مصاحبه با خانواده ها و وکلای 7 زندانی سیاسی و مطبوعاتی
زندانیان در اعتصاب غذای خشک
در آستانه سالگرد عاشورای 88 که کشتار و بازداشت فله ای معترضان به انتخابات مخدوش از سوی حکومت به اوج خود رسید، و با گذشت بیش از یک سال و نیم از کودتای انتخاباتی 22 خرداد، همچنان زندان ها پر از فعالین سیاسی، مطبوعاتی، مدنی و شهروندان معترض است. اعتصاب غذا، بیماری، ممنوع الملاقاتی، انفرادی و صدور احکام سنگین اعدام و حبس تنها اخباری است که از زندان ها و زندانیان به گوش میرسد و به نظر میرسد هرچه به روز عاشورا نزدیک تر می شویم فشارها بر زندانیان نیز افزایش می یابد. در همین زمینه خانواده ها و وکلای نسرین ستوده، نازنین خسروانی، ارسلان ابدی، صابر عباسیان، حسین رونقی ملکی، علی تارخ و سعید ملک پوردر مصاحبه با "روز" از آخرین وضعیت این زندانیان سیاسی، مطبوعاتی و مدنی سخن گفته اند.
رضا خندان، همسر نسرین ستوده در مصاحبه با "روز" از ادامه اعتصاب غذای خشک این حقوقدان خبر می دهد و می گوید همسرش هیچ خواسته شخصی ندارد و تنها خواسته او لغو همه احکام ناعادلانه ای است که بعد از انتخابات صادر شده است.
نسرین ستوده، وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و همچنین خانواده های دو تن از جان باختگان بعد از انتخابات است. او از 13 شهریور در سلول انفرادی به سر می برد و طی سه ماه گذشته دوبار دیگر هم دست به اعتصاب غذا زده است.
خانم ستوده در حالی همچنان در سلول انفرادی به سر می برد که دادگاه او برگزار شده و در انتظار صدور حکم است.
رضا خندان، همسر او به "روز" می گوید: متاسفانه هر چه پیشتر می رویم وضعیت بغرنج تر می شود و از دوشنبه شب که خانم ستوده دست به اعتصاب خشک زده هیچ خبری نداشتیم که وضعیت او چگونه است تا اینکه دیروز عصر تماس گرفت و گفت اعتصابش همچنان ادامه دارد و کارش به بهداری زندان کشیده. از لحن صحبتش معلوم بود اوضاع خیلی وخیمی دارد.
به گفته آقای خندان، نیروی همسرش به دلیل اعتصاب غذای خشک قبلی، کاملا تحلیل رفته و آمادگی هیچ نوع اعتصابی را ندارد. او توضیح میدهد: در جلسات دادگاه که او را دیده بودم وضعیت وخیمی داشت و به زحمت می توانست خود را این طرف آن طرف بکشاند؛ حالا این 5 روز نمیدانم چه به سر او آمده است.
از همسر خانم ستوده می پرسم آیا اعتصاب او به دلیل نگهداری در سلول انفرادی است و یا عدم موافقت با تبدیل قرار بازداشت او به قرار وثیقه؟
پاسخ میدهد: خانم ستوده می گوید هیچ خواسته شخصی ندارم نه آزادی خودم، نه وثیقه و نه هیچ چیز دیگر بلکه خواسته ام لغو کلیه احکام ناعادلانه ای است که بعد از انتخابات صادر شده و حقوق تمام زندانیان به صورت ناعادلانه نقض شده است.
آقای خندان سپس توضیح میدهد که تمام تلاش اش را کرده تا خانم ستوده دست به اعتصاب غذا نزند: در تمام دوران بازداشت در تماس هایی که داشتیم سعی کردیم او را از اعتصاب غذا منصرف کنیم؛ دفعه پیش هم در جلسه دادگاه با او حرف زدیم؛ هم من هم وکلا و سعی کردیم اعتصابش را بشکند. بسیاری از بزرگان و شخصیت ها و افراد مختلف هم همین درخواست را از او کردند و اعتصابش را شکست. منتهی نمیدانم شرایط در داخل زندان چگونه است و چگونه پیش میرود که افراد انگار چاره ای جز اعتصاب غذا نمی بینند. بخصوص اینکه الان می بینیم تنها نسرین نیست که دست به اعتصاب زده، چند نفر دیگر هم هستند؛ آقای شهابی و یا آقای نوری زاد با اینکه دوران محکومیتش را طی میکند دست به اعتصاب زده. یعنی در آن مرحله هم به جایی رسیده که دست به اعتصاب زده است.
محمد نوری زاد، نویسنده و مستند ساز هم از روز شنبه در اعتراض به دادگاه نمایشی سه دقیقهای مبنی بر شکایت وزارت اطلاعات و نیز بی توجهی مسئولان نسبت به بیماری وی و همچنین فحاشی قاضی مقیسه، دست به اعتصاب غذای خشک زده است.
او به اتفاق مصطفی تاج زاده دربند قرنطینه زندان اوین نگهداری می شود و به دلیل ممنوع الملاقات شدن این دو زندانی سیاسی، هیچ خبری از وضعیت جسمانی او در دست نیست.
رضا شهابی، فعال کارگری و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران نیز از روز شنبه ۱۳ آذر ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین دست به اعتصاب خشک زده و وضعیت جسمانی او وخیم است.
اعتصاب او در اعتراض به وضعیت نامشخص اش در زندان اوین است و در آخرين ملاقات در روز پنجشنبه به خانواده اش گفته است تا روشن شدن وضعيتش به اعتصاب غذا ادامه خواهد داد.
آقای خندان، همسر خانم ستوده می گوید: ما نمیدانیم آنها در چه شرایطی قرار می گیرند که دست به اعتصاب غذا می زنند؛ تنها نگران آسیب هایی جدی هستیم که این اعتصاب ها به آنها وارد می کند.
وی که روز پنج شنبه موفق به ملاقات با خانم ستوده نشده می گوید: بعد از آغاز اعتصاب غذای نسرین، ما واقعا نگران بودیم. روز پنج شنبه قرار بود ملاقات داشته باشیم که رفتیم و گفتند ایشان حاضر به ملاقات نیست و او را نیاوردند.
آقای خندان خبر میدهد که کودکان خانم ستوده در طی صد روزی که از بازداشت مادرشان می گذرد تنها یکبار وبرای 20 دقیقه با وی ملاقات کرده اند: متاسفانه قرار بازداشت را هم تمدید کرده اند و خانم ستوده هم به این تمدید اعتراض کرده؛ حال باید پی گیری کنیم ببینیم چه می شود. دادگاهش تمام شده و آخرین دفاع را هم گرفته اند و ما اکنون منتظر صدور حکم هستیم.
نازنین خسروانی همچنان در بی خبری مطلق
اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی، روزنامه نگاری که بیش از 40 روز است در بند 209 زندان اوین است همچنان از بی خبری مطلق از فرزندش می گوید: نه تماسی و نه خبری، هیچی.
خانم افشاریان به روز می گوید: پنج شنبه رفتم زندان اوین اما گفتند نازنین همچنان ممنوع الملاقات است. دوباره خواهش کردم و گفتم آقای دادستان قول های مساعدی به ما داده بودند اما جواب دادند که اینجا همه کاره بازجو است و همه چیز دست بازجوست و دادستان هیچ کاره است.
دادستان تهران هفته گذشته گفته بود نازنین خسروانی جرائم امنیتی دارد و بخشی از این اتهامات را قبول کرده است. او همچنین خواستار این شده بود که مادر نازنین با رسانه ها مصاحبه نکند.
از خانم افشاریان در این زمینه می پرسم؛ می گوید: من رد میکنم این قضیه را، چه جرم امنیتی؟ دختر من یک سال و نیم با من در خانه بود و این قضیه به هیچ عنوان صحت ندارد. در مورد مصاحبه هم من مصاحبه میکنم چون به هیچ طریقی صدایم به گوش مسئولین نمی رسد. مصاحبه میکنم بشنوند؛ حداقل بخوانند و بدانند. روز آخری که پیش معاون دادستان رفتم گفتم ده روز است ساکت ام؛ حرفی نزده و مصاحبه ای نکرده ام فقط اجازه بدهید من 5 دقیقه دخترم را ببینم. خواهش کردم از معاون دادستان؛ بارها خواهش کردم به آقای دادستان بگویید من فقط میخواهم بدانم بچه ام زنده است. اما ایشان در پاسخ با لبخندی گفت انشاالله که زنده است. خب این چه رفتاری است با مادری که گریان دنبال او راه می افتد و خواهش و تمنا میکند تا حداقل از زنده بودن بچه اش خبردار شود، می کنند. در آخر هم تنها جوابی که به من میدهند این است که دادستان هیچ دستوری در مورد شما نداده.
مادر نازنین خسروانی تاکید میکند: من به دختر خودم اعتقاد دارم، دخترم را باور دارم و میدانم که عقیده و نظریاتش چی بوده و همیشه همراهش بوده ام. این وسط فقط از این بی عدالتی ها دل آدم می گیرد؛ نه فقط بچه خودم، درباره همه بچه ها. نمیدانید دادستانی که میروم پشت در اتاق او چه مادرانی گریان و نالان نشسته اند؛ ماههاست می آیند و خواهش میکنند تا تنها یک تماس تلفنی یا یک ملاقات کوتاهی بدهند. این واقعا دردآور است و امیدوارم این روزها برای همه ما بگذرد.
اما نازنین خسروانی تنها روزنامه نگاری نیست که در بند 209 زندان اوین و در چنین شرایطی به سر می برد. رضا تاجیک، نویسنده روزنامه های اصلاح طلب نیز از خرداد ماه در این بند امنیتی است.
محمد شریف، وکیل این روزنامه نگار دیروز خبر داد که شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، تاریخ 28 آذرماه را به عنوان زمان رسیدگی به پرونده او، تعیین وقت کرده است.
تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر اتهامات آقای تاجیک است و پروین تاجیک، خواهر او به خاطر پی گیری وضعیت برادرش و مصاحبه با رسانه های خارجی به دلیل نگرانی از وضعیت او که در یک سال و نیم گذشته سه بار بازداشت شده به یک سال و نیم زندان محکوم شده است.
رضا تاجیک که بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته، سه بار بازداشت شده، از سوی گزارشگران بدون مرز برنده جایزه بهترین روزنامه نگار سال 2010 شده است.
در این میان ماشاالله شمس الواعظین، نایب رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران وسخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به 16 ماه حبس تعزیری محکوم شد.
آقای شمس الواعظین که سردبیر روزنامه های جامعه، طوس، نشاط و عصر آزادگان بوده پیشتر به "روز" گفته بود که ممنوع القلم، ممنوع المصاحبه و ممنوع الخروج شده است.
او به توهین به رئیس جمهور و تضعیف نظام جمهوری اسلامیمتهم شده بود. آقای شمس الواعظین درباره اتهامات خود به بی بی سی فارسی گفته است که اتهام تضعیف نظام به مصاحبه های او با شبکه های تلویزیونی بی بی سی و العربیه، سایت روز آنلاین و مجله اشپیگل مربوط است.
او درباره اتهام توهین به رئیس جمهور نیز توضیح داده کهاین اتهام از اشتباهی ناشی شده که در ترجمه سخنان او از زبان عربی به فارسی اتفاق افتاده است: "من از عبارت جنون عظمت استفاده کردم که به عربی به معنای خودبزرگبینی است. بله! من گفته ام که ایشان خودبزرگبین است، ولی نگفتم دیوانه است. "
حسین رونقی ملکی همچنان در انفرادی
حسین رونقی ملکی، در حالی همچنان در سلول انفرادی در بند 2 الف سپاه به سر می برد که هفته گذشته حکم قطعی دادگاه او از سوی دادگاه تجدید نظر اعلام شد.
حسین رونقی ملکی که با نام بابک خرمدین وبلاگ می نوشت، 22 آذر سال گذشته در شهرستان ملکان بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون در بند 2 الف سپاه زندان اوین، زندانی است.
آقای رونقی ملکی به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده و محمد دادخواه وکیل او به "روز" می گوید: ما به این حکم اعتراض داریم هرچند که دادگاه تجدید نظر تایید کرده اما قطعا نسبت به اعاده دادرسی اقدام خواهیم کرد. هر چند اکنون منتظر 22 بهمن هستیم و امید داریم موکلم که یک نابغه است مشمول عفو کلی این روز قرار گیرد و آزاد شود.
از آقای دادخواه می پرسم آیا آقای رونقی ملکی درخواست عفو کرده اند؟ پاسخ میدهد: نه آقای رونقی درخواست عفو نکرده اما 22 بهمن معمولا برای کسانی که محکومیت قطعی دارند عفو عمومی در پیش است و من امیدوارم حسین مشمول این عفو و آزاد شود. کشور به توانایی های او به عنوان یک نابغه، نیاز دارد و او نباید در زندان بماند.
وکیل حسین رونقی ملکی سپس درباره آخرین وضعیت موکلش می گوید: قاعده این است که بعد از قطعی شدن حکم، زندانی را به بند عمومی منتقل کنند اما متاسفانه ایشان را همچنان در سلول انفرادی نگهداشته اند و این برخلاف قانون است.
وی می افزاید: متاسفانه دادگاه انقلاب تصمیم گرفته ایشان همچنان انفرادی باشند و این تخلف آشکار از قانون از سوی دادگاه انقلاب است؛ این دادگاه ملزم است آئین دادرسی را مراعات کند.
کاهش حکم ارسلان ابدی
ارسلان ابدی، دانشجوی دانشگاه بین المللی قزوین عاشورای سال گذشته بازداشت شد.
مادر ارسلان ابدی در مصاحبه با "روز" در خصوص آخرین وضعیت فرزندش می گوید: شرایط روحی ارسلان خوب است و ما هر هفته ملاقات داریم؛ کاهش حکم قطعا در روحیه اش تاثیر مثبت خواهد گذاشت هرچند که من انتظار آزادی او را داشتم که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
خانم ابدی می افزاید: 6 دی ماه، دقیقا یکسال می شود که ارسلان در زندان است و اکنون در بند 350 زندان اوین است. دادگاه بدوی 9 سال و 6 ماه حکم داده بود که در دادگاه تجدید نظر به 6 سال کاهش یافت و الان این هم نصف شده است.
به گفته خانم ابدی، ارسلان تقاضای عفو کرده بود: حکمش خیلی سنگین بود؛ بچه من یک دانشجو است؛ چگونه عمرش را در زندان سپری کند؟ او تقاضای عفو کرد و دادستان تهران هم به من قول داد او را آزاد میکنند. هرچند من هنوز امیدوارم که این اتفاق صورت بگیرد. امید تنها چیزی است که داریم آن را هم از ما بگیرند چیزی نمی ماند.
مادر ارسلان ابدی می افزاید: در تمام این مدت مصاحبه نکردم و به قول دادستان امید داشتم و معتقد بودم؛ به هر حال می فهمند که بچه های ما بی گناه هستند. ارسلان نه جزو تشکلی بود و نه فردی سیاسی بود او فقط معترض بود و وقتی با یک معترض اینطور برخورد می کنند واقعا سئوال برانگیز است. ارسلان و خیلی از بچه های دیگر، بچه های کف خیابان هستند که تنها اعتراض داشتند. من امیدوارم همه این بچه ها آزاد شوند و به زندگی شان بازگردند.
ارسلان ابدی ابتدا به محاربه و فساد فی الارض محکوم شده بود که از این اتهام تبرئه شد.
بلاتکلیفی صابر عباسیان
صابر عباسیان اما در زندان عادل آباد شیراز و همچنان در بازداشت موقت به سر می برد.
آقای عباسیان رئیس ستاد 88 در استان فارس و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی است که از اسفند سال گذشته در بازداشت به سر می برد.
عباس عباسیان، پدر او در مصاحبه با "روز" درباره آخرین وضعیت فرزندش می گوید: هنوز تکلیف پسرم مشخص نیست و دادگاه رای نداده.
او روحیه فرزندش را خوب توصیف می کند و می گوید: الان 9 ماه است که صابر بازداشت است و در این نه ماه فقط دوبار ملاقات حضوری داشته ایم و متاسفانه به او مرخصی هم نمیدهند. اتهاماتش هم همان اتهاماتی است که به همه زده اند و به خاطر فعالیتش در ستاد 88 است.
آقای عباسیان سپس با تاکید بر اینکه فرزندش بعد از انتخابات هیچ فعالیتی نداشته، می گوید: او هزینه حضورش در ستاد 88 را می پردازد، هزینه فعالیت قانونی در ستادی انتخاباتی را می پردازد؛ امیدوارم هر چه زودتر این سوتفاهمات برطرف شود و هم صابر و هم سایر بچه ها آزاد شوند و سر زندگی و درسشان برگردند.
محمود طراوت، وکیل آقای صباغیان نیز به "روز" می گوید: پرونده صابر در شعبه 2 دادگاه انقلاب شیراز تحت بررسی است و تاکنون 4 جلسه محاکمه شده اما هنوز رایی صادر نشده است. من نیز بارهابه بازداشت موقت طولانی مدت او اعتراض کرده ام اما تاکنون نتیجه ای نداشته است.
وی اتهامات موکلش را "توهین به مقدسات اسلام، نشراکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیت کشور، توهین به رهبری و مسئولان نظام" می شمارد و می گوید در اصل هر چه اتهام در فصل پنجم قانون است به او منتسب کرده اند.
آقای طراوت درباره آخرین وضعیت علی تارخ، موکل دیگرش نیز می گوید: آقای تارخ به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس تعزیری محکوم شده و اکنون در حال سپری کردن محکومیت خود است؛ او با احتساب زمان بازداشت موقت، اکنون 5 ماه از محکومیت خود را سپری کرده است.
علی تارخ، رئیس ستاد موج سوم در استان فارس بوده که اکنون در زندان عادل آباد شیراز به سر می برد.
سعید ملک پور و اتهامات تازه
سعید ملک پور اما به اعدام محکوم شده است. او فارغ التحصيل رشته مهندسی متالورژی دانشگاه صنعتی شريف و ساکن کشور کانادا بود که مهرماه 87 پس از ورود به ایران و در ارتباط با پرونده موسوم به "مضلین ۲" مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد.
سایت گرداب، متعلق به سپاه پاسداران، ملک پور را متهم به عضویت در چند "شبکه فساد اینترنتی" کرد و سپس از او به عنوان مدیر بزرگترین سایت های مستهجن، ضد دین و ضد امنیت نام برده شد.
همسر آقای ملک پور در مصاحبه با "روز" از انتقال مجدد او به سلول انفرادی در بند 2 الف خبر می دهد و می گوید: دوشنبه پیش که خانواده سعید او را ملاقات کرده بودند از حکم خبری نداشت. روز بعد حکم را به او ابلاغ میکنند و ما از او بی خبر بودیم تا روز دوشنبه که باز خانواده برای ملاقات رفتند اما او را نیاوردند و دوستان سعید خبر دادند که او را به انفرادی در 2 الف برده اند.
خانم افتخاری می افزاید: از روزی که حکم را به سعید ابلاغ کرده اند هیچ خبری از او نداریم و کسی او را ندیده؛ من با توجه به اتفاقاتی که افتاده به شدت نگران او هستم و اینکه او را باز برای گرفتن اعترافات جدید به انفرادی برده باشند. هیچ چیز دیگری به ذهنم نمی رسد.
همسر سعید ملک پور سپس با اشاره به پرونده جدیدی که برای همسرش تشکیل داده اند می گوید: بعد از انتشار نامه هایی که سعید درباره شکنجه هایش نوشته بود برای او پرونده جدید تشکیل دادند و اتهام تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام و تبانی با همسر برای ضربه زدن به امنیت کشور را به او تفهیم کردند اما در این پرونده نیز او 4 روز در انفرادی و تحت بازجویی بوده و اتهامات به او تفهیم شده بود و نمیدانم اکنون چرا همزمان با ابلاغ حکم اعدام، او را باز به انفرادی برده اند.
خانم افتخاری می افزاید: نمیدانم اکنون سعید در چه شرایطی و تحت چه فشار و شکنجه ای است. دفعه پیش که آن همه اعتراف از او گرفتند سعید می گفت طاقت آسیب رسیدن به خانواده اش را ندارد یعنی نقطه ضعف سعید، من و خانواده اش هستیم و از همان راه هم آقایان وارد می شوند؛ من نگران هستم این بار نیز با این حربه از سعید اعتراف بگیرند. با اینکه خانواده اش در ملاقات ها به او گفته اند حتی اگر ما را بازداشت هم کردند و هر کاری کردند تو اعتراف دروغ نکن اما میدانم که سعید حاضر است بالای دار برود اما آسیبی به خانواده نرسد.
همسر آقای ملک پور با تاکید بر اینکه همه اعترافات پیشین همسرش دروغ و تحت فشار بوده می گوید: اکنون نیز هر چیزی علیه او از او اعتراف بگیرند دروغ است؛ من نیز هیچ کاری از دستم بر نمی آید جز اینکه شفاف سازی کنم تا مردم بدانند اینها دروغ می گویند و سعید، هیچ یک از اتهاماتی که به او وارد کرده اند را قبول ندارد.
وی می گوید: متاسفانه هر چه جلوتر می رویم شرایط بدتر می شود. آقایان قبلا آبرویشان در جهان برایشان مهم بود اما گویا دیگر آن هم مهم نیست. می خواهند به دنیا بگویند ما هر کاری دلمان خواست انجام میدهیم. به هیچ قانونی و شریعت و دینی هم پایبند نیستند. ما واقعا جز شفاف سازی و سپردن همه چیز به خدا راهی نداریم.
رضا خندان، همسر نسرین ستوده در مصاحبه با "روز" از ادامه اعتصاب غذای خشک این حقوقدان خبر می دهد و می گوید همسرش هیچ خواسته شخصی ندارد و تنها خواسته او لغو همه احکام ناعادلانه ای است که بعد از انتخابات صادر شده است.
نسرین ستوده، وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و همچنین خانواده های دو تن از جان باختگان بعد از انتخابات است. او از 13 شهریور در سلول انفرادی به سر می برد و طی سه ماه گذشته دوبار دیگر هم دست به اعتصاب غذا زده است.
خانم ستوده در حالی همچنان در سلول انفرادی به سر می برد که دادگاه او برگزار شده و در انتظار صدور حکم است.
رضا خندان، همسر او به "روز" می گوید: متاسفانه هر چه پیشتر می رویم وضعیت بغرنج تر می شود و از دوشنبه شب که خانم ستوده دست به اعتصاب خشک زده هیچ خبری نداشتیم که وضعیت او چگونه است تا اینکه دیروز عصر تماس گرفت و گفت اعتصابش همچنان ادامه دارد و کارش به بهداری زندان کشیده. از لحن صحبتش معلوم بود اوضاع خیلی وخیمی دارد.
به گفته آقای خندان، نیروی همسرش به دلیل اعتصاب غذای خشک قبلی، کاملا تحلیل رفته و آمادگی هیچ نوع اعتصابی را ندارد. او توضیح میدهد: در جلسات دادگاه که او را دیده بودم وضعیت وخیمی داشت و به زحمت می توانست خود را این طرف آن طرف بکشاند؛ حالا این 5 روز نمیدانم چه به سر او آمده است.
از همسر خانم ستوده می پرسم آیا اعتصاب او به دلیل نگهداری در سلول انفرادی است و یا عدم موافقت با تبدیل قرار بازداشت او به قرار وثیقه؟
پاسخ میدهد: خانم ستوده می گوید هیچ خواسته شخصی ندارم نه آزادی خودم، نه وثیقه و نه هیچ چیز دیگر بلکه خواسته ام لغو کلیه احکام ناعادلانه ای است که بعد از انتخابات صادر شده و حقوق تمام زندانیان به صورت ناعادلانه نقض شده است.
آقای خندان سپس توضیح میدهد که تمام تلاش اش را کرده تا خانم ستوده دست به اعتصاب غذا نزند: در تمام دوران بازداشت در تماس هایی که داشتیم سعی کردیم او را از اعتصاب غذا منصرف کنیم؛ دفعه پیش هم در جلسه دادگاه با او حرف زدیم؛ هم من هم وکلا و سعی کردیم اعتصابش را بشکند. بسیاری از بزرگان و شخصیت ها و افراد مختلف هم همین درخواست را از او کردند و اعتصابش را شکست. منتهی نمیدانم شرایط در داخل زندان چگونه است و چگونه پیش میرود که افراد انگار چاره ای جز اعتصاب غذا نمی بینند. بخصوص اینکه الان می بینیم تنها نسرین نیست که دست به اعتصاب زده، چند نفر دیگر هم هستند؛ آقای شهابی و یا آقای نوری زاد با اینکه دوران محکومیتش را طی میکند دست به اعتصاب زده. یعنی در آن مرحله هم به جایی رسیده که دست به اعتصاب زده است.
محمد نوری زاد، نویسنده و مستند ساز هم از روز شنبه در اعتراض به دادگاه نمایشی سه دقیقهای مبنی بر شکایت وزارت اطلاعات و نیز بی توجهی مسئولان نسبت به بیماری وی و همچنین فحاشی قاضی مقیسه، دست به اعتصاب غذای خشک زده است.
او به اتفاق مصطفی تاج زاده دربند قرنطینه زندان اوین نگهداری می شود و به دلیل ممنوع الملاقات شدن این دو زندانی سیاسی، هیچ خبری از وضعیت جسمانی او در دست نیست.
رضا شهابی، فعال کارگری و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران نیز از روز شنبه ۱۳ آذر ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین دست به اعتصاب خشک زده و وضعیت جسمانی او وخیم است.
اعتصاب او در اعتراض به وضعیت نامشخص اش در زندان اوین است و در آخرين ملاقات در روز پنجشنبه به خانواده اش گفته است تا روشن شدن وضعيتش به اعتصاب غذا ادامه خواهد داد.
آقای خندان، همسر خانم ستوده می گوید: ما نمیدانیم آنها در چه شرایطی قرار می گیرند که دست به اعتصاب غذا می زنند؛ تنها نگران آسیب هایی جدی هستیم که این اعتصاب ها به آنها وارد می کند.
وی که روز پنج شنبه موفق به ملاقات با خانم ستوده نشده می گوید: بعد از آغاز اعتصاب غذای نسرین، ما واقعا نگران بودیم. روز پنج شنبه قرار بود ملاقات داشته باشیم که رفتیم و گفتند ایشان حاضر به ملاقات نیست و او را نیاوردند.
آقای خندان خبر میدهد که کودکان خانم ستوده در طی صد روزی که از بازداشت مادرشان می گذرد تنها یکبار وبرای 20 دقیقه با وی ملاقات کرده اند: متاسفانه قرار بازداشت را هم تمدید کرده اند و خانم ستوده هم به این تمدید اعتراض کرده؛ حال باید پی گیری کنیم ببینیم چه می شود. دادگاهش تمام شده و آخرین دفاع را هم گرفته اند و ما اکنون منتظر صدور حکم هستیم.
نازنین خسروانی همچنان در بی خبری مطلق
اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی، روزنامه نگاری که بیش از 40 روز است در بند 209 زندان اوین است همچنان از بی خبری مطلق از فرزندش می گوید: نه تماسی و نه خبری، هیچی.
خانم افشاریان به روز می گوید: پنج شنبه رفتم زندان اوین اما گفتند نازنین همچنان ممنوع الملاقات است. دوباره خواهش کردم و گفتم آقای دادستان قول های مساعدی به ما داده بودند اما جواب دادند که اینجا همه کاره بازجو است و همه چیز دست بازجوست و دادستان هیچ کاره است.
دادستان تهران هفته گذشته گفته بود نازنین خسروانی جرائم امنیتی دارد و بخشی از این اتهامات را قبول کرده است. او همچنین خواستار این شده بود که مادر نازنین با رسانه ها مصاحبه نکند.
از خانم افشاریان در این زمینه می پرسم؛ می گوید: من رد میکنم این قضیه را، چه جرم امنیتی؟ دختر من یک سال و نیم با من در خانه بود و این قضیه به هیچ عنوان صحت ندارد. در مورد مصاحبه هم من مصاحبه میکنم چون به هیچ طریقی صدایم به گوش مسئولین نمی رسد. مصاحبه میکنم بشنوند؛ حداقل بخوانند و بدانند. روز آخری که پیش معاون دادستان رفتم گفتم ده روز است ساکت ام؛ حرفی نزده و مصاحبه ای نکرده ام فقط اجازه بدهید من 5 دقیقه دخترم را ببینم. خواهش کردم از معاون دادستان؛ بارها خواهش کردم به آقای دادستان بگویید من فقط میخواهم بدانم بچه ام زنده است. اما ایشان در پاسخ با لبخندی گفت انشاالله که زنده است. خب این چه رفتاری است با مادری که گریان دنبال او راه می افتد و خواهش و تمنا میکند تا حداقل از زنده بودن بچه اش خبردار شود، می کنند. در آخر هم تنها جوابی که به من میدهند این است که دادستان هیچ دستوری در مورد شما نداده.
مادر نازنین خسروانی تاکید میکند: من به دختر خودم اعتقاد دارم، دخترم را باور دارم و میدانم که عقیده و نظریاتش چی بوده و همیشه همراهش بوده ام. این وسط فقط از این بی عدالتی ها دل آدم می گیرد؛ نه فقط بچه خودم، درباره همه بچه ها. نمیدانید دادستانی که میروم پشت در اتاق او چه مادرانی گریان و نالان نشسته اند؛ ماههاست می آیند و خواهش میکنند تا تنها یک تماس تلفنی یا یک ملاقات کوتاهی بدهند. این واقعا دردآور است و امیدوارم این روزها برای همه ما بگذرد.
اما نازنین خسروانی تنها روزنامه نگاری نیست که در بند 209 زندان اوین و در چنین شرایطی به سر می برد. رضا تاجیک، نویسنده روزنامه های اصلاح طلب نیز از خرداد ماه در این بند امنیتی است.
محمد شریف، وکیل این روزنامه نگار دیروز خبر داد که شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، تاریخ 28 آذرماه را به عنوان زمان رسیدگی به پرونده او، تعیین وقت کرده است.
تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر اتهامات آقای تاجیک است و پروین تاجیک، خواهر او به خاطر پی گیری وضعیت برادرش و مصاحبه با رسانه های خارجی به دلیل نگرانی از وضعیت او که در یک سال و نیم گذشته سه بار بازداشت شده به یک سال و نیم زندان محکوم شده است.
رضا تاجیک که بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته، سه بار بازداشت شده، از سوی گزارشگران بدون مرز برنده جایزه بهترین روزنامه نگار سال 2010 شده است.
در این میان ماشاالله شمس الواعظین، نایب رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران وسخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به 16 ماه حبس تعزیری محکوم شد.
آقای شمس الواعظین که سردبیر روزنامه های جامعه، طوس، نشاط و عصر آزادگان بوده پیشتر به "روز" گفته بود که ممنوع القلم، ممنوع المصاحبه و ممنوع الخروج شده است.
او به توهین به رئیس جمهور و تضعیف نظام جمهوری اسلامیمتهم شده بود. آقای شمس الواعظین درباره اتهامات خود به بی بی سی فارسی گفته است که اتهام تضعیف نظام به مصاحبه های او با شبکه های تلویزیونی بی بی سی و العربیه، سایت روز آنلاین و مجله اشپیگل مربوط است.
او درباره اتهام توهین به رئیس جمهور نیز توضیح داده کهاین اتهام از اشتباهی ناشی شده که در ترجمه سخنان او از زبان عربی به فارسی اتفاق افتاده است: "من از عبارت جنون عظمت استفاده کردم که به عربی به معنای خودبزرگبینی است. بله! من گفته ام که ایشان خودبزرگبین است، ولی نگفتم دیوانه است. "
حسین رونقی ملکی همچنان در انفرادی
حسین رونقی ملکی، در حالی همچنان در سلول انفرادی در بند 2 الف سپاه به سر می برد که هفته گذشته حکم قطعی دادگاه او از سوی دادگاه تجدید نظر اعلام شد.
حسین رونقی ملکی که با نام بابک خرمدین وبلاگ می نوشت، 22 آذر سال گذشته در شهرستان ملکان بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون در بند 2 الف سپاه زندان اوین، زندانی است.
آقای رونقی ملکی به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده و محمد دادخواه وکیل او به "روز" می گوید: ما به این حکم اعتراض داریم هرچند که دادگاه تجدید نظر تایید کرده اما قطعا نسبت به اعاده دادرسی اقدام خواهیم کرد. هر چند اکنون منتظر 22 بهمن هستیم و امید داریم موکلم که یک نابغه است مشمول عفو کلی این روز قرار گیرد و آزاد شود.
از آقای دادخواه می پرسم آیا آقای رونقی ملکی درخواست عفو کرده اند؟ پاسخ میدهد: نه آقای رونقی درخواست عفو نکرده اما 22 بهمن معمولا برای کسانی که محکومیت قطعی دارند عفو عمومی در پیش است و من امیدوارم حسین مشمول این عفو و آزاد شود. کشور به توانایی های او به عنوان یک نابغه، نیاز دارد و او نباید در زندان بماند.
وکیل حسین رونقی ملکی سپس درباره آخرین وضعیت موکلش می گوید: قاعده این است که بعد از قطعی شدن حکم، زندانی را به بند عمومی منتقل کنند اما متاسفانه ایشان را همچنان در سلول انفرادی نگهداشته اند و این برخلاف قانون است.
وی می افزاید: متاسفانه دادگاه انقلاب تصمیم گرفته ایشان همچنان انفرادی باشند و این تخلف آشکار از قانون از سوی دادگاه انقلاب است؛ این دادگاه ملزم است آئین دادرسی را مراعات کند.
کاهش حکم ارسلان ابدی
ارسلان ابدی، دانشجوی دانشگاه بین المللی قزوین عاشورای سال گذشته بازداشت شد.
مادر ارسلان ابدی در مصاحبه با "روز" در خصوص آخرین وضعیت فرزندش می گوید: شرایط روحی ارسلان خوب است و ما هر هفته ملاقات داریم؛ کاهش حکم قطعا در روحیه اش تاثیر مثبت خواهد گذاشت هرچند که من انتظار آزادی او را داشتم که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
خانم ابدی می افزاید: 6 دی ماه، دقیقا یکسال می شود که ارسلان در زندان است و اکنون در بند 350 زندان اوین است. دادگاه بدوی 9 سال و 6 ماه حکم داده بود که در دادگاه تجدید نظر به 6 سال کاهش یافت و الان این هم نصف شده است.
به گفته خانم ابدی، ارسلان تقاضای عفو کرده بود: حکمش خیلی سنگین بود؛ بچه من یک دانشجو است؛ چگونه عمرش را در زندان سپری کند؟ او تقاضای عفو کرد و دادستان تهران هم به من قول داد او را آزاد میکنند. هرچند من هنوز امیدوارم که این اتفاق صورت بگیرد. امید تنها چیزی است که داریم آن را هم از ما بگیرند چیزی نمی ماند.
مادر ارسلان ابدی می افزاید: در تمام این مدت مصاحبه نکردم و به قول دادستان امید داشتم و معتقد بودم؛ به هر حال می فهمند که بچه های ما بی گناه هستند. ارسلان نه جزو تشکلی بود و نه فردی سیاسی بود او فقط معترض بود و وقتی با یک معترض اینطور برخورد می کنند واقعا سئوال برانگیز است. ارسلان و خیلی از بچه های دیگر، بچه های کف خیابان هستند که تنها اعتراض داشتند. من امیدوارم همه این بچه ها آزاد شوند و به زندگی شان بازگردند.
ارسلان ابدی ابتدا به محاربه و فساد فی الارض محکوم شده بود که از این اتهام تبرئه شد.
بلاتکلیفی صابر عباسیان
صابر عباسیان اما در زندان عادل آباد شیراز و همچنان در بازداشت موقت به سر می برد.
آقای عباسیان رئیس ستاد 88 در استان فارس و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی است که از اسفند سال گذشته در بازداشت به سر می برد.
عباس عباسیان، پدر او در مصاحبه با "روز" درباره آخرین وضعیت فرزندش می گوید: هنوز تکلیف پسرم مشخص نیست و دادگاه رای نداده.
او روحیه فرزندش را خوب توصیف می کند و می گوید: الان 9 ماه است که صابر بازداشت است و در این نه ماه فقط دوبار ملاقات حضوری داشته ایم و متاسفانه به او مرخصی هم نمیدهند. اتهاماتش هم همان اتهاماتی است که به همه زده اند و به خاطر فعالیتش در ستاد 88 است.
آقای عباسیان سپس با تاکید بر اینکه فرزندش بعد از انتخابات هیچ فعالیتی نداشته، می گوید: او هزینه حضورش در ستاد 88 را می پردازد، هزینه فعالیت قانونی در ستادی انتخاباتی را می پردازد؛ امیدوارم هر چه زودتر این سوتفاهمات برطرف شود و هم صابر و هم سایر بچه ها آزاد شوند و سر زندگی و درسشان برگردند.
محمود طراوت، وکیل آقای صباغیان نیز به "روز" می گوید: پرونده صابر در شعبه 2 دادگاه انقلاب شیراز تحت بررسی است و تاکنون 4 جلسه محاکمه شده اما هنوز رایی صادر نشده است. من نیز بارهابه بازداشت موقت طولانی مدت او اعتراض کرده ام اما تاکنون نتیجه ای نداشته است.
وی اتهامات موکلش را "توهین به مقدسات اسلام، نشراکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیت کشور، توهین به رهبری و مسئولان نظام" می شمارد و می گوید در اصل هر چه اتهام در فصل پنجم قانون است به او منتسب کرده اند.
آقای طراوت درباره آخرین وضعیت علی تارخ، موکل دیگرش نیز می گوید: آقای تارخ به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس تعزیری محکوم شده و اکنون در حال سپری کردن محکومیت خود است؛ او با احتساب زمان بازداشت موقت، اکنون 5 ماه از محکومیت خود را سپری کرده است.
علی تارخ، رئیس ستاد موج سوم در استان فارس بوده که اکنون در زندان عادل آباد شیراز به سر می برد.
سعید ملک پور و اتهامات تازه
سعید ملک پور اما به اعدام محکوم شده است. او فارغ التحصيل رشته مهندسی متالورژی دانشگاه صنعتی شريف و ساکن کشور کانادا بود که مهرماه 87 پس از ورود به ایران و در ارتباط با پرونده موسوم به "مضلین ۲" مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد.
سایت گرداب، متعلق به سپاه پاسداران، ملک پور را متهم به عضویت در چند "شبکه فساد اینترنتی" کرد و سپس از او به عنوان مدیر بزرگترین سایت های مستهجن، ضد دین و ضد امنیت نام برده شد.
همسر آقای ملک پور در مصاحبه با "روز" از انتقال مجدد او به سلول انفرادی در بند 2 الف خبر می دهد و می گوید: دوشنبه پیش که خانواده سعید او را ملاقات کرده بودند از حکم خبری نداشت. روز بعد حکم را به او ابلاغ میکنند و ما از او بی خبر بودیم تا روز دوشنبه که باز خانواده برای ملاقات رفتند اما او را نیاوردند و دوستان سعید خبر دادند که او را به انفرادی در 2 الف برده اند.
خانم افتخاری می افزاید: از روزی که حکم را به سعید ابلاغ کرده اند هیچ خبری از او نداریم و کسی او را ندیده؛ من با توجه به اتفاقاتی که افتاده به شدت نگران او هستم و اینکه او را باز برای گرفتن اعترافات جدید به انفرادی برده باشند. هیچ چیز دیگری به ذهنم نمی رسد.
همسر سعید ملک پور سپس با اشاره به پرونده جدیدی که برای همسرش تشکیل داده اند می گوید: بعد از انتشار نامه هایی که سعید درباره شکنجه هایش نوشته بود برای او پرونده جدید تشکیل دادند و اتهام تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام و تبانی با همسر برای ضربه زدن به امنیت کشور را به او تفهیم کردند اما در این پرونده نیز او 4 روز در انفرادی و تحت بازجویی بوده و اتهامات به او تفهیم شده بود و نمیدانم اکنون چرا همزمان با ابلاغ حکم اعدام، او را باز به انفرادی برده اند.
خانم افتخاری می افزاید: نمیدانم اکنون سعید در چه شرایطی و تحت چه فشار و شکنجه ای است. دفعه پیش که آن همه اعتراف از او گرفتند سعید می گفت طاقت آسیب رسیدن به خانواده اش را ندارد یعنی نقطه ضعف سعید، من و خانواده اش هستیم و از همان راه هم آقایان وارد می شوند؛ من نگران هستم این بار نیز با این حربه از سعید اعتراف بگیرند. با اینکه خانواده اش در ملاقات ها به او گفته اند حتی اگر ما را بازداشت هم کردند و هر کاری کردند تو اعتراف دروغ نکن اما میدانم که سعید حاضر است بالای دار برود اما آسیبی به خانواده نرسد.
همسر آقای ملک پور با تاکید بر اینکه همه اعترافات پیشین همسرش دروغ و تحت فشار بوده می گوید: اکنون نیز هر چیزی علیه او از او اعتراف بگیرند دروغ است؛ من نیز هیچ کاری از دستم بر نمی آید جز اینکه شفاف سازی کنم تا مردم بدانند اینها دروغ می گویند و سعید، هیچ یک از اتهاماتی که به او وارد کرده اند را قبول ندارد.
وی می گوید: متاسفانه هر چه جلوتر می رویم شرایط بدتر می شود. آقایان قبلا آبرویشان در جهان برایشان مهم بود اما گویا دیگر آن هم مهم نیست. می خواهند به دنیا بگویند ما هر کاری دلمان خواست انجام میدهیم. به هیچ قانونی و شریعت و دینی هم پایبند نیستند. ما واقعا جز شفاف سازی و سپردن همه چیز به خدا راهی نداریم.
محدودیت امنیتی به بهانه حفظ جان
رهنورد: موسوی در حصر است
همزمان با دیدار زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی، از رهبران چنبش سبز، با علی تاجرنیا، عضو به تازگی آزاد شده حزب مشارکت، رهنورد عدم حضور میرحسین موسوی در این دیدار را ناشی از"حصر" اعلام کرده است.
رهنورد در دیدار با علی تاجرنیا، گفته ماموران امنیتی به بهانه "حفظ جان" موسوی، به او جز در موارد معدودی، احازه خروج از منزل را نمیدهند. وی شرایط پیش آمده برای موسوی را "حصر" توصیف کرده است.
سخنان رهنورد در حالی بیان میشود که پیش از این فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی دیگر رهبر مخالفان، در گفتوگویی با روز، شرایط کروبی را "حصر موقت" توصیف کرده بود.
این البته نخستین بار نیست که طی یک سال و نیم گذشته و پس از اعتراضات رخداده به نتایج انتخابات مناقشهبرانگیز دهم ریاستجمهوری، محدودیتهای امنیتی پیرامون میرحسین موسوی و مهدی کروبی، افزایش مییابد.
پیش از این و در جریان آخرین دیدار موسوی و کروبی، نیروهای امنیتی تلاش کردند مانع ورود کروبی به منزل موسوی شوند. این مساله باعث شد موسوی با شکستن سدامینتی ماموران، سوار بر ماشین شخصی خود شودو مهدی کروبی و فرزند وی را شخصا به داخل مجموعه ببرد.
حصر پس از اعتراضات انتخاباتی
پس از اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات و حضور موسوی در میان مردم، چندین بار اخبار مختلفی از حضور افراد مختلف در مقابل منزل موسوی به منظور ممانعت از حضور وی در میان مردم پخش شد.
نخستین بار، دو روز پس از انتخابات ریاست جمهوری ـ روز 24 خرداد ـ شایعه حصر خانگی این دو نامزد انتخابات مطرح و سپس تکذیب شد. پس از آن و به دنبال شرکت میرحسین موسوی در راهپیمایی روز 25 خرداد، وی اجازه حضور در دیگر تجمعات اعتراضی را نیافت؛ نزدیکان وی بارها اعلام کرده اند نیروهای لباس شخصی، با تجمع در مقابل منزل یا محل کار وی، مانع خروج او شدند. در یکی ازاین موارد، همزمان با راهپیمایی 13 آبان سال گذشته، عدهای از نیروهای لباس شخصی، با موتور در مقابل فرهنگستان هنر حضور یافتند و مانع خروج موسوی از آنجا شدند. این اتفاق پس از آن چندین بار دیگر نیز به شکلهای گوناگون رخ داد.
اما این محدودیتها تنها به همین جا منتهی نشد. حتی ملاقاتکنندگان با موسوی نیز از گزند نیروهای امنیتی در امان نماندند؛ در همان روزهای نخست پس از انتخابات، عدهای از اساتید دانشگاه که به دیدار موسوی رفته بودند بازداشت شدند؛ مساله ای که در روزهای بعد نیز، تکرار شد.
حدود دوماه پیش، سایت کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، در گزارشی نوشت محدودیت های امنیتی پیرامون موسوی در هفته های اخیر و همزمان با حمله به ساختمان محل سکونت مهدی کروبی و برخی از روحانیون و مراجع منتقد دولت تشدید شده است.
مدت کوتاهی پس از آن، اخباری از حمله نیروهای امنیتی به دفتر موسوی شنیده شد. این ماموران با حمله به دفتر موسوی، کیسهای کامپیوتر و برخی مدارک موجود در دفتر را همراه خود بردند. دفتر موسوی از آن پس همچنان در تصرف نیروهای امنیتی است.
موسوی در همان زمان در مصاحبهای با سایت کلمه، با تایید تشدید "محدودیتها و مزاحمت های امنیتی" در اطراف خود، گفته بود سابقه اینگونه محدودیتها به عصر روز 22 خرداد سال گذشته - روز رایگیری در انتخابات بحث برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری - باز می گردد، اما: "جنبش سبز با محدودیتهای امنیتی و حذف همراهان آن متوقف نمی شود."
محافظ یا مامور؟
در یک سال و نیم گذشته، بسیاری از مشاوران و اطرافیان موسوی بازداشت شدهاند. علاوه بر مشاوران موسوی، سرتیم محافظان وی، احمد یزدانفر، نیز پس از سالها، از تیم حفاظت موسوی برکنار شد. موسوی درباره وی اعلام کرده بود که مجبور است ساعت 6 صبح خود را به یک پایگاه نظامی معرفی کند و تا شب در آنجا به سر میبرد.
اتفاقات مشابهی هم برای مهدی کروبی افتاده است. کروبی در یک سال و نیم گذشته، بارها در مجامع عمومی، مورد ضرب و شتم نیروهای لباس شخصی قرار گرفته است، اما شدیدترین حملات از این دست، همزمان با شبهای قدر بود که عدهای از نیروهای لباس شخصی، به مدت 5 شب در مقابل منزل کروبی تجمع کردند. این تجمع چند بار به خشونت کشده شد، به گونه ای که حتی سرتیم محافظان کروبی، به علت درگیری با این افراد، به بیمارستان منتقل شد.
همان زمان محمدجواد حقشناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتمادملی و مدیرمسوول روزنامه توقیف شده "اعتماد ملی"، اعلام کرده بود که: "دیدار و مراجعه به منزل آقای کروبی با محدودیت روبهرو بود. یعنی توسط نهادها و مقامات ذیربط از این بازدیدها ممانعت بهعمل میآمد. یک روز قبل از عید فطر همراه با یکی، دو تن از اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی قصد داشتیم دیداری با آقای کروبی داشته باشیم. آنجا اعلام کردند، تا اطلاع ثانوی امکان دیدار با آقای کروبی فراهم نیست."
این در حالی است که همان زمان، سردار احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرده بود که تجمع مقابل منزل کروبی، "از سر دلسوزی" بوده است.
تیم حفاظت را حذف کنید
بحث محدودیت برای موسوی و کروبی، در حالی مجددا نگاهها را به سمت خود جلب کرده است که چندی پیش، حمید رسایی، عضو فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس، خواستار حذف محافظت امنیتی از جان موسوی و کروبی شد.
وی گفته بود: "امروز فتنهگران محافظ دارند، اما دانشمندان هستهای ما حفاظت ندارند. هیچ یک از دستگاههای نظام وظیفه ندارند از کسانی حفاظت کنند که سرمایه دشمن به حساب میآیند. همین امروز مسوولان مربوطه به مأموریت محافظان سران فتنه پایان دهند و جوانان پاک کشور را مأمور حفاظت از جان ارزشمند دانشمندان هستهای کنند."
سخنان رسایی درباره حذف حفاظت فیزیکی از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، در حالی مطرح شد که پیش از این موسوی، کروبی و نزدیکان این دو، از محافظان، به عنوان نیروهای نهادهای نظامی، برای جلوگیری از تحرکات این دو نفر نام برده بودند.
پیش از این مهدی کروبی اعلام کرده بود که محافظان او اجازه مقابله با تهاجم خشونت آمیز ماموران دولتی را ندارند و آنان را مرخص کرد.
این اتفاق پس از آن رخ داد که کروبی در چندین مورد هدف کسانی قرار گرفت که ظاهرا هواداران دولت بودند و حتی چندین بار تجمعات اعتراضی را در برابر خانه مسکونی او ترتیب دادند. در یکی ازاین تجمعات، سر تیم محافظان کروبی، مورد حمله معترضان قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد.
پش از این همچنین چندین بار شایعه بیماری و وخامت حال جسمی کروبی منتشر شده که با تکذیب اطرافیانش رو به رو شده است. آن ها، انتشار چنین شایعاتی از سوی رسانه هایی چون "کیهان" را نشانه تهدید جانی کروبی می دانند و از اینکه "اینها بخواهند برنامه ای برای آقای کروبی بچینند و الان دارند زمینه چینی می کنند" ابراز نگرانی کردند. این مطلب نخستین بار توسط صفارهرندی، وزیر سابق ارشاد در روزنامه کیهان منتشر شده بود.
مدتی بعد حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، از وارد کردن دارو هایی از کشور روسیه برای ترور فیزیکی افراد از سوی نیروهای خودسر در ایران خبر داد. وی گفته بود احتمالا این دارو ها از همان نوعی است که قبلا برای کشتن الکساندر لیتویننکو، مامور اطلاعاتی روسیه، که در لندن به قتل رسید، مورد استفاده قرار گرفته بود.
انتقاد بی سابقه مشاور امنیتی احمدی نژاد
قوه قضائیه سگ ها را ول کرده
روح الله حسینیان (نماینده حامی دولت در مجلس و مشاور امنیتی محمود احمدی نژاد) قوه قضائیه جمهوری اسلامی را دستگاهی خطاب کرد که در آن "سنگ ها را بسته اند و سگ ها را رها کرده اند."
او همچنین گفت که نمی دانم از این دستگاه باید نزد چه کسی شکایت ببرم؟
انتقادروح الله حسینیان از قوه قضائیه به بهانه احضار "حسین قدیانی" نویسنده روزنامه های کیهان و وطن امروز به دادسرای تهران مطرح شده است.این در حالیست که هیچ خبر رسمی درباره دلایل احضار قدیانی به دادسرا منتشر نشده و تنها تعدادی از وبلاگ های حامی دولت نوشته اند که قدیانی به علت نوشتن نامه ای تند علیه صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه احضار شده است.
به نوشته این منابع، پس از انتشار نامه قدیانی، وبلاگ او و سایت مشرق که از جمله سایت های حامی محمود احمدی نژاد است نیز فیلتر شده اند.
خامنه ای رئوف است، شما چرا اعدام نمی کنید؟
حسین قدیانی در این نامه از رئیس قوه قضائیه بابت اعدام نکردن افرادی که به گفته او "آشوبگران عاشورا" بوده اند، شدیدا انتقاد کرده بود.او همچنین میرحسین موسوی، موسوی خویینی ها، محمد خاتمی، مهدی کروبی، عفت مرعشی و مهدی و فائزه هاشمی را "دون مایگان پست فطرت" نامیده و با ابراز تعجب از "حجب و حیای سران فتنه"، افزوده بود: "با این دستگاه قضایی، من مانده ام که چرا موسوی رسما به خون شهدا فحش نمی دهد؟ من مانده ام که چرا آشوبگران، دوباره تحرکی از خود نشان نمی دهند؟ با این دستگاه قضایی، چه بزدل اند سران فتنه! و چه بی جگرند آشوبگران عاشورا."
او خطاب به رئیس قوه قضائیه افزوده: "از این پس هر توهینی که موسوی به نظام مقدس جمهوری اسلامی بکند، ما از چشم صبر شما می بینیم. و چرا نبینیم؟"
قدیانی همچنین با بیان اینکه "اعدام سران فتنه لبیک به خامنه ای است"، خواستار اعدام عفت مرعشی، مهدی و فائزه هاشمی شده و گفته است: "مگر خامنه ای بخشیده سران فتنه را؟ از شما متحیرم که از کدام کیسه دارید می بخشید؟ خامنه ای آنقدر مهربان و رئوف است که از حق خود بگذرد، اما از حق خون پدران ما و از حق خونِ دل ما، نخواهد گذشت مولای ما."
به نوشته این همکار روزنامه کیهان، "آمریکا و اسرائیل با ۲۰۰ کلاهک هسته ای با ۲۵۰۰ ماهواره جاسوسی، مثل سگ از ما می ترسند، شما ببین سران فتنه مثل چی از قوه قضاییه حساب می برند!"
نمی توانند من را بازداشت کنند
آنگونه که دوستان و همکاران قدیانی در روزنامه های کیهان و وطن امروز نوشته اند، همین مطلب بوده که به فیلتر شدن وبلاگ او و سایت مشرق و احضار این نویسنده اصولگرا به دادسرای تهران منجر شده است.
هرچند خود حسین قدیانی معتقد است که: "قوه قضائیه نمی تواند من را بازداشت کند."
او دیروز عصر در مصاحبه ای کوتاه با یکی از سایت های خبری حامی احمدی نژاد، گفت: "صبح امروز بچه هاي محترم دادستاني به دفتر سايت مشرق مراجعه كرده و دنبال من مي گشته اند."
قدیانی با بیان اینکه درمورد نوشته اش پيرامون خواص بي بصيرت و سران فتنه به هيچ وجه كوتاه نخواهد، افزود: "فردا (امروز دوشنبه) در وطن امروز و كيهان دو يادداشت مي نويسم كه اولي مربوط به قوه قضائيه و دومي مربوط به سران فتنه است."
همکار روزنامه های کیهان و وطن امروز در پایان تصریح کرد:"تا آخر پای مطلبم می ایستم."
لباس شخصی محبوب
حسین قدیانی فرزند اکبر قدیانی، از کشته شدگان جنگ هشت ساله ایران و عراق است که ارتباطات نزدیکی با دفتر آیت الله خامنه ای دارد و آنگونه که خود و برخی دوستانش نوشته اند، بارها در نزد رهبر جمهوری اسلامی حاضر شده و مورد توجه و محبت او قرار دارد.
قدیانی به عنوان یکی از نیروهای لباس شخصی در سرکوب بسیاری از تجمعات معترضان به نتایج انتخابات گذشته ریاست جمهوری ایران حضور داشت.
عمده شهرت او در نزد حامیان احمدی نژاد و طرفداران آیت الله خامنه ای به واسطه مطالبی است که در یک سال گذشته در وبلاگ شخصی خود و روزنامه هایی مانند کیهان و وطن امروز منتشر کرده و طی آنها دشنام ها و الفاظ رکیکی در مورد رهبران جنبش سبز و مخالفان دولت به کاربرده است.
او در عین حال از حامیان افراطی آیت الله خامنه ای است به گونه ای که چندی پیش در پاسخ به انتقادات خوانندگان وبلاگش، گفته بود "حتی مادر و خواهر خودش را نیز تقدیم رهبر جمهوری اسلامی" می کند.
قدیانی در تمام این مطالب به صراحت به موسوی، کروبی، خاتمی و حتی هاشمی رفسنجانی، فحاشی کرده اما تا پیش از آنکه از قوه قضائیه بابت اعدام نکردن افرادی که آنها را "آشوبگر و منافق" می خواند، انتقاد نکرده بود به دادگاه احضار نشده بود.
"نویسنده ای با شمشیر مالک"
اینک روح الله حسینیان حاکم شرع سابق وزارت اطلاعات با نوشتن مطلبی خطاب به رئیس قوه قضائیه، از این دستگاه به علت احضار قدیانی به دادسرا به شدت انتقاد کرده است.
حسینیان این یادداشت کوتاه را در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی که ریاست آن بر عهده خود وی است، منتشر کرده است.
عضو فراکسیون حامیان دولت احمدی نژاد در مجلس هشتم (فراکسیون موسوم به انقلاب اسلامی) در این مطلب، قدیانی را "نویسنده ای" توصیف کرده که "قلمش چون شمشیر مالک در دفاع از رهبر خویش سرها را پایین می اندازد و کمرها را خم می کند. نویسنده ای که وارث شهیدی از تبار مومنینی است که صدقوا ما عاهدوالله علیه."
گفتنی اینکه مرکز اسناد انقلاب اسلامی پشتیبانی مالی و انتشار نوشته های قدیانی درباره جنبش سبز و رهبران آن را بر عهده گرفته بود.
حسینیان سپس قوه قضائیه جمهوری اسلامی را دستگاهی دانسته که در آن "سنگ ها را بسته اند و سگ ها را رها کرده اند" و افزوده: "دستگاه قضایی به کجا می رود؟ دستگاهی که سربازان و افسران جنگ نرم را هدف قرار داده و تیغ به زنگی مست سپرده. روزی مدیر مسئول کیهان با شکایت زنی خود فروخته [اشاره به شیرین عبادی] به میز محاکمه کشیده می شود و روزی مدیر ایران به اتهام گفتن بالای چشم آقازاده فراری ابروست [اشاره به مهدی هاشمی] محاکمه می گردد و روزی حسین قدیانی عزیز احضار میشود که چرا از قوه قضاییه انتقاد کردی."
مشاور امنیتی احمدی نژاد در ادامه این رفتار قوه قضائیه را "بر شاخه نشستن و بن بریدن" دانسته و خطاب به رئیس این دستگاه تصریح کرده: "قوه قضاییه همانطوری که در مقابل انتقادات از قوه مجریه روا داری نشان می دهد در برابر انتقادات از رئیس قوه قضاییه و فامیل محترم نیز با تسامح و تساهل رفتار کند."
به گفته حسینیان، قوه قضاییه باید مطمئن باشد "با احضار مدافعان انقلاب نه تنها خود را از انتقاد مخالفان حفظ نخواهد کرد" بلکه "طمع آنان را برای ایجاد اختلاف و درگیری بین وفاداران نظام بیشتر خواهد کرد."
دستگاه متهم
انتقاد تند این چهره امنیتی از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در شرایطی بیان می شود که علیرغم شکایت های متعدد منتقدان و مخالفان از رسانه های جریان حاکم و برخی مسئولان کنونی کشور تاکنون هیچ حکمی علیه این وابستگان به جریان حاکم در ایران صادر نشده است.
این در حالی است که هم اکنون منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی در زندان به سر می برند و چند تن نیز به دنبال وقایع یک سال و نیم گذشته به اعدام محکوم شده اند و در مورد برخی هم این حکم به اجرا در آمده است.
منتقدان حکومت اسلامی همواره قوه قضائیه را به تاثیر گرفتن از دستگاه های نظامی و امنیتی، صدور احکام خلاف قانون و نیز برخورد غیرقانونی با مخالفان متهم کرده اند.
میزان انتقاد از عملکرد دستگاه قضایی به دنبال اعتراضات به نتایج انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و سرکوب گسترده و خشونت بار آنها توسط ماموران امنیتی و قضایی بسیار بیشتر شده است.
به دنبال این حوادث، ماموران قضایی با همکاری نیروهای امنیتی، بسیاری از روزنامه نگاران، فعالان سیاسی، دانشجویان، معلمان، اساتید دانشگاه و حتی مسئولان ارشد سابق کشور را دستگیر کرده و به زندان انداخته اند.
او همچنین گفت که نمی دانم از این دستگاه باید نزد چه کسی شکایت ببرم؟
انتقادروح الله حسینیان از قوه قضائیه به بهانه احضار "حسین قدیانی" نویسنده روزنامه های کیهان و وطن امروز به دادسرای تهران مطرح شده است.این در حالیست که هیچ خبر رسمی درباره دلایل احضار قدیانی به دادسرا منتشر نشده و تنها تعدادی از وبلاگ های حامی دولت نوشته اند که قدیانی به علت نوشتن نامه ای تند علیه صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه احضار شده است.
به نوشته این منابع، پس از انتشار نامه قدیانی، وبلاگ او و سایت مشرق که از جمله سایت های حامی محمود احمدی نژاد است نیز فیلتر شده اند.
خامنه ای رئوف است، شما چرا اعدام نمی کنید؟
حسین قدیانی در این نامه از رئیس قوه قضائیه بابت اعدام نکردن افرادی که به گفته او "آشوبگران عاشورا" بوده اند، شدیدا انتقاد کرده بود.او همچنین میرحسین موسوی، موسوی خویینی ها، محمد خاتمی، مهدی کروبی، عفت مرعشی و مهدی و فائزه هاشمی را "دون مایگان پست فطرت" نامیده و با ابراز تعجب از "حجب و حیای سران فتنه"، افزوده بود: "با این دستگاه قضایی، من مانده ام که چرا موسوی رسما به خون شهدا فحش نمی دهد؟ من مانده ام که چرا آشوبگران، دوباره تحرکی از خود نشان نمی دهند؟ با این دستگاه قضایی، چه بزدل اند سران فتنه! و چه بی جگرند آشوبگران عاشورا."
او خطاب به رئیس قوه قضائیه افزوده: "از این پس هر توهینی که موسوی به نظام مقدس جمهوری اسلامی بکند، ما از چشم صبر شما می بینیم. و چرا نبینیم؟"
قدیانی همچنین با بیان اینکه "اعدام سران فتنه لبیک به خامنه ای است"، خواستار اعدام عفت مرعشی، مهدی و فائزه هاشمی شده و گفته است: "مگر خامنه ای بخشیده سران فتنه را؟ از شما متحیرم که از کدام کیسه دارید می بخشید؟ خامنه ای آنقدر مهربان و رئوف است که از حق خود بگذرد، اما از حق خون پدران ما و از حق خونِ دل ما، نخواهد گذشت مولای ما."
به نوشته این همکار روزنامه کیهان، "آمریکا و اسرائیل با ۲۰۰ کلاهک هسته ای با ۲۵۰۰ ماهواره جاسوسی، مثل سگ از ما می ترسند، شما ببین سران فتنه مثل چی از قوه قضاییه حساب می برند!"
نمی توانند من را بازداشت کنند
آنگونه که دوستان و همکاران قدیانی در روزنامه های کیهان و وطن امروز نوشته اند، همین مطلب بوده که به فیلتر شدن وبلاگ او و سایت مشرق و احضار این نویسنده اصولگرا به دادسرای تهران منجر شده است.
هرچند خود حسین قدیانی معتقد است که: "قوه قضائیه نمی تواند من را بازداشت کند."
او دیروز عصر در مصاحبه ای کوتاه با یکی از سایت های خبری حامی احمدی نژاد، گفت: "صبح امروز بچه هاي محترم دادستاني به دفتر سايت مشرق مراجعه كرده و دنبال من مي گشته اند."
قدیانی با بیان اینکه درمورد نوشته اش پيرامون خواص بي بصيرت و سران فتنه به هيچ وجه كوتاه نخواهد، افزود: "فردا (امروز دوشنبه) در وطن امروز و كيهان دو يادداشت مي نويسم كه اولي مربوط به قوه قضائيه و دومي مربوط به سران فتنه است."
همکار روزنامه های کیهان و وطن امروز در پایان تصریح کرد:"تا آخر پای مطلبم می ایستم."
لباس شخصی محبوب
حسین قدیانی فرزند اکبر قدیانی، از کشته شدگان جنگ هشت ساله ایران و عراق است که ارتباطات نزدیکی با دفتر آیت الله خامنه ای دارد و آنگونه که خود و برخی دوستانش نوشته اند، بارها در نزد رهبر جمهوری اسلامی حاضر شده و مورد توجه و محبت او قرار دارد.
قدیانی به عنوان یکی از نیروهای لباس شخصی در سرکوب بسیاری از تجمعات معترضان به نتایج انتخابات گذشته ریاست جمهوری ایران حضور داشت.
عمده شهرت او در نزد حامیان احمدی نژاد و طرفداران آیت الله خامنه ای به واسطه مطالبی است که در یک سال گذشته در وبلاگ شخصی خود و روزنامه هایی مانند کیهان و وطن امروز منتشر کرده و طی آنها دشنام ها و الفاظ رکیکی در مورد رهبران جنبش سبز و مخالفان دولت به کاربرده است.
او در عین حال از حامیان افراطی آیت الله خامنه ای است به گونه ای که چندی پیش در پاسخ به انتقادات خوانندگان وبلاگش، گفته بود "حتی مادر و خواهر خودش را نیز تقدیم رهبر جمهوری اسلامی" می کند.
قدیانی در تمام این مطالب به صراحت به موسوی، کروبی، خاتمی و حتی هاشمی رفسنجانی، فحاشی کرده اما تا پیش از آنکه از قوه قضائیه بابت اعدام نکردن افرادی که آنها را "آشوبگر و منافق" می خواند، انتقاد نکرده بود به دادگاه احضار نشده بود.
"نویسنده ای با شمشیر مالک"
اینک روح الله حسینیان حاکم شرع سابق وزارت اطلاعات با نوشتن مطلبی خطاب به رئیس قوه قضائیه، از این دستگاه به علت احضار قدیانی به دادسرا به شدت انتقاد کرده است.
حسینیان این یادداشت کوتاه را در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی که ریاست آن بر عهده خود وی است، منتشر کرده است.
عضو فراکسیون حامیان دولت احمدی نژاد در مجلس هشتم (فراکسیون موسوم به انقلاب اسلامی) در این مطلب، قدیانی را "نویسنده ای" توصیف کرده که "قلمش چون شمشیر مالک در دفاع از رهبر خویش سرها را پایین می اندازد و کمرها را خم می کند. نویسنده ای که وارث شهیدی از تبار مومنینی است که صدقوا ما عاهدوالله علیه."
گفتنی اینکه مرکز اسناد انقلاب اسلامی پشتیبانی مالی و انتشار نوشته های قدیانی درباره جنبش سبز و رهبران آن را بر عهده گرفته بود.
حسینیان سپس قوه قضائیه جمهوری اسلامی را دستگاهی دانسته که در آن "سنگ ها را بسته اند و سگ ها را رها کرده اند" و افزوده: "دستگاه قضایی به کجا می رود؟ دستگاهی که سربازان و افسران جنگ نرم را هدف قرار داده و تیغ به زنگی مست سپرده. روزی مدیر مسئول کیهان با شکایت زنی خود فروخته [اشاره به شیرین عبادی] به میز محاکمه کشیده می شود و روزی مدیر ایران به اتهام گفتن بالای چشم آقازاده فراری ابروست [اشاره به مهدی هاشمی] محاکمه می گردد و روزی حسین قدیانی عزیز احضار میشود که چرا از قوه قضاییه انتقاد کردی."
مشاور امنیتی احمدی نژاد در ادامه این رفتار قوه قضائیه را "بر شاخه نشستن و بن بریدن" دانسته و خطاب به رئیس این دستگاه تصریح کرده: "قوه قضاییه همانطوری که در مقابل انتقادات از قوه مجریه روا داری نشان می دهد در برابر انتقادات از رئیس قوه قضاییه و فامیل محترم نیز با تسامح و تساهل رفتار کند."
به گفته حسینیان، قوه قضاییه باید مطمئن باشد "با احضار مدافعان انقلاب نه تنها خود را از انتقاد مخالفان حفظ نخواهد کرد" بلکه "طمع آنان را برای ایجاد اختلاف و درگیری بین وفاداران نظام بیشتر خواهد کرد."
دستگاه متهم
انتقاد تند این چهره امنیتی از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در شرایطی بیان می شود که علیرغم شکایت های متعدد منتقدان و مخالفان از رسانه های جریان حاکم و برخی مسئولان کنونی کشور تاکنون هیچ حکمی علیه این وابستگان به جریان حاکم در ایران صادر نشده است.
این در حالی است که هم اکنون منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی در زندان به سر می برند و چند تن نیز به دنبال وقایع یک سال و نیم گذشته به اعدام محکوم شده اند و در مورد برخی هم این حکم به اجرا در آمده است.
منتقدان حکومت اسلامی همواره قوه قضائیه را به تاثیر گرفتن از دستگاه های نظامی و امنیتی، صدور احکام خلاف قانون و نیز برخورد غیرقانونی با مخالفان متهم کرده اند.
میزان انتقاد از عملکرد دستگاه قضایی به دنبال اعتراضات به نتایج انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و سرکوب گسترده و خشونت بار آنها توسط ماموران امنیتی و قضایی بسیار بیشتر شده است.
به دنبال این حوادث، ماموران قضایی با همکاری نیروهای امنیتی، بسیاری از روزنامه نگاران، فعالان سیاسی، دانشجویان، معلمان، اساتید دانشگاه و حتی مسئولان ارشد سابق کشور را دستگیر کرده و به زندان انداخته اند.
عصبانیت تندروها از یادداشت سفیر انگلیس
دخالت سپاه در دیپلماسی
همزمان با ابراز نگرانی نیروها و رسانه های تندروی جمهوری اسلامی از جمله سازمان شبه نظامی بسیج و روزنامه کیهان و همچنین وزیر خارجه درباره از بین رفتن "حقوق شهروندی" دانشجویان انگلیسی، سایمون گس سفیر دولت بریتانیا در ایران نیز نگران وضعیت نسرین ستوده شد و با انتشار یادداشتی، جرم نسرین ستوده را "حرکت شجاعانه" دانست، اما این مقابله به مثل سفیر بریتانیا منجر به سلسله اعتراض هایی از سوی افراطیون شد تا حدی که پای سپاه پاسداران نیز به میان آمد و تندروهای هوادار دولت در مجلس هم تصمیم گرفتند طرح کاهش روابط با انگلیس را در دستور کار قرار دهند.
در عین حال با وجود ادعاهای قبلی سازمان شبه نظامی بسیج دانشجویی، مبنی بر احتمال تکرار ماجرای 13 آبان 58 در سفارت بریتانیا، تجمع روز گذشته لباس شخصی های عضو بسیج در برابر سفارت بریتانیا در حد پرتاب تخم مرغ و آتش زدن پرچم باقی ماند.
تبلیغات رسانه های افراطی درباره انگلیس که تا دیروز با ابراز نگرانی از "وضعیت حقوق بشر" به دلیل درگیری پلیس و دانشجویان انگلیسی در جریان بود، روز گذشته و به بهانه یادداشت سایمون گس، سفیر بریتانیا در ایران به "انزجار از مداخله در امور داخلی ایران از سوی استعمار پیر" و "گستاخی سفیر انگلیس" و... تغییر شکل داد و به جنجال رسانه ای جدید افراطیون تبدیل شد. در این میان، یکی از سران سپاه پاسداران نیز درباره یک موضوع دیپلماتیک و غیر نظامی به اظهار نظرهای تند پرداخت.
بنا به گزارش سپاه نیوز، سایت وابسته به روابط عمومی سپاه پاسداران، مسعود جزایری، معاون ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی درباره یادداشت سفیر انگلیس گفت: "این نوع سخنان غیر دیپلماتیک سفیر انگلیس در تهران مسبوق به سابقه است و چنانچه دستگاه دیپلماسی کشور با این شخص هتاک برخورد قاطع نداشته باشد بدون تردید وی بر اقدامات مداخلهجویانه خود خواهد افزود".
جزایری افزود: "باید توجه داشت که سخنان سخیف این دیپلمات، متوجه بخشهای مختلف نظام بخصوص دستگاه قضایی است و لذا از مسئولین محترم دستگاه دیپلماسی که همواره با حساسیت نسبت به هرگونه مداخلهای برخورد میکنند، انتظار میرود با این فرد جسور برخورد قاطع داشته باشد".
به فاصله کوتاهی از "درخواست" این مقام نظامی، کاظم جلالی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، در جمع خبرنگاران حاضر شد و گفت: "کاهش روابط با دولت انگلیس در دستور کار روز یکشنبه مجلس قرار گرفت".
بنا به گزارش خبرگزاری فارس، جلالی افزوده است: "با توجه به گستاخی های مکرر سفیر انگلیس در ایران و عدم رعایت شئون دیپلماتیک و همچنین دخالت های مکرر برخی دیگر از دولتمردان انگلیس در امور ایران از جمله دخالت ها و تهدیدهای ساورز که منجر به شهادت دکتر شهریاری شد و همچنین عملکرد مغرضانه بی بی سی رسانه دولتی این کشور به عنوان بازوی رسانه ای فتنه، اقدام به کاهش سطح روابط ضروری به نظر می رسد. ایران با این کاهش چیزی را از دست نخواهد داد و این حداقل تاوانی است که انگلیس باید در برخورد با ملت ایران پرداخت کند".
علاوه بر وی، یک عضو دیگر این کمیسیون نیز "کاهش روابط با انگلیس" را به "بررسی اظهارات سفیر بریتانیا" کاهش داد اما رفته رفته تا پایان روز از شدت اظهار نظرها کاسته شد.
بنا به گزارش فارس، محمد کرمی راد، درباره دستور کار روز یکشنبه کمیسیون امنیت ملی گفت:" كميسيون امنيت ملي يكشنبه آينده، موضوع اظهارات سايمون گس و رابطه با انگليس را در كميسيون مطرح ميكند و قطعأ كميسيون در اين مسائل مواضع محكمي اتخاذ خواهد كرد".
رئیس جلالی و کرمی راد در کمیسیون امنیت ملی، علاء الدین بروجردی اما تنها چند توصیه اخلاقی به سفیر انگلیس کرد و آنطور که رجانیوز نوشته، گفته است: "سفیر انگلیس باید ادب بیاموزد".
بروجردی افزود: "به نظر می رسد ماموریت سایمون گس در تهران به جای تنظیم روابط دو جانبه تخریب روابط است چرا که اظهارات وی نشان دهنده این واقعیت است که او باید ادب سفیر بودن را بیاموزد".
بروجردی بر خلاف سخنگوی کمیسیون امنیت ملی، سخنی از کاهش روابط دیپلماتیک با انگلیس به زبان نیاورد.
درهمین حال، روز گذشته تجمع لباس شخصی های عضو بسیج دانشجویی نیز در برابر سفارت انگلیس برگزار شد و علیرغم ادعاهای قبلی این گروه مبنی بر احتمال ورود به سفارت، این عده تنها به پرتاب تخم مرغ و آتش زدن پرچم انگلستان بسنده کردند.
یک شاهد عینی درباره تجمع عوامل لباس شخصی بسیجی به روز گفت: "این عده با حمایت کامل پلیس در محل حاضر شده بودند. برخی از تابلو نوشت های این عده که تعدادشان به 100 نفر نمی رسید، مهر سازمان تبلیغات اسلامی را در پایین خود داشت. برخی از لباس شخصی ها مجهز به سلاح گرم و بی سیم بودند و برخی دیگر نیز مدام با موتوسیکلت در ابتدا و انتهای خیابان فردوسی تردد می کردند و با عوامل نیروی انتظامی حاضر در محل به گفت و گو می پرداختند".
وی افزود: "گارد های ضد شورش نیروی انتظامی نیز از ساعاتی قبل از برپایی این تجمع در محل حضور داشتند و حتی برخی از آنها به فرماندهان خود به خاطر حضور بی دلیل، آنهم در شرایط آلودگی شدید هوا و سرما، گلایه می کردند".
او افزود: "عوامل لباس شخصی در حالی خود را دانشجو معرفی می کردند و ادعای تجمع خودجوش داشتند که با خودروهای «ون» سفید رنگ و مینی بوس هایی که پلاک نظامی داشت به محل اعزام شده بودند اما برای آنکه عکاسان رسانه های خودی بتوانند تصویر آنها را در حالت راهپیمایی نشان دهند، کمی بالاتر از سفارت از ماشین ها پیاده شدند و یک وانت نیز ابزار آنها از جمله پوسترهای چاپی، چند کوله پشتی که تداعی کننده دانشجو بودن این عوامل را بکند، در بین آنها توزیع کرد".
این شاهد عینی از حضور مردان مسن در این تظاهرات که خود را دانشجوی "ولایت معرفی" می کردند هم سخن می گوید. در این تجمع شعارهایی درباره نقش انگلیس و امریکا در ترور استاد دانشگاه بهشتی هم سر داده شد.
همچنین خبرگزاری فارس نیز گزارش داده که حمید رسایی، نماینده افراطی مجلس که به "وکیل الدوله" شهرت دارد و متهم به راه اندازی تجمع عوامل لباس شخصی دربرابر مجلس است که طی آن بر علیه لاریجانی، هاشمی رفسنجانی و عبدالله جاسبی شعار داده شد، دیروز در جمع لباس شخصی ها حاضر شده و ادعا کرده است که "مجلس تعطیلی سفارت انگلیس را با جدیت پیگیری می کند".
وی گفته است: "قطعا در مجلس شوراي اسلامي صداي شما دانشجويان را به گوش ساير نمايندگان خواهم رساند و براي گل گرفتن در سفارت انگليس، پيگيريهاي لازم را انجام ميدهيم".
این چهره حامی احمدی نژاد خطاب به سایمون گس گفته است: "تو آنقدر فهم نداري كه نميداني چه موقع يادداشت حقوق بشر صادر كني. تو در حالي يادداشت حقوق بشر بر عليه ايران مينويسي كه روز گذشته پليس كشورتان بي رحمانه دانشجويان انگليسي را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد و بيبيسي در اين خصوص خفه ميشود".
آنطور که خبرگزاری فارس گزارش داده، این تجمع عصر دیروز بدون درگیری خاتمه یافته است.
در عین حال با وجود ادعاهای قبلی سازمان شبه نظامی بسیج دانشجویی، مبنی بر احتمال تکرار ماجرای 13 آبان 58 در سفارت بریتانیا، تجمع روز گذشته لباس شخصی های عضو بسیج در برابر سفارت بریتانیا در حد پرتاب تخم مرغ و آتش زدن پرچم باقی ماند.
تبلیغات رسانه های افراطی درباره انگلیس که تا دیروز با ابراز نگرانی از "وضعیت حقوق بشر" به دلیل درگیری پلیس و دانشجویان انگلیسی در جریان بود، روز گذشته و به بهانه یادداشت سایمون گس، سفیر بریتانیا در ایران به "انزجار از مداخله در امور داخلی ایران از سوی استعمار پیر" و "گستاخی سفیر انگلیس" و... تغییر شکل داد و به جنجال رسانه ای جدید افراطیون تبدیل شد. در این میان، یکی از سران سپاه پاسداران نیز درباره یک موضوع دیپلماتیک و غیر نظامی به اظهار نظرهای تند پرداخت.
بنا به گزارش سپاه نیوز، سایت وابسته به روابط عمومی سپاه پاسداران، مسعود جزایری، معاون ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی درباره یادداشت سفیر انگلیس گفت: "این نوع سخنان غیر دیپلماتیک سفیر انگلیس در تهران مسبوق به سابقه است و چنانچه دستگاه دیپلماسی کشور با این شخص هتاک برخورد قاطع نداشته باشد بدون تردید وی بر اقدامات مداخلهجویانه خود خواهد افزود".
جزایری افزود: "باید توجه داشت که سخنان سخیف این دیپلمات، متوجه بخشهای مختلف نظام بخصوص دستگاه قضایی است و لذا از مسئولین محترم دستگاه دیپلماسی که همواره با حساسیت نسبت به هرگونه مداخلهای برخورد میکنند، انتظار میرود با این فرد جسور برخورد قاطع داشته باشد".
به فاصله کوتاهی از "درخواست" این مقام نظامی، کاظم جلالی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، در جمع خبرنگاران حاضر شد و گفت: "کاهش روابط با دولت انگلیس در دستور کار روز یکشنبه مجلس قرار گرفت".
بنا به گزارش خبرگزاری فارس، جلالی افزوده است: "با توجه به گستاخی های مکرر سفیر انگلیس در ایران و عدم رعایت شئون دیپلماتیک و همچنین دخالت های مکرر برخی دیگر از دولتمردان انگلیس در امور ایران از جمله دخالت ها و تهدیدهای ساورز که منجر به شهادت دکتر شهریاری شد و همچنین عملکرد مغرضانه بی بی سی رسانه دولتی این کشور به عنوان بازوی رسانه ای فتنه، اقدام به کاهش سطح روابط ضروری به نظر می رسد. ایران با این کاهش چیزی را از دست نخواهد داد و این حداقل تاوانی است که انگلیس باید در برخورد با ملت ایران پرداخت کند".
علاوه بر وی، یک عضو دیگر این کمیسیون نیز "کاهش روابط با انگلیس" را به "بررسی اظهارات سفیر بریتانیا" کاهش داد اما رفته رفته تا پایان روز از شدت اظهار نظرها کاسته شد.
بنا به گزارش فارس، محمد کرمی راد، درباره دستور کار روز یکشنبه کمیسیون امنیت ملی گفت:" كميسيون امنيت ملي يكشنبه آينده، موضوع اظهارات سايمون گس و رابطه با انگليس را در كميسيون مطرح ميكند و قطعأ كميسيون در اين مسائل مواضع محكمي اتخاذ خواهد كرد".
رئیس جلالی و کرمی راد در کمیسیون امنیت ملی، علاء الدین بروجردی اما تنها چند توصیه اخلاقی به سفیر انگلیس کرد و آنطور که رجانیوز نوشته، گفته است: "سفیر انگلیس باید ادب بیاموزد".
بروجردی افزود: "به نظر می رسد ماموریت سایمون گس در تهران به جای تنظیم روابط دو جانبه تخریب روابط است چرا که اظهارات وی نشان دهنده این واقعیت است که او باید ادب سفیر بودن را بیاموزد".
بروجردی بر خلاف سخنگوی کمیسیون امنیت ملی، سخنی از کاهش روابط دیپلماتیک با انگلیس به زبان نیاورد.
درهمین حال، روز گذشته تجمع لباس شخصی های عضو بسیج دانشجویی نیز در برابر سفارت انگلیس برگزار شد و علیرغم ادعاهای قبلی این گروه مبنی بر احتمال ورود به سفارت، این عده تنها به پرتاب تخم مرغ و آتش زدن پرچم انگلستان بسنده کردند.
یک شاهد عینی درباره تجمع عوامل لباس شخصی بسیجی به روز گفت: "این عده با حمایت کامل پلیس در محل حاضر شده بودند. برخی از تابلو نوشت های این عده که تعدادشان به 100 نفر نمی رسید، مهر سازمان تبلیغات اسلامی را در پایین خود داشت. برخی از لباس شخصی ها مجهز به سلاح گرم و بی سیم بودند و برخی دیگر نیز مدام با موتوسیکلت در ابتدا و انتهای خیابان فردوسی تردد می کردند و با عوامل نیروی انتظامی حاضر در محل به گفت و گو می پرداختند".
وی افزود: "گارد های ضد شورش نیروی انتظامی نیز از ساعاتی قبل از برپایی این تجمع در محل حضور داشتند و حتی برخی از آنها به فرماندهان خود به خاطر حضور بی دلیل، آنهم در شرایط آلودگی شدید هوا و سرما، گلایه می کردند".
او افزود: "عوامل لباس شخصی در حالی خود را دانشجو معرفی می کردند و ادعای تجمع خودجوش داشتند که با خودروهای «ون» سفید رنگ و مینی بوس هایی که پلاک نظامی داشت به محل اعزام شده بودند اما برای آنکه عکاسان رسانه های خودی بتوانند تصویر آنها را در حالت راهپیمایی نشان دهند، کمی بالاتر از سفارت از ماشین ها پیاده شدند و یک وانت نیز ابزار آنها از جمله پوسترهای چاپی، چند کوله پشتی که تداعی کننده دانشجو بودن این عوامل را بکند، در بین آنها توزیع کرد".
این شاهد عینی از حضور مردان مسن در این تظاهرات که خود را دانشجوی "ولایت معرفی" می کردند هم سخن می گوید. در این تجمع شعارهایی درباره نقش انگلیس و امریکا در ترور استاد دانشگاه بهشتی هم سر داده شد.
همچنین خبرگزاری فارس نیز گزارش داده که حمید رسایی، نماینده افراطی مجلس که به "وکیل الدوله" شهرت دارد و متهم به راه اندازی تجمع عوامل لباس شخصی دربرابر مجلس است که طی آن بر علیه لاریجانی، هاشمی رفسنجانی و عبدالله جاسبی شعار داده شد، دیروز در جمع لباس شخصی ها حاضر شده و ادعا کرده است که "مجلس تعطیلی سفارت انگلیس را با جدیت پیگیری می کند".
وی گفته است: "قطعا در مجلس شوراي اسلامي صداي شما دانشجويان را به گوش ساير نمايندگان خواهم رساند و براي گل گرفتن در سفارت انگليس، پيگيريهاي لازم را انجام ميدهيم".
این چهره حامی احمدی نژاد خطاب به سایمون گس گفته است: "تو آنقدر فهم نداري كه نميداني چه موقع يادداشت حقوق بشر صادر كني. تو در حالي يادداشت حقوق بشر بر عليه ايران مينويسي كه روز گذشته پليس كشورتان بي رحمانه دانشجويان انگليسي را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد و بيبيسي در اين خصوص خفه ميشود".
آنطور که خبرگزاری فارس گزارش داده، این تجمع عصر دیروز بدون درگیری خاتمه یافته است.
مقاله سياتل تايمز درباره حرکات دولت اوباما در منطقه
آمريکا و امارات، گفتگو بر سر ايران
لوليتا سی بالدور
رابرت گيتس وزير دفاع آمریکا پس از حضوری دو روزه در خط مقدم جنگ در افغانستان، توجه خود را به سوی کشورهای ايران و يمن معطوف کرد: دو کشوری که آمريکا مايل نيست وارد جنگی تمام عيار با آنها شود.
انتظار می رود گيتس در جريان ديدار با محمد بن زايد آل نهيان وليعهد ابوظبی، درباره نگرانی های منطقه ای موجود در خصوص ايران، تهديدات تروريستی در يمن و منافع امارات متحده عربی در توسعه يک سيستم پيچيده تر دفاع موشکی بحث و گفتگو کند.
نشانه های فزاينده نگرانی از بلندپروازی های هسته ای ايران و حملات تروريستی مرتبط با القاعده بر عليه غرب در يمن، در لابلای اظهارات پنجشنبه گذشته گيتس در سفارت آمریکا در کابل به چشم می خورد. وی در جمع کارکنان سفارت در افغانستان گفت، ايالات متحده بايد به کشورهايی که با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند، کمک های مالی، ديپلماتيک و اقتصادی کند و اين اقدامات بايد پيش از آنکه دير شود ولزوم اقدامات نظامی را باعث شود، انجام شود.
گيتس گفت: "صادقانه بايد گفت مشخصه دموکراسی ها اين است که دست زدن به اقدامات پيشگيرانه، با آنکه به مراتب بها و هزينه کمتری دارند، به ندرت صورت می گيرد. به نظر می رسد ما آنقدر منتظر می مانيم و دست روی دست می گذاريم تا يک بحران به وجود بيايد."
مسؤولان تلاش کرده اند با ارائه تجهيزات، آموزش های لازم و ساير کمک ها به کشورهايی نظير يمن و سومالی، دولت های اين کشورها را قادر به مقابله با تهديدات تروريستی در داخل مرزهای خود کنند.
گيتس گفت متقاعد کردن مجلس و افکار عمومی آمريکا در باره به صرفه بودن انجام اقدامات پيشگيرانه کار دشواری است. اقدامات پيشگيرانه می توانند مانع از صرف هزينه بسيار بيشتر و گسيل هزاران نيروی نظامی شود.
ديدار گيتس از ابوظبی که چهارمين سفر وی به اين کشور در مقام وزير دفاع محسوب می شود، در آستانه اجلاس شش کشور عربی متحد آمريکا در حوزه خليج فارس صورت می گيرد. رهبران عرب بر لزوم پايان دادن به مناقشه موجود بر سر برنامه بحث انگيز هسته ای ايران با شيوه ای صلح آميز تأکيد کرده اند. آنها در پی اتخاذ موضع قوی تری در گفتگو با ايران هستند.
ايران و شش قدرت بزرگ دنيا در هفته جاری در ژنو، در حالی به گفتگوهای خود پايان دادند که با از سرگيری مذاکرات در اوائل سال آينده در استانبول توافق کردند. مقامات آمريکايی می گويند تهران هيچ تعهدی نداده است که درباره درخواست های شورای امنيت سازمان ملل مبنی بر توقف غنی سازی اورانيوم نيز گفتگو شود. غنی سازی می تواند هم کاربرد صلح جويانه و هم نظامی داشته باشد.
منبع: سياتل تايمز- 9 دسامبر
از امام حسین تا آزادی
در ناصیه این مرد نبود که با رای، پایین بیاید. تنگ غروب درهای حسینیه ارشاد رابستند تا کار رای را تمام کنند. ازآن صف بالا بلند، پیدا بود که می نویسند "میرحسین". به در می کوبیدند. یکی هم رندانه می گفت: "باز کن می خواهیم به احمدی نژاد رای بدهیم."
آمدم روزنامه، "فرهیختگان"، روزنامه ای که جاسبی، اوان انتخابات راهش انداخت تا مگر دولت دگر شود و خیری ببیند. از بد حادثه اینجا به پناه آمده بودیم. سلسله پریشان خبرنگاران قلم بر دوش که از پس این همه سال توقیف هنوز مانده بودند. دلهره بود. زنگ زدند. به من، به خیلی ها، از اطلاعات، شماره نیفتاد. با همان لحن خشم و قدرت گفتند: "حق نداری حرف بزنی، خبری بدهی به رسانه ها خارجی و داخلی". حکایت بستن سنگ و رها کردن سگ. هنوز نیمه شب نشده بود که میان میدان حسن آباد، فقط چراغهای روزنامه بود، روشن و در انتظار. خبرگزاری فارس خبر می زد و بعدش وزارت کشور همان را می خواند. از پنج هزار تای اول شروع شد، احمدی نژاد بالا رفت. بی هیچ رای باطله ای، مثل همان آمارها که می داد. کامران دانشجو، خبر رسان انتخابات، آمده بود. سرش پایین. دوربین هر چه "هی" می زد، وزیر کشور سر بر گریبان خبر می خواند. دروغ آنقدر بزرگ بود که چشمها گواهی می داد که کاری هست. یاد آیه های عذاب افتادم. قیامت که می شود اعضا و جوارح، زبان باز می کنند و شهادت می دهند که صاحبشان سر تا پا دروغ می گوید.در عمق شب احمدی نژاد را رییس جمهور کردند. به وقت اذان مانده، آن وقت که برقی می زند و صبح کاذب است. موتور سوارها با ذکر "دکتر دکتر" افتاده بودند به جان خیابانهای خالی. ما ماندیم و شب و خونریزی روح.
"تمام شد، از فردا همه کس را و همه چیز را می گیرند و می بندند. آب از آب تکان نخواهد خورد."
این را یکی گفت. چشمها از آن حالتهای پرسان داشت که جواب را می داند اما بی باور است. نگاه چند نفری به دستم بود، حافظ را باز کردم:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد
بی خواب زدیم به خیابان، از صبح که خبر سیاه، مثل اجل آمده بود، مردم راه می رفتند. راه می رفتند. این پاها اعتراض بود. دیدم ده نفر، صد نفر، میدان ولیعصر را بالا و پایین می روند. میدان بغض داشت. بهت بود. زخم بود. شنیده بودم آن شب که در بم زلزله آمد، گروه اول امداد که رسید، بازمانده ها روی تل خاک، بهت زده و چشم دوخته به افق نشسته بودند. حالا راه می رفتند. با تومها را به سرگیجه انداختند. راه می رفتم، راه می رفتیم. دختری راه می رفت و گریه می کرد. آن طرف عاقله مردی، چادری، مانتویی، راه رفتن و گریستن. نه راه رفتن جرم بود و نه اشک. اما رسید به دویدن، همان موتورها آمدند، حتی راه هم نمی شد رفت.
25 خرداد، روبروی سر در باستانی دانشگاه تهران، هیچ کس نبود، چند دانشجویی در میان درختها شعار می دادند. تهران شهر غریبی است، هنوز خبرها سینه به سینه می چرخد. خبر آمد که قرار است میر حسین بیاید مسجد صاحب الزمان. خیابان آزادی. ساعت سه عصر نشسته بودم در حیاط مسجد. کسی نبود. خادم مسجد، جارو به دست گذشت و از ذهنم گذر کرد که نکند همه جارو شدیم. صدای سنگینی آمد، از آن صدا ها که وزن دارد، در خرداد که بهمن نمی آید. آمدم به خیابان، چشمه آدمیزاد روییده بود انگار، صدا می آمد و بعد چهره ها:" شصت و سه درصدت کو "
رفتم به بلندی ها، سیل می آمد، پل عابر پیاده، آن پا یین مفهوم "آمدن" جریان داشت، از همان قله برج آزادی ما، سیل بود، آدم بود، تنگاتنگ می آمد، تا چشم کار می کرد. گارد با آن سپر و باتوم سنگر گرفت. یک گردانش رفت و حیاط پلیس راهنمایی رانندگی را پر کرد، پشت سپرها.
صدایی عظیم و سپر لرزانی چرخ می زد: "دروغگو دروغگو"، آسمان بود و گلبانگ سر بلندی.
گارد محاصره شد، با دستهای خالی، پشت نرده ها مانده بودند. آمدم پا یین، چشمهام را بستم.
جمعیت موج می زد. "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم ".
هلیکوپتر از بالای سرم رد شد، ترس داشت، می دید از آن بالا که تا کجا ها سیل آمده، اوج گرفت، از "مد" دریا می ترسید. کنارم دو سرگرد نیروی انتظامی ایستاده بودند، معلوم نبود بین ما هستند یا رو در رو، این سیل، جغرا فیا را گم کرده بود.
یکی شان گفت: "این ارا ذل و اوباش که می گن اینهان، اینا که زن و بچه مردم هستن."
سیل از آزادی قد کشیده بود تا می رفت و به امام حسین می رسید.
تجربه این شبها، فقط در ایران است، شب خواب رم می کند، نمی دانی فردا زنده ای یا نه. اما می دانی و حتم داری که فردا کسی از ما نیست. شب عاشورای پارسال، آسمان صاف بود و بی ابر و آرام، فردا عاشوراست. آنها و خیلی ها که از کودکی سیاه محرم به تن کرده اند، شب عاشورا در حال عادی هم شب دلواپسی است. عاشورا شاید تاریخ نیست، معاصرانه است. شاید آن ساربان در جایی از
" اکنون" هنوز به مقتل می رود.
زدیم به خیابان. اینبار عاشورا بود، سپر داران و موتورسواران زدند به جمعیت، مردم سیاهپوش عقب می رفتند. اما می ایستادند. رفتاری که تا قبل نبود. عاشورا بود. از خیابان بهبودی گذشتیم و آذربایجان و زنجان، گاز فلفل حلق می سوزاند. در خیابان گارد بود و همه کوچه ها مردم، شعارها سهمگین: "این ماه ماه خونه یزید سرنگونه".
جمعیت به خیابان آمد بی هیچ ترسی. گارد که حمله کرد چند نفری افتادند، بعد جمعیت "یاحسین" گفت و رفت و دوید. باتومها پشت کردند و سپرها افتاد. نمادهای ما عین واقعیت است گویا، دیدم کسی در دل جمعیت پنج انگشت خونین را بالا برده و "یا حسین" می گوید. دلم ریخت. کسی از گاردی ها مانده بود میان مردم، مشت می خورد و می گریخت. دلم سوخت. ظهر عاشورا بود. در خانه ها باز شد، نذری می دادند. به کوچه به خیابان. آن طرفتر حتی این نذری دست سپر داران هم بود. بارعام حسین. دسته ای از کنارم می گذشت در این شلوغی، کسی داد زد: "چه عزاداری می کنین حسین اینجاست". گاز اشک آور آمد و هیات پاشید. گاردی ها رفتند و خیابان هم مردم شد. رسیدم به میدان، عصرعاشورا بود از امام حسین تا آزادی آمده بودم.
آمدم روزنامه، "فرهیختگان"، روزنامه ای که جاسبی، اوان انتخابات راهش انداخت تا مگر دولت دگر شود و خیری ببیند. از بد حادثه اینجا به پناه آمده بودیم. سلسله پریشان خبرنگاران قلم بر دوش که از پس این همه سال توقیف هنوز مانده بودند. دلهره بود. زنگ زدند. به من، به خیلی ها، از اطلاعات، شماره نیفتاد. با همان لحن خشم و قدرت گفتند: "حق نداری حرف بزنی، خبری بدهی به رسانه ها خارجی و داخلی". حکایت بستن سنگ و رها کردن سگ. هنوز نیمه شب نشده بود که میان میدان حسن آباد، فقط چراغهای روزنامه بود، روشن و در انتظار. خبرگزاری فارس خبر می زد و بعدش وزارت کشور همان را می خواند. از پنج هزار تای اول شروع شد، احمدی نژاد بالا رفت. بی هیچ رای باطله ای، مثل همان آمارها که می داد. کامران دانشجو، خبر رسان انتخابات، آمده بود. سرش پایین. دوربین هر چه "هی" می زد، وزیر کشور سر بر گریبان خبر می خواند. دروغ آنقدر بزرگ بود که چشمها گواهی می داد که کاری هست. یاد آیه های عذاب افتادم. قیامت که می شود اعضا و جوارح، زبان باز می کنند و شهادت می دهند که صاحبشان سر تا پا دروغ می گوید.در عمق شب احمدی نژاد را رییس جمهور کردند. به وقت اذان مانده، آن وقت که برقی می زند و صبح کاذب است. موتور سوارها با ذکر "دکتر دکتر" افتاده بودند به جان خیابانهای خالی. ما ماندیم و شب و خونریزی روح.
"تمام شد، از فردا همه کس را و همه چیز را می گیرند و می بندند. آب از آب تکان نخواهد خورد."
این را یکی گفت. چشمها از آن حالتهای پرسان داشت که جواب را می داند اما بی باور است. نگاه چند نفری به دستم بود، حافظ را باز کردم:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد
بی خواب زدیم به خیابان، از صبح که خبر سیاه، مثل اجل آمده بود، مردم راه می رفتند. راه می رفتند. این پاها اعتراض بود. دیدم ده نفر، صد نفر، میدان ولیعصر را بالا و پایین می روند. میدان بغض داشت. بهت بود. زخم بود. شنیده بودم آن شب که در بم زلزله آمد، گروه اول امداد که رسید، بازمانده ها روی تل خاک، بهت زده و چشم دوخته به افق نشسته بودند. حالا راه می رفتند. با تومها را به سرگیجه انداختند. راه می رفتم، راه می رفتیم. دختری راه می رفت و گریه می کرد. آن طرف عاقله مردی، چادری، مانتویی، راه رفتن و گریستن. نه راه رفتن جرم بود و نه اشک. اما رسید به دویدن، همان موتورها آمدند، حتی راه هم نمی شد رفت.
25 خرداد، روبروی سر در باستانی دانشگاه تهران، هیچ کس نبود، چند دانشجویی در میان درختها شعار می دادند. تهران شهر غریبی است، هنوز خبرها سینه به سینه می چرخد. خبر آمد که قرار است میر حسین بیاید مسجد صاحب الزمان. خیابان آزادی. ساعت سه عصر نشسته بودم در حیاط مسجد. کسی نبود. خادم مسجد، جارو به دست گذشت و از ذهنم گذر کرد که نکند همه جارو شدیم. صدای سنگینی آمد، از آن صدا ها که وزن دارد، در خرداد که بهمن نمی آید. آمدم به خیابان، چشمه آدمیزاد روییده بود انگار، صدا می آمد و بعد چهره ها:" شصت و سه درصدت کو "
رفتم به بلندی ها، سیل می آمد، پل عابر پیاده، آن پا یین مفهوم "آمدن" جریان داشت، از همان قله برج آزادی ما، سیل بود، آدم بود، تنگاتنگ می آمد، تا چشم کار می کرد. گارد با آن سپر و باتوم سنگر گرفت. یک گردانش رفت و حیاط پلیس راهنمایی رانندگی را پر کرد، پشت سپرها.
صدایی عظیم و سپر لرزانی چرخ می زد: "دروغگو دروغگو"، آسمان بود و گلبانگ سر بلندی.
گارد محاصره شد، با دستهای خالی، پشت نرده ها مانده بودند. آمدم پا یین، چشمهام را بستم.
جمعیت موج می زد. "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم ".
هلیکوپتر از بالای سرم رد شد، ترس داشت، می دید از آن بالا که تا کجا ها سیل آمده، اوج گرفت، از "مد" دریا می ترسید. کنارم دو سرگرد نیروی انتظامی ایستاده بودند، معلوم نبود بین ما هستند یا رو در رو، این سیل، جغرا فیا را گم کرده بود.
یکی شان گفت: "این ارا ذل و اوباش که می گن اینهان، اینا که زن و بچه مردم هستن."
سیل از آزادی قد کشیده بود تا می رفت و به امام حسین می رسید.
تجربه این شبها، فقط در ایران است، شب خواب رم می کند، نمی دانی فردا زنده ای یا نه. اما می دانی و حتم داری که فردا کسی از ما نیست. شب عاشورای پارسال، آسمان صاف بود و بی ابر و آرام، فردا عاشوراست. آنها و خیلی ها که از کودکی سیاه محرم به تن کرده اند، شب عاشورا در حال عادی هم شب دلواپسی است. عاشورا شاید تاریخ نیست، معاصرانه است. شاید آن ساربان در جایی از
" اکنون" هنوز به مقتل می رود.
زدیم به خیابان. اینبار عاشورا بود، سپر داران و موتورسواران زدند به جمعیت، مردم سیاهپوش عقب می رفتند. اما می ایستادند. رفتاری که تا قبل نبود. عاشورا بود. از خیابان بهبودی گذشتیم و آذربایجان و زنجان، گاز فلفل حلق می سوزاند. در خیابان گارد بود و همه کوچه ها مردم، شعارها سهمگین: "این ماه ماه خونه یزید سرنگونه".
جمعیت به خیابان آمد بی هیچ ترسی. گارد که حمله کرد چند نفری افتادند، بعد جمعیت "یاحسین" گفت و رفت و دوید. باتومها پشت کردند و سپرها افتاد. نمادهای ما عین واقعیت است گویا، دیدم کسی در دل جمعیت پنج انگشت خونین را بالا برده و "یا حسین" می گوید. دلم ریخت. کسی از گاردی ها مانده بود میان مردم، مشت می خورد و می گریخت. دلم سوخت. ظهر عاشورا بود. در خانه ها باز شد، نذری می دادند. به کوچه به خیابان. آن طرفتر حتی این نذری دست سپر داران هم بود. بارعام حسین. دسته ای از کنارم می گذشت در این شلوغی، کسی داد زد: "چه عزاداری می کنین حسین اینجاست". گاز اشک آور آمد و هیات پاشید. گاردی ها رفتند و خیابان هم مردم شد. رسیدم به میدان، عصرعاشورا بود از امام حسین تا آزادی آمده بودم.
ماموران بین تحریریه ها و خانه ها
بازداشت هفت روزنامه نگار در هفت روز
هنوز چند روز از بازداشت سرمایه گذار و چهار تن از نویسندگان روزنامه شرق نگذشته است که پنحمین عضو این روزنامه اصلاح طلب به همراه یک خبرنگار دیگر حوزه اجتماعی در ایران بازداشت شدند تا بدین ترتیب تعداد روزنامه نگاران بازداشت شده در کمتر از یک هفته گذشته به هفت نفر برسد.
ادامه کابوس آذر روزنامه نگاران
به گزارش وب سایت کلمه، ریحانه طباطبایی، خبرنگار روزنامه شرق، صبح دیروز در منزل پدری اش در شرایطی دستگیر شد که هنوز از سرنوشت پنج همکار بازداشت شده این روزنامه در طول هفته گذشته اطلاعی در دست نیست.
سه شنبه هفته گذشته همزمان با روز دانشجو احمد غلامی (سردبیر)، فرزانه روستایی (دبیر سرویس بین الملل)، کیوان مهرگان (دبیر سرویس سیاسی) و علی خدا بخش، سرمایه گذار روزنامه شرق، در پی حضور ماموران امنیتی در تحریریه این روزنامه بازداشت شدند. روز پنجشنبه نیز امیرهادی انواری، خبرنگار بخش اقتصادی این روزنامه بازداشت شد.
تنها چند ساعت پس از انتشار خبر بازداشت ششمین عضو روزنامه شرق، سایت جرس، خبر از بازداشت مهران فرجی، روزنامه نگار حوزه اجتماعی در روز پنج شنبه به دنبال پی یورش ماموران امنیتی داد. این خبر را منابع رسمی داخل ایران تائید نکرده اند.
مقامات قضایی در ایران هنوز علت بازداشت خانم طباطبایی را اعلام نکرده اند، اما عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران دلیل بازداشت چهار عضو دیگر روزنامه شرق را "ارتکاب جرايم امنيتی" اعلام کرده است.
در میان روزنامه نگاران بازداشت شده هفته گذشته، تنها کیوان مهرگان که دبیری سرویس سیاسی روزنامه شرق در دوره جدید انتشارش را بر عهده داشت، سابقه بازداشت دارد. او دی ماه سال گذشته بازداشت و دو ماه بعد یعنی در اسفند ماه با قرار وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شده بود. این روزنامه نگارروز سه شنبه در حالی بازداشت شد که پیش از این به سه سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.
روزنامه شرق که از اسفند سال گذشته چهارمین دوره انتشار خود را آغاز کرده است، پیش از این سه بار و در سالهای 82، 85 و 86 توقیف و سپس رفع توقیف شده بود.
دو روز قبل از حمله ماموران امنیتی به روزنامه شرق، یعنی روز یکشنبه 14 آذر، عمادالدین باقی، روزنامهنگار منتقد، در آستانه اولین سالگرد درگذشت آیتالله منتظری به زندان بازگردانده شد. این فعال حقوق بشر در حال سپری کردن حکم یک سال زندان بخاطر فعالیتهایش به عنوان رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان است. به موجب این حکم، او به مدت پنج سال نیز از حقوق اجتماعیاش برای فعالیت مدنی، رسانهای و سیاسی محروم شده است.
ادامه بازداشت ها در سکوت جامعه جهانی
سازمان گزارشگران بدون مرز هفته گذشته با انتشار اطلاعیهای، بازداشت علی خدابخش، احمد غلامی، فرزانه روستايی و کيوان مهرگان، چهار تن از دستاندرکاران روزنامه شرق را محکوم کرد.
در اطلاعیه گزارشگران بدون مرز آمده است: "جمهوری اسلامی ایران همزمان با آغاز دور تازهی مذاکرات در باره برنامهی هستهای با جامعه جهانی، سرکوب روزنامهنگاران و شهروند وبنگاران را تشدید کرده است. از روز شنبه و اغاز این مذاکرات دست کم ٥ روزنامه نگار بازداشت و زندانی شده اند. روشن است که رهبران جمهوری اسلامی از این مذاکرات و سکوت جامعه جهانی سود می جویند، تا سانسور و سرکوب علیه رسانهها و حرفهکاران مطبوعات را گسترش دهند."
این نهاد مدافع حقوق روزنامه نگاران، همچنین در اطلاعیه خود با یادآوری بازگشت عمادالدین باقی به زندان از وی به عنوان چهره نامی روزنامه نگاری و مدافع حقوق بشر در ایران نام برده است.
تشدید فشار بر فعالان مطبوعاتی و روزنامه نگاران ایرانی طی ماه گذشته در شرایطی ادامه پیدا می کند، که دوشنبه اول آذرماه نشریه اجتماعی فرهنگی "چلچراغ" نیز که از نشریات اصلاح طلب به شمار میرفت، به دلیل انتشار "مطالب خلاف عفت عمومی و اصرار بر تخلفات"، و تذکر هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شد.
به گفته سازمان های مدافع آزادی بیان و مدافع حقوق روزنامه نگاران، در یک سال گذشته و پس از حوادث مربوط به انتخابات مناقشه برانگیز دور دهم ریاست جمهوری، محدودیتهای بیسابقهای بر مطبوعات و روزنامهنگاران ایرانی اعمال شده است.
براساس اعلام گزارشگران بدون مرز، در آخرين جدول ردهبندی جهانی آزادی مطبوعات که با توجه به وضعيت آزادی مطبوعات در کشورهای جهان در محدوده زمانی ١٠ شهريور سال ١٣٨٧ تا ١٠ شهريور سال جاری تنظيم شده، ایران به پشت دروازه سه کشور "جهمنی" برای آزادی مطبوعات يعنی ترکمنستان، کره شمالی و اريتره رسیده است.
توقیف مطبوعات و بازداشت روزنامه نگاران در ایران در طول یک سال گذشته به امری رایج تبدیل شده؛ سنگین ترین احکام در بین فعالان زندانی نصیب روزنامه نگاران شده، روزنامه نگاران بسیاری همچنان در زندان ها به سر می برند و بسیاری دیگرجلای وطن کرده اند.
از سوی دیگر بنا بر گزارش انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، در یک سال نخست دولت محمود احمدینژاد، هزار و دویست روزنامهنگار بیکار شدهاند. این انجمن در بیانیهای که 23 آذر 1388 منتشر کرد، دوران اخیر را "یکی از سختترین و سیاهترین روزهای عمر مطبوعات" ایران خواند.
گزارشگران بدون مرز همچنین در اسفند ماه 88 طی بیانیه ای اعلام کرد: "در هشت ماه گذشته بیش از ١١٠ روزنامهنگار بازداشت و زندانی شدهاند و نزدیک به ٢٠ نشریه توقیف شده است".
تازه ترین اظهارات موسوی در مورد حوادث پس از انتخابات
دارند بسیج را یک حزب فراگیر مسلح می کنند
میرحسین موسوی، از رهبران جنبش سبز در تازه ترین سخنان خود با "کذایی" خواندن مناظره های تلویزیونی قبل از انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد که این مناظره ها برای تصفیه حساب کامل با همه نیروهای رقیب و یکدست کردن کشور صورت گرفت.
نخست وزیر زمان جنگ، در سخنان خوداز ایجاد "سازمانی کلاسیک با رهبری واحد" برای جنبش سبز که بهدنبال تضعيف احزاب و جنبشهای ديگر نباشد، استقبال کرد و ویژگی های این تشکیلات را همراهی با جنبش سبز و ديگر جنبشهای ريشهدار ایران برشمرد. او همچنین افشاگری های اخیرسایت ویکی لیکس را "حادثه بزرگ قرن در متن پیشرفت های تکنولوژی ارتباطات و فضای مجازی" توصیف کرد.
مناظره برای تصفیه حساب
میرحسین موسوی در گفتگو با روزنامه اینترنتی "قلم سبز"، موافقت خود را بانظر یکی از خطبای نماز جمعه تهران که جنبش سبز را به آتش زیر خاکستر تشبیه کرده بود، اعلام کرد.
او با بیان اینکه خطیب مورد اشاره دارای "شم قوی" است، گفت: "ایشان جنبش را آتش زیر خاکستر تعبیر کرده است و من کاملا با نظر ایشان موافق هستم و اضافه می کنم ادامه سرکوبها و ندیدن واقعیتها در کنار حاکمیت دروغ و قانون گریزی و فساد و عدم کارآمدی در سیاستهای داخلی و خارجی، دامنه این آتش به تعبیر ایشان زیر خاکستر را هر روز بیشتر می کند."
به همین دلیل نخست وزیر زمان جنگ، به "سبزها" توصیه کردکه با حوصله صحبت های این خطیب جمعه را بشنوند؛ چراکه او نمونه "نسبتا کاملی از اقتدار گرایان تمامیت خواه است و اطلاعات خوبی را که دارد ناخود آگاه در سخنرانی ها فاش می کند."
اشاره میر حسین موسوی، به سخنان اخیر احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان در یکی از خطبه های نماز جمعه تهران است که در مورد اعتراض های پس از انتخابات گفته بود: "فتنه گران و دشمنان بیکار ننشسته اند و این ها آتش زیر خاکستر هستند."
البته آقای موسوی بدلیل پایبندی این خطیب جمعه "به مقام و موقعیت" مواضع او را دفاع از ظلم و خشونت می داند و گفته های او در مورد کمک یک میلیارد دلاری آمریکا به مخالفان و همچنین ترغیب خشونت، ولع شدید به اعدام و اعتراف گیری و مهم تر از همه تقلبات گسترده انتخاباتی و تصفیه های وسیع کاندیداها را دلیلی می داند که "او را از عدالت ساقط کرده است".
نخست وزیر زمان جنگ در ادامه با اشاره به مناظرههای قبل از انتخابات گفته است: "بعد از انتخابات دو ماه طول کشید که بنده اعتقاد پیدا کنم مناظره کذایی نه برای از میدان بردن بنده یا آقای کروبی بلکه برای تصفیه حساب کامل با همه نیروهای رقیب و یکدست کردن کشور بوده است."
او که از خود به عنوان "یکی از این هدفها و سنگهای سر راه" نام برده، با اشاره به نوار سخنرانی يک مقام اطلاعاتی که سال گذشته اظهارات وی در باره انتخابات منتشر شد، گفته: "حضرات در نوار مشهور و اخيرا از قول يک روحانی بحث يک توطئه بيست ساله کرده اند، بنده می خواهم با توجه به دروغ نهفته در اين ادعا بگويم که جريان حاکم در آستانه انتخابات بيست سال برای يکدست کردن کشور طراحی و تلاش کرده بود و ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد."
اشاره آقای موسوی به فایل صوتی سخنان فردی است که از او به عنوان "سردار مشفق" یاد شد. سخنانی که گفته می شود در پاییز سال گذشته در جمع تعدادی از روحانیون مشهد ایراد و در آن اتهاماتی مبنی بر چگونگی دخالت نهادهای امنیتی و نظامی وابسته به اصولگرایان در جریان انتخابات سال گذشته، متوجه برخی از چهره های سیاسی جمهوری اسلامی شده بود.
به گفته آقای موسوی، "مناظره در سایه این نگاه معنی دیگر پیدا می کند و همچنین تصفیه هائی که از مجلس چهارم شروع شد و بعد دردوره های انتخابات بعدی گسترش یافت بهتر فهمیده می شود. اقتدارگرایان به دنبال حذف کردن همه فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند؛ فضایی شبیه کره شمالی با کمی بزک مردمسالاری."
منظور آقای موسوی مناظره نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران است که در روزهای منتهی به انتخابات به صورت زنده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.
همواره دشمن تشکیلات بوده اند
وی در بخش دیگری از مصاحبه خود با "قلم سبز" در خصوص ایجاد سازمانی کلاسیک با رهبری واحد برای جنبش سبز گفته است: "هیچگاه دغدغه داشتن یک تشکل در خور جنبش بزرگ مردمی سبز منتفی نبوده، اما تا کنون فضای سرکوب مانع از امکان وقوع چنین اقدامی شده است."
او در مورد این "تشکیلات جدید" گفته است: "به شرط آنکه حالت جبهه ای داشته باشد و از همان بدو تشکیل خود را همراه جنبش سبز و دیگر جنبشهای ریشه دار مثل جنبش کارگران و زنان و دانشجویان و معلمان بداند و دنبال انحلال یا تضعیف احزاب و جنبش های موجود نباشد موافق هستم."
میرحسین موسوی سپس افزوده است: "نظام، برخلاف قانون اساسی و رویه کشورهای موفق، همواره دشمنی خود را با هر تشکیلاتی نشان داده است و اخیرا هم با احساس خطر برای از دست رفتن پایگاه خود به سرعت مشغول تبدیل کردن بسیج به یک حزب فراگیر مسلح است."
رهبر مخالفان دولت، در ادامه این مصاحبه با اشاره به اسناد منتشر شده از سوی وب سایت ویکی لیکس، از آن به عنوان "حادثه بزرگ قرن در متن پیشرفت های تکنولوژی ارتباطات و فضای مجازی" یاد کرد.
به گفته آقای موسوی، اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را تایید می کند. او می گوید: "سندهای مربوط به تقلبات انتخاباتی بسیار قابل توجه است، به ویژه آنجا که اشاره می شود اصولا رای ها شمرده نشده است، یعنی همان کودتای انتخاباتی."
در یکی از اسناد منتشر شده ویکی لیکس که متعلق به سفارت آمریکا در امارات متحده عربی است، تاکید شده در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران به هنگام شمارش آرا "تقلب هدفمند" صورت گرفته تا محمود احمدی نژاد با آرای بالا برنده شود.
نخست وزیر زمان جنگ، سپس به بخش دیگری از اسناد این وب سایت اشاره می کندو می گوید: "بخشی از این سندها بخوبی وضعیت شکننده ما را در منطقه نشان میدهند؛ وضعیتی که خودمان با سیاستهای ماجراجویانه به آن دامن زده ایم."
او این وضعیت را نتیجه سیاستخارجی آشفته و خیالپردازانه حاکمیت کنونی دانسته است: "اگر بهجای هفت مرتبه رفتن به نیویورک، روی کشورهای همسایه سرمایهگذاری میکردند، بیشتر نتیجه میگرفتند. وحشت پراکنی و سخنان بدون حساب و نداشتن یک برنامه درست و ضعف مفرط دیپلماسی و نمایش افراطی قدرت نظامی منجر به آن شده در حالی که با خیالپردازی در فکر قانع کردن واتیکان، سران اروپا و آمریکا و مدیریت جهانی خود هستند و از ارتباط سازنده با کشورهای منطقه غافل شدهاند."
اشاره ميرحسين موسوی به آن بخش از سندهايی است که چندی پيش در ارتباط با پشتيبانی و درخواست برخی کشورهای عربی منطقه برای حمله نظامی به ايران در ويکیليکس منتشر شده بود.
نخست وزیر زمان جنگ، در سخنان خوداز ایجاد "سازمانی کلاسیک با رهبری واحد" برای جنبش سبز که بهدنبال تضعيف احزاب و جنبشهای ديگر نباشد، استقبال کرد و ویژگی های این تشکیلات را همراهی با جنبش سبز و ديگر جنبشهای ريشهدار ایران برشمرد. او همچنین افشاگری های اخیرسایت ویکی لیکس را "حادثه بزرگ قرن در متن پیشرفت های تکنولوژی ارتباطات و فضای مجازی" توصیف کرد.
مناظره برای تصفیه حساب
میرحسین موسوی در گفتگو با روزنامه اینترنتی "قلم سبز"، موافقت خود را بانظر یکی از خطبای نماز جمعه تهران که جنبش سبز را به آتش زیر خاکستر تشبیه کرده بود، اعلام کرد.
او با بیان اینکه خطیب مورد اشاره دارای "شم قوی" است، گفت: "ایشان جنبش را آتش زیر خاکستر تعبیر کرده است و من کاملا با نظر ایشان موافق هستم و اضافه می کنم ادامه سرکوبها و ندیدن واقعیتها در کنار حاکمیت دروغ و قانون گریزی و فساد و عدم کارآمدی در سیاستهای داخلی و خارجی، دامنه این آتش به تعبیر ایشان زیر خاکستر را هر روز بیشتر می کند."
به همین دلیل نخست وزیر زمان جنگ، به "سبزها" توصیه کردکه با حوصله صحبت های این خطیب جمعه را بشنوند؛ چراکه او نمونه "نسبتا کاملی از اقتدار گرایان تمامیت خواه است و اطلاعات خوبی را که دارد ناخود آگاه در سخنرانی ها فاش می کند."
اشاره میر حسین موسوی، به سخنان اخیر احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان در یکی از خطبه های نماز جمعه تهران است که در مورد اعتراض های پس از انتخابات گفته بود: "فتنه گران و دشمنان بیکار ننشسته اند و این ها آتش زیر خاکستر هستند."
البته آقای موسوی بدلیل پایبندی این خطیب جمعه "به مقام و موقعیت" مواضع او را دفاع از ظلم و خشونت می داند و گفته های او در مورد کمک یک میلیارد دلاری آمریکا به مخالفان و همچنین ترغیب خشونت، ولع شدید به اعدام و اعتراف گیری و مهم تر از همه تقلبات گسترده انتخاباتی و تصفیه های وسیع کاندیداها را دلیلی می داند که "او را از عدالت ساقط کرده است".
نخست وزیر زمان جنگ در ادامه با اشاره به مناظرههای قبل از انتخابات گفته است: "بعد از انتخابات دو ماه طول کشید که بنده اعتقاد پیدا کنم مناظره کذایی نه برای از میدان بردن بنده یا آقای کروبی بلکه برای تصفیه حساب کامل با همه نیروهای رقیب و یکدست کردن کشور بوده است."
او که از خود به عنوان "یکی از این هدفها و سنگهای سر راه" نام برده، با اشاره به نوار سخنرانی يک مقام اطلاعاتی که سال گذشته اظهارات وی در باره انتخابات منتشر شد، گفته: "حضرات در نوار مشهور و اخيرا از قول يک روحانی بحث يک توطئه بيست ساله کرده اند، بنده می خواهم با توجه به دروغ نهفته در اين ادعا بگويم که جريان حاکم در آستانه انتخابات بيست سال برای يکدست کردن کشور طراحی و تلاش کرده بود و ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد."
اشاره آقای موسوی به فایل صوتی سخنان فردی است که از او به عنوان "سردار مشفق" یاد شد. سخنانی که گفته می شود در پاییز سال گذشته در جمع تعدادی از روحانیون مشهد ایراد و در آن اتهاماتی مبنی بر چگونگی دخالت نهادهای امنیتی و نظامی وابسته به اصولگرایان در جریان انتخابات سال گذشته، متوجه برخی از چهره های سیاسی جمهوری اسلامی شده بود.
به گفته آقای موسوی، "مناظره در سایه این نگاه معنی دیگر پیدا می کند و همچنین تصفیه هائی که از مجلس چهارم شروع شد و بعد دردوره های انتخابات بعدی گسترش یافت بهتر فهمیده می شود. اقتدارگرایان به دنبال حذف کردن همه فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند؛ فضایی شبیه کره شمالی با کمی بزک مردمسالاری."
منظور آقای موسوی مناظره نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران است که در روزهای منتهی به انتخابات به صورت زنده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.
همواره دشمن تشکیلات بوده اند
وی در بخش دیگری از مصاحبه خود با "قلم سبز" در خصوص ایجاد سازمانی کلاسیک با رهبری واحد برای جنبش سبز گفته است: "هیچگاه دغدغه داشتن یک تشکل در خور جنبش بزرگ مردمی سبز منتفی نبوده، اما تا کنون فضای سرکوب مانع از امکان وقوع چنین اقدامی شده است."
او در مورد این "تشکیلات جدید" گفته است: "به شرط آنکه حالت جبهه ای داشته باشد و از همان بدو تشکیل خود را همراه جنبش سبز و دیگر جنبشهای ریشه دار مثل جنبش کارگران و زنان و دانشجویان و معلمان بداند و دنبال انحلال یا تضعیف احزاب و جنبش های موجود نباشد موافق هستم."
میرحسین موسوی سپس افزوده است: "نظام، برخلاف قانون اساسی و رویه کشورهای موفق، همواره دشمنی خود را با هر تشکیلاتی نشان داده است و اخیرا هم با احساس خطر برای از دست رفتن پایگاه خود به سرعت مشغول تبدیل کردن بسیج به یک حزب فراگیر مسلح است."
رهبر مخالفان دولت، در ادامه این مصاحبه با اشاره به اسناد منتشر شده از سوی وب سایت ویکی لیکس، از آن به عنوان "حادثه بزرگ قرن در متن پیشرفت های تکنولوژی ارتباطات و فضای مجازی" یاد کرد.
به گفته آقای موسوی، اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را تایید می کند. او می گوید: "سندهای مربوط به تقلبات انتخاباتی بسیار قابل توجه است، به ویژه آنجا که اشاره می شود اصولا رای ها شمرده نشده است، یعنی همان کودتای انتخاباتی."
در یکی از اسناد منتشر شده ویکی لیکس که متعلق به سفارت آمریکا در امارات متحده عربی است، تاکید شده در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران به هنگام شمارش آرا "تقلب هدفمند" صورت گرفته تا محمود احمدی نژاد با آرای بالا برنده شود.
نخست وزیر زمان جنگ، سپس به بخش دیگری از اسناد این وب سایت اشاره می کندو می گوید: "بخشی از این سندها بخوبی وضعیت شکننده ما را در منطقه نشان میدهند؛ وضعیتی که خودمان با سیاستهای ماجراجویانه به آن دامن زده ایم."
او این وضعیت را نتیجه سیاستخارجی آشفته و خیالپردازانه حاکمیت کنونی دانسته است: "اگر بهجای هفت مرتبه رفتن به نیویورک، روی کشورهای همسایه سرمایهگذاری میکردند، بیشتر نتیجه میگرفتند. وحشت پراکنی و سخنان بدون حساب و نداشتن یک برنامه درست و ضعف مفرط دیپلماسی و نمایش افراطی قدرت نظامی منجر به آن شده در حالی که با خیالپردازی در فکر قانع کردن واتیکان، سران اروپا و آمریکا و مدیریت جهانی خود هستند و از ارتباط سازنده با کشورهای منطقه غافل شدهاند."
اشاره ميرحسين موسوی به آن بخش از سندهايی است که چندی پيش در ارتباط با پشتيبانی و درخواست برخی کشورهای عربی منطقه برای حمله نظامی به ايران در ويکیليکس منتشر شده بود.
جرس: در حالیکه شاخص آلودگی هوای تهران همچنان در شرایط "هشدار" است و گزارش های مختلف از مرگ حداقل ٣۴۰۰ نفر در تهران بر اثر آلودگی هوا طی هفته اخیر خبر داده اند، وزیر بهداشت، درمان وآموزش پزشكی از افزایش ۱٨ درصدی مراجعات قلبی و ٣٠ درصدی مراجعات تنفسی به اورژانسهای تهران خبر داد
.بنا بر گزارش های متعدد، طی هفته های اخیر دست کم ٣۴۰۰ نفر به دلیل مشکلات تنفسی و نارسایی های قلبیِ ناشی از آلودگی هوا، در تهران جان باخته اند و میزان مراجعات به بیمارستان ها بسیار گسترده و بعضا غیر قابل کنترل بوده است.
مایعات و میوه های قرمز و نارنجی بخورید
به گزارش ایرنا، مرضیه وحید دستجردی، روز یکشنبه ٢۱ آذرماه، با بیان اینکه "آلودگی هوا تنها سلامت بیماران قلبی و ریوی را تهدید نمیكند، بلكه كودكان، سالمندان، زنان باردار و سایر اقشار جامعه را نیز تهدید می کند و همه باید مراقب باشند"، مردم را به مصرف مایعات و آنتیاكسیدانها از جمله میوههای با رنگ قرمز و نارنجی در این ایام، دعوت کرد و گفت: "سوزش چشم، گلو و حلق، گرفتگی صدا و سردرد علائم تاثیر آلودگی هوا بر سلامت هستند و افراد با مشاهده این علایم در خود دستورالعملهای بهداشتی را رعایت كنند تا از بروز مشكلات بیشتر در امان باشد. "
وی استفاده از ماسك را ناكافی دانست و گفت: ماسك مانع نفوذ ریز آلایندهها نمیشود و بهترین راه در امان ماندن از مضرات آلودگی هوا، عدم تردد در خیابانها و معابر شهر است.
هفته گذشت مشاور وزیر بهداشت گفته بود "تعداد تماس های مردم برای امداد اورژانس تنفسی طی روزهای گذشته ٩ درصد و برای امداد اورژانس قلبی ۱۶ درصد نسبت به آبان ماه افزایش یافته است."
آثار گستردۀ آلودگی هوا، پیری زودرس، بیماری های قلبی و تنفسی و ...
بنا به نظر کارشناسان، آلودگی هوا آثار بلند مدتی مانند پیری زودرس، شیوع بیماریهای تنفسی و قلبی نیز دارد که بیش از همه كودكان را گرفتار میكند.
به گزارش تابناک، ناصر كلانتر متخصص اطفال درباره تأثیر آلودگی هوا بر كودكان و نوزادان اظهار میدارد: تأثیر آلودگی هوا بر كودكان و نوزادان شدیدتر است، در حال حاضر ذرات معلق در هوا به اندازه هزار میلیمتر است و این ذرات نه تنها در ریه باقی میماند بلكه از عرض كیسه هوا عبور كرده و پس از آن داخل عروق و جریان خون قرار میگیرد كه این عارضه هشدار دهنده است.
این متخصص اطفال ادامه میدهد: كودكان و دانشآموزان ابتدایی از نظر جسمی ضعیف هستند، از این رو با ورود هوای آلوده به ریه آنها اختلالات متعددی به خصوص در تبادل گازهای خونی ایجاد میشود و این امر منجر به كمبود اكسیژن در خون و افزایش گاز COو CO2 در آنها میشود.
دانشآموزان ابتدایی حساسیت بیشتری به اثرات آلودگی هوا دارند
محمدرضا تقیزاده، متخصص بیماریهای داخلی نیز با اشاره به تأثیر آلودگى هوا بر سلامت انسان میگوید: در اغلب افراد سالم با رفع آلودگى هوا علائم ناشى از آن هم برطرف مىشود ولی بعضی افراد حساسیت بیشترى به اثرات آلودگى هوا نشان میدهند كه دانشآموزان و سالمندان هم از این دسته هستند.
وی ادامه میدهد: ریههاى دانشآموزان و كودكان ممكن است با میزان كمتر آلودگى هوا احساس ناراحتى كنند و دچار برونشیت و گوشدرد شوند.
این متخصص اطفال ادامه میدهد: كودكان و دانشآموزان ابتدایی از نظر جسمی ضعیف هستند، از این رو با ورود هوای آلوده به ریه آنها اختلالات متعددی به خصوص در تبادل گازهای خونی ایجاد میشود و این امر منجر به كمبود اكسیژن در خون و افزایش گاز COو CO2 در آنها میشود.
دانشآموزان ابتدایی حساسیت بیشتری به اثرات آلودگی هوا دارند
محمدرضا تقیزاده، متخصص بیماریهای داخلی نیز با اشاره به تأثیر آلودگى هوا بر سلامت انسان میگوید: در اغلب افراد سالم با رفع آلودگى هوا علائم ناشى از آن هم برطرف مىشود ولی بعضی افراد حساسیت بیشترى به اثرات آلودگى هوا نشان میدهند كه دانشآموزان و سالمندان هم از این دسته هستند.
وی ادامه میدهد: ریههاى دانشآموزان و كودكان ممكن است با میزان كمتر آلودگى هوا احساس ناراحتى كنند و دچار برونشیت و گوشدرد شوند.
این متخصص بیماریهای داخلی میگوید: تمام بیماران قلبی و تنفسی، سالمندان و كودكان و دانشآموزان بهدلیل وجود گرد و غبار در مناطق تهران از تردد در هوای آزاد و انجام فعالیتهای ورزشی خودداری كنند؛ چرا كه فعالیت ورزشی موجب افزایش ضربان قلب، افزایش فعالیت دستگاه تنفسی و افزایش ورود هوای آلوده به ریهها میشود.
آلودگی هوا منجر به بیاشتهایی دانشآموزان و كودكان میشود
عبدالكریم پژومند، رئیس بخش تحقیقات مسمومان دانشگاه شهید بهشتی نیز میگوید: آلودگی هوا به صورت بیحالی، تنگی نفس، عدم توانایی برای انجام كارهای روزمره و در شرایط حادتر، سرفه، بیحالی و بیاشتهایی برای دانشآموزان بروز میكند.
وی اظهار میدارد: مسمومیت ناشی از آلودگی هوا در كودكان بیشتر اثر میكند چرا كه كودكان به خاطر تحرك زیاد نیاز به اكسیژن بیشتری دارند و در چنین وضعیتی مسمومیت برای آنها بیشتر اتفاق میافتد.
این استاد دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی ادامه میدهد: این روزها مدارس روزهای پر دردسری را طی میكنند؛ از این رو برای سلامت دانشآموزان و تردد كمتر در خیابانها تعطیلی مدارس پیشنهاد میشود.
وی میگوید: آلودگی هوا خصوصاً در روزهای اخیر عوارضی را برای همه افراد جامعه به وجود میآورد اما در دانشآموزان خصوصاً دانشآموزان ابتدایی به خاطر ظریف بودن و جثه ناتوان، اثر خود را در درازمدت نشان میدهد؛ اگر روند آلودگی به همین صورت طی شود عوارضی همچون تنگی نفس، كمخونی، صدمه به اعصاب و روان و بیماریهای چشمی بر دانشآموزان خواهد گذاشت.
آلودگی هوا منجر به بیاشتهایی دانشآموزان و كودكان میشود
عبدالكریم پژومند، رئیس بخش تحقیقات مسمومان دانشگاه شهید بهشتی نیز میگوید: آلودگی هوا به صورت بیحالی، تنگی نفس، عدم توانایی برای انجام كارهای روزمره و در شرایط حادتر، سرفه، بیحالی و بیاشتهایی برای دانشآموزان بروز میكند.
وی اظهار میدارد: مسمومیت ناشی از آلودگی هوا در كودكان بیشتر اثر میكند چرا كه كودكان به خاطر تحرك زیاد نیاز به اكسیژن بیشتری دارند و در چنین وضعیتی مسمومیت برای آنها بیشتر اتفاق میافتد.
این استاد دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی ادامه میدهد: این روزها مدارس روزهای پر دردسری را طی میكنند؛ از این رو برای سلامت دانشآموزان و تردد كمتر در خیابانها تعطیلی مدارس پیشنهاد میشود.
وی میگوید: آلودگی هوا خصوصاً در روزهای اخیر عوارضی را برای همه افراد جامعه به وجود میآورد اما در دانشآموزان خصوصاً دانشآموزان ابتدایی به خاطر ظریف بودن و جثه ناتوان، اثر خود را در درازمدت نشان میدهد؛ اگر روند آلودگی به همین صورت طی شود عوارضی همچون تنگی نفس، كمخونی، صدمه به اعصاب و روان و بیماریهای چشمی بر دانشآموزان خواهد گذاشت.
زنان باردار و خطر جدی
دكتر ابوالفضل مهدي زاده در مورد خطراتی که اکنون متوجه زنان باردار می باشد، به ایرنا گفته است "بر اساس يافته هاي محققان، زنان بارداري كه در معرض هواي آلوده به خصوص در سه ماه اول بارداري قرار مي گيرند، رشد مغزي جنين آنها دچار آسيب جدی مي شود.
مهدي زاده تصريح كرد:"برخي از اين سموم هواي آلوده، قابليت تبديل شدن به مواد ديگري را دارند و احتمال مسموميت جنين را افزايش مي دهند."
مهدي زاده با بيان اينكه سه ماه اول بارداري از اين لحاظ اهميت زيادي دارد ،اظهار داشت "اين سموم اگر تا قبل از لانه گزيني جنين وارد بدن شود، باعث از بين رفتن برخي از سلول هاي جنين مي شود كه آسيب هاي جبران ناپذيري را در او ايجاد مي كند."
وي از ديگر عوارض آلودگي هوا را ايجاد اختلالات رشد در جنين و تولد نوزادان كم وزن دانست.
مهدي زاده تصريح كرد:"برخي از اين سموم هواي آلوده، قابليت تبديل شدن به مواد ديگري را دارند و احتمال مسموميت جنين را افزايش مي دهند."
مهدي زاده با بيان اينكه سه ماه اول بارداري از اين لحاظ اهميت زيادي دارد ،اظهار داشت "اين سموم اگر تا قبل از لانه گزيني جنين وارد بدن شود، باعث از بين رفتن برخي از سلول هاي جنين مي شود كه آسيب هاي جبران ناپذيري را در او ايجاد مي كند."
وي از ديگر عوارض آلودگي هوا را ايجاد اختلالات رشد در جنين و تولد نوزادان كم وزن دانست.
آسیب هایی فراگیر
همزمان با موارد فوق، بسیاری از کارشناسان و پزشکان، از تاثیرات خطرناکِ آلودگی هوا بر اعصاب و روان، بیماریهای پوستی، امراض چشم و گوارشی و همچنین ایجاد مشکلات و نارسایی های جنسی در شهروندان خبر داده اند.
گفتنی است افزایش آلودگی هوای تهران که طی هفته های اخیر به اوج خود رسیده، در کنار ایجاد مشکلات جدی در سلامت شهروندان، آسیب های اقتصادی عمیقی نیز گذاشته است که اعلام تعطیلات ناگهانی توسط دولت، میزان خسارت ها را به چند برابر رسانده است.
این درحالیست که دولت نه تنهاهیچ گونه راهکار و یا تدبیر برای کاهش آلودگی هوا تهران ارائه نکرده، بلکه در کنار اعلام تعطیلات، به اجرای طرح های مسئله دار و "غیر کارشناسی" چون آب پاشی محدود تهران توسط هواپیماهای سمپاشی مبادرت ورزیده، که این اقدام، بدلیل ایجاد بارش های اسیدی، خود منشا مشکلاتی دیگر می باشد.
مژگان مدرس علوم
جرس: خانم اشرف منتظری با تاکید بر دغدغه مرحوم آیت الله منتظری مبنی بر انحراف مسیر مرجعیت و حکومتی نمودن آن می گوید: " پدرم معتقد بودند نباید مرجعیت که یک سنگر قوی مردمی و ملجاء تظلمات اقشار مردم در طول تاریخ بوده است، به صورت ابزاری برای حکومتها و سیاست های آنان قرار گیرد؛ در این صورت با بی اعتباری حاکمیت ها در بین مردم، مرجعیت شیعه نیز که سنگر مردمی و دارای نیابت عامه از امامان شیعه است، بی اعتبار خواهد شد."
. متن مصاحبه "جرس" با خانم اشرف منتظری دختر مرحوم آیت الله منتظری به مناسبت سالگرد آن مرحوم، در پی می آید:
آیت الله منتظری بارها در بیانات خود "خطر بازگشت استبداد" را مطرح کردند و خطاب به زمامداران، تنها راه جلوگیری از استبداد را واگذاری سرنوشت مردم به خودشان دانستند. بویژه پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بکرات در اظهارات خود به این امر تاکید می ورزیدند که " اداره امور کشور باید بر اساس رای مردم باشد." حال شما به عنوان یکی از اعضای بیت ایشان می توانید از دغدغه ها و نگرانی های ایشان در خصوص سلطه حاکمیت غیرمردمی صحبت بفرمایید.
اصولا مرحوم آیت الله منتظری از نظر فقهی و شرعی، مشروعیت حاکمیت را به اراده، رضایت و بیعت صحیح مردم با حاکمیت می دانستند. ایشان معتقد بودند که حاکمیتی که فاقد رضایت و بیعت آگاهانه و آزادانه مردم باشد، غیر مشروع و مصداق حکومت جائر است.
از این رو، دغدغه ایشان بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی تا لحظه آخر عمر، همین حقیقت بود. ایشان فاصله تدریجی مردم از حاکمیت را که پس از انتخابات ریاست جمهوری رو به افزایش رفت، خطر بزرگی برای حکومت مردمی می دانستند. ایشان بارها در ملاقات با مردم و در جمع خانواده نیز می گفتند ما برای از بین بردن استبداد و استقرار حاکمیت مردم و حفظ حقوق اقشار گوناگون انقلاب کردیم. ایشان این فاصله مردم با نظام را نشانه بارز ظهور استبداد در قالب نظام اسلامی دانستند و سخت نگران آبروی دین و حاکمیت دینی بودند.
انتقادهای آیت الله منتظری از شیوه اداره کشور و رفتار دست اندکاران و سخنرانی معروف سیزده رجب ایشان که مرجعیت آقای خامنه ای را زیر سوال بردند، منجر به حصر خانگی ایشان به مدت پنج سال گردید. می توانیم روایت حصر خانگی و رفع این حصر را از زبان شما بشنویم؟
نگرانی مرحوم آیت الله منتظری از انحراف مسیر مرجعیت و حکومتی نمودن آن، انگیزه سخنرانی سیزده رجب ایشان بود. ایشان معتقد بودند نباید مرجعیت که یک سنگر قوی مردمی و ملجا تظلمات اقشار مردم در طول تاریخ بوده است، به صورت ابزاری برای حکومتها و سیاست های آنان قرار گیرد؛ در این صورت با بی اعتباری حاکمیت ها در بین مردم، مرجعیت شیعه نیز که سنگر مردمی و دارای نیابت عامه از امامان شیعه است، بی اعتبار خواهد شد. ایشان در این سخنرانی مطالبی نیز در خصوص شرایط ولی فقیه با ذکر روایاتی از معصومین (ع) و همچنین اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در امور اجتماعی و حکومتی اظهار داشتند که خوشایند حاکمیت نبود.
پس از گذشت چند روز از این سخنرانی، حکومت با آوردن نیروهای بسیجی و لباس شخصی از شهرهای مختلف و به صورت سازماندهی شده، حمله وسیعی را به حسینیه، دفتر و بیت ایشان تدارک نمود. آنان پس از اشغال حسینیه، دفتر و تخریب وسایل آنها، به منزل شخصی پدرم نیز حمله کردند. قصد آنها این بود که ایشان را با خود به جای نامعلومی ببرند که با مقاومت ایشان موفق نشدند. پس از آن حصر خانگی شروع شد.
در روزهای اول، ماموران امنیتی حتی روی پشت بام اطاق مطالعه و محل زندگی خانواده ایشان تردد داشتند و با سرک کشیدن از نورگیر خانه، موجب ایذاء و مانع استراحت و آزادی در خانه شخصی ایشان شده بودند، ولی با اعتراض و توبیخ شدید آنان پشت بام را ترک نمودند.
در مدت حصر، بجز فرزندان و نوه ها، کسی حق ملاقات و ورود به خانه را نداشت. حتی برادران ایشان نیز با سختی و کارشکنی هایی، گهگاهی می توانستند با ایشان دیدار داشته باشند. در ایام حصر، روحیه ایشان بسیار قوی و عالی بود و حتی در مواقعی که بعضی از اعضای خانواده ناراحت می شدند، ایشان با خواندن آیات و روایات مربوط به صابرین، روحیه آنان را تقویت می کردند. دوران حصر خانگی ایشان، بیش از پنج سال طول کشید. در طول این مدت، بخصوص در ایامی که همسرم آقای سید هادی هاشمی، برادرم آقا سعید، شوهر خواهرم آقای فیض و تعدادی از علاقه مندان و شاگردان ایشان بازداشت بودند، بعضی از مقامات امنیتی تقاضای ملاقات با ایشان را داشتند ولی ایشان به هیچ وجه قبول نمی کردند و می گفتند: قصد آنها از ملاقات در حال حاضر، زمینه پخش شایعه سازش من با آنان به صورت محرمانه می باشد و هر وقت رفع حصر شد، آنها نیز مانند سایر افراد می توانند با من ملاقات داشته باشند.
در هر حال، گاهی بیماریهای ایشان تشدید می شد و هر چند که چند مرتبه به پزشکان اجازه ملاقات و معالجه ایشان داده شد ولی به دلیل فقدان امکانات کافی و لازم در خانه برای معالجه، بیماریهای ایشان پس از مدتی دوباره تشدید می شد. سرانجام، مسئولان مربوطه بخاطر ترس از فوت ایشان در حصر و حبس خانگی، تصمیم به رفع حصر و آزاد نمودن دفتر ایشان را گرفتند ولی حسینیه و دفاتر شهرستان همچنان در توقیف مانده است. همچنین محدودیت های اعمال شده در مورد انتشار سخنان و کتابهای ایشان بعد از رفع حصر، همچنان تا آخرین لحظات عمر ایشان ادامه داشت.
چندی پس از ارتحال آیت الله منتظری، دفتر ایشان در قم برای چندمین بار مورد حمله قرار گرفت و نهایتا پلمپ شد. حمله به بیوت و دفاتر علما و مراجع امری بی سابقه در تاریخ ایران بوده و همانطور که شما در بیانیه ای اشاره فرمودید حتی در رژیم شاه نیز بیوت و دفاتر مراجع تقلید مصونیت داشته اند و هیچگاه مورد تعرض واقع نشدند. حال با توجه به این نکته، شما فکر می کنید چه عواملی در این مقطع زمانی رخ داده که مقامات امنیتی به خود اجازه می دهند حرمت بیوت مراجع را زیر پا بگذارند؟ و آیا مردم هیچگاه این اهانت ها را فراموش خواهند کرد؟
عامل مهمی که به نظر می رسد تا مقامات امنیتی به خود اجازه دهند به بیوت مراجع حمله کنند، این است که حاکمیت، مدعی دینی و اسلامی بودن حکومت خود می باشد و حمایت بخشی از روحانیون و مراجع و سکوت بخشی دیگر از آنان را پشتوانه مشروعیت و دینی بودن خود می داند.
رژیم گذشته هیچگاه مدعی اسلامیت و حاکمیت دینی نبود و لذا به خود جرات نمی داد که به بیوت مراجع دینی حمله کند. ولی در حاکمیت فعلی علاوه بر این که دفتر و بیت آیت الله منتظری تاکنون چندین مرتبه مورد تجاوز، قلع و قمع و غارت اموال و وسائل آن قرار گرفت، به بیوت مراجع دیگرهمچون حضرات آیات صانعی و دستغیب حمله شده و مورد هتک قرار گرفته است.
البته حکومت در عین حالی که بدترین برخورد را با مراجع منتقد می کند، مع ذلک به خاطر سکوت و حمایت بخشی از مراجع از آن، خیال می کند پشتوانه مردمی دارد. در صورتی که اگر چنین بود نباید از هر تجمع و اجتماع انتقادی و صد در صد مسالمت آمیز وحشت داشته باشد. حکومت های مردمی هیچگاه از انتقاد، نباید وحشت داشته باشند.
حدود صد روز بعد از ارتحال آیت الله منتظری همسر ایشان خانم ماه سلطان ربانی نیز از دنیا رفتند، اما در برگزاری مراسم تدفین و تشیع ایشان نیز از سوی مسئولین ممانعت هایی بعمل آمد. شما علت این همه نگرانی مسئولین را از حضور مردم در کنار بیت آیت الله منتظری را ناشی از چه می دانید؟ می توانید خاطره ای از مادر بزرگوارتان را بازگو بفرمایید.
حکومت بخاطر از دست دادن پشتوانه مردمی و مشروعیت خود، از هر تجمعی می ترسد. از همین جهت، مانع از برگزاری حتی یک تشییع جنازه ساده برای مادرم شدند و مردم مجبور شدند تشییع بی جنازه انجام دهند. مادرم زنی بود که در سختی ها و ناملایماتی که برای همسرش، فرزند شهیدش و دامادهایش در زمان شاه پیش می آمد، سنگ صبور بود و کوچکترین ضعف و سستی به خود راه نداد.
یادم هست در دوران حصر، مادرم بارها می گفت من از ماموران ساواک توقعی جز همان کارهایی که انجام می دادند نداشتم، ولی از کسانی که سالها در منزل ما و بر سر سفره ما حاضر بودند و به قول معروف نان و نمک ما را خوردند و آنان را فرزندان خود می دانستیم و از هر محبت و دلجویی از خودشان و خانوادشان در زمانی که در زندان و تبعید بودند کوتاهی نمی کردیم، چنین توقعی نداشتیم که به آن همه محبت ها و نان و نمک خوردن ها، بخاطر ریاست و حکومت چند روزه دنیا، پشت پا بزنند و کارهایی را انجام بدهند که هرگز ساواک انجام نداد. ساواک هرگز به خانه و کاشانه ما حمله نکرد، هرگز محل کار همسر و فرزندم را تخریب نکرد و مورد تجاوز و غارت قرار نداد. اما اینها با این که همسرم استادشان بود و حق پدری به گردنشان داشت، او را در خانه حبس کردند و از هرگونه اهانت و تحریف حقایق نسبت به او دریغ نکردند.
اینها بخشی از نگرانی های مادرم بود که تا لحظه آخر عمر فراموش نکرد و در غم هدایت آن کسان از دنیا رفت.
به نظر شما که در مبارزات قبل از انقلاب نیز شرکت فعال داشته اید و از نزدیک مبارزات پدرتان را تعقیب می کردید، علت حساسیت زیاد مرحوم آیت الله منتظری نسبت به زندانیان سیاسی و حقوق آنان چه بود؟
برای حساسیت زیاد مرحوم آیت الله منتظری نسبت به زندانیان و بخصوص زندانیان سیاسی، می توان دو عامل را موثر دانست:
عامل اول، تجربه ای بود که در دوران مبارزات در رژیم گذشته داشتند. ایشان در آن دوران شاهد ظلم ها و تضییع حقوق افراد زیادی بودند که بخاطر دفاع از نهضت اسلامی و امام خمینی و اقدام برای تحقق ارزشهای اسلامی و ملی به زندان می افتادند و خانواده های آنها در رنج، سختی و مشکلات عدیده ای قرار می گرفتند. در آن مقطع، یکی از کارهای مهم پدرم، علاوه بر کمک به نهضت اسلامی و مبارزین در این راه، کمک به خانواده های زندانیان سیاسی و تامین نیازهای مادی آنان بود. این کمک ها محرمانه و اکثرا توسط برادرم شهید محمد و خود من صورت می گرفت. یکی از اتهامهایی که پدرم بخاطر آن محاکمه و محکوم شدند، همین کمک به خانواده های زندانیان سیاسی بود.
به یقین کسی که طعم زندان، شکنجه، تبعید و رنج ناشی از آنرا با تمام وجود چشیده باشد، می تواند معنای زندان و شکنجه را درک کند. از این رو ایشان بارها می گفتند منشا این برخوردهای تند و خشنی که در جمهوری اسلامی توسط بعضی مامورین انجام می شود و نیز احکام سنگینی که قضات دادگاه های انقلاب به افراد می دهند، بخاطر این است که اکثر آنان در زمان شاه، زندان و تبعید را درک نکرده اند.
عامل دوم، تفکر و برداشت مرحوم آیت الله منتظری از متون دینی است. ایشان اصولا برای هر زندانی حقوقی قائل هستند که سلب آن حقوق ظلمی است نسبت به آنان. آن مرحوم در کتاب " ولایت فقیه" بحث مفصلی را درباره زندان و حقوق زندانی مطرح کرده اند که باید ملاحظه شود.
در "رساله حقوق" نیز نسبت به حقوق زندانیان مطالب سودمندی ایراد کرده اند. اصولا دغدغه مهم آن مرجع فقید، پس از انقلاب و تا آخرین لحظات عمر خویش، موضوع حقوق بشر اعم از فعالین سیاسی و مخالفین عقیدتی بود. پیام ها و مصاحبه های ایشان که اکثرا در کتاب " دیدگاه ها" مندرج است، شاهد این مدعا است.
قطعا زندگی با آیت الله منتظری سرشار از خاطرات به یاد مادندی است، خواهش می کنیم یکی از زیباترین خاطرات خود را برایمان نقل کنید.
خاطرات زیادی از مرحوم آیت الله منتظری در رژیم گذشته و اوضاع و احوال بعد از انقلاب وجود دارد که در این مختصر نمی گنجد. در این جا به دو خاطره مربوط به حصر اشاره می کنم.
یکی از آنها مربوط به هنگامی است که در سال 1376پس از سخنرانی سیزده رجب، دفتر و اطاق مطالعه پدرم در اشغال مهاجمین در آمده بود. در آن لحظات حساس، مهاجمین پس از اشغال حسینیه، با بلندگوهای آن مشغول به فحاشی و توهین به پدرم بودند. نیروهای سپاه وارد اطاق مطالعه شده بودند و در صدد بیرون بردن ایشان به جای نامعلومی بودند. ایشان با روحیه ای قوی و با شجاعت خاصی آنان را توبیخ کردند و به آنها گفتند من این اطاق و میز مطالعه را به هیچ وجه ترک نمی کنم و هر اتفاقی که قرار است رخ دهد، همین جا باید باشد. یکی از اعضای بیت که مکالمه بی سیمی مامور سپاه با مقام بالاتر را شنیده بود می گفت آن مقام بالای سپاه به مامور داخل اطاق می گفت کتف های او را ببندید و از اطاق خارجش کنید. سپس مامور داخل اطاق در پاسخ به فرمانده خود گفته بود بالاخره او یک پدر شهید است و من هرگز چنین دستوری را انجام نمی دهم. این روحیه که از ایمان پدرم به وعده های الهی بود، علاوه بر تاثیر آن روی اعضای خانواده، ماموران مهاجم را نیز به اعجاب واداشته بود و آثار انفعال و شکست روحی در آنان به خوبی مشاهده می شد.
خاطره دیگر مربوط به شب رفع حصر می باشد. در آن شب از پدرم پرسیدم اکنون که قرار است که حصر پایان یابد، شما چه احساسی دارید؟ ایشان در مقام پاسخ، سوره والعصر را قرائت نمودند. در حقیقت ایشان می خواستند بگویند هر کس در راه خدا تلاش کند و توصیه به حق و عدالت نماید و صبر کند، از خسران و هلاکت در دنیا و آخرت محفوظ خواهد ماند.
بهار یکتا
جرس: عرب سرخی، پنجمین نفر از امضا کنندگان شکایت علیه سردار شفق، امروز با بدرقه دوستان و خانواده راهی اوین شد و رفت تا بار دیگر در کنار دوستان و هم رزمان خود ایامی را سپری کند و با نگاهی به تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی، به موشکافی نقاط تاریکی بپردازد که از یک انقلاب رهایی بخش، نظامی به ثمر نشاند که فرزندان صدیقش را به بند کشاند و آنان را که هیچ نمی دانستند از مبارزه و زندان و مردم از زبان و عملشان در فغانند، به مقام بنشاند.
فیض الله عرب سرخی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از فردای 22 خرداد بازداشت شد، اولین بار فروردین ماه با وثیقه 700 میلیون تومانی به مرخصی آمد و تنها چند روز مهمان خانواده بود و باز به اوین بازگشت.
در دادگاهی که برای وی برگزار شد، به جرم اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس محکوم شده است.
در مجموع سه بار به مرخصی آمد و سومین مرخصی بار عرب سرخی زمان دار نبود و زندانبان به او مهلت داده بود تا برای درمان بیماری آرتروز و دندانهایش مدتی را در زندان بزرگ ایران زمین به دور از یاران دربندش باشد.
بیست و دوم آذر، روز موعد بود که بار دیگر، دختران چهره در هم کشیدند از دوری پدر و این بار باز مادر بود که دلداریشان می داد و به صبر می خواندشان.
او آرام و صمیمی است، مثل همیشه. در صدایش نه افسردگی دیده می شود و نه خستگی از این همه رنج و بی عدالتی. صدایی که نشانه قلبی مطمئن و پرامید است به فردایی روشن. فردایی که عرب سرخی ها در کنار همه مردم درایرانی سبز، زمستان سرد را وداع گفته و به استقبال بهار می روند.
مریم شربتدار قدس این بار نیز خود به بدرقه همسرش به اوین رفته است. ساعت ده صبح. او را تحویل زندانبان داده و بازگشته است. می گوید سالم تحویل دادیم!
او به بند 350 می رود. همانجایی که مدتهاست ساکنانش از یک تماس تلفنی هم محروم شده اند.
از روحیه بالا و لبخند همیشه بر لب عربسرخی می گوید که شادمان به دیدار دوستانش در اوین می رفت.
می گوید: بیرون زندان برایشان خیلی تنگ است. وقتی می بینند که جوانان و دانشجویان بی هیچ گناهی ماههاست مهمان .زندانبان هستند و خانواده هایشان سرگردان راهروهای عریض وطویل دادسرای انقلاب.
گویی مریم قدس هم وقتی همسرش در حبس است، حس نزدیکی بیشتری دارد با خانواده های زندانیان. از اینکه عربسرخی در کنار خانواده باشد و صدها و صدها نفر دیگر در کنج اوین، خشنود نیست.
بر همسرش می بالد. او را قهرمانی می داند چون سایر بزرگان اوین. افرادی که این روزها با حضورشان به اوین کرامت داده اند.
در دادگاهی که برای وی برگزار شد، به جرم اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس محکوم شده است.
در مجموع سه بار به مرخصی آمد و سومین مرخصی بار عرب سرخی زمان دار نبود و زندانبان به او مهلت داده بود تا برای درمان بیماری آرتروز و دندانهایش مدتی را در زندان بزرگ ایران زمین به دور از یاران دربندش باشد.
بیست و دوم آذر، روز موعد بود که بار دیگر، دختران چهره در هم کشیدند از دوری پدر و این بار باز مادر بود که دلداریشان می داد و به صبر می خواندشان.
او آرام و صمیمی است، مثل همیشه. در صدایش نه افسردگی دیده می شود و نه خستگی از این همه رنج و بی عدالتی. صدایی که نشانه قلبی مطمئن و پرامید است به فردایی روشن. فردایی که عرب سرخی ها در کنار همه مردم درایرانی سبز، زمستان سرد را وداع گفته و به استقبال بهار می روند.
مریم شربتدار قدس این بار نیز خود به بدرقه همسرش به اوین رفته است. ساعت ده صبح. او را تحویل زندانبان داده و بازگشته است. می گوید سالم تحویل دادیم!
او به بند 350 می رود. همانجایی که مدتهاست ساکنانش از یک تماس تلفنی هم محروم شده اند.
از روحیه بالا و لبخند همیشه بر لب عربسرخی می گوید که شادمان به دیدار دوستانش در اوین می رفت.
می گوید: بیرون زندان برایشان خیلی تنگ است. وقتی می بینند که جوانان و دانشجویان بی هیچ گناهی ماههاست مهمان .زندانبان هستند و خانواده هایشان سرگردان راهروهای عریض وطویل دادسرای انقلاب.
گویی مریم قدس هم وقتی همسرش در حبس است، حس نزدیکی بیشتری دارد با خانواده های زندانیان. از اینکه عربسرخی در کنار خانواده باشد و صدها و صدها نفر دیگر در کنج اوین، خشنود نیست.
بر همسرش می بالد. او را قهرمانی می داند چون سایر بزرگان اوین. افرادی که این روزها با حضورشان به اوین کرامت داده اند.
صبای چهارساله که از همین کودکی درد هجران را چشیده، وقتی می بیند دوستان پدربزرگش دور او حلقه زده اند، دل نگران می شود که نکند باز بابایی برود! بغض دارد و گریه می کند. توجیهات اطرافیان او را کارساز نیست که پدربزرگ برای ماموریت به سفر می رود در همین نزدیکی های تهران. با صدای اشک آلودش می گوید که بابایی را به اوین می برند! و باید با سخنی پرمهر برایش از اوین بگویی. از هم اکنون در گوش این کودک زمزمه باید کرد که اوین جایگاه قهرمانان این مرز و بوم است. بابایی تو هم به اوین می رود تا از همرزمانش جا نمانده باشد.
مریم شربتدار قدس بر این باور است که تنها دلیل فراخوانی عربسرخی به اوین، پیگیری شکایت علیه مشفق است. او از نامه رسمی به قوه قضاییه سخن می گوید که از سوی وکیل هفت تن از شاکیان ارسال شده است و در پاسخ به این سوال که پاسخ قوه قضاییه چه بود، معتقد است: فراخوانی عربسرخی به اوین!
مریم شربتدار قدس بر این باور است که تنها دلیل فراخوانی عربسرخی به اوین، پیگیری شکایت علیه مشفق است. او از نامه رسمی به قوه قضاییه سخن می گوید که از سوی وکیل هفت تن از شاکیان ارسال شده است و در پاسخ به این سوال که پاسخ قوه قضاییه چه بود، معتقد است: فراخوانی عربسرخی به اوین!
پس از سردار مشفق مقام ارشد سپاه پیرامون نقش آن نهاد نظامی در سرکوب اعتراضات و مداخله در انتخابات، هفت تن از فعالان اصلاح طلب کشور (محسن امین زاده، مصطفی تاج زاده، عبداله رمضان زاده، فیض الله عرب سرخی، محسن صفایی فراهانی، محسن میردامادی و بهـزاد نبـوی)، طی شکایتی از گروه نظامی– اطلاعاتی و آمران و مباشران تقلب در انتخابات به رئیس قوه قضاییه و سازمان قضایی نیروهای مسلح، خواستار رسیدگی قضایی پیرامون این مسائل شدند؛ اما از سوی دیگر به جای متشاکی، شاکیان روانه زندان شدند.
همسر عربسرخی از احتمال فراخوانی میردامادی و رمضان زاده می گوید و اینان که حرفی جز حق نزدند و تنها وظیفه شان را انجام داده اند. اینها فرزندان انقلاب هستند که از سر دلسوزی اقدام به این شکایت کرده اند.
وی می افزاید: گویی برخی تعهد دارند و شاید هم ناخواسته که در کشور بحران ایجاد کنند.
همسر عربسرخی با اشاره به اعتصاب غذای نوری زاد، خواستار پایان این اعتصاب است و تاکید می کند: وجود و جان ایشان خیلی ارزشمند تر است. آقای نوری زاد واقعا یک اصلاحگر است و می خواهد با اعتصاب غذایش پیامی را منتقل کند. او توانست پیامش را منتقل کند.
او از تماس تلفنی اش با خانم ملکی می گوید و اینکه از او درخواست کرده به هر وسیله ای که ممکن است از نوری زاد بخواهند به اعتصاب خود پایان دهد.
محمد نوریزاد، جهادگر و روزنامهنگاری که به خاطر انتقاد از حاکم نظام ولایی و چند تن از مسئولان فعلی نظام در زندان به سر می برد، چند روز پیش اعلام کرد که از روز شنبه بیستم آذرماه دست به اعتصاب غذای خشک خواهد زد و گفته بود که در روز عاشورا جنازه اش را بر سر " آنان" خواهد زد.
همسر عربسرخی در مورد خاطرات همسرش از زندان می گوید: ناگفته ها زیاد است. اگر بیان آنان خدشه ای به انقلاب اسلام و آرمانهایمان وارد نمی کرد، حرف و حدیث فراوان است. ما تمام پوست و گوشت و خونمان از انقلاب است. همواره از این انقلاب دفاع می کنیم. از هیچ چیز هم پشیمان نیستیم. شرایط فعلی بردباری خاصی را می طلبد. در این میان ممکن است عده ای قصد سوء داشته باشند. شرایط به گونه ای است که صلاح نیست برخی از مسایل از پرده بیرون بیفتند.
وی از فعالیتهای دوران مرخصی عربسرخی می گوید که مثل همیشه شفاف و علنی به برگزاری دیدارها و جلسات کاری و سیاسی محدود می شد.
از نگاه پرامید و مثبت عرب سرخی می گوید. از روزی که همگان به قانون بازگردند و دست از لجاجت بکشند. مر قانون اجرا شود و حق به حق دارش برسد.
مریم شربتدار قدس، احضار عربسرخی در آستانه عاشورای حسینی و ایام محرم الحرام کج سلیقگی عده ای می داند که در گویی تعمدا قصد منحرف کردن اذهان عمومی را دارند.
وی می گوید: ایام مبارکی است. ماه امام حسین و صبوری زینب است. ما بردباری می کنیم ولی منفعل نخواهیم بود. و از خداوند صلاح و خیر اینان را نیز می خواهیم.
و زینب شاهدی بود بر شهادت برادر و اسارت یاران حسین. امروز هزاران زینب در فراق برادرند. مویه می کنند. بر سر می زنند. ولی دیگر حتی بارگاه یزید هم پذیرای آنان نیست. کسی سخنشان نمی شنود و ندای مظلومیت شان را پاسخ نمی دهد.
وی می افزاید: گویی برخی تعهد دارند و شاید هم ناخواسته که در کشور بحران ایجاد کنند.
همسر عربسرخی با اشاره به اعتصاب غذای نوری زاد، خواستار پایان این اعتصاب است و تاکید می کند: وجود و جان ایشان خیلی ارزشمند تر است. آقای نوری زاد واقعا یک اصلاحگر است و می خواهد با اعتصاب غذایش پیامی را منتقل کند. او توانست پیامش را منتقل کند.
او از تماس تلفنی اش با خانم ملکی می گوید و اینکه از او درخواست کرده به هر وسیله ای که ممکن است از نوری زاد بخواهند به اعتصاب خود پایان دهد.
محمد نوریزاد، جهادگر و روزنامهنگاری که به خاطر انتقاد از حاکم نظام ولایی و چند تن از مسئولان فعلی نظام در زندان به سر می برد، چند روز پیش اعلام کرد که از روز شنبه بیستم آذرماه دست به اعتصاب غذای خشک خواهد زد و گفته بود که در روز عاشورا جنازه اش را بر سر " آنان" خواهد زد.
همسر عربسرخی در مورد خاطرات همسرش از زندان می گوید: ناگفته ها زیاد است. اگر بیان آنان خدشه ای به انقلاب اسلام و آرمانهایمان وارد نمی کرد، حرف و حدیث فراوان است. ما تمام پوست و گوشت و خونمان از انقلاب است. همواره از این انقلاب دفاع می کنیم. از هیچ چیز هم پشیمان نیستیم. شرایط فعلی بردباری خاصی را می طلبد. در این میان ممکن است عده ای قصد سوء داشته باشند. شرایط به گونه ای است که صلاح نیست برخی از مسایل از پرده بیرون بیفتند.
وی از فعالیتهای دوران مرخصی عربسرخی می گوید که مثل همیشه شفاف و علنی به برگزاری دیدارها و جلسات کاری و سیاسی محدود می شد.
از نگاه پرامید و مثبت عرب سرخی می گوید. از روزی که همگان به قانون بازگردند و دست از لجاجت بکشند. مر قانون اجرا شود و حق به حق دارش برسد.
مریم شربتدار قدس، احضار عربسرخی در آستانه عاشورای حسینی و ایام محرم الحرام کج سلیقگی عده ای می داند که در گویی تعمدا قصد منحرف کردن اذهان عمومی را دارند.
وی می گوید: ایام مبارکی است. ماه امام حسین و صبوری زینب است. ما بردباری می کنیم ولی منفعل نخواهیم بود. و از خداوند صلاح و خیر اینان را نیز می خواهیم.
و زینب شاهدی بود بر شهادت برادر و اسارت یاران حسین. امروز هزاران زینب در فراق برادرند. مویه می کنند. بر سر می زنند. ولی دیگر حتی بارگاه یزید هم پذیرای آنان نیست. کسی سخنشان نمی شنود و ندای مظلومیت شان را پاسخ نمی دهد.
کاری زینبی کنیم ...
فریاد مادران صبر و صداقت، بر سر کاخنشینان دروغ
کلمه – مهستی شیرازی:
“بر ماست که همچون زینب (س) با بازگویی حقیقت،
ملات کاخ دروغ را زائل کنیم. بر ماست که همچون تمامی خاندان حسین (ع)،
زنده نگه داشتن یاد شهدای گرانقدر انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات
و آزادزنان و آزادمردان دربندمان را وظیفهی همیشگی خود بدانیم ”
(میرحسین موسوی، پیامِ محرم)
ملات کاخ دروغ را زائل کنیم. بر ماست که همچون تمامی خاندان حسین (ع)،
زنده نگه داشتن یاد شهدای گرانقدر انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات
و آزادزنان و آزادمردان دربندمان را وظیفهی همیشگی خود بدانیم ”
(میرحسین موسوی، پیامِ محرم)
سهراب اعرابی یکی از شهیدان سبز است. مادر سهراب در مصاحبهای گفته است به خاطر آنکه او را وادار به سکوت کنند، او را تهدید کردهاند و گفتهاند شما سه فرزند دیگر دارید. اما پروین مادر سهراب، فهیمتر از آن است که در مقابل آنها کوتاه بیاید. او اکنون نگرانِ همهی جوانان ایران است و میداند که «جوانان سبز مثل سهراب زیاد هستند» و میگوید «همه آنها برای من مثل سهراباند.» پس باید «تکلیف قاتل فرزندم مشخص شود.» او از هر فرصتی استفاده میکند تا «زینبوار» مظلومیت سهراب و جنبش سبز را نشان دهد. او علاوه بر شکایت، به آقای شاهرودی رییس قوهی قضاییهی وقت، علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی، صادق آملی لاریجانی رییس قوهی قضاییهی فعلی، کمیسیون امنیت ملی، کمیسیون اصل نود مجلس و … نامه نوشته است؛ اما «دریغ از یک جواب.» مادر سهراب میداند که آنها جوابی برای او ندارند، اما او باز هم میپرسد و میپرسد. پرسیدنهای مادر سهراب کاری است زینبی.
مادر سهراب، البته حاضر است از خون فرزندش بگذرد، «به شرط آنکه تمام زندانیان سیاسی را آزاد کنند» و وقتی از او میپرسند «تصور میکنید که به این خواست شما توجهی از سوی مسئولان بشود؟» جواب میدهد «بعید میدانم، چون ما را عددی نمیدانند.» یعنی مادر سهراب، به خوبی میداند که نباید از مسئولانِ قتل فرزندش توقعی داشته باشد. در حقیقت، شرطی که او برای گذشتن از خون پسرش گذاشته است، یک پیام است. او میخواهد زینبوار مظلومیت فرزندش را فریاد بزند تا ظالمان دیگر نتوانند جوانان سبز سرزمینش را به نام دین، شهید کنند. شرطِ مادر سهراب، کاری زینبی است.
* * *
نازنین خسروانی یکی از اسیران سبز است. دادستان تهران از گفتوگوهای مادر او با رسانهها انتقاد کرده است، اما مادرِ نازنین گفته است: «گفتوگو کردن حق من است.» مادر نازنین بارها به دادگاه انقلاب، دادستانی و زندان اوین مراجعه کرده، اما جوابی نگرفته است. او از طریق مصاحبه کردن میخواهد «صدایش را به گوش مسولان برساند.» تلاش این مادرِ نازنین برای رساندن مظلومیت فرزند خود، یک کار زینبی است؛ اما معلوم نیست دادستان تهران که شیعهی علی است، به تبعیت از چه مذهبی این مصاحبهها را در خراب شدنِ پروندهی نازنین موثر میداند!
دادستان تهران گفته است که نازنین خسروانی جرم امنیتی دارد؛ اما مادرش در بیگناهی دخترش تردید ندارد و میگوید «نازنین در یک سال و نیم اخیر بیکار و در خانه بود، یعنی بیکاری جرم امنیتی میشود!» نازنین خسروانی از روزی که دستگیر شده است، تنها یک بار و برای چند لحظه با خانه تماس گرفته و تنها گفته است که در سلول انفرادیِ اوین است. مادرش میخواهد حداقل از سلامتی او مطمئن شود، اما تاکنون موفق به این کار نشده است. وقتی مادری را از دیدن فرزند مظلومش محروم میکنند و حتی خبر سلامتیاش را از او دریغ میکنند، مادرِ نازنین هم ناچار است با تأسی از پیامآور عاشورا، زینبوار مظلومیت خود و دخترش را فریاد بزند.
* * *
آرش سقر یکی از اسیران سبز است. نام او، مانند بسیاری دیگر از زندانیان پس از انتخابات، کمتر در رسانههای خبری مطرح شده است. همسر آرش میگوید: «ما نمیخواستیم ماجرای زندانی شدن همسرم را با مصاحبههای خبری پیچیده کنیم، همیشه نگران بودیم که اگر حرفی بزنیم ممکن است به ضرر همسرم تمام شود، برای همین سکوت کردیم.» اما آزاده سرانجام سکوتش را شکسته است، تا «دستگیری غیرقانونی و محاکمهی ناعادلانه» همسرش را فریاد بزند. او در نامهای سرگشاده خطاب به رهبری نوشته است: «اجازه ندهید قانون خدا بازیچهی هوس و میل بعضی متصدیان و کارگزارانی شود که حقوق زنان و کودکان مسلمان را نادیده میگیرند» و زینبوار میپرسد «چرا حلال خدا را بر ما حرام میکنند؟»
دولتمردان حقوق و مزایای قانونی آرش سقر و همسر و فرزند وی را قطع کردهاند و او به علت ناتوانی از پرداخت اجارهبها، مجبور شده است منزل مسکونی را تخلیه کند و اندک وسایل زندگی خود را در منزل یکی از دوستان به امانت بسپارد. آزادهی همسر آرش، از خانه و کاشانهی خود آواره شده است، اما او آزادهتر از این حرفهاست و یقین دارد که «خدای مهربان، همسرش را از این امتحان سخت، سالم و سرفراز خلاصی خواهد بخشید.» او «به کرم و لطف الهی ایمان دارد.» آوارگی و آزادگی زینبِ فاطمه، سرمشقِ آزاده است.
* * *
مجید دری یکی از اسیران سبز است. مجید از دانشجویان شجاعی است که در زندان هم علیه ظلم ساکت نماند و به همین خاطر او را به بهبهان تبعید کردند. مادر مجید هر بار برای ملاقات پسرش، ۲۵۰۰ کیلومتر راه را باید برود و بیاید. مادرش میداند که با تبعید مجید «خواستهاند آزارشان بدهند.» او بارها به دادستان نامه نوشته و مظلومیت مجید را بارها فریاد زده است. او، تا جایی که توانسته، دربارهی ظلمی که بر او و پسرش رفته، روشنگری کرده است.
مادرِ مجید، دیگر دانشجویان را به صبر و استقامت دعوت میکند و با همهی سختیها میگوید: «مجید روحیهاش عالی است و همیشه روحیهاش خوب بوده است.» او با این کار خود به دیگر دانشجویان و مبارزان روحیه میدهد و حتی فرزند شجاعش را هم بینصیب نمیگذارد و به او میگوید: «اگر تو را روی کوه قاف هم بگذارند، من حتماً مستمر برای دیدن تو میآیم.» روحیهی مادر مجید، یادآور روحیهی زینب ِ علی پس از عاشوراست: او هم پیامِ صبر و استقامتش را در هر فرصتی زینبوار میرساند.
این قصه ادامه دارد…
یادداشت اعظم طالقانی در انتقاد از حبس منتقدان و نخبگان کشور
چه کسی باور میکند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
اعظم طالقانی، فعال جنبش زنان، نماینده سابق مجلس و فرزند آیتالله طالقانی، در یادداشتی به مسائل خانوادههای زندانیان سیاسی و زندانیان پرداخته است. موضوعی که به عقیده وی همواره یکی از دغدغههای اصلی فعالان سیاسی و اجتماعی بوده است.
به گزارش کلمه، دختر آیتالله طالقانی در این یادداشت، انگیزه خود از نگارش آن را “تجربه حضور در زندانهای رژیم گذشته و تجربه مشاهدات وقایع زندان و لحظاتی که به کندی و در اضطراب میگذرد” عنوان کرده و نیز گفته است: بسیاری از افراد گمنام در بین زندانیان وجود دارند که سالهای متمادی از زندگی خود را به علت دگراندیشی و اختلاف عقیده با حاکمیت، پشت میلههای زندان سپری میکنند، بیآنکه فرد یا گروهی برای نجات یا رهایی آنان اقدامی انجام دهد.
او همچنین از دکتر ابراهیم یزدی، مسنترین زندانی کشور، سخن میگوید و اینکه پدرش همیشه از این مرد بزرگ به نیکی یاد میکرده است. اعظم طالقانی، ابراهیم یزدی را مشاوری صادق، امین و مسلط برای امام و دارای دغدغه توأمان دین و کشور توصیف کرده و پرسیده است: آیا اینکه فردی مانند ابراهیم یزدی با آن دانش سیاسی و اجتماعی در عرصه داخلی و بین المللی، با آن دیدگاههای تحلیلگرانه و توانمندیهای علمی و مسلط و معتقد بر امور کشور در زندان باشد، افتخار است؟
وی همچنین نسبت به فعالیت جریانی مخرب و مشکوک در حاکمیت فعلی هشدار داده و نوشته است: متاسفانه حاکمیت در طول این سالها نه تنها ظرفیت اندیشمندان و نخبگان ممتاز ما را نشناخته است، بلکه با عملکرد خود در صدد تخریب چهرههای آنان برآمده است. جریانات مشکوکی هستند که ناجوانمردانه قلب انقلاب را نشانه گرفتهاند، و عزیزان و دلسوزان ما را متهم به وابستگی به آمریکا و انگلیس میکنند. باید فقط دشمن انقلاب بود تا دست به چنین رفتاری نسبت به نخبگان کشور زد.
متن کامل یادداشت اعظم طالقانی که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به این شرح است:
مسائل مربوط به زندانها و مشکلات زندانیان سیاسی، از ابتدای انقلاب یکی از دغدغههای اصلی فعالان سیاسی و اجتماعی و خانوادههای زندانیان بوده است. بسیاری از افراد گمنام در بین زندانیان وجود دارند که سالهای متمادی از زندگی خود را به علت دگراندیشی و اختلاف عقیده با حاکمیت، پشت میلههای زندان سپری میکنند، بیآنکه فرد یا گروهی برای نجات یا رهایی آنان اقدامی انجام دهد. تجربه حضور در زندانهای رژیم گذشته و تجربه مشاهدات وقایع زندان و لحظاتی که به کندی و در اضطراب میگذرد، من را بر آن داشت تا نسبت به آنچه امروز بر زندانیان سیاسی میگذرد، احساس مسئولیت کنم.
سخن من امروز این است که چرا عدهای زن و مرد روشنفکر و دگراندیش، استاد و دانشجو و تحلیلگر، فقط به دلیل حضور در یک تجمع یا فعالیت اجتماعی یا سیاسی یا نقد حاکمیت به زندان انداخته میشوند؟ بیآنکه در نظر گرفته شود اینان که امروز گرفتار بندهای سخت و سلولهای انفرادی شدهاند، از نخبگان و آیندهسازان این مملکت هستند. نگاه مادران و پدران دلسوخته و همسران و فرزندان این زندانیان، تا کی بر در و دیوار سرد این زندانها مات و مبهوت بماند تا خبری از عزیزانشان از آنسوی دیوارها به آنها برسد؟
اما شدت گرفتن این مساله بعد از انتخابات سال ۸۸ باعث افزایش نگرانیها شده است. کسانی که دست به این رفتارها میزنند یا چنین فشاری بر زندانیان و خانواده آنان وارد میکنند، باید بگویند که آیا منطق یا تحلیلی که بر مبنای آن این اقدامات را انجام میدهند، انحرافی در زیر سایه اعتقاد و دین نیست؟
امروز فردی در زندان است که مسنترین بازداشتی امروز کشور محسوب میشود. بیماری و کهولت سن، از او چهره مظلوم یک قهرمان را ساخته است. دکتر ابراهیم یزدی تمام دوران زندگی خود را صرف اعتلای نام ایران و دین اسلام کرده است. آنها حتی حرمت موی سپید او را نگه نداشتهاند و با بدترین الفاظ و رفتار وی را خطاب قرار دادهاند. زمانی که با پدرم درباره دکتر یزدی گفتوگو میکردم، او میگفت: یزدی پناهگاه و مأمن جوانان مبارز ما در اروپا و آمریکا است؛ همچنان که بسیاری از یاران انقلاب و دوستان پدر در سرتاسر کشور، یاور جوانان در مبارزات علیه ستمگران بودند. یزدی طی ۱۷ سالی که در خارج از کشور بود، هدایتگر نسل جوانی شد که برای مبارزه در غربت حضور داشتند. در زمانی که امام در پاریس حضور داشت، خانواده ایشان زحمات بسیاری را برای کمک به امام و یاران انقلاب متحمل شدند. خود ایشان هم مشاوری صادق، امین و مسلط برای امام بودند، چون یزدی هم دغدغه دین داشت و هم دغدغه کشور. طالقانی دکتر یزدی را از ستونهای انقلاب میدانست و از این رو به وی ابراز علاقه میکرد.
امروز برخی افراد در پیکر حاکمیت به ظاهر می خواهند گفتمان یک جریان سیاسی و مذهبی را داشته باشند، اما رفتار و حرکات آنان عمق مصالح دین و منافع کشور را هدف قرار داده است. گویی همین افراد در صدد آن هستند که به هر نحو شده از امثال دکتریزدیها و یاران انقلاب سختترین انتقامها را بگیرند.
در مقابل افرادی به جای ایجاد وحدت و آرام کردن فضا، از تریبونهای رسمی، فرزندان انقلاب را دزد و خائن مینامند و حتی مرخصی دادن به آنها را مرخصی دادن به یک سارق میپندارند! آیا با چنین نگاهی میتوان چرخهای انقلاب را به حرکت درآورد؟
آیا اینکه فردی مانند ابراهیم یزدی با آن دانش سیاسی و اجتماعی در عرصه داخلی و بین المللی، با آن دیدگاههای تحلیلگرانه و توانمندیهای علمی و مسلط و معتقد بر امور کشور در زندان باشد، افتخار است؟ متاسفانه حاکمیت در طول این سالها نه تنها ظرفیت اندیشمندان و نخبگان ممتاز ما را نشناخته است، بلکه با عملکرد خود در صدد تخریب چهرههای آنان برآمده است. جریانات مشکوکی هستند که ناجوانمردانه قلب انقلاب را نشانه گرفتهاند، و عزیزان و دلسوزان ما را متهم به وابستگی به آمریکا و انگلیس میکنند. باید فقط دشمن انقلاب بود تا دست به چنین رفتاری نسبت به نخبگان کشور زد. اگر حاکمیت با هشیاری برخورد نکند، این جریان که هرگز خدمتگزار انقلاب و کشور نیست، ضربه خود را خواهد زد و آنگاه روزهای سختی در انتظار مردم و مسئولان خواهد بود. به راستی، چه کسی باور میکند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
در تاریخ اسلام چنین نمونههایی وجود نداشته است. امروز رفتاری که حتی با دشمنان اسلام هم نمیشد، از برخی افراد دیده میشود. مدعیان دین بدانند که پاسخ و ندای حق نزدیک است.
اعظم طالقانی
به گزارش کلمه، دختر آیتالله طالقانی در این یادداشت، انگیزه خود از نگارش آن را “تجربه حضور در زندانهای رژیم گذشته و تجربه مشاهدات وقایع زندان و لحظاتی که به کندی و در اضطراب میگذرد” عنوان کرده و نیز گفته است: بسیاری از افراد گمنام در بین زندانیان وجود دارند که سالهای متمادی از زندگی خود را به علت دگراندیشی و اختلاف عقیده با حاکمیت، پشت میلههای زندان سپری میکنند، بیآنکه فرد یا گروهی برای نجات یا رهایی آنان اقدامی انجام دهد.
او همچنین از دکتر ابراهیم یزدی، مسنترین زندانی کشور، سخن میگوید و اینکه پدرش همیشه از این مرد بزرگ به نیکی یاد میکرده است. اعظم طالقانی، ابراهیم یزدی را مشاوری صادق، امین و مسلط برای امام و دارای دغدغه توأمان دین و کشور توصیف کرده و پرسیده است: آیا اینکه فردی مانند ابراهیم یزدی با آن دانش سیاسی و اجتماعی در عرصه داخلی و بین المللی، با آن دیدگاههای تحلیلگرانه و توانمندیهای علمی و مسلط و معتقد بر امور کشور در زندان باشد، افتخار است؟
وی همچنین نسبت به فعالیت جریانی مخرب و مشکوک در حاکمیت فعلی هشدار داده و نوشته است: متاسفانه حاکمیت در طول این سالها نه تنها ظرفیت اندیشمندان و نخبگان ممتاز ما را نشناخته است، بلکه با عملکرد خود در صدد تخریب چهرههای آنان برآمده است. جریانات مشکوکی هستند که ناجوانمردانه قلب انقلاب را نشانه گرفتهاند، و عزیزان و دلسوزان ما را متهم به وابستگی به آمریکا و انگلیس میکنند. باید فقط دشمن انقلاب بود تا دست به چنین رفتاری نسبت به نخبگان کشور زد.
مسائل مربوط به زندانها و مشکلات زندانیان سیاسی، از ابتدای انقلاب یکی از دغدغههای اصلی فعالان سیاسی و اجتماعی و خانوادههای زندانیان بوده است. بسیاری از افراد گمنام در بین زندانیان وجود دارند که سالهای متمادی از زندگی خود را به علت دگراندیشی و اختلاف عقیده با حاکمیت، پشت میلههای زندان سپری میکنند، بیآنکه فرد یا گروهی برای نجات یا رهایی آنان اقدامی انجام دهد. تجربه حضور در زندانهای رژیم گذشته و تجربه مشاهدات وقایع زندان و لحظاتی که به کندی و در اضطراب میگذرد، من را بر آن داشت تا نسبت به آنچه امروز بر زندانیان سیاسی میگذرد، احساس مسئولیت کنم.
سخن من امروز این است که چرا عدهای زن و مرد روشنفکر و دگراندیش، استاد و دانشجو و تحلیلگر، فقط به دلیل حضور در یک تجمع یا فعالیت اجتماعی یا سیاسی یا نقد حاکمیت به زندان انداخته میشوند؟ بیآنکه در نظر گرفته شود اینان که امروز گرفتار بندهای سخت و سلولهای انفرادی شدهاند، از نخبگان و آیندهسازان این مملکت هستند. نگاه مادران و پدران دلسوخته و همسران و فرزندان این زندانیان، تا کی بر در و دیوار سرد این زندانها مات و مبهوت بماند تا خبری از عزیزانشان از آنسوی دیوارها به آنها برسد؟
اما شدت گرفتن این مساله بعد از انتخابات سال ۸۸ باعث افزایش نگرانیها شده است. کسانی که دست به این رفتارها میزنند یا چنین فشاری بر زندانیان و خانواده آنان وارد میکنند، باید بگویند که آیا منطق یا تحلیلی که بر مبنای آن این اقدامات را انجام میدهند، انحرافی در زیر سایه اعتقاد و دین نیست؟
امروز فردی در زندان است که مسنترین بازداشتی امروز کشور محسوب میشود. بیماری و کهولت سن، از او چهره مظلوم یک قهرمان را ساخته است. دکتر ابراهیم یزدی تمام دوران زندگی خود را صرف اعتلای نام ایران و دین اسلام کرده است. آنها حتی حرمت موی سپید او را نگه نداشتهاند و با بدترین الفاظ و رفتار وی را خطاب قرار دادهاند. زمانی که با پدرم درباره دکتر یزدی گفتوگو میکردم، او میگفت: یزدی پناهگاه و مأمن جوانان مبارز ما در اروپا و آمریکا است؛ همچنان که بسیاری از یاران انقلاب و دوستان پدر در سرتاسر کشور، یاور جوانان در مبارزات علیه ستمگران بودند. یزدی طی ۱۷ سالی که در خارج از کشور بود، هدایتگر نسل جوانی شد که برای مبارزه در غربت حضور داشتند. در زمانی که امام در پاریس حضور داشت، خانواده ایشان زحمات بسیاری را برای کمک به امام و یاران انقلاب متحمل شدند. خود ایشان هم مشاوری صادق، امین و مسلط برای امام بودند، چون یزدی هم دغدغه دین داشت و هم دغدغه کشور. طالقانی دکتر یزدی را از ستونهای انقلاب میدانست و از این رو به وی ابراز علاقه میکرد.
امروز برخی افراد در پیکر حاکمیت به ظاهر می خواهند گفتمان یک جریان سیاسی و مذهبی را داشته باشند، اما رفتار و حرکات آنان عمق مصالح دین و منافع کشور را هدف قرار داده است. گویی همین افراد در صدد آن هستند که به هر نحو شده از امثال دکتریزدیها و یاران انقلاب سختترین انتقامها را بگیرند.
در مقابل افرادی به جای ایجاد وحدت و آرام کردن فضا، از تریبونهای رسمی، فرزندان انقلاب را دزد و خائن مینامند و حتی مرخصی دادن به آنها را مرخصی دادن به یک سارق میپندارند! آیا با چنین نگاهی میتوان چرخهای انقلاب را به حرکت درآورد؟
آیا اینکه فردی مانند ابراهیم یزدی با آن دانش سیاسی و اجتماعی در عرصه داخلی و بین المللی، با آن دیدگاههای تحلیلگرانه و توانمندیهای علمی و مسلط و معتقد بر امور کشور در زندان باشد، افتخار است؟ متاسفانه حاکمیت در طول این سالها نه تنها ظرفیت اندیشمندان و نخبگان ممتاز ما را نشناخته است، بلکه با عملکرد خود در صدد تخریب چهرههای آنان برآمده است. جریانات مشکوکی هستند که ناجوانمردانه قلب انقلاب را نشانه گرفتهاند، و عزیزان و دلسوزان ما را متهم به وابستگی به آمریکا و انگلیس میکنند. باید فقط دشمن انقلاب بود تا دست به چنین رفتاری نسبت به نخبگان کشور زد. اگر حاکمیت با هشیاری برخورد نکند، این جریان که هرگز خدمتگزار انقلاب و کشور نیست، ضربه خود را خواهد زد و آنگاه روزهای سختی در انتظار مردم و مسئولان خواهد بود. به راستی، چه کسی باور میکند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
در تاریخ اسلام چنین نمونههایی وجود نداشته است. امروز رفتاری که حتی با دشمنان اسلام هم نمیشد، از برخی افراد دیده میشود. مدعیان دین بدانند که پاسخ و ندای حق نزدیک است.
اعظم طالقانی
سلام،
سلام بر آنانی که سالیان بسیار، یا چند روزی شاید، فقط به دلیل تفاوت رای، باور و شناخت، شاید سوء تفاهم حتی، در زندان بسر برده یا می برند.
یک پرسش اجتماعی از آنانکه می توانند بازداشت نکنند، یا سخت نگیرند، یا آزاد کنند:
چرا این دایره خدمت به کشور، شعاع بزرگتری نمی یابد؟
چرا هر اختلاف سلیقه و راهکار، یا آنجا که نمی فهمید چه می گذرد، باید به غرب و … پیوند بخورد؟
چرا به جای شفاف سخن گفتن، و صادقانه رفتار کردن، و نجیبانه زیستن، شما روش منکوب کردن، لجن مال نمودن و بداخلاقی را می گزینید؟
آیا می شود همه منتقدان را کشت؟
آیا می توان همه را تبعید کرد؟
آیا می شود همه را همفکر نمود؟
آیا می شود همه را تکفیر؟
همه را تحقیر؟ همه را تسلیم؟
هرگز.
پس به کجا چنین شتابان!؟
آیا اجازه دارم بپرسم:
چرا دروغ رایج شد؟
چرا بدزبانی گسترش یافت؟
چرا تحقیر موجب حس خوشایند شماست؟
چرا ادبیات تغییر کرد؟
و …
به چه تضمینی باور دارید که راه شما تنها و تنها راه درست است؟
بهترین شیوه را فقط شما دارید؟
فقط مدیریت شما؟
فقط اراده شما؟
فقط … شما!؟
راستی کی آخر آمد؟ راستگویان را چه شد؟ (با=بی اجازه شاعر)
شما اگر امروز بفهمید که اشتباه کرده اید، به چه قیمتی جبران خواهید کرد؟ صادقانه پاسختان را می طلبم. برای من نگویید. به خود، به خانواده، به خدایتان بگویید.
چرا دلسوزانی که اجرای بی کم و کاست قانون اساسی را طلب کرده اند و مورد تایید شورای نگهبان شما بودند، اندیشمندانی که روند مدیریت مفتضحانه کشور را بر نتابیدند، دانشجویانی که رنگ ریا و فریب و نیرنگ، رنگشان نکرد و … امروز باید زندان باشند. یادتان باشد، همانگونه که برای جانباختگان و مصدومین نمی توانید انجام بدهید، برای بازگشت زمان و جوانی و اعصاب زندانیان نیز به خودشان، خانواده و جامعه (به اندازه خدماتی که می توانستند و نگذاشتید، به اندازه دانش و دلسوزی و شرف و شجاعتشان، به اندازه طول عمر خودشان و کسانی که توسط اینان به مدیرانی برومند و لایق بدل می شوند) بدهکارید.
بدهکاری شما، هیچ جبران و ما به ازایی ندارد.
دست بردارید.
لختی بیندیشید.
باور کنید که از هفتاد سال عبادت برتر است، این اندیشیدن، که
من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین، فلیس بمسلم.
آری. امروز اگر اندکی کوتاه بیایی، چون علی(ع) در مسجد کوفه، یا چون حسن بن علی (ع) در باره ات سخن گفته خواهد شد.
اما اگر بر قتل و زندان اشتباه کرده باشی، در لشکر یزید، مامون و هارون، چنگیز مغول، هیتلر و … جایگاهی بی بازگشت داری.
و تصمیم با توست.
سلام بر آنانی که سالیان بسیار، یا چند روزی شاید، فقط به دلیل تفاوت رای، باور و شناخت، شاید سوء تفاهم حتی، در زندان بسر برده یا می برند.
یک پرسش اجتماعی از آنانکه می توانند بازداشت نکنند، یا سخت نگیرند، یا آزاد کنند:
چرا این دایره خدمت به کشور، شعاع بزرگتری نمی یابد؟
چرا هر اختلاف سلیقه و راهکار، یا آنجا که نمی فهمید چه می گذرد، باید به غرب و … پیوند بخورد؟
چرا به جای شفاف سخن گفتن، و صادقانه رفتار کردن، و نجیبانه زیستن، شما روش منکوب کردن، لجن مال نمودن و بداخلاقی را می گزینید؟
آیا می شود همه منتقدان را کشت؟
آیا می توان همه را تبعید کرد؟
آیا می شود همه را همفکر نمود؟
آیا می شود همه را تکفیر؟
همه را تحقیر؟ همه را تسلیم؟
هرگز.
پس به کجا چنین شتابان!؟
آیا اجازه دارم بپرسم:
چرا دروغ رایج شد؟
چرا بدزبانی گسترش یافت؟
چرا تحقیر موجب حس خوشایند شماست؟
چرا ادبیات تغییر کرد؟
و …
به چه تضمینی باور دارید که راه شما تنها و تنها راه درست است؟
بهترین شیوه را فقط شما دارید؟
فقط مدیریت شما؟
فقط اراده شما؟
فقط … شما!؟
راستی کی آخر آمد؟ راستگویان را چه شد؟ (با=بی اجازه شاعر)
شما اگر امروز بفهمید که اشتباه کرده اید، به چه قیمتی جبران خواهید کرد؟ صادقانه پاسختان را می طلبم. برای من نگویید. به خود، به خانواده، به خدایتان بگویید.
چرا دلسوزانی که اجرای بی کم و کاست قانون اساسی را طلب کرده اند و مورد تایید شورای نگهبان شما بودند، اندیشمندانی که روند مدیریت مفتضحانه کشور را بر نتابیدند، دانشجویانی که رنگ ریا و فریب و نیرنگ، رنگشان نکرد و … امروز باید زندان باشند. یادتان باشد، همانگونه که برای جانباختگان و مصدومین نمی توانید انجام بدهید، برای بازگشت زمان و جوانی و اعصاب زندانیان نیز به خودشان، خانواده و جامعه (به اندازه خدماتی که می توانستند و نگذاشتید، به اندازه دانش و دلسوزی و شرف و شجاعتشان، به اندازه طول عمر خودشان و کسانی که توسط اینان به مدیرانی برومند و لایق بدل می شوند) بدهکارید.
بدهکاری شما، هیچ جبران و ما به ازایی ندارد.
دست بردارید.
لختی بیندیشید.
باور کنید که از هفتاد سال عبادت برتر است، این اندیشیدن، که
من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین، فلیس بمسلم.
آری. امروز اگر اندکی کوتاه بیایی، چون علی(ع) در مسجد کوفه، یا چون حسن بن علی (ع) در باره ات سخن گفته خواهد شد.
اما اگر بر قتل و زندان اشتباه کرده باشی، در لشکر یزید، مامون و هارون، چنگیز مغول، هیتلر و … جایگاهی بی بازگشت داری.
و تصمیم با توست.
در دیدار با خانواده این زندانی سیاسی مطرح شد:
درخواست زهرا رهنورد از محمد نوریزاد برای پایان اعتصاب غذا + عکس
زهرا رهنورد با حضور در منزل محمد نوریزاد، زندانی سیاسی که از چند روز پیش در اعتصاب غذای خشک به سر میبرد، ضمن دلجویی و اظهار همدردی با همسر و فرزندان وی گفت: «نوریزاد حر زمان ماست و ایستادگی و مقاومت او بر سر آرمانهایش، الگویی برای نسل امروز و فردا خواهد بود.»
به گزارش خبرنگار کلمه، رهنورد که در این دیدار فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری، نیز همراهیاش میکرد، همچنین با اشاره به تلاش مستمر خانم نوریزاد برای رساندن پیام حقطلبی همسرش به مردم، عملکرد وی را زینبی توصیف و برای وی صبر و استقامت بیشتر آرزو کرد.
وی در ادامه این دیدار، با تاکید بر اینکه یکی از مهمترین اهداف اعتصاب غذا توسط زندانیان سیاسی، رساندن پیام حقطلبیشان به افکار عمومی است، گفت: «پیام حقطلبی آقای نوریزاد آنقدر رسا بوده که در این چند روزه به گوش مردم ایران و حتی جهان رسیده است. مردم ایران برای امروز و فردای خود به محمد نوریزاد نیاز دارند، از همین رو ما از او درخواست میکنیم که به اعتصاب غذای خود پایان دهد تا سلامت و زندگیاش بیش از این به خطر نیفتد.»
فاطمه ملکی، همسر نوریزاد، نیز در این دیدار ضمن تشکر از دلجویی رهنورد، گفت: «ما از لحظهای که تصمیم او را برای اعتصاب غذای خشک شنیدهایم، لحظهای آرام و قرار نداشتهایم و واقعا نگرانش هستیم. امیدواریم که پیام شما و دیگر شخصیتها و اقشار مختلف مردم برای شکستن اعتصاب غذا به ایشان برسد و این درخواستها مورد توجهش قرار گیزد تا بیش از این سلامتیاش به خطر نیفتد.»
گفتنی است شنبه گذشته خبری مبنی بر تصمیم محمد نوریزاد، نویسنده و هنرمند زندانی، برای شروع اعتصاب غذای خشک در سایتهای خبری منتشر شد. نوریزاد علت این تصمیم خود را اعتراض به روند دادگاه سهدقیقهای برای رسیدگی به شکایت وزارت اطلاعات از او و هچنین رفتار توهینآمیز قاضی در این جلسه دادگاه اعلام کرده است.
به گفته یکی از متهمان سیاسی که همزمان با نوریزاد در دادگاه انقلاب حضور داشته، قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، در این دادگاه سهدقیقهای، بر سر نوریزاد داد و فریاد کرده و در جلسه دادگاه رو به وی گفته است: “گم شو بیرون، اجنبی مزدور” و “میدهم شلاق بزنندت” به طوری که فریادهای او حتی در بیرون از دادگاه هم شنیده میشده است. محمد نوریزاد نیز پس از خروج از این دادگاه غیرعادلانه و غیرانسانی، تصمیم خود مبنی بر اعتصاب غذای خشک را اعلام کرده است.
پخش کاندوم جهت تجاوز بی دردسر به زندانیان جوان
خبرگزاری هرانا – مسئولین زندان رجایی شهر بین زندانیان شرور که به زندانیان جوان و تازه وارد تجاوز جنسی می کنند کاندوم پخش کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا)، مسئولین زندان رجایی شهر با حذف صورت مسئله اقدام به پخش کاندوم بین زندانیان شرور سالن 11 بند 4 برای ممانعت از انتشار بیماری های مراقبتی از جمله هپاتیت و ایدز در بین زندانیان پرداختند.
گفتنی است، زندانیان شرور همواره با حمایت مسئولین فاسد زندان به زندانیان سالن 12 که محل نگهداری زندانیان جوان است شبانه مراجعه کرده و به ایشان در قبال تهیه مواد مخدر و یا با تهدید تجاوز میکنند.
عدم رسیدگی پزشکی موجب سکته مغزی یک زندانی شد
خبرگزاری هرانا – صبح امروز یک زندانی مالی به نام علی محمدی که پیشتر جهت مداوا به بهداری زندان نیز مراجعه کرده بود دچار سکته مغزی شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا)، این زندانی 63 ساله که به اتهام مالی در سالن 10، اتاق 14 بند 4 محبوس بود، علی رغم مراجعات مکرر به بهداری زندان مداوا نشده بود پس سکته مغزی و از دست دادن تعادل جسمی پس از گذشت 30 دقیقه و با اعتراض شدید زندانیان به بهداری زندان منتقل شد.
گفتنی است زندانیان محبوس در زندان رجایی شهر همواره از امکانات محدود بهداری زندان ابراز نارضایتی کرده و آن را در حد یک مطب پزشکی نیز نمی دانند و تنها داروهای سرما خوردگی و مسکن در آن تجویز می شود.
تهدید صالح کهن دل توسط معاونت قضایی زندان
خبرگزاری هرانا – علی محمدی معاونت قضایی زندان رجایی شهر که در آزار و اذیت زندانیان سیاسی سابقه طولانی دارد صبح امروز با احضار صالح کهن دل به دفتر خود وی را مورد توهین و تهدید قرار داد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)، علی محمدی ضمن توهین و تهدید این زندانی از وی خواست که عضویتش در یک سازمان سیاسی را تکذیب کند و اخبار داخل زندان را به بیرون از زندان منتقل نکند.
علی محمدی در طی سالهای اخیر بسیاری از زندانیان سیاسی را مورد آزار و اذیت قرار داده است، وی که در دهه 60 یک پاسدار ساده بوده است به دلیل شرکت در سرکوب زندانیان سیاسی به پست معاونت قضایی زندان و معاونت زندان دست یافته است.
شایان ذکر است روز گذشته فرزاد مددزاده نیز توسط وزارت اطلاعات به بند8 منتقل و ضرب و شتم شده است.
محکومیت یک مرد به سه بار اعدام
خبرگزاری هرانا - مردی با انگیزه سرقت یک زن و نوه هشت سالهاش را به قتل رسانده بود، به دو بار قصاص و یک بار اعدام محکوم شد.
روزنامه ایران در این باره نوشت: براساس اوراق پرونده، «بخشعلی» - 29 ساله - متهم است صبح 12 مرداد 88 پس از ورود به خانهای در «قرچک»، زن 86 سالهای به نام «جیران» و نوه هشت سالهاش «نگین» را با ضربههای چاقو به قتل رسانده است. هیأت قضایی شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران - ساعی، سالاری، بومی، مرادی و محمدی کشکولی - پس از دریافت آخرین دفاعیات متهم به اتفاق آرا وی را به اتهام قتل به دو بار قصاص، به اتهام آزار و اذیت دختربچه به اعدام و به اتهام سرقت توأم با آزار به 10 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم کردند.
روزنامه ایران در این باره نوشت: براساس اوراق پرونده، «بخشعلی» - 29 ساله - متهم است صبح 12 مرداد 88 پس از ورود به خانهای در «قرچک»، زن 86 سالهای به نام «جیران» و نوه هشت سالهاش «نگین» را با ضربههای چاقو به قتل رسانده است. هیأت قضایی شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران - ساعی، سالاری، بومی، مرادی و محمدی کشکولی - پس از دریافت آخرین دفاعیات متهم به اتفاق آرا وی را به اتهام قتل به دو بار قصاص، به اتهام آزار و اذیت دختربچه به اعدام و به اتهام سرقت توأم با آزار به 10 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم کردند.
احضار و بازجویی بیش از ٣٠ تن از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر پس از تجمعات اخیر
خبرگزاری هرانا - پس از برگزاری تجمعات مربوط به سالروز بازداشت میلاد اسدی (عضو زندانی دفتر تحکیم) و همچنین مراسم ۱۶ آذر در دانشگاه صنعتی خواجه نصیر، بیش از سی تن از دانشجویان آن دانشگاه به حراست احضار و بازجویی شدند.
به گزارش جرس، دانشجویان پس از احضار به حراست دانشگاه، مورد توهین معاون حراست (عیسی عباسی) - که در بازداشت¬های گسترده فعالین دانشجویی این دانشگاه در سال گذشته نقش به سزایی داشت - مورد بازجویی قرار گرفتند.
همچنین مأمورین حراست دانشجویان را به احضار به کمیته انضباطی، اخراج، احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعت و بازداشت تهدید کردند.
این گزارش افزود حراست دانشگاه که پیش از ۱۶ آذر بیش از ٢٠ فعال دانشجویی این دانشگاه را ممنوع¬الورود کرده بود، بلافاصله پس از برگزاری تجمعات اخیر در آن دانشگاه، ضمن تماس تلفنی با خانواده برخی از دانشجویان اقدام به تهدید آنها و در مواردی اقدام به فحاشی کرد.
دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر در نهم آذر امسال (سالروز بازداشت میلاد اسدی- دانشجوی بازداشتی آن دانشگاه) در دانشکده برق و در ۱۶ آذر در دانشکده مکانیک دانشگاه اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کردند.
گفتنی است طی روزهای اخیر، و پس از برگزاری تجمعاتی که به مناسبت روز دانشجو در دانشگاههای مختلف کشور انجام شد، شش تن دانشجویان دانشگاه هنر نیز بازداشت شدند، که از وضعیت آنها خبری در دست نیست.
یکی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان آن دانشگاه، اسامی دانشجویان بازداشتی را به ترتیب وحید نصرتی، هومن جعفری، سوین شیوا، مجید صادقی، حجت صحرایی و سعیدی اعلام کرد، که روز سه شنبه ١۶ آذر بعد از مراسم روز دانشجو توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند.
امسال با وجود تهدیدات صورت گرفته از سوی نهادها و ارگانهای امنیتی - حکومتی مستقر در دانشگاهها جهت عدم برگزاری مراسم بزرگداشت ۱۶ آذر و روز دانشجو، فعالان دانشجویی و دانشجویان دانشگاههای مختلف کشور دست به برپایی تجمعات و مراسم اعتراضی زده و در چندین مورد مورد هجوم و ضرب وشتم توسط شبه نظامیان بسیج و بازداشت توسط لباس شخصی ها قرار گرفتند.
از وضعیت دانشجویان بازداشتیِ دانشگاه امیرکبیر تهران و رازی کرمانشاه که روزهای ١۵ و ١۶ آذر بازداشت شدند نیز، خبری منتشر نشده است.
شش ماه حبس محکومیت فعال آذربایجانی
خبرگزاری هرانا - روز یکشنبه، حسینعلی محمدی توسط دادگاه انقلاب تبریز و با صدور حکمی از سوی این دادگاه به شش ماه حبس محکوم شده است.
به گزارش تبریز سسی، حسینعلی محمدی به اتهام تبلیغ علیه نظام اسلامی و توهین به امام و رهبر جمهوری اسلامی از طریق ذخیره و نگهداری برخی کاریکاتورها در کامپوتر شخصی خود به شش ماه حبس تعلیقی در سه سال محکوم شد.
لازم به اشاره است آقای محمدی یکی از فعالان مدنی آذربایجانی در شهر تبریز است.
شش ماه حبس محکومیت فعال آذربایجانی
خبرگزاری هرانا - روز یکشنبه، حسینعلی محمدی توسط دادگاه انقلاب تبریز و با صدور حکمی از سوی این دادگاه به شش ماه حبس محکوم شده است.
به گزارش تبریز سسی، حسینعلی محمدی به اتهام تبلیغ علیه نظام اسلامی و توهین به امام و رهبر جمهوری اسلامی از طریق ذخیره و نگهداری برخی کاریکاتورها در کامپوتر شخصی خود به شش ماه حبس تعلیقی در سه سال محکوم شد.
لازم به اشاره است آقای محمدی یکی از فعالان مدنی آذربایجانی در شهر تبریز است.
۱۵درصد از کارگران نیشابور ۴ ماه گذشته حقوق دریافت نکردهاند
خبرگزاری هرانا - دبیر اجرایی خانه کارگر شهرستان نیشابور گفت: ۱۵درصد از کارگران این شهرستان حدود ۴ماه است که حقوق دریافت نکردهاند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، محمد عمارلو گفت: حدود ۱۵ درصد از کارگران شهرستان نیشابور نزدیک به ۴ ماه است که حقوق دریافت نکردهاند و با وجود پیگیریهای مکرر از سوی خانه کارگر هنوز هیچ نهاد ذیربطی در این زمینه پاسخگو نبوده است. به گفته عمارلو بیشتر کارخانجات شهرستان نیشابور در حوزه تولید و ساخت وسایل الکتریکی است و به همین دلیل تا سال گذشته به دلیل رکود ساخت و ساز بسیاری از کارخانجات اقدام به تعدیل در نیروهای خود کرده بودند.
دبیر اجرایی خانه کارگر شهرستان نیشابور گفت: کارگران کارخانجات شهرستان نیشابور سهام عدالت دریافت نکردهاند و جامعه کارگری شهرستان نسبت به این موضوع معترض بوده و هست اما با وجود شعارهای داده شده مبنی بر پرداخت سهام عدالت به کارگران این موضوع تاکنون عملی نشده است.
وی در ادامه از رونق یافتن بازار وسایل الکتریکی و فروش خوب آنها طی یکسال آینده خبر داد و گفت: با راهاندازی طرح مسکن مهر در تمامی شهرهای ایران و جدی گرفتن این طرح کارخانجات گفته شده از فروش نسبتاً خوبی برخوردار شدهاند اما نکته قابل تامل اینکه با وجود رونق یافتن این بخش چرا کارگران این کارخانهها هنوز حقوق خود را دریافت نکردهاند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، محمد عمارلو گفت: حدود ۱۵ درصد از کارگران شهرستان نیشابور نزدیک به ۴ ماه است که حقوق دریافت نکردهاند و با وجود پیگیریهای مکرر از سوی خانه کارگر هنوز هیچ نهاد ذیربطی در این زمینه پاسخگو نبوده است. به گفته عمارلو بیشتر کارخانجات شهرستان نیشابور در حوزه تولید و ساخت وسایل الکتریکی است و به همین دلیل تا سال گذشته به دلیل رکود ساخت و ساز بسیاری از کارخانجات اقدام به تعدیل در نیروهای خود کرده بودند.
دبیر اجرایی خانه کارگر شهرستان نیشابور گفت: کارگران کارخانجات شهرستان نیشابور سهام عدالت دریافت نکردهاند و جامعه کارگری شهرستان نسبت به این موضوع معترض بوده و هست اما با وجود شعارهای داده شده مبنی بر پرداخت سهام عدالت به کارگران این موضوع تاکنون عملی نشده است.
وی در ادامه از رونق یافتن بازار وسایل الکتریکی و فروش خوب آنها طی یکسال آینده خبر داد و گفت: با راهاندازی طرح مسکن مهر در تمامی شهرهای ایران و جدی گرفتن این طرح کارخانجات گفته شده از فروش نسبتاً خوبی برخوردار شدهاند اما نکته قابل تامل اینکه با وجود رونق یافتن این بخش چرا کارگران این کارخانهها هنوز حقوق خود را دریافت نکردهاند.
اعتصاب غذای خشک رضا شهابی پایان یافت
خبرگزاری هرانا - رضا شهابی، عضو زندانی هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، در پاسخ به فراخوان شماری از فعالان کارگری و سياسی اعلام کرد که از روز يکشنبه، امروز، اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب غذای تر تغيير می دهد.
اعتصاب غذای تر به این معناست که اعتصابکننده فقط آب میآشامد. به گزارش رادیو فردا، آقای شهابی که شنبه هفته گذشته در اعتراض به مشخص نبودن وضعيتش دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، به دليل شرايط نامناسب جسمانیاش روز شنبه به بهداری زندان اوين منتقل شد.
روز شنبه فردی ناشناس به خانواده رضا شهابی خبر داد که او به بيمارستان منتقل شده است. به دنبال این خبر، با پيگيریهای خانواده اين فعال کارگر زندانی، روز یکشنبه مشخص شد که او به دليل شرايط جسمانی اش به بهداری زندان اوين منتقل شده بود تا تحت مداوا قرار گيرد.
در این میان، حسن شهابی، برادر رضا شهابی، به رادیو فردا گفت که در پی درخواست تعدادی از فعالان سياسی و کارگری از این فعال کارگری برای پایان دادن به اعتصاب غذای خشک خود، او اعلام کرده است که این اعتصاب را به اعتصاب غذای تر تغییر میدهد.
به نوشته وبسایت سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه،
از جمله امضاکنندگان اين نامه، سعيد ترابيان، علی اکبر پيرهادی، داود رضوی، داود نوروزی، عباس نژند کودکی، عليرضا ثقفی، ناصر زرافشان، فريبرز رئيس دانا، رضا رخشان، جعفر عظيمزاده و پروين محمدی بودهاند.
اعتصاب غذای خشک رضا شهابی پس از آن صورت گرفت که مقامهای قوه قضاييه، دو مرتبه با آزادی او به قيد وثيقه مخالفت کردند.
نخستين وثيقه برای وی در آبان ماه به مبلغ ۶۰ ميليون تومان و دومين وثيقه به قيمت ۱۰۰ ميليون تومان در روزهای اخير تعيين شده بودند.
اين عضو هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه در خرداد ماه سال جاری از سوی مأموران امنيتی در تهران بازداشت شده بود.
اتهامهای رضا شهابی تاکنون به طور رسمی اعلام نشده است.
در اين حال، سازمان عفو بينالملل در بيانيه خود با توصيف رضا شهابی و ديگر اعضای بازداشت شده سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به عنوان «زندانی عقيدتی»، از مقامهای جمهوری اسلامی ايران خواست تا فوراً آنها را آزاد کنند.
در حال حاضر، به جز آقای شهابی، منصور اسانلو، ابراهيم مددی، مرتضی کمساری، غلامرضا غلام حسينی و علی اکبر نظری به اتهامهای امنيتی زندانی هستند.
پيشتر، سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه نیز با انتشار بيانيهای، خواستار آزادی آقای شهابی و ساير فعالان کارگر زندانی شده است.
اعتصاب غذای تر به این معناست که اعتصابکننده فقط آب میآشامد. به گزارش رادیو فردا، آقای شهابی که شنبه هفته گذشته در اعتراض به مشخص نبودن وضعيتش دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، به دليل شرايط نامناسب جسمانیاش روز شنبه به بهداری زندان اوين منتقل شد.
روز شنبه فردی ناشناس به خانواده رضا شهابی خبر داد که او به بيمارستان منتقل شده است. به دنبال این خبر، با پيگيریهای خانواده اين فعال کارگر زندانی، روز یکشنبه مشخص شد که او به دليل شرايط جسمانی اش به بهداری زندان اوين منتقل شده بود تا تحت مداوا قرار گيرد.
در این میان، حسن شهابی، برادر رضا شهابی، به رادیو فردا گفت که در پی درخواست تعدادی از فعالان سياسی و کارگری از این فعال کارگری برای پایان دادن به اعتصاب غذای خشک خود، او اعلام کرده است که این اعتصاب را به اعتصاب غذای تر تغییر میدهد.
به نوشته وبسایت سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه،
از جمله امضاکنندگان اين نامه، سعيد ترابيان، علی اکبر پيرهادی، داود رضوی، داود نوروزی، عباس نژند کودکی، عليرضا ثقفی، ناصر زرافشان، فريبرز رئيس دانا، رضا رخشان، جعفر عظيمزاده و پروين محمدی بودهاند.
اعتصاب غذای خشک رضا شهابی پس از آن صورت گرفت که مقامهای قوه قضاييه، دو مرتبه با آزادی او به قيد وثيقه مخالفت کردند.
نخستين وثيقه برای وی در آبان ماه به مبلغ ۶۰ ميليون تومان و دومين وثيقه به قيمت ۱۰۰ ميليون تومان در روزهای اخير تعيين شده بودند.
اين عضو هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه در خرداد ماه سال جاری از سوی مأموران امنيتی در تهران بازداشت شده بود.
اتهامهای رضا شهابی تاکنون به طور رسمی اعلام نشده است.
در اين حال، سازمان عفو بينالملل در بيانيه خود با توصيف رضا شهابی و ديگر اعضای بازداشت شده سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به عنوان «زندانی عقيدتی»، از مقامهای جمهوری اسلامی ايران خواست تا فوراً آنها را آزاد کنند.
در حال حاضر، به جز آقای شهابی، منصور اسانلو، ابراهيم مددی، مرتضی کمساری، غلامرضا غلام حسينی و علی اکبر نظری به اتهامهای امنيتی زندانی هستند.
پيشتر، سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه نیز با انتشار بيانيهای، خواستار آزادی آقای شهابی و ساير فعالان کارگر زندانی شده است.
مهران فرجی، روزنامه نگار حوزه اجتماعی بازداشت شد
خبرگزاری هرانا - مهران فرجی، روزنامه نگار حوزه اجتماعی، روز پنج شنبه با یورش ماموران امنیتی بازداشت شد.
به گزارش جرس، مهران فرجی، خبرنگار اجتماعی فعالیت در روزنامه های همشهری،اعتماد ملی و کارگزارا ن و عضویت در سازمان جوانان حزب اعتماد ملی را در کارنامه خود دارد.
با احتساب این بازداشت، این هفتمین فعال مطبوعاتی است که طی روزهای اخیر بازداشت می شود.
طی هفته ای که گذشت، ریحانه طباطبایی، خبرنگار روزنامه شرق، کیوان مهرگان، احمد غلامی و فرزانه روستایی و علی خدابخش دبیر سرویس بخش های سیاسی و بین اللمل و سردبیر و سرمایه گذار همان روزنامه و همچنین امیر هادی انواری، خبرنگار حوزه اقتصادی نیز بازداشت شده اند.
ایران با ٣٧ روزنامه نگار، بزرگترین زندان روزنامه نگاران جهان لقب گفته است.
وضعیت نامناسب احمد کریمی، زندانی سیاسی در گنبد کاووس
خبرگزاری هرانا - بیش از چهار ماه از تبعید احمد کریمی، زندانی سیاسی به زندان گنبد کاووس می گذرد و او هر روز شرایط بدتری را در تبعید نسبت به روز قبل تحمل می کند .
مادر کریمی در گفتگویی کوتاه با خبرنگار کلمه می گوید :«این روزها فقط احمد نیست که مجازات می شود بلکه ما هم مجازات می شویم و این اصلا انصاف نیست .»
او تاکید کرد : «احمد در زندان گنبد کاووس شرایط مناسبی ندارد و مسوولان زندان او را مورد اذیت و آزار قرار می دهند و نمی گذرانند با زندانیان عادی ارتباط داشته باشد . او به همراه هادی قایمی تنها زندانیان سیاسی زندان گنبد کاووس هستند .»
به گفته مادر این زندانی سیاسی، مسوولان زندان و به خصوص مسوول حراست زندان احمد را در زندان اذیت می کنند و حتی وسایلی را که خانواده برای او با هزار بدبختی به زندان گنبد کاووس می برند به دست او نمی رسانند. آنها تنها یک دست لباس زمستانی احمد را به او تحویل داده اند و بقیه را به دستش نرسانده اند .
او می گوید :« بعد از اینکه با هزار مکافات و بدبختی راه طولانی از اسلام شهر تهران را تا گنبد می پیماییم تا با فرزندم ملاقات کنیم با اینکه اولین نفر هستیم که در سالن ملاقات حاضر می شویم اما مسوولان زندان ما را آزار می دهند و آخرین نفر به ملاقات پسرم می برند آیا این انصاف است که پسرم را در تبعید این گونه آزار دهند ؟این با کدام دین و آیین سازگاری دارد ؟»
خانواده احمد برای ملاقات چند دقیقه ای با او نه ساعت راه می پیمایند تا به زندان گنبد کاووس برسند . هر چند آنها توانایی مالی اینکه هر هفته به ملاقات او بروند را ندارند .
احمد کریمی، زندانی سیاسی که به اعدام محکوم شده بود در دادگاه تجدید نظر، محکومیتش به ۱۵ سال حبس توام با تبعید به گنبد کاووس تبدیل شد . احمد ۳۱ ساله اکنون روزهای سختی را در زندان گنبد کاووس می گذراند .