• سکوت در مقابل این اعدام ها به هر بهانه یی توسط طیف های مخالف و منتقد حاکمیت موجود، بیش از آنچه نشانه ی زبونی باشد بیشتر به یک خودزنی می ماند که دیر یا زود ترکش های مرگبار آن به سراغ خود آنان نیز خواهد آمد. هم وطن! امروز گاه سکوت نیست باید فریاد برآورد که ما یک ملت متحد هستیم، ما همگی نسبت به وضع موجود معترض هستیم ...
خبر تکاندهنده ی اعدام ۵ تن از جوانان آزادی طلب و آرمانخواه کرد ایرانی در روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت به همان اندازه که قلب تمام ایرانیان را به درد آورد ولی بازتاب ملی و بین المللی آن رعشه بر اندام کریه نظام دیکتاتوری حاکم انداخت. دار مرگی که سپیده دمان در اوین برپا شد در تنگی حلقه های دهشت زای خود فراخنای فریاد ملتی را بازتاب می داد که کمانگرانش آرش وار تیر آگاهی و حق طلبی را به دل سیاهی انداختند و شیرین و فرهادش آواز دوباره ی عشقی را سرودند که با تیشه بیستون را می کاوید. هر چند که علی اش نشان داد که در حکومت اسلامی آن، سخن از عدل امام اول شیعیان دروغی بیش نیست و مهدی اش هم توهم ظهور منجی عالم را با این جنایت برای همیشه به دهلیزهای تاریک تاریخ اسلام حوالت داد. اعدام این ۵ جوان کرد آزاده ایرانی (فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان) می بایست به عنوان یک جنایت سازمان یافته به حساب آید که اهداف چندگانه و پلیدی در پشت آن نهفته است. این سربداران جوان که با حکم قاضی شارع حکومت جور و ستم به دار آویخته شدند، در بیدادگاه هایی به طور غیرعادلانه محاکمه و حکم مجازات گرفتند که بر پایه ی یک دیکتاتوری نظامی – دینی استوار شده است و از هر از گاه بی گناهانی از این سرزمین همیشه در ماتم را برای خشنودی ستمگر حاکم به قربانگاه برده و به ابزاری جهت رعب و وحشت آفرینی تبدیل شده است. دفاع از حقوق نقض شده این قربانیان و خانواده های داغدار آنان وظیفه ی تمام ایرانیان و مجامع بین المللی است که باید به دور از هرگونه کنکاش و اما و اگری در مورد اعتقادات و مشی سیاسی آنان انجام گیرد. اینکه در آستانه ی روزهای پرالتهاب خرداد ماه و سالگرد حمله جنون آمیز رژیم جمهوری اسلامی به کردستان این عمل شنیع انجام می گیرد، زنگ هشدارباشی است که برای کردستان و سراسر ایران به صدا درآمده است. دولت احمدی و قوه قضائیه ی ولایت مدار در ورای این اقدام جنایتکارانه چندین هدف را به طور هم زمان دنبال می کند که با درک دیالکتیکی از موضوع می توان به ابعاد آن پی برد. اول اینکه کسانی که روز یکشنبه اعدام شدند همگی قبلا با اتهامات واهی ارتباط با گروه های مخالف و اقدام به ترور چنین حکمی را دریافت کرده و تا به امروز در حالت تعلیق حکم قرار داشتند که در وضعیت کنونی به یک باره به طور هم زمان به اجرا در آمد. این هم زمانی و هم اتهامی با توجه به پیشینه ی متفاوت هرکدام از این جوانان نشان می دهد که حکم اجرا شده کاملا فاقد جنبه ی حقوقی و حتی تشریفات ظاهری قضائی در جمهوری اسلامی بوده است. دوم اینکه "کرد" بودن هر ۵ نفر از اعدام شدگان یک گرایش قومیت ستیزانه را در بطن عمل انجام شده نشان می دهد که همین خود گویای اهداف خطرناک ایجاد شکاف در وحدت ملی کشور بوده و گویای این نکته است که حاکمان فعلی برای برون رفت از بحران سیاسی – اجتماعی موجود، ترجیع می دهند با یک جامعه ی چند پاره و متشتت روبرو باشند. این رویکرد جنونانه بهترین دلیل برای این واقعیت است که حاکمیت مستقر تمام مشروعیت و اعتبار ذاتی خود را سلب شده می بیند و هم چون یک دولت اشغالگر تنها به سیاست های سرکوب و نفاق افکنی در بدنه ی اجتماعی ملت دلخوش کرده است. سومین موضوعی که در شرایط کنونی می توان در پشت این اعدام ها جست این واقعیت است که آنان به یک بازی در میدان از پیش تعیین شده برای رقبای خود تمایل دارند تا در صورت سکوت رهبران جنبش سبز با توجه به اتهامات قربانیان، هم زمان با عدم مشروعیت خود، مشروعیت و اعتبار آن دیگری را نیز در مقابل افکارعمومی به محک بگذارند. در این معادله چنانچه این رهبران و به خصوص آقایان مهندس میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی رسما و به طور قاطع در مقابل این عمل جنایتکارانه عکس العمل لازم را نشان ندهند هم اینکه حکومت غیرمشروع کنونی به هدف خود دست یافته است و هم اینکه با سلب مشروعیت از رقیب توانسته است جنبش های اعتراضی اکتیو را حداقل برای مدتی در تزلزل و شکاف، بهتر تحت کنترل بگیرد. برخورد قاطع با اعدام ۵ تن از جوانان میهن به دور از گرایش و خاستگاه فکری آنان توسط رهبران جنبش سبز می تواند این تاکتیک را به ضد خود تبدیل کرده و از یک طرف سیاست ایجاد شکاف در وحدت ملی را خنثی کند و از طرف دیگر اثبات نماید که جنبش سبز اعتراضی متعلق به تمام ملت ایران به دور از مرزهای قومی – مذهبی و خودی – غیرخودی خواهد بود. چهارمین نکته ی مهمی که باید به جد به آن توجه کرد این خواهد بود که اعدام این جوانان مقدمه یی می تواند برای اعدام های بعدی باشد که این بار به جرائم دیگری چون محاربه با حکومت و ایجاد اغتشاش تسری یافته و مسقیم و غیرمستقیم به فعالان سیاسی سراسر ایران از جمله سبزهای دربند ختم شود. در صورت عدم عکس العمل مناسب و قاطع نسبت به اعدام این جوانان کرد به یقین احکام اعدامی که برای بسیاری از معترضان وقایع اخیر در بیدادگاه های حکومتی صادر شده است نیز به زودی اجراء خواهد شد و این پیش درآمدی برای محک زدن اراده ی ملی جهت اقدام به جنایت بزرگتری است که حاکمیت خواب آن را از قبل دیده است.
در شرایط کنونی وظیفه تمام نیروهای معترض به نظم موجود و هم چنین رهبران جنبش سبز است تا با یک اقدام هماهنگ در اعتراض به این اعدام ها، اهداف چند وجهی حاکمیت غیرمشروع ولایت فقیه را در نطفه خفه کرده و از این ماتم ملی پلی برای نزدیکی هر چه بیشتر طبقات و لایه های متکثر ملت ایران بسازند. از جان های از دست رفته ی این جوانان وطن می بایست چون درفش کاویانی در پیشانی یک جنبش متکثر اعتراضات ملی بهره برد و کاوه های این دیار با میثاق با این جان های شیفته هر چه بیشتر صفوف اعتراضی خود را علیه حاکمیت ظلم و جور فشرده تر کنند. در شرایطی که اختناق و سرکوب تجمعات اعتراضی در درون کشور با شدت هر چه تمام تر خود را تحمیل کرده است وظیفه ی ایرانیان خارج از کشور است تا در یک اقدام هماهنگ و کمپین سراسری در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی، هم چون آنچه روز یکشنبه در مقابل سفارت ایران در فرانسه انجام شد، روح تازه یی در کالبد جنبش اعتراضات مدنی ایرانیان دمیده و در آستانه ی روزهای حساس خرداد ماه پیشاهنگ اعتراضات آتی باشند. در درون کشور نیز شبکه های اجتماعی و فعالان سیاسی – اجتماعی می بایست صدای رسای خود را به اشکال گوناگون در اعتراض به این جنایت سبعانه بلند کرده و این پیام که ملت ایران همیشه یکپارچه و متحد بوده و خواهد بود را در تجلی و پاسداشت اعدام شدگان کرد به گوش مستبدین حاکم برسانند. سکوت در مقابل این اعدام ها به هر بهانه یی توسط طیف های مخالف و منتقد حاکمیت موجود، بیش از آنچه نشانه ی زبونی باشد بیشتر به یک خودزنی می ماند که دیر یا زود ترکش های مرگبار آن به سراغ خود آنان نیز خواهد آمد.
هم وطن! امروز گاه سکوت نیست باید فریاد برآورد که ما یک ملت متحد هستیم، ما همگی نسبت به وضع موجود معترض هستیم، ما همه از کودکی داستان کمانگر را از سروده ی آرش توسط شاعر فقیدمان سیاوش کسرائی آموخته ایم و صدای تیشه فرهاد در بیستون برای عشق شیرین را در موسیقی ملی شنیده ایم.
روزنامه نگار معترض (جان شیفته)
۲۰/۲/٨۹
در شرایط کنونی وظیفه تمام نیروهای معترض به نظم موجود و هم چنین رهبران جنبش سبز است تا با یک اقدام هماهنگ در اعتراض به این اعدام ها، اهداف چند وجهی حاکمیت غیرمشروع ولایت فقیه را در نطفه خفه کرده و از این ماتم ملی پلی برای نزدیکی هر چه بیشتر طبقات و لایه های متکثر ملت ایران بسازند. از جان های از دست رفته ی این جوانان وطن می بایست چون درفش کاویانی در پیشانی یک جنبش متکثر اعتراضات ملی بهره برد و کاوه های این دیار با میثاق با این جان های شیفته هر چه بیشتر صفوف اعتراضی خود را علیه حاکمیت ظلم و جور فشرده تر کنند. در شرایطی که اختناق و سرکوب تجمعات اعتراضی در درون کشور با شدت هر چه تمام تر خود را تحمیل کرده است وظیفه ی ایرانیان خارج از کشور است تا در یک اقدام هماهنگ و کمپین سراسری در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی، هم چون آنچه روز یکشنبه در مقابل سفارت ایران در فرانسه انجام شد، روح تازه یی در کالبد جنبش اعتراضات مدنی ایرانیان دمیده و در آستانه ی روزهای حساس خرداد ماه پیشاهنگ اعتراضات آتی باشند. در درون کشور نیز شبکه های اجتماعی و فعالان سیاسی – اجتماعی می بایست صدای رسای خود را به اشکال گوناگون در اعتراض به این جنایت سبعانه بلند کرده و این پیام که ملت ایران همیشه یکپارچه و متحد بوده و خواهد بود را در تجلی و پاسداشت اعدام شدگان کرد به گوش مستبدین حاکم برسانند. سکوت در مقابل این اعدام ها به هر بهانه یی توسط طیف های مخالف و منتقد حاکمیت موجود، بیش از آنچه نشانه ی زبونی باشد بیشتر به یک خودزنی می ماند که دیر یا زود ترکش های مرگبار آن به سراغ خود آنان نیز خواهد آمد.
هم وطن! امروز گاه سکوت نیست باید فریاد برآورد که ما یک ملت متحد هستیم، ما همگی نسبت به وضع موجود معترض هستیم، ما همه از کودکی داستان کمانگر را از سروده ی آرش توسط شاعر فقیدمان سیاوش کسرائی آموخته ایم و صدای تیشه فرهاد در بیستون برای عشق شیرین را در موسیقی ملی شنیده ایم.
روزنامه نگار معترض (جان شیفته)
۲۰/۲/٨۹