جای بسی اميدواری است که نگاهها و رفتارهای توأم با تبعيض و متناقض در حوزهی حقوق بشر و در رابطه با زندانيان سياسی و وجدانی تغيير کند. اسيران دربند، از يادرفته و خانواده دردکشيدهی آنان، بیصبرانه در انتظار مشاهدهی اين تغيير در عرصهی عمل هستند و البته نه برای خود بلکه "برای حقوق بشر"
تقديم به حشمت الله طبرزدی ، محمد صديق کبودوند و تمامی آزادگان
فراموش شده ايران زمين، آنان که استوار بر سر پيمان خود ماندهاند.
روزگاری نه چندان دور متهمان سياسی و وجدانی بيشماری بدون داشتن هيچگونه حقوقی و بر خلاف به اصطلاح قانون مجازات اسلامی! و آيين دادرسی! حاکميت ولايت فقيه، بصورت خودسرانه بازداشت و پس از بازداشتهای طولانی مدت، محاکمه، مجرم شناخته شده و دوران محکوميت خود را در بدترين شرايط در زندانها سپری میکردند. از کرد و فارس گرفته تا ترک و بلوچ و عرب، از فعال اجتماعی و حقوق بشر گرفته تا فعال سياسی و هويت طلب. در اين ميان انواع فشارها ، تضييقات و محروميتها در حق آنها و خانوادههايشان توسط نهادهای امنيتی و قضايی روا داشته میشد. عدم دسترسی به وکيل، نداشتن ملاقات، تحقير، تهديد، شکنجههای روحی و روانی، نبودن فرصت دفاع و رسيدگی عادلانه و منصفانه، عدم رعايت اصل فردی بودن جرم و مجازات، عدم رعايت و اجرای آييننامه حداقلی و غير استاندارد زندانها ،عدم تفکيک و طبقهبندی زندانيان بر اساس جرايم، محروميت دسترسی به کتاب و روزنامه، عدم دسترسی به پزشک، دارو و درمان، عدم رسيدگی به وضعيت زندانيان بيمار، شرايط بد بهداشتی و تغذيهای و محروميت رفتن به مرخصی، همه و همه تنها بخشی از اين فشارها و نقض حقوق بود. همچنين کوچکترين امتياز و حقوقی را که برای ساير زندانيان با هر جرم و محکوميتی در نظر گرفته شده بود از اين زندانيان دريغ می کردند.
هر از گاهی فرياد تظلم خواهی و افشاگری اين اسيران به بيرون از زندانها میرسيد؛ اما هيچ گوش شنوا و هيچگونه حساسيتی در کار نبود و البته بعضی از افراد و نهادهای مدافع حقوق بشر در بيرون از زندان و بازداشتگاهها، بيکار ننشسته و سرگرم گزينش از ميان اين اسيران و تفکيک آنها بر اساس ملاکهای خودی و غير خودی مد نظر خود بودند. همزمان در درون زندانها و بازداشتگاهها، بازجويان نهادهای امنيتی نوع عملکرد اين مدافعان حقوق بشر و برخورد چندگانه و تبعيض آميز آنها با مقوله حقوق بشر و دفاع از حقوق زندانيان را در جلسات بازجويی مانند پتک بر سر متهمان بی دفاع میکوبيدند و از اين فرصت برای شکستن مقاومت اين بی پناهان بی ياور سود میجستند. يکی از اين اسيران نقل میکرد که در زمان بازجويی، بازجوی وی اشاره میکرده به يکی از فعالين بنام حقوق بشر و مدافع حقوق زندانيان- که از قضا در آن زمان پروندهای مفتوح با اتهام مشابه داشته - با اين مضمون که " اگر برای آقای ... تنها يک احضاريه ساده بفرستيم سر و صدا و فرياد « وا حقوق بشرا » ی مدعيان حقوق بشر در داخل و خارج از کشور گوش فلک را کر خواهد کرد، اما در اينجا ما هر کار که بخواهيم با شما می کنيم و آب از آب تکان نخواهد خورد". به اين ترتيب در يک سو فشار، تهديد، سلول انفرادی، شکنجه، انتقال، تبعيد، لغو ملاقات، گشايش پرونده جديد و البته با توجه به عدم حمايت و غير خودی بودن، ظلم و فشار مضاعف! بود و در سوی ديگر- در بيرون از زندان - اعطا و دريافت انواع و اقسام جوايز حقوق بشری با عناوين مختلف به خود یها و برساختن! قهرمان های خودی .
.... و اينچنين روزها از پی هم می گذشت تا اينکه با بازداشت رکسانا صابری به اتهام جاسوسی تمام نگاهها متوجه وی گرديد. رييس جمهور وقت، دادستان، سخنگوی قوه قضاييه، صدا و سيمای حکومت، روزنامههای منتقد و اصلاح طلب، شبکههای ماهوارهای، همه و همه، شبانه روز از رکسانا میگفتند. به عبارتی يکباره از قوه قضاييه رژيم گرفته تا فضای حقوق بشری همه چيز «رکسانيزه » شد و در نهايت مجموعه اين تلاشها به آزادی نامبرده انجاميد .اين ماجرا اميدی در دل اسيران از ياد رفته بوجود آورد. اميد به اينکه شايد روزی اين تريبونها، سازمانها و دولتهای مدافع حقوق بشر با چنين حمايتها و برپايی چنين کمپينهايی، در قبال آنها نيز، بدين شکل عمل نمايند. اما افسوس که اين آرزو نيز، خيالی بيش نبود و کماکان تمامی آن فشارها، محروميتها و نقض حقوق متهمان و زندانيان غيرخودی، همچنان به قوت خود باقی و با شدت هر چه تمامتر ادامه داشت و باز هم کجا بود گوش شنوا.
به انتخابات رياست جمهوری دهم میرسيم و وقايع پس از آن و شکل گيری جنبش سبز. ماشين سرکوب و خشونت به راه افتاد و بسياری از فعالان اصلاح طلب و ديگر شهروندان ناراضی و معترض به تقلب در انتخابات دستگير و روانه بازداشتگاهها شدند ... . پس از چندی، برچيده شدن دادگاههای نمايشی، آزادی بازداشت شدگان و خاتمه فشارها بر زندانيان و خانوادههای آنان، از جمله خواستهای اصلی نامزدهای معترض به نتايج انتخابات گرديد. همزمان نامزدهای معترض به تقلب در انتخابات ضمن پيگيری وضعيت بازداشت شدگان به ديدار خانوادههای آنان رفته و ضمن دلجويی ، آنان را مورد حمايت خود قرار میدادند؛ ولی باز هم تکرار همان قصه قديمی خودی و غيرخودی. بهر صورت، مدتی است از سوی آقايان کروبی و موسوی سخنان تازهای شنيده میشود که علی الظاهر نويد بخش نوعی تغيير است. اين دو، ضمن اعلام اينکه " جنبش سبز آحاد ملت و شهروندان را به خودی و غيرخودی تقسيم نمیکند ..." در رابطه برخورد حاکميت با زندانيان و متهمان، تاکيد کردهاند : " همه اين اتفاقات ناشی از سکوت در مقابل مظالم بوده است و برای جلوگيری و ختم روشهای غيرقانونی و غيرشرعی بايد بدون توجه به عقايد و اتهامات افراد و گروههای مختلف از حقوق آنها دفاع شود؛ چرا که رويه اسلامی، دفاع از حقوق مظلوم است، با هر گرايش و فکری ". با توجه به اين سخنان و اظهار نظرها، جای بسی اميدواری است که نگاهها و رفتارهای توأم با تبعيض و متناقض در حوزه حقوق بشر و در رابطه با زندانيان سياسی و وجدانی تغيير کند. اسيران دربند، از ياد رفته و خانواده درد کشيده آنان، بی صبرانه در انتظار مشاهده اين تغيير در عرصه عمل هستند و البته نه برای خود بلکه «برای حقوق بشر».
سعيد درخشندی
تقديم به حشمت الله طبرزدی ، محمد صديق کبودوند و تمامی آزادگان
فراموش شده ايران زمين، آنان که استوار بر سر پيمان خود ماندهاند.
روزگاری نه چندان دور متهمان سياسی و وجدانی بيشماری بدون داشتن هيچگونه حقوقی و بر خلاف به اصطلاح قانون مجازات اسلامی! و آيين دادرسی! حاکميت ولايت فقيه، بصورت خودسرانه بازداشت و پس از بازداشتهای طولانی مدت، محاکمه، مجرم شناخته شده و دوران محکوميت خود را در بدترين شرايط در زندانها سپری میکردند. از کرد و فارس گرفته تا ترک و بلوچ و عرب، از فعال اجتماعی و حقوق بشر گرفته تا فعال سياسی و هويت طلب. در اين ميان انواع فشارها ، تضييقات و محروميتها در حق آنها و خانوادههايشان توسط نهادهای امنيتی و قضايی روا داشته میشد. عدم دسترسی به وکيل، نداشتن ملاقات، تحقير، تهديد، شکنجههای روحی و روانی، نبودن فرصت دفاع و رسيدگی عادلانه و منصفانه، عدم رعايت اصل فردی بودن جرم و مجازات، عدم رعايت و اجرای آييننامه حداقلی و غير استاندارد زندانها ،عدم تفکيک و طبقهبندی زندانيان بر اساس جرايم، محروميت دسترسی به کتاب و روزنامه، عدم دسترسی به پزشک، دارو و درمان، عدم رسيدگی به وضعيت زندانيان بيمار، شرايط بد بهداشتی و تغذيهای و محروميت رفتن به مرخصی، همه و همه تنها بخشی از اين فشارها و نقض حقوق بود. همچنين کوچکترين امتياز و حقوقی را که برای ساير زندانيان با هر جرم و محکوميتی در نظر گرفته شده بود از اين زندانيان دريغ می کردند.
هر از گاهی فرياد تظلم خواهی و افشاگری اين اسيران به بيرون از زندانها میرسيد؛ اما هيچ گوش شنوا و هيچگونه حساسيتی در کار نبود و البته بعضی از افراد و نهادهای مدافع حقوق بشر در بيرون از زندان و بازداشتگاهها، بيکار ننشسته و سرگرم گزينش از ميان اين اسيران و تفکيک آنها بر اساس ملاکهای خودی و غير خودی مد نظر خود بودند. همزمان در درون زندانها و بازداشتگاهها، بازجويان نهادهای امنيتی نوع عملکرد اين مدافعان حقوق بشر و برخورد چندگانه و تبعيض آميز آنها با مقوله حقوق بشر و دفاع از حقوق زندانيان را در جلسات بازجويی مانند پتک بر سر متهمان بی دفاع میکوبيدند و از اين فرصت برای شکستن مقاومت اين بی پناهان بی ياور سود میجستند. يکی از اين اسيران نقل میکرد که در زمان بازجويی، بازجوی وی اشاره میکرده به يکی از فعالين بنام حقوق بشر و مدافع حقوق زندانيان- که از قضا در آن زمان پروندهای مفتوح با اتهام مشابه داشته - با اين مضمون که " اگر برای آقای ... تنها يک احضاريه ساده بفرستيم سر و صدا و فرياد « وا حقوق بشرا » ی مدعيان حقوق بشر در داخل و خارج از کشور گوش فلک را کر خواهد کرد، اما در اينجا ما هر کار که بخواهيم با شما می کنيم و آب از آب تکان نخواهد خورد". به اين ترتيب در يک سو فشار، تهديد، سلول انفرادی، شکنجه، انتقال، تبعيد، لغو ملاقات، گشايش پرونده جديد و البته با توجه به عدم حمايت و غير خودی بودن، ظلم و فشار مضاعف! بود و در سوی ديگر- در بيرون از زندان - اعطا و دريافت انواع و اقسام جوايز حقوق بشری با عناوين مختلف به خود یها و برساختن! قهرمان های خودی .
.... و اينچنين روزها از پی هم می گذشت تا اينکه با بازداشت رکسانا صابری به اتهام جاسوسی تمام نگاهها متوجه وی گرديد. رييس جمهور وقت، دادستان، سخنگوی قوه قضاييه، صدا و سيمای حکومت، روزنامههای منتقد و اصلاح طلب، شبکههای ماهوارهای، همه و همه، شبانه روز از رکسانا میگفتند. به عبارتی يکباره از قوه قضاييه رژيم گرفته تا فضای حقوق بشری همه چيز «رکسانيزه » شد و در نهايت مجموعه اين تلاشها به آزادی نامبرده انجاميد .اين ماجرا اميدی در دل اسيران از ياد رفته بوجود آورد. اميد به اينکه شايد روزی اين تريبونها، سازمانها و دولتهای مدافع حقوق بشر با چنين حمايتها و برپايی چنين کمپينهايی، در قبال آنها نيز، بدين شکل عمل نمايند. اما افسوس که اين آرزو نيز، خيالی بيش نبود و کماکان تمامی آن فشارها، محروميتها و نقض حقوق متهمان و زندانيان غيرخودی، همچنان به قوت خود باقی و با شدت هر چه تمامتر ادامه داشت و باز هم کجا بود گوش شنوا.
به انتخابات رياست جمهوری دهم میرسيم و وقايع پس از آن و شکل گيری جنبش سبز. ماشين سرکوب و خشونت به راه افتاد و بسياری از فعالان اصلاح طلب و ديگر شهروندان ناراضی و معترض به تقلب در انتخابات دستگير و روانه بازداشتگاهها شدند ... . پس از چندی، برچيده شدن دادگاههای نمايشی، آزادی بازداشت شدگان و خاتمه فشارها بر زندانيان و خانوادههای آنان، از جمله خواستهای اصلی نامزدهای معترض به نتايج انتخابات گرديد. همزمان نامزدهای معترض به تقلب در انتخابات ضمن پيگيری وضعيت بازداشت شدگان به ديدار خانوادههای آنان رفته و ضمن دلجويی ، آنان را مورد حمايت خود قرار میدادند؛ ولی باز هم تکرار همان قصه قديمی خودی و غيرخودی. بهر صورت، مدتی است از سوی آقايان کروبی و موسوی سخنان تازهای شنيده میشود که علی الظاهر نويد بخش نوعی تغيير است. اين دو، ضمن اعلام اينکه " جنبش سبز آحاد ملت و شهروندان را به خودی و غيرخودی تقسيم نمیکند ..." در رابطه برخورد حاکميت با زندانيان و متهمان، تاکيد کردهاند : " همه اين اتفاقات ناشی از سکوت در مقابل مظالم بوده است و برای جلوگيری و ختم روشهای غيرقانونی و غيرشرعی بايد بدون توجه به عقايد و اتهامات افراد و گروههای مختلف از حقوق آنها دفاع شود؛ چرا که رويه اسلامی، دفاع از حقوق مظلوم است، با هر گرايش و فکری ". با توجه به اين سخنان و اظهار نظرها، جای بسی اميدواری است که نگاهها و رفتارهای توأم با تبعيض و متناقض در حوزه حقوق بشر و در رابطه با زندانيان سياسی و وجدانی تغيير کند. اسيران دربند، از ياد رفته و خانواده درد کشيده آنان، بی صبرانه در انتظار مشاهده اين تغيير در عرصه عمل هستند و البته نه برای خود بلکه «برای حقوق بشر».
سعيد درخشندی