دموکراسی به جای پیمان مالی!
فراخوان علیه سیاست ضد اجتماعی برای اروپا
اخبار روز:
بهار 2012. مرکل و سارکوزی برای نجات یورو، از این نشست به آن نشست می شتابند. مطبوعات جنجالی علیه مردم یونان تحریک می کنند. جدال جهت حل بحران به نحوی دراماتیک وخیم می شود. تا اول سال 2013، اتحادی از همپیمانان نئولیبرال اقتدارگرا، مرکب از اتحادیه های سرمایه، بنگاههای مالی، کمیسیون اروپا، حکومت آلمان و دیگر کشورهای صادر کننده، درصدد است تصمیمات اخیر بروکسل، َپیمان مالی ِ، را با عجله به تصویب پارلمانها برساند. پیمان مالی سیاست ریاضت اقتصادی ِ ضد رفاه اجتماعی را تجویز کرده و مجازاتهائی علیه کشورهائی که با این سیاست مخالفند، در بر دارد. به این ترتیب پیمان مالی خود مختاری دموکراتیک را هر چه بیشتر محدود می کند. این اوج مقدماتی یک روند اقتدارگرایانه در اروپاست.
ما از این سیاست ضد اجتماعی و ضد دموکراتیک به همانگونه بیزاریم که از حملات راسیستی علیه مردم یونان. در عوض ما در باره عواقب تحقیر آمیز این سیاست برای انسانها سخن می گوئیم. در باره چرخش اقتدارگرایانه در اروپا و دستمزدهای نازل در آلمان به عنوان ریشه بحران، از ثروت های دست نخورده عده قلیلی و رنج افراد بیشماری سخن می گوئیم. در باره تحسین مان از مقاومت و همبستگی مردم یونان سخن می گوئیم. مطالبه می کنیم آنچه را که برای ما مسلم است: دموکراسی واقعی و زندگی خوب و با منزلت برای همه – در اروپا و هر جای دیگر.
بحران ساختاری سرمایه داری
بحران در اروپا نوک یک کوه یخ است. در زیر آن بحران عمیق ساختار سرمایه داری قرار دارد. سرمایه عظیمی به دنبال سود است. اما نرخ های سود پائین هستند: رقابت ها شدید و دستمزدها نازلند. رشد مبتنی بر بدهی و سوداگری تنها می تواند انفجار بحران بزرگ را به تعویق اندازد. در حال حاضر ائتلاف نئولیبرال-اقتدارگر ادامه رادیکالتر راه تا کنونی را تبلیغ می کند: اجتماعی کردن زیان های حاصل از سوداگری-از طریق بدهی دائمی حقوق بگیران. بالا بردن نرخ سود-از طریق روابط کاری نا پایدار، پائین آوردن دستمزدها و حقوق باز نشستگی، کاهش رفاه اجتماعی و خصوصی سازی. عواقب چنین راهی خانمان بر انداز است و آنچه در یونان در حال وقوع است، تمام اروپا را تهدید می کند: بی کاری عمومی، فقیر شدن اقشار وسیعی از مردم، از هم پاشیدن سامانه های بهداری، رشد ابتلاء به امراض روانی و پائین رفتن سطح طول عمر.
چنین اقداماتی تنها به شیوه های اقتدارگرایانه انجام پذیر هستند. کودتای پینوشه در شیلی 1973، برنامه های صندوق بین المللی پول در کشورهای آفریقائی در سالهای دهه 80 و ترانسفرماسیونهای اروپای شرقی در سالهای دهه 90 پیش در آمدهای تاریخی برای پیمان مالی و پیمانهای مشابه هستند: آنها استراتژهای شوک آورند. حقوق اجتماعی و دموکراتیکی که با صرف هزینه های بسیار بدست آمده اند، توسط پیمان مالی به سرعت نفس گیری پایمال می شوند، تا بار بدهی را بر جا نگاه دارند و نرخ سود را افزایش دهند. در ایتالیا و یونان حکومت های تکنوکرات انتصابی، با چماق، گاز اشگ آور و ماشین های آب پاش، سیاست ریاضت های اجباری را که در بروکسل، فرانکفورت و برلین توسط گروهای
َمتخصصین ِ مردانه، تنظیم شده اند، به اجرا در می آورند. پیمان مالی و پیمان حقوقی برای حکومت اقتصادی به ارگانهائی مانند کمیسیون اتحادیه اروپا- دادگاه اروپا و بانگ مرکزی اروپا، که ماوراء کنترل دموکراتیک عمل می کنند، بیشتر و بیشتر قدرت می بخشند. فرومایگی است: برای جلوگیری از تصمیمات دموکراتیک علیه بنیادگرائی نئولیبرالی، پیمان مالی اقتدار بازارهای مالی را از طریق تعیین پرداخت جریمه ها به اتحادیه اروپا تقویت می کند.
همانگونه که در بحران اقتصاد جهانی در طی سالهای دهه 30، نیروهای شووینیستی و فاشیستی در مجارستان، اطریش، فنلاند و جاهای دیگر قدرت می گیرند. فراموش کردن تاریخ، راه حل های ارتجاعی مقابله با بحران را برای حکومت آلمان با سیاست تحدید های شدید اقتصادی اش، هر چه بیشتر محتمل می کند.
پیمان مالی را تصویب نکنید
در سراسر جهان مبارزات علیه این سیاست شعله ور هستند، از میدان سین تاگما در آتن، میدان تحریر در قاهره و پارک زوکاتی در نیویورک گرفته تا پوئترو دل سل در مادرید. جنبش آوره گان و کارگران فصلی که با آن مرزهای اروپارا در می نوردند، بخشی از این مبارزات برای یک زندگی خوب است. این مبارزات باید در فراسوی مرزها و در َمراکز ِ ائتلاف نئولیبرال-اقتدارگرا انجام گیرند، در پاریس، بروکسل، فرانکفورت و برلین. از این رو ما به شرکت در اعتراضات آینده فرا می خوانیم. از جمله آکسیون اروپائی در روز 31 مارس، روز اقدام جهانی در اول ماه مه و بسیج بین المللی در روزهای 17 تا 19 مای در فرانکفورت. به این ترتیب ما بر آلترناتیو دیگری برای حل بحران تاکید می کنیم:
* عدم تصویب پیمان مالی، پس گرفتن پیمان حقوقی جهت حکومت اقتصادی؛
* حذف بدهی های دولتی، کنترل تحرکات سرمایه و تبدیل بانکها به بنگاههای خدمات عمومی؛
* توزیع ثروت اجتماعی از طریق یک نظام مالیاتی جدید از بالا به پائین؛
* کمتر کردن ساعات کار
* دموکراتیزه کردن جدی سیاست و اقتصاد در همه زمینه ها
* پایان دادن به سیاست نژاد پرستانه بستن مرزها، به رسمیت شناختن حق اقامت و صدور گواهی اقامت برای همه.
در تقابل با اروپائی نئولیبرال-اقتدارگرایانه برای عده معدودی، ما خواهان اروپائی دموکراتیک و سوسیال-اکولوژیک برای انسانهای بیشمار هستیم.
امضاء کنندگان اولیه:
Die ErstunterzeichnerInnen:
Dr. Ilker Ataç, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Dr. Roland Atzmüller, Abteilung für Theoretische Soziologie und Sozialanalysen (TSS), Johannes Kepler Universität Linz; Dr. Dario Azzellini, Johannes Kepler Universität Linz; Simone Bader, Künstlerin, Klub2, Akademie der bildenden Künste Wien; Frauke Banse, Universität Kassel; Prof. Joachim Becker, Institut für Außenwirtschaft und Entwicklung, Wirtschaftsuniversität Wien; Dr. Martin Beckmann, Ver.di; Dieter A. Behr, Europäisches BürgerInnen Forum; Prof. Dr. Bernd Belina, Institut für Humangeographie, Goethe Universität Frankfurt; Prof. of Political Economy Andreas Bieler, University of Nottingham; Dr. Hans-Jürgen Bieling, Professur für Politik und Wirtschaft, Universität Tübingen; Barbara Blaha, Leitung Momentum-Kongress und Autorin, Wien; Dr. Manuela Bojadžijev, Institut für Europäische Ethnologie, Humboldt-Universität Berlin; Prof. Dr. Ulrich Brand, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Prof. Dr. Michael Brie, Direktor des Instituts für Gesellschaftsanalyse, Rosa-Luxemburg-Stiftung; PD Dr. Achim Brunnengräber ; Dr. Sonja Buckel, Institut für Sozialforschung, Frankfurt am Main; Dr. Mario Candeias, stellvertretender Direktor des Instituts für Gesellschaftsanalyse, Rosa-Luxemburg-Stiftung; Simone Claar, Goethe Universität Frankfurt; Prof. Dr. Alex Demirović, Technische Universität Berlin; Prof. Dr. Frank Deppe, Philipps-Universität Marburg; Petja Dimitrova, Akademie der bildenden Künste Wien, 1. März - Transnationaler Migrant_innenstreik, Wien; Prof. Dr. Nikolaus Dimmel, Rechtswissenschaftliche Fakultät der Universität Salzburg; Werner Drizhal, Gewerkschafter in Wien; Pia Eberhardt, Corporate Europe Observatory, Brüssel; Dr. Oliver Eberl, Technische Universität, Darmstadt; Prof. Dr. Trevor Evans, Hochschule für Wirtschaft und Recht, Berlin; Georg Feigl, Beirat für gesellschafts-, wirtschafts- und umweltpolitische Alternativen; Univ.-Lektor Mag. Christian Felber, Publizist, Wien; Prof. Dr. Andreas Fisahn, Fakultät für Rechtswissenschaft, Universität Bielefeld; Karin Fischer, Johannes Kepler Universität Linz; Prof. Dr. Andreas Fischer-Lescano, Zentrum für Europäische Rechtspolitik, Universität Bremen; Axel Gehring, Doktorand, Institut für Politikwissenschaft, Uni Marburg; Dipl. Pol. Fabian Georgi, Institut für Sozialforschung, Frankfurt am Main; Prof. Dr. Christoph Görg, Universität Kassel; Dr. Friederike Habermann, freie Wissenschaftlerin; Katharina Hajek, Institut für Politikwissenschaft, Universität Wien; Dr. Eva Hartmann, Universität Kassel; Prof. Dr. Frigga Haug, Berliner Institut für kritische Theorie (InkriT); Prof. Dr. Wolfgang Fritz Haug, Berliner Institut für kritische Theorie (InkriT); Prof. Dr. Susanne Heeg, Institut für Humangeographie, Johann-Goethe-Universität Frankfurt am Main; Mathis Heinrich, Phd Student, Lancaster University, UK; Prof. em. für Politikwissenschaft Joachim Hirsch, Johann-Wolfgang-Goethe-Universität Frankfurt; Julia Hofmann, Institut für Soziologie, Universität Wien; Prof. Dr. Thomas Höhne, Pädagogische Hochschule Freiburg; Dr. Andrej Holm, Institut für Sozialwissenschaften, Humboldt-Universität Berlin; Dr. Uwe Höring; Dr. Laura Horn, Associate Professor, Department of Society and Globalisation, University of Roskilde, Dänemark; Nikolai Huke, Institut für Politikwissenschaft, Philipps-Universität Marburg; Prof. Bob Jessop, Distinguished Professor of Sociology, Lancaster University, UK; Jun. Prof. Dr. John Kannankulam, Philipps-Universität Marburg; Prof. Dr. Juliane Karakayali, Evangelische Hochschule Berlin; Dr. Serhat Karakayali, Institut für Soziologie, Martin-Luther-Universität Halle-Wittenberg; Bernd Kasparek; Sebastian Klauke, Christian-Albrechts-Universität zu Kiel, Institut für Sozialwissenschaften - Arbeitsbereich Internationale Politische Soziologie; Käthe Knittler, Prekär Café, Wien; Julia König, Fachbereich Erziehungswissenschaften, Universität Frankfurt am Main; Hagen Kopp, kein mensch ist illegal/Hanau; Lisbeth Kovacic, PrekärCafé, Wien; Daniela Koweindl, Redaktionsmitglied Kulturrisse - Zeitschrift für radikaldemokratische Kulturpolitik; Anna Krämer, Goethe Universität, Frankfurt am Main; Prof. Dr. Michael Krätke, Lancaster University; Dr. Roland Kulke; Dr. Henrik Lebuhn, Redakteur der PROKLA - Zeitschrift für kritische Sozialwissenschaft; Prof. Dr. Stephan Lessenich, Institut für Soziologie, Universität Jena; Hanna Lichtenberger, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Prof. Dr. em. Jürgen Link, Universität Dortmund; Prof. Dr. Ulla Link-Heer, Bergische Universität Wuppertal; Bettina Lösch, Privatdozentin und akademische Rätin, Politikwissenschaft und politische Bildung, Universität Köln; Dana Lüddemann, Fachbereich Gesellschaftswissenschaften der Goethe-Univeristät, Frankfurt am Main; Prof. Dr. Margit Mayer, FU Berlin; Dr. Gabriele Michalitsch, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Dr. Tadzio Müller, Rosa-Luxemburg Stiftung; Lukas Oberndorfer, juridikum (zeitschrift für kritik|recht|gesellschaft); Benjamin Opratko, Universität Wien; Martin Panholzer, Gewerkschafter in Wien; Alexis J. Passadakis, Rat von Attac Deutschland; Prof. Dr. Susanne Pernicka, Institut für Soziologie, Johannes Kepler Universität Linz; Maximilian Pichl, Institut für Sozialforschung, Frankfurt am Main; Univ-Doz. Arno Pilgram, Institut für Rechts- und Kriminalsoziologie, Wien; Mag. Stefan Pimmer, Johannes Kepler Universität Linz; Sasha Pirker, Künstlerin, Akademie der bildenden Künste Wien; Oliver Prausmüller, Beirat für gesellschafts-, wirtschafts- und umweltpolitische Alternativen; Dr. Thore Prien, Institut für Politische Wissenschaft, Universität Hannover; Prof. Dr. Jörg Reitzig, Hochschule Ludwigshafen am Rhein; Saida Ressel, Studentin, Philipps-Universität Marburg; Dalilah Reuben-Shemia, Studentin; Dr. Thomas Sablowski, Justus-Liebig-Universität Gießen; Detlef Sack, Bielefeld; Prof. Dr. Birgit Sauer, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Dr. Judith Schacherreiter, Abteilung für Rechtsvergleichung, Einheitsrecht und Internationales Privatrecht, Universität Wien; Dr. Wolfram Schaffar, Institut für Internationale Entwicklung, Universität Wien; Prof. Dr. Hans Scheirl, Akademie der Bildenden Künste Wien; Sebastian Schipper, Institut für Humangeographie, Frankfurt am Main; Dr. Stefan Schmalz, Institut für Soziologie, Friedrich Schiller-Universität Jena; Prof. Dr. em. Dorothea Schmidt, Hochschule für Wirtschaft und Recht, Berlin; Prof. Dr. Helen Schwenken, Fachbereich Gesellschaftswissenschaften, Universität Kassel; Prof. Dr. Franz Segbers, Philipps-Universität Marburg; Lisa Sigl, Prekär Café, Wien; Ruby Sircar, Künstlerin, Akademie der bildenden Künste Wien; Alexander Somek, Professor of Law at the University of Iowa; Prof. Dr. Ruth Sonderegger, Akademie der bildenden Künste Wien; Christoph Spieker, Uni Bremen; Dr. Martina Sproll, FU-Berlin; Sandra Stern, Institut für Soziologie, Johannes Kepler Universität Linz; Alexandra Strickner, Obfrau von Attac Österreich; Ingo Stützle, Analyse & Kritik; Prof. Dr. Günter Thien, Universität Münster; Dr. Vassilis S. Tsianos, Institut für Soziologie, Universität Hamburg; Dr. Bastiaan van Apeldoorn, Reader in International Relations, VU University Amsterdam; Dipl. Soz. Judith Vey, Goethe-Universität FFM; Björn Wagner, Friedrich-Schiller-Universität Jena; Christian Weitzel, Doktorand am Institut für Europäische Studien der TU Chemnitz; Dr. Christa Wichterich; Ingeborg Wick, ehem. Südwind-Institut; Dr. Angela Wigger, Dozentin Global Political Economy, Radboud University Nijmegen, Niederlande; Dr. Jens Wissel, Institut für Sozialforschung, Frankfurt am Main; PD Dr. Markus Wissen, Universität Wien, Institut für Politikwissenschaft; Peter Wahl, Mitarbeiter von WEED und Mitglied im Wissenschaftlichen Beirat von Attac; Dr. Stefanie Wöhl, Freie Universität Berlin; Prof. Dr. Frieder Otto Wolf, FU Berlin; Prof. Dr. ehem. Bodo Zeuner, FU Berlin; Aram Ziai, Senior Researcher am Zentrum für Entwicklungsforschung der Universität Bonn
14.03.2012
www.taz.de
منبع: روزنامه تاتس آلمان
مترجم: کامران صادقی
بهار 2012. مرکل و سارکوزی برای نجات یورو، از این نشست به آن نشست می شتابند. مطبوعات جنجالی علیه مردم یونان تحریک می کنند. جدال جهت حل بحران به نحوی دراماتیک وخیم می شود. تا اول سال 2013، اتحادی از همپیمانان نئولیبرال اقتدارگرا، مرکب از اتحادیه های سرمایه، بنگاههای مالی، کمیسیون اروپا، حکومت آلمان و دیگر کشورهای صادر کننده، درصدد است تصمیمات اخیر بروکسل، َپیمان مالی ِ، را با عجله به تصویب پارلمانها برساند. پیمان مالی سیاست ریاضت اقتصادی ِ ضد رفاه اجتماعی را تجویز کرده و مجازاتهائی علیه کشورهائی که با این سیاست مخالفند، در بر دارد. به این ترتیب پیمان مالی خود مختاری دموکراتیک را هر چه بیشتر محدود می کند. این اوج مقدماتی یک روند اقتدارگرایانه در اروپاست.
ما از این سیاست ضد اجتماعی و ضد دموکراتیک به همانگونه بیزاریم که از حملات راسیستی علیه مردم یونان. در عوض ما در باره عواقب تحقیر آمیز این سیاست برای انسانها سخن می گوئیم. در باره چرخش اقتدارگرایانه در اروپا و دستمزدهای نازل در آلمان به عنوان ریشه بحران، از ثروت های دست نخورده عده قلیلی و رنج افراد بیشماری سخن می گوئیم. در باره تحسین مان از مقاومت و همبستگی مردم یونان سخن می گوئیم. مطالبه می کنیم آنچه را که برای ما مسلم است: دموکراسی واقعی و زندگی خوب و با منزلت برای همه – در اروپا و هر جای دیگر.
بحران ساختاری سرمایه داری
بحران در اروپا نوک یک کوه یخ است. در زیر آن بحران عمیق ساختار سرمایه داری قرار دارد. سرمایه عظیمی به دنبال سود است. اما نرخ های سود پائین هستند: رقابت ها شدید و دستمزدها نازلند. رشد مبتنی بر بدهی و سوداگری تنها می تواند انفجار بحران بزرگ را به تعویق اندازد. در حال حاضر ائتلاف نئولیبرال-اقتدارگر ادامه رادیکالتر راه تا کنونی را تبلیغ می کند: اجتماعی کردن زیان های حاصل از سوداگری-از طریق بدهی دائمی حقوق بگیران. بالا بردن نرخ سود-از طریق روابط کاری نا پایدار، پائین آوردن دستمزدها و حقوق باز نشستگی، کاهش رفاه اجتماعی و خصوصی سازی. عواقب چنین راهی خانمان بر انداز است و آنچه در یونان در حال وقوع است، تمام اروپا را تهدید می کند: بی کاری عمومی، فقیر شدن اقشار وسیعی از مردم، از هم پاشیدن سامانه های بهداری، رشد ابتلاء به امراض روانی و پائین رفتن سطح طول عمر.
چنین اقداماتی تنها به شیوه های اقتدارگرایانه انجام پذیر هستند. کودتای پینوشه در شیلی 1973، برنامه های صندوق بین المللی پول در کشورهای آفریقائی در سالهای دهه 80 و ترانسفرماسیونهای اروپای شرقی در سالهای دهه 90 پیش در آمدهای تاریخی برای پیمان مالی و پیمانهای مشابه هستند: آنها استراتژهای شوک آورند. حقوق اجتماعی و دموکراتیکی که با صرف هزینه های بسیار بدست آمده اند، توسط پیمان مالی به سرعت نفس گیری پایمال می شوند، تا بار بدهی را بر جا نگاه دارند و نرخ سود را افزایش دهند. در ایتالیا و یونان حکومت های تکنوکرات انتصابی، با چماق، گاز اشگ آور و ماشین های آب پاش، سیاست ریاضت های اجباری را که در بروکسل، فرانکفورت و برلین توسط گروهای
َمتخصصین ِ مردانه، تنظیم شده اند، به اجرا در می آورند. پیمان مالی و پیمان حقوقی برای حکومت اقتصادی به ارگانهائی مانند کمیسیون اتحادیه اروپا- دادگاه اروپا و بانگ مرکزی اروپا، که ماوراء کنترل دموکراتیک عمل می کنند، بیشتر و بیشتر قدرت می بخشند. فرومایگی است: برای جلوگیری از تصمیمات دموکراتیک علیه بنیادگرائی نئولیبرالی، پیمان مالی اقتدار بازارهای مالی را از طریق تعیین پرداخت جریمه ها به اتحادیه اروپا تقویت می کند.
همانگونه که در بحران اقتصاد جهانی در طی سالهای دهه 30، نیروهای شووینیستی و فاشیستی در مجارستان، اطریش، فنلاند و جاهای دیگر قدرت می گیرند. فراموش کردن تاریخ، راه حل های ارتجاعی مقابله با بحران را برای حکومت آلمان با سیاست تحدید های شدید اقتصادی اش، هر چه بیشتر محتمل می کند.
پیمان مالی را تصویب نکنید
در سراسر جهان مبارزات علیه این سیاست شعله ور هستند، از میدان سین تاگما در آتن، میدان تحریر در قاهره و پارک زوکاتی در نیویورک گرفته تا پوئترو دل سل در مادرید. جنبش آوره گان و کارگران فصلی که با آن مرزهای اروپارا در می نوردند، بخشی از این مبارزات برای یک زندگی خوب است. این مبارزات باید در فراسوی مرزها و در َمراکز ِ ائتلاف نئولیبرال-اقتدارگرا انجام گیرند، در پاریس، بروکسل، فرانکفورت و برلین. از این رو ما به شرکت در اعتراضات آینده فرا می خوانیم. از جمله آکسیون اروپائی در روز 31 مارس، روز اقدام جهانی در اول ماه مه و بسیج بین المللی در روزهای 17 تا 19 مای در فرانکفورت. به این ترتیب ما بر آلترناتیو دیگری برای حل بحران تاکید می کنیم:
* عدم تصویب پیمان مالی، پس گرفتن پیمان حقوقی جهت حکومت اقتصادی؛
* حذف بدهی های دولتی، کنترل تحرکات سرمایه و تبدیل بانکها به بنگاههای خدمات عمومی؛
* توزیع ثروت اجتماعی از طریق یک نظام مالیاتی جدید از بالا به پائین؛
* کمتر کردن ساعات کار
* دموکراتیزه کردن جدی سیاست و اقتصاد در همه زمینه ها
* پایان دادن به سیاست نژاد پرستانه بستن مرزها، به رسمیت شناختن حق اقامت و صدور گواهی اقامت برای همه.
در تقابل با اروپائی نئولیبرال-اقتدارگرایانه برای عده معدودی، ما خواهان اروپائی دموکراتیک و سوسیال-اکولوژیک برای انسانهای بیشمار هستیم.
امضاء کنندگان اولیه:
Die ErstunterzeichnerInnen:
Dr. Ilker Ataç, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Dr. Roland Atzmüller, Abteilung für Theoretische Soziologie und Sozialanalysen (TSS), Johannes Kepler Universität Linz; Dr. Dario Azzellini, Johannes Kepler Universität Linz; Simone Bader, Künstlerin, Klub2, Akademie der bildenden Künste Wien; Frauke Banse, Universität Kassel; Prof. Joachim Becker, Institut für Außenwirtschaft und Entwicklung, Wirtschaftsuniversität Wien; Dr. Martin Beckmann, Ver.di; Dieter A. Behr, Europäisches BürgerInnen Forum; Prof. Dr. Bernd Belina, Institut für Humangeographie, Goethe Universität Frankfurt; Prof. of Political Economy Andreas Bieler, University of Nottingham; Dr. Hans-Jürgen Bieling, Professur für Politik und Wirtschaft, Universität Tübingen; Barbara Blaha, Leitung Momentum-Kongress und Autorin, Wien; Dr. Manuela Bojadžijev, Institut für Europäische Ethnologie, Humboldt-Universität Berlin; Prof. Dr. Ulrich Brand, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Prof. Dr. Michael Brie, Direktor des Instituts für Gesellschaftsanalyse, Rosa-Luxemburg-Stiftung; PD Dr. Achim Brunnengräber ; Dr. Sonja Buckel, Institut für Sozialforschung, Frankfurt am Main; Dr. Mario Candeias, stellvertretender Direktor des Instituts für Gesellschaftsanalyse, Rosa-Luxemburg-Stiftung; Simone Claar, Goethe Universität Frankfurt; Prof. Dr. Alex Demirović, Technische Universität Berlin; Prof. Dr. Frank Deppe, Philipps-Universität Marburg; Petja Dimitrova, Akademie der bildenden Künste Wien, 1. März - Transnationaler Migrant_innenstreik, Wien; Prof. Dr. Nikolaus Dimmel, Rechtswissenschaftliche Fakultät der Universität Salzburg; Werner Drizhal, Gewerkschafter in Wien; Pia Eberhardt, Corporate Europe Observatory, Brüssel; Dr. Oliver Eberl, Technische Universität, Darmstadt; Prof. Dr. Trevor Evans, Hochschule für Wirtschaft und Recht, Berlin; Georg Feigl, Beirat für gesellschafts-, wirtschafts- und umweltpolitische Alternativen; Univ.-Lektor Mag. Christian Felber, Publizist, Wien; Prof. Dr. Andreas Fisahn, Fakultät für Rechtswissenschaft, Universität Bielefeld; Karin Fischer, Johannes Kepler Universität Linz; Prof. Dr. Andreas Fischer-Lescano, Zentrum für Europäische Rechtspolitik, Universität Bremen; Axel Gehring, Doktorand, Institut für Politikwissenschaft, Uni Marburg; Dipl. Pol. Fabian Georgi, Institut für Sozialforschung, Frankfurt am Main; Prof. Dr. Christoph Görg, Universität Kassel; Dr. Friederike Habermann, freie Wissenschaftlerin; Katharina Hajek, Institut für Politikwissenschaft, Universität Wien; Dr. Eva Hartmann, Universität Kassel; Prof. Dr. Frigga Haug, Berliner Institut für kritische Theorie (InkriT); Prof. Dr. Wolfgang Fritz Haug, Berliner Institut für kritische Theorie (InkriT); Prof. Dr. Susanne Heeg, Institut für Humangeographie, Johann-Goethe-Universität Frankfurt am Main; Mathis Heinrich, Phd Student, Lancaster University, UK; Prof. em. für Politikwissenschaft Joachim Hirsch, Johann-Wolfgang-Goethe-Universität Frankfurt; Julia Hofmann, Institut für Soziologie, Universität Wien; Prof. Dr. Thomas Höhne, Pädagogische Hochschule Freiburg; Dr. Andrej Holm, Institut für Sozialwissenschaften, Humboldt-Universität Berlin; Dr. Uwe Höring; Dr. Laura Horn, Associate Professor, Department of Society and Globalisation, University of Roskilde, Dänemark; Nikolai Huke, Institut für Politikwissenschaft, Philipps-Universität Marburg; Prof. Bob Jessop, Distinguished Professor of Sociology, Lancaster University, UK; Jun. Prof. Dr. John Kannankulam, Philipps-Universität Marburg; Prof. Dr. Juliane Karakayali, Evangelische Hochschule Berlin; Dr. Serhat Karakayali, Institut für Soziologie, Martin-Luther-Universität Halle-Wittenberg; Bernd Kasparek; Sebastian Klauke, Christian-Albrechts-Universität zu Kiel, Institut für Sozialwissenschaften - Arbeitsbereich Internationale Politische Soziologie; Käthe Knittler, Prekär Café, Wien; Julia König, Fachbereich Erziehungswissenschaften, Universität Frankfurt am Main; Hagen Kopp, kein mensch ist illegal/Hanau; Lisbeth Kovacic, PrekärCafé, Wien; Daniela Koweindl, Redaktionsmitglied Kulturrisse - Zeitschrift für radikaldemokratische Kulturpolitik; Anna Krämer, Goethe Universität, Frankfurt am Main; Prof. Dr. Michael Krätke, Lancaster University; Dr. Roland Kulke; Dr. Henrik Lebuhn, Redakteur der PROKLA - Zeitschrift für kritische Sozialwissenschaft; Prof. Dr. Stephan Lessenich, Institut für Soziologie, Universität Jena; Hanna Lichtenberger, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Prof. Dr. em. Jürgen Link, Universität Dortmund; Prof. Dr. Ulla Link-Heer, Bergische Universität Wuppertal; Bettina Lösch, Privatdozentin und akademische Rätin, Politikwissenschaft und politische Bildung, Universität Köln; Dana Lüddemann, Fachbereich Gesellschaftswissenschaften der Goethe-Univeristät, Frankfurt am Main; Prof. Dr. Margit Mayer, FU Berlin; Dr. Gabriele Michalitsch, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Dr. Tadzio Müller, Rosa-Luxemburg Stiftung; Lukas Oberndorfer, juridikum (zeitschrift für kritik|recht|gesellschaft); Benjamin Opratko, Universität Wien; Martin Panholzer, Gewerkschafter in Wien; Alexis J. Passadakis, Rat von Attac Deutschland; Prof. Dr. Susanne Pernicka, Institut für Soziologie, Johannes Kepler Universität Linz; Maximilian Pichl, Institut für Sozialforschung, Frankfurt am Main; Univ-Doz. Arno Pilgram, Institut für Rechts- und Kriminalsoziologie, Wien; Mag. Stefan Pimmer, Johannes Kepler Universität Linz; Sasha Pirker, Künstlerin, Akademie der bildenden Künste Wien; Oliver Prausmüller, Beirat für gesellschafts-, wirtschafts- und umweltpolitische Alternativen; Dr. Thore Prien, Institut für Politische Wissenschaft, Universität Hannover; Prof. Dr. Jörg Reitzig, Hochschule Ludwigshafen am Rhein; Saida Ressel, Studentin, Philipps-Universität Marburg; Dalilah Reuben-Shemia, Studentin; Dr. Thomas Sablowski, Justus-Liebig-Universität Gießen; Detlef Sack, Bielefeld; Prof. Dr. Birgit Sauer, Institut für Politikwissenschaften, Universität Wien; Dr. Judith Schacherreiter, Abteilung für Rechtsvergleichung, Einheitsrecht und Internationales Privatrecht, Universität Wien; Dr. Wolfram Schaffar, Institut für Internationale Entwicklung, Universität Wien; Prof. Dr. Hans Scheirl, Akademie der Bildenden Künste Wien; Sebastian Schipper, Institut für Humangeographie, Frankfurt am Main; Dr. Stefan Schmalz, Institut für Soziologie, Friedrich Schiller-Universität Jena; Prof. Dr. em. Dorothea Schmidt, Hochschule für Wirtschaft und Recht, Berlin; Prof. Dr. Helen Schwenken, Fachbereich Gesellschaftswissenschaften, Universität Kassel; Prof. Dr. Franz Segbers, Philipps-Universität Marburg; Lisa Sigl, Prekär Café, Wien; Ruby Sircar, Künstlerin, Akademie der bildenden Künste Wien; Alexander Somek, Professor of Law at the University of Iowa; Prof. Dr. Ruth Sonderegger, Akademie der bildenden Künste Wien; Christoph Spieker, Uni Bremen; Dr. Martina Sproll, FU-Berlin; Sandra Stern, Institut für Soziologie, Johannes Kepler Universität Linz; Alexandra Strickner, Obfrau von Attac Österreich; Ingo Stützle, Analyse & Kritik; Prof. Dr. Günter Thien, Universität Münster; Dr. Vassilis S. Tsianos, Institut für Soziologie, Universität Hamburg; Dr. Bastiaan van Apeldoorn, Reader in International Relations, VU University Amsterdam; Dipl. Soz. Judith Vey, Goethe-Universität FFM; Björn Wagner, Friedrich-Schiller-Universität Jena; Christian Weitzel, Doktorand am Institut für Europäische Studien der TU Chemnitz; Dr. Christa Wichterich; Ingeborg Wick, ehem. Südwind-Institut; Dr. Angela Wigger, Dozentin Global Political Economy, Radboud University Nijmegen, Niederlande; Dr. Jens Wissel, Institut für Sozialforschung, Frankfurt am Main; PD Dr. Markus Wissen, Universität Wien, Institut für Politikwissenschaft; Peter Wahl, Mitarbeiter von WEED und Mitglied im Wissenschaftlichen Beirat von Attac; Dr. Stefanie Wöhl, Freie Universität Berlin; Prof. Dr. Frieder Otto Wolf, FU Berlin; Prof. Dr. ehem. Bodo Zeuner, FU Berlin; Aram Ziai, Senior Researcher am Zentrum für Entwicklungsforschung der Universität Bonn
14.03.2012
www.taz.de
منبع: روزنامه تاتس آلمان
مترجم: کامران صادقی
هفتهخوانی؛ از اعلام جشن ملی در چین تا بر و بچ در فضا
حالا امسال هم که قرار است از تولید ملی حمایت کنیم هنوز چهار روز از سال نگذشته خبر آمده که به همین مناسبت جمهوری خلق چین «سه روز جشن ملی» اعلام کرده و اتاق بازرگانی چین اطلاعیه صادر کردهاند و ضمن تشکر از مقام معظم رهبری، قول مردانه دادهاند که تولیدشان را دو سه برابر کنند و اصلا جای هیچگونه نگرانی نیست!
اعلام جشن ملی در چین
خب به سلامتی و میمنت!
به به به به... سال نو مبارک... صد سال به این سالها... عید شما مبارک...آقایون تشریف بیارند جلو.. موچ..موچ...موچ (بنا بر احتیاط واجب) یک موچ دیگر هم ضمیمه (والله بعد از این همه سال ما هنوز نفهمیدیم سه تا باید ماچ کنیم یا چهار تا یا دوتا)
خب سال تولید ملی و اینا ها هم شروع شد و ببینیم چی کار میکنیدها!!
سال قبل که جهاد اقتصادی کردیم به قول مرحوم عمران صلاحی تنها «درآمدمان» پدرمان بود!
سال قبلش هم که همت مضاعف و کار دوبله بود ۱۳۰-۱۴۰ روز از سال را تعطیل بودیم، باز هم احمدینژاد گیر داده بود که «در کشور ما تعطیلی کم است» و «ایران در میان کشورهای دنیا از کمترین تعطیلات برخوردار است.»
حالا امسال هم که قرار است از تولید ملی حمایت کنیم هنوز چهار روز از سال نگذشته خبر آمده که به همین مناسبت جمهوری خلق چین «سه روز جشن ملی» اعلام کرده و اتاق بازرگانی چین اطلاعیه صادر کرده اند و ضمن تشکر از مقام معظم رهبری، قول مردانه داده اند که تولیدشان را دو سه برابر کنند و اصلا جای هیچگونه نگرانی نیست!
از طرفی گفته شده که محمود رضا خاوری مدیرعامل سابق بانک ملی و متهم اصلی اختلاس سه هزار میلیارد تومانی (البته با دلار هزار تومانی) از کانادا پیام نوروزی ارسال کرده ضمن محکومیت شدید نامگذاری سال جدید، از مقام معظم رهبری تقاضای تمدید سال جهاد اقتصادی را داشته است!»
راست و دروغش با راوی!
این اوباما هم ما را گیر آوردهها!
هر چند باراک حسین اوباما حالا زحمت کشیده و در پیام نوروزیاش یک سری عیدی در رابطه با برداشتن محدودیت آپ دیت کردن گوگل کروم و دانلود فش پلیر و این ها به ما داده که خب دستش درد نکنه اما ماجرای این عیدیها مثل همان ماجرای برنده شدن در مسابقات ارمغان بهزیستی است!
این که طرف رفته بود مشهد دعا می کرد که در مسابقات ارمغان بهزیستی برنده شود، یک شب امام رضا به خوابش آمد و گفت: مرد حسابی تو اول برو یک بلیط ارمغان بهزیستی بخر و در مسابقه شرکت کن، بعد بیا اینجا!
خلاصه برادر اوباما! ببین داداش ما الان در ایران اصلا اینترنت درست درمان نداریم که دنبال دانلود فلش پلیر یا هر کوفت و زهرمار دیگر باشیم!
تازه اینترنت دیزلی هم که وصل بشود حتی سایت هاشمی رفسنجانی را که خاطراتش با عفت و مهدی اینا را مینوشت هم فیلتر کرده اند!
از همه اینها گذشته همه این برنامهها و نرم افزارها و فیلمهای روز سینمای دنیا (حتی فیلمهایی که هنوز ساخته نشدهاند!) گوشه پیادهرو با ۱۰۰۰ تومان و بعضا اگر دو تا بخری ۱۵۰۰ تومان در دسترس است!
قویترین مردان بیاعصاب ایران
یعنی نشد یک سال این مسابقات مردان آهنین یا همان قویترین مردان ایران برگزار شود و اخبار بزن بزن و کتککاری قمهکشی از آن بیرون نیاید.
یک سال که مجتبی ملکی و رفقایش با چند نفر از این آهنیها بزن بزن کرده بودند دو سال قبل که برادران قرایی با رقبایشان کتککاری کرده بودند و بعد از آن هم که یک بنده خدایی را با چاقو کشتند و فراری هستند امسال هم که مسابقات قویترین مردان ایران در کیش باز هم در حالی با حرف و حدیثهای فراوان به پایان رسیده، که اخبار دریافتی از درگیری شدید میان برگزارکنندگان اصلی این مسابقات خبر میدهد.
جدیدترین دوره مسابقات قویترین مردان ایران امسال در حالی در کیش بدون حضور مرحوم روحالله داداشی که در سال قبل در پی نزاع خونین به قتل رسیده بود به پایان رسید که برادر او یعنی علی داداشی به عنوان مربی و داور در کنار فرامرز خودنگاه این دوره را برگزار کردند.
گفته میشود که علی داداشی در طول این مسابقات دو بار با خودنگاه درگیر شده است؛ در پشت صحنه یکی از برنامههای این دوره، داداشی در اعتراض شدید به نحوه برخورد خودنگاه با ورزشکاران میگوید: «چرا با ورزشکاران بد صحبت میکنی تو همه شهرت خود را مدیون همین ورزشکاران و برنامه قویترین مردان ایران هستی.»
این دیالوگ باعث درگیری لفظی و ایجاد درگیری فیزیکی میشود که با وساطت ورزشکاران، ماجرا ختم به خیر میشود.
همچنین بعد از پایان یافتن مسابقات و در روز پایانی به نفر اول مسابقات مبلغ ۱۳ میلیون تومان جایزه نقدی اهدا میشود که این موضوع باردیگر به درگیری میان داداشی و خودنگاه میانجامد.
داداشی معتقد است برنامهای که دست اندرکاران و برگزارکنندگان آن حدود ۲ میلیارد تومان اعتبار و اسپانسر جذب کرده است؛ نباید به نفر اول مسابقات تنها ۱۳ میلیون تومان بدهد که هم نا چیز است و هم در شان قویترین مرد ایران نیست. این موضوع هم باعث درگیری و ایجاد ناراحتی در روز پایانی مسابقات میشود.
جنگ بهتر است یا تصادف؟
من نمیفهمم ما از چه چیز جنگ میترسیم؟
اصلا برای چه میترسیم؟
مثلا اگر جنگ شود چه اتفاقی میافتد؟
تعدادی از هموطنان احیاناً کشته و مجروح میشوند؟ اما خب به جایش از شر احمد خاتمی اینا راحت میشویم!
اما خب شما نگاه کن رئیس سازمان امداد و نجات هلال احمر ایران روز چهارشنبه (دوم فروردین) یعنی دو روز از سال گذشته اعلام کرد، ۸۶۱ سانحه در کشور رخ داده و در این سوانح ۶۱ هزار و ۶۴۷ نفر توسط گروههای امداد نجات یافتند.
محمود مظفر در گفتگو با خبرگزاری مهر افزود، در این سوانح ۳۸۵ نفر مصدوم شدند. وی همچنین از انجام ۱۲۰ ساعت پرواز امداد هوایی خبر داد.
سال ۸۹ و ۹۰ هم بنا به گفته مسئولان بیش از ۴۰ هزار نفر بر اثر سوانح رانندگی در جاده ها کشته شدند و خودتان تعداد مجروحان را حساب کنید!
تازه بدبختانه احمد خاتمی اینا اصلا در این آمار نیستند و این یعنی که هیچی به هیچی!
بعد هم وقتی امسال در همین اول بسمالله علی دایی پرادو را با آن هیبت و هیکل چپ میکند دیگر چه انتظاری داریم!
جالب است که خود علی آقای دایی که پرادو را چپ کرده است در گفتوگو با خبرنگاران از روی تخت بیمارستان درباره اين كه «چه توصيه براي مسافران نوروزي دارد؟» گفت: اگر كسي ميخواهد مسافرت كند، بايد سرعت مجاز را رعايت كند و اگر دچار خوابآلودگي شد، خودرواش را كنار بزند و استراحت كند. من هميشه شبها مسافرت ميكردم و هيچ وقت هم دچار خواب آلودگي نميشدم.
اين اتفاق به دليل خوردن دارو سرماخوردگي برايم رخ داد. حتي پنج دقيقه قبل از حادثه برادرم از من خواست كه رانندگي را به او بسپارم و من هم قصد چنين كاري را داشتم، اما قسمت اين بود كه اين حادثه رخ دهد.»
اینجور کافرهایی هستند
همزمان با انتشار گزارش خبرگزاری آلمان، درباره مردم ژاپن، که در ماههای گذشته، با وجود بحران سیل، سونامی و نشت مواد رادیواکتیو، بیش از سه و نیم میلیارد ین ( بیش از ۴۵ میلیون دلار) پول و 5700 گاوصندوق حاوی دو میلیارد ین را که در مناطق سیل زده یافتهاند به دولت بازگرداندهاند و تا کنون ۹۶ درصد مبالغ پیدا شده، به صاحبانشان بازگردانده شده است
اما متوجه شدیم پس از چپ کردن پرادو توسط علی دایی ورزشکار پرافتخار ایران در جاده کاشان-تهران در حالی که وی غرق در خون روی زمین افتاده و برادرش از پنجره اتوموبیل خود را به وی رسانده تا به بیمارستان منتقل نماید عده ای از هموطنان نیکوکار ما!! مشغول سرقت 5هزار دلار، دو گوشی تلفن همراه، دو میلیون تومان پول نقد، دسته چک، انگشتر جواهر، ساعت مچی گرانقیمت و وسایل داخل اتوموبیل علی دایی بودند!!
نکته جالب اینجاست که بدانید در فرهنگ ژاپنی مفهومی بنام «گناه» وجود ندارد... و اصلا مردم با این مفهموم هیچ آشنایی ندارند... تنها مفهوم بازدارنده در آنجا، «شرمندگی» است.
به همین دلیل است که کسی که درست کارش را انجام نمی دهد در مقابل مردم دچار احساس شرمندگی می شود وحتی ممکن است که دست به خودکشی بزند، چون دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد... «شرمندگی» مفهوم زمینی و «گناه» مفهوم آسمانی است.
شرمندگی بین شخص و اطرافیانش اتفاق میافتد، اطرافیانی که شخص همیشه آنها را میبیند، ولی گناه بین شخص و خدا است .... و نتیجه تفاوت این دو باور را ببینید!
ما که خجالت کشیدیم خدا وکیلی...
بر و بچ در فضا
خبر خوش هستهای این که قرار است به میمنت و مبارکی در سال جدید جمهوری اسلامی چند فروند میمون زنده به فضا بفرستد!
حمید فاضلی٬ رئیس سازمان فضایی ایران با اعلام این خبر گفت: «کاوشگر ۵ حامل موجود زنده (میمون) نیمه اول سال جاری به فضا پرتاب خواهد شد».
حالا جدای از این که نمونه هایی از این میمون ها که روی زمین هستند چه گلی به سر مملکت زدهاند که حالا در فضا چه کار میخواهند بکنند اما این نکته که مسئولان فضایی کشور دائم تاکید دارند که «میمون زنده» به فضا میفرستیم هم در نوع خودش جالب توجه است.
ما که در این تعطیلات هر چه داستان فضانوردی بود خواندیم و یک مورد هم پیدا نشد که کشوری «میمون مرده» به فضا فرستاده باشد!
از اینها گذشته من متوجه نمیشوم که چه اصراری هست که این همه دنگ و فنگ و هزینه را متحمل شویم تا میمون زنده به فضا بفرستیم چون از صدقه سر جمهوری اسلامی الان مدت هاست که نصف جوانان مملکت دختر و پسر زنده زنده هر هفته پنجشنبه جمعهها، رو فضا هستند و مشغول ترکاندن!
تلاش برای لغو تابعیت بریتانیایی اسما اسد
در حالی که بر اساس تحریمهای جدید اتحادیه اروپا علیه خانواده اسد که روز گذشته به تصویب رسید، همسر بشار اسد از سفر به همه کشورهای اروپایی به استثنای بریتانیا ممنوع شده، وزارت کشور بریتانیا در صدد لغو تابعیت بریتانیایی اسماء اسد است.
منابع مطلع اتحادیه اروپا دیروز جمعه اعلام کردند که وزیران امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا تحریمهای دیگری را علیه خانواده اسد و برخی دیگر از وزرای وی به تصویب رساندند.
به گزارش العربیه، این تحریمها اسما الاخرس، همسر بشار اسد رئیس جمهور سوریه، به همراه ۸ وزیر ونیز مادر و خواهر بشار را شامل میشود.
اسما الاخرس دختر فواز الاخرس پزشک معروف که در لندن زندگی میکند و سحر العطری دیپلمات بازنشسته سوری در میان سوریها به «ملایمت در بیان مواضع سیاسی خود» معروف بودند.
اما اكنون این دو بانوی نزدیک به بشار اسد به دلیل سکوتشان در برابر کشتارها در سوریه، مورد انتقاد بسیاری از سوریهاى مخالف قرارگرفتهاند.
پیشتر ماهر اسد برادر بشار اسد و رامی مخلوف پسر خاله بشار اسد نیز در فهرست تحریم شدگان سازمان ملل قرار گرفتند.
طبق این تحریمها، اعضای خانواده اسد از سفر به کشورهای عضو اتحادیه اروپا ممنوع شدهاند.
اما در حالی که به نظر میرسید اسما الاخرس به دلیل تابعیت بریتانیایی میتواند به بریتانیا سفر کند، یک منبع در وزارت کشور بریتانیا اعلام کرده است این کشور مسئله لغو تابعیت اسماء اسد همسر رئیس جمهور سوریه را بررسی میکند.
ساجد جاوید عضو پارلمان بریتانیا با اشاره به مواضع اسماء اسد نسبت به بحران جاری در این کشور از تریزا مای وزیر کشور خواسته است با استفاده از قانون مهاجرت و گذرنامه که در سال ۲۰۰۶ تصویب شده بود، تابعیت افرادی را که بر خلاف منافع عمومی عمل می کنند لغو کند.
پس از منتشر شدن ایمیلهای خصوصی اسما و بشار اسد دامنه انتقادها از او به دلیل همراهی با رئیس جمهور سوریه در خونریزیهای جاری افزایش پیدا کرده است.
اسماء اسد در سال ۱۹۷۵ در لندن به دنیا آمده و پس از ازدواج با رئیس جمهور سوریه در دسامبر ۲۰۰۰ به دمشق رفته است.
اتحادیه اروپا پیشتر ۱۲۶ نفر از شخصیتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی سوریه را به همراه ۴۱ شرکت تحریم کرده است.
احمد خاتمی جمهوری اسلامی را به اکران «فیلمهای مستهجن» متهم کرد
به دنبال جنجالی که انصار حزبالله بر سر فیلمهای «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» به راه انداختهاند، احمد خاتمی نیز امروز از تریبون نماز جمعه تهران این دو فیلم را «مستهجن» خواند و خواستار توقف اکران آنها شد.
احمد خاتمی به مسؤولان وزارت ارشاد گفته است: «در شأن شما نبود که از دستگاه تحت مدیریت شما اجازه اکران چنین فیلمهای مستهجنی داده شود. باید تا دیر نشده جلوی اکران این فیلمها را در استانها بگیرید.»
امام جمعه موقت تهران تأکید کرده: «اجازه اکران برخی از فیلمهای ضداخلاقی در ایام نوروز و در برخی سینماهای مراکز استانها صادر شده است؛ این فیلمها در دهه فجر پخش و مورد اعتراض واقع شده بود، مسئولان باید بدانند که ما در مورد دین و اخلاق مردم با هیچ کس رودربایستی نداریم.»
چند روزی است که انصار حزبالله در اعتراض به اکران دو فیلم «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» دست به تجمعات اعتراضی میزند.
تاکنون بر اثر فشارهای این گروه تندرو اسلامی، اکران این دو فیلم در برخی از شهرهای ایران متوقف شده است.
«شوخی سکسی» با خامنهای در یکی از جلسات خصوصی روحانیون
یک عضو فراکسیون روحانیون مجلس هشتم به عنوان خاطره گفته در جلسهای خصوصی که با رهبر جمهوری اسلامی داشتهاند، با خامنهای شوخی کرده و او را خندانده است.
موسی قربانی یکی از نمایندگان روحانی مجلس هشتم، گفته است: «با روحانیون مجلس در ۳۰ فروردین خدمت مقام معظم رهبری رفتیم. یکی از نمایندگان به حرفهای رئیسجمهور در مورد کنترل موالید اشاره کرد و پرسید که نظر رهبر معظم انقلاب چیست؟ رهبر انقلاب گفتند که کنترل جمعیت به آن شدت را قبول ندارند و پیشنهادشان هم این بود که دخترانتان را عروس کنید، پسرانتان را داماد کنید...»
قربانی افزود: «من هم پریدم وسط حرف ایشان و به شوخی گفتم به خصوص که امسال هم سال «همت مضاعف» است! و ایشان آنقدر خندیدند که نتوانستند حرفشان را ادامه دهند و گفتند والسلام علیکم!»
موسی قربانی در حالی از شوخی خود با خامنهای در یک جلسه خصوصی سخن گفته که معروف است روحانیان در جلسات خصوصی خود به نقل شوخیها و جوکهای سکسی میپردازند.فریدون خاوند: خامنهای در دنیای خود زندگی میکند
سال گذشته، سال جهاد اقتصادی بود و امسال سال «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی». فریدون خاوند معتقد است که دلیل این نامگذاریها این است که خامنهای «در دنیای خاص خود زندگی میکند». خاوند معتقد است که راه بهبودی اوضاع اقتصادی این نیست که مردم قربانی دهند یا قربانی شوند بلکه باید فضای امنیت و اعتماد داخلی و بین المللی ایجاد شود و با یک سلسله اقدامات تدریجی ایرن به شکلی عادی جایگاه خود را در اقتصاد بین المللی پیدا کند.
فریدون خاوند معتقد است که اصولا به کار بردن کلمه جهاد برای اقتصاد درست نیست زیرا که اقتصاد برای درمان نیازمند یک سلسله اقدامات تدریجی است و نه جهاد. برای بهبودی اوضاع اقتصادی، راه این نیست که مردم قربانی بدهند یا خودشان را قربانی کنند بلکه باید به مردم امکان داده شود که به صورت آزاد و برای منافع خودشان فعالیت کنند تا منافع جمعی حاصل شود. این مسئله یا همان تثوری دست پنهان آدام اسمیت رمز موفقیت اقتصادهای لیبرال مثل اقتصاد ژاپن، برزیل، آمریکا، کانادا و...است..وی می گوید دلیل استفاده از کلمه جهاد این است که «آقای خامنهای در دنیای خاص خود زندگی می کند که با یک اقتصاد مدرن متفاوت است و به کار بردن این اصطلاح اشتباه است».اما به نظر می رسد که تعریف سران جمهوری اسلامی از «دستهای پنهان» با تعریف آدام اسمیت از «دست پنهان» متفاوت است. زیرا که در سال جهاد اقتصادی جمهوری اسلامی تنها این «دستهای پنهان» را تهدید به اعدام کرد. فریدون خاوند میگوید که در برابر منطق خامنهای باید گفت که آیا همه اقتصادهای موفق دنیا، مثلا برزیل و هند و چین، در تخاصم با دیگر کشورها به موفقیت دست یافتهاند؟ به گفته فریدون خاوند با این طرز فکر «جنگ خیبری» نمیتوان به اقتصاد کشور کمک کرد. خاوند در مورد نامگذاری سال نود و یک میگوید که از یک نظر میتوان گفت که آقای خامنهای درک کردهاند که در شرایط کنونی اقتصاد بسیار مهم است و اصولا «قدرت» در قدرت اقتصادی است و از این لحاظ ایران قدرتی ندارد و آقای خامنهای به نظر میرسد که این را درک کرده است و می گوید باید تولید کرد اما تولید با سخنرانی انجام نمی شود. اقتصاد فرمان برداد نیست. فریدون خاوند معتقد است که خامنهای اشتباه میکند که فکر میکند که روند تولید با یک پیام نوروزی در ایران تغییر خواهد کرد.
این اقتصاددان در مورد تولید، کار و سرمایه ایرانی میگوید که کار و سرمایه با هم ادغام میشوند تا کالا و خدمات تولید کنند. گاهی اما کار و سرمایه هم هست اما تولید نداریم زیرا چیز دیگری لازم است و آن فضای اعتماد است. یعنی فضایی که کسانی باشند که بخواهند کار و سرمایه شان را به کار بیندازند تا منافع خود را تامین کنند تا منافع کشور تامین گردد که این در ایران وجود ندارد. در واقع نه امنیت سرمایه در ایران وجود دارد، نه منافع شخصی افراد تامین میشود.
خاوند همچنین معتقد است که اساسا خودکفایی در دنیای امروز بیمعنی است زیرا که اقتصاد مدرن بر اساس تقسیم کار و مزیت نسبی بنا شده است و «ایران باید به شکل عادی جایگاه خودش را در اقتصاد دنیا پیدا کند». این یعنی که باید نه تنها در فضای داخل امنیت و اعتماد وجود داشته باشد که در فضای بین المللی هم باید چنین فضایی وجود داشته باشد.
سال ۹۰، سال سانسور بیسابقه در تئاتر ایران
یکی از کارگردانان تئاتر ایران به سانسور شدید دولت در زمینه تئاتر اشاره کرده و گفته است که به همین علت وضعیت تئاتر ایران در سال گذشته نامطلوب بود.
حمیدرضا پورآذری، کارگردان تئاتر، درباره عملکرد تئاتر کشور در سال ۹۰ گفته است: «متأسفانه تئاتر در سال گذشته شرایط خوبی نداشت زیرا با اتفاقاتی که برای چند نمایش افتاد اعمال ممیزیهای شدیدی به خصوص در نیمه دوم سال برای تئاتر به وجود آمد. امسال بسیاری از نمایشها 7 دفعه بازبینی شد و در بازبینیها علاوه بر حذف قسمتی از نمایشنامه چند شخصیت را حذف میکردند. وقتی گروهی برای تمرین خود را آماده میکند مرحله بازبینی را از قبل گذرانده و به هیچ وجه خوشآیند نیست که باز هم در زمان اجرا آن هم برای چندین بار مورد بازبینی قرار بگیرد.»
پورآذری تأکید کرده است: «با ممیزیهای زیاد و بیش از حد دیگر چیزی از یک اثر باقی نمیماند و به شکل اولیه خود شباهتی ندارد.»
وی گفت: «با توجه به شرایط و محدودیتهایی که امسال در تئاتر وجود داشت، سالی پر از گله و شکایت را از طرف هنرمندان رقم زد.»
حوادث تروریستی اخیر در فرانسه و پرسشهای بعدی
روزنامه فیگارو در صفحه اول خود به نقل از کلود گئان وزیر کشور فرانسه می نویسد اینکه کسی موثریت پلیس فرانسه در این حوادث را زیر سوال ببرد برای او غیرقابل قبول است. به نظر میرسد وزیر کشور فرانسه با این اظهارات میخواهد به انتقاداتی پاسخ دهد که گفته میشود از سوی حزب سوسیالیست فرانسه، مر بوط به فرانسوا هولاند رقیب انتخاباتی نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور کنونی مطرح شده و بر مبنای آن پلیس فرانسه در کشف هویت محمد مراح بعنوان عامل کشتار های اخیر در این کشور دچار غفلت شده است.
وزیر کشور فرانسه در بخشی دیگر از گفتگوی خود با فیگارو در جواب این پرسش که چرا پلیس محمد مراح را بطور پیشگیرانه تحت بازداشت قرار نداده بوده می گوید " در فرانسه معمول نیست افراد بخاطر عقاید شان بازداشت شوند و این موضوع که محمد مراح با سلفی ها رفت آمد داشته نیزنمیتوانسته دلیلی برای بازداشت او باشد."
کلود گئان در بخش دیگری از این گفتگو به یک پرسش عمده دیگر و آن اینکه چرا فرانسه بر خلاف آمریکا محمد مراح را در فهرست افراد ممنوع پرواز قرار نداده بوده می گوید آمریکایی ها عادت دارند افراد زیادی از جمله آنانی را که به افغانستان و پاکستان سفر می کنند در این فهرست شامل کنند. بگفته او پلیس فرانسه نمیتوانسته بعلت فرانسوی بودن محمد مراح، در مسافرتهای او در داخل فرانسه ممنوعیت ایجاد کند.
فیگارو در همین حال در یک گزارش دیگر یاد آور می شود که فرانسوا هولاند نامزد حزب سوسیالیست برای انتخابات در مورد حوادث اخیر جانب احتیاط را گرفته و عقیده دارد "هنوز زود است از این حوادث نتایجی قطعی بدست کرد."
روزنامه فیگارو در یک گزارش مفصل دیگر توضیح میدهد تلاش برای پیوستن به جهاد یا افراط گرایی و رفتن به مصر، یمن، پاکستان و افغانستان برای آموزش عقیدتی و نظامی در نزد شماری ازافراد در فرانسه با دشواری های زیادی همراه است اما همیشه، مشتی از این افراد، بر این دشواریها پیروز می شوند.
روزنامه لیبراسیون بنوبه خود صفحات مفصلی را به زندگی خانوادگی و فردی محمد مراح و مشخصات روانی او اختصاص داده و سعی کرده است به این پرسش پاسخ بدهد چگونه یک جوان مربوط به یکی از محلات مردمی و گمنام تبدیل به محمد مراعی میشود که با خونسردی حیرت آوری، دست به کشتار افراد از جمله سه کودک در ملاء عام می زند.
و اما پرسش های اساسی لیبراسیون بازهم در حول چگونگی رفتار و ااشتباهات احتمالی سرویسهای اطلاعاتی فرانسه می چرخد و روزنامه این پرسشها را با دو تن از کارشناسان سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا و آمریکا در میا ن گذاشته است.
توبیاس فیکین، کارشناس بریتانیایی امور دفاعی و تروریسم می گوید سرویسهای اطلاعاتی فرانسه باید به چند نکته اساسی در مورد اقدامات خود علیه محمد مراح پاسخ ارائه کنند از جمله اینکه چگونه وی توانسته با اینکه تحت نظر پلیس قرار داشته مقادیر قابل ملاحظه اسلحه را بدست بیاورد و در استفاده از آن هم مهارت کافی داشته باشد.
این کارشناس با اشاره به تجربه سرویسهای بریتانیایی بعد از حملات تروریستی لندن در سال 2005 می گوید بعد از این حملات قانون جدید بازداشت نظارتی به این سرویسها اجازه میدهد افراد مشکوک به اقدامات تروریستی را تا حد اکثر چهل و دو روز بدون طرح اتهام تحت بازداشت قرار دهند.
بروس هوفمان، یک عضو سابق سازمان سیا بگونه واضحتری اقدامات سرویسهای اطلاعاتی فرانسه را در روزنامه لیبراسیون زیر سوال برده و میگوید این موضوع که محمد مراح از سال 2010 در فهرست افراد خطرناک و ممنوع پرواز در آمریکا شامل شده بوده است میرساند اشتباهاتی در مورد نظارت و پیگیری او در فرانسه صورت گرفته است. بگفته این کارشناس، رفتن محمد مراح به افغانستان میتوانسته دلیلی موجه برای نظارت و پیگیری فعالیتها و روابط او باشد.
کارشناس یاد شده در ادامه می گوید البته اقدامات سرویسهای اطلاعاتی در این موارد به مسایل مالی و تعیین اولویتهای کاری هم هم مربوط می گردد و به نظر میر سد در مورد محمد مراح، مقامات فرانسوی ارزیابی مناسبی از درجه خطرناک بودن او نداشته اند.
پروندۀ هسته ای ایران و فعالیت های اتمی کرۀ شمالی، محور اصلی نشست تروریسم هسته ای سئول
کرۀ شمالی اعلام کرده است که قصد دارد در ماه آوریل سال جاری میلادی به پرتاب یک ماهواره با اهداف غیر نظامی اقدام کند. در این زمینه ایالات متحدۀ آمریکا و متحدانش با انتقاد به این عملکرد معتقدند که این امر در واقع برای پوشش نهادن بر پرتاب موشک آزمایشی است.
کرۀ شمالی بنا به قطع نامه های سازمان ملل متحد حق ندارد به هیچ وجه دست به آزمایش های تسلیحاتی موشکی و یا اتمی بزند. دولت کرۀ جنوبی معتقد است که کرۀ شمالی قصد دارد با وانمود کردن پرتاب یک ماهوارۀ غیر نظامی در واقع موشکی را آزمایش کند که در آینده با کلاهک هسته ای پرتاب شود.
در این نشست غیر از رئیس جمهوری آمریکا، رئیس جمهوری چین، بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد ، مقامات ژاپن و روسیه نیز حضور خواهند داشت و در حاشیۀ این مذاکرات در نشستی با حضور کرۀ جنوبی به طرح تشویق کرۀ شمالی برای توقف برنامۀ هسته ای خود شرکت خواهند کرد .
در این زمینه دولت پیونگ یانگ تأکید کرده است که اگر کرۀ جنوبی در مورد پروندۀ هسته ای کرۀ شمالی اظهار نظر کند، این امر به عنوان اعلام جنگ از سوی دولت کرۀ شمالی تلقی خواهد شد.
اگر چه این اجلاس به جلوگیری از دستیابی گروه های تروریستی به سلاح اتمی اختصاص دارد، اما، اهداف اتمی جمهوری اسلامی ایران و همچنین خواسته های کره شمالی نیز در این نشست مورد بررسی خواهند گرفت. رهبران شش قدرت جهانی درگیر در مذاکرات هسته ای با مقامات جمهوری اسلامی ایران به این مناسبت با یکدیگر بر سر مذاکرات اتمی پیش رو با جمهوری اسلامی دیدار و مشورت خواهند کرد.
کرۀ شمالی بنا به قطع نامه های سازمان ملل متحد حق ندارد به هیچ وجه دست به آزمایش های تسلیحاتی موشکی و یا اتمی بزند. دولت کرۀ جنوبی معتقد است که کرۀ شمالی قصد دارد با وانمود کردن پرتاب یک ماهوارۀ غیر نظامی در واقع موشکی را آزمایش کند که در آینده با کلاهک هسته ای پرتاب شود.
در این نشست غیر از رئیس جمهوری آمریکا، رئیس جمهوری چین، بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد ، مقامات ژاپن و روسیه نیز حضور خواهند داشت و در حاشیۀ این مذاکرات در نشستی با حضور کرۀ جنوبی به طرح تشویق کرۀ شمالی برای توقف برنامۀ هسته ای خود شرکت خواهند کرد .
در این زمینه دولت پیونگ یانگ تأکید کرده است که اگر کرۀ جنوبی در مورد پروندۀ هسته ای کرۀ شمالی اظهار نظر کند، این امر به عنوان اعلام جنگ از سوی دولت کرۀ شمالی تلقی خواهد شد.
اگر چه این اجلاس به جلوگیری از دستیابی گروه های تروریستی به سلاح اتمی اختصاص دارد، اما، اهداف اتمی جمهوری اسلامی ایران و همچنین خواسته های کره شمالی نیز در این نشست مورد بررسی خواهند گرفت. رهبران شش قدرت جهانی درگیر در مذاکرات هسته ای با مقامات جمهوری اسلامی ایران به این مناسبت با یکدیگر بر سر مذاکرات اتمی پیش رو با جمهوری اسلامی دیدار و مشورت خواهند کرد.
آی اس آی و ماهیت رژیم سیاسی پاکستان
از زمانیکه بن لادن کشته شد و از یک سال قبل، زمانیکه امریکاییان، تعدادی از سربازان پاکستان را کشتند، روابط میان امریکا و پاکستان بسیار خراب است، و پاکستان، به کاروان های اکمالاتی نیروهای امریکایی هم، اجازۀ عبور از خاکش را نمیدهد. ولی مشکلات میان افغانستان و پاکستان، بیشتر از این سابقه دارد. بعضی از افغانها، ریشۀ مشکل را در آی اس آی، سازمان استخباراتی پاکستان میبینند، که برای خودش مستقل است، زیر بار حکومت ها نمیرود، و حتی در گذشته، حکومت ها را هم تعین میکرد.
نقش آی اس آی، و ماهیت سیاسی پاکستان را با آقای مهدی مظفری، استاد روابط بین الملل، در دانشگاه دانمارک، بررسی میکنیم. آقای مظفری، در جواب به این سوال که آی اس آی چه است و پاکستان چه مشکل خاصیتی دارد که افغانها نمیتوانند با آنان کنار بیایند، آقای مظفری میگوید که مشکل خاص پاکستان، در ساختار حکومت آن است. اصلاً پاکستان یک دولت تصنعی است. هدف ایجاد پاکستان، توسط آقای جناح و یک عدۀ ادیگر، فقط جدا کردن مسلمانان از هندوان بود. و حالا هنوز هم در هند مسلمان بیشتر زندگی میکنند تا در پاکستان. خشت اول پاکستان کج گذاشته شده است و به همین دلیل مدت ها در این کشور، کودتا روی کودتا صورت میگرفت. آی اس آی هم در این ساختار نقش هژمونی دارد و هیچ دولتی نمیتواند بر خلاف میل آی اس آی عمل کند.
آقای مظفری اضافه میکند که همه میدانستند و میدانند که سران طالبان و القاعده، در پاکستان استند و نه در افغانستان. و در مورد امریکا اضافاه میکند که آنان آهسته آهسته متوجه شده اند که باید یک فصل تازه ایجاد شود. اینکه این فصل تازه چه خواهد بو.د و چگونه اجرا خواهد شد، اینرا کسی نمیداند. ولی قاطعیت ایالات متحده، روز افزون است.
بازتاب گسترده خنده رهبر در رسانههای محافظهکار
خنده علی خامنهای٬ رهبر جمهوری اسلامی در واکنش به شوخی یک نماینده مجلس در رابطه با ضرورت افزایش جمعیت کشور٬ بازتابهای گستردهای در رسانههای محافظهکار داشته است.
آنطور که رسانههای محافظهکار اعلام کردهاند٬ آقای خامنهای در جریان دیدار با برخی نمایندگان مجلس هشتم در سال ۱۳۸۹ در واکنش به شوخی موسی قربانی٬ آنقدر خندیده که نتوانسته به صحبتهای خود ادامه دهد.
آقای قربانی گفته است رهبر جمهوری اسلامی پس از آنکه وی در این جلسه به شوخی گفت سال ۸۹ سال «همت مضاعف» است و باید موضوع افزایش جمعیت کشور را جدی گرفت٬ خندیده است.
انتشار این نقل قول درباره خندیدن رهبر جمهوری اسلامی در جریان یک جلسه بازتابهای گسترده و کمسابقهای در رسانههای محافظهکار داشته است.
طی دو روزی که از زمان انتشار این خبر میگذرد٬ دهها سایت و وبلاگ محافظهکار این خبر را بارها بازنشر کردهاند.
خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران:
پاسخ ایران به تهدیدات غرب پیچیدهتر از حملات به سفارت اسرائیل در هند و تایلند خواهد بود
بهمن ماه سال ۱۳۹۰ سفارتخانههای اسرائیل در هند و تایلند مورد حمله قرار گرفتند که اسرائیل و مقامهای این دو کشور٬ جمهوری اسلامی را به دست داشتن در این حملات متهم میکنند.
در جریان این انفجارها چند ایرانی بازداشت شدهاند که تحقیقات از آنها همچنان ادامه دارد و ایران نیز اعلام کرده در این حملات هیچ نقشی نداشته است.
این خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران روز شنبه (پنجم فروردین) در یادداشتی با عنوان «جنگ مخفی غرب علیه برنامه هستهای ایران دیگر بیپاسخ نمیماند» این هشدار را به کشورهای غربی داده است.
خبرگزاری فارس نوشته که جمهوری اسلامی پس از سخنرانی اول فروردین علی خامنهای در مشهد٬ راهبرد «پاسخ عملی» به تهدیدات غرب در سطوح مختلف از جمله عملیات خرابکارانه را در پیش خواهد گرفت.
این خبرگزاری اضافه کرده که ایران در حال تحمل «یک جنگ تمام عیار مخفی علیه برنامه هستهای خود است» و سکوت جمهوری اسلامی در این زمینه همیشگی نیست.
علی خامنهای٬ رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی روز اول فروردین خود در مشهد گفت: «ما در همان سطحی که دشمن {آمریکا و اسرائیل} حمله کند به آنها حمله خواهیم کرد.»
این اظهارات رهبر جمهوری اسلامی در خصوص احتمال بروز جنگ علیه ایران آنهم در نخستین روز از سال جدید خورشیدی در سالهای اخیر کمسابقه بوده است.
آمریکا و اسرائیل سالهاست از گزینه نظامی نیز به عنوان یکی از راهکارها برای توقف برنامه هستهای ایران سخن میگویند و مقامهای جمهوری اسلامی هم در مقابل گفتهاند پاسخ هر گونه حملهای را خواهند داد.
رئیس پلیس «فتای» آذربایجان غربی اعلام کرد:
پلیس در کافینتها به دنبال فیلترشکن میگردد
به گزارش روز شنبه (پنجم فروردین) سایت رسمی «پلیس» آقای بلاغی گفته این بازرسیها به منظور پیشگیری از وقوع برخی جرایم اینترنتی در اماکن عمومی صورت میگیرد.
وی در عین حال افزوده که «پیشگیری و کشف جرم رویکرد پلیس در فضای مجازی است.»
پلیس «فضای تولید و تبادل اطلاعات» (با نام اختصاری فتا)، با هدف «مقابله با جرایم اینترنتی» و «حفاظت از اموال، منافع و اسرار ملی بر روی شبکه اینترنت، از بهمن ماه سال ۸۹ در ایران شروع به کارکرده است.
مقامهای جمهوری اسلامی، فعالیتهای مخالفان دولت در فضای اینترنت را مصداق «جنگ نرم» و نوعی تلاش برای براندازی حکومت میدانند.
آنها طی دو سال گذشته محدودیتهای گستردهای برای کاربران اینترنت در ایران اعمال کرده که دامنه این محدودیتها روز به روز گستردهتر میشود.
افزایش اعتراض محافظهکاران به اکران دو فیلم
به گزارش خبرگزاری فارس٬ آقای خاتمی در خطبههای این هفته نماز جمعه تهران خطاب به محمد حسینی٬ وزیر ارشاد گفته است: «در شأن شما نبود که از دستگاه تحت مدیریت شما اجازه اکران چنین فیلمهای مستهجنی داده شود.»
امام جمعه تهران از وزیر ارشاد خواسته است: «تا دیر نشده جلوی اکران این فیلمها را در استانها بگیرید.»
اکران دو فیلم «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» با اعتراض انصار حزبالله و گروهی از محافظهکاران در ایران مواجه شده است.
آنها فیلم «گشت ارشاد» را «مصداق کامل توهین به کلیت نظام و مقدسات آن» ارزیابی کرده و معتقدند فیلم «زندگی خصوصی» نیز محتوایی «ضد اخلاقی» دارد و «مصداق کامل ترویج ابتذال و محرک شهوات و غرایز جنسی است.»
انصار حزبالله همچنین روز چهارم فروردین پس از پایان اقامه نماز جمعه تهران٬ در اعتراض به بیاعتنایی مقامهای وزارت ارشاد به خواسته آنها راهپیمایی برگزار کرد.
انصار حزبالله اعلام کرده «تا رفع غائله و توقیف فیلمهای زندگی خصوصی و گشت ارشاد بر خواست خود پافشاری نموده و از راههای مشروع پیگیر تحقق آن» خواهد بود.
اکران این دو فیلم تاکنون در شهرهای مشهد٬ بوشهر٬ کرمان و بابل متوقف شده است.
مساله با معرفتی و بیمعرفتی است؛ فرقی هم نمی کند که از چه جناحی باشد!
عباس عبدی مصاحبه ای دارد با روزنامه آرمان،که مدتی پیش در سایت شخصی او نیز باز نشر شده است. عبدی در این مصاحبه با عنوان «اخلاق سیاسی آری؛ سیاست اخلاقی؛ نه » به نکات قابل تاملی در خصوص اخلاق سیاسی اشاره می کند. او در جایی از این مصاحبه، برای درک بهتر ازاخلاق سیاسی، مثالی ازحوزه ورزش می زند و می گوید :
"برای درک بهتر موضوع از حوزهی ورزش مثال میزنیم...در فوتبال اگر بازیکنی مصدوم شود و در همان حال توپ دست تیم مقابل باشد، تیم مقابل به لحاظ قانونی میتواند بازی را ادامه دهد و به بازیکن مصدوم توجهی نکند، ولی به لحاظ بازی جوانمردانه، پذیرفته شده است که توپ را به اوت بزنند تا به وضعیت بازیکن مصدوم رسیدگی شود. اگر چنین نکنند، از طرف تماشاگران و افکار عمومی محکوم میشوند ولی داور هیچ حقی را برای محکوم کردن آنان در زمین بازی ندارد. به این کار در فوتبال "عمل اخلاقی" گفته میشود. مدتی پیش اتفاقی در فوتبال هلند رخ داد و به گل منتهی شد که از نظر داور هم گل پذیرفته گردید، ولی چون بازیکنان تیم زننده گل، آن را اخلاقاً قبول نداشتند، اجازه دادند تا تیم مقابل یک گل به آنان بزند تا جبران شود. حالا مثال خود را در فوتبال «بسط» میدهیم. فرض کنیم بازیکنی توپ را از همه عبور داده و در محوطهی 18 قدم و در حال پیشروی به سوی زدن گل است. دفاع حریف پشت سر او قرار دارد و میتواند با گرفتن پیراهن او، مانع از زدن گل شود. یا توپ به سوی دروازه در حرکت است و بازیکنی به جز دروازهبان میتواند توپ را با دست بگیرد تا گل نشود. در این حالت اگر شما جای بازیکن مدافع باشید، چه میکنید؟ در هر دو حالت، گرفتن پیراهن بازیکن رقیب و یا گرفتن توپ با دست از سوی بازیکن مدافع و خاطی، موجب گرفتن کارت قرمز، و اخراج خاطی شده و یک ضربه پنالتی علیه تیم او اعلام میشود. آیا عمل این بازیکن غیراخلاقی است؟ تا وقتی که این رفتار را برای بازیکن تیم مقابل هم قابل فهم بدانیم، ظاهراً اشکال اخلاقی بر عمل او نیست. چه بسا اگر این اعمال را انجام نمیداد، عملی غیراخلاقی مرتکب شده باشد. البته عمل او غیرقانونی است و جریمهی آن نیز اخراج و یک ضربه پنالتی است. اگر تیم این بازیکن در فینال جامجهانی باشد و یک بر صفر از حریف جلو باشد و در لحظات پایانی بازی این خطا را انجام دهد و پس از این عمل غیرقانونی اخراج شود و اتفاقاً تیم حریف پنالتی را هم نتواند گل کند، هیچ کس عمل او را محکوم نمیکند، چه بسا که افتخار هم باشد. اگر این موفقیت برای تیم حریف هم پیش میآمد، آنان هم همینطور رفتار میکردند. بنابراین ممکن است در فوتبال عملی غیرقانونی و خطا تلقی شود، ولی غیراخلاقی نباشد و عملی غیر اخلاقی باشد اما غیر قانونی نباشد و عملی دیگر هم غیر قانونی و هم غیر اخلاقی باشد. مثل ضربات سخت و ناجوانمردانه و عمدی که جسم و سلامت بازیکن را نشانه میرود و یا به کار بردن الفاظ رکیک و نژادپرستانه که هم خطاست و هم غیراخلاقی، هم داور آنها را جریمه میکند و هم تماشاگران و افکار عمومی آن را محکوم میکنند. اگر چه به لحاظ شخصیتی مارادونا خوشآیند نیست، ولی گل اول او در جام جهانی به انگلستان را عملی غیراخلاقی نمیدانم. اگر داور ندیده است، مشکل داوری است، زیرا میتوانست او را ببیند و حتی اخراجش کند. ولی فرض بازی در میدان فوتبال این است که چندین داور قادر به نظارت بر کلیهی رفتارهای بازیکنان هستند.( عباس عبدی، وبسایت آینده )"
و عباس عبدی به تازگی مصاحبه ای هم دارد با سایت عصر ایران. مصاحبه ای که به طرز کم سابقه ای صریح است و حاوی انتقاداتی است به کنش ها و مواضع اخیر تعدادی از فعالان جنبش سبز ازجمله آقای خاتمی و زندانیان، که در مقام خود شنیدنی است.(و البته این شنیدنی بودن به این معنا نیست که عباس عبدی هر آنچه درآن گفتگو گفته است، درست است و پذیرفتنی!)
نگارنده بنا به یک دلیل موجه که در ادامه می آید، ورود به گفتنی ها و شنیدنی های عبدی را به فرصتی دیگر می گذارد؛ اما در این مقام با استناد به سخنان او در همین تمثیل ورزشی، شرحی و «سوالی» را لازم می داند.
گیرم من یکی از همان زندانیان یا کنشگرانی هستم که آقای عبدی مرا به تندروی و دروغگویی متهم و چه بسا با مجاهدین خلق مقایسه کرده است و اکنون با شنیدن این مصاحبه آقای عبدی در مواردی قانع شده ام و یا نشده ام، و میخواهم در اینباره توضیح دهم تا طرفین ماجرا حرف هایشان را زده باشند و خوانندگان یکطرفه به قضاوت نروند. معلوم است که رسانه های صوتی و تصویری و کاغذی و سایت های فیلتر نشده مانند عصر ایران را نمی توان در اختیار گرفت و چه بسا نمی توان به آنها دسترسی داشت. این رسانه ها به لحاظ قانونی مسئولیتی ندارند و عذرشان قانونی است. آقای عباس عبدی هم می تواند در این باره از خود سلب مسئولیت کند و همه چیز را به تندرویهاو بی ظرفیتی ها و بی قانونی ها نسبت دهد و بگوید من فقط مسئولیت گفته های خود را می پذیرم، اما «مسئله» اینجاست:« آیا در این شرایط نابرابر، این سلبِ مسئولیت، اخلاقی است؟»
به عبارتی دیگر، بنا بر همان تمثیل ورزشی که ایشان بکار برده اند آیا می شود اصلِ آنچه را عباس عبدی در خصوص تعدادی از کنشگران جنبش سبز و زندانیان سیاسی گفته است، اخلاقی دانست؟ ( یعنی شوت کردن و گل زدن در یک بازی که حریف پایش پیچ خورده است و زمین گیر شده است، جوانمردانه است حتی اگر قانونی باشد؟!)
محض اطلاع، با بسط سوال آقای عبدی، «این یک سوال» هم می تواندبسط یابد. زیرا عباس عبدی در همین تمثیل، از شرایطی می گوید که بازیکنی ممکن است به رفتاری غیر قانونی دست بزند که غیر اخلاقی نباشد، مثلِ گرفتن توپ با دست و یا گرفتن پیراهن بازیکن رقیب و خود تا جایی پیش می رود که گل زدن مارادونا با دست را هم غیر اخلاقی نمیداند. و یا به اعمالی اشاره می کند که " هم غیر قانونی و هم غیر اخلاقی" باشند. "مثل ضربات سخت و ناجوانمردانه و عمدی که جسم و سلامت بازیکن را نشانه میرود و یا به کار بردن الفاظ رکیک و نژادپرستانه که هم خطاست و هم غیراخلاقی، هم داور آنها را جریمه میکند و هم تماشاگران و افکار عمومی آن را محکوم میکنند."
سوال می توانست از لابلای همین نمونه هایی که آقای عبدی اشاره کرده اند، چراییِ رفتارهای اخلاقی، قانونی، غیراخلاقی و غیرقانونی بسیاری از بازیگران را شامل شود و با اتکا به آن نه تنها خرده هایی را که عبدی بر رفتار زندانیان و کنشگران سبز و حتی جنبش سبز می گیرد مردود شمرد، بلکه جوانمردانه از عباس بپرسد چرا مدتهاست کمترین و رقیق ترین پرسش ها را از قدرت حاکمی می پرسد که بزرگترین و غلیظ ترین تریبونها را در اختیار دارد اما صریحترین و شدیدترین انتقادها را به کسانی وارد می کند که کمترین تریبون ها را نیز در اختیار ندارند؟ این یک تشخیص مصلحت شخصی است یا یک باور است؟ آیا رعایت همین اندازه مصلحت سنجی برای زندانیان که در شرایط متفاوت قرار دارند، حداقلِ انصاف نیست؟
معلوم است که مخاطب این سوال، عباس عبدی نازی آبادی است که به سبب جوانمردی ومردانگی به علی مطهری رای داده و گرنه پیشاپیش معلوم است که با بسر آمدن تعطیلات، بی معرفت ها سخنان او را با بارها و بارها تکرار می کنند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند و ناجوانمردانه با تکثیر آن در تریبون های یکطرفه، معنای نهفته در این سوال را عمیق تر و بار مسئولیت گوینده را بیشتر و بیشتر کنند
اما چنانچه آمد، ترجیح فعلا این است که آقای عبدی به همان سوال نخست پاسخی روشن بدهد تا اندک معرفتی که برای همسویی در مبارزه با استبداد تاریخی و عملگان استبداد لازم است، تثبیت شود. به قول ایشان « مساله با معرفتی و بیمعرفتی است. فرقی هم نمی کند که از چه جناحی باشد! » حافظ گفتنی :
و عباس عبدی به تازگی مصاحبه ای هم دارد با سایت عصر ایران. مصاحبه ای که به طرز کم سابقه ای صریح است و حاوی انتقاداتی است به کنش ها و مواضع اخیر تعدادی از فعالان جنبش سبز ازجمله آقای خاتمی و زندانیان، که در مقام خود شنیدنی است.(و البته این شنیدنی بودن به این معنا نیست که عباس عبدی هر آنچه درآن گفتگو گفته است، درست است و پذیرفتنی!)
نگارنده بنا به یک دلیل موجه که در ادامه می آید، ورود به گفتنی ها و شنیدنی های عبدی را به فرصتی دیگر می گذارد؛ اما در این مقام با استناد به سخنان او در همین تمثیل ورزشی، شرحی و «سوالی» را لازم می داند.
گیرم من یکی از همان زندانیان یا کنشگرانی هستم که آقای عبدی مرا به تندروی و دروغگویی متهم و چه بسا با مجاهدین خلق مقایسه کرده است و اکنون با شنیدن این مصاحبه آقای عبدی در مواردی قانع شده ام و یا نشده ام، و میخواهم در اینباره توضیح دهم تا طرفین ماجرا حرف هایشان را زده باشند و خوانندگان یکطرفه به قضاوت نروند. معلوم است که رسانه های صوتی و تصویری و کاغذی و سایت های فیلتر نشده مانند عصر ایران را نمی توان در اختیار گرفت و چه بسا نمی توان به آنها دسترسی داشت. این رسانه ها به لحاظ قانونی مسئولیتی ندارند و عذرشان قانونی است. آقای عباس عبدی هم می تواند در این باره از خود سلب مسئولیت کند و همه چیز را به تندرویهاو بی ظرفیتی ها و بی قانونی ها نسبت دهد و بگوید من فقط مسئولیت گفته های خود را می پذیرم، اما «مسئله» اینجاست:« آیا در این شرایط نابرابر، این سلبِ مسئولیت، اخلاقی است؟»
به عبارتی دیگر، بنا بر همان تمثیل ورزشی که ایشان بکار برده اند آیا می شود اصلِ آنچه را عباس عبدی در خصوص تعدادی از کنشگران جنبش سبز و زندانیان سیاسی گفته است، اخلاقی دانست؟ ( یعنی شوت کردن و گل زدن در یک بازی که حریف پایش پیچ خورده است و زمین گیر شده است، جوانمردانه است حتی اگر قانونی باشد؟!)
محض اطلاع، با بسط سوال آقای عبدی، «این یک سوال» هم می تواندبسط یابد. زیرا عباس عبدی در همین تمثیل، از شرایطی می گوید که بازیکنی ممکن است به رفتاری غیر قانونی دست بزند که غیر اخلاقی نباشد، مثلِ گرفتن توپ با دست و یا گرفتن پیراهن بازیکن رقیب و خود تا جایی پیش می رود که گل زدن مارادونا با دست را هم غیر اخلاقی نمیداند. و یا به اعمالی اشاره می کند که " هم غیر قانونی و هم غیر اخلاقی" باشند. "مثل ضربات سخت و ناجوانمردانه و عمدی که جسم و سلامت بازیکن را نشانه میرود و یا به کار بردن الفاظ رکیک و نژادپرستانه که هم خطاست و هم غیراخلاقی، هم داور آنها را جریمه میکند و هم تماشاگران و افکار عمومی آن را محکوم میکنند."
سوال می توانست از لابلای همین نمونه هایی که آقای عبدی اشاره کرده اند، چراییِ رفتارهای اخلاقی، قانونی، غیراخلاقی و غیرقانونی بسیاری از بازیگران را شامل شود و با اتکا به آن نه تنها خرده هایی را که عبدی بر رفتار زندانیان و کنشگران سبز و حتی جنبش سبز می گیرد مردود شمرد، بلکه جوانمردانه از عباس بپرسد چرا مدتهاست کمترین و رقیق ترین پرسش ها را از قدرت حاکمی می پرسد که بزرگترین و غلیظ ترین تریبونها را در اختیار دارد اما صریحترین و شدیدترین انتقادها را به کسانی وارد می کند که کمترین تریبون ها را نیز در اختیار ندارند؟ این یک تشخیص مصلحت شخصی است یا یک باور است؟ آیا رعایت همین اندازه مصلحت سنجی برای زندانیان که در شرایط متفاوت قرار دارند، حداقلِ انصاف نیست؟
معلوم است که مخاطب این سوال، عباس عبدی نازی آبادی است که به سبب جوانمردی ومردانگی به علی مطهری رای داده و گرنه پیشاپیش معلوم است که با بسر آمدن تعطیلات، بی معرفت ها سخنان او را با بارها و بارها تکرار می کنند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند و ناجوانمردانه با تکثیر آن در تریبون های یکطرفه، معنای نهفته در این سوال را عمیق تر و بار مسئولیت گوینده را بیشتر و بیشتر کنند
اما چنانچه آمد، ترجیح فعلا این است که آقای عبدی به همان سوال نخست پاسخی روشن بدهد تا اندک معرفتی که برای همسویی در مبارزه با استبداد تاریخی و عملگان استبداد لازم است، تثبیت شود. به قول ایشان « مساله با معرفتی و بیمعرفتی است. فرقی هم نمی کند که از چه جناحی باشد! » حافظ گفتنی :
بی معرفت نباش که در من یزید عشق ... اهل نظر معامله با آشنا کنند
مرتضی کاظمیان
وقتی حداقل اعتماد نسبت به ناظران و مجریان و مهندسان انتخابات، سلب میشود، چگونه میتوان در انتخابات شرکت کرد؟
ورود
پس از مکتوبی با عنوان «تفسیر رای خاتمی در پرتو فیلم جدایی نادر از سیمین»، گفتوگوی آقای عباس عبدی با پایگاه خبری-تحلیلی «عصر ایران»، دیدگاههای ایشان را بیشتر قابل تأمل ساخت. برخی مواضع آقای عبدی در این مصاحبه، چنان بود که نمیشد به سکوت رضایت داد. خوشبختانه روابط شخصی نگارنده با آقای عبدی –چنان که ایشان و دوستان گواهی میدهند- از چنان کیفیتی برخوردار بوده و هست، که شائبهی هیچگونه نقد شخصی در آن وجود ندارد. اینچنین، امید است نوشتار زیر، بتواند برخی از مهمترین نکات و بخشی از ملاحظات مطرح در گفتوگوی اخیر آقای عبدی را از زاویهای دیگر مورد بررسی قرار دهد. برخلاف برخی از منتقدان، مایل نیستم پا در حوزهای بگذارم که به نقد «انگیزه» و مولف، یا سوابق سیاسی ایشان برمیگردد. اینچنین، این نقد پابهپای ملاحظات و ادعاهای ایشان، پیش میرود.
پس از مکتوبی با عنوان «تفسیر رای خاتمی در پرتو فیلم جدایی نادر از سیمین»، گفتوگوی آقای عباس عبدی با پایگاه خبری-تحلیلی «عصر ایران»، دیدگاههای ایشان را بیشتر قابل تأمل ساخت. برخی مواضع آقای عبدی در این مصاحبه، چنان بود که نمیشد به سکوت رضایت داد. خوشبختانه روابط شخصی نگارنده با آقای عبدی –چنان که ایشان و دوستان گواهی میدهند- از چنان کیفیتی برخوردار بوده و هست، که شائبهی هیچگونه نقد شخصی در آن وجود ندارد. اینچنین، امید است نوشتار زیر، بتواند برخی از مهمترین نکات و بخشی از ملاحظات مطرح در گفتوگوی اخیر آقای عبدی را از زاویهای دیگر مورد بررسی قرار دهد. برخلاف برخی از منتقدان، مایل نیستم پا در حوزهای بگذارم که به نقد «انگیزه» و مولف، یا سوابق سیاسی ایشان برمیگردد. اینچنین، این نقد پابهپای ملاحظات و ادعاهای ایشان، پیش میرود.
تحریم انتخابات؛ موفق یا ناموفق؟
آقای عبدی در نقد کسانی که بر عدم مشارکت در انتخابات دروغین و تحریم نمایش فرمایشی 12 اسفند تاکید داشتند، نکات و مدعاهای زیر را مطرح کرده است:
«در این انتخابات چیزی به نام تاثیر تحریم وجود خارجی نداشت. یعنی اگر انتخابات از سوی عدهای از گروههای سیاسی تحریم هم نمیشد، باز هم درصد مشارکت مردم همین درصد فعلی بود. یعنی کسی هم که در این انتخابات رای نداده است، نه به دلیل ترویج ایده تحریم از سوی گروههای مخالف حکومت، بلکه به دلیل عدم تمایل خودش به شرکت در انتخابات، در آن شرکت نکرده است. »
«اگر هیچکس در این انتخابات تز تحریم را مطرح نمیکرد و در این باره تبلیغ نمیشد، باز هم مشارکت مردم در انتخابات هیچ تفاوت معناداری با الان نداشت همچنان که در مجلس قبلی هم همینطور بود؛ زیرا کسانی که مخاطب و در معرض تبلیغات سیاست تحریم واقع شدند، کسانی بودند که اصولاً قصد شرکت در انتخابات را نداشتند. کسانی هم که شرکت کردند، احتمالاً ایده تحریم برایشان جذاب نبود و شاید هم در معرض تبلیغات این ایده قرار نداشتند. بنابراین من فکر میکنم در این دوره از انتخابات مجلس، چیزی بهنام تاثیر تحریم در عمل و به طرز معناداری وجود خارجی نداشت. درصد شرکت کنندگان در این انتخابات، کمابیش در حد مجلس هشتم بود. این امر نشانه آن است که هواداران تحریم انتخابات، که میخواستند درصد مشارکت مردم در انتخابات مجلس نهم نسبت به مجلس هشتم کاهش یابد، به هدف خود نرسیدند.»
در ابتدا باید تاکید کرد که میان عدم شرکت و تحریم باید مرزبندی قائل شد؛ اما اجمالا در این نوشتار، این دو مضمون با همان نگاه و ارزیابی آقای عبدی، مورد استفاده قرار میگیرد. هرچند که بسیاری از نیروهای سیاسی که «عدم شرکت» در انتخابات را مورد تاکید قرار دادند، به «فقدان حداقل شرایط لازم برای شرکت» و «جلوگیری حاکمیت از مشارکت همهی نیروهای سیاسی و انسداد سیاسی» اشاره داشتند.
صرفنظر از این، آقای عبدی در سخن مورد استناد، در درجه ی نخست، مهر تاکیدی زده بر تقلب فاحش در انتخابات 12 اسفند. یعنی اگر مطابق اظهارنظر ایشان، میزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم کمابیش درحد مجلس هشتم بوده، در آن انتخابات حدود 51 درصد و در این انتخابات، حسب ادعای حاکمان بیش از 64 درصد شهروندان پای صندوقهای رای حاضر شدهاند. چنین انتخاباتی با این کیفیت، خود مهر تاییدی است بر سیاست و تاکیدات کسانی که دلیلی برای شرکت در نمایش 12 اسفند نمی دیدند.
آقای عبدی توضیح نمیدهد که دلیل او برای اینکه «درصد شرکت کنندگان در این انتخابات، کمابیش در حد مجلس هشتم بود»، چیست. یا باید به ادعای وزارت کشور احمدی نژاد و شورای نگهبان آیت الله خامنه ای اعتماد کرد، و یا به برآوردهای ناظران. کدام ناظر، تراز برآورد آقای عبدی است؟ برخی ناظران در داخل کشور، که آقای عبدی بهخوبی آنان را میشناسد و به روابط و تخصص آنان اشراف دارد، بر این باورند که میزان مشارکت در انتخابات به 40 درصد نمیرسد. در این صورت، آیا باز وضع همان است که آقای عبدی میگوید؟ از کسی چون آقای عبدی که دست توانمندی در پیمایشهای میدانی دارد، این شکل از ادعا و ارزیابی، بعید است.
در وجه سلبی، اما میتوان بهگونهای دیگر سئوال کرد، اگر گروههایی که انتخابات را تحریم کردند بر ضرورت مشارکت در آن پامیفشردند، آیا هیچ اتفاقی در میزان مشارکت مردم رخ نمیداد؟ اگر رهبران جنبش سبز، زندانیان سیاسی، خانواده شهدای جنبش سبز، آقای خاتمی و دیگر احزاب و گروهها (از مشارکت و نهضت آزادی تا دیگر لایههای اپوزیسیون) لزوم حضور پای صندوقها را مورد تاکید قرار میدادند، آیا سقف مشارکت، دچار تکان نمیشد؟ پس چگونه و با کدام منطق، آقای عبدی به راحتی اثرگذاری اجتماعی و سیاسی قهرکنندگان با انتخابات 12 اسفند را نفی کرده است؟ بعید است که پژوهشگر اجتماعی و تحلیلگری چون ایشان، بخواهد پشتوانه اجتماعی معنادار تحریم کنندگان را نفی و رد کند.
ایشان در جایی دیگر از این مصاحبه میگوید:
«اگر طرفداران تحریم معتقد باشند موفق شده اند تغییر معناداری در میزان مشارکت مردم در انتخابات بوجود آورند، این ادعای آنها تبعات بزرگی دارد. زیرا این حرف آنها به این معناست که انتخابات مجلس نهم میتوانست هفتاد هشتاد درصد مشارکت مردمی داشته باشد و آنها موفق شدهاند بیست سی درصد این مشارکت را کاهش دهند. درحالیکه درصد مشارکت مردم در انتخابات مجلس معمولاً در همین حد بوده است. گاهی که رقابت بیشتر بوده، مثل انتخابات مجلس ششم، درصد رای دهندگان هم افزایش یافته است. گاهی هم که رقابت کمتر بوده، مثل انتخابات مجلس هشتم، درصد مشارکت کاهش یافته است. مشارکت در این انتخابات هم در مجموع مثل مشارکت در انتخابات مجلس هشتم بود. »
آقای عبدی از زاویه دید خود، میدان بازیای تعریف و طراحی میکند و از همان زاویه، دیدگاه عدم شرکت/تحریم را نقد مینماید.
هیچکدام از شخصیتهای حقوقی و حقیقی که بر عدم شرکت خود در انتخابات تاکید کردند، معتقد نبودند که انتخابات مشارکتی 70-80 درصدی خواهد داشت. اساسا بحث اصلی همهی آنان، فقدان لوازم مورد نیاز برای یک انتخابات آزاد و سالم و منصفانه بود. وقتی چنین شرایط و لوازمی موجود نیست، طبیعتا نتایج انتخابات هم ناسالم ارزیابی خواهد شد و غیرقابل اعتنا. اما این مهم بود که مستقل از کسانی که مصمم به عدم شرکت در انتخابات بودند، لایههای اجتماعی مردد نیز همراه جنبش اعتراضی شوند. یعنی بجای حضور پای صندوقهای رای (تحت تاثیر بمباران تبلیغاتی رسانههای عریض و طویل حکومت یا جو روانی جامعه یا برخی ملاحظات سیاسی و حتی اقتصادی) توجیه شوند که صحنه انتخابات را خالیتر سازند. اتفاقی که رخ داد؛ وضعی که به شکلی محسوس در بسیاری نقاط ایران برای شهروندان ملموس بود.
اگر رهبر جمهوری اسلامی تاکید میکند بحرانی وجود ندارد (و ازجمله نظام با «بحران مشروعیت» و «بحران مشارکت سیاسی» روبرو نیست)، و در پی نواختن «سیلی» به گوش مخالفان است، آن هم به لطف «صفهای طویل»، برای دموکراسی خواهان ایران، مهم به تصویر کشیدن دوباره عمق شکاف ملت – دولت و بحران مشروعیت نظام سیاسی در ایران بود. چیزی که به قدر لازم بهوقوع پیوست. اگر جز این بود، چه نیازی به دستکاری نتایج انتخابات، چنانکه آقای عبدی هم به تلویح و تصریح، بدان اشاره میکند.
افزون بر این؛ آیا واقعا مفهومی به نام «رقابت» در انتخابات مجلس وجود داشت؟ وقتی حتی نامزدهای حامی آقای احمدینژاد و افراد همسو با جریان فکری-سیاسی او و آقای مشایی، ردصلاحیت شدند. مفهوم «رقابت»ی که به تعبیر آقای عبدی، کم و زیاد میشود، چنین مضمون تقلیل یافتهای دارد؟ آیا اساسا این دست رقابتها، در ساختار سیاسی قدرت در ایران، توان تاثیر دارد؟
آقای عبدی بر مبنای نگاه خود، در جایی دیگر نتیجه میگیرد که «طرفداران تحریم در مجموع بیشتر ضربه خوردند.» درحالیکه کسانی که بر عدم شرکت در انتخابات پافشردند، تاکید داشتند که پس از کودتای انتخاباتی 1388، اساسا دیگر روند معمول انتخابات در ایران، حتی حداقلهای لازم برای شبه دموکراسی را نیز متحقق نمیکند. اینچنین، معلوم نیست «ضربه»ای که ایشان توصیف میکند، به چه کسانی نواخته شده است؟ بله؛ اگر متوهمانی بر این باور بودند که میزان مشارکت در کل کشور 20 درصد خواهد شد، حکایتی دیگر است؛ اما علیالاغلب نیروهای سیاسی بر این باور نبودند، و تنها تلاش کردند لایههای مردد و متاثر از تبلیغات رسمی را همسو سازند؛ بر مواضع و مطالبات خویش (فراهم آمدن شرایط و لوازم انتخابات آزاد و سالم و عادلانه) تاکید کنند؛ بدنهی اجتماعی حامی جنبش سبز را همچنان فعال و منتقد وضع موجود، حفظ کنند؛ و در مورد مفهوم انتخابات و وضع واقعی انتخابات در ایران، آگاهی بخشی کنند.
کیفیت انتخابات در جمهوری اسلامی
آقای عبدی اما در بخش بعدی سخنان خود، نکات غریب تری بیان می کند. او بار دیگر یک دوگانه می آفریند:
«اگر انتخابات را مسابقهای میدانیم که باید بهصورت کاملاً منصفانه و بیطرفانه برگزار شود، نه این انتخابات مصداق چنان مسابقهای بود و نه انتخابات سال 88. اگر کسانی با این نگاه وارد انتخابات 88 شدند، از ابتدا خطا کردند... کسانی که انتخابات را مثل جام جهانی نمی دانند، نه فقط در این انتخابات بلکه در انتخابات سال 88 و 84 و ... هم نباید با هدف پیروزی شرکت می کردند. شاید هم اصلاحطلبان بگویند انتخابات قبلی مثل جام جهانی بود اما این یکی نیست، در این صورت باید توضیح دهند که چرا چنین تحلیلی دارند...»
اغلب اصلاحطلبان (اعم از اصلاحطلبان همراه و حاضر در ساخت قدرت، مانند جبهه مشارکت، و نیز خارج از حاکمیت، مانند ملی مذهبیها)، کسانی که در انتخابات سال 1388 یا 1384 یا مجلس ششم شرکت کردند، این انتخاباتها را واجد تمامی لوازم و استانداردهای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه نمیدانستند؛ بلکه از آنرو که امکان یک رقابت متوسط و پیشبرد دموکراتیزاسیون در ساخت قدرت ممکن میشد، در آن حضور یافتند. این بحث، پس از دوم خرداد 1376 به قدر لازم تبیین شده، و نیازی به بازخوانی دوباره آن نیست. اگر ضرورتی هست، شاید باید متوجه آقای عبدی باشد که زمانی «خروج از حاکمیت» را بهطور جدی طرح و تبلیغ میکرد، و اینک در انتخابات فرمایشی پس از حوادث خونین سال 1388 شرکت میکند.
پرسش بسیار مهم از آقای عبدی و برخی دیگر تحلیلگران و کنشگران و روزنامهنگاران سیاسی، همین جاست که آیا اساسا به نقطه عطفی به نام انتخابات 22خرداد 1388 و سرکوبهای پس از آن باور دارند یا نه؟ آیا در عزم جدی رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی-نظامی-رانتی همسو با ایشان و گرداگرد وی، به یکدستسازی حاکمیت و سرکوب مخالفان و دگراندیشان، اعتقاد دارند یا خیر؟ متاسفانه در تحلیلهای این دوستان، غفلت حیرتآور و باورنکردنی از آن رخدادهای خونین مشاهده میشود. چه کسی احمد زیدآبادی را با ضرب و شتم، پیش چشم فرزندان خردسالش، فردای انتخابات 1388 ربود و روانهی سیاهچالههای گورستانی اوین کرد؟ آیا آقای عبدی و همفکران، برای فروکردن چند بارهی سر عبدالله مومنی و حمزه کرمی به درون توالت، دلیلی نیافتهاند؟ آیا از شکنجهها و بدرفتاریها در کنج انفرادی و بیخبری و قطع رابطه با جهان خارج، چیزی نشنیدهاند؟ آیا این همه را بدون اراده و تصمیم رهبر جمهوی اسلامی و جریان واجد هژمونی در حاکمیت، متحقق میدانند؟ بیشک ایشان اسامی دهها شهید پس از انتخابات و رویدادهایی چون کهریزک را شنیدهاند؛ از واکنش صاحبان قدرت به آن رویدادهای ناگوار و ضدانسانی نیز خبری دارند؟
در این شرایط، و با وضع مورد اشاره (که فهرست بس مطولی است و به قدر لازم شهره و تکراری)، چگونه ایشان به مشابهت سازی انتخابات 1390 با 1388 یا 1384 میپردازد؟ همهی سخن بر سر «احتمال» توفیق در تغییر ترکیب و ماهیت ساختار سیاسی قدرت در جمهوی اسلامی، از طریق انتخابات و ورود به حاکمیت بود. وقتی این راه به تمامی مسدود میشود و عزمکنندگانش به شدت و حدّت، سرکوب، از انتخابات و امکان و احتمال «تغییر» چه برجا میماند؟
وقتی حداقل اعتماد نسبت به ناظران و مجریان و مهندسان انتخابات، سلب میشود، چگونه میتوان در انتخابات شرکت کرد؟ آیا آقای عبدی در جریان ادعاهای سردار مشفق و شکایت هفت تن از یاران سابق و دوستان قدیم خود از وی نیستند؟
وقتی رویکرد و راهبرد سیاسی رأس هرم قدرت در جمهوری اسلامی، مشخص شده، چگونه میتوان وارد نمایشی شد که فرجاماش از ابتدا مشخص و تعریف شده است؟ این مشارکت، چه چیزی را تغییر میدهد؟
بد نیست آقای عبدی بار دیگر به این تحلیل میرحسین موسوی دقیق شوند: «بعد از انتخابات دو ماه طول کشید که بنده اعتقاد پیدا کنم مناظره کذائی نه برای از میدان بردن بنده یا آقای کروبی بلکه برای تصفیه حساب کامل با همه نیروهای رقیب و یکدست کردن کشور بوده است. بنده یکی و فقط یکی از این هدفها و سنگهای سر راه بودم. حضرات در نوار مشهور و اخیراً از قول یک روحانی بحث یک توطئه بیست ساله کردهاند؛ بنده می خواهم با توجه به دروغ نهفته در این ادعا بگویم که «جریان حاکم در آستانه انتخابات» بیست سال برای یکدست کردن کشور طراحی و تلاش کرده بود و ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد... اقتدارگرایان به دنبال حذف کردن همه فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند؛ فضایی شبیه کره شمالی با کمی بزک مردمسالاری.»
انتخابات؛ طریقیت یا موضوعیت؟
در بخش دیگری از مصاحبه، آقای عبدی به نکتهی مهم و بهجایی اشاره میکند: «انتخابات در یک جامعه کاملاً دموکراتیک طریقیت دارد اما برای ما موضوعیت دارد؛ چرا که موجب می شود تشکلها و احزاب گوناگون در ویترین سیاسی جامعه قرار گیرند. این یکی از مصادیق موضوعیت داشتن انتخابات است. مثلاً نیروهای ملی – مذهبی، با اینکه می دانستند ردصلاحیت می شوند، اما معمولاً قبل از انتخابات فعال میشدند و در عرصه سیاسی جامعه، نقش پررنگ تری ایفا میکردند.»
آقای عبدی مدعای درستی را طرح میکند ولی حیرتآور است که چگونه بهعنوان یک تحلیلگر و ناظر سیاسی، از اوضاع عریان پیرامون خود، غفلت میکند. مگر ایشان نشنیدهاند خبر غیرقانونی و منحل اعلام شدن جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را؟ آیا از احضارها و تهدیدهای غریب فعالان ملی-مذهبی و نهضت آزادی و بازداشت آنان، و ایضا دانشجویان و روزنامهنگاران، اطلاعی ندارند؟ در چنین شرایطی چگونه میتوان «موضوعیت» مورد اشاره آقای عبدی را متحقق ساخت؟
وقتی بسیاری از اعضای ارشد جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب در زنداناند؛ هنگامی که ملی-مذهبیها حق دید و بازدید نوروزی هم ندارند و در احضار و سرکوب و بازداشت پیوستهاند؛ وقتی اعضای ارشد ادوار تحکیم وحدت در اوین و رجایی شهر محبوساند؛ و ... کدام «موضوعیت» در انتخابات، ممکن و متبلور میشود؟
این تشکل ها و احزاب چگونه میتوانند در ویترین سیاسی جامعه قرار گیرند؟ جز با حمایت از لیست جبهه پایداری یا جبهه متحد اصولگرایان، یا تبلیغ به نفع منفردانی چون علی مطهری امکان دیگری برای آنان هست؟...
مستقل از این، چگونه میتوان مشارکت در انتخاباتی را که منتهی به مجلس ششم شد، با مشارکت در انتخابات مجلس نهم همسان گرفت؟ کمیسیون اصل 90 مجلس ششم کجا و کمیسیون مزبور در مجلس هشتم کجا؟ آیا میتوان گزارش توهینآمیز و آکنده از تهمت و تحریف و اتهامی که از تریبون مجلس هشتم قرائت شد را از یاد برد؟ وقتی حتی آقای مطهری –که یکی از دو نفری است که آقای عبدی به وی رأی داده- مجلس را در حد دفتر بیت رهبری ارزیابی میکند، سخن از کدام مجلس است؟ مناسبات ساخت قدرت پس و پیش از انتخابات 1388 هیچ تفاوتی ندارد؟ فضای اجتماعی پیش از انتخابات مجلس ششم و مجلس نهم چطور؟ آیا کسی از خانوادهی چندین هزار شهید و بازداشت شده و سرکوب شده در خیابان و بازجویی شده، عذرخواهی کرد؟ و اصلا کسی به شهروندان معترض به نتایج انتخابات 22خرداد، پاسخی حقوقی و قانعکننده و مستدل ارائه کرد؟ پاسخ «رأی من کو؟»، جز گلولههای سربی 25خرداد و پس از آن چه بود؟
نکتهی قابل اشارهی دیگر اینکه نیروهای ملی-مذهبی در هر انتخاباتی فعال نمیشدند؛ اگر به دلایل گوناگون در انتخابات مجلس ششم فعال شدند، «هدی صابر»ی مسئول ستاد بود؛ همو که در زندان اوین براثر اعتصاب غذا و بیتوجهی، به شهادت رسید. علیرضا رجایی نامزد ملی-مذهبیها در همان انتخابات بود و منتخب مردم تهران؛ او اینک در بند 350 اوین روزگار میگذراند. جلسات منظم فعالان ملی-مذهبی و نهضت آزادی، ممکن بود؛ اینک چه؟ که حتی امکان دیدار نوروزی گروهی نیست.
مقایسهی انتخاباتها، به صرف اینکه نام انتخابات را بدک میکشند، با کدام منطق قابل توجیه است؟ دستکم، منطق نیروهای ملی و ملی-مذهبی (پیروان دکتر محمد مصدق) این نبوده؛ اینان دهههاست در انتخاباتی مشارکت میکنند و فعال میشوند که به دموکراتیزاسیون، یاری رساند و نه به بازتولید استبداد.
آقای عبدی میگوید: «بعضیها هم ممکن است با هدف گفتگو و طرح مسائل در عرصه انتخابات فعال شوند؛ چرا که می بینند در شرایط دیگر فرصت زیادی برای کنش سیاسی ندارند؛ مثلاً من خودم...»
آیا فعال شدن در انتخابات، الزاما به معنای نامزد شدن است؟ آیا فعال شدن در انتخابات لزوما باید به حضور پای صندوقهای رأی بیانجامد؟ بعید است آقای عبدی چنین نظری داشته باشد. در اینصورت، اغلب نیروهای اصلاحطلب و معتقد به منافع ملی و حامی و همراه جنبش سبز که در انتخابات شرکت نکردند، تلاش کردند در مورد مضمون انتخابات، روندهای مسلط، وضع سیاسی-اجتماعی ایران و انتخابات مطلوب و سالم، گفتوگو و آگاهی بخشی کنند و لوازم انتخابات آزاد، سالم و عادلانه را به قدر امکانات خود تبلیغ و ترویج نمایند. و البته به قدر بضاعت و شرایط خویش، در مورد حاکمیت سیاسی و انتخابات دروغینی که برگزار شد، اطلاعرسانی کنند. البته بیشک امکانهایی که معدودی از نیروهای سیاسی داخل کشور دراختیار دارند،به دلایل متعدد، قابل مقایسه با بخش اعظم منتقدان نیست.
عدول از دموکراسی!؟
متاسفانه هرچه مصاحبهی مورد نقد پیش میرود، ادبیات آقای عبدی نمایی غریبتر مییابد. ایشان در جایگاه یک داور و ارزیاب قاطع، حکم راسخ صادر میکند: «رفتار اصلاح طلبان اشکال مهمتری دارد و آن هم عدول از دموکراسی است. اصلاح طلبان الان به هیچ وجه در فضای آزاد و دموکراتیک بحث نمیکنند.»
ایشان مصداقی را مورد اشاره قرار میدهد: «آن بیانیهای که قبل از انتخابات بهنام زندانیان منتشر شد و شرکت در انتخابات را تحریم کرده بود، مصداق یک فعل کاملاً غیردموکراتیک بود... اولاً آن بیانیه متعلق به زندانیان نبود و دیگران بدون اجازه و در خارج از زندان آن را نوشته بودند. شاید شما بگویید چرا زندانیان سیاسی آن بیانیه را تکذیب نکردند؟ به دلیل همین مصلحت سنجیهایی که بعضی از آدمهای توتالیتر هم به آن استناد میکنند. برخی از زندانیان هم از آن بیانیه عصبانی اند ولی هیچیک از آنان تاکنون به طور رسمی آن بیانیه را تکذیب نکردهاند.»
نگارنده از «خبر»ی که آقای عبدی با این قاطعیت بیان میکند، بیاطلاع است. ولی جالب اینجاست که درحالیکه تمام زندانیان سیاسی مزبور زندهاند و حیّ و حاضر، آقای عبدی در مقام یک مدعی حاضر میشود. چون زندانیان سیاسی امضاکنندهی آن نامه صلاح خویش میدانند، خود آنها باید در مورد سخنان آقای عبدی اظهارنظر کنند. ولی نکتهی قابل توجه اینکه آقای عبدی تنها به بیانیهای که قبل از انتخابات منتشر شد، اشاره میکند. گیریم که سخن ایشان چنان که مدعی شدهاند «صد درصد» و«بدون تردید» درست است، بیانیه 36 زندانی سیاسی در پاییز و 39 زندانی سیاسی در اول دی ماه چطور؟ آنجا که 39 زندانی سیاسی در این بیانیه دومی، تاکید کردند: «امروز گرم کردن تنور این انتخابات به هر شکل و بای نحو کان، کمک به استبداد و در تقابل با آرمان محوری استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و نیز در تقابل با تحقق دمکراسی و تضمین حقوق بشر در کشور عزیزمان ایران است.»
شاید آقای عبدی این پاراگراف مهم بیانیه مزبور را فراموش کردهاند؛ بازخوانیاش بد نیست؛ چون اتفاقا به بخشی از نقد ایشان پاسخ میدهد: «بهطور طبیعی نزد فعالان و هواداران جریان اصلاحات و جنبش سبز بهعنوان حرکت و جنبشی مسالمتآمیز، ساز و کار انتخابات، یکی از بهترین شیوههایی است که در صورت بهرهمندی از استانداردهای یک انتخابات آزاد و منصفانه، مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم را محقق میسازد ولی شرایط غیرآزاد و ناعادلانه تحمیل شده بر این انتخابات، تردیدی باقی نمیگذارد که نامزد شدن در آن تنها و تنها، مشروعیت دادن به انتخاباتی رسوا و نمایشی و کمک به تقویت و تحکیم پایههای استبداد و خودکامگی و پشت کردن به آرمانهای دمکراتیک و ضداستبدادی انقلاب اسلامی و نادیده انگاشتن فداکاریهای بی دریغ مردم در راه آزادی و کرامت انسانی در جنبش اجتماعی پدید آمده از بطن انتخابات سال ۸۸ است.»
البته قابل تامل است که آقای عبدی، در پاسخ به سئوال دیگری، برای خود مخرج مناسبی فراهم میکند؛ ایشان ضمن تحریف بیانیه زندانیان سیاسی میگوید: «به غیر از این، شما به محتوای این بیانیه نگاه کنید. در بیانیه بطور ضمنی گفته شده است هر کسی که رای بدهد، خائن است... این ادبیات ضددموکراتیک است؛ چرا که حق اظهار نظر را از دیگران می گیرد. اگر می گفتند ما به این دلایل فکر می کنیم نباید در انتخابات مجلس رای داد ولی این فقط توصیه ما به مردم است و هر کسی میتواند خودش در این باره تصمیم گیری کند، اشکالی نداشت. این مشکل، مشکل کل جنبشی است که در دو سال اخیر شکل گرفته است. رای دادن و رای ندادن اهمیت ثانوی دارد. یکی دوست دارد در انتخابات شرکت کند و یکی هم دوست ندارد. مهم این است که همه بتوانند بحث آزاد کنند و دلایلشان را در موافقت و مخالفت با شرکت در انتخابات، بیان کنند. اما اگر من مخالف شرکت در انتخابات باشم و شما را که موافق رای دادن هستید، خائن بخوانم و به شما انگ بزنم و حق حرف زدن شما را سلب کنم، این می شود همان ادبیات و مشی مجاهدین خلق. »
باورنکردنی است! آقای عبدی در کمال آزادی، از بیبیسی گرفته تا مهرنامه، و از شرق و اعتماد تا سایتهای اصولگرا، با همه مصاحبه میکند، و آنوقت زندانیان سیاسی را متهم به کنش غیردموکراتیک مینماید. زندانیانی که جز بیانیهای، امکان دیگری برای بیان موضع ندارند. آیا آنان از امکان «بحث آزاد»ی که آقای عبدی از آن سخن میگوید، برخوردارند؟
زندانیان سیاسی کجا دیگران را متهم به «خیانت» کردهاند؟ اگر ارزیابی آنان این باشد که مشارکت در انتخابات، کمک به پیشبرد جنبش دموکراسیخواهی نیست و به بازتولید استبداد میانجامد، آیا رفتاری چون «مجاهدین خلق» در پیش گرفتهاند؟ آیا آقای عبدی که به این سهولت از محسن میردامادی تا بهزاد نبوی و از علیرضا رجایی تا عیسی سحرخیز و از مصطفی تاجزاده تا بهمن احمدی امویی و دیگران را مینوازد، کنشی دموکراتیک دارد؟ کدام امکان برابر توضیح و گفتوگو برای طرفین فراهم است؟ آیا حتی به شکایت آنان از بازجوها و قضات ناعادل رسیدگی شده است؟ چه رسد به گفتوگوی آزاد و امن در مورد انتخابات مجلس نهم؛ آنهم در شرایطی که دستگاه قضایی کشور هرگونه تبلیغ عدم مشارکت در انتخابات را «جرم» اعلام میکند.
دیگر آنکه ایشان، کسانی را که به نام زندانیان بیانیه مینویسند، متهم میکند؛ و همزمان خود در جایگاه صاحب حق، بهخود حق میدهد که «مصلحت» زندانیان سیاسی را نقد کند و از طرف آنان مطالبهی حق کند. اگر زندانیان به هر دلیلی –چنان که آقای عبدی گفته است- «مصلحت» ندانستهاند بیانیهی آخر خویش را تکذیب کنند، ایشان از جایگاه کدام قیم، مصلحت سنجی میکند و بیانیه آنان را «صد درصد» و «بدون تردید» مجعول میخواند؟
آقای عبدی، به تکذیبیه آقای کیوان صمیمی در مورد بیانیهی جمعی از زندانیان سکولار اشاره میکند؛ اشارهای صحیح. اما کاش از آقای صمیمی میپرسید که آیا بیانیه 36 زندانی سیاسی در نیمه آبان ماه و 39 زندانی سیاسی در روز نخست دی 1390 را نیز تکذیب میکند؟ پاسخ البته منفی است. نگارنده راوی خبر نخست از سوی آقای صمیمی بود؛ و در دو مورد اخیر نیز خود از ایشان پرسیده است.
هیچکدام از زندانیان بیانیههای نیمه آبان و آخر آذر را تکذیب نکردهاند. در بیانیهی اولی تاکید شده بود: «صلاح جنبش سبز و جریان اصلاح طلب در این است که در صورت برگزاری انتخابات سالم و آزاد بهطور یکپارچه از آن استقبال کنند و در صورت ناسالم بودن آن انسجام خود را حفظ کرده، علیرغم فشارهای مختلف احتمالی همگی مراقب باشند و وحدت و یکپارچگی فعلی خود را مخدوش نکنند و با داشتن برنامهای منسجم و واحد، اجازه ندهند که تبدیل به عامل مشروعیت بخش انتخاباتی ناسالم و غیرقانونی شوند.»
در آن بیانیهی تحلیلی، زندانیان بر شروط و لوازم انتخابات آزاد و سالم –پیشنهادی آقای خاتمی- تاکید کرده بودند. بیانیهای که هیچ پاسخی نگرفت؛ چنانکه نامه 143 کنشگر سیاسی و روشنفکر به آقای خاتمی، جز با تهدید و بازجویی و بازداشت، جوابی ندید.
آقای عبدی بدون اینکه استدلال کند، به نقد زندانیان سیاسی میپردازد: «یک عده زندانی شده اند و فکر می کنند چون مدتی را در زندان بودند و یا هنوز هم در زندان هستند، حق دارند برای دیگران تعیین تکلیف کنند.
زندانی، بیرون از زندان، آدمی است مثل بقیه. پس باید یاد بگیرد که مثل دیگران در دفاع از عقیدهاش استدلال کند... حالا جالب است کسانی حرص و جوش زندانیان اصلاح طلب را می خورند که در آن سوی آب هستند و اصلاً در داخل کشور نیستند.»
آیا 36 زندانی سیاسی در بیانیههای آبان و دی خود، در مورد دلایل عدم شرکت خود، استدلال نکرده بودند؟ آیا در داخل مرزها (و نه آنسوی آبها) زندانیان سیاسی بدون حامی هستند؟ بدیهی است که بهدلیل خفقان حاکم و انسداد سیاسی موجود در ایران، هرکسی در داخل کشور امکان مصاحبه با بیبیسی و دیگر رسانهها و درج مطلب در نشریات را نداشته باشد. بماند که بخواهد از حقوق زندانیان سیاسی سخن بگوید؛ بهویژه رهبران جنبش سبز.
عبدی، خاتمی و جنبش سبز
آقای عبدی که ازجمله مبدعان و مبلغان ایدهی «خروج از حاکمیت» و از مفسران بحث «عبور از خاتمی» بود، این روزها به یکی از حامیان کنش سیاسی رییسجمهور اصلاحات مبدل شده است. برای بسیاری از علاقمندان آقای خاتمی –ازجمله نگارنده- این اتفاق مبارکی است؛ بهویژه که نقدها و ارزیابیهای آقای عبدی در مورد آقای خاتمی به قدر لازم بر مطلعان، مکشوف است. اما آنچه قابل تامل مینماید، اصرار آقای عبدی بر «جداسازی» آقای خاتمی از جنبش سبز است.
البته آقای خاتمی با کنش معنادارش در روز 12 اسفند، به مرزبندی با راهبرد فعالان جنبش سبز و تکیهی آنان به جنبش اجتماعی در گذار به دموکراسی، دست یازید؛ ولی در گذار به دموکراسی، کنشگران محقاند که راهبردهای گوناگونی اتخاذ کنند. اگر سبزها بر این باورند که بدون نیروی اجتماعی متعین و بدون جنبش اجتماعی گسترده و متبلور، خودکامگان حاکم تن به گفتوگو در مورد لوازم انتخابات آزاد و سالم و منصفانه نمیدهند، ایرادی نیست که برخی گمان کنند میتوانند بدون نیروی اجتماعی، با صاحبان قدرت وارد «چانهزنی» شوند یا منافع ملی را پاسداری کنند. سبزها بر این باورند که –به تعبیر مصطفی تاجزاده- بعد از انتخابات خرداد 1388 یک دوراهی شکل گرفته: یا انتخابات آزاد و سالم و عادلانه، و یا عدم شرکت در انتخابات؛ البته آنهایی که گمان میکنند با انتخاب میان علی مطهری و غلامعلی حداد عادل، به دموکراتیزاسیون در ایران یاری رساند، محقاند راه خویش گیرند.
برخلاف ارزیابی آقای عبدی، کم نیستند سبزهایی که برای سرمایهی اجتماعی آقای خاتمی، ارزش قائلاند؛ هرچند از رأی ایشان و بهویژه نحوهی مشارکتاش در انتخابات، متعجب و دل آزردهاند. در اکوسیستم سیاستورزی ایران، آقای خاتمی جایگاه و پایگاه خود را دارد؛ موسوی و کروبی نیز مقام و موقعیت خویش را. البته بعد از «شوک» اولیه، قریب به اتفاق سبزها میکوشند بر وجوه اثباتی و ایجابی راهبرد خود متمرکز شوند و به توصیه و پیام «میر» جنبش عمل کنند: «صبر و گذشت.»
آقای عبدی برخلاف آنچه در مقاطعی از گفتوگویش اظهار میدارد و کنشگران سیاسی را به پیگیری پروژههای خود بدون حمله و تهدید دیگران فرامیخواند، جهد تأمل برانگیزی میکند که بر طبل انفکاک خاتمی از جنبش سبز بکوبد: «خاتمی با هیچیک از اینها مشورت نکرده بود. خاتمی با کسانی که نظرشان برایش مهم است، مشورت کرده بود... تا به حال همه به خودشان دروغ میگفتند... طرفداران خاتمی به خاتمی. خود خاتمی به طرفدارانش. طرفدارانش به یکدیگر. »
ایشان در پاسخ به سئوال خبرنگار که «رای دادن خاتمی به معنای جدایی خاتمی از جنبش سبز بود؟» تصریح میکند: «بی برو برگرد!»
آقای عبدی این ادعا را که «تا الان گفته می شد که خاتمی جزو رهبران جنبش سبز است»، «نوعی کلاهبرداری سیاسی» میخواند. قابل توجه است که در جایی دیگر اما ملاحظهای جالب توجه دیگری دارد: «آقای خاتمی، نه رای دادنش بلکه رفتار سه سال گذشته اش برای من عجیب بود.»
پس سخن از کدام «دروغگویی» و «کلاهبرداری سیاسی» است؟ چگونه است که از نظر آقای عبدی، همهی کنشگران سیاسی (طرفداران آقای خاتمی/سبزها و خود ایشان) دروغگو محسوب میشوند؟
آقای عبدی، منتقدان منصف آقای خاتمی را به چه چیزی متهم میکند؟ اتفاقا همین رفتار آقای خاتمی در سه سال گذشته بود که مشارکت ناگهانی ایشان در انتخابات را با پرسشها و نقدهای گوناگون، همراه ساخت.
نگارنده البته خوشوقت است که از فردای انتخابات 12 اسفند، آقای خاتمی همچنان خود را در کنار کنشگران سبز (بهویژه زندانیان و خانوادههایشان) حفظ کرده است. ایشان البته محق است بر مبنای بضاعت و راهبرد و ارزیابی خود از اوضاع اجتماعی-سیاسی ایران و شرایط حاکمیت، اقدام کند. چنانکه قریب به اتفاق سبزها نیز این را فهم کرده، رویکردی اثباتی و ایجابی در مورد راهبرد سبز خود در پیش گرفتهاند.
آقای عبدی البته در جایی دیگر، نگاه خود به رأی آقای خاتمی را تدقیق میکند: «خاتمی شجاعانهترین تصمیم ممکن را گرفت و شاید تنها تصمیم شجاعانه خود را.»
از نظر ایشان، حتی اعلام موضع و بیانیه مشهور وزارت اطلاعات خاتمی در مورد قتلهای زنجیرهای، اقدامی شجاعانه نبوده و اساسا آقای خاتمی تاکنون تصمیمی شجاعانه نداشته است. و اگر در این مورد نیز، تصمیم او «شجاعانه» ارزیابی میشود، شاید بدان دلیل باشد که اقدامی مشابه آقای عبدی درپیش گرفته است؛ هرچند آقای خاتمی به «جمهوری اسلامی» رأی میدهد و آقای عبدی به آقای علی مطهری و یک نفر دیگر («اتفاقاً او کسی است که از قدیم با من بد بوده است. اسمش را نمی گویم. ولی به او هم به دلیل خصلت مردانگی اش رای دادم»).
ایشان در جایی از این مصاحبه میگوید: «وقتی که بحث حمله نظامی به کشورم در میان است، شرکت در انتخابات به من مربوط میشود.» آیا در این شرایط، مطالبهی انتخابات آزاد و ایجاد مشارکت سیاسی و فراهم آوردن بستر لازم و مناسب برای حضور حداکثری نیروهای سیاسی، و درخواست این همه از حاکمان، به آقای عبدی مربوط نمیشود؟ چگونه است که در ادبیات سیاسی ایشان، این بخش و وجوه کمیاب مینماید؟ آیا این خود، دقیقا تایید کنندهی اوضاع سیاسی وخیم و نشان دهندهی بحران مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی نیست؟ احتمال وقوع جنگ و تهدید خارجی با انتخابات آزاد و منصفانه کاهش مییابد یا با انجام انتخابات صوری و دروغین؟ آقای عبدی که دغدغهدار ایران است، ادامهی حبس آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و دیگر زندانیان سیاسی را به نفع کدام سو ارزیابی میکند؟ افزایش خطر جنگ یا کاهش احتمال حمله نظامی؟
فرجام سخن
از یک پژوهشگر اجتماعی که در حوزهی تحقیق میدانی، خبره است و ازجمله ناظران بامطالعه و تحلیلگران باسابقهی کشور محسوب میشود، طرح برخی ادعاهای کلی و داوریهای گاه متناقض و نیز بیتوجهی به کودتای انتخاباتی 1388 و حوادث مترتب بر آن؛ ارزیابی تقلیلگرایانه و حداقلی از جنبش سبز و چشماندازها و نیروی اجتماعی تغییرخواه حامیاش؛ برخی داوریهای غیرقابل نفی و اثبات، و دادههای ابطال ناپذیر در مورد نتایج انتخابات مجلس نهم؛ ادعاهای جالب توجه و ارزیابی تعجب برانگیز در مورد دلیل مشارکت در انتخابات (ازجمله آنکه ایشان میگوید: «برای من نفس شرکت در انتخابات مهم بود. چرا؟ چون شرکت در انتخابات را یکی از عوامل رفع تهدیدات خارجی علیه کشورم میدانم»)؛ نقدهای معنادار به زندانیان سیاسی که بسیاری از آنان دوستان دیرین ایشان هستند و در حبس، و محروم از هر امکان توضیح و گفتوگو و پاسخی؛ و بیتوجهی به تغییرات رفتاری در حاکمیت سیاسی و پروژهها و راهبرد صاحبان قدرت پس از انتخابات خرداد 1388، همه و همه، غریب و بعید به نظر میرسد. بهویژه آنکه متاسفانه ایشان خود چشماندازی نمیگشاید، و بدون نقد ساختار سیاسی اقتدارگرا و رژیم سیاسی سرکوبگر و متکی به شخص، و دولت رانتی-ایدئولوژیکی که تقدیس خشونت میکند و تحریف حقیقت، تمرکز نقد خود را متوجه همراهان و فعالان جنبشی میکند که دهها شهید، صدها زندانی سیاسی و چندین هزار سرکوب شده و بازجویی و بازداشت شده، کف هزینههای پرداختیاش است. و از اینکه آنان را «دروغگو» و «کلاهبردار سیاسی» و افرادی با ادبیات و کنش غیردموکراتیک بخواند، ابایی نمیکند. و ناگوارتر اینکه پژوهشگر جامعهشناس ما، از جنبش اجتماعی مدرن ایران امروز (جنبش سبز) تعریفی حداقلی با سامانی مختصر و متکی به گروهی بداخلاق و غیردموکرات «در آن سوی آبها» ارائه میکند. گذر زمان البته میزان صحت و دقت ارزیابی و داوری آقای عبدی، نگارنده و بسیاری دیگر را مشخص خواهد کرد.
برگزاری راهپیمایی در ده نقطه کشور
جــرس: به گزارش منابع بین المللی، ۵ گروه مخالف دولت بحرین با دعوتی ائتلافی، روز جمعه، ۲۳ مارس در ده نقطه مختلف آن کشور تظاهرات اعتراضی برگزار کردند.
به گزارش بی بی سی، در این تظاهرات که با اجازه مقامات دولتی برگزار شده، تظاهرکنندگان خواهان اجرای اصلاحات با سرعت بیشتری شدند. همچنین عده ای از شرکت کنندگان شعارهای ضد پادشاهی سر دادند.
این گزارش می افزاید، انتظار می رود که تظاهرات مذکور، به دلیل صدور مجوز از سوی دولت و حضور خبرنگاران از کشورهای مختلف جهان، نشانه ای از "باز شدن نسبی فضا سیاسی در بحرین" باشد.
گزارش بی بی سی حاکی از آن است که دو طرف خواهان از سرگیری مذاکرات شده اند، اما مخالفان پیش شرط هایی برای آغاز مذاکرات تعیین کرده اند.
تعیین زمان و مکان برگزاری مذاکرات در چارچوبی مشخص و به رفراندم گذاشتن هر آنچه باید درباره اش تصمیم گیری شود، از جمله پیش شرطهای مخالفان است.
گفتنی است، بخش عمده ای از مخالفان را شیعیان تشکیل می دهند که در میان آنان روحانیون شیعه نیز دیده می شود. به همین دلیل دولت بحرین، جمهوری اسلامی ایران را متهم می کند که در تحریک جوانان معترض نقش دارد.
بر اساس گزارش ها، روز گذشته هم صدها نفر در یکی از روستاهای حومه منامه، پایتخت که فاصله چندانی با کاخ سلطنتی ندارد، به خیابان رفتند و در مراسم سومین روز درگذشت جوانی شرکت کردند که جانش را در یکی از تظاهرات های اخیر از دست داد.
گفته می شود صبری محفوظ یوسف بر اثر گاز اشک آوری که به داخل محل سکونتش پرتاب شده بود، کشته شد.
عده ای از معترضان با سر دادن شعارهای ضد خاندان سلطنتی بحرین، خواهان سرنگونی حکومت شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین شدند.
انتظار می رود که تظاهرات امروز از نظر جمعیت به اندازه تظاهرات روز ۹ مارس باشد.
در ۹ مارس نیز تظاهرات مشابهی برگزار شده بود که به گفته دولت حدود ۱۰۰ هزار نفر در آن شرکت داشتند، اما مخالفان می گویند تعداد تظاهرکنندگان بیش از ۲۰۰ هزار نفر بوده است.
اعتراضات مردمی سال گذشته با الهام از انقلاب های تونس و مصر در بحرین آغاز شد که با سرکوب نیروهای حکومتی رو به رو شد.احسان عابدی
جرس: حالا قیام سوریه یک ساله شدهاست. در این مدت هشت هزار نفر کشته شدهاند و هزاران تن دیگر بیخانمان و آواره. با این حال به نظر میرسد که تازه روزهای دشوار سوریه در پیش است، چنانچه بیم جنگی به مراتب بزرگتر میرود، یک جنگ داخلی تمام عیار که نشانههای آن در آسمان سوریه دیده میشود.
دکتر کتیل سلویک (Kjetil Selvik)، استاد دانشگاه اسلو تلاش میکند پیچیدگیهای مورد سوریه را توصیف کند و تحلیلی از علل این رخدادها به دست دهد. او درباره خاورمیانه و بهویژه سوریه مطالعات دامنهداری انجام دادهاست. "اصلاحات و تغییر گفتمان حاکمیت در سوریه" (2008) و "ثبات و تغییر در خاورمیانه مدرن" (2011) از کتابهای اوست.
گفتوگوی جرس با کتیل سلویک را میخوانید.
***
- از ماهها قبل که کشتار مخالفان حکومت در سوریه آغاز شد، ما همه میگفتیم که بشار اسد هم رفتنیست، مثل شاه ایران یا حسنی مبارک و بسیاری دیگر از دیکتاتورها. اما هنوز بشار اسد قدرت را در اختیار دارد و ماشین کشتار او با تمام توان به کار خود ادامه میدهد. چرا پیشبینیهای ما تا الان به وقوع نپیوسته است؟
در رابطه با این مسئله که چرا قیام سوریه به بنبست برخوردهاست، میتوان سه دلیل اقامه کرد. دلیل نخست این است که جنبش انقلابی نتوانسته گروههای قومی – مذهبی و طبقات اجتماعی را متحد کند. اگرچه این جنبش همه گونه آدم از هر شغلی را بسیج کرده و نیز همواره بر ماهیت ملی و غیرفرقهای خود تاکید داشتهاست، با این حال در عمل، جمعیت معترضان به واسطه دو ویژگی اساسی است که شناخته میشود: یک، اکثریت قریب به اتفاق معترضان، خاصه آنانی که علیه رژیم بشار اسد اسلحه به دست گرفتهاند، مسلمانان سنی مذهب هستند. دو، بخش عظیم و قابل ملاحظه این معترضان را فقرا و حاشیهنشینان تشکیل میدهند که تا حدی بر جنبش تسلط یافتهاند. این دو گرایش باعث میشود که دیگر بخشهای جامعه از جمله اقلیتهای مذهبی و طبقات متوسط شهری، در قبال اعتراضات سکوت کنند و به آن نپیوندند. آنها هم شاید مانند معترضان خواهان دموکراسی و پایان حکومت خاندان اسد باشند، اما میترسند که نتیجه این انقلاب همانی نباشد که میخواهند.
عامل دومی که در بحران سوریه تاثیر دارد، موقعیت جغرافیایی و استراتژیک سوریه و اهمیت آن برای بازیگران بینالمللی و منطقهای است. این مسئله خیال رژیم سوریه را راحت میکند که تا حدی از حمایتهای بینالمللی برخوردار است و نیز باعث میشود که شورای امنیت سازمان ملل متحد نتواند دست به اقدامات سفت و سختی علیه این رژیم بزند.
عامل سوم هم تحولات قیام سوریه است که از یک جنبش کاملا صلحطلبانه به سرعت به یک شورش مسلحانه تبدیل میشود. این نبرد متفاوتی است که دستگاه امنیتی آغازش کرده؛ آنها به اختلافات اجتماعی دامن میزنند. از طرفی هم انقلابیون اسلحه لازم و کافی ندارند.
- کمتر کسی پیشبینی میکرد که ارتش سوریه در چنین سطحی دست به اعمال خشونت بزند بهطوری که حدود هشت هزار نفر در طول یک سال کشته شوند. این ارتش چه انگیزههایی برای دفاع از حکومت بشار اسد دارد که حاضر است در این راه حتی هزاران شهروند خودی را قربانی کند؟
از سال 1970 که در پی یک رشته کودتا در نهایت حافظ اسد قدرت را در سوریه دست گرفت، رژیم همواره دغدغه این را داشتهاست که نظامیان درجهدار به آن وفادار بمانند و نیز نیروهای نظامی را تحت کنترل خود داشته باشد. از این رو همیشه اعضای خانواده رئیس جمهور یا طایفه او و کسانی از میان گروه قومی – مذهبی علویان، کاندیدای مناصب عالی در دستگاه امنیتی بودهاند. بنابراین، ردههای بالاتر ارتش سوریه با بشار اسد و برادرش ماهر ارتباط نزدیکی دارند و اگر رژیم اسد سقوط کند این خطر برای آنها وجود دارد که همه چیز را از دست بدهند.
این اواخر اما نگرانی اصلی رژیم این است که ردههای پایینتر ارتش را تحت کنترل داشته باشد، ردههایی که در اختیار مسلمانان سنی مذهب و کسانی است که اغلب به معترضان نزدیک هستند. رژیم به منظور مقابله با مخاطرات ناشی از فرار این نظامیان به رزمجویان علوی و لشکرهای زرهی اتکا کردهاست، بهخصوص لشکر زرهی چهارم که در راس آن ماهر اسد قرار دارد. این مسئله به جنگ فرقهای دامن میزند.
افسران و سربازان علوی که اجرای بخش عمدهای از عملیاتهای نظامی ظالمانه را برعهده دارند انگار که از سر ترس دست به این کارها میزنند. آنها تجربه زندگی در دوران پیش از حزب بعث و حکومت سنیان را به یاد میآورند. حاکمان سنی مذهب برای قرنها بر سوریه حکم راندند که در این مدت هیچ وقت نشد با علویها با احترام برخورد کنند. امروز که اسد با مخالفان خود میجنگد و قیام آنان را با تمام قوا سرکوب میکند، ترس از حملات تلافیجویانه علیه جامعه علوی نیز وجود دارد.
- اکنون از شورش برخی از افسران ارتش سوریه خبر میرسد. ابعاد این نافرمانیها چقدر است؟ آیا میتوانیم این را آغازی برای از هم پاشیده شدن ارتش سوریه بدانیم؟
از جولای 2011، زمانی که ارتش آزاد سوریه تشکیل شد، مدام اخباری مبنی بر فرار نظامیان از ارتش سوریه در رسانهها منتشر شدهاست. آنها به شبه نظامیان بسیاری میپیوندند که سلاح برداشتهاند و قیام مسلحانه را آغاز کردهاند و در کنار آنها دستههای نظامی متعددی تشکیل دادهاند. این البته به فروپاشی ارتش سوریه منجر نمیشود، چرا که هنوز بیشتر افسران در ارتش ماندهاند، اما بر توان ارتش سوریه در اجرای عملیاتهای مختلف تاثیر میگذارد. گذشته از توانایی ارتش در تامین تانک و گلوله، به نظر میرسد که ارتش دچار کمبود قوای پیاده نظام به منظور کنترل شهرهای شورشی و اطراف آنها برای مدت زمانی طولانی است. با این حال این مسئله بیشتر از آن که بر ارتش سوریه تاثیر گذاشته باشد بر ماهیت قیام مردم سوریه تاثیر گذاشتهاست. آن تظاهراتهای صلحطلبانه اکنون به یک پدیده نادر تبدیل شدهاند. این قیام اکنون یک نبرد مسلحانه است.
- آیا سوریه مانند لیبی به سمت یک جنگ داخلی میرود؟
رزمندههای سوریهای ترجیح میدهند که آن را دفاع از خود بنامند، اما وقتی شما قیام کردهاید و در عین حال یک ارتش موازی تشکیل دادهاید که گاهی دست به عملیات تهاجمی میزند، ماجرا بیشتر به یک جنگ داخلی شباهت پیدا میکند. تفاوت این ماجرا با آنچه در لیبی رخ داد در این است که تا الان هیچ شهری در سوریه مثل بنغازی در لیبی آزاد نشدهاست. همچنین به خاطر ساختار جمعیتی کشور، احتمال زیادی میرود که یک جنگ فرقهای آغاز شود، مانند لبنان. در نهایت تنها میتوان گفت که احتمال کمتری وجود دارد که غرب از شورشیان حمایت نظامی بکند.
- به نظر میرسد که جامعه جهانی در ارتباط با سوریه، منفعل است. هیچ طرح و برنامه مشخصی برای پایان دادن به بحران سیاسی سوریه ندارد و این باعث انتقادهای بسیاری شدهاست. چه عواملی باعث این انفعال میشود؟ و در این شرایط اصلا چه کارهایی میتوان کرد؟
مشکل بیشتر از آن که ناشی از نداشتن برنامه باشد، ناشی از این است که قدرتهای بینالمللی و منطقهای نه علایق مشترکی دارند و نه درک واحدی از ماجرا. اهمیت موقعیت ژئواستراتژیک سوریه به ما گوشزد میکند که دولتهای بسیاری به نتیجه این بحران دل بستهاند. از زمانی که جهان به دو بخش شرق و غرب تقسیم شد و منطقه خاورمیانه بین جبهه مقاومت و حکومتهای سلطنتی محافظهکار عرب قرار گرفت، هر منازعهای در سوریه حکم یک "بازی مجموع صفر"(1) را داشتهاست. حکومتهای سلطنتی سنی مذهب در کشورهای عربی این ماجرا را فرصتی میدانند برای از بین بردن هلال شیعی و در پی آن، تضعیف ایران. از سوی دیگر، ایران نیز در پشت قیام سوریه، دست پنهان غرب و توطئهچینی بنیادگرایان سنی مذهب را میبیند که قصد ضربه زدن به مصالح استراتژیک ایران را دارند. در سطح جهانی نیز چنین تضادی وجود دارد به طوری که غرب در این ماجرا رویاروی چین و روسیه ایستادهاست. در نتیجه این بیاعتمادی دو طرفه و عدم توانایی یا عدم تمایل برای درک دغدغههای طرف مقابل، دو قطعنامه شورای امنیت وتو شدهاست و به نظر میرسد که جامعه جهانی در ارتباط با سوریه منفعل ماندهاست. اما در منطقه ممکن است که روابط ایران و ترکیه بهتر از قبل بشود. ترکیه تمایل دارد که نقش میانجی را بازی کند و به نسبت قطر و عربستان سعودی سعی میکند که شیوه محتاطانهتری در قبال سوریه در پیش بگیرد. از نظر بینالمللی باید به روسیه تضمین داد که در جریان انتقال سیاسی در سوریه نظر آنها نیز تامین خواهد شد. این به هیچ وجه آسان نیست، اما برای جلوگیری از فروپاشی باید نهایت تلاش خود را کرد؛ و ملت سوریه در غیاب یک راه حل سیاسی، مصائب وحشتناکی را متحمل میشوند.
- زمزمههایی درباره احتمال دخالت نظامی کشورهای دیگر در سوریه شنیده میشود، همانطور که امیر قطر نیز چندی پیش از لزوم این کار سخن گفت. در عین حال بشار اسد بارها تهدید کردهاست که در صورت حمله نظامی به سوریه، خاورمیانه را به آتش میکشد. پیامدهای این حمله احتمالی چیست؟
من خیلی مطمئن نیستم که در آینده نزدیک به سوریه حمله نظامی شود. اگرچه شورای ملی سوریه مداخله بینالمللی را خواستار شدهاست، اما نه قدرتهای غربی و نه قدرتهای منطقهای تمایلی ندارند که توان نظامی خود را مصروف جنگ با سوریه بکنند. مدافعان دیدگاه "مسیرهای بشردوستانه"(2)، مسیرهایی که از کشورهای همسایه تا مناطق جنگزده امتداد خواهد یافت، و یا کسانی که از لزوم برقراری "مناطق امن"(3) در طول مرزهای سوریه سخن میگویند، اغلب به ترکیه فکر میکنند. اما ترکیه میداند که ارتش سوریه چنین اقداماتی را بیپاسخ نخواهد گذاشت و حتی ممکن است که ترکیه را وارد یک جنگ تمام عیار بکند. آنکارا کمتر تمایل دارد که کار به اینجا بکشد. از این رو، سناریوی محتمل میتواند مسلح کردن تدریجی شورشیان سوریهای باشد که در حال حاضر سلاحهایشان ضعیفتر از آن است که بتوانند ارتش سوریه را شکست دهند. قطر و عربستان سعودی خواهان چنین کاری هستند و سایر کشورها نیز شاید با آنها همصدا شوند. اگر جبهه مقاومت در برابر آنها به پشتیبانی ارتش رژیم بشتابد، آن وقت احتمالا شاهد "نبردی میان واسطهها" خواهیم بود.
- سال 2008 در کتابتان از اصلاحات سیاسی و تغییر گفتمان حاکمیت در سوریه سخن گفتید. آن اصلاحات چرا با شکست مواجه شد؟
من در آن کتاب تغییر سیاستهای اقتصادی دولت را تحلیل کردم که ابتدا سوسیالیستی - دولتی بود اما در نهایت به بخش خصوصی توجه و اتکای بیشتری شد. همچنین تلاش بشار اسد در جهت مشروعیت بخشیدن به این اقتصاد مدرن را بررسی کردم. من نشان دادم که ورای گفتمان رسمی وفاق و همرایی، گفتمان جدیدی به واسطه سیاستهای اصلاح اقتصادی ریشه میدواند، مثال طبقات تاجران شهری که طبقه کارگر را خوار و تحقیر میکند. به عبارت دیگر، این اصلاحات نمیتوانست حمایت سیاسی تودهها را در جامعه سوریه به دست آورد. علاوه بر این، مدرن کردن اقتصاد بیشتر به مناطق شهری و بهویژه دمشق و حلب سود میرساند. طرفه آن که در طول این یک سال که از قیام سوریه گذشتهاست، شاهد بودهایم که جنبش انقلابی حومهها و حاشیههای شهرها را تصاحب کردهاست. این نشان میدهد که بنیان اعتراضات، طبقاتی است.
- سقوط احتمالی حکومت بشار اسد چه تبعاتی برای متحد اصلی آن در منطقه، یعنی جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت؟
بستگی دارد که پس از سقوط رژیم اسد چه اتفاقاتی پیش بیاید. در حال حاضر خیلی دشوار بتوان نتیجه این بحران را پیشبینی کرد. برخی این بحث را مطرح کردهاند که اتحاد سوریه با ایران و حزب الله پس از اسد نیز ادامه پیدا خواهد کرد، چرا که سوریه تنها به واسطه آنان است که در جریان مذاکرات درباره بلندیهای جولان میتواند بر اسرائیل فشار بیاورد. با این حال، وقتی که میبینیم معترضان سوریهای شعارهای ضدایرانی و ضدحزب الله سرمیدهند، سخت میتوانیم تصور کنیم که حکومت سوریه تغییر کند اما موقعیت ایران در منطقه تضعیف نشود. همین مسئله خود مانعی است برای رسیدن به یک راه حل سیاسی در سوریه و نیز باعث میشود که ترس و دلهره یک جنگ داخلی طولانی مدت همه را فرابگیرد. این احتمال دوم باید درست باشد؛ دستگاه امنیتی رژیم اسد به عنوان یکی از چندین گروه مسلحی که در سرزمین سوریه مشغول نبرد هستند، نفسهای آخر را میکشد. ایران نیز همچنان میتواند در منطقه تا حدی اعمال نفوذ کند.
پانوشت:
1- بازیهای مجموع صفر (zero-sum games)بازیهایی هستند که ارزش بازی در طی بازی ثابت میماند و کاهش یا افزایش پیدا نمیکند. در این بازیها، سود یک بازیکن با زیان بازیکن دیگر همراه است. به عبارت سادهتر، یک بازی مجموع صفر، یک بازی برد-باخت مانند دوز است و به ازای هر برنده همواره یک بازنده وجود دارد. (ویکی پدیا، صفحه نظریه بازیها)
2- Humanitarian Corridors
3- Safe-Zones
گفتوگوی جرس با کتیل سلویک را میخوانید.
***
- از ماهها قبل که کشتار مخالفان حکومت در سوریه آغاز شد، ما همه میگفتیم که بشار اسد هم رفتنیست، مثل شاه ایران یا حسنی مبارک و بسیاری دیگر از دیکتاتورها. اما هنوز بشار اسد قدرت را در اختیار دارد و ماشین کشتار او با تمام توان به کار خود ادامه میدهد. چرا پیشبینیهای ما تا الان به وقوع نپیوسته است؟
در رابطه با این مسئله که چرا قیام سوریه به بنبست برخوردهاست، میتوان سه دلیل اقامه کرد. دلیل نخست این است که جنبش انقلابی نتوانسته گروههای قومی – مذهبی و طبقات اجتماعی را متحد کند. اگرچه این جنبش همه گونه آدم از هر شغلی را بسیج کرده و نیز همواره بر ماهیت ملی و غیرفرقهای خود تاکید داشتهاست، با این حال در عمل، جمعیت معترضان به واسطه دو ویژگی اساسی است که شناخته میشود: یک، اکثریت قریب به اتفاق معترضان، خاصه آنانی که علیه رژیم بشار اسد اسلحه به دست گرفتهاند، مسلمانان سنی مذهب هستند. دو، بخش عظیم و قابل ملاحظه این معترضان را فقرا و حاشیهنشینان تشکیل میدهند که تا حدی بر جنبش تسلط یافتهاند. این دو گرایش باعث میشود که دیگر بخشهای جامعه از جمله اقلیتهای مذهبی و طبقات متوسط شهری، در قبال اعتراضات سکوت کنند و به آن نپیوندند. آنها هم شاید مانند معترضان خواهان دموکراسی و پایان حکومت خاندان اسد باشند، اما میترسند که نتیجه این انقلاب همانی نباشد که میخواهند.
عامل دومی که در بحران سوریه تاثیر دارد، موقعیت جغرافیایی و استراتژیک سوریه و اهمیت آن برای بازیگران بینالمللی و منطقهای است. این مسئله خیال رژیم سوریه را راحت میکند که تا حدی از حمایتهای بینالمللی برخوردار است و نیز باعث میشود که شورای امنیت سازمان ملل متحد نتواند دست به اقدامات سفت و سختی علیه این رژیم بزند.
عامل سوم هم تحولات قیام سوریه است که از یک جنبش کاملا صلحطلبانه به سرعت به یک شورش مسلحانه تبدیل میشود. این نبرد متفاوتی است که دستگاه امنیتی آغازش کرده؛ آنها به اختلافات اجتماعی دامن میزنند. از طرفی هم انقلابیون اسلحه لازم و کافی ندارند.
- کمتر کسی پیشبینی میکرد که ارتش سوریه در چنین سطحی دست به اعمال خشونت بزند بهطوری که حدود هشت هزار نفر در طول یک سال کشته شوند. این ارتش چه انگیزههایی برای دفاع از حکومت بشار اسد دارد که حاضر است در این راه حتی هزاران شهروند خودی را قربانی کند؟
از سال 1970 که در پی یک رشته کودتا در نهایت حافظ اسد قدرت را در سوریه دست گرفت، رژیم همواره دغدغه این را داشتهاست که نظامیان درجهدار به آن وفادار بمانند و نیز نیروهای نظامی را تحت کنترل خود داشته باشد. از این رو همیشه اعضای خانواده رئیس جمهور یا طایفه او و کسانی از میان گروه قومی – مذهبی علویان، کاندیدای مناصب عالی در دستگاه امنیتی بودهاند. بنابراین، ردههای بالاتر ارتش سوریه با بشار اسد و برادرش ماهر ارتباط نزدیکی دارند و اگر رژیم اسد سقوط کند این خطر برای آنها وجود دارد که همه چیز را از دست بدهند.
این اواخر اما نگرانی اصلی رژیم این است که ردههای پایینتر ارتش را تحت کنترل داشته باشد، ردههایی که در اختیار مسلمانان سنی مذهب و کسانی است که اغلب به معترضان نزدیک هستند. رژیم به منظور مقابله با مخاطرات ناشی از فرار این نظامیان به رزمجویان علوی و لشکرهای زرهی اتکا کردهاست، بهخصوص لشکر زرهی چهارم که در راس آن ماهر اسد قرار دارد. این مسئله به جنگ فرقهای دامن میزند.
افسران و سربازان علوی که اجرای بخش عمدهای از عملیاتهای نظامی ظالمانه را برعهده دارند انگار که از سر ترس دست به این کارها میزنند. آنها تجربه زندگی در دوران پیش از حزب بعث و حکومت سنیان را به یاد میآورند. حاکمان سنی مذهب برای قرنها بر سوریه حکم راندند که در این مدت هیچ وقت نشد با علویها با احترام برخورد کنند. امروز که اسد با مخالفان خود میجنگد و قیام آنان را با تمام قوا سرکوب میکند، ترس از حملات تلافیجویانه علیه جامعه علوی نیز وجود دارد.
- اکنون از شورش برخی از افسران ارتش سوریه خبر میرسد. ابعاد این نافرمانیها چقدر است؟ آیا میتوانیم این را آغازی برای از هم پاشیده شدن ارتش سوریه بدانیم؟
از جولای 2011، زمانی که ارتش آزاد سوریه تشکیل شد، مدام اخباری مبنی بر فرار نظامیان از ارتش سوریه در رسانهها منتشر شدهاست. آنها به شبه نظامیان بسیاری میپیوندند که سلاح برداشتهاند و قیام مسلحانه را آغاز کردهاند و در کنار آنها دستههای نظامی متعددی تشکیل دادهاند. این البته به فروپاشی ارتش سوریه منجر نمیشود، چرا که هنوز بیشتر افسران در ارتش ماندهاند، اما بر توان ارتش سوریه در اجرای عملیاتهای مختلف تاثیر میگذارد. گذشته از توانایی ارتش در تامین تانک و گلوله، به نظر میرسد که ارتش دچار کمبود قوای پیاده نظام به منظور کنترل شهرهای شورشی و اطراف آنها برای مدت زمانی طولانی است. با این حال این مسئله بیشتر از آن که بر ارتش سوریه تاثیر گذاشته باشد بر ماهیت قیام مردم سوریه تاثیر گذاشتهاست. آن تظاهراتهای صلحطلبانه اکنون به یک پدیده نادر تبدیل شدهاند. این قیام اکنون یک نبرد مسلحانه است.
- آیا سوریه مانند لیبی به سمت یک جنگ داخلی میرود؟
رزمندههای سوریهای ترجیح میدهند که آن را دفاع از خود بنامند، اما وقتی شما قیام کردهاید و در عین حال یک ارتش موازی تشکیل دادهاید که گاهی دست به عملیات تهاجمی میزند، ماجرا بیشتر به یک جنگ داخلی شباهت پیدا میکند. تفاوت این ماجرا با آنچه در لیبی رخ داد در این است که تا الان هیچ شهری در سوریه مثل بنغازی در لیبی آزاد نشدهاست. همچنین به خاطر ساختار جمعیتی کشور، احتمال زیادی میرود که یک جنگ فرقهای آغاز شود، مانند لبنان. در نهایت تنها میتوان گفت که احتمال کمتری وجود دارد که غرب از شورشیان حمایت نظامی بکند.
- به نظر میرسد که جامعه جهانی در ارتباط با سوریه، منفعل است. هیچ طرح و برنامه مشخصی برای پایان دادن به بحران سیاسی سوریه ندارد و این باعث انتقادهای بسیاری شدهاست. چه عواملی باعث این انفعال میشود؟ و در این شرایط اصلا چه کارهایی میتوان کرد؟
مشکل بیشتر از آن که ناشی از نداشتن برنامه باشد، ناشی از این است که قدرتهای بینالمللی و منطقهای نه علایق مشترکی دارند و نه درک واحدی از ماجرا. اهمیت موقعیت ژئواستراتژیک سوریه به ما گوشزد میکند که دولتهای بسیاری به نتیجه این بحران دل بستهاند. از زمانی که جهان به دو بخش شرق و غرب تقسیم شد و منطقه خاورمیانه بین جبهه مقاومت و حکومتهای سلطنتی محافظهکار عرب قرار گرفت، هر منازعهای در سوریه حکم یک "بازی مجموع صفر"(1) را داشتهاست. حکومتهای سلطنتی سنی مذهب در کشورهای عربی این ماجرا را فرصتی میدانند برای از بین بردن هلال شیعی و در پی آن، تضعیف ایران. از سوی دیگر، ایران نیز در پشت قیام سوریه، دست پنهان غرب و توطئهچینی بنیادگرایان سنی مذهب را میبیند که قصد ضربه زدن به مصالح استراتژیک ایران را دارند. در سطح جهانی نیز چنین تضادی وجود دارد به طوری که غرب در این ماجرا رویاروی چین و روسیه ایستادهاست. در نتیجه این بیاعتمادی دو طرفه و عدم توانایی یا عدم تمایل برای درک دغدغههای طرف مقابل، دو قطعنامه شورای امنیت وتو شدهاست و به نظر میرسد که جامعه جهانی در ارتباط با سوریه منفعل ماندهاست. اما در منطقه ممکن است که روابط ایران و ترکیه بهتر از قبل بشود. ترکیه تمایل دارد که نقش میانجی را بازی کند و به نسبت قطر و عربستان سعودی سعی میکند که شیوه محتاطانهتری در قبال سوریه در پیش بگیرد. از نظر بینالمللی باید به روسیه تضمین داد که در جریان انتقال سیاسی در سوریه نظر آنها نیز تامین خواهد شد. این به هیچ وجه آسان نیست، اما برای جلوگیری از فروپاشی باید نهایت تلاش خود را کرد؛ و ملت سوریه در غیاب یک راه حل سیاسی، مصائب وحشتناکی را متحمل میشوند.
- زمزمههایی درباره احتمال دخالت نظامی کشورهای دیگر در سوریه شنیده میشود، همانطور که امیر قطر نیز چندی پیش از لزوم این کار سخن گفت. در عین حال بشار اسد بارها تهدید کردهاست که در صورت حمله نظامی به سوریه، خاورمیانه را به آتش میکشد. پیامدهای این حمله احتمالی چیست؟
من خیلی مطمئن نیستم که در آینده نزدیک به سوریه حمله نظامی شود. اگرچه شورای ملی سوریه مداخله بینالمللی را خواستار شدهاست، اما نه قدرتهای غربی و نه قدرتهای منطقهای تمایلی ندارند که توان نظامی خود را مصروف جنگ با سوریه بکنند. مدافعان دیدگاه "مسیرهای بشردوستانه"(2)، مسیرهایی که از کشورهای همسایه تا مناطق جنگزده امتداد خواهد یافت، و یا کسانی که از لزوم برقراری "مناطق امن"(3) در طول مرزهای سوریه سخن میگویند، اغلب به ترکیه فکر میکنند. اما ترکیه میداند که ارتش سوریه چنین اقداماتی را بیپاسخ نخواهد گذاشت و حتی ممکن است که ترکیه را وارد یک جنگ تمام عیار بکند. آنکارا کمتر تمایل دارد که کار به اینجا بکشد. از این رو، سناریوی محتمل میتواند مسلح کردن تدریجی شورشیان سوریهای باشد که در حال حاضر سلاحهایشان ضعیفتر از آن است که بتوانند ارتش سوریه را شکست دهند. قطر و عربستان سعودی خواهان چنین کاری هستند و سایر کشورها نیز شاید با آنها همصدا شوند. اگر جبهه مقاومت در برابر آنها به پشتیبانی ارتش رژیم بشتابد، آن وقت احتمالا شاهد "نبردی میان واسطهها" خواهیم بود.
- سال 2008 در کتابتان از اصلاحات سیاسی و تغییر گفتمان حاکمیت در سوریه سخن گفتید. آن اصلاحات چرا با شکست مواجه شد؟
من در آن کتاب تغییر سیاستهای اقتصادی دولت را تحلیل کردم که ابتدا سوسیالیستی - دولتی بود اما در نهایت به بخش خصوصی توجه و اتکای بیشتری شد. همچنین تلاش بشار اسد در جهت مشروعیت بخشیدن به این اقتصاد مدرن را بررسی کردم. من نشان دادم که ورای گفتمان رسمی وفاق و همرایی، گفتمان جدیدی به واسطه سیاستهای اصلاح اقتصادی ریشه میدواند، مثال طبقات تاجران شهری که طبقه کارگر را خوار و تحقیر میکند. به عبارت دیگر، این اصلاحات نمیتوانست حمایت سیاسی تودهها را در جامعه سوریه به دست آورد. علاوه بر این، مدرن کردن اقتصاد بیشتر به مناطق شهری و بهویژه دمشق و حلب سود میرساند. طرفه آن که در طول این یک سال که از قیام سوریه گذشتهاست، شاهد بودهایم که جنبش انقلابی حومهها و حاشیههای شهرها را تصاحب کردهاست. این نشان میدهد که بنیان اعتراضات، طبقاتی است.
- سقوط احتمالی حکومت بشار اسد چه تبعاتی برای متحد اصلی آن در منطقه، یعنی جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت؟
بستگی دارد که پس از سقوط رژیم اسد چه اتفاقاتی پیش بیاید. در حال حاضر خیلی دشوار بتوان نتیجه این بحران را پیشبینی کرد. برخی این بحث را مطرح کردهاند که اتحاد سوریه با ایران و حزب الله پس از اسد نیز ادامه پیدا خواهد کرد، چرا که سوریه تنها به واسطه آنان است که در جریان مذاکرات درباره بلندیهای جولان میتواند بر اسرائیل فشار بیاورد. با این حال، وقتی که میبینیم معترضان سوریهای شعارهای ضدایرانی و ضدحزب الله سرمیدهند، سخت میتوانیم تصور کنیم که حکومت سوریه تغییر کند اما موقعیت ایران در منطقه تضعیف نشود. همین مسئله خود مانعی است برای رسیدن به یک راه حل سیاسی در سوریه و نیز باعث میشود که ترس و دلهره یک جنگ داخلی طولانی مدت همه را فرابگیرد. این احتمال دوم باید درست باشد؛ دستگاه امنیتی رژیم اسد به عنوان یکی از چندین گروه مسلحی که در سرزمین سوریه مشغول نبرد هستند، نفسهای آخر را میکشد. ایران نیز همچنان میتواند در منطقه تا حدی اعمال نفوذ کند.
پانوشت:
1- بازیهای مجموع صفر (zero-sum games)بازیهایی هستند که ارزش بازی در طی بازی ثابت میماند و کاهش یا افزایش پیدا نمیکند. در این بازیها، سود یک بازیکن با زیان بازیکن دیگر همراه است. به عبارت سادهتر، یک بازی مجموع صفر، یک بازی برد-باخت مانند دوز است و به ازای هر برنده همواره یک بازنده وجود دارد. (ویکی پدیا، صفحه نظریه بازیها)
2- Humanitarian Corridors
3- Safe-Zones
جــرس: عماد افروغ با بیان اینکه "ما سالها شاهد بد اخلاقی و بی اخلاقی در عرصه های مختلف از جمله عرصه سیاست بودیم"، معتقد است مهمترین رویداد داخلی سال 90 "اوج نفرت و انزجار مردم از بد اخلاقی ها و بی اخلاقی ها" بود.
به گزارش شفاف نیوز، این استاد دانشگاه و نماینده منتقد دولت در مجلس هفتم، مهمترین رویداد سال 90 در عرصه جهان را نیز، خیزش های منطقه ای، تحت عنوان "بیداری اسلامی" می داند، که آنها را از یک استبداد وابسته و دیرینه و کهن نجات داد.
افروغ مهمترین رویداد سال 90 در کشور را نیز چنین اظهار می دارد: "در کشور اتفاقی که چشمگیر باشد ندیدیم اما اوج نفرت و انزجار از بد اخلاقی ها و بی اخلاقی ها که در این سالها شاهدش بودیم را می توانم یک اتفاق مبارک بدانم. سالها ما شاهد بد اخلاقی و بی اخلاقی در عرصه های مختلف از جمله عرصه سیاست بودیم و بسیاری تذکر و هشدار دادند که توجه نشد. اما من فکر می کنم وقتی با آثار و عوارض سو مواجه شدند به گونه ای متوجه شدند که ریشه همه این گرفتاری ها در بی توجهی به اخلاق و سیاست است و نگاه ابزاری به اخلاق و نگاه هدایت مدار به حکومت است غافل از اینکه حکومت در بهترین حالتش ابزاری برای رشد و تعالی انسان و معنویت و استقرار عدالت اجتماعی است . "
وی در پاسخ به اینکه "عیدی شما به مردم ایران چیست؟"، گفت: "اگر بخواهم به هموطنان عزیزم یک عیدی بدهم، فکر می کنم بهترین عیدی این عبارت باشد: امام در صحیفه امام جلد 15 یک عبارتی دارند که من فکر می کنم با این عبارت می توان بسیاری از معضلات را تحلیل کرد و به بسیاری از دست آوردهای بالقوه انقلاب اسلامی فعلیت بخشید و عبارت بدین شرح است: بی شک بالاترین و والا ترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهای اقتصادی،سیاسی،صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش می کند و بالاخره در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد استقلال و موجودیت هر جامعه از فرهنگ آن نشات می گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است."به گزارش شفاف نیوز، این استاد دانشگاه و نماینده منتقد دولت در مجلس هفتم، مهمترین رویداد سال 90 در عرصه جهان را نیز، خیزش های منطقه ای، تحت عنوان "بیداری اسلامی" می داند، که آنها را از یک استبداد وابسته و دیرینه و کهن نجات داد.
افروغ مهمترین رویداد سال 90 در کشور را نیز چنین اظهار می دارد: "در کشور اتفاقی که چشمگیر باشد ندیدیم اما اوج نفرت و انزجار از بد اخلاقی ها و بی اخلاقی ها که در این سالها شاهدش بودیم را می توانم یک اتفاق مبارک بدانم. سالها ما شاهد بد اخلاقی و بی اخلاقی در عرصه های مختلف از جمله عرصه سیاست بودیم و بسیاری تذکر و هشدار دادند که توجه نشد. اما من فکر می کنم وقتی با آثار و عوارض سو مواجه شدند به گونه ای متوجه شدند که ریشه همه این گرفتاری ها در بی توجهی به اخلاق و سیاست است و نگاه ابزاری به اخلاق و نگاه هدایت مدار به حکومت است غافل از اینکه حکومت در بهترین حالتش ابزاری برای رشد و تعالی انسان و معنویت و استقرار عدالت اجتماعی است . "
در پی افشای قرارداد ۱۳۰ میلیون دلاری برای جاسوسی اینترنتی
جــرس: یک روز پس از افشای اینکه یک شرکت چینی تجهیزات پیشرفتهی شنود و فیلترینگ اینترنت به جمهوری اسلامی فروخته، شرکت “ ZTE "دومين شرکت بزرگ ارتباطات راه دور چين روز جمعه اعلام کرد معاملات تجاری خود را با ايران محدود می کند .
به گزارش رادیو فردا، شرکت مخابراتی «زد تی ای» اعلام کرده است که تجارت خود با ایران را محدود خواهد کرد.
به گزارش رادیو فردا، شرکت مخابراتی «زد تی ای» اعلام کرده است که تجارت خود با ایران را محدود خواهد کرد.
رويترز روز پنجشنبه گزارش داده بود اين شرکت، تجهيزات شنود تلفن ،موبايل و نيز دسترسی به اطلاعات اينترنتی کاربران را به ايران فروخته است .
بر اساس گزارش ها، ۱۳۰میلیون دلار معادل ۹۸ میلیون یورو مبلغ قراردادی است که در سال ۲۰۱۰ بین ایران و چین برای فروش تجهیزات پیشرفتهی شنود و فیلترینگ اینترنت بسته شده است.
دیوید شو، سخنگوی شرکت چینی «زد تی ای» گفته است که این شرکت «مدتی پیش» تصمیم گرفته که از میزان تجارت خود با ایران بکاهد. وی با این حال اظهار داشت که این شرکت هنوز درباره جزییات تصمیمی نگرفته است.
سخنگوی شرکت «زد تی ای»در عین حال از دلیل تصمیم به کاهش ارتباط با ایران ابراز بیاطلاعی کرده است.
سخنگوی «زد تی ای» همچنین تاکید کرده است که حجم روابط تجاری این شرکت در مقایسه با دیگر شرکتها بسیار کوچکتر است.
شرکت «زد تی ای» دومین شرکت مخابرات و فناوری اطلاعاتی چین است و سهامدار اصلی آن دولت چین است.
گفتنی است، فروش فناوریهای پیشرفته مخابراتی، به ويژه پس از آن حساسیتزا شد که جمع وسیعی از معترضین، در جریان حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ از طریق شنود یا رهگیری اینترنتی دستگیر شدندسخنگوی شرکت «زد تی ای»در عین حال از دلیل تصمیم به کاهش ارتباط با ایران ابراز بیاطلاعی کرده است.
سخنگوی «زد تی ای» همچنین تاکید کرده است که حجم روابط تجاری این شرکت در مقایسه با دیگر شرکتها بسیار کوچکتر است.
شرکت «زد تی ای» دومین شرکت مخابرات و فناوری اطلاعاتی چین است و سهامدار اصلی آن دولت چین است.
مدیرعامل کشتیرانی: سال نامساعدی را پشت سر گذاشتیم/ اکثر مالکان کشتی ها دچار زیان شدند
مدیرعامل کشتیرانی اعتقاد دارد سال ۱۳۹۰، برای کشتیرانی سال نامساعدی بود.
به گزارش عصر ایران، محمد حسین داجمر، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران در بررسی وضعیت کشتیرانی طی سال ۹۰ گفت: « سال۱۳۹۰، سال نامساعدی برای فعالیت شرکت های کشتیرانی در کل جهان محسوب می شد به طوریکه اکثر مالکان کشتی ها جهت حفظ موقعیت خود و امکان ادامه فعالیت با چالش های جدی مواجه و دچار ضرر و زیان شدند.
گروه کشتیرانی جمهوری اسلامی در یک سال گذشته علی رغم مشکلات فوق، با تحریم ها ومحدودیت های اعمالی علیه فعالیت خطوط کشتیرانی در اقصی نقاط جهان نیز مواجه بوده است. اما با وجود چالش های مذکور این شرکت توانسته است با کاهش نرخها،افزایش کیفیت سرویس دهی هاو مشتری مداری، ظرفیت های خالی ناوگان خود راتا حد زیادی جبران کند و با توجه به اقدامات انجام گرفته، در سطح بازارهای بین المللی نیز عملکرد قابل قبولی را به ثبت برساند. »
او در پاسخ به این سوال که نمود عینی این موفقیت ها را مطرح می کنید، گفت: « این شرکت به منظور تکمیل مدیریت زنجیره تامین و فراهم آوردن زمینه حمل و نقل ترکیبی، سرمایهگذاریهای مستقلی در برخی بخشها مانند حمل و نقل ریلی، مدیریت ترمینالها و بنادر در داخل و خارج انجام داده است که با توجه به شرایط و فضای کسب و کار، اقدامات فوق یک موفقیت محسوب می شود. »
داجمر ادامه داد: « همچنین در سال ۱۳۹۰، در گروه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران ما شاهد موفقیت هایی چون: اتمام و بهره برداری از پروژه ساخت مخازن سوخت ثابت زمینی در بندر عباس ؛ بهره برداری از یکی از بنادر خارجی خریداری شده در حوزه دریای خزر ؛ راهاندازی پایانه صادراتی و ترانزیتی مراغه ؛ تحویل گیری و مدیریت بندر خدماتی عسلویه ؛ تحویل گیری دو فروند کشتی جدید ؛ راه انداری خط کانتینری خلیج فارس- سواحل شرق آفریقا، بوده ایم. »
بی بی قصه های مجید هم رفت
مادر بزرگ قصه های مجید در ۸۹ سالگی بر اثر بیماری و کهولت سن امروز (شنبه) در نجف آباد اصفهان درگذشت.
به گزارش واحد مرکزی خبر، پروین دخت یزدانیان، در نجف آباد به دنیا آمد و دارای مدرک تحصیلی ششم ابتدایی بود.
وی دارای ۱۲ فرزند ، ۲۵ نوه و ۵ نتیجه است که از میان این تعداد فرزند کیومرث و منوچهر پوراحمد کارگردان و نویسنده سینما و تلویزیون شناخته شده هستند.
حضور یزدانیان مقابل دوربین از سال ۱۳۷۰ با مجموعه «قصه های مجید» آغاز شد و ایفای نقشش در سینما از سال ۱۳۷۱ با «صبح روز بعد» و «شرم» که هر سه به کارگردانی پسرش بود ادامه یافت.
وی در فعالیت کوتاه مدت خود در سینما ، حضور در فیلمهای «نان و شعر» (۱۳۷۲)، «خواهران غریب»(۱۳۷۴) و «شب یلدا»(۱۳۷۹) را به کارگردانی فرزندش کیومرث پوراحمد و ایفای نقش در فیلم مهریه بی بی(۱۳۷۳) ساخته اصغر هاشمی تجربه کرد.
حسن سمندری، نوازنده کهنه کار موسیقی هم درگذشت
«غلامحسین سمندری»، استاد موسیقی خراسان روز پنجشنبه -سوم فروردین- در سن ۸۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.
به گزارش ایسنا، «مجبتی قیطاقی» رئیس انجمن موسیقی خراسان رضوی با بیان این مطلب افزود: استاد سمندری از دو هفته پیش بر اثر سکتهی مغزی در بیمارستان سجادیهی شهرستان تربتجام بستری شد که بعد از بهبودی نسبی از نظر پزشکان از بخش مراقبتهای ویژه (ICU) به بخش معمولی انتقال داده شد.
وی گفت: طبق نظر پزشک، مرحوم سمندری پنجشنبه هفتهی گذشته با وجود عفونت در ناحیهی حنجره و ریه و نداشتن شرایط روحی مناسب از یبمارستان مرخص شد.
رئیس انجمن موسیقی خراسان رضوی گفت: دست چپ استاد سمندری بر اثر سکتهی مغزی از کار افتاده بود که این امر موجب شده بود ایشان روحیهی مناسبی نداشته باشد، اما برخلاف اصرار بر نگهداری وی در بیمارستان و تاکید بر پرداخت کلیهی هزینههای بیمارستان، آن مرحوم را مرخص کردند که متاسفانه ساعتی بعد از ترخیص در منزل درگذشت. قیطاقی اظهار کرد: استاد سمندری یکی از بزرگان موسیقی بود؛ بهگونهای که اگر خیمهای برای موسیقی جنوب خراسان برپا بود، یکی از ستونهای اصلی آن به حساب میآمد، بهویژه موسیقی دوتار که مدیون وی بود. او بارها مورد تحسین موسیقدانان بزرگ دنیا قرار گرفته بود.
رئیس انجمن موسیقی خراسان رضوی با بیان اینکه بیمارستان در حق مرحوم سمندری کوتاهی کرد گفت: او انسانی بسیار بزرگ و مثالزدنی در اخلاق و ادب بود و زندگیاش بدون هیچ حاشیهای بود.
وی با تاکید بر اینکه برای وی در مشهد نیز مراسمی برگزار خواهد شد گفت: مراسم تشیع مرحوم سمندری ساعت ۱۵ امروز (شنبه) در شهرستان باخرز تایباد برگزار خواهد شد.
مرحوم حسین سمندری در سال ۱۳۱۱ در خانوادهای متوسط در باخرز تایباد متولد شد. وی در کنار پدر به شغل آرایشگری مشغول شد و از ۸ سالگی با موسیقی دوتار آشنا شد.
ایشان در نزد استادان بزرگ موسیقی تعلیم یافت و پیشرفت موسیقی استاد خیلی زود فراگیر و جهانی شد و توانست در بسیاری از جشنوارههای داخلی و بینالمللی حضور یافته و مقامهایی را کسب کند. حضور او در جشنوارههای آلمان، ایتالیا، فرانسه، یونان، لبنان، سوئیس و اتریش پررنگ بوده است.
مرحوم سمندری را با مقام معروف «سرو خرامان» و با آواز استاد ابراهیم شریفزاده میشناسند. «یهودی منوهین»، ویولونیست مشهور بینالمللی دربارهی او گفته است: حاضرم تمام افتخاراتم را بدهم، اما در عوض بتوانم پنجههای این مرد روستایی را داشته باشم.
فاضل میبدی: اگر فرهنگ جامعه بهم بریزد سالها طول میکشد تا به مسیر اصلی برگردیم
محمد تقی فاضل میبدی گفت: اگر فرهنگ جامعه بهم بریزد سالها طول میکشد تا جامعه به مسیر خود برگردد.
به گزارش ایلنا، این پژوهشگر مسائل دینی در نشست نوروزی کانون یزدی تباران که با هدف گرامیداشت یاد و خاطره امام جمعه فقید یزد برگزار شده بود، طی سخنانی با مهم توصیف کردن تغییرات اخلاقی و فرهنگی جامعه گفت: اگر فرهنگ جامعه بهم بخورد و در پی آن اخلاق نیز بهم بریزد، شاید ۱۰۰ سال طول بکشد تا جامعه به حالت اولیه خود برگردد.
وی تاکید کرد: اگر حوزه اقتصادی کشور بهم بریزد میتوان با جایگزین کردن منابع بخشهای مختلف مشکلات را برطرف کرد ولی حوزه فرهنگ، حوزهٔ خطیری است.
فاضل میبدی با ستایش اخلاقیات مرحوم حجت الاسلام والمسلمین صدوقی گفت: خصوصیت بارز آقای صدوقی که کمتر در دیگران یافت میشود، تحمل مخالفین بود چرا که آقای صدوقی افکار مخالف خود را به رسمیت میشناخت و مخالفین خود را تکریم میکرد.
وی با ابراز امیدواری نسبت به اشاعه این تفکر، بیان داشت: متولیان فرهنگی باید بپذیرند که همه مثل هم فکر نمیکنند، همه مانند مسئولین فکر نمیکنند.
وی افزود: اگر در جامعهای تکثر گرایی در زمینه فکر و اعتقاد به رسمیت شناخته شود، فرهنگ آن جامعه رشد بهتری خواهد داشت.
این پژوهشگر مسائل دینی همچنین با بیان اینکه آقای صدوقی مردمداری را یک ارزش می دانست و نه ابزار، گفت: ایشان بعنوان یک روحانی معقتد به مردمداری و شنیدن صدای مردم بود.
هشدار اورژانس کشور؛ مسمومیت مسافران نوروزی در اثر استفاده از وسایل گرمایشی در چادرهای مسافرتی
رئیس مرکز مدیریت عملیات بحران اورژانس کشور با اشاره به مسمومیتهای رو به افزایش مسافران نوروزی با منوکسید کربن، از مسمومیت ۶۱ مسافر نورزوی در ۲۴ ساعت گذشته با وسایل گرمایشی غیراستاندارد هشدار داد.
به گزارش فارس، مجتبی خالدی با اشاره به افزایش مسمومیت با منوکسید کربن در طول ۲۴ ساعت گذشته در بین مسافران نوروزی در سراسر کشور اظهار داشت: متأسفانه بر اثر استفاده از وسایل گرمایشی غیراستاندارد به خصوص در چادرهای مسافرتی ۶۱ نفر از مسافران نوروزی دچار مسمومیت با منوکسید کربن شدند که ۹ نفر در محل درمان و ۵۲ نفر دیگر به مراکز درمانی منتقل شدند.
وی با اشاره به مهمترین گازگرفتگی کشور در استان کهکیلویه و بویراحمد که ۱۲ نفر دچار مسمومیت با گاز منوکسید کربن شدند، افزود: توصیه به مسافران نوروزی بیشتر در زمینه استفاده نکردن از وسایل گرمایشی غیراستاندارد بوده و حتی المقدور مسافران نوروزی در زمان استفاده از وسایل گرمایشی استاندارد نیز حتمأ دودکش بخاری را از برای سرد یا گرم بودن آن تست کنند زیرا در صورت سرد بودن لوله دودکش نشان از خارج نشدن گازهای سمی است.
خالدی با اشاره به اینکه مسافران نوروزی از روشن کردن آتش، پیکنیک و وسایل خوراکپزی و در نهایت وسایل گرمایشی غیراستاندارد در چادرها خودداری کنند، خاطرنشان کرد: در صورت مسمومیت با منوکسید کربن نیز باید در وهله نخست راه هوایی مصدوم باز شود و وسیله گرمایشی غیراستاندارد خاموش و در نهایت در سریعترین زمان ممکن با شماره ۱۱۵ اورژانس کشور تماس گرفته شود.
سه سال پس از میرحسین موسوی؛ توکلی هم خواستار بازگشت به قانون شد
احمد توکلی اظهار کرد: در محور بسیار مهم اتکا به داخل و مقاومت در برابر فشارها در سال اخیر به خصوص بعد از اجرای طرح هدفمندی یارانهها باید تمهیداتی برای آسیب ندیدن تولید انجام میشد البته طرح هدفمندی یارانهها با همت مجلس و دولت عملی شد و توجه بیشتر دولت فقط معطوف به خنثی کردن اثرات آن بر خانوادهها بود.
به گزارش ایسنا، وی در ادامه تصریح کرد: در برخی موارد کوتاهیهایی صورت گرفته است و حتی تخلف از قانون مصوب مجلس در مورد اجرای این طرح رخ داد. طبق ماده هشت قانون هدفمندی یارانهها باید حداقل ۳۰ درصد از درآمدهای ناشی از این طرح برای تولید هزینه میشد، اما عملا این اتفاق نیفتاده است.
وی با اشاره به مزایا و معایب طرح هدفمندی یارانهها تاکید کرد: باید تلاش کنیم و هدف اصلی را بر حمایت از تولید و اجرای قانون بگذاریم.
نماینده مردم تهران درباره لزوم حفظ اتحاد داخلی در کشور نیز اظهار کرد: لازمه حفظ اتحاد داخلی در کشور تفاهم بین دولت و مجلس است و رهبری در این زمینه مقدم را تمکین به قانون قرار دادهاند، یعنی اگر دولت و مجلس و همه قوا بنا را بر قانون بگذارند و از حقوق خودشان تخطی نکنند اختلافات موجود قابل حل خواهد بود. البته معنی این حرف این نیست که همه یک جور حرف بزنند، بلکه معنی این است که حرفهای متفاوت را با ادبیات قانونی بیان کنند. مثلا در مورد بودجه اینطور نیست که دولت از مجلس بخواهد که هیچ تغییری در بودجه اعمال نشود. اگر مجلس در بودجه تغییری اعمال میکند دولت نباید به این موضوع معترض شود. اما میتواند از مجلس بخواهد که تغییرات اعمال شده در جهت حمایت از تولیدکنندگان باشد.
وی پس از سه سال که از درخواست های میرحسین موسوی برای بازگشت به قانون می گذرد، گفت: اگر حدود قانونی دیگران را مشخص کنیم، بخشی از اختلافات حل خواهد شد، بخش دیگر اختلافات البته به بی ادبیها و بداخلاقیهای لفظی هم مربوط میشود. بعضی کلمات معانی یکسان دارند اما بین آنها تفاوت زیادی وجود دارد. این بیادبیها و بد اخلاقیهای لفظی گاهی در مکاتبات و به صورت مستقیم و گاهی هم در سایت هایی که معلوم نیست ریشه آنها به کجا برمیگردد مشاهده میشود، این مساله خوبی نیست.
وی در مورد لزوم تحمل مخالفان بدون اشاره به تمام بی قانونی ها و بی اخلاقی ها در سه سال گذشته و بی توجه به تاکیدات بزرگان و فعالان سیاسی مانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی بر ضرورت دفاع از منافع ملی و ابراز نگرانی از شرایط کشور در تمام بیانیه ها و مصاحبه ها و سخنرانی هایشان ابراز عقیده کرد: صرف اینکه هر کسی حرفی بزند و ما آن را نپسندیم گوینده حرف را از دایره نظام و انقلاب بیرون نمیکند. این مسالهای است که رهبری هم آن را تذکر دادهاند. در مورد اصلاحطلبان باید یادآوری کنم که آنها در جریان مسائل سال ۸۸ به نوعی اقدام به خودزنی کردهاند. البته باید مواضع خود را به صورت صریح و شفاف اعلام کنند و از منافع ملی صراحتا دفاع کنند تا بتوانند به حیات سیاسی ادامه بدهند.
مخالفت با آزادی مشروط امیرخسرو دلیرثانی
امیر خسرو دلیرثانی از فعالان ملی-مذهبی و عضو جنبش مسلمانان مبارز که در دی ماه سال ۸۸ بازداشت شده بود به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور” به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. او هم اکنون با گذراندن بیش از نیمی از دوران محکومیت می تواند از حق آزادی مشروط برخوردار گردد. این در حالی است که نه تنها از آزادی وی ممانعت بعمل می آید بلکه از حقوق ابتدایی یک زندانی سیاسی نیز محروم است.به گزارش سایت ملی مذهبی، شیوا فلاح همسر امیرخسرو دلیرثانی فعال ملی – مذهبی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین از عدم موافقت با مرخصی او می گوید: ” تا لحظات پایانی سال ما منتظر بودیم تا ایشان به مرخصی بیایند اما متاسفانه هیچ پاسخی نگرفتیم. هم خود آقای دلیرثانی درخواست داده بودند و هم ما نامه نوشتیم. خیلی پیگیر بودیم تنها جوابی که دادند این بود که حاج آقا (دادستان) باید بررسی کنند. من گفتم که ایشان دو سال است که دارند پرونده را بررسی می کنند! این تنها مشکل ما نیست، خیلی از زندانیان سیاسی از حق مرخصی محروم هستند. متاسفانه با درخواست ملاقات حضوری هم مخالفت کردند و الان نه ماه می شود که ملاقات حضوری هم نداریم. این مشکلات خیلی بر روی روحیه فرزندم تاثیر منفی گذاشته است. حتی در ملاقات کابینی که بچه های کوچک را با یک سرباز می بردند آن طرف شیشه، فرزندم بغض کرد و نرفت. این صحنه تاثیر خیلی بدی روی همسرم و فرزندمان گذاشت. خب، از پشت شیشه چطور می شود نیازهای عاطفی یک کودک را ارضاء کرد؟”
وی به “محرومیت” زندانیان سیاسی از حق آزادی مشروط اشاره کرده و ادامه می دهد: “پاسخی که در این ارتباط گرفتیم این بود که آزادی مشروط شامل حال زندانیان امنیتی نمی شود. اگر هم بشود شامل کسانی می شود که از رفتارشان راضی باشیم! حالا چه رفتاری باید داشته باشند که آقایان راضی باشند را نمی دانیم چیست؟”
دلیرثانی در اعتراض به مرگ هاله بر اثر ضرب و شتم ماموران امنیتی همراه مرحوم هدی صابر دست به اعتصاب غذا زد. اعتصابی که خشم و کینه مسئولین را بههمراه داشت و دست ظلم، مردم ایران را داغدار از دست دادن عضوی دیگر از طیف ملی – مذهبی کرد. دلیرثانی در نامه ای در فراق هدی صابر یار و همنشین خود آورده است که آخرین شبی را که شمع وجودت روشنی بخش محفل ما بود، هرگز از یاد نخواهم برد، و آخرین جمله هایت را که در عین بی قراری و پس از قدم زدن های شبانه در راهرو باریک زندان آرام زمزمه کردی و آخرین دغدغه ات را، دغدغه جوانان و اینکه نسل جدید ما به کدامین سو رهسپار است….دلیرانه دست به اعتصاب غذا زدی و لب به اعتراض گشودی و خواستی که همه بدانند که حتی در کنج زندان استبداد هم می توان با خلوص و از خود گذشتگی، در راه مبارزه با ظلم قدم برداشت و دیگر سکوت جایز نیست حتی اگر جسم و جانت را در قفس تنگ زندان به زنجیر کشیده باشند. آری، سجده عاشقانه ی چند روز پیشت در خاطرم آمد و اینکه متواضعانه از خدا می خواستی که این کار را به بهترین شکل ممکن و با بهترین نتیجه به پایان برساند.
همسر این فعال ملی مذهبی با تاکید بر فشارهایی که بر روی فعالان ملی مذهبی است، تصریح می کند: ” حوادثی که سال گذشته رخ داد و با شهادت مظلومانه هاله سحابی و هدی صابر، استقبال مردم نسبت به طیف ملی – مذهبی ها افزایش یافته است و این مسئله کاملا مشهود است. مثلا دوستان من بعد از این حوادث دلشان می خواست بدانند اصلا اعتقادات ملی – مذهبی ها چیست؟ و این انگیزه به ویژه در جوانان رو به افزایش است که می خواهند این طیف فکری را بشناسند. به همین سبب وظیفه سنگینی بر دوش فعالان این طیف است تا در مسیر آگاه سازی و اطلاع رسانی تلاش بیشتری انجام دهند.”
وی می افزاید: “امیدوارم همان طور که تاکنون در راه و مسیری که انتخاب کرده اند ، با پایداری قدم برداشتند باز هم با صبوری و تحمل این شرایط ، این راه را ادامه دهند. چراکه قطعا این مسیر به نتیجه خواهد رسید. علی الخصوص به دغدغه مردم که بیشتر مشکلات اقتصادی است پرداخته شود و علاوه بر اخبار، نیازهای اقشار مختلف جامعه مورد توجه قرار گیرد و آن را پوشش دهند.”
شیوا فلاح در پایان بیان می کند: “آقای دلیر ثانی به این راهی که انتخاب کرده اند اعتقاد و اطمینان دارند. در آخرین ملاقات هم به همه ملت ایران عید را تبریک گفتند و آرزوی آینده ای روشن همراه با آزادی را برای آنان داشتند. من امیدوارم که در سال جدید طعم آزادی را بچشیم و با حفظ ارزش های انسانی یعنی عشق و محبت و ازخودگذشتگی به آینده ای روشن دست یابیم. آتش کینه و نفرت را از وجودمان پاک کنیم و به ارزشها عشق بورزیم، زیرا عشق رمز هستی است که اگر جدی گرفته شود قطعا به فردایی بهتر دست پیدا خواهیم کرد.”همچنین در خبری دیگر، امیر خسرو دلیرثانی از فعالان ملی-مذهبی و عضو جنبش مسلمانان مبارز که در دی ماه سال ۸۸ بازداشت شده بود به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور” به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. او هم اکنون با گذراندن بیش از نیمی از دوران محکومیت می تواند از حق آزادی مشروط برخوردار گردد. این در حالی است که نه تنها از آزادی وی ممانعت بعمل می آید بلکه از حقوق ابتدایی یک زندانی سیاسی نیز محروم است.
به گزارش سایت ملی مذهبی، شیوا فلاح همسر امیرخسرو دلیرثانی فعال ملی – مذهبی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین از عدم موافقت با مرخصی او می گوید: ” تا لحظات پایانی سال ما منتظر بودیم تا ایشان به مرخصی بیایند اما متاسفانه هیچ پاسخی نگرفتیم. هم خود آقای دلیرثانی درخواست داده بودند و هم ما نامه نوشتیم. خیلی پیگیر بودیم تنها جوابی که دادند این بود که حاج آقا (دادستان) باید بررسی کنند. من گفتم که ایشان دو سال است که دارند پرونده را بررسی می کنند! این تنها مشکل ما نیست، خیلی از زندانیان سیاسی از حق مرخصی محروم هستند. متاسفانه با درخواست ملاقات حضوری هم مخالفت کردند و الان نه ماه می شود که ملاقات حضوری هم نداریم. این مشکلات خیلی بر روی روحیه فرزندم تاثیر منفی گذاشته است. حتی در ملاقات کابینی که بچه های کوچک را با یک سرباز می بردند آن طرف شیشه، فرزندم بغض کرد و نرفت. این صحنه تاثیر خیلی بدی روی همسرم و فرزندمان گذاشت. خب، از پشت شیشه چطور می شود نیازهای عاطفی یک کودک را ارضاء کرد؟”
وی به “محرومیت” زندانیان سیاسی از حق آزادی مشروط اشاره کرده و ادامه می دهد: “پاسخی که در این ارتباط گرفتیم این بود که آزادی مشروط شامل حال زندانیان امنیتی نمی شود. اگر هم بشود شامل کسانی می شود که از رفتارشان راضی باشیم! حالا چه رفتاری باید داشته باشند که آقایان راضی باشند را نمی دانیم چیست؟”
دلیرثانی در اعتراض به مرگ هاله بر اثر ضرب و شتم ماموران امنیتی همراه مرحوم هدی صابر دست به اعتصاب غذا زد. اعتصابی که خشم و کینه مسئولین را بههمراه داشت و دست ظلم، مردم ایران را داغدار از دست دادن عضوی دیگر از طیف ملی – مذهبی کرد. دلیرثانی در نامه ای در فراق هدی صابر یار و همنشین خود آورده است که آخرین شبی را که شمع وجودت روشنی بخش محفل ما بود، هرگز از یاد نخواهم برد، و آخرین جمله هایت را که در عین بی قراری و پس از قدم زدن های شبانه در راهرو باریک زندان آرام زمزمه کردی و آخرین دغدغه ات را، دغدغه جوانان و اینکه نسل جدید ما به کدامین سو رهسپار است….دلیرانه دست به اعتصاب غذا زدی و لب به اعتراض گشودی و خواستی که همه بدانند که حتی در کنج زندان استبداد هم می توان با خلوص و از خود گذشتگی، در راه مبارزه با ظلم قدم برداشت و دیگر سکوت جایز نیست حتی اگر جسم و جانت را در قفس تنگ زندان به زنجیر کشیده باشند. آری، سجده عاشقانه ی چند روز پیشت در خاطرم آمد و اینکه متواضعانه از خدا می خواستی که این کار را به بهترین شکل ممکن و با بهترین نتیجه به پایان برساند.
همسر این فعال ملی مذهبی با تاکید بر فشارهایی که بر روی فعالان ملی مذهبی است، تصریح می کند: ” حوادثی که سال گذشته رخ داد و با شهادت مظلومانه هاله سحابی و هدی صابر، استقبال مردم نسبت به طیف ملی – مذهبی ها افزایش یافته است و این مسئله کاملا مشهود است. مثلا دوستان من بعد از این حوادث دلشان می خواست بدانند اصلا اعتقادات ملی – مذهبی ها چیست؟ و این انگیزه به ویژه در جوانان رو به افزایش است که می خواهند این طیف فکری را بشناسند. به همین سبب وظیفه سنگینی بر دوش فعالان این طیف است تا در مسیر آگاه سازی و اطلاع رسانی تلاش بیشتری انجام دهند.”
وی می افزاید: “امیدوارم همان طور که تاکنون در راه و مسیری که انتخاب کرده اند ، با پایداری قدم برداشتند باز هم با صبوری و تحمل این شرایط ، این راه را ادامه دهند. چراکه قطعا این مسیر به نتیجه خواهد رسید. علی الخصوص به دغدغه مردم که بیشتر مشکلات اقتصادی است پرداخته شود و علاوه بر اخبار، نیازهای اقشار مختلف جامعه مورد توجه قرار گیرد و آن را پوشش دهند.”
شیوا فلاح در پایان بیان می کند: “آقای دلیر ثانی به این راهی که انتخاب کرده اند اعتقاد و اطمینان دارند. در آخرین ملاقات هم به همه ملت ایران عید را تبریک گفتند و آرزوی آینده ای روشن همراه با آزادی را برای آنان داشتند. من امیدوارم که در سال جدید طعم آزادی را بچشیم و با حفظ ارزش های انسانی یعنی عشق و محبت و ازخودگذشتگی به آینده ای روشن دست یابیم. آتش کینه و نفرت را از وجودمان پاک کنیم و به ارزشها عشق بورزیم، زیرا عشق رمز هستی است که اگر جدی گرفته شود قطعا به فردایی بهتر دست پیدا خواهیم کرد.”
غافلگیری مسافران نوروزی؛ ناپایداری و سرما و بارش باران در استان مازنداران
بارش باران که به صورت خفیف از بعد از ظهر جمعه، در بیشتر شهرهای مازندران شروع به باریدن کرده، در مناطق کوهستانی با شدت بیشتری همراه است.به گزارش مهر، بیشتر مسافرانی که قصد سفر به مازندران و یا عبور از جاده های این استان را داشته،غافلگیر شدند.
مسافران نوروزی که از مناطق مختلف کشور به مازندران سفر ودر حاشیه پارکها و رودخانه های شهرهای این استان اقدام به برپایی چادر کرده بودند، با ریزش باران رحمت، غافلگیر شدند.
پلیس راه مازندران به رانندگانی که قصد سفر از جاده های شریانی این استان را دارند، توصیه کرد: به علت لغزنده بودن سطح جاده های پرتردد هراز، سوادکوه و کندوان، تجهیزات زمستانی همراه داشته باشند.
اداره کل هواشناسی مازندران، شرایط جوی روزهای آینده در این استان را از بعداز ظهر جمعه با کاهش دما و بارش خفیف باران و در مناطق کوهستانی و ارتفاعات برف پیش بینی کرد.
این اداره کل اوضاع جوی مازندران را در روزهای شنبه با ادامه بارش پراکنده باران وسرد شدن نسبی دمای هوا و از روز یکشنبه با کاهش ناپایداری در استان پیش بینی کرد.
دومین نوروز اسماعیل صحابه و احمدرضا یوسفی در زندان
اسماعیل صحابه و احمدرضا یوسفی دو زندانی سیاسی بند ۳۵۰ دومین نوروز خود را درزندان سپری می کنند و تاکنون از مرخصی محروم بوده اند.به گزارش ندای سبز آزادی، اسماعیل صحابه عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی که از بهمن ماه سال ۸۹ درزندان به سر می برد تاکنون از مرخصی محروم بوده است.
در شهریور ماه سال جاری مسئولین دادستانی به خانواده اسماعیل صحابه وعده داده بودند که وی آزاد شده و به نزد خانواده اش باز خواهد گشت اما نه تنها او آزاد نشده بلکه همچنان با مرخصی وی نیز مخالفت می شود.
اسماعیل صحابه مهر ماه سال ۸۸ در مراسم دعای کمیل در منزل همسر شهاب طباطبایی بازداشت و پس از دو ماه انفرادی آزاد شد. وی مرداد ماه سال ۸۹ در دادگاهی که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد، به جرم نقش داشتن در برگزاری کمیل سبز، به چهار سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.
در جلسه دادگاه صحابه، در اقدامی نادر، قاضی صلواتی در دادگاه حضور نداشته و بدون شنیدن دفاعیات اسماعیل صحابه اقدام به صدور حکم کرده است. حکم صحابه در دادگاه تجدید نظر به چهار سال حبس تعزیری تبدیل و وی درابتدای بهمن ماه سال ۸۹ برای اجرای حکم خود به زندان اوین فرا خوانده شد.
احمدرضا یوسفی معاون سابق خبرگزاری ایسنا نیز درحال حاضرپس از ۲۱ ماه، همچنان از مرخصی محروم است.
احمد رضا یوسفی در دوران حضور در خبرگزاری ایسنا، معاون ابولفضل فاتح مسئول اطلاع رسانی ستاد میرحسین موسوی و مدیر وقت این خبرگزاری بود و در انتخابات سال ۸۸ نیز به سایتهای اصلاح طلب فاتح نیوز، قلم نیوز، سلام خاتمی، سلام میرحسین و یاری نیوز کمک فنی می داد.
یوسفی اوایل سال ۸۹ وقتی برای ادامه تحصیل قصد خروج از کشور را داشت، به اتهام ارتباط با بیگانگان در فرودگاه دستگیر و زندانی شد.دردادگاه نیز قاضی صلواتی به کنایه سراغ فاتح را از او گرفت و او را به دو سال حبس قطعی و سه سال حبس تعلیقی محکوم کرد.
او در مدت چهار ماه بازداشت در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات تنها دو بار بازجویی شد و با وجود نبود مدرکی در پرونده اش به مانند بسیاری از زندانیان سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، قربانی سناریو سازی نهادهای امنیتی شد .
خانواده یوسفی درمدت زمان حبس او بارها خواستار اعطای مرخصی به این زندانی سیاسی شده اند اما این خواسته آنان با مخالفت مسئولین دادستانی و نهادهای امنیتی روبه رو شده و پدر وی نیز دراثر فشارهای وارده به این خانواده پس از بازداشت سکته کرده است.
یوسفی دارای مدرک فوق لیسانس مدیریت اجرایی و متخصص در حوزه علوم کامپیوتری است. یوسفی دارای مدرک فوق لیسانس مدیریت اجرایی و متخصص در حوزه علوم کامپیوتری است. وی از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴ به طور پیوسته به عنوان معاون فنی با خبرگزاری ایسنا همکاری داشت و از سال ۸۴ نیز این سمت را در این خبرگزاری به صورت نیمه وقت ادامه داد و همچنین مدتی دبیری سرویس بین الملل این خبرگزاری را برعهده گرفت. همکاری با خبرگزاری ایلنا از دیگر سوابق کاری اوست.
نماینده کاشمر: دولتی ها نگذاشتند که سوال کنندگان از احمدی نژاد رای بیاورند
محمدرضا خباز عضو فراکسیون اقلیت با اعتقاد بر اینکه بعضا هیات رئیسه مانع از اعمال وظایف نظارتی نمایندگان میشد، در تشریح خاطراتش از این دوره مجلس گفت: مهمترین ممانعت هیات رئیسه را در اعلام وصول سوال از رئیس[دولت] شاهد بودیم که این موضوع بیش از ۷ ماه به طول انجامید.به گزارش خبرآنلاین، به گفته وی، این ضایعهای برای کشور و نمایندگان سوال کننده بود و این نمایندگان هزینه سنگینی برای این سوال پرداختند. در حالیکه در دیگر کشورهای دنیا اینگونه نیست که سوالی به این سادگی از رئیس[دولت] پرسیده شود و سوالکنندگان اینقدر هزینه بدهند.
نماینده کاشمر در پاسخ به اینکه سوال کنندگان برای این کار چه هزینهای پرداخت کردند؟، گفت: از ۷۹ امضا کننده این طرح، اکثرا یا رد صلاحیت شدند یا رای نیاوردند. به زعم وی، این نوعی انتقام گیری دولت از نمایندگان است. وی افزود: کار خوبی نیست که اینقدر نسبت به سوال کنندگان از رئیس[دولت] گارد گرفتند و تمام تلاششان را به کار گرفتنند تا دستگاه های اجرایی به سمتی بروند که سوال کنندگان رای نیاورند!
وی با تاکید بر اینکه چنین رفتاری در شان نظام نبود، به عنوان نامزدی که به مجلس نهم راه نیافته است، افزود: البته ما که راحت شدیم و خدا را شکر می کنم که یک فرصت مطالعاتی بوجود آمد. اما تحرکات نامناسب دستگاه های اجرایی برای رای نیاوردن سوال کنندگان از رئیس[دولت] کار زشتی بود که من در این دوره از نمایندگی به چشم خود دیدم.
خباز که میگفت شخصا به رقیب انتخاباتی اش تبریک گفته است، افزود: حتی روز بعد از انتخابات برای رقیبم گل و شیرینی بردم و فضای شهرستان را آرام کردم. ولی حرکات و سکنات دستگاههای اجرایی نشان دهنده یک برنامه از پیش تعیین شده بود و کسانی که دست به این کار زدند هزینه سنگینی به بار آوردند.
دیدار هاشمی رفسنجانی از بازسازی شهرستان بم
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در نخستین روزهای سال جاری از مراحل پیشرفت و بازسازی شهرستان بم بازدید کرد.به گزارش نسیمآنلاین، اکبر هاشمی رفسنجانی، ضمن تائید کاستیها و نارساییها، بازسازی شهر بم را در مجموع قابل قبول دانسته و اظهار امیدواری کرد با ایجاد زیرساختهای لازم برای کار آفرینی و توسعه اقتصادی، زمینه افزایش رفاه مادی و معنوی و آسایش هرچه بیشتر مردم محروم و رنج دیده منطقه فراهم شود.
آهای گنگی ها
محمد نوریزاد:بجای مقدمه: اگر به برنامه های رادیویی و تلویزیونی “زلال احکام” برخورده باشید، حداقل این را دانسته اید که چسبیدن یک تکه گچ یا خمیر نان به دست و صورت، می تواند وضو و غسل شما را مخدوش کند. پس همه ی سیمانکاران و گچکاران و نانوایان و رنگرزان و خلاصه کسانی که به دست و پایشان لکه ای و تکه ای از این چیزها چسبیده باید پیش از غسل یا وضو دست و بالشان را خوب بسابند و بشویند و این لکه ها را برطرف کنند. چرا؟ چون باید آب غسل بر پوستشان بنشیند. وگرنه… وگرنه چه؟ وضویشان باطل است و نمازشان نیز.
مقدمه ی ماجرا: پیش از انقلاب و در سالهای دانشجویی، جوانان و نوجوانان محل را دور هم جمع می کردم و به آنان روخوانی قرآن می آموختم. یکی از بچه ها را نیز ترغیب می کردم خلاصه ی کتابی را که خوانده برای جمع تعریف کند. این محفلِ هفتگی، گردشی بود. هر هفته منزل یکی ازبچه های محل. صفای آن روزهای خلوص هنوز درگوشه ای از ضمیر من باقی است.
باز هم مقدمه: یکی از جلسات هفتگی ما مصادف شد با مجلس روضه ی آقا مرتضای معمار که خانه ی سرکوچه مال او بود. این آقا مرتضا از متشخصین محل بود. فردی زودجوش وخوش مشرب ومذهبی. سالی سه چهارمجلسِ سه روزه ی روضه برگزارمی کرد وتا می توانست ازمراجعین با میوه های مطرحِ فصل پذیرایی می کرد. من خود ندیدم و نشنیدم که غیرازبانوان محل، مردی ازمردان محل نیزدراین روضه های سه روزه شرکت کرده باشد. والبته این را می شنیدم که تنها دو مرد حاضردراین مجالس، خود آقا مرتضی بود و روضه خوانی که بعد از روضه، حق او را در یک نعلبکی می نهادند و تقدیمش می کردند. تا پیش از انقلاب، حق الروضه ی روضه خوانانِ بی نشان سه تومان بود. و بنا به تشخّص روحانیان، این حق بیشتر و بیشتر می شد.
روضه خوان بر صندلی می نشست و آقا مرتضی دم در. بساط میوه و پذیرایی همانجا بود که آقا مرتضی نشسته بود. نحوه ی نشستن آقا مرتضا زبانزد اهل محل بود. ندیده بودم اما شنیده بودم که آقا مرتضا با نحوه ی نشستن متواضعانه اش جگر همگان را به آتش می کشید. این جمله ی آقا مرتضی معروف بود که می گفت: من هرچه دارم ازهمین دم و دستگاه است. پس دار و ندارم فدای این دستگاه. منظورش هم ازدستگاه، خاندان پیامبر بود. بویژه دستگاه کربلا. و ما این را از آقا مرتضی باور کرده بودیم. او آدم صادقی بود. هر کجا هست دعای خیر ما با او.
پیش از ورود به ماجرا: آن روز در مجاورت منزل آقا مرتضای معمار که روز سوم روضه اش را برگزارمی کرد، ما به همان مجلس هفتگی روخوانی قرآن مشغول بودیم. حدوداً سی نفری می شدیم. از هشت تا پانزده ساله. که بزرگترشان من بودم. بیست و سه چهارساله. برنامه روخوانی و تعریف کتاب ما که تمام شد، نوبت پذیرایی شد. که رونق اصلی پذیرایی با چای بود یا شربت. و اگر وضع بانی خوب بود، به این چای یا شربت، یکی دو جور میوه نیز می افزود. آن روز اما همان چای بود. و این برای بچه ها که چشم به راه میوه بودند، کمی گران آمد. یکی از آنها به من پیشنهاد کرد: چای را اینجا بخوریم و میوه را برویم مجلس آقا مرتضای معمار. من قبول نکردم اما اصرارِ میوه گانه ی بچه ها کار خودش را کرد. ما از خانه ی قرآنی خود بدر آمدیم و به خانه ی روضه ی آقا مرتضی دخول کردیم.
ورود به مقدمه ی ماجرا: یا الله گویان داخل شدیم. آقا مرتضا که دم درمجلس مؤدب ودست به سینه نشسته بود ازجای جست و به استقبالمان آمد. بله، آنچه می گفتند درست بود. بساط میوه برقراربود. چشم به راه پایان روضه. چهارنفرازبانوانِ محل در کنجی چادر خود را به صورت کشیده بودند. این نشان می داد که ما درست زمانی به مجلس روضه پای نهاده بودیم که روضه خوانِ سی وچند ساله ای که برصندلی نشسته بود، پای به آستانه ی کربلا نهاده بود.
روضه خوان صدای رسایش را به احترام تازه واردان فروکشید و ازورود به کربلا بازماند. همه ی ما یک به یک به اشاره آقا مرتضی دورتادور مجلس نشستیم. بناگاه، مخاطبان پنج نفره ی روضه خوان که دم دروازه ی کربلا ازحرکت بازمانده بود، فزونی گرفت. آنهم مخاطبانی جوان ونوجوان. اومگر یک چنین مخاطبانی را بخواب می دید. یا سالی یکی دوباردرمحرم وماه مبارک رمضان. اما حالا این مخاطب با پای خود به مجلس او آمده بود وبرای شنودن سخنان اوپیش روی او برزمین ادب نشسته بود. پس آهنگ حرکتش را تغییرداد. ازروضه به سخن. ازاشک به یک مقوله ی علمی. وپیش ازآن برای آقا مرتضای معمارتوضیح داد: آقا مرتضی، روضه سرجایش. روضه خواهم خواند. اما ورود این همه جوان و نوجوان به این مجلس، هم برای من مسئولیت آوراست هم برای شما که صاحب این مجلسید.
طعم سخن روضه خوان به همه ی ما فهماند که او با لهجه ی نازنین شهرستانی اش، می خواهد به یمن ورود ما سخن ازیک مقوله ی علمی بگوید. چیزی که آن روزها به منابر روحانیان راه یافته بود و آنان برای اعتبار بخشودن به سخن سنتی خود حتماً از یکی دو مطلب علمی سود می بردند. که یعنی: علم هنوز باید بدود تا به گردِ پایِ درستیِ سخن ما برسد. یا: ببینید، سخن ما مبتنی بر علم و تحقیق است.
و روضه خوان ما که برای ورود به کربلا دورخیز کرده بود، با اجازه ی آقا مرتضای معمار و بانوان مجلس، روی به هندوستان برد و به طوایفی که در اطراف رودخانه ی گنگ زندگی می کنند. که: ای جوانان مجلس، مراقب باشید که فریب تان ندهند. این روزها روزهای فریب است. مراقب دین تان باشید. نکند یک وقت بخود بیایید و ببینید دیگران دین تان را ربوده اند. من بنا به تعهد واین لباسی که به تن دارم، شما را از خطرها آگاه می کنم. نه ازهمه ی خطرها بلکه از بعضی ها.
و مقتدرانه ادامه داد: دشمن برای این که دین شما را ازدست شما بیرون بکشد، حتی به دستگاه خدا نیزدست می برد. ای جوانان، من اول به یک اشکال اساسی که این روزها باب شده می پردازم و بعد به این اشکال جواب می دهم تا شما بدانید چه دسیسه هایی دست بکارند تا دین شما را سست کنند. خوب گوش کنید ببینید من چگونه وارد بحث می شوم و چگونه ازبحث خارج می شوم. ورو به آقا مرتضای معمارکردوگفت: این هم هدیه ی من به این جوانها.
ورود به اصل ماجرا: و بحث علمی اش را اینگونه شروع کرد: من در تحقیقاتی که انجام داده ام، متوجه شده ام که در اطراف رودخانه ی گنگ سه طایفه زندگی می کنند. سه طایفه با سه عقیده ی غلط. من این عقاید غلط را یک به یک برای شما وا می شکافم تا شما جوانان مراقب باشید مبادا به دام این عقاید باطل بیفتید. جواب همه را دارم. خواهم گفت. از کجا شروع کنیم؟ از شمال!
در شمال رودخانه ی گنگ، طایفه ای زندگی می کنند که العیاذ بالله معتقدند خداوند در آفرینش “چشم” اسرافکار است. یعنی چه؟ یعنی من وقتی می توانم با یک چشم ببینم، چرا دو تا؟ می آیند و این یک چشم اضافی را با موم پر می کنند.
حالا بشنوید از جنوب. درجنوب رودخانه ی گنگ طایفه ای زندگی می کنند که العیاذبالله معتقدند خداوند درآفرینش “گوش” اسرافکاراست. وقتی من می توانم با یک گوش بشنوم چرا دوتا؟ می آیند و این گوش اضافی را با موم پرمی کنند.
حالا برویم روی رودخانه. برروی رودخانه ی گنگ قایقرانانی درحرکت اند که معتقدند خداوند العیاذبالله درآفرینش “سوراخ بینی” اسرافکاراست. وقتی من می توانم با یک سوراخ بینی نفس بکشم چرا دوتا؟ می آیند و این سوراخ اضافی را با موم پرمی کنند.
و دست ها را رو به ما گرفت و گفت: ای جوانهای مجلس، مبادا فریب این گنگی ها را بخورید. من با یک ادله ی محکم، بساط اعتقادی همه ی اینها را به آب می ریزم. چگونه؟ خوب دقت کنید ببینید چه می گویم:
و دستش را بالا برد و پیروزمندانه گنگی ها را مخاطب قرار داد و فریاد کشید: آهای گنگی ها، بخاطرآن موم هایی که به چشم و گوش و سوراخ بینی تان فرو می کنید، غسل همه تان اشکال دارد!
بعد از ماجرا: یکی دو سال بعد انقلاب شد و از انقلاب هم یکی دو سال گذشت. در یکی از استانهای جنوبی کشور به نمازجمعه رفتم. سخنورِ پیش از خطبه ها یکی از مسئولین طراز اول استان بود. یک روحانی بلند بالا که تا دیدمش شناختمش. همو با معرفی مجری آمد و پشت تریبون قرار گرفت و در سخن خود اصرار ورزید که دشمن بنای فریب جوانها را دارد و باید راه بر او بست و یکی از راههای فریب دشمن، ایجاد تشکیک در محکمات دینی مردم انقلابی ایران است. و تا توانست درسخن علمی خود به گنگی ها و اعتقادات سست شان تاخت و راه مقابله با این فرایند فریب را به همگان آموخت. ” آهای گنگی ها، این موم ها اجازه نمی دهند آب به پوست شما برسد. پس غسل همه تان باطل است”.
آنسوتر از ماجرا: ایرانیان در اواخر عهد ساسانی به شدت از جانب “مغ” ها یا روحانیانی که اقتدار فراوانی در دستگاه حکومت داشتند، در تنگنا و فشار بودند. این روحانیان در کنار پادشاهان و نظامیان چیزی به اسم ارزش برای مردم قائل نبودند و تا می توانستند از این گله ی سربه زیر می دوشیدند و به وقت ضرورت آنان را به جنگ های تمام نشدنی گسیل می فرمودند. این شد که به محض حمله ی اعراب، مردمِ به تنگ آمده، به استقبال این تازه وارد ناشناس شتافتند تا مگر از بند روحانیان و عمله های شاهی نجات پیدا کنند. برای این مردمِ به تنگ آمده، سپاهیان عرب، همچون فرشتگان نجات، خواستنی بودند. مهم نبود این سپاه سوسمارخور، چه آینده ای برای آنان تدارک دیده است. مهم بدررفتن مردم ازداغ و درفش حکومتیان و وعده های فریبکارانه ی روحانیان بود.
درقرون وسطای اروپا نیز، روحانیان و کلیسا قرن ها و قرن ها قدرتی عمیق در زیر و بالای زندگی مردم پیدا کردند. این دستگاه دینی، راه را برای هرجنایت شاهان می گشود و ازهمین دنیا تکلیف بهشت و دوزخ خدا را روشن می فرمود.
در همه ی این گذشته های تاریخی، روحانیان، نه در رأس، که درکنار قدرت های اصلی (پادشاهان و حاکمان و امیران) حضور داشتند و راه را برای شمشیر و غارت آنان می گشودند و البته خود نیز به سهمی از این غارت دست می یافتند.
درتجربه ی جمهوری اسلامی ایران، روحانیان، تجربه ای به تجربه های تاریخ افزودند. و از حاشیه ی قدرت در عهد ساسانی و قرون وسطای اروپا، به متن و رأس حکومت ورود کردند. این ورود اگر به نتایج درخشان می انجامید، نگاه نگرانِ همگانِ تاریخ را دگرگون می کرد. که: می توان روحانی بود و پاک بود. می توان روحانی بود و با علم سرسازگارداشت. می توان روحانی بود و به مردم بها داد. می توان روحانی بود و قدرت را در فرابردن شأن ومنزلت انسانی مردم هزینه کرد. می توان روحانی بود ودزد نبود. می توان روحانی بود و آدم نکشت. می توان روحانی بود و با همان الفبای زلال احکامی به عالم ننگریست. می توان روحانی بود و سانسورنکرد. می توان روحانی بود و به پای مردم سوخت. می توان روحانی بود و دست دردست مردم به آسمان انسانیت سفرکرد وبه ستاره های رشد سرزد و از سیاره های ادب و فهم سراغ گرفت. ومی توان روحانی بود و دروغ نگفت.
تتمه ی ماجرا: افسوس که این تجربه به انحراف گرایید. و ما تنها ترین فرصت تاریخی خویش را از کف دادیم. و جای خالی پازل روحانیت را با این تجربه ی عینی پر کردیم که: اگر روحانیان به قدرت برسند، علم فرومی کشد، دروغ و فریب و تظاهر و چاپلوسی و ریا پا می گیرد، دزدی رواج پیدا می کند، اعتیاد و مصرف و بی کاری بالا می گیرد، خون بی گناهان بی بها می شود، بر منبر خود روحانیان قفل زده می شود. وسایل کاری نوری زاد توسط ضابطین و رابطین همان روحانیانِ حاکم به یغما می رود. و مردمِ به تنگ آمده ای بسا برای رهایی از تنگناهای حکومتی، به هر مهاجم خارجی به چشم فرشتگان نجات بنگرند.
راستی چه می شد اگر امسال” سال آشتی ملی” نام می گرفت؟ و روحانیان ما دراین پازل کامل شده ی شخصیت خویش خللی می گشودند و به همه ی جهانیان می فهماندند که: روحانیان حاکم، می توانند توبه کنند. می توانند پوزش بخواهند. می توانند مردمی باشند. می توانند ظلم نکنند. و می توانند ابزار کاری ربوده شده ی نوری زاد را به او بازبگردانند.
محمد نوری زاد
چهارم فروردین سال نود و یک
منبع: وبسایت نویسنده
مسعود لواسانی در بیمارستان بستری بود
در پی اعلام ناپدید شدن مسعود لواسانی، روزنامه نگار و از بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات، همسر وی از بستری بودنش در بیمارستان طی دو روز اخیر خبر داده و دلیل اعلام مفقودی همسرش را همراه نداشتن کارت شناسایی و عدم امکان اطلاعرسانی به خانواده ذکر کرد.روز گذشته، فاطمه خردمند، همسر این روزنامه نگار منتقد حکومت، که خود نیز اخیرا از زندان آزاد شده، پیرامون ناپدید شدن همسرش در صفحه فیس بوک خود نوشته بود: “مسعود از روز گذشته و به قصد هواخوری از منزل خارج شده اما تاکنون بازنگشته و خبری از او در دست نیست.”
همسر مسعود لواسانی روز جمعه، چهارم فروردین، در صفحه فیسبوک خود نوشت: “ظاهرا آن شب، (آقای لواسانی) هنگام پیادهروی بیهوش شده و یک انسان خیرخواه او را به بیمارستان منتقل کرده بود و چون کارت شناسایی همراه نداشته امکان اطلاع به خانواده نبوده است.”
او نوشته است: “امروز (مسعود لواسانی) به هوش آمده و پس از اطمینان از نوار قلبی که بهبود نسبی را نشان میداد، کمکم از بیمارستان مرخص میشود.”
به گزارش ندای سبز آزادی، پیش از این، فاطمه خردمند گفته بود که آقای لواسانی از روز دوم فروردین از منزل خارج شده و هنوز بازنگشته است.
مسعود لواسانی از جمله روزنامهنگارانی است که پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به دو سال زندان محکوم شد، که با پایان دوران محکومتیش در شهریور گذشته آزاد شد.
از سال آینده رشته دفاع سایبری در دانشگاه های كشور ایجاد می شود
معاون فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان پدافند غیر عامل گفته است که این رشته در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه های مختلف از جمله تربیت مدرس، صنعتی اصفهان و مالك اشتر ایجاد خواهد شد.
به گزارش دانشجونیوز، محمدرضا فرجی پور در گفتگو با ایرنا از مذاکره سازمان پدافند غیر عامل با برخی از دانشگای خارج از تهران به منظور راه اندازی رشته دفاع سایبری خبر داده است.
وی در همین زمینه خاطر نشان کرد: "آشنایی مدیران و فرماندهان با مفاهیم دفاع سایبری یكی از راهبردهای اساسی سازمان پدافند غیرعامل است از این رو از سه سال گذشته برنامه هایی برای افزایش ارایه مفاهیم دفاع سایبری و توانمندسازی مدیران در سطوح مختلف آغاز شده است."
وی با اشاره به اینکه در حدود ٦٠٠ فارغ التحصیل و دانشجو تا کنون در رشته پدافند غیر عامل تحصیل کرده اند، از "تدوین محتوای لازم" و "تربیت اساتید ارایه کننده این محتوا" به عنوان مشکلات عمده آموزش حوزه دفاع سایبری یاد کرده است.
هاشمی رفسنجانی: نمیخواهم از نظام جدا شوم
اکبر هاشمی رفسنجانی٬ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام میگوید: «من نمیخواهم از این نظام جدا شوم و تا حدی که مقدور است و توان خدمت داشته باشم، میمانم.»
به گزارش دانشجونیوز، آقای هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت در گفتگویی با یکی از ویژه نامه ها به صراحت اعلام کرده که نمی خواهد از این نظام جدا شود.
هاشمی رفسنجانی که این گفتگو را با ویژه نامه آرمان انجام داده در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنی بر وی یکبار گفته است که مایل هست از همه سمت هایی که دارد، کناره گیری کند، گفته است: «اگر حالت قهر پیدا نکند، بله. ولی من نمیخواهم از این نظام جدا شوم و تا حدی که مقدور است و توان خدمت داشته باشم، میمانم.»
هاشمی رفسنجانی در بخش دیگری از این گفتگو دلیل حاضر نشدن در نماز جمعه را این طور عنوان کرده که «اگر بخواهم به نماز جمعه بیایم و جمعیتی همانند نماز جمعه آخری بخواهد بیاید، مساله شکل دیگری به خودش میگیرد. بعلاوه اینکه مایلم افراد دیگری نماز جمعه را اقامه کنند. من همه حرفها را در نماز جمعه زدهام.»
از هاشمی رفسنجانی در ادامه پرسیده شده که «در آن نماز عدهای با کفش نماز خواندند، تعبیری از شما شنیدیم که گفتهاید قبلا نماز نمیخواندند الان با کفش آمدند و مرحله بعدی کاری می کنیم که کفشها را دربیاورند و...»
وی پاسخ داده است: «نه. من نگفتهام و جزو شایعات است. حالا همه دردها این نیست که چرا با کفش نماز خواندند، کارهای دیگر را بگویید.»
از سوی دیگر هفته های گذشته آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، در حکمی اعضای جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام را برای دور پنج ساله جدید منصوب کرده بود.
ابقای رفسنجانی در راس مجمع تشخیص مصلحت نظام در حالی صورت می گیرد که در ماه های اخیر گمانه زنی هایی از احتمال تمدید نشدن ریاستش بر این نهاد مطرح شده بود. برخی از اصولگرایان نزدیک به آیت الله خامنه ای نیز به تمدید نشدن دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بر مجمع تشخیص مصلت نظام اشاره کرده بودند. حکم جدید اما بر تمام این گمانه زنی ها و اخبار خط بطلان کشید.
هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه خود پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 به انتقاد از عملکرد حاکمیت در جریان انتخابات و در برخورد با معترضان پرداخت. سخنان هاشمی رفسنجانی خشم اصولگرایان را بر انگیخت و از آن هنگام تا کنون فشارها بر او بیشتر شد.
اموضع گیری های هاشمی رفسنجانی در حالی بوده است که مهدی هاشمی فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که در خارج از کشور به سر می برد، تحت پیگرد نهادهای قضایی ایران قرار دارد و همچنین فائزه هاشمی دختر او هم به اتهام تبلیغ علیه نظام به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده و گفته می شود این حکم برای اجرا به او ابلاغ شده است.
اتحادیه اروپا نام ۱۷ ایرانی دیگر را به فهرست ناقضان حقوق بشر افزود
اتحادیه اروپا در اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران با قرار دادن نام ۱۷ فرد دیگر به فهرست سیاه این اتحادیه، برای این افراد فرمان مسدود شدن اموال و ممنوعیت صدور ویزا صادر کرد و شمار افراد این فهرست را به ۷۸ تن رساند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روز جمعه اعلام کرد که نام ۱۷ فرد دیگر به دلیل «افزایش مداوم اعدامها و سرکوب گسترده شهروندان ایرانی، از جمله حامیان حقوق بشر، روزنامهنگاران و اعضای اپوزیسیون» در فهرست سیاه این اتحادیه قرار گرفته است.
نام و مشخصات این افراد تا این لحظه منتشر نشده است.
اتحادیه اروپا با متهم کردن این ۱۷ نفر به «نقض فاحش حقوق بشر» در ایران، نام آنها را در کنار ۶۱ فرد دیگری قرار داد که پیش از این به همین اتهام نامشان در فهرست سیاه اتحادیه اروپا جای گرفته بود.
وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا همچنین روز جمعه تحریمها علیه ۶۱ فردی را که پیشتر نامشان در فهرست سیاه این اتحادیه قرار داشت برای یک سال دیگر تمدید کردند.
اتحادیه اروپا مهرماه سال گذشته با ممنوعیت سفر و مسدود شدن سرمایههای ۲۹ تن از مقامهای جمهوری اسلامی از جمله حیدر مصلحی، مصطفی محمدنجار، محمد حسینی و صادق محصولی به اتهام نقض حقوق بشر موافقت کرد.
این در حالی است که این اتحادیه پیشتر نیز ۳۲ تن دیگر از مقامهای ایران نظیر حسن فیروزآبادی، حسین طائب، محمدرضا نقدی، اسماعیل احمدی مقدم و سعید مرتضوی را مورد تحریم قرار داده بود.
معافیت موقت برخی شرکتهای بیمه اروپایی از تحریمها
اتحادیه اروپا همچنین روز پنجشنبه اعلام کرد که برخی شرکتهای بیمه که به نفتکشهای ایرانی خدمات ارائه میدهند میتوانند تا زمان اجرایی شدن تحریمهای نفتی این اتحادیه علیه ایران، نفتکشهای حامل نفت صادراتی ایران را بیمه کنند.
تحریمهای اتحادیه اروپا علیه نفت جمهوری اسلامی از یازدهم تیرماه ۱۳۹۱ اجرایی میشوند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، دیپلماتهای اتحادیه اروپا گفتهاند که امکان دارد به موجب این تصمیم که قرار است روز جمعه رسما به تأیید اتحادیه اروپا برسد، خرید نفتی ژاپن و کره جنوبی از ایران که بر اثر تحریمها با محدودیتهای بسیاری همراه است، کمی آسان شود.
از زمان وضع تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی، خریداران نفت ایران از یک سو برای تسویه حساب مالی با ایران با مشکلات عدیدهای مواجهند و از سوی دیگر شرکتهای بیمه نیز از بیمه کشتیهای حامل نفت صادراتی ایران خودداری میکنند.
بیشتر تانکرهای نفتی در سطح جهان تحت پوشش بیمه شرکتهای اروپایی هستند.
حال اما اتحادیه اروپا میگوید خریداران غیر اروپایی نفت ایران میتوانند تا یازدهم تیرماه، تحت پوشش بیمههای اروپایی تانکرهای نفت، نیاز نفتی خود را منتقل کنند.
این تصمیم در حالی اخذ شده است که بر پایه گزارشها در چند وقت گذشته خریداران آسیایی نفت ایران به دنبال اخذ معافیت از تحریمهای اتحادیه اروپا بودند.
قرار بر این است که وزرای خارجه اتحادیه اروپا ۲۵ اردیبهشتماه این معافیت را بار دیگر مورد بررسی قرار داده و در خصوص امکان تمدید این معافیت تصمیمگیری کنند.
بر پایه مصوبه اتحادیه اروپا، از ۱۱ تیرماه سال آینده، تمامی کشورهای اتحادیه اروپا خرید و حمل و نقل نفت ایران را متوقف میکنند و فروش بیمه به تانکرهای حامل نفت ایران و نیز ارائه هر گونه خدمات مالی به صنایع نفت ایران هم کاملا متوقف خواهد شد.
رادیو فردا
کرواسی در تحریم خرید نفت از ایران به اتحادیه اروپا پیوست
کرواسی روز پنجشنبه (۳ فروردین/ ۲۲ مارس) اعلام کرد، به تحریمکنندگان نفت ایران پیوسته است.
به نوشته دویچه وله به گزارش خبرگزاری فرانسه، یوسکو کلیسوویچ، معاون وزیر خارجه کرواسی در زاگرب، پایتخت این کشور گفت، این تصمیم شامل ممنوعیت واردات نفت، فراوردههای نفتی و پتروشیمی ایران به کرواسی میشود.
اتحادیه اروپا در ماه ژانویه ممنوعیت مرحله به مرحله واردات نفت از ایران را تصویب کرد. این تصمیم در پی عدم توقف فعالیتهای مناقشهبرانگیز هستهای ایران اتخاذ شد.
کرواسی قرار است در ژوئیه ۲۰۱۳ به اتحادیه اروپا بپیوندد.
حمله به سفارت ايران در ترکیه با کوکتل مولوتف
بامداد امروز سه کوکتل مولوتف به سوی سفارت ايران در آنکارا پرتاب شد.
به نوشته رادیو زمانه به نقل از خبرگزاری آناتولی، بامداد امروز سه کوکتل مولوتف به حياط سفارت جمهوری اسلامی ايران در آنکارا پرتاب شد و منجر بهآتشسوزی گرديد.
بنا به اين گزارش، دو مظنون پرتاب کوکتل مولوتفها ايرانی بودهاند و هماکنون در بازداشت بهسر میبرند.
آتشسوزی حياط سفارت جمهوری اسلامی توسط کارمندان آن فوری اطلاع داده شد و مظنونان دستگيرشده نيز تحت نظر قرار دارند.
شبکه تیآرتی ترکيه نيز با تأييد اين خبر نوشت دو کوکتل مولوتف به محوطه سفارت ایران و یک کوکتل مولوتف نیز به دیوار سفارت اثبات کرده است.
دو کوکتل مولوتف به محوطه سفارت ایران و یک کوکتل مولوتف نیز به دیوار سفارت اثبات کرده است
اين شبکه افزوده است مهاجمان که قصد فرار داشتند توسط یک نگهبان بانک دستگیر و تحویل پلیس داده شدند.
بنا به اين گزارش گروههای شعبه مبارزه با تروریسم در محل حادثه تحقیقات گستردهای را آغاز کردهاند.
هنوز از انگيزه اين حمله و هويت دستگيرشدگان، خبری منتشر نشده است.
اين در حالی است که تارنمای باشگاه خبرنگاران در ايران، نوشت اين حمله شب گذشته رخ داده است و حملهکننده پیرمردی ایرانی بوده که "دچار اختلال حواس" بوده است.
باشگاه خبرنگاران نوشته است مأموران پلیس ترکیه بلافاصله شخص مهاجم را بازداشت کردهاند.
۲۴ آبانماه سال گذشته نيز يک اتوبوس حامل مسافران ايرانی در شهر وان ترکيه مورد حمله مسلحانه قرار گرفت.
افراد مسلح از يک خودروی سواری بهسوی اتوبوس مسافران ايرانی شليک کردند که در نتيجه اين حمله هشت نفر زخمی شدند.
همچنين در ماههای گذشته در استان وان و همچنين مناطق مرزی ايران چندين بار لولههای انتقال گاز ايران به ترکيه منفجر شده است.
ماهنامه "خط صلح" شماره ۱۳ منتشر شد
خبرگزاری هرانا - سیزدهمین شمارهٔ ماهنامهٔ حقوقی- اجتماعی "خط صلح"، به صاحب امتیازی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در نهمین ماه متوالی منتشر شد.
در این شماره می خوانید: زن دیروز امروز، دست هایی برای خشونت، روایت یک اپیدمی، ایدز و سیاست، اسارت استعاره و ...
مطلب دیگر منتشر شده در این شماره را می توانید در فهرست زیر که در روزهای آنی در هرانا درج خواهد شد؛ مشاهده کنید.
برای دریافت نسخه PDF این ماهنامه بر روی عکس کلیک کنید.