۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

مهمترین خبرهای روز پنجشنبه بخش اوّل ، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها


انقلاب فرهنگی، ابزار بازسازی استبداد (۳)
آقای گنجی، دانشگاه ها اطاق جنگ نبودند!


فرید راستگو

اخبار روز:
پس از سخنرانی آقای گنجی در وین، مبنی بر اینکه دانشگاه از محل تولید دانش به مرکز گروههای چریکی و اتاق جنگ تبدیل شد، به دو مقاله برخورد کردم.
آقای ناصر زراعتی در مقاله خود می نویسد "وجود و حضور چند انجمن دانشجویی که نهایتش هرکدام یک اتاق یا کلاس در دانشگاهی در اختیار داشتند و فعالیتهای عده ای دختر و پسر پُرشور و معصوم در برگزاری نمایشگاه عکس یا نمایش فیلم یا سخنرانی را «ایجاد مرکز گروه چریکی» و «اتاق جنگ» جلوه دادن آیا توجیهی نامنصفانه نیست و نخواهد بود برای ماستمالی کردنِ تمام آن سرکوبها و بگیر و ببندها و کشت و کشتارها؟" (13). در این مورد آقای مسعود فتحی سر دبیر و مسئول محترم سایت عصر نو، در مقاله ای بنام «ضرورت کدام گفت و گو پیرامون گذشته؟» در پاسخ به گنجی می نویسد "آقای گنجی از کدام «اتاق جنگ» حرف می زند؟ این که در دانشگاه ها نیروهای مخالف جمهوری اسلامی اکثریت داشتند، تشکل های دانشجوئی طرفدار حکومت، اقلیت محدودی را تشکیل می دادند، بر همه روشن بود، اما این که حکومت این وضعیت را تحمل نکرد، دلیل آن نیست که دانشگاه ها «اتاق جنگ» شده بودند. این ادعاها توجیهی برای برچیدن بساط سازمان های دانشجوئی و تصفیه دانشگاه ها از نیروهای دگراندیش بود. همان طور که بعد از بستن دانشگاه ها، ستاد انقلاب فرهنگی ده ها هزار دانشجو و استاد را از دانشگاه ها اخراج کرد و راه ورود بسیاری از فرزندان مردم به دانشگاه را به بهانه های مختلف بست." (14)
بدنبال مطالعه مقالات آقایان زراعتی و فتحی با چند نفر از رهبران سیاسی و دانشجوئی آن دوران تماس گرفتم تا صحت یا عدم صحت ادعای گنجی در باب اطاق جنگ برایم روشن تر و مستندتر شود. از آقای ف تابان مسئول محترم سایت اخبار روز که به هنگام یورش پاسداران خمینی به دانشگاه، عضو مرکزیت دانشجویان پیشگام بوده است و گفتگوهای (15) متعددی در مورد انقلاب فرهنگی سال 59 داشته است، راجع به ادعای آقای گنجی مبنی بر مبدل شدن کلاس های درس و دانشگاه به اطاق جنگ سئوال کردم و ایشان در پاسخ می نویسد:
"سلام آقای راستگو، نمی دانم به این سوالات باید چه مقدار مشروح و با حوصله جواب بدهم. اما اگر شهادتی می خواهید بر موارد فوق: سازمان دانشجویان پیشگام یک سازمان دانشجویی و هوادار سازمان چریک های فدایی خلق (آن زمان) بود و هیچ گاه نه اسلحه ای داشت که به دانشگاه بیاورد و نه اتاق جنگی تشکیل داد. اعضای دانشجویان پیشگام تا آن جا که من می دانم برای دفاع شخصی نیز اسلحه نداشتند.
دوم. هیچ اتاق جنگی در دانشگاه وجود نداشته است. دانشجویان پیشگام در هر دانشگاه چند اتاق را به اشغال خود در آورده بودند و - برخی از این اتاق ها حتی قبل از انقلاب و از زمان شاه وجود داشته است - و در آن ها به فعالیت های تبلیغی و سیاسی و دانشجویی مشغول بوده اند. خود سازمان فدائی هم در آن دوره، مشی مبارزه مسلحانه با حکومت جدید را نداشت چه برسد به دانشجویان پیشگام. اتهام اتاق جنگ و انبار اسلحه را حکومت اختراع کرد تا بتواند دانشگاه ها و گروه های دانشجویی را سرکوب کند و امروز همه می دانند که هدف از این سرکوب چه بود و در چارچوب برنامه بلند مدت حکومت برای برقراری اختناق سیاسی و مذهبی می گنجید و ربطی به انبار اسلحه و اتاق جنگ نداشت. سندیکاهای کارگری را برای چه سرکوب کردند؟ آیا کارگران هم اسلحه به دست گرفته و اتاق جنگ تشکیل داده بودند؟
این رژیم اساس سیاستش بر دروغ بوده است و بعید است که هنوز پیدا بشوند کسانی که ادعای اصلاح طلبی و اصلاح داشته باشند و آن دروغ ها را باور و بدتر از آن تکرار کنند.
با درود."

همین سئوال را از یکی از دانشجویان هوادار سازمان پیکار در دوران حمله به دانشگاه ها که در ایران ساکن است و در آن زمان از فعالین دانشجوئی بوده است، پرسیده ام. او در پاسخ می نویسد:
"با سلامی گرم،
همانطوری که خود مطلع هستید در زمان یورش به دانشگاه ها، من از نزدیک شاهد جریان بوده ام و با جرأت می توانم بگویم در مرکز واقعه قرار داشته ام. من در شبها و روزهای قبل از حمله نیروهای سرکوبگر، حضور فعالی در دانشگاه داشتم. و باز هم می توانم با جرأت و صداقت بگویم در هیچ کدام از دانشکده های دانشگاه ما که یکی از بزرگترین دانشگاه های پایتخت بوده است، هیچ اسلحه ای در هیچ مکانی از دانشگاه وجود خارجی نداشته است. نه اسلحه گرم و نه اسلحه سرد. تنها اسلحه ای که در اطاق های گروه های دانشجوئی وجود داشته است عبارت بوده اند از قلم، کاغذ، چسب، منگنه، پونز، لباس کوهنوردی برخی از دانشجویان و گاهی نشریات برخی از گروه های سیاسی. بنابراین پدیده ای بنام اطاق جنگ در دانشگاه ما مانند سایر دانشگاه ها وجود خارجی نداشته است. این ادعای حسن آیت انگلیسی و دوستانش در حزب جمهوری اسلامی بود تا گروه های دانشجوئی را ریشه کن و تارومار کنند تا تنها محل باقی مانده مقاومت در برابر یکه تازیهای عناصر انگلیس حامی ولی فقیه مثل آیت و بقائی را در هم شکنند. موفق باشید."

آقای مجید زربخش که در اوان انقلاب و در زمان بستن دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی یکی از رهبران حزب رنجبران ایران بود در مورد سئوالم در باره صحت گفتار گنجی مبنی بر مبدل شدن دانشگاه به اطاق جنگ می نویسد:
"دوست گرامی جناب فرید،
در پاسخ به پرسش ها در مورد گفتارآقای گنجی نکات زیر را برایت می نویسم:
تا آنجائیکه بخاطردارم در دانشگاه نه انبار اسلحه وجود داشته است و نه گروههای دانشجوئی، مسلح بودند. بنابرگزارش های آنروز رفقای دانشجو و استاد ما از دانشگاه، هیچگونه مدرک و شاهدی مبنی بر وجود اسلحه یا دانشجوی مسلح وجود نداشته است. افزون بر این در همان زمان پس از سرکوب دانشگاه، آقای فواد تابان نماینده دانشجویان پیشگام در تلویزیون جمهوری اسلامی این اتهام را صریحاً رد کرد. جالب اینکه در آنروز حتی نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه که درآن گفتگو شرکت داشتند در این مورد سکوت کردند. پس از سرکوب دانشگاه نیز جمهوری اسلامی دیگر این ادعا و اتهام بی پایه را تکرار نکرد.
اتهام بی اساس مسلح بودن دانشجویان مبارز وآزادیخواه در واقع بهانه و مستمسک حمله بدانشگاه و تعطیل دانشگاه بود. امری که بعداً انجام گرفت. با اینکه گروههای دانشجوئی مبارز، دفاتر را در دانشگاه تخلیه کردند معهذا این اقدام مانع از یورش سپاهیان استبداد بدانشگاه نشد، یورشی که در نتیجه آن عده ای ازدانشجویان جان باختند. حمله بدانشگاه در حقیقت بدان خاطر بود که اکثریت دانشجویان با اقدام حاکمان در استقرار استبداد مخالف بودند و رهبران جمهوری اسلامی در پی در هم شکستن این کانون مقاومت و بطورکلی تعطیل دانشگاه بودند. کمااینکه پس از این اقدام، یورش به سایرکانونهای مقاومت و گروههای سیاسی مقاوم و مخالف را تا متلاشی ساختن تمامی آنها دنبال کردند.
تکرار اتهام "تبدیل دانشگاه بمیدان جنگ " که حاکمان جمهوری هیچگاه هیچگونه دلیل و مدرکی برای آن ارائه ندادند توسط کسانی که در آن روزگار خدمتگزار جمهوری اسلامی و امروز مخالف آن بشمارمی روند، واقعاً غم انگیز است. آقای گنجی برای توجیه گذشته خود بجای اقدام شجاعانه نقد همدستی آنروز خویش با استبدادیان، از یک سو جنایات آنها را تطهیر می کند و از سوی دیگر دانشجویانی را که در آن روزگار علیه استبداد نو پا به مقاومت برخاسته بودند بر کرسی اتهام می نشاند".   
با درود فراوان
مجید زربخش
22 سپتامبر 2010

آقای محمد جعفری، مدیر مسئول روزنامه انقلاب اسلامی در دوران ریاست جمهوری آقای بنی صدر، در پاسخ به سئوالم راجع به سحن گنجی چنین می نویسد:
"دوست عزیزم آقا فرید،
در پاسخ به سئوال شما باید بگویم همانطوریکه مطلعید یک بخش از کتاب "تقابل دو خط یا کودتای خرداد 1360" را به انقلاب فرهنگی اختصاص داده ام و در آنجا نوشته ام، عواملی که در صدد قبضه کردن کامل قدرت بودند و پشت سنگر دانشجویان مخفی و از پشت آنها را هدایت می‌کردند، به بهانه‍ی تغییر نظام آموزشی کشور و انقلاب فرهنگی، برای اینکه تب و تاب گروگان‌گیری فرو نشسته بود و می‌‌بایستی برای سد کردن راه موفقیت ریاست جمهوری، طرح بستن دانشگاهها را به اجراء در آورند. قرار بر گلوله بستن و کشت و کشتار دانشجویان مخالف و گروههای سیاسی به بهانه تبدیل کردن دانشگاه به مرکز دفاتر احزاب و دستجات و انبار کردن سلاح و مهمات، گذاشته شده بود که آقای بنی‌صدر به موقع وارد عمل شد و مانع کشت و کشتار گشت. اطاق جنگ یا ستاد جنگی بهانه ای برای سرکوب دانشجویان و بستن دانشگاه بود تا کودتا علیه آقای بنی صدر که توسط حسن آیت و سران حزب جمهوری اسلامی طراحی شده بود به سهولت عملی شود. وگرنه بعد از اینکه آقای بنی صدر موفق شد که گروه های دانشجوئی دفاتر خود را تحویل مقامات دولتی بدهند و دانشگاه دوباره باز شد، آن افراد چون از این طریق تیرشان به سنگ خورد، از طریق آقای خمینی عمل کردند و اینبار با تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی، دانشگاه ها را به تعطیلی کشاندند. فرض محال هم محال نیست. ما فرض را بر این می گذاریم که دانشجویان در دانشگاه اطاق جنگ تشکیل داده بودند. وقتی دانشجویان تمامی اطاقها و دفتر خود را تحویل مقامات دادند و همه را تخلیه کردند و آقای بنی صدر ریاست جمهوری باتفاق اعضای شورای انقلاب و جمعی از وزیران و گروه کثیری از مردم به دانشگاه آمدند و با سخنرانی مشروح و مفصل خود پس از سه روز تعطیلی که برای تحویل اطاقها و دفاتر گروه های دانشجوئی، دانشگاه بسته شده بود، در روز سه شنبه 2 اردیبهشت 1359 مجدداً دانشگاه باز وکار دانشگاه و کلاسهای درس و بحث و تحصیل شروع شد. پس بعد از اینکه به قول شما اطاقهای جنگ و اسلحه برچیده شده بود و دانشگاه باز و به کار خود ادامه داد، دیگر چه لزومی به بستن دانشگاه می بود؟ پس نقشه، نقشه حاکمیت استبداد و حذف ریاست جمهوری بود که با باز بودن دانشگاه در آن زمان امکان پذیر نبود. آقای گنجی در آن زمان، چون خود از عوامل حاکم کردن استبداد بوده شاید فراموش کرده باشد که آقای حسن آیت در آن نوار معروف خود، پس از باز گشائی دانشگاه بوسیله‍ی آقای بنی صدر، گفته بود: در طرح تعطیلی دانشگاه ها، بنی صدر توانست بر موج سوار شود و نجات یافت ولی این بار طرحی تهیه کرده ایم که پدر بنی صدر هم حریف نمی شود. و برای به اجراء در آوردن طرح کودتای خزنده، این دفعه از طریق مستقیم آقای خمینی و ستاد انقلاب فرهنگی دانشگاها را بستند.
شاد و خرم باشید".
محمد جعفری

در همین ارتباط با تنی چند از هموطنانی که در آن دوران دانشجو بوده اند، تماس برقرار کردم که تمامی، متفق القول سخن آقای گنجی را تکذیب کردند و گفتند سخن گنجی با واقعیت آن زمان هیچگونه انطباقی ندارد. یکی از آنان که در زمان یورش به دانشگاه ها در دانشگاه اهواز بوده است، در پاسخ به سئوالم می گوید:
"آنزمان دانشجویان بر دو قسم بودند. یک قسم که درس خوان بودند و در کلاس های درس حضور داشتند و یک قسم هم مثل من سیاسی بودند. برخی اوقات بچه های سیاسی در کلاس حاضر نمی شدند و در آمفی تئاتر و یا محیط های باز دانشگاه به بحث می پرداختند و گاهی هم افراط می کردند. مثلاً پیکاری ها و مجاهدین جدل می کردند و رنجبران، دشمن حزب توده بودند و توده ای ها با آنها دشمن و برخی اوقات زدو خورد می کردند. اما در دانشگاه اسلحه ای نبود. اگر منظور گنجی اطاق جنگ بوده است چون اسلحه بوده است، این ابداً درست نیست و بلکه دروغی آشکار است. رژیم به هر ترتیبی می خواست دانشگاه را ببندد تا صدای دانشجویان را خفه کند. جنتی که حاکم شرع اهواز بود با عده ای به دانشگاه حمله کرد و وقتی دید دانشجویان مقاومت می کنند، رفت رادیو اهواز و از آن طریق به مردم گفت مشتی کمونیست لامذهب دانشگاه را اشغال کرده اند. مردم کمک کنید تا دانشگاه اهواز را از دست آنها در بیآوریم. این سخنان عامل حمله شد و بدنبال حمله به دانشگاه اهواز چندین نفر کشته شدند و من خودم چندین جسد را دیدم. جرم تمام آنها این بود که مخالف رژیم بودند و فعالیتی بیشتر از فعالیت دانشجوئی نداشتند".

تا اینجا تلاش کردم توضیح دهم که آقای گنجی در ارتباط با واقعه بستن دانشگاه تحریف تاریخ می کند. چرا؟ چون 1) می خواهد مسئولیت بستن دانشگاه و انقلاب فرهنگی را به گردن دیگران از جمله گروههای چپ و مجاهدین بیاندازد. 2) تا به نحوی حامیان و عصا بدستان خمینی را در سالهای اول انقلاب تبرئه کند، چون با نیروهائی مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و اصلاح طلبان و بویژه شخص سروش احساس نزدیکی و همبستگی روحی و معنوی دارد. نتیجه منطقی استدلال های او به اینجا می انجامد که دانشگاه ها محل گروه های مسلحانه بوده اند و کلاس های درس به اطاق جنگ مبدل شده بودند پس ناچاراً آنزمان خمینی به پشتیبانی از اصحابش حق داشت تصمیم به بستن دانشگاه "پادگانی" کند. گنجی نه در سری مقالات سلطانیسم فرهنگی اش، نه در دیگر مقالاتش راجع به انقلاب فرهنگی و نه در بیاناتش در وین بدنبال این نیست که چرا و چه کسانی به بهانه‍ی انقلاب فرهنگی، دانشگاه ها را بستند و یا اینکه در حقیقت انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاه ها دستآویزی برای بازسازی استبداد است، اصلاً حرفی به میان نیاورده است. او در اکثر مقالاتش بدنبال آنست که حوادث تاریخی – سیاسی بعد از انقلاب را جعل کند و به شکلی ناشیانه و با بحث های سخیف و جملاتی مجهول، همه را از خمینی گرفته تا دیگران، همه را در یک دیگ بیندازد، و وانمود سازد که همه ایرانیان غیر دمکرات، استبداد طلب، قدرت پرست و یکسان بوده اند و بدینوسیله خود او فراموش شود که در آن دوران از عمله استقرار استبداد بوده است. او می خواهد شریک جرم پیدا کند تا گذشته خود و یارانش را پنهان و توجیه کند. او در سلطانیسم فرهنگی 5 می نویسد: "آنچه روی داد مقتضای عمل جمعی انسانهای غیر‌دموکراتی بود که این تاریخ را پدید آوردند. اگر آنها به گونه دیگری عمل می‌کردند، تاریخ دیگری آفریده می‌شد. اما آنها به گونه دیگری عمل نکردند، چون هیچ کدام دموکرات نبودند". بعد هم برای ثابت کردن نظر خود و تصدیق جمله اش و محکم کاری، بطریق سفسطه آمیزی از نویسنده ای با هویتی مجهول، جمله ای ناروشن می آورد تا عناصر مستبد و ضدملی را با افراد ضد استبداد و آزادیخواه و ملی قاطی کند و به مستمعین خود بگوید همه شبیه هم بوده اند. وی می نویسد: "سران حزب جمهوری اسلامی، طیف نهضت آزادی، بنی صدر، مهندس سحابی و دیگران از وضعیت دانشگاه‌ها به شدت ناراضی بودند و چاره‌ای جز "پیشگیری" یا "برخورد" در مقابل خود نمی دیدند. مهندس سحابی معتقد به پیشگیری بود. مهندس معین فر برخورد را مسلم و تعطیلی دانشگاه‌ها را حتمی تلقی می‌کرد. هاشمی رفسنجانی می‌گوید از طریق حضور "تعداد زیادی بچه مسلمان در تهران" می‌توان جلوی "شلوغی" دانشگاه را گرفت."... سید علی خامنه‌ای در پاسخ بنی صدر می‌گوید: "به بنی صدر می‌گویم مسأله را در جریان‌هایی که منحرف می‌شود نکشید... مهندس میرحسین موسوی، تنها کسی بود که در آن جلسات از ضرورت "انقلاب فرهنگی" از طریق حضور توده‌ها در دانشگاه‌ها سخن گفت". (16).
سخن بر سر این نیست که در آن دوران چه شخص و شخصیت هائی به مفهموم درک امروزین ما از دمکراسی، دمکرات و غیردمکرات بوده اند. تاریخ را نمی توانیم با دیدگاه و میزان سنجش امروزیمان از موضوعات و پدیده ها بررسی کنیم. سخن بر سر این است که چه کسانی به بازسازی استبداد کمک نمودند و 32 سال است ایرانیان را گرفتار استبداد فراگیر مذهبی کرده اند. بحث اصلی این است که در دوران باز تولید استبداد و وقتی که فرزندان ایران زمین از جمله دانشجویان ما، در دانشگاه ها و جوانان ما در زندانها، مورد شکنجه قرار می گرفتند و یا اعدام می شدند، افرادی چون گنجی که امروز دم از دمکراسی و حقوق بشر میزنند در چه جایگاهی قرار داشته اند؟ و این افراد امروز چه برخورد و نقد صادقانه ای به گذشته خود می کنند؟ آیا در دوران وحشت و ترور سالهای سیاه خمینی آنان در ضدیت با آدم کشی ها و اعدام ها قرار می گرفتند یا با دستان خود هم میهنانمان را سرکوب و آنان را به مقامات امنیتی و سپاه تحویل می دادند تا زندانبانان بجای آنان در زندان، فرزندان غیور کشور را مورد بازجوئی، شکنجه و اعدام قرار دهند؟. آنان بدنبال لاپوشانی و تحریف حقایق هستند چون خود باعث و بانی بازسازی استبداد بوده اند. آقای گنجی و امثالهم از آنجائیکه مرزبندی ذهنی با گذشته خود انجام نداده اند، بجای نقد دلیرانه گذشته خود بدنبال یافتن شریک جرم و نهایتاً توجیه خود هستند تا یکبار دیگر افکار عمومی را فریب دهند. وگرنه آنان می توانند به این پرسش پاسخ دهند. در دوران بازسازی استبداد توسط خمینی یعنی در سالهای اولیه انقلاب بالاخص در سالهای گروگانگیری، جنگ، بستن دانشگاهها، انقلاب فرهنگی و کشتار سال های 60 کجا بوده اند؟ آیا در مقابل جنایات، کشتار و خیانت همه جانبه علیه ایران و ایرانیان ایستاده بودند یا همراه و مشوق رفتارهای خیانت آمیز و جنایتکارانه خمینی و یارانش همچون خامنه ای، بهشتی، رفسنجانی، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دانشجویان خط امام و احمدی نژادهای صدر انقلاب بودند؟. بحث در مورد وقایع تاریخی بعد از انقلاب جهت انتقال تجربه و تجربه اندوزی از تاریخ و جلوگیری از تکرار اشتباه و خطا و خیانت امری زیبنده و توصیه شده ای است، ولی تحریف و جعل تاریخ امری ناپسند و عملی زشت و نابخشودنی است. افرادی چون گنجی، امروز بجای بیان حقایق رویدادهای اول انقلاب، تاریخ انقلاب را عملاً تحریف می کنند. اندیشه و ذهنیت گنجی، او را وامیدارد تا در سری مقالات سلطانیسم فرهنگی و سری مقالات زبان روشنفکری معاصر (17) تمام تلاش و توان و استعداد خود را بکار گیرد که ثابت کند همه مثل خودش غیردمکرات و خشونت طلب بوده اند. گنجی برای تخریب افراد نهایت سعی خود را می کند. از جمله در سلطانیسم فرهنگی 4 می نویسد "به این ترتیب روشن می شود که تصفیه ی اساتید قبل از انقلاب فرهنگی، به دستور شورای انقلاب، آغاز شد. در شورای انقلاب به غیر از اعضای حزب جمهوری اسلامی، نهضت آزادی، ملی – مذهبی ها و ابوالحسن بنی صدر عضویت داشتند". اما در همین زمینه صادق زیباکلام که خود جزء ستاد انقلاب فرهنگی بوده است و دستی در فاجعه انقلاب فرهنگی داشته است و چندین سال پیش از عمل خود حلالیت طلبیده است می نویسد: "اینجا من برای ثبت در تاریخ باید بگویم که شورای انقلاب (در سال 1359 زمام امور مملکت به دست شورای انقلاب و بنی صدر به عنوان رئیس جمهور بود. صادق زیبا کلام) به هیچ وجه دستورالعملی، چه محرمانه و چه غیرمحرمانه نداده بود که استادان را اخراج کنید یا پیمانی ها را تمدید قرارداد نکنید". (18) گنجی که نمی دانم به نفع چه دستجاتی چنین مقالاتی را می نویسد حتی جملاتی از خود می سازد و به دیگران نسبت می دهد. "مطابق روایت محمدی، آنها در انتخابات به بنی صدر رأی داده بودند و در جلسات تعطیل کردن دانشگاه‌ها در شیراز، هیچ بحثی علیه بنی صدر مطرح نمی شد." (19) و فراموش می کند که انقلاب فرهنگی دو ماه بعد از انتخاب آقای بنی صدر به ریاست جمهوری بوده است و افزون بر این معلوم نیست مجید محمدی کی و کجا جمله فوق را روایت کرده است. و یا در سلطانیسم فرهنگی شماره چهار می نویسد:
"بسیاری از مخالفان داخلی و ایرانیان مقیم خارج از کشور، ستاد انقلاب فرهنگی را مسئول قلمداد می کنند. اما مشکل آنست که هیچ کس مستند سخن نمی گوید و هیچ کس مسئولیت نمی پذیرد. رژیم هم راه های دسترسی به مدارک آن زمان را کاملاً مسدود کرده است. در اولین جلسه ستاد انقلاب فرهنگی با آیت الله خمینی، او دستور پاکسازی گسترده را صادر می کند. سروش و نجفی، نظر خود را در این زمینه اعلام داشته اند. در آن جلسه حسن حبیبی، شمس آل احمد، علی شریعتمداری و ابوالحسن بنی صدر هم حضور داشته اند که همگی در قید حیات اند. اعضای سابق ستاد دشوار است در این زمینه سخن بگویند. اما بنی صدر که پس از این واقعه، یکسال دیگر هم رئیس جمهور کشور بود، می تواند نظر خود را در باره آن جلسه و این که پاکسازی ها به وسیله چه دستگاهی انجام شد، اعلام دارد. در هر صورت این اقدام آنچنان ناپذیرفتنی از کار در آمد که هیچ کس حاضر به پذیرش مسئولیت آن نیست." (20)
جعل، آنقدر آشکار است که مرغ پخته را به خنده می آورد. افراد ستاد انقلاب فرهنگی که از طرف خمینی معین شدند چه کسانی بودند؟ به مقاله خود گنجی رجوع می کنم "پس از تعطیلی دانشگاهها، در تاریخ 23 /3/1359 آیت الله خمینی طی حکمی محمدجواد باهنر، محمد مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلال الدین فارسی و علی شریعتمداری را برای تشکیل "ستاد انقلاب فرهنگی" منصوب کرد. انقلاب فرهنگی برای مبارزه با غربزدگی، پاکسازی دانشگاهها از اساتید دگراندیش و انقلاب در فرهنگ بود. اما فرهنگ تنها پدیده ای است که در آن نمی توان انقلاب کرد. بدینترتیب دانشگاهها به مدت سه سال تعطیل شد. تعدادی از اساتید دگراندیش و دانشجویان مخالف، اخراج گردیدند و گزینش بسیار سخت گیرانه ای بر فرایند ورود به دانشگاه ها حاکم گشت." (21)
پس افراد ستاد انقلاب فرهنگی از طرف آقای خمینی معین شدند و اسمی از بنی صدر نیست و هر انسان صادقی که اطلاعاتی مبتدی در باب انقلاب فرهنگی داشته باشد، می داند که شمس آل احمد بعد از اینکه فهمید که هدف از تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی، بستن دانشگاهها است، بدون اینکه رسماً اعلان کند در جلسات ستاد شرکت نکرد (و ستاد انقلاب فرهنگی در جلسه مورخ 18 مرداد 1359 اعلان کرد که جلسه ستاد بدون حضور شمس آل احمد برگزار گردید. [کیهان، یکشنبه 19 مردا 59، شمار ه 11095، ص آخر) آل احمد دست خود را آلوده جنایت نساخت. حال چرا گنجی اسم او را می آورد که در اولین جلسه ستاد شرکت داشته است خدا می داند؟ گنجی در همان مقاله خود روایت سروش را در مورد اولین جلسه ستاد انقلاب فرهنگی می آورد.
"گرچه پاکسازی ‌ها، عزل ها و نصب ها قانونا به ما ربطی نداشت، من غایت جهد خود را برای دستگیری از افتادگان می ‌کردم. یک قلم بگویم که امام از ستاد انقلا‌ب فرهنگی خواستند که همه دانشجویان توده‌ای، از مبتدی تا منتهی را از دانشگاه اخراج کند. احتجاج ما با امام سود نداشت و ایشان بر رای خود ماند. ما که مصلحت را در این امر نمی ‌دانستیم، پناه به آقای خامنه‌ای و سپس آقای هاشمی بردیم. و آقای هاشمی بود که توانست رای امام را برگرداند و به توده‌ای ‌ها اجازه دهد تا تحصیلشان را به پایان ببرند. در این باب بیش از این نمی ‌گویم چون اصل شبهه را روا نمی ‌دانم. آنکه برای توده‌ای ‌ها چنین می ‌کند با غیرتوده‌ای‌ها چه خواهد کرد؟ به هر حال شاید همین ایستادگی در برابر حکم اخراج توده‌ای ‌‌ها بود که باعث شد روند اخراج‌ها، اگر هم صورت گرفت که صورت گرفت از مسیری خارج از ستاد انقلا‌ب فرهنگی انجام پذیرد" (22)
گفته‍ی آقای سروش روشن است که جلسه ستادی که ذکر می کند که تشکیل شده است زمانی است که خامنه ای رئیس جمهور و رفسنجانی رئیس مجلس بوده است. خامنه ای بعد از کودتا علیه بنی صدر و مرگ رجائی و باهنر در شهریور 60، رئیس جمهور شده است و پاک سازی ها زمانی صورت گرفته اند که بنی صدر به فرانسه هجرت کرده بود. یعنی از مهر 1360 به بعد و در ضمن در هیچ سند دولتی و غیردولتی و حتی از افرادی که از نزدیک با جریان انقلاب فرهنگی مثل صادق زیبا کلام، عبدالکریم سروش، محمد ملکی یا دیگران، در ارتباط بوده اند، تا به امروز نگفته اند که بنی صدر در اولین جلسه ستاد انقلاب فرهنگی شرکت کرده است.
آقای گنجی! بر خلاف نظر شما "راه های دسترسی به مدارک آن زمان کاملاً مسدود" نیست. اگر شما منصف و اهل تحقیق بودید، تمامی جریان انقلاب فرهنگی از ابتداء تا انتها در جراید روز کشور، اطلاعات، کیهان، انقلاب اسلامی، و... موجود است، حتی آقای جعفری کار شما را راحت کرده و روز شمار انقلاب فرهنگی از فروردین 59، تا 13 خرداد 1360 و حتی بعد از آن را با سند و مدرک جراید همان دوران، در فصل دوم کتاب خود آورده است و تمامی این مدارک در خارج از کشور هم موجود است. اگر به آنها مراجعه کنید و نخواهید از روی هوا حرف بزنید، خواهید دید که بنی صدر در هیچ یک از جلسات ستاد انقلاب فرهنگی شرکت نکرده است. وقتی او آن را غیرقانونی و علیه خود تلقی می کرد، چگونه ممکن است در آن جلسه شرکت کند که علیه خودش تدارک دیده شده است؟ انقلاب فرهنگی طرح کودتای حسن آیت و یارانش علیه بنی صدر بوده است. حتی آقای سروش اخیرا فاش ساخته است که "این برنامه، یعنی پروژه انقلاب فرهنگی در حزب جمهوری اسلامی برنامه ریزی شد و شخص آقای آیت از کسانی بود که پشت آن بود. در نوارهایی که از او به دست آمد و منتشر شد، گفته بود که ما برنامه هایی در دانشگاه ها خواهیم داشت که پدر آقای بنی صدر هم نمی تواند جلو آن را بگیرد. این برنامه اجرا شد، بدون آنکه ما مطلع باشیم. هر چه که بود، دانشگاه ها بسته شد... کسانی که دانشگاه ها را بسته بودند، می خواستند دانشگاه ها تا ۲۰ سال بسته بماند تا تمام اصلاحات لازم و تطهیرهای لازم صورت بگیرد و آنگاه بازگشایی شود" (23).
جعل و تهمت زنی از این بیشتر می شود؟ با این حال برای دقت بیشتر مقاله ام و برای ثبت در تاریخ، جمله آقای گنجی را برای آقای بنی صدر ارسال کردم و از او مسئله را جویا شدم که آیا شما در این جلسه حضور داشته اید؟ هرچند که من تحقیقاً جائی به این مسئله برخورد نکرده ام ولی گفتم شاید اسم شما از حاضرین در اولین جلسه ستاد انقلاب فرهنگی حذف شده است. آقای بنی صدر پاسخ دادند:
"باسلام،
مطمئناً حقیقت ندارد. هیچگاه چنین جلسه ای نبود و من در آن شرکت نکرده ام. به عکس، آقای شمس آل احمد را خواستم و به او گفتم برابر قانون اساسی، آقای خمینی چنین اختیاری را ندارد و این شورا خلاف قانون اساسی است. او هم دیگر در جلسات شرکت نکرد و ستاد انقلاب فرهنگی هم آن را اعلان کرد و تا کودتا با آن مخالفت میکردم. اما بعد از کودتای خرداد 60، کرد آنچه کرد.
شاد و پیروز باشید.
ابوالحسن بنی صدر"

آقای گنجی برای اثبات نظرات جعلی خود کار دروغ سازی را به جائی رسانده است که از زبان سیدعلی خامنه ای مستبد، سند می سازد: "یک نمونه‏اش، همین قضایای دانشگاه تهران بود که گروهک های الحادی آمدند دانشگاه تهران را تصرّف کردند و از اتاقها و سالن ها و مراکزش به‏ عنوان اتاق های جنگ، انبارهای سلاح و مرکز توطئه علیه اصل انقلاب و علیه نظام استفاده کردند! فضا را قُرق هم کردند؛ یعنی یک حالت ارعابی نه فقط در مسوولان آن روز (مسوولان آن روز، دولت موقّت بودند که اصلاً جان و توان و دل و جگرِ ورود در این میدان ها را نداشتند) آنها که هیچ! که حتّی در دل بسیاری از افراد انقلابی هم ایجاد کرده بودند. در محیط خودِ دانشگاه تهران، اینها بیشترین رعب را ایجاد کردند. من یادم نمی ‏رود که در یکی از سخت‏ترین آن روزهایش، اتّفاقاً خودم در دانشگاه بودم و یک برنامه هفتگی داشتم. در مسجد دانشگاه تهران، آن روز طبق معمول، روزِ برنامه بود. آمدم، دیدم دانشگاه خلوتِ خلوت است. به مسجد آمدم. شاید بیست نفر، سی نفری در مسجد بیشتر نبودند. وقتی وارد مسجد شدم، چند نفر آمدند و گفتند: آقا! زود از این‏جا بروید! گفتم مگر چه شده؟! معلوم شد که بله، دانشگاه را قُرق کرده‏اند و از زدن و کشتن و این چیزها هم اصلاً ابایی ندارند! چه کسانی در مقابل این ها ایستادند؟ خودِ دانشجویان. اوّلین، یا یکی از اوّلین نشانه‏های بروز فعّالیت موثّرِ بسیار کارساز جوشش دانشجویی، در همین قضیه بود. دانشگاه نیمه تعطیل بود، اما دانشجویان - یعنی یک مجموعه انقلابی محض - همه زنده و فعّال آمدند و داخل دانشگاه ریختند و آن‏ جا را تطهیر کردند. این قضیه، مربوط به سال پنجاه و هشت است که آن را عرض می ‏کنم. این یکی از نمونه‏هاست" [60]. (24)


پاورقی ها:
60- دیدار جمعی از نخبگان علمی و دانشجویان دانشگاه‏ها ، 7//7//1387. (25)
نگارنده ساعت ها تمامی بیانات خامنه ای را در سال 1387-88 باز بینی کرده است و چنین جمله ای در بیانات خامنه ای پیدا نکرده است. آیا معلوم هست که آقای گنجی با چنین روشی آب به آسیاب چه کسانی می ریزد؟ برای ارجاع به بیانات خامنه ای در تاریخ 7/7/ 1387 به اینجا رجوع کنید (26). مگر اینکه آقای گنجی در پیدا کردن جملات فوق که مدعی است از بیانات خامنه ای درتاریخ 7 مهر 1387 می باشند ما را راهنمائی و یاری کند.
و چنین است تجربه عملی تاریخ، دارنده مرام استبدادی و عقل غیر آزاد و ذهنیت معتاد به قدرت در هر کجا و هر لباسی که باشد، فعالیتش یک نواخت است:" تحریف حقایق برای فریب مردم".
در شماره های آینده چرائی بستن دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی را به همراه روز شمار آن با رجوع به اسناد و روزنامه های آن دوران بررسی خواهم کرد تا برای خوانندگان ثابت شود بستن دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی یک طرح سیاسی با هدفی مشخص بوده است.

سرافراز و پیروز باشید
Fa_rastgou@yahoo.com

13)   news.gooya.com
14)    asre-nou.net
15)   www.akhbar-rooz.com
16) سلطانیسم فرهنگی 1 ، به نقل از مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب ،انتشارات همشهری، بهار 1376، ص 348- 344.
17)   zamaaneh.com
18)   دانشگاه و انقلاب، انتشارات روزنه، صادق زیبا کلام ص 94
19)   سلطانیسم فرهنگی 5
20)   سلطانیسم فرهنگی 4
21)   سلطانیسم فرهنگی 3
22)   همانجا
23)   www.bbc.co.uk
24) سلطانیسم فرهنگی 6
25) همانجا
26) farsi.khamenei.ir

 
اخبار روز: دبیرکل کنفدراسیون بین المللی کارگران در نامه ای خطاب به سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه، تاکید کرد: ما در کنفدراسیون بین المللی کارگران به راهنمائی کردن شما در جهت حمایت بهتر از مبارزه تان و اطمینان حاصل کردن از استمرار انجام وظایفی که اعضایتان به شما محول کرده اند ادامه خواهیم داد تا مطمئن شویم که صدای ما به گوش مقامات در ایران برسد.
به گزارش سایت سندیکای کارگران شرکت واحد، در این نامه آمده است:
همکاران عزیز:
از شما برای نامه مورخ ۲ آبان ۱٣٨۹ تشکر می نمائیم. ما با توجه به نقض مستمر حقوق اتحادیه ها در ایران شرایط پیچیده استقلال اتحادیه شما را درک میکنیم. من میخواهم به شما نسبت به همبستگی و حمایت مستمر کنفدراسیون بین المللی کارگران از اتحادیه شما اطمینان خاطر بدهم. کاری که شما انجام میدهید بسیار مهم و قابل قدردانی است. این کاری است که ایرانیان را به آینده جنبش کارگری امیدوار میکند.
من از این واقعیت اطلاع دارم که متاسفانه برخی از گروه ها سعی دارند از این موقعیت سخت در ایران سوء استفاده کرده و برای منافع خود حمایت کسب کنند. من به شما اطمینان خاطر میدهم که ما همیشه منابع دریافت اطلاعات خود را چک میکنیم.   
ما به برخوردهای خود به نقض حقوق و فشار آوردن به مقامات در ایران ادامه خواهیم داد تا آنها بدانند که نقض حقوق اتحادیه های کارگری از طریق اعدام ، زندان، کتک و ارعاب رهبران و اعضای اتحادیه هائی که مایل در عضویت در اتحادیه های مستقل هستند درست نیست.
ما در کنفدراسیون بین المللی کارگران به راهنمائی کردن شما در جهت حمایت بهتر از مبارزه تان و اطمینان حاصل کردن از استمرار انجام وظایفی که اعضایتان به شما محول کرده اند ادامه خواهیم داد تا مطمئن شویم که صدای ما به گوش مقامات در ایران برسد.

با همبستگی،
دبیرکل


بازار گاز جهان و شانس‌های برباد رفته ایران

آيا ايران پس
 از تحريم اقتصادى شانس مشاركت در پروژه خط لوله نابوكو را دارد؟

تحریم‌ها امکان حضور ایران در بازار گاز دنیا و تبدیل آن به کشور ترانزیت گازی منطقه را ضعیف‌ و گاز آسیای‌میانه و حوزه خزر را جایگزین گاز ایران کرده است. ادامه‌روند کنونی را کارشناسان شکست سیاست گازی ایران توصیف می‌کنند.

 قرارداد انتقال گاز ترکمنستان به هندوستان بنام "تاپی" قرار است ۲۴ دسامبر امسال توسط سران کشورهای ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هندوستان امضاء شود. از دید کارشناسان این طرح پس از اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ایران فعال شده است.
از سوی دیگر ترکمنستان رسما اعلام کرده که قصد دارد حدود ۴۰ میلیارد متر‌مکعب گاز به اروپا صادر کند. عراق نیز خبر داده که گاز خود را از طریق خط لوله‌ی نابوکو به اروپا صادر می‌کند. تحولات کنونی مربوط به امور گاز در منطقه، پس ازتشدید تحریم‌های اقتصادی علیه ایران، جدی‌تر شده است.
ایران و بازار گاز اروپا
علیرغم اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ایران، جمهوری اسلامی نیز شتاب فراوانی برای احداث شبکه‌ی داخلی خط لوله‌ی گازی را آغاز کرده است.
جواد اوجی، معاون وزارت نفت و مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران به تازگی گفته است:«خط لوله‌ی انتقال گاز دوم سراسری شمال و شمال شرق و خط دوم انتقال گاز ترکمنستان به ایران به‌زودی افتتاح می‌شود.» وی همچنین خبر داده که درمراسم گشایش این خطوط  روسای جمهوری ترکمنستان و ایران نیز حضور خواهند داشت.
طول دو خط لوله‌ای که ایران قرار است افتتاح کند، حدود ۵۰۰ کیلومتراست.

مقام‌های رسمی ایران اما گفته‌اند که کل مسیر خط انتقال گاز شمال و شمال شرقی بیشتر از هزار کیلومتر خواهد بود. به‌گفته مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران، اجرای این طرح ظرفیت صادرات گاز ایران به اروپا را افزایش می‌دهد.
شانس‌های برباد رفته
.ایران در حال حاضر به اروپا گاز صادر نمی‌کند. به عقیده کارشناسان غربی، با تشدید تحریم‌های اخیر شورای امنیت، آمریکا و اتحادیه اروپا، ایران در آینده نزدیک نیز شانسی برای صدور گار به اروپا ندارد.
راينهارد 
ميچك، رئيس پروژه خط لوله نابوكو مي‌گويد، مخالف پيوستن هيچ كشورى تامين 
كند‌ه‌ى گاز به اين پروژه نيست.
ولادیمیر سوکور، کارشناس "موسسه‌ی تحقیقی بنیاد جیمز تاون در واشنگتن" به دویچه‌وله می‌گوید:«ایران قرار است از طریق شبکه خط لوله‌ی جدید نیازهای داخلی را، از جمله در استان‌های سمنان، خراسان ‌رضوی، خراسان شمالی، خراسان جنوبی، گلستان و مازندران  تامين کند.
ایران به لحاظ دخیره‌ی گازی دومین کشور دنیا به حساب می‌آید، اما مجبور است بخشی از گاز مورد نیاز خود را از ترکمنستان و جمهوری آذربایجان وارد کند. با این همه تا قبل از گسترش تحریم‌ها، مشارکت ایران در طرح نابوکو مطرح بود.
ترکمنستان، تامین کننده اصلی گاز اروپا
بایمراد خوجامحمداف، معاون نخست وزیر ترکمنستان اخیرا در نشست "نفت و گاز ترکمنستان-۲۰۱۰" که در عشق آباد برپا شد، اعلام کرد:« ترکمنستان هم در حال ساخت خط لوله گاز "شرق- غرب" با ظرفیت ۳۰ میلیارد متر مکعب جهت صادرات گاز به غرب است.  ما همه ساله حدود ۴۰ میلیارد مترمکعب گاز مازاد خواهیم داشت، بنابراین کشورهای اروپایی نباید نگران باشند».
بنابه گفته مقام‌های ترکمنستان، این کشورقصد دارد برای صدور گاز خود از خط لوله‌ی نابوکو استفاده کند. این کشور با انتقال گاز خود از طریق جمهوری آذربایجان به خط لوله  نابوکو موافقت کرده است.

راینهارد میچه‌ک، مدیرعامل خط لوله‌ی نابوکو پیش از این در مصاحبه با دویچه‌وله تائید کرده بود که ترکمنستان علاوه برصدور گاز خود به روسیه، چین و ایران، بخشی از گاز خود را نیز به اروپا صادر خواهد کرد.
آذربایجان و ترانزیت نفت و گاز
با توجه به ترانزیت نفت و گاز منطقه توسط جمهوری آذربایجان، این کشور در سیاست راهبردی آمریکا نیز جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است. در کنفرانسی که هفته گذشته زیر عنوان "روابط آمریکا و آذربایجان، وضع مشارکت راهبردی" در واشنگتن برگزار شد، ریچارمورنینگ‌استار، نماینده‌ی ویژه وزارت امور خارجه‌ی آمریکا در مسائل انرژی اوروآسیا گفت:«آذربایجان در زمینه مناسبات دوجانبه و چند جانبه برای آمریکا یک کشور مرکزی محسوب می‌شود».
مورنیگ استار همچنین تاکید کرد که دولت آمریکا طرفدار سیاست تنوع سازی منابع و مسیرهای تأمین کننده‌ی نفت و گاز در منطقه خزر و آسیای مرکزی است.
ولادیمیر سوکور که درکنفرانس واشنگتن سخنرانی کرده، به دویچه‌وله می‌گوید:« تصمیم کنونی دولت ترکمنستان می‌تواند وابستگی گازی اروپا و کشورهای آسیای میانه و حوزه دریای خزر را به خط لوله‌ی روسیه کاهش دهد.
زیان اروپا از تحریم ایران
نشست 
نمايندگان خط لوله نابوكو در آنكارا، در سال ۲۰۰۹
سوکور ضمن تاکید بر این نکته که با اعمال تحریم‌ها ایران دیگر شانسی برای فروش گاز خود به اروپا ندارد، معتقد است که تحریم‌نفت و گاز ایران به نفع روس‌ها تمام می‌شود. وی توضیح می‌دهد:«انزوای ایران بایستی خاتمه یابد. این تحریم‌ها به ثروتمد‌تر شدن روس‌ها انجامیده و برای اروپا نیز نتایج مثبتی ببار نیاورده است».
واقیف شریف‌اف، مدیر خبرگزاری "ترند کاپیتال" آذربایجان، در کنار مسئله هسته‌ای ایران و مسئله‌ی تحریم‌ها، لاینحل ماندن وضعیت حقوقی دریای خزر را هم بزرگترین مانع حضور ایران در بازار گازی دنیا می‌شمارد.
وی به دویچه‌وله می‌گوید: « فرض کنیم ایران مسئله‌ی هسته‌ای ندارد وعلیه این کشور تحریمی اعمال نشده است. با این‌حال هیچ شرکت نفت و گازغربی، تا زمانی‌که ایران مسئله‌ی رژیم حقوقی دریای خزر را حل نکند، حاضر نمی‌شود در بخش دریای خزرایران فعالیت کند».
تحریم‌ها و ثبات صدور گاز
اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ایران پروژه‌ی "تاپی" را فعال‌ترکرده است. کارشناسان حتی می‌گویند که  با ورود هندوستان به طرح تاپی، اجرائی شدن آن زمینه عینی می‌یابد. از سوی دیگرعراق نیز قصد دارد از طریق خط لوله‌ی نابوکو گاز خود را به اروپا صادر کند. ازهمه مهمتر، مشارکت ترکمنستان اجرای خط لوله نابوکو را مقرون به صرفه کرده است .
کارشناسان اکنون نتیجه می‌گیرند، دروضعیت کنونی خط لوله‌ی نابوکو بدون درنظرگرفتن توان گازی ایران هم می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد. تا چندی پیش این‌نظر غالب بود که بدون تزریق گاز ایران، نابوکو مقرون به صرفه نخواهد بود.
سهامداران پروژه خط لوله‌ی نابوکو شرکت‌های او. ام. فا.OMV  اتریش، مول MOL  مجارستان، بلغار گاز بلغارستان، ترانس گاز  رومانی، بوتاش  ترکیه  و  RWE آلمان هستند. حداکثر ظرفیت انتقال خط لوله‌ی نابوکو ۳۱ میلیارد متر مکعب گاز در سال خواهد پیش‌بینی شده است.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: جواد طالعی

ایران چرا گزارش آژانس را مثبت ارزیابی می‌کند؟

علی‌اکبر 
صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران

ایران می‌گوید، گزارش جدید آژانس انرژی اتمی را باید به فال نیک گرفت اما کارشناسان معتقدند جنبه انتقادی این گزارش بسیار بیشتر از سابق است. واکنش متناقض ایران به گزارش آژانس در آستانه نشست ایران و گروه ۵+۱ است.


«تازه‌ترین گزارش آژانس انرژی اتمی نسبت به قبل بهتر شده است و مشخص شد آژانس روند بهتري را نسبت به قبل در پيش گرفته است. همين مقدار جاي تشكر دارد و ما آن را به فال نیک می‌گیریم. اگر روند به همين صورت ادامه پيدا كند، بسياری از سوءتفاهمات ايجاد شده با همكاری بيشتر با يكديگر و ايجاد اعتماد متقابل در آینده برطرف می‌‌شود.»
این جملات، واکنش علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران نسبت به گزارش جدید آژانس انرژی اتمی درباره فعالیت اتمی ایران است. گزارشی که در آن به همکاری نکردن ایران با بازرسان آژانس انرژی اتمی و همین‌طور ادامه فعالیت غیرقانونی ایران در زمینه رآکتور آب سنگین اشاره شده است.
در همین زمینه، علی اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز، در گفت و گو با خبرگزاری‌های داخل ایران، گزارش تاژه آژانس انرژی اتمی را دلیلی بر صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران دانسته و گفته است: «یوکیو آمانو مدیرکل آژانس، صلح آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به جهانیان ثابت کرد.»
مقام‌های ایرانی در حالی گزارش آمانو را مثبت ارزیابی می‌کنند که آمریکا نقطه برجسته این گزارش را، تاکید بر تداوم سرپیچی ایران از اجرای وظایف بین‌المللی خود می‌داند.
جنبه‌های انتقادی بیشتر

رسول نفیسی متخصص امور خاورمیانه و استاد دانشگاه "Strayer" در واشنگتن، جنبه انتقادی گزارش آژانس انرژی اتمی را حتی بیشتر از گزارش‌های قبلی آژانس انرژی اتمی ارزیابی می‌کند. او به دویچه وله می‌گوید: «اظهار نگرانی‌ها نسبت به فعالیت‌های اتمی ایران و اهداف این فعالیت‌ها، در این گزارش خیلی آشکارتر و مشخص‌تر از سابق است. ولی وقتی بازتاب آن را در مطبوعات ایران نگاه کردم متوجه شدم که آن‌ها نگاه دیگری به قضیه دارند و آن را مثبت ارزیابی کرده‌اند.»
علی‌اکبر 
صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایراناما علت مثبت ارزیابی کردن مقامات ایرانی از گزارش تازه انرژی اتمی چیست؟ رسول نفیسی استاد دانشگاه "Strayer" واشنگتن، در برابر این پرسش اجلاس آینده کشورهای عضو گروه ۵+۱ را مطرح می‌کند و می‌گوید: «تصور می‌کنم علت این که ایرانی‌ها این موضوع را مثبت ارزیابی می‌کنند این است که می‌خواهند هر طور شده در نشست بعدی با کشورهای عضو گروه ۵+۱ شرکت کنند. برای من معلوم نیست نشست ۵ دسامبر با اعضای گروه ۵+۱، برای ایران چه ارزشی دارد، ولی گفتن این که گزارش آژانس مثبت است صرفا برای مصرف داخلی در ایران است. این که در داخل گفته شود، اگر ما در نشست با اعضای ۵+۱ شرکت می‌کنیم به‌خاطر مثبت بودن لحن گزارش آژانس است و ما مشکلی با آژانس نداریم. این سیاستی است که معمولا دولت ایران اجرا می‌کند. مسائل بین‌المللی را در داخل ایران به گونه دیگری عنوان می‌کند تا دست خودش را برای اقدامات بعدی باز بگذارد.»
گزارش آژانس و خواسته‌ کشورهای ۵+۱

پیش‌تر کشورهای عضو گروه ۵+۱ اعلام کرده بودند که موضوع گفت و گو‌ها با ایران فقط مسئله اتمی ایران است. اما مقامات ایرانی ابراز علاقه کرده بودند موضوعات دیگری همچون مسائل منطقه ای و بین المللی هم به موضوع این نشست اضافه شود. به عقیده رسول نفیسی متخصص امور خاورمیانه آخرین گزارش آژانس انرژی اتمی، کاملا در راستای خواسته کشورهای عضو گروه ۵+۱ است. وی توضیح می‌دهد: « گزارش تازه آژانس هیچ امتیازی به ایران نداده است. به نظر نمی‌رسد که ایران هم هیچ نوع انعطافی درباره مسئله اصلی یعنی افزایش غلظت اورانیوم، روشن بودن اهداف غنی‌سازی، باز گذاشتن دست آژانس یا اجازه دادن برای اجرای پروتکل الحاقی نشان دهد.»
با این همه اهداف ایران از شرکت در اجلاس ماه آینده با اعضای گروه ۵+۱ چیست؟ رسول نفیسی جواب دادن به این سوال را مشکل می‌داند و می‌گوید: « تنها حدس من این است که معمولا طرف ایرانی اهداف خودش را مشخص نمی‌کند و به نوعی غافلگیرانه عمل می‌کند. با وجود این که کاملا لحن ایران منفی است، ممکن است وقتی در اجلاس با اعضای گروه ۵+۱ قرار گرفتند، لحن دیگری و رویکرد مثبتی نسبت به خواسته‌های اعضای گروه ۵+۱ نشان دهند.»
نفیسی اضافه می‌‌کند:«گفتارها، بیانیه‌ها، اظهارنظرها و مصاحبه‌های دولتمردان ایرانی را، به‌هیچ وجه نباید نشانه‌ای از رویکردهای واقعی آن‌ها در اجلاس‌های بین‌المللی به حساب آورد. کما این‌که ما دائما این موضوع را دیده‌ایم. مقام‌های ایرانی‌ها یک‌جوری می‌گویند و بعدا جور دیگری عمل می‌کنند.»
حسین کرمانی
تحریریه: جواد طالعی
در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کرده اند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه می کند و به آنها اجازه می دهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل می گیرد و آیا می توان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟

مدرسه فمینیستی: روز ۲۵ نوامبر، برابر با ۴ آذر «روز بین المللی مبارزه با خشونت علیه زنان» است. اختصاص این روز به عنوان مناسبتی بین المللی، طبعا به ما زنان ایرانی فرصت دوباره ای می دهد که تلاش های مان را برای مبارزه با همه اشکال خشونت، بسیج کنیم. امسال نیز ما در مدرسه فمینیستی تلاش کرده ایم که به مناسبت این روز، در حد بضاعت مان ویژه نامه کوچکی گرد آوردیم که طی روزهای منتهی به ۲۵ نوامبر به خوانندگان سایت مدرسه فمینیستی تقدیم خواهیم کرد. اختصاص این روز بین المللی علیه خشونت در برابر زنان را به فال نیک بگیریم و : علیه خشونت، گامی دیگر به پیش بگذاریم! از همین روست که آزاده دواچی، در مطلب حاضر به تئوری خشونت علیه زنان در ایران معاصر پرداخته است:
خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونت ها علیه زنان از معضلات جامعه ی امروز بشری در تمامی دنیاست . با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنا نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونت های اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتل های ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونت ها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان ، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تاثیر منفی و فروکاهنده داشته است .
شاید یکی از نقاط تفاوت ایران با سایر کشورها به ویژه در مورد خشونت بر زنان، مشروعیت بخشیدن و عدم مبارزه با آن به دلیل باورهای مردسالار و سنتی و همینطور به دلیل سیاست های رسمی و حکومتی است که عموما تمایل به شفافیت و آشکارسازی آمار دقیق این نوع خشونتها ندارند. گذشته از حضو ر خشونت های خانگی، نوع دیگری از خشونت که در طول این سالها و به ویژه در یک سال اخیر شدت گرفته است خشونت در برخورد با زنان و فعالان زن و همینطور اعمال محدودیت های گوناگون علیه آنهاست .
با وجود دیدگاههای مختلف فمینیستی نسبت به خشونت و به ویژه«خشونت خانگی»، اما به نظر می رسد که این نظریه در مورد ایران با پیچیدگی های نظری و عملی بسیاری همراه است. از یک سو به واسطه ی مذهب و سنت می توان در پردازش به انواع خشونت، تاثیر عوامل مذهبی و سیستم های اجرایی مذهبی را در این تحلیل در نظر گرفت و از سوی دیگر به واسطه ی جنبش های ضد استعماری و توجه به بومی گرایی (تأکید بیش از حد بر اصالت فرهنگی و ارزش های سنت و اخلاق بومی) هم می توان اعمال خشونت علیه زنان را به عنوان یکی از راههای رسیدن به خواست های ضد استعماری و جنبش های ملی گرا، به حساب آورد.
در بررسی تئوری خشونت در ایران از دیدگاه فمینیسم این دو دیدگاه نقش عمده ای ایفا می کنند. از سوی دیگر روابط فرهنگی مذهبی سیاسی و اجتماعی آنچنان درهم تنیده شده اند که حل و فصل تئوری خشونت و تئوریزه کردن رفتارهای خشونت آمیز و شیوه های مقابله با آن را با مشکل مواجه می سازند.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونه های عملی، مدام از طریق دستگاهای اجرایی، رسانه ها و مجموعه ای از باورهای فرهنگ بومی تقویت می شود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان می شود این خشونت در عادی ترین روابط اجتماعی شکل می گیرد که از نمونه های آن می توان برخورد با زنان در خیابانها ـ به بهانه ی بد حجابی ـ را مطرح کرد .
می توان گفت که تثبیت جایگاه مذهب و سنت در تمامی روابط اشخاص و روابط فردی و همینطور مشروعیت بخشیدن به خشونت های خانگی به عنوان حق مسلم مردان و عدم برخورد جدی آنها، خواهی نخواهی به گسترش خشونت کمک می کند .
در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کرده اند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه می کند و به آنها اجازه می دهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل می گیرد و آیا می توان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
گذشته از این موارد، به راستی دلیل برخوردهای خشن با فعالیت های حق خواهانه ی جنبش زنانی ها در کشور ما از چه چیز ناشی می شود؟ به گمان من «خشونت علیه زنان» در ایران را می توان در یک نگاه کلی، به دو دسته ی زیر تقسیم کرد:
خشونت خانگی : خشونت خانگی به انواع مختلفی از خشونت از جمله خشونت فیزیکی ، خشونت جنسیتی، قتل های ناموسی و خودکشی باز می گردد. در بررسی نظریه ی فمینیستی خشونت های خانگی مهمترین عامل را می توان به دیدگاه اقتدارگرایانه و تقویت گفتمان مسلط مردسالاری در اجتماع در نظر گرفت. راهی که خشونت جنسیتی به کار برده شده و مرتباَ در روابط ، برخوردها و مؤسسات که به طور خاص جنسیت گرا هستند و همینطور از طریق بازتاب روابط قدرت که مردسالاری تک جنسیتی را به جود می آورند استفاده می شوند (رادفرد ، کلی و هستر ۴). از سوی دیگر در توجیه این تئوری می توان مسئله ی موقعیت زنان در ارتباط با ساختارهای سیاسی، نژاد ، طبقه و جنسیت را که پاسخ به خشونت علیه زنان توسط دولت و بخش های اختیاری را دارند را هم در نظر گرفت . برای مثال زنان طبقه های پایین اجتماع بیشتر در معرض اعمال این خشونت هستند ( همان ۶)همانگونه که اکثر نظریه های فمینیستی برآن اتفاق نظر دارند، مردسالار ی به شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه ای گفته می شود که تنها قدرت مردانه در هیئت اجرایی به عنوان قدرت اصلی باشد و بقیه به عنوان افراد مطیع او در نظر گرفته شوند. همانطور که کردوانی در تعریف تئوری مردسالار می نویسد : ” برای درک خانواده ی مردانه در خانواده های خاورمیانه ما نیاز به شناخت ترتیب جنسیتی داریم . از نقطه نظر تاریخی این الگو از طریق سرکوب کلی زنان و برتری مردان دنبال می شود . بر اساس همین تعریف، جنسیت نقش ها و رفتارهای افراد را تعیین می کند، و مشابه آن ارزش ها ، رسوم و قوانین بر پایه ی تفاوت های جنسیتی بنا می شود. وقتی که مردان قدرتمند و سلطه جو و زنان ضعیف و سلطه پذیر هستند ” (۲). نقش های مکمل جنسیتی که مرتبا در توصیه های مذهبی و سنتی تکرار می شود قدرت را از زنان سلب کرده و به خشونت مردان به عنوان جنس برتر مشروعیت می بخشد و به آنها اجازه ی اعمال قدرت در تمامی سطوح را می دهد.
چرخه ی قدرت مردسالاری در اجتماع و سپس درخانواده است که عامل اصلی اکثر خشونت های خانگی به طو رخاص و خشونتهای موجود در اجتماع به طور عام است به عنوان نظریه اصلی اعمال خشونت در ایران است . تعاریف متفاوت ازجنسیت بر پایه نظریه های دینی و مذهبی و قرائت های متحجرانه از این تعاریف، منجر به مشروعیت بخشیدن به اعمال خشونت آمیز علیه زنان می شود. مادامی که خشونت در سطح خانواده مشروعیت بخشید ه شد، به عنوان یک عامل سیستماتیک در تمامی سطوح اجتماعی وارد عمل می شود .
قانون های نابرابری همچون دادن حق طلاق به مرد، اختیار کردن چند همسر توسط مردان، حق حضانت و همینطور اعمال قوانین سختگیرانه برای زنان در زندگی مشترک از دیگر عوامل تقویت کردن نهاد مردسالاری در بطن اجتماع است. از دیگر عوامل که در شکل گیری این خشونت نقش دارند دادن نقش های جنسیتی و همینطور جدا کردن و تفکیک جنسیتی است. این تفکیک جنسیتی و القاء باورهای مردسالارانه به مردان به عنوان تنها عامل قدرت در رأس خانواده، به بسط این خشونت کمک می کند .
جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای تحصیل در کنار مشروعیت بخشیدن به این قدرت مردانه است. همه ی زنان از دوران کودکی خود به نوعی آزار و اذیت جنسیتی را تجربه کرده اند چیزی شبیه به «متلک های خیابانی» که دست کم هر زن ایرانی تجربه اش کرده است. مردان در ایران از همان جوانی به واسطه ی آموزه های فرهنگی و سنتی متاسفانه یاد می گیرند که به زنان به عنوان سوژه های جنسیتی نگاه کنند و این نه تنها تقویت شده است بلکه مشروعیت داده شده و به سطح روابط اجتماعی هم رسیده است. از سوی دیگر در اجتماعی که شکافهای جنسیتی مدام تقویت می شود ، مردسالاری نه به عنوان یک ایراد بلکه به عنوان یک اصل در سراسر روابط اجتماعی سایه می افکند و همینطور جنسیت مردان از طریق تمامی آموزه های تحصیلی مذهبی سنتی و فرهنگی به عنوان جنسیت برتر شناخته می شود. در نتیجه قدرتی که در رأس است به شاخه های متفاوتی از قدرت در اجتماع تبدیل می شود . با این حال به نظر می رسد که اصطلاح مردسالاری مدتهاست که رها شده است و البته معنای آن هنوز به اصطلاحاتی همچون جامعه ی تحت سلطه ی مردان ، تئوری نابرابری جنسیتی و دیدگاههای فمنیستی نامشخص منتهی شده است . معنی اصلی مردسالاری سیستم سلطه ی مردانه و فرمانبرداری زنان است که در بافتی متفاوت خودش را ظاهر کرده است (هانی کات ،۵۵۳).
نهاد مردسالاری این نوع گفتمان را نه تنها تقویت می کند ،بلکه از تخصیص دادن هرنوع مجازاتی برای این نوع رفتارخشونت آمیز می پرهیزد. این رفتارها که به مردان اجازه ی هر نوع حس تملک به زن را می دهد و د ر اصل از زنان می خواهد که صبور و آرام باشد بیشتر از طریق آموزه های دینی و فرهنگی تحمیل می شود و در اصل عامل اصلی خشونت خانگی همین ایده است. اگر از دیدگاه تئوریکی این مسئله را بخواهیم تحلیل کنیم در واقع باید بگوییم که ارتباط میان قدرت در جامعه، گسترش قدرت و سرکوب زنان و در نتیجه ایده نقش های جنسیتی عامل مهمی در بروز این نوع خشونت هاست . یودانیس در توجیه تئوری خشونت خانگی و نقش نهاد های حاکم می نویسد : ” از منظر تئوریکی ، مکانیسم های ممکن مختلفی جنبه های موقعیت زنان را به خشونت علیه زنان ربط می دهد . اول زمانی که مردان خانواده ، سیاست ، اقتصاد و دیگر نهاد های اجتماعی را هم در تعداد و هم از لحاظ قدرت در کنترل دارند . سیاست ها و عملکرد این مؤسسات اغلب تمایل به آشکار ساختن و بازتولید و قانونی کردن کنترل مردان بر زنان دارند .
قدرت مردان دراین سازمانها نه تنها درست و طبیعی برشمرده می شود ،بلکه در کل جامعه نیز به همین دید نگریسته می گردد. دوم اینکه در سازمانهای تحت حمایت مردانه، خشونت یکی ازابزارهایی است که مردان برای بیرون نگه داشتن زنان یا تحت سلطه نگه داشتن و در نتیجه نگاه داشتن قدرت و کنترل مردانه استفاده می کنند. با داشتن ساختارهای مردانه و سیاست های و قوانین تحت حمایت مردسالاری در این سازمانها این نوع خشونت متوقف و یا تنبیه نمی شود. در مقابل این خشونت تماما و یا با ظرافت تمام نادیده گرفته شده و تشویق می شود . ” (۶۵۷).
از سوی دیگر تئوریزه کردن خشونت از دیدگاه نقد فمینیستی بر پایه ی تحلیل کنونی خانواده و دولت است که به طور خاص به تحلیل جنسیت و میل جنسی است. تحلیل های پیچیده تر با در نظر گرفتن روابط پیچیده و تو درتوی قدرت و معانی جنسیتی مفاوتی است که خشونت جنسیتی دربردارد . خواه این قدرت در بافت حانواده و یا در نهادهای اجتماعی قدرت و یا جای دیگری باشد . در حقیقت نقد فمینیستی از خشونت در سیاست ها و رفتارهای نهادهای دولتی حضور یافته اند پیدا می شود. بر طبق این نظریه می توان گفت که تئوری خشونت در ایران از چند عامل به هم وابسته نشأت می گیرد که در واقع به نقد نهادهای حاکم و سازمانهای مربوطه باز می گردد که به نوعی مروجین رفتارهای خشونت آمیز علیه زنان هستند .
می توان گفت مادامی که نهادهای حاکم ضمن تقویت این نوع خشونت از طریق: رسانه ها، دستگاه های تبلیغی، نظام های آموزشی و دیگر وسایل، اهتمام می ورزند به نوعی به تقویت و ماندگاری این خشونت نیز دامن می زنند. در نقد دیگر فمینیستی از تئوری خشونت می توان به دستاورد عدم برابر ی جنستی در بازتولید خشونت نیز اشاره کرد. قانون های نابرابر در حوزه ی خانواده هم که منجر به ظهور و بروز انواع خشونت های خانگی می شود که عوامل بروز آنها هرکدام در مقوله ای جداگانه قابل تعریف و بررسی است. تنها به این نکته باید اشاره کرد که دلیل بروز خشونت در ایران جدا از مسائل یاد شده تحت تاثیر نابرابری جنسیتی نیز قرار دارد. علاوه بر نقش های جنسیتی جداسازی شده از یکدیگر، این نابرابری جنسیتی نیز هم در سطح خانواده و هم در اجتماع به بازتولید خشونت می انجامد و آن را نهادینه و ماندگار می کند .
فرضیه دیگری که در باز تولید خشونت در ایران می توان به آن اشاره کرد عوامل فرهنگی هستند. عوامل فرهنگی در تئوریهاو تحلیل های فمنیستی خشونت ، نقش مهمی ایفا می کنند . در واقع بسیاری از فرهنگ ها به این خشونت مشروعیت می بخشند و آن را نوعی حس تملک و قانونی تصور می کنند که از قضا همین فرهنگ هم تحت تاثیر نگاه های جنسیتی به زنان است. مردان نه تنها وظیفه ی کنترل جنسیت زنان را برای جلوگیری از آشوب دارند بلکه آنها تحت این فشار هستند که اگر عضو زنی از خانواده ی آنها نسبت به ارزش های جامعه (مثلا با شرکت در روابط خارج زناشویی) بی احترامی کرد و یا هر عمل دیگری که به عنوان عمل غیر اخلاقی بر اساس استانداردهای مردمحور خانواده و یا جامعه در نظرگرفته شود، عکس العمل شدید نشان دهند ” (کردوانی ؛ ۵). بنابراین می توان گفت که القاء دیدگاه مالک بودن و تحت اختیار داشتن زنان که توسط مردان از طریق آموزه های مذهبی وسنتی نه تنها میزان این خشونت را تقویت می کند، بلکه به آن مشروعیت اجتماعی و قانونی می دهد. ارزش های موجود در ایران عموماَ بر پایه رفتارهای جنسیتی بنا شده اند وقتی که مردان مقتدر و سلطه گر و زنان ضعیف و ستمدیده تلقی می شوند که هم از طریق فرهنگ و هم از طریق گفتمانهای اجتماعی نسل به نسل منتقل گشته است.
خشونت اجتماعی: این شکل از خشونت به عنوان به کار گیری ابزارهای خشن علیه جنبش زنان است که بیشتر در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه چون ایران اتفاق می افتد. گرچه عوامل بسیاری در باز تولید خشونت خانگی تاثیر دارند اما تا حدودی می توان گفت که شکل ارائه ی این دونوع خشونت باهم مرتبط هستند . یعنی هرچه قدر میزان اعمال خشونت علیه زنان در رفتارها و قوانین اجتماعی بیشتر باشد، خشونت خانگی هم به نحو قابل تاثیری افزایش خواهد یافت . دلیل این نوع از خشونت نیز همانند دیگری از رابطه ی میان قدرت مردسالاری و سرکوب زنان سرچشمه می گیرد. وقتی که تمام نهادها در صدد درونی کردن این نوع خشونت هستند به طبع تاثیر خودش را بر جبنش زنان به طور خاص و به طور کلی موقعیت زنان می گذارد.
منشأء خشونت ها ی اجتماعی در ایران جدا از عوامل فرهنگی، سیاست های حاکم نیز است. این سیاست ها از یک سو تحت تاثیر بنیادگرایی مذهبی است که با اعمال قرائت های متحجرانه از دین به بسط این خشونت دامن می زند و از سوی دیگر نگاه مردسالار و جنسیتی حاکمیت به زنان می باشد. از دیگر رویکردهای این نوع خشونت می توان در برخورد با زنان در خیابانها به بهانه ی بدحجابی اشاره کرد . دیگر خشونت های اجتماعی که همیشه مورد اعتراض بوده است احکامی چون سنگسار در مورد زنان می باشد . نقش دولت در بسط این خشونت ها بی تاثیر نیست چرا که از یک سو وجود انواع خشونت را توجیه می کند و از سوی دیگر به گسترش آن علیه زنان رسمیت می بخشد.
به بیانی دیگر وقتی اغلب نهادهای رسمی یک جامعه به سمت درونی کردن خشونت پیش می روند به طبع شکل گیری هر ساختار و برخوردی از جانب زنان با همین نگاه سلطه گرا در تضاد قرار می گیرد و در نتیجه، با آن برخورد می شود . می توان گفت تسلط سازمانها و نهادها ی بنیادگرا و تعمیق تئوریهای مربو ط به این نهادها درگسترش و بسط خشونت علیه جنبش های زنان تاثیر فراوانی داشته است. همینطور هم که از دیرباز و از زمان شکل گیری جنبش زنان در دوران مشروطه زنان با انواع مختلفی از خشونت ها و برخوردهای خشن اجتماعی رو به رو بوده اند. در واقع منشأء خشونت علیه جنبش های زنان در ایران از دو منبع سرچشمه می گیرد: اول، از بنیادگرایی مذهبی، و دوم از طریق ارزش های بومی و مطلق گرایانه ی مبارزات ضد استعماری، که زنان در واقع قربانی این نوع از ملی گرایی و بومی اندیشی و ضدیت با نوگرایی می شون . در دیدگاه بنیادگرایان، زنان به عنوان یکی از دستمایه های سرکوب برای در حاشیه نگه داشتن و زنده نگه داشتن بنیادهای ارزشی ضداستعماری در نظر گرفته می شود. بنیادگرایی در سطح، زنان را از حضور در رفتارهای اجتماعی باز می دارد و در عمق با اعمال قوانین خشن سنتی و بومی گرا، هرگونه فعالیت در حوزه کسب حقوق زنان را با مشکل مواجه می کند.
در نوع دیگر اعمال خشونت ملی گرایی و مبارزه با استعمار، “تن” زنان به عنوان پرچم اصلی این مبارزات در نظر گرفته می شود . در این مبارزات، زنان به عنوان مادران یک ملت توصیف و از آنها الگوها و سمبل های مقاومت در کارهای خانه و وظیفه و تعهد در قبال امپریالیسم ساخته می شود. از سوی دیگر کنترل بر تن و بدن زنان به بهانه ی مسئله ی حجاب، تمکین، و تحت حفاظت قرار دادن رفتارهای آنان به بهانه ی مبارزه با غربی گرایی و دفاع از بومی گرایی، از دیگر دلایل بروز خشونت علیه جنبش های زنان در ایران است.
به طور خلاصه می توان گفت که : عوامل خشونت در بافت اجتماعی ایران با دیگر کشورها تا حدودی متفاوت است. در واقع الگوی مبارزه و نقد خشونت در کشور ایران که سایه ی مذهب و سنت برآن سنگینی می کند باید از جهات متفاوتی بررسی شود از عوامل مهم در بررسی این نو ع خشونت ها می توان به ۱- شرایط فرهنگی، ۲- تاثیرسنت، ۳-تاثیر مذهب، ۴- نقش پایگاه های ارزشی و بومی گرایی را نام برد.
تحلیل و بررسی هر کدام از این عوامل در بررسی خشونت علیه جنش های زنان و برخورد خشن و سرکوبگرانه با آنها تاثیر زیادی دارد وقتی تمام نهادهای جامعه به سمت درونی کردن خشونت می روند. در چنین شرایطی از میزان بالای خشونت درونی شده است که نقش و تاثیر جنبش زنان به عنوان یکی از اصلی ترین جنبش های بدون خشونت قابل درک است. دلیل استفاده از خشونت علیه جنبش اجتماعی زنان هم در قلب همین تئوری مرد محور می گنجد زمانی که تمامی تعاریف جامعه ی سنتی و مردمحور، جنبش زنان را به عنوان عاملی امپریالیستی و یا مزدور بیگانه، معرفی می کند. در ایران، خشونت علیه زنان نه تنها از تسلط نگاه مردسالار و سنتی رنج می برد بلکه با مشروعیت گرفتن ازجانب بسیاری از سازمانهای اجرایی به صورت مکمل و همراه با قوانین اجرایی، تبدیل شده است. سازمانهای اجرایی در ایران نه تنها با تصویب قانون های تبعیض آمیز، گسترش خشونت علیه زنان را دامن می زنند بلکه با ایجاد خشونت در برخورد قضایی و امنیتی با فعالان زن، به تعمیق این رفتار کمک می کنند .
نقش جنبش زنان در کاهش انواع خشونت
یکی از اهداف اولیه نظریه های فمنیستی قدرتمند کردن زنان از یکسو و از سوی دیگر مقابله با خشونت علیه زنان می باشد . توانمند سازی زنان در جنبش فمنیستی با هدف تمرکز بر زدودن نهاد های خشونت گرا و همینطور مبارزه با خشونت خانگی، با تقویت بنیادهای نهاد خانواده برابر و مدنی، صورت می گیرد. از سوی دیگر مسئله مهم در این نظریه ها یافتن ارتباط میان دستگاه های اجرایی، قدرت و خشونت علیه زنان است که در اکثر موارد دستگاه های اجرایی با وجود چرخه ی قدرت، عموماَ با جنبش های زنان برای مقابله با خشونت آماده می شوند اما در ایران وضع به گونه ی دیگری است و همه این موانع اولا به دلیل چالش های موجود بر سر راه جنبش زنان می باشد و دوم بر سر وضعیت قوانین نا برابر است .
جنبش زنان همیشه به عنوان یکی از «جنبش های خشونت پرهیز» در نظر گرفته شده است حتی در بسیاری از جنبش ها ی اجتماعی حضور زنان آن جنبش ها را به مرزهای صلح آمیز و بدون خشونت ترین فرم ممکن ارتقاء می دهد. نمونه ی آن حضور زنان در جنبش سبز در یک و نیم سال اخیر و به ویژه بعد از اتفاقات و حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بوده است. اما در یک سال اخیر پروسه ترویج خشونت وارد فاز تازه ای شده است از یک طرف خشونت و برخورد با فعالان حقوق زن شدت بیشتری گرفته است و از سوی دیگر قوانین جدید «لایحه ی حمایت از خانواده» ، تبلیغ چند همسری ، تبلیغ های رسانه ای صدا وسیما، و دادن احکام سنگسار و قطع دست و نظایر این ها نمونه ای از موارد خشونت علیه زنان بوده است .
گسترش خشونت های خانوادگی به حدی شدت گرفته است که حتی رسانه های داخلی هم به گسترش این نوع ازخشونت ها اذعان کرده اند. از سوی دیگر شرایط سخت و نامناسب برای زنان زندانی از جمله تبعید، زندان های طولانی مدت و اعمال محدویت شدید بر فعالیت های آنان هم به نوعی تاثیری منفی هم بر وضعیت زنان داشته است و هم فعالیت های حقوقی و مثبت فعالان زن را در مقابله با خشونت ها با مشکل مواجه کرده است. دستگاه های دولتی نه تنها برای رفع این مشکلات همکاری نمی کنند و ضمانت های اجرایی آن را فراهم نمی آورند، بلکه با برخورد با فعالان حقوق زن و مدافعان برابری در سالهای اخیر مانع از فعالیت بسیاری از آنها علیه خشونت های اجتماعی شده اند. از سوی دیگر ارتباط میان قدرت ، سرکوب و خشونت را در تمامی سطوح گسترش داده اند.
با همه این موانع و مشکلات اما به دلیل اهمیت این فرآیند و شنیدن زنگ خطر گسترش خشونت های فردی و اجتماعی ـ که نوک پیکان حمله اش متوجه زنان جامعه است ـ ضرور ی است که یکی از فعالیت های جنبش زنان همسو و درجهت مبارزه و ارائه ی راهکارها برای مقابله با ترویج خشونت های خانگی و اجتماعی باشد. راه های تاثیرگذاری که نه تنها نشان دهنده فعالیت خشونت پرهیز و مستمر زنان باشد بلکه نوعی مقابله ی سیستماتیک با انواع خشونت ها در مقابل زنان را در برداشته باشد. از سوی دیگر از آنجا که در شرایط کنونی هر نوع مبارزه و فعالیت زنان با چالش های جدید رو به رو است پس اگر تمامی فعالان جنبش زنان از قشرهای متفاوت به مقابله با این خشونت ها برخیزند، از نظر تئوریکی عوامل آنها را شناسایی کنند و از سوی دیگر، برنامه های عملی و جدی را برای مقابله با گسترش هر نوع خشونت پیش بگیرند شاید بتواند راهکارهای مناسب و عملی را برای تقلیل و تخفیف این خشونت سیستماتیک ارائه داد. از جمله می توان به بالا بردن آگاهی های فرهنگی و نشان دادن زمینه های عملی مقابله با این خشونت ها توجه و پافشاری کرد. راه هایی همچون مبارزه با قوانین چند همسری و ممانعت از تصویب قوانین نابرابر جنسیتی که می تواند از طریق آگاهی های عمومی، صورت گیرد. همچنین، بسیج شدن یک یا چند گروه از فعالان زن برای متمرکز نمودن هر چه بیشتر تجربه ها و بحث چالش های خشونت پرهیزی در این مورد، هم صورت تحقق بگیرد.
دستگاه های اجرایی باید در نظر داشته باشند که اعمال خشونت علیه زنان به ضرر تمامی نهادهای جامعه و خانواده است. مادامی که خشونت علیه زنان از طریق قانون ، دستگاه های دولتی و برنامه های حکومتی اشاعه و ترویج یابد در مدت زمان طولانی تاثیرش را بر تمامی روابط اجتماعی و معضلات خانوادگی خواهد گذاشت. با این حال، به هر میزان که جنبش زنان قوی تر و امیدوارتر و منسجم تر در مسیر نفی و مهار خشونت گام بردارد تأثیر آن در شرایط اجتماعی مملکت ما، به یقین، موثر تر از قبل خواهد بود.
منابع :
Hester, Marianne, ed. Women , Violence and Male Power. Buckingham: Open university Press, 1996.
Hunnicutt, Gwen. ” Varieties of Patriarchy and Violence against Women : Resurrecting ’’Patriarchy’’ as a Theoretical Tool.” Violence Against Women 15 (2009): 553-73.
Kordvani, Amir Hossein. ” Hegemonic Masculinity, Domination, and Violence against Women ” Expanding our horizon : understanding the complexities of violence against women Ed.: School of Legal Studies University of Sussex Print.
L.Yodanis, Carrie. “Gender Inequality, Violence Against Women, and Fear : A Cross-National Test of the Feminist Theory of Violence Against Women ” Journal of interpers violence 19: 655 (2004

در ایران «وضعیت زنان فاجعه‌بار است»

در قرن بیست و
 یکم و در مرکز اروپا فجایعی باورنکردنی روی می‌دهد

به مناسبت روز بین‌المللی اعتراض به کاربرد خشونت علیه زنان، نهادها و جمعیت‌های مدنی همگان را به حمایت از زنان و دختران دعوت می‌کنند. در کشورهای بسیاری زنان همچنان دستخوش ستم و خشونت هستند. ایران یکی از بدترین نمونه‌هاست.


روز ۲۵ نوامبر (۴ آذر) از سوی سازمان ملل متحد به عنوان روز مقابله با خشونت علیه زنان تعیین شده است. بدین مناسبت چندین سازمان بین‌المللی جهانیان را به مقابله با فشارهای خشونت‌بار علیه زنان فرا خواندند.
سازمان امداد Care در بیانیه‌ای توجه افکار عمومی را به فشارهای هولناکی توجه کرده است که در بوسنی - هرزگوین بر زنان وارد می‌آید. به گفته این نهاد مدنی، در قرن بیست و یکم و در مرکز اروپا فجایعی باورنکردنی روی می‌دهد: دلالان انسان، دختران جوان را از کشورهای همسایه مانند صربستان و کرواسی می‌ربایند و با خود به بوسنی می‌برند و آنها را در شرایطی وحشیانه به تن فروشی وادار می‌کنند.
چندین سازمان بین‌المللی وضعیت زنان را در ایران «فاجعه‌بار» توصیف کرده‌اند. در ایران زنان تنها قربانی فشارهای غیرقانونی نیستند. واقعیت تلخ این است که قوانین جمهوری اسلامی، که بر پایه شریعت استوار است، تبعیض بر زنان را توجیه می‌کند و مقامات این حکومت به برابری حقوقی زنان با مردان اعتقاد ندارند. در ایران نه تنها زنان به خاطر جرم‌های "ناموسی" به مجازات‌های شدید مانند مرگ محکوم می‌شوند، بلکه این امر با شیوه‌هایی بیرحمانه مانند سنگسار اعمال می‌شود.
زنان، همچنان قربانی تجاوز

در برخی از 
کشورهای اسلامی مجازات سنگسار جریان دارد. عکس آرشیوی صحنه‌ای فجیع را در 
پاکستان نشان می‌دهددر برخی از مناطق مانند برمه یا دارفور (جنوب سودان) نظامیان تجاوز به زنان را به سادگی به عنوان یک حربه جنگی به کار می‌برند. دختران و زنان جوان در برابر این تعرض وحشیانه و غیرانسانی هیچ افزاری برای دفاع از خود ندارند. جامعه جهانی باید شدیدترین مجازات‌ها را برای این عمل شنیع در نظر بگیرد.
در دارفور تجاوز جنسی، شیوه‌ای رایج برای تحقیر زنان قوم "مغلوب" است. در برمه نیز سربازان رژیم نظامی در سرکوب اقلیت‌های قومی از تجاوز جنسی به زنان استفاده می‌کنند.
سازمان‌های مدافع حقوق زنان از مواردی هولناک در کنگو گزارش داده‌اند. در این کشور آفریقایی زنان در هر سن و سالی، از سه تا هفتاد سالگی در معرض تجاوز جنسی قرار دارند. در کنگو سازمان‌های امداد بین‌المللی به بیش از ۴۹ هزار نفر از زنان و دختران خدمات پرستاری و درمانی عرضه کرده‌اند.


درگيری های نظامی در کره و بحران مالی در اروپا : نگرانی در فضای اقتصاد جهانی

حمله توپخانه ای کره شمالی به جزیره یئون 
پیونگ چهار کشته برجای گذاشت

فریدون خاوند، استاد اقتصاد در پاریس به رادیو فردا می گوید: «در مورد بحران مالی اروپا و تاثير منفی آن بر يورو، رابطه روشن تر از آن هست که نياز به توضيح داشته باشد. بحران ايرلند، و چشم انداز پيدايش بحران هايی مشابه در ديگر کشور های عضو منطقه يورو، طبعا پول واحد اروپا را تضعيف ميکند. بحران کره هم البته به اين ضعف دامن زده، چون معمولا وقتی تنش های ژئوپوليتيک در اين يا آن گوشه جهان ايجاد ميشود، سرمايه گذاران برای تامين امنيت سرمايه هايشان به دلار آمريکا روی ميآورند.»در گيری ميان کره جنوبی و کره شمالی و نيز بحران مالی اروپا، روز سه شنبه همزمان هم بر بازار های سهام و هم بر بازار بين المللی پول تاثير گذاشتند. از نوسانات پولی در جهان اغاز ميکنيم. چه ارتباطی است بين رويداد های ديروز اروپا و آسيا، و آنچه در صحنه پولی جهان، به ويژه در روابط بين يورو و دلار اتفاق افتاد؟ارزش يورو در برابر دلار آمريکا روز سه شنبه به پايين ترين سطح در دو ماه گذشته رسيد هم به دليل شدت گرفتن بحران مالی اروپا و هم زير تاثير درگيری ميان دو کره.
در مورد بحران مالی اروپا و تاثير منفی آن بر يورو، رابطه روشن تر از آن هست که نياز به توضيح داشته باشد. بحران ايرلند، و چشم انداز پيدايش بحران هايی مشابه در ديگر کشور های عضو منطقه يورو، طبعا پول واحد اروپا را تضعيف ميکند.
بحران کره هم البته به اين ضعف دامن زده، چون معمولا وقتی تنش های ژئوپوليتيک در اين يا آن گوشه جهان ايجاد ميشود، سرمايه گذاران برای تامين امنيت سرمايه هايشان به دلار آمريکا روی ميآورند. البته بعد از دلار آمريکا، پول های ديگری مثل دلار کانادا، فرانک سوييس و ين ژاپن هم در مواقع حساس نوعی احساس امنيت در سرمايه گذاران ايجاد ميکنند.
به نظر ميرسد که مقام های آلمانی هم برای اولين بار بر خطر هايی تاکيد کرده اند که آينده يورو را تهديد ميکند. آيا اين موضعگيری از سوی آلمانی ها هم بر موقعيت يورو تاثير گذاشته؟وزير دارايی آلمان سه شنبه گفت که آينده پول واحد اروپا به حل بحران مالی ايرلند بستگی دارد و آنگلا مرکل هم موقعيت منطقه يورو را «بسيار جدی» توصيف کرد.
البته اين موضعگيری، از طرف مهم ترين قدرت اقتصادی منطقه يورو، به اين معنا نيست که آلمانی ها از آينده پول واحد قطع اميد کرده اند. فکر ميکنم هدف اصلی آنها اين باشد که با تاکيد بر جدی بودن و حساس بودن وضع، می خواهند متحدان خودشان را در منطقه يورو بسيج کنند، چون ميدانند که با توجه به گسترش احتمالی بحران مالی به ديگر کشور ها به ويژه پرتغال و شايد هم اسپانيا، منطقه يورو روز های دشواری در پيش دارد و اگر در وحدت و انسجام کشور های عضو منطقه تزلزلی ايجاد بشود، هم اينده پول واحد به خطر خواهد افتاد و هم اينده اتحاديه اروپا.
ولی به هر حال اغراق هم نبايد کرد. نفع آلمان، غول اقتصادی اروپا، در بقای يورو است و آينده اين پول هم عمدتا به تصميم آلمان بستگی دارد.
اين نکته را اضافه کنم که حرف های خانم مرکل در مورد حساس بودن موقعيت يورو سه شنبه شب با خشم اوالد نووتنی، عضو اتريشی شورای حکام بانک مرکزی اروپا روبرو شد. او گفت که از صحبت های صدر اعظم آلمان عصبانی است. آقای نووتنی ميگويد يورو در خطر نيست، بلکه بعضی از اعضای منطقه يورو در خطر هستند و اين دو موضوع را بايد از هم جدا کرد.
بازار های سهام هم ديروز دچار ريزش شدند. با اين حال بر پايه اطلاعات منتشر شده در آمريکا، رشد اين کشور در سه ماهه سوم سال جاری شتاب گرفته و اين خبر قاعدتا بايد بازار های سهام را تقويت بکند. چرا چنين نشد و بورس ها، با وجود اين خبر خوش، در وضعيت بدی قرار گرفتند؟نرخ رشد آمريکا، در سه ماه سوم سال بهتر از آنچيزی بود که پيش بينی ميشد. ولی اين خبر خوش، در ميان خبر های مربوط به بحران مالی اروپا و همينطور گزارش های مربوط به رويداد های نظامی در کره گم شد.
به علاوه ديروز بانک مرکزی آمريکا نسبت به چشم انداز رشد در اين کشور ابراز بدبينی کرد و گفت چند سال طول ميکشد که اقتصاد ايالات متحده سلامت کامل خودش را پيدا کند و نرخ های مربوط به رشد و اشتغال و تورم برگردد به وضعيت بهتر. اين پيش بينی دوش آب سردی بود برای سرمايه گذاران.


وستروله: جهان اجازه نمی دهد ایران به جنگ‌افزارهای هسته‌ای دست یابد

گیدو 
وستروله، وزیر امور خارجه آلمان
تنها یک روز پس از انتشار تازه‌ترین گزارش مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان تاکید کرده است، جهان اجازه نخواهد داد که ایران به جنگ‌افزارهای هسته‌ای دست یابد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان،‌ روز چهارشنبه گفته است: «جهان نمی‌خواهد،‌ شاهد مسلح شدن ایران به جنگ‌افزارهای هسته‌ای باشد.»
وی که در جلسه پارلمان آلمان سخن می‌گفت،‌ تاکید کرده است، هر چه بر شمار کشورهایی که جنگ‌افزارهای هسته‌ای در اختیار دارند، بیشتر شود، جهان نیز بی‌ثبات‌تر خواهد شد.
این سخنان تنها یک روز پس از انتشار تازه‌ترین گزارش یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در باره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران بیان شده است.
آقای آمانو،‌ در گزارش خود که در اختیار کشورهای عضو شورای حکام آژانس‌ بین‌المللی انرژی اتمی و نیز شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفته،‌ یک بار دیگر نسبت به «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه اتمی جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده است.
در بخشی از این گزارش آمده است، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با استناد به اطلاعات موجود همچنان نسبت به «فعالیت‌های هسته‌ای احتمالی ایران در گذشته یا حال با مشارکت سازمان‌های نظامی شامل فعالیت‌های مرتبط با ساخت یک کلاهک هسته‌ای» نگران است.
مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گزارش همچنین اضافه کرده است: «شواهدی در دست است که نشان می‌دهد،‌ برخی از این فعالیت‌ها پس از سال ۲۰۰۴ نیز ادامه داشته است.»
کشورهای غربی و به ویژه ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی ایران را متهم می‌کنند، که در پوشش برنامه هسته‌ای خود به دنبال ساخت جنگ‌افزارهای هسته‌ای یا دستیابی به قابلیت ساخت این گونه جنگ‌افزارهای است.
هر چند تهران همواره چنین اتهام‌هایی را رد کرده است، اما در تازه‌ترین گزارش مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز تصریح شده است که مقام‌های ایرانی همچنان از ارایه توضیحات بیشتر درباره سوال‌های باقی مانده به ویژه در باره ماهیت احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای خود سرباز می‌زنند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون با تصویب چهار قطعنامه، تحریم‌هایی علیه ایران وضع کرده و از این کشور خواسته است، به فعالیت‌های حساس هسته‌ای خود که قابلیت استفاده در تولید جنگ‌افزارهای هسته‌ای را نیز دارد، پایان بخشد.
در این میان گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان از رای مثبت روسیه و جمهوری خلق چین از تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد استقبال کرده و آن را نشانه وجود «رفتار احتیاط آمیز و متعادل بسیاری از طرف‌های درگیر» در بحران هسته‌ای ایران دانسته است.

«دو خبرنگار آلمانی باید هرچه زودتر به آلمان بازگردند»
وزیر امور خارجه آلمان در بخش دیگری از سخنان خود یک بار دیگر از مقام‌های جمهوری اسلامی ایران خواسته است، «هر چه زودتر» دو خبرنگار بازداشت شده آلمانی در این کشور را آزاد و امکان بازگشت آنها را به آلمان فراهم کنند.
در روز هجدهم مهر ماه سال جاری دو خبرنگار آلمانی در حالی که در تبریز سرگرم انجام مصاحبه با پسر سکینه محمدی‌آشتیانی، زن ایرانی محکوم به سنگسار بودند، بازداشت شدند.
در حالی که مقام‌های آلمانی از جمله گیدو وستروله،‌ وزیر امور خارجه آلمان، بارها از مقام‌های جمهوری اسلامی خواسته‌اند، این دو نفر را آزاد کنند، تاکنون این درخواست‌ها راه به جایی نبرده و به تازگی نیز مالک اژدرشریفی، رییس کل دادگستری استان آذربایجان شرقی، دو خبرنگار آلمانی را به جاسوسی متهم کرده است.
وزیر امور خارجه آلمان همچنین یک بار دیگر از مقام‌های جمهوری اسلامی خواسته است، امکان رسیدگی کنسولی به وضعیت این دو شهروند بازداشت شده آلمانی را فراهم کنند.


فرمانده بسيج: دعا کنيم که هر روز تحريم‌ها بيشتر شود

محمدرضا نقدی، رييس سازمان بسيج مستضعفين، روز چهارشنبه با استقبال از تحريم های بين المللی عليه جمهوری اسلامی گفته است: «خدا را شکر می‌کنم که کشورمان در تحريم است. دعا کنيم که هر روز تحريم‌ها بيشتر شود.»
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، محمدرضا نقدی که در دومين جشنواره علم‌پژوهان ‌آرمان‌خواه و تجليل از نخبگان تحصيلی دانشجويان بسيجی در دانشگاه هنر صحبت می کرد، افزوده است:« اگر دانشگاه‌های کشورمان از نظر علمی به پيشرفت‌های بالايی برسند اين تحريم‌ها به نفع ما خواهد بود.»
در حالی  محمدرضا نقدی ابراز امیدواری کرده است که « تحریم » علیه ایران بیشتر شود که پیشتر مهدی کروبی، از رهبران مخالفان دولت ایران،  با ابراز نگرانی از تحریم ها گفته بود تحریم ها  به نفع  سپاه پاسداران و  جناحی از  حاکمیت است.
مهدی کروبی گفته بود: «معتقدم بخشی از حاکمیت و سپاه پاسداران به دنبال تحریم هستند چون در تحریم به سودهای کلان و نجومی دست پیدا می‌کنند و این مردمند که متضرر می‌شوند».
شورای امنيت سازمان ملل متحد تاکنون چهار قطعنامه تحريمی عليه جمهوری اسلامی تصويب کرده است. پس از تصويب قعطنامه ۱۹۲۹ شورای امنيت ، آمريکا، اتحاديه اروپا و کانادا نيز تحريم های يکجانبه ای را عليه ايران اعمال کردند.
آمريکا در سال جاری قانون ممنوعيت صادرات فرآورده‌های نفتی و از جمله بنزين را تصويب کرد و دولت آمريکا با مذاکره و «اعمال فشار» به شرکت‌های نفتی، آنها را از صدور فرآورده‌های نفتی به ايران برحذر داشته است.
اتحاديه اروپا در خرداد ماه امسال بر سر اعمال تحريم‌های مضاعف عليه ايران به توافق رسيد و در مرداد ماه رسما آن را به تصويب رساند.
اين تحريم‌هابا فراتر رفتن از قطعنامه ۱۹۲۹ شامل اقداماتی برای منع سرمايه‌گذاری در بخش نفت و گاز و صنعت پالايشگاهی ايران است.
«سرمايه‌گذاری تازه، کمک فنی و انتقال فناوری، تجهيزات و خدمات مربوط به اين حوزه‌ها به ويژه در بخش پالايش، مايع سازی و فناوری گاز مايع طبيعی» از موارد تحريم‌های اتحاديه اروپا در بخش انرژی ايران است

درحالی که مقامات جمهوری اسلامی می گويند که تحريم های بين المللی تاثيری بر ايران ندارند، محمد نهاونديان، رئيس اتاق بازرگانی ايران در مهرماه سال جاری گفته بود: تحريم ها باعث شده هزينه واردات کالا به ايران ۱۵ تا ۳۰ درصد افزايش يابد.
درهمين زمينه، جواد صالحی اصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ويرجينيا تک، نيز به شبکه خبری الجزيره گفته است: سرمايه گذاری خصوصی تنها راهی است که می تواند باعث رشد اقتصاد ايران شود و تحريم ها باعث تاثير بر سرمايه گذاری در ايران شده و مانع از آن می شوند که اقتصاد ايران از رکود کنونی خارج شود.
اين صاحب نظر اقتصادی همچنين نسبت به پيامدهای درازمدت تحريم ها بر نسل آينده در ايران هشدار داده است.

« شاهرگ‌های حياتی دنيا در دست پيروان ولايت است»

محمدرضا نقدی در بخش ديگری از اظهارات خود گفته است: «ايران امروز يک کشور استثنايی است که سنگر‌های جهان و قلوب مردم جهان را فتح کرده است»
وی افزوده است: «بخش اعظم انرژی جهان زير پای پيروان حضرت آيت الله خامنه ای ولی امر مسلمين و شاهرگ‌های حياتی دنيا در دست پيروان ولايت است.»
رييس سازمان بسيج مستضعفان کشور توضيح بيشتری درباره اين «شاهرگ های حياتی» ارائه نکرده است.


حکم قاضی آمریکایی علیه ایران به خاطر شرکت لبنیاتی پاک


به این پرونده در دادگاهی واقع در پایتخت آمریکا رسیدگی شده است
دادگاهی در واشنگتن ایران را به خاطر اقدام سی سال پیش جمهوری اسلامی در مصادره سهام یک کمپانی آمریکایی در شرکت لبنیات پاستوریزه پاک، به پرداخت حدود ۴۴ میلیون دلار محکوم کرده است.
قاضی ریچارد لئون که در پایتخت آمریکا مستقر است در حکم خود علاوه بر عرف بین الملل به قوانین مدنی و تجاری ایران استناد کرده است.
او دولت ایران را موظف کرده است که به شرکت مک کسون ۴۳ میلیون و ۹۸۹ هزار دلار غرامت بپردازد.
این حکم هرچند مورخ ۱۹ نوامبر است، تازه منتشر شده است.
بر اساس حکم قاضی، ۳۱ درصد سهام شرکت پاک پیش از انقلاب ایران به شرکت مک کسون تعلق داشت که جمهوری اسلامی آنرا مصادره کرد.
شرکت لبنیات پاستوریزه پاک در سال ۱۹۶۰ میلادی تاسیس شد. محصولات لبنی و بستنی های آن در ایران از شهرت زیادی برخوردار است.
بر اساس اطلاعات موجود در وب سایت شرکت پاک، "بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی" حدود ۳۴ درصد از سهام این شرکت را در اختیار دارد.
پرونده شرکت آمریکایی علیه ایران از سال ۱۹۸۲ در جریان بوده است.
قاضی در حکمش در واقع حکم دادگاه بدوی در سال ۲۰۰۰ که ایران را به پرداخت بیش از ۲۰ میلیون دلار محکوم کرده بود، معتبر دانسته و حدود ۲۴ میلیون دلار نیز به عنوان بهره و جریمه به آن اضافه کرده است.
وی با استناده به ماده ۳۰۸ قانون مدنی که "غصب" را تعریف می کند، ماده یک قانون مسوولیت مدنی و قانون تجارت ایران و نیز عرف بین المللی، جمهوری اسلامی را مسوول دانسته است.
توماس کُرکُران، وکیل آمریکایی که بارها از دولت ایران در دادگاه های کشورش دفاع کرده، احتمال درخواست تجدید نظر را رد نکرده است.
وی به شبکه بلومبرگ آمریکا گفت که مشکل شاکی پرونده این است که ایران در آمریکا دارایی و مالی ندارد که بتوان مبلغ ۴۴ میلیون دلار را از آن برداشت کرد.



هشتمین نوشته از مجموعه «گل‌ها و سیم‌خاردارها» به قلم محمد نوری‌زاد

محمد نوری زادعبدالله مومنی؛ بیزار از نکبت دزدی و ظلم، شیدای سرافرازی سرزمین خویش

“من از بزرگان امنیتی و قضایی خودمان می پرسم: چه شد که از ادامه ضرب و شتم عبدالله خسته شدید؟ او را بزنید. همچنان که زدید. با مشت و لگد. با کابل. یک نفره. و چند نفره. بله، او را بزنید و ناموسش را با تلخ ترین واژه هایی که بلدید، و با ناسزاهایی که مهارتش را دارید، دهان به دهان کنید. همچنان که ناگفته ای از چنته‌ی فحش های خود باقی نگذاردید.”
عبارت بالا، بخشی از یادداشت محمد نوری زاد درباره عبدالله مومنی است. او همچنین در بخش دیگری از این یادداشت نوشته است: “خدایا مردان امنیتی ما، در زدن عبدالله مومنی روی ساواک را سفید کرده اند. مادر او را که مادر شهید، و همسر او راکه همسر شهید است، با کثیف ترین الفاظی که شایسته هیچ تنابنده ای مباد، ناسزا گفتند. تا او، به کاری که نکرده بود،اعتراف کند. خدایا تو کجا بودی آنگاه که عبدالله زیر ضربات مشت و لگد و کابل بازجو ها بیهوش می شد؟ و ناموسش به تاراج الفاظ لجنی شعبان بی مخ های امنیتی می رفت؟ مگر نه اینکه تو غیوری؟ و نسبت به بندگان خویش غیرتمندی؟”
این، هشتمین نوشته از سلسله مطالبی است که محمد نوری‌زاد با عنوان “گل‌ها و سیم‌خاردارها” در زندان اوین می‌نویسد. او در یادداشت‌های قبلی هم به وصف حال چند تن دیگر از زندانیان سیاسی پرداخته بود که آنها را گل‌های زندان اوین می‌نامید. او خاطرنشان کرده است که در این مجموعه قصد دارد به معرفی “گل”های شناخته‌نشده‌ی اوین بپردازد؛ باشد که هیچ گلی در پس سیم‌خاردارها محصور نباشد.
متن یادداشت نوری‌زاد درباره عبدالله مومنی را به نقل از وب‌سایت وی، در ادامه بخوانید:
خدایا، این چه غوغایی است که در غروب و قحطی عقل، روان و ذهن مرا به تکاپوی رنج‌کامگی گم‌گشتگانی می پراکنی که حکومتیان، مستعمدانه آنان را به مدار فراموشی در انداخته اند؟ و مرا بر آن داشته ای تا به برآوردن یک یک این زندگان فرو مرده، دست ببرم؟ چرا شراره های درون مرا در این زوالستان اقلیم، به گلوگاه آتشفشان تباهی می رانی؟ و از من گدازه های فولاد سوز مطالبه می کنی؟ چرا مرا به نوشتن فرمان می فرمایی؟ و جمعه مرا چرا به تبارشناسی عاملان شعبده از یک سوی، و از دیگر سوی، به غبار روبی از شکل و شمایل شاکله ای که نامش را«عشق» گذارده ای، بر می کشانی؟ خدایا، خوبان تو از توصیف قلم من مستغنی اند. آنان را به پروردگاری چون تو، وصف کننده است: « والصبح اذا تنفس» تنها توان و توش من به این است که در اکبریت و بزرگی تو، با تو هم عقیده باشم. و نیز بر این باور باشم که فهم بزرگی تو، با کندوکاو و توقف در اسماء و صفات تو، ممکن نیست. ما با تماشای یک گل، یک حشره، یک لبخند، یک شهاب، بهتر به بزرگی تو راه می بریم.
خدایا، قدم رنجه کن و به تماشای یک قطره اشک بیا. قطره اشکی که در خود، غریوستانی پنهان دارد. و طوفانی به قامت نوح. و اکسیری به حیات بخشی خضر. و مجتبایی به غلظت محمد. و عدالتی به قلم علی. و جام زهری به زیبایی حسن. و مظلومیتی از جنس حسین. و عفافی از تار موی فاطمه. خدایا با من به تماشای یک مظلوم بیا که ” آه ” اش، ظاهراً، باطن ارکان آفرینش تو را می لرزاند. با من به تماشای ”عبدالله مؤمنی” بیا که این روزها، در بند ۳۵۰ زندان اوین زندانی است. اطمینان دارم با من هم عقیده ای که جمال بعضی از بهشتیان تو را می شود در همین دنیا تماشا کرد. مردمانی که فزونی جمعیتشان بسیار قلیل است، اما همین قلّت شان، ابر رحمتی است بر سر کثیری دیگر. خدایا بیا به تماشای بهشت تو در همین دنیا برویم. با مردم، و پشت در خانه استیجاری عبدالله مؤمنی به صف بایستیم. به همسر و فرزندان عبدالله سری بزنیم. در همان خانه ای که بوی عبدالله را به حافظه اش سپرده. خدایا به من بگو چرا امروز مرا با یاد عبدالله آمیختی؟ خود بگویم؟ شاید به این دلیل که جراحت غربت این مرد بی نشان، آسمان عاطفه تو را نیز مجروح ساخته است. تو، در عین حال که خدای فهم، و خدای درک، و خدای عقلی، خدای عاطفه نیز هستی. خدایی که از سوز بندگان غریب و دور افتاده اش می گدازد.
خرداد ماه ۸۹ بود که عبدالله را در بهداری عتیقه‌ی بند هفت زندان اوین دیدم. مکانی که برای درک تمیزی و بهداشت، باید از هر کجای کره زمین به سمت او شتاب کرد. همان جا بود که قریب به بیست دقیقه از لبخند او، از فهم او، از نجابت او، از درستی او، و از مردانگی او ارتزاق کردم. خدایا تو شاهدی که من به توصیف ذره ای از بزرگی عبدالله دست برده ام. شأن و بزرگواری او، در پیشگاه تو، قطعاً آشکارتر و بلند مرتبه تر است. عبدالله را مردی دیدم که از آسمان تو ای خدا، هیچ نمی خواهد الا باران. آن هم نه برای خود، که برای مردمان تشنه کامی که زبان درخواستشان به لکنت افتاده و شهامت واخواهی حق خود را ندارند، و عبدالله به نمایندگی از آنان، به دامگاه زندان رفته، و در آنجا به سلاخی ناسزاگویان درافتاده است. خدایا، عبدالله، این جوان بی نشان لرستانی را تو برکشیدی و بر چهار ستون فهم امثال من استوار ساختی. وگرنه من از کجا می دانستم که نوجوان چهارده ساله ما، آنگاه که در شهامت برادر جوانش اشک می ریخت، در هجده سالگی با همسر همو، که ده سال از او بزرگتر بود، ازدواج می کند و فرزند برادر را در آغوش می کشد و بی پدری را از ذهن او می زداید؟
خدایا، من از بزرگان امنیتی و قضایی خودمان می پرسم: چه شد که از ادامه ضرب و شتم عبدالله خسته شدید؟ او را بزنید. همچنان که زدید. با مشت و لگد. با کابل. یک نفره. و چند نفره. بله، او را بزنید و ناموسش را با تلخ ترین واژه هایی که بلدید، و با ناسزاهایی که مهارتش را دارید، دهان به دهان کنید. همچنان که ناگفته ای از چنته‌ی فحش های خود باقی نگذاردید. مجدداً سرش را در سطل مستراح سلول بازجویی فرو برید. او را به فروبردن چوبی که نجاران از به ‌در آوردنش عاجز بمانند، تهدید و تحقیر کنید. شما را به خدا اجازه ندهید نعره‌ی بازجوها، آنگاه که عبدالله را وحشیانه می زنند و فحشش می دهند، یکدم به خاموشی گراید. مردم ما به این موسیقی محتاج اند. موسیقی قدرت نوازی که با نعره و فحش و ضجّه آمیخته است. خدایا، می خواهم به بزرگان امنیتی و قضایی خودمان پیشنهاد کنم: همچنان که عبدالله مومنی را می زنید و مادر و همسرش را به لجن ترین واژه ها می آلایید، از او بپرسید: عبدالله ، فلان کارخانه بی صاحب را چگونه با نصف پول اجناسی که در انبار داشت به صورت صوری خریدی و بالا کشیدی؟
و بپرسید: ای عبدالله مومنی، ثروت تریلیاردی تو، ارتباطی به برادری و نسبت تو با بزرگان بازار که ندارد؟ و بپرسید: ای عبدالله فلک زده، چرا از بستگان نزدیک رییس جمهور ما نشدی تا با واردات کامیون های مرگ، و با کشتن صدها نفر از مردم بی نوا، هیچ قانونی، و هیچ مجری قانونی به ابروی بالای چشم تو اشاره نکند؟
خدایا، می خواهم به بزرگان امنیتی و قضایی خودمان بگویم: تا می توانید عبدالله را لجن مال کنید و خوب مشت و مالش بدهید. آنگاه که از نفس افتاد، از زیر زبانش این نکته ها را به‌در آورید که در واردات شکر و اتومبیل و دارو و موز وفروش مخفیانه نفت، چه بساطی به راه انداخته و چه اندوخته هایی از واردات ال.جی و سامسونگ برای خود پرداخته است؟
با لگد و مشت و کله به شکم و صورت او بکوبید که: چرا در جایی که بزرگان، همگان مردم را به ضرب جهل و خرافه خواب می کنند، تو باید مردمان را به بیداری و احقاق حق خود فرا بخوانی؟
خدایا مردان امنیتی ما، در زدن عبدالله مومنی روی ساواک را سفید کرده اند. مادر او را که مادر شهید، و همسر او راکه همسر شهید است، با کثیف ترین الفاظی که شایسته هیچ تنابنده ای مباد، ناسزا گفتند. تا او، به کاری که نکرده بود،اعتراف کند. خدایا تو کجا بودی آنگاه که عبدالله زیر ضربات مشت و لگد و کابل بازجو ها بیهوش می شد؟ و ناموسش به تاراج الفاظ لجنی شعبان بی مخ های امنیتی می رفت؟ مگر نه اینکه تو غیوری؟ و نسبت به بندگان خویش غیرتمندی؟ تو ای خدا، آن روز که بازجوها، همسر سعید امامی را با آن الفاظ سخیف، به تنگنای پاکدامنی در می انداختند، کجا بودی؟ می دانم که همانجا بودی و های‌های می گریستی. هم به خاطر مظلومیتی که پناهی جز تو نداشته و ندارند، و هم به خاطر تاراج مظلومی به اسم ”انقلاب اسلامی” که در یغمای جماعتی که ستون های قدرت را بغل زده اند، خنجرآجین می شده است.
خدایا چرا به ”تنفس صبح” قسم خورده ای؟ که صبح، و دمیدن صبح، نفس می کشد؟ که تاریکی و جهل، رفتنی است؟ و روشنایی و فهم در راه است؟
خدایا عبدالله مومنی یک تحصیل کرده مسلمان است. شیدای سرافرازی سرزمین خویش است. از نکبت دزدی و ظلم بیزار است. او، زندانی کسانی است که به او می گویند: چرا تو به خلاف کاری های ما معترضی؟ چرا گند ما را برملا می کنی؟ چرا می خواهی بساط ویژه خواری های مارا بر چینی؟ تو را به رییس جمهور و مشاورانش چه‌کار؟ به وزرا، به سپاه که نباید در اقتصاد و سیاست و عرصه های فرهنگی و اطلاعاتی و امنیتی ورود کند؟ به امامان جمعه، که باید باسواد و مردمی و مسئولیت پذیر باشند؟ به روحانیانی که در همه کارها دخالت می کنند و مسئولیتی نیز نمی پذیرند؟ به این که چرا به اسم اسلام، مردم را از مسلمانی متنفر می کنیم؟ و اسلام اختراعی خود را به سفره ناگزیر مردمان پهن می کنیم؟ و به روح و روان حق و آزادی و قانون و مردم صلوات می فرستیم؟ و به صورت همه شان پوزخند می زنیم؟
خدایا ، چرا گفته ای: ”والصبح اذا تنفس” ؟ تنفس صبح یعنی: شب رفتنی است؟ یعنی صبح آمدنی است؟ یعنی صبح، درخشش، سربرآوردن نمرده است و نفس می کشد؟ یعنی عبدالله مومنی ها در اختفای زندان نیز سر به سامان آینده ی سرزمین ما دارند؟ یعنی عبدالله مومنی ها بر حق اند؟ و یک زمانی، که همچون صبح، بسیار نزدیک است، از گرد راه خواهند رسید و خبر از روشنایی خواهند آورد؟
پس بیا ای خدا، به تماشای آنانی برویم که جمعیتشان فراوان نیست. اما بهشتی اند، و تو، به خاطر روح بلندشان، و شرافت فهمشان، و ارزشی که برای انسان و انسانیت قائل‌اند، درهمین دنیا، بهشتی بودن آنها را به تماشا گذارده ای. سلام ای صبح. سلام ای عبدالله مومنی.
و شما ای فرزندان بی نشان و راستین ایران زمین، بدانید و آگاه باشید که: صبح زنده است و نفس می کشد. درست مثل شما. و مثل آزادی.
سلام بر آزادی. و سلام بر خدای خوب!
منبع: وب‌سایت محمد نوری‌زاد




صداها یکی یکی بلند می شوند؛ این بار گامبیا
جرس: قطع ناگهانی روابط با ایران از سوی دولت گامبیا و اخراج دیپلمات های جمهوری اسلامی فصل تازه ای از تنش در سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به تصویر کشید.
  دولت یحیی جامه، رئیس جمهوری گامبیا، دوشنبه یکم آذرماه  با صدور بیانیه ای اعلام کرد تمام پروژه ها و برنامه های دولت گامبیا که با همکاری جمهوری اسلامی ایران اجرا می شود، لغو شده است.
 در حالیکه گامبیا دلیل این تصمیم ناگهانی را اعلام نکرده بود منابع مطلع خبری  به نقل از عوامل خود در دولت گامبیا گفتند که این تصمیم به ماجرای ارسال سلاح از ایران به نیجریه که بر اساس گزارش ها قرار بوده به گامبیا برده شود، ارتباط دارد .
 روابط رسمی ایران و گامبیا از سال 88مستحکمتر شد. زمانی که محمود احمدی نژاد در چنین روزهایی با سفر به گامبیا گفت ایران مصمم است روابط و همکاری های خود را در همه زمینه ها با گامبیا گسترش دهد و هیچ محدودیتی هم برای توسعه این روابط وجود ندارد.

محموله غیر مجاز با برچسب مواد ساختمانی
 ظاهرا کل ماجرا به توقیف یک محموله سلاح در نیجریه مربوط می شود که به گفته مسئولان نیجریه ای از سواحل ایران بارگیری شده است.
 با این حال  آن گونه که مقامات نیجریه ای گفته اند کشف محموله سلاح در 26 اکتبر یعنی 1 ماه قبل از تصمیم دولت گامبیا به قطع روابط با جمهوری اسلامی انجام گرفته است. در باره چگونگی کشف محموله اینگونه از سوی نیجریه ای ها گزارش شد که این محموله در بنادر ایران در یک کانتینر با برچسب مواد ساختمانی بارگیری شده بود و صاحب آن یک بازرگان ایرانی بوده که نام او در فهرست افراد مشمول تحریم های بین المللی دیده نمی شد
 بدنبال این ماجرا منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران عازم نیجریه شد و با آقای آجوموگوبیا دیدار کرد.
 پس از این ملاقات، وزیر خارجه نیجریه در یک کنفرانس خبری ظاهر شد و گفت که اگر کشورش در این تحقیقات نتیجه بگیرد که قوانین بین المللی نقض شده است، بعنوان عضو شورای امنیت "دست به اقدامات لازم" خواهد زد و گزارشی تسلیم سازمان ملل متحد خواهد کرد
 بی بی سی در این باره گزارش داد تشکیلات امنیتی نیجریه موفق شد با یکی از دو مظنون این ماجرا که در سفارت ایران پناه گرفته بود صحبت کنند و مظنون دوم که از مصونیت دیپلماتیک برخورداربوده هنوز مورد بازجویی قرار نگرفته است .

توضیحات متکی
 آقای متکی در مورد محموله تسلیحات کشف شده در نیجریه گفت که این محموله حامل سلاح های متعارف دفاعی بوده و توسط یک شرکت خصوصی به یکی از کشورهای غرب آفریقا فروخته شده بود.
 وی گفت مسیر انتقال این محموله از طریق نیجریه بود اما ارتباطی به این کشور نداشته است. وزیر خارجه ایران مقصد نهایی آن را مشخص نکرد و در مورد دلیل بارگیری آن در کانتینرهایی با برچسب غیرواقعی هم توضیحی نداد.
 مظنونان حمل این محموله غیر مجاز 2 ایرانی بوده اند که ظاهرا پس از فاش شدن موضوع در سفارت ایران در نیجریه پناه گرفته بودند.

نقش سپاه قدس در قاچاق مهمات
 در همین حال رادیو فرانسه در مصاحبه ای با ابوالحسن بنی صدر فعال سیاسی ایرانی در پاریس، جزئیات بیشتری در باره هویت متهمان این ارسال این محموله ارائه داد.
بنی صدر در این گفتگو دو ایرانی مظنون را عظیم آقاجانی و سید احمد تهماسبی  معرفی و اظهار کرد این دو نفر از اعضای سپاه قدس وابسته به سپاه پاسداران بوده که در امر قاچاق اسلحه در نیجریه مشغول به فعالیت بوده اند. به گفته وی ، مقصد سلاح های کشف شده گروه های مخالف در خود نیجریه بوده است.

درخواست عدم بازجویی ایرانیان مظنون
 با این حال آلیو آدی هونگ، از معاونان وزیر امور خارجه نیجریه در مصاحبه ای گفته بود که دولت نیجریه می خواهد بداند آیا یکی از متهمان که با سفارت ایران "در تماس بوده" در سفارتخانه ایران در نیجریه حضور دارد یا خیر و در صورت حضور وی در سفارتخانه، سازمان های امنیتی نیجریه خواهان ملاقات با او هستند.
 با این حال منابع نیجریه ای از درخواست متکی برای سوال و جواب نشدن متهمان خبر داده و گفتند که متکی اظهار کرده  دو ایرانی مظنون در سفارت ایران در ابوجا هستند و تهران مایل نیست مورد بازجویی مقام های نیجریه قرار گیرند.

واکنش تحقیر آمیز برخی محافل در تهران
 واکنش محافل خبری تهران به ماجرا نیز در نوع خود جالب بود.
  سایت خبری نزدیک به اصولگرایان در همین رابطه مدعی شد آنگونه که کشور ذره ای گامبیا که 48 سال بیشتر از عمر استقلال اش نمی گذرد،جنجال به راه انداخته  ایران در گامبیا سفارتخانه ندارد و تنها یک دفتر نمایندگی در این کشور دایر است. سفارت ایران در سنگال سفارتی اکردیته بوده که به امورات گامبیا هم رسیدگی می کند.
به نوشته این منبع خبری، دو سال پیش یک دیپلمات ارشد به عنوان نماینده ایران در گامبیا منصوب شد. بر اساس برخی اطلاعات مکان و امکانات این نمایندگی را نیز دولت گامبیا در اختیار نماینده ایران قرار داده است و تنها یک کارمند اداری در این نمایندگی در کنار دیپلمات ارشد کشورمان فعال است.

از هند تا  گامبیا
 بحران در سیاست خارجی جمهوری اسلامی محدود به موضوع گامبیا نبوده است. چندی قبل از این ماجرا نیز اشاره آقای خامنه ای به مساله کشمیر دریک بیانیه موجبات تنش در روابط جمهوری اسلامی و هند را فراهم آورد.
 این موضوع گرچه خیلی بازتابی در رسانه های داخل ایران نداشت اما کار را به جایی رساند که دولت هند با احضار سفیر ایران در دهلی در اظهاراتی بی سابقه سخنان آقای خامنه ای را تجاوز به استقلال هند نامید.

آقای خامنه ای چندی پیش، در سخنانی از نخبگان مسلمان درخواست کرده بود از پیکار مسلمانان  و ملت های افغانستان، پاکستان، عراق، فلسطین و کشمیرحمایت کنند.
 با وجود حمایت های همه جانبه مسئولان جمهوری اسلامی از دولتها و برخی سازمانهای پیکارجو، رهبران و مسئولان دولتها و سازمانهای مورد اشاره گهگاه بی رغبتی خود را نسبت به سوء استفاده های ابزاری جمهوری اسلامی از آنها ابراز داشته اند.


یک بسیجی در پاریس

ایرج ادیب‌‌زاده
نمایش فیلم مستند «بسیجی» در چند سینمای پاریس و دیگر شهرهای فرانسه با واکنش‌های گوناگونی همراه شده است.
«نادر»، سرباز پیشین و بسیجی کنونی، مسئول یکی از هیئت‌های سینه‌زنی در تهران است. او همراه برادرش به جنگ ایران و عراق رفته، برادرش را از دست داده و حالا مدیریت یک انتشاراتی را دارد که کتاب‌های مذهبی چاپ می‌کند و در هیئت سینه‌زنی بروبیایی دارد.
مهران تمدن سازنده‌ی فیلم هم، به نوشته‌ی یک منتقد فیلم فرانسوی، یک ایرانی کافر با والدین کمونیست است که به فرانسه پناهنده شده‌اند. این دومین فیلم مستند مهران تمدن بعد از فیلم «بهشت زهرا، مادران شهدا» است.
او در ۱۲ سالگی، سال ۱۹۸۴ همراه خانواده‌اش به پاریس آمده، بعدها در رشته‌ی معماری آرشیتکت تحصیل کرده و در سال ۲۰۰۰ پس از ۱۶ سال به ایران بازگشته است. پدر این فیلمساز، از اعضای پیشین حزب توده بوده، خود او نیز مذهبی نیست و با دختری در فرانسه زندگی می‌کند، بدون آن که ازدواج کرده باشند. همه‌ی اینها تفاوت فضای زندگی او را با فضای فیلم «بسیجی» نشان می‌دهد.
یک منتقد فیلم در پاریس، برنارد هیلگرن ، می‌نویسد: «آنها [یعنی کارگردان فیلم و بسیجی‌هایی که در فیلم او می‌بینیم] هیچ سنخیتی باهم ندارند. مگر با ساخته شدن فیلم که به توصیف کارگردان برای درک متقابل یکدیگر بوده است.»
آغاز فیلم صحراهای جنوب ایران را نشان می‌دهد که زمانی صحنه‌ی جنگ بوده و حالا با نام «جبهه‌های نور» از آن یاد می‌کنند. اتوبوس‌ها از شهرهای مختلف ایران، زنان چادری و کودکان‌شان، مردان و نوجوانان دانش‌آموز را به آنجا می‌آورند. از بلندگوها صدای انفجار و آژیر خطر پخش می‌شود، تا حالت آن زمان را تداعی کند.
فیلم «بسیجی» در سه کشور ایران، فرانسه و سوئيس، با بودجه‌‌ی مراکز سینمایی فرانسه و سوئیس ساخته و تدوین شده است. به‌جز کارگردان و فیلمبردار بقیه‌ی عوامل فیلم فرانسوی یا سوئیسی‌ هستند.
لوموند، فیگارو و لیبراسیون سه روزنامه‌ی مطرح فرانسه به نقد این فیلم پرداخته‌اند. منتقدین سینمایی این روزنامه‌ها مهران تمدن کارگردان فیلم را به سادگی و ساده‌اندیشی درباره‌ی بسیج و بسیجی در جمهوری اسلامی متهم کرده‌ و نوشته‌اند: «آنها که به عنوان بسیجی مقابل دوربین‌اش قرار گرفته‌اند، او را بازی داده‌اند و تحلیل کارگردان از بسیجی را نپذیرفته‌اند. به‌ویژه پس از رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری و حضور بسیجی‌ها و لباس شخصی‌ها در تظاهرات و دست‌ داشتن در حمله و کشتار مردمی که به نتایج انتخابات معترض بودند. عکس و فیلم‌هایی درباره‌ی آنها به دنیا مخابره شده است.»

مهران تمدن می‌گوید، فیلمبرداری پیش از انتخابات ریاست جمهوری بوده و بسیجی‌ها را بخشی از مردم ایران می‌داند که بازماندگان جنگ ایران و عراق‌‌اند.
در گفت‌وگوی ویژه با زمانه، مهران تمدن کارگردان فیلم مستند یک‌ساعت و چهل و پنج دقیقه‌ای «بسیجی» از شروع کارش برای ساخت این فیلم می‌گوید.
مهران تمدن: من در آن چهارسالی که در ایران بودم، یعنی از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴، این نیاز را دیدم که کمی از این محیط محدودی که در آن هستم که در واقع محیط روشنفکری‌ است، بیرون بیایم و با بخش دیگری از جامعه‌ی ایران آشنا شوم. هدفم از شروع دو پروژه‌‌ که بسیجی یکی از آنهاست، این بود که از این محیطی که در آن زندگی می‌کنم و احساس می‌کردم محیط خیلی کوچکی‌ست بیرون بیایم. پس رفتم سراغ عواملی که در فیلم بسیجی می بینید.
راحت با آن‌ها کار کردید؟
اینها مراسم دارند. مراسم تاسوعا و عاشورا دارند. گاه نیز به بهانه‌ی نمایشگاهی درباره‌ی جنگ و یا موقع عید به مرز می‌روند. در این فضا خیلی راحت می‌شود با آنها صحبت کرد. چون وقت دارند که صحبت کنند. یعنی در مراسم تاسوعا و عاشورا چون کمی نمایشی‌ هم هست، خیلی راحت می‌شود رفت سراغ‌شان و با آنها صحبت‌ کرد.
شخصیت‌های اصلی فیلم را که در مراسم تاسوعا و عاشورا و هنگام آشپزی می‌بینیم، آنجا پیدا کردم. من با چند شخص صحبت کردم که با اجازه‌ی خودشان در فیلم مطرح شدند. نه به پایگاه بسیج رفتم که بخواهم اجازه‌ی سپاه یا بسیج را بگیرم و نه جای خاص دیگری رفتم. در فضای شهری فیلم گرفتم و یا از یک‌سری افراد فیلمبرداری کردم که به هر حال اجازه‌اش آسان بود.
شما در فیلم‌تان مسئله‌ی دیوار و به نوعی خودی و غیرخودی را مطرح کرده‌اید و این‌که برخی حاضر نیستند که با آن طرفی‌ها گفت‌وگو کنند و خواسته‌اید که فیلم‌تان باب گفت‌وگویی بین این طرف و آن‌طرف باز کند. اما از آن طرفی‌ها کسی نبود!
در واقع من می‌خواستم ببینم می‌توانم با کسانی که خیلی باهم فرق دارند صحبت کنم یا نه. از آن‌طرفی‌ها که خودم بودم. می‌خواستم ببینم با اینها می‌توانم صحبت کنم. نمی‌خواستم یک بخش جامعه را با بخش دیگر روبه‌رو کنم. چون کسی هم نمی‌خواست در چنین پروژه‌ای وارد شود. فقط خودم حاضر بودم که چنین کاری کنم. فیلم هم در فرانسه ساخته و مونتاژ شد. وقتی تمام شد، دی وی دی‌‌‌اش را فرستادم که شخصیت‌های فیلم هم ببینند که دیدند. نمی‌دانم ارشاد دید یا ندید. اگر دیده باشد، غیر رسمی بوده است. یعنی یک دی‌وی‌دی به دست‌شان رسیده و خودشان نگاه کردند. من برای‌شان نفرستادم.
من تنها مشکلی که داشتم، پیدا کردن شخصیت‌های فیلم بود. قانع‌کردن‌شان بود به این که بتوانم با آنها صحبت کنم و این بحث‌ها را جلوی دوربین بیاورم. سعی کردم ببینم می‌توانم با آنها صحبت کنم یا نه. واکنش‌ها هم که مختلف بود. برای خیلی‌ها هم جالب است که ببینند این بخش از جامعه‌ی ما که هیچ وقت جلوی دوربین‌ خارجی نمی‌آیند چه جوری صحبت می‌کنند.
اظهار نظرها متفاوت است . یک‌سری هم مثل این آقایی که امشب در سالن دیدید، عصبانی می‌شوند که چرا من دارم با اینها صحبت می‌کنم یا چرا این جوری حرف می‌زنم و چرا این و آن را به‌شان نمی‌گویم.
نگاه دیگران
در پایان نمایش فیلم بسیجی و نشست بحث و گفت‌وگو با کارگردان نظر موافق و مخالف چند نفر از تماشاگران این فیلم را پرسیدم. آقای صالحی، یکی از ایرانیان مقیم پاریس، فیلم «بسیجی» را تبلیغی برای رژیم تهران می‌داند.
او می‌گوید: «من فکر می‌کنم این فیلم تا اندازه‌ای جنبه‌ی متأسفانه تبلیغاتی داشت. برای این که تهیه‌کننده‌ی فیلم نمی‌توانست نظرات خودش را به صورت روشن بیان کند. در صورتی که بسیجی‌ها، توانستند از عقاید خودشان، با این که به‌هیچ‌وجه منطقی نبود، دفاع کنند و چهره‌ی مثبتی از خودشان نشان دهند.
به نظر من این اصلاً صحیح نیست؛ به‌خصوص در اوضاع فعلی که می‌دانید چه شرایطی را دارند به مملکت ما تحمیل می‌کنند. به‌خصوص که فیلم از صحنه‌هایی مربوط به زمان جنگ شروع می‌شود و می‌شد این‌طوری مسئله را تعبیر کرد که آن بسیجی‌هایی که از مملکت دفاع کردند، حالا دارند کارهای دیگر می‌کنند. در صورتی که ما می‌دانیم نسلی از بسیجی‌ها هم هستند که در جنگ شرکت نکردند و فقط دارند در سرکوب جوانان ما و آنهایی می‌پردازند که می‌خواهند جامعه‌ای بهتر و انسانی‌تر داشته باشند. به خاطر این من فکر نمی‌کنم که این فیلم اصلاً بیانگر وضع فعلی ایران و نقشی باشد که این‌ها در جامعه‌ی ما دارند بازی می‌کنند. نقش بسیجی‌ها در حال حاضر بسیار منفی و خشن است. این موضوعی است که فیلم اصلاً آن را نشان نمی‌دهد.
آرش جنتی عطایی رئیس انجمنی به نام جنبش برای ایران است. او از تحسین‌کنندگان این فیلم است و می‌گوید: «نظر من در ابتدا تاکید بر جرئت مهران تمدن در برخورد با مسئله‌ی گفت‌وگو است. رفتن و صحبت کردن با اشخاصی که اکثر ایرانی‌ها، به خاطر همین مسائلی که اتفاق افتاده، ازجمله سرکوب شدید مردم، حتی نمی‌خواهند به آنها نزدیک شوند جالب است. حرکت به طرف گفت‌وگو و ارتباط برقرارکردن، شاید چیزی است که در فرهنگ ما خیلی به آن احتیاج داریم و همیشه کم بوده است. بنابراین از این جهت این فیلم واقعاً قابل ستایش است.»
یکی از تماشاگران فیلم، بسیجی‌ای است که پس از رویدادهای انتخابات ریاست جمهوری زندانی شده و حالا به پاریس آمده و دانشجو است.
او درباره‌ی فیلم می‌گوید: «من خودم بسیجی بودم و همیشه هم به بسیجی‌بودنم افتخار کردم. چون بسیجی بودن این است که بدون چشمداشت به مادیات برای مملکتت، آب و خاکت و برای دنیایی که در آن زندگی می‌کنی بتوانی کار کنی. بسیجی یعنی این. باید بگویم که من تقریباً شش ماه در بند دو الف زندانی بودم؛ به دلیل اعتراض به عده‌ای که به کوی دانشگاه حمله کرده و چهار نفر از بچه‌های دانشگاه را کشته بودند. عده‌ای هم زخمی شدند و... خب خیلی داغون بودند بچه‌هایی که من می‌دیدم‌شان. به این دلیل ما معترض بودیم و بعد از چند روز هم آمدند و ما را گرفتند و بردند.»
فیلم «بسیجی» ساخته‌ی مهران تمدن جایزه‌ی نخست فستیوال بین‌المللی فیلم‌های مستند در جمهوری چک را دریافت کرده و در چند جشنواره‌ی جهانی به نمایش درآمده است.



جرس : در "هفت پرده" این هفته نیز به گزیده رویدادهای فرهنگی و هنری ایران می پردازیم: از جنگ استبداد و "دموکراسی در روز روشن" تا زنان نیمه برهنه ای که خواننده کیهان در تلویزیون دیده؛ از "انتروپی" ضرغامی تا نمایشگاه خوشنویسی استاد شجریان؛ از سخنان حدادعادل در مورد یونسکو تا ادعای یک مسئول امور سینمائی که سینما گر "ممنوع الکار" نداریم؛ از دزدیده شدن کوبه در مسجد امام در اصفهان تا حضور نمایندگان ولی فقیه برای اداره تالار مولوی و حرفهای حسین آذرنوش که می گوید با این روابط محفلی ایران جای کتاب منتشر کردن نیست!

صف آرائی استبداد در مقابل "دمکراسی تو روز روشن"!
 "دموکراسی تو روز روشن" این اسم یک فیلم است، از همین نام پیداست که فیلم خطرناکی باید باشد.؛ بهمین جهت چند ماه است همه عوامل استبداد در مقابل آن صف آرائی کرده اند و آخرین حرکتشان هم این بوده که از طریق "بنیاد حفظ و نشر آثار ارزشهای دفاع مقدس" علیه کارگردان آن "علی عطشانی" و تهیه کننده اش "محمدعلی زم" شکایتی تسلیم مقامات قضائی بکنند. بله اشتباه نکرده اید، این محمدعلی زم همان روحانی فرهنگ مدار و هنرمندی است که پس از سی سال کار در پستهای مهم فرهنگی و هنری کشور، حالا در دولت احمدی نژاد دست از همه کارهای حکومتی شسته و به تهیه کنندگی روی آورده است و علاوه بر تهیه کنندگی، نگارش نهائی فیلمنامه را هم برعهده داشته است.
 فیلم، امیر سپاه "سردار امیر ستوده" را به تصویر می کشد که پس از مجروح شدن در جنگ تحمیلی و از دست دادن یک پایش، که آنرا ادای تکلیف می داند، چون آموخته که "بجای نمازهای مستحبی، باید کتاب خواند"، بجای اینکه "پشت میز نشین شود و مدرک تقلبی و دکترای جعلی" برای خودش جور کند، در اداره مربوط به جستجوی شهدای جنگ کار می کند. او در یک بمب گذاری به کما می رود و در عالم برزخ و قبل از آنکه به هوش بیاید، بوسیله فرشته مقربی که وکیل اوست، بازپروری شده و به زندگی بازمی گردد. قبول اینهمه البته برای حکومت و دولت سنگین است، اما مشکل اصلی آن صحنه ای است که سردار ستوده در آن خطاب به فرشته ای که وکیل تسخیری اوست و "نیکزاد" نام دارد، همانند احمدی نژاد در مناظره مشهورش با مهندس میرحسین موسوی، کاغذی از جیب بیرون می کشد ومی گوید: ...حالا مدارکش هم موجوده، بگم؟...بگم؟"!
"خبرآنلاین" در این مورد نوشته است: "فیلم سینمایی «دموکراسی تو روز روشن» با گذشت حدود چهار ماه از اکران و یک ماه پس از ورود به شبکه نمایش خانگی باز هم سر زبان​ها افتاد، اما این بار نه از قرارداد 90 میلیونی محمد رضا گلزار برای بازی در این فیلم خبری بود و نه از اشتیاقی که برای دیدن نخستین فیلم محمد‌علی زم وجود داشت. این بار بحث بحث شکایت بود، هم از محمد علی زم به عنوان تنها تهیه‌کننده معمم سینما و هم از معاونت سینمای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. سردار باقرزاده رئیس بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزش​های دفاع مقدس وقتی در مراسم اهدای جوایز کتاب سال دفاع مقدس  لب به سخن گشود، پس از یک مقدمه‌چینی کوتاه به سراغ فیلم رفت و گفت از طرف بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزش​های دفاع مقدس از کارگردان، تهیه‌کننده و معاونت سینمایی وزارت ارشاد شکایت می‌کند. او گفت: "کجای این فیلم با معارف اسلامی ما همخوانی دارد که معاونت سینمایی وزارت ارشاد اجازه اکران و پخش آن را داده است؟ آیا تهیه‌کننده و یا کارگردانی که دست به خلق این اثر زده است، سری به این کتاب‌های دفاع مقدس زده‌، آیا خاطرات رزمندگان ما را مرور کرده است؟ در کجای معارف اسلامی ما اجازه داده شده که شما حقایق مسلم تربیتی و اخلاقی را نادیده بگیرید؟»
 البته انتقاد باقرزاده اولین انتقادی نبود که به این فیلم وارد شد. هفدهم مهرماه زمانی که اکران «دموکراسی تو روز روشن» به پایان رسیده بود، ‌اظهارنظری همه نگاه‌ها را به سوی این اثر جلب کرد. حجت‌الاسلام محمدحسن رحیمیان نماینده ولی فقیه در بیناد شهید، بعد از جشن سینمای ایران در روزنامه کیهان ابتدا از جشن سینمای ایران انتفاد کرد و در ادامه نسبت به دو فیلم سینمایی موضع‌گیری کرد که یکی «دموکراسی تو روز روشن» بود و دیگری «پاداش سکوت». اظهارات در مورد «پاداش سکوت» فقط در حد انتقادی کلی بود، اما زمانی که صحبت فیلم دیگر انتقادها شدید بود. رحیمیان «دموکراسی تو روز روشن» را «لجن‌پراکنی» توصیف کرد و گفت: «این فیلم یکی از کثیف‌ترین و زشت‌ترین فیلم‌هایی بود که به اساس بنیاد شهید و امور ایثارگران توهین کرد.» البته زم در فاصله‌ای کوتاه از انتشار این سخنان به صورت مکتوب به صحبت​های رحیمیان پاسخ داد: « جناب رحیمیان! فحش و ناسزاگویی حتی نسبت به کفّار هم در نزد خداوند تبارک و تعالی همواره مذموم و در خلق او هم هیچگاه محبوب و محبوبیت آور نبوده است. به هر بها و بهانه‌ای نباید هر ناسزایی را سزای دیگران و حرام های بّین الهی را همچون غیبت، تهمت، ناسزا گفتن، سوء ظن، افترا، دروغ و ... را حلال دانست و در حق مردم تجویز کرد.«
 ماجرای انتقاد حجت الاسلام رحیمیان از این فیلم هنوز از خاطره ها پاک نشده بود،که  روز 11 آبان  خبر جدیدی در این رابطه منتشر شد. این بار تعدادی از خانواده شهدا اعتراض خود را به این فیلم مطرح کردند. در متنی که از سوی این گروه در خبرگزاری فارس منتشر شد آمده: ‌«در فیلم «دموکراسی تو روز روشن» شهادت رزمندگان جنگ تحمیلی، ترور، شهادت جانبازان بعد از جنگ، پاسداران سپاه، سیاست‌های نظام به قوانین حاکم بر اجتماع و اعتقادات و باورهای دینی مردم زیر سئوال رفته است. این فیلم با نگاهی تمسخرآمیز و مغرضانه شبهه پراکنی به این مقوله دفاع مقدس پرداخته است و کارگردان در پیام فیلم بی‌محابا به شهدا و جانبازان اهانت کرده و قداست شهید را در هم شکسته است و به نوعی به اعتقادات جامعه و خانواده‌های معظم شهدا و جانبازان که برگرفته از اعتقادات دینی و صراحت قرآن مجید است طعنه زده و در جهت سکولار کردن ارزش‌های دینی و مذهبی قدم نهاده است.»
 همه این حکایتها و شکایتها زمانی صورت می گیرد که سرآغاز فیلم با این آیه از قران کریم بر پرده نقش می بنددکه "هماره نگهبانهائی برای مراقبت از احوال شما می گمارند"!

کیهان و زنان نیمه برهنه در سیمای جمهوری اسلامی؟
کیهان حسین شریعتمداری وقتی بخواهد به موضوعی بند کند، معمولا اول آنرا در ستون خوانندگانش مطرح می کند. چند روز پیش هم این روزنامه در ستون ارتباط با مردم خود نسبت به پخش مستقیم بعضی از مسابقات ورزشی بانوان در بازیهای آسیائی چین که هم اکنون جریان دارد، انتقاد کرد وبه نقل از یکی از خوانندگان خود نوشت: "از صدا و سیما به خاطر پخش بازیهای مستقیم زنان نیمه برهنه در قایقرانی و توزیع مدالها توسط خانمهای بی حجاب به شدت انتقاد دارم. این چه رویه زشت و جدیدی است که برنامه هایی پخش می شود که کاملا در راستای اهداف جنگ نرم دشمن است."
 دختران ایرانی در این بازیها اولین مدال  طلای تاریخ ورزش  بانوان را در "ووشو" به دست آورده اند و در تکواندو و کاراته و قایقرانی درخشیده اند. آنچه خواننده تیزبین کیهان دیده، رقابت دختران ایرانی با حجاب کامل در قایقرانی بوده که البته رقبایشان در آن دورها، لباس ورزشی به تن داشته وروسری به سرنداشتند. در جریان پخش مدالها هم که قهرمانان ایرانی روی سکو می روند و تلویزیون برخی از آنها را پخش می کند، دختران چینی که مدالها را روی سینی می آورند تا مقامات وازجمله مسئولین ورزش ایران به گردن قهرمانان بیاندازند، شلواری از زانو به بالا به تن دارند. جالب تر اینکه معاون سازمان تربیت بدنی در امور بانوان گفته دخترهای ایرانی این مدالها را به مقام معظم رهبری تقدیم می کنند. خلاصه این بازیها، داستانهای گفتنی زیاد دارد که در گزارشی جداگانه به آن خواهیم پرداخت.

"آنتروپی" از زبان سردار ضرغامی
 سردار عزت اله ضرغامی که چند سالی است ریاست سازمان صدا و سیما را برعهده دارد، در فرصتهای مناسب می خواهد معلوماتش را هم به رخ دیگران بکشد. از جمله در چهارمين جشن كتاب در رسانه‌ي ملي و نهمين جشنواره‌ي كتاب و رسانه‌ي برتر که در سالن همایشهای صدا و سیما برگزار شد، اعلام کرد که  تماشای تلویزیونهای ماهواره ای "آنتروپی" می آورد، یعنی هرج ومرج و نابسامانی را گسترش می دهد و جوانان بجای آن باید کتاب بخوانند. این درست، ولی رئیس صدا و سیما نگفت که جوانان اگر برنامه جذابی در رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی پیدا نکردند، چه کار باید بکنند که دچار "آنتروپی" نشوند؟
 رئيس صدا و سيما با اشاره به اينكه امروز بايد بيش از پيش به كتاب توجه كنيم، گفت: "به‌رغم پيشرفت‌هاي بشري؛ كتاب همچنان جايگاه خود را حفظ كرده است. هرچند ممكن است بدليل زرق و برق روزگار كمي مهجور شود اما كتاب ماندگار است." ضرغامي با برشمردن مشكلاتي كه رسانه‌هاي ديجيتال و ماهواره براي جوامع به‌وجود آورده‌اند، گفت: "امروز يكي از مشكلاتي كه اينترنت، شبكه‌هاي ماهواره‌اي و دنياي ديجيتال ايجاد كرده‌اند؛ به وجود آمدن يك آنتروپي و بي‌نظمي است و اگر اين وضعيت ادامه پيدا كند در آينده جوانان ما قدرت تمركز روي حل مسائل را ازدست می دهند. امروز كسي كه پاي ماهواره مي‌نشيند و حداقل 500 كانال تلويزيوني را بدون دانستن زبان و بدون درنظر گرفتن محتواي آن عوض مي‌كند؛ نمي‌تواند ذهن متمركزي داشته باشد. اين امر باعث آنتروپي بسيار مي‌شود. به‌وجود آمدن اين آنتروپي جدا از محتواي فاسد بعضي برنامه‌هاي ماهواره است"!

شجریان: نمایشگاه خوشنویسی در تهران، تجلیل در استنفورد
 شاید کمتر کسی بداند که استاد محمد رضا شجریان، در کنار آواز و موسیقی، درجه استادی در خوشنویسی نیز دارد. او که شاگرد اساتیدی چون شادروانان حسن و حسین میرخانی و غلامحسین امیرخانی بوده است، اینک در کنار اساتید دیگر، آثار خوشنویسی خود را در تالار وحدت تهران به نمایش گذاشته است. به گزارش خبرنگار مهر، در این نمایشگاه به جز محمدرضا شجریان، آثاری از استادان خوشنویسی معاصر از جمله مرحوم علی اکبر کاوه، مرحوم حبیب‌الله فضایلی، مرحوم عبدالله فرادی، غلامحسین امیرخانی، کیخسرو خروش، عباس اخوین، یدالله کابلی خوانساری، غلامرضا مشعشعی، جهانگیر نظام‌العلما، علی شیرازی، مجید حسین‌زاده، احمد عبدالرضایی، سیدرضا بنی‌رضی، محمد حیدری، خسرو روشن، محمد صادق احدپور، احمد نورمحمدی، عباس نوری، علی بخشی، علی تن، امیر میر‌رضی، علی رضائیان، جواد صادقی و جلیل رسولی به نمایش درآمده است. این نمایشگاه در بخش جنبی ویژه برنامه گلبانگ سربلندی بنیاد رودکی که به مناسبت اعیاد فرخنده قربان و غدیر در تالار وحدت در حال برگزاری است، برپا شده و تا چهارم آذر پذیرای علاقمندان است.
در همین حال روزجمعه 28 آبان ماه مراسمی با نام «سومین سال بزرگداشت ادب و هنر پارسی» در دانشگاه استنفورد آمریکا برگزار شد و طی آن جایزه این بنیاد که بنام بنیانگذار آن بیتا دریاباری "جایزه بیتا" نام دارد، به استاد برجسته موسیقی ایران محمد رضا شجریان اهدا شد. بیتا دریاباری همسر سابق امید کردستانی یکی از مدیران ارشد شرکت گوگل است که جایزه را به استاد شجریان اهدا کرد. در این مراسم ، استاد شجریان ضمن تشکر از دانشگاه استنفورد به سوالات جمعیت حاضر در سالن پاسخ داد.
 این جایزه توسط بخش مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد آمریکا بنیان نهاده شده است و در اولین سال برگزاری این مراسم بانوسیمین بهبهانی نویسنده وغزل‌سرای نامدار معاصر این جایزه را دریافت کرد. چندی پیش دکتر عباس میلانی رئیس این مرکز اعلام کرده بود که برای تدریس در رشته موسیقی دانشگاه استنفورد از استاد شجریان دعوت به عمل آمده است که یک سال به عنوان استاد میهمان در این بخش حضور داشته باشد.

حداد عادل: یونسکو نیامد، فلاسفه بیشتر آمدند!
 در خبرها خواندید که "یونسکو" از حضور در "همایش روزجهانی فلسفه" در تهران کنار کشید و نماینده ای برای شرکت  در آن نفرستاد. به نوشته جرس، در پی درخواست های مکرر متفکرین بین المللی، کمتر از دو هفته مانده به برگزاری مراسم روز جهانی فلسفه در ایران، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو)، از این برنامه انصراف داد. به گزارش تارنمای رسمی یونسکو، این سازمان روز دوشنبه ۱٧ آبان ماه ٨٩، با اعلام اینکه "با دبیر کل یونسکو در همه جنبه‌های این برنامه جهانی مشورت نشده بود" خاطرنشان کرد "دبیرکل اکنون به این نتیجه رسیده که شرایط لازم برای تضمین سازمان‌دهی موثر یک کنفرانس بین‌المللی در ایران وجود ندارد و بهتر است که این برنامه لغو شود."

اما جمهوری اسلامی این کنفرانس را برگزار کرد و مانند همیشه کنار کشیدن "یونسکو" را هم مانند دیگر کناره گیریهای سازمانهای بین المللی از همکاری با حکومت ایران، مثبت ارزیابی کرد. از جمله غلامعلی حداد عادل رييس همايش «روز جهاني فلسفه» در گفت‌وگو با  رسانه ها درباره‌ي تأثير كناره‌گيري يونسكو از شركت در همايش «روز جهاني فلسفه» بر روند برگزاري اين همایش گفت: "بعد از اين‌كه يونسكو اعلام كرد خودش را كنار كشيده است، تعداد اساتيدي كه براي آمدن به ايران داوطلب شدند، بيش‌تر شد"! او در ادامه درباره‌ي علت كناره‌گيري يونسكو از شركت در اين همايش گفت: "آن‌ها خودشان علت را آماده ‌نبودن شرايط مورد نظرشان ذكر كردند؛ ولي ما اين را نمي‌پذيريم و من درباره‌ي علت كناره‌گيري يونسكو سر فرصت براي مردم توضيح خواهم داد." رييس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي درباره‌ي اين‌كه گفته مي‌شود اين تصميم تحت تأثير مسائل سياسي گرفته شده است، عنوان كرد: بله، قطعا همين‌طور است؛ يعني دليل واقعي نداشته است؛ بلكه فشار‌هاي سياسي بوده؛ اما من راجع به اين موضوع به تفصيل صحبت خواهم كرد."

ما بازیگر ممنوع الکارنداریم، قاضی ممنوع اتصویر می کند!
 داود رسولیان قائم مقام اداره كل نظارت و ارزشيابي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از یک طرف می گوید که ما بازیگر "ممنوع الکار" نداریم و از سوی دیگر تاکید می کند: "در مواردي كه برخي از سينماگران به دليل يك خطاي اجتماعي از سوي قاضی ممنوع التصوير شوند، ما نمي‌توانيم هيچ دخالتي انجام دهيم و فقط مجري احكام هستيم"! او این حرفها را در برنامه تلویزیونی "هفت" که یک برنامه سینمائی است، عنوان کرد وبحث ممنوع التصويري در مواردي را از سوي قاضي دانست و افزود: "احتمال دارد سينماگري با هر كسوتي يك خطاي اجتماعي كرده باشد و قاضي با تشخيص خودش برخي اشخاص را ممنوع التصوير كند. نه تنها ما بلكه هيچ فرد ديگري هم نمي‌تواند در كار قاضي دخالت كند. مشورت را هم اگر قاضي ضرورت دانست انجام مي‌دهد وگرنه شان قاضي بيش از اين مباحث است و او خود تشخيص مي‌دهد."
 رسوليان ادامه داد: "ما در حال حاضر بازيگر ممنوع الكار نداريم. مواردي هم كه بوده است در خارج از ارشاد مسائلي داشتند و ارشاد تنها مجري اين احكام بود. با آمدن تيم جديد ارشاد و مشخص معاون سينمايي تلاش‌هاي بسياري براي حل اين مسائل شد تا با حضور اين افراد كانون سينما گرم شود." وی درباره‌ي شايعه ممنوع از کارشدن هانيه توسلي گفت: "هانيه توسلي هيچ مشكلي ندارد و اصلا مشكلي نبوده كه منتفي شده باشد. تنها يك سوء تفاهم اتفاق افتاده است و ايشان در حال حاضر مشغول به كار است. در مورد ممنوع الكار بودن بعضي از كارگردان‌ها هم بگوييد كدام كارگردان ممنوع الكار است؟ اين كه بعضي‌ مي‌گويند به امضاكنندگان آن نامه خاص پروانه ساخت داده نمي‌شود، اصلا این طور نیست."

کوبه طلائی مسجد امام اصفهان را دزدیدند!
 کوبه طلائی درب رویی مسجد شاه (مسجد امام) میدان نقش جهان اصفهان را دزدیدند. به گزارش خبرنگار مهر در اصفهان، مسجد تاریخی امام که از چندی پیش تاکنون به سبب بی توجهی مسئولان به مرمت کاشی‌های خود رنج می‌برد اکنون شاهد سرقت کوبه طلایی درب ورودی خود است. یکی از فعالان در حوزه میراث فرهنگی اصفهان که در این مکان حضور داشت در خصوص سرقت کوبه درب این مسجد تاریخی گفت: این کوبه مربوط به هفتاد الی هشتاد سال قبل است که به احتمال زیاد نزدیک به 10 روز پیش به سرقت رفته است.حسین یقینی ادامه داد: این در برای محافظت از درب اصلی مسجد نصب شده که به نظر می‌رسد در زمان پهلوی اول نصب آن توسط انجمن دوستداران میراث فرهنگی وقت انجام شده است. کوبه سمت چپ این درب تاریخی به رنگ طلایی و دارای نقش و نگارهای زیبا و در خور توجهی است که در بخش فوقانی آن نقشی از شاه عباس اول قلمزنی شده و در بخش‌های دیگر این کوبه گل و بوته‌هایی زیبا وجود دارد و در قسمت رویی این کوبه نام سازنده آن حک شده است. در خصوص زمان سرقت این کوبه طلایی رنگ که دارای نقش و نگارهای زیبایی است حرف و نقل‌های بسیاری است چنانچه پیرمردی که هر روز برای اقامه نماز به این مسجد می آید در این خصوص گفت: این کوبه نزدیک به 10 تا 20 روز پیش به سرقت رفته است و این نکته جای تعجب است که چگونه این کوبه از مسجدی که در محلی پرتردد واقع شده به سرقت رفته و نگهبانان میراث فرهنگی متوجه آن نشده اند.
پس از سرقت كوبه‌ي تاريخي در مسجد امام اصفهان، دو كارشناس سابقه‌ي چنين سرقت‌هايي را به چند دهه پيش مربوط دانستند. عباس پورغدیری در گفت‌وگو با خبرگزاری "ایسنا" گفت:  حدود 10 تا 15 سال پيش، تزيينات اطراف کوبه‌ي در مدرسه‌ي چهارباغ که به دوره‌ي صفوي متعلق بود، گم شد. چند سال پيش نيز زنجير ورودي کاروانسراي گلشن متعلق به دوره‌ي صفوي مفقود شد. اين زنجير وقف حرم حضرت علي (ع) شده بود و مسؤولان به همين دليل، جايزه‌اي براي پيدا کردن آن تعيين كردند؛ ولي هنوز پس از گذشت حدود نه سال از آن زنجير خبري نيست. او افزود: در و کوبه‌هاي مسجد امام در ميدان نقش جهان به دوره‌ي صفوي متعلق است. محمد علی موسوی فریدنی نويسنده و مترجم وقايع تاريخي نيز با بيان اين‌که کوبه‌ي هر دو در مسجد امام (ره) به دوره‌ي صفوي متعلق است، گفت: زنجير ورودي کاروانسراي صادق‌خان نيز حدود دوسال پيش گم شد. اين زنجير به دوره‌ي صفوي متعلق بود و از برنج ساخته شده بود.
 به نوشته خبرگزاری مهر، متاسفانه در حال حاضر علاوه بر سازمان میراث فرهنگی دستگاه‌های دیگری چون اداره اوقاف و امور خیریه بر بناهایی چون مساجد و برخی از کاروانسراها نظارت دارند که این مدیریت می‌تواند به نوعی برای حراست هرچه بیشتر از ابنیه تاریخی زیان آور باشد. به عنوان مثال زمانی که در هنگام نماز مغرب و عشاء از کسانی که حراست از مسجد امام را بر عهده دارند در خصوص قدمت این بنا و ... سئوال می‌شود آنها موضوع را به کارشناسان میراث ارجاء می‌دهند و از مسائل میراثی اظهار بی‌اطلاعی می‌ کنند و در واقع نداشتن اطلاعات لازم در خصوص میراث فرهنگی خود از جمله مسائلی است که می‌تواند عاملی زیان‌آور برای حراست از ابنیه تاریخی باشد. البته سازمان میراث فرهنگی را نباید تنها دستگاه برای حراست و نگهداری از ابنیه تاریخی دانست، این در حالیست که هم اکنون برخی از دستگاه‌های دیگر به رغم استفاده از این میراث هیچ برنامه ای برای مراقبت از آنها ندارند."

نمایندگان ولی فقیه و تئاتر مولوی
 چندی قبل از پلمپ شدن در تالار مولوی وابسته به دانشکده هنرهای زیبای تهران خبردادیم که وزارت ارشاد آنرا به بهانه مرمت و بازسازی تعطیل کرد و حالا خبرمی رسد که پس از این تعمیر ظاهری، تالار مولوی دوباره بازگشائی شده است اما با هیئت مدیره ای که از جمله اعضای آن "نمایندگان مقام معظم رهبری" خواهند بود!
 به گرازش خبرگزاری "ایسنا" مراسم بازگشايي تالار «مولوي» با امضای نمادین تفاهم‌نامه‌ي همكاري اين تالار با اداره كل هنرهاي نمايشي و امور فرهنگي وزارت علوم برگزار شد. در این مراسم مجيد مطهري‌نژاد ـ مدير كل فرهنگي اجتماعي دانشگاه تهران ـ با اشاره به راه‌اندازي تالار «مولوي» توسط پري صابري در سال 46 ياد‌آور شد که در طول اين سال‌ها مديران و هنرمندان بزرگي در مركز تئاتر «مولوي» دانشگاه تهران فعاليت كرده‌اند. مدير جديد تالار مولوي از راه‌اندازي شوراي برنامه‌ريزي و ارزشيابي اين تالار با حضور اساتيد دانشگاه تهران و استاداني هم‌چون محمدباقر قهرماني، ناصر آقايي، هما جديكار در كنار نمايندگاني از دفتر مقام معظم رهبري خبر داد و افزود: "با مذاكراتي كه با اداره كل هنرهاي نمايشي انجام داده‌ايم، قرار است از سوي اين اداره نيز نمايندگاني حضور داشته باشند. در اين مدت اساسنامه‌اي و آيين‌نامه‌ي اجرايي مركز تئاتر «مولوي» تنظيم شده كه بايد در دانشگاه تهران تصويب شود."

با این روابط محفلی، کتابی منتشر نمی کنم!
حسين نوش‌آذر مي‌گويد كه اين ‌روزها قصد ندارد کتابي در ايران منتشر کند. اين داستان‌نويس و مترجم در گفت‌وگو با "ایسنا"، با بيان اين‌كه هم‌اكنون رمان «وظيفه‌ي خانوادگي من در انقلاب جهاني» را از بورا جوسيچ - نويسنده‌ي صربستاني - ترجمه کرده است، از اين اثر به عنوان مهم‌ترين اثر اين نويسنده ياد و عنوان مي‌كند: فصلي از اين رمان را به پيشنهاد اميرحسين خورشيدفر و به کوشش و تشويق او براي انتشار در روزنامه‌ي شرق آماده کردم؛ اما فعلاً قصد ندارم اين کتاب را منتشر کنم.
 او در اين‌باره مي‌افزايد: اصولاً انگيزه‌ي انتشار کتاب در ايران را کلاً از دست داده‌ام؛ چون فکر مي‌کنم در شرايط کنوني روابط محفلي به شکلي است که تحمل نويسنده‌ي پرکار را نداريم. از طريق ترجمه هم که نمي‌توان گذران کرد. براي همين، انتشار پياپي کتاب، فعلاً جز بدنامي و دردسر حاصلي ندارد. سري را که درد نمي‌کند، چرا دستمال ببنديم؟
به گفته‌ي نوش‌آذر، آخرين اثر داستاني که با ترجمه‌ي او براي دريافت مجوز نشر ارائه شده، كتاب «هيولاي هاوکلاين» نوشته‌ي ريچارد براتيگان - نويسنده‌ي معروف آمريکايي - است كه از آذرماه سال گذشته تا كنون از سوي انتشارات مرواريد براي دريافت مجوز فرستاده شده؛ اما با وجود آن‌که به اعتقاد او، موردي ندارد، تاکنون مجوز انتشارش صادر نشده است. از سوي ديگر، چاپ سوم «يک زن بدبخت»، رمان تلفيقي ديگري از ريچارد براتيگان با ترجمه‌ي حسين نوش‌آذر اخيراً توسط انتشارات مرواريد منتشر شده است. پيش از آن نيز به قلم او، «پس باد همه چيز را با خود نخواهد برد» از ريچارد براتيگان به چاپ رسيده است. همچنين رمان‌هاي «سفرکرده‌ها» (نشر ني) و «سايه‌اش ديگر زمين را سياه نخواهد کرد» (نشر مرواريد) از آثار تأليفي اين نويسنده و مترجم است.



 جرس: تعدادی از فعالین سیاسی ، مطبوعاتی، دانشگاهی و حقوق بشر با صدور اطلاعیه ای ، ضمن ابراز نگرانی از سلامت دکتر ابراهیم یزدی، خواستار آزادی سریع وی شدند.
 در بخشی از این بیانیه آمده است: دکتر یزدی  پس از انتخابات ریاست جمهوری اولین بار زمانی که بر روی تخت بیمارستان بود بازداشت شد و اینک که نزدیک به ۵۰ روز از بازداشت مجدد ایشان می‌گذرد،  همه‌ی اظهارات و ادعاهای مقام‌های جمهوری اسلامی حاکی است که آنها فعالیت‌های آزادیخواهانه این چهره سیاسی سرشناس و تلاش او برای گفتگو و تفاهم میان نمایندگان سیاسی مختلف جامعه ایران را به ضرر ادامه استبداد و سرکوب خود می‌دانند و برای به سکوت‌کشاندن وی و همفکرانش از بازداشت و پرونده‌سازی‌ها و اتهام‌های عجیب و غریب ابایی ندارند.
  به گزارش جرس، متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
 سالمندترین زندانی سیاسی ایران در شرایط نامساعد جسمی و بدون تفهیم اتهام در زندان جمهوری اسلامی است . زندگی این چهره‌ی سرشناس سیاسی ، مبارز راه آزادی، و استقلال ایران در معرض خطر است. ما امضاکنندگان این بیانیه خواهان آزادی سریع و بی‌قید و شرط ابراهیم یزدی هستیم.
بیش از یک ماه و نیم از بازداشت غیرقانونی و سرکوب‌گرانه ابراهیم یزدی، مبارز پرسابقه ملی‌- مذهبی  و دبیرکل نهضت آزادی ایران می‌گذرد. ماموران امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی روز ۹ مهر هنگامی که او و برخی از همفکران و یارانش برای شرکت در مراسم ختم  دختر یکی از اعضای نهضت آزادی در اصفهان به سر می‌بردند آنها را بازداشت کردند.  مقام‌های رسمی علت بازداشت یزدی را «سفر  بدون هماهنگي به اصفهان» ذکر کرده‌اند.
دکتر یزدی  را با وجود سرطان پروستات و بیماری قلبی به تهران منتقل کرده‌اند و در بند ۲۰۹ زندان اوین به حبس کشیده‌اند.  خانواده‌ی او تنها پس از ۴۰ روز بی‌خبری در اواسط آبان‌ماه توانستند برای اولین بار وی را ملاقات کنند.
دکتر ابراهیم یزدی که برای سومین بار بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری بازداشت شده،  متولد مهر ۱۳۱۰ است و وارد هشتادمین سال زندگی خود شده است.  وی سال ۱۳۷۳ پس از فوت  مهندس مهدی بازرگان،  رهبری نهضت آزادی،  یکی از تشکل‌های سیاسی باسابقه‌ی ایران را به عهده گرفت.  او  پیوسته  برای  رفع استبداد وانسداد از عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی و بسط آزادی‌های سیاسی و مدنی برای جامعه ایران تلاش کرده و در این راه به  قانونمندی و مشی‌ اصلاحی و مسالمت‌آمیز پایبند بوده است.
دکتر یزدی  پس از انتخابات ریاست جمهوری اولین بار زمانی که بر روی تخت بیمارستان بود بازداشت شد و اینک که نزدیک به ۵۰ روز از بازداشت مجدد ایشان می‌گذرد،  همه‌ی اظهارات و ادعاهای مقام‌های جمهوری اسلامی حاکی است که آنها فعالیت‌های آزادیخواهانه این چهره سیاسی سرشناس و تلاش او برای گفتگو و تفاهم میان نمایندگان سیاسی مختلف جامعه ایران را به ضرر ادامه استبداد و سرکوب خود می‌دانند و برای به سکوت‌کشاندن وی و همفکرانش از بازداشت و پرونده‌سازی‌ها و اتهام‌های عجیب و غریب ابایی ندارند.
ما امضا‌کنندگان زیربه شدت  نگران سلامت،  عدم  دسترسی به  امکانات دارویی و پزشکیآقای  یزدی  بوده  وخواهان آزادی بی‌قید و شرط   ایشان هستیم . ما از همه‌ی مجامع و شخصیت‌های آزادیخواه جهان می‌خواهیم که تلاش و فشار خود را افزایش دهند تا تضییق و سرکوب علیه دکتریزدی ، کنش گران مدنی ،  و همه‌ی  دگراندیشان پایان یابد و بر بازداشت‌ها،  تهدیدها و پرونده‌ سازی‌های جدید علیه آنان نقطه پایان گذاشته شود.
ما خواهان آزادی دکتر ابراهیم یزدی هستیم!
عباس امیرانتظام، محمدارسی، جمشید اسدی، هوشنگ اسدی،علی افشاری، علی اکرمی، بابک امیر خسروی، نوشابه امیری، عبد العلی بازرگان، مهران براتی، محمد برقعی، شهلا بهاردوست، مسعود بهنود، بهروزبیات، منصور بیات زاده، نیره توحیدی، مجید تولایی، مهدی خان بابا تهرانی ، رامین جهانبگلو، علی اصغرحاج سید جوادی، فاطمه حقیقت جو، بیژن حکمت، محسن حیدریان، بهروزخلیق، حمید دباشی، شیرین دقیقیان، فریبا داودی مهاجر، حسین زاهدی، کورش زعیم، حمید سالک، عبدالکریم سروش، داریوش سلطانی، محمد سهیمی، علی شاکری، سعید شروینی، حسن شریعتمداری، احمد صدری، محمود صدری، شیرین عبادی، اکبرعطری، کاظم علمداری، مسیح علی‌ نژاد، نورالدین غروی، رضا فانی یزدی،  مهدی فتاپور، مسعود فتحی، نهضت فرنودی، منصورفرهنگ، فرشته قاضی، محسن قائم مقام، محسن کدیور، علی کشتگر، عبدالکریم لاهیجی، ملیحه محمدی، علی مزروعی، مهران مصطفوی، مهدی ممکن، علی اکبرمهدی،علی اکبرموسوی خوینی، غفورمیرزایی، سید ابراهیم نبوی، فرخ نگهدار، مهدی نوربخش،  حسن یوسفی اشکوری  
آخرین امضاهای رسیده :
سید قدرت الله اتابک، کوروش استکی، امیراعتدالی، سعیده افروخته، محمد اقتداری، مرتضی اصلاحچی، اصغراکبری، جواد اکبرین، بهرام امامی، کامران امیری، فریبا امینی، مهدی امینی،  پرستوانتصاری، مسعودآذری، آینده آزاد، فرزانه بذر پور، سعید بهبهانی‌، حمید بهشتی‌، مهدی  بیقدی، کتایون پزشکی، احمد پورمندی، علی پورنقوی، بیژن پیرزاده، محمد ترابی،  محسن تلقری زاده، شهرام تهرانی، محمد تهوری، صدیق احمد توحیدی، کیانوش توکلی، مژگان ثروتی، ایلیا جزایری، حسن جعفری، رضا جوشنی، رضا چرندابی، فرید حائری نژاد، رضا حاجی، علیرضا حقیقی، حمید حمیدی، اسماعیل ختائی، اشکان ذهابیان، فرحروز رنجبر، مهدی رجبی، محمد رهبر، فرهاد روحی، حمید زنگنه ، حسن زهتاب، ارسلان زیازی،سیامک سلطانی، نیلوفرشمیرانی، محمد شوری، حمید شیرازی، محمد صابر، سیاوش صفاری، سجاد ضرغام، حمید رضا ظریفی نیا، فروزان عاملی، فرزانه عظیمی، رضا عمادی، فرهاد فرجاد، خیر الله فرخی، آراز فنی، فیروزه فولادی، شهاب فیضی، کبری قاسمی، کامبیزقائم مقام، یدی قربانی، رضا قریشی، مصطفی قهرمانی، عزیزکرملو، حسن کلانتری، عبدی کلانتری، حسین کما لی، بیتا کیان، کیا کیا نی، جلال کیایی، مزدک لیما کشی، علی     محجوبی، محمدحسن محمدی اردهالی، علی مختاری، منصور معدل، محسن مسرت، مهرداد مشایخی، حسین مقدم، مرتضی ملک محمدی، حسین منتظرحقیقی‌، جعفرمنظم، مهران میر فخرائی، سراج میردامادی، محمود میرزاوند، پویان میرفخرایی، حسن نایب هاشم، بورگان نظامی فرج آباد، نقی نقاشیان، داود نوائیان، شاهین نور بخش، احمد نوری، ن. نوریزاده، احمد هادوی، مهدی هاشمی‌، نادر هاشمی‌، عبدالحسین هراتی، عطاهودشتیان،  محمد یوسف زاده



جرس: کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی به مناسبت فرارسیدن عید غدیر و تبریک آن به پیروان امام علی (ع) بیانیه صادر و درآن به تکرار درخواست آزادی زنان زندانی سیاسی به این مناسبت پرداخته است.
مسئولان قضایی عید غدیر را بهانه ای برای آزادی زندانیان قرار دهند در بخشی از این بیانیه آمده است: قرار است زندان تا کی اقامتگاه خوبان باشد و زنان ما از درون کاشانه های گرم و محل کارو زندگیشان به آن سردخانه انسان کش منتقل شوند و دختران ما از سر کلاس های درس دانشگاه به ستم راهی سلول های انفرادی شوند که اینک محل تصفیه حساب خشونت طلبان بی منطق و کینه توزی های بی اعتقادان است؟

به گزارش نوروز متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین والائمة علیهم السلام
از مهم ترین دستاوردهای انتخابات 88 پر شدن زندان ها از زندانیان سیاسی به اتهامات واهی و ساختگی بوده است. بازداشت های غیرقانونی و اقدامات غیرقانونی و بی اخلاقی ها و بی حرمتی های اعمال شده بر زندانیان و خانواده هایشان صفحات کتاب تاریخ معاصرکشورمان را به زشتی و پلشتی آلوده است اما در این میان وضعیت زنان زندانی بیش از سایر عزیزان دربند موجب تألم و تأثر است. کرامتی که اسلام عزیز برای انسان و به طور خاص برای زنان قائل است در زندان هایی که باید جایگاه مجرمان، آن هم به منظور تنبه و بازسازی روحی و آماده سازی در جهت زندگی سالم و امن باشد، لگدمال شده و مصائبی که بر سر این عزیزان آمده اگر روزی به تمامی نگارش یا گفته شود، عرق شرم بر جبین هر مسلمان بلکه هر آزاده ای خواهد نشاند.
باری بر عزیزترین عزیزان این آب و خاک گذشت آن چه گذشت اما آیا قرار است این بی حرمتی ها این قانون شکنی ها و خشونت های کین توزانه تا کی ادامه یابد؟ قرار است زندان تا کی اقامتگاه خوبان باشد و زنان ما از درون کاشانه های گرم و محل کارو زندگیشان به آن سردخانه انسان کش منتقل شوند و دختران ما از سر کلاس های درس دانشگاه به ستم راهی سلول های انفرادی شوند که اینک محل تصفیه حساب خشونت طلبان بی منطق و کینه توزی های بی اعتقادان است؟
در میانه ماه ذی الحجه قرار داریم و طواف کنندگان کوی دوست حج گذاشته با پیام وحدت و مهربانی به وطن بازمی گردند. اما مدعیان مسلمانی به واقع سنگ ها را به سوی شیطان بلکه به قلب هم کیشان و هم نوعان خود نشانه رفته اند که بی شک به خودشان بازخواهد گشت.
در ماه ذی الحجه، ایام فرخنده و عید مبارکی را پشت سر گذاشتیم بی هیچ نشانه ای از مهر قدرت به دستان به مردم. اما در آستانه غدیر مبارک هرگز نمی توان از فضل و رحمت الهی غافل ماند که سیطره بر قلب و جان آدمیان دارد مگر آن که خود ختمی گرانی بر آن زده باشند.
عید غدیر اگر چه به عید سادات معروف است اما همه مسلمین در این روز دل هایشان با هم نرم است چرا که عقد اخوت را توصیه مؤکد کرده اند و برادری و خواهری چه آسان است. کافی است که چشم ها و دل ها شسته شود و از پشت غبار منیّت ها و انانیّت ها، چهره زیبای انسانیت دیده شود.
کمیسیون وشاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی با تبریک صمیمانه این مناسبت فرخنده امید دارد با حضور همه اسرای آزاده دربند بدون شکستن کرامت انسانی و علو روحانی و پیمان مسلمانی این عزیزان توسط آنان که به جای خدا با نفس اماره خود میثاق بسته اند، در جمع خانواده هایشان عید واقعی توسط مردم کشورمان جشن گرفته شود. و چه کسی است که نداند بازماندگی زنان و دختران دربند از زندگی و خانواده شان لطمات بسیار بر آنان، خانواده هایشان و جامعه جوان کشور از توسعه بازمانده مان می زند؟ بی شک جای خالی بهاره ها، هنگامه ها، ستوده ها و همه زنانی که به ستم در بند متادون بر آنان ناروایی می شود و اخیراً عزیزان روزنامه نگار و دانشجو نازنین خسروانی و زینب بحرینی که مشمول ناروایی های جاری شده اند، در خانواده، دانشگاه و جامعه ای که به توان و قابلیت های آنان سخت نیازمند است جز با حضورشان پر نخواهد شد. و درخواست ما از مسئولین قضایی این است که عید را برای رهایی این عزیزان از بند گران بهانه قرار دهند که رضای خدا و خلق خدا بر رضایت و خشنودی بندگان هواپرست و زیاده خواه او برتری دارد.
و لله عاقبة الامور
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی
3/9/1389
  

بدون شمول زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ موافقت رهبری با عفو  تخفیف 
مجازات ۶۴٩ نفر از زندانیان
جرس:
در حالیکه طی هفته های اخیر، زندانیان سیاسی و همچنین بازداشت شدگان و محکومان حوادث بعد از انتخابات، توسط ماموران وزارت اطلاعات برای نوشتن ندامت نامه و تقاضای عفو تحت فشار قرار گرفته بودند، رسانه های خبری از موافقت رهبر جمهوری اسلامی با عفو یا تخفیف مجازات ۶۴٩ نفر از محکومان محاکم عمومی و انقلاب، سازمان تعزیرات حکومتی و سازمان قضایی نیروهای مسلح، خبر می دهند.
به گزارش ایرنا، رهبر جمهوری اسلامی در آستانه عید غدیر با عفو یا تخفیف مجازات تعداد ۶۴٩ نفر از محکومان محاکم عمومی و انقلاب، سازمان تعزیرات حکومتی و سازمان قضایی نیروهای مسلح موافقت کرد، که این افراد، از سوی صادق آملی لاریجانی (رئیس قوه قضائیه) پیشنهاد شده بودند.
آزادی و تخفیف مجازات این محکومان، که قریب به اتفاق آنها جرائم اقتصادی، جنایی، و موارد مشابه داشته اند، در حالیست که در آستانه فرا رسیدن عید غدیر خم، زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، تحت فشارهای مختلفی برای نوشتن تقاضای عفو قرار داشته اند.
سامانه خبری کلمه نوشته بود "این اولین بار نیست زندانیان این بند که بیشترشان را زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات تشکیل می دهند از سوی این مقامات و دیگر مسوولان قضایی تشویق به نوشتن ندامت نامه و تقاضای عفو می شوند "
گفتنی است آقای خامنه ای، به مناسبت عید فطر امسال نیز، با عفو و تخفیف مجازات تعدادی از محکومان محاکم عمومی و انقلاب، سازمان تعزیرات حکومتی و سازمان قضایی نیروهای مسلح کشور موافقت کرد، که زندانیان سیاسی در بین آنها نبودند.
امسال همچنین در ایام ولادت پیشوای اول شیعیان نیز، رهبر جمهوری اسلامی با عفو و تخفیف مجازات ٧٠٨ نفر از محکومان دادگاه‌های عمومی و انقلاب و سایر محاکم موافقت کرده بود، که زندانیان سیاسی در این مجموعه قرار نگرفتند.
لازم به ذکر است پایگاه اطلاع‌رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، بهار امسال از موافقت رهبری با عفو تعدادی از "محکومین نادم قضایای بعد از انتخابات" خبر داده بود، که این افراد و این آزادی ها هرگز مشخص و عملی نگردید.
این افراد که ٨۱ تن بودند، قرار بود به مناسبت میلاد حضرت زهرا با پیشنهاد رییس قوه قضاییه و موافقت رهبری آزاد شوند.
  طی سالهای اخیر، بیشتر موارد عفو و تخفیف، شامل جرائم غیر سیاسی و مجرمان جنایی و کیفری شده است.


آرش صادقی: تا احضاریه کتبی دریافت نکنم، خودم را به زندان معرفی 
نخواهم کرد
جرس: در پی انتشار برخی گزارش ها مبنی بر انتقال آرش صادقی، فعال دانشجویی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی که اخیرا به پنج سال حبس قطعی محکوم شده، به زندان اوین، وی در گفتگویی با جرس خاطرنشان کرد "تلفنی احضار شده ام و خطاب به مسئولین نیز گفته ام تا احضاریه کتبی نباشد، خودم را معرفی نخواهم کرد."
به گزارش صفحۀ فیس بوک حمایت از آرش، این عضو ستاد ۸۸ میرحسین موسوی در زمان انتخابات ریاست جمهوری، قرار بود دوشنبه اول آذر ماه ٨٩، خود را به دادسرای مستقر در زندان اوین معرفی نماید، که بعد از یک روز، برخی منابع خبری و دانشجویی، که از وضع او بی خبر مانده بودند، از بازگشت وی به زندان اوین خبر دادند.
بر اساس گزارش جرس، آرش روز چهارشنبه سوم آذرماه در گفتگو با خبرنگار ما، ضمن تکذیب بازگشت خود به زندان، از دوبار احضار تلفنی خود توسط مقامات قضایی خبر داده و خاطرنشان کرده است "دوبار تلفنی تماس گرفته اند که خودم را معرفی کنم اما من هم پاسخ دادم اول باید احضاریه کتبی دریافت کنم و بعد خودم را معرفی کنم نه ازطریق تلفن."
این دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی آن دانشگاه که تا اطلاع ثانوی از تحصیل محروم است، اخیرا در دادگاه تجدید نظر به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است.
آرش صادقی همزمان با اوج گیری اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، بازداشت شد و بیش از یک سال را در بازداشت موقت گذراند. او دوره بازداشت خود را در بندهای ۲- الف سپاه و ۲۰۹ وزارت اطلاعات گذرانده بود، تا اینکه چند ماه پیش به قید وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی به طور موقت آزاد شد.
با وجود آزادی وی به قید وثیقه، چندی پیش مامورین امنیتی به منظور بازداشت مجدد او به منزل پدریش یورش بردند، که او در آن زمان در منزل حضور نداشت، اما یورش ماموران باعث شوکه شدن مادر او و در نتیجه حمله قلبی و  فوت وی شد.
این عضو ستاد ۸۸ میرحسین موسوی در زمان انتخابات ریاست جمهوری و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی به جرس گفته است "نیروهای امنیتی روز ۱٩ آبان در نیمه های شب به منزل ما رفتند. در حالی که من آن شب برای نگهداری از پدربزرگ و مادر بزرگم در منزل آنها بودم و خواهرم و مادرم در منزل خودمان بودند... ساعت چهار و نیم صبح ماموران به منزل مراجعه کردند. دو بار در زدند که کسی در را باز نکرد، ماموران شیشه را شکسته و کلید را از پشت در برداشته و در را باز کردند و وسایل شخصی مرا همراه خود بردند... که مادرم در پی این حمله و ایجاد رعب و وحشتی که کرده بودند، دچار حمله قلبی شد و پس از چهار روز در بیمارستان در گذشت."
صادقی چند روز پیش گفته بود "هزینه سنگینی را پرداخت کردم. ترجیح می دهم به زندان بروم. شرایط در داخل زندان بهتر از بیرون است..."
گفتنی است پدر آرش صادقی نیز از جانبازان جنگ هشت ساله با عراق است. 



به همراه تصویر دستخط این زندانی سیاسی

تکه‌پاره‌های زندگی ؛ یادداشت‌های ضیاء نبوی در زندان

کلمه: خواندن دست‌نوشته‌های یک زندانی سیاسی، به خودی خود کار جذابی است. اما اگر این دست‌نوشته‌ها زنده، تازه و ناظر به رخدادها و مسائل سیاسی و اجتماعی اخیر باشد، جذابیت آن دوچندان می‌شود. شاید عادت بسیاری از ما پیش‌تر این بود که چنین یادداشت‌هایی را بخشی از گذشته به حساب می‌آوردیم و به عنوان متن تاریخی مطالعه می‌کردیم. اما در یک سال و نیم اخیر و با ظهور جنبش سبز، در کنار دهها و صدها تغییری که در پیرامون ما ایجاد شده، شاهد تبدیل یادداشت‌های زندانیان به متن‌های سیاسی زنده و حامل اندیشه‌ها و دیدگاههای غالبا تازه و پویا هستیم؛ همچنان که شاهد آشتی عشق و محبت با سیاست و تبدیل یادداشت‌های شخصی- خانوادگی سیاست‌ورزان به متن‌های عاطفی- سیاسی (آنچه در ادبیات رسانه‌های سبز، «دل‌نوشته» نامیده می‌شود) هستیم و یا بخشی از متن‌ها و ادبیات سیاسی فعال و به‌روز، به یادداشت‌ها و نامه‌های زندانیانی اختصاص پیدا کرده که دستگیری و حبس هم نتوانسته قلم و ذهن آنها را به بند بکشد.
آنچه در ادامه مشاهده می‌کنید، تصویر یادداشت‌های ضیاء نبوی با دستخط خود اوست که در زندان کارون اهواز نگاشته شده و توسط فعالان گمنام جنبش سبز به بیرون راه یافته و برای انتشار به کلمه سپرده شده است. ضیاء نبوی در این دست‌نوشته‌ها که خود عنوان «تکه‌پاره‌های زندگی» را برای آنها انتخاب کرده، در بیست صفحه به مباحث مختلفی، از خاطرات شخصی تا روایت سرگرمی‌های زندانیان در اوین و از تحلیلهای سیاسی تا دیدگاههای شخصی، پرداخته است.



» "اعیاد و مناسبت‌های مذهبی و ملی می‌آیند و می‌روند و عزیزان ما همچنان به بند ستم، اسیرند."

کروبی در دیدار با خانواده‌های زندانیان سیاسی: این روزهای سخت، ماندنی نیستند

مهدی کروبی ظهر امروز – چهارشنبه – به مناسبت عید غدیر با تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی دیدار و گفت‌و‌گو کرد.
به گزارش تحول سبز، مهدی کروبی که از ابتدای بازداشت های غیرقانونی فرزندان سبز ملت ایران تا کنون دیدار با خانواده های آنان را به عنوان یک وظیفه انسانی و اخلاقی دنبال کرده و علاوه بر میزبانی این خانواده‌ها، با حضور در منازل آنان نیز به دلجویی از ایشان پرداخته است، پس از گذشت حدود یک سال و نیم از کودتای انتخاباتی در شب عید غدیر امسال نیز در منزل یکی از خانواده های زندانیان سیاسی با تعدادی دیگر از این خانواده ها دیدار کرد.
حاضرین در این جلسه پس از تبریک عید غدیر، گزارشی از وضعیت عزیزان خود دادند و از این که همه مناسبت های مذهبی و ملی می آیند و می روند و اعیاد می گذرند و سیاسیون و روزنامه نگاران و دانشجویان و زنان دربند هم چنان به بند ستم اسیرند، گله کردند و گفتند: همه بی عدالتی ها که تاکنون بر عزیزان ما و خانواده هایشان روا داشته شده، یک سو و این دوری و هجران طولانی بدون مرخصی، یک سو. این وضعیت برای ما و فرزندانمان طاقت فرساست، ولی ظاهرا دل سختی های مدعیان عدالت علوی ادامه دارد.
آقای کروبی نیز با ابراز تأسف از اقدامات غیرقانونی اعمال شده علیه زندانیان سیاسی و خانواده هایشان، پایداری و استقامت آنان را ستود و گفت: بی شک این روزهای سخت ماندنی نیستند و به زودی شاهد روزهای خوب به دور از ظلم و بی عدالتی خواهیم بود.
وی با دلجویی از همسران، فرزندان و پدر و مادران آزادگان دربند حاضر در این مجلس، ضمن دعا برای آرامش قلبی و صبوری بیشترشان و نیز سلامت و پایداری اسرای سبزشان، اظهار امیدواری کرد که در روز عیدغدیر این عزیزان در کانون گرم خانواده هایشان باشند.



پیام سید محمد خاتمی به مناسبت سالروز تولد مصطفی تاج زاده

سید محمد خاتمی در پیامی به مناسبت سالروز تولد سید مصطفی تاج زاده، این زندانی سیاسی اصلاح طلب را از بندگان خوب خدا توصیف کرده که به نوشته‌ی خاتمی، همواره بر سر پیمانی با خدای خود بسته، استوار مانده است.
به گزارش کلمه، متن پیام خاتمی بدین شرح است:
سپاس خداوند را که انسان را آزاد و آگاه آفرید و امام یکتاپرستان و پیشوای ما دردمندان حضرت علی (ع) را الگویی قرار داد برای انسان، آنگونه که باید باشد.
پاییز با آذر به پایان می رسد و زمستان آغاز می گردد، آذر مظهر سرما و فسردگی است ولی نام آذر که به معنی آذرخش تابناک است گرما و شور را نیز تداعی می کند.
آذرخش ایمان، آگاهی، نجابت و دلیری؛ مصطفی تاج زاده عزیز در آذر زاده می شود تا پیرامون خود را گرم و نورانی کند. مبارک باد بر همه ما این زادروز خوب.
تاج زاده را همواره بر سر پیمانی استوار یافتم که با خدای خود بسته است. خداوند انسان را با کرامت ذاتی آفریده و او را آزاد و آگاه بر سرنوشت خود حاکم خواسته است. و بندگان خوب خدا نیز به انسان و انسانیت چنین می نگرند.
دریغ و درد که مصطفی عزیز در بند است گرچه آزادگان مومن دربند هم آزادند.
مبارک باد عید سعید غدیر بر جناب مصطفی تاج زاده و بر بانوی باکرامت، شکیبا و باشهامت او، سرکار خانم فخرالسادات محتشمی پور، که گامی را از همراهی با تاج زاده عزیز واپس ننهاده است.
سید محمد خاتمی
۱/۹/۱۳۸۹


گزارش تفصیلی مراسم سالروز تولد مصطفی تاج زاده

تقدیر از تلاش‌های خستگی‌ناپذیر سیاستمدار خنده‌رو


جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی، اعضای خانواده شهدای جنبش سبز و چهره‌های سیاسی شناخته شده جریان اصلاحات، با حضور در منزل سید مصطفی تاج زاده، سالروز میلاد این اسیر سبز را جشن گرفتند. مصطفی تاج زاده یک روز پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ توسط نیروهای سپاه پاسداران بازداشت شد و تا اواخر اسفند ماه در بند دو الف زندان اوین که در اختیار این نهاد نظامی است، زندانی بود. وی در اسفند ماه بدون پرداخت وثیقه به مرخصی آمد، اما پس از آنکه او و شش اصلاح طلب دیگر از سردار مشفق و سپاه به دلیل دخالت در انتخابات شکایت کردند، مجددا به زندان اوین بازگردانده شد و اکنون بیش از سه ماه است که به همراه نوری زاد در قرنطینه زندان اوین نگهداری می‌شود.
به گزارش خبرنگار کلمه، در مراسمی که مناسبت جشن میلاد معاون سیاسی وزیر کشور اصلاحات برگزار شد، هرکدام از دوستان و همکاران سابق یا همفکران حزبی وی، به نقل خاطراتی از او پرداختند. آنها تاج زاده را مردی شجاع، شریف، نگران حقوق مردم و مدافع آزادی معرفی کردند.
در این مراسم، مهندس حسین کاشفی از اعضای جبهه مشارکت، مصطفی تاج زاده را فردی صدیق خواند و گفت: از جوانان مشارکت تا مسن‌ترین افراد این حزب، به خوبی از پس مشکلات اخیر بر آمدند و پس از این نیز سربلند از مشکلات بیرون خواهیم آمد. او افرود: تاج زاده در ماه آذر به دنیا آمده و به واقع نیز تمام وجودش آذری است و به همین دلیل نیز یک مبارز واقعی است.
دکتر عبدالله ناصری نیز با یاد آوری سابقه آشنایی‌اش با تاج زاده از سال‌های ۵۷ و ۵۸، به ذکر خاطره‌ای از او پرداخت و گفت: به قول آقای خاتمی، تاج زاده آدمی است که عهد خود را با خدای خود بسته است. او برای خیلی‌ها معلم بود و زمانی که برخی خاطرات و حکایت‌های خصوصی را دنبال می‌کنیم، می‌بینیم که او مصداق قابل درکی از زهد و و پاکدامنی و صداقت است. وی همچنین از آرش صادقی و مادر سهراب اعرابی و به دلیل حضور در این مراسم تشکر کرد و به آنان خیر مقدم گفت.
رضا خاتمی: امیدمان را باید افزایش دهیم
دبیرکل سابق جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز خنده های معروف تاج زاده را خاطره‌ای همیشگی از او خواند و خاطرنشان کرد: آقای (سید محمد) خاتمی در کارها خیلی خیلی جدی هستند، روزهای قبل از انتخابات ۷۶ هم روزهای بسیار حساس و اضطراب‌آوری بود. در یکی از سخنرانی‌های ایشان در تبریز، فردی شروع به توهین کرد. آقای خاتمی با لخند و مهربانی از آن فرد خواست که پشت تریبون بیاید و سخنانش را بیان کند. در یکی از سال‌های پس از آن انتخابات، در جلسه‌ای که آقای خاتمی عصبانی و یا خیلی جدی بودند، تاج زاده شروع کرد به دادن همان شعارها که همه تعجب کردند. اما تاج زاده اشاره کرد به اتفاق آن روز و گفت: برخورد آقای خاتمی با او خیلی خوب بود، حالا شاید اگر ما هم این‌گونه بگوییم، آقای خاتمی به ما هم لبخند بزنند و صبورانه‌تر برخورد کنند! دکتر رضا خاتمی در ادامه تاکید کرد که ما نیز باید با خنده و شادی، امیدهایمان را افزایش دهیم.
گزارش خبرنگار کلمه همچنین حاکی است پروین فهیمی، مادر شهید سهراب اعرابی، در ادامه این مراسم گفت: من از همه این ظلمی که به ما رفته می‌گذرم، به شرط آنکه آنهایی که به ناحق به زندان رفته‌اند، آزاد شوند.
بر اساس این گزارش، دکتر مصطفی معین نیز در مراسم منزل تاج زاده، در سخنانی، خلوص و پاکی را از خصوصیات بارز این زندانی سیاسی ذکر کرد و گفت: ایشان بسیار سخت‌کوش بود و همین نیز باعث افزایش اعتماد به نفس دیگران می‌شد. اطلاعات آقای تاج زاده به‌روز بود و مطالعاتش روزافرون، که این را از تحلیل‌های ایشان نیز می‌شد متوجه شویم. در انتخابات نیز ایشان نقطه قوت همه بود و به خاطر حضور ایشان، من در سال ۸۴ با خیال راحت جلو رفتم.
زهرا مجردی: باید فرهنگ سازی کنیم
زهرا مجردی همسر محسن میردامادی نیز در این مراسم گفت: صحبت از افرادی مانند تاج زاده سخت است، چرا که آنچنان می‌درخشند که نمی‌توان به راحتی ایشان را توصیف کرد. افرادی مانند آقای تاج زاده، حرف و عملشان یکی است و البته فکر می‌کنم خیلی از مسائل به دلیل حضور همسر فداکاری چون خانم محتشمی‌پور است. تاج زاده مانند ابوذر زمان است که از همه حقوق خود گذشته تا عدالت اجرا شود.
او در ادامه با ذکر خاطره‌ای از همسرش، محسن میردامادی، ادامه داد: آقای میردامادی تعریف می‌کردند که صدای خنده‌های تاج زاده حتی ساعت ۱۲ شب هم در زندان شنیده می‌شد و یا یک بار من از کسانی که به ملاقاتم می‌آمدند، خواستم کتاب لقاءالله را بیاورند، که تاج زاده با صدای بلند به حرفم خندید و بعد از آن هر وقت ایشان را می‌دیدم، می‌گفتم: لقاءالله، و قهقهه خنده ایشان بلند می‌شد.
مجردی در پایان تاکید کرد: اکنون ما در بالاترین عقبه‌ها هستیم و در حساس‌ترین زمان‌ها زندگی می‌کنیم که باید با صبر، از تندروی جلوگیری کنیم و تمام همت خود را برای آموزش و فرهنگ‌سازی بگذاریم.
خانم اصغرزاده، همسر محسن امین‌زاده، نیز در منزل تاج زاده در سخنانی گفت: تاج زاده یک شخصیت بی‌نظیر است و ای کاش مانند ایشان بیشتر بود، و البته من نیز نقش خانم محتشمی‌پور را موثر و پررنگ می‌دانم.
خبرنگار کلمه همچنین گزارش می‌دهد که ژیلا بنی‌یعقوب نیز در این مراسم گفت: باید اینجا از همه روزنامه‌نگاران زندانی به خصوص روزنامه‌نگاران گمنام یاد کنیم. وی سپس به ذکر خاطرات همسرش بهمن احمدی امویی پرداخت و از جمله گفت: همسرم تعریف می‌کرد که آقای امین‌زاده و میردامادی در زندان طی می‌کشند و گاهی بر سر این کار دعوا هم می‌کنند، و همین کارها باعث شده که امیدواری دیگران هم بیشتر شود و تاثیر فراوانی نیز روی همه و به خصوص زندانیان گمنام داشته است.
عبدالله رمضان زاده: روزهای بهتر در راه  است
دکتر عبدالله رمضان‌زاده نیز در این مراسم به ذکر خاطراتی از زندان پرداخت و در ادامه خاطرات دیگر اعضای زندانی جبهه مشارکت، گفت: خنده‌های نیمه‌شب تاج زاده کار را به جایی رسانده بود که ما می‌خواستیم توماری تهیه کنیم تا ایشان را به انفرادی بازگردانند.
رمضان‌زاده همچنین امین‌زاده را فردی مرتب و بانظم توصیف کرد و شخصیت جدی و ایستادگی آقای صفایی فراهانی را نیز ستود و ویژگی بارز ایشان را جدی بودن معرفی کرد. او در پایان تاکید کرد که این روزها اینچنین نمی‌ماند و مطمئنا روزهای بهتری نیز خواهد رسید که بسیار نزدیک است.
به گزارش خبرنگار کلمه، فاطمه ملکی همسر محمد نوری‌زاد نیز که این روزها با مصطفی تاج زاده در قرنطینه اوین به سر می‌برد، در این مراسم به ذکر خاطراتی از همسرش پرداخت و گفت: نزدیک به دو ماه است که این دو زندانی سیاسی، روزه هستند و برای نماز صبح ها، همسرم به آقای تاج زاده اقتدا می‌کنند، هم به دلیل سیادت و هم به دلیل لیاقت ایشان.
به گفته وی، آقای نوری‌زاد در مواقع هواخوری برگ و چوب جمع کرده و از آنها تابلویی درست کرده و به پیشنهاد آقای تاج زاده آن را در سلول نگه داشته تا حال که از هوای بیرون بی‌نصیب هستند، طبیعت را به سلول خود آورده باشند.
وی افزود: آقای نوری‌زاد در زندان مکعب‌هایی درست کرده که روی آنها اسماءالحسنی را خطاطی کرده و هرکدام را به یکی از خانواده‌های زندانیان تقدیم کرده است. ایشان می‌گوید وقتی زندانبان متوجه این کار می‌شود، تعجب می‌کند و می‌گوید: مثل اینکه شما هم مسلمانید؟!
دکتر هادی خانیکی نیز در این مراسم خاطرات خود را از تاج زاده بیان کرد و گفت: از ایشان خاطره گفتن، در حضور خانم محتشمی‌پور، سخت است. تاج زاده همه چیز را با خنده‌هایش حل می کرد، مخصوصا گاف‌هایی که صورت می‌گرفت! به یاد می‌آورم که در روزهای نخست حضور در وزارت ارشاد، او فرق پاراف و امضا را نمی‌دانست و روزی منشی آمد و گفت که امضا خواهید کرد یا پاراف؛ که ایشان با خنده گفت: چرا از من می پرسید، هرچه روال بوده همان را انجام دهید! همچنین ایشان اسامی را همیشه فراموش می‌کرد و برای همین به همه می‌گفت: ” چیز جان”! اما در خانه برای اینکه خانم محتشمی متوجه نشوند، به ایشان می‌گفتند عزیزم!!
دکتر محمد صدر نیز در سخنانی گفت: سخن گفتن از آقای تاج زاده ساده نیست. در عالم سیاست کسانی ارزش پیروی شدن دارند که از منافع شخصی خود در برابر اعتقاداتشان بگذرند و اگر کسی این ویژگی را داشته باشد، لیاقت پیروی را دارد، مخصوصا اگر بهترین عقیده را داشته باشند.
وی تاکید کرد: این سخنان را به دلیل اینکه تاج زاده و دیگران دوست ما هستند، نمی‌گویم، بلکه رفتار و عملکردشان این را ثابت کرده است و مسلما تاریخ نیز این را نشان خواهد داد. من تولد آزادی را به خانم محتشمی پور تبریک می گویم.
حسین نورانی‌نژاد و سعید شریعتی نیز در این مراسم اشعاری را خواندند و آنان نیز چون دیگران خنده‌های تاج زاده را مهمترین ویژگی او دانستند.
محتشمی پور: مردم حق بسیاری بر گردن ما دارند و هرچقدر هم کار بکنیم، نمی‌توانیم این دین را ادا کنیم
به گزارش خبرنگار کلمه، در پایان این مراسم نیز فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سید مصطفی تاج زاده، در سخنانی گفت: من خوشحالم که بچه‌هایمان حاضر شدند از وظیفه پدری مصطفی به خاطر جامعه و مردم بگذرند. در دوران بیمارستان، او سعی می‌کرد دردش را نشان ندهد و خودش را قوی نشان دهد، اما صورت ضعیف و رنجور ایشان، حقیقت درونش را نشان می‌داد.
وی افزود: یک بار مصطفی گفت من این جسمی را که پر از افول است، برای چه می‌خواهم؟ اگر جامعه سالم نباشد، این جسم به چه دردی می‌خورد؟ روحم مهم است و بهتر است که اگر می‌خواهی کمکی کنی، کمک کنی تا به مردم آگاهی دهیم.
محتشمی‌پور ادامه داد: برای مصطفی مهم است که زحمات و مقالاتش به اطلاع عموم برسد. تمامی اینها احساس مسئولیت‌هایی است که یک عده دارند و جوانانی که از روز نخست در کنار ما بوده و هستند و لحظه ای ما را تنها نگذاشتند و دوستان بزرگوار، همه این احساس مسئولیت را دارند.
محتشمی‌پور خاطرنشان کرد: تاج زاده به بازجوها گفت که من در هر صورت، چه در داخل زندان و چه در خارج از زندان، حرف خود را خواهم زد. اما اگر در داخل زندان باشم، انعکاس حرفهایم بیشتر خواهد بود!
وی تاکید کرد: مردم حق بسیاری بر گردن ما دارند و هرچقدر هم کار بکنیم، نمی‌توانیم این دین را ادا کنیم. این اعتقاد تاج زاده بود و برای همین می‌گفت من به زندان می‌روم و کاری می‌کنم که آقایان از این کار خود پشیمان شوند و جمهوری اسلامی دیگر چنین ننگی را نداشته باشد؛ و امیدواریم خداوند کمک کند تا در این راه، به همسر خود کمک کنم.
گفتنی است که سالروز شهید حمید باکری، سید مصطفی تاج زاده و عبدالله رمضان‌زاده، هر سه در روزهای نخست آذر ماه است و از این رو آسیه باکری، دختر شهید باکری، نیز در این جشن به نمایندگی از خانواده‌اش حضور پیدا کرده و کیکی را نیز به مناسبت جشن میلاد پدر شهیدش آورده بود.
همچنین به گزارش کلمه، جوانان احزاب اصلاح طلب نیز لوحی را به مصطفی تاج زاده تقدیم کردند که متن آن به شرح زیر است:
به نام خدای آزادی
سید مصطفی تاج زاده ؛ آزاده در بند
بازهم نخستین روز از آذر ماه رسید و تو نیستی، آذر ماه ۸۸ نخستین تجربه سالروز بی تو بودن بود و آذر ماه ۸۹ دومین تجربه و ما هیچ‌کدام عادت نکردیم به روزهای بی تو بودن که نبود معلم آزادی و آزادگی را هیچ‌گاه عادت نخواهیم کرد.
آموزگار دربندمان، بی شک اگر قرار شود تا مجددا روزی را برای گرامی‌داشت معلم تعیین کنند، آن روز روز میلاد تو خواهد بود که استاد شهید علی شریعتی فریاد زد: من معلمی را می ستایم که اندیشیدن را بیاموزد، نه اندیشه‌ها را.
در کلاس درس تو انتقاد آزاد بود و چه راحت می‌شد از معلم خرده گرفت و حتی با صدای بلند از او هزاران هزار سوال پرسید، و معلم چه صبور بود و چه خندان، و با چه صبر و حوصله‌ای تک تک سوال‌ها را پاسخ می‌داد. به راستی که نام مصطفی برازنده چون تو مردی است که شرف اهل سیاستی و ادامه دهنده راه مصطفای نبی، پیامبری که خود آموزگار بود و پیروان راستینش نیز پیشه آموزگاری را برگزیدند.
اینک ما شاگردان تو، در سالروز سبز میلادت، با صدایی آن‌قدر بلند که دیوارهای سیمانی اوین را می‌شکافد، فریاد می‌زنیم که معلم سبزمان! نگرانی به خود راه نده که حتی در روزهای اسارت نیز کلاس های درس تو پابرجاست و اگر خود حضور نداری تا با کلامت راه را به ما نشان دهی، مقاله‌ها و نوشته‌های روشنگرت از درون زندان ما را بس است تا همچنان چراغ کلاس‌هایت را روشن نگه داریم.
ای معلم خوبی‌ها! این ظلم و این سیاهی پایدار نمی‌ماند و آنان نیز که تو را و دیگر یاران سبزمان را دربند کرده‌اند، نیک بدانند که طلوع صبح آزادی نزدیک است و تا رسیدن آن روز، صبور و مقاوم ایستاده‌ایم.
میلاد سبزت مبارک.
جوانان سبز اصلاح طلب ایران

علی قلی زاده، دو هفته در انفرادی ۲۰۹ بدون بازجویی

علی قلی زاده عضو بازداشتی دفتر تحکیم وحدت صبح دیروز در تماسی تلفنی از بند ۲۰۹ زندان اوین، ضمن اشاره به این که طی دو هفته ای که از بازداشت وی می گذرد هیچ بازجویی از وی صورت نگرفته گفته که کماکان در سلول انفرادی این بند به سر می برد.
به گزارش دانشجو نیوز، قلی زاده با ذکر این مطلب که همان روز اول وثیقه ای ۵۰ میلیون تومانی برایش صادر شده است، ادامه ی بازداشتش را غیرقانونی توصیف کرد و گفت از زمان بازداشت تاکنون هیچ بازجویی از من صورت نگرفته است.
وی همچنین با اشاره به وضعیت جسمانی خود، گفته که در طی روزهای اخیر به دلیل وخامت حال، مجبور به انتقال وی به بهداری زندان اوین شده اند هرچند که اشاره ای به جزییات نکرده است.در تماس تلفنی اول نیز گفته بود که در مشهد دو بار به خاطر آن چیزی که وی استرس نامیده، دچار مشکلات جسمی شده است.
در حالی که نگرانی ها پیرامون شرایط نگهداری قلی زاده و سه دانشجوی دیگر عضو دفتر تحکیم وحدت علیرضا کیان،محسن برزگر و محمد حیدرزاده به واسطه ی بی خبری از وضعیت آنان به قوت خود باقی است مقامات امنیتی تهران از دادن اجازه ی هرگونه ملاقات حضوری خانواده ها با ایشان خودداری کرده اند.


انتقال احمد تمویی، زندانی سیاسی به سلول انفرادی

خبرگزاری هرانا - احمد تمویی یکی از زندانیان محبوس در زندان مرکزی ارومیه امروز به سلول انفرادی منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" احمد تمویی در سال 1386 به علت عضویت در یک گروه مخالف نظام بازداشت و در شعبه 1 دادگاه انقلاب مهاباد به اتهام محاربه به 15 سال حبس و تبعید به زندان مرکزی ارومیه محکوم شد.
از علت انتقال این زندانی سیاسی به سلول انفرادی خبری در دست نیست.


بی خبری از وضعیت مادران بازداشتی و نگهداری آنان در بند انفرادی

خبرگزاری هرانا - َخانمها اكرم نقابی ( مادر زینالی) و ژیلا مهدویان(مادر ترمسی) در سلولهای انفرادی ٢۰٩ اوین محبوس می باشند و هیچ اطلاعی از وضعیت پرونده و اتهامات آنان در دست نیست.
بر اساس گزارش كانون حمايت ازخانواده هاي جان باختگان و بازداشتي ها، تا كنون خانواده های این مادران اجازه ملاقات با آنان را پیدا نكرده و وضعیت حقوقی هیچكدام مشخص نیست. هر دو این مادران در تاریخ ۱٧ مهرماه به همراه دخترانشان دستگیر گردیده بودند كه بعد از مدتی دختران آنان آزاد و هم اكنون مادران در وضعیت نامشخصی به سر می برند. گفته می شود كه به این مادران اتهامات كلیشه ای "اقدام علیه امنیت ملی" و "ارتباط با گروههای معاند" زده شده است .
همچنین آمده است آنان فقط یک باردر هفته با خانواده های خود تماس تلفنی دارند، تا صرفا از وضعیت سلامتی خانواده را مطلع کنند، اما اجازه صحبت در رابطه با وضعیت و اتهامات مربوط به خودشان را ندارند.
دست اندركاران قوه قضاییه نیز اجازه ملاقات به خانواده های این دو مادر زندانی را تا كنون نداده اند.


اعمال محدودیت های جنسیتی در دانشگاه شهرکرد و اعتراض دانشجویان

خبرگزاری هرانا - در چند ماه اخیر مسئولین دانشگاه شهر کرد اقدام به انحلال چندین کانون و تشکل های فرهنگی و هنری نمودند.
به گزارش دانشجونیوز، به دنبال انحلال کانون های فعال فرهنگی از جمله تئاتر، موسیقی، گفتمان فرهنگي، هنرهاي تجسمي و تجمیع و محدود کردن این کانون ها در یک کانون که همراه با  جداسازي جنسيتی در محیط کانون ها و محيط های فرهنگی بوده است ، در اقدامی دیگر مسئولین  دانشگاه به دنبال جداسازی کافي شاپ دانشگاه بودند که با مخالفت شدید دانشجویان همراه شده بود. گفتنی است که پیش از این در بعضی از دروس عمومی نیز جدا سازی جنسیتی در این دانشگاه اعمال شده بود.
در همین زمینه یک منبع آگاه به دانشجونیوز گزارش می دهد که به دنبال سناریو تفکیک جنسیتی، يکي از کانون های فرهنگي دانشگاه شهرکرد به مناسبت عید غدیر در تاريخ های ۱ آذر و ۲ آذر جشنی به این مناسبت برگزار کرده بود که روز اول جشن به دانشجویان پسر و روز دوم به دانشجویان دختر اختصاص یافته بود.
این اقدام مسولین دانشگاه با اعتراض عموم دانشجویان همراه شد بطوریکه دانشجویان دانشگاه شهرکرد در اقدامی اعتراضی از حضور در این مراسم خودداری نمودند. گفتنی است پس از روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد در سال ۸۴ پروژه تفکیک جنسیتی از سوی برخی از نهادها و روحانیون دولتی به صورت تدریجی در حال اجرا می باشد که اغلب با مقاومت اکثریت دانشجویان مواجه شده است.

یک مرد در زندان کاشان اعدام شد

خبرگزاری هرانا -  یک زندانی 24 ساله که به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر به اعدام محکوم شده بود در زندان کاشان به دار آویخته شد.
به گزارش روزنامه "نصف جهان" ، به نقل از “مصطفي صادقيان” سرپرست مركز اطلاع‌رساني پليس اصفهان مرد جواني كه به جرم حمل و نگهداري مواد افيوني توسط مأموران پليس مبارزه با مواد مخدر فرماندهي انتظامي شهرستان كاشان دستگير و براساس حكم قضايي به اعدام محكوم شده بود به دار آويخته شد.
بنا به این گزارش جوان اعدام شده توسط مأموران پليس مبارزه با مواد‌مخدر شهرستان كاشان به اتهام حمل و نگهداري ۵۰۰ ‌گرم كراك دستگير و توسط دادگاه عمومي و انقلاب كاشان به اعدام محكوم شده بود.
این گزارش در ادامه نوشت : فرد ۲۴ ‌ساله كه “محمود-ن” نام داشت در محوطه زندان مركزي اين شهرستان از چوبه دار آويخته شد.


اعتراض علی قلی زاده به بازداشت غیرقانونی و ادامه حبس در انفرادی جرس: علی قلی زاده عضو بازداشتی دفتر تحکیم وحدت صبح دیروز در تماسی تلفنی از بند ۲۰۹ زندان اوین، ضمن اشاره به این که طی دو هفته ای که از بازداشت وی می گذرد هیچ بازجویی از وی صورت نگرفته گفته که کماکان در سلول انفرادی این بند به سر می برد.
به گزارش دانشجو نیوز، قلی زاده با ذکر این مطلب که همان روز اول وثیقه ای ۵۰ میلیون تومانی برایش صادر شده است، ادامه ی بازداشتش را غیرقانونی توصیف کرد و گفت از زمان بازداشت تاکنون هیچ بازجویی از من صورت نگرفته است.
وی همچنین با اشاره به وضعیت جسمانی خود، گفته که در طی روزهای اخیر به دلیل وخامت حال، مجبور به انتقال وی به بهداری زندان اوین شده اند هرچند که اشاره ای به جزییات نکرده است.در تماس تلفنی اول نیز گفته بود که در مشهد دو بار به خاطر آن چیزی که وی استرس نامیده، دچار مشکلات جسمی شده است.
در حالی که نگرانی ها پیرامون شرایط نگهداری قلی زاده و سه دانشجوی دیگر عضو دفتر تحکیم وحدت علیرضا کیان،محسن برزگر و محمد حیدرزاده به واسطه ی بی خبری از وضعیت آنان به قوت خود باقی است مقامات امنیتی تهران از دادن اجازه ی هرگونه ملاقات حضوری خانواده ها با ایشان خودداری کرده اند.



بازداشت مرتضی کمساری، فعال سندیکایی، در پی احضار به دادسرای اوین
جرس: بنا به گزارش منابع حقوق بشری، مرتضی کمساری، فعال کارگری و از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، روز سه شنبه دوم آذر ماه، به دنبال احضار و مراجعه به دادسرای زندان اوین بازداشت شد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، این فعال کارگری روز سی ام آبان ماه نیز جهت ادای پاره ای توضیحات به دادگاه مراجعه نموده بود که حضور وی، به سه شنبه دوم آذر موکول گردید و نامبرده، در پی این مراجعه به دادگاه بازداشت گردید.
از علت بازداشت و اتهامات وارده به این فعال سندیکایی، خبری در دست نمی باشد.
مرتضی کمساری از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه می باشد که چند سال پیش نیز، به دستور سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، به دلیل فعالیت های صنفی بازداشت و از کار معلق شده بود، تا اینکه نهایتا توسط هیات تشخیص اداره کار شرق تهران، رای بازگشت به کار دریافت کرده بود.
چندی پیش نیز غلامرضا غلامحسینی، دیگر عضو سندیکای اتوسرانی، که همراه با ضرب شتم بازداشت شده بود، به بند هشت زندان رجایی شهر منتقل گردید.
در حال حاضر، علاوه بر آقایان غلام حسینی، منصور اسانلو، ابراهیم مددی و رضا شهابی، سه عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران، زندانی هستند و مرتضی کمساری نیز به این تعداد اضافه شده است.
اوایل هفته جاری نیز، همایون جابری، عضو سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، که روز ۱٨ آبان ماه امسال در کرج بازداشت شده بود، با وثیقه‌ای سی میلیون تومانی از زندان رجایی شهر کرج آزاد شد.
در سالیان اخیر، برخوردهای امنیتی و قضایی با فعالان و تشکل های کارگری شدت گرفته است.