کشورهای بلوک شرق و پديدهای به نام دولت امروزين ترکيه وامیمانند. تجربه سياسی نشان میدهد که يک دولت مدرن میتواند دولتی غيردموکراتيک و حتی غيرسکولار باشد.
جامعه شناسان بر اساس تعريف ماکس وبر از نهاد دولت بر اين باورند که يک دولت مدرن، صرفنظر از اين موضوع که آيا دولتی دموکراتيک باشد يا نه، بر سه رکن استوار است: انحصار قدرت سياسی، تمرکز اتوريته و بوروکراتيزه کردن سامانه سياسی.
بر اساس تعريف کلاسيکی که ماکس وبر از دولت مدرن عرضه میکند، يک دولت مدرن دولتی است که هيچ نيروی تصميمگيرنده مافوق خويش را تاب نمیآورد.(۷) اين بدين معناست که يک دولت مدرن اقتداری برتر از خود به رسميت نمیشناسد.(۸)
تاسيس دولت مدرن در ايران نقطه عطفی در تاريخ رويارويی دولت و علما در ايران بود و آغازگر دوره نوينی در مناسبات اجتماعی دولت با ديگر منابع اقتدار سياسی در ايران. تمرکز اتوريته و اقتدار در ايران در عصر پهلوی از يک سو اقتدار ايلخانان و ايلبيگها در ايران را از بين برد و از اقتدار روحانيون بسيار کاست. دولت پهلوی برخلاف دولتهای سلف خويش، دولتی ايلاتی نبود و از اينرو نه تنها اقتدار نيروهای محلی را زائل ساخت بلکه ساختار ايلاتی بسياری از نقاط کشور را نيز در هم شکست. اما تضعيف اقتدار روحانيون شيعه، به معنی نابودی اين منبع اقتدار نبود و از آنجا که اين تضعيف با روشنگری توام نشد، عملا امکان برآمد آتی آنها را از ميان برنداشت. رهبری کاريسماتيک آيتالله خمينی در سالهای پيش از انقلاب اسلامی و بهويژه پس از درگذشت آيتالله بروجردی زمينه ساز افزايش اقتدار روحانيون در ايران گشت.(۹)
لاپيدوس در ارتباط با تمرکز اقتدار سياسی در ايران از جمله چنين مینويسد:” در قرن بيستم، تلاش برای مرکزيت بخشيدن و مدرنيزه کردن قدرت دولتی در ايران به بحرانی دامن زد که در آن علما، روشنفکران، دانشجويان و بخشهای قابل ملاحظهای از پيشهوران و کارگران را به تقابل با حکومت برانگيخت. شکست ايلگرايی منجر به آن شد که نيروی سوم جامعه ايران از صحنه خارج شود و گونهای قطبی شدن در جامعه بين دولت و علما روی نمايد که عملا به انقلاب اسلامی در کشور انجاميد.”(۱۰)
اين موضوع که پايان رويارويی بين دولت و ايلات در ايران عملا باعث کانونی شدن کشمکش بين دولت و علما شد، موضوعی است صحيح. البته در اين بين ما میبايست بين پايان تاريخی و پايان سياسی رويارويی بين دولت و ايلات در ايران تمايز قائل شويم. حتی امروز نيز ما میتوانيم گونههايی از تقابل بين دولت جمهوری اسلامی با اين يا آن ايل را مشاهده کنيم. اما پس از پايان سياسی رويارويی دولت و ايلات در ايران که در زمان محمدرضاشاه به وقوع پيوست، رويارويیهای پراکنده دولت با اين يا آن ايل اهميت تاريخی خود را دست داد.
و اين نکته نيز صحت دارد که نوسازی دولت در ايران بر دامنه تقابل و تخاصم بين دولت و علما در ايران افزود. اما انگيزه نيروی گسترده اجتماعی که در انقلاب ايران به ميدان آمد و از آن جمله روشنفکران، پيشهوران، دانشجويان و بخشهايی از نيروی کار نه تقابل با مدرن سازی دولت از سوی خاندان پهلوی که تقابل با خصلتهای اتوکراتيک آن بود. بنابراين انگيزهها و محرکهای سياسی تقابل علما با دولت پهلوی که بيشتر از موضعی سنتی و کمابيش ارتجاعی صورت میگرفت با انگيزهها و محرکها سياسی، فرهنگی و اجتماعی ديگر نيروها همخوانی نداشت.
———————–
پانويسها:
[۱] M. M. Milani, The Making of Iran’s Islamic Revolution: From Monarchy to Islamic Republic, (Boulder, London 1988), p. 1.
[۲] Main Victors
[۳] − برای توضيح بيشتر مراجعه شود به بخش پيشين سلسله مقالههای خصلتشناسی انقلاب ايران.
[۴] Periodization
[۵] Ira M. Lapidus, A History of Islamic Societies, (New York, New Rochelle, Melbourne, Sydney 1988), p. 590.
[۶] تشکلهای فراگير و سازمانيافته روحانيون وابسته به تمرکز منابع مالی است. حال آنکه روحانيون شيعه تا پيش از پيروزی انقلاب اسلامی موفق به تمرکز منابع مالی خود نشدند و هر يک از روحانيون متنفذ از منابع مالی مستقل خود بهرهمند بود. تلاش آيتالله مطهری برای ايجاد سازمان روحانيت خود گواه فقدان چنين تشکل فراگيری است.
[۷] برای توضيح بيشتر مراجعه شود به:
Lane, J. E. and Ersson, S. Comparative Politics, An Introduction and New Approach, (Cambridge 1994), p. 30.
[۸] گرچه بايد متذکر شد که تعريف کلاسيک وبری از دولت مدرن با ساختار سياسی نوين دولتهای اروپايی عضو اتحاديه اروپا همخوان نيست.
[۹] حامد الگار در مقاله خود “امام خمينی: ۱۹۰۲−۱۹۶۲، سالهای پيش از انقلاب” اقدام به بررسی نقش آيتالله خمينی در جنبش انقلابی ايران نموده و کوشيده است ماهيت اسلامی انقلاب ايران را بر اين بستر توضيح دهد. برای توضيح بيشتر نگاه کنيد به:
Hamid Algar, “Imam Khomeini, 1902-1962: The Pre-Revolutionary Years”, in: Islam, Politics, and Social Movements,edited by Edmund Burke, and Ira M. Lapidus, (London, Los Angeles, Berkeley 1988), pp. 263.
[۱۰] Ira M. Lapidus, A History of Islamic Societies, p. 590
"چهارشنبهسوری هراسی" خامنهای و چالش جديد کودتاگران
ماشاالله عباسزاده
نهاد سازیهای موازی نخستين چالش رهبری ايران در برابر مردم :پس از دوم خرداد هفتاد و شش که خامنه يی در ريسکی شان شکن پای به نخستين نزاعهای انتخاباتی رياست جمهوری گذارد و به هزار کرشمههای کلامی و عشوههای عارفانه سمت و سوی خود را نسبت به يکی از دو نامزدهای مطرح وقت (ناطق نوری) علنی نمود ، به هنگام رای اندازی ، نخستين سنگ اندازی را عليه مطالبات مدنی خواهانه ايرانيان آشکار کرد. مردان نامرئی وزارتخانه يی که وزيرش به دليل حجم کشتار عليه دگر انديشان، يکسال بعد عاليجناب خاکستری نام گرفت، به محضر حضرت عظما خبر آورده بودند که " خاتمی با فاصله يی بالا برنده انتخابات است" ، و " آقا" بسان مصداق حافظی پشمينه پوش و تندخو ، ترش رويی اش تراوش کرده و گفت : کسی برای من آقای هاشمی رفسنجانی نمیشود". اندک زمانی پس از پيروزی تحول خواهان ، با احيای نخستين کنش موازی ساز ، سراغ نهادی خاک خورده عهد خمينی را گرفت و صد البته که اين اقدام نه از سوی مهر و معرفت به هاشمی بلکه به زعم خويش از موضع مهار خواستهای دگر خواهانه ملت بود و در ادامه راه "مجمع تشخيص مصلحت نظام" راهی بازار نظام سياسی کشور فقه زده شد و به تعبيری نخستين نشانههای حاکميت دو گانه پديدار گرديد .
هفته پايانی اسفند هفتاد و شش ، در طبقه دهم وزارت کشور دولت اصلاحات که گرگ و ميش حضور تحول خواهان نو وارد شده از يکسو و باختگان دخمههای محفلی از سوی ديگر بود ، چند هفته يی نيز از استيضاح عبدالله نوری و استقرار موسوی لاری ميگذشت، که به عنوان يکی از کارشناسان حوزه اطلاعات و اخبار ، بيانيه يی میبايد برای چهار شنبه سوری تنظيم و به رسانهها ارسال میکردم. جوانی و دانشجويی وسرمستی و شعف و خشنودی باطنی ام در پی پيروزی بزرگی که ناشی از دست ردّ خوردن خامنه يی از سوی مردم بود و احساس خوش همگانی شهروندان و دها عوامل ريز و درشت ديگر شرايطی پديد آورده بود که بيانيه تشويقی برای حضور مردم در خيابانها و دستور عملهای ايمن سازی شادیهای جمعی با مقدمه يی که يادآور شکوه و شادیهای پيشينی ربوده شده ايرانيان بود تنظيم و به رسانهها ارسال شد.
چند ساعت نگذشت که ماموران امنيتی موسوم به خبرنگار رسالت و کيهان از کشف عناصر نفوذی و ضدّ انقلاب در وزارت کشور نوشتند و خبر دادند که گرفتيم. کار به جايی رسيد که شخص آيت الله خامنهای در سخنرانی آغاز سال نو در شهری که موسوم است به زادگاهش مشهد از ضرورت هوشياری مسئولين و دولتيان در استخدام و به کار گيری نيروهای مشکوک سخن راند و ما نيز به احترام فرمان فقهی "آقا" که آنروزها "زخمی بی مهری" مردم بود، تشری خورديم و تنبيهی شديم تا رضايت محضر حضرتش محقق گردد. نگارنده اين سطور از چگونگی پيدايش اين روز جشن ملی که از هزارهٔها در پهندشت فلات ايران زمين برگزار ميشد و فراز و فرود تاريخی رفته بر آن نمیگويم که قطعاً صاحبان عرصه فرهنگ و تاريخ مفصل نوشتند .صرفاً واکاوی کوتاهی خواهيم داشت از هر آنچه که " سوری هراسی " نظام فقهی دينکاران حاکم بر کشور مان ايران است .
"سوگ" و "سور"
کارگزاران قوم فقها غالباً منبريانی بودند معمم که از کشتار عاشورا و لعن يزيد و شش ماهه کشی اصغر و زفاف سوزی قاسم و کوه به کوه شدگی عمه ليلا در فراق اکبر رعنا و قطع دو دست قمر بنی هاشم و زهر خوری بعضی از ائمه و قتل حسن عسکری و غيب شدن پسرش که تاکنون منتظرند تا از چاهی در حوالی شهر قم پايگاه فقهای شيعه پديدار شود، به صد سخن سرودند و سوگواری کردند و اشکها ستاندند که اين مسير سياه در سی و دو سال پيش تاکنون به سازمانی عريض و طويل تبديل شد و سوگواری نظام مند و سازمان يافته در کشور شکل گرفت .
در اين راستا، هشت سال جنگ ويرانگر نيز از آستين غيب برون زد و به کمکشان شتافت و خلاصه بساط سوگ و سياهی و غم و اشکی پهن شد از بهشت زهرای پايتخت تا به پهنای ايران . در اين ميان طبيعتا "نئو دينکاران" حاکم (کسانيکه باورمند باطنی نيستند و به اقتضا زمان با اهداف معينه تقبل وظيفه دينی ميکنند) را از "شادی"ها و "جشن" و عروسی نصيبی نبود و حد اکثر سهمشان همانا خواندن خطبه عقدی است که آنهم از دست زدنهای ريتميک شادی آور و انجام حرکات موزون (رقص) می هراسند و با صلوات و سلام ختم میکند. دو فقيه خوش مشرب که هر دو از معتمدين و منتخبين آقا بودند نيز در نهادينه سازی و تعميق و اخلاقی جلوه دادن سوگ و سياهی و غم پذيرش وظيفه نمودند و در واقع سفيران "ديپلماسی گسترش سوگ همگانی " با زبانی بعضا طنز و مزاح شدند . دو تن از "نيمه فقيهان" نامجتهد آقای قرائتی که پس از آرای بيش از بيست مليونی مردم پس از دوم خرداد اکثريت را از لايعقلون ناميد و دکان ديگر همکار دينکارش - آقای حسينی- به نام اخلاق در خانواده در يک رسوايی جنسی ، تعطيل شد.
نخستين شادمانی ملی - خيابانی ايرانيان و اصل عدم مهار
پس از پيروزی دو تيم فوتبال ايران - استراليا در جام جهانی به يکباره، ملت ايران خود انگيخته به خيابان ريخته و چنان ميادين شهر را با عشق و شادی و موسيقی و رقص بانوان و مردان به تصرف خويش در آوردند که گوييا عقده سی ساله ميگشودند و "سقف نظام سوگ" شکاف بر میداشت.
در اين ميان نيروهای نظامی و انتظامی (مشخصا پليس) کاملا در برابر حضور همه گانی ملت خلع سلاح شده بودند و توان هيچ برخورد را در خويش نميديدند . ميدان امام حسين تهران که يکی از ميادين بزرگ در شرق تهران با پايگاههای زمينی و زير زمينی مختلف هست ، بی سيم به دستانی بودند سرگردان ، عصبی که مدام از دکان دينکاران، فرمان ميطلبيدند غافل از آنکه اهالی مغموم بيت آقا بر اساس اصل -حضور همگن همگانی شهروندان ، ديکتاتور شکن هست - از اعمال مديريت مهار بحران باز ماندند.
کودتای کنونی و آخرين فرمان فقهی
سيستمهای ستمگر و نظامهای توتاليتر ، بنابر عدم مشروعيت و مقبوليت از يکسو و نارضايی و نارسايی همگانی در سطح شهروندان از سوی ديگر ، همواره از فضای عمومی و تجمع بيش از يک دسته سه نفره هراسناکند مگر آنکه يکدست و از پيش تنظيم شده با ايدئولوژی "قشر حاکم " همسو باشند . بدين روی ، فضای شهری عمومی ، پارکها ، ميادين با طراحی شهری شهروند پذير ، نيز چهار راههای پر آمد و شد در کنار اماکن تجاری و بازار و بوستانهای با ظرفيت بالای جمعیّتی اماکن قرمز امنيتی محسوب ميشوند.
در ايران ، همواره شورای تامين استان کنترل هنگامههای بحران را بر عهده دارد جز مواردی خاصه که تدبير مقام معظم کارگشای امر ميشود. دايره ورود رهبری ايران به امور کم اهميت روز به روز فزونی گرفته که ناشی از افزايش شکنندگی کليت نظام حاکم میباشد. "چهار شنبه سوری" و شروع آتشخانه کميته صدور "فتاوی فقهيه" از موارد نادر رويدادها در عمر جمهوری اسلامی است که پس از "ستاد بحران محرّم" و " ستاد نوروزی " توسط "دولت کودتا"، تشکيل ميشود. عناصر اصلی تشخيص شرايط شکنده و غير عادی در کميتههای شورای تامين استانی شکل میگيرد که شامل شهرداران از حوزه مديريت شهری ، فرمانداران به عنوان مديريت سياسی ، فرمانده هان انتظامی و مديران کل اطلاعات و امنيت به عنوان شاخههای امنيتی حضور مييابند. مصداق مصرح نهادهای مهار بحران ، همراهی شهردار نظامی تهران میباشد که عملا مراکز اصلی شهر و اماکن با تراکم بالای حضور شهروندان و نه " مديريت " بلکه " کنترل " ميشوند. گزارش دوربينهای مدار بسته شهرداری تهران در تظاهرات ۲۵ بهمن و تشکيل جلسه فوری شورای امنيت نمونه سياستهای بحرانی نظام در قبال تجمع مردمی در اشکال مختلف میباشد.
در هفته پايانی اسفند ماه ايرانی که با چهارشنبه سوری سال تمام خواهد شد ، پايگاه دولت منسوب رهبری نظام ، و سايتهای نظامی و شبه نظامی وابسته به سپاهيان، با صدور و انتشار انواع فرامين فقهی چهار شنبه سوری را منع نموده و در اين راه آقای خامنه يی فقيه بر کشيده پس از مرگ آيت الله خمينی که به تناسب نياز و شرايط به قبض و بسط اصول فقه ميکوشد ، " غير عقلانی " بودن چهار شنبه سوری را به " نامشروع و غير دينی بودن فرو کاست.
هراس از سور سراسری چهارشنبه پايان سال ايرانی برای قبيله فقهای قم، تا "سيزده به در "مستمر است که از قضا آنهم روزگاری در تقويم ملی همين نظام ولايی "روز طبيعت " نام گرفته بود و همسو با چهارشنبه سوری "مبنای عقلانی"اش با حکم شارع شهر کودتا زده مان، شکست.
جماعتی که خون خلق حلال شمارند و باده و نظر حرام ، فرمان فقه به لزوم رزق ميدهند . صعب روزی بوالعجب کاری پريشان عالميست.
اطاعت و آزادی نقد ديدگاههايی از آيتالله جعفر سبحانی
احمد فعال
مقدمه نخست: دنيای امروز با همه زشتیها و ستمها و با همه نابرابریها و نابخردیهايی که در پهنه زندگی اجتماعی وجود دارند و از سوی فراملیها فرمان میرانند، ليکن با يک شانس بزرگ روبروست که حقوق و آزادی انسان بيش از هر زمان ديگر اعتبار در آئين زندگی يافته است. با اين وجود هنوز قلب آزادی و حقوق انسان ادامه دارد. دنيای متمدن هر چند چهره خشونت و وحشیگری را در قالب انواع سرگرمیها به نمايش میگذارد و به موجب سرگرمیها، به قلب حقوق و آزادی انسان مشغول است، ليکن بختياری بزرگ با اوست که بيش از گذشته و بيش از هر تمدنی توانا به گشودن پرده از چهره خشونت است. امروز نيرومندترين و عالمانهترين و انسانیترين نقدها در دل همين تمدن سر به آواز باز میکنند و آماج بر سينه تشنگان حقيقت فرومینشانند. امروز ديگر هيچ قدرتی يارای آن نيست تا بدی را با بدی نمايش دهد. بدیها ناگزيرند خويشتنی را در حمام نيکی غسل دهند، هر چند از غسل بدر نيامده، به يمن نقدها، پلشتی اندام خود را بر ديدگان عريان خواهند کرد.
نهان خشونت و ابتذال بدی است، اما تکنولوژیهای رسانهای با ساخت دنيای مجازی و توليد نيازهای مجازی، تصاويری بس مهيج در ذائقه ذهنی انسان ايجاد می کنند. تصاويری که در نمادهای مجازی به عاليترين جلوههای حيات نموده میشوند. نقدها به نهان بدی در نوع خود، بس مهيجتر از تصاويری است که کوشش دارند بدی را خوبی نمايش دهند. اين نقدها هر چند به حوزههای علمی و روشنفکری محدود میشوند، با اين وجود حوزه عمومی نيز در استفاده از نقدها بیبهره نيست. منتقدينی که با حوزههای عمومی تماسهای مستقيمتر دارند، فضاهای مجازی را در قالب هنر و يا در بنيادهای عمومی و انسانمدار، نزد عموم مردم آشکار میکنند. نويسنده اين نقدها را نقدهايی از افقی دور و منظری بلند تحليل می کند. با اين وجود، در دنيای امروز با نقدهايی روبرو هستيم که در افقی بس کوتاه و بسته اظهار میشوند. بنيادگرايی يکی از اين نقدهاست. پارهای از ديدگاههای بنيادگرا به ويژه آنچه که به اسلامگرايی مربوط است، ارائه تصويری بد از خوبی است۱. اين تصاوير وقتی در فضاهای بسته اظهار میشوند، به علاوه هيچ راهی برای نقد آنها وجود نداشته باشد، جز بدی توليد نمیکنند. لذا اگر بدی در چهره نيکی خود را در نقد عريان میکند، نابختياریای که نيکی را در چهره بدی نمايش میدهد، در کجا گشوده خواهد شد؟
امروز اسلامگرايی، خواه به نيکنامی خواه به بدنامی، در مرکز توجه جهان قرار دارد. پرواضح است که نظامهای کالايی شده در سلطه بازارها چنين بديلی را برنمیتابند و در ارائه تصاوير بد کوتاهی نمیکند. ليکن بايد توجه داشت که همه کوششها عليه اسلام سياسی از سوی نظامهای کالايی صورت نمیگيرد. بديهی است که انديشهورزان پرشماری در گوشه کنار جهان وجود دارند که منصفانه و يا غير منصفانه با اسلام سياسی مخالف هستند. اما همه مخالفان يک وجه مشترک دارند و آن اينکه، همه آنها اسلام را مساوی خشونت، مساوی تبعيض، مساوی سلب حقوق و آزادی انسان میشمارند. فاجعه اينجاست که بسياری از مدافعان اسلامگرا نيز کوشش دارند تا همين مضامين را در دفاع از اسلام بيان کنند. اين آن بدی است که از نابختياری مسلمانان نيکی ناميده میشود. بسياری از نظرمندان وجود دارند که هر آنچه بدی است و يا حداقل اجماع عقل بشر امروز آنها را در زمره بدیها میشناسد، به دامن اسلام بچسبانند، و آن را عين خوبی معرفی کنند. با اين وجود، مدافعان بدی استدلالهای خاص خود را نيز ارائه میدهند. اما نکته با اهميت اينجاست که اولاً، آنها که تخصص خود را ارائه تصوير بد میشناسند، بنا به طبيعت بنيادگرايی، نسبت به استدالالهای منتقدين و مخالفين خود بیاعتنا هستند. ثانياً، بنا به همين امر که بنيادگرايی سلب آزادی و حقوق انسان و تبعيضها در حقوق را نيز، از جمله خوبیها میشناسد، در بيان استدلالهای منتقدين و مخالفين نه تنها حقوق تبعيضآميز، بدتر از آن اينکه، هيچ حقی قائل نيستند. بدينترتيب، وقتی در دموکراسیها به يمن نقدها، بدیها در چهره نيکی عريان میشوند و در نتيجه جامعه شانس بزرگ در انتخاب کردن بدست میآورد، اما در فضايی که بنيادگرايی پديد می آورد، هيچ مجالی برای گشودن نيکی از چهره بدی وجود نخواهد داشت.
مقدمه دوم: بيانی که بدی را در چهره خوبی و يا به عکس، خوبی را در چهره بدی نمايش میدهد، هر دو، بيان قدرت هستند. يکی از مهمترين ويژگیهای بيان قدرت تناقضآميز بودن محتوای احکامی است که به خوبی و بدی نسبت میدهد. به عنوان مثال، دموکراسیها با بنيادگرايی مخالفاند، از اين رو که بنيادگرايی ستيزهجويی و خشونتگرايی را تصديق میکند. اما همين دموکراسیها چون در "بيان قدرت" اظهار میشوند، با بدترين خشونتها و ستيزهجويیها که از راه سرگرمیها به فرهنگ عمومی تبديل میشوند، هيچ مخالفتی نمیکنند. در مثال ديگر، دموکراسیها با تحقير زن و تبعيض عليه زنان در جوامع بنيادگرا و در فرهنگها و هويتهای بنيادگرا بشدت مخالف هستند، اما با اين حقيقت که نظام کالايی شده بورژوازی عنصر جنسيت زن را به مثابه ابزار سلطه و گسترش مصرف در بازار به نمايش میگذارد، هيچ مخالفتی ندارند.
ايدهها و مرامهايی که نيکی را بدی نشان میدهند، نيز جز در انواع تناقضات دوام پيدا نمیکند. به عنوان مثال، بسياری از تفسيرها از قرآن بنا به اينکه کوشش دارند تا با تصوير بد و ضد حقوقی و ضد آزادی ارائه شوند، به کشف انواع تناقضات دست میيابند و اين تناقضات را در ذيل عناوينی چون ناسخ و منسوخ، مطلق و مقيد، محکم و متشابه، ظاهر و باطن، عام و خاص و... و يا تفاسير ديگری که گويای تصديق تناقض است، توجيه میکنند. گويی اينکه خداوند بدون تناقض گفتن قادر به بيان احکام و حقايق نبوده است! گويی اينکه خداوند کوشش داشته است تا دروغ را که جز در پرتو تناقض در وجود نمیآيد، لباس حقيقت بپوشاند!
همچنانکه دروغ گفتن نمیتواند بدون تناقض گفتن وجود داشته باشد، متقابلاً و تا آنجا که نويسنده در مطالعات خود ملاحظه کرده است، هيچ حقيقتی نيست که حاوی تناقض باشد. از اين نظر، بنا به آنچه که دين پيامآور حقيقت است، خداوند و کلام او بطور محض خالی از هر گونه تناقض است. هيچ بيان قدرتی که با هدف استيلاء و تسلط انسان بر انسان، يا تسلط بر دين و آئين ديگری در وجود آمده باشد، نيز خالی از تناقض نيست. زيرا هيچ سلطهای جز در ابهام و تاريکی و نقض روشنايی و شفافيت در وجود نمیآيد. اگر کلام خداوند و قول او در زبان پيامبر، بيان قدرت بود، تناقض آميز نشان میداد. بدينترتيب، ما با دو بيان در تفسير و تأويل آيات روبرو هستيم. يک بيان، بيان قدرت است و بيان ديگر، بيان آزادی است. بيان قدرت، بيان تناقضها و تصديق روابط سلطه است. تصديق روابطی است که حقوق و آزادیهای انسان دستخوش نابرابری و تبعيض میشود. تصديق روابطی است که در دائمی کردن مرگ و خشونت، سامانهای از سلطه فرادست و فرودستی ميان انسانها برقرار میکند. بدين سياق است که هرگاه در بيان قدرت با آيهای چون "هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَیٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّينِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ۲ (او کسی است که رسول را به هدايت فرستاد تا دين حق را بر ساير اديان ظاهر گرداند) مواجه میشويم، بيان قدرت کلمه "ليظهره" را که معنای آشکار و روشن آن "برای ظاهر کردن" است، ليغلبوا معنی میکنند، يعنی "برای غلبه کردن". بدين معنا گمان میرود که خداوند رسول خود را برای تسلط اسلام بر ساير اديان و انديشههای ديگر فرستاده است. به علاوه، اين بيان جز با نسبت دادن تناقض به قرآن، نمیتواند به آيات معنای دلخواه خود را بدهد. سراسر قرآن رسالت پيامبر را جز ابلاغ و پرهيز از سيطره نمیشناسد. بيانی که دين را وسيله سلطه میشناسد، توجه ندارد که در قرآن تناقض راه ندارد. وقتی دين وسيله سلطه میشود، لاجرم تفسيری که دين را و رسالت را با هدف سلطه معرفی میکند، با آيات ديگر متناقض خواهد شد. اين تفاسير سرانجام برای رفع تناقض به تفاسيری مکمل روی میآورد که بازهم رشته ديگری از تناقضات پديد میآورد. اما هر گاه ذهن انسان از قدرت و هويتگرايی آزاد میشود، آيات را همانسان که هست میبيند و در رفع تناقضهای بر میآيد. تناقضهايی که ذهن در بادی نخست و در نگاه سطحی متناقض میشناسد، ليکن در تحليل نهايی تناقض نيستند. نه آنکه با فرض گرفتن تناقض کوشش داشته باشد تا توجيهی برابر با طبع قدرت بدان بدهد.
نگرشها به قرآن در دو بيان آزادی و قدرت
الف) همچنانکه قرآن میگويد بعضی از آيات بعضی از آيات ديگر را تفسير میکنند۳. اگر قرآن را يک سامانه در هم ريخته فرض کنيم، در تفسير آيات هر چيز را به آسانی میتوان به هر چيز متصل کرد. سامانه در هم ريخته، سامانهای است که هيچ ارتباط منطقی و اصولی ميان اجزای آن برقرار نيست. اگر نيک ملاحظه کنيد همه يا اغلب تفسيرهای هويتگرا، متن قرآن را به مثابه يک سامانه در هم ريخته نگاه می کنند. زيرا در سامانه در هم ريخته است که هر هويت میتواند به فراخور معنايی که به خويشتنی میبخشد، به تفسير يا ترجمه متن قرآن بپردازند. بيان آزادی، قرآن را يک متن و يک سامانه منسجم می شناسد که نه تنها هر جزء مفسر اجزای ديگر، بل هر مفهوم گزارشگر تمامت قرآن است. بيان آزادی از تفاسيری که آيات را از هم منفک میسازد، و يک جزء را از اجزاء ديگر سانسور می کند، به شدت پرهيز میکند. به عنوان مثال، وقتی گفته میشود: اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولی الامر منکم۴. بيان قدرت ساليان متمادی است که ادامه آيه را سانسور میکند. ادامه آيه میگويد: و فان تنازعتم فی الشيئی فردوه الی الله والرسول۵. بنا به معنای صريح آنچه که در ادامه آيه آمده است، پس هر گاه ميان مردم اختلافی به ميان آيد، بايد آن امر را به رسول و قرآن ارجاع داد. بدينترتيب اولا: آيه به روشنی اختلاف ميان مؤمنين را فرض میگيرد. و الا لازم نبود بگويد فان تنازعتم. کافی بود بعد از حکم به اطاعت کردن میگفت: و لاتنازعوا فی شيئی، يعنی پس از اطاعت در هيچ چيز منازعه و اختلاف نکنيد. ثانياً، وقتی قرآن فرض را بر اختلاف میگذارد، و مرجع حل اختلاف را خدا و رسول او می شناسد، معنای آن نفی رابطه اطاعت محض ميان مؤمنين و اولی الامر است. در اينجا ممکن است طرفداران اطاعت محض بگويند، وقتی قرآن در ادامه، حل تنازع و اختلاف را به خدا و پيامبر ارجاع میدهد، چگونه و از چه راهی میتوان به اين دو منبع ارجاع کرد، جز رجوع دوباره به خود اولی الامر؟ زيرا همانطور که روايات میگويند، اولی الامر تنها مرجع ذيصلاح برای انطباق امور به اوامر ونواهی شارع امر هستند. اين ادعا زمانی صحيح است که بگوييم قرآن گاه سخن هجو، اضافی و باطل هم بر زبان میآورد. در يک جا میگويد، هر گاه ميان خود اختلاف و تنازع قرار گرفتيد، به خدا و رسول او مراجعه کنيد، اما همين رجوع جز باب باطل و هجو اضافی نيست. زيرا قرآن به جای آنکه يکسر بگويد ديگر تنازعی نداشته باشيد، و يا در منازعه خود به حکم اولی الامر مراجعه کنيد (چه آنکه به گفته آقای آيه الله سبحانی، پيامبر نيز در مقام اولی الامر هستند)، گفته هنگامی که ميان خود در تنازع و اختلاف قرار گرفتيد، به خدا و رسول او مراجعه کنيد. و اين ادعا جز با نسبت هجو به قرآن دادن، چنين معنايی نمیدهد. به علاوه در مقاله بعد نشان خواهم داد که موضوع اطاعت نه در تصميم گيری، بلکه در اجراست. همچنين نشان خواهم داد که چگونه هدايت با کنشورزی و نظام تصميمگيری انسان اينهمان است. اما تا همين حد اضافه کنم که پيامبر، چون هر انسان ديگری، استقلال در گرفتن تصميم دارد. پس میتواند در آنچه به خود او و يا به حکم خداوند مربوط می شود، بر وفق حقوق انسان و حقوق جامعه انسانی و طبيعت تصميم بگيرد و ديگران را اختياری بر او نيست. اما آيا در هيچ جای قرآن میيابيد که پيامبر بجای مردم و به رغم تصميم آنها، تصميم بگيرد؟ از جمله به اين دليل که تناقض پيدا میکند با اصل هرکس خود خويشتن را هدايت میکند. چنانچه پيشتر يادآور شدم قرآن نيز صراحتاً به پيامبر يادآور میشود که حتی اگر هم بخواهی نمیتوانی کسی را هدايت کنی. زيرا جانشين مردم در تصميم، جز قدرت نمیتواند بشود و نمیشود. هرگاه قدرت نيز تصميم را از آن خود میکند، جانشين خدا میشود.
ب) بيان قدرت در يک جا به يک مفهوم از مفاهيم قرآنی يک معنا میبخشد و در جای ديگر معنايی ديگر. در بيان آزادی مفاهيم قرآنی در سراسر قرآن يا ثابتاند و يا آنکه اگر مرادی ديگر از يک مفهوم جستجو میشود، بايد اين مراد را در ساختار و بافتار سوره و آيات پيش و پس آن مفهوم به دقت جستجو کرد. مثلا هنگامی که قرآن میگويد اشداء علی الکفار و رحماء بينهم۶. بيان قدرت از واژه کفر معنايی بدست میدهد که گويی قرآن گفته است، مسلمانان ميان خودشان به ملايمت برخورد میکنند و با مخالفان خود که همان کافران باشند، با شدت و خشونت برخورد میکنند. اين تفسير نه تنها ميان خودی و غير خودی تفکيک قائل میشود، بلکه وسيلهای است تا تبعيضها و تمايزات حقوقی ميان خودی و غير خودی قائل شويم. بطوريکه خودیها دارای همه حقوق اجتماعی و سياسی و اقتصادی هستند و غير خودیها به ميزان دوری و نزديکی کفری که به خرج میدهند واجد و يا فاقد حقوق میشوند.
هرگاه به قرآن مراجعه شود معنای کفر به روشنی بر افرادی اطلاق میشود که حقيقت را کتمان و بدتر از آن لباس باطل به حقيقت میپوشانند. در اين معنا هيچگاه کفر و کافری به دگرانديشی اطلاق نمیشود. برعکس، هر گاه حق و عمل به حق را مبنای قضاوت قرار دهيم، کفر نه تنها به دگرانديشی اطلاق نمیشود، بلکه بسياری از مسلمانان وقتی حق را مبنای رفتار و انديشه خود قرار نمیدهند، کافر محسوب میشوند. اين معنای کفر در قرآن است. با اين وجود اين معنا هيچگاه توجيه کننده اِعمال شدت بر کافران نمیشود. يعنی به صرف اينکه افرادی حق را میپوشانند و لباس باطل به تن حق میکنند، مستحق شدت نمیشوند. ادامه آيه مؤيد همين ديدگاه درباره معنای کافری است. درست در ادامه همين آيه وقتی قرآن میخواهد صفات کسانی که در صف مقابل کفر قرار دارند اشاره داشته باشد، دقيقاً توجه مخاطب را به آياتی از تورات و انجيل جلب میکند. "مثال آنها کسانی است که در تورات آمده است و روشنتر از آن در انجيل آنها را چون زراعتی تشبيه میکند که جوانههای خود را رويانده سپس تقويتش کرده تا ستبر و ضخيم شده، و در نتيجه بر ساقههايش [استوار] ايستاده است ، به طوری که دهقانان را به تعجب میآورد تا خدا به وسيله مؤمنان، کافران را به خشم آورد۷". به عبارتی، خشم کافران از کسانی است که رويش آنان چون رويش طبيعت است. و اين رويش جز رويش حق نيست.
به علاوه هرگاه به آيات پيش و پس آيه ياد شده مراجعه شود، قرآن از يک شرايط جنگی حکايت میکند. شرايطی که اتفاقاً پيامبر پس از پيروزی در مکه، تعهدات طرفينی با کافران و مشرکان منعقد کرده بود، اما به گفته قرآن کافران هربار با شکستن عهد و پيمان، خود مانع از اجرای مناسک مسلمانان میشدند. آيات ۲۴ و ۲۵ همان سوره الفتح مؤيد اين حقيقت است که نه تنها هيچ محدوديتی برای کافران با وجود صفت آنان به "کتمان کردن حقيقت" وجود نداشته است، بلکه حدود آزادی کافران در حدی بود که حتی مانع از ورود مسلمانان به مسجدالحرام میشدند. يعنی فضای امکانی کافران در حدی بود که آزادی مسلمانان را سلب میکردند. تحصيل اين فضا در عصر پيامبر جز در ساخت ضد قدرت کردن قدرت حاصل نمیشود. ملاحظه میکنيد که وقتی بر اساس روشی که بيان آزادی ارائه میدهد، هر گاه به آيات و مفاهيم قرآن مراجعه شود، هيچ محدوديتی برای دگرانديشی و دگرباشی ايجاد نمیشود. در خور يادآوری است که در سوره کافرون، قرآن بر آزادی انسان در گزينش دين تصريح میکند. و دوستی با آنها را اگر براه دوستی بيايند، ممنوع نمی کند.
ج) از ويژگیهای ديگر بيان آزادی، تصديق متن قرآن به مثابه سامانه بازی است که گستره آن پهنه حقيقت و هستی را در مینوردد. در اين سامانه خداوند اول و آخر هر چيز، ظاهر و باطن هر چيز، و او سرشت نهايی حقيقت است۸. خويشتنی انسان بخشی از اين سامانه است. جهاد در راه خدا، جهاد در راه خويشتنی و اطاعت از خداوند، اطاعت از خويشتنی است. منشاء هدايت هر چيز خود چيزهاست. در نتيجه انسان خود خويشتن را رهبری و هدايت میکند. در هيچ جای قرآن نمیيابيد که کسی هدايت کسی را بر عهده بگيرد. بنابراين نظر، بر خلاف نظرهای رايج که پيامبر را هدايتگر انسان میشناسند، بنا به اطلاع نويسنده اين سطور، در هيچ آيهای از قرآن نمیيابيد که خداوند پيامبران را به منظور هدايت انسان آفريده باشد. به عکس صراحتاً خداوند به پيامبر خود میگويد : ليس عليک هداهم لکن الله يهدی من يشاء۹" ، هدايت آنها بر عهده تو نيست، خداوند هر کس را بخواهد هدايت خواهد کرد. و نيز در سوره فرقان به صراحت می گويد "هدايت و نصرت خداوند برای تو کفايت می کند۱۰" در نتيجه، اگر بگوييم نظری که پيامبر را هدايتگر انسان میشناسد، يک نظريه کفرآميز است، پر بيراهه نگفتهايم.
در سامانه باز و حقمدارانهای که قرآن است، انسان زندانی هويتهای از پيش تَعیّن يافتهای نخواهد شد. هويتهای از پيش تَعیّن يافته، هويتهايیاند که انسان هيچ نقشی در تَعیّن آن بر عهده ندارد. اين هويتها شکل جدارهای میمانند که از بيرون بر شخصيت انسان نقش بسته میشود. از ويژگیهايی ايدئولوژی و فرهنگهايی که سامانه بسته هستند، يکی اين است که پيروان آن را در هويتی خاص متَعیّن و متشخص میسازند. هويتهای قومی، فرهنگی، ملی، مذهبی، صنفی، طبقاتی و سياسی از جمله اين هويتها بشمار میآيند. در سامانههای بسته، حقيقت مدار خود را به هويتهای از پيش تَعیّن يافته میبندد. در اين حال اطاعت از هويت، با اطاعت از حقيقت اين همان میشوند. هر فرد چون خود هويت خويشتنی را تعين نمیکند، باور او به حقيقت نيز بنا به تعريف هويت از پيش تعيين شده است. اين است که در سامانههای بسته هيچ راهی برای گفتگو و نقد وجود ندارد. در سامانه بسته نقد معنايی میيابد که تأثيری در سلسله مراتب قدرت و هويت ايجاد نمیکند. در حالی که نقد کردن و انتقاد کردن در فرهنگها و سامانههای سياسی باز، مفهومی مترادف با بحران ايجاد کردن میدهد (کريتيکال = انتقاد = بحران)، در سامانههای بسته تحت عنوان انتقاد سازنده، نقد کردن از نو ساختن سامانهای است که هست، هويتی است که هست، سلسله مراتبی است که هست و سرانجام نقدی است که به اثبات و تحکيم از پيش دادههای هويت و از پيش دادههای حقيقت میپردازد. اما در سامانه بازی که قرآن است، هر فرد بنا به اينکه خود هدايت خويشتنی را بر عهده دارد، پرسش از قرآن۱۱ و پرسش از پيامبر۱۲ و حتی چنانچه در قسمت بعد مقاله توضح خواهم داد، به انتخابی بر اساس استقلال و آزادی و به فراخور آگاهی به خويشتن خويش انجام دهد. اين آگاهی او را به مثابه يک آفريده مُتعیّن میکند بطوريکه در هستی بیکران، میتواند رشد را تا بینهايت درنوردد. همچنين است که هيچ امر پيش دادهای جز انسانيت انسان، در نهان آدمی وجود ندارد. در اين ميان انسان بنا بر ميزانی که بر خويشتن آگاه میشود، هويت خويش را تدارک میبيند. بديهی است که هر فرد در فرآيند زندگی اجتماعی با سرشت انسانی خويش در میآميزد. همچنين است که هر فرد به موجب ساخت طبقاتی، ساخت فرهنگی و به موجب روابط توليد و نيز به موجب نقشی که در مناسبات سياسی ايفاء میکند و يا ايفاء نمیکند، سرشت انسانی خود را در از خودبيگانگی، يا با خوديگانگی به چالش میگيرد. به ديگر سخن، هر فرد به موجب تأثيراتی که از محيط میگيرد، ممکن است دچار ازخودبيگانگی شود و يا به عکس تأثيرات را در يگانگی با خويشتن به چالش بخواند.
در سامانه بازی که قرآن است، سرشت طبيعی و فطری انسان چيزی جز عنصر هستی بسيط يافته خداوند نيست۱۳. وقتی گفته میشود "او اول و آخر هر چيز و او ظاهر و باطن هر چيز و سرانجام او حق است۱۴"، پس خداوند در ذات هر چيز منشاء هدايت چيزهاست. انسان خود خويشتن را راهبری میکند، خواه بر سياق حق و خواه بر سياق کفر. در يگانگی با خويشتن، انسان با خداوند يگانه و بر صراط حق راهبر میشود و در بيگانگی با خويشتن، انسان دچار "بغی" میشود و بر حقوق ذاتی خويش طغيان میکند. بنا به روايت قرآن، پارهای از انسانها هنگامی که از يک مصيبت نجات میيابند باز هم در زمين بر حق طغيان میکنند. اما انسانها از اين حقيقت غفلت میکنند که همانا بغی آنها عليه نفسهای خود آنهاست۱۵. بغی روشنترين بيان جريان از خودبيگانگی انسان است. جريانی که انسان را از وجود خداوند غفلت میکند، و اين غفلت چيزی جز غفلت از حقوق ذاتی خويش نيست. پس هر گاه وجود خداوند را به مثابه جوهر ذاتی انسان، نه چيزی بيرون از او و بيگانه با او تلقی کنيم، آگاهی نسبت به خداوند، جز آگاهی نسبت به خويشتنی نيست "من عرف نفسه فقد عرف رب۱۶" ، هر کس نفس خويش را شناخت خدای خويش را بازيافته است. بدين ترتيب است که اطاعت از خدا و رسول او، اطاعت از حق و اطاعت از خويشتنی خواهد بود. "جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا۱۷" آنها که در راه من جهاد کنند، به راه خودشان هدايت میشوند.
هر گاه به قصد خودفريبی و يا دگرفريبی به بيان امری نپردازيم و بنا به آنچه که گذشت، خواننده خواهد يافت که موضوع اطاعت نه تنها سالب آزادی انسان نيست، بلکه عين آزادی انسان است. اما پارهای از تلقیها درباره اطاعت بطور قطع سالب حقوق و آزادی انسان هستند. منتقدين دينستيز بنا به همين تلقیهاست که کارمايه دينستيزی خود را در انديشه میريزند. اکنون جهت اطلاع خوانندگان به کارمايه يکی از اين دست میپردازم و در ادامه به نقد مباحث اصلی و رئوسی را که آقای آيهالله سبحانی کوشش داشته تا کارمايه دينستيزی را کامل کند، خواهم پرداخت.
آقای آرامش دوستدار بنا تعريف و برداشت سراسر پرخطای خود از خداوند، اطاعت از خداوند را ناخويشتنی کردن انسان مینامد. او خداوند و امر قدسی را به منزله يک امر متافيزيکی قلمداد میکند که تسليم شدن در برابر او، انسان را از خويشتنی و بالتبع از پرسشگری و آزادی باز میدارد. او در مقالهای با عنوان "پرسش از ماهيت دين" مینويسد: " انسان دينی آن کسی است که وجود درونیاش را قدسی متَعیّن میسازد و در نتيجه واکنشی در او برمیانگيزد که پاسخ اين انسان به قدسی است۱۸". و نيز در تعريف دين از قول گوستاو منشينگ مینويسد : "دين عبارتست از مواجههی درونی انسان با واقعيت قدسی و واکنش انسانی که در اين مواجهه به نحوی از حيث وجودی از جانب قدسی متَعیّن میگردد۱۹". آقای دوستدار در اغلب آثار خود از دينخويی به عنوان صفتی ياد میکند که اساسیترين مانع انسان در مواجه با خويشتنی میشود. در مقالهای با عنوان "دينخويی چيست" مینويسد: "دينخويی چيزی نيست جز سرباززدن از مواجهه با خودمان، پرهيزکردن از خودشناسی۲۰". سرانجام او در مقالهای به نام پرسش از ماهيت دين از قول رودلف اوتو و او از قول شلاير ماخر شرحی درباره زيست دينی ارائه میدهد. از نظر شلاير ماخر زيست دينی چيزی جز احساس وابستگی مطلق انسان به امر قدسی نيست. انسان پيش از تفکر درباره دين با احساس دينی مواجه میشود، سپس همين احساس موجب دريافت انسان از خويشتنی میشود. از اين نظر، امر قدسی، امر ناانديشيده است و احساس بدان خويشتنی را متَعیّن میکند. از اينجا انسان دينی وقتی خويشتن را در احساس يافت متوجه امر بيرونی میشود، امری که او را از نيستی به هستی در آورده است. رابطه انسان با جهان نيز "رابطهای است که در نيستی ميسر و در نيستی مستحيل میگردد. در چنين رابطهای شناسايی اساساً بیمعناست و اگر به وجه اخص هر آينه معنايی داشته باشد، همانا سواد شناسايی الهی است. انسان دينی موجودی نيست که بتواند خود را در مقابل جهان و جهان را در مقابل خود ببيند و در اين تقابل به ماهيت خود و جهان پیبرد ، بلکه او موجودی است که از سطوّت و جذبه و جلال قدسی بيمناک است و در اين بيمناکی خود را در عدم صرف که همان مخلوقيت است درمیيابد. بنابراين شناسايی انسان دينی چه از خود و چه از جهان هرگز از خود او يا از جهان ناشی نمیگردد. مبدأ شناسايی انسان دينی همان مطلقاً ديگری است و نه خود او و نه طبعاً جهان که در نيستگاریاش بنياد انسان دينی در نيستی است. از اينرو آنچه در بينش دينی شناسايی است، شناسايی چيزی نيست، يعنی نه ناظر بر جهان است و نه ناظر بر انسان و نمیتواند باشد، بلکه هرچه هست صرفاً معطوفِ قدسی و کلام اوست۲۱".
آقای دوستدار وقتی از خويشتن يا "من" اسلامی ياد میکند، او را منی میشناسد، که در جبر و قهر زندگی میکند. منی که اساسا با آزادی بيگانه است. زيرا تسليم شدن و اطاعت کردن در برابر خداوند پيش از هر چيز و بيش از هر چيز به بند کشيدن آزادی اوست. چه آنکه اطاعت مانع از رويارويی انسان با امر مطاع میشود. وقتی نه با جهان و نه با امر قدسی رويارويی وجود نداشته باشد و خويشتنی تنها در ذيل بودن و در تسليم شدن متَعیّن میشود، در واقع حکم به بیخويشتنی دادهايم. "محال بودن يا نيستی من فقط در صورتی معنا دارد که آزادی را بنياد هستی من بدانيم. من اسلامی در نسبت با منِ آزاد محال میشود، نه در محکوميت اسلامیاش که هستی آن است. منتها اين محکوميت و عبوديت در برابر سطوت خدای اسلامی از هيچ هم هيچتر و نيستتر میگردد. مسلمانی در برابر هستی خدا يعنی نابودگی مطلق. اشد مجازات، حداقلِ محکوميت هر عرض اندامی در برابر اين خداست. مثلاً وجوب قتل مرتد در اسلام، کيفر منطقی آدم اسلامآوردهایست که من خود را در اين تسليم از دست میدهد و سپس با سرکشی در برابر اين تسليم میخواهد آن را بازيابد و آزاد سازد. مرتد، يعنی آن که از دين و خدای اسلامی روی برمیتابد و به دين و خدايی ديگر میگرود يا به هيچ دين و خدای ديگر نمیگرود، به اين جهت در «منطق اسلامی» واجبالقتل است که با آزاد ساختن من خود از چنگ دينيت اسلامی آن را از نو به هستی در میآورد و با هستکردنش خدای اسلامی را که موجب نابودی من او بوده است، نيست میکند. اين هست کردن من و نيست کردن خدای اسلامی، رفتار درونی مرتد را از دو سو متَعیّن میکند: در اثبات من بازيافتهاش، و در نفی خدايی که من او را تا کنون تحليل برده است۲۲"
برداشت و تفسير آقای دوستدار هم درباره اطاعت و تسليم شدن و هم درباره احساس به امر قدسی و متَعیّن شدن خويشتنی و هم درباره آنچه او به عنوان نفی خويشتن و نفی آزادی و تَعیّن انسان در انتخاب و تصميم او ارائه میدهد، بنا به آنچه پيش از اين و نيز پس از اين شرح داده و خواهم داد، به کلی بر خطاست۲۳. اما با اين وجود از يک نظر، او چندان هم بر خطا نيست. زيرا تفاسيری که جناب آيهالله سبحانی و هم انديشان او از رابطه اطاعت و آزادی انسان بدست میدهند، جز اسباب دينستيزی بدست دادن نيست. بیدليل نيست که همه آنها که دستی بر آتش دينستيزی دارند، مايلند تا تفسير خود را از دين و قرآن از زبان بنيادگرايی بشنوند. با اين حال هم انديشان بنيادگرا نيز میتوانند با خيالی آسوده بگويند، انديشههای آقای دوستدار و صد انديشه و فلسفه تنومندتر از او، وقتی نه در ما و نه در جامعه مَجال و مُجاز خوانده شدن نمیيابند، اثری در سود يا زيان آنچه که دين به مثابه قدرت میسازد، نخواهد داشت.
فهرست منابع:
• اين مقاله اشاره به گفتگويی است که روزنامه شرق با آيه الله جعفر سبحانی در شماره ۱۱۸۹ مورخ ۱/۱۲/۸۹ انجام داده است.
۱- امام علی در نهج البلاغه خطبه ۱۰۸ میگويد: لبس الاسلام لبس الفرو مقلوباً. اسلام مانند پوستينی که وارونه به تن کنند، پوشيده شد.
۲- قرآن سوره توبه آيه ۳۱
۳- سوره مائده آيه ۳
۴- قرآن سوره نساء آيه ۵۹
۵- ادامه همان آيه
۶- سوره فتح ايه ۲۹
۷- ادامه همان آيه
۸- قرآن سوره الحديد آيه ۳ : هوالاول هوالآخر هوالظاهر هوالاباطن هوالحق
۹- قرآن سوره بقره ۲۷۲
۱۰- قرآن سوره فرقان ۳۱
۱۱- آيات فراوان در قرآن وجود دارد که حتی با شماتت می گويد چرا در قرآن تدبير و يا تفکر نمیکنيد.
۱۲- قرآن سوره آيه افلا يدبر القول
۱۳- قرآن: فطرهاهل التی فطرالناس عليها
۱۴- قرآن سوره الحديد آيه ۳: هوالاول هوالآخر هوالظاهر هوالاباطن هوالحق
۱۵- اشاره به قرآن سوره يونس آيه ۲۳
۱۶- روايت از حضرت پيامبر
۱۷- قرآن سوره عنکبوت آيه ۶۹
۱۸- مقاله پرسش از ماهيت دين، نوشته آرامش دوستدار
۱۹- همان منبع
۲۰- مقاله دينخويی چيست، نوشته آرامش دوستدار
۲۱- مقاله پرسش از ماهيت دين
۲۲- مقاله مشکل پديداری من در اسلام، نوشته آرامش دوستدار
۲۳- نويسنده مدتهاست کوشش دارد تا يک مقاله و يا يک رشته مقاله در نقد انديشههای آقای آرامش دوستدار ارائه دهد، اما هربار به دلايلی پس از نوشتن يکی دو صفحه منصرف شده است. شايد در آينده به ادامه اين کار اقدام شود.
Ahmad_faal@yahoo.com
www.ahmadfaal.com
خطر تشعشعات اتمی پس از سومین انفجار در نیروگاه هستهای ژاپن
در ژاپن مقامات این کشور می گویند میزان تشعشعات مواد رادیو اکتیو از نیروگاه هسته ای فوکوشیما به سطح خطرناکی رسیده است.
این نیروگاه هسته ای در زلزله و سونامی پس از آن در روز جمعه ۱۱ مارس به شدت آسیب دید.این هشدار پس از آن داده شد که سومین انفجار در این نیروگاه ظرف چهار روز گذشته برای اولین بار به یکی از سیستم های حفاظت این نیروگاه خسارت وارد کرد.
یوکیو ادانو، از مقامات ژاپن گفته است که آتش سوزی ناشی از این انفجار در حال حاضر مهار شده است.
این در حالی است که پیشتر دولت ژاپن هشدار داده بود که نشت مواد رادیو اکتیو از نیروگاه اتمی فوکوشیما به سطحی رسیده که می تواند بر سلامت مردم تاثیرداشته باشد.
اما آقای ادانو گفته است که در حال حاضر از میزان انتشار مواد رادیو اکتیو کاسته شده و این سطح از مواد در صورتی خطرناک است که افراد برای مدتی در معرض آن قرار بگیرند.
در همین حال دولت تا شعاع بیست کیلومتری اطراف این نیروگاه را تخلیه کرده و به کسانی که تا شعاع سی کیلومتری زندگی می کنند هم توصیه کرده که این منطقه را ترک کنند و در صورت ترک نکردن، در خانه هایشان بمانند و تمامی پنجره ها را ببندند.
هنوز هیچ گزارشی در مورد علت انفجار روز سه شنبه منتشر نشده است، اما نشانه های اولیه حاکیست که این انفجار در ابعاد انفجارهای قبلی نبوده است.
پیشتر در روز دوشنبه، انفجار در رآکتور شماره ۳ نیروگاه دائیچی در فوکوشیما - در اثر انباشت هیدروژن - باعث زخمی شدن ۱۱ نفر شد و ساختمان اطراف آن را ویران کرد. آن انفجار در فاصله ۴۰ کیلومتری احساس شد و دود غلیظی را راهی آسمان کرد.
انفجار اول روز شنبه در رآکتور شماره یک روی داده بود.
همه انفجارها در پی از کار افتادن سیستم های خنک کننده اتفاق افتاده است. این در حالیست که شرکت برق توکیو گفته است که انفجارها در دیوارهای ضخیمی که هسته رآکتور را می پوشاند نفوذ نکرده است.
سازمان بهداشت جهانی از نحوه برخورد ژاپن با این بحران حمایت کرده و در همین رابطه یکی از سخنگویان این سازمان گفته است که این کشور برای حفاظت مردم از مواد رادیو اکتیو تاکنون تمام اقدامات ضروری را انجام داده است.
تاثیر زلزله و سونامی بر اقتصاد ژاپن
براساس گزارش های دریافتی در حالی که بازارهای جهانی تحت تاثیر حوادث پس از زلزله و سونامی در ژاپن قرار گرفته اند، ارزش نیکی، شاخص بهای سهام در بورس توکیو تقریبا ۱۱ درصد کاهش داشته است.
ارزش سهام در بازارهای آسیا و اروپا هم با کاهش همراه بوده است. در بین کشورهای اروپایی، سهام بازار بورس آلمان با پنج درصد کاهش، شاهد بیشترین افت در بین کشورهای اروپایی بوده است.
بانک ژاپن برای مقابله با بحران های مالی در این کشور یکصد میلیارد دلار دیگر به نظام مالی تزریق کرده است.
برخی از بزرگترین شرکت های ژاپنی، از جمله خودروسازی تویوتا، فعالیت خود را متوقف کرده اند و دولت برای جلوگیری از قطع نیرو، برنامه سهمیه بندی توزیع برق را معرفی کرده است
کشف هزاران جسد در سواحل میاگی
هزار جسد در شبه جزیره اوجکا و هزار جسد دیگر در شهر کوچک مینامیسانریکو که در سونامی روز جمعه با خاک یکسان شده است، پیدا شده است.
سرنوشت دهها هزار نفر هنوز روشن نیست.
بسیاری از شهرهای کوچک و دور افتاده هنوز قابل دسترسی نیستند و تاکنون کمکی دریافت نکرده اند.
خبرگزاری کیودو ژاپن می گوید بیش از پانصد هزار نفر به دلیل بروز زمین لرزه، سونامی و خطر انتشار مواد رادیواکتیو آواره شده اند.
در بحبوحه سرمای نزدیک به صفر درجه زمستانی، میلیون ها نفر نیز سه شب است که آب، غذا و وسیله گرمازا نداشته اند.
هادی صوفی زاده
صرفنظر از کم وکیف تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ملت کرد درایران، درچند سال اخیر مبارزات کردها رویکردی روبهمرکز داشته و در مواردی بسیاری همچون فعالیتهای زنان و کارگری بطور موازی با مرکز ایران درحرکت بوده است. در جریان حوادث بعداز انتخابات تقلبی علیرغم ساختار تمرکزگرای ایران، کردستان درکانون توجهات قرار داشت و هزینههایی که مردم کردستان دراین مدت متحمل گردیدهاند، بنابه وسعت و جمعیت کردستان نسبت به کل ایران، سنگین تر از مرکز بود. کشتار محافظان محیط زیست مقارن با تحولاتی که درکردستان عراق جریان دارد، تازهترین سناریوی جنگ نرم جمهوری اسلامی علیه مردم کردستان است که "ارتش سایبری" جمهوری اسلامی از مدتها قبل درصدد زمینهسازی آن بود. نگاهی بهآنچه درکردستان می گذرد می تواند سیاستهای پنهان نهادهای امنیتی در کردستان را در لوای جنگ نرم آشکار می سازد.
فضای بشدت امنیتی حاکم بر کردستان به اضافه فقر و مشکلات معیشتی برخلاف نواحی مرکزی ایران، مردم این خطه را از امکان دسترسی به فضای مجازی و اینترنت محرومتر نگاه داشته است. برای نمونه تلویزیون سحر بعنوان یکی از ابزارهای جنگ نرم که بخش آذری آن مشکلات بسیاری برای کشور جمهوری آذربایجان ایجاد نموده پخش کردی آن نیزمشکلات بسیاری برای کردهای عراق ایجاد نموده است اما این کانال ماهوارهای در کردستان ایران قابل رؤیت نیست.
گردانندگان امور کردستان با اطمینان از اینکه در کردستان برخلاف مناطق مرکزی امکان دسترسی به اینترنت درحد نازل است تمام توان خودرا برای جنگ "نرم" علیه سازمانهای کردستانی که وجود فیزیکی آنان بیشتر در خارج ازمرزهای ایران حس می شود براه انداختهاند. و سیاست کلی رژیم درارتباط با مسائل کردستان سانسور و سکوت بوده است حتی درمواردی که به نفع خود نظام بوده است.
مورد دیگر اینکه مضامین، اهداف، ابزارها و کارکردهای جنگ نرم از دید مردم کرد پنهان نگاه داشته شده است، اما آگاه سازی مردم درباره جنگ نرم را در نواحی مرکزی در اماکن عمومی نظیر ادارات و مساجد در دستور کار قرار دادهاند. درحالیکه مقامات امنیتی تمام تلاششان این است که مردم کردستان متوجه محتوای آن نشوند و حتی در بکارگیری افراد بومی برای ایجاد جنگ روانی با کردهای مخالف استبداد از توجیه فنی فکری مغفول می نمایند و بدلیل اینکه افراد گماشته شده درشرایط خاصی ناچار به همکاری گشته اند در چهار چوب پروژه تعریف شده جنگ نرم آنان قرار ندارند.
نکته دیگر اینکه رهبری احزاب کردی به سبب آشکار استبداد حکومتی، عموما در خارج از مرزهای ایران حضور یافتهاند و فعالیت دارند؛ نه اینکه استراتژی مشترکی دربرابر رژیم ندارند بلکه از شکاف و چنددستگی نسبی درمیان خود رنج می برند و بطور ناخواسته بیشترین فرصت را برای افسران جنگ نرم جمهوری اسلامی مهیا نموده اند تا به تعمیق شکافهای فرضی یا واقعی میان آنها ازطرق مختلف دامن بزنند.
ازجهتی دیگر به نظر می رسد که رکود فعالیتهای احزاب کردی درفضای مجازی به حدی رسیده که سایتهای ارگانیک آنان جذابیتی برای خوانندگان ندارند و هرکدام از احزاب دیدگاههای خود را درسایتهایی به ظاهر مستقل اما نزدیک به آن احزاب منعکس می نمایند و در همچون شرایطی چه بسا که کنترل بر سایتهای مستقل دراختیارمستقیم آنان نبوده و "سربازان جنگ نرم" توانسته باشند با موفقیت نسبی درآنان نفوذ و اهداف پنهان خودرا دنبال نمایند و بهتشویش اذهان عمومی و تعمیق شکاف میان آنان دامن بزنند. پیش آمده درمواردی که "ارتش سایبری ایران" قادر به برپایی جنگ روانی درفضای مجازی گردیده، بلافاصله با هک نمودن یک سایت شرایطی را بوجود آورده تا انگشت اتهام را متوجه جریان خاصی نماید تا وانمود نماید که جریان مورد نظر تحمل روشنگریهای آنان را نداشته وبههمین دلیل مورد حمله قرار گرفته است.
علاوه بر مختصری از اوضاع جاری روابط میان احزاب کردی، مقامات امنیتی ایران از حربههای دیگری استفاده نموده تا بابزرگنمایی فعالیتهای پژاک درصحنه عمومی ایران، جنبش سبز را به همکاری با این سازمان متهم نماید. محکومیت اعدام چهار فعال مدنی و سیاسی کرد در اردیبهشت سال گذشته (شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و فرزاد کمانگر، که برخی رابطه ای هم با پژاک نداشتند) از طرف میرحسین موسوی و آقای مهدی کروبی و تلاش برای زیر سئوال بردن آن دو نمونهای از اینگونه ترفندهای حکومت است. و یا اینکه با تاسی از روشهای آزموده شده سال 84 درارتباط با قتل فجیع شوانه قادری _که فرمانده وقت نیروی انتظامی استان آذربایجان غربی، احمدرضا رادان بود_ اعتصاب مردم کردستان دراعتراض به قتل شوانه سید قادری را به سالگرد ترور شادروان دکتر قاسملو نسبت داد؛ اینبار نیز تلاش نمود که قتل صانع ژاله را مقارن با سالروز دستگیری آقای عبدالله اوجالان تحلیل و تبلیغ کند و بدینوسیله بهفریب افکار عمومی بپردازد.
روشهای جنگ نرم درکردستان
مقامات امنیتی ایران در فضای واقعی کردستان تجارب زیادی دارند و به لحاظ فقهی وشرعی دستشان برای انجام هر جنایتی باز است. بقول معروف کردستان پل ترفیع رتبهی آنان است. خارج ازکردستان ایران، آنان تجارب خوبی نیز از اعمال نفوذ درمیان کردهای عراق دارند. به همین جهت آنان با شناخت عمیق از مناسبات اجتماعی کردها و با انگیزه جنگ مورد نظر، کردستان عراق را به حیاط خلوت خود نیز بدل نمودهاند. درهمین راستا عدهای از روزنامه نگاران کردستان عراق راباخود همراه کرده اند که بخشی از جنگ نرم خودرا ازطریق آنان اعمال می کنند. کار این روزنامه نگاران ارتباط با سران احزاب کرد ایرانی که درکردستان عراق مستقرند و هر ازچند گاهی با سئوالهای از قبل طرح شده وبا سفارش مقامات امنیتی ایران به مصاحبه بآنان می پردازند. محتوای مصاحبهها خوب یا بد برای مجریان جنگ نرم کم هزینه اما پرفایده است و اینکه مصاحبه در کردستان عراق انجام می شود بازتاب چندانی در میان کردهای ایران ندارد و درکردستان عراق نیز تنها دربخش کوچکی از محافل بازتاب می یابد. اما آسيبهاي آن براي جنبش کردستان کم نبودهاست.
موارد بسیاری هم بهچشم می خورد که افرادی با نام مستعار به نوشتن مقالات درتقبیح تاریخ مبارزات ملت کرد دست می زنند اما بدلیل اینکه کسی آنرا جدی نمی گیرد، بناچار محتوای همان مطلب را با نام افرادی که هویت مشخصی دارند درج می نمایند.
مقامات امنیتی ایران در فضای واقعی کردستان تجارب زیادی دارند و به لحاظ فقهی وشرعی دستشان برای انجام هر جنایتی باز است. بقول معروف کردستان پل ترفیع رتبهی آنان است. خارج ازکردستان ایران، آنان تجارب خوبی نیز از اعمال نفوذ درمیان کردهای عراق دارند. به همین جهت آنان با شناخت عمیق از مناسبات اجتماعی کردها و با انگیزه جنگ مورد نظر، کردستان عراق را به حیاط خلوت خود نیز بدل نمودهاند. درهمین راستا عدهای از روزنامه نگاران کردستان عراق راباخود همراه کرده اند که بخشی از جنگ نرم خودرا ازطریق آنان اعمال می کنند. کار این روزنامه نگاران ارتباط با سران احزاب کرد ایرانی که درکردستان عراق مستقرند و هر ازچند گاهی با سئوالهای از قبل طرح شده وبا سفارش مقامات امنیتی ایران به مصاحبه بآنان می پردازند. محتوای مصاحبهها خوب یا بد برای مجریان جنگ نرم کم هزینه اما پرفایده است و اینکه مصاحبه در کردستان عراق انجام می شود بازتاب چندانی در میان کردهای ایران ندارد و درکردستان عراق نیز تنها دربخش کوچکی از محافل بازتاب می یابد. اما آسيبهاي آن براي جنبش کردستان کم نبودهاست.
موارد بسیاری هم بهچشم می خورد که افرادی با نام مستعار به نوشتن مقالات درتقبیح تاریخ مبارزات ملت کرد دست می زنند اما بدلیل اینکه کسی آنرا جدی نمی گیرد، بناچار محتوای همان مطلب را با نام افرادی که هویت مشخصی دارند درج می نمایند.
راهاندازی سایتهای شناسنامهدار: درچند سال گذشته موضوع تلاش برای کسب حقوق ترک های آذری در آذربایجان به مسئلهای حساس در فضای سیاسی ایران درآمده، و اختلافات سیاسی میان کشور جمهوری آذربایجان با ایران بر سر دخالت ایران درآن کشور به نقاط باریکی کشیده شده که آذربایجان ایران را درحالتی انفجاری قرار دادهاست. بعداز تقلب انتخاباتی و اعتراضات گسترده سکوت آذربایجانیها در ارتباط با حوادث جاری به معمایی حل نشده مانده است. ازسویی برخی از صاحبنظران علت را بی اعتمادی آذریها به جنبش سبز و ازجهتی دیگر علتها را در نفوذ باند احمدی نژاد و عدهای از همراهانش نظیر صادق محصولی و احمد رضا رادان که ازدهه شصت درآن منطقه فعال بوده، می دانند. علتها هرچه باشد موضوع این بحث نیست اما دراین میان سایتهایی بنام دفاع از حقوق آذریها فعال شدهاند که تعقیب کنندگان مسائل آذربایجان را سردرگم نمودهاند که مصداق جنگ نرم است. یکی از این سایتها سایت بای بک است که ظاهرا نام خودرا از بابک خرم دین رهبر نهضت سرخ جامگان گرفته، این سایت بیشترین مطالبش مربوط به نقد جنبش سبز، تفرقه افکنی و دشمنی میان کردها وآذریها تا سرحد یک جنگ خونین، دشمنی و توهین به کردهای ترکیه و حزب کارگران کردستان ترکیه، و اخبار مربوط به ناگورن وقرهباغ و دشمنی با ارمنیها و اخبار مربوط به کشور آذربایجان ، و کمترین اخبار آن درنقد حاکمیت ایران است.
درارتباط با مسئله کردستان نیز، سایت «کردستان امروز» فعال است که دیدگاههای جمهوری اسلامی درارتباط با کردستان را منعکس می نماید. چنین بنظر می رسد که راهاندازی این سایت در نتیجه رهنمودهای "رهبر انقلاب" که همت مضاعف، کار مضاعف را سرلوحه کار قراردادند تاسیس گردید، گرنه اغلب مندرجات آن درسایت تابناک پیدا می شود. این سایت خارج از اخبار مربوط به چهار استان کردنشین ( آذربایجان غربی، کردستان، کرماشان و ایلام ) موارد دیگری در ارتباط با کردهای بخشهای دیگر کردستان را تحت پوشش قرار داده است که می خواهد تصویر زشتی از جامعه سیاسی کردستان ارائه دهد.
گرچه اهداف اصلی سایتهای مثل بای بک و کردستان امروز با دو شیوه کار متفاوت درراستای اهداف نظام جمهوری اسلامی عمل می نمایند و بنوعی خاکریزهای جنگ نرم بهحساب می آیند ، اما در درازمدت به معضل پیچیدهای برای خود نظام بدل می شوند. برای نمونه اختصاص سایتی بنام کردستان و برای چهار استان کردنشین اعترافی نانوشته به چارچوب جغرافیایی کردستان خواسته اصلی کردها است که سالها رژیمهای گذشته به انکار آن پرداخته بودند ودرعین حال نوعی دهن کجی به اندیشههای "امام خمینی" که ایران را ازلحاظ ملی و جغرافیای "امت ایران اسلامی" می نامید. و یا از زاویهای دیگر دنباله روی از احزاب چپگرا که هرکدام برای اعتراف به حقوق ملیتهای داخل ایران شاخه منطقهای را سازمان می دادند. بنابراین در جنگ نرم رژیم نکات مثبتی هم هست که محاسبات غلط آنان را درسطح کلان نشان می دهد.
گماشتگان جنگ سایبری!
افراد گماشته شده در ارتش سایبری ج.ا شاخه کردستان در ابتدای ورود به عرصه با مصاحبه با چهرههای خوشنام ملت کرد و ادیبان و نویسندگان خود را معرفی می نمایند. باتوجه به استقبالی که در کردستان از اینگونه کارها انجام می گیرد آنان دراین زمره بسیار حرفهای عمل می کنند و تصویر زیبایی از خود نشان می دهند. دربرخی موارد و برای محبوبیت افراد گماشته شده آنان با تلویزیونهای احزاب کردی مصاحبه می کنند. در مواردی که آنان روانه زندان می شوند با تشکیل پرونده قضایی برای آنان که مثل بمب در جامعه بازتاب می یابد در نقش یک قهرمان درمی آیند. برخی از افراد گماشته بعد از آزادی از زندان مجددا" فعال می شوند و در وبلاگهای خود برای دور نگهداشتن ذهنیت مردم از اتفاقات پیش آمده در دوران زندان، مسائلی چون اتهام مواد مخدر را علت دستگیری می نویسند و یا میزان محکومیتشان را محرومیت از فعالیتهای اجتماعی قلمداد می نمایند. آنگونه افراد فورا و بدون فوت وقت وارد فعالیتهای سیاسی اما روبه بیرون می شوند و هنگامیکه از آنان میخواهید گزارشاتی را که مخابره می نمائید درداخل منتشر نمایند می گویند شرایط خاصی داریم !! ویا اینکه تحت تعقیب هستیم و شرایط ماراباید درک نمائید شانه خالی می نمایند اما روزانه در بخشهای مربوط به تشویش اذهان عمومی بسیار فعال هستند.
افراد گماشته شده در ارتش سایبری ج.ا شاخه کردستان در ابتدای ورود به عرصه با مصاحبه با چهرههای خوشنام ملت کرد و ادیبان و نویسندگان خود را معرفی می نمایند. باتوجه به استقبالی که در کردستان از اینگونه کارها انجام می گیرد آنان دراین زمره بسیار حرفهای عمل می کنند و تصویر زیبایی از خود نشان می دهند. دربرخی موارد و برای محبوبیت افراد گماشته شده آنان با تلویزیونهای احزاب کردی مصاحبه می کنند. در مواردی که آنان روانه زندان می شوند با تشکیل پرونده قضایی برای آنان که مثل بمب در جامعه بازتاب می یابد در نقش یک قهرمان درمی آیند. برخی از افراد گماشته بعد از آزادی از زندان مجددا" فعال می شوند و در وبلاگهای خود برای دور نگهداشتن ذهنیت مردم از اتفاقات پیش آمده در دوران زندان، مسائلی چون اتهام مواد مخدر را علت دستگیری می نویسند و یا میزان محکومیتشان را محرومیت از فعالیتهای اجتماعی قلمداد می نمایند. آنگونه افراد فورا و بدون فوت وقت وارد فعالیتهای سیاسی اما روبه بیرون می شوند و هنگامیکه از آنان میخواهید گزارشاتی را که مخابره می نمائید درداخل منتشر نمایند می گویند شرایط خاصی داریم !! ویا اینکه تحت تعقیب هستیم و شرایط ماراباید درک نمائید شانه خالی می نمایند اما روزانه در بخشهای مربوط به تشویش اذهان عمومی بسیار فعال هستند.
حضور افراد شناسنامهدار درفضای مجازی تفاوتها دراتخاذ روش و یا سیاست یک بام ودوهوای ارتشبدان جنگ نرم را نمایان می سازد. برکسی پوشیده نیست که سالانه درایران بسیاری از نویسندگان و روزنامه نگاران ایرانی به جرم مصاحبه با رسانههای بیگانه محکوم به زندان و یا محروم از فعالیتهای ژورنالیستی می گردند، اما گماشتگان جنگ نرم درکردستان برخلاف روند مذکور با رسانههای خارج از کشور آزاد هستند!
سخن آخر:
بلحاظ فرهنگ اجتماعی، دروغ، تملق و چاپلوسی درایران اسلامی بسیار رایج شده است. در دو سال گذشته دهها مطلب مهم در خصوص ویژگیهای جامعه ایران و نقد این پدیده اجتماعی از طرف کارشناسان اجتماعی به نگارش درآمده که درنوع خود مهمترین دستاورد جنبش سبز بوده است. تصویر واقعی مردمان ایران زمین را آقای ابراهیم نبوی در مطلب «من دروغ می گویم، پس من هستم!» بخوبی نشان دادهاند، مختصرا" دروغ ریشه درفرهنگ ایرانیان دارد، بنابراین یک ایرانی با توجه به شناختی که از جامعه خودش دارد به آسانی تسلیم دروغ پردازی ارتش سایبری ( دروغ ) حکومت نمی شود و اساسا" باتوجه به موارد یادشده و دهها مورد دیگر کارایی جنگ نرم جمهوری اسلامی در برابر جنبش سبز در حداقل خود است و تناسبي با هزينههاي صرف شده از سوي جمهوري اسلامي ندارد ، اما در این جنگ حکومت علیه مناطق مربوط به اقوام ایران _که با فرهنگ دروغ کمتر آشنایی دارند و بنا به سنتهای جامعه را دروغ امری زشت و غیراخلاقی محسوب می کنند_ گردانندگان جنگ نرم به میزان بیشتری توانستهاند در اهداف خود موفق عمل نمایند. عدم وجود يک فرهنگ سياسی حقيقتا عميق دمکراتيک و متساهل و انتقادپذير بين سياسيون جنبش کردستان و تنشنج و تنش بين بخشهايی از آن، فضا و توشهی لازم را برای اين جنگ حکومت فراهم میکند و در خدمت اميال آن خواهد بود . خنثی نمودن اقدامات غیرملی و ضدانسانی ارتش دروغ، کار سختی نیست؛ تنها نیازمند عزم و همراهی و خرد جمعی است.
بلحاظ فرهنگ اجتماعی، دروغ، تملق و چاپلوسی درایران اسلامی بسیار رایج شده است. در دو سال گذشته دهها مطلب مهم در خصوص ویژگیهای جامعه ایران و نقد این پدیده اجتماعی از طرف کارشناسان اجتماعی به نگارش درآمده که درنوع خود مهمترین دستاورد جنبش سبز بوده است. تصویر واقعی مردمان ایران زمین را آقای ابراهیم نبوی در مطلب «من دروغ می گویم، پس من هستم!» بخوبی نشان دادهاند، مختصرا" دروغ ریشه درفرهنگ ایرانیان دارد، بنابراین یک ایرانی با توجه به شناختی که از جامعه خودش دارد به آسانی تسلیم دروغ پردازی ارتش سایبری ( دروغ ) حکومت نمی شود و اساسا" باتوجه به موارد یادشده و دهها مورد دیگر کارایی جنگ نرم جمهوری اسلامی در برابر جنبش سبز در حداقل خود است و تناسبي با هزينههاي صرف شده از سوي جمهوري اسلامي ندارد ، اما در این جنگ حکومت علیه مناطق مربوط به اقوام ایران _که با فرهنگ دروغ کمتر آشنایی دارند و بنا به سنتهای جامعه را دروغ امری زشت و غیراخلاقی محسوب می کنند_ گردانندگان جنگ نرم به میزان بیشتری توانستهاند در اهداف خود موفق عمل نمایند. عدم وجود يک فرهنگ سياسی حقيقتا عميق دمکراتيک و متساهل و انتقادپذير بين سياسيون جنبش کردستان و تنشنج و تنش بين بخشهايی از آن، فضا و توشهی لازم را برای اين جنگ حکومت فراهم میکند و در خدمت اميال آن خواهد بود . خنثی نمودن اقدامات غیرملی و ضدانسانی ارتش دروغ، کار سختی نیست؛ تنها نیازمند عزم و همراهی و خرد جمعی است.
جرس:
در حالی که زندانیان سیاسی بی هیچ گناهی و بدون داشتن ابتدایی ترین حقوق اولیه مدتهاست در زندان هستند، دادستان عمومي و انقلاب تهران مدعی شد که مرخصي زنداني امنيتي از يك الگو پيشگيري بهره ميگيرد كه بايد با هدفمندي صورت گيرد.
جعفري دولتآبادي در پاسخ به اين پرسش كه برخي از سايتهاي خبري از تهيه ليستي براي محكومان حوادث بعد از انتخابات براي اعطاي مرخصي خبر داده كه تنها با اعطاي مرخصي به بخشي از آنها موافقت شده است،گفت: مرخصي زندانيان طبق بخشنامه قوهقضائيه صورت گرفته و در اين ارتباط برخي از جرايم مانند اختلاس، شرارت، ناامني و جرائم امنيتي استثنا شده است. بنابراين اگر بخواهيم برخي از بخشنامه را بزرگنمايي كنيم درست نيست.
دادستان تهران با بيان اينكه برخي جرائم به خاطر ماهيت جرم از برخي مزيتها برخوردار هستند، گفت: كاري كه اخيراً و بعد از همايش دادستانهاي سراسر كشور صورت گرفته اين است كه دادستانها موظف شدهاند تيمهايي را به زندان اعزام و با زندانيان صحبت كنند. در اين راستا تيمهاي جداگانهاي از قضات بانوان و آقايان به زندانها اعزام شده تا در مورد مسائل و مشكلات زندانيان رسيدگي لازم را به عمل آورند.
وي ادامه داد: از سوي ديگر كساني كه در مسير اصلاح گام برداشتهاند ميتوانند در حدي كه آئيننامه اجازه داده بعضاً از مرخصي استفاده كنند اما نبايد فراموش كرد كه اعطاي مرخصي بايد در چهارچوب مقررات باشد.
دادستان تهران با بيان اينكه آئيننامه دست ما را بسته است اما تا حدي كه بتوانيم كار را انجام خواهيم داد ، افزود: از ليستي كه شما ميگوييد خبر ندارم و ما نيز آنقدر هم كه شما ميگوئيد زنداني امنيتي نداريم. مرخصي زنداني امنيتي از يك الگو پيشگيري بهره ميگيرد كه بايد با هدفمندي صورت گيرد.
قانون مطبوعات بخوانید
به گزارش خبرنگار ايلنا،عباس جعفري دولتآبادي در آخرين نشست خبري خود با اصحاب رسانه از رسانهها به عنوان بازوي اطلاعرساني مردم در همه نظامهاي سياسي ياد كرد و گفت: در طول سال 89 در مورد اهميت و نقش رسانهها بارها صحبت كردم، اما آنچه كه امروز از اهميت بيشتري برخوردار است رسالت اخلاقي رسانهها ست.
دادستان تهران با تاكيد بر اينكه رسانهها بايد در حوزه پاسداشت اخلاق توجه ويژهاي به خرج داده و فضا را به سمت اطمينانبخشي مردم به پيش ببرند،اظهار كرد: ترويج اخبار خلاف واقع و انعكاس رويداد به صورت غيرواقعي، تيتر كردن برخي اختلافات و دامنزدن به اختلافات قوا و همچنين ايجاد فضاي هتاكي به ديگران موجب شده كه مراجع و مسئولان از اين وضعيت انتقاد كنند.
وي از مطبوعات خواست بار ديگر فصل رسالت مطبوعات را در قانون مطبوعات مطالعه و به آن عمل كنند.
جعفري دولتآبادي خاطرنشان كرد: توجه مطبوعات به آنچه كه رسالت آنها بيان شده هيچگاه به معناي عدم انتقاد سازنده و منصفانه نيست. ما معتقديم كه انتقاد نبايد به همراه تخريب و تحقير باشد و با توجه به حوادثي كه در يكي دو ماه اخير در كشور رخ داده مطبوعات را به اخلاق رسانهاي فرا ميخوانيم.
نکنید جرم است!
وي با بيان اينكه سياست ما در قبال مطبوعات بر پيشگيري بوده است، بدون اشاره به تعطیلی رسانه های مستقل ادامه داد: در حوزه فعاليت برخي مطبوعات گلايه وجود دارد كه اميدواريم آنها نيز به قانون و ارزشهاي اسلامي احترام بگذارند. امروز نشرياتي در كشور منتشر ميشود كه براي فروش بيشتر به ورطه چاپ عكسهاي مبتذل و خلاف ارزش افتادهاند كه طبق قانون استفاده ابزاري از عكس مردان و زنان غيرقانوني است.
جعفري دولتآبادي اظهار كرد: درخواست ما از مطبوعاتي كه در حوزه خانواده و سينما فعاليت ميكنند اين است كه از تصاوير زنان براي فروش بيشتر نشريات خود استفاده نكنند، چرا كه اين كار جرم است و به طور مثال چاپ عكس زني با گيتار و يا در كنار هم گذاشتن يك فوتباليست با هنرمند جاي شبهه دارد.
وي به نقش رسانهها در عرصه مبارزه فرهنگي اشاره كرد و گفت: خود رسانهها بايد در اين زمينه پرچمدار بوده و به مبارزه به اين قبيل بپردازند و اجازه ندهند كه ارزشها به زيرسوال رود.
جرم های چهارشنبه سوری
دادستان تهران در خصوص اقدامات دادستاني براي چهارشنبه آخرسال، گفت: طبق قانون كساني كه بخواهند به اموال عمومي تعرض كرده يا راهبندان كرده و ايجاد مزاحمت كنند در هر فصل و يا هر روز از سال صورت گيرد مرتكب جرم شدهاند و پليس مكلف است كه با آنها برخورد كرده و ضمن معرفي به مراجع قضايي تحت تعقيب قرار گيرد.
جعفري دولتآبادي خاطرنشان كرد:اما اين مسئله به معناي مخالفت ما با برخي مسائل اجتماعي نيست، بلكه ما معتقديم مردم بايد در چهارچوب قانون عمل كنند.
وي ادامه داد: در مقام پيشگيرانه به همه خانوادهها توصيه ميكنم كه اجازه ندهند ايام تعطيلات نوروزشان با تلخي توأم شود و فرزندان آنها گرفتاري مجاري قضايي و پليسي شوند.
وي به جلسه روز گذشته دستگاه قضايي و نيروي انتظامي در ستاد جرائم خاص اشاره كرد و گفت: هر چند كه برخي سايتهاي ضد انقلاب آن را نگراني ما عنوان كردند ،اما بايد بگويم كه اين مسئله نشانه نگراني ما نيست و ما اينگونه تحليلها را نميپذيريم ،چرا كه مردم ما هوشيار بوده و خود مرزهاي انقلاب را با ضد انقلاب تشخيص ميدهند.
ناهماهنگي ميان دادسرا، دادگاه بدوي و دادگاه تجديدنظر
جعفري دولتآبادي در پاسخ به اين پرسش كه با توجه به اينكه در سال جاري بعضاً شاهد ناهماهنگيهايي ميان دادسرا، دادگاه بدوي و دادگاه تجديدنظر بوديم آيا براي سال آينده هماهنگيهايي براي عدم بروز چنين مسائلي صورت گرفته است، اظهار كرد: در دستگاه قضايي بر خلاف دستگاه اداري و اجرايي، مراجع قضايي هركدام اختيارات خاص خود را دارند و طبيعي است كه دادستان كيفرخواست داده و دادگاه بدوي يا تجديدنظر آن را نپذيرد.
دادستانتهران خاطر نشان كرد: در اين بخش نميتوان از مراجع بالاتر گلايه كرد، اما گلايه ما در رابطه با پروندههايي است كه با افكار عمومي ارتباط دارد كه بعضا يا اطلاعرساني دقيقي نميشود، يا احكامي كه در رابطه با آنها صادر ميشود سوال برانگيز است.
وي با تاكيد بر اينكه دادستاني همواره به مراجع بالاتر قضايي احترام گذاشته اما اين مسئله به معناي عدم اعتراض دادستان نيست،ادامه داد: در حوزه جزايي دادستان حق دارد به احكام صادره كه برخلاف مقررات است اعتراض كند.
دادستان تهران در پاسخ به اين پرسش كه آيا شيوه اطلاعرساني در سال آينده تغيير خواهد كرد، گفت: اطلاعرساني در قوه قضائيه بايد با ظرافت توأم باشد و ما نيز در مسائلي كه مقدور باشد اطلاعرساني خواهيم كرد.
وي با بيان اينكه دادستاني تهران در حد مقدور اطلاعرساني خواهد كرد، تاكيد كرد: شفافسازي نيز تا جايي كه با كار ما مغايرت نداشته باشد صورت خواهد گرفت. اما بنده معتقدم كه ما هرچه كمتر سخن گفته و بيشتر عمل كنيم بهتر است.
شرکتهای هرمی و اتباع بیگانه
جعفري دولتآبادي درباره برخورد با شركتهاي هرمي نيز گفت: از اواخر سال 88 فعاليتهاي شركتهاي هرمي شديد و در سال 89 به اوج رسيد و دفاتر بسياري راهاندازي شد كه بعضا در برخورد با آنها در يك دفتر حدود 100 نفر دستگير شدند و حتي اتباع بيگانه نيز در آن دفاتر حضور داشتند.
وي آخرين اقدام صورت گرفته در مبارزه با شركتهاي هرمي را در روز جمعه گذشته عنوان كرد و گفت: عضويت در شركتهاي هرمي جرم بوده و افرادي كه با علم خانه در اختيار اين افراد ميگذارند حتما با آنها برخورد شده و دستگاه قضايي به سمت سران اين شركتها خواهد رفت.
وي با بيان اينكه اين اقدامات در سال آينده نيز ادامه خواهد داشت از مديريت شركتهاي هرمي در خارج از كشور خبر داد و گفت: اخيرا پرونده حسين ـ غ كه يكي از سران شركتهاي هرمي است با صدور كيفرخواست به دادگاه ارسال شده است.
جعفري دولتآبادي در پايان اظهار كرد: سياست دادستاني تهران در سال آينده مبارزه قاطعانه و جدي با شركتهاي هرمي است و از سوي ديگر دادستاني براي سال آينده برنامه منسجم براي نظارت بيشتر بر دادگاه و زندانها خواهد داشت.
دادستان تهران با بيان اينكه برخي جرائم به خاطر ماهيت جرم از برخي مزيتها برخوردار هستند، گفت: كاري كه اخيراً و بعد از همايش دادستانهاي سراسر كشور صورت گرفته اين است كه دادستانها موظف شدهاند تيمهايي را به زندان اعزام و با زندانيان صحبت كنند. در اين راستا تيمهاي جداگانهاي از قضات بانوان و آقايان به زندانها اعزام شده تا در مورد مسائل و مشكلات زندانيان رسيدگي لازم را به عمل آورند.
وي ادامه داد: از سوي ديگر كساني كه در مسير اصلاح گام برداشتهاند ميتوانند در حدي كه آئيننامه اجازه داده بعضاً از مرخصي استفاده كنند اما نبايد فراموش كرد كه اعطاي مرخصي بايد در چهارچوب مقررات باشد.
دادستان تهران با بيان اينكه آئيننامه دست ما را بسته است اما تا حدي كه بتوانيم كار را انجام خواهيم داد ، افزود: از ليستي كه شما ميگوييد خبر ندارم و ما نيز آنقدر هم كه شما ميگوئيد زنداني امنيتي نداريم. مرخصي زنداني امنيتي از يك الگو پيشگيري بهره ميگيرد كه بايد با هدفمندي صورت گيرد.
قانون مطبوعات بخوانید
به گزارش خبرنگار ايلنا،عباس جعفري دولتآبادي در آخرين نشست خبري خود با اصحاب رسانه از رسانهها به عنوان بازوي اطلاعرساني مردم در همه نظامهاي سياسي ياد كرد و گفت: در طول سال 89 در مورد اهميت و نقش رسانهها بارها صحبت كردم، اما آنچه كه امروز از اهميت بيشتري برخوردار است رسالت اخلاقي رسانهها ست.
دادستان تهران با تاكيد بر اينكه رسانهها بايد در حوزه پاسداشت اخلاق توجه ويژهاي به خرج داده و فضا را به سمت اطمينانبخشي مردم به پيش ببرند،اظهار كرد: ترويج اخبار خلاف واقع و انعكاس رويداد به صورت غيرواقعي، تيتر كردن برخي اختلافات و دامنزدن به اختلافات قوا و همچنين ايجاد فضاي هتاكي به ديگران موجب شده كه مراجع و مسئولان از اين وضعيت انتقاد كنند.
وي از مطبوعات خواست بار ديگر فصل رسالت مطبوعات را در قانون مطبوعات مطالعه و به آن عمل كنند.
جعفري دولتآبادي خاطرنشان كرد: توجه مطبوعات به آنچه كه رسالت آنها بيان شده هيچگاه به معناي عدم انتقاد سازنده و منصفانه نيست. ما معتقديم كه انتقاد نبايد به همراه تخريب و تحقير باشد و با توجه به حوادثي كه در يكي دو ماه اخير در كشور رخ داده مطبوعات را به اخلاق رسانهاي فرا ميخوانيم.
نکنید جرم است!
وي با بيان اينكه سياست ما در قبال مطبوعات بر پيشگيري بوده است، بدون اشاره به تعطیلی رسانه های مستقل ادامه داد: در حوزه فعاليت برخي مطبوعات گلايه وجود دارد كه اميدواريم آنها نيز به قانون و ارزشهاي اسلامي احترام بگذارند. امروز نشرياتي در كشور منتشر ميشود كه براي فروش بيشتر به ورطه چاپ عكسهاي مبتذل و خلاف ارزش افتادهاند كه طبق قانون استفاده ابزاري از عكس مردان و زنان غيرقانوني است.
جعفري دولتآبادي اظهار كرد: درخواست ما از مطبوعاتي كه در حوزه خانواده و سينما فعاليت ميكنند اين است كه از تصاوير زنان براي فروش بيشتر نشريات خود استفاده نكنند، چرا كه اين كار جرم است و به طور مثال چاپ عكس زني با گيتار و يا در كنار هم گذاشتن يك فوتباليست با هنرمند جاي شبهه دارد.
وي به نقش رسانهها در عرصه مبارزه فرهنگي اشاره كرد و گفت: خود رسانهها بايد در اين زمينه پرچمدار بوده و به مبارزه به اين قبيل بپردازند و اجازه ندهند كه ارزشها به زيرسوال رود.
جرم های چهارشنبه سوری
دادستان تهران در خصوص اقدامات دادستاني براي چهارشنبه آخرسال، گفت: طبق قانون كساني كه بخواهند به اموال عمومي تعرض كرده يا راهبندان كرده و ايجاد مزاحمت كنند در هر فصل و يا هر روز از سال صورت گيرد مرتكب جرم شدهاند و پليس مكلف است كه با آنها برخورد كرده و ضمن معرفي به مراجع قضايي تحت تعقيب قرار گيرد.
جعفري دولتآبادي خاطرنشان كرد:اما اين مسئله به معناي مخالفت ما با برخي مسائل اجتماعي نيست، بلكه ما معتقديم مردم بايد در چهارچوب قانون عمل كنند.
وي ادامه داد: در مقام پيشگيرانه به همه خانوادهها توصيه ميكنم كه اجازه ندهند ايام تعطيلات نوروزشان با تلخي توأم شود و فرزندان آنها گرفتاري مجاري قضايي و پليسي شوند.
وي به جلسه روز گذشته دستگاه قضايي و نيروي انتظامي در ستاد جرائم خاص اشاره كرد و گفت: هر چند كه برخي سايتهاي ضد انقلاب آن را نگراني ما عنوان كردند ،اما بايد بگويم كه اين مسئله نشانه نگراني ما نيست و ما اينگونه تحليلها را نميپذيريم ،چرا كه مردم ما هوشيار بوده و خود مرزهاي انقلاب را با ضد انقلاب تشخيص ميدهند.
ناهماهنگي ميان دادسرا، دادگاه بدوي و دادگاه تجديدنظر
جعفري دولتآبادي در پاسخ به اين پرسش كه با توجه به اينكه در سال جاري بعضاً شاهد ناهماهنگيهايي ميان دادسرا، دادگاه بدوي و دادگاه تجديدنظر بوديم آيا براي سال آينده هماهنگيهايي براي عدم بروز چنين مسائلي صورت گرفته است، اظهار كرد: در دستگاه قضايي بر خلاف دستگاه اداري و اجرايي، مراجع قضايي هركدام اختيارات خاص خود را دارند و طبيعي است كه دادستان كيفرخواست داده و دادگاه بدوي يا تجديدنظر آن را نپذيرد.
دادستانتهران خاطر نشان كرد: در اين بخش نميتوان از مراجع بالاتر گلايه كرد، اما گلايه ما در رابطه با پروندههايي است كه با افكار عمومي ارتباط دارد كه بعضا يا اطلاعرساني دقيقي نميشود، يا احكامي كه در رابطه با آنها صادر ميشود سوال برانگيز است.
وي با تاكيد بر اينكه دادستاني همواره به مراجع بالاتر قضايي احترام گذاشته اما اين مسئله به معناي عدم اعتراض دادستان نيست،ادامه داد: در حوزه جزايي دادستان حق دارد به احكام صادره كه برخلاف مقررات است اعتراض كند.
دادستان تهران در پاسخ به اين پرسش كه آيا شيوه اطلاعرساني در سال آينده تغيير خواهد كرد، گفت: اطلاعرساني در قوه قضائيه بايد با ظرافت توأم باشد و ما نيز در مسائلي كه مقدور باشد اطلاعرساني خواهيم كرد.
وي با بيان اينكه دادستاني تهران در حد مقدور اطلاعرساني خواهد كرد، تاكيد كرد: شفافسازي نيز تا جايي كه با كار ما مغايرت نداشته باشد صورت خواهد گرفت. اما بنده معتقدم كه ما هرچه كمتر سخن گفته و بيشتر عمل كنيم بهتر است.
شرکتهای هرمی و اتباع بیگانه
جعفري دولتآبادي درباره برخورد با شركتهاي هرمي نيز گفت: از اواخر سال 88 فعاليتهاي شركتهاي هرمي شديد و در سال 89 به اوج رسيد و دفاتر بسياري راهاندازي شد كه بعضا در برخورد با آنها در يك دفتر حدود 100 نفر دستگير شدند و حتي اتباع بيگانه نيز در آن دفاتر حضور داشتند.
وي آخرين اقدام صورت گرفته در مبارزه با شركتهاي هرمي را در روز جمعه گذشته عنوان كرد و گفت: عضويت در شركتهاي هرمي جرم بوده و افرادي كه با علم خانه در اختيار اين افراد ميگذارند حتما با آنها برخورد شده و دستگاه قضايي به سمت سران اين شركتها خواهد رفت.
وي با بيان اينكه اين اقدامات در سال آينده نيز ادامه خواهد داشت از مديريت شركتهاي هرمي در خارج از كشور خبر داد و گفت: اخيرا پرونده حسين ـ غ كه يكي از سران شركتهاي هرمي است با صدور كيفرخواست به دادگاه ارسال شده است.
جعفري دولتآبادي در پايان اظهار كرد: سياست دادستاني تهران در سال آينده مبارزه قاطعانه و جدي با شركتهاي هرمي است و از سوي ديگر دادستاني براي سال آينده برنامه منسجم براي نظارت بيشتر بر دادگاه و زندانها خواهد داشت.
جــرس:
منابع خبری دانشجویی گزارش داده اند بعد از آنکه فعالین جنبش سبز در واکنش به حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان تصمیم به راهپیمایی های هفتگی در روزهای سه شنبه گرفت، مقامات انتصابی دانشگاه تهران، فشارهای مختلفی جهت عدم حضور دانشجویان در این تجمعات وارد ساخته اند.
به گزارش منابع خبری جرس، پس از تجمع دهم اسفند که تعدادی از اساتید و دانشجویان دانشگاه تهران اقدام به تعطیلی کلاسها نموده و در تجمعات حضور یافتند، حراست دانشگاه اقدام به برخورد با تعدادی از آنها کرد و به کمیته انضباطی احضار نمود.
در همین راستا تعدادی از دانشجویان دانشکده فنی ممنوع الورود شده اند و تعدادی نیز حکم انضباطی دریافت نموده اند.
همچنین چند تن از اساتید که اقدام به تعطیلی کلاس های درس خود کرده بودند به کمیته انضباطی اساتید فراخوانده شده و مورد مواخذه قرار گرفته اند.
پس از این اتفاقات بود که فرهاد رهبر، رئیس انتصابی دانشگاه تهران و از حامیان دولت، با ارسال نامه هایی به روسای تعدادی از دانشکده ها، دستور به تشکیل کلاس ها در روزهای سه شنبه و الزام به حضور و غیاب توسط اساتید داده است.
جرس:
به رغم ممنوعیت خرید و فروش مشروبات الکلی، رییس پلیس ترافیک شهری گفت: پلیس در ایام نوروز علاوه بر کنترل بزرگراه ها از رانندگانی که دارای رفتار نامتعادل هستند تست اعتیاد و الکل می گیرد.
سرهنگ محسن مهرایی در گفتوگو با برنا با بیان این مطلب افزود: به منظور جلوگیری از افزایش تصادفات در نوروز ماموران پلیس علاوه بر کنترل سرعت در بزرگراه ها رانندگان نا متعادل را برای تست اعتیاد و الکل به بهداری پلیس معرفی می کنند.
رییس پلیس ترافیک شهری در ادامه اظهار داشت: در صورت مثبت بودن جواب آزمایش این افراد به مراجع قضایی معرفی خواهند شد.
وی تصریح کرد: با توجه به این که تهران در نوروز خلوت می شود، کنترل پلیس در معابر و بزرگراه ها برای تامین امنیت و کاهش احتمال بروز حوادث افزایش خواهد یافت.
تست الکل از سال گذشته در جاده های کشور آغاز شد. این در حالی است که بر اساس قوانین خرید وفروش مشروبات الکلی ممنوع است. در همین حال مصرف مشروبات الکلی یکی از عوامل تصادفات شهری و بین جاده ای ذکر شده است.
پیش ازاین فرمانده پلیسراه کشور با اشاره به اینکه کیتهای تست الکل به میزان لازم خریداری و در اختیار گشتهای پلیسراه در جادههای کشور قرار داده شده است، گفته بود: پلیس در تابستان امسال تمامی رانندگان وسایط نقلیه ناوگان حملونقل جادهای اعم از مسافربری و باربری سبک و سنگین و عمومی و شخصی مشکوک را مورد تست سلامت قرار میدهد و با متخلفان بدون اغماض برخورد میکند.
وی تصریح کرده بود: کیتهای جدید تست سلامت ظرف مدت زمان کمتر از 2 دقیقه بانمونهبرداری از بزاق دهان رانندگان آنهایی را که طی 24ساعت گذشته موادمخدر و مشروبات الکلی مصرف کرده باشند را مشخص میکند.
به رغم ممنوعیت خرید و فروش مشروبات الکلی، رییس پلیس ترافیک شهری گفت: پلیس در ایام نوروز علاوه بر کنترل بزرگراه ها از رانندگانی که دارای رفتار نامتعادل هستند تست اعتیاد و الکل می گیرد.
سرهنگ محسن مهرایی در گفتوگو با برنا با بیان این مطلب افزود: به منظور جلوگیری از افزایش تصادفات در نوروز ماموران پلیس علاوه بر کنترل سرعت در بزرگراه ها رانندگان نا متعادل را برای تست اعتیاد و الکل به بهداری پلیس معرفی می کنند.
رییس پلیس ترافیک شهری در ادامه اظهار داشت: در صورت مثبت بودن جواب آزمایش این افراد به مراجع قضایی معرفی خواهند شد.
وی تصریح کرد: با توجه به این که تهران در نوروز خلوت می شود، کنترل پلیس در معابر و بزرگراه ها برای تامین امنیت و کاهش احتمال بروز حوادث افزایش خواهد یافت.
تست الکل از سال گذشته در جاده های کشور آغاز شد. این در حالی است که بر اساس قوانین خرید وفروش مشروبات الکلی ممنوع است. در همین حال مصرف مشروبات الکلی یکی از عوامل تصادفات شهری و بین جاده ای ذکر شده است.
پیش ازاین فرمانده پلیسراه کشور با اشاره به اینکه کیتهای تست الکل به میزان لازم خریداری و در اختیار گشتهای پلیسراه در جادههای کشور قرار داده شده است، گفته بود: پلیس در تابستان امسال تمامی رانندگان وسایط نقلیه ناوگان حملونقل جادهای اعم از مسافربری و باربری سبک و سنگین و عمومی و شخصی مشکوک را مورد تست سلامت قرار میدهد و با متخلفان بدون اغماض برخورد میکند.
وی تصریح کرده بود: کیتهای جدید تست سلامت ظرف مدت زمان کمتر از 2 دقیقه بانمونهبرداری از بزاق دهان رانندگان آنهایی را که طی 24ساعت گذشته موادمخدر و مشروبات الکلی مصرف کرده باشند را مشخص میکند.
جــرس:
فریدالدین حداد عادل، پسر رئیس سابق مجلس و برادر عروس رهبر جمهوری اسلامی، در مصاحبه با یکی از نشریات داخل کشور ، در توصیف وضع معیشت و زندگی رهبری، اظهار داشته است: "وی ساده زندگی می کند، شما خواهید دید خدا چگونه با آقای مخملباف رفتار خواهد کرد. چون دروغهایی را نسبت میدهد که هیچ کدام آنها صحت ندارد. ای کاش یک دانه از حرفهای وی در یک سال اخیر درست بود."
این فعال اصولگرا در گفتگو با ویژه نامه نوروزی نشریه «مثلث»، در واکنش به آنچه که در خصوص زندگی شخصی و اموال رهبر جمهوری اسلامی مطرح می شود، گفته است: "...زمان عروسی خواهرم رفتیم به منزل رهبری. خانه ایشان را دیدم. کف اتاق فرش ماشینی بود. ظاهرش خیلی ساده بود و یک گوشه ایستادیم و ایشان خوشامدی گفتند و تبریک گفتند. یک نکته جالب اینجاست که وقتی رهبری آمد ... چند نفر از خانمها منقلب شدند و گریه کردند. شما تصور کنید خانمی که آمده عروسی و بعد اشک بریزد چه وضع بدی در چهره او پیدا میشود. بعد از عروسی به یکی از محارم گفتم چرا چهرهات اینطور شده است؟ گفت آقا را دیدیم گریه کردیم. آن روز کف خانه فرش ماشینی بود. روز بعد که خانم من هم حضور داشت گفتم چطور بود؟ گفت موکت بود. یعنی همان یک شب خانه رهبری مملکت فرش ماشینی پهن بود."
فریدالدین حداد عادل همچنین در مورد وضع مجتبی خامنه ای، همسر خواهر خود، گفته است: "از آن سال تا به حال حاج آقا مجتبی در آپارتمانی زندگی میکنند. ایشان سه بار در طول زندگیشان اسبابکشی کردهاند. همیشه یک کامیون وسایل منزل را جابهجا میکند."
بخشی از این مصاحبه که در سایت الف منتشر شده به شرح زیر است :
رابطه شما با دامادتان، مجتبی [خامنهای] چگونه است؟
ایشان اخلاقیترین فردی است که من در طول عمرم دیدهام. در این۱۳ـ۱۲ سالی که با ایشان هستم هیچ وقت صدای بلند یا کلمهای خلاف ادب از وی نشنیدهام. هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آنها خشک، تلخ و بیروح نبوده است. همانطور که میگوید و میخندد و با بچهها و جوانان معاشرت میکند به همان اندازه جدی، پرکار و پرتلاش و درسخوان است. معمولا تا دو سه نیمه شب مطالعه میکند. بسیار اهل مطالعات مذهبی و اخلاقی است. در به کار بردن الفاظ و اظهارنظر در مورد اقوال و اعمال افراد بسیار دقیق است. در مورد بدترین دشمنانش هم منصفانه حرف میزند.
ایشان اخلاقیترین فردی است که من در طول عمرم دیدهام. در این۱۳ـ۱۲ سالی که با ایشان هستم هیچ وقت صدای بلند یا کلمهای خلاف ادب از وی نشنیدهام. هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آنها خشک، تلخ و بیروح نبوده است. همانطور که میگوید و میخندد و با بچهها و جوانان معاشرت میکند به همان اندازه جدی، پرکار و پرتلاش و درسخوان است. معمولا تا دو سه نیمه شب مطالعه میکند. بسیار اهل مطالعات مذهبی و اخلاقی است. در به کار بردن الفاظ و اظهارنظر در مورد اقوال و اعمال افراد بسیار دقیق است. در مورد بدترین دشمنانش هم منصفانه حرف میزند.
ایشان چند فرزند دارد؟
یک پسر دارد.
یک پسر دارد.
تقریبا همسن هستید؟
خیر. ایشان ۳ـ۲ سال از من بزرگتر است.
با یکدیگر رابطه خانوادگی تنگاتنگی دارید؟
بعد از برادرانشان فکر میکنم رابطه ما به خاطر نسبت فامیلیمان زیاد است و اخیرا هم با هم در سفر خانوادگی دلچسبی بودیم.
رفت و آمد نزدیک با خانواده رهبری هم دارید؟
نه به آن معنی ولی در حد مناسبات فامیلی بی رابطه نیستیم اما رابطه عمیق و گسترده نداریم. مادرٰها با هم سلام و علیک خوبی دارند.
اولین بار که خبر خواستگاری فرزند رهبری را از خواهرتان شنیدید چه احساسی داشتید؟
من و خواهرهایم خیلی متعجب شده بودیم.
چرا؟
خانم آقا به طور ناشناس آمده بودند از خواهرم خواستگاری کرده بودند. مادرم گفته بود ایشان درس دارد. گفتند حالا صحبت کنیم. پدر و مادرم رفتند یک گوشه و با هم صحبت کردند. ما هم علت طولانی شدن صحبت آنها را از هم پرسیدیم. من رفتم گفتم چه خبر است؟ مادرم گفت میدانی برای خواهرت خواستگار آمده؟ گفتم اینکه طبیعی است. وی جواب داد نه، این بار برای پسر رهبری آمدند. من گفتم یعنی چه میشود؟ بالاخره هر برادری نسبت به آینده خواهرش حساسیتهایی دارد چه رسد به آنکه شوهر آینده وی بخواهد پسر مقام اول نظام باشد. از این بابت خیلی ذهنم مشغول شد.
بعد که ماجرا جلو رفت چه شد؟
اولین دیدار ما خیلی خوب بود، چون وقتی حاج آقا مجتبی آمد با خواهرم صحبت کرد، من اتاق دیگر بودم. ایشان از اتاق آمد بیرون. مادر گفت بنده خدا آقای مجتبی خامنهای تنهاست، برو با ایشان صحبت کن. دیدم حاج آقا مجتبی کت و شلوار به تن دارد – آن وقتا هنوز معمم نشده بود- بعد از احوالپرسی، دیدم چیزی که در وی نیست روحیه آقازادگی و تکبر و غرور است. لذا خیلی زود با هم صمیمی شدیم. همان روز هم یک بحث داغ و سنگین در مورد شخصیتهای معروف اصلاحطلبان انجام دادیم.
چه سالی بود؟
۷۶ بود.
تا پیش از این وصلت حضرت آقا را از نزدیک دیده بودید؟
یکی، دو مورد پیش آمده بود. عموی من در کرمانشاه معاون سیاسی استاندار بود و بعدها سرپرست استانداری شد. در این مدت به خاطرِ غائله کردستان و بعد جنگ، حضرت آقا زیاد به آنجا سفر کرده بودند و با هم خیلی آشنا بودند. ارادت فامیلی ما به مقام معظم رهبری از همان جا شروع شد. یک بار در باغ پدربزرگ مرحومم دور هم جمع بودیم، ایشان گفت آیتالله خامنه ای بادیگران فرق میکنند. اصلا یک خصلت اضافه دارد. همان موقع به عمو هم گفت ایشان را دعوت کند. یک بار بیاید منزل ما که در همان ایام ایشان دعوترا قبول کردند. بعد هم که این لطف شامل حال ما شد. روزی که عروسی خواهرم بود به من گفتند آقا میخواهند عروس را ببینند.
تا آن موقع خواهر شما را ندیده بودند؟
نه. در مراسم عروسی رسم است که داماد همراه یک نفر سر سفره عقد برود و گفتند کسی باشد که به عروس و مادر عروس محرم باشد. من به مدت پنج دقیقه در کنار حضرت آقا تنها بودم بدون آنکه محافظی باشد. پدرم آن موقع نبود. ما رفتیم به منزل مقام معظم رهبری. خانه ایشان را دیدم. کف اتاق فرش ماشینی بود. ظاهرش خیلی ساده بود و یک گوشه ایستادیم و ایشان خوشامدی گفتند و به اقوام وی تبریک گفتند. یک نکته جالب اینجاست که وقتی رهبری آمدند خیلی از خانم ها آمدند جلو. خیلی التماس دعا گفتند و خیلی عرض ارادت کردند. چند نفر از خانمها با دیدن ایشان منقلب شدند و گریه کردند. شما تصور کنید خانمی که آمده عروسی و بعد اشک بریزد چه وضع بدی در چهره او پیدا میشود. بعد از عروسی به یکی از محارم گفتم چرا چهرهات اینطور شده است؟ گفت آقا را دیدیم گریه کردیم. آن روز کف خانه فرش ماشینی بود. روز بعد که خانم من هم حضور داشت گفتم چطور بود؟ گفت موکت بود. یعنی همان یک شب خانه رهبری مملکت فرش ماشینی پهن بود. از آن سال تا به حال حاج آقا مجتبی در آپارتمانی زندگی میکنند. ایشان سه بار در طول زندگیشان اسبابکشی کردهاند. همیشه یک کامیون وسایل منزل را جابهجا میکند.
منزل رهبری از آن تاریخ نرفتید؟
تنها باری که رفتم روز عروسی خواهرم بود. بعدها به اتفاق پدرم به کتابخانه شخصی ایشان رفتم. فقط میتوان بگویم ما نمیتوانیم اینطور زندگی کنیم. یعنی خواهید دید خدا چگونه با آقای مخملباف رفتار خواهد کرد. چون دروغهایی را نسبت میدهد که هیچ کدام آنها صحت ندارد. ای کاش یک دانه از حرفهای وی در یک سال اخیر درست بود.
آقا خیلی کتاب دارند، خیلی کتاب به ایشان هدیه میشود و خیلی کتاب هم میخرند و خیلی کتاب هم میخوانند. اما این محیط کاملا ساده است. کف آنجا موکت است. هیچ تجملات خاصی در آن نیست. نه اینکه امکان آن نباشد بلکه رهبری اجازه ورود تجملات به زندگی خودشان را نمیدهند..."
گفتنی است طی بیست ماه اخیر، اخبار و گزارش هایی متناقض پیرامون اموال و دارایی های مربوط به مجتبی خامنه ای در داخل و خارج کشور و همچنین برخی منسوبان رهبری منتشر شده، که واکنش های گوناگونی در پی داشته است. مصاحبه با برادر عروس رهبری، واکنشی به همین اخبار و گزارش ها محسوب می شود.
نامه همسر شهید همت و همسر شهید باکری به دادستان انقلاب:
به زندانیان سیاسی مرخصی بدهید، خانواده شهدا ضمانت می کنند
کلمه: همسر شهید همت و همسر شهید باکری درآستانه نوروز نامه ای مشترک خطاب به دادستان انقلاب نوشتند. آنها با اشاره به نزدیک شدن نوروز از دادستان خواستند به زندانیان سیاسی مرخصی نوروزی دهند. همسران این دو سردار شهید دوران دفاع مقدس تاکید کردند که شایسته نیست که زندانیان سیاسی که بعضی از آنها از رزمندگان دفاع مقدس و جانبازان جنگ تحمیلی بوده اند از این حق مسلم یک زندانی محروم باشند.
متن کامل نامه به شرح زیر است:
دادستان محترم انقلاب
باسلام؛ احتراماً به استحضار می رساند، در شرایطی که مجرمین خطرناک و سابقه دار و قاچاقچیان مواد مخدر ـ که سلامت جامعه و جوانان این مرز و بوم را به خطر می اندازند ـ از مرخصی نوروزی برای دیدار با خانواده هایشان بهره مند می شوند، شایسته نیست که زندانیان سیاسی که بعضی از آنها از رزمندگان دفاع مقدس و جانبازان جنگ تحمیلی بوده اند از این حق مسلم یک زندانی محروم باشند.
لذا از آن مقام قضایی تقاضا دارد نسبت به اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی تجدید نظر شود, جمعی از خانواده شهدا حاضرند این عزیزان را ضمانت نمایند.
همسر شهید ابراهیم همت – همسر شهید حمید باکری
نماینده اراک: واردات انبوه گوشت و تخم مرع به تولیدکنندگان خسارت بزرگی زده است
رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس، با اعلام فراگیر شدن برخی بیماریهای خاص مانند تب برفکی و آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان در جمعیت دام و طیور کشور، گفت: واردات انبوه گوشت و تخممرغ، موجب خسارتهای بزرگی به تولیدکنندگان داخلی شده است.
عباس رجایی در گفت و گو با خبرنگار خانهملت افزود: هیئت تحقیق و تفحص کمیسیون کشاورزی، از واردات دام زنده، گوشت و تخم مرغ با توجه به اپیدمیک بودن بیماریهای دام و طیور، از سازمان دامپزشکی کشور خواسته است تا گزارش کاملی از عملکرد خود را در سالهای ۸۸ و ۸۹ به این کمیسیون ارائه دهد.
وی ادامه داد: آلوده بودن جمعیت دام سنگین و سبک و همچنین طیور کشور به بیماریهای مشترک میان انسان و حیوان، موجب افزایش واردات این محصولات شده است و به همین علت تولیدکنندگان داخلی این اقلام با زیانهای کلان مالی روبهرو شدهاند.
نماینده مردم اراک، کمیجان و خنداب در مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: با توجه به حجم کار فزاینده مجلس در بررسی برنامه بودجه و نبود زمان کافی تا پایان سال، بررسی عملکرد سازمان دامپزشکی به سال آینده موکول میشود.
رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی بیان کرد: سازمان دامپزشکی کشور متعهد شده است تا پیش از پایان امسال اسناد و مدارک لازم برای بررسی عملکرد خود را به کمیسیون کشاورزی تقدیم کند.
پیش از این، آلوده بودن مرغهای تخمگذار کشور به بیماری آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان موجب پایین آمدن مصرف تخممرغهای داخلی و رونق گرفتن واردات انبوه این محصول شده بود.
هاشمی رفسنجانی: قرار بود بودجه را از نفت مستقل کنیم، اما نشد
رئیسمجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرد: مطمئناً مردم فهیم ایران، خوب میدانند دشمنان دوستنمای ما در داخل و خارج با برنامه شوم «تفرقهانداز و حکومت کن» که ترجمه سیاست شیطانی «فرّق تسد» استعمار پیر است، درصددند تا با ناکارآمد جلوه دادن جمهوری اسلامی در اداره جامعه، اسلام را در تعارض با جمهوریت نشان دهند و با حمایتهای خویش از متحجرین افراط گرا که نمونه آن را در خلق القاعده و طالبان دیدیم، چهره لطیف اسلام را با نسبت دادن خشونتها به مسلمانان مخدوش نمایند.
به گزارش ایلنا، آیتالله هاشمی رفسنجانی در نوشتاری به مناسبت ۲۹ اسفند، روز ملی شدن صنعت نفت به بیان دیدگاههای خود پرداخته است.
متن این دیدگاه در ادامه میآید:
ایران اسلامی در میان کشورهای اسلامی و غیراسلامی دنیا، ویژگیهای منحصر به فردی دارد که به مصداق شعر «دشمن طاووس آمد پر او» از گذشتههای دور مطمع نظر یغماگران و چپاول پیشگان بود است.
دین مبین اسلام، مکتب متعالی تشیّع، مقبره شناسایی شده ۱۶ پیامبر خدا، قدمت توحیدگرایی و دینداری، تمدن باسابقه طولانی، فرهنگ غنی مردمی، سوابق حاکمیتهای مثبت و منفی در طول تاریخ، قومیتهای گوناگون و زبانهای متفاوت، وجود اماکن باستانی و زیارتگاههای متعدد، تاریخ مشعشع علم و دانش، وجود مراکز دانشگاهی مانند جندیشاپور و زیج ایلخانی، حضور مؤثر پزشکان ایرانی در اقصی نقاط معموره دنیای قدیم، استعدادهای درخشان، دستاوردهای خیرهکننده دانشهای جدید، همچنین برخورداری از جغرافیای راهبردی به عنوان چهارراه ارتباطی جهان، بهترین، کوتاهترین و امنترین مسیر لولههای انتقال انرژی به غرب و شرق جهان، وجود دو دریا در شمال و جنوب، مناطق کویری، کوهستانی، جنگلی و جلگهای، وجود همزمان چهار فصل سال در مناطق مختلف کشور، معادن گوناگون و منابع مختلف، به خصوص منابع انرژی و به ویژه نفت و گاز، ایران را کلکسیونی از انواع موهبتهای الهی کرده و این همه امتیازات برای اینکه از یوغ استعمارگران رهایی یابد و به معنای کامل کلمه در خدمت مردم باشد، برخلاف دولتهای مستعجل حاکمیتهای قلدرمأبانه، نیاز به یک ساختار پایدار و مترقی داشت که الحمدلله همزمان با زمزمه دمکراسی در جهان، در قرن گذشته انقلاب مشروطه و در این قرن انقلاب اسلامی بهترین نوع آن، یعنی مردمسالاری دینی را در این سرزمین پهناور پایهریزی کرد.
انقلابی که با همراهی مردم، رهبری امام راحل و پیشتازی روحانیت، روح استقلالطلبی و آزادیخواهی را نه تنها به ایران، بلکه در کالبد استبداد زده ملتهای مسلمان و ستمدیده منطقه و جهان دمید که نمونههای آن را امروزه در کشورهای تونس، مصر، الجزایر، لیبی، یمن، اردن، بحرین و… میبینیم. انقلابی که با نواختن آهنگ بیداری در جان خوابآلود ملتها، رویای استیلای تفکرات لیبرالی و مارکسیستی غرب و شرق بر کشورهای مسلمان را برای چپاول منابع، به کابوسی وحشتناک برای آنها مبدّل کرد و به روند تدریجی حرکت جوامع برای حذف دیکتاتوری و دخالت مردم بر سرنوشت خویش سرعتی مضاعف بخشید.
از میان عوامل متعدد تسریع در سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، به مناسبت روز ملی شدن صنعت نفت در ایران، به اعتصاب کارکنان شرکت نفت اشاره میکنم که با حکم امام(ره) برای عضویت در هیأت حل مشکل سوخت مردم در زمستان سرد قبل از طلوع خورشید پیروزی در بهمن ۵۷، شاهد عینی اهمیت این ماده برای سقوط یا بقای حکومت نامشروع پهلوی بودم. اعتصابی که به دلیل اختلال در تولید و توضیع صدور نفت، نه تنها رژیم پهلوی را به خاطر خوشخدمتیهای سابق در تقدیم نفت فراوان و ارزان به غرب، از چشم قدرتهای استکباری انداخت، بلکه ماشین جنگی ژاندارم پرطمطراق منطقه را در سرکوب راهپیماییهای مردم در شهرهای مختلف زمینگیر و مستأصل کرد.
نفت، این ماده طبیعی و موهبت خداوندی که اکتشافش در ایران تاریخی صد ساله دارد، استکباریون را بر آن داشت تا برای استثمار آن، در اجرای نقشههای شیطانی خویش در جهت انتخاب حاکمان غیرمردمی و دستنشانده دقت کنند تا به قول آن مورخ انگلیسی مبادا ایرانیان مانع رسیدن «این مایع سیاه شوند که خون رگ اقتصاد بریتانیاست» و چرچیل، صریحاً میگفت: «بقای عظمت امپراطوری ما ایجاب میکند که مالکیت یا حداقل کنترل منابع نفتی ایران را به هر قیمتی که شده، به دست آوریم.» (۲۹ اسفند، سالروز ملی شدن صنعت نفت، انتشارات وزارت نفت، ۱۳۶۵، ص ۱۸)
نگاهی از سر تأمل به اتفاقات مهم تاریخ ایران در یک قرن گذشته نشان میدهد که نفت و منابع دیگر انرژی فسیلی، محور تصمیمسازان و تصمیمگیران در خارج از مرزهای ایران برای استیلای بر این سرزمین خدا خوب کرده، بود.
از سال ۱۲۷۸ که اولین چاه نفت ایران در مسجد سلیمان کشف شد، غرب با طمع چپاول و به لطایف الحیل قراردادهای استعماری را بر دولتهای غیرمردمی تحمیل کرد و اوج همکاری استعمار و استبداد معاهده ۱۳۱۲ بود که اتفاقاً به مصداق مثل معروف «عدو شد سبب خیر اگر خدا خواهد» همان یکی از دلایل زمینهساز شکلگیری نهضت ملی شدن صنعت نفت بود.
قرارداد الحاقی را به مجلس بردند، ولی نمایندگان مجلس تحت فشار افرادی چون آیتالله کاشانی و دکتر مصدق از تصویب آن امتناع کردند. عدم تصویب این لایحه و مباحثاتی که درباره آن در گرفت، باعث آگاهی مردم از ماهیت استعماری قراردادهای پیشین شد و زمینه را برای مخالفتهای بعدی و تلاش برای ملی شدن صنعت نفت فراهم ساخت. اما نفت سرمایهای نبود که استعمارگران دست بردارند و دیدیم که برای تداوم حضور خویش در منطقه و ایران، شولای ژاندارمی را بر اندام نارسای رژیم پهلوی دوختند تا بشکه بشکه نفت را زیر لوای آن ببرند و این روند تا مقطع تاریخی پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و نقطه انقطاع آن اعتصاب کارکنان نفت بود که پیش از این گفتم.
از همان روزهای اول پس از پیروزی انقلاب معلوم بود قدرتمندان آن روز جهانی و سردمداران دو بلوک شرق و غرب، پیروزی یک انقلاب، آن هم با ماهیت واقعی اسلامی و مردمی را در مهمترین زنجیره سیاستهای خویش برنمیتابند و با همه تضادها، برای تأمین منافع حیاتی خویش، هم رأی و همراه میشوند.
لغو قراردادهای علمی، اقتصادی و نظامی، بلوکه کردن داراییهای ایران، تحریمهای همهجانبه، تسلیح گروهکها، شورشهای کور، غائلههای منطقهای، کوبیدن بر طبل اختلافات قومی و قبیلهای، القای تجزیهطلبی، ناامنیهای اجتماعی و سیاسی، حذف شخصیتی و فیزیکی شخصیتهای مقبول و مؤثر در بسیج مردم، بزرگنمایی بعضی از تندرویها، ترویج ایرانهراسی و تبلیغ خطرهای خودساخته بنیادگرایی اسلامی و… از جمله دسیسهها و توطئههای دشمنان در نخستین سالهای پس از پیروزی بود که وقتی با ثبات وفاداری مردم به انقلاب و روحانیت، ناامید شدند، بر غرور کاذب یک دیکتاتور خونآشام در همسایگی ایران سوار شدند و ارتجاع را به خدمت گرفتند و یک جنگ تمام عیار و نابرابر را علیه یک انقلاب نوپا تحمیل کردند که از میان قوای نظامیاش، ارتش با قطع لجستیک، سرگرم تصفیه امرای خویش بود و سپاه پاسداران نهال کوچکی بود که فقط با ایثار جوانانش مشغول تأمین امنیت در داخل و بعضی از مناطق مرزی بود.
دشمنان استکباری که با هدف چنگاندازی مجدد بر منابع غنی نفت و گاز ایران، مترصد فرصتی برای انحراف انقلاب و برگشت خویش بودند، حزب بعث عراق را با وعده فتح یک هفتهای تهران یا حداقل الحاق خوزستان به خاک آنها، چنان ترغیب کردند که بخشهای مهمی از پنج استان کشور در سراسر مرز شمال غرب، غرب و جنوب، به ویژه مناطق نفت خیز در نفت شهر و خوزستان به اشغال آنان درآمد.
خدای بزرگ را سپاس که در کنار همه منابع و امکانات مادی و معنوی، جوانانی با شور و مردمی باشعور را به ایران اسلامی داد که فوج فوج به سوی جبههها رفتند و در تاریخ ۸ سال دفاع مقدس، صحنههایی رقم زدند که هنوز دشمنان در دانشگاههای جنگ خویش تجزیه و تحلیل میکنند.
در طول سالهای جنگ، نفت محور برنامههای دشمنان برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی بود که علاوه بر بمباران مناطق نفتخیز و تلاش برای اخلال در صدور نفت، جنگ نفت کشها مقطعی بسیار مهم است.
مخصوصاً آمریکای مغرور با نصب پرچم خویش بر کشتیهای کشورهای جنوب خلیجفارس و اسکورت نظامی آنها، درصدد تحقیر ایران بود که لحظههای اصابت موشک به نفتکش غولپیکر و اصابت یکی از کشتیها به مین، اصابت اشتباهی موشک عراق به ناو نظامی آمریکا، آن هم در مقابل چشم خبرنگاران فراوانی که برای ترسیم اقدامات خویش آورده بودند، از لحظات ماندگار تاریخ دفاع مقدس است.
به هر حال جنگ با همه فراز و فرودهای خویش با پیروزیهای نظامی و پیروزی سیاسی ایران به پایان رسید و انقلاب اسلامی براساس منویات معمار کبیر خویش که دستور تدوین سیاستهای سازندگی را صادر فرموده بودند، آستین همت خویش را بالا زد تا در کنار عقبافتادگیهای ۸ سال جنگ و عقبماندگیهای دوران سلاطین مستبّد، ایران اسلامی را آنگونه بسازد که در شأن ایران و ایرانی است.
از سال ۱۳۶۸، دولت، مجلس و همه مسئولان با تدوین برنامههای اول و دوم پنج ساله به سوی زیرساختها و زیربناها رفتند که به گواه دوست و دشمن قدمهای بزرگی برداشته شد.
نکته حائز اهمیت در این برنامهها که شاید نکتهای بسیار ظریف در عنوان روز ۲۹ اسفند هم میباشد «روز ملی شدن صنعت نفت» است. اما باید اعتراف کرد که تا آن روز تمام دانش ما از «صنعت نفت» در استخراج نفت خام به کمک اجانب خلاصه میشد و برای تصفیه آن هم فقط چند پالایشگاه محدود داشتیم. حال آنکه نفت در پایین دست خویش صنعتهای فراوانی دارد که اگر به آن توجه شود، ارزش افزوده تولید این ماده خام را چندین برابر میکند.
یکی از برنامههای دولت سازندگی در برنامههای اول و دوم، توجه به این نکته مهم بود که پالایشگاهها و پتروشیمیهای متعدد، از جمله در نقاط محروم و مرزی کشور ساخته شود که نتایج امروز از دستاوردهای این توجه بود.
اواخر سال ۱۳۷۵ بود که رهبر معظم انقلاب طی حکمی جدید به اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، تدوین سیاستهای کلی نظام را که براساس قانون اساسی پس از مشورت با مجمع از وظایف ایشان بود، سرلوحه کارهای برنامه نویسی کشور قرار دادند و در این رهگذر در مجمع تشخیص با استفاده از تجربیات ارزنده دوران سازندگی، برنامه ۲۵ ساله «طرح ایران ۱۴۰۰» یا «تمدن بزرگ ایران اسلامی»، تدوین «چشمانداز ۲۰ ساله نظام» و به تبع آن «اصلاح سیاستهای صدر و ذیل اصل ۴۴» آغاز شد که میتوانست «یک انقلاب اقتصادی» را به دنبال داشته باشد.
یکی از رویکردهای مهم سند چشمانداز، انقطاع بودجه کشور از وابستگی به نفت بود که رهبری نظام با بیان آرزوی بستن آخرین چاه نفت، ضرب الاجلی مشخص کردند، اما با بحثهای کارشناسی در مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار شد، این مهم سالی ۱۰ درصد و طی ۱۰ سال انجام شود که متأسفانه به دلایلی که در این مجال نمیگنجد، عملی نشد.
به عنوان یکی از مسئولان جمهوری اسلامی که از آغاز تاکنون در عرصههای تقنینی، دفاعی، اجرایی و بعدها تصویب سیاستهای کلی و چشمانداز در رأس تصمیمگیریها بودم، با علم به زمینهها و ظرفیتها، اعلام میدارم که ایران با لحاظ همه ویژگیها، از سرآمدترین کشورهای جهان است و احراز رتبه اول در میان ۲۸ کشور منطقه که هدف چشمانداز است، طبیعیترین حق است و اگر چنین نباشد، مطمئن باشید آیندگان ما را نمیبخشند و خداوند هم که با فرصت انقلاب اسلامی، حجت را بر ما تمام کرد، نمیبخشاید.
مهم نیست که در چه مقام و منصبی باشیم، آنچه مرا میتواند خشنود کند، رویش انقلاب و تعمیق ارتباط مردم با آن است که میدانم اگر چنین باشد، عنودترین دشمنان داخلی و خارجی با شیطانیترین ترفندها نیز نمیتوانند در راه پیشرفت کشور مانعتراشی کنند.
حال که به پایان سال ۱۳۸۹ نزدیک میشویم، دعای آغاز سال را یادآوری مینمایم و از درگاه خدای «محوّلالاحوال» و «مقلّبالقلوب والابصار» میخواهم که در تمام «لیل و النهار» زندگی مردم و ما را «احسنالحال» گرداند تا همراه با بیداری زمین و رویش گل و گیاه، همدلی ملی و تقویت ایمان قلبی، برگ و بار ما در سال آینده باشد.
مطمئناً مردم فهیم ایران، خوب میدانند دشمنان دوستنمای ما در داخل و خارج با برنامه شوم «تفرقهانداز و حکومت کن» که ترجمه سیاست شیطانی «فرّق تسد» استعمار پیر است، درصددند تا با ناکارآمد جلوه دادن جمهوری اسلامی در اداره جامعه، اسلام را در تعارض با جمهوریت نشان دهند و با حمایتهای خویش از متحجرین افراط گرا که نمونه آن را در خلق القاعده و طالبان دیدیم، چهره لطیف اسلام را با نسبت دادن خشونتها به مسلمانان مخدوش نمایند.
توصیهام به مردم شریف و کمال جوی ایران، به خصوص جوانان پرشور و نشاط این است که با تقویت روح اسلامی و ایرانی، بر صفا، صمیمیت، یکدلی و یکرنگی خویش بیفزایند و نگذارند کدورتهای فردی، باعث مرارتهای اجتماعی شود و در هر مسئولیت و در هر مرحله از شغل و تحصیل هستند، برای افزایش توان ایران اسلامی در همه ابعاد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بکوشند.
در پایان به عنوان کسی که نیم قرن از عمر ۷۷ ساله خویش را در سطوح مختلف مبارزه و مسئولیت ها، گذرانده و همه تجربهها از بدترین بازجویی، زندان، شکنجه، متواری بودن، توهین و تهمت گرفته تا شهرت، مقبولیت، محبوبیت، حکومت و قدرت را در عالیترین درجات چشیده، میگویم که خداوند و قرآن بهترین پناهگاه و صداقت در گفتار و رفتار، بهترین جایگاه برای انسان در زندگی است و سعی کنید برای خوش آمد شخص یا گروه، دروغ نگویید و از ریا و تملّق بپرهیزید و خدا و خلق خدا را از خود نرنجایند که پایان کار آن«خسر الدنیا و الاخرة» است.
حضور بر سر مزار شهدا / روشن کردن شمع در سطح شهر / الله اکبر شبانه
دعوت به حضوری سبز در روز پنجشنبه ۲۶ اسفندماه، روز ایستادگی
کلمه: پنجشنبه آخر سال در پیش است؛ روزی که بسیاری از ایرانیان بر سر مزار عزیزان ِ درگذشتهی خود میروند تا در آخرین شب جمعهی قبل از سال نو، با فاتحه و صدقه روح آنها را شاد کنند.
سال گذشته در آخرین پنجشنبهی سال، بسیاری از مردم به طور خودجوش بر سر مزار شهدای جنبش سبز در بهشت زهرای تهران و چند شهر دیگر ایران حاضر شدند تا در پایان سال دشواری که گذشت، یاد آن عزیزان را گرامی بدارند.
امسال هم گروهی از فعالان سبز از مردم دعوت کردهاند تا در آخرین پنجشنبهی سال، خانوادهی شهیدان سبز را تنها نگذارند. آنها روز پنجشنبه ۲۶ اسفندماه را «روز ایستادگی» نامگذاری کردهاند و از همگان خواستهاند تا در این روز، در سه برنامه پیشنهادی زیر حضور یابند:
- حضور بر سر مزار شهدای راه سبز ایران و ابراز همراهی و همدردی با خانوادهی شهدا
- روشن کردن شمع در محلهها و بر سر هر کوچه و خیابان در ساعت ۶:۳۰-۷:۳۰ بعدازظهر
- حضور در پشتبامها در ساعت ۱۰ شب برای الله اکبر گفتن شبانه
- روشن کردن شمع در محلهها و بر سر هر کوچه و خیابان در ساعت ۶:۳۰-۷:۳۰ بعدازظهر
- حضور در پشتبامها در ساعت ۱۰ شب برای الله اکبر گفتن شبانه
همچنین فعالان سبز در برخی شبکههای اجتماعی، آدرس مزار تعدادی از شهدای سبز را منتشر کردهاند که – با وجود نقص آن و از آنجا که در این فرصت اندک، امکان تهیهی فهرست کاملتری وجود ندارد – کلمه آن را عینا منتشر میکند.
متن سخنرانی پویان محمودیان در نشست جانبی شورای حقوق بشر سازمان ملل
پویان محمودیان روز ۲۳ اسفند در نشست جانبی اجلاس جهانی شورای حقوق بشر در ژنو سخنرانی کرد.
در زیر متن سخنرانی آقای محمودیان عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، به انگلیسی آماده است:
Ladies and Gentlemen; Greetings and Good Afternoon,
My name is Puyan Mahmudian. I was a student activist during my under graduate studies at Amirkabir University of Technology. I served as the spokes-man and a member of executive board.of the university’s student association. At the same time I was a memebr of Daftar-Tahkim-Vahdat(The office to strenghten unity), the national student union in Iran. The student union was regarded as the biggest dissident organization and tried to push the regime toward democratic changes. I was also the editor in chief of a well known student newsletter called “Rivar” which was banned by the university officials becasue of its critical stance toward Mr. Ahamadinejad’s government.
I got arrested in 2007. The accusation was insulting the supreme leader and president Ahmadinejad. I spent 76 days in solitary confinement without acess to lawyer and family. During detention, I was tortured, humiliated and pressured to make false confessions. Eventually, I agreed to do an inteview in front of camera and accepted the invented charges, due to this, I got released on a bail of roughly 100000 $.
The year after, I took part in the nationwide entrance examination for graduate schools and despite achieving rank 6th among 800 applicants, I was prevented from pursuing my graduate studies.
The officials informed me that the Information Ministry had not affirmed my ral qualification to enter university. They told me that “my loyalty to the regime has not been approved by information ministry” and the reason given for this was, my political activities in the past. So I became a “starred student”, which means that I can not enter any Iranian university for the rest of my life.
After the 2009 presidential election, I was called to court and at the preliminary trial I was sentenced to three years of detention. Out of a wish to avoid imprisonment and a desire to pursue my studies, I decide to leave Iran. Currently I am doing a master degree in Berlin. However, I am still very involved with the activities of the student movement in Iran.
As we all know and based on clear evidences, the situation of human right has got dramatically worsen after the 2009 presidential election. Some dare to say this is an unprecedented catastrophe for human rights in Iran.
Almost all of independent student organizations were ordered to be closed and hundreds of their memebrs were detained, tortured and deprived of education. Tens of these students were sentenced by the judicary to long terms of priosn. Right now, while I am talking to you, at least 70 of student activits are in jail. Their trials were held and judgments were passed, whilst they were under extreme physical and mental pressure. As in my case, they were deprived of very basic prisoner rights such as having access to lawyer or contacting family. Their experiences are well documented in the letters written by some of them, describing the torture and ill-treatment committed by thier interrogators.
I would like to draw your attention to the following examples of student prisoners:
o Bahareh Hedayat, nine and a half years
o Majid Tavakoli, sentenced to eight and a half years
o Milad Asadi, 7 years
o Zia Nabavi, 10 years
o Majid Dorri, 6 years
o Ali Malihi, 4 years
o Mahdieh Golroo, two and a half years
o Mohammad Pourabdollah, 3 years
It is worth to mention that detention and imprisonment sentences for students, are being still issued on large scale. In the weeks following the protest by the green movement and in recent weeks, at least 80 university students across the country got arrested. Even more shocking, is that three students were shot and killed in the recent protest.
In addition to illegal detention and imprisonment, governement has been violating the right to education in order to silence student activists and to spread fear among them.
In recent years, specially over the last two years, thausands of students have been dperived of education either temporarily or permanently. Unfortunatly the Iranian government uses this immoral tool in large scale to suppress university activists.
Not long ago a student website issued a report stating that at Shiraz University around 200 students were suspended for one to four semesters because they held a protest inside university campuses.
Along with those who are deprived of education for temporary terms, many of student activists are fired from university or deprived of education for their life time.
My friend, Mostafa Khosravi, who is present here, is among those who got expelled from university because of his activism.
All critical student publications have been banned by the authorities. From thousands of critical student publications which were issued and distributed each day throughout the university campuses, just a few have remained. Which by the way, do not have the opportunity to publish critical articles due to governmental censorship.
The two main reformist parties which used to exist were ordered to close and governmental forces have detained their activists in hundreds, tortured them and convicted them in show trials in large numbers. For the time being, the two predominant reformist leaders, namely Mr. Moosavi and Mr. Karoobi, are under house arrest, deprived of basic human rights.
All newspapers which were crtical of Ahmadinejad’s government were banned and most of thier journalists were detianed and some sentenced to long prison terms.
Women’s right activists have been the target of harsh suppresion as well. Almost all of the well-known women’s right activists have been arrested during recent years. Some of them got incredibly long prison terms and in some cases even barbaric punishments like lashes were ordered by the judicary.
As example of imprisoned women right activists I can mention the folllowing names:
• Nasrin Sotoudeh, sentenced to 11 years of prison
• Bahare Hedayat, sentenced to 9 and a half years of prison
• Shabnam Madadzadeh, sentenced to 5 years of prison in exile
• Atefeh Nabavi, sentenced to 4 years of prison
• Kave Kermanshahi, sentenced to 5 years of prison
Ethnic and religous minorities are suffering from unfair and suppresive policies of the government. Yaresanis, Derwishs, Sonnis, Christaians and Bahai’s are systematically deprived from their basic human rights such as right to practise their religon. Among religous minorities, the governement is treating Bahai’s the worst. They are not allowed to enter universities, their homes and shops are being attacked by government associated forces.
Among the ethnic minorities, Kurds are suffering the most. In recent years many of Kurdish poitical activists have been executed without having had a fair trial. Furthermore, the pressure on Kurdish civic activists is much higher than those from central parts of the country. Because, every kind of peaceful activism is being obseved as a security threat to the central government.
Labor right activists including teacher and worker syndicate activists are in the same situation. Mansoor Osanloo along with several other memers of a labor syndicate is spending a long prion term.
Last but not the least, the number of executions is sky rocketing. In the past two months more than 100 people have been executed in silence.
I ‘d like to conclude with the observation that the human right situation in Iran has severely deteriorated compared to two years ago. Therefore we, as Iranian Civic activists, demand international community to react proprely and to put pressure on the Iranian government to abide by its responsibilites specified in international conventions such as the universal human right declaration.
Thank you for your attention
احمد حکیمیپور رئیس دورهای شورای هماهنگی جبههی اصلاحات آزادشد
احمد حکیمیپور، رئیس دورهای شورای هماهنگی جبههی اصلاحات،عضو شورای مرکزی مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی و نماینده دوره چهارم مجلس شورای اسلامی با قرار کفالت آزاد شد.
رئیس دورهای شورای هماهنگی جبههی اصلاحات شب 25 بهمن و در پی انتشار بیانیه تحلیلی مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی که در آن به نقد فضای عمومی کشور پرداخته شده بود، دستگیر شد.
حکیمیپور سمت هایی نظیر نمایندگی مردم زنجان در دورهی چهارم مجلس شورای اسلامی، عضو شورای اسلامی شهر تهران در دورهاول، دبیر کلی حزب ارده ملت ایران و موسس و بنیانگذار باشگاه فرهنگی- ورزشی "آذربایجان" و مدیر مسئولی هفتهنامهی امید زنجان را در کارنامهی خود دارد.
گفتنی است حکیمیپور از فرماندهان جنگ ایران و عراق و جانبار است که هنوز از عوارض مجروحیت خود رنج میبرد.
پارلمان نیوز
محمد یزدی: اگر مردم دستشان به سران فتنه برسد آنها را تكه تكه ميكنند
دانشجونیوز: نایب رییس مجلس خبرگان با ادعای اینکه چند نفر پارچه سبز به دست ببندند نميتوانند نظام را به هم بريزند، گفته است که : اگر مردم دستشان به اين افراد برسد آنها را تكه تكه ميكنند.
به گزارش خبرگزاري حکومتی فارس، محمد يزدي دوشنبه شب در همايش روحانيان و ائمه جماعات منطقه 2 قم كه در امامزاده جعفربرگزار شد با اشاره به برگزاري اجلاسيه خبرگان رهبري اظهار داشت: يكي از مهمترين وظايفي كه خبرگان رهبري بهعهده دارند، انتخاب رهبري است.
این روحانی هوادار دولت، با اشاره به انتخاب آيتالله خامنهاي پس از مرگ ایت اله خمینی تصريح كرد: پس از فوت امام، مجلس خبرگان رهبري با انتخاب آيتالله خامنهاي به عنوان رهبر انقلاب، توطئههاي دشمنان را خنثي كرد و امروز نيز شاهد هستيم كه هرچه جلو ميرويم، ابعاد مهم شخصيت ايشان بيش از پيش نمايان ميشود.
وي بدون اشاره به کشتارها و زندانی کردن بسیاری از نخبگان و سیاسیون که با رضایت قلبی آیت اله خامنه ای در طول سالهاي رهبري وی شکل گرفت ، ادعا کرد : يكي از اين شرايط حساس فتنه سال گذشته بود كه رهبر انقلاب با تدبير بسيار خوب شرايط را مديريت و انقلاب را از بحرانها حفظ كردند.
محمد یزدی، در ادامه با اشاره به وضعيت كشور در سال گذشته و وقوع اعتراضات مردمی، گفت : البته امروز بحث فتنه ديگر مطرح نيست، بلكه مسئله ضدانقلاب مطرح است.
ديگر نبايد سران فتنه را «سران فتنه» ناميد، بلكه بايد آنها را ضدانقلاب دانست چراكه در برابر نظام و رهبري ايستادند.
این روحانی افراطی هوادار دولت که پیش از نیز با الفاظ تندی به مخالفان دولت و خصوصا هواداران جنبش سبز، حمله میکرد اینبار نیز به نیابت از مردم مدعی شده که « اگر مردم دستشان به اين افراد برسد آنها را تكه تكه ميكنند.»
محمد یزدی، در بخش دیگری از سخنان خویش با اشاره به خون های ریخته شده برای نظام گفت: چند نفر كه پارچه سبز به دست ببندند كه نميتوانند نظام را به هم بريزند، براي اين انقلاب زحمات بسياري كشيده شده و مردم همواره مدافع اين انقلاب هستند.
«شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد باید به انتصاب گزارشگر ویژه برای ایران اقدام کند»
(۲۴ اسفند ۱۳۸۹)— کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران امروز گفت که برپایۀ گزارشی که در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۸۹ توسط دبیر کل سازمان ملل متحد، بان کی مون در بارۀ وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر شده است، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد باید به انتصاب گزارشگر ویژه برای ایران اقدام کند.
آرون رودز، سخنگوی کمپین گفت: “پیام این گزارش روشن است: زمان آن فرا رسیده است که شورای حقوق بشر با وضعیت حقوق بشر در ایران که به نحو خیره کننده ای رو به وخامت گذاشته است برخورد کند و یک مکانیسم نظارتی را در اجلاس کنونی وضع نماید.”
این “گزارش میاندوره ای دبیر کل در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران،” که توسط قطعنامۀ شماره ۲۲۶/۶۵ مجمع عمومی مصوب آذر ۱۳۸۹ درخواست شده بود، وضعیت خطرناک و وخیم حقوق بشر در ایران را مستند میکند.
در این گزارش آمده است که: “دبیر کل بر دستاوردهای با ارزشی که مکانیسم های ویژه می توانند به نظارت و گزارشگری در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران و تسهیل کمکهای فنی در زمینه های مربوطه بیفزایند تاکید دارد.”
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از کلیۀ اعضای شورای حقوق بشر خواست تا پیشنهادات تلویحی دبیر کل را دنبال کنند و یک مکانیسم ویژه که به سازمان ملل متحد اجازه دهد تا به مردم ایران یاری کنند و همچنین دولت ایران را وادار به همکاری در راستای بهبود حقوق بشر در ایران بنماید را پیاده سازی نمایند
این گزارش شکنجۀ گسترده، قطع عضو و شلاق، کمبود آیین دادرسی حداقلی در دادگاه های ایران، آزار مدافعان حقوق بشر و چهره های سیاسی مخالف، قوانینی که اعدام کودکان را مجاز می سازند، و تبعیض قانونی بر علیه زنان را مستند می کند و نتیجه گیری می کند که اصلاحات حقوقی اساسی برای اینکه ایران را با تعهدات پیمان نامه های حقوق بشری اش منطبق کند مورد نیاز است.
این گزارش همچنین بر عدم همکاری مقامات ایرانی با مکانیسم های ویژۀ سازمان ملل متحد تاکید میکند. به رغم ادعای دولت ایران بر”دعوت” از گزارشگران موضوعی حقوق بشر، از سال ۲۰۰۵ تا کنون، هیچ گزارشگر ویژه ای مجوز بازدید از کشور را دریافت نکرده است. این گزارش همچنین به “تعداد بسیار پایین پاسخهای “ دولت ایران به مکاتبات فوریِ ارسال شده از سوی گزارشگران ویژه درخصوص موارد فراوان نقض حقوق بشر در ایران اشاره می کند.
این گزارش همچنین “افزایش خیره کنندۀ” موارد اعدامهایی که بسیاری از آنها پس از محکومیت به محاربه ویا بر اساس جرایم مربوط به مواد مخدر صورت گرفته اند، را مستند می سازد. بر اساس این گزارش، “به رغم اینکه تعداد روزافزونی از مقامات ایرانی تایید می کنند که مجازات اعدام ممکن است بازدارندۀ موثری برای جرایم مربوط به مواد مخدر نباشد، قوۀ قضاییۀ ایران همچنان در عرصۀ عمومی به نیاز به مجازات های سخت اصرار می ورزد.”
از مرداد ۱۳۸۹، کمپین اعدام های گروهی و پنهانی متعددی، خصوصا در میان افرادی که متهم به قاچاق مواد مخدر هستند، را گزارش کرده است و این اعدامها آمار اعدام ها را به تعداد بی سابقه ای افزایش داده اند. در مقایسه با ۹۴ اعدام در سال ۲۰۰۵، سالی که محمود احمدی نژاد برای بار اول رییس جمهور ایران شد، ایران در سال ۲۰۱۰ حداقل ۵۴۲ نفر را اعدام کرد. در سال ۲۰۱۱، تا کنون ۱۵۰ نفر، و یا هر ۸ ساعت یک نفر، اعدام شده اند.
آرون رودز گفت: ” هم اکنون زمان اقدام از سوی شورای حقوق بشراست و اعضای این شورا فرصت دارند تا برای بهبود وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران نقش این نهاد را به طور موثری ترسیم کنند.”
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
افشای تخلفات نفتی و مالی دولت در مجلس/ پرونده تخلفات دولت به دستگاه قضایی ارجاع شد
گزارش کمیسیون انرژی از عملکرد وزارت نفت در 9 ماهه سال 89 امروز قرائت شد که موید انحرافات میلیاردی دولت در اجرای قانون بودجه امسال بود.
به گزارش آفتاب، کمیسیون انرژی این گزارش را به استناد گزارشات نظارتی دیوان محاسبات تهیه کرده بود که گویای انحراف از عملکرد بودجه 89 در وظایف 9 ماهه وزارت نفت بود. عمده این تخلفات به عدم واریز به حساب ذخیره ارزی از محل فروش نفت خام و کاهش تولید نفت خام مربوط بود که کارشناسان دیوان محاسبات و سازمان بازرسی نیز این تخلفات را تایید کردهاند.
گزیده این گزارش را که عماد حسینی سخنگوی کمیسیون انرژی آن را قرائت کرد به شرح زیر است:
کاهش 72 هزار بشکه تولید نفت خام در روز
عدم سرمایه گذاری شرکت نفت و عدم تامین منابع مورد نیاز، از مهمترین دلایل کاهش تولید نفت است که عدم تحقق بودجه کل کشور را در پی داشته است.
شرکت نفت بیش از 36 میلیون بشکه نفت را از طریق انجام معاوضه صرف فرآورده نموده که برخلاف قانون بودجه 89 است و تخلف آشکار به شمار میرود.
مازاد درآمد نفت باید به حساب خزانهداری کل کشور واریز شده و پس از منظور نمودن صندوق توسعه ملی و سهم شرکت نفت، مابقی را به حساب ذخیره ارزی بریزد که چنین نشده است. 4 میلیارد و 300 میلیون دلار از این محل به حساب ذخیره ارزی واریز نشده است. علاوه بر این، 6 میلیارد بدهی مشتریان نفتی نیز به حساب ذخیره ارزی ریخته نشده و در مجموع بالغ از 11 میلیون دلار به حساب ذخیره ارزی واریز نشده است.
این اقدام بانک مرکزی و خزانه داری کل کشور و کاهش سایر درآمدها در جهت خودداری از ارائه لایحه متمم و یا اصلاحیه بودجه 89 بوده است.
ارجاع تسویه حساب به انتهای سال، موجب تشدید کاهش تولید و به خطر افتادن امنیت تولیدی و سرمایهگذاری کشور شده است.
در نهایت 4 راهکار از سوی کمیسیون انرژی مجلس ارائه شده بود:
1- با توجه به نیاز واردات کشور به واردات بنزین سوپر، اختصاص نفت برای این معاوضه در بودجه 90 پیشبینی شود.
2- در برنامه پنجم مبلغی برای سهم شرکت نفت ایران از تولید نفت در نظر گرفته شده است. این شرکت باید حداقل 12 میلیارد دلار سرمایهگذاری کند. لازم است که نظارت کامل صورت گیرد و در هر 3 ماه گزارش آن ارائه شود.
3- در انجام تسویه حساب مقاطع سه ماهه در سال 89، عملکرد شرکت ملی نفت باید مورد بازبینی قرار گیرد.
4- درامدهای عمومی در لایحه بودجه 90 از جمله درآمدهای مالیاتی و غیره به صورت دقیق پیشبینی شود.
پرونده تخلفات نفتی دولت به دستگاه قضایی ارجاع شد
پس از رای نمایندگان به گزارش تخلفات نفتی دولت، پرونده این تخلفات به دستگاه قضایی ارجاع شد.
پس از قرائت این گزارش، مجلس آن را به رای گذاشت که با رای اکثریت نمایندگان به تصویب رسید.
علی لاریجانی نیز با تشکر از کمیسیون انرژی به دلیل تهیه این گزارش، از ارجاع آن به مراجع ذیصلاح خبر داد.
در این گزارش آمده بود که مازاد درآمد نفت باید به حساب خزانهداری کل کشور واریز شده و پس از منظور نمودن سهم صندوق توسعه ملی و سهم شرکت نفت، مابقی را دولت باید به حساب ذخیره ارزی بریزد که چنین نشده است.
4 میلیارد و 300 میلیون دلار از این محل به حساب ذخیره ارزی واریز نشده است.
علاوه بر این، 6 میلیارد بدهی مشتریان نفتی نیز به حساب ذخیره ارزی ریخته نشده و در مجموع بالغ از 11 میلیون دلار به حساب ذخیره ارزی واریز نشده است.
طراحان سوالات كنكور با همكاری "وزارت اطلاعات" انتخاب ميشوند
دانشجونیوز: در ادامه دخالت های دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی دولت، رئيس سازمان سنجش آموزش كشور گفت: «براي حفظ حقوق مردم طراحان سؤالات كنكور با همكاري سازمان سنجش آموزش كشور و وزارت اطلاعات انتخاب ميشوند.»
به گزارش خبرگزاري حکومتی فارس، سرورالدين رئيس سازمان سنجش آموزش كشور در نشستي خبري با اشاره به اینکه هر استادي ميتواند با هماهنگي سازمان سنجش آموزش كشور طراح سؤالات كنكور باشد، ادامه داد: براي حفظ حقوق مردم طراحان سؤال با همكاري سازمان سنجش آموزش كشور و «وزارت اطلاعات» انتخاب ميشوند.
وی با بیان اینکه پرتال طراحي سؤال از سال آينده راهاندازي ميشود، گفت: در حال حاضر اساتيدي از دانشگاههاي تهران و كشور براي طراحي سؤال با سازمان سنجش آموزش كشور همكاري ميكنند كه اين همكاري هم مشكلاتي براي خود آن افراد و هم مشكلاتي براي سازمان سنجش دربر دارد.
وي گفت: در حال حاضر بانك سؤال سازمان سنجش را غيررسمي ميدانم اما پس از راهاندازي اين پرتال بانك سؤال رسميتر خواهد شد.
بنظر میرسد، این همکاری ها با نهاد های امنیتی در ادامه گسترش موج نارضایتی در بین دانشگاهیان و دانش آموزان و متعاقبا تصمیم دولت و مسئولان وزارت علوم مبنی بر تغییرات گسترده در سیستم آموزشی مدارس و دانشگاه ها،صورت میگیرد.
با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی با اختیار عمل بیشتری در امور دانشگاه ها و مدارس دخالت کرده و تصمیمات دلخواه را اتخاذ کرده اند.
بر اساس گزارش ها و شواهد عینی اکثر مسئولان بکارگرفته شده در اموراداری و انضباطی دانشگاه ها یا از نیروهای مستقیم وزارت اطلاعات بوده یا در ارتباط کاملا تنگاتنگ با نیروهای امنیتی عمل کرده اند.
ادعاهای تکراری "فارس": خودکشی دانشجویان بدلیل "مسائل عاطفی" و"ناکامی در ازدواج"
در پی افزایش موج خود کشی در بین دانشجویان ایرانی در هفته های اخیر و همچنین خود کشی یکشنبه شب یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، خبرگزاری های حکومتی نظیر "فارس" برای چندمین بار در طول هفته های گذشته دلایل این خودکشی ها را «مسائل عاطفی» و «ناکامی در ازدواج» عنوان کرده اند.
به گزارش دانشجونیوز، بدنبال خود کشی شب گذشته یکی از دانشجویان كارشناسی ارشد رشته ریاضی دانشگاه صنعتی شریف، خبرگزاری فارس، وابسته به نهادهای امنیتی و سپاه پاسداران، ادعا کرده که این دانشجو نیز بدلیل مصرف زیاد قرص در جریان ناکامی در ازدواج با دختر مورد علاقه خویش خودکشی کرده است.
این در حالی است که یکی از دانشجویان دانشگاه شریف ضمن بی پایه دانستن این ادعا به دانشجونیوز اطلاع داد که همچنان وضعیت جسمی و روحی دانشجویی که یکشنبه شب خودکشی کرد، نامساعد است.
بنظر میرسد مسئولین وزارت علوم و همچنین مقامات حکومتی ایران بدلیل سرپوش گذاشتن بر مشکلات سیاسی و اجتماعی موجود و نادیده انگاشتن شرایط بحرانی فعلی، از جمله بالا رفتن میزان فقر و بیکاری، دلایل خودکشی دانشجویان در هفته های اخیر را صرفا «مسائل عاطفی» و« ناکامی در ازدواج» عنوان کرده اند.
گفتنی است در طول دو ماه گذشته ۳ تن از دانشجویان دانشگاه های ایران، اقدام به خود کشی کرده اند که ۲ تن از آنها جان خویش را از دست داده اند، که البته این رقم تنها بخش کوچکی از آمار خودکشی دانشجویان است که به طور رسمی منتشر و تایید شده است.
بی خبری ازسرنوشت یک شهروند بازداشتی در سنندج
خبرگزاری هرانا - از سرنوشت یک شهروند سنندجی به نام "عارف الوندی" که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده اطلاعی در دست نیست.
به گزارش وبلاگ موکریان، تاکنون از سرنوشت عارف الوندی که حدود یک هفته پیش از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شده خبری در دست نیست.
گفتنی است این شهروند متأهل، ساکن سنندج و اهل روستای گلن از توابع این شهر میباشد.
شایان ذکر است علیرغم پیگیری خانواده الوندی، تاکنون مقامات مسئول توضیحی در رابطه با محل نگهداری این شهروند و اتهامات احتمالی وی ندادهاند
مغازههای قم در صورت باز بودن پلمپ میشوند
خبرگزاری هرانا - همزمان با شب چهارشنبه آخر سال، طی اطلاعیهای از سوی نیروی انتظامی استان قم از مغازهداران مناطق مرکزی و پر تردد شهر خواسته شده تا محل کسب خود را تعطیل کند.
این اطلاعیه تقریبا به تمامی مغازهدارانی که مغازه آنها در خیابانهای شلوغ و پرتردد و مراکز خرید شهر میباشد، ارسال شده است.
به گزارش مهر، در این اطلاعیه آمده است: "به کلیه کسبه محترم ابلاغ میگردد در ساعت ۱۶ مورخ بیست و چهارم اسفندماه نسبت به تعطیلی مغازه خود اقدام نمایند، در غیر این صورت وفق مقررات برخورد و نسبت به پلمپ مغازه اقدام خواهد شد."
در این رابطه مدیر نظارت بر اماکن عمومی فرماندهی نیروی انتظامی استان قم بیان داشت: "این اطلاعیه در اکثر نقاط پرتردد و شلوغ به خصوص مراکز خرید شهر مانند خیابان شهید بهشتی، صفائیه، زنبیل آباد، میادین اصلی شهر و... توزیع شده است."
سرهنگ ورمرزیار در خصوص اینکه این کار در روند کسب و کار مغازه داران خلل وارد میکند و اینکه چه کسی خسارت ناشی از این تعطیلی را برای آنان جبران میکند، مدعی شد: "این کار برای امنیت بیشتر خود مغازه داران نیز هست و خسارت یک شب عدم کسب و کاری که آنان متحمل میشوند بسیار کمتر از این است که به خود آنها صدمه جانی و یا به اموالشان نقصانی وارد شود."
وی در پایان خاطرنشان کرد: از مغازه داران درخواست میشود که در این خصوص نهایت همکاری را داشته باشند و والدین نیز دو ساعت زودتر از هر روز، کار بیرون را رها کنند و به منازل بروند تا بتوانند کنترل بیشتری بر فرزندان خود داشته باشند تا همه شب عید و ایام تعطیل بهتری را تجربه کنیم.
این اطلاعیه تقریبا به تمامی مغازهدارانی که مغازه آنها در خیابانهای شلوغ و پرتردد و مراکز خرید شهر میباشد، ارسال شده است.
به گزارش مهر، در این اطلاعیه آمده است: "به کلیه کسبه محترم ابلاغ میگردد در ساعت ۱۶ مورخ بیست و چهارم اسفندماه نسبت به تعطیلی مغازه خود اقدام نمایند، در غیر این صورت وفق مقررات برخورد و نسبت به پلمپ مغازه اقدام خواهد شد."
در این رابطه مدیر نظارت بر اماکن عمومی فرماندهی نیروی انتظامی استان قم بیان داشت: "این اطلاعیه در اکثر نقاط پرتردد و شلوغ به خصوص مراکز خرید شهر مانند خیابان شهید بهشتی، صفائیه، زنبیل آباد، میادین اصلی شهر و... توزیع شده است."
سرهنگ ورمرزیار در خصوص اینکه این کار در روند کسب و کار مغازه داران خلل وارد میکند و اینکه چه کسی خسارت ناشی از این تعطیلی را برای آنان جبران میکند، مدعی شد: "این کار برای امنیت بیشتر خود مغازه داران نیز هست و خسارت یک شب عدم کسب و کاری که آنان متحمل میشوند بسیار کمتر از این است که به خود آنها صدمه جانی و یا به اموالشان نقصانی وارد شود."
وی در پایان خاطرنشان کرد: از مغازه داران درخواست میشود که در این خصوص نهایت همکاری را داشته باشند و والدین نیز دو ساعت زودتر از هر روز، کار بیرون را رها کنند و به منازل بروند تا بتوانند کنترل بیشتری بر فرزندان خود داشته باشند تا همه شب عید و ایام تعطیل بهتری را تجربه کنیم.
نازنین خسروانی آزاد شد
خبرگزاری هرانا - نازنین خسروانی بعد از تحمل چهار ماه و نیم حبس در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات آزاد شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، نازنین خسروانی روزنامه نگار که ۱۱ آذر ماه سال جاری در منزل پدری خود بازداشت شده بود، بعد از ظهر امروز با تودیع وثیقه ی ۶۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
وی از روزنامه نگاران اصلاح طلب است که تاکنون با روزنامه های نوروز، بهار، دوران امروز، کارگزاران، سرمایه و خبرگزاری آفتاب همکاری داشته است.
ممنوعیت تردد موتور سیکلت از ساعت ۱۴امروز
خبرگزاری هرانا - رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ از ممنوعیت تردد موتورسیکلت ها از ساعت ۱۶ امروز در تهران خبر داد.
به گزارش واحد مرکزی خبر ، سردار سرتیپ حسین رحیمی همچنین از برخورد قاطع و بدون اغماض با رانندگان "هنجارشکن" خبر داد و گفت: مأموران راهنمایی و رانندگی، از ساعت ۱۴ امروز برای تسهیل در عبور و مرور شهروندان آماده باش هستند و با خودروهایی که مسیر تردد مردم را مسدود می کنند، به طور جدی برخورد می کنند.
مشخص نیست ممنوعیت مطلق تردد موتورسیکلت بر اساس چه قانونی اعلام شده است.
شایان ذکر است که روز گذشته قائم مقام رییس سازمان آموزش و پرورش شهر تهران نیز از دو ساعت تعطیلی زودتر مدارس نوبت بعدازظهر شهر تهران در چهارشنبه آخر سال(امروز) خبر داده بود.
تشدید فضای امنیتی تهران بدنبال فراخوان اعتراض
خبرگزاری هرانا – در پی فراخوان معترضین دولت برای برگزاری تجمعات و اعتراضات در روزهای سه شنبه، نیروهای امنیتی و انتظامی به صورت گسترده در میادین اصلی شهر مستقر شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، پس از اعلام معترضین برای برگزاری تجمعات اعتراضی در روزهای سه شنبه و از سوی دیگر همزمان شدن این فراخوان با مراسم آتش بازی چهارشنبه آخر سال، نیروهای امنیتی و انتظامی در تهران با حضور گسترده خود جو امنیتی خاصی به شهر دادهاند.
گزارشگران هرانا صبح امروز اعلام کردند شهرداری تهران برای ممانعت از آتش سوزیهای تعمدی در سطح خیابانها اقدام به جمع آوری سطلهای زباله در تهران نموده است.
از سوی دیگر، لحظاتی پیش شاهدان عینی گزارش کردهاند که با نزدیک شدن به برگزاری مراسم چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه سوری) صدها تن از ماموران امنیتی با لباسهای خاص (فرم جنگی) در میدان ونک حضور بهم رساندهاند.
شاهدان عینی به گزارشگر هرانا گفتند ماموران امنیتی مسلح به سلاح گرم و سرد هستند.
هم چنین گزارشگر هرانا از آغاز مراسم چهارشنبه سوری در محلههای شرق تهران از جمله سمنگان، نارمک و فلکه اول تهران پارس خبر داد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، پس از اعلام معترضین برای برگزاری تجمعات اعتراضی در روزهای سه شنبه و از سوی دیگر همزمان شدن این فراخوان با مراسم آتش بازی چهارشنبه آخر سال، نیروهای امنیتی و انتظامی در تهران با حضور گسترده خود جو امنیتی خاصی به شهر دادهاند.
گزارشگران هرانا صبح امروز اعلام کردند شهرداری تهران برای ممانعت از آتش سوزیهای تعمدی در سطح خیابانها اقدام به جمع آوری سطلهای زباله در تهران نموده است.
از سوی دیگر، لحظاتی پیش شاهدان عینی گزارش کردهاند که با نزدیک شدن به برگزاری مراسم چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه سوری) صدها تن از ماموران امنیتی با لباسهای خاص (فرم جنگی) در میدان ونک حضور بهم رساندهاند.
شاهدان عینی به گزارشگر هرانا گفتند ماموران امنیتی مسلح به سلاح گرم و سرد هستند.
هم چنین گزارشگر هرانا از آغاز مراسم چهارشنبه سوری در محلههای شرق تهران از جمله سمنگان، نارمک و فلکه اول تهران پارس خبر داد.
دفتر انجمن اسلامی دانشگاه آزاد کرج پلمب شد
خبرگزاری هرانا - دفتر انجمن اسلامی دانشگاه آزاد واحد کرج از سوی نیروهای امنیتی پلمب شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز دوشنبه، بیست و سوم اسفندماه، حدود ساعت یک ظهر دفتر انجمن اسلامی دانشگاه آزاد کرج پلمب شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز دوشنبه، بیست و سوم اسفندماه، حدود ساعت یک ظهر دفتر انجمن اسلامی دانشگاه آزاد کرج پلمب شد.
این در حالیست که این انجمن طی یک سال اخیر فعالیت خاصی نداشته و آخرین فعالیت آن مربوط به تجمع روز دانشجو در سال ۸۸ بوده است.
نکتهٔ قابل توجه این است که این اقدام بدون هیچ اطلاع قبلی و یا اخطاری رخ داده است.
نکتهٔ قابل توجه این است که این اقدام بدون هیچ اطلاع قبلی و یا اخطاری رخ داده است.
شایان ذکر است که پس از اعتراضات بیست و پنجم بهمن ماه فشار بر روی فعالین دانشجویی به شدت تشدید شده است.
ضرب و شتم یک زندانی محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر
خبرگزاری هرانا - یکی از زندانیان محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر کرج به نام "جهانبخش دپهلوان" پس از احضار به حفاظت اطلاعات زندان، مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، جهانبخش دپهلوان، از سوی مسئولان امنیتی به دفتر حفاظت اطلاعات زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، جهانبخش دپهلوان، از سوی مسئولان امنیتی به دفتر حفاظت اطلاعات زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
این زندانی عادی محبوس در بند ۴ زندان رجایی شهر کرج، در پی این احضار به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. علت این برخورد، اطلاع رسانی در مورد وضعیت زندانیان سیاسی این زندان عنوان شده است.
وی پس از این برخورد به قرنطینهٔ زندان منتقل شده است.
گفته می شود که همراه با این زندانی، مسعود باستانی نیز به دفتر حفاظت اطلاعات زندان احضار شده بود و احتمال اینکه این زندانی سیاسی پس از آن به سلول انفرادی منتقل شده باشد، وجود دارد.
شایان ذکر است که جهانبخش دپهلوان، به اتهام "قتل غیر عمد" بر اساس رای دادگاه کیفری به اعدام محکوم است.
افزایش ۴۰ درصدی آمار زندانیان در یزد
خبرگزاری هرانا - رییس کل دادگستری استان یزد ضمن اشاره به اینکه میزان زندانیان استان نزدیک به ۳ هزار نفر است و از این تعداد حدود ۵۵ درصد غیر بومی و ۴۵ درصد بومی هستند، اعلام کرد که این رقم در سال جاری نسبت به سال گذشته "۴۰ درصد" افزایش داشته است.
به گزارش ایسنا، غلامحسین حیدری طی سخنانی در جمع مسئولان قضایی استان یزد ضمن ارائه گزارش کاملی از عملکرد دستگاه قضایی این استان در سال جاری، گفت: مواد مخدر و سرقت بیشترین جرم زندانیان استان است و در سال جاری تعداد زندانیان نسبت به سال گذشته حدود ۴۰ درصد افزایش یافته است.
بنابر این گزارش، حیدری بدون اشاره به ناکارآمدی دستگاه قضا در کاهش وقوع جرم و بزه، افزود: با توجه به پیچیدگی جامعه و تغییر ساختار آن، قوه قضاییه به تنهایی نمیتواند بحث پیشگیری از وقوع جرم را دنبال کند و این امر به یک عزم ملی نیاز دارد.
همچنین محمدعلی صدوقی امام جمعه یزد نیز که در این جلسه حضور داشت به این مهم که قوه قضاییه در پیشگیری از جرایم موفق نبوده معترف شد و گفت: متاسفانه آمارها موید افزایش میزان جرایم در جامعه است و پیشگیری از وقوع جرم بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
این اظهارات مسئولین در حالی عنوان میشود که در چند سال اخیر به آمار زندانیان در اغلب شهرها اضافه شده است و این در حالیست که امکانات خاصی به بازداشتگاه ها و زندان ها افزوده نشده است.
بنابر این گزارش، حیدری بدون اشاره به ناکارآمدی دستگاه قضا در کاهش وقوع جرم و بزه، افزود: با توجه به پیچیدگی جامعه و تغییر ساختار آن، قوه قضاییه به تنهایی نمیتواند بحث پیشگیری از وقوع جرم را دنبال کند و این امر به یک عزم ملی نیاز دارد.
همچنین محمدعلی صدوقی امام جمعه یزد نیز که در این جلسه حضور داشت به این مهم که قوه قضاییه در پیشگیری از جرایم موفق نبوده معترف شد و گفت: متاسفانه آمارها موید افزایش میزان جرایم در جامعه است و پیشگیری از وقوع جرم بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
این اظهارات مسئولین در حالی عنوان میشود که در چند سال اخیر به آمار زندانیان در اغلب شهرها اضافه شده است و این در حالیست که امکانات خاصی به بازداشتگاه ها و زندان ها افزوده نشده است.
پدر محمد مختاری: باید قاتل را معرفی کنند
پدر محمد مختاری خواهان معرفی قاتل فرزندش شد و گفت او از ناحیه پیشانی مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. محمد مختاری، ۲۲ ساله و دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد شاهرود روز ۲۵ بهمن و در جریان اعتراضات مردمی، بر اثر اصابت گلوله جان باخت.
او در آخرین استتس در صفحه فیس بوک شخصی خود نوشته بود: خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام!
او در آخرین استتس در صفحه فیس بوک شخصی خود نوشته بود: خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام!
عکس پروفایل او نیز در فیس بوک، فراخوان راهپیمایی ۲۵ بهمن بود. نزدیکانش میگویند او یک معترض بوده است و عکسهای منتشر شده از او نشان میدهد که دستبند سبز بر دست دارد. با این حال پیکر اینجانباخته ۲۵ بهمن، روز ۲۷ اسفند بر دستان لباس شخصیها و نیروهای امنیتی تشییع شد.
مصاحبه اسماعیل مختاری، پدر محمد مختاری را در ذیل بخوانید.
آقای مختاری فرزند شما یک معترض بود؟ ممکن است ابتدا درباره محمد بفرمایید؟
محمد مثل جوانهای دیگر بود، فکرش آزاد بود و دانشجوی سال آخر مهندسی معدن بود. در این جریاناتی که پیش آمده و دو دستگیهایی که شده بود محمد طرفدار سبزها بود. یکسال و نیم بیشتر بود که طرفدار سبزها بود و دستبند سبزی به دستش بسته بود. دستبندی که هیچ وقت از دستش باز نمیکرد اما روز ۲۵ بهمن این دستبند را باز کرد و به دستگیره در بست و رفت. الان هم این دستبند به دستگیره در است. او در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود، نماز میخواند، روزه میگرفت، شبهای احیا میآمد تهران پیش ما. گاهی میگفتم بابا سحری نخوردهای روزهات را بشکن، اما میگفت نه. هر سال میرفت تکیه خیابان مهر و محرمها همیشه در این تکیه زنجیر میزد؛ پارسال هم علمدار بود... در عین حال مدرن بود، فوتبال بازی میکرد، تفریحاتش را داشت و رفیق دوست بود. خیلی از رفقایش را تازه من شناختهام بعد از اینکه محمد رفت. عکسها و فیلمهای محمد را منتشر کردند و کلیپها و عکسهای او را برای ما آوردند. البته اینکه گفتم محمد مذهبی بود توضیح بدهم که ما دو نوع مذهبی داریم یک طیفی بعد از انقلاب مذهبی شدهاند و طیفی هم از قبل از انقلاب مذهبی بودهاند؛ خانواده ما هم از قبل از انقلاب مذهبی بودند. من ۴ پسر داشتم و سعی میکردم به انها و همچنین دخترم برسم تاجایی که میتوانند درس بخوانند همیشه میگفتم هر چه باشد من تامین میکنم حتی اگر شده خانه را بفروشم میکنم اما شما باید درس بخوانید محمد هم درس میخواند...........
محمد در آخرین استتس خود در فیس بوک نوشته «: خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام!» آیا او یا شما فکر میکردید ممکن است چنین اتفاقی بیفتد؟
من فکر میکنم به خود محمد الهام شده بود؛ یک چیزی الهام شده بود چون دو سه مساله برای ما مبهم است. همین چیزی که در فیس بوک نوشته بود. یا شوخیای که همان روز موقع ناهار با خواهرش میکرد. محمد به خواهرش گفته بود که این ناهار آخر است. از طرفی محمد تمام این یک سال و نیم ـ– دو سال اصلا مچ بند سبزش را از دست باز نمیکرد. به او میگفتم مراقب باش مشکلی پیش نیاید میگفت در امتحان هم آستینام را بالا میزنم که خوب مچ بند سبزم را ببینند. اما روز ۲۵ بهمن باز کرد به دستگیره در بست و رفت. اینها را که کنار هم میگذارم انگار به او الهام شده بود. من هم آن روز میدانستم که محمد رفته خیلی نگران بودم از سرکار به خانه که رسیدم مدام راه میرفتم از نگرانی و... اما اصلا فکر هم نمیکردم چنین شود.......
مصاحبه اسماعیل مختاری، پدر محمد مختاری را در ذیل بخوانید.
آقای مختاری فرزند شما یک معترض بود؟ ممکن است ابتدا درباره محمد بفرمایید؟
محمد مثل جوانهای دیگر بود، فکرش آزاد بود و دانشجوی سال آخر مهندسی معدن بود. در این جریاناتی که پیش آمده و دو دستگیهایی که شده بود محمد طرفدار سبزها بود. یکسال و نیم بیشتر بود که طرفدار سبزها بود و دستبند سبزی به دستش بسته بود. دستبندی که هیچ وقت از دستش باز نمیکرد اما روز ۲۵ بهمن این دستبند را باز کرد و به دستگیره در بست و رفت. الان هم این دستبند به دستگیره در است. او در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود، نماز میخواند، روزه میگرفت، شبهای احیا میآمد تهران پیش ما. گاهی میگفتم بابا سحری نخوردهای روزهات را بشکن، اما میگفت نه. هر سال میرفت تکیه خیابان مهر و محرمها همیشه در این تکیه زنجیر میزد؛ پارسال هم علمدار بود... در عین حال مدرن بود، فوتبال بازی میکرد، تفریحاتش را داشت و رفیق دوست بود. خیلی از رفقایش را تازه من شناختهام بعد از اینکه محمد رفت. عکسها و فیلمهای محمد را منتشر کردند و کلیپها و عکسهای او را برای ما آوردند. البته اینکه گفتم محمد مذهبی بود توضیح بدهم که ما دو نوع مذهبی داریم یک طیفی بعد از انقلاب مذهبی شدهاند و طیفی هم از قبل از انقلاب مذهبی بودهاند؛ خانواده ما هم از قبل از انقلاب مذهبی بودند. من ۴ پسر داشتم و سعی میکردم به انها و همچنین دخترم برسم تاجایی که میتوانند درس بخوانند همیشه میگفتم هر چه باشد من تامین میکنم حتی اگر شده خانه را بفروشم میکنم اما شما باید درس بخوانید محمد هم درس میخواند...........
محمد در آخرین استتس خود در فیس بوک نوشته «: خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خستهام!» آیا او یا شما فکر میکردید ممکن است چنین اتفاقی بیفتد؟
من فکر میکنم به خود محمد الهام شده بود؛ یک چیزی الهام شده بود چون دو سه مساله برای ما مبهم است. همین چیزی که در فیس بوک نوشته بود. یا شوخیای که همان روز موقع ناهار با خواهرش میکرد. محمد به خواهرش گفته بود که این ناهار آخر است. از طرفی محمد تمام این یک سال و نیم ـ– دو سال اصلا مچ بند سبزش را از دست باز نمیکرد. به او میگفتم مراقب باش مشکلی پیش نیاید میگفت در امتحان هم آستینام را بالا میزنم که خوب مچ بند سبزم را ببینند. اما روز ۲۵ بهمن باز کرد به دستگیره در بست و رفت. اینها را که کنار هم میگذارم انگار به او الهام شده بود. من هم آن روز میدانستم که محمد رفته خیلی نگران بودم از سرکار به خانه که رسیدم مدام راه میرفتم از نگرانی و... اما اصلا فکر هم نمیکردم چنین شود.......
شما چگونه از شهادت فرزندتان خبردار شدید؟
یک نفر زنگ زد گفت پسرتان بیمارستان مصطفی خمینی است و سنگ به سر او خورده و پانسمان کردهاند. خودمان را رساندیم و متوجه شدیم که جریان چیز دیگری است. گفتند باید جراحی شود و جلو خونریزی را بگیریم و ببینیم چقدر آسییب دیده. گفتند ۵ ساعتی طول میکشد اما یک ساعت هم نشد او را به آی سی یو بردند. دست به پاهایش کشیدم پاهایش سرد بود نفس نمیکشید شلنگ اکسیژن هم از دهانش جدا شده بود. با این حال شب در آی سی یو بود و صبح رفتیم گفتند ساعت ۶ و نیم صبح فوت کرده.
گلوله به کدام ناحیه اصابت کرده بود؟
تیر به پیشانی محمد خورده و بیرون نیامده بود؛ یعنی توی سرش گیر کرده بود. دقیقا به پیشانی، همان وسط خورده بود. بعد از شستن پیکر محمد، صورتش را باز کردیم و جای گلوله را بوسیدم و....
پیکر محمد را چگونه تحویل گرفتید؟
در بیمارستان به ما تحویل ندادند گفتند باید کارهای قانونیاش انجام و پرونده تشکیل شود. رفتیم کلانتری و پرونده تشکیل دادیم روز بعد تشییع کردیم.
شما در تشییع پیکر محمد حضور داشتید؟ گزارشها و عکسهایی که منتشر شد نشان میداد که تشییع توسط نیروهای بسیجی صورت گرفته.
صبح آمدند هماهنگ کردند و قرار بود ساعت ۱۰ و نیم تحویل دهند که تشییع کنیم؛ پسرم رفت تحویل بگیرد اما ساعت ۲ و نیم آمدند. گفتیم از حیاط خانه بلند کنیم تا مسجد ببریم و سوار آمبولانس کنیم. ما هنوز توی حیاط بودیم که جنازه را بردند. من بعد عکسها را که نگاه میکردم دیدم از دوستان و آشنایان ما کسی زیر تابوت نبوده. یعنی تشییع را خودشان کردند و ما هم پشت سر بودیم. من دم در بودم که رسیده بودند جلو مسجد. آنجا هم ایستادند و شعار دادند و سینه زدند و فیلمبرداری کردند که من خیلی ناراحت شدم. ساعت ۵ و نیم هم گفتند برویم بهشت زهرا. گفتم بهشت زهرا که ساعت ۳ میبندد گفتند باز است.
محمد در کدام قطعه به خاک سپرده شده؟ آیا خود شما محل تدفین را انتخاب کردید؟
در قطعه ۲۴۹، ردیف ۸۳، قبر ۶ به خاک سپردیم. در قبری دو طبقه که زیرش دوست محمد است و رویش خود او. برای خودمان هم عجیب است که چطور این قسمت شد. محمد دوستی به نام روزبه داشت که خیلی با هم رفیق بودند، همیشه با هم بودند در شاهرود با هم درس میخواندند سه سال پیش تصمیم میگیرند با هم به تهران بیایند. پدر و مادر روزبه مسافرت قبرس رفته بودند. پنج شنبه بعد از ظهر قرار میشود روزبه و محمد راه بیفتند اما محمد میگوید روز بعد میآید. روزبه راه میافتد به سمت خانهاش در تهران. روز بعد که محمد آمد نگران بود میگفت روزبه تماس نگرفته. کمی خوابید و دوباره بلند شد و رفت خانه او. کفشهای روزبه را پشت در میبیند اما در را کسی باز نمیکند. در را میشکنند و میبینند روزبه روی تخت افتاده و کف کرده، گاز باز مانده بوده. محمد خیلی اذیت شد اصلا باور نمیکرد وقتی روزبه را دفن میکردند همین که سنگ لحد را گذاشتند محمد رفت توی قبر خوابید گفت خاک را روی من هم بریزید. از انجا او را در آوردیم و با او کلی حرف زدیم که قسمت روزبه این بوده و.... تا الان که خود محمد اینطور شد. موقع تشییع اصلا به ما نگفته بودند کجا میخواهند دفن کنند. پدر روزبه آمد گفت آن قبر را دو طبقه خریده بودم و محمد هم باید برود همان جا. هماهنگ کردیم و محمد من هم صاف رفت همانجا که یک بار روی سنگ لحدش خوابیده بود. پایین روزبه است و بالا محمد. حتی فکر هم نمیکردیم قبری که روزی محمد از آن عکس گرفته بود روزی خود محمد برود داخل آن و بشود خانهاش..........
در برگه پزشکی قانون علت فوت محمد را چی نوشتهاند؟
اصابت گلوله به سر
شما تا جایی که میدانم مراسمی برای شب هفت محمد نگرفتید؛ دلیل خاصی داشت؟
ما اعلام کرده بودیم مراسم سوم را در مسجد نبی میگیریم و شب ۷ را در خانه. گفتند مسجد نبی جا ندارد. گفتیم خانه میگیریم. بعد جریان یک اسفند شروع شد و ما هم مراسم نگرفتیم شب ۷ رفتیم بهشت زهرا با فامیل و آشنایان. مراسم چهلم هم ۶ فروردین است و ما ۵ فروردین که جمعه است سر خاک محمد میرویم و همان جا چهلم را میگیریم.
شما شکایتی در این زمینه نکردهاید؟ منظورم برای شناسایی قاتل محمد است.
روز اول گفتند شکایتی دارید؟ گفتم از کی شکایت کنم؟ اما الان شکایت نامه نوشتهام و پی گیری خواهم کرد. باید قاتل را معرفی کنند تا دل مادرش آرام شود، دل ما آرام بگیرد. میگویند منافقین کشتهاند؛ خب معرفی کنند. بچه من نزدیک دو متر قدش بود از روبرو زده بودند مستقیم توی پیشانی. هرکسی که کشته معرفی کنند....
ممکن است بپرسم اکنون مادر محمد چه وضعیتی دارد؟ سایر اعضای خانواده همین طور. هرگز فکر میکردید که محمد به تظاهرات میرود و ممکن است......
هیچ کسی باور ندارد من الان هم باور ندارم فکر میکنم محمد، شاهرود است ترم آخر بود و ۴ سال بود میرفت و میآمد. الان هم فکر میکنم محمد آنجاست. اکثرا ساعت یازده و نیم میرسید. چند شب پیش ساعت حدود یازده و نیم زنگ خورد یکهو مادرش گفت محمد آمد...... باورمان نمیشود جوان سالم و ورزشکاری بود فوتبال بازی میکرد.... همیشه ترس این را داشتم که رفته شهرستان تنهاست گیر رفقای ناباب نیفتد، هیچ وقت فکر این را نمیکردم که اینگونه... نمیدانم چطور شد. الان عکسش روی مانیتور کامپیوتر، روبروی من است دستانش را باز کرده، حالتی که میخواهد کسی را بغل کند دست چپش هم سبز بسته........ مادرش خیلی بیقرار است مدام فیلمها و عکسهای محمد را نگاه میکند هر روز این فیلمها و عکسها را میبیند و.... هیچ یک از اعضای خانواده باور نداریم منتظریم که بیاید... اما محمد با یک اعتقادی رفت او در فیس بوک خود همه چیز را نوشته بود و پسوردش را هم با خود برد.......
یک نفر زنگ زد گفت پسرتان بیمارستان مصطفی خمینی است و سنگ به سر او خورده و پانسمان کردهاند. خودمان را رساندیم و متوجه شدیم که جریان چیز دیگری است. گفتند باید جراحی شود و جلو خونریزی را بگیریم و ببینیم چقدر آسییب دیده. گفتند ۵ ساعتی طول میکشد اما یک ساعت هم نشد او را به آی سی یو بردند. دست به پاهایش کشیدم پاهایش سرد بود نفس نمیکشید شلنگ اکسیژن هم از دهانش جدا شده بود. با این حال شب در آی سی یو بود و صبح رفتیم گفتند ساعت ۶ و نیم صبح فوت کرده.
گلوله به کدام ناحیه اصابت کرده بود؟
تیر به پیشانی محمد خورده و بیرون نیامده بود؛ یعنی توی سرش گیر کرده بود. دقیقا به پیشانی، همان وسط خورده بود. بعد از شستن پیکر محمد، صورتش را باز کردیم و جای گلوله را بوسیدم و....
پیکر محمد را چگونه تحویل گرفتید؟
در بیمارستان به ما تحویل ندادند گفتند باید کارهای قانونیاش انجام و پرونده تشکیل شود. رفتیم کلانتری و پرونده تشکیل دادیم روز بعد تشییع کردیم.
شما در تشییع پیکر محمد حضور داشتید؟ گزارشها و عکسهایی که منتشر شد نشان میداد که تشییع توسط نیروهای بسیجی صورت گرفته.
صبح آمدند هماهنگ کردند و قرار بود ساعت ۱۰ و نیم تحویل دهند که تشییع کنیم؛ پسرم رفت تحویل بگیرد اما ساعت ۲ و نیم آمدند. گفتیم از حیاط خانه بلند کنیم تا مسجد ببریم و سوار آمبولانس کنیم. ما هنوز توی حیاط بودیم که جنازه را بردند. من بعد عکسها را که نگاه میکردم دیدم از دوستان و آشنایان ما کسی زیر تابوت نبوده. یعنی تشییع را خودشان کردند و ما هم پشت سر بودیم. من دم در بودم که رسیده بودند جلو مسجد. آنجا هم ایستادند و شعار دادند و سینه زدند و فیلمبرداری کردند که من خیلی ناراحت شدم. ساعت ۵ و نیم هم گفتند برویم بهشت زهرا. گفتم بهشت زهرا که ساعت ۳ میبندد گفتند باز است.
محمد در کدام قطعه به خاک سپرده شده؟ آیا خود شما محل تدفین را انتخاب کردید؟
در قطعه ۲۴۹، ردیف ۸۳، قبر ۶ به خاک سپردیم. در قبری دو طبقه که زیرش دوست محمد است و رویش خود او. برای خودمان هم عجیب است که چطور این قسمت شد. محمد دوستی به نام روزبه داشت که خیلی با هم رفیق بودند، همیشه با هم بودند در شاهرود با هم درس میخواندند سه سال پیش تصمیم میگیرند با هم به تهران بیایند. پدر و مادر روزبه مسافرت قبرس رفته بودند. پنج شنبه بعد از ظهر قرار میشود روزبه و محمد راه بیفتند اما محمد میگوید روز بعد میآید. روزبه راه میافتد به سمت خانهاش در تهران. روز بعد که محمد آمد نگران بود میگفت روزبه تماس نگرفته. کمی خوابید و دوباره بلند شد و رفت خانه او. کفشهای روزبه را پشت در میبیند اما در را کسی باز نمیکند. در را میشکنند و میبینند روزبه روی تخت افتاده و کف کرده، گاز باز مانده بوده. محمد خیلی اذیت شد اصلا باور نمیکرد وقتی روزبه را دفن میکردند همین که سنگ لحد را گذاشتند محمد رفت توی قبر خوابید گفت خاک را روی من هم بریزید. از انجا او را در آوردیم و با او کلی حرف زدیم که قسمت روزبه این بوده و.... تا الان که خود محمد اینطور شد. موقع تشییع اصلا به ما نگفته بودند کجا میخواهند دفن کنند. پدر روزبه آمد گفت آن قبر را دو طبقه خریده بودم و محمد هم باید برود همان جا. هماهنگ کردیم و محمد من هم صاف رفت همانجا که یک بار روی سنگ لحدش خوابیده بود. پایین روزبه است و بالا محمد. حتی فکر هم نمیکردیم قبری که روزی محمد از آن عکس گرفته بود روزی خود محمد برود داخل آن و بشود خانهاش..........
در برگه پزشکی قانون علت فوت محمد را چی نوشتهاند؟
اصابت گلوله به سر
شما تا جایی که میدانم مراسمی برای شب هفت محمد نگرفتید؛ دلیل خاصی داشت؟
ما اعلام کرده بودیم مراسم سوم را در مسجد نبی میگیریم و شب ۷ را در خانه. گفتند مسجد نبی جا ندارد. گفتیم خانه میگیریم. بعد جریان یک اسفند شروع شد و ما هم مراسم نگرفتیم شب ۷ رفتیم بهشت زهرا با فامیل و آشنایان. مراسم چهلم هم ۶ فروردین است و ما ۵ فروردین که جمعه است سر خاک محمد میرویم و همان جا چهلم را میگیریم.
شما شکایتی در این زمینه نکردهاید؟ منظورم برای شناسایی قاتل محمد است.
روز اول گفتند شکایتی دارید؟ گفتم از کی شکایت کنم؟ اما الان شکایت نامه نوشتهام و پی گیری خواهم کرد. باید قاتل را معرفی کنند تا دل مادرش آرام شود، دل ما آرام بگیرد. میگویند منافقین کشتهاند؛ خب معرفی کنند. بچه من نزدیک دو متر قدش بود از روبرو زده بودند مستقیم توی پیشانی. هرکسی که کشته معرفی کنند....
ممکن است بپرسم اکنون مادر محمد چه وضعیتی دارد؟ سایر اعضای خانواده همین طور. هرگز فکر میکردید که محمد به تظاهرات میرود و ممکن است......
هیچ کسی باور ندارد من الان هم باور ندارم فکر میکنم محمد، شاهرود است ترم آخر بود و ۴ سال بود میرفت و میآمد. الان هم فکر میکنم محمد آنجاست. اکثرا ساعت یازده و نیم میرسید. چند شب پیش ساعت حدود یازده و نیم زنگ خورد یکهو مادرش گفت محمد آمد...... باورمان نمیشود جوان سالم و ورزشکاری بود فوتبال بازی میکرد.... همیشه ترس این را داشتم که رفته شهرستان تنهاست گیر رفقای ناباب نیفتد، هیچ وقت فکر این را نمیکردم که اینگونه... نمیدانم چطور شد. الان عکسش روی مانیتور کامپیوتر، روبروی من است دستانش را باز کرده، حالتی که میخواهد کسی را بغل کند دست چپش هم سبز بسته........ مادرش خیلی بیقرار است مدام فیلمها و عکسهای محمد را نگاه میکند هر روز این فیلمها و عکسها را میبیند و.... هیچ یک از اعضای خانواده باور نداریم منتظریم که بیاید... اما محمد با یک اعتقادی رفت او در فیس بوک خود همه چیز را نوشته بود و پسوردش را هم با خود برد.......
مصاحبه از فرشته قاضی
روز
عدد ۹ درصد افزایش مزد با چه روشی محاسبه شده است؟
خبرگزاری هرانا - معاون اموراستانهای خانه کارگر با اشاره به مصوبه امروز شورای عالی کار درباره حداقل مزدکارگران در سال ۹۰ گفت: "بهترین چیزی که در این ارتباط میتوان گفت این است که مزدکارگران افزایش پیدا نکرده است."
حسن صادقی درگفتوگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به تورم نقطهای ۱۳ درصدی گفت: "با افزایش ۹ درصدی حداقل مزد، قدرت خرید کارگران در سال آینده کاهش خواهد یافت."
وی گفت: "به نظر میرسد دولت با این تصمیم خود به دنبال نوعی تفکر توهمی در برخورد با تورم سال آینده است."
این فعال کارگری با بیان اینکه پیشبینی میشود تورم سال آینده ۲۵ درصد باشد، گفت: "سفره کارگران در سال ۹۰ تهیتر از سال جاری خواهد بود."
صادقی با اظهار نگرانی از تامین نشدن حداقلهای معیشتی کارگران گفت: "این موضوع میتواند دارای تبعات بسیار بدی باشد."
معاون امور استانهای خانه کارگر با بیان اینکه نمایندگان کارگری شورای عالی کار خوب عمل نکردهاند، گفت: "حداقل مزد کارگران به جایی رسیده که دیگر دو رقمی هم افزوده نمیشود."
صادقی با اشاره به افزایش ۶ درصدی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در سال جاری گفت: "دولت وقتی که دید با این کار هیچ اتفاقی نیفتاد حداقل حقوق کارگران را هم ۹ درصد افزایش دادکه این عادلانه نیست."
معاون امور استانهای خانه کارگرتاکید کرد: "تنها سوال من این است شورای عالی کار عدد ۹ درصد را با چه روشی محاسبه و اعلام کرده است؟"
تدابیر امنیتی برای چهارشنبه سوری در ایران
پلیس و مقامات قضایی ایران می گویند که با بازداشت شدگان مراسم چهارشنبه سوری برخورد شدید خواهد شد، تردد موتورسیکلت ها از ساعت ۴ عصر در تهران ممنوع است و سه هزار آمبولانس در این شهر به حالت آماده باش در آمده اند.
پلیس استان های تهران و البرز با صدور اطلاعیه ای اعلام کرده اند که با شادی مردم مخالفتی ندارد، اما نادیده گرفتن "خط قرمزها" را تحمل نخواهد کرد.سرتیپ احمدرضا رادان، جانشین فرمانده پلیس ایران هم گفته است کسانی که در جریان مراسم چهارشنبه سوری امسال "ناامنی و بی نظمی" ایجاد کنند، بازداشت و اتومبیل آنها توقیف خواهد شد.
به گفته او، این افراد تا پایان تعطیلات نوروزی در بازداشت خواهند ماند.
مقامات ایران در آستانه آخرین سه شنبه هر سال، هشدارهای مشابهی می دهند، اما امسال به دلیل دعوت گروهی از مخالفان دولت برای تبدیل مراسم چهارشنبه سوری به اعتراض سیاسی، تدابیر امنیتی جدی تری در نظر گرفته شده است.
گروهی از مخالفان دولت ایران از ۲۵ بهمن ماه و در اعتراض به حصر خانگی دو رهبر جنبش اعتراضی این کشور، از هواداران این جنبش دعوت کرده اند که در "سه شنبه های اعتراضی"، نارضایتی خود را از وضعیت دو رهبر خود اعلام کنند.
در این حال، سرتیپ حسین رحیمی، رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران اعلام کرده که از ساعت ۴ بعد از ظهر امروز (به وقت محلی)، تردد موتورسیکلت ها در تهران ممنوع است.
به گفته او، "تمام مأموران راهنمایی و رانندگی تهران" از ساعت ۲ بعد از ظهر امروز برای ایجاد نظم در خیابان های شهر به حالت آماده باش در می آیند.
اما هشدارهای مقامات ایران در مورد چهارشنبه سوری به تهران محدود نمی شود.
مجتبی ملکی، دادستان عمومی و انقلاب کرمانشاه هم از خانواده ها درخواست کرده است که "مواظب جوانان خود باشند تا چهارشنبه سوری به چهارشنبه سوزی تبدیل نشود".
او گفت: "اگر شخص یا اشخاصی در این خصوص بازداشت شوند، ما مصمم به برخورد با آنها هستیم".
حسین شعبانی، معاون پیشگیری دادسرای عمومی و انقلاب گرگان هم گفته است با کسانی که با استفاده از مواد محترقه غیرمجاز، برای مردم مزاحمت ایجاد کنند، به عنوان "اخلال گران نظم عمومی" برخورد خواهد شد.
او گفت سه هزار عضو "ستاد حفاظت اجتماعی" در خیابان ها و اماکن عمومی حضور می یابند تا به برقراری نظم کمک کنند.
آلمان هفت نیروگاه هسته ای در این کشور را تعطیل کرد
آلمان موقتا فعالیت هفت نیروگاه هسته ای قدیمی در این کشور را متوقف کرده است.
این اقدام در پی بروز حادثه در نیروگاه هسته ای فوکوشیما در ژاپن صورت می گیرد.در همین رابطه آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان گفته است تمامی این هفت نیروگاه هسته ای قبل از دهه ۱۹۸۰ میلادی ساخته شده است.
به گفته خانم مرکل "ایمنی اولویت اصلی" است .
قرار است استانداردهای ایمنی این نیروگاهها در این مدت مورد بررسی قرار گیرد. هنوز در این باره که این نیروگاهها چه زمانی دوباره بازگشایی خواهند شد، اطلاعاتی ارائه نشده است.
سال گذشته آلمان تصمیم گرفت که فعالیت ۱۷ نیروگاه هسته ای این کشور را تا ۱۲ سال دیگر تمدید کند.
اما روز دوشنبه ۱۴ مارس دولت این تصمیم را در پی انفجارهای اخیر نیروگاه هسته ای ژاپن به مدت سه ماه به حال تعلیق در آورد.
تصمیم دولت آلمان برای تمدید زمان فعالیت نیروگاههای هسته ای با اعتراضات گسترده ای در داخل کشور روبرو شده بود.
انرژی هسته ای تامین کننده بیش از یک چهارم برق در آلمان است.
قرار است کمیسیون اروپا هم امروز با برگزاری نشستی با حضور وزرا و کارشناسان کشورهای اروپایی در مورد تاثیرات انفجارها در رآکتورهای نیروگاه هسته ای ژاپن بر صنعت هسته ای کشورهای اروپایی بحث و مذاکره کند.
بحرین سفیر خود در ایران را فراخواند
دولت بحرین در اعتراض به سخنان مقام های ایران در باره بحران سیاسی این کشور، سفیر خود را از تهران فراخوانده است.
ایران خواستار مداخله سازمان کنفرانس اسلامی در بحران سیاسی بحرین شده و در اعتراض به اعزام نیروی خارجی به بحرین سفیران چند کشور از جمله عربستان را احضار کرده است.دولت بحرین این اظهارنظرها را محکوم کرده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، سخنگوی وزارت خارجه بحرین سخنان مقام های ایران را دخالت در امور داخلی کشورش خوانده است.
اعلام وضعیت فوق العاده
تلویزیون دولتی بحرین از اعلام حالت فوق العاده در کشور به مدت سه ماه خبر داده است. این اقدام در پی هفته ها نا آرامی در این کشور صورت گرفته است.
براساس بیانیه ای که از سوی پادشاه این کشور منتشرشده به رئیس نیروهای مسلح این کشور دستور داده شده تا برای تامین امنیت کشور و شهروندان تمامی اقدامات لازم را انجام دهند.
این اقدام در حالی صورت گرفته است که نیروهایی از کشورهای حوزه خلیج فارس برای مقابله با نا آرامی ها در بحرین وارد این کشور شده اند.
براساس گزارش ها در پی درخواست دولت بحرین، حدود هزار نیرو از عربستان سعودی و ۵۰۰ نیرو هم از امارات متحده عربی وارد بحرین شده اند.
انتظار می رود این نیروها از تاسیسات نفت وگاز و موسسات مالی بحرین حفاظت کنند.
در همین حال وزرات امورخارجه آمریکا از شهروندان این کشور خواسته تا از سفر به بحرین خودداری کنند.
براساس گزارش ها معترضان تمامی جاده های منتهی به مرکز مالی در پایتخت را مسدود کردند.
واکنش ایران
علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران، ضمن قدردانی از تلاش های دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی، از او خواسته تا "تمامی ظرفیت های موجود" این سازمان را جهت جلوگیری از اعمال خشونت در بحرین به کار گیرد.
علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران هم امروز در سخنانی در جلسه علنی مجلس، دولت آمریکا را متهم کرد که مواضع اعلام شده خود در حمایت از دموکراسی در منطقه را تغییر داده و نیت واقعی خود را آشکار کرده است و افزود که حمایت مقامات آمریکایی از گسترش دموکراسی در منطقه "ژستی فریبنده" بود اما با سفر وزیر دفاع آمریکا به بحرین "رفتار واقعی آمریکا و غرب علنی شد."
رئیس مجلس ایران تصمیم شورای همکاری خلیج فارس را در اعزام نیروی امنیتی به بحرین، اقدامی تجاوزکارانه با حمایت آمریکا دانست که به خاطر نگرانی غرب از وقوع انقلاب اسلامی، در جریان سفر اخیر وزیر دفاع ایالات متحده به منطقه طراحی شده بود.
بحران سیاسی در بحرین
اعتراضات بحرین از بیش از چهار هفته پیش با اجتماع معترضان در میدان لؤلؤ (مروارید) در منامه، پایتخت، آغاز شد و با ادامه تحصن گروهی از معترضان در این محل، همچنان جریان داشته است.
دولت آمریکا از دولت بحرینی خواسته است تا حق تجمع و اعتراض مسالمت آمیز مردم این کشور را به رسمیت بشناسد و در همانحال، از آنچه که توسل برخی از تظاهرکنندگان به خشونت در روزهای اخیر خوانده، انتقاد کرده است.
جزیره بحرین در نزدیک سواحل جنوبی خلیج فارس واقع شده و از سال ۲۰۰۲، که امیر این کشور عنوان پادشاه را برای خود برگزید، رسما تحت نظام سلطنتی مشروطه اداره شده است هر چند به گفته مخالفان رژیم، خاندان حاکم، که از مسلمانان سنی هستند، همچنان قدرت اصلی را در دست دارد.
شمار ساکنان بحرین به حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر می رسد که براساس آمار انتشار یافته، حدود نیمی از آنان اتباع رسمی این کشور نیستند و برای کار و امرار معاش در این کشور سکونت دارند.
دین اکثر مردم بحرین اسلام است و اگرچه آمار رسمی در مورد پیروان مذاهب سنی و شیعه در این کشور انتشار نیافته، ولی گفته می شود که احتمالا حدود دو سوم مسلمانان این کشور را شیعیان و بقیه را سنیها تشکیل می دهند.
بالا گرفتن انتقاد ها در ایران از دعوت پادشاه اردن به جشن نوروز
همزمان با بالا گرفتن انتقادها از دعوت ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن به ایران که با موجی از اعتراض های سیاسی در کشورش روبه رو است، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران می گوید این دعوت ماه ها پیش از آغاز اعتراض ها در اردن صورت گرفته بود.
رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران از اینکه با دعوت پادشاه اردن به ایران "موجی علیه سیاست خارجی کشور" ایجادشده، انتقاد کرده است.ملک عبدالله دوم پادشاه اردن، چند ماه پیش از سوى محمود احمدى نژاد براى شرکت در جشن نوروز که قرار است در منطقه باستانى تخت جمشید در نزدیکى شیراز برگزار شود، به ایران دعوت شده است.
برخی از منابع خبری در ایران از جمله چند نماینده مجلس می گویند که پادشاه اردن برای سفر به ایران اعلام آمادگی کرده است.
مجلس ایران جدی ترین مخالف سفر پادشاه اردن
همزمان با نزدیک شدن به زمان برگزاری جشن نوروز و قوت گرفتن احتمال سفر پادشاه اردن به ایران، نمایندگان مجلس این کشور، در یک اقدام کم سابقه، خواستار جلوگیری از انجام سفر شده اند.
نمایندگان در روز ۲۴ اسفند، در تذکری کتبی به محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران خواستار لغو این دعوت شده اند.
یک روز پیش از این احمد توکلى و علیرضا زاکانی از نمایندگان تهران و حشمت الله فلاحت پیشه نماینده اسلام آباد غرب در مجلس، از احتمال حضور پادشاه اردن در ایران انتقاد کرده بودند و انجام آن را خلاف تحولات منطقه" خوانده بودند.
اشاره این دو نماینده مجلس به بالا گرفتن اعتراض های منطقه ای از جمله اعتراض شهروندان اردنى به وضعیت سیاسى و اجتماعى کشورشان است که در پى تحولات در تونس و مصر به وقوع پیوسته است.
هزاران نفر از مخالفان دولت اردن اواخر ژانویه امسال (اواسط بهمن) علیه افزایش قیمت مواد غذایی و تورم، در پایتخت و شهرهای دیگر این کشور دست به تظاهرات زده بودند.
معترضان که گفته می شود تحت تاثیر وقایع تونس و مصر به خیابان ها آمده بودند، خواهان استعفای سمیر الرفاعی، نخست وزیر وقت اردن بودند. پادشاه اردن به این درخواست معترضان پاسخ مثبت داد و با تغییر نخست وزیر خواستار آغاز "اصلاحات واقعی" در کشورش شد.
گرچه این وقایع مربوط به بیش از یک ماه پیش است اما همزمان با نزدیک شدن زمان سفر احتمالی پادشاه اردن، مخالفان ایرانی انجام این سفر برای جلوگیری از آن به تکاپو افتاده اند.
ابهام در انجام دومین سفر ملک عبدالله دوم به تهران
در صورتی که ملک عبدالله دوم عازم ایران شود، این سفر دومین دیدار او به عنوان پادشاه اردن از ایران خواهد بود.
در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی و تنش زدایی از سیاست خارجی ایران با کشورهای عربی، ملک عبدلله دوم که تازه به سلطنت رسیده بود به دعوت رئیس جمهور وقت ایران از این کشور دیدار کرد.
با این همه مقام های دولت محمود احمدی نژاد در ماه های اخیر تلاش کرده اند تا روابط سرد دو کشور را بهبود بخشند. به نظر می رسد که دعوت از پادشاه اردن برای شرکت در جشن نوروز، یکی از مهمترین اقدامات دولت آقای احمدی نژاد بوده که اینک مخالفان جدی پیدا کرده است.
دعوت آقای احمدی نژاد از ملک عبدالله دوم برای سفر به ایران، حدود سه ماه پیش توسط اسفندیار رحیم مشایی در امان پایتخت اردن تسلیم پادشاه این کشور شده بود.