یک دانشجوی کرد دیگر یکشنبه اعدام میشود
حبیبالله لطیفی، دانشجوی سال آخر رشته مهندسی صنایع در دانشگاه ایلام، غروب روز اول آبان سال ۱۳۸۶ در حالی که برای باز پس گرفتن کیس کامپیوترش به مغازه تعمیر کامپیوتر در خیابان ادب سنندج رفته بود، توسط ۱۱ نفر از نیروهای امنیتی محاصره و با ضرب و شتم بازداشت شد.
۹ روز بعد، یکی از آشنایان آقای لطیفی در بیمارستان تامین اجتماعی سنندج جوانی را با چشمهایی ورمکرده و پوستی کدر و تیره و لبان پاره شده میبیند که توان راه رفتن نداشته و سه نفر زیر بازوی او را گرفته و از پلههای بیمارستان بالا میبردند. چندین نفر دیگر نیز با لباس نظامی و لباس شخصی آنان را احاطه کرده بودند. با شناسایی حبیبالله لطیفی در بیمارستان تامین اجتماعی سنندج، خانواده او پس از ۹ روز متوجه میشوند که پسرشان کجاست.
وی که عضو انجمنهای "ژیانه وه"، "شاهو " و سازمان محیط زیستی "جمعیت کردستان سبز" بود، مدت چهارماه در سلول انفرادی اداره اطلاعات سنندج نگهداری میشد و پس از آن به زندان عمومی سنندج منتقل شد. آقای لطیفی در تاریخ ۱۰ تیرماه ۸۷ در دادگاهی چند دقیقهای و بدون حضور خانواده، در شعبهی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به ریاست قاضی حسن بابایی به "اقدام علیه امنیت ملی" از طریق فعالیت دانشجویی، مدنی و سیاسی متهم میشود. در پایان این دادگاه چند دقیقهای، قاضی بابایی با استناد به مواد ۱۸۳، ۱۸۶، ۱۹۰ و ۱۹۱ قانون مجازات اسلامی، وی را محارب اعلام کرده و به اعدام محکوم میکند.
علیرغم اعتراض صالح نیکبخت وکیل وی، دادگاه تجدیدنظر در تاریخ ۱۰ بهمن ماه سال ۸۷ این حکم را تایید کرد.
آقای نیکبخت در گفتوگو با دویچه وله گفت: «ما دو سال این حکم را با اعتراضهای پی در پی نگه داشتیم و به طرق مختلف اجازه ندادیم اجرا شود تا اینکه بالاخره این هفته از اجرای احکام خبر دادند که حکم قرار است روز یکشنبه پنجم دی ماه اجرا شود».
سامان رسولپور فعال کرد مقیم سوئد به دویچه وله میگوید: «اولا خود روند رسیدگی به پرونده خیلی عجولانه بوده و آقای لطیفی در زندان تحت فشار بودند و در خود جلسهی دادگاه هم که فقط چند دقیقه طول کشید، ایشان اتهامات را رد و بههیچ عنوان این تهامات را قبول نکردند. بهرغم اینکه ایشان از بیماریهای مختلفی هم رنج میبرند، همهی این مدت را در زندان بودند که حکمشان در نهایت تأیید میشود و اخیراً هم به اجرای احکام ابلاغ شده و گفته میشود که روز یکشنبه میخواهند آقای لطیفی را اعدام کنند».
اتهام محاربه به دلیل تهیه فیلم و عکس
حبیبالله لطیفی که در زندان به نارسایی کلیه، عفونت روده و ناراحتی قلبی دچار شده، به اتهام تهیه فیلم و عکس از انفجارهای صوتی در سنندج و نیز تهیه فیلم و عکس از حمله به یک پاسگاه پلیس به اعدام محکوم شده است.
این در حالی است که به گفتهی وکیل وی، در زمان حمله به پاسگاه "کانیکوزله" آقای لطیفی اصلا در شهر سنندج نبوده است. در حقیقت حبیبالله لطیفی تنها به دلیل تهیه فیلم و عکس از یک بمبگذاری صوتی به عضویت در گروههای مسلحانه متهم شده است.
سامان رسولپور در مورد فعالیت گروههای مسلح در کردستان میگوید: «در شرایط فعلی ما هیچ حزب کردی نداریم که بخواهد به شکل رسمی مبارزهی مسلحانه را کاملا تأیید کند و در حال حاضر در مبارزهی مسلحانه علیه جمهوری اسلامی به سر ببرد. تنها یکی دو حزب کرد هستند که آنها هم در ماههای گذشته اعلام کردند که به خاطر فضایی که در کردستان ایران حاکم شده، فعالیتهای مسلحانهی خودشان را به حالت تعلیق درآوردهاند. البته اتهاماتی که زده میشود و برخوردهایی که میشود، فارغ از این که احزاب کرد چه موضعی دارند و در چه موقعیتی قرار دارند، همیشه جریان دارد و بر اساس این اتهامات این احکام صادر و اجرا میشود و کماکان هم افرادی هستند که به همین اتهامات بازداشت میشوند».
"محاربه" اتهامی رایج در کردستان
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، غیر از حبیبالله لطیفی هم اکنون ۱۴ زندانی کرد دیگر به اعدام محکوم شدهاند. زینب جلالیان، حبیبالله گلپریپور، شیرکو معارفی، رشید آخکندی، مصطفی سلیمی، رستم ارکیا، حسین خضری، انور رستمی، جمال محمدی، سامی حسینی، ایرج محمدی، محمدامین آگوشی، احمد پولادخانی و عزیز محمدزاده اسامی زندانیان کردی است که منتظر اجرای حکم اعدامشان هستند.
تمامی این افراد به اتهام ارتباط با احزاب کرد به محاربه محکوم شدهاند. سامان رسولپور میگوید: «برخی از این افراد اساسا عضو هم نبودهاند، بلکه یک شهروند معمولی بودند. حالا بعید نیست که سمپاتی داشته باشند یا مثلا معتقد باشند که باید مثل آن حزب رفتار و فکر کرد. برای نمونه حبیبالله گلپریپور یک جوان کرد است که نه تنها هیچوقت مسلح نبوده، بلکه آن طور که خودش در مصاحبه اعلام کرده، صرفا موقعی که بازداشت شده تنها چند کتاب داشته، اما اتهامش این بوده که با حزب «پژاک» ارتباط داشته است. یا نمونههای مختلفی که در گذشته هم بوده است. فرزاد کمانگر که یک معلم بود و به همین اتهام ایشان را بهرغم این که کاملا آن را رد کرد و تا آخرین لحظه مقاومت کرد و گفت که این اتهامات صحت ندارد، اما باز هم اعدام شد و در همین مورد هم آقای لطیفی این اتهامات را رد کرده و به هیچ عنوان زیر بار این اتهامات نرفته است. ایشان نه تنها عضو مسلح نبوده، بلکه یک دانشجوی کرد بوده که به گفته و اذعان دوستانشان یک دانشجوی نخبه بوده و حداقل در آن منطقهای که زندگی میکرده، از لحاظ شخصیتی برای دوستانش و دانشجویهای دیگر بهعنوان یک الگو شناخته شده است».
لازم به ذکر است که هفته گذشته پس از حادثه انفجار در شهر چابهار، ۱۱ زندانی بلوچ در سیستان و بلوچستان اعدام شدند. آقای رسولپور با اشاره به ماه محرم و حرام بودن اعدام در این ماه به عقیده شیعیان اشاره کرده و میگوید: «ما در ماه محرم به سر میبریم و علیرغم اینکه از نظر شیعیان در این ماه نباید خونریزیای صورت گیرد، اما شاهد بودیم که هم در زاهدان اعدام صورت گرفت و در حال حاضر هم در کردستان حبیبالله لطیفی در خطر است. این نکتهی عجیبی است و از زاویه سنی بودن این افراد هم این مسئله مطرح میشود که چطور در ماه محرم که نباید خون فردی ریخته شود، این افراد را که اتفاقا اتهامشان هم "محاربه" است اعدام میکنند».
میترا شجاعی
تحریریه: بابک بهمنش
واکنش های داخلی و خارجی به بازداشت فریبرز رئیس دانا
بازداشت فريبرز رئيس دانا، پژوهشگر اقتصادی و اقتتصدادان منتقد، انتقادهاي گسترده ای را در داخل و خارج از ايران به همراه داشته است.
فريبرز رئيس دانا چند ساعت پس از انتقاد شديد از قانون هدفمند شدن يارانه ها، در حدود ساعت يک نيمه شب ۲۷ آذر سال جاری توسط چند مامور امنيتی بازداشت شد.
انجمن اقتصاددانان خاورميانه، که انهادی بين المللی متشکل از اقتصاددانان علاقمند به مسايل خاورميانه است، در بيانيه ای نوشت:« در حالی که در جوامع دموکراتيک، دانشمندان و دانشگاهيان آزادند و حتی تشويق می شوند تا در گفت وگو در باره مسايل مربوط به امور سياست های عمومی مشارکت کنند، دکتر رئيس دانا به دليل بيان ديدگاه تخصصی اش در مورد وضعيت اقتصادی ايران و سياست های دولت بازداشت شده است.»
همچنين ۴۰ استاد ايرانی دانشگاه های خارج از کشور با محکوم کردن بازداشت فريبرز رئيس دانا، که به گفته آنان، به طور پيگير، سياست های اقتصادی و اجتماعی حکومت اسلامی را به نقد کشيده است، نوشتند: دولت محمود احمدی نژاد، در برابر بحران روزافزون اقتصادی و سياسی ايران و در تدارک اجرای سياست بحث انگيز حذف يارانه ها٬ تلاش می کند تا منتقدانی همچون دکتر رئيس دانا را خاموش کند.
آنان خواستار آزادی فوری و بدون قيد و شرط آقای رئيس دانا و ديگر زندانيان سياسی و فعالان مدنی شدند.
از جمله امضاکنندگان اين بيانيه، يرواند آبراهاميان، سهراب بهداد، رامين جهانبگلو، رضا براهنی، منصور فرهنگ، رضا قريشی، احمد حکاک کريمی، فرهاد خسرو خاور، حسن منصور، فرهاد نعمانی و نيره توحيدی هستند.
در اين ميان، ناصر زرافشان، وکيل مدافع فريبرز رئيس دانا، درباره آخرين وضعيت پرونده موکلش به « راديو فردا» می گويد: « تاکنون به رغم تلاش هايم برای ملاقات با موکلم و نيز اينکه وکالت نامه ام را به تاييد مقامات برسانم، موفق به ديدار با او نشده ام و ظاهرا آقای رئيس دانا در مرحله بازجويی قرار دارد.»
آقای زرافشان با اشاره به اينکه پرونده فريبرز رئيس دانا هنوز به هيچ دادياری يا بازپرسی ارجاع نشده است که برای صدور قرار تامين اقدام شود، می افزايد:« تنها مرجعی که در شرايط فعلی که موکلم در اختيار ضابطين قبل از دادسرای انقلاب است، می تواند چنين دستوری را صادر کند، دادستان تهران است که تاکنون به رغم مراجعه هايم هنوز موفق به دريافت مجوز برای ديدار با موکلم و يا حداقل پرونده او نشده ام.»
پيشتر نيز بيش از ۲۳۰ فعال سياسی و مدنی در نامه ديگری که از سوی کمپين آزادی فريبرز رئيس دانا تدوين شده است، از بازداشت آقای رئيس دانا انتقاد کردند.
از امضاکنندگان اين نامه، داريوش آشوری، مرتضی محيط، سيروس آرين پور، جمشيد اسدی، کمال اطهاری، جلال ايجادی، سعيد پيوندی، احمد سيف، رضا علامه زاده، کاظم علمداری و رضا فانی يزدی هستند.
فرشين کاظمی نيا، سخنگوی کمپين آزادی فريبرز رئيس دانا، در مورد بازداشت اين اقتصاددان منتقد و نامه اين کمپين به « راديو فردا» می گويد:« آقای رئيس دانا به دليل ابراز عقيده و نگاه کارشناسی اش به مسايل، مشکلات و اقتصاد ايران بازداشت شد» و می افزايد:« بر حسب مبانی حقوق بشر و آزادی بيان، ايشان هيچ جرمی مرتکب نشده است و بنابراين، ما خواستار آزادی فوری سريع ايشان هستيم.»
وی همچنين اشاره می کند که اين کمپين برنامه های ديگری برای آزادی آقای رئيس دانا در دست اجرا دارد:« کوشش می کنيم که در گفت و گو با سنديکاها و اتحاديه های کارگری در اروپا، توجه آنان را به اين موضوع جلب کنيم تا از دولت و سيستم قضايی جمهوری اسلامی ايران، خواستار آزادی آقای رئيس دانا شوند.»
آقای کاظمی نيا نسبت به نتيجه اينگونه اقدامات ابراز خوش بينی می کند.
پيش از انتشار اين نامه و بيانيه نيز کانون مدافعان حقوق کارگر که آقای رئيس دانا، يکی از اعضای آن به شمار می رود، در بيانيه ای نوشت که دستگيری اين اقتصاددان چند ساعت پس از آن صورت گرفت که او اعلام کرد که اجرای هدفمند سازی يارانه ها، به معنای « فشردن گلوی کارگران و زحمتکشان و حمله همه جانبه به سفره خالی آنان است.»
کانون مدافعان حقوق کارگر با اشاره به اينکه بازداشت آقای رئيس دانا به منزله تلاش برای ايجاد فضای قبرستانی و اجحاف بر مردم است، خواستار آزادی بی قيد وشرط و فوری او شد و افزود: رئيس دانا هيچ جرمی جز بيان خواسته های کارگران و زحمتکشان مرتکب نشده است.
کانون نويسندگان ايران نيز در بيانيه ای نوشت: در کشوری که بهتازگی نماينده اش در کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد ايران آزادترين کشور جهان است، اقتصاددانی را ظاهراً به اتهام اظهارنظر درباره «طرح تعديل اقتصادی و حذف يارانهها» بازداشت میکنند.
کانون نويسندگان ايران با اشاره به بازداشت های صورت گرفته در ايران و زندانی کردن فعالان مدنی، بر لزوم رعايت آزادی بيان برای تمامی شهروندان ايرانی تاکيد کرد و خواستار آزادی بی قيد و شرط فريبرز رييسدانا و همه زندانيان سياسی و عقيدتی شد.
فريبرز رئيس دانا چند ساعت پس از انتقاد شديد از قانون هدفمند شدن يارانه ها، در حدود ساعت يک نيمه شب ۲۷ آذر سال جاری توسط چند مامور امنيتی بازداشت شد.
انجمن اقتصاددانان خاورميانه، که انهادی بين المللی متشکل از اقتصاددانان علاقمند به مسايل خاورميانه است، در بيانيه ای نوشت:« در حالی که در جوامع دموکراتيک، دانشمندان و دانشگاهيان آزادند و حتی تشويق می شوند تا در گفت وگو در باره مسايل مربوط به امور سياست های عمومی مشارکت کنند، دکتر رئيس دانا به دليل بيان ديدگاه تخصصی اش در مورد وضعيت اقتصادی ايران و سياست های دولت بازداشت شده است.»
همچنين ۴۰ استاد ايرانی دانشگاه های خارج از کشور با محکوم کردن بازداشت فريبرز رئيس دانا، که به گفته آنان، به طور پيگير، سياست های اقتصادی و اجتماعی حکومت اسلامی را به نقد کشيده است، نوشتند: دولت محمود احمدی نژاد، در برابر بحران روزافزون اقتصادی و سياسی ايران و در تدارک اجرای سياست بحث انگيز حذف يارانه ها٬ تلاش می کند تا منتقدانی همچون دکتر رئيس دانا را خاموش کند.
آنان خواستار آزادی فوری و بدون قيد و شرط آقای رئيس دانا و ديگر زندانيان سياسی و فعالان مدنی شدند.
از جمله امضاکنندگان اين بيانيه، يرواند آبراهاميان، سهراب بهداد، رامين جهانبگلو، رضا براهنی، منصور فرهنگ، رضا قريشی، احمد حکاک کريمی، فرهاد خسرو خاور، حسن منصور، فرهاد نعمانی و نيره توحيدی هستند.
در اين ميان، ناصر زرافشان، وکيل مدافع فريبرز رئيس دانا، درباره آخرين وضعيت پرونده موکلش به « راديو فردا» می گويد: « تاکنون به رغم تلاش هايم برای ملاقات با موکلم و نيز اينکه وکالت نامه ام را به تاييد مقامات برسانم، موفق به ديدار با او نشده ام و ظاهرا آقای رئيس دانا در مرحله بازجويی قرار دارد.»
آقای زرافشان با اشاره به اينکه پرونده فريبرز رئيس دانا هنوز به هيچ دادياری يا بازپرسی ارجاع نشده است که برای صدور قرار تامين اقدام شود، می افزايد:« تنها مرجعی که در شرايط فعلی که موکلم در اختيار ضابطين قبل از دادسرای انقلاب است، می تواند چنين دستوری را صادر کند، دادستان تهران است که تاکنون به رغم مراجعه هايم هنوز موفق به دريافت مجوز برای ديدار با موکلم و يا حداقل پرونده او نشده ام.»
پيشتر نيز بيش از ۲۳۰ فعال سياسی و مدنی در نامه ديگری که از سوی کمپين آزادی فريبرز رئيس دانا تدوين شده است، از بازداشت آقای رئيس دانا انتقاد کردند.
از امضاکنندگان اين نامه، داريوش آشوری، مرتضی محيط، سيروس آرين پور، جمشيد اسدی، کمال اطهاری، جلال ايجادی، سعيد پيوندی، احمد سيف، رضا علامه زاده، کاظم علمداری و رضا فانی يزدی هستند.
فرشين کاظمی نيا، سخنگوی کمپين آزادی فريبرز رئيس دانا، در مورد بازداشت اين اقتصاددان منتقد و نامه اين کمپين به « راديو فردا» می گويد:« آقای رئيس دانا به دليل ابراز عقيده و نگاه کارشناسی اش به مسايل، مشکلات و اقتصاد ايران بازداشت شد» و می افزايد:« بر حسب مبانی حقوق بشر و آزادی بيان، ايشان هيچ جرمی مرتکب نشده است و بنابراين، ما خواستار آزادی فوری سريع ايشان هستيم.»
وی همچنين اشاره می کند که اين کمپين برنامه های ديگری برای آزادی آقای رئيس دانا در دست اجرا دارد:« کوشش می کنيم که در گفت و گو با سنديکاها و اتحاديه های کارگری در اروپا، توجه آنان را به اين موضوع جلب کنيم تا از دولت و سيستم قضايی جمهوری اسلامی ايران، خواستار آزادی آقای رئيس دانا شوند.»
آقای کاظمی نيا نسبت به نتيجه اينگونه اقدامات ابراز خوش بينی می کند.
پيش از انتشار اين نامه و بيانيه نيز کانون مدافعان حقوق کارگر که آقای رئيس دانا، يکی از اعضای آن به شمار می رود، در بيانيه ای نوشت که دستگيری اين اقتصاددان چند ساعت پس از آن صورت گرفت که او اعلام کرد که اجرای هدفمند سازی يارانه ها، به معنای « فشردن گلوی کارگران و زحمتکشان و حمله همه جانبه به سفره خالی آنان است.»
کانون مدافعان حقوق کارگر با اشاره به اينکه بازداشت آقای رئيس دانا به منزله تلاش برای ايجاد فضای قبرستانی و اجحاف بر مردم است، خواستار آزادی بی قيد وشرط و فوری او شد و افزود: رئيس دانا هيچ جرمی جز بيان خواسته های کارگران و زحمتکشان مرتکب نشده است.
کانون نويسندگان ايران نيز در بيانيه ای نوشت: در کشوری که بهتازگی نماينده اش در کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد ايران آزادترين کشور جهان است، اقتصاددانی را ظاهراً به اتهام اظهارنظر درباره «طرح تعديل اقتصادی و حذف يارانهها» بازداشت میکنند.
کانون نويسندگان ايران با اشاره به بازداشت های صورت گرفته در ايران و زندانی کردن فعالان مدنی، بر لزوم رعايت آزادی بيان برای تمامی شهروندان ايرانی تاکيد کرد و خواستار آزادی بی قيد و شرط فريبرز رييسدانا و همه زندانيان سياسی و عقيدتی شد.
خواهر حبیب الله لطیفی: برادرم تروریست نیست مردم باور نکنند
خبرگزاری هرانا - حبیبالله لطیفی دانشجوی رشته صنابع دانشگاه ایلام در تاریخ یکم آبان ماه ۱۳۸۶ بازداشت و پس از تحمل بیش از سه ماه انفرادی و شکنجه جسمی از سوی شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به ریاست قاضی حسن بابایی به اتهام محاربه و افساد فی الارض به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام این زندانی از سوی دادگاه تجدید نظر استان عینا تائید شد و روز گذشته به وکیل این زندانی اعلام شده است که روز یکشنبه 5 دی ماه حکم این زندانی اجرا خواهد شد.
در همین راستا گزارشگر هرانا با خواهر این زندانی گفتگویی را انجام داده است که به شرح زیر است:
روز گذشته در رسانه های حقوق بشری اعلام شد که حکم اعدام آقای حبیب الله لطیفی روز یکشنبه اجرا خواهد شد آیا شما از این موضوع اطلاع دارید؟
بله این خبر صحت داره حکم ایشان به اجرایی احکام رفته است دیروز حکم ایشان به وکیل وی آقای صالح نیکبخت ابلاغ شده است و روز یکشنبه 5 دی ماه این حکم اجرا خواهد شد.
آیا شما یا وکیل پرونده اقدامی برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام ایشان انجام دادند؟
امروز که تعطیل است فعلا هم نمیشه کاری کرد، آقای نیکبخت هم به ما گفتند به عنوان یک وکیل در این مرحله فقط میشه درخواست عفو کرد.
آیا برادرتون از ابلاغ حکم به وکیل اطلاع دارند؟
نه متاسفانه ما هنوز نتونستیم به حبیب اطلاع بدیم از طرفی پدر و مادرم هم از این موضوع آگاه نیستند و تنها من و وکیلش از این موضوع اطلاع داریم.
خانم لطیفی نحوه بازداشت برادرتون به چه شکل بوده است؟
حبیب را یکم آبان 1386 بازداشت کردند سه ماه در سلول انفرادی اداره اطلاعات سنندج تحت شکنجه های وحشتناکی قرار گرفته بود و تحت همین شکنجه ها ازش اقرار گرفتند که هیچ کدومش واقعی نیست و همه گفته های خودش را چند ماه بعد در دادگاه تکذیب کرد و گفت که تحت شکنجه ازش اعتراف گرفتند ولی دادگاه قبول نکرد.
محاکمه ایشان چه زمانی و به چه شکلی برگذار شد؟
دادگاه بدوی ایشان خیلی دیر و در تاریخ 25 بهمن ماه سال 87 برگذار شد و به اتهام محاربه و افساد فی الارض محاکمه و به اعدام محکوم شدند در این دادگاه تنها وکیل ایشون حضور داشت و شخص حبیب و ما از برگذاری دادگاه بی اطلاع بودیم.
دادگاه تجدید نظر ایشان هم که اصلا شبیه دادگاه تائید نظر بود و اصلا نه متهم و نه وکیل و نه ما از برگذاری آن اطلاع پیدا کردیم و یک دفعه اعلام کردند که دادگاه تجدید نظر استان هم حکم را تائید کرده است
دیوان عالی کشور هم که چند سالی هست دخالتی در احکام صادره در استان های غربی کشور از جمله کردستان دخالتی نمیکنه و حکمی که از سوی دادگاه تجدید نظر تائید بشه مستقیم به اجرای احکام ارسال می شود.
در صحبت های قبلی به شکنجه ها اشاره کردید آیا از جزئیات این شکنجه ها با خبر هستید؟
حبیب برای اینکه ما ناراحت نشویم جزئیات شکنجه ها را به ما نگفت ولی تنها چیزی که ما می دانیم این هست که حبیب را انقدر با باتوم کتک زدن که کلیه هاش خونریزی کرده بود و به بیمارستان تامین اجتماعی سنندج منتقل شد و یکی از آشنایان دیده بودش در زندان، در اثر همین شکنجه ها حبیب چهار هفته سینه خیز راه میرفت و اصلا نمی توانست از جای خودش حرکت کند.
وضعیت جسمی کنونی ایشان چطور هست؟
وضعیت جسمیش نسبت به سالهای قبل بد نیست الان ولی مشکلات گوارشی دارند و دندان هاشون عفونت کرده و ما تقاضا کردیم این ها رو درمان کنن ولی هیچ جوابی و رسیدگی انجام نشده تا حالا
آیا ملاقات حضوری با ایشون دارید و اجازه تماس دارند با منزل؟
هشت ماه هست که ملاقات حضوری نداریم، ملاقات کابینی هم در هفته یکبار و 15 دقیقه است، تماس تلفنی ایشون هم هر سه روز یکبار هم به مدت 15 دقیقه است که در روزهای تعطیل تماس نمیشه گرفت.
با توجه به اینکه حکم ایشان به اجرای احکام زندان رفته است چه در خواستی از مجامع حقوق بشری دارید؟
ما درخواست داریم که هر کسی می تونه برای حبیب کاری بکنه دریغ نکنه، اون ارزشش را داره که بهش کمک بشه از مجامع حقوق بشری می خواهیم به حرف های که در رسانه های دولتی گفته میشه توجه نکنند، حبیب یک تروریست نیست، اون دانشجوی رشته صنایع دانشگاه ایلام بوده و به خاطر همین بازداشت هم از ادامه تحصیل محروم شده است.
اینجا در رسانه های دولتی از حبیب به عنوان یک تروریست یاد میشه تا به این شکل از حمایت های بین المللی برای نجات جانش جلوگیری بشه من از مردم می خوام که این حرف ها را باور نکنند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار دادید
حبیب الله لطیفی روز یک شنبه اعدام میشود
خبرگزاری هرانا - حبیب الله لطیفی دانشجوی کرد که به اتهام محاربه محکوم به اعدام شده است روز یکشنبه در زندان مرکزی سنندج توسط شعبه اجرای احکام دادسرای سنندج اعدام خواهد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)، این زندانی که هم اکنون در زندان مرکزی سنندج نگهداری میشود متهم است در چند فقره بمب گذاری و عملیات مسلحانه در شهرهای کردستان نقش داشته است.
این در حالی است که نامبرده علاوه بر اینکه کلیه اتهامات را در دادگاه تکذیب کرده است بلکه اعلام داشته در زمان بمب گذاری در محل دیگری بوده است. بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)، این زندانی که هم اکنون در زندان مرکزی سنندج نگهداری میشود متهم است در چند فقره بمب گذاری و عملیات مسلحانه در شهرهای کردستان نقش داشته است.
استناد دستگاه قضایی و امنیتی به فیلمهای منتصب به این بمب گذاریها بوده است که در گوشی همراه این زندانی مشاهده شده است.
مقامات قضایی مهاباد بازداشت چهارتن به اتهام 'تروریست' را تایید کردند
خبرگزاری هرانا - مقامات قضایی ایران چهار نفر (عضو یک خانواده) را به اتهام برنامه ریزی برای بمب گذاری در شهر مهاباد بازداشت کردهاند.
روز پنجشنبه، ۲ دیماه (۲۳ دسامبر)، خبرگزاری دولتی ایران - ایرنا - با انتشار بخشهایی از مصاحبه با صمد حضرتی، دادستان عمومی و انقلاب شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی، تایید کرد که «چهار تروریست عضو یک خانواده» به اتهام برنامه ریزی برای بمب گذاری در این شهر بازداشت شدهاند.
آقای حضرتی گفته است که سه تن از اعضای این خانواده در شهر مهاباد و نفر چهارم هنگام «فرار از مهاباد به سوی بوکان» توسط ماموران امنیتی دستگیر شدند.
دادستان مهاباد افزوده است که ماموران امنیتی، عضو چهارم خانواده را پس از یک درگیری مسلحانه و تیراندازی متقابل و هنگامی که این فرد زخمی شده بود، دستگیر کردند.
براساس این گزارش، از این شخص چهار قبضه سلاح از نوع کلاشنیکوف به دست آمده است.
به گفته این مقام قضایی، «تروریستها» در صدد بودند در دهه اول ماه محرم به بمب گذاری در شهر مهاباد مبادرت کنند.
ایام عزاداری دهه اول ماه محرم با برگزاری مراسم عاشورا در روز ۲۵ آذر (۱۶ دسامبر) پایان یافت و مشخص نیست که این چهار نفر در چه تاریخی به اتهام توطئه برای بمب گذاری در این ایام بازداشت شدهاند.
سایت خبرگزاری ایرنا به زبان انگلیسی در گزارش مربوط به مصاحبه با دادستان مهاباد نوشته است که «چهار تروریست حین انجام عملیات و در حالی که در صدد بمب گذاری در مراکز پر جمعیت شهر مهاباد بودند» بازداشت و تحویل مقامات قضایی شدند.
براساس این گزارش، آقای حضرتی وعده داده است که بعدا، جزئیات بیشتری را در مورد بازداشت شدگان در اختیار افکار عمومی قرار دهد.
خبر بازداشت چهار نفر به اتهام تلاش برای بمب گذاری در مهاباد ده روز پس از وقوع دو انفجار انتحاری در مراسم عزاداری تاسوعا در شهر چابهار، استان سیستان و بلوچستان، انتشار مییابد.
صحنه انفجار در مهاباد - روز ارتش
بمب گذاری در جریان رژه نظامی روز ارتش در مهاباد چندین کشته و زخمی برجای گذاشت
در بمب گذاری چابهار، که گروه موسوم به جنبش مقاومت مردمی ایران - جندالله - مسئولیت آن را برعهده گرفت، بیش از سی نفر کشته و دهها تن دیگر زخمی شدند.
جندالله هدف خود را تلاش برای احقاق حق ساکنان سنی مذهب استان سیستان و بلوچستان، در جنوب شرق ایران، اعلام کرده اما شماری از کشورهای جهان، از جمله ایالات متحده، آن را یک سازمان تروریستی میدانند.
کوتاه مدتی پس از واقعه انفجار در چابهار، مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی از دستگیری نه نفر به عنوان عوامل این عملیات انتحاری خبر دادند و گفتهاند که این افراد به زودی محاکمه و مجازات میشوند.
شهر مهاباد، در شمال غرب ایران، از جمله شهرهای عمدتا کرد نشین این کشور است که اکثر ساکنان آن از مسلمانان سنی مذهب هستند.
این شهر پیش از این هم شاهد عملیات خشونت آمیز بوده و از جمله، انفجار در جریان رژه سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق در روز ۳۱ شهریورماه (۲۲ دسامبر) سال جاری بیش از ده کشته و تعدادی زخمی برجای گذاشت.
هیچ سازمانی مسئولیت این بمب گذاری را برعهده نگرفت و گروه پژاک، که هدف خود را مبارزه برای استقرار دموکراسی در ایران و کسب خودگردانی برای کردستان اعلام کرده و به عملیات مسلحانه در داخل خاک ایران هم مبادرت ورزیده، هرگونه ارتباطی با این بمب گذاری را تکذیب کرد.
مدتی پس از انفجار در مهاباد، مقامات امنیتی کردستان گفتند که سی نفر از عاملان این بمب گذاری به دست نیروهای دولتی کشته شدهاند.
روز پنجشنبه، ۲ دیماه (۲۳ دسامبر)، خبرگزاری دولتی ایران - ایرنا - با انتشار بخشهایی از مصاحبه با صمد حضرتی، دادستان عمومی و انقلاب شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی، تایید کرد که «چهار تروریست عضو یک خانواده» به اتهام برنامه ریزی برای بمب گذاری در این شهر بازداشت شدهاند.
آقای حضرتی گفته است که سه تن از اعضای این خانواده در شهر مهاباد و نفر چهارم هنگام «فرار از مهاباد به سوی بوکان» توسط ماموران امنیتی دستگیر شدند.
دادستان مهاباد افزوده است که ماموران امنیتی، عضو چهارم خانواده را پس از یک درگیری مسلحانه و تیراندازی متقابل و هنگامی که این فرد زخمی شده بود، دستگیر کردند.
براساس این گزارش، از این شخص چهار قبضه سلاح از نوع کلاشنیکوف به دست آمده است.
به گفته این مقام قضایی، «تروریستها» در صدد بودند در دهه اول ماه محرم به بمب گذاری در شهر مهاباد مبادرت کنند.
ایام عزاداری دهه اول ماه محرم با برگزاری مراسم عاشورا در روز ۲۵ آذر (۱۶ دسامبر) پایان یافت و مشخص نیست که این چهار نفر در چه تاریخی به اتهام توطئه برای بمب گذاری در این ایام بازداشت شدهاند.
سایت خبرگزاری ایرنا به زبان انگلیسی در گزارش مربوط به مصاحبه با دادستان مهاباد نوشته است که «چهار تروریست حین انجام عملیات و در حالی که در صدد بمب گذاری در مراکز پر جمعیت شهر مهاباد بودند» بازداشت و تحویل مقامات قضایی شدند.
براساس این گزارش، آقای حضرتی وعده داده است که بعدا، جزئیات بیشتری را در مورد بازداشت شدگان در اختیار افکار عمومی قرار دهد.
خبر بازداشت چهار نفر به اتهام تلاش برای بمب گذاری در مهاباد ده روز پس از وقوع دو انفجار انتحاری در مراسم عزاداری تاسوعا در شهر چابهار، استان سیستان و بلوچستان، انتشار مییابد.
صحنه انفجار در مهاباد - روز ارتش
بمب گذاری در جریان رژه نظامی روز ارتش در مهاباد چندین کشته و زخمی برجای گذاشت
در بمب گذاری چابهار، که گروه موسوم به جنبش مقاومت مردمی ایران - جندالله - مسئولیت آن را برعهده گرفت، بیش از سی نفر کشته و دهها تن دیگر زخمی شدند.
جندالله هدف خود را تلاش برای احقاق حق ساکنان سنی مذهب استان سیستان و بلوچستان، در جنوب شرق ایران، اعلام کرده اما شماری از کشورهای جهان، از جمله ایالات متحده، آن را یک سازمان تروریستی میدانند.
کوتاه مدتی پس از واقعه انفجار در چابهار، مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی از دستگیری نه نفر به عنوان عوامل این عملیات انتحاری خبر دادند و گفتهاند که این افراد به زودی محاکمه و مجازات میشوند.
شهر مهاباد، در شمال غرب ایران، از جمله شهرهای عمدتا کرد نشین این کشور است که اکثر ساکنان آن از مسلمانان سنی مذهب هستند.
این شهر پیش از این هم شاهد عملیات خشونت آمیز بوده و از جمله، انفجار در جریان رژه سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق در روز ۳۱ شهریورماه (۲۲ دسامبر) سال جاری بیش از ده کشته و تعدادی زخمی برجای گذاشت.
هیچ سازمانی مسئولیت این بمب گذاری را برعهده نگرفت و گروه پژاک، که هدف خود را مبارزه برای استقرار دموکراسی در ایران و کسب خودگردانی برای کردستان اعلام کرده و به عملیات مسلحانه در داخل خاک ایران هم مبادرت ورزیده، هرگونه ارتباطی با این بمب گذاری را تکذیب کرد.
مدتی پس از انفجار در مهاباد، مقامات امنیتی کردستان گفتند که سی نفر از عاملان این بمب گذاری به دست نیروهای دولتی کشته شدهاند.
رنجنامه وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری
رنجنامه وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) که مطالب و نوشتهای خود را در وبلاگ شخصیاش به نام «گزارش به خاک ایران» جهت انتشار در اختیار «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار گرفته است. متن رنجنامه به قرار زیر میباشد:
در تاریخ ۲۱ شهریور ۸۹ ماموران اطلاعات کرج با حمله به منزل شخصیام پس از بازداشت من هر آنچه از وسایلم نیاز داشته توقیف کردند از جمله کیس کامپیوتر، رسیور، سند خانه، اسناد و دفترچههای مالی و بانکی، تمامی نوشتهها و دست نویسها، که تعدادی کتاب، البومهای عکس خانوادگی، سی دیها، فیلم، فلاش، کیف پول شخصی و غیره. ماموران اطلاعات من را به بند ۸ اطلاعات زندان رجایی شهر که معروف به بند سپاه منتقل کردند.
در تاریخ ۲۱ شهریور ۸۹ ماموران اطلاعات کرج با حمله به منزل شخصیام پس از بازداشت من هر آنچه از وسایلم نیاز داشته توقیف کردند از جمله کیس کامپیوتر، رسیور، سند خانه، اسناد و دفترچههای مالی و بانکی، تمامی نوشتهها و دست نویسها، که تعدادی کتاب، البومهای عکس خانوادگی، سی دیها، فیلم، فلاش، کیف پول شخصی و غیره. ماموران اطلاعات من را به بند ۸ اطلاعات زندان رجایی شهر که معروف به بند سپاه منتقل کردند.
در رابطه با تهدید و فشارهای سخت و بیامان تمامی وبلاگها و ایمیلهای من را گرفتند و روز بعد در سلول انفرادی بر اثر فشارهای تحمل ناپذیر با بریدن رگهای دست خود اقدام به خودکشی نمودم که موفق نشدم من را به بیمارستان زندان جهت درمان منتقل کردند.
در روز نخست بازجوییها که با فشار شدید شروع شد چند ده صفحه بازجویی گرفتند. روز سه شنبه ۳ شهریور بازجویان پس از ضرب وشتم بسیار از من خواستند تا وصیت نامهام را بنویسم سپس با بردن من بر چهار پایه اعدام نمایشی را اجرا کردند.
از روز نخست بازداشت تاکنون از بازجو و شکنجه گر و بازپرس و غیره جملگی من را به اعدام تهدید کردند و هر یک که دهان بازکردند به جای زبان طناب دار نمایان شده است.
اکنون من در حسینیه سالن ۲ اندرزگاه ۱ معروف به آخر دنیا محبوس هستم و از کمترینین امکانات یک زندانی نیز برخوردار نیستم، ممنوع ملاقات، ممنوع تلفن و حق تماس با وکیل را ندارم در میان مجرمین خطرناک متهمین به قتل، جنایت محبوسم و هیچگونه امنیت جانی ندارم
از سنگ کلیه، دیسک کمر دردها... بیماری سینوزیت در رنج هستم حداکثر درمان بهداری زندان که ارائۀ یکی دو عدد قرص مسکن محدود است که بدون اطلاع من و بستگانم من را به بازپرسی دادگاه میبرند. از دست بند و پابند استفاده میکنند حقوق یک متهم سیاسی و عقیدتی و زندانی سیاسی را رعایت نمیکنند در دادگاه نیز اجازۀ حضور وکیل، هیئت منصفه، نمایندگان رسانهها داده نمیشود و قاضی در واقع همان شاکی است.
سیامک مهر نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران
محمدرضا پورشجره سابق
آذر ۸۹
زندان رجایی شهر
محمدرضا پورشجره سابق
آذر ۸۹
زندان رجایی شهر
گفتوگوی کلمه با پدر شهید میثم عبادی
قاضی پرونده میگوید میترسد پرونده را به سرانجام برساند
کلمه: میثم عبادی از نخستین شهدای جنبش سبز به حساب میآید. میثم ۱۶ ساله در روز ۲۴ خرداد ماه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. او کارگر یک کارگاه خیاطی بود و روزهایش را در این کارگاه سپری میکرد تا کمک خرج خانواده و به خصوص پدرش باشد که دیگر نمیتوانست کار کند. میثم که به قول خانوادهاش اصلا اهل سیاست نبود، روز ۲۴ خرداد تصمیم گرفت از شهرک کیانشهر، جایی در جنوب شرقی شهر تهران، به میدان ولی عصر برود و ببیند در شهر چه خبر است و محمود احمدی نژاد در سخنرانی آن روزش چه خواهد گفت. خانواده میثم به او توصیه کردند که در روزهایی که شهر آنقدر شلوغ است، از خانه خارج نشود. اما میثم این گفتهی آنها را نپذیرفت و به همراه دو نفر از دوستانش از خانه خارج شد. میدان ولی عصر بسته بود و کسی به میثم و دوستانش اجازه نداد در سخنرانی رییس دولت دهم شرکت کنند. تا سرانجام او در چهارراه پارکوی با اصابت گلولهی یک بسیجی از پای درآمد. در چهارراه پارکوی، مامور لباسشخصی دختری را بر زمین می کشید و او را کتک میزد. میثم به این صحنه اعتراض کرد و پاسخش تنها گلوله بود. ساعت ده و نیم شب همان روز، زنگ تلفن خانهی آقای عبادی به صدا درآمد؛ تماسی که خبر از گلوله خوردن پسری جوان در منطقهی پارکوی می داد. میثم از ناحیهی شکم تیر خورده بود و در بیمارستانی در چهارراه قلهک بستری شده بود. در همانجا بود که میثم برای همیشه چشم بر جهان فرو بست. خانواده وقتی بر بالینش حاضر شدند که هنوز تنش گرم بود. او رفته بود و برای همیشه در اوج جوانی جهان را ترک گفته بود.
خبرنگار کلمه دربارهی آخرین وضعیت پروندهی میثم و شکایت خانوادهاش از قاتل یا قاتلان او، با پدر این شهید جنبش سبز به گفتوگو نشسته است:
آقای عبادی، شکایتتان از قاتل یا قاتلان میثم به کجا رسید؟ میخواهم از آخرین پیگیریهایتان باخبر شوم.
به تازگی شکایتنامهای را خطاب به دادستان تهران تنظیم کردهام و این شکایتنامه هم به دادگاه جنایی ارجاع شده است. الان هم شکایت در شعبهی یک دادگاه جنایی ثبت شده است. اسم قاضی پرونده هم آقای شاملو است. اما این ثبت شکایت فایده ای ندارد. من میخواهم رییس قوه قضاییه را ببینم و از او بپرسم چرا پسر بیگناهم را کشتهاند؟
چرا شکایت به مراجع قانونی فایدهای ندارد؟ وقتی برای پیگیری پرونده میروید، به شما چه میگویند؟
وقتی میروم و میپرسم «قاتل پسرم را پیدا کردید یا نه؟» رو به من میگویند: «میخواست از خانه بیرون نرود!ی حتی میگویند: «کیانشهر کجا و خیابان ولی عصر کجا؟ چرا پسرت از خیابان کیانشهر رفته بود خیابان ولی عصر!» من خیلی از شنیدن این جملات ناراحت میشوم. حتی بارها گریه کردم. میدانید وقتی این حرفها را میشنوم، آنقدر حالم گرفته میشود که اصلا نمیتوانم حرفی بزنم و اصلا از آمدنم برای پیگیری پشیمان میشوم. یک بار که برای پیگیری به دفتر ریاستجمهوری رفتم، کارمندی در آنجا گفت: «پسرت اغتشاشگر بوده، چرا پسر من را نکشتند؟» یعنی آن روزها که نصف جمعیت تهران بیرون بودند و برای اعتراض هم رفته بودند، باید همه را می کشتند؟ یعنی پسر من حق نداشته به خیابان ولی عصر برود؟
برای پیگیری دیگر به کجاها سر زدید؟
به هر کجا که فکرش را بکنید. دفتر رهبری، دفتر ریاست جمهوری، دادستانی و دادگاه جنایی و … اما هیچ جا جواب درستی به من ندادند.
ضارب را هنوز پیدا نکردهاند؟
هر بار چیزی میگویند. دفعهی آخر که برای پیگیری رفتم، گفتند: «ما نمیدانیم قاتل کیست، شما بگویید که کیست تا ما دستگیرش کنیم.»
البته همان اوایل یک بسیجی را دستگیر کردند و گفتند «قاتل پسرت است»، اما بعد او را آزاد کردند. قاضی خودش رو به من گفت: «من نمیتوانم این بسیجیها را دستگیر کنم و با اینکه پروندهی شما سه سال باز میماند، من نمیتوانم کاری کنم.» او با زبان خودش به من گفت که نمیتواند بسیجیها را بازداشت کند. گفت که خانواده دارم و نمیتوانم. یعنی قاضی هم از یک بچهی ۱۵ ساله حساب میبرد. حالا نمیدانم باید برای پیگیری چه کنم.
آقای عبادی خواستهی اصلی شما از مسئولان قضایی چیست؟
من فقط میخواهم قاتل فرزندم را معرفی و محاکمه کنند. باید به من بگویند فرزند من چرا کشته شد و گناهش چیست. یعنی هر کس گفت «رای من کو» باید کشته شود؟ البته پسر من حق رای هم نداشت و رای نداده بود، اما همراه با بقیهی مردم و به خاطر رای آنها این شعار را فریاد میزد. یعنی اگر کسی این شعار را میگفت، باید کشته میشد؟ میخواهم بدانم به چه گناهی پسر ۱۶ ساله را در روز روشن در خیابان کشتهاند.
تا حالا کسی از مراجع قانونی یا دولتی به شما سر زده است؟
بله، یک بار از شورای شهر و یک بار هم از هلال احمر آمدند. یک بار هم از بنیاد شهید آمدند و یک کارت برایم آوردند، یک کارت به جای پسرم. آخر این کارت به چه کارم میآید؟ پسر من فقط چند ساعتی از خانه بیرون رفته بود؛ باید جنازهاش را شب به من تحویل میدادند؟
میثم دقیقا چگونه کشته شد؟
دوستانش بعدا برای ما ماجرا را گفتند که وقتی میثم و دو دوستش را به میدان ولی عصر راه نمیدهند، آنها سوار اتوبوس میشوند و در چهارراه پارکوی پیاده میشوند؛ جایی که زد و خوردهایی بین معترضان به نتایج انتخابات و نیروهای بسیج و لباس شخصی در جریان بوده است. در آن محدوده ظاهرا یک بسیجی دختری را به شدت با باتوم کتک زده و بعد هم روی زمین میکشیده است. میثم که این صحنه را میبیند، به شدت عصبانی میشود و اعتراض میکند و جواب اعتراضش هم گلولهای بود که به شکمش اصابت میکند. میثم رو به آن شخص گفته بود: «چرا با دختر مردم اینطور میکنی؟ مگر خودت ناموس نداری؟» که بعد از آن صدایش برای همیشه خاموش میشود. خب، او همیشه به این مسایل حساس بود.
آقای عبادی، به پیگیریهایتان ادامه میدهید؟
بله، با همهی برخوردهای بدی که با من میشود، تا پیدا شدن قاتل پسرم پیگیریهایم را ادامه میدهم. ولی این رسمش نیست که با یک پدر داغدار اینطور رفتار کنند و هر بار او را با گریه به خانه بفرستند. مگر پسرم چه گناهی داشته؟ حتی اگر اعتراض کرده که جوابش گلوله نیست.
حرف آخرتان؟
از مسئولان می خواهم قاتل فرزندم را پیدا کنند. در جنگ همهی ما رفتیم و برای دفاع از خاکمان جنگیدیم و حتی کشته هم دادیم. اما نمیفهمم بچهی من و امثال او چرا کشته شدند مگر چه میخواستند؟ چند بار هم از قول من خبرگزاریهای دولتی مطالبی را دربارهی آقای موسوی و کروبی منتشر کردند که همه دروغ بودند. من از آنها شکایت کردم و شکایتم را پیگیری هم کردم، اما در نهایت گفتند کسی که این مطالب را نوشته، انتقالی گرفته و رفته است. اما همینجا دوباره میگویم که آن حرفها دروغ محض بوده است.
نامهای برای حضرات آیات وحید خراسانی، شبیری زنجانی، صانعی، جوادی آملی، موسوی اردبیلی، بیات زنجانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، امینی و خرازی
رنجنامهی همسر نوریزاد و همسر تاجزاده به محضر مراجع معظم تقلید
فاطمه ملکی همسر محمد نوری زاد و فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاج زاده، در نامهای به چند تن از مراجع تقلید و علمای قم، شرح ماوقع روز عاشورا و برخوردهای صورت گرفته با خانواده زندانیان را برای ایشان شرح دادند.
به گزارش کلمه، در این نامه که برای حضرات آیات وحید خراسانی، شبیری زنجانی، صانعی، جوادی آملی، موسوی اردبیلی، بیات زنجانی، مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی، امینی، خرازی و همچنین مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم ارسال شده، تاکید شده که: ما برای افشای عمله جورکه بی شرمانه روز عاشورا را برای حمله به خانواده مظلوم زندانیانی که در انفرادی و قرنطینه نگاه داشته شده و روزه دار و عطشان، مرگ را بر زندگی ننگین مرجح داشته اند، مناسب می دانند، ترس و واهمه را کنار گذاشته حضور مبارکتان عرضه می داریم که این جان ناقابل در برابر خون هایی که روز عاشورا برای احیای دین محمد(ص) ریخته شد ارجمندی ندارد که به فکر حفظ آن باشیم. بنابراین نه تهدید و ارعاب و نه آزار و هرگونه آسیب محتمل بر ما و خانواده مان موجب عقب نشینی از راه حق نخواهد بود.
همسر نوریزاد و همسر تاجزاده همچنین در نامه خود به مراجع، تصریح کردهاند: آن چه به عنوان فتنه و فساد مخالفان و منتقدان دولت مستقر توسط مأموران حکومت به طور مستمر عرضه می شود دروغ و فریبی است که خداوند ما را مأمور افشای آن نموده و به سوی شما بزرگواران رهنمون کرده بود. در صحت گفتار ما همین بس که آقایان نه حرمت ماه های حرام را دارند و نه حرمت هیچ یک از محرمات الهی را.
آنها همچنین تاکید کردهاند که: “تهدید و ارعاب و آزار و هرگونه آسیب محتمل بر ما و خانواده مان موجب عقب نشینی از راه حق نخواهد بود.” متن کامل این نامه را به نقل از سایت نوریزاد بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
انا لله و انا الیه راجعون
محضر مبارک حضرت آیة الله العظمی وحید خراسانی ، شبیری زنجانی ، صانعی ، جوادی آملی ، موسوی اردبیلی ، بیات زنجانی ، مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی
و حضرات آیات امینی ، خرازی
و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
و حضرات آیات امینی ، خرازی
و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
السلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین(ع)
والسلام علی عبادالله الصالحین و رحمة الله و برکاته
والسلام علی عبادالله الصالحین و رحمة الله و برکاته
به استحضار می رساند شرفیاب شدن ما به محضر مبارک و تصدیع مان همان گونه که در شب تاسوعای حسینی عرض شد نه فقط از باب اطلاع رسانی وضعیت همسران ارجمند ما و ظلمی بود که بر آنان و دیگر زندانیان سیاسی مظلوم می رود بلکه دلیل دیگرش آشنایی حضرتعالی با خانواده های ما و دریافت این واقعیت بود که آن چه به عنوان فتنه و فساد مخالفان و منتقدان دولت مستقر توسط مأموران حکومت به طور مستمر عرضه می شود دروغ و فریبی است که خداوند ما را مأمور افشای آن نموده و به سوی شما بزرگواران رهنمون کرده بود. در صحت گفتار ما همین بس که آقایان نه حرمت ماه های حرام را دارند و نه حرمت هیچ یک از محرمات الهی را. حمله و هجوم وحشیانه به مساجد و بیوت علما و مراسم مذهبی و جلسات قرآن و دعا و روضه خوانی ها و بستن دارالزهراها و حسینیه ها و محدود کردن عزاداران حسینی به اراده و خواست دولت و کرسی نشینان قدرت برای ایشان کافی نبوده و درست روز عاشورا که ما پس از غسل شهادت به یاد شهادت مظلومانه مولا و مقتدایمان حسین(ع) و پس از عزاداری ها و اقامه نماز ظهر وقتی برسینه و سرکوبان از یاد فاجعه آتش زدن خیمه ها در کربلا وبه اسارت گرفتن فرزندان پیامبر(ص)، برای استعلام از وضعیت عزیزانمان که وخامت حالشان را شنیده بودیم، به مقابل زندان اوین رفتیم و با آرامش به خواندن زیارت عاشورا مشغول شدیم، به ناگاه مرتکبان منکر و حرام دستان نامحرمشان را به روی ما و فرزندان و خانواده نوری زاد بلند کردند و با وحشی گری همه ما را از زن و مرد و جوان به داخل ماشین نیروی انتظامی انداخته به اداره منکرات منتقل کردند!
حضرت آیة الله
ما نه مصداق آن زن یهودی زمان امیرمؤمنان(ع) و مولای عارفان بودیم که بیرون آوردن خلخال از پایمان فریاد امام عادل را برآورد و نه یک شهروند عادی که بر او ستم رود و دادخواهی کند بلکه ما به دلیل ستم مضاعفی که هر روز به اسلام بر ما می رود به شما علمای دین و یاوران مسلمین پناه آوردیم و زورمداران کینه خود را از این عمل صواب ما با هجوم وحشیانه در عصر عاشورا و بازداشت و بی حرمتی و اسائه ادب بر سرمان خالی کردند غافل از آن که ما نهی از منکر را با افشای ستم نزد شما بزرگواران و امت مسلمان و آزادگان عالم در روز عاشورا و همه ایام الله انجام خواهیم داد. و اجازه نخواهیم داد در سکوتی خفقان آور و در پشت پرده های ضخیم فریب و در استتار کامل امنیتی بر ما که برخی از سلاله ساداتیم و بقیه از محبان رسول الله و آلش صلوات الله علیهم اجمعین، بیش از این جفا شود. ما زینب وار بر رسالت خود می مانیم و اجر خویش از خدایمان می طلبیم. ما برای افشای عمله جور که بی شرمانه روز عاشورا را برای حمله به خانواده مظلوم زندانیانی که در انفرادی و قرنطینه نگاه داشته شده و روزه دار و عطشان، مرگ را بر زندگی ننگین مرجح داشته اند، مناسب می دانند، ترس و واهمه را کنار گذاشته حضور مبارکتان عرضه می داریم که این جان ناقابل در برابر خون هایی که روز عاشورا برای احیای دین محمد(ص) ریخته شد ارجمندی ندارد که به فکر حفظ آن باشیم. بنابراین نه تهدید و ارعاب و نه آزار و هرگونه آسیب محتمل بر ما و خانواده مان موجب عقب نشینی از راه حق نخواهد بود و خرسندیم که بزرگوارانی چون شما شاهد عادل همه مظالمی خواهند بود که بر سر ما رفته و می رود. لازم به ذکر است علاوه بر آسیب روحی شدید بازداشت شدگان، یکی از نویسندگان این مرقومه(همسر آقای نوری زاد) به دلیل هجوم وحشیانه نیروهای امنیتی و انتظامی از ماشین پرت شده و دچار شوک عصبی و لطمات شدید شده چهار شب است که در بخش سی سی یوی یکی از بیمارستان های تهران بستری است.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
فخرالسادات محتشمی پور (همسر سید مصطفی تاجزاده)
فاطمه ملکی (همسر محمد نوری زاد)
فاطمه ملکی (همسر محمد نوری زاد)
شایان ذکر است که هم اکنون هیچ اطلاعی از وضعیت سلامت جسمانی آزاده ی دربند محمد نوری زاد بعد از یک اعتصاب غذای خشک سخت ، در دست نیست و همسر آقای نوری زاد نیز از سی سی یو مرخص شده اند.
چرا دولت به هشدارهای کارشناسی بی توجهی میکند؟
دومین عقبنشینی دولت از هدفمندی: اعطای ۱۵۰ میلیون لیتر گازوئیل ارزان به مرغداران
کلمه – گروه اقتصادی: پس از عقبنشینی دولت در مقابل اعتراضات کامیونداران نسبت به افزایش سوخت و اعلام اعطای ۸۰ میلیارد تومان کمک بلاعوض به آنها، اعتراض مرغداران نیز با عقبنشینی دولت روبهرو شد و سیاست “شل کردن سر کیسه” به عقیده کارشناسان، بدترین کار ممکن است، برای فرو نشاندن اعتراض مرغداران و کنترل قیمت مرغ به کار گرفته شد.
به گزارش کلمه، حسین مدرس خیابانی، قائم مقام معاونت بازرگانی داخلی وزارت بازرگانی، امروز در گفتوگو با مهر اعلام کرد: برای تنظیم بازار مرغ بعد از اجرای قانون هدفمندکردن یارانه ها، کارگروه کنترل بازار مصوب کرده است تا مرغداران مابه التفاوت قیمت جدید گازوئیل (۱۵۰ تومان) و قیمت قدیم آن یعنی ۱۶۵ ریال را به صورت اقساط بازپرداخت کنند.
به گفته این مقام دولتی، بر این اساس، ۱۵۰ میلیون لیتر گازوئیل به قیمت ۱۶۵ ریال در اختیار وزیر جهادکشاورزی قرار گرفته است تا با صلاحدید وی، به مرغداریها تعلق گیرد. همچنین کارگروه کنترل بازار تصمیم گرفت تا یک میلیون تن گندم دامی به عنوان دان مرغ با قیمت هر کیلوگرم ۱۷۰ تومان در اختیار وزارت جهاد کشاورزی قرار گیرد تا واحدهای مرغداری که نیازمند استفاده از آن هستند، متنفع شوند!
دولت در حالی مرغداران و کامیونداران را از عطایای ویژهی خود منتفع میکند که معلوم نیست در صورت ادامهی اعتراضات در دیگر حوزههای و از سوی بقیهی اصناف، امکان چنین حاتمبخشیهایی وجود داشته باشد؛ و نیز مشخص در صورت تداوم هزینهکرد منابع برای کنترل اعتراضات، تعهدات دیگر دولت از محل درآمدهای ناشی از حذف یارانهها چگونه تامین خواهد شد.
دو روز پیش، کلمه در گزارشی با اشاره به خبر کمک بلاعوض ۸۰۰ میلیارد ریالی دولت به کامیونداران و وعده کمک بلاعوض ۱۱۵ میلیون تومانی به هر اتوبوس و ۸ میلیون تومانی به هر مینی بوس تحت عنوان نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی کشور، هشدار داده بود که اینگونه بیانضباطیهای مالی در اولین روزهای اجرای هدفمندی، غیرعاقلانهترین کاری است که دولت میتواند انجام دهد.
دیروز هم دکتر محسن رنانی، در یادداشتی ضمن تاکید بر توقف موقت انتقادات خود از طرح هدفمندی، به دولت هشدار داده بود که: “به محض دیدن برخی فشارها و واکنش ها دست به عقب نشینی نزند. طبیعی است که یک جراحی به این بزرگی با واکنش ها، اعتراضها و حتی اعتصابهایی همراه باشد. اگر دولت در یک حوزه عقب نشینی کند به همه حوزه ها پیام داده است که اگر مقاومت کنید من عقب نشینی می کنم.”
حال دو نمونهی مواجههی دولت با کامیونداران و مرغداران را باید نمونههایی هشداردهنده ارزیابی کرد؛ چرا که ادامهی این روند، معنایی جز شکست زودهنگان طرح هدفمندی، و نتیجهای جز وارد شدن فشار مضاعف به مردم بدون هیچ نتیجه و فایده نخواهد داشت.
بهتر نبود حکم اعدام جعفر پناهی را صادر می کردند؟
حسین زمان
بهتر نبود حکم اعدام جعفر پناهی را صادر می کردند؟ مگر این حکم فرقی با اعدام دارد؟ شش سال زندان و بیست سال حرف نزدن، فیلم نساختن، فیلم نامه ننوشتن و بعنوان یک هنرمند شناخته شده بین المللی در کشور محبوس شدن و ممنوع الخروج بودن آیا معنای دیگری جز اعدام برای یک هنرمند مانند جعفر پناهی دارد؟ مگر پناهی چه کرده است که باید به اشد مجازات برسد؟
ضمن ابراز انزجار از حکم صادر شده برای هنرمند با ارزش کشور جناب آقای پناهی، بایستی به دیگر دوستان هنرمند به ویژه در عرصه فیلم و سینما عرض کنم سکوت و بی تفاوتی در برابر چنین ظلمی به معنای پذیرش هر نوع بی عدالتی در حق هنرمندان این مرز و بوم می باشد.
امروز سکوت جامعه هنری در مقابل این هنرکشی و هنر ستیزی بعنوان یک ننگ در تاریخ هنر این کشور ثبت خواهد شد. مطمئن باشید اگر امروز از جعفر پناهی دفاع نشود فردا و فرداهای دیگر بجای هنرنمایی بایستی مانند عروسک های خیمه شب بازی منتظر بمانیم تا نخ های دست و پایمان را بکشند و به حرکتمان در آورند.
برخورد با جعفر پناهی، برخورد با هنر متعهد و مسئول است. امروز بی بهره گان از هنر و کسانی که سینما آتش می زدند به فیلم سازی مشغول اند و از همه نوع حمایت برخوردارند و جعفر پناهی بایستی در گوشه زندان بنشیند.
پیام حکم زندان جعفر پناهی به دیگر هنرمندان این است: هنری که در اختیار حکومت نباشد، هنری که برای حکومت به نمایش در نیاید و هنری که تحت فرمان نباشد، محکوم به نابودی و اعدام است. در چنین شرایطی بهتر نیست جامه هنر از تن به در کنیم و ننگ و ذلت و خواری را برای خود نخریم؟
بهتر نبود حکم اعدام جعفر پناهی را صادر می کردند؟ مگر این حکم فرقی با اعدام دارد؟ شش سال زندان و بیست سال حرف نزدن، فیلم نساختن، فیلم نامه ننوشتن و بعنوان یک هنرمند شناخته شده بین المللی در کشور محبوس شدن و ممنوع الخروج بودن آیا معنای دیگری جز اعدام برای یک هنرمند مانند جعفر پناهی دارد؟ مگر پناهی چه کرده است که باید به اشد مجازات برسد؟
ضمن ابراز انزجار از حکم صادر شده برای هنرمند با ارزش کشور جناب آقای پناهی، بایستی به دیگر دوستان هنرمند به ویژه در عرصه فیلم و سینما عرض کنم سکوت و بی تفاوتی در برابر چنین ظلمی به معنای پذیرش هر نوع بی عدالتی در حق هنرمندان این مرز و بوم می باشد.
امروز سکوت جامعه هنری در مقابل این هنرکشی و هنر ستیزی بعنوان یک ننگ در تاریخ هنر این کشور ثبت خواهد شد. مطمئن باشید اگر امروز از جعفر پناهی دفاع نشود فردا و فرداهای دیگر بجای هنرنمایی بایستی مانند عروسک های خیمه شب بازی منتظر بمانیم تا نخ های دست و پایمان را بکشند و به حرکتمان در آورند.
برخورد با جعفر پناهی، برخورد با هنر متعهد و مسئول است. امروز بی بهره گان از هنر و کسانی که سینما آتش می زدند به فیلم سازی مشغول اند و از همه نوع حمایت برخوردارند و جعفر پناهی بایستی در گوشه زندان بنشیند.
پیام حکم زندان جعفر پناهی به دیگر هنرمندان این است: هنری که در اختیار حکومت نباشد، هنری که برای حکومت به نمایش در نیاید و هنری که تحت فرمان نباشد، محکوم به نابودی و اعدام است. در چنین شرایطی بهتر نیست جامه هنر از تن به در کنیم و ننگ و ذلت و خواری را برای خود نخریم؟
منبع: وبلاگ نویسنده
فرزند سردار شهیدنظری: در عجبم چگونه تحمل خون ریختن در روز عاشورا برایتان دشوار نیست!
فرزند شهید حجت نظری در نامه ای خطاب به حسین قدیانی نوشته است که « نگرانم از سرنوشت میراث پدرم که بهای آن را با خون خود داد. نگران و آشفته از اوضاع مردمی هستم که قرار بود دیگر دوران خوشی را تجربه کنند و کمکم، اثری از ظلم و بیداد در زندگی خویش نبینند. قرار نبود مردم ما اینگونه روزمرگی کنند. این هرگز خواست شهدای آسمانی ما نبوده و نیست.»
به گزارش سخام نیوز، متن نامه فرزند شهید حجت نظری به این شرح است:
بسم رب الشهداء و الصدیقین
برادر عزیزم، جناب آقای حسین قدیانی
چند روز پیش، توفیق شد نامهای از شما به ریاست محترم قوه قضائیه و پس از آن، شکوِهنامه شما به جهت فیلتر شدن وبلاگ قطعه۲۶ را بخوانم. موارد متعددی در نوشتارتان میبینم که جا دارد برادرانه، تذکراتی عرض کنم اما، قبل از پرداختن به اصل موضوع، بد نیست خویشتن را مختصر حضورتان معرفی کنم. بنده، فرزند سردار شهید حجت نظری هستم. یکی از فرماندهان گیلان که پس از ۷۴ماه حضور موثر در جبهه، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. ایشان در کارنامه خود، حضور در حلقه اولیه تشکیل سپاه قدس گیلان، تاسیس گردان حضرت ابوالفضل(ع) لشکر۱۶ قدس گیلان و تاسیس اولین پایگاه مقاومت شهرستان فومن را به یادگار نهادند. بنده البته هیچگاه این سایه پر ثمر را بر سرم حس نکردم، زیرا ۱۹روز پس از شهادت آن بزرگوار، پای به این دنیای فانی نهادم. پدرم پس از شهادت برادر کوچک خود بشیر، دیگر تاب ماندن در این دنیای کوچک را نداشت. این بود که مرا بشیر نام نهادند و به یادبود پدر، حجت خطاب میکنند. گمان نمیکنم بیش از این نیاز به معرفی باشد.
دوست محترم
من در اعلام این مواضع تنها نیستم. هزاران نفر دیگر از اعضای این خانواده هستند که مثل شما فکر نمیکنند. یادگاران شهدای دفاع مقدس، شهدای دوران خفقان ستم شاهی، شهدای ترور، شهدای جهادی، شهدای سپاه پاسداران و بسیج و بسیاری بازماندگان این دوران هستند که همچون شما نمیاندیشند! اگر نیاز بود، نام آنها را نیز برایتان بازخواهم گفت. آنهایی هم که مثل شما فکر میکنند، اینگونه هتاکانه و غیر محترمانه سخن نمیگویند! اگر باور ندارید، هر زمان که اراده کنید، بنده حاضرم همراه با شما، به ۱۰۰ها خانواده شهید و ایثارگر سری بزنیم و پای حرفشان بنشینیم. هم به جای آوردن صله ارحام است و در انجام این وظیفه، مسولین را یاری میکنیم و هم کمی از دیدگاهشان آگاهی خواهیم یافت. حتی تردید ندارم اگر پدر بزرگوارتان امروز از چشم ظاهر ما غایب نبود، هم ایشان به سختی در مقابل این ادبیات سخیف شما موضع میگرفتند.
حاصل خون پدر شما و من، بهوجود آمدن نظام جمهوری اسلامیست که متاسفانه، عدهای همواره در تلاش بودهاند تا ماحصل آن را مصادره به مطلوب کنند! عدهای که شک نکنید یا سهمی در این باروری نداشته و یا نسبت به پدران ما نقش بسیار بسیار کمتری برعهده داشتهاند. در این میان اما، امام(ره) و یارانش، جایگاهی غیر قابل انکار و غیر قابل حذف از تاریخ تحولات انقلاب اسلامی داشته و دارند. حضرت آیتاللهمنتظری، آیتاللهصانعی، آیتاللهطالقانی، آیتاللههاشمیرفسنجانی، آیتاللهموسویاردبیلی، حجتالاسلام مهدیکروبی، حجتالاسلام سیدمحمدخاتمی، جناب مهندس میرحسینموسوی و دهها یار صدیق امام(ره) راحل را نمیتوان یک شبه و با حربههایی که سر در پشت پرده کودتا دارد، از دایره نظام خارج کرد. البته از روزهای پیشبینی نشده بترسید. این حقیر به برادر عزیزم پیشنهاد میکنم هیزم در آتشی نریزد که شعلهور شدنش دامان همه نظام را بگیرد.
حسین عزیز
شاید تاکنون به عواقب و بازخورد سخنان و ادبیات خود نیاندیشیدهاید اما، تردید نکنید، با این اوضاع که شما و البته مهمتر از شما، پشت پرده شما در پیش گرفتهاید، با حذف تکتک نزدیکان امام(ره) کمکم نوبت به سایرین نیز خواهد رسید. هیچ فکر کردهاید اگر همه اینها، که آنها میخواهند و شما بیان میکنید را حذف شوند، دیگر چه کسی باقی خواهد ماند؟! شما عملن همه گروهها را محذوف میخواهید و نظام را در سیطره عدهای خاص میپسندید که از قضا، خیلیشان بعد از انقلاب انقلابی شدند و کوچکترهاشان بعد از جنگ، رزمنده شدند! اینکه چه راهی در زندگی شخصی پیش بگیرید، به هیچکس مگر خودتان مربوط نیست اما، پدر معظمتان را هزینه زیاده خواهیهای عدهای عوام فریب نکنید.
شما در جریده «وطن امروز» نیز قلم میزنید که سیاق و فروش خود را در فحاشی و بستن اتهامات بلاسند میبیند. خود نیک میدانید که اینچنین گفتار و رفتار، نه اسلامیست، نه اخلاقیست و نه انسانی. البته به واسطه این خوش فحشیها و نگارش یک مکتوب، ظاهرن از سوی جناب آقایاحمدینژاد نیز مورد تقدیر قرار گرفتهاید۱. بالاخره هر خدمتی، مزدی دارد که ظاهرش را ما اینگونه دیدیم و از باطنش البته بیخبریم! با شیوهای که شما و پشت پرده شما در پیش گرفتهاید، سنگ روی سنگ بند نمیشود. نمیدانم چرا از تاریخ عبرت نمیگیرید.
همه هراس من از آن است که ما که امروز با افتخار فریاد میزنیم فرزند شهید هستیم، روزی به واسطه اعمال چون شمایی، نتوانیم به راحتی پاسخگوی افکار عمومی ملت عزیز ایران باشیم. کاری نکنید که روزی از ابراز موقعیت خود در مقابل ملت شرمگین باشید و احیانن پدر بزرگوارتان را از مخاطبین خود مخفی کنید! هیچ میدانید وقتی با عنوان فرزند شهید مینویسید، سوای مسولیت شرعی که به دنبال اعمالتان شما را رها نمیکند، مسولیتی نیز در قبال خانواده شهدا و ایثارگران متوجه شماست. جامعه، کلام شما را، کلام این خانواده فهیم و سرافراز میپندارد که البته ادبیات شما با ادبیات شهدا و خانوادههایشان تفاوتی شگرف دارد. پس مراقب کلام و الفاظ خود باشید.
حسین جان
در نامه شما به آیتاللهلاریجانی۲ که فکر میکنم تعمدن ایشان را دمادم «آملی» خطاب کردهاید(امیدوارم تصورم صحیح نباشد)، نوشتهاید در مقابل «رکن یمانی» «که زادگاه امام عدالت پیشگان که شهید شدت عدل خویش شد» نشستهاید. دوست داشتم معنای عدالت را از نگاه خود ذکر میکردید تا شاید میشد فهمید بنیان بیعدالتی را چه گروه و تفکری در این کشور بنا نهاد! آنوقت میشد پی برد چه کسانی امروز داعیهدار آن تفکرند و کدام جریان به این بدعتها دامن میزند. اگر تعبیر خود از عدالت را عنوان میکردید، شاید بسیاری از ابهامات احتمالی در سطور پسین به وجود نمیآمد.
اتفاقن من هم این نامه را از خانه خدا برای شما نگارش میکنم. کعبه و خانه خدای من، قلب من است که آشفته از دردها و بیمهریهاست. نگرانم از سرنوشت میراث پدرم که بهای آن را با خون خود داد. نگران و آشفته از اوضاع مردمی هستم که قرار بود دیگر دوران خوشی را تجربه کنند و کمکم، اثری از ظلم و بیداد در زندگی خویش نبینند. قرار نبود مردم ما اینگونه روزمرگی کنند. این هرگز خواست شهدای آسمانی ما نبوده و نیست. گاهی برخی افراد، عرصه را آنقدر بر ملت تنگ میکنند که بندگان خدا به ناچار چیزی شبیه این ابیات را جاری میکنند “امیدوار بوَد آدمی به خیر کسان- مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان”! و متاسفم که شما نیز از آنگونه افراد هستید! شما ابتدای نامه خود را با عنوان «اگر اجازه دهید با احترام اما بی سلام» آغاز کردهاید اما در ادامه معنای واقعی «احترام» را از یاد بردهاید.
فکر میکنید پدر شما و من، برای چه جنگیدند و برای چه کشته شدند؟ آیا برای کاشت نهالی بود که فقط نامی از اسلامیت و جمهوریت به دوش بکشد؟ آیا برای شما، از میان تمام آرمانهای پدر شهید والامقامت، وجودی در حد یک نام کفایت میکند؟ برای چون منی هرگز چنین نیست. کجای اسلام گفته اراده و نظر یک نفر، به اراده و نظر یک ملت ارجح است؟ آن علی(ع) که شما از مقابل زادگاهش نامه نوشتید، علیرغم تمام عصمت و مشروعیتی که داشت، رای مردم را پذیرفت و خانه نشست. وای به حال یک غیر معصوم که خود را شیعه علی(ع) میخواند و عکس علی(ع) عمل میکند! حال به نظر شما، اگر کسی چنین کند، اسلامی عمل کرده؟ خیر! حتی اگر شهرت به اسلام نیز داشته باشد، عمل اسلامی نیست.
در جایی از این نامه، شما میرحسین موسوی را «رذل و خبیث» خواندهاید و همسرش را «لایق جایزه سکس و فلسفه» دانستهاید. واقعن فکر میکنید این خطابهها اسلامیست؟ موسوی، همان کسیست که توانست با درایت و تعامل با نیروهای متخصص، تا حد قابل ملاحظهای با بحران ناشی از جنگ تحمیلی که کشور را تهدید میکرد، مقابله کند. همان کسی که امام(ره) بیشتر از خیلیها به او اعتماد داشت و در اختلاف، رای به نفع وی صادر نمود. شاید یکی از علل هزینههایی که امروز میپردازد، کینهای چندین ساله باشد. پر واضح است هیچ منظر متعادل و حقیقت بین، این رفتار و گفتار را اسلامی نمیداند و بیشک، پدر بزرگوارتان نیز با این ادبیات همسویی و موافقت ندارد.
در جایی دیگر، شما خواستهای از آیتاللهلاریجانی داشتهاید که برایم قابل باور نبود این خواسته، از جانب کسی باشد که خود را روزنامهنگار میداند! شما از رئیس قوه قضائیه میخواهید «عدهای را مامور کند تا لااقل اجازه ندهند خواص بیبصیرت با رهبری عکس بگیرند»؟! نمیدانم تحصیلات شما در چه مقطع و چه رشتهایست اما مشخصن شما از وظایف قوا، حداقل قوه قضائیه بیاطلاعید. یا شاید اطلاع دارید و قصد شما تخریب جایگاه یکی از ارکان نظام است. واقعن تصور کردهاید قوه قضائیه به این اندازه بیمقدار است که آن همه وظایف خطیر را کنار گذاشته و مامور برای ممانعت از عکس گرفتن بگمارد؟! از فردا میتوانید از قوه قضائیه خیلی چیزهای دیگر هم بخواهید، مثلن . . . بگذریم!
در ادامه شما توهینی نثار سید محمد خاتمی کردهاید، رئیس پیشین جمهوری اسلامی ایران! یادتان که نرفته؟ از نظر شما، سکوت و کمرنگ بودن آقایخاتمی در واکنش به انتخابات مهندسی شده سال۸۸ وانمود کردن به پشیمانی است! و فرمودهاید «این اداها از نفاق این ملعون است نه از پشیمانی او»! به نظر نمیرسد ایشان مرتکب عملی ناشایست شده که نیاز به پشیمانی داشته باشد اما، در خصوص فحش شما باید عرض کنم اطلاق واژه«ملعون» اهانت به شخص سیدمحمدخاتمی محسوب نمیشود! این، توهین به ۲۱میلیون رای دهنده در انتخابات ریاست جمهوری بود که اگر عذر از خاتمی نخواهید، اشتغال ذمه شما در دِین این مردم همچنان پابرجاست. البته جا دارد تاکید کنم ایشان رابطه نسبی با رسولالله دارد! رابطه سببی هم ندارد که به این راحتی از نسبت ایشان چشم بپوشید! حتمن میدانید منظورم به کجاست؟ خانواده شهید همت را که از یاد نبردهاید؟!
برادر عزیزم
در این نامه به آیتاللهلاریجانی، شما بارها و بارها تقاضای اعدام آزادمردانی را داشتهاید که برای احقاق حقوق مردم، از آرامش و آسایش خود گذر کردند و فحاشیها و هتاکیهای امثال شما را به جان خریدند. البته طبیعتن وجود اینگونه افراد، به منافع برخی لطمات جدی وارد میکند اما، تعجب من از اینهمه علاقه شما به خون ریزیست! شما عملن همه افراد و گروههای همراه و همگام با انقلاب و امام(ره) را از صف انقلابیون خارج نموده و در ذهن خود اعدام کردید. میشود از خوارج را فراموش کرده و آن دسته از همراهان امام(ره) که امروز نیز هستند و شما و پشت پرده شما تاییدشان میکنید را نام ببرید؟ نام ببرید تا نخست ببینیم دایره نظام برای شما در چند نفر خلاصه میشود و سپس واضح شود شعاع این دایره چه کسانی، با چه سابقهای را شامل میشود! اینطور که هی حذف میکنید و باز حذف میکنید، بترسید از روزی که جامعه یا پشت پرده شما، همه یاران امام(ره) را محذوف بخواهند! آن روز، شاید شما هم بشوید یکی مثل امیرفرشاد ابراهیمی و یا شاید سعید امامی! آیا پند نمیگیرید؟ راستی، تندرویهای مسعوددهنمکی را که از یاد نبردهاید؟ حتی دهنمکی هم امروز فهمیده که جامعه، این نوع گفتار را بر نمیتابد و ظاهر کلامش را متحول کرده است.
حسین جان
شما که تاب سوت و کف زدن در روز عاشورا را ندارید، در عجبم چگونه تحمل خون ریختن در روز عاشورا برایتان دشوار نیست! واقعن فکر میکنید قبح کف و سوت، از قبح قتل در ماه حرام، خصوصن در این روز عزیز، بیشتر است؟ قتل مردمی که فقط میخواستند حقوق شرعی و قانونی خود را فریاد بزنند، آن هم با سکوت! قبحی فراتر از قتل در یک نزاع و یا هرگونه قتل عمدی دارد. کمی اندیشه کنید.
شما که تاب فیلتر شدن وبلاگتان را ندارید و از یک تلفن، که از فحوای کلام شما دوستانه بودن آن برداشت میشود، به این اندازه برافروخته میشوید و آزادی خود را مخدوش میبینید، بد نیست دقایقی خود را جای جوانانی بگذارید که یکی ۷سال، یکی ۱۰سال و دیگری ۱۵سال از بهترین سالهای عمرشان را لاجرم در زندان میگذرانند! شما ظاهرن به دوستان خود و در باطن به ضابطین پیغام دادید باید نام پدر بزرگوارتان را کامل بنویسند، باید بنویسند «شهید اکبر قدیانی». برخی از فرزندان شهدایی که مثل شما فکر نمیکنند، وقتی به مهندسی انتخابات اعتراض کردند، بدون این همه نرمی و نازکی که در مواجهه با شما وجود داشت، بازداشت شدند و در حکم جلب هیچ کدام هم ننوشتند «فرزند شهید فلانی»! چرا آن موقع صدای شما درنیامد؟ نکند خون شما رنگی دگر دارد به نسبت سایرین؟
چرا آن هنگام که به یاران راستین امام(ره) توهین و بی حرمتی شد سکوت کردید؟ یادتان رفته شبهایی که به منزل مهدی کروبی حمله شد و شما و هم سنگرانتان، با لبخند رضایت از کنارش گذشتید؟ اهانتها به میرحسینموسوی را از یاد بردهاید؟ خانه نشینی آیات عظام، منتظری و صانعی را چطور؟ سکوت در برابر ظلم ظالم نکنید که دامنگیر خودتان نیز خواهد شد و آن هنگام، شاید کسی برای فریاد رنج رفته بر شما باقی نمانده باشد از ظلم این ظالمان!
و کلام پایانی برادر
هرگز به سه کس نیافکند چشم خدا
آن مرد که کار اوست بیداد و جفا
آن کس که به بیدادگران داد مدد
وان کس که به بیدادگری داد رضا
راستی، دنبال تنوین نگرد؛ استفاده از نون به جای تنوین، به جهت نزدیکی به نوع نگارش اصیل فارسی است.
ارادتمند شما و آرزومند بهروزی برای ایران و همه ملت شریف ایران زمین
حجت نظری، فرزند سردار شهید حجت نظری
نامه به دادستان تهران درباره وضعیت زهرا حاتمی، معلم زندانی
جمعی از فرهنگیان استان تهران با ارسال نامهای برای جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، از ادامه بازداشت زهرا حاتمی انتقاد کردند و با شرح سوابق و خدمات همکارشان، خواستار آزادی وی شدند.
به گزارش کلمه، همکاران زهرا حاتمی در این نامه تاکید کرده اند که او در مدت حدود یک ماه بازداشت خود، هیچ تماسی با خانواده اش نداشته و شش فرزندش که در اضطراب و نگرانی به سر می برند. متن این نامه را به نقل از نوروز بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
دادستان محترم عمومی و انقلاب
با سلام
امروز نزدیک یک ماه است که مادری نمونه و آموزگاری زحمتکش، سرکار خانم زهرا حاتمی مادر شش فرزند با هجوم مأموران امنیتی به منزل ایشان، دستگیر و به زندان اوین منتقل شده است و تا امروز تماسی با خانواده نداشته است.
زهرا حاتمی از آموزگاران آزاده و فداکاری است که اکثر اوقات خود را در راه خدمت به محرومان و مستضعفان جامعه صرف کرده است. سرکشی و کمک به خانواده شهدای جنگ تحمیلی و پیگیری مسائل رفاهی و آموزشی آنان که در مواردی حتی شهدای جنگ افغانستان را که در ایران زندگی می کردند، دربرمی گرفت. رسیدگی به دانش آموزان طرح پراکنده شاهد و خدمت به خانواده های شهدا در دوران کاری در منطقه آموزش و پرورش، سرپرستی پروژه های تحقیقاتی و پژوهشی و ارتباط بین دانش آموزان و مستعد و مراکز علمی و دانشگاهی گوشه ای از فعالیت های خالصانه ایشان است.
جای بسی تأسف است که در نظام جمهوری اسلامی تنها به علت ارتباط و هم دردی با خانواده های آسیب دیده پس از انتخابات ۸۸ چنین رفتاری با فرهنگی دلسوز و زحمتکشی چون خانم حاتمی انجام می شود.
آقای دادستان ما همکاران فرهنگی او تقاضای رسیدگی فوری به پرونده ایشان را داریم و با توجه به این که حدود یک ماه از دستگیری غیرقانونی او می گذرد، امیدواریم در اسرع وقت امکان گفتگوی تلفنی و دیدار با شش فرزندش که در اضطراب و نگرانی به سر می برند، فراهم شود.
به گزارش کلمه، همکاران زهرا حاتمی در این نامه تاکید کرده اند که او در مدت حدود یک ماه بازداشت خود، هیچ تماسی با خانواده اش نداشته و شش فرزندش که در اضطراب و نگرانی به سر می برند. متن این نامه را به نقل از نوروز بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
دادستان محترم عمومی و انقلاب
با سلام
امروز نزدیک یک ماه است که مادری نمونه و آموزگاری زحمتکش، سرکار خانم زهرا حاتمی مادر شش فرزند با هجوم مأموران امنیتی به منزل ایشان، دستگیر و به زندان اوین منتقل شده است و تا امروز تماسی با خانواده نداشته است.
زهرا حاتمی از آموزگاران آزاده و فداکاری است که اکثر اوقات خود را در راه خدمت به محرومان و مستضعفان جامعه صرف کرده است. سرکشی و کمک به خانواده شهدای جنگ تحمیلی و پیگیری مسائل رفاهی و آموزشی آنان که در مواردی حتی شهدای جنگ افغانستان را که در ایران زندگی می کردند، دربرمی گرفت. رسیدگی به دانش آموزان طرح پراکنده شاهد و خدمت به خانواده های شهدا در دوران کاری در منطقه آموزش و پرورش، سرپرستی پروژه های تحقیقاتی و پژوهشی و ارتباط بین دانش آموزان و مستعد و مراکز علمی و دانشگاهی گوشه ای از فعالیت های خالصانه ایشان است.
جای بسی تأسف است که در نظام جمهوری اسلامی تنها به علت ارتباط و هم دردی با خانواده های آسیب دیده پس از انتخابات ۸۸ چنین رفتاری با فرهنگی دلسوز و زحمتکشی چون خانم حاتمی انجام می شود.
آقای دادستان ما همکاران فرهنگی او تقاضای رسیدگی فوری به پرونده ایشان را داریم و با توجه به این که حدود یک ماه از دستگیری غیرقانونی او می گذرد، امیدواریم در اسرع وقت امکان گفتگوی تلفنی و دیدار با شش فرزندش که در اضطراب و نگرانی به سر می برند، فراهم شود.
با تشکر
جمعی از فرهنگیان استان تهران
۲/۱۰/۱۳۸۹
جمعی از فرهنگیان استان تهران
۲/۱۰/۱۳۸۹
خشک کردن دریای خزر برای احداث جاده!
استاندار گیلان با بیان اینکه جاده آستارا به رشت و رشت به چابکسر نمیتواند به میزان کافی سریع السیر باشد، ادامه داد: ساخت این جاده (آستارا – چابکسر) از داخل دریا انجام میشود و برای آن ۱۵۰ مترمکعب از آب دریا را خشک میکنیم و همه کاربریهای لازم را در آن تعریف خواهیم کرد.
به گزارش ایسنا، “مهندس روحالله قهرمانی چابک” در مراسم روز راهدار با اشاره به ساخت جاده دو طبقه بین میدان شهید قلیپور و باستانی شعار اظهار کرد: تا چند سال آینده امکانات خدمات رفاهی و بین راهی در گیلان چشمگیر میشود.
وی در خصوص تصادفات رانندگی در راهها گفت: مرگ در جادهها و مسیرها ضایعه غیرقابل تحملی است که باید به صفر برسد و برای ایمن سازی راهها و تکریم مسافران و سرمایه گذاران از همه امکانات استفاده میکنیم.
استاندار گیلان با اشاره به اینکه با برخورداری از افراد متخصص و به کارگیری همه امکانات لازم راههای گیلان در بارش سنگین برف در سال ۸۶ کمترین مشکل را داشتند، افزود: هماکنون نیز راههای استان کاملاً مجهز هستند و در صورت مواجه با هر بارش سنگین برف هیچ مشکلی نداریم.
قهرمانی چابک با اشاره به احداث پلهای برقی در رشت گفت: البته در حال حاضر مردم استفاده چندانی از این پلها نمیکنند که فرهنگسازی در اینباره الزامیست.
وی همچنین از سرمایهگذاری عمومی خارجی و داخلی برای ساخت جاده آستارا – چابکسر دعوت کرد و گفت: ساخت این راه از داخل دریا است و هزینهای برای دولت ندارد.
استاندار گیلان با بیان اینکه نهضت راهسازی در دولت نهم و دهم خارق العاده بود، گفت: در گیلان نیز توسعه راههای استان چشمگیر بوده است و در حال حاضر راه انزلی – آستارا یکی از راههای ملی و استانی مهم است که با اختصاص بیشتر اعتبار به آن همت به ساخت آن نیز بیشتر میشود.
قهرمانی چابک با اشاره به وجود نیروی انسانی ماهر و فداکار فراوان در استان گیلان و با تاکید بر ضرورت تجهیز کامل به لحاظ تجهیزات برای ایمنسازی راهها، گفت: برای رسیدن به این امر نباید فقط متکی به دولت بود بلکه باید به سراغ بخش خصوصی رفت و جذب بحش خصوصی هم مستلزم فراهم آوری زیرساختهای لازم است.
وی با اشاره به پیشرفت خوب راه آهن آستارا – رشت طی شش ماه اخیر یادآور شد: با به بهرهبرداری رسیدن این راه آهن همه کامیونها، کمپرسیها و حتی وانت نیسانها از سطح جاده جمع میشوند چون این راه آهن ظرفیت زیادی برای حمل بار دارد و جادهها فقط برای سواریها و مسافران اختصاص مییابد و بدین ترتیب با جادهای امن و زیبا شاهد توسعه گیلان بیش از پیش هستیم.
لیسانس دو ساله شود تا جوانان زودتر به سمت ازدواج بروند
جرس: رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها درباره تحقیقات میدانی در زمینه اوقات فراغت دانشجویان و هدر رفتن این اوقات اظهار عقیده کرد: مطالعات میدانی که ما انجام دادهایم نشان می دهد که بیش از 70 درصد دانشجویان از وقت خود درست استفاده نمی کنند.
به گزارش مهر، محمد محمدیان در حاشیه شصت و پنجمین اجلاس روسای دانشگاههای علوم پزشکی در جمع خبرنگاران افزود: از زمانی که نظام آموزشی دانشگاهها را به شکل نظام واحدی تنظیم کرده اند، این گونه ترتیب یافته است که هر دانشجویی حداکثر 20 واحد را انتخاب می کند که این میزان واحد حداکثر یک پنجم وقت دانشجو را نمی گیرد. البته برخی از دانشجویان کارهای تحقیقاتی انجام می دهند اما بیشتر دانشجویان وقتشان مدیریت نمی شود و از بین می رود.
وی گفت: اگر قبول داریم که عمر دانشجویان جزء گران قیمت ترین و ارزشمندترین سرمایه های جوانی است می توان نظام آموزشی را به گونه دیگری تعریف کرد که به جای چهار سال دوره کارشناسی در دو سال به اتمام برسد.
محمدیان ابراز عقیده کرد: این موضوع برای جوانان نیز مفید است که می تواند کار چهار سال را در دو سال به انجام برساند و زودتر به سمت شغل و ازدواج برود تا بسیاری از مشکلات فعلی حل شود.
جرس:
جمشید انصاری، نمایند مجلس شورای اسلامی و عضو فراکسیون اقلیت در مراسمی که به مناسبت بزرگداشت روز دانشجو در تالار شهید حامدی دانشکده دامپزشکی برگزار شد، طی یک سخنرانی اظهار داشت که در واقع مجلس هیچ اقدامی برای پیگیری پرونده حمله به کوی دانشگاه انجام نداده است.
به گزارش دانشجونیوز، این مراسم به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده دامپزشکی و در تاریخ 13 آذرماه برگزار شد که گزارش آن در ادامه می آید.
پیش از این بخشهایی از این گزارش در سایت آفتاب منتشر شد و اکنون متن کامل آن انتشار مییابد.
مهندس انصاری در ابتدای سخنان خود به مقایسه جنبش دانشجویی دهه50 با دهه اخیر و تبیین وضعیت گروه های دانشجوئی به ویژه انجمن های اسلامی دانشجویان در حرکت های اعتراضی جامعه پرداخت.وی با نقد شیوه برخورد دولت فعلی با اعتراضات دانشجویی، این نحوه برخورد را در تشدید خشونت موثر دانست و گفت: در دوره اصلاحات نیز ما با اعتراضات دانشجوئی مواجه بودیم ولی با دور اندیشی و تدبیر بهتری این اعتراضات را مدیریت میکردیم. زمانی که بنده در دوران اصلاحات استاندار آذربایجان غربی بودم و دکتر صادقی رئیس دانشگاه ارومیه بودند به نحوی اعتراضات دانشجویی را مدیریت می کردیم که کمترین هزینه را برای دانشجو و دانشگاه به همراه داشته باشد.
وی ادامه داد: کشور در حال حاضر با سه بحران اساسی مواجه است، اول بحران اقتصادی: درحال حاضر کشور با بحران اقتصادی جدی رو به رو است. نرخ بیکاری در پایان تابستان از 15 درصد فراتر رفته است که رقم بسیار بالایی است. نرخ تورم در دو ماه گذشته روند افزایشی داشته و نرخ رشد اقتصادی کشور در سال گذشته به کمتر از 2 درصد رسیده است. نظام بانکی توان پاسخگوئی به نیاز واحدهای تولیدی را نداشته و شرایط رکود بر اقتصاد کشور حاکم است و این مساله هر روز واحدهای تولیدی بیشتری را با بحران مواجه می کند. در این شرایط دولت به جای چاره اندیشی، وضعیت کشورهای دیگر دنیا مثل آمریکا یا انگلیس را زیر ذره بین قرار می دهد وبر این باور است که با بیان مشکلات اقتصادی دیگر کشورها می تواند مشکلات کشور را توجیه کند در حالی که بهتر است به حل مشکلات کشور بپردازد.
انصاری تاکید کرد: دوم بحران در روابط بین الملل: با توجه به دیپلماسی ماجراجویانه ای که از سوی دولت دنبال می شود و نیز پیامد های ناشی از سیاست های هسته ای کشور ما با بحران جدی در روایط بین الملل مواجه هستیم و این بحران در تصمیماتی که در مجامع جهانی علیه ما گرفته می شود موثر است. در حالیکه ما میتوانیم برنامه هسته ای خود را که دستیابی به دانش هسته ای و استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است با روشهای بهتر و کم هزینه تری دنبال کنیم و اینگونه نباشد که ایران جزو کشورهایی مثل برمه و کره شمالی قلمداد شود که حقوق بشر شدیدا در آن ها نقض می شود و دیپلماسی ما در سازمانهای بین المللی نتواند حقوق ملت ایران را استیفا کند؟
این نماینده مجلس افزود: سوم بحران کارآمدی: برخلاف آنجه از تریبون های رسمی در مورد کارآئی و توانمندی دولت در مقایسه با دولت های قبل تبلیغ می شود دولت به شدت ناکارآمد است و این ناکارآمدی آثار و پیامدهای خود را در تمام حوزه ها نشان می دهد. امروز اوضاع اقتصادی کشور بسامان نیست، در تامین امنیت عمومی حتی در مرکز کشور مشکلات جدی هست، وضعیت دانشگاه ها و مراکز آموزشی مطلوب نیست و در حوزه های مختلف فرهنگی و اجتماعی آثار ناکارآمدی مشهود است ولی به دلایل سیاسی بر این ناکارآمدی سرپوش نهاده میشود و بحران کتمان می گردد.
وی ادامه داد: در کنار این مسائل، بخشهای قابل توجهی از جامعه در مبانی مشروعیت دولت هم تردید دارند. بنا به آمار رسمی 13 میلیون به دولت فعلی رای نداده اند که رقم بسیار بالایی است. نحوه برخورد بامعترضان به نتیجه انتخابات به نحوی بوده است که موجب اقناع آنها نشده است و این موضوع دولت را ولو نزد بخشی از جامعه با بحران مشروعیت نیز مواجه می کند که هر چند ممکن است گسترده و فراگیر نباشد ولی در حد خود قابل اغماض هم نیست. لذا، باتوجه به بحرانهای ذکرشده که دولت و کشور با آنها مواجه است کشور در شرایط مناسبی قرار ندارد و این مسئله غلاقمندان و دلسوزان نظام را به شدت نگران کرده است.
رئیس کمیته سیاسی و امور بین الملل فراکسیون خط امام مجلس در ادامه جلسه به سوالاتی که از سوی دانشجویان در خصوص شرایط کنونی کشور و حوادث بعد از انتخابات مطرح گردید پاسخ گفت. وی در پاسخ به سوالی پیرامون وضعیت آینده اصلاحات گفت: متاسفانه تحلیلی که بخش هایی از حاکمیت از اصلاح طلبان دارند و شما نمونه آن را در اظهارات فردی بنام سردار مشفق شنیده اید بگونه ای است که از نظر آنها اصلاح طلبان برانداز حکومت و نظام تلقی می شوند و برای همین برنامه حذف اصلاح طلبان از حاکمیت را از اوایل دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی شروع کرده اند و این برنامه را در انتخابات گذشته نیز ادامه دادند و بنظر می رسد تا زمانی که این تحلیل در کشور حاکم است امید به تغییر وضعیت دوراز دسترس باشد.
انصاری در پاسخ به سوالی در ارتباط با اقدامات مجلس در مورد حادثه حمله به کوی دانشگاه گفت: در واقع هیچ اقدامی صورت نگرفته است.در ابتدا یکی از نمایندگان توسط دانشجویان داخل کوی همان شب از حوادث کوی باخبر می شود و به صحنه حادثه می رود. سپس تعداد دیگری از نمایندگان نیز که از همکاران هیات علمی بوده اند در جریان قرار می گیرند و به کوی میروند. وقتی این نمایندگان گزارشی مقدماتی به آقای لاریجانی می دهند ایشان از این همکاران که آقایان ابوترابی و دکتر عباسپور هم به جمع آنان اضافه شده بودند می خواهد که اوضاع را بررسی کنند و گزارشی ارائه نمایند. اما از آنجایی که گروه حقیقت یاب به صورت رسمی تشکیل نشده بود عده ای از نمایندگان اعتراض کردند که این افراد به چه استناد و از کدام جایگاه قانونی مسئله را پیگیری می کنند. در نتیجه نمایندگان یاد شده هم با این که به نتایجی رسیده بودند مسئله را مسکوت گذاشتند و دیگر پیگیری نکردند. در واقع می توان گفت که کمیته ای برای این منظور وجود ندارد و نباید منتظر گزارشی در این مورد از مجلس بود.
وی در پاسخ به سوالی دیگرکه "اگر شما جای دولت بودید چگونه بامعترضان پس ازانتخابات رفتار می کردید" گفت: به علت تفاوت نوع نگرش بنده و سایر اصلاح طلبان در برگزاری انتخابات و نوع نگاه ما به جایگاه و حقوق اساسی مردم یقینا چنین مسائلی رخ نمی داد و بر فرض محال، اگر چنین شرایطی اتفاق می افتاد حتما ما با روشی متفاوت و بصورت اقناعی با آنچه رخ داد برخورد می کردیم.
سید ابراهیم نبوی
همیشه توهم پیروزی و عصبانیت از باخت های متوالی و جسارت جنگ بزرگتر به امید تلافی شکست های بزرگ نیست که باعث می شود قماربازان وقتی در بد نشستن تاس، یا بازی های بد، یا جور نشدن شاه و سرباز، نیمی از ثروت خود را می بازند، به هوای بازگرداندن همه چیز، تصمیم می گیرند همه دارایی شان را به بازی بیاورند؛ گاهی به آن امید که یا همه باخت ها را جبران کنند، گاهی به آن امید که از شر ادامه بازی راحت شوند. من بعید می دانم که اکثر جنگجویان بزرگ، در روزهای دشوار تصمیم گیری سیاست را لحاظ کرده باشند و در نقشه های شان احتمال باخت همه چیز نباشد. شاید هیچ نقشه ای که در آن احتمال شکستی بزرگ نباشد، به پیروزی کامل نمی انجامد.
اما و هزار اما، که بازی امروز رهبری حکومت جمهوری اسلامی بازی باخت- باخت است. اگر پیش برود، کشور با فروپاشی و نابودی جمهوری اسلامی مواجه می شود و اگر عقب بنشیند، قدرت برای همیشه از دست گروه خامنه ای- سپاه- احمدی نژاد خارج شده و به دست سبزها- مردم- گروهی مردمی از تکنوکراتها و نظامیانی که به سعادت ایران علاقمندند، می افتد. اگر رهبرحکومت بخواهد لجاجت خود را همچنان ادامه دهد، تردید ندارم که تمام فرصت های بازسازی ویرانی های این سالها از دست می رود و هر آنچه مردم در سالهای طولانی ساخته اند، به هیچ بدل می شود. اگر ساختار سیاسی کشور با انحصار قدرت توسط رهبری در دوران احمدی نژاد باعث توقف کامل توسعه سیاسی شد، و اگر فرهنگ و هنر کشور با کج اندیشی ها و سانسور و فشار به هنرمندان و روشنفکران در نیمه دوم عصر خاتمی تا امروز توسعه فرهنگی ایران را متوقف کرد و اگر سیاستهای ماجراجویانه و هژمونی طلبی احمدی نژاد- خامنه ای باعث انزوای ایران و بدنامی کشور در عرصه بین المللی شد، اجرای طرح یارانه ملی و حذف یارانه از زندگی دشوار مردم، عملا بن بست اقتصادی را به مجموعه تنگناهای حکومت می افزاید و حکومت را در انبوهی از تنگناها گرفتار می کند. همین تنگناهاست که ایران را به سوی فروپاشی پیش می برد.
نظام ایدئولوژیک در جامعه غیرایدئولوژیک یک ناسازه است؛ شاید به همین دلیل بود که وقتی هاشمی رفسنجانی بعد از جنگ به قدرت رسید، با حذف ایدئولوژی از ساختار حکومت، تلاش کرد که نظام را از موقعیت شکننده جامعه غیرایدئولوژیک و حکومت ایدئولوژیک بیرون بیاورد، و موفق هم شد. او و خاتمی جامعه را از سوی نظام ایدئولوژیک به سوی جامعه مدنی بردند؛ هر چند این واقعه بتمامی صورت نبست و تمام تلاش دولت احمدی نژاد در این سالها همین بود که جامعه ایران را از مختصات جامعه مدنی به سوی نظام ایدئولوژیک بازگرداند. او اقتصاد را از چنبره اقتصاد دولتی- تعاونی بیرون آورد و به سوی گسترش قدرت بخش خصوصی کشاند، این یکی بخش خصوصی را نابود می کند و اقتصاد را کاملا دولتی می کند و می خواهد همه مردم حقوق بگیر دولت بشوند. آن یکی روابط اقتصادی با کشورهای جهان را با روابط سیاسی جدا کرد و سعی کرد دیپلماسی را مبنای مناسبات بین المللی کند، این یکی سعی می کند تمام روابط ایران با جهان را به رابطه ایدئولوژیک تبدیل کند. خاتمی سعی کرد با قدرت دادن به انجمن ها، روشنفکران، مطبوعات خصوصی، سازمان های غیردولتی و ایجاد فضای تولید در بخش فرهنگ، ایران را به سوی جامعه چند صدایی ببرد، و احمدی نژاد تلاش می کند همه هنرمندانی که صدای شان را به سوی ستایش رهبری بلند می کنند تقویت کند و صداهای دیگر را بصورتی نهادینه و بنیادین خفه کند.
در این میان هاشمی رفسنجانی، نقشی بسزا دارد. او یک قدرت واقعی است. وی اگر چه دوبار با رای مردم به عنوان نماینده تهران رئیس مجلس شده، دو بار به عنوان رئیس جمهور با رای مردم انتخاب شده، با رای مردم بارها عضو مجلس خبرگان شده، در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری نهم احمدی نژاد رای اول را به دست آورده است، اما توسط کسانی که در جبهه دیکتاتوری جا می گیرند، به دلیل اطلاعاتی موهوم و تعریف نشده به عنوان میلیاردر شناخته شده و یک نشریه غیرمعتبر او را ملای میلیونر خوانده است، از سوی دیگر دوازده سال است که اکبر گنجی به عنوان روشنفکر حوزه عمومی، در مقاله ای به نام " عالیجناب سرخپوش" چنان نوشت که بسیاری گمان می کردند که او عامل قتلهای زنجیره ای است و دقیقا به همین دلیل هاشمی رفسنجانی بخشی از محبوبیت خود را از دست داد. این روشنفکر حوزه عمومی دوازده سال بعد از اینکه نود درصد مردم ایران گمان می کردند مقصود او از "عالیجناب سرخپوش" هاشمی رفسنجانی است و روزنامه کیهان با این تیتر که " آقای هاشمی! اینها به شما عالیجناب سرخپوش لقب دادند" از وی یاد کرد، در گفتگویی با بی بی سی توضیح داد که منظورش در تمام این دوازده سال از عالیجناب سرخپوش، آیت الله خامنه ای بوده است. این روشنفکر حوزه عمومی هیچ توضیحی نداد که چرا در تمام این دوازده سال که اتهامی به این بزرگی یعنی آمریت قتل روشنفکران توسط مردم به دلیل نوشته این روشنفکر به فردی اشتباه منتسب شده بود، اعلام نکرد که منظور من هاشمی نبود و خامنه ای بود. آیا روشنفکر حوزه عمومی نباید از حداقل احساس مسوولیت درباره نوشته خود برخوردار باشد که وقتی نوشته اش مردم را دچار توهم می کند، حداقل بعد از خروج از کشور که تندترین حرف ها را علیه خامنه ای زده بود، این توهم را روشن کند؟ حالا معلوم است که منظور آقای روشنفکر حوزه عمومی بعد از یک آلزایمر دوازده ساله آیت الله خامنه ای بوده است. بدین ترتیب می توانیم بپذیریم که پس از ده سال فشار سنگین حکومت بر هاشمی رفسنجانی، فاش شدن عدم دخالت او در قتلهای زنجیره ای، نداشتن پرونده مالی و مشکلاتی از این دست، ایستادن در کنار مردم در طول یک دوره حداقل شش ساله، حالا او مهم ترین چهره ای است که می تواند جلوی فروپاشی حکومت را بگیرد.
انقلاب گرانترین عمل سیاسی برای تغییر اجتماعی است؛ هر انقلابی چهار تا پنج سال از کل تولید یک کشور را نابود می کند و بخش وسیعی از نیروی انسانی که ثروت واقعی جامعه است هدر می دهد. فروپاشی اجتماعی با مدل بلغاری، لهستانی، روسی نیز بزرگترین فاجعه اجتماعی است که می تواند یک جامعه را سالها در رذیلانه ترین و ناامن ترین شکل خود نگه دارد. در چنین حالتی وجود یک امکان برای حفظ امنیت اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج و بی قدرتی یک شانس بزرگ است. نفس " بی قدرتی" یعنی بازگرداندن سیاست به عصر حجر و نبودن قدرت در جامعه وضعی بسیار خطرناک است. در انقلاب ایران "کاریزمای خمینی" مانع فروپاشی اجتماعی شد. در بسیاری از کشورهای اروپای شرقی وام های آمریکایی و کمک مالی آنها به دولت روند فروپاشی را کند کرد. شاید اگر اطلاعیه پیوستن ارتش به مردم در سال 57 نبود، انقلاب ایران به جای صد کشته ده هزار کشته می داد و ویرانی نیز صد برابر می شد، اما از یاد نبریم که ما تقریبا هیچ کدام از آن امکان ها را نداریم. کاریزما در عصر ارتباطات الکترونیک تقریبا بی معنی است و از سوی دیگر جامعه ایران در مسیر جامعه جهانی قرار ندارد.
فرض کنیم که آیت الله خامنه ای امروز بمیرد، یا احمدی نژاد امروز به دیار عدم رهسپار شود، یا یک شورش خونین باعث سقوط حکومت شود، یا در جریان کشف یک خیانت بزرگ معلوم شود که پروژه احمدی نژاد و دوستانش یک پروژه اسرائیلی بوده است، اما در چنین وضعی چه کسی می تواند گذار مسالمت آمیز را با کمترین تلفات شکل بدهد، انتخابات برگزار کند، فرماندهان موقت نظامی و انتظامی را منصوب کند و نگذارد که در ساعات زلزله دزدان حرفه ای برای بردن انگشتری آدمها انگشت شان را ببرند؟ در چنین حالتی تنها امیدی که وجود دارد، شخص هاشمی رفسنجانی است. هاشمی رفسنجانی تا زمانی که در موقعیت تصمیم گیر درشورای تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان نشسته است، امکان تغییر مسالمت آمیز به هر وضعی در آینده با دردسر کمتری صورت می گیرد و این نیاز ماست. زمستان امسال، اعضای شورای تشخیص مصلحت مجددا تعیین می شوند. باید وقایع را رصد کنیم و ببینیم که آیا حکومت اینقدر شعور دارد که هاشمی را حذف نکند. به نظر می رسد قرار دادن هاشمی در موقعیتی رودرروی خامنه ای، در هیچ حالتی مصلحت نیست. چه دل مردم خنک بشود یا نشود، جای هاشمی در میان مردم نیست. کسانی که اینقدر شعور ندارند که هر روز باید به آنها یادآوری شود که آدمی که 32 سال است هر روز جلوی چشم مردم در خانه شیشه ای زندگی می کند، کیست، نیازی به اطلاع رسانی ندارند. اصولا لازم نیست مردم طرفدار هاشمی باشند، هر چه به او فحاشی کنیم بهتر است، او باید در جای دیگری باشد، جایی که می تواند ایران را حفظ کند.
جرس:
حمید رضا محمدی از قدیمیترین زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که خود سابقه زندانی بودن در کارون اهواز را داشته است، در سالروز تولد ضیا نبوی، یادداشت کوتاهی برای همبند سابقش نوشته است.
به گزارش دانشجو نیوز، حمید رضا محمدی معروف به ماهان در تاریخ ١٧ اسفند ماه سال ۱۳۸۳ در منزلش در تهران دستگیر شد. همزمان با او دو برادر و یک خواهرو خواهرزادهاش نیز دستگیر شدند و همگی به بازداشتگاه ٢٠٩ منتقل شدند که پس از گذشت حدودا دو هفته تمامی کسانی که دستگیر شده. او در دوران بازجویی و محاکمه از داشتن وکیل (حتی وکیل تسخیری) محروم بوده است.
محمدی در شعبه چهاردهم بازپرسی امنیت به استناد مواد ۴٩٩ و ۵٠٠ به شش سال حبس تعزیری محکوم شد و برای بار دوم در تاریخ ٢٨ فروردین ماه سال ١٣٨٧ مجددا در شعبه ١٠۵٩ جزایی ویژه به استناد ماده ۵١٣، به پنج سال و شش ماه حبس تعزیری و پرداخت یک میلیون ریال جریمه محکوم شد که حکم صادره درتاریخ ٢٩اردیبهشت ماه ١٣٨٧ در زندان اوین به وی ابلاغ شد.
او در حالی وارد سال هفتم از دوران محکومیت خود میشود که تمام این دوران را بدون لحظه ای مرخصی در زندان گذرانده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
از پشت دیوارهای بلند زندان اوین فریاد می زنم؛
” درود بر شرفت آزاد مرد و تولدت مبارک .
باید بدون احساس و منطقی ابتدا برای تان درباره وضعیت ضیا در زندان کارون اهواز سخن بگویم. من باید بتوانم امروز در سالروز تولد ضیا عزیزمان وضعیت او در زندان کارون را تشریح کنم. زندان کارون اهواز همان جایی است که حدود ۶۲۰۰ زندانی با جرایمی چون قتل، مواد مخدر، سرقت مسلحانه، آدم ربایی و … در ۹ بند و حتی در حیاط زندان به صورت کپری فقط زنده هستند. مصرف مواد مخدر و ابتلا به بیماریهای واگیر دارهمچون ایدز و هپاتیت در این زندان یک موضوع عادی تلقی می شود. حالا تصور کنید یک دانشجوی نخبه با حکم تبعید در این شرایط و در میان این زندانیان چه می کند ؟ فقط لحظه ای تصور کنید ؟هر چند می دانم .حتی تصورش برای شما که هر روز کوه ها ،خیابانها و دشتها را می بینید کمی دشوار است. راستی یادم رفت بگویم ضیا عاشق کوه نوردی و طبیعت است دیدن طبیعتی که مدتهاست از آن محروم شده است.
بگذریم … اما نمی دانم چرا یک حکومت باید به جایی رسیده باشد که با جوانانی مثل ضیا و مجید (دری )فقط به خاطر دفاع از حق تحصیل و فقط به خاطر حق مسلم هر شهروند برای ادامه تحصیل با حکمهایی که توسط قوه قضاییه رسمی این نظام صادر می شود. بااین ستاره ها چنین کند که امروز با ضیا و مجید کرده است. ضیا در کارون اهواز و مجید در بهبهان. ضیا از آن ادمهایی است که با تفکر و استعدادش در هر وضعیت و در هر جمعی تنها باعث تولید شعور و جلا دادن به محیط و اطرافش می شود.
او چه در زندان باشد و چه در تبعید و چه در دانشگاه و چه در خانواده فقط ضیاست. با دنیایی از مهر و محبت نسبت به همه. او یک ستاره درخشان است. ما در ۳۵۰ حتی لحظه ای تو را از یاد نبرده ایم. شنیدیم که گفته ای سعی می کنی زنده از زندان اهواز بیرون بیایی. چرا که اینجا واقعا وحشتناک است. این سخنان از طرف تو عمق سختی کشیدن هایت را به ما نشان داد. چون ضیا این سخنان را بر زبان آورده است. ضیا که در همه چیز فقط روشنی و نور می دید … تو در آنجا هم روشنی خواهی دید. می دانم.
من از قدرت اندیشه ضیا سخن می گویم. ضیا در هر جایی و در هر مکانی با قدرت اندیشه اش حبس و تبعید را شکست می دهد مجازاتهای نظام خاص گرای جمهوری اسلامی نیز برای او تنها به تولید اندیشه و به عینیت رسیدن مطالبات ذهن تحول خواهش منجر می شود. می دانم … قصد ندارم بیش از این بنویسم چرا که تو تبعید و زندان را شکست می دهی. حتی در شرایط غیر انسانی که برایت ایجاد کرده اند. فقط از پشت دیوارهای بلند زندان اوین فریاد می زنم:” درود بر شرفت آزاد مرد و تولدت مبارک.
”حمید رضا محمدی زندان اوین ، بند ۳۵۰
جرس:
استاندار سيستان و بلوچستان از تاييد نشدن خبر دستگيري عبدالرئوف ريگي، جانشين عبدالمالك ريگي توسط مقامات پاكستاني خبرداد.
به گزارش ایلنا، علي محمد آزاد، با اشاره به انتشار خبر دستگيري جانشين عبدالمالك ريگي در پاكستان اظهاركرد: شب گذشته استانداري تماسي را با مقامات پاكستاني برقرار كرد كه در اين تماس خبر دستگيري عبدالرئوف ريگي تاييد نشد.
وي ادامه داد هنوز هيچ مقام رسمي در پاكستان خبر دستگيري جانشين عبدالمالك ريگي را تاييد نكرده است.
به گفته وي عبدالرئوف ريگي برادر عبدالمالك ريگي و سخنگوي فعلي گروه تروريستي جندالله است و فتواهاي فعلي اين گروه از سوی عبدالرئوف ريگي صادر ميشود.
استاندار سيستان و بلوچستان با تاكيد بر اينكه دستگيري اين فرد مزايايي بسياري در پي خواهد داشت، گفت: بايد در انتظار خبرهاي بعدي در مورد صحت اين دستگيري باشيم.
گفتني است شب گذشته برخي خبرگزاريها اخباری مبنی بر دستگيري عبدالرئوف ريگي جانشين عبدالمالك ريگي را توسط مقامات محلي پاكستان و در خاك اين كشور مخابره كردند.
واکنش دو سینماگر ایرانی به حکم جعفر پناهی
با اعلام حکم دادگاه جعفر پناهی کارگردان ایرانی، شخصیتهای هنری و سیاسی و جشنوارههای سینمایی زیادی در کشورهای مختلف به این حکم اعراض کردهاند. حکم دادگاه این کارگردان ایرانی، شش سال زندان و ۲۰ سال محرومیت از کارگردانی، نوشتن فیلمنامه، انجام مصاحبه یا رسانههای داخلی و خارجی و مسافرت به خارج از کشور عنوان شده است.
جعفر پناهی که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران بازداشت شده بود، در۱۶ آبان ۱۳۸۹ در متن دفاعیه خود در دادگاه نوشته بود: «این تنها محکمهی من نیست. محکمهی هنر و هنرمندان این کشور است. هر حکمی در این دادگاه صادر شود، حکمی برای همهی هنرمندان، بهخصوص همهی سینماگران است.»
محسن مخملباف، کارگردان ایرانی در گفتوگو با دویچه وله حکم جعفر پناهی را باعث حیرت میخواند و میگوید: « این حکم حیرتآور است. کارهایی که آقای خامنهای انجام میدهد، گاهی وقتها بیش از آنچه که باید آدم را به حیرت میاندازد. آقای خامنهای به قوهی قضاییه اکیداً دستور داده بوده که قبل از هر اقدامی، مانند دستگیری محاکمه و یا اعلام حکم در مورد آدمهای مشهور، حتماً باید نظر مستقیم او را از قبل جویا شوند. برای اینکه منجر به پیامدهای سیاسی نشود.»
یکی از اتهامات جعفر پناهی هنگام دستگیری، "اقدام برای شروع ساخت فیلمی با موضوع اتفاقات بعد از انتخابات عنوان شده بود.» به گفته محسن مخملباف: « جلوی جعفر پناهی را میگیرند، کسی که با موبایل تصویر ندا را در خیابان میگیرد، جلوی او را چگونه میخواهند بگیرند؟ تصاویر جوانهای ایرانی که خیلیهایشان کارگردانهای واقعی سینمای ایران هستنند و با تصاویرشان دنیا را شوکه کردند، دنیا را به این نتیجه رساندند که این ملت لیاقت دمکراسی دارد و آماده است بهایش را بپردازد، آنها را چگونه میخواهند سانسور کنند؟»
سینما مردمیتر خواهد شد
آقای مخملباف معتقد است سانسور در مورد فیلمهایی که در اینترنت منتشر میشوند معنا ندارد و ادامه میدهد: « در شرایطی که هر موبایل یک دوربین فیلمبرداری است. هر آدمی که کمی با تصویر و اثرگذاری تصویر آشناست، میتواند با گرفتن کوتاهترین تصویر و گذاشتن آن روی یوتیوب، آنچه را در جامعهی ایران در جریان است نشان بدهد. سانسور آقای خامنهای و یا حکم محکومیت جعفر پناهی چگونه میتواند مانع از ارسال این تصاویر شود؟ هیچ حاصلی ندارد و فقط سینما مردمیتر میشود. فشار را روی خواص میآورد، اما نمیتواند جلوی مردمی را که دیگر با تصویر ارتباط تنگاتنگ دارند را بگیرد.»
محسن مخملباف معتقد است، برخورد با جعفر پناهی باعث مردمی شدن سینما خواهد شد: « الان شاهد حمایت جهانی که از آقای پناهی شده است هستیم. چندهزار نفر در سراسر دنیا، از جمله هنرمندان سینما، غیرسینما و همچنین سیاسیون مربوط به فرهنگ، مانند وزرای فرهنگ کشورهای مختلف واکنش نشان دادهاند. آنها با بد چیزی درافتادهاند. این به مثابهی درافتادن با آدمهای مشهور یک جامعه است که شهرت بینالمللی دارند و شهرتشان به سبب هنرشان است و نه به سبب ثروت، قدرت و…»
علی صمدی احدی، سینماگر ایرانیتبار ساکن آلمان و کارگردان فیلمهایی چون «بچههای گمشده»، «سالامی علیکم» و «موج سبز»، درباره انعکاس حکم جعفر پناهی در آلمان به دویچه وله چنین میگوید: « در آلمان هم مانند تمامی کشورهای اروپایی از این حکم انتقاد شدید شده است. هم از سوی سیاستمداران و هم از سوی هنرمندان. مثلاً سیاستمدار آلمانی که مسئول حقوق بشر است، اعتراض شدیدی به این حکم کرده است. آکادمی فیلم آلمان و همچنین فستیوال برلین اعتراض کردهاند. اینها جزو نهادهایی هستند که وزنهی بزرگی در بخش فرهنگی، هنری و سیاسی کشور آلمان هستند. البته افراد شخصی هم به این اعتراضها پیوستهاند و تا جایی که امکان بوده، سعی کردهاند نشان دهند که با آقای پناهی و آقای رسولاف همبستگی دارند.»
به اعتقاد محسن مخملباف دولت ایران ابعاد حمایتهای جهانی از جعفر پناهی را میدانسته و "با علم به این موضوع" حکم سنگین زندان و محرومیت از فیلمسازی را برای او صادر کرده است. او دلیل این امر را چنین بیان میکند: «آقای خامنهای میخواهد در مقابل جهان بایستد و بگوید علیرغم اعتراض بشریت به چنین سانسوری، به چنین رفتار غیرحقوق بشری، میخواهم به شما نشان بدهم که قدرت در دست من است و هر هنرمندی را که حرف مرا گوش نمیکند، تنبیه میکنم.»
محسن مخملباف برخورد با جعفر پناهی را مقدمه برخورد با دیگر سینماگران ایرانی میداند و ادامه میدهد: «این تنبیه جعفر پناهی به تنهایی نیست. چون جعفر پناهی دیگر یک شخص نیست. جعفر پناهی امروز معادل سینمای ایران است. نه سینمای ایران که سینمای هنری جهان است. تنبیه او، به زندان فرستادن او، محروم کردن او از سخن گفتن، از فیلمنامه نوشتن و از خروج از کشور، هشداری است برای بقیهی فیلمسازهای داخل ایران که "حواستان را جمع کنید؛ این اتفاق در آینده میتواند شامل شما هم بشود".»
محمد رسولاف دیگر کارگردان محکوم به زندان
محسن مخملباف به وضعیت محمد رسولاف دیگر کارگردان ایرانی که او هم به زندان محکوم شده است اشاره میکند و میگوید: « نام آقای رسولاف را هم فراموش نکنیم. در کنار نام بزرگ آقای پناهی، نام یک مظلوم دیگری به اسم آقای رسولاف وجود دارد که ایشان هم به همان اندازه مورد ظلم واقع شده است. همینطور همهی فیلمسازهایی که بدون اینکه این حکم برایشان اعلام شده باشد، عملاً این حکم را در موردشان اجرا میکنند. به خیلی از فیلمسازهای متعهد اجازه فیلمسازی نمیدهند. فقط در مورد آقای پناهی نیست، این نوک کوه یخ است که از زیر آب بیرون زده است. دامنهی این مسئله وسیعتر است. لیست سیاه در ایران وجود دارد که چه کسانی نمیتوانند فیلم بسازند و چه کسانی اجازهی این کار را دارند.»
علی صمدی احدی که خواستار لغو محکومیت جعفر پناهی است میگوید: «به عنوان یک فیلمساز، به عنوان یک ایرانی، به عنوان فردی که فکر میکند آقای پناهی نمایندهی همهی ما است، نه تنها در ایران بلکه در خارج از کشورهم، این حکم را کاملاً اشتباه و غلط میبینم.»
حسین کرمانی
تحریریه: عباس کوشک جلالی
نیجریه متهم ایرانی را موقتا آزاد کرد
دادگاهی در نیجریه با آزادی موقت عظیم آقاجانی، بازرگان و عضو سپاه پاسداران ایران، با وثیقهای به مبلغ ۲۰ میلیون نایره (۱۳۰ هزار دلار) موافقت کرده است. اسحاق بلو، قاضی این دادگاه، در حکم صادره گفته که این تصمیم به دلیل رفتار "مناسب" سفارت ایران در ابوجا صورت گرفته است.
عظیم آقاجانی پس از کشف و توقیف ۱۳ کانتینر حاوی سلاح در بندر "آپاپا" در نیجریه دستگیر شد. بنا بر گزارشها، سلاحها از بندر عباس و با عنوان مواد ساختمانی بارگیری و مهر و موم شده بودند. سه تبعه نیجریه نیز همراه با آقاجانی دستگیر شدند.
کشف این ماجرا توسط سرویس اطلاعاتی نیجریه در ماه اکتبر به جنجالی دیپلماتیک تبدیل شد. دولت نیجریه در چارچوب تبعیت از تحریمهای شورای امنیت، گزارشی از این حادثه به سازمان ملل متحد ارائه کرد و سفیر ایران را برای توضیح در مورد محموله یاد شده فراخواند.
دولت ایران در توضیح این ماجرا گفت، سلاحها متعلق به شرکتی خصوصی و مقصد آنها "کشوری در غرب آفریقا" بوده است. مقامات قضایی نیجریه نیز گفتند، عظیم آقاجانی در صدد ارسال این سلاحها به گامبیا در همسایگی سنگال بوده است.
این در حالی است که دولت سنگال مقامات گامبیایی را متهم به حمایت از شورشیان جنوب این کشور میکنند و گمان میبرند که سلاحهای توقیف شده به منظور تجهیز نیروهای جداییطلب ارسال شده بودهاند. شورشیان سنگالی از سال ۱۹۸۳ تاکنون در منطقه "کازامانس" با دولت مرکزی مبارزه میکنند.
گامبیا پس از کشف محموله سلاحها، سفیر خود را در ماه نوامبر از تهران فراخواند و مناسبات خود با ایران را قطع کرد. وزارت خارجه سنگال نیز با فراخواندن سفیر خود از تهران، ناخرسندی خود از رویداد یاد شده را در بیانیهای ابراز کرد.
یک روز پیش از این بیانیه، منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت ایران، برای رایزنی و ادای توضیح در مورد سلاحهای توقیفشده به سنگال رفته بود، ولی در خلال همین سفر خبر برکناری خود از وزارت خارجه را دریافت کرد.
قرار است عظیم آقاجانی روز ۳۱ ژانویه سال ۲۰۱۱ برای محاکمه در دادگاه حضور یابد. وی هنگام صدور رای وثیقه در روز ۲۳ دسامبر خود را بیگناه خواند.
آزادی کادرهای القاعده در ایران
روزنامه انگلیسی "تایمز" از آزادی دستکم شش نفر از کادرهای القاعده از زندانهای ایران خبر داده و افزوده که در میان آزادشدگان نام سیف العادل و سلیمان ابوغیث نیز به چشم میخورد.
روزنامه "تایمز" در این گزارش، از کمکهای پنهانی ایران به القاعده برای پیکار با سربازان ناتو نیز یاد کرده است.
دولت آمریکا سیف العادل، شهروندی مصری را مظنون طراحی یا اجرای حمله به سفارتخانههای این کشور در تانزانیا و کنیا میداند. بمبگذاری القاعده در سفارت آمریکا در نایروبی در اوت سال ۹۸ منجر به قتل ۲۰۰ نظامی و ویرانی کامل این سفارتخانه شد. در حال حاضر در محل انفجار، پارکی بهعنوان یادبود قربانیان بنا شده است.
انفجار همزمان بمب دیگری در سفارت آمریکا در دارالسلام، پایتخت تانزانیا هم دستکم ۱۲ آمریکایی را به کام مرگ فرستاد.
سلیمان ابوغیث که کویتی است، سخنگوی القاعده در زمان انجام حملات ۱۱ سپتامبر معرفی میشود. کویت که یکی از متحدان آمریکا در منطقه است، حق شهروندی ابوغیث را به دلیل ارتباط وی با رویدادهای یازدهم سپتامبر از وی گرفته است.
پیش از این، روزنامه کویتی "القبس" نیز گزارش داده بود که شماری از اعضای ارشد القاعده ایران را ترک کرده و برای هماهنگ کردن فعالیتهای این گروه به یمن رفتهاند.
بسیاری از کادرها و اعضای شبکه تروریستی القاعده پس از حملات ۱۱ سپتامبر به ایران گریختند و عدهای از آنان توسط نیروهای امنیتی دستگیر و زندانی شدند. گفته میشود که ایران از این افراد بهمثابه گروگانهایی علیه ایالات متحده استفاده میکند.
واکنش متکی به سخنان احمدینژاد: خبر برکناری را از مقامهای سنگالی شنیدم
با گذشت نزدیک به دو هفته از برکناری منوچهر متکی از وزارت خارجه ایران، کشمکش بر سر نحوه کنار گذاشتن وی ادامه دارد و در تازهترین تحول آقای متکی در پاسخ به اظهارات محمود احمدینژاد در ترکیه تأکید کرده است که خبر برکناری خود را از مقامهای سنگالی شنیده است.
محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، روز پنجشنبه در نشستی خبری در استانبول، سؤال خبرنگاری شبکه فارسیزبان بی بی سی در مورد نحوه برکناری وزیر خارجهاش را اینگونه پاسخ داد که جابهجایی در مدیریتها امری طبیعی است و تأکید کرد که در این زمینه قبل از سفر به سنگال با آقای متکی صحبت کرده است.
وی همچنین تصریح کرد که نقل قولی که از آقای متکی در مورد برکناریاش شده نقل قول درستی نیست.
آقای احمدینژاد همچنین موضوع برکناری منوچهر متکی را موضوع کوچک خواند و یادآور شد که دفتر وزیر خارجه یا در هواپیما یا در سفر یا در جادههاست و این موضوع نباید جدی گرفته شود.
اکنون وزیر خارجه برکنار شده ایران در بیانیهای که خبرگزاری مهر آن را منتشر کرده، یادآور شده است که وزیر خارجه خبر برکناری خود را نه از مقامهای دولتی ایران که «روز دوشنبه در اثنای ملاقات با مقامات سنگال و از زبان آنان میشنود!»
آقای متکی در این بیانیه همچنین گفته است که رئیس جمهور اطلاع داشته است که وزیر خارجه در این مأموریت که از صبح یکشنبه ۲۱ آذر آغاز و قرار بود در روز چهارشنبه ۲۴ آذر پایان یابد، «حداقل به دو کشور سفر میکند».
وی همچنین تصریح کرده است که به عنوان وزیر خارجه قبل از سفر به سنگال «در جریان زمان حتی تقریبی برکناری خود» قرار نگرفته است و «از جانشین خود و روز مراسم تودیع» آگاه نبوده است.
وزیر خارجه برکنار شده جمهوری اسلامی خواستار آن شده است که مسئولان «بداخلاقیها» را متوقف کنند و تأکید کرده است که چنین بداخلاقیهایی «زیبنده نظام اسلامی و سیره رهبران آن» نیست و با «شأن ملت ایران» همخوانی ندارد.
آقای متکی که روز شنبه از حضور در مراسم تودیع خود سر باز زد، یک روز پس از آن در مصاحبهای اعلام کرد که از پیش در جریان برکناریاش قرار نگرفته و از مراسم تودیع و معارفه نیز بیاطلاع بوده است و علاوه بر این برکناریاش در حین انجام مأموریت را «غیر اسلامی و توهین آمیز» خواند.
برکناری آقای متکی واکنشهای فراوانی نیز را در بین نمایندگان مجلس برانگیخت گرچه بیشتر نمایندگان با تأکید بر اینکه تغییر و جابهجایی وزیران از اختیارات رئیس دولت است، از نحوه برکناری انتقاد کردند.
به رغم گذشت نزدیک به دو هفته از این تغییر از دفتر آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که تاکنون برخی از وزیران از جمله وزیر خارجه منوط به نظر مساعد وی بود، واکنشی مخابره نشده است.
با این حال مقامهای دولتی ایران میگویند که جابهجایی وزیر خارجه تغییری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نمیدهد و محمود احمدینژاد نیز در نشست خبری استانبول با تأکید بر همین موضع افزوده است که تغییر آقای متکی «صرفاً یک بازسازی درونسازمانی است» و وزارت امور خارجه با مدیریت آقای صالحی که دانشمندی برجسته و دیپلماتی ورزیده و باسابقه است «حتماً کارکردها و توان بالاتری برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی از خود نشان خواهد داد».
محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، روز پنجشنبه در نشستی خبری در استانبول، سؤال خبرنگاری شبکه فارسیزبان بی بی سی در مورد نحوه برکناری وزیر خارجهاش را اینگونه پاسخ داد که جابهجایی در مدیریتها امری طبیعی است و تأکید کرد که در این زمینه قبل از سفر به سنگال با آقای متکی صحبت کرده است.
وی همچنین تصریح کرد که نقل قولی که از آقای متکی در مورد برکناریاش شده نقل قول درستی نیست.
آقای احمدینژاد همچنین موضوع برکناری منوچهر متکی را موضوع کوچک خواند و یادآور شد که دفتر وزیر خارجه یا در هواپیما یا در سفر یا در جادههاست و این موضوع نباید جدی گرفته شود.
اکنون وزیر خارجه برکنار شده ایران در بیانیهای که خبرگزاری مهر آن را منتشر کرده، یادآور شده است که وزیر خارجه خبر برکناری خود را نه از مقامهای دولتی ایران که «روز دوشنبه در اثنای ملاقات با مقامات سنگال و از زبان آنان میشنود!»
آقای متکی در این بیانیه همچنین گفته است که رئیس جمهور اطلاع داشته است که وزیر خارجه در این مأموریت که از صبح یکشنبه ۲۱ آذر آغاز و قرار بود در روز چهارشنبه ۲۴ آذر پایان یابد، «حداقل به دو کشور سفر میکند».
وی همچنین تصریح کرده است که به عنوان وزیر خارجه قبل از سفر به سنگال «در جریان زمان حتی تقریبی برکناری خود» قرار نگرفته است و «از جانشین خود و روز مراسم تودیع» آگاه نبوده است.
وزیر خارجه برکنار شده جمهوری اسلامی خواستار آن شده است که مسئولان «بداخلاقیها» را متوقف کنند و تأکید کرده است که چنین بداخلاقیهایی «زیبنده نظام اسلامی و سیره رهبران آن» نیست و با «شأن ملت ایران» همخوانی ندارد.
آقای متکی که روز شنبه از حضور در مراسم تودیع خود سر باز زد، یک روز پس از آن در مصاحبهای اعلام کرد که از پیش در جریان برکناریاش قرار نگرفته و از مراسم تودیع و معارفه نیز بیاطلاع بوده است و علاوه بر این برکناریاش در حین انجام مأموریت را «غیر اسلامی و توهین آمیز» خواند.
برکناری آقای متکی واکنشهای فراوانی نیز را در بین نمایندگان مجلس برانگیخت گرچه بیشتر نمایندگان با تأکید بر اینکه تغییر و جابهجایی وزیران از اختیارات رئیس دولت است، از نحوه برکناری انتقاد کردند.
به رغم گذشت نزدیک به دو هفته از این تغییر از دفتر آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که تاکنون برخی از وزیران از جمله وزیر خارجه منوط به نظر مساعد وی بود، واکنشی مخابره نشده است.
با این حال مقامهای دولتی ایران میگویند که جابهجایی وزیر خارجه تغییری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نمیدهد و محمود احمدینژاد نیز در نشست خبری استانبول با تأکید بر همین موضع افزوده است که تغییر آقای متکی «صرفاً یک بازسازی درونسازمانی است» و وزارت امور خارجه با مدیریت آقای صالحی که دانشمندی برجسته و دیپلماتی ورزیده و باسابقه است «حتماً کارکردها و توان بالاتری برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی از خود نشان خواهد داد».
ايران دور دوم مذاکرات با گروه پنج به علاوه يک را بسيار مهم خواند
محمود احمدی نژاد روز پنجشنبه در استانبول با اشاره به دور دوم مذاکرات ايران با گروه موسوم به پنج به علاوه يک گفت که اهميت اين مذاکرات بالاست و ايران گفت وگوها را جدی می گيرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، محمود احمدی نژاد در استانبول گفت: «به نظر ما اين مذاکرات بسيار مهم است. حتی پيشنهاد کرده ايم گفت وگوهای آتی در استانبول به موضوع نه مقابله، که همکاری بپردازد که به نظر ما به نفع همه است.»
محمود احمدی نژاد افزود: «ما فکر می کنيم همکاری برای هر دو طرف برد محسوب می شود و امکان شکست يا ناکامی برای هيچ کدام از طرفين گفت وگو باقی نمی گذارد.»
وی گفت: «پس به نظر ما، گفت وگوهای استانبول تاريخی و همه خواهد بود و می توانيم تقابل را به همکاری و تفاهم تبديل کنيم.»
پنج کشور آمريکا، چين، روسيه، فرانسه و بريتانيا به همراه آلمان، موسوم به کشورهای پنج به علاوه يک، آذرماه در ژنو پس از ۱۴ ماه گفت وگوهای اتمی با ايران را از سرگرفتند. در جريان اين مذاکرات که دو روز طول کشيد، نتيجه خاصی اعلام نشد اما گفته شد که در ماه جاری و در استانبول، دور دوم گفت وگوها برگزار می شود.
روزنامه ديلی تلگراف هفته پيش درگزارشی نوشت که مقامات ترکيه و ايران مشغول رايزنی هستند که به شکلی توافق مبادله سوخت که با ايران امضا شده را در جريان مذاکرات پنج به علاوه يک به عنوان بخشی از راه حل ارائه کنند.
«سلجوق اونال»، سخنگوی وزارت خارجه ترکيه پيشتر گفته بود: «ما ميزبان دور دوم گفت وگوها هستيم و اگر از ما بخواهند، حاضريم حتی نقش بيشتری هم برعهده بگيريم.»
ترکيه و برزيل در قالب پيمانی مشابه برای مبادله سوخت اتمی با ايران که ابتدا از سوی آژانس بين المللی انرژی اتمی پيشنهاد شده و با موافقت روسيه، آمريکا، فرانسه همراه شده بود ولی ايران آن را نپذيرفت، وارد گفت وگو با تهران شدند. پس از اين که توافقنامه مبادله سوخت اتمی ميان ايران، ترکيه و برزيل امضا شد، غرب آن را ناکافی دانسته و نپذيرفت.
شورای امنيت سازمان ملل دور چهارم قطعنامه ها عليه ايران را تصويب کرد که برزيل و ترکيه هر دو به اين قطعنامه رای منفی دادند.
سعيد جليلی، دبير شورای عالی امنيت ملی جمهوری اسلامی از طرف ايران و کاترين اشتون، رييس سياست خارجی اتحاديه اروپا از طرف گروه پنج به علاوه يک در گفت وگوهای ژنو حضور داشتند. ضمن اين که نمايندگان سياسی و وزارت خارجه گروه پنج به علاوه يک، از جمله معاون وزير خارجه آمريکا هم در اين گفت وگوها حاضر بودند.
مقامهای آمريکايی، تعليق غنیسازی اورانيوم در ايران را که با چند قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل الزامی شدهاست به عنوان موضع گروه ۱+۵ عنوان کردهاند. اين در حالی است که سعيد جليلی تاکيد کرده است «تعليق غنیسازی» در دستور کار مذاکرات استانبول قرار ندارد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، محمود احمدی نژاد در استانبول گفت: «به نظر ما اين مذاکرات بسيار مهم است. حتی پيشنهاد کرده ايم گفت وگوهای آتی در استانبول به موضوع نه مقابله، که همکاری بپردازد که به نظر ما به نفع همه است.»
محمود احمدی نژاد افزود: «ما فکر می کنيم همکاری برای هر دو طرف برد محسوب می شود و امکان شکست يا ناکامی برای هيچ کدام از طرفين گفت وگو باقی نمی گذارد.»
وی گفت: «پس به نظر ما، گفت وگوهای استانبول تاريخی و همه خواهد بود و می توانيم تقابل را به همکاری و تفاهم تبديل کنيم.»
پنج کشور آمريکا، چين، روسيه، فرانسه و بريتانيا به همراه آلمان، موسوم به کشورهای پنج به علاوه يک، آذرماه در ژنو پس از ۱۴ ماه گفت وگوهای اتمی با ايران را از سرگرفتند. در جريان اين مذاکرات که دو روز طول کشيد، نتيجه خاصی اعلام نشد اما گفته شد که در ماه جاری و در استانبول، دور دوم گفت وگوها برگزار می شود.
روزنامه ديلی تلگراف هفته پيش درگزارشی نوشت که مقامات ترکيه و ايران مشغول رايزنی هستند که به شکلی توافق مبادله سوخت که با ايران امضا شده را در جريان مذاکرات پنج به علاوه يک به عنوان بخشی از راه حل ارائه کنند.
«سلجوق اونال»، سخنگوی وزارت خارجه ترکيه پيشتر گفته بود: «ما ميزبان دور دوم گفت وگوها هستيم و اگر از ما بخواهند، حاضريم حتی نقش بيشتری هم برعهده بگيريم.»
ترکيه و برزيل در قالب پيمانی مشابه برای مبادله سوخت اتمی با ايران که ابتدا از سوی آژانس بين المللی انرژی اتمی پيشنهاد شده و با موافقت روسيه، آمريکا، فرانسه همراه شده بود ولی ايران آن را نپذيرفت، وارد گفت وگو با تهران شدند. پس از اين که توافقنامه مبادله سوخت اتمی ميان ايران، ترکيه و برزيل امضا شد، غرب آن را ناکافی دانسته و نپذيرفت.
شورای امنيت سازمان ملل دور چهارم قطعنامه ها عليه ايران را تصويب کرد که برزيل و ترکيه هر دو به اين قطعنامه رای منفی دادند.
سعيد جليلی، دبير شورای عالی امنيت ملی جمهوری اسلامی از طرف ايران و کاترين اشتون، رييس سياست خارجی اتحاديه اروپا از طرف گروه پنج به علاوه يک در گفت وگوهای ژنو حضور داشتند. ضمن اين که نمايندگان سياسی و وزارت خارجه گروه پنج به علاوه يک، از جمله معاون وزير خارجه آمريکا هم در اين گفت وگوها حاضر بودند.
مقامهای آمريکايی، تعليق غنیسازی اورانيوم در ايران را که با چند قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل الزامی شدهاست به عنوان موضع گروه ۱+۵ عنوان کردهاند. اين در حالی است که سعيد جليلی تاکيد کرده است «تعليق غنیسازی» در دستور کار مذاکرات استانبول قرار ندارد.
پاسخ به درخواست مرخصی سحرخیز: هنوز ساختارشکن است، باید اصلاح شود
مهدی سحرخیز، پسر عیسی سحرخیز، روزنامهنگار زندانی، در نامهای خطاب به دادستان تهران از وضعیت جسمانی پدرش در زندان ابراز نگرانی کرده و گفته است آن چه امروز در زندان بر پدرش میگذرد «قتل عمد است، اما قتلی تدریجی».
عیسی سحرخیز، از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران، است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بازداشت شد و در دادگاه به سه سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی محکوم شد.
در نامه پسر آقای سحرخیز آمده است که طبق گفته پزشکان وضعیت او وخیم است و توانایی تحمل زندان را ندارد، اما همچنان از حقوق انسانی و قانونی خود محروم است.
رادیوفردا در گفتوگو با مهدی سحرخیز از نامه او به دادستان تهران پرسیده است:
مهدی سحرخیز: من به آقای دادستان گفتم شما هنوز مثل این که نمیدانید کسی نیستید که قدرت برایتان باقی بماند. شما هم وسیلهای هستید که دارند ازتان استفاده میکنند و یک روز در آینده مثل آقای مرتضوی، شما را هم کنار میگذارند و بعدا هم کارتان به دادگاه کشیده میشود.
گفتم چه بسا خوب است که به وجدانتان رجوع کنید و ببیند که چه کاری درست است. شما زمانی میگفتید که برای پدر من احترام زیادی قائلید، پس چرا با ایشان چنین رفتاری میکنند که در آینده در این زندانها برای ایشان و امثال ایشان اتفاقی بیافتد و مرگشان پای شما نوشته شود؟
چه بهتر که بیایید و کار درست را انجام بدهید. ایشان را برای درمان به مرخصی استعلاجی بفرستید، همان مرخصی که در زندان به حتی قاتلین هم اعطا میکنید.
میگویند ایشان هنوز ساختارشکن است. هنوز باید اصلاح شود. و تا زمانی که اصلاح نشود نمیگذاریم از زندان بیرون برود.
انتظارشان این است که پدرم بابت مطالبی که نوشته است عذرخواهی کند و نظرش را تغییر بدهد که چنین اتفاقی نمیافتد. ایشان کماکان بر نظراتش پافشاری میکند.
میخواهند با این فشارها کاری بکنند که ایشان را بشکنند. اتفاقی که هرگز نمیافتد. و متاسفانه الان دارند کاری میکنند که ایشان به پای مرگ برود. اگر کوچکترین اتفاقی بیافتد مسئول اصلی آن اتفاق، دادستان و مافوقهای ایشان خواهند بود.
بعد از آن دوباره این اتفاق در جای دیگری افتاده است. تا این که ایشان را به بهداری زندان منتقل کردهاند و به مدت سه ساعت به ایشان سرم و آمپول تزریق کردهاند. طبیعتا این شرایط عادی برای کسی نیست. این یک شرایط استثنایی است که حتما باید به آن رسیدگی شود.
ولی در این میان دادستان هیچ اقدامی انجام نمیدهد. انگار که اصلا برایشان مهم نیست که جان یک انسان در مخاطره باشد. من میدانم قاتلین را هم به بیمارستان منتقل میکنند و به وضعیتشان رسیدگی میشود. ولی آقایان به خاطر کینهای که دارند، در حق پدر من که یک روزنامهنگار ساده است این کار را انجام نمیدهند.
عیسی سحرخیز، از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران، است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بازداشت شد و در دادگاه به سه سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی محکوم شد.
در نامه پسر آقای سحرخیز آمده است که طبق گفته پزشکان وضعیت او وخیم است و توانایی تحمل زندان را ندارد، اما همچنان از حقوق انسانی و قانونی خود محروم است.
رادیوفردا در گفتوگو با مهدی سحرخیز از نامه او به دادستان تهران پرسیده است:
مهدی سحرخیز: من به آقای دادستان گفتم شما هنوز مثل این که نمیدانید کسی نیستید که قدرت برایتان باقی بماند. شما هم وسیلهای هستید که دارند ازتان استفاده میکنند و یک روز در آینده مثل آقای مرتضوی، شما را هم کنار میگذارند و بعدا هم کارتان به دادگاه کشیده میشود.
گفتم چه بسا خوب است که به وجدانتان رجوع کنید و ببیند که چه کاری درست است. شما زمانی میگفتید که برای پدر من احترام زیادی قائلید، پس چرا با ایشان چنین رفتاری میکنند که در آینده در این زندانها برای ایشان و امثال ایشان اتفاقی بیافتد و مرگشان پای شما نوشته شود؟
چه بهتر که بیایید و کار درست را انجام بدهید. ایشان را برای درمان به مرخصی استعلاجی بفرستید، همان مرخصی که در زندان به حتی قاتلین هم اعطا میکنید.
- آیا خانواده شما یا وکیل ایشان تقاضایی برای دریافت مرخصی استعلاجی کردهاند؟ و اگر این تقاضا تا به حال بیان شده، چه پاسخی دریافت کردهاید؟
میگویند ایشان هنوز ساختارشکن است. هنوز باید اصلاح شود. و تا زمانی که اصلاح نشود نمیگذاریم از زندان بیرون برود.
انتظارشان این است که پدرم بابت مطالبی که نوشته است عذرخواهی کند و نظرش را تغییر بدهد که چنین اتفاقی نمیافتد. ایشان کماکان بر نظراتش پافشاری میکند.
میخواهند با این فشارها کاری بکنند که ایشان را بشکنند. اتفاقی که هرگز نمیافتد. و متاسفانه الان دارند کاری میکنند که ایشان به پای مرگ برود. اگر کوچکترین اتفاقی بیافتد مسئول اصلی آن اتفاق، دادستان و مافوقهای ایشان خواهند بود.
- شما از آخرین وضعیت جسمی پدرتان خبر دارید؟ آیا به تازگی خانواده شما با ایشان ملاقاتی داشتهاند یا خیر؟
بعد از آن دوباره این اتفاق در جای دیگری افتاده است. تا این که ایشان را به بهداری زندان منتقل کردهاند و به مدت سه ساعت به ایشان سرم و آمپول تزریق کردهاند. طبیعتا این شرایط عادی برای کسی نیست. این یک شرایط استثنایی است که حتما باید به آن رسیدگی شود.
- آقای سحرخیز، لطفا بفرمایید دقیقا خواسته شما از مسئولان قضایی چیست؟
ولی در این میان دادستان هیچ اقدامی انجام نمیدهد. انگار که اصلا برایشان مهم نیست که جان یک انسان در مخاطره باشد. من میدانم قاتلین را هم به بیمارستان منتقل میکنند و به وضعیتشان رسیدگی میشود. ولی آقایان به خاطر کینهای که دارند، در حق پدر من که یک روزنامهنگار ساده است این کار را انجام نمیدهند.