به مناسبت شصت و پنجمین سالگرد تولد پرویز قلیچ خانیمحمد اعظمی
از زمانی که "نجمه" مرا از "نقشه" خود آگاه کرد، تا به امروز که می خواهم با "نامه سرگشاده" به پرویز قلیچ، بیان احساس کنم، مانده ام چه بنویسم. حقیقتش این است، در این مدت، به رغم گرفتاری های فراوان و مشغله های زیاد، این فکر که به مناسبت شصت و پنجمین سال تولد عمو پرویز، چه می توان گفت و یا نوشت، رهایم نکرده است. از این گذشته، نوشتن در باره دیگران، برایم دشوار است، به ویژه در باره دو تیپ. نخست افرادی که گفتنی برایشان کم دارم و دوم کسانی که ذهنم، لبریز است از خاطره، در باره شان. پرویز برای من از تیپ هائی است، که از زیادی حرف و خاطره، بی حرف شده ام. هر چه بیشتر فکر می کنم که چگونه باید شروع کرد تا حق مطلب در یادداشتی کوتاه، ادا شود، به جائی نمی رسم. اما چاره چیست؟ ناگزیرم از جائی آغاز کنم. از کجا؟ نمی دانم. بالاخره، تصمیم می گیرم از اولین دیدار با او شروع کنم تا احساسم را در آن دیدار، بازگویم و سپس هر چه از خاطرم گذشت، بدون دستچین کردن آنها، بنویسم و به پرویز تقدیم کنم.
به گمانم پس از انشعاب " ۱۶ آذر" سال ۱۳۶۰ بود، که نخستین بار پرویز را از نزدیک دیدم. به اقتضای کار سیاسی-تشکیلاتی، از خوزستان به تهران آمده بودم. تا یافتن مکانی، به شکل موقت، چند ماهی در منزل دوست گرامی، مسعود نقره کار زندگی می کردم. دکتر مسعود که آن زمان مجرد بود، در طبقه دوم آپارتمان سه طبقه پرویز زندگی می کرد. پرویز هم با همسر و دو دختر اش، در طبقه سوم. طبقه اول هم خالی بود. در واقع یک آپارتمان سه طبقه تقریبا امن، در اختیار ما بود. دقیق یادم نیست، فکر می کنم یک یا دو روز پس از اقامتم بود که شب، پرویز برای دیدنم پیش ما آمد. او با تی شرت، شلوار گشاد جیب دار با موهای کوتاه، به سبک ورزشکاران "خاکی" آن دوره، وارد شد. به استقبال، جلو رفتم. دستم را به گرمی فشرد و محکم در آغوشم گرفت. او مرا "عمو سهراب" خطاب کرد. نمی دانم چرا بیش از اندازه برخوردش به دلم نشست. شاید به خاطر آشنائی با نام و آوازه او بود و شاید، آن "گل" به یاد ماندنی او در جریان مسابقه فوتبال با اسرائیل، در فاصله چهل متری دروازه، در ذهنم نشسته بود، شاید به خاطر این بود که با ورزش آشنا بودم و شاید چون ورزش را دوست داشتم، در همان برخورد نخست چون یاری دیرینه برایم جلوه گرشد و شاید.. نمی دانم، هر چه بود برخوردش بسیار برایم خوش آیند آمد. از سوی دیگر، مدتها بود که در مناسبات ما فدائیان، کلمه رفیق بیش از حد ورد زبانها شده بود و جا و بیجا از درون ستادهای علنی سازمان فدائی گرفته تا در خانه های تیمی، ما یکدیگر را رفیق می نامیدیم. در چنین فضائی، خطاب "عمو سهراب" برایم تازه و جالب بود. این واژه را تا آن زمان، از زبان یک "رفیق"، نشنیده بودم. اما نمی دانم پرویز در چهره ام چه دید که بلافاصله برایم توضیح داد که چرا عمو سهراب خطابم کرده است. برخلاف برداشت و تصور پرویز، من نه تنها بدم نیامد، برایم خوشایند و جالب آمد.
پرویز، مسعود و من، هر سه، در یک تشکیلات فعالیت می کردیم. زندگی در مجاورت هم و برخورد از نزدیک با یکدیگر، امکان شناخت را افزایش می دهد. عمو پرویز از همان نخستین برخورد ها چنان مهربانانه ظاهر شد و با محبت سخن می گفت که ظرف چند روز ره چند ساله پیمود و به آشنائی دیرینه بدل شد. بنا به شناختی که از جایگاه او در فوتبال داشتم، تمایل من این بود که صحبت را به گذشته و مسابقات ورزشی آن دوره بکشانم. او چنان افتاده و "خاکی" از فوتبال سخن می گفت که اگر نمی دانستم کیست، حتما فکر می کردم که در باشگاههای دست دوم و سوم تهران "توپ زده" است. بدون شک افتادگی او در ورزش، یکی از خصوصیات برجسته اوست. افزون بر این، پرویز از نوادری است که مهارت شگرفی در تنظیم رابطه با مردم دارد. او می داند و می تواند با اقشار و لایه های مختلف مردم به زبان خودشان سخن بگوید. در واقع، مهارت در برخورد با دیگران و قدرت امکان سازی او کم نظیر است. بعدها، این خصلت برجسته را، پشتوانه نشریه آرش نمود و تقریبا تک وتنها با بهره بردن از این روابط، بار سنگین انتشار نشریه آرش را تا امروز بر دوش کشیده است. شاید به دلیل این توانائی و شبکه گسترده روابط اوست که عمو پرویز از کار جمعی برای اداره آرش خود را بی نیاز می بیند.
ارتباط گسترده با مردم، همیشه تناقضی با رعایت ضوابط امنیتی در درون تشکیلات ها داشته است. این ارتباطات هر چند خود از سوئی حافظ امنیت فرد می شود، اما از سوی دیگر با رعایت برخی ضوابط سخت امنیتی، که برای تشکیلات در شرایط حاکمیت استبداد ضروری است، در تعارض قرار می گیرد. عمو پرویز ما هم، چنین خصوصیتی را با خود داشت. به رغم اینکه طبق ضوابط امنیتی، ما مجبور بودیم فواصلی را از همدیگر حفظ کنیم، اما به درست و یا به غلط، این مرزها درهم ریخته شد و پرویز برای درهم ریزی چنین ضوابطی پیشقدم می شد. رفتار مهربانه او، بر خشکی ضابطه ها چیره می شد و لطافت و نرمش را به درون ضوابط و آئین نامه ها می کشاند. آنچه که مانع ورود عمو پرویز به منزل ما می شد، فقط جلسه تشکیلاتی بود. کافی بود خیالش از نبود جلسه آسوده می شد تا با ظرف غذائی وارد شود، برای صرف دو یا سه نفره شام. من نمی دانم پرویز در رابطه با من به فاطی همسرش چه گفته بود و مرا چگونه معرفی کرده بود. اما روشن است تا زمانی که من در آنجا اقامت داشتم به منزل محل اقامت آنها در طبقه سوم نمی رفتم. اما در اعماق برخورد محترمانه فاطی، که هراز گاهی با او در راه پله و یا حیاط کوچک منزل برخورد داشتم، محبت و مهری دیده می شد، که بوی آشنائی دیرینه از آن به مشام می رسید. چیزی که بیش از هر چیز در ذهنم نشسته است، رفتار دو دختر فاطی و پرویز با بقیه به ویژه رفتار هاله دختر بزرگ آنها با خواهر کوچکترش، الدوز بود. به رغم اینکه تفاوت سنی زیادی نداشتند، اما هاله مادرانه با الدوز رفتار می کرد. من شیوه تربیت فاطی و پرویز را بسیار پخته و سنجیده دیدم و مناسبات این دو دختر با همدیگر را، هنوز که هنوز است و پس از گذشت سالیان، فراموش نکرده ام. پس از چند ماهی به اجبار، محل زندگیم را تغییر دادم، اما دو هفته پیش از خروج من از آنجا، یکی دیگر از اعضای رهبری سازمان، ناصر رحیم خانی، ساکن طبقه اول آپارتمان پرویز شد.
اگر اشتباه نکنم در اولین سالگرد ۱۶ آذر سال ۱۳۶۰ بود، که ما اعضای جدا شده از سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)، در محافل خصوصی یا جمع های کوچک تشکیلاتی، این روز را جشن می گرفتیم. البته ما نیز درست با همین نام، اما با بیرون آوردن کلمه اکثریت از درون پرانتز، فعالیت می کردیم. نمی دانم از چه طریقی مطلع شدیم که عمو پرویز چهار قطعه مدال های طلای خود را که دقیق نمی دانم آنها را در جریان مسابقات جایزه برده و یا در مراسمی کادو گرفته بود، برای چهار تن از اعضای هیئت سیاسی آن دوره، به مناسبت سالگرد ۱۶ آذر، فرستاده است. آن زمان هیئت سیاسی ما، هفت نفر عضو داشت. اما عمو پرویز از میان آنها چهار نفر، یعنی هبت معینی، ناصر رحیم خانی؟ یا هبت غفاری؟، علی کشتگر و من را، برگزیده بود. او خود در بسته های جداگانه کادو را به نام ما فرستاده بود. معیار این گزینش به نظرم بیشتر عاطفی بود. من شخصا خیلی خوشحال شدم چون مدالی که به من هدیه کرده بود، عکسی کوچک و یا تصویر برجسته ای – مجسمه - از لنین بود. تا جائی که به خاطر دارم سایرین نیز جز اظهار خوشحالی و تشکر صحبتی نکردند. و بیشتر صحبت این بود که چگونه از محبت پرویز قدردانی کنیم. هبت معینی که در تشکیلات با نام همایون شناخته می شد، نظر دیگری ابراز داشت. او پیشنهاد کرد که ما ضمن قدردانی از پرویز، کادوها را به او برگردانیم. همایون طرح کرد که این مدال ها جزئی از سرمایه های ملی ماست. باید آنها حفظ شوند. برای نگهداری این مدال ها هم کسی شایسته تر از خود پرویز نیست. باید این سرمایه ها را که حاصل تلاش خود او بوده به او باز گردانیم تا آنها را حفظ کند. و از او بخواهیم که دیگر بار چنین نکند. او می گفت باید روزی این سرمایه ها به موزه ملی کشورمان ایران، منتقل شود. هبت سخنانی زیبا و شاعرانه در رابطه با پرویز و قدر و منزلتش، بر زبان آورد، که دقیق به خاطرم نمانده است، اما مضمون آن، همین ها بود. پس از این سخنان، همه ما صحبت های او را تائید کردیم و قرار شد هبت معینی و من از طرف هیئت سیاسی و از طرف چهار نفرمان، ضمن تشکر از او، کادوها را بازگردانیم. ما با دسته گلی به دیدار پرویز به همان طبقه سوم آپارتمان منزلش رفتیم. هبت و من همان سخنان را از طرف هیئت سیاسی با پرویز در میان گذاشتیم. در چشمان مهربان هبت به هنگام صحبت، برقی از محبت به پرویز موج میزد که با یک نگاه حس می شد. به نظرم می آید که پرویز در این دیدار زیادی متاثر شد. سخن چندانی نگفت اما از صورت سرخ شده و چشمان محجوب او که سایه شرمی انسانی بر آن نشسته بود این تاثر لمس می شد. او به تناوب نگاه از ما برمی گرفت و به پائین خیره می شد، به رغم انتقال چنین احساسی، تا کنون دقیق نفهمیده ام که پس بردن کادوها، پرویز را خوشحال کرد یا دل آزرده نمود. هنوز هم پس از سال ها نپرسیده ام که نسبت به آن رفتار ما، چه احساسی داشته است. پس از خروج از منزل پرویز باز ما در مورد او با یکدیگر صحبت کردیم. هبت می گفت در این تشکیلات کوچک ما جا برای نشستن افرادی مثل پرویز و همچنیین برای برجستگان ادب و هنر کشورمان، تنگ است. باید تشکیلات گسترده و وسیع شود، تا این رفقا بتوانند توانائی های خود را بروز دهند. او می گفت تشکیلات باید به این رفقا توجه خاص کند. من با سخنان او کاملا موافق بودم و همواره به یافتن چاره و راه برای کاستن از دامنه این ضعف، اندیشیده ام.
مهر و محبت هبت به پرویز زیاد بود. من زمانی که توجه و عاطفه پرویز را به هبت می بینم متوجه می شوم که چقدر عواطف و احساسات این دو به یکدیگر خوب و عمیق گره خورده است. بی جهت نیست که در این سال ها، ندیده ام عمو پرویز در مراسم بزرگداشت یاد جانباختگان، نام هبت را از قلم بیاندازد. بیش از صد شماره آرش نمونه گویائی است در تائید ادعایم، هر کجا که نامی از جان باختگان به میان آمده بدون شک با نام و عکس هبت معینی همراه بوده است. تدوام و استمرار این عاطفه و احساس انسانی پرویز، برایم جالب و دوست داشتنی بوده و هنوز هم هست.
تشکیلات ما زیر ضرب پلیس رفت. بسیاری از یارانمان دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفتند. کم نبودند عزیزانی که دلیرانه شکنجه های قرون وسطائی را تاب آوردند و با وجود دنیائی از آرزو، از جان پرچمی علیه پلشتی ها برافراشتند و سرانجام، ایستاده بر خاک افتادند. بخشی نیز توانستند جان به در برند و از زیر ضرب پلیس خارج شوند. عمو پرویز از جمله این جان بدر بردگان است، که از بد حادثه، منزلش یکی از کانون ها و از مراکز شناخته شده برای پلیس بود. پرویز خوشبختانه گرفتار نشد و به خارج آمد. مدتی در ترکیه جزو افرادی بود که برای اعزام اعضای تشکیلات به اروپا تلاش می کرد و از امکانات و روابط شخصی خود، برای این منظور بیشترین بهره را برد. پرویز در ترکیه به همت شهرت و محبوبیتی که داشت، به یاری توان ارتباط گیری خود و به دلیل تسلطی که به زبان ترکی داشت، به تنهائی خود یک تشکیلات بود. او در ارتباط با استقرار اعضای سازمان در ترکیه و سازماندهی افراد از ترکیه به اروپا نقش قابل توجهی به عهده گرفت و در مدت کوتاهی که در ترکیه ماند امکاناتی ساخت که پس از او نیز کارائی خوب و مفیدی برای سازمان داشت.
پس از استقرار بخشی از کمیته مرکزی و اعضا و کادرها در خارج کشور، سازمان گام در راه برگزاری کنگره گذاشت تا به نوبه خود در جهت دموکراتیزه کردن مناسبات تشکیلاتی اقدام نماید. اهمیت مباحث کنگره و تصمیمات آن در این بود که پیش از تغییر و تحولات در شوروی رخ می داد. در درون ما آن زمان صف بندی نظری شکل گرفت و تشکیلات به دو بخش تقسیم شد. بخشی از کمیته مرکزی سازمان در دفاع از دموکراسی به نقد لنینینیسم و دیکتاتوری پرولتاریا رسیدند و بخش دیگر، از جمله من، به نادرست، با آنها در عرصه نظری، همراه نشدند. صف بندی بین دو بخش کمیته مرکزی حاد بود و تا درون تشکیلات امتداد یافته بود. وحدت با جریان دیگری از فدائیان که با نام آزادی کار فعالیت می کردند، در دستور کنگره قرار داشت. خطر این بود که پیش از آنکه وحدتی شکل گیرد، انشعاب دیگری زاده شود. آزادی کار بیشتر با آن بخش از تشکیلات همراه بود که از دیکتاتوری پرولتاریا دفاع می کردند، هر چند که مجموعا تفسیر دیگری از آن ارائه می دادیم. عمو پرویز در این صف بندی ها با ما همراه و همنظر بود. به رغم این، او تمایلی به تند کردن "دعوا" نشان نمی داد. این ویژگی مثبت در آن دوره، نه قدرت، که ضعفی تلقی می شد. در آن شرایط هر چه دعوا تندتر می شد، ایده افراد منعطف جاذبه کمتری پیدا می کرد. اساسا روحیه نرمش و انعطاف و سازش که نیاز هر حرکت جمعی و از بنیان های اساسی آن است، در جوامع استبدادی و به خصوص در میان اپوزیسیون چپ و ترقی خواه ایران، پسندیده نبوده و هنوز هم در میان بخشی از آنان، نیست. این خصوصیت به ویژه در مقاطعی که صف بندی ها حاد است، بزرگترین ضعف و از شمار "گناهان کبیره" محسوب می شود. در آن مقطع، روحیه پسندیده پرویز، به نقطه ضعف او بدل شد و صدایش برای آرام کردن افراد موثر دو طرف، شنیده نشد. در چنین فضائی قرار بر این بود که نمایندگان اعضا در حوزه های سازمانی، برای کنگره انتخاب شوند. در این انتخابات هر دو طرف به نیروی افراطی نیاز داشتند و افرادی چون پرویز در میان صف هیچکدام جایگاهی نداشت. و از هر دو سو این نگاه، اگر نگویم رانده، حداقل پذیرفته نمی شد. دوره، دوره "فصل" بود و نه "وصل". پرویز هم، مرد دفاع از وصل ظاهر شده بود، ازینرو در آن فضا درک نشد. برخوردهای نسنجیده ما در آن فضای "جنگی" طرفداران "صلح و آشتی" را می رماند و پرویز نیز در این دوره و شاید تحت تاثیر این فصا، از سازمان دلسرد و جدا شد. رفتن پرویز برای من بسیار سنگین بود. من گر چه هیچگاه در این باره با او صحبت نکرده ام، اما این مساله هیچگاه رهایم نکرده است. در آن زمان به یاد سخن همایون افتادم که می گفت "در این تشکیلات کوچک ما جا برای نشستن افرادی مثل پرویز و همچنین برجستگان ادب و هنر کشورمان، تنگ است. باید تشکیلات گسترده و وسیع شود، تا این رفقا بتوانند توانائی های خود را بروز دهند" من نه اکنون، در آن دوره نیز رفتار منعطف و نرم پرویز برایم پذیرفتنی بود. خود نیز تلاشم این بوده که چنین رفتار کنم. سالگرد تولد پرویز بهانه ای شد تا این موضوع که بر ذهنم سنگینی می کرد امکان بروز پیدا نماید.
بدون شک در باره پرویز بیش از اینها می توان نوشت. از زاویه موقعیت او در ورزش، در رابطه با نقش او در نشریه آرش، حتی از علاقه او به سیاست. من ترجیح دادم بیشتر به موضوعاتی خاص اشاره کنم که بیشتر به مناسبات ما دو نفر مربوط می شد. آگاهانه و برای طولانی نکردن این نوشته به عرصه های دیگر در ارتباط با پرویز نپرداختم.
و به عنوان آخرین نکته جا دارد ارزشمند بودن کار نجمه موسوی را یادآور شوم. ما عادت کرده ایم کمتر در حضور عزیزان مان، سخن بگوئیم. کار نجمه که ما را تشویق کرد که برای پرویز و در حضور خودش سخن بگوئیم، ابتکار نکوئی است، که آرزو می کنم سرمشقی شود برای ما، تا قدرشناسی کنیم از سایر عزیزان ارزش آفرین کشورمان، در حضور خودشان.
شهریور 1389
«تونس»؛ ازاستقلال تا فرار دیکتاتوربخش نخستحمید حمیدیفکر دستیابی به آزادی و کسب استقلال در تونس مانند سایر کشورهای آفریقایی که سالیان دراز میدان رقابت و کشمکش دولتهای اروپایی بوده، از مدتها پیش وجود داشته است. پس از جنگ جهانی دوم مبارزات مردم تونس برای رسیدن به استقلال، دولت فرانسه را مجبور کرد استقلال این سرزمین را به رسمیت بشناسد.
در سال ۱۹۵۴ مندس فرانس، نخستوزیر وقت فرانسه، طی نطقی اصول استقلال تونس را که از طرف دولت فرانسه پذیرفته شده بود اعلام کرد و در سال ۱۹۵۶ آخرین قرارداد توسط طرفین امضا شد و این کشور از استقلال کامل سیاسی بهرهمند شد.
در ۲۵ ژوئیه سال ۱۹۵۷، حکومت جمهوری در آن کشور اعلام شد به این صورت، نظام پادشاهی تونس از بین رفت و در سال ۱۹۵۹، قانون اساسی تونس توسط مجلس مؤسسان ملی به تصویب رسید. در اصل اول این قانون آمده است: «کشور تونس دولتی است آزاد، مستقل با داشتن حق حاکمیت ملی که دین آن اسلام و زبان آن عربی و سیستم حکومتی جمهوری میباشد.» و در اصل دوم، جمهوری تونس را جزئی از مغرب بزرگ به حساب آورده که در راه وحدت و یکپارچگی آن در چارچوب مصالح و منافع مشترک عمل خواهد کرد.
در اصل چهارم، شعار این کشور «جمهوری بر مبنای آزادی، استحکام نظام و عدالت» معرفی شده است و در اصل پانزدهم، دفاع از تمامیت میهن برای هموطنان یک وظیفهی مقدس قلمداد شده است.
با اعلام نظام جمهوری، حبیب بورقیبه که ریاست کابینه «بای» («بای» یا «بیک» لقب حکام تونس در زمان قبل از استقلال بود) و رهبری حزب را به عهده داشت، از طرف مجلس مؤسسان ملی به ریاست جمهوری تونس منصوب شد.
وی با توجه به سابقهی تحصیلات در فرانسه و متاثر از دیدگاههای طاهر حداد، نسبت به شناسایی حقوق زنان اقدامات موثری انجام داد.
او در آن زمان از محبوبیت زیادی در بین عامهی مردم برخوردار بود، زیرا بهعنوان رهبر و پدر استقلال و «قائد اعظم» و «مجاهد اکبر» شناخته شده بود، به این ترتیب، تونس پس از سالها تحمل و سختی، از سلطهی رژیم موروثی پادشاهی خلاصی یافت و نظامی جایگزین آن شد که گرچه جمهوری نامیده میشود اما بیش از آنکه جمهوری باشد، نظام حاکمیت شخصی بود که این بار به جای آنکه پادشاه خوانده شود، رئیس جمهور نام دارد؛ چون با قدرت و نفوذ حزب حاکم، ریاست جمهوری بورقیبه مادامالعمری تلقی شده و غیر از انتخابات سال ۱۹۸۱، بقیهی انتخابات در حقیقت فرمایشی بوده است. اوضاع داخلی و ایجاد اختناق جدید، عرصه را بر سیاسیون تنگ کرده بود بهطوری که مردم تونس در روز هفتم نوامبر سال ۱۹۸۷ با خبری غیر منتظره روبهرو شده و به آن رضایت دادند؛ رادیوی تونس در این روز بیانیهای را پخش کرد که طبق آن ژنرال زینالعابدین بن علی نخست وزیر دیروز، خود را رئیس جمهور و فرماندهی کل قوا اعلام کرد و بورقیبه را از کار برکنار کرد.
از اصلاحات تا اختناق جدید
با روی کار آمدن زینالعابدین بن علی، مردم تونس و گروههای داخلی، از این تغییر و تحول و سقوط دیکتاتوری سیسالهی حبیب بورقیبه استقبال کردند. حرکت اسلامی تونس (النهضه کنونی) هم وی را تأیید کرد و همکاری خویش را با نظام حاکم اعلان کرد.
زینالعابدین بنعلی اعلام کرد که حکومت فردی را لغو، به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی اقدام و فعالیت گروههای سیاسی را آزاد خواهد کرد.
وی به تصفیهی مخالفان و جناح وابسته به رئیسجمهور گذشته در دولت و دستگاههای دولتی پرداخت. تونس در دوران زینالعابدین بنعلی مقطع کوتاهی را، از هفتم نوامبر ۱۹۸۷ تا زمان برگزاری انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری در آوریل ۱۹۸۹، بهعنوان دوران تجلی ظاهری آزادیهای سیاسی پشت سر گذاشت.
طی این مدت کوتاه بار دیگر احزاب فعالیت خویش را آغاز کردند و پس از اصلاح قانون مطبوعات، نشریههای گوناگون اجازهی فعالیت پیدا کردند. ازجمله اقداماتی که زینالعابدین بنعلی انجام داد، اصلاح و تغییر قانون اساسی کشور بود.
وی همانگونه که وعده داده بود، مادهی مربوط به مادامالعمر بودن ریاست جمهوری را تغییر داد و اصل پنجاه و هفتم را نیز که خود با تمسک به آن به قدرت رسیده بود لغو کرد. به این ترتیب راه قانونی به قدرت رسیدن نخستوزیر را برای همیشه بست. علاوه بر آن، در سال ۱۹۸۸ میلادی قانون منع فعالیت گروههای احزاب سیاسی را از تصویب گذراند.
قبل از برگزاری انتخابات پارلمانی در آوریل سال ۱۹۸۹، قانون احزاب به تصویب رسید که بر اساس آن، احزابی اجازهی فعالیت داشتند که جنبهی نژادی، دینی و مذهبی نداشته باشند؛ این امر در عمل راه را برای «حرکت اسلامی» به رهبری شیخ راشد الغنوشی [۱] مسدود میکرد. گرچه رهبران این حزب به همین علت اسم حزب خویش را تغییر دادند و نام «النهضه» را که مشخصه اسلامی دارد، برگزیدند اما زینالعابدین بنعلی باز اجازهی فعالیت رسمی به آنان نداد. از اینرو، با ایجاد اختناق و سختگیری نسبت به احزاب، به ویژه گروههای اسلامی، دوران کوتاه به اصطلاح آزادی پایان یافت و بار دیگر کشور شاهد تحولات گوناگونی از نظر رابطهی دستگاه حاکم و مردم شد. زینالعابدین بنعلی از آن پس، چهرهی حقیقی خویش را که مدتی در پس پرده شعارهای مردم فریب مخفی کرده بود، آشکار ساخت. بار دیگر فشارهای سیاسی بر مخالفان آغاز شد و محاکمات سیاسی از سر گرفته شد.
زینالعابدین بنعلی در مقابل نمایندگان مجلس گفت: در تونس هیچ جایی برای فعالیت یک حزب دینی وجود ندارد» و نیز گفت: «اسلام دین همه است و نمیتواند موضوع اختلاف و مبارزه قرارگیرد و نمیتوان با تمسک به آن به قدرت دست پیدا نمود. در سال ۱۹۹۱م. بیش از ۸۰۰۰ نفر از اعضای جنبش النهضه دستگیر شده و صدها تن از آنان نیز کشته شدند. چندی پیش ۲۷۹ نفر از همین مسلمان در یک دادگاه نظامی به اتهام توطئه برای قتل زینالعابدین بنعلی به عنوان بخشی از یک طرح برای تبدیل تونس به یک کشور اسلامی، محاکمه شدند.
سازمانها و اتحادیههای سیاسی ـ اجتماعی
در تونس به دلایل مختلف ازجمله نزدیکی جغرافیایی با اروپا، آشنایی اکثریت مردم به زبان فرانسه، گستردگی سیستم آموزش، وجود مراکز متعدد آموزش عالی، رفت و آمد میلیونها گردشگر خارجی و بهخصوص اروپایی، گستردگی فعالیت مطبوعات و در دسترس بودن مطبوعات خارجی، رشد و آگاهی مردم به نسبت سایر کشورها بیشتر است و مفاهیمی همچون حزب و سندیکا و صنف و آزادی مطبوعات شناخته شده است.
این آگاهیها و وجود آزادی نسبی در کشور موجب پیدایش احزاب و سندیکای مختلفی شده که مهمترین آنها عبارتند از: تجمع دموكراتیك قانون اساسی (حزب حاكم)، جنبش التجدید احمد ابراهیم، مجمع دموكراتیك برای كار و آزادی مصطفی بنجعفر، حزب سوسیال لیبرال به رهبری منذر ثابت، جنبش سوسیالیستهای دموكراتیك به دبیر كلی اسماعیل بولحیه، حزب اتحاد مردمی دبیركل محمد بوشیحه، اتحاد دموكراتیك متحد احمد الاینوبلی، حزب دموكراتیك پیشرو به دبیركلی خانم میه الجریبی، حزب سبز برای پیشرفت به رهبری منجی الخماسی در تونس وجود دارد كه از بین آنها شش حزب دارای نماینده در پارلمان هستند. حزب حاكم مركب از دو میلیون عضو و شش هزار نمایندگی در سراسر كشور است. سیاست حزب بر اساس اصول لائیك استوار بوده و تمام احزابی كه در مجلس دارای نماینده هستند از یارانهی دولت برای هزینههای نشر و انتشار بهره میبرند.
۱- جمعیت طرفداران قانون اساسی دمکراتیک (RCD) که در سال ۱۹۸۸ توسط زینالعابدین بنعلی رئیس جمهور بهجای حزب سوسیالیست (پ.اس.د) تشکیل شده که خود آن حزب نیز در سال ۱۹۳۴ به وسیلهی حبیب بورقیبه تأسیس شده بود که یک حزب میانهرو و جمهوریخواه متمایل به چپ بود. ریاست این حزب بر عهدهی زینالعابدین بن علی است و دبیر کل آن شاذلی نفاتی است.
۲- جنبش برای اتحاد خلق (M.U.P) که یک حزب طرفدار اصلاحات است و به دو شاخه تقسیم شده است. یک شاخهی آن به رهبری احمدبن صلاح و شاخهی دیگر به رهبری بالحاج آمور در انتخابات ۱۹۸۱ شرکت کرده و در سال ۱۹۸۳ به رسمیت شناخته شده است و نام حزب اتحاد برای خلق را برگزیده است.
۳- جنبش سوسیال دمکرات (MSD)این جنبش در انتخابات ۱۹۸۱ شرکت کرده و در سال ۱۹۸۳ به رسمیت شناخته شد و طرفدار سیستم سیاسی جمعگرا است.
۴- حزب کمونیست تونس (PCT)که در سال ۱۹۳۹ تأسیس شد و طی سالهای ۱۹۶۳ تا ۸۱ فعالیتش ممنوع شد. این حزب در سال ۱۹۹۳ به نام التجدیه تغییر نام داد.
۵- جمعیت سوسیالیستهای تونس که در سال ۱۹۸۳ تأسیس شد و دبیر کل آن نجیب است که فردی چپگرا است.
۶-جنبش اسلامی النهضه که رهبر آن راشد الغنوشی میباشد و فعالیتهای آن از سال ۱۹۸۱ ممنوع شده و فعلاً یک حزب غیر قانونی تلقی میشود.
همچنین اتحادیههای مهمی که تعداد آنها به پانزده اتحادیه میرسد در تونس فعالیت میکنند که مهمترین آنها عبارتند از:
۱- اتحادیهی عمومی کارگران تونس (U.G.T.T)که در سال ۱۹۴۶ توسط فرحت حاثه بنیان گذاری شد و بیش از ۰۰۰/۱۷۵ نفر عضو دارد که متشکل از ۲۳ اتحادیه میباشد.
۲- اتحادیهی ملی زنان تونس (U.N.F.T)که در سال ۱۹۵۶ تأسیس شد و بیش از ۴۵ هزار نفر عضو دارد. دبیر کل این اتحادیه فاطمه دویق (F.Douik) است.
۳- اتحادیهی عمومی دانشجویان تونس (U.G.E.T) که در سال ۱۹۵۳ تأسیس شد و و رهبری فعلی آنرا مکی فتوری بر عهده دارد.
رسانههای گروهی
رسانههای گروهی در رشد افکار، ارائه آرای گوناگون، بازگو کردن نظرات احزاب و دستهجات سیاسی موافق و مخالف، نقش بهسزایی دارند. امروزه تنوع رسانههای گروهی از هر نظر بهویژه در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و علمی، زمینهی تبادل اطلاعات مختلف را آماده کرده، رشد آگاهی عمومی از جریانها و حوادث را افزایش داده است. این ویژگیها در تونس قابل لمس است و ازدیاد مطبوعات مختلف به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه به دو زبان عربی و فرانسوی از نمودهای آن به شمار میرود. در زیر برخی از رسانههای مهم گروهی معرفی میشود:
الف) روزنامههای عربی
۱-الصحافة (دربردارندهی مطالب متنوعی از مسائل داخلی، منطقه و بینالمللی است و از سوی دولت حمایت میشد. این روزنامه متعلق به داماد زینالعابدین بن علی است که از مییلونرهای تونسی است بوده و در روزهای اخیر از کشور گریخته است.)
۲-الصباح (دربردارندهی اخبار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که نیمه رسمی بوده است و از سوی دولت حمایت و کنترل میشد.)
۳-الحریة (وابسته به حزب التجمع الدستوری)
۴-الشروق
ب) هفتهنامههای عربی
۱-الانوار (به صورت مستقل است.)
۲-الایام (دربردارندهی مسایل سیاسی، اجتماعی و هنری از قبیل موسیقی و ورزش است.)
۳-الاخبار (مستقل بوده و در دارتونس هبدو منتشر میشود.)
۴-الاعلان (دربردارندهی مسایل سیاسی ـ اجتماعی، اخبار ورزشی و آگهیهای مختلف سندیکایی است.)
۵-صباح الخیر (دربردارندهی اخبار هفته، مسائل علمی، پزشکی و حوادث است.)
۶-الهدی (دربردارندهی مسائل اجتماعی، اخبار و حوادث منطقه و تونس است.)
۷-الحدث
ج) مطبوعات فرانسویزبان
روزنامه اونرو (ارگان حزب حاکم)
۱- RCD
۲-روزنامهی لاپرس (این روزنامه ترجمهی فرانسوی زبان الصحافه است.)
۳-روزنامهی لوتام (ترجمه فرانسوی زبان الصباح)
۴-هفته نامهی ابدو (دربردارندهی مطالب سیاسی و اجتماعی
پینوشتها:
* این نوشتار براساس مشاهدات و تحقیقاتی انجام شده که در سفری در تابستان ۲۰۰۸ به کشور تونس صورت گرفته است. مطالب انطباقی آن بر اساس شرایط روز اصلاح شده است.
۱- راشد الغنوشی در سال ۱۹۴۱م. در تونس به دنیا آمد و تحصیلات خود را در جامع زیتونه تونس به پایان رسانید. مدتی در مصر و فرانسه نیز تحصیل کرد و پس از بازگشت به تونس به تدریس فلسفه مشغول شد. وی از اوایل سال ۱۹۷۰م. با نشر ماهنامه المعرفه، هستههای نخستین حرکت اسلامی تونس را تشکیل داد
به مناسبت شصت و پنجمین سالگرد تولد پرویز قلیچ خانی
محمد اعظمی
از زمانی که "نجمه" مرا از "نقشه" خود آگاه کرد، تا به امروز که می خواهم با "نامه سرگشاده" به پرویز قلیچ، بیان احساس کنم، مانده ام چه بنویسم. حقیقتش این است، در این مدت، به رغم گرفتاری های فراوان و مشغله های زیاد، این فکر که به مناسبت شصت و پنجمین سال تولد عمو پرویز، چه می توان گفت و یا نوشت، رهایم نکرده است. از این گذشته، نوشتن در باره دیگران، برایم دشوار است، به ویژه در باره دو تیپ. نخست افرادی که گفتنی برایشان کم دارم و دوم کسانی که ذهنم، لبریز است از خاطره، در باره شان. پرویز برای من از تیپ هائی است، که از زیادی حرف و خاطره، بی حرف شده ام. هر چه بیشتر فکر می کنم که چگونه باید شروع کرد تا حق مطلب در یادداشتی کوتاه، ادا شود، به جائی نمی رسم. اما چاره چیست؟ ناگزیرم از جائی آغاز کنم. از کجا؟ نمی دانم. بالاخره، تصمیم می گیرم از اولین دیدار با او شروع کنم تا احساسم را در آن دیدار، بازگویم و سپس هر چه از خاطرم گذشت، بدون دستچین کردن آنها، بنویسم و به پرویز تقدیم کنم.
به گمانم پس از انشعاب " ۱۶ آذر" سال ۱۳۶۰ بود، که نخستین بار پرویز را از نزدیک دیدم. به اقتضای کار سیاسی-تشکیلاتی، از خوزستان به تهران آمده بودم. تا یافتن مکانی، به شکل موقت، چند ماهی در منزل دوست گرامی، مسعود نقره کار زندگی می کردم. دکتر مسعود که آن زمان مجرد بود، در طبقه دوم آپارتمان سه طبقه پرویز زندگی می کرد. پرویز هم با همسر و دو دختر اش، در طبقه سوم. طبقه اول هم خالی بود. در واقع یک آپارتمان سه طبقه تقریبا امن، در اختیار ما بود. دقیق یادم نیست، فکر می کنم یک یا دو روز پس از اقامتم بود که شب، پرویز برای دیدنم پیش ما آمد. او با تی شرت، شلوار گشاد جیب دار با موهای کوتاه، به سبک ورزشکاران "خاکی" آن دوره، وارد شد. به استقبال، جلو رفتم. دستم را به گرمی فشرد و محکم در آغوشم گرفت. او مرا "عمو سهراب" خطاب کرد. نمی دانم چرا بیش از اندازه برخوردش به دلم نشست. شاید به خاطر آشنائی با نام و آوازه او بود و شاید، آن "گل" به یاد ماندنی او در جریان مسابقه فوتبال با اسرائیل، در فاصله چهل متری دروازه، در ذهنم نشسته بود، شاید به خاطر این بود که با ورزش آشنا بودم و شاید چون ورزش را دوست داشتم، در همان برخورد نخست چون یاری دیرینه برایم جلوه گرشد و شاید.. نمی دانم، هر چه بود برخوردش بسیار برایم خوش آیند آمد. از سوی دیگر، مدتها بود که در مناسبات ما فدائیان، کلمه رفیق بیش از حد ورد زبانها شده بود و جا و بیجا از درون ستادهای علنی سازمان فدائی گرفته تا در خانه های تیمی، ما یکدیگر را رفیق می نامیدیم. در چنین فضائی، خطاب "عمو سهراب" برایم تازه و جالب بود. این واژه را تا آن زمان، از زبان یک "رفیق"، نشنیده بودم. اما نمی دانم پرویز در چهره ام چه دید که بلافاصله برایم توضیح داد که چرا عمو سهراب خطابم کرده است. برخلاف برداشت و تصور پرویز، من نه تنها بدم نیامد، برایم خوشایند و جالب آمد.
پرویز، مسعود و من، هر سه، در یک تشکیلات فعالیت می کردیم. زندگی در مجاورت هم و برخورد از نزدیک با یکدیگر، امکان شناخت را افزایش می دهد. عمو پرویز از همان نخستین برخورد ها چنان مهربانانه ظاهر شد و با محبت سخن می گفت که ظرف چند روز ره چند ساله پیمود و به آشنائی دیرینه بدل شد. بنا به شناختی که از جایگاه او در فوتبال داشتم، تمایل من این بود که صحبت را به گذشته و مسابقات ورزشی آن دوره بکشانم. او چنان افتاده و "خاکی" از فوتبال سخن می گفت که اگر نمی دانستم کیست، حتما فکر می کردم که در باشگاههای دست دوم و سوم تهران "توپ زده" است. بدون شک افتادگی او در ورزش، یکی از خصوصیات برجسته اوست. افزون بر این، پرویز از نوادری است که مهارت شگرفی در تنظیم رابطه با مردم دارد. او می داند و می تواند با اقشار و لایه های مختلف مردم به زبان خودشان سخن بگوید. در واقع، مهارت در برخورد با دیگران و قدرت امکان سازی او کم نظیر است. بعدها، این خصلت برجسته را، پشتوانه نشریه آرش نمود و تقریبا تک وتنها با بهره بردن از این روابط، بار سنگین انتشار نشریه آرش را تا امروز بر دوش کشیده است. شاید به دلیل این توانائی و شبکه گسترده روابط اوست که عمو پرویز از کار جمعی برای اداره آرش خود را بی نیاز می بیند.
ارتباط گسترده با مردم، همیشه تناقضی با رعایت ضوابط امنیتی در درون تشکیلات ها داشته است. این ارتباطات هر چند خود از سوئی حافظ امنیت فرد می شود، اما از سوی دیگر با رعایت برخی ضوابط سخت امنیتی، که برای تشکیلات در شرایط حاکمیت استبداد ضروری است، در تعارض قرار می گیرد. عمو پرویز ما هم، چنین خصوصیتی را با خود داشت. به رغم اینکه طبق ضوابط امنیتی، ما مجبور بودیم فواصلی را از همدیگر حفظ کنیم، اما به درست و یا به غلط، این مرزها درهم ریخته شد و پرویز برای درهم ریزی چنین ضوابطی پیشقدم می شد. رفتار مهربانه او، بر خشکی ضابطه ها چیره می شد و لطافت و نرمش را به درون ضوابط و آئین نامه ها می کشاند. آنچه که مانع ورود عمو پرویز به منزل ما می شد، فقط جلسه تشکیلاتی بود. کافی بود خیالش از نبود جلسه آسوده می شد تا با ظرف غذائی وارد شود، برای صرف دو یا سه نفره شام. من نمی دانم پرویز در رابطه با من به فاطی همسرش چه گفته بود و مرا چگونه معرفی کرده بود. اما روشن است تا زمانی که من در آنجا اقامت داشتم به منزل محل اقامت آنها در طبقه سوم نمی رفتم. اما در اعماق برخورد محترمانه فاطی، که هراز گاهی با او در راه پله و یا حیاط کوچک منزل برخورد داشتم، محبت و مهری دیده می شد، که بوی آشنائی دیرینه از آن به مشام می رسید. چیزی که بیش از هر چیز در ذهنم نشسته است، رفتار دو دختر فاطی و پرویز با بقیه به ویژه رفتار هاله دختر بزرگ آنها با خواهر کوچکترش، الدوز بود. به رغم اینکه تفاوت سنی زیادی نداشتند، اما هاله مادرانه با الدوز رفتار می کرد. من شیوه تربیت فاطی و پرویز را بسیار پخته و سنجیده دیدم و مناسبات این دو دختر با همدیگر را، هنوز که هنوز است و پس از گذشت سالیان، فراموش نکرده ام. پس از چند ماهی به اجبار، محل زندگیم را تغییر دادم، اما دو هفته پیش از خروج من از آنجا، یکی دیگر از اعضای رهبری سازمان، ناصر رحیم خانی، ساکن طبقه اول آپارتمان پرویز شد.
اگر اشتباه نکنم در اولین سالگرد ۱۶ آذر سال ۱۳۶۰ بود، که ما اعضای جدا شده از سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)، در محافل خصوصی یا جمع های کوچک تشکیلاتی، این روز را جشن می گرفتیم. البته ما نیز درست با همین نام، اما با بیرون آوردن کلمه اکثریت از درون پرانتز، فعالیت می کردیم. نمی دانم از چه طریقی مطلع شدیم که عمو پرویز چهار قطعه مدال های طلای خود را که دقیق نمی دانم آنها را در جریان مسابقات جایزه برده و یا در مراسمی کادو گرفته بود، برای چهار تن از اعضای هیئت سیاسی آن دوره، به مناسبت سالگرد ۱۶ آذر، فرستاده است. آن زمان هیئت سیاسی ما، هفت نفر عضو داشت. اما عمو پرویز از میان آنها چهار نفر، یعنی هبت معینی، ناصر رحیم خانی؟ یا هبت غفاری؟، علی کشتگر و من را، برگزیده بود. او خود در بسته های جداگانه کادو را به نام ما فرستاده بود. معیار این گزینش به نظرم بیشتر عاطفی بود. من شخصا خیلی خوشحال شدم چون مدالی که به من هدیه کرده بود، عکسی کوچک و یا تصویر برجسته ای – مجسمه - از لنین بود. تا جائی که به خاطر دارم سایرین نیز جز اظهار خوشحالی و تشکر صحبتی نکردند. و بیشتر صحبت این بود که چگونه از محبت پرویز قدردانی کنیم. هبت معینی که در تشکیلات با نام همایون شناخته می شد، نظر دیگری ابراز داشت. او پیشنهاد کرد که ما ضمن قدردانی از پرویز، کادوها را به او برگردانیم. همایون طرح کرد که این مدال ها جزئی از سرمایه های ملی ماست. باید آنها حفظ شوند. برای نگهداری این مدال ها هم کسی شایسته تر از خود پرویز نیست. باید این سرمایه ها را که حاصل تلاش خود او بوده به او باز گردانیم تا آنها را حفظ کند. و از او بخواهیم که دیگر بار چنین نکند. او می گفت باید روزی این سرمایه ها به موزه ملی کشورمان ایران، منتقل شود. هبت سخنانی زیبا و شاعرانه در رابطه با پرویز و قدر و منزلتش، بر زبان آورد، که دقیق به خاطرم نمانده است، اما مضمون آن، همین ها بود. پس از این سخنان، همه ما صحبت های او را تائید کردیم و قرار شد هبت معینی و من از طرف هیئت سیاسی و از طرف چهار نفرمان، ضمن تشکر از او، کادوها را بازگردانیم. ما با دسته گلی به دیدار پرویز به همان طبقه سوم آپارتمان منزلش رفتیم. هبت و من همان سخنان را از طرف هیئت سیاسی با پرویز در میان گذاشتیم. در چشمان مهربان هبت به هنگام صحبت، برقی از محبت به پرویز موج میزد که با یک نگاه حس می شد. به نظرم می آید که پرویز در این دیدار زیادی متاثر شد. سخن چندانی نگفت اما از صورت سرخ شده و چشمان محجوب او که سایه شرمی انسانی بر آن نشسته بود این تاثر لمس می شد. او به تناوب نگاه از ما برمی گرفت و به پائین خیره می شد، به رغم انتقال چنین احساسی، تا کنون دقیق نفهمیده ام که پس بردن کادوها، پرویز را خوشحال کرد یا دل آزرده نمود. هنوز هم پس از سال ها نپرسیده ام که نسبت به آن رفتار ما، چه احساسی داشته است. پس از خروج از منزل پرویز باز ما در مورد او با یکدیگر صحبت کردیم. هبت می گفت در این تشکیلات کوچک ما جا برای نشستن افرادی مثل پرویز و همچنیین برای برجستگان ادب و هنر کشورمان، تنگ است. باید تشکیلات گسترده و وسیع شود، تا این رفقا بتوانند توانائی های خود را بروز دهند. او می گفت تشکیلات باید به این رفقا توجه خاص کند. من با سخنان او کاملا موافق بودم و همواره به یافتن چاره و راه برای کاستن از دامنه این ضعف، اندیشیده ام.
مهر و محبت هبت به پرویز زیاد بود. من زمانی که توجه و عاطفه پرویز را به هبت می بینم متوجه می شوم که چقدر عواطف و احساسات این دو به یکدیگر خوب و عمیق گره خورده است. بی جهت نیست که در این سال ها، ندیده ام عمو پرویز در مراسم بزرگداشت یاد جانباختگان، نام هبت را از قلم بیاندازد. بیش از صد شماره آرش نمونه گویائی است در تائید ادعایم، هر کجا که نامی از جان باختگان به میان آمده بدون شک با نام و عکس هبت معینی همراه بوده است. تدوام و استمرار این عاطفه و احساس انسانی پرویز، برایم جالب و دوست داشتنی بوده و هنوز هم هست.
تشکیلات ما زیر ضرب پلیس رفت. بسیاری از یارانمان دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفتند. کم نبودند عزیزانی که دلیرانه شکنجه های قرون وسطائی را تاب آوردند و با وجود دنیائی از آرزو، از جان پرچمی علیه پلشتی ها برافراشتند و سرانجام، ایستاده بر خاک افتادند. بخشی نیز توانستند جان به در برند و از زیر ضرب پلیس خارج شوند. عمو پرویز از جمله این جان بدر بردگان است، که از بد حادثه، منزلش یکی از کانون ها و از مراکز شناخته شده برای پلیس بود. پرویز خوشبختانه گرفتار نشد و به خارج آمد. مدتی در ترکیه جزو افرادی بود که برای اعزام اعضای تشکیلات به اروپا تلاش می کرد و از امکانات و روابط شخصی خود، برای این منظور بیشترین بهره را برد. پرویز در ترکیه به همت شهرت و محبوبیتی که داشت، به یاری توان ارتباط گیری خود و به دلیل تسلطی که به زبان ترکی داشت، به تنهائی خود یک تشکیلات بود. او در ارتباط با استقرار اعضای سازمان در ترکیه و سازماندهی افراد از ترکیه به اروپا نقش قابل توجهی به عهده گرفت و در مدت کوتاهی که در ترکیه ماند امکاناتی ساخت که پس از او نیز کارائی خوب و مفیدی برای سازمان داشت.
پس از استقرار بخشی از کمیته مرکزی و اعضا و کادرها در خارج کشور، سازمان گام در راه برگزاری کنگره گذاشت تا به نوبه خود در جهت دموکراتیزه کردن مناسبات تشکیلاتی اقدام نماید. اهمیت مباحث کنگره و تصمیمات آن در این بود که پیش از تغییر و تحولات در شوروی رخ می داد. در درون ما آن زمان صف بندی نظری شکل گرفت و تشکیلات به دو بخش تقسیم شد. بخشی از کمیته مرکزی سازمان در دفاع از دموکراسی به نقد لنینینیسم و دیکتاتوری پرولتاریا رسیدند و بخش دیگر، از جمله من، به نادرست، با آنها در عرصه نظری، همراه نشدند. صف بندی بین دو بخش کمیته مرکزی حاد بود و تا درون تشکیلات امتداد یافته بود. وحدت با جریان دیگری از فدائیان که با نام آزادی کار فعالیت می کردند، در دستور کنگره قرار داشت. خطر این بود که پیش از آنکه وحدتی شکل گیرد، انشعاب دیگری زاده شود. آزادی کار بیشتر با آن بخش از تشکیلات همراه بود که از دیکتاتوری پرولتاریا دفاع می کردند، هر چند که مجموعا تفسیر دیگری از آن ارائه می دادیم. عمو پرویز در این صف بندی ها با ما همراه و همنظر بود. به رغم این، او تمایلی به تند کردن "دعوا" نشان نمی داد. این ویژگی مثبت در آن دوره، نه قدرت، که ضعفی تلقی می شد. در آن شرایط هر چه دعوا تندتر می شد، ایده افراد منعطف جاذبه کمتری پیدا می کرد. اساسا روحیه نرمش و انعطاف و سازش که نیاز هر حرکت جمعی و از بنیان های اساسی آن است، در جوامع استبدادی و به خصوص در میان اپوزیسیون چپ و ترقی خواه ایران، پسندیده نبوده و هنوز هم در میان بخشی از آنان، نیست. این خصوصیت به ویژه در مقاطعی که صف بندی ها حاد است، بزرگترین ضعف و از شمار "گناهان کبیره" محسوب می شود. در آن مقطع، روحیه پسندیده پرویز، به نقطه ضعف او بدل شد و صدایش برای آرام کردن افراد موثر دو طرف، شنیده نشد. در چنین فضائی قرار بر این بود که نمایندگان اعضا در حوزه های سازمانی، برای کنگره انتخاب شوند. در این انتخابات هر دو طرف به نیروی افراطی نیاز داشتند و افرادی چون پرویز در میان صف هیچکدام جایگاهی نداشت. و از هر دو سو این نگاه، اگر نگویم رانده، حداقل پذیرفته نمی شد. دوره، دوره "فصل" بود و نه "وصل". پرویز هم، مرد دفاع از وصل ظاهر شده بود، ازینرو در آن فضا درک نشد. برخوردهای نسنجیده ما در آن فضای "جنگی" طرفداران "صلح و آشتی" را می رماند و پرویز نیز در این دوره و شاید تحت تاثیر این فصا، از سازمان دلسرد و جدا شد. رفتن پرویز برای من بسیار سنگین بود. من گر چه هیچگاه در این باره با او صحبت نکرده ام، اما این مساله هیچگاه رهایم نکرده است. در آن زمان به یاد سخن همایون افتادم که می گفت "در این تشکیلات کوچک ما جا برای نشستن افرادی مثل پرویز و همچنین برجستگان ادب و هنر کشورمان، تنگ است. باید تشکیلات گسترده و وسیع شود، تا این رفقا بتوانند توانائی های خود را بروز دهند" من نه اکنون، در آن دوره نیز رفتار منعطف و نرم پرویز برایم پذیرفتنی بود. خود نیز تلاشم این بوده که چنین رفتار کنم. سالگرد تولد پرویز بهانه ای شد تا این موضوع که بر ذهنم سنگینی می کرد امکان بروز پیدا نماید.
بدون شک در باره پرویز بیش از اینها می توان نوشت. از زاویه موقعیت او در ورزش، در رابطه با نقش او در نشریه آرش، حتی از علاقه او به سیاست. من ترجیح دادم بیشتر به موضوعاتی خاص اشاره کنم که بیشتر به مناسبات ما دو نفر مربوط می شد. آگاهانه و برای طولانی نکردن این نوشته به عرصه های دیگر در ارتباط با پرویز نپرداختم.
و به عنوان آخرین نکته جا دارد ارزشمند بودن کار نجمه موسوی را یادآور شوم. ما عادت کرده ایم کمتر در حضور عزیزان مان، سخن بگوئیم. کار نجمه که ما را تشویق کرد که برای پرویز و در حضور خودش سخن بگوئیم، ابتکار نکوئی است، که آرزو می کنم سرمشقی شود برای ما، تا قدرشناسی کنیم از سایر عزیزان ارزش آفرین کشورمان، در حضور خودشان.
شهریور 1389
به گمانم پس از انشعاب " ۱۶ آذر" سال ۱۳۶۰ بود، که نخستین بار پرویز را از نزدیک دیدم. به اقتضای کار سیاسی-تشکیلاتی، از خوزستان به تهران آمده بودم. تا یافتن مکانی، به شکل موقت، چند ماهی در منزل دوست گرامی، مسعود نقره کار زندگی می کردم. دکتر مسعود که آن زمان مجرد بود، در طبقه دوم آپارتمان سه طبقه پرویز زندگی می کرد. پرویز هم با همسر و دو دختر اش، در طبقه سوم. طبقه اول هم خالی بود. در واقع یک آپارتمان سه طبقه تقریبا امن، در اختیار ما بود. دقیق یادم نیست، فکر می کنم یک یا دو روز پس از اقامتم بود که شب، پرویز برای دیدنم پیش ما آمد. او با تی شرت، شلوار گشاد جیب دار با موهای کوتاه، به سبک ورزشکاران "خاکی" آن دوره، وارد شد. به استقبال، جلو رفتم. دستم را به گرمی فشرد و محکم در آغوشم گرفت. او مرا "عمو سهراب" خطاب کرد. نمی دانم چرا بیش از اندازه برخوردش به دلم نشست. شاید به خاطر آشنائی با نام و آوازه او بود و شاید، آن "گل" به یاد ماندنی او در جریان مسابقه فوتبال با اسرائیل، در فاصله چهل متری دروازه، در ذهنم نشسته بود، شاید به خاطر این بود که با ورزش آشنا بودم و شاید چون ورزش را دوست داشتم، در همان برخورد نخست چون یاری دیرینه برایم جلوه گرشد و شاید.. نمی دانم، هر چه بود برخوردش بسیار برایم خوش آیند آمد. از سوی دیگر، مدتها بود که در مناسبات ما فدائیان، کلمه رفیق بیش از حد ورد زبانها شده بود و جا و بیجا از درون ستادهای علنی سازمان فدائی گرفته تا در خانه های تیمی، ما یکدیگر را رفیق می نامیدیم. در چنین فضائی، خطاب "عمو سهراب" برایم تازه و جالب بود. این واژه را تا آن زمان، از زبان یک "رفیق"، نشنیده بودم. اما نمی دانم پرویز در چهره ام چه دید که بلافاصله برایم توضیح داد که چرا عمو سهراب خطابم کرده است. برخلاف برداشت و تصور پرویز، من نه تنها بدم نیامد، برایم خوشایند و جالب آمد.
پرویز، مسعود و من، هر سه، در یک تشکیلات فعالیت می کردیم. زندگی در مجاورت هم و برخورد از نزدیک با یکدیگر، امکان شناخت را افزایش می دهد. عمو پرویز از همان نخستین برخورد ها چنان مهربانانه ظاهر شد و با محبت سخن می گفت که ظرف چند روز ره چند ساله پیمود و به آشنائی دیرینه بدل شد. بنا به شناختی که از جایگاه او در فوتبال داشتم، تمایل من این بود که صحبت را به گذشته و مسابقات ورزشی آن دوره بکشانم. او چنان افتاده و "خاکی" از فوتبال سخن می گفت که اگر نمی دانستم کیست، حتما فکر می کردم که در باشگاههای دست دوم و سوم تهران "توپ زده" است. بدون شک افتادگی او در ورزش، یکی از خصوصیات برجسته اوست. افزون بر این، پرویز از نوادری است که مهارت شگرفی در تنظیم رابطه با مردم دارد. او می داند و می تواند با اقشار و لایه های مختلف مردم به زبان خودشان سخن بگوید. در واقع، مهارت در برخورد با دیگران و قدرت امکان سازی او کم نظیر است. بعدها، این خصلت برجسته را، پشتوانه نشریه آرش نمود و تقریبا تک وتنها با بهره بردن از این روابط، بار سنگین انتشار نشریه آرش را تا امروز بر دوش کشیده است. شاید به دلیل این توانائی و شبکه گسترده روابط اوست که عمو پرویز از کار جمعی برای اداره آرش خود را بی نیاز می بیند.
ارتباط گسترده با مردم، همیشه تناقضی با رعایت ضوابط امنیتی در درون تشکیلات ها داشته است. این ارتباطات هر چند خود از سوئی حافظ امنیت فرد می شود، اما از سوی دیگر با رعایت برخی ضوابط سخت امنیتی، که برای تشکیلات در شرایط حاکمیت استبداد ضروری است، در تعارض قرار می گیرد. عمو پرویز ما هم، چنین خصوصیتی را با خود داشت. به رغم اینکه طبق ضوابط امنیتی، ما مجبور بودیم فواصلی را از همدیگر حفظ کنیم، اما به درست و یا به غلط، این مرزها درهم ریخته شد و پرویز برای درهم ریزی چنین ضوابطی پیشقدم می شد. رفتار مهربانه او، بر خشکی ضابطه ها چیره می شد و لطافت و نرمش را به درون ضوابط و آئین نامه ها می کشاند. آنچه که مانع ورود عمو پرویز به منزل ما می شد، فقط جلسه تشکیلاتی بود. کافی بود خیالش از نبود جلسه آسوده می شد تا با ظرف غذائی وارد شود، برای صرف دو یا سه نفره شام. من نمی دانم پرویز در رابطه با من به فاطی همسرش چه گفته بود و مرا چگونه معرفی کرده بود. اما روشن است تا زمانی که من در آنجا اقامت داشتم به منزل محل اقامت آنها در طبقه سوم نمی رفتم. اما در اعماق برخورد محترمانه فاطی، که هراز گاهی با او در راه پله و یا حیاط کوچک منزل برخورد داشتم، محبت و مهری دیده می شد، که بوی آشنائی دیرینه از آن به مشام می رسید. چیزی که بیش از هر چیز در ذهنم نشسته است، رفتار دو دختر فاطی و پرویز با بقیه به ویژه رفتار هاله دختر بزرگ آنها با خواهر کوچکترش، الدوز بود. به رغم اینکه تفاوت سنی زیادی نداشتند، اما هاله مادرانه با الدوز رفتار می کرد. من شیوه تربیت فاطی و پرویز را بسیار پخته و سنجیده دیدم و مناسبات این دو دختر با همدیگر را، هنوز که هنوز است و پس از گذشت سالیان، فراموش نکرده ام. پس از چند ماهی به اجبار، محل زندگیم را تغییر دادم، اما دو هفته پیش از خروج من از آنجا، یکی دیگر از اعضای رهبری سازمان، ناصر رحیم خانی، ساکن طبقه اول آپارتمان پرویز شد.
اگر اشتباه نکنم در اولین سالگرد ۱۶ آذر سال ۱۳۶۰ بود، که ما اعضای جدا شده از سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)، در محافل خصوصی یا جمع های کوچک تشکیلاتی، این روز را جشن می گرفتیم. البته ما نیز درست با همین نام، اما با بیرون آوردن کلمه اکثریت از درون پرانتز، فعالیت می کردیم. نمی دانم از چه طریقی مطلع شدیم که عمو پرویز چهار قطعه مدال های طلای خود را که دقیق نمی دانم آنها را در جریان مسابقات جایزه برده و یا در مراسمی کادو گرفته بود، برای چهار تن از اعضای هیئت سیاسی آن دوره، به مناسبت سالگرد ۱۶ آذر، فرستاده است. آن زمان هیئت سیاسی ما، هفت نفر عضو داشت. اما عمو پرویز از میان آنها چهار نفر، یعنی هبت معینی، ناصر رحیم خانی؟ یا هبت غفاری؟، علی کشتگر و من را، برگزیده بود. او خود در بسته های جداگانه کادو را به نام ما فرستاده بود. معیار این گزینش به نظرم بیشتر عاطفی بود. من شخصا خیلی خوشحال شدم چون مدالی که به من هدیه کرده بود، عکسی کوچک و یا تصویر برجسته ای – مجسمه - از لنین بود. تا جائی که به خاطر دارم سایرین نیز جز اظهار خوشحالی و تشکر صحبتی نکردند. و بیشتر صحبت این بود که چگونه از محبت پرویز قدردانی کنیم. هبت معینی که در تشکیلات با نام همایون شناخته می شد، نظر دیگری ابراز داشت. او پیشنهاد کرد که ما ضمن قدردانی از پرویز، کادوها را به او برگردانیم. همایون طرح کرد که این مدال ها جزئی از سرمایه های ملی ماست. باید آنها حفظ شوند. برای نگهداری این مدال ها هم کسی شایسته تر از خود پرویز نیست. باید این سرمایه ها را که حاصل تلاش خود او بوده به او باز گردانیم تا آنها را حفظ کند. و از او بخواهیم که دیگر بار چنین نکند. او می گفت باید روزی این سرمایه ها به موزه ملی کشورمان ایران، منتقل شود. هبت سخنانی زیبا و شاعرانه در رابطه با پرویز و قدر و منزلتش، بر زبان آورد، که دقیق به خاطرم نمانده است، اما مضمون آن، همین ها بود. پس از این سخنان، همه ما صحبت های او را تائید کردیم و قرار شد هبت معینی و من از طرف هیئت سیاسی و از طرف چهار نفرمان، ضمن تشکر از او، کادوها را بازگردانیم. ما با دسته گلی به دیدار پرویز به همان طبقه سوم آپارتمان منزلش رفتیم. هبت و من همان سخنان را از طرف هیئت سیاسی با پرویز در میان گذاشتیم. در چشمان مهربان هبت به هنگام صحبت، برقی از محبت به پرویز موج میزد که با یک نگاه حس می شد. به نظرم می آید که پرویز در این دیدار زیادی متاثر شد. سخن چندانی نگفت اما از صورت سرخ شده و چشمان محجوب او که سایه شرمی انسانی بر آن نشسته بود این تاثر لمس می شد. او به تناوب نگاه از ما برمی گرفت و به پائین خیره می شد، به رغم انتقال چنین احساسی، تا کنون دقیق نفهمیده ام که پس بردن کادوها، پرویز را خوشحال کرد یا دل آزرده نمود. هنوز هم پس از سال ها نپرسیده ام که نسبت به آن رفتار ما، چه احساسی داشته است. پس از خروج از منزل پرویز باز ما در مورد او با یکدیگر صحبت کردیم. هبت می گفت در این تشکیلات کوچک ما جا برای نشستن افرادی مثل پرویز و همچنیین برای برجستگان ادب و هنر کشورمان، تنگ است. باید تشکیلات گسترده و وسیع شود، تا این رفقا بتوانند توانائی های خود را بروز دهند. او می گفت تشکیلات باید به این رفقا توجه خاص کند. من با سخنان او کاملا موافق بودم و همواره به یافتن چاره و راه برای کاستن از دامنه این ضعف، اندیشیده ام.
مهر و محبت هبت به پرویز زیاد بود. من زمانی که توجه و عاطفه پرویز را به هبت می بینم متوجه می شوم که چقدر عواطف و احساسات این دو به یکدیگر خوب و عمیق گره خورده است. بی جهت نیست که در این سال ها، ندیده ام عمو پرویز در مراسم بزرگداشت یاد جانباختگان، نام هبت را از قلم بیاندازد. بیش از صد شماره آرش نمونه گویائی است در تائید ادعایم، هر کجا که نامی از جان باختگان به میان آمده بدون شک با نام و عکس هبت معینی همراه بوده است. تدوام و استمرار این عاطفه و احساس انسانی پرویز، برایم جالب و دوست داشتنی بوده و هنوز هم هست.
تشکیلات ما زیر ضرب پلیس رفت. بسیاری از یارانمان دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفتند. کم نبودند عزیزانی که دلیرانه شکنجه های قرون وسطائی را تاب آوردند و با وجود دنیائی از آرزو، از جان پرچمی علیه پلشتی ها برافراشتند و سرانجام، ایستاده بر خاک افتادند. بخشی نیز توانستند جان به در برند و از زیر ضرب پلیس خارج شوند. عمو پرویز از جمله این جان بدر بردگان است، که از بد حادثه، منزلش یکی از کانون ها و از مراکز شناخته شده برای پلیس بود. پرویز خوشبختانه گرفتار نشد و به خارج آمد. مدتی در ترکیه جزو افرادی بود که برای اعزام اعضای تشکیلات به اروپا تلاش می کرد و از امکانات و روابط شخصی خود، برای این منظور بیشترین بهره را برد. پرویز در ترکیه به همت شهرت و محبوبیتی که داشت، به یاری توان ارتباط گیری خود و به دلیل تسلطی که به زبان ترکی داشت، به تنهائی خود یک تشکیلات بود. او در ارتباط با استقرار اعضای سازمان در ترکیه و سازماندهی افراد از ترکیه به اروپا نقش قابل توجهی به عهده گرفت و در مدت کوتاهی که در ترکیه ماند امکاناتی ساخت که پس از او نیز کارائی خوب و مفیدی برای سازمان داشت.
پس از استقرار بخشی از کمیته مرکزی و اعضا و کادرها در خارج کشور، سازمان گام در راه برگزاری کنگره گذاشت تا به نوبه خود در جهت دموکراتیزه کردن مناسبات تشکیلاتی اقدام نماید. اهمیت مباحث کنگره و تصمیمات آن در این بود که پیش از تغییر و تحولات در شوروی رخ می داد. در درون ما آن زمان صف بندی نظری شکل گرفت و تشکیلات به دو بخش تقسیم شد. بخشی از کمیته مرکزی سازمان در دفاع از دموکراسی به نقد لنینینیسم و دیکتاتوری پرولتاریا رسیدند و بخش دیگر، از جمله من، به نادرست، با آنها در عرصه نظری، همراه نشدند. صف بندی بین دو بخش کمیته مرکزی حاد بود و تا درون تشکیلات امتداد یافته بود. وحدت با جریان دیگری از فدائیان که با نام آزادی کار فعالیت می کردند، در دستور کنگره قرار داشت. خطر این بود که پیش از آنکه وحدتی شکل گیرد، انشعاب دیگری زاده شود. آزادی کار بیشتر با آن بخش از تشکیلات همراه بود که از دیکتاتوری پرولتاریا دفاع می کردند، هر چند که مجموعا تفسیر دیگری از آن ارائه می دادیم. عمو پرویز در این صف بندی ها با ما همراه و همنظر بود. به رغم این، او تمایلی به تند کردن "دعوا" نشان نمی داد. این ویژگی مثبت در آن دوره، نه قدرت، که ضعفی تلقی می شد. در آن شرایط هر چه دعوا تندتر می شد، ایده افراد منعطف جاذبه کمتری پیدا می کرد. اساسا روحیه نرمش و انعطاف و سازش که نیاز هر حرکت جمعی و از بنیان های اساسی آن است، در جوامع استبدادی و به خصوص در میان اپوزیسیون چپ و ترقی خواه ایران، پسندیده نبوده و هنوز هم در میان بخشی از آنان، نیست. این خصوصیت به ویژه در مقاطعی که صف بندی ها حاد است، بزرگترین ضعف و از شمار "گناهان کبیره" محسوب می شود. در آن مقطع، روحیه پسندیده پرویز، به نقطه ضعف او بدل شد و صدایش برای آرام کردن افراد موثر دو طرف، شنیده نشد. در چنین فضائی قرار بر این بود که نمایندگان اعضا در حوزه های سازمانی، برای کنگره انتخاب شوند. در این انتخابات هر دو طرف به نیروی افراطی نیاز داشتند و افرادی چون پرویز در میان صف هیچکدام جایگاهی نداشت. و از هر دو سو این نگاه، اگر نگویم رانده، حداقل پذیرفته نمی شد. دوره، دوره "فصل" بود و نه "وصل". پرویز هم، مرد دفاع از وصل ظاهر شده بود، ازینرو در آن فضا درک نشد. برخوردهای نسنجیده ما در آن فضای "جنگی" طرفداران "صلح و آشتی" را می رماند و پرویز نیز در این دوره و شاید تحت تاثیر این فصا، از سازمان دلسرد و جدا شد. رفتن پرویز برای من بسیار سنگین بود. من گر چه هیچگاه در این باره با او صحبت نکرده ام، اما این مساله هیچگاه رهایم نکرده است. در آن زمان به یاد سخن همایون افتادم که می گفت "در این تشکیلات کوچک ما جا برای نشستن افرادی مثل پرویز و همچنین برجستگان ادب و هنر کشورمان، تنگ است. باید تشکیلات گسترده و وسیع شود، تا این رفقا بتوانند توانائی های خود را بروز دهند" من نه اکنون، در آن دوره نیز رفتار منعطف و نرم پرویز برایم پذیرفتنی بود. خود نیز تلاشم این بوده که چنین رفتار کنم. سالگرد تولد پرویز بهانه ای شد تا این موضوع که بر ذهنم سنگینی می کرد امکان بروز پیدا نماید.
بدون شک در باره پرویز بیش از اینها می توان نوشت. از زاویه موقعیت او در ورزش، در رابطه با نقش او در نشریه آرش، حتی از علاقه او به سیاست. من ترجیح دادم بیشتر به موضوعاتی خاص اشاره کنم که بیشتر به مناسبات ما دو نفر مربوط می شد. آگاهانه و برای طولانی نکردن این نوشته به عرصه های دیگر در ارتباط با پرویز نپرداختم.
و به عنوان آخرین نکته جا دارد ارزشمند بودن کار نجمه موسوی را یادآور شوم. ما عادت کرده ایم کمتر در حضور عزیزان مان، سخن بگوئیم. کار نجمه که ما را تشویق کرد که برای پرویز و در حضور خودش سخن بگوئیم، ابتکار نکوئی است، که آرزو می کنم سرمشقی شود برای ما، تا قدرشناسی کنیم از سایر عزیزان ارزش آفرین کشورمان، در حضور خودشان.
شهریور 1389
«تونس»؛ ازاستقلال تا فرار دیکتاتور
بخش نخست
حمید حمیدی
در سال ۱۹۵۴ مندس فرانس، نخستوزیر وقت فرانسه، طی نطقی اصول استقلال تونس را که از طرف دولت فرانسه پذیرفته شده بود اعلام کرد و در سال ۱۹۵۶ آخرین قرارداد توسط طرفین امضا شد و این کشور از استقلال کامل سیاسی بهرهمند شد.
در ۲۵ ژوئیه سال ۱۹۵۷، حکومت جمهوری در آن کشور اعلام شد به این صورت، نظام پادشاهی تونس از بین رفت و در سال ۱۹۵۹، قانون اساسی تونس توسط مجلس مؤسسان ملی به تصویب رسید. در اصل اول این قانون آمده است: «کشور تونس دولتی است آزاد، مستقل با داشتن حق حاکمیت ملی که دین آن اسلام و زبان آن عربی و سیستم حکومتی جمهوری میباشد.» و در اصل دوم، جمهوری تونس را جزئی از مغرب بزرگ به حساب آورده که در راه وحدت و یکپارچگی آن در چارچوب مصالح و منافع مشترک عمل خواهد کرد.
در اصل چهارم، شعار این کشور «جمهوری بر مبنای آزادی، استحکام نظام و عدالت» معرفی شده است و در اصل پانزدهم، دفاع از تمامیت میهن برای هموطنان یک وظیفهی مقدس قلمداد شده است.
با اعلام نظام جمهوری، حبیب بورقیبه که ریاست کابینه «بای» («بای» یا «بیک» لقب حکام تونس در زمان قبل از استقلال بود) و رهبری حزب را به عهده داشت، از طرف مجلس مؤسسان ملی به ریاست جمهوری تونس منصوب شد.
وی با توجه به سابقهی تحصیلات در فرانسه و متاثر از دیدگاههای طاهر حداد، نسبت به شناسایی حقوق زنان اقدامات موثری انجام داد.
او در آن زمان از محبوبیت زیادی در بین عامهی مردم برخوردار بود، زیرا بهعنوان رهبر و پدر استقلال و «قائد اعظم» و «مجاهد اکبر» شناخته شده بود، به این ترتیب، تونس پس از سالها تحمل و سختی، از سلطهی رژیم موروثی پادشاهی خلاصی یافت و نظامی جایگزین آن شد که گرچه جمهوری نامیده میشود اما بیش از آنکه جمهوری باشد، نظام حاکمیت شخصی بود که این بار به جای آنکه پادشاه خوانده شود، رئیس جمهور نام دارد؛ چون با قدرت و نفوذ حزب حاکم، ریاست جمهوری بورقیبه مادامالعمری تلقی شده و غیر از انتخابات سال ۱۹۸۱، بقیهی انتخابات در حقیقت فرمایشی بوده است. اوضاع داخلی و ایجاد اختناق جدید، عرصه را بر سیاسیون تنگ کرده بود بهطوری که مردم تونس در روز هفتم نوامبر سال ۱۹۸۷ با خبری غیر منتظره روبهرو شده و به آن رضایت دادند؛ رادیوی تونس در این روز بیانیهای را پخش کرد که طبق آن ژنرال زینالعابدین بن علی نخست وزیر دیروز، خود را رئیس جمهور و فرماندهی کل قوا اعلام کرد و بورقیبه را از کار برکنار کرد.
از اصلاحات تا اختناق جدید
با روی کار آمدن زینالعابدین بن علی، مردم تونس و گروههای داخلی، از این تغییر و تحول و سقوط دیکتاتوری سیسالهی حبیب بورقیبه استقبال کردند. حرکت اسلامی تونس (النهضه کنونی) هم وی را تأیید کرد و همکاری خویش را با نظام حاکم اعلان کرد.
زینالعابدین بنعلی اعلام کرد که حکومت فردی را لغو، به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی اقدام و فعالیت گروههای سیاسی را آزاد خواهد کرد.
وی به تصفیهی مخالفان و جناح وابسته به رئیسجمهور گذشته در دولت و دستگاههای دولتی پرداخت. تونس در دوران زینالعابدین بنعلی مقطع کوتاهی را، از هفتم نوامبر ۱۹۸۷ تا زمان برگزاری انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری در آوریل ۱۹۸۹، بهعنوان دوران تجلی ظاهری آزادیهای سیاسی پشت سر گذاشت.
طی این مدت کوتاه بار دیگر احزاب فعالیت خویش را آغاز کردند و پس از اصلاح قانون مطبوعات، نشریههای گوناگون اجازهی فعالیت پیدا کردند. ازجمله اقداماتی که زینالعابدین بنعلی انجام داد، اصلاح و تغییر قانون اساسی کشور بود.
وی همانگونه که وعده داده بود، مادهی مربوط به مادامالعمر بودن ریاست جمهوری را تغییر داد و اصل پنجاه و هفتم را نیز که خود با تمسک به آن به قدرت رسیده بود لغو کرد. به این ترتیب راه قانونی به قدرت رسیدن نخستوزیر را برای همیشه بست. علاوه بر آن، در سال ۱۹۸۸ میلادی قانون منع فعالیت گروههای احزاب سیاسی را از تصویب گذراند.
قبل از برگزاری انتخابات پارلمانی در آوریل سال ۱۹۸۹، قانون احزاب به تصویب رسید که بر اساس آن، احزابی اجازهی فعالیت داشتند که جنبهی نژادی، دینی و مذهبی نداشته باشند؛ این امر در عمل راه را برای «حرکت اسلامی» به رهبری شیخ راشد الغنوشی [۱] مسدود میکرد. گرچه رهبران این حزب به همین علت اسم حزب خویش را تغییر دادند و نام «النهضه» را که مشخصه اسلامی دارد، برگزیدند اما زینالعابدین بنعلی باز اجازهی فعالیت رسمی به آنان نداد. از اینرو، با ایجاد اختناق و سختگیری نسبت به احزاب، به ویژه گروههای اسلامی، دوران کوتاه به اصطلاح آزادی پایان یافت و بار دیگر کشور شاهد تحولات گوناگونی از نظر رابطهی دستگاه حاکم و مردم شد. زینالعابدین بنعلی از آن پس، چهرهی حقیقی خویش را که مدتی در پس پرده شعارهای مردم فریب مخفی کرده بود، آشکار ساخت. بار دیگر فشارهای سیاسی بر مخالفان آغاز شد و محاکمات سیاسی از سر گرفته شد.
زینالعابدین بنعلی در مقابل نمایندگان مجلس گفت: در تونس هیچ جایی برای فعالیت یک حزب دینی وجود ندارد» و نیز گفت: «اسلام دین همه است و نمیتواند موضوع اختلاف و مبارزه قرارگیرد و نمیتوان با تمسک به آن به قدرت دست پیدا نمود. در سال ۱۹۹۱م. بیش از ۸۰۰۰ نفر از اعضای جنبش النهضه دستگیر شده و صدها تن از آنان نیز کشته شدند. چندی پیش ۲۷۹ نفر از همین مسلمان در یک دادگاه نظامی به اتهام توطئه برای قتل زینالعابدین بنعلی به عنوان بخشی از یک طرح برای تبدیل تونس به یک کشور اسلامی، محاکمه شدند.
سازمانها و اتحادیههای سیاسی ـ اجتماعی
در تونس به دلایل مختلف ازجمله نزدیکی جغرافیایی با اروپا، آشنایی اکثریت مردم به زبان فرانسه، گستردگی سیستم آموزش، وجود مراکز متعدد آموزش عالی، رفت و آمد میلیونها گردشگر خارجی و بهخصوص اروپایی، گستردگی فعالیت مطبوعات و در دسترس بودن مطبوعات خارجی، رشد و آگاهی مردم به نسبت سایر کشورها بیشتر است و مفاهیمی همچون حزب و سندیکا و صنف و آزادی مطبوعات شناخته شده است.
این آگاهیها و وجود آزادی نسبی در کشور موجب پیدایش احزاب و سندیکای مختلفی شده که مهمترین آنها عبارتند از: تجمع دموكراتیك قانون اساسی (حزب حاكم)، جنبش التجدید احمد ابراهیم، مجمع دموكراتیك برای كار و آزادی مصطفی بنجعفر، حزب سوسیال لیبرال به رهبری منذر ثابت، جنبش سوسیالیستهای دموكراتیك به دبیر كلی اسماعیل بولحیه، حزب اتحاد مردمی دبیركل محمد بوشیحه، اتحاد دموكراتیك متحد احمد الاینوبلی، حزب دموكراتیك پیشرو به دبیركلی خانم میه الجریبی، حزب سبز برای پیشرفت به رهبری منجی الخماسی در تونس وجود دارد كه از بین آنها شش حزب دارای نماینده در پارلمان هستند. حزب حاكم مركب از دو میلیون عضو و شش هزار نمایندگی در سراسر كشور است. سیاست حزب بر اساس اصول لائیك استوار بوده و تمام احزابی كه در مجلس دارای نماینده هستند از یارانهی دولت برای هزینههای نشر و انتشار بهره میبرند.
۱- جمعیت طرفداران قانون اساسی دمکراتیک (RCD) که در سال ۱۹۸۸ توسط زینالعابدین بنعلی رئیس جمهور بهجای حزب سوسیالیست (پ.اس.د) تشکیل شده که خود آن حزب نیز در سال ۱۹۳۴ به وسیلهی حبیب بورقیبه تأسیس شده بود که یک حزب میانهرو و جمهوریخواه متمایل به چپ بود. ریاست این حزب بر عهدهی زینالعابدین بن علی است و دبیر کل آن شاذلی نفاتی است.
۲- جنبش برای اتحاد خلق (M.U.P) که یک حزب طرفدار اصلاحات است و به دو شاخه تقسیم شده است. یک شاخهی آن به رهبری احمدبن صلاح و شاخهی دیگر به رهبری بالحاج آمور در انتخابات ۱۹۸۱ شرکت کرده و در سال ۱۹۸۳ به رسمیت شناخته شده است و نام حزب اتحاد برای خلق را برگزیده است.
۳- جنبش سوسیال دمکرات (MSD)این جنبش در انتخابات ۱۹۸۱ شرکت کرده و در سال ۱۹۸۳ به رسمیت شناخته شد و طرفدار سیستم سیاسی جمعگرا است.
۴- حزب کمونیست تونس (PCT)که در سال ۱۹۳۹ تأسیس شد و طی سالهای ۱۹۶۳ تا ۸۱ فعالیتش ممنوع شد. این حزب در سال ۱۹۹۳ به نام التجدیه تغییر نام داد.
۵- جمعیت سوسیالیستهای تونس که در سال ۱۹۸۳ تأسیس شد و دبیر کل آن نجیب است که فردی چپگرا است.
۶-جنبش اسلامی النهضه که رهبر آن راشد الغنوشی میباشد و فعالیتهای آن از سال ۱۹۸۱ ممنوع شده و فعلاً یک حزب غیر قانونی تلقی میشود.
همچنین اتحادیههای مهمی که تعداد آنها به پانزده اتحادیه میرسد در تونس فعالیت میکنند که مهمترین آنها عبارتند از:
۱- اتحادیهی عمومی کارگران تونس (U.G.T.T)که در سال ۱۹۴۶ توسط فرحت حاثه بنیان گذاری شد و بیش از ۰۰۰/۱۷۵ نفر عضو دارد که متشکل از ۲۳ اتحادیه میباشد.
۲- اتحادیهی ملی زنان تونس (U.N.F.T)که در سال ۱۹۵۶ تأسیس شد و بیش از ۴۵ هزار نفر عضو دارد. دبیر کل این اتحادیه فاطمه دویق (F.Douik) است.
۳- اتحادیهی عمومی دانشجویان تونس (U.G.E.T) که در سال ۱۹۵۳ تأسیس شد و و رهبری فعلی آنرا مکی فتوری بر عهده دارد.
رسانههای گروهی
رسانههای گروهی در رشد افکار، ارائه آرای گوناگون، بازگو کردن نظرات احزاب و دستهجات سیاسی موافق و مخالف، نقش بهسزایی دارند. امروزه تنوع رسانههای گروهی از هر نظر بهویژه در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و علمی، زمینهی تبادل اطلاعات مختلف را آماده کرده، رشد آگاهی عمومی از جریانها و حوادث را افزایش داده است. این ویژگیها در تونس قابل لمس است و ازدیاد مطبوعات مختلف به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه به دو زبان عربی و فرانسوی از نمودهای آن به شمار میرود. در زیر برخی از رسانههای مهم گروهی معرفی میشود:
الف) روزنامههای عربی
۱-الصحافة (دربردارندهی مطالب متنوعی از مسائل داخلی، منطقه و بینالمللی است و از سوی دولت حمایت میشد. این روزنامه متعلق به داماد زینالعابدین بن علی است که از مییلونرهای تونسی است بوده و در روزهای اخیر از کشور گریخته است.)
۲-الصباح (دربردارندهی اخبار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که نیمه رسمی بوده است و از سوی دولت حمایت و کنترل میشد.)
۳-الحریة (وابسته به حزب التجمع الدستوری)
۴-الشروق
ب) هفتهنامههای عربی
۱-الانوار (به صورت مستقل است.)
۲-الایام (دربردارندهی مسایل سیاسی، اجتماعی و هنری از قبیل موسیقی و ورزش است.)
۳-الاخبار (مستقل بوده و در دارتونس هبدو منتشر میشود.)
۴-الاعلان (دربردارندهی مسایل سیاسی ـ اجتماعی، اخبار ورزشی و آگهیهای مختلف سندیکایی است.)
۵-صباح الخیر (دربردارندهی اخبار هفته، مسائل علمی، پزشکی و حوادث است.)
۶-الهدی (دربردارندهی مسائل اجتماعی، اخبار و حوادث منطقه و تونس است.)
۷-الحدث
ج) مطبوعات فرانسویزبان
روزنامه اونرو (ارگان حزب حاکم)
۱- RCD
۲-روزنامهی لاپرس (این روزنامه ترجمهی فرانسوی زبان الصحافه است.)
۳-روزنامهی لوتام (ترجمه فرانسوی زبان الصباح)
۴-هفته نامهی ابدو (دربردارندهی مطالب سیاسی و اجتماعی
پینوشتها:
* این نوشتار براساس مشاهدات و تحقیقاتی انجام شده که در سفری در تابستان ۲۰۰۸ به کشور تونس صورت گرفته است. مطالب انطباقی آن بر اساس شرایط روز اصلاح شده است.
۱- راشد الغنوشی در سال ۱۹۴۱م. در تونس به دنیا آمد و تحصیلات خود را در جامع زیتونه تونس به پایان رسانید. مدتی در مصر و فرانسه نیز تحصیل کرد و پس از بازگشت به تونس به تدریس فلسفه مشغول شد. وی از اوایل سال ۱۹۷۰م. با نشر ماهنامه المعرفه، هستههای نخستین حرکت اسلامی تونس را تشکیل داد
ازاستقلال تا فرار دیکتاتور
وضعیت داخلی تونس در ۲۰ سال گذشتهبخش دوم و پایانی «تونس»؛ حمید حمیدیاز زمان به قدرت رسیدن زینالعابدین بن علی در نوامبر سال ۱۹۸۷، دولت این کشور سعی کرد تا چهرهی دمکراتی از خود به جهان عرضه کند. دولت جدید تلاش کرد تا سیاست «آشتی ملی» را در پیش گیرد. نمود این سیاستها را میتوان در موارد زیر مشاهده کرد:
۱.آزادی فعالیت احزاب سیاسی ممنوع شده
۲. انتشار روزنامههای توقیف شده در زمان حبیب بورقیبه و آزادی بیان
۳. آزادی زندانیان سیاسی
۴. بازگشت مخالفان به کشور بدون هیچ محدویتی
۵. اصلاح قانون اساسی و تغییر در ساختار دولت و کاهش اندازهی حزب حاکم در مجلس
قانون اساسی اصلاح شد و مادهی مربوط به مادامالعمر بودن رئیس جمهور تغییر یافت. اصل ۵۷ قانون اساسی مربوط به جانشینی معاون رئیس جمهور در شرایط خاص نیز حذف شد. بر اساس قانون اصلاح شده، رئیس جمهور به مدت پنج سال و به صورت انتخابات عمومی انتخاب میشود و حداکثر سن نامزد ریاست جمهور نیز ۷۰ سال در نظر گرفته شد. همچنین اگر رئیس جمهور به هر دلیلی قادر به ادامهی فعالیت نباشد، رئیس مجمع ملی (مجلس قانونگذاری) تا برگزاری انتخابات مجدد، ادارهی امور کشور را به مثابه رئیس جمهور موقت در اختیار خواهد داشت. روند آزادسازی احزاب و حرکت در جهت توسعهی سیاسی در چندسال اول حکومت زینالعابدین بن علی ادامه داشت، اما در آغاز دههی ۱۹۹۰، مشکلات سیاسی و اقتصادی ناشی از انجام اصلاحات سیاسی در ساختارهای موجود و چگونگی برخورد با نیروهای مخالف، بار دیگر موجب شکاف میان نیروهای مخالف و در نهایت منجر به محدود شدن روند توسعهی سیاسی شد.
تغییرات تدریجی
در سال ۱۹۹۸، زمانی که زینالعابدین بن علی خود را برای بار سوم نامزد ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۹ میکرد، در برابر نمایندگان پارلمان به تعهدات خود در زمینهی انجام تغییرات تدریجی تاکید کرد. موارد دیگری را که میتوان به صورت خیلی خلاصه به آن اشاره کرد، به قرار زیر است:
در سالهای اولیهی بعد از استقلال، نرخ رشد جمعیت تونس حدود ۳.۲درصد در سال بود. از اوایل دههی ۱۹۶۰ و با توجه به رویکرد برابر حقوقی زنان با مردان در قوانین، تغییرات بسیاری در این نرخ ایجاد شده که کشور تونس را به مدلی برای کشورهای در حال توسعه تبدیل کرده است. این نرخ در آستانهی هزارهی جدید به۱.۱درصد کاهش یافته است.
گامهای اساسی در جهت تقویت طبقهی متوسط از دیگر اقدامات دوران زینالعابدین بن علی بوده است.
به قدرت رسیدن زینالعابدین بن علی در سال ۱۹۸۷ را میتوان آغاز دورهی جدیدی در جهت بهبود وضعیت اقتصادی تونس به شمار آورد. تونس عمدتاً از سیستم اقتصاد آزاد تبعیت میكند. صنایع كارخانهای كه اصولاً با هدف صادرات فعالیت میكنند، منبع اصلی درآمدهای ارزی این كشور هستند. تولیدات صنعتی ۳۲ درصد تولید ناخالص داخلی شامل نفت، معدن (به ویژه فسفات)، منسوجات، كفش، مواد غذایی و كالاهای الكترونیكی و مكانیكی را تشكیل میدهند. منسوجات با ۹۰ درصد صادرات، منبع مهم درآمدهای ارزی این كشور محسوب میشود و توریسم یك منبع مهم درآمدهای ارزی است. بهطور مثال در سال ۲۰۰۸، ۵/۷ میلیون نفر از تونس دیدار كردند كه غالب آنها از كشورهای اروپایی و شمال آفریقا بودند. اتباع تونس كه در خارج زندگی میكنند (حدود یك میلیون نفر) نیز یك منبع مهم درآمد ارزی برای كشور تونس محسوب میشوند.
افزایش قیمت نفت بر اقتصاد تونس فشار وارد میكند، زیرا این كشور واردكنندهی مواد نفتی است.
مبادلات تجاری تونس با اروپا
از نظر اقتصادی و تجاری، تونس با اروپا پیوند زیادی دارد. تونس بعد از اسراییل در خاورمیانه، اولین كشور شمال آفریقا و جنوب مدیترانه است كه با اروپا قرارداد شراكت اقتصادی به امضا رسانده و این حركت استراتژیك توانسته زمینهساز حضور اقتصاد تونس در عرصهی جهانی، وفق دادن مثبت آن با پدیدهی جهانی شدن و رقابتی كردن آن باشد. به موجب این توافقنامه تعرفههای گمركی و موانع دیگر تجاری در خصوص بسیاری از كالاها و خدمات برداشته شده است.
در حال حاضر بیش از ۷۰ درصد مبادلات تجاری تونس با اروپا صورت میگیرد كه این گستردگی همكاری تجاری به همراه عوامل دیگری همچون حضور حدود یك میلیون تبعهی مهاجر تونسی در كشورهای مختلف اروپایی، مشاركت اروپا در بیش از دو سوم سرمایهگذاری خارجی این كشور (۳۲۷۰میلیون دلار) و همچنین نقش گردشگران اروپایی در تأمین ۸۰ درصد از درآمد ارزی بخش جهانگردی تونس باعث شده كه اتحادیهی اروپا به عنوان یكی از مهمترین شركای اقتصادی این كشور به شمار آید.
خط فقر در تونس
در طول ۲۵ سال گذشته خط فقر در این كشور به میزان قابل توجهی كاهش یافته است. تولید ناخالص ملی تونس در سال ۲۰۰۸ میلادی ۳۶/۳۳ میلیارد دلار اعلام شد و درآمد سرانهی این كشور طی سالهای اخیر به بیش از ۳۳۰۰ دلار ارتقا یافته است. میانگین نرخ سالانهی رشد اقتصادی سه درصد و نرخ تورم حدود ۵/۴ درصد است. حدود ۸۰ درصد جامعه را طبقهی متوسط تشكیل میدهد. هر یك دلار آمریكا تقریباً برابر با ۵۰/۱ دینار تونس است.
صادرات در سال ۲۰۰۸ برابر با ۴/۱۹ میلیارد دلار شامل مواد هیدروكربن، محصولات كشاورزی، فسفات، محصولات شیمیایی، منسوجات، وسائل مكانیكی و الكترونیكی و واردات این كشور حدود ۲۳میلیارد دلار است.
البته در کنار این موارد و با توجه به رشد صادرات، مردم تونس همچنان از مشکلات اقتصادی فراوانی رنج میبرند. در پی تداوم وابستگی به همکاری تجاری با اروپا، آسیبپذیری اقتصاد تونس نیز همزمان با بحران اقتصادی شرق آسیا و کاهش هزینههای کار و قیمتهای صادرات در منطقه، آشکار شد. مصرفکنندگان اروپایی از صنایع صادراتی تونس همچون صنایع نساجی رویگردان شدند و این موضوع منتهی به بیکاری کارگران این بخش شد.
مشکل بیکاری
بیکاری نیز به عنوان مشکلی بزرگ هم چنان ادامه داشت. میزان بیکاری در تونس از اواسط دههی ۱۹۹۰ حدود ۱۵ الی ۱۶ درصد بوده که این میزان هر ساله بیشتر شده است. بهطور کلی توان اقتصادی کشور در جذب بیش از حدود ۹۰ درصد از شغلهای جدیدی که هرساله نیازمند آن بوده، صورت نگرفته است. برای مثال به اعتراضهای بهار سال ۲۰۰۰ میتوان اشاره کرد که اعتراضکنندگان بر نگرانیهای خود در مورد مشکل بیکاری تاکید داشتند. این نرخ در سال گذشته ۳۰درصد گزارش شده است.
در سال ۲۰۰۸ توافقنامهی اتحادیهی تجارت آزاد اروپا- مدیترانه بهعنوان ابزاری برای ورود به اقتصاد جهانی انتخاب شد. این انتخاب بر اساس ادغام در اقتصاد جهانی در برقراری ارتباط با اروپا صورت گرفت که در کنار مزایای استراتژیک آن، خطراتی را نیز متوجه اقتصاد تونس میکرد. این تصمیم بهدلیل عدم رقابت کالاهای تولیدشده در تونس با کالاهای اروپایی، باعث سرریز شدن تولیدات اروپایی به تونس شد. این موضوع نیز باعث بیکاری تعداد زیادی از کارگران شد. کشاورزی، معادن و منابع طبیعی، جهانگردی و صنعت نفت در اقتصاد تونس نقش مهمی دارند.
زیتون، انگور، گندم، میوهجات و سبزیجات از فرآوردههای کشاورزی تونس هستند. این کشور دارای منابع انرژی همچون نفت، گاز طبیعی و معادن فسفات، آهن، روی و سرب است. تولیدات این کشور بیشتر شامل مواد شیمیایی، پارچه، برق و سیمان است. از این کشور نفت خام، روغن زیتون، مرکبات، آهن و سرب صادر میشود.
فرصتهای دوردست
در طی سالهای گذشته گروهها و افراد نزدیك به هستهی مركزی دولت تمامی فرصتهای خوب را در زمینهی تجارت بهدست گرفتند و بهتدریج پیشرفت اقتصادی سیر نزولی خود را آشکار کرد. به همین دلیل مردم تونس عدم تمایل خود را به تصرف این فرصتها در كشور که در اختیار یك اقلیت خاص بوده و باعث بیكاری و بیثباتی یا نبود امنیت شغلی و زندگی اصلی مردم تونس میشد، به صورت اعتراضی عنوان کردند. حركت شكل گرفته در تونس اولین نوع آن در جهان عرب است. آنچه تاكنون در این گروه از کشورها اتفاق افتاده یا انتقال حكومت بوده و یا كودتای نظامی.
بررسی این حركت جای بسی تامل دارد كه چگونه در كشوری كه فعالیت سیاسی بسیار محدود بوده و از طرفی تونس در جمع كشورهای در حال توسعه در آفریقاست، این اتفاق رخ میدهد.
با نگاهی به تئوریهای انقلاب میتوان از تئوری توسعهی ناهمگون برای تحلیل این حرکت بهره برد. بهطور خلاصه باید گفت در این تئوری كه توسط ساموئل هانتینگتون مطرح شده با این مهم مواجه میشویم كه خواست تغییرات از سوی مردم که در قالب اعتراضات صورت می گیرد، حاصل عدم رشد و توسعهی همزمان مولفههای اقتصادی و سیاسی است.
بهواقع زمانی كه یك دولت دست به مجموعه اصلاحات اقتصادی میزند و در مقابل از اعطای آزادیهای سیاسی و اجتماعی امتناع میورزد باید منتظر قیام باشد. با نگاهی به تحولات تونس میتوان این مهم را استخراج كرد. تونس در سالهای دوران ریاستجمهوری زینالعابدین بن علی روزهای به نسبت خوشی را سپری میكرد.
توسعهی توریسم
بهرغم نبود منابع زیرزمینی عظیم كه دیگر كشورهای عرب از آن بهرهمند هستند، زینالعابدین بن علی توانسته بود با توسعهی توریسم و همچنین سرمایهگذاری خارجی رشد قابل توجهی را برای تونس رقم بزند. تونس در سالهای حکومت زینالعابدین بن علی به یكی از كشورهای مثالزدنی در جهان عرب تبدیل شده بود.
نرخ تورم در این کشور ۶/۳ درصد در سال۲۰۰۴ و پنج درصد در سال ۲۰۰۸ اعلام شده بود. ۴۱درصد اقتصاد تونس مربوط به خدمات و تولید ناخالص ملی این کشور در سال ۲۰۰۸ میلادی،۵۰ میلیون دینار برآورد شده بود. از طرفی تونس در زمینهی آزادیهای زنان۲ پیشرفتهای مناسبی داشته است. با این وجود آنچه در اذهان تونسیها از زینالعابدین بن علی یاد میشد یك دیكتاتور بلارقیب بود.
رتبهی تونس از نظر آزادی مطبوعات ۱۴۳ از ۱۷۳ و در اقتدارگرایی رتبهی ۱۴۴۴ از ۱۶۷ است. دولت تونس را در كنار مصر جزو سركوبگرترین كشورهای جهان عرب میدانند و نیروهای امنیتی در این كشور تقریباً در تمامی شئون دخالت میكنند.۳
آخرین انتخابات تونس در سال۲۰۰۹ برگزار شد و ۹۸ درصد آرا به نفع زینالعابدین بن علی به صندوقهای رای ریخته شد.
وی طی مدت ۲۴سال حكومت خود از آنجا كه هیچ رقیبی و حزبی وجود نداشت با ژست دموكراسی، پست ریاستجمهوری را حفظ میكرد.
در سال ۲۰۰۲ وی قانون انتخابات را برای تداوم پست ریاستجمهوریاش تغییر داد و سن رئیسجمهور را از ۷۰ سال به ۷۵ سال رساند. به این موارد فساد رایج در خاندان زینالعابدین بن علی را نیز باید اضافه کرد. در واقع رشد بیسابقهی قیمتها و افزایش بیكاری افسار گسیخته در تونس كه به علت پیوندهای تونس با اقتصاد جهانی بود، تنها بهانهای بود كه به یكباره خیل عظیم تونسیها را راهی خیابانها كرد و فرار دیكتاتور را رقم زد.۴
پینوشتها:
۲. وضعیت زنان در تونس را در مطلبی جداگانه منتشر خواهم کرد.
۳. آمار مربوط به اقتصاد و سایر آمارها از ویکیپدیای عربی استخراج شده است.
۴. تونس: روزشمار سقوط
۱۷دسامبر: خودسوری یک جوان تحصیلکردهی تونسی به دلیل بیکاری و آغاز اعتراضها
۲۴دسامبر: کشته شدن یکی از معترضین در تیراندازی پلیس
۲۸دسامبر: فراگیر شدن اعتراضها در تونس
ازاستقلال تا فرار دیکتاتور
وضعیت داخلی تونس در ۲۰ سال گذشته
حمید حمیدی
۱.آزادی فعالیت احزاب سیاسی ممنوع شده
۲. انتشار روزنامههای توقیف شده در زمان حبیب بورقیبه و آزادی بیان
۳. آزادی زندانیان سیاسی
۴. بازگشت مخالفان به کشور بدون هیچ محدویتی
۵. اصلاح قانون اساسی و تغییر در ساختار دولت و کاهش اندازهی حزب حاکم در مجلس
قانون اساسی اصلاح شد و مادهی مربوط به مادامالعمر بودن رئیس جمهور تغییر یافت. اصل ۵۷ قانون اساسی مربوط به جانشینی معاون رئیس جمهور در شرایط خاص نیز حذف شد. بر اساس قانون اصلاح شده، رئیس جمهور به مدت پنج سال و به صورت انتخابات عمومی انتخاب میشود و حداکثر سن نامزد ریاست جمهور نیز ۷۰ سال در نظر گرفته شد. همچنین اگر رئیس جمهور به هر دلیلی قادر به ادامهی فعالیت نباشد، رئیس مجمع ملی (مجلس قانونگذاری) تا برگزاری انتخابات مجدد، ادارهی امور کشور را به مثابه رئیس جمهور موقت در اختیار خواهد داشت. روند آزادسازی احزاب و حرکت در جهت توسعهی سیاسی در چندسال اول حکومت زینالعابدین بن علی ادامه داشت، اما در آغاز دههی ۱۹۹۰، مشکلات سیاسی و اقتصادی ناشی از انجام اصلاحات سیاسی در ساختارهای موجود و چگونگی برخورد با نیروهای مخالف، بار دیگر موجب شکاف میان نیروهای مخالف و در نهایت منجر به محدود شدن روند توسعهی سیاسی شد.
تغییرات تدریجی
در سال ۱۹۹۸، زمانی که زینالعابدین بن علی خود را برای بار سوم نامزد ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۹ میکرد، در برابر نمایندگان پارلمان به تعهدات خود در زمینهی انجام تغییرات تدریجی تاکید کرد. موارد دیگری را که میتوان به صورت خیلی خلاصه به آن اشاره کرد، به قرار زیر است:
در سالهای اولیهی بعد از استقلال، نرخ رشد جمعیت تونس حدود ۳.۲درصد در سال بود. از اوایل دههی ۱۹۶۰ و با توجه به رویکرد برابر حقوقی زنان با مردان در قوانین، تغییرات بسیاری در این نرخ ایجاد شده که کشور تونس را به مدلی برای کشورهای در حال توسعه تبدیل کرده است. این نرخ در آستانهی هزارهی جدید به۱.۱درصد کاهش یافته است.
گامهای اساسی در جهت تقویت طبقهی متوسط از دیگر اقدامات دوران زینالعابدین بن علی بوده است.
به قدرت رسیدن زینالعابدین بن علی در سال ۱۹۸۷ را میتوان آغاز دورهی جدیدی در جهت بهبود وضعیت اقتصادی تونس به شمار آورد. تونس عمدتاً از سیستم اقتصاد آزاد تبعیت میكند. صنایع كارخانهای كه اصولاً با هدف صادرات فعالیت میكنند، منبع اصلی درآمدهای ارزی این كشور هستند. تولیدات صنعتی ۳۲ درصد تولید ناخالص داخلی شامل نفت، معدن (به ویژه فسفات)، منسوجات، كفش، مواد غذایی و كالاهای الكترونیكی و مكانیكی را تشكیل میدهند. منسوجات با ۹۰ درصد صادرات، منبع مهم درآمدهای ارزی این كشور محسوب میشود و توریسم یك منبع مهم درآمدهای ارزی است. بهطور مثال در سال ۲۰۰۸، ۵/۷ میلیون نفر از تونس دیدار كردند كه غالب آنها از كشورهای اروپایی و شمال آفریقا بودند. اتباع تونس كه در خارج زندگی میكنند (حدود یك میلیون نفر) نیز یك منبع مهم درآمد ارزی برای كشور تونس محسوب میشوند.
افزایش قیمت نفت بر اقتصاد تونس فشار وارد میكند، زیرا این كشور واردكنندهی مواد نفتی است.
مبادلات تجاری تونس با اروپا
از نظر اقتصادی و تجاری، تونس با اروپا پیوند زیادی دارد. تونس بعد از اسراییل در خاورمیانه، اولین كشور شمال آفریقا و جنوب مدیترانه است كه با اروپا قرارداد شراكت اقتصادی به امضا رسانده و این حركت استراتژیك توانسته زمینهساز حضور اقتصاد تونس در عرصهی جهانی، وفق دادن مثبت آن با پدیدهی جهانی شدن و رقابتی كردن آن باشد. به موجب این توافقنامه تعرفههای گمركی و موانع دیگر تجاری در خصوص بسیاری از كالاها و خدمات برداشته شده است.
در حال حاضر بیش از ۷۰ درصد مبادلات تجاری تونس با اروپا صورت میگیرد كه این گستردگی همكاری تجاری به همراه عوامل دیگری همچون حضور حدود یك میلیون تبعهی مهاجر تونسی در كشورهای مختلف اروپایی، مشاركت اروپا در بیش از دو سوم سرمایهگذاری خارجی این كشور (۳۲۷۰میلیون دلار) و همچنین نقش گردشگران اروپایی در تأمین ۸۰ درصد از درآمد ارزی بخش جهانگردی تونس باعث شده كه اتحادیهی اروپا به عنوان یكی از مهمترین شركای اقتصادی این كشور به شمار آید.
خط فقر در تونس
در طول ۲۵ سال گذشته خط فقر در این كشور به میزان قابل توجهی كاهش یافته است. تولید ناخالص ملی تونس در سال ۲۰۰۸ میلادی ۳۶/۳۳ میلیارد دلار اعلام شد و درآمد سرانهی این كشور طی سالهای اخیر به بیش از ۳۳۰۰ دلار ارتقا یافته است. میانگین نرخ سالانهی رشد اقتصادی سه درصد و نرخ تورم حدود ۵/۴ درصد است. حدود ۸۰ درصد جامعه را طبقهی متوسط تشكیل میدهد. هر یك دلار آمریكا تقریباً برابر با ۵۰/۱ دینار تونس است.
صادرات در سال ۲۰۰۸ برابر با ۴/۱۹ میلیارد دلار شامل مواد هیدروكربن، محصولات كشاورزی، فسفات، محصولات شیمیایی، منسوجات، وسائل مكانیكی و الكترونیكی و واردات این كشور حدود ۲۳میلیارد دلار است.
البته در کنار این موارد و با توجه به رشد صادرات، مردم تونس همچنان از مشکلات اقتصادی فراوانی رنج میبرند. در پی تداوم وابستگی به همکاری تجاری با اروپا، آسیبپذیری اقتصاد تونس نیز همزمان با بحران اقتصادی شرق آسیا و کاهش هزینههای کار و قیمتهای صادرات در منطقه، آشکار شد. مصرفکنندگان اروپایی از صنایع صادراتی تونس همچون صنایع نساجی رویگردان شدند و این موضوع منتهی به بیکاری کارگران این بخش شد.
مشکل بیکاری
بیکاری نیز به عنوان مشکلی بزرگ هم چنان ادامه داشت. میزان بیکاری در تونس از اواسط دههی ۱۹۹۰ حدود ۱۵ الی ۱۶ درصد بوده که این میزان هر ساله بیشتر شده است. بهطور کلی توان اقتصادی کشور در جذب بیش از حدود ۹۰ درصد از شغلهای جدیدی که هرساله نیازمند آن بوده، صورت نگرفته است. برای مثال به اعتراضهای بهار سال ۲۰۰۰ میتوان اشاره کرد که اعتراضکنندگان بر نگرانیهای خود در مورد مشکل بیکاری تاکید داشتند. این نرخ در سال گذشته ۳۰درصد گزارش شده است.
در سال ۲۰۰۸ توافقنامهی اتحادیهی تجارت آزاد اروپا- مدیترانه بهعنوان ابزاری برای ورود به اقتصاد جهانی انتخاب شد. این انتخاب بر اساس ادغام در اقتصاد جهانی در برقراری ارتباط با اروپا صورت گرفت که در کنار مزایای استراتژیک آن، خطراتی را نیز متوجه اقتصاد تونس میکرد. این تصمیم بهدلیل عدم رقابت کالاهای تولیدشده در تونس با کالاهای اروپایی، باعث سرریز شدن تولیدات اروپایی به تونس شد. این موضوع نیز باعث بیکاری تعداد زیادی از کارگران شد. کشاورزی، معادن و منابع طبیعی، جهانگردی و صنعت نفت در اقتصاد تونس نقش مهمی دارند.
زیتون، انگور، گندم، میوهجات و سبزیجات از فرآوردههای کشاورزی تونس هستند. این کشور دارای منابع انرژی همچون نفت، گاز طبیعی و معادن فسفات، آهن، روی و سرب است. تولیدات این کشور بیشتر شامل مواد شیمیایی، پارچه، برق و سیمان است. از این کشور نفت خام، روغن زیتون، مرکبات، آهن و سرب صادر میشود.
فرصتهای دوردست
در طی سالهای گذشته گروهها و افراد نزدیك به هستهی مركزی دولت تمامی فرصتهای خوب را در زمینهی تجارت بهدست گرفتند و بهتدریج پیشرفت اقتصادی سیر نزولی خود را آشکار کرد. به همین دلیل مردم تونس عدم تمایل خود را به تصرف این فرصتها در كشور که در اختیار یك اقلیت خاص بوده و باعث بیكاری و بیثباتی یا نبود امنیت شغلی و زندگی اصلی مردم تونس میشد، به صورت اعتراضی عنوان کردند. حركت شكل گرفته در تونس اولین نوع آن در جهان عرب است. آنچه تاكنون در این گروه از کشورها اتفاق افتاده یا انتقال حكومت بوده و یا كودتای نظامی.
بررسی این حركت جای بسی تامل دارد كه چگونه در كشوری كه فعالیت سیاسی بسیار محدود بوده و از طرفی تونس در جمع كشورهای در حال توسعه در آفریقاست، این اتفاق رخ میدهد.
با نگاهی به تئوریهای انقلاب میتوان از تئوری توسعهی ناهمگون برای تحلیل این حرکت بهره برد. بهطور خلاصه باید گفت در این تئوری كه توسط ساموئل هانتینگتون مطرح شده با این مهم مواجه میشویم كه خواست تغییرات از سوی مردم که در قالب اعتراضات صورت می گیرد، حاصل عدم رشد و توسعهی همزمان مولفههای اقتصادی و سیاسی است.
بهواقع زمانی كه یك دولت دست به مجموعه اصلاحات اقتصادی میزند و در مقابل از اعطای آزادیهای سیاسی و اجتماعی امتناع میورزد باید منتظر قیام باشد. با نگاهی به تحولات تونس میتوان این مهم را استخراج كرد. تونس در سالهای دوران ریاستجمهوری زینالعابدین بن علی روزهای به نسبت خوشی را سپری میكرد.
توسعهی توریسم
بهرغم نبود منابع زیرزمینی عظیم كه دیگر كشورهای عرب از آن بهرهمند هستند، زینالعابدین بن علی توانسته بود با توسعهی توریسم و همچنین سرمایهگذاری خارجی رشد قابل توجهی را برای تونس رقم بزند. تونس در سالهای حکومت زینالعابدین بن علی به یكی از كشورهای مثالزدنی در جهان عرب تبدیل شده بود.
نرخ تورم در این کشور ۶/۳ درصد در سال۲۰۰۴ و پنج درصد در سال ۲۰۰۸ اعلام شده بود. ۴۱درصد اقتصاد تونس مربوط به خدمات و تولید ناخالص ملی این کشور در سال ۲۰۰۸ میلادی،۵۰ میلیون دینار برآورد شده بود. از طرفی تونس در زمینهی آزادیهای زنان۲ پیشرفتهای مناسبی داشته است. با این وجود آنچه در اذهان تونسیها از زینالعابدین بن علی یاد میشد یك دیكتاتور بلارقیب بود.
رتبهی تونس از نظر آزادی مطبوعات ۱۴۳ از ۱۷۳ و در اقتدارگرایی رتبهی ۱۴۴۴ از ۱۶۷ است. دولت تونس را در كنار مصر جزو سركوبگرترین كشورهای جهان عرب میدانند و نیروهای امنیتی در این كشور تقریباً در تمامی شئون دخالت میكنند.۳
آخرین انتخابات تونس در سال۲۰۰۹ برگزار شد و ۹۸ درصد آرا به نفع زینالعابدین بن علی به صندوقهای رای ریخته شد.
وی طی مدت ۲۴سال حكومت خود از آنجا كه هیچ رقیبی و حزبی وجود نداشت با ژست دموكراسی، پست ریاستجمهوری را حفظ میكرد.
در سال ۲۰۰۲ وی قانون انتخابات را برای تداوم پست ریاستجمهوریاش تغییر داد و سن رئیسجمهور را از ۷۰ سال به ۷۵ سال رساند. به این موارد فساد رایج در خاندان زینالعابدین بن علی را نیز باید اضافه کرد. در واقع رشد بیسابقهی قیمتها و افزایش بیكاری افسار گسیخته در تونس كه به علت پیوندهای تونس با اقتصاد جهانی بود، تنها بهانهای بود كه به یكباره خیل عظیم تونسیها را راهی خیابانها كرد و فرار دیكتاتور را رقم زد.۴
پینوشتها:
۲. وضعیت زنان در تونس را در مطلبی جداگانه منتشر خواهم کرد.
۳. آمار مربوط به اقتصاد و سایر آمارها از ویکیپدیای عربی استخراج شده است.
۴. تونس: روزشمار سقوط
۱۷دسامبر: خودسوری یک جوان تحصیلکردهی تونسی به دلیل بیکاری و آغاز اعتراضها
۲۴دسامبر: کشته شدن یکی از معترضین در تیراندازی پلیس
۲۸دسامبر: فراگیر شدن اعتراضها در تونس
حمایت الهام از قانون مجازات کودکان در ایران
غلامحسین الهام میگوید اسلام حقوق کودکان را همواره «مهم» برشمرده و در جمهوری اسلامی نیز محاکمه کودکان بزهکار با سایر کشورهای جهان متفاوت است.
به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، آقای الهام این سخنان را در مراسم دادخواهی ۲۳ تن از کودکان جان باخته در انفجارهای تروریستی سیستان و بلوچستان بیان کرده است.
وی با اعلام اینکه ایران خود «قربانی» تروریسم است، اظهار داشت: «در قانون ایران اسلامی حتی محاکمه کودکان بزهکار متفاوت از سایرین است، اما در حادثه تروریستی چابهار بچههای معصوم هدف اقدام کور دشمنان قرار گرفتند.»
مقامهای جمهوری اسلامی بیش از ۳۰ سال است که تمام اقدامات تروریستی در داخل کشور را به عوامل خارجی و دشمنان ایران نسبت میدهند.
در سالهای اخیز نیز چندین انفجار تروریستی در استان سیستان و بلوچستان رخ داده که منجر به جان باختن دهها تن شده است.
آقای الهام در شرایطی این انفجارها که منجر به مرگ ۲۳ کودک شده را به دشمنان جمهوری اسلامی نسبت داده و از حقوق کودکان دفاع میکند که در سالهای اخیر چندین نوجوان زیر ۱۸ سال در ایران به اتهامهای گوناگون محاکمه و اعدام شدهاند.
جمهوری اسلامی یکی از پنج کشور جهان است که اعدام افراد زیر ۱۸ سال در آن همچنان پابرجاست.
با وجود اعتراضهای بینالمللی نسبت به اعدام افراد زیر ۱۸ سال در جمهوری اسلامی، دستگاه قضائی ایران همچنان اقدام به صدور احکام اعدام برای نوجوانان ادامه میدهد.
براساس آخرین گزارشها در حال حاضر بیش از۱۰۰ نوجوان در زندانهای ایران در انتظار اجرای حکم اعدام خود هستند.
سایت «راهبردنیوز» خبر داد:
«حذف شش معاونت وزارت امور خارجه»
این سایت دوشنبه (چهارم بهمن ماه) نوشته که از ۱۱ معاونت کنونی، شش پست معاونت حذف شده و وزیر جدید حداکثر با پنج معاونت کار خود را آغاز خواهد کرد.
معاونت آفریقا، آمریکا، اروپا، آسیا و اقیانوسیه، معاونت حقوقی و کنسولی و معاونت اداری مالی از جمله معاونتهای کنونی وزارت خارجه هستند.
وزارت خارجه در میان سایر وزارتخانهها بیشترین تعداد پستهای معاونت را دارد که با این تغییرات، شرح وظایف معاونتها و عناوین آنها نیز دستخوش دگرگونی خواهد شد.
این سایت همچنین اعلام کرده که شیوه استخدام و جذب نیرو و نیز بازنشستگی کارکنان، سفرا و دیپلماتها و نیز شیوه انتخاب سفرا و اعزام دیپلماتها از دیگر تغییرات در وزارت امور خارجه خواهد بود.
مقامهای رسمی و دولتی تاکنون در خصوص این گزارش اظهارنظری نکردهاند.
به نظر میرسد پس از برکناری غیرمترقبه منوچهر متکی از وزارت امور خارجه و معرفی علیاکبر صالحی به عنوان وزیر پیشنهادی احمدینژاد به مجلس، این تغییرات در دستور کار اصلی این وزارتخانه قرار گرفته است.
وزارت امور خارجه یکی از مهمترین وزارتخانههایی است که هرگونه تغییرات در آن با نظر مستقیم آیتالله خامنهای صورت میگیرد.
بسیاری از محافظهکاران اعلام کردهاند برکناری منوچهر متکی از سوی محمود احمدینژاد بدون اطلاع رهبر جمهوری اسلامی بوده است و هنوز مشخص نیست که آیا این تغییرات به تائید آقای خامنهای رسیده است یا نه.
ملاقات مادر مهران فرجی با پسرش
بنا به گزارش منابع خبری، مادر مهران فرجی روزنامه نگاری که بیش از یک و ماه نیم است در زندان اوین به سر می برد روز یکشنبه به طور اتفاقی توانست پسر خود را ملاقات کند.
به گزارش جرس ، مادر مهران فرجی که روز یکشنبه در ادامه پی گیری هایش برای کسب خبر و ملاقات فرزندش به دادسرای تهران رفته بود تواسنت به طور اتفاقی فرزند خود را ملاقات کند.
در این دیدار کوتاه این روزنامه نگار به مادرش گفته بود که به بند عمومی زندان اوین منتقل شده است .
گفتنی است مهران فرجی که فردا سالرزو تولد او خواهد بود، ۴۶ روز پیش در منزل پدری خود درشهرستان قزوین بازداشت شد.
فرجی، سابقه همکاری با روزنامههای همشهری، اعتماد ملی، کارگزاران و همچنین خبرگزاری ایلنا را دارد و در انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ستاد مهدی کروبی، نامزد اصلاحطلب فعالیت میکرد.
جرس
بيانيه شورای دفاع از حق تحصيل: حجت عربی را آزاد و موانع تحصيل وی را رفع كنيد
در پی بازدشت حجت عربی دانشجوی دانشگاه نفت آبادان و عضو انجمن اسلامي دانشجويان اين دانشگاه، شورای دفاع از حق تحصيل با انتشار بیانیه ای بازداشت این دانشجو را محکوم کرد.
به گزارش دانشجو نیوز، در قسمتی از این بیانیه آماده است: "به نظر ميرسد بازداشت غيرقانوني ، خودسرانه و غيراخلاقي این دانشجوي محروم از تحصيل و ستاره دار همزمان با برگزاري امتحانات پايان ترم دانشجويان ، اقدامي در جهت اجراي محکومیت غيرقانوني كميته انضباطي دانشگاه آبادان است که حتي با معیار آئین نامهٔ فعلی کمیته های انضباطی نیز، غیرقانونی ميباشد."
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
از قرار دشمنی آزادی ستیزان با دانشگاه و دانشجویان آزاده پایانی ندارد و هر روز سطر جدیدی به کارنامه سیاه سرکوب دانشجویان و دانشگاه اضافه میشود.
این بار حجت عربی دانشجوی دانشگاه نفت آبادان و عضو انجمن اسلامي دانشجويان اين دانشگاه از شهر محل تحصیلش به صورت غيرقانوني و خودسرانه ربوده و بازداشت شد. پیشتر نیز وی به اتهامهای غیر قابل توجیهی چون فعالیت در فیس بوك و بحث در كلاس درس انقلاب، به محرومیت از استفاده از امكانات رفاهی دانشگاه، اخراج از خوابگاه، اخراج از دانشگاه و محرومیت از تحصیل در دانشگاههای كشور به مدت سه سال، محكوم شده بود .
به نظر ميرسد بازداشت غيرقانوني ، خودسرانه و غيراخلاقي این دانشجوي محروم از تحصيل و ستاره دار همزمان با برگزاري امتحانات پايان ترم دانشجويان ، اقدامي در جهت اجراي محکومیت غيرقانوني كميته انضباطي دانشگاه آبادان است که حتي با معیار آئین نامهٔ فعلی کمیته های انضباطی نیز، غیرقانونی ميباشد.
همزمانی صدور حکم اخراج آن هم در حالی که حجت عربی ترم آخر تحصیل خود را می گذراند با ربودن و بازداشت وی، احتمال پروژه مشترك و همدست بودن مسئولان دانشگاه صنعت نفت آبادان با نیروهای امنيتي را بیش از پیش تقویت می کند.
شوراي دفاع از حق تحصيل محروميت آقاي عربي از حق اوليه و انساني تحصيل و همچنين بازداشت غيرقانوني و خودسرانه وي را به شدت محكوم كرده و خواستار آزادي هر چه سريعتر اين دانشجوي ستاره دار و محروم از تحصيل و لغو حكم غيرقانوني و غير انساني كميته انضباطي دانشگاه آبادان ميباشد.
شورای دفاع از حق تحصیل پیش از نیز بارها اعلام كرده است که این نوع برخوردها و اعمال روشهاي غيرقانوني در حرکت جنبش حق طلب و آزادی خواه دانشجویی توقفی ایجاد نخواهد کرد.
ادامه این روند برای آنان که دانشگاه را نه يك مكان عمومي ، كه ملک پدری حاكمان و همچنين حق انسانی تحصیل را نه حقی همگانی ، که سهم خود و یارانشان و امتیاز ویژه وابستگان گروه حاكم می دانند ، جز محکوم شدن بیشتر در نظر ملت ایران نتیجه ای در پی نخواهد داشت.
شوراي دفاع از حق تحصيل روند باطل فعلی دستگاه هاي امنيتي ، قضايي و دولتي را که با نقض آزادی های آکادمیک دانشگاه به اعمال غيرقانوني محروميت از تحصیل معترضان، زندانی، تبعید ، شکنجه و آزار و اذيت گرانبهاترین سرمایه های انسانی ایران میپردازد ، به شدت محكوم كرده و خواستار توقف اين رويه باطل و غير قانوني ميباشد.
شورا، حق تحصیل را حقي اوليه ، انسانی و همگاني همه آحاد جامعه صرف نظر از عقیده ،مرام و گرايش سياسي آنها می داند و به تلاش برای دستیابی به این حق مسلم ادامه خواهد داد.
همچنين شوراي دفاع از حق تحصيل از اعمال فشار بر اشكان ذهابيان ، امير سليميها و پيمان عارف - تعدادي ديگر از دانشجويان محروم از تحصيل و ستاره دار - در روزهاي اخير به شدت نگران ميباشد.
شوراي دفاع از حق تحصيل صدور و تاييد حكم سنگين ۴ سال حبس در تبعيد براي شيوا نظر آهاري ، ديگر دانشجوي ستاره دار ، و ادامه بازداشت و زنداني بودن مجيد دري دانشجوي محروم از تحصيل در تبعيد در زندان بهبهان ، ضيا نبوي دانشجوي ستاره دار در تبعيد در زندان كارون اهواز، مهديه گلرو دانشجوي محروم از تحصيل در شرايط اسفبار و سخت در بند متادون زندان اوين ، عماد بهاور دانشجوي محروم از تحصيل در زندان اوين ، مجيد توكلي دانشجوي محروم از تحصيل در زندان رجايي شهر كرج و دهها فعال دانشجويي ديگر در بازداشتگاهها و زندان هاي مختلف در سراسر كشور را به شدت محكوم مينمايد و خواستار آزادي هرچه سريعتر همه دانشجويان زنداني ميباشد.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
از قرار دشمنی آزادی ستیزان با دانشگاه و دانشجویان آزاده پایانی ندارد و هر روز سطر جدیدی به کارنامه سیاه سرکوب دانشجویان و دانشگاه اضافه میشود.
این بار حجت عربی دانشجوی دانشگاه نفت آبادان و عضو انجمن اسلامي دانشجويان اين دانشگاه از شهر محل تحصیلش به صورت غيرقانوني و خودسرانه ربوده و بازداشت شد. پیشتر نیز وی به اتهامهای غیر قابل توجیهی چون فعالیت در فیس بوك و بحث در كلاس درس انقلاب، به محرومیت از استفاده از امكانات رفاهی دانشگاه، اخراج از خوابگاه، اخراج از دانشگاه و محرومیت از تحصیل در دانشگاههای كشور به مدت سه سال، محكوم شده بود .
به نظر ميرسد بازداشت غيرقانوني ، خودسرانه و غيراخلاقي این دانشجوي محروم از تحصيل و ستاره دار همزمان با برگزاري امتحانات پايان ترم دانشجويان ، اقدامي در جهت اجراي محکومیت غيرقانوني كميته انضباطي دانشگاه آبادان است که حتي با معیار آئین نامهٔ فعلی کمیته های انضباطی نیز، غیرقانونی ميباشد.
همزمانی صدور حکم اخراج آن هم در حالی که حجت عربی ترم آخر تحصیل خود را می گذراند با ربودن و بازداشت وی، احتمال پروژه مشترك و همدست بودن مسئولان دانشگاه صنعت نفت آبادان با نیروهای امنيتي را بیش از پیش تقویت می کند.
شوراي دفاع از حق تحصيل محروميت آقاي عربي از حق اوليه و انساني تحصيل و همچنين بازداشت غيرقانوني و خودسرانه وي را به شدت محكوم كرده و خواستار آزادي هر چه سريعتر اين دانشجوي ستاره دار و محروم از تحصيل و لغو حكم غيرقانوني و غير انساني كميته انضباطي دانشگاه آبادان ميباشد.
شورای دفاع از حق تحصیل پیش از نیز بارها اعلام كرده است که این نوع برخوردها و اعمال روشهاي غيرقانوني در حرکت جنبش حق طلب و آزادی خواه دانشجویی توقفی ایجاد نخواهد کرد.
ادامه این روند برای آنان که دانشگاه را نه يك مكان عمومي ، كه ملک پدری حاكمان و همچنين حق انسانی تحصیل را نه حقی همگانی ، که سهم خود و یارانشان و امتیاز ویژه وابستگان گروه حاكم می دانند ، جز محکوم شدن بیشتر در نظر ملت ایران نتیجه ای در پی نخواهد داشت.
شوراي دفاع از حق تحصيل روند باطل فعلی دستگاه هاي امنيتي ، قضايي و دولتي را که با نقض آزادی های آکادمیک دانشگاه به اعمال غيرقانوني محروميت از تحصیل معترضان، زندانی، تبعید ، شکنجه و آزار و اذيت گرانبهاترین سرمایه های انسانی ایران میپردازد ، به شدت محكوم كرده و خواستار توقف اين رويه باطل و غير قانوني ميباشد.
شورا، حق تحصیل را حقي اوليه ، انسانی و همگاني همه آحاد جامعه صرف نظر از عقیده ،مرام و گرايش سياسي آنها می داند و به تلاش برای دستیابی به این حق مسلم ادامه خواهد داد.
همچنين شوراي دفاع از حق تحصيل از اعمال فشار بر اشكان ذهابيان ، امير سليميها و پيمان عارف - تعدادي ديگر از دانشجويان محروم از تحصيل و ستاره دار - در روزهاي اخير به شدت نگران ميباشد.
شوراي دفاع از حق تحصيل صدور و تاييد حكم سنگين ۴ سال حبس در تبعيد براي شيوا نظر آهاري ، ديگر دانشجوي ستاره دار ، و ادامه بازداشت و زنداني بودن مجيد دري دانشجوي محروم از تحصيل در تبعيد در زندان بهبهان ، ضيا نبوي دانشجوي ستاره دار در تبعيد در زندان كارون اهواز، مهديه گلرو دانشجوي محروم از تحصيل در شرايط اسفبار و سخت در بند متادون زندان اوين ، عماد بهاور دانشجوي محروم از تحصيل در زندان اوين ، مجيد توكلي دانشجوي محروم از تحصيل در زندان رجايي شهر كرج و دهها فعال دانشجويي ديگر در بازداشتگاهها و زندان هاي مختلف در سراسر كشور را به شدت محكوم مينمايد و خواستار آزادي هرچه سريعتر همه دانشجويان زنداني ميباشد.
آیا تظاهرات خیابانی بازهم برای یاران حریری کارساز می شود؟
در پی اعلام نام نجیب میقاتی به عنوان نامزد حزب الله و متحدانش برای ریاست دولت آینده لبنان، مناطق سنی نشین این کشور دستخوش نا آرامی شد.
نا آرامی از بعد از ظهر دیروز (دوشنبه) در شهر سنی نشین طرابلس در شمال لبنان آغاز شد که نجیب میقاتی یکی از نمایندگان آن در مجلس است.گروهی از هواداران سعد حریری در میدان نور (معروف به میدان الله) طرابلس جمع شدند و شعارهایی علیه حزب الله و در حمایت از نخست وزیری سعد حریری سر دادند؛ شیخ ارسلان ملص، یکی از روحانیون شهر در سخنرانی برای تجمع کنندگان، با متهم کردن ایران و حزب الله به تلاش برای تفرقه افکندن میان اهل سنت لبنان، از نجیب میقاتی خواست از نامزدی برای نخست وزیری کناره بگیرد و به حمایت از نخست وزیری سعد حریری بپردازد.
او همچنین مردم طرابلس را دعوت کرد که روز سه شنبه دست به اعتصاب عمومی بزنند و خواهان تعطیلی همه مغازه ها و اماکن تجاری شهر شد.
در تجمعات اعتراضی و همچنین گردهماییها و اظهارنظرهای شخصیتهای سیاسی هوادار سعد حریری، موضعگیریهای ضد ایران محور بیانات و شعارها و اظهارنظرهاست و حزب الله متهم می شود که به دنبال پیاده کردن طرح ایران برای سلطه بر لبنان و دیگر مناطق خاورمیانه است.
در شهر بیروت هم خیابان اصلی که مرکز شهر را به جنوب بیروت متصل می کند، بسته شد.
گزارشهایی حاکی از اینکه برخی از تظاهرکنندگان مسلح بوده اند، پخش شد اما جریان المستقبل که از سنیهای حامی سعد حریری تشکیل شده است با صدور بیانه ای این گزارشها را تکذیب کرد.
حرکتهای اعتراض آمیز در طول شب ادامه یافت و شهردار طرابلس روز سه شنبه را به دلیل بروز احتمالی نا امنی، تعطیل عمومی اعلام کرد، در بیروت هم بسیاری از مدارس در روز سه شنبه تعطیل اعلام شدند.
در بیروت، از ساعت هشت شب عده ای در کنار مقبره رفیق حریری در مرکز شهر تجمع کردند که پلاکاردهایی در اعلام مخالفت با ایران و حزب الله حمل می کردند.
در کنار پلاکاردهایی به زبان انگلیسی با شعارهای "نه به حزب الله" و "نه به پاسداران" چند پلاکارد سبز رنگ به چشم می خورد که روی آنها به انگلیسی نوشته بود "رأی من کو؟"
فردی که یکی از این پلاکاردها را در دست داشت می گفت که این شعار با الهام گرفتن از تظاهرکنندگان سال گذشته ایران انتخاب شده است.
این احتمال مطرح است که اگر هواداران سعد حریری در سازماندهی تظاهرات بزرگ و مؤثر ناکام بمانند یا اینکه این شیوه همچون شش سال پیش کارگر نیفتد، برای جلوگیری از اینکه حزب الله و متحدانش بتنهایی دولت تشکیل دهند، نمایندگان جناح سعد حریری دست به استعفای دسته جمعی بزنند و بدین ترتیب مجلس از کار باز ایستد.
قرار است امروز (سه شنبه) هم حرکتهای اعتراضی ادامه یابد؛ هواداران سعد حریری سه شنبه را روز "خشم عمومی" نام نهاده و خواهان برگزاری تجمع همه همفکرانشان در کنار مقبره رفیق حریری شده اند، در طرابلس هم برنامه های مشابهی اعلام شده است.
این در حالی است که امروز در لبنان مصادف با اربعین است که شیعیان چهلمین روز سالگرد کشته شدن امام حسین را به سوگ می نشینند.
حزب الله و هوادارانش در مقابل حرکتهای اعتراضی که علیهشان به راه افتاده تاکنون ساکت نشسته و واکنشی نشان نداده اند اما این نگرانی وجود دارد که ادامه این حرکتها در روز اربعین به بروز خشونتهایی بین طرفین و به نا امنی گسترده بینجامد.
امروز قرار است گفتگوهای میشل سلیمان رئیس جمهور لبنان با سران احزاب سیاسی برای تشکیل دولت آینده لبنان ادامه یابد و این در حالی است که احتمال تشکیل دولت وحدت ملی که هر دو جناح از آن سهم داشته باشند منتفی به نظر نمی رسد.
هواداران سعد حریری سه شنبه را روز "خشم عمومی" نام نهاده و خواهان برگزاری تجمع همه همفکرانشان در کنار مقبره رفیق حریری شده اند، در طرابلس هم برنامه های مشابهی اعلام شده است.
اما حزب الله و متحدانش به نظر می رسد که توانسته اند رأی تعداد کافی نمایندگان مجلس را برای دولتی که به تنهایی و بدون سهیم کردن جناح مقابل تشکیل دهند، کسب کنند و در این صورت، اداره لبنان بکلی از دست جناح هوادار سعد حریری خارج می شود.
برای به هم خوردن این معادله، روند حرکتهای اعتراضی امروز می تواند تعیین کننده باشد و نشان خواهد داد که جناح تحت رهبری سعد حریری تا چه اندازه می تواند هوادارانش را در برپایی تجمعات و راهپیمایی سازماندهی کند و از این نیرو برای تغییر روند امور به سمت خود بهره بگیرد.
پس از ترور رفیق حریری در حدود شش سال پیش، هواداران او با تکیه بر تظاهرات و تجمعات خیابانی بود که توانستند صحنه سیاسی را بکلی و به نفع خود تغییر دهند و تاریخ معاصر لبنان را وارد فصل تازه ای کنند.
این احتمال مطرح است که اگر هواداران سعد حریری در سازماندهی تظاهرات بزرگ و مؤثر ناکام بمانند یا اینکه این شیوه همچون شش سال پیش کارگر نیفتد، برای جلوگیری از اینکه حزب الله و متحدانش بتنهایی دولت تشکیل دهند، نمایندگان جناح سعد حریری دست به استعفای دسته جمعی بزنند و بدین ترتیب مجلس از کار باز ایستد.
نامه انتقادی احمدی نژاد به مجلس علیه مصوبات مجمع تشخیص
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری در نامه ای به نمایندگان مجلس ایران، مجمع تشخیص مصلحت نظام را به "مخدوش کردن روند مدیریت کشور" متهم کرد و به انتقاد از "همراهی" روسای قوای مقننه و قضائیه با این اقدام پرداخت.
خبرگزاری فارس، امروز ۴ بهمن (۲۴ ژانویه) گزارش داد که آقای احمدی نژاد در این نامه نوشته است که مدیریت مجمع تشخیص مصلحت نظام، با همراهی اعضایی از مجمع چون روسای قوای مقننه و قضائیه، به "دخالت دادن" این دو قوه درحیطه وظایف دولت می پردازد.نامه آقای احمدی نژاد به مجلس ایران، بر خلاف روال معمول در نامه نگاری های حکومتی، به جای رئیس مجلس خطاب به "نمایندگان" نوشته شده و بدون جملات احترام آمیز رایج در مکاتبات رسمی پایان یافته است.
محمود احمدی نژاد، از زمان پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری دهم، در مناسبت های گوناگون علیه عملکرد مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس و قوه قضائیه ایران به موضع گیری علنی پرداخته و این نهادها را متهم کرده که مانع از انجام وظیفه دولت می شوند.
متهم کردن مجلس به عمل بر خلاف دیدگاه های رهبر
رئیس جمهوری با اشاره به تغییرات ایجاد شده توسط مجلس شورای اسلامی در لایحه برنامه پنجم توسعه، نوشته است که مدیریت مجلس برخلاف دیدگاه های آیت الله خامنه ای و بدون توجه به قوانین، در صدد "لغو اختیارات قانونی قوه مجریه و دخالت در اموری مانند انتخاب و نصب و عزل مقامات اجرایی و اداره اموال دولتی" برآمده است.
آقای احمدی نژاد افزوده که بعد از آنکه شورای نگهبان این گونه مصوبات مجلس را مغایر قانون اساسی دانسته، مجلس با پافشاری بر مصوبات، آنها را برای تعیین تکلیف به مجمع تشخیص مصلحت نظام فرستاده و "مدیریت مجمع نیز برخلاف وظایف قانونی و حتی آییننامه داخلی خود تلاش کرده اختیارات مصرح قوه مجریه را مخدوش کند".
رئیس دولت در بخشی دیگر از نامه خود به نمایندگان، تذکر داده که مجلس تنها "در حدود مقرر در قانون اساسی" میتواند قانون وضع کند و نتیجه گرفته است: "مجمع تشخیص در مواردی اختیار ورود دارد که مصوبه مجلس در حدود اختیارات و صلاحیت مجلس باشد و شورای نگهبان مفاد مصوبه را مغایر قانون اساسی یا موازین شرع مقدس بداند و در مواردی که مصوبه مجلس اساساً در حدود صلاحیت وی نیست، ارجاع مورد به مجمع تشخیص مصلحت موضوعیت ندارد".
وی افزوده است که طبق قانون اساسی، همچنین حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه از اختیارات رهبر نظام است و "مجمع نمی تواند به بهانه رسیدگی به مصلحت در موضوعی که مورد اختلاف دو قوه است و در مراحل قبلی به استحضار مقام معظم رهبری نیز رسیده و رهنمودهای ایشان مورد بیتوجهی مدیریت مجلس قرار گرفته است، تغییر قانون اساسی را رقم بزند".
رئیس قوه مجریه، بدون توضیح بیشتر در مورد مصداق مشخص بی توجهی مدیریت مجلس به توصیه آیت الله خامنه ای، در جای دیگر به انتقاد از کسانی پرداخته که به گفته وی "با مقابله با نصایح و نظرات دلسوزانه رهبری، برای کشور مشکل ایجاد می کنند".
وی همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام را به ترجیح دادن "مصلحت خواص بر مصلحت ملت" متهم کرده و تاکید کرده است: "نه رهبری معظم انقلاب و نه مردم انقلابی ایران اجازه تغییر قانون اساسی را به مجمع تشخیص مصلحت ندادهاند."
انتقاد از مصوبات مجلس در مورد بانک مرکزی
رئیس جمهوری به عنوان نمونه ای از مصوبات اختلاف انگیز مجمع تشخیص مصلحت نظام، به تصمیمگیری در مورد صندوق توسعه ملی و عزل و نصب رئیس کل بانک مرکزی اشاره کرده است.تاسیس صندوق توسعه ملی، در برنامه پنجم توسعه مورد تاکید قرار گرفته و به عنوان جایگزینی برای حساب ذخیره ارزی در نظر گرفته شده است تا حداقل ۲۰ درصد از منابع حاصل از نفت و گاز و فرآورده های نفتی به آن واریز شود. اما دولت ایران، خواهان برخورداری از اختیار کامل در مورد نحوه هزینه کردن منابع این صندوق است.
اشاره دیگر آقای احمدی نژاد به اختلاف بر سر نحوه عزل و نصب رئیس کل بانک مرکزی، در شرایطی صورت می گیرد که غلامرضا مصباحی مقدم، نماینده تهران در مجلس، اخیرا اعلام کرده بود که مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب کرده است که رئیس کل بانک مرکزی با رای دو نفر از سران قوا عزل و نصب شود.
آقای مصباحی مقدم افزوده بود که آقای احمدی نژاد از این تصمیم به آیت الله خامنه ای شکایت برده و رهبر ایران نیز بررسی موضوع را به عنوان یک "معضل" به مجمع تشخیص مصلحت نظام واگذار کرده است. رئیس جمهوری در همین ارتباط پرسیده است: "چه بحرانی در مدیریت بانک مرکزی حادث شده است که این واحد سازمانی دولتی و امور اجرایی آن را میخواهند از قوه مجریه خارج سازند؟"
نامه محمود احمدی نژاد به نمایندگان در انتقاد از مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام، که به گفته احمد توکلی نماینده تهران و رئیس مرکز پژوهش های مجلس به "تک تک نمایندگان" ارسال شده، در شرایطی منتشر می شود که، آقای احمدی نژاد از مدت ها پیش از حضور در جلسات مجمع خودداری کرده است.
هشدار صدراعظم آلمان به ایران
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان به جمهوری اسلامی درباره برنامه اتمی این کشور هشدار داد. صدراعظم آلمان از ایران خواست که در نزاع اتمی انعطاف بیشتری از خود نشان دهد. خانم مرکل در روز دوشنبه (۴ بهمن/۲۴ ژانویه) گفت: «رفع شک و تردیدها پیرامون برنامهی اتمی بر عهده ایران است.»
صدراعظم آلمان که در برلین در جمع دیپلماتهای خارجی سخن میگفت، یادآور شد که مذاکرات اتمی دو روزه در استانبول با مقامات ایرانی به شدت دولت آلمان را نومید و دلسرد کرده است. مرکل تاکید کرد که دولت ایران باید برای پیشرفت مثبت مذاکرات تلاش ورزد.
صدراعظم تصریح کرد که «در غیر این صورت راه تحریمها ادامه خواهد یافت.» جامعه بینالمللی همچنان درباره صلحآمیز بودن برنامه اتمی ایران تردید داشته و برخی کشورهای غربی جمهوری اسلامی را متهم میکنند که بطور پنهانی در صدد ساخت جنگافزارهای هستهای است. ایران نیز بدفعات این اتهامات را رد کرده است.
ضرورت رعایت حقوقبشر در ایران
بهرغم شکست مذاکرات استانبول صدراعظم آلمان تاکید کرد، که دولت این کشور همچنان دست همکاری به سوی ایران دراز کرده است. خانم مرکل اظهار داشت که آرزوی دولت آلمان این است که کشور ایران در مسیر خوبی گام بردارد. به گفته مرکل یکی از اقدامات لازم رعایت حقوقبشر در ایران است. وی بار دیگر از رهبران جمهوری اسلامی خواست که دو خبرنگار آلمانی زندانی در ایران را آزاد کنند.
بنبست مذاکرات اتمی در هفته گذشته سبب نومیدی گروه ۱+۵ شده است. سرسختی در مذاکرات و پافشاری بر غنیسازی اورانیوم و خواست لغو تحریمها از سوی ایران، عملاَ جامعهجهانی را در مقابل پیششرطهایی قرار داد که پذیرش آن ناممکن به نظر میرسد. آلمان نیز پیششرطهای ایران را به شدت رد کرد.
اتحاد احزاب مسیحی آلمان خواهان تحریمهای شدیدتر علیه ایران شد
اتحاد دو حزب دمکرات مسیحی و سوسیال مسیحی آلمان که هماکنون در ائتلاف دولتی مشارکت دارد، خواستار اعمال تحریمهای شدیدتری علیه ایران شد. فیلیپ مایسفلدر، یکی از کارشناسان اتحاد احزاب مسیحی در مسایل خارجی گفت: «واقعاَ تا چه اندازه باید به این وعدهها گوش سپرد؟»
به گفته مایسفلدر، رهبری ایران از دیپلماسی این مسئله را میفهمد که «غرب را بفریبد و جامعه جهانی را معطل کند.» این سیاستمدار آلمانی تاکید کرد که بدین دلیل باید تاثیر تحریمهای کنونی را هر چه زودتر مورد بررسی قرار داد و درباره تشدید و اجرای بهتر تحریمها اندیشید.
فرانسه: تشدید تحریمها علیه ایران
همزمان با انتقاد و هشدارهای سیاستمداران آلمانی به ایران، نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور فرانسه نیز خواستار تشدید تحریمها علیه جمهوری اسلامی شد. سارکوزی در نشست مطبوعاتی در کاخ الیزه در پاریس در روز دوشنبه گفت: «من بر این باورم که تحریمها در حال ثمربخشی هستند، اما باید این تحریمها را تشدید کرد.»
سارکوزی تاکید کرد که موضع فرانسه در اینباره خوددداری شدید از اعمال قهر و خشونت است. اما در وضعیت کنونی جهان و روند نزدیکی کشورها به یکدیگر «هر مستبدی باید بداند که روزی پاسخگوی اعمال خود خواهد بود.»
طرفداران دولت در تلاش ایجاد شکاف بیشتر میان خامنهای و رفسنجانی
مجمع تشخیص مصلحت نظام که ریاست آن را هاشمی رفسنجانی به عهده دارد، با صدور اطلاعیهای افراد و رسانههای حامی دولت را به ایراد تهمتهای ناروا نسبت به این مجمع متهم کرد. اطلاعیه مجمع تشخیص مصلحت در واکنش به اظهارات علیاصغر زارعی نماینده طرفدار احمدینژاد در مجلس شورای اسلامی صادر شده است.
ادعاهای علیاصغر زارعی
علیاصغر زارعی در گزارشی که در هفتهنامهی «۹ دی» از قول وی چاپ شده، هاشمی رفسنجانی و علی لاریجانی را متهم کرده که در جلسه مجمع تشخیص مصلحت از طرح نظرات آیتالله خامنهای پیرامون نحوه اداره بانک مرکزی جلوگیری کردهاند. زارعی گفته است که اعضای مجمع برخلاف نظر رهبر جمهوری اسلامی قصد داشتهاند در زمینه نحوه مدیریت بانک مرکزی در مورد پیشنهادی رای بگیرند که نه نظر مجلس است و نه نظر شورای نگهبان. برپایه این پیشنهاد، انتخاب رئیسکل بانک مرکزی باید با رای روسای سه قوه مقننه، قضائیه و مجریه صورت بگیرد.
نماینده اصولگرای مجلس در گزارش خود همچنین اعلام کرده که مجمع تشخیص مصلحت، در نشست روز شنبه ۲۵ دی خود، سرانجام با ۱۸ رای موافق در برابر ۱۷ رای مخالف، تصویب کرده که رئیس بانک مرکزی باید با رای دو نفر از روسای سه قوه انتخاب شود. وی گفته است که این تصمیمگیری برخلاف نظر رهبری بوده و به همین دلیل، آیتالله خامنهای طی نامهای به مجمع تشخیص مصلحت خواستار تجدیدنظر در مصوبه آن شده است.
حمله به لاریجانی
علیاصغر زارعی در بخشی دیگر از گزارش خود در هفتهنامه ۹ دی، علی لاریجانی رئیسمجلس را به انجام رفتارهای خلاف قانون متهم کرده و گفته است: «رئیسمجلس برای تصویب قانون مربوط به مدیریت بانک مرکزی بارها آئیننامه داخلی مجلس را نقض کرده و چند بار مجلس را به تنش کشانده است.»
زارعی مدعی شده که ۳۰ تن از نمایندگان مجلس برای چندمین بار علیه لاریجانی به کمیسیون اصل نود شکایت کردهاند.
توهین به رهبری
مجمع تشخیص مصلحت، در اطلاعیهای که روز دوشنبه ۴ بهمنماه منتشر کرده، اظهارات علیاصغر زارعی را «توهین آشکار به رهبری، رئیس و اعضای مجمع و روسای قوه قضائیه و مقننه» تلقی کرده و از تصمیمات خود درباره نحوه اداره بانک مرکزی دفاع کرده است.
در اطلاعیه مجمع تشخیص مصلحت از جمله آمده است: «اظهارات آقای زارعی که خود در جلسه حضور نداشته و از جانب دیگران نقل قول میکند... بیشتر شبیه داستانسرائی و خیالپردازیهائی است که با هدف تخریب مجمع انجام شد و بلافاصله توسط رسانههای حامی دولت با ولع مورد توجه قرار گرفت.»
در بخشی دیگر از اطلاعیه میخوانیم: «نظرات رهبری معظم توسط آقایان دکتر رضائی، دکتر ولایتی و دکتر لاریجانی مطرح شد و در تصمیمات نظر معظم له لحاظ گردید و مصوبات قبل از اعلام خدمت ایشان ارسال شد و ریاست مجمع نیز مراتب را تلفنی خدمت رهبری گزارش دادند.»
دعوا برسر چیست؟
دعوای مجلس و دولت، بر سر نحوه اداره بانک مرکزی، اکنون چندین هفته است ادامه دارد. نمایندگان مجلس معتقدند که بانک مرکزی باید مستقل باشد و در عزل و نصب رئیسکل آن، احمدینژاد نباید بتواند به تنهائی تصمیم بگیرد. اما احمدینژاد اصرار دارد که این اختیار را برای خود حفظ کند.
بهمنی رئیسکل بانک مرکزی نیز، که از سوی احمدینژاد منصوب شده، هفتهگذشته در حاشیه کنفرانس سرمایهگذاری در تهران اعلام کرد که بهترین گزینه تصمیم مجمع تشخیص مصلحت خواهد بود. وی تهدید کرد که اگر استقلال بانک مرکزی بهخطر بیافتد لحظهای در مقام ریاستکل آن باقی نخواهد ماند.
محمود احمدینژاد در دوران ۵ ساله ماموریت خود تاکنون رئیسکل بانکمرکزی را سه بار عوض کرده است. منتقدان معتقدند که هدف او، دسترسی بدون کنترل بر منابع مالی کشور است.
جواد طالعی
تحریریه: مصطفی ملکان
"اسناد محرمانه" جنجالبرانگیز صلح خاورمیانه
طبق اسنادی که توسط الجزیره منتشر شده، فلسطینیها بیش از آنچه تاکنون گفته شده، آماده سازش با اسرائیل هستند. فرستنده خبری الجزیره با استناد به یک سری "اسناد محرمانه" گزارش میدهد که فلسطینیها به دولت اسرائیل از جمله پیشنهاد کردهاند که تقریبا تمامی مناطق یهودینشین در اورشلیم شرقی را نگاه دارند.
هم اکنون در این بخش حدود ۲۰۰ هزار یهودی زندگی میکنند. فلسطینیها در برابر خواستار قسمتی از خاک اسرائيل، از جمله بخشی در مرز کرانه باختری رود اردن، شدهاند.
به گزارش الجزیره، صائب عریقات، مذاکرهکننده ارشد فلسطینی، به اسرائیل پیشنهاد داده است که به مدت ۱۰ سال سالانه ۱۰هزار آواره فلسطینی – یعنی در مجموع ۱۰۰ هزار نفر – به میهن خود بازگردند.
فلسطینیها به طور رسمی بر این حق پافشاری میکنند که آوارگان فلسطینی و خانوادههای آنان که در مجموع چند میلیون نفرند به اسرائیل بازگردند. دولت اسرائيل این خواست را به عنوان تهدیدی برای خصلت یهودی حکومت این کشور میبیند و رد میکند. سرنوشت آوارگان فلسطینی، همچون جایگاه اورشلیم، یکی از موضوعهای مورد اختلاف در گفتوگوهای صلح خاورمیانه است.
بهتزدگی مفسران
به گزارش الجزیره، هیچگاه تاکنون این حجم از اسناد مهم سری در مورد کشمکش میان اسرائيل و فلسطینیها منتشر نشده است. قرار است طی روزهای آینده در مجموع بیش از ۱۶۰۰ سند مشتمل بر پروتکل گفتوگوها، ایمیلها و نقشهها، به طور کامل انتشار یابند. این فرستنده تلویزیونی که مرکز آن در قطر است در این باره توضیحی نداده که چگونه به این اسناد دست یافته است.
آن گروه از مفسران عرب که درباره اسناد منتشر شده در نخستین ساعات دوشنبه (۲۴ ژانویه / ۴ بهمن) موضع گرفتند، از "انعطاف" رئیس هیئت فلسطینی مذاکرهکننده اظهار بهت کردند.
"تارهای تنیده دروغین"
رهبری فلسطینیان گزارشها را معجونی از راست و دروغ خواند و تکذیب کرد. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، تصریح کرد که اتحادیه عرب را در جریان جزئیات گفتوگوها قرار داده است. آژانس خبری "وفا" از قول محمود عباس نوشت: «چیزی وجود ندارد که ما از برادرانمان مخفی کنیم.»
مذاکرهکننده ارشد فلسطینیها، صائب عریقات، لفظ «تارهای تنیده دروغین» را بهکار برد و گفت، رهبری فلسطینیان نیازی به پنهانکردن چیزی ندارد و همواره بر سر مواضع خود مانده است. وی افزود: «اگر ما واقعا از بازگرداندن آوارگان چشم پوشیده و چنین سازشهایی کرده باشیم، پس چطور اسرائیل حاضر به امضای قرارداد صلح نشده است؟»
دولت اسرائیل هنوز در مورد گزارشهای الجزیره موضع نگرفته است.
آیا اعدام به مجازاتی روزمره در ایران تبدیل میشود؟
امروز (۴ بهمن ۸۹/۲۴ ژانویه ۲۰۱۱) شش نفر دیگر در ایران اعدام شدند. به این ترتیب شمار اعدامها در ایران طی یک ماه اخیر از مرز ۱۰۰ نفر گذشت.
در اولین ساعات امروز جعفر کاظمی و محمدعلی حاجآقایی به جرم عضویت در سازمان مجاهدین خلق اعدام شدند و چهار نفر به نامهای امید برک، قوام عطاکشزاده، مصطفی کریمیخانقاه و رضا دهقان به خاطر جرایم جنسی به دار آویخته شدند.
بنا بر اطلاعیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران دو عضو سازمان مجاهدین «در اغتشاشات با هدایت سرپل ارتباطی خود در کشور انگلیس ارتباط داشتهاند.»
رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته است: «همسرم را بدون اینکه به ما و وکیلش اعلام کنند اعدام کردند. سهشنبه هفته گذشته همسرم را بر می دارند میبرند و از او می خواهند که مصاحبه بدهد. بازجو به او میگوید که مصاحبه بکنی یا نکنی کمتر از یک هفته اعدامت میکنیم. همسرم با مصاحبه موافقت نمیکند و از آنجا میبرند او را به اجرای احکام و طناب دار را گردنش میاندازند اما بعد منصرف میشوند و او را برمیگردانند. ظاهرا یک معجزه محسوب میشده است.»
ولی این معجزهای فقط برای چند روز بود. به گفته رودابه اکبری، جعفر کاظمی را امروز ساعت چهار صبح اعدام کردند، به دلیلی واهی: «هیچ مدرکی نداشتند و فقط به خاطر چند تا عکس و یا ویدیویی که از تجمعات بعد از انتخابات گرفتند و فرستادند. آیا این حکمش اعدام است؟ طبق خود قانون اساسی… خودشان کسی که تبلیغ علیه نظامی می کند حکمش شش تا یک سال زندان است.»
«از سرگرفتن اعدامهای سیاسی»
عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر به دویچهوله میگوید: «متأسفانه این نوع برخورد در جمهوری اسلامی تازه نیست. در دههی ۶۰ هم هرنوع ارتباطی با سازمانهای بهاصطلاح و به قول آنها، "گروههای محارب" بهشدت سرکوب میشد. از سر گرفته شدن این نوع اعدامهای سیاسی هم در سیاست سرکوبی که متأسفانه در جمهوری اسلامی دیگر سکهی رایج شده است، تازگی ندارد»
روند اعدامها در چند سال اخیر رو به افزایش بوده است. عبدالکریم لاهیجی میگوید: « آمارهای سازمانهای بزرگ حقوق بشر، تعداد اعدامها در ایران را طی سالهای نخستین دههی ۲۰۰۰، معمولاً چیزی حدود زیر ۲۰۰ نفر در سال نشان میداد. ولی در سه چهار سال اخیر، این آمار به مراتب بیشتر است و به حدود ۳۰۰ اعدام در سال میرسد و حتی سال گذشته مسیحی بهطور متوسط، در روز یک نفر در ایران اعدام شده بود. یعنی حدود ۳۵۰-۳۶۰ اعدام در ایران داشتیم. این آمار باز رو به افزایش است.»
به نظر عبدالکریم لاهیجی افزایش اعدامهای سیاسی به خاطر این است که جامعه ایران پس از انتخابات گذشته « هرگز ساکت نشده است و حکومتیان فکر میکنند با بالا بردن تب سرکوب، یعنی شدت عمل بیشتر، بتوانند جو را مساعد کنند. پس از راهپیمایی روز عاشورا، بلندگوهای نمازجمعه شروع کردند به سر دادن شعارهایی مبنی بر اینکه باید اعدامها از سر گرفته شوند و دوباره همان سرکوب دههی ۶۰ برقرار شود.»
اشاره او به چهرههایی مانند روحالله حسینیان، حمید روحانی و مصطفی پورمحمدی است و یا روحانیانی مثل احمد جنتی، احمد خاتمی و یا علمالهدی که هر معترضی برایشان «مهدورالدم» به شمار میرود.
حذف آگاهی از رفتارهای اجتماعی
با وجود این، بیشترین مجازات اعدام در موج به راه افتاده کنونی، در رابطه با مواد مخدر، قتل و "جرایم جنسی" بوده است. به نظر فرامرز قرهباغی، جامعه شناس و استاد دانشگاه این نشاندهندهی عمق وضعیت نابههنجار و فاجعهای است که در ایران وجود دارد و آن حذف آگاهی از رفتارهای اجتماعی مردم است.
این جامعهشناس میگوید: « بر مبنای آماری که از "مرکز مطالعات استراتژیک مرجع تشخیص مصلحت نظام" داریم، ۳۰درصد جوانهای ایرانی، صفردرصد درآمد دارند. چه انتظاری میشود از جامعهای داشت که ۳۰درصد از جوانهای آن، صفردرصد درآمد دارند. طبیعی است که چنین جوانی ریسک و خطر رفتار مجرمانه را میپذیرد، برای اینکه باید شکماش سیر شود. در جامعهای که بیش از حد محرومیتهای جنسی وجود دارد و رفتارهای جنسی در قالبهای ایدئولوژیک آن کنترل میشود، طبیعی است که چنین اتفاقاتی به نسبت جوامع دیگر، بیشتر رخ دهد.»
فرامرز قرهباغی معتقد است که مجازاتهای سختگیرانه موجب کاهش بزه و جرم در چنین جامعهای نمیشود: « همانطور که در دورهی آقای خلخالی، زمانی که ایشان با شدت و حرص بیشتری اعدام میکرد و افراد زیادی را در دادگاههایی با کمترین استانداردهای حقوقی به دست جوخههای اعدام میسپرد، نتایجی در بر نداشت. دیدیم که همچنان میزان مواد مخدر و تعداد معتادان و قاچاقچیان رو به افزایش گذاشت و این اعدامها نتایجی را که دستگاه قضایی در انتظارش بود، بهبار نیاورد. تعداد مجرمان، تعداد معتادان و تعداد قاچاقچیان همچنان به نسبت افزایش جمعیت، رو به افزایش خواهد بود. این نخستین واکنشی است که دستگاه قضایی نشان میدهد، در حالی که باید آخرین واکنش باشد. ما باید تحلیلهای آسیبشناسانه داشته باشیم که متأسفانه در دستگاه قضایی و پلیس ما، آسیبشناسی هیچ جایی ندارد.»
عبدالکریم لاهیجی نیز در این باره میگوید: « تعداد محکومان مواد مخدر در ایران، روز بهروز رو بهافزایش است. خودشان چند وقت پیش اعلام کردند که طی سال گذشته، تعداد این محکومان نزدیک به ۳۰ درصد افزایش پیدا کرده است. این نشان میدهد که سیاست جمهوری اسلامی در بهاصطلاح "مبارزه با مواد مخدر" و بهطور کلی در ارتباط با مبارزه با جرم و جنایت شکست خورده است. یعنی در عمل معلوم شده که قانون مجازات اسلامی که بیش از سه دهه است بهطور آزمایشی در ایران اعمال میشود، نه فقط در مبارزه با جرم و جنایت کارساز نیست که خودش محرک ایجاد جرم و جنایت میشود. بهخاطر اینکه به همهگونه اعمال خشونت جنبهی حقوقی و قانونی داده است.»
«با این قوانین قضات مجبورند اعدام کنند»
صالح نیکبخت، وکیل دادگستری هم به خطر گسترش اعتیاد در ایران اشاره میکند و میگوید «توزیع و پخش این مواد در ایران آنقدر زیاد شده که در حال حاضر این مسئله، به عنوان خطری برای تمامی خانوادههای کشور مطرح است و اساساً از این جهت، تأمینی برای آنها وجود ندارد که فرزندانشان معتاد نشود.»
این حقوقدان اضافه میکند که قوانین هم جای زیادی برای مانور نگذاشتهاند:«در ایران قوانینی که مربوط به مواد مخدر است، بهطور صریح و قطعی صادر شده و هیچ مرجع تجدیدنظر برایش باقی نگذاشتهاند. چون در قوانین هم برای میزان مشخصی از مواد مخدر حکم اعدام تعیین شده، قضات دادگاهها موظف هستند بر اساس قانون رسیدگی کنند و در این مورد نمیتوانند تخطی کنند. به این جهت، آنچه موجب صدور حکم اعدام میشود، قانونی است که به تصویب رسیده و نه خطا، تخلف و یا شدت عمل قضات.»
فرامرز قرهباغی به ضرورت بازخوانی قوانین جزایی و انطباق آن با مفاد منشور حقوق بشر اشاره میکند و معتقد است که «بسیاری از مجازاتهای موجود در ایران با جرایم مرتکب شده تطابق ندارند.» این جامعهشناس هم چنین با تاکید بر ضرورت حضور هیات منصفه بخصوص «درجرایم بزرگ و جرایمی که احتمال اعدام دارند» ، این را لازمه پیشگیری از تضییق حقوق هر متهمی میداند.
مریم انصاری
تحریریه: مهیندخت مصباح
واکنش جهانی به حمله تروریستی در روسیه
رهبران کشورهای جهان، حمله تروریستی به فرودگاه دامادیدووا در نزدیکی مسکو را محکوم کردند. این حمله تروریستی که در روز دوشنبه (۴ بهمن/۲۴ ژانویه) رخ داد، تاکنون دستکم ۳۵ کشته و بیش از ۱۳۰ مجروح برجای نهاده است. به گفته خبرگزاریها تاکنون یک شهروند آلمانی نیز در میان کشتهشدگان شناسایی شده است.
باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا این حمله تروریستی را «انزجارآور» خواند. وی تصریح کرد که این «عمل تروریستی علیه مردم بیگناه روسیه» بوده است. بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد نیز ضمن محکوم کردن این اقدام با خانواده قربانیان ابراز همدردی کرد.
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز در نامهای به رئیسجمهور روسیه این حمله تروریستی را «تنفرآمیز» و «عملی بزدلانه» خواند. مرکل اعلام کرد که آلمان آماده است که برای پیشبرد تحقیقات به روسیه یاری رساند.
ژوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا نیز حمله تروریستی را «عملی جبونانه» نامید. وی تاکید کرد که اتحادیه اروپا هرگونه کمک فنی را در اختیار روسیه قرار خواهد داد.
آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل ناتو نیز تصریح کرد که پیمان نظامی ناتو در مبارزه علیه تروریسم همکاری نزدیکی با روسیه خواهد داشت.
تخلفات مدیریت فرودگاه
دمیتری مدودف، رئیسجمهور روسیه مدیریت فرودگاه را به خاطر سهلانگاری در رعایت ضوابط امنیتی مورد انتقاد قرار داد. به گفتهی رئیسجمهور روسیه قوانین امنیتی در این فرودگاه به صورت پیگیر رعایت نشدهاند. مدودف در گفتوگویی با خبرنگاران خواستار رسیدگی به تخلفات و پاسخگویی مدیریت این فرودگاه شد.
در پی این اقدام انتحاری، مدودف سفر خود به داووس، محل برگزاری نشست مسایل اقتصاد جهانی در سوئیس، را به تعویق انداخت. بر طبق برنامهی قبلی، قرار بود که رئیسجمهور روسیه در روز چهارشنبه (۶ بهمن/ ۲۶ ژانویه) در این نشست سخنرانی کند.
آگاهی سازمان امنیت روسیه از حمله تروریستی؟
بررسی جزییات این حمله انتحاری هنوز در دست بررسی است. بر طبق اطلاعات کنونی، تروریستی خود را در سالنی مملو از جمعیت در فرودگاه بینالمللی مسکو منفجر کرده است. هنوز مشخص نیست که تروریست مرد و یا زن بوده است. به گفتهی مسافران حاضر در ترمینال، هیچکس در زمان ورود به سالن فرودگاه کنترل نشده است.
بهرغم واکنش سریع نهادهای دولتی در کمکرسانی به مجروحان، انتقادات به دستگاههای انتظامی- امنیتی روسیه رساتر شده است. به گفته رسانههای روسی، سازمان امنیت این کشور یک هفته زودتر از برنامه حمله به فرودگاه مطلع بوده است، با این وجود، از برقراری تدابیر شدیدتر امنیتی در فرودگاه غفلت شده است.
فرودگاه دامادیدووا در سال ۲۰۰۴ میلادی نیز به خاطر کمبود تدابیر ایمنی و امنیتی مورد انتقاد قرار گرفته بود. در این سال دو زن تروریست موفق شدند که با خرید غیرقانونی بلیط از کارمندان فرودگاه، دو هواپیمای مسافربری را منفجر کنند و ۹۰ نفر را به کام مرگ بکشانند. فرودگاه دامادیدووا میزبان دستکم ۷۷ شرکت هواپیمایی از جمله لوفتهانزا و ایربرلین است.
در مسکو دو فرودگاه دیگر بینالمللی نیز وجود دارد، اما پس از بازسازی فرودگاه دامادیدووا بسیاری از خطوط هوایی تصمیم به پرواز به این فرودگاه را گرفتند. بهرغم انفجار اخیر مسئولان روسی اعلام کردند که فرودگاه تعطیل نشده و تردد هوایی به این فرودگاه همچنان ادامه دارد.
مظنونان قفقازی
به گفتهی مقامات امنیتی روسیه تاکنون سه فرد مظنون مورد پیگرد قانونی قرار دارند. نهادهای امنیتی مدعیاند که تروریست انتحاری در فرودگاه دامادیدووا از منطقه بحرانخیز شمال قفقاز به مسکو آمده است. تروریستهای اسلامگرا در سالهای گذشته بارها از منطقه قفقاز، بویژه از چچن، دست به اجرای عملیات تروریستی در مسکو زدند.
در شمال قفقاز گروههای اسلامگرا در حال نبرد با نیروهای حکومت مرکزی هستند. هدف اسلامگرایان ایجاد "امارات اسلامی" در این منطقه است. به گفته مقامات کرملین، تنها در جمهوریهای داغستان و اینگوش بیش ۲ هزار مامور انتظامی استقرار یافتهاند. مقامات رسمی روسیه از اسلامگرایان به عنوان «باندیت» یاد میکنند. روزانه زد و خوردهای خونینی در این مناطق رخ میدهد.
مژگان مدرس علوم
جرس: هاشم خواستار معلم 56 ساله و رئیس کانون صنفی معلمان مشهد در حالیکه بدون استفاده از حق مرخصی یکسال و نیم را در زندان بسر برده است روز گذشته به دلیل شرایط وخیم جسمانی به بیمارستان مشهد منتقل و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
همسر هاشم خواستار با گلایه از رفتار نامناسب ماموران می گوید: " یک ربع بعد از پیگیری فراوان اجازه دادند تا من و فرزندانم ایشان را ببینیم اما امروز اجازه ملاقات ندادند و گفتند ممنوع الملاقات است و او را الان با زنجیر و پابند به تخت بسته اند، فقط اتاق عمل زنجیر را از پایشان باز کردند آنهم کلید را پیدا نمی کردند تا بعد از یک ساعت زنجیر را باز کردند و دوباره تا بهوش نیامده زنجیر را به پایشان قفل کردند. البته برای ما ننگ نیست اما درست و اسلامی نیست که یک تن بیمار را به تخت زنجیر کنند. من نمی دانم هدف چیست؟ آیا می خواهند زهرچشم از مردم بگیرند که یک تن بیمار را به زنجیر می کشند؟"
گفتنی است، هاشم خواستار در تاریخ چهارم تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به دو سال حبس تعزیری محکوم گردید. این فعال مدنی با گذشت بیش از یکسال و هفت ماه از بازداشت در بازداشتگاه های اداره اطلاعات، کوی پلیس و زندان وکیل مشهد همچنان از حق قانونی استفاده از مرخصی محروم است.
متن گفتگوی "جرس" با خانم صدیقه مالکی همسر هاشم خواستار در پی می آید:
خانم مالکی لطفا در خصوص انتقال همسرتان به بیمارستان برایمان صحبت بفرمایید.
همسرم در حدود یکسال و نیم است که بدون حق استفاده از مرخصی در زندان نگهداری می شوند و به علت کیفیت بد غذا و نبود میوه به یبوست مزمن و بیماری گوارشی مبتلا شدند. از ماه گذشته پزشک خود زندان ایشان را به علت وضعیت وخیم جسمانی به بیمارستان امام رضا معرفی کردند تا تحت عمل جراحی قرار گیرد. امروز هم عمل انجام شد.
وضعیت جسمی ایشان در حال حاضر چطور است؟
الحمدالله در حال حاضر حالشان خوب است و عمل جراحی خوب بوده است.
شما توانستید ایشان را بعد از عمل جراحی ملاقات کنید؟
فقط دیروز یک ربع بعد از پیگیری فراوان اجازه دادند با بچه ها ایشان را ببینیم اما امروز اجازه ملاقات ندادند و گفتند ممنوع الملاقات است واو را الان با زنجیر و پابند به تخت بسته اند، فقط اتاق عمل زنجیر را از پایشان باز کردند آنهم کلید را پیدا نمی کردند تا بعد از یک ساعت زنجیر را باز کردند باز تا بهوش نیامده زنجیر را به پایشان قفل کردند. دو تا سرباز هم در اتاق هستند و یک سرباز هم بیرون است.
خانم خواستار با توجه به اینکه سن ایشان بالاست و پیش از این نیز از ناراحتی قلبی و آرتوروز رنج می برده اند علت عدم موافقت با مرخصی ایشان که حق طبیعی یک زندانی است، چه هست؟
اوایل که برای مرخصی ایشان می رفتم می گفتند متنبه نشده است بعد از چندین بار برای بیماری ایشان و شرایط سخت جسمانی ایشان رفتم که گفتند باید از پزشک قانونی نامه داده شود که ایشان نیاز به عمل دارد و الان در حال حاضر قاضی انوری، رئیس حوزه نظارت بر زندان قول داده اند که اگر نامه بیاید سعی می کند که بفرستد خدمت آقای دادستان تا با مرخصی ایشان موافقت کند. ما امیدواریم که قول قاضی انور صحت داشته باشد و همسرم بتواند از مرخصی اضطراری استفاده کند و با توجه به زخم باز ایشان که خطر عفونت دارد و شرایط جسمانی بعد از عمل در خانه مراقبت شود و به زندان برگردانده نشود.
می توانید از وضعیت زندان و شرایط نگهداری ایشان در زندان بگویید؟
اتاقشان در زندان بسیار نامناسب است و از سقفش و از فاضلاب طبقه بالا چکه می کند و به سقف پلاستیک زده اند تا آبهای فاضلاب به سرشان نریزد بعد آب فاضلاب از پلاستیک به گوشه اتاق می ریزد. در این اتاق بیست نفر نگهداری می شوند که پنجره آن هم شیشه ندارد و زندانیان از سرما مریض شده اند و تب و لرز گرفته اند و مجبور شدند به پنجره ها پتو بزنند اما نمی فهمند کی شب می شود کی روز می شود. الان هم که همسرم عمل کرده اگر به آن اتاق برگردانده شود و عفونتشان تشدید شود چه کسی جوابگو خواهد بود؟ مسئولین یک لحظه فرض کنند که عزیزان خودشان را در آنجا نگهداری می کنند چه حالی می شوند؟
آقای خواستار چه مدت است که در زندان هستند؟
ایشان به دو سال حبس محکوم شده اند که تا الان یکسال و هفت ماه آنرا گذرانده اند و پنج ماه باقی مانده است.
وضعیت روحی اشان چطور است؟
خیلی خوب است و با روزهای اولشان هیچ فرقی نکرده است و همچنان با روحیه هستند.
با توجه به این شرایط دشوار چه صحبتی با مسئولین دارید؟
از مسئولین می خواهم به دردهای دل ما گوش کنند، یکی اینکه ما خانواده آقای خواستار هستیم و در هر دینی آمده است که خانواده نباید از هم دور باشند و حالا که همسرم مریض در بیمارستان است ما الان باید غمخواری ایشان را کنیم. اما نه قبل از عمل و نه بعد از عمل اجازه ندادند ما ایشان را ببینم. بعد هم که از اتاق عمل آوردندش سربازها نگذاشتند من ایشان را ببینم و بعد از چقدر تلفن و پیگیری نهایتا گذاشتند یک ربع من و فرزندانم او را ملاقات کنیم. الان دو تا از خواهرها و دو تا از برادرهای همسرم و خانواده خودم در مشهد هستند اما به آنها خبر نداده ایم زیرا وقتی می بینم رفتارشان با ما که زن و بچه آقای خواستار هستیم اینگونه است با آنها چطور برخورد می کنند. خوب ما مجبور هستیم این رفتارها را تحمل کنیم آن بنده خدا ها که مجبور نیستند شاهد این برخوردها باشند.
مسئله دیگر مرخصی همسرم است که هر چه پیگیری کردم ندادند اما حالا که مریض است خوب بود به ایشان مرخصی دهند تا در این شرایط در کنار خانواده باشد نه اینکه با تنی بیمار و عمل کرده، پاهای ایشان را به تخت بیمارستان زنجیر کنند. آنهم در اتاق عمومی که همه رفت و آمد دارند البته برای ما ننگ نیست اما درست و اسلامی نیست که یک بیمار را به تخت زنجیر کنند.
وقتی فرزندانتان دیدند که پای پدر بیمارشان را به تخت زنجیر کرده اند چه احساسی پیدا کردند؟
چه بگویم ( همراه با بغض و گریه) نه تنها بچه های من بلکه آنهایی که در اتاق به ملاقات بیمارانشان می آمدند از این وضعیت بسیار ناراحت شدند. من نمی دانم هدف چیست؟ آیا می خواهند زهرچشم از مردم بگیرند که یک تن بیمار را به زنجیر می کشند؟
در اتاق هم موبایل را در دست ما دیدند و فکر کردند ما عکس گرفتیم حال سوال من این است اگر این برخوردها درست است پس چرا می ترسید عکس گرفته شود اگر هم کار خوبی نیست پس چرا انجام می دهید؟
جرس: در ادامه موج حملات اصولگرایان به سیدمحمد خاتمی، رئيس مركز سياسي حزب مؤتلفه اسلامي در اظهار نظری غیر منتظره، با معاند خواندن خاتمی و مجمع روحانیون نظام، سران جنبش سبز را با شمر مقایسه کرد و مدعی شد: جريان فتنه و سران آن در اردوگاه غرب بازي كرده و به طور دائم آن را سرويسدهي ميكنند؛ آنها دستورالعمل و پيامهاي آنها را اجرايي ميكنند، حتي حلقههاي فكري خود را در لندن و آمريكا تشكيل و فتنهگريهايي را در غرب نمايندگي ميكنند.
محمد كاظم انبارلويي در گفتوگو با فارس اظهارداشت: در تاريخ معاصر ما جرياناتي متاثر از به اصطلاح مدرنيته و فرهنگ و آموزههاي غربي بودهاند كه همواره در تقابل با تفكر اسلامي بودند؛ اين رويارويي در نهضت تنباكو، نهضت مشروطه و مليشدن صنعت نفت بارز و آشكار بود.
وي يادآور شد: در جريان مشروطه دو گروه دست به تحصن زدند؛ عدهاي در حرم حضرت عبدالعظيم و عدهاي ديگر نيز در سفارت انگليس متحصن شدند بنابراين درگيري اين طيفها موجب شد كه حكومت ديكتاتوري رضاخان بيرون آيد.
رئيس مركز سياسي حزب مؤتلفه اسلامي گفت: تفكر برخاسته از مدرنيته يا غربگرايي در بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مثلاً در جريان بنيصدر نمود داشت، شعار اصلي اين تفكر، جدايي دين از سياست و تجويز فرهنگ سكولاريسم است.انبارلويي افزود: در اواخر قرن بيستم با فروپاشي شوروي و سقوط ماركسيسم، ليبرالها تنها رقيب خود را شكست خورده ديدند و در نتيجه ادعاي پايان تاريخ و يكهتازي فكر ليبراليسم به عنوان انديشه مسلط بر نظام جهاني را دادند و در ايران نيز افراد و جريانهايي متاثر از تفكر ليبراليسم شكل گرفت كه در نتيجه مدرنيته همواره خود را در ايران توسط اين اشخاص و گروهها باز توليد ميكرد.
احزاب منحله و واژگان جامعه مدنی
وي با بيان اينكه تفكر ليبرالي در طول تاريخ انقلاب بارها با تفكر انقلاب اسلامي درگير شده است، تصريح كرد: مجمع روحانيون مبارز، حزب منحله سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و حزب منحله مشاركت، در بعد از انقلاب و در دوران دوم خرداد كانديد باز توليد مدرنيسم و ليبراليسم در ايران بودند كه بعد از دوم خرداد 76، واژگان برگرفته از اين تفكر همچون آزادي، حقوق بشر و جامعه مدني را در ادبيات سياسي كشور وارد كردند.
سردبير روزنامه رسالت ادعا كرد: نكته حائز اهميت ظاهر عامهپسند اين كلمات و شعارهاي زيبا بود؛ اما در باطن اهداف ديگري را جستوجو ميكرد، چراكه افرادي كه قصد داشتند ريشههاي ديانت، اسلام و انديشههاي امام خميني (ره) را قطع كنند خود را پشت اين شعارها پنهان كردند.
انبارلويي هدف اصلي همه اين شعارها را سكولاريزه كردن جامعه اسلامي عنوان و خاطرنشان كرد: انقلاب اسلامي ايران، انقلابي الهي بود و مردم بر اساس خواستههاي كاملا مذهبي و ايدئولوژيك رژيم طاغوت را سرنگون كردند و بنيانگذار و رهبر آن ولي فقيه جامعالشرايط است.
جریان بی سر لیبرال
وي تصريح كرد: جريان شكل گرفته در دوم خرداد، به صراحت با انديشههاي ناب امام خميني (ره)، روحانيت و دين به مخالفت و مبارزه پرداخت كه در طول دوره به اصطلاح اصلاحات مكرر از سوي اعضا سازمان مجاهدين و حزب مشاركت تكرار شد.
عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي يادآور شد: جريان ليبرال موجود در كشور قبل از سال 76 جنبشي بي سر بود بنابراين با توجه به گرايشهاي فكري خاتمي به سراغ او رفتند و وي را براي رهبري جريان ليبرال انتخاب و كانديداي رياست جمهوري كرده و به اين وسيله اقدام به يارگيري در داخل جريان انقلاب كردند.
رئيس مركز سياسي حزب موتلفه اسلامي گفت: ليبراليسم در مقابله با دين، آن چهره آشكار پست ماركسيستها را ندارد و سعي ميكند ظواهر را تا حد امكان حفظ كند، لذا اصل دين را افيون نميدانند، بلكه ميگويد دين بايد در حوزه فردي جاري باشد كه همان سكولاريزهسازي جامعه اسلامي است.
خاتمی معاند است
وي با اشاره به شعار اوليه خاتمي كه ميگفت بايد«معاند را به مخالف و مخالف به منتقد و منتقد را به موافق تبديل كرد»، افزود: خود آقاي خاتمي پس از گذر اين مدت، از موافق به منتقد، از منتقد به مخالف و اكنون از مخالف به معاند تبديل شده كه اوج آن در فتنه 88 مشاهده شد.
سردبير روزنامه رسالت يادآور شد: در فتنه 88 تمام ارزشهاي اسلام و اصول انقلاب را زير پا گذاشتند و امثال آقاي خاتمي هم هيچگاه آنها را محكوم نكرد؛ سران فتنه راي مردم و نهادهاي قانوني كشور همچون شوراي بسيار مهم نگهبان را بدون هيچ دليل محكمهپسندي زير سوال بردند و در اصل عليه جمهوريت شورش كردند.
وي اعمال و كردار آقاي خاتمي و ديگر سران جنبش سبز را در حال حاضر180 درجه با شعارهاي انقلاب اسلامي مغاير دانست و مدعی شد: آنها به اراذل اوباشي كه در روز عاشورا به ساحت مقدس امام حسين (عليهالسلام) و عزاداران جسارت كردند لقب مردم خداجو دادند كه موجب شد پرده از چهره واقعي بسياري پائين آيد.
این اصولگرای حامی دولت به اقدامات خشن حکومت در زیر پاگذاشتن موازین اسلامی و اخلاقی در عاشورا اشاره نکرد.
مقایسه سران جنبش سبز با شمر
رئيس مركز سياسي حزب موتلفه اسلامي با بيان اينكه مدل 88 خاتمي، موسوي و كروبي بسيار با گذشته آنها متفاوت است، خاطرنشان كرد: شخصيتي مثل شمر زماني در ركاب اميرالمومنين علي (عليهالسلام) بود، اما در كربلا سر از تن امام سوم حضرت ابيعبدالله الحسين(عليهالسلام) جدا كرد؛ آنها كار را به جايي رساندند كه افرادي چون اوباما و نتانياهو و شيمون پرز دهان به ستايش آنها باز كردند و اين در حالي است كه سران فتنه از مرزبندي با دشمن خودداري كردند.
وي گفت: حوادث فتنه بزرگ 88 موجب بصيرتدهي به خواص و عوام كشور شد؛ لذا بنا بر شاخص حضرت امام خميني (ره) ملاك حال فعلي افراد است.
انبارلويي به تاكيدات رهبری مبني بر روشن ساختن مرز با دشمن اشاره كرد و گفت: آنها به نصايح و رهنمودهاي حكيمانه رهبر انقلاب پشت پا زدند و اين در حالي است كه رهبر فرزانه انقلاب پدرانه به آنها مهلت بازگشت به راه حق را دادند.
وي با تاكيد بر اينكه موضوع تقلب و احمدينژاد بهانهاي بيش نبود، گفت: انجام كارهاي بزرگ چون سهميهبندي سوخت و قانون هدفمند كردن يارانهها بزرگترين دليل داشتن جايگاه اجتماعي بسيار بالاي دولت احمدي نژاد است و مردم با جان و دل با اين دولت همكاري ميكنند چراكه به اين دولت و سياستهاي آن راي بالايي دادهاند.
مسئول مركز سياسي حزب موتلفه اسلامي استقبال پرشور و گسترده مردم در سفرهاي استاني ازاحمدی نژاد را نمونه آشكاري از داشتن پايگاه اجتماعي دولت دهم دانست و مدعی شد: در غير اين صورت محال بود كه بتوان اين برنامههاي بسيار مهم و بزرگ را در كشور اجرا كرد.
مدیران شورش و پایان عمر مجمع روحانیون
وي خطاب به سران فتنه اين سؤال را پرسيد كه چرا شورش اشراف در مقابل راي اكثريت مردم و جمهوريت را مديريت ميكنيد؟
انبارلويي تاكيد كرد: امروز خاتمي در كنار معاندين نظام نقش ايفا ميكند، مجمع روحانيون مبارز كه آقاي خاتمي مسئول شوراي سياستگذاري آن است، روز 30 خرداد را كه روز اعلام جنگ مسلحانه منافقين عليه نظام است به عنوان روز راهپيمايي عليه دولت انتخاب ميكند كه اين به معناي اعلام پايان حيات سياسي مجمع روحانيون مبارز است؛ چراكه مجمع روحانيون به صراحت نشان داد كه تبديل به معاند نظام شده است.
وي در ادامه تلاش اصولگرایان در جهت حذف احزاب اصولگرا تصريح كرد: همراهي مجمع روحانيون مبارز با جريان فتنه، به معناي پايان حيات سياسي اين حزب در اردوگاه انقلاب اسلامي است كه اكنون در اردوگاه دشمنان و غرب به فعاليت سياسي خود ادامه ميدهند.
بازی در اردوگاه غرب
سردبير روزنامه رسالت مدعی شد: جريان فتنه و سران آن در اردوگاه غرب بازي كرده و به طور دائم آن را سرويسدهي ميكنند؛ آنها دستورالعمل و پيامهاي آنها را اجرايي ميكنند، حتي حلقههاي فكري خود را در لندن و آمريكا تشكيل و فتنهگريهايي را در غرب نمايندگي ميكنند.
وي در ادامه گفت: افرادي كه در ميان جريان فتنه ظاهراً لباس روحاني به تن كردهاند، با تكرار حرفهاي سكولارها ديگر شأن و جايگاه روحاني اسلام را ندارند، چراكه براي فردي كه اعتقادي به روحانيت اسلام و مرجعيت ندارد فرقي ندارد لباس مقدس روحاني در تنش باشد يا نباشد.
نجات از منجلاب و اعطای حق شهروندی
انبارلويي با بيان اينكه در توبه بازگشت به اردوگاه اسلام به روي همه باز است، ادعا كرد: ظاهر امور نشان ميدهد سران فتنه قصد توبه ندارند؛ چراكه هنوز از اقدامات خود اعلام پشيماني نكرده و مرز خود را با دشمن مشخص نكردهاند.
وي درباره باز بودن در توبه توضيح داد: معناي توبه كردن سران و اصحاب فتنه اين نيست كه اگر توبه كنند دوباره ميتوانند به جايگاه قبلي بازگردند، بلكه توبه آنها براي اين است كه خود را از منجلاب خود ساخته فتنه نجات داده و بتوانند به عنوان شهروند عادي در جامعه زندگي كنند.
انبارلويي بدون اشاره به اعتراضات گسترده مردمی مدعی شد: در نزد مردم سران فتنه همان افراد باسابقه گذشته نيستند؛ آنها با توبه بايد از همكاري و سرويسدهي به دستگاههاي جاسوسي اجانب و دشمن خودداري كنند تا شايد بتوانند قيامت خود را اصلاح كنند؛ بنابراين به عنوان مثال اگر امام جماعتي گناه كبيرهاي كند، او را ديگر پيشنماز نميكنند، لذا اگر توبه كند ميتواند به عنوان ماموم در صف نماز جماعت مانند بقيه مردم شركت كند.
توبه کنید والا..
وي بدون پرداختن به استقبال مردم از جنبش سبز و گسترش این حمایت به درون خانواده مسئولان نظام مدعی شد: نظام تاكنون با رأفت اسلامي با سران فتنه مواجه شده و جلوي خشم انقلابي مردم را گرفته است؛ در غير اين صورت خود مردم حق فتنهگران را به كف دستشان ميگذاشتند؛ بنابراين اگر سران فتنه ميخواهند در اين كشور زندگي كنند بايد در پيشگام خداوند متعال و مردم توبه كنند.
رئيس مركز سياسي حزب موتلفه اسلامي خاطرنشان كرد: برخي بزرگان از سر خيرخواهي و دلسوزي به سران فتنه توصيه ميكنند كه توبه كنند؛ اما برخي گمان كردهاند كه انگار نظام به آنها نيازمند است و ميخواهد راه آنها را بر گرداندن به مناصب هموار كند كه اين اشتباهي بزرگ است، چراكه سران فتنه صلاحيتهاي ديني، شرعي و قانوني خود را از دست دادهاند.
احمدی نژاد نماد دهه چهارم انقلاب
وي در ادامه بيان داشت: كشور در چند ساله اخير پوستاندازي جديدي كرده و طيفبنديهاي جديدي نسبت به گذشته شكل گرفته است؛ نسل و نيازهاي مردم متعاليتر شده است و احمدينژاد با نيروي جواني و تواناييهاي بالا نماد دهه چهارم انقلاب است.
انبارلويي بدون پرداختن به اقدامات غیر قانونی احمدی نژاد در نادیده گرفتن جایگاه نهادهای کشور، گفت: احمدينژاد فرزند ملت، و خروجي فرهنگ انقلاب است، گفتمان او گفتمان ولايت فقيه و انتظار حضرت بقيةالله(عج) است كه نظام سلطه را در غرب و شرق عالم به چالش كشيده است.
وي انقلاب اسلامي ايران را محصول خون هزاران شهيد و جانباز از صدر اسلام تاكنون عنوان كرد و افزود: هر فرد ديگري غير از احمدينژاد هم بر سر كار آيد بايد راه اسلام و گفتمان انقلاب را ادامه دهد؛ مردم هوشيار و در صحنه ايران هرگز اجازه نخواهند داد آمريكا و تفكر آمريكايي دوباره به كشور بازگردد و دست جنايتكار اسرائيل به سمت اين كشور دراز شود.
جرس:
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران، بدون اشاره به اینکه حذف سوبسیدها (هدفمندی یارانه ها) چه تبعاتی بر افزایش نرخ کالاها و خدمات داشته، ادعا کرد "مستکبران حاضر نیستند موفقیت حرکت عظیم مردم را درموضوع هدفمند کردن یارانه ها بپذیرند ولی می فهمند که مردم این طرح را پذیرفتند و با آن همراه شدند. چون اجرای این طرح تاثیرات خود را در روابط بین الملل و بازار خارجی نیز گذاشته است."
این مقام روحانی مستقر در سپاه پاسداران، همچنین در حمایت از طرح حذف سوبسیدها (هدفمندی یارانه ها) مدعی شد "از خلوتی خیابانها تعجب می کنم. می گویند بدلیل گران شدن بنزین مردم با اتوبوس رفت و آمد می کنند. خب این یعنی یک خود کنترلی یعنی باید زمینه اصلاح مردم را دولت فراهم کند، بله اگر آدم فراوانی ببینید و ارزانی هم باشد زیاده روی می کند."
به گزارش مهر، علی سعیدی در خصوص هدفمند کردن یارانه ها اظهار عقیده کرد "مستکبران حاضر نیستند موفقیت حرکت عظیم مردم را درموضوع هدفمند کردن یارانه ها بپذیرند ولی می فهمند که مردم این طرح را پذیرفتند و با آن همراه شدند و می فهمند که این همراهی آغاز یک رشد است چون اجرای این طرح تاثیرات خود را در روابط بین الملل و بازار خارجی نیز گذاشته است."
این مقام روحانی سپاه همچنین با بیان اینکه بنده با طیب خاطر به دلیل کمک به دولت فرم دریافت یارانه نقدی را پر نکرده ام، گفت به هر کس که زندگیش مثل من در حد متوسط است می گویم برای کمک به دولت و مردم از دریافت یارانه انصراف دهید.
وی تصریح کرد: در حقیقت مردم ما یک ضرر کوتاه مدت را می پذیرد اما اجازه می دهد یک رشد دراز مدت و تحول اقتصادی در کشور بوجود بیاید.
نماینده ولی فقیه در سپاه در بیان ارزیابی از رویکرد مردم در ماه های آینده نسبت به اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها نیز گفت: مردم رویکردشان در ماههای آینده نسبت به اجرای قانون هدفمندی توسط دولت مثبت خواهد بود.
وی بدون رویکرد به هشدارکارشناسان غیردولتی نسبت به اجرای اجباری و غیرکارشناسیِ طرح مذکور، اظهار عقیده کرد "مثلا زمانی یکی جراحی می کند که فردی را بکشد و یک زمان دیگری یک دکتر و یک تیم می خواهد برای سلامت بیماری این کار را انجام می دهد که اگر نگاه دوم را داشته باشیم درد را تحمل می کنیم هر فشاری که باشد می گوییم بعد از این درد یک سلامتی و نشاطی برای بدن بوجود خواهد آمد لذا من فشاری را به آن شکل بر مردم نمی بینم که غیر قابل تحمل باشد چون دولت پیشگیری های لازم را برای انجام این کار انجام داده است."
سعیدی اضافه کرد: مردم این موضوع را باور کردند که واقعا دولت دنبال حل مسئله است دنبال ماجراجویی نیست دنبال اذیت مردم نیست وابسته به هیچ قدرت خارجی نیست. واقعا ملی است و می خواهد مشکل را حل کند. اگر مردم ما واقعا این مسئله را باور کنند و توجیه شوند آن همراهی لازم را می کنند و مخالفت هم نمی کنند.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا خودتان فرم مربوط به دریافت یارانه های نقدی را تکمیل کرده اید، گفت: بالاخره ما کارمندیم درحد وسعمان زندگی می کنیم من هم این فرم را پر نکرده ام من در آنحدی نیستم که بخواهم این فرم را پر کنم.
نماینده ولی فقیه در سپاه خاطرنشان کرد: بنده به یارانه نیاز ندارم، زندگی در حدی که سه نفر هستیم اداره می شود، گفتیم ایثار کنیم تا افراد دیگری که نیازمند هستند از آن استفاده کنند. این ٢۵ میلیون نفری که (در حدود ٢۰ تا ٣۰ درصد) فرم را پر نکرده اند و از گرفتن یارانه های نقدی انصراف داده اند بزرگترین ایثار را می کنند و بزرگترین خدمت را به این نظام و مردم انجام می دهند. باید از آنها تشکر و قدردانی کرد.
وی تاکید کرد: بنده با طیب خاطر به دلیل کمک به دولت فرم دریافت یارانه نقدی را پر نکرده ام، حتی به هر کس که زندگیش شبیه من است می گویم شما فرم مربوطه را پر نکنید و به دیگران کمک کنید.
سعیدی در پاسخ به این سئوال که شما بدلیل اینکه جزء قشر مرفه جامعه هستید فرم مربوط به دریافت یارانه نقدی را تکمیل نکرده اید نیز گفت: نه! من جزء قشر مرفه نیستم بلکه خانواده قانعی هستیم. اگر زندگی بنده را ببینید متوجه می شوید که خانواده قانعی هستیم. ما سماور برقی داشتیم از روز اولی که اعلام شد قرار است یارانه ها هدفمند شود آن را کنار گذاشتیم قوری را بر روی گاز می گذاریم و چای دم می کنیم. لامپ خود را کم مصرف کرده ایم. من از خلوتی خیابانها تعجب می کنم. می گویند بدلیل گران شدن بنزین مردم با اتوبوس رفت و آمد می کنند. خب این یعنی یک خود کنترلی یعنی باید زمینه اصلاح مردم را دولت فراهم کند، بله اگر آدم فراوانی ببینید و ارزانی هم باشد زیاده روی می کند.
درخواست روشنفکران و نویسندگان جهان در نامه به رهبر جمهوری اسلامی
صد و سی دو (۱۳۲) روشنفکر، نویسنده و استاد دانشگاه از سراسر جهان در نامه ی از آیت الله خامنه ای خواسته اند که برای آزادی فوری و بی قید و شرط دکتر ابراهیم یزدی و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در جمهوری اسلامی ایران که تنها به جرم اعتراض صلح آمیز بازداشت و زندانی شدند، اقدام کند چرا که ادامه بازداشت این زندانیان عقیدتی نقض آشکار قانون اساسی و تعهدات بین المللی ایران محسوب می شود.
به گزارش تحول سبز، ریچارد فالک، گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه حقوق بشر و بسیاری از روشنفکران و اعضای هیات علمی دانشگاه های جهان مانند نوام چامسکی، یورگن هابرماس، رشید خالدی، اسپسیتو، کرنل وست از جمله امضا کنندگان این نامه می باشند.
متن کامل نامه سرگشاده ۱۳۲ روشنفکر، نویسنده و استاد دانشگاه در سراسر جهان خطاب به آیت الله خامنه ای که در اختیار تحول سبز قرار گرفته ، بدین شرح است:
مقام رهبری، آیت الله سید علی خامنه ای
ما بدین وسیله درخواست تجدید نظر برای آزادی فوری و بی قید و شرط دکتر ابراهیم یزدی و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در جمهوری اسلامی ایران که تنها جرم آنها اعتراض صلح آمیز در برابر سیاست های دولت شما بوده است را داریم. بازداشت و تجاوز به حقوق آنها نقض غیر قابل توجیه اصول و روابط پذیرفته شده بین المللی ازطرف حقوق بشر و قوانین بین المللی است و قطعا بی حرمتی به همه ادیانی است که بر اساس اصول عدالت، رعایت قوانین، و شفقت هستند. علاوه بر این ، ادامه بازداشت این زندانیان عقیدتی نقض آشکار قانون اساسی وهمچنین تعهدات بین المللی ایران تحت اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی است، که هر دو از طرف جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده اند.
ابراهیم یزدی، انسان والایی ست که بیش از ۶۰ سال زندگی خود را به اصلاحات دموکراتیک در ایران و ترویج احترام به حقوق بشر در سراسر جهان اسلام اختصاص داده است. دو دهه قبل از انقلاب، ابراهیم یزدی در تبعید، زندگی خود را وقف افشاگری در مورد حکومت ستمگر سلطنتی پهلوی کرده است. پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ایشان به عنوان وزیر امور خارجه ایران در کابینه نخست وزیری مهدی بازرگان با عزت و وفاداری فراوان خدمت کردند. در زمان خدمت، این دو رهبر سیاسی، مخالفت اصولی خود را با اعدام های خودسرانه و شتابزده مخالفان رژیم وقت ایران در آن زمان را مطرح کردند.و نهایتا پس از اشغال سفارت ایالات متحده در نوامبر ۱۹۷۹ استعفا خود را اعلام داشتند.
در حال حاضر ابراهیم یزدی دبیر کل حزب نهضت آزادی ایران است. ایشان واعضای حزب نهضت ازادی ایران باور دارند که فعالیت های سیاسی شان بدون قید و شرط در چهارچوب قانون و منش های مسالمت آمیز بوده است. نهضت آزادی و دکتر یزدی در سال ۱۹۸۲ با ادامه جنگ با عراق پس ازخروج نیروهای عراقی از خاک ایران مخالفت خود را ابراز کرد. بعنوان یک فرد که معتقد به آشتی ملی ست او تمام وقت خود را صرف ایجاد شرایط گفتگو و احترام متقابل در میان گروه های مختلف ایران اعم از سیاسی و اجتماعی و دفاع از اصلاحات سیاسی اجتماعی و حقوق اقلیت ها کرده است. بیش از سی سال است که ابراهیم یزدی ، مظهر اعتدال در داخل ایران بوده و پیوسته مخالفت خود را نسبت به اقدامات خشونت آمیز بعضی از دولتمردان که منجر به دشمنی در جامعه ، و نقض کرامت انسانی میگردد را اعلام داشته است. او با شجاعت منتفد اقدامات غیر قانونی دولت و تمرکز قدرت اجرایی در دست عده ای محدود است.
دکتر یزدی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ سه بار در ایران دستگیر شد. دستگیری اخیر ایشان درتاریخ اول اکتبر ۲۰۱۰ درحالی صورت گرفت که او برای انجام مراسم نماز در متزل شخصی یکی از دوستان در شهر اصفهان شرکت کرده بود. نیروهای امنیتی با یورش وحشینانه به منزل، ایشان و جند نفر از مهمانان را به بهانه غیر قانونی بودن مراسم نماز بازداشت کردند. ابراهیم یزدی با داشتن ۸۰ سال سن در شرایط جسمانی وخیم و تاسف باری بسر میبرد. در واقع در سن ۸۰ سالگی، دکتر یزدی مسن ترین زندانی سیاسی در ایران وحتی در جهان است. دولت شما ایشان را به حبس های مکرر و طولانی و همینطور بازجویی های متعدد که باعث ناتوانی جسمانی شان شده، قرار داده است که این شرایط ناگوارقطعا منجربه نیاز ایشان برای عمل جراحی قلب باز شده اشت. ادامه این بازداشت قطعا به وخامت بیشتر سلامتی وی منجر خواهد شد.
احتراما از شما تقاضا داریم دستور آزادی ابراهیم یزدی و کلیه زندانیانی که اعتراضاتشان خشونت آمیزنبوده است از جمله نسرین ستوده، محمد نوری زاد، مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، مجید توکلی، فرید طاهری، عماد بهاور، بهاره هدایت ، جعفر پناهی، لیلا توسلی، مهدیه گلرو، محسن میردامادی، فیض الله عرب سرخی، عمادالدین باقی، منصور اسانلو ، عیسی سحرخیز، مسعود باستانی، احمد زیدآبادی، هدی صابر، نازنین خسروانی ، محسن صفایی فراهانی، ریحانه طباطبایی، ساجده کیانوش راد، محسن امین زاده ، عبدالله رمضان زاده، فرزانه رستمی، محمودیان مهدی، بهمن احمدی امویی را صادر کنید.
ما از شما درخواست پایان دادن به نادیده گرفته شدن اصول حقوق بشر که در نهایت باعث از بین رفتن اعتماد بین دولت و ملت ایران و مسدود شدن گفتمان ملی و اصلاح از طریق اتکا به نهادها و سازمان های دمکراتیک در جامعه مدنی خواهد شد، را داریم. هر زمان که از فعالیت های عادی سیاسی شهروندان جلوگیری به عمل آید، روش های خشونت امیز اجتناب ناپذیرخواهد بود. رژیم قبلی شاهنشاهی ایران نمونه بارزی از انحطاط استبداد و عاقبت روند فعلی حاکم بر ایران است. در انقلاب ۱۹۷۹ علیرغم تمام مشکلات ، با شجاعت تحسین برانگیز و فداکاری های بسیار، مردم ایران در نهایت موفق شدند که رژیم قدرتمند و سرکوبگر شاه را از پای در آورند. هدف اصلی انقلاب ایران تحقق بخشیدن به آرمان های الهام بخش خود استقلال ، آزادی، و حکومت مبتنی بر قانون اساسی و حاکمیت مردمی بوده است. مجددا ما از شما درخواست آزادی تمامی زندانیان سیاسی عقیدتی در زندان ها و آغاز فصلی نوین در ارتباطات مردمی، برای به تحقق رساندن آرمان های انقلاب و به حقیقت رساندن بینش های جهانی انقلاب اسلامی را خواستاریم. مردم ایران سزاوار چیزی کمتر از این نمی باشند.
ریچارد فالک آلبرت جی
استاد بازنشسته قوانین بین المللی میلبنک، استاد دانشگاه پرینستون تحقیقات، مطالعات جهانی دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا
استاد بازنشسته قوانین بین المللی میلبنک، استاد دانشگاه پرینستون تحقیقات، مطالعات جهانی دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا
ارسال شده به :
آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، جمهوری اسلامی ایران
آیت الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران
دکتر، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور، جمهوری اسلامی ایران
دکتر علی لاریجانی، رئیس مجلس، جمهوری اسلامی ایران
آقای محمد خزاعی، نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد
از جمله امضاکنندگان این نامه:
Noam Chomsky
Institute Professor (retired), MIT, Cambridge MA, USA
Institute Professor (retired), MIT, Cambridge MA, USA
نوام چامسکی
استاد (بازنشسته) موسسه ، ام ای تی ، کمریج ماساچوست، ایالات متحده امریکا
استاد (بازنشسته) موسسه ، ام ای تی ، کمریج ماساچوست، ایالات متحده امریکا
Sara Roy
Senior Research Scholar, Center for Middle Eastern Studies, Harvard University
Senior Research Scholar, Center for Middle Eastern Studies, Harvard University
سارا روی
پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات خاورمیانه، دانشگاه هاروارد
—————————–
پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات خاورمیانه، دانشگاه هاروارد
—————————–
William R. Roff
Professor Emeritus of History, Columbia University, New York
Hon. Professorial Fellow, Islamic & Middle Eastern Studies, University of Edinburgh
Professor Emeritus of History, Columbia University, New York
Hon. Professorial Fellow, Islamic & Middle Eastern Studies, University of Edinburgh
ویلیام ار رف
استاد ممتاز تاریخ، دانشگاه کلمبیا، نیویورک
استادیار برگزیده مطالعات اسلامی و خاورمیانه، دانشگاه ادینبورگ
———————————-
استاد ممتاز تاریخ، دانشگاه کلمبیا، نیویورک
استادیار برگزیده مطالعات اسلامی و خاورمیانه، دانشگاه ادینبورگ
———————————-
Kwame Anthony Appiah
Laurance S Rockefeller University Professor of Philosophy and the University Center for Human Values, Princeton University; President, PEN American Center; Chair, Board of Officers, American Philosophical Association
Laurance S Rockefeller University Professor of Philosophy and the University Center for Human Values, Princeton University; President, PEN American Center; Chair, Board of Officers, American Philosophical Association
کوامه انتونی آپپیا
استاد فلسفه دانشگاه لورنس اس راکفلر و مرکز ارزش های انسانی، دانشگاه پرینستون،
رئیس مرکز امریکایی پی ایی ان؛ رئیس هیئت اجرایی انجمن فلسفی امریکائیان
————————————
استاد فلسفه دانشگاه لورنس اس راکفلر و مرکز ارزش های انسانی، دانشگاه پرینستون،
رئیس مرکز امریکایی پی ایی ان؛ رئیس هیئت اجرایی انجمن فلسفی امریکائیان
————————————
Robert N. Bellah
Professor of Sociology, Emeritus, University of California, Berkeley
Professor of Sociology, Emeritus, University of California, Berkeley
رابرت ان بلا
استاد جامعه شناسی، بازنشسته، دانشگاه کالیفرنیا، برکلی
————————————–
استاد جامعه شناسی، بازنشسته، دانشگاه کالیفرنیا، برکلی
————————————–
Ronald Beiner
Professor of Political Science, University of Toronto
Professor of Political Science, University of Toronto
رونالد بینر
استاد علوم سیاسی، دانشگاه تورنتو
——————————————
استاد علوم سیاسی، دانشگاه تورنتو
——————————————
Seyla Benhabib
Eugene Meyer Professor of Political Science and Philosophy Yale University
Eugene Meyer Professor of Political Science and Philosophy Yale University
سیلا بن حبیب
پروفسور یوجین مه یر از علوم سیاسی و فلسفه دانشگاه ییل
—————————————–
پروفسور یوجین مه یر از علوم سیاسی و فلسفه دانشگاه ییل
—————————————–
Richard Caplan
Professor of International Relations
Director, Centre for International Studies, Department of Politics and International Relations, University of Oxford
Professor of International Relations
Director, Centre for International Studies, Department of Politics and International Relations, University of Oxford
ریپارد کپلن
استاد روابط بین الملل
مدیر مرکز مطالعات بین الملل ، گروه سیاست و روابط بین الملل، دانشگاه آکسفورد
استاد روابط بین الملل
مدیر مرکز مطالعات بین الملل ، گروه سیاست و روابط بین الملل، دانشگاه آکسفورد
Jose Casanova
Professor of Sociology and Senior Fellow Berkley Center for Religion, Peace, and World Affairs, at Georgetown University
خوزه کاسانووا
استاد جامعه شناسی و کارشناس ارشد مرکز برکلی همکاری ادیان، صلح و امور جهانی، در دانشگاه جورج تاون
———————————-
استاد جامعه شناسی و کارشناس ارشد مرکز برکلی همکاری ادیان، صلح و امور جهانی، در دانشگاه جورج تاون
———————————-
Ariel Dorfman
Author, Distinguished Professor, Duke University
Author, Distinguished Professor, Duke University
آریل دورفمن
نویسنده، استاد ممتاز، دانشگاه دوک
————————————
نویسنده، استاد ممتاز، دانشگاه دوک
————————————
Johan Galtung
Founder TRANSCEND, Professor of Peace Studies
Founder TRANSCEND, Professor of Peace Studies
جان گالتنگ
موسس و بینانگذار ترنسند، استاد مطالعات صلح
—————————————-
موسس و بینانگذار ترنسند، استاد مطالعات صلح
—————————————-
Mirjam Künkler
Assistant Professor in Near Eastern Studies, Princeton University
Assistant Professor in Near Eastern Studies, Princeton University
میرجام کونکلر
استادیار در رشته مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون
—————————————-
استادیار در رشته مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون
—————————————-
Ebrahim Moosa
Associate Professor of Islamic Studies, Department of Religion, Duke University
Associate Professor of Islamic Studies, Department of Religion, Duke University
ابراهیم موسی
دانشیار مطالعات اسلامی، بخش ادیان، دانشگاه دوک
—————————————
دانشیار مطالعات اسلامی، بخش ادیان، دانشگاه دوک
—————————————
Philip Pettit
L.S.Rockefeller University Professor of Politics and Human Values, Princeton University
L.S.Rockefeller University Professor of Politics and Human Values, Princeton University
فیلیپ پِتیت
استاد دانشگاه سیاست و ارزش های انسانی ال.ای. راکفکر، دانشگاه پرینستون
——————————————
استاد دانشگاه سیاست و ارزش های انسانی ال.ای. راکفکر، دانشگاه پرینستون
——————————————
Philip Pettit
Center for Advanced Study in Behavioral Sciences, Stanford University
Center for Advanced Study in Behavioral Sciences, Stanford University
فیلیپ پِتیت
مرکز مطالعات پیشرفته در علوم رفتاری، دانشگاه استنفورد
——————————————
مرکز مطالعات پیشرفته در علوم رفتاری، دانشگاه استنفورد
——————————————
Hilary Putnam
University Professor Emeritus, Harvard University
University Professor Emeritus, Harvard University
هیلاری پوتنام
استاد ممتاز بازنشسته دانشگاه، دانشگاه هاروارد
——————————
استاد ممتاز بازنشسته دانشگاه، دانشگاه هاروارد
——————————
Jeffrey Stout Professor of Religion, Princeton University
جفری استوت
استاد ادیان، دانشگاه پرینستون
استاد ادیان، دانشگاه پرینستون
Christian Steineck
Professor of Japanese Studies, University of Zürich, Switzerland
Professor of Japanese Studies, University of Zürich, Switzerland
استاد مطالعات ژاپن، دانشگاه زوریخ، سوئیس
————————
————————
Christoph Schumann
Professor for Politics and Contemporary History of the Middle East, University of Erlangen, Germany
Professor for Politics and Contemporary History of the Middle East, University of Erlangen, Germany
کریستف اسچومن
استاد سیاست و تاریخ معاصر خاورمیانه ، دانشگاه ارلنگن، آلمان
————————————
استاد سیاست و تاریخ معاصر خاورمیانه ، دانشگاه ارلنگن، آلمان
————————————
Reinhard Schulze
Professor of Islamic Studies, University of Bern, Switzerland
Professor of Islamic Studies, University of Bern, Switzerland
رین هارد ایچولز
استاد مطالعات اسلامی، دانشگاه برن ، سوئیس
استاد مطالعات اسلامی، دانشگاه برن ، سوئیس
————————————
Noah Porter
Professor Emeritus of Philosophical Theology, Yale University, Senior Fellow, Institute for Advanced Studies in Culture, University of Virginia
Professor Emeritus of Philosophical Theology, Yale University, Senior Fellow, Institute for Advanced Studies in Culture, University of Virginia
نوح پورتر
استاد بازنشسته فلسفه الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه ییل، عضو ارشد، مؤسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ، دانشگاه ویرجینیا
استاد بازنشسته فلسفه الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه ییل، عضو ارشد، مؤسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ، دانشگاه ویرجینیا
لیست کامل امضاکنندگان این نامه :
Douglas Allen
Professor of Philosophy, University of Maine
Alice Amsden
Barton L. Weller Professor of Development Economics, MIT
Abdullahi Ahmed An-Na’im (from Sudan)
Charles Howard Candler Professor of Law, Emory University School of Law
Kwame Anthony Appiah
Laurance S Rockefeller University Professor of Philosophy and the University Center for Human Values, Princeton University; President, PEN American Center; Chair, Board of Officers, American Philosophical Association
Sibylle Appuhn-Radtke
Professor for the History of Arts, University of Erlangen, Germany
Andrew Arato
Professor in Political and Social Theory, New School for Social Research
Stanley Aronowitz
Distinguished Professor of Sociology, CUNY Graduate Center
Talal Asad
Distinguished Professor of Anthropology, Graduate Center, City University of New York
Anthony Barnett
Founder, Open Democracy
Robert N. Bellah
Professor of Sociology, Emeritus, University of California, Berkeley
Ronald Beiner
Professor of Political Science, University of Toronto
Seyla Benhabib
Eugene Meyer Professor of Political Science and Philosophy Yale University
Richard J. Bernstein
Vera List Professor of Philosophy, New School for Social Research
Michael Bérubé
Paterno Family Professor in Literature, Director, Institute for the Arts and Humanities, The Pennsylvania State University
Michael Bordt
President of the Munich School of Philosophy, Germany
Rony Brauman
Professeur at Sciences Po (Paris), former president of MSF ( France)
Stephen Eric Bronner
Distinguished Professor of Political Science, Rutgers University
Rainer Brunner
Directeur de recherche, CNRS, Paris, France
Ian Buruma
Henry R. Luce Professor, at Bard College, New York
Charles E. Butterworth
Emeritus Professor, University of Maryland
Craig Calhoun
University Professor of the Social Sciences, Director, Institute for Public Knowledge, New York University
Craig Campbell
Director and Professor, Public Safety Management Program, St. Edward’s University
Richard Caplan
Professor of International Relations
Director, Centre for International Studies, Department of Politics and International Relations, University of Oxford
Jose Casanova
Professor of Sociology and Senior Fellow Berkley Center for Religion, Peace, and World Affairs, at Georgetown University
Peter Chelkowski
University Professor
Partha Chatterjee
Professor of anthropology, Columbia University, New York
Noam Chomsky
Institute Professor (retired), MIT, Cambridge MA, USA
Simon Critchley
Chair Department of philosophy, New School for Social Research, New York
Fred Dallmayr
Chair and Professor of Philosophy and Political Science, Senior Fellow of the Kroc Institute for International Peace Studies, University of Notre Dame
Joyce Davis,
President of the World Affairs Council of Harrisburg and an independent journalist and media consultant
Ariel Dorfman
Author, Distinguished Professor, Duke University
Shadia Drury
Professor of Philosophy, University of Regina
Martín Espada
Professor of English, University of Massachusetts-Amherst
John L. Esposito
University Professor and Founding Director, Prince Alwaleed Bin Talal Center for Christian-Muslim Understanding, George Town University
Roxanne L. Euben
Ralph Emerson and Alice Freeman Palmer Professor of Political Science, Wellesley College
Michel Feher
Writer
Patrick Franke
Professor of Islamic Studies, University of Bamberg, Germany
Edward Friedman
Professor, Department of Political Science, University of Wisconsin, Madison
Johan Galtung
Founder TRANSCEND, Professor of Peace Studies
Robert Gassmann
Prof. em. of Chinese Studies, University of Zurich, Switzerland
Todd Gitlin
Professor of Journalism and Sociology, Chair, Ph. D. Program in Communications, Columbia University
Jürgen Habermas
Philosopher and Social Thinker
Gerd Haeffner
Professor of Philosophy, Munich School of Philosophy, Germany
Michael Hainz
Institute of Societal Politics, Munich School of Philosophy, Germany
Thomas Harrison
Co-Director, Campaign for Peace and Democracy
W. D. Hart
Professor of Philosophy, University of Illinois at Chicago
Seamus Heaney
Professor, Previously Teaching at Harvard
Sonja Hegasy
Vice-Director of the Center of the Modern Orient, Berlin, Germany
David Held
Graham Wallas Professor of Political Science, LSE, United Kingdom
Dick Howard
Distinguished Professor of Philosophy, SUNY at Stony Brook
Elizabeth Shakman Hurd
Assistant Professor, Department of Political Science, Northwestern University
David B. Ingram
Professor of Philosophy, Loyola University Chicago
Mark Juergensmeyer
Director Orfalea Center for Global and International Studies University of California, Santa Barbara
M.H. Kaldor
Prof. of Global Governance, London School of Economics
Otto Kallscheuer
Political Philosopher, University of Sassari, Italy
John Keane
Professor of Politics at the University of Sydney and the Wissenschaftszentrum Berlin (WZB
Thomas Keenan
Professor, Bard College
Rashid Khalidi
Edward Said Professor of Arab Studies Department of History, Columbia University
Anke von Kügelgen
Professor of Islamic Studies, University of Bern, Switzerland
Mirjam Künkler
Assistant Professor in Near Eastern Studies, Princeton University
Timur Kuran
Professor of Economics and Political Science and Gorter Family Professor of Islamic Studies, Duke University
Ernesto Laclau
Emeritus Professor at Essex University, UK
Joanne Landy
Co-Director, Campaign for Peace and Democracy
Robert D. Lee
Professor of Political Science, Colorado College
Jesse Lemisch
Professor Emeritus, History, John Jay Coll of Criminal Justice, CUNY
Zachary Lockman
Professor of Middle Eastern and Islamic Studies and of History, New York University
Claudio Lomnitz
Campbell Family Professor of Anthropology, Columbia University
Steven Lukes
Professor of Sociology at New York University
Cecelia Lynch
Professor of Political Science, and Director, Center for Global Peace and Conflict Studies, UC Irvine
Alan Macfarlane, F.B.A.
Professor of Anthropological Science, Emeritus, University of Cambridge
Mahmood Mamdani
Professor and Director, Makerere Institute of Social Research, Makerere University, Kampala, Uganda and Herbert Lehman Professor of Government, Columbia University, New York
Ulrika Mårtensson
Associate professor, Religious studies, The Norwegian University of Science and Technology
Brinkley Messick
Professor of Anthropology, Columbia University
Pankaj Mishra
Writer
Tariq Modood, MBE, AcSS
Professor of Sociology, Politics and Public Policy, Director, University Research Centre for the Study of Ethnicity and Citizenship and Founding Co-editor of Ethnicities (Sage), University of Bristol, UK
Ebrahim Moosa
Associate Professor of Islamic Studies, Department of Religion, Duke University
Rosalind Morris
Professor, Anthropology, Columbia University
Chantal Mouffe
Professor and Director of the Centre for the Study of Democracy, University of Westminster, London
Johannes Müller
Prof. Dr., Institute for Social and Development Studies (Institut für Gesellschaftspolitik) at the Munich School of Philosophy, Germany
Anne Norton
Professor of Political Science, University of Pennsylvania
Claus Offe
Dr. rer. pol. Dr. h. c. Claus Offe, Dipl.-Soz., Professor em. of Political Science
Hertie School of Governance, Berlin, Germany
Friederike Pannewick
Professor of Arab Studies, Center for Near and Middle Eastern Studies, Universität Marburg, Germany
Philip Pettit
L.S.Rockefeller University Professor of Politics and Human Values, Princeton University
Philip Pettit
Center for Advanced Study in Behavioral Sciences, Stanford University
Katha Pollitt
Writer
Noah Porter
Professor Emeritus of Philosophical Theology, Yale University, Senior Fellow, Institute for Advanced Studies in Culture, University of Virginia
Hilary Putnam
University Professor Emeritus, Harvard University
Joanne Rappaport
Professor, Department of Anthropology, Georgetown University
Joseph Raz
Thomas M. Macioce Professor of Law at Columbia Law School
Stefan Reichmuth
Professor of Islamic Studies, University of Bochum, Germany
David Rieff
Writer
Maurus Reinkowski
Professor of Islamic Studies and the History of the Islamic Peoples, University of Basel, Switzerland
Friedo Ricken
Professor em. of Philosophy at Munich School of Philosophy and University of Salzburg
William R. Roff
Professor Emeritus of History, Columbia University, New York
Hon. Professorial Fellow, Islamic & Middle Eastern Studies, University of Edinburgh
Jonathan Rosenbaum
Visiting Professor at Virginia Commonwealth University
Stephan Rosiny
German Institute of Global and Area Studies (GIGA), Institute of Middle East Studies, Hamburg, Germany
Sara Roy
Senior Research Scholar, Center for Middle Eastern Studies, Harvard University
Sharon Stanton Russell, BA, MA, MPA, PHD
Research Affiliate at Center for International Studies, Massachusetts Institute of Technology, and, in 1974-1975 Academic Year, Consultant for Manpower Policy, Planning and Evaluation of the Kavar Village Health Worker Project, from the Department of Community Medicine, Pahlavi University School of Medicine, Shiraz, Iran
Alfred Stepan
Wallace Sayre Professor of Government, Columbia University
Malise Ruthven, Ph.D.,
independent researcher and writer based in London UK
Joe Sacco
Cartoonist
Saskia Sassen
Robert S. Lynd Professor of Sociology, Department of Sociology, Columbia University
Reinhard Schulze
Professor of Islamic Studies, University of Bern, Switzerland
Christoph Schumann
Professor for Politics and Contemporary History of the Middle East, University of Erlangen, Germany
Jillian Schwedler
Associate Professor and Honors Program Director Department of Political Science, University of Massachusetts
Richard Sennett
School Professor of Sociology, emeritus, The London School of Economics
Martin Shaw
Professorial Fellow in International Relations and Human Rights, Roehampton University, London Research Professor of International Relations, Sussex University
Samer S. Shehata
Assistant Professor of Arab Politics, Center for Contemporary Arab Studies
Edmund A. Walsh School of Foreign Service, Georgetown University
David Schweickart
Professor of Philosophy, Loyola University Chicago
Tamara Sonn
Wm. R. Kenan Professor of Humanities, Department of Religious Studies, College of William & Mary
Gayatri Chakravorty Spivak,
University Professor in the Humanities, Columbia University
Christian Steineck
Professor of Japanese Studies, University of Zürich, Switzerland
Alfred Stepan
Wallace Sayre Professor of Government, Columbia University
Jeffrey Stout
Professor of Religion, Princeton University
Charles Taylor
Professor Emeritus of Philosophy at McGill University
Mary Ann Tetreault
Cox Distinguished Professor of International Affairs, Trinity University
Justin Tiwald
Assistant Professor of Philosophy, San Francisco State University
Chris Toensing
Executive Director, Middle East Research and Information Project
Michael J. Thompson
Professor, William Paterson University
Andreas Trampota
Munich School of Philosophy, Germany
Stephen Van Evera
Ford International professor of Political Science, MIT
Johannes Wallacher
Professor for Social Sciences, Economics and Ethics, Munich School of Philosophy, Germany
Michael Walzer
Professor (emeritus) of Social Science at the Institute for Advanced Study, Princeton, co-editor of Dissent magazine
Wolfram Weisse
Director of the Academy of World Religions, University of Hamburg, Germany
Cornell West
Professor of Sociology, Princeton University
Stefan Wild
Professor em. of Semitic Languages and Islamic Studies, University of Bonn, Germany
Nicholas Wolterstorff
Noah Porter Professor Emeritus of Philosophical Theology, Yale University; and Senior Fellow, Institute for Advanced Studies in Culture, University of Virginia
Reinhard Zintl
Professor of Political Studies, University of Bamberg, Germany
Michael Zirinsky
Professor of History, Boise State University
Slavoj Zizek
Co-Director, International Institute for Humanities, Birkbeck School of Law, University of London
Sami Zubaida
Emeritus Professor of Politics and Sociology, Birkbeck, University of London
گفتوگو با جاويد قربان اوغلى، درباره علت شکست مذاکرات ایران و 1+5 در استانبول
مشکل اینجاست که آقای جلیلی درک درستی از ماموریتش ندارد
او نمیدانست که باید به جای حل مسائل جهان، دنبال حل معضل هستهای ایران باشد
جاوید قربان اوغلى، مدیر کل سابق آفریقای وزارت امور خارجه، معتقد است که علت اصلی شکست مذاکرات ایران و ۱+۵ نبود درک مشترک از موضوع مذاکره است. او میگوید: شکست مذاکرات، تشدید فشارها و افزایش تحریمها را در پی دارد.
این کارشناس سیاست خارجی در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی، تاکید میکند: آقای جلیلی درک درستی از ماموریت خود ندارد. ماموریت ایشان به عنوان سرپرست تیم مذاکره کننده ایران، مذاکره و حل معضل هستهای است که هزینههای سنگینی را به نظام تحمیل کرده است و نه حل مسائل جهان.
وی نبود توافق و درک مشترک از موضوع مذاکره را مهمترین دلیل شکست مذاکرات استانبول میداند و میگوید: خانم کاترین اشتون و تیم ۱+۵ با برنامه ای مشخص به استانبول آمده بودند، یعنی مذاکره درباره پرونده هستهای ایران و مشخصا مبادله سوخت. ولی آقای جلیلی و هیئت مذاکره کننده ایران با برنامه و دیدگاه دیگری به مذاکرات وارد شدند و آن تلاش برای پذیرش حق غنی سازی و لغو تحریم ها بود.
جاوید قربان اوغلى با اشاره به اینکه “سیاست دولت نهم در مساله هستهای، بازگشت پرهزینه پرونده هستهای به نقطه اول بود ولی در استانبول ما از این نقطه هم عقب تر رفته ایم”، تصریح میکند: رویکرد تقابلی ۵ سال گذشته مشکلات مساله هستهای ما را پیچیده تر کرده که حاصل آن ارجاع پرونده به شورای امنیت، تصویب پنج قطعنامه ظالمانه و از دست دادن دوستان و متحدانمان شده است.
مشروح این گفتوگو را بخوانید:
آقای جاوید آن طور که در خبرها آمده، مذاکرات ایران و ۱+۵ که در روزهای گذشته در استانبول انجام شد، به نتیجه و توافقی منتج نشده است. به نظر شما علت اصلی شکست این مذاکرات چه بوده است؟
علت اصلی شکست مذاکرات این بود که چارچوبی برای این مذاکرات تعیین نشده بود. خانم کاترین اشتون و تیم ۱+۵ با برنامه ای مشخص به استانبول آمده بودند، یعنی مذاکره درباره پرونده هستهای ایران و مشخصا مبادله سوخت. ولی آقای جلیلی و هیئت مذاکره کننده ایران با برنامه و دیدگاه دیگری به مذاکرات وارد شدند و آن تلاش برای پذیرش حق غنی سازی و لغو تحریم ها بود. این یعنی عدم توافق و درک مشترک از موضوع مذاکره. طبیعی است که نتیجه چنین مذاکراتی جز شکست نمیتواند باشد. نتیجه شکست مذاکرات هم چیزی جز تشدید فشار و تحریم و صدور قطعنامه جدید نیست. واضح است که این روند به ضرر ماست. اگر آقای جلیلی به تبعیت از آقای احمدی نژاد منکر مسئله ای به نام مسئله هستهای ایران باشد پس از نظر ایشان این مسئله موضوعی پایان یافته است و اصلا چه ضرورتی به مذاکره با ۱+۵ است؟
من تصور میکنم آقای جلیلی درک درستی از ماموریت خود ندارد. ماموریت ایشان به عنوان سرپرست تیم مذاکره کننده ایران، مذاکره و حل معضل هستهای است که هزینههای سنگینی را به نظام تحمیل کرده است و نه حل مسائل جهان. از نظر من تمرکز ما در مذاکرات ما باید برمسئله ای هستهای خودمان باشد.
حتی اگر هدف از طرح مباحث طرح شده در این نشست، تاکتیکی برای مدیریت مذاکرات است، نتیجه این تاکتیک در عمل عمیق تر شدن بحران، تشدید تحریمها و فشارها به ایران است و به یقین کمکی به رفع ابهاماتی که غربی ها در مورد فعالیتهای صلح آمیزهستهای ایران مطرح کرده اند نمیکند.
من فکر میکنم رویکرد تقابلی ۵ سال گذشته مشکلات مساله هستهای ما را پیچیده تر کرده که حاصل آن ارجاع پرونده به شورای امنیت، تصویب پنج قطعنامه ظالمانه و از دست دادن دوستان و متحدانمان شده است.
در حالی که ماموریت خانم اشتون و تیم ۱+۵ در حوزه برنامه هستهای ایران کاملا مشخص است، طی یک سال گذشته ما در مذاکرات از مشارکت در مدیریت جهان و مشکلات کنونی اداره جهان صحبت میکنیم. مگر خانم اشتون مسئولیت دارد (و یا میتواند) مسائل دنیا را حل کند که ما در این مورد با او صحبت میکنیم. اگر ما میخواهیم در مورد مسائل جهانی و مشکلات کنونی جهان صحبت کنیم جای آن ۱+۵ نیست.
ایران به هر حال ایراداتی را به مناسبات کنونی جهان و خصوصا رویکرد کشورها قدرتمند جهان از جمله ۱+۵ دارد و به دنبال ارائه راه حلهایی برای این وضعیت است. اگر ۱+۵ جای طرح این بحثها نیست پس کجا باید مطرح شود؟
مناسباتی که شما به درستی به آن اشاره میکنید مربوط به امروز نیست. فکر میکنم بیشتر کشورهای جهان سوم حتی اگر بر زبان هم جاری نکنند نسبت به آن معترضند؛ ولی سوال این است که چرا ما باید آن را به مشکلات خودمان گره بزنیم و مسائل را بغرنج تر کنیم و رویکرد ماجراجویانه ای که با طرح مساله “محو اسرائیل و هولوکاست” گرفتاریهای پرونده هستهای را بیشتر کرد ادامه دهیم. طرح این مسائل نقش انکارناپذیری در ارجاع پرونده ما به شورای امنیت، اعمال تحریمها و تحمیل هزینههای گزاف و غیر ضروری بر کشور داشت. ما باید این مباحث را از هم تفکیک کنیم.
زمانی که دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰ برای استیفای حقوق ملت در قضیه ملی شدن نفت به شورای امنیت رفت، با وجود نظام ظالمانه حاکم بر جهان در آن زمان، او از بین بردن روابط غیرعادلانه جهان را شرط استیفای حقوق مردم کشورش قرار نداد. تمرکز او بر موضوع اصلی، دفاع حقوقی قاطعانه و به کار گیری ادبیاتی فاخر که شایسته ملت کهن ایران است، رمز موفقیت تاریخی این مرد بزرگ بود.
جایگاه بحث در مورد مدیریت جهان که حرف بسیار خوبی هم هست مذاکرات هستهای ما با ۱+۵ نیست. در دنیا ساز و کارهای بسیار زیادی برای طرح این گونه مباحث هست. مجمع عمومی سازمان ملل که همه ساله آقای احمدی نژاد در آن حضور دارد، جنبش عدم تعهد که ۱۲۵ کشور عضو آن هستند و ایران از کشورهای فعال در این گروه است، بلوک های منطقه ای و یا سازمان کشورهای اسلامی که ما عضو آن هستیم از جاهایی است که این موضوعات میتواند در آنجاها مطرح و تبدیل به مطالباتی جمعی و نیرومند شود.
این که ما موضوعاتی را که به مسئله هستهای ما مربوط نمیشود به این موضوع سنجاق کنیم و موجب پیچیده تر شدن حل آن شویم، خطای فاحشی است.
با این وضعیت آینده مذاکرات ایران با ۱+۵ چه خواهد شد؟
برخلاف نشست ژنو که گفتگوهای استانبول دستاورد مذاکرات ایران با ۱+۵ بود، این بار در استانبول هیچ یک از دو طرف بر ادامه دیدارها اشاره ای نکردند. نتیجه این میشود که ایران به کار خود و غنی سازی ادامه میدهد و طرف دیگر نیز به دنبال تشدید فشارها و تنگ کردن کمندی که به دور ما پیچیده اند میرود. یعنی آنها به دنبال تصویب قطعنامه ای دیگر برای توسعه تحریمها علیه ایران در شورای امنیت خواهند رفت و اگر نتوانستند تحریمهای چندجانبه را اعمال کنند، تلاش خواهند کرد کشورهای بیشتری را به اعمال تحریمهای سخت علیه ایران قانع کنند. پنج شنبه گذشته سوئیس که در جهان و اروپا یک کشور بی طرف است به تحریمهای اروپایی ها پیوست.
بنابراین نتیجه شکست مذاکرات و یک بعدی نگری تیم مذاکره کننده ایران، این خواهد شد که کمندی که از طریق قطعنامهها و تحریم ها به دور ما پیچیده اند، تنگ ترخواهد شد و با این روند هر روز اجماع جهانی علیه ما بیشتر و لاجرم هزینههای کشور بیشتر خواهد شود. مضافا اینکه شرایط حصول توافق از طریق مذاکره را برای ما دشوارتر خواهد کرد.
آنچه مردم از تیم مذاکره کننده میخواهند برطرف کردن ابهامات و حل مشکلات سر راه فعالیت های صلح آمیز هستهای است. بحث مدیریت جهان را آقای احمدی نژاد در سازمان ملل مطرح کنند.
یعنی به نظر شما این مذاکرات بی فایده بوده؟
به نظر من ما در این مذاکرات یک گام به عقب رفتیم. سیاست دولت نهم در مساله هستهای بازگشت پرهزینه پرونده هستهای به نقطه اول بود ولی در استانبول ما از این نقطه هم عقب تر رفته ایم.
در مذاکرات ماه گذشته در ژنو حداقل در مورد ادامه مذاکرات در استانبول توافق شد ولی در حال حاضر هیچ افقی برای مذاکرات آینده ترسیم نشد. یعنی دو طرف به نوعی مذاکرات را رها کردند. به نظر من اروپا و آمریکا همانطور که اعلام کرده اند از مذاکره کناره گیری نخواهند کرد و حداقل ژست آن را برای ادامه اجماع جهان علیه ایران ادامه خواهند داد ولی روز به روز شرایط برای ما سخت تر خواهد شد حتی در مذاکرات آتی.
گفته میشود در مورد برخورد با نماینده ایالات متحده رویکرد ایران در این مذاکرات با مذاکرات قبلی تفاوت داشته است. این تفاوت از چه نظر مطرح میشود؟
در مذاکرات سال گذشته در ژنو آقای ویلیام برنز و آقای جلیلی ۴۵ دقیقه با هم مذاکره کردند. اگرچه این مذاکرات از سوی جناحی از اصولگرایان مورد شماتت قرار گرفت ولی آقای احمدی نژاد به صراحت از این ملاقات و مذاکره حمایت و اعلام کرد: “این ملاقات یک مذاکره بود و اتفاقا مذاکره خوبی هم بود”. اگر آقای جلیلی تابوى ملاقات و مذاکره با آمریکا را شکست، چرا در استانبول که نماینده آمریکا درخواست ملاقات کرده بود آن را اجابت نکرد و بدون اعلام دلیل خاصی آن را رد کرد؟ چه تفاوتی بین خانم اشتون و آقای برنز در این مورد وجود دارد که ما با یکی مذاکره میکنیم و با دیگری نه. ما با هیئت چینی و روسیه که به قطعنامهها رای مثبت دادند و برخی تحریمها را اجرا کردند و دیگر هیئتها مذاکره میکنیم. نماینده آمریکا هم جز تیم مذاکره کننده ۱+۵ است.
اتفاقا موضع آمریکایی ها در مسئله هستهای در حال حاضر از موضع اروپا نرمتر است. از یاد نبرده ایم که موضع خانم کلینتون در پذیرش غنی سازی خشم اروپا را در پی داشت. این رویکرد ما سازنده نیست. هوشمندی سیاسی ایجاب میکند که ما از همه ابزارها برای حل مسئله هستهای مان استفاده کنیم. ملاقات با برنز هم در این راستا قابل تفسیر است. آقای جلیلی با حمایتهایی که پشت سر خود دارد چه باکی از مذاکره دارد؟ اگر تابویی که مانع حتی احوالپرسی آقای خاتمی با کلینتون شد همچنان وجود دارد اساسا چرا دور میزی مینشینیم که نماینده آمریکا هم در آن حضور دارد و اگر دیگر آن تابو نیست چرا از این ظرفیت برای حل مشکل استفاده نکنیم.
بیماری «مشمشه» در کمین شهروندان
رئیس سازمان دامپزشکی با تاکید بر اینکه تا زمانی که مجوزی ورود حیوانی از سوی دامپزشکی صادر نشده است، نمی توان علت یک مشکل را این سازمان دانست گفت: در حال حاضر هدف سازمان دامپزشکی جلوگیری از انتقال بیماری “مشمشه” به انسانها است.
سید محسن دستور در گفتگو با مهر با بیان اینکه باغ وحش ارم زیرنظر سازمان دامپزشکی نبوده است، گفت: هنگامی که ببر سیبری وارد ایران شد، قرار بود که به میانکاله منتقل شود اما به باغ وحش ارم فرستاده شد.
وی افزود: از زماین که به سازمان دامپزشکی اعلام کردند که ببر تلف شده است نمونه ها به آزمایشگاه های داخلی و خارجی ارسال شد و پس از تایید بیماری مشمشه، برای جلوگیری از انتقال به انسانها اقداماتی انجام شد.
باغ وحش ارم در محاصره بازرسان
رئیس سازمان دامپزشکی از اقدامات قرنطینه ای در باغ وحش ارم خبر داد و گفت: گوشتخواران در فضایی مجزا تحت مراقبت هستند و هم اکنون این باغ وحش از سوی سازمان تحت کنترل است، ضمن آنکه با شعله پاشی و ضد عفونی از گسترش بیماری جلوگیری می شود.
دستور خاطرنشان کرد: هیچ یک از دامپزشکانی که در باغ وحش ارم مشغول به فعالیت هستند، زیرنظر سازمان دامپزشکی نیستند و شاغل باغ وحش محسوب می شوند.
وی بابیان اینکه ببرها تحت نظر سازمان محیط زیست و باغ وحش ارم قرار داشتند، افزود: از تاریخ ۱۰ دی ماه که ببر سیبری تلف شد، سازمان دامپزشکی در جریان امور قرار گرفت و اگر جابه جایی دام یا فرآورده های دامی با مجوز سازمان دامپزشکی صورت گیرد می توان ادعا کرد که سازمان دامپزشکی مقصر است.
رئیس سازمان دامپزشکی در پاسخ به این پرسش که آیا گزارشی برای انتقال این بیماری به انسان بوده است؟ گفت: تاکنون مشکلی برای انسانها گزارش نشده است و هدف سازمان دامپزشکی هم درشرایط کنونی جلوگیری از انتقال این بیماری به انسانها است.
دستور افزود: گزارشی از شیوع این بیماری به دیگر حیوانات شهری مانند گربه و سگ گزارش نشده است.
تهمینه میلانی: در جشنواره فیلم فجر شرکت نمی کنم
تهمینه میلانی گفت: من اصلا فرم حضور در جشنوارهی فیلم فجر را پر نکردهام.
این کارگردان که فیلم آخرش «یکی از ما دو نفر» در بخش «نوعینگاه» جشنوارهی فیلم فجر انتخاب شده است، در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: من اصلا متقاضی حضور در جشنواره نبودم و نمیدانم چرا اسم فیلمم در میان آن آثار اعلام شده، قرار دارد.
از اعدام جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی وحشت زدهایم
در واکنش به اجرای حکم اعدام دو تن دیگر از زندانیان سیاسی در زندانهای ایران، سازمان عفو بین الملل، بیانیه ای صادر نموده و نسبت به تداوم این روند ابراز نگرانی کرده است.
متن بیانیۀ اعتراضی عفو بین الملل به اعدام جعفر كاظمی و محمدعلی حاج آقایی، به قرار زیر است:
سازمان عفو بین الملل اعدام دو فعال سیاسی که در شهریورماه سال گذشته و در جریان اعتراضات مردمی پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری بازداشت شده بودند را محکوم کرد.
بنا به گزارش های منتشر شده جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی صبح روز گذشته چهارم بهمن ماه در زندان اوین تهران به دارآویخته شدند. هر دو به «محاربه»، «تبلیغ علیه نظام» و «ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران (PMOI)» محکوم شده بودند.
اعدام این دو زندانی، آخرین مورد از موج اعدام هایی است که طی آن مسئولان جمهوری اسلامی از ابتدای سال جدید میلادی حداقل 71 زندانی را اعدام کرده اند. بطور متوسط بیست اعدام در هقته انجام شده است و هزاران نفر نیز در صف اعدام قرار دارند.
مالکوم اسمارت، مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان عفو بین الملل گفت: "ما از اعدام جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی، و همینطور از تداوم استفاده از این مجازات شدیدا بی رحمانه در ایران وحشت زده هستیم. مانند بسیاری دیگر از قربانیان، این دو تن نیز از دادرسی عادلانه محروم بوده اند."
بنا بر گزارش ها، جعفر کاظمی برای ماه ها در زندان اوین توسط بازجویانش و جهت اجبار وی به اعترافات تلویزیونی مورد شکنجه قرار گرفت اما او از انجام اعترافات تلویزیونی خودداری کرد.
او و محمدعلی آقایی با یکدیگر محاکمه شدند. به گمان ما ایشان در اردیبهشت سال جاری به مرگ محکوم شدند، و درخواست تجدیدنظر ایشان در ماه های جولای و سپتامبر رد شد
اخراج بیش از ۳۰ نفر از کارگران واحد ۲ کشت و صنعت مهاباد
خبرگزاری هرانا - طی یک ماه گذشته کارفرمایان شرکت کشت و صنعت مهاباد اقدام به تعدیل نیرو نموده و بیش از ۳۰ نفر از کارگران خود را اخراج نموده اند.
کشت و صنعت مهاباد یکی از بزرگترین مجتمعهای تولیدی موجود در منطقه مهاباد است که تولیدات آن شامل مرغ مادر، مرغ گوشتی و جوجه یک روزه میباشد؛ همچنین بزرگترین کشتارگاه مرغ، گاو و گوسفند منطقه در این شرکت قرار دارد.
کشت و صنعت مهاباد یکی از بزرگترین مجتمعهای تولیدی موجود در منطقه مهاباد است که تولیدات آن شامل مرغ مادر، مرغ گوشتی و جوجه یک روزه میباشد؛ همچنین بزرگترین کشتارگاه مرغ، گاو و گوسفند منطقه در این شرکت قرار دارد.
براساس گزارش کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری، بالغ بر ۲۰ نفر از کارگران اخراجی بین ۵ تا ۱۰ سال سابقه کار در این شرکت را داشتند.
هر چند طی نیمه اول سال ۸۹ شرکت مذکور، از طرف بانک کشاورزی بیش از ۵ میلیارد تومان وام جهت ساماندهی و ارتقا سطح کیفی کارخانه دریافت نموده است، اما با این وجود، روز به روز فشار بر کارگران را افزایش داده و در حال حاضر نبود امنیت شغلی یکی از بزرگترین مشکلاتی است که کارگران با آن درگیر هستند.
به گفته یکی از این کارگران، اگر طی روزهای آینده کارفرمایان نسبت به جوجه ریزی واحد ۲ شرکت اقدام ننمایند، روزهای آتی شاهد موج وسیعتری از اخراج کارگران خواهیم بود.
وضعیت وخیم جسمی حسین رونقی ملکی
خبرگزاری هرانا - وضعیت جسمی حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی محبوس در بند امنیتی ۳۵۰ زندان اوین رو به وخامت گرویده است.
بنا به اطلاع گزارشگران ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران «هرانا»، یکی از کلیههای حسین رونقی ملکی به شدت متورم شده و این در حالی است که مسئولین زندان از رسیدگی به این زندانی سیاسی امتناع میکنند.
حسین رونقی ملکی تا به حال چندین نامه از شرح وقایعی که بر وی گذشته را خطاب به دادستان انقلاب تهران نگاشته اما مسئولین زندان با کارشکنی از ارسال نامههای وی ممانعت به عمل آوردهاند.
مسئولین زندان از بیماریهای جسمی این زندانی برای اعمال فشار بر وی استفاده میکنند و تاکنون هیچگونه رسیدگی پزشکی برای درمان عفونت دندان و کلیه وی انجام ندادهاند.
از سوی دیگر ماموران وزارت اطلاعات با کارشکنی در پرونده این زندانی از تودیع وثیقه یک میلیاردی وی ممانعت به عمل آوردهاند و از ملاقاتهای حضوری این زندانی با خانوادهاش جلوگیری میکنند.
حسین رونقی در آذر ماه سال ۸۸ بازداشت و به مدت یک سال در سلولهای انفرادی زندان اوین زیر شکنجههای روحی و جسمی شدید به سر میبرد. وی در مهر ماه سال جاری به ۱۵ سال زندان محکوم و این حکم توسط دادگاه تجدید نظر تایید گشت.
احضار ٣۰ تن از دانشجویان دانشگاه هنر تهران به کمیته انضباطی
خبرگزاری هرانا - با گذشت بیش از یک ماه از مراسم روز دانشجو و برگزاری تجمعات اعتراضی در چندین دانشگاه کشور، کماکان احضار دانشجویان به کمیته های انضباطی ادامه دارد و در همین رابطه ٣۰ تن از دانشجویان دانشگاه هنر تهران، به کمیته انضباطی آن دانشگاه احضار شده اند.
به گزارش جرس، رضایی، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان آن دانشگاه (از زیر مجموعه های دفتر تحکیم- طیف علامه) نیز در میان احضار شدگان می باشد.
علت این احضارها مربوط به بعد از روز دانشجوی امسال می باشد و اسامی کامل و مشخصات احضار شدگان بزودی منتشر خواهد شد.
گفتنی است پیش از این وحید نصرتی، هومن جعفری، سوین شیوا، مجید صادقی، حجت صحرایی و سعیدی را، دانشجویانی بودند که بعد از مراسم روز دانشجو توسط ماموران امنیتی دستگیر و بعد از هفته ها بازداشت، آزاد شده بودند.
کارشکنی مسئولان در تحویل اجساد اعدام شدگان
خبرگزاری هرانا - پس از اینکه دستگاه قضایی- امنیتی دو زندانی سیاسی به نام جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی را در زندان اوین اعدام کرد، اکنون از تحویل اجساد ایشان ممانعت به عمل می آورد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران "هرانا"، خانواده جعفر کاظمی که برای تحویل جسد وی به زندان اوین و ارگان های مربوطه مراجعه کرده اند، با کارشکنی مسئولان در این زمینه مواجه شده اند.
جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی، بامداد دوشنبه چهارم بهمن ماه، بدون اطلاع وکیل و خانواده در زندان اوین به دار آویخته شدند.
گفته می شود این دو زندانی سیاسی در روزهای آخر حیاتشان به شدت تحت فشار بازجویان وزارت اطلاعات جهت اخذ اعترافات تلوزیونی قرار داشتند.
جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی در اواخر شهریورماه ۸۸ بازداشت و از جمله متهمانی بودند که در دادگاههای نمایشی وقایع بعد از انتخابات محاکمه و توسط قاضی مقیسه که بازجوی ایشان در دهه ی شصت بوده، به اعدام محکوم شدند.
لازم به یادآوری ست که دستگاه قضایی- امنیتی حاکم بر کشور، عموما پس از اعدام زندانیان سیاسی، از تحویل اجساد ایشان به خانواده و بستگان سرباز می زند.
یکه تازی نیروهای امنیتی در زندان مرکزی ارومیه، مصداق بارز نقض حقوق زندانیان در ایران اطلاعیه مطبوعاتی
خبرگزاری هرانا - دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران روز گذشته با انتشار بیانیهای ضمن محکوم کردن اعدام حسین خضری زندانی سیاسی کرد به دستگاه امنیتی کشور هشدار داد که با فشار و به کار گیری خشونت در قبال زندانیان بیدفاع، نمیتواند مانع از انتشار گزارشات نقض حقوق بشر و گریز از مسولیت اعمال خود شود.
در بخشی از این بیانیه آمده است: «این تشکل از تمام وجدانهای بیدار میخواهد که به دفاع بدون تبعیض از تمامی زندانیان و قربانیان نقض حقوق بشر و توجه ویژه به آنچه که در زندان مرکزی ارومیه میگذرد، بپردازند.»
متن کامل این بیانیه که از سوی وب سایت رسمی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر شده است به قرار زیر است:
اطلاعیه مطبوعاتی
امروزه ضرورت مقابله با موارد اهم نقض حقوق بشر در جهان تدوین قانون و مقررات جدید نیست، بلکه تحقق ضمانت اجرایی برای قوانین بین المللی است تا جوامع و افراد پایبند به اصول تعریف شدهٔ انسانی بمانند و بر این اساس حقوق حداقلی انسانها از هر طبقه و نژادی حفظ شود.
امروزه ضرورت مقابله با موارد اهم نقض حقوق بشر در جهان تدوین قانون و مقررات جدید نیست، بلکه تحقق ضمانت اجرایی برای قوانین بین المللی است تا جوامع و افراد پایبند به اصول تعریف شدهٔ انسانی بمانند و بر این اساس حقوق حداقلی انسانها از هر طبقه و نژادی حفظ شود.
زندانیان سیاسی در جهان عموما و در ایران خصوصا که از دیرباز به دلیل «دگر اندیشی» به بند کشیده میشوند همواره از حداقل حقوق خود بازمی مانند و داغ و درفش آزار و اذیت بر پیکر ایشان مینشیند. این در حالیست که با در نظر گرفتن ماده پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده هفتم کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، «هیچکس را نمیتوان مورد آزار و شکنجه و یا مجازات و رفتارهای ظالمانه و غیر انسانی قرار داد که سلب کننده حقوق مدنی و اجتماعی فرد است.» هم چنین بسیاری دیگر از قوانین مصوب نظیر «کنوانسیون ضد شکنجه و رفتار یا مجازات خشن، غیر انسانی یا تحقیر کننده» که در سال ۱۹۸۴ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده و در سال ۱٩٨٧ یعنی پس از اینکه بیست دولت مفاد آنرا در مراجع قانونگذاری خود به تصویب رساندند، قابلیت اجرائی پیدا کرد، هر گونه شکنجه را ممنوع اعلام کرده و اعتلای رعایت و حرمت حقوق بشر و آزادیهای اساسی را متذکر میشوند.
در کشورما عدم پایبندی به قوانین تا جایی ست که حتی مسئولان از قانون اساسی جمهوری اسلامی که خود آن را تدوین نمودهاند نیز، تخطی مینمایند. (براساس اصل ۳۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «هتک حرمت و حیثیت محکومان به زندان بهر صورت ممنوع و مستوجب مجازات» اعلام شده است.) از سویی دیگر امروزه در جهان، سلول انفرادی به علت اینکه آسیبهای جسمی و روانی فراوانی را برای زندانی به بار میآورد، به خودی خود یک شکنجه تلقی میشود و حتی از جانب برخی مسئولان نظیر هاشمی شاهرودی، رئیس اسبق قوهٔ قضائیه، نیز نگهداری زندانی در سلول انفرادی امری خلاف قانون اعلام شده است؛ هم چنین براساس رای هیات عمومی دیوان عدالت اداری، بند ۴ ماده ۱۶۹ آیین نامه اجرایی سازمان زندانها مبنی بر اعمال مجازات حبس به صورت انفرادی تا یک ماه به عنوان تنبیه انضباطی فرد زندانی، امری خلاف قانون تشخیص داده شد؛ اما با تمام توضیحات فوق عملا شاهد این مهم هستیم که مجریان قانون راههای گریزی برای عبور ازهمین آئین نامه اجرایی سازمان زندانها، که بیشک نقاط تیرهٔ بسیاری در خود جای داده است، یافتهاند تا حقوق زندانیان به ویژه زندانیان سیاسی- عقیدتی را پایمال نمایند و از سلول انفرادی نه تنها به عنوان مجازات، که به منظور اعمال فشار بر ایشان بهره ببرند.
بر اساس آمار منتشر شده از سوی واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در دی ماه سال جاری دستکم ۲۷۳ مورد نقض موردی حقوق بشر در مورد زندانیان به ثبت رسیده است و بر همین اساس مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران اعلام میدارد که بند ۱۲ زندان مرکزی ارومیه، یکی از مصداقهای بارز نقض حقوق زندانیان در ایران محسوب میشود.
مسئولان این زندان در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۲ حسین خضری، زندانی سیاسی را به مکان نامعلومی منتقل میکنند. در پی این انتقال برخی از همبندیان این زندانی سیاسی محکوم به اعدام، به دلیل احتمال اجرای حکم اعدام ایشان، دست به اعتصاب غذا زده که به بهانههای واهی بلافاصله به سلول انفرادی منتقل میشوند. فشار بر این زندانیان به همین جا ختم نشده و روز به روز نیز افزایش یافته؛ تا جایی که درب بند ایشان از سوی مسئولان بسته، تمامی ملاقاتها قطع و حتی ایشان از حق هواخوری و برقراری تماس تلفنی با خانوادهها نیز به کل محروم میشوند. حسین خضری سرانجام در روز شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ (خبرها در رابطه با تاریخ دقیق اعدام این زندانی سیاسی متناقض است) بدون اطلاع وکیل و خانواده و در حالی که از چندین روز قبل تحت فشار شدید بازجویان وزارت اطلاعات به منظور اخذ اعترافات تلوزیونی قرار داشته، به دار آویخته میشود. با شنیدن خبر اعدام آقای خضری اما زندانیان بیشتری به صف اعتصاب میپیوندند و طبق روال پیشین مجددا برخی به سلول انفرادی و بعضا ادارهٔ اطلاعات ارومیه منتقل میشوند.
حبیب الله گلپریپور، احمد تموئی، علی احمد سلیمان، حسین میرزایی، جهانگیر بادوزاده، جعفر گوشوارهای و محمدامین عبدالهی اسامی برخی از زندانیان معترض زندان مرکزی ارومیه است که به همراه ارجان قریل، محمود بوداق و یاشار قره، سه تن از زندانیان کرد تبعه ترکیه محبوس در زندان مرکزی زنجان، در اعتراض به اعدام حسین خضری، دست به اعتصاب غذا زدند. در این میان حبیب الله گلپریپور و احمد تموئی که به ترتیب به اعدام و تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری محکوماند، به دلیل شرایط حاد جسمی پس از بیست روز امتناع از خوردن و آشامیدن، اعتصاب غذای خشک خود را شکستهاند و حسین میرزایی نیز بعد از ده روز اعتصاب غذا به دلیل وخامت شرایط جسمیاش به بهداری زندان منتقل و اعتصاب خود را شکست اما باقی زندانیان کماکان در اعتصاب غذا به سر میبرند و حال عمومی اکثر ایشان وخیم گزارش شده است.
نکتهٔ قابل توجه این است که علی احمد سلیمان (به مدت ۱۷ روز) و جهانگیر بادوزاه و قادر محمدزاده به دلیل اعلام اعتصاب غذا به اداره اطلاعات ارومیه و جعفرگوشوارهای و محمدامین عبدالهی به سلولهای انفرادی درون زندان منتقل شدهاند.
نکتهٔ قابل توجه این است که علی احمد سلیمان (به مدت ۱۷ روز) و جهانگیر بادوزاه و قادر محمدزاده به دلیل اعلام اعتصاب غذا به اداره اطلاعات ارومیه و جعفرگوشوارهای و محمدامین عبدالهی به سلولهای انفرادی درون زندان منتقل شدهاند.
از سوی دیگر براساس گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ظهر روز سوم بهمن ماه سال جاری رئیس زندان مرکزی ارومیه، رئیس حفاظت زندان، مدیر داخلی زندان به همراه ۳۰ تن از ماموران وزارت اطلاعات از جمله معاون مدیر کل اداره اطلاعات استان آذربایجان غربی با یورش به بند ۱۲ این زندان ضمن درآوردن تمامی لباسهای برخی از زندانیان و انتقال ایشان به محوطه زندان ارومیه اقدام به ضرب و شتم تمامی زندانیان بیدفاعی که بعضا به دلیل اعتصاب غذا، در شرایط جسمی حادی قرار دارند، نمودند و ایشان را به شدت مجروح کردند و کلیه لوازم شخصی آنها را تخریب و برخی وسایل نظیر دفتر خاطرات و یادداشت انها را ضبط نمودند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران با توجه به محوریت موضع خود در این اطلاعیه، ضمن محکوم کردن اعدام حسین خضری، به دستگاه امنیتی کشور هشدار میدهد که با فشار و به کار گیری خشونت در قبال زندانیان بیدفاع، نمیتواند مانع از انتشار گزارشات نقض حقوق بشر و گریز از مسولیت اعمال خود شود. هم چنین این تشکل از تمام وجدانهای بیدار میخواهد که به دفاع بدون تبعیض از تمامی زندانیان و قربانیان نقض حقوق بشر و توجه ویژه به آنچه که در زندان مرکزی ارومیه میگذرد، بپردازند. مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن هشدار در قبال اعمال هرگونه شکنجه خواستار آن است که کلیه آمران و عاملان آن تحت پیگردهای قانونی و بین المللی قرار گیرند.
دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
۴ بهمن ماه ۱۳۸۹ برابر با ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱
دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
۴ بهمن ماه ۱۳۸۹ برابر با ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱
یکی از نشریات دانشجویی دانشگاه علوم كشاورزی گرگان توقیف شود
خبرگزاری هرانا - نشريه دانشجويي دانشگاه علوم كشاورزي گرگان كه با عنوان ياردبستاني (راز) فعاليت مينمود توقيف شد.
به گزارش دانشجو نیوز، به دنبال توقیف این نشریه دانشجویی، مدير مسئول واعضا هيئت تحريه آن توسط "اطلاعات و امنيت استان گلستان" تحت بازجويي قرار گرفتند.
اين نشريه با انتشار ويژه نامه ای در ۱۶ آذر به حمايت از دانشجويان زنداني پرداخته بود. همچنین در این نشریه انتقادهايي از روند جاری کشور چاپ شده است.
گفتني است که بنابر گزارشات اعضاي اين نشريه تعليق شده اند.
تائید محکومیت شاهین زینعلی، فعال سیاسی
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در همین راستا اخطاریهای از طرف شعبهٔ اجرای احکام، با مهلت ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ مبنی بر معرفی شاهین زینعلی به زندان، تسلیم وثیقه گذار شده است.
لازم به ذکراست، نامبرده در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به دوسال و۹۱ روزحبس تعزیری محکوم شده بود.
این در حالیست که شاهین زینعلی در مورخه ۱۹ دیماه در منزل شخصی مهندس کرمانی در کرج بازداشت و به زندان رجایی شهر منتقل شده و اطلاعی از وضعیت ایشان در دست نیست.
دهها کارگر شرکت پارس متال در مقابل مجلس تجمع کردند
خبرگزاری هرانا - دهها نفر از كارگران شركت پارس متال كه از ماه ها پیش، حقوق معوقه خود را دریافت نكرده اند، روز دوشنبه، چهارم بهمن ماه در مقابل مجلس شورای اسلامی در تهران تجمع کردند.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، علیرضا محجوب، نماینده مجلس و دبیرکل خانه کارگر، روز دوشنبه با اشاره به این تجمع در نطق خود، از وزارت صنایع خواست تا هرچه سریعتر به مشكلات كارگران شركت پارس متال پایان دهد.
۳۰۰ تن از کارگران این شرکت در تابستان سال جاری نیز در اعتراض به پرداخت نشدن بیش از پنج ماه حقوق خود و تصمیم کارفرما به اخراج کارگران قراردادی، در مقابل دفتر ریاست جمهوری در تهران تجمع کرده بودند.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، علیرضا محجوب، نماینده مجلس و دبیرکل خانه کارگر، روز دوشنبه با اشاره به این تجمع در نطق خود، از وزارت صنایع خواست تا هرچه سریعتر به مشكلات كارگران شركت پارس متال پایان دهد.
۳۰۰ تن از کارگران این شرکت در تابستان سال جاری نیز در اعتراض به پرداخت نشدن بیش از پنج ماه حقوق خود و تصمیم کارفرما به اخراج کارگران قراردادی، در مقابل دفتر ریاست جمهوری در تهران تجمع کرده بودند.