۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

مهمترین خبرهای روز شنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها






یادداشتی از میرحسین موسوی به مناسبت ماه محرم:

بر ماست که کاری زینبی کنیم

میرحسین موسوی، به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، با نگارش یادداشتی ضمن مرور کوتاه فلسفه عاشورا نوشت: «حسین (ع) زمانی به پا خاست که بازمانده‌ی دستاوردهای نهضت نیای خود را در معرض تندبادهای تمامیت‌طلبی تشنگان قدرت یافت. حسین (ع) می‌دانست که در این راه چه رنج‌های بزرگی در انتظار اوست: مفتیان مزدبگیر، او را به خروج از دین و ایجاد فتنه متهم خواهند کرد.»
نخست وزیر دوران دفاع مقدس در همین نوشته تاکید می‌کند که «دین و دین‌داری در این روزها دوران سختی را می‌گذراند» و «دین‌گریزی هنگامی زمینه‌ی گسترش پیدا می‌کند که دینی که ترویج می‌شود، با بدیهی‌ترین اصول اخلاقی مثل صداقت و پرهیز از دروغ در تضاد باشد.»
موسوی این پرسش را مطرح می‌کند که «در چنین شرایطی، یک جوان چگونه می‌تواند تشخیص دهد این‌همه ظلم و خشونت و نفرت که از سوی صاحبان تریبون‌های رسمی، آمرانه به عنوان اسلام معرفی می‌شود، ربطی به اسلام ندارد؟»
موسوی از همراهان سبزاندیش خود درخواست کرده است «که در این دوران بحران‌زده، کاری زینبی کنیم و پیام راستین دین را با چهره‌ی فطرت‌پسندانه‌ی آن به تشنگان حقیقت برسانیم. بر ماست که یاد بگیریم و به دیگران نیز یاد بدهیم که عمل نادرست مدعیان دینداری به حساب دین گذاشته نشود. بر ماست که ماجرای راستین انقلابی که در این دیار به نام دین برپا شد را برای نسلی که آنچه می‌داند یا از طریق رسانه‌های تحریف‌گر رسمی و یا از طریق روایت‌گران ناهمدل با آن است، بازگو کنیم و در این بازگویی از نقد منصفانه‌ی گذشته نهراسیم و در عین حال، از نفی دستاوردهای بزرگ آن پرهیز کنیم.»
وی در پایان توصیه کرده است که همراهان جنبش سبز با شرکت در مجالس بزرگداشت حماسه‌ی حسینی، به حفظ نهادهای مدنی سنتی کمک کنند.
به گزارش کلمه، متن کامل یادداشت میرحسین موسوی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الاتخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون (فصلت، ۳۰)
اینک بار دیگر در ماه محرم هستیم و در آستانه سالروز بزرگداشت نهضتی که قرن‌ها پیش برای بازگرداندن انسان به جایگاه والایی که در آفرینش او درآمیخته شده برپاشد و درخشان‌ترین نمونه‌ی انسانی زمان و زمانه، فریاد برپایی حق و افشای باطل را با همه رنج‌هایی که در انتظارش بود، بر سکوت ذلت‌بار ترجیح داد. حسین (ع) زمانی به پا خاست که بازمانده‌ی دستاوردهای نهضت نیای خود را در معرض تندبادهای تمامیت‌طلبی تشنگان قدرت یافت و ذبح دین در پای برج و باروی کاخ ستمگری و خودکامگی مشاهده کرد. حسین (ع) می‌دید که باطل را لباس حق می‌پوشانند و حق را باطل جلوه می‌دهند. حسین (ع) می‌دید که این بار اراده‌ی قدرت‌طلبان، نه تنها دستیابی به تمامیت قدرت، بلکه نگه‌داشت آن به هر قیمت و با تکیه بر زر و زور و تزویر است، که اینجا خود دین است که هدف آماج خودکامگان قرار گرفته، که دیگر سکوت نیست که می‌تواند به بقای کورسوی نور ایمان کمک کند، که زمانه‌ی ایستادگی در مقابل همه‌ی کسانی است که به نام جانشینی پیامبر (ص) و امارت بر مؤمنان، چوب حراج بر دین و دینداری زده اند تا دمی بیش بر مسند قدرت تکیه زنند.
حسین (ع) می‌دانست که ملات سنگ‌های کاخ قدرت، دروغ است و فریاد حقیقت‌خواهی است که به زوال آن می‌انجامد. حسین (ع) می‌دانست که در این راه چه رنج‌های بزرگی در انتظار اوست: مفتیان مزدبگیر، او را به خروج از دین و ایجاد فتنه متهم خواهند کرد، خاندان پیامبر (ص) را در محاصره‌ی تنگناها و بی‌حرمتی‌های پیاپی قرار خواهند داد، و او را بر سر دوراهی انتخاب میان زندگی ذلت‌بار یا ایستادگی برای حق‌خواهی قرار خواهند داد؛ و او ایستادن را برگزید. حسین (ع) سکوت را شکست تا دین نیای خویش را از هلاکت نجات دهد و رهبری قیامی را برعهده گرفت که نه در هوای قدرت و شهرت، که در کوشش برای راست کردن کجی‌ها و پاک کردن پلیدی‌ها هویت می‌یافت. و چنین شد که آزادزنان و آزادمردانی که پس از او آمدند، از هر مذهب و دینی که بودند، حسین (ع) را سرمشق جاودانه‌ی آزادی‌خواهی دانستند.
قرن‌ها بعد، انقلابی اسلامی در سرزمینی با فرهنگ و تمدنی دیرینه و مردمانی که در شناخت مصالح خود در جهانی دگرگون‌شده در این بخش از دنیا، پیشتاز بودن خود را پیش از آن با انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و قیام پانزده خرداد و تولید گفتمان آزادی‌خواهی، عدالت و استقلال‌طلبی برای پیشرفت و دستیابی به جامعه‌ای که در آن انسان‌ها به آسایش مادی و سعادت معنوی برسند به اثبات رسانده بود، رخ داد. همه‌ی ما به یاد داریم که سیل خروشان معترضان در روزهای تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ چگونه طومار نظامی مستبد را درهم پیچید که همه راه‌های اصلاح را بسته، امکان هرگونه انتقاد و مخالفت از راههای مسالمت‌آمیز را از میان برده و در واپسین سالهای عمر خود، دچار خیالبافی‌هایی شده بود که بیش از هرچیز ناشی از دور ماندن از واقعیت های موجود در جامعه بود.
حاکمان مستبد آنچنان در حلقه‌ی محدود متملقان و ثناگویان خود محصور بودند که بجای آن که صدای ترک‌خوردن‌های فزاینده‌ی مشروعیت حاکمیت خود را بشنوند، در اوهام خویش به دنبال شنیدن صدای حمایت از قدرت‌های ماورایی بودند، غافل از آن که بزرگترین سرمایه‌ی هر کشور، پشتیبانی مردم آن از دولتمردان از طریق مشارکت آزادانه و آگاهانه‌ی آنهاست، غافل از آن که اعتبار را باید در ارتقای زندگی روزمره‌ی مردم جستجو کرد،و غافل از آن که اقتدار را از راه قلوب مردم باید یافت، نه از طریق رزمایش‌ها و نمایش زرادخانه‌ها. و چنین شد که مردمان این دیار روی از صاحبان قدرت گرداندند و بزرگترین انقلاب مسالمت‌آمیز مردمی قرن، پدیدار شد.
میلیون‌ها مردمی که در روزهای تاسوعا و عاشورا به میدان آمدند، خواسته‌های بیش از صدساله‌ی خویش را در ندای مردی بازشناختند که پایمردی‌اش در راه را آزموده بودند. در راهپیمایی‌های آن روزها، هرکس با باور و ایمان و رنگ و بوی خود حضور می یافت، بیگانه‌های دیروز به دیرآشنایان امروز تبدیل می‌شدند، خودخواهی‌ها به دیگرخواهی، و من‌ها به ما. از فردای پیروزی در شوق ساختن و آباد کردن ویرانه‌ای که پیش چشمانشان بود، دست در دست یکدیگر دادند به مهر. حتی آنگاه که اختلاف نظرها بالا گرفت، در برابر دشمن متجاوز همدل شدند و از آب و خاک اجدادی‌شان دفاع کردند. و کیست که از یاد ببرد که همه‌جای ایران، میدان حماسه بود: جبهه و پشت جبهه، کارخانه و مزرعه، مدرسه و دانشگاه، خانه و اداره، همه و همه صحنه‌ی تلاش و جهاد برای پاسداشت از این سرزمین شد. و کیست که از یاد ببرد در زمانی که به ناچار تن به صلح داده شد، همین مردم رنج‌دیده اما پایدار، در مقابل چندچهرگانی که به دامان و یاری متجاوز پناه آورده بودند، قدعلم کردند و بدین‌گونه نشان دادند که تصمیم برای ترک جنگ، نه از روی بزدلی و بی‌اعتقادی، که از سر درایت و آینده‌بینی است. نشان دادند که خطای رهبرانشان را با ایمان به صداقت آنان بخشودنی می‌دانند و اعتراف به خطا نه تنها از اعتبار رهبرانشان نمی‌کاهد، که محبوبیتشان را در قلوب مردم بیشتر می‌کند. نشان دادند که دینی را که برای جنگ و صلحش منطق داشته باشد، راهنمای عمل خویش قرار داده اند. نشان دادند که در نزد آنان، باور دینی به منزله‌ی راهنمایی است که در تندبادهای پر شن و خاک روزگاران، آنان را به منزلگه مقصود نزدیک می‌سازد. از همین رو بود که هرگاه خود را از راه دور می‌دیدند، برای تصحیح مسیر اقدام کردند: دوم خرداد و ۲۲ خرداد نشان از همین هوشیاری دارد.
اما صد افسوس که اقتدارگرایانی که انحصار در قدرت را تنها راه دوام خود می‌دانند، این بار به این خواسته‌های برحق وقعی ننهادند. اقتدارگرایان که با تمامی امکانات و رسانه‌ها در مقابل خواست اکثریت صف‌آرایی کرده بودند، زهرآگین‌ترین تیرهای تهمت و افترا را به سینه‌ی مردمی که خواهان تغییر بودند، رها کردند، هنگامی که به علت استقبال و حضور بی‌سابقه‌ی مردم از شیوه‌های معمولشان برای تقلب و تخلف در روند رأی‌گیری طرفی نبستند، چاره را در کودتای انتخاباتی دیدند: شمارش آرا را کنار نهادند، پیروزی‌شان را اعلام و ابلاغ کردند، به ستادهای مخالفانشان یورش بردند و به دستگیری چهره‌های فعال پرداختند. و آنگاه که مردم خشمگین و سرخورده برای اعتراضی آرام و مسالمت‌جویانه به خیابان‌ها ریختند تا مطالبه‌ی حق مسلم‌شان در احترام به رأی‌هایشان کنند، ریختن خونشان را مباح دانستند و ماجراهای خونین کوی دانشگاه و کهریزک و مانند آن را آفریدند.
به یاد دارید که در عاشورای سال گذشته با عزاداران معترض چه کردند: آنها را از پل‌ها به پایین انداختند، با ماشین از روی پیکر بی‌دفاع آنان گذشتند، سینه‌ی مالامال از عشقشان را هدف گلوله قرار دادند، و آنگاه بی‌شرمانه عکس‌العمل مردم خشمگین را با نمایش ناقص و گزینشی در رسانه‌هایشان، شورش دست‌نشانده‌های استکبار نامیدند و فریاد وا اسلاما سر دادند! آیا آن کس که ماشین پلیس دوبار از روی او رد شد، آمریکایی بود یا کسانی که از روی پل به پایین پرتاب شدند دست‌نشانده‌ی آمریکا و اسرائیل؟ یا کسانی که در ظهر عاشورا حسین حسین گویان مورد تیر مستقیم گرفتند از لشگر یزید و عمروعاص و ابن‌زیاد؟ پس از آن هم به دستگیری تعداد زیادی زن و مرد از بهترین فرزندان این انقلاب و آّب و خاک پرداختند تا فریادها را در گلو خفه کنند. غافل از آنکه خشم فروخورده‌ی مردم آگاه و مظلوم بسیار خطرناک‌تر از فریادهای تظلم‌خواهی آنها خواهد بود.
همراهان سبز‌اندیش. دین و دین‌داری در این روزها دوران سختی را می‌گذراند و بسیاری از شما در این روزها می‌پرسید چگونه می‌توان با این همه سیاه‌کاری‌ها که به نام دین انجام می‌شود، جوانان روشن ضمیر این مرز و بوم را از امواج پی‌در‌پی دین‌گریزی نجات داد؟ پاسخ این همراه کوچک شما این است که دین‌گریزی هنگامی زمینه‌ی گسترش پیدا می‌کند که دینی که ترویج می‌شود با بدیهی‌ترین اصول اخلاقی مثل صداقت و پرهیز از دروغ در تضاد باشد، به نام دین‌داری دست به جنایات هولناک زده شود، تهمت و دروغ برای از میدان به‌در کردن معترضین از تریبونهای مقدس نمازجمعه، نه تنها مجاز که مستحب تلقی شود، با بخشنامه همه‌ی منابر و مساجد برای رواج تهمت و دروغ بر ضد معترضین بسیج شود و چشم به احقاق حقوق کارگران و معلمان در همین مکانهای مقدس بسته شود و شکافهای طبقاتی و فساد و فحشای بی‌سابقه ناشی از فقر و طلاق و بیکاری، پدیده‌های عادی تلقی شوند؛ و در چنین شرایطی، یک جوان چگونه می‌تواند تشخیص دهد این‌همه ظلم و خشونت و نفرت که از سوی صاحبان تریبون‌های رسمی، آمرانه به عنوان اسلام معرفی می‌شود، ربطی به اسلام ندارد. و او که شاهد مظلوم انبوه مشکلات اقتصادی و فرهنگی و حضور گسترده‌ی دروغ در همه‌ی صحنه‌هاست، چگونه باور کند حفظ نظام در حفظ ارزش‌های اخلاقی و اسلامی و منافع ملی، و نه بر حفظ افراد بر مسند قدرت به هر قیمت، استوار است؟ او اکنون به جای چهره‌ی اصلی دین که چهره‌ی محبت رحمانی است، با چهره‌ی عبوسی که جز خشونت‌ورزی و تحکم، زبان دیگری ندارد، روبه‌روست. او شاهد است که چگونه حقوق مردم بدان‌گونه که در قانون اساسی آمده، نادیده گرفته می‌شود، و تفکیک قوا که مانع بزرگی بر سر راه پیدایش انباشت قدرت غیرپاسخگوست، به طور مرتب نقض می‌شود، و استقلال قضا و قاضی و دادگاه توسط مسئولان امنیتی از میان می‌رود، و مجلس که باید در رأس امور باشد، تحت امر قرار می‌گیرد، ماجراجویی‌های بی‌خردانه در سیاست خارجی باب می‌شود، و نظامیان به جای انجام وظایف قانونی خود سر از عرصه‌های سوداگری و مال‌اندوزی در می‌آورند، و هیچ صدای مخالفی تحمل نمی‌شود. و زندانها پر از زنان و مردانی است که این نگاه حاکم بر دولتمداران را بر نمی‌تابند.
بر ماست که در این دوران بحران‌زده، کاری زینبی کنیم و پیام راستین دین را با چهره‌ی فطرت‌پسندانه‌ی آن به تشنگان حقیقت برسانیم. بر ماست که یاد بگیریم و به دیگران نیز یاد بدهیم که عمل نادرست مدعیان دینداری به حساب دین گذاشته نشود. بر ماست که ماجرای راستین انقلابی را که در این دیار به نام دین برپا شد، برای نسلی که آنچه می‌داند یا از طریق رسانه‌های تحریف‌گر رسمی و یا از طریق روایت‌گران ناهمدل با آن است، بازگو کنیم و در این بازگویی، از نقد منصفانه‌ی گذشته نهراسیم و در عین حال، از نفی دستاوردهای بزرگ آن پرهیز کنیم. بر ماست که همچون زینب (س) با بازگویی حقیقت، ملات کاخ دروغ را زائل کنیم. بر ماست که همچون تمامی خاندان حسین (ع)، زنده نگه داشتن یاد شهدای گران‌قدر انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات و آزادزنان و آزادمردان دربندمان را وظیفه‌ی همیشگی خود بدانیم، و بر ماست که در این ماه پرخاطره، با برپایی مراسم و شرکت در مجالس بزرگداشت حماسه‌ی حسینی، به حفظ نهادهای مدنی سنتی کمک کنیم.



انتقاد از رواج دروغ و تزویر و ریا، و جا افتادن تملق و چاپلوسی در مدیریت کشور

کروبی: دعوای انتخاباتی را با واقعه عاشورا شبیه‌سازی می‌کنند تا مخالفان را سرکوب کنند

مهدی کروبی در گفت‌وگویی با پیش‌شماره هشتم روزنامه تک‌صفحه‌ای اعتمادملی که به منظور تکثیر مردمی در فضای اینترنت قرار گرفته است، از عملکرد دولت احمدی نژاد در حوزه های سیاست خارجی، اقتصادی و فرهنگی نیز به شدت انتقاد کرد و گفت “دولت به فرهنگ سازی دروغ در جامعه دست زده است و تملق و چاپلوسی را به عنوان یکی از روش های مدیریت کشور جا انداخته” و “اعتمادها بین مردم کمرنگ شده و فرهنگ دروغ و تزویر و ریا در جامعه پررنگ تر شده است.”
وی در این گفت‌وگو که سایت تحول سبز نیز متن آن را منتشر کرده، همچنین با اشاره به بخشنامه اخیر مرکز امور مساجد برای مشابه سازی حوادث سال ۸۸ را با حوادث کربلا و نیز سخنان یکی از امام جمعه تهران در همین راستا، هشدار داد که: “مقایسه ها و گره زدن های اینچنینی مجوزی می شود برای وقوع هر جنایتی در باور برخی افراد سطحی نگر در جامعه و چه بسا باعث اغفال و انحراف فکری برخی از نوجوانان معتقد و مذهبی کشور.”
متن کامل این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید:
آقای کروبی، با فرا رسیدن ایام محرم بعضی از خطیبان نمازجمعه از مبلغین و مداحان خواسته اند فتنه یزیدی را با جنبش اعتراضی مردم در سال ۸۸ گره بزنند. تحلیل شما از این سخنان ظالمانه و هتاکانه چیست؟
قبل از پاسخگویی به این پرسش فرا رسیدن ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر، ماه رشادت و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم را به همه مسلمانان تسلیت عرض می کنم. محرم ماهی است که در آن حضرت اباعبدالله به همراه خاندان و یاران اندک، جان عزیز خود را فدا کردند تا با انحرافی که در دین خدا ایجاد شده بود مقابله کنند.حکومت بنی امیه در مقام حاکم آن زمان، مدعی دفاع از اسلام بود و درمقابل اما امام حسین (ع) به صراحت فرمودند که برای اصلاح امور جامعه قیام می کنند. متاسفانه داستان اینگونه شده است که امروزه هر فرد یا گروهی بر اساس دیدگاه خود، مسائل و مشکلاتی که در اداره کشور با آن مواجه می شوند را با شبیه سازی به واقعه عاشورا به ابزاری برای سرکوب مخالفین سیاسی خود تبدیل می کنند. لذا حتی مسئول امور مساجد نیز بخشنامه ای را برای مبلغین مساجد صادر کرده است که حوادث تلخ سال ۸۸ را با حوادث کربلا مشابه سازی کنید.
در همین راستا اخیراً نیز یکی از امامان جمعه موقت تهران مطالبی ذکر کرده اند که گویی متوجه عواقب و اثرات تخریبی آن به خصوص در باور مردم ساده اندیش و سطحی نگر نبوده است. این خطیب بی پروای جمعه ادعا کرده اند که مردم ایران به همان اندازه که از سران طاغوت نفرت داشتند، به همان میزان نیز از سران فتنه متنفر هستند و لذا مبارزین قبل از انقلاب و مسئولین خدمتگزار در سطح عالی جمهوری اسلامی را با طرفداران شاه یعنی امثال نصیری و هویدا مقایسه می کنند. از طرفی این خطیب جمعه در سخنرانی خود در دانشگاه قزوین خطاب به مداحان و مبلغان سراسر کشور گفته است:« جبهه یزید و جبهه امام حسین را در زمان حاضر برای مردم بیان کنید و فتنه یزیدی را با فتنه اخیر گره بزنید. مداحان باید احساس وظیفه کرده و گره زدن دیروز و امروز هنر بزرگ مداحی است. و برای پیدا کردن جبهه یزیدیان در داخل باید جبهه فتنه گران را ببینیم که شمشیرشان را علیه نظام ولایی از رو کشیدند و تهمت ها به نظام اسلامی زدند. انتظار از مداحان بسیجی این است که در خط مقدم این روشنگری ها باشند.»
با مرور سخنان ایشان باید گفت که متاسفانه این خطیب غیر مسئول! گویی متوجه نیستند که مقایسه ها و گره زدن های اینچنینی مجوزی می شود برای وقوع هر جنایتی در باور برخی افراد سطحی نگر در جامعه و چه بسا باعث اغفال و انحراف فکری برخی از نوجوانان معتقد و مذهبی کشور می شوند.
مدعیان دروغین جبهه حسینی در محافلی همچون روزنامه کیهان بی پروا مخالفین خود را به جبهه یزیدیان گره زده و به عنوان مثال مرا عمرسعد خطاب می کنند و البته بنده نسبت های ناروایی را که به برخی از بزرگان همچون جناب آقای مهندس موسوی می دهند نه تنها آنها را بیان نمی کنم، بلکه به دلیل برخورداری ایشان از خصوصیات بارزی چون سیادت و ایمان و انقلابی بودن از تکرار آن نسبت های ناصواب نیز پرهیز دارم.
در حالی که در این شبیه سازی ها و مقایسه کردن های هدفمند معترضین به نتایج انتخابات را یزید و یزیدیان خطاب می کنند! لابد آقای احمدی نژاد را امام حسین ، آقای حسین شریعتمداری را حضرت ابوالفضل و خانم رجبی را حضرت زینب می بینند و خود را با آنها قیاس می کنند!!! البته با این تفاوت که در آن زمان حکومت در اختیار یزید و عبیدالله بود و حسین و یارانش در اقلیت و غربت اما اکنون آنهایی حاکمیت را در اختیار دارند که جنایتهای بی نظیری در کهریزک، اوین و کف خیابانها و حمله به مجتمع های مسکونی به نام یاران و جانشینان واقعی امام حسین در حق مردم مظلوم و بی دفاع ایران انجام دادند.
ما بر اساس اعتقاد و منش سیاسی و فکری، دعوا را دعوای انتخاباتی می دانیم و معتقدیم همه باید در چارچوب قانون اساسی حرکت کنیم و به آن پایبند باشیم. چنین شبیه سازی هایی که می تواند جامعه را دچار تشتت و بحران های متعدد سازد را نه به مصلحت نظام می دانم و نه الحمدالله جرات چنین جسارتی را بر مسلمانان و ارادتمندان خاندان نبوت و امامت از هیچ یک از طرفین ندارم ولکن یک نفر را بدون واهمه تشبیه می کنم. وی سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران و عضو خبرگان رهبری است که اخیراً در مقام شبیه سازی های تاریخی صدر اسلام و گره زدن آن با حوادث غیر انسانی سال گذشته برآمده است تا شاید از این طریق، مقبولیت از دست رفته را با برانگیختن احساسات مذهبی و بوجود آوردن انحرافات فکری در سطحی از تودۀ جامعه برای دولت متبوع خود بازگرداند. بنده ایشان را به دلیل ایجاد انحرافات مذهبی، دین فروشی، بی تقوایی، تملق و چاپلوسی اربابان قدرت «شریح قاضی» خطاب می کنم. اما ترس من هم از آن است که در آن دنیا شریح قاضی یقه ام را بگیرد که چرا بعد از ۱۴۰۰ سال مطلبی از من خواندی و ناگهان مرا با این خطیب جمعه مقایسه کردی، در حالی که این شخص در زمان خودتان زندگی کرده و سخنان و رفتارش را دیده و شنیده اید.
دولت اخیراً مدعی شده است که اقدامات مثبتی در عرصه مدیریت کشور انجام داده است؛ چگونه می شود صحت و کذب این ادعا را تحلیل و بررسی کرد؟
دولت مستقر مدعی است که با اقدامات مدیریتی خود، به سمت قله پیشرفت حرکت کرده است و اکنون حتی زمان آن رسیده که از بالای قله، فکری هم برای مدیرت جهان داشته باشد. اما با بررسی سیاست های دولت مستقر در سه حوزه سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ تحلیل خواهم کرد که نه تنها قله های تعالی و پیشرفت را طی نکرده ایم که به قهقرا رفته و از کاروان توسعه و پیشرفت عقب مانده ایم.
۱- در حوزه سیاست خارجی دستاورد دولت این بوده است که معاون رییس جمهور کومور وعده می دهد که در صورت انتخاب شدن، روابط کشورش را با ایران قطع کند و حتی کار به آنجا می رسد که سفیر این کشور در ایران می گوید که بازگشایی سفارت در ایران کشورش را با هزینه های گزافی مواجه کرده است. از طرف دیگر کشور کوچک گامبیا ارتباط خود با ایران را قطع کرده و به کلیه ایرانیان و شهروندان ایرانی که از طرف دولت ایران در کشور گامبیا خدمت می کردند ۴۸ ساعت مهلت داد تا خاک این کشور را ترک کنند.
شکست ایران در انتخاب به عنوان عضو هیات مدیره شورای زنان سازمان ملل نمونه دیگری از موفقیتهای مدعی شدۀ دولت است! در این انتخابات که ۵۴ کشور شرکت داشتند، ایران نتوانست از میان ۱۱ کشور آسیایی، بر یکی از ۱۰ کرسی هیات زنان سازمان ملل تکیه زند. جالب این است که ایران در رقابت با کشور کوچک تیمور شرقی که تنها هشت سال است به استقلال رسیده و جمعیتی کمتر از یک میلیون نفر را در خود دارد شکست خورد و با ۱۹ رای در مقابل ۳۶ رای تیمور شرقی به کرسی هیات مدیره شورای زنان سازمان ملل نرسید!
آنچه به عنوان نمونه ذکر شد اما تمام ماجرا نیست که باید به قضیه نیجریه هم اشاره ای کرد. هنوز هیچ مقام مسئولی درباره گزارش نیجریه به سازمان ملل مبنی بر ارسال تسلیحات و گزارش جامعی علی الخصوص درباره ارسال محموله مواد مخدر از جانب ایران به این کشور توضیحی نداده است. بهتر این است که مسئولان حداقل زبان بگشایند و درباره این مسئله توضیح بدهند، در زمان حکومت پهلوی هم اگر اشرف که به همه مفاسد زبانزد عام و خاص بود، از مقام خود استفاده می کرد و محموله های مواد مخدر به کشور وارد می کرد، ذکری از نقش شاه معدوم و اطرافیانش نمی شد و همه می پذیرفتند و می دانستند که اشرف مواد مخدر رد و بدل می کند.
از همه این بدبختی ها و بی آبروهایی که بگذریم، هر روز نیز قطعنامه ای علیه ایران صادر می شود و آقایانی که قطعنامه را کاغذ پاره می خوانند و ارزشی برای آنها قائل نمی شوند و حتی خواهان افزایش قطعنامه هم می شوند گویا فراموش کردند که بعد از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران این قطعنامه سازمان ملل بود که صدام را متجاوز شناخت و حقوق ایران را احقاق کرد و ما را نیز بابت این احقاق حق خوشحال و راضی ساخت ولو با تاخیر. پس چگونه است که اکنون قطعنامه هایی که اثرات اقتصادی زیانباری برای ایران دارد به راحتی فراموش شده و کنار گذاشته می شود؟ معلوم است که از درد و رنج مردم بی اطلاع اند.
۲- در زمینه اقتصادی برای دولتی که مدعی ایستادن در قله پیشرفت است نیز بنده ابرهای سیاهی را می بینم. مطابق آمار رسمی در برخی استان های کشور نرخ بیکاری به ۳۰ درصد رسیده است.رییس اتاق بازرگانی نیز یک سال قبل اعلام کرد: « در بیشتر مناطق صنعتی کشور حدود ۵۰ درصد از واحدهای تولیدی در حال تعطیلی هستند و بقیه واحدهای تولیدی نیز با کمتر از ۳۰ درصد ظرفیت اسمی خود مشغول کار هستند.» و نیز همین مقام چندی قبل اعلام کرد که تعداد چک های برگشتی در ماه های اخیر از بعد انقلاب سابقه نداشته جز سال ۵۷ که وضعیت خاصی داشت. و از هر ۱۱ برگ چک یک برگشتی داریم.
مجموع اخبار مخابره شده رسمی و غیر رسمی از وضعیت برخی صنایع و اعتصاب کارگران در کارخانجات مختلف حاکی از آن است که کارگران چندین ماه است حقوق دریافت نکرده اند. مصیبت کارفرمایان اما به دلیل غلبه رکود اقتصادی از کارگران بیشتر است. تحمل گرانی بعضی از اقلام و مایحتاج ضروری زندگی روزمره که به صورت وحشتناک بالا رفته برای مردم سخت است. مضاف براینها ضوابط قانونی برای ارائه تسهیلات بانکی رعایت نمی شود و به گفته عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس: « در یکی از بانک های دولتی ۲۵ درصد مطالبات معوقه در اختیار ۸ نفر است و ۷۵ درصد باقیمانده هم مربوط به مابقی افراد جامعه است.» این وضعیت اقتصادی درحالی حادث شده است که در سالهای اخیر با گران شدن قیمت نفت، درآمدهای بی سابقه نفتی به دست آمده که درآمدهای نفتی این دولت بالاتر از تمام دولت های پیشین بوده است.
۳- اما کارنامه فرهنگی این دولت نیز جای خود دارد. لازم به گفتن نیست و با گشتی در خیابان های شهر هویدا است که درصد اعتیاد بالا رفته و دامنه آن حتی به مدارس نیز کشیده است بطوریکه در برخی استان ها بنا به گزارش رسانه های داخلی سن اعتیاد به ۱۴ سال رسیده است. طبق آمار رسمی سازمان ثبت احوال کشور میزان طلاق افزایش چشمگیری یافته است و خشونت اجتماعی به بالاترین حد خود در سالهای اخیر رسیده است. البته غالب شدن چنین وضعیت فرهنگی چندان هم جای تعجب ندارد وقتی که دولت به فرهنگ سازی دروغ در جامعه دست زده است و تملق و چاپلوسی را به عنوان یکی از روش های مدیریت کشور جا انداخته اند دیگر چه انتظاری می توان از افراد عادی جامعه داشته باشیم. بدیهی است دولت الگوی رفتاری شهروندان یک جامعه است لذا می بینیم به چه میزان اعتمادها بین مردم کمرنگ شده و فرهنگ دروغ و تزویر و ریا در جامعه پررنگ تر شده است و به فرهنگ غالب جامعه مبدل گشته است.
ای کاش به همین زودی سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فراموش نمی شد که می فرمودند: « هیچ وقت کاری نکنید که اعتماد مردم سلب شود هر کاری می کنید آن را صادقانه با مردم در میان بگذارید».




آغاز اعتصاب محمد نوری زاد:

می‌خواهم روز عاشورا، جنازه‌ام را بر سر اینها بکوبم

وب سایت محمد نوری زاد روایتی را از یک نویسنده ناشناس منتشر کرده که در راهروی دادسرا محمد نوری زاد را دیده و با او دقایقی صحبت کرده است. این نوشته روایت دردها و رنج هایی است که یک زندانی سیاسی متحمل شده و قاضی نیز که بر مسند علی (ع) تکیه زده به جای اجرای عدالت خود بازیگر بازی ظلم شده است.  در هفته گذشته هنگامی که برای بار دوم این فیلمساز جهادگر را به دادگاه می بردند تا در دادگاهی سه دقیقه ای به اتهامات تازه او رسیدگی کنند، نوری زاد دقایقی را به همراه یک دانشجو در راهروی دادسرا سپری می کند و در این دقابق در میان شلوغی و ازدحام دادگاه شرح دادگاه و بی ادبی های قاضی مقیسه را به این جوان می دهد و از او نیز قول میگیرد که همان را که گفته بازگو کند و امانت را نگه دارد.
نوری زاد گفته:”راستش من ته این دادگاه نمایشی را می دانستم چیست . مگر این فردی که اسمش را قاضی گذارده دستگاه اطلاعات را رها می کرد و برحق من انگشت می نهاد ؟ هرگز . و چون دادگاه را به شدت نمایشی یافتم ، به مقیسه گفتم : من ، نه شما را و نه این دادگاه را قبول ندارم . مقیسه به منشی اش گفت : بنویس من نه تو را نه این دادگاه را قبول ندارم . و منشی نوشت . داشتند سندهای لازم را علیه من کامل می کردند . مقیسه روکرد به من و گفت : اگر ثابت نکنی می دهم شلاقت بزنند . حکم زندان برایت می برم . گفتم : من تو را و نه دادگاهت را به رسمیت نمی شناسم . گفت : حسابت را می رسم . گفتم : تو مرعوب وزارت اطلاعاتی . من تو را قبول ندارم . مقیسه به منشی اش گفت : بنویس تو مأمور وزارت اطلاعاتی من تو را قبول ندارم . و منشی نوشت .”
محمد نوری‌زاد، جهادگر سابق و روزنامه‌نگاری که به خاطر انتقاد از رهبری و چند تن از مسئولان فعلی نظام در زندان است، اعلام کرد که از روز شنبه بیستم آذرماه دست به اعتصاب غذای خشک خواهد زد و در سخنان خود با این جوان نیز یک بار دیگر بر این مطلب پای فشرده است.
به گزارش وب سایت رسمی نوری زاد متن کامل این نوشته به شرح زیر است:
درباره نویسنده این مطلب:
نویسنده این مطلب به قول خودش توفیق این را داشته است که سی دقیقه در راهروی طبقه سوم دادگاه انقلاب در کنار محمد نوری زاد بنشیند.به دلیل ممنوعیت – ملاقات هفتگی ، خانواده وی هیچگونه اطلاعی از او و از هم سلولی اش آقای سید مصطفی تاج زاده ندارند . خدای قادر متعال نویسنده این مطلب را در کنار محمد نوری زاد می نشاند تا او آخرین خبرها را به ما برساند . نویسنده ناشناس ، هرکه هست ، خدایارش . که به همین اندازه ما را از عزیزمان با خبرکرد :
اول که دیدمش ، نشناختمش . موهای سرش بلند شده بود . جوری که گویی سه ماهی او رابه آرایشگاه نبرده باشند . پای چپش می لنگید . از شعبه ۲۸بیرون آمده بود . در راهرو جای نشستن نبود . به اتاق منشی رفت تا بریکی از صندلی های اتاق منشی بنشیند . منشی شعبه ۲۸ اجازه نداد . به راهرو برگشت . من به احترامش از جا برخاستم تا به جای من بنشیند . قبول نکرد . اصرار کردم . قبول نکرد . التماسش کردم . قبول نکرد . ایستاد . چهره آرام اما پیروز داشت . گویی از یک جنگ تمام عیار بازآمده بود . جنگی که در آن ، پشت حریفش را به خاک برده بود ، جوان سربازی که او را از زندان اوین به دادگاه آورده بود ، تقلا کرد تا شاید جایی برای نشستن نوری زاد پیدا کند . راهرو ، از همیشه شلوغ تر بود . عده ای از متهمین را با دستبند و  پابند آورده بودند . صندلی ها اشغال بود ، سینه کش دیوار نیز جای برای نشستن نداشت . تا این که بخت یار شد و نفر پهلوی دستی مرا صدا زدند . مثل فنر از جا جست و رفت . اینجا بود که کنار کشیدم و به نوری زاد اشاره کردم در کنار من بنشیند . نشست . پرسیدم :
-         مرا می شناسید ؟
گفت :
-         چهره نورانی شما برایم آشناست . اگر اسم شریف شما بخاطرم نیست مرا ببخشایید . درست همینطور کتابی صحبت کرد . “ببخشایید” . انگار یک متن ادبی ویراستاری شده را با صدای گرمش می خواند . همان صدای گرمی که در سایت شخصی اش هست و با خدا مناجات کرده است . ” نجواهای محمد نوری زاد در زندان ” . همان صدایی که گاه با بغض و هق هق کلماتی که در گلو می مانند و شکسته و ترک خورده به گوش می رسند ، همراه است :
-         خدایا ، درکنار سلول انفرادی من ، جوانی سخت ناله می کند و از تو طلب مرگ می کند . کف دستم را بر دیوار مشترکمان می گذارم و آیه ای از قرآن تو را برای او می خوانم . ” الحمدالله الذی اذهب عنی الحزن ان ربنا لغفور شکور . عجبا که جوان آرام می گیرد .”
من نجواها را با صدای حزن آلود نوری زاد بارها شنیده و بارها با او گریسته ام . با او به بالای ابرها سفر کرده ام . و با او در سلول تنگ انفرادی زانو به زانو نشسته ام . خدا خواست در بیداری نیز در کنار او بنشینم و چند کلمه ای از او بشنوم . صحبت کردن من و او جایزنبود . یعنی ما اجازه نداشتیم با هم صحبت کنیم . حتی سربازی که او را آورده بود ، دوبار به نوری زاد تذکر داد که صحبت نکند . اما شلوغی راهرو و رفت و آمد متهمین وسربازها و خانواده هایی که به احتمال ملاقات بستگان خویش آمده بودند ، این امکان را فراهم آورد که نوری زاد نجوا گونه با من صحبت کند . شاید من که در کنار او بودم ، به زور می شنیدم او چه می گوید . هیچوقت یادم نمی رود . وقتی دانست من دانشجو هستم ، روز شانزدهم آذر را به من تبریک گفت . آن روز ، شانزدهم آذر بود . من سراپا گوش بودم و او مسلسل گون ، هرچه را برخودش گذشته بود برای من گفت . از من خواست تا شنیده هایم را به اطلاع دیگران برسانم . و تأکید کرد : “یک مطلبی از گفته های من تنظیم کن و به سایت شخصی من بده . منصف باش و چیزی از خودت بر آن اضافه نکن و روح سخنان مرا تغییر نده . ” گفتم : چشم.
و نوری زاد ادامه داد :
چند هفته پیش ، در یک دادگاه سه دقیقه ای مرا بخاطر توهین به مأموران وزارت اطلاعات مجرم دانستند . بازپرس عجول ، طی دو سوال سرو ته قضیه را به هم آورد و پرونده ای برای من تشکیل داد . ظاهراً در نامه ای به رهبری ، من نوشته بودم که مأموران وزارت اطلاعات ، با متهمین بازداشت شده برخوردهای تند همراه با ضرب و شتم دارند و به آنها ناسزا می گویند . من در پاسخ به سوأل اول این بازپرس عجول نوشتم : وقتی مأموران وزارت اطلاعات ، کله حمزه کرمی و عبداله مؤمنی را در کاسه مستراح فرو می کنند و خود مرا – محمد نوری زاد را – می زنند و غلیظ ترین فحش های رکیک را بر زبان می آورند ، چرا نباید به این رویه زشت و هیولاگون اعتراض کنم ؟ خلاصه در آن سه دقیقه ، بازپرس عجول مرا مجرم دانست و پرونده ای را که مأمور تشکیل آن بود ، تشکیل داد . مگر او ، و گنده تر از او ، می توانند به شکایت وزارت اطلاعات توجهی نکنند و بگویند این شما هستید که مقصرید؟بازپرس بی نوا باید زندگی کند . او که قرار نیست به زحمت بیفتد . گور پدر عدالت و انصاف و کسی که از دستگاه قضایی طالب حق و حقیقت است . من بعد از این بازپرسی خنده دار، نامه ای نوشتم به رئیس قوه قضاییه و از مأموران خاطی وزارت اطلاعات شکایت کردم . نامه ام صریح بود . طوری که دو نفر ، یکی از اطلاعات ، و یکی هم از دادستانی مرا خواستند . مرد اطلاعاتی که خودش را ” نوروزی ” می نامید ، مودب بود اما مرا فریب خورده می دانست . جوابش را دادم . دومی می خواست بداند که من کی و کجا از مأموران اطلاعات کتک خورده ام و ناسزا شنیده ام و شکایت کرده ام . می گفت با یک واسطه از طرف خود آقای لاریجانی آمده . اسمش را پرسیدم . نگفت . شاید آقای لاریجانی می خواسته بداند این ” کله در مستراح فرو کردن ها ” در دوره او بوده . همین که فهمید به دوره پیش از او مربوط است ، فتیله عدالتش پایین کشیده شده و خیالش راحت شده است . تا این که دیروز پانزده آذر ، مرا به همین شعبه ۲۸ آوردند پیش قاضی مقیسه . در همان یکی دو جمله اول دانستم قاضی بی ادبی است . زانوی پای من دردمی کند . مثل شعبان بی مخ ها داد زد : لنگت را جمع کن . به او گفتم : قاضی باید با ادب باشد . من پایم درد می کند . گفت : پس دراز بکش . در اتاق سه نفر بودیم . من و مقیسه و منشی که گفته های مقیسه را می نوشت . مقیسه یک روحانی فربه است . شروع کرد به خواندن پرونده من در همان جلسه . به او گفتم : یک قاضی باید متن پرونده را قبلاً خوانده باشد . گفت :سرمان شلوغ است . نمی رسیم . گفت : تو باید ثابت کنی این حرف هایی را که درباره مأموران وزارت زده ای!
راستش من ته این دادگاه نمایشی را می دانستم چیست . مگر این فردی که اسمش را قاضی گذارده دستگاه اطلاعات را رها می کرد و برحق من انگشت می نهاد ؟ هرگز . و چون دادگاه را به شدت نمایشی یافتم ، به مقیسه گفتم : من ، نه شما را و نه این دادگاه را قبول ندارم . مقیسه به منشی اش گفت : بنویس من نه تو را نه این دادگاه را قبول ندارم . و منشی نوشت . داشتند سندهای لازم را علیه من کامل می کردند . مقیسه روکرد به من و گفت : اگر ثابت نکنی می دهم شلاقت بزنند . حکم زندان برایت می برم . گفتم : من تو را و نه دادگاهت را به رسمیت نمی شناسم . گفت : حسابت را می رسم . گفتم : تو مرعوب وزارت اطلاعاتی . من تو را قبول ندارم . مقیسه به منشی اش گفت : بنویس تو مأمور وزارت اطلاعاتی من تو را قبول ندارم . و منشی نوشت .
مقیسه گفت : بدبخت می دانی با خودت چه می کنی ؟ گفتم : هرچه در توان داری بکار بگیر . یک سال . ده سال . بیست سال . حبس ابد . تو با هر رأیی که می دهی آتش جهنمت را شعله ورتر می کنی . مقیسه به تنگ آمد و گفت : حالی ات می کنم مزدور اجنبی . گم شو بیرون . به او گفتم : من مزدی اگر گرفته ام از جمهوری اسلامی بوده . کارمند جهادسازندگی بوده ام . کارم مشخص بوده . تو چه ؟ که بر مسند علی نشسته ای و با عدالت شوخی می کنی ! منشی به مقیسه گفت : بنویسم ؟ مقیسه به او گفت : نه ، ولش کن . مریض است . نمی بینی ؟ به مقیسه گفتم : مریض خودتی . کدام مریض ، مریض تر از کسی که بر سر حق و عدالت کلاهمی گذارد ؟ از اتاق بیرون آمدم . مرا به اوین بازگرداندند و امروز باز به شعبه ۲۸ آوردند . وارد اتاق مقیسه که شدم ، علاوه برخود او و منشی اش ، یک خانم ( نماینده دادستان ) و مردی که بعداً فهمیدم محض احتیاط آورده اند تا من با مقیسه دست به یقه نشوم هم بودند . مقیسه سر ضرب شروع کرد و بدون بسم الله و رسمیت جلسه از من پرسید : به چند سال محکوم شده ای؟ خواستم چیزی نگویم ، اما گفتم : در پرونده من هست . گفت : در این پرونده نیست . گفتم : از دستگاه کامپیوتر دادگاه سوأل می کردید مشخص می کرد . گفت : حالا تو بگو . گفتم : سه سال و نیم . گفت : تو نوشته ای که مأموران اطلاعات کله متهمین را در کاسه توالت فرو
می کنند . باید این را ثابت کنی . می دانستم بازی شروع شده است وصحنه با حضور نماینده دادستان کامل است . گفتم : من نه شما را و نه این دادگاه را به رسمیت نمی شناسم . مقیسه به منشی اش گفت : بنویس می گوید من نه تو را و نه این دادگاه را به رسمیت نمی شناسم . مقیسه گفت : تو نوشته ای با حمزه کرمی و عبدالله مومنی این کار را کرده اند . من این دونفر را
می آورم اینجا اگر گفتند با ما این کار را نکرده اند چه ؟ گفتم : اگر معلوم شد مأموران وزارت اطلاعات مقصرند چه ؟ شما آدمی هستی که برعلیه آنها رأی بدهی ! نیستی . به همین دلیل من کوچکترین ارزشی برای این دادگاه قائل نیستم .مقیسه به نماینده دادستان گفت : تا کیفرخواست مرا بخواند . آن خانم ، در دو جمله مرا مستحق مجازات دانست . درست همان نقشه ای که از پیش مشخص بود . گفتم : خانم محترم ، ضمن احترام به شما و چادر شما ، من این دادگاه و این قاضی را قبول ندارم . مقیسه گفت : چرا؟ گفتم : بخاطر این که شما فرسنگ ها از عدالت فاصله داری . مقیسه به منشی اش گفت : بنویس تو فرسنگ ها از عدالت فاصله داری . مقیسه به من گفت : من بزرگترهای تو را به طناب اعدام سپرده ام . از سال ۶۰ تا الآن دارم قضاوت می کنم . گفتم : جهنمت را در همین دنیا خواهی دید . گفت :بدبخت ،من خودم رادرمرکز بهشت می بینم . گفتم : اگر این را هم نگویی شب ها چطور از عذاب وفشاروجدان بخوابی . تازه اگر وجدانی برایت مانده باشد . گفت : اگر ثابت نکنی این حرفها را ، می دانم با تو چه کنم . گفتم : قبولت ندارم . بویی از عدالت نبرده ای . گفت : باشد . پس من بر اساس همین پرونده ( پرونده دو سوالی وسه دقیقه ای که در آن حمزه کرمی و عبدالله مومنی اشاره کرده بودم . وسرهای فرو شده آنها در مستراح و فحش ها و ناسزاها)رأی صادر می کنم . گفتم : بروم ؟ گفت : باش تا حکم به تو ابلاغ شود .
صحبت های نوری زاد به اینجا که رسید ، او را به داخل صدا زدند . رفت و ده ثانیه بعد برگشت . از کنار من عبور کرد ، به احترامش از جا بلند شدم . توقفی کرد و گفت : “دوسال حبس برید . به مقیسه گفتم بنویس سی سال !” نوری زاد با سرباز همراهش و مأمور دیگری که درجه بالاتری داشت ، درطول راهرو رفت و به طرفی پیچید . من بلافاصله کاغذ و قلم در آوردم و هرچه را که از او شنیده بودم ، نوشتم تا فراموشم نشود . نوری زاد در آن نجوای نیم ساعته ، به اندازه یک ساعت مطلب فشرده به من گفت . چیزهای دیگری هم از او شنیدم که بد نیست آنها راهم متذکر بشوم . پیش از آن که از صندلی ای خالی شود و او درکنار من بنشیند ، یکی از وکلای سرشناس آمد و با دیدن نوری زاد که ایستاده بود ، با او خوش و بش کرد . شنیدم که نوری زاد به گفت : آقای وکیل ، میدانم که کار شما نیست اما برای زندان انفرادی بازداشت شدگان یک فکری بکنید . من اطمینان دارم اگر همین آقای مقیسه را یک روز ، حتی تفریحی به سلول انفرادی بیندازند ، می آید و یک روز را بیست روز محاسبه می کند . چرا باید یک روز در سلول  انفرادی ، که با هزار جور هول و هراس همراه است ، معادل یک روز بند عمومی محاسب شود ؟ دربند عمومی، جمعیت زیادی هست . در سلول انفرادی هیچیک از اینها که نیست ، نگرانی و اضطراب و هول و هراس هم هست . وکیل با شنیدن این سخنان ، پا به پا شد و گفت : آقای نوری زاد ، اینها به ما مربوط نیست . باید مجلس روی این موضوع کارکند . نوری زاد انگار که بخواهد تیری درتاریکی انداخته باشد . به او گفت : برای همین موضوع ، بسترسازی کنید . در محافل ، درهرکجا که بحثی قضایی هست ، این مهم را مطرح کنید . اگر یک روز انفرادی معادل ده روز محاسبه شود ، بسیاری از زندانیان امروز ، آزاد می شوند .
یک نکته دیگر هم از نوری زاد شنیدم که بسیار به دلم نشست . نوری زاد ایستاده بود که یکی از زندانیان سیاسی جلو رفت و اورا درآغوش گرفت و بوسید و حال آقای تاج زاده را از نوری زاد پرسید . نوری زاد دست به شانه اوگذاشت و گفت : ” همینقدر بگویم که من تاج زاده را ندیده بودم . علیه اومطالب انتقادی زیادی نوشته بودم . رفتارو گفتار تند او را نمی پسندیدم .اما اکنون که چندماهی است با اوهمنشین شده ام ، اورامردی منطقی ، مسلمان ، خیراندیش میدانم . تاج زاده بسیارپاک است . در مسایل سیاسی آگاه وکارشناس است . همه اینها به کنار، پیشنماز من است درنمازجماعت.
نوری زاد رابه اوین برگرداندند . اماآخرین سخنان اودرگوشم مانده است . قاطع و تردیدناپذیر :
” من از روز بیست آذربه اعتصاب غذای خشک دست خواهم زد. دراعتراض به قانونی که نیست .عدالتی که نیست وظلمی که هست .علت این که از روز بیستم (شنبه)رابرای شروع اعتصاب انتخاب کرده ام این است که می خواهم درست روزعاشورا ، جنازه ام رابر سر اینها بکوبم .”
این تابلو راشما مجسم کنید : یک راهرو و یک مرد که در میان دومأمور می لنگد و پیش می رود . آیا او به سوی مرگ می رود ؟ خدایا درعاشورای توچه نهفته است ؟
نوری زاد یک تقاضا نیز داشت :
به همه بگو حلالم کنند . مخصوصاً به خانواده ام . به همسر و فرزندانم . که بسیار آزردمشان .


درخواست کنگره جهانی علیه مجازات اعدام از سازمان ملل در واکنش به بازداشت باقی

خبرگزاری هرانا - سازمان جهانی علیه مجازات اعدام بنا بر پیشنهاد عمادالدین باقی از سازمان ملل می خواهد که «روز دفاع از حقوق زندانیان» را به تصویب برسانند و منتظر واکنشی درخور به وضعیت باقی و دستگیری دوباره اوست.
به گزارش جرس در بیانیه این کنگره آمده است: عمادالدین باقی روزنامه نگار، اندیشمند و فعال حقوق بشر و بنیانگذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان روز یکشنبه 5 دسامبر(14 آذرماه) پس از اینکه به دادگاه فرا خوانده شد بازداشت و روانه زندان شد. عمادالدین باقی در ژوئیه گذشته نیز به شعبه 15 دادگاه انقلاب برای یکسال زندان فراخوانده و 5 سال نیز محرومیت از فعالیت مدنی و سیاسی به دلیل فعالیت هایش در زمینه حقوق بشر بر او تحمیل شد. وی به دلیل فعالیت هایش در زمینه لغو مجازات اعدام در ایران برنده جایزه حقوق بشر از جمهوری فرانسه در سال 2005 شد. نیز برنده جایزه مارتین انالز در سال 2009 است که به فردی داده می شود که در زمینه حقوق بشر فعالیت داشته است.
بنا به گفته رافائل شنویل هازان – مدیر کنگره جهانی علیه مجازات اعدام (ECPM ) - «این گونه دستگیری نشان از عصبیت قدرت در تهران است چرا که به روز جهانی حقوق بشر (10 دسامبر) نزدیک می شویم. از سوی دیگر، 16 آذر (7 دسامبر) روز جهانی دانشجو است که قطعا وضعیتی را سبب خواهد شد که تعداد زیادی از دانشجویان ایرانی در خیابان ها حضور خواهند یابند. همچنین به روز 11 دسامبر سالروز درگذشت مرحوم آیت الله منتظری نزدیک می شویم که سمبل "تغییر" و "امید برای آزادی" برای بسیاری از جوانان ایرانی بود».
این بیانیه افزوده است: از آنجا که بازداشت او از دسامبر 2009 تا ژوئن 2010 طول کشید، باقی به دلیل شرایط بازداشت با مشکلات فراوان پزشکی دست و پنجه نرم کرد. وی بیشتر ماههای سال گذشته را نیز در زندان سپری کرد (از می 2000 ، 3 بار زندانی شده و 5/4 سال را در زندان بوده است).فعالان بین المللی باید به گونه ای واکنش نشان دهند که نشانی از سستی در آن نباشد و اینکه باید تاکید شود که وضعیت باقی غیرقابل پذیرش است. سازمان جهانی علیه مجازات اعدام بنا بر پیشنهاد عمادالدین باقی از سازمان ملل می خواهد که «روز دفاع از حقوق زندانیان» را به تصویب برسانند و منتظر واکنشی درخور به وضعیت باقی و دستگیری دوباره اوست.
عماد الدین باقی، نویسنده، روزنامه نگار، سردبیر روزنامه‌های توقیف شده فتح و جمهوریت، بینان گذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان، در تاریخ ٧ دی ماه ۱۳۸۸ در پی موج دستگیری سازمان داده شده از سوی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، بازداشت و به زندان اوین انتقال یافت. وی در اول تیرماه سال جاری از زندان با سپردن وثیقه آزاد و در همان ماه در ارتباط با پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان به یک سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیت‌های مطبوعاتی و مدنی، و برای مصاحبه با آیت‌الله منتظری به شش سال زندان محکوم شد. عمادالدين روز یکشنبه ١٤ آذر همزمان با سالگرد درگذشت آیت الله منتظری بار دیگر زندانی شد.


اجازه ندهید اعتبار قوه قضاییه و شخص شما را مخدوش کنند

خبرگزاری هرانا - دکتر علی شکوری راد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی برای بار دوم روز پنجشنبه در دفترکارش بازداشت و به زندان منتقل شد . هرچند همانند تمامی افرادی که پس از کودتای انتخاباتی سال گذشته بازداشت و زندانی شده اند علت بازداشت مجدد ایشان جرائم امنیتی اعلام شده است اما همه آگاهان می دانند که واقعیت ماجرا اینگونه نیست و از اینرو دکتر سید محمد رضا خاتمی دبیر کل سابق و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ونائب رئیس مجلس ششم و از همکاران دانشگاهی دکتر شکوری راد دراین باره نامه دیل را خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشته است :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جناب آیة الله آقای لاریجانی رییس محترم قوه قضاییه
سلام علیکم
روز پنجشنبه هجدهم آذر ماه در کمال ناباوری برای دومین بار جناب اقای دکتر علی شکوری راد استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران در محل کار خود و در حالی که مشغول خدمت به بیماران بود دستگیر شد و به درخواست مهلت وی برای اتمام رسیدگی به کار فرومانده بیماران ، ترتیب اثر داده نشد و به سلول انفرادی تحت نظر نیروهای نظامی منتقل گشت.
آقای دکتر شکوری راد انسان عالم ،با فضیلت،متدین و خدومی است که نظیر او کمیاب است و چنین برخوردهایی با امثال او برای قوه قضاییه مایه بی اعتباری است ولی از شان و منزلت او چیزی نمی کاهد بلکه جایگاه او را در دلها استوار تر می سازد.
اتهام ایشان آنگونه که دادستان محترم تهران بیان داشته است یکی نقل قولی منتسب به شما در مورد انتخابات و دیگری ارتکاب جرمهای امنیتی است که امروز چون نقل و نبات همگان با آن متهم می شوند و به نظر می رسد بیشتر بهانه ای است برای زیر پا گذاشتن همه قوانین ، تا منتقدی محروم از همه حقوق خود ،برای ماهها به سلول انفرادی انداخته شود شاید گره ای از کار فرو بسته بازجویان امنیتی و نظامی باز شود.
در مورد آقای دکتر شکوری راد گمان بر آن است که انها که از آزادی ایشان به درخواست حضرت آیة العظمی شبیری زنجانی و دستور مقام رهبری سخت دلخور بودند در صدد برخورد شخصی با ایشان و به اصطلاح رو کم کنی هستند و چه باک که این بار از شما مایه بگذارند.
آقای دکتر شکوری راد در طول حیات سیاسی پر برکت خود هیچ زاویه پنهانی ندارد و تمام نظرات و فعالیتهای ایشان به طور علنی و صریح در پیش افکار عمومی مطرح شده است و این امر در بازداشت قبلی ایشان به خوبی به اثبات رسیده است. طبعا این گونه برخوردهای غیر عادلانه با چنین شخصیتهایی نشانه خوبی از آنچه درون قوه فضاییه می گذرد و رابطه این قوه با نهادهای امنیتی و نظامی نیست، به خصوص اگر ملاحظه کنیم این اتفاق درست یک روز پس از سخنان امید بخش شما در مورد تحت الامر بودن این نهادها واقع می شود. این روند از آن رو باعث نگرانی می شود که نشان می دهد عده ای برای اثبات تئوریها و سناریوهای شکست خورده خود حاضر هستند همه چیز و از جمله اعتبار قوه قضاییه و شخص شما را مخدوش کنند.
حتما تایید می کنید که حتی اگر آقای دکتر شکوری راد مرتکب همه آنچه دادستان محترم جرم می پندارند شده باشد ، مستحق بازداشت و انتقال به سلول انفرادی نیست و بازچویی در مورد این اتهامات باید توسط بازپرس قضایی و با حضور وکیل ایشان صورت گیرد و درنهایت در دادگاهی علنی به انها رسیدگی شود.
ما از شما می خواهیم اوّلا اجازه سوء استفاده از شخص خود را به کسانی که در صدد تسویه حساب شخصی با آقای دکنر شکوری راد هستند ندهید و خود دستور آزادی ایشان را صادر کنید ،ثانیا دستور دهید یکبار و برای همیشه به فریاد دادخواهی مکرّر و بدون پاسخ دهها زندانی و خانواده آنها پاسخ داده شود و علل واقعی بازداشتها، نحوه بازداشتها،نحوه برخورد با زندانیان و خانواده آنها،نحوه برگزاری دادگاهها، نحوه صدور احکام، نحوه رفتار با زندانیانی که احکام قطعی خود را می گذرانند و در یک کلمه نحوه رعایت حقوق این عزیزان روشن شود تا مشخص شود چه ظلم عظیمی بر پاک ترین فرزندان این کشور روا داشته می شود.
با تقدیم احترام
سید محمد رضا خاتمی
٢٠/٩/١٣٨٩
نوروز


یادداشتی از حسن اسد زیدآبادی، زندانی سیاسی، به مناسبت روز جهانی حقوق بشر

«حقوق بشر میراث مشترک بشریت است » ، این جمله ایست که بارها شنیده ایم و بیان این نکته است که تمام افراد بشر در تحقق و پیشرفت این میراث گرانبها نقش داشته اند، اما بعضی افراد دغدغه و آرمان زندگی خود را پیشرفت حقوق بشر انتخاب کرده اند و برای بالندگی آن هزینه های گزافی پرداخته اند .
این روزها جستجو گر شده ام ، تمام تو را کاویده ام ، خاطراتمان را ، نوشته هایت را ، نظر دوستان، نزدیکان و برخی از اساتیدت را و خلاصه هر آنچه که از تو داشته ام را جستجو کرده ام تا بیابم دلیل این همه ناملایمات و حکم ناعادلانه ۵ سال حبس که بر تو رفته است چیست ؟ هر چه افکار و گفتارت را با مواد قانونی مطابقت دادم هیچ جرمی نیافته ام به جز آنکه دغدغه ات اعتلای وضعیت حقوق بشر در کشورمان بود . تو حقوق بشر را آموختی تا با علم و آگاهی قدم در راهی بگذاری که تحقق و اعتلای آن، بزرگترین آرزوی بشر بوده و هست.
عجیب سر در گمم که چکونه با جوانانی چون تو چنین معامله ای می کنند؟ چرا آنها که تو را متهم می کنند یک بار فقط یک بار در خلوت خود، تو را مرور نمی کنند؟ چرا یک روز بدون آنکه آن پرونده ساختگی را ورق بزنند تو را مرور نمی کنند؟ می دانم اگر چنین کنند در وجدان خود قضاوتی دیگر خواهند داشت و کاش روزگار چنین فرصتی را فراهم آورد.
دهم دسامبر برابر با ۱۹ آذر روز جهانی حقوق بشر است . روزی است که تمام آرزوی بشر در اعلامیه ای جهانی تصویب شد و همانگونه که در مقدمه این اعلامیه آمده است: «مجمع عمومی سازمان ملل متحد این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل اعلام می کند تا جمیع افراد و همه ارکان اجتماع ، این اعلامیه را دایما مد نظر داشته باشند و مجاهدت کنند که به وسیله تعلیم و تربیت، احترام این حقوق و آزادی ها توسعه یابد ….» . من هیچ گاه نمی توانم چون تو درباره این روز بگویم بنابراین نوشته ای از تو را با عنوان « حقوق بشر پاسدار می خواهد» که سال ۱۳۸۷ و به مناسبت همین روز در ویژه نامه کارگزاران منتشر شده است را در صد و دهمین روز بازداشتت، دوباره مرور می کنم. باشد که تک تک خوانندگان این یادداشت تو را دوباره مرور کنند.
«حقوق بشر پاسدار می خواهد»
حسن اسدی زیدآبادی
گزارش هایی که خبر از نقض حقوق بشر در کشورهای گوناگون دنیا می دهند، هر روز از سوی رسانه های محلی و جهانی مخابره می شوند و نهادهای غیردولتی که خود را مدافع حقوق بشر می نامند در بیانیه ها و اطلاعیه های خود نسبت به وقوع چنین وقایعی اعتراض می کنند. این روند به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته به امری روزمره تبدیل شده و گویی نبود زبان و درک مشترک از حقوق بشر موجب شده است که نه ناقضان توجهی به این داد و فریادها بکنند و نه مدافعان حقوق بشر انتظار چندانی نسبت به ثمربخش بودن نامه ها و شکواییه های داشته باشند که محکمه ای جز افکار عمومی جهت رسیدگی نمی یابند. اما مشکل چیست؟ و معضل اساسی که موجب بروز چنین دور و تسلسل باطلی شده است در کجا قرار دارد؟
مطالبه حقوق بشر در سطوح مختلف اجتماعی و در میان ملت ها و مردمان، امری تاریخی است. جنبش های اجتماعی زیادی مبتنی بر شعارهای حقوق بشرخواهانه شکل گرفته است و «حقوق بشر» در یک کلام مطالبه اساسی و بنیادی اکثریت قریب به اتفاق حرکت های اجتماعی انسان بوده است. چه آنکه مگر می شود تصور کرد انسان بدون انگیزه ای برای کسب منفعت و احراز شرایط بهتر، قدم از قدمی بردارد. میزان توفیقات اما بیش و کم بوده است. در جوامع مختلف سطح بهره مندی از حقوق و کرامت انسانی متفاوت است. اما اگر به مقوله حقوق بشر فراتر از مرزهای سیاسی- جغرافیایی نگاه کنیم، در عرصه بین المللی می توان مراحل مختلفی را که حقوق بشر به ویژه در قرن گذشته در راه تعالی خود سپری کرده است، شناسایی نمود.
فارغ از مباحثات نظری و جنبش های خونین تاریخی، اولین مرحله از روند تکامل حقوق بشر امروزین، مرحله شناسایی و تحقق قانونی حقوق بشر بوده است. در این مرحله آنچه بیش از همه مورد توجه قرار می گیرد، «استاندارد سازی» مطالبات و مباحثات نظری است. ایده ها باید مکتوب شوند و در مقام کتابت مورد توافق قرار گیرند. آنچه در این مرحله از اهمیت اساسی برخوردار است توجه به این نکته می تواند باشد که ابتدا باید مطالبه حقوق بشر به عنوان خواستی جمعی «شناسایی» شود و دیگر عبور از پرسش «حقوق بشر، برای چه و برای که؟» رسما اعلام شود. در این مرحله این نکته مورد توافق نسبی قرار گرفت که «تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید با یکدیگر با روح برادری رفتار کنند» (ماده اول از اعلامیه جهانی حقوق بشر) بر این اساس اولا «کرامت ذاتی انسان» که در هر ساختار فیزیولوژیکی انسانی موجود است به عنوان پایه و اساس برخورداری از حقوق مفروض گرفته شد و سپس بر آن بنیان تلاش شد تا حدود و ثغور این حقوق تبیین و تعریف گردد.
دهم دسامبر ۱۹۴۸(که امروزه سالگشت آن روز جهانی حقوق بشر نام گرفته است) را می توان نقطه آغاز این مرحله دانست. مجمع عمومی سازمان ملل با تدوین و تصویب این اعلامیه کوشید تا مفاهیم حقوق بشری را در چارچوبی حقوقی نظام مند کرده و طی یک سند بین المللی آن را منتشر سازد. این اولین گام بود، همزمان و متعاقب این رویداد تاریخی، دیگر اسناد بنیادین حقوق بشر تدوین و یا به صورت اعلامیه منتشر و یا به شکل معاهدات بین المللی در معرض تصویب و امضای تعهدآور دولتها قرار گرفتند.
دومین مرحله اما شامل توسعه و نیرومند سازی اسناد بین المللی به منظور تامین منافع حقوق بشر برای تمام مردمان جهان بود. در این مرحله بر پایه آنچه در کلیات گفته شده بود، تلاش شد تا مفاهیم توسعه یابد و حقوق انسانها به شکل تفصیلی تری در اسناد بین المللی مورد تصریح قرار گیرند. تدوین میثاق های حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۹۶۶) از جمله مهمترین اقدامات در این زمینه هستند. این معاهدات بعلاوه اسنادی چون کنوانسیون حقوق کودک یا کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، اولا کوشیدند تا مفاهیم ارائه شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر را به تفکیک موضوع یا مخاطب حق تقسیم بندی کرده و با ارائه جزییات آنها را توسعه دهند و ثانیا با ساختار حقوقی خود اقدام به توانمند سازی این حقوق کردند. همگان می دانند که اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ مجمع عمومی ملل متحد در وهله اول تنها یک اعلامیه غیر الزام آور بود (گرچه امروزه برخی معتقدند مفاد آن به قواعد آمره بین المللی بدل گشته و لازم الاجرا هستند) که اگر چنین نبود شاید از اقبال اندکی برای تصویب برخودار می بود. اما اسنادی که در مرحله دوم تکامل حقوق بشر مورد تصویب قرار گرفتند در قالب معاهدات بین المللی لازم الاجرا تنظیم گشتند تا دولتهایی که آنها را امضا می کنند، قانونا ملزم به اجرای این اسناد تعهدآور باشند.
هر دو این مراحل اولیه نیازمند و پذیرای تعهد، تخصص، علاقه و فداکاری افراد بیشماری بود که در نقش و موقعیت های مختلفی خدمت می کردند. فعالان غیردولتی حقوق بشر، مقامات سیاسی، اتحادیه های صنفی، نهادهای مدنی و … که دلیرانه و با عزم جدی خود برای تحقق حقوق بشر و عدالت تلاش می کردند.
با تصویب و الزام آور شدن حجم قابل توجهی از معاهدات بین المللی در زمینه حقوق بشر، امیدهای فراوانی برای بهبود شرایط حقوق بشر در جهان پدید آمد، اما با گذشت چند سال و با پایان یافتن کار گروه هایی که مرتبا در حال تولید استانداردهای جدید حقوق بشری بودند، جهان یکباره با توده ای از اسناد حقوق بشری مواجه شد که گرچه ابعاد مختلفی از حقوق انسانها را نظام مند و متشکل ساخته بودند، اما علیرغم تدوین و تصویب نتوانسته بودند وضعیت حقوق بشر در کشورهای مختلف را آشکارا بهبود بخشند. فعالان حقوق بشر در پایان مرحله دوم کوشش های خود دریافتند که تا دستیابی به جهانی که در آن تمامی انسان ها از حقوق ذاتی خود کامیاب شوند راه طولانی در پیش است. آغاز مرحله سوم در واقع ابتدای راه بود، استانداردها تدوین شده و قول ها برای اجرا کمابیش گرفته شده بود، اما آیا تمامی دولتها به تعهدات خود پایبند بودند؟ بدیهی است که خیر.
معضل ضمانت اجرا یا وقتی قاضی و متهم یکی می شوند
«دولتها عمده ترین ناقضان حقوق بشر اند» این جمله به لحاظ نظری و تجربی تقریبا ثابت شده است. این عبارت لزوما در ذم این دولت یا آن دولت و یا حتی نهاد دولت نیست، بلکه اشاره به یک واقعیت تاریخی – فلسفی است. به طور کلی دولت و حاکمیت بر مبنای ستاندن یکسری از حقوق و آزادی های افراد شکل می گیرند. خواه در وجه مستبدانه آن که توام با زور است و خواه در وجه دموکراتیک آن که در پوشش قرارداد اجتماعی و دلبخواه است، دولت همزاد نقض حقوق بشر است. این نوع از نقض حقوق البته به خودی خود امروزه مساله ساز و مشکل آفرین نیست و کمتر کسی آن را نقض حقوق بشر می نامد. آنچه که دولتها را به عمده ترین ناقضان حقوق بشر معروف ساخته است، رویه هایی است که آنها در اجرای قرارداد اجتماعی جاری می سازند. حاکمیت که زر و قدرت را یکجا در دست دارد، یکسره مستعد نقض حقوق شهروندانی است که جز همان دولت ملجا و پناهگاهی ندارند. شهروندانی که «قانون» تنها پشتیبان آنهاست، اما قانونی که تا از سوی قوای حاکمه به صحنه عمل درنیاید، جز ورق پاره ای بیش نیست.
به باور حقوقدانان، «قاعده حقوقی» که با اندکی تسامح می توان از آن تحت عنوان قانون یاد کرد، دارای اوصافی است. قاعده حقوقی باید اولا فراگیر باشد، یعنی آنکه مخاطب آن یک یا چند فرد از جامعه نباشد، به دیگر سخن مخاطب قانون بایستی کلی باشد نه جزیی. هم از این روست که بسیاری از قوانین معمولا با این عبارات آغاز می شوند: هرکس، همه افراد، هیچ کس و… . ثانیا قاعده حقوقی باید الزام آور باشد، این ویژگی مهمترین وجه ممیزه قواعد حقوقی از اصول اخلاقی است. باید و نباید و امر و نهی وجه مشترک تمام قانون های این عالم است. با این همه این دو ویژگی به تنهایی برای آنکه یک عبارت را قانون بدانیم کافی نیست. شرط لازم آن است که قانون «ضمانت اجرایی» داشته باشد. الزام قاعده حقوقی بایستی تضمین شده باشد، مخاطبان قانون یعنی شهروندان عادی و مسئولان حکومتی (افراد جامعه) باید بدانند که تخلف از مفاد قانون پی آمدهای ناگواری برای آنان به همراه دارد. جرم بودن سرقت تنها هنگامی واقعا قانونی است، که به موجب قانون مجازاتی برای آن در نظر گرفته شده باشد.
قواعد حقوق بشر نیز امری مستثنا از اوصاف لازم برای پذیرش یک قاعده حقوقی نیستند. دولتها گرچه ممکن است به معاهدات حقوق بشری بسیاری پیوسته باشند، اما تا زمانی که به تعهدات خود عمل نمی کنند نمی توان انتظار چندانی جهت بهبود وضعیت حقوق بشر در داخل مرزهای آنها داشت. دو ویژگی اول مذکور برای هر قاعده حقوقی چنانکه آمد عموما برای قواعد حقوق بشری قابل شناسایی است، قواعد حقوق بشری فراگیراند و از قضا این نکته را بیش از هر قاعده حقوقی دیگری می توان در موازین حقوق بشر ردگیری کرد. از منظر قواعد حقوق بشری انسان به ماهو انسان و فارغ از هرگونه تبعیض و تفاوت حق بهره مندی از حقوق مذکور را دارست، این بالاترین درجه فراگیری است. بعلاوه عمده موازین حقوق بشر نیز امروزه الزام آور شده اند. چنانکه شرح داده شد، پس از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر که سندی توصیه ای و غیرالزام آور تلقی می شد، با تدوین میثاق ها و معاهدات حقوق بشری متعدد و در زمینه های مختلف دولتها مختار بودند که در مورد الحاق یا عدم الحاق به این معاهدات اتخاذ تصمیم کنند، تمامی آنها می توانستند با تکیه بر اصل آزادی اراده دولتها در عرصه بین المللی از پذیرش این موازین سرباززنند، اما بیشتر معاهدات عمده حقوق بشری مورد تصویب و پذیرش دولتها قرار گرفت و آنها خود را متعهد به اجرای این موازین ساختند.
اما آنچه تا به امروز موجب شده است، علیرغم تدوین و تصویب معاهدات، وضعیت حقوق بشر در برخی کشورها همچنان نامطلوب باشد و موازین این معاهدات همچون یک قاعده حقوقی تمام عیار عمل نکنند، در مساله ضمانت اجرایی قواعد حقوق بشری است. این معضل را می توان در دو مساله ریشه ای سراغ گرفت.
گرچه برخی از حقوقدانان با کج فهمی معتقدند حقوق بشر به لحاظ تقسیمات دانش حقوق، زیر مجموعه ای از حقوق بین الملل است، اما واقعیت این است که حقوق بشر بنا به مقتضیات تاریخی و سیاسی تنها از ابزارهای حقوق بین الملل همچون معاهدات بین المللی برای تجلی بهره جسته است. به دیگر سخن، حقوق بین الملل در مسیر تحولات حقوق بشر در مقطعی تاریخی تنها ابزار شکل دهی به آن بوده است. این مسیر نیز موجب شده است که آفات حقوق بین الملل گریبان گیر حقوق بشر نیز بشود. عمده ترین آسیب و چالش حقوق بین الملل نیز مساله ضمان اجرای آن است. این مساله با اما و اگر های فراوان و با پذیرش شرایط خاص حاکم بر جامعه بین الملل و تفاوت های آشکار آن با جوامع انسانی در چارچوب مباحث حقوق بین الملل توجیهات خاص خود را دارد، با این حال از آنجا که قرار بر آن است حقوق بشر در حق افراد انسانی اجرایی شود، تجلی و انعکاس آن در معاهدات حقوق بین الملل یکی از مهمترین موانع پیش روی حقوق بشر برای اجرایی شدن و بهره مندی از ضمانت اجرای موثر است.
اما دیگر مشکل ریشه ای که مانع از اجرایی شدن حقوق بشر و تکیه آن بر ضمانت های اجرایی می شود، مساله تداخل نقش قانونگذار و قاضی و متهم است. پیش از این گفته شد که موازین کنونی حقوق بشر که در معاهدات بین المللی مورد تصویب قرار گرفته است، حاصل کوشش نمایندگان دولتها در نهادهای بین المللی از جمله سازمان ملل متحد است. از دیگر سو، هنگامی که مامور یا وابسته دولت مرتکب نقض حقوق شهروندان می شود، چه کسی مسئول رسیدگی به این امر است؟ اینجا جایی است که مامور دولتی (به نمایندگی از دولت) بایستی در برابر نقض حقوق یک شهروند یا گروهی از شهروندان (که من غیر حق آنها را بازداشت کرده یا مثلا روزنامه آنها را بر خلاف موازین آزادی بیان توقیف کرده است) پاسخگو بوده و عدالت – در اینجا مجازات نقض حقوق بشر به مثابه یک ضمانت اجرایی موثر- در حق او اعمال شود. اما واقعیت این است که به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته که حقوق بشر به مثابه امری فرهنگی نهادینه نشده است، چندان پایان خوشی برای این قصه نمی توان تصور کرد، چرا که تجربه نشان داده است که حاکمیت در نهایت بیش از آن که بخواهد در چنین دعوایی طرف شهروندان را بگیرد تمایل دارد که از مامور خود جانبداری کند.
جان کلام این نوشتار نیز در واقع در همین نکته نهفته است. اجرای حقوق بشر تا زمانی که از سوی دولت به مثابه یک سیاست کلان و یک منفعت همگانی نگریسته نشود، متاسفانه همواره با معضل ضمانت اجرا درگیر خواهد بود. مساله ای که مدافعان حقوق بشر همواره باید به آن توجه داشته باشند این است که آنچه باید در اولویت قرار گیرد لزوما نقض حقوق بشر نیست. چرا که بخش زیادی از قانون شکنی ها می تواند همراه با نقض حقوق یک یا گروهی از شهروندان باشد و این البته امری تاریخی و قطعا تکرار پذیر و گریز ناپذیر است. آنچه در این میان از اهمیت برخوردار است، «رسیدگی» به موارد نقض حقوق بشر است، نقض حقوق بشر در بسیاری از کشورهایی که به درستی پیش قراول حقوق بشر در جهان نام گرفته اند نیز قابل ردیابی و اخبار آن، چنانکه سردمداران دولتهای ناقض حقوق بشر ادعا می کنند به شکل روزانه قابل ارائه است، اما نکته در اینجاست که آیا اولا برنامه ای برای نقض حقوق بشر در آن کشورها وجود دارد (نقض نظام مند) و ثانیا تا چه میزان قربانیان نقض و مدافعان حقوق بشر در آن کشورها چشم انداز مطلوبی در مورد رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر پیش رو دارند و اصولا حاکمیت در چنین وضعی تا چه میزان خود را متعهد به رسیدگی و کشف حقیقت می داند؟ این همان مساله ای است که برخی از صاحبنظران دانش حقوق بشر از آن تحت عنوان «تعهد به تضمین» حقوق بشر یا «پاسداری از حقوق بشر» فارغ از تحقق و اجرای آن یاد می کنند.
تعهد به تضمین و راهکارهای پاسداری
حکومت ها در قبال حقوق بشر متعهد اند. اما این تعهد چه ابعاد و ویژگی هایی دارد؟ حدود و ثغور آن کجاست؟ آنچه در ابتدای امر به ذهن متبادر می شود آن است که دولت موظف است که حقوق بشر را اجرا کند. حکومت ها بایستی کاری کنند که عموم مردمان و خصوصا اتباعشان از بیشینه حقوق بهره مند شوند. این در واقع یک جزء تعهد دولتهاست که از آن تحت عنوان «تعهد به تحقق حقوق بشر» می توان یاد کرد.
برای تبیین این تعهد می توان به انواع گوناگون حقوق بشر رجوع کرد و بر مبنای تفاوت های ذاتی آنها انواع مختلفی را نیز بر شمرد. می دانیم که حقوق و آزادی های عمومی را به یک معنا به «حقوق و آزادی های منفی» و « حقوق و آزادی های مثبت» تقسیم می کنند. آنچه تحت عنوان حقوق و آزادی های منفی از آنها یاد می شود بیشتر مربوط به حقوق بنیادین بشر و حقوق مدنی و سیاسی است. حقوقی مانند، حق حیات، منع شکنجه، آزادی بیان، عدم تبعیض در برابر قانون، آزادی تجمعات و احزاب و… در این قسمت تعهد دولت آنجا محقق می شود که «کاری نکند». «رهایم کن»؛ این عبارت را می توان عمده ترین مطالبه شهروندان در موارد نقض این گونه حقوق دانست. در این مورد کافی است حاکمیت، بازداشت شدگان و سایر شهروندان را تحت هیچ عنوان شکنجه نکند، مانع از برگزاری تجمعات و نشر آزادانه عقاید و افکار نشود، عده ای را تحت قوانین تبعیض آمیز قرار ندهد و عده ای دیگر را از شمول یک قانون خارج نسازد. به صرف این «نکردن»ها شهروندان خود به خود از حقوق خود بهره مند خواهند شد. اما آنچه به حقوق یا آزادی های مثبت شهرت دارد، آن دسته از حقوق است که برای بهره مندی شهروندان از آنان لازم است تا دولتی «کاری کند». حقوقی مانند بخش عمده ای از حقوق کارگران، حقوق فرهنگی، حق مسکن، حق بهداشت، حق آموزش و … حقوقی هستند که نیازمند زمینه سازی و مدیریت دولتی هستند. دولت برای تحقق حق آموزش همگانی بایستی مدرسه بسازد و برای حفظ میراث فرهنگی موظف به ایجاد موزه و ممانعت از غارت و تخریب آنهاست. «کاری بکن» نیز در اینجا ترجیع بند خواسته مدافعان حقوق بشر است. به این شکل مشاهده می کنیم که جزء اول تعهد دولتها به حقوق بشر، که ما از آن تحت عنوان تعهد به تحقق یاد کردیم، گاه با عدم مداخله و گاه با مداخله و زمینه سازی دولت اجرایی و ایفا می شود.
اما آیا همه تعهد دولت به موازین حقوق بشر با ایفای تعهد به تحقق حقوق بشر عملی می شود و آرزوها محقق می شود؟ به نظر می رسد که صرف تحقق این وضعیت نمی تواند رافع کلیه مسئولیتها و تعهدات حقوق بشری دولتها باشد. دولتها در ضمن تعهدات بین المللی خود همچنین متعهد شده اند که بایستی نسبت به جاری بدون اجرای تعهدات حقوق بشر خود «اطمینان» حاصل کنند. در ماده دوم از میثاق حقوق مدنی و سیاسی آمده است: «۲- هر دولت عضو این میثاق در جائیکه قوانین و تدابیری پیش بینی نشده است، متعهد می باشد که اقدامات لازم را بنابر روند قانونگذاری خود و مقررات این میثاق بعمل آورد. اتخاذ چنین قوانین و تدابیری بمنظور اجرای حقوق شناخته شده این میثاق می باشد.۳- هر یک از اعضای عضو این میثاق متعهد است که: الف: تضمین نماید، فردی که حقوق و آزادیهایش که در این میثاق به رسمیت شناخته شده است، نقض گردد، باید وسیله ای جهت جبران خسارت موثر داشته باشد، هرچند این نقض بوسیله افرادی انجام گرفته باشد که در سمت رسمی خود قرار داشته اند. ب: تضمین نماید، فردی که درخواست جبران خسارت می کند، باید بوسیله مقامات صالح قضائی، اداری و قانونگذاری و یا بوسیله هر مقام دیگری که به واسطه نظام قانونی کشور مقرر میگردد (مورد رسیدگی قرار گیرد) و همچنین امکانات جبران خسارت قضائی و حقوقی ( تظلم خواهی) توسعه یابد. ج: تضمین نماید که مقامات صالحه در صورت محرز شدن چنین خساراتی وادار به جبران شوند».
این ماده از میثاق اول، آشکارا به دولتها گوشزد می کند که تعهدات آنها صرفا با تحقق حقوق بشر ایفا نمی شود، بلکه شاید صحیح تر آن باشد که بگوییم اصولا تحقق و اجرای حقوق بشر با عدم تضمین حقوق بشر کاملا محقق نمی گردد. همین ماده نیز البته تا حدی راهکارهای تضمین و پاسداری از حقوق بشر را به ما نشان می دهد. این راهکارها را می توان به صورت خلاصه اینگونه تشریح کرد:
الف) تقنین و سیاستگذاری
بند دوم از این ماده دوم میثاق حقوق مدنی و سیاسی تذکر می دهد که به منظور « اجرای حقوق شناخته شده این میثاق» لازم است که دولتها « در جائیکه قوانین و تدابیری پیش بینی نشده است» اقدام به قانونگذاری نمایند. این شیوه البته از راهکارهای تحقق حقوق بشر نیز محسوب می شود. چنانکه گفته شد، موازین حقوق بشر عمدتا در اسناد بین المللی منعکس شده اند، گرچه در برخی از کشورها بحث توفق تعهدات بین المللی بر قوانین داخلی پذیرفته شده است، اما به نظر می رسد در این کشورها نیز مانند جوامعی که برای تعهدات بین المللی خود ارزش چندانی در نظام حقوق داخله خود قایل نیستند، تا زمانی که حقوق بشر در قوانین داخلی و عادی وارد نشود نهادهای اجرایی و قضایی تمایل چندانی برای عمل به آنها ندارند. بر این اساس دولتها بایستی موازین حقوق بشر را از طریق نهادهای تقنینی خود در روند قانونگذاری قرار دهند.
این مساله البته تنها منحصر به تصویب قوانین عادی نیست، لازم است تا قوانین اساسی و سیاست های کلان کشورها نیز آراسته به اهداف و قواعد حقوق بشری شوند. به طور مثال در کشوری مانند کشور ما ایران که اخیرا سند چشم انداز بیست ساله خود را تصویب کرده و دولت آن تلاش می کند تا کشور را در چارچوب برنامه های پنج ساله به پیش ببرد، باید دید نقش اهداف حقوق بشری در سیاست های کلان و جهت گیری های کلی جامعه در کجاست و به چه میزان شاخص هایی برای اندازه گیری ارتقای وضعیت حقوق بشر در آنها در نظر گرفته شده است.
ب) حق جبران خسارات موثر
یکی دیگر از شیوه های اطمینان از اینکه آیا حقوق بشر به درستی در یک جامعه تحقق یافته است یا خیر، میزان محکومیت مقامات دولتی به اتهام نقض حقوق بشر است. چنین شاخصی با فرض اینکه به هر حال نقض حقوق بشر توسط ماموران دولتی اتفاق می افتد، نشان می دهد که تا چه حد حاکمیت خود را به جبران خسارات وارده به شهروندان متعهد می داند.
وجود قوانین، آیین نامه ها و رویه های قضایی که به موجب آن شهروندان بتوانند با آسودگی خیال و اطمینان از سرانجام کار، در مواردی که حقوق شان نقض می شود به دادگاه یا دیگر مراجع قضایی و اداری مراجعه کرده و خواستار رسیدگی آن مراجع شوند در ایفای تعهد به تضمین دولت نسبت به حقوق بشر از اهمیت اساسی برخوردار است.
در اینجا شیوه های اجرایی نیز حایز اهمیت هستند. در واقع، وقتی در یک محکمه اداری یا قضایی نقض حق یک شهروند توسط ماموری دولتی ثابت می شود، بایستی رویه های مشخصی برای جبران خسارات وارده به قربانی در نظر گرفته شده باشد. مثلا اگر شهروندی اثبات کرد که به طور خودسرانه ایامی را در بازداشت به سر برده است، باید از راهکار قابل اعتنایی برای جبران خسارات مالی و معنوی این شهروند موجود باشد، این نکته در واقع تاکید بر «موثر» بودن جبران خسارات است. چرا که صرف دارا بودن حق شکایت از دولت نمی تواند موثر بودن جبران خسارات را نیز تضمین نماید.
ج) آموزش
از دیگر راهکارهای پیشنهادی به منظور ایفای تعهد دولت به تضمین حقوق بشر می توان از موضوع «آموزش حقوق بشر» یاد کرد. این مساله البته تا حدی به نقش حقوق بشر در سیاستگذاری دولتها نیز بر می گردد. دولتها می توانند در نظام آموزش های رسمی جامعه، با گنجاندن مباحث حقوق بشری، کودکان و نوجوانان را نسبت به حقوق و آزادی های خود و نیز شیوه های مطالبه آن آگاه سازند و از این طریق مطمئن شوند که شهروندان می توانند از زمینه های موجود برای بهره مندی از حقوق و ارتقای موقعیت خود بهره جویند. چرا که این نکته اصلی بدیهی است که «سطح آگاهی با میزان مطالبه حقوق بشر رابطه ای مستقیم دارد».


 آخرین خبر از وضعیت " سعید نشان " از بازداشت شدگان مسیحی در اهواز

خبرگزاری هرانا -  "نشان سعیدی" از نوكیشان مسیحی عرب تبار خوزستانی روز یكشنبه ۱۱ مهرماه ( ۳ اكتبر ۲۰۱۰ ) با ارائه وثیقه ۲۵۰ میلیون تومانی پس از گذشت نزدیك ۷۰ روز بازداشت در زندان انفرادی ، بطور موقت آزاد شد .
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا)، "نشان سعیدی" در تاریخ دوم مرداد ماه سال جاری در منزل مسكونیش واقع در كوی گلستان اهواز توسط مامورین لباس شخصی اطلاعات مورد هجوم قرار گرفت و همراه همسر و دختر ۶ ساله اش بازداشت شد . همسر او پس از یك بازجوئی طولانی به همراه دخترش پس از نیمه شب همان تاریخ آزاد شدند ولی این نوكیش مسیحی ۳۷ ساله به مدت بیش از ۲ ماه به شكل انفرادی در بازداشتگاه اطلاعات سپاه اهواز معروف به بازداشتگاه چهارشیر زندانی بود .
نامبرده در این مدت فقط یك بار به مدت ۱ دقیقه در مورخ چهارشنبه ۲۴ شهریورماه سالجاری (۱۵ سپتامبر) توانست با همسرش از راه دور ملاقات كند و پس از آن ۵ دقیقه مكالمه تلفنی داشته باشند . در این مكالمه تلفنی او گفته بود كه رفتار ماموران بازداشتگاه با او خوب است ولی توضیحی نداده بود كه چرا آنطور كه همسرش از دور دیده دستش شكسته و باند پیچی شده است یا در گچ میباشد . او گفته بود كه ماموران از او اطلاعاتی در مورد شبان و خادمان كلیسا خواسته اند و برای این منظور او را تحت فشار گذاشته اند .
ماموران خانم انتضار همسر آقای "نشان سعیدی" را تهدید كرده بودند كه از این ملاقات و مكالمه و آنچه طی آنها دیده یا شنیده است نباید با كسی سخن بگوید . آنها به او گفته بودند اگر در این مورد اطلاع رسانی كند با آنها به سختی برخورد میشود و برای او و دخترش دردسر خواهد شد و دیگر هرگز شوهرش را نخواهد دید . همچنین این افراد به او گفته بودند كه در حال حاضر نباید به وكیل مراجعه كند .
گزارشات رسیده به " محبت نیوز" حاكی است كه این نوكیش مسیحی اهوازی در مدت بازداشت طولانی اش بدون اینكه تفهیم اتهام شده باشد در یك سلول بسیار كوچك انفرادی واقع در بازداشتگاه اطلاعات سپاه اهواز در چهار شیر نگهداری میشده است و به دفعات مورد بازجوئی از سوی مامورن امنیتی قرار داشت . گفته شده گویا شكستگی دست راست ایشان در زندان از نتیجه این بازجوئیها بوده است.
- اتهامات
در این مدت بازجوها به وی اتهاماتی ازاین قبیل نسبت داده اند : ارتباط با كشورهای اسرائیل و انگلیس، ارتداد ، بشارت "مسیحیت صهیونیستی" در ایران ! ، منحرف كردن مسلمانان ، تعمید مسلمانان از دین برگشته ، برگزاری تجمعات خانگی غیر قانونی و حتی تجزیه طلبی برای اعراب خوزستان.
این هموطن مسیحی ضمن رد كلیه این اتهامات اظهار داشت كه به هیچ وجه اهل سیاست و فعالیت های غیر قانونی نیست و فقط با عده ای از هم ایمانانش به انجام مراسم عبادتی مبادرت نموده است .
ماموران به این نوكیش مسیحی گفته اند كه تا زمان برگزاری دادگاه یا احضار مجددش حق خروج از خانه را ندارد و همچنین همسرش خانم انتضار نیز باید هر روز همچنان سر یك ساعت مشخص برای امضاء دفتری به اطلاعات سپاه در چهارشیر اهواز مراجعه كند . پیش از این نیز از ثبت نام دخترشان برای ورود به مدرسه ممانعت كردند و به آنها گفته اند یا باید در فرم ثبت نام دین شان را اسلام بنویسند یا اگر میخواهند به عنوان مسیحی بچه خود را در مدرسه ثبت نام كنند باید از دادگاه نامه ای مبنی بر تائید آن بیاورند .


یک‌سال حقوق بشر در ایران: فراگیر شدن سرکوب

مهیندخت مصباح
منبع: دویچه‌وله 

خبرگزاری هرانا - کارنامه حقوق بشری جمهوری اسلامی در ‌سال گذشته نشان می‌دهد که نگاه امنیتی به فعالان مدنی و سیاسی، شامل حقوقدانان و شهروندان عادی نیز شده است. یکی از نتایج سرکوب‌های جاری، محکومیت پیاپی ایران در عرصه‌های جهانی بوده است.
انتخابات دور دهم ریاست جمهوری در ایران، فصل تازه‌ای در مطالبات حقوقی مردم و رویکردهای حاکمیت به این خواست‌ها گشود. پاسخ معترضانی که سراغ رای خود را می‌گرفتند، زندان، احضار، اخراج و سرکوب بود. پیش از انتخابات، نخبگان، دانشجویان، فعالان مدنی یا سیاسی بودند که متهم به تلاش در جهت "تضعیف نظام" یا "اقدام علیه امنیت ملی" می‌شدند. اما رویدادهای پس از انتخابات، شهروندان عادی یا حقوقدانان را نیز با سرکوب، دادگاه و عقوبت آشنا کرد. فراگیر شدن بازداشت، ادبیات جدیدی با نام  "زندانیان سیاسی گمنام" را به واژگان اجتماعی افزود.
فعالان حقوق بشر می‌گویند که سیاه‌ترین کارنامه حقوق بشری جمهوری اسلامی، به دوران پس از انتخابات تعلق دارد. یک شهروند که مایل به افشای نام خود نیست، تاکید می‌کند که تنها پس از انتخابات بود که در روز روشن، مردم را زیر گرفتند، از روی پل پرت کردند یا به گلوله بستند.
دکتر خلیل بهرامیان، وکیل دادگستری، به دویچه‌وله می‌گوید که مقوله حقوق بشر همواره در ایران، مقوله‌ای فانتزی بوده اما « پس از انتخابات پرده‌دری شد و آنچه قبلا با احتیاط نسبی انجام می‌دادند، برای حفظ قدرت خود، عریان کردند».
وی اعدام فرزاد کمانگر در ۱۹ اردیبهشت سال ۸۹ را  تلخ‌ترین تجربه در حرفه‌ی خود می‌داند و می‌گوید که موکل‌اش سمبل تمام جوانان، آموزگاران، فعالان صنفی یا شهروندانی بود که گرفتار نگاه امنیتی، سرشار از سوءظن و سرکوب جمهوری اسلامی شدند.
نعمت احمدی، حقوقدان و روزنامه‌نگار نیز از سرفصل جدیدی پس از انتخابات در رویکردهای قضایی و حقوقی نام می‌‌برد. وی در گفتگو با دویچه‌وله از‌دانشجویان یاد می‌کند که انتقادها و فعالیت‌شان در سال‌های گذشته با ستاره، محرومیت تحصیلی یا تذکر انضباطی روبرو می‌شد، اما در ۱۸ ماه گذشته تنها با زندان و تبعید کیفر داده شدند. او با اشاره به حاشیه‌نشین کردن فردی چون هاشمی رفسنجانی، از مغضوب شدن شیخ و محتسب در دوران اخیر می‌گوید.

تهدید و دستگیری وکلای دادگستری

دستگاه امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی، افزون بر پیگرد و دستگیری فعالان سیاسی و مدنی، پرونده‌هایی نیز برای وکلای مدافع آنان گشوده است.
خلیل بهرامیان به دلیل دفاع از فرزاد کمانگر، پرونده‌ای در دستگاه قضایی دارد و به‌تازگی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه شده است.
محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع بسیاری زندانیان سیاسی چون مجید توکلی، در ماه مهر ۸۹ محاکمه شده و اتهاماتی چون نگاهداری اسلحه در دفتر خویش دارد.
محمد اولیایی فر، وکیل شماری از فعالان دانشجویی و کارگری، در اردیبهشت سال ۸۹ به اتهام "تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه" دستگیر و با دستبند و پابند به اوین منتقل شده است.
نسرین ستوده، وکیل زندانیان سیاسی چون عیسی سحرخیز، از شهریور ماه سال جاری به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" در اوین به‌سر می‌برد.
شادی صدر و محمد مصطفایی پس از دستگیری و تهدید به بازداشت، ناچار شدند ایران را ترک کنند.
نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر، پس از دستگیری و بازجویی در اوین، دچار شوک عصبی شد و به بیمارستان رفت. محمد سیف‌زاده و عبدالفتاح سلطانی، همکاران دیگر این کانون نیز پرونده‌های مفتوحی در دادگاه انقلاب دارند وممنوع‌الخروج هستند.

مقاومت مدنی در داخل، انزوا در خارج


هنجارهای حقوق بشر در ایران در یک سال و نیم گذشته سیری قهقرایی داشته‌اند، اما به موازات آن نیز، افکار عمومی بیش از پیش در طلب حقوق خود بوده است.
دکتر عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین‌المللی جوامع حقوق بشر، می‌گوید که نامه‌نگاری از درون زندان به آیت‌الله خامنه‌ای و اعلام جرم زندانیان سیاسی علیه سران سپاه، بی‌سابقه و جلوه‌ای از مطالبات بازگشت ناپذیر شهروندی و حقوقی مردم هستند: «خانواده‌های زندانیان بیانیه می‌دهند و در باره شکنجه‌ها و فشارهای عزیزان خود نامه سرگشاده به مسئولان می‌نویسند. این نشان می‌دهد که مردم ایران ساکت نمی‌شوند. از طرف دیگر این نشانه ضعف دستگاه حاکم است که یک فعال دانشجویی یا حقوق بشری را به ۸ سال زندان محکوم می‌کنند. این علامت سستی در حاکمیتی است که دیگر نه پایه دارد نه اقتدار.»
عبدالکریم لاهیجی به شواهدی اشاره می‌کند که حاکی از انزوای روزافزون جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی هستند: «ما در سه مقطع شاهد دستاوردهایی بودیم. اول کاندیدای عضویت در شورای حقوق بشر شدند ولی نامزدی خود را به بهانه عضویت در شورای حقوق بشر زنان پس گرفتند. اما دیدیم که برای عضویت دراین شورا تنها ۱۹ رای آوردند. سپس اکثریت بزرگی در کمیته سوم، نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کردند و این قطعنامه به‌زودی در مجمع عمومی سازمان ملل به رای گذاشته می‌شود. این همبستگی و همدردی جامعه بین‌المللی با مردم ایران، در اثر مبارزه و مقاومت آنهاست.»



بازداشت یک شهروند سقزی محکوم به زندان

خبرگزاری هرانا - یک شهروند سقزی محکوم به زندان به نام شاخوان حسینی، روز گذشته توسط نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت و روانه زندان گردید.
به گزارش موکریان، این شهروند که پیشتر از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به 8 سال زندان محکوم شده بود و پس از سپری نمودن مدتی از ایام محکومیت خویش و اخذ مرخصی، از مراجعه به زندان خودداری کرده بود، روز گذشته توسط نیروهای امنیتی در سقز بازداشت و برای تحمل ادامه محکومیت خود روانه زندان گردید.
اتهام شاخوان حسینی همکاری با احزاب غیرقانونی عنوان شده است.


پخش ویروس در بند 4 زندان رجایی شهر

خبرگزاری هرانا – در طی هفته های اخیر ویروس نا مشخص در زندان رجایی شهر کرج بین زندانیان در حال گسترش است و مسئولین بهداری اقدام عملی برای درمان زندانیان مبتلا به این ویروس انجام نمیدهند.
بنا به اطلاع گزارشگر خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا) تا کنون 9 تن از زندانیان محبوس در سالن 10 و 11 بند 4 زندان رجایی شهر به این ویروس مبتلا شده اند که دو تن از ایشان به نامهای رضا شریفی بوکانی و میثاق یزدان نژاد حال جسمی نامساعدی دارند.
از اعلائم اولیه این ویروس می توان به آب ریزش بینی، اسهال، سرفه های شدید تنفسی و سیاه شدن مردمک چشم اشاره کرد.
مسئولین بهداری با تجویز داروهای معمولی به مبتلا شدگان تا کنون اقدام جدی در درمان بیماری این افراد صورت نداده اند.


درخواست فرزند سحرخیز از سازمان پزشکان بدون مرز برای رسیدگی به وضعیت زندانیان بیمار

خبرگزاری هرانا - بدنبال وخامت حال عیسی سحرخیز فرزندش با درخواست از سازمانهای جهانی برای نجات زندانیان بیمار،  اظهار داشت که من و خانواده ام نگران حال پدرم هستیم و هر اتفاقی برای پدرم رخ دهد مسئولیتش با مسئولان جمهوری اسلامی است.
عیسی سحر خیز به علت تنگی نفس و افزایش شدید فشار خون از ۱۱ به . ۱۹ به بهداری زندان اوین منتقل و تحت مراقبت ویژه قرار گرفت . بنا به این گزارش ضربان قلب وی نیز به ۴۵ رسیده که تا زمان ارسال این گزارش پزشکان در بهداری کاری نتوانسته اند انجام دهند و اعلام کرده‌اند برای ادامه درمان، سحر خیز باید به بیمارستان منتقل گردد.
مهدی سحر خیز فرزند این روزنامه نگار دربند در گفتگو با خبرنگار تحول سبز با اعلام این خبر گفت: من و خانواده ام نگران حال پدرم هستیم و هر اتفاقی برای پدرم رخ دهد مسئولیتش با مسئولین جمهوری اسلامی است!
مهدی سحر خیز گفت: با اینکه پزشک پدرم دستور جراحی وی را در بیمارستان داده بود ولی باز هم مسئولین سر باز زدند و وی را در داخل زندان عمل کردند.
وی همچنین در ادامه خاطرنشان کرد: با آنکه پزشک معالج سحرخیز ۴ ماه پیش درخواست ام آر ای داده است ولی مقامات امنیتی این اجازه را نداده‌اند که وی را برای عکس برداری ببرند.
مهدی سحر خیز در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه فکر می کنید علت چنین برخورد های با پدر شما چیست، گفت : مسئولان کشور نسبت به پدر من کینه دارند و از کسانی که نگران پاره شدن عکس خود و یا در حال گاز گرفتن هستند انتظار دیگری نمی توان داشت. امیدوارم که به زودی این جنایتکاران در دادگاهی عادل مورد محاکمه قرار بگیرند.
مهدی سحرخیز در ادامه از سازمان پزشکان بدون مرز به عنوان ارگانی مستقل و غیر سیاسی خواست تا به وضعیت زندانیان بیمار سیاسی ایران از جمله پدرش، ابراهیم یزدی، نسرین ستوده، هنگامه شهیدی، مهدی محمودیان و.. بپردازند و می خواهیم به دلیل وخیم بودن وضعیت جسمی زندانیان سیاسی به‌ جمهوری اسلامی ایران فشار آورده و به ایران بیایند و وضعیت زندانیان سیاسی را پیگیری نمایند.

ادامه اعتصاب غذای خشک رضا شهابی فعال کارگری شرکت واحد

خبرگزاری هرانا - رضا شهابی عضو هیات مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به دلیل عدم رسیدگی به پرونده اش از روز شنبه گذشته در اعتصاب غذا بسر میبرد. فرید پرتوی عضو اتحادیه بین المللی دفاع و حمایت از کارگران ایران میگوید که وضع جسمانی رضا شهابی پس از 6 روز اعتصاب غذای خشک در شرایط مناسبی نیست و برای سرپا ایستادن، نیاز به کمک دارد.
به گزارش رادیو فرانسه، رضا شهابی عضو هیات مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به دلیل عدم رسیگی به پرونده اش از روز شنبه گذشته در اعتصاب غذا بسر میبرد.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و همچنین برخی از اتحادیه ها وسندیکاههای جهانی دفاع از کارگران ایران ضمن ابراز نگرانی از وضعیت سلامت جسمانی رضا شهابی خواهان رسیدگی هرچه سریعتر به پرونده وی و سایر اعضای این سندیکا شده اند .آنان همچنین خواستارآزادی هر چه سریعتر اعضای سندیکا شده اند.
یاد آور میشویم، هم اکنون هفت تن از اعضای سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در زندان بسر میبرند. ابراهیم مددی، رضا شهابی و مرتضی کمساری در زندان اوین، علی اکبر نظری در زندان قزل حصار، غلامرضا غلامحسینی و منصور اسانلو در زندان رجایی شهر کرج بسر میبرند.


تلویزیون مانع حضور میترا حجار در "هفت" شد

خبرگزاری هرانا - در حالی كه از چند روز پیش قرار بود فیلم آناهیتا با حضور میترا حجار بازیگر فیلم و عزیز الله حمید‌نژاد در برنامه هفت مورد نقد وبررسی قرار بگیرد، یک روز قبل از سوی تلویزیون اعلام می‌شود كه میتراحجار حق حضور در برنامه هفت را ندارد.
به گزارش پارس توریسم، این اقدام تلویزیون باعث واكنش صریح عزیزالله حمیدنژاد كار گردان آناهیتا شد و این كار گردان مطرح در اظهاراتی عنوان كرد: خانم میتراحجار قرار بود در این برنامه حضور داشته باشد ولی امروز از سوی تلویزیون خبر دادند كه ایشان به هر دلیل نمی‌تواند حضور داشته باشد وی ادامه داد: من از این اقدام تلویزیون متاثر شدم. در زمان تولید فیلم آناهیتا به‌خاطر فشارهای زیادی كه به‌خاطر حضور حجار به من وارد شد لطمه‌های روحی و روانی زیادی خوردم.
كار گردان فیلم آناهیتا با طرح این پرسش كه چرا وقتی سریالی با بازی میترا حجار از تلویزیون در حال پخش است او نمی‌تواند با مخاطب خود ارتباط داشته باشد، گفت: روز یكشنبه خانم حجار قرار است در سینما قدس و در سانس‌های 6:30و 8به همراه تماشاگران و دیگر بازیگران فیلم حضور داشته باشد.
درادامه فریدون جیرانی مجری برنامه هفت در پاسخ به انتقادات حمیدنژاد گفت: من نمی‌توانم به این گلایه‌های شما جوابی بدهم.
در ادامه این برنامه نتایج نظرسنجی برنامه هفت از تماشاگران اناهیتا اعلام شد و بیش از 85 درصد تماشاگران رای عالی به فیلم آناهیتا دادند 5درصد آن را فیلمی خیلی ضعیف و 4درصد آن را خوب و یک درصد ضعیف عنوان كردند.


محکومیت اعتراف‌گيری تلويزيونی از سکينه محمدی آشتيانی

خبرگزاری هرانا - سازمان عفو بين‌الملل با صدور بيانيه‌ای اعتراف‌گيری مجدد از سکينه‌ محمدی آشتيانی در تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی را محکوم کرد.
به گزارش رادیو فردا، شبکه‌ی دولتیِ انگليسی زبان پرس تی وی، جمعه شب خانم محمدی را در منزلش نشان داد که چگونگی قتل شوهرش را تشريح می‌کرد. عفو بين‌الملل، اعتراف‌گيری‌هايی از اين دست را نقض معيارهای بين‌المللی برای برپايی محاکمه‌ای عادلانه خوانده است.
دادستان انقلاب تبريز روز جمعه، خبر آزادی خانم محمدی را که پيشتر به سنگسار محکوم شده بود تکذيب و تصريح کرد که وی در بازداشت به سر می‌برد.

كارگران اصفهانی تا 6 ماه حقوق طلب‌دارند

خبرگزاری هرانا - در عموم واحدهای تولیدی صنعتی به دلیل آنچه که کمبود نقدینگی و مشکل فروش نامیده می‌شود کارگران ازکارفرمایان بابت حقوق و مزایای قانونی خود تا شش ماه طلب‌دارند.
دبیراجرایی خانه کارگر اصفهان ‌می‌گوید: درحال حاضر بیشتر کارگران اصفهانی بابت حقوق قانونی خود از یک تا شش ماه طلبکارهستند.
اصغربرشان گفت: در عموم واحدهای تولیدی صنعتی به دلیل آنچه که کمبود نقدینگی و مشکل فروش نامیده می‌شود کارگران ازکارفرمایان بابت حقوق و مزایای قانونی خود طلب‌دارند.
وی با بیان اینکه دربرخی موارد کارفرمایان مطالبات کارگران خود را بصورت قسطی و تدریجی پرداخت می‌کنند، گفت: نبود امنیت شغلی باعث شده است تا کارگران تا حد ممکن درمقابل تاخیرایجاد شده سکوت کنند.
به گفته برشان تاکنون در برخی موارد این کارگران که بیشتر قراردادی هستند تنها با مراجعه حضوری به استانداری و ادارات کار و تامین اجتماعی نسبت به دریافت مطالبات خود اقدام کرده‌اند.
این فعال کارگری با بیان اینکه در برخی از موارد کارفرما با وجود فروش محصولات و فعالیت خط تولید از پرداخت مطالبات کارگران خود داری می‌کند؛ گفت: در این شرایط به دلیل نبود امنیت شغلی کمتر کارگری حاضر به پیگری حقوقی برای وصول مطالبات معوقه خود است.


امام جمعه مشهد: حضور بانوان در مسابقات بین‌المللی ورزشی شکستن مرز حدود اسلامی است

خبرگزاری هرانا - امام جمعه مشهد حجاب را ناموس کربلا و عاشورا دانست و همگان باید در حفظ و رعایت آن کوشا باشند.
به گزارش خبرنگار مهر در مشهد، آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی در خطبه‌های این هفته نماز جمعه گفت: امروز در جامعه ما اگر در برابر مفاسد اخلاقی و اجتماعی نهی از منکر نشود و جامعه ما منکر پذیر گردد حاکمیت حکومت الهی و حکومت ولایی امروز جامعه ما کنار زده شده و به حاکمیت طاغوت می‌انجامد.
وی با اشاره به آیه قرآن که می گوید " زن‌ها نباید صدا را نازک کنند بگونه‌ای که افرادی که در دلشان مرض است طمع کنند" تصریح کرد: تک خوانی زن بصورتی که مردان نامحرم صدای زن را بشنوند نامشروع است و پخش اینگونه لالایی‌ها دنباله رویی‌ها و مرزشکنی‌هایی را در برخواهد داشت که مغایر شرع است.
علم الهدی ادامه داد: شنیده می‌شود در برخی مسابقات قرآنی داور مسابقه مرد است که این موضوع نیز خلاف شرع است و باید مورد توجه قرار گیرد.
وی ادامه داد: در جامعه‌ای که بنا شد منکر پیشگیری نشود و توسعه یابد در آنصورت نظام الهی به نظام طاغوتی مبدل شده، حضرت امام علی و امام مجتبیکنار زده شده و معاویه و یزید سگ‌باز شراب خوار برآن مسلط می‌شود.
علم‌الهدی با تاکید براینکه نگذارید مرزشکنی‌ها به وجود آید اظهار داشت: حضور بانوان در مسابقات بین‌المللی ورزشی شکستن مرز حدود اسلامی است و هرکه اقدام به این فعل می‌کند باید بداند جامعه را به سمت منکر پذیری سوق می‌‌دهد.


بازداشت شش تن از دانشجویان دانشگاه هنر تهران، بعد از مراسم ١۶ آذر

خبرگزاری هرانا - با گذشت سه روز از برگزاری مراسم روز دانشجو در دانشگاههای مختلف کشور، از جمله دانشگاه هنر تهران، منابع دانشجویی از دستگیری شش تن دانشجویان آن دانشگاه و بی خبری از وضعیت آنها خبر دادند.
به گزارش جرس، بنا بر گفته یکی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان آن دانشگاه، اسامی دانشجویان بازداشتی به ترتیب وحید نصرتی، هومن جعفری، سوین شیوا، مجید صادقی، حجت صحرایی و سعیدی می باشند، که روز سه شنبه ١۶ آذر بعد از مراسم روز دانشجو توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند. گفتنی است بنا بر گفته برادر وحید نصرتی، این دانشجو با خانواده خود تماس گرفته و اعلام کرده است که در زندان اوین می باشد.
با وجود تهدیدات صورت گرفته از سوی نهادها و ارگانهای امنیتی - حکومتی مستقر در دانشگاهها جهت عدم برگزاری مراسم بزرگداشت ۱۶ آذر و روز دانشجو، فعالان دانشجویی و دانشجویان دانشگاههای مختلف کشور، دست به برپایی تجمعات و مراسم اعتراضی زده و در چندین مورد مورد هجوم و ضرب وشتم توسط شبه نظامیان بسیج و بازداشت توسط لباس شخصی ها قرار گرفتند.
در همین راستا، صدها نفر از دانشجویان دانشگاه هنر تهران (چهارراه ولی عصر) نیز، دست به تجمعی اعتراضی زده و با وجود فضای امنیتی بسیار شدید حاکم بر دانشگاه، دانشجویان به نشان همبستگی با دانشجویان زندانی، سرود "یار دبستانی" خوانده و پس از شعارهایی به حمایت از دانشجویان زندانی، پس از ساعتی، بدون خشونت به تجمع خود پایان دادند.
منابع دانشجویی از بازداشت دانشجویان بعد از مراسم و در حال خروج از دانشگاه خبر داده بودند.
همچنین از وضعیت دانشجویان بازداشتیِ دانشگاه امیرکبیر تهران و رازی کرمانشاه که روزهای ١۵ و ١۶ آذر بازداشت شدند، خبری منتشر نشده است.

شمس الواعظین به تحمل ۱۶ ماه حبس محکوم شد

خبرگزاری هرانا - ماشاءالله شمس الواعظین، رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران وسخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، توسط دادگاه انقلاب تهران به تحمل ۱۶ ماه زندان محکوم شد.
اتهام او توهین به رئیس جمهوری و تضعیف نظام جمهوری اسلامی اعلام شده و محکومیت او قابل تجدیدنظر خواهی است.
آقای شمس الواعظین امروز جمعه ۱۹ آذر (۱۰ دسامبر) در مورد اتهام نخست خود به بی بی سی فارسی گفت که در حکم شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران آمده است که او در مصاحبه ای با شبکه عربی زبان العربیه، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران را "سرکوبگر" و "مجنون" خوانده است.
او گفت که این اتهام از اشتباهی ناشی شده که در ترجمه سخنان او از زبان عربی به فارسی اتفاق افتاده است: "من از عبارت جنون عظمت استفاده کردم که به عربی به معنای خودبزرگ‌بینی است. بله! من گفته ام که ایشان خودبزرگ‌بین است، ولی نگفتم دیوانه است".
آقای شمس الواعظین در مورد اتهام دوم خود که تحت عنوان "تضعیف نظام" از او یاد شده گفت که این اتهام به مصاحبه های او با شبکه های تلویزیونی بی بی سی و العربیه، سایت روز آنلاین و مجله اشپیگل مربوط است.
به گفته او، در حکم دادگاه آمده است که آقای شمس الواعظین در این مصاحبه ها علیه حکومت جمهوری اسلامی "سیاه نمایی" کرده، این حکومت را "سرکوبگر" دانسته و روزنامه نگاران ایرانی را "طعمه ای گرفتار شده در چنگال رژیم" خوانده است.
دادگاه آقای شمس الواعظین را متهم کرده است که با گفتن این سخنان و همچنین دفاع از یک متهم زندانی که کارمند سفارت فرانسه در ایران بوده است، به "تضعیف نظام" پرداخته و به همین دلیل برای او یک سال حبس در نظر گرفته است.
آقای شمس الواعظین، سردبیری روزنامه های توقیف شده جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان بوده است.
او پس از اعتراضات عاشورای سال گذشته تهران بازداشت اما حدود دو ماه بعد آزاد شده بود.