عفو بينالملل و گزارشگران بدون مرز: سلامت زندانيان عقيدتی در دستان مقامات رسمی ايران است
يک سال پس از آغاز کارزار گسترده سرکوب تظاهراتهای اعتراضی به انتخاب مورد مناقشه محمود احمدی نژاد، همچنان صدها زندانی در شرايط غير انسانی و تحقير آميز، در زندانهای ايران نگاهداری میشوند. و ابتدايی ترين حقوق آنها از جمله بهرهمند شدن از درمان پزشکی مناسب پايمال میشود.
عفو بينالملل و گزارشگران بدون مرز دو سازمان مدافع حقوق بشر اعتراض خود را به وضعيت نگاهداری اين زندانيان که اغلب از نظر جسمی و روحی به شدت بيمار هستند،اعلام میکنند. هر دو سازمان بر اين باورند که محروميت از درمان پزشکی تحميل شده بر زندانيان با هدف اعمال فشار بيشتر بر زندانيان و خانوادههای آنها انجام میگيرد.
"ما بار ديگر زندان کردن خودسرانه زندانيان عقيدتی و همچنين بدرفتاری با آنها را محکوم می کنيم. مقامات مسئول ايران بايد به فوريت و بدون قيد و شرط همهی کسانی را که تنها به علت فعاليت مطبوعاتی و يا استفاده مسالمت آميز از حقوق خود در عرصه آزادی بيان، تشکيل انجمن و يا شرکت در تجمعات، بازداشت شدهاند، آزاد کنند."
از يک سال پيش اطلاعات جمع آوری شده از خانوادهها و اغلب انتشار يافته در رسانههای رسمی مويد اين امر است که تعداد بسياری از زندانيان عقيدتی در زندانهای سراسر کشور از جمله دو زندان اوين و رجايی شهر قربانی عارضه های مختلف و يا حتا حمله قلبی شدهاند. وضعيت سلامت بسياری از اين زندانيان رو به وخامت گذاشته است. عليرغم فوريت درمانی که تنها در خارج از زندان امکان پذير است، اما مسئولان اجرايی بر خلاف نظر پزشکان زندان، با انتقال آنها به بيمارستان مخالفت میکنند.
عفو بينالملل و گزارشگران بدون مرز در اين باره اعلام میکنند " مقامات رسمی ايران مسئول سلامت و امنيت همه کسانی هستند که در زندان نگاهداری میشوند. آنها بايد دسترسی به درمان پزشکی مناسب و در صورت نياز در خارج از زندانها را برای زندانيان فراهم آورند. مقامات ايران نمیتوانند سلامت زندانيان را به بازی گرفته و سپس اعلام کنند نسبت به وخامت وضعيت سلامت آنها مسئوليتی ندارند."
آيين نامه اجرايی سازمان زندانها و اقدامات تامينی و تربيتی کشور که "برای نگهداری متهمان تحت قرار و محکومان به حبس" در "کليه امور زندانها" قابل اجراست، مسئولان زندان را مکلف به تامين احتياجهای درمانی و بهداشتی محکومان کرده است. از جمله مواد ١٠٢ و ١٠٣ اين آيين نامه تاکيد دارد که " بهداری موسسه يا زندان مکلف است دستکم ماهی يکبار نسبت به تست پزشکی کليه محکومان اقدام نمايد." و بر " موارد ضروری خروج محکوم از زندان برای معالجه" تاکيد کرده است. همين آئين نامه قاضی ناظر را از جمله مسئول " وضع محکومان بيمار صعبالعلاج يا غيرقابل علاج " میداند.
بنا بر ميثاق بينالمللی حقوق مدنی و سياسی که ايران يکی از امضا کنندگان آن است، محروم کردن از درمان پزشکی میتواند نقض ممنوعيت شکنجه و رفتار ظالمانه ، ضد انسانی و يا تحقير آميز محسوب شود. ميثاق بينالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حق همگان را برای بهرهمند شدن از امکانات بهينه پزشکی تضمين میکند. علاوه بر آنکه مجموعه موازين در باره رفتار با بازداشت شدگان و زندانيان تصويب شده از سوی نهادهای سازمان ملل برای بيمارانی که نياز به درمان ويژه دارند انتقال به اماکن نگاهداری ويژه و يا به بيمارستانها را پيش بينی کرده اند.
عفو بينالملل و گزارشگران بدون مرز خواهان آزادی همه زندانيان سياسی در ايران هستند و مقامات قضايی ايران را فرا میخوانند که دادگاههای زندانيان عقيدتی بلاتکليف را بنا بر مهلت تعيين شده در قوانين و بدون صدور حکم اعدام و در تطابق با موازين منصفانه بينالمللی برگزار کنند.
عفو بينالملل و گزارشگران بدون مرز از مقامات جمهوری اسلامی ايران میخواهد با درمان پزشکی برای همه زندانيان عقيدتی از جمله زندانيان نامبرده در ليست ذيل موافقت کند.
شيوا نظرآهاری ، مسعود باستانی، آيتالله سيدحسين کاظمينی بروجردی، امير خسرو دليرستانی، رحيم غلامی،کوهيار گودرزی،نادرکريمی جونی، منصور اسانلو،محمد صديق کبودوند، مسعود لواسانی، مجتبی لطفی،مهدی محموديان، سعيد متين پور، ابوالفضل عابدينی نصر، حامد روحی نژاد، عيسی سحرخيز، علی صارمی،هنگامه شهيدی،بهروز توکلی، مجيد توکلیٰ بهروز جاويد تهرانی، احمد زيدآبادی و....
منبع : ادوار نیوز
تفتیش زندگی خصوصی و گردش مالی شهروندان بهایی بیرجند
خبرگزاری هرانا – ماموران وزارت اطلاعات در بیرجند با ارائه حکمی به بانک های این شهر خواستار روئیت صورت حساب و گردش مالی حسابهای شهروندان بهایی این شهر شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ماموران وزارت اطلاعات با ارائه حکمی به بانکهای شهر بیرجند خواهان روئیت صورت حساب و گردش مالی شهروندان بهایی این شهر شده و با مراجعه به محل کسب این شهروندان نیز سوالات در خصوص میزان درآمد و تعداد اعضای خانواده شان کرده اند.
ماموران وزارت اطلاعات پس از پرس و جو از کاسبان بهایی در خصوص علت عدم خروج از کشور و نحوه فعالیت جامعه بهایی در ایران به همسایه های مسلمان این شهروندان مراجعه نموده و سوالاتی در همین خصوص از این افراد کردند.
خودداری محبوبه کرمی از عمل جراحی تحت شرایط بازداشت
خبرگزاری هرانا - دیروز،26 تیرماه، محبوبه کرمی برای عمل جراحی برای رفع انحراف بینی از سوی زندان اوین به بیمارستان طالقانی منتقل شد، اما به دلیل شرایط زندان از این عمل خودداری کرد.
به گزارش تغییر برای برابری، در پی پیگیری های به عمل آمده از سوی خانواده و وکیل محبوبه کرمی که نسبت به وضعیت روحی و جسمی وی شکایت داشتند، پزشکی قانونی محبوبه کرمی را برای معاینه احضار کرد. چند روز پیش پاسخ پزشکی قانونی مبنی بر وجود افسردگی در خانم کرمی به دست بهداری اوین رسید. محبوبه به پزشک بهداری اوین توضیح داد که شب ها هنگام خواب فریاد می زند و صدای او باعث بی خوابی هم سلولی های اش شده است. با این وجود، پزشک زندان توصیه کرد که امکان سر و صدا به دلیل وجود انحراف بینی محبوبه است که باید مورد عمل جراحی قرار گیرد. اما قرار تامین وی به دلیل عمل جراحی و مداوای بیماری افسردگی از بازداشت موقت به وثیقه تبدیل نخواهد شد و تحت نظارت زندان، باید این مداوا صورت بگیرد.
محبوبه در صحبتی که با وکلا و خانواده خود داشته، باقی ماندن در زندان را به دلیل درگیری های داخل زندان برای چنین عمل و مداوایی نامناسب دانسته است. به همین دلیل، امروز که وی به بیمارستان طالقانی برای عمل جراحی بر روی بینی خود منتقل شد، پس از بازگشت به اوین از این عمل انصراف داد.
برادر محبوبه ادامه نگهداری وی را در زندان با توجه به این شرایط بسیار نامناسب دانسته و معتقد است باید هرچه زودتر شرایط بهتری برای وی فراهم شود تا بتواند تحت معالجه قرار گیرد.
محبوبه کرمی، از فعالان کمپین یک میلیون امضاء توسط ماموران امنیتی 11 اسفند پس از تفتیش خانه پدری اش بازداشت شد. قرا بر این بود که دادگاه وی در روز 7 تیر ماه از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب برگزار شود اما به دلیل عدم حضور رئیس شعبه ، روز دادگاه به 18 مرداد ماه انتقال یافت.
بی خبری مطلق از سرنوشت یک زندانی محکوم به اعدام
خبرگزاری هرانا – با گذشت 7 ماه بی خبری مطلق از سرنوشت یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام تاکنون مسئولین دادگاه انقلاب و وزارت اطلاعات از پاسخگویی به خانواده این زندانی امتناع کرده اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، عزیز محمد زاده زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام که به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب مخالف حاکمیت به اعدام محکوم شده است بیش از 7 ماه پیش به مکان نامعلومی منتقل شده و هیچ ارگانی پاسخگوی خانواده وی نیست.
خانواده این زندانی در مراجعه به ارگانهای مختلف امنیتی و دستگاه قضایی تاکنون موفق به دریافت خبری مبنی بر سلامت این زندانی نشده اند.
بنا به برخی ادعاهای تائید نشده نامبرده در اعتراض به حکم اعدام خود دست به اعتصاب غذا زده است و در پی این اعتصاب به سلول انفرادی منتقل شده است و شایعه مرگ وی در اثر شکنجه موجب نگرانی شدید خانواده این زندانی را فراهم نموده است.
سی و پنج زن در انتظار سنگسار
خبرگزاری هرانا - گلوب اند ميل، چاپ کانادا زيرعنوان "زن بودن درايران جرم است" می نويسد سکينه محمدی آشتيانی، مادری ايرانی که در اتهام زنا مجرم، و به مجازات مرگ از طريق سنگسار محکوم شده است، هنوز زنده است، و فعلا به خاطراعتراضی بين المللی، که با ابراز تنفرعليه چنين حکمی وحشيانه همراه بود، درامان مانده است. اما ماجرا به پايان نرسيده است. او کماکان رو به مرگ است. هنگامی که سروصداها پائين بيايد، رژيم ممکن است تصميم بگيرد او را بجای سنگسار به دار بياويزد. بهمين سادگی.
مريم نمازی، ايرانی فعال و مدافع حقوق بشر، که اکنون در لندن زندگی ميکند، ميگويد رژيم جان خيلی ها را گرفته است و اين بايد متوقف شود.
به گفته خانم نمازی، در زندان تبريز، زندانی که سکينه در آنجاست، دويست محکوم به مرگ ديگر نيز زندانی اند، و سی و پنج نفرشان زنانی هستند که با مرگ از طريق سنگسار مواجه اند.
جزو زندانيان محکوم به مرگ خردسالان، نوجوانان و هيجده نفرافرادی قراردارند که برای هم جنس گرائی به مرگ از طريق سنگسار محکوم شده اند. هفته گذشته يک دختر شانزده ساله برای اجتناب از آويخته شدن به دار خود را در سلول اش کشت.
مبارزه برای دفاع از حقوق زنان ايران سالهاست که توسط يک گروه خستگی ناپذير از فعالانی نظير خانم نمازی و مينا احدی، که اکنون در آلمان زندگی ميکند پيگيری ميشود. خانم احدی خود برای مبارزه عليه حجاب اجباری اسلامی از مرگ گريخته است.
وکيل مدافع، و دو فرزند سکينه محمدی آشتيانی تاکيد بر آن دارند که حکم محکوميت او بر پايه مدارک و شواهدی جعلی صادر شده است. او فعلا ۹۹ ضربه شلاق خورده است. هنگامی که معلوم شد تلاش شان برای حفظ جان وی بی ثمر است، پسرش در اقدامی توام با ريسک، برای کسب کمک به مدافعان حقوق بشر درغرب روی آورد، که احضاريه های پليس را در پی داشت. عفو بين الملل و ديده بان حقوق بشر پرونده را به دست گرفتند. زنان از نروژ گرفته تا کانادا، از جمله هيثر رايزمن، مدير کتابفروشی های زنجيره ای اينديگو ، طومارهای اينترنتی به راه انداختند. طومار اينترنتی خانم رايزمن که يازده روز پيش راه افتاد فعلا بيش از صد هزار امضاء دارد.
رژيم ايران قويا اعتراض های غربی را حمله ای به ايران و ارزش های اسلامی جلوه ميدهد. به همين جهت اين سئوال پيش می آيد که از اين طومارها واقعا چه نتيجه ای حاصل ميشود؟ کسانی که وقايع ايران را تعقيب ميکنند، به موثربودن آنها اعتقاد دارند. تنفر از سنگساردر ايران بسيار شديد است وايرانيان دوست ندارند ازکشورشان تصويری مرتبط با دوران وحشيگری و بربريت عرضه شود.
۲۰ استاد دانشگاه تهران درخواست بازنشستگی کردند
خبرگزاری هرانا - مدیرکل دفتر ریاست دانشگاه تهران از بازنشستگی ۳۰ عضو هیئت علمی این دانشگاه خبر داد و گفت: ۲۰ نفر از این اعضای هیئت علمی خودشان درخواست بازنشستگی کرده و ۱۰ نفر دیگر طبق قانون بازنشسته می شوند که احکام آنها تا نیمه شهریور صادر می شود.
به گزارش مهر،عبدالرضا سیف با بیان این خبر گفت: بازنشستگی این اعضای هیئت علمی قانونی و طبق روال اداری است و نه سیاسی. چرا که هر عضو هیئت علمی که ۳۰ سال سابقه خدمت داشته باشد طبق قانون بازنشسته می شود.
مدیرکل دفتر ریاست دانشگاه تهران در پاسخ به اینکه سابقه عضویت هیئت علمی روح الله عالمی یا غلامرضا ظریفیان (از اعضای هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران) در دانشگاه تهران کمتر از ۳۰ سال است اما پیام رئیس دانشگاه تهران مبنی بر بازنشستگی آنها ابلاغ شده است، گفت: سیاست دانشگاه تهران این است که عضو هیئت علمی با ۳۰ سال سابقه خدمت طبق قانون بازنشسته شود.
وی افزود: برخی از اعضای هیئت علمی هر چند کمتر از ۳۰ سال عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بوده اند اما قبل از اینکه به عضویت هیئت علمی دانشگاه درآیند در نهادهای دولتی یا خصوصی سابقه فعالیت داشته و بیمه پرداخت کرده اند و بعضا” سابقه خارج دانشگاه را به دانشگاه منتقل کرده اند.
سیف خاطرنشان کرد: در صورتی که یک عضو هیئت علمی سوابق کاری خود که مربوط به قبل از قرارگیری در جایگاه عضو هیئت علمی است را به دانشگاه منتقل کند، این سوابق جزو سنواتش محسوب می شود اما اگر سوابقی که قبل از عضویت هیئت علمی دارند را به دانشگاه منتقل نکنند، دانشگاه نیز آن سوابق را نادیده می گیرد.
مدیرکل دفتر ریاست دانشگاه تهران با بیان اینکه ۳۰ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران که در تابستان امسال بازنشسته می شوند از دانشکده های مختلف از جمله ادبیات و علوم انسانی، حقوق و علوم سیاسی، علوم پایه، هنرهای زیبا، فنی و کشاورزی هستند به مهر گفت: ۲۰ نفر از این اعضای هیئت علمی خودشان درخواست بازنشستگی کرده اند و ۱۰ نفر دیگر نیز طبق قانون باید بازنشسته شوند.
عبدالرضا سیف از صدور احکام بازنشستگی این ۳۰ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تا نیمه شهریور ماه خبر داد و گفت: اسامی این اعضای هیئت علمی در آینده نزدیک در نشریات و سایت دانشگاه تهران اعلام می شود.
مشاور رئیس دانشگاه تهران بازنشسته شدن اساتید را لازمه جذب اعضای هیئت علمی جوان دانست و گفت: اگر قانون بازنشستگی اعضای هیئت علمی اجرا نشود دیگر جوانان نمی توانند عضو هیئت علمی شوند و فردی که موفق به اخذ مدرک دکتری می شود و انگیزه تدریس در دانشگاه را دارد باید بیکار بماند.
در حالی که چندی پیش سید محمد مقیمی عضو هیئت رئیسه دانشگاه تهران از بازنشسته شدن ۸۱ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران طی سال ۸۸ خبر داده بود عبدالرضا سیف از جذب ۲۰۰ عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران طی سال گذشته خبر داد و گفت: وقتی یک عضو هیئت علمی با مرتبه استادی بازنشسته می شود این امکان ایجاد می شود که دانشگاه ۳ استادیار جذب کند چرا که حقوق یک استاد ۳ برابر یک استادیار است. همچنین وقتی یک دانشیار از دانشگاه بازشسته شود از آنجا که حقوق دانشیار تقریبا” ۲ برابر یک استادیار است می توانیم ۲ عضو هیئت علمی با درجه استادیاری جذب کنیم.
مبتلایان به ایدز 4 برابر بیشتر از موارد ثبت شده در کشور هستند
خبرگزاری هرانا -وزیر بهداشت و درمان نسبت به افزایش موارد ایدز از طریق انتقال جنسی هشدار داد و گفت: نگران موارد ابتلا به ایدز در نسل جوان جامعه هستیم اخیرا بررسیهایی که انجام شده در سطح شهر تهران از گروههایی که به صورت خوداظهاری به پرسشنامه وزارت بهداشت پاسخ دادند نشان داد که 50 درصد این افراد از بیماری خود مطلع نبوده و مابقی نیز به ایدز مبتلا بودهاند. دستجردی گفت: هر یک از افراد مبتلا به ایدز میتواند در سال 5 تا 10 نفر فرد سالم را به این بیماری مبتلا کند بنابراین این زنگ خطر و هشداری است برای همه افراد جامعه تا مراقبتهای جدی را انجام دهند و نگران سلامت جوانان و نوجوانئان در این ارتباط هستیم.
وی با تاکید بر آموزش همگانی در این ارتباط گفت: هماکنون حدود 20 هزار مبتلا به ایدز در کشور شناسایی شدهاند البته طبق استناد به گزارشهای علمی موارد ثبت شده یکچهارم افراد مبتلا را تشکیل میدهد بنابراین احتمال میدهیم 80 هزار نفر در ایران مبتلا به ایدز باشند.
وزیر بهداشت و درمان با تاکید بر مراقبت و پیشگیری در آینده گفت: با وجود اینکه هماکنون اعتقاد تزریقی بیشترین عامل انتقال ایدز است اما مسائل مربوط به بیبندوباری اخلاقی و انتقال جنسی در آینده خطرساز است.
دستجردی تصریح کرد: همه خانوادهها به خصوص نسل جوان و نوجوان با توجه به عارضه این بیماری مراقب رفتارهای پرخطر باشند.
وی با تاکید بر آموزش همگانی در این ارتباط گفت: هماکنون حدود 20 هزار مبتلا به ایدز در کشور شناسایی شدهاند البته طبق استناد به گزارشهای علمی موارد ثبت شده یکچهارم افراد مبتلا را تشکیل میدهد بنابراین احتمال میدهیم 80 هزار نفر در ایران مبتلا به ایدز باشند.
وزیر بهداشت و درمان با تاکید بر مراقبت و پیشگیری در آینده گفت: با وجود اینکه هماکنون اعتقاد تزریقی بیشترین عامل انتقال ایدز است اما مسائل مربوط به بیبندوباری اخلاقی و انتقال جنسی در آینده خطرساز است.
دستجردی تصریح کرد: همه خانوادهها به خصوص نسل جوان و نوجوان با توجه به عارضه این بیماری مراقب رفتارهای پرخطر باشند.
سه وکیل دادگستری بازداشت شدند
خبرگزاری هرانا - سه تن از وکلای دادگستری و دانشجویان دوره های کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی در بازداشت هستند.
به گزارش ادوارنیوز، زوبین نصیری، کاظم تقدیری و علی تهامی که هر سه از وکلای دادگستری و دانشجوی دوره های کارشناسی ارشد حقوق عمومی، تجارت بین الملل و حقوق بین الملل هستند بیش از بیست روز است که در بازداشت نهادهای امنیتی هستند.
گفتنی است این افراد تاکنون هیچ ملاقاتی با خانواده خود نداشته و اتهامات آنها نیز رسما اعلام نشده است.
اعمال فشار بر اعضای سندیکای کارگران هفت تپه
خبرگزاری هرانا – حراست شرکت نیشکر هفت تپه از خانواده یک فعال کارگری خواسته است که خانه ی سازمانی این شرکت را تخلیه نماید و همچنین سایر کارگرانی که به اعضای اخراجی سندیکای هفت تپه کمک مالی می نمودند نیز تهدید کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، اقای فریدون نیکوفر از اعضای سندیکای کارگران شرکت کشت و صنعت هفت تپه از سوی نیروهای حراست این شرکت تهدید شد ، در صورتی که به زودی خانه سازمانی این شرکت را ترک نکند تمامی وسایل خانه اش را به خیابان خواهند ریخت و به شدت با وی برخورد خواهند کرد.
در همین حال در اقدامی جداگانه حراست این شرکت با احضار و تهدید فعالین کارگری این شرکت که در خصوص جمع اوری کمکهای مالی به اعضای اخراجی سندیکای هفت تپه فعالیت میکردند را تهدید کردند در صورتی که به این کار ادامه دهند انها را به اداره اطلاعات این شهرستان ارجاع خواهند داد.
فریدون نیکوفر از جانبازان جنگ ایران و عراق است که پس از عضویت در سندیکای کارگران هفت تپه به یک سال محکومیت به صورت شش ماه تعلیق و شش ماه تعزیری محکوم شد که پس از سپری کردن ایام محکومیتش به همراه دیگر اعضای این سندیکا از کار اخراج شدند.
شلاق خوردم، تا پای مرگ رفتم، ولی تبرئه شدم
زهره کبیری، فارغ التحصیل رشته تاریخ که بر مبنای علم قاضی به اتهام زنای محصنه در تاریخ 15 مرداد 1386 حکم سنگسارش صادر شد و با پیگیریهای جبار صولتی، وکیل پرونده، از مرگ نجات یافت، می گوید: "پس از این همه سال هنوز اسم سنگسار تنم را می لرزاند." او در این گفت و گو از قوانینی که سبب لطمات جبران ناپذیری به وی شده، انتقاد کرده است. آغاز ماجرا
زهره و آذرکبیری، دو خواهر جوان ساکن محله خادم آباد، در حاشیه شهریار - نزدیک کرج با شکایت شوهر یکی از این دو زن، در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۸۵ بازداشت میشوند. یک ماه پس از آن، این دو زن، دادگاهی میشوند و حکم ۹۹ ضربه شلاق، برای آنها اجرا میشود، ولی به دلیلی نامعلوم، دوباره به زندان بازگردانده و شش ماه بعد،به همان جرم، دادگاهی و اینبار به سنگسار محکوم میشوند. دیوان عالی کشور نیز حکم سنگسار را تایید میکند.
جبار صولتی، وکیل زهره و آذر کبیری با مراجعه به زندان رجائی شهر از آنها وکالت میگیرد. آقای صولتی هنگامی وکالت این دو زن را به عهده میگیرد که حکم سنگسار آن دو توسط دیوانعالی کشور تصویب و به دفتر اجرای احکام فرستاده شده بود. وی به کمک مسئولین زندان تناقضات پرونده را شناسایی میکند و از دادیار مهلت میخواهد اشکالات پرونده را به دادستان توضیح دهد. او سپس با دریافت گواهی از سوی معاون اول دادستان، به طور موقت، مانع از اجرای حکم سنگسار میشود.
بنا به اظهارات وکیل پرونده، حکم سنگسار، یا حد رجم، بر اساس شکایت شوهر زهره کبیری و سندی که وی به دادگاه ارائه کرده بود، صادر میشود. این سند در واقع فیلمی است که توسط دوربینی که در کانال کولر جاسازی شده، تهیه و به دادگاه ارائه گردیده است. دادگاه بدوی در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۵ حکم مجازات آنها را صادر میکند. شعبه ۱۲۸ دادگاه کیفری پردیس کرج،این دو زن را به جرم رابطه نامشروع به حداکثر مجازات؛ یعنی ۹۹ ضربه شلاق، محکوم میکند. حکم این دادگاه قطعی می شود.
دومین محاکمه آنها در شعبه ۸۰ دادگاه کیفری استان، مستقر در کرج برگزار میشود. این دادگاه در واقع این دو خواهر را به خاطر فعلی که در گذشته به خاطر آن محاکمه شده و حکم گرفته بودند و حکم صادره هم اجرا شده بود، دوباره محاکمه میکند. در حقیقت، این دادگاه مجاز نبوده این دو نفر را به خاطر جرمی که قبلا بدان رسیدگی شده، دوباره محاکمه کند، اما به هرحال دادگاه برگزار میشود و در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۸۶ این دو زن را به سنگسار محکوم میکند.
دادگاه کیفری استان، در اولین جلسه، بدون حضور وکیل تشکیل میشود و در همان جلسه، بدون حضور وکیل، این دو زن، تفهیم اتهام میشوند.
قاضی بدون حضور وکیل از آنان پرسشهایی میکند که پاسخ بدان ها در حکم اقرار به زنای محصنه بوده؛ در حالیکه این دو زن از این اقرار و پیامدهای آن بی خبر بودهاند. به طور نمونه، قاضی میپرسد: "روابط شما با همسرتان چگونه بوده؟" و زن به عادت عرف معمول در پاسخ میگوید: "خوب بوده"؛ در حالی که نمیدانسته که منظور قاضی از رابطه، درواقع رابطه جنسی بوده واو هیچ تصوری از اینکه چنین پاسخ سادهای ممکن است به قیمت جان او تمام شود، نداشته است.
قاضی این پاسخ را شرط "احصان" تلقی میکند؛ یعنی اینکه زن با شوهرش رابطه جنسی خوب و رضایت آمیز داشته و این را به عنوان اقرار به "زنای محصنه" تلقی میکند و همین اقرار و اظهارات را قاضی مستند "علم" خویش به محکومیت متهم قرار می دهد و برای هر دو زن حکم سنگسار صادر میکند.
جلسه دوم دادگاه با حضور وکیل تشکیل میشود، اما وکیل به تشکیل جلسه اول دادگاه بدون حضور خویش اعتراض نمیکند. در این جلسه نیز شرایط احصان آنطور که در قانون معین شده مورد توجه قرار نگرفته و دادگاه با استناد به اقرار متهمین در جلسه اول آن ها را محکوم میکند. در آن هنگام دفاع مناسبی هم از این دو به عمل نمی شود و کسی به اشکالات پرونده اعتراض نمیکند.
جبار صولتی در مرحله ای که حکم صادر می شود وکالت زهره را به عهده می گیرد و با استناد به اینکه فقط یک جرم وجود داشته و مجازات آن جرم هم اجرا شده و به پایان رسیده است، تلاش میکند تا حکم سنگسار این دو خواهر لغو می شود.
مصاحبه با زهره کبیری در پی می آید.
چه طور با همسرت، آشنا شدی؟
با هم دوست شدیم.
چند ساله بودی که با او ازدواج کردی؟
بیست ساله بودم.
خانوادهات با این ازدواج، موافق بودند؟
نه، پدرم راضی نبود؛ من گفتم اگر موافقت نکند،خودکشی میکنم. به اصرار خودم این کار را کردم که همیشه به خودم میگویم؛ کاش نکرده بودم. پدر و مادرم به خاطر اینکه ده سال، اختلاف سنی داشتیم، مخالف بودند. راست میگفتند، بعدها این را فهمیدم. همسرم در تمام این سالها حتی یک بار نگفت :"دوستت دارم."
چه موضوعی باعث به وجود آمدن اختلاف، میان تو و همسرت شد؟
اول آشناییمان، شوهرم میگفت در یک شرکت کار می کند. اوایل، خیلی به من توجه میکرد، ولی بعد از ازدواج دیدم، آنچه به من گفته، درست نیست. بی کار است. راستاش بی پولی در تمام طول زندگی، من را راحت نگذاشت. بچهام به دنیا آمد و باز هم هیچی تغییری نکرد. دلم کفش میخواست، لباس میخواست. هر عروسی میرفتم، خجالت میکشیدم. میآمدم توی خلوت خودم، گریه میکردم.
چه حادثهای سوءظن همسرت را تشدید کرد؟
من مزاحم داشتم. پسرم چند بار اسم آن اقا را پیش شوهرم آورده بود. شوهرم شک کرد. شوهرم به بچه یاد داده بود، در دادگاه بگوید من دراستخر با این آقا شنا کردم؛ در صورتی که اگر من را الان در آب بیندازید، خفه می شوم؛ اصلا شنا کردن بلد نیستم.
آزاردهنده ترین خاطرهای که از زندگی مشترک ات داری چیست؟
بدترین خاطرهام آن لحظهای بود که داشتم به پسرم صبحانه می دادم، شوهرم با چند مأمور آمد توی خانه و جلوی بچهام، من را کتک زدند، بچهام گریه میکرد. مأمورها بدون اینکه چیزی بدانند با شوهرم من را کتک زدند. از یک طرف، شوهرم من را می زد از یک طرف مأمورها. با آرنج توی سرم می کوبیدند، مأمور با ته چکمهاش کوبید توی صورتم. آنها حتی اجازه ندادند، لباس بپوشم، اگر واقعا برایشان محرم و نامحرم مهم بود؛ چرا فرصت ندادند من لباس بپوشم.
با توجه به حساسیتهای همسرت چطور موفق شدی، درس بخوانی و لیسانس بگیری؟ با تحصیلات مشکلی نداشت؟
وقتی دانشجو بودم ازدواج کردم، اولش قبول نمیکرد، بیشتر به خاطر مخالفتهای خانوادهاش بود، ولی خیلی اصرار کردم تا توانستم درسام را تمام کنم.
دلیل مخالفت خانوادهاش با ادامه تحصیلات چه بود؟
خانوادهاش میگفتند اگر درس بخونم، پسر آنها را ول میکنم. زندگیمان را به هم می زنم، ولی بالاخره تحت تأثیر این حرفها وقتی درسم تمام شد، نگذاشت سر کار بروم. میگفت: "چه معنی دارد زن، در محیطی که مرد در آن هست، کار کند."
چرا دوست داشتی کار کنی؟
وقتی هزینه کردم، درس خواندم، حقام هست که کار کنم، ولی او میگفت:" باید از بچه مواظبت کنی". او میگفت:" همین است دیگر، رفتی دانشگاه، توقعاتت بالا رفته !" وقتی برای چیزی که میخواستم اصرار میکردم، کتکم میزد، گلویم را فشار میداد و میخواست، خفهام کند. گاهی آنقدر توی سرم میزد که احساس می کردم، دارم خون ریزی مغزی می کنم.
به رغم نارضایتی از زندگی مشترک، چرا اقدام به متارکه نکردی؟
میخواستم برای طلاق، اقدام کنم، ولی هیچ کسی نبود به من کمک کند. کی به من حق می داد؟ نهایت مهرم را قسط بندی میکردند، هر سه ماهی یک بار، یک نیم سکه کف دستم میگذاشتند. هیچ قانونی نبود که من بهش پناه ببرم. دادگاهی نبود از من دفاع کند. بی شاهد و مدرک معتبر تا پای مرگ رفتم، 99 ضربه شلاق خوردم.
فردی که تو به اتهام رابطه نامشروع با او، 99 ضربه شلاق خوردی، هیچ گاه در پیشگاه دادگاه، حاضر شد؟
فقط اسماش را آوردند، نه در دادگاه، نه در پاسگاه آوردندش، اگر من با آن آدم ارتباط داشتم، خب او را هم باید میآوردند و یا من را با او در جایی خلوت می گرفتند.
چند ساله بودی زندان رفتی؟
بیست وهفت سالم بودم که وارد زندان شدم. وقتی وارد بند شدم، احساس می کردم همه چیز روی سرم دارد، خراب می شود.
در زندان، وضعیتت چه طور بود؟
دو سالی که آن جا بودم، وضع خوبی نداشتم.>توی زندان،>اگر پول نداشته باشی، باید کارگری کنی، هیچ کسی باهات هم سفره نمی شود.
وقتی به سلولات برگشتی، هم بندیهایت نسبت به حکمی که برای تو صادر شده بود، چه عکس العملی داشتند؟
وقتی برگشتم زندان، همه تعجب کردند که چرا به من حکم سنگسار دادند. میگفتند افرادی بدتر از من هم بوده اند، ولی چنین حکمی به آن ها ندادند.
با چه وسیلهای و در چه حالتی تو را شلاق زدند، به کدام قسمت بدنات بیشتر آسیب رسید؟
من را روی یک صندلی نشاندند. با یک شلاق باریک و بلند، طوری میزدند که از بالای گردنم میخورد تا پایین کمرم. جیغ میزدم، ولی کسی اهمیتی نمیداد. خواهر زندان، وقتی دید حالم خیلی بد است، خیلی ناراحت شد. وقتی آمدم زندان، پشتم سیاه سیاه شده بود. یک طرف بدنم ورم کرده بود.
وقتی به اجرای احکام رفتی تا حکم بهت ابلاغ شود، چه وضعیت روحی ای داشتی؟
آنجا همه قصاصیها و اعدامیها میآمدند، حکمشان را انگشت میزدند. حالم دگرگون شد. احساس میکردم همه جا تاریک است، دیگر نیستم، هر لحظه ممکن است، از دنیا بروم، تنها نگرانیام این بود که برای همیشه می خواهم از بچهام دور شوم.
پس از صدور حکم سنگسار، زندگی ات چه تغییری کرد؟
بعد از اینکه حکم صادر شد، شبهای وحشتناکی داشتم. هم بندیهایم میآمدند، دلداریام میدادند. شب تا صبح نمیخوابیدم، هر لحظه اضطراب این را داشتم که نکند الان اسمام را از بلندگو برای اجرای حکم، صدا کنند. از شدت اضطراب از بس دندانهایم را فشار داده بودم، دو تا از دندانهایم را از دست دادم.
بعد از اینکه شوهرت متوجه شد، حکم سنگسار برایت صادر شده، واکنشش چه بود؟
وقتی ملاقات حضوری آمد و دید که هر لحظه ممکن است، اعدام شوم، خیلی ناراحت بود. می گفت: "من فکر می کردم تو را فقط شلاق می زنند و آزادت می کنند!"
وکیلات با اتکا به چه مستنداتی از تو دفاع کرد؟
وکیلم گفت باید چهار شاهد داشته باشند، زن و مرد حضور داشته باشند، خودم 4 بار اقرار کنم. ضمن اینکه شوهرم اعتراف کرد، اشتباه کرده و شکایتاش را پس گرفت. وکیلم لایحهای نوشت که برای یک جرم، دوبار کسی را محاکمه نمی کنند.
چه انگیزه ای باعث شد، پس از رهایی از زندان، طلاق نگرفتی؟
وقتی آزاد شدم، رضایتی نداشتم طلاق نگیرم؛ چون او من را تا پای اعدام برده بود. فقط به خاطر بچهام می خواستم باهاش بمونم، ولی من حامیای ندارم. پدرم کارگر ساده است ولی شوهرم هم دیگر نه سراغم میآید و نه طلاقم می دهد. دادگاه هم که معلوم است؛ بچه را به من نمیدهد.
در حال حاضر، پسرت در چه وضعیتی است؟
الان پسرم پیش پدرش است. چهارماه یک بار اجازه میدهد، چند ساعت هم دیگر را ببینیم. بچه ام افسرده شده، توی خانه تنهاست.
فکر می کنی مردی که نسبت به همسرش دچار سوءظن شده، انسانیترین کاری که میتواند انجام بدهد، چه کاری است؟
در مورد خودم می توانم بگویم،اگر هم من گناهی کرده بودم، شوهرم می توانست، من را طلاق بدهد؛ بالاخره آدم یه خوبیهایی هم در زندگی با هم دارد، ولی او من را تا چند قدمی مرگ برد. همیشه میترسید؛ مهریهام را بخواهم. در دادگاه هم از فرصت استفاده کرد، گفت می خواهم طلاقاش بدهم که با آن وضع، چیزی به من تعلق نگیرد، ولی الان هم، نه طلاق می دهد، نه تکلیف را مشخص می کند.
از زندگی بعد از رهایی راضی هستی؟
بعد از 99 ضربه شلاق، کبودی تنم رفته، اما ناراحتی اعصاب گرفتم. با آبروی رفته ام چه کنم؟ انگشت نما شدم. شوخی که نیست 99 ضربه شلاق بخوری، بعد بگویند تبرئه شدی، برو.
من له شدم، جسمام هیچ، چه چیزی ضربه روحی من را می تواند جبران کند.در زندان با کسانی که جرمشان قتل و غارت و خیانت بود، دم خور شدم، آن قدر احساس حقارت و نابودی میکردم که اقدام به خودکشی کردم، اما نجاتام دادند.
به نظرت در این چند سال پر تلاطم زندگی، چه چیزی بیشترین آسیب را به تو وارد کرده است؟
قانون! بزرگترین آسیب را قانون با حمایت نکردن من و امثال من می زند. وقتی مردی نمیتواند زنی را تامین کند، چرا قانونی نیست که از زن، حمایت کند. مرد، استفادهاش را از هر زنی بخواهد، بکند، موقع پرداخت مهریه و حق و حقوق بگوید، خب خانم دیگر خوش آمدید، ندارم! خب، پس زن برود پی کارش تا جا برای نفر بعد به راحتی باز شود؟ و فریادش هم به جایی نرسد! اگر مهر را قرار نیست بدهند، پس چرا قانون مهریه هست؟ من پیش از این ماجرا هزار بار مهریه ام را خواستم، چرا آن موقع هیچ کس نبود به فریاد من برسد؟ همه گفتند: "کی مهر را داده و کی گرفته است." کی الان هست که بگوید من دلم برای یک لحظه دیدن پسرم لک زده و چه حالی دارم؟ چه پشتوانهای برای امثال من هست؟ تا زمانی که با خوش گذرانیهای مرد میسازی مشکلی پیش نمی آید، ولی به محض اینکه حقات را می خواهی، بدکاره می شوی!اگر قانونی وجود داشت، آن موقعی که شوهرم من را زیر مشت و لگد له می کرد، یک کسی به داد من میرسید، ولی همین که شوهرم شک کرد، بی شاهد و مدرک معتبر، همه بسیج شدند، من را هر چه سریع تر اعدام کنند.
زهره و آذرکبیری، دو خواهر جوان ساکن محله خادم آباد، در حاشیه شهریار - نزدیک کرج با شکایت شوهر یکی از این دو زن، در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۸۵ بازداشت میشوند. یک ماه پس از آن، این دو زن، دادگاهی میشوند و حکم ۹۹ ضربه شلاق، برای آنها اجرا میشود، ولی به دلیلی نامعلوم، دوباره به زندان بازگردانده و شش ماه بعد،به همان جرم، دادگاهی و اینبار به سنگسار محکوم میشوند. دیوان عالی کشور نیز حکم سنگسار را تایید میکند.
جبار صولتی، وکیل زهره و آذر کبیری با مراجعه به زندان رجائی شهر از آنها وکالت میگیرد. آقای صولتی هنگامی وکالت این دو زن را به عهده میگیرد که حکم سنگسار آن دو توسط دیوانعالی کشور تصویب و به دفتر اجرای احکام فرستاده شده بود. وی به کمک مسئولین زندان تناقضات پرونده را شناسایی میکند و از دادیار مهلت میخواهد اشکالات پرونده را به دادستان توضیح دهد. او سپس با دریافت گواهی از سوی معاون اول دادستان، به طور موقت، مانع از اجرای حکم سنگسار میشود.
بنا به اظهارات وکیل پرونده، حکم سنگسار، یا حد رجم، بر اساس شکایت شوهر زهره کبیری و سندی که وی به دادگاه ارائه کرده بود، صادر میشود. این سند در واقع فیلمی است که توسط دوربینی که در کانال کولر جاسازی شده، تهیه و به دادگاه ارائه گردیده است. دادگاه بدوی در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۵ حکم مجازات آنها را صادر میکند. شعبه ۱۲۸ دادگاه کیفری پردیس کرج،این دو زن را به جرم رابطه نامشروع به حداکثر مجازات؛ یعنی ۹۹ ضربه شلاق، محکوم میکند. حکم این دادگاه قطعی می شود.
دومین محاکمه آنها در شعبه ۸۰ دادگاه کیفری استان، مستقر در کرج برگزار میشود. این دادگاه در واقع این دو خواهر را به خاطر فعلی که در گذشته به خاطر آن محاکمه شده و حکم گرفته بودند و حکم صادره هم اجرا شده بود، دوباره محاکمه میکند. در حقیقت، این دادگاه مجاز نبوده این دو نفر را به خاطر جرمی که قبلا بدان رسیدگی شده، دوباره محاکمه کند، اما به هرحال دادگاه برگزار میشود و در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۸۶ این دو زن را به سنگسار محکوم میکند.
دادگاه کیفری استان، در اولین جلسه، بدون حضور وکیل تشکیل میشود و در همان جلسه، بدون حضور وکیل، این دو زن، تفهیم اتهام میشوند.
قاضی بدون حضور وکیل از آنان پرسشهایی میکند که پاسخ بدان ها در حکم اقرار به زنای محصنه بوده؛ در حالیکه این دو زن از این اقرار و پیامدهای آن بی خبر بودهاند. به طور نمونه، قاضی میپرسد: "روابط شما با همسرتان چگونه بوده؟" و زن به عادت عرف معمول در پاسخ میگوید: "خوب بوده"؛ در حالی که نمیدانسته که منظور قاضی از رابطه، درواقع رابطه جنسی بوده واو هیچ تصوری از اینکه چنین پاسخ سادهای ممکن است به قیمت جان او تمام شود، نداشته است.
قاضی این پاسخ را شرط "احصان" تلقی میکند؛ یعنی اینکه زن با شوهرش رابطه جنسی خوب و رضایت آمیز داشته و این را به عنوان اقرار به "زنای محصنه" تلقی میکند و همین اقرار و اظهارات را قاضی مستند "علم" خویش به محکومیت متهم قرار می دهد و برای هر دو زن حکم سنگسار صادر میکند.
جلسه دوم دادگاه با حضور وکیل تشکیل میشود، اما وکیل به تشکیل جلسه اول دادگاه بدون حضور خویش اعتراض نمیکند. در این جلسه نیز شرایط احصان آنطور که در قانون معین شده مورد توجه قرار نگرفته و دادگاه با استناد به اقرار متهمین در جلسه اول آن ها را محکوم میکند. در آن هنگام دفاع مناسبی هم از این دو به عمل نمی شود و کسی به اشکالات پرونده اعتراض نمیکند.
جبار صولتی در مرحله ای که حکم صادر می شود وکالت زهره را به عهده می گیرد و با استناد به اینکه فقط یک جرم وجود داشته و مجازات آن جرم هم اجرا شده و به پایان رسیده است، تلاش میکند تا حکم سنگسار این دو خواهر لغو می شود.
مصاحبه با زهره کبیری در پی می آید.
چه طور با همسرت، آشنا شدی؟
با هم دوست شدیم.
چند ساله بودی که با او ازدواج کردی؟
بیست ساله بودم.
خانوادهات با این ازدواج، موافق بودند؟
نه، پدرم راضی نبود؛ من گفتم اگر موافقت نکند،خودکشی میکنم. به اصرار خودم این کار را کردم که همیشه به خودم میگویم؛ کاش نکرده بودم. پدر و مادرم به خاطر اینکه ده سال، اختلاف سنی داشتیم، مخالف بودند. راست میگفتند، بعدها این را فهمیدم. همسرم در تمام این سالها حتی یک بار نگفت :"دوستت دارم."
چه موضوعی باعث به وجود آمدن اختلاف، میان تو و همسرت شد؟
اول آشناییمان، شوهرم میگفت در یک شرکت کار می کند. اوایل، خیلی به من توجه میکرد، ولی بعد از ازدواج دیدم، آنچه به من گفته، درست نیست. بی کار است. راستاش بی پولی در تمام طول زندگی، من را راحت نگذاشت. بچهام به دنیا آمد و باز هم هیچی تغییری نکرد. دلم کفش میخواست، لباس میخواست. هر عروسی میرفتم، خجالت میکشیدم. میآمدم توی خلوت خودم، گریه میکردم.
چه حادثهای سوءظن همسرت را تشدید کرد؟
من مزاحم داشتم. پسرم چند بار اسم آن اقا را پیش شوهرم آورده بود. شوهرم شک کرد. شوهرم به بچه یاد داده بود، در دادگاه بگوید من دراستخر با این آقا شنا کردم؛ در صورتی که اگر من را الان در آب بیندازید، خفه می شوم؛ اصلا شنا کردن بلد نیستم.
آزاردهنده ترین خاطرهای که از زندگی مشترک ات داری چیست؟
بدترین خاطرهام آن لحظهای بود که داشتم به پسرم صبحانه می دادم، شوهرم با چند مأمور آمد توی خانه و جلوی بچهام، من را کتک زدند، بچهام گریه میکرد. مأمورها بدون اینکه چیزی بدانند با شوهرم من را کتک زدند. از یک طرف، شوهرم من را می زد از یک طرف مأمورها. با آرنج توی سرم می کوبیدند، مأمور با ته چکمهاش کوبید توی صورتم. آنها حتی اجازه ندادند، لباس بپوشم، اگر واقعا برایشان محرم و نامحرم مهم بود؛ چرا فرصت ندادند من لباس بپوشم.
با توجه به حساسیتهای همسرت چطور موفق شدی، درس بخوانی و لیسانس بگیری؟ با تحصیلات مشکلی نداشت؟
وقتی دانشجو بودم ازدواج کردم، اولش قبول نمیکرد، بیشتر به خاطر مخالفتهای خانوادهاش بود، ولی خیلی اصرار کردم تا توانستم درسام را تمام کنم.
دلیل مخالفت خانوادهاش با ادامه تحصیلات چه بود؟
خانوادهاش میگفتند اگر درس بخونم، پسر آنها را ول میکنم. زندگیمان را به هم می زنم، ولی بالاخره تحت تأثیر این حرفها وقتی درسم تمام شد، نگذاشت سر کار بروم. میگفت: "چه معنی دارد زن، در محیطی که مرد در آن هست، کار کند."
چرا دوست داشتی کار کنی؟
وقتی هزینه کردم، درس خواندم، حقام هست که کار کنم، ولی او میگفت:" باید از بچه مواظبت کنی". او میگفت:" همین است دیگر، رفتی دانشگاه، توقعاتت بالا رفته !" وقتی برای چیزی که میخواستم اصرار میکردم، کتکم میزد، گلویم را فشار میداد و میخواست، خفهام کند. گاهی آنقدر توی سرم میزد که احساس می کردم، دارم خون ریزی مغزی می کنم.
به رغم نارضایتی از زندگی مشترک، چرا اقدام به متارکه نکردی؟
میخواستم برای طلاق، اقدام کنم، ولی هیچ کسی نبود به من کمک کند. کی به من حق می داد؟ نهایت مهرم را قسط بندی میکردند، هر سه ماهی یک بار، یک نیم سکه کف دستم میگذاشتند. هیچ قانونی نبود که من بهش پناه ببرم. دادگاهی نبود از من دفاع کند. بی شاهد و مدرک معتبر تا پای مرگ رفتم، 99 ضربه شلاق خوردم.
فردی که تو به اتهام رابطه نامشروع با او، 99 ضربه شلاق خوردی، هیچ گاه در پیشگاه دادگاه، حاضر شد؟
فقط اسماش را آوردند، نه در دادگاه، نه در پاسگاه آوردندش، اگر من با آن آدم ارتباط داشتم، خب او را هم باید میآوردند و یا من را با او در جایی خلوت می گرفتند.
چند ساله بودی زندان رفتی؟
بیست وهفت سالم بودم که وارد زندان شدم. وقتی وارد بند شدم، احساس می کردم همه چیز روی سرم دارد، خراب می شود.
در زندان، وضعیتت چه طور بود؟
دو سالی که آن جا بودم، وضع خوبی نداشتم.>توی زندان،>اگر پول نداشته باشی، باید کارگری کنی، هیچ کسی باهات هم سفره نمی شود.
وقتی به سلولات برگشتی، هم بندیهایت نسبت به حکمی که برای تو صادر شده بود، چه عکس العملی داشتند؟
وقتی برگشتم زندان، همه تعجب کردند که چرا به من حکم سنگسار دادند. میگفتند افرادی بدتر از من هم بوده اند، ولی چنین حکمی به آن ها ندادند.
با چه وسیلهای و در چه حالتی تو را شلاق زدند، به کدام قسمت بدنات بیشتر آسیب رسید؟
من را روی یک صندلی نشاندند. با یک شلاق باریک و بلند، طوری میزدند که از بالای گردنم میخورد تا پایین کمرم. جیغ میزدم، ولی کسی اهمیتی نمیداد. خواهر زندان، وقتی دید حالم خیلی بد است، خیلی ناراحت شد. وقتی آمدم زندان، پشتم سیاه سیاه شده بود. یک طرف بدنم ورم کرده بود.
وقتی به اجرای احکام رفتی تا حکم بهت ابلاغ شود، چه وضعیت روحی ای داشتی؟
آنجا همه قصاصیها و اعدامیها میآمدند، حکمشان را انگشت میزدند. حالم دگرگون شد. احساس میکردم همه جا تاریک است، دیگر نیستم، هر لحظه ممکن است، از دنیا بروم، تنها نگرانیام این بود که برای همیشه می خواهم از بچهام دور شوم.
پس از صدور حکم سنگسار، زندگی ات چه تغییری کرد؟
بعد از اینکه حکم صادر شد، شبهای وحشتناکی داشتم. هم بندیهایم میآمدند، دلداریام میدادند. شب تا صبح نمیخوابیدم، هر لحظه اضطراب این را داشتم که نکند الان اسمام را از بلندگو برای اجرای حکم، صدا کنند. از شدت اضطراب از بس دندانهایم را فشار داده بودم، دو تا از دندانهایم را از دست دادم.
بعد از اینکه شوهرت متوجه شد، حکم سنگسار برایت صادر شده، واکنشش چه بود؟
وقتی ملاقات حضوری آمد و دید که هر لحظه ممکن است، اعدام شوم، خیلی ناراحت بود. می گفت: "من فکر می کردم تو را فقط شلاق می زنند و آزادت می کنند!"
وکیلات با اتکا به چه مستنداتی از تو دفاع کرد؟
وکیلم گفت باید چهار شاهد داشته باشند، زن و مرد حضور داشته باشند، خودم 4 بار اقرار کنم. ضمن اینکه شوهرم اعتراف کرد، اشتباه کرده و شکایتاش را پس گرفت. وکیلم لایحهای نوشت که برای یک جرم، دوبار کسی را محاکمه نمی کنند.
چه انگیزه ای باعث شد، پس از رهایی از زندان، طلاق نگرفتی؟
وقتی آزاد شدم، رضایتی نداشتم طلاق نگیرم؛ چون او من را تا پای اعدام برده بود. فقط به خاطر بچهام می خواستم باهاش بمونم، ولی من حامیای ندارم. پدرم کارگر ساده است ولی شوهرم هم دیگر نه سراغم میآید و نه طلاقم می دهد. دادگاه هم که معلوم است؛ بچه را به من نمیدهد.
در حال حاضر، پسرت در چه وضعیتی است؟
الان پسرم پیش پدرش است. چهارماه یک بار اجازه میدهد، چند ساعت هم دیگر را ببینیم. بچه ام افسرده شده، توی خانه تنهاست.
فکر می کنی مردی که نسبت به همسرش دچار سوءظن شده، انسانیترین کاری که میتواند انجام بدهد، چه کاری است؟
در مورد خودم می توانم بگویم،اگر هم من گناهی کرده بودم، شوهرم می توانست، من را طلاق بدهد؛ بالاخره آدم یه خوبیهایی هم در زندگی با هم دارد، ولی او من را تا چند قدمی مرگ برد. همیشه میترسید؛ مهریهام را بخواهم. در دادگاه هم از فرصت استفاده کرد، گفت می خواهم طلاقاش بدهم که با آن وضع، چیزی به من تعلق نگیرد، ولی الان هم، نه طلاق می دهد، نه تکلیف را مشخص می کند.
از زندگی بعد از رهایی راضی هستی؟
بعد از 99 ضربه شلاق، کبودی تنم رفته، اما ناراحتی اعصاب گرفتم. با آبروی رفته ام چه کنم؟ انگشت نما شدم. شوخی که نیست 99 ضربه شلاق بخوری، بعد بگویند تبرئه شدی، برو.
من له شدم، جسمام هیچ، چه چیزی ضربه روحی من را می تواند جبران کند.در زندان با کسانی که جرمشان قتل و غارت و خیانت بود، دم خور شدم، آن قدر احساس حقارت و نابودی میکردم که اقدام به خودکشی کردم، اما نجاتام دادند.
به نظرت در این چند سال پر تلاطم زندگی، چه چیزی بیشترین آسیب را به تو وارد کرده است؟
قانون! بزرگترین آسیب را قانون با حمایت نکردن من و امثال من می زند. وقتی مردی نمیتواند زنی را تامین کند، چرا قانونی نیست که از زن، حمایت کند. مرد، استفادهاش را از هر زنی بخواهد، بکند، موقع پرداخت مهریه و حق و حقوق بگوید، خب خانم دیگر خوش آمدید، ندارم! خب، پس زن برود پی کارش تا جا برای نفر بعد به راحتی باز شود؟ و فریادش هم به جایی نرسد! اگر مهر را قرار نیست بدهند، پس چرا قانون مهریه هست؟ من پیش از این ماجرا هزار بار مهریه ام را خواستم، چرا آن موقع هیچ کس نبود به فریاد من برسد؟ همه گفتند: "کی مهر را داده و کی گرفته است." کی الان هست که بگوید من دلم برای یک لحظه دیدن پسرم لک زده و چه حالی دارم؟ چه پشتوانهای برای امثال من هست؟ تا زمانی که با خوش گذرانیهای مرد میسازی مشکلی پیش نمی آید، ولی به محض اینکه حقات را می خواهی، بدکاره می شوی!اگر قانونی وجود داشت، آن موقعی که شوهرم من را زیر مشت و لگد له می کرد، یک کسی به داد من میرسید، ولی همین که شوهرم شک کرد، بی شاهد و مدرک معتبر، همه بسیج شدند، من را هر چه سریع تر اعدام کنند.
صبا واصفی - روز آنلاین
2 ماه حبس و یا 50 هزار تومان جریمه یا 74 ضربه شلاق برای زنان بد حجاب
مجازات بدحجابی و بد پوششی در قانون / جدول جریمه لاک و مانتو کذب است
قانون بدحجابی را جرم می داند؛ پلیس موظف به برخورد با بدحجابی است؛ ماموران حق مجازات و اجرای حکم ندارند؛ جدول جریمه لاک ناخن و مانتوی تنگ نداریم؛ تنها قاضی می تواند بدحجاب را جریمه کند؛ 2 ماه حبس جریمه بد حجابی و 20 ضربه شلاق جریمه قانونی بد پوششی است؛ برگ جریمه بدحجابی کذب است؛ قانون چک خلاء دارد؛ رسانه ها به مسائل قضایی مردم کم توجه اند؛ رسانه ها دادستان را به چالش بکشند.
قانون بدحجابی را جرم می داند؛ پلیس موظف به برخورد با بدحجابی است؛ ماموران حق مجازات و اجرای حکم ندارند؛ جدول جریمه لاک ناخن و مانتوی تنگ نداریم؛ تنها قاضی می تواند بدحجاب را جریمه کند؛ 2 ماه حبس جریمه بد حجابی و 20 ضربه شلاق جریمه قانونی بد پوششی است؛ برگ جریمه بدحجابی کذب است؛ قانون چک خلاء دارد؛ رسانه ها به مسائل قضایی مردم کم توجه اند؛ رسانه ها دادستان را به چالش بکشند.
دادستان کل کشور گفت: قانون مجازاتهای اسلامی 15 سال قبل بدحجابی و تمام عواملی که منجر به اشاعه بدحجابی در جامعه می شود را جرم تلقی و برای آن مجازات تعیین کرده ولی متاسفانه این قانون اجرایی نشده است.
به گزارش خبرنگار مهر، ساعت 9 صبح یکی از روزهای گرم تیرماه، جمع زیادی از خانواده های محکومان کیفری و جزایی پشت درب اتاق دادستان کل کشور انتظار ملاقات با حجت الاسلام محسنی اژه ای را داشتند. قرار بود دادستان یک روز کاری خود را به بررسی درخواستهای قضائی مردم اختصاص دهد.
صدور برگ جریمه برای زنان بدحجاب را تکذیب می کنم
دادستان کل کشور در پاسخ به اینکه گفته می شد بعد از اجرای طرح عفاف و حجاب یکی از دادستانهای شهرستانهای کشور اقدام به صدور برگه های جریمه برای زنان بدحجاب کرده و تصویر برگ جریمه نیز در سایتهای خبری منعکس شده است گفت: شما در مقام یک خبرنگار اول باید مطمئن شوید اصل وجود این برگه صحیح است یا خیر.
وی افزود: باید از همان دادستان سوال می کردید که آیا شما این برگه جریمه را صادر کرده اید؟ در حالی که بنده این برگه جریمه را دیده ام و پس از بررسی موضوع با نیروی انتظامی و دادستان مربوطه مطمئن شدم که چنین برگه جریمه ای وجود خارجی نداشته و جعلی است.
بد حجابی جرم است
محسنی اژه ای در پاسخ به این پرسش که دادستانی و قوه قضائیه در طرح عفاف و حجاب چه وظایفی را به عهده دارند گفت: حجاب و عفاف یکی از مسائل اجتماعی کشور است که از یکسو بدون تردید رعایت آن یک مسئله کاملا قانونی، شرعی و از ضروریات دین است و از سویی دیگر بی حجابی و بدحجابی در قانون جرم است.
وی افزود: شاید گروهی به این قانون ایراد داشته باشند که نظرات و پیشنهادات آنان هم محترم است ولی تا زمانی که قانون اصلاح نشده قانون قبلی پابرجاست و بدحجابی جرم است.
دادستان کل کشور در پاسخ به اینکه آیا قاضی می تواند شخصی را به عنوان بدحجاب جریمه کند گفت: وقتی که بدحجابی در قانون جرم تلقی می شود یعنی اینکه شخص بدحجاب باید جریمه و کیفر ببیند ولی اینکه جدولی باشد مانند لاک زدن به ناخن، بیرون بودن موی سر از روسری، مانتوی تنگ و... که بر اساس آن جریمه و کیفر مشخص شود ، صحیح نیست و تشخیص با قاضی است.
74 ضربه شلاق یا دو ماه حبس برای زنان بدحجاب
وی به استناد موارد قانونی مربوط به جرائم ضد عفت و اخلاق عمومی در بخش تعزیرات قانون مجازاتهای اسلامی به مهر گفت: در ماده 638 این قانون آماده است هر کس عملا در انظار، اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی کند علاوه بر کیفرعمل به حبس از 10 روز تا دو ماه یا 74 ضربه شلاق جریمه می شود و اگر مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد ولی عفت عمومی را جریحه دار کند فقط به حبس از 10 روز تا دو ماه یا 74 ضربه شلاق محکوم می شود.
محسنی اژه ای در پاسخ به این پرسش که آیا حداکثر دو ماه حبس برای بدحجابان قابل خرید است گفت: در ماده 22 مجازاتهای اسلامی آمده است چنانچه قاضی تشخیص بدهد می تواند حبس و شلاق متهم را به جزای نقدی تبدیل کند.
2 ماه حبس و یا 50 هزار تومان جریمه برای زنان بی حجاب
دادستان کل کشور به استناد قانون مجازاتهای اسلامی در مورد مجازات زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند گفت: این زنان به حبس از 10 روز تا دو ماه و یا به پرداخت جریمه نقدی از 50 تا 500 هزار ریال محکوم می شوند.
20 ضربه شلاق یا جریمه نقدی برای استفاده کنندگان از البسه غیر شرعی
محسنی اژه ای همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا قانون مجازاتی برای فروشندگان البسه غیرشرعی تعیین کرده است گفت: بر اساس بندی از قانون مجازاتهای اسلامی مصوب سال 1365 (قانون نحوه رسیدگی به تخلفات مجازات فروشندگان لباسهایی که استفاده از آنها در ملا عام خلاف شرع بوده و یا عفت عمومی را جریحه دار می کند) نحوه مجازات تولید کنندگان، وارد کنندگان، توزیع کنندگان و استفاده کنندگان لباسهای غیر شرعی اول تذکر و ارشاد، دوم توبیخ و سرزنش، سوم تهدید، چهارم تعطیلی محل کسب به مدت سه تا 6 ماه برای فروشندگان و توزیع کنندگان البسه و جریمه نقدی برای وارد کننده و تولید کننده و 10 تا 20 ضربه شلاق یا جریمه نقدی برای استفاده کننده از البسه غیر شرعی است.
قانون نیروی انتظامی را موظف به برخورد با بدحجابی کرده است
دادستان کل کشور در پاسخ به این پرسش که حدود اختیارات نیروی انتظامی در برخورد با بدحجابی در قانون تعریف شده است یا خیر گفت: در قانون مجازاتهای اسلامی به نیروی انتظامی تکلیف شده است تا با جرائم مشهود برخورد کند و بدحجابی به عنوان یک جرم مشهود شامل این قانون می شود ولی نیروی انتظامی حق مجازات یا اجرای حکم را ندارد.
وی افزود: اینکه مشاهده شده است بعضا برخی از پرسنل نیروی انتظامی زنان بدحجاب را مجازات می کنند ، منکر آن نیستیم زیرا در هر سازمان و نهادی حتی در خود قوه قضائیه معدودی از افراد تخلف می کنند که سازمان بازرسی کل کشور و دادسرای قضائی نیروهای مسلح به آن رسیدگی می کنند.
رسانه ها دادستان کشور را به چالش بکشند
محسنی اژه ای در پاسخ به اینکه متاسفانه درب دادسراها و سازمانهای زیرمجموعه قوه قضائیه به روی خبرنگاران بسته است گفت: درب دادستانی کل کشور همیشه به روی خبرنگاران باز است ولی اگر وقت داشته باشم انتظار دارم خبرنگار دادستان را به چالش بکشند و سوال کلی نپرسد.
وی افزود: نباید برای اطلاع رسانی خسّت به خرج داد زیرا اطلاع رسانی جامعه را آگاهتر کرده و مشکلات و چالشهای جامعه کمتر می شود.
بازداشت سه شهروند کرد پاوه ایی
خبرگزاری هرانا – سه شهروند کرد اهل روستای "شمشیر" به نامهای میلاد یوسفی، کامیل قادری و عدنان زاهدی پش از مراجعه به اداره اطلاعات شهر پاوه بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، روز چهارشنبه مورخه 24 تیرماه سه شهروند کرد اهل روستای " شمشیر " از توابع شهرستان پاوه به نام های میلاد یوسفی ، کامیل قادری و عدنان زاهدی بعد از مراجعه به ستاد خبری اداره اطلاعات این شهر توسط نیروهای اطلاعاتی بازداشت شدند.
این سه شهروند کرد که شغل آنان کشاورزی و دامپروری است در طول روزهای گذشته چندین بار توسط حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران شهر پاوه احضار شده و به اتهام همکاری با یکی از احزاب کرد مورد ضرب و شتم و تهدید این نیروها قرار گرفته بودند. بعد از چندین جلسه بازجویی توسط نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه پاوه ، این بار ستاد خبری اداره اطلاعات این شهر طی یک تماس تلفنی از ایشان می خواهد روز چهارشنبه خود را به ستاد خبری این شهر معرفی نمایند.
بعد از مراجعه این افراد به ستاد خبری توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت و به سلولهای انفرادی مستقر در اداره اطلاعات این شهر انتقال داده می شوند.
همچنین بنابه اخبار تایید نشده این افراد به بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر کرمانشاه منتقل شده اند.
انتقال یک زندانی سیاسی به انفرادی به دلیل انجام ورزش رزمی
خبرگزاری هرانا - کریم پورصمد، زندانی سیاسی محبوس در بند 350 زندان اوین به سلول انفرادی منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، انتقال کریم پورصمد، به دلیل انجام ورزش رزمی در هواخوری زندان و همین طور تعلیم دادن این ورزش به سایر زندانیان این بند صورت گرفته است.
انتقال این زندانی سیاسی به سلول انفرادی در حالی صورت گرفته که این مسئله و اقدام مسوولین زندان مغایر با قوانین سازمان زندان ها ارزیابی می شود.
گفتنی است طی هفته های اخیر فشار بر زندانیان سیاسی محبوس در بند 350 زندان اوین، معروف به بند کارگری تشدید شده است.
بازداشت یک شهروند بهایی 18 ساله در ساری
خبرگزاری هرانا - هومن هوربد، شهروند 18 ساله بهایی توسط نیروهای امنیتی در ساری بازداشت شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، روز چهارشنبه 23 تیر، هومن هوربد، شهروند 18 ساله بهایی در ساری بازداشت شده است. درحالی که چند روز از بازداشت این شهروند بهایی میگذرد خانواده و دوستان وی از وضعیت وی اظهار بیاطلاعی میکنند و تلاشهای آنان بینتیجه بوده است.
در حال حاضر تعدادی از شهروندان بهایی در شهرهای مختلف ایران در بازداشت به سر میبرند. مدیران سابق جامعه بهایی نیز بیش از دوسال است که در بازداشت نیروهای امنیتی و در زندانی اوین نگهداری میشوند.