بخش سوم سند دوم جنایت کهریزک
جرس:
در سومین بخش از سند دوم جنایت کهریزک نتایج تحقیقات و بررسی های انجام شده و اعمال غیر اخلاقی و غیر قانونی عاملان این جنایت به تفصیل بیان شده است. در این بخش نحوه شهادت امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی به استناد شهادت سایر بازداشتی ها و سربازان وظیفه حاضر در مکان با جزییات نقل شده است.
به گزارش جرس، این بخش از قرار نهایی سازمان قضایی نیروهای مسلح که بیشترین حجم گزارش( از صفحه چهل تا نود و سه )، را به خود اختصاص داده است به تفصیل به کلیه اقدامات و رفتارهای غیر اخلاقی افسران و ماموران بازداشتگاه کهریزک در شکنجه و آزار بازداشت شدگان و وضعیت سه قربانی کهریزک پرداخته است. این سند هر چند به گوشه هایی از جنایات بازداشتگاه کهریزک اشاره دارد ولی گویای همه ظلمی که بر بازداشت شدگان اعمال شد، نمی باشد. همچنان که در بخش قبل نیز ذکر شد در حالیکه تعداد قربانیان جنایات کهریزک به استناد همین قرارصادره توسط بازپرس چهار نفر است، به وضعیت نفر چهارم یعنی مرحوم رامین آقازاده قهرمانی و نحوه شهادت وی و شکنجه های اعمال شده به وی، در این بخش نیز کوچکترین اشاره ای نشده است
این گزارش تصریح دارد که به دليل ايراد ضرب و جرح شديد متهمان بازداشتي توسط مسئولين بازداشتگاه و سر وكيل بند ، دست و پا و بدن بازداشت شدگان مجروح شده و نبود هواي پاك و فقدان شرايط بهداشتي و فضاي مناسب در قرنطينه باعث شده كه بدن بيشتر آنان عفونت پيدا نمايد. این گزارش می افزاید: به رغم وجود پزشك و پزشكيار در كهريزك ، فضاي بازداشتگاه كهريزك بسيار غير بهداشتي بوده و بوي تعفن تمامي قرنطينه را فرا گرفته و در صورت درخواست بازداشت شدگان براي اعزام به بهداري به درخواست آنان توجهي نشده و كسانيكه به بهداري اعزام شده اند (از جمله مرحوم امير جوادي فر كه در تاريخ ٢٢/۴/٨٨ به بهداري اعزام شده و پس از مداواي سر پايي ترخيص و در تاريخ ٢٣/۴/٨٨ فوت نموده) مداواي صحيح و اصولي در مورد آنان انجام نگرفته است و حتي دارو هاي تجويز شده توسط پزشك به آنان تحويل نشده است. بر اساس این گزارش علاوه بر ضرب و جرح و بی حرمتی به کلیه بازداشت شدگان، مامورين بدرقه بازداشت شدگان از كهريزك به زندان اوين (از جمله ستوان گنج بخش و استوار رهسپار) علي رغم اينكه ساير بازداشتي ها وخيم بودن حال مرحوم جوادي فر را به مامورين مراقب تذكر مي دهند ليكن آنها نسبت به وضعيت جسماني و حال عمومي بازداشتي ها بي توجه بوده اند و به آنان اهانت مي كردند و الفاظ زشت به كار مي برده اند كه حتي با فوت مرحوم امير جوادي فر در بين راه در داخل اتوبوس اين موضوع را جدي نمي گيرند و فقط اتوبوس را متوقف و جسد را با يك خودروي ون به بازداشتگاه كهريزك بر مي گردانند.
این در حالی است که جوادي فر تمام دنده هايش شكسته بود و قرنيه چشم و دماغ و فك او نيز شكسته و پاره شده بود و او را با کتک سوار اتوبوس کرده اند و کمیجانی به او شلاق زده بود. کمیجانی با لگد به پهلوی جوادیفر که از حال رفته بود میزده و میگفته بلند شو فیلم بازی نکن! به رغم وخامت حال شهید جوادی و معرفی وی به بهداری بازداشتگاه، به جاي مداوا به او گفته بودند بزرگ مي شود يادش مي رود! یکی از شاهدان تصریح کرده به رغم تلاش بازداشت شدگان برای جلب نظر مسئولان به وخامت حال شهید جوادی فر، به آنها گفته شده است که میخواهند او را اعدام کنند پس بزارین همین جا بمیره!
بر اساس اظهارات شهود شهید روح الاميني نیز بر اثر چركي كه پشتش وارد شده بود بي حال و كسل بود و در كهريزك ايستاده مي خوابيد و پشتش جوش داشت و كل بدنش چرك كرده بود. به رغم عفونت شدید شهید روح الامینی خمیس آبادی به زخمهای عفونی او با کمربند ضربه زده است. یکی از شاهدان گفته است: ما زمانی که به زندان اوین رفتیم و تمامی متهمین از اتوبوس پیاده شدند و یکی از متهمین به نام روحالامینی بر روی زمین افتاد و مسئولین زندان اوین گفتند که ما متهم را پذیرش نمیکنیم و زنگ زدند به اورژانس و آمد و به دستور ستوان گنجبخش من و سرباز خلیلی او را به بیمارستان شهدای تجریش بردیم و بعد از ۲۴ ساعت، ساعت ۶ صبح فوت کردند. سرباز وظیفه نیز در شرح ماوقع گفته است: روز واقعه به داخل زندان اوین رفتیم متهم روحالامینی بر روی زمین به حالت درازکش افتاده بود. دیدم بعد از تحویل نگرفتن متهم که به حالت تشنج که از داخل دهان وی کف بیرون زده و چشمهایش بسته بود به اورژانس زنگ زدند که بعد از کمکهای اولیه وی را داخل آمبولانس گذاشتند و به دستور فرمانده قرارگاه وی را به بیمارستان شهدای تجریش انتقال دادند.
شهود اظهار کرده اند که ستوان گنجبخش در زندان اوین در حضور معاونت زندان اوین در حالی که محسن روحالامینی بیهوش روی زمین افتاده بود با پوتین چند بار محکم به او لگد زد و گفت بلند شو فیلم بازی نکن!
شهود در مورد محمد کامرانی نیز با دکر شکنجه های مشابه سایرین، می گویند : او در روز دوم دچار عفونت بود و نمی توانست تکان بخورد و در آمارگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود...کامرانی تا لحظه ورود به اوین مثل بقیه بچه ها بود و همراه همه کتک خورد...نحوه برخورد با مرحومین خیلی وحشیانه بود و محمد کامرانی نیز به همین صورت و با شکنجه مأمورین و ضرب و شتم بازداشت کننده های اولی فوت کرد. داخل اتاق حتی قادر به ایستادن نبود و به زمین می افتاد تا اینکه او را به بیرون بازداشتگاه بردند...محمد کامرانی که داخل اوین حالت غش و تشنج به او دست داد و رنگش پریده بود و می گفت پاهایم شل شده که فکر کردم قند خونش پایین آمده که بعد از چند روز فوت کرد....بچه ها را شکنجه کردند و طاقت نداشتند زنده بمانند ...علت فوت آنها کثیفی زندان و آب و محل بود و دود و گازوئیل می دادند!
یکی از شهود در اظهاراتش یادآوری کرده بود که به آنان گفته شده اینجا آخر دنیاست و صدایتان به هیچ کجا نمیرسد .
بخش سوم سند دوم جنایت کهریزک به بررسی تفصیلی گفته های شاهدان و شاکیان و برخی از متهمان این جنایت هولناک پرداخته است و جزییات شکنجه ها و اعمال خلاف اخلاق و قانون ماموران مستقر در کهریزک به تصویر کشیده شده است.
متن کامل بخش سوم قرار نهایی که برای اولین بار در جرس منتشر می شود به شرح زیر است:
قسمت سوم سند دوم جنایت کهریزک
ج) شرح اظهارات شكات،مطلعين و متهمين درباره متوفيان:
ج-۱. مرحوم امير جوادي فر فرزند علي،دانشجو،زايچه ۱٣۶٣(۱٢۶٨) رشت،نوع اتهام: تباني و اجتماع با هدف اقدام عليه امنيت داخلي ،تخريب اموال عمومي و دولتي،اخلال در نظم عمومي،فعاليت تبليغي عليه نظام،بازداشت موقت،شماره كلاسه پرونده:۵٧٠/٨۵/٨٨ ،تاريخ بازداشت:۱٩/۴/٨٨ ،نام بازداشتگاه:كهريزك ،شعبه اول دادياري دادسراي امنيت تهران.
تاريخ فوت:ساعت ۱٣ مورخ ٢٣/۴/٨٨ حين انتقال به زندان اوين،تاريخ تحويل به پزشكي قانوني:ساعت ۱۵/۱۶ مورخ ٢٣/۴/٨٨.
اظهارات سرباز حميدرضا خردي به شرح صفحه ۴۱ ج يك:
موقعي كه متهمين را به زندان اوين انتقال مي داديم من اسكورت مي كردم كه شخصي به نام جوادي فر فوت كرد در داخل اتوبوس و او را به داخل ماشيني فولكس آوردند و جناب سروان گنج بخش به من و سرباز ستار كريمي دستور داد به سمت زندان كهريزك برگرديم و دكتر آمد بالا سر فوت شده و او را داخل كاور گذاشت.
اظهارات سرباز مجيد قيامتي به شرح صفحه ۴۴ ج يك:
من اول از همه وارد اتوبوس شدم و در آخر اتوبوس نشستم و بعد متهمين وارد اتوبوس شدند و بعد اتوبوس حركت كرد و حدودا چند دقيقه گذشته بود كه همهمه اي در جلوي اتوبوس شكل گرفت كه اتوبوس توقف كرد مثل اينكه يكي از متهمين حالش بد شده بود كه بعد از چند دقيقه شنيدم كه متهم جوادي فر فوت كرده است.
اظهارات سرباز مجيد چاداشي به شرح صفحه ۴٧ ج يك:
موقعي كه متهمان را به اوين انتقال مي دادند داخل اتوبوس يك نفر به نام جوادي فر فوت كرد و يك نفر ديگر به نام روح الاميني در داخل زندان اوين حالش بد شده و به بيمارستان انتقال دادند كه در بيمارستان فوت نمود و استوار رهسپار به عنوان سر اكيپ بودند و زماني كه جوادي فر فوت كرد سربازان ستار كريمي و حمير رضا خردي او را به داخل زندان كهريزك برگرداندند.
اظهارات سرباز مهدي محسني صفحه ۴٩ ج يك:
متهمين را از درب زندان بيرون آوردند و دو تا دو تا دستبند زدند و وارد اتوبوس كردند در يكي از اتوبوس ها آقاي رهسپار و سه نفر مامور بدرقه و من بودم حدود ۱٠ الي ۱۵ دقيقه بود كه حركت كرديم آقاي رهسپار متوجه شد يكي از متهمين خوابيده به بغل دستي او گفت كه ببين كه خوابيده كه ايشان گفت بله و آقاي رهسپار تاكيد كرد رويش آب بريزيد و آب ريختند اما حركتي نكرد و دستور دادند متهم را پايين بياورند و به يكي از متهم ها گفت نفس مصنوعي بدهد كه مشخص شده مرده است و او آقاي جوادي فر بوده.
اظهارات مرتضي سهرابي پناه به شرح صفحه ٩٢ ج يكم:
شب مهمان خاله ام بودم در خيابان امير آباد رفتم شيريني بخرم كه اشتباها توسط يگان ويژه دستگير شدم . هيچ نقشي در اغتشاشات نداشتم. شب اول ما را به پليس امنيت خ مطهري بردند و فرداي آن روز ساعت ۱٠ به سمت كهريزك به همراه ٢۱ نفر ديگر حركت كرديم.ابتدا ما را لخت و عريان كردند و وكيل بند و كمك هايش شورت و جوراب هاي ما را در آوردند و بعد لباس هايمان را پشت و رو پوشاندند و بعد ما را با لوله كتك زدند. روز دوم روي آسفالت داغ مي غلتاندند و با پاي برهنه كلاغ پر و پا مرغي مي بردند و هر كس تعلل مي كرد افسر نگهبان با لوله مي زد.كف دست ها و پاها و زانوها زخم شده و تاول زده بود.وضعيت بهداشت بد بود هوا خيلي گرم بود و آب كم بود و غذا نصف نان و ۴/۱ سيب زميني دو وعده در روز بود. روز دوم افسر نگهبان و وكيل بند ۵ نفر را آويزان كردند و كتك زدند و روز انتقال به اوين مرحوم جوادي فر در اتوبوس پشت سر من نشسته بود يكي از چشم هايش و بخشي از شقيقه وي كبود بود تشنج داشت و مدام مي لرزيد به سرباز وظيفه مامور گفتم وضع ايشان وخيم است او را با آمبولانس بفرستيد يك حرف ركيكي زد(به...كه حالش بد است) راننده خودرو يك ليوان آب از داخل ظرف خود به جوادي فر داد و ايشان حتي نمي توانست ليوان را بگيرد وقتي كه آب را به او دادند پس زد مامور كادر داخل اتوبوس هواي بچه ها را داشت در مسير
راه اوين بغل دستي جوادي فر گفت فكر كنم نفس نمي كشد. اتوبوس ايستاد بغل دستي من اهل قزوين بود .گفت من بهياري بلد هستم.تنفس مصنوعي مي توانم بدهم.دست بند جوادي فر را بريدند و او را داخل ون اسكورت خواباندند چون دست من با دست بغل دستي ام دستبند شده بود ما را پايين بردند مجددا او را تنفس مصنوعي داد كه بعد از ۴ الي ۵ مرتبه به يكباره آب و خون و مايع زرد رنگي از دهان مرحوم جوادي فر خارج شد و بعد او را به زندان كهريزك برگرداندند.
اظهارات شهرام صادقي به شرح صفحه ٩٣ ج يكم:
حين انتقال به اوين امير جوادي فر حالش به هم خورد كه مامورين توجهي نكردند و حتي از دادن آب و باز كردن پنجره اتوبوس جهت تهويه هوا جلوگيري كردند تا اينكه روي زمين افتاد و خون بالا آورد.
اظهارات حامد نادري به شرح صفحه ٩۶ ج يكم:
پس از تفهيم اتهام به بازداشتگاه كهريزك منتقل كه توسط افسر نگهبان وقت مورد ضرب و جرح قرار گرفتيم در يك اتاق ۶٠ متري ۱٧٠ نفر را سكونت دادند وضعيت اسف باري داشت و روز دوم در داخل حياط ما را كلاغ پر و چهار دست و پا بردند و بعد داخل اتاق را سمپاشي كردند كه اين امر باعث بدتر شدن وضعيت شد و تعدادي از زندانيان تشنج كردند در شب سوم مسعود عليزاده را آويزان كردند و توسط محمد طيفيل به شدت به وسيله قفل از سر و صورت مورد ضرب و جرح قرار گرفت يكي از بچه ها به نام محمد جوادي فر حالش خيلي بد بود و دستبندش در داخل اتوبوس به دست من بود و اصلا توان ايستادن روي پايش را نداشت.
به يكي از مامورين گفتم كه شروع به فحاشي و اهانت كرد و توجهي به اين موضوع ننمود و نهايتا در داخل اتوبوس و در بين راه زندان اوين فوت كرد.
اظهارات حامد پولادي به شرح صفحه ٩٧ ج يكم:
در اغتشاشات نقشي نداشتم ،بالاتر از ميدان ولي عصر توسط عوامل لباس شخصي دستگير شدم و پس از تحويل به پليس امنيت در خ مطهري شب آنجا بودم و روز بعد به كهريزك به همراه ٢٠ نفر منتقل شدم. هنگام پذيرش ما را لخت كردند و لباس هايم را پشت و رو پوشاندند. با شيلنگ به كف دست ما ميزدند و ما را چهار دست و پا بردند و همديگر را سوار هم مي كردند. كف پاهايمان به علت دويدن روي آسفالت داغ تاول زده بود و سر زانوهايمان زخم شده بود. يكي از وكيل بندها به نام محمد اهل اتابك خيلي ضرب و شتم مي كرد. يك شب مامورين به همراه دو نفر وكيل بند تعداد ٣ يا ۴ نفر از بچه ها را پس از زدن آويزان كردند. روزي دو وعده آن هم نصف نان لواش و نصف سيب زميني به ما مي دادند.
حين انتقال به زندان اوين يك نفر به نام امير جوادي فر داخل اتوبوس روي صندلي كنار من نشسته بود كه يكباره حالش بد شد او را پايين بردند و تنفس مصنوعي دادند كه بي فايده بود و فوت كرد و به همين دليل جناب سروان همراه ما ترسيد و اجازه داد بچه ها كمي پنجره اتوبوس را باز كنند تا هوا عوض شود،چون هوا خيلي گرم بود و همه داشتند از گرما تلف مي شدند.
اظهارات سامان محامي به شرح صفحات ٩٧ ج يكم پرونده:
در خيابان كارگر شمالي قصد رفتن به منزل دوستم را داشتم كه توسط عوامل لباس شخصي دستگير و به پليس پيشگيري منتقل شدم. صبح روز ۱٩/۴/٨٨ با حضور قاضي حيدري فرد تفهيم اتهام شديم. پس از حضور در زندان كهريزك در يك قرنطينه ۶٠ متري حدود ۱۶٠ نفر زنداني شدند و بازداشتگاه وضعيت بسيار بدي داشت و احدي از افسر نگهبانان با لوله بچه ها را كتك مي زد. روز دوم هم بچه ها را كلاغ پر بردند و چهار دست و پا بردند و پاي آنها به شدت آسيب ديد. بنده به همراه دو نفر ديگر به نام مسعود عليزاده و احمد بلوچي كه قصد رفتن به دستشويي داشتيم يك نفر شرور به نام محمد طيفيل ما را بيرون برد و با زنجير پاهاي ما را بست و آويزان كرد و افسر نگهبان نيز حاضر بود و ۵ الي ۶ دقيقه ادامه داشت. مي گفت اگر دستتان را روي زمين بگذاريد كتك مي خوريد. حين انتقال به اوين در اتوبوسي كه من حضور داشتم مرحوم امير جوادي فر نيز بود كه حالش بسيار خراب بود و پس از حركت و در بين مسير بچه ها گفتند كه ديگر قلبش نمي زند وضعيت ايشان را به يكي از سربازن گفتم ولي اهميت ندادند.
اظهارات محمد حسن رشيد نيا به شرح صفحه ٢٠٩ ج ٢:
مرحوم محسن روح الاميني،جوادي فر،كامراني كليه اين بچه ها جزء گروهي بودند كه مورد شكنجه قرار گرفتند. اگر امكانات رفاهي و پزشكي در زندان بود (يعني حداقل امكانات) هيچ كدام از اين بچه ها فوت نمي كردند.
اظهارات نيما وزيري به شرح صفحات ٢۱۱ و ٢۱٢ ج ٢:
۴ بعد از ظهر روز جمعه بود كه وارد كهريزك كردند و سربازان وظيفه تونل كردند ولي نزدند و وقتي كه وارد حياط شديم آقاي محمديان كه افسر نگهبان بود با بي احترامي كامل با ما برخورد كرد و هر چه مي خواستيم با لوله جواب مي داد و موقع بازرسي جلوي همه ما را لخت مي كرد بدون لباس زير كه مجبور بوديم. و بعد در يك اتاق ۶٠ الي ٧٠ متري كه حدود ٢٠٠ نفر بوديم حتي جاي نشستن نبود چه برسد به هواي تميز كه ما اعتراض كرديم جوابي نداشتيم و بعد يك نفر از زنداني از خودشان مراقب ما گذاشته بودند كه اسمش عادل تركه بود و با اعتراض عادل درب زندان را باز مي گذاشتند تا ما هوا بخوريم و روز دوم خميس آبادي ما را چهار دست و پا كلاغ پر برد و در آفتاب كف پاهايمان تاول زد و چون نمي توتنستم به بدن بروم با لوله به دستم زد و شب هم سه نفر را آويزان كردند و آقاي روح الاميني بر اثر چركي كه پشتش وارد شده بود بي حال و كسل بود و حتي قادر نبود بایستد و مي خوابيد. به جوادي فر هم اهميت ندادند كه داشت از درد مي مرد و حتي در كهريزك نه دكتر خبر مي كردند و نه به حال اين دو نفر مي رسيدند و محسن روح الاميني در كهريزك ايستاده مي خوابيد و پشتش جوش داشت و كل بدنش چرك كرده بود و جوادي فر تمام دنده هايش شكسته بود و قرنيه چشم و دماغ و فك او نيز شكسته و پاره شده بود.
اظهارات فريد ابراهيم زاده به شرح صفحات ٢۱٧ الي ٢۱٨ ج ٢:
مرحومين روح الاميني و جوادي فر و كامراني در شرايط بدي كه ما قرار داشتيم قرار داشتند و مرحوم روح الاميني به علت چركي كه در بدنش وجود داشت و نبود امكانات بهداشتي و همچنين چند ضربه كمربند كه از آقاي خميس آبادي دريافت كرده بود در روز آخر بدنش كمي خونريزي كرد و جوادي فر هم به همين ترتيب بود كه در اتوبوس هنگام خروج از بازداشتگاه براي او تقاضاي آب كرديم كه به او ندادند و در اتوبوس فوت كرد.
اظهارات روح الله شكري به شرح صفحه ٢٢۱ ج ٢:
در كهريزك به دليل وجود كثيفي و فشارهاي عصبي حال ايشان بدتر شده و تمام بدنش عفونت كرد و جوش زد و آقاي جوادي فر به علت كتك هايي كه در روز دستگيري خورده بود –شكستن فك و صورت در روز دستگيري در كهريزك با وجود فشارها- حالش روز به روز بدتر شده و بيهوش مي گرديد با وجود چنين مشكلاتي او را به پزشك اعزام نكردند و روز اعزام به اوين حالش در ماشين بد شد و با اعلام بچه ها به ماموران و بي توجهي آنها مواجه شد كه به دليل ايست قلبي فوت كرد.
اظهارات قاسم اكبري به شرح صفحه ٢٢٧ ج ٢:
در روز آخر در هنگام آزاد شدن از اردوگاه حال جوادي فر بسيار وخيم شد كه از طرف مسئولين جدي گرفته نشد و با كتك او را سوار ماشين كردند و در راه هم هيچ توجهي به حال وي نشد و حتي از دادن آب به وي دريغ كردند و همين امر موجب فوت وي در راه اوين شد.
اظهارات رضا ابراهيم زاده به شرح صفحه ٢٣٩ و ٢۴٠ ج ٢:
امير جوادي فر هم در اتوبوس در حالي جان باخت كه مامورين حاضر در اتوبوس چه سرباز و چه سروان حاضر به انجام كوچكترين عملي براي بهتر شدن حال او نكردند.
اظهارات فرهاد پايداري به شرح صفحه ٢۴٢ ج ٢:
برخورد مسئولين با روح الاميني و جوادي فر و كامراني مثل بقيه افراد بود كه در حال رفتن به اوين وضعيت او بحراني شد و نياز به كمك داشت كه كمكي به او صورت نگرفت و در اتوبوس فوت كرد ولي دو نفر ديگر در همان روز وارد شدن به اوين فوت كردند.
اظهارات مهدي ملكي به شرح صفحه ٢۴٩ و ٢۵٠ ج ٢:
رفتار مامورين بازداشتگاه با اين دو نفر مانند بقيه زندانيان فوق العاده بد بود. به طوري كه ما التماس مي كرديم كه اين دو نفر و چند تن ديگر حالشان بد است حداقل آنها را در راهروي بند قرنطينه در هواي آزاد نگهداري كنند كه بتوانند نفس بكشند ولي با بي تفاوتي آنها نسبت به حال افراد زنداني مواجه مي شديم. امير جوادي فر در طي دوران زندان كهريزك در مواقعي دچار حمله هاي تنفسي و قلبي مي شد كه با كمك بچه ها و پاشيدن آب به صورت وي و يك سري كارهاي اوليه او را به حالت قبلي بر ميگردانديم و روزي كه ما را از كهريزك آزاد كردند به اوين منتقل مي كردند در اتوبوس جوادي فر دچار حمله تنفسي و قلبي شد كه هر چه به نگهبان گفتيم كه او حالش بد است توجهي نكرد تا اينكه او در مسير در گذشت.
اظهارات عماد يگانه به شرح صفحات ٢۵٨ الي ٢۵٩ ج ٢:
در مورد مرگ اين اشخاص (جوادي فر ، كامراني و روح الاميني ) مي توانم بگويم كه هر سه جوان و كاملا سالم بودند و فقط به علت شكنجه هايي كه در آنجا دادند فوت كردند. در مورد جوادي فر شب قبل از فوتش در آن اتاق حالش بسيار بد شده بود و نفسش كاملا گرفته بود همان زمان بود كه دود گازوئيل داخل اتاق كردند و من او را داخل دستشويي برده و آب روي سرش ريخته و سريعا او را باد زده و در همانجا كه خنك ترين جاي اتاق بود نگه داشتم و در اين مدت به شدت او را باد مي زدند تا حالش كمي بهتر شود ولي فرداي آن روز كه مي خواستند ما را به اوين ببرند حدود يك ساعت درون اتوبوس نگه داشتند كه پنجره هاي آن را نمي گذاشتند باز كنيم و همچنين پرده ها را هم كشيده بودند ، آن اتوبوس زير تابش شديد نور خورشيد قرار داشت و مثل دستگاه فر غذا سازي شده بود كه آن جوان ديگر طاقت نياورد و كمي خرخر كرد كه مامورين داخل اتوبوس هيچ توجهي نكردند با اينكه ما بسيار فرياد زديم كه كمكش كنيد فقط نگاه مي كردند و او در اتوبوس جان سپرد.
اظهارات محمد كميل واعظي پور به شرح صفحه ٢۶۶ ج ٢:
مرحوم جوادي فر در تمام مدت در بازداشتگاه از ناحيه چشم قطعا گويا از ناحيه فك و بيني هم به شدت مصدوم بود به طوري كه روز آخر كه وي را در حياط بازداشتگاه ديدم چشم چپ او كاملا چرك كرده بود و بسته بود اما نكته تاسف بار آن بود كه گويا او را به دكتر بازداشتگاه معرفي كرده بودند ولي به جاي مداوا به او گفته بود بزرگ مي شود يادش مي رود.
اظهارات حامد صدرالديني به شرح صفحات ٢٧۴ الي ٢٧۵ ج ٢:
امير جوادي فر نشستن و برخاستن برايش بسيار مشكل بود و به كمك بچه ها جا به جا مي شد. غذا نمي خورد چون فكش شكسته بود البته اگر بشود اسمش را غذا گذاشت و در تمام طول تنبيه ها همراه ما بود در صورتي كه توان راه رفتن نداشت و در روز آخر (٢٣/۴/٨٨) امير رو به آسمان روي زمين افتاده بود و توان حركت نداشت ولي باز هم مامورين اجازه كمك به او نمي دادند در طول راه امير در اتوبوس ديگري حالش بد شد و خون بالا آورد و از اتوبوس توسط مامورين خارج شد كه طبق گفته همراهان در همان لحظه جان سپرده بود.
اظهارات داود منصوري به شرح صفحه ٢٧٧ و ٢٧٨ ج ٢:
امير جوادي فر كه ايشان در بين راه فوت كرده بود بر اثر ضرب و جرح زياد و قبل از ورود به كهريزك و بي توجهي كاملا عمدي از سوي پزشك معالج ايشان كه در كهريزك به ايشان مي گفتند بزرگ مي شوي يادت مي رود و تشديد بيشتر در اثر برخورد هاي فيزيكي كه در كهريزك بود ايشان در بين راه به اوين و ناديده گرفتن اعتراضات بچه ها به مسئولين كه حالشان خوب نيست فوت كرد و زماني كه ايشان فوت كرد تازه آقايان به فكر آمدند و كمي پنجره هاي اتوبوس را باز كردند.
اظهارات حميد حجارها به شرح صفحات ٢٨٨-٢٨٩ ج ٢:
در خصوص آقاي روح الاميني در كهريزك به علت آلودگي در ناحيه كمر جوشهاي بزرگي زده بود و در روزهاي آخر از آنها چرك بيرون مي زد و حال كلي ايشان خوب نبود. در بازداشتگاه كهريزك هم روح الاميني و هم جوادي فر هر دو بيمار بودند و با وجود اطلاع مسئولين بازداشتگاه هيچ اقدامي براي مداواي اين بچه ها صورت نگرفت و در مسير بدرقه به زندان اوين يك سرباز بود كه در ميني بوس بود و تا خود اوين با لوله به من حمله كرد و مرا كتك زد به خاطر اينكه من به سرباز گفته بودم به امير جوادي فر آب بدهيد اما امير مرده بود.
اظهارات شاهين فتحي به شرح صفحه ٢٩٢ ج ٢:
در كهريزك به صورت داوطلبانه و حس انسان دوستي تا آنجا كه مي توانستم به جوادي فر ،روح الاميني و كامراني كمك مي كردم چون در آنجا يك عدد شير آب بود كه مسئول آن اينجانب شده بودم كه بچه ها به صورت نوبتي مي آمدند و با آفتابه به روي آنها آب مي ريختم كه مرحوم جوادي فر براي نفس كشيدن به داخل دستشويي مي آمد. علت فوت آنها كثيفي و عفونت و عدم نفس كشيدن و شكنجه بود.
اظهارات رضا توكلي به شرح صفحات ٣۱۱ و ٣۱٣ ج ٢:
جوادي فر وقتي كه آمد حال خوبي نداشت ولي بعد از چند روز شكنجه حال او خيلي بدتر شد و او را شكنجه مي دادند و يكي از خاطره هاي تلخي كه يادم نمي رود كه در راه كهريزك به اوين بود كه يكي از بچه ها حال بدي داشت به نام جوادي فر او رفته رفته ضعيف تر مي شد، به راننده گفتيم كه حال يكي از بچه ها خراب است گفت نمي توانيم توقف كنيم بعد از چند دقيقه تقاضاي آب كرديم كه به او بدهيم آنها آب را براي خودشان نگه داشتند به ما ندادند وقتي كه حال او وخيم شد باز گفتيم كه توقف كنيد حالش بد است وقتي كه راننده فهميد حال او بد است و نفس نمي كشد ايستاد و او را پايين آورد يكي از بچه ها به او تنفس مصنوعي داد يك دفعه امير خون بالا آورد و در همانجا فوت كرد.
اظهارات رضا ذوقي به شرح صفحه ٣٧٨ ج ٢:
روز دوم يكي از افسر نگهبان ها به همه با پاي برهنه و در زير آفتاب كلاغ پر داد كه پاهاي همه ما تاول زد و زانوي اكثر بچه ها زخم شد پس از چهار روز به زندان اوين منتقل كردند كه در بين راه امير جوادي فر فوت كرد.
اظهارات محمد مهدي روح شناسان به شرح صفحه ٣٨٨ ج ٢:
در كهريزك امير جوادي فر كنار من بود و هميشه در حالت درد كشيدن بود به طوري كه هيچ نمي توانست بنشيند و هميشه در حالت دراز كش بود با اينكه بدن آن چند زخم داشت.
اظهارات مجتبي رفيعي كيان به شرح صفحات ٣٩۱ و ٣٩٣ ج ٢:
آقاي جوادي فر در همان روز اول ورود به كهريزك حال خوبي نداشت و با توجه به نبودن هواي كافي دچار تشنج مي شد كه هر چه به مسئولين بازداشتگاه مي گفتيم با فحش و ناسزا جواب ما را مي دادند و ايشان در روز سه شنبه در حين اعزام به اوين دچار تشنج شديد در داخل اتوبوس شد و در همان اتوبوس تمام كرد و در داخل كهريزك حتي يك پزشك نبود.
اظهارات حسين امامي طالقاني به شرح صفحات ۴۱۴ و ۴۱۵ و ۴۱۱ ج ٢:
علت فوت اين عزيزان همانطور كه توضيح دادم بر اثر ضرب و شتم و زخم هاي به وجود آمده و عفونت كردن زخم ها بود. در تاريخ ۱٨/۴/٨٨ روز پنج شنبه در ساعت ٣٠/۴ دقيقه در خ انقلاب روبروي انتشارات امير كبير دستگير شدم در تاريخ ۱٩/۴/٨٨ ساعت سه بعد از ظهر ما را به كهريزك بردند و در ورودي زندان حدود يك ساعت ما را نگه داشتند كه احتمالا پذيرش نمي كردند بعد از يك ساعت ما را داخل زندان بردند ساعت حدود ٩ شب ما را داخل محوطه نگه داشتند كه يك آقاي استوار و يك ستوان ٢ پذيرش كردند رفتار استوار بسيار زننده بود و بچه ها را بسيار بد ميزد و مثلا اگر كسي يك مكثي براي معرفي خود و نام پدرش داشت كتك مي زد مثلا زمان پذيرش اگر كسي شماره تلفن نمي داد مي گفتند اين شماره را براي اين مي خواهيم كه وقتي مردي تماس بگيريم كه جنازه شما را ببرند و بعد ما را مي فرستادند گوشه محوطه دو نفر زنداني سابقه دار مسئول بودند كه ما را لخت كنند و ما بايد جلوي همه لخت مادرزاد مي شديم و لباس زير و جورابمان را داخل سطل آشغال انداختند و پيراهن و شلوارمان را برعكس كرديم و بعد ما را به سمت زير زميني كه گوشه محوطه قرار داشت و دو سالن كنار هم بود كه سمت راست پر بود ما را داخل سالن سمت چپ كه بعد فهميديم قرنطينه شماره ۱ است فرستادند وقتي داخل شديم از شدت گرما و رطوبت و بوي بد همگي ايستاديم و شوكه شديم كه فضاي بسيار كوچكي براي حدود ۱٢٠ نفر بود كه نه هوا كشي و نه كولر وجود نداشت و از نظر بهداشتي هم پر از شپش بود كه توالت بسيار كثيف و يك شير آب و محيط كثيف و ما حتي نمي توانستيم كنار هم بنشينيم و اكثرا تا صبح نخوابيدند نزديك ظهر بچه ها را بيرون آوردند براي آمار كه بعد از آمار يك آقايي كه از زندانيان همانجا بود به همراه استوار ، بنده و سه نفر ديگر كه سن بيشتر داشتيم به بيرون صف منتقل كردند و بعد شروع كردند به تنبيه بچه ها اول با دويدن پاي برهنه در آن گرما و بعد از يك شب بي خوابي و عدم اكسيژن و بدون خوردن تكه ناني تا آن لحظه كه در اين حين بچه ها را به شدت با باتوم و لگد و مشت مي زدند و بعد از حدود ده دقيقه دويدن به بچه ها گفتند حالا بايد كلاغ پر برويد كه هر كسي امتناع مي كرد البته در اثر ناتواني نه نافرماني به شدت تنبيه مي شد كه بنده در اثر ديدن چنين صحنه هايي حالم بد شد و به شدت مي گريستم و بچه ها را حدود ۱۵ دقيقه كلاغ پر بردند كه بچه ها نمي توانستند و به زمين مي افتادند و آنها هم با مشت ، لگد و باتوم شديدا به سر و رويشان مي زدند كه بعضي از بچه ها از جمله مرحوم امير جوادي فر كه از قبل هم توسط افرادي كه دستگيرش كرده بودند مضروب شده بود و صدمه ديده بود حالشان بد شد كه آنها هيچ توجهي نمي كردند و اين بچه ها را مي زدند و بعد از آن به آنها گفتند چهار دست و پا روي زمين مانند حيوانات راه برويد كه در آن گرما و بر روي آسفالت زانو ها و دست هاي بچه ها و كف پاهاي آنها همه مجروح شده بود و تاول زده بود و همه از درد به خود مي پيچيدند و ناله مي كردند بعد از حدود ۴۵ دقيقه تنبيه ما را دوباره به قرنطینه برگرداندند که بعد از ۵ دقیقه بچهها میگفتند خدا کند دوباره ما را به بیرون از اینجا ببرند و تنبیه کنند تا بتوانند نفسی بکشند. یعنی انقدر کمبود اکسیژن بود و بوی گازوئیل هم که به داخل میآمد بچهها ترجیح میدادند برای تنبیه بیرون بروند تا در آن فضای نمور و کثیف نمانند.
حدود دو ساعت بعد برای بچهها نهار آوردند که نصف لواش بود که بعد از خوردن فهمیدیم به اندازه یک بند انگشت سیبزمینی هم روی آن بود و بعد از آن از قرنطینه بغلی حدود ۴۰ نفر هم به ما اضافه کردند که همه آدمهای سابقهدار و معتاد و قاچاقچی بودند که فضا را غیر قابل تحمل هم از نظر اکسیژن هم از نظر روانی و بهداشتی هم از نظر رفتاری جوری که اغلب لخت مادرزاد بودند و رفتارشان با بچهها مناسب نبود. بعد از حدود دو ساعت بچهها کم کم حالشان بد شد و گوشه چشم بچهها شروع کرد به چرک کردن و بعضیها به حالت و غش و سکته افتادند که ما آنها را به نزدیک درب خروجی بردیم و در اثر فریاد ما یک آقایی که از زندانیان بود و ته ریشی داشت و به او حاجی میگفتند آمد که من به ایشان گفتم بچهها دارند میمیرند که ایشان گفت شما را آوردند که اینجا بمیرید که در اثر اعتراض ما که حال بچهها بسیار بد بود، بچهها را به بالا منتقل کردند و داخل حیاط بردند که ما شروع کردیم به کمپرس و تنفس دادن به بچهها که در همین حین زندانیهای قرنطیه ۲ را هم بالا آوردند که ما تعجب کردیم چون آنها خیلی نحیف و لاغر بودند و بدنشان پر از زخم و عفونت و اغلب لخت مادرزاد که من تصمیم گرفتم با مسئول آنجا صحبت کنم با دو نفر مسن به طرف ایشان رفتم و گفتم شرایط اینجا خوب نیست اکسیژن ندارد بچهها از بین میروند. ایشان گفتند ما هیچ امکاناتی نداریم و جا هم نداریم و ایشان گفتند من هیچکارهام و بعد مرا که سن زیادی داشتم به سلولهای بالا منتقل نموده و از بچهها جدا شدم و همان شب وقتی که برای آمار ما را بیرون آوردند شاهد صحنه وحشتناکی بودم که سه نفر از بچهها را از پا آویزان کرده بودند و به طرز وحشتناکی کتک میزدند و میگفتند باید بگویید غلط کردیم و بعد از ۱۵ دقیقه آنها را پایین آوردند و به قرنطینه بردند. من حدود سه شبانه روز نخوابیدم و از نظر روحی و روانی در شرایط بسیار بدی بودم که در تاریخ ٢٣/۴/٨٨ به ما گفتند به اوین منتقل میشوید که ما را به محوطه آوردند و بچهها را دیدم تعجب کردم چون اغلب مریض بودند. مثلا پشت روحالامینی پر از زخمهای چرکی بود و امیر جوادیفر گوشهای افتاده بود و میگفت چشمهای مرا پس بدهید چون چشماش نمیدید یا وهاب غفاری که از نظر روانی مشکل پیدا کرده بود و گریه میکرد و میگفت مرا اعدام نکنید و بچهها خوشحال بودند که از آنجا میرفتند ما را دو تا دو دستنبد زدند و ۶۰ نفر را داخل اتوبوس کردند و در بدو ورود به دلیل حال بد جوادیفر ما گفتیم به ایشان آب قند بدهید وگرنه میمیرد که ایشان حرف بدی زدند و گفتند به درک و تمام کسانی که داخل اتوبوس بودند ماسک زدند و بوی بد ما اذیتشان میکرد که بعد از حرکت اتوبوس به مدت نیم ساعت بچهها دوباره گفتند حال جوادیفر بد است که دوباره استوار گفت به درک که مرد و نگذاشتند به او حتی آب بدهیم که بعد از ۵ دقیقه بچهها گفتند امیر جوادیفر نفس نمیکشد که اتوبوس ایستاد و امیر را به بیرون بردند و معلوم شد فوت کرده است که بعد از یک ربع دوباره حرکت کردیم تازه برای ما آب آوردند و رفتارشان عوض شد و پنجرهها را باز کردند و زمانی که به اوین رسیدیم همه از بوی بد ما فرار میکردند در آنجا محسن روحالامینی هم توسط آمبولانس که حالشان خیلی بد بود منتقل شدند که بعد فهمیدیم فوت شدهاند و همچنین در جلوی درب ورودی اندرزگاه یک اوین محمد کامرانیفر حالشان بد شد که من بعد از کمک به ایشان به مسئولان اطلاع دادم که ایشان را به بهداری بردند و ایشان هم فوت کرد.
اظهارات مسعود بیات به شرح صفحه ۴۵۴ ج ۳:
امیرجوادیفر را به نزد پزشک با ما بردند پزشک معالج با وجود مشاهده شکستگی بر روی بینی و گونه و پارگی پرده چشم هیچگونه رسیدگی نکردند و پزشک به او گفت که فعلا زنده میماند و هیچگونه رسیدگی نشد.
اظهارات محمدرضا کرمی معروف به محمد طیفیل به شرح صفحه ۴۸۹ ج ۳:
یکی از مرحومین به نام امیر جوادیفر را میشناسم که علت آشنایی با آن مرحوم عفونت شدید چشمهایش بود که برای معالجه زیاد به پیش دکترمیآمد و آن دو تای دیگر را نمیشناسم و مشکلی دیگری که به وجود آمده بود. مریضی عفونی بود که تمام متهمین به آن دچار شدند که دور چشمهای آنها چرک زیادی جمع میگردید که این موضوع به پزشک اعلام شد و گفت دارو میدهم که ندادند. فردای آن روز هم تمامی متهمین به اوین منتقل شدند که پس از یک ساعت از انتقال، جوادیفر را با هایس برگرداندند که مرده بود.
اظهارات پوریا رمضانیان به شرح صفحه ۵۳۱ ج ۳:
در روز آخر افسر نگهبان خمیسآبادی، جوادیفر را مورد ضرب با باطوم در حیاط قرار دادند و داشت فوت میکرد ولی میرفت با دو پا روی شکم او میگفت هفتهای ۳ الی چهار نفر در کهریزک بمیرند معمولی است و چشم سمت راست او کور و فک و بینی او شکست و در اتوبوس نفسنفس میزد و گفتیم به او آب بدهید گفتند به درک بمیره و بعد از چند دقیقه در اتوبان فوت کرد.
اظهارات نادر خبره به شرح صفحه ۵۴۱ پرونده ج ۳:
این نفرات (مرحومین) علیالخصوص جوادیفر به دلیل عدم رسیدگی مسئولین و پزشکان به آنها جان باختند و جوادیفر از ناحیه چشم نابینا شده بود.
اظهارات اکبر طاهری به شرح صفحه ۵۴۸ ج ۳:
در کهریزک بعد از آنکه مورد ضرب و شتم قرا گرفتم حال روحالامینی خراب بود که حتی روزی که ما را به اوین انتقال دادند. مرحوم جوادیفر داخل اتوبوس فوت کرد و کامرانی هم که همان روز به اوین آمدیم در داخل اوین حالشان بد شد که بعد فهمیدم فوت کرده است که همانطور که قبلا توضیح دادم این سه نفر به صورت فجیع مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و شکنجه شدند اگر مدت بازداشت ما بیشتر میشد تعداد نفراتی که فوت میکردند بیشتر هم میشد.
اظهارات اسحاق رضایی به شرح صفحه ۵۵۵ ج ۳:
جوادیفر در اتوبوس فوت کرد و بچهها را شکنجه کردند و آب و محل بازداشتگاه کثیف بود و کرم داشت و دود گازوئیل نیز بود.
اظهارات امیر آقچهلو به شرح صفحه ۵۵۸ ج ۳:
مرحوم جوادیفر در اتوبوس ما فوت کرد قبل از فوت من به افسر داخل اتوبوس و سرباز همراه تذکر دادم که حال مرحوم خراب است که آمدند مرا کتک زدند و فحاشی کردند و علت مرگ آن مرحوم کثیف بودن و آلوده بودن و نبودن دکتر بود.
اظهارات میلاد حقپور به شرح صفحه ۵۶۳ ج ۳:
نحوه برخورد خیلی بد بود و هیچ دوا و دکتری نبود که بخواهد آنها را معالجه کند و جوادی فر به علت شدت جراحات وارده فوت نمود.
اظهارات محمد محمدپور به شرح صفحات ۵۷۲ الی ۵۷۵ ج ۳:
از روز اول من بیگناه دستگیر شدم پس از ۲۴ ساعت در تاریخ ۱٩/۴/٨٨ به کهریزک فرستادند. در انجا در ساعت اول آقای محمدیان اقدام به ضرب و شتم شدید و رفتارهای غیر انسانی نمود و از ظهر آن روز همه بچهها را لخت مادرزاد کردند و تا شب با زور کتک نگه داشتند و تا شب گرسنه نگه داشتند و شب هم بچهها را داخل یک اتاق ۶۰ متری کردند که بدون هواکش و کولر بود و اتاق به قدری کوچک بود که در این مدت نتوانستیم بخوابیم فردای آن روز بنده از هوش رفتم و چند ساعتی نفهمیدم چه اتفاقی افتاد ولی بعد که به هوش آمدم، تقاضای پزشک کردم ولی با کتک پذیرایی شدم. روز دوم خمیسآبادی ما را به حیاط برد و چهار دست و پا روی آسفالت داغ سر ظهر زانوهایمان تاول زد. گریهکنان التماس میکردیم ولی با کتک مواجه شدیم و روز سوم هم به حیاط بردند و به بهانه ورزش کردن تنبیه کردند و علت فوت این سه نفر عدم رسیدگی به بیماری و جراحت عفونی و چشم بود که به هیچ عنوان رسیدگی نمیشد.
اظهارات سید میلاد حسینی به شرح صفحات ۶۱۳ و ۶۱۶ ج ۴:
روز آخر ۹ صبح ما را به حیاط آوردند و در حضور رئیس زندان ما را کمی آزار دادند و تا وسایلمان را تحویل دادند حدود ۴ ساعت طول کشید و دوباره همان دستبندهای پلاستیکی را به دستهایمان زدند و سوار اتوبوس کردند و ساعتی هم در آن گرما در اتوبوس با پنجرههای بسته نگه داشتند که حاضر به دادن کمی آب هم نبودند طوری که امیر جوادیفر از شدت گرما و ضرباتی که خورده بود تشنج کرد و دقایقی بعد جان باخت و مسئولان هیچ توجهی به وضعیت بد آنها نداشتند. جوادیفر به علت ضربهای که به سرش خورده بود یک چشماش نابینا شده بود و حالت تعادل خود را از دست داده بود و مشکل تنفسی داشت. هر چه به آنها میگفتیم توجه نمیکردند و امیر جوادیفر بعد از تشنج و بیرحمی افراد و سربازان که حاضر به دادن آب به او نبودند فوت کرد و با توجه به اینکه جوادیفر جراحتهای فراوانی داشت باز هم او را با بقیه افراد پامرغی و کلاغپر میبردند و شکنجه میدادند.
اظهارات فاضلی مستخدم به شرح صفحه ۶۲۴ ج ۴:
برخورد مسئولین زندان با مرحومین خیلی بد بود. چون که زمانی که حال و وضعیت این آقایان را به مسئولین اعلام میکردیم رسیدگی نکردند و جوادیفر به علت شکنجه چشم خود را از دست داده بود قبل از مرگش.
اظهارات سید اشکان خراسانی به شرح صفحه ۶٣٧ ج ۴:
این دو نفر از نظر جسمانی بسیار در شرایط بدی بودند. آقای جوادیفر از شکستگی دنده و فک مشکل قرنیه چشم رنج میبرد و علت مرگاش ضرب و شتم شدید بوده و با تشنج فوت کرد.
اظهارات میثم کارگر به شرح صفحه ۶۴۳ ج ۴:
مرحوم جوادیفر و روحالامینی و کامرانی را هم مثل ما میزدند و کتک میخوردند. آنها در آنجا که بودند نیاز به پزشک داشتند که ما به مسئولین میگفتیم آنها اعتنایی نکردند.
اظهارت علی نجاری به شرح صفحه ۶۸۱ ج ۴:
مسئولین زندان با همه یک جور برخورد میکردند، مریض و غیر مریض برای آنها معنی خاصی نداشت و جالب این که ما آنها را فقط در زمان هواخوری میدیدیم و این مرحومین که فوت کردند واقعا در آن فضا زجر میکشیدند ولی آنها به آنان نه تنها نگاه نمیکردند بلکه آنها را در تنبیهات هم شرکت میداد. امیر جوادیفر هم که متاسفانه در اتوبوس فوت کرد.
اظهارات محمد صادقلو به شرح صفحه ۷۱۶ ج ۴:
مرحومین کامرانی و روحالامینی تحت فشارهای عصبی شدید و شکنجههایی که به صورت عمومی به همه داده میشد و این که توان زیادی بر اثر برخورد شدید و وحشیانه آنها نداشتند آسیب دیدند و منجر به مرگ آنها شد.
اظهارات علیرضا حسینیان به شرح صفحات ۷۲۰ الی ۷۲۲ ج ۴:
روز آخر که میخواستند ما را به اوین انتقال بدهند وقتی سوار اتوبوس شدیم امیر جوادیفر در ماشین ما بود تشنج کرد و ما به اطلاع مامورین کهریزک رساندیم و به بدترین شکل برخورد کرد و یک کلمه بد گفت. بعد فوت کرد.
وقتی مرحومین را به بهیاری بردند از ۴ متری بهیار گفت که برو، خوبی چیزیت نیست و همان برخوردی که با ما میکردند با آنها هم میکردند. حتی یک روز یکی از اینها زمین افتاده بود که نمیتوانست بلند شود با لوله او را میزدند. جوادیفر نفر جلویی من در اتوبوس بود که ما به استوار رهسپار گفتیم این حالش خوب نیست داره میمیره، گفت به .... که مرد.
اظهارات هومن رجبی به شرح صفحه ۷۲۶ ج ۴:
نحوه برخورد مسئولین خیلی بد و وحشیانه بود. فرقی بین ما و بچههایی که در حال مرگ بودند نبود. به نظر من علت فوت این سه نفر بیتوجهی و شکنجههای فراوان بود به طوری که زمانی که جوادیفر مرحوم در راه کهریزک نیاز به آب داشت و داشت جان میداد درکمال بیرحمی با او برخورد شد. ما هر چه گفتیم این دوستمان در حال مرگ است گفتند به شما مربوط نمیشود و به ما ناسزا گفتند.
اظهارات هاتف سلطانی به شرح صفحه ۷۳۰ ج ۴:
روحالامینی در روز دوم در حین پامرغی و در حین کوتاه کردن مو دچار ضربه با لوله به سر و گردن و کمر شده بود و در شبی دیگر به همراه سه تن دیگر به بیرون خوانده شده بود.
اظهارات طه زینالی به شرح صفحه ۷۳۵ ج ۴:
برخورد مسئولین با این سه نفر با این که حال و روز خوبی نداشتند مثل دیگران بود یعنی تنبیهات، کتکها و ضرب و شتمها در مورد این دوستان هم وجود داشت و در مورد روحالامینی و کامرانی شدید بودند. جراحات و وضعیت بد آنها باعث عفونت شدید شد که منجر به فوت آنها شد. همچنین ستوان گنجبخش در زندان اوین در حضور معاونت زندان اوین در حالی که محسن روحالامینی بیهوش روی زمین افتاده بود با پوتین چند بار محکم به او لگد زد و گفت بلند شو فیلم بازی نکن.
اظهارات رضا احمدی به شرح صفحه ۷۵۱ ج ۴:
با این سه نفر مثل همه برخورد میکردند و همه را کلاغ پر میبردند و به آنها نیز با این که حال خوبی نداشتند همانقدر غذا و هواخوری میدادند.
اظهارات مهرداد گنجی به شرح صفحه ۷۵۴ ج ۴:
به هیچ عنوان به حرف آنها گوش ندادند و هیچ دکتری به آنجا نیامد که به درد آنها برسند مرحوم امیر جوادیفر در اتوبوس در راه اوین فوت کرد که علت مرگ آن بیتوجهی مسئولین کهریزک بود کامرانی و روح الامینی به علت بهداشت نا مناسب آنجا و عفونتی که کرده بودند فوت کردند.
اظهارات متهم ستوان سوم سید کاظم گنجبخش به شرح صفحه ۸۲۱ ج ۵:
در آن لحظه چون متهمین با جرم سنگین داخل خودرو بودند و در آن محل نگه داشتند چندین مرتبه با گوشی ایرانسل خودم قصد تماس با اورژانس داشتم ولی موفق نشدم و چون بقیه متهمین به علت گرما و عطش بسیار سر و صدا میکردند جهت جلوگیری از هر گونه اتفاق احتمالی سریعا با رئیس زندان تماس تلفنی و مرحوم جوادیفر را به بهداری زندان که در آن لحظه به نظر من هنوز زنده بود و توسط یکی دو نفر تنفس مصنوعی داده شده با خودرو به بهداری زندان برگشت داده شد چون در آن لحظه با توجه به آشنایی منطقه بهداری نزدیک سراغ نداشتیم و متهمین باید تا قبل از وقت اداری به زندان اوین تحویل میشدند.
اظهارات متهم اکبر رهسپار به شرح صفحه ۸۲۵ ج ۵:
در خصوص نحوه اعزام متهم جوادیفر چون در داخل اتوبوس بدرقه ما بود من و سه نفر پرسنل وظیفه هیچگونه اطلاعی از سالم بودن متهمین را نداشتیم و موقعی که اینجانب سوار اتوبوس شدم که سه نفر وظیفه در داخل اتوبوس بودند و همراه با راننده که بعد اینجانب سوار اتوبوس شدم و کلا ده دقیقه از زندان خارج نشده بودیم که یک دفعه بر سر جاده کهریزک یکی از متهمین بیحرکت بودند که به نفر بغل دستی وی گفتم که چرا اینطور ایستاده است بر روی صندلی که سریعا اتوبوس را به بغل جاده متوقف نمودیم و سریعا طی هماهنگی مراتب را به سراکیپ سروان گنجبخش خبر دادیم که هر چه تنفس مصنوعی به متهم دادیم و سریعا ستوان گنجبخش مراتب به ریاست زندان گفتند و وی اعلام نمود متهم را به زندان بیاورید.
اظهارات مرتضی بنایی به شرح صفحه ۸۲۶ ج ۵:
من فقط شاهد این بودم که گروهبان رهسپار با بیاعتنایی فراوان به اخطارهای بچهها که آقای امیر جوادیفر که حالت نابسامانی داشت که بنده به ایشان تذکر دادم که حالش بد میباشد و شما باید به حال جوادیفر رسیدگی کنید و سربازی با ایشان بود گفت به .... که بمیره، من علت مرگ جوادیفر را بیاعتنایی این شخص یعنی رهسپار میدانم و از ایشان شاکی هستم.
اظهارات مهدی گنجی به شرح صفحه ۸۲۷ ج ۵:
من در همان اتوبوس جوادیفر بودم اما در انتهای اتوبوس. وقتی امیر بیحال شد تمامی کسانی که در اتوبوس بودند به رهسپار گفتند که حداقل پنجرهها را باز کنیم یا آب به امیر بدهید اما ایشان به هیچوجه قبول نکردند و یک حرف بد هم زدند. با کمال بیرحمی با او برخورد شد. ما هر چه گفتیم این دوستمان در حال مرگ است گفتند به شما مربوط نمیشود و به ما ناسزا گفتند.
اظهارات هاتف سلطانی به شرح صفحات ۷۲۳ و ۷۳۰ :
در روز پایانی زمانی که امیر جوادیفر در حال رفتن به داخل اتوبوس بود توسط سرهنگ کمیجانی دچار ضرب و شتم و دشنامگویی شد و جوادیفر بر اثر نابینایی چشم راست و شکستگی بینی و قفسه سینه در حال درد کشیدن بود اما ایشان به داخل زندان منتقل شد و پذیرش شد و روز دوم مجبور بود با دیگران پامرغی برود و توسط خمیسآبادی کتک خورد و در روز پایانی به دست کمیجانی و آقای استوار مورد ضرب قرار گرفت.
اظهارات طه زینالی به شرح صفحه ۷۳۵ ج ۴:
برخورد مسئولین با این سه نفر با این که حال و روز خوبی نداشتند مثل دیگران بود. یعنی تنبیهات و کتکها و ضرب و شتمها در مورد این دوستان هم وجود داشت و به نظر من علت فوت جوادیفر ضرب و شتم شدید بود که دندههایش شکسته بود و سبب شد ریهاش سوراخ شود و عفونت کند.
اظهارات رضا احمدی به شرح صفحه ۷۵۱ ج ۴:
با این سه نفر مثل همه برخورد میکردند و همه را کلاغ پر میبردند و به آنها نیز با این که حال خوبی نداشتند همانقدر غذا و هواخوردی میدادند.
اظهارات مهرداد گنجی به شرح صفحه ۷۵۴ ج ۴:
به هیچ عنوان به حرف آنها گوش ندادند و هییچ دکتری به آنجا نیامد که به درد آنها برسند، مرحوم جوادیفر در اتوبوس در راه اوین فوت کرد که علت مرگ آن بیتوجهی مسئولین کهریزک بود.
اظهارات متهم ستوان سوم سید کاظم گنجبخش به شرح صفحه ۸۲۱ ج ۵:
در آن لحظه چون متهمین با جرم سنگین داخل خودرو بودند و در آن محل نگه داشتند چندین مرتبه با گوشی ایرانسل خودم قصد تماس با اورژانس داشتم ولی موفق نشدم و چون بقیه متهمین به علت گرما و عطش بسیار سر و صدا میکردند جهت جلوگیری از هر گونه اتفاق احتمالی سریعا با رئیس زندان تماس تلفنی و مرحوم جوادیفر را به بهداری زندان که در آن لحظه به نظر من هنوز زنده بود و توسط یکی دو نفر تنفس مصنوعی داده شده با خودرو به بهداری زندان برگشت داده شد چون در آن لحظه با توجه به آشنایی منطقه بهداری نزدیک سراغ نداشتیم و متهمین باید تا قبل از وقت اداری به زندان اوین تحویل میشدند.
اظهارات متهم گ اکبر رهسپار به شرح صفحه ۸۲۵ ج ۵:
در خصوص نحوه اعزام متهم جوادیفر چون در داخل اتوبوس بدرقه ما بود من و سه نفر پرسنل وظیفه هیچگونه اطلاعی از سالم بودن متهمین را نداشتیم و موقعی که اینجانب سوار اتوبوس شدم که سه نفر وظیفه در داخل اتوبوس بودند و همراه با راننده که بعد اینجانب سوار اتوبوس شدم و كلا ده دقیقه از زندان خارج نشده بودیم كه یك دفعه بر سر جاده كهریزك یكی از متهمین بی حركت بودند كه به نفر بغل دستی وی گفتم چرا اینطور ایستاده است بر روی صندلی كه سریعا اتوبوس را به بغل جاده متوقف نمودیم و سریعا طی هماهنگی مراتب را به سر اكیپ سروان گنج بخش خبر دادیم كه هر چه تنفس مصنوعی به متهم دادیم و سریعا ستوان گنج بخش مراتب به ریاست زندان گفتند و وی اعلام نمود متهم را به زندان بیاورید.
اظهارات مرتضی بنایی به شرح صفحه ۸۲۶ ج ۵:
من فقط شاهد این بودم كه گروهبان رهسپار با بی اعتنایی فراوان به اخطارهای بچه ها كه آقای امیر جوادی فر كه حالت نابسامانی داشت كه بنده به ایشان تذكر دادم كه حالش بد می باشد و شما باید به حال جوادی فر رسیدگی كنید و سربازی با ایشان بود گفت به ... كه بمیره، من علت مرگ جوادی فر را بی اعتنایی این شخص یعنی رهسپار می دانم و از ایشان شاكی هستم.
اظهارات مهدی گنجی به شرح صفحه ۸۲۷ج ۵
من در همان اتوبوس جوادی فر بودم اما در انتهای اتوبوس وقتی امیر بی حال شد تمامی كسانی كه در اتوبوس بودند به رهسپار گفتند كه حداقل پنجره ها را باز كنیم یا آب به امیر بدهید اما ایشان به هیچ وجه قبول نكردند و یك حرف بد هم زدند.
اظهارات مهدی بهمنزاده به شرح صفحات ۸۴۹ و ۸۲۵ ج:
نحوه برخورد مامورین با همه ما به یک صورت و بسیار بد بود و وقتی که به اطلاع مسئولین کهریزک رساندیم که حال مرحومین از نظر جسمی بد میباشد با بیتفاوتی آنها روبهرو شدیم. امیر جوادیفر آنطور که خودش گفت حین دستگیری بر اثر ضرب و شتم دچار شکستگی دنده و آسیبدیدگی فک و پارگی قرنیه چشم شده بود که البته واضح بود که بر اثر سهلانگاری مسئولین حالش وخیم و سرانجام فوت کرد و آقای رهسپار هم که در اتوبوس حین برگشت مسئول ما بود و یکی از عوامل اصلی مرگ جوادیفر به طوری که وقتی حال وی خراب شد بچهها التماس کردند و از او خواستند یک مقدار پنجره را باز کند تا هوای داغ اتوبوس عوض شود اما با مخالفت شدید رهسپار مواجه شدند. بعد از مدتی دوباره از او خواستیم که پنجره را باز کن، اتوبوس رانگه دار یک ذره آب بده حال جوادیفر خوب نیست اما باز هم مخالفت کرد تا سرانجام که اتوبوس را نگه داشت و امیر را به آمبولانس منتقل کردند دیر شده بود. حین ورود به اتوبوس هم این آقا دست بچهها را با دستبند پلاستیکی محکم بست که در همان دقایق اولیه دست بچهها باد کرد. برخورد رهسپار و سرباز همراهش مهدی محسنی بسیار بد و بیرحمانه بود. حتی در جواب درخواست بچهها در مورد وضع جوادیفر گفت که میخواهند او را اعدام کنند پس بزارین همین جا بمیره!
اظهارات سامان گنجی به شرح صفحات ۸۵۴ الی ۸۵۵ ج ۵:
نحوه برخورد با مرحومین خیلی وحشیانه بود به صورتی که جوادیفر در موقع بازداشت از ناحیه فک و صورت آسیب دیده بود و در کهریزک نیز پس از شکنجه و ضرب و شتم مامورین از ناحیه چشم آسیب دید و فوت کرد.
اظهارات علیرضا اصفهانی به شرح صفحه ۸۶۸ ج ۵:
در روز آخر آقای جوادی فر در سایه افتاده بود که آقای کمیجانی با لگد به ایشان میزدند گفتند برو توی صف بایست و علت فوت جوادیفر کتک زیاد و کمی هوا بود و خود من هم ۴ الی ۵ بار در کهریزک غش کردم.
اظهارات نادر نجفی به شرح صفحه ۱۱۳۹ الی ۱۱۴۱ ج ۶:
در مجموع همه بازداشتیها را مورد شکنجه قرار میدادند بنده روز آخر آقای جوادیفر که در کنار من درخواست آب داشتند سرهنگ کمیجانی اعتنایی نکرد و ایشان در اتوبوس فوت کرد و مثل بنده و ایشان و بقیه مرحومین را در زندان توسط محمدیان و خمیسآبادی مورد ضرب و شتم و کلاغ پر قرار گرفتیم و به علت این که تعدادی توان کتک نداشتند بیهوش شدند و کامرانی و جوادیفر را نیز در آنجا شکنجه دادند و افسران باعث این حوادث و کشته شدن افراد شدند.
اظهارات پیمان شهنایی به شرح صفحات ۱۱۵۴ الی ۱۱۵۵ ج ۶:
رفتارشان بسیار شنیع و غیرانسانی بود به نحوی که من نظیر آن را از هیچ جلادی ندیدهام و مرحوم جوادیفر در اثر لوله آب که میزدند دندههایش شکسته بود مجبور به کلاغپر رفتن میکردند و او را در اتوبوس که به اوین میآمد حالش رو به وخامت رفت و بچهها به راننده گفته بودند که ترتیب اثر نداده بود و وی فوت کرد.
اظهارات داود منصوری به شرح صفحه ۱۱۸۷:
مرحوم جوادیفر در انتقال ما به اوین در میان راه با توجه به خواسته پیدرپی بچهها مبنی بر رسیدگی به وضعیت ایشان و با بیتوجهی مامورین ایشان به رحمت خدا رفت و لازم به ذکر است که در حیاط بازداشتگاه زمانی که بچهها در حیاط برای رفتن به اوین آماده میشدند سرهنگ کمیجانی چند ضربه به مرحوم جوادیفر با اینکه میدانست ایشان زخمی است وارد کرد.
اظهارات محمد محمدپور به شرح صفحه ۱۲۲۰ ج۶:
از روز اول تمام بچهها را مورد ضرب و شتم قرار دادند که مرحوم روحالامینی را کلاغپر و پامرغی و جوادیفر به همراه او با کتک روبهرو میشدند و آقایان محمدیان و محمد طیفیل و خمیسآبادی بچهها را از قبیل جوادیفر و روحالامینی را تنبیه بدنی با لوله میکردند و به تمام بدن آنها می زدند و بیشتر آنها در حیاط زندان بود و حتی روز آخر خمیسآبادی به کمر روحالامینی ضربه زد به شدت عفونت کرد و در روز آخر کمیجانی با لگد به پهلوی جوادیفر که از حال رفته بود میزد میگفت بلند شو فیلم بازی نکن.
اظهارات وحید وکیلی به شرح صفحه ۱۳۲۷ ج ۷:
با آنها برخورد بسیار بدی داشتند حتی وقتی امیر جوادیفر روی زمین بیحال افتاده بود سرهنگ کمیجانی لگد به او زد و او را پرت کرد و گفت مردی که مردی و کامرانی و روحالامینی نیز در شرایط بسیار بدی قرار داشتند و اصلا آنها را به پزشک نمیبردند.
اظهارات حسین نصر اصفهانی به شرح صفحه ۱۰۳۹، ۱۰۴۰ ج ۱۰:
در مورد این سه نفر میتوانم به صراحت بگویم همانقدر که ما تنبیه شدیم آنها هم تنبیه شدند. در کهریزک به دلیل وضعیت کاملا بد کهریزک و نرسیدن دارو و پزشک در راه انتقال به اوین فوت کرد.
آقایان نادر خبره، طاها زینالی، حامد زندیفر، سید اشکان خراسانی، حسین باغبان به شرح صفحات ۸۸۹ الی ۸۹۲ پرونده در مواجهه حضوری با متهم استوار محمدیان گواهی نمودهاند که مرحوم جوادیفر توسط استوار محمدیان با لوله آب کتک خورده است.
همچنین آقایان طاها زینالی، حامد زندیفر، فربد ابراهیمزاده، رضا ابراهیمزاده،احمد زمانپور، حسین باغبان به شرح صفحات ۸۹۳ الی ۸۹۷ پرونده گواهی نمودهاند که استوار خمیس آبادی در روز دوم همه بازداشتیها را شکنجه و مرحوم جوادیفر را نیز کتک زده است.
آقایان طاها زینالی، نادر خبره، سید اشکان خراسانی، حسین باغبان، مسعود علیزاده، حامد زندیفر، فربد ابراهیمزاده و محمد محمدپور به شرح صفحات ۸۹۷ الی ۹۰۰ پرونده در مواجهه حضوری با سرهنگ کمیجانی اظهار نمودهاند که در روز آخر یعنی مورخ ٢٣/۴/٨٨ در کهریزک جوادیفر به دلیل بد حال بودن در سایه نشسته بود که سرهنگ کمیجانی یک لگد به او زده است.
ج-٢ مرحوم محسن روحالامینی فرزند عبدالحسین، زایچه ۱۳۶۳/ ۳۵۱۰ تهران، مدرک تحصیلی: دیپلم.
نوع اتهام: تبانی و اجتماعی با هدف اقدام علیه امنیت داخلی، تخریب اموال عمومی و دولتی، اخلال در نظم عمومی، فعالیت تبلیغی علیه نظام.
تاریخ بازداشت: ۱٩/۴/٨٨ زندان کهریزک، شماره پرونده: ۵٧٠/٨۵/٨٨، تاریخ فوت: ٢۴/۴/٨٨ و تاریخ تحویل به پزشکی قانونی: ساعت ٣۵/۱۱ مورخ ٢۴/۴/٨٨ تحویل دهنده: سربازه ساسان نجفی و تحویل گیرنده: محمدپور.
صورتجلسه مامورین زندان در مورخ ٢٣/۴/٨٨ هنگام انتقال متهم به زندان اوین:
در رابطه با اعزام ۱۴۵ نفر متهم به زندان اوین و به علت دوری راه چند نفر از متهمین دچار گرمازدگی شده و بیهوش شدند که سریعا با هماهنگی اورژانس تهران، اکیپی از عوامل آنها بر بالین متهم حاضر و اقدامات اولیه انجام و خوشبختانه جز یک نفر از آنها به نام روحالامینی بقیه به حالت عادی برگشتند و متهم مذکور به همراه دو نفر از مامورین و ساسان نجفی و سیدجابر خلیلی به بیمارستان شهدای تجریش اعزام شد.
امضا کننده صورتجلسه: ستوان تقیزاده، س ۱ گنج بخش، گ ۱ روحالله هاشمی، علی پوشنگاه در تاریخ ٢٣/ ۴/٨٨.
اظهارات سرباز سیدجابر خلیلی به شرح صفحه ۵۱ ج یک:
من از جوادیفر چیزی نمیدانم ولی یک نفر دیگر که به زندان اوین برده بودم به نام روحالامینی در بیمارستان شهدای تجریش فوت کرد و من و سرباز ساسان نجفی به دستور ستوان گنج بخش او را به بیمارستان بردیم و چون بیماری او ناشناخته اعلام شده بود مسئولین زندان اوین او را پذیرش نمیکردند و از طریق اورژانس ۱۱۵ وی را به بیمارستان بردیم و در ساعت ۶ بامداد فوت نمودند و در زمانیکه به اوین رسیدیم روحالامینی به زمین افتاده بود و او را پذیرش نمیکردند.
اظهارات سرباز ساسان نجفی به شرح صفحه ۵۶ جلد یک:
ما زمانی که به زندان اوین رفتیم و تمامی متهمین از اتوبوس پیاده شدند و یکی از متهمین به نام روحالامینی بر روی زمین افتاد و مسئولین زندان اوین گفتند که ما متهم را پذیرش نمیکنیم و زنگ زدند به اورژانس و آمد و به دستور ستوان گنجبخش من و سرباز خلیلی او را به بیمارستان شهدای تجریش بردیم و بعد از ۲۴ ساعت، ساعت ۶ صبح فوت کردند.
اظهارات فرامرزی مفاخری ۵۵ ساله بازنشسته نهاجا، به شرح صفحه ۹۰ ج یک:
در ساعت ٣٠/۱٩ مورخ ۱٨/۴/٨٨ در فاصله ٣٠ متری از محل کارم در نزدیکی پمپ بنزین امیرآباد شمالی توسط دو نفر لباس شخصی دستگیر شدم و شب را در مقر پلیس امنیت گذراندم و فردای آن روز به کهریزک بردند. در داخل کهریزک ما را لخت عریان کردند و لباسها را وارونه به تن کردیم و در بدو مامورین ما را با لوله آب کتک زدند و یک بار هم ماموری بور بود با محمد طیفیل که یکی از وکیل بندها بود. دست و پای دو نفر را بستند و از میله آویزان کردند. در حین انتقال به زندان اوین روحالامینی دارای محاسن و موهای بلند و بلوز مشکی بود و در صندلی بغل دستی من نشسته بود حال مناسبی نداشت. بدنش به طرز وحشتناکی جوشهای چرکی زده بود. حالت غش داشت. مرتب از دهانش کف بیرون میآمد و دهانش قفل میشد. تنفس مصنوعی و کمکهای بچهها به او حیات میداد. یک کیف چرمی کوچک داشت که مقدار جزئی پول و مدارک شناساییاش داخل آن بود. بعد از این که در مقابل اوین توسط آمبولانس به بیمارستان منتقل شد مدارک وی را به مسئول اندرزگاه شماره ۲ اوین روبهروی درب ورودی دادیم. در کهریزک واقعا وضع بهداشت اسفناک بود. شبها آب قطع بود و در فضای کم و جمعیت زیاد جای خوابیدن نداشت. غذا هم روزی دو وعده یک تکه نان و نصف سیبزمینی بود. انواع و اقسام متهمین با جرائم سنگین در میان ما بودند.
اظهارات روحالله شکری به شرح صفحه ۹۴ ج یکم:
مرحوم روحالامینی از همان ابتدا پشتاش جوشهای زیادی داشت که به مرور حالش بدتر شد. و وضعیت بهداشت بسیار بد بود و امکان نماز خواندن و خوابیدن مهیا نبود.
اظهارات محسن دهقانی به شرح صفحه ٩۵ ج یکم:
نفر دوم (روحالامینی) که در اوین فوت کرد بدنش کاملا جوش زده و عفونت کرده بود به نحوی که شدیدا بیحال میشد و بچهها به او آب میدادند حتی قادر به بلند شدن نبود.
اظهارات سرباز سید جابر خلیلی به شرح صفحه ۱۱۳ ج یکم:
روز واقعه به داخل زندان اوین رفتیم متهم روحالامینی بر روی زمین به حالت درازکش افتاده بود. دیدم بعد از تحویل نگرفتن متهم که به حالت تشنج که از داخل دهان وی کف بیرون زده و چشمهایش بسته بود به اورژانس زنگ زدند که بعد از کمکهای اولیه وی را داخل آمبولانس گذاشتند و به دستور فرمانده قرارگاه وی را به بیمارستان شهدای تجریش انتقال دادند.
پس از گذراندن چند آزمایش اولیه ناگهان از بازرسی فاتب تعدادی مامور به همراه دو نفر کادر که یکی از آنها لباس فرم و دیگری با لباس شخصی و به همراه دو نفر سرباز پلیس امنیت به ما سر زده و بعد از چند ساعت، ساعت ۶ صبح وی درگذشت و پس از تحویل گرفتن از بیمارستان او را به پزشکی قانونی کهریزک تحویل دادیم.
اظهارات حسین باغبان به شرح صفحه ۱۵۵ ج یکم:
من شاهد مرگ روحالامینی نبودم در مورد روحالامینی می دیدم هنگامی که برای برخاستن دست کسی را میگیرد چرک پشتاش به زمین چسبیده و کش میآمد به همین خاطر او کمتر دراز می کشید و یک بار دیدم محسن را به خاطر و به عنوان مخل بودن مورد شکنجه قرار دادند.
اظهارات نیما وزیری به شرح صفحه ۲۱۲ ج ۲:
مرحوم روحالامینی در کهریزک ایستاده میخوابید و پشتاش جوش داشت و کل بدن اش چرک کرده بود.
اظهارات فرید ابراهیمزاده به شرح صفحات ۲۱۷ تا ۲۱۸ ج ۲:
روحالامینی به علت چرکی که در بدنش وجود داشت و نبود امکانات بهداشتی و همچنین چند ضربه کمربند که از آقای خمیسآبادی در روز آخر خورد بدنش کمی خونریزی کرد.
اظهارات سامان محامی به شرح صفحات ۲۲۲ و ۲۲۴ ج ۲:
وقتی ما را به کهریزک بردند در یک سالن ۶۰ متری انتقال دادند که نزدیک به ۱۶۰ نفر بودیم و جای نشستن نبود و خیلی گرم بود و مرا به همراه دو نفر آویزان کردند و شکنجه کردند و یک روز در آفتاب ما را کلاغ پر و چهار دست و پا بردند و با لوله پلاستیکی کتک زدند و این کار را خمیسآبادی کرد، روزی یک وعده نان با کمی سیبزمینی می دادند، جوادی فر در اتوبوس که به اوین می رفتیم ایست قلبی کرد و ما وقتی گفتیم بی تفاوت بودند و دیر عمل کردند، و مرحوم جوادیفر در اتوبوس ما بود که ایست قلبی کرد و به علت ضعف و شکنجهها فوت کرد و روحالامینی پشت بدناش جوش زد و چرک کرد که بعدا گفتند فوت کرده است.
اظهارات رضا ابراهیمزاده به شرح صفحات ۲۳۹ تا ۲۴۰ ج ۲:
مرحوم روحالامینی بر اثر ضرب و شتم بیش از حد و بسیار زیاد و عفونت بدن جان باخت که به طور کلی علت مرگ ایشان بیتوجهی و رسیدگی نکردن مسئولین و مامورین بوده است.
اظهارات مهدی ملکی به شرح صفحات ۲۴۹ و ۲۵۰ ج ۲:
آثار ضرب و شتم در بدن روحالامینی بود ولی اندازه جوادی فر نبود و رفتارهای مامورین با این دو نفر مانند باقی زندانیان فوق العاده بد بود. به طوریکه التماس میکردیم که این دو نفر و چند تن دیگر که حالشان بد است حداقل آنها را در راهروی بند قرنطینه در هوای آزاد نگهداری کنند تا بتوانند نفس بکشند با بیتفاوتی آنها نسبت به حال افراد زندانی مواجه میشدیم.
اظهارات داود منصوری به شرح صفحات ۲۷۷ الی ۲۷۸ ج ۲:
بنده خود شاهد مرگ روحالامینی بودم چنان مرگ غمانگیزی بود ایشان از آلودگی که در محیط کهریزک بود چنان عفونتی کرده بود بنده ایشان که دچار تشنج شده بود که تا زندان اوین به کمک بچهها چند بار فک قفل شده ایشان را باز کردند و تنفس ایشان را برگردانند و کم لطفی مسئولین که در جلوی درب اوین و بی مسئولیتی کادری که ما را به اوین منتقل میکردند که با بیرحمی تمام حتی به محسن میگفتند که فیلم بازی نکن پاشو کثافت و فحش رکیک میدادند به ایشان، آرام از دنیا رفت.
اظهارات عبدالرضا کرمی نوری به شرح صفحه ۳۲۳ ج ۲:
مرحوم روحالامینی به علت فضای آلوده زندان پوستاش چرک کرده بود همه جوشهایش بیرون ریخته شده بود و خون میآمد. برای ایشان هم توجه و رسیدگی برای بردن به دکتر انجام نشد آب آلوده آنجا هم وضع ایشان را بدتر کرده بود تا آنجایی که یادم است بسیار دلسوز بود جای خواب خود را به بچهها میداد و با اینکه خودش حال مناسبی نداشت به باد زدن بچهها پرداخت.
اظهارات محمد فرخی یگانه به شرح صفحه ۴۹۹ ج ۳:
در مورد آقایان روحالامینی و جوادیفر میدانم که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
اظهارات حامد زندیفر به شرح صفحات ۵۰۵ الی ۵۰۸ ج ۳:
پوست پشت بدن روحالامینی چرک کرده بود و چند بار هم در قرنطینه حالت تشنج به او دست داد که روزی میخواستند ما را به اوین ببرند توی ون ما بود که حالت تشنج به او دست داد و ما آمدیم که فکش قفل شده بود باز کنیم ناخن علی داورزنی گیر کرد و شکست پس از کلی التماس به راننده و سربازان گفتند که پرسیدن دم درب اوین آنجا دکتر هست. محسن واقعا حالش خراب بود ما ۱۵ دقیقه جلوی درب اوین توی ماشین بودیم که از دکتر خبری نبود. مامورین همانگونه که بقیه را مورد ضرب و شتم قرار میدادند با مرحومین نیز همینگونه رفتار میکردند.
اظهارات اکبر طاهری به شرح ۵۴۸ ج ۳:
زمانیکه در کهریزک بودیم حال روحالامینی خراب بود و همانطور که قبلا گفتهام این سه نفر به صورت فجیع مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند شاید اگر مدت بازداشت ما بیشتر میشد تعداد نفراتی که فوت میکرد بیشتر هم میشد.
اظهارات حامد ملکزاده به شرح صفحه ۵۶۰ ج ۳:
من با روحالامینی در یک قرنطینه بودم اگر از همان روزهای اول پزشک بررسی میکرد هیچگونه مسئلهای پیش نمیآمد و روز به روز عفونت بیشتر نمیشد به علت عدم اعزام نامبرده به پزشک فوت کرد.
اظهارات محمد محمدپور به شرح صفحات ۵۷۱ الی ۵۷۵ ج ۳:
در آنجا شخصی به نام روحالامینی زیر شکنجه جان خود را از دست داد و علت فوت آنها عدم رسیدگی به بیماری و جراحت عفونی و چشم آنها بود که رسیدگی نشد.
اظهارات مسعود علیزاده به شرح صفحات ۵۷۸ و ۵۸۰ ج ۳:
روحالامینی پشتاش جوش زده بود که بر اثر زیاد ماندن در کهریزک جوش های بدن او چرک کرد و از جوشهایش چرک بیرون میزد و هیچ کس او را پیش دکتر نبرد و در جلوی اوین فوت کرد و علت فوت آنها عدم رسیدگی به عفونت و زخمهای چشم بود که رسیدگی نشد.
اظهارات مسلم عیدی به شرح صفحه ۵۸۴ ج ۳:
زمانیکه از کهریزک بیرون آمدیم روحالامینی تشنج گرفته بود که وقتی به زندان اوین منتقل شد بچهها گفتند فوت کرد.
اظهارات سید اشکان خراسانی به شرح صفحه ۶۷۳ ج ۴:
روحالامینی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته بود مثل همه ما عفونت کرد و عفونت داخلی پیدا کرده بود و از چگونگی مرگ کامرانی خبر ندارم.
اظهارات میثم کارگر به شرح صفحه ۶۴۳ ج ۴:
آنها هم مثل ما کتک میخوردند و آنها در آنجا که بودند نیاز به پزشک داشتند. ما به مسئولین زندان میگفتیم اعتنایی نکردند.
اظهارات محمد صادقلو به شرح صفحه ۷۱۶ ج ۴:
مرحومین کامرانی و روحالامینی تحت فشارهای عصبی شدید و شکنجههایی که به صورت عمومی به همه داده میشد و این که توان زیادی بر اثر برخورد شدید و وحشیانه آنها نداشتند آسیب دیدند و منجر به مرگ آنها شد.
اظهارات هومن رجبی به شرح صفحه ۷۲۶ ج ۴:
نحوه برخورد مسئولین خیلی بد و وحشیانه بود فرقی بین ما و بچههایی که در حال مرگ بودند نبود به نظر من علت فوت این سه نفر بیتوجهی و شکنجههای فراوان بود.
اظهارات هاتف سلطانی به شرح صفحه ۷۳۰ ج ۴:
روحالامینی در روز دوم در حین پامرغی و در حین کوتاه کردن مو دچار ضربه با لوله به سر و گردن و کمر شده بود و در شبی دیگر به همراه سه تن دیگر به بیرون خوانده شده بود.
اظهارات طه زینالی به شرح صفحه ۷۳۵ ج ۴:
برخورد مسئولین با این سه نفر با این که حال و روز خوبی نداشتند مثل دیگران بود یعنی تنبیهات، کتکها و ضرب و شتمها در مورد این دوستان هم وجود داشت و در مورد روحالامینی و کامرانی شدید بودند. جراحات و وضعیت بد آنها باعث عفونت شدید شد که منجر به فوت آنها شد. همچنین ستوان گنجبخش در زندان اوین در حضور معاونت زندان اوین در حالی که محسن روحالامینی بیهوش روی زمین افتاده بود با پوتین چند بار محکم به او لگد زد و گفت بلند شو فیلم بازی نکن.
اظهارات رضا احمدی به شرح صفحه ۷۵۱ ج ۴:
با این سه نفر مثل همه برخورد میکردند و همه را کلاغ پر میبردند و به آنها نیز با این که حال خوبی نداشتند همانقدر غذا و هواخوری میدادند.
اظهارات مهرداد گنجی به شرح صفحه ۷۵۴ ج ۴:
به هیچ عنوان به حرف آنها گوش ندادند و هیچ دکتری به آنجا نیامد که به درد آنها برسند مرحوم امیر جوادیفر در اتوبوس در راه اوین فوت کرد که علت مرگ آن بیتوجهی مسئولین کهریزک بود کامرانی و روح الامینی به علت بهداشت نا مناسب آنجا و عفونتی که کرده بودند فوت کردند.
اظهارات امیر میر امینی به شرح صفحه ٧٧۶ ج ۴:
روح الامینی حال وخیمی داشت و مسئولین کهریزک بی اعتنایی کردند و رسیدگی نمی کردند که روح الامینی وقتی که ما را به اوین انتقال دادند داخل اوین فوت کرد.
اظهارات حمید حجازها به شرح صفحه ٧٨۱ ج ۴:
آقای روح الامینی مثل همه ی بچه ها بودند ولی نسبت به دو نفر (کامرانی و جوادی فر ) بیشتر در کهریزک کتک خوردند.
اظهارات محمد محمدی به شرح صفحه ٨۱۵ ج ۵:
من با روح الامینی در تهران دستگیر شدیم ولی درحال دستگیری هیچ ضرب و شتمی انجام نشد و فقط بعلت غیربهداشتی بودن و نبودن پزشک بود که تمام بدن او عفونت کرد و ضرب و شتم در کهریزک برای همه افراد بود و هیچ عذری موجود نبود حتی افرادی بودند که پلاتین در اعضای بدن خود داشتند ولی برای آنها هیچ فرقی نمی کرد.
اظهارات حامد زندی فر به شرح صفحات ٨۱۶ الی ٨۱٧ ج ۵:
در زندان کهریزک چون شرایط برای همه سخت بود و همه فقط تلاش می کردند که زنده بمانند و آنها هم مثل بقیه ما کتک خوردند ولی من دقیق یادم نیست چه کسی آنها را می زد، ولی افرادی که معمولا می زدند خمیس آبادی و محمدیان و گنج بخش به همراه محمد طیفیل بودند و این سه نفر هم در سطح ما کتک خوردند حالا کمی بیشتر یا کمتر.
اظهارات فربد ابراهیم زاده به شرح صفحه ی ٨۱٨ ج ۵ :
در خصوص کهریزک هم چون تعداد نفرات زیاد بودند بنده متوجه ضرب و شتم شخص ایشان نشدم ولی در روز آخر خودم ایشان را دیدم که از دست خمیس آبادی چند ضربه کمربند دریافت کرد که منجر به خونریزی سطحی در پشت ایشان شد زیرا در آن چند روز پشت ایشان عفونت کرده بود و بسیار حساس شده بود.
اظهارات متهم گنج بخش به شرح صفحه ی ٨٢۱ ج ۵ :
فوت مرحوم روح الامینی نیز بعد از رسیدن به اوین به علت مسافت زیاد و شدت گرما چند نفر جدا از بقیه نشستند که علی رغم تاکید این جانب به مسئول پذیرش بهداری اوین به بالین آنها نیامد در نتیجه با اورژانس ۱۱۵ تماس گرفتند و به بالین ایشان آمد بعد از بررسی اولیه سرنگ به وی تزریق کردند و اظهار داشتند که باید به بیمارستان منتقل شود .
دو نفر سرباز وظیفه مامور مراقب با اورژانس به بیمارستان منتقل شد زمانی که روح الامینی زمین افتاده بود من با لگد نزدم با مسول پذیرش اوین صحبت کردم که سریعا عوامل بهداری به بالین وی بیاید ولی اظهار داشتند به گفته ی عوامل بهداری افرادی که روی زمین هستند را پذیرش نکنند و بعد از آمدن عوامل اورژانس به زندان نیز به وی سرنگ تزریق و اظهار داشتند که ایشان مواد مخدر مصرف کرده ولی بنده اظهار کردم مواد در اختیار آنها نبوده و لحظه ای که روی زمین بود به گمانم بر اثر تشنگی افتاده بود که توسط یکی از سربازها به دهان وی آب ریختیم ولی متاسفانه افاقه نکرد و از دهان وی کف بیرون آمده بود و با اورژانس به بیمارستان منتفل شد.
اظهارات مهدی بهمن زاده به شرح صفحه ی ٨۴٩ ج ۵ :
محسن روح الامینی از بدو ورود بدنش جوش زده بود و اوضاع خوبی نداشت تا اینکه طی حضور در کهریزک دچار عفونت شدید به طوری که جوش های بدنش بزرگ شده و شروع به ترکیدن کرد.
اظهارات سامان گنجی به شرح صفحات ٨غ۵۴ ج ۵:
نحوه ی برخورد با مرحومین وحشیانه بود به صورتیکه روح الامینی دچار گیجی و منگی شده بود به علت برخورد زیاد باتوم با سرش و بدنش نیز از شکنجه عفونت کرده بود و گ ۱ رهسپار دستبند ها را محکم بستند و با فریاد و داد و بی داد فضایی از دعب و وحشت ایجاد می کردند و وقتی در اتوبوس خواستیم آب به روح الامینی بدهیم به ما ندادند و آب را خودشان می خوردند و به ما نمی دادند.
اظهارات احمد زمان پور به شرح صفحه ی ٨۴۴ ج ۵:
بر خورد با آنها (مرحومین) مثل همه ی ما بود لیکن حال آنها وخیم تر بود و وقتی که می گفتیم حالشان بد است می گفتند به درک بگذارید همه شان بمیرند و به خاطر شکنجه خصوصا محمد کرمی که بیشتر از همه آنها را کتک میزد و ملاحظه نمی کرد فوت شدند و دو نفر از آنها که در اتوبوس به سمت اوین میرفت حالشان بد بود که به مسئولین اتوبوس گفتیم که اینها دارند میمیرند ولیکن اهمیتی ندادند و فوت شدند و فکر کنم روح الامینی در زندان فوت شد.
اظهارات علیرضا اصفهانی به شرح صفحه ی ٨۶۵ ج ۵:
محسن روح الامینی به شدت پشتش چرک کرده بود و دکتر ایشان را دید ولی هیچ تجویزی برای او نکرد و با آقای روح الامینی هم مثل همه بر خورد کردند.
اظهارات صادق صولتی به شرح صفحات ۱٢٨ و ۱٢٩ ج ۶:
روح الامینی نیز در بازداشت گاه ما بود .او به یکی از بیماری های عفونی پوستی نادر مبتلا بود و در آن چهار روز که در کهریزک بودیم اصلا نخوابید و همش سر پا بود و احتمال این وجود دارد که به علت شرایط بد و عفونت پشتش باعث ورود عفونت به خونش و سکته کرده باشد. مثلا به بازداشتی و اصلا شرایط خاص جسمانی آنها توجه نداشتند و همان طور که در بالا نوشتم آنها را مورد شکنجه قرار می دادند و باعث فوت شد.
اظهارات نادر نجفی به شرح صفحه ی ۱۱٣٩ الی ۱۱۴۱ ج ۶:
در مجموع همه ی بازداشتی ها را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و بنده روز آخر آقای جوادی فر که در کنار من درخواست آب داشتند را دیدم که سرهنگ کمیجانی اعتنایی نکرد و ایشان در اتوبوس فوت کرد و مثل بنده ایشان و بقیه ی مرحومین در زندان توسط محمدیان و خمیس آبادی مورد ضرب و شتم و کلاغ پر قرار گرفتیم و به علت اینکه تعدادی توان کتک نداشتند بیهوش شدند.
در مجموع با تمام افراد بازداشتی در کهریزک هم برخورد بدی داشتند و کسانی که جرات صحبت کردن داشتند مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند.ولی میگفتند اینجا آخر دنیاست و صدایتان به هیچ کجا نمیرسد و آقای روح الامینی تقاضای عینک کردند و گفتند جایی را نمیبینم و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.بنده چون خودم عینکی هستم به طور واضح نمیدیدم که به کدام قسمت ایشان ضربه میزدند و صدای جیغ زدنها از سلول بیرون میامد.
اظهارات پیمان شهنایی به شرح صفحات۱۱۵۴ الی ۱۱۵۵ ج ۶:
رفتارشان بسیار شنیع و غیر انسانی بود و به نحوی بودکه کسی تظیر آنرا از هیچ جلادی ندیده است.
مرحوم روح الامینی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و با لوله ی آب به پشت سرش زدند که بر اثر این ضربه ها منجر به فوت آن مرحوم شد.
اظهارات داود منصوری به شرح صفحات ۱۱٨۶ الی ۱۱٨٨ ج ۶:
من در قفس بودم با آین اقایان (مرحومین) برخورد نداشتم تا زمانیکه به زندان اوین منتقل شدیم که در آن زمان محسن روح الامینی در ماشین ما بود که در آن لحظه حال محسن عزیز بد بود که ما هر چقدر درخواست کمک کردیم از مامورین بدرقه ولی اصلا توجه نمی کردند و با ضربات لوله ما را ساکت می کردند.بنده وضعییت محسن را چنین توصیف کردم که بر سر و بدن ایشان ضربه هایی وارد شده بود که باعث ترکیدگی جوشهای بدن ایشان شده بود که چون محیط آنجا چنان آلوده بود که وی عفونت شدید کرده بود و در بین راه فک ایشان قفل شد و توسط شهرام کردستان چی که یکی از بچه های ما بود و دیگر بچه ها فک ایشان باز شد و کمی آرام شد ولی در نزدیکی زندان اوین دوباره دچار تشنج شد و کف از دهان محسن بیرون می آمد ما از کاروان جدا شده بودیم و بیست دقیقه زودتر به اوین رسیده بودیم هرچقدر التماس مأمورین و سربازها را کردیم محسن را انتقال ندادند و حتی در محیط زندان اوین یکی از استوارها به اسم رهسپار با لگدهایی پی در پی او را دچار ضرب و شتم قرارداد و به او می گفت بلند شو فیلم بازی نکن و محسن روحش آرام آرام از زمین بلند شد.
اظهارات محمد محمدپور به شرح صفحه ۱٢٢٠ ج ۶
از روز اول تمام بچه ها مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند که مرحوم روح الامینی را کلاغ پر و پامرغی و جوادی فر به همراه او کتک می خوردند تمام آقایان از قبیل محمدیان خمیس آبادی محمد طیفیل کمیجانی تمام بچه ها را از قبیل جوادی فر و روح الامینی را تنبیه بدنی با لوله به تمام بدن می کردند و بیشتر تنبیهات در حیاط بازداشتگاه بود و در روز آخر آقای خمیس آبادی با لوله به کمر روح الامینی ضربه زده حتی کمر ایشان به شدت عفونت کرده بود.
اظهارات وحید وکیلی به شرح صفحه ۱٣۴٧ ج ٧ :
با آنها برخورد بدی داشتند و روح الامینی نیز در شرایط بسیار بدی قرارداشتند و اصلا آنها را به پزشک نمی بردند.
اظهارات علی داورزنی به شرح صفحه ۱٣٣۵ ج ٧:
مرحوم روح الامینی پشتش پر از جوش بود که چرک کرده بود و چند بار توی کهریزک به حالت بی هوش افتاد که ما آب به صورتش می زدیم و او را به هوش می آوردیم. در روز آخر من و چند نفر دیگر آخرین نفراتی بودیم که داخل ون سوار کردند و بما گفتند که سرهایتان را بر روی صندلی بگذارید و بیرون را نگاه نکنید. مرحوم روح الامینی روی صندلی ردیف جلو نشسته بود و من از میان صندلی دیدم که دستانش قفل شده و من انگشت را در دهانش کردم که لای دندانهایش گیر کرد و بعد یکی از بچه ها یک بطری آب معدنی را لای دندانهایش کرد تا دهانش را باز نگه دارد بعد وی کف بالا آورد و ما او را خواباندیم کف ماشین ، بدنش داغ بود. نبضش تند و قلبش آرام می زد وقتی رسیدیم جلوی اوین تقریباً نیمه جان بود و بعد او را توی حیاط زیر درخت گذاشتند و دیگر او را ندیدم.
اظهارات حسین نصر اصفهانی به شرح صفحات ۱٠٣٨، ۱٠۴٠ و٢۵٣٩ ج ۱٠:
در مورد این سه نفر (مرحومین) می توانم با صراحت بگویم که همانقدر که ما تنبیه شدیم آنها هم تنبیه شدند و محسن روح الامینی و کامرانی در اوین وقتی حالت تشنج پیدا کردند آنها را به بیمارستان بردند و وقتی که حال روح الامینی بد شد در سایه او را خواباندیم که حتی یک ستوانی هم بود که به او لگد میزد تا اینکه با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند. امیر جوادی فر با اینکه وضعیتش بد بود او را مانند ما تنبیه می کردند و محسن روح الامینی هم همینطور و محمد کامرانی و تمامی بچه ها فرقی نمی کرد به همان شرایط اذیت می کردند و جوشهایی پشت محسن زده شده بود و ان جوشها ترکیده بود و یکی از علل مرگ او می تواند باشد.
ضمناً آقایان طاها زینالی ، حامد زندی فر ، مهدی بهمن زاده، فرید ابراهیم زاده، رضا ابراهیم زاده، حسین باغبان، مسعود علیزاده، محمد محمد پور به شرح صفحات ٨٩٣ الی ٨٩۶ پرونده اظهار نموده اندکه در روز دوم استوار خمیس آبادی مرحوم روح الامینی را با لوله آب کتک زده است.
ج-٣. مرحوم محمد کامرانی فرزند علی، تحصیلات: دیپلم، زایچه ۱٣٧٠/۱٢٧٠٨۶٨٧۶۴ اصفهان تاریخ بازداشت ۱٩/۴/٨٨ کهریزک.
نوع اتهام: تبانی و اجتماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی و تخریب اموال عمومی ، فعالیت تبلیغی علیه نظام، شماره پرونده:۵٧٠/٨۵/٨٨ ، تاریخ فوت: ٢۵/۴/٨٨
اظهارات محسن دهقانی به شرح صفحه ٩۵ ج یکم:
نفر سوم (کامرانی) که در اوین دیدم چندین بار بلند شد و به زمین خورد حالش خیلی وخیم بود او را به بیمارستان منتقل کردند و فوت کرد.
اظهارات حسین باغبان به شرح صفحه ۱۵۵ ج یکم:
در مورد محمد کامرانی فقط میدانم به علت عفونت داخلی فوت کرده و در اوین بند ۱ اتاق ٣ نمی توانسته روی دو پای خود بایستد.
اظهارات محمد حسین رشیدنیا به شرح صفحه ٢٠٩ ج ٢:
مرحومین جوادی فر ، کامرانی و روح الامینی کلیه این بچه ها جزء گروهی بودند که مورد شکنجه قرار گرفتند اگر امکانات رفاهی و پزشکی در زندان (حداقل امکانات) بود هیچ کدام از این بچه ها فوت نمی کردند.
اظهارات رضا ذوقی به شرح صفحه ٣٧٨ ج ٢:
یکی از بچه ها به نام محمد کامرانی چندین باردر اوین به زمین افتاد که با کمک بچه های دیگر به آمبولانس انتقال داده شد و پس از چند روز متوجه شدیم فوت کرده است.
اظهارات علی اکبر خوش اخلاق به شرح صفحات ٣٨٠- ٣٨٣ ج ٢:
روزی ما را بردند حیاط و از ما خواستند پا مرغی برویم اگر یک لحظه توقف می کردیم با لوله پلاستیکی ما را می زدند. روزی که می خواستند ما را به اوین منتقل کنند یک نفر از دوستانمان داخل اتوبوس جان خود را از دست داده بودند که همان جلوی در اوین او را از ماشین پیاده کردند و کامرانی در داخل اتاق حتی قادر به ایستادن نبود و به زمین می افتاد تا اینکه او را به بیرون بازداشتگاه بردند.
اظهارات محمد فرخی یگانه به شرح صفحه ۴٩٩ ج ٣:
کامرانی از لحاظ آزار جسمی کاملاٌ مانند بقیه افراد بازداشتی بود.
اظهارات حامد زندیفر به شرح صفحات ۵٠۵ الی ۵٠٨ ج ٣:
مأموران با مرحوم روح الامینی و جوادی فر و کامرانی همانگونه که بقیه را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار می دادند با آنها هم همانطور برخورد می کردند. مثلاً مرحوم جوادی فر در کهریزک به دکتر فرستاده شد آن هم به خاطر التماسهای ما که پس از بازگشت گفت دکتر به من فحش داد و گفت برو تو از من سالم تری . در صورتیکه چشم امیر پاره شده بود و چرک کرده بود و واقعاً حالش بد بود و یا محسن روح روح الامینی توی راه حالش بد شد و تشنج کرد یا محمد کامرانی که داخل اوین حالت غش و تشنج به او دست داد و رنگش پریده بود و می گفت پاهایم شل شده که فکر کردم قند خونش پایین آمده که بعد از چند روز فوت کرد.
اظهارات اکبر طاهری به شرح صفحات ۵۴٨ ج ٣:
آقای کامرانی که همان روز به اوین آمدیم در داخل اوین حالشان بد شد و بعد فهمیدیم که فوت کرده است. همانطور که قبل هم توضیح دادم این سه نفر به صورت فجیع مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند که اگر مدت بازداشت بیشتر می شد تعداد نفراتی که فوت می کردند بیشتر هم میشد.
اظهارات اسحاق رضائی به شرح صفحه ۵۵۵ ج ٣:
کامرانی فر در اوین تشنج کرد و حالش خراب شد و همانجا فوت کرد و بچه ها را شکنجه کردند و طاقت نداشتند زنده بمانند و علت فوت آنها کثیفی زندان و آب و محل بود و دود و گازوئیل می دادند و حالشان خراب شد.
اظهارات محمد محمد پور به شرح صفحات ۵٧۱ الی ۵٧۵ ج٣:
شخص دیگری بنام محمد کامرانی به همان ترتیب جان خود را از دست داد بنده فریاد میزدم که این بنده خدا مرده ولی محمد رضا کرمی بنده را بیرون آورد و با پابند مرا آویزان کرد و با باتوم میزد و می گفت بگو غلط کردم و علت فوت آنها عدم رسیدگی به بیماری و جراحت عفونی و چشم آنها بود که به هیچ عنوان رسیدگی نمی شد.
اظهارات محمد صادقلو به شرح صفحه ٧۱۶ ج ۴:
مرحومین کامرانی و روح الامینی تحت فشار های عصبی شدید و شکنجه هایی که بصورت عمومی به همه داده می شد و اینکه توان زیادی در برابر برخورد شدید و وحشیانه آنها نداشتند آسیب دیده و منجر به مرگ آنها شد.
اظهارات هومن رجبی به شرح صفحه ٧٢۶ ج ۴:
نحوه برخورد مسئولین خیلی بد و وحشیانه بود. فرقی بین ما و بچه های در حال مرگ نبود به نظر من علت فوت این سه نفر بی توجهی و شکنجه فراوان بود.
اظهارات هاتف سلطانی به شرح صفحه ٧٢٩ ج ۴:
در مورد محمد کامرانی آنچه که می دانم این بود که او در روز دوم دچار عفونت بود و نمی توانست تکان بخورد و در آمارگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
اظهارات طه زینالی به شرح صفحه ٧٣۵ ج ۴:
برخورد مسئولین با این سه نفر با اینکه حال و روز خوبی نداشتند مثل دیگران بود یعنی تنبیهات، کتکها و ضرب و شتم ها در مورد این دوستان هم وجود داشت و در مورد روح الامینی و کامرانی شدید بودن جراحات و وضعیت بد آنها باعث عفونت بدنی شدید شد که منجر به فوت آنها گردید.
اظهارات رضا احمدی به شرح صفحه ٧۵۱ ج ۴:
با این سه نفر مثل همه برخورد می کردند و همه را کلاغ پر می بردند و به آنها نیز با اینکه حال خوبی نداشتند همانقدر غذا و هواخوری می دادند.
اظهارات مهرداد گنجی به شرح صفحه ٧۵۴ ج ۴:
به هیچ عنوان به حرف آنها (سه مرحوم) گوش ندادند و هیچ دکتری به آنجا نیامد که به درد آنها برسد مرحوم امیر در اتوبوس در راه اوین فوت کرد که علت مرگ آن بی توجهی مسئولین کهریزک بود و کامرانی و روح الامینی به علت بهداشت آنجا و عفونتی که کرده بودند از بین رفتند.
اظهارات حمید حجارها به شرح صفحه ٧٨۱ ج ۴:
کامرانی تا لحظه ورود به اوین مثل بقیه بچه ها بود و همراه همه کتک خورد.
اظهارات محمد فرخی یگانه به شرح صفحه ٨۱٣ ج۵:
محمد کامرانی از این امر مستثنی نبود نحوه برخورد با وی در کهریزک نیز مانند ما بود و در همان حدی که من کتک خوردم محمد نیز کتک خورد تا زمان ورود به اوین وضعیتش مثل ما بود ولی در اوین وضعیتش بد شد و به بیمارستان منتقل شد.
اظهارات مهدی بهمن زاده به شرح صفحه ٨۴٩ ج ۵:
وضعیت محمد کامرانی را در کهریزک ندیدم ولی در اوین به نظر دچارمشکل عصبی و جسمی شد بطوریکه مغز به بدن فرمان نمی داد و خودم شاهد بودم که در اوین وقتی وارد شدیم بدنش حالت فلج داشت.
اظهارات سامان گنجی به شرح صفحه ٨۵۴ و ٨۵۵ ج ۵:
نحوه برخورد با مرحومین خیلی وحشیانه بود و محمد کامرانی نیز به همین صورت و با شکنجه مأمورین و ضرب و شتم بازداشت کننده های اولی فوت کرد.
اظهارات علیرضا اصفهانی به شرح صفحه ٨۶٨ ج ۵:
آقای کامرانی هم در اوین حالشان بد شد وکیل بند آنجا گفت ما همه اینجوری شدیم و با کامرانی و روح الامینی هم مثل همه بچه ها برخورد کردند.
ادامه دارد
نماینده زاهدان فاش کرد: مرگ ۴۰۰۰ نفر بر اثر آلودگی هوا
رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی فاش کرد که در اثر آلودگی هوایی که در کشور بهوجود آمده است، حداقل ۴ هزار نفر در اثر این آلودگی جان خود را از دست دادهاند.
حسینعلی شهریاری افزود: طرح دورکاری که اخیرا دولت به اجرا درآورده در کاهش آلودگی هوای تهران نقش موثری خواهد داشت. همچنین طرح انتقال از تهران هم میتواند بهطور قابل توجهی در کاهش آلودگی هوا نقش داشته باشد.
به گزارش اکونیوز، وی افزود: منشا آلودگی هوا بهخاطر وسایل نقلیه است و همچنین ۲۲ درصد آلودگی به خاطر کارخانهها است و همچنین پالایشگاه نفت تهران نیز ۶ درصد و آلودگی هوای تهران دخیل هستند.
نماینده زاهدان تصریح کرد: در اثر آلودگی هوایی که در کشور بهوجود آمده است و حداقل ۴ هزار نفر در اثر این آلودگی جان خود را از دست دادهاند.
شهریاری ادامه داد: با بررسیهایی که بهوجود آمده است بنزین که در پالایشگاهها تولید میشود میتواند در آلودگی هوا نقش داشته باشد.
وی اذعان کرد: در اثر آلودگی هوا بیماریهایی همچون کندذهنی، سردرد، زودعصبانی شدن، کاهش توان افراد و بیماریهای سرطانی افراد جامعه را تهدید میکند.
شهریاری در مورد راهکارهای پیشنهادی برای کاهش آلودگی هوا نیز گفت: دولت باید حمل و نقل عمومی را توسعه دهد بطوری که ۲ میلیارد دلار برای توسعه مترو در نظر گرفته شده بود ولی دولت نسبت به آن بیتوجه بود و همچنین اجرای طرح دورکاری و انتقال از پایتخت و جمعآوری خودروهای فرسوده میتواند در کاهش آلودگی هوای تهران موثر باشد.
با دست اندازی به حریم خانواده ها، مادری زندانی و طفلی بی تاب شده است
زهرا رهنورد، فعال حقوق زنان و استاد دانشگاه عصر دوشنبه به دیدار خانواده ی عرب سرخی رفته و ضمن ابراز تاسف از بازگرداندن فیض الله عرب سرخی به اوین، انزجار خود را از بازداشت بی دلیل فاطمه عرب سرخی اعلام کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، در این دیدار که تعداد دیگری از بزرگان اصلاحات و خانواده های زندانیان سیاسی نیز حضور داشتند، مریم شربتدار قدس، مادر فاطمه تشریح کرد که در طول هفته ی گذشته دخترش تماس هایی از زندان داشته و عنوان کرده است که در انفرادی ست و تفهیم اتهام شده گرچه به دلایل امنیتی امکان نداشته بگوید که اتهامش چیست.
زهرا رهنورد در این دیدار خانواده ی عرب سرخی را یکی از شاخص ترین خانواده های زندانیان سیاسی ایران خواند که سوابق انقلابی، حضور در جبهه ی جنگ و متعلق بودن به خانواده ی شهدا در پرونده ی آنان، فقط بخشی از آن است. و حالا ما باید شاهد نگاه نگران مادری باشیم که در جنگ تحمیلی دو فرزندش را در راه آزادی وطن تقدیم کرده و این بار فرزند و نوه اش را برای حفظ کشور اهدا می کند.
رهنورد افزود: گویی بخشی از حاکمیت حیا را خورده و آبرو را تف کرده است و با دست اندازی به حریم خانواده ها مادری بی گناه را به زندان می اندازد و طفل دو ساله اش را در فراغ او بی تاب می کند. چنین جور و ستمی را در کدام قسمت از تاریخ دیده ایم؟ تصور اینکه این کودک بی گناه هر لحظه برای آغوش مادرش عکس او را بوسه باران میکند ما را جز به یاد رقیه می اندازد؟
وی در انتها با یاد آوری روز عاشورا، گفت: کاش آقایانی که این روزها تصمیم می گیرند و اجرا می کنند این جمله ی امام حسین را به خاطر می آوردند که فرمود؛ انا اقاتلکم و انتم تقاتلوننی، نسا و الاطفال لیس علیهن حرج . من با شما میجنگم و شما با من می جنگید. بر زنان و اطفال حرجی نیست.
در سالگرد حمله لباسشخصیها به مسجد قبا و بیت این مرجع تقلید
صدور احکام سنگین زندان و تبعید برای شاگردان آیتالله دستغیب
یک روز پس از انتقادات صریح آیتالله سید علیمحمد دستغیب از وضع موجود و افشای نارضایتی قاطبه مراجع از این وضعیت، خبر میرسد که چند تن از شاگردان ایشان به زندان و تبعید محکوم شدهاند. همزمان برای سردسته حملهکنندگان به مسجد قبا نیز حکمی به مراتب سبکتر از طلاب مدافع این مسجد صادر شده است.
به گزارش کلمه، سایت صبح امید که به اصلاح طلبان شیراز تعلق دارد، خبر داد که تعدادی از نزدیکان آیتالله دستغیب به علت دفاع از مسجد در برابر حملات افراد لباس شخصی، با حکم دادگاه ویژه روحانیت، محکوم به زندان و نفی بلد شدند.
حجتالسلام کریمی، جانباز قطع پا و مسئول پایگاه فرهنگی مسجد قبا، حجتالاسلام خوبیاری، پاسدار و رزمنده سالهای دفاع مقدس و یکی از مسئولین دفتر حضرت آیت الله سید علی محمد دستغیب، و نیز حجتالسلام ذاکری، برادرزاده شهید سید جعفر ذاکری و عضو فعال مسجد قبا، به دو سال حبس تعزیری، چهار سال نفی بلد و ۱۰ سال ممنوعیت از فعالیت فرهنگی محکوم شدند.
این حکم ناعادلانه در حالی صادر می شود که محمدباقر ولدان، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه فارس و عامل اصلی به آتش کشیدن مسجد خدا و حمله به بیت آیتالله دستغیب، تنها به ۷۴ ضربه شلاق، پنج ماه زندان و سه سال تبعید از فارس محکوم شده است.
این سایت همچنین نوشته است: از دستگاه قضایی فارس باید پرسید چگونه است که حمله به مسجد و آتش زدن خانه خدا ۵ ماه زندانی دارد اما دفاع از خانه خدا و مونین نماز گزار ۲ سال زندانی و ۴ سال نفی بلد و ۱۰ سال ممنوعیت فعالیت فرهنگی؟! شاید هم این مومنین تا ۱۰ سال حق دفاع از هیچ مومن و نمازگزاری ندارند!
همچنین سایت حدیث سرو که به هواداران آیتالله دستغیب تعلق دارد، در سالگرد حمله خشونتبار عوامل شبه نظامی به مسجد قبا و خانه آیتالله دستغیب، گزارشی تفصیلی از حملات سال گذشته به مسجد قبای شیراز را به همراه عکس و مستندات منتشر کرده که در این آدرس قابل مشاهده است.
در بخشی از این گزارش آمده است:
پس از وقایع بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و بروز برخی از اعتراضات مردمی و التهابات گسترده ی اجتماعی، حضرت آیت الله دستغیب، بنا به وظیفه ی شرعی و قانونی خود، دیدگاه های روشنگرانه ی خود را طی بیانیه ها و سخنرانی ها، بیان نمودند. ایشان ضمن دعوت همگان به آرامش و دوری از خشونت و توهین به اشخاص، برخی از تخلفات مسؤولین اجرایی در طول انتخابات و بعد از آن را گوشزد کردندو بر اساس وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به ضرب و شتم دانشجویان اعتراض کردند.
در ادامه با بالا گرفتن دامنه ی اعتراضات و وقوع برخی از حوادث ناگوار و اعمال غیر قانونی عوامل خودسر (منتسب به برخی از ارگان های نظامی) ضمن حضور در اجلاسیه های خبرگان رهبری نظرات مصلحانه ی خویش را (مبتنی بر لزوم اجرای کامل قانون اساسی و حفظ حقوق مردم) به اطلاع نمایندگان رساندند و در جلسات بحث و تفسیر خویش در مسجد قبا، این معنی را به روشنی تبیین فرمودند.
آیت الله سید علی محمد دستغیب، ریشه ی بسیاری از مشکلات و درگیری های سال گذشته را دخالت غیر قانونی نیروهای نظامی و شبه نظامی را در جریانات اخیر معرفی کردند و ضمن بیان نظریات امام راحل در این باب تذکر دادند که :”بسیج و سپاه فرزندان این جامعه و بسیار محترم هستند، دخالت دادن آن ها در سیاست، کار صحیحی نیست و بی شک آثار و نتایج سوء به همراه خواهد داشت.” ایشان در طول سال گذشته همواره بر استقلال حوزه های علمیه و لزوم توجه به نظریات مراجع تقلید و ممانعت از دخالت نابجای نیروهای نظامی و شبه نظامی در امور مساجد تأکید کرده اند.
نصایح دلسوزانه ی آیت الله دستغیب، عکس العمل های متفاوتی را در سطح استان بدنبال داشت.عده ای از مسئولین نظامی و شبه نظامی (با دست آویز قرار دادن برخی از موهومات) ایشان را متهم به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران و اصل ولایت فقیه نمودند()و با استناد به برخی از القائات رادیوهای بیگانه، مقدمات حمله به مسجد قبا و بیت ایشان را فراهم کردند. عجیب اینجاست که آیت الله دستغیب در مقابل اتفاقات و حوادث ناگوار آن ایام، موضع گیری کرده و حرکات مشکوک پاره کردن عکس امام امت (ره) و سر دادن شعارهای انحرافی را محکوم کرده و خواستار معرفی عاملین این حوادث و محاکمه ی علنی آن ها شدند و فرمودند: ” ما هم مخالف این حرکات هستیم. بگذارید آن ها به شکل علنی محاکمه شوند تا معلوم شود چه کسانی این غائله ها را به راه انداخته اند.”
مهاجمین با برنامه ریزی قبلی و بسیج نیروهای شبه نظامی، تظاهرات روز سه شنبه هشتم دی ماه (در اعتراض به وقایع روز عاشورای سال ۸۸) را وسیله ای قرار داده و به مسجد قبا حمله کردند و با سر دادن شعار های زننده و در حضور برخی از مسئولین شهر و مسئولین نظامی- انتظامی، حرمت حوزه ی علمیه ی ابوصالح (ع) و خانه ی خدا را شکسته و اقدام به تخریب و هتک حیثیت نمودند.
اما هتاکان خیره سر ، به همین اندازه بسنده نکرده و در اقدامی تأسف بار منزل مسکونی حضرت آیت الله دستغیب را مورد حمله قرار دادند. در آن زمان آیت الله دستغیب در سفر بودند و حمله ی وحشیانه ی عناصر خود سر باعث وحشت اهالی محل و همسایگان شد. حمله به منزل و خانواده ی بی پناه آیت الله دستغیب، زشت ترین پرده ی این نمایش جاهلانه بود.
در جریان حمله به مسجد قبا و بیت شریف آیت الله دستغیب، تعدادی از طلاب و اصحاب مسجد دستگیر شدند. در میان زخمی ها و دستگیرشدگان تعدادی از جانبازان جنگ تحمیلی و ایثارگران دیده می شدند.
دو روز بعد، یعنی در روز جمعه یازدهم دی ماه هشتاد و هشت، بار دیگر مسجد قبا مورد تعرض نیروهای خودسر قرار گرفت.آن ها با دخالت نیروهای انتظامی موقتاً عقب نشینی کردند، اما کماکان فشارها و حمله ها در روز بعد ادامه یافت و بر میزان تهدیدها افزوده شد. نهایتاً شورای تأمین استان، تشکیل جلسه داد و طی مصوبه ای به منظور کنترل اوضاع،خواستار تعطیلی مسجد و تخلیه ی آن شد. مسجد به محاصره ی نیروهای انتظامی درآمده بود و هم زمان با دخالت گارد پروازی فرودگاه مهرآباد تهران، از بازگشت آیت الله دستغیب ممانعت به عمل آمد. به منظور در فشار قرار دادن طلاب و اصحاب مسجد آب، برق، گاز، و حتی ارتباط تلفنی قطع شده بود.
در تمام این قضایا سفارش و تأکید آیت الله دستغیب به جمع دوستان، حفظ آرامش، صبر و خویشتنداری بود. نهایتاً ایشان از اصحاب مسجد خواستند که برای جلوگیری از درگیری و حفظ آرامش، مسجد را تخلیه کرده و تحویل نیروهای انتظامی دهند ؛ مشروط بر آنکه تعرضی نسبت به مسجدصورت نگرفته و تحویل نیروهای خودسر داده نشود. پس از تخلیه و تحویل مسجد، نیروی انتظامی و مسئول فرمانداری درب های مسجد را پلمپ کرده و جوش دادند.
تعطیلی مسجد ده روز طول کشید، نهایتاً (با دستور مستقیم وزارت کشور به شورای تأمین استان) مسجد به آیت الله دستغیب برگردانده شد، اما مسئولین فرمانداری و فرماندهان نظامی، حاضر به ختم غائله نبودند. آن ها در حرکتی غیرقانونی هیئت امنای جدیدی را برای مسجد تعیین کردند و به منظور ادامه ی درگیری و تنش، اقدام به تأسیس پایگاه مقاومتی (با نام بحر ولایت) درمسجد نمودند.
مسئولین نظامی هر شب با گسیل دادن ده ها تن از نیروهای شبه نظامی و با سر دادن شعارهای تند و زننده قصد ایجاد درگیری و بلوا را ادامه دادند]و نکته ی ظریف آنکه در روزهای بعدی، به جهت کمبود نیرو، دست به دامان دوستان خود در اطراف شیراز شده و از شهرستان های مجاور (مثل مرودشت، کوار، فسا و جهرم) نیروهایی را به مسجد گسیل داشتند، که صد البته با توصیه های مشفقانه ی آیت الله دستغیب مبنی بر جلوگیری از درگیری و صبر و حوصله ی طلاب و اصحاب مسجد، این حرکت آشوبگرانه به مدت ده شب تحمل شد.
نهایتاً آخرین شب حضور اخلالگران مصادف با حضور خانواده های شهدا در مسجد شد و وقتی شعارهای توهین آمیز این گروه (برعلیه امام محترم جماعت و اصحاب مسجد) به اوج رسید با عکس العمل خانواده های شهدا روبرو شده و جمعیت حاضر در مسجد با شعار های الله اکبر و یا حسین، به مقابله با اخلالگران پرداختند و آن ها را به بیرون مسجد راندند. نیروهای شبه نظامی با تجمع در خارج از مسجد با درگیری و سنگ پرانی تعدادی از طلاب و اصحاب مسجد را زخمی کردند و بر اثر این حملات شیشه های مسجد خرد شد. نهایتاً پس از ساعت ها درگیری، نیروی انتظامی به میدان آمد و کنترل اوضاع را در دست گرفت.
این گزارش در ادامه، به شرح ماجرای حمله دوم به این مسجد در روز قدس امسال و مسائل دیگر میپردازد که مشروح آنها را به همراه عکس در اینجا میتوانید ببینید.
بغض اين خداحافظي یک هفته می ماند توي سينهات
این پرده های لعنتی سالن ملاقات
کلمه :پایین آمدن پرده های کابین های سالن ملاقات صحنه آشنا و تکراری برای زندانیان سیاسی و خانواده هایشان است اما با وجود همه ی تکرارها هنوز هم لحظه تلخی است ، هم برای زندانی سیاسی تلخ است و هم برای خانواده ها.داری با زندانی ات حرف می زنی که یکهو پرده می آید پایین.داری با عزیز زندانی ات حرف می زنی که یکهو با زدن یک دکمه صدای تلفن ها را قطع می کنند و تو هاج و واج می مانی.بعد از یک هفته، بیست دقیقه ملاقات کابینی ان این جوری به پایان می رسد.
یک زندانی سیاسی، احساس خود را از پایین آمدن این پرده ها روی کاغذ آورده و برای انتشار در کلمه به خارج از زندان فرستاده است که می خوانید:
خم میشوی، بیشتر… بیشتر… سرت را تا جایی که می توانی پایین می آوری، صدا دیگر نیست… فقط تصویری است که هر لحظه دارد کمتر می شود، کوچکتر… تا محو می شود و نفست انگار می گیرد. اه… این بار هم بدون خداحافظی تصویر رفت و بغض این خداحافظی می ماند توی سینهات.
پرده می آید پایین و تو تا آنجا که میتوانی خم می شوی، بیشتر، بیشتر… تا وقتی که پرده تا انتهاییترین حد ممکن پایین میآید و دیگر چیزی دیده نمی شود و بعد تلاش ناامیدانهی زندانی برای دیدن چهره عزیزانش، از لابلای دو کابین، دو پرده… که گاهی، فقط گاهی، می توان چیزی دید از لابلای دو کابین. بوسه ای فرستاد، دستی تکان داد یا علامت ” وی” را نشان داد.
و حسرت این خداحافظی آخر که همیشه نگفته میماند، یک هفته می ماند توی سینه ات. تا هفته بعد، تصویرت همان تصویر آخر است. تصویر دلتنگی آن طرف شیشهای ها، تصویر چشمهای نگرانشان و بغضی که هی می آید توی گلویشان و هی می خورندش که نکند تو ببینی و فرو بریزی برای اینهمه دوری و دلتنگی…
پردههای لعنتی… اگر تلفن داشته باشی، به محض رسیدن به بند، می روی پای تلفن و خداحافظی را از پشت خطوط میگویی، اما وقتی تلفن نیست.. وقتی تمام هفتهات خلاصه می شود به همان ۲۰ دقیقهی پشت شیشه، وقتی تمام اتفاق زندگیات می شود همین ۲۰ دقیقهها، آن وقت این پردههای لعنتی که پایین می آید انگار چیزی چنگ میاندازد به سینه ات.. .بعد وقتی برمی گردی به سلول، هیچ کس حال خوشی ندارد و همه از این پردههای لعنتی می گویند و چه با شکوه است، روزهایی که پردهها یادشان می روند پایین بیایند، آن وقت می شود یک دل سیر آن طرفی ها را نگاه کرد و دلت برای خداحافظی آخر، نمی گیرد…
۲۰ دقیقههایی که آخرش ختم نشود به پرده، ۲۰ دقیقههای باشکوهی است و حال همه خوب است آن روز…
اما امان از آن پردههای لعنتی .. از سری که خم می شود تا لحظه آخر.. از خداحافظی نگفته آخر و دردی که یک هفته روی سینه ات می ماند و دوباره هفته بعد…
کاش پرده ها پایین نمی آمدند.. هیچ وقت.. هیچ وقت…
آیتالله دستغیب: این وضعیت، خلاف قرآن و سنت و قانون اساسی است
هیچیک از مراجع وضع فعلی را تایید نمیکنند، چون نه جمهوری است و نه اسلامی
آیتالله دستغیب در دیدار با خانواده مصطفی تاج زاده، به شدت از وضع موجود کشور انتقاد کرد و گفت: چه شد که در عرض این چند سال همه چیز عوض شد و قرآن و سنّت را خاک کردند؟ کجاست احکام قضاوت؟ هیچ مرجع عادلی را پیدا نمیکنید که بگوید: میتوان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفته و میگویم که هیچ یک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمیکنند زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است.
به گزارش کلمه، ایشان همچنین با بیان اینکه وضعیت فعلی را نه جمهوری میتوان نامید و نه اسلامی، تاکید کرد: نتیجه پا گذاشتن بر قرآن و سنّت، این میشود که دست مراجع بسته شود و تهدیدات پیش آید و شکنجهها و زندانهای بیرویه ایجاد شود. وقتی دست مراجع بسته شود دست کسانی باز میشود که از قرآن و سنّت اطلاعی ندارند و دیگر از اسلام فقط یک اسم باقی میماند.
سایت حدیث سرو که به هواداران آیتالله دستغیب تعلق دارد، گزارش داد که در ابتدای این دیدار، فخرالسادات محتشمیپور، همسر سید مصطفی تاج زاده، به شرح وقایع اتفاق افتاده در روز عاشورا برای آیتالله دستغیب پرداخت و با بیان اینکه “برای استعلام از وضعیت عزیزانمان به زندان اوین رفتیم و با آن برخورد کذایی روبهرو شدیم” از روند موجود در جامعه ابراز تاسف کرد.
پس از صحبت های محتشمیپور، آیتالله دستغیب نیز با ابراز تاسف از اجرا نشدن قوانین در جامعه اسلامی گفت: در زمان شاه، اکثریت مردم چه شیعه و چه سنّی از زیر پا گذاشتهشدن احکام و قوانین اسلام ناراحت بودند، لذا به هنگام قیام امام خمینی(س) مردم با ایشان همراه شدند. امام خطاب به شاه میگفت: تو برخلاف اسلام عمل میکنی، حدّاقل به قانون اساسی که خودتان تصویب کردهاید، عمل کن.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به اینکه اخذ اعتراف قهری از مجرم، خلاف قرآن و سنت است، تصریح کرد: هیچ مرجع عادلی را پیدا نمیکنید که بگوید میتوان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفتهام و میگویم که هیچیک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمیکنند، زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است.
ایشان در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به دفاع مشروع طلاب و اصحاب مسجد در روز قدس و اینکه اخیرا احکام سنگینی برای چند نفر از طلاب صادر شده، به خاطر دفاع بحقی که از خود در برابر حمله مهاجمان کردند، افزود: آیا میتوان به کسی که میگوید بر طبق قانون اساسی عمل کنید، بگویند: تو و امثال تو سران فتنه هستید. یا اینکه بگویند مسجدتان، مسجد ضرار است و طلاب مشغول به تحصیل در آنجا، فتنهگر و آشوبطلب هستند و باید محاکمه شوند و باید تبعید شوند و شلاق بخورند و به حبس بروند؟!
اشاره این مرجع تقلید به موضوع احضار و محکومیت سه نفر از طلاب و شاگردان ایشان در دادگاه ویژه روحانیت به حبس و تبعید و شلاق و پرداخت جزای نقدی است.
مشروح سخنان این مرجع تقلید مقیم شیراز در دیدار با خانواده مصطفی تاج زاده، در ادامه میآید:
آنچه از مردم کشورمان در مقابل محمّدرضاشاه و رضاخان، سراغ داریم این است که اکثریت مردم چه شیعه و چه سنّی از زیر پا گذاشتهشدن احکام و قوانین اسلام ناراحت بودند، لذا به هنگام قیام امام خمینی(س)، مردم با ایشان همراه شدند. امام خطاب به شاه میگفت: تو بر خلاف اسلام عمل میکنی، حدّاقل به قانون اساسی که خودتان تصویب کردهاید عمل کن. امام در زمان شاه میگفت: مذهب در ایران دیگر رنگی ندارد.
قیام این مرجع، نمودار این بود که ما شاه را نمیخواهیم، ما احکام اسلام را میخواهیم، ما عمل به سیره پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام را میخواهیم.
از سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ مردم همگی نسبت به امام شناخت داشتند و میدانستند این شخص از قرآن و سنّت فراتر نمیرود و به دنبال او قیام کرده و به پا خواسته بودند، با این حال امام به دنبال محوریت خود نبودند و فرمودند: باید قانون اساسی نوشته شود و بر طبق آن عمل شود. لذا از هر شهری نمایندگانی برخاستند تا قانون اساسی نوشته شود، آن هم کسانی که مرجعیت آنها محرز شده بود؛ اشخاصی همچون آیات عظام منتظری، بهشتی، دستغیب، صدوقی رحمهم الله و… که همگی مجتهد بودند و همه همّ و غمّشان این بود که قانون اساسی از قرآن و سنّت بیرون نرود و در مذاکراتی که به هنگام ایجاد قانون اساسی داشتند، همگی با دلیل سخن میگفتند.
در آخر هم همگی به قانون اساسی رأی دادند، چون پشت این قانون، کسی بود که مجتهد مطلق و مرجع بود که تمامی مردم او را قبول داشتند؛ او هیچ گاه تحکم نمیکرد و میگفت: من خودم هم تابع این قانون هستم. حتی اگر در مجلس مسألهای مطرح میشد و ایشان با آن مخالف بودند، نظر خود را به عنوان یک نصیحت بیان میفرمود، با این حال در آخر اختیار را به خودشان میداد و میگفت: تصمیم نهایی با خودتان است. او نظرش این بود که تمامی سه قوه، مستقل باشند. قرآن و سنّت هم همین را میگوید؛ قوه قضائیه باید مستقل باشد و از هیچ کس نباید دستور بگیرد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خود، برای قضاوت به نزد شریح قاضی میرفتند و البته اگر اشتباهی از او میدیدند به او تذکر میدادند.
وقتی به ائمه اطهار علیهم السلام رجوع میشد و از ایشان درباره صفات و شرایط قاضی اسلامی سؤال میشد، ایشان در پاسخ میگفتند که قاضی اضافه بر احاطه بر مسائل فقهی که خود عمری را میطلبد، باید عادل باشد، خداترس باشد؛ ترس از اینکه حکم او مخالف با قرآن و سنّت نباشد. در روایت آمده است که قاضی بر لبه پرتگاه جهنم است.
به هنگام قضاوت، هر متهمی که آورده شود، دارای هر نوع اتهامی که باشد، ابتدا باید جرم او ثابت گردد و بر اساس قانون مطابق با قرآن و سنّت باید مجرم شناخته شود، نه بر اساس ملاکهای دیگر.
یا اگر قرار است کسی مُحارب تشخیص داده شود، باید قاضی در ابتدا مفهوم و موضوع محارب را متوجه باشد، بعد از آن شخص متهم باید در محضر قاضی با اختیار دو مرتبه اقرار به گناه خود بکند به اینکه من با چوب یا سنگ یا سلاح برای زدن مردم یا ایجاد ترس اقدام کردهام، یا اینکه دو شاهد عادل به جرم او شهادت دهند. قبل از اثبات جرم کسی حق زندانی کردن و حبس او را ندارد، چه رسد به اینکه به او فحاشی شود یا او را بزنند.
قیام امام خمینی رحمةالله برای اجرای احکام اسلام بود؛ چه شد که در عرض این چند سال همه چیز عوض شد و قرآن و سنّت را خاک کردند؟ کجاست احکام قضاوت؟ هیچ مرجع عادلی را پیدا نمیکنید که بگوید: میتوان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفته و میگویم که هیچ یک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمیکنند زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است. باید در محضر قاضی، شخص به جرم خود اعتراف کند، نه اینکه قاضی صرفاً بر اساس پروندهای که توسط ضابطان همچون سپاه و سازمان اطلاعات و… آماده شده است، حکم دهد.
در کجای احکام قضایی اسلام، چنین چیزی آمده است؟ اینچنین قاضی از عدالت ساقط است. تمامی مراجع کشور چه در قم و چه در شهرهای دیگر به دنبال اجرای صحیح احکام اسلام هستند و هیچ کدام بر وضع موجود صحّه نمیگذارند.
تمامی فریاد ما این است که بیایید به قانون اساسی که مردم به آن رأی دادهاند، عمل کنید و خواهید دید که چقدر مردم خوشحال میشوند و چقدر جمهوری اسلامی مقتدر میشود و چقدر قدرت شیعه در جهان ظاهر میشود. همچون زمان امام خمینی رحمة الله که سران کفر از ایران به وحشت افتادند. امام هم به دنبال ساقط کردن آنها نبود، بلکه میخواست آنها هم به طرف اسلام بیایند؛ حتی نسبت به صدام هم همین طور بود.
نتیجه پا گذاشتن بر قرآن و سنّت، این میشود که دست مراجع بسته شود و تهدیدات پیش آید و شکنجهها و زندانهای بیرویه ایجاد شود. وقتی دست مراجع بسته شود دست کسانی باز میشود که از قرآن و سنّت اطلاعی ندارند و دیگر از اسلام فقط یک اسم باقی میماند. گفته میشود «جمهوری اسلامی». «جمهوری» یعنی اینکه اکثریت قریب به اتفاق مردم آن را قبول داشته باشند. آیا تمامی مردم این وضع را قبول دارند؟ «اسلامی» هم یعنی احکام اسلام باشد که الان جاری نیست.
وضع موجود از نظر بنده و تمامی کسانی که از قرآن و سنّت و قانون اساسی مطلع هستند، صحیح نیست.
از مراجع سؤال کنند، آیا میتوان قبل از اثبات جرم، شخص را به زندان برد و…؟ از آنها سؤال شود که آیا این مسائل مطابق است با آنچه شما در دروس اسلامی خواندهاید؟ همگی میگویند: نه. آیا میتوان به کسی که میگوید بر طبق قانون اساسی عمل کنید، بگویند: تو و امثال تو سران فتنه هستید. یا اینکه بگویند مسجدتان، مسجد ضرار است و طلاب مشغول به تحصیل در آنجا، فتنهگر و آشوبطلب هستند و باید محاکمه شوند و باید تبعید شوند و شلاق بخورند و به حبس بروند؟!
وقتی در روز قدس یا روز بعد از عاشورا به مسجد قُبا حمله میشود، اصحاب مسجد از خودشان دفاع مشروع میکنند. کدام یک از مراجع عادل، حکم به این میکنند که مهاجمین را رها کنند و مدافعین را دستگیر و محاکمه کنند؟! هیچ کدام از مراجع چنین حکمی را امضا نمیکنند.
حضرت آیتاللَّه صانعی که عمری را به درس و بحث مشغول بوده، چرا باید به خاطر نصیحتی که میکند، به دفتر و منزلش حمله شده و آنجا را سنگباران کنند و به ایشان تهمتهای فراوان بزنند؟
چرا باید عکس اشخاصی همچون آقایان موسوی و کروبی و صانعی و بیات زنجانی و بنده همردیف اوباما و سران کشورهای آمریکا و انگلیس قرار داده و در سطح وسیع چاپ نموده و به عنوان سران فتنه پخش کنند؟ کدام یک از مراجع بر این امر، مُهر تأیید میزنند و آن را مطابق اسلام میدانند؟
آقای تاج زاده چه گناهی کرده است که با نوشتن یا گفتن مطلبی او را مخلّ امنیت ملّی قلمداد میکنند و به ایشان متعرّض میشوند و او را اذیت میکنند؟ بنده مطمئن هستم که ایشان وابسته به هیچ کشور خارجی اعمّ از آمریکا و انگلیس نیست.
جمله امنیت ملی که منتقدین را با اتهام اخلال در آن بازداشتهای آنچنانی میکنند، یک جمله مبهم و قابل دهها توجیه است که لازم است مراجع عظام آن را با قرآن و سنت توضیح دهند.
نصیحت میکنم که مردم و خانوادهها را اذیت نکنند؛ عاقبتِ خودشان را خراب نکنند که در آخر مورد سؤال و مؤاخذه قرار خواهند گرفت. هنوز هم دیر نشده میتوانند از این رویه برگردند و آن را اصلاح کنند. ان شاء اللَّه خداوند هدایتشان فرماید.
تاکید دادستان کل کشور زمان امام بر لزوم پایان دادن به نقض حریم خصوصی
آیتالله صانعی: سلول انفرادی به شکل رایج، خلاف شرع است
آیتالله یوسف صانعی با تاکید بر لزوم احیای فرمان هشت مادهای امام و بازگشت به آن، از نقض گسترده حریم خصوصی در کشور انتقاد و تصریح کرد که در حال حاضر بر ضد این فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی، عمل میشود.
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید نواندیش با بیان اینکه “سلولهایی که امروز در برخی جاها رایج است، هیچکدام جواز شرعی ندارد”، همچنین تاکید کرد که حبس انفرادی طولانیمدت، یا برخوردهایی همچون قرآن ندادن و روزنامه ندادن به زندانی، جواز شرعی ندارد.
آیتالله صانعی که تنها ۲۵ روز بعد از صدور فرمان هشت ماده ای امام خمینی(س) به دادستانی کل کشور منصوب شد، صدور فرمان هشت مادهای را نشانه عمق توجه امام به حریم خصوصی دانست و در عین حال تاکید کرد که: متاسفانه در مورد این فرمان هیچ کاری نشده است.
این مرجع تقلید که با سایت جماران گفتوگو میکرد، همچنین با اذعان به اینکه در دوره امام، با وجود عمل به این فرمان در اکثر بخشها، دادگاههای انقلاب تخلفاتی از این فرمان داشتند، از تلاش ناکام آیتالله موسوی اردبیلی رئیس وقت قوه قضاییه برای جلوگیری از این تخلفات خبر داد.
ایشان همچنین تاکید کرد که در حال حاضر، کاملا بر ضد این فرمان عمل میشود، و افزود: شب و نصف شب توی خانه مردم ریختن، درِ خانه مردم را شکستن و هرگونه محدود کردن افراد، مخالف این فرمان است.
گفتوگوی آیتالله صانعی با سایت جماران را بخوانید:
امام در این فرمان بیش از هر چیز دیگری به حریم خصوصی تاکید دارد. من می خواهم به این مساله بپردازیم که حریم خصوصی در اندیشه امام که از اسلام ناب محمدی اتخاذ شده، چه جایگاهی دارد؟ در حقوق مدرن به حریم خصوصی خیلی اهمیت می دهند؛ امام چه نگاهی به این مقوله دارد؟
ببینید، شما راجع به مساله حریم خصوصی فرمودید که امام عنایت دارد و به آن تکیه دارد. لکن قبل از اینکه من به این مساله بپردازم، باید بگویم بیشترین ارزش را برای حریم خصوصی، کسانی قائل هستند که در حریم خصوصی خودشان دخالت شده باشد و اساسا کل امور اینگونه است. پیامبر اسلام یتیم بوده تا بداند این کسانی که دستشان از همه جا کوتاه است، چه رنجی می کشند و چه باید برایشان کرد. پیامبر هم پدر را از دست می دهد و هم مادرش را و هم جدش را و هم عمویش را و می شود یک آدم بی پناه. اصلا یتیم در لغت یعنی کسی که دستش از همه جا کوتاه است. او بهتر می تواند رنج را بفهمد، فلذا خدا پیامبر را یتیم قرار داده است. تاکید شده مسلمانان روزه بگیرند تا آدمهایی که همیشه سیرند، درد گرسنگی گرسنگان را بفهمند.
امام در حریم خصوصی خود بیشترین رنج را دیده است. در ۱۵ خرداد ۴۲ شب به خانه اش حمله کردند و او را از خانه اش بردند و یا در جریان بعدی در ۱۳ آبان ایشان را در منزلش دستگیر کرده و بردند. امام همیشه در درسهایشان هم به حریم خصوصی عنایت داشتند و می فرمودند که اگر کسی چشمانش را به عنوان خیانت به دیگران خیره کند، ظلم کرده است. پس یکی از اسرار عنایت امام به حریم خصوصی این بود که خودش درباره حریم خصوصی خود صدمه دیده بود. دیگر اینکه در بینش فقهی و اسلامی امام که همان بینش به عنوان جمهوری متبلور شد، حریم خصوصی مردم اهمیت فراوان دارد. جمهوری یعنی اینکه توده مردم نظر بدهند امام به مردم عنایت داشته و به حقوق آنها توجه داشته است. حقوق خصوصی یکی از حقوق اولیه انسان است و حیات و حق مسکن و حق آزادی بیان، حقوق خاصی دارد. امام فرمود جمهوری یعنی اینکه مردم رای بدهند و واقعا آزادانه رای بدهند و بعد در چارچوبه این جمهوری، قوانین اسلام پیاده شود. عقیده امام این بود که قوانین اسلام می تواند مصوبات جمهوری را تایید کند و به نتیجه برساند. البته این سوال مطرح است که چرا امام مساله مجمع تشخیص را مطرح نمود، برای اینکه کشور درگیر جنگ بود و جامعه آن روز، جامعه ای نبود که امام بتواند آن حرفها را بزند. مثلا امام زمانی دو تا مساله مطرح کرد، یکی راجع به شطرنج و دیگری راجع به مساله منابع زیرزمینی که به خاطر همین دو مساله، با امام (سلام الله علیه) چه ها که نکردند.
شرایط آن دوران غیر از امروز است که بنده می نشینم و مسائلی را بیان می کنم که دانشجوی دکتری حقوق می گوید حداقل ۲۰۰ مورد فتوای متفاوت با دیگر فتاوای مراجع فعلی صادر کرده اید. دارم می گویم و منتشر می شود و طرفدار هم دارد و لذا با آن دشمنی هم می شود. اما در سالهای اول انقلاب شرایط مثل امروز نبود، همانگونه که امام در مسأله ای در مورد طلاق پس از بیان نظر خود می فرماید «و اگر جرأت بود مطلب دیگری بود که آسانتر است!» اما امروز بنده به عنوان شاگرد امام دارم این حرفها را می زنم و جرات آن را هم دارم و طرفدار هم دارد.
عنایت امام به حریم خصوصی بر اساس برداشت او از اسلام بود، برای اینکه می دید که فقه اسلامی درباره آن چه می گوید. در اسلام حکم کسی که به خانه کسی حمله کند و چشمش به خانه کسی باشد و امنیت مسکن فردی را تضییع کند، معلوم است. بنده نظر امام را بالاتر می یابم. در حریم خصوصی، مخصوصا نسبت به مسکن، مسائل جدی مطرح است. از عبارات امام اینچنین برداشت می شود که هیچکس حتی قاضی هم حق ندارد دستور ورود به خانه کسی را صادر کند. از عبارات امام استفاده می شود حتی قوه قضاییه هم حق ندارد دستور ورود به خانه افراد را بدهد. در بند ۶ می نویسند «هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی ـ اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند.»
استثنا ندارد. نمی گوید مگر با حکم قاضی. تاکید می کند؛ هیچکس. امام ادامه می دهد: «یا برای کشف گناه و جرم هرچند گناه بزرگ باشد, شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کند.»
اگر امام مدعی بود که اسلام می تواند جامعه را اداره کند، مقصود او این اسلام است که می گوید امروز خیلی از این مسائل در دنیا به صورت قانون است. اگر کسی بخواهد کنترل کند و نوار گوش کند و شنود کند، در دنیا مورد اعتراض شدیدی است که امام هم درباره آن سخن می گوید، اینها همه اسلام است: «تمام اینها جرم و گناه است و بعضی از آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبائر بسیار بزرگ است و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حد شرعی می باشد.»
این به طور کلی حقوق همه افراد است و هیچ قیدی به آن نخورده است، قید نخوردن در کلمات امام بر اساس متن روایات و متن موازین اسلام است و امام چیزی از خودش نگفته است. همه اینها را می شود در متون فقهی کشف کرد و برای آن دلیل فقهی آورد. این فرمان، قید نخورده «هیچ کس» یک اصطلاح عام است یعنی هیچ کس حق ندارد، نه عالم، نه مجتهد، نه قاضی، نه ولی فقیه و نه کارگر جزء و نه هیچ کس دیگر. این هیچ کس هیچ قیدی نخورده است، امام نگفتند مگر با حکم قاضی.
اما در جای دیگر استثنائاتی آورده است. امروزه بیشتر به آن استثنائات اشاره می شود.
جالب این است که قید در بند هفت بیان شده است. باز تاکید می کند «آن چه ذکر شد و ممنوع اعلام شد, در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه ها و گروهک های مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیت های مجاهد و مردم بی گناه کوچه و بازار و برای نقشه های خراب کاری و افساد فی الارض اجتماع می کنند و محارب خدا و رسول می باشند.»
فقط یک استثنا دارد و آن خانه های تیمی است که به طور مسلحانه برای براندازی تلاش می کنند. این خانه ها، نه خانه بنده، نه خانه جنابعالی، نه خانه فلان مهندس و نه خانه فلان وزیر و نه خانه فلان عالم. به طور کلی هیچ کس نباید وارد هیچ خانه ای شود، مگر این خانه ها.
حتی درباره این افراد مسلح هم دستوراتی دارند: «با آنان در هر نقطه که باشند و همچنین در جمیع ارگان های دولتی و دستگاه های قضائی و دانشگاه ها و دانشکده ها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدت عمل ولی با احتیاط کامل باید عمل شود، لکن تحت ضوابط شرعیه و موافق دستور دادستان ها و دادگاه ها، چرا که تعدی از حدود شرعیه حتی نسبت به آنان نیز جایز نیست، چنان چه مسامحه و سهل انگاری نیز نباید شود.»
باز قید احتیاطِ کامل حتی درباره توطئه گران مسلح آمده است. تعدی از حقوق شرعیه جایز نیست. نمی شود افراد را داخل زندان کرد، به گونه ای که هوا به او نرسد. نمی شود فرد را چنان حبس کرد که حقوق اولیه او نقض شود. در احکام زندان، زندانی فقط زندانی است، نه کسی که از حقوق اولیه هم برخوردار نباشد. بهداشت او باید رعایت شود، سلامتی او باید رعایت شود. در روایت هایی آمده که اگر بناست یک فردی اعدام شود، شب قبلش به او غذا داده شود و در روایت دیگر هست که باید از هوا و غذا استفاده کند و با او باید مدارا کرد، ولو فردا محکوم به مرگ است. معنی ندارد کسی را در سلول قرار بدهیم و در آن سلول هوا نباشد.
به نظر بنده سلول هایی که امروز در برخی جاها رایج است، هیچ کدام جواز شرعی ندارد. اگر سلول به این معنا باشد که زندانی چند روزی با کسی ارتباط نداشته باشد، یک حرفی است. ولی انفرادی طولانی مدت، به علت آنکه روانشناسان آن را نوعی شکنجه می دانند، به نظر اینجانب باز جواز شرعی ندارد. اما اینکه در سلول قرآن به او ندهیم و روزنامه به او ندهیم و اگر مریض شد به دکتر نبریم، این سلول نیست. در دوره های پیشین، آقایان در زندان کتاب می نوشتند؛ از زمان شهید اول گرفته که لمعه را در زندان نوشت در حالی که فقط کتاب مختصر النافع داشت، تا امام که در ترکیه تحریرالوسیله را نوشت در حالی که نزد او نبود جز مکاسب و کتاب وسیله. دیگر بزرگان هم همین طور، مثلا جناب آیت الله هاشمی رفسنجانی تفسیر راهنما را در زندان نوشت.
امام در قسمتی دیگر در ارتباط با محدوده برخورد می فرماید: «و در عین حال مأمورین باید خارج از حدود مأموریت که آن هم منحصر است به محدوده سرکوبی آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعیه، عملی انجام ندهند.» می گوید شکستشان بدهید، نه کار دیگر. غیر از شکست، نباید شکنجه کرد و کار دیگری کرد.
«مؤکداً تذکر داده می شود که اگر برای کشف خانه های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آن جا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد کردند، حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند, چرا که اشاعه فحشا از بزرگ ترین گناهان کبیره است.» ما باید اینها را نقل کنیم، اینها را باید برای دنیا نقل کرد تا هم به اسلام خدمت شود، هم به مردم خدمت شود و هم جلوی مفاسد گرفته شود.
«هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید.» مسلمان در کلمات امام از باب متعارف است وگرنه معیار، انسان است و کرامت او. بنابراین حق هتاکی به هیچ کس را ندارند. حرمت همه آنهایی را که در حقوق با انسان ها قرارداد دارند و با هم زندگی می کنند، نمی توان هتک نمود. حالا حتی اگر تنها به مسلمان اکتفا کنند و بگویند امام فرمودند مسلمان. ولی باز می بینیم به دانشمندان، وزرا، علما، یاران امام و حتی نوه امام بی احترامی می کنند؛ گویا اینها را مسلمان نمی دانند!
«فقط باید به وظیفه نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می باشد. و اما کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است, در حکم مفسد فی الارض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آنچه از این قبیل موجود است، آنان را به مقامات قضائی معرفی کنند. و هم چنین هیچ یک از قضات حق ندارند ابتدائاً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل های کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمی است و نه محل توطئه های دیگر علیه نظام جمهوری اسلامی, که صادر کننده و اجرا کننده چنین حکمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است.»
اگر این فرمان هشت ماده ای اجرا شود مملکت مدینه فاضله می شود، چرا که رعایت حقوق بشر در این فرمان نهفته است .
امام در بند آخر می نویسد: «باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگی است احساس آرامش و امنیت نمایند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به کارهای خویش ادامه دهند و اسلام بزرگ و دولت اسلامی را پشتیبان خود بدانند و قوه قضائیه را در دادخواهی ها و اجرای عدل و حدود اسلامی در خدمت خود ببینند و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته ها را موجب آسایش و امنیت خود و کشور خود بدانند.» اینچنین می شود که ده میلیون نفر امام را تشییع کردند، چون از رفتار او رضایت داشتند. اینکه آیا الان هم مردم اینقدر راضی هستند؟ باید آزادی باشد تا ببینیم که اینچنین هست یا نه.
همانطور که گفتید همه این فرمان به توطئه قید می شود. توطئه چیست؟ امروزه خیلی ها به این واژه تکیه می کنند.
توطئه یعنی براندازی، یعنی اینکه عده ای بنشینند و تصمیم بگیرند با توسل به اسلحه براندازی کنند. از دیدگاه امام، نشستن و تصمیم گرفتن برای عوض کردن وزیر، این توطئه نیست. اینکه عده ای دور هم جمع می شوند و درباره برگزاری انتخابات حرف بزنند، توطئه برای براندازی نیست. توطئه یعنی اینکه عده ای بخواهند کل این نظام را با اسلحه از بین ببرند و نظام دیگری بیاورند. تا زمانی که مردم نظام را قبول دارند، این توطئه جرم است. تعبیر امام زیباست. توطئه را امام در بند هفت معلوم کرده است. از دید امام، براندازی زمانی توطئه تلقی می شود که با سلاح همراه باشد. بدون سلاح نباید به آنها توطئه گر اطلاق کرد.
خوارج قصد داشتند براندازی کنند، می خواستند علی حاکم نباشد. اما تا دست به اسلحه نبردند، علی کارشان نداشت و از همه حقوق برخوردار بودند.
گزینش در اندیشه امام چه جایگاهی دارد؟ یک عده هنوز هم از گزینش دفاع می کنند در حالی که امام در فرامین متعدد این مساله را رد کرده است.
گزینش برای این بود که افرادی که به ضرر اسلام و کشور حرکت می کنند و تصمیم دارند به ضرر اسلام و کشور حرکت کنند، اینها داخل نظام نیایند. اما حالا کسی فکر و اندیشه خاصی دارد، این نباید رد شود. در زمان خود امام، افکار و اندیشه های مختلف وجود داشتند و صاحبان اندیشه های متفاوت در کار بودند. مخالفان امام در کار بودند، اینجور نبود که کنارشان بزنند. گزینش به معنای این نیست که هر که با ماست، باشد و هر که با ما نیست، نباشد. گزینش برای نفع اسلام و ملت بود. همه باید باشند، ولو یکی هم یک فکر خاصی دارد. آنکه می خواهد ضرر به کل بزند، رد شود، نه آنکه مخالف نظر من است. اصلا مملکتی که قانون دارد، این حرفها را ندارد، قانون باید عمل شود. گزینش اولیه برای این بود که یک سری از افراد و گروهک ها و وابستگان به آنها به دلیل ضررشان به جامعه رد شوند. فلذا کسی که به مردم ظلم نکرده، نباید حذف شود.
حاج آقا شما بعد از صدور این فرمان به دادستانی می روید. در آن زمان، این فرمان امام چقدر در نظام قضا، هم در عمل و هم در حوزه نظری و قانونی، عملیاتی شد؟
به این پیام در دوره امام عمل می شد. فقط یک جا تخلف بود که آن هم حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی مقابلش می ایستاد و ظاهرا نمی توانست کاری بکند. آن مکان خاص، دادگاه انقلاب بود که آنجا تخلّف هایی بود و آیت الله اردبیلی هم که ایستاد، نتوانست کاری بکند. در جلساتی اعتراض می کرد و می گفت اینگونه عمل نکنید، ولی عمل نمی شد، چرایش را نمی دانم.
در کل بفرمایید که این پیام در حال حاضر که سی سال از نظام گذشته چه جایگاهی دارد و چگونه با آن برخورد می شود و چه باید کرد؟
اما چه باید کرد؟ باید کسانی که دلشان برای این مملکت می سوزد، این پیام را زیاد منتشر کنند و برنامه داشته باشند. در رسانه ها تعمیق و تشریح بشود. این قدم اول است. قدرتمندان هم باید به این فرمان عمل کنند، یعنی اینجور نباشد که هست. اینهمه تخلفاتی که در این سالها انجام گرفته، همه اینها را کنار بزنند و متخلفان را اگرنه مجازات، حداقل کنارشان بگذارند و برگردند به همان حالتی که بعد از این پیام امام در زمان امام بوده است. باید بدانیم در زمان امام مساله چگونه بوده است.
باید برگردیم به همان حالت قبل و ببینیم آن روز چگونه عمل می شد. همان گونه که آن روز عمل می شد، همانطوری عمل کنیم. البته این کار شدنی نیست، برخی از آنها شهید شده اند، برخی دیگر زندانی یا خانه نشین شده اند!
کاری که ما باید عمل کنیم و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) و سایت جماران انجام دهد، این است که باید این فرمان منتشر بشود و بحثهای فراوانی شود، سمینارها گذاشته شود. متاسفانه در مورد این فرمان هیچ کاری نشده است. ما توقع داشتیم قانون شود و عملی بشود و اجرا شود و حالا بسیاری از بندهایش نه تنها عمل نشده، بلکه ضدش عمل شده و قانون هم نشده است. شب و نصف شب توی خانه مردم ریختن، درِ خانه مردم را شکستن و هرگونه محدود کردن افراد، مخالف این فرمان است. خلاصه اش این است که اگر امام سفارش به عمل به خلاف این فرامین کرده بود، اینقدر خلاف عمل نمی شد!
اگر قاضی به استناد چنین اقراری حكم دهد، از اهلیت و صلاحیت ساقط میشود
آیتالله وحید خراسانی: نه اقرار زندانی اعتبار دارد، نه اقرار با تهدید
آیت الله وحید خراسانی، مرجع تقلید مقیم قم، روز گذشته در ضمن مباحث درس خارج فقه خود اعلام کرد: اقرار و اعتراف کسی که در زندان است، اعتبار ندارد و اگر قاضی صرفا به استناد آن قضاوت کند و حکمی دهد، آن قاضی از اهلیت و صلاحیت قضاوت ساقط می شود. همچنین اگر شخصی تهدید شود، اقرار او اثر ندارد.
به گزارش آینده، این مرجع تقلید که در ماه های اخیر درباره «قاعده ید» بحث می کند، در جلسه روز دوشنبه (۶/۱۰/۸۹) به نقل این روایت که از سوی بزرگترین مفسران و محدثان اهل سنت نقل شده و در کتابهایی مانند مناقب خوارزمی، ذخائرالعقبی ثبت شده، پرداخت و گفت:
زنی باردار در نزد خلیفه دوم اقرار به زنا کرد و خلیفه دستور داد تا او را رجم کنند. حضرت امیر علیه السلام با اطلاع از این ماجرا، به خلیفه فرمود: تو بر خود این زن قدرت و سلطنت داری و بر او حکم می کنی، ولی تقصیر طفلى که در شکم دارد چیست و چرا او را به قتل می رسانی؟ «هذا سلطانک علیها فما علی ما فی بطنها؟!» خلیفه پاسخ داد: او زناکار است! على علیه السلام فرمود: مگر نشنیدى که رسول خدا فرمود: کسى که پس از بلا و گرفتاری اعتراف می کند، مورد حد قرار نمی گیرد: «اما سمعت رسول الله (ص) : “لا حد علی معترف بعد بلاء”؟! »بالاخره خلیفه آن زن معترف را آزاد کرد و گفت: عجزت النساء ان تلد مثل على بن ابیطالب لولا على لهلک عمر. (زنان عاجزند که فرزندى مانند على بن ابیطالب بزایند اگر على نبود عمر هلاک می گشت.)
این مرجع تقلید سپس افزود: کسی که در حبس است، اقرارش اعتبار ندارد. قاضی ای که به چنین اقراری قضاوت کند، از اهلیت قضا ساقط است. اگر تهدیدی هم وجود داشته باشد، آن اقرار اثر ندارد.
یادی از علی صارمی/ بهزاد مهرانی
از اعدام علی صارمی شوکّه شدم. او را چند ساعتی دیده بودم. اعدام پیرمردی، بیمار و رنجور بسیار غم انگیز و فاجعه بار است. بعد از چهل و چند روز انفرادی به بند منتقل شدم. در بدو ورود سراغ از فعالین سیاسی زندانی گرفتم. از آن هایی که می شناختم کسی در آن بند نبود. اسانلو را به بند دیگری منتقل کرده بودند. می گفتند احمد زید آبادی هنوز به رجایی شهر نیامده است( هر چند در خبرها آمده بود که به آن جا انتقال یافته است). رضا جوشن را به انفرادی برده بودند. ناگهان اسم سعید ماسوری به زبانم آمد. شخصی تنومند گفت : با سعید چه کار داری؟
گفتم : می خواهم ببینمش. به واسطه می شناختمش. مرد تنومند مرا به اتاق سعید ماسوری برد. چند نفری در آن اتاق کوچک بودند. پس از لحظاتی سعید آمد. خود را معرفی کردم. به شدت لاغر و ضعیف شده بودم. سعید برایم خرما و چای آورد. در همین لحظه پیرمردی وارد اتاق شد. سعید او را آقای صارمی معرفی کرد. به اسم می شناختمش و اینکه حکم اعدام دارد.
پیرمرد تازه از یک عمل جراحی به زندان بازگشته بود. می گفت که زیر حکم اعدام است و من با حیرت نگاهش می کردم.
تکیده بود اما با انرژی. عذرخواهی کرد و روی تخت دراز کشید. بعد از چند لحظه بلند شده و نشست. از یخچال برایم ماءالشعیر آورد. پرسید : سیما را هم می بینی؟ منظورش سیمای آزادی ، شبکه مجاهدین خلق بود. گفتم : نه. به تفکراتشان علاقه ای ندارم.
لبخندی زد. از سعید ماسوری خواست که مرا ببرد و مکان های مختلف بند را نشانم دهد. تاکید داشت که حتماً حسینیه را ببینم.
پرسید: چیزی نمی خواهی ؟ گفتم : سیگار. چیزی نگفت.
با ماسوری به حسینیه رفتیم. آنچه در آنجا دیدم تا مدت ها کابوس شب هایم بود، که بگذریم.
بعد از مدتی به اتاق بازگشتیم. یک ساعتی هم نشستیم که بلندگوی زندان نامم را جهت آزادی خواند.وثیقه ام آماده شده بود.
بغض گلویم را می فشرد. یک مثنوی در وسایلم داشتم. آن را تقدیم کردم به ماسوری و دیگر هم بندانش. لحظه ی خداحافظی علی صارمی گفت : بیرون که رفتی به جای من سیما را ببین. لبخندی زدم و روبوسی و خداحافظی.
ماسوری تا آنجا که قانون زندان اجازه می داد مرا مشایعت کرد. در تمام مراحل اداری تا جلوی زندان رجایی شهر به این می اندیشیدم که چگونه پیرمردی بیمار و زیر حکم اعدام تا این اندازه با روحیه است و در راهش مصمم. هرگز گمان نداشتم حکم پیرمردی فرتوت و ناخوش احوال اجرا شود. اما دریغ ... !
روانش آرام
نامه سرگشاده مادر ساجده کیانوش راد به رییس قوه قضاییه
خبرگزاری هرانا - با گذشت 30 روز از بازداشت غیر قانونی ساجده کیانوش راد وی تاکنون تنها 2 بار تماس تلفنی داشته و هنوز اجازه ملاقات با خانواده برایش فراهم نشده است. با توجه به اینکه ساجده کیانوش راد قبل از بازداشت تحت نظر پزشک بوده و به دستور پزشک نیاز به استراحت مطلق و استفاده از داروهای خاص در طول دوره درمان را داردنگرانی های بسیاری در خصوص وضعیت جسمانی وی ایجاد شده است. به گفته مسئولان زندان اوین ایشان ممنوع الملاقات می باشد .درهمین حال مادر ساجده نامه سرگشاده ای خطاب به رییس قوه قضائیه نگاشته است.
به گزارش نوروز متن کامل این نامه به شرح ذیل است:
بسمه تعالی
جناب آقای صادق لاریجانیریاست محترم قوه قضاییه
با سلام، حضور شما در راس قوه قضاییه و انجام برخی تغییرات، از جمله عزل قاضی مرتضوی از متهمان اصلی جنایات کهریزک امیدی هر چند اندک، در دلها بوجود آورد. اما ادامه و یا حتی تشدید دستگیری ها و بازداشت ها بر نگرانی دوستداران انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی که یادگار حضرت امام خمینی(ره) است افزود.آقای لاریجانی فرزند من و جمع زیادی از زندانیان تحصیل کرده و پاک و معصوم این سرزمین متاسفانه به دلیل نگاه تند و سخت گیرانه، امروز باید در گوشه های زندان باشند و خدا می داند چه آسیب های روحی و روانی عظیمی بر آنها وارد می شود. براستی جرم آنان چیست؟ باور کنید حداکثر جرم بسیاری از آنها آزاد اندیشی است و آزاداندیشی نعمتی است که خدا، اسلام و انقلاب اسلامی به ملت بزرگ و مبارز ایران ارزانی داشته است.نمی دانم شما تا چه حد در مسائل و فعالیت های قبل از انقلاب حضور داشته اید، اما می دانم بدلیل حضور در بیت علم و فقاهت و اینکه خود عالم مجتهد و برجسته ای هستید، حتما شنیده و خوانده اید که مردم در زمان طاغوت چه می خواستند.آقای لاریجانی مردم آزادی می خواستند. البته تصور اکثر مردم آن بود که حکومت اسلامی بهترین حکومت در دادن آزادی به مردم است. و نباید این باور از بین برود. این را هم اضافه کنم تا نگویید و نگویند آزادی یعنی بی بند و باری و فساد!!!!آقای لاریجانی در پیش از انقلاب شاه مانع نماز خواندن، مسجد رفتن، مشهد و قم و مکه رفتن نبود. شاه مخالف تشکیل و گسترس حوزه های علمیه نبود، با علما دیدار می کرد، حتی گاهی موسسات دینی را راه اندازی می کرد. پس در زمان شاه می شد دیندار هم بود. از طرف دیگر انواع مراکز فساد و فحشا نیز وجود داشت گاهی مشروب فروشیها از کتاب فروشی ها بیشتر بود. از این جهت نیز همه گونه آزادی بود پس از این جهت هم مردم در زمان شاه آزاد بودند و کسی مانع آزادی آنها نبود. پس هدف این مردم از شعار آزادی چه بود؟؟؟؟در زمان شاه مردم می توانستند دیندار یا غیردیندار باشند. می توانستند مذهبی یا غیرمذهبی باشد، می توانستند با حجاب یا بی حجاب باشند، اما با همه این آزادی ها، آزادی یک چیز را نداشتند و آنهم آزادی بیان و انتقاد و مخالف با حکومت بود.سوال من این است آیا مردمی که یک صدا پیش از انقلاب فریاد می زدند آزادی آزادی آزادی به دنبال آزادی فحشا و فشاد و بی بند و باری بودند، آیا دنبال آزادی به مسجد رفتن، نماز خواندن، حج رفتن، عزاداری برپا کردن و ... بودند یا مقصود آنها از آزادی، آزادی سیاسی و حق انتقاد بر علیه حکومت و استبداد حاکم بودند.آقای لاریجانی امروز نیز جوانان خواستار آزادی در چارچوب قانون اساسی هستند. ممکن است شما را قبول داشته یا نداشته باشند. ممکن است رئیس دولت را قبول داشته یا نداشته باشند اما یک چیز مسلم است و آن اینکه اکثر جوانان خواستار آزادی و حق انتقاد از مسولان هستند.آقای لاریجانی مگر فرزند من ساجده و بسیاری از جوانان دیگر چه کرده اند؟؟؟ که امروز با اتهام سنگین امنیتی با آنها برخورد می شود؟؟؟ چرا دامان رحمت اسلامی پهن نمی شود؟؟؟چرا درهای زندان گشوده نمی شود؟ چرا بجای گسترش محبت دائما بذر نفرت و دشمنی پاشیده میشود؟؟؟آقای لاریجانی آیا تصور درد و اندوه و بی پناهی زنان، مادران و فرزندان خانواده های زندانیان سیاسی و بی خوابی های آنها در فراق عزیزانشان شما را به فکر فرو نمی برد؟؟؟ آیا امکان خواب آسوده را از شما نمی گیرد؟؟؟آیا جنایات کهریزک آنهم با فرزندان مسلمان این جامعه را کمتر از خلخال ربودن از پای یک زن یهودی می دانید؟؟؟به قول علی(ع) اسوه آزادی و عدالت، اگر مسلمانی در این شرایط از غصه دق کند و بمیرد، نباید او را نکوهش کرد. ما را چه شده است و به کجا می رویم؟؟؟آقای لاریجانی 30 روز است دخترم را ندیده ام و در اندوه وی گاه و بیگاه ناخودآگاه سیل اشک در چشمانم روانه می شود و تنها یاد خدا و تصور اجر صابران و مشاهده خانواده های رنجیده و صبور تاج زاده، سلیمانی، سحرخیز ، میردامادی، مومنی، امین زاده، خدابخش، صفایی فراهانی، ستوده و فاطمه و ریحانه و بهاره و نازنین و ... که چندین ماه فرزندان و همسران خویش را ندیده اند، آرامم می کند.آثار جراحت های وارده بر این خانواده ها هر انسان منصفی را متحیر می کند. آقای لاریجانی فرزندان ما نه ضد نظام اند و نه بر علیه این نظام بمب و اسلحه بر داشته اند، حداکثر اقدام آنها این است که منتقد برخی از سیاست ها هستند. آیا برای متفاوت بودن و حتی مخالف فکر کردن باید به زندان رفت؟آقای لاریجانی امیدوارم با اصرار بر استقلال قوه قضائیه، و بها دادن به قضات عادل و شریفی که در قوه قضاییه کم هم نیستند و با اجرای عدالت اجتماعی، شرایط همدلی و وحدت گذشته میان نیروهای طرفدار انقلاب را در حد خود فراهم سازید.آقای لاریجانی آیا حتما باید برای فرزندان و نزدیکان دولت باید مشکلی پیش بیاید تا آنها به عمق حوادثی مثل کهریزک پی ببرند؟؟؟؟ و از درد و رنج خانواده های زندانیان سیاسی آگاهی یابند؟؟؟ همان گونه که در مورد خانواده محترم روح الامینی رخ داد؟؟؟ و تنها پس از آن بود که مسئولان به یاد بررسی فجایع و جنابات کهریزک افتادند.آقای لاریجانی آیا آه و ناله و دعا و نفرین خانواده ها را نمی شنوید؟؟ مباد آنکه دستگاه قضایی برای ما مصیبت دیدگان مصداق این ابیات باشد و کسانی به زبان حالشان بگویند:به تو حاصلی ندارد، غم روزگار گفتنکه شبی نخفته باشی، به درازنای سالیغم حال دردمندان، نه عجب گرت نباشدکه چنین نرفته باشد، همه عمر بر تو حالیبه امید دستور رسیدگی فوری برای آزادی فرزندان عزیز ایران اسلامی و آزادی دختر بی گناه و دلبندم ساجده کیانوش راد.
مادر ساجده کیانوش راد
به گزارش نوروز متن کامل این نامه به شرح ذیل است:
بسمه تعالی
جناب آقای صادق لاریجانیریاست محترم قوه قضاییه
با سلام، حضور شما در راس قوه قضاییه و انجام برخی تغییرات، از جمله عزل قاضی مرتضوی از متهمان اصلی جنایات کهریزک امیدی هر چند اندک، در دلها بوجود آورد. اما ادامه و یا حتی تشدید دستگیری ها و بازداشت ها بر نگرانی دوستداران انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی که یادگار حضرت امام خمینی(ره) است افزود.آقای لاریجانی فرزند من و جمع زیادی از زندانیان تحصیل کرده و پاک و معصوم این سرزمین متاسفانه به دلیل نگاه تند و سخت گیرانه، امروز باید در گوشه های زندان باشند و خدا می داند چه آسیب های روحی و روانی عظیمی بر آنها وارد می شود. براستی جرم آنان چیست؟ باور کنید حداکثر جرم بسیاری از آنها آزاد اندیشی است و آزاداندیشی نعمتی است که خدا، اسلام و انقلاب اسلامی به ملت بزرگ و مبارز ایران ارزانی داشته است.نمی دانم شما تا چه حد در مسائل و فعالیت های قبل از انقلاب حضور داشته اید، اما می دانم بدلیل حضور در بیت علم و فقاهت و اینکه خود عالم مجتهد و برجسته ای هستید، حتما شنیده و خوانده اید که مردم در زمان طاغوت چه می خواستند.آقای لاریجانی مردم آزادی می خواستند. البته تصور اکثر مردم آن بود که حکومت اسلامی بهترین حکومت در دادن آزادی به مردم است. و نباید این باور از بین برود. این را هم اضافه کنم تا نگویید و نگویند آزادی یعنی بی بند و باری و فساد!!!!آقای لاریجانی در پیش از انقلاب شاه مانع نماز خواندن، مسجد رفتن، مشهد و قم و مکه رفتن نبود. شاه مخالف تشکیل و گسترس حوزه های علمیه نبود، با علما دیدار می کرد، حتی گاهی موسسات دینی را راه اندازی می کرد. پس در زمان شاه می شد دیندار هم بود. از طرف دیگر انواع مراکز فساد و فحشا نیز وجود داشت گاهی مشروب فروشیها از کتاب فروشی ها بیشتر بود. از این جهت نیز همه گونه آزادی بود پس از این جهت هم مردم در زمان شاه آزاد بودند و کسی مانع آزادی آنها نبود. پس هدف این مردم از شعار آزادی چه بود؟؟؟؟در زمان شاه مردم می توانستند دیندار یا غیردیندار باشند. می توانستند مذهبی یا غیرمذهبی باشد، می توانستند با حجاب یا بی حجاب باشند، اما با همه این آزادی ها، آزادی یک چیز را نداشتند و آنهم آزادی بیان و انتقاد و مخالف با حکومت بود.سوال من این است آیا مردمی که یک صدا پیش از انقلاب فریاد می زدند آزادی آزادی آزادی به دنبال آزادی فحشا و فشاد و بی بند و باری بودند، آیا دنبال آزادی به مسجد رفتن، نماز خواندن، حج رفتن، عزاداری برپا کردن و ... بودند یا مقصود آنها از آزادی، آزادی سیاسی و حق انتقاد بر علیه حکومت و استبداد حاکم بودند.آقای لاریجانی امروز نیز جوانان خواستار آزادی در چارچوب قانون اساسی هستند. ممکن است شما را قبول داشته یا نداشته باشند. ممکن است رئیس دولت را قبول داشته یا نداشته باشند اما یک چیز مسلم است و آن اینکه اکثر جوانان خواستار آزادی و حق انتقاد از مسولان هستند.آقای لاریجانی مگر فرزند من ساجده و بسیاری از جوانان دیگر چه کرده اند؟؟؟ که امروز با اتهام سنگین امنیتی با آنها برخورد می شود؟؟؟ چرا دامان رحمت اسلامی پهن نمی شود؟؟؟چرا درهای زندان گشوده نمی شود؟ چرا بجای گسترش محبت دائما بذر نفرت و دشمنی پاشیده میشود؟؟؟آقای لاریجانی آیا تصور درد و اندوه و بی پناهی زنان، مادران و فرزندان خانواده های زندانیان سیاسی و بی خوابی های آنها در فراق عزیزانشان شما را به فکر فرو نمی برد؟؟؟ آیا امکان خواب آسوده را از شما نمی گیرد؟؟؟آیا جنایات کهریزک آنهم با فرزندان مسلمان این جامعه را کمتر از خلخال ربودن از پای یک زن یهودی می دانید؟؟؟به قول علی(ع) اسوه آزادی و عدالت، اگر مسلمانی در این شرایط از غصه دق کند و بمیرد، نباید او را نکوهش کرد. ما را چه شده است و به کجا می رویم؟؟؟آقای لاریجانی 30 روز است دخترم را ندیده ام و در اندوه وی گاه و بیگاه ناخودآگاه سیل اشک در چشمانم روانه می شود و تنها یاد خدا و تصور اجر صابران و مشاهده خانواده های رنجیده و صبور تاج زاده، سلیمانی، سحرخیز ، میردامادی، مومنی، امین زاده، خدابخش، صفایی فراهانی، ستوده و فاطمه و ریحانه و بهاره و نازنین و ... که چندین ماه فرزندان و همسران خویش را ندیده اند، آرامم می کند.آثار جراحت های وارده بر این خانواده ها هر انسان منصفی را متحیر می کند. آقای لاریجانی فرزندان ما نه ضد نظام اند و نه بر علیه این نظام بمب و اسلحه بر داشته اند، حداکثر اقدام آنها این است که منتقد برخی از سیاست ها هستند. آیا برای متفاوت بودن و حتی مخالف فکر کردن باید به زندان رفت؟آقای لاریجانی امیدوارم با اصرار بر استقلال قوه قضائیه، و بها دادن به قضات عادل و شریفی که در قوه قضاییه کم هم نیستند و با اجرای عدالت اجتماعی، شرایط همدلی و وحدت گذشته میان نیروهای طرفدار انقلاب را در حد خود فراهم سازید.آقای لاریجانی آیا حتما باید برای فرزندان و نزدیکان دولت باید مشکلی پیش بیاید تا آنها به عمق حوادثی مثل کهریزک پی ببرند؟؟؟؟ و از درد و رنج خانواده های زندانیان سیاسی آگاهی یابند؟؟؟ همان گونه که در مورد خانواده محترم روح الامینی رخ داد؟؟؟ و تنها پس از آن بود که مسئولان به یاد بررسی فجایع و جنابات کهریزک افتادند.آقای لاریجانی آیا آه و ناله و دعا و نفرین خانواده ها را نمی شنوید؟؟ مباد آنکه دستگاه قضایی برای ما مصیبت دیدگان مصداق این ابیات باشد و کسانی به زبان حالشان بگویند:به تو حاصلی ندارد، غم روزگار گفتنکه شبی نخفته باشی، به درازنای سالیغم حال دردمندان، نه عجب گرت نباشدکه چنین نرفته باشد، همه عمر بر تو حالیبه امید دستور رسیدگی فوری برای آزادی فرزندان عزیز ایران اسلامی و آزادی دختر بی گناه و دلبندم ساجده کیانوش راد.
مادر ساجده کیانوش راد
انتقال دو زندانی کرد اعدامی به زندان رجایی شهر
خبرگزاری هرانا – زانیا مرادی و لقمان مرادی دو زندانی سیاسی که به اتهام ترور امام جمعه مریوان و محافظان وی به اعدام محکوم شدند؛ امروز به بند 2 زندان رجایی شهر کرج منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" قاضی ابوالقاسم صلواتی، رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران این دو جوان کرد را اخیرا به اتهام محاربه و افساد فی الارض به اعدام در ملاء عام محکوم کرد.
روز گذشته روزنامه ی دولتی ایران در گزارشی به نقل از مقامات قضایی زانیا مرادی و لقمان مرادی را دو عضو حزب كومله دانسته و مدعی شده است که ایشان در چهاردهم تیرماه سال 88 پسر امام جمعه مريوان و دو تن از همراهان وي را به وسیله ی اسلحه کشته اند.
پس از محاکمه ی این دو متهم در تاریخ اول دی ماه در دادگاه انقلاب تهران، بنا به کیفرخواستی مبنی بر ارتکاب قتل عمد که از سوی دادستان تهران صادر شده است، پرونده ی ایشان به دادگاه کیفری استان تهران نیز ارجاع داده شد و مقرر گشت که در وقت فوقالعاده و خارج از نوبت به آن رسیدگی شود.
هم چنین گفته می شود که اتهامات اقبال مرادی، دیگر متهم این پرونده نیز در دست بررسی است.
اخراجمان کنید تا لااقل بیمه بیکاری بگیریم
خبرگزاری هرانا - هم اکنون اصناف کوچک و کارگران قراردادی شرکتهای خدماتی بیشترین مراجعات را به هیئتهای حل اختلاف دارند و امیدوارند تا با برقراری بیمه بیکاری پس از اخراج، دریافتی آنها از زمان اشتغال به کار بیشتر شود
به گزارش مهر، اختلافات کارگری و کارفرمایی از مهمترین مسائل و مشکلاتی است که در برخی موارد از هنگام انعقاد قرارداد، زمان انجام کار و یا در پایان مدت قرارداد بین کارگر و کارفرما بر سر مشکلاتی همچون اختلاف در نحوه تعیین و پرداخت دستمزد، اختلاف بر سر نوع کار، زمان آن، پست شغلی، عدم رعایت قانون کار، انجام ندادن وظایف شغلی نیروی کار طبق مفاد قرارداد، خروج از توافقات اولیه و همچنین قوانین به وجود می آید که ممکن است به اختلاف بین مشمولان قانون کار و کارفرمایان منجر شود.
محکمهای برای کارگر و کارفرما
همچنان که دامنه اختلافات و مسائل نیروی کار و کارفرما ممکن است شدت و ضعف داشته باشد بر همان پایه نیز ادامه همکاری و یا قطع ارتباط آنها شکل می گیرد که اگر در این موضوع هر یک از طرفین (نیروی کار یا کارفرما) فکر کند که حقوق وی رعایت نشده است، اقدام به طرح شکایت خواهد کرد.
قانون کار برای اینگونه مسائل راهکار ارائه و نحوه رسیدگی به شکایات کارگری و کارفرمایی و همچنین مراجع رسیدگی به آن را تعیین کرده است.
ماده ۱۵۷ قانون کار
براساس ماده ۱۵۷قانون کار صلاحیت مراجع حل اختلاف صرفا در زمینه اختلافات فردی یا دسته جمعی بین کارگر و کارفرما یا کارآموز که ناشی از مقررات قانون کار و سایر مقررات کار است بوده و حق ورود به سایر اختلافات آنها را ندارند.
همچنین قانون کار مشخص کرده است که مراجع حل اختلاف دو مرجع هستند:
الف- هیئت تشخیص که به منزله هیئت بدوی است که هر اختلافی بین کارگر و کارفرما بدوا باید به این هیئت ارجاع شود (مگر در موارد استثنایی که به موجب قانون کار موضوع مستقیما به هیئت حل اختلاف می رود).
ب- هیئت حل اختلاف که به منزله هیئت تجدید نظر است و اعتراضات هر یک از طرفین به آرای صادره از هیئت تشخیص را رسیدگی می کند.
الف- هیئت تشخیص که به منزله هیئت بدوی است که هر اختلافی بین کارگر و کارفرما بدوا باید به این هیئت ارجاع شود (مگر در موارد استثنایی که به موجب قانون کار موضوع مستقیما به هیئت حل اختلاف می رود).
ب- هیئت حل اختلاف که به منزله هیئت تجدید نظر است و اعتراضات هر یک از طرفین به آرای صادره از هیئت تشخیص را رسیدگی می کند.
ترکیب هیئت تشخیص و حل اختلاف
ترکیب ۳ نفره هیئت تشخیص: نماینده دولت (وزارت کار و امور اجتماعی)، نماینده کارگران، نماینده کارفرمایان.
ترکیب هیئت ۹ نفره حل اختلاف نیز متشکل از ۳ نفر نماینده دولت (۱نفر از وزارت کار، فرمانده شهر یا نماینده او و رئیس دادگستری شهر یا نماینده او)، ۳ نفر نماینده کارگران (به انتخاب تشکلات قانونی کارگران منطقه)، ۳ نفر نمایندگان کارفرمایان(به انتخاب کارفرمایان منطقه).
ترکیب هیئت ۹ نفره حل اختلاف نیز متشکل از ۳ نفر نماینده دولت (۱نفر از وزارت کار، فرمانده شهر یا نماینده او و رئیس دادگستری شهر یا نماینده او)، ۳ نفر نماینده کارگران (به انتخاب تشکلات قانونی کارگران منطقه)، ۳ نفر نمایندگان کارفرمایان(به انتخاب کارفرمایان منطقه).
همچنین مهلت تسلیم شکایت در قانون کار برای طرح شکایت ناشی از اختلافات کارگری و کارفرمایی، بدوا مهلت خاصی پیش بینی نشده است، بنابراین طرح اولیه دعوی در هر تاریخی امکانپذیر است اما اگر رای هیئت تشخیص صادر شود حداکثر تا ۱۵روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظرخواهی از هیئت حل اختلاف است.
رسیدگی به اختلاف توسط مراجع حل اختلاف حتما مستلزم تنظیم دادخواست و ثبت آن در اداره کار و امور اجتماعی است.
عزیز عاملی عضو هیئت مدیره کانون عالی کارفرمایان کشور در گفتگو با مهر با تاکید بر اینکه پیگیری های هیئت های حل اختلاف کارگری و کارفرمایی به نحوی است که منجر به تعطیلی تولید و کارخانجات نشود، گفت: تلاش می شود تا در سایه همکاری نیروی کار و کارفرما، رکود باعث تعطیلی بنگاهها نشود.
خدماتیها و اصناف کوچک رکورددار شکایت
وی در زمینه بیشترین مراجعاتی که هم اکنون به هیئتهای حل اختلاف صورت می گیرد، اظهار داشت: در حال حاضر بیشترین مراجعاتی که به هیئت های حل اختلاف داریم مربوط به کارگران قراردادی شرکتهای خدماتی و صنوف کوچک است.
عاملی ادامه داد: یکی از مسائلی که نیروی کار شاغل در این بخش مطرح می کند دریافت حقوق و دستمزد کمتر از مصوبه شورای عالی کار و زیرحداقل ها است که بیشتر آنها نیز می خواهند تا شرایطی فراهم شود که بتوانند از بیمه بیکاری استفاده کنند.
حقوق بیکاری بیشتر از اشتغال!
وی در مورد دلیل گرایش شاغلین اصناف کوچک به سمت برقرار شدن مقرری بیمه بیکاری، خاطر نشان کرد: مهمترین مسئله در این بخش این است که دریافتی ماهیانه آنها با برقراری بیمه بیکاری به مراتب از دریافتی آنها در کارگاهها بیشتر است.
این مقام مسئول حوزه کارفرمایی، افزود: متاسفانه عدم رعایت قانون کار و اجرا نکردن مصوبات در مورد دستمزدها از معضلات و مشکلات فعلی کارگاههای کوچک محسوب می شود.
به گفته عاملی، در سالهای اخیر تلاشهای خوبی برای ظرفیت سازی در ایجاد سازش بین نیروی کار و کارفرما در جریان شکایات کاری شده است تا بتوان قبل از ارجاع پرونده به شورای حل اختلاف، در هیئت های سازش مشکلات مطرح شده را حل و فصل کرد.
عضو هیئت مدیره کانون عالی کارفرمایان کشور، بیان داشت: نمایندگان کارگران و کارفرمایان در هیئت های سازش تلاش می کنند که نظر مثبت طرفین دعوا را به ادامه همکاری و یا قطع همکاری با حفظ رفاقت و تفهیم موضوع جلب کنند.
عاملی که نماینده کارفرمایان در هیئت حل اختلاف است سازش برقرار کردن بین کارگر و کارفرما در زمان به وجود آمدن اختلافات را اصل خواند و افزود: در گذشته یک پرونده از زمان تشکیل تا بررسی حداقل ۷ ماه زمان نیاز داشت ولی هم اکنون پرونده ها حداکثر در مدت زمان یکماه بررسی و اعلام نظر می شود.
وی خاطر نشان کرد: البته پس از بررسی ها و اظهار نظر هیئت های سازش، شورای حل اختلاف نیز یکماهه نظر نهایی خود را اعلام می کند. در هر صورت با تفویض اختیار خوبی که در این بخش صورت گرفت، تلاش های خوبی برای کاهش مسائل کارگری و کارفرمایی صورت می گیرد.
این مقام مسئول کارفرمایی در پاسخ به این سوال که ممکن است همه سازش ها به ادامه همکاری منجر نشود و طرفین دعوا پس از طرح شکایت، تمایلی به همکاری دوباره از خود نشان ندهند، گفت: در سازش حتما بازگشت به کار مطرح نیست ولی با دو طرف در خصوص مسائلی که مطرح شده است گفتگو می کنیم تا حق و حقوق کارگر و کارفرما رعایت شود.
ضمانت اجرایی احکام صادر شده
عضو هیئت مدیره کانون عالی کارفرمایان تاکید کرد: البته در مواردی نیز بازگشت به کار با رضایت کامل اتفاق می افتد ولی ممکن است این موضوع برای همه پرونده ها حتی با سازش نیز منجر به بازگشت دوباره به همکاری نشود.
عاملی در خصوص این موضوع که برخی آراء صادر شده از سوی هیئتهای حل اختلاف توسط کارگران و یا کارفرمایان رعایت نمی شود و اجرای آن به دست فراموشی سپرده می شود، تصریح کرد: آراء صادر شده یک مدت زمان قانونی اعتراض را نیز دارند که طرفین می توانند نسبت به آن اظهار نظر کنند و درخواست جدیدی را هم داشته باشند.
وی افزود: اما پس از اینکه رای توسط هیئت حل اختلاف صادر می شود دیگر لازم الاجرا است و دارای ضمانت اجرایی است، چون در غیر این صورت می توان عدم اجرای آن را در بخش اجرای احکام محاکم قضایی مطرح و بررسی کرد.
صدور قرار وثیقه ۲۰۰ میلیونی برای پرونده جدید مجید توکلی
خبرگزاری هرانا - پس از تفهیم اتهامات جدید به مجید توکلی در شعبه 4 بازپرسی دادسرای اوین در روز دوشنبه هفته جاری و اخذ دفاع نهایی پیرامون اتهامات اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام قرار وثیقه 200 میلیون تومانی برای پرونده جدید این فعال دانشجویی صادر گردید.
به گزارش دانشجو نیوز، پس از آنکه مجید توکلی از نگارش تکذیبیه علیه سایت هایی که بازپرس با نام سایت های جنبش سبز از آن یاد کرده، خودداری نموده و حاضر نشده است رسانه ها، فعالان و رهبران جنبش سبز را به دروغگویی و فتنه گری منتسب نماید، حاج محمدی بازپرس شعبه 4 دادسرای اوین(شهید مقدس) اتهامات اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام را به استناد مطالب منتشر شده منتسب به مجید توکلی در چند ماه اخیر، تفهیم و پس از اخذ دفاع آخر قرار وثیقه 200 میلیونی را صادر نموده است.
بر اساس اخبار رسیده، بهاره هدایت عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نیز چند روز پیش به دادسرای اوین احضار و با اتهامات مشابه مواجه شده است. گفتنی است در آستانه 16 آذر سال جاری پیام مشترکی منتسب به مجید توکلی و بهاره هدایت خطاب به دانشجویان خارج از کشور در برخی از سایت ها منتشر شده بود.
به نظر میرسد فشارهای جدید به فعالان دانشجویی در زندان پس از برگزاری اعتراضات دانشجویی در 16 آذر سال جاری در دانشگاه های مختلف از تبعید، محدود و ممنوع کردن تماسهای تلفنی و ملاقات فراتر رفته و به تشکیل پرونده و احتمال صدور احکام جدید رسیده است. طرح پرونده های جدید برای فعالین دانشجویی در زندان امکان استفاده از برخی حقوق قانونی چون مرخصی را کاهش میدهد. به صورتی که مجید توکلی هم اکنون بیش از 1 سال است که از حق مرخصی خود محروم مانده است.
مجید توکلی فعال دانشجویی از 16 آذر سال 1388 بازداشت و پس از محکومیت 8.5 سال حبس در دادگاه بدوی و تایید در دادگاه تجدید نظر و با توجه به اعمال ماده 46 قانون مجازات اسلامی، سرانجام به 7.5 سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از کلیه فعالیت های سیاسی و اجتماعی، و 5 سال ممنوعیت خروج از کشور به اتهامات اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی، حضور در تجمعات و اخلال در نظم عمومی و فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به رهبری و رییس جمهوری محکوم گردیده است.
مجید توکلی از مردادماه سال جاری به دستور رشته احمدی معاون دادستان و ریاست دادسرای اوین به زندان رجائی شهر منتقل شده است.
وی پیشتر در پرونده نشریات دانشجویی امیرکبیر به 30 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که پس از تحمل نیمی از حبس (اردیبهشت 86 تا مرداد 87) از زندان اوین آزاد گردید. وی همچنین در بهمن سال 1387 مجددا بازداشت و در خرداد سال 1387 چند روز پیش از انتخابات با قرار وثیقه آزاد شده بود و همچنان تحقیقات آن پرونده نیز با اتهامات اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری و رییس جمهوری و تمرد از مامورین در مرحله دادسرا متوقف مانده است.
اجرا، صدور و درخواست 10 حکم اعدام در طی دو روز گذشته
خبرگزاری هرانا – در طی دو روز گذشته دست کم 10 حکم اعدام از سوی دستگاه قضایی صادر، اجرا و یا درخواست شده است.
بنا به این گزارش یک مرد در تهران به اتهام قتل همسرش از سوی شعبه 7 دیوان عالی کشور به اعدام محکوم شد از سوی دیگر در پی تائید حکم قاتل سعادت آباد نور الله عزیز محمدی رئیس شعبه 71 دادگاه کیفری تهران از اجرای حکم اعدام وی در هفته آینده و در ملاء عام خبر داد.
هم چنین یک مرد که به اتهام اسید پاشی بازداشت شده بود نیز به قصاص محکوم شد، طبق این حکم یک چشم مجرم تخلیه (کور) و لاله یک گوش اش نیز بریده خواهد شد.
دادستان عمومی و انقلاب اصفهان نیز برای 5 متهم به سرقت مسلحانه درخواست حکم اعدام داده است.
شایان ذکر است روز گذشته دو متهم سیاسی و امنیتی اعدام شدند و برای دو متهم سیاسی نیز حکم اعدام صادر شده است.
احضار سه فعال کارگری در نقده به دادگاه انقلاب
خبرگزاری هرانا - سه تن از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری در نقده به نام های عمر اسماعیل پور، ابراهیم اسماعیل پور و صدیق خسروی به دادگاه انقلاب ارومیه احضار شدند.
به گزارش موکریان، عمر اسماعیل پور بایستی روز پانزدهم دیماه سال جاری و ابراهیم اسماعیل پور و صدیق خسروی روز 29 دی ماه در دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه حاضر شوند.
یاد آور می گردد این سه فعال کارگری اهل نقده، چندی پیش توسط نیروهای امنیتی دراین شهر بازداشت و پس از مدتی با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بودند.
گزارش مراسم یادبود «پُرسه» علی صارمی
خبرگزاری هرانا - در پی اعدام زندانی سیاسی علی صارمی در بند 3 زندان رجایی شهر مراسم یادبود «پُرسه» با شرکت همبندیان، دوستان آن شادروان برگزار گردید در طی این مراسم حاضرین ضمن قرائت فاتحه یاد آن شادروان را گرامی داشته و به نقل خاطراتی از ایشان پرداختند.
نقطه مشترک بین تمامی خاطرات از قول دوستان و همبندیان ایشان نقل گردید استواری، متانت، خون گرمی، آرامش، مهربانی، عزت نفس، پرهیزگاری، احترام به دیگران با هر اندیشه ای، مددکاری و کمک بی ریا به همه زندانیان از جمله زنداینان عادی بود.
در ادامه حاضرین در مراسم، عمل اعدام با هر بهانه ای را محکوم نموده و یادی از محمدی علی سیادت که بنا به گفته هم بندیانش هیچ هنگام فرصت دفاع از خویش را نیافت، نمودند از جمله شرکت کنندگان در این مراسم آقایان حسین شهریاری، عیسی سحرخیز، حشمت الله طبرزدی، ماشالله حائری، عباس اسفندیاری، منصور اسانلو، کیوان صمیمی، رسول بداقی، احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، صالح کهن دل، بهروز جاوید تهرانی، هود یازرلو، مجید توکلی، میثاق یزدان نژاد، فرزاد مدد زاد و .. بودند.
8/10/89
گروهی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر
دو شهروند سنندجی دیگر بازداشت شدند
خبرگزاری هرانا – در ادامه موج گسترده بازداشت فعالین سیاسی و مدنی کرد دو فعال سیاسی و فرهنگی در سنندج بازداشت شدند.
بنا به اطلاع ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" رحیم لقمانی، شاعر کرد و ناصح نقشبندی فعال سیاسی که برادر زن رحیم لقمانی است از سوی نیروهای امنیتی در سنندج بازداشت شدند.
شایان ذکر است جمعی از فعالان سیاسی و مدنی نیز در پی یک میهمانی در منزل حبیب الله لطیفی بازداشت شدند.
بازداشت سازمان یافته جمعی از مسیحیان فارسی زبان در تهران
خبرگزاری هرانا - در روزهای مصادف با جشن های كریسمس تولد عیسی مسیح و سال نو میلادی ماموران امنیتی اطلاعات در اقدامی سازمان یافته اقدام به بازداشت جمعی از نوكیشان مسیحی ساكن تهران نمودند.
بنا به اطلاع ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" روز یكشنبه ۵ دی ماه ۱۳۸۹ همزمان با ایام شادی و سرور مسیحیان جهان كه در كلیساها بمناسبت سالروز میلاد عیسی مسیح به دعا و شكر گزاری می پردازند و در آخرین روزهای پایانی سال نو مسیحی، ماموران امنیتی در اقدامی هماهنگ و از پیش تعیین شده جمعی از نوكیشان مسیحی ساكن تهران را بطور جداگانه در منازل شان بازداشت نمودند.
بر پایه گزارش"محبت نیوز" ماموران پس از ورود به منازل این افراد ضمن بازداشت آنان اقدام به بازرسی و تفتیش كامل خانه های آنان نموده اند كه در این راستا برخی از وسایل شخصی از قبیل كامپیوترهای این افراد را نیز ضبط و با خود برده اند.
در خصوص تعداد بازداشت شدگان گزارش شده كه برخی از این افراد بهمراه اعضای خانواده خود بوده اند كه تاكنون تعداد بازداشت شدگان را تا ۱۰ نفر گزارش كرده اند.
همچنین برخی منابع خبری در تهران گزارش دادند كه ماموران امنیتی پس از بازداشت این شهروندان مسیحی اتهام این افراد را به خانواده های آنان ، تغییر دین (ارتداد) ، ترویج مسیحیت و ارتباط با سازمانهای مسیحی خارج از كشور اعلام نمودند.
گزارش گردیده افراد بازداشت شده پس از دستگیری به مكانهای نامعلومی انتقال داده شدند كه برخی از این افراد تا كنون توانستند در تماسی بسیار كوتاه از سلامت خود خانواده هایشان را با خبر سازند و ظاهرا قادر نبودند تا توضیح بیشتری در مورد وضعیت خود به خانواده هایشان بدهند.
برخی خبرها حكایت ار آن دارد كه ماموران امنیتی پس از شناسایی قبلی این افراد همچنان در صدد هستند تا افرادی را كه مرتبط با این بازداشت شدگان هستند را تحت تعقیب قرار دهند كه تاكنون موفق به بازداشت آنها نشده و یا این افراد در حال حاضر متواری هستند.
گفته می شود موج حملات جدید از سوی ماموران امنیتی در برخورد با نوكیشان مسیحی در داخل ایران و همزمانی آن با اعیاد كریسمس تولد عیسی مسیح كه از روزهای با شكوه و روحانی برای مسیحیان جهان بویژه ایرانیان مسیحی می باشد آغاز گردیده است.
بنا به اطلاع ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" روز یكشنبه ۵ دی ماه ۱۳۸۹ همزمان با ایام شادی و سرور مسیحیان جهان كه در كلیساها بمناسبت سالروز میلاد عیسی مسیح به دعا و شكر گزاری می پردازند و در آخرین روزهای پایانی سال نو مسیحی، ماموران امنیتی در اقدامی هماهنگ و از پیش تعیین شده جمعی از نوكیشان مسیحی ساكن تهران را بطور جداگانه در منازل شان بازداشت نمودند.
بر پایه گزارش"محبت نیوز" ماموران پس از ورود به منازل این افراد ضمن بازداشت آنان اقدام به بازرسی و تفتیش كامل خانه های آنان نموده اند كه در این راستا برخی از وسایل شخصی از قبیل كامپیوترهای این افراد را نیز ضبط و با خود برده اند.
در خصوص تعداد بازداشت شدگان گزارش شده كه برخی از این افراد بهمراه اعضای خانواده خود بوده اند كه تاكنون تعداد بازداشت شدگان را تا ۱۰ نفر گزارش كرده اند.
همچنین برخی منابع خبری در تهران گزارش دادند كه ماموران امنیتی پس از بازداشت این شهروندان مسیحی اتهام این افراد را به خانواده های آنان ، تغییر دین (ارتداد) ، ترویج مسیحیت و ارتباط با سازمانهای مسیحی خارج از كشور اعلام نمودند.
گزارش گردیده افراد بازداشت شده پس از دستگیری به مكانهای نامعلومی انتقال داده شدند كه برخی از این افراد تا كنون توانستند در تماسی بسیار كوتاه از سلامت خود خانواده هایشان را با خبر سازند و ظاهرا قادر نبودند تا توضیح بیشتری در مورد وضعیت خود به خانواده هایشان بدهند.
برخی خبرها حكایت ار آن دارد كه ماموران امنیتی پس از شناسایی قبلی این افراد همچنان در صدد هستند تا افرادی را كه مرتبط با این بازداشت شدگان هستند را تحت تعقیب قرار دهند كه تاكنون موفق به بازداشت آنها نشده و یا این افراد در حال حاضر متواری هستند.
گفته می شود موج حملات جدید از سوی ماموران امنیتی در برخورد با نوكیشان مسیحی در داخل ایران و همزمانی آن با اعیاد كریسمس تولد عیسی مسیح كه از روزهای با شكوه و روحانی برای مسیحیان جهان بویژه ایرانیان مسیحی می باشد آغاز گردیده است.
آزادی میثم بیگ محمدی و علی ارشدی، از زندانیان عاشورای ۸۸
میثم بیگ محمدی و علی ارشدی دو تن از زندانیان عاشورای ۸۸، از زندان آزاد شدند.به گزارش جرس، میثم بیگمحمدی ۳۰ آذر ماه آزاد شد و علی ارشدی نیز که قرار بود روز اول دی ماه آزاد شود، به بهانه پرداخت نکردن جریمه ۳۰۰ هزار تومانی که آن را چند هفته پیش پرداخت کرده بود، یک روز اضافه به شکل غیر قانونی در اوین نگه داشته شد و عاقبت در دوم دی ماه آزاد شد.
پیشتر این دو زندانی چندین بار برای نوشتن عفو به دادسرای اوین احضار شدند، اما هر دو از نوشتن عفو سر باز زدند و در تنیجه مدت طولانیتری در بازداشت ماندند. به این دو زندانی گفته شده بود که در صورت امضای تقاضای عفو، میتوانستند همراه با عفوهای خرداد ۸۹ یا عید غدیر آزاد شوند.
میثم بیگ محمدی دانشجوی سال آخر مترجمی زبان در دانشگاه علامه طباطبایی است که در دادگاه قاضی صلواتی به سه سال حبس تعزیری محکوم شد و در دادگاه تجدید نظر این حکم به یک سال کاهش یافت.
علی ارشدی نیز دانشجوی دکتری برق- مخابرات است که در دادگاه قاضی مقیسه به دو سال حبس تعزیری محکوم شد و در دادگاه تجدید نظر این حکم به یک سال کاهش یافت.