محرومیت از تحصیل؛ "مجازات" صدها دانشجوی منتقد
کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران به مناسبت روز دانشجو، ۱۶ آذر ۱۳۸۹، گزارش بلندی درباره دانشجویان محروم شده از تحصیل منتشر کرده است. در این گزارش لیست اسامی ۲۱۷ دانشجوی محروم شده از تحصیل با ذکر نام دانشگاهی که در آن درس میخواندهاند وجود دارد. ۲۷ دانشجوی محروم شده از تحصیل نیز در گفتوگو با کمپین بینالمللی حقوق بشر از سازوکار محرومیتهای تحصیلی و روند به اصطلاح ستارهدار شدن خود گفتهاند.
در گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر مهمترین دلایل محروم شدن از تحصیل دانشجویان چنین ذکر شده است: عضویت در نشریات دانشجویی، شرکت در تظاهرات، عضویت در تشکلهایی سیاسی همچون دفتر تحکیم وحدت، فعالیت در زمینه حقوق زنان و البته بهایی بودن. ۸ نفر از ۲۷ دانشجویی که کمپین با آنها مصاحبه کرده است بهائی هستند. این گزارش به دانشجویان محروم شده از تحصیل در ۵ سال گذشته یعنی از سال ۱۳۸۴ تا مهرماه ۱۳۸۹ میپردازد.
هادی قائمی، سخنگوی کمپین بینالمللی حقوق بشر در گفتوگو با دویچه وله درباره موضع کمپین بینالمللی حقوق بشر درباره وضعیت این دانشجویان چنین میگوید: « به نظر ما نکته بسیار مهم این است که محرومیتهای تحصیلی، سیاست درازمدتی را دنبال میکند. تا در حقیقت کسانی که منتقد هستند و توانایی این را دارند که منتقد وضع موجود باشند، حالا چه در دانشگاه و چه در هر جای دیگری کلا از لایههای مدیریتی آینده کشور چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی حذف شوند. میخواهند در سالهای آینده کسانی که دارای درجههای عالی علمی هستند شامل هیچ کدام از این معترضان نباشند. ما این را یک روند بسیار خطرناک میبینیم برای آینده کشور که چنین مغزهای متفکر و منتقدی که میتوانند به شکوفایی کشور کمک کنند از این فرصت محروم شوند.»
دانشجویان ستارهدار
اما کمپین بینالمللی حقوق بشر چهگونه توانسته نام ۲۱۷ دانشجوی محروم شده از تحصیل را باذکر جزئیاتی همچون نام دانشگاه، رشتهای که در آن درس میخواندهاند، دلایل محرومیت از تحصیل و... را بهدست بیاورد؟
سخنگوی کمپین در جواب این سوال به دویچه وله میگوید: «این گزارش طی چهار ماه گذشته تهیه شده و منابعی که لیست ۲۱۷ نفره از آن درآمده شامل اطلاعات کمپین، اطلاعاتی که فعالین دانشجویی در ایران مهیا کردند، همچنین سازمانهای بسیاری که در این زمینه تشکیل شدهاند، مانند "شورای دفاع از حق تحصیل" و گزارشهایی که سازمانهای دیگری مانند " دفتر ادوار تحکیم وحدت" و سایتهای دانشجویی معتبر گزارش داده بودند تهیه شده است. ما این اسامی را از ابعاد مختلف تایید کردیم و مطمئن شدیم که حداقل افرادی است که اسامیشان وجود دارد و تعداد بسیاریشان را هم مستقیما چک کردیم. باید اضافه کنم که این اسامی به هیچ وجه کامل نیست و از وقتی که گزارش منتشر شده اسامی جدیدی با مدارک برای ما فرستاده شده که به روز خواهد شد. همچنین میدانیم که صدها دانشجوی دیگری که از تحصیل محروم شدهاند، ترجیح میدهند به دلایل مختلف اسمشان مطرح و علنی نشود.»
عبارت "نقص پرونده" بهجای ستارهها
در گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران درباره دانشجویان محروم شده از تحصیل، به پابرجا بودن ستارهها کنار اسامی فعالین دانشجویی منتها به شکل دیگری اشاره شده است. در این گزارش آمده است: « استفاده از ستاره توسط وزارت علوم، در راستای ساده کردن یک سیستم شماره گذاری از صفر تا ۵ بوده است. کد۱ مانند سه ستاره، برای یک پرونده مردود استفاده می شود. کد های صفر و ۲، مانند دو ستاره بیانگر یک "پرونده ناقص" است. کد ۳ و ۴ یعنی قبولی و کد۵ ، مانند ۱ و ۲ ستاره نشان می دهند که دانشجو باید تعهد نامه امضا کند.»
در ادامه گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر درباره ستارها کنار اسامی دانشجویان آمده است: «در عمل، وزارت علوم دیگر روی کارنامه متقاضیان، ستاره چاپ نمی کند، که در واقع فقط فرم ساده تری از کدگذاری از صفر تا ۵ بود. بعضی متقاضیان که سابقه فعالیت های صنفی و دانشجویی دارند و یا بهایی هستند هنوز نامههایی دریافت می کنند که در آن به آنان گفته شده است تا به وزارت علوم بروند و یا وقتی نمی توانند به کارنامه های خود روی اینترنت دست بیابند یا با عبارت "نقض پرونده" روبهرو شده ناچار به مراجعه به وزارت علوم می شوند.»
هادی قائمی معتقد است در روند ستارهدار شدن دانشجویان وزارت علوم ایران یا نهادهای علمی هیچ دخالتی ندارند. او وزارت اطلاعات ایران را مسئول ستارهدار شدن فعالین دانشجویی میداند و میگوید: «مهمترین نکتهای که در گزارش کمپین به آن اشاره شده این است که تمامی این دانشجویان از نظر علمی قبول شده و واجد شرایط تحصیل بودهاند. نکته دوم اینکه وزارت اطلاعات این تصمیمات را میگیرد. یک نهادی که هیچ ربطی به مراکز علمی و سنجش ندارد. تنها و تنها به دلایل سیاسی و به دلیل فعالیتهای دانشجویان وزارت اطلاعات است که افراد را از تحصیل محروم میکند. مگر اینکه در مواردی تعهدنامه بدهند ویا دانشجویان با آنها همکاری کنند. در حقیقت این روند جزئی از سلطه وزارت اطلاعات بر نهادهای آموزش عالی ایران است که از طریق دستگیریها و نمونههای دیگری هم این سیاست دنبال میشود.»
«وزارت اطلاعات ستارهها را میدهد»
پویان محمودیان یکی از ۲۷ دانشجوی محروم شده از تحصیل که کمپینبینالمللی حقوق بشر با آنها مصاحبه کرده گفته است: «...در جلسه سوم شخصی که اطلاعات بسیار جامعی در مورد بنده داشت وارد صحبت دوستانه شد. گفت اگر تعهد کتبی برای عدم فعالیت سیاسی بدهم ممکن است مشکلی برای ادامه تحصیلم پیش نیاید. ولی میبایست از آن پس هیچگونه موضعگیری پیرامون اتفاقات گذشته و بحث شکنجهها نداشته باشم. همینطور پیشنهاد همکاری با وزرات اطلاعات را نیز مطرح کرد. گفت اگر درخواست همکاری با برادران وزارت را قبول کنی و مصداق همکاری هم در رابطه بودن و دیدارهای هفتگی با ماموران را داشتن و … عنوان کرد. می گفت صرفا می خواهیم بدانیم نظر شما در مورد فعالیت های دانشجویی چیست و…. تضمین می دهم که برای ادامه تحصیلت در مقطع فوقلیسانس مشکلی پیش نخواهد آمد. بنده تعهد عدم فعالیت سیاسی را پذیرفتم اما درخواست همکاری را رد کردم.»
گزارش تازه کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران بازه زمانی ۱۳۸۴ تا مهر ماه ۱۳۸۹ را در بر میگیرد. هادی قائمی سخنگوی کمپین درباره اینکه ستارهدار شدن دانشجویان در این ۵ سال چه روندی را طی کرده است، به دویچه وله میگوید: « در این پنج سال یعنی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ روی هم رفته دو روند را مشاهده میکنیم. یکی همان دخالت وزارت اطلاعات است، نه تنها در مرحله کمیتههای انضباطی و احضار دانشجویان و تعلیقشان از تحصیل بلکه در زمینه سنجش و امتحانات کنکور. این روند در سالهای قبل وجود نداشته است. اینکه وزارت اطلاعات در این حد دخالت کند بیسابقه است. وقتی به آمار دانشجویانی که در این لیست آمده است نگاه میکنیم میبینیم که هر سال سیر صعودی داشته بهخصوص در سال تحصیلی کنونی، تعداد دانشجویان محروم از تحصیلی که اسامیشان را توانستهایم جمع کنیم بالاتر از ۵۰ نفر بوده است. روی هم رفته کمیت این روند رابطه مستقیمی با سرکوبهایی که در دانشگاهها در این چند سال انجام شده، دارد.»
ستارههای دانشجویان بهائی
بسیاری از ۲۱۷ دانشجویی که اسامیشان در لیست کمپین بینالمللی حقوق بشر به عنوان دانشجویان محروم از تحصیل آمده، بهائی هستند. هادی قائمی معتقد است روند محرومیت از تحصیل برای دانشجویان بهایی بسیار شبیه دیگر فعالین دانشجویی است و ادامه میدهد: «دانشجویان بهائی که از تحصیل محروم شدهاند یا در مرحله کنکور بوده است که به آنها گفته شده پرونده ناقص است و حق ثبتنام ندارند یا اینکه اگر در حین تحصیل در دانشگاه بودهاند، شناسایی و بلافاصله اخراج شدهاند.»
حسین کرمانی
تحریریه: فرید وحیدی
تحریریه: فرید وحیدی
جعفر پناهی به عنوان داور "برلیناله" انتخاب شد
جعفر پناهی، فیلمساز ایرانی، به عنوان داور جشنواره فیلم برلین "برلیناله" انتخاب شد. دیتر کوسلیک، رئیس این جشنواره، روز دوشنبه (۱۵ آذر / ۶ دسامبر) در این باره گفت: «ما بسیار امیدواریم که جعفر پناهی بتواند به عنوان داور بینالمللی در شصتویکمین جشنواره فیلم برلین شرکت کند. فیلم "بادکنک سفید" جعفر پناهی در سال ۱۹۹۵ جایزه "دوربین طلایی" را از جشنواره سینمایی کن برنده شد و فیلم آفساید در سال ۲۰۰۶ جایزه "خرس نقرهای" را برای بهترین کارگردانی در جشنواره برلین از آن خود ساخت. فیلم "دایره" نیز در سال ۲۰۰۰ بهترین فیلم جشنواره سینمایی ونیز شناخته شد.
افشای طرح دفاعی ناتو برای کشورهای بالتیک توسط ویکیلیکس
ویکیلیکس روز سهشنبه (۷ دسامبر)، اسناد دیپلماتیک تازهای منتشر کرد که روزنامهی بریتانیایی «گاردین» بخشهایی از آن را نقل کرده است. طبق این اسناد، قرار بوده نقشهی دفاعی ناتو برای لهستان در مقابله با تهدید روسیه، همچنین به کشورهای بالتیک یعنی استونی، لتونی و لیتوانی گسترش یابد.
در این اسناد آمده که دیپلماتهای آمریکایی به حساسیت این موضوع آگاه بودهاند و بنابراین از کشورهای بالتیک خواستهاند دربارهی این نقشهها کاملا سکوت کنند، تا این امر باعث ناخشنودی روسیه نشود.
لطمه به سیاست اوباما در قبال روسیه
ناظران سیاسی معتقدند که افشای این موضوع که ناتو میخواسته از جمهوریهای سابق شوروی در مقابل مسکو دفاع کند، میتواند تلاشهای باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا را برای بهبودبخشیدن به مناسبات با روسیه ناکام سازد. در زمان ریاستجمهوری جرج دبلیو بوش، مناسبات میان دو کشور به سردی گراییده بود.
افزون بر آن، ظاهرا دیپلماتهای آمریکایی نگران بودهاند که این نقشهها با استراتژی رسمی ناتو پس از پایان جنگ سرد، مبنی بر دشمن نشمردن روسیه، سازگار نیست.
به گزارش «گاردین»، در پیامی به امضای آیو اچ. دالدر فرستادهی آمریکا در ناتو، به تاریخ اکتبر ۲۰۰۹ آمده است: «کشورهای بالتیک، فدراسیون روسیه را آشکارا تهدیدی امنیتی برای آینده میبینند و خواهان نقشهای اضطراری برای مقابله با این تهدید هستند».
خاطرات تلخ جنگ در گرجستان
بویژه جنگ میان روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ خاطرات دردآوری را برای کشورهای بالتیک زنده کرده است. روزنامهی آمریکایی «نیویورک تایمز» نیز، از یکی از پیامهای سفارت آمریکا در ریگا نقل کرده: «رویدادهای گرجستان، خبرها و بحثهای اینجا را بیش از هر رویدادی در گذشتهی نزدیک تحت تاثیر قرار داده است. مردم لتونی فکر میکنند که این حوادث به سادگی میتواند برای آنان هم روی دهد».
«گاردین» همچنین از اسناد افشاشده توسط ویکیلیکس نقل کرده که نمایندگان ناتو، در ماه ژانویهی سال ۲۰۱۰ با این نقشهی دفاعی موافقت کردهاند. بر پایهی آن، کشورهای بالتیک مشترکا با لهستان در یک منطقهی دفاعی تازه با نام رمز «عقاب نگهبان» گنجانده شدهاند.
تلاشهای قبلی کشورهای اروپای شرقی، برای گرفتن تضمینهای امنیتی از ناتو، با مقاومت اروپای غربی و بویژه آلمان ناکام ماند. علت این مقاومتها، ترس از ناخشنودی روسیه بود.
جنبش جدید دانشجویی ایران
۱۶ آذر دیگری از راه میرسد با فضایی بسیار متفاوت در مقایسه با همه ۵۶ سال گذشته. این تفاوت هم به زمینه سیاسی امروز ایران بازمیگردد و هم به شرایط و ذهنیت موجود در حرکتها و جنبش دانشجویی.
جنبش دانشجویی به خاطر دوام و پایداری در زمان به بخشی از حافظه جمعی جامعه و نهادی نمادین و نامرئی تبدیل شده که حتی در شرایط دشوار و عدم وجود تشکلهای دانشجویی هم از نسلی به نسل دیگر دانشجو منتقل میشود. هیج حکومتی در نیم قرن گذشته نتوانسته است روح ۱۶ آذر را در کالبد دانشگاه از میان ببرد.
آن چه که امروز در دانشگاهها و جامعه ایران میگذرد نشان از تحولاتی فکری و جامعهشناسانه دارد که با گذشتهها بسیار متفاوت است. انتخابات سال ۱۳۸۸ و جنبش اعتراضی پس از آن وزن اجتماعی جدید و غیرقابل انکار دانشجویان و دانشگاه را به نمایش گذاشت. جنبش دانشجویی و دانشگاه بیش از هر زمان دیگر در مرکز جامعه و نیروهای زنده جامعه که برای تغییر شرایط تلاش میکنند قرار دارد.
روی خط تاریخ
حرکتهای دانشجویی در شکل اولیه آن در میان اولین جوانانی که از ایران برای تحصیل به خارج از ایران رفتند یا موسسات آموزش عالی جدید نوبنیاد پا گرفت. گروههای دانشجویی با وجود کمیت ناچیز خود سهم مهمی در تحول فضای فرهنگی و سیاسی آن زمان ایران بر عهده داشتند. اما برای سخن گفتن از جنبش دانشجویی باید به سراغ سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ رفت.
جامعه پرالتهاب ایران این دوره شاهد تاثیر متقابل جنبش دانشجویی و جنبشهای سیاسی و اجتماعی در بطن جامعه بود. در این سالها دانشگاههای ایران دومین مرحله گسترش کمی خود را طی میکردند و تعداد دانشجویان از ۲۴۰۰ نفر در سال ۱۳۲۰ به حدود ۱۰ هزار نفر در سال ۱۳۳۲ رسیده بود. ویژگی مهم جنبش دانشجویی این دوره ارتباط آن با سایر جنبشهای مدنی و سندیکایی بهویژه جنبش کارگری و نیز مشارکت فعال در رویدادهای سیاسی است. دو نیروی سیاسی اصلی آن زمان یعنی حزب توده ایران و جبهه ملی از نفوذ فراوانی در دانشگاه برخوردار بودند و تشکلهای دانشجویی هم تا حدود زیادی از این فضا و دستهبندی سیاسی تاثیر میگرفتند. آن چه در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشکده فنی دانشگاه تهران گذشت بازتاب همین واقعیت اساسی بود.
دهه ۱۳۴۰ آغاز دیگری برای جنبش دانشجویی بود. حرکتهای دانشجویی این دوره چون گذشته نوعی آیینه تحولات بیرونی جامعه بودند. ولی همزمان و برای نخستین بار به خاطر بسته بودن فضای عمومی هسته اصلی فعالیت گروههای سیاسی نوظهور (حرکتهای مسلحانه) به داخل دانشگاه منتقل شد. سالهای ۴۰ دوران رونق جنبشهای اعتراضی جوانان و روحیه طغیانی این گروه جدید اجتماعی هم به شمار میرود. حرکتهای دانشجویی در این دوره برای نخستین بار شاهد شکلگیری گروههای اسلامگرا در میان دانشجویان بودند.
جنبش دانشجویی و انقلاب ۱۳۵۷
جنبش دانشجویی دهه ۵۰ شمسی در داخل و خارج کشور (کنفدراسیون دانشجویی) در بخش اصلی و فعال خود جنبشی انقلابی بود و با وجود طرح برخی مطالبات دمکراتیک برای دمکراسی مبارزه نمیکرد. بدنه اصلی و فعالین جنبش دانشجویی اعضای سازمانهای سیاسی بودند که در برنامه آنها گذار به جامعه باز و دمکراتیک جای چندانی نداشت. برای نسل دانشجویی که من هم به آن تعلق داشتم حتا شعار دمکراسی با محتوای دمکراتیک طرح نمیشد. در فرهنگ سیاسی مسلط بر دانشگاه آن سالها دمکراسی به معنای جامعه باز و آزاد بیشتر درکی بورژوایی و صوری بود. این نسل پیش از آن که دمکرات و آزادیخواه باشد انقلابی، ضد امپریالیست و طرفدار عدالت اجتماعی و تغییرات رادیکال بود. سرنوشت انقلاب و سرنوشت جنبش دانشجویی به گونهای با یکدیگر پیوند خورده بود.
انقلاب فرهنگی و سرکوب سیاسی به بهار کوتاه آزادی گروههای دانشجویی که بیشتر نماینده احزاب و گروهها بودند پایان داد. دانشجویان پیشگام (فدائیان خلق)، دمکرات (حزب توده ایران)، مبارز (پیکار و گروههای نزدیک آن)، و مسلمان (مجاهدین خلق) با وجود نفوذ در میان دانشجویان همان سرنوشت تلخ احزاب مادر را پیدا کردند. انجمن اسلامی (دفتر تحکیم وحدت) تنها گروه دانشجویی بود که به صورت تشکل رسمی و حکومتی در دانشگاهها به فعالیت خود ادامه داد.
انجمنهای اسلامی حکومتی از اوایل دهه ۱۳۷۰ بهتدریج از گفتمان رسمی فاصله گرفتند. آن چه که در ۲۰ سال گذشته به طور مداوم بازتولید شده تحول تدریجی تشکلهای دانشجویی دولتی به تشکلهای دانشجویی منتقد و گسترش گروههای دانشجویی مستقل است. انجمنهای اسلامی دانشجویی که زمانی به عنوان تنها تشکل مجاز دانشجویی به نوعی بازوی اجرایی دولت در جریان "انقلاب فرهنگی" اول و ابزار کنترل سیاسی و امنیتی در درون دانشگاه به شمار میرفتند در دهه هفتاد به موتور پروژه سیاسی اصلاحات و جنبش دوم خرداد تبدیل شدند. بسیاری از رهبران جوان جنبش اعتراضی در درون همین تشکلهای دولتی منتقد تربیت شدند. از سوی دیگر دانشگاه برای نخستین بار از نیمه سالهای ۱۳۷۰ شاهد رشد نیروهای مستقل دانشجویی است.
دورنمای جدید جنبش دانشجویی
دانشگاههای ایران در ۱۵ سال گذشته در مرکز تحولات اجتماعی و سیاسی ایران قرار داشتهاند. نقش دانشجویان بهویژه به دلیل گسترش کمی و جغرافیایی آموزش عالی برجستگی و اهمیت خاصی پیدا کرده است. در ایران اکنون بیش از ۳.۸ میلیون دانشجو تحصیل میکنند که حدود پنج درصد کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند. پراکندگی این گروه بزرگ اجتماعی در بیش از ۱۲۰ شهر سبب شده که دانشجویان در همه نقاط شهری مهم ایران حضوری فعال داشته باشند و گاه چهره برخی شهرهای متوسط و کوچک را دگرگون کنند.
با نگاهی دوباره به رویدادهای سالهای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ شاید بتوان گفت که انتخابات دوم خرداد نقطه شروع تاثیرگذاری سیاسی جامعه دانشجویی ایران در دوره پس از "انقلاب فرهنگی" بود. از آن زمان دانشگاه به یکی از نیروی های اصلی جامعه مدنی در مبازره برای دمکراسی و یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران تبدیل شده است.
این جهش معنادار به نگاه و فرهنگ جدیدی است که در فرهنگ دانشجویی و دانشگاه به وجود آمده است. جنبش دانشجویی کنونی دارای سه ویژگی اصلی است:
نخست آن که نسل جدید دانشجویی ایران از انقلاب و آرمانخواهی انقلابی و آرزوهای بلندپروازانه دست کشیده و با واقعبینی به دنبال پیشبرد امر دمکراسی است. دمکراسی و تغییرات دمکراتیک در جامعه به دغدغه اصلی حرکتهای دانشجویی تبدیل شده که در درون خود کثرتگراست.
ویژگی دوم به استقلال روزافزون این جنبش از نیروهای سیاسی و طرح مستقل مطالبات سیاسی برمیگردد. در دهههای گذشته حرکتهای دانشجویی بیشتر در رابطه با تشکلهای سیاسی (یا متمایل به احزاب سیاسی) مطرح میشدند. درک علت این گرایش در شرایط ایران چندان دشوار نیست. در حقیقت به دلیل محدویتهای سیاسی و سرکوب در ایران تشکلهای دانشجویی بیشتر نقش احزاب را بازی میکردند. نوع مشارکت دانشجویان در جنبش سبز و نگاه انتقادی آنها به تجربه دوره اصلاحات به جنبش دانشجویی هویت جدیدی داده است. جنبش دانشجویی امروز بیش از آن که نماینده حزب یا گروه خاصی باشد مطالباتی برای همه جامعه به میان میکشد.
ویژگی سوم حضور و نقش بیسابقه دختران دانشجو در حرکتهای دانشجویی است. این گرایش که بازتاب تغییرات فرهنگی ژرف در داخل جامعه ایران است یکی از ابعاد دمکراتیک جنبش دانشجویی را هم تشکیل میدهد.
بهای کم دادن به مطالبات صنفی
یکی از ضعفهای تاریخی جنبش دانشجویی برخورد ابزاری با مطالبات صنفی یا بیتوجهی به آن است. دانشگاههای ایران با وجود مشکلات پرشمار تحصیلی و رفاهی و سیاستهای دولتی که به کیفیت آموزش لطمه میزند، شاهد فعال شدن جنبش صنفی نیست و ما با نوعی افکار عمومی ناراضی، ولی خاموش دانشجویی روبهرو هستیم. در سالهای گذشته انجمنهای صنفی که میتوانستند شاید به صورت هستههای اولیه جنبش صنفی عمل کنند بهتدریج به حاشیه رانده شدند. تشکلهای دانشجویی قادر نیستند به طور فعال از حقوق صنفی دانشجویان دفاع کنند و به طرح مشکلات رفاهی و تحصیلی روزمره بپردازند. این مشارکت صنفی در حقیقت به معنای دمکراتیزه کردن فضای دانشگاه و تمرین جامعه مدنی، مشارکت و دمکراسی برای جوانانی است که باید فردا به دل جامعه بروند. فعالیت مدنی و صنفی کنار گذاشتن سیاست نیست، بلکه گونه دیگری از مشارکت و یادگیری سیاسی و مدنی است.
در ایران شرایط سیاسی همواره بحرانهای مهمی را به جنبش دانشجویی تحمیل کرده است. همزمان به نظر میرسد پرهزینه بودن فعالیتهای سیاسی (زندان، محرومیت از تحصیل، ستارهدار شدن...) سبب شود بخشهای مهمی از دانشجویان با وجود همسویی با جنبش مطالباتی سیاسی در عمل به میدان نیاید و گاه حتی مطالبات صنفی ساده و ضروری هم نتواند راه مشارکت گسترده دانشجویی را باز کند. سرکوب سیاسی تشکلهای دانشجویی فعال و منتقد را با محدودیت مواجه میکند و در نبود کنشگران اجتماعی در عمل دانشگاهها نوعی خلاء مدنی را زندگی میکند. این دور باطل در چند دهه گذشته سبب گسستهای دائمی در جنبش دانشجویی و به وجود نیامدن تشکلهای مستقل و غیرجناحی هم شده است.
دانشگاهها و تشکلهای دانشجویی در مقایسه با اروپا تجربه ناچیزی در زمینههای صنفی دارند. ضعف جنبش صنفی در حقیقت ضعف جامعه مدنی و تجربه مدنی در درون دانشگاه است. جای خالی جنبش صنفی که بتواند گروههای های گسترده دانشجویی را برای دفاع از حقوق دانشجویان و طرح مطالبات آموزشی و مدنی به میدان آورد سبب شده وزارت علوم در دستاندازی بیسابقه خود به زندگی دانشگاهی و دانشجویی با مقاومت جدی و گسترده مواجه نشود.
۱۶ آذر فقط روزی برای بزرگداشت تاریخی پرافتخار نیست. باید با نگاه آسیبشناسانه به گذشته دورنماهای جدیدی در برابر جنبش گشود. آیا فرهنگ و ذهنیت امروزی جنبش زمینه مساعدی برای این بازنگری را فراهم کرده است؟
دانشگاه امسال در شرایط ویژه و دشواری به استقبال ۱۶ آذر میرود. فشار روزافزون به دانشجویان و استادان فضای ویژهای در دانشگاه را به وجود آورده است. شاید در همه سالهای گذشته شکاف میان حکومت و فرهنگ دانشگاه و دانشجویان تا این اندازه عمیق نبوده است، شکافی که دانشگاه را به نماد جامعه مدنی امروز ایران تبدیل کرده است.
جنبش دانشجویی به خاطر دوام و پایداری در زمان به بخشی از حافظه جمعی جامعه و نهادی نمادین و نامرئی تبدیل شده که حتی در شرایط دشوار و عدم وجود تشکلهای دانشجویی هم از نسلی به نسل دیگر دانشجو منتقل میشود. هیج حکومتی در نیم قرن گذشته نتوانسته است روح ۱۶ آذر را در کالبد دانشگاه از میان ببرد.
آن چه که امروز در دانشگاهها و جامعه ایران میگذرد نشان از تحولاتی فکری و جامعهشناسانه دارد که با گذشتهها بسیار متفاوت است. انتخابات سال ۱۳۸۸ و جنبش اعتراضی پس از آن وزن اجتماعی جدید و غیرقابل انکار دانشجویان و دانشگاه را به نمایش گذاشت. جنبش دانشجویی و دانشگاه بیش از هر زمان دیگر در مرکز جامعه و نیروهای زنده جامعه که برای تغییر شرایط تلاش میکنند قرار دارد.
روی خط تاریخ
حرکتهای دانشجویی در شکل اولیه آن در میان اولین جوانانی که از ایران برای تحصیل به خارج از ایران رفتند یا موسسات آموزش عالی جدید نوبنیاد پا گرفت. گروههای دانشجویی با وجود کمیت ناچیز خود سهم مهمی در تحول فضای فرهنگی و سیاسی آن زمان ایران بر عهده داشتند. اما برای سخن گفتن از جنبش دانشجویی باید به سراغ سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ رفت.
جامعه پرالتهاب ایران این دوره شاهد تاثیر متقابل جنبش دانشجویی و جنبشهای سیاسی و اجتماعی در بطن جامعه بود. در این سالها دانشگاههای ایران دومین مرحله گسترش کمی خود را طی میکردند و تعداد دانشجویان از ۲۴۰۰ نفر در سال ۱۳۲۰ به حدود ۱۰ هزار نفر در سال ۱۳۳۲ رسیده بود. ویژگی مهم جنبش دانشجویی این دوره ارتباط آن با سایر جنبشهای مدنی و سندیکایی بهویژه جنبش کارگری و نیز مشارکت فعال در رویدادهای سیاسی است. دو نیروی سیاسی اصلی آن زمان یعنی حزب توده ایران و جبهه ملی از نفوذ فراوانی در دانشگاه برخوردار بودند و تشکلهای دانشجویی هم تا حدود زیادی از این فضا و دستهبندی سیاسی تاثیر میگرفتند. آن چه در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشکده فنی دانشگاه تهران گذشت بازتاب همین واقعیت اساسی بود.
دهه ۱۳۴۰ آغاز دیگری برای جنبش دانشجویی بود. حرکتهای دانشجویی این دوره چون گذشته نوعی آیینه تحولات بیرونی جامعه بودند. ولی همزمان و برای نخستین بار به خاطر بسته بودن فضای عمومی هسته اصلی فعالیت گروههای سیاسی نوظهور (حرکتهای مسلحانه) به داخل دانشگاه منتقل شد. سالهای ۴۰ دوران رونق جنبشهای اعتراضی جوانان و روحیه طغیانی این گروه جدید اجتماعی هم به شمار میرود. حرکتهای دانشجویی در این دوره برای نخستین بار شاهد شکلگیری گروههای اسلامگرا در میان دانشجویان بودند.
جنبش دانشجویی و انقلاب ۱۳۵۷
جنبش دانشجویی دهه ۵۰ شمسی در داخل و خارج کشور (کنفدراسیون دانشجویی) در بخش اصلی و فعال خود جنبشی انقلابی بود و با وجود طرح برخی مطالبات دمکراتیک برای دمکراسی مبارزه نمیکرد. بدنه اصلی و فعالین جنبش دانشجویی اعضای سازمانهای سیاسی بودند که در برنامه آنها گذار به جامعه باز و دمکراتیک جای چندانی نداشت. برای نسل دانشجویی که من هم به آن تعلق داشتم حتا شعار دمکراسی با محتوای دمکراتیک طرح نمیشد. در فرهنگ سیاسی مسلط بر دانشگاه آن سالها دمکراسی به معنای جامعه باز و آزاد بیشتر درکی بورژوایی و صوری بود. این نسل پیش از آن که دمکرات و آزادیخواه باشد انقلابی، ضد امپریالیست و طرفدار عدالت اجتماعی و تغییرات رادیکال بود. سرنوشت انقلاب و سرنوشت جنبش دانشجویی به گونهای با یکدیگر پیوند خورده بود.
انقلاب فرهنگی و سرکوب سیاسی به بهار کوتاه آزادی گروههای دانشجویی که بیشتر نماینده احزاب و گروهها بودند پایان داد. دانشجویان پیشگام (فدائیان خلق)، دمکرات (حزب توده ایران)، مبارز (پیکار و گروههای نزدیک آن)، و مسلمان (مجاهدین خلق) با وجود نفوذ در میان دانشجویان همان سرنوشت تلخ احزاب مادر را پیدا کردند. انجمن اسلامی (دفتر تحکیم وحدت) تنها گروه دانشجویی بود که به صورت تشکل رسمی و حکومتی در دانشگاهها به فعالیت خود ادامه داد.
انجمنهای اسلامی حکومتی از اوایل دهه ۱۳۷۰ بهتدریج از گفتمان رسمی فاصله گرفتند. آن چه که در ۲۰ سال گذشته به طور مداوم بازتولید شده تحول تدریجی تشکلهای دانشجویی دولتی به تشکلهای دانشجویی منتقد و گسترش گروههای دانشجویی مستقل است. انجمنهای اسلامی دانشجویی که زمانی به عنوان تنها تشکل مجاز دانشجویی به نوعی بازوی اجرایی دولت در جریان "انقلاب فرهنگی" اول و ابزار کنترل سیاسی و امنیتی در درون دانشگاه به شمار میرفتند در دهه هفتاد به موتور پروژه سیاسی اصلاحات و جنبش دوم خرداد تبدیل شدند. بسیاری از رهبران جوان جنبش اعتراضی در درون همین تشکلهای دولتی منتقد تربیت شدند. از سوی دیگر دانشگاه برای نخستین بار از نیمه سالهای ۱۳۷۰ شاهد رشد نیروهای مستقل دانشجویی است.
دورنمای جدید جنبش دانشجویی
دانشگاههای ایران در ۱۵ سال گذشته در مرکز تحولات اجتماعی و سیاسی ایران قرار داشتهاند. نقش دانشجویان بهویژه به دلیل گسترش کمی و جغرافیایی آموزش عالی برجستگی و اهمیت خاصی پیدا کرده است. در ایران اکنون بیش از ۳.۸ میلیون دانشجو تحصیل میکنند که حدود پنج درصد کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند. پراکندگی این گروه بزرگ اجتماعی در بیش از ۱۲۰ شهر سبب شده که دانشجویان در همه نقاط شهری مهم ایران حضوری فعال داشته باشند و گاه چهره برخی شهرهای متوسط و کوچک را دگرگون کنند.
با نگاهی دوباره به رویدادهای سالهای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ شاید بتوان گفت که انتخابات دوم خرداد نقطه شروع تاثیرگذاری سیاسی جامعه دانشجویی ایران در دوره پس از "انقلاب فرهنگی" بود. از آن زمان دانشگاه به یکی از نیروی های اصلی جامعه مدنی در مبازره برای دمکراسی و یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران تبدیل شده است.
این جهش معنادار به نگاه و فرهنگ جدیدی است که در فرهنگ دانشجویی و دانشگاه به وجود آمده است. جنبش دانشجویی کنونی دارای سه ویژگی اصلی است:
نخست آن که نسل جدید دانشجویی ایران از انقلاب و آرمانخواهی انقلابی و آرزوهای بلندپروازانه دست کشیده و با واقعبینی به دنبال پیشبرد امر دمکراسی است. دمکراسی و تغییرات دمکراتیک در جامعه به دغدغه اصلی حرکتهای دانشجویی تبدیل شده که در درون خود کثرتگراست.
ویژگی دوم به استقلال روزافزون این جنبش از نیروهای سیاسی و طرح مستقل مطالبات سیاسی برمیگردد. در دهههای گذشته حرکتهای دانشجویی بیشتر در رابطه با تشکلهای سیاسی (یا متمایل به احزاب سیاسی) مطرح میشدند. درک علت این گرایش در شرایط ایران چندان دشوار نیست. در حقیقت به دلیل محدویتهای سیاسی و سرکوب در ایران تشکلهای دانشجویی بیشتر نقش احزاب را بازی میکردند. نوع مشارکت دانشجویان در جنبش سبز و نگاه انتقادی آنها به تجربه دوره اصلاحات به جنبش دانشجویی هویت جدیدی داده است. جنبش دانشجویی امروز بیش از آن که نماینده حزب یا گروه خاصی باشد مطالباتی برای همه جامعه به میان میکشد.
ویژگی سوم حضور و نقش بیسابقه دختران دانشجو در حرکتهای دانشجویی است. این گرایش که بازتاب تغییرات فرهنگی ژرف در داخل جامعه ایران است یکی از ابعاد دمکراتیک جنبش دانشجویی را هم تشکیل میدهد.
بهای کم دادن به مطالبات صنفی
یکی از ضعفهای تاریخی جنبش دانشجویی برخورد ابزاری با مطالبات صنفی یا بیتوجهی به آن است. دانشگاههای ایران با وجود مشکلات پرشمار تحصیلی و رفاهی و سیاستهای دولتی که به کیفیت آموزش لطمه میزند، شاهد فعال شدن جنبش صنفی نیست و ما با نوعی افکار عمومی ناراضی، ولی خاموش دانشجویی روبهرو هستیم. در سالهای گذشته انجمنهای صنفی که میتوانستند شاید به صورت هستههای اولیه جنبش صنفی عمل کنند بهتدریج به حاشیه رانده شدند. تشکلهای دانشجویی قادر نیستند به طور فعال از حقوق صنفی دانشجویان دفاع کنند و به طرح مشکلات رفاهی و تحصیلی روزمره بپردازند. این مشارکت صنفی در حقیقت به معنای دمکراتیزه کردن فضای دانشگاه و تمرین جامعه مدنی، مشارکت و دمکراسی برای جوانانی است که باید فردا به دل جامعه بروند. فعالیت مدنی و صنفی کنار گذاشتن سیاست نیست، بلکه گونه دیگری از مشارکت و یادگیری سیاسی و مدنی است.
در ایران شرایط سیاسی همواره بحرانهای مهمی را به جنبش دانشجویی تحمیل کرده است. همزمان به نظر میرسد پرهزینه بودن فعالیتهای سیاسی (زندان، محرومیت از تحصیل، ستارهدار شدن...) سبب شود بخشهای مهمی از دانشجویان با وجود همسویی با جنبش مطالباتی سیاسی در عمل به میدان نیاید و گاه حتی مطالبات صنفی ساده و ضروری هم نتواند راه مشارکت گسترده دانشجویی را باز کند. سرکوب سیاسی تشکلهای دانشجویی فعال و منتقد را با محدودیت مواجه میکند و در نبود کنشگران اجتماعی در عمل دانشگاهها نوعی خلاء مدنی را زندگی میکند. این دور باطل در چند دهه گذشته سبب گسستهای دائمی در جنبش دانشجویی و به وجود نیامدن تشکلهای مستقل و غیرجناحی هم شده است.
دانشگاهها و تشکلهای دانشجویی در مقایسه با اروپا تجربه ناچیزی در زمینههای صنفی دارند. ضعف جنبش صنفی در حقیقت ضعف جامعه مدنی و تجربه مدنی در درون دانشگاه است. جای خالی جنبش صنفی که بتواند گروههای های گسترده دانشجویی را برای دفاع از حقوق دانشجویان و طرح مطالبات آموزشی و مدنی به میدان آورد سبب شده وزارت علوم در دستاندازی بیسابقه خود به زندگی دانشگاهی و دانشجویی با مقاومت جدی و گسترده مواجه نشود.
۱۶ آذر فقط روزی برای بزرگداشت تاریخی پرافتخار نیست. باید با نگاه آسیبشناسانه به گذشته دورنماهای جدیدی در برابر جنبش گشود. آیا فرهنگ و ذهنیت امروزی جنبش زمینه مساعدی برای این بازنگری را فراهم کرده است؟
دانشگاه امسال در شرایط ویژه و دشواری به استقبال ۱۶ آذر میرود. فشار روزافزون به دانشجویان و استادان فضای ویژهای در دانشگاه را به وجود آورده است. شاید در همه سالهای گذشته شکاف میان حکومت و فرهنگ دانشگاه و دانشجویان تا این اندازه عمیق نبوده است، شکافی که دانشگاه را به نماد جامعه مدنی امروز ایران تبدیل کرده است.
درگذشت دو روزنامه نگار، وخامت حال یک روزنامه نگار
کابوس 15 آذر برای روزنامه نگاران
در پنجمین سالگرد سقوط هواپیمای C-130 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که منجر به مرگ 40 خبرنگار شد، دو خبرنگار باسابقه عرصه مطبوعات ایران دار فانی را وداع گفتند و یک روزنامه نگار دیگر به علت وخامت حال خود در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان (آی سی یو) بستری شد.
در ساعات اولیه بامداد دیروز، پریسا پناه خواهی، خبرنگار باسابقه حوزه حمل و نقل و بازرگانی رسانه ها در سن 30 سالگی بر اثر عفونت داخلی در بیمارستان سینای تهران در گذشت.
پناه خواهی نزدیک به یک دهه در حوزه حمل و نقل در نشریات و خبرگزاریها فعالیت داشت. این خبرنگار در روزنامه سیاست روز، خبرگزاری شابا، رادیو تجارت و ماهنامه ترابران مشغول به فعالیت بود.
یکی از همکاران این روزنامه نگار در وبلاگ خود با اشاره به درگذشت همکارش نوشته است: "دفترچه خاطرات را گویی جلوی باد قرار داده ای. تند و تند ورق می خورد و تو فقط تصاویر را می توانی ببینی. روزهای اول آمدن تیم جدید اقتصادی به روزنامه، روزهای صفحه بندی، روزهایی که دنبال عکس می گشت و از تو می خواست آرشیوت را رو کنی، روزهایی که وقتی صفحه اش تمام آگهی می شد وا می رفت و روزهایی که اصلا حوصله روزنامه نداشت، روزی که بهترین خبرنگار شده بود، روزی که آمده بود و سگرمه هایش در هم می گفت دم در ورودی جام جم تصادف کردم و ماشینم داغون شد و.... اما یک روز را هیچوقت یادم نمی رود، همین هفته گذشته وقتی حجم آگهی ها را برایش خواندم گفت چه می شود همیشه اینقدر خوش خبر و خوش اخلاق باشی و خانم نامور می گفت روی این دومی تاکید دارد."
مهدی رجبی با بیان اینکه "این چند روزی که نبود فکر می کردم باز هم ماموریت است، اما انگار این ماموریت با همه ماموریت ها فرق داشت. چمدانش را برای یک سفر همیشگی بسته بود و می خواست این بار خودش تیتر یک شود. این بار سوژه خود پناه خواهی بود" افزوده است: "تمام شد پریسا خانم. دیگر دغدغه ای نداری که فلان مطلبت حذف می شود یا جوابیه آنچنانی را مجبوری کار کنی. دیگر دلت نمی گیرد وقتی روی تیترت خط بکشند. تمام شد. خداحافظ خورشید بانو."
مراسم تشییع پیکر پریسا پناه خواهی، ساعت 8:30 صبح امروز سهشنبه 16 آذرماه از مقابل منزلش واقع در خیابان آذربایجان، انتهای خیابان ارومیه، کوچه باستان انجام میشود.
درگذشت دومین روزنامه نگار
تنها چند ساعت پس از درگذشت پریسا پناه خواهی، مرگ یک خبرنگار دیگر حوزه های حمل و نقل و مسکن، یکبار دیگر جامعه خبری و مطبوعاتی ایران را شوک زده کرد.
مرجان نماینده، خبرنگار روزنامه های پول، سرمایه و تهران امروز، عصر روز گذشته پس از مدتها دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان درگذشت.
این روزنامه نگار، علیرغم بیماری سختی که با آن درگیر بود، یکی از اعضای فعال کمیته اطلاع رسانی ستاد میرحسین موسوی در استان تهران در انتخابات گذشته ریاست جمهوری و از خبرنگاران سایت "خرداد نو" (سایت ستاد تهران میرحسین موسوی) بود.
ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و همسر بهمن احمدی عمویی (سردبیر سایت خرداد نو) در این خصوص نوشته است: "وقتی پس از انتخابات پرمناقشه 88 بهمن به زندان افتاد، یکی از مهم ترین اتهاماتش سردبیری خرداد نو بود، همان سایتی که مرجان هم خبرنگارش بود. مرجان بارها به من تلفن زد و گفت من خیلی شرمنده بهمن هستم که او در زندان است و من آزاد."
مرجان نماینده هنگام مرگ تنها 29 سال داشت.
وخامت حال مازیار خسروی
دیروز همچنین از تهران خبر رسید که مازیار خسروی، روزنامه نگار باسابقه روزنامه های اصلاح طلب برای چندمین بار در سال های اخیر در بخش مراقبت های ویژه (ICU) بستری شده است.
خسروی که سردبیری سایت های آفتاب و هم میهن و دبیری گروه دیپلماسی روزنامه هایی مانند مردم سالاری و بهار را بر عهده داشته، از بیماری حاد قلبی رنج می برد.
او در جریان نمایشگاه دو سال پیش کتاب و مطبوعات ایران توسط ماموران حراست نمایشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود که این مسئله باعث وخامت بیشتر حال او شد.
خسروی از جمله روزنامه نگارانی است که پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری مدتی را در زندان به سر برده است.
این روزنامه نگار در یکی از آخرین مطالب خود، با اشاره به اجرای احکام قطع دست سارقان در ایران، از صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه خواسته بود تا زبان او را نیز قطع کنند.
او خطاب به رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نوشته بود: "من نه حقوقدانم نه فقیه. تنها یک روزنامهنگارم که اتفاقا با دستانم مینویسم. اکنون با همان دست و البته زبانم به صدای بلند فریاد میکشم احکامی از این دست را که از سوی دستگاه زیر مجموعه شما صادر و اجرا میشود غیر انسانی، ظالمانه و توهین آشکار به شان و منزلت همه ایرانیان میدانم. نیز میدانم دل بستن به دادخواهی، امیدی واهی است. اکنون از شما به عنوان قاضی القضات میخواهم مرا از شر شرمی که داشتن دو دست در این سرزمین ماتمزده بر جانم میریزد رها کنید. برای آنکه زحمت خود و شما را کم کرده باشم همچنین درخواست میکنم علاوه بر دست، زبانم را نیز ببرید تا خاموش بمانم و با چشمانی شرمگین تنها نظارهگر فاجعهای باشم که بر بیپناهان این سرزمین روا می شود."
دیروز 15 آذر، پنجمین سالگرد سقوط هواپیمای C-130 نیروی هوایی ارتش ایران بود. بر اثر این حادثه 128 نفر از جمله 40 خبرنگار که برای پوشش خبری و تصویری مانور "عاشقان ولایت" از تهران به بندرعباس می رفتند، جان خود را از دست دادند.
گزارش ها همچنین از ادامه بستری و معالجه ایمان ابراهیم بای سلامی، خبرنگار باسابقه روزنامه هایی مانند همبستگی و اعتماد ملی بر اثر بیماری مغزی حکایت دارند.
هرچند هيلاری کلينتون و منوچهر متکی بر سر يک ميز شام در سالن همايش هتل ريتز کارلتون پايتخت بحرين نشسته بودند، اما به نظر می رسيد فاصله ميان آنها به اندازه يک دنياست.
حتی تلاش آنها برای احوالپرسی نيز به موضوعی بحث انگيز تبديل شد: وزير امور خارجه آمريکا تصور کرد با بی توجهی همتای ايرانی خود روبرو شده و او وانمود کرده که صدای کلينتون را نشنيده است. آقای متکی نيز اصرار داشت وی سعی کرده بر اساس آداب اسلامی مؤدبانه رفتار کند و پاسخ سلام کلينتون را داده است.
هرچند ايران و آمريکا در جريان نشست امنيتی سطح بالای آخر هفته گذشته در بحرين، حتی لحظه ای نيز با يکديگر تماس برقرار نکردند، اما چند روز پيش از ديدار روز دوشنبه ديپلمات های آنها در ژنو، پيام های زيادی ميان دو کشور رد و بدل شده است.
از سخنرانی حساب شده خانم کلينتون در ضيافت شام نشست بحرين چنين برمی آيد که وی رويکرد بسيار نرمی را در پيش گرفته است. وی با خطاب قراردادن مستقيم هيأت نمايندگی ايران، به آنها اطمينان داد ايالات متحده همچنان مصمم به تماس با تهران است و ماداميکه نسبت به ماهيت صلح آميز برنامه هسته ای ايران اطمينان وجود داشته باشد، به حقوق اين کشور برای پیشبرد چنين برنامه ای احترام می گذارد.
پس از آن، ژنرال جيمز ماتيس، رئيس ستاد مرکزی فرماندهی ايالات متحده که مسؤول خاورميانه است گفت، ايران مجهز به تسليحات هسته ای قابل پذيرش نخواهد بود اما در عين حال، يک حمله نظامی نيز "فاجعه ای مسلم" خواهد بود.
حضور آقای متکی در مهمانی شام روز جمعه علامت خوبی است. هواپيمای وی مدت کوتاهی پيش از آغاز ضيافت شام وارد بحرين شد و هيئت نمايندگی ايران نسبت به حضور وی در اين مراسم اطمينان نداشت. با اين حال، وی هنگام سخنرانی خانم کلينتون سر خود را بالا نگرفته بود و پس از سخنرانی وی نيز مانند ساير همکارانش در دور ميز شام کف نزد.
تلاش غيرعادی ديپلماسی آشکار در همايش منامه، مراسم سالانه ای که از سوی مؤسسه بين المللی مطالعات استراتژيک لندن برگزار می شود، نشان دهنده پيچيدگی آغاز گفتمان ميان ايالات متحده و ايران پس از سه دهه دشمنی است. ضمناً چالش پيش روی ديپلمات های شش قدرت برتر دنيا در آستانه ديدار با مذاکره کننده هسته ای ارشد ايران را نشان می دهد؛ مذاکره ای که برای اولين بار در ظرف يکسال گذشته صورت می گيرد.
آقای متکی با ناديده انگاشتن سخنان خانم کلينتون در منامه، روز يکشنبه به همسايگان عربی تهران گفت اين ايالات متحده است که تهديدی عليه منطقه محسوب می شود نه تهران. وی به حضار گفت خليج فارس بايد امنيت را به صورت "محلی" تامین کند و خود را از شر مداخله خارجيان خلاص کند.
اين برای گروهی از کشورها که از جاه طلبی های هسته ای و سياسی ايران هراسان هستند و از طريق معاملات تسليحاتی بزرگ به تقويت همکاری نظامی با ايالات متحده روی آورده اند، پيام عجيبی به حساب می آيد.
خصوصاً با توجه به افشا شدن مکالمات ديپلماتيک برخی رهبران عربی، از جمله ميزبان بحرينی آقای متکی مبنی بر تشويق ايالات متحده به بررسی برنامه هسته ای ايران و استفاده از زور در صورت لزوم، به نظر می رسد زمان بندی ارسال چنين پيامی از سوی ايران نيز عجيب باشد.
آقای متکی حتی در ملاقات خصوصی با مقامات بحرينی نيز ترجيح داد اسناد منتشره ويکی ليکس را ناديده بگيرد و اعلام کند مکلمات منتشر شده را باور ندارد.
جان آلترمن مدير تحقيقات مرکز مطالعات بين المللی و استراتژيک واشنگتن گفت، لحن ديپلماتيک ملايم ايالات متحده در کنفرانس منامه، اعتماد به نفس آمريکا در آستانه گفتگوهای ژنو را به نمايش گذاشت. اين درحالی است که مجموعه ای از تحريم های يکجانبه بين المللی و آمريکا در حال ضربه زدن به اقتصاد ايران است و به نظر می رسد برنامه هسته ای ايران با مشکل مواجه شده است.
وی گفت: "کلينتون می توانست لحن ملايم تری داشته باشد زيرا موضع واشنگتن از پشتيبانی جهانی برخوردار است. اين درحالی است که اظهارات متکی نشان از تقلايی ضعيف برای بدست آوردن دل اعراب باشد؛ تلاشی که از سوی اعراب جدی گرفته نشد... واقعيت اين است که بحرين قلمروی يک دوست برای ايالات متحده و قلمرویی غيردوستانه و خشن برای ايران است. هيچ کس از امپرياليسم آمريکا نمی ترسد در حاليکه همه از ايران واهمه دارند."
آقای متکی در آخرهفته گذشته به خبرنگاران گفت تحريم ها دليل بازگشت تهران به پای ميز مذاکره نيست. وی اصرارداشت تحريم ها صدمه ای به اقتصاد ايران وارد نکرده اند.
خانم کلينتون گفت در گفتگوهای ژنو توپ در زمين ايرانی هاست و آقای متکی نيز گفت اين آمريکاست که بايد سياست های خود را تغيير دهد. وی گفت به رسميت شناخته شدن حق دسترسی به برنامه صلح آميز هسته ای ايران از سوی آمريکا گامی در مسير درست است اما نسبت به انجام گفتگوی دوجانبه به جای "گفتگوی يکطرفه" از سوی آمريکا ابراز ترديد کرد.
آقای متکی به مقايسه شکست حزب دموکرات آمريکا در انتخابات ميان دوره ای با پيروزی نامزد مورد حمايت لوئيز ايناسيو لولا داسيلوا رئيس جمهور بزريل و نيز پيروزی رجب طيب اردوغان در همه پرسی تغيير قانون اساسی پرداخت. وی گفت: "متأسفانه اوباما رويکردی مقابله جويانه با ايران داشته و در مسير تحريم و قطعنامه حرکت کرده است. نتيجه اين رويکرد چيزی جز شکست در انتخابات نخواهد بود."
منبع: فايننشيال تايمز- 5 دسامبر
ايران و شش قدرت برتر دنيا در حالی مذاکرات خود را آغاز کردند که به دليل اختلافات موجود بر سر دستور جلسه و نيز تنش بر سر ترور يکی از برجسته ترين دانشمندان هسته ای ايران، انتظارات در سطح پائينی قرار دارد.
گفتگوهای ژنو که اولين مذاکره در ظرف يکسال گذشته محسوب می شود، برای رفع نگرانی های موجود از فعاليت های هسته ای تهران تنظيم شده است. تهران می گويد در پی تسليحات هسته ای نيست. اما همزمان با تقويت توانمندی اين کشور در ساخت چنين تسليحاتی، اسرائيل و ايالات متحده نيز می گويند در صورت عدم تبعيت ايران از خواسته های شورای امنيت سازمان ملل برای تعليق برنامه های هسته ای، امکان استفاده از گزينه نظامی را رد نمی کنند.
نشست ژنو به طور رسمی مدت کوتاهی پس از ساعت 10 صبح و با ورود شرکت کنندگان به مرکز کنفرانس در نزديکی مقر سازمان ملل در ژنو آغاز شد.
نمايندگان ايران، اتحاديه اروپا، ايالات متحده، روسيه، انگلستان، فرانسه و آلمان برای گريز از باران شديدی که در حال بارش بود، به سرعت وارد ساختمان شدند. کاترين آشتون رئيس سياست خارجه اتحاديه اروپا نيز در جلوی محوطه ورودی سالن کنفرانس از سعيد جليلی استقبال کرد.
با بسته شدن درها به روی خبرنگاران، اين دو نفر به نمايندگان ساير کشورها پيوسته و به دور ميز چوبی قهوه ای رنگی نشستند که پرچم رسمی هر يک از شرکت کنندگان در گوشه ای از آن قرار داده شده بود.
هرچند حال و هوای اين نشست به نظر دوستانه می رسيد، اما انتظار کمی از اين گفتگوها می رود.
مذاکره کننده ارشد يکی از شش قدرت دنيا قبل از حضور در نشست و آغاز گفتگوها به خبرنگاران گفت: "انتظار زيادی درباره هيچ چيز نداشته باشيد." وی نخواست نامش فاش شود زيرا اجازه گفتگو با رسانه ها را نداشت.
هدف درازمدت شش قدرت دنيا اين است که تهران را به توقف غنی سازی اورانيوم متقاعد کنند. اين فرايند می تواند هم برای توليد سوخت رآکتور هسته ای و هم توليد تسليحات هسته ای به کار رود.
در همين حال، لجاجت ايران در روز يکشنبه و همزمان با اعلام خبر توليد اولين کیک زرد در يکی از تأسيسات هسته ای در داخل کشور و نيز اعلام خبر خودکفايی در اجرای کل روند غنی سازی، در کانون توجهات قرار گرفت.
منبع: سانفرانسيسکو کرونيکل- 6 دسامبر
خبر تجاوز گروهی از مردان به یک دختر هجده ساله در پاکستان و بر اساس حکم دادگاهی قبیله ای، آن هم در حضور بیش از هزار نفر از مردم، تنها یک نکته را در ارتباط با چنین جوامعی به ما یاد آوری می کند: مشکل کمبود دموکراسی نیست. مشکل فقدان تساهل و رواداری و ریشه دواندن سنت های قبیله ای در عمق وجود مردم اینجاست. این اتفاق اولین مورد در نوع خود نیست و آخرین مورد هم نخواهد بود.
حتی در ایران که به خاطر شرایط تاریخی متفاوتش، در زمینه توسعه اجتماعی جلوتر از برخی کشورهای خاورمیانه حرکت می کند، اینگونه حوادث اتفاق می افتد. یکی از آرزوهای مردم عادی در کوچه و بازار این است که در ایران هم مانند عربستان دست سارقین را قطع کنند تا سرقت و بزهکاری ریشه کن شود. آرزویی که این روزها با عنایت ویژه قوه قضاییه به تحقق پیوسته است. در این زمینه نباید مخالفت تحصیل کرد ه ها و برخورداران از نعمت اطلاعات ما را فریب داده و دچار توهم کند. در جامعه ایران جمعیتی ویژه وجود دارد که خود محتوای فرهنگی و سیاسی با درونمایه ای آوانگارد تولید می کند، خودش نیز آن را مصرف می کند و در نهایت خود نیز برای خود کف زده و هورا می کشد.
در جوامعی چون پاکستان با زیر بنای فرهنگی خاص خود، تفاوت در شکل های حکومت چندان اهمیت ندارد . دموکراسی پارلمانی یا ریاستی، پادشاهی و... هر کدام حاکم باشند، نماینده و مجری روح کلی حاکم بر جامعه هستند. علت موفقیت جوامع غربی در ایجاد محیطی سالم و بدور از خشونت، نه دموکراسی بلکه فرهنگ اجتماعی چکش کاری شده و آبدیده ای است که محصول قرنها جدال فکری و فلسفی و رخدادهای بزرگ تاریخی و اقتصادی در آن دیار بوده است. شعار دموکراسی برای خاورمیانه امروزه تبدیل به اهرمی شده است در دست بنیادگرایان و وسیله ای برای یه قدرت رسیدن گروههایی چون حماس.
با چنین زمینه فرهنگی و اجتماعی که شاهد هستیم، ظاهرا باید تلاش برای کسب دموکراسی را با کارهایی چون گسترش آگاهی اجتماعی و ترویج مدارا و مبارزه با تعصب جایگزین کنیم.
شاید حکومتهای غیردموکراتیکی چون مصر این خاصیت را دارند که به سدی در مقابل اخوان المسلمین تبدیل شده اند و به نظر من هر گونه فشار برای ایجاد فضای سیاسی متفاوت از سوی آمریکا، نتایج زیان بار بیشتری را بر منطقه تحمیل می کند. چرا که میدان را برای اندیشه های بدوی و قرون وسطایی باز می کند.
به همین دلیل می توان گفت جامعه ای با فضای اجتماعی باز و لیبرال و بدون داشتن دموکراسی به مراتب بهتر از جامعه ای است که دموکراسی در آن به میدانی برای جولان اندیشه های قرون وسطایی تبدیل شده است.
در همین زمینه :
اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی. نگاهی به اندیشه های فرید زکریا
ریشه های بنیادگرایی در خاورمیانه
چند روز پيش دوستي فيلمي برايم آورد كه گزارش مستندي بود از هموطناني كه بجهت مشكلات مالي تصميم به فروش كليهي خود داشتند. مستندي ناخوشايند كه نهتنها حكايت از فقر فراگير در جامعهمان دارد، بلكه بيانگر گوشهاي از استيصال هموطناني است كه ناچارشان ميكند براي رفع مشكلات مالي، عضوي از بدن خود را بفروشند.
با ديدن اين فيلم آه از نهادم برآمد؛ ولي نميدانم چرا بجاي آنكه مانند بسياري گله از تصميمات نادرست اقتصادي حكومت كنم، به ياد اين جملهي معروف "سوزان ارتس" كه گفت: "روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبيعى دو جنس حساسيت دارد، اما از کنار فقر و فلاکت مى گذرد" افتادم. شايد دليلش آن باشد كه اولا هميشه از خود ميپرسيدم كه ثمر و خدماترسانيي روحاني به عنوان فردي كه از امكانات اجتماع استفاده ميكند در چيست؟ و دوم حساسيت و موضعگيريهاي شديد و غليظ حضرات علماء، تنها در خصوص مواردي چون پوشش زنان و مردان و حضور بانوان در استاديوم هاي ورزشي و امثال ذلك باشد؛ بدون آنكه به همان مقدار، به فقر فزايندهاي كه بر جامعه سايه گسترانده است توجه نشان دهند؛ و آن حديث معروف را بياد آورند: "زماني كه فقر از دري وارد شود ايمان از درب ديگر خارج خواهد شد".
در اينكه برنامهها و تصميمات غلط حكومتي باعث افزايش درصد فقر اجتماعي گرديده شكي نيست؛ ولي در اين گفتار قصد ندارم كه به انتقاد از عملكرد اقتصادي حكومت بپردازم. زيرا سوادش را ندارم؛ بلكه ميخواهم از عملكرد روحانيون و همصنفاني انتقاد كنم كه به قول حضرت عيسي(ص): "بارهاي سنگين را ميبندند و بر دوش مردم مينهند، و خود نميخواهند به انگشتي آن را حركت دهند".
هميشه در اين كشور عدهاي از هموطنانمان با فقر دست و پنجه نرم ميكردند. روحانيون براي برداشتن گوشهاي از اين بارهاي طاقتفرسا از دوش آن انسانهاي گرفتار چه كار مؤثري انجام دادهاند؟ جز گفتار درماني، و موعظه و توصيه به اغنياء و حاكمان كه ضمن پرداخت وجوهات شرعيهي خود، گوشهي چشمي هم به فقراي جامعه داشته باشند؟! آيا فقط حكومت و اغنياء وظيفهي دستگيري از نيازمندان جامعه را به عهده دارند؟ در كشورهاي قدرتمند اقتصادي، ضمن اينكه دولت تمهيداتي براي رسيدگي به امور نيازمندان اتخاذ ميكند، مع ذلك كليساها و مردم نيز مراكزي را جهت خدمات دهي به اقشار نيازمند تاسيس كردهاند و بطور مستمر در رفع مشكلات هموطنانشان فعاليت ميكنند.
پيش از انقلاب، حكومت هر عيب و ايرادي داشت حداقل اقتصادش تقریبا داراي ثبات بود؛در آن دوران نيز افراد فقيري وجود داشتند كه در گذران زندگي دچار مشكل بودند. اما آقايان علماء كه انواع و اقسام وجوهات را از خلقالله دريافت ميكردند فريادشان به آسمان بلند بود كه مردم در حلبيآبادها زندگي ميكنند!! ولي نه شنيده و نه ديدهايم كه ريالي از آن وجوهات هنگفت خرج ساخت يتيمخانهاي، گرمخانهاي يا مركزي براي نگهداري سالمندان و معلولين فقير شده باشد. مايي كه بالاي منابر براي مردم حديث نبوي(ص) ميخوانديم كه:"من اصبح و لم يهتم بالامور المسلمين فليس بمسلم" به اسم پيامبر(ص) و امام(ع) از دسترنج مردم وجوهات ميگرفتيم و آنگاه از دولت وقت انتظار داشتيم تا فقرزدايي كند و گره از كاربسته مسلمين باز نمايد!؛ در عوض به اسم ترويج مكتب علوي(ع) انواع مساجد و حسينهها ساختيم و كتابها در تبليغ خود چاپ كرديم! بدون توجه به اينكه اميرالمومنين علي(ع) نه در طول حياتش و نه در پنج سال خلافتش حتي يك مسجد يا عمارت نساخت، بلكه باغات خرما و حلقههاي چاه آب احداث كرد و وقف فقرا نمود. البته چند نفري از آقايان علماء بودند كه يك بيمارستان يا درمانگاهي ساختند؛ اما اين اقدامات نه كفايت ميكند و نه رفع مسئوليت.
امروزه هيچ فرقي با گذشته نكرده. فقرزا بودن حكومت بخاطر برنامهها و تصميمات غلطاش، نميتواند توجيهي بر بيتوجهي ما نسبت به هموطنان گرفتارمان باشد. چرا يك جوان رعناي اين مرز و بوم بخاطر چند ميليون تومان، بايد تن به ناقص كردن جسم خود دهد؟ چرا يك زن اين كشور بخاطر فقر بايد به خودفروشي دست بزند؟ پس اين وجوهات بيحساب و كتابي كه هيچگاه بيلاني از آن بدست نميآيد و مالياتي هم بدان تعلق نميگيرد، بايد صرف چه چيزي بشود؟ ساختن مسجد و حسينه و چاپ كتب مذهبي و پرداخت شهريه به طلاب علوم دينيه؟ فرق طلاب با دانشجويان دانشگاهها در چيست كه آن يكي براي درس خواندن شهريه ميگيرد و اين ديگري بايد شهريه بپردازد!؛ و حال آنكه اگر فقط چهار روز پزشكان يك شهر از كار كردن استنكاف كنند، جان بسياري به خطر ميافتد؛ ولي اگر تمام روحانيون بيش از يك ماه فعاليتهاي مشعشع خود را متوقف كنند، هيچ خللي در زندگي روزمره مردم وارد نخواهد شد؛ مع ذلك بحدي خودشيفهايم كه بدون آنكه مجهولي را معلوم كرده باشيم، تمام علوم را مديون خود ميدانيم و وجود قدسيمان را مايهي بركت زندگي مردم ميشناسيم! و پس از گذشت شش قرن هنوز نتوانستهايم به پرسش خواجه شيراز پاسخ دهيم!
خدمات رساني روحانيت به اجتماعي كه از امكاناتش استفاده ميكند در چيست؟ اقامهي جماعت؟ خواندن نماز و تلقين ميت؟ اجراي عقد و طلاق؟ وعظ و مسئله گفتن؟ اخيرا نيز كارمان به جايي رسيده كه همچون سادنان و جادوگران قبايل ابتدايي، در صدد جلوگيري و كاهش بلاياي طبيعي هستيم! آيا فراموش كردهايد كه اميرالمؤمنين فرمود: "خدا از عالمان پيمان گرفته است كه در برابر پرخوري ستمگران و گرسنگي ستمديدگان آرام نگيرند"؟[نهج البلاغه/52] آيا آناني كه در طول سال بطور مستمر امام حسين(ع) را به گودال قتلگاه ميفرستند تا ناني بخورند، كلام آن حضرت در نكوهش عالمان بيعمل و دكاندار را نيز خواندهاند كه فرمود: "شما به خاطر خدا در ميان مردم صاحب عزت و احتراميد...كوران و گنگان و بيماران زمينگير در شهرها به حال خود رها شدهاند و هيچ به حال آنان رحمت نميآوريد و به كاري كه شايسته شماست بر نميخيزيد... حق ضعيفان را شما ضايع كرديد؛ ضعيفان را بدست جباران سپرديد كه يا همچون برده مقهور باشند يا همچون مستضعفي كه براي امور زندگي در دست آنان اسير است. كاش ميدانستيد كه "منزلت علما" كه به آن دست يافتهايد، مصيبت شما را بزرگتر كرده است.[تحف العقول/172]
ما نه مقدس هستيم، نه لنگر زمين و آسمان، نه مرتبط با عالم لاهوت و ناسوت، و نه حتي امروزه حافظ دين و شريعتي كه به اسمش نان ميخوريم هستيم. شاهد؛ گرويدن افراد بسياري به اديان ديگر است كه هر از چند گاهي گوشهي كوچكي از اين كوه يخي از زير آب بيرون ميزند. كشف 180 كليساي خانگي در شهر مذهبي مشهد تنها قسمت كوچكي از آن كوه يخي بود. اين تغيير دين دادنها نشان ميدهد كه آن افراد، انسانهايي دينمدار و خداپرست هستند؛ از گفتار و عمل و خودشيفتگيهاي مفرط متوليان دين بيزار و گلهمند شدهاند؛ والا ضد اديان ميشدند.
دولت و حكومت، چه كارآمد باشد چه ناكارآمد مسئول عملكرد خودش است، و ما مسئول عملكرد خودمان ميباشيم. هر يك نفري كه بجهت نيازمندي، جسم خود را ناقص ميكند؛ به تن فروشي دست ميزند يا بخاطر نداشتن سرپناهي، شبها در كنار خيابان ميخوابد و از سرما ميلرزد، قسمتي از گناه بيتوجهي به مشكلات اين هموطنان به گردن علماء معزز است. اگر حقيقتا به قيامت و روز حسابرسي معتقديم، بايد يقين بدانيم ما از جمله كساني هستيم كه در آن روز مخاطب اين كلام خواهيم بود كه: "و قفوهم انهم مسؤلون".[صافات/24]
فیلم مورد بحث در لینک زیر قابل دریافت است:
در ساعات اولیه بامداد دیروز، پریسا پناه خواهی، خبرنگار باسابقه حوزه حمل و نقل و بازرگانی رسانه ها در سن 30 سالگی بر اثر عفونت داخلی در بیمارستان سینای تهران در گذشت.
پناه خواهی نزدیک به یک دهه در حوزه حمل و نقل در نشریات و خبرگزاریها فعالیت داشت. این خبرنگار در روزنامه سیاست روز، خبرگزاری شابا، رادیو تجارت و ماهنامه ترابران مشغول به فعالیت بود.
یکی از همکاران این روزنامه نگار در وبلاگ خود با اشاره به درگذشت همکارش نوشته است: "دفترچه خاطرات را گویی جلوی باد قرار داده ای. تند و تند ورق می خورد و تو فقط تصاویر را می توانی ببینی. روزهای اول آمدن تیم جدید اقتصادی به روزنامه، روزهای صفحه بندی، روزهایی که دنبال عکس می گشت و از تو می خواست آرشیوت را رو کنی، روزهایی که وقتی صفحه اش تمام آگهی می شد وا می رفت و روزهایی که اصلا حوصله روزنامه نداشت، روزی که بهترین خبرنگار شده بود، روزی که آمده بود و سگرمه هایش در هم می گفت دم در ورودی جام جم تصادف کردم و ماشینم داغون شد و.... اما یک روز را هیچوقت یادم نمی رود، همین هفته گذشته وقتی حجم آگهی ها را برایش خواندم گفت چه می شود همیشه اینقدر خوش خبر و خوش اخلاق باشی و خانم نامور می گفت روی این دومی تاکید دارد."
مهدی رجبی با بیان اینکه "این چند روزی که نبود فکر می کردم باز هم ماموریت است، اما انگار این ماموریت با همه ماموریت ها فرق داشت. چمدانش را برای یک سفر همیشگی بسته بود و می خواست این بار خودش تیتر یک شود. این بار سوژه خود پناه خواهی بود" افزوده است: "تمام شد پریسا خانم. دیگر دغدغه ای نداری که فلان مطلبت حذف می شود یا جوابیه آنچنانی را مجبوری کار کنی. دیگر دلت نمی گیرد وقتی روی تیترت خط بکشند. تمام شد. خداحافظ خورشید بانو."
مراسم تشییع پیکر پریسا پناه خواهی، ساعت 8:30 صبح امروز سهشنبه 16 آذرماه از مقابل منزلش واقع در خیابان آذربایجان، انتهای خیابان ارومیه، کوچه باستان انجام میشود.
درگذشت دومین روزنامه نگار
تنها چند ساعت پس از درگذشت پریسا پناه خواهی، مرگ یک خبرنگار دیگر حوزه های حمل و نقل و مسکن، یکبار دیگر جامعه خبری و مطبوعاتی ایران را شوک زده کرد.
مرجان نماینده، خبرنگار روزنامه های پول، سرمایه و تهران امروز، عصر روز گذشته پس از مدتها دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان درگذشت.
این روزنامه نگار، علیرغم بیماری سختی که با آن درگیر بود، یکی از اعضای فعال کمیته اطلاع رسانی ستاد میرحسین موسوی در استان تهران در انتخابات گذشته ریاست جمهوری و از خبرنگاران سایت "خرداد نو" (سایت ستاد تهران میرحسین موسوی) بود.
ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و همسر بهمن احمدی عمویی (سردبیر سایت خرداد نو) در این خصوص نوشته است: "وقتی پس از انتخابات پرمناقشه 88 بهمن به زندان افتاد، یکی از مهم ترین اتهاماتش سردبیری خرداد نو بود، همان سایتی که مرجان هم خبرنگارش بود. مرجان بارها به من تلفن زد و گفت من خیلی شرمنده بهمن هستم که او در زندان است و من آزاد."
مرجان نماینده هنگام مرگ تنها 29 سال داشت.
وخامت حال مازیار خسروی
دیروز همچنین از تهران خبر رسید که مازیار خسروی، روزنامه نگار باسابقه روزنامه های اصلاح طلب برای چندمین بار در سال های اخیر در بخش مراقبت های ویژه (ICU) بستری شده است.
خسروی که سردبیری سایت های آفتاب و هم میهن و دبیری گروه دیپلماسی روزنامه هایی مانند مردم سالاری و بهار را بر عهده داشته، از بیماری حاد قلبی رنج می برد.
او در جریان نمایشگاه دو سال پیش کتاب و مطبوعات ایران توسط ماموران حراست نمایشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود که این مسئله باعث وخامت بیشتر حال او شد.
خسروی از جمله روزنامه نگارانی است که پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری مدتی را در زندان به سر برده است.
این روزنامه نگار در یکی از آخرین مطالب خود، با اشاره به اجرای احکام قطع دست سارقان در ایران، از صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه خواسته بود تا زبان او را نیز قطع کنند.
او خطاب به رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نوشته بود: "من نه حقوقدانم نه فقیه. تنها یک روزنامهنگارم که اتفاقا با دستانم مینویسم. اکنون با همان دست و البته زبانم به صدای بلند فریاد میکشم احکامی از این دست را که از سوی دستگاه زیر مجموعه شما صادر و اجرا میشود غیر انسانی، ظالمانه و توهین آشکار به شان و منزلت همه ایرانیان میدانم. نیز میدانم دل بستن به دادخواهی، امیدی واهی است. اکنون از شما به عنوان قاضی القضات میخواهم مرا از شر شرمی که داشتن دو دست در این سرزمین ماتمزده بر جانم میریزد رها کنید. برای آنکه زحمت خود و شما را کم کرده باشم همچنین درخواست میکنم علاوه بر دست، زبانم را نیز ببرید تا خاموش بمانم و با چشمانی شرمگین تنها نظارهگر فاجعهای باشم که بر بیپناهان این سرزمین روا می شود."
دیروز 15 آذر، پنجمین سالگرد سقوط هواپیمای C-130 نیروی هوایی ارتش ایران بود. بر اثر این حادثه 128 نفر از جمله 40 خبرنگار که برای پوشش خبری و تصویری مانور "عاشقان ولایت" از تهران به بندرعباس می رفتند، جان خود را از دست دادند.
گزارش ها همچنین از ادامه بستری و معالجه ایمان ابراهیم بای سلامی، خبرنگار باسابقه روزنامه هایی مانند همبستگی و اعتماد ملی بر اثر بیماری مغزی حکایت دارند.
محمد صادقی، عضو سازمان ادوار تحکیم در مصاحبه با روز:
نباید محصور مناسبت های تاریخی شد
محمد صادقی، عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)، از اعضای سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، از جمله نخستین دانشجویان ستاره دار است. با محمد صادقی که چندی پیش به دلیل افزایش فشارها، از ایران خارج شده است، درباره نسبت جنبش سبز با جنبش دانشجویی به بحث نشسته ایم.
این روزهابرخی بر آن اند که حرکت دانشگاه ها در روز دانشجو می تواند بار دیگر جنبش سبز را که در سکوت نسبی به سر می برد، به حرکت درآورد. نظر شما در این زمینه چیست؟
البته من با تعبیر شما و برخی از دوستان در خصوص سکوت و سکون جنبش سبز و یا انفعال آن موافق نیستم. جنبش دمکراسی خواهی در ایران از زمان انقلاب مشروطه تا کنون با فراز و نشیب هایی همراه بوده ولی هرگز متوقف نشده و تداوم داشته است. جنبش سبز ادامه همان مسیر مبارزات دمکراتیک و تجلی نارضایتی بخش عظیمی از مردم ایران از خودکامگی و دیکتاتوری حاکمیت است و از ابتدای بروز آن در سحر گاه پس از کودتای انتخاباتی 22خرداد 88 رفته رفته با رشد مطالبات و خواسته های معترضان نشان از شکوفایی و باروری دارد. خروش مردم که شاید در نتیجه هیجانات و احساسات جریحه دار شده مردم از تقلب گسترده در انتخابات بود اکنون به مرحله ای رسیده که دیگر دغدغه مردم پس گرفتن رای خود نیست و توده مردم از آگاهی و بینشی شگفت انگیز در خصوص آنچه که بر سرنوشت کشور در حال وقوع است برخوردار شده است. شاید موج عظیم سرکوب و کشتار مردم و بازداشت و شکنجه هزاران نفر از معترضین و فعالین سیاسی و دانشجویی در ایام پس از انتخابات به حدی بود که به مرور امکان حضور مردم در اعتراضات خیابانی، مشابه ایام ابتدایی شکل گیری جنبش فراهم نشد اما این موضوع به اعتقاد من نباید به منزله پایان یافتن جنبش سبز یا سکوت و انفعال آن تلقی گردد.از قضا هر چه دایره سرکوب و اختناق در جامعه بیشتر شد، به شکلی که کودتاچیان حتی برگزاری یک مراسم افطاری یا دعا را هم بر نمی تافتند، این باعث شد حتی آن بخش از جامعه که هنوز در شک و تردید نسبت به ماهیت فاسد دولت ایران به سر می برد، نسبت به عمق ظلم و ستم وارد آمده بر شهروندان آگاهی پیدا کنند و دلبستگی خود به سیستم حاکم را از دست بدهند. سیطره نهاد های امنیتی و پلیسی در همه حوزه های عمومی و خصوصی افراد و دستگیری ها و کشتارهای بی رحمانه، چهره ی دیگری از حاکمیت را به مردم نشان داد و این باعث شد که جنبش دمکراسی خواهی در ایران علی رغم همه هزینه هایی که می پردازد موفق شود خود را بیش از پیش تثبیت کند؛ امری که طی سالیان گذشته دغدغه ی جدی فعالین سیاسی و به ویژه جنبش دانشجویی ایران بود. همراهی و همگاهی آحاد جامعه در پیگیری مطالبات دمکراسی خواهانه و حساسیت و آگاهی اجتماع از روند سرکوب منتقدان و مخالفان حکومت خواسته قلبی فعالین دانشجویی و سیاسی بود. با این تفاسیر در پاسخ به سئوالی که مطرح کردید باید گفت فعالیت های اعتراضی دانشجویان اگر بتواند عاملی برای افزایش شور و امید در جامعه باشد اتفاق مبارک و میمونی است. بی شک چشم امید مردم بیش از همه به دانشجویانی است که یک بار دیگر ایفاگر نقش تاریخی خود باشند اما این نباید باعث افزایش انتظارات کاذب از دانشجویانی شود که تحت فشار و سرکوب نهادهای امنیتی و قضایی هستند؛ محول کردن تمامی بار جنبش بر دانشجویان در این مقطع چندان عاقلانه به نظر نمی رسد. تمامی پویش های موجود در جامعه ایران نظیر پویش زنان، کارگران، معلمان، قومیت ها و فعالین سیاسی داخل و خارج از کشور باید با برنامه ریزی دقیق تر و مسئولیت پذیری بیشتر به دنبال راهکار هایی برای پیشبرد مطالبات جنبش باشند.
به نظر شما نسبت جنبش دانشجویی با جنبش سبز چیست؟
برای پاسخ به این سئوال باید نگاهی دقیق تر به نحوه حضور دانشجویان در پیش از انتخابات 22 خرداد 88 و وقایع پس از انتخابات داشت. فراموش نکنیم که جنبش دانشجویی با میل و رغبت کامل وارد عرصه انتخابات نشد. حضور جریانات دانشجویی در ایام پیش از انتخابات چندان با شور و شعفی که پیش از این از دانشجویان برای حضور در عرصه های سیاسی و اجتماعی شاهد بودیم همراه نبود. تجربه تلخ دوران موسوم به اصلاحات برای دانشجویان و عدم حمایت احزاب و فعالین اصلاح طلب از دانشجویان منتقد و تحمل هزینه های گزاف در این دوران و شکست در پیگیری مطالبات مردم از سوی اصلاح طلبان سبب شده بود تا دانشجویان با شک و تردید و بیم تکرار تجربه تلخ و فرصت سوزی های انجام شده در دوران اصلاحات پا به عرصه انتخابات بگذارند. دانشجویانی که در چند انتخابات گذشته سرمایه اجتماعی خود را از حساب اصلاح طلبان خارج کرده و معتقد بودند که فرایند انتخابات در ایران ناسالم، غیر دمکراتیک، نا عادلانه، غیر رقابتی و بی تاثیر است با وجود همان موانع پیش گفته تنها با کورسوی امیدی در جهت تغییر در مدیریت اجرایی کشور و بهبود حداقلی اوضاع پا به عرصه انتخابات گذاشته بودند و آن شور و شعفی که در میان توده مردم در آن ایام بود کمتر در بین فعالین دانشجویی دیده می شد. اما به هر تقدیر دانشجویان با حضور کم فروغ خود در انتخابات، ناامیدانه آخرین راه را برای خروج از فشار سنگین و انسداد کامل سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه بر گزیدند. اما پس از کودتای انتخاباتی و خروش مردم معترض به نتایج انتخابات جنبش دانشجویی و احزاب و تشکلهای سیاسی را وارد فاز جدیدی نمود.
در ابتدای شکل گیری جنبش اعتراضی مردم ایران تقریبا اکثر احزاب، تشکلها و فعالین سیاسی و به تبع آن جنبش دانشجویی ایران نا باورانه به قیام مردم علیه خودکامگی و استبداد می نگریستند و در ادامه همراه و همگام با مردم معترض ایران برای عقب راندن کودتاچیان از خواسته های نامشروع خود تلاش نمودند و سنگین ترین هزینه ها در طول سی سال اخیر را هم پرداختند. این بار دانشجویان نه تنها در پی برانگیختن حساسیت آحاد مردم نبودند و دغدغه همراه نمودن و جلب حمایت های مردم و فعالین سیاسی و روزنامه نگاران را نداشتند بلکه خود در کنار مردم در یک جنبش فراگیر دمکراسی خواهی مستحیل شدند. حضور دانشجویان در اعتراضات پس از انتخابات با توجه به نقش ویژه ای که می توانستند بر عهده بگیرند با واکنش شدید دستگاههای سرکوب مواجه شد. حمله به کوی دانشگاه و جنایات رخ داده در آن فاجعه و شلیک گلوله به قلب دانشجویان و کشته شدن چند تن از آنان و جنایاتی که در کهریزک رخ داد تنها بخشی از سرکوب فزاینده دانشگاه توسط محفل کودتا بود. خیل عظیمی از فعالین دانشجویی روانه زندان شدند و طبیعی بود در این فضای سکوب و اختناق در همه ابعاد جامعه حکمفرما بود، جنبش دانشجویی هم امکان ارائه استراتژی های جدید و راهگشا جهت تداوم مبارزه نداشته باشد. اما در 16 آذر سال گذشته علیرغم بازداشت گسترده فعالین دانشجویی در روزهای قبل از آن، به ویژه در 13 آبان باز هم جنبش دانشجویی اعتراضاتی با حضور حداکثری دانشجویان داشت و این مهم سبب ایجاد امید در میان مردم شد و هماهنگونه که شاهد بودیم در ایام پس از سرکوب دانشجویان در 16 آذر عمده توان و انرژی نهادهای امنیتی و قضایی مصروف کنترل فضای دانشگاه و قطع ارتباط میان دانشجویان و مردم معترض و جلوگیری از تشکیل هر گونه تجمع اعتراضی سیاسی و صنفی توسط دانشجویان بود.
تا چه حد می توان میان میان مطالبات جنبش دانشجویی و جنبش سبز، به عنوان جنبشی با اهداف سیاسی، همپوشانی قایل شد؟
در طول تاریخ فعالیت های جنبش دانشجویی ایران، دانشجویان علاوه بر پیگیری مطالبات صنفی خود همواره سعی نموده اند به دنبال تحقق خواست مردم باشند و این نکته بارز و چشمگیر و رمز ماندگاری جنبش دانشجویی ایران پس از بیش از 5 دهه از شکل گیری اش می باشد. دانشجویان، چه آن زمان که گفتمان غالب خود در پیش از دهه 70 را بر محورعدالت خواهی و جنگ بین فقر و غنا، استعمار ستیزی و مبارزه به سرمایه داری استوار کرده بودند و چه پس از آن همزمان با نیاز های جامعه ایران با آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، پلورالیسم، تساهل و تسامح، به جای مبارزه با استکبار جهانی و ایدئولوژی ستیزی، را سر لوحه فعالیت های خود قرار دادند وهمواره بر خواست مردم و نیاز جامعه تاکید داشتند.
اکنون نیز مطالبات دانشجویان چیزی جدا از مطالبات جنبش سبز نیست. امروز هم جنبش دانشجویی کارکرد اصلی خود را بر پایه تلاش جهت ایجاد تغییر ساخت حکومت در راستای منافع مردم ایران بنا نهاده است. هر چند به اعتقاد بنده دانشجویان بنا به ویژگی های خاص خود نسبت به فضای عمومی جامعه و احزاب، دارای استقلال عمل بیشتری هستند و دایره حرکتی بزرگتری دارند و بی شک تاثیر گذاری بیشتری هم دارند. نکته مثبتی که وجود دارد این است که تا پیش از این دانشجویان مطالباتی را مطرح می نمودند و بر سر پیگیری و تحقق آن آسیب هایی را متحمل می شدند و از سویی دغدغه شان درک و آگاهی مردم از این مطالبات و نیاز جامعه به آن و جلب همراهی و حمایت مردم و احزاب و فعالین سیاسی اصلاح طلب بود اما امروز مردم ایران خود پیشرو در پیگیری مطالبات هستند و در کنار دانشجویان جهت تحقق آن هزینه می پردازند.
جنبش دانشجویی از دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، بحث دوری از قدرت و دیده بانی جامعه مدنی را سرلوحه شعارهای خود قرار داد. اما به نظر می رسد در دوره انتخابات با حمایت از آقای کروبی و سپس در جنبش سبز، به عنوان کنشگری سیاسی وارد عرصه شد. آیا این عمل با شعارهای جنبش دانشجویی منافات ندارد؟
لازم به توضیح است بحث دوری از قدرت که در دوران اصلاحات از سوی فعالین دانشجویی دفتر تحکیم وحدت مطرح شد در واقع به منظور جبران خطای استراتژیک جنبش دانشجویی در دوران انتخابات دوم خرداد 76 و به قدرت رسیدن اصلاح طلبان و جلوگیری از تکرار آن بود. برخی از فعالین دانشجویی در آن ایام به سبب حضور تاثیر گذار جنبش دانشجویی در پیروزی جریان اصلاحات در انتخابات، با نیت سهم خواهی از دولت اصلاحات فعالیت های خود را ادامه می دادند و این با آرمان و وظیفه جنبش دانشجویی در تعارض بود. همان طور که عرض کردم جنبش دانشجویی باید به دنبال کار کرد اصلی خود باشد و نباید در پی ایجاد تغییر به نفع گروه خاص باشد بلکه باید فشار بیاورد که تغییرات در راستای منافع جامعه صورت گیرد. دانشگاه به دلیل الگوسازی و تاثیر بر جامعه همواره مورد طمع احزاب و تشکلهای سیاسی بوده و هست و در بازی سیاست تاثیر گذار است لذا پس از تجربه ناموفق دوران اصلاحات و خروج مجموعه دفتر تحکیم از گروههای موسوم به دوم خردادی، استراتژی این مجموعه بر پایه اجنتاب دانشجویان از سهم خواهی و ورود به قدرت تعیین شد تا جنبش دانشجویی کارکردی حزب گونه نداشته باشد و دست طمع احزاب از دانشجویان کوتاه بماند تا فعالین دانشجویی کماکان به روشنگری و دیده بانی جامعه مدنی بپردازند و همچون گذشته حلقه واسطی باشند میان نخبگان و جریانات روشنفکری و آحاد جامعه.اما در انتخابات سال گذشته، دانشجویان پس از چند دوره تحریم انتخابات، این بار به قصد تلاش جهت تغییری هر چند جزیی در ساختار حاکمیت پا به عرصه انتخابات گذاشته بودند و از سویی تلاش داشتند که در خلال فضای باز نسبی در ایام انتخابات به طرح مطالبات مغفول مردم از کاندیداهای جریان اصلاح طلب بپردازند و در جریان ایام تبلیغات انتخاباتی با استفاده از امکان ارتباط گیری بیشتر با بدنه جامعه در خصوص سیطره نهادهای نظامی و امنیتی بر ثروت و امکانات کشور و لزوم تلاش در جهت احیای جنبش های اجتماعی به قصد ایجاد تغییر در مدیریت کشور اطلاع رسانی نمایند
در دوره اصلاحات برخی از جنبش دانشجویی به عنوان یکی از بالهای اصلاحات نام می بردند. آیا می توان اکنون نیز در جنبش سبز، نقشی چنین پررنگ را به جنبش دانشجویی نسبت داد؟
به هر حال جنبش دانشجویی ایران با سابقه بیش از 5 دهه مبارزه نفس گیر با استبداد بی شک می تواند در این برهه حساس از تاریخ معاصر ایران هم نقش ویژه ای را به عهده گیرد.
دانشجویان به سبب داشتن روحیه آرمان خواهی، شجاعت و سازش ناپذیری و همچنین ارتباط ارگانیک با نهادهای اجتماعی و نخبگان و صاحب نظران می توانند راهکارهای بهینه برای پیشبرد مسیر جنبش دمکراسی خواهی در ایران بیابند. این امر نیازمند برنامه ریزی دقیق تر و هشیارانه تر و ارتباط بیشتر با دانشجویان و بدنه جامعه است. پرهیز از افراط و تفریط های معمول و شناخت دقیق از قدرت و امکانات جریان مقابل و ظرفیت ها و پتانسیل های موجود در جنبش سبز و تدوام اطلاع رسانی و افزایش سطح آگاهی جامعه از جمله مسائلی است که دانشجویان باید نسبت به آن حساسیت بیشتری داشته باشند تا در نهایت راهکار هایی را در پیش گیرند که بیشترین کارایی و کمترین هزینه ها را در بر داشته باشد. البته ذکر این نکته ضروری است که دانشجویان می بایستی از ورق زدن تقویم و برنامه ریزی جهت فعالیت در مناسبت های خاص، پرهیز کنند. در گذشته نیز شاهد بودیم به عنوان مثال برنامه ریزی های چند ماهه برای روز 18 تیر و انتظار جامعه و رسانه ها برای رخ دادن اتفاق خاصی در آن روز، تجربه خوبی نبود. چرا که نهادهای امنیتی با هوشیاری کامل و ایجاد محدودیت و جو پلیسی، عملا امکان هرگونه تحرک رااز دانشجویان می گرفتند که این خود سبب سرخوردگی جنبش دانشجویی و به تبع آن جامعه می شد. استفاده از مناسبتهای ویژه – نظیر 16 آذر و 18 تیر و 13 آبان – در جهت انجام کنش های سیاسی، امری لازم است، چرا که نفس وجود چنین روزهایی شور و نشاطی در میان فعالان دانشجویی، بر می انگیزاند و فضا را ملتهب می سازد. اما خلاصه کردن فعالیت ها و کنش های جنبش دانشجویی و حتی جنبش سبز و نگاه صرف به تقویم و چشم انتظار فرارسیدن ایام خاص، کافی نیست.
پس از آغاز جنبش سبز، نهادهای مدنی تحت فشارهای شدید قرار گرفتند. گرچه برغم این فشارها (بازداشت، انحلال، فشار برای تعطیلی و..) بسیاری از این نهادها همچنان حرکت خود را در شکل حداقلی و علنی ادامه دادند. به نظر می رسد دفتر تحکیم وحدت به عنوان بزرگ ترین تشکل دانشجویی، از این قاعده مستثنا بوده است. دلایل سکوت دفتر تحکیم در فضای علنی را چگونه می توان ارزیابی کرد؟
البته مجموعه دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی تابع آن علی رغم فشار شدید و تحدید و سرکوب از سوی نهادهای امنیتی و مسئولان وزارت علوم دولت نامشروع نهم و دهم در حد خود تلاش هایی در راستای افشاگری و حمایت از زندانیان سیاسی داشته است. فراموش نکنیم از بدو شکل گیری دولت نهم و پس کودتای انتخاباتی 22 خرداد 88 تقریبا تمامی دفاتر انجمن های اسلامی دانشجویان و فعالین دانشجویی این تشکل منتقد زیر ضرب نهادهای امنیتی و قضایی بوده اند به صورتی که امروز کمتر دانشجوی عضو دفتر تحکیم وحدت هست که با احکام انضباطی و محکومیت های سنگین قضایی و محرومیت موقت یا دائم از تحصیل مواجه نشده باشد. در طی هفته های اخیر هم در فضای بسته و رعب آور موجود در دانشگاه چند بیانیه از سوی ارکان این تشکل صادر شده است و فعالین دانشجویی عضو این تشکل هم در حد توان خود به فعالیت ها ادامه می دهند. سرکوب جنبش دانشجویی در طی 30 سال اخیر بی سابقه بوده است و دانشجویان نه تنها امکان فعالیت در قالب تشکل های سیاسی به شکل کلاسیک آن را ندارند بلکه امکان هر گونه فعالیت صنفی و فوق برنامه در قالب کانون های صنفی، فرهنگی، هنری و نشریات دانشجویی هم از دانشجویان سلب می شود.با این حال برخی از اعضای زندانی این تشکل حتی از درون سلول های زندان هم با صدور پیام و نامه های افشاگرانه دست از مبارزه و مقاومت نکشیده اند و در مجموع تلاش های فعالین باقی مانده در فضای فعلی حاکم بر دانشگاههای کشور جای تقدیر دارد. هر چند من هم معتقدم انتظار جامعه از دانشجویان شجاع و مبارز ایران بیش از این هاست اما این نباید سبب شود خواسته های کاذبی که نتیجه ای جز هزینه ی بیشتر برای این دانشجویان در بر نخواهد داشت مطرح گردد.
این روزهابرخی بر آن اند که حرکت دانشگاه ها در روز دانشجو می تواند بار دیگر جنبش سبز را که در سکوت نسبی به سر می برد، به حرکت درآورد. نظر شما در این زمینه چیست؟
البته من با تعبیر شما و برخی از دوستان در خصوص سکوت و سکون جنبش سبز و یا انفعال آن موافق نیستم. جنبش دمکراسی خواهی در ایران از زمان انقلاب مشروطه تا کنون با فراز و نشیب هایی همراه بوده ولی هرگز متوقف نشده و تداوم داشته است. جنبش سبز ادامه همان مسیر مبارزات دمکراتیک و تجلی نارضایتی بخش عظیمی از مردم ایران از خودکامگی و دیکتاتوری حاکمیت است و از ابتدای بروز آن در سحر گاه پس از کودتای انتخاباتی 22خرداد 88 رفته رفته با رشد مطالبات و خواسته های معترضان نشان از شکوفایی و باروری دارد. خروش مردم که شاید در نتیجه هیجانات و احساسات جریحه دار شده مردم از تقلب گسترده در انتخابات بود اکنون به مرحله ای رسیده که دیگر دغدغه مردم پس گرفتن رای خود نیست و توده مردم از آگاهی و بینشی شگفت انگیز در خصوص آنچه که بر سرنوشت کشور در حال وقوع است برخوردار شده است. شاید موج عظیم سرکوب و کشتار مردم و بازداشت و شکنجه هزاران نفر از معترضین و فعالین سیاسی و دانشجویی در ایام پس از انتخابات به حدی بود که به مرور امکان حضور مردم در اعتراضات خیابانی، مشابه ایام ابتدایی شکل گیری جنبش فراهم نشد اما این موضوع به اعتقاد من نباید به منزله پایان یافتن جنبش سبز یا سکوت و انفعال آن تلقی گردد.از قضا هر چه دایره سرکوب و اختناق در جامعه بیشتر شد، به شکلی که کودتاچیان حتی برگزاری یک مراسم افطاری یا دعا را هم بر نمی تافتند، این باعث شد حتی آن بخش از جامعه که هنوز در شک و تردید نسبت به ماهیت فاسد دولت ایران به سر می برد، نسبت به عمق ظلم و ستم وارد آمده بر شهروندان آگاهی پیدا کنند و دلبستگی خود به سیستم حاکم را از دست بدهند. سیطره نهاد های امنیتی و پلیسی در همه حوزه های عمومی و خصوصی افراد و دستگیری ها و کشتارهای بی رحمانه، چهره ی دیگری از حاکمیت را به مردم نشان داد و این باعث شد که جنبش دمکراسی خواهی در ایران علی رغم همه هزینه هایی که می پردازد موفق شود خود را بیش از پیش تثبیت کند؛ امری که طی سالیان گذشته دغدغه ی جدی فعالین سیاسی و به ویژه جنبش دانشجویی ایران بود. همراهی و همگاهی آحاد جامعه در پیگیری مطالبات دمکراسی خواهانه و حساسیت و آگاهی اجتماع از روند سرکوب منتقدان و مخالفان حکومت خواسته قلبی فعالین دانشجویی و سیاسی بود. با این تفاسیر در پاسخ به سئوالی که مطرح کردید باید گفت فعالیت های اعتراضی دانشجویان اگر بتواند عاملی برای افزایش شور و امید در جامعه باشد اتفاق مبارک و میمونی است. بی شک چشم امید مردم بیش از همه به دانشجویانی است که یک بار دیگر ایفاگر نقش تاریخی خود باشند اما این نباید باعث افزایش انتظارات کاذب از دانشجویانی شود که تحت فشار و سرکوب نهادهای امنیتی و قضایی هستند؛ محول کردن تمامی بار جنبش بر دانشجویان در این مقطع چندان عاقلانه به نظر نمی رسد. تمامی پویش های موجود در جامعه ایران نظیر پویش زنان، کارگران، معلمان، قومیت ها و فعالین سیاسی داخل و خارج از کشور باید با برنامه ریزی دقیق تر و مسئولیت پذیری بیشتر به دنبال راهکار هایی برای پیشبرد مطالبات جنبش باشند.
به نظر شما نسبت جنبش دانشجویی با جنبش سبز چیست؟
برای پاسخ به این سئوال باید نگاهی دقیق تر به نحوه حضور دانشجویان در پیش از انتخابات 22 خرداد 88 و وقایع پس از انتخابات داشت. فراموش نکنیم که جنبش دانشجویی با میل و رغبت کامل وارد عرصه انتخابات نشد. حضور جریانات دانشجویی در ایام پیش از انتخابات چندان با شور و شعفی که پیش از این از دانشجویان برای حضور در عرصه های سیاسی و اجتماعی شاهد بودیم همراه نبود. تجربه تلخ دوران موسوم به اصلاحات برای دانشجویان و عدم حمایت احزاب و فعالین اصلاح طلب از دانشجویان منتقد و تحمل هزینه های گزاف در این دوران و شکست در پیگیری مطالبات مردم از سوی اصلاح طلبان سبب شده بود تا دانشجویان با شک و تردید و بیم تکرار تجربه تلخ و فرصت سوزی های انجام شده در دوران اصلاحات پا به عرصه انتخابات بگذارند. دانشجویانی که در چند انتخابات گذشته سرمایه اجتماعی خود را از حساب اصلاح طلبان خارج کرده و معتقد بودند که فرایند انتخابات در ایران ناسالم، غیر دمکراتیک، نا عادلانه، غیر رقابتی و بی تاثیر است با وجود همان موانع پیش گفته تنها با کورسوی امیدی در جهت تغییر در مدیریت اجرایی کشور و بهبود حداقلی اوضاع پا به عرصه انتخابات گذاشته بودند و آن شور و شعفی که در میان توده مردم در آن ایام بود کمتر در بین فعالین دانشجویی دیده می شد. اما به هر تقدیر دانشجویان با حضور کم فروغ خود در انتخابات، ناامیدانه آخرین راه را برای خروج از فشار سنگین و انسداد کامل سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه بر گزیدند. اما پس از کودتای انتخاباتی و خروش مردم معترض به نتایج انتخابات جنبش دانشجویی و احزاب و تشکلهای سیاسی را وارد فاز جدیدی نمود.
در ابتدای شکل گیری جنبش اعتراضی مردم ایران تقریبا اکثر احزاب، تشکلها و فعالین سیاسی و به تبع آن جنبش دانشجویی ایران نا باورانه به قیام مردم علیه خودکامگی و استبداد می نگریستند و در ادامه همراه و همگام با مردم معترض ایران برای عقب راندن کودتاچیان از خواسته های نامشروع خود تلاش نمودند و سنگین ترین هزینه ها در طول سی سال اخیر را هم پرداختند. این بار دانشجویان نه تنها در پی برانگیختن حساسیت آحاد مردم نبودند و دغدغه همراه نمودن و جلب حمایت های مردم و فعالین سیاسی و روزنامه نگاران را نداشتند بلکه خود در کنار مردم در یک جنبش فراگیر دمکراسی خواهی مستحیل شدند. حضور دانشجویان در اعتراضات پس از انتخابات با توجه به نقش ویژه ای که می توانستند بر عهده بگیرند با واکنش شدید دستگاههای سرکوب مواجه شد. حمله به کوی دانشگاه و جنایات رخ داده در آن فاجعه و شلیک گلوله به قلب دانشجویان و کشته شدن چند تن از آنان و جنایاتی که در کهریزک رخ داد تنها بخشی از سرکوب فزاینده دانشگاه توسط محفل کودتا بود. خیل عظیمی از فعالین دانشجویی روانه زندان شدند و طبیعی بود در این فضای سکوب و اختناق در همه ابعاد جامعه حکمفرما بود، جنبش دانشجویی هم امکان ارائه استراتژی های جدید و راهگشا جهت تداوم مبارزه نداشته باشد. اما در 16 آذر سال گذشته علیرغم بازداشت گسترده فعالین دانشجویی در روزهای قبل از آن، به ویژه در 13 آبان باز هم جنبش دانشجویی اعتراضاتی با حضور حداکثری دانشجویان داشت و این مهم سبب ایجاد امید در میان مردم شد و هماهنگونه که شاهد بودیم در ایام پس از سرکوب دانشجویان در 16 آذر عمده توان و انرژی نهادهای امنیتی و قضایی مصروف کنترل فضای دانشگاه و قطع ارتباط میان دانشجویان و مردم معترض و جلوگیری از تشکیل هر گونه تجمع اعتراضی سیاسی و صنفی توسط دانشجویان بود.
تا چه حد می توان میان میان مطالبات جنبش دانشجویی و جنبش سبز، به عنوان جنبشی با اهداف سیاسی، همپوشانی قایل شد؟
در طول تاریخ فعالیت های جنبش دانشجویی ایران، دانشجویان علاوه بر پیگیری مطالبات صنفی خود همواره سعی نموده اند به دنبال تحقق خواست مردم باشند و این نکته بارز و چشمگیر و رمز ماندگاری جنبش دانشجویی ایران پس از بیش از 5 دهه از شکل گیری اش می باشد. دانشجویان، چه آن زمان که گفتمان غالب خود در پیش از دهه 70 را بر محورعدالت خواهی و جنگ بین فقر و غنا، استعمار ستیزی و مبارزه به سرمایه داری استوار کرده بودند و چه پس از آن همزمان با نیاز های جامعه ایران با آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، پلورالیسم، تساهل و تسامح، به جای مبارزه با استکبار جهانی و ایدئولوژی ستیزی، را سر لوحه فعالیت های خود قرار دادند وهمواره بر خواست مردم و نیاز جامعه تاکید داشتند.
اکنون نیز مطالبات دانشجویان چیزی جدا از مطالبات جنبش سبز نیست. امروز هم جنبش دانشجویی کارکرد اصلی خود را بر پایه تلاش جهت ایجاد تغییر ساخت حکومت در راستای منافع مردم ایران بنا نهاده است. هر چند به اعتقاد بنده دانشجویان بنا به ویژگی های خاص خود نسبت به فضای عمومی جامعه و احزاب، دارای استقلال عمل بیشتری هستند و دایره حرکتی بزرگتری دارند و بی شک تاثیر گذاری بیشتری هم دارند. نکته مثبتی که وجود دارد این است که تا پیش از این دانشجویان مطالباتی را مطرح می نمودند و بر سر پیگیری و تحقق آن آسیب هایی را متحمل می شدند و از سویی دغدغه شان درک و آگاهی مردم از این مطالبات و نیاز جامعه به آن و جلب همراهی و حمایت مردم و احزاب و فعالین سیاسی اصلاح طلب بود اما امروز مردم ایران خود پیشرو در پیگیری مطالبات هستند و در کنار دانشجویان جهت تحقق آن هزینه می پردازند.
جنبش دانشجویی از دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، بحث دوری از قدرت و دیده بانی جامعه مدنی را سرلوحه شعارهای خود قرار داد. اما به نظر می رسد در دوره انتخابات با حمایت از آقای کروبی و سپس در جنبش سبز، به عنوان کنشگری سیاسی وارد عرصه شد. آیا این عمل با شعارهای جنبش دانشجویی منافات ندارد؟
لازم به توضیح است بحث دوری از قدرت که در دوران اصلاحات از سوی فعالین دانشجویی دفتر تحکیم وحدت مطرح شد در واقع به منظور جبران خطای استراتژیک جنبش دانشجویی در دوران انتخابات دوم خرداد 76 و به قدرت رسیدن اصلاح طلبان و جلوگیری از تکرار آن بود. برخی از فعالین دانشجویی در آن ایام به سبب حضور تاثیر گذار جنبش دانشجویی در پیروزی جریان اصلاحات در انتخابات، با نیت سهم خواهی از دولت اصلاحات فعالیت های خود را ادامه می دادند و این با آرمان و وظیفه جنبش دانشجویی در تعارض بود. همان طور که عرض کردم جنبش دانشجویی باید به دنبال کار کرد اصلی خود باشد و نباید در پی ایجاد تغییر به نفع گروه خاص باشد بلکه باید فشار بیاورد که تغییرات در راستای منافع جامعه صورت گیرد. دانشگاه به دلیل الگوسازی و تاثیر بر جامعه همواره مورد طمع احزاب و تشکلهای سیاسی بوده و هست و در بازی سیاست تاثیر گذار است لذا پس از تجربه ناموفق دوران اصلاحات و خروج مجموعه دفتر تحکیم از گروههای موسوم به دوم خردادی، استراتژی این مجموعه بر پایه اجنتاب دانشجویان از سهم خواهی و ورود به قدرت تعیین شد تا جنبش دانشجویی کارکردی حزب گونه نداشته باشد و دست طمع احزاب از دانشجویان کوتاه بماند تا فعالین دانشجویی کماکان به روشنگری و دیده بانی جامعه مدنی بپردازند و همچون گذشته حلقه واسطی باشند میان نخبگان و جریانات روشنفکری و آحاد جامعه.اما در انتخابات سال گذشته، دانشجویان پس از چند دوره تحریم انتخابات، این بار به قصد تلاش جهت تغییری هر چند جزیی در ساختار حاکمیت پا به عرصه انتخابات گذاشته بودند و از سویی تلاش داشتند که در خلال فضای باز نسبی در ایام انتخابات به طرح مطالبات مغفول مردم از کاندیداهای جریان اصلاح طلب بپردازند و در جریان ایام تبلیغات انتخاباتی با استفاده از امکان ارتباط گیری بیشتر با بدنه جامعه در خصوص سیطره نهادهای نظامی و امنیتی بر ثروت و امکانات کشور و لزوم تلاش در جهت احیای جنبش های اجتماعی به قصد ایجاد تغییر در مدیریت کشور اطلاع رسانی نمایند
در دوره اصلاحات برخی از جنبش دانشجویی به عنوان یکی از بالهای اصلاحات نام می بردند. آیا می توان اکنون نیز در جنبش سبز، نقشی چنین پررنگ را به جنبش دانشجویی نسبت داد؟
به هر حال جنبش دانشجویی ایران با سابقه بیش از 5 دهه مبارزه نفس گیر با استبداد بی شک می تواند در این برهه حساس از تاریخ معاصر ایران هم نقش ویژه ای را به عهده گیرد.
دانشجویان به سبب داشتن روحیه آرمان خواهی، شجاعت و سازش ناپذیری و همچنین ارتباط ارگانیک با نهادهای اجتماعی و نخبگان و صاحب نظران می توانند راهکارهای بهینه برای پیشبرد مسیر جنبش دمکراسی خواهی در ایران بیابند. این امر نیازمند برنامه ریزی دقیق تر و هشیارانه تر و ارتباط بیشتر با دانشجویان و بدنه جامعه است. پرهیز از افراط و تفریط های معمول و شناخت دقیق از قدرت و امکانات جریان مقابل و ظرفیت ها و پتانسیل های موجود در جنبش سبز و تدوام اطلاع رسانی و افزایش سطح آگاهی جامعه از جمله مسائلی است که دانشجویان باید نسبت به آن حساسیت بیشتری داشته باشند تا در نهایت راهکار هایی را در پیش گیرند که بیشترین کارایی و کمترین هزینه ها را در بر داشته باشد. البته ذکر این نکته ضروری است که دانشجویان می بایستی از ورق زدن تقویم و برنامه ریزی جهت فعالیت در مناسبت های خاص، پرهیز کنند. در گذشته نیز شاهد بودیم به عنوان مثال برنامه ریزی های چند ماهه برای روز 18 تیر و انتظار جامعه و رسانه ها برای رخ دادن اتفاق خاصی در آن روز، تجربه خوبی نبود. چرا که نهادهای امنیتی با هوشیاری کامل و ایجاد محدودیت و جو پلیسی، عملا امکان هرگونه تحرک رااز دانشجویان می گرفتند که این خود سبب سرخوردگی جنبش دانشجویی و به تبع آن جامعه می شد. استفاده از مناسبتهای ویژه – نظیر 16 آذر و 18 تیر و 13 آبان – در جهت انجام کنش های سیاسی، امری لازم است، چرا که نفس وجود چنین روزهایی شور و نشاطی در میان فعالان دانشجویی، بر می انگیزاند و فضا را ملتهب می سازد. اما خلاصه کردن فعالیت ها و کنش های جنبش دانشجویی و حتی جنبش سبز و نگاه صرف به تقویم و چشم انتظار فرارسیدن ایام خاص، کافی نیست.
پس از آغاز جنبش سبز، نهادهای مدنی تحت فشارهای شدید قرار گرفتند. گرچه برغم این فشارها (بازداشت، انحلال، فشار برای تعطیلی و..) بسیاری از این نهادها همچنان حرکت خود را در شکل حداقلی و علنی ادامه دادند. به نظر می رسد دفتر تحکیم وحدت به عنوان بزرگ ترین تشکل دانشجویی، از این قاعده مستثنا بوده است. دلایل سکوت دفتر تحکیم در فضای علنی را چگونه می توان ارزیابی کرد؟
البته مجموعه دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی تابع آن علی رغم فشار شدید و تحدید و سرکوب از سوی نهادهای امنیتی و مسئولان وزارت علوم دولت نامشروع نهم و دهم در حد خود تلاش هایی در راستای افشاگری و حمایت از زندانیان سیاسی داشته است. فراموش نکنیم از بدو شکل گیری دولت نهم و پس کودتای انتخاباتی 22 خرداد 88 تقریبا تمامی دفاتر انجمن های اسلامی دانشجویان و فعالین دانشجویی این تشکل منتقد زیر ضرب نهادهای امنیتی و قضایی بوده اند به صورتی که امروز کمتر دانشجوی عضو دفتر تحکیم وحدت هست که با احکام انضباطی و محکومیت های سنگین قضایی و محرومیت موقت یا دائم از تحصیل مواجه نشده باشد. در طی هفته های اخیر هم در فضای بسته و رعب آور موجود در دانشگاه چند بیانیه از سوی ارکان این تشکل صادر شده است و فعالین دانشجویی عضو این تشکل هم در حد توان خود به فعالیت ها ادامه می دهند. سرکوب جنبش دانشجویی در طی 30 سال اخیر بی سابقه بوده است و دانشجویان نه تنها امکان فعالیت در قالب تشکل های سیاسی به شکل کلاسیک آن را ندارند بلکه امکان هر گونه فعالیت صنفی و فوق برنامه در قالب کانون های صنفی، فرهنگی، هنری و نشریات دانشجویی هم از دانشجویان سلب می شود.با این حال برخی از اعضای زندانی این تشکل حتی از درون سلول های زندان هم با صدور پیام و نامه های افشاگرانه دست از مبارزه و مقاومت نکشیده اند و در مجموع تلاش های فعالین باقی مانده در فضای فعلی حاکم بر دانشگاههای کشور جای تقدیر دارد. هر چند من هم معتقدم انتظار جامعه از دانشجویان شجاع و مبارز ایران بیش از این هاست اما این نباید سبب شود خواسته های کاذبی که نتیجه ای جز هزینه ی بیشتر برای این دانشجویان در بر نخواهد داشت مطرح گردد.
مقاله فايننشيال تايمز درباره اجلاس بحرين
ايران و آمريکا؛ فاصله ای به اندازه يک دنيا
رولا خلفهرچند هيلاری کلينتون و منوچهر متکی بر سر يک ميز شام در سالن همايش هتل ريتز کارلتون پايتخت بحرين نشسته بودند، اما به نظر می رسيد فاصله ميان آنها به اندازه يک دنياست.
حتی تلاش آنها برای احوالپرسی نيز به موضوعی بحث انگيز تبديل شد: وزير امور خارجه آمريکا تصور کرد با بی توجهی همتای ايرانی خود روبرو شده و او وانمود کرده که صدای کلينتون را نشنيده است. آقای متکی نيز اصرار داشت وی سعی کرده بر اساس آداب اسلامی مؤدبانه رفتار کند و پاسخ سلام کلينتون را داده است.
هرچند ايران و آمريکا در جريان نشست امنيتی سطح بالای آخر هفته گذشته در بحرين، حتی لحظه ای نيز با يکديگر تماس برقرار نکردند، اما چند روز پيش از ديدار روز دوشنبه ديپلمات های آنها در ژنو، پيام های زيادی ميان دو کشور رد و بدل شده است.
از سخنرانی حساب شده خانم کلينتون در ضيافت شام نشست بحرين چنين برمی آيد که وی رويکرد بسيار نرمی را در پيش گرفته است. وی با خطاب قراردادن مستقيم هيأت نمايندگی ايران، به آنها اطمينان داد ايالات متحده همچنان مصمم به تماس با تهران است و ماداميکه نسبت به ماهيت صلح آميز برنامه هسته ای ايران اطمينان وجود داشته باشد، به حقوق اين کشور برای پیشبرد چنين برنامه ای احترام می گذارد.
پس از آن، ژنرال جيمز ماتيس، رئيس ستاد مرکزی فرماندهی ايالات متحده که مسؤول خاورميانه است گفت، ايران مجهز به تسليحات هسته ای قابل پذيرش نخواهد بود اما در عين حال، يک حمله نظامی نيز "فاجعه ای مسلم" خواهد بود.
حضور آقای متکی در مهمانی شام روز جمعه علامت خوبی است. هواپيمای وی مدت کوتاهی پيش از آغاز ضيافت شام وارد بحرين شد و هيئت نمايندگی ايران نسبت به حضور وی در اين مراسم اطمينان نداشت. با اين حال، وی هنگام سخنرانی خانم کلينتون سر خود را بالا نگرفته بود و پس از سخنرانی وی نيز مانند ساير همکارانش در دور ميز شام کف نزد.
تلاش غيرعادی ديپلماسی آشکار در همايش منامه، مراسم سالانه ای که از سوی مؤسسه بين المللی مطالعات استراتژيک لندن برگزار می شود، نشان دهنده پيچيدگی آغاز گفتمان ميان ايالات متحده و ايران پس از سه دهه دشمنی است. ضمناً چالش پيش روی ديپلمات های شش قدرت برتر دنيا در آستانه ديدار با مذاکره کننده هسته ای ارشد ايران را نشان می دهد؛ مذاکره ای که برای اولين بار در ظرف يکسال گذشته صورت می گيرد.
آقای متکی با ناديده انگاشتن سخنان خانم کلينتون در منامه، روز يکشنبه به همسايگان عربی تهران گفت اين ايالات متحده است که تهديدی عليه منطقه محسوب می شود نه تهران. وی به حضار گفت خليج فارس بايد امنيت را به صورت "محلی" تامین کند و خود را از شر مداخله خارجيان خلاص کند.
اين برای گروهی از کشورها که از جاه طلبی های هسته ای و سياسی ايران هراسان هستند و از طريق معاملات تسليحاتی بزرگ به تقويت همکاری نظامی با ايالات متحده روی آورده اند، پيام عجيبی به حساب می آيد.
خصوصاً با توجه به افشا شدن مکالمات ديپلماتيک برخی رهبران عربی، از جمله ميزبان بحرينی آقای متکی مبنی بر تشويق ايالات متحده به بررسی برنامه هسته ای ايران و استفاده از زور در صورت لزوم، به نظر می رسد زمان بندی ارسال چنين پيامی از سوی ايران نيز عجيب باشد.
آقای متکی حتی در ملاقات خصوصی با مقامات بحرينی نيز ترجيح داد اسناد منتشره ويکی ليکس را ناديده بگيرد و اعلام کند مکلمات منتشر شده را باور ندارد.
جان آلترمن مدير تحقيقات مرکز مطالعات بين المللی و استراتژيک واشنگتن گفت، لحن ديپلماتيک ملايم ايالات متحده در کنفرانس منامه، اعتماد به نفس آمريکا در آستانه گفتگوهای ژنو را به نمايش گذاشت. اين درحالی است که مجموعه ای از تحريم های يکجانبه بين المللی و آمريکا در حال ضربه زدن به اقتصاد ايران است و به نظر می رسد برنامه هسته ای ايران با مشکل مواجه شده است.
وی گفت: "کلينتون می توانست لحن ملايم تری داشته باشد زيرا موضع واشنگتن از پشتيبانی جهانی برخوردار است. اين درحالی است که اظهارات متکی نشان از تقلايی ضعيف برای بدست آوردن دل اعراب باشد؛ تلاشی که از سوی اعراب جدی گرفته نشد... واقعيت اين است که بحرين قلمروی يک دوست برای ايالات متحده و قلمرویی غيردوستانه و خشن برای ايران است. هيچ کس از امپرياليسم آمريکا نمی ترسد در حاليکه همه از ايران واهمه دارند."
آقای متکی در آخرهفته گذشته به خبرنگاران گفت تحريم ها دليل بازگشت تهران به پای ميز مذاکره نيست. وی اصرارداشت تحريم ها صدمه ای به اقتصاد ايران وارد نکرده اند.
خانم کلينتون گفت در گفتگوهای ژنو توپ در زمين ايرانی هاست و آقای متکی نيز گفت اين آمريکاست که بايد سياست های خود را تغيير دهد. وی گفت به رسميت شناخته شدن حق دسترسی به برنامه صلح آميز هسته ای ايران از سوی آمريکا گامی در مسير درست است اما نسبت به انجام گفتگوی دوجانبه به جای "گفتگوی يکطرفه" از سوی آمريکا ابراز ترديد کرد.
آقای متکی به مقايسه شکست حزب دموکرات آمريکا در انتخابات ميان دوره ای با پيروزی نامزد مورد حمايت لوئيز ايناسيو لولا داسيلوا رئيس جمهور بزريل و نيز پيروزی رجب طيب اردوغان در همه پرسی تغيير قانون اساسی پرداخت. وی گفت: "متأسفانه اوباما رويکردی مقابله جويانه با ايران داشته و در مسير تحريم و قطعنامه حرکت کرده است. نتيجه اين رويکرد چيزی جز شکست در انتخابات نخواهد بود."
منبع: فايننشيال تايمز- 5 دسامبر
تحليل کرونيکل از گفتگوی غرب با ايران
سخنان بسيار و انتظارهای اندک
جورج جان
ايران و شش قدرت برتر دنيا در حالی مذاکرات خود را آغاز کردند که به دليل اختلافات موجود بر سر دستور جلسه و نيز تنش بر سر ترور يکی از برجسته ترين دانشمندان هسته ای ايران، انتظارات در سطح پائينی قرار دارد.
گفتگوهای ژنو که اولين مذاکره در ظرف يکسال گذشته محسوب می شود، برای رفع نگرانی های موجود از فعاليت های هسته ای تهران تنظيم شده است. تهران می گويد در پی تسليحات هسته ای نيست. اما همزمان با تقويت توانمندی اين کشور در ساخت چنين تسليحاتی، اسرائيل و ايالات متحده نيز می گويند در صورت عدم تبعيت ايران از خواسته های شورای امنيت سازمان ملل برای تعليق برنامه های هسته ای، امکان استفاده از گزينه نظامی را رد نمی کنند.
نشست ژنو به طور رسمی مدت کوتاهی پس از ساعت 10 صبح و با ورود شرکت کنندگان به مرکز کنفرانس در نزديکی مقر سازمان ملل در ژنو آغاز شد.
نمايندگان ايران، اتحاديه اروپا، ايالات متحده، روسيه، انگلستان، فرانسه و آلمان برای گريز از باران شديدی که در حال بارش بود، به سرعت وارد ساختمان شدند. کاترين آشتون رئيس سياست خارجه اتحاديه اروپا نيز در جلوی محوطه ورودی سالن کنفرانس از سعيد جليلی استقبال کرد.
با بسته شدن درها به روی خبرنگاران، اين دو نفر به نمايندگان ساير کشورها پيوسته و به دور ميز چوبی قهوه ای رنگی نشستند که پرچم رسمی هر يک از شرکت کنندگان در گوشه ای از آن قرار داده شده بود.
هرچند حال و هوای اين نشست به نظر دوستانه می رسيد، اما انتظار کمی از اين گفتگوها می رود.
مذاکره کننده ارشد يکی از شش قدرت دنيا قبل از حضور در نشست و آغاز گفتگوها به خبرنگاران گفت: "انتظار زيادی درباره هيچ چيز نداشته باشيد." وی نخواست نامش فاش شود زيرا اجازه گفتگو با رسانه ها را نداشت.
هدف درازمدت شش قدرت دنيا اين است که تهران را به توقف غنی سازی اورانيوم متقاعد کنند. اين فرايند می تواند هم برای توليد سوخت رآکتور هسته ای و هم توليد تسليحات هسته ای به کار رود.
در همين حال، لجاجت ايران در روز يکشنبه و همزمان با اعلام خبر توليد اولين کیک زرد در يکی از تأسيسات هسته ای در داخل کشور و نيز اعلام خبر خودکفايی در اجرای کل روند غنی سازی، در کانون توجهات قرار گرفت.
منبع: سانفرانسيسکو کرونيکل- 6 دسامبر
برای افزایش بصیرت و مقابله با جنگ نرم دشمن
راه اندازی "بسیج تی وی" دستور کار جدید سرداران
پس از تاسیس بانک، خرید مخابرات، حضور و دخالت در عرصه های مختلف اقتصادی، سیاسی، راه اندازی ده ها سایت و خبرگزاری و البته تلاش هایی برای تاسیس "وزارت جنگ نرم"، فرماندهان ارشد سپاه و بسیج ضمن انتقاد از سیاست های صدا و سیما از تکمیل آیین نامه و تاسیس "گروه تلویزیونی بسیج" برای مقابله با اهداف جنگ نرم خبر می دهند.
درهمین باره روز گذشته محمدرضا نقدی، فرمانده کل بسیج در گردهمایی مسئولان فرهنگی سپاه های استانی و بسیج با تاکید بر اینکه "اگر موضوعي در سطح بسيج مطرح شود چند ميليون مخاطب دارد و بايد از اين ظرفيت بسيج استفاده کرد"، گفت: "آئين نامه گروه تلويزيوني بسيج تنظيم شده است و گروه تلويزيوني بسيج به زودي تشكيل ميشود."
فرمانده بسیج با اشاره به اینکه "بايد ديدمان را تغيير دهيم، انگيزههايمان را تقويت كنيم و از ظرفيتهاي بسيج در مرحله برنامه ريزي و اجرا استفاده كنيم" در ادامه اظهاراتش تاکید کرد: "انتقادي كه ما به دستگاههاي مسئول داريم اين است كه چرا براي انجام هر كاري در كشور يك سازمان جديد تشكيل ميشود؛ در حالي كه ميتوان از خود مردم و بسيج براي انجام آنها استفاده كرد."
محمدرضا نقدی سپس با انتقاد از مسئولین و سیاست های صدا و سیما گفت: "متاسفانه هيچ يك از سرودها و نمايشهاي بسيجيان كه از بالاترين استانداردها برخورد است و تاثير گذاري بالايي دارد در صدا و سيما پخش نميشود و به جاي آن آهنگ ها و ترانههايی پخش ميشود كه نه تاثير گذاري دارد و نه زيبايي."
فرمانده بسیج در ادامه افزود: "كار فرهنگي و تبليغي و بيدارگري به شكل يك كار خشك و كلاسيك جواب نميگيرد بلكه بايد شجاعت، نو آوري و ابتكار در كارهاي فرهنگي موج بزند و از ظرفيتها و فرصتها استفاده شود. ما از ميان شهدا فقط به چند شهيد اشاره ميكنيم و دشمن روي اطرافيان اين شهدا كار كرده و بيانيههايي را به نفع خود از آنها گرفته ما مانند شهيد همت و امثال او در دفاع مقدس زياد داشتهايم، بايد ظرفيتهاي دفاع مقدس را بشناسيم و شهداي استاني را هم معرفي كنيم."
او همچنین با بیان اهداف اصلي و نقش بسيج که در برنامه پنجم توسعه در نظر گرفته شده گفت:"ما در برنامه پنجم به دنبال اين هستيم كه 400 هزار حلقه صالحين داشته باشيم. بايد در حوزه فرهنگي، فضا را طوري آماده كنيم تا جذب بهتر و ارتقاي فرهنگي و معرفتي بالاتري داشته باشيم. ظرف 10 روز آينده برنامه پنجم در بسيج بسته ميشود و معاونتهاي فرهنگي بايد تا آن زمان جايگاه خود را در اين برنامه مشخص كنند."
تاکید محمدرضا نقدی به نقش و اهداف بسیج در برنامه پنجم توسعه درحالی است که به گفته جواد آرین منش، نایب رییس کمسیون فرهنگی دولت و مجلس "در برنامه پنجم توسعه نگاه قوی تر در تقویت کمی و کیفی بسیج داشته اند، چنانکه در یک ماده(176) این برنامه، جدای زمینه سازی برای افزایش حداقل یک و نیم میلیون بسیجی تا پایان دوره 5 ساله با هدف تربیت نیروهای انسانی متعهد، دستگاه های اجرایی اجازه داده شده تا اجرای بخشی از امور خود به ویژه در زمینه های آموزشی، فرهنگی و عمرانی را بسیج واگذار کنند."
خبر تشکیل "گروه تلویزیونی بسیج" در شرایطی از سوی محمدرضا نقدی فرمانده بسیج اعلام می شود که پیش تر در سال 1387 و در زمان فرماندهی حسین طائب، برخی منابع غیر رسمی اینترنتی نزدیک به بسیج از راه اندازی تلویزیونی با نام "بسیج تی وی" برای گسترش فرهنگ ایثار، بصیرت دهی و مقابله با اهداف جنگ نرم دشمن خبرداده بودند.
از تشکیل جبهه پیشرو تا بازی های رایانه ای
همزمان با اعلام این خبر از سوی فرمانده کل بسیج، سرتیپ پاسدارمسعود جزایری نیز در همین مراسم طی اظهاراتی اعلام کرد: "در شرايطي که دنياي استكبار تلاش ميكند انقلاب را به هر شكل از سر راه بردارد كه در اين راه تجارب سخت او تجارب موفقي نبود و در حوزه نيمه سخت به عرصههاي اقتصادي نيز موفقيتهاي لازم را كسب نكردند به همين دليل دشمن در چارچوب اقدام نرم افزارانه با انقلاب مقابله ميكند."
معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه "بايد ابعاد جنگ نرم را كاملا بشناسيم وهمه اجزاء و عقبههاي جمهوري اسلامي در جنگ نرم حضور داشته باشند" تصریح کرد: "بايد از امكانات نرم خودي استفاده بهينه صورت بگيرد، شناخت دشمن و امكانات خودي كليدهاي اصلي در جنگ هستند و در حوزه جنگ نرم و استفاده از امكانات نرم، بسيج جايگاه ويژهاي دارد."
دبیر "ستاد عملیات روانی" که پیشتر در پی تشکیل وزارت جنگ نرم بود، تاکید کرد: "براي پيشبرد اهداف فرهنگي و پيروزي در جنگ نرم احساس نیاز به تشكيل يك جبهه جديد به نام جبهه پيشرو انقلاب با سرمداراي بسيج داريم. بسيج ميتواند مبتني بر يك سامانه تعريف شده، در ادارات و سازمانها ايجاد تحرك و بصيرت افزايي كند. بسيج ميتواند با راه اندازي يك نهضت فكري و مطالبه گرايانه، همه اعضاي ادارات و سازمانها را وارد عرصه مقابل با جنگ نرم دشمن كند."
تایید اظهارات محمدرضا نقدی و تاکید بر لزوم استفاده از "امکانات نرم بسیج" برای مقابله با جنگ نرم از سوی مسعود جزایری درحالی است که وی پیش از این بارها با تاکید بر اینکه "دشمن با سرمايهگذاري سنگين براي تغيير ذائقه جوانان سرمایه گذاری کرده است" تاکید کرده بود که: "می توان با روحيه و كار بسيجيوار و حزباللهي، اين فاصله ها را جبران كرد."
مسعود جزایری که جدای دبیری ستاد عملیات روانی از او به عنوان یکی از حامیان اصلی پروژه های رسانه ای سپاه پاسداران و نیروهای مسلح نیز نام برده می شود در شهریورماه سال جاری نیز پس از رونمایی از "جدیدترین بازی های یارانه ای" تصریح کرده بود: "مسئولیت افراد به ویژه اعضای بسیج در اهمیت پرداختن به جنگ نرم از سایر مواقع بیشتر و مهمتر است."
او در مراسم رونمایی از دو بازی "لانه شیطان-2" و "کاروان آزادی" که توسط سپاه پاسداران برای کودکان و نوجوانان وتحت نظر خود او تولید می شود گفته بود: "ما چارهاي نداريم جز اينكه ذائقههاي افراد را عوض كنيم و از آنجا كه برحق هستيم و طبق آموزههاي اسلامي عمل ميكنيم، خداوند نيز به ما كمك خواهد كرد."
درهمین باره روز گذشته محمدرضا نقدی، فرمانده کل بسیج در گردهمایی مسئولان فرهنگی سپاه های استانی و بسیج با تاکید بر اینکه "اگر موضوعي در سطح بسيج مطرح شود چند ميليون مخاطب دارد و بايد از اين ظرفيت بسيج استفاده کرد"، گفت: "آئين نامه گروه تلويزيوني بسيج تنظيم شده است و گروه تلويزيوني بسيج به زودي تشكيل ميشود."
فرمانده بسیج با اشاره به اینکه "بايد ديدمان را تغيير دهيم، انگيزههايمان را تقويت كنيم و از ظرفيتهاي بسيج در مرحله برنامه ريزي و اجرا استفاده كنيم" در ادامه اظهاراتش تاکید کرد: "انتقادي كه ما به دستگاههاي مسئول داريم اين است كه چرا براي انجام هر كاري در كشور يك سازمان جديد تشكيل ميشود؛ در حالي كه ميتوان از خود مردم و بسيج براي انجام آنها استفاده كرد."
محمدرضا نقدی سپس با انتقاد از مسئولین و سیاست های صدا و سیما گفت: "متاسفانه هيچ يك از سرودها و نمايشهاي بسيجيان كه از بالاترين استانداردها برخورد است و تاثير گذاري بالايي دارد در صدا و سيما پخش نميشود و به جاي آن آهنگ ها و ترانههايی پخش ميشود كه نه تاثير گذاري دارد و نه زيبايي."
فرمانده بسیج در ادامه افزود: "كار فرهنگي و تبليغي و بيدارگري به شكل يك كار خشك و كلاسيك جواب نميگيرد بلكه بايد شجاعت، نو آوري و ابتكار در كارهاي فرهنگي موج بزند و از ظرفيتها و فرصتها استفاده شود. ما از ميان شهدا فقط به چند شهيد اشاره ميكنيم و دشمن روي اطرافيان اين شهدا كار كرده و بيانيههايي را به نفع خود از آنها گرفته ما مانند شهيد همت و امثال او در دفاع مقدس زياد داشتهايم، بايد ظرفيتهاي دفاع مقدس را بشناسيم و شهداي استاني را هم معرفي كنيم."
او همچنین با بیان اهداف اصلي و نقش بسيج که در برنامه پنجم توسعه در نظر گرفته شده گفت:"ما در برنامه پنجم به دنبال اين هستيم كه 400 هزار حلقه صالحين داشته باشيم. بايد در حوزه فرهنگي، فضا را طوري آماده كنيم تا جذب بهتر و ارتقاي فرهنگي و معرفتي بالاتري داشته باشيم. ظرف 10 روز آينده برنامه پنجم در بسيج بسته ميشود و معاونتهاي فرهنگي بايد تا آن زمان جايگاه خود را در اين برنامه مشخص كنند."
تاکید محمدرضا نقدی به نقش و اهداف بسیج در برنامه پنجم توسعه درحالی است که به گفته جواد آرین منش، نایب رییس کمسیون فرهنگی دولت و مجلس "در برنامه پنجم توسعه نگاه قوی تر در تقویت کمی و کیفی بسیج داشته اند، چنانکه در یک ماده(176) این برنامه، جدای زمینه سازی برای افزایش حداقل یک و نیم میلیون بسیجی تا پایان دوره 5 ساله با هدف تربیت نیروهای انسانی متعهد، دستگاه های اجرایی اجازه داده شده تا اجرای بخشی از امور خود به ویژه در زمینه های آموزشی، فرهنگی و عمرانی را بسیج واگذار کنند."
خبر تشکیل "گروه تلویزیونی بسیج" در شرایطی از سوی محمدرضا نقدی فرمانده بسیج اعلام می شود که پیش تر در سال 1387 و در زمان فرماندهی حسین طائب، برخی منابع غیر رسمی اینترنتی نزدیک به بسیج از راه اندازی تلویزیونی با نام "بسیج تی وی" برای گسترش فرهنگ ایثار، بصیرت دهی و مقابله با اهداف جنگ نرم دشمن خبرداده بودند.
از تشکیل جبهه پیشرو تا بازی های رایانه ای
همزمان با اعلام این خبر از سوی فرمانده کل بسیج، سرتیپ پاسدارمسعود جزایری نیز در همین مراسم طی اظهاراتی اعلام کرد: "در شرايطي که دنياي استكبار تلاش ميكند انقلاب را به هر شكل از سر راه بردارد كه در اين راه تجارب سخت او تجارب موفقي نبود و در حوزه نيمه سخت به عرصههاي اقتصادي نيز موفقيتهاي لازم را كسب نكردند به همين دليل دشمن در چارچوب اقدام نرم افزارانه با انقلاب مقابله ميكند."
معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه "بايد ابعاد جنگ نرم را كاملا بشناسيم وهمه اجزاء و عقبههاي جمهوري اسلامي در جنگ نرم حضور داشته باشند" تصریح کرد: "بايد از امكانات نرم خودي استفاده بهينه صورت بگيرد، شناخت دشمن و امكانات خودي كليدهاي اصلي در جنگ هستند و در حوزه جنگ نرم و استفاده از امكانات نرم، بسيج جايگاه ويژهاي دارد."
دبیر "ستاد عملیات روانی" که پیشتر در پی تشکیل وزارت جنگ نرم بود، تاکید کرد: "براي پيشبرد اهداف فرهنگي و پيروزي در جنگ نرم احساس نیاز به تشكيل يك جبهه جديد به نام جبهه پيشرو انقلاب با سرمداراي بسيج داريم. بسيج ميتواند مبتني بر يك سامانه تعريف شده، در ادارات و سازمانها ايجاد تحرك و بصيرت افزايي كند. بسيج ميتواند با راه اندازي يك نهضت فكري و مطالبه گرايانه، همه اعضاي ادارات و سازمانها را وارد عرصه مقابل با جنگ نرم دشمن كند."
تایید اظهارات محمدرضا نقدی و تاکید بر لزوم استفاده از "امکانات نرم بسیج" برای مقابله با جنگ نرم از سوی مسعود جزایری درحالی است که وی پیش از این بارها با تاکید بر اینکه "دشمن با سرمايهگذاري سنگين براي تغيير ذائقه جوانان سرمایه گذاری کرده است" تاکید کرده بود که: "می توان با روحيه و كار بسيجيوار و حزباللهي، اين فاصله ها را جبران كرد."
مسعود جزایری که جدای دبیری ستاد عملیات روانی از او به عنوان یکی از حامیان اصلی پروژه های رسانه ای سپاه پاسداران و نیروهای مسلح نیز نام برده می شود در شهریورماه سال جاری نیز پس از رونمایی از "جدیدترین بازی های یارانه ای" تصریح کرده بود: "مسئولیت افراد به ویژه اعضای بسیج در اهمیت پرداختن به جنگ نرم از سایر مواقع بیشتر و مهمتر است."
او در مراسم رونمایی از دو بازی "لانه شیطان-2" و "کاروان آزادی" که توسط سپاه پاسداران برای کودکان و نوجوانان وتحت نظر خود او تولید می شود گفته بود: "ما چارهاي نداريم جز اينكه ذائقههاي افراد را عوض كنيم و از آنجا كه برحق هستيم و طبق آموزههاي اسلامي عمل ميكنيم، خداوند نيز به ما كمك خواهد كرد."
دموکراسی و توحش
حتی در ایران که به خاطر شرایط تاریخی متفاوتش، در زمینه توسعه اجتماعی جلوتر از برخی کشورهای خاورمیانه حرکت می کند، اینگونه حوادث اتفاق می افتد. یکی از آرزوهای مردم عادی در کوچه و بازار این است که در ایران هم مانند عربستان دست سارقین را قطع کنند تا سرقت و بزهکاری ریشه کن شود. آرزویی که این روزها با عنایت ویژه قوه قضاییه به تحقق پیوسته است. در این زمینه نباید مخالفت تحصیل کرد ه ها و برخورداران از نعمت اطلاعات ما را فریب داده و دچار توهم کند. در جامعه ایران جمعیتی ویژه وجود دارد که خود محتوای فرهنگی و سیاسی با درونمایه ای آوانگارد تولید می کند، خودش نیز آن را مصرف می کند و در نهایت خود نیز برای خود کف زده و هورا می کشد.
در جوامعی چون پاکستان با زیر بنای فرهنگی خاص خود، تفاوت در شکل های حکومت چندان اهمیت ندارد . دموکراسی پارلمانی یا ریاستی، پادشاهی و... هر کدام حاکم باشند، نماینده و مجری روح کلی حاکم بر جامعه هستند. علت موفقیت جوامع غربی در ایجاد محیطی سالم و بدور از خشونت، نه دموکراسی بلکه فرهنگ اجتماعی چکش کاری شده و آبدیده ای است که محصول قرنها جدال فکری و فلسفی و رخدادهای بزرگ تاریخی و اقتصادی در آن دیار بوده است. شعار دموکراسی برای خاورمیانه امروزه تبدیل به اهرمی شده است در دست بنیادگرایان و وسیله ای برای یه قدرت رسیدن گروههایی چون حماس.
با چنین زمینه فرهنگی و اجتماعی که شاهد هستیم، ظاهرا باید تلاش برای کسب دموکراسی را با کارهایی چون گسترش آگاهی اجتماعی و ترویج مدارا و مبارزه با تعصب جایگزین کنیم.
شاید حکومتهای غیردموکراتیکی چون مصر این خاصیت را دارند که به سدی در مقابل اخوان المسلمین تبدیل شده اند و به نظر من هر گونه فشار برای ایجاد فضای سیاسی متفاوت از سوی آمریکا، نتایج زیان بار بیشتری را بر منطقه تحمیل می کند. چرا که میدان را برای اندیشه های بدوی و قرون وسطایی باز می کند.
به همین دلیل می توان گفت جامعه ای با فضای اجتماعی باز و لیبرال و بدون داشتن دموکراسی به مراتب بهتر از جامعه ای است که دموکراسی در آن به میدانی برای جولان اندیشه های قرون وسطایی تبدیل شده است.
در همین زمینه :
اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی. نگاهی به اندیشه های فرید زکریا
ریشه های بنیادگرایی در خاورمیانه
روحانيت مسئول است
با ديدن اين فيلم آه از نهادم برآمد؛ ولي نميدانم چرا بجاي آنكه مانند بسياري گله از تصميمات نادرست اقتصادي حكومت كنم، به ياد اين جملهي معروف "سوزان ارتس" كه گفت: "روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبيعى دو جنس حساسيت دارد، اما از کنار فقر و فلاکت مى گذرد" افتادم. شايد دليلش آن باشد كه اولا هميشه از خود ميپرسيدم كه ثمر و خدماترسانيي روحاني به عنوان فردي كه از امكانات اجتماع استفاده ميكند در چيست؟ و دوم حساسيت و موضعگيريهاي شديد و غليظ حضرات علماء، تنها در خصوص مواردي چون پوشش زنان و مردان و حضور بانوان در استاديوم هاي ورزشي و امثال ذلك باشد؛ بدون آنكه به همان مقدار، به فقر فزايندهاي كه بر جامعه سايه گسترانده است توجه نشان دهند؛ و آن حديث معروف را بياد آورند: "زماني كه فقر از دري وارد شود ايمان از درب ديگر خارج خواهد شد".
در اينكه برنامهها و تصميمات غلط حكومتي باعث افزايش درصد فقر اجتماعي گرديده شكي نيست؛ ولي در اين گفتار قصد ندارم كه به انتقاد از عملكرد اقتصادي حكومت بپردازم. زيرا سوادش را ندارم؛ بلكه ميخواهم از عملكرد روحانيون و همصنفاني انتقاد كنم كه به قول حضرت عيسي(ص): "بارهاي سنگين را ميبندند و بر دوش مردم مينهند، و خود نميخواهند به انگشتي آن را حركت دهند".
هميشه در اين كشور عدهاي از هموطنانمان با فقر دست و پنجه نرم ميكردند. روحانيون براي برداشتن گوشهاي از اين بارهاي طاقتفرسا از دوش آن انسانهاي گرفتار چه كار مؤثري انجام دادهاند؟ جز گفتار درماني، و موعظه و توصيه به اغنياء و حاكمان كه ضمن پرداخت وجوهات شرعيهي خود، گوشهي چشمي هم به فقراي جامعه داشته باشند؟! آيا فقط حكومت و اغنياء وظيفهي دستگيري از نيازمندان جامعه را به عهده دارند؟ در كشورهاي قدرتمند اقتصادي، ضمن اينكه دولت تمهيداتي براي رسيدگي به امور نيازمندان اتخاذ ميكند، مع ذلك كليساها و مردم نيز مراكزي را جهت خدمات دهي به اقشار نيازمند تاسيس كردهاند و بطور مستمر در رفع مشكلات هموطنانشان فعاليت ميكنند.
پيش از انقلاب، حكومت هر عيب و ايرادي داشت حداقل اقتصادش تقریبا داراي ثبات بود؛در آن دوران نيز افراد فقيري وجود داشتند كه در گذران زندگي دچار مشكل بودند. اما آقايان علماء كه انواع و اقسام وجوهات را از خلقالله دريافت ميكردند فريادشان به آسمان بلند بود كه مردم در حلبيآبادها زندگي ميكنند!! ولي نه شنيده و نه ديدهايم كه ريالي از آن وجوهات هنگفت خرج ساخت يتيمخانهاي، گرمخانهاي يا مركزي براي نگهداري سالمندان و معلولين فقير شده باشد. مايي كه بالاي منابر براي مردم حديث نبوي(ص) ميخوانديم كه:"من اصبح و لم يهتم بالامور المسلمين فليس بمسلم" به اسم پيامبر(ص) و امام(ع) از دسترنج مردم وجوهات ميگرفتيم و آنگاه از دولت وقت انتظار داشتيم تا فقرزدايي كند و گره از كاربسته مسلمين باز نمايد!؛ در عوض به اسم ترويج مكتب علوي(ع) انواع مساجد و حسينهها ساختيم و كتابها در تبليغ خود چاپ كرديم! بدون توجه به اينكه اميرالمومنين علي(ع) نه در طول حياتش و نه در پنج سال خلافتش حتي يك مسجد يا عمارت نساخت، بلكه باغات خرما و حلقههاي چاه آب احداث كرد و وقف فقرا نمود. البته چند نفري از آقايان علماء بودند كه يك بيمارستان يا درمانگاهي ساختند؛ اما اين اقدامات نه كفايت ميكند و نه رفع مسئوليت.
امروزه هيچ فرقي با گذشته نكرده. فقرزا بودن حكومت بخاطر برنامهها و تصميمات غلطاش، نميتواند توجيهي بر بيتوجهي ما نسبت به هموطنان گرفتارمان باشد. چرا يك جوان رعناي اين مرز و بوم بخاطر چند ميليون تومان، بايد تن به ناقص كردن جسم خود دهد؟ چرا يك زن اين كشور بخاطر فقر بايد به خودفروشي دست بزند؟ پس اين وجوهات بيحساب و كتابي كه هيچگاه بيلاني از آن بدست نميآيد و مالياتي هم بدان تعلق نميگيرد، بايد صرف چه چيزي بشود؟ ساختن مسجد و حسينه و چاپ كتب مذهبي و پرداخت شهريه به طلاب علوم دينيه؟ فرق طلاب با دانشجويان دانشگاهها در چيست كه آن يكي براي درس خواندن شهريه ميگيرد و اين ديگري بايد شهريه بپردازد!؛ و حال آنكه اگر فقط چهار روز پزشكان يك شهر از كار كردن استنكاف كنند، جان بسياري به خطر ميافتد؛ ولي اگر تمام روحانيون بيش از يك ماه فعاليتهاي مشعشع خود را متوقف كنند، هيچ خللي در زندگي روزمره مردم وارد نخواهد شد؛ مع ذلك بحدي خودشيفهايم كه بدون آنكه مجهولي را معلوم كرده باشيم، تمام علوم را مديون خود ميدانيم و وجود قدسيمان را مايهي بركت زندگي مردم ميشناسيم! و پس از گذشت شش قرن هنوز نتوانستهايم به پرسش خواجه شيراز پاسخ دهيم!
خدمات رساني روحانيت به اجتماعي كه از امكاناتش استفاده ميكند در چيست؟ اقامهي جماعت؟ خواندن نماز و تلقين ميت؟ اجراي عقد و طلاق؟ وعظ و مسئله گفتن؟ اخيرا نيز كارمان به جايي رسيده كه همچون سادنان و جادوگران قبايل ابتدايي، در صدد جلوگيري و كاهش بلاياي طبيعي هستيم! آيا فراموش كردهايد كه اميرالمؤمنين فرمود: "خدا از عالمان پيمان گرفته است كه در برابر پرخوري ستمگران و گرسنگي ستمديدگان آرام نگيرند"؟[نهج البلاغه/52] آيا آناني كه در طول سال بطور مستمر امام حسين(ع) را به گودال قتلگاه ميفرستند تا ناني بخورند، كلام آن حضرت در نكوهش عالمان بيعمل و دكاندار را نيز خواندهاند كه فرمود: "شما به خاطر خدا در ميان مردم صاحب عزت و احتراميد...كوران و گنگان و بيماران زمينگير در شهرها به حال خود رها شدهاند و هيچ به حال آنان رحمت نميآوريد و به كاري كه شايسته شماست بر نميخيزيد... حق ضعيفان را شما ضايع كرديد؛ ضعيفان را بدست جباران سپرديد كه يا همچون برده مقهور باشند يا همچون مستضعفي كه براي امور زندگي در دست آنان اسير است. كاش ميدانستيد كه "منزلت علما" كه به آن دست يافتهايد، مصيبت شما را بزرگتر كرده است.[تحف العقول/172]
ما نه مقدس هستيم، نه لنگر زمين و آسمان، نه مرتبط با عالم لاهوت و ناسوت، و نه حتي امروزه حافظ دين و شريعتي كه به اسمش نان ميخوريم هستيم. شاهد؛ گرويدن افراد بسياري به اديان ديگر است كه هر از چند گاهي گوشهي كوچكي از اين كوه يخي از زير آب بيرون ميزند. كشف 180 كليساي خانگي در شهر مذهبي مشهد تنها قسمت كوچكي از آن كوه يخي بود. اين تغيير دين دادنها نشان ميدهد كه آن افراد، انسانهايي دينمدار و خداپرست هستند؛ از گفتار و عمل و خودشيفتگيهاي مفرط متوليان دين بيزار و گلهمند شدهاند؛ والا ضد اديان ميشدند.
دولت و حكومت، چه كارآمد باشد چه ناكارآمد مسئول عملكرد خودش است، و ما مسئول عملكرد خودمان ميباشيم. هر يك نفري كه بجهت نيازمندي، جسم خود را ناقص ميكند؛ به تن فروشي دست ميزند يا بخاطر نداشتن سرپناهي، شبها در كنار خيابان ميخوابد و از سرما ميلرزد، قسمتي از گناه بيتوجهي به مشكلات اين هموطنان به گردن علماء معزز است. اگر حقيقتا به قيامت و روز حسابرسي معتقديم، بايد يقين بدانيم ما از جمله كساني هستيم كه در آن روز مخاطب اين كلام خواهيم بود كه: "و قفوهم انهم مسؤلون".[صافات/24]
فیلم مورد بحث در لینک زیر قابل دریافت است:
جولین آسانژ، مدير سايت ويکی ليکس، در لندن بازداشت شد
پليس بريتانيا روز سه شنبه اعلام کرد که جولین آسانژ، مدير سايت ويکی ليکس را بر اساس حکم جلب دادگاهی در سوئد بازداشت کرده است. مدير سايت ويکی ليکس که در روزهای اخير اسناد فراوانی از مکاتبات وزارت امور خارجه آمريکا را منتشر کرده به آزار جنسی متهم شده است.
جولین آسانز ساعت ۹ و ۳۰ دقيقه به وقت لندن از سوی پليس بازداشت شد و قرار است تا اواخر امروز در دادگاه وستمينستر حضور يابد.
آسانژ ۳۹ ساله که اصليت استراليايی دارد پيشتر اعلام آمادگی کرده بود تا درباره حکم جلب او با پليس اسکاتلند يارد همکاری کند.
مارک استفن، وکیل آقای آسانژ، در این زمیه گفته بود که موکل او از زمان انتشار اسناد وزارت امور خارجه آمریکا در جایی نامعلوم در بریتانیا مخفی شده است و به زودی با افسران پلیس اسکاتلند یارد گفت و گو خواهد کرد.
پليس بينالملل روز سه شنبه، ۱۰ آذرماه، با صدور «اخطار قرمز» برای بنيانگذار ويکیليکس اعلام کرده بود تمامی افرادی که به نوعی آقای آسانژ را میشناسند بايد وی را به پليس محلی معرفی کنند.
اين اخطار پس از آن صادر شد که روز ۱۸ نوامبر دادگاهی در سوئد، حکم بازداشت آقای آسانژ را به اتهام «تجاوز جنسی» صادر کرده بود.
بنيانگذار ويکی ليکس اين اتهام را بی اساس خوانده و می گويد که اين اقدام ها برای مخدوش کردن چهره او انجام می شود.
وب سايت ويکی ليکس که توسط جولین آسانژ پايه گذاری شده چند ماه پيش اسناد محرمانه وزرات دفاع آمريکا درباره جنگ های عراق و افغانستان را منتشر کرد.
اين سايت طی ده روز گذشته بيش از ۲۵۰ هزار سند محرمانه وزات امور خارجه آمريکا را منتشر کرده است. بيشتر اين اسناد مربوط به گفت و گوهای خصوصی ديپلمات های آمريکايی با مقامات بلند پايه کشورهای مختلف جهان است و انتشار آنها بازتاب های گسترده ای در سطح جهان داشته است.
سایت ویکی لیکس در روزهای اخیر با مشکلات زیادی روبرو شد و پس از اینکه مورد حملات اینترنتی وسیعی قرار گرفت از صفحه اینترنت محو شد ولی پس از انتقال دامنه آن به سوئیس بار دیگر فعالیت خود را از سر گرفت.
همزمان با افزایش فشارها بر این وب سایت، دولت سوئیس یک حساب بانکی ویکی لیکس را به اتهام دادن اطلاعات غلط مسدود کرد.
جولین آسانز ساعت ۹ و ۳۰ دقيقه به وقت لندن از سوی پليس بازداشت شد و قرار است تا اواخر امروز در دادگاه وستمينستر حضور يابد.
آسانژ ۳۹ ساله که اصليت استراليايی دارد پيشتر اعلام آمادگی کرده بود تا درباره حکم جلب او با پليس اسکاتلند يارد همکاری کند.
مارک استفن، وکیل آقای آسانژ، در این زمیه گفته بود که موکل او از زمان انتشار اسناد وزارت امور خارجه آمریکا در جایی نامعلوم در بریتانیا مخفی شده است و به زودی با افسران پلیس اسکاتلند یارد گفت و گو خواهد کرد.
پليس بينالملل روز سه شنبه، ۱۰ آذرماه، با صدور «اخطار قرمز» برای بنيانگذار ويکیليکس اعلام کرده بود تمامی افرادی که به نوعی آقای آسانژ را میشناسند بايد وی را به پليس محلی معرفی کنند.
اين اخطار پس از آن صادر شد که روز ۱۸ نوامبر دادگاهی در سوئد، حکم بازداشت آقای آسانژ را به اتهام «تجاوز جنسی» صادر کرده بود.
بنيانگذار ويکی ليکس اين اتهام را بی اساس خوانده و می گويد که اين اقدام ها برای مخدوش کردن چهره او انجام می شود.
وب سايت ويکی ليکس که توسط جولین آسانژ پايه گذاری شده چند ماه پيش اسناد محرمانه وزرات دفاع آمريکا درباره جنگ های عراق و افغانستان را منتشر کرد.
اين سايت طی ده روز گذشته بيش از ۲۵۰ هزار سند محرمانه وزات امور خارجه آمريکا را منتشر کرده است. بيشتر اين اسناد مربوط به گفت و گوهای خصوصی ديپلمات های آمريکايی با مقامات بلند پايه کشورهای مختلف جهان است و انتشار آنها بازتاب های گسترده ای در سطح جهان داشته است.
سایت ویکی لیکس در روزهای اخیر با مشکلات زیادی روبرو شد و پس از اینکه مورد حملات اینترنتی وسیعی قرار گرفت از صفحه اینترنت محو شد ولی پس از انتقال دامنه آن به سوئیس بار دیگر فعالیت خود را از سر گرفت.
همزمان با افزایش فشارها بر این وب سایت، دولت سوئیس یک حساب بانکی ویکی لیکس را به اتهام دادن اطلاعات غلط مسدود کرد.
پایان «بدون پیشرفت» مذاکرات هسته ای در ژنو؛ دور بعد در استانبول
مذاکرات دو روزه نمايندگان ايران و گروه ۵+۱ در ژنو روز سه شنبه، بدون دستیابی به «پیشرفت خاصی» پايان يافت و منابع ايرانی و غربی می گويند که دور جديد گفت و گوها اوايل سال جدید ميلادی در استانبول ترکیه برگزار می شود.
یک دیپلمات ایرانی به خبرگزاری فرانسه گفته است که مذاکرات اواخر ماه ژانویه با هدف پیدا کردن نقاط مشترک از سر گرفته می شود.
یکی از دیپلمات های نزدیک به نمایندگان گروه ۵+۱ نیز به خبرگزاری رویترز گفته است که مذاکرات بدون پیشرفت خاصی پایان یافت. نمايندگان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۵+۱ روز سه شنبه، سومین دور گفت و گوها در مورد فعالیت های هسته ايران را در حالی آغاز کردند که طرفین دو دور مذاکره در روز دوشنبه را «سازنده» توصيف کرده بودند.
یک دیپلمات ایرانی به خبرگزاری فرانسه گفته است که مذاکرات اواخر ماه ژانویه با هدف پیدا کردن نقاط مشترک از سر گرفته می شود.
یکی از دیپلمات های نزدیک به نمایندگان گروه ۵+۱ نیز به خبرگزاری رویترز گفته است که مذاکرات بدون پیشرفت خاصی پایان یافت. نمايندگان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۵+۱ روز سه شنبه، سومین دور گفت و گوها در مورد فعالیت های هسته ايران را در حالی آغاز کردند که طرفین دو دور مذاکره در روز دوشنبه را «سازنده» توصيف کرده بودند.
يکی از دیپلمات های ایرانی حاضر در هیئت جمهوری اسلامی برای مذاکرات ژنو به خبرگزاری فرانسه گفته بود که محورهای اصلی گفت و گوهای روز سه شنبه خلع سلاح هسته ای و همکاری در فعاليت های صلح آميز اتمی است.
این دیپلمات جمهوری اسلامی که نامش فاش نشده است پرونده هسته ای ایران را فقط یکی از موضوعات مورد بحث دوشنبه دانست.
در همین حال یک منبع فرانسوی به خبرگزاری فرانسه گفت که محور گفت و گوها بر روی مسائل هسته ای تمرکز داشت.
در همین حال، رامین مهمانپرست، سخنگوي وزارت امور خارجه ایران در نشست هفتگی با خبرنگاران در مورد این مذاکرات گفت: «با رويكردي كاملا مثبت و سازنده وارد گفتوگو با كشورهاي ١+5 شديم. انتظار ما اين است كه كشورهاي ١+5 نيز با تغيير جهت و رويكرد خود فضاي مثبت و سازنده ای ايجاد كنند.»
همچنین ابولفضل ظهره وند، معاون رسانه ای شورای عالی امنيت ملی، فضای دو دور مذاکرات هيئت ايران به سرپرستی سعيد جليلی و گروه ۵+۱ به سرپرستی کاترين اشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا در روز دوشنبه را «مثبت و رو به پيش» خواند.
مذاکرات ژنو پس از ۱۴ ماه توقف گفت وگو ميان طرفين انجام می شود و آنچنان که خبرگزاری های بين المللی گزارش داده اند انتظار پايينی وجود دارد که به نتيجه مشخصی برسد.
در مذاکرات دوشنبه که در ساختمان سازمان ملل در ژنو برگزار شد، علاوه بر کاترین اشتون، نمایندگان ارشد از بریتانیا، فرانسه،روسیه، آلمان، چین و آمریکا با هیئت ایرانی به سرپرستی سعید جلیلی مذاکره کردند.
آقای ظهر وند همچنین گفت: دوشنبه در فاصله دور اول و دوم مذاکرات، هیئت های روسیه و چین با مقام های ایرانی دیدار دو جانبه داشتند و کشوری هم علاقه و تمایل به دیدار داشت که پذیرفته نشد.
این مقام ایرانی به نام کشور یاد شده اشاره نکرد.
همچنين يک روز مانده به آغاز مذاکرات ايران و گروه پنج به علاوه يک، تهران اعلام کرد که در زمينه توليد کيک زرد- ماده اوليه برای توليد اورانيوم- به خودکفايی رسيده است و اولين محموله اين ماده از معدن گچين در بندرعباس به تاسيسات اتمی نظنز منتقل شده است.
در واکنش به این خبر، سخنگوی کاخ سفید تولید کیک زرد از سوی ایران را باعث ایجاد «نگرانیهای بیشتر» دانست.
يک ديپلمات مقيم وين که آشنا به مسائل اتمی است به خبرگزاری آسوشيتدپرس گفته که اقدام ايران يک حرکت سمبوليک در آستانه مذاکرات ژنو است.
رسانه های دولتی ایران روز دوشنبه گزارش دادند که سعید جلیلی در دور اول مذاکرات سخنان خود را با اعتراض شدید به ترور اخیر دو دانشمند هسته ای ایران آغاز کرد.
این دیپلمات جمهوری اسلامی که نامش فاش نشده است پرونده هسته ای ایران را فقط یکی از موضوعات مورد بحث دوشنبه دانست.
در همین حال یک منبع فرانسوی به خبرگزاری فرانسه گفت که محور گفت و گوها بر روی مسائل هسته ای تمرکز داشت.
در همین حال، رامین مهمانپرست، سخنگوي وزارت امور خارجه ایران در نشست هفتگی با خبرنگاران در مورد این مذاکرات گفت: «با رويكردي كاملا مثبت و سازنده وارد گفتوگو با كشورهاي ١+5 شديم. انتظار ما اين است كه كشورهاي ١+5 نيز با تغيير جهت و رويكرد خود فضاي مثبت و سازنده ای ايجاد كنند.»
همچنین ابولفضل ظهره وند، معاون رسانه ای شورای عالی امنيت ملی، فضای دو دور مذاکرات هيئت ايران به سرپرستی سعيد جليلی و گروه ۵+۱ به سرپرستی کاترين اشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا در روز دوشنبه را «مثبت و رو به پيش» خواند.
مذاکرات ژنو پس از ۱۴ ماه توقف گفت وگو ميان طرفين انجام می شود و آنچنان که خبرگزاری های بين المللی گزارش داده اند انتظار پايينی وجود دارد که به نتيجه مشخصی برسد.
در مذاکرات دوشنبه که در ساختمان سازمان ملل در ژنو برگزار شد، علاوه بر کاترین اشتون، نمایندگان ارشد از بریتانیا، فرانسه،روسیه، آلمان، چین و آمریکا با هیئت ایرانی به سرپرستی سعید جلیلی مذاکره کردند.
آقای ظهر وند همچنین گفت: دوشنبه در فاصله دور اول و دوم مذاکرات، هیئت های روسیه و چین با مقام های ایرانی دیدار دو جانبه داشتند و کشوری هم علاقه و تمایل به دیدار داشت که پذیرفته نشد.
این مقام ایرانی به نام کشور یاد شده اشاره نکرد.
همچنين يک روز مانده به آغاز مذاکرات ايران و گروه پنج به علاوه يک، تهران اعلام کرد که در زمينه توليد کيک زرد- ماده اوليه برای توليد اورانيوم- به خودکفايی رسيده است و اولين محموله اين ماده از معدن گچين در بندرعباس به تاسيسات اتمی نظنز منتقل شده است.
در واکنش به این خبر، سخنگوی کاخ سفید تولید کیک زرد از سوی ایران را باعث ایجاد «نگرانیهای بیشتر» دانست.
يک ديپلمات مقيم وين که آشنا به مسائل اتمی است به خبرگزاری آسوشيتدپرس گفته که اقدام ايران يک حرکت سمبوليک در آستانه مذاکرات ژنو است.
رسانه های دولتی ایران روز دوشنبه گزارش دادند که سعید جلیلی در دور اول مذاکرات سخنان خود را با اعتراض شدید به ترور اخیر دو دانشمند هسته ای ایران آغاز کرد.
ایران: درخواست ملاقات دو تبعه آلمانی با خانواده هایشان در دست بررسی است
سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ايران روز سه شنبه اعلام کرد که جرم دو تبعه آلمانی بازداشتی در ايران محرز است و افزود که درخواست ملاقات آنها با خانواده هايشان در حال پيگيری است.
رامين مهمانپرست به خبرنگاران در تهران گفت که موضوع دو تبعه آلمانی در دستگاه قضايی در دست رسيدگی است ولی تاکيد کرد که «جرم اين دو محرز است و خودشان نيز پذيرفته اند اما بايد دادگاه اعلام نظر کند.»
روز ۱۸ مهرماه سال جاری دو خبرنگار آلمانی که برای نشريه آلمانی «بيلد آم زونتاگ» کار میکردند، هنگامی که در تبريز در حال مصاحبه با پسر سکينه محمدیآشتيانی، زن ايرانی محکوم به سنگسار، بودند از سوی نيروهای امنيتی بازداشت شدند.
در جريان اقدام نيروهای امنيتی، سجاد قادرزاده، پسر خانم آشتيانی و هوتن کيان، وکيل وی، نيز دستگير شدند.
در واکنش به اين اقدام نشريه آلمانی «زونتاگ» خواستار آزادی دو خبرنگار خود شد و چهار رييس جمهور سابق آلمان نيز در نامه ای به مقام های ايرانی درخواست کردند که اين دو نفر در آستانه کريسمس آزاد شوند.
اسفنديار رحيم مشايی، رييس دفتر رييس جمهور ايران، اين هفته به نشريه «اشپيگل» چاپ آلمان گفت که نشانهای دال بر جاسوسی اين دو خبرنگار در دست نيست و اين احتمال هست که اين دو به هنگام کريسمس در سفارت آلمان با خانوادههای خود ديدار کنند.
سخنگوی وزارت امور خارجه ايران روز سه شنبه گفت: «در راستای رفتار انسانی دولت ما در شرايطی که که دسترسی کنسولی در دوران بازداشت امکانپذير نيست اين امکان برای سفارت آلمان فراهم شد.»
آقای مهمانپرست افزود: «درخواست جديدی نيز برای ملاقات خانواده اين افراد با توجه به فرا رسيدن سال نو ميلادی صورت گرفته که در حال پيگيری است.»
وی اظهار داشت: «بايد صبور باشيم تا اتهام افراد توسط دستگاه قضايی بررسی شود هرچه اعلام کنند مبنای عمل خواهد بود.»
مقام های قضايی ايرانی در روزهای اوليه بازداشت اين دو تبعه آلمانی، جرم آنها را اقدام عليه امنيت ملی اعلام کردند و روز ۲۵ آبان ماه نيز رييس کل دادگستری آذربايجان شرقی گفت که جرم جاسوسی دو تبعه آلمانی محرز و ثابت شده است.
همزمان با اين اظهارات، يکی از دو متهم آلمانی که نام وی فاش نشد در گفت و گو با برنامۀ خبری ۲۰:۳۰ تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی ايران گفت که «توسط يکی از فعالان سياسی مخالف دولت ايران در آلمان فريب خورده است.»
سکينه محمدی آشتيانی زن ۴۳ ساله ايرانی است که به جرم «زنای محصنه» و «دست داشتن در قتل» در زندان به سر می برد. خبر صدور اوليه حکم سنگسار برای او با اعتراضهای گسترده دولتها و سازمانهای حقوق بشری و شخصيتهای جهانی روبهرو شده است.
رامين مهمانپرست به خبرنگاران در تهران گفت که موضوع دو تبعه آلمانی در دستگاه قضايی در دست رسيدگی است ولی تاکيد کرد که «جرم اين دو محرز است و خودشان نيز پذيرفته اند اما بايد دادگاه اعلام نظر کند.»
روز ۱۸ مهرماه سال جاری دو خبرنگار آلمانی که برای نشريه آلمانی «بيلد آم زونتاگ» کار میکردند، هنگامی که در تبريز در حال مصاحبه با پسر سکينه محمدیآشتيانی، زن ايرانی محکوم به سنگسار، بودند از سوی نيروهای امنيتی بازداشت شدند.
در جريان اقدام نيروهای امنيتی، سجاد قادرزاده، پسر خانم آشتيانی و هوتن کيان، وکيل وی، نيز دستگير شدند.
در واکنش به اين اقدام نشريه آلمانی «زونتاگ» خواستار آزادی دو خبرنگار خود شد و چهار رييس جمهور سابق آلمان نيز در نامه ای به مقام های ايرانی درخواست کردند که اين دو نفر در آستانه کريسمس آزاد شوند.
اسفنديار رحيم مشايی، رييس دفتر رييس جمهور ايران، اين هفته به نشريه «اشپيگل» چاپ آلمان گفت که نشانهای دال بر جاسوسی اين دو خبرنگار در دست نيست و اين احتمال هست که اين دو به هنگام کريسمس در سفارت آلمان با خانوادههای خود ديدار کنند.
سخنگوی وزارت امور خارجه ايران روز سه شنبه گفت: «در راستای رفتار انسانی دولت ما در شرايطی که که دسترسی کنسولی در دوران بازداشت امکانپذير نيست اين امکان برای سفارت آلمان فراهم شد.»
آقای مهمانپرست افزود: «درخواست جديدی نيز برای ملاقات خانواده اين افراد با توجه به فرا رسيدن سال نو ميلادی صورت گرفته که در حال پيگيری است.»
وی اظهار داشت: «بايد صبور باشيم تا اتهام افراد توسط دستگاه قضايی بررسی شود هرچه اعلام کنند مبنای عمل خواهد بود.»
مقام های قضايی ايرانی در روزهای اوليه بازداشت اين دو تبعه آلمانی، جرم آنها را اقدام عليه امنيت ملی اعلام کردند و روز ۲۵ آبان ماه نيز رييس کل دادگستری آذربايجان شرقی گفت که جرم جاسوسی دو تبعه آلمانی محرز و ثابت شده است.
همزمان با اين اظهارات، يکی از دو متهم آلمانی که نام وی فاش نشد در گفت و گو با برنامۀ خبری ۲۰:۳۰ تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی ايران گفت که «توسط يکی از فعالان سياسی مخالف دولت ايران در آلمان فريب خورده است.»
سکينه محمدی آشتيانی زن ۴۳ ساله ايرانی است که به جرم «زنای محصنه» و «دست داشتن در قتل» در زندان به سر می برد. خبر صدور اوليه حکم سنگسار برای او با اعتراضهای گسترده دولتها و سازمانهای حقوق بشری و شخصيتهای جهانی روبهرو شده است.
امیر کویت: شورای همکاری خلیج فارس خواستار حل مسالمتآمیز مناقشه اتمی ایران است
شیخ جابر احمد الصباح، امیر کویت، روز دوشنبه در نشست شورای همکاری خلیج فارس گفت کشورهای این شورا خواهان حل مسالمتآمیز مناقشه هستهای ایران هستند.
شیخ جابراحمد الصباح، در نشست دو روزه شورای همکاری خلیج فارس که در ابوظبی برگزار می شود اعلام کرد کویت، امارات، عربستان سعودی، قطر، عمان و بحرین میخواهند از طریق «گفتوگو، راههای مسالمتآمیز و پیروی از اصول قانونی بینالمللی» مناقشه هستهای ایران پایان یابد.
امیر کویت در ادامه گفت: «حلوفصل مسالمتآمیز این پرونده، ثبات و امنیت منطقه را تضمین میکند.»
این سخنان در حالی گفته میشود که برپایه اسناد ویکیلیکس شماری از سران و مقامهای بلندپایه این کشورها و از جمله کویت به صراحت از ایالات متحده خواستهاند به ایران حمله کند یا حمله نظامی را اجتنابناپذیر دانستهاند.
برپایه اسناد ویکیلیکس، عبدالله بن عبدالله، پادشاه عربستان، که پرنفوذترین عضو شورای همکاری خلیج فارس است از آمریکاییها خواسته بود با حمله به ایران «سر مار را قطع» کند.
این اسناد همچنین حاکی از آن هستند که، حمدبن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین، نیز از آمریکاییها خواسته است به هر طریق مورد نیاز به برنامه اتمی ایران پایان داده شود و تاکید کرده بود «خطر اینکه بگذاریم این برنامه جلوتر برود بیشتر از خطر متوقف کردن آن است.»
در این اسناد همچنین آمده است که شیخ محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی، در گفتوگو با مقامهای آمریکایی طرفدار اقدام عاجل علیه ایران و رئیس جمهورش بوده است.
«اسناد» ویکیلیکس درباره دیدگاههای مقامهای کویتی در مورد ایران
برپایه اسناد منتشر شده ویکیلیکس، برخی از مقامهای کویتی نیز استفاده از نیروی نظامی آمریکا علیه ایران را اجتنابناپذیر دانستهاند.
در گزارشی که سفارت آمریکا در کویت به تاریخ ۱۷ فوریه سال ۲۰۱۰ برای واشینگتن ارسال کرده است، شیخ جابر الخالد الصباح، وزیر کشور کویت، به سفیر آمریکا گفته است که «ایران نگرانی عمده اوست.»
مطابق با این گزارش که منتسب به سفارت آمریکا است، وزیر کشور کویت میگوید: «ایران برنامه ریزی دارد و قصد دارد انقلابش و شیعهگری را صادر کند؛ ایران تنها با استفاده از زور است که از دستیابی به اهدافش و از جمله رسیدن به قابلیت ساخت سلاحهای هستهای، بازداشته میشود.»
در ادامه این گزارش وزیر کشور کویت خطاب به سفیر آمریکا تصریح میکند: «اگر ایالات متحده در قصد خود برای بازداشتن تهران از دستیابی به قابلیت سلاحهای هستهای جدی است، نمیتواند از یک درگیری نظامی با ایران پرهیز کند.»
در گزارش سفارت آمریکا، از وزیر کشور کویت به عنوان فردی تندرو یاد شده است که ضرورتا نظراتش، منعکسکننده دیدگاههای دیگر مقامهای کویتی نیست.
در گزارش دیگری که ویکیلیکس منتشر کرده و تاریخ اول فوریه ۲۰۱۰ را برخود دارد، شیخ احمد ناصر الصباح، مدیر اداره وزیر خارجه کویت و پسر نخستوزیر این کشور، از سفیر آمریکا در مورد پراکندگی تاسیسات هستهای ایران میپرسد و میگوید: «یکی دو سال پیش بسیاری در کویت به یک حمله هدفمند و بیسروصدا امید داشتند تا رآکتورهای مسئلهساز نابود شود و منطقه به آرامش بیشتری برسد.»
مطابق با این سند مدیر اداره وزیر خارجه کویت به سفیر آمریکا میگوید: «اما ایران احتمالا همآکنون چندین رآکتور دارد و مصمم است به هدف اتمیاش برسد بیتوجه به آنچه غرب انجام میدهد، ایران به بمب دست مییابد و هرگونه تلاش برای متوقف کردن آن، چه از طریق نظامی و چه از طریق تحریم ثمری برای غرب نخواهد داشت.»
سفارت آمریکا مطابق با این سند در جمعبندی خود به واشینگتن نوشته است که مقامهای کویتی، در «همه سطوح» نسبت به نفوذ و برنامه هستهای ایران نگرانی دارند اما به همان میزان نیز در مورد حمله نظامی نگرانی دارند چراکه «معتقدند معلوم نیست موثر واقع شود» و ایران را به تلافیجویی علیه آمریکا و کشورهای همپیمانش میکشاند.
شیخ جابراحمد الصباح، در نشست دو روزه شورای همکاری خلیج فارس که در ابوظبی برگزار می شود اعلام کرد کویت، امارات، عربستان سعودی، قطر، عمان و بحرین میخواهند از طریق «گفتوگو، راههای مسالمتآمیز و پیروی از اصول قانونی بینالمللی» مناقشه هستهای ایران پایان یابد.
امیر کویت در ادامه گفت: «حلوفصل مسالمتآمیز این پرونده، ثبات و امنیت منطقه را تضمین میکند.»
این سخنان در حالی گفته میشود که برپایه اسناد ویکیلیکس شماری از سران و مقامهای بلندپایه این کشورها و از جمله کویت به صراحت از ایالات متحده خواستهاند به ایران حمله کند یا حمله نظامی را اجتنابناپذیر دانستهاند.
برپایه اسناد ویکیلیکس، عبدالله بن عبدالله، پادشاه عربستان، که پرنفوذترین عضو شورای همکاری خلیج فارس است از آمریکاییها خواسته بود با حمله به ایران «سر مار را قطع» کند.
این اسناد همچنین حاکی از آن هستند که، حمدبن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین، نیز از آمریکاییها خواسته است به هر طریق مورد نیاز به برنامه اتمی ایران پایان داده شود و تاکید کرده بود «خطر اینکه بگذاریم این برنامه جلوتر برود بیشتر از خطر متوقف کردن آن است.»
در این اسناد همچنین آمده است که شیخ محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی، در گفتوگو با مقامهای آمریکایی طرفدار اقدام عاجل علیه ایران و رئیس جمهورش بوده است.
«اسناد» ویکیلیکس درباره دیدگاههای مقامهای کویتی در مورد ایران
برپایه اسناد منتشر شده ویکیلیکس، برخی از مقامهای کویتی نیز استفاده از نیروی نظامی آمریکا علیه ایران را اجتنابناپذیر دانستهاند.
در گزارشی که سفارت آمریکا در کویت به تاریخ ۱۷ فوریه سال ۲۰۱۰ برای واشینگتن ارسال کرده است، شیخ جابر الخالد الصباح، وزیر کشور کویت، به سفیر آمریکا گفته است که «ایران نگرانی عمده اوست.»
مطابق با این گزارش که منتسب به سفارت آمریکا است، وزیر کشور کویت میگوید: «ایران برنامه ریزی دارد و قصد دارد انقلابش و شیعهگری را صادر کند؛ ایران تنها با استفاده از زور است که از دستیابی به اهدافش و از جمله رسیدن به قابلیت ساخت سلاحهای هستهای، بازداشته میشود.»
در ادامه این گزارش وزیر کشور کویت خطاب به سفیر آمریکا تصریح میکند: «اگر ایالات متحده در قصد خود برای بازداشتن تهران از دستیابی به قابلیت سلاحهای هستهای جدی است، نمیتواند از یک درگیری نظامی با ایران پرهیز کند.»
در گزارش سفارت آمریکا، از وزیر کشور کویت به عنوان فردی تندرو یاد شده است که ضرورتا نظراتش، منعکسکننده دیدگاههای دیگر مقامهای کویتی نیست.
در گزارش دیگری که ویکیلیکس منتشر کرده و تاریخ اول فوریه ۲۰۱۰ را برخود دارد، شیخ احمد ناصر الصباح، مدیر اداره وزیر خارجه کویت و پسر نخستوزیر این کشور، از سفیر آمریکا در مورد پراکندگی تاسیسات هستهای ایران میپرسد و میگوید: «یکی دو سال پیش بسیاری در کویت به یک حمله هدفمند و بیسروصدا امید داشتند تا رآکتورهای مسئلهساز نابود شود و منطقه به آرامش بیشتری برسد.»
مطابق با این سند مدیر اداره وزیر خارجه کویت به سفیر آمریکا میگوید: «اما ایران احتمالا همآکنون چندین رآکتور دارد و مصمم است به هدف اتمیاش برسد بیتوجه به آنچه غرب انجام میدهد، ایران به بمب دست مییابد و هرگونه تلاش برای متوقف کردن آن، چه از طریق نظامی و چه از طریق تحریم ثمری برای غرب نخواهد داشت.»
سفارت آمریکا مطابق با این سند در جمعبندی خود به واشینگتن نوشته است که مقامهای کویتی، در «همه سطوح» نسبت به نفوذ و برنامه هستهای ایران نگرانی دارند اما به همان میزان نیز در مورد حمله نظامی نگرانی دارند چراکه «معتقدند معلوم نیست موثر واقع شود» و ایران را به تلافیجویی علیه آمریکا و کشورهای همپیمانش میکشاند.
ويکی ليکس: الجزيره به حربه دیپلماتیک قطر تبدیل شده است
يادداشتهای ديپلماتيک سفارت آمريکا که توسط ويکیليکس افشا شده ادعا میکنند که شبکه ماهوارهای «الجزيره» با تنظيم پوشش خبری خود به نفع دولت قطر به حربهای برای معادلات و معاملات ديپلماتيک اين دولت با سايرين بدل شده است.
اين يادداشتها با اشاره به تامين هزينه اين شبکه توسط دولت قطر «بیطرفی» آن را مردود میشمارد.
به نوشته روزنامه گاردين، برملا شدن اين موضوع عامل ديگری برای شرمساری دولت قطر خواهد بود که هفته پيش با جلوه دادن خود به عنوان بازترين کشور خاورميانه توانست به شيوه سوالبرانگيزی ميزبانی جام جهانی فوتبال برای سال ۲۰۲۲ را کسب کند.
این روزنامه میافزاید که در گذشته دولت قطر در مقابل فشارهای آمريکا برای تغيير در برنامههای شبکه الجزيره مقاومت کرده است. اما در يادداشتهای ديپلماتيک مقامات آمريکا که توسط ويکیليکس منتشر شده و تاريخ نوامبر ۲۰۰۹ را دارد اين طور ارزیابی شده است که دولت قطر از حربه الجزيره و تغيير برنامههای اين شبکه برای معامله و بهبود مناسبات سرد خود با کشورهای ديگر از جمله آمريکا استفاده میکند.
شبکه ماهوارهای الجزيره که مرکز آن در دوحه پايتخت قطر است در سال ۱۹۹۶ راهاندازی شد و اکنون پربينندهترين رسانه عربزبان در خاورميانه است. برخی آن را رسانهای نسبتا آزاد و بیطرف تلقی میکنند.
اما از نظر ديپلماتهای آمريکا نفوذ دولت در نحوه پوشش اخبار توسط اين شبکه آن چنان جدی است که به اعتقاد آنها به حربهای در تنظيم مناسبات قطر با دولتهای منطقه بدل شده است.
به نوشته روزنامه گاردين، ديپلماتهای آمريکايی در يادداشتهای خود که توسط ويکیليکس بر ملا شده به نمونه تغيير روش شبکه الجزيره در پوشش اخبار مربوط به خاندان حاکم بر عربستان اشاره میکنند که طی دو سال گذشته مناسبات بين قطر و عربستان را بهبود بخشيده است.
در بخش ديگری از اين يادداشتها، ديپلماتهای آمريکايی مینويسند: «دولت قطر مدعی دفاع از آزادی رسانههاست و بايد گفت که پوشش شبکه الجزيره تا حد زيادی بیطرفانه است. ولی دولت قطر در فضای داخلی آن کشور به هيچ وجه آزادی مطبوعات را تحمل نمیکند.»
روزنامه گاردين با نقل بخش ديگری از اسناد ديپلماتيک آمريکا که توسط ويکیليکس افشا شده میافزايد که البته خود دولت آمريکا نيز از معامله دولت قطر به وسيله شبکه الجزيره بهره برده است.
برای مثال، مسئولان شبکه الجزيره مدعی هستند که لحن اخبار و تفسيرهای اين شبکه در مورد آمريکا از زمان روی کار آمدن باراک اوباما جهتگيری مثبتی داشته است.
ديپلماتهای آمريکايی در خليج فارس نيز ضمن تاييد اين نکته میافزايند که ادامه اين جهتگيری ممکن است باعث بهبود مناسبات سرد بين آمريکا و دولت قطر شود.
موضوع ديگری که در يادداشتهای ديپلماتهای آمريکايی به آن اشاره میشود مناسبات و همکاریهای قطر با حکومت ايران است. اين اسناد اشاره میکنند که ميزان پوشش شبکه الجزيره از ناآرامیهای سياسی سال گذشته پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران به نسبت حوادث مهم ديگری مثل وضعيت نوار غزه بسيار ناچيز بود.
به نوشته گاردين، در بخش ديگری از اين اسناد، ديپلماتهای آمريکايی میگويند: «شبکه الجزيره به يک وسيله بسيار موثر برای صاحبان اين شبکه بدل شده است، در حالی که در خود قطر فقدان آزادی بيان و مطبوعات به وضوح وجود دارد. هر چند سيستم سانسور دولتی حاکم نيست، اما خودسانسوری و اعمال نفوذ پنهان دولت رسانههای داخلی قطر را به شدت محدود میکند.»
روزنامه گاردين در پايان اين گزارش مینويسد که شبکه الجزيره ادعاهای مطرح شده در اسناد ديپلماتيک آمريکا را رد کرده است.
به گفته سخنگوی شبکه الجزيره، «اين مطالب ارزيابیهای سفارت آمريکا است و با واقعيات تفاوت زيادی دارد. با وجود فشار دولتهای منطقه و قدرتهای بزرگ به شبکه الجزيره سياست و روش سردبيری اين شبکه به اصل آزادی مطبوعات و رسانهها پايبند است.»
اين يادداشتها با اشاره به تامين هزينه اين شبکه توسط دولت قطر «بیطرفی» آن را مردود میشمارد.
به نوشته روزنامه گاردين، برملا شدن اين موضوع عامل ديگری برای شرمساری دولت قطر خواهد بود که هفته پيش با جلوه دادن خود به عنوان بازترين کشور خاورميانه توانست به شيوه سوالبرانگيزی ميزبانی جام جهانی فوتبال برای سال ۲۰۲۲ را کسب کند.
این روزنامه میافزاید که در گذشته دولت قطر در مقابل فشارهای آمريکا برای تغيير در برنامههای شبکه الجزيره مقاومت کرده است. اما در يادداشتهای ديپلماتيک مقامات آمريکا که توسط ويکیليکس منتشر شده و تاريخ نوامبر ۲۰۰۹ را دارد اين طور ارزیابی شده است که دولت قطر از حربه الجزيره و تغيير برنامههای اين شبکه برای معامله و بهبود مناسبات سرد خود با کشورهای ديگر از جمله آمريکا استفاده میکند.
شبکه ماهوارهای الجزيره که مرکز آن در دوحه پايتخت قطر است در سال ۱۹۹۶ راهاندازی شد و اکنون پربينندهترين رسانه عربزبان در خاورميانه است. برخی آن را رسانهای نسبتا آزاد و بیطرف تلقی میکنند.
اما از نظر ديپلماتهای آمريکا نفوذ دولت در نحوه پوشش اخبار توسط اين شبکه آن چنان جدی است که به اعتقاد آنها به حربهای در تنظيم مناسبات قطر با دولتهای منطقه بدل شده است.
به نوشته روزنامه گاردين، ديپلماتهای آمريکايی در يادداشتهای خود که توسط ويکیليکس بر ملا شده به نمونه تغيير روش شبکه الجزيره در پوشش اخبار مربوط به خاندان حاکم بر عربستان اشاره میکنند که طی دو سال گذشته مناسبات بين قطر و عربستان را بهبود بخشيده است.
در بخش ديگری از اين يادداشتها، ديپلماتهای آمريکايی مینويسند: «دولت قطر مدعی دفاع از آزادی رسانههاست و بايد گفت که پوشش شبکه الجزيره تا حد زيادی بیطرفانه است. ولی دولت قطر در فضای داخلی آن کشور به هيچ وجه آزادی مطبوعات را تحمل نمیکند.»
روزنامه گاردين با نقل بخش ديگری از اسناد ديپلماتيک آمريکا که توسط ويکیليکس افشا شده میافزايد که البته خود دولت آمريکا نيز از معامله دولت قطر به وسيله شبکه الجزيره بهره برده است.
برای مثال، مسئولان شبکه الجزيره مدعی هستند که لحن اخبار و تفسيرهای اين شبکه در مورد آمريکا از زمان روی کار آمدن باراک اوباما جهتگيری مثبتی داشته است.
ديپلماتهای آمريکايی در خليج فارس نيز ضمن تاييد اين نکته میافزايند که ادامه اين جهتگيری ممکن است باعث بهبود مناسبات سرد بين آمريکا و دولت قطر شود.
موضوع ديگری که در يادداشتهای ديپلماتهای آمريکايی به آن اشاره میشود مناسبات و همکاریهای قطر با حکومت ايران است. اين اسناد اشاره میکنند که ميزان پوشش شبکه الجزيره از ناآرامیهای سياسی سال گذشته پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران به نسبت حوادث مهم ديگری مثل وضعيت نوار غزه بسيار ناچيز بود.
به نوشته گاردين، در بخش ديگری از اين اسناد، ديپلماتهای آمريکايی میگويند: «شبکه الجزيره به يک وسيله بسيار موثر برای صاحبان اين شبکه بدل شده است، در حالی که در خود قطر فقدان آزادی بيان و مطبوعات به وضوح وجود دارد. هر چند سيستم سانسور دولتی حاکم نيست، اما خودسانسوری و اعمال نفوذ پنهان دولت رسانههای داخلی قطر را به شدت محدود میکند.»
روزنامه گاردين در پايان اين گزارش مینويسد که شبکه الجزيره ادعاهای مطرح شده در اسناد ديپلماتيک آمريکا را رد کرده است.
به گفته سخنگوی شبکه الجزيره، «اين مطالب ارزيابیهای سفارت آمريکا است و با واقعيات تفاوت زيادی دارد. با وجود فشار دولتهای منطقه و قدرتهای بزرگ به شبکه الجزيره سياست و روش سردبيری اين شبکه به اصل آزادی مطبوعات و رسانهها پايبند است.»