بخش دوم و پایانی گفت و گو بخش فرهنگی رادیو زمانه با منصور کوشان به مناسبت بیانیه جولین آسانژ
صدور بیانیه نمایانگر آزادی بیان است
به گزارش بخش فرهنگی رادیو زمانه در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۸۹ گروهی از نویسندگان ایرانی [در تبعید] با انتشار بیانیهای بازداشت جولین آسانژ، بنیانگذار ویکیلیکس را محکوم کردند و خواستار آزادی او شدند.
بیانیه نویسندگان ایرانی در تبعید «آزادی بیان، مهمترین رکن یک جامعه دموکراتیک» نام دارد و مبتکر آن منصور کوشان، نویسنده و نمایشنامهنویس است که چندی پیش جایزهی اوسیستکی سال ۲۰۱۰ برای آزادی بیان را هم از آن خود کرد. در «بیانیهی آسانژ» آمده است: «دولتهای دموکراتیک جهان نمیتوانند انکار کنند که حمایت آنها از سانسور، هم بر خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر است، هم تأییدی است آشکار بر سرکوب آزادی بیان و هم تثبیتی است شرمآور بر نظامهای دیکتاتوری در کشورهای دیگر جهان.» با منصور کوشان دربارهی این بیانیه، آزادی بیان در ایران و جهان، و کانون نویسندگان ایران گفت وگویی کردهایم که بخش دوم و پایانی آن را امروز میخوانید:
فرهنگ زمانه
بیانیه نویسندگان ایرانی در تبعید «آزادی بیان، مهمترین رکن یک جامعه دموکراتیک» نام دارد و مبتکر آن منصور کوشان، نویسنده و نمایشنامهنویس است که چندی پیش جایزهی اوسیستکی سال ۲۰۱۰ برای آزادی بیان را هم از آن خود کرد. در «بیانیهی آسانژ» آمده است: «دولتهای دموکراتیک جهان نمیتوانند انکار کنند که حمایت آنها از سانسور، هم بر خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر است، هم تأییدی است آشکار بر سرکوب آزادی بیان و هم تثبیتی است شرمآور بر نظامهای دیکتاتوری در کشورهای دیگر جهان.» با منصور کوشان دربارهی این بیانیه، آزادی بیان در ایران و جهان، و کانون نویسندگان ایران گفت وگویی کردهایم که بخش دوم و پایانی آن را امروز میخوانید:
فرهنگ زمانه
گروهی اعتقاد دارند که ماجرای ویکیلیکس بخشی از یک بحران سیاسی آمریکاست. ما که از پشت پرده خبر نداریم. از کجا معلوم بحران ویکیلیکس یک نمایش ساختگی نباشد؟
من هم یکی از کسانی هستم که یقین دارم ماجرای ویکیلیکس برآمدهی بحران سیاسی و اقتصادی کشورهای بزرگی مثل آمریکاست. چرا که علت این بحران سیاسی و اقتصادی که بعضی از کشورها را تا مرز نابودی پیش برد، در درون همان سندهایی است که مدیران ویکیلیکس به آن دست یافتهاند. گمانم آقای جولین آسانژ هنوز هیچکدام از سندهای مهمش را منتشر نکرده است و شاید هرگز هم نتواند منتشر کند، اما شروع کرده است و تا وقتی او یا هر فرد دیگری، بخواهد موضوعی را بیان کند یا سندی را منتشر کند، من و گمانم نویسندگان همپیمان با من، از او دفاع میکنیم. چون همانطور که در بیانیه گفته شده است، آزادی بیان از رکنهای مهم جامعهی دموکراتیک است و از حقهای صد در صد و بدون چون و چرای هر انسانی در هر شرایطی است. پس، اینکه ممکن است در پشت پرده بازی دیگری باشد یا به قول شما همهاش نمایش ساختگی باشد، مسئلهی نخست یا مسئله ما نویسندگان نیست. آن موضوع سیاستمداران است. از نظر ما، آزادی بیان در اهمیت الویت است. اگر آزادی بیان وجود داشته باشد، این نمایش یا واقعیت پشت پردهی آن هم افشا خواهد شد. هر توطئهای لو خواهد رفت. آن چه برای من و امضاکنندگان بیانیه مهم است، دفاع از آزادی بیان است. دفاع از آزادی بیان به معنای عام آن. تعیین ارزش یا بحث در بارهی محتوای بیان مقولهی دیگری است. آزادی بیان، در تمام شیوههای ممکن، سخن، نوشته، تصویر، صدا و غیره اصل اول و از رکنهای مهم آزادی است و در این مورد به خصوص ما آشکارا شاهد نادیده گرفتن این حق طبیعی شهروندی هستیم و هر روز شاهد فشارها و تهدیدها برای بسته شدن سایت ویکیلیکس بودهایم.
عدهای بر این گماناند که همهی سر و صداها پیرامون ویکیلیکس و مدیر آن، یک توطئه است.
ممکن است. همانطور که گفتم برای ما آزادی بیان مطرح است، حال ممکن است در پشت ویکیلیکس توطئه باشد یا نباشد، که البته من بعید میدانم. چون تا همین جایش هم سیاست نادرست دولتها برای شهروندانشان به پرسش جدی رسیده است و یقین دارم در انتخابات بعدی با چالشهای جدی رو به رو میشوند. از این گذشته، شاید بهتر باشد این قدر همه چیز را با دید توطئه یا با عینک داییجان ناپلئونی نگاه نکنیم. شاید بهتر باشد این قدر به تواناییها و قدرتهای کشورهای غربی، به ویژه آمریکا بها ندهیم.، خیال نکنیم هر اتفاقی میافتد در کنترل آنهاست. تجاوز به عراق و افغانستان یا بازی موش و گربهی حکومت اسلامی با غرب، نشان از بخشی از ناتوانیهای کشورهای غربی برای تسلط کاملشان بر جهان است. بد نیست که بپذیریم دولتمردهای غربی نیز انسان هستند، و مثل هر انسانی خطا میکنند. هم چنین بد نیست باور کنیم هنوز هم هستند در غرب کسانی که به خاطر آزادی بیان امتیازهای بسیاری را نادیده میگیرند و فکر نمیکنند که انتقاد از ابرقدرتها یا مسایل تثبیت شده در حد آنها نیست. یادم است در همان سال نخست تبعیدم، ۱۹۹۹، در پاریس سخنرانی داشتم دربارهی حقوق بشر، سازمان ملل و انتقاد کرده بودم به تبصرهی اعلامیهی جهانی حقوق بشر که از قدرت اجرایی هر ۳۰ مادهی آن میکاهد. همچنین انتقاد کرده بودم به اینکه در سازمان ملل نمایندهی ملتهای کشورهایی مثل ایران ننشستهاند، بلکه نمایندهی دولتها حضور دارند. زنده یاد هوشنگ وزیری که آن زمان سردبیر کیهان بود متن سخنرانی را از من گرفت و بعد که منتشر شد، دیدم قسمتهایی را سانسور کرده است. تلفنی از او پرسیدم. گفت: آقا این حرفها در حد ما نیست. خب، وقتی یک سردبیر خوب ایرانی، اینطور به نویسندهی ایرانی نگاه میکند، معلوم است که از سویی بهای بسیاری به غربیها میدهد و از سویی ارزش ایرانیها را نادیده میگیرد.
بهنظر میرسد بسیاری از رسانههای غربی چندان اعتراضی به دستگیری مدیر ویکیلیکس یا بسته شدن آن ندارند.
فراموش نکنیم که در بازیهای حساس جهانی، دستکم سرمایهداران و گردانندگان اصلی رسانههای بزرگ حضور دارند و آنها نیز به نوبت خود ممکن است از نیش ویکیلیکس در امان نمانند.
آیا فکر میکنید، صدور یک بیانیه میتواند کمکی بکند به آزادی بیان؟
صدور بیانیه خودش نمایانگر آزادی بیان است. هر بیانیهای به هر دلیلی، به ویژه در راستای آزادی بیان، اثبات ارزش و اعتبار آزادی بیان است و این تمرین بزرگی است برای ما. بهویژه به نسل پیش از ما که در چنین وضعیتهایی ناآگاهانه تسلیم سرنوشت است و میپندارد شناخت و دریافت او فروتر از چنین بازیهایی است، میآموزد که میتوان در دفاع از آزادی بیان دم شیر را هم گرفت.
بله. حق با شماست. اما در ایران چی؟ تحقق آزادی بیان در ایران...
تحقق آزادی بیان در ایران؟ بله، چرا که نه؟ همین بیانیه را در ایران هم خواندهاند. هم مردم و هم حکومتیان. این هر دو هم ارزش و اهمیت آزادی بیان را یادآور میکند هم حساسیتها نسبت به آن را و هم کاربرد این بیانیه را. همانطور که در پیش هم اشاره کردم، این بیانیه به دلیل نامعمول و یا بیرون از عادت بودن، بازتاب خوبی پیدا کرده است. حتا خبر دارم که گفته شده اینها را از اینجا راندهایم حالا میخواهند موی دماغ خارجیها بشوند.
آیا بهتر نیست به جای صدور بیانیههای مکرر، نویسندگان ایران در انجمنها و کانونهای نویسندگان در جهان فعالتر بشوند و فکری به حال کانون نویسندگان ایران بکنند که در حال حاضر نقش تعیینکنندهای در ایران ندارد؟
بیگمان صدور بیانیههای مکرر نه تنها کاربردی نخواهد داشت که اعتبار وجودیاش را هم از دست خواهد داد. از همین رو نیز، دستکم من، نه اهل مکرر بیانیه نوشتن هستم و نه بیانیههای مکرر را امضاء میکنم. در واقع به همان دلیل عادت شدن، با این امر موافق نیستم و نمیدانم چرا بعضی مدام یک حرف یا یک خبر را آن هم به یک شکل و یک شیوه تکرار میکنند. زمانی همین مردم ایران با شنیدن یک خبر ناگوار شب را به سختی میخوابیدند، حالا آن قدر حکومت اسلامی سر آنها فاجعه آورده که گاه به تماشای قتل هم میایستند یا بیتفاوت از کنار جنازههای آویزان از جرثقالها میگذرند. خب، وظیفهی یک روزنامهنگار یا یک خبرنگار و به ویژه یک نویسنده این نیست که مردم را به یک خوی بد عادت بدهد، وظیفهاش درست بر خلاف آن است. این را هم از نظر حرفهای میگویم و هم از نظر انسانی و سیاسی.
از نظر حرفهای باید خبر به نظر دست اول و تازه و ناتکراری باشد. از نظر انسانی نیز باید مخاطبانش را نسبت به نامبارکیها ناخشنود و معترش کند و نسبت به مبارکیها خشنود و راضی. از نظر سیاسی هم همینطور. هر گزارش باید همراه با تحلیلی برای برونرفت از فاجعه باشد نه غلیتیدن در آن. باید همراه با تحلیلی برای گسترده شدن شادمانیها باشد نه در جا زدن. بیانیه هم باید بتواند مثل شلیک تیری در تاریکی باشد. اگر بیانیهای به جا و درست منتشر شود، با نقش دیگری که شما از حضور نویسنده در انجمنها و کانونهای نویسندگان در جهان از آن یاد میکنید، مغایرتی ندارد. میتوان هم عضو انجمنها و کانونهای کشورهای اروپایی و آمریکایی بود، هم به جای خود بیانیه منتشر یا امضا کرد. اما پیش از این که به نکتهی آخر پرسش شما پاسخ بدهم، اجازه بدهید بگویم آن نقشی را که جامعهی ایرانی از کانون نویسندگان انتظار دارد یا در واقع کانون در کارنامهاش نشان داده است، نمیتوان در کشورهای اروپایی دنبال کرد.
تا آن جا که من میدانم به دلیل وضعیت موجود، آزادیها و نبودن سانسور، مگر هر چند سال یک مورد ویژه، در کانون نویسندگانهای اروپا موضوع سانسور و مبارزه برای آزادی مطرح نیست. همهی کانونها به دنبال حقوق صنفی خود هستند، به همین دلیل هم کانون شاعران و نویسندگان از کانون نمایشنامهنویسان یا کانون مترجمان یا حرفههای دیگر جدا است. چون مؤلفههایشان با هم فرق میکند. انجمن قلم جهانی نیز که مرکزش در لندن است و در هر کشوری شعبهی مستقلی از نویسندگان و کوشندگان فرهنگی دارد، چندان توان و بودجه برای پیگیری همهی امور نویسندگان در همهی جهان را ندارد. بسیاری از برنامههای آن، مثل برگزاری روز نویسندگان در زندان، جنبهی نمادین دارد. بازوی اجرایی آن چندان قوی نیست. به ویژه که نمیتواند در امور سیاسی و حقوقی کشورهای دیگر دخالت مستقیمی داشته باشد. پس، این کانونها و انجمنهای هر کشور هستند که هم مجوز و هم صلاحیت دخالت مستقیم و نامستقیم در همهی امور شهروندی خود را دارند. البته، به دلیل نبودن حزبها، نبودن سندیکاها و نادیده گرفتن حقوق مسلم شهروندی در ایران، متأسفانه کانون نویسندگان ایران ناگزیز شده است که نقش همهی اینها را به عهده بگیرد و این هم مسؤلیتش را افزونتر کرده و هم فعالیتش را سختتر.
چگونه میتوان به کانون نویسندگان در داخل کمک کرد تا از وضعیت فعلیاش بیرون بیاید؟
در مورد کمک به کانون نویسندگان ایران هم نخست باید نویسندگان داخل راهبردهای لازم را برای آن بیابند تا به قول شما نقش تعیینکنندهای، دست کم در راستای امور فرهنگی بیابد. بدون همبستگی کامل نویسندگان داخل با هم، ما نویسندگان بیرون چندان کمکی نمیتوانیم بکنیم. به رغم این که کانون نویسندگان در سالهای بسیار سیاهی، حرکتهای سازنده و تأثیرگذاری از خود بر جای گذاشته است، و در همین راستا هم ضربههای مخوفی خورده و چندین کشته داده است، متأسفانه در این سالها جز بیانیههای معمول حرکت دیگری از آن دیده نمیشود.
فضایی که الان در ایران وجود دارد را نباید فراموش کرد....
من میدانم که فضای سیاه سختی اکنون در ایران حاکم است، اما در دههی ۶۰ و ۷۰، فضایی به مراتب مخوفتر وجود داشت. آن زمان حتا مگر حلقهی نویسندگان جمع مشورتی از این سو و کارگزاران امنیتی، سیاسی و فرهنگی از سوی حکومت اسلامی، دیگری از دستگیریها، بازجوییها و کشته شدنها با خبر نمیشد. نه اینترنتی وجود داشت، نه رادیو و تلویزیونهایی به گستردگی امروز. ما حتا برای ارسال یک یادداشت ساده هم با مشکل رو به رو بودیم. حتا یک فاکس ناقابل هم در اختیار نداشتیم. وقتی نویسندهای را بازداشت و زندانی میکردند یا وقتی احمد میرعلایی را کشتند، غفار حسینی را کشتند، احمد تفضلی را کشتند، چه کسی جز نویسندگان محدودی با خبر میشدند؟ هیچ کس و شاید تعداد انگشتشماری. از همین رو نیز بخشی از نسل امروز چندان آگاهی درستی از فعالیتهای کانون نویسندگان و اعضای آن ندارند. چشم عقل که باز کردهاند اصلاحطلبهای دینی را دیدهاند و میپندارند تنها همین یک دیدگاه وجود دارد.
در آن دوره که اصلاحطلبان بخشی از بدنهی حکومت بودند و خوشبختانه بسیاری از آنها امروز علیه این حکومت فعالیتهای چشمگیر دارند، سالی نبود که ما با یک مصیبت رو به رو نباشیم یا ماهی نبود که تهدید نشویم، اما به راهمان تا رسیدن به هدفمان ادامه دادیم. توانستیم به رغم همهی تهدیدها و تحدیدها در دفاع از سعیدی سیرجانی بیانیه بدهیم، در دفاع از حقوق نویسنده، متن «ما نویسندهایم» یا «۱۳۴نویسنده» را بنویسیم و منتشر کنیم، توانستیم در احیا و فعال شدن کانون نویسندگان ایران منشوری را تدوین کنیم که از تمام منشورهای کانونها و انجمنهای نویسندگان جهان پیشرفتهتر است، توانستیم به رغم همهی تهدیدها اعلام برگزاری مجمع عمومی بکنیم و نویسندگان سراسر ایران را به آن دعوت کنیم. هرگز شوق نویسندگان را بعد از این که متن دعوت به مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران را در آدینه منتشر کردم، از یاد نمیبرم.
برای پیشبرد آزادی بیان در ایران چه پیشنهادی دارید؟
به یقین کارهای بسیاری میتوان کرد. کارهایی که مستلزم نیروی انسانی و نیروی مالی است. یکی از اساسیترین گامهایی که ما در خارج از ایران میتوانیم در راستای آزادی بیان برداریم، انتشار آثار نویسندگان ایرانی داخل و خارج در این جا است. وقتی نویسنده یا شاعری بداند که میتواند اثرش را بدون سانسور و خارج از سلیقهی حکومتیان بنویسد، نخست از خودسانسوری رها میشود، که این گام بزرگی است در اعتلای آزادی بیان و اعتلای ادبیات ایران. دوم، خواننده میداند که این اثر بدون هر گونه سانسوری منتشر شده و نسبت به خواندن آن راغبتر میشود. سوم حکومت، یکی از بزرگترین اهرمهایش برای سرکوب و دست کم ساکت نگه داشتن نویسنده را از دست میدهد و مجبور میشود دستگاه عریض و طویل بخش سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تعطیل کند. چهارم، فاصلهی نویسندهی حکومتی یا مردمی مشخص میشود و خواننده با آگاهی اثری را انتخاب میکند. پنجم حکومت اسلامی دیگر نمیتواند با به رخ کشیدن آمار انتشار کتابهایش، به ویژه در مورد ادبیات مدرن، دم از آزادی بیان بزند. میتوانم دهها امتیاز را برای شما مثال بزنم. در مورد نشریه هم همین روش را میتوان دنبال کرد.
خوشبختانه امروز به راحتی میتوان هر کتاب یا نشریهای را وارد ایران کرد. هم به صورت کاغذی و هم به صورت اینترنتی. همهی اینها، میتواند به آزادی بیان و در نتیجه به آزادی در ایران کمک کند. بدون فرهنگ سالم و متنوع، آگاهی سالم و متنوعی به وجود نمیآید و بدون مردمان آگاه هرگز نمیتوان به آزادی یا به نظام دموکراتیک رسید. اما همان طور که اشاره کردم همهی این کارها نیاز به نیروی انسانی و نیروی مالی دارد. این هم نه به این معنا که کسی بیاید مجانی کار کند یا کسی بیاید سرمایهی بدون بازدهی بگذارد. اگر مردم ایران، دست کم کوشندگان فرهنگی، ادبی، هنری و سیاسی بپذیرند که ماهی یک کتاب بخرند، ماهی یک مجله جدی بخرند، ما طی چند سال میتوانیم راهی طولانی را طی کنیم. نمیگویم هفتهای یک کتاب، نه، ماهی یک کتاب. اما متأسفانه این همت تا امروز هنوز نبوده است. حتا در خارج از ایران وضع بدتر است. تعداد اندکی هم که در خارج از ایران کتاب یا نشریه میخرند، باز ترجیح میدهند کتابهای سانسور شدهی داخل را بخرند برای این که کمی ارزانتر است. بدون پشتوانهی فرهنگی و مالی دست کم کسانی که دلشان برای وطنشان میطپد، خواستار آزادی هستند، از حضور حکومت اسلامی در ایران به تنگ آمدهاند، نمیتوان راه به جایی برد. فراموش نکنیم که پشتوانی مردم چکسلواکی از نویسندگانشان، نخست ادارهی سانسور و کار نویسندگان مزدور آن را به تعطیلی کشاند و سپس کل حکومت ایدلوژیک آن را فروپاشید.
آیا هیچ کوششی در این راه شده است و یا امیدی هست؟
آیا هیچ کوششی در این راه شده است و یا امیدی هست؟
امید که هست، همهی راهها را ببندند، این یکی را نمیتوانند. بله، من امیدوارم دست کم فراز و نشیبهای دو سال گذشته، نشان بدهد که ما در کنار خواندن و شنیدن خبرهای روز در سایتها، رادیوها و تلویزیونها، چارهای نداریم که بخشی از وقتمان را هم برای مطالعهی جدی بگذاریم و بپذیریم که با خرید مجله و کتاب، نقش مهمی در پیشرفت جامعهی ایرانی به عهده خواهیم گرفت. در هین راستا و به دنبال همین امید است که من دو سال است به رغم سختیهای زیاد، فصلنامه جنگ زمان را به کمک دوستان منتشر میکنم و به زودی نهادی را تأسیس خواهم کرد که بتواند نقش هماهنگکننده و همبستگی میان شاعران و نویسندگان و به طور کلی کوشندگان فرهنگی و جامعهی ایران و جهان داشته باشد.
آقای کوشان عزیز، از شما سپاسگزاریم که به ما وقت دادید
من هم از شما سپاسگزارم.
در گفتوگو با «هانس خاسبیگ»، یکی از برگزار کنندگان و «رحمان جوانمردی» از حاضرین در این گردهمایی اعتراضی؛
روبهروی سفارت ایران برگزار شد:
گردهمایی وکیلان هلندی در حمایت از وکیلان ایرانی
کیارش پارسا عالیپور
گروهی از وکیلان هلندی روز پنجشنبه نهم دسامبر، با لباس ویژهی وکالت، روبهروی سفارت جمهوری اسلامی در شهر لاهه، دست به تظاهرات زدند. هدف از این گردهمایی، جلب توجه جهانی و اعتراض به شرایط وکیلان در ایران است.
گردهمایی اعتراضی وکیلان، بهطور همزمان، روبهروی سفارت ایران در شهرهای برلین، رم، مادرید، پاریس و بروکسل نیز انجام شد.
این حرکت اعتراضی توسط «بنیاد وکلای اروپا AED» شکل گرفته که پیشتر، روز نهم دسامبر را «روز وکلای در خطر» نامگذاری کرده بود.
در همین زمینه، گفتوگویی با رحمان جوانمردی، یکی از حاضرین در این گردهمایی اعتراضآمیز انجام دادهام.
فضای این گردهمایی را چطور میبینید و استقبال وکیلان هلندی از این حرکت چگونه است؟
استقبال خیلی خوبی شده است و وکیلان بسیار باانگیزه در اینجا شعار دادند، میدان را دور زدند و عکسهای وکیلان ایرانی دربند را در دست گرفتند و سخنانی در مورد ایران و وضعیت آزادی بیان در ایران مطرح کردند. مصاحبههای زیادی هم صورت گرفت. آنها طی این مصاحبهها انگیزهی خود را از این حرکت اعلام کردند.
متأسفانه به آنها اجازه داده نشد که این تظاهرات جلوی سفارت انجام بگیرد و با همان فاصلهای که همیشه ایرانیان را از ترس حمله شدن به سفارت، نگه میدارند، وکلا را نگاه داشتند. محل تظاهرات حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر از سفارت فاصله داشت.
این گردهمایی از چه بخشهایی تشکیل شده است؟ آیا سخنران هم دارد؟
تابهحال سخنرانی نداشتهاند، ولی گویا خانم شادی صدر در راه هستند که به این وکلا ملحق بشوند. ایشان در حال حاضر در پارلمان هلند هستند. در این گردهمایی وکیلان شعار میدهند و پلاکاردهای زیادی را بهدست گرفتهاند. هرکدام پلاکاردی در دست دارند که اسم یکی از وکیلان ایرانی روی آن نوشته شده است.
چه نوشتههایی روی این پلاکاردها درج شده است؟
نوشته شده: دست از سر وکلای ایرانی بردارید، وکلا را آزاد کنید، وکلای ایرانی در فشار هستند، تحت سرکوب هستند و ...
ظاهراً قرار است بیانیهای هم به امضای همهی وکیلان شرکتکننده برسد و بعد به سفارت جمهوری اسلامی داده شود. آیا این کار انجام شده است؟
بله؛ سه نفر از وکیلان به نمایندگی از بقیه، در معیت پلیس، به طرف سفارت حرکت کردند. در آنجا سفارت حاضر نشد بیانیه را از این نمایندگان بگیرد. آنها بیانیه را در صندوق پست سفارت گذاشتند.
حضور پلیس چطور است؟
به شکلی حضور دارند، ولی نه آنگونه که هرموقع تظاهراتی جلوی سفارت میشود. حدود هفت تا هشت نفر پلیس در اینجا حضور دارند.
آیا خبرنگاران رسانهها هم در آنجا حضور دارند؟
یکی از خبرنگارهایی که اینجا حضور دارد، از «NOS کانال خبر هلند» است. دو یا سه ژورنالیست دیگر نیز اینجا هستند، ولی من از آنها نپرسیدهام از کجا آمدهاند.
وکیلانی که در تظاهرات شرکت کرده بودند، در حال حرکت به طرف پارلمان هلند هستند و میخواهند در مقابل پارلمان هلند نیز خواستههایشان را مطرح کنند و در آنجا به خانم شادی صدر ملحق شوند.
یکی از برگزارکنندگان این گردهمایی اعتراضآمیز در هلند، «هانس خاسبیگ» مسئول «کمیتهی اروپایی دفاع برای دفاع»، وابسته به «بنیاد وکلای دمکرات اروپا» است. او در توضیح انگیزهی برگزاری این حرکت اعتراضی گفت:
دلیل برپایی این گردهمایی اعتراضی این است که امروز نهم دسامبر، روز وکیلان در خطر است. این روز هرساله گرامی داشته میشود.
ما امسال وکیلان ایرانی را انتخاب کردیم. چون شرایط آنها در حال حاضر بسیار وخیم است. وکیلان بسیاری در چندماه گذشته در ایران دستگیر شدند. برخی از وکیلان مجبور به ترک کشور شده و برخی به زندان افتادهاند. آنها محاکمه شدهاند؛ تنها به این دلیل که وظیفهی خود را انجام دادهاند و از حقوق بشر دفاع کردهاند.
شما و همکارانتان یک بیانیه و تومار امضا شده به سفارت جمهوری اسلامی ایران دادید. محتوای این بیانیه چیست؟
در این بیانیه توضیح دادیم که ما فدراسیونهای اروپایی تشکیل شده از ۹ بنیاد مربوط به وکیلان هستیم که در شش کشور حضور داریم. ما امروز در شش شهر اروپایی، روبهروی سفارتهای جمهوری اسلامی ایران، دست به حرکتهای اعتراضی زدیم.
ما این بیانیه و تومارهای امضا را به این سفارتها تقدیم کردیم و در آن درخواست کردیم که به وضعیت وکیلانی که مجبور به ترک کشور شدهاند و یا در زندان هستند، رسیدگی شود. حتی یک وکیل ایرانی در حال حاضر در اعتصاب غذا بهسر میبرد. ما نگران سلامت او هستیم. ما بسیار نگران همکاران خود و همچنین پایمال شدن حقوق بشر در ایران هستیم.
در واقع، اینگونه مشکلات با حکمهای قضایی بسیار سختی که صادر میشود، در ارتباط هستند. تا آنجا که حتی انسانهایی به سنگسار محکوم میشوند. سه تن از وکیلان خانمی که به سنگسار محکوم شده است، خود به زندان افتادهاند. به نظر ما چنین اقدامهایی بسیار تأسفبار هستند.
به همین دلیل ما به حمایت از همکارانمان برمیخیزیم. این برای ما مهم است. همچنین برای ما مهم است که حقوق انسانها مورد احترام قرار بگیرد.
« تغییرات دیگری پس از رفتن متکی در راهند»
منوچهر متکی هنگامی از سمت خود برکنار شد که نزدیک به نیمی از سفارتخانههای ایران در کشورهای خارجی فاقد سفیر هستند و کشف کانتینرهای حامل سلاح و مهمات در نیجریه یا بنادر جنوبی ایتالیا، فشار زیادی بر وزارتخارجه وارد کرده بود.
متکی از معدود وزیران حاضر در دو کابینه نهم و دهم بود و از نظر سیاسی در طیف اصولگرایان سنتی و نزدیکان علی لاریجانی به شمار میرفت. اعتراض متکی به موازی کاری در سیاست خارجی ایران و تعیین نمایندگانی از سوی احمدینژاد در این حوزه، تنشی جدی میان او و رییس دولت دهم ایجاد کرد که با تذکر آیتالله خامنهای، مهار شد.
امیر محبیان، عضو شورای سردبیری نشریه "رسالت" در گفتگو با دویچهوله تاکید میکند که احمدینژاد برای پیشبرد تحولات "جهشگونه" دولت دهم، نیاز به کسانی دارد که سریعتر مجری تئوریها و نظراتش باشند.
دویچهوله: یکی از گمانهزنیها در باره برکناری آقای متکی این است که ایشان در ارتباط با پرونده هستهای و مذاکرات آتی با غرب عزل شدهاند. شما با این برداشت موافقید؟
امیر محبیان: نه! مذاکرات هستهای به تنهایی در اختیار و مسئولیت وزارت خارجه نیست. تصمیمگیری در این باره در سطح کلان صورت میگیرد و مجریان آن وزارت خارجه، شورای امنیت و دکتر سعید جلیلی هستند.
خودتان شخصا دلیل برکناری اقای متکی را در حالیکه ایشان در سفر خارج بود، چه میدانید؟
تصمیم برای کنارگذاشتن دکتر متکی از مدتها قبل اتخاذ شده بود. اما با توجه به شرایط مذاکرات و برخی مسائل مانند زمان مناسب و جایگزین مورد تایید مجلس به تعویق افتاد. من فکر میکنم که توافق مجلس با دکتر صالحی محرز شده و اعلام این تصمیم در زمان کنونی هم بهخاطر آن است که در تعطیلات ایام عزاداری از ابعاد تبلیغاتی این برکناری کاسته میشود.
آقای علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس از این برکناری ابراز شگفتی و بیخبری کرده و آقای محمد کرمی، عضو دیگر هیات رییسه این کمیسیون هم قبلا گفته بود که رییس جمهور در صورت کنار گذاشتن آقای متکی باید منتظر واکنش مجلس باشد.
من فکر نمیکنم مجلس واکنش ویژهای در این زمینه نشان دهد. امکان دارد که بعضی نمایندگان مجلس مثلا به نحوه نادرست این برکناری اعتراض کنند و مواضعی بگیرند اما گمان نکنم که واکنشی جدی نشان دهند.
آقای احمدینژاد میتواند بدون مشاوره با نمایندگان چنین تصمیمی بگیرد؟
رییس جمهور اگر مشورتی با کمیسیون یا نمایندهای در مجلس انجام دهد، به این منظور نیست که تصمیم بگیرد بلکه میخواهد ببیند مجلس زمینه لازم را برای جانشینی که در نظر گرفته دارد یا نه. بنابراین مشورتها جهت کسب نظر کلی مجلس است نه برای تصمیمگیری. به نظر میرسد که ایشان تصمیم خود را گرفته و میداند که نمایندگان با دکتر صالحی موافقت دارند.
تحلیل دیگری هم هست که آقای احمدینژاد با این تصمیم خواسته که خیال خود را از هرگونه سهمیه دادن به آقای لاریجانی چه در کابینه، چه در مجلس راحت کرده باشد.
آقای دکتر متکی هر چند در مقاطعی با دکتر لاریجانی کار میکرد، اما در حوزه وزارتخارجه با سیاستهای دولت همراه بود. این استدلال درست نیست وگرنه آقای احمدینژاد باید از ابتدا زیر بار وزارت آقای متکی نمیرفت. مسلما اختلافهایی میان آقایان متکی و احمدینژاد وجود داشته اما ایشان در نهایت، مجری سیاستهای رییس جمهور بودند.
آقای احمدینژاد با این تصمیم نشان میدهد که دنبال نیرویی است که بتواند سریعتر، مجری تئوریها و نظرات خودش باشد . ایشان میخواهد دردو سال آینده تحولاتی در سیاست خارجی ایجاد کند و شاید این دلیل برکناری آقای متکی است، نه اختلافات شخصی.
این نخستین تغییر در دولت دهم بود. آیا باید منتظر دور جدیدی از تغییر یا تصفیه در کابینه برای یکدست کردن هیات وزیران ماند؟
به نظر میرسد آقای احمدینژاد برنامههای زیادی برای ایجاد تحولات جهشگونه در سیاستهای دولت داشته باشد. از قرار ایشان میخواهد تصویر کاملا مثبتی از فعالیت دولت دهم در اذهان ایجاد کند. به همین دلیل ممکن است نیروهای موفق و موافق را نگاه دارد و سایرین را که نتوانستهاند برنامهها را طبق نظر ایشان انجام دهند، عوض کند. این احتمال وجود دارد.
گفتید احتمال مخالفت و اعتراض جدی نمایندگان مجلس با رفتن آقای متکی وجود ندارد. آیا تعییرات بعدی را هم مجلس با بیتفاوتی نظاره خواهد کرد؟
رییس جمهور به نحوی از کانالهای موجود، نظر نمایندگان مجلس را میگیرد. اما روحیات ایشان طوری است که اول تصمیم میگیرد و بعد فضای لازم را برای این تصمیمها ایجاد میکند. ایشان بر حسب شرایط تصمیم نمیگیرد و فشاری را نمیپذیرد.
برداشت من اینست که دگرگونیهای دیگری در راهند، اما هنوز روشن نیست که چه کسانی عوض میشوند و چه کسانی میآیند. مشخص است که آقای احمدینژاد درصدد افزایش قدرت حرکتی دولت است و لازمه این، تغییراتی در کابینه است.
مهیندخت مصباح
تحریریه: مصطفی ملکان
تحریریه: مصطفی ملکان
ويکی ليکس: هشدار آمريکا در مورد «نينجا» های ايرانی
شماری از اسناد ويکی ليکس نشان می دهد شماری از مقامات ديپلماتيک آمريکايی در مورد رزمی کاران يا همان «نينجا» های ايرانی که در قالب هنرهای رزمی برای ترور تربيت می شوند، هشدار داده اند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، اين پيام های ديپلماتيک که از سوی ديپلمات های آمريکايی در باکو، جمهوری آذربايجان ارسال شده می گويد باشگاه های کاراته و هنرهای رزمی از سوی سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی زير فشار هستند تا با ماموران امنيتی و ماموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری کرده و در «تمرين، آماده سازی و همکاری و مشارکت، در کشتارهای سياسی» همراهی کنند.
اين گزارش حاکی است، مطالب مطرح شده از سوی ديپلمات های آمريکايی در تاييد مقامات امنيتی است که در زمان شاه ايران و پيش از انقلاب هم گفته بودند که دولت حاکم از رزمی کاران استفاده می کند.
يک استاد رزمی در يکی از اين مدارک به تاريخ سپتامبر ۲۰۰۹، شهريور ماه سال گذشته، به عنوان «استاد نينجای کمربند مشکی» مطرح شده، گفته که يک شخص را می شناسد که برای کشتار تربيت شده و طی چند ماه، دستکم شش تن را کشته است.
مدارک فاش شده از سوی ويکی ليکس که مهر «محرمانه» هم بر خود دارد، قربانيان اين حمله ها از اعضای دموکراسی خواه و فعالان دموکراسی بوده اند. اين مدرک می گويد آدمکش ياد شده پس از مدتی خودکشی می کند. يا به عبارتی کشته می شود و طوری نشان داده می شود که گويی طرف خودکشی کرده است.
بخش بيشتر اين سند به سختی قابل خواندن است که شايد به دليل حفظ نام افرادی باشد که در اين سند به آنها اشاره شده است.
سند ديگری که از باکو در تاريخ ژوئن ۲۰۰۹ ارسال شده، حاکی از برنامه ای با عنوان «پروژه ديدبان ايران» است که آمريکا در آن جا به اجرا گذاشته است.
ويکی ليکس چندی پيش، بيش از ۲۵۰ هزار سند گفت وگو و مکاتبات ديپلماتيک وزارت خارجه آمريکا را منتشر کرد که بر اساس اسناد ديگری که منتشر شده بود، برخی از کشورهای عرب حوزه خليج فارس به ويژه عربستان سعودی و امارات در ديدارهای خود با مقامهای آمريکايی خواستار استفاده از گزينه نظامی برای حل مساله هستهای ايران شده بودند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، اين پيام های ديپلماتيک که از سوی ديپلمات های آمريکايی در باکو، جمهوری آذربايجان ارسال شده می گويد باشگاه های کاراته و هنرهای رزمی از سوی سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی زير فشار هستند تا با ماموران امنيتی و ماموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری کرده و در «تمرين، آماده سازی و همکاری و مشارکت، در کشتارهای سياسی» همراهی کنند.
اين گزارش حاکی است، مطالب مطرح شده از سوی ديپلمات های آمريکايی در تاييد مقامات امنيتی است که در زمان شاه ايران و پيش از انقلاب هم گفته بودند که دولت حاکم از رزمی کاران استفاده می کند.
يک استاد رزمی در يکی از اين مدارک به تاريخ سپتامبر ۲۰۰۹، شهريور ماه سال گذشته، به عنوان «استاد نينجای کمربند مشکی» مطرح شده، گفته که يک شخص را می شناسد که برای کشتار تربيت شده و طی چند ماه، دستکم شش تن را کشته است.
مدارک فاش شده از سوی ويکی ليکس که مهر «محرمانه» هم بر خود دارد، قربانيان اين حمله ها از اعضای دموکراسی خواه و فعالان دموکراسی بوده اند. اين مدرک می گويد آدمکش ياد شده پس از مدتی خودکشی می کند. يا به عبارتی کشته می شود و طوری نشان داده می شود که گويی طرف خودکشی کرده است.
بخش بيشتر اين سند به سختی قابل خواندن است که شايد به دليل حفظ نام افرادی باشد که در اين سند به آنها اشاره شده است.
سند ديگری که از باکو در تاريخ ژوئن ۲۰۰۹ ارسال شده، حاکی از برنامه ای با عنوان «پروژه ديدبان ايران» است که آمريکا در آن جا به اجرا گذاشته است.
ويکی ليکس چندی پيش، بيش از ۲۵۰ هزار سند گفت وگو و مکاتبات ديپلماتيک وزارت خارجه آمريکا را منتشر کرد که بر اساس اسناد ديگری که منتشر شده بود، برخی از کشورهای عرب حوزه خليج فارس به ويژه عربستان سعودی و امارات در ديدارهای خود با مقامهای آمريکايی خواستار استفاده از گزينه نظامی برای حل مساله هستهای ايران شده بودند.
ویکی لیکس: استرالیا برنامه هسته ای ایران را بازدارنده می داند
روزنامه استرالیایی "سیدنی مورنینگ هرالد" با استناد به مکاتبات دیپلماتیک آمریکا نوشته است که دولت استرالیا معتقد است برنامه های هسته ای ایران "بازدارنده" است.
به نوشته سیدنی مورنینگ هرالد، دولت استرالیا برخلاف دولت آمریکا، ایران را یک "کشور یاغی" نمی داند و معتقد است که ایران برنامه های اتمی خود را با هدف بازدارندگی دنبال می کند.به نوشته همین روزنامه، بر اساس این مدارک، دستیابی ایران به سلاح های اتمی "اجتناب ناپذیر" است.
این روزنامه گفته است که برخی اسناد حاوی مکاتبات دیپلماتیک آمریکا را به طور اختصاصی از گروه افشاگر ویکی لیکس دریافت کرده است.
سایت اینترنتی ویکی لیکس اخیرا به انتشار تعدادی از مکاتبات دیپلمات های آمریکایی در نقاط مختلف جهان مبادرت کرده که حاوی دیدگاه ها، اظهارنظرها و گزارش های آنان از جمله از قول برخی مقامات این کشورها یوده است.
در عین حال، براساس این گزارش "اداره ارزیابی ملی" استرالیا در نگرانی واشنگتن در این زمینه سهیم است که تلاش ایران برای دستیابی به سلاح های اتمی می تواند به بروز یک جنگ متعارف یا اتمی منجر شود و اشاره می کند که جنگ میان اسرائیل و ایران بزرگترین خطر برای ثبات خاور میانه محسوب می شود.
"اداره ارزیابی ملی" (او ان اِی) استرالیا نهادی است که تحولات استراتژیک، اقتصادی و سیاسی جهان را تحلیل و ارزیابی می کند و نتیجه کار خود را در اختیار نخست وزیر و وزیران ارشد کابینه امنیت ملی این کشور قرار می دهد.
ایران اتهام غرب دایر بر تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی را رد می کند.
با اینهمه، به گزارش "سیدنی مورنینگ هرالد" اداره ارزیابی استرالیا معتقد بود که "دستیابی ایران به سلاح های اتمی اجتناب ناپذیر است."
براساس یک مکاتبه دیپلماتیک آمریکا از کانبرا، پایتخت استرالیا، در سال 2008، پیتر وارگس رئیس وقت "اداره ارزیابی ملی" استرالیا نوشته بود: "اشتباه است اگر ایران را یک 'کشور یاغی' تلقی کنیم."
در این مکاتبات آمده است که اداره ارزیابی ملی استرالیا در پی ارائه دیدگاهی متوازن از ایران است که در آن، این کشور بیشتر به عنوان یک بازیگر پیشرفته دیپلماتیک مورد بررسی قرار می گیرد تا کشوری که براساس هوا و هوس یا به صورت غیرمنطقی عمل می کند.
براساس این گزارش، تحلیلگران اطلاعاتی استرالیا همچنین معتقدند که "صرفنظر از 20 سال خصومت ایران (با آمریکا) و شعارهای مرتبط با آن، دیدگاه های رژیم ایران ریشه های خیلی کم عمقی دارد."
به نوشته سازمان امنیت استرالیا "موثرترین راه برای اینکه ایران از امنیت ملی خود اطمینان حاصل کند، برقراری روابطی استراتژیک با آمریکا از طریق یک 'معامله بزرگ' است."
دولت آمریکا انتشار اسناد دیپلماتیک این کشور توسط ویکی لیکس را محکوم کرده با این حال تاکنون دست به اقدامی حقوقی علیه این گروه نزده است.
جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی لیکس، که به اتهام تعرض جنسی در سوئد تحت تعقیب است اخیرا توسط پلیس بریتانیا تحت بازداشت قرار گرفته اما هنوز در مورد استرداد او به سوئد برای انجام تحقیقات قضایی تصمیم اتخاذ نشده است.
'مشمئزکننده'
به نوشته روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد، مکاتبات دیپلماتیک آمریکا نشان می دهد که دولت استرالیا، چه در زمان زمامداری کوین راد، نخست وزیر سابق، و چه جانشین او، جولیا گیلارد، عموما از اسرائیل حمایت می کند.اما براساس این مدارک، دولت استرالیا همچنین نسبت به احتمال حمله اسرائیل به ایران احساس نگرانی کرده است.
به نوشته روزنامه استرالیایی، محکومیت شدید محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران توسط کوین راد باعث اقدامات تلافی جویانه تهران علیه سفارت استرالیا شد.
این روزنامه جزئیات اقدامات ایران در این زمینه را فاش نکرده اما نوشته است که ایران انجام کارهای روزمره را برای سفارت استرالیا دشوار کرده بود.
براساس یکی از مکاتبات مورد استناد این روزنامه، کوین راد به یووال راتم، سفیر اسرائیل در استرالیا، گفته بود که احمدی نژاد "در همه ابعاد، شخصی مشمئز کننده" است و افزوده بود که سخنان احمدی نژاد در مورد اسرائیل "دل او را آشوب می کند."
جولین آسانژ، بنیانگذار سایت ویکی لیکس، گفته است با وجود این که همچنان در بریتانیا در بازداشت بسر می برد، به افشای مدارک محرمانه ادامه خواهد داد.
آقای آسانژ در بیانیه ای که از طریق مادرش خوانده شد و تلویزیون استرالیا آن را پخش کرد، گفت که در اراده اش خللی وارد نشده و او همچنان به عقاید و آرمان هایش پایبند است.قرار است جولین آسانژ ۳۹ ساله امروز ( ۱۴ دسامبر) برای دومین باردر دادگاهی در لندن حضور یافته و درخواست کند که به قید وثیقه آزاد شود.
آقای آسانژ همچنین در این بیانیه گفته است: "شرایط فعلی نه تنها تغییری در تصمیمات او ایجاد نخواهد کرد، بلکه برعکس او را در این مورد که اقداماتش صحیح و درست بوده، مصصم تر کرده است."
بنیانگذار سایت ویکی لیکس همچنین ضمن حمله به شرکت هایی که خدماتشان را به سایت ویکی لیکس متوقف کرده اند، گفته است:" حال ما می دانیم که شرکت های ویزا، مسترکارت و پی پل، ابزاری در دست سیاست خارجی آمریکا هستند."
او همچنین در این بیانیه که از طریق مادرش خوانده شد گفت: "من ازجهان می خواهم که از فعالیت ها مادر مقابل اقدامات غیرقانونی و غیراخلاقی حمایت کنند."
پلیس لندن سه شنبه هفتم دسامبر اعلام کرد که براساس یک حکم جلب بین المللی، جولین آسانژ را در ارتباط با اتهام تجاوز جنسی و رساندن آزار جنسی به دو زن در سوئد، دستگیر کرده است.
آقای آسانژ که استرالیایی است، این اتهام را که تاریخ ارتکاب آن به اوت ۲۰۱۰ بازمی گردد، رد می کند.
دادگاه با آزادی جولین آسانژ، موسس سایت ویکیلیکس به قید وثیقه موافقت نکرد. قاضی هوارد ریدل دلیل مخالفت با آزادی او را هراس از احتمال خروج آقای آسانژ از بریتانیا عنوان کرده بود.
جولیان آسانژ به قاضی دادگاه گفت برای جلوگیری از اجرای درخواست سوئد مبنی بر استردادش به آن کشور، حداکثر تلاش خود را خواهد کرد.
سایت ویکی لیکس، اخیرا اقدام به انتشار یک رشته گزارش های محرمانه دیپلماتیک کرده که موجب خشم و سرافکندگی دولت آمریکا شده است.
ورود به یک پناهگاه اتمی قدیمی در استکهلم ، جایی که اسرار ویکیلیکس را در خود نگاه میدارد شبیه گذار به دنیایی دیگر است؛ دنیایی خیالی که در میانه راه کره زمین و دنیای مجازی قرار دارد.
ورودی این پناهگاه در خیابان هیچ نشانی ندارد. تنها دری است که روی تخته سنگی نصب شده است.
اگر زنگ در را بزنید و به داخل دعوت شوید، با درهای شیشهای تو در تویی مواجه میشوید که با نور ملایمی روشن شدهاند و دنیایی شبیه دنیای جیمز باند را تداعی میکنند.
این درها که دارای امنیت بالایی هستند، تنها هنگامی باز میشوند که در قبلی، پشت سر شما بسته شده باشد و برای عبور از تک تک آنها اجازه عبور خاصی نیاز است تا قدم به قدم سفر شما به داخل کنترل شود.
با این وجود، گلدانها و چشمههایی با آب روان نیز به چشم میخورد، افرادی در اتاق کنترل، از طریق کامپیوترهایشان، اوضاع را زیر نظر دارند.
در این مکان و در میان این دیوارهای ساخته شده از صخرههای لخت و در زیر خانههای چوبی شهر استکهلم، سرورهای یک مرکز اطلاعاتی قرار دارند.
در داخلیترین قسمت، چندین ردیف سرور کامپیوتر وجود دارد که روی یکی از آنها فایلهای مربوط به سایت "ویکیلیکس" نگهداری میشود.
فایلهایی که اگر چه تا کنون تنها قسمت کوچکی از آنها به صورت عمومی منتشر شده، اما همین میزان اندک نیز شرمساری شدید سیاستمداران را به دنبال داشته است، سیاستمدارانی که روزگاری، بیملاحظه چیزهایی به دیپلماتهای آمریکایی گفتند و هرگز نگران انتشار عمومی آن نبودند.
این مرکز اطلاعاتی متعلق به شرکتی به نام "بانهوف" است. یان کارلونگ، بنیانگذار این شرکت امکان این دیدار را برای بی بی سی فراهم آورد.
آقای کارلونگ در سال ۲۰۰۷ یک پناهگاه بازمانده از دوران جنگ سرد را در اختیار گرفت و با استفاده از دینامیت، ۴ هزار مترمکعب دیگر از صخرههای اطراف آن را نیز هموار کرد تا فضای کافی برای نصب تجهیزاتش را فراهم کند.
این مرکز امنیت فوقالعادهای دارد و برای ثابت نگاه داشتن درجه حرارت خود، آن هم در سرمای طاقتفرسای سوئد از توربین های زیردریاییها استفاده می کند.
خدمات پستی
امنیت اطلاعات را دزدی به شکل فیزیکی، آن هم توسط دزدهای مسلح تهدید نمیکند، چون این کار برای دزدان بسیار سخت خواهد بود. تهدید اصلی، حملات سایبری است.
آقای کارلونگ میگوید آنها ترافیک ورودی و خروجی به این مرکز اطلاعاتی را زیر نظر دارند. او میگوید برایش دشوار است که تصور کند کسانی به این کار دست نزنند، به همین دلیل مسئولان این مرکز یک کانال جداگانه اطلاعاتی به ویکیلیکس اختصاص دادهاند.
اما آیا او به این دلیل که تاسیساتش چنین اطلاعاتی را ذخیره کرده، از این واهمه ندارد که مورد خشم ایالات متحده قرار بگیرد؟
او میگوید: "وظیفه ما این است که این سرویس را سرپا نگه داریم. ما در سوئد زندگی میکنم و چنین خدماتی در سوئد قانونی است، به همین دلیل نیز ما جانب مشتری خود یعنی ویکی لیکس را میگیریم. ما باید تمام تلاشمان برای سرپا نگاهداشتن این خدمات به کار ببریم. من به آزادی بیان اعتقاد دارم."
او میگوید مرکز اطلاعاتی او شبیه یک مرکز خدمات پستی است. شما هرگز پستچی را برای محتوای نامه ملامت نمی کنید و از سوی دیگر اگر مسئول تحویل یک بسته پستی باشید هرگز آن را خودتان باز نمیکنید. این کاری است که سرورهای این مرکز اطلاعاتی انجام میدهند.
او عقیده دارد: "ما باید تا زمانی که ویکیلیکس از قانون تخطی نکرده، به آنها کمک کنیم که از این خدمات استفاده کنند. این اصل مهمترین چیزی است که برای آن باید ایستادگی کرد."
ورودی این پناهگاه در خیابان هیچ نشانی ندارد. تنها دری است که روی تخته سنگی نصب شده است.
اگر زنگ در را بزنید و به داخل دعوت شوید، با درهای شیشهای تو در تویی مواجه میشوید که با نور ملایمی روشن شدهاند و دنیایی شبیه دنیای جیمز باند را تداعی میکنند.
این درها که دارای امنیت بالایی هستند، تنها هنگامی باز میشوند که در قبلی، پشت سر شما بسته شده باشد و برای عبور از تک تک آنها اجازه عبور خاصی نیاز است تا قدم به قدم سفر شما به داخل کنترل شود.
با این وجود، گلدانها و چشمههایی با آب روان نیز به چشم میخورد، افرادی در اتاق کنترل، از طریق کامپیوترهایشان، اوضاع را زیر نظر دارند.
در این مکان و در میان این دیوارهای ساخته شده از صخرههای لخت و در زیر خانههای چوبی شهر استکهلم، سرورهای یک مرکز اطلاعاتی قرار دارند.
در داخلیترین قسمت، چندین ردیف سرور کامپیوتر وجود دارد که روی یکی از آنها فایلهای مربوط به سایت "ویکیلیکس" نگهداری میشود.
فایلهایی که اگر چه تا کنون تنها قسمت کوچکی از آنها به صورت عمومی منتشر شده، اما همین میزان اندک نیز شرمساری شدید سیاستمداران را به دنبال داشته است، سیاستمدارانی که روزگاری، بیملاحظه چیزهایی به دیپلماتهای آمریکایی گفتند و هرگز نگران انتشار عمومی آن نبودند.
این مرکز اطلاعاتی متعلق به شرکتی به نام "بانهوف" است. یان کارلونگ، بنیانگذار این شرکت امکان این دیدار را برای بی بی سی فراهم آورد.
آقای کارلونگ در سال ۲۰۰۷ یک پناهگاه بازمانده از دوران جنگ سرد را در اختیار گرفت و با استفاده از دینامیت، ۴ هزار مترمکعب دیگر از صخرههای اطراف آن را نیز هموار کرد تا فضای کافی برای نصب تجهیزاتش را فراهم کند.
این مرکز امنیت فوقالعادهای دارد و برای ثابت نگاه داشتن درجه حرارت خود، آن هم در سرمای طاقتفرسای سوئد از توربین های زیردریاییها استفاده می کند.
خدمات پستی
امنیت اطلاعات را دزدی به شکل فیزیکی، آن هم توسط دزدهای مسلح تهدید نمیکند، چون این کار برای دزدان بسیار سخت خواهد بود. تهدید اصلی، حملات سایبری است.
آقای کارلونگ میگوید آنها ترافیک ورودی و خروجی به این مرکز اطلاعاتی را زیر نظر دارند. او میگوید برایش دشوار است که تصور کند کسانی به این کار دست نزنند، به همین دلیل مسئولان این مرکز یک کانال جداگانه اطلاعاتی به ویکیلیکس اختصاص دادهاند.
اما آیا او به این دلیل که تاسیساتش چنین اطلاعاتی را ذخیره کرده، از این واهمه ندارد که مورد خشم ایالات متحده قرار بگیرد؟
او میگوید: "وظیفه ما این است که این سرویس را سرپا نگه داریم. ما در سوئد زندگی میکنم و چنین خدماتی در سوئد قانونی است، به همین دلیل نیز ما جانب مشتری خود یعنی ویکی لیکس را میگیریم. ما باید تمام تلاشمان برای سرپا نگاهداشتن این خدمات به کار ببریم. من به آزادی بیان اعتقاد دارم."
او میگوید مرکز اطلاعاتی او شبیه یک مرکز خدمات پستی است. شما هرگز پستچی را برای محتوای نامه ملامت نمی کنید و از سوی دیگر اگر مسئول تحویل یک بسته پستی باشید هرگز آن را خودتان باز نمیکنید. این کاری است که سرورهای این مرکز اطلاعاتی انجام میدهند.
او عقیده دارد: "ما باید تا زمانی که ویکیلیکس از قانون تخطی نکرده، به آنها کمک کنیم که از این خدمات استفاده کنند. این اصل مهمترین چیزی است که برای آن باید ایستادگی کرد."
حمایت موسوی از تاسیس تشکیلات جدید برای همراهی با جنبش سبز
ميرحسين موسوی، از رهبران اصلاح طلب، در مصاحبه با روزنامه اينترنتی « قلم سبز» از تاسيس تشکيلات جديدی که حالت جبهه ای داشته باشد، حمايت کرد.
آقای موسوی گفت: «از ايجاد تشکيلات جديد به شرط آنکه حالت جبهه ای داشته باشد و از همان ابتدا، خود را همراه جنبش سبز و ديگر جنبش ها از جمله جنبش کارگری و زنان و دانشجويان بداند و به دنبال انحلال يا تضعيف احزاب و جنبش های موجود نباشد، موافق است.»
محمد علی توفيقی، تحليلگر سياسی و روزنامه نگار در پاريس، در گفت و گو با « راديو فردا» در مورد اين سخنان مير حسين موسوی می گويد:
موضوع تاسيس چنين تشکيلاتی، بحث جديدی نيست و در گذشته نيز از سوی آقای موسوی مطرح شده بود، اما هنوز چنين جبهه فراگيری تشکيل نشده است. البته به نظر من، اين مسئله به اين موضوع بر می گردد که نيروهای درگير در جنبش سبز، طيف وسيعی از نيروهای مختلف را در برمی گيرد.
از يک سو، اصلاح طلبانی که معتقد به کار در چهارچوب قانون اساسی و حفظ کليت موجود در نظام هستند، و از سوی ديگر، بخش ديگری از فعالانی که در جنبش نقش داشتند و عمدتا می شود آنها را در گروه اپوزيسيون خارج از کشور قرار داد و معتقد به تغييرات ساختاری در حد دگرگونی در جمهوری اسلامی هستند.
اين موضوع، باعث شده است که تا اين لحظه يک جبهه فراگير به وجود نيايد.
در عين حال، اتحاد و پيوستگی بر سر نفی استبداد به تنهايی نمی تواند انگيزه تشکيل محوريت يک جبهه باشد. ما تجربه انقلاب سال ۵۷ را داريم که در آن سال، تمام نيروها بر سر نفی استبداد رژيم پهلوی با هم به توافق رسيده بودند، اما بعد از انقلاب ما شاهد مشکلات خاصی بوديم .
به همين دليل هم بايد به سمتی رفت که آقای موسوی اگر واقعا معتقد به تشکيل يک جبهه است، علاوه بر مقوله نفی استبداد و شرايطی که الان با آن مواجهيم، برای مدل و الگويی برای آينده بعد از اين استبداد هم فکری شود.
به نظر شما، چه بندها و مواردی می تواند موفقيت چنين جبهه ای را در آينده تضمين کند؟
اولين نکته، رسيدن به توافق های حداقلی بر سر مفاهيمی مثل دموکراسی، حقوق بشر، رعايت حقوق اقوام، اقليت ها، گروه های مختلف اجتماعی خاصی، که به نوعی، وضعيت شان در شرايط نگران کننده ای قرار دارد؛ مثل زنان، کارگران و غيره.
بنابراين بايد به شکلی، يک توافق حداقلی در مورد وضعيت اين گروه ها وجود داشته باشد. نکته بعدی اين است که ما بتوانيم از گذشته، درس های کافی بگيريم. کما اينکه آقای موسوی در يادداشت اخير خود هم اشاره کرد که نبايد هراسی نسبت به نقد گذشته داشته باشيم.
به نظر شما، اصولا چه دليلی وجود داشت که آقای موسوی بحث تاسيس تشکيلات جديد را مطرح کرد؟
اين برمی گردد به وضعيتی که در حال حاضر در داخل کشور وجود دارد. يعنی شرايط خفقان سياه و استبداد وحشتناکی که به وجود آمده است، محدوديت احزاب در ۳۰ سال گذشته، و اينکه احزاب همواره تعطيل شده اند و يا با مشکلات عديده مواجه بوده اند و ... .
اين وضعيت نابسامان در حال حاضر حتی به جناح های داخل حکومت هم کشيده شده است. همينطور فضای فوق امنيتی که در ايران به وجود آمده است، حاکميت نظاميان و همچنين مشکلات داخلی و خارجی و بحران های مديريتی که کشور با آن مواجه است.
سرکوب و خفقان توانسته است که امروز از حضور مردم در خيابان ها جلوگيری کند و يا اعتراض مردم را در خيابان ها به حداقل برساند. اما واقعيت اين است که ناکارآمدی نظام موجود و خفقان و سرکوب شديدی که بر اجزای مختلف کشور حاکم است، مانع از بروز اين اعتراض ها شده است.
اما دلايل به وجود آورنده اين اعتراض ها که به حاکميت غلط و مديريت اشتباه کشور برمی گردد، همچنان باقی است.
آقای موسوی بحث تشکيل يک جبهه را مطرح کرده است که بتواند از ظرفيت های موجود، حداکثر استفاده را بکند که منجر به يک تحول و تغييرات قابل لمس برای مردم مخصوصا در ساختار قدرت باشد.
آقای موسوی گفت: «از ايجاد تشکيلات جديد به شرط آنکه حالت جبهه ای داشته باشد و از همان ابتدا، خود را همراه جنبش سبز و ديگر جنبش ها از جمله جنبش کارگری و زنان و دانشجويان بداند و به دنبال انحلال يا تضعيف احزاب و جنبش های موجود نباشد، موافق است.»
محمد علی توفيقی، تحليلگر سياسی و روزنامه نگار در پاريس، در گفت و گو با « راديو فردا» در مورد اين سخنان مير حسين موسوی می گويد:
موضوع تاسيس چنين تشکيلاتی، بحث جديدی نيست و در گذشته نيز از سوی آقای موسوی مطرح شده بود، اما هنوز چنين جبهه فراگيری تشکيل نشده است. البته به نظر من، اين مسئله به اين موضوع بر می گردد که نيروهای درگير در جنبش سبز، طيف وسيعی از نيروهای مختلف را در برمی گيرد.
از يک سو، اصلاح طلبانی که معتقد به کار در چهارچوب قانون اساسی و حفظ کليت موجود در نظام هستند، و از سوی ديگر، بخش ديگری از فعالانی که در جنبش نقش داشتند و عمدتا می شود آنها را در گروه اپوزيسيون خارج از کشور قرار داد و معتقد به تغييرات ساختاری در حد دگرگونی در جمهوری اسلامی هستند.
اين موضوع، باعث شده است که تا اين لحظه يک جبهه فراگير به وجود نيايد.
در عين حال، اتحاد و پيوستگی بر سر نفی استبداد به تنهايی نمی تواند انگيزه تشکيل محوريت يک جبهه باشد. ما تجربه انقلاب سال ۵۷ را داريم که در آن سال، تمام نيروها بر سر نفی استبداد رژيم پهلوی با هم به توافق رسيده بودند، اما بعد از انقلاب ما شاهد مشکلات خاصی بوديم .
به همين دليل هم بايد به سمتی رفت که آقای موسوی اگر واقعا معتقد به تشکيل يک جبهه است، علاوه بر مقوله نفی استبداد و شرايطی که الان با آن مواجهيم، برای مدل و الگويی برای آينده بعد از اين استبداد هم فکری شود.
به نظر شما، چه بندها و مواردی می تواند موفقيت چنين جبهه ای را در آينده تضمين کند؟
اولين نکته، رسيدن به توافق های حداقلی بر سر مفاهيمی مثل دموکراسی، حقوق بشر، رعايت حقوق اقوام، اقليت ها، گروه های مختلف اجتماعی خاصی، که به نوعی، وضعيت شان در شرايط نگران کننده ای قرار دارد؛ مثل زنان، کارگران و غيره.
بنابراين بايد به شکلی، يک توافق حداقلی در مورد وضعيت اين گروه ها وجود داشته باشد. نکته بعدی اين است که ما بتوانيم از گذشته، درس های کافی بگيريم. کما اينکه آقای موسوی در يادداشت اخير خود هم اشاره کرد که نبايد هراسی نسبت به نقد گذشته داشته باشيم.
به نظر شما، اصولا چه دليلی وجود داشت که آقای موسوی بحث تاسيس تشکيلات جديد را مطرح کرد؟
اين برمی گردد به وضعيتی که در حال حاضر در داخل کشور وجود دارد. يعنی شرايط خفقان سياه و استبداد وحشتناکی که به وجود آمده است، محدوديت احزاب در ۳۰ سال گذشته، و اينکه احزاب همواره تعطيل شده اند و يا با مشکلات عديده مواجه بوده اند و ... .
اين وضعيت نابسامان در حال حاضر حتی به جناح های داخل حکومت هم کشيده شده است. همينطور فضای فوق امنيتی که در ايران به وجود آمده است، حاکميت نظاميان و همچنين مشکلات داخلی و خارجی و بحران های مديريتی که کشور با آن مواجه است.
سرکوب و خفقان توانسته است که امروز از حضور مردم در خيابان ها جلوگيری کند و يا اعتراض مردم را در خيابان ها به حداقل برساند. اما واقعيت اين است که ناکارآمدی نظام موجود و خفقان و سرکوب شديدی که بر اجزای مختلف کشور حاکم است، مانع از بروز اين اعتراض ها شده است.
اما دلايل به وجود آورنده اين اعتراض ها که به حاکميت غلط و مديريت اشتباه کشور برمی گردد، همچنان باقی است.
آقای موسوی بحث تشکيل يک جبهه را مطرح کرده است که بتواند از ظرفيت های موجود، حداکثر استفاده را بکند که منجر به يک تحول و تغييرات قابل لمس برای مردم مخصوصا در ساختار قدرت باشد.
در «فتنههای بعدی» چه کسانی حذف خواهند شد؟
تاریخ جمهوری اسلامی را میتوان بر اساس تاریخ سرکوب و حذف گروههای سیاسی و مدنی و اجتماعی متفاوت از چپ و راست، دموکرات و اقتدارگرا، آزادیخواه و تمامیتطلب نوشت.
این گروهها میتوانند خودی، غیرخودی (از جمله، قبلا خودی) باشند. این رژیم مرتبا بخشهایی از جامعه را از مشارکت حذف کرده و حتی نیروهای مورد اعتماد نظام و جناحهای درون نظام مرتبا مورد غضب واقع شده و از جامعه سیاسی کنار گذاشته شدهاند. این فرایند از سال ۱۳۸۸ آغاز نشد و به این سال نیز محدود نخواهد ماند. مقامات جمهوری اسلامی به این تصفیهها افتخار می کنند: «اين يک دستاورد نظام است؛ در نظام ما هميشه اين خالص شدنها و تصفيه شدنها وجود داشته.» (سقای بیریا، مشاور احمدینژاد در امور روحانيت، ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹)
ایدئولوگها و فرماندهان نظامی رژیم نوید این رخدادها را برای آینده نیز دادهاند: «بعيد نيست در آينده فتنهای شديدتر توسط افرادی صورت گيرد که امروز آنها را به عنوان نيروهای ارزشی میشناسيم، همان گونه که در فتنه اخير کسانی که قبلاً نخست وزير، رئيس جمهور و رئيس مجلس نظام بودند حضور داشتند.» (مصباح یزدی، ۱۳ مرداد ۱۳۸۹)؛ «فتنههای پيچيدهتر از فتنه سال گذشته در راه است.» (محمدرضا نقدی، ایلنا، ۷ آذرماه ۱۳۸۹)؛ «اگر کسی اصولگرا نباشد، حتما در این غربال [تصفیه در جریان اصولگرایی] تکلیفش روشن میشود.» (غلامعلی حداد عادل، الف، ۸ آذر ۱۳۸۹)؛ «كساني با ادعاي اصولگرايي در فتنه سال گذشته نقش داشتند.» (سقای بیریا، مشاور احمدینژاد در امور روحانيت، ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹)
اکنون پرسش آن است که با توجه به مخالفتها و مبادلاتی که اکنون میان جناحهای درگیر در قدرت در جریان است و نسبتی که بیت رهبری و سپاه با این جناحها دارند، با فرض تداوم وضعیت فعلی ساختار قدرت، کدام افراد، گروه یا گروههای فعلا خودی در فهرست انتظار وضع حمل نظام قرار دارند؟ کدام گروهها از منظر هستههای قدرتمند جمهوری اسلامی سستایمان، فاقد بصیرت، منافق، و اهل مجامله با غرب یا عدم تبعیت صددرصد از رهبری و فرماندهان سپاه هستند؟ در سخنان خامنهای و فرماندهان سپاه و مداحان و بسیجیها چه نشانههایی از این حذف احتمالی به چشم میخورد، به همان ترتیبی که در مورد اصلاحطلبان بارها این گونه علائم قبلا صادر شده بود؟
داعیهداران مبارزه با فساد
از آنجا که فساد از ویژگیهای نهادینه جمهوری اسلامی است، هر گروهی که ادعای جدی مبارزه با فساد را داشته باشد و این داعیه را در مواردی به عمل در بیاورد در نهایت نمیتواند در این نظام جایی داشته باشد. سرنوشت عباس پالیزدار و گروه همراه وی از این جهت برای مخالفان فساد عبرتآموز است. وی علیرغم نزدیکی با جناح احمدینژاد تنها پس از یک سخنرانی در همدان به زندان افتاد و محاکمه شد و سالها از عمر خویش را در زندان گذراند.
احمد توکلی و همفکران وی در مرکز پژوهشهای مجلس، گرچه در مبارزه با مهمترین بخش فساد حکومت یعنی فساد جاری در دستگاه ولایت و نظامیان و امنیتیها هیچ سخنی نمیگویند و هیچ اقدامی نمیکنند (خود از رانتهای حکومتی برخوردار شده و میشوند) و به فساد افرادی در سطوح میانی قدرت در رقابت سیاسی توجه دارند، تا همان حدی که با مواردی از فساد دولت احمدینژاد برخورد میکنند خود را در معرض حذفهای بعدی قرار میدهند (توکلی از سوی طرفداران دولت در اجتماع دولتی ۱۳ آبان ۱۳۸۸ منافق نامیده شد: تابناک، ۱۴ آبان ۱۳۸۸).
ادبیاتی که امروز از سوی برخی از نمایندگان مجلس در مخالفت با فساد و قانونشکنی در دولت عرضه میشود (مثل گزارش هیئت چهار نفره مجلس در کارگروه حل اختلاف میان مجلس و دولت، سایت خانه ملت، اول آذرماه ۱۳۸۹) بسیار شبیه به ادبیات اصلاحطلبان مذهبی در نیمه اول دهه هفتاد است: اعلام وفاداری به ولایت فقیه و نقد سینهچاکان وی.
در روند حذف مهم نیست که گروه در حال حذف تا چه حد اندازه نگاه دارد و از خطوط گسترده قرمز رد نشود (اصلاحطلبان حکومتی حریم رهبری و نهادهای ذیل وی را همواره نگاه میداشتند)، بلکه مهم آن است که احساس گروه حذفکننده از میزان قدرت خود تا چه حدی باشد. احمد توکلی به محض نقد دولت احمدینژاد در حوزههای اقتصادی و علی لاریجانی به محض رای مجلس به نفع دانشگاه آزاد توسط حامیان دولت مورد توهین واقع شدند.
مخالفان تکصدایی
تکصدایی نیز همانند فساد از ویژگیهای ماهوی جمهوری اسلامی است. کسانی که در عین باور به نظام سیاسی و ولایت فقیه و ادعای پیروی از خامنهای همچنان بر این باورند که صداهای دیگری نیز در جامعه باید شنیده شود (خودیهای متفاوت با دولت احمدینژاد) هنوز نظامی را که به آن باور دارند به درستی نشناختهاند و در نهایت هنگامی که سیل به در خانه آنها آمد آن را جدی خواهند گرفت. دو دهه قبل کسانی مثل عباس عبدی و سعید حجاریان همانند علی مطهری یا عماد افروغ امروز سخن میگفتند و دیری نگذشت که با زندان و ترور مواجه شدند.
کسانی که در نهادهای حکومتی در سطوح بالا کار میکنند و هنوز به ماهیت نظامی - امنیتی جمهوری اسلامی تحت رهبری خامنهای پی نبردهاند (تعدادشان نباید زیاد باشد) در صف حذف در تحولات بعدی قرار دارند. کسانی مثل علی مطهری که میخواهند حکومت بر اساس عدالت با احمدینژاد و موسوی به عنوان عامل فتنه برخورد کند هنوز متوجه نیستند که قدرت در این نظام در دست کیست و کسانی که قدرت را در دست دارند بر چه اساسی عمل میکنند.
طرفداران حکومت روحانیت
همان طور که روحانیون مخالف و منتقد خامنهای و دولت احمدینژاد و فرزندان روحانیون نسل انقلاب اما منتقد اوضاع جاری غیرخودی شدند، روحانیونی که حکومت نظامیان و امنیتیها را درک نکرده و به آن تن ندهند از گردونه سیاست خارج خواهند شد.
ناطق نوری و برخی دیگر از اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران از همین دسته هستند که قبلا از قطار حکومت پیاده شدند. در آینده روحانیون و وفاداران به روحانیت که قدرت نظامیان و امنیتیها در بیت رهبری را به رسمیت نشناسند یا آن را به چالش کشند از گردونه حذف خواهند شد و جای خود را به تازهنفسهای نظامی و امنیتی خواهند داد.
محمدرضا باهنر، مرتضی نبوی، علی لاریجانی و سیاسیون دیگری که با روحانیت سنتی پیوندهای محکمتری دارند تا نظامیان و امنیتیهای بیت، علیرغم خدمات بیشائبه به نظام استبداد دینی و همراهی در سرکوب منتقدان، در نوبت حذفهای بعدی قرار دارند، چون حکومت دیگر با فروش معنویت و روحانیت به مردم تداوم نمییابد و تنها با سرنیزه و زندان میتوان بقای حکومت را تضمین کرد. خامنهای به صراحت در قم اعلام کرد که «نظام اسلامی حکومت دین و ارزشهاست، نه حکومت افراد روحانی.» (تابناک، ۲۹ مهرماه ۱۳۸۹)
در حکومت نوین جمهوری اسلامی وفاداری به ولایت فقیه و بیت وی و قائل بودن به سرکوب برای حفظ حکومت تا هر درجه از آن، ملاک خودی بودن است و نه روحانی بودن یا وفاداری به روحانیت.
حذف نیروهای نزدیک به جناح سنتگرا حتی بدون فتنه جدید از دولت اول احمدینژاد آغاز شد (مثل پورمحمدی ودانش منفرد، وزرای سابق کشور و اقتصاد) و در دولت دوم نیز ادامه پیدا کرده و خواهد کرد (مثل برکناری منوچهر متکی، وزیر امور خارجه). دولت مست از باده قدرت به ندای وحدت میان اصولگرایان که از سوی سنتگرایان اقتدارگرا برای حفظ مواضع قدرت بلند شده بیتوجه ماندهاند.
توسعهگرایان
قالیباف و محسن رضایی و کسانی که با آنها کار میکنند نظریه توسعه آمرانه و تلاش برای کارآمدتر کردن حکومت تحت نظارت ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته و تلاش میکنند با پذیرش فصلالخطاب بودن رهبری با احمدینژاد و دولت وی و نیز با سنتگرایان مرزهای خود را روشن کنند.
اما ابراز ارادت به رهبری برای بیت و نیروهای نظامی و امنیتی ادارهکننده بیت خامنهای کافی نیست. این گروهها به دلیل ظاهر کمتر خشن و ابراز باور به پیشرفت کشور میتوانند به عنوان بدیل نیروهای امروز حاکم بر دولت و مجلس مطرح باشند که این چندان خوشایند هسته امنیتی و نظامی موجود نیست.
کارآمدی و توسعه اصولا نمیتواند در حکومتی اسلامگرا و موعودگرا مبنای تصمیمگیری و سیاستگذاری باشد. نظامیان حاکم بر ایران از دانشکدههای نظامی و مدیریت استراتژ یک فارغالتحصیل نشدهاند تا بخواهند با توسعه آمرانه، اما علمی (مثل نظامیان کره جنوبی یا ترکیه در دهههای هشتاد و نود) کشور را به پیش برده و حکومت خویش را تضمین کنند. نظامیان حاکم بر ایران امروز از دل سه دهه سرکوب داخلی و شکنجه و کشتار مخالفان بیرون آمدهاند و فراتر از آن تخصصی ندارند. به همان علتی که هاشمی رفسنجانی و کارگزاران سازندگی و حزب مشارکت در نظام جمهوری اسلامی امروز قابل تحمل نیستند و منافق جدید نامیده میشوند، توسعهگرایان قبلا نظامی نیز قابل تحمل نخواهند بود (محسن رضایی توسط طرفداران دولت در مسجد ارک تهران منافق نامیده و از مجالس آنها نهی شده است: سایت ثارالله، سه آذرماه ۱۳۸۹). این گروهها با کوچکترین فعل و انفعال و در شرایط بحرانی همین قدرت اندک خود را نیز از کف خواهند داد.
***
گروههای فوق از چشم نظامیان و بسیجیان تشنه قدرت و ثروت به همان نسلی از مسئولان رانتخوار و متمول جمهوری اسلامی تعلق دارند که هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری آنها را نمایندگی میکنند و زمان توقف امتیازگیری بیشتر آنها فرا رسیده است.
این گروهها در رسانهها و اظهاراتشان با نفی جریان فتنه و دادن هشدار به مخالفان نظام در هر نوشته و اظهار نظر (این که نباید نقدهای آنها در رسانههای مخالفان درج شود) تلاش میکنند با خودیهای سابق و غیرخودیهای امروز فاصله بگیرند. اصلاحطلبان با همین سیاست و خط مشی دو دهه در جمع خودیها ماندند تا در نهایت با یک زلزله سیاسی همه حذف شدند.
گروههایی که امروز با دشنام دادن به مخالفان حکومت ولایت فقیه سعی میکنند خودی بمانند و در عین حال با حکومت نظامیان و امنیتیهای بیت رقابت کنند به سرعت مورد غضب حاکمان قرار گرفته و نوبت حذف آنها با یک تحول سیاسی عمده خواهد رسید. طرفداران مشارکت و کارگزاران و دیگر گروههای اصلاحطلب پیش از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ حتی تصور نمیکردند جنبشی مثل جنبش سبز به وجود آید و حکومت برای انتقامگیری از مردم معترض آنها را نیز قربانی کند.
این گروهها میتوانند خودی، غیرخودی (از جمله، قبلا خودی) باشند. این رژیم مرتبا بخشهایی از جامعه را از مشارکت حذف کرده و حتی نیروهای مورد اعتماد نظام و جناحهای درون نظام مرتبا مورد غضب واقع شده و از جامعه سیاسی کنار گذاشته شدهاند. این فرایند از سال ۱۳۸۸ آغاز نشد و به این سال نیز محدود نخواهد ماند. مقامات جمهوری اسلامی به این تصفیهها افتخار می کنند: «اين يک دستاورد نظام است؛ در نظام ما هميشه اين خالص شدنها و تصفيه شدنها وجود داشته.» (سقای بیریا، مشاور احمدینژاد در امور روحانيت، ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹)
ایدئولوگها و فرماندهان نظامی رژیم نوید این رخدادها را برای آینده نیز دادهاند: «بعيد نيست در آينده فتنهای شديدتر توسط افرادی صورت گيرد که امروز آنها را به عنوان نيروهای ارزشی میشناسيم، همان گونه که در فتنه اخير کسانی که قبلاً نخست وزير، رئيس جمهور و رئيس مجلس نظام بودند حضور داشتند.» (مصباح یزدی، ۱۳ مرداد ۱۳۸۹)؛ «فتنههای پيچيدهتر از فتنه سال گذشته در راه است.» (محمدرضا نقدی، ایلنا، ۷ آذرماه ۱۳۸۹)؛ «اگر کسی اصولگرا نباشد، حتما در این غربال [تصفیه در جریان اصولگرایی] تکلیفش روشن میشود.» (غلامعلی حداد عادل، الف، ۸ آذر ۱۳۸۹)؛ «كساني با ادعاي اصولگرايي در فتنه سال گذشته نقش داشتند.» (سقای بیریا، مشاور احمدینژاد در امور روحانيت، ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹)
اکنون پرسش آن است که با توجه به مخالفتها و مبادلاتی که اکنون میان جناحهای درگیر در قدرت در جریان است و نسبتی که بیت رهبری و سپاه با این جناحها دارند، با فرض تداوم وضعیت فعلی ساختار قدرت، کدام افراد، گروه یا گروههای فعلا خودی در فهرست انتظار وضع حمل نظام قرار دارند؟ کدام گروهها از منظر هستههای قدرتمند جمهوری اسلامی سستایمان، فاقد بصیرت، منافق، و اهل مجامله با غرب یا عدم تبعیت صددرصد از رهبری و فرماندهان سپاه هستند؟ در سخنان خامنهای و فرماندهان سپاه و مداحان و بسیجیها چه نشانههایی از این حذف احتمالی به چشم میخورد، به همان ترتیبی که در مورد اصلاحطلبان بارها این گونه علائم قبلا صادر شده بود؟
داعیهداران مبارزه با فساد
از آنجا که فساد از ویژگیهای نهادینه جمهوری اسلامی است، هر گروهی که ادعای جدی مبارزه با فساد را داشته باشد و این داعیه را در مواردی به عمل در بیاورد در نهایت نمیتواند در این نظام جایی داشته باشد. سرنوشت عباس پالیزدار و گروه همراه وی از این جهت برای مخالفان فساد عبرتآموز است. وی علیرغم نزدیکی با جناح احمدینژاد تنها پس از یک سخنرانی در همدان به زندان افتاد و محاکمه شد و سالها از عمر خویش را در زندان گذراند.
احمد توکلی و همفکران وی در مرکز پژوهشهای مجلس، گرچه در مبارزه با مهمترین بخش فساد حکومت یعنی فساد جاری در دستگاه ولایت و نظامیان و امنیتیها هیچ سخنی نمیگویند و هیچ اقدامی نمیکنند (خود از رانتهای حکومتی برخوردار شده و میشوند) و به فساد افرادی در سطوح میانی قدرت در رقابت سیاسی توجه دارند، تا همان حدی که با مواردی از فساد دولت احمدینژاد برخورد میکنند خود را در معرض حذفهای بعدی قرار میدهند (توکلی از سوی طرفداران دولت در اجتماع دولتی ۱۳ آبان ۱۳۸۸ منافق نامیده شد: تابناک، ۱۴ آبان ۱۳۸۸).
ادبیاتی که امروز از سوی برخی از نمایندگان مجلس در مخالفت با فساد و قانونشکنی در دولت عرضه میشود (مثل گزارش هیئت چهار نفره مجلس در کارگروه حل اختلاف میان مجلس و دولت، سایت خانه ملت، اول آذرماه ۱۳۸۹) بسیار شبیه به ادبیات اصلاحطلبان مذهبی در نیمه اول دهه هفتاد است: اعلام وفاداری به ولایت فقیه و نقد سینهچاکان وی.
در روند حذف مهم نیست که گروه در حال حذف تا چه حد اندازه نگاه دارد و از خطوط گسترده قرمز رد نشود (اصلاحطلبان حکومتی حریم رهبری و نهادهای ذیل وی را همواره نگاه میداشتند)، بلکه مهم آن است که احساس گروه حذفکننده از میزان قدرت خود تا چه حدی باشد. احمد توکلی به محض نقد دولت احمدینژاد در حوزههای اقتصادی و علی لاریجانی به محض رای مجلس به نفع دانشگاه آزاد توسط حامیان دولت مورد توهین واقع شدند.
مخالفان تکصدایی
تکصدایی نیز همانند فساد از ویژگیهای ماهوی جمهوری اسلامی است. کسانی که در عین باور به نظام سیاسی و ولایت فقیه و ادعای پیروی از خامنهای همچنان بر این باورند که صداهای دیگری نیز در جامعه باید شنیده شود (خودیهای متفاوت با دولت احمدینژاد) هنوز نظامی را که به آن باور دارند به درستی نشناختهاند و در نهایت هنگامی که سیل به در خانه آنها آمد آن را جدی خواهند گرفت. دو دهه قبل کسانی مثل عباس عبدی و سعید حجاریان همانند علی مطهری یا عماد افروغ امروز سخن میگفتند و دیری نگذشت که با زندان و ترور مواجه شدند.
کسانی که در نهادهای حکومتی در سطوح بالا کار میکنند و هنوز به ماهیت نظامی - امنیتی جمهوری اسلامی تحت رهبری خامنهای پی نبردهاند (تعدادشان نباید زیاد باشد) در صف حذف در تحولات بعدی قرار دارند. کسانی مثل علی مطهری که میخواهند حکومت بر اساس عدالت با احمدینژاد و موسوی به عنوان عامل فتنه برخورد کند هنوز متوجه نیستند که قدرت در این نظام در دست کیست و کسانی که قدرت را در دست دارند بر چه اساسی عمل میکنند.
طرفداران حکومت روحانیت
همان طور که روحانیون مخالف و منتقد خامنهای و دولت احمدینژاد و فرزندان روحانیون نسل انقلاب اما منتقد اوضاع جاری غیرخودی شدند، روحانیونی که حکومت نظامیان و امنیتیها را درک نکرده و به آن تن ندهند از گردونه سیاست خارج خواهند شد.
ناطق نوری و برخی دیگر از اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران از همین دسته هستند که قبلا از قطار حکومت پیاده شدند. در آینده روحانیون و وفاداران به روحانیت که قدرت نظامیان و امنیتیها در بیت رهبری را به رسمیت نشناسند یا آن را به چالش کشند از گردونه حذف خواهند شد و جای خود را به تازهنفسهای نظامی و امنیتی خواهند داد.
محمدرضا باهنر، مرتضی نبوی، علی لاریجانی و سیاسیون دیگری که با روحانیت سنتی پیوندهای محکمتری دارند تا نظامیان و امنیتیهای بیت، علیرغم خدمات بیشائبه به نظام استبداد دینی و همراهی در سرکوب منتقدان، در نوبت حذفهای بعدی قرار دارند، چون حکومت دیگر با فروش معنویت و روحانیت به مردم تداوم نمییابد و تنها با سرنیزه و زندان میتوان بقای حکومت را تضمین کرد. خامنهای به صراحت در قم اعلام کرد که «نظام اسلامی حکومت دین و ارزشهاست، نه حکومت افراد روحانی.» (تابناک، ۲۹ مهرماه ۱۳۸۹)
در حکومت نوین جمهوری اسلامی وفاداری به ولایت فقیه و بیت وی و قائل بودن به سرکوب برای حفظ حکومت تا هر درجه از آن، ملاک خودی بودن است و نه روحانی بودن یا وفاداری به روحانیت.
حذف نیروهای نزدیک به جناح سنتگرا حتی بدون فتنه جدید از دولت اول احمدینژاد آغاز شد (مثل پورمحمدی ودانش منفرد، وزرای سابق کشور و اقتصاد) و در دولت دوم نیز ادامه پیدا کرده و خواهد کرد (مثل برکناری منوچهر متکی، وزیر امور خارجه). دولت مست از باده قدرت به ندای وحدت میان اصولگرایان که از سوی سنتگرایان اقتدارگرا برای حفظ مواضع قدرت بلند شده بیتوجه ماندهاند.
توسعهگرایان
قالیباف و محسن رضایی و کسانی که با آنها کار میکنند نظریه توسعه آمرانه و تلاش برای کارآمدتر کردن حکومت تحت نظارت ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته و تلاش میکنند با پذیرش فصلالخطاب بودن رهبری با احمدینژاد و دولت وی و نیز با سنتگرایان مرزهای خود را روشن کنند.
اما ابراز ارادت به رهبری برای بیت و نیروهای نظامی و امنیتی ادارهکننده بیت خامنهای کافی نیست. این گروهها به دلیل ظاهر کمتر خشن و ابراز باور به پیشرفت کشور میتوانند به عنوان بدیل نیروهای امروز حاکم بر دولت و مجلس مطرح باشند که این چندان خوشایند هسته امنیتی و نظامی موجود نیست.
کارآمدی و توسعه اصولا نمیتواند در حکومتی اسلامگرا و موعودگرا مبنای تصمیمگیری و سیاستگذاری باشد. نظامیان حاکم بر ایران از دانشکدههای نظامی و مدیریت استراتژ یک فارغالتحصیل نشدهاند تا بخواهند با توسعه آمرانه، اما علمی (مثل نظامیان کره جنوبی یا ترکیه در دهههای هشتاد و نود) کشور را به پیش برده و حکومت خویش را تضمین کنند. نظامیان حاکم بر ایران امروز از دل سه دهه سرکوب داخلی و شکنجه و کشتار مخالفان بیرون آمدهاند و فراتر از آن تخصصی ندارند. به همان علتی که هاشمی رفسنجانی و کارگزاران سازندگی و حزب مشارکت در نظام جمهوری اسلامی امروز قابل تحمل نیستند و منافق جدید نامیده میشوند، توسعهگرایان قبلا نظامی نیز قابل تحمل نخواهند بود (محسن رضایی توسط طرفداران دولت در مسجد ارک تهران منافق نامیده و از مجالس آنها نهی شده است: سایت ثارالله، سه آذرماه ۱۳۸۹). این گروهها با کوچکترین فعل و انفعال و در شرایط بحرانی همین قدرت اندک خود را نیز از کف خواهند داد.
***
گروههای فوق از چشم نظامیان و بسیجیان تشنه قدرت و ثروت به همان نسلی از مسئولان رانتخوار و متمول جمهوری اسلامی تعلق دارند که هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری آنها را نمایندگی میکنند و زمان توقف امتیازگیری بیشتر آنها فرا رسیده است.
این گروهها در رسانهها و اظهاراتشان با نفی جریان فتنه و دادن هشدار به مخالفان نظام در هر نوشته و اظهار نظر (این که نباید نقدهای آنها در رسانههای مخالفان درج شود) تلاش میکنند با خودیهای سابق و غیرخودیهای امروز فاصله بگیرند. اصلاحطلبان با همین سیاست و خط مشی دو دهه در جمع خودیها ماندند تا در نهایت با یک زلزله سیاسی همه حذف شدند.
گروههایی که امروز با دشنام دادن به مخالفان حکومت ولایت فقیه سعی میکنند خودی بمانند و در عین حال با حکومت نظامیان و امنیتیهای بیت رقابت کنند به سرعت مورد غضب حاکمان قرار گرفته و نوبت حذف آنها با یک تحول سیاسی عمده خواهد رسید. طرفداران مشارکت و کارگزاران و دیگر گروههای اصلاحطلب پیش از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ حتی تصور نمیکردند جنبشی مثل جنبش سبز به وجود آید و حکومت برای انتقامگیری از مردم معترض آنها را نیز قربانی کند.
کروبی: با جنایات روز عاشورا، جمهوری اسلامی را ننگین کردند
پیام ویدئویی:
http://www.youtube.com/watch?v=TI6jwEXzBOs
مهدی کروبی، در پیامی ویدئویی به مناسبت عاشورا، مسئولان جمهوری اسلامی را متهم کرد که به رغم کشتن مردم در روز عاشورای سال گذشته، «طلبکار» شده اند و افزود: « آبروی آنها رفته است که این جنایت را کردند و جمهوری اسلامی را ننگین کردند.»
این نامزد اصلاح طلب با اشاره به وقایع عاشورای سال گذشته اعلام کرد: «روز عاشورا... حوادث تلخی پیش آمد و حرمت عاشورا را نگه نداشتند و عدهای از مردم عزیزمان را به شهادت رساندند و حالا عجیب این است که طلبکار هم شده اند.»
وی افزود: «آنهایی که مردم را کشتند می گویند خدا آبروی فتنه گران را برد... خدا آبروی آنهایی را برد که کهریزک را به وجود آوردند، خدا آبروی آنهایی را برد که مردم و خانوادههایشان را عزادار کردند و جمعی را در خیابانها در روز عاشورا به شهادت رساندند، خدا آبروی آنهایی را برد که حق ملت را تضییع کردند و جمعی از بچههای مردم را اعدام کردند.»
آقای کروبی اظهار داشت « به ما می گویند فتنهگر... ما کاری نکردیم که آبروی ما رفته باشد... آبروی آنها رفته است که این جنایت را کردند و جمهوری اسلامی را ننگین کردند.»
این نامزد معترض انتخابات ریاست جمهوری دهم در پیام ویدئویی خود بار دیگر تأکید کرد که انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته «مهندسی» شده بود و افزود آمادگی دارد تا بر سر «قانون شکنی» در انتخابات و حوادث پس از آن مناظره کند.
وی خطاب به کسانی که او و سایر معترضین را «فتنه گر» نامیده و عامل «کشتار و فتنه» می دانند گفت: «آمادگی داریم در هر مسجد و یا هر دانشگاهی در هر شهری مناظره کنیم... ما با ادله ثابت میکنیم که شما قانون شکنی کردید و با استبداد خواستید از صندوق کسی را در بیاورید.»
آقای کروبی با اشاره به اینکه تمام بحث معترضین بر سر انتخابات بود افزود: «حالا هم میگوییم انتخابات مهندسی شده بود... من اینجا اعلام میکنم که من یکی از افراد معترض هستم و داوطلب انتخابات هم بود...ما میگوییم شما هستید که انتخابات را به هم زدید... تنها راهش هم همین است که بحث و گفتوگو بشود تا ببینیم کدام مقابل حقوق مردم ایستادند و دارند یزیدی عمل میکنند و در نتیجه در جبهه باطل قرار دارند و چه کسی از حق مردم دفاع میکند.»
پیش از این میرحسین موسوی، دیگر نامزد معترض به نتایج انتخابات نیز در آستانه عاشورا در بیانیه ای خود نوشت: «به یاد دارید که در عاشورای سال گذشته با عزاداران معترض چه کردند: آنها را از پلها به پایین انداختند، با ماشین از روی پیکر بیدفاع آنان گذشتند، سینه مالامال از عشق شان را هدف گلوله قرار دادند و آنگاه بیشرمانه عکسالعمل مردم خشمگین را با نمایش ناقص و گزینشی در رسانههایشان، شورش دستنشانده ای استکبار نامیدند و فریاد وا اسلاما سر دادند.»
در روزهای اخیر و با نزدیک شدن روز عاشورا، مقام های جمهوری اسلامی بارها از عملکرد معترضین به نتایج انتخابات که از آنها تحت عنوان «فتنهگر» یاد میکنند، انتقاد کردند.
آیتالله صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه روز ۲۱ آذر با اشاره به اعتراضها و حوادث پس از انتخابات گفت: «در روز عاشورا با شعار یا حسین یا حسین بر تنها حکومت شیعی جهان شوریدند... افرادی با سابقه و گذشته همراهی امام و انقلاب، در دام فتنه افتادند و با همه فرصت و مجالی که به آنها داده شد اما باز هم در اشتباه خود باقی ماندند و هر روز بیانیه دادند و هنوز نیز بر عصبیت خود باقی هستند.»
احمد خاتمی، خطیب جمعه موقت تهران نیز روز سه شنبه، ۲۳ آذر گفت: «لکه ننگی که فتنهگران در سال گذشته از خود به جای گذاشتند را نمیتوان با آب زمزم هم از بین برد.»
وی همچنین با اشاره به اینکه آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی پس از انتخابات ریاست جمهوری «۵۲ بار لفظ فتنه را درباره حوادث سال گذشته» به کار برده است، بر استفاده از عنوان «فتنه» برای این حوادث تأکید کرد.
اعتراض های معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری که ماه ها پس از اعلام نتیجه آن ادامه داشت در روز عاشورای سال گذشته به اوج خود رسید و بر اساس گزارشها، در این روز شدیدترین برخوردها بین مخالفان و نیروهای پلیس صورت گرفت.
در جریان این درگیری ها چندین نفر کشته شدند و دو طرف یکدیگر را به «حرمت شکنی» روز عاشورا متهم کردند.
این نامزد اصلاح طلب با اشاره به وقایع عاشورای سال گذشته اعلام کرد: «روز عاشورا... حوادث تلخی پیش آمد و حرمت عاشورا را نگه نداشتند و عدهای از مردم عزیزمان را به شهادت رساندند و حالا عجیب این است که طلبکار هم شده اند.»
وی افزود: «آنهایی که مردم را کشتند می گویند خدا آبروی فتنه گران را برد... خدا آبروی آنهایی را برد که کهریزک را به وجود آوردند، خدا آبروی آنهایی را برد که مردم و خانوادههایشان را عزادار کردند و جمعی را در خیابانها در روز عاشورا به شهادت رساندند، خدا آبروی آنهایی را برد که حق ملت را تضییع کردند و جمعی از بچههای مردم را اعدام کردند.»
آقای کروبی اظهار داشت « به ما می گویند فتنهگر... ما کاری نکردیم که آبروی ما رفته باشد... آبروی آنها رفته است که این جنایت را کردند و جمهوری اسلامی را ننگین کردند.»
این نامزد معترض انتخابات ریاست جمهوری دهم در پیام ویدئویی خود بار دیگر تأکید کرد که انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته «مهندسی» شده بود و افزود آمادگی دارد تا بر سر «قانون شکنی» در انتخابات و حوادث پس از آن مناظره کند.
وی خطاب به کسانی که او و سایر معترضین را «فتنه گر» نامیده و عامل «کشتار و فتنه» می دانند گفت: «آمادگی داریم در هر مسجد و یا هر دانشگاهی در هر شهری مناظره کنیم... ما با ادله ثابت میکنیم که شما قانون شکنی کردید و با استبداد خواستید از صندوق کسی را در بیاورید.»
آقای کروبی با اشاره به اینکه تمام بحث معترضین بر سر انتخابات بود افزود: «حالا هم میگوییم انتخابات مهندسی شده بود... من اینجا اعلام میکنم که من یکی از افراد معترض هستم و داوطلب انتخابات هم بود...ما میگوییم شما هستید که انتخابات را به هم زدید... تنها راهش هم همین است که بحث و گفتوگو بشود تا ببینیم کدام مقابل حقوق مردم ایستادند و دارند یزیدی عمل میکنند و در نتیجه در جبهه باطل قرار دارند و چه کسی از حق مردم دفاع میکند.»
پیش از این میرحسین موسوی، دیگر نامزد معترض به نتایج انتخابات نیز در آستانه عاشورا در بیانیه ای خود نوشت: «به یاد دارید که در عاشورای سال گذشته با عزاداران معترض چه کردند: آنها را از پلها به پایین انداختند، با ماشین از روی پیکر بیدفاع آنان گذشتند، سینه مالامال از عشق شان را هدف گلوله قرار دادند و آنگاه بیشرمانه عکسالعمل مردم خشمگین را با نمایش ناقص و گزینشی در رسانههایشان، شورش دستنشانده ای استکبار نامیدند و فریاد وا اسلاما سر دادند.»
در روزهای اخیر و با نزدیک شدن روز عاشورا، مقام های جمهوری اسلامی بارها از عملکرد معترضین به نتایج انتخابات که از آنها تحت عنوان «فتنهگر» یاد میکنند، انتقاد کردند.
آیتالله صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه روز ۲۱ آذر با اشاره به اعتراضها و حوادث پس از انتخابات گفت: «در روز عاشورا با شعار یا حسین یا حسین بر تنها حکومت شیعی جهان شوریدند... افرادی با سابقه و گذشته همراهی امام و انقلاب، در دام فتنه افتادند و با همه فرصت و مجالی که به آنها داده شد اما باز هم در اشتباه خود باقی ماندند و هر روز بیانیه دادند و هنوز نیز بر عصبیت خود باقی هستند.»
احمد خاتمی، خطیب جمعه موقت تهران نیز روز سه شنبه، ۲۳ آذر گفت: «لکه ننگی که فتنهگران در سال گذشته از خود به جای گذاشتند را نمیتوان با آب زمزم هم از بین برد.»
وی همچنین با اشاره به اینکه آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی پس از انتخابات ریاست جمهوری «۵۲ بار لفظ فتنه را درباره حوادث سال گذشته» به کار برده است، بر استفاده از عنوان «فتنه» برای این حوادث تأکید کرد.
اعتراض های معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری که ماه ها پس از اعلام نتیجه آن ادامه داشت در روز عاشورای سال گذشته به اوج خود رسید و بر اساس گزارشها، در این روز شدیدترین برخوردها بین مخالفان و نیروهای پلیس صورت گرفت.
در جریان این درگیری ها چندین نفر کشته شدند و دو طرف یکدیگر را به «حرمت شکنی» روز عاشورا متهم کردند.
«متکی سهمیه لاریجانی در کابینه دولت بود»
حسين عليزاده، معاون کاردار پيشين سفارت جمهوری اسلامی در فنلاند به رادیو فردا گفت منوچهر متکی سهمیه علی لاریجانی، نامزد شکست خورده اصول گرایان در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم، در کابینه محمود احمدی نژاد بود.
به گفته آقای علیزاده دانش جعفری، وزیر سابق اقتصاد نیز سهمیه علی لاریجانی در کابینه احمدی نژاد بود.
این دیپلمات مستعفی ایرانی افزود: «آقای متکی نماينده جناح پراگماتيسم (عمگرا) را در دولت آقای احمدی نژاد عهده دار بود. به چه دليل؟ به دليل اين که آقای متکی يک شخصيت ديپلمات بود. حرفه ديپلماتيک داشت و بنابراين، جهان امروز را بهتر از آقای احمدی نژاد می شناخت که جز در ايران به هيچ کجا سفر نکرده بود و دنيا را نمی شناخت.»
وی می گوید: «بنابر اين يک چنين فرد پراگماتيسمی نمی تواند با ریيس کابينه همکاری داشته باشد. دليل اين گفته من هم اين است که خود آقای متکی به سفرا اعلام کرده بود که بعد از پايان دوره چهار ساله اول، برای دوره دوم انتخاب نخواهد شد. اين امر به ما نشان می دهد که اختلافات مابين آقای احمدی نژاد و آقای متکی تا چه حد شديد بوده است.»
آقای علیزاده می افزاید: «احمدی نژاد به خاطر ذهن کاملا بسته ای که دارد، تحمل بدنه وزارت خارجه را از روزهای نخست نداشت و حتی گفت پول این کارمندان وزارت خارجه را بدهید بروند خانه بنشینند. ما و سپاه وزارت خارجه را اداره می کنیم.»
وی می افزاید: «به نظر من برکنار شدن آقای متکی برمی گردد به جریاناتی که آن هم بازمی گردد به شکل گرفتن مجلس آینده. احمدی نژاد مجلسی همسو با احمدی نژاد می خواهد و نه با اصول گرایان. با برکناری آقای متکی، رییس دولت دهم خیال خود را از هرگونه سهمیه دادن به علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، چه در کابینه و چه در مجلس راحت کرده است.»
ديپلمات مستعفی ايرانی پیشتر گفته بود که، دولت فنلاند با درخواست پناهندگی وی موافقت کرده است.
حسين عليزاده معاون کاردار پيشين سفارت جمهوری اسلامی در فنلاند بود که در شهريور ماه گذشته، در واکنش به رخدادهای پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ در ايران، از سمت خود استعفا کرد.
پایگاه اطلاع رسانی رییس جمهوری ایران روز دوشنبه اعلام کرد که منوچهر متکی، وزیر امور خارجه، از سمت خود برکنار شده و علی اکبر صالحی به عنوان سرپرست موقت وزارت امور خارجه منصوب شده است.
محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران، در نامهای خطاب به منوچهر متکی از «زحمات و خدمات» وی در دوران تصدی مسئولیت وزارت امور خارجه قدردانی کرده است.
وی در حکم دیگری، علی اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی را به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه ایران منصوب کرده است.
به گفته آقای علیزاده دانش جعفری، وزیر سابق اقتصاد نیز سهمیه علی لاریجانی در کابینه احمدی نژاد بود.
این دیپلمات مستعفی ایرانی افزود: «آقای متکی نماينده جناح پراگماتيسم (عمگرا) را در دولت آقای احمدی نژاد عهده دار بود. به چه دليل؟ به دليل اين که آقای متکی يک شخصيت ديپلمات بود. حرفه ديپلماتيک داشت و بنابراين، جهان امروز را بهتر از آقای احمدی نژاد می شناخت که جز در ايران به هيچ کجا سفر نکرده بود و دنيا را نمی شناخت.»
وی می گوید: «بنابر اين يک چنين فرد پراگماتيسمی نمی تواند با ریيس کابينه همکاری داشته باشد. دليل اين گفته من هم اين است که خود آقای متکی به سفرا اعلام کرده بود که بعد از پايان دوره چهار ساله اول، برای دوره دوم انتخاب نخواهد شد. اين امر به ما نشان می دهد که اختلافات مابين آقای احمدی نژاد و آقای متکی تا چه حد شديد بوده است.»
آقای علیزاده می افزاید: «احمدی نژاد به خاطر ذهن کاملا بسته ای که دارد، تحمل بدنه وزارت خارجه را از روزهای نخست نداشت و حتی گفت پول این کارمندان وزارت خارجه را بدهید بروند خانه بنشینند. ما و سپاه وزارت خارجه را اداره می کنیم.»
وی می افزاید: «به نظر من برکنار شدن آقای متکی برمی گردد به جریاناتی که آن هم بازمی گردد به شکل گرفتن مجلس آینده. احمدی نژاد مجلسی همسو با احمدی نژاد می خواهد و نه با اصول گرایان. با برکناری آقای متکی، رییس دولت دهم خیال خود را از هرگونه سهمیه دادن به علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، چه در کابینه و چه در مجلس راحت کرده است.»
ديپلمات مستعفی ايرانی پیشتر گفته بود که، دولت فنلاند با درخواست پناهندگی وی موافقت کرده است.
حسين عليزاده معاون کاردار پيشين سفارت جمهوری اسلامی در فنلاند بود که در شهريور ماه گذشته، در واکنش به رخدادهای پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ در ايران، از سمت خود استعفا کرد.
پایگاه اطلاع رسانی رییس جمهوری ایران روز دوشنبه اعلام کرد که منوچهر متکی، وزیر امور خارجه، از سمت خود برکنار شده و علی اکبر صالحی به عنوان سرپرست موقت وزارت امور خارجه منصوب شده است.
محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران، در نامهای خطاب به منوچهر متکی از «زحمات و خدمات» وی در دوران تصدی مسئولیت وزارت امور خارجه قدردانی کرده است.
وی در حکم دیگری، علی اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی را به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه ایران منصوب کرده است.
مهمانپرست: تغيير وزير خارجه تاثيری بر سياست خارجی ايران ندارد
سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی می گويد که برکناری منوچهر متکی تاثيری بر سياست خارجی ايران نخواهد گذاشت و همزمان انتقادهای نمايندگان و رسانه های اصولگرا از تصميم رييس جمهور ايران در کنار گذاشتن وزير امور خارجه ادامه دارد.
رامين مهمانپرست روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگاران گفته است که «نه در سياست ها و نه در نحوه مذاکرات تغييری صورت نمی گيرد.»
در پاسخ به اين پرسش که آيا سياست ايران در باره مذاکرات با گروه پنج به علاوه يک تغيير می کند، اظهار داشت: «مذاکرات ايران و پنج به علاوه يک در چارچوب تعريف شده ای انجام می شود...لذا تغيير افراد، آن سياست ها و چارچوب ها را تغيير نمی دهد.»
سخنگوی وزارت خارجه ايران افزود: «سياست ها و راهبردهای کلان خارجی در سطوح مشخص تدوين می شود و همچنان اين سياست ها در دستور کار وزارت خارجه است و با اقتدار کامل سياست ها دنبال خواهد شد.»
پايگاه اطلاع رسانی رياست جمهوری ايران روز دوشنبه اعلام کرد که محمود احمدی نژاد در حکمی، منوچهر متکی را از وزارت امور خارجه برکنار و علی اکبر صالحی را به عنوان سرپرست اين وزارتخانه منصوب کرده است.
برکناری آقای متکی در زمانی صورت گرفت که وی برای ابلاغ پيام رييس جمهور ايران به همتای سنگالی خود به اين کشور سفر کرده بود.
آقای مهمانپرست در باره سمت آينده منوچهر متکی ابراز بی اطلاعی کرد.
ادامه واکنش اصولگرایان
برکناری وزير امور خارجه ايران واکنش هايی در اردوگاه اصولگرايان برانگيخته است و در تازه ترين موضعگيری ها، احمد توکلی، رييس مرکز پژوهش های مجلس گفته است که شيوه برکناری متکی جايگاه وزارت خارجه را سخيف می کند.
وی اظهار داشت: «اين اقدام، اين پيام را برای کشورهای خارجی در بر دارد که ثبات ناشی از عقلانيت در کشور حاکم نيست و اراده يک فرد است که حاکميت می کند و هر وقت هر کاری بخواهد می کند.»
به گفته آقای توکلی، «اين مسائل موجب می شود ديگر افراد قدرتمند و صاحب صلاحيت نيز مسئوليت نپذيرند.»
کريم عابدی، نايب رييس کميته حقوق بشر مجلس، نيز به خبرگزاری مهر گفته است که رييس جمهور بايد دلايل برکناری و علت تصميم گيری خود را بيان کند.
وی افزوده است: «وقتی وزير امور خارجه در ماموريت کاری به سر می برد و پيام شخص رييس جمهور را منتقل کرده است تعجيلی برای اين برکناری نيست. بايد از رييس جمهور سوال شود در به کارگيری اين شيوه چه تدبيری داشته اند.»
روزنامه کيهان که در پنج سال گذشته از مواضع محمود احمدی نژاد حمايت کرده است نیز با انتقاد از تصميم وی در برکناری منوچهر متکی «هنگام ماموريت رسمی در خارج از کشور»، اين پرسش را مطرح کرده که «کدام ضرورت و مسئله فوری و فوتی در کار بوده است که آقای دکتر احمدی نژاد حتی درنگ يک روز يا چند ساعته برای عزل وزير خارجه کابينه خويش را هم جايز ندانسته و نه فقط حکم عزل او را صادر کرده است بلکه لازم ديده خبر مربوط به صدور اين حکم را بلافاصله در اختيار رسانه ها نيز قرار دهد!»
این روزنامه اصولگرا با طعنه به آقای احمدی نژاد نوشته است: در هیچ رساله ای به رییس جمهور محترم توصیه نشده است که مثلا؛ «مستحب است وزیر امور خارجه در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی عزل شود و تاخیر در برکناری او تا پایان تاسوعا و عاشورا، کراهت داشته و خلاف احتیاط است!»
کیهان برکناری وزير امور خارجه ايران را بی ارتباط با سفر اخير اسفنديار رحيم مشايی به اردن ندانسته و گفته است: «اين ماموريت آقای مشايی با جايگاه رسمی وی به عنوان رييس دفتر رييس جمهور همخوانی چندانی ندارد و به پست و جايگاه مامور ويژه شبيه تر است. شايد اين ماموريت با اعتراض آقای متکی روبرو شده باشد... و شايد هم علت ديگری در ميان باشد.»
اسفنديار رحيم مشايی که به عنوان مشاور احمدی نژاد در امور خاورميانه نيز فعاليت می کند در روزهای اخير با سفر به اردن، پيام رييس جمهور ايران را به وی ارائه و از او برای سفر به تهران دعوت کرد.
وی از چهره های جنجالی دولت های نهم و دهم است که مواضع و سمت های متعدد او انتقادهای زيادی از سوی اصولگرايان برانگيخته است.
رامين مهمانپرست روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگاران گفته است که «نه در سياست ها و نه در نحوه مذاکرات تغييری صورت نمی گيرد.»
در پاسخ به اين پرسش که آيا سياست ايران در باره مذاکرات با گروه پنج به علاوه يک تغيير می کند، اظهار داشت: «مذاکرات ايران و پنج به علاوه يک در چارچوب تعريف شده ای انجام می شود...لذا تغيير افراد، آن سياست ها و چارچوب ها را تغيير نمی دهد.»
سخنگوی وزارت خارجه ايران افزود: «سياست ها و راهبردهای کلان خارجی در سطوح مشخص تدوين می شود و همچنان اين سياست ها در دستور کار وزارت خارجه است و با اقتدار کامل سياست ها دنبال خواهد شد.»
پايگاه اطلاع رسانی رياست جمهوری ايران روز دوشنبه اعلام کرد که محمود احمدی نژاد در حکمی، منوچهر متکی را از وزارت امور خارجه برکنار و علی اکبر صالحی را به عنوان سرپرست اين وزارتخانه منصوب کرده است.
برکناری آقای متکی در زمانی صورت گرفت که وی برای ابلاغ پيام رييس جمهور ايران به همتای سنگالی خود به اين کشور سفر کرده بود.
آقای مهمانپرست در باره سمت آينده منوچهر متکی ابراز بی اطلاعی کرد.
ادامه واکنش اصولگرایان
برکناری وزير امور خارجه ايران واکنش هايی در اردوگاه اصولگرايان برانگيخته است و در تازه ترين موضعگيری ها، احمد توکلی، رييس مرکز پژوهش های مجلس گفته است که شيوه برکناری متکی جايگاه وزارت خارجه را سخيف می کند.
وی اظهار داشت: «اين اقدام، اين پيام را برای کشورهای خارجی در بر دارد که ثبات ناشی از عقلانيت در کشور حاکم نيست و اراده يک فرد است که حاکميت می کند و هر وقت هر کاری بخواهد می کند.»
به گفته آقای توکلی، «اين مسائل موجب می شود ديگر افراد قدرتمند و صاحب صلاحيت نيز مسئوليت نپذيرند.»
کريم عابدی، نايب رييس کميته حقوق بشر مجلس، نيز به خبرگزاری مهر گفته است که رييس جمهور بايد دلايل برکناری و علت تصميم گيری خود را بيان کند.
وی افزوده است: «وقتی وزير امور خارجه در ماموريت کاری به سر می برد و پيام شخص رييس جمهور را منتقل کرده است تعجيلی برای اين برکناری نيست. بايد از رييس جمهور سوال شود در به کارگيری اين شيوه چه تدبيری داشته اند.»
روزنامه کيهان که در پنج سال گذشته از مواضع محمود احمدی نژاد حمايت کرده است نیز با انتقاد از تصميم وی در برکناری منوچهر متکی «هنگام ماموريت رسمی در خارج از کشور»، اين پرسش را مطرح کرده که «کدام ضرورت و مسئله فوری و فوتی در کار بوده است که آقای دکتر احمدی نژاد حتی درنگ يک روز يا چند ساعته برای عزل وزير خارجه کابينه خويش را هم جايز ندانسته و نه فقط حکم عزل او را صادر کرده است بلکه لازم ديده خبر مربوط به صدور اين حکم را بلافاصله در اختيار رسانه ها نيز قرار دهد!»
این روزنامه اصولگرا با طعنه به آقای احمدی نژاد نوشته است: در هیچ رساله ای به رییس جمهور محترم توصیه نشده است که مثلا؛ «مستحب است وزیر امور خارجه در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی عزل شود و تاخیر در برکناری او تا پایان تاسوعا و عاشورا، کراهت داشته و خلاف احتیاط است!»
کیهان برکناری وزير امور خارجه ايران را بی ارتباط با سفر اخير اسفنديار رحيم مشايی به اردن ندانسته و گفته است: «اين ماموريت آقای مشايی با جايگاه رسمی وی به عنوان رييس دفتر رييس جمهور همخوانی چندانی ندارد و به پست و جايگاه مامور ويژه شبيه تر است. شايد اين ماموريت با اعتراض آقای متکی روبرو شده باشد... و شايد هم علت ديگری در ميان باشد.»
اسفنديار رحيم مشايی که به عنوان مشاور احمدی نژاد در امور خاورميانه نيز فعاليت می کند در روزهای اخير با سفر به اردن، پيام رييس جمهور ايران را به وی ارائه و از او برای سفر به تهران دعوت کرد.
وی از چهره های جنجالی دولت های نهم و دهم است که مواضع و سمت های متعدد او انتقادهای زيادی از سوی اصولگرايان برانگيخته است.
بروز گرد و غبار در استان خوزستان پنج شهر را به تعطیلی کشاند
گزارش های رسيده از ايران حاکی است که افزايش بروز گرد و غبار در استان خوزستان، مدارس و دستگاه های دولتی و بانک های پنج شهر اين استان را به تعطيلی کشاند.
خبرگزاری مهر روز سه شنبه گزارش داد که به رغم دو روز بارش باران در استان خوزستان، بروز پديده گرد و غبار پس از بارش باران امروز به شدت افزايش يافت، به گونه ای که استانداری خوزستان، فعاليت های اداری و تحصيلی پنج شهر را تعطيل کرد.
بر اساس اين گزارش، فعاليت اداره ها، مدارس و بانک ها در شهرهای اهواز، خرمشهر، آبادان، شادگان و دشت آزادگان تعطيل شد ولی فعاليت مراکز درمانی همچنان ادامه دارد.
پديده بروز گرد و غبار يکی از مشکلات اصلی در استان های مرزی ايران با عراق در سال های اخیر است و آن گونه که خبرگزاری های ايران گزارش داده اند استان خوزستان به دليل همزمانی اين پديده با گرمای زياد، تابستان امسال يکی از سخت ترين فصل های چند سال اخير را تجربه کرده است.
شدت آلودگی در این استان در برخی ماه ها به بيش از ۲۰ برابر حد مجاز رسيده و مردادماه نيز گزارش ها حاکی بود که مردم استان خوزستان تا ۱۳ روز هوای صاف به خود نديدند و تنها گرد و غبار تنفس می کردند.
بر اساس اعلام مسئولان محيط زيست ايران، اين پديده ناشی از کمبود بارندگی و خشکسالی در عراق و همچنين بروز تغييرات شديد جوی در صحراهای عربستان، اردن، عراق و سوريه است که سبب شده تا گرد و غبار از این نواحی به استان های ايلام، کردستان، همدان، کرمانشاه، خوزستان و لرستان سرازیر شود.
تيرماه گذشته، خبرگزاری مهر در گزارشی، مسئولان جمهوری اسلامی را به اهمال در برخورد با اين پديده متهم کرد و نوشت: «پديده گرد و غبار... از سال ۱۳۸۰ در شهرهای مرزی آبادان، خرمشهر و همچنين شادگان در استان خوزستان آغاز شد ولی متاسفانه هيچ يک از سازمان های مرتبط با آن برای کاهش و يا رفع آن پيشقدم نشدند و بدين گونه در سال ۱۳۸۹ بحران گرد و غبار در کشور همه گير شد و حالا مسئولان به فکر حل مسئله افتاده اند.»
اين خبرگزاری افزوده بود: «اين پديده مخرب زيست محيطی به سرعت پيشرفت کرد به گونه ای که در سال ۱۳۸۵ يعنی پنج سال بعد ۱۹ بار در ۱۶ شهر استان خوزستان با ماندگاری ۴۸ ساعت و ميزان غلظت حداکثر ۲۷۰۰ ميکروگرم بر مترمکعب يعنی بيش از ۱۰ برابر حد مجاز پديده گرد و غبار تشکيل و سه پرواز در اين استان لغو شد.»
گزارش ها حاکی است که تشديد انتشار گرد و غبار در استان های مرزی ايران با عراق موجب مهاجرت های زيادی در منطقه شده است و علی عزتی، نماينده مردم ايلام، در اين زمينه گفته است: «کاری که هشت سال جنگ تحميلی نتوانست با مردم جنگ زده ايلام کند، آلودگی هوا کرد و هم اکنون مردم زيادی در حال مهاجرت از ايلام هستند.»
در روزهای اخير آلودگی هوا در تهران نيز به مشکل بزرگی در پايتخت تبديل شده است و مسئولان برای مقابله با آن مدارس و اداره ها را به مدت چند روز تعطيل کردند.
خبرگزاری مهر روز سه شنبه گزارش داد که به رغم دو روز بارش باران در استان خوزستان، بروز پديده گرد و غبار پس از بارش باران امروز به شدت افزايش يافت، به گونه ای که استانداری خوزستان، فعاليت های اداری و تحصيلی پنج شهر را تعطيل کرد.
بر اساس اين گزارش، فعاليت اداره ها، مدارس و بانک ها در شهرهای اهواز، خرمشهر، آبادان، شادگان و دشت آزادگان تعطيل شد ولی فعاليت مراکز درمانی همچنان ادامه دارد.
پديده بروز گرد و غبار يکی از مشکلات اصلی در استان های مرزی ايران با عراق در سال های اخیر است و آن گونه که خبرگزاری های ايران گزارش داده اند استان خوزستان به دليل همزمانی اين پديده با گرمای زياد، تابستان امسال يکی از سخت ترين فصل های چند سال اخير را تجربه کرده است.
شدت آلودگی در این استان در برخی ماه ها به بيش از ۲۰ برابر حد مجاز رسيده و مردادماه نيز گزارش ها حاکی بود که مردم استان خوزستان تا ۱۳ روز هوای صاف به خود نديدند و تنها گرد و غبار تنفس می کردند.
بر اساس اعلام مسئولان محيط زيست ايران، اين پديده ناشی از کمبود بارندگی و خشکسالی در عراق و همچنين بروز تغييرات شديد جوی در صحراهای عربستان، اردن، عراق و سوريه است که سبب شده تا گرد و غبار از این نواحی به استان های ايلام، کردستان، همدان، کرمانشاه، خوزستان و لرستان سرازیر شود.
تيرماه گذشته، خبرگزاری مهر در گزارشی، مسئولان جمهوری اسلامی را به اهمال در برخورد با اين پديده متهم کرد و نوشت: «پديده گرد و غبار... از سال ۱۳۸۰ در شهرهای مرزی آبادان، خرمشهر و همچنين شادگان در استان خوزستان آغاز شد ولی متاسفانه هيچ يک از سازمان های مرتبط با آن برای کاهش و يا رفع آن پيشقدم نشدند و بدين گونه در سال ۱۳۸۹ بحران گرد و غبار در کشور همه گير شد و حالا مسئولان به فکر حل مسئله افتاده اند.»
اين خبرگزاری افزوده بود: «اين پديده مخرب زيست محيطی به سرعت پيشرفت کرد به گونه ای که در سال ۱۳۸۵ يعنی پنج سال بعد ۱۹ بار در ۱۶ شهر استان خوزستان با ماندگاری ۴۸ ساعت و ميزان غلظت حداکثر ۲۷۰۰ ميکروگرم بر مترمکعب يعنی بيش از ۱۰ برابر حد مجاز پديده گرد و غبار تشکيل و سه پرواز در اين استان لغو شد.»
گزارش ها حاکی است که تشديد انتشار گرد و غبار در استان های مرزی ايران با عراق موجب مهاجرت های زيادی در منطقه شده است و علی عزتی، نماينده مردم ايلام، در اين زمينه گفته است: «کاری که هشت سال جنگ تحميلی نتوانست با مردم جنگ زده ايلام کند، آلودگی هوا کرد و هم اکنون مردم زيادی در حال مهاجرت از ايلام هستند.»
در روزهای اخير آلودگی هوا در تهران نيز به مشکل بزرگی در پايتخت تبديل شده است و مسئولان برای مقابله با آن مدارس و اداره ها را به مدت چند روز تعطيل کردند.
نامه فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل به احمدی نژاد
اعضای سندیکای کارگران در ایران را آزاد کنید
اعضای سندیکای کارگران در ایران را آزاد کنید
اخبار روز: فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل (ITF) در نامه ای به محمود احمدی نژاد به ادامه ی بازداشت اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه اعتراض کرد. به گزارش اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران، متن نامه ی دیوید کرافت رئیس این فدراسیون که روز ۱٣ دسامبر خطاب به احمدی نژاد نوشته شده، به شرح زیر است:
آقای احمدینژاد
من از طرف چهار میلیون و هفتصد هزار کارگر عضو «فدراسیون بینالمللی کارگران حمل و نقل» این نامه را برایتان می نویسم تا بار دیگر نگرانی عمیق خود در رابطه با ادامه سرکوب جنبش مستقل کارگری- توسط دولت شما –را ابراز کرده باشیم. دولت شما شش تن از رهبران و فعالان سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه که توسط «فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل» به رسمیت شناخته شده است را سرکوب و زندانی نموده است:
منصور اسانلو
ابراهیم مددی
رضا شهابی
غلامرضا غلامحسینی
مرتضی کمساری
علیاکبر نظری
فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل همگام با دیگر اتحادیههای جهانی و فعالان حقوق بشر در سراسر جهان با برادران و خواهران ایرانی خود اعلام همبستگی میکند. ما یادآور میشویم که ایران به عنوان عضوی از سازمان بین المللی کار ILO موظف است تا به حقوق اساسی سندیکاها احترام بگذارد.
ما خواهان آزادی فوری و بیقید و شرط افراد نام برده در بالا هستیم. در رابطه با رضا شهابی خانواده وی مبلغ ۶۰ میلیون تومان بابت وثیقه پرداخت کردهاند. با این همه بازداشت او در زندان اوین ادامه یافته تا آن جا که او دست به اعتصاب غذا زده است. متاسفانه فقط دولت شما مسئول هرگونه بدترشدن سلامتی رضا –شهابی - است.
باردیگر توجه جهانی به ادامه ی نقض حقوق کارگران و حمله خشونتبار به اتحادیه خواهی کارگری آزاد در ایران جلب شده است. فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل ITF به همراه متحدان جهانی خود بار دیگر از دولت شما میخواهد با آزاد کردن همکاران ما در سندیکای کارگران شرکت واحد این وضعیت را اصلاح کنید.
ارادتمند شما
دیوید کاکرافت
دبیر کل فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل ITF
نماینده مجلس: دنیا به خاطر رفتاری که با وزیر خود میکنیم به ما میخندد
(تیتر از جنگ خبر)
فرارو
در حالی که بازار شگفتزدگی از برکناری منوچهر متکی داغ است، اکثر نمایندگان مجلس بر این باورند که متکی به روش مناسبی از کار برکنار نشده است. قدرتالله علیخانی، نماینده اصلاحطلب مردم قزوین نیز از این دسته است.
برکناری منوچهر متکی تبدیل به بمب خبری آخرین ساعات کاری روز دوشنبه شد. شگفتزدگی اکثر نمایندگان عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، وجه مشخص این خبر بود.
محمداسماعیل کوثری در نخستین دقایق انتشار این خبر، در گفتگو با فرارو سخن از کذب و شایعه بودن آن راند. پس از آن حشمتالله فلاحتپیشه شیوه برکناری متکی را نادرست دانست.
فلاحتپیشه البته سعی میکرد این امر را در چارچوب اختیارات رئیس جمهوری عادی دانسته و بر صبر تا روشن شدن زوایای موضوع تاکید میکرد. از سوی دیگر علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت از شنیدن این خبر شگفتزده شدم.
قدرت الله علیخانی در خصوص برکناری ناگهانی منوچهر متکی به خبرنگار فرارو گفت: «در همان زمانی که آقای بقایی به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور انتخاب شد، عرض کردم که پیمانه آقای متکی پر شده و کارش تمام است. اما مسائلی پیش آمد که آقای متکی ماندگار شد، اما همان موقع تحلیلم این بود که رئیس جمهور ایشان را نمیخواهد».
وی با بیان این که متکی با «بدترین شیوه» برکنار شد، ادامه داد: «ایشان در سفر آفریقایی و در حال مذاکره با همتای آفریقایی خود بوده است. حق این بود که اگر قصد برکناری وجود داشت، پس از بازگشت وی از سفر صورت میگرفت. نتیجه چنین کاری این است که دنیا به خاطر رفتاری که با وزیر خود میکنیم به ما میخندد. کشورها برای کار خود بیش از این حساب و کتاب دارند».
نماینده مردم قزوین با تجلیل از شخصیت سرپرست منصوب برای وزارت خارجه ادامه داد: «ایشان انسان با شخصیت و ریشهداری هستند و حضور ایشان بر شان وزارت خارجه میافزاید، اما روش برکناری آقای متکی روش بد و ناپسندی است. من با این که چندان با آقای متکی نزدیک نیستم و تنها به عضو کمیسیون امنیت ملی با ایشان آشنایی دارم، اما میدانم ایشان برای انجام وظیفه خود شبانهروز در سفر بود. دست کم برای قدردانی از وظیفهشناسی ایشان باید صبر میشد تا جابجایی پس از بازگشت ایشان از سفر صورت میگرفت».
وی درباره احتمال معرفی علی اکبر صالحی به عنوان وزیر پیشنهادی امور خارجه به مجلس گفت: «من فکر نمیکنم بهتر از آقای صالحی کسی بخت انتخاب وزارت داشته باشد. مطمئناً مجلس باید به وزیر پیشنهادی رای دهد و صالحی چهرهای است که توان رایآوری در این پست را خواهد داشت. اما معرفی چهرههایی نظیر آقای بقایی ذرهای احتمال ندارد و ایشان هیچ زمینهای در مجلس ندارند. اگر دولت بخواهد اقدام ناپسند خود در نحوه برکناری متکی را جبران کند، باید آقای صالحی را به عنوان وزیر امور خارجه معرفی کند».
(تیتر از جنگ خبر)
فرارو
در حالی که بازار شگفتزدگی از برکناری منوچهر متکی داغ است، اکثر نمایندگان مجلس بر این باورند که متکی به روش مناسبی از کار برکنار نشده است. قدرتالله علیخانی، نماینده اصلاحطلب مردم قزوین نیز از این دسته است.
برکناری منوچهر متکی تبدیل به بمب خبری آخرین ساعات کاری روز دوشنبه شد. شگفتزدگی اکثر نمایندگان عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، وجه مشخص این خبر بود.
محمداسماعیل کوثری در نخستین دقایق انتشار این خبر، در گفتگو با فرارو سخن از کذب و شایعه بودن آن راند. پس از آن حشمتالله فلاحتپیشه شیوه برکناری متکی را نادرست دانست.
فلاحتپیشه البته سعی میکرد این امر را در چارچوب اختیارات رئیس جمهوری عادی دانسته و بر صبر تا روشن شدن زوایای موضوع تاکید میکرد. از سوی دیگر علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت از شنیدن این خبر شگفتزده شدم.
قدرت الله علیخانی در خصوص برکناری ناگهانی منوچهر متکی به خبرنگار فرارو گفت: «در همان زمانی که آقای بقایی به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور انتخاب شد، عرض کردم که پیمانه آقای متکی پر شده و کارش تمام است. اما مسائلی پیش آمد که آقای متکی ماندگار شد، اما همان موقع تحلیلم این بود که رئیس جمهور ایشان را نمیخواهد».
وی با بیان این که متکی با «بدترین شیوه» برکنار شد، ادامه داد: «ایشان در سفر آفریقایی و در حال مذاکره با همتای آفریقایی خود بوده است. حق این بود که اگر قصد برکناری وجود داشت، پس از بازگشت وی از سفر صورت میگرفت. نتیجه چنین کاری این است که دنیا به خاطر رفتاری که با وزیر خود میکنیم به ما میخندد. کشورها برای کار خود بیش از این حساب و کتاب دارند».
نماینده مردم قزوین با تجلیل از شخصیت سرپرست منصوب برای وزارت خارجه ادامه داد: «ایشان انسان با شخصیت و ریشهداری هستند و حضور ایشان بر شان وزارت خارجه میافزاید، اما روش برکناری آقای متکی روش بد و ناپسندی است. من با این که چندان با آقای متکی نزدیک نیستم و تنها به عضو کمیسیون امنیت ملی با ایشان آشنایی دارم، اما میدانم ایشان برای انجام وظیفه خود شبانهروز در سفر بود. دست کم برای قدردانی از وظیفهشناسی ایشان باید صبر میشد تا جابجایی پس از بازگشت ایشان از سفر صورت میگرفت».
وی درباره احتمال معرفی علی اکبر صالحی به عنوان وزیر پیشنهادی امور خارجه به مجلس گفت: «من فکر نمیکنم بهتر از آقای صالحی کسی بخت انتخاب وزارت داشته باشد. مطمئناً مجلس باید به وزیر پیشنهادی رای دهد و صالحی چهرهای است که توان رایآوری در این پست را خواهد داشت. اما معرفی چهرههایی نظیر آقای بقایی ذرهای احتمال ندارد و ایشان هیچ زمینهای در مجلس ندارند. اگر دولت بخواهد اقدام ناپسند خود در نحوه برکناری متکی را جبران کند، باید آقای صالحی را به عنوان وزیر امور خارجه معرفی کند».
زینت میرهاشمی
روز دوشنبه 22 آذر، منوچهر متکی، سفیر بی بو و خاصیت مورد خشم احمدی نژاد قرار گرفت و از کار برکنار شد. متکی که هفتمین قربانی سیاست بی دنده و ترمز احمدی نژاد است، خود از ذوب شدگان در ولایت است که در حال انجام ماموریت مورد بی مهری پاسدار احمدی نژاد قرارگرفت.
جدال بین منوچهر متکی و محمود احمدی نژاد که یک بار با دخالت ولی فقیه ظاهرا فروکش کرده بود، یکی از چالشهای درون حوزه سینه چاکان ولایت فقیه است که هر روز به شکلی بروز علنی پیدا می کند.
واکنس احمدی نژاد به مخالفتهای اخیر متکی، پیام مشخصی را برا ی باندهای درونی جریاناتی که خود را اصولگرا می نامند به همراه دارد. فقط برای ولی فقیه سینه زدن کافی نیست. احمدی نژاد هم سینه چاک ولی فقیه، هم امر بَر سپاه پاسداران که شریانهای اقتصادی و سیاسی را در دست گرفته و بالاخره غلام حلقه به گوش باند اراذل و اوباش می خواهد. جبهه بندی باندهای درون رژیم بر اساس این سه خواست باید سامان پیدا کند.
با چنین شرایطی خودیها یا باید احمدی نژاد را درسته قُورت دهند و در این ترکیب جدید ذوب شوند و یا مورد غضب او قرار خواهند گرفت.
در اوایل شهریور 89، هنگامی که احمدی نژاد بدون رضایت متکی، نمایندگان ویژه ای برای امور خارجی تعیین کرد، از سمت خود عزل شده بود. زیرا همان طور که خود متکی این انتصابها را «دخالت در وظایف امور خارچه و تشکیل ارگانهای موازی» دانسته و با آن مخالفت کرده بود، احمدی نژاد با این عمل، به طور غیر مستقیم جایگاه متکی را به یک جایگاه نمایشی رسانده بود و این متکی بود که نفس نفس زنان برای حفظ قدرت می دوید که سرانجام برکنار شد. عزل متکی بدون شک شکاف درون هرم قدرت را عمیق تر کرده و واکنشهای مختلفی را به دنبال خواهد داشت.
جدال بین منوچهر متکی و محمود احمدی نژاد که یک بار با دخالت ولی فقیه ظاهرا فروکش کرده بود، یکی از چالشهای درون حوزه سینه چاکان ولایت فقیه است که هر روز به شکلی بروز علنی پیدا می کند.
واکنس احمدی نژاد به مخالفتهای اخیر متکی، پیام مشخصی را برا ی باندهای درونی جریاناتی که خود را اصولگرا می نامند به همراه دارد. فقط برای ولی فقیه سینه زدن کافی نیست. احمدی نژاد هم سینه چاک ولی فقیه، هم امر بَر سپاه پاسداران که شریانهای اقتصادی و سیاسی را در دست گرفته و بالاخره غلام حلقه به گوش باند اراذل و اوباش می خواهد. جبهه بندی باندهای درون رژیم بر اساس این سه خواست باید سامان پیدا کند.
با چنین شرایطی خودیها یا باید احمدی نژاد را درسته قُورت دهند و در این ترکیب جدید ذوب شوند و یا مورد غضب او قرار خواهند گرفت.
در اوایل شهریور 89، هنگامی که احمدی نژاد بدون رضایت متکی، نمایندگان ویژه ای برای امور خارجی تعیین کرد، از سمت خود عزل شده بود. زیرا همان طور که خود متکی این انتصابها را «دخالت در وظایف امور خارچه و تشکیل ارگانهای موازی» دانسته و با آن مخالفت کرده بود، احمدی نژاد با این عمل، به طور غیر مستقیم جایگاه متکی را به یک جایگاه نمایشی رسانده بود و این متکی بود که نفس نفس زنان برای حفظ قدرت می دوید که سرانجام برکنار شد. عزل متکی بدون شک شکاف درون هرم قدرت را عمیق تر کرده و واکنشهای مختلفی را به دنبال خواهد داشت.
دفاع جواد لاریجانی از دستگیری ها و وضعیت حقوق بشر در ایران
دموکراسی نمونه یا رکورددار زندانی مطبوعاتی
با گذشت كمتر از يك ماه از تصویب قطعنامه سازمان ملل علیه نقض حقوق بشر در ایران، محمدجواد لاریجانی در گردهمایی بررسی حقوق بشر در دوران معاصر که به مناسبت روز جهانی حقوق بشر در وزارت امورخارجه برگزار ميشد، تشکیلات سازمان ملل را به "آلودگی و مشروعیت بخشيدن به ترورهای اخیر" در ايران متهم كرد. مسالهاي كه دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران معتقد است "لکه ننگ آن هرگز از دامن اين سازمان پاك نخواهد شد."
به گزارش خبرگزاريهاي دولتي، لاريجاني در سخناني كه در حاشيه اين مراسم در جمع خبرنگاران ايراد كرده "ایران را تنها کشور دموکراتیک نمونه خاورمیانه" برشمرده است. دموكراسي ای كه وي اعتقاد دارد سال گذشته و در جريان حوادث پس از انتخابات، دولتهايي چون "آمریکا و انگلیس با وسعتی زياد" در آن "دخالت کردند" و "در جریان انتخابات، وقیحانه از روندی حمایت کردند که بعد معلوم شد کودتای انتخاباتی و به عبارتی کودتای مفتضحانه طراحی شده است که با همه قوا از آن پشتیبانی کردند."
لاريجاني در حالي كه از حركتهاي اعتراضي مردم با لفظ "حرکت غیرقانونی، خیانت و جنایت" ياد كرد، در اعتراض به حمايت گروهها و سازمانهاي حقوق بشري گفت: "چرا باید حقوق بشر با براندازی و کودتا مساوی شود؟"
وي حمايت از مخالفان و منتقدان نظام جمهوري اسلامي را "ظلم بزرگی به حقوق بشر" توصيف و در ادامه اضافه كرد:" البته من دفاع نمی کنم و مدعی نیستم که در هیچ نقطه کشور ما مشکل و نقض حقوق بشری صورت نمی گیرد و این ادعایی از هر کشوری و هر کسی بسیار احمقانه است. من می گویم ملت ما باید حق داشته باشد در کنار تجربه غربی، نظام مدنی با اندیشه اسلامی به وجود آورد و کشورهای غربی حق ندارند برای ما تصمیم بگیرند و یا از کسانی که باعث قتل شدند و کار خلاف قانون انجام دادند به اسم مدافعان حقوق بشر حمایت کنند."
وي در ادامه سخنان خود مدعي شد: "در تظاهرات پیش آمده در ایران 21 پلیس کشته شد و تنها 13 نفر از غیر نظامیان کشته شدند." نمونه اين ادعا از سال گذشته تا كنون بارها از سوي مقامات جمهوري اسلامي عنوان شده است. در حالي كه تا كنون هويت هيچ يك از بسيجيان و نيروهاي پليس کشته شدهي مورد ادعاي اين مقامات، طي حوادث سال گذشته مشخص نشده است. اما در طرف مقابل گروههاي معترض تا كنون هويت بيش از 70 شهروند كشته شده در جريان اين حوادث را منتشر كردهاند. شهرونداني كه دستگاههاي امنيتي و قضايي جمهوري اسلامي تقريبا تاکنون به پرونده قتل هيچ يك از آنان رسيدگي نكردهاند.
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه جمهوری اسلامی در همين حال از برخورد پليس انگليس با دانشجويان معترض با عنوان "شدیدترین شکل خشونت سرکوب" ياد ميكند. او در اين باره توضيح ميدهد " امروز پلیس انگلیس تمام نیروهای خود را به میدان آورده تا دانشجویان را سرکوب کنند در حالیکه نیروی پلیس ما اینقدرها هنرمند نیست. این نگاه دوگانه که کشورهای غربی همیشه پاک هستند و کشور ما ناقض حقوق بشر است دیدگاهی غلط است. امروز بهتر است انگلیس به حال خود بیندیشد که چرا موقعیتش در نظام بین الملل تنزل پیدا کرده و استراتژی آنها شکست خورده است."
اين مقام بلند پايه جمهوري اسلامي، يك ماه پيش نيز قتل ندا آقاسلطان را به یک جاسوس بريتانيا نسبت داده بود. قتلي كه تا كنون در چند سناريوي مختلف از سوي مقامات ايراني و رسانههای نزدیک به آنها به خبرنگار بیسیسی، سازمانهای جاسوسی غربی، آرش حجازی(پزشک حاضر در محل) و برخي ديگر منتسب گشته است.
لاریجانی همچنین رسما اعلام می کند که: "خشونت در کشور ما بسیار کمتر از انگلیس، آمریکا و آلمان است و مسئله اعدام در ایران با دقت بیشتری نسبت به آمریکا مورد توجه قرار می گیرد." اين در حالي است كه كمتر از يك ماه پيش سازمانها و نهادهاي حقوق بشري ايران را پس از چين، به عنوان كشوري كه بيشترين آمار اعدام را دارد معرفي كردند. آماري كه اگر نسبت به جمعيت كشور سنجيده شود، آنوقت ايران با فاصلهاي زيادتر حتي نسبت به چين در رتبه اول جهان ميايستد.
لاريجاني در قسمت ديگري از سخنان خود با حمله مستقيم به گروههاي اصلاحطلب و فعالان حقوق بشر گفت: "در جریان فتنه سال گذشته عده ای از اصلاح طلبان به نوعی دست به کودتا زدند و غرب تحت عنوان دفاع از حقوق بشر از آنها حمایت کرد که به واقع این نوعی سوء استفاده است."
وي در توضيح مصاديق اين سو استفاده از "سلطه نظام فکری جهان و تحت فشار قرار دادن مردم توسط نظام سلطه، مستمسک قرار دادن دفاع از حقوق بشر در دفاع از تروریسم" نام برد.
او همچنين افزود: "در نظام کنونی به افراد نیز جایزه داده می شود که هیچ کاری برای حقوق بشر نکرده اند. برای مثال به عنوان سمبل حقوق بشر به خانم شیرین عبادی جایزه دادند که هیچ قدمی برای توسعه حقوق بشر بر نداشته است و سخنانی را بیان می کنند که وزارت خارجه آمریکا و انگلیس آن را اعلام می کنند و در واقع می توان گفت که او به یک کارمند دون پایه این کشورها تبدیل شده است."
لاریجانی همچنين درباره بازداشت نسرین ستوده به عنوان یک وکیل گفت: "باید توجه داشت زمانی که فردی وکالت یک متهم را به عهده می گیرد رفت و آمدهایش باید در راهروهای دادگاه باشد نه اینکه از پایتختی به پایتخت دیگر رفته و علیه جمهوری اسلامی مصاحبه کند."
لاريجاني البته توضيح داده كه ستوده "به دلیل امر وکالت مورد پیگرد قضایی قرار نگرفته است" چرا كه "او به خاطر تبلیغات علیه اسلام، نظام و تماس با گروه های تروریستی مورد پیگرد قانونی است. البته دادگاه باید به اتهامات وی رسیدگی کند."
نسرین ستوده كه وكالت برخي از زندانيان سياسي را برعهده دارد، از زمان بازداشت خود تا کنون دو بار در اعتراض به شرایط خود در زندان دست به اعتصاب غذا زده و در یک مرحله مدت ۹ روز در اعتصاب غذای خشک به سر برده است. ستوده از ۱۳ شهریور ۸۹ تا کنون در سلول انفرادی به سر می برد.
جواد لاريجاني در مورد وضعيت او گفته است: "هیچ فردی نه تنها به دلیل وکالت مورد پیگرد قرار نميگيرد، بلکه تمامی وکلا مورد احترام ما نیز هستند." با اين حال نسرين ستوده در تماس روز 15 آذر ماه با خانواده از "اعلام سنگینتر شدن جرم" خود به دلیل "انتخاب وکلایی که مورد قبول یا اعتماد دادگاه نیستند" خبر داد. محمد شريف ديگر وكيل برجسته دادگستري در ايران نيز مردادماه امسال بعد از اعلام حكم بدرالسادات مفيدي توسط دادگاه بدوي تهديد كرد "اگر شرايط به همين شكل باشد به اعتراض از كليه پروندههاي خود كنار" خواهد كشيد. اعتراض او به اين مساله بود كه قضات دادگاه تقريبا هيچ توجهي به نقش وكلا در دفاع از موكلين خود و ارايه سند و مدرك توسط آنها ندارند. وي در همان روزها گفته بود: "وضعيت به شكلي است كه نقش وكلا در دادگاهها صفر است."
لاریجانی در صحبتهاي خود درپاسخ به سئوالی درباره بحث سنگسار در ایران، "علم کردن مسئله سنگسار" را "سوء استفاده تبلیغاتی غربی ها" برشمرد و توضيح داد: "مطرح کردن بحث سنگسار یک تقلب و سوء استفاده از سوی غرب است. زیرا مسئله حقوق بشر فراتر از آن است که مجازات های داخلی در قوانین هر کشوری را مورد احاطه قرار دهد."
اين اما اولين بار نيست كه دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران اظهاراتي از اين دست را مطرح ميكند. در جنجالبرانگيزترين نمونه از اين اظهارات، وي كمتر از يك ماه پيش در جريان رای گیری کمیته سوم مجمع سازمان ملل برای پیش نویس یک قطعنامه بر عليه ايران با اظهاراتي از اين دست سعي كردهبود تا مانع از راي آوردن اين قطعنامه شود. گر چه تلاش او در نهايت بي ثمر ماند ولي با استقبال گرم مقامات حكومتي و چهرههاي نزديك به جمهوري اسلامي همراه شد. به طوري كه برخي آن را به جلسه محاکمه غرب لقب دادند.
لاريجاني در آن جلسه گفته بود: "غربی ها از این عصبانی هستند که ایران نه تنها نمی خواهد یک کپی از دموکراسی امریکایی داشته باشد بلکه خودش یک نمونه منحصر به فرد دموکراسی خودش را ایجاد کرده است که بسیار موفق بوده است."
چندين سال است كه نهادها و سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر نسبت به وضعيت حقوق بشر و آزادي در ايران ابراز نگراني ميكنند، اما اين نگرانيها به گواه آمارها و گزارشهاي منتشر شده در يك سال و نيم اخير به شدت افزايش يافته است. هفته گذشته اعلام شد كه جمهوري اسلامي ايران در كنار چين، هر كدام با داشتن 34 روزنامهنگار زنداني بزرگترين زندان روزنامهنگاران در جهان هستند. آماري كه در آن جمعيت كل كشورهاي مورد بحث جايي نداشت. چه آنكه ايران با جمعيت 70 ميليوني خود در مقابل چين يك ميليارد و دويست ميليوني به اين رتبه دست يافته است. با اين حال عمر اين گزارش چند روزي بيشتر نپاييد. چرا كه با دستگيري چهار روزنامهنگار ديگر در روزهاي اخير، جمهوری اسلامی از رقيب خود چين، در نقض حقوق بشر پيشي گرفت و به بزرگترين زندان روزنامهنگاران در جهان تبديل شد.
به گزارش خبرگزاريهاي دولتي، لاريجاني در سخناني كه در حاشيه اين مراسم در جمع خبرنگاران ايراد كرده "ایران را تنها کشور دموکراتیک نمونه خاورمیانه" برشمرده است. دموكراسي ای كه وي اعتقاد دارد سال گذشته و در جريان حوادث پس از انتخابات، دولتهايي چون "آمریکا و انگلیس با وسعتی زياد" در آن "دخالت کردند" و "در جریان انتخابات، وقیحانه از روندی حمایت کردند که بعد معلوم شد کودتای انتخاباتی و به عبارتی کودتای مفتضحانه طراحی شده است که با همه قوا از آن پشتیبانی کردند."
لاريجاني در حالي كه از حركتهاي اعتراضي مردم با لفظ "حرکت غیرقانونی، خیانت و جنایت" ياد كرد، در اعتراض به حمايت گروهها و سازمانهاي حقوق بشري گفت: "چرا باید حقوق بشر با براندازی و کودتا مساوی شود؟"
وي حمايت از مخالفان و منتقدان نظام جمهوري اسلامي را "ظلم بزرگی به حقوق بشر" توصيف و در ادامه اضافه كرد:" البته من دفاع نمی کنم و مدعی نیستم که در هیچ نقطه کشور ما مشکل و نقض حقوق بشری صورت نمی گیرد و این ادعایی از هر کشوری و هر کسی بسیار احمقانه است. من می گویم ملت ما باید حق داشته باشد در کنار تجربه غربی، نظام مدنی با اندیشه اسلامی به وجود آورد و کشورهای غربی حق ندارند برای ما تصمیم بگیرند و یا از کسانی که باعث قتل شدند و کار خلاف قانون انجام دادند به اسم مدافعان حقوق بشر حمایت کنند."
وي در ادامه سخنان خود مدعي شد: "در تظاهرات پیش آمده در ایران 21 پلیس کشته شد و تنها 13 نفر از غیر نظامیان کشته شدند." نمونه اين ادعا از سال گذشته تا كنون بارها از سوي مقامات جمهوري اسلامي عنوان شده است. در حالي كه تا كنون هويت هيچ يك از بسيجيان و نيروهاي پليس کشته شدهي مورد ادعاي اين مقامات، طي حوادث سال گذشته مشخص نشده است. اما در طرف مقابل گروههاي معترض تا كنون هويت بيش از 70 شهروند كشته شده در جريان اين حوادث را منتشر كردهاند. شهرونداني كه دستگاههاي امنيتي و قضايي جمهوري اسلامي تقريبا تاکنون به پرونده قتل هيچ يك از آنان رسيدگي نكردهاند.
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه جمهوری اسلامی در همين حال از برخورد پليس انگليس با دانشجويان معترض با عنوان "شدیدترین شکل خشونت سرکوب" ياد ميكند. او در اين باره توضيح ميدهد " امروز پلیس انگلیس تمام نیروهای خود را به میدان آورده تا دانشجویان را سرکوب کنند در حالیکه نیروی پلیس ما اینقدرها هنرمند نیست. این نگاه دوگانه که کشورهای غربی همیشه پاک هستند و کشور ما ناقض حقوق بشر است دیدگاهی غلط است. امروز بهتر است انگلیس به حال خود بیندیشد که چرا موقعیتش در نظام بین الملل تنزل پیدا کرده و استراتژی آنها شکست خورده است."
اين مقام بلند پايه جمهوري اسلامي، يك ماه پيش نيز قتل ندا آقاسلطان را به یک جاسوس بريتانيا نسبت داده بود. قتلي كه تا كنون در چند سناريوي مختلف از سوي مقامات ايراني و رسانههای نزدیک به آنها به خبرنگار بیسیسی، سازمانهای جاسوسی غربی، آرش حجازی(پزشک حاضر در محل) و برخي ديگر منتسب گشته است.
لاریجانی همچنین رسما اعلام می کند که: "خشونت در کشور ما بسیار کمتر از انگلیس، آمریکا و آلمان است و مسئله اعدام در ایران با دقت بیشتری نسبت به آمریکا مورد توجه قرار می گیرد." اين در حالي است كه كمتر از يك ماه پيش سازمانها و نهادهاي حقوق بشري ايران را پس از چين، به عنوان كشوري كه بيشترين آمار اعدام را دارد معرفي كردند. آماري كه اگر نسبت به جمعيت كشور سنجيده شود، آنوقت ايران با فاصلهاي زيادتر حتي نسبت به چين در رتبه اول جهان ميايستد.
لاريجاني در قسمت ديگري از سخنان خود با حمله مستقيم به گروههاي اصلاحطلب و فعالان حقوق بشر گفت: "در جریان فتنه سال گذشته عده ای از اصلاح طلبان به نوعی دست به کودتا زدند و غرب تحت عنوان دفاع از حقوق بشر از آنها حمایت کرد که به واقع این نوعی سوء استفاده است."
وي در توضيح مصاديق اين سو استفاده از "سلطه نظام فکری جهان و تحت فشار قرار دادن مردم توسط نظام سلطه، مستمسک قرار دادن دفاع از حقوق بشر در دفاع از تروریسم" نام برد.
او همچنين افزود: "در نظام کنونی به افراد نیز جایزه داده می شود که هیچ کاری برای حقوق بشر نکرده اند. برای مثال به عنوان سمبل حقوق بشر به خانم شیرین عبادی جایزه دادند که هیچ قدمی برای توسعه حقوق بشر بر نداشته است و سخنانی را بیان می کنند که وزارت خارجه آمریکا و انگلیس آن را اعلام می کنند و در واقع می توان گفت که او به یک کارمند دون پایه این کشورها تبدیل شده است."
لاریجانی همچنين درباره بازداشت نسرین ستوده به عنوان یک وکیل گفت: "باید توجه داشت زمانی که فردی وکالت یک متهم را به عهده می گیرد رفت و آمدهایش باید در راهروهای دادگاه باشد نه اینکه از پایتختی به پایتخت دیگر رفته و علیه جمهوری اسلامی مصاحبه کند."
لاريجاني البته توضيح داده كه ستوده "به دلیل امر وکالت مورد پیگرد قضایی قرار نگرفته است" چرا كه "او به خاطر تبلیغات علیه اسلام، نظام و تماس با گروه های تروریستی مورد پیگرد قانونی است. البته دادگاه باید به اتهامات وی رسیدگی کند."
نسرین ستوده كه وكالت برخي از زندانيان سياسي را برعهده دارد، از زمان بازداشت خود تا کنون دو بار در اعتراض به شرایط خود در زندان دست به اعتصاب غذا زده و در یک مرحله مدت ۹ روز در اعتصاب غذای خشک به سر برده است. ستوده از ۱۳ شهریور ۸۹ تا کنون در سلول انفرادی به سر می برد.
جواد لاريجاني در مورد وضعيت او گفته است: "هیچ فردی نه تنها به دلیل وکالت مورد پیگرد قرار نميگيرد، بلکه تمامی وکلا مورد احترام ما نیز هستند." با اين حال نسرين ستوده در تماس روز 15 آذر ماه با خانواده از "اعلام سنگینتر شدن جرم" خود به دلیل "انتخاب وکلایی که مورد قبول یا اعتماد دادگاه نیستند" خبر داد. محمد شريف ديگر وكيل برجسته دادگستري در ايران نيز مردادماه امسال بعد از اعلام حكم بدرالسادات مفيدي توسط دادگاه بدوي تهديد كرد "اگر شرايط به همين شكل باشد به اعتراض از كليه پروندههاي خود كنار" خواهد كشيد. اعتراض او به اين مساله بود كه قضات دادگاه تقريبا هيچ توجهي به نقش وكلا در دفاع از موكلين خود و ارايه سند و مدرك توسط آنها ندارند. وي در همان روزها گفته بود: "وضعيت به شكلي است كه نقش وكلا در دادگاهها صفر است."
لاریجانی در صحبتهاي خود درپاسخ به سئوالی درباره بحث سنگسار در ایران، "علم کردن مسئله سنگسار" را "سوء استفاده تبلیغاتی غربی ها" برشمرد و توضيح داد: "مطرح کردن بحث سنگسار یک تقلب و سوء استفاده از سوی غرب است. زیرا مسئله حقوق بشر فراتر از آن است که مجازات های داخلی در قوانین هر کشوری را مورد احاطه قرار دهد."
اين اما اولين بار نيست كه دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران اظهاراتي از اين دست را مطرح ميكند. در جنجالبرانگيزترين نمونه از اين اظهارات، وي كمتر از يك ماه پيش در جريان رای گیری کمیته سوم مجمع سازمان ملل برای پیش نویس یک قطعنامه بر عليه ايران با اظهاراتي از اين دست سعي كردهبود تا مانع از راي آوردن اين قطعنامه شود. گر چه تلاش او در نهايت بي ثمر ماند ولي با استقبال گرم مقامات حكومتي و چهرههاي نزديك به جمهوري اسلامي همراه شد. به طوري كه برخي آن را به جلسه محاکمه غرب لقب دادند.
لاريجاني در آن جلسه گفته بود: "غربی ها از این عصبانی هستند که ایران نه تنها نمی خواهد یک کپی از دموکراسی امریکایی داشته باشد بلکه خودش یک نمونه منحصر به فرد دموکراسی خودش را ایجاد کرده است که بسیار موفق بوده است."
چندين سال است كه نهادها و سازمانهاي بين المللي مدافع حقوق بشر نسبت به وضعيت حقوق بشر و آزادي در ايران ابراز نگراني ميكنند، اما اين نگرانيها به گواه آمارها و گزارشهاي منتشر شده در يك سال و نيم اخير به شدت افزايش يافته است. هفته گذشته اعلام شد كه جمهوري اسلامي ايران در كنار چين، هر كدام با داشتن 34 روزنامهنگار زنداني بزرگترين زندان روزنامهنگاران در جهان هستند. آماري كه در آن جمعيت كل كشورهاي مورد بحث جايي نداشت. چه آنكه ايران با جمعيت 70 ميليوني خود در مقابل چين يك ميليارد و دويست ميليوني به اين رتبه دست يافته است. با اين حال عمر اين گزارش چند روزي بيشتر نپاييد. چرا كه با دستگيري چهار روزنامهنگار ديگر در روزهاي اخير، جمهوری اسلامی از رقيب خود چين، در نقض حقوق بشر پيشي گرفت و به بزرگترين زندان روزنامهنگاران در جهان تبديل شد.
دستگیری دانشجویان در زاهدان
اتهام تازه؛ شرابخوار سیاسی
یک هفته پس از تجمع دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان به مناسبت روز دانشجو، رسانههای حکومتی از بازداشت چند دانشجو با داشتن سابقه فعالیت های سیاسی خبر دادند؛اما بازداشتی که به گفته آنها در یک مجلس "مختلط" و در حین "شرابخواری" صورت گرفته است.
زاهدان نیوز، پایگاه خبری تحلیلی جنوب کشور، از دستگیری تعدادی از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه سیستان و بلوچستان در روز پنج شنبه 18 آذر ماه، در زاهدان خبر داد.
به نوشته این سایت تعدادی از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه سیستان و بلوچستان که در یک مجلس مختلط و در ایام محرم الحرام مشغول شرابخواری بودند، توسط مأموران دستگیر و روانه بازداشتگاه شدند.
این سایت با تاکید بر اینکه دانشجویان بازداشت شده در یکی از خانه های داخل شهر و دور از دانشگاه "با وضعیت زننده ای مشغول هرزگی بودند"، یادآوری می کند که آنها سابقه "فعالیت سیاسی علیه نظام" را نیز در کارنامه خود دارند.
در گزارش زاهدان نیوز، اشاره ای به تعداد و اسامی بازداشت شدگان نشده، اما رهوا، از سایت های حامی اسفندیار رحیم مشایی در گزارشی جداگانه با عنوان "رسوایی اخلاقی سبزها در دانشگاه زاهدان"، نوشته است: "این افراد شامل آقایان ب ب، م ر، ع پ، ش ح و همچنین خانم م س، که از لیدرهای جریان فتنه سبز دانشجویی در دانشگاه سیستان و بلوچستان می باشند جز افراد دستگیر شده در این رسوایی اخلاقی می باشند."
ناصر بلده ای، از کارشناسان مسائل بلوچستان، با تائید این خبر به روز می گوید: "دانشگاه زاهدان که از جمله قطبهای غیر مرکزی جنبش دانشجویی در ایران محسوب میشود، در سالهای اخیر به دلیل فعالیت های سیاسی و صنفی دانشجویان، همواره مورد توجه حاکمیت قرار داشته است. سابقا بازداشت دانشجویان بلوچ به بهانه هایی نظیر دست داشتن در قاچاق مواد مخدر صورت می گرفت، اما اختلاط و شرابخواری ظاهرا اتهامات جدیدی است که رژیم با دستاویز قرار دادن آنها قصد مقابله با دانشجویان را دارد."
او می افزاید: "بازداشت های اخیر در ادامه همان سیاست بهانه قرار دادن رفتارهای اجتماعی برای سرکوب فعالیت های سیاسی قابل تفسیر است. حاکمیت به جای اینکه اصل دلایل فعالیت های سیاسی و محرومیت مردم این استان را در نظر داشته باشد، سعی در محدود کردن و تحت فشار قرار دادن مردم بلوچ به بهانه ارتکاب جرایم کیفری دارد."
به گفته آقای بلدهای، نشستن دختران و پسران حتی در چهارچوب جرایم کیفری هم قرار نمیگیرد؛ چراکه :"ارتباط دختران و پسران در دانشگاه یک بخش بسیار طبیعی از حقوق دانشجویان در راستای برنامه ریزی های تحصیلی و اجتماعی است و در واقع ارتباطی به مسائل و اتهامات اخلاقی ندارد."
بازداشت در روز دانشجو
زاهدان نیوز در ادامه گزارش خود، با اشاره به فعالیت های دانشجویان بلوچ در ضمن مراسم روز دانشجو مینویسد: "قانون شکنان انتخابات در دانشگاه سیستان و بلوچستان در روز شانزده آذر تمام توان خود را به میدان آوردند تا بتوانند حداقل به اندازه ی یک تحصن یا راهپیمایی کوچک مانند سال گذشته فضای دانشگاه را ملتهب سازند که هوشیاری دانشجویان دانشگاه و هم چنین بی میلی بدنه اندک آن ها باعث شد برنامه تحصن سلف آن ها در شب شانزده آذر به کلی لغو شود."
جالب اینکه در ادامه گزارش این سایت حکومتی، تلویحا خبر تحصن دانشجویان دانشگاه بلوچستان در 16 آذر تائید شده است: "در روز شانزده آذر گروهی معدود با حالتی افسرده و مستأصل، در حالی که شمع به دست داشتند آشوب مدنظرشان را تا جایی که امکان داشت انجام دادند."
به گزارش "روز" از برگزاری مراسم 16 آذر در این روز دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان هم دست به تجمع اعتراضی آرام در مقابل غذا خوری این دانشگاه زدند. دانشجویان در این تجمع که در سکوت برگزار شد، با در دست داشتن شمع یاد و خاطره دانشجویان شهید راه آزادی و همچنین دانشجویان در زندان را گرامی داشتند.
شاید همین موضوع باعث شده باشد کارشناسان مسائل بلوچستان، بازداشت های اخیر دانشجویان بلوچ را در ارتباط با مراسم بزرگداشت روز دانشجو ارزیابی کنند. آقای بلده ای می گوید: "دانشجویان بلوچ در طول این سالها برای احقاق حقوق صنفی و همچنین حقوق سیاسی و مدنی مردم بلوچستان و سراسر ایران همواره در تلاش بوده اند. آنها امسال نیز با وجود تدابیر شدید امنیتی در داخل دانشگاه، در کنشی مدبرانه با روشن کردن شمع در سکوت یاد این روز را گرامی داشتند. از این رو می شود بازداشت های اخیر را در ارتباط با فعالیتهای دانشجویی به مناسب روز دانشجو ارزیابی کرد."
سایت رهوا، اما در ادمه گزارش خود در مورد بازداشت دانشجویان بلوچ، سعی در بردن اذهان عمومی به سوی اختلافات مذهبی در دانشگاه سیستان و بلوچستان دارد. به نوشته این سایت، " نگهبان وهابی دانشگاه زابل طی چند روز گذشته، با کارشکنی های خود تلاش کرده است به نحوی در برگزاری عزاداری برای امام حسین خلل بوجود بیاورد".
در همین راستا، زاهدان نیوز هم با اشاره به عدم پوشش خبر بازداشت اخیر دانشجویان از سوی رسانه های "جنبش سبز اموی" این سئوال را پیش کشیده است: "آیا وهابی های استان قصد نزدیک کردن خود به جریانات فاسد دانشجویی دانشگاه سیستان و بلوچستان را دارند تا به واسطه سهم خواهی از آن ها خود را از باتلاق بی مخاطبی، به داخل فضای دانشگاه بکشانند؟"
محدودیت برای وبلاگ نویسان
بازداشت دانشجویان اما تنها خبر هفته گذشته استان سیستان و بلوچستان نبود.
برخی از وبسایت های خبری هم از بلاتکلیفی ابراهیم حسینبُر وبلاگ نویس بلوچ که درهفتههای گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، خبر دادند؛ خبری که فعالان بلوچ در مصاحبه با روز آن را تکذیب می کنند.
ناصر بلده ای، در مورد اخبار مربوط به بازداشت ابراهمیم حسینبُر به روز می گوید: "بازداشت این وبلاگ نویس، شایعهای است که بعد از محدود شدن فعالیتهای وی در وبلاگ شخصی اش قوت گرفت. تا جایی که ما اطلاع داریم آقای حسینبُر به دلایل نامعلومی مجبور شده فعالیت های وبلاگش را محدود کند. البته فعالیت های آقای حسینبُر در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی بود و خارج از آن محدوده فعالیت نمی کرد. ایشان مقالاتی را که در ارتباط با بلوچستان نوشته می شد ترجمه وسپس تحلیل می کرد."
این کارشناس مسائل بلوچستان، در ادامه می افزاید: "حسینبُر معتقد است که اگر رژیم سیاست هایش را در بلوچستان تغییر دهد به نفع دو طرف معادله، یعنی هم مردم و هم حاکمیت است. او حتی یکی از منتقدین گروههای مخالف حکومت در بلوچستان محسوب می شود و هیچ گونه فعالیتی در مخالفت با نظام انجام نداده است. فعالیتهای وی در چهارچوب نقض حقوق بشر، جلوگیری از اشاعه و گسترش خشونتها قرار می گیرد."
ابراهیم حسینبُر گردانندهی وبلاگ "استون" است که مسائل مربوط به بلوچستان را پوشش می دهد. برخی از سایت های خبری، در هفته های گذشته از بازداشت و بلاتکلیفی وی خبر داده بودند.
زمینه سازی برای برخورد در عاشورا
تهدید به لت و پار کردن معترضان توسط کیهان
همزمان با نزدیک شدن به روزهای عزاداری تاسوعا و عاشورا، و پیام میرحسین موسوی، رهبر مخالفان درباره اعتراضات مردمی در این روز، روزنامه کیهان، که مدیرمسوول آن توسط رهبر جمهوریاسلامی، انتخاب میشود، دست به تهدید موسوی و کروبی و دیگر معترضان به نتایج انتخابات زد.
تهدیدهای کیهان از زمانی آغاز شد که موسوی در پیام خود به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، خواستار آن شد که همراهان وی "کاری زینبی" انجام دهند. وی همچنین در پیام خود، دستور خاتمه جنگ وپذیرش قطعنامه 598 از سوی آیتالله خمینی را، نشانه "پذیرش اشتباه" از سوی وی دانسته بود.
این مساله باعث شد که روزنامه کیهان، با درج مطلبی، موسوی را "مهره جریان سبز اموی" بخواند و معترضان را "اوباش آشوبگر و وابستگان گروهکها" معرفی کند. کیهان در ستون اخبارویژه خود، اعلام کرد که موسوی مسیر "میدان امام حسین – انقلاب" را به عنوان مسیر راهپیمایی و تظاهرات در روز عاشورا مشخص کرده و با نقل مقالهای، نوشت: "تصور كنيد كه اگر روز عاشورا افرادي را ببينيد كه نشانه هواداري از جنبش داشته باشند، چه بلايي بر سر آنها خواهید آورد؟ تصور صحنه ابدا دشوار نيست. مردم آنها را به قصد كشت ميزنند و كشتن آنها را ثواب بزرگي ميدانند. آنها هرچه خشم و كينه از يزيد و شمر و... دارند را بر سر هواداران جنبش آوار ميكنند. لت و پار كردن و شكستن سر و دست و دنده آنها كه جاي خود دارد."
مطلب کیهان درباره اعلام مسیر راهپیمایی از سوی میرحسین موسوی، با واکنش شدید سایتهای هوادار موسوی، مواجه شده است. سایت امروز، که نزدیک به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است – در مطلبی کوتاه، ضمن آنکه کیهان را "اتاق فکر فتنه" نامیده، اعلام کرده است که :"یادداشت اخیر مهندس موسوی حاوی هیچگونه اعلامی برای راهپیمایی از میدان امام حسین(ع) تا میدان انقلاب در روز عاشورا نبوده است."
با این حال کیهان در یادداشتی به قلم حسین قدیانی- از وبلاگنویسان اصولگرا که اخیرا توسط قوه قضاییه احضار شده است – آورده: "سران فتنه شك نكنند به تك تك اهانت هايي كه كرده اند، به قطره قطره خوني كه از ملت ريخته اند، تودهني سخت و حيدري خواهند خورد."
در این یادداشت همچنین موسوی و کروبی تهدید شده اند که اینبار نیروهای "حزبالله" تنها به حضور در خیابان اکتفا نخواهند کرد: "جناب موسوي بداند؛ در 2 بيانيه اخيري كه نوشت، هم به امام بزرگوار ما و هم به رهبر ما حرفهايي زدند كه ما ناچاريم اين را بگوييم؛ اگر دستگاه قضايي به وظيفه خود به درستي عمل نكند، پاسخ ما به سران فتنه پشيمان كننده خواهد بود. اين بار قيامي چون 9 دي فقط به حضور و شعار ختم نخواهد شد."
این روزنامه همچنین در سرمقاله خود، با اشاره به اعتراضات مردمی در روز عاشورای سال گذشته، چنین نوشت: "سال پيش نيز در ادامه فتنه پس از انتخابات، فتنهگراني كه اين بار آنها اين نقش را به خيال خام خود برعهده گرفته بودند تا خط عاشورا و گفتمان انقلاب اسلامي را كمرنگ نمايند، به هتك حرمت عاشورا پرداختند؛ سوت و كف زدند، پرچمها و بنرهاي يا حسين(ع) را به آتش كشاندند، به سوي نمازگزاران ظهر عاشورا سنگ پرتاب كردند و... اما تودههاي ميليوني مردم عاشورايي و ولايي ايران اسلامي در 9 دي به «هل من ناصر ينصرني» ولي زمان خود پاسخ دادند و لكه ننگ هتك حرمت به عاشورا را پاك كرده و جريان نيمه جان فتنه 88 را در تاريخ نظام آرشيو كردند."
این روزنامه همچنین از قول آیتالله صادق لاریجانی، رییس قوهقضاییه، معترضان به نتاج انتخابات را متهم کرد که "شبیه به بنیامیه" عمل کردهاند و افزود: "در روز عاشورا با شعار يا حسين بر تنها حكومت شيعي جهان شوريدند و از ولي زمانه سرپيچيدند و جريان منافقانهای راه انداختند و حال بيانيه میدهند كه در عاشورا مظلوم واقع شدهاند."
این روزنامه همچنین امروز، در آخرین شماره منتشر شده خود پیش از تعطیلات، در سرمقاله اش، بار دیگر نسبت به حضور جریان "فتنه" هشدار داده و با اعلام اینکه "مثل روزهاي قيام كربلا عده زيادی از عوام و خاص مردود شدند و قافيه را به بيبصيرتي خود باختند. آنان كه گوش به ولي زمانه خود داده و زير علم او ايستادند، از مهلكه گمراهي و تباهي جان به در برده و آنان كه به هر دليل از راهبر و نشانه هدايت فاصله گرفتند، در قعر سياهي اين زاويه گم شدند" خواستار "بصیرت نافذ" از سوی مسوولان شده است.
از فرستادن به جهنم تا بریدن سر
این مطالب کیهان و دیگر تحلیلهای سایتهای نزدیک به اصولگرایان در حالی منتشر میشود که در روزهای اخیر، این سایتها مطالب مختلفی با مضمون تهدید رهبران مخالفان منتشر کرده اند.در آخرین نمونه از این دست، سایت اصولگرای الف، متعلق به احمدتوکلی، با انتشار یادداشتی، خواستار "محاکمه و به جهنم فرستادن سران فتنه" شده بود.
از سوی دیگر وحید یامینپور، مجری برنامه تلویزیونی "امروز، دیروز، فردا" و از نویسندگان سایت رجانیوز، با انتشار خاطرهای از سفر حج، نوشت: "یکی از همین جوانان شیعهی اهل قطیف انگشت سبابهاش را روی حنجرهاش کشید و گفت سران فتنه جانشان را مدیون «سیدنا القائد» هستند وگرنه مردم سرشان را گوش تا گوش میبریدند."
این البته نخستین بار نیست که این رسانهها و بخصوص روزنامه کیهان، دست به تهدید مخالفان خود میزنند. در حاشیهسازترین نمونه از این دست، پیش از برگزاری انتخابات دهم ریاستجمهوری، و چند روز پس از ترور بینظیر بوتو، روزنامه کیهان، در سرمقاله خود، احتمال ترور سیدمحمد خاتمی – که در آن زمان کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری بود – را مطرح کرد و زمانی که با اعتراض احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب رو به رو شد در یادداشتی به قلم حسین شریعتمداری، نوشت: "اگر یک روزنامه - مثلا کیهان- درباره احتمال ترور فیزیکی یکی از شخصیتهای نظام هشدار بدهد، باید مورد ملامت و اعتراض قرار گیرد، یا به خاطر این هشدار باید تشویق شود؟ پاسخ این سوال هم کاملا روشن است و بدیهی است که باید از هشداردهنده - در اینجا روزنامه کیهان - قدردانی و تشکر شود."
این روزنامه درباره خطر ترور خاتمی، چنین نوشته بود: "هدف تندروها از حضور در عرصه انتخابات بالا بردن هزینه نظام است و نه سود رساندن به روند آن و به رسمیت شناختن نتایج انتخابات. آیا آنان وقتی در یک روش به بنبست میرسند به روش دیگر روی نمیآورند؟ آمریکاییها در پاکستان ابتدا تلاش وافری کردند تا از طریق تبلیغات و دیپلماتیک، بینظیر بوتو را به قدرت برسانند و از طریق او پاکستان را بدوشند ولی زمانی که دریافتند به هیچ قیمتی حزب او توان به دست آوردن اکثریت را ندارد به روش دیگری متوسل شدند. این یک عبرت است. بعضی از اصلاحطلبان سابقه روشنی! در این خصوص دارند."
عاشورای تهران
اعتراض رسانههای اصولگرا به آنچه حرمتشکنی معترضان در روز عاشورای سال گذشته می خوانند در حالی است که شواهد حاکی از آن است که اعتراضات مردم در این روز، به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شد. رسانههای خبری، حجم خشونت اعمال شده در این روز را، قابل مقایسه با دیگر روزها نمیدانند.
براساس عکسها و فیلمهای منتشر شده از اعتراضات سال گذشته روز عاشورا، چند تن از معترضان از روی پلهای روگذر به پایین پرتاب شدند، ماشینهای نیمهسنگین نیروی انتظامی از روی معترضان رد و همچنین به تعدادی از معترضان شلیک شد. آمار ارائه شده توسط مقامات رسمی و بیانیه نیروی انتظامی، نشان میدهد که دستکم 8 نفر در حوادث روز عاشورا کشته شدهاند. بسیاری از فعالان سیاسی، دانشجویی و مطبوعاتی نیز در روز عاشورا یا روزهای بعد از آن بازداشت شدند. بسیاری از بازداشتشدگان خیابانی در این روز نیز در دادگاهها به "محاربه" متهم شدند.
از جمله سرشناسترین جانباختگان روز عاشورا، سیدعلی حبیبی موسوی، خواهرزاده میرحسین موسوی، بود. وی در حوالی میدان آزادی، هدف شلیک گلوله قرار گرفته و جان باخته است.
به نظر میرسد آنطور که سایت امروز اشاره کرده است، باید منتظر ماند و دید که هدف اصولگرایان از ایجاد چنین جوی چیست و چه برنامهای برای روز عاشورای امسال تدارک دیدهاند؟
گزارش تلویزیون سوئیس روماند
نگرانی واشنگتن از اقدامات سوئیس در ایران
سوئیس از سال ۲۰۰۶ یک سیاست فعال در زمینه میانجی گری در اختلافات میان تهران و واشنگتن و همچنین پرونده هسته ای پیش گرفته. به گفته منابع دیپلماتیک نقل شده توسط ویکی لیکس، نقش سوئیس در مسایل گاهی در نظر ایالات متحده دردسرآفرین ظاهر شده است.
اسنادی که توسط روزنامه آلمانی اشپیگل به چاپ رسیده نشان می دهند که دولت نومحافظه کار رییس جمهور جرج بوش تحت هیچ شرایطی راضی به برگذاری مذاکره با جمهوری اسلامی درخصوص پرونده هسته ای نبود و ازنظر واشنگتن، اقدامات برن تا حدودی دردسرساز بود. براساس گزارشات سفارت آمریکا در برن، میشلین کالمی ری، وزیر خارجه سویس با وجود نارضائی آمریکا تلاش های خود را در این زمینه کم نکرد.
پس از تصویب قطعنامه ۱۷۳۷ سازمان ملل در دسامبر ۲۰۰۶ در مورد اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی، برخوردهای بسیاری هم با تهران و هم با دیپلماسی آمریکا به وجود آمد. میکاییل آمبول که وزیر امور خارجه بود، در سال ۲۰۰۷ به تهران رفت تا به عنوان میانجی اقدام کند.
پیتر کونوی، سفیر آمریکا در برن، سپس برای واشنگتن می نویسد: "ما شک نداریم که میکاییل آمبول نظر دولت آمریکا را درخصوص این گونه مسایل می داند." درحقیقت دولت بوش بیم آن داشت که تلاش سوئیس در تهران این احساس را به وجود آورد که واشنگتن تمایل به انجام مذاکره دارد
منابع به طور واضح خاطرنشان کرده اند که میکاییل آمبول در سفر خود به تهران می بایست دستورات میشلین کالمی ری را انجام دهد. سفیر آمریکا همچنین می نویسد: "برای میکاییل آمبول کاملاً مشخص بود که عمل کردن برخلاف خواسته ایالات متحده چندان خوشایند نیست. ولی تصمیم او برای انجام این سفر با توجه به دستور واضحی که از سوی میشلین کالمی ری دریافت کرده بود جای تعجب نداشت."
امضای قرارداد گازی
میشلین کالمی ری و میکاییل آمبول در مارس ۲۰۰۸ به تهران رفتند تا نسبت به امضای یک قرارداد تأمین گاز از سوی ایران به شرکت لاوفن بورگ اقدام کنند.
این قرارداد به طور آشکار از سوی واشنگتن یا دیگر کشورهای اروپایی مورد اشاره قرار نگرفته، ولی برخلاف سیاست اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی انجام شده است.
سوئیس از زمان اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۹۷۹ انجام امور اداری ایالات متحده را در ایران برعهده دارد. و این شرایطی است که به سوئیس امکان پرداختن به دیگر پرونده هایی که به ایالات متحده مربوط اند را نیز داده است. به گفته ویکی لیکس، هیأت سوئیسی با یکی از شهروندان آمریکایی ایرانی تبار که به مدت ۷ ماه در ایران بازداشت بوده در تماس بوده است.
منبع: تلویزیون سوئیس روماند، ۱۳ دسامبر
اسنادی که توسط روزنامه آلمانی اشپیگل به چاپ رسیده نشان می دهند که دولت نومحافظه کار رییس جمهور جرج بوش تحت هیچ شرایطی راضی به برگذاری مذاکره با جمهوری اسلامی درخصوص پرونده هسته ای نبود و ازنظر واشنگتن، اقدامات برن تا حدودی دردسرساز بود. براساس گزارشات سفارت آمریکا در برن، میشلین کالمی ری، وزیر خارجه سویس با وجود نارضائی آمریکا تلاش های خود را در این زمینه کم نکرد.
پس از تصویب قطعنامه ۱۷۳۷ سازمان ملل در دسامبر ۲۰۰۶ در مورد اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی، برخوردهای بسیاری هم با تهران و هم با دیپلماسی آمریکا به وجود آمد. میکاییل آمبول که وزیر امور خارجه بود، در سال ۲۰۰۷ به تهران رفت تا به عنوان میانجی اقدام کند.
پیتر کونوی، سفیر آمریکا در برن، سپس برای واشنگتن می نویسد: "ما شک نداریم که میکاییل آمبول نظر دولت آمریکا را درخصوص این گونه مسایل می داند." درحقیقت دولت بوش بیم آن داشت که تلاش سوئیس در تهران این احساس را به وجود آورد که واشنگتن تمایل به انجام مذاکره دارد
منابع به طور واضح خاطرنشان کرده اند که میکاییل آمبول در سفر خود به تهران می بایست دستورات میشلین کالمی ری را انجام دهد. سفیر آمریکا همچنین می نویسد: "برای میکاییل آمبول کاملاً مشخص بود که عمل کردن برخلاف خواسته ایالات متحده چندان خوشایند نیست. ولی تصمیم او برای انجام این سفر با توجه به دستور واضحی که از سوی میشلین کالمی ری دریافت کرده بود جای تعجب نداشت."
امضای قرارداد گازی
میشلین کالمی ری و میکاییل آمبول در مارس ۲۰۰۸ به تهران رفتند تا نسبت به امضای یک قرارداد تأمین گاز از سوی ایران به شرکت لاوفن بورگ اقدام کنند.
این قرارداد به طور آشکار از سوی واشنگتن یا دیگر کشورهای اروپایی مورد اشاره قرار نگرفته، ولی برخلاف سیاست اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی انجام شده است.
سوئیس از زمان اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۹۷۹ انجام امور اداری ایالات متحده را در ایران برعهده دارد. و این شرایطی است که به سوئیس امکان پرداختن به دیگر پرونده هایی که به ایالات متحده مربوط اند را نیز داده است. به گفته ویکی لیکس، هیأت سوئیسی با یکی از شهروندان آمریکایی ایرانی تبار که به مدت ۷ ماه در ایران بازداشت بوده در تماس بوده است.
منبع: تلویزیون سوئیس روماند، ۱۳ دسامبر
مقاله لوس آنجلس درباره تنش های منطقه ای
تهران، واشنگتن و آسيای میانی
ارمنستان خود را در منطقه ای با جو غيردوستانه می بيند که در آن، مناقشه 20 ساله نظامی با آذربايجان بر سر مالکيت منطقه قره باغ، همچنان ادامه داشته است. اين کشور از ديرباز روابط حسنه ای با ايران، روسيه و ايالات متحده داشته است. ارمنستان برای دفاع از خود، جلب سرمايه و مناسبات تجاری به هر سه کشور اتکا دارد.
اما ريشه مشکلات به دو سال پيش باز می گردد، زمانی که سرويس اطلاعاتی آمريکا متوجه شد ارمنستان به انتقال محموله موشک های بلغاری به ايران دست زده است. اين اطلاعات در اسناد منتشر شده ويکی ليکس از متن مکالمات وزارت خارجه آمريکا در دسامبر 2008 مشهود است.
بعدها اين تسليحات در جريان دو حمله تروريستی شبه نظاميان شيعه که منجر به کشته شدن يک سرباز و زخمی شدن شش سرباز آمريکايی ديگر در عراق شد، يافت شدند. اين اطلاعات نيز در متن مکالمات ژانويه 2009 از سفارت ايالات متحده در يمن بدست امده است.
واشنگتن از ارمنستان توضيح خواسته بود و ارمنستان نيز متوجه وخامت اوضاع شده بود.
کشورهای کوچک جنوب قفقاز شامل ارمنستان، آذربايجان و گرجستان، خود را در مخمصه ميان دو کشور ايران و آمريکا می بينند. بر اساس متن مکالمات منتشر شده از سوی ويکی ليکس، ايران می تواند براحتی در هر يک از اين سه کشور مشکل آفرينی کند و آمريکا نيز به آنها فشار وارد می کند تا روابط خود با جمهوری اسلامی را قطع کنند.
هر سه کشور با مشکل جدايی طلبان داخلی و کشمکش های قومی دست و پنجه نرم می کنند و اين مشکلات می تواند با دخالت خارجی به راحتی شعله ور شود.
الهام علی اف رئيس جمهوری آذربايجان نيز در همين مخمصه گرفتار آمده است. هرچند ظاهراً وی مايل به همکاری با ايالات متحده جهت منزوی ساختن ايران است، اما يکی از اسناد منتشر شده مربوط به فوريه 2010 نشان می دهد وی از دشمن تراشی با همسايه بزرگ و کينه توز خود بسيار هراسان است.
علی اف به ديپلمات های آمريکايی گفته است "نا آرامی در آذربايجان رو به افزايش گذاشته است" وی گفت ايران "نه تنها به تجهيز مالی گروه های افراط گرای اسلامی و تروريست های حزب الله مشغول است"، بلکه به تنش های دينی در نخجوان، منطقه جدا افتاده از آذربايجان دامن می زند و سبب به راه افتادن تظاهرات در باکو و در مقابل سفارتخانه های آذربايجان در ساير کشورها شده تا تصوير علی اف را به عنوان فراد وابسته به اسرائيل در تلويزيون خود نشان دهد.
علی اف و المر محمد ياروف وزير خارجه آذربايجان در مورد اينکه آذبايجان "هدف" حملات ايران قرار بگيرد ابراز نگرانی کرده اند. هر دوی آنها گفته اند مرزهای آبی اين کشور در دريای خزر مکان احتمالی اين حملات هستند.
گرجستان نيز به نوبه خود در مخمصه گرفتار است. دو سال پيش بود که روابط اين کشور با ايران بر سر تن دادن مقامات گرجستان به درخواست آمريکا برای تحويل يک شهروند ايرانی- آمريکايی به اتهام قاچاق، پولشويی و دسيسه چينی قطع شد.
با برداشتن مانع رواديد، برقراری پرواز مستقيم ميان تهران و تفليس و توافق دو کشور برای اجرای طرح های کوچک تجاری، جهانگردی و زيرساختی در سال 2010 از دامنه تنش ها ميان دو کشور کاسته شده است. اين رويکرد خود نگرانی واشنگتن را برانگيخت.
بر اساس يکی از اسنادی که در وب سايت های روسی و گرجی ذکر شده اما در بانک اطلاعات ويکی ليکس به چشم نمی خورد، ريچارد هالبروک ديپلمات ارشد آمريکا قبل از سفر به جنوب قفقاز اظهاراتی داشته است. اين سند نشان می دهد گرجستان "برای کنترل روابطش با ايران تلاش می کند" اما از شکستن هر پلی که تهران را در به رسميت شناختن جدايی طلبان آبخازی و اوستيای جنوبی تشويق کند، نگران است.
در اين سند آمده است: "گرجستان نمی تواند يک همسايه قدرتمند در جنوب و شريک عمده تجاری خود را برنجاند." اين احساسی است که به نظر می رسد در نزد ساير کشورهای جنوبی قفقاز نيز وجود داشته باشد.
ارمنستان از مدت ها پيش روابط نسبتاً خوبی با ايران داشته است و علت آن هم تا حدی به نياز وافر اين کشور به يک متحد منطقه ای است.
پس از انتقال محموله تسليحاتی از ارمنستان به ايران، جان دی نگروپونته، معاون وقت وزارت خارجه آمريکا در نامه ای محرمانه برای سرژی سرکيسيان، رئيس جمهور ارمنستان درخواست کرد اجازه نظارت غيرمترقبه به بازرسان آمريکايی داده شود؛ در غيراينصورت، اين کشور کوچک با قطع "کمک های آمريکا و محدوديت صادرات برخی کالاها" مواجه خواهد شد.
هرچند سندی در دست نيست که نشان دهد ارمنستان از دستورات ايالات متحده پيروی کرده است، اما مکالمات مربوط به ژانويه 2010 نشان می دهد گوريک هاکوپيان، رئيس اداره امنيت ملی ارمنستان به سفير آمريکا در اين کشور اطمينان داده است که با درخواست های واشنگتن کنار خواهد آمد.
گزارش می شود که هاکوپيان گفته است: "ارمنستان مشکلات بسياری دارد و مايل به ايجاد مشکلات بيشتر نيست."
قطعاً ايالات متحده تحريمی عليه ارمنستان وضع نخواهد کرد.
منبع: لوس آنجلس تايمز- 11 دسامبر
آمریکا و مذاکرات صلح: شکست پیش از شروع؟
جورج میچل نماینده رییسجمهور آمریکا برای پیگیری روند صلح خاورمیانه بار دیگر روز دوشنبه (۱۳ دسامبر / ۲۲ آذر) به منطقه بازگشت تا با طرح جدیدی از طرف واشنگتن، چرخ مذاکرات را به گردش در بیاورد.
مذاکرات مستقیم صلح میان رهبران فلسطین و اسراییل که با میانجیگری آمریکا پس از دو سال توقف در تابستان گذشته شروع شد، سرانجام در ماه سپتامبر و بعد از تنها دو جلسه مذاکره، در پی اصرار اسراییل بر ادامه شهرکسازی در سرزمینهای فلسطینی متوقف شد.
فشارهای آمریکا بر اسراییل برای توقف شهرکسازی به هیچ نتیجهای نرسید تا به ناگاه آمریکا دست از این اصرار برداشته و اعلام کند که شهرکسازی نمیتواند دلیل اصلی توقف مذاکرات باشد. واشنگتن هفته گذشته اعلام کرد که در قانع کردن اسراییل به توقف شهرکسازی شکست خورده و بدین ترتیب مذاکرات مستقیم صلح متوقف شده و این مذاکرات بار دیگر به شکل غیرمستقیم و از طریق میانجیگری میچل شروع خواهد شد.
میچل در نخستین توقف خود، وارد تلآویو شده و دیدارهای خود را با ملاقات با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسراییل شروع کرد. نتانیاهو پس از این دیدار اعلام کرد که برای ترسیم مرحله جدید با آمریکا همکاری خواهد کرد و امیدوار است تا «همسایگان فلسطینی» نیز برای تحقق صلح و امنیت وارد این روند شوند.
میچل اما به نوبه خود گفت که دستیابی به توافق و ایجاد چارچوبی جدید در این زمینه یک ضرورت است تا بتوان به حل و فصلی میانه در مورد تمام مسائل دست یافت و بدین ترتیب راه در برابر صلح دائمی باز شود.
قرار است که میچل امروز (سهشنبه) از تلآویو به رامالله رفته و مذاکراتی با محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی داشته باشد.
قبل از اینکه میچل وارد منطقه شود، هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا پیشنهاد شروع مذاکرات غیرمستقیم را مطرح کرده و از طرفین اسراییلی و فلسطینی خواسته بود تا بدون درنگ در مورد مسائل اصلی مانند مرزها، امنیت، اورشلیم، آوارگان فلسطینی، مشکل آب و شهرکها به توافق دست یابند.
این موضوع به نوعی عقبنشینی آمریکا از اصرار به حفظ جایگاه میانه در مذاکرات بود، بطوریکه بنیامین نتانیاهو نیز از این موضع جدید آمریکا استقبال کرده و آن را در راستای منافع اسراییل خواند.
نخستوزیر اسراییل پیش از دیدار با میچل از عقبنشینی آمریکا از درخواست توقف شهرکسازی استقبال کرده و گفت این تصمیم نه تنها به سود اسراییل، بلکه به سود صلح است.
Bildunterschrift: نتانیاهو و عباس در نخستین دور کفتوگوها در واشنگتن دوم سپتامبر ۲۰۱۰
نتانیاهو گفت: «آمریکا بعد از یک سال و نیم فهمید که ما درگیر مذاکراتی بیمفهوم پیرامون یک موضوع حاشیهای به نام شهرکسازی هستیم. واشنگتن دریافت که موضوع مهم، پیگیری اصولی است که در قلب درگیری میان ما و فلسطینیها جای دارد».
جلسه مسئولان فلسطینی پیش از ورود میچل
از سوی دیگر، مسئولان فلسطینی روز دوشنبه جلسهای را به ریاست محمود عباس برگزار کردند تا به نوعی موضعگیری یکسان دست یابند.
محمود عباس در این جلسه گفت که طرف آمریکایی نوعی جدید از مذاکرات را پیشنهاد داده به صورتی که «مذاکرات موازی» به جای «مذاکرات مستقیم» که در گذشته شکست خورد، شروع شود.
یک عضو کمیته اجرایی تشکیلات خودگردان فلسطین در گفتوگو با روزنامه الحیات فاش کرد که عباس بر موضعگیری خود در عدم قبول هرگونه مذاکره صلح پیش از برآورده کردن خواسته فلسطینیها تاکید کرده است.
طرف فلسطینی خواستار تعیین مرجعی برای مذاکرات و برسمیت شناختن دولت مستقل فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ است، امری که تا کنون از سوی چند کشور مانند برزیل برسمیت شناخته شده و موجب خشم اسراییل شده است.
عباس همچنین از اتحادیه اروپا خواست تا دولت فلسطینی را برسمیت بشناسد. وی بعد از جلسه روز دوشنبه از کمیته چهارجانبه صلح نیز خواست تا جلسهای فوقالعاده تشکیل داده و شرایط را برای آغاز مجدد مذاکرات صلح فراهم نماید.
الحیات به نقل از منابع آگاه خبر داد که محمود عباس نامهای محرمانه برای کاخ سفید ارسال کرده و از واشنگتن خواسته تا نقش فعالتری در مذاکرات صلح ایفا کرده و پیشنهاداتی رسمی در مورد مساله مرزهای میان دو دولت ارائه نماید.
پیشبینی میشود منطقه در مرحله آینده شاهد میانجیگری فشرده و سفرهای مکرر جورج میچل برای راضی کردن طرف فلسطینی به ورود در مذاکرات صلح موازی باشد؛ امری که تحلیلگران عربی تحقق آن را دور از دسترس میدانند.
فهمی هویدی تحلیلگر مشهور عرب در روزنامه السفیر مینویسد: «به نظر میرسد آینده منطقه را زوج تندرو و دستراستی بنیامین نتانیاهو ـ اویگدور لیبرمن (وزیر خارجه اسراییل) رقم خواهند زد. این زوج سیاسی موفق شدند تا خواسته خود مبنی بر ادامه شهرکسازی را به دولت آمریکا تحمیل کنند تا سرانجام آمریکا به شکل رسمی در مذاکراتی که قرار بود در آن نقش میانجی را ایفا کند، طرف اسراییل را بگیرد».
هویدی میافزاید: «اسراییل از ماهها قبل گفته بود که وارد هیچ مذاکرهای با پیششرط نخواهد شد و بدین ترتیب نتیجه تمامی مذاکرات سابق را لغو کرده و این امر پیشزمینهای است برای تحقق هدف غایی اسراییل که حل و فصل موضوع فلسطین در ده سال آینده به شیوه مورد رضایت خود است».
با این حال پاسخ طرف فلسطینی قبل از ورود میچل به رامالله بسیار واضح و شفاف اعلام شده است. صالح رأفت عضو کمیته اجرایی تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرد که طرف فلسطینی تصمیم گرفته تا بدون توقف کامل شهرکسازی، وارد هیچگونه مذاکره صلح مستقیم، موازی یا مذاکره برای مذاکره نشود.
علی مهتدی
تحریریه: مصطفی ملکان
واکنشها به درگذشت ریچارد هولبروک دیپلمات آمریکایی
ریچارد هولبروک، تقریبا پنج دهه در خدمت دستگاه دیپلماسی ایالات متحدهی آمریکا بود و در عالیترین مناصب به کار گمارده شد. وی بامداد دوشنبه (۱۳ دسامبر) هنگامی که مشغول کار بود، احساس ناخوشی کرد و به بیمارستان منتقل شد. پزشکان در جریان معاینه تشخیص دادند که رگ آئورت او شکاف برداشته است.
پس از یک عمل جراحی طولانی و سخت، وزارت خارجهی آمریکا نخست اعلام کرده بود که وضعیت او تا حدودی تثبیت شده ولی همچنان وخیم است. هولبروک به هنگام مرگ ۶۹ سال سن داشت.
واکنش سیاستمداران آمریکا
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجهی آمریکا در نخستین سخنان خود پس از درگذشت هولبروک، با صدایی که از تاسف میلرزید گفت: «آمریکا امشب یکی از تعیینکنندهترین مدافعان و وفادارترین خدمتگزاران خود را از دست داد».
کلینتون از هولبروک به عنوان «دوست، همکار و معتمد» یاد کرد و او را کسی نامید که میتوانست «دیکتاتورها را تسلیم و در سختترین شرایط از منافع و ارزشهای آمریکا دفاع کند». به گفتهی وزیر خارجهی آمریکا، هولبروک آمریکا را در دورافتادهترین مناطق جنگی و در عالیترین مذاکرات با «درخششی ویژه و قاطعیتی دستنیافتنی» نمایندگی کرده است.
باراک اوباما، رئيسجمهوری آمریکا گفت که هولبروک شخصیتی واقعا یگانه بود که به خاطر دیپلماسی خستگیناپذیر، عشق به میهن و دفاع از صلح در یادها خواهد ماند. اوباما مدت کوتاهی پیش از مرگ هولبروک گفته بود که او بسیار مقاوم است و به سختی برای زنده ماندن مبارزه خواهد کرد.
جو بایدن، معاون رئيسجمهوری آمریکا نیز در ستایش شخصیت هولبروک گفت که وی به یاری ارادهی خود، «پیچ تاریخ را در مسیر پیشرفت خم کرد». سناتور جان کری، هولبروک را مردی خواند که در جنبش دائم بود و مرگ او قابل فهم نیست.
ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای بینالمللی حافظ صلح در افغانستان، مرگ هولبروک را «ضایعهای تراژیک برای آمریکا، منطقه و جهان» خواند و از او به عنوان یک «غول واقعی» ستایش کرد. پترائوس گفت که برای او همکاری نزدیک با هولبروک، یک امتیاز بزرگ بوده است.
معمار صلح در بوسنی
ریچارد هولبروک در تاریخ ۲۱ آوریل ۱۹۴۱ در نیویورک زاده شد. نام وی در دههی ۹۰ به عنوان فرستادهی ویژهی آمریکا در بالکان، در محافل دیپلماتیک بینالمللی بر سر زبانها افتاد. او را معمار اصلی توافقنامهی دایتون میدانند که در نوامبر ۱۹۹۵ به جنگ در بوسنی هرزهگوین پایان داد.
هولبروک که در محافل دیپلماتیک به عنوان مذاکره کنندهای سخت و ناشکیبا شناخته میشد، پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۸، نامزد احتمالی برای مقام وزارت امور خارجهی این کشور به شمار میرفت. ولی اوباما پس از گزینش خود، این پست را به هیلاری کلینتون سپرد.
اوباما به جای آن، هولبروک را که بلندپرواز و در بعضی موارد متکبر توصیف شده، به عنوان فرستادهی ویژهی خود در منطقهی بحرانی افغانستان و پاکستان درنظر گرفت. بدینسان، این وظیفهی دشوار بر شانهی هولبروک نهاده شده که کابل و اسلامآباد را به همکاری برای پیکار علیه جریان تندرو اسلامی طالبان جلب کند.
این مسئولیت هولبروک را وادار میکرد که دائما در سفر باشد. در ماه آوریل سال جاری، وضعیت تندرستی او رو به وخامت گذاشت و مایهی نگرانی شد.
قرار است روز پنجشنبه (۱۶ دسامبر) در واشنگتن گزارشی دربارهی جنگ در افغانستان و پاکستان ارائه گردد که هولبروک در تهیهی آن نقش بسزایی داشته است. رابرت گیبس، سخنگوی کاخ سفید گفت که در این گزارش هم از «پیشرفتها» و هم از «دشواریها» در جنگ علیه شورشیان سخن به میان آمده است. این گزارش ترازنامهی سیاست اوباما، یک سال پس از آن است که وی اعلام کرد نیروهای نظامی در افغانستان افزایش مییابند.
«دوست خوب آلمان»
گیدو وستروله، وزیر امور خارجهی آلمان، هولبروک را به عنوان «دوست خوب آلمان» ستود و گفت: «با مرگ هولبروک ما یک دیپلمات و سیاستمدار با ارزش و موفق را از دست میدهیم».
به گفتهی وزیر خارجهی آلمان، هولبروک بویژه در تعیین استراتژی بینالمللی تازهای برای پاکستان و افغانستان خدمات شایستهای انجام داد. وی از صمیم قلب ابراز تاسف کرد که هولبروک دیگر نمیتواند موفقیتکار خود را در تعیین استراتژی بینالمللی افغانستان تجربه کند.
آندرس فوگ راسموسن، دبیر کل ناتو، بویژه از نقش هولبروک به عنوان معمار توافقنامهی دایتون برای پایان دادن به جنگ در بوسنی ستایش به عمل آورد. به گفتهی راسموسن، هولبروک در این زمینه از خود «کاردانی دیپلماتیک، آیندهنگری استراتژیک و قاطعیت افسانهای» نشان داد.
واکنش افغانستان و پاکستان
واکنش حامد کرزای، رئيسجمهوری افغانستان به مرگ هولبروک در یادداشت کوتاهی بازتاب یافت. در یادداشتی که کاخ ریاست جمهوری افغانستان در کابل منتشر کرد فقط آمده است که هولبروک «دیپلمات باتجربهای بود که به دولت و مردم آمریکا خدمات زیادی کرده است».
در این یادداشت از دستاوردهای هولبروک برای افغانستان سخنی به میان نیامده است. ناظران سیاسی، مناسبات میان حامد کرزای و ریچارد هولبروک را تنشآلود توصیف کردهاند.
در عوض، آصفعلی زرداری، رئيسجمهوری پاکستان، از هولبروک به عنوان دوست پاکستان نام برده و او را یک دیپلمات تمام عیار خوانده که به سرعت اعتماد طرف گفتوگوی خود را جلب میکرد. به گفتهی زرداری، مرگ هولبروک، خلاء بزرگی برجای میگذارد.
ويکیليکس، آنجلينا جولی و خطای رسانهها!!!
محمدرضا نسب عبداللهی
http://www.newsbaan.com
سايتهای خبری زيادی هماکنون در ايران وجود دارند که بسياری از آنها، روزانه دهها خبر منتشر میکنند که عمدتاً کپی يکديگر است و علاوه بر اين، بعضی از اين خبرها بر خلاف اصول روزنامهنگاری، دارای هيچ منبعی نيست و رسانهها نيز خود را موظف نمیدانند که صحت اطلاعاتی را که منتشر میکنند، مورد بررسی قرار دهند سايت ويکیليکس در چند ماه گذشته با انتشار اسناد محرمانه دولت آمريکا خبرساز شده و رسانهها نيز بر پايه اين اسناد، خبرهای تازهای از مناسبات رهبران جهان منتشر میکنند.در يکی از تازهترين خبرها که در چند روز گذشته به طور گستردهای در برخی از رسانههای فارسیزبان منتشر شد، «عضويت آنجلينا جولی، بازيگر سرشناس در سازمان اطلاعات مرکزی آمريکا (سيا)» بود. رسانههايی که اين خبر را منتشر کردهاند، اعلام کردهاند که اين اطلاعات تازه درباره «جولی» بر اساس اسنادی است که از سوی سايت ويکیليکس منتشر شده است.
«شبکه خبر وابسته به صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، روزنامه جمهوری اسلامی، سايت ستاد حقوق بشر وابسته به قوه قضائيه ايران، خبرآنلاين، تابناک، جهاننيوز، رجانيوز، اکونيوز، خبرگزاری زنان و سايت ايران ديپلماتيک» از جمله رسانهها و سايتهايی هستند که اين خبر را منتشر کردهاند.
ماجرا چيست؟
پنجشنبه دوم ٢٠١٠ دسامبر (١١ آذر٨٩) سايت سرگرمی و طنزپرداز spoof، خبری با عنوان «ويکیليکس: آنجلينا جولی برای سيا کار میکرد»، منتشر کرد. در اين خبر آمده است: «ال اسميت يکی از عوامل سازمان سيا با اعلام اينکه آنجلينا جولی يکی از اعضای مهم ما بود، افزود: جولی به مکانهايی رفت و آمد داشت که ما نمیتوانستيم در آنجا باشيم به علاوه او با افراد زيادی دوستیهای صميمانه داشت که می توانست اطلاعاتی مهمی را از آنها دريافت کند. آنجلينا جولی به دليل شهرت جهانیاش و همين طور اقدامات خيرخواهانه اخيرش، شخصی مناسب برای سازمان سيا بود؛ زيرا میتوانست از موقعيت خود استفاده کرده و اطلاعات مفيدی را به دست آورد... اما اکنون آنجلينا جولی عضو سازمان سيا نيست زيرا به دليل به خطر افتادن موقعيت جولی، دولت آمريکا او را از عضويت در اين سازمان خارج کرد.»
سايت سرگرمی spoof در انتهای اين خبر نوشته است: «داستان بالا طنز و تقليد مسخرهآميز است. اين کاملاً ساختگی است.
بیدقتی در خبررسانی
رسانههای فارسیزبان بدون توجه به منبع اين خبر که سايتی طنزپرداز بوده و علاوه بر اين در انتهای خبر نيز بر ساختگی بودنش تأکيد شده، آن را جدی گرفته و منتشر کردهاند. بسياری از اين رسانهها حتی زحمت يک جستوجوی ساده را به خود ندادهاند تا از «صحت نداشتن اين اطلاعات» مطمئن شوند و بر همان عادت هميشگی که در بعضی از رسانههای فارسیزبان وجود دارد، اقدام به «کپی-پيست» از يکديگر کردهاند.
يکی از اشکالات بزرگ برخی از رسانههای فارسیزبان، دقت نکردن در «صحت اطلاعات و اعتبار منبع» است و هر آنچه را که میشنوند، بدوت توجه به اينکه واقعی است يا نه، منتشر میکنند.
سايتهای خبری زيادی هماکنون در ايران وجود دارند که بسياری از آنها، روزانه دهها خبر منتشر میکنند که عمدتاً کپی يکديگر است و علاوه بر اين، بعضی از اين خبرها بر خلاف اصول روزنامهنگاری، دارای هيچ منبعی نيست و رسانهها نيز خود را موظف نمیدانند که صحت اطلاعاتی را که منتشر میکنند، مورد بررسی قرار دهند.
اين آشفتگی خبررسانی و پايبند نبودن به اصول روزنامهنگاری در اينگونه رسانهها، سبب شد که به پوشش خبر ساختگی «عضويت آنجلينا جولی به سازمان سيا» بپردازند. تکرار اين رويه در خبررسانی، رسانهها را با بحران مخاطب روبرو میکند.