گفتگو با ناصر فکوهی: پو.لی شدن جامعه و سقوط اجتماعی و فرهنگی
دیده می شوند و البته اقبال به چنین شیوه ای از زندگی نیز در میان مردم به وفور به چشم می خورد. چه چیز در جامعه ایرانی تغییر کرده است که
نوکیسگی بیشتر دیده می شود و اقبال به آن بیشتر است؟
ابتدا بگوئیم که پدیده نوکیسه گی یعنی رسیدن به ثروت زیاد در یک نسل و با حرکت از موقعیتی بسیار پایین، و تمایل به هزینه کردن این ثروت بادآورده به صورت هایی کاملا خود نمایانه، خاص ایرانی نیست و دارای مشخصاتی روشن بوده و مثال های زیادی دارد که شناخت آنهاها ما را در درک این پدیده در ایران نیز یاری می کند. نوکیسگی را در فرانسهnouveaux riches (یا اصطلاحا: ثروتمندان جدید) می نامند و همین واژه نیز تقریبا در تمام زبان های اروپایی رایج شده است و باید به واژه دیگری که این روزها زیاد می شنویم یعنی «فقر زدگان جدید» که در فرانسه به آن nouveaux pauvres می گویند و در انگلیسی new poor یعنی کسانی که به دنبال بحران های اقتصادی سی سال اخیر در جهان به فقر کشیده شده و نقطه حرکتشان برعکس موقعیتی از رفاه بوده است؛ نیز اشاره کرد.
اصطلاح دوم، مفهومی نسبتا جدید است که اشاره به موقعیت کارکنان و نه کارگرانی دارد که به دنبال بحران های اقتصادی از دهه 1980 به فقر کشیده شدند و گاه از آنهاها با عنوان تحصیلگردگان فقر زده نیز یاد می شود و من در اینجا وارد بحث در این موضوع نمی شوم. اما اصطلاح نخست به فرانسه بین دو جنگ جهانی بر می گردد که در آن موقعیت جنگ اول جهانی و سوء استفاده از آن به وسیله گروهی از سوداگران، و بعدها همین موقعیت پس از جنگ جهانی دوم، به زایش قشری اجتماعی دامن زد که پیش از جنگ بسیار فقیر بودند و جنگ به آنهاها کمک کرد که با سوء استفاده و اختلاس و احتکار و غیره به ثروت های کلانی برسند و عقده ای که نسبت به گذشته خود داشتند، آنهاها را وا می داشت که دائما این ثروت را به رخ دیگران بکشند و این کار در حقیقت نوعی کنش بود ناشی از وحشت آنها از احتمال بازگشت به وضعیت قبلی شان.
چنین نوکیسه گانی پس از انقلاب روسیه و جنگ داخلی آن، پس از اصلاحات اقتصادی در چین و گردش به راست در اقتصاد این کشور، و پس از فرو پاشی شوروی پیشین و فروغلطیدن این کشور در دامان مافیاهای بزرگ و کوچک و تبدیل شدنش به مرکز بزرگ خلافکاری و جنایت در جهان، در آن نقاط نیز تکرار شد. مثال های بسیار زیاد دیگر را کنار می گذارم تا بگویم، این پدیده تقریبا همواره مشخصات جامعه شناختی یکسانی داشته است: یک گروه فقیر اجتماعی که در عین حال دچار فروپاشی اخلاقی شده و یا در خود این فرایند دچار این فروپاشی می شود، از یک موقعیت بحران در ساختارهای عمومی (جنگ، انقلاب...) استفاده می کند تا به ثروت های بالای اقتصادی دست یابد، اما فاقد سرمایه های دیگر اجمتماعی و فرهنگی (به تعبیر بوردیویی این واژگان) است و در نتیجه در نسل خود و حتی در نسل های پس از خود از نوعی هراس (فوبیا) رنج می برد: هراس بازگشت به وضعیت پیشین، و برای این کار هم مستقیم و غیر مستقیم دست به دخالت در نظام اجتماعی و کمک به ایجاد اشکال متفاوت نظام های آمرانه و فاسد (پوپولیسم، فاشیسم، توتالیتاریسم) می کند و هم گرایش به نوعی نمادگرایی آیینی و مناسکی را که در انسان شناسی به آن پتلاچ می گویند (مراسمی که در آنها تعمدا ثروت ها سوزانده می شوند و یا از میان می روند چیزی معادل «بریز و بپاش» در زبان عامیانه ما است) پیدا می کند که در اصطلاح مدرن جامعه شناسی به آن «خود نمایی» می گویند.
از این مقدمه منطورم آن بود که ریشه های پدیده نوکیسگی در ایران بسیار قدیمی است زیرا کشور ما که عمدتا پهنه ای کشاورزی یا عشایری شبانی (دام پروری) بوده است، به ارزش های کار و زحمت برای رسیدن به ثروت قدر بالایی از لحاظ اجتماعی می داده است. اما در برخی از موارد گروه های عشایری با به قدرت رسیدن سیاسی در این پهنه وسوسه شده، و اسکان یافته و خود را به «خاندان» و «سلطنت» و «پادشاهی» و غیره تبدیل کرده و نخستین نوکیسگان ما همین پادشاهان تاریخی هستند که پس از فروپاشی نظام های کاستی در ایران باستان به وجود می آیند و آخرین نمونه های آنها نیز دو «سلسله» قاجار و پهلوی هستند که هر دو ریشه های پایین اجتماعی داشتند، اما با استفاده ابزاری از قدرت و وابسته کردن و واگذاری گسترده «امتیازات» کشور به کشورهای دیگر (از جمله خاک ایران) برای خود ثروت و «احترام» ایجاد می کردند.
اما در دوره مدرن پدیده نوکیسگی به پیدا شدن نفت و ورود گسترده ثروت نفتی به کشور از اواخر دهه 1330 و به ویژه از نیمه دهه 1340 تا زمان انقلاب مربوط می شود. و پس از آن نیز بحران های اجتماعی بزرگی چون انقلاب 1357، جنگ تحمیلی با عراق، و بالا رفتن ناگهانی قیمت های نفت در ده سال اخیر بحران های دیگری بوده اند که به این پدیده دامن زده اند. و این امر تقریبا با همان منطق و همان سازوکارهایی که در سایرمثال ها به آن اشاره کردم. ورود گسترده پول، از کار افتادن ارزش های اخلاقی مربوط به کار و زحمت و تلاش برای معیشت، خودنمایی ناشی از هراس به بازگشت به موقعیت پیشین. دلایل بنابراین تا حد زیادی روشن هستند اما آنچه مسئله را در ایران پیجیده می کند، تداخل این موضوع با بسیاری دیگر از مسائل اقتصادی و اجتماعی در ایران و جهان ، پدیده هایی نظیر آلوده شدن همه جنبه های زندگی از علم و دانش گرفته تا هنر و فرهنگ به پول، اقتصاد زیر زمینی، شستشوی پول های کثیف، فساد اداری و مالی، بحران های آنومی، تنش میان سبک های زندگی و ایدئولوژی زدگی و سیاست زدیگی زندگی اجتماعی است.
دو- آیا در جایی که به هر حال ثروتمند بودن چیز خوبی است، اساسا آن چه ما نوکیسگی تلقی می کنیم؛ پدیده مذمومی است یا خیر؟ چون به هر حال، صرف داشتن ثروت مسئله منفی ای نیست. اما پدیده سریع پولدار شدن چه تبعاتی ممکن است برای جامعه ایرانی داشته باشد؟
مشکل دقیقا در این گزاره است که خود ناشی از جوی است که نوکیسگی ایجاد می کند: به عبارت دیگر «ثروتمند بودن لزوما خوب نیست». اگر موضوع را ازدید سنت و اخلاق ما ایرانیان به ویژه درایران مرکزی، که ایرانی کویری، خشک و بسیار سرسخت برای زندگی است، ببینیم و کمی بیشتر با ریش سپیدانی که هنوز باقی مانده اند، صحبت کنیم، متوجه می شویم که هیچ وقت به شما نخواهند گفت :«ثروتمند بودن بهر حال خوب است». در ایران و در جهان تا پیش از دوران مدرن اصولا «پول» و «ثروت» تا حد زیادی تابو بود و افراد ولو آنکه ثروتمند بودند به دلایل مختلف تلاش می کردند که این ثروت را به رخ دیگران نکشند(مگر در قالب های مناسکی). در روستاهاهای ما، هنوز تا چند دهه پیش، یک ثروتمند را به سختی می توانستید از یک فرد غیر ثروتمند، تشخیص دهید، زیرا همه تلاش می کردند شبیه به هم باشند تا انسجام اجتماعی حفظ شود. در فرهنگ ما «ثروت» زمانی خوب بود که راه رسیدن به آن راهی سخت و بر اساس مهارت و تلاش و کوشش و به عبارت دیگر و دینی کلمه «حلال» بود. و ثروت ناپاک یا «حرام» هرگز نه مورد احترام بود و نه چندان کسی به دنبالش بود. بسیاری حتی اگر کوچکترین شکی نسبت به «حلال» بودن پولی داشتند به سراعش نمی رفتند و وارد کردن آن را به زندگی خود چون نفرینی می دانستند که ممکن بود نسل اندر نسل آنها را به مصیبت بکشد. اما این باورها در اروپا با پروتستانتیسم و در نزد ما با استعمار و سپس مدرنیسم ناشی از استعمار که مدرنیسمی آسیبزا بود، کم رنگ شدند و ما را به وضعیتی رساندند که شاهدش هستیم یعنی وضعیتی که افراد هر چند بسیار ادعای سلامت نفس می کنند اما در بسیاری از موارد حاضرند چشم بر پاکی یا ناپاکی ثروتی که به دستشان می آید، ببندند و زندگی مادی را بر همه چیز ترجیح می دهند. زندان های ما امروز آکنده از کسانی است که قربانی این وضعیت شده اند یا به صورت فاعل یعنی با کلاه برداری ازد یگران یا با تن دادن به سازوکارهایی چون مهریه های سنگین و وورود به بازی های مالی خطرناکی که عاقبتشان را به آنجا رسانده است. بنابراین وقتی از تبعات در این مورد می پرسید، باید بگویم که متاسفانه تبعات این ثروت های بادآورده، از میان رفتن دین و اخلاق و سقوط اجتماعی و فرهنگی جامعه است . جامعه ای که ارزش های معنوی خود را در درجه دوم، حال نگوئیم درجه آخر، اولویت در کنش های اجتماعی اش قرار دهد، بی شک محکوم به سقوط اخلاقی است و جامعه ای که دین و ایمان و اخلاق حال چه از نوع دینی اش چه از نوع مدنی و سکولارش نداشته باشد، بی شک محکوم به فنای مادی و معنوی است. هر چند من معتقد نیستم که ما امروز در چنین موقعیت برگشت ناپذیری قرار گرفته باشیم، بلکه بر این باورم که هنوز بسیاری ازمردم ما آمادگی آن را د ارند که متوجه خطری که این رویکردها تهدیدشان می کند بشوند، و خود را از مهلکه نجات دهند. این مهلکه نیز در جهان امروز چیزی جز نولیبرالیسم و اقتصادی مالی و پولی و ثروت های ناشی از آن نیست، الگویی که متاسفانه بسیاری تلاش در اشاعه آن در کشور ما دارند و الگویی که بسیاری از به اصطلاح «روشنفکران» ما که از دنیا و تاریخ بی خبرند باخ ود را ب هبی خبری می زنند، به شدت متمایل به رواجش هستند زیرا توهم دارند که با رواج یافتن آن مشکلاتشان حل می شود. به این ترتیب است که می بینید که در اروپا و آمریکا تمام تلاش های روشنفکران و مردم آگاه بر آن است که سیاستمدارانی چون بوش، برلوسکونی و سارکوزی را از عرصه سیاست بیرون برانند و در کشور ما متاسفانه هنوز چه بسیار «روشنفکرانی» که مدرنیته مطلوب خود را در گرو پیروی از چنین آدم ها و چنین سیاست هایی می دانند.
سه- به نظر می رسد که آدم هایی که یک شبه و در زمان کوتاه به ثروت زیادی رسیده اند، تبدیل به الگویی برای نسل جوان شده اند، چرا افرادی که در زمان معقول توانسته اند مال و منالی جمع کنند، تبدیل به الگو نمی شوند و جوانان به دنبال چنین الگوهایی هستند؟
طبیعی است که چنین باشد. جوانان بنا بر دلایل بیولوژیک، روان شناختی و فرهنگی، بسیار مستعد هستند که به این راه بیافتند و از این الگو پیروی کنند. چگونه می توان از جوان یا نوجوانی که دوستان خود را می بیند که با کمترین زحمت سوار بر شیک ترین ماشین ها شده اند و بهترین خانه و موقعیت مادی را برای خود فراهم کرده اند، واداشت که این الگو را نادیده بگیرد و به پدر بزرگ خود فکر کند که برای کاشتن و سبز کردن یک ساقه سبز در کویر به مثابه یک موفقیت بزرگ در زندگی اش فکر می کرد و از آن لذت می برد. به گمان من، جامعه و مسئولان و سیاستگزاران و به ویژه نسلی که در موقعیت والدین قرار گرفته اند در اینجا مقصرند، زیرا نه تنها در حال بر باد دادن خود هستند، بلکه نسل جوان را نیز که می تواند امید آینده باشد نیز بر باد می دهند. برای بسیاری از جوان ها امروز، کار هیچ نوع ارزشی ندارد و هیچ لذتی از انجام کار نمی برند. در حالی که ارزش قائل شدن به کار به مثابه کار و نه به مثابه ابزاری برای تولید پول ، بلکه به عنوان راهی برای آفرینش و شکوفا ساختن استعدادها در خود و بهره رساندن به جامعه است که می تواند مدرنیته و زندگی بهتر و آسوده تر و با کیفیت تری برای این جوانان و برای ما به ارمغان آورد. نشستن در ماشین شیک و پر سرعت که کنترلی بر آن نداشته باشیم همواره می تواند ما را به ته دره هدایت کند، در حالی که پیمودن راهی دراز و سخت که در هر تکه ای از آن چیزی بیاموزیم، بی شک به ما قدرت بالایی برای لذت بردن از زندگی خواهد داد.
چهار- آیا فقیرتر شدن جامعه ایران و پر رنگ شدن اختلاف طبقاتی در سال های اخیر در ایجاد روحیه اقبال به نوکیسگی موثر بوده است؟
در اینجا و در سایر نقاط جهان همانگونه که گفتم این پدیده همواره د ر خود نوعی هراس را حمل می کند: هراس از بازگشت احتمالی به وضعیت پیشین. به دلیل این هراس کنش های فرد نوکیسه گاه بسیار غیر منطقی و به دور از عقل می آید و برای آنکه آنها را بفهمیم ضرورت دارد، آنها را درون چارچوب معنایی این هراس قرار دهیم. در چنین حالتی افزایش فاصله طبقاتی و بزرگ شدن شکاف بدین هراس دامن می زند، چرا که «فقرای دیروزی» به چشم خود می بیننند که چه وضعیتی هولناکی داشته اند. اینجا است که می توان میان مفهومی که در ابتدای این گفتگو مطرح شد یعنی «فقر زدگی جدید» با نوکیسگی رابطه ای را مشاهده کرد. این رابطه به این صورت است که هر اندازه میزان شکنندگی موقعیت های اجتماعی بیشتر می شود، نوکیسگان هراس بیشتری پیدا می کنند. حال پرسش در آن است که چرا این هراس به واکنش های دیگری مثل افزایش انگیزه پس انداز منجر نمی شود؟ دلیل آن است که اولا برای پس انداز کردن و به خصوص شیوه های پس انداز عقلانی و قابل اعتماد باید افزون بر درآمدی که بتوان پس اندازش کرد، از فرهنگ بالایی در زمینه های اجتماعی و فرهنگی نیز برخوردار بود که نوکیسگان فاقد آن هستند و در ایران چنین سرمایه های بالایی را بیشتر در طبقه متوسط با سرمایه بالای فرهنگی می بینیم. و ثانیا به این دلیل که افزایش شکاف ، با افزایش تسهیل دسترسی به ثروت همراه بوده است و این خود رفتار خودنمایانه را بیشتر می کند . در سال های بحران اقتصاد مالی و اقتصادی در اروپا و آمریکا نیز ما شاهد این موقعیت بودیم به این صورت که در حالی که مصرف در طبقات متوسط و پایین کاهش یافته و به اصلی ترین محصولات (مسکن و غدا) محدود می شود، مصرف در طبقه بالای این جوامع که امروزه بیشتر برون آمده از بازی های بورس و سرمایه داری مالی بوده و به همین نوکیسگان خودمان شباهت دارند، در اجناس لوکس و صرفا نمایشی به شدت بالا رفته است.
پنج- بسیاری از نهادهای رسمی نیز برخوردی دارند که یک شبه پولدار شدن را تبلیغ می کند. برای مثال جوایز بانک ها، موسسات مخابراتی یا لوازم خانگی بسیار کلان و وسوسه کننده شده است. آیا فعالیتهای دولتی و نهادی هم در ایجاد روحیه اقبال به پولدار شدن یک شبه موثر است؟
صد در صد ای همان روند و رویکرد نولیبرالی است که به آن اشاره کردم. این روند در ده سال اخیر به شدت تقویت شده است اما شروع آن را درست باید در سوداگری های دوران جنگ . پس از آن دانست که گرایش های مصرف و ثروت مند شدن های سهل و ساده را تبلیغ می کردند. در سال های اخیر با افزایش قارچ وار بانک ها و پولی کردن همه روابط ما خود را با خطرات بی شماری روبرو کرده ایم. شما به این اشاره کردید که رسانه ها تبلیغ یک شبه پولدار شدن را می کنند اما تبلیغ عناصری بسیار بدتر از این را نیز در خود دارند که مستقیما به اخلاق و شرف انسانی و حتی موجودیت فیزیکی انسان ها یورش می برند. در این تبلیعات کودکانی را می بینید که از «نرخ بهره» بالاتر یا پایین تر بانک ها صحبت می کنند، پیرمردان و پیرزنانی که در فکر باز کردن حساب هستند تا در قرعه کشی این وآن بانک شرکت کنند، از جوایزی اسطوره ای مثل اسکناس به ارتفاع یک ساختمان و پول و سکه های طلا و غیره و غیره بهره ببرند و از این هم بدتر با مسابقات و شوهای تلویزیونی سخیفی که با صحنه و نورپردازی های کاملا آمریکایی و مجلل و رنگارنگ به اصطلاح «زیبا»ی خود که ما در اروپا تنها در نوعی رسانه های عامه پسند در زنجیره های تلویزیونی «برلوسکونی» (نخست وزیر فاسد و مافیایی پیشین ایتالیا) با آن روبرو هستیم، برخورد می کنیم، که موضوع آنها صرفا برای آنکه بتوانند وجود خود را توجیه کنند مسائل اخلاقی و گاه حتی آشنایی شرکت کنندگان به مسائل دینی و احادیث و غیره است. انواع و اقسام مسابقاتی که اروز در کشور ما انجام می شود، معنای این کار ها یعنی آلوده کردن مقدس ترین ارزش های یک جامعه به کثیف ترین عناصری که در جهان امروز وجود دارد و باید جدا از این روند اجتناب کرد.
دقت کنید: معنای این حرف آن نیست که باید فقر و نداری و بیچارگی را در تلویزیون تبلیغ کرد، حرفی که معمولا به صورت کلیشه ای هر بار اعتراضی در این زمینه می شود ، به بیان در می آید . معنای این حرف آن نیست که باید به سراغ تلویزیون ها و رسانه های شوروی پیشین و دولت های استبدادی کمونیستی رفت، ادعایی که باز برای خلاص شدن از بار انتقاد در این زمینه مطرح می شود؛ معنای این حرف آن است که با ارزش ها و مقدسات و همه میراث ارزشمندی که مردم ما در طول هزاران سال به دست آورده اند، نباید بازی کرد و آنها را با روابط فاسد و آلوده ای چون پول سهل الوصول ، بی باوری به ارزش کار، تبلیغ لوکس زندگی کردن به مثابه بهترین نوع زندگی و غیره بازی کرد. نگاهی به سریال ها و فیلم های داستانی که در طول سال های اخیر ساخته شده است بیاندازید: در کجا جهان می توان این اندازه تمایل به ثروت و گریز از اخلاق جز در حرف و شعار لایه های سطحی نمایش و فیلم را دید. این حاصل همان فرایندی است که همه چیز را پولی می خواهد و همه چیز را پولی می کند و هیچ توجهی به آن ندارد که این فرایند حاصلی جز نابودی ندارد. ببینید بر سر برلوسکونی، بوش، و ظاهرا و امیدوارم سارکوزی در انتخابات پیش رویش (رئیس جمهور کنونی فرانسه) چه آمد. ببینیم جوامعی که نظام های ارزشی و اخلاقی خود را با نظام های بانکی و پولی تعویض کردند ، به چه سرنوشتی دچار شدند و اندکی از فرایندهای جهانی و تاریخی بیاموزیم تا عقل خود را به دست جریان های نولیبرال و فاسیدی که حتی توانایی اندیشیدن به آینده مناسبی برای خود را نیز ندارند، ندهیم.
شش- در اوایل انقلاب داشتن ثروت پدیده خوبی نبود، بعد از جنگ البته کمی به ثروت نگاه مثبتی پیدا شد و همین نگاه مثبت در سالهای اخیر به قدری تشدید شده که گاهی دیده میشود به یک ارزش و جایگزین برای روابط انسانی و عاطفی تبدیل شده است. آیا با این تحلیل موافق هستید و آن را دارای چه مضراتی برای جامعه ایران میدانید؟
فکر می کنم پاسخ شما را در بالا دادم. انقلاب اصولا خود واکنشی شدید بر علیه تمایل قدرت حاکم یران به پولی کردن همه چیز ، به از میان بردن ارزش های اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به سود منافع مالی بود . شاه، در سال های آخر حکومت خود آنقدر از پول های حاصل از افزایش درآمد نفتی برخوردار بود که تصور می کرد همه کس وهمه چیز را می تواند بخرد و با وقاحتی که فقط از یک نوکیسه می توان سراغ گرفت، گویی از ملک شخصی اش صحبت می کند، به مردم پیشنهاد می داد که هر کس از موقعیت کشور راضی نیست، بیاید و پاسپورت خودش را بگیرد و برود . این بلاهت تاریخی، با یک انقلاب برگ اجتماعی پاسخ گرفت، شاه بود که مجبور شد بدون پاسپورت برود و همچون شاهان پیش از خویش در این قرن در فلاکت و غربت بمیرد.و البته فرو رفتن کشور در بحران انقلابی هزینه های زیادی از جمله ی جنگ بزرگ تحمیلی را در پی داشت اما ما را به نوعی بلوغ رساند که امروز شما در کشورهای عربی که در حال تغییر دموکراتیک هستند، نمی بینید. چون آنها هنوز در ابتدای راهی هستند که ما سی سال است آغاز کرده ایم. بنابراین بیائیم و از تجربیات گذشته و از هزینه های فراوان و سختی که تحمل کرده ایم، از جنگ و هزاران شهید آن درس بگیریم و به خود بیائیم و تا دیر نشده است از حرکت بیشتر جامعه در جهت پولی و مالی شدن روابط و فراگیر شدن دزدی و اختلاس و فساد و غیره جلوگیری کنیم، این کار به نظر من سخت است اما هنوز ممکن است و می تواند از خلال باز شدن فضا، سپردن امور به دست مدیران توانا، قابل و مورد اعتماد، درک جهان و ورود به آن از موضع قدرت ولی بر اساس قواعد بازی و نه با شعار و هیاهو و ادعا هایی که هرگز نمی توانستند و نمی توانند جامه عمل بپوشند، و راه هایی از این قبیل انجام بگیرد که بسیاری از دلسوزان برای جامعه و آینده کشور دائما تکرار می کنند، اما جوی که نظام های نولیبرال و پول پرستانه حاکم کرده اند غباری ایجاد کرده که همه را دچار نوعی وهم زدگی کرده و نمی خواهند و یا نمی توانند ببینند که به سوی چه دره خطرناکی در حال حرکت هستند.
هفت- گاهی دیده میشود که حوزه اخلاق حرفهای نیز با توجه بیش از حد به پول و ثروت آسیب میبیند؛ مثلا پزشکان به جای این که به بهبود بیمار
بیندیشند به پولی که او میتواند پرداخت کند، فکر میکنند. به همین ترتیب شاید وکلا، مهندسان و حتی سیاستمداران نیز بیشتر به پول فکر میکنند. یکی از خصوصیات نوکیسگان این است که فکر میکنند همه چیز را میشود با پول خرید حتی انسانیترین مسایل را. آیا میتوان گفت که با مادی شدن زندگیها و پررنگ شدن نقش پول، اخلاق آسیب میبیند؟
بسیار مثال خوبی زدید. پولی شدن روابط سبب شده است که پا کترین و مورد احترام ترین حرفه ها نیز خدشه دار شوند. حرفه پزشکی یکی از این موارد است. هزاران هزار پزشک دلسوز و اخلاق مند در این کشور در بدترین شرایط مشعول به کار هستند اما تعداد اندکی از آنها با رفتاری که صرفا با تمایل به پولدار شدن هر چه سریع تر و با کمترین هزینه البته برای خودشان و نه بیماران، قابل توجیه است، آبروی دیگران را به بازی گرفته اند. آیا درست است که گفته شود گروهی از پزشکان به «برج سازان» پایتخت تبدیل شده اند و در اتاق عمل به جای نگرانی به حال بیماری که جانش در دستان آنها است به قرض ها ویا سودهایی فکر می کنند که در کوچه وخیابان انتظارشان را می کشد و یا به بالا و پایین رفتن قیمیت ارز؟ آیا این امر در دراز مدت به سود حتی همین گروه اندک خواهد بود؟ الگوی پزشکی آمریکایی که چنین در ایران تبلیغ می شود به کجا جز به نوعی اضمحلال در خود رسیده است؟ و ایا می تواند مدلی برای توسعه پزشکی در سایر نقاط جهان قرار بگیرد. امروز بسیاری از افراد از مراجعه به پزشکان می ترسند، زیرا بر این گمانند که ممکن است این مراجعه آغازی باشد در چرخه ای که آنها را دائما فقیر تر کرده و حتی سلامتشان را از میان ببرد. آیا این فکر و گمان ها در دراز مدت به سود حتی کسانی هست که به صورت مقطعی از این وضعیت سود می برند؟ مشکل بسیاری از ما آن است که با کوته اندیشی تنها به موقعیت های کوتاه مدت کنش های خود فکر می کنیم و با توهمات خویش از فکر کردن به اثرات میان و دراز مدت این کنش ها که در بسیاری موارد بسیار روشن هستند، امتناع می کنیم. البته آنچه در حوزه پزشکی گفتیم در تقریبا تمامی حرفه های دیگر نیز کمتر یا بیشتر قابل تعمیم است.
این گفتگو در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه شرق انجام گرفته است و در ویژه نامه «نوکیسگی» پنجشنبه 7 اردیبهشت این روزنامه منتشر شده است.
بیکاری و فقر در اروپا
Bernhard Müller
Sosialismus.de
برگردان ناهید جعفرپور
وضعیت بازار های کار در بسیاری از کشورهای اروپائی بر خلاف آلمان بسیار وخیم است. طبق ارزیابی اتحادیه اروپا در ژانویه سال 2012 در اروپا( 27 کشور عضو اتحادیه اروپا) در حدود 24 میلیون و 325 هزار زن و مرد بیکار بوده اند که از این تعداد 16 میلیون و 925 هزار بیکار در اروپای غربی بوده است. این آمار در مقایسه با ژانویه 2011 در سرتا سر اروپا در حدود 1 میلیون و 488 هزار و در اروپای غربی امیلیون و 221 هزار افزایش داشته است.
بنا براین نرخ فصلی تنظیم بیکاری در منطقه (اروپا 17) به 10،7 درصد و در اتحادیه اروپا (اروپا 27) به 10،1 درصد بوده است. در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا اتریش (40درصد) و اسپانیا ( 23،3 درصد) بیشترین میزان بیکاری را داشته است. آلمان با ( 5،7 درصد) از نرخ متوسط پائین تر بوده است.
این بی امنی اقتصادی بیش از همه نسل جدید این کشورها را بشدت مورد حمله قرار داده است: در همان ژانویه 2012 در "اروپا 27" در حدود 5 میلیون و 500 هزار نفر زیر 25 سال بیکار بوده اند که از این تعداد 3 میلیون 300 هزار جوان در اروپای غربی بوده اند. این آمار در مقایسه با ژانویه 2011 در "اروپا 27" تا 269 هزار و در اروپای غربی 141 هزار افزایش داشته است. درجه بیکاری جوانان در ژانویه 2012 در" اروپا 27 " در حدود 22،4 درصد و در منطقه اروپا 21،6 درصد بوده است در حالیکه در ژانویه 2011 در حدود 21،1 و 20،6 بوده است. پائین ترین درجه بیکاری میان جوانان را آلمان با 7،8 درصد، اتریش 8،9 درصد و هلند 9،0 درصد داشته و بالا ترین درجه بیکاری میان جوانان را اسپانیا 49،9 درصد ، یونان 48،1 درصد ، فرانسه 23،3 درصد و ایتالیا 31،3 درصد داشته است.
توسعه بیکاری در اروپا نشان می دهد که اقتصادهای ملی و بدنبالش شرایط زندگی تحت شرایط رکود بزرگ قرار دارد و این رکود بزرگ تبدیل به یک بحران بدهی شده است و همواره این شرایط به سرعت در حال پیشروی است. این مسئله خود قطبی شدن اجتماعی را در تمامی کشورهای اروپا قدرت بخشیده و فقر را مشخص تر نموده است. البته این مشخصه در اروپای شرقی حتی قبل از وقوع بحران هم بشدت وجود داشته است. (1)
یکی از شاخص های میزان نابرابری در آمد ( درجه اس 80/اس 20) است که نسبت درآمد کل 20 درصد مردم با بالا ترین درآمد ( یک پنجم بالائی) و 20درصد مردم با کمترین درآمد ( یک پنجم پائینی) را اندازه می گیرد و بدین صورت نرخ فقر را به نسبت جمعیت البته پس از کسر مزایای تامین اجتماعی ( حقوق بیکاری، مزایای مسکن و حق فرزند) که کمتر از 60 درصد درآمد ناخالص ملی را در بر می گیرد، نشان می دهد.
طبق گزارش اتحادیه اروپا لیتوانی در سال 2009 بیشترین نابرابری در درآمدها را داشته است (3/7) و سپس لتونی و اسپانیا هر کدام (9/6). اسلوونی و مجارستان جزء کشور هائی می باشند که نابرابری در درآمد آنها بالا نیست ( هرکدام 4/3) و اما سوئد و جمهوری چک هر کدام ( 5/3)، آلمان با 5/4 در مرز قرار دارد ( نگاه کنید به نمودار 5)
در شش کشور اروپا سهم جمعیت در معرض خطر فقر در سال 2009 بیش از 20% بوده است. این کشورها عبارتند از لتونی 21،3 درصد، رومانی 21،1 درصد، بلغارستان 20،7 درصد، اسپانیا 20،7 درصد، لیتوانی 20،2 درصد، و یونان 20،1 درصد. این به آن معنی است که از هر پنج نفر ساکنان این کشورها یک نفر کمتر از 60% درآمد متوسط را دارا بوده. در سوی دیگر طیف کشورهائی وجود داشتند مثل جمهوری چک (9،0 درصد) و هلند ( 10،3 درصد) که در آنها از هر 10 نفر یکنفر در معرض خطر فقر قرار داشته است.
اگر ما روی شرایط اخیر کشورهای بحرانی جنوب اروپا مانند یونان، پرتقال، اسپانیا، ایتالیا و بریتانیای کبیر متمرکز بشویم بروشنی می بینیم که تحت بحران حاضر درجه فقر در این کشورها از مرز حد متوسط فقر اروپائی یعنی درجه خطر فقر 16،4 درصد گذشته است. دقیقا در سال 2009 در حدود 20 درصد مردم اسپانیا دچار فقر مطلق شدند. همزمان درجه درآمد بخش های بالائی جامعه اسپانیا 7 برابر درآمد این 20 درصد مردم اقشار پائینی اسپانیا بود. در یونان هم شرایط درست مانند اسپانیا بود. دقیقا در هر دوی این کشور ها (یونان و اسپانیا) درصد 13،8 شاغلین یونان و 12،7 درصد اسپانیا خطر افتادن به دامنه فقر را بیشتر نموده است. مسئله ای که از یک سو به بازار کار بسیار مخاطره آمیز و از سوی دیگر با ناکافی بودن مدد های اجتماعی در رابطه است. همچنین در ایتالیا، پرتقال و بریتانیا نابرابری و فقر از همان آغاز روند بحران بشدت رشد نمود.
با توجه به کاهش مرتب عرضه و برنامه های صرفه جوئی شدید ( نه تنها ) در کشورهای نامبرده، باید از این حرکت شود که قطبی شدن اجتماعی و فقر بار دیگر بشدت بالا رفته و می رود. همچنین در این روند اروپائی آلمان هم با وجود شرایط اقتصادی نسبتا خوبش اما فقر و قطبی شدن درآمدها افزایش داشته است. بنحوی که مثلا در سال 2009 اقشار بالائی جامعه آلمان در حدود 37،9 درصد کل درآمد خالص را صاحب شده اند، در حالیکه اقشار پائینی جامعه تنها 8،7 درصد از کل درآمد خالص را در اختیار داشته اند. نسبت این دو سهم با هم که در حقیقت منعکس کننده قطبی شدن توزیع درآمدهاست، در آلمان 4،5 بوده است. در بررسی های دیگری مشخص شده است که قطبی شدن اجتماعی در آلمان در 20 سال گذشته بشدت شتاب داشته است.
نرخ فقر در آلمان در سال 2009 در حدود 15،6 درصد بوده است که در مقایسه با استاندارد های اروپائی یعنی نسبت به 16،4 درصد حد متوسط نرخ فقر در مجموعه اتحادیه اروپا و 16،1 درصد نرخ فقر در" اروپا 17" وضع آلمان بهتر بوده است اما همزمان آلمان در مقایسه با کشورهای همسایه اش در اتحادیه اروپا یعنی بلژیک، دانمارک، فرانسه، لوگزامبورگ، هلند، اتریش، لهستان وجمهوری چک نرخ فقر بالاتری داشته است: نرخ فقر در تمامی این کشورها خیلی کمتر از آلمان بوده است یعنی چیزی میان 9 درصد جمهوری چک و 14،6 درصد بلژیک. تنها در لهستان نرخ فقر با 17،6 درصد بالا تر از آلمان محاسبه شده است.
در آلمان در نتیجه قانون هارتس 4 و قانون خانواده و تعدیل درسیاست بازار کار بخش بزرگی از مردم در مخاطره فقر قرار گرفته اند: 70،3 درصد کسانی که بیکارند و 43 درصد کسانی که تک سرپرست خانواده هستند یا فقیرند و یا در معرض فقر قرار دارند. در حالیکه در اتحادیه اروپا بطور متوسط 45،3 درصد کل بیکاران و 36،9 درصد تک سرپرستان خانواده فقیر یا در معرض فقر قرار دارند.
در سال 2009 در آلمان جمعیت زیر 18 سال با نرخ فقر 17،5 درصد بیشتر از کل جمعیت با نرخ فقر 15،6 درصد در معرض خطر فقر قرار داشته اند. همچنین نرخ فقر 18 تا 24 ساله ها 18،9 درصد، 25 تا 49 ساله ها و 65 ساله ها به بالا 14،1 درصد بوده است.
تا کنون نرخ فقر در میان افراد مسن و بازنشسته 13،4 درصد بوده اما این چنین باقی نخواهد ماند زیرا با گسترش مشاغل مزد ارزان و مشاغل فصلی در آینده نرخ فقر در این بخش بشدت زیاد خواهد بود. در حال حاضر 7،4 میلیون شهروند در آلمان به شغلی با مزد 400 یورو مشغول بکار است که برای آن درصد ناچیزی حق بازنشستگی از سوی کارفرما پرداخت می شود. این آمار در سال 2011 در حدود 4،65 میلیون بوده است که دو سوم آنرا زنان تشکیل می داده اند. از آنجا که پرداختی درصد بازنشستگی این شاغلین از سوی کارفرمایان بسیار ناچیز است در آینده زندگی آنها با خطر های بیشماری روبروست. واضح تر بگوئیم حق بازنشستگی پرداختی از سوی کارفرما برای شاغلین با مزد ماهانه 400 یورو در حدود ماهانه 3،5 یورو است و با محاسبه 45 سال کاری مقدار دریافتی از سازمان بازنشستگی در زمان بازنشستگی این افراد ماهانه 139،95 یورو خواهد بود.
در نهایت با افزایش مشاغل کوچک ( مینی شغل) و تعدیل همواره مزایای بازنشستگی در 20 سال گذشته ( با توجه به سن بازنشستگی در 67 سالگی) در آینده فقر در میان کهن سالان بشدت افزایش خواهد یافت و این امر بصورت لکه سیاهی در نقشه اجتماعی جمهوری برلین حک خواهد شد.
زیر نویس:
[1] Zu den im Folgenden verwendeten Daten siehe: Silvia Deckl/Luca Rebeggiani. LEBEN IN EUROPA/EU-SILC 2010. Bundesergebnisse für Sozialindikatoren über Einkommen, Armut und Lebensbedingungen – Deutschland im Vergleich zur Europäischen Union, in: Statistisches Bundesamt, Wirtschaft und Statistik, Februar 2012, S. 152ff.
اصل مقاله: http://www.sozialismus.de/kommentare_analysen/detail/artikel/arbeitslosigkeit-armut-in-europa/
دموکراسی بدون رعایت حقوق کارگران معنایی ندارد
لغو ممنوعیت جشن اول ماه مه به دستور دکتر مصدق
پرویز داورپناه
|
در جمهوری اسلامی بسیاری از کارگران و مردم فرودست جامعه، بویژه بسیاری از
زنان کارگر کشور که در مراکز مختلف صنعتی ـ خدماتی مشغول به کارند، از
بدیهی ترین حقوقی که در تقریبا همهً کشورهای جهان برای کارگران قائل شده
اند و در اعلامیهً جهانی حقوق بشر نیز به رسمیت شناخته شده، از قبیل بیمه
درمانی، حق بازنشستگی، حق مسکن، استراحت و برخورداری از تعطیلات سالیانه با
حقوق بهداشت، مزد کافی و بیمه امنیت در برابر حوادث و سوانح، محرومند
طبق آخرین آمارهای رسمی، طی سال گذشته ۱۰۰ هزار کارگر در بيش از يک هزار واحد توليدی در ایران اخراج شدهاند.
نرخ بيکاری زنان دو برابر نرخ بيکاری مردان اعلام شده است. زنان در بسياری از واحدهای بزرگ و قالیبافی گاهی دو سوم دستمزد مصوب شورای عالی کار را دريافت میکنند. اما به دليل ترس از دست دادن شغل از شکايت صرفنظر میکنند.
مهم ترین مسئله امروز کارگران ایران همان عدم آزادی سندیکا های مستقل است، که سابقه ای طولانی دارد و پس از کودتای آمریکائی ـ انگلیسی بیست و هشت مرداد نه تنها هر دو رژیم استبدادی بدان متوسل شدند، بلکه در این جهت تا جایی پیش رفتند که حتی کارگران را از برگذاری مراسم جشن اول ماه مه نیز بازداشتند.
در کشور ما، درنتیجه ی وجود نظام های دیکتاتوری گذشته و حال ـ به استثنای دوران حکومت دکتر محمد مصدق و در سایه ی آزادی های دموکراتیک تأمین شده در آن دوران ـ زحمتکشان ایران هیچگاه نتوانسته اند این جشن بزرگ بین المللی را آزادانه برگذار کنند.
روز اول ماه مه ١۹٥١ میلادی (١٣٣۰) که دولت ملی دکتر مصدّق، دولتی که به اتکاء قاطبه ی مردم وبویژه به نیروی زحمتکشان و رنجبران سراسر کشور و به خاطر دفاع از منافع آنان در برابر استعمار دولت انگلیس زمام امور را در دست می گرفت، تازه در شرف تشکیل شدن بود.
دکتر مصدق هنوز پیام نخست وزیری خود خطاب به ملت ایران را ایراد نکرده بود که رئیس شهربانی دولت قبلی پیشدستی کرده، قبل از اعلام تشکیل دولت جدید دستوری دایر بر ممنوعیت جشن اول ماه مه صادر نمود.
بدین ترتیب اولین اقدام دولت دکتر مصدق، که در حقیقت به مظهری از ماهیت دموکراتیک و ملی و همهً اقدامات بعدی آن تبدیل شد، لغو دستور قبلی شهربانی و اعلام آزادی برگذاری جشن اول ماه مه بود.
دکتر مصدق در پیامی که یک روز قبل از آن منتشر ساخت، خطاب به کارگران اظهار داشت:
«تقاضای دوم من از هموطنان عزیزم کارگران است که من آنها را مثل فرزندان حقیقی خود دوست دارم و میدانم آنها زحمت می کشند و نان می خورند و از کار دیگران سوء استفاده نمی کنند.
امیدوارم فردا که به مناسبت روز اول ماه مه که عید کارگران دنیاست و آنها هم بالطبع در آن جشن بزرگ شرکت می کنند، طوری رفتار نمایند که نظم و ترتیب و آرامش آنها سرمشق شود.»
در واقع باید دانست که بزرگترین عاملی که می تواند به کارگران و زحمتکشان در دستیابی به شرایط بهتر زندگی و بطور کلی در دفاع از حقوق اجتماعی و اقتصادی خود مدد رساند استقرار، تقویت و تحکیم آزادی و دموکراسی است.
در یک حکومت ملی و ضامن آزادی های قانونی است که آنان مثل هر نیرو و مؤلفه ی اجتماعی دیگر می توانند آزادانه سندیکا ها واتحادیه های خود را ایجاد کرده با دیگر نیروهای جامعه برای استیفای بهتر حقوق خود بکوشند.
دولت دکتر مصدق در فراهم آوردن آزادی و دموکراسی لازم برای احزاب و گروههای مختلف سیاسی و طبقات زحمتکش مردم کوشید تا آنان بتوانند دست به ایجاد تشکل ها و اتحادیه های صنفی، سیاسی، اقتصادی و... خود بزنند. اصولاً این وظیفه هیچ دولتی نیست که رآسأ و به ابتکارخود، کارگران یا هرگروه اجتماعی دیگری را متشکل گرداند، زیرا بر احزاب و گروههای مختلف اجتماعی است که چنین کنند، و در کشور هایی که حزب و سندیکا به اراده و ابتکار نظام یا دولت حاکم بوجود می آید بدیهی است که نتیجه ی ان سازمان هایی است که از خود اراده ای نداشته، تابع و منقاد همان مبتکر اصلی تشکیل خود، یعنی قدرت حاکم، می باشند و در اصطلاح سیاسی آنها را سازمان های رسمی،
(مانند سندیکا های کشور های باصطلاح سوسیالیستی سابق و لاحق)، یا فرمایشی، (مانند بعضی از احزاب و سندیکاها در دیکتاتوری پیشین ایران)، و بطور کلی دستوری می نامند.
حکومت ملی دکتر مصدق نه نماینده یک حکومت چپ کارگری بود و نه نماینده ی یک نیروی اجتماعی راست؛ حتی، برخلاف آنچه ممکن است بعضی تصور کنند، اصطلاح میانه رو هم درباره ی آن دولت صدق نمی کند. دلیل این نکته ی بسیار مهم این است که اساسأ از لحاظ نظری در جامعه ای که در آن طبقات نوین متعلق به جهان سرمایه داری، یعنی طبقه ی سرمایه داران صنعتی و مالی از یک طرف و طبقه ی مزدبگیری که ناچاراست نیروی کار خود را به آنها بفروشد، هنوز تکوین نیافته و از طرف دیگر مجموعه ی جامعه زیر سلطه ی قدرت خارجی و دست نشاندگان آن از ابتدایی ترین حقوق ملی، سیاسی و اجتماعی خود محروم است، حتی اگر تقسیم نیروهای سیاسی جامعه به راست و چپ و میانه رو معنایی داشته باشد، وجود چنین تمایلاتی، که می تواند مبین اختلافات موجود در منافع اقشار سنتی جامعه باشد با همه ی واقعیت خود، در برابر تعارض بنیادی ملت با قدرت های بیگانه که موضوع آن استقلال و منافع ملی است، و وجود آن مانع حل و فصل اختلافات داخلی در یک چارچوب مستقل ملی، قانونی و دموکراتیک است، در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرد. بعلاوه هرچند این حقیقت بدان معنی نیست که اساسأ تفاوتی میان زحمتکش و کسی که از کار او متمتع می شود وجود ندارد ولی در جامعه های سنتی(ماقبل سرمایه داری نوین) این تفاوت ها نیز از نوعی است که در مقولات مربوط به جامعه های سنتی جای می گیرد و مبانی نظری خلط آنها با مقولات جوامع سرمایه داری مدرن را منع می کند.
دکتر مصدق هم هنگامی که از کارگر و زحمتکش ایرانی نام می برد هم با توجه به این مقولات تاریخی است و هم از این جهت که می داند پیدایش احزاب و سندیکاهایی که مدافع منافع زحمتکشان جامعه باشند می توانند شکل های اولیه ی احزاب واقعأ طبقاتی گردند که خود نظایر آنها را در جامعه های سرمایه داری غرب مشاهده کرده بود و می دانست روزی تحولات محتمل، بلکه حتمی الوقوع، در جامعه ی ایران، وجود نوع پیشرفته ی آنها را به ضرورتی حیاتی تبدیل می کند. حتی در همان زمان هم دکتر مصدق به وجود احزاب و پیدایش یک حیات حزبی واقعی در عرصه ی سیاسی ایران بسیار اهمیت می داد و به بعضی از وزراء خود عضویت در احزاب ملی بویژه حزبی را که با روحیه ی عدالتخواهانه ی او مطابقت بیشتری داشت (حزب ایران که تنها حزب سوسیال دموکرات ایران آن زمان بود) توصیه کرده بود.
در آن زمان، تنها جریان غالب حزبی ِ بظاهر چپ، حزب توده بود که بیشتر نگران پیشبرد ِ سیاست خارجی شوروی بود تا این که صمیمانه به مسائل کارگران و زحمتکشان ایران بپردازد.
آزادی سندیکاهای کارگری، یکی از دستآورد های دموکراتیک مهم دولت دکتر مصدق بود. بهبود قوانین کار در جهت حمایت از حقوق کارگران در دوره کوتاه زمامداری او عملی شد.
در سال ١٣٣١ خورشیدی دکتر مصدق دستور تاسیس سازمان بیمه های اجتماعی کارگران را صادرکرد . تآسیس این سازمان، که با استقبال روبرو شد، یکی از اقدامات حیاتی و بسیار پیشرو دکتر مصدق در دفاع از جامعه کارگری ایران بود.
بیمه یاد شده یکی از انواع مختلف پوششهای گروهی بیمههای اشخاص است که طی آن فوت ناشی از حادثه و نقص عضو مورد بیمه قرار می گیرد و در واقع احقاق یکی از مسلم ترین و مهم ترین حقوق جامعه ی هنوز محدود کارگران ایران در آن روزگار بود.
مصدق حاضر بود هر گونه فداکاری را در دفاع از حقوق کارگران انجام دهد. زیرا همانطور که در بخش های دیگر گفته های مصدق دیده می شود او همواره خود را مدیون مبارزات کارگران شرکت نفت می دانست و نیک می دانست که دموکراسی بدون رعایت حقوق کارگران هرگز نه معنایی دارد و نه امکان پذیر است.
اعلام اینکه "من غیر از حمایت از این طبقه مرامی ندارم" و رعایت آن در زمینه هایی که برخی از آنها در سطور بالا یاد شد از طرفی، و پشتیبانی وسیع کارگران صنعت نفت از دکتر مصدق از طرف دیگر، از بهترین نشان های صداقت او در این ادعا و حمایت واقعیش از حقوق زحمتکشان ایران است.
کارگران و زحمتکشان ایران نیز بخوبی نشان دادند که برای هرگونه فداکاری حاضرند تا نهضت ملّی ایران پيروز شود. با آنکه سنديکاها و فعاليت های سنديکايی در این دوران آزاد بود، هيچ اعتصاب بزرگ وکمرشکنی در دوران نهضت ملّی صورت نگرفت.
وقتی دولت مجبور شد برای کمک موقت به بودجه ی دولت به قرضهء ملّی متوسل شود کارگران و کارمندانی که امکانات مالی بسيار ضعيفی داشتند، از همه بیشتر مایه گذاشتند و قرضهء ملّی خريدند.
اگرچه امروز امکان برگذاری جشن کارگران ایران در جمهوری اسلامی وجود ندارد، اما آن روز که رنجبران کشور ما نیز بتوانند این روز بزرگ جهانی را آزادانه جشن بگیرند، از آزادی های سندیکایی و حزبی بار دیگر برخوردار شده از آن همچون وسیله ای در راه تأمین حقوق و حیثیت انسانی خود و همدوشی با دیگر عدالتخواهان جامعه برای برپایی جامعه ای انسانی سودجویند دور نیست.
دکتر پرویز داورپناه
۹ ارديبهشت ۱٣۹۱ - ۲٨ آوريل ۲۰۱۲
طبق آخرین آمارهای رسمی، طی سال گذشته ۱۰۰ هزار کارگر در بيش از يک هزار واحد توليدی در ایران اخراج شدهاند.
نرخ بيکاری زنان دو برابر نرخ بيکاری مردان اعلام شده است. زنان در بسياری از واحدهای بزرگ و قالیبافی گاهی دو سوم دستمزد مصوب شورای عالی کار را دريافت میکنند. اما به دليل ترس از دست دادن شغل از شکايت صرفنظر میکنند.
مهم ترین مسئله امروز کارگران ایران همان عدم آزادی سندیکا های مستقل است، که سابقه ای طولانی دارد و پس از کودتای آمریکائی ـ انگلیسی بیست و هشت مرداد نه تنها هر دو رژیم استبدادی بدان متوسل شدند، بلکه در این جهت تا جایی پیش رفتند که حتی کارگران را از برگذاری مراسم جشن اول ماه مه نیز بازداشتند.
در کشور ما، درنتیجه ی وجود نظام های دیکتاتوری گذشته و حال ـ به استثنای دوران حکومت دکتر محمد مصدق و در سایه ی آزادی های دموکراتیک تأمین شده در آن دوران ـ زحمتکشان ایران هیچگاه نتوانسته اند این جشن بزرگ بین المللی را آزادانه برگذار کنند.
روز اول ماه مه ١۹٥١ میلادی (١٣٣۰) که دولت ملی دکتر مصدّق، دولتی که به اتکاء قاطبه ی مردم وبویژه به نیروی زحمتکشان و رنجبران سراسر کشور و به خاطر دفاع از منافع آنان در برابر استعمار دولت انگلیس زمام امور را در دست می گرفت، تازه در شرف تشکیل شدن بود.
دکتر مصدق هنوز پیام نخست وزیری خود خطاب به ملت ایران را ایراد نکرده بود که رئیس شهربانی دولت قبلی پیشدستی کرده، قبل از اعلام تشکیل دولت جدید دستوری دایر بر ممنوعیت جشن اول ماه مه صادر نمود.
بدین ترتیب اولین اقدام دولت دکتر مصدق، که در حقیقت به مظهری از ماهیت دموکراتیک و ملی و همهً اقدامات بعدی آن تبدیل شد، لغو دستور قبلی شهربانی و اعلام آزادی برگذاری جشن اول ماه مه بود.
دکتر مصدق در پیامی که یک روز قبل از آن منتشر ساخت، خطاب به کارگران اظهار داشت:
«تقاضای دوم من از هموطنان عزیزم کارگران است که من آنها را مثل فرزندان حقیقی خود دوست دارم و میدانم آنها زحمت می کشند و نان می خورند و از کار دیگران سوء استفاده نمی کنند.
امیدوارم فردا که به مناسبت روز اول ماه مه که عید کارگران دنیاست و آنها هم بالطبع در آن جشن بزرگ شرکت می کنند، طوری رفتار نمایند که نظم و ترتیب و آرامش آنها سرمشق شود.»
در واقع باید دانست که بزرگترین عاملی که می تواند به کارگران و زحمتکشان در دستیابی به شرایط بهتر زندگی و بطور کلی در دفاع از حقوق اجتماعی و اقتصادی خود مدد رساند استقرار، تقویت و تحکیم آزادی و دموکراسی است.
در یک حکومت ملی و ضامن آزادی های قانونی است که آنان مثل هر نیرو و مؤلفه ی اجتماعی دیگر می توانند آزادانه سندیکا ها واتحادیه های خود را ایجاد کرده با دیگر نیروهای جامعه برای استیفای بهتر حقوق خود بکوشند.
دولت دکتر مصدق در فراهم آوردن آزادی و دموکراسی لازم برای احزاب و گروههای مختلف سیاسی و طبقات زحمتکش مردم کوشید تا آنان بتوانند دست به ایجاد تشکل ها و اتحادیه های صنفی، سیاسی، اقتصادی و... خود بزنند. اصولاً این وظیفه هیچ دولتی نیست که رآسأ و به ابتکارخود، کارگران یا هرگروه اجتماعی دیگری را متشکل گرداند، زیرا بر احزاب و گروههای مختلف اجتماعی است که چنین کنند، و در کشور هایی که حزب و سندیکا به اراده و ابتکار نظام یا دولت حاکم بوجود می آید بدیهی است که نتیجه ی ان سازمان هایی است که از خود اراده ای نداشته، تابع و منقاد همان مبتکر اصلی تشکیل خود، یعنی قدرت حاکم، می باشند و در اصطلاح سیاسی آنها را سازمان های رسمی،
(مانند سندیکا های کشور های باصطلاح سوسیالیستی سابق و لاحق)، یا فرمایشی، (مانند بعضی از احزاب و سندیکاها در دیکتاتوری پیشین ایران)، و بطور کلی دستوری می نامند.
حکومت ملی دکتر مصدق نه نماینده یک حکومت چپ کارگری بود و نه نماینده ی یک نیروی اجتماعی راست؛ حتی، برخلاف آنچه ممکن است بعضی تصور کنند، اصطلاح میانه رو هم درباره ی آن دولت صدق نمی کند. دلیل این نکته ی بسیار مهم این است که اساسأ از لحاظ نظری در جامعه ای که در آن طبقات نوین متعلق به جهان سرمایه داری، یعنی طبقه ی سرمایه داران صنعتی و مالی از یک طرف و طبقه ی مزدبگیری که ناچاراست نیروی کار خود را به آنها بفروشد، هنوز تکوین نیافته و از طرف دیگر مجموعه ی جامعه زیر سلطه ی قدرت خارجی و دست نشاندگان آن از ابتدایی ترین حقوق ملی، سیاسی و اجتماعی خود محروم است، حتی اگر تقسیم نیروهای سیاسی جامعه به راست و چپ و میانه رو معنایی داشته باشد، وجود چنین تمایلاتی، که می تواند مبین اختلافات موجود در منافع اقشار سنتی جامعه باشد با همه ی واقعیت خود، در برابر تعارض بنیادی ملت با قدرت های بیگانه که موضوع آن استقلال و منافع ملی است، و وجود آن مانع حل و فصل اختلافات داخلی در یک چارچوب مستقل ملی، قانونی و دموکراتیک است، در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرد. بعلاوه هرچند این حقیقت بدان معنی نیست که اساسأ تفاوتی میان زحمتکش و کسی که از کار او متمتع می شود وجود ندارد ولی در جامعه های سنتی(ماقبل سرمایه داری نوین) این تفاوت ها نیز از نوعی است که در مقولات مربوط به جامعه های سنتی جای می گیرد و مبانی نظری خلط آنها با مقولات جوامع سرمایه داری مدرن را منع می کند.
دکتر مصدق هم هنگامی که از کارگر و زحمتکش ایرانی نام می برد هم با توجه به این مقولات تاریخی است و هم از این جهت که می داند پیدایش احزاب و سندیکاهایی که مدافع منافع زحمتکشان جامعه باشند می توانند شکل های اولیه ی احزاب واقعأ طبقاتی گردند که خود نظایر آنها را در جامعه های سرمایه داری غرب مشاهده کرده بود و می دانست روزی تحولات محتمل، بلکه حتمی الوقوع، در جامعه ی ایران، وجود نوع پیشرفته ی آنها را به ضرورتی حیاتی تبدیل می کند. حتی در همان زمان هم دکتر مصدق به وجود احزاب و پیدایش یک حیات حزبی واقعی در عرصه ی سیاسی ایران بسیار اهمیت می داد و به بعضی از وزراء خود عضویت در احزاب ملی بویژه حزبی را که با روحیه ی عدالتخواهانه ی او مطابقت بیشتری داشت (حزب ایران که تنها حزب سوسیال دموکرات ایران آن زمان بود) توصیه کرده بود.
در آن زمان، تنها جریان غالب حزبی ِ بظاهر چپ، حزب توده بود که بیشتر نگران پیشبرد ِ سیاست خارجی شوروی بود تا این که صمیمانه به مسائل کارگران و زحمتکشان ایران بپردازد.
آزادی سندیکاهای کارگری، یکی از دستآورد های دموکراتیک مهم دولت دکتر مصدق بود. بهبود قوانین کار در جهت حمایت از حقوق کارگران در دوره کوتاه زمامداری او عملی شد.
در سال ١٣٣١ خورشیدی دکتر مصدق دستور تاسیس سازمان بیمه های اجتماعی کارگران را صادرکرد . تآسیس این سازمان، که با استقبال روبرو شد، یکی از اقدامات حیاتی و بسیار پیشرو دکتر مصدق در دفاع از جامعه کارگری ایران بود.
بیمه یاد شده یکی از انواع مختلف پوششهای گروهی بیمههای اشخاص است که طی آن فوت ناشی از حادثه و نقص عضو مورد بیمه قرار می گیرد و در واقع احقاق یکی از مسلم ترین و مهم ترین حقوق جامعه ی هنوز محدود کارگران ایران در آن روزگار بود.
مصدق حاضر بود هر گونه فداکاری را در دفاع از حقوق کارگران انجام دهد. زیرا همانطور که در بخش های دیگر گفته های مصدق دیده می شود او همواره خود را مدیون مبارزات کارگران شرکت نفت می دانست و نیک می دانست که دموکراسی بدون رعایت حقوق کارگران هرگز نه معنایی دارد و نه امکان پذیر است.
اعلام اینکه "من غیر از حمایت از این طبقه مرامی ندارم" و رعایت آن در زمینه هایی که برخی از آنها در سطور بالا یاد شد از طرفی، و پشتیبانی وسیع کارگران صنعت نفت از دکتر مصدق از طرف دیگر، از بهترین نشان های صداقت او در این ادعا و حمایت واقعیش از حقوق زحمتکشان ایران است.
کارگران و زحمتکشان ایران نیز بخوبی نشان دادند که برای هرگونه فداکاری حاضرند تا نهضت ملّی ایران پيروز شود. با آنکه سنديکاها و فعاليت های سنديکايی در این دوران آزاد بود، هيچ اعتصاب بزرگ وکمرشکنی در دوران نهضت ملّی صورت نگرفت.
وقتی دولت مجبور شد برای کمک موقت به بودجه ی دولت به قرضهء ملّی متوسل شود کارگران و کارمندانی که امکانات مالی بسيار ضعيفی داشتند، از همه بیشتر مایه گذاشتند و قرضهء ملّی خريدند.
اگرچه امروز امکان برگذاری جشن کارگران ایران در جمهوری اسلامی وجود ندارد، اما آن روز که رنجبران کشور ما نیز بتوانند این روز بزرگ جهانی را آزادانه جشن بگیرند، از آزادی های سندیکایی و حزبی بار دیگر برخوردار شده از آن همچون وسیله ای در راه تأمین حقوق و حیثیت انسانی خود و همدوشی با دیگر عدالتخواهان جامعه برای برپایی جامعه ای انسانی سودجویند دور نیست.
دکتر پرویز داورپناه
۹ ارديبهشت ۱٣۹۱ - ۲٨ آوريل ۲۰۱۲
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا:
در آداب گفتگو با حريفان
ویژه خبرنامه گویا
esmail@nooriala.com
يکی از ابزارهای کار سياسی ورود به گفتگوهائی است که با رقيبان و حريفان انجام می شوند ـ علی الخصوص اگر اين کار بصورتی شفاف و در حضور مردم (چه بصورت حضور فيزيکی و چه از طريق پخش اينترنتی يا ماهواره ای) باشد. اين گفتگو ها می توانند به چندين منظور صورت گيرند: آشنائی با نقطه نظرهای يکديگر، به چالش کشيدن حريفان برای کارا ساختن و به روز نمودن مواضع خود، و مهمتر از همه آشنا ساختن افکار عمومی با مواضع سياسی طرفين و فراهم آوردن امکان قضاوت برای مردم. بنظر من، اينگونه «گفتگوها» اموری متمدنانه اند که اکنون، در زير سقف امکانات گستردهء عصر ارتباطات، بصورت امری بديهی و جزئی از روندهای سياسی همهء جوامع متمدن محسوب شده و تجديد نظر در سنت های سياسی اعصار پيش تر جوامع استبداد زده را نيز به امری اجتناب ناپذير تبديل کرده اند.
اما، بنظر من، واکنشی که در دو هفتهء گذشته نسبت به شرکت برخی از انحلال طلبان (از جمله خود من) در کنفرانسی که اصلاح طلبان نيز در ايجاد آن هم سهم و هم شرکت داشتند (کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن، هفتم و هشتم ماه آوريل)، نشان از آن داشت که بسياری از ما هنوز از سنت های متعلق به دوران های ماقبل عصر ارتباطات بر نگذشته ايم و گروهائی از اپوزيسيون ما تفاوت بين دو اردوگاه عمدهء سياسی اصلاح طلب و انحلال طلب را همچون تفاوت مذهبی ِ «دارالاسلام» و «دارالکفر» (و يا حتی «دارالحرب») می بينند، هرگونه گفتگوی بين اردوگاه های متخالف سياسی را «گناه کبيره» تلقی می کنند، آن را نوعی سازش و وادادگی و حتی خيانت تلقی کرده و در ريشه های «واقعه» همواره به کار يافتن توطئه مشغول اند.
در اين نگاه نه تنها نبايد با رقبای سياسی گفتگو کرد بلکه تنها بايد به دنبال حذف آنها از صحنهء سياسی بود؛ نه تنها نبايد وجود آنها را پذيرفت بلکه بايد آمادگی خود، برای دستگيری و محاکمه و مجازات آنها، را به روشنی توضيح داد. و نتيجه چيست؟ در پيلهء انزوای خود فرو رفتن، دنيا را تنها از پشت پنجرهء جزم های خود ديدن، و مردم را از داشتن آگاهی لازم برای انتخاب های دموکراتيک محروم کردن. اگر امروز، در غربت و هجرت، چنين می کنيم، فردا قصد داريم که در کشور خويش روندهای دموکراسی را چگونه بکار گيريم، تکثر و رنگارنگی اجتماعی و سياسی را بپذيريم و از باز توليد سرکوب و استبداد جلوگيری کنيم؟
***
اما بايد دانست که پا نهادن در ميدان گفتگوهای علنی با نيروهای مخالف سياسی شرايط نوينی نيز دارد که بدون وجود آنها کار می تواند به نتايج معکوس بيانجامد. من اين شرايط را در دو مفهوم «تفکيک» و «قاطعيت» می بينم، بدين معنی که هم بايد به حدود و ثغور مرزهای جغرافيای عقيدتی خود و تفاوت خود به حريفان و رقيبان آگاه باشيم و هم در مورد دفاع از اين مرزها و انسجام بخشيدن به قلمروی درونی آنها با قاطعيت عمل کنيم.
البته ممکن است که ما در درک مفهوم چنين قاطعيتی نيز به سرعت به راه خطا برويم و در نيابيم که داشتن قاطعيت و بر سر اصول خود ايستادن با داشتن نگاه ِ مذهبی ِ حلال و حرام کن در صحنهء سياسی تفاوت عمده دارد. بخصوص که هم اکنون و در اين رابطه شاهد واکنش سازمان ها و شخصيت های ايدئولوژی زده ای هستيم که با تعصباتی شبه «ناموسی»، حتی لبخند زدن به رقيب سياسی را نوعی خيانت به آرمان و خودفروشی می دانند و امتناع اکيد از گفتگو با مخالف را «قاطعيت» سياسی می شناسند.
در عين حال، ديده ايم که اين نوع موضع گيری روی ديگر سکهء خود را نيز دارد و، مثلاً، اگر به تقسيم بندی کلی اپوزيسيون به دو اردوگاه «اصلاح طلبان» و «انحلال طلبان» بخصوص، در خارج کشور، قائل باشيم بسيارانی را می بينم که می کوشند همزمان عضو هر دو اردوگاه باشند!
يعنی، چون نيک بنگريم، می بينيم که ما در منطقهء وسط بين دو حد انتهائی ِ طيف رنگين کمان عقيدتی سپهر سياسی مان گير افتاده ايم واغلب يا کلاً اهل سازشيم و يا قاطعاً طرد کنندهء هرگونه «گفتگو». و برای اين پرسش پاسخی نداريم که آيا، در کار عملی سياسی، جز اين دو صورت، که یکی رفتاری بی هویت و غیر سیاسی است و دیگری رفتاری خشمگینانه و غیر اصولی، صورت سياسی ديگری وجود ندارد؟ آيا نمی توان هم قاطعانه بر سر اصول خویش ایستاد و هم گفتگو کرد؟
***
به گمان من، در دوران مدرن، از يکسو به لحاظ درونی، لازم است که هر گروه، با آگاهی تمام، ساختار مجموعه های نظری ـ عقيدتی خود را بر شالوده ای استوار و منسجم و منطقی بر پا داشته و از آن پاسداری کند، حدود و ثغور جغرافيای مواضع سياسی خود را روشن نمايد، تفاوت های خود با رقبا و حريفان را معلوم سازد و توضيح دهد و، از سوی ديگر، کار را به لشگرکشی برای انهدام و محو اردوگاه رقیب سیاسی خود نکشاند.
چنين وضعيتی را فقط ميزان مدرن شدگی يک جامعه تعيين می کند. هرچه جامعه امروزی تر باشد اردوکشی عقيدتی جای خود را به «قاطعيت در نظر» و «همزيستی در عمل» می دهد و معنای مدرن تساهل و تعامل را بيشتر متحقق می کند.
در عين حال و در اين زمينه فرقی بين داخل و خارج کشور، وجود ندارد. مهم آن است که يک فرد يا يک گروه سياسی ماهيت و وضعيت خويش را نخست برای خود و سپس برای ديگران روشن کرده و سپس با همهء نيرو پا نه به ميدان جنگ که به قلمروی رقابت سالم سياسی بگذارد.
اگر به اين وضعيت رسيده باشيم، و اگر حدود و ثغور اردوگاه سياسی خويش را آگاهانه و شفاف شناخته و بيان کرده باشيم آنگاه می توانيم با همان شفافيت با اردوگاه رقيب به گفتگو نشسته و از آن نهراسيم که ديگران ما را به فرصت طلبی و پشت پا زدن به آرمان ها متهم کنند.
***
من البته می دانم که آفرينش معجون «قاطع بودن مسالمت آميز» در جامعهء مذهب (=ايدئولوژی) زدهء ما کار ساده ای نيست و به همين دليل، در فقدان اينگونه قاطعيت در نظر و مسالمت در عمل است که در جامعهء سياسی ما فضای بزرگی بوجود آمده است که من بارها از آن با عنوان «منطقهء خاکستری» ياد کرده ام.
برای درک بهتر ويژگی های اين «منطقه» می توان، مثلاً، به نوع موضع گيری های نيروهای چپ سکولار در برابر نيروهای اصلاح طلب اشاره کرد. مثلاً، براستی چگونه است که نيروهای چپ ما، که خود را سکولار می دانند، بيشتر راغب به «معامله» با اصلاح طلبان مذهبی هستند تا همکاری با، و حمايت از، سکولار ـ دموکرات های انحلال طلب؟ براستی چگونه می توان کسی را سکولار واقعی دانست و فرصت طلب سياسی نخواند که آيندهء خود را در پيوند با اصلاح طلبان می بيند و خواستار آن است که، در صورت توفيق آنان در تشکيل حکومت، يکی دو وزارتخانه هم به ياران آنها داده شود؟
از نظر من، در اين وضعيت ِ بی رسالت و مأموريت، نه تفکيکی راستين در کار است و نه قاطعيتی کار آمد؛ و نتيجه هم آن است که کار به شرکت در بازی های فرصت طلبانه ای تبديل می شود که اغلب هم به ناکامی و سقوط شرکت کننده می انجامد. نمونه اش سرنوشت غم انگيز چپ های توده ای و اکثريتی است که به سودای شرکت در بازی های قدرت به تقويت حکومت دينکاران پرداختند و خود قربانی اين بازی شده و ميراثی از موضع گيری ها و عملکردهای متضاد را برای آيندگان باقی نهاده اند تا آنان را در مورد درک اين «جمع ضدين» دچار پريشانی سازند؛ آنگونه که آن آيندگان نتوانند درک کنند که براستی تفاوت تفکيکی تشکل های سياسی ما در چيست؟ آيا آنکه ادعای سوسياليسم دارد واقعاً سوسياليستی هم عمل می کند؟ آيا آرمان های خود را قربانی مصلحت آنی نمی کند؟ و يا آن کسی که خود را خواستار دموکراسی معرفی می کند التزامی هم به بازی های سياسی دارد؟ آيا آنکه در تيم سکولارها ظاهر شده اولين گل را به «دروازهء خودی» نخواهد زد؟ آيا عقايدی که مدعی هستیم به آنها اعتقاد داريم عينک و فيلتر ما برای موضع گيری هايمان هستند و يا، نه، در اولين برخورد و گشايش، فرصت طلبانه به کناری گذاشته می شوند؟
***
توجه داشته باشيد که من در اينجا قصد مطرح کردن مباحث اخلاقی را ندارم و نيز قصد ندارم مقداری شعار غيرعملی را مطرح کنم. شاید در یک کشور دموکرات و پیشرفته، و در یک شرایط طبیعی سیاسی، این نوع اغتنام فرصت ها، بار سنگین و زیان بخشی، آن چنان که اکنون برای ما دارند، نداشته باشند. اما ما در چنان شرایطی زندگی نمی کنيم و گذر از «وضعيت بحرانی ِ» کنونی جز با خط کشی های قاطع با رقبای سیاسی از يکسو و گفتگوی آشکار و شفاف با آنان، عمدتاً برای افشای مدام بازی هاشان در برابر قضاوت افکار عمومی، ممکن نیست. بی آنکه لازم باشد این گونه قاطعیت ها و افشاگری ها حتماً در فضای لشگرکشی و زد و خوردهای واقعی صورت پذيرد. يعنی، اتفاقاً، وضعيت بحرانی کنونی از آن وضعيت هائی بشمار می رود که بيش از هميشه بر نياز به «قاطع بودن مسالمت آميز» نيروها برای کشاندن مردم به صحنهء سياسی تاکید می کند.
حکومت اسلامی، با همهء جنايات و خيانت کاری های ضد انسانی اش رو به پايان دارد. می توان ساکت نشست و گذاشت تا حوادث سير خودشان را داشته باشند؛ ممکن است در ايران کودتا شود، شايد اسرائيل و امريکا به کشورمان حمله کنند، شايد حکومت اسلامی خود فرو بپاشد و در پی اش شاهد اغتشاش و ويرانگری و جنگ داخلی شويم، شايد کشورمان تکه تکه شود و صدها هزار انسان جان خود را در جابجائی های جمعيتی از دست بدهند. اينها همه احتمالات دلشکنی هستند که ما را به آماده سازی خويش در راستای جلوگيری از حدوث شان دعوت می کنند و ما ديگر نمی توانيم ـ جاخوش کرده در پيله های انزوای خويش ـ بی عملی خود را در نجس و پاکی کردن های شبه مذهبی مان توجيه کنيم.
بنظر من امروز هنگام کار دسته جمعی در راستای ايجاد اردوگاهی گسترده از مخالفان حکومت اسلامی است که روزگاری قرار است با رأی آزاد مردم بقدرت رسند. و چون چنين است اين مردم اند که بايد قاضی نهائی ما باشند و اين قاضی تنها زمانی می تواند به وظايف خود به درستی عمل کند که از چند و چون پرونده هائی که ما به او عرضه می کنيم آگاهی کافی داشته باشد و اين آگاهی تنها از طريق گفتگوی علنی نيروهای سياسی ممکن می شود.
آقای دکتر خزعلی ! اسب تروا را فراموش کردید!؟
سید مجتبی واحدی
ویژه خبرنامه گویا
دوست خوبم دکتر مهدی خزعلی که روز دهم دی ماه سال نود، یعنی دو ماه و دوروز قبل از نمایش انتخاباتی مجلس ، اعلام کرده بود «با توجه به شرایط حاضر، 12 اسفند ماه برای اولین بار رای نخواهم داد و از خانه خارج نخواهم شد» اخیرا خواستار حضور فعال مردم در مرحله دوم انتخابات مجلس شده است. او به هموطنان تهرانی توصیه کرده که «تک رأی» خود را به نام علی مطهری به صندوق های رأی بیندازند. اعتراف می کنم کسانی که در داخل کشور حضور دارند و برای پیشبرد عقاید خود ، هزینه های سنگین پرداخت کرده اند بیش از کسانی مانند من برای اظهار نظر در خصوص مسائل ایران ، محق هستند. اما آنچه مرا تشویق می کند که به صورت علنی با پیشنهاد مهدی خزعلی مخالفت کنم دو نکته است. نخست آنکه او توضیح نداده از دهم دی ماه که او تصمیم به خانه نشینی و عدم مشارکت در انتخابات گرفت، چه تغییری در «شرایط» به وجود آمده است؟ دومین دلیل من برای اعلام مخالفت با این پیشنهاد، آنست که افراد دیگری که در سه سال اخیر، هزینه هایی بسیار سنگین تر از اقای خزعلی پرداخته اند و هم اکنون در چنگال زندانبانان جمهوری اسلامی اسیر هستند همچنان بر دیدگاه قبلی خود مبنی بر «عدم مشارکت در نمایش انتخاباتی» پافشاری می کنند. از سوی دیگر یقین دارم هر انسان آزادمنشی برای دیگران این حق را قائل است که او ا مورد پرسش قرار دهند وبا اقامه دلیل، با او مخالفت نمایند. بر همین اساس، نکاتی را مطرح می نمایم.
یک ـ آقای خزعلی پیشنهاد کرده «تمام تلاش خویش را بکنیم که " علی مطهری" رأی اول مجلس نهم باشد و پیام اعتراض ما به همه نا برابری ها، بی عدالتی ها، بی کفایتی ها، فرصت سوزی ها و ...». این سخن به این معنی است که خزعلی باور دارد مجریان وناظران انتخابات همان چیزی را به عنوان نتیجه انتخابات اعلام می کنند که توسط رأی دهندگان ، در صندوق رأی ریخته می شود . آیا او واقعا بر این باور است ؟ گمان نمی کنم .زیرا مهدی خزعلی، همان کسی است که برای نخستین بار با شجاعت والبته به تلویح اعلام کرد که « جنتی و خانواده او ، نه تنها در مورد آرای مردم امانت دار نیستند بلکه اگر بتوانند حتی از سرقت یک تلویزیون از خانه شخصی همسایه ، دریغ نخواهند کرد .» او قطعا به یاد دارد که دو سال و اندی پیش ، در یادداشتی با عنوان « جنتی یا دوزخی » به اینکه بر عالی ترین مقام انتخاباتی ایران ، نام « جنتی » نهاده اند اعتراض کرد و در این باب نوشت «این رسم تاریخ است ، سلطان ظالم را عادل ،کور را چراغعلی و کچل را زلفعلی می خوانند!» اکنون چه شده که دکتر خزعلی از تهرانی ها می خواهد به این « سارق دوزخی صفت » اعتماد کنند و در انتخاباتی شرکت نمایند که نتیجه آن به دلخواه « شیخ احمد جنتی » و رهبر او تعیین می شود نه بر اساس آرایی که مردم به صندوق ها می ریزند !
دو ـ آقای دکتر خزعلی ! با همان صداقت و شجاعت که در سه سال اخیر بارها به نمایش گذاشته اید بگویید ! آیا شما باور دارید که در مرحله اول انتخابات ، آنچه به عنوان نتیجه اعلام شد همان بود که معدود شرکت کنندگان در انتخابات خواسته بودند؟ آیا شما باور دارید «حداد عادل» که بی عرضگی های مفرط او در طول ریاست بر مجلس هفتم ، فریاد اصولگرایان را در آورد و علیرغم وابستگی خانوادگی به رهبر، او را از ریاست مجلس برداشتند؟ آیا می توان باور کرد که در تهران ، مسعود میرکاظمی بیش از علی مطهری رأی آورده است؟ میرکاظمی برای بسیاری از تهرانی ها ناشناخته است و کسانی که اورا می شناسند شناخت آنان از او، مرتبط با گرانی های کمرشکنی است که تنها دستاورد چهار سال مدیریت او بر وزارت بازرگانی بود!
سه ـ با همه احترامی که برای دکتر خزعلی قائلم پیشنهاد او را یاد آور پیشنهاد یکی از نویسندگان مرتبط با اصلاح طلبان در آستانه راهپیمایی بیست و دوم بهمن ۸۸ می دانم . آن راهپیمایی ، نخستین راهپیمایی بیست و دوم بهمن بود که پس از کودتای انتخاباتی بیست ودوم خرداد ۸۸ برگزار می شد و پرشور بودن آن برای حاکمیت ، اهمیت فراوان داشت .نویسنده وابسته به سایت اصلاح طلب ، خواستار پیاده شدن « الگوی اسب تروا در میدان آزادی » شد. او به طرفداران جنبش سبز پیشنهاد داد :«پیشنهاد می کنم مدلی فرض کنیم مانند جنگ تروا. یعنی در ساعت مناسب به محلهای برگزاری مراسم برویم، و بدون اینکه ماهیت خود را آشکار کنیم، تا یک زمان مشخص، مثلا تا لحظه آغاز سخنرانی سخنران اصلی مراسم، از نشانه های سبز استفاده نکنیم و سپس به یکباره همه نشانه های سبز را بر پیشانی و سر و دست بنشانیم. در این حال سبزها می توانند بسرعت همدیگر را یافته و کنترل مراسم و شعارها را در دست بگیرند. ». در آن زمان ، هیچکس به خود اجازه نداد این سؤال را مطرح کند که طرفداران جنبش سبز چگونه قرار است اطرافیان خود را شناسایی و بدون افتادن به درد سر ، نمادهای سبز را به نمایش در آوردند؟نکته جالب در پیشنهاد « اسب تروا در میدان آزادی » این بود که از طرفداران جنبش سبز می خواست حتی الامکان با ظاهری شبیه به حزب الهی ها و شرکت کنندگان سنتی تظاهرات بیست و دوم بهمن ، درمراسم حضور یابند . به عبارت دیگر ، حاضران در میدان آزادی ، هیچ تمایز ظاهری از یکدیگر نداشتند و این ، کار را بر طرفداران جنبش سبز سخت تر می کرد . اکنون دکتر خزعلی هم پیشنهاد کرده که معترضان انتخاباتی ، به همان چهار محلی بروند که محل حضور سنتی حامیان حکومت است . مخاطبان دکتر خزعلی ، قرار است با آرامش به این چهار محل بروند و رأی خود را به صندوق بیندازند تا هر سرنوشتی که شیخ دوزخی برای آن در نظر گرفته ، برای آرا رقم بخورد . در واقع ، حضور در این چهار محل ، همان نتیجه ای را خواهد داشت که « پیشنهاد اسب تروادر میدان آزادی »برای حکومت به ارمغان آورد . می دانید چه نتیجه ای ؟ در همان ساعاتی که طرفداران دکتر خزعلی ، با شادمانی ـ والبته خوش بینی ـ تک رأی خود را به نام « علی مطهری » به صندوق می اندازند دو گروه دیگر مشغول بهره بردای و برنامه ریزی برای پیشبرد اهداف خود هستند . یکی از این دو گروه ـ که قطعا مهدی خزعلی هیچ علقه و علاقه ای به هیچیک از آنها ندارد ـ با ذوق زدگی فراوان ، تصاویر مربوط به حضور « رأی دهندگان به مطهری »را به عنوان « لبیک گویان به رهبر » به سراسر دنیا مخابره می کند . گروه دوم نیز که نتیجه انتخابات را از قبل آماده کرده ، با خود می اندیشد که « چه چیز موجب اعتماد این گروه از رآی دهندگان ، به مجریان وناظران انتخابات شده است ؟»
از دکتر مهدی خزعلی که سخن او از دل بر می خیزد و قطعا بر دل خواهد نشست تقاضا می کنم با در نظر گرفتن خطر تکرار پروژه « اسب تروا در آزادی » یکبار دیگر به پیشنهاد خود بیندیشد.
اخبار روز:
کارگران!
همان گونه که می دانیم، جنبش تصرف وال استریت (جنبش ۹۹ درصدی ها) جهانیان را به اعتصاب عمومی در روز اول ماه مه ۲۰۱۲ (۱۲ اردیبهشت ۱٣۹۱)، روز جهانی کارگر، فرا خوانده است. دولت سرمایه داریِ آمریکا به این بهانه که روز اول ماه مه سالروز کشته شدن اُسامه بن لادن به دست نظامیان آمریکاست و این که احتمال می رود در این روز «القاعده» دست به اقدامات تروریستی بزند، می خواهد فضای شهرهای آمریکا را در این روز به فضایی امنیتی و نظامی تبدیل کند و بدین سان مانع شکل گیری اعتصاب عمومی شود. جنبش تصرف وال استریت در اطلاعیه ای که منتشر کرده، با استناد به خبرگزاری اسوشیتدپرس، روز مرگ بن لادن را دوم ماه مه ۲۰۱۱ اعلام کرده است. به این ترتیب، هدف دولت آمریکا از این جعل تاریخ چیزی نمی تواند باشد جز تلاش برای جلوگیری از اعتصاب عمومی در اول ماه مه. از سوی دیگر، با آن که اجلاس «کمیته ی میزبان ناتو» در شیکاگو قرار است سه هفته ی دیگر برگزار شود، رئیس این کمیته اعلام کرده است که اقدامات امنیتی برای حفاظت از این اجلاس از روز اول ماه مه آغاز خواهد شد. آشکار است که این تصمیم «کمیته ی میزبان ناتو» نیز در راستای توطئه برای جلوگیری از اعتصاب عمومی در روز جهانی کارگر است.
جنبش تصرف وال استریت در اطلاعیه ی خود در این مورد هشدار داده و اعلام کرده است مرعوب این توطئه نخواهد شد: «در واکنش به سرکوب گسترش یابنده ی دولت آمریکا، اشاعه ی اسلام هراسیِ نخ نما و تلاش برای نظامی کردن فضای شهرها و مرزها و در همان حال تبدیل مهاجران به سپر بلا، جنبش تصرف وال استریت بدین وسیله هشدار می دهد، هشدار همبستگی به یک درصدی ها و جیره خواران و محافظان آن ها در دولت: ۹۹درصدی ها مرعوب و پراکنده نخواهند شد. ما متحد خواهیم ماند و از یکدیگر حفاظت خواهیم کرد. ما به وحشت نخواهیم افتاد. ما هراسان نخواهیم شد.»
«کمیته ی هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری» توطئه ی دولت آمریکا برای جلوگیری از اعتصاب عمومی در اول ماه مه را محکوم می کند و بار دیگر حمایت خود را از فراخوان ضدسرمایه داریِ جنبش تصرف وال استریت برای اعتصاب عمومی در روز جهانی کارگر اعلام می نماید.
کمیته ی هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
٨ اردیبهشت ۱٣۹۱ (۲۷ آوریل ۲۰۱۲)
همان گونه که می دانیم، جنبش تصرف وال استریت (جنبش ۹۹ درصدی ها) جهانیان را به اعتصاب عمومی در روز اول ماه مه ۲۰۱۲ (۱۲ اردیبهشت ۱٣۹۱)، روز جهانی کارگر، فرا خوانده است. دولت سرمایه داریِ آمریکا به این بهانه که روز اول ماه مه سالروز کشته شدن اُسامه بن لادن به دست نظامیان آمریکاست و این که احتمال می رود در این روز «القاعده» دست به اقدامات تروریستی بزند، می خواهد فضای شهرهای آمریکا را در این روز به فضایی امنیتی و نظامی تبدیل کند و بدین سان مانع شکل گیری اعتصاب عمومی شود. جنبش تصرف وال استریت در اطلاعیه ای که منتشر کرده، با استناد به خبرگزاری اسوشیتدپرس، روز مرگ بن لادن را دوم ماه مه ۲۰۱۱ اعلام کرده است. به این ترتیب، هدف دولت آمریکا از این جعل تاریخ چیزی نمی تواند باشد جز تلاش برای جلوگیری از اعتصاب عمومی در اول ماه مه. از سوی دیگر، با آن که اجلاس «کمیته ی میزبان ناتو» در شیکاگو قرار است سه هفته ی دیگر برگزار شود، رئیس این کمیته اعلام کرده است که اقدامات امنیتی برای حفاظت از این اجلاس از روز اول ماه مه آغاز خواهد شد. آشکار است که این تصمیم «کمیته ی میزبان ناتو» نیز در راستای توطئه برای جلوگیری از اعتصاب عمومی در روز جهانی کارگر است.
جنبش تصرف وال استریت در اطلاعیه ی خود در این مورد هشدار داده و اعلام کرده است مرعوب این توطئه نخواهد شد: «در واکنش به سرکوب گسترش یابنده ی دولت آمریکا، اشاعه ی اسلام هراسیِ نخ نما و تلاش برای نظامی کردن فضای شهرها و مرزها و در همان حال تبدیل مهاجران به سپر بلا، جنبش تصرف وال استریت بدین وسیله هشدار می دهد، هشدار همبستگی به یک درصدی ها و جیره خواران و محافظان آن ها در دولت: ۹۹درصدی ها مرعوب و پراکنده نخواهند شد. ما متحد خواهیم ماند و از یکدیگر حفاظت خواهیم کرد. ما به وحشت نخواهیم افتاد. ما هراسان نخواهیم شد.»
«کمیته ی هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری» توطئه ی دولت آمریکا برای جلوگیری از اعتصاب عمومی در اول ماه مه را محکوم می کند و بار دیگر حمایت خود را از فراخوان ضدسرمایه داریِ جنبش تصرف وال استریت برای اعتصاب عمومی در روز جهانی کارگر اعلام می نماید.
کمیته ی هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
٨ اردیبهشت ۱٣۹۱ (۲۷ آوریل ۲۰۱۲)
انتشار مقالهای درباره افزایش تنهایی انسانها در عصر شبکههای
اجتماعی، بحثهای گستردهای در میان متخصصان وب برانگیخته است. آیا تب
گسترشیابنده فیسبوک، میتواند موجب منزویتر شدن و تنهاتر شدن ما شده
باشد؟
شبکههای اجتماعی٬ امکان اتصال انسانها را در سراسر جهان بهطور
غیرقابلتصوری افزایش دادهاند. با این همه٬ برخی از متخصصان فنآوری،
جامعهشناسان و روانشناسان میگویند کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به
دیگرانی که در آن حضور ندارند٬ یا بهره کمتری از آن میبرند٬ «تنهاتر»
شدهاند٬ و البته «خودشیفتهتر.»
انتشار عصارهای از این دیدگاهها در یک مجله معتبر جهانی که از «تنهایی پرهیاهوی» انسانهای عصر شبکههای اجتماعی میگوید٬ بحثهای جالبی برانگیخته است. برخی از تحلیلگران برجسته دنیای فنآوری و جامعهشناسان ناظر تحولات تکنولوژیک٬ میگویند تنهاتر شدن انسانها در عصر فیسبوک و توییت در نتیجه رشد برقآسای بهرهگیری از این محیطهای مجازی، اعتباری ندارد. در این مطلب خلاصهای از آنچه در این مقاله آمده و نیز دیدگاههای مخالفان آن را پوشش دادهایم.
فیسبوک، «تنهایی پرهیاهو*» و اپیدمی خودشیفتگی در «دهکده جهانی»
همهچیز از سرمقاله جنجالی مجله آتلانتیک شروع شد. سرمقالهای که درباره تاثیرات «ایپدمی تنهایی» حاصل از شبکههای اجتماعی بر روح کاربران و جوامعی است که در آنها زندگی میکنیم. استیفن مارچ٬ نویسنده این سرمقاله با اشاره به یافتههای برخی پژوهشها گفته افزایش انزوا و خودشیفتگی در میان اکثر کاربران شبکههای اجتماعی حتی بیماریهای جسمی و روحی خاصی را هم در پی دارد.
واقعیت این است که با تکوین و توسعه شبکههای اجتماعی، تارهای ارتباطی ما به واسطه عضویت و فعالیت در فیسبوک و توییتر بهطور چشمگیری گستردهتر شدهاند. ما حالا در حلقههای اجتماعی بیشتری عضویت و فعالیت داریم. فرصتهای بیشتری برای آشنایی و بهرهوری از ارتباطات انسانی - هم در سطح خصوصی و هم در سطوح حرفهای و عمومی - برایمان مهیاست.
استیفن مارچ٬ رماننویس آمریکایی٬ میگوید این ارتباطات٬ کمعمق و سستاند: «ما هرگز تا این اندازه در دسترس نبودهایم٬ اما هرگز تا این حد در انزوا هم فرو نرفته بودیم. پیشینیان ما حتی تصور چنین لحظاتی را هم نمیکردند. روابط اجتماعی تا حد روابطی که در رمانها از آن میگویند نزول کردهاند و چیزی به نام جامعه باقی نمانده است. ما در جهان تناقضهای پرشتاب زندگی میکنیم و هرچه اتصالمان به جهان مجازی افزایش مییابد٬ تنها تر میشویم.»
به اعتقاد او٬ شبکههای اجتماعی حالا دارند به همان انزوایی دامن میزنند که میگفتند برای مقابله با آن پا به عرصه وجود گذاشتهاند. او میگوید فیسبوک مهمترین دلیل این تنهایی پرتعامل و پرهیاهو است.
فیسبوک با عرضه عمومی سهاماش٬ بنا بر برآوردهای تحلیلگران بازار و اقتصاد٬ ارزشی در حدود ۱۰۰ میلیارد دلار خواهد داشت. استیفن مارچ میگوید این یعنی ارزش این کمپانی از نظر اقتصادی بالاتر از ارزش کل صنعت قهوه در جهان است و هشدار میدهد: «یک اعتیاد جدید دارد از یک اعتیاد قدیمی سبقت میگیرد.»
به گفته او «فیسبوک در تابستان سال گذشته تبدیل به اولین وبسایتی شد که بازدید ماهانهاش از مرز یک تریلیون گذشت. در سهماهه پایانی ۲۰۱۱ کاربران بهطور میانگین روزانه ۲/۷ میلیارد لایک و کامنت ثبت کردند و با هر متر و معیاری که فیسبوک را بسنجید؛ چه بهعنوان یک کمپانی، چه بهعنوان یک فرهنگ یا حتی بهعنوان یک کشور٬ از حد تصور و تخیل بشری فراتر است.»
او صحنههای پایانی فیلم شبکههای اجتماعی را - بهرغم ضعفهای فاحش این فیلم - گویاترین تصویر در توصیف تنهایی پرهیاهوی حاصل از فیسبوک میداند؛ صحنههایی که در آن زاکربرگ بار دیگر دوستدخترش را ادد میکند و پس از آن دیوانهوار اینسو و آنسوی مرورگرش کلیک میکند و منتظر واکنش میماند: «همه ما چنین صحنههایی را تجربه کردهایم: خیره به مانیتور و مبهوت تشعشعاتش٬ در عطش واکنش و پاسخ ماندهایم».
تار فیسبوک در پود زندگی؛ به کجا میرویم؟
استیفن مارچ به نتایج یک پژوهش اشاره میکند که نشان داده کاربران فیسبوک نسبت به کسانی که در این شبکه اجتماعی عضو نیستند٬ خودشیفتگی و میل به خودنمایی بیشتری دارند و احتمال بروز رفتار سطحی از سوی آنان هم بیشتر است. رفتار نارسیسیستی نوعی اختلال شخصیتی است که در اثر آن فرد به هرچیزی که نتیجهاش جلب توجه بیشتر به او باشد٬ به سادگی تن میدهد. استیفن مارچ میگوید فیسبوک این اختلال را آنقدر گسترده کرده که شاید مرزهای آن در ذهن و نگرش بسیاری از انسانها جابجا شده باشد. و نکته٬ در ارتباط مستقیم نارسیسیسم با تنهایی است.
او میگوید: «تنهایی با تنها ماندن تفاوت دارد. تنهایی گاه میتواند آرامشبخش و لذتبخش باشد. تنها ماندن اما یک وضعیت روانی دردناک است. او میگوید «ما تنها ماندهایم». تنهایی آدمها در این برهه از تاریخ٬ حتی پیش از ظهور شبکههای اجتماعی٬ سیری اکیدا صعودی در پیش گرفته بود. «پارادوکس اینترنت» به اعتقاد او از همان دهه ۱۹۹۰ آغاز شده بود. از آن زمان هرچه ضریب نفوذ اینترنت در جوامع گوناگون افزایش یافت٬ تنهایی ساکنان آن جوامع هم رو به فزونی نهاد.
فیسبوک با تلفیق جادویی «فاصله» و «صمیمیت» احساس نزدیکی بیشتری میان انسانها پدید آورده٬ اما استیفن مارچ این احساس را نوعی «خطای دید» میداند. او میگوید ما حالا آدمهای کمتری را در جهان آفلاین میبینیم. دوست نزدیک و محرم اسرار، نایابتر از همیشه شده. قرارهای دیدار و گردهمآییهای ما کاهشی در حد سقوط داشته و حتی وقتی در جمع حضور داریم٬ همه وجودمان را به جریان جاری در جمع نمیسپاریم. ما منفصل از جمعیم چون جهان اجتماعی ما در فضای مجازی رنگ بیشتری دارد.
جهان آنلاین در مظان اتهام ِ ایجاد اختلال در جهان آفلاین
بیش از نیمی از کاربران ۱۸ تا ۳۴ ساله فیسبوک٬ دقایقی پس از بیدار شدن از خواب شبانه اولین کاری که میکنند سر زدن به فیسبوک و چک کردن نوتیفیکیشنها و مسجها است و ۲۸ درصد از آنها حتی قبل از آنکه از تخت خود خارج شوند فیسبوکگردی روزانه را آغاز میکنند.
نکته مهم دیگری که او مطرح میکند٬ تلاش کاربران برای شاد بودن و شاد نشان دادن زندگی در فیسبوک است. انسانها آنقدر در این فضا غرق شدهاند٬ که حتی در متن شادیهای بزرگ هم٬ به شیوه به نمایش گذاشتن آن روی فیسبوک فکر میکنند. او به پژوهشهایی استناد میکند که نشان میدهند هرچه برای شاد بودن بیشتر تلاش کنید٬ کمتر شاد خواهید بود: «فیسبوک٬ تلاش برای شاد بودن و شاد نشان دادن زندگی را در مرکز زندگی دیجیتال کاربران قرار داده است. ما همه تلاشمان را میکنیم تا چهرهای از خود ارائه کنیم که با مدل دیجیتالمان همخوانی داشته باشد. ما اسیر زندانهایی شدهایم که "تجارت خودنمایی" ساخته است.»
در مجموع٬ به اعتقاد استیفن مارچ «عمق شبکه اجتماعی انسانها در جهان واقعی و خارج از فیسبوک٬ نشانگر عمق شبکه اجتماعی آنها در درون فیسبوک است٬ و نه برعکس.» او میگوید قطعا شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک٬ توییتر یا هر شبکه کوچکتر از این دو٬ برای تنهاتر کردن ما پدید نیامده؛ این ما هستیم که تنهایی و افزایش تنهایی را انتخاب کردهایم و آگاهانه به آن تن دادهایم. با این همه، همچنان یک سوال کلیدی بیپاسخ مانده است: اینترنت انسانها را تنهاتر کرده٬ یا آنهایی که تنهاترند بیشتر جذب اینترنت میشوند؟
حمله منتقدان به استیفن مارچ: «اینترنت را متهم نکنید»!
اریک کلیننبرگ در مجله اسلیت٬ در واکنش به سرمقاله جنجالی آتلانتیک٬ به صراحت میگوید که نتیجهگیریهای استیفن مارچ کاملا نادرست است. او میگوید این ادعاهای بزرگ درباره انزوای حاصل از هجوم به شبکههای اجتماعی٬ چیزی جز افسانه و خیال نیست. به اعتقاد او٬ بر خلاف آنچه مارچ میگوید٬ دوستان فیسبوکی جایگزین دوستان واقعی ما در جهان آفلاین نشدهاند٬ بلکه مکمل دوستان ما در زندگی واقعیاند.
به اعتقاد اریک کلیننبرگ٬ نویسنده آمریکایی و ستوننویس مجله اسلیت٬ مستندات تاریخی و شواهدی که استیفن مارچ برای پشتیبانی از ادعاها و استدلالهایش در سرمقاله آتلانتیک از آن بهره گرفته٬ اعتبار چندانی ندارند٬ چون نمونههای دیگری وجود دارند که به سادگی آنها را نقض میکنند: «فیسبوک یک ابزار است و همچون هر ابزار دیگری٬ تاثیر و کارآمدیاش بستگی مستقیم به شخصیت کاربرش دارد. کسانی که تنها هستند٬ این تنهایی را با خود به فیسبوک منتقل میکنند و آنهایی که ارتباطات گستردهتری دارند هم آن ارتباطات گسترده را با خود به فیسبوک میآورند. نحوه بهرهگیری از تکنولوژیهای نوین میتواند بهگونهای باشد که نه به انزوای بیشتر٬ که به هموندی و جذب بیشتر در جامعه منجر شود.»
جف برکوویچی در مجله فوربس هم مینویسد: «اگر میخواهید در اینترنت توجه کاربران را جلب کنید٬ اینترنت را مقصر بزرگترین مشکلات مردم بخوانید. آتلانتیک از سال ۲۰۰۸ این راز را دریافت و مقاله "آیا گوگل احمقترمان کرده است؟" را در همان زمان منتشر کرد.» به اعتقاد او پاسخ به این سوال که «آیا فیسبوک تنهاترمان کرده است؟» یک «نه!» قاطع است. او اقدام آتلانتیک برای انتشار این مقاله بحثبرانگیز را «ترفندی برای جلب توجه» میداند.
او هم به پژوهشهای اخیر اشاره میکند که نشان میدهند کاربران فعال فیسبوک دوستهای بیشتری در جهان آفلاین دارند و از حمایت اجتماعی بیشتری هم برخوردارند.
زینب توفکچی، از جامعهشناسان برجسته دنیای تکنولوژی، در مقاله بلندی که در پاسخ به استیفن مارچ نوشته، میگوید پاسخ به سوالی که در این مقاله مطرح شده منفی است. به اعتقاد او تعاملات فیسبوکی پیچیدهاند و تاثیرات پیچیدهای بر جای میگذارند. او میگوید ممکن است ما در قالب جوامع منزویتر شده باشیم، اما پژوهشها و بررسیها نشان میدهد که شبکههای اجتماعی آنلاین، دقیقا بر ضد انزوای فردی عمل میکنند و امکانات بسیاری برای رهایی از انزوا و تنهایی در اختیار کاربرانشان قرار میدهند و اکثر کاربران این شبکهها، همانقدر در جهان آنلاین تعامل دارند که در دنیای آفلاین.
در بحبوحه حملات منتقدان، الکساندرا پتری٬ از معدود کسانی است که حتی از استیفن مارچ هم فراتر میرود. او در واشنگتنپست مینویسد «اوضاع حتی از این هم بدتر است و آنچه فیسبوک پدید آورده٬ بسیار بدتر از تنهایی است.» او فیسبوک و پستهای فیسبوکی را بسیار حسادتبرانگیز و ناامیدکننده میداند. به اعتقاد او همین که هر روز مجبوری شاهد موفقیتها و خوشیهای تعداد زیادی از دوستان٬ نزدیکان و شبهدوستانت باشی٬ زجری عظیم است. او به گفته مشهوری از گور ویدال اشاره میکند: «هرگاه دوستی موفقیتی کسب میکند٬ چیزی در من میمیرد.»
* «تنهایی پرهیاهو» عنوان کتابی است از بهومیل هرابال٬ نویسنده چک.
انتشار عصارهای از این دیدگاهها در یک مجله معتبر جهانی که از «تنهایی پرهیاهوی» انسانهای عصر شبکههای اجتماعی میگوید٬ بحثهای جالبی برانگیخته است. برخی از تحلیلگران برجسته دنیای فنآوری و جامعهشناسان ناظر تحولات تکنولوژیک٬ میگویند تنهاتر شدن انسانها در عصر فیسبوک و توییت در نتیجه رشد برقآسای بهرهگیری از این محیطهای مجازی، اعتباری ندارد. در این مطلب خلاصهای از آنچه در این مقاله آمده و نیز دیدگاههای مخالفان آن را پوشش دادهایم.
فیسبوک، «تنهایی پرهیاهو*» و اپیدمی خودشیفتگی در «دهکده جهانی»
همهچیز از سرمقاله جنجالی مجله آتلانتیک شروع شد. سرمقالهای که درباره تاثیرات «ایپدمی تنهایی» حاصل از شبکههای اجتماعی بر روح کاربران و جوامعی است که در آنها زندگی میکنیم. استیفن مارچ٬ نویسنده این سرمقاله با اشاره به یافتههای برخی پژوهشها گفته افزایش انزوا و خودشیفتگی در میان اکثر کاربران شبکههای اجتماعی حتی بیماریهای جسمی و روحی خاصی را هم در پی دارد.
واقعیت این است که با تکوین و توسعه شبکههای اجتماعی، تارهای ارتباطی ما به واسطه عضویت و فعالیت در فیسبوک و توییتر بهطور چشمگیری گستردهتر شدهاند. ما حالا در حلقههای اجتماعی بیشتری عضویت و فعالیت داریم. فرصتهای بیشتری برای آشنایی و بهرهوری از ارتباطات انسانی - هم در سطح خصوصی و هم در سطوح حرفهای و عمومی - برایمان مهیاست.
استیفن مارچ٬ رماننویس آمریکایی٬ میگوید این ارتباطات٬ کمعمق و سستاند: «ما هرگز تا این اندازه در دسترس نبودهایم٬ اما هرگز تا این حد در انزوا هم فرو نرفته بودیم. پیشینیان ما حتی تصور چنین لحظاتی را هم نمیکردند. روابط اجتماعی تا حد روابطی که در رمانها از آن میگویند نزول کردهاند و چیزی به نام جامعه باقی نمانده است. ما در جهان تناقضهای پرشتاب زندگی میکنیم و هرچه اتصالمان به جهان مجازی افزایش مییابد٬ تنها تر میشویم.»
به اعتقاد او٬ شبکههای اجتماعی حالا دارند به همان انزوایی دامن میزنند که میگفتند برای مقابله با آن پا به عرصه وجود گذاشتهاند. او میگوید فیسبوک مهمترین دلیل این تنهایی پرتعامل و پرهیاهو است.
فیسبوک با عرضه عمومی سهاماش٬ بنا بر برآوردهای تحلیلگران بازار و اقتصاد٬ ارزشی در حدود ۱۰۰ میلیارد دلار خواهد داشت. استیفن مارچ میگوید این یعنی ارزش این کمپانی از نظر اقتصادی بالاتر از ارزش کل صنعت قهوه در جهان است و هشدار میدهد: «یک اعتیاد جدید دارد از یک اعتیاد قدیمی سبقت میگیرد.»
به گفته او «فیسبوک در تابستان سال گذشته تبدیل به اولین وبسایتی شد که بازدید ماهانهاش از مرز یک تریلیون گذشت. در سهماهه پایانی ۲۰۱۱ کاربران بهطور میانگین روزانه ۲/۷ میلیارد لایک و کامنت ثبت کردند و با هر متر و معیاری که فیسبوک را بسنجید؛ چه بهعنوان یک کمپانی، چه بهعنوان یک فرهنگ یا حتی بهعنوان یک کشور٬ از حد تصور و تخیل بشری فراتر است.»
او صحنههای پایانی فیلم شبکههای اجتماعی را - بهرغم ضعفهای فاحش این فیلم - گویاترین تصویر در توصیف تنهایی پرهیاهوی حاصل از فیسبوک میداند؛ صحنههایی که در آن زاکربرگ بار دیگر دوستدخترش را ادد میکند و پس از آن دیوانهوار اینسو و آنسوی مرورگرش کلیک میکند و منتظر واکنش میماند: «همه ما چنین صحنههایی را تجربه کردهایم: خیره به مانیتور و مبهوت تشعشعاتش٬ در عطش واکنش و پاسخ ماندهایم».
تار فیسبوک در پود زندگی؛ به کجا میرویم؟
استیفن مارچ به نتایج یک پژوهش اشاره میکند که نشان داده کاربران فیسبوک نسبت به کسانی که در این شبکه اجتماعی عضو نیستند٬ خودشیفتگی و میل به خودنمایی بیشتری دارند و احتمال بروز رفتار سطحی از سوی آنان هم بیشتر است. رفتار نارسیسیستی نوعی اختلال شخصیتی است که در اثر آن فرد به هرچیزی که نتیجهاش جلب توجه بیشتر به او باشد٬ به سادگی تن میدهد. استیفن مارچ میگوید فیسبوک این اختلال را آنقدر گسترده کرده که شاید مرزهای آن در ذهن و نگرش بسیاری از انسانها جابجا شده باشد. و نکته٬ در ارتباط مستقیم نارسیسیسم با تنهایی است.
او میگوید: «تنهایی با تنها ماندن تفاوت دارد. تنهایی گاه میتواند آرامشبخش و لذتبخش باشد. تنها ماندن اما یک وضعیت روانی دردناک است. او میگوید «ما تنها ماندهایم». تنهایی آدمها در این برهه از تاریخ٬ حتی پیش از ظهور شبکههای اجتماعی٬ سیری اکیدا صعودی در پیش گرفته بود. «پارادوکس اینترنت» به اعتقاد او از همان دهه ۱۹۹۰ آغاز شده بود. از آن زمان هرچه ضریب نفوذ اینترنت در جوامع گوناگون افزایش یافت٬ تنهایی ساکنان آن جوامع هم رو به فزونی نهاد.
فیسبوک با تلفیق جادویی «فاصله» و «صمیمیت» احساس نزدیکی بیشتری میان انسانها پدید آورده٬ اما استیفن مارچ این احساس را نوعی «خطای دید» میداند. او میگوید ما حالا آدمهای کمتری را در جهان آفلاین میبینیم. دوست نزدیک و محرم اسرار، نایابتر از همیشه شده. قرارهای دیدار و گردهمآییهای ما کاهشی در حد سقوط داشته و حتی وقتی در جمع حضور داریم٬ همه وجودمان را به جریان جاری در جمع نمیسپاریم. ما منفصل از جمعیم چون جهان اجتماعی ما در فضای مجازی رنگ بیشتری دارد.
جهان آنلاین در مظان اتهام ِ ایجاد اختلال در جهان آفلاین
بیش از نیمی از کاربران ۱۸ تا ۳۴ ساله فیسبوک٬ دقایقی پس از بیدار شدن از خواب شبانه اولین کاری که میکنند سر زدن به فیسبوک و چک کردن نوتیفیکیشنها و مسجها است و ۲۸ درصد از آنها حتی قبل از آنکه از تخت خود خارج شوند فیسبوکگردی روزانه را آغاز میکنند.
نکته مهم دیگری که او مطرح میکند٬ تلاش کاربران برای شاد بودن و شاد نشان دادن زندگی در فیسبوک است. انسانها آنقدر در این فضا غرق شدهاند٬ که حتی در متن شادیهای بزرگ هم٬ به شیوه به نمایش گذاشتن آن روی فیسبوک فکر میکنند. او به پژوهشهایی استناد میکند که نشان میدهند هرچه برای شاد بودن بیشتر تلاش کنید٬ کمتر شاد خواهید بود: «فیسبوک٬ تلاش برای شاد بودن و شاد نشان دادن زندگی را در مرکز زندگی دیجیتال کاربران قرار داده است. ما همه تلاشمان را میکنیم تا چهرهای از خود ارائه کنیم که با مدل دیجیتالمان همخوانی داشته باشد. ما اسیر زندانهایی شدهایم که "تجارت خودنمایی" ساخته است.»
استیفن مارچ: «با هر متر و معیاری که فیسبوک را بسنجید؛ چه بهعنوان
یک کمپانی٬ چه بهعنوان یک فرهنگ یا حتی بهعنوان یک کشور٬ از حد تصور و
تخیل بشری فراتر است»
چرخیدن در «نیوز فید» فیسبوک برای باخبر شدن از اوضاع و بررسی حال و
روز دوستان و شبهدوستان٬ از دیگر رفتارهایی است که به گفته استیفن مارچ٬
اگر با انواع دیگری از تماس همراه نباشد٬ خطر افزایش افسردگی و انزوا را در
پی دارد. او میگوید بر اساس پژوهشها٬ کسانی که «مخاطب نامحسوس»
فیسبوکاند و در اکثر موارد حتی از لایک زدن و کامنتگذاشتن و مشارکت در
گفتوگوهای نیمهعمومی/عمومی فیسبوکی خودداری میکنند٬ معمولا تنهاییشان
پررنگتر است. یکی از عواملی که انزوا٬ تنهایی و افسردگی را در این دسته از
کاربران تقویت میکند٬ مشاهده شبکهها و حلقههای اجتماعی بزرگ و قدرتمند
دوستان خود و دیگر کاربران فیسبوک است. آنها از اینکه به چنین امکانی دست
نیافتهاند٬ سرخورده میشوند و حسادتشان عود میکند.در مجموع٬ به اعتقاد استیفن مارچ «عمق شبکه اجتماعی انسانها در جهان واقعی و خارج از فیسبوک٬ نشانگر عمق شبکه اجتماعی آنها در درون فیسبوک است٬ و نه برعکس.» او میگوید قطعا شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک٬ توییتر یا هر شبکه کوچکتر از این دو٬ برای تنهاتر کردن ما پدید نیامده؛ این ما هستیم که تنهایی و افزایش تنهایی را انتخاب کردهایم و آگاهانه به آن تن دادهایم. با این همه، همچنان یک سوال کلیدی بیپاسخ مانده است: اینترنت انسانها را تنهاتر کرده٬ یا آنهایی که تنهاترند بیشتر جذب اینترنت میشوند؟
حمله منتقدان به استیفن مارچ: «اینترنت را متهم نکنید»!
اریک کلیننبرگ در مجله اسلیت٬ در واکنش به سرمقاله جنجالی آتلانتیک٬ به صراحت میگوید که نتیجهگیریهای استیفن مارچ کاملا نادرست است. او میگوید این ادعاهای بزرگ درباره انزوای حاصل از هجوم به شبکههای اجتماعی٬ چیزی جز افسانه و خیال نیست. به اعتقاد او٬ بر خلاف آنچه مارچ میگوید٬ دوستان فیسبوکی جایگزین دوستان واقعی ما در جهان آفلاین نشدهاند٬ بلکه مکمل دوستان ما در زندگی واقعیاند.
به اعتقاد اریک کلیننبرگ٬ نویسنده آمریکایی و ستوننویس مجله اسلیت٬ مستندات تاریخی و شواهدی که استیفن مارچ برای پشتیبانی از ادعاها و استدلالهایش در سرمقاله آتلانتیک از آن بهره گرفته٬ اعتبار چندانی ندارند٬ چون نمونههای دیگری وجود دارند که به سادگی آنها را نقض میکنند: «فیسبوک یک ابزار است و همچون هر ابزار دیگری٬ تاثیر و کارآمدیاش بستگی مستقیم به شخصیت کاربرش دارد. کسانی که تنها هستند٬ این تنهایی را با خود به فیسبوک منتقل میکنند و آنهایی که ارتباطات گستردهتری دارند هم آن ارتباطات گسترده را با خود به فیسبوک میآورند. نحوه بهرهگیری از تکنولوژیهای نوین میتواند بهگونهای باشد که نه به انزوای بیشتر٬ که به هموندی و جذب بیشتر در جامعه منجر شود.»
جف برکوویچی در مجله فوربس هم مینویسد: «اگر میخواهید در اینترنت توجه کاربران را جلب کنید٬ اینترنت را مقصر بزرگترین مشکلات مردم بخوانید. آتلانتیک از سال ۲۰۰۸ این راز را دریافت و مقاله "آیا گوگل احمقترمان کرده است؟" را در همان زمان منتشر کرد.» به اعتقاد او پاسخ به این سوال که «آیا فیسبوک تنهاترمان کرده است؟» یک «نه!» قاطع است. او اقدام آتلانتیک برای انتشار این مقاله بحثبرانگیز را «ترفندی برای جلب توجه» میداند.
او هم به پژوهشهای اخیر اشاره میکند که نشان میدهند کاربران فعال فیسبوک دوستهای بیشتری در جهان آفلاین دارند و از حمایت اجتماعی بیشتری هم برخوردارند.
زینب توفکچی، از جامعهشناسان برجسته دنیای تکنولوژی، در مقاله بلندی که در پاسخ به استیفن مارچ نوشته، میگوید پاسخ به سوالی که در این مقاله مطرح شده منفی است. به اعتقاد او تعاملات فیسبوکی پیچیدهاند و تاثیرات پیچیدهای بر جای میگذارند. او میگوید ممکن است ما در قالب جوامع منزویتر شده باشیم، اما پژوهشها و بررسیها نشان میدهد که شبکههای اجتماعی آنلاین، دقیقا بر ضد انزوای فردی عمل میکنند و امکانات بسیاری برای رهایی از انزوا و تنهایی در اختیار کاربرانشان قرار میدهند و اکثر کاربران این شبکهها، همانقدر در جهان آنلاین تعامل دارند که در دنیای آفلاین.
در بحبوحه حملات منتقدان، الکساندرا پتری٬ از معدود کسانی است که حتی از استیفن مارچ هم فراتر میرود. او در واشنگتنپست مینویسد «اوضاع حتی از این هم بدتر است و آنچه فیسبوک پدید آورده٬ بسیار بدتر از تنهایی است.» او فیسبوک و پستهای فیسبوکی را بسیار حسادتبرانگیز و ناامیدکننده میداند. به اعتقاد او همین که هر روز مجبوری شاهد موفقیتها و خوشیهای تعداد زیادی از دوستان٬ نزدیکان و شبهدوستانت باشی٬ زجری عظیم است. او به گفته مشهوری از گور ویدال اشاره میکند: «هرگاه دوستی موفقیتی کسب میکند٬ چیزی در من میمیرد.»
* «تنهایی پرهیاهو» عنوان کتابی است از بهومیل هرابال٬ نویسنده چک.
جمعیت جهان در حال حاضر به ۷ میلیارد نفر رسیده است. این رقم بطور
مرتب رو به افزایش است. جمعی از پژوهشگران معتبر اکنون اقداماتی را برای
جلوگیری از افزایش جمعیت جهان و در عین حال حفظ محیط زیست معرفی کردهاند.
جمعیت کره زمین روز به روز در حال افزایش است. تا سال ۲۰۵۰ در هر ۵ روز در
کشورهای درحال توسعه یک شهر جدید یک میلیونی تشکیل میشود. این تصویری است
که بر اساس افزایش جمعیت به میزان سالانه ۸۰ میلیون نفر، بهویژه در مناطق
فقیر دنیا، قابل ترسیم است.
تاثیر نگرانکننده بشر بر کره زمین
پژوهشگرانی از انجمن سلطنتی علوم و فنون کشور بریتانیا همراه با یکی از برندگان جایزه نوبل پزشکی به نام جان سولستون (John Sulston) که در حال حاضر استاد دانشگاه منچستر است، اخیرا به دنبال این پرسش رفتند که آیا این امکان وجود دارد که منابع محدود کره زمین طوری تقسیم شوند که ۸، ۱۰ یا حتی ۱۱ میلیارد نفر قادر به داشتن یک زندگی خوب باشند؟
افزون بر این آنها در مورد راهکارهایی برای کند کردن روند افزایش جمعیت جهان نیز تحقیق کردهاند. اما این دانشمندان از ارائه ارقامی در این باره که کره زمین گنجایش چند میلیارد نفر را دارد، خودداری میکنند. به گفتهی آنها این عدد بستگی به نوع زندگی و مصرف انسانها دارد. آنها میگویند که تاثیر بشر بر کره زمین نگرانکننده و وخیم است. در کشورهای صنعتی مصرف انسانها بالا است. در عین حال ۳/ ۱ میلیارد نفر در دنیا فقیر هستند. این دانشمندان در گزارش خود مینویسند که باید برای پایداری محیط زیست، مصرف در کشورهای صنعتی و غنی و زاد و ولد در کشورهای فقیر کاهش یابد.
پژوهشگران نتایج تحقیق خود را در نشریه «People and the Planet» معرفی کردهاند.
چالشهای بزرگ بشریت
یکی از مواردی که دانشمندان از آن به عنوان چالش بزرگ یاد میکنند، بهبود شرایط زندگی فقیران است. برای دست یافتن به این هدف باید رشد جمعیت در کشورهای در حال توسعه کاهش یابد. نه تنها مبارزه با گرسنگی بلکه تامین بهداشت این افراد نیز بسیار پراهمیت است.
نکتهی دیگری که دانشمندان به آن اشاره میکنند برمیگردد به کشورهای صنعتی. آنها همواره در حال تولید و مصرف هستند، بدون آنکه به جوانب حاصل از آن آگاه باشند. برای مثال دانشمندان تاکید میکنند که این کشورها باید تولیدات خود را با آینده نگری بیشتری انجام دهند، به مسائل بازیافتی (Recycling) اهمیت بدهند و بیشتر از انرژیهای تجدیدپذیر استفاده کنند. کاهش اسراف مواد غذایی باید از جمله دیگر قدمها برای کشورهای غربی باشد.
چالش بزرگ دیگر به نظر دانشمندان، افزایش جمعیت است که تا حدودی از کمبود تحصیلات نشات میگیرد. به عقیده آنان هر چه امکان تحصیل بیشتر باشد، دانش درباره روشهای جلوگیری از بارداری شناختهتر میشود و همچنین هر چه تحصیلات بالاتر باشد، تصمیمگیریها درباره داشتن فرزند و تعداد آنها عاقلانهتر میشوند.
پژوهشگران در پایان تاکید میکنند که افزایش جمعیت و مسائل مربوط به محیط زیست دو موضوع جدا از هم نیستند، بلکه به طور مستقیم به هم مربوط هستند.
تاثیر نگرانکننده بشر بر کره زمین
پژوهشگرانی از انجمن سلطنتی علوم و فنون کشور بریتانیا همراه با یکی از برندگان جایزه نوبل پزشکی به نام جان سولستون (John Sulston) که در حال حاضر استاد دانشگاه منچستر است، اخیرا به دنبال این پرسش رفتند که آیا این امکان وجود دارد که منابع محدود کره زمین طوری تقسیم شوند که ۸، ۱۰ یا حتی ۱۱ میلیارد نفر قادر به داشتن یک زندگی خوب باشند؟
افزون بر این آنها در مورد راهکارهایی برای کند کردن روند افزایش جمعیت جهان نیز تحقیق کردهاند. اما این دانشمندان از ارائه ارقامی در این باره که کره زمین گنجایش چند میلیارد نفر را دارد، خودداری میکنند. به گفتهی آنها این عدد بستگی به نوع زندگی و مصرف انسانها دارد. آنها میگویند که تاثیر بشر بر کره زمین نگرانکننده و وخیم است. در کشورهای صنعتی مصرف انسانها بالا است. در عین حال ۳/ ۱ میلیارد نفر در دنیا فقیر هستند. این دانشمندان در گزارش خود مینویسند که باید برای پایداری محیط زیست، مصرف در کشورهای صنعتی و غنی و زاد و ولد در کشورهای فقیر کاهش یابد.
پژوهشگران نتایج تحقیق خود را در نشریه «People and the Planet» معرفی کردهاند.
چالشهای بزرگ بشریت
یکی از مواردی که دانشمندان از آن به عنوان چالش بزرگ یاد میکنند، بهبود شرایط زندگی فقیران است. برای دست یافتن به این هدف باید رشد جمعیت در کشورهای در حال توسعه کاهش یابد. نه تنها مبارزه با گرسنگی بلکه تامین بهداشت این افراد نیز بسیار پراهمیت است.
نکتهی دیگری که دانشمندان به آن اشاره میکنند برمیگردد به کشورهای صنعتی. آنها همواره در حال تولید و مصرف هستند، بدون آنکه به جوانب حاصل از آن آگاه باشند. برای مثال دانشمندان تاکید میکنند که این کشورها باید تولیدات خود را با آینده نگری بیشتری انجام دهند، به مسائل بازیافتی (Recycling) اهمیت بدهند و بیشتر از انرژیهای تجدیدپذیر استفاده کنند. کاهش اسراف مواد غذایی باید از جمله دیگر قدمها برای کشورهای غربی باشد.
چالش بزرگ دیگر به نظر دانشمندان، افزایش جمعیت است که تا حدودی از کمبود تحصیلات نشات میگیرد. به عقیده آنان هر چه امکان تحصیل بیشتر باشد، دانش درباره روشهای جلوگیری از بارداری شناختهتر میشود و همچنین هر چه تحصیلات بالاتر باشد، تصمیمگیریها درباره داشتن فرزند و تعداد آنها عاقلانهتر میشوند.
پژوهشگران در پایان تاکید میکنند که افزایش جمعیت و مسائل مربوط به محیط زیست دو موضوع جدا از هم نیستند، بلکه به طور مستقیم به هم مربوط هستند.
حقوق صنفی ۸۰ درصد کارگران در آلمان از سوی هشت سندیکا نمایندگی
میشود که در سازمان سراسری سندیکای متحده آلمان (DGB) جمع شدهاند. تشکیل
شورای پرسنلی نیز حق کسانی است که در موسساتی با بیش از ۵ کارگر ثابت کار
میکنند.
طبق تعاریف حقوقی آلمان، سندیکا به جمعی اطلاق میشود که بطور اختیاری و
براساس اساسنامه در پی منافع صنفی گروهی از کارگران و کارمندان تشکیل
میشود. سندیکاها هیچگونه وابستگی به کارفرما ندارند و به هیچ شکلی تحت
تاثیر آن نیستند.
براساس قوانین آلمان هر موسسهای که بیش از پنج کارمند یا کارگر ثابت دارد، حق تشکیل شورای اداری یا شورای پرسنلی (در موسسات خدماتی دولتی) را دارد. بطور تقریبی سه چهارم اعضای این شوراها وابسته به سندیکای متحده آلمان هستند.
سندیکای متحده آلمان بزرگترین سازمان سراسری تشکلهای صنفی این کشور است که شامل سندیکای فلزکاران(IGM)، سندیکای متحده خدمات عمومی (ver.di)، سندیکای معدن- شیمی-انرژی (IG BCE)، سندیکای ساختمان- کشاورزی -محیط زیست (IG BAU)، سندیکای رستورانداران (NGG)، سندیکای راهآهن و حمل و نقل (EVG)، سندیکای دانش و پرورش (GEW) و سندیکای پلیس (GdP) میشود.
مخارج سندیکاها در آلمان از حق عضویت ماهانه اعضا تامین میشود. این حق عضویت معمولا یک درصد حقوق ناخالص اعضا است.
طبق آمار سال ۲۰۱۰ در غرب آلمان، ۵۶ درصد حقوق بگیران در موسساتی کار میکنند که ملزم به رعایت "قرارداد صنفی" هستند، این میزان در شرق آلمان ۳۷ درصد است.
طبق قانونی که در سال ۱۹۴۹ به تصویب رسیده، قرارداد صنفی لازمالاجراست و هر انحرافی از آن که به ضرر کارکنان باشد غیرقانونی است. سندیکاها واسطهای برای نظارت بر قراردادها هستند و قراردادهای صنفی بر اساس حقوق و وظایف طرفین قرارداد تنظیم می شوند. مواردی چون حقوق و دستمزد، ساعات کار، مرخصی، شرایط کار، عقد و فسخ قرارداد و مدت اعتبار قرارداد از اصلیترین نکات این قراردادها هستند.
شرایط و حقوق مالی و صنفی مندرج در این قراردادها با مذاکرات مفصل میان
اتحادیه کارفرمایان و نمایندگان سندیکاها رسمیت مییابند. حتی در صورتی که
کارفرمایی از اتحادیه مربوطهاش خارج شود، پیروی از قرارداد صنفی تا پایان
اعتبار قید شده در قرارداد الزامی است.
در آلمان قانون مجزایی برای مجاز بودن اعتصاب وجود ندارد، بلکه این حق ناشی از آزادی ائتلاف و اجتماع است که در پارگراف سوم ماده نهم قانون اساسی آلمان قید شده است.
طبق قانون، طرفین در حل اختلافات مربوط به کار و دستمزد "التزام به مسالمت" دارند. به این قرار، اعتصاب تا زمانی که قرارداد صنفی بین کارکنان و کارفرما اعتبار دارد، مجاز نیست. در صورت اعتصاب، کارفرمایان مجازند که در طول تمام یا بخشی از اعتصاب، موسسه را تعطیل کنند یا بخشهایی از قرارداد کاری را به حال تعلیق درآورند و حتی از پرداخت حقوق بپرهیزند.
طبق رای دادگاه عالی کار آلمان، اگر اعتصاب توسط سندیکا سازماندهی شده باشد کاری خلاف وظیفه و قانون صورت نگرفته است. در غیر این صورت توقف کار برای فشار به کارفرما میتواند به شکایت، ادعای خسارت یا لغو قرارداد کاری بیانجامد.
کارفرما همچنین میتواند به شرکت کنندگان در اعتصاب سازماندهی شده توسط سندیکا هیچ دستمزدی پرداخت نکند. اما سندیکاها دستمزد پرداخت نشده اعضای اعتصابی خود را از "صندوق اعتصاب" میپردازند.
در آلمان بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ بطور متوسط ۵ روز کاری به ازای هر هزار شاغل اعتصاب شده است. این میزان در فرانسه ۱۰۳ روز و در اسپانیا ۱۷۳ روز است.
اعتصاب نمادین و هشدار دهنده
مطالبات کارگران در آلمان عمدتا در روند گفتگو میان نمایندگان سندیکاها و کارفرمایان پیگیری میشود. در عین حال مرسوم است که کارکنان برای نشان دادن جدیت خود در طرح مطالبات، چند ساعت یا یک روز در حین این مذاکرات دست از کار بکشند. این روش " اعتصاب اخطاری" نامیده میشود. چنانچه مذاکرات صنفی به نتیجهای نرسند، طرفین موظف به تعیین یک هیات داوری بیطرف هستند. اگر پیشنهادات این هیات هم مورد قبول واقع نشوند، مذاکرات شکست خورده قلمداد شده و دوران "التزام به به مسالمت" به پایان می رسد. بعد از آن سندیکاها مجاز به اعتصاب هستند اما برای انجام این کار ابتدا از اعضای خود نظرسنجی می کنند. درصورتیکه ۷۵ درصد اعضا رای موافق دهند، اعتصاب با تصویب هیات رئیسه آغاز خواهد شد.
معمولا اعتصاب کنندگان در مقابل در ورودی موسسه خود تجمع میکنند. این کار
به قصد جلب افکار عمومی و فشار غیرمستقیم بر همکارانی انجام میشود که در
اعتصاب شرکت نکردهاند. اما این رفتار از نظر حقوقی جزیی از حق اعتصاب نیست
و اگر با فشار فیزیکی برای جلوگیری از ورود "اعتصاب شکنندگان" همراه شود،
میتواند پیامدهای حقوقی داشته باشد.
اعتصاب شکنندگان گاه از کارفرما "مزایای اعتصاب شکنی" دریافت میکنند. شواهدی در موسسات نشان میدهند که این مزایا به صورت مشوقهایی چون فرصتهای اضافه کاری، کار در روزهای تعطیل یا تسهیلهای اداری و مالی دیگر ارائه میشوند.
مهمترین اعتصاب های آلمان
اعتصاب ۱۱۴ روزه برای پرداخت حقوق بعد از بیماری در سال ۱۹۵۶ یکی از طولانی ترین اعتصاب های صنفی در آلمان به شمار میرود. این اعتصاب به دعوت سندیکای فلزکاران و به نمایندگی از سندیکای سراسری در ایالت "شلسویگ هولشتاین" صورت گرفت و ۳۴ هزار نفر در آن شرکت کردند. خواست اعتصابیون این بود که کارگران هم مانند کارمندان تا مدت شش هفته پس از بیماری حقوق خود را دریافت کنند. این خواست سرانجام پذیرفته و بعدها تبدیل به قانونی سراسری شد.
اعتصابات کارگری با خواستهای صنفی و سیاسی در ۱۷ ژوئن ۱۹۵۳ در آلمان شرقی بهسرعت تبدیل به قیامی مردمی شد. این اعتراضها پایانی خونین داشت و رهبری "حزب واحد سوسیالیستی آلمان" تنها در مورد قانون "بازدهی کار" عقب نشینی کرد. بنا بر این قانون کارگران مجبور بودند تولید خود را به میزان ۱۰ درصد ارتقاء دهند، اما اعتصاب این اجبار را ملغی ساخت.
در سال ۱۹۷۴ سندیکای خدمات عمومی در غرب آلمان با اعتصابی سه روزه به ۱۱ درصد افزایش حقوق دست یافت.
در سال ۱۹۸۴ سندیکاهای فلزکاران و چاپ و کاغذ دست به اعتصاب سراسری برای ۳۵ ساعت کار در هفته زدند که تنها بر سر ۳۸ ساعت و نیم کار در هفته توافق شد. این سندیکاها در سال های آتی گام به گام به خواست خود رسیدند.
در سال ۲۰۰۳ سندیکای فلزکاران برای دستیابی به ۳۵ ساعت کار در هفته در
واحدهای صنعتی شرق آلمان اعتصابی برپا کرد که به نتیجه نرسید. تنها صنایع
فولاد با این طرح، آن هم بهصورت مرحله به مرحله موافقت کردند.
در نهم ژانویه ۲۰۰۴ در شهر لورکوزن آلمان ۵۰ نفر از کارکنان یک شرکت اتوبوسرانی برای مبارزه با دستمزد کم دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب ۳۹۵ روز ادامه داشت و طولانیترین اعتصاب تاریخ آلمان نام گرفت.
در تابستان و پائیز ۲۰۰۷ سندیکای رانندگان لوکوموتیو که در راه آهن سراسری آلمان شاغل بودند چند بار اعتصاب کردند که گاه ۳۰ ساعت ادامه داشت. طی این مدت شرکت راه آهن بارها از دادگاههای کار، حکم ممنوعیت و یا محدودیت اعتصاب را گرفت.
در دوم نوامبر ۲۰۰۷ دادگاه کار ایالت زاکسن در حکمی که بسیار سریع صادر شده بود، حکم یک دادگاه ایالتی کار مبنی بر ممنوعیت اعتصاب لوکوموتیورانان قطارهای راه دور و باربری را ملغی کرد.
پیشینه تشکل های کارگری در آلمان
تاریخ تشکیل اولین سندیکاها در آلمان به انقلاب ۱۸۴۸/۴۹ آلمان، گسترش شهرها و تشکیل اتحادیه چاپخانهها باز میگردد. در همین سال اتحادیه کارگران دخانیات آلمان در برلین پایهگذاری شد که به سرعت در ۴۰ شهر دیگر آلمان شبیهسازی شد. انجمن عمومی کارگران دخانیات آلمان که در سال ۱۸۶۵ در لایپزیک بنیان نهاده شد، اولین سندیکای سراسری آلمان و الگوی بسیاری از تشکلهای دیگر به شمار میرود.
از اوایل قرن بیستم تا قدرت گیری نازیها بسیاری از سندیکاهای آلمان دارای گرایشات حزبی بودند. در سالهای اخیر سندیکاها بطور جدی از تبلیغ برای احزاب پرهیز میکنند، با این همه آنها بطور سنتی گرایشهای سوسیال دمکراتیک و چپ دارند.
بخش بزرگی از جنبش سندیکایی آلمان در برابرکودتای نظامی سال ۱۹۲۰ ( موسوم
به کودتای کاپ) مقاومت کرد و موفق به سازماندهی بزرگترین اعتصاب سراسری
آلمان شد. اما این جنبش در سال ۱۹۳۳ نتوانست در برابرنیروهای نازی و قدرت
گیری آنها بایستد و بخشی از نیروهایش حتی جذب حزب ناسیونال سوسیالیست شدند.
کودتای کاپ را گروهی از نظامیان ناراضی و دست راستی علیه دولت ائتلافی وقت آلمان به راه انداختند. این کودتا پس از ۵ روز شکست خورد.
بعد از به قدرت رسیدن نازیها بسیاری از رهبران سندیکایی به اردوگاه کار اجباری فرستاده شدند و مراکز سندیکایی به اشغال نیروی "اس آ" در آمد. این نیرو شبه نظامیان وابسته به حزب ناسیونال سوسیالیست بودند.
بازسازی سندیکاها بعد از جنگ جهانی دوم
هانس بوکلر(۱۹۵۱ – ۱۸۷۵) اولین دبیرکل سندیکای متحده آلمان در پی طرحی بود که کارگران کشورش را زیر سقف یک سندیکای واحد و بدون وابستگی به احزاب متحد کند. در سال ۱۹۴۹ کنگره بنیانگذاری د گ ب به سرپرستی بوکلر در مونیخ برگزار شد اما سندیکای کارمندان دولتی، سندیکای کارمندان و جریانات نزدیک به احزاب مسیحی در صدد تشکیل سندیکای کارگران مسیحی برآمدند که به موفقیتی نرسید. به مرور زمان سندیکای متحده و دو سندیکای کارمندان، طرف مذاکره با کارفرمایان شدند و نقشی تاثیرگذارنده در تصویب قوانین کاری و اجتماعی ایفا کردند.
بعد از جنگ جهانی دوم در منطقه تحت اشغال اتحاد شوروی سندیکای متحده آزاد آلمان (FDGB) بعنوان سندیکایی فرا حزبی پایهگذاری شد. در سال ۱۹۴۶ دو حزب سوسیال دمکرات و حزب کمونیست وحدت کرده و "حزب واحد سوسیالیستی" را بنا نهادند. اخراج فعالان سندیکایی سوسیال مسیحی و فعالان مستقل سوسیال دمکرات از این حزب موجب شد که آنها اجبارا به غرب بگریزند. این فعالان سندیکای جدیدی را به نام سندیکای غیروابسته اپوزیسیون در برلین غربی ایجاد کردند که بعدها به سندیکای متحده آلمان پیوست.
بعد از قیام ناموفق ۱۸ ژوئن ۱۹۵۳ در آلمان شرقی، سندیکالیستهای دیگری نیز
انگ " مامور و جاسوس غرب" خوردند. فرانتس یان دبیر سندیکای صنعتی چوب و
ساختمان و اکثریت هیات مدیره این سندیکا از جمله این مهرخوردگان بودند. بعد
از این اقدامات، سندیکای متحده آزاد آلمان رسما تبدیل به سندیکایی دولتی
شد.
سندیکاها بعد از وحدت آلمان
در جریان جنبش آزادیخواهی آلمان شرقی در سال ۱۹۸۹ سندیکای متحده آزاد آلمان نقش فعالی ایفا نکرد. رهبری جدید این سندیکا آن را به دلیل ساختار اصلاح ناپذیر آن در ۱۹۹۰ منحل کردند. با وجود ارتباط جدی میان سندیکاهای مشاغل مختلف آلمان شرقی با سندیکای متحده آلمان، اکثریت اعضای سندیکاهای آلمان شرقی توافق کردند که تشکل های کارگری با ساختارهای جدید محلی و منطقه ای ایجاد شوند.
در آغاز وحدت دو آلمان میلیونها عضو جدید به سندیکای متحده آلمان پیوستند اما بعد از فروپاشی صنعت آلمان شرقی بسیاری از آنها عضویت خود را پس دادند.
تا سال ۱۹۹۰ سندیکای متحده آلمان متشکل از ۱۶ سندیکا بود، در این سال بسیاری از سندیکاها تغییر سازمان داده و در نهایت پس از چند مرحله اتحاد، تبدیل به ۸ سندیکا شدند. سندیکای کارمندان نیز بعد از شکل گیری " سندیکای متحده خدمات عمومی" به آن پیوست و جزیی از آن شد.
براساس قوانین آلمان هر موسسهای که بیش از پنج کارمند یا کارگر ثابت دارد، حق تشکیل شورای اداری یا شورای پرسنلی (در موسسات خدماتی دولتی) را دارد. بطور تقریبی سه چهارم اعضای این شوراها وابسته به سندیکای متحده آلمان هستند.
سندیکای متحده آلمان بزرگترین سازمان سراسری تشکلهای صنفی این کشور است که شامل سندیکای فلزکاران(IGM)، سندیکای متحده خدمات عمومی (ver.di)، سندیکای معدن- شیمی-انرژی (IG BCE)، سندیکای ساختمان- کشاورزی -محیط زیست (IG BAU)، سندیکای رستورانداران (NGG)، سندیکای راهآهن و حمل و نقل (EVG)، سندیکای دانش و پرورش (GEW) و سندیکای پلیس (GdP) میشود.
مخارج سندیکاها در آلمان از حق عضویت ماهانه اعضا تامین میشود. این حق عضویت معمولا یک درصد حقوق ناخالص اعضا است.
طبق آمار سال ۲۰۱۰ در غرب آلمان، ۵۶ درصد حقوق بگیران در موسساتی کار میکنند که ملزم به رعایت "قرارداد صنفی" هستند، این میزان در شرق آلمان ۳۷ درصد است.
طبق قانونی که در سال ۱۹۴۹ به تصویب رسیده، قرارداد صنفی لازمالاجراست و هر انحرافی از آن که به ضرر کارکنان باشد غیرقانونی است. سندیکاها واسطهای برای نظارت بر قراردادها هستند و قراردادهای صنفی بر اساس حقوق و وظایف طرفین قرارداد تنظیم می شوند. مواردی چون حقوق و دستمزد، ساعات کار، مرخصی، شرایط کار، عقد و فسخ قرارداد و مدت اعتبار قرارداد از اصلیترین نکات این قراردادها هستند.
اعتصاب اخطاری بخش خدمات عمومی در ماه مارس سال ۲۰۱۲
در آلمان قانون مجزایی برای مجاز بودن اعتصاب وجود ندارد، بلکه این حق ناشی از آزادی ائتلاف و اجتماع است که در پارگراف سوم ماده نهم قانون اساسی آلمان قید شده است.
طبق قانون، طرفین در حل اختلافات مربوط به کار و دستمزد "التزام به مسالمت" دارند. به این قرار، اعتصاب تا زمانی که قرارداد صنفی بین کارکنان و کارفرما اعتبار دارد، مجاز نیست. در صورت اعتصاب، کارفرمایان مجازند که در طول تمام یا بخشی از اعتصاب، موسسه را تعطیل کنند یا بخشهایی از قرارداد کاری را به حال تعلیق درآورند و حتی از پرداخت حقوق بپرهیزند.
طبق رای دادگاه عالی کار آلمان، اگر اعتصاب توسط سندیکا سازماندهی شده باشد کاری خلاف وظیفه و قانون صورت نگرفته است. در غیر این صورت توقف کار برای فشار به کارفرما میتواند به شکایت، ادعای خسارت یا لغو قرارداد کاری بیانجامد.
کارفرما همچنین میتواند به شرکت کنندگان در اعتصاب سازماندهی شده توسط سندیکا هیچ دستمزدی پرداخت نکند. اما سندیکاها دستمزد پرداخت نشده اعضای اعتصابی خود را از "صندوق اعتصاب" میپردازند.
در آلمان بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ بطور متوسط ۵ روز کاری به ازای هر هزار شاغل اعتصاب شده است. این میزان در فرانسه ۱۰۳ روز و در اسپانیا ۱۷۳ روز است.
اعتصاب نمادین و هشدار دهنده
مطالبات کارگران در آلمان عمدتا در روند گفتگو میان نمایندگان سندیکاها و کارفرمایان پیگیری میشود. در عین حال مرسوم است که کارکنان برای نشان دادن جدیت خود در طرح مطالبات، چند ساعت یا یک روز در حین این مذاکرات دست از کار بکشند. این روش " اعتصاب اخطاری" نامیده میشود. چنانچه مذاکرات صنفی به نتیجهای نرسند، طرفین موظف به تعیین یک هیات داوری بیطرف هستند. اگر پیشنهادات این هیات هم مورد قبول واقع نشوند، مذاکرات شکست خورده قلمداد شده و دوران "التزام به به مسالمت" به پایان می رسد. بعد از آن سندیکاها مجاز به اعتصاب هستند اما برای انجام این کار ابتدا از اعضای خود نظرسنجی می کنند. درصورتیکه ۷۵ درصد اعضا رای موافق دهند، اعتصاب با تصویب هیات رئیسه آغاز خواهد شد.
اعتصاب اخطاری کارکنان خدمات پرواز در۲۷ مارس ۲۰۱۲
اعتصاب شکنندگان گاه از کارفرما "مزایای اعتصاب شکنی" دریافت میکنند. شواهدی در موسسات نشان میدهند که این مزایا به صورت مشوقهایی چون فرصتهای اضافه کاری، کار در روزهای تعطیل یا تسهیلهای اداری و مالی دیگر ارائه میشوند.
مهمترین اعتصاب های آلمان
اعتصاب ۱۱۴ روزه برای پرداخت حقوق بعد از بیماری در سال ۱۹۵۶ یکی از طولانی ترین اعتصاب های صنفی در آلمان به شمار میرود. این اعتصاب به دعوت سندیکای فلزکاران و به نمایندگی از سندیکای سراسری در ایالت "شلسویگ هولشتاین" صورت گرفت و ۳۴ هزار نفر در آن شرکت کردند. خواست اعتصابیون این بود که کارگران هم مانند کارمندان تا مدت شش هفته پس از بیماری حقوق خود را دریافت کنند. این خواست سرانجام پذیرفته و بعدها تبدیل به قانونی سراسری شد.
اعتصابات کارگری با خواستهای صنفی و سیاسی در ۱۷ ژوئن ۱۹۵۳ در آلمان شرقی بهسرعت تبدیل به قیامی مردمی شد. این اعتراضها پایانی خونین داشت و رهبری "حزب واحد سوسیالیستی آلمان" تنها در مورد قانون "بازدهی کار" عقب نشینی کرد. بنا بر این قانون کارگران مجبور بودند تولید خود را به میزان ۱۰ درصد ارتقاء دهند، اما اعتصاب این اجبار را ملغی ساخت.
در سال ۱۹۷۴ سندیکای خدمات عمومی در غرب آلمان با اعتصابی سه روزه به ۱۱ درصد افزایش حقوق دست یافت.
در سال ۱۹۸۴ سندیکاهای فلزکاران و چاپ و کاغذ دست به اعتصاب سراسری برای ۳۵ ساعت کار در هفته زدند که تنها بر سر ۳۸ ساعت و نیم کار در هفته توافق شد. این سندیکاها در سال های آتی گام به گام به خواست خود رسیدند.
اعتصاب اخطاری سندیکای اتوبوسرانی در درسدن، مارس ۲۰۱۲
در نهم ژانویه ۲۰۰۴ در شهر لورکوزن آلمان ۵۰ نفر از کارکنان یک شرکت اتوبوسرانی برای مبارزه با دستمزد کم دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب ۳۹۵ روز ادامه داشت و طولانیترین اعتصاب تاریخ آلمان نام گرفت.
در تابستان و پائیز ۲۰۰۷ سندیکای رانندگان لوکوموتیو که در راه آهن سراسری آلمان شاغل بودند چند بار اعتصاب کردند که گاه ۳۰ ساعت ادامه داشت. طی این مدت شرکت راه آهن بارها از دادگاههای کار، حکم ممنوعیت و یا محدودیت اعتصاب را گرفت.
در دوم نوامبر ۲۰۰۷ دادگاه کار ایالت زاکسن در حکمی که بسیار سریع صادر شده بود، حکم یک دادگاه ایالتی کار مبنی بر ممنوعیت اعتصاب لوکوموتیورانان قطارهای راه دور و باربری را ملغی کرد.
پیشینه تشکل های کارگری در آلمان
تاریخ تشکیل اولین سندیکاها در آلمان به انقلاب ۱۸۴۸/۴۹ آلمان، گسترش شهرها و تشکیل اتحادیه چاپخانهها باز میگردد. در همین سال اتحادیه کارگران دخانیات آلمان در برلین پایهگذاری شد که به سرعت در ۴۰ شهر دیگر آلمان شبیهسازی شد. انجمن عمومی کارگران دخانیات آلمان که در سال ۱۸۶۵ در لایپزیک بنیان نهاده شد، اولین سندیکای سراسری آلمان و الگوی بسیاری از تشکلهای دیگر به شمار میرود.
از اوایل قرن بیستم تا قدرت گیری نازیها بسیاری از سندیکاهای آلمان دارای گرایشات حزبی بودند. در سالهای اخیر سندیکاها بطور جدی از تبلیغ برای احزاب پرهیز میکنند، با این همه آنها بطور سنتی گرایشهای سوسیال دمکراتیک و چپ دارند.
کودتای کاپ را گروهی از نظامیان ناراضی و دست راستی علیه دولت ائتلافی وقت آلمان به راه انداختند. این کودتا پس از ۵ روز شکست خورد.
بعد از به قدرت رسیدن نازیها بسیاری از رهبران سندیکایی به اردوگاه کار اجباری فرستاده شدند و مراکز سندیکایی به اشغال نیروی "اس آ" در آمد. این نیرو شبه نظامیان وابسته به حزب ناسیونال سوسیالیست بودند.
بازسازی سندیکاها بعد از جنگ جهانی دوم
هانس بوکلر(۱۹۵۱ – ۱۸۷۵) اولین دبیرکل سندیکای متحده آلمان در پی طرحی بود که کارگران کشورش را زیر سقف یک سندیکای واحد و بدون وابستگی به احزاب متحد کند. در سال ۱۹۴۹ کنگره بنیانگذاری د گ ب به سرپرستی بوکلر در مونیخ برگزار شد اما سندیکای کارمندان دولتی، سندیکای کارمندان و جریانات نزدیک به احزاب مسیحی در صدد تشکیل سندیکای کارگران مسیحی برآمدند که به موفقیتی نرسید. به مرور زمان سندیکای متحده و دو سندیکای کارمندان، طرف مذاکره با کارفرمایان شدند و نقشی تاثیرگذارنده در تصویب قوانین کاری و اجتماعی ایفا کردند.
بعد از جنگ جهانی دوم در منطقه تحت اشغال اتحاد شوروی سندیکای متحده آزاد آلمان (FDGB) بعنوان سندیکایی فرا حزبی پایهگذاری شد. در سال ۱۹۴۶ دو حزب سوسیال دمکرات و حزب کمونیست وحدت کرده و "حزب واحد سوسیالیستی" را بنا نهادند. اخراج فعالان سندیکایی سوسیال مسیحی و فعالان مستقل سوسیال دمکرات از این حزب موجب شد که آنها اجبارا به غرب بگریزند. این فعالان سندیکای جدیدی را به نام سندیکای غیروابسته اپوزیسیون در برلین غربی ایجاد کردند که بعدها به سندیکای متحده آلمان پیوست.
میشاییل زومر، رئیس سازمان سراسری سندیکای متحده آلمان
سندیکاها بعد از وحدت آلمان
در جریان جنبش آزادیخواهی آلمان شرقی در سال ۱۹۸۹ سندیکای متحده آزاد آلمان نقش فعالی ایفا نکرد. رهبری جدید این سندیکا آن را به دلیل ساختار اصلاح ناپذیر آن در ۱۹۹۰ منحل کردند. با وجود ارتباط جدی میان سندیکاهای مشاغل مختلف آلمان شرقی با سندیکای متحده آلمان، اکثریت اعضای سندیکاهای آلمان شرقی توافق کردند که تشکل های کارگری با ساختارهای جدید محلی و منطقه ای ایجاد شوند.
در آغاز وحدت دو آلمان میلیونها عضو جدید به سندیکای متحده آلمان پیوستند اما بعد از فروپاشی صنعت آلمان شرقی بسیاری از آنها عضویت خود را پس دادند.
تا سال ۱۹۹۰ سندیکای متحده آلمان متشکل از ۱۶ سندیکا بود، در این سال بسیاری از سندیکاها تغییر سازمان داده و در نهایت پس از چند مرحله اتحاد، تبدیل به ۸ سندیکا شدند. سندیکای کارمندان نیز بعد از شکل گیری " سندیکای متحده خدمات عمومی" به آن پیوست و جزیی از آن شد.
ژنرال رابرت مود از نروژ بهعنوان رییس ناظران اعزامی سازمان ملل
به سوریه معرفی شد. سخنگوی دبیرکل سازمان ملل او را فردی با تجارب طولانی
در مدیریت و دانش گسترده در ماموریتهای حافظ صلح خوانده است.
ژنرال رابرت مود ۵۴ سال دارد و در دهه هشتاد جزو "کلاه آبی"های سازمان
ملل در ماموریت لبنان بوده است. وی از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ میلادی، ماموریت
نظارت بر آتش بس در خاورمیانه را رهبری کرده و در فاصله سالهای ۱۹۹۹ تا
۲۰۰۲ نیز دو مرتبه در ماموریت کوزوو بوده است. ژنرال مود در سال ۲۰۰۵ به
مقام ریاست ستاد ارتش نروژ رسید.
دیپلماتهای نزدیک به سازمان ملل میگویند که ژنرال مود روز شنبه یا یکشنبه وارد دمشق خواهد شد. در حال حاضر ۱۵ ناظر سازمان ملل برای نظارت بر آتشبس در سوریه حضور دارند که از ۱۲ آوریل به جریان افتاده است. طبق مصوبه شورای امنیت باید در مجموع ۳۰۰ ناظر برای ماموریتی سه ماهه به سوریه اعزام شوند.
مدافعان حقوق بشر میگویند که دستکم ۱۱۰۰۰ نفر از آغاز اعتراضات ضد دولتی در سوریه جان خود را از دست دادهاند. دبیرکل سازمان ملل با متهم کردن بشار اسد به نقض آتشبس، از وی خواسته که هرچه زودتر نیروهای نظامی را از شهرهای سوریه خارج سازد.
اما دولت سوریه در این میان سرگرم تدارک انتخابات پارلمانی است که در هفتم ماه مه برگزار خواهد شد. خبرگزاری دولتی سانا گزارش داده که ۷۱۹۵ نفر خود را نامزد نمایندگی در مجلس سوریه کردهاند.
درگیری و بمبگذاریهای مرگبار در سوریه همچنان ادامه دارند. خبرگزاری آلمان گزارش میدهد که آتشبس در سوریه تنها روی کاغذ وجود دارد و روز جمعه (۲۷ آوریل/ ۸ اردیبهشت) سه انفجار دمشق را به لرزه انداخته است. پزشکان شهر گفتهاند که دستکم ۱۰ نفر در حملات دمشق جان خود را از دست دادهاند.
رسانههای رسمی سوریه نوشتهاند که یکی از این حملات انتحاری در حوالی ظهر در نزدیکی مسجد المیدان انجام شده است. این محله سنینشین از آغاز اعتراضات ضد دولتی درسوریه، یکی از کانونهای تظاهرات مردم بوده و بعید به نظر میرسد که مخالفان دولتی در این انفجار دست داشته باشند.
محافل حقوق بشری سوریه گزارش میدهند که متمردان ارتشی در شهر حلب سه مامور امنیتی را کشتهاند. اپوزیسیون سوریه میگوید که نیروهای رژیم اسد در روز جمعه ۲۷ آوریل دستکم ۳۷ نفر را به قنل رساندهاند که ۱۶ مورد آن در دیرالزور بوده است. سربازان دولتی همچنین در حمص یک همقطار متمرد خود را به گلوله بستهاند.
سازمان ملل نیز از کاربرد سلاحهای سنگین، تجهیزات نظامی و حضور نیروهای ارتشی در مناطق مسکونی شهرهای سوریه انتقاد کرده است. بان کیمون دبیر کل سازمان ملل شرایط کنونی سوریه را "غیرقابل قبول" خوانده و افزوده که اوضاع این کشور با تضمینهای دولت سوریه مغایرت دارد.
سازمان ملل نخستین اولویت در سوریه را استقرار ناظران بینالمللی
در این سرزمین دانسته است. بان کی مون که در حال حاضر در دهلینو به سر
میبرد تاکید کرده که «گام اول در سوریه پایان دادن به خشونت است. پس از آن
قادر به کمکهای انساندوستانه خواهیم بود».
آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل سازمان ناتو نیز اعلام کرده که این پیمان قصد ورود به مناقشه کنونی در سوریه را ندارد. وی در دیدار با ماریو مونتی، نخست وزیر ایتالیا در رم، سرکوب مردم غیرنظامی در سوریه را محکوم کرد و گفت: « ناتو هیچ چشماندازی برای مداخله در سوریه ندارد.
در این میان، شاخه سوری اخوانالمسلمین از بان کیمون خواسته تا ماموریت کوفی عنان را پایان یافنه اعلام کند. آنها همچنین خواستار تعلیق عضویت سوریه در سازمان ملل تا سرنگونی بشار اسد شدهاند. اخوان المسلمین با وجود ممنوع بودن در سوریه، یکی از گروههای مهم اپوزیسیون این کشور به شمار میرود.
دیپلماتهای نزدیک به سازمان ملل میگویند که ژنرال مود روز شنبه یا یکشنبه وارد دمشق خواهد شد. در حال حاضر ۱۵ ناظر سازمان ملل برای نظارت بر آتشبس در سوریه حضور دارند که از ۱۲ آوریل به جریان افتاده است. طبق مصوبه شورای امنیت باید در مجموع ۳۰۰ ناظر برای ماموریتی سه ماهه به سوریه اعزام شوند.
مدافعان حقوق بشر میگویند که دستکم ۱۱۰۰۰ نفر از آغاز اعتراضات ضد دولتی در سوریه جان خود را از دست دادهاند. دبیرکل سازمان ملل با متهم کردن بشار اسد به نقض آتشبس، از وی خواسته که هرچه زودتر نیروهای نظامی را از شهرهای سوریه خارج سازد.
اما دولت سوریه در این میان سرگرم تدارک انتخابات پارلمانی است که در هفتم ماه مه برگزار خواهد شد. خبرگزاری دولتی سانا گزارش داده که ۷۱۹۵ نفر خود را نامزد نمایندگی در مجلس سوریه کردهاند.
درگیری و بمبگذاریهای مرگبار در سوریه همچنان ادامه دارند. خبرگزاری آلمان گزارش میدهد که آتشبس در سوریه تنها روی کاغذ وجود دارد و روز جمعه (۲۷ آوریل/ ۸ اردیبهشت) سه انفجار دمشق را به لرزه انداخته است. پزشکان شهر گفتهاند که دستکم ۱۰ نفر در حملات دمشق جان خود را از دست دادهاند.
رسانههای رسمی سوریه نوشتهاند که یکی از این حملات انتحاری در حوالی ظهر در نزدیکی مسجد المیدان انجام شده است. این محله سنینشین از آغاز اعتراضات ضد دولتی درسوریه، یکی از کانونهای تظاهرات مردم بوده و بعید به نظر میرسد که مخالفان دولتی در این انفجار دست داشته باشند.
محافل حقوق بشری سوریه گزارش میدهند که متمردان ارتشی در شهر حلب سه مامور امنیتی را کشتهاند. اپوزیسیون سوریه میگوید که نیروهای رژیم اسد در روز جمعه ۲۷ آوریل دستکم ۳۷ نفر را به قنل رساندهاند که ۱۶ مورد آن در دیرالزور بوده است. سربازان دولتی همچنین در حمص یک همقطار متمرد خود را به گلوله بستهاند.
سازمان ملل نیز از کاربرد سلاحهای سنگین، تجهیزات نظامی و حضور نیروهای ارتشی در مناطق مسکونی شهرهای سوریه انتقاد کرده است. بان کیمون دبیر کل سازمان ملل شرایط کنونی سوریه را "غیرقابل قبول" خوانده و افزوده که اوضاع این کشور با تضمینهای دولت سوریه مغایرت دارد.
آندرس فوگ راسموسن، دبیرکل سازمان ناتو نیز اعلام کرده که این پیمان قصد ورود به مناقشه کنونی در سوریه را ندارد. وی در دیدار با ماریو مونتی، نخست وزیر ایتالیا در رم، سرکوب مردم غیرنظامی در سوریه را محکوم کرد و گفت: « ناتو هیچ چشماندازی برای مداخله در سوریه ندارد.
در این میان، شاخه سوری اخوانالمسلمین از بان کیمون خواسته تا ماموریت کوفی عنان را پایان یافنه اعلام کند. آنها همچنین خواستار تعلیق عضویت سوریه در سازمان ملل تا سرنگونی بشار اسد شدهاند. اخوان المسلمین با وجود ممنوع بودن در سوریه، یکی از گروههای مهم اپوزیسیون این کشور به شمار میرود.
وزیر خارجه روسیه ضمن مخالفت با اعمال تحریمهای جدید علیه ایران
گفت که پیشنهاد "گام به گام" مسکو رسماَ در مذاکرات بغداد عرضه خواهد شد.
به گفته وی ایران باید در طول مذاکرات غنیسازی را به حالت تعلیق در آورد.
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در روز جمعه (۲۷ آوریل / ۸
اردیبهشت) در یک مصاحبه تلویزیونی گفت که روسیه مخالف گسترش تحریمهای
اقتصادی علیه ایران است. لاوروف ضمن اشاره به نیازمندیهای نفتی اروپا
اظهار داشت که پالایشگاههای اروپایی برای نفت ایران تنظیم شدهاند و تنظیم
مجدد آنها هزینههای زیادی را به کشورهای اروپایی تحمیل خواهد کرد.
وزیر امور خارجه روسیه بار دیگر تاکید کرد که کرملین مخالف برقراری تحریمهای جدید علیه ایران از سوی سازمان ملل متحد یا کشورهای غربی است. تا کنون چهار قطعنامه از سوی سازمان ملل متحد علیه ایران صادر شده که در تمامی آنها روسیه مشارکت داشته است.
پیشنهاد گام به گام روسیه
در آستانه برگزاری دومین نشست مذاکرات اتمی میان ایران و گروه ۱+۵ در بغداد، لاوروف پیشنهاد کرد که محور گفتوگوها باید بر همکاری ایران با جامعه جهانی متمرکز شود و در ازای آن باید چشمانداز کاهش تحریمها در مذاکرات نیز بازتاب یابد. این همان طرح "گام به گامی" است که روسیه پیشتر به طرفین درگیر پیشنهاد کرده بود.
وزیر امور خارجه روسیه گفت: «باید به ایران نقشه راهی مشخص و واقعبینانه ارائه داد. برنامهای که باید بر اساس عمل در برابر عمل باشد.» به گفته لاوروف ایران در آغاز میتواند تعداد سانتریفوژها برای غنیسازی اورانیوم را در حد کنونی نگاه دارد و از گسترش آنها چشمپوشی کند. در مقابل جامعه جهانی نیز باید از برقراری تحریمهای جدید خودداری کند.
به گفته لاوروف ایده اصلی این است که «با آغاز اجرای مطالبات شورای امنیت سازمان ملل متحد و خواستههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از سوی ایران، که بطور مثال در برگیرنده عدم گسترش سانتریفوژهاست، بخشی از تحریمها به حالت تعلیق درخواهند آمد و تحریمهای جدیدی نیز اعمال نخواهند شد».
به نظر وزیر امور خارجه روسیه در گام بعدی با کاهش تعداد سانتریفوژها برخی از تحریمها علیه ایران برداشته خواهد شد. لاوروف افزود سرانجام میتوان به این مرحله رسید که « ایران در طول مدت مذاکرات اتمی غنیسازی اورانیوم را متوقف سازد، تا تمامی تردیدها دربارهی ماهیت صلحآمیز برنامه اتمیاش برطرف شوند».
لاوروف تصریح کرد که «پس از انجام همهی این کارها ایران میتواند دوباره به تولید سوخت هستهای برای مصارف صلحآمیز با نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبادرت ورزد».
روسیه خواهان ارائه طرح خود و موضوع سانتریفوژها در نشست آتی گروه ۱+۵ با ایران است. هنوز ایران و کشورهای غربی نسبت به پیشنهاد روسیه واکنشی رسمی نشان ندادهاند. دیپلماتهای اروپایی تنها گفتهاند که عدم خرید نفت از ایران تحریمی جدید به شمار نمیآید.
اتحادیه اروپا از اول ژوئیه امسال خرید نفت از ایران را بطور کلی متوقف خواهد کرد. به گفته کارشناسان اقتصادی، عربستان سعودی، لیبی و عراق با افزایش صادرات نفت خود میتوانند جایگزینی برای نفت ایران باشند.
وزیر امور خارجه روسیه بار دیگر تاکید کرد که کرملین مخالف برقراری تحریمهای جدید علیه ایران از سوی سازمان ملل متحد یا کشورهای غربی است. تا کنون چهار قطعنامه از سوی سازمان ملل متحد علیه ایران صادر شده که در تمامی آنها روسیه مشارکت داشته است.
به گفته وزیر خارجه روسیه موضوع سانتریفوژها در نشست بغداد باید مورد
بحث قرار گیرد؛ بازدید احمدینژاد از مرکز غنیسازی اورانیوم در نطنز
لاوروف افزود: «تحریمهای یکجانبهای که شرکای غربی ما اعمال کردهاند
یا تحریمهایی که از مجرای شورای امنیت به تصویب رسیدهاند تنها سبب تقویت
کسانی در ایران میشود که مدعیاند کشورهای غربی علاقهای به حل مشکلات در
خصوص جلوگیری از گسترش تسلیحات اتمی و فناوریهای مربوطه ندارند و تنها در
پی تغییر رژیم هستند.»پیشنهاد گام به گام روسیه
در آستانه برگزاری دومین نشست مذاکرات اتمی میان ایران و گروه ۱+۵ در بغداد، لاوروف پیشنهاد کرد که محور گفتوگوها باید بر همکاری ایران با جامعه جهانی متمرکز شود و در ازای آن باید چشمانداز کاهش تحریمها در مذاکرات نیز بازتاب یابد. این همان طرح "گام به گامی" است که روسیه پیشتر به طرفین درگیر پیشنهاد کرده بود.
وزیر امور خارجه روسیه گفت: «باید به ایران نقشه راهی مشخص و واقعبینانه ارائه داد. برنامهای که باید بر اساس عمل در برابر عمل باشد.» به گفته لاوروف ایران در آغاز میتواند تعداد سانتریفوژها برای غنیسازی اورانیوم را در حد کنونی نگاه دارد و از گسترش آنها چشمپوشی کند. در مقابل جامعه جهانی نیز باید از برقراری تحریمهای جدید خودداری کند.
به گفته لاوروف ایده اصلی این است که «با آغاز اجرای مطالبات شورای امنیت سازمان ملل متحد و خواستههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از سوی ایران، که بطور مثال در برگیرنده عدم گسترش سانتریفوژهاست، بخشی از تحریمها به حالت تعلیق درخواهند آمد و تحریمهای جدیدی نیز اعمال نخواهند شد».
به نظر وزیر امور خارجه روسیه در گام بعدی با کاهش تعداد سانتریفوژها برخی از تحریمها علیه ایران برداشته خواهد شد. لاوروف افزود سرانجام میتوان به این مرحله رسید که « ایران در طول مدت مذاکرات اتمی غنیسازی اورانیوم را متوقف سازد، تا تمامی تردیدها دربارهی ماهیت صلحآمیز برنامه اتمیاش برطرف شوند».
لاوروف تصریح کرد که «پس از انجام همهی این کارها ایران میتواند دوباره به تولید سوخت هستهای برای مصارف صلحآمیز با نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبادرت ورزد».
روسیه خواهان ارائه طرح خود و موضوع سانتریفوژها در نشست آتی گروه ۱+۵ با ایران است. هنوز ایران و کشورهای غربی نسبت به پیشنهاد روسیه واکنشی رسمی نشان ندادهاند. دیپلماتهای اروپایی تنها گفتهاند که عدم خرید نفت از ایران تحریمی جدید به شمار نمیآید.
اتحادیه اروپا از اول ژوئیه امسال خرید نفت از ایران را بطور کلی متوقف خواهد کرد. به گفته کارشناسان اقتصادی، عربستان سعودی، لیبی و عراق با افزایش صادرات نفت خود میتوانند جایگزینی برای نفت ایران باشند.
سلطانیه، نماینده ایران در آژانس اتمی، میگوید که دور دیگری از
گفتوگوها میان ایران و آژانس بزودی پیش از نشست بغداد برگزار خواهد شد.
پیشتر ایران در نامهای به آژانس پیشنهاد کرده بود که این مذاکرات انجام
شود.
علی اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، روز
جمعه (۸ اردیبهشت /۲۷ آوریل) به خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)
گفت که این کشور برای نشان دادن "حسن نظر و عزم سیاسی" در همکاری با آژانس
انرژی اتمی و همچنین برای اثبات "بی اساس بودن برخی ادعاها" درباره برنامه
هستهای ایران، بزودی با آژانس مذاکره خواهد کرد.
آقای سلطانیه تصریح کرد که دور تازهای از مذاکرات در روزهای ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت (۱۳ و ۱۴ می) در وین برگزار خواهد شد. پیشتر نمایندگان ایران و کشورهای ۵+۱ (پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به علاوهی آلمان) روز ۲۷ فروردین (۱۵ آوریل) در استانبول ترکیه با هم دیدار کردند.
جمهوری اسلامی و کشورهای غربی این مذاکرات را "سازنده و مثبت" خواندند و اعلام کردند که دور بعدی مذاکرات سوم خردادماه (۲۳ مه) در بغداد برگزار خواهد شد.
در این شرایط به نظر میرسد ایران با پیشنهاد دور دیگری از گفتوگوها در وین، در تلاش است پایبندی خود به مذاکرات و تلاش برای شفافسازی در مورد فعالیتهای هستهایاش را به نمایش بگذارد.
خط قرمزی به نام پارچین
همزمان با انتشار خبر دور جدید مذاکرات در وین خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران متن بیانیهی نمایندگی ایران در آژانس انرژی اتمی را منتشر کرد. بر اساس این بیانیه، ایران و آژانس از اواخر سال گذشته شمسی (فوریه ۲۰۱۲) چندین بار باهم مذاکره داشتهاند.
در این بیانیه تصریح شده است که «در فاصله دو دور مذاکرات ایران و آژانس در تهران، سه ملاقات نیز در وین صورت گرفته و تفاهم هایی بدست آمده است».
یکی از بخشهای بیانیه نمایندگی ایران در آژانس اختلافنظر طرفهای مذاکرهکننده در مورد سایت نظامی پارچین است. آژانس میگوید این احتمال وجود دارد که ایران در این سایت نظامی، فعالیتهای هستهای نظامی انجام دهد.
در بیانیه ایران دراینباره آمده است: «پارچین در سال ۲۰۰۵ دو بار توسط آژانس بازدید شده است و متعاقب آن، معاون سابق مدیرکل اعلام کرده بود موضوع خاتمه یافت و بخشی از تاریخ خواهد شد و مدیرکل سابق نیز آن را به شورای حکام گزارش کرد.»
اما آژانس سال گذشته تصاویری ماهوارهای را منتشر کرد که حاکی از برخی فعالیتهای "مشکوک" صورت گرفته در سایت نظامی پارچین بود. بر این اساس نمایندگان آژانس در مذاکرات اسفندماه سال گذشته در تهران درخواست بازدید از پارچین را کردند که مورد موافقت طرف ایرانی واقع نشد.
اما نمایندگی ایران در آژانس مدعی است: «با توجه به این واقعیت که پارچین یک سایت نظامی است و دسترسی به سایت یک فرآیند زمان بر میباشد و نمیتوان مکرر این اجازه را داد.»
در همین حال این بیانیه از امکان دسترسی بازرسان به پارچین در آینده خبر میدهد: «بر اساس اینکه از آژانس خواسته شده همه مسائل مربوطه همچون آزمایشات هیدرو دینامیک را با هم یکی نماید، متعاقبا یکبار دیگر اجازه دسترسی داده خواهد شد، این فرآیند میتواند آشکارا زمانی که توافق بر روی مدالیته حاصل شود، شروع گردد.»
اما این فرایند زمانبر، برخی از اعضای آژانس و همچنین دبیرکل این سازمان بینالمللی را نگران کردهاست.آانها این ادعا را مطرح میکنند که این ایران ممکن است برای محو کردن آثار فعالیتهای هستهای خود، تاکنون اجازه بازدید از پارچین را نداده است.
آقای سلطانیه تصریح کرد که دور تازهای از مذاکرات در روزهای ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت (۱۳ و ۱۴ می) در وین برگزار خواهد شد. پیشتر نمایندگان ایران و کشورهای ۵+۱ (پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به علاوهی آلمان) روز ۲۷ فروردین (۱۵ آوریل) در استانبول ترکیه با هم دیدار کردند.
جمهوری اسلامی و کشورهای غربی این مذاکرات را "سازنده و مثبت" خواندند و اعلام کردند که دور بعدی مذاکرات سوم خردادماه (۲۳ مه) در بغداد برگزار خواهد شد.
در این شرایط به نظر میرسد ایران با پیشنهاد دور دیگری از گفتوگوها در وین، در تلاش است پایبندی خود به مذاکرات و تلاش برای شفافسازی در مورد فعالیتهای هستهایاش را به نمایش بگذارد.
خط قرمزی به نام پارچین
همزمان با انتشار خبر دور جدید مذاکرات در وین خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران متن بیانیهی نمایندگی ایران در آژانس انرژی اتمی را منتشر کرد. بر اساس این بیانیه، ایران و آژانس از اواخر سال گذشته شمسی (فوریه ۲۰۱۲) چندین بار باهم مذاکره داشتهاند.
در این بیانیه تصریح شده است که «در فاصله دو دور مذاکرات ایران و آژانس در تهران، سه ملاقات نیز در وین صورت گرفته و تفاهم هایی بدست آمده است».
یکی از بخشهای بیانیه نمایندگی ایران در آژانس اختلافنظر طرفهای مذاکرهکننده در مورد سایت نظامی پارچین است. آژانس میگوید این احتمال وجود دارد که ایران در این سایت نظامی، فعالیتهای هستهای نظامی انجام دهد.
در بیانیه ایران دراینباره آمده است: «پارچین در سال ۲۰۰۵ دو بار توسط آژانس بازدید شده است و متعاقب آن، معاون سابق مدیرکل اعلام کرده بود موضوع خاتمه یافت و بخشی از تاریخ خواهد شد و مدیرکل سابق نیز آن را به شورای حکام گزارش کرد.»
اما آژانس سال گذشته تصاویری ماهوارهای را منتشر کرد که حاکی از برخی فعالیتهای "مشکوک" صورت گرفته در سایت نظامی پارچین بود. بر این اساس نمایندگان آژانس در مذاکرات اسفندماه سال گذشته در تهران درخواست بازدید از پارچین را کردند که مورد موافقت طرف ایرانی واقع نشد.
اما نمایندگی ایران در آژانس مدعی است: «با توجه به این واقعیت که پارچین یک سایت نظامی است و دسترسی به سایت یک فرآیند زمان بر میباشد و نمیتوان مکرر این اجازه را داد.»
در همین حال این بیانیه از امکان دسترسی بازرسان به پارچین در آینده خبر میدهد: «بر اساس اینکه از آژانس خواسته شده همه مسائل مربوطه همچون آزمایشات هیدرو دینامیک را با هم یکی نماید، متعاقبا یکبار دیگر اجازه دسترسی داده خواهد شد، این فرآیند میتواند آشکارا زمانی که توافق بر روی مدالیته حاصل شود، شروع گردد.»
اما این فرایند زمانبر، برخی از اعضای آژانس و همچنین دبیرکل این سازمان بینالمللی را نگران کردهاست.آانها این ادعا را مطرح میکنند که این ایران ممکن است برای محو کردن آثار فعالیتهای هستهای خود، تاکنون اجازه بازدید از پارچین را نداده است.
ایران در تلاش برای لغو تحریمها
در شرایطی که دور تازهای از گفتوگوها بزودی در بغداد برگزار خواهد شد، ایران از کشورهای اروپایی خواسته است که به تحریمهای اعمال شده علیه این کشور پایان داده شود.
سخنگوی وزارت امورخارجه ایران، روز شنبه ۹ اردیبهشت (۲۸ آوریل) از کشورهای غربی خواست برای ادامهی همکاریها و گفتوگوها در نشستهای بعدی، "تحریمهای غیرقانونی" کنار گذاشته شود.
وی تصریح کرد: «اگر کشورهای غربی و اروپایی چنین تصمیمی را اتخاذ کنند، نشان میدهد که در مسیر درستی گام برمیدارند و میخواهند در صدد رفع اقداماتی که غیرقانونی و غیرمنطقی علیه ملت ما انجام شده، بربیایند.»
این در حالی است که ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا معتقدند تحریمهای صورت گرفته برای متقاعد کردن ایران به بازگشت بر سر میز مذاکره ضروری بود.
به باور این کشورها، تحریم به عنوان بخشی از دیپلماسی فعال میتواند از اتخاذ رویکرد نظامی جلوگیری کند و در عین حال مانع تحقق مقاصد نظامی احتمالی برنامه هستهای ایران شود.
ایران با بی اثر خواندن تحریمها، ادعای کشورهای غربی را رد میکند و میگوید برنامه اتمیاش غیرنظامی است و مقاصد صلحآمیز را دنبال میکند.
در شرایطی که دور تازهای از گفتوگوها بزودی در بغداد برگزار خواهد شد، ایران از کشورهای اروپایی خواسته است که به تحریمهای اعمال شده علیه این کشور پایان داده شود.
سخنگوی وزارت امورخارجه ایران، روز شنبه ۹ اردیبهشت (۲۸ آوریل) از کشورهای غربی خواست برای ادامهی همکاریها و گفتوگوها در نشستهای بعدی، "تحریمهای غیرقانونی" کنار گذاشته شود.
وی تصریح کرد: «اگر کشورهای غربی و اروپایی چنین تصمیمی را اتخاذ کنند، نشان میدهد که در مسیر درستی گام برمیدارند و میخواهند در صدد رفع اقداماتی که غیرقانونی و غیرمنطقی علیه ملت ما انجام شده، بربیایند.»
این در حالی است که ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا معتقدند تحریمهای صورت گرفته برای متقاعد کردن ایران به بازگشت بر سر میز مذاکره ضروری بود.
به باور این کشورها، تحریم به عنوان بخشی از دیپلماسی فعال میتواند از اتخاذ رویکرد نظامی جلوگیری کند و در عین حال مانع تحقق مقاصد نظامی احتمالی برنامه هستهای ایران شود.
ایران با بی اثر خواندن تحریمها، ادعای کشورهای غربی را رد میکند و میگوید برنامه اتمیاش غیرنظامی است و مقاصد صلحآمیز را دنبال میکند.
رامین مهمانپرست در ورشو گفت که پاسخ جمهوری اسلامی به یک حمله
نظامی بسیار قوی خواهد بود. به گفته وی توانایی نظامی ایران در بالاترین حد
خود بوده و هر حمله احتمالی بدل به یک تراژدی برای دشمنان خواهد شد.
رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی که برای انجام
مذاکراتی دوجانبه به لهستان سفر کرده، در یک نشست خبری اعلام کرد که احتمال
حمله به ایران "بسیار ضعیف" است.
مهمانپرست در روز جمعه (۸ اردیبهشت/۲۷ آوریل) در ورشو، پایتخت لهستان گفت: «تهدیدهای غرب در مورد جنگ به طوری صورت میگیرد که ظاهراَ باید آن را چنین تلقی کرد که قطعاَ حمله یا تجاوزی به وقوع نخواهد پیوست.»
اشاره مهمانپرست به سخنان متناقضی است که سیاستمداران غربی درباره حمله احتمالی به تاسیسات اتمی ایران مطرح میکنند. موضع رسمی دولت اوباما تاکید بر ادامه مذاکرات و حل مناقشه اتمی از طریق صلحآمیز است، اما رئیسجمهور آمریکا بارها تکرار کرده است که همه گزینه از جمله حمله نظامی همچنان روی میز است.
سخنگوی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی گفت: «ایران از بزرگترین قابلیت دفاعی در طول تاریخ خود برخوردار است و هر کس که قصد حمله به کشور ما را داشته باشد با پاسخ قوی روبرو خواهد شد.»
مقامات اسرائیل و آمریکا بهرغم تحلیلهای متفاوت از مقابله با برنامه
اتمی ایران صریحاَ گفتهاند که دستیابی جمهوری اسلامی به جنگافزارهای اتمی
"خط قرمز" آنان به شمار میرود.
"حمله به ایران تراژدی برای دشمنان است"
مقامات جمهوری اسلامی در پی تشدید فشارهای اقتصادی و تحریم نفت ایران مدعی شدند که قادر به بستن تنگه هرمز هستند و در صورت لزوم اجازه نخواهند داد که "قطره نفتی" از این آبراه جهانی عبور کند. پاسخ آمریکا اعزام ناوهواپیمابر اینترپرایز به خلیجفارس و تقویت نیروهای خود در منطقه بود.
دریادار فدوی، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران نیز در روز پنجشنبه (۷ اردیبهشت) در جمع دانشجویان دانشگاه یزد گفت: «تنگه هرمز نمادی از خلیجفارس است و زبان دنیای استکبار هم غیر از زور نیست و فقط همین زبان را میفهمد.» وی مدعی شد که «اقتدار نیروی دریایی ما تا جایی است که در همه آبهای دنیا حضور داریم و در صورت لزوم تا ۳ مایلی نیویورک هم پیش خواهیم رفت.»
مهمانپرست نیز در ادامه تهدیدهای معمول در ورشو تکرار کرد که «دشمنان ما کاملاَ دریافتهاند که نباید به کشورمان حمله کنند و این حمله به یک تراژدی بزرگ برای خود آنان تبدیل خواهد شد.» سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی افزود: «بدین دلیل احتمال جنگ بسیار، بسیار ضعیف است.»
انتقاد از تحریمها
در مذاکرات اتمی در استانبول که موضوع محوری آن یافتن راهکارهایی برای شفافسازی برنامه اتمی و ایجاد مکانیزمهایی برای نظارت آژانس اتمی بر فعالیتهای هستهای ایران بود، سعید جلیلی، سرپرست هیئت مذاکره کننده ایرانی صریحاَ خواستار لغو تحریمها، بویژه تحریم نفت و بانک مرکزی ایران شد.
کاهش ارزش ریال و افزایش قیمتکالاهای اساسی و تورم فزاینده در ماههای گذشته، دولت ایران را با با چالشهای جدی اقتصادی مواجه ساخته است. مهمانپرست نیز در سخنان خود از تحریمهای شدید غرب علیه بخش بازرگانی و بانکی به شدت انتقاد کرد و تاکید کرد که این تحریمها با "هدف متوقف ساختن برنامه هستهای" ایران صورت گرفته است.
مهمانپرست این تحریمها را «اقدامی کاملاَ نامشروع دانست چرا که ملت ایران هیچ جرمی مرتکب نشده است.» با این حال وی مدعی شد که این تحریمها سبب "افزایش خودکفایی در بخشهای اقتصادی ایران" شده است. وی رشد تولید ناخالص ملی را ۶/ ۲ درصد خواند.
نمایندگان اصولگرای مجلس اسلامی و تحلیلگران مستقل اقتصادی بارها دولت احمدینژاد را متهم به انتشار "آمار نادرست" کردهاند. گزارش جدید بانک جهانی نشان میدهد که رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۲ یک نرخ رشد منفی هشت دهم (۸/ ۰) درصدی است و حتی سال ۲۰۱۳ نیز این نرخ منفی همچنان ادامه خواهد داشت.
مهمانپرست در روز جمعه (۸ اردیبهشت/۲۷ آوریل) در ورشو، پایتخت لهستان گفت: «تهدیدهای غرب در مورد جنگ به طوری صورت میگیرد که ظاهراَ باید آن را چنین تلقی کرد که قطعاَ حمله یا تجاوزی به وقوع نخواهد پیوست.»
اشاره مهمانپرست به سخنان متناقضی است که سیاستمداران غربی درباره حمله احتمالی به تاسیسات اتمی ایران مطرح میکنند. موضع رسمی دولت اوباما تاکید بر ادامه مذاکرات و حل مناقشه اتمی از طریق صلحآمیز است، اما رئیسجمهور آمریکا بارها تکرار کرده است که همه گزینه از جمله حمله نظامی همچنان روی میز است.
سخنگوی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی گفت: «ایران از بزرگترین قابلیت دفاعی در طول تاریخ خود برخوردار است و هر کس که قصد حمله به کشور ما را داشته باشد با پاسخ قوی روبرو خواهد شد.»
"حمله به ایران تراژدی برای دشمنان است"
مقامات جمهوری اسلامی در پی تشدید فشارهای اقتصادی و تحریم نفت ایران مدعی شدند که قادر به بستن تنگه هرمز هستند و در صورت لزوم اجازه نخواهند داد که "قطره نفتی" از این آبراه جهانی عبور کند. پاسخ آمریکا اعزام ناوهواپیمابر اینترپرایز به خلیجفارس و تقویت نیروهای خود در منطقه بود.
دریادار فدوی، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران نیز در روز پنجشنبه (۷ اردیبهشت) در جمع دانشجویان دانشگاه یزد گفت: «تنگه هرمز نمادی از خلیجفارس است و زبان دنیای استکبار هم غیر از زور نیست و فقط همین زبان را میفهمد.» وی مدعی شد که «اقتدار نیروی دریایی ما تا جایی است که در همه آبهای دنیا حضور داریم و در صورت لزوم تا ۳ مایلی نیویورک هم پیش خواهیم رفت.»
مهمانپرست نیز در ادامه تهدیدهای معمول در ورشو تکرار کرد که «دشمنان ما کاملاَ دریافتهاند که نباید به کشورمان حمله کنند و این حمله به یک تراژدی بزرگ برای خود آنان تبدیل خواهد شد.» سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی افزود: «بدین دلیل احتمال جنگ بسیار، بسیار ضعیف است.»
انتقاد از تحریمها
در مذاکرات اتمی در استانبول که موضوع محوری آن یافتن راهکارهایی برای شفافسازی برنامه اتمی و ایجاد مکانیزمهایی برای نظارت آژانس اتمی بر فعالیتهای هستهای ایران بود، سعید جلیلی، سرپرست هیئت مذاکره کننده ایرانی صریحاَ خواستار لغو تحریمها، بویژه تحریم نفت و بانک مرکزی ایران شد.
کاهش ارزش ریال و افزایش قیمتکالاهای اساسی و تورم فزاینده در ماههای گذشته، دولت ایران را با با چالشهای جدی اقتصادی مواجه ساخته است. مهمانپرست نیز در سخنان خود از تحریمهای شدید غرب علیه بخش بازرگانی و بانکی به شدت انتقاد کرد و تاکید کرد که این تحریمها با "هدف متوقف ساختن برنامه هستهای" ایران صورت گرفته است.
مهمانپرست این تحریمها را «اقدامی کاملاَ نامشروع دانست چرا که ملت ایران هیچ جرمی مرتکب نشده است.» با این حال وی مدعی شد که این تحریمها سبب "افزایش خودکفایی در بخشهای اقتصادی ایران" شده است. وی رشد تولید ناخالص ملی را ۶/ ۲ درصد خواند.
نمایندگان اصولگرای مجلس اسلامی و تحلیلگران مستقل اقتصادی بارها دولت احمدینژاد را متهم به انتشار "آمار نادرست" کردهاند. گزارش جدید بانک جهانی نشان میدهد که رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۲ یک نرخ رشد منفی هشت دهم (۸/ ۰) درصدی است و حتی سال ۲۰۱۳ نیز این نرخ منفی همچنان ادامه خواهد داشت.
لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا، به سخنان رئیس ستاد ارتش اسرائیل
مبنی بر "منطقی بودن" رهبران ایران واکنش نشان داد. ایهود باراک وزیر دفاع
اسرائيل نیز گفت که رهبران ایران به تعبیر غربی منطقی نیستند.
لئون پانهتا، وزیر دفاع ایالات متحد آمریکا، در جریان سفر به کشور شیلی
ابراز امیدواری کرد اظهارات رییس ستاد ارتش اسرائیل درباره "منطقی بودن
رهبران ایران" درست باشد. وزیر دفاع آمریکا همچنین گفت امیدوار است ژنرال
بنی گانتز درباره انگیزههای هستهای ایران چیز بیشتری از او بداند.
ژنرال بنی گانتز، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، روز چهارشنبه (۲۵ آوریل/ ۶ اردیبهشت) در مصاحبه با نشریه "هاآرتص" رهبران ایران را افرادی "منطقی" خوانده و گفته بود ایران هنوز برای ساخت بمب اتمی تصمیم نگرفته است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس روز پنجشنبه (۲۶ آوریل/هفتم اردیبهشت) ژنرال بنی گانتز رییس ستاد ارتش اسرائیل یک روز پس از سخنان قبلی خود از کمک دیگر کشورها به اسرائیل در صورت حمله به ایران و آمادگی نیروی نظامی کشورش یاد کرد وگفت: «ما امیدواریم ضرورتی در استفاده از نیروی نظامی نباشد، اما باید به یقین بگوییم که چنین نیرویی وجود دارد. نه تنها نیروی ما، بلکه نیروهای دیگر هم آماده هستند.»
در همین حال ایهود باراک وزیر دفاع اسرائيل شامگاه پنجشنبه (۲۶ آوریل) در سخنانی متفاوت با رئیس ستاد ارتش اسرائیل گفت، رهبران ایران به تعبیر غربی منطقی نیستند. ایهود باراک همچنین دستکشیدن ایران از برنامه هستهای خود را در این سطح از فشارهای بینالمللی "بعید" دانست.
ایهود باراک در مراسمی به مناسبت روز استقلال اسرائیل در بیتالمقدس تصریح کرد «تحریمهای اعمال شده بر ایران از هر زمان دیگر شدیدتر است اما حقیقتی که باید گفته شود این است که شانس اینکه ایران در این سطح از فشارهای بینالمللی از برنامه هستهای خود دست بکشد کم است.»
"درس از هولوکاست"
در روزهای اخیر برخی مقامات اسرائیل سخنان متفاوتی درباره تاثیر تحریمها بر توقف برنامه هستهای ایران بیان کردهاند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل روز سهشنبه (۲۴ اوریل/ ۵ اردیبهشت) در گفتگو با شبکه تلویزیونی "سیانان" اعلام کرده بود تحریمهای بینالمللی تغییری در رفتار جمهوری اسلامی ایجاد نخواهد کرد و ایران بهرغم تحریمها به غنیسازی اورانیوم ادامه خواهد داد.
آقای نتانیاهو در مراسم یادبود قربانیان هولوکاست نیز با انتقاد از برنامه هستهای ایران افزوده بود که تهدیدهای جمهوری اسلامی قابل مقایسه با هولوکاست هستند.
اما شیمون پرز رییس جمهور اسرائیل دو روز پس از این سخنان یادآوری کرد که این دو موضوع قابل قیاس با یکدیگر نیستند. وی تصریح کرد که «اسرائیل میتواند از خود دفاع کند اما تنها نیست و این یک مزیت است.»
جمهوری اسلامی ایران تاکید میکند که برنامههای اتمی این کشور اهدافی غیرنظامی دارد و ایران در صدد ساخت بمب اتمی نیست. اسرائیل که نگران دستیابی ایران به این سلاح است، بارها تصریح کرده که اجازه چنین کاری را به جمهوری اسلامی نمیدهد.
ژنرال بنی گانتز، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، روز چهارشنبه (۲۵ آوریل/ ۶ اردیبهشت) در مصاحبه با نشریه "هاآرتص" رهبران ایران را افرادی "منطقی" خوانده و گفته بود ایران هنوز برای ساخت بمب اتمی تصمیم نگرفته است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس روز پنجشنبه (۲۶ آوریل/هفتم اردیبهشت) ژنرال بنی گانتز رییس ستاد ارتش اسرائیل یک روز پس از سخنان قبلی خود از کمک دیگر کشورها به اسرائیل در صورت حمله به ایران و آمادگی نیروی نظامی کشورش یاد کرد وگفت: «ما امیدواریم ضرورتی در استفاده از نیروی نظامی نباشد، اما باید به یقین بگوییم که چنین نیرویی وجود دارد. نه تنها نیروی ما، بلکه نیروهای دیگر هم آماده هستند.»
در همین حال ایهود باراک وزیر دفاع اسرائيل شامگاه پنجشنبه (۲۶ آوریل) در سخنانی متفاوت با رئیس ستاد ارتش اسرائیل گفت، رهبران ایران به تعبیر غربی منطقی نیستند. ایهود باراک همچنین دستکشیدن ایران از برنامه هستهای خود را در این سطح از فشارهای بینالمللی "بعید" دانست.
ایهود باراک در مراسمی به مناسبت روز استقلال اسرائیل در بیتالمقدس تصریح کرد «تحریمهای اعمال شده بر ایران از هر زمان دیگر شدیدتر است اما حقیقتی که باید گفته شود این است که شانس اینکه ایران در این سطح از فشارهای بینالمللی از برنامه هستهای خود دست بکشد کم است.»
"درس از هولوکاست"
در روزهای اخیر برخی مقامات اسرائیل سخنان متفاوتی درباره تاثیر تحریمها بر توقف برنامه هستهای ایران بیان کردهاند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل روز سهشنبه (۲۴ اوریل/ ۵ اردیبهشت) در گفتگو با شبکه تلویزیونی "سیانان" اعلام کرده بود تحریمهای بینالمللی تغییری در رفتار جمهوری اسلامی ایجاد نخواهد کرد و ایران بهرغم تحریمها به غنیسازی اورانیوم ادامه خواهد داد.
آقای نتانیاهو در مراسم یادبود قربانیان هولوکاست نیز با انتقاد از برنامه هستهای ایران افزوده بود که تهدیدهای جمهوری اسلامی قابل مقایسه با هولوکاست هستند.
اما شیمون پرز رییس جمهور اسرائیل دو روز پس از این سخنان یادآوری کرد که این دو موضوع قابل قیاس با یکدیگر نیستند. وی تصریح کرد که «اسرائیل میتواند از خود دفاع کند اما تنها نیست و این یک مزیت است.»
جمهوری اسلامی ایران تاکید میکند که برنامههای اتمی این کشور اهدافی غیرنظامی دارد و ایران در صدد ساخت بمب اتمی نیست. اسرائیل که نگران دستیابی ایران به این سلاح است، بارها تصریح کرده که اجازه چنین کاری را به جمهوری اسلامی نمیدهد.
گزارش "برداشت غیرقانونی دولت از حساب بانکها" طی روزهای آینده در
صحن علنی مجلس شورای اسلامی خوانده میشود. پیش از این دولت احمدینژاد
"شبانه و بدون مجوز" از حساب بانکها برای پرداخت یارانهها برداشت کرده
بود.
"گزارش کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی ایران درباره برداشت غیرقانونی
دولت از حساب بانکها" طی روزهای آینده در صحن علنی مجلس خوانده خواهد شد.
به گفته ارسلان فتحیپور، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، مجلس از دولت خواسته است تا پول برداشتی از بانکها را به حساب آنها بازگرداند.
این نماینده مجلس شورای اسلامی همچنین اعلام کرده است بسیاری از مسئولان بانکهای دولتی و خصوصی برداشت پول از حساب بانک خود را غیرقانونی دانسته و نسبت به عملکرد دولت در اینباره اعتراض کردهاند.
به گزارش خبرگزاری مهر رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس گفته است: «برداشت غیرقانونی دولت از حساب بانکها باعث شد تا هم اکنون بانکها با کمبود منابع برای ارائه تسهیلات و انجام پروژههای گوناگون مواجه باشند.»
در آخرین روزهای سال ۹۰ دو بار خبرهایی در مورد برداشت شبانه دولت و بانک مرکزی از حساب بانکهای عموما خصوصی بدون کسب مجوز منتشر شد. به نوشته خبرگزاری مهر «برخی از مدیران بانکها در تماسهایی با نمایندگان مجلس خواستار رسیدگی این موضوع شدند.»
هیات وزیران دولت محمود احمدینژاد در آخرین روزهای سال ۹۰ از بانک مرکزی خواسته بود ۵۳ میلیارد دلار درآمد نفتی را با قیمت ارز در بازار آزاد "فورا" به ریال تبدیل کرده و به حساب خزانهی کشور واریز کند.
پیمان فروزش، نایب رئیس کمیسیون اقتصادی، روز شنبه ۲ اردیبهشت ۹۱ از باطل کردن این مصوبه دولت به دلیل "غیرقانونی بودن" خبر داده بود.
بنا بر این مصوبه، هیات وزیران دولت احمدینژاد در تاریخ ۲۴ اسفند بانک مرکزی را موظف کردند "فورا و حداکثر تا پایان وقت ۲۸ اسفند ۹۰، "بدون نیاز به تشکیل مجمع عمومی بانک و بدون نیاز به امضا یا ابلاغ صورت جلسات قبل و آتی مجمع عمومی بانک مرکزی، مبلغ یادشده را به خزانه کشور واریز نماید.
واریز مابهالتفاوت یارانه نقدی مرحله اول و دوم هدفمندسازی یارانهها
با این همه در روزهای آغازین سال ۱۳۹۱ دولت محمود احمدینژاد از واریز «مبلغ ۲۸ هزار تومان به عنوان مابه التفاوت یارانه نقدی مرحله اول و دوم هدفمندسازی یارانهها» به حساب شماری از سرپرست خانوارها خبر داد.
پس از واریز مبالغ اضافه به حساب سرپرست خانوارها در هفته نخست سال جدید، این پرسش مطرح شد که دولت با توجه به کسری بودجه در اجرای مرحله نخست قانون هدفمندسازی یارانهها، پول جدید را از کجا تأمین کرده است.
خلق پول و اسکناس
احمد توکلی از جمله نمایندگان مجلس درباره تخلفات دولت در اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها گفته بود: «کل درآمد حاصل از اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها در ۱۵ ماه گذشته ۲۹ هزار میلیارد تومان بوده که تنها به حساب خانوارها ۴۵ هزار میلیارد تومان یارانه نقدی واریز شد و ۱۶ هزار میلیارد کسری دیگر از طریق چاپ اسکناس نو تامین شد که این به شدت میزان نقدینگی را بالا برد و کمر خانوارها را شکست».
غلامرضا مصباحیمقدم رئیس کمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس شورای اسلامی نیز واریز حدود ۶۵ هزار میلیارد تومان معادل ۵۳ میلیارد دلار به حساب خزانه کشور را "خلق پول و اسکناس" عنوان کرده و گفته بود این اقدام بر مشکلات خواهد افزود.
به گفته غلامرضا مصباحیمقدم: «این کار در دنیا بینظیر است که بانک مرکزی شبانه از پول مردم برای پرداخت یارانهها برداشت کند.»
آقای مصباحیمقدم روز جمعه ۲۵ فروردین در نشست با اقتصاددانان مجلس شورای اسلامی همچنین گفته بود در چند ماه اخیر دولت برای پرداخت یارانه نقدی ۹ هزار میلیارد تومان از بانک مرکزی قرض کرده است که معنای آن "ایجاد تورم شدید" است.
تخلفات دولت
در همین زمینه عباسعلی نورا عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی نیز ۲۶ فروردین درباره "تخلف دولت" گفته بود: «تبدیل دلارهای نفتی به ریال باید به نرخ مرجع بانک مرکزی باشد و مصوبه اخیر تبدیل ۵۳ میلیارد دلار به ریال با نرخ بازار آزاد تخلف است.»
این نماینده مجلس شورای اسلامی اعلام کرد بر اساس قانون بودجه سال ۹۰، دولت دلارهای حاصل از فروش نفت را باید به نرخ ۱۰۵۰ تومان و نه قیمت دلار در بازار آزاد محاسبه میکرده است.
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در نخستین جلسه علنی مجلس در سال ۹۱ اجرای قریبالوقوع فاز دوم هدفمندسازی یارانهها را "خلاف صریح قانون"، "غیرکارشناسی" و "موجب بروز توفان تورم" خوانده بود.
با پافشاری دولت بر موضع خود، علی لاریجانی در نامهای به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، از وی خواست تا بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی از اختیارات خود برای توقف اجرای فاز دوم هدفمندسازی یارانهها استفاده کند.
به گفته ارسلان فتحیپور، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، مجلس از دولت خواسته است تا پول برداشتی از بانکها را به حساب آنها بازگرداند.
این نماینده مجلس شورای اسلامی همچنین اعلام کرده است بسیاری از مسئولان بانکهای دولتی و خصوصی برداشت پول از حساب بانک خود را غیرقانونی دانسته و نسبت به عملکرد دولت در اینباره اعتراض کردهاند.
به گزارش خبرگزاری مهر رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس گفته است: «برداشت غیرقانونی دولت از حساب بانکها باعث شد تا هم اکنون بانکها با کمبود منابع برای ارائه تسهیلات و انجام پروژههای گوناگون مواجه باشند.»
در آخرین روزهای سال ۹۰ دو بار خبرهایی در مورد برداشت شبانه دولت و بانک مرکزی از حساب بانکهای عموما خصوصی بدون کسب مجوز منتشر شد. به نوشته خبرگزاری مهر «برخی از مدیران بانکها در تماسهایی با نمایندگان مجلس خواستار رسیدگی این موضوع شدند.»
هیات وزیران دولت محمود احمدینژاد در آخرین روزهای سال ۹۰ از بانک مرکزی خواسته بود ۵۳ میلیارد دلار درآمد نفتی را با قیمت ارز در بازار آزاد "فورا" به ریال تبدیل کرده و به حساب خزانهی کشور واریز کند.
پیمان فروزش، نایب رئیس کمیسیون اقتصادی، روز شنبه ۲ اردیبهشت ۹۱ از باطل کردن این مصوبه دولت به دلیل "غیرقانونی بودن" خبر داده بود.
بنا بر این مصوبه، هیات وزیران دولت احمدینژاد در تاریخ ۲۴ اسفند بانک مرکزی را موظف کردند "فورا و حداکثر تا پایان وقت ۲۸ اسفند ۹۰، "بدون نیاز به تشکیل مجمع عمومی بانک و بدون نیاز به امضا یا ابلاغ صورت جلسات قبل و آتی مجمع عمومی بانک مرکزی، مبلغ یادشده را به خزانه کشور واریز نماید.
واریز مابهالتفاوت یارانه نقدی مرحله اول و دوم هدفمندسازی یارانهها
با این همه در روزهای آغازین سال ۱۳۹۱ دولت محمود احمدینژاد از واریز «مبلغ ۲۸ هزار تومان به عنوان مابه التفاوت یارانه نقدی مرحله اول و دوم هدفمندسازی یارانهها» به حساب شماری از سرپرست خانوارها خبر داد.
پس از واریز مبالغ اضافه به حساب سرپرست خانوارها در هفته نخست سال جدید، این پرسش مطرح شد که دولت با توجه به کسری بودجه در اجرای مرحله نخست قانون هدفمندسازی یارانهها، پول جدید را از کجا تأمین کرده است.
خلق پول و اسکناس
احمد توکلی از جمله نمایندگان مجلس درباره تخلفات دولت در اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها گفته بود: «کل درآمد حاصل از اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها در ۱۵ ماه گذشته ۲۹ هزار میلیارد تومان بوده که تنها به حساب خانوارها ۴۵ هزار میلیارد تومان یارانه نقدی واریز شد و ۱۶ هزار میلیارد کسری دیگر از طریق چاپ اسکناس نو تامین شد که این به شدت میزان نقدینگی را بالا برد و کمر خانوارها را شکست».
غلامرضا مصباحیمقدم رئیس کمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس شورای اسلامی نیز واریز حدود ۶۵ هزار میلیارد تومان معادل ۵۳ میلیارد دلار به حساب خزانه کشور را "خلق پول و اسکناس" عنوان کرده و گفته بود این اقدام بر مشکلات خواهد افزود.
به گفته غلامرضا مصباحیمقدم: «این کار در دنیا بینظیر است که بانک مرکزی شبانه از پول مردم برای پرداخت یارانهها برداشت کند.»
آقای مصباحیمقدم روز جمعه ۲۵ فروردین در نشست با اقتصاددانان مجلس شورای اسلامی همچنین گفته بود در چند ماه اخیر دولت برای پرداخت یارانه نقدی ۹ هزار میلیارد تومان از بانک مرکزی قرض کرده است که معنای آن "ایجاد تورم شدید" است.
تخلفات دولت
در همین زمینه عباسعلی نورا عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی نیز ۲۶ فروردین درباره "تخلف دولت" گفته بود: «تبدیل دلارهای نفتی به ریال باید به نرخ مرجع بانک مرکزی باشد و مصوبه اخیر تبدیل ۵۳ میلیارد دلار به ریال با نرخ بازار آزاد تخلف است.»
این نماینده مجلس شورای اسلامی اعلام کرد بر اساس قانون بودجه سال ۹۰، دولت دلارهای حاصل از فروش نفت را باید به نرخ ۱۰۵۰ تومان و نه قیمت دلار در بازار آزاد محاسبه میکرده است.
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در نخستین جلسه علنی مجلس در سال ۹۱ اجرای قریبالوقوع فاز دوم هدفمندسازی یارانهها را "خلاف صریح قانون"، "غیرکارشناسی" و "موجب بروز توفان تورم" خوانده بود.
با پافشاری دولت بر موضع خود، علی لاریجانی در نامهای به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، از وی خواست تا بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی از اختیارات خود برای توقف اجرای فاز دوم هدفمندسازی یارانهها استفاده کند.
کميپن بين المللی حقوق بشر: ۷۴ کولبر در مرزهای غربی ايران کشته شده اند
کميپن بين المللی حقوق بشر در ايران روز جمعه اعلام کرده است، طی یک
دوره سه ماهه ۷۴ مورد مرگ و ۷۶ مورد جراحات افرادی را که از مرزهای غربی
ايران، کالای قاچاق وارد می کنند، و به کُولبَر معروفند، ثبت کرده است.
اين افراد بخاطر حمل اجناس روی پشت، کُولبَر خوانده می شوند و بيشتر در استان های کردنشين زندگی می کنند.
به گفته کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران، اين آمار از اسفند ۱۳۹۰ تا ارديبهشت ۱۳۹۱، پس از آغاز برنامۀ انسداد مرزها ثبت شده است.
در گزارش کميپن بين المللی حقوق بشر در ايران تصريح شده است: از ۷۴ نفر کولبر و کاسبکاری که جان خود را از دست داده اند، ۷۰ نفر آنان توسط ماموران مرزی دولتی هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده اند و ۴ نفر از آنان به دليل انفجار مين، سقوط بهمن، و سرمای شديد جان خود را از دست داده اند.
اين گزارش اضافه کرده است: در ميان ۷۶ نفری که مجروح شده اند، هشت نفر به علت انفجار مين و بقيه توسط ماموران امنيتی مرزی زخمی شده اند. اين اعداد فقط افرادی را در بر می گيرند که کمپين توانسته هويت و مشخصات پرونده های آنان را مستقلا و يا از طريق منابع مطمئن محلی تاييد کند. ممکن است موارد بسيار بيشتری نيز وجود داشته باشند؛ اما به دليل انزوای جغرافيايی و اقتصادی کولبران، ممکن است کلیۀ موارد گزارش نشده باشد.
کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران از حکومت جمهوری اسلامی خواسته است فورا در خصوص موارد متعدد قتل «کولبران» توسط نيروهای امنيتی در استانهای شمال غربی آذربايجان، کردستان، و کرمانشاه تحقيق کند و افرادی که چنين اقدامات غير قانونی و خشونت باری را انجام داده اند را پاسخگو کند.
اين نهاد حقوق بشری همچنين گفته است: حکومت ايران بايد مقررات امنيت مرزهايش و افزايش روزافزون استفاده از خشونت مرگبار را بررسی کند و سياست های روشنی را برای توقف قتل های غير قانونی و غيرضروری اتخاذ کند.
کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران می گويد، استفاده از سلاح عليه اين افراد که بيکار و غيرمسلح اند، توجيه ناپذير و ناقض قوانين بين المللی است.
هادی قائمی، سخنگوی کمپين حقوق بشر، در همين زمينه گفته است: «دولت ايران اساسا فقر را مجازات می کند. حمله به کولبرانی که ساکن برخی از فقيرترين مناطق ايران هستند، استفاده از خشونت مرگبار عليه مردمی است که به واسطۀ شرايط اقتصادی خويش به اين نوع فعاليت وادار شده اند.»
سخنگوی کمپین حقوق بشر افزوده است: علاوه بر اين، کشتن حيواناتی که برای کسب و کار اين افراد مورد استفاده قرار می گيرد نيز نوعی مجازات اين افراد بدون طی روند دادرسی محسوب ميشود.»
هادی قائمی اضافه کرد: «تعداد بالای کولبرانی که کشته شده اند نشان دهنده ضرورت و فوريت تغييرات سريع در سياست های دولت و توجه پايدار جامعۀ بين المللی به اين موضوع است.»
اين افراد بخاطر حمل اجناس روی پشت، کُولبَر خوانده می شوند و بيشتر در استان های کردنشين زندگی می کنند.
به گفته کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران، اين آمار از اسفند ۱۳۹۰ تا ارديبهشت ۱۳۹۱، پس از آغاز برنامۀ انسداد مرزها ثبت شده است.
در گزارش کميپن بين المللی حقوق بشر در ايران تصريح شده است: از ۷۴ نفر کولبر و کاسبکاری که جان خود را از دست داده اند، ۷۰ نفر آنان توسط ماموران مرزی دولتی هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده اند و ۴ نفر از آنان به دليل انفجار مين، سقوط بهمن، و سرمای شديد جان خود را از دست داده اند.
اين گزارش اضافه کرده است: در ميان ۷۶ نفری که مجروح شده اند، هشت نفر به علت انفجار مين و بقيه توسط ماموران امنيتی مرزی زخمی شده اند. اين اعداد فقط افرادی را در بر می گيرند که کمپين توانسته هويت و مشخصات پرونده های آنان را مستقلا و يا از طريق منابع مطمئن محلی تاييد کند. ممکن است موارد بسيار بيشتری نيز وجود داشته باشند؛ اما به دليل انزوای جغرافيايی و اقتصادی کولبران، ممکن است کلیۀ موارد گزارش نشده باشد.
کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران از حکومت جمهوری اسلامی خواسته است فورا در خصوص موارد متعدد قتل «کولبران» توسط نيروهای امنيتی در استانهای شمال غربی آذربايجان، کردستان، و کرمانشاه تحقيق کند و افرادی که چنين اقدامات غير قانونی و خشونت باری را انجام داده اند را پاسخگو کند.
اين نهاد حقوق بشری همچنين گفته است: حکومت ايران بايد مقررات امنيت مرزهايش و افزايش روزافزون استفاده از خشونت مرگبار را بررسی کند و سياست های روشنی را برای توقف قتل های غير قانونی و غيرضروری اتخاذ کند.
کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران می گويد، استفاده از سلاح عليه اين افراد که بيکار و غيرمسلح اند، توجيه ناپذير و ناقض قوانين بين المللی است.
هادی قائمی، سخنگوی کمپين حقوق بشر، در همين زمينه گفته است: «دولت ايران اساسا فقر را مجازات می کند. حمله به کولبرانی که ساکن برخی از فقيرترين مناطق ايران هستند، استفاده از خشونت مرگبار عليه مردمی است که به واسطۀ شرايط اقتصادی خويش به اين نوع فعاليت وادار شده اند.»
سخنگوی کمپین حقوق بشر افزوده است: علاوه بر اين، کشتن حيواناتی که برای کسب و کار اين افراد مورد استفاده قرار می گيرد نيز نوعی مجازات اين افراد بدون طی روند دادرسی محسوب ميشود.»
هادی قائمی اضافه کرد: «تعداد بالای کولبرانی که کشته شده اند نشان دهنده ضرورت و فوريت تغييرات سريع در سياست های دولت و توجه پايدار جامعۀ بين المللی به اين موضوع است.»
هشدار روسیه در مورد تحریم نفت ایران؛ گزارش: افزایش ذخایر جهانی
در حالی که تنها دو ماه به آغاز تحریم نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا
مانده است، وزیر خارجه روسیه روز جمعه، هشت اردیبهشت، با تاکید دوباره بر
موضع کشورش در قبال تحریمهای یکجانبه هشدار داد که منع خرید نفت از
جمهوری اسلامی به اعضای اتحادیه اروپا لطمه میزند.
این در حالی است که بر اساس تازهترین گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا که در همین روز منتشر شد ذخایر نفت در جهان در دو ماه گذشته و بهرغم کاهش تولید و خرید نفت از ایران افزایش داشته است.
خبرگزاری رویترز در تحلیل خود از این گزارش که هر ۶۰ روز آپدیت و منتشر میشود میگوید که با توجه به این افزایش ذخایر دولت باراک اوباما فرصت مییابد به تحریم خرید نفت از جمهوری اسلامی و فشار بر دیگر کشورها برای همین اقدام ادامه دهد.
با این همه سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، روز جمعه بر مخالفت مسکو با تحریمهای بیشتر، بهویژه تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا، تاکید کرد و آن را باعث لطمه به اعضای این اتحادیه دانست.
روسیه و چین همواره با این نوع تحریمها مخالفت کرده و چنین اظهار نظر کردهاند که بحران اتمی ایران را باید از راه دیپلماسی حل کرد.
به گفته آقای لاوروف، تحریمهای یکجانبه «تنها آن کسانی را در ایران تقویت میکند که معتقدند غرب به حل مسائل اتمی علاقهای ندارد و تنها به دنبال تغییر رژیم [در ایران] است».
این گفته وزیر امور خارجه روسیه از آنجا اهمیتی دوچندان مییابد که مسکو بهویژه در چند سال اخیر به نزدیکترین حامی قدرتمند ایران بدل شده و به نظر میرسد که مقامات جمهوری اسلامی رابطهای نزدیک با کرملین دارند.
سرگی لاوروف در مقابل بار دیگر پیشنهاد «طرح گام به گام» روسیه را مطرح کرده و گفته است که تمرکز گروه ۵+۱ در مذاکرات با جمهوری اسلامی باید بر این باشد که تهران را با حذف و لغو تحریمها به همکاری در قضیه اتمی ترغیب کنند.
آقای لاوروف پیشنهاد خود را کمتر از یک ماه پیش از آن مطرح کرده است که ایران قرار است بار دیگر و این بار در وین با کشورهای ۵+۱ به مذاکره بنشیند.
دور تازه گفتوگوها با آژانس پس از نشست «مثبت و سازنده» مذاکرهکنندگان ایرانی با گروه ۱+۵ در استانبول صورت میگیرد، نشستی که پس از ۱۵ ماه بنبست و به گفته دیپلماتها در فضایی «متفاوت و امیدوارکننده» برگزار شد.
در همین حال به گزارش خبرگزاری رویترز به نقل از گزارش تازه اداره اطلاعات انرژی ذخایر جهانی نفت در دو ماه گذشته افزایش یافته و بیانگر اوضاعی مثبت است.
بر اساس این گزارش، در دو ماه مارس و آوریل سال ۲۰۱۲، میزان ذخیره نفت و بنزین در جهان به اندازه ۵۰۰ هزار بشکه در روز از میزان تقاضا برای این کالاهای اساسی فراتر رفته است.
به این ترتیب کشورهای مصرفکننده نفت در این مدت فرصت یافتهاند سوخت را ذخیره کرده و خود را در برابر ضررها و لطمات ناشی از اقدامات آمریکا در برابر ایران بیمه کنند.
این گزارش نشان میدهد که در همین مدت دو ماه عربستان سعودی نزدیک به ۱۰ میلیون بشکه در روز نفت تولید کرده است که این چیزی حدود ۹۰۰ هزار بشکه بیش از تولید این کشور در مدت مشابه در سال گذشته است.
عربستان سعودی در یک سال گذشته دستکم دو بار برای پر کردن جای خالی نفت ایران در بازارهای جهانی به دنبال تحریمهای غرب اعلام آمادگی کرده است.
این در حالی است که بر اساس تازهترین گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا که در همین روز منتشر شد ذخایر نفت در جهان در دو ماه گذشته و بهرغم کاهش تولید و خرید نفت از ایران افزایش داشته است.
خبرگزاری رویترز در تحلیل خود از این گزارش که هر ۶۰ روز آپدیت و منتشر میشود میگوید که با توجه به این افزایش ذخایر دولت باراک اوباما فرصت مییابد به تحریم خرید نفت از جمهوری اسلامی و فشار بر دیگر کشورها برای همین اقدام ادامه دهد.
با این همه سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، روز جمعه بر مخالفت مسکو با تحریمهای بیشتر، بهویژه تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا، تاکید کرد و آن را باعث لطمه به اعضای این اتحادیه دانست.
روسیه و چین همواره با این نوع تحریمها مخالفت کرده و چنین اظهار نظر کردهاند که بحران اتمی ایران را باید از راه دیپلماسی حل کرد.
به گفته آقای لاوروف، تحریمهای یکجانبه «تنها آن کسانی را در ایران تقویت میکند که معتقدند غرب به حل مسائل اتمی علاقهای ندارد و تنها به دنبال تغییر رژیم [در ایران] است».
این گفته وزیر امور خارجه روسیه از آنجا اهمیتی دوچندان مییابد که مسکو بهویژه در چند سال اخیر به نزدیکترین حامی قدرتمند ایران بدل شده و به نظر میرسد که مقامات جمهوری اسلامی رابطهای نزدیک با کرملین دارند.
سرگی لاوروف در مقابل بار دیگر پیشنهاد «طرح گام به گام» روسیه را مطرح کرده و گفته است که تمرکز گروه ۵+۱ در مذاکرات با جمهوری اسلامی باید بر این باشد که تهران را با حذف و لغو تحریمها به همکاری در قضیه اتمی ترغیب کنند.
آقای لاوروف پیشنهاد خود را کمتر از یک ماه پیش از آن مطرح کرده است که ایران قرار است بار دیگر و این بار در وین با کشورهای ۵+۱ به مذاکره بنشیند.
دور تازه گفتوگوها با آژانس پس از نشست «مثبت و سازنده» مذاکرهکنندگان ایرانی با گروه ۱+۵ در استانبول صورت میگیرد، نشستی که پس از ۱۵ ماه بنبست و به گفته دیپلماتها در فضایی «متفاوت و امیدوارکننده» برگزار شد.
در همین حال به گزارش خبرگزاری رویترز به نقل از گزارش تازه اداره اطلاعات انرژی ذخایر جهانی نفت در دو ماه گذشته افزایش یافته و بیانگر اوضاعی مثبت است.
بر اساس این گزارش، در دو ماه مارس و آوریل سال ۲۰۱۲، میزان ذخیره نفت و بنزین در جهان به اندازه ۵۰۰ هزار بشکه در روز از میزان تقاضا برای این کالاهای اساسی فراتر رفته است.
به این ترتیب کشورهای مصرفکننده نفت در این مدت فرصت یافتهاند سوخت را ذخیره کرده و خود را در برابر ضررها و لطمات ناشی از اقدامات آمریکا در برابر ایران بیمه کنند.
این گزارش نشان میدهد که در همین مدت دو ماه عربستان سعودی نزدیک به ۱۰ میلیون بشکه در روز نفت تولید کرده است که این چیزی حدود ۹۰۰ هزار بشکه بیش از تولید این کشور در مدت مشابه در سال گذشته است.
عربستان سعودی در یک سال گذشته دستکم دو بار برای پر کردن جای خالی نفت ایران در بازارهای جهانی به دنبال تحریمهای غرب اعلام آمادگی کرده است.
امکان موافقت آمریکا با غنیسازی پنج درصدی اورانیوم در ایران
تعدادی از مقامهای دولت اوباما میگویند در صورتی که ایران برای حل
مناقشات هستهای «گامهای سازنده» بردارد، امکان دارد ایالات متحده با
غنیسازی تا سطح پنج درصدی اورانیوم از سوی جمهوری اسلامی موافقت کند.
به گزارش روزنامه لسآنجلس تایمز، اخیرا تعدادی از مقامهای دولت اوباما بحث امکان غنیسازی اورانیوم تا سطح پنج درصد از سوی ایران را مطرح کردهاند و آن را مشروط به برداشتن گامهای اساسی از جمله خودداری ایران از غنیسازی در سطوح بالاتر و همراهی ایران با درخواستهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی دانستهاند.
یک مقام ارشد دولت اوباما در این خصوص گفته است که اگر ایران خواستههای آمریکا و سایر قدرتهای جهانی را مبنی بر اجرای مقررات نظارت هستهای سازمان ملل عملی کند، در خصوص امکان غنیسازی اورانیوم با درصد پایین از سوی ایران، میتوان بحث کرد و «امکان موافقت آمریکا با این گزینه وجود دارد».
این اظهارات در حالی مطرح شدهاند که کنت کتزمن، کارشناس ارشد امور ایران در مرکز تحقیقات کنگره آمریکا، نیز در این خصوص پیشتر به رادیوفردا گفته است: «فکر میکنم که کشورهای ۵+۱ موضع خود را تغییر دادهاند و آمادگی این مسئله را دارند که در صورت درخواست ایران، غنیسازی اورانیوم را در این کشور مد نظر قرار دهند، به شرط این که این غنیسازی تنها تا سطح پنج درصد باشد که برای تولید برق مورد استفاده قرار میگیرد.»
با این حال برخی مقامهای دولت اوباما با این پیشنهاد مخالف هستند. یک مقام دولت آمریکا که نخواست نامش فاش شود به روزنامه لسآنجلس تایمز گفته است که امکان اجرایی شدن این طرح پایین است، زیرا به گفته وی ایران تمایل کمی به جلب رضایت جامعه بینالملل نشان داده است.
این روزنامه تأکید میکند که به دنبال برگزاری مذاکرات هستهای ۵+۱ با ایران که ۲۶ فروردینماه در استانبول برگزار شد، آمریکا که پیشتر همواره بر توقف کامل غنیسازی از سوی ایران تأکید میکرد، مواضع خود در قبال برنامه هستهای ایران را تا حدی تلطیف کرده است.
در آستانه مذاکرات اتمی، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، گفته بود: «ما در مذاکره هستهای به دنبال نتایج ملموس هستیم و البته درک میکنیم که ایرانیها نیز به دنبال تضمینها یا اقداماتی از جانب ما هستند که به طور قطع این تضمینها و اقدامات را مد نظر خواهیم داشت.»
گری سیمور، دستیار ویژه باراک اوباما در امور هستهای، کنترل تسلیحات و سلاحهای کشتار جمعی، نیز ۲۹ فروردینماه به رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی گفت: «هرگاه ایران به نگرانیها در قبال فعالیتهای هستهای خود پاسخ دهد، ما نیز حق ایران برای دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای را به رسمیت میشناسیم.»
این در حالی است که به نوشته لسآنجلس تایمز این موضعگیری آمریکا احتمال دارد مخالفت اسرائیل، برخی اعضای کنگره آمریکا و جمهوریخواهان این کشور را به همراه داشته باشد.
یکی از اعضای ارشد سنا به لسآنجلس تایمز گفته است هر طرحی مبنی بر دادن مجوز به ایران برای غنیسازی، به سرعت از سوی کنگره رد خواهد شد.
غرب بر این باور است که برنامه هستهای ایران دارای ابعاد نظامی است و خواستار شفافسازی ایران در این خصوص شده است.
ایران فعالیتهای هستهای خود را کاملا صلحآمیز و دستیابی به انرژی اتمی را حق مسلم خود میداند.
به گزارش روزنامه لسآنجلس تایمز، اخیرا تعدادی از مقامهای دولت اوباما بحث امکان غنیسازی اورانیوم تا سطح پنج درصد از سوی ایران را مطرح کردهاند و آن را مشروط به برداشتن گامهای اساسی از جمله خودداری ایران از غنیسازی در سطوح بالاتر و همراهی ایران با درخواستهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی دانستهاند.
یک مقام ارشد دولت اوباما در این خصوص گفته است که اگر ایران خواستههای آمریکا و سایر قدرتهای جهانی را مبنی بر اجرای مقررات نظارت هستهای سازمان ملل عملی کند، در خصوص امکان غنیسازی اورانیوم با درصد پایین از سوی ایران، میتوان بحث کرد و «امکان موافقت آمریکا با این گزینه وجود دارد».
این اظهارات در حالی مطرح شدهاند که کنت کتزمن، کارشناس ارشد امور ایران در مرکز تحقیقات کنگره آمریکا، نیز در این خصوص پیشتر به رادیوفردا گفته است: «فکر میکنم که کشورهای ۵+۱ موضع خود را تغییر دادهاند و آمادگی این مسئله را دارند که در صورت درخواست ایران، غنیسازی اورانیوم را در این کشور مد نظر قرار دهند، به شرط این که این غنیسازی تنها تا سطح پنج درصد باشد که برای تولید برق مورد استفاده قرار میگیرد.»
با این حال برخی مقامهای دولت اوباما با این پیشنهاد مخالف هستند. یک مقام دولت آمریکا که نخواست نامش فاش شود به روزنامه لسآنجلس تایمز گفته است که امکان اجرایی شدن این طرح پایین است، زیرا به گفته وی ایران تمایل کمی به جلب رضایت جامعه بینالملل نشان داده است.
این روزنامه تأکید میکند که به دنبال برگزاری مذاکرات هستهای ۵+۱ با ایران که ۲۶ فروردینماه در استانبول برگزار شد، آمریکا که پیشتر همواره بر توقف کامل غنیسازی از سوی ایران تأکید میکرد، مواضع خود در قبال برنامه هستهای ایران را تا حدی تلطیف کرده است.
در آستانه مذاکرات اتمی، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، گفته بود: «ما در مذاکره هستهای به دنبال نتایج ملموس هستیم و البته درک میکنیم که ایرانیها نیز به دنبال تضمینها یا اقداماتی از جانب ما هستند که به طور قطع این تضمینها و اقدامات را مد نظر خواهیم داشت.»
گری سیمور، دستیار ویژه باراک اوباما در امور هستهای، کنترل تسلیحات و سلاحهای کشتار جمعی، نیز ۲۹ فروردینماه به رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی گفت: «هرگاه ایران به نگرانیها در قبال فعالیتهای هستهای خود پاسخ دهد، ما نیز حق ایران برای دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای را به رسمیت میشناسیم.»
این در حالی است که به نوشته لسآنجلس تایمز این موضعگیری آمریکا احتمال دارد مخالفت اسرائیل، برخی اعضای کنگره آمریکا و جمهوریخواهان این کشور را به همراه داشته باشد.
یکی از اعضای ارشد سنا به لسآنجلس تایمز گفته است هر طرحی مبنی بر دادن مجوز به ایران برای غنیسازی، به سرعت از سوی کنگره رد خواهد شد.
غرب بر این باور است که برنامه هستهای ایران دارای ابعاد نظامی است و خواستار شفافسازی ایران در این خصوص شده است.
ایران فعالیتهای هستهای خود را کاملا صلحآمیز و دستیابی به انرژی اتمی را حق مسلم خود میداند.
هشدار آمريکا درباره سفر شهروندان اين کشور به ايران
وزارت امور خارجه آمريکا روزجمعه ۲۷ آوريل در بيانيه ای به شهروندان
آمريکايی هشدار داده است، پيش از سفر به ايران خطرات احتمالی چنين اقدامی
را به دقت در نظر بگيرند.
وزارت امورخارجه ايالات متحده می گويد، شهروندان با تابعيت دوگانه ايرانی – آمريکايی ممکن است به هنگام خروج از ايران با مشکل مواجه شوند.
در اين بيانيه از شهروندان آمريکايی خواسته شده است به اخبار و تحولات توجه کرده و به دقت سفر های غيرضروری را مورد بررسی قرار دهند.
وزارت خارجه آمريکا می گويد ، بيانيه کنونی به عنوان جايگزين «هشدار سفر» برای ايران در تاريخ ۲۱ اکتبرسال ۲۰۱۱ است تا اطلاعات بيشتری در خصوص بررسی مدارک شهروندان توسط دفتر حاظ منافع در سفارت سوييس در تهران و همچنين توانايی اين وزراتخانه برای کمک به شهروندان در صورت شرايط اضطراری ارائه کند.
وزارت امور خارجه آمريکا همچنين گفته است: «برخی از عوامل در ايران همچنان با ايالات متحده تخاصم دارند. به همين دليل، شهروندان ايالات متحده ممکن است به هنگام سفر يا اقامت در ايران بازداشت يا مورد آزار و اذيت قرار گيرند.»
وزارت امورخارجه آمريکا اضافه کرده است: از سال ۲۰۰۹ تاکنون مقامات ايرانی مانع خروج تعدادی از شهروندان آمريکايی ايرانی تبار، از جمله روزنامه نگاران و دانشگاهيان، که به دلايل شخصی يا حرفه ای به ايران سفر کرده بودند، شده اند.
اين بيانيه اضافه کرده است: مقامات ايران همچنين به ناحق شماری از شهروندان آمريکايی را به اتهاماتی چون جاسوسی و اقدام عليه امنيت ملی بازداشت کرده اند.
وزارت امورخارجه امريکا می گويد، شهروندان آمريکايی ايرانی تبار بايد پيش از سفر به ايران خطر هدف قرار گرفتن توسط مقامات ايران را در نظر بگيرند. دولت ايران در خواست دفتر حافظ منافع آمريکا برای دسترسی به شهروندان آمريکايی زندانی را رد می کند و تابعيت دوگانه را به رسميت نمی شناسد.
وزرت امورخارجه آمريکا با اشاره به سرکوب اقليت های قومی و مذهبی توسط حکومت ايران از شهروندان اين کشور خواسته است از سفر به مناطقی چون کردستان، سيستان بلوچستان، نواحی مرزی ايران با افغانستان، پاکستان و عراق خودداری کنند.
وزارت امورخارجه آمريکا می گويد، ايالات متحده روابط ديپلماتيک يا کنسولی با جمهوری اسلامی ندارد، به همين دليل قادر نيست تا خدمات کنسولی يا حفاظتی در اختيار شهروند آمريکايی در ايران قرار دهد.
وزارت امورخارجه آمريکا اضافه کرده است:«توانايی ما برای کمک به شهروندان آمريکايی در ايران در شرايط اضطراری به شدت محدود است.»
وزارت امورخارجه ايالات متحده می گويد، شهروندان با تابعيت دوگانه ايرانی – آمريکايی ممکن است به هنگام خروج از ايران با مشکل مواجه شوند.
در اين بيانيه از شهروندان آمريکايی خواسته شده است به اخبار و تحولات توجه کرده و به دقت سفر های غيرضروری را مورد بررسی قرار دهند.
وزارت خارجه آمريکا می گويد ، بيانيه کنونی به عنوان جايگزين «هشدار سفر» برای ايران در تاريخ ۲۱ اکتبرسال ۲۰۱۱ است تا اطلاعات بيشتری در خصوص بررسی مدارک شهروندان توسط دفتر حاظ منافع در سفارت سوييس در تهران و همچنين توانايی اين وزراتخانه برای کمک به شهروندان در صورت شرايط اضطراری ارائه کند.
وزارت امور خارجه آمريکا همچنين گفته است: «برخی از عوامل در ايران همچنان با ايالات متحده تخاصم دارند. به همين دليل، شهروندان ايالات متحده ممکن است به هنگام سفر يا اقامت در ايران بازداشت يا مورد آزار و اذيت قرار گيرند.»
وزارت امورخارجه آمريکا اضافه کرده است: از سال ۲۰۰۹ تاکنون مقامات ايرانی مانع خروج تعدادی از شهروندان آمريکايی ايرانی تبار، از جمله روزنامه نگاران و دانشگاهيان، که به دلايل شخصی يا حرفه ای به ايران سفر کرده بودند، شده اند.
اين بيانيه اضافه کرده است: مقامات ايران همچنين به ناحق شماری از شهروندان آمريکايی را به اتهاماتی چون جاسوسی و اقدام عليه امنيت ملی بازداشت کرده اند.
وزارت امورخارجه امريکا می گويد، شهروندان آمريکايی ايرانی تبار بايد پيش از سفر به ايران خطر هدف قرار گرفتن توسط مقامات ايران را در نظر بگيرند. دولت ايران در خواست دفتر حافظ منافع آمريکا برای دسترسی به شهروندان آمريکايی زندانی را رد می کند و تابعيت دوگانه را به رسميت نمی شناسد.
وزرت امورخارجه آمريکا با اشاره به سرکوب اقليت های قومی و مذهبی توسط حکومت ايران از شهروندان اين کشور خواسته است از سفر به مناطقی چون کردستان، سيستان بلوچستان، نواحی مرزی ايران با افغانستان، پاکستان و عراق خودداری کنند.
وزارت امورخارجه آمريکا می گويد، ايالات متحده روابط ديپلماتيک يا کنسولی با جمهوری اسلامی ندارد، به همين دليل قادر نيست تا خدمات کنسولی يا حفاظتی در اختيار شهروند آمريکايی در ايران قرار دهد.
وزارت امورخارجه آمريکا اضافه کرده است:«توانايی ما برای کمک به شهروندان آمريکايی در ايران در شرايط اضطراری به شدت محدود است.»
هاشمی رفسنجانی و ناکامی دوباره در «رابطه با آمریکا»
اما واکنش تند و محکم تمامی جناحهای اصولگرایان و نیروهای تشکیلدهنده حاکمیت که عقبنشینی متعاقب رفسنجانی را به دنبال داشت، تنهایی هاشمی و کوتاهی دست وی در بلوک قدرت را منعکس ساخت.
ابقای وی در مسند ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام ذهنیتی را مطرح کرده بود که وی به نقطه پایان در نقشآفرینی در حکومت نخواهد رسید و میتواند دوباره در حد محدودی قدرت بگیرد. ولی محکوم کردن اظهارات وی از سوی جامعه روحانیت تهران و جمعیت موتلفه اسلامی نشان داد که هاشمی تا چه میزان پایگاهش در جناح راست پیشین و اصولگرایان کنونی را از دست دادهاست. همچنین در هیچ بخشی از بلوک قدرت اعم از سیاسی، نظامی، روحانی و امنیتی موقعیتی ندارد.
موج حکومتی اخیر بهراهافتاده علیه هاشمی او را بیشتر به گوشه رینگ راند. موقعیت وی نزدیکتر به اصلاحطلبان خارج شده از قدرت شد. این رویداد مهر تایید دیگری بود که ماندن هاشمی در قدرت با مواضع کنونیاش دشواریهای زیادی دارد و سیاست صبر و شکیب وی برای تغییر مواضع رهبری نیز نتیجه ندادهاست.
آشکار ساختن این نامه نشان میدهد هاشمی رفسنجانی پیش از دوران ریاست جمهوریاش که آشکارا خط مشی متفاوتی از عملکردش در دوران دهه شصت داشت، نیز در اندیشه برقراری رابطه با آمریکا بودهاست. صادق زیباکلام مدعی است تاریخ این نامه به احتمال زیاد سال ۱۳۶۵ است.
هاشمی رفسنجانی به هنگام تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ در عربستان بود. وی در آن موقع حمایت صریحی از حرکت دانشجویان خط امام کرد. اما بعدها فاش ساخت نه وی و نه آقای خامنهای هیچکدام نظر خوشی نسبت به آن اقدام نداشتند. در کل هاشمی رفسنجانی و دیگر چهرههای روحانی حزب جمهوری اسلامی پس از انقلاب در برخی موارد موجسواری میکردند.
مهندس عزتالله سحابی بارها در خاطراتش بیان میکند که در جلسات شورای انقلاب آقایان مخالف سیاستی بودند اما به محض اینکه فضایی در جامعه ساخته میشد آنها همراهی میکردند.
بنابراین میتوان همراهی ظاهری هاشمی را با جو ضد آمریکایی در دهه اول انقلاب از این جنس بهشمار آورد. البته او در خطبههای نماز جمعه عبارات تندی را علیه آمریکا به زبان میراند و برخی از مخالفان و منتقدان را به وابستگی به آمریکا متهم نموده و اتهامات بلااستنادی را به آنان منتسب کرد.
اما وی در دوران سازندگی و پس از درگذشت آیتالله خمینی کوشید تا یخهای عدم رابطه با آمریکا را ذوب کند. وی اما به صورت غیر مستقیم وارد شد. ولی مخالفت صریح و محکم رهبری اجازه تحقق این خواست را نداد.
در دوران اصلاحات نیز هاشمی پشتیبان سیاست تنشزدایی خاتمی بود. اما همه آن تلاشها با کارشکنی بخش مسلط قدرت به بنبست خورد.
پس از اینکه حاکمیت نشانههایی مبنی بر نرمش احتمالی در بحران هستهای نشان داد و قرار شد دور جدید مذاکرات در فروردین ۱۳۹۱ انجام شود، هاشمی رفسنجانی نیز به تکاپو افتاد تا در فرایند تحقق آرزوی دیرینهاش نقشآفرینی بکند.
نوعی مانور قدرت
تحلیلهای گوناگونی میتوان از چرایی بیان خاطره فوق داشت. از آنجایی که هاشمی رفسنجانی در روزهای پس از تعطیلات سال نو حضور رسانهای چشمگیری داشت از اینرو میتوان نتیجهگیری کرد که به احتمال زیاد وی برنامهریزی کرده بود تا با آشکارسازی نامه قدیمی، نقش و جایگاه خود در هموارسازی رابطه با آمریکا را گوشزد کند و همچنین در تداوم ابقاء حضورش در ریاست مجمع تشخیص مصلحت به نوعی مانور قدرت بدهد.
چه بسا او فکر کرده بود حال که قرار است پروژه مصالحه با آمریکا کلید بخورد، چرا وی از عطایای این تصمیمگیری بینصیب بماند. از زاویهای دیگر ممکن است هاشمی این موضعگیری را انجام داد تا امکان آشتی در دور جدید گفتوگوها با جامعه جهانی افزایش بیاید و کشور از مخمصههایی که گرفتار آن شده بیرون آید.
در عین حال وی این پیام را نیز به جهان خارج منتقل ساخت که بخش فرودست قدرت نگاه مثبتی به حل مشکل دارد. امری که خشم تندروها را برانگیخت و او را متهم ساختند که در آستانه مذاکرات به اقتدار نمایندگان حاکمیت در مذاکره ضربه زدهاست.
اما خارج از این مجادلات، فشار خارجی یک فرصت برای نیروهای منتقد سیاستهای موجود در درون نظام است تا کارآمدی و کفایت حاکمان را زیر سؤال ببرند و بدینترتیب خود را بر کشند. یکی از اهداف افزایش تحریمها ایجاد گسست در داخل حکومت و تقسیم نیروها به موافقان و تجدیدنظرطلبان است. به نظر میرسد هاشمی در نزدیکی مذاکرات خواستهاست از این کارت استفاده کند.
همچنین حملات سازمانیافته و هماهنگشدهای که به هاشمی شد، موقعیتی است که نوع نگاه نیروهای اصلی حکومت به رابطه با آمریکا را بازگو میکند. از دید آنها حفظ رابطه خصومتآمیز برای بقای سیاسی آنان و جمهوری اسلامی الزامی است. آنها پیوسته این جمله رهبری را تکرار میکردند که ما امتیازی نداریم تا به آمریکا بدهیم بنابراین برقراری رابطه که مستلزم داد و ستد امتیاز است، معنا ندارد.
این مواضع بر این حقیقت انگشت میگذارد که حل بحران هستهای و یا جلوگیری از رسیدن آن به نقطه جوش به معنای عادی شدن روابط ایران و آمریکا نیست.
در کل محاسبات هاشمی رفسنجانی اشتباه از کار در آمد. ابتکار وی نه تنها توانست زمینه تنشزدایی با آمریکا را مساعد کند بلکه باعث تقویت گفتمان ضد آمریکایی در حکومت شد. همچنین عقبنشینی وی که فاشسازی نامه به آیتالله خمینی را صرفا بیان یک خاطره دانست نه ارائه یک سیاست، نیز موقعیت سستاش در حاکمیت را نمایان ساخت که دیگر در اردوگاه اصولگرایان محلی از اعراب ندارد.
این اتفاق در مجموع به زیان هاشمی تمام شد چون در حال حاضر نه نیروهای اپوزیسیون در موضع قدرتمندی هستند تا از این موضعگیری استفاده کنند و نه اساسا آنها جایگاهی برای هاشمی رفسنجانی قائل هستند. یکپارچگی اصولگرایان در محکومیت موضع هاشمی در زمینه رابطه با آمریکا پرده از نا کارایی سیاست «وسط ایستادن» هاشمی را بر میدارد.
او دیگر چکش تعادل نیست و ناگزیر یا باید سیاست صبر و انتظار را در پیش بگیرد و یا اینکه در دوقطبی روزافزون بین جامعه و مردم یک طرف را برگزیند. واپسنشینی وی و عدم ایستادگی بر روی موضعی که اتخاذ کرده بود نشان میدهد که او کماکان ترجیح میدهد در درون قدرت باقی بماند و پی همه تعرضات و حملات را به تنش بمالد تا شاید دست تصادف و یا دیگر اتفاقات مقتضی به یاریاش بیایند.
تعبیر «جانشین رهبر» برای مصباح یزدی تا چه اندازه واقعی است؟
«چرا اعضای جبهه پایداری، اطرافیان رهبر جمهوری اسلامی را دروغگو خطاب میکنند؟»
این بخشی از نامه جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق، به آیتالله مصباح یزدی است که از او به عنوان پدر معنوی این تشکل سیاسی یاد میکنند.
این دانشجویان از اینکه اعضای جبهه پایداری از آیتالله مصباح یزدی به عنوان «قائممقام رهبری» یاد میکنند، به شدت انتقاد کردهاند.
گزارشی در همین مورد در زیر میآید:
این نامه خطاب به آیت الله محمدتقی مصباح یزدی نوشته شده و در آن سوال شده که چرا جبهه پایداری که دست در دست «جریان انحرافی» یا همان تیم اطراف آقای احمدی نژاد دارد، در جلسات خصوصی برای شما جایگاه قائم مقامی رهبری را قائل میشود.
اما تا چه اندازه این تعبیر «قائم مقامی رهبرجمهوری اسلامی» میتواند برای آقای مصباح یزدی به واقعیت نزدیک باشد؟
مهدی مهدوی آزاد، روزنامهنگار سیاسی ساکن آلمان: آقای مصباح یزدی از سال ۱۳۷۶ تعداد قابل توجهی دانشجو را چه در قالب مبلغ مذهبی و چه در قابل دانشجو با استفاده از بودجههای هنگفت به خارج از کشور اعزام کردهاست.
این دانشجویان روحانیونی بسیار رادیکال و تندرو هستند، ذوب در آیتالله مصباح هستند و بسیار آقای مصباح را قبول دارند و نسبت به سایر طلاب و دانشجویان روحانی، سطح سواد و دانش بالاتری دارند.
در مجموع، این شبکه یک شبکه کاملا سازمانیافته است، که نشان میدهد که آقای مصباح یزدی یک برنامه سیاسی بلندمدت برای خودش در چهارچوب نظام تعریف کردهاست و به گمان من این برنامه چیزی نیست جز تصاحب جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی بعد از آقای خامنهای و اجرای ایدئولوژی خودش در قالب نظام جمهوری اسلامی.
حجتالاسلام روانبخش از شاگردان آیتالله مصباح یزدی، انتشار این نامه را برای تخریب جبهه پایداری میداند و حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان هم این نامه را «نامهپراکنیهای مجعول و موهن و ترفند دشمن» یاد کردهاست.
علی مزروعی، نماینده پیشین مجلس درباره سابقه آیتالله مصباح یزدی میگوید که او بعد از وفات آیتالله خمینی تلاش کرد که خود را به آیتالله خامنهای نزدیک کند.
علی مزروعی: در سالهایی که انقلاب اوج گرفت آقای مصباح با انقلاب مخالف بود. در دهه اول انقلاب هم که امام زنده بود، ایشان هیچ میدانگاهی پیدا نکرده بود و بیشتر به آموزش و کادرسازی میپرداخت.
از زمانی که آیتالله خامنهای رهبری را بر عهده گرفت تشخیص داد که میتواند به ایشان نزدیک شود و از این زمان ما شاهد حضور فعال ایشان در عرصه سیاست هستیم و تمام تلاشش در این سالها این بوده که بتواند تفکر خودش را در میان سپاهیها گسترش دهد.
چندین شاگرد آیتالله مصباح یزدی عضو جبهه پایداری هستند، و این تشکل سیاسی نیز توسط این روحانی ذی نفوذ حمایت میشود.
جبهه پایداری برای به دست آوردن کرسیهای بیشتری در مجلس نهم تلاش بسیاری انجام میدهد.
با این وجود بار دیگر این پرسش به وجود آمدهاست که چرا آقای مصباح یزدی در این انتخابات وارد فعالیتهای سیاسی و حمایت علنی از یک تشکل سیاسی شده است؟
محمدجواد اکبرین، کارشناس در حوزه روحانیت: آقای مصباح نخستین بار نیست که وارد عرصه علنی سیاست شدهاست. منتها این بار بستر مناسب خودش را پیدا کردهاست.
فراموش نکنیم که با آمدن آقای خاتمی، تریبون خطبههای پیش از نماز جمعه تهران را به آقای مصباح سپردند تا علیه دولت اصلاحات تئوریپردازی کند.
از همان زمان ایشان تلاش کرد اما اقتدار رای ۲۰ میلیونی آقای خاتمی و فضای آن دوران و فضای مطبوعات اجازه پیشروی به ایشان نداد.
اما الان ایشان عرصه را برای بازگشت مناسب دیدهاست.
دانشجویانی که نامه به آیتالله مصباح یزدی نوشتهاند از او به عنوان «پدر معنوی جبهه پایداری» یاد کرده و از مشی و مرام اعضای جبهه پایداری ابراز نگرانی کردهاند.
آیتالله مهدوی کنی، رئیس دانشگاه امام صادق و رئیس مجلس خبرگان رهبری ضمن توصیه دانشجویان به رعایت اخلاق و حرمت افراد و گروهها، از آنان خواسته تا شجاعت و ایستادگی پای نظرات و دیدگاههای خود را داشته و در عین اطلاعیهها و اعلامیهها، نام و مشخصات خود را درج کنند.
این بخشی از نامه جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق، به آیتالله مصباح یزدی است که از او به عنوان پدر معنوی این تشکل سیاسی یاد میکنند.
این دانشجویان از اینکه اعضای جبهه پایداری از آیتالله مصباح یزدی به عنوان «قائممقام رهبری» یاد میکنند، به شدت انتقاد کردهاند.
گزارشی در همین مورد در زیر میآید:
گفتوگوی وحید پوراستاد با مهدی مهدوی آزاد در مورد مصباح یزدی
نامه جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق واکنش چندین شخصیت سیاسی در ایران را برانگیختهاست.این نامه خطاب به آیت الله محمدتقی مصباح یزدی نوشته شده و در آن سوال شده که چرا جبهه پایداری که دست در دست «جریان انحرافی» یا همان تیم اطراف آقای احمدی نژاد دارد، در جلسات خصوصی برای شما جایگاه قائم مقامی رهبری را قائل میشود.
اما تا چه اندازه این تعبیر «قائم مقامی رهبرجمهوری اسلامی» میتواند برای آقای مصباح یزدی به واقعیت نزدیک باشد؟
مهدی مهدوی آزاد، روزنامهنگار سیاسی ساکن آلمان: آقای مصباح یزدی از سال ۱۳۷۶ تعداد قابل توجهی دانشجو را چه در قالب مبلغ مذهبی و چه در قابل دانشجو با استفاده از بودجههای هنگفت به خارج از کشور اعزام کردهاست.
این دانشجویان روحانیونی بسیار رادیکال و تندرو هستند، ذوب در آیتالله مصباح هستند و بسیار آقای مصباح را قبول دارند و نسبت به سایر طلاب و دانشجویان روحانی، سطح سواد و دانش بالاتری دارند.
در مجموع، این شبکه یک شبکه کاملا سازمانیافته است، که نشان میدهد که آقای مصباح یزدی یک برنامه سیاسی بلندمدت برای خودش در چهارچوب نظام تعریف کردهاست و به گمان من این برنامه چیزی نیست جز تصاحب جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی بعد از آقای خامنهای و اجرای ایدئولوژی خودش در قالب نظام جمهوری اسلامی.
حجتالاسلام روانبخش از شاگردان آیتالله مصباح یزدی، انتشار این نامه را برای تخریب جبهه پایداری میداند و حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان هم این نامه را «نامهپراکنیهای مجعول و موهن و ترفند دشمن» یاد کردهاست.
علی مزروعی، نماینده پیشین مجلس درباره سابقه آیتالله مصباح یزدی میگوید که او بعد از وفات آیتالله خمینی تلاش کرد که خود را به آیتالله خامنهای نزدیک کند.
علی مزروعی: در سالهایی که انقلاب اوج گرفت آقای مصباح با انقلاب مخالف بود. در دهه اول انقلاب هم که امام زنده بود، ایشان هیچ میدانگاهی پیدا نکرده بود و بیشتر به آموزش و کادرسازی میپرداخت.
از زمانی که آیتالله خامنهای رهبری را بر عهده گرفت تشخیص داد که میتواند به ایشان نزدیک شود و از این زمان ما شاهد حضور فعال ایشان در عرصه سیاست هستیم و تمام تلاشش در این سالها این بوده که بتواند تفکر خودش را در میان سپاهیها گسترش دهد.
چندین شاگرد آیتالله مصباح یزدی عضو جبهه پایداری هستند، و این تشکل سیاسی نیز توسط این روحانی ذی نفوذ حمایت میشود.
جبهه پایداری برای به دست آوردن کرسیهای بیشتری در مجلس نهم تلاش بسیاری انجام میدهد.
با این وجود بار دیگر این پرسش به وجود آمدهاست که چرا آقای مصباح یزدی در این انتخابات وارد فعالیتهای سیاسی و حمایت علنی از یک تشکل سیاسی شده است؟
محمدجواد اکبرین، کارشناس در حوزه روحانیت: آقای مصباح نخستین بار نیست که وارد عرصه علنی سیاست شدهاست. منتها این بار بستر مناسب خودش را پیدا کردهاست.
فراموش نکنیم که با آمدن آقای خاتمی، تریبون خطبههای پیش از نماز جمعه تهران را به آقای مصباح سپردند تا علیه دولت اصلاحات تئوریپردازی کند.
از همان زمان ایشان تلاش کرد اما اقتدار رای ۲۰ میلیونی آقای خاتمی و فضای آن دوران و فضای مطبوعات اجازه پیشروی به ایشان نداد.
اما الان ایشان عرصه را برای بازگشت مناسب دیدهاست.
دانشجویانی که نامه به آیتالله مصباح یزدی نوشتهاند از او به عنوان «پدر معنوی جبهه پایداری» یاد کرده و از مشی و مرام اعضای جبهه پایداری ابراز نگرانی کردهاند.
آیتالله مهدوی کنی، رئیس دانشگاه امام صادق و رئیس مجلس خبرگان رهبری ضمن توصیه دانشجویان به رعایت اخلاق و حرمت افراد و گروهها، از آنان خواسته تا شجاعت و ایستادگی پای نظرات و دیدگاههای خود را داشته و در عین اطلاعیهها و اعلامیهها، نام و مشخصات خود را درج کنند.
رقابت انتخاباتی جناح حاکم با استفاده از «شبنامه، هتاکی و تخریب»
روزنامههای تهران امروز، رسالت، کیهان، ابتکار، و جمهوری اسلامی ضمن
انتشار گزارشهایی درباره «تحرکات انتخاباتی در ۳۳ حوزه انتخابیه»، خبر
دادهاند که در جریان رقابت درونی جناح حاکم، طیفهای متفاوت اصولگرایان از
«تخریب و انتشار شبنامه» علیه یکدیگر استفاده میکنند.
روزنامه اعتماد از «نامه سه حقوقدان به مناسبت روز جهانی کارگر» خبر داده و نوشته «محمدصالح نیکبخت، یوسف مولایی و پرویز خورشید» در نامه خود خواهان «پایان دادن نگاه امنیتی به فعالیتهای صنفی کارگران» و «به رسمیت شناختن تشکلهای کارگری» از سوی دولت شدهاند.
روزنامه شرق تیتر یک شماره نهم اردیبهشت را به اظهارات فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ درباره دور تازه برخورد با «لباسهای غیرمجاز» و استفاده از «گشتهای موتورسوار برای برخورد با بدحجابی در بزرگراهها» اختصاص دادهاست.
روزنامه جهان صنعت از «شوک ناشی از یک مصوبه جنجالی دولت» و «اخراج گسترده کارکنان زیر یکسال سابقه» خبر داده، روزنامه کیهان اما از قول یک مقام دولتی «عدم اجرای مصوبه دولت برای تغییر وضعیت کارکنان شرکتی» را «تخلف» توصیف کردهاست.
روزنامه دنیای اقتصاد از «سه برنامه جدید ارزی بانک مرکزی» و از جمله «کاهش دوباره سهمیه ارز مسافرتی» خبر دادهاست.
جدال درونی جناح حاکم با استفاده از «شبنامه، هتاکی و تخریب»
روزنامههای تهران امروز، رسالت، کیهان، جمهوری اسلامی گزارشهایی درباره «تحرکات انتخاباتی در ۳۳ حوزه انتخابیه» در مرحله دوم انتخابات مجلس نهم منتشر کردهاند.روزنامههای رسالت و تهران امروز خبر دادهاند که در جریان رقابت درونی جناح حاکم، طیفهای متفاوت اصولگرایان از «تخریب و انتشار شبنامه» علیه یکدیگر نیز استفاده میکنند.
روزنامه تهران امروز وابسته به سازمان تبلغات اسلامی در تیتر یک شماره نهم اردیبهشت نوشته «رقابتهای دور دوم انتخابات مجلس با برخی تخریبها و تبلیغات منفی علیه جریانهای سیاسی» همزمان شدهاست.
به نوشته این روزنامه «انتشار برخی شبنامهها و تراکتهای تبلیغاتی علیه کاندیداهای مورد حمایت جبهه متحد اصولگرایان برخی واکنشهای انتقادی» را در پی داشته، و «جبهه متحد اصولگرایان با صدور بیانیهای خواستار توقف برخی اقدامات تخریبی علیه کاندیداهای انتخاباتی شدهاست.»
تهران امروز با اشاره به اینکه «دوره حاکمیت اصولگرایی، کسانی که بر شاخه درخت مینشینند و بن میشکنند» نوشته «گرچه نمیتوان به خروج قطعی چنین نیروهایی از دامن سیاست امیدوار بود اما به نظر میرسد که اکنون بداخلاقی انتخاباتی چنان با شدت انجام میشود که در فاصله یکساله تا رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری بعدی اگر چارهجویی نشود، نیروهای سیاسی کشور را وارد نزاعهای بی نتیجه و رقابتهای زودهنگام خواهد کرد.»
این روزنامه طی سرمقالهای با تیتر «خط تخریب» تاکید کرده که «قضاوتهای نادرست و شتابزده درباره دیگران، سوءاستفاده از احساسات پاک جوانان، دانشجویان و اقشار مذهبی و غفلت از چالشهای اصلی نظام اسلامی جزو خصلتهایی است که نیروهای تخریبگر با خود به همراه میآورند و آنرا در فضای سیاست ورزی منتشر میکنند» و «تداوم این روند علاوه بر گستراندن دامنه بدبینی به نیروهای درون نظام، موجب افزایش هزینه مدیریت در شقوق مختلف نظام اسلامی میشود.»
تهران امروز همچنین با اشاره به اینکه «جبهه متحد اصولگرایان، درصدد دستیابی به کرسیهای بیشتری است» نوشته در میان ۳۳ حوزه انتخابیه که ۶۵ کرسی مجلس که سرنوشت آن در مرحله دوم انتخابات تعیین میشود، «رقابت برای ۲۵ کرسی باقی مانده از ۳۰ کرسی تهران در مجلس از اهمیت بیشتری برخوردار است.»
روزنامه رسالت وابسته به جناح حاکم نیز طی سرمقالهای با عنوان «آینده اصولگرایی ووظایف ما» انتخابات مجلس نهم را «عبور از اصلاحطلبان توصیف کرده و نوشته «نظام از دوگانه رقابت اصلاحطلب - اصولگرا عبور کردهاست.»
محمد کاظم انبارلویی از اعضای ارشد موتلفه اسلامی در این سرمقاله نوشته که جمهوری اسلامی «بیش از یک دهه» صبر کرده تا «اصلاحطلبان از راه افساد سیاسی، فرهنگی واجتماعی برگردند و در درون نظام عمل کنند اما ممکن نشد» و اکنون که «نظام از دوگانه رقابت اصلاح طلب - اصولگرا عبور کردهاست» باید «یک مدل حقیقی برای رقابتها طراحی کرد که متضمن دفاع از نظام وانقلاب و حمایت از گفتمان امام، انقلاب و رهبری نظام باشد.»
سرمقالهنویس روزنامه رسالت تاکید کرده که در مدلی که برای انتخابات طراحی خواهد شد «تنظیم دُز رقابت باید در دستان اضلاع اصولگرایی باشد نه رسانههای دشمن و عناصر ضد انقلابی» و اصولگرایان «باید فکری برای آن بکنند تا بتوانند در آزمون بعدی که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است موفق و سربلند بیرون آیند.»
روزنامه رسالت با تاکید براینکه نیروهای جناح حاکم بر ایران «نگذارند دشمن با بازسازی در داخل و خارج دوباره حمله را آغاز کند»، «نوشته که در شرایط فعلی «تهدید از «برون» به کمترین مقدار خود رسیدهاست. ما باید مواظب تهدید از «درون» باشیم» و «اگر از این مرحله عبور کنیم روزهایی نورانی را در پرتو ولایتپذیری در پیش داریم.»
روزنامه کیهان اظهارات علی مصباح یزدی پسر محمدتقی مصباح یزدی در همایش انتخاباتی «بانوان جبهه پایداری» را منتشر کرده و از قول وی نوشته «عمل در چارچوب ولایت فقیه به قوای سه گانه مشروعیت میدهد.»
این روزنامه که تحت نظر نماینده علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی منتشر میشود از قول پسر محمدتقی مصباح یزدی نوشته «قوای سهگانه بازوان ولی فقیه هستند» و «این بازوان مادامی که مورد تایید ولی فقیه باشند مشروعیت دارند» اما «از موقعی که ولی فقیه بگوید این فرد مورد تایید من نیست، حضور آن فرد و تصمیمهای آن فرد ملغی است.»
کیهان همچنین خبر داده که به دنبال انتشار نامه انتقادی دانشجویان دانشگاه امام صادق خطاب به محمدتقی مصباح یزدی از سران جبهه پایداری، محمدرضا مهدوی کنی که از سران جبهه متحد اصولگرایان و همزمان رئیس دانشگاه امام صادق است «با انتقاد از انتشار نامههای بدون امضای منتسب به دانشجویان این دانشگاه از مسئولین دانشگاه امام صادق خواست با افرادی که عامدانه به دنبال تخریب فضای اخلاقی و علمی دانشگاه هستند برخورد کنند.»
به نوشته این روزنامه، مهدوی کنی با اشاره به اینکه «در طول دوران سخت مبارزه با رژیم طاغوت نیز علما و بزرگان همیشه اصرار داشتند تا پای اعلامیهها و نامههایی را که صادر میکردند امضا کنند» به از دانشجویان خواسته «تا شجاعت ایستادگی پای عقاید و نظرات خود را داشته و در اطلاعیهها و اعلامیهها نام و مشخصات خود را درج کنند.»
روزنامه جمهوری اسلامی نیز از قول علی مطهری از کاندیدهای راهیافته به مرحله دوم انتخابات مجلس در تهران نوشته «عدم برخورد مناسب از سوی مقامات کشور با هتاکان دلیل میدانداری آنان در صحنه سیاسی کشور» است.
این روزنامه از قول علط مطهری نوشته «بعد از انتخابات سال ۸۸ و به دنبال جریاناتی که اتفاق افتاد، تندرویهایی انجام شد و از طرفی مقامات کشور در مواجهه با این مسائل برخورد مناسبی نشان ندادند و این موضوع باعث شد تا هتاکان میدان بازی پیدا کنند» اما باید «در مقابل هتاکان ایستاد.»
نامه سه حقوقدان به مناسبت روز جهانی کارگر؛ «لزوم پایان نگاه امنیتی به کارگران»
روزنامه اعتماد از «نامه سه حقوقدان به مناسبت روز جهانی کارگر» خبر داده و نوشته «محمد صالح نیکبخت، یوسف مولایی و پرویز خورشید» در نامه خود بر «لزوم نگاه جدید به وضعیت تشکلهای کارگری» تاکید کردهاند.
به نوشته این روزنامه، محمد صالح نیکبخت، یوسف مولایی و پرویز خورشید سه تن از حقوقدانان و وکلای ایران به مناسبت فرارسیدن روز جهانی کارگر با انتشار نامهای ضمن اشاره به مقاولهنامههای کمیته آزادیهای سندیکایی سازمان بینالمللی کار (I.L.o)، تاکید کردند که «برای شکوفایی و پویایی اقتصاد ایران مناسبات بین قدرت عمومی و نیروی کار باید از نو تعریف شود» و «بدون وجود تشکلهای آزاد و مستقل کارگری نه تنها عدالت اجتماعی و اقتصادی تامین نخواهد شد بلکه اقتصاد ایران از قوه محرکه خود (نیروی کار) برای پویایی و شکوفایی باز خواهد ماند و آزادسازی و خصوصیسازی اقتصاد نیز به معنی واقعی رخ نخواهد داد.»
این سه وکیل در بخشی از نامه خود با ابراز تاسف از «تلقی امنیتی از فعالیتهای صنفی کارگران» نوشتهاند «متاسفانه تلقی امنیتی از فعالیتهای صنفی کارگران موجب شدهاست که فعالین کارگری برای دفاع از حقوق و منافع صنفی خود هزینههای سنگینی متحمل شوند.»
آنها درعین حال یادآوری کردهاند که «هرچند گاهی دفاع از فعالین کارگری در جریان دادرسی مورد توجه قرار نگرفته و در احکام صادره این قبیل دفاعیات را کلیشهای و غیرموثر در دفاع» معرفی میشود، اما «بعضی از احکام صادره از محاکم تجدیدنظر با نگاه مثبتی نسبت به فعالیتهای مدنی و صنفی مواجه شده و حتی در مواردی، اتهام اقدام علیه امنیت کشور به لحاظ فعالیتهای سندیکایی کلا رد شدهاست.»
روزنامه اعتماد نوشته که محمد صالح نیکبخت، یوسف مولایی و پرویز خورشید در این نامه یادآوری کردهاند که «به عنوان وکلای تعدادی از فعالین صنفی و مدنی کارگری که از نزدیک با مشکلات و دغدغههای کارگران آشنایی داریم و رنجهای رو به افزایش جامعه کارگری را در ابعاد مادی و معنوی آن نظارهگر هستیم» و «از این رو ما انتظار داریم اکنون که تحریمهای تحمیلی جهانی بر تولید ملی و کارکرد سرمایه و کار ایرانی سایه انداختهاست، دولت و دستگاههای اجرایی و همه سازمانهای مرتبط با تولید و کار و سرمایه در جهت دفاع از حقوق مادی و معنوی جامعه کارگری و سایر زحمتکشان و اقشار مولد کشور در همه زمینهها تلاشهای لازم را به عمل آورند و تنها به بیان آن در همایشها و تریبونها اکتفا نکنند.»
سه وکیل فعالان کارگری در ایران در نامه خود نوشتهاند «اکنون تغییر روشها و نگرشها به وضعیت کارگران و اقشار زحمتکش کشور که حدود نصف جمعیت کشور را دربرمیگیرد، ضروری و تضمین امنیت ملی کشور در گرو تامین امنیت انسانی و شغلی این جمعیت بزرگ مردم کشور است» چرا که «مشکلات جامعه کارگری، ناشی از کیفیت سازماندهی و مدیریت بنگاههای تولیدی و اقتصادی است و مطالبات جامعه کارگری نیز اقتصادی و مدنی است و از طرفی شیوه طرح و پیگیری آن نیز در چارچوب ظرفیتهای قانونی و به شیوه مدنی و مسالمتآمیز است.»
به گزارش روزنامه اعتماد این وکلا همچنین با اشاره به اینکه باید «مسائل کارگری از طریق مذاکره مستقیم نمایندگان دولت و تشکلهای واقعی کارگری حل شود»، تاکید کردهاند که «این امر امکانپذیر نیست مگر اینکه تشکلهای کارگری و سایر اصناف زحمتکش و اقشار مولد به رسمیت شناخته شوند و طرف گفتوگو قرار گیرند.»
طرح نیروی انتظامی برای برخورد با «لباسهای غیرمجاز»
روزنامه شرق تیتر یک شماره شنبه را به اظهارات فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ درباره دور تازه برخورد با «لباسهای غیرمجاز» اختصاص داده و از قول حسین ساجدینیا نوشته که برای نخستین بار نیروی انتظامی با «گشتهای موتورسوار در بزرگراهها با افرادی که وضعیت پوشش نامناسب دارند، برخورد میکند.»
این روزنامه نوشته «شنیدن اظهارات ماموران انتظامی درباره پوشش و برخورد با بدحجابی با نزدیک شدن فصل گرما به عادت هر ساله تبدیل شده، اما به نظر میرسد اقدامات پیش رو در سال ۹۱ تفاوتهایی با سالهای قبل دارد» از جمله فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ «از برخورد با فروشندگان و تولیدکنندگان و مصرفکنندگان آنچه «لباسهای غیرمجاز» خبر داده اما «در مورد «لباسهای غیرمجاز» توضیح بیشتری داده نشده تا برخورد با آنچه بدحجابی خوانده میشود همچنان سلیقهای و بدون معیار روشن بماند.»
روزنامه شرق همچنین «استفاده از گشتهای موتورسوار برای برخورد با بدحجابی» را یکی از «بدعتهای» نیروی انتظامی در سال۱۳۹۱ توصیف کرده و از قول فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نوشته «استفاده از گشتهای موتورسوار به شیوههای نیروی انتظامی اضافه شدهاست تا با گشتزنی در بزرگراهها با مصادیق پوشش نامناسب برخورد کنند.»
به گزارش این روزنامه، حسین ساجدینیا تاکید کرده که «همزمان با آغاز طرح برخورد با بدحجابی» در تهران «تمامی مراکز تولیدی و توزیعی البسه شناسایی شده و هشدارهای لازم در اینباره به آنان داده میشود و درصورت عدم توجه به توصیهها این مراکز پلمپ خواهند شد» و «بعد دیگر این طرح شامل استقرار گشتهای ثابت خودرویی امنیت اخلاقی در میادین، مجتمعهای تجاری و خیابانها» ایت تا با «مصادیق بدپوششی» و «افرادی که وضعیت پوشش نامناسب دارند، برخورد شود.»
روزنامه شرق در این گزارش همچنین سابقه نیروی انتظامی در اجرای طرح امنیت اجتماعی و برخورد با بدحجابی از سال ۱۳۸۶ تاکنون را مرور کرده و مواردی از ممنوعیتهای اعلام شده از سوی نهادهای حکومتی درباره پوشش زنان را یادآوری کردهاست.
اخراج کارکنان «با سابقه کمتر از یک سال» پس از ابلاغ یک مصوبه دولت
روزنامه جهان صنعت خبر داده که یک «مصوبه جنجالی دولت شوک ایجاد کرده» و به «اخراج گسترده نیروهای زیر یکسال سابقه» از ادارت و شرکتها منجر شدهاست، روزنامه کیهان اما همزمان از قول یک مقام ارشد دولتی نوشته که مدیران دستگاههای دولتی درصورت عدم اجرای «مصوبه تغییر وضعیت کارکنان شرکتی»، «متخلفند و با آنها برخورد خواهد شد.»
به گزارش روزنامه جهان صنعت «با صدور مجوز قانونی دولت برای دستگاهها مبنی بر اختیار کامل در جذب یا اخراج نیروهای شرکتی در سال ۹۱، برخی از سازمانهای زیرمجموعه وزارتخانهها تعدیل» و اخراج «نیروهای زیر یک سال سابقه را آغاز کردهاند.»
این روزنامه از «کارکنان شاغل در مشاغل خدماتی نظیر پیشخدمت، آبدارچی، نظافتچی، آشپز، نامهرسان، نگهبان و نظایر آن» به عنوان کارکنانی نام برده که بر اساس «مصوبه ۴ دی ماه سال ۹۰ دولت» و «دستور معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری» به دستگاههای دولتی «مبنی بر اختیار کامل در جذب و یا اخراج نیروهای شرکتی خود در سال ۹۱» از کار بیکار شده یا در معرض اخراج قرار گرفتهاند.
جهان صنعت نوشته «هماکنون ۶۰ درصد نیروها دارای سوابق کاری بالاتر از یکسال هستند که در بسیاری از بنگاههای دولتی و سازمانها باقی ماندهاند و تقریبا میتوان گفت قراردادهای آنها تمدید خواهد شد اما مشکل اصلی در مورد نیروهای دارای سوابق کاری زیر یکسال» است و «به طور متوسط ۴۰ درصد نیروهای شاغل در بخشهای دولتی دارای سابقه کمتر از یکسال کار هستند.»
روزنامه جهان صنعت همچنین از «نهضت سوادآموزی، سازمان بازرسی، صنایع پتروشیمی، بهداری و برخی دیگر از دستگاههای دولتی» به عنوان سازمانهایی نام برده که در هفتههای اخیر شماری کارکنان «با سابقه کمتر از یک سال» خود را اخراج کردهاند و «در برخی از سازمانها نیز اعلام شدهاست که دیگر نیازی به وجود کارکنان با سابقه کمتر از یک سال نیست و قراردادهای جدید تمدید نخواهد شد.»
روزنامه کیهان اما با تیتر «هشدار دولت به مدیران متخلف»، از یکی از مقام ارشد دولتی نوشته مدیران دولتی باید «قانون تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی را اجرا کنند.»
این روزنامه از قول عبدالعلی تاجی معاون حقوقی معاونت توسعه مدیریت ریاست جمهوری نوشته «مدیران دستگاهی که به تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی از ابتدای سال جاری اقدام نکرده باشند، متخلفند و با آنها برخورد خواهد شد.»
به نوشته کیهان این مقام دولتی درباره «انتقاد برخی از کارکنان نیروهای شرکتی در دستگاههای دولتی مبنی بر عدم تبدیل وضعیت»، گفته «براساس مصوبه هیات دولت قرار شد ظرف ۱۵ روز ارتباط نیروهای شرکتی با شرکت قطع شده و مستقیم با دستگاه مربوطه قرارداد ببندند.»
کاهش دوباره سهمیه ارز مسافرتی
روزنامه دنیای اقتصاد از «سه برنامه جدید ارزی بانک مرکزی» و از جمله «کاهش دوباره ارز مسافرتی» خبر دادهاست.
به نوشته این روزنامه، بانک مرکزی با اعلام کاهش دوباره سهمیه ارز مسافرتی اعلام کرد که «ارز مسافرتی برای مسافرت هوایی به کشورهای همسایه به ۴۰۰ دلار کاهش یافته» و «میزان ارز مسافرتی برای سفرهای هوایی به سایر کشورها نیز به ۱۰۰۰ دلار رسیدهاست»، و همچنین «ارز زیارتی به مقصد عراق و سوریه نیز ۲۰۰ دلار تعیین شدهاست.»
روزنامه دنیای اقتصاد «کاهش میزان ارز مسافرتی» را یکی از «سه برنامه جدید ارزی دولت» عنوان کرده و درباره دو برنامه دیگر هم نوشته «از یک سو وزیر صنعت، معدن و تجارت تاکید میکند که دولت به دنبال احیای پیمان سپاری ارزی نیست و صادرکنندگان میتوانند ارز صادراتی را به واردکنندگان واگذار کرده یا خود اقدام به واردات کالا کنند» و «از سوی دیگر رییس کل گمرک ایران از رهگیری ارز دولتی در جریان واردات کالا خبر میدهد و میگوید عملکرد واردکنندگان از لحظه درخواست ثبت سفارش و دریافت ارز دولتی تا زمان ترخیص کالا به طور کامل رصد میشود.»
این روزنامه نوشته این تصمیمات تازه ارزی «به دنبال نوسان نرخ ارز طی ماههای گذشته و تاثیر آن بر وضعیت تولید داخلی و تجارت خارجی کشور» از سوی «دولت» و «با هدف کنترل و کاهش دامنه منفی نوسان نرخ ارز اتخاذ شدهاست.»
دنیای اقتصاد همچنین سرمقاله شماره نهم اردیبهشت را به «سیاست کاهش ارز مسافرتی» اختصاص داده و نوشته «کاهش سهمیه مسافران از ارز دولتی، بهزعم بسیاری میتواند نشانه نامساعدی باشد از ذخایر ارزی بانک مرکزی و از این منظر میتواند بر افزایش بهای ارز در بازار تاثیر گذارد.»
این روزنامه با اشاره به اینکه بانک مرکزی «سهمیه ارز ۱۵۰۰ دلاری خود برای مسافرت به کشورهای غیرهمجوار و غیرزیارتی را به ۱۰۰۰ دلار تقلیل داده»، نوشته «این به معنی کاهش ۳۳ درصدی ارز مسافرتی است و میتواند نشانه ناخوشایندی برای بازار باشد» و « این کاهش به معنای آن است که دیگر دولت به شهروندان خود یارانه کمتری برای مسافرت به خارج کشور میدهد»، اما «این را ابدا نمیتوان سیاست مذمومی دانست و اتفاقا باید بر گسترش آن و بازگشت به بازار پافشاری کرد.
روزنامه اعتماد از «نامه سه حقوقدان به مناسبت روز جهانی کارگر» خبر داده و نوشته «محمدصالح نیکبخت، یوسف مولایی و پرویز خورشید» در نامه خود خواهان «پایان دادن نگاه امنیتی به فعالیتهای صنفی کارگران» و «به رسمیت شناختن تشکلهای کارگری» از سوی دولت شدهاند.
روزنامه شرق تیتر یک شماره نهم اردیبهشت را به اظهارات فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ درباره دور تازه برخورد با «لباسهای غیرمجاز» و استفاده از «گشتهای موتورسوار برای برخورد با بدحجابی در بزرگراهها» اختصاص دادهاست.
روزنامه جهان صنعت از «شوک ناشی از یک مصوبه جنجالی دولت» و «اخراج گسترده کارکنان زیر یکسال سابقه» خبر داده، روزنامه کیهان اما از قول یک مقام دولتی «عدم اجرای مصوبه دولت برای تغییر وضعیت کارکنان شرکتی» را «تخلف» توصیف کردهاست.
روزنامه دنیای اقتصاد از «سه برنامه جدید ارزی بانک مرکزی» و از جمله «کاهش دوباره سهمیه ارز مسافرتی» خبر دادهاست.
جدال درونی جناح حاکم با استفاده از «شبنامه، هتاکی و تخریب»
روزنامههای تهران امروز، رسالت، کیهان، جمهوری اسلامی گزارشهایی درباره «تحرکات انتخاباتی در ۳۳ حوزه انتخابیه» در مرحله دوم انتخابات مجلس نهم منتشر کردهاند.روزنامههای رسالت و تهران امروز خبر دادهاند که در جریان رقابت درونی جناح حاکم، طیفهای متفاوت اصولگرایان از «تخریب و انتشار شبنامه» علیه یکدیگر نیز استفاده میکنند.
روزنامه تهران امروز وابسته به سازمان تبلغات اسلامی در تیتر یک شماره نهم اردیبهشت نوشته «رقابتهای دور دوم انتخابات مجلس با برخی تخریبها و تبلیغات منفی علیه جریانهای سیاسی» همزمان شدهاست.
به نوشته این روزنامه «انتشار برخی شبنامهها و تراکتهای تبلیغاتی علیه کاندیداهای مورد حمایت جبهه متحد اصولگرایان برخی واکنشهای انتقادی» را در پی داشته، و «جبهه متحد اصولگرایان با صدور بیانیهای خواستار توقف برخی اقدامات تخریبی علیه کاندیداهای انتخاباتی شدهاست.»
تهران امروز با اشاره به اینکه «دوره حاکمیت اصولگرایی، کسانی که بر شاخه درخت مینشینند و بن میشکنند» نوشته «گرچه نمیتوان به خروج قطعی چنین نیروهایی از دامن سیاست امیدوار بود اما به نظر میرسد که اکنون بداخلاقی انتخاباتی چنان با شدت انجام میشود که در فاصله یکساله تا رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری بعدی اگر چارهجویی نشود، نیروهای سیاسی کشور را وارد نزاعهای بی نتیجه و رقابتهای زودهنگام خواهد کرد.»
این روزنامه طی سرمقالهای با تیتر «خط تخریب» تاکید کرده که «قضاوتهای نادرست و شتابزده درباره دیگران، سوءاستفاده از احساسات پاک جوانان، دانشجویان و اقشار مذهبی و غفلت از چالشهای اصلی نظام اسلامی جزو خصلتهایی است که نیروهای تخریبگر با خود به همراه میآورند و آنرا در فضای سیاست ورزی منتشر میکنند» و «تداوم این روند علاوه بر گستراندن دامنه بدبینی به نیروهای درون نظام، موجب افزایش هزینه مدیریت در شقوق مختلف نظام اسلامی میشود.»
تهران امروز همچنین با اشاره به اینکه «جبهه متحد اصولگرایان، درصدد دستیابی به کرسیهای بیشتری است» نوشته در میان ۳۳ حوزه انتخابیه که ۶۵ کرسی مجلس که سرنوشت آن در مرحله دوم انتخابات تعیین میشود، «رقابت برای ۲۵ کرسی باقی مانده از ۳۰ کرسی تهران در مجلس از اهمیت بیشتری برخوردار است.»
روزنامه رسالت وابسته به جناح حاکم نیز طی سرمقالهای با عنوان «آینده اصولگرایی ووظایف ما» انتخابات مجلس نهم را «عبور از اصلاحطلبان توصیف کرده و نوشته «نظام از دوگانه رقابت اصلاحطلب - اصولگرا عبور کردهاست.»
محمد کاظم انبارلویی از اعضای ارشد موتلفه اسلامی در این سرمقاله نوشته که جمهوری اسلامی «بیش از یک دهه» صبر کرده تا «اصلاحطلبان از راه افساد سیاسی، فرهنگی واجتماعی برگردند و در درون نظام عمل کنند اما ممکن نشد» و اکنون که «نظام از دوگانه رقابت اصلاح طلب - اصولگرا عبور کردهاست» باید «یک مدل حقیقی برای رقابتها طراحی کرد که متضمن دفاع از نظام وانقلاب و حمایت از گفتمان امام، انقلاب و رهبری نظام باشد.»
سرمقالهنویس روزنامه رسالت تاکید کرده که در مدلی که برای انتخابات طراحی خواهد شد «تنظیم دُز رقابت باید در دستان اضلاع اصولگرایی باشد نه رسانههای دشمن و عناصر ضد انقلابی» و اصولگرایان «باید فکری برای آن بکنند تا بتوانند در آزمون بعدی که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است موفق و سربلند بیرون آیند.»
روزنامه رسالت با تاکید براینکه نیروهای جناح حاکم بر ایران «نگذارند دشمن با بازسازی در داخل و خارج دوباره حمله را آغاز کند»، «نوشته که در شرایط فعلی «تهدید از «برون» به کمترین مقدار خود رسیدهاست. ما باید مواظب تهدید از «درون» باشیم» و «اگر از این مرحله عبور کنیم روزهایی نورانی را در پرتو ولایتپذیری در پیش داریم.»
روزنامه کیهان اظهارات علی مصباح یزدی پسر محمدتقی مصباح یزدی در همایش انتخاباتی «بانوان جبهه پایداری» را منتشر کرده و از قول وی نوشته «عمل در چارچوب ولایت فقیه به قوای سه گانه مشروعیت میدهد.»
این روزنامه که تحت نظر نماینده علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی منتشر میشود از قول پسر محمدتقی مصباح یزدی نوشته «قوای سهگانه بازوان ولی فقیه هستند» و «این بازوان مادامی که مورد تایید ولی فقیه باشند مشروعیت دارند» اما «از موقعی که ولی فقیه بگوید این فرد مورد تایید من نیست، حضور آن فرد و تصمیمهای آن فرد ملغی است.»
کیهان همچنین خبر داده که به دنبال انتشار نامه انتقادی دانشجویان دانشگاه امام صادق خطاب به محمدتقی مصباح یزدی از سران جبهه پایداری، محمدرضا مهدوی کنی که از سران جبهه متحد اصولگرایان و همزمان رئیس دانشگاه امام صادق است «با انتقاد از انتشار نامههای بدون امضای منتسب به دانشجویان این دانشگاه از مسئولین دانشگاه امام صادق خواست با افرادی که عامدانه به دنبال تخریب فضای اخلاقی و علمی دانشگاه هستند برخورد کنند.»
به نوشته این روزنامه، مهدوی کنی با اشاره به اینکه «در طول دوران سخت مبارزه با رژیم طاغوت نیز علما و بزرگان همیشه اصرار داشتند تا پای اعلامیهها و نامههایی را که صادر میکردند امضا کنند» به از دانشجویان خواسته «تا شجاعت ایستادگی پای عقاید و نظرات خود را داشته و در اطلاعیهها و اعلامیهها نام و مشخصات خود را درج کنند.»
روزنامه جمهوری اسلامی نیز از قول علی مطهری از کاندیدهای راهیافته به مرحله دوم انتخابات مجلس در تهران نوشته «عدم برخورد مناسب از سوی مقامات کشور با هتاکان دلیل میدانداری آنان در صحنه سیاسی کشور» است.
این روزنامه از قول علط مطهری نوشته «بعد از انتخابات سال ۸۸ و به دنبال جریاناتی که اتفاق افتاد، تندرویهایی انجام شد و از طرفی مقامات کشور در مواجهه با این مسائل برخورد مناسبی نشان ندادند و این موضوع باعث شد تا هتاکان میدان بازی پیدا کنند» اما باید «در مقابل هتاکان ایستاد.»
نامه سه حقوقدان به مناسبت روز جهانی کارگر؛ «لزوم پایان نگاه امنیتی به کارگران»
روزنامه اعتماد از «نامه سه حقوقدان به مناسبت روز جهانی کارگر» خبر داده و نوشته «محمد صالح نیکبخت، یوسف مولایی و پرویز خورشید» در نامه خود بر «لزوم نگاه جدید به وضعیت تشکلهای کارگری» تاکید کردهاند.
به نوشته این روزنامه، محمد صالح نیکبخت، یوسف مولایی و پرویز خورشید سه تن از حقوقدانان و وکلای ایران به مناسبت فرارسیدن روز جهانی کارگر با انتشار نامهای ضمن اشاره به مقاولهنامههای کمیته آزادیهای سندیکایی سازمان بینالمللی کار (I.L.o)، تاکید کردند که «برای شکوفایی و پویایی اقتصاد ایران مناسبات بین قدرت عمومی و نیروی کار باید از نو تعریف شود» و «بدون وجود تشکلهای آزاد و مستقل کارگری نه تنها عدالت اجتماعی و اقتصادی تامین نخواهد شد بلکه اقتصاد ایران از قوه محرکه خود (نیروی کار) برای پویایی و شکوفایی باز خواهد ماند و آزادسازی و خصوصیسازی اقتصاد نیز به معنی واقعی رخ نخواهد داد.»
این سه وکیل در بخشی از نامه خود با ابراز تاسف از «تلقی امنیتی از فعالیتهای صنفی کارگران» نوشتهاند «متاسفانه تلقی امنیتی از فعالیتهای صنفی کارگران موجب شدهاست که فعالین کارگری برای دفاع از حقوق و منافع صنفی خود هزینههای سنگینی متحمل شوند.»
آنها درعین حال یادآوری کردهاند که «هرچند گاهی دفاع از فعالین کارگری در جریان دادرسی مورد توجه قرار نگرفته و در احکام صادره این قبیل دفاعیات را کلیشهای و غیرموثر در دفاع» معرفی میشود، اما «بعضی از احکام صادره از محاکم تجدیدنظر با نگاه مثبتی نسبت به فعالیتهای مدنی و صنفی مواجه شده و حتی در مواردی، اتهام اقدام علیه امنیت کشور به لحاظ فعالیتهای سندیکایی کلا رد شدهاست.»
روزنامه اعتماد نوشته که محمد صالح نیکبخت، یوسف مولایی و پرویز خورشید در این نامه یادآوری کردهاند که «به عنوان وکلای تعدادی از فعالین صنفی و مدنی کارگری که از نزدیک با مشکلات و دغدغههای کارگران آشنایی داریم و رنجهای رو به افزایش جامعه کارگری را در ابعاد مادی و معنوی آن نظارهگر هستیم» و «از این رو ما انتظار داریم اکنون که تحریمهای تحمیلی جهانی بر تولید ملی و کارکرد سرمایه و کار ایرانی سایه انداختهاست، دولت و دستگاههای اجرایی و همه سازمانهای مرتبط با تولید و کار و سرمایه در جهت دفاع از حقوق مادی و معنوی جامعه کارگری و سایر زحمتکشان و اقشار مولد کشور در همه زمینهها تلاشهای لازم را به عمل آورند و تنها به بیان آن در همایشها و تریبونها اکتفا نکنند.»
سه وکیل فعالان کارگری در ایران در نامه خود نوشتهاند «اکنون تغییر روشها و نگرشها به وضعیت کارگران و اقشار زحمتکش کشور که حدود نصف جمعیت کشور را دربرمیگیرد، ضروری و تضمین امنیت ملی کشور در گرو تامین امنیت انسانی و شغلی این جمعیت بزرگ مردم کشور است» چرا که «مشکلات جامعه کارگری، ناشی از کیفیت سازماندهی و مدیریت بنگاههای تولیدی و اقتصادی است و مطالبات جامعه کارگری نیز اقتصادی و مدنی است و از طرفی شیوه طرح و پیگیری آن نیز در چارچوب ظرفیتهای قانونی و به شیوه مدنی و مسالمتآمیز است.»
به گزارش روزنامه اعتماد این وکلا همچنین با اشاره به اینکه باید «مسائل کارگری از طریق مذاکره مستقیم نمایندگان دولت و تشکلهای واقعی کارگری حل شود»، تاکید کردهاند که «این امر امکانپذیر نیست مگر اینکه تشکلهای کارگری و سایر اصناف زحمتکش و اقشار مولد به رسمیت شناخته شوند و طرف گفتوگو قرار گیرند.»
طرح نیروی انتظامی برای برخورد با «لباسهای غیرمجاز»
روزنامه شرق تیتر یک شماره شنبه را به اظهارات فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ درباره دور تازه برخورد با «لباسهای غیرمجاز» اختصاص داده و از قول حسین ساجدینیا نوشته که برای نخستین بار نیروی انتظامی با «گشتهای موتورسوار در بزرگراهها با افرادی که وضعیت پوشش نامناسب دارند، برخورد میکند.»
این روزنامه نوشته «شنیدن اظهارات ماموران انتظامی درباره پوشش و برخورد با بدحجابی با نزدیک شدن فصل گرما به عادت هر ساله تبدیل شده، اما به نظر میرسد اقدامات پیش رو در سال ۹۱ تفاوتهایی با سالهای قبل دارد» از جمله فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ «از برخورد با فروشندگان و تولیدکنندگان و مصرفکنندگان آنچه «لباسهای غیرمجاز» خبر داده اما «در مورد «لباسهای غیرمجاز» توضیح بیشتری داده نشده تا برخورد با آنچه بدحجابی خوانده میشود همچنان سلیقهای و بدون معیار روشن بماند.»
روزنامه شرق همچنین «استفاده از گشتهای موتورسوار برای برخورد با بدحجابی» را یکی از «بدعتهای» نیروی انتظامی در سال۱۳۹۱ توصیف کرده و از قول فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نوشته «استفاده از گشتهای موتورسوار به شیوههای نیروی انتظامی اضافه شدهاست تا با گشتزنی در بزرگراهها با مصادیق پوشش نامناسب برخورد کنند.»
به گزارش این روزنامه، حسین ساجدینیا تاکید کرده که «همزمان با آغاز طرح برخورد با بدحجابی» در تهران «تمامی مراکز تولیدی و توزیعی البسه شناسایی شده و هشدارهای لازم در اینباره به آنان داده میشود و درصورت عدم توجه به توصیهها این مراکز پلمپ خواهند شد» و «بعد دیگر این طرح شامل استقرار گشتهای ثابت خودرویی امنیت اخلاقی در میادین، مجتمعهای تجاری و خیابانها» ایت تا با «مصادیق بدپوششی» و «افرادی که وضعیت پوشش نامناسب دارند، برخورد شود.»
روزنامه شرق در این گزارش همچنین سابقه نیروی انتظامی در اجرای طرح امنیت اجتماعی و برخورد با بدحجابی از سال ۱۳۸۶ تاکنون را مرور کرده و مواردی از ممنوعیتهای اعلام شده از سوی نهادهای حکومتی درباره پوشش زنان را یادآوری کردهاست.
اخراج کارکنان «با سابقه کمتر از یک سال» پس از ابلاغ یک مصوبه دولت
روزنامه جهان صنعت خبر داده که یک «مصوبه جنجالی دولت شوک ایجاد کرده» و به «اخراج گسترده نیروهای زیر یکسال سابقه» از ادارت و شرکتها منجر شدهاست، روزنامه کیهان اما همزمان از قول یک مقام ارشد دولتی نوشته که مدیران دستگاههای دولتی درصورت عدم اجرای «مصوبه تغییر وضعیت کارکنان شرکتی»، «متخلفند و با آنها برخورد خواهد شد.»
به گزارش روزنامه جهان صنعت «با صدور مجوز قانونی دولت برای دستگاهها مبنی بر اختیار کامل در جذب یا اخراج نیروهای شرکتی در سال ۹۱، برخی از سازمانهای زیرمجموعه وزارتخانهها تعدیل» و اخراج «نیروهای زیر یک سال سابقه را آغاز کردهاند.»
این روزنامه از «کارکنان شاغل در مشاغل خدماتی نظیر پیشخدمت، آبدارچی، نظافتچی، آشپز، نامهرسان، نگهبان و نظایر آن» به عنوان کارکنانی نام برده که بر اساس «مصوبه ۴ دی ماه سال ۹۰ دولت» و «دستور معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری» به دستگاههای دولتی «مبنی بر اختیار کامل در جذب و یا اخراج نیروهای شرکتی خود در سال ۹۱» از کار بیکار شده یا در معرض اخراج قرار گرفتهاند.
جهان صنعت نوشته «هماکنون ۶۰ درصد نیروها دارای سوابق کاری بالاتر از یکسال هستند که در بسیاری از بنگاههای دولتی و سازمانها باقی ماندهاند و تقریبا میتوان گفت قراردادهای آنها تمدید خواهد شد اما مشکل اصلی در مورد نیروهای دارای سوابق کاری زیر یکسال» است و «به طور متوسط ۴۰ درصد نیروهای شاغل در بخشهای دولتی دارای سابقه کمتر از یکسال کار هستند.»
روزنامه جهان صنعت همچنین از «نهضت سوادآموزی، سازمان بازرسی، صنایع پتروشیمی، بهداری و برخی دیگر از دستگاههای دولتی» به عنوان سازمانهایی نام برده که در هفتههای اخیر شماری کارکنان «با سابقه کمتر از یک سال» خود را اخراج کردهاند و «در برخی از سازمانها نیز اعلام شدهاست که دیگر نیازی به وجود کارکنان با سابقه کمتر از یک سال نیست و قراردادهای جدید تمدید نخواهد شد.»
روزنامه کیهان اما با تیتر «هشدار دولت به مدیران متخلف»، از یکی از مقام ارشد دولتی نوشته مدیران دولتی باید «قانون تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی را اجرا کنند.»
این روزنامه از قول عبدالعلی تاجی معاون حقوقی معاونت توسعه مدیریت ریاست جمهوری نوشته «مدیران دستگاهی که به تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی از ابتدای سال جاری اقدام نکرده باشند، متخلفند و با آنها برخورد خواهد شد.»
به نوشته کیهان این مقام دولتی درباره «انتقاد برخی از کارکنان نیروهای شرکتی در دستگاههای دولتی مبنی بر عدم تبدیل وضعیت»، گفته «براساس مصوبه هیات دولت قرار شد ظرف ۱۵ روز ارتباط نیروهای شرکتی با شرکت قطع شده و مستقیم با دستگاه مربوطه قرارداد ببندند.»
کاهش دوباره سهمیه ارز مسافرتی
روزنامه دنیای اقتصاد از «سه برنامه جدید ارزی بانک مرکزی» و از جمله «کاهش دوباره ارز مسافرتی» خبر دادهاست.
به نوشته این روزنامه، بانک مرکزی با اعلام کاهش دوباره سهمیه ارز مسافرتی اعلام کرد که «ارز مسافرتی برای مسافرت هوایی به کشورهای همسایه به ۴۰۰ دلار کاهش یافته» و «میزان ارز مسافرتی برای سفرهای هوایی به سایر کشورها نیز به ۱۰۰۰ دلار رسیدهاست»، و همچنین «ارز زیارتی به مقصد عراق و سوریه نیز ۲۰۰ دلار تعیین شدهاست.»
روزنامه دنیای اقتصاد «کاهش میزان ارز مسافرتی» را یکی از «سه برنامه جدید ارزی دولت» عنوان کرده و درباره دو برنامه دیگر هم نوشته «از یک سو وزیر صنعت، معدن و تجارت تاکید میکند که دولت به دنبال احیای پیمان سپاری ارزی نیست و صادرکنندگان میتوانند ارز صادراتی را به واردکنندگان واگذار کرده یا خود اقدام به واردات کالا کنند» و «از سوی دیگر رییس کل گمرک ایران از رهگیری ارز دولتی در جریان واردات کالا خبر میدهد و میگوید عملکرد واردکنندگان از لحظه درخواست ثبت سفارش و دریافت ارز دولتی تا زمان ترخیص کالا به طور کامل رصد میشود.»
این روزنامه نوشته این تصمیمات تازه ارزی «به دنبال نوسان نرخ ارز طی ماههای گذشته و تاثیر آن بر وضعیت تولید داخلی و تجارت خارجی کشور» از سوی «دولت» و «با هدف کنترل و کاهش دامنه منفی نوسان نرخ ارز اتخاذ شدهاست.»
دنیای اقتصاد همچنین سرمقاله شماره نهم اردیبهشت را به «سیاست کاهش ارز مسافرتی» اختصاص داده و نوشته «کاهش سهمیه مسافران از ارز دولتی، بهزعم بسیاری میتواند نشانه نامساعدی باشد از ذخایر ارزی بانک مرکزی و از این منظر میتواند بر افزایش بهای ارز در بازار تاثیر گذارد.»
این روزنامه با اشاره به اینکه بانک مرکزی «سهمیه ارز ۱۵۰۰ دلاری خود برای مسافرت به کشورهای غیرهمجوار و غیرزیارتی را به ۱۰۰۰ دلار تقلیل داده»، نوشته «این به معنی کاهش ۳۳ درصدی ارز مسافرتی است و میتواند نشانه ناخوشایندی برای بازار باشد» و « این کاهش به معنای آن است که دیگر دولت به شهروندان خود یارانه کمتری برای مسافرت به خارج کشور میدهد»، اما «این را ابدا نمیتوان سیاست مذمومی دانست و اتفاقا باید بر گسترش آن و بازگشت به بازار پافشاری کرد.
روسيه بهدنبال جای پا در مذاکرات اتمی بغداد
اظهارات همزمان سرگئی ريابکوف معاون وزير خارجه روسيه و محمود رضا سجادی
سفير جمهور اسلامی در مسکو پيرامون طرح " گفتگو های گام به گام"، پيش از
برگزاری دور دوم مذاکرات اتمی مابين نمايندگان ايران و گروه ۱+۵ در بغداد،
حاکی از علاقمندی کرملين به ايفای نقش "ميانجی مورد اعتماد " و حمايت
محتاطانه تهران از تلاشهای مسکو در اين زمينه است.
کاخ کرملين روز ۷ ماه مه ( کمتر از ۱۰ روز ديگر) شاهد جا بجای در راس هرم قدرت سياسی و آغاز سومين دور رياست جمهوری ولاديمير پوتين در روسيه خواهد بود.
فشار های داخلی و خارجی طی ماه های اخير چهره نخست وزير کنونی و رييس جمهور آينده روسيه را بشدت مخدوش ساخته است.
از يک سو پوتين مايل است با بدست گرفتن شاخه زيتون، پيش از تصاحب دوباره قدرت، مناسبات روسيه با غرب و بخصوص آمريکا را در مسير توسعه همکاری ها قرار دهد. ايفای نقش مثبت در قبال برنامه اتمی ايران ( و کره شمالی )، ميتواند تا حدودی به تامين اين هدف کمک کند.
از سوی ديگر سردی مناسبت تهران و آنکارا و انتقال محل گفتگو ها از استانبول به بغداد، عملا ايران را از حمايت يک ميانجی قابل اعتماد و موثر در جريان چانه زنی های جاری و طی مذاکرات اتمی آينده در بغداد محروم ساخته است.
جمهوری اسلامی فعال شدن روسيه در جريان مذاکرات با گروه ۱+۵ را عاملی در جهت کاهش خطر به بن بست رسيدن احتمالی مذاکرات اتمی ميبيند.
تفاوت های دو گروه
بر خلاف نقش روسيه در مذاکرات شورای امنيت پيرامون برنامه های اتمی ايران که به منظور تنبيه و تصويب قطعنامه های تحريمی عليه جمهوری اسلامی صورت ميگرفت، در جريان مذاکرات ايران با گروه ۱+۵ ، نقش روسيه ( و چين ) نقش شريک خاموش است.
علت اصلی اين تفاوت محسوس، طبيعت معکوس گفتگو های رسمی در شورای امنيت، با مذاکرات غير رسمی مابين ايران و گروه ۱+۵ است که تنها به همين منظور شکل گرفته.
در عمل، اعضاء اصلی گروه ۱+۵ ( آمريکا و سه قدرت بزرگ اروپا)، بجای تنبيه، عهده دار برآوردن خواسته های متقابل ايران، در صورت بدست آمدن يک توافق جامع ( اتمی ) با تهران خواهند شد؛ تعهداتی که روسيه و چين نه مايل به داخل شدن و نه قادر به قبول آنها بنظر ميرسند.
بر چيدن موانع پيوستن ايران به سازمان تجارت جهانی، قبول ايران به عنوان شريک انرژی جامعه اروپا، امضاء قرارداد همکاری های ترجيحی اقتصادی مابين جامعه اروپا و ايران، بازگشت شرکتهای اروپايی نفت و گاز به ايران و توسعه سرمايه گذاری های مستقيم خارجی در طرحهای هيرو کربوری ايران، ساختن راکتور های اتمی پيشرفته برای ايران، و همچنين سپردن ضمانتهای امنيتی از سوی آمريکا مبنی بر عدم تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی، از جمله کمکهايی است که در سال ۳۰۰۳ و در قبال خودداری از مبادرت به ساختن غنی سازی اورانيوم به تهران پيشنهاد شده بود.
طرح گام به گام
تصويب چهار قطعنامه تنبيهی عليه ايران در شورای امنيت طی شش سال گذشته، حاکی از تداوم حرکت جمهوری اسلامی ايران در جهت خلاف خواسته های جامعه جهانی طی مدت ياد شده و در نتيجه پيچيده تر شدن مستمر پرونده اتمی تهران است.
روسيه با اشاره به طرح "مذاکرات گام به گام " حرکت تدريجی در مسير بازگشت به شرايط شش سال پيش را پيشنهاد ميکند. اما حرکت موفق در اين مسير، به دليل پيچيده بودن آن و وجود خطر رسيدن به بن بست، نيازمند يک نقشه راه مورد توافق طرفين است- مسئوليتی که در حال حاضر تدوين آن به علی باقری معاون قدرتمند سعيد جليلی، و خانم اشميت معاون با تجربه خانم کاترين اشتون سپرده شده.
روسيه، علی رغم ادعا، فاقد چنين نقشه ای است، ولی با قرار گرفتن مابين ايران و غرب مايل به ايفای نقش ميانجی و راهنما، و طبيعتاً بر خورداری از مزايای موفقيت احتمالی چنين حرکتی است.
انتظارات واقعی
از جمله نشانه های در کار نبودن سندی مطالعه شده به عنوان "طرح گام به گام" روسيه، و محدود بودن آن به يک پيشنهاد کلی و مبهم، سخن گفتن پيشاپيش از " قطع غنی سازی اورانيوم " و امکان "پيوستن ايران به پروتکل الحاقی" ، به ترتيب توسط معاون وزير خارجه روسيه و سفير جمهوری اسلامی در مسکو است.
از اين دو نقطه عطف ايران شش سال پيش عبور کرده است. از اين لحاظ، مطرح ساختن آنها در آغاز گفتگوهايی که موفقيت نهايی آن به هيچ وجه ضمانت شده نيست، يا حاکی از بی اطلاعی مخبران، و يا دادن نشانی های غلط برای دست يافتن به هدفهای جانبی است.
در بغداد حد اکثر انتظارات غرب را ميبايد، به تدوين مداليته، برای پاسخگويی زمانبندی شده و تدريجی ايران به سوالات باقی مانده آژانس بين المللی انرژی اتمی، و همچنين معامله تجاری احتمالی برای خارج ساختن يکصد کيلو گرم اورانيوم ۲۰ در صد غنی سازی شده از ايران محدود ساخت.
انتظارات متقابل تهران نيز، بی اعتنا به جنجال های تبليغاتی مبنی بر " ضرورت منع تحريم های شورای امنيت " که دست يافتن به آن در خوشبينانه ترين نگاه، حتی در طول يک يا دو سال آينده نيز متصور نيست، تنها ميتواند به عدم افزايش تحريم های يک جانبه آمريکا و اروپا، کاهش تدريجی فشارهای بانکی بين المللی ، و خودداری از دشوار تر ساختن صادرات نفت خام ايران محدود بماند.
روسيه بخوبی واقف است که در اجرای طرح گام به گام، انتظار پرش يکباره از انتهای خط، به نقطه آغاز بحران در شش سال گذشته و متوقف ساختن غنی سازی اورانيوم، و پيوستن ايران به پروتکل الحاقی، نه عقلی نيست و نه عملی.
هدف روسيه از نشان دادن در باغ سبز " طرح گام به گام" ، داخل شدن در مذاکرات اتمی ايران با جامعه اروپا به عنوان ميانجی، و تعديل چهره دولت آينده پوتين نزد رهبران آمريکا است. ايران نيز به دليل خراب کردن پل ارتباطی اخير با ترکيه، و نياز به پرهيز از خطر شکست مذاکرات بغداد، از ايفای اين نقش توسط روسيه محتاطانه استقبال ميکند.
حرکت احتمالی مسکو در اين مسير و ايفای نقش ميانجی مابين ايران و غرب، نيازمند چراغ سبز آمريکا است. عکس العمل فوری و صريح ويکتوريا نولند، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا مبنی بر اينکه سفير ايران در مسکو " فاقد نقش محوری در مذاکرات اتمی ايران با گروه ۱+۵ است" ، ضمن تاکيد بر يک واقعيت روشن، نشانه عدم آمادگی آمريکا برای پذيرفتن دوباره روسيه به عنوان ميانجی گفتگو با تهران در وضعيت کنونی است.
کاخ کرملين روز ۷ ماه مه ( کمتر از ۱۰ روز ديگر) شاهد جا بجای در راس هرم قدرت سياسی و آغاز سومين دور رياست جمهوری ولاديمير پوتين در روسيه خواهد بود.
فشار های داخلی و خارجی طی ماه های اخير چهره نخست وزير کنونی و رييس جمهور آينده روسيه را بشدت مخدوش ساخته است.
از يک سو پوتين مايل است با بدست گرفتن شاخه زيتون، پيش از تصاحب دوباره قدرت، مناسبات روسيه با غرب و بخصوص آمريکا را در مسير توسعه همکاری ها قرار دهد. ايفای نقش مثبت در قبال برنامه اتمی ايران ( و کره شمالی )، ميتواند تا حدودی به تامين اين هدف کمک کند.
از سوی ديگر سردی مناسبت تهران و آنکارا و انتقال محل گفتگو ها از استانبول به بغداد، عملا ايران را از حمايت يک ميانجی قابل اعتماد و موثر در جريان چانه زنی های جاری و طی مذاکرات اتمی آينده در بغداد محروم ساخته است.
جمهوری اسلامی فعال شدن روسيه در جريان مذاکرات با گروه ۱+۵ را عاملی در جهت کاهش خطر به بن بست رسيدن احتمالی مذاکرات اتمی ميبيند.
تفاوت های دو گروه
بر خلاف نقش روسيه در مذاکرات شورای امنيت پيرامون برنامه های اتمی ايران که به منظور تنبيه و تصويب قطعنامه های تحريمی عليه جمهوری اسلامی صورت ميگرفت، در جريان مذاکرات ايران با گروه ۱+۵ ، نقش روسيه ( و چين ) نقش شريک خاموش است.
علت اصلی اين تفاوت محسوس، طبيعت معکوس گفتگو های رسمی در شورای امنيت، با مذاکرات غير رسمی مابين ايران و گروه ۱+۵ است که تنها به همين منظور شکل گرفته.
در عمل، اعضاء اصلی گروه ۱+۵ ( آمريکا و سه قدرت بزرگ اروپا)، بجای تنبيه، عهده دار برآوردن خواسته های متقابل ايران، در صورت بدست آمدن يک توافق جامع ( اتمی ) با تهران خواهند شد؛ تعهداتی که روسيه و چين نه مايل به داخل شدن و نه قادر به قبول آنها بنظر ميرسند.
بر چيدن موانع پيوستن ايران به سازمان تجارت جهانی، قبول ايران به عنوان شريک انرژی جامعه اروپا، امضاء قرارداد همکاری های ترجيحی اقتصادی مابين جامعه اروپا و ايران، بازگشت شرکتهای اروپايی نفت و گاز به ايران و توسعه سرمايه گذاری های مستقيم خارجی در طرحهای هيرو کربوری ايران، ساختن راکتور های اتمی پيشرفته برای ايران، و همچنين سپردن ضمانتهای امنيتی از سوی آمريکا مبنی بر عدم تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی، از جمله کمکهايی است که در سال ۳۰۰۳ و در قبال خودداری از مبادرت به ساختن غنی سازی اورانيوم به تهران پيشنهاد شده بود.
طرح گام به گام
تصويب چهار قطعنامه تنبيهی عليه ايران در شورای امنيت طی شش سال گذشته، حاکی از تداوم حرکت جمهوری اسلامی ايران در جهت خلاف خواسته های جامعه جهانی طی مدت ياد شده و در نتيجه پيچيده تر شدن مستمر پرونده اتمی تهران است.
روسيه با اشاره به طرح "مذاکرات گام به گام " حرکت تدريجی در مسير بازگشت به شرايط شش سال پيش را پيشنهاد ميکند. اما حرکت موفق در اين مسير، به دليل پيچيده بودن آن و وجود خطر رسيدن به بن بست، نيازمند يک نقشه راه مورد توافق طرفين است- مسئوليتی که در حال حاضر تدوين آن به علی باقری معاون قدرتمند سعيد جليلی، و خانم اشميت معاون با تجربه خانم کاترين اشتون سپرده شده.
روسيه، علی رغم ادعا، فاقد چنين نقشه ای است، ولی با قرار گرفتن مابين ايران و غرب مايل به ايفای نقش ميانجی و راهنما، و طبيعتاً بر خورداری از مزايای موفقيت احتمالی چنين حرکتی است.
انتظارات واقعی
از جمله نشانه های در کار نبودن سندی مطالعه شده به عنوان "طرح گام به گام" روسيه، و محدود بودن آن به يک پيشنهاد کلی و مبهم، سخن گفتن پيشاپيش از " قطع غنی سازی اورانيوم " و امکان "پيوستن ايران به پروتکل الحاقی" ، به ترتيب توسط معاون وزير خارجه روسيه و سفير جمهوری اسلامی در مسکو است.
از اين دو نقطه عطف ايران شش سال پيش عبور کرده است. از اين لحاظ، مطرح ساختن آنها در آغاز گفتگوهايی که موفقيت نهايی آن به هيچ وجه ضمانت شده نيست، يا حاکی از بی اطلاعی مخبران، و يا دادن نشانی های غلط برای دست يافتن به هدفهای جانبی است.
در بغداد حد اکثر انتظارات غرب را ميبايد، به تدوين مداليته، برای پاسخگويی زمانبندی شده و تدريجی ايران به سوالات باقی مانده آژانس بين المللی انرژی اتمی، و همچنين معامله تجاری احتمالی برای خارج ساختن يکصد کيلو گرم اورانيوم ۲۰ در صد غنی سازی شده از ايران محدود ساخت.
انتظارات متقابل تهران نيز، بی اعتنا به جنجال های تبليغاتی مبنی بر " ضرورت منع تحريم های شورای امنيت " که دست يافتن به آن در خوشبينانه ترين نگاه، حتی در طول يک يا دو سال آينده نيز متصور نيست، تنها ميتواند به عدم افزايش تحريم های يک جانبه آمريکا و اروپا، کاهش تدريجی فشارهای بانکی بين المللی ، و خودداری از دشوار تر ساختن صادرات نفت خام ايران محدود بماند.
روسيه بخوبی واقف است که در اجرای طرح گام به گام، انتظار پرش يکباره از انتهای خط، به نقطه آغاز بحران در شش سال گذشته و متوقف ساختن غنی سازی اورانيوم، و پيوستن ايران به پروتکل الحاقی، نه عقلی نيست و نه عملی.
هدف روسيه از نشان دادن در باغ سبز " طرح گام به گام" ، داخل شدن در مذاکرات اتمی ايران با جامعه اروپا به عنوان ميانجی، و تعديل چهره دولت آينده پوتين نزد رهبران آمريکا است. ايران نيز به دليل خراب کردن پل ارتباطی اخير با ترکيه، و نياز به پرهيز از خطر شکست مذاکرات بغداد، از ايفای اين نقش توسط روسيه محتاطانه استقبال ميکند.
حرکت احتمالی مسکو در اين مسير و ايفای نقش ميانجی مابين ايران و غرب، نيازمند چراغ سبز آمريکا است. عکس العمل فوری و صريح ويکتوريا نولند، سخنگوی وزارت خارجه آمريکا مبنی بر اينکه سفير ايران در مسکو " فاقد نقش محوری در مذاکرات اتمی ايران با گروه ۱+۵ است" ، ضمن تاکيد بر يک واقعيت روشن، نشانه عدم آمادگی آمريکا برای پذيرفتن دوباره روسيه به عنوان ميانجی گفتگو با تهران در وضعيت کنونی است.
نماینده ایران در آژانس
بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرده که این کشور طی نامه ای رسمی روز جمعه
هشتم اردیبهشت (۲۷ آوریل) آمادگی خود را برای مذاکره با آژانس اعلام کرده و
این مذاکرات روزهای ۲۵ و ۲۶ اردیبهشت (۱۴ و ۱۵ مه) در وین برگزار می شود.
علی اصغر سلطانیه به خبرگزاری دانشجویان ایران
گفته که مذاکرات مجدد با آژانس "با هدف تبیین و توافق بر سر یک چارچوب و
مدالیته برای حل و فصل موضوعات و پاسخ به سئوالات بر مبنای معیارها و ضوابط
مورد توافق" است.آقای سلطانیه گفت تصمیم ایران به برگزاری دور تازه مذاکرات با آژانس "نشانگر روح همکاری با این نهاد بینالمللی و عزم سیاسی ایران برای حل و فصل و رفع ابهامات است."
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی که حدود دو ماه پیش منتشر شد، با ابراز نگرانی در مورد برنامه هستهای ایران، تاکید کرده بود که با وجود انجام مذاکرات فشرده با مقامهای ایرانی، ابهامات در مورد ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران، همچنان به قوت خود باقی است.
در این گزارش آمده بود که ایران نگرانیهای آژانس را بیاساس خوانده است و طرفین در این مورد، به شکل قابل توجهی دچار اختلاف نظر هستند.
اما نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی می گوید که "باوجود این که بارها برخی کشورها اتهامات و ادعاهایی را علیه ایران مطرح کرده اند اما با همکاری نزدیک ایران و آژانس و انجام بازرسی های تخصصی ثابت شده است که این ادعاها بی اساس بوده است."
آقای سلطانیه می گوید "کلیه فعالیت های هسته ای ایران تحت نظارت آژانس انجام شده است و تاکنون هیچگونه انحرافی از مواد و فعالیت های هسته ای به سمت اهداف نظامی از سوی آژانس در باره ایران ثابت و گزارش نشده است."
این در حالی است که بی نتیجه بودن مذاکرات در سالهای اخیر و گزارش های آژانس بین المللی در مورد احتمال وجود ابعاد نظامی در برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی باعث شده است تا شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای غربی یک رشته تحریم های بین المللی و یکجانبه علیه ایران به اجرا بگذارند.
شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه هایی از ایران خواسته است بخشی از فعالیت های هسته ای خود، به خصوص در زمینه غنی سازی اورانیوم را متوقف سازد و برای وادار کردن جمهوری اسلامی به اجرای این قطعنامه ها، یک رشته تحریم های الزام آور بین المللی را علیه این کشور به اجرا گذاشته اما دولت ایران این قطعنامه ها را غیرقانونی دانسته و از اجرای آنها خودداری ورزیده است.
در مورد پروتکل الحاقی، که شامل نظارت دقیق تر و گستردهتر بازرسان آژانس بین المللی بر فعالیت های هسته ای کشورهای عضو آژانس است، دولت ایران در سال ۲۰۰۳ و دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی این سند را پذیرفت اما توافقنامه مربوط به آن را به تصویب مجلس نرساند و در سال ۲۰۰۷ دولت محمود احمدی نژاد در اعتراض نسبت به تصویب قطعنامه شورای امنیت علیه ایران اعلام کرد که دیگر به این پروتکل عمل نمی کند.
"احتمال پذیرش پروتکل الحاقی"
اما آقای سلطانیه می گوید که "جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری مسئول و متعهد به تعهدات بین المللی اش در چارچوب اساسنامه آژانس و معاهده ان پی تی در ۳۳ سال گذشته همکاری کاملی با آژانس داشته است."در همین حال اخیرا سفیر ایران در مسکو از احتمال پذیرش پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای توسط ایران خبر داد.
شبکه خبری بلومبرگ روز چهارشنبه ششم اردیبهشت (۲۵ آوریل) از قول محمود رضا سجادی، سفیر ایران در مسکو نوشت که "ایران ممکن است پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای را نیز بپذیرد."
در صورت پذیرش این پروتکل، امکان بازرسی های جامع تری از تاسیسات هسته ای ایران برای بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی فراهم خواهد شد.
به گفته آقای سجادی، ایران در حال بررسی طرح روسیه برای حل مناقشه سیاسی بر سر برنامه هسته ای ایران است.
طرح مورد اشاره آقای سجادی هفته گذشته توسط سرگئی ریابکف، معاون وزیر خارجه روسیه ارائه شد. در فاز اول این طرح، ایران تولید سانتریفیوژ و تجهیزات دیگر غنی سازی اورنیوم را متوقف خواهد کرد و دستگاه هایی که تولید شده اما هنوز در تاسیسات غنی سازی نصب نشده اند را انبار خواهد کرد.
به گفته آقای ریابکف، در این فاز، در یک رویکرد گام به گام، طرف مقابل نیز اعلام می کند که از اعمال هر نوع تحریم جدید علیه ایران خودداری خواهد کرد.
گفت و گو های اتمی ایران با کشورهای ۱+۵ (شامل پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه به علاوه آلمان) پس از ۱۴ ماه توقف، روز شنبه ۱۴ آوریل (۲۶ فروردین) به میزبانی ترکیه در شهر استانبول برگزار شد. دو طرف گفت و گوهای اخیر را "مثبت و سازنده" ارزیابی کردهاند و قرار است دور دوم این مذاکرات روز سوم خرداد در بغداد پایتخت، عراق برگزار شود.
با فرارسیدن موعد مخالفان دولت
مالزی برای برگزاری تجمعی سیاسی در کوآلالامپور، پایتخت مالزی، نیروهای
پلیس دست به عملیاتی گسترده زدهاند.
برگزارکنندگان این تجمع خواهان اعمال اصلاحات سیاسی در مالزی هستند، ولی یک دادگاه برگزاری آن را ممنوع کرده است.بر اساس گزارشها، نیروهای مسلح پلیس برای جلوگیری از تجمع تظاهرکنندگان در میدان مرداکا، از میدانهای مرکزی کوآلالامپور، خیابانها را مسدود کرده و سیم خاردار کشیدهاند.
تجمع مشابه دیگری در ماه ژوئیه سال گذشته به خشونت کشیده شد و پلیس مالزی برای متفرق کردن تجمعکنندگان از گاز اشکآور استفاده کرد.
دبیر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب در
وزارت کشور ایران گفته است که درخواستی از خانه کارگر برای راهپیمایی روز
کارگر (در روز یازدهم اردیبهشت امسال) دریافت نشده است.
محمود عباسزاده روز شنبه، نهم اردیبهشت، به
خبرگزاری مهر گفته است که در صورت درخواست خانه کارگر برای راهپیمایی روز
کارگر، کمیسیون ماده ۱۰ احزاب در مورد آن تصمیمگیری خواهد کرد.با این حال، او اضافه کرده است که "هنوز هیچ درخواستی به این کمیسیون فرستاده نشده است."
پیش از این و به دنبال انتقاد فعالان و تشکلهای کارگری از صادر نشدن مجوز راهپیمایی روز جهانی کارگر، محمد نجار، وزیر کشور ایران، از خانه کارگر خواسته بود تا برای برگزاری این راهپیمایی به وزارت کشور درخواست بدهد.
علی دهقانکیا، عضو هیات مدیره کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران، روز پنجشنبه ۲۴ فروردین، گفته بود که بعد از دوران ریاستجمهوری محمد خاتمی، کارگران به سختی مجوز قانونی برگزاری تجمع گرفتهاند.
اول ماه مه در بسیاری از کشورهای جهان روز کارگر نامیده میشود و اتحادیههای کارگری به مناسبت این روز راهپیمایی برگزار میکنند، مراسم روز جهانی کارگر در ایران به طور معمول، در روز یازدهم اردیبهشت برگزار میشود.
نظامیانی که نزدیک به یک ماه پیش قدرت را در گینه بیسائو در دست گرفتند، دو رهبر غیرنظامی این کشور را آزاد کردهاند.
فشار اعضای سازمان همکاریهای اقتصادی کشورهای غرب آفریقا دلیل این تصمیم اعلام شده است.این دو نفر که رئیسجمهور موقت و نامزد پیشتاز انتخابات ریاستجمهوری گینه بیسائو هستند، به ساحل عاج فرستاده شدهاند.
نظامیان در گینه بیسائو به دنبال رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری و وعده نامزد پیشتاز این انتخابات برای کم کردن از قدرت نظامیان در این کشور، کنترل امور را در دست گرفتند.
یک سخنگوی نظامیان حاکم بر گینه بیسائو گفته است که آنها برنامه زمانی مورد درخواست سازمان همکاریهای اقتصادی کشورهای غرب آفریقا را برای واگذاری قدرت پذیرفتهاند.
براساس این برنامه زمانی، در مدت ۱۲ ماه در گینه بیسائو غیرنظامیان بر سر کار میآیند.
خبرگزاری ایرنا از وقوع زمین لرزه ای به بزرگی ۳.۹ در مقیاس ریشتر در استان ایلام خبر داده است.
بر اساس این گزارش، شبکه لرزه نگاری کشوری مرکز
ژئوفیزیک دانشگاه تهران اعلام کرد این زمین لرزه در ساعت ۵ و ۴ دقیقه
بامداد روز شنبه حوالی دهلران در منطقه مرزی استان ایلام با عراق را
لرزانده است.از تلفات و خرابی احتمالی این زمین لرزه گزارشی منتشر نشده است.
نیروهای پلیس ضدشورش مالزی برای
متفرق کردن تجمع معترضان به دولت در کوآلالامپور، پایتخت، از گاز اشکآور و
ماشین آبپاش استفاده کردهاند.
مخالفان دولت که خواهان اصلاحات سیاسی در مالزی
هستند، امروز شنبه، ۲۸ آوریل (نهم اردیبهشت)، در یکی از میدانهای مرکزی
شهر کوآلالامپور دست به تجمع زدند.بر اساس گزارشها، در این تجمع اعتراضی نزدیک به ۲۵ هزار نفر حضور داشتند.
تغییر در سازکار انتخاباتی مالزی از مهمترین خواستههای مخالفان دولت است.
آنها میگویند که شیوه کنونی برگزاری انتخابات به نفع ائتلاف تحت رهبری نجیب رزاق، نخستوزیر مالزی، است و باعث میشود این ائتلاف که برای سالها بر مالزی حاکم بوده است، در انتخابات پیش رو نیز برنده شود.
تجمع روز شنبه، ۲۸ آوریل، یکی از بزرگترین تجمعات از نوع خود در یک دهه گذشته در مالزی به شمار میرود.
نیروهای پلیس صبح روز شنبه در عملیاتی گسترده در محوطه اطراف میدان مرداکا (میدان استقلال) کوآلالامپور موانعی را نصب کرده و سیم خاردار کشیدند.
اما با اقدام تظاهرکنندگان برای عبور از این موانع، درگیریهایی بین دو طرف رخ داد و نیروهای پلیس برای متفرق کردن معترضان، از گاز اشکآور استفاده کردند.
نمایندگان مجلس مالزی ماه گذشته مجموعه اصلاحاتی را در سازکار انتخاباتی این کشور تصویب کردند، ولی مخالفان دولت میگویند که این تغییرات، مسایل مهم مربوط به تقلب در انتخابات را حل و فصل نمیکند. آنها می گویند این مسائل باعث شده است ائتلاف حاکم بر مالزی از زمان استقلال این کشور (در سال ۱۹۶۵ میلادی)، همچنان بر سر قدرت باشد.
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی
اتحادیه اروپا که به نشانه حمایت این اتحادیه از اصلاحات اخیر در برمه به
این کشور سفر کرده با آنگ سان سوچی، رهبر مخالفان دیدار و گفتگو کرده است.
خانم اشتون همچنین از بازگشایی دفتری جدید در رانگون خبر داده است.
براساس گزارش های دریافتی این دفتر امروز (شنبه ۲۷
آوریل) به نشانه تعهد اتحادیه اروپا به تحولات سیاسی اخیر در برمه در این
کشور بازگشایی می شود.خانم اشتون در جریان این سفر بر ادامه اصلاحات در برمه تاکید کرده و گفته است مردم این کشور باید نسبت به آینده شان مطمئن باشند.
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا همچنین گفته است که این اتحادیه روند گسترش اصلاحات را نظاره خواهد کرد.
اوایل هفته جاری، اتحادیه اروپا تحریم های اعمال شده علیه برمه را به نشانه به رسمیت شناختن" تغییرات تاریخی " در این کشور به مدت یک سال به حال تعلیق در آورد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه خانم اشتون در جریان یک کنفرانس خبری مشترک با آنگ سان سوچی که در رانگون برگزار شد گفت:" این روندی از تغییرات است. روندی غیرقابل برگشت که ادامه خواهد داشت."
گفته می شود نقش اتحادیه اروپا در برمه ارائه سرمایه و تخصص به ویژه در نواحی دورافتاده این کشور است.
به گفته دیپلمات ها دفتر جدید اتحادیه اروپا در رانگون علاوه بر نظارت بر نحوه برنامه های کمکرسانی، نقشی سیاسی هم خواهد داشت.
از بازگشایی این دفتر به عنوان اولین گام اتحادیه اروپا به سوی انجام ماموریتی کامل در برمه نام برده شده است.
قرار است خانم اشتون در چارچوب دیدارش از برمه به نایپیداو، پایتخت رفته و با تین سین، رئیس جمهور و تعدادی از مقامات ارشد این کشور هم دیدار کند.
تحریم فروش تسلیحات کشورهای اتحادیه اروپا به برمه همچنان ادامه خواهد داشت. این اتحادیه همچنین گفته است انتظار می رود که سایر زندانیان سیاسی بدون قید و شرط آزاد شده و محدودیت های اعمال شده بر تعدادی از این زندانیان که قبلا آزاد شده اند، رفع شود.
ریچل هاروی، خبرنگار بی بی سی در جنوب شرق آسیا می گوید سفر خانم اشتون به برمه، تازه ترین مورد از ملاقات های سیاسی مقامات تراز اول جهان با سیاستمداران این کشور است.
به گفته خبرنگار بی بی سی این دیدارها نشان می دهد که جامعه بین الملل خواهان سرعت بخشیدن به گسترش روابط با برمه است.
مقامهای محلی در ولایت قندهار، در جنوب افغانستان گفتهاند که چند مهاجم انتحاری به ساختمان دفتر والی قندهار حمله کرده اند.
گفته می شود که مقامهای ارشد محلی در آغاز این حمله در دفتر والی حضور داشته اند.توریالی ویسا، والی قندهار (امروز، شنبه، ۹ ثور/اردیبهشت) گفت که "دو سه" نفر به مقر ولایت راه پیدا کرده و وارد ساختمان دفتر او شده اند.
اما او افزود: "مخالفان به ولایت راه پیدا کرده و آمده اند. من، معاون (من) و همه اداره سالم هستیم. مخالفان تبلیغ می کنند که ولایت از بین رفته و اداره از بین رفته است، این حقیقت ندارد."
آقای ویسا گفته که وضعیت در قندهار به حالت عادی بازگشته و تحت کنترل است.
گزارشها از ولایت قندهار حاکی است مهاجمانی که تلاش داشته اند وارد دفتر توریالی ویسا شوند، با نیروهای امنیتی درگیر شده اند.
مقامهای محلی در قندهار گفته اند که در اثر این درگیری دست کم دو مهاجم انتحاری کشته شده اند.
این منابع همچنین از زخمی شدن دو مامور پلیس هم خبر داده اند.
به گفته مقامها، به غیرنظامیان در جریان این درگیری آسیبی نرسیده است.
گروه طالبان مسئولیت این حمله را به دوش گرفته و مدعی شده است که درگیری هنوز هم ادامه دارد.
برگزاری جلسه محاکمه یولیا
تیموشنکو، نخستوزیر سابق اوکراین، به روز ۲۱ ماه مه موکول شده است. قرار
بود او امروز شنبه، ۲۸ آوریل (نهم اردیبهشت)، در ارتباط با اتهاماتی که
درباره فرار مالیاتی و اختلاس علیهاش مطرح شدهاند، در دادگاهی در شهر
خارکف محاکمه شود.
خانم تیموشنکو که هماکنون در زندان به سر میبرد،
گفته بود که به دلیل نامطلوب بودن وضعیت سلامتش در جلسه دادگاه امروز حاضر
نمیشود.او به جرم سوءاستفاده از قدرت به ۷ سال زندان محکوم شده است.
روز جمعه، ۲۷ آوریل، تصاویری از خانم تیموشنکو در حالی که زخمهایی به تن داشت، منتشر شد. او گفته است که هفته گذشته در زندان مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفته است.
مخالفان دولت اوکراین میگویند که سه مرد با حمله به یولیا تیموشنکو، با مشت به شکم او زدهاند، ولی مقامات رسمی اوکراین این ادعا را رد میکنند.
همچنین گفته شده است که خانم تیموشنکو از روز جمعه دست به اعتصاب غذا زده است.
مقامات کشورهای غربی برگزاری اولین دادگاه خانم تیموشنکو را محکوم کرده و گفته بودند که این دادگاه با انگیزههای سیاسی برگزار میشود.
اتهاماتی که قرار بود در جلسه محاکمه یولیا تیموشنکو در روز شنبه، ۲۸ آوریل (نهم اردیبهشت)، مورد رسیدگی قرار بگیرند، در ارتباط با فعالیتهای او به عنوان رئیس یک شرکت خصوصی فعال در زمینه انرژی، در دهه ۱۹۹۰ میلادی مطرح شدهاند.
در صورتی که او در این دادگاه مجرم شناخته شود، ممکن است به گذراندن ۱۲ سال دیگر در زندان محکوم شود.
با این حال، خانم تیموشنکو اتهاماتی را که علیهاش مطرح میشوند، رد کرده است، او می گوید که ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهور کنونی اوکراین، به دنبال انتقامجویی است.
در تصاویری که روز گذشته منتشر شد، خانم تیموشنکو ۵۱ ساله، در حالی که کبودی و زخمهایی روی شکم و بازویش دارد، دیده میشود.
وبسایت اوکراینی که این تصاویر را منتشر کرده، اعلام کرده است که عکسها روز چهارشنبه گذشته و ۵ روز بعد از حملهای ثبت شدهاند که گفته میشود وقتی خانم تیموشنکو در حال انتقال به بیمارستان بود، انجام شده است.
روزنامه لس آنجلس تایمز از احتمال
موافقت ایالات متحده با ادامه بخشی از فعالیت های غنی سازی اورانیوم در
ایران به شرط موافقت این کشور با نظارت قوی تر بازرسان بین المللی بر
برنامه اتمی آن خبر داده است.
لس آنجلس تایمز به نقل از مقام های آمریکایی نوشته
است که ایالات متحده ممکن است با غنی سازی اورانیوم در ایران تا غلظت ۵
درصد موافقت کند و در عوض از این کشور بخواهد با نظارت بین المللی شدیدتر و
خواسته های دیگری موافقت کند.دولت آمریکا هنوز به این گزارش واکنشی نشان نداده است.
به نوشته این روزنامه، این خبر می تواند بیانگر اعطای یک امتیاز عمده به وسیله آمریکا به ایران باشد.
به نوشته لس آنجلس تایمز، این باور
میان سیاستمداران غربی ایجاد شده است که ایران توقف کامل غنی سازی اورانیوم
را نخواهد پذیرفت و اصرار بر این موضوع به ادامه مذاکرات اتمی لطمه خواهد
زد.
ایران و گروه ۱+۵ به تازگی پس از ۱۵ ماه وقفه مذاکرات اتمی را از سر گرفته اند. اولین دور این مذاکرات با اعلام رضایت طرفین در استانبول به پایان رسید.
دو طرف قرار است بیست و سوم مه در بغداد گفت و گو کنند.
کشورهای غربی نگران هستند که در صورت تصمیم گیری ایران برای تولید سلاح هسته ای، به راحتی می تواند با دستکاری سانترفیوژهای خود اورانیوم با غلظت ۹۰ درصد تولید کند.
به نوشته لس آنجلس تایمز، این باور میان سیاستمداران غربی ایجاد شده است که ایران توقف کامل غنی سازی اورانیوم را نخواهد پذیرفت و اصرار بر این موضوع به ادامه مذاکرات اتمی لطمه خواهد زد.
علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران پیش تر گفته بود که ایران از حق خود برای غنی سازی گذشت نخواهد کرد ولی گفت و گو درباره میزان غنی سازی را رد نکرد.
در بیستمین سالروز پیروزی مجاهدین
افغانستان گروهی به نام "جوانان آزادیخواه افغانستان" شعارهایی در قمست
هایی از شهر کابل پایتخت پخش کردند که در آن روز پیروزی مجاهدین روز " ماتم
ملی" عنوان شده است.
این گروه شعار" هشت ثور ماتم ملی" را به دیوار های
شهر نوشتند، بر درخت ها و تیرهای چرغ برق آویختند و همچنین این شعار را به
پوقانه ها (بادکنک ها) بستند و به هوا رها کردند.این گروه که شناخته شده نیست، اعلامیه ای نیز به همین مناسبت منتشر کردند و در آن از برگزاری هشتم ثور به عنوان یک روز پر افتخار، اعتراض کرند.
بیست سال پیش گروه های مختلف مجاهدین، در هشتم ثور/ فروردین، فاتحانه وارد کابل شدند و رژیم کمونیستی طرفدار شوروی سابق به رهبری دکتر نجیب الله را ساقط کردند.
این گروه ها اما بر سر تقسیم قدرت و تشکیل دولت به نتیجه ای نرسیدند و در نتیجه با یکدیگر درگیرشدند.
در اعلامیه گروه جوانان آزادیخواه آمده است که در جنگهایی که در دهه نود میلادی میان گروه های مجاهدین درگرفت، هفتاد هزار نفر در کابل کشته شدند. اما آمار دقیقی دراین زمینه وجود ندارد.
گروه طالبان با تصرف کابل و دیگر شهر های کلان افغانستان، مجاهدین را به حاشیه راندند. اما پس از سقوط رژیم طالبان در ده سال گذشته همه ساله از روز هشتم ثور، به عنوان روز پیروزی مجاهدین افغانستان بصورت رسمی تجلیل می شد.
چهار سال پیش گروهی از افراد مسلح به مراسم رژه نظامی، جنش پیروزی مجاهدین حمله کردند. حامد کرزی نیز در این مراسم حضور داشت.
اگرچه به او آسیبی نرسید اما چند نفر از جمله یک نماینده مجلس در این حادثه کشته شدند.
از آن پس سالروز تجلیل از مجاهدین در داخل ارگ ریاست جمهوری و یا هم تحت تدابیر شدید امنیتی در استدیوم غازی، برگزار می شد.
امسال براساس اعلامه وزارت دفاع، مراسم استدیوم غازی نیز " براساس دستور مقامات ذیصلاح" لغو شد. و تنها مراسمی با شرکت مقام های بلند پایه دولتی در ارگ برگزار شد.
در حالی که مقام های دولتی در ارگ، از روز پیروزی مجاهدین، تجلیل می کردند، "جوانان آزادیخواه افغانستان" زمین و هوای شهر کابل را، به فضایی برای محکوم کردن این روز بدل کرده بودند.
تیم لاوتون، وزیر مشاور در امور
کودکان در کابینه بریتانیا از اینکه که پدران و مادران به فرزندانشان کمک
می کنند که زیر سن قانونی حساب کاربری در فیس بوک باز کنند انتقاد کرد.
به گفته وی، والدین با این کار باعث می شوند که کودکان زیر سن قانونی وارد دنیای مجازی ودرگیر شبکه های اجتماعی شوند.آقای لاوتون در ادامه سخنانش افزود که والدین در قبال کودکان و نوجوانشان مسئول هستند و باید بر فعالیت های آنها در دنیای مجازی نظارت داشته باشند.
این سیاستمدار بریتانیایی این اظهارات را در یکی از جلسات بحث پارلمانی در باره رویه ای مطرح کرد که چندی است برخی نوجوانان در پیش گرفته اند و به آن "سکستینگ"( sexting) گفته می شود. بر این اساس اخیرا نوجوانان تصاویر برهنه خود را برای یکدیگر می فرستند.
آقای لاوتون که خود سه فرزند نوجوان دارد افزود که "سن عضویت در شبکه اجتماعی فیس بوک حداقل ۱۳ سال است، از نظر قانونی، این مقررات غیرقابل تغییر است. من براساس تجربیات شخصی خود می دانم که کودکان زیر سن ۱۳ سال برای بازکردن حساب کاربری در فیس بوک وسوسه می شوند".
این سیاستمدار بریتانیایی افزود: من می دانم که کودکان در بسیاری موارد این کار را با کمک و تشویق پدران و مادرانشان انجام می دهند.
فیس بوک از کاربرانش می خواهد که با وارد کردن تاریخ تولد تایید کنند که حداقل ۱۳ سال دارند. اگر با گنجاندن تاریخ تولد مشخص شود که سن فرد زیر ۱۳ سال است، از ادامه ثبت نام او در فیس بوک جلوگیری می شود.
یک سخنگوی زن این شبکه اجتماعی گفت که فیس بوک این مرز سنی را با توجه به قوانین بین المللی درباره عضویت کودکان در شبکه های اجتماعی تعیین کرده است.
فیس بوک همچنان گفت که خواستار تصویب قوانین محافظتی و ایمنی سختگیرانه تر برای کاربران بین ۱۳ تا ۱۷ سال است.
خطرها
در صورتی که این قوانین تصویب شود، دست کاربرانی که با این گروه از نوجوانان در ارتباط هستند از بسیاری از اطلاعات آنها کوتاه می شود.آقای لاوتون در حالی این گفته ها را مطرح می کند که آن کوفی، نماینده حزب کارگر در پارلمان از دولت و شبکه های تلفنی خواست که در مبارزه با "سکستینگ"( sexting) بیشتر تلاش کنند.
این خانم نماینده گفت که نوجوانانی که تصویرهای برهنه خود را به دوستان پسر و دخترشان می فرستند خود را به خطرمی اندازند. این خطر وجود دارد که نوجوانان چنین عکسهایی را در زمین های بازی به دیگران نشان دهند و این عکسها به دست اشخاص منحرف و کودک آزار بیافتد.
این خانم نماینده افزود که عکس های برهنه ای که دراینترنت بارگذاری می شوند، ممکن است بدون رضایت صاحب عکس به اشتراک گذاشته شوند.
خانم آن کوفی افزود: مشکل اصلی این است که جوانان چنین کاری را به عنوان یک تفریح بی خطر می بینند. آنها زمانی به پیامدهای کارشان پی می برند که خیلی دیر شده است.
او همچنین از شرکت های تلفن خواست کارزارهای تبلیغاتی برای هشدار به نوجوانان درباره پیامدهای سکستینگ را تامین مالی کنند.
آقای لوتون گفت که راه حل قطعی برای مبارزه با این مشکل وجود ندارد. اما افزود: لازم است درباره پدیده سکستینگ بحث و بررسی شود چون این پدیده اکنون به شدت افزایش یافته است و می تواند پیامدهای فراوانی داشته باشد.
بر اساس یک گزارش منتشر شده توسط
انجمن سلطنتی علوم و فنون بریتانیا، باید برای ایجاد پایداری، مصرف را در
کشور های غنی، و زاد و ولد را در در کشورهای فقیر کاهش داد.
ریچارد بلک، خبرنگار محیط زیست بی بی سی، می گوید
بر اساس توصیه های این گزارش، باید دسترسی به برنامه های تنظیم خانواده
برای همه زنان وجود داشته باشد، معیار رشد و سلامت اقتصادی چیزی غیر از
تولید ناخالص داخلی انتخاب شود و از اسراف در مواد غذایی جلوگیری شود.جان سالستون، سرپرست گروه محققانی که این گزارش را تهیه کرده اند، می گوید: "الان به یک دوره حیاتی برای آینده بشریت و کره زمین رسیده ایم. تغییراتی که در سلامت بشر و محیط طبیعی در راهند بسیار جدی هستند."
دکتر سالستون که برنده جایزه نوبل فیزیولوژی در سال ۲۰۰۲ و استاد دانشگاه منچستر است، گفت "هر آنچه که اتفاق بیافتد به دست خود ما انسانها خواهد بود، تقدیر در دست خود ماست."
هر چند که افزایش زاد و ولد و مسئله جمعیت در سالهای گذشته در بحثهای مربوط به پایداری محیط زیست نقش محوری داشته، در سالهای اخیر کمتر مورد توجه بوده است.
یکی از دلایل آن این بوده است که کشورهای در حال توسعه می گفتند مطرح شدن مسئله افزایش زاد و ولد، بهانه غرب برای پنهان کردن اسراف و روندهای غیر طبیعی مصرف در غرب بوده است.
بر اساس پیش بینی "حد میانی" سازمان ملل متحد، جمعیت جهان در آخر این قرن (قرن ۲۱ میلادی) به بیش از ده میلیارد نفر خواهد رسید. جمعیت کنونی جهان حدود هفت میلیارد نفر تخمین زده شده است.
به گفته الیا زولو، مدیر موسسه آفریقایی سیاستگذاری توسعه در نایروبی (کنیا)، این افزایش جمعیت سه میلیاردی عمدتا ناشی از افزایش زاد و ولد در کشورهای کمتر توسعه یافته خواهد بود و جمعیت قاره آفریقا به تنهایی دو میلیارد نفر افزایش پیدا خواهد کرد.
او می گوید: "باید در برنامههای تنظیم خانواده در این کشورها سرمایهگذاری کرد. باید نقش زنان را تقویت کرد، بهداشت کودکان و زنان را افزایش داد و امکانات بیشتری فراهم کرد تا کشورهای فقیرتر در آموزش و پرورش سرمایهگذاری کنند."
گزارش سازمان ملل متحد توصیه می کند که کشورهای توسعه یافته از همگانی شدن دسترسی به برنامه های تنظیم خانواده حمایت کنند. هزینه چنین چیزی برای غرب سالی شش میلیارد دلار برآورد شده است.
اگر زاد و ولد در کشورهای توسعه نیافته کاهش پیدا نکند، تا آخر این قرن به جای جمعیت ده میلیاردی، کره زمین ۲۲ میلیارد نفر جمعیت خواهد داشت که ۱۷ میلیارد از آنها آفریقایی خواهند بود.
انجمن سلطنتی علوم و فنون بریتانیا علاوه بر حمایت از برنامه های تنظیم خانواده برای کاهش زاد و ولد و همچنین همگانی شدن آموزش و پرورش، خواستار اقدامی سازمان یافته برای کاهش فقر بخصوص در میان یک میلیارد و سیصد میلیون نفری که در فقر مطلق زندگی می کنند، است.
بدین ترتیب با افزایش مصرف غذا، آب و دیگر منابع در کشورهای فقیرتر، کشورهای غنی باید میزان مصرف خود را کاهش دهند.
به موجب گزارش انجمن سلطنتی بریتانیا، قدم اول در غرب باید کاهش اسراف مواد غذایی و کاهش استفاده از سوختهای فسیلی باشد.
جان سالستون می گوید "یک کودک در جهان در حال توسعه سی تا پنجاه برابر کمتر از یک کودک در کشورهای توسعه یافته آب مصرف می کند. تولید گاز دی اکسید کربن هم، که نشانه میزان مصرف انرژی است، در کشورهای توسعه یافته تا پنجاه برابر بیشتر از کشورهای توسعه نیافته است."
ایران میخواهد با عرضۀ نفت ارزان به جنگ تحریمها برود
شرکت ملی نفت ایران می خواهد برای مقابله با تحریم غرب، نفت را
به قیمت ارزان تری در بازارهای جهانی عرضه کند. ژاله وفا، کارشناس مسائل
مربوط به نفت معتقد است: «شاید این تصمیم دولت آقای احمدی نژاد بتواند در
کوتاه مدت تأثیری بر بازار نفت بگذارد اما در دراز مدت آسیب های دهشتناکی
به اقتصاد و مردم ایران وارد خواهد کرد.»
براساس تازه ترین سیاستگذاری ها، شرکت ملی نفت
ایران به این نتیجه رسیده است که نفت ارزان برگبرنده مقابله با تحریم
اروپاست و با این سیاست، رقبای نفت ایران حذف میشوند.
این تصمیم از سوی محسن قمصری، مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت ایران، در گفت و گو با خبرگزاری مهر اعلام شده است.
این مقام مسئول تأکید کرده که بالا ماندن قیمت نفت در بازار جهانی سیاست آمریکا و برخی کشورهای اروپایی است و اگر مذاکرات ایران و گروه ١+٥ در بغداد به نتیجه نرسد قیمت جهانی نفت حتما افزایش خواهد یافت.
این تصمیم از سوی محسن قمصری، مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت ایران، در گفت و گو با خبرگزاری مهر اعلام شده است.
این مقام مسئول تأکید کرده که بالا ماندن قیمت نفت در بازار جهانی سیاست آمریکا و برخی کشورهای اروپایی است و اگر مذاکرات ایران و گروه ١+٥ در بغداد به نتیجه نرسد قیمت جهانی نفت حتما افزایش خواهد یافت.
***
ژاله وفا، کارشناس حوزۀ به نفت و اقتصاد در آلمان،
در گفتوگو با بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه، دربارۀ اثر این تصمیم
شرکت ملی نفت، گفت: «شاید این تصمیم دولت آقای احمدی نژاد بتواند در کوتاه
مدت تأثیری بر بازار نفت بگذارد اما در دراز مدت آسیب های دهشتناکی به
اقتصاد و مردم ایران وارد خواهد کرد.»
این کارشناس حوزۀ نفت و اقتصاد، دربارۀ ارتباط تصمیم
شرکت ملی نفت برای فروش ارزان تر نفت و دیگر سیاست های اقتصادی دولت توضیح
داد: «دولت، لایحۀ بودجۀ ١٣٩١ را بر اساس قیمت نفت در شرایط عادی تنظیم
کرده است، نه شرایط تحریم و اکنون می خواهد با ارزان فروشی نفت و باج دادن،
بر روی قیمت ها تأثیر بگذارد. اما این امکان پذیرنیست.»
استدلال اصلی مدیر امور بین الملل شرکت ملی نفت ایران
برای از میدان به در کردن رقبای خارجی، میزان قیمت استخراج نفت در کشورهای
غربی است. او می گوید: «در آمریکا استخراج نفت از برخی از ذخایر نامرسوم و
نامتعارف حدود ٩٠ دلار در هر بشکه هزینه به همراه دارد و در این شرایط اگر
قیمت نفت در بازارهای جهانی سقوط کند دیگر تولید نفت از ذخایر نامرسوم و
غیر متعارف آمریکا سود و توجیه اقتصادی نخواهد داشت.»
اما ژاله وفا برخلاف این مقام مسئول در شرکت ملی نفت
معتقد است : «قیمت استخراج نفت در ایران شش دلار است و در برخی جاهای دیگر
دنیا بسیار گران تر از این رقم برآورد می شود؛ اما تا وقتی که قیمت استخراج
نفت به ٨٠ دلار نرسد، سقوط قیمت ها غیرممکن است.»
ژاله وفا اظهارات مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت
ایران را متناقض دانست و گفت: «ایشان از یک سو میگویند با قیمتشکنی، قیمت
ها را پایین می بریم؛ از دیگر سو میگویند اگر مذاکرات کشورهای ١+٥ به
نتیجه نرسید قیمت ها بالا می رود و شرکتهای آمریکایی هم می خواهند قیمت را
بالا نگاه دارند. بنابر این در هر صورت تصمیم شرکت ملی نفت به ضرر ایران
تمام می شود.»
پلیس برای مبارزه با "بدحجابی" به خیابانهای تهران بازگشت
طرح مبارزه با بدحجابی دوباره در خیابان های تهران به اجرا
گذاشته شد. سرتیپ ساجدی نیا، فرماندۀ نیروی انتظامی تهران، موضوع مقابله
با«بدحجابی» را در دل طرح برخورد با اراذل و اوباش و برهم زنندگان نظم و
امنیت عمومی به عنوان طرح «امنیت محله محور» مطرح کرده است و این جرایم را
جزو مهمترین شاخص های این طرح در تهران می داند.
به گفتۀ فرماندۀ نیروی انتظامی تهران، طرح
مبارزه با بدحجابی تنها به زنان بدحجاب محدود نخواهد شد و پلیس با آن دسته
از تولیدکنندگان و واردکنندگان لباس که استانداردهای مورد نظر نیروی
انتظامی را رعایت نکنند نیز برخورد خواهد کرد.
در سالهای گذشته و پس از روی کار آمدن دولت محمود
احمدینژاد، نیروی انتظامی با عنوان ثابت «گشت ارشاد» به برخورد با پوشش
زنان میپرداخت اما از اردیبهشت ماه سال گذشته (۱۳۹۰) نام «گشت ارشاد» از
روی خودروهای پلیس حذف شد و نام «گشت امنیت اخلاقی» جایگزین آن شد.
رییس پلیس امنیت اخلاقی در ایران، سردار احمد روزبهانی
است. گشت امنیت اخلاقی سال گذشته با به کار گرفتن ۷۰ هزار نیروی پلیس برای
برخورد با بیحجابی و ماهواره کار خود را اعلام موجودیت کرد.
اکنون سرتیپ ساجدی نیا، فرماندۀ نیروی انتظامی تهران، در مورد یگانهای
نیروی انتظامی مرتبط با طرح مقابله با بدحجابی گفته است: «این طرح شامل
استقرار گشتهای ثابت خودرویی امنیت اخلاقی در میادین، مجتمعهای تجاری و
خیابانها و تردد گشتهای موتور سوار انتظامی و راهنمایی در بزرگراههای
شهر تهران است. این گشتها با افرادی که وضعیت پوشش نامناسب دارند و از
مصادیق بدپوششی هستند برخورد میکند.»
در طرح امنیت محله محور قرار است علاوه بر برخورد با
پوشش زنان، در ۳۷۵ محلۀ تهران با مسائلی از جمله سرقت، اراذل و اوباش،
معتادان ولگرد، خردهفروشان مواد مخدر و … برخورد شود که این طرح تا پایان
سال ادامه خواهد یافت.
***
یک شهروند خبرنگار به نام میثم از تهران،
در گفتوگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه در مورد مشاهدات خود از
استقرار نخستین یگانهای «گشت امنیت اخلاقی» در تهران گفت: «از بعداز ظهر
روز گذشته (پنج شنبه)، نیروهای گشت امنیت اخلاقی در ورودی مجتمعهای تجاری
تهران مستقر شدهاند و با پوشش کسانی که با استانداردهای نامشخص این گشت
همخوانی ندارند در فاز نخست تنها با تذکر شفاهی برخورد میکنند.»
به گفتۀ میثم امروز صبح هم در اماکن تفریحی و کوهستانی
شمال تهران، گشت امنیت اخلاقی مانع از ورود خانمهای شده است که به گفتۀ
آنها بدحجاب هستند.
از قرار معلوم برخورد با مسألۀ پوشش، تنها به زنان
محدود نمیشود و مردان هم در این طرح با تذکر و برخورد گشت امنیت اخلاقی
روبه رو میشوند.
میثم میگوید مدل موی برخی از مردها و لباسهایشان
آستینهای بیش از حد کوتاهی دارد و یا شلوارهای جینی که دارای مدل پاره
هستند با برخورد پلیس مواجه میشود.
به گفتۀ میثم اکنون نوع پوشش زنان در تهران، نسبت به
پوشش زنان در دوران دولت اصلاحات و سید محمد خاتمی بسیار آزادانهتر است و
او اصرار زنان به استفاده از این نوع پوشش را نوعی مقاومت منفی در برابر
فشارهای سختگیرانۀ نیروی انتظامی در سالهای گذشته میداند.
سرتیپ حسین ساجدی نیا، فرماندۀ نیروی انتظامی تهران
بزرگ، در تیرماه سال ۱۳۸۹ گفته بود: «طرح امنیت اخلاقی تهیه شده و ستاد
عفاف و حجاب که از سوی دولت تشکیل شده است در حال فعالیت است و پلیس نیز
طرح پیشنهادی خود را ارائه کرده است.»
اسفندماه سال گذشته مجلس شورای اسلامی با احضار محمود
احمدینژاد به مجلس، از او خواست تا به ۱۰ پرسش در مورد عملکرد خود پاسخ
دهد. یکی از این پرسشها این بود: «چرا با علم به اینکه انتقاد رئیس جمهور
از مجریان قانون عفافا و حجاب منجر به انحطاط در این زمینه میشود، باز این
موضوع را در رسانه ملی اعلام کردید و علی رغم مخالفت علما بار دیگر بر آن
تاکید کردید؟»
٢٧ زخمی در انفجارهای "دنیپروپتروسک"، زادگاه نخست وزیر زندانی اوکراین
شهر "دنیپروپتروسک"* در اوکراین امروز صحنۀ چهار انفجار بود که
از خود دست کم ٢٧ زخمی بر جای گذاشته است. رئیس جمهوری اوکراین انفجارها را
«چالشی» دانست که علیه کل کشور صورت گرفته است.
شهر "دنیپروپتروسک"* در اوکراین امروز صحنۀ چهار انفجار بود که از خود دست کم ٢٧ زخمی بر جای گذاشته است.
بلافاصله پس از وقوع این انفجارها که شش هفته مانده به برگزاری رقابت های فوتبال "جام ملت های اروپا" رخ داده است رئیس جمهوری اوکراین انفجارها را «چالشی» دانست که علیه کل کشور صورت گرفته است.
بلافاصله پس از وقوع این انفجارها که شش هفته مانده به برگزاری رقابت های فوتبال "جام ملت های اروپا" رخ داده است رئیس جمهوری اوکراین انفجارها را «چالشی» دانست که علیه کل کشور صورت گرفته است.
رقابت های فوتبال "جام ملت های اروپا" در سال جاری
یعنی ٢٠١٢ در دو کشور لهستان و اوکراین برگزار می شود و این دو کشور
مشترکاً میزبان این رقابت ها خواهند بود.
به گفتۀ یک سخنگوی وزارت وضعیت های اضطراری اوکراین،
٢٧ نفر از جمله ٩ کودک در اثر ٣ انفجارزخمی شده اند ولی انفجار چهارم با
تلفاتی همراه نبوده است.
همین سخنگو از بستری شدن ٢٥ نفر از زخمی شده ها در بیمارستان خبر داد بدون آن که در مورد وضعیت آن ها توضیح دقیقی بدهد.
همین سخنگو از بستری شدن ٢٥ نفر از زخمی شده ها در بیمارستان خبر داد بدون آن که در مورد وضعیت آن ها توضیح دقیقی بدهد.
شهر "دنیپروپتروسک" محل برگزاری هیچ یک از بازی های
"جام ملت های اروپا" نخواهد بود اما در صد کیلومتری شهری قرار دارد که محل
برگزاری رقابت هاست که از ١١ژوئن آغاز می شود.
شهر "دنیپرپتروسک" زادگاه خانم "یولیا تیموچنکو"* نخست
وزیر پیشین و یکی از چهره های برجستۀ اپوزیسیون است که در حال حاضر به
اتهام سوء استفاده از قدرت و فروش گاز ارزان به روسیه، زندانی است.
یک آواره افغان در آب های ایتالیا غرق و چهار تن دیگر مجروح شدند
گزارش های رسیده از ایتالیا حاکی از آن است که روز پنجشنبه
گذشته یک آواره افغان در آبهای ساحلی لوکری ( Locri ) در جنوب ایتالیا غرق
شد و چهار آواره دیگر افغان نیز زخمی شدند.
بگزارش خبرگزاری فرانسه این حادثه هنگامی روی داد که قاچاقبران، یک گروه ٥٠ نفری از آواره گان افغان، سوار بر یکی کشتی را مجبور کردند آن را ترک کرده و خود را با شنا به ساحل برسانند.
مأموران مسئول بررسی این حادثه گفته اند جراحت هایی که روی بدن فرد غرق شده و یک تن از زخمی شدگان مشاهده شده است نشان میدهد آنان توسط خدمه کشتی مورد لت و کوب قرار گرفته اند.
گفته میشود کشتی حامل این آواره گان، چهار روز پیش یونان را به مقصد ایتالیا ترک کرده بود و از آن زمان تا کنون اثری از آن بدست نیامده است.
سایر بازماندگان این حادثه خود را با شنا به ساحل رسانده و در یکی از مراکز آواره گان جابجا شده اند.
خشونت های جاری در افغانستان موجب شده است شماری زیادی از افغان ها، شانس خود برای رفتن به کشورهای دیگر از طریق راه های مختلف از جمله راه های دریایی را بیازمایند.
نزدیک به یک هفته پیش نیز یک کشتی حامل شماری از
آوارگان افغان، ایرانی و عراقی که قصد داشتند به استرالیا بروند در آب های
اندونزی دچار حادثه شدند اما با دخالت پلیس دریایی اندونزی از مرگ نجات
یافتند
غرب در برابر بحران سوریه، صبر و تحمل را از دست داده
در حالیکه در سوریه، شعارهای «مردم سقوط نظام را می خواهند» به
شعارهای رادیکال تری تبدیل شده و امروز مردم سوریه، شعار «مردم خواهان
اعدام اسد هستند» را در خیابان ها سر می دهند، فیگاور در شماره امروز می
نویسد: دیپلماسی غرب هم در برابر رخدادهای سوریه صبر و تحمل را از دست داده
است.
فیگارو: کره شمالی با آزمایش
موشک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای، به قدرت های جهانی چنگ و دندان نشان داد
و واشنگتن و سئول را به جوش و خروش انداخته است.
چارلز تیلور- رئیس جمهوری پیشین لیبریا، در برابر قانون به اتهام جنایت علیه بشریت.
لوموند می نویسد: تیلور بازنده بزرگ است اما این مبارزه برنده ای هم ندارد، چرا که خاطره جنایتی که در اذهان باقی مانده بسیار سنگین است.
سوریه در روزنامه های فرانسه
دیپلماسی غرب در برابر رخدادهای سوریه صبروتحمل را از دست داده اس.
فیگارو، نشریه صبح چاپ پاریس، در
شماره روز جمعه ٢٨ آوریل، زیر این عنوان می نویسد: مخالفان دولت بشار اسد
خواستار برگزاری یک نشست فوق العاده از سوی سازمان ملل متحد به منظور بررسی
انجام عملیات نظامی شده اند.
در حالیکه در سوریه، شعارهای «مردم سقوط نظام را می
خواهند» به شعارهای رادیکال تری تبدیل شده و امروز مردم سوریه، شعار «مردم
خواهان اعدام اسد هستند» را در خیابان ها سر می دهند، نشریه فیگارو می
نویسد: اپوزیسیون اکنون با صدای بلندتری درخواست خود برای مداخله نظامی
علیه رژیم بشار اسد را فریاد می زنند.
همین نشریه می نویسد: یک روز پس از بمباران سنگین
شهر"حما" که به کشته شدن ٤۰ تن انجامید، مخالفان سوریه که برای ایجاد
کریدور انسانی و منطقه امن مبارزه می کنند، همچنین رئیس شورای نظامی ارتش
آزاد سوریه از شورای امنیت سازمان ملل متحد خواستار مداخله نظامی علیه دولت
بشار اسد شدند.
در حالیکه به نوشته فیگارو، دیپلماسی غرب صبر و تحمل
خود را از دست داده و رهبران سیاسی فرانسه و ایالات متحده آمریکا برای
«پایان دادن به ماجرای اسفناک سوریه» از لزوم مداخله نظامی صحبت می کنند،
فرآنسوآ هولاند- نامزد ریاست جمهوری فرانسه، رقیب نیکلا سارکوزی می گوید
اگر شورای امنیت سازمان ملل متحد تصمیم به مداخله نظامی داشته باشد،
درصورتیکه وی به کاخ الیزه راه یابد فرانسه نیز در حمله نظامی به سوریه
شرکت خواهد کرد.
در ادامه مقاله، نویسنده این پرسش را مطرح می کند که
آیا اینگونه عملکرد کشورهای غربی، در جهت پوشاندن ناتوانی های جامعه جهانی
در برابر رخدادهای سوریه است؟
نه لندن، نه پاریس و نه واشنگتن، هیچکدام در شرایط کنونی، حمله نظامی همانند مدل لیبی را مدّ نظر قرار نداده اند.
به عقیده نویسنده، سنگ اندازی های روسیه از جمله
مواردی است که تصمیم گیری برای کشورهای غربی در خصوص سوریه را با مشکل
روبرو ساخته است. مسکو، متحد عمدۀ دمشق، به زعم تمامی فشارهای غرب، به
همراه چین از حق وتوی خود استفاده می کنند و متذکر می شود که شیوه ای که
مسکو در برابر دمشق پیش گرفته با لیبی متفاوت است و در زمان تصمیم گیری
برای حمله به لیبی، مسکو از موافقان آن طرح بود.
در ادامه مقاله آمده، روشن است که مسکو تصمیم شورای
امنیت سازمان ملل در خصوص سوریه را وتو خواهد کرد اما نکته قابل توجه
بعقیده یک دیپلمات اروپائی در اینجاست که آیا پاریس، واشنگتن و لندن، می
خواهند که همانند عراق و افغانستان، درگیر یک جنگ طولانی و پرهزینه شوند که
خروج از آن بسیار مشکل است و در نهایت هم به بن بست می انجامد؟.
به عقیده نویسنده، برخورد با بن بست هم اکنون نیز
بسیار مشهود است، اعزام ٣۰۰ ناظر سازمان ملل متحد که تاکنون عملی نشده است،
گواهی بر این مدعاست.
نویسنده در پایان با برشمردن تمامی موارد یاد شده، بار دیگر بر تمام شدن صبر و تحمل غرب در برابر خشونت ها در سوریه تأکید می کند.
دیدبان حقوق بشر: اجرای حکم ابراهیم یزدی منجر به مرگ او می شود
سازمان دیدبان حقوق بشر، روز جمعه هشتم اردیبهشت، با انتشار
بیانیه ای نسبت به فراخوانده شدن ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران
برای اجرای حکم هشت ساله زندان، به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» اعتراض
کرد.
سارا لی ویستون- مدیر بخش خاورمیانه دیدبان حقوق
بشر، در این بیانیه ضمن ابراز نگرانی نسبت به وضعیت جسمانی ابراهیم یزدی،
تأکید کرده است، بیم آن می رود که اجرای حکم مذکور در نهایت به مرگ این
متهم ٨۰ ساله منجر شود.
سازمان دیدبان حقوق بشر در این بیانیه با اشاره به
ابلاغ حکم دبیرکل نهضت آزادی در روز ۲۸ فروردینماه، آورده است که مقام
های زندان اوین به ابراهیم یزدی، توسط فردی که وثیقه آزادی موقت وی را
تأمین نموده بود خبر دادند که آقای یزدی ٢۰ روز مهلت دارد تا خود را برای
اجرای حکم به زندان اوین معرفی نماید.
دادگاه انقلاب اسلامی تهران، روز ۲۰ آذر ۱٣٩۰، طی حکمی
دبیرکل نهضت آزادی را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به ٨ سال زندان و ٥
سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم کرده بود.
ابراهیم یزدی در پی انتخابات بحثبرانگیز ریاست جمهوری
سال ۱۳۸۸ چندین بار بازداشت شد و در تاریخ ۲۹ اسفندماه ۱۳۸۹ به دلیل وضعیت
نامناسب جسمانی و ابتلا به بیماری سرطان به قید وثیقه آزاد شد.چرا مرتضوی، چرا تامین اجتماعی؟
سعید
مرتضوی در روزهای پایانی سال گذشته با وجود سابقه بسیار منفی به مدیرعاملی
سازمان متمول تامین اجتماعی منصوب شد و اتفاقات بعدی را رقم زد که به طرح
استیضاح وزیر کار و سرکار گذاشتن نمایندگان مجلس هم رسید.
برای نویسنده نصب مرتضوی به این مقام تنها یک دلیل دارد: علاقه مفرط ایرانیان به حاشیه و غافل شدن از اصل!
رییس
دولت نهم باهوش و روانشناس کاملا از این اصل در این ۷ سال استفاده کرده و
کارهای خودش را پیش برده است و در این مورد خاص هم کاملا موفق بوده است.
اصل
قضیه دست درازی به اموال سازمان تامین اجتماعی که متعلق به ۳۳ میلیون
کارگر و کارفرما است که در چند هفته به راحتی انجام شد ولی همه اخبار مربوط
به «قول شرف »مرتضوی و سرکار گذاشتن او و یا سوابق کهریزکی، مطبوعاتی و
... اوست!
دولت
به تامین اجتماعی حدود ۳۵،۰۰۰ میلیارد تومان بدهی داشت و هر ماه نیز باید
مبلغ هنگفتی از کسورات خود را به حساب صندوق واریز نماید. در فروردین ماه
سهام کلی شرکت زیان ده دولتی را به جبران این بدهی به اسم تامین اجتماعی
کردند و البته دقت نمودند که مبادا سهام واگذار شده به اندازهای باشد که
مدیریت شرکتها هم از دست دولت خارج شود! در این بین ۱۱۰ میلیرد تومان بدهی صندوق تامین اجتماعی به داروخانه ها و موسسات بهداشتی – پزشکی که چند ماه مانده بود در دو هفته پرداخت شد که نشان میداد تامین اجتماعی از اول هم مشکل نقدینگی نداشت بلکه برای پرداختن نیاز به دلیل داشت.
آیا شما در مجلس یا حتی مطبوعات در این مورد خبری میبینید؟ همه اخبار در مورد شخص مرتضوی است!
در سال ۸۸ که دولت هیات امنایی را که اعضایش را مستقیم و غیر مستقیم خودش انتخاب می کند را جایگزین شورایی از نمایندگان کارگران و کارفرمایان کرد و عملا مدیر و صاحب تامین اجتماعی شد، مجلس کجا بود؟
آیا نه اینکه طبق قانون مدیر عامل تامین اجتماعی باید دارای شرایط مشخصی باشد که مرتضوی ندارد، چرا مجلس جلوی قانون شکنی را نمیگیرد؟
دولت
هدفمند قانون مورد علاقه خود را تصویب کرده، بدهی ها را حل و فصل کرده و
بر منابع سازمان هم مسلط شده و توجهه مردم و مجلس را به مرتضوی و قول شرفش
پرت کرده است و از طرفی با پرداخت
سریع مطالبات موسسات طرف قراداد تامین اجتماعی هم نشان داده که مرتضوی
مدیری است که کار راه انداز است و حمایت جنبی ایشان را هم بدست آورده است.
تا وقتیکه حاشیه از اصل حتی برای نخبگان هم جذابتر است، دولت کار خود را پیش خواهد برد.
هفته نشان دادن «تفاوت فرهنگی» در مجمع!
در هفته نشان
دادن «تفاوتهای فرهنگی» محمود احمدینژاد صاف رفت در جلسه مجمع تشخیص
مصلحت نظام و چیک تو چیک هاشمی رفسنجانی نشست. جالب است که این دو انقدر به
همین نزدیک شدند و در مقابل دوربینهای خبرنگاران برای هم عشوه شتری آمدند
که فقط کم مانده بود آن زیر میرها یک تفاوت فرهنگی اتفاق بیافتد و
احمدینژاد یک قاشق غذا بگذارد دهان هاشمی و هاشمی هم با انگشت کوچکش عسل
در دهان احمدینژاد بگذارد و بعد هم احمدی نژاد انگشت هاشمی را یواش گاز
بگیرد و اکبر هم ...
خامنهای و گوبلای خان!
ماشاءالله
سیرجانی٬ مسئول واحد بازرسی و نظارت اداره ارشاد قم هفته پیش یک خبری داد
که ما یک فاتحه خواندیم برای شادی روح «گوبلای خان مغول» از فک و فامیل های
هولاکو خان مغول که ایشان هم نوه چنگیز خان مغول بوده است!
خبر هم این بود که ایشان فرموندند اداره ارشاد قم تقریبا شش هزار و ۳۸۴ جلد کتاب را در سال گذشته خمیر کرده است به سلامتی!
حالا
این کتابها چه بوده و به کجای اسلام ضربه وارد کرده بوده چیزی نفرمودند
اما خداوکیلی گوبلای خان مغول هم با فرهنگ و کتاب این مملکت این کارها را
نکرد که این آقای خامنهای دارد انجام میدهد، تازه گوبلایخان و هولاکو
خان اگر سه تا مسجد خراب کردند به جایش دو تا رصد خانه تاسیس کردند و به
جای احمدی نژاد هم نظرشان به نظر خواجه نصیرالدین طوسی نزدیکتر بود!
پالایشگاه عزت ضرغامی!
هفته
پیش سایت بولتن نیوز که مستقیم زیر نظر برادران گمنام وزارت اطلاعات اداره
میشود گیر داده به صدا و سیما و نوشته که اگر صدا و سیمای عزت ضرغامی را
به بخش خصوصی واگذار میکردیم میتوانستیم با هزینه آن یعنی ۴۵۲۲ میلیارد
تومان، دو تا پالایشگاه تاسیس کنیم و ۶۰۰۰ میلیارد تومان درآمد داشته
باشیم!
ما هم هر چه فکر میکنیم میبینم بد هم نیستها..
چون اول و آخر که اینها چندین بار به صورت عمده از این ۶۰۰۰ هزارمیلیارد
تومان به جیب میزنند و البته تا الان هم به کرات به جیب زدهاند، پس بهتر
است که روی این پیشنهاد یعنی تبدیل صدا و سیما به پالایشگاه نفتی فکر کنیم و
از این طرح حمایت کنیم!
این
طوری هم از شر سریالهای در پیت صدا و سیما خلاص میشویم و هم این مسوولین
حداقل یک زحمتی به خودشان میدهند و از طریق تاسیس پالایشگاه دزدی میکنند
به جای ااین که شبانه به بانکها دستبرد بزنند!
بعد جالب است بولتن نیوز در ادامه این گزارش هر چه از دهان متبرکش در آمده نثار صدا و سیما کرده و آن را «یک
سازمان ورشکسته و زیان ده و انحصارگرا» خوانده که اگر ما این را گفته
بودیم الان برده بودنمان در کهریزک و پس از نوشابه درمانی! در همان صدا و
سیما روزی سه بار فیلم اعترافاتمان را پخش و جلوی در و همساده رسوای عالم
کرده بودند.
تفاوت فرهنگی در مجمع تشخیص مصلحت!
هنوز
چهار روز از صحبتهای آقا الهام (اشتباه نکنید اسمش الهام نیست فامیلی اش
الهام است) که گفته بود مجمع تشخیص مصلحت جای بیکارهاست و رهبری برخی از
افراد سیاسی که بیکار هستند را در این مجمع دور هم جمع کرده تا به دلیل
بیکاری برای سیستم مزاحمت ایجاد نکنند! نگذشته بود که محمود احمدینژاد صاف
رفت در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام و چیک تو چیک هاشمی رفسنجانی نشست.
جالب
است که این دو انقدر به همین نزدیک شدند و در مقابل دوربینهای خبرنگاران
برای هم عشوه شتری آمدند که فقط کم مانده بود آن زیر میرها یک تفاوت فرهنگی
اتفاق بیافتد و احمدینژاد یک قاشق غذا بگذارد دهان هاشمی و هاشمی هم با
انگشت کوچکش عسل در دهان احمدینژاد بگذارد و بعد هم احمدی نژاد انگشت
هاشمی را یواش گاز بگیرد و اکبر هم در گوش محمود بگوید: «خیلی لوسی!» بعد
همه دست بزنند و به این ترتیب مصلحت نظام را تشخیص بدهند!
موازی کاری ثبت احوال و ارتش سایبری
یعنی
این برادران گمنام امام زمان در نهادهای امنیتی یک کاری دارند میکنند که
آدم از ترسش شناسنامه اش را هم آتش بزند و از اداره ثبت احوال گواهی فوت
بگیرد تا یک مدتی با خیال راحت زندگی کند!
هفته
پیش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در روز روشن از قول ناظمی اردکانی
رییس سازمان ثبت احوال کشور نوشته بود کخه «شناسایی افراد در فضای مجازی از
رویکردهای جدی سازمان ثبت احوال در سال ۹۱ است» و ضمناً اظهار امیدواری کرده بود که «این پروژه اساسی تا پایان برنامه پنجم با موفقیت به انجام برسد.»
من
نمیفهمم شناسایی افراد فعال در فضای مجازی به سازمان ثبت احوال چه ربطی
دارد در ثانی این برادران زحمت کش ۷۰۰۰ تومانی که در ارتش سایبری مشغول به
شغل شریف مزدوری هستند پس چه غلطی میکنند که باید نهادهای دیگر نیز کار
زندگی شان را ول کنند و به آن ها کمک کنند و این طوری در این امر خطیر
موازی کاری پیش بیاید و خدای نکرده در کار هم اخلال ایجاد کنند!
روزی ۱۰۰ تا کشته...
خب به سلامتی، آمار تلفات جانی حاصل از تصادفات رانندگی و جادهای فقط در هفته گذشته به روزی ۱۰۰ نفر رسید!
باورتان میشود؟ یعنی همین امروز که شما و بنده از خواب بیدار شدیم تا الان ۱۰۰ نفر در رانندگی گاز را دادند و قبض را گرفتند!
این
رقم تا کنون بیسابقه بوده است و مسولان محترم هم خیلی شیک و تمیز از
رانندگان عزیز و مسافرانی گرامی که در مسیر جاده ها تردد می کنند تقاضا
کردند تا موارد ایمنی را بیشتر رعایت کرده و از خوردن و آشامیدن، پاسخ دادن
به تلفن همراه، شوخی و صحبت کردن در حین رانندگی و دیگر مواردی که باعث
حواس پرتی رانندگان می شود خودداری کنند.
آخی چه با کلاس!
آخی چه با کلاس!
جا
دارد که رانندههای عزیز هم از مسئولین محترم راه و ترابری، راهنمایی و
رانندگی و بقیه مسئولان عزیز تقاضا کنند که یک مقداری خجالت بکشند از قد و
هیکلشان با این وضعیت جاده سازی و ایمنی راهها و خودروها...
۱۵ میلیارد تومان خرج چادر چاقچور!
شما نگاه کنید محمد مهدی مفتح سخنگوی کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی هفته پیش برخی از مصوبات این کمیسیون در بررسی لایحه بودجه ۹۱ را برای خبرنگاران تشریح کرد بعد درباره یکی از مصوبات به اختصاص هزینه ای معادل ۱۵ میلیارد تومان برای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب! توضیح داده است.
خب آدم به این مجلس چه بگوید؟
آخه لامصب ها ۱۵ میلیارد تومان مگر علف خاوری است که همین طوری بذل و بخشش می کنید در راه این مسخره بازیها؟
والله
از برکات این ترویج فرهنگ عفاف و حجاب است که بعد از سی سال ترویج! هر روز
وضعیت حجاب و پوشش به زعم شما بدتر میشود و دختر خانمها به جای مانتو،
کم مانده مایو بپوشند!
طوری
که کار به خون و خونریزی هم کشیده و احمد خاتمی چندی پیش گفته بود: «هیچ
یک از مسوولان به فکر حل کردن و پیدا کردن راه حل برای این مشکل نبوده و به
نظر میرسد دیگر با کار فرهنگی نمیتوان جلوی بدحجابی در جامعه را گرفت و
فکر میکنم برای حل این مسئله باید خونهای پاکی ریخته شود تا این معضل از
جامعه ما ریشه کن شود.»
جوشن کبیر در مذاکرات هستهای!
دلمان خوش بود نماینده تیم مذاکره کننده هستهای ایران در مذاکرات با گروه ۵+۱ در استانبول این بار سخنان خود را بدون دعای فرج امام زمان آغاز کرده و سریع رفته سر اصل مطلب و به جای عربی بلغور کردن جلوی خانم اشتون و بقیه دیپلماتهای خارجی به همان موضوع انرژی هستهای و اینها پرداخته است.
اما زهی خیال باطل!
از قرار معلوم اوضاع خیلی داغون تر از این صحبتها بوده چرا که روزنامه جوان، ارگان سپاه هفته پیش از قول علمالهدی، امام جمعه مشهد، نوشته که «دو گروه ایرانی و ۱+۵ باید به صورت همزمان وارد سالن مذاکره میشدند که به علت مصادف شدن ورود طرفین مذاکرات با زمان اذان مغرب، این اتفاق رخ نداده و تیم مذاکره کننده ایرانی به سرپرستی دکتر جلیلی به محض اطلاع از زمان اذان مغرب و عشا به وقت استانبول، از ورود به سالن جلسه امتناع کرد و اعضایش در گوشهای از سالن به اقامه نماز پرداختند.»
یعنی
تا تیم مذاکره کننده ایران درست لحظهای که میخواستند وارد سالن شوند به
جای سالن راهی توالت شدهاند و جورابها را داخل جیبها گذاشته و آستینها
بالا و شِرپ و شورپ آب کوبیدند به صورت و فینهای غلیظ و خلاصه بعد هم گوشه
سالن به صف شدند و نماز زدند به بدن! از قرار معلوم اوضاع خیلی داغون تر از این صحبتها بوده چرا که روزنامه جوان، ارگان سپاه هفته پیش از قول علمالهدی، امام جمعه مشهد، نوشته که «دو گروه ایرانی و ۱+۵ باید به صورت همزمان وارد سالن مذاکره میشدند که به علت مصادف شدن ورود طرفین مذاکرات با زمان اذان مغرب، این اتفاق رخ نداده و تیم مذاکره کننده ایرانی به سرپرستی دکتر جلیلی به محض اطلاع از زمان اذان مغرب و عشا به وقت استانبول، از ورود به سالن جلسه امتناع کرد و اعضایش در گوشهای از سالن به اقامه نماز پرداختند.»
شما
حال و روز طرفهای اروپایی و امریکایی را تصور کنید در این لحظات که این
نمایش را تماشا میکردند احتمالا با خودشان گفتهاند که «ای دل غافل! با کی
می خواهیم بریم سیزده به در!»
علمالهدی
البته یک چیز جالب دیگر هم گفته این که «در این مدت، کشورهای اتمی و
قدرتمند دنیا منتظر بچههای ما شدند تا همزمان وارد سالن شوند و همین عامل
باعث پیشرفت مذاکرات به نفع طرف ایرانی شد، به گونهای که صلابت و اقتدار
ایران را به دنبال داشت.»
ترجمه
صحبتهای علم الهدی یعنی این که این نماز باعث شد که در مذاکرات هسته ای
با گروه ۵+۱ پیشرفت حاصل شود و احتمالا برای مذاکرات دور بعدی در بغداد یک
جلسه سفره ابوالفضل و جوشن کبیر هم بعد از نماز برگزار خواهد شد تا انشالله
برویم برای ختم سی جز قرآن در نشستهای آینده با آژانس انرژی اتمی تا باز
هم در مذاکرات پیشرفت کنیم!
رحیمی: برای کنترل قیمتها برنامه مشخصی نداریم!
آفتاب
معاون اول رئیس جمهور با بیان اینکه برای کنترل قیمتها در بازار برنامه ریزی مشخصی نداریم، به دامپزشکان کشور برای رونق بازار کسب و کارشان و خروج آنها از غربت وعدههایی داد.
محمدرضا رحیمی معاون اول رئیس جمهور صبح امروز شنبه در مراسم افتتاح هفدهمین کنگره دامپزشکی ایران که همزمان با روز جهانی دامپزشکی در مرکز بین المللی همایشهای رازی برگزار شد، طی سخنانی اظهار داشت: متاسفانه دامپزشکی کشور هنوز از غربت خارج نشده است.
...
وی در بخش دیگری از سخنانش به قیمت پیاز در کشور اشاره کرد و افزود: الان پیاز در بندرعباس کیلویی 90 تومان است در حالی که همین پیاز در تهران کیلویی 600 الی 700 تومان به فروش می رسد، چرا باید اینگونه باشد؟ این یک تدبیر می خواهد که هم اکنون مسئولان ما فاقد آن هستند و باید درستش کنیم.
معاون اول رئیس جمهور با بیان اینکه دامپزشکی کشور نیز دچار چنین آفتی است، گفت: تا دامپزشکی در غربت است، این نواقص در بخش تولید محصولات دامی وجود خواهد داشت.
...
وی با تاکید بر اینکه ایران باید در منطقه توزیع کننده فرآورده های دامی باشد، گفت: متاسفانه الان در کشورمان قیمت گوشت به طور غیر قابل قبولی بالا رفته که این موضوع نشاندهنده آن است که برنامه ای برای کنترل قیمت نداریم و این موضوع هم باید حل شود.
...
معاون اول رئیس جمهور یاد آور شد: 17 - 18 ماه پیش گرفتار آنفلوآنزای مرغی شدیم و متاسفانه تعداد زیادی از طیور از بین رفتند و به واردات تخم مرغ دست زدیم به طوری که در آن مقطع تخم مرغ کیلویی 5 - 6 هزار تومان به فروش می رسید در حالی که امروز تخم مرغ اضافه هم داریم و این نشان می دهد که نه در آن زمان و نه الان برنامه ریزی درستی داشته ایم در حالی که ما باید یک برنامه ریزی صحیحی در این زمینه داشته باشیم تا تولید کنندگان نیز بر روی برنامه ما حساب باز کنند.
وزیر اقتصاد در پاسخ به منتقدان مدعی شد: ده هزار میلیارد تومان یارانه به تولید دادیم
خبرگزاری فارس
وزیر امور اقتصادی و دارایی در اظهارنظری مدعی پرداخت یارانه 10 هزار میلیارد تومانی به تولید در سال اول اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها شد.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، در حالی یکی از انتقادهای اصلی از نحوه اجرای قانون هدفمندی یارانهها عدم اختصاص یارانه 30 درصدی بخش تولید بوده است و نمایندگان مجلس نیز اجرای فاز دوم هدفمندسازی یارانهها را منوط به حمایت واقعی از بخش تولید در سال تولید ملی اعلام کردند، سید شمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی در اظهارنظری خطاب به مدعیان عدم حمایت دولت از تولید گفت: آنهایی که این انتقاد را وارد می کنند، حمایت دولت از تولید را منحصر به پرداختهای نقدی می دانند در حالی که نظر دولت، در حمایت از تولید منحصر به پرداختهای نقدی نیست.
وی تصریح کرد: به طور مثال با اعمال قیمتهای تبعیضی به نفع تولید (صنعت، کشاورزی و حمل و نقل) در یکسال اول اجرای قانون حدود 80 هزار میلیارد ریال تخفیف قیمتی و یا معادل اعتبار انرژی و گندم در اختیار بخشهای تولیدی قرار گرفته است.
حسینی افزود: البته از سایر منابع ممکن نیز 19 هزار و 600 میلیارد ریال کمک نقدی (یارانه سود) به صنعت، حمل و نقل و کشاورزی پرداخت شده است.
وزیر امور اقتصادی و دارایی تاکید کرد: یادآوری این نکته حائز اهمیت است که تولیدکننده بخشی از فشار هزینه خود را از طریق افزایش قیمت به مصرف کننده منتقل می کند. مثال بارز این امر افزایش حدود ده واحد درصدی تورم است.
وی در پایان گفت: البته افزایش حمایت تجاری از تولید نیز 12 درصد (رشد 4 درصدی نرخ دلار و 8 درصدی تعرفه) اعمال شد که برحسب ارزهایی چون یورو این حمایت به مراتب بالاتر (حدود 18 درصد) است.
خبرگزاری فارس
وزیر امور اقتصادی و دارایی در اظهارنظری مدعی پرداخت یارانه 10 هزار میلیارد تومانی به تولید در سال اول اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها شد.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، در حالی یکی از انتقادهای اصلی از نحوه اجرای قانون هدفمندی یارانهها عدم اختصاص یارانه 30 درصدی بخش تولید بوده است و نمایندگان مجلس نیز اجرای فاز دوم هدفمندسازی یارانهها را منوط به حمایت واقعی از بخش تولید در سال تولید ملی اعلام کردند، سید شمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی در اظهارنظری خطاب به مدعیان عدم حمایت دولت از تولید گفت: آنهایی که این انتقاد را وارد می کنند، حمایت دولت از تولید را منحصر به پرداختهای نقدی می دانند در حالی که نظر دولت، در حمایت از تولید منحصر به پرداختهای نقدی نیست.
وی تصریح کرد: به طور مثال با اعمال قیمتهای تبعیضی به نفع تولید (صنعت، کشاورزی و حمل و نقل) در یکسال اول اجرای قانون حدود 80 هزار میلیارد ریال تخفیف قیمتی و یا معادل اعتبار انرژی و گندم در اختیار بخشهای تولیدی قرار گرفته است.
حسینی افزود: البته از سایر منابع ممکن نیز 19 هزار و 600 میلیارد ریال کمک نقدی (یارانه سود) به صنعت، حمل و نقل و کشاورزی پرداخت شده است.
وزیر امور اقتصادی و دارایی تاکید کرد: یادآوری این نکته حائز اهمیت است که تولیدکننده بخشی از فشار هزینه خود را از طریق افزایش قیمت به مصرف کننده منتقل می کند. مثال بارز این امر افزایش حدود ده واحد درصدی تورم است.
وی در پایان گفت: البته افزایش حمایت تجاری از تولید نیز 12 درصد (رشد 4 درصدی نرخ دلار و 8 درصدی تعرفه) اعمال شد که برحسب ارزهایی چون یورو این حمایت به مراتب بالاتر (حدود 18 درصد) است.
خبر خوش مقام دولتی:
بعد از افزايش قيمت گندم، افزایش قیمت ماكاروني را هم اعلام می کنیم
(تیتر از جنگ خبر)
ایلنا
معاون کالاهای مصرفی و خدمات عمومی سازمان حمایت با اشاره به رویکرد این سازمان در قبال درخواست افزایش قیمت کارخانجات، عنوان کرد: افزایش قیمتهایی که منطبق بر رشد واقعی هزینههای تمام شده تولید باشد، مورد بررسی قرار میگیرد.
محمد قبله با اشاره به مجوز افزایش قیمتهایی که از ابتدای سال به برخی تولیدکنندگان داده شده، به ایلنا گفت: از ابتدای امسال به پودر شوینده و روغن نباتی مجوز رسمی افزایش قیمت داده شد، که این مجوزها به واسطه افزایش بهای تمام شده کالا بود.
وی در این خصوص افزود: به تبع افزایش قیمت برخی کالاها مانند روغن نباتی، میتوان انتظار داشت که درخواستهایی از سوی برخی تولیدکنندگان مانند کارخانجات کنسرو به سازمان ارائه شود چرا که افزایش قیمت روغن نباتی به صورت مستقیم بر هزینه تمام شده این واحدها تاثیر میگذارد.
قبله در خصوص افزایش قیمت گندم نیز تصریح کرد: به تبع افزایش قیمت گندم، قیمت کالاهای وابسته از جمله ماکارونی هم با افزایش همراه خواهد شد. هم اکنون نرخ خرید تضمینی جدید گندم اعلام نشده، با مشخص شدن قیمت خرید گندم، وضعیت ماکارونی هم مشخص شده و برای افزایش آن هم تصمیم گیری میشود.
معاون سازمان حمایت اذعان کرد: در حال حاضر افزایش قیمت لبنیات نیز با توجه به تغییر نرخ شیر خام، در دستور کار سازمان قرار دارد. برمبنای این امر میتوان عنوان کرد که افزایش قیمت لبنیات و ماکارونی در گام بعدی برنامهها بررسی میشود.
بعد از افزايش قيمت گندم، افزایش قیمت ماكاروني را هم اعلام می کنیم
(تیتر از جنگ خبر)
ایلنا
معاون کالاهای مصرفی و خدمات عمومی سازمان حمایت با اشاره به رویکرد این سازمان در قبال درخواست افزایش قیمت کارخانجات، عنوان کرد: افزایش قیمتهایی که منطبق بر رشد واقعی هزینههای تمام شده تولید باشد، مورد بررسی قرار میگیرد.
محمد قبله با اشاره به مجوز افزایش قیمتهایی که از ابتدای سال به برخی تولیدکنندگان داده شده، به ایلنا گفت: از ابتدای امسال به پودر شوینده و روغن نباتی مجوز رسمی افزایش قیمت داده شد، که این مجوزها به واسطه افزایش بهای تمام شده کالا بود.
وی در این خصوص افزود: به تبع افزایش قیمت برخی کالاها مانند روغن نباتی، میتوان انتظار داشت که درخواستهایی از سوی برخی تولیدکنندگان مانند کارخانجات کنسرو به سازمان ارائه شود چرا که افزایش قیمت روغن نباتی به صورت مستقیم بر هزینه تمام شده این واحدها تاثیر میگذارد.
قبله در خصوص افزایش قیمت گندم نیز تصریح کرد: به تبع افزایش قیمت گندم، قیمت کالاهای وابسته از جمله ماکارونی هم با افزایش همراه خواهد شد. هم اکنون نرخ خرید تضمینی جدید گندم اعلام نشده، با مشخص شدن قیمت خرید گندم، وضعیت ماکارونی هم مشخص شده و برای افزایش آن هم تصمیم گیری میشود.
معاون سازمان حمایت اذعان کرد: در حال حاضر افزایش قیمت لبنیات نیز با توجه به تغییر نرخ شیر خام، در دستور کار سازمان قرار دارد. برمبنای این امر میتوان عنوان کرد که افزایش قیمت لبنیات و ماکارونی در گام بعدی برنامهها بررسی میشود.
لاریجانی اعلام کرد:
دلایل 10 گانه انتشار غیرقانونی ایران چک توسط بانک مرکزی
خبرگزاری مهر
رئیس مجلس شورای اسلامی دلایل 10 گانه غیرقانونی اعلام شدن انتشار ایران چک توسط بانک مرکزی را اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی با آوردن 10 دلیل، انتشار ایران چک را خلاف قانون دانسته است. این 10 دلیل به شرح ذیل است:
1-ایران چک مشمول تعریف قانونی چک و الحاقات بعدی آن نیست.
بر اساس قانون انواع چک عبارتند از:
1. چک عادی، چکی است که اشخاص عهده بانکها به حساب جاری خود صادر میکنند و دارنده آن تضمینی جز اعتبار صادرکننده آن ندارد.
2. چک تایید شده، چکی است که اشخاص عهده بانکها به حساب جاری خود صادر و توسط بانک محال علیه پرداخت وجه آن تایید میشود.
3. چک تضمینشده، چکی است که توسط بانک به عهده همان بانک به درخواست مشتری صادر و پرداخت وجه آن توسط بانک تضمین میشود.
4. چک مسافرتی، چکی است که توسط بانک صادر و وجه آن در هریک از شعب آن بانک توسط نمایندگان و کارگزارن آن پرداخت میگردد.بنابراین ایران چک های منتشر شده از سوی بانک مرکزی در هیچ کدام از تعارف ذکر شده در قانون نمی گنجد.
2-ایران چک مشمول قانون اوراق بهادار نیست.
بر اساس این قانون که در اول آذر ماه 1384 از تصویب گذشته است اوراق بهادار هر نوع ورقه یا مستندی است که متضمن حقوق مالی قابل نقل وانتقال برای مالک عین و یا منفعت آن باشد.اما ایران چک در شمول این قانون هم نمی گنجد.
3-ایران چک مشمول تعریف پول رایج کشور نیست.
به استناد بند الف ماده دو قانون پولی و بانکی کشور پول رایج کشور به صورت اسکناس و سکههای فلزی قابل انتشار است.ایران چک گرچه همانند اسکناس در گردش است اما به واسطه آنکه اسکناس به حساب نمی آید و عنوان چک را دارد بنابراین با قانون پولی و بانکی که تصریح بر انتشار پول رایج کشور به صورت اسکناس دارد همخوانی ندارد.
4-ایران چک فاقد قوه ابراء است.
بر اساس بند "ب"ماده دو قانون پولی و بانکی فقط اسکناس و پولهای فلزی که در تاریخ تصویب این قانون در جریان بوده و یا طبق این قانون انتشار مییابد جریان قانونی و قوه ابراء دارد.بنابراین ایران چک به دلیل آن که در شمول قانون پولی و بانکی نیست قوه ابراء یا تسویه دین ندارد.از آن جایی که ایران چک هایی بانک مرکزی در حکم بدهی این بانک مردم به حساب می آید بر اساس قانون چنین اقدامی خلاق قانون است زیرا قانون تصریح دارد تعهد پرداخت بانک مرکزی در مقابل اسکناسها و هر گونه دین و یا بدهی فقط به پول رایج کشور انجامپذیر است.با توجه به انکه ایران چک پول رایج کشورنیست چنین تعهدی خلاف قانون به حساب می آید.
5-ایران چک مشمول تشریفات مصرح در قانون پولی و بانکی نیست.
بر اساس قانون مبلغ اسمی - شکل - جنس - رنگ - اندازه - نقشه و سایر مشخصات اسکناسها و سکههای فلزی رایج کشور به پیشنهاد رییس کل بانکمرکزی ایران و تصویب وزیر امور اقتصادی و دارائی با رعایت مقررات این قانون تعیین خواهد گردید. اسکناس دارای امضای وزیر امور اقتصادی و دارائی و رییس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.اما ایران چک تنها به امضای رییس کل بانک مرکزی منقوش است بنابراین این ابزار اسکناس به حساب نمی آید و نمی تواند کارکرد اسکناس داشته باشد.
6-ایران چک مشمول پشتوانه دارایی های ارزی نمی شود.
بر اساس ماده پنج قانون پولی و بانکی مرکزی جمهوری اسلامی ایران باید برابر صد درصد اسکناسهای منتشر شده همواره داراییهایی به شرح زیر به عنوان پشتوانه در اختیار داشته باشد.
1- طلا .
2- ارز.
3- اسناد و اراق بهادار دولتی و غیر دولتی
طبق قانون مجموع داراییهای طلا و ارز نباید از 25 درصد مجموع بدهیهای بانک مرکزی ایران بابت اسکناس هایمنتشر شده کمتر باشد. بر اساس نظر هیات تطبیق در انتشار ایران چک چنین ملاحظه ای مدنظر قرار نگرفته است.
7-ایران چک مشمول پشتوانه اسناد و اوراق بهادار دولتی و غیر دولتی نیست.
بر اساس قانون اسناد و اوراق بهادار دولتی و غیر دولتی یکی از گزینه هایی است که در کنار طلا و ارز به عنوان پشتیبان اسکناس های منتشر شده شناخته می شود.
بر اساس ماده هشت و 9قانون پولی و بانکی اسناد و اوراق بهادار دولتی و غیر دولتی عبارتند از:
الف - اسناد خزانه و اوراق قرضه دولتی یا تضمین شده از طرف وزارت دارایی مشروط بر این که اجازه انتشار یا تضمین آن قانوناً تحصیل شدهباشد.
ب - مطالبات بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران از وزارتخانهها و مؤسسات دولتی و شهرداریها و مؤسسات وابسته به دولت و یا وابسته به شهرداریها که به طوربازرگانی اداره میشوند مشروط بر این که این مطالبات از طرف وزارت دارایی تضمین شده باشد.
جواهرات سلطنتی موضوع قانون 25 آبان 1316 وثیقه کلیه تعهدات ناشی از اجرای این ماده میباشند نگاهداری و حفاظت جواهراتسلطنتی به عهده بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران است و استفاده از آنها فقط طبق مقررات این قانون و زیر نظر هیأت اندوخته اسکناس امکانپذیر است.
اسناد غیر دولتی موضوع ردیف 3 بند الف ماده 5 عبارت است از:
الف - اسناد بازرگانی ریالی قابل پرداخت به حوالهکرد دارای سه امضاء معتبر که یکی از آنها امضاء بانک واگذارکننده باشد با سررسید حداکثر یکسال.
ب - سایر مطالبات کوتاه مدت ریالی به وثیقه شمش یا مسکوک طلا یا داراییهای مندرج در ماده 7 با سررسید حداکثر یک سال.
ایران چکهای منشتر شده از سوی بانک مرکزی به دلیل آن که فاقد چنین پشتوانه است، نمی تواند کارکردی همانند اسکناس داشته باشد و در تعارض با این بخش قانون پولی و بانکی است. 8-بانک مرکزی بر اساس قانون صرفا عهده دار چاپ اسکناس و ضرب سکه رایج کشور است. ایران چک از آن جهت که پول رایج کشور به حساب نمی آید چاپ آن از سوی بانک مرکزی قانونی نیست. طبق ماده 3 قانون پولی و بانکی، امتیاز انتشار پول رایج کشور در انحصار دولت بوده و این امتیاز منحصراً به بانک مرکزی واگذار شده اما طبق بند الف ماده 2 این قانون، پول رایج کشور به صورت اسکناس و سکههای فلزی قابل انتشار بوده و بنابر بند «ب» ماده 2 این قانون فقط اسکناس و پولهای فلزی که طبق این قانون انتشار مییابد جریان قانونی و قوه ابراء دارد.
9-بر اساس قانون اجازه تاسیس بانکهای غیر دولتی انتشار ایران چک خارج از حوزه اختیار و سیاست گذاری پولی،اعتباری و ارزی است.در این قانون سیاست گذاری ارزی،پولی، اعتباری،چاپ اسکناس،ضرب سکه،حفظ ذخایر ارزی و... در اختیار دولت است.این قانون اشاره به امکان صدور ایران چک از سوی دولت نداشته است.
10-انتشار ایران چک خارج از شمول قانون بانکداری بدون ربا است زیرا در این قانون نیز چنین مجوزی صادر نشده است. نکته دیگر آنکه بجای دریافت معادل صددرصد مبلغ ریالی ایران چکهای پرداختی به بانکها با اعطای تسهیلات به بانکهای متقاضی و دریافت 9 درصد سود در مقابل آن و نیز افزودن سه درصد در صورت عدم پرداخت در مهلت مقرر، این امر مغایر ماده 21 قانون عملیات بانکی بدون ربا بوده زیرا طبق این ماده، بانک مرکزی با هر یک از بانکها و نیز بانکها با یکدیگر مجاز به انجام عملیات بانکی ربوی نیست.
با استناد به 10 مورد مصوبه دولت در مورد ایران چک به لحاظ تعریف و مصداقی در قالب قوانین جاری و آیین نامه کشور نیست و خارج از شمول قوانین جاری است. بر این اساس چاپ و انتشار ایران چک به دلیل عدم پشتوانه با قوانین کشور انطباق ندارد. بنابراین، به لحاظ آن که تعریفی به آن رجوع نشده است، فاقد پشتوانه قانونی است.
براساس گزارش تجارت نیوز، نامه علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در 27 اسفندماه 1390به محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ابلاغ شده اما بانک مرکزی آن را روز 24فروردین ماه 1391ابلاغ کرده، این در حالی است که رئیس مجلس شورای اسلامی برای آن یک هفته مهلت فرجام خواهی داده بود.
مخالفت روسیه با تحریم نفتی ایران
سحام نیوز: سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه گفته
است که تحریم نفتی ایران به وسیله اتحادیه اروپا به اعضای این اتحادیه لطمه
خواهد زد.
به گزارش بی بی سی؛ لاوروف در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی در روسیه با مخالفت با گسترش تحریم های ایران گفت: “اتحادیه اروپا از خریداری نفت ایران خودداری می کند در حالی که کشورهای عضو این اتحادیه به نفت ایران وابسته هستند.”
او ادامه داد: “ممکن است بگویند کمبود نفت ایران جبران می شود ولی بعضی از پالایشگاه ها صرفا برای تصفیه نفت ایران تنظیم شده اند … و تنظیم مجدد آنها نیاز به سرمایه گذاری دارد که اتحادیه اروپا به سختی از پس آن برخواهد آمد.”
اتحادیه اروپا از ماه ژوئیه تحریم نفتی ایران را به طور کامل به اجرا می گذارد.
اداره نظارت بر منابع انرژی آمریکا روز جمعه با انتشار گزارشی اعلام کرد افزایش تولید نفت خام در عربستان و از سرگیری بخشی از صادرات این محصول به وسیله لیبی، کاهش عرضه ایران را جبران کرده است.
سرگئی لاوروف همچنین با تصویب تحریم های جدید علیه ایران در شورای امنیت یا به وسیله کشورهای دیگر مخالفت کرد.
روسیه تاکنون با چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران موافقت کرده است.
ایران و گروه ۱+۵ در ماه آوریل پس از ۱۵ ماه وفقه گفت و گو کردند و هر دو طرف از نتیجه این مذاکرات ابراز رضایت کرده است.
این گفت و گوها قرار است در ماه مه در بغداد ادامه پیدا کند.
آقای لاوروف در مخالفت با تحریم بیشتر ایران گفت: “تحریم های یکجانبه ای که شرکای غربی ما به آن توسل می کنند … تنها کسانی را در ایران تقویت می کند که باور دارند غرب به حل و فصل مسائل مربوط به گسترش فناوری های هسته ای بی علاقه و در پی تغییر حکومت است.”
به گفته وزیر خارجه روسیه، غرب باید ایران را در ازای کاهش تدریجی تحریم ها به همکاری ترغیب کند.
روسیه در پی اجرای “سیاست گام به گام” برای کاهش تنش های هسته ای با ایران است.
آقای لاوروف خواهان توقف گسترش تعداد سانترفیوژهای هسته ای ایران در ازای توقف گسترش تحریم های بین المللی شد.
به گفته او، پس از این قدم ایران می تواند تعداد سانترفیوژهای خود را به تدریج کاهش دهد تا تحریم ها نیز کاهش یابند.
سرگئی لاوروف ادامه داد: “سپس در طول دوره مذاکرات ایران غنی سازی اورانیوم را به تعلیق در می آورد” تا پس از رفع همه ابهام ها و پایان مذاکرات این کار را از سر گیرد.
روسیه می گوید در مذاکرات اخیر در استانبول پیشنهادهای خود را در این باره مطرح کرده است. ایران و کشورهای غربی صحبت چندانی درباره این پیشنهاد روسیه نکرده اند.
به گزارش بی بی سی؛ لاوروف در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی در روسیه با مخالفت با گسترش تحریم های ایران گفت: “اتحادیه اروپا از خریداری نفت ایران خودداری می کند در حالی که کشورهای عضو این اتحادیه به نفت ایران وابسته هستند.”
او ادامه داد: “ممکن است بگویند کمبود نفت ایران جبران می شود ولی بعضی از پالایشگاه ها صرفا برای تصفیه نفت ایران تنظیم شده اند … و تنظیم مجدد آنها نیاز به سرمایه گذاری دارد که اتحادیه اروپا به سختی از پس آن برخواهد آمد.”
اتحادیه اروپا از ماه ژوئیه تحریم نفتی ایران را به طور کامل به اجرا می گذارد.
اداره نظارت بر منابع انرژی آمریکا روز جمعه با انتشار گزارشی اعلام کرد افزایش تولید نفت خام در عربستان و از سرگیری بخشی از صادرات این محصول به وسیله لیبی، کاهش عرضه ایران را جبران کرده است.
سرگئی لاوروف همچنین با تصویب تحریم های جدید علیه ایران در شورای امنیت یا به وسیله کشورهای دیگر مخالفت کرد.
روسیه تاکنون با چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران موافقت کرده است.
ایران و گروه ۱+۵ در ماه آوریل پس از ۱۵ ماه وفقه گفت و گو کردند و هر دو طرف از نتیجه این مذاکرات ابراز رضایت کرده است.
این گفت و گوها قرار است در ماه مه در بغداد ادامه پیدا کند.
آقای لاوروف در مخالفت با تحریم بیشتر ایران گفت: “تحریم های یکجانبه ای که شرکای غربی ما به آن توسل می کنند … تنها کسانی را در ایران تقویت می کند که باور دارند غرب به حل و فصل مسائل مربوط به گسترش فناوری های هسته ای بی علاقه و در پی تغییر حکومت است.”
به گفته وزیر خارجه روسیه، غرب باید ایران را در ازای کاهش تدریجی تحریم ها به همکاری ترغیب کند.
روسیه در پی اجرای “سیاست گام به گام” برای کاهش تنش های هسته ای با ایران است.
آقای لاوروف خواهان توقف گسترش تعداد سانترفیوژهای هسته ای ایران در ازای توقف گسترش تحریم های بین المللی شد.
به گفته او، پس از این قدم ایران می تواند تعداد سانترفیوژهای خود را به تدریج کاهش دهد تا تحریم ها نیز کاهش یابند.
سرگئی لاوروف ادامه داد: “سپس در طول دوره مذاکرات ایران غنی سازی اورانیوم را به تعلیق در می آورد” تا پس از رفع همه ابهام ها و پایان مذاکرات این کار را از سر گیرد.
روسیه می گوید در مذاکرات اخیر در استانبول پیشنهادهای خود را در این باره مطرح کرده است. ایران و کشورهای غربی صحبت چندانی درباره این پیشنهاد روسیه نکرده اند.
مژگان مدرس علوم
جرس: در حالی به روز جهانی تقدیر از مقام معلم نزدیک می شویم که برخوردهای
قضایی و امنیتی بر روی فعالان حقوق معلمان رو به افزایش گذاشته است. طی
سالهای اخیر از یک سو با موجی از بازداشت های فعالان حقوق معلمان، انفصال
از خدمت و اخراج و صدور احکام سنگین تعلیقی و تعزیری و احکام تبعید مواجه
هستیم و از سوی دیگر تشکلهای معلمان که خواستار برخورداری معلمان از شرایط
زندگی مطلوب و افزایش دستمزد معلمان هستند حق هیچگونه فعالیت صنفی را
ندارند.
مهندس هاشم خواستار یکی از این فعالان
حقوق معلمان است که در آستانه روز معلم بار دیگر به همراه همسرش صدیقه
مالکیفرد که او نیز معلم بازنشسته است، دادگاهی شدند. این در حالی است که
وی به تازگی دوران محکومیت دو ساله خود را به پایان رسانده است.مهندس هاشم خواستار دبیربازنشسته و عضو کانون صنفی معلمان مشهد است که در نخستین سال های آغاز به کار نهاد های صنفی فرهنگیان ، کانون صنفی منطقه 6 مشهد را براه انداخت . او در اعتراض های سال 85 بازداشت ودر دادگاه به زندان تعلیقی محکوم شد. وی بار دیگر پس از انتخابات سال 88 بازداشت و دردادگاهی بدون وکیل به شش سال زندان محکوم گردید حکمی که در دادگاه تجدید نظر به دوسال کاهش یافت. هاشم خواستار پس از گذراندن دوران محکومیت خود 45 روز به شکل غیرقانونی در زندان نگه داشته شد.
در آستانه روز جهانی معلم "جرس" با مهندس هاشم خواستار، عضو کانون صنفی معلمان مشهد به گفتگو نشسته که متن آن در پی می آید:
طی سالهای اخیر شاهد اعتراضات گسترده صنفی معلمان و برخورد سیاسی حاکمان با این اعتراضات صنفی بودیم. لطفا در ابتدا از مطالبات و خواسته ها و انتظارات معلمان صحبت بفرمایید.
کلیه اعتراضات معلمان حول و حوش مسائل صنفی و اقتصادی است. اکثر معلمان حقوقشان زیر خط صفر است و طبیعی است که دست به اعتراضات صنفی بزنند، اما متاسفانه حکومت به جای حل این مشکلات با معلمان برخورد سیاسی می کند و فشارها را افزایش می دهد. بخصوص بعد از انتخابات سال 88 با یک دید سیاسی و امنیتی به مسائل صنفی معلمان نگاه می کند. و من مطمئن هستم این مشکلات مثل آتش زیر خاکستر است و یک روز فوران خواهد کرد.
در میان صحبتهایتان اشاره کردید که معلمان از نظر اقتصادی زیر خط صفر هستند اما آقای احمدی نژاد در اظهاراتی بیان کرده اند که معلمان بالاترین درآمد را نسبت به کارمندان بخش دولتی دارند و وضعیت آنها خوب است. نظر شما در خصوص اظهارات ایشان چیست؟
سوال من این است آقای احمدی نژاد چه زمانی راست گفته اند که حالا این حرفشان درست باشد. ایشان راست راست دروغ می گوید. حقوق من که یک معلم بازنشسته هم هستم، هفتصد تومان هست و به قول خود آقایان با توجه به رشد تورم، خط فقر کمتر از یک میلیون تومان است. این هفتصدی هم که من می گیرم با سی سال سابقه کار و حق فنی کار و...است. حالا خود آقایان حساب و کتاب کنند و بگویند وضعیت معلمان چگونه است؟ متاسفانه از این دروغها زیاد گفته می شود که با کمی حساب و کتاب می بینید این اظهارات با واقعیات جامعه خیلی فاصله دارد. من خواهش می کنم آقایان یکبار به مدارس بخصوص مقاطع ابتدایی و راهنمایی مراجعه کنند و با معلمان حرف بزنند تا حقیقت را بفهمند.
وضعیت فعلی معلمان تا چه حد با نقطه مطلوب فاصله دارد؟
من در نامه ای هم که در زندان نوشتم اشاره کردم که شما اگر به نقشه جغرافیایی نگاه کنید مشخص می شود که کشورهاdی که دموکراسی ندارند بهاء را به نیروهای نظامی و امنیتی می دهند نه به قشر معلمان. عکس آن کشورهایی است که دموکراسی بر آنها حاکم است و با یک دید دیگر به معلمان و دانش آموزان نگاه می کنند و آنها را سرمایه کشور خود به حساب می آورند. به کشور سوئد می گویند سرمایه اصلی شما چیست؟ می گوید معلمان و شاگردان سرمایه مملکت ما هستند. بخاطر همین عدم بهاء دادن به معلم است که ما در کشورمان شاهد افزایش فساد و فحشاء، اعتیاد و وفور مواد مخدر، طلاق و آسیبهای اجتماعی دیگر هستیم. اصل آموزش و پرورش است اما حکومت با دید خوشبینانه ای به آموزش و پرورش نگاه نمی کند. من یک مثال می زنم، زمانیکه یک معلم برای گذران زندگی مجبور می شود در کنار معلمی به شغل های کاذب روی بیاورد تا هزینه های کمرشکن زندگی را بپردازد دیگر توانی برای او باقی نمی ماند تا به آموزش و پرورش و مسائل دانش آموزانش بپردازد. مسلم است که آن راندمانی که باید در آموزش و پرورش داشته باشیم، نداریم. و البته معلم مقصر نیست بلکه سیستم مقصر است که نمی تواند آن بهاء و ارزش را به معلم بدهد.
همانطور که اشاره کردید اعتراضات معلمان برای رسیدن به عدالت اجتماعی و یک رفاه نسبی شکل گرفته است اما برخورد حکومت برخوردی سیاسی و امنیتی است. نظر شما از نوع برخورد حکومت با این دغدغه ها و اعتراضات چیست؟
شدیدا امنیتی است. بارها به مسئولین هم گفتم که شما این مشکلات صنفی و اقتصادی معلمان را حل کنید تا این اعتراضات و نارضایتی ها مطرح نشود. ببینید سالهای اواخر انقلاب شرایط اقتصادی معلمان کمی بهتر شد و حقوق معلمان را بالا بردند. نتیجه طوری شد که من و همسرم که هر دو فرهنگی بودیم توانستیم پس انداز کنیم و خانه بخریم. الان اگر یک معلم بخواهد همان خانه را بخرد به جرات می توانم بگویم با سی سال درآمدش هم نمی تواند آن را بخرد. سال به سال شرایط اقتصادی معلمان بدتر می شود. البته در دوران اصلاحات باز شرایط کمی بهتر شد اما با روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد بخصوص در مرحله دوم که قرار بود حقوق معلمان را با میزان رشد تورم افزایش دهند اما حتی حاضر نشدند به میزان نصف هم حقوق معلمان را افزایش دهند، رو به وخامت گذاشت. البته در سخنرانی ها وعده بهبود شرایط معلمان زیاد داده می شود اما همه در حد حرف است و هیچگاه عملی نشده است. اگرچه در دوره اصلاحات اطلاعات خود من را بازداشت کرد اما کاملا مشخص بود که سیاست دولت اصلاحات این نیست که بخواهند فشار بیاورند و با این برخوردها مخالف بود. حتی آقای رسولی که در آن زمان استاندار خراسان بودند برای آزادی من خیلی تلاش کرد. در این دوره ( زمان احمدی نژاد) که در زندان بودم متاسفانه از همه اقشار معلم، کارگر، دانشجو، روحانی و غیره در زندان بودند. حتی در یکی از نامه های خود هم اشاره کردم که باغ زندان جمهوری اسلامی از باغ زندان رژیم شاه هم رنگین تر است. خود آقایان هم می دانند چه خبر است. اما سوال من این است چرا؟ مگر زندانیان ما چه می خواهند؟
آیا اطلاع دارید چه تعداد پرونده های مفتوح قضایی و حبس های تعلیقی برای معلمان صادر شده و الان چه تعداد از معلمان در بازداشت بسر می برند؟
احکام حبس تعلیقی بسیار زیاد است که خبرش در نمی آید. یکی از همکارانم در مشهد حکم حبس تعلیقی گرفته و من گفتم خبرش را به رسانه ها برسانم گفت نه فشارها را بیشتر می کنند. با همکاران که صحبت می کردیم می گفتند جمع احکام تعلیقی معلمان بیش از دویست سیصد سال است. خیلی از معلمان هم از جمله آقایان بداقی و داوری و مومنی و ...هم در زندان بسر می برند. معلمان را به بهانه های مختلف به حراست و اطلاعات می کشانند و واقعا امنیت شغلی ندارند. بخصوص بعد از انتخابات 88 فشارها را بر روی قشر معلمان افزایش داده اند. واقعا تعجب می کنم چرا حاکمان بجای سرکوب و تهدید و ارعاب به آینده فکر نمی کنند؟ متاسفانه در توهم زندگی می کنند و خیال می کنند اگر معلمان دور هم جمع شوند برای آنها خطرناک است.
فکر می کنید معلمان با چه راهکارهایی می توانند در مقابل این سرکوب ها و فشارها مقاومت کنند؟
معلمان در این سرکوب ها یاد می گیرند که پشتیبان هم باشند و این تنها راه مقاومت آنها است. برای نمونه معلمها تلاش می کنند آقای رسول بداقی را که حقوقش را قطع کرده اند و الان در زندان بسر می برد به راههای مختلف حمایت کنند. در حقیقت معلمان در زیر فشارها و در طول مبارزات خود یاد می گیرند که یار و همراه یگدیگر باشند. و دقیقا حکومت هم می گوید شما نباید از یکدیگر حمایت کنید و معلمان دربند باید تحت فشار باشند. اما با صدای محکم و یکدست معلمان روبرو می شوند که می گویند ما در هر شرایطی به هم کمک می کنیم. معلمها می گویند این معلمان در بند به خاطر اعتراض نسبت به وضعیت معلمان الان در این شرایط سخت در زندان به سر می برند و ما اگر همه چیز هم از دست بدهیم از حمایت آنان دست بر نمی داریم.
کانون صنفی معلمان چه برنامه هایی را برای مقابله با افزایش فشارها بر روی معلمان دارد؟
خب، کانون بیانیه صادر می کند و از راههای مختلف سعی می کند مذاکراتی داشته باشد اما متاسفانه حاکمیت اقتدارگرا و انحصارطلب است و به صراحت بگویم قانون اجرا نمی شود.
آیا کانون صنفی معلمان اساسا اجازه ی فعالیت دارد؟
به هیچ عنوان اجازه ی فعالیت به کانون نمی دهند. یکی از اتهامات من شرکت در دو جلسه ی کانون بود که تمام صحبتها و کارهای ما را زیر نظر گرفته بودند و در بازجویی ها جلوی من گذاشتند که در این جلسات که شما بودید چنین حرفهایی زده شده و ... از نظر امنیتی شدیدا کانون را زیر نظر دارند و به هیچ وجه نمی گذارند تشکلها گردهمآیی داشته باشند.
آقای خواستار شما بعد از پایان دوران محکومیت بهمراه همسرتان در چندین نوبت به دادگاه احضار شدید، لطفا در این زمینه صحبت بفرمایید.
البته 45 روز بیشتر از دوران محکومیت خود من را در زندان نگه داشتند. روز یکشنبه سومین جلسه دادگاه بود که همسرم به علت مشکل جسمی و گواهی پزشکی در دادگاه حضور نیافت اما من رفتم و در پایان دادگاه هم مشخص بود حکمی می خواهند برای من صادر کنند. این جلسه هم آخرین دادگاه برای من بود و الان در حال نوشتن لایحه دفاعیه خود هستم. می خواهم به آقای قاضی بگویم که در کشور مجارستان در بیست سال گذشته رئیس جمهور آن تز دکترایش را از جایی رونویسی کرده و او تحت فشار افکار عمومی و رسانه ها مجبور به استعفا شده است. یا رئیس جمهور کشور آلمان پانصد هزار یورو با بهره کم گرفته و به خاطر فشار افکار عمومی و آزادی بیان و آزادی رسانه ها مجبور به استعفا و عذرخواهی شده است. حالا من معلم که چند تا نامه ی انتقادی از زندان نوشتم و همسرم هم در خصوص وضعیت و شرایط من اطلاع رسانی کرده به داداگاه احضار می شویم و می گویند تبلیغ علیه نظام کرده ایم، نشر اکاذیب کرده ایم، تشویش اذهان عمومی کرده ایم ...! در کشورهای دیگر آزادی بیان کیلومتر کیلومتر است شما بگویید آزادی بیان در کشور ما چند میلی متر است؟ تا ما بدانیم در کشور خودمان چگونه باید حرف بزنیم. در دادگاه به من می گویند شما به حقوق خود آشنا هستید؟ پاسخ دادم اگر حاکمان و ملت به حقوق خود آشنا بودند که کشور ما الان چنین وضعیتی را نداشت. نتیجه همین استبداد است که تک تک افراد جامعه از شرایط ناراضی هستند. در دادگاه تمام استنادشان به نامه هایی است که من از داخل زندان نوشته اما سوالی از متن نامه ها نمی کردند و کلی گویی می کردند. بیشتر ناراحتی هایشان هم این بود که نامه ها بر روی سایت ها رفته است. از اطلاعات به من گفتند اگر نامه هایی بدتر از اینها هم می نوشتی اما بر روی سایت نمی رفت مشکلی نبود... در پایان دادگاه هم عصبانی شدم و گفتم تا زمانیکه استبداد وجود دارد من باز از این نامه ها خواهم نوشت. "زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی" هیچ اشکالی ندارد هر حکمی می خواهند بدهند فقط از خدا می خواهم توان جسمی به من بدهد تا بتوانم شرایط زندان را تحمل کنم.
آقای خواستار از تجربه زندان بگویید؟
من چهل سال است در حال مبارزه هستم و در این نوبت که دو سال و اندی در زندان بودم اینقدر که توانستم از درون زندان برای عقیده ام که دموکرسی و حاکمیت مردم است تبلیغ کنم، یک صدم آن را هم نتوانستم در بیرون از زندان تبلیغ کنم و در زمانی که در حبس و پشت میله ها بودم افکار آزادی خواهی من از مرزها هم رد شد. اگرچه از نظر شرایط خود زندان بی شباهت به زندانهای قرون وسطی نیست و کوچکترین مسائل انسانی و حقوق بشری ، بهداشتی و فرهنگی رعایت نمی شود . خلاصه حتی پس از زندان هم امنیت نداریم . از اداره کل اطلاعات برای تولد یکی از همکاران تبریک فرستادند (یعنی به او هشدار می دهند که مواظب خودت باش) از آن موقع همکاران به شوخی به هم می گویند مواظب باشید برای شما تبریک نفرستند. خلاصه حاکمان غافل از این هستند که معلمان به آن سطح از آگاهی رسیده اند و حاضر به پرداختن هزینه برای رسیدن به دموکراسی هستند و دیگر دوران این کارها بسر آمده است.
در آستانه روز معلم چه پیامی برای معلمان دارید؟
امیدوارم شاهد بالا رفتن سطح آگاهی های مردم بویژه قشر فرهنگی و معلمان باشیم. از همین جا هم به معلمان می گویم دموکراسی نه تنها نجات دهنده بشریت است بلکه سبب نجات معلمان از این وضعیت می شود و دموکراسی تنها با بالا رفتن سطح آگاهی میسر خواهد شد. تنها سعادت ما در برقراری دموکراسی است و بس. معلمان دربند را هم فراموش نکنند و در زنگ های تفریح از آنها یاد کنند تا حاکمیت خیال نکند با زندانی کردن آنها فراموش می شوند. بارها من را محاکمه کردند که چرا برای فرزاد کمانگر (معلمی که اعدام شد) شمع روشن کردی؟ و بخاطر او خیلی من را تحت فشار قرار دادند اما به آنها گفتم یک معلم که قلم در دست دارد چه نیازی دارد اسلحه به دستش بگیرد. شما یک نفر را در تاریکخانه محاکمه می کنید و حکم اعدام به او می دهید، خب افکار عمومی این را تحمل نمی کند و ما هم این احکام را قبول نمی کنیم.
جـــرس: معترضان بحرینی بعد از ظهر
پنجشنبه ۷ اردیبهشت ماه با پرتاب کوکتل مولوتوف به یک پاسگاه پلیس حمله
کردند. نیروهای ضد شورش نیز با شلیک گاز اشک آور و بمب صوتی به آنها پاسخ
گفتند.
به گزارش رادیو اروپای آزاد به نقل از رویترز، این درگیری در منطقه بلاد القدیم در منامه پایتخت بحرین روی داد. معترضان از عزاداری بر سر قبر صلاح عباس حبیب جوان شیعهای که شنبه گذشته در جریان درگیری میان معترضان و نیروهای پلیس در جریان اعتراضها بر سر برگزاری مسابقات اتومبیل رانی فرمول۱ کشته شد، باز میگشتند.
شاهدان عینی میگویند که حمله معترضان باعث آتش گرفتن بخشی از پاسگاه پلیس شد که در پی آن درگیر یبه اتوبان منتهی به مرکز منامه کشیده شد. این حادثه باعث بسته شدن اتوبان به مدت چند ساعت شد.
خانواده صلاح عباس حبیب، جنازه او را که بر روی آن آثار ضرب و شتم دیده میشد، روز دوشنبه در روستای شیعه نشین الشاخوره به خاک سپردند. دوستان حبیب میگویند که او در جریان اعتراضهای بامداد شنبه توسط نیروهای پلیس دستگیر شده بود و سپس جنازهاش در یکی از پارکها پیدا شد.
جمعیت وفاق که بزرگترین گروه معترض بحرینی است اعلام کرده است که آثار شکنجه بر روی بدن حبیب نمایان است. وزارت کشور بحرین هم اعلام کرده که در حادثه کشته شدن این جوان معترض تحقیق خواهد کرد.
جمعیت وفاق میگوید با کشته شدن حبیب شمار معترضان کشته شده از زمان آغاز اعتراضهای بحرین در سال گذشته، به ۸۱ نفر رسید.
دولت بحرین معترضان را به تلاش برای کشتن نیروهای پلیس متهم میکند. هفته گذشته یک بمب دست ساز گشت پلیس را مورد هدف قرار داد که در جریان آن ۴ تن از نیروهای دولتی زخمی شدند.
ناآرامیها در بحرین از سال گذشته، گاه به صورت برگزاری تظاهرات پرشمار اعتراض آمیز و گاه به صورت درگیری میان جوانان معترض با نیروهای پلیس در مناطق شیعه نشین، ادامه دارد.
شیعیان بحرینی که میگویند مورد تبعیض قرار میگیرند، سال گذشته دست به اعتراضهای خیابانی زدند. آنها میدان مروارید منامه را به عنوان محل تجمع خود برگزیدند. سرانجام نیروهای امنیتی بحرین با یورش به معترضان به حضور خیابانی آنها پایان دادند. در این حادثه دستکم ۳۵ نفر کشته شدند.
دولت بحرین سال گذشته نیروهای نظامی مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس موسوم به «سپر جزیره» را برای کمک فرا خوانده بودند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت نیروهای نظامی خود را برای استقرار در مرزها و روبروی مراکز مهم حکومتی، به بحرین گسیل کردند.
اعتراضها پیش از برگزاری چهارمین دور از مسابقات اتومبیل رانی فرمول۱ جایزه بزرگ بحرین اوایل هفته جاری اوج گرفت. این اعتراضها با سرکوب نیروهای دولتی روبرو شد.
سرکوب اعتراضها باعث شد برخی از دولتها و سازمانهای مدافع حقوق بشر، پلیس بحرین را به استفاده از بیش از اندازه از زور در مقابله با معترضان متهم کنند.
راشد بن عبد الله آل خلیفه وزیر کشور بحرین روز چهارشنبه از نیروهای امنیتی دفاع کرد و گفت که این نیروها حق دفاع از خود را دارند.
بیمها بر سلامت عبد الهادی الخواجه فعال حقوقی بحرینی که بیش از دو ماه است که در اعتصاب غذا به سر میبرد، تنشها را در بحرین تشدید کرده است. او یکی از ۱۴ بحرینی است که به اتهام رهبری اعتراضها به حبس ابد محکوم شده است.
همسر و وکیل مدافع الخواجه میگویند که مقامهای دولتی از یک هفته پیش و پس از منتقل کردنش به بیمارستان نظامی، مانع از تماس با او میشوند. وزارت کشور بحرین بر روی شبکه توئیتر نوشت که الخواجه از سلامت کامل برخوردار است.
گروه «فرانتلاین دفندرز» که از فعالان حقوق بشر دفاع میکند و مقرش در ایرلند است، از دولت بحرین خواسته دلیلی برای زنده بودن الخواجه ارائه دهد
به گزارش رادیو اروپای آزاد به نقل از رویترز، این درگیری در منطقه بلاد القدیم در منامه پایتخت بحرین روی داد. معترضان از عزاداری بر سر قبر صلاح عباس حبیب جوان شیعهای که شنبه گذشته در جریان درگیری میان معترضان و نیروهای پلیس در جریان اعتراضها بر سر برگزاری مسابقات اتومبیل رانی فرمول۱ کشته شد، باز میگشتند.
شاهدان عینی میگویند که حمله معترضان باعث آتش گرفتن بخشی از پاسگاه پلیس شد که در پی آن درگیر یبه اتوبان منتهی به مرکز منامه کشیده شد. این حادثه باعث بسته شدن اتوبان به مدت چند ساعت شد.
خانواده صلاح عباس حبیب، جنازه او را که بر روی آن آثار ضرب و شتم دیده میشد، روز دوشنبه در روستای شیعه نشین الشاخوره به خاک سپردند. دوستان حبیب میگویند که او در جریان اعتراضهای بامداد شنبه توسط نیروهای پلیس دستگیر شده بود و سپس جنازهاش در یکی از پارکها پیدا شد.
جمعیت وفاق که بزرگترین گروه معترض بحرینی است اعلام کرده است که آثار شکنجه بر روی بدن حبیب نمایان است. وزارت کشور بحرین هم اعلام کرده که در حادثه کشته شدن این جوان معترض تحقیق خواهد کرد.
جمعیت وفاق میگوید با کشته شدن حبیب شمار معترضان کشته شده از زمان آغاز اعتراضهای بحرین در سال گذشته، به ۸۱ نفر رسید.
دولت بحرین معترضان را به تلاش برای کشتن نیروهای پلیس متهم میکند. هفته گذشته یک بمب دست ساز گشت پلیس را مورد هدف قرار داد که در جریان آن ۴ تن از نیروهای دولتی زخمی شدند.
ناآرامیها در بحرین از سال گذشته، گاه به صورت برگزاری تظاهرات پرشمار اعتراض آمیز و گاه به صورت درگیری میان جوانان معترض با نیروهای پلیس در مناطق شیعه نشین، ادامه دارد.
شیعیان بحرینی که میگویند مورد تبعیض قرار میگیرند، سال گذشته دست به اعتراضهای خیابانی زدند. آنها میدان مروارید منامه را به عنوان محل تجمع خود برگزیدند. سرانجام نیروهای امنیتی بحرین با یورش به معترضان به حضور خیابانی آنها پایان دادند. در این حادثه دستکم ۳۵ نفر کشته شدند.
دولت بحرین سال گذشته نیروهای نظامی مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس موسوم به «سپر جزیره» را برای کمک فرا خوانده بودند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت نیروهای نظامی خود را برای استقرار در مرزها و روبروی مراکز مهم حکومتی، به بحرین گسیل کردند.
اعتراضها پیش از برگزاری چهارمین دور از مسابقات اتومبیل رانی فرمول۱ جایزه بزرگ بحرین اوایل هفته جاری اوج گرفت. این اعتراضها با سرکوب نیروهای دولتی روبرو شد.
سرکوب اعتراضها باعث شد برخی از دولتها و سازمانهای مدافع حقوق بشر، پلیس بحرین را به استفاده از بیش از اندازه از زور در مقابله با معترضان متهم کنند.
راشد بن عبد الله آل خلیفه وزیر کشور بحرین روز چهارشنبه از نیروهای امنیتی دفاع کرد و گفت که این نیروها حق دفاع از خود را دارند.
بیمها بر سلامت عبد الهادی الخواجه فعال حقوقی بحرینی که بیش از دو ماه است که در اعتصاب غذا به سر میبرد، تنشها را در بحرین تشدید کرده است. او یکی از ۱۴ بحرینی است که به اتهام رهبری اعتراضها به حبس ابد محکوم شده است.
همسر و وکیل مدافع الخواجه میگویند که مقامهای دولتی از یک هفته پیش و پس از منتقل کردنش به بیمارستان نظامی، مانع از تماس با او میشوند. وزارت کشور بحرین بر روی شبکه توئیتر نوشت که الخواجه از سلامت کامل برخوردار است.
گروه «فرانتلاین دفندرز» که از فعالان حقوق بشر دفاع میکند و مقرش در ایرلند است، از دولت بحرین خواسته دلیلی برای زنده بودن الخواجه ارائه دهد
جـــرس:
در
حالیکه کماکان دولت و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، از هراس ابراز
اعتراضات مردمی و کارگری، از دادن مجوز برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر
طفره می روند، سخنگوی كمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، از وزارت کشور
خواست بر اساس قانون اساسی به کارگران برای راهپیمایی روز کارگر مجوز بدهد.
به گزارش ایلنا، جواد زمانی می گوید راهپیمایی کارگران در روز کارگر در چارچوب قانون و در حمایت از تولید ملی است.
زمانی تصریح کرد: "این قشر همچون دیگر اقشار جامعه بر اساس قانون حق دارند
در كشور راهپیمایی قانونی برگزار كنند و مطالبات خود را به گوش مسئولان
برسانند."
وی در ادامه افزود: وزارت كشور نیز بر اساس قانون اساسی به گروه ها و
نهادهایی كه بخواهند راهپیمایی قانونی برگزار كنند باید مجوز بدهد و امنیت
آنان را تامین کند.
دیپلمات سابق جمهوری اسلامی:
جـــرس: میرمحمود موسوی، از دیپلمات های
ارشد سابق جمهوری اسلامی و معاونت پژوهشی وزارت خارجه، پیرامون چالش های
میان ایران و ترکیه معتقد است "بیش از آنکه مساله هستهای ایران و
میانجیگری ترکیه عامل نزدیکی دو کشور باشد مساله سوریه و سیاستهای متفاوت
دو کشور دلیلی برای دوری دو کشور است."
این دیپلمات و پژوهشگر سیاست خارجی همچنین پیرامون رابطه با آمریکا و جنجال های رخ داده در خصوص برخی اظهار نظرات راجع به این موضوع گفت: "کسانی که الفبای سیاست خارجی را نمیدانند بلافاصله این مساله را مانند چماق در دستشان میگیرند و کاملا به صورت غیر کارشناسانه علیه جناح مقابل این را به کار میبرند. غافل از اینکه اگر قرار باشد یک مساله ای را حل کنیم و یک مشکلی را رفع کنیم باید روی آن بحث بکنیم نه اینکه آن را دستمایه دعواهای دیگر قرار بدهیم."
به گزارش خبرآنلاین، موسوی با اشاره به حمایت های همه جانبه حکومت از رژیم سوریه، به مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور توصیه میکند که روابط دوجانبه با یک کشور را برای کشور دیگر نباید هزینه کرد."
این دیپلمات ارشد سابق ایران، ابتدا با بیان اینکه "در سوریه حکومتی بر سرکار است که نمایندگی از طرف اکثریت نمیکند بلکه از طرف اقلیت اداره میشود"، تصریح می کند: "این کشور ترکیب قومی-مذهبی خاصی دارد و مسایل کم اهمیت تر دیگری که همه اینها وضعیت سوریه را پیچیده میکند."
وی می افزاید: "ترکیه و ایران در مقابل این پدیده و تحولات سوریه لزوما یک موضع واحد ندارند و نمیتوانند هم داشته باشند چرا که منافع آنها با هم تفاوت دارد. نمی گویم منافعشان متضاد است ولی هرکشوری منافعش را براساس اهداف و سیاستها و مصالح خودش تعیین میکند. ترکیه با سوریه همسایه است در حالی که ایران با سوریه همسایه نیست. ایران با دولت سوریه احساس قرابت میکند چراکه در جبهه مقاومت است و همچنین دولت حاکم در سوریه دولتی علوی است اما علویان در ترکیه جایگاه دیگری دارند. قضیه کردها و کردستان از منظر ایران یک جور است و از منظر ترکیه یا سوریه جور دیگری است. "
سفیر سابق ایران در پاکستان، با اشاره به برگزاری مذاکرات اتمی ایران و جامعه جهانی در ترکیه، در پاسخ به این پرسش که "برخی تحلیل میکردند که این مذاکرات به نتایجی خواهد رسید و ایران نمی خواست که این اتفاق در ترکیه بیافتد"، گفت: "این تحلیل هم میتواند درست باشد اما چون ما از ریزمذاکرات و اطلاعات پشت پرده خبر نداریم نمیتوانیم به طور قطع این را تایید کنیم. اما سوالی که اینجا مطرح است این است که با فرض صحت تحلیل مورد سوال شما ایران چرا نباید این امتیاز را به ترکیه بدهد... ما خودمان را از روابط خوب با ترکیه محروم کردهایم بدون آنکه چیز دیگری به دست بیاوریم. در جهان امروز در مسال مورد مناقشه طرفهای مناقشه به دنبال یارگیری هستند. عقل سیاسی حکم میکند که در این یارگیری به قواعد بازی احترام بگذاریم و بتوانیم طرفهای بیشتری را جذب کنیم."
وی تصریح کرد: "فعالیتها و تلاشهایی که در سالهای اخیر از جانب ترکیه شاهد هستیم واقعا قابل توجه است. حضور ترکیه در مسایل مختلف خاورمیانه، شمال آفریقا، آسیای مرکزی و بالکان همه اینها نشاندهنده این است که جایگاه منطقهای و بین المللی ترکیه ارتقا پیدا کرده است. این از منظر سیاست خارجی یک موفقیت محسوب میشود. "
موسوی همچنین در تحلیل این موضوع که "برخی ترکیه را در جهان اسلام نماینده اسلام سکولار یا مترقی میدانند و ایران را نماینده اسلام ایدئولوژیک"، گفت: "سوال خیلی بزرگی است. شاید لازم باشد ساعتها راجع به این بحث کنیم تا بتوانیم حق مطلب را به درستی ادا کنیم. ترکیه و ایران دو مسیر متفاوت را پیمودهاند. این دو کشور از دو نقطه تاریخی متفاوت وارد شدهاند. ترکیه در چند دهه دورانی را گذرانده است که حکومتهای این کشور به دنبال حذف ایدئولوژی و دین از جامعه بودهاند.
این دوره از شخص مصطفی کمال آتاتورک شروع میشود و تا این اواخر ادامه پیدا میکند. ایران مسیر دیگری را پیموده است. در دوران پهلوی تا حدودی شاهد پیروی از این سیاست هستیم البته نه به شدت ترکیه. یعنی سیاستی که دین را از مجموعه فعالیتهای عمومی و سیاسی کنار گذاشته باشد ولی دین بعد از انقلاب به سرعت و به شدت به صحنه سیاسی و عمومی باز میگردد؛ این دو با هم تفاوت دارد. پاسخ به سوال اینکه "ایران در مسیری که پیموده موفق بوده یا ترکیه؟ " را به دیگران واگذار میکنیم.
اما اجمالا در مورد ترکیه می توانم بگویم از گفتارهای رهبران آن کشور همچنین اساسنامه حزب حاکم عدالت و توسعه و نیز از عکسالعملهایی که دیگران نسبت به این رفتارها دارند بخشی از پاسخ را به دست می آوریم. مجموعه گفتارهایی که از رهبران ترکیه شاهد هستیم بر روی ایدئولوژی تاکید شعاری به هیچ وجه ندارند. اگرچه عموم رهبران حکومت ترکیه (در سطح سیاسی و کشوری و نه در ارتش) افراد معتقد و مسلمان هستند. اما در بیانات هیچ نوع شعاری دیده نمیشود. آنچه که ما در صحنه جامعه مسلمان ترکیه میبینیم ، خود محصول مبارک این سیاست است.
مطلب دوم اساسنامه حزب عدالت و توسعه است. ما در آنجا هم دین ویا ایدئولوژی را نمیبینیم. یعنی در اساسنامه حزب قدرتمندی که حدود 50 درصد آرای مردم ترکیه را طبق آخرین نظرسنجی ها دارد نیز جایی برای ایدئولوژی دیده نمی شود. اما نتیجه این سیاست افزایش اقبال عومی به دین بوده است. با توجه به تنوع تفسیر از اسلام سکولار و یا اسلام ایدیولوژیک گمان می کنم بحث را باید به فرصت دیگری محول کرد."
معاونت پژوهشی وزارت خارجه، پیرامون این موضوع که "هر دولتی که بر سر کار میآید ما شاهد یک چرخش اساسی در سیاست خارجی خود هستیم. دولت فعلی تمرکز زیادی در منطقه آمریکای لاتین دارد، دولت پیشین به سمت اروپا تمایل داشت و دولت هاشمی هم سیاست منطقه گرایانهای داشت"، گفت: "اگر منطقی داشته باشد قطعا در جهت منافع نظام هست ولی اگر منطقی نداشته باشد، ایجاد سوال میکند، همانطور که اکنون نیز ایجاد سوال کرده است. این سوال برای خود من هم مطرح بوده است که چرا ما باید تمرکزمان را روی آمریکای جنوبی داشته باشیم؟ چرا توجه ما نسبت به همسایگانمان و جهان اسلام کمتر است؟ من این تذکر را بدهم که این سخن من به این معنی نیست که من مخالف رابطه نزدیک با آمریکای جنوبی هستم بلکه منظور من ترتب اهمیت این هاست. تجربه بشری و رفتارهای کشورهای مختلف حتما باید مد نظر ما باشد.
تجربه من در دستگاه دیپلماسی به من میگوید که دولتها و کشورهای مختلف جهان برای همسایگانشان یک اهمیت ویژهای قائل هستند. در ماموریت هایی که من حضور داشتهام این موضوع را مشاهده کردهام که در راس کشور به روابط با کشورهای همسایه یک اهمیت ویژهای میدهند. متاسفانه در این قضیه به نظر میرسد که توجه لازم صورت نگرفته است و این به دستگاه دیپلماسی کشور باز نمیگردد بلکه به حیطه تصمیم سازی در کشوربازمی گردد و کسانی که فرمان دیپلماسی در دست آنان است.
اگر توجه لازم به همسایگان بیشترشد طبیعتا دستگاه دیپلماسی هم به آن سمت میل خواهد کرد ظرفیتهای خیلی خوبی در منطقه هست. شما به مورد عربستان اشاره کردید. ما ظرفیتهای خوبی برای همکاری داریم. در مورد ترکیه، هند و سایر کشورهای منطقه ما ظرفیت های خوبی داریم. این سوال است که آیا منطق مشخصی برای یک چنین حرکتی وجود دارد؟ من تا به امروز پاسخی برای این سوال پیدا نکردهام."
موسوی در واکنش به ادعای دولت احمدینژاد، پیرامون "سیاست خارجی انفعالی دولت اصلاحات"، و "سیاست فاعلی دولت نهم و دهم" گفت: "آخر کار نتیجه مشخص خواهد شد. ببینید محصول هرکدام از این راهبردها به ما میگوید که این راهبرد مثبت است یا منفی. آنچه که ما در دوران دولت های گذشته میبینیم با توجه به این زمانی که از آن گذشته است قابل تفسیر و تحلیل است. این خیلی هم سخت نیست. باید ببینیم که محصول دولت اصلاحات برای جامعه ما مثبت بوده است یا منفی؟ به نظر میرسد اگر منصفانه بخواهیم قضاوت بکنیم محصول خوبی داشته است. پیش از آن هم سیاستی که در دولتی سازندگی آقای هاشمی داشتند در ارتباط با عربستان ایران و عربستان دو قدرت بزرگ منطقهای هستند. تصور میکنم که هیچ عقل سلیمی تایید نکند که ما با همسایگانمان تشنج داشته باشیم.
اگر بخواهیم شعارها را کنار بگذاریم و به صورت تخصصی به موضوع بنگریم در مقایسه با دولتهای پیشین به نظر میرسد که شرایط حاضر مبهم است."
سفیر سابق ایران در پاکستان در خصوص رابطه با آمریکا طی سه دهه اخیر گفت: "وقتی شخصیتی مثل آقای هاشمی به وجه تاریخی آن اشاره میکند آن را تحمل نمیکنند. یکی از اصلیترین موضوعات کشورمان آمریکاست. متاسفانه به جای اینکه این موضوع توسط کارشناسان و متخصصین مورد بررسی قرار بگیرد به ابزاری برای دعواهای داخلی بدل شده است. در این گرد و غبار نمیشود به صورت واقع بینانه درباره این مساله بحث کرد چراکه همین که من یک جمله بگویم این جمله به حسابهای دیگری نوشته خواهد شد و نه به حساب خود این موضوع.
زمانی می توانیم به سراغ این بحث برویم که این سوال بتواند ما را به نتیجهای برساند. متاسفانه چنین ارادهای را مشاهده نمیکنیم. کسانی که الفبای سیاست خارجی را نمیدانند بلافاصله این مساله را مانند چماق در دستشان میگیرند و کاملا به صورت غیر کارشناسانه در تریبونها علیه جناح مقابل این را به کار میبرند. غافل از اینکه اگر قرار باشد یک مساله ای را حل کنیم و یک مشکلی را رفع کنیم باید روی آن بحث بکنیم نه اینکه آن را دستمایه دعواهای دیگر قرار بدهیم.
به نظر من هیچوقت درباره یک مساله اینچنینی در کشور ما که بلا تردید در طی چندین دهه بخش بزرگی از دستگاه دیپلماسی ما را به خود مشغول کرده است، در مباحثات حق آن ادا نشده است و جا دارد که این بحث بدون فضاسازیهای غرض ورزانه، در جای خود توسط متخصصین بررسی شود و من مطمئن هستم که منافع آن متوجه همه کشورخواهد بود و این به نفع منافع ملی ماست.
اما تا روزی که این مساله در کنار مسایل دیگری صرفا به چماقی برای ابزار قدرت تبدیل بشود هیچ امیدی به یک بحث سازنده نخواهیم داشت. در یک جمله بگویم مقوله مهم سیاست خارجی باید محل وفاق همه جریانات و برخاسته از عقلانیت جمعی باشد و نباید به ابزاری برای اهداف گروهی و شخصی تبدیل شود."
این دیپلمات و پژوهشگر سیاست خارجی همچنین پیرامون رابطه با آمریکا و جنجال های رخ داده در خصوص برخی اظهار نظرات راجع به این موضوع گفت: "کسانی که الفبای سیاست خارجی را نمیدانند بلافاصله این مساله را مانند چماق در دستشان میگیرند و کاملا به صورت غیر کارشناسانه علیه جناح مقابل این را به کار میبرند. غافل از اینکه اگر قرار باشد یک مساله ای را حل کنیم و یک مشکلی را رفع کنیم باید روی آن بحث بکنیم نه اینکه آن را دستمایه دعواهای دیگر قرار بدهیم."
به گزارش خبرآنلاین، موسوی با اشاره به حمایت های همه جانبه حکومت از رژیم سوریه، به مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور توصیه میکند که روابط دوجانبه با یک کشور را برای کشور دیگر نباید هزینه کرد."
این دیپلمات ارشد سابق ایران، ابتدا با بیان اینکه "در سوریه حکومتی بر سرکار است که نمایندگی از طرف اکثریت نمیکند بلکه از طرف اقلیت اداره میشود"، تصریح می کند: "این کشور ترکیب قومی-مذهبی خاصی دارد و مسایل کم اهمیت تر دیگری که همه اینها وضعیت سوریه را پیچیده میکند."
وی می افزاید: "ترکیه و ایران در مقابل این پدیده و تحولات سوریه لزوما یک موضع واحد ندارند و نمیتوانند هم داشته باشند چرا که منافع آنها با هم تفاوت دارد. نمی گویم منافعشان متضاد است ولی هرکشوری منافعش را براساس اهداف و سیاستها و مصالح خودش تعیین میکند. ترکیه با سوریه همسایه است در حالی که ایران با سوریه همسایه نیست. ایران با دولت سوریه احساس قرابت میکند چراکه در جبهه مقاومت است و همچنین دولت حاکم در سوریه دولتی علوی است اما علویان در ترکیه جایگاه دیگری دارند. قضیه کردها و کردستان از منظر ایران یک جور است و از منظر ترکیه یا سوریه جور دیگری است. "
سفیر سابق ایران در پاکستان، با اشاره به برگزاری مذاکرات اتمی ایران و جامعه جهانی در ترکیه، در پاسخ به این پرسش که "برخی تحلیل میکردند که این مذاکرات به نتایجی خواهد رسید و ایران نمی خواست که این اتفاق در ترکیه بیافتد"، گفت: "این تحلیل هم میتواند درست باشد اما چون ما از ریزمذاکرات و اطلاعات پشت پرده خبر نداریم نمیتوانیم به طور قطع این را تایید کنیم. اما سوالی که اینجا مطرح است این است که با فرض صحت تحلیل مورد سوال شما ایران چرا نباید این امتیاز را به ترکیه بدهد... ما خودمان را از روابط خوب با ترکیه محروم کردهایم بدون آنکه چیز دیگری به دست بیاوریم. در جهان امروز در مسال مورد مناقشه طرفهای مناقشه به دنبال یارگیری هستند. عقل سیاسی حکم میکند که در این یارگیری به قواعد بازی احترام بگذاریم و بتوانیم طرفهای بیشتری را جذب کنیم."
وی تصریح کرد: "فعالیتها و تلاشهایی که در سالهای اخیر از جانب ترکیه شاهد هستیم واقعا قابل توجه است. حضور ترکیه در مسایل مختلف خاورمیانه، شمال آفریقا، آسیای مرکزی و بالکان همه اینها نشاندهنده این است که جایگاه منطقهای و بین المللی ترکیه ارتقا پیدا کرده است. این از منظر سیاست خارجی یک موفقیت محسوب میشود. "
موسوی همچنین در تحلیل این موضوع که "برخی ترکیه را در جهان اسلام نماینده اسلام سکولار یا مترقی میدانند و ایران را نماینده اسلام ایدئولوژیک"، گفت: "سوال خیلی بزرگی است. شاید لازم باشد ساعتها راجع به این بحث کنیم تا بتوانیم حق مطلب را به درستی ادا کنیم. ترکیه و ایران دو مسیر متفاوت را پیمودهاند. این دو کشور از دو نقطه تاریخی متفاوت وارد شدهاند. ترکیه در چند دهه دورانی را گذرانده است که حکومتهای این کشور به دنبال حذف ایدئولوژی و دین از جامعه بودهاند.
این دوره از شخص مصطفی کمال آتاتورک شروع میشود و تا این اواخر ادامه پیدا میکند. ایران مسیر دیگری را پیموده است. در دوران پهلوی تا حدودی شاهد پیروی از این سیاست هستیم البته نه به شدت ترکیه. یعنی سیاستی که دین را از مجموعه فعالیتهای عمومی و سیاسی کنار گذاشته باشد ولی دین بعد از انقلاب به سرعت و به شدت به صحنه سیاسی و عمومی باز میگردد؛ این دو با هم تفاوت دارد. پاسخ به سوال اینکه "ایران در مسیری که پیموده موفق بوده یا ترکیه؟ " را به دیگران واگذار میکنیم.
اما اجمالا در مورد ترکیه می توانم بگویم از گفتارهای رهبران آن کشور همچنین اساسنامه حزب حاکم عدالت و توسعه و نیز از عکسالعملهایی که دیگران نسبت به این رفتارها دارند بخشی از پاسخ را به دست می آوریم. مجموعه گفتارهایی که از رهبران ترکیه شاهد هستیم بر روی ایدئولوژی تاکید شعاری به هیچ وجه ندارند. اگرچه عموم رهبران حکومت ترکیه (در سطح سیاسی و کشوری و نه در ارتش) افراد معتقد و مسلمان هستند. اما در بیانات هیچ نوع شعاری دیده نمیشود. آنچه که ما در صحنه جامعه مسلمان ترکیه میبینیم ، خود محصول مبارک این سیاست است.
مطلب دوم اساسنامه حزب عدالت و توسعه است. ما در آنجا هم دین ویا ایدئولوژی را نمیبینیم. یعنی در اساسنامه حزب قدرتمندی که حدود 50 درصد آرای مردم ترکیه را طبق آخرین نظرسنجی ها دارد نیز جایی برای ایدئولوژی دیده نمی شود. اما نتیجه این سیاست افزایش اقبال عومی به دین بوده است. با توجه به تنوع تفسیر از اسلام سکولار و یا اسلام ایدیولوژیک گمان می کنم بحث را باید به فرصت دیگری محول کرد."
معاونت پژوهشی وزارت خارجه، پیرامون این موضوع که "هر دولتی که بر سر کار میآید ما شاهد یک چرخش اساسی در سیاست خارجی خود هستیم. دولت فعلی تمرکز زیادی در منطقه آمریکای لاتین دارد، دولت پیشین به سمت اروپا تمایل داشت و دولت هاشمی هم سیاست منطقه گرایانهای داشت"، گفت: "اگر منطقی داشته باشد قطعا در جهت منافع نظام هست ولی اگر منطقی نداشته باشد، ایجاد سوال میکند، همانطور که اکنون نیز ایجاد سوال کرده است. این سوال برای خود من هم مطرح بوده است که چرا ما باید تمرکزمان را روی آمریکای جنوبی داشته باشیم؟ چرا توجه ما نسبت به همسایگانمان و جهان اسلام کمتر است؟ من این تذکر را بدهم که این سخن من به این معنی نیست که من مخالف رابطه نزدیک با آمریکای جنوبی هستم بلکه منظور من ترتب اهمیت این هاست. تجربه بشری و رفتارهای کشورهای مختلف حتما باید مد نظر ما باشد.
تجربه من در دستگاه دیپلماسی به من میگوید که دولتها و کشورهای مختلف جهان برای همسایگانشان یک اهمیت ویژهای قائل هستند. در ماموریت هایی که من حضور داشتهام این موضوع را مشاهده کردهام که در راس کشور به روابط با کشورهای همسایه یک اهمیت ویژهای میدهند. متاسفانه در این قضیه به نظر میرسد که توجه لازم صورت نگرفته است و این به دستگاه دیپلماسی کشور باز نمیگردد بلکه به حیطه تصمیم سازی در کشوربازمی گردد و کسانی که فرمان دیپلماسی در دست آنان است.
اگر توجه لازم به همسایگان بیشترشد طبیعتا دستگاه دیپلماسی هم به آن سمت میل خواهد کرد ظرفیتهای خیلی خوبی در منطقه هست. شما به مورد عربستان اشاره کردید. ما ظرفیتهای خوبی برای همکاری داریم. در مورد ترکیه، هند و سایر کشورهای منطقه ما ظرفیت های خوبی داریم. این سوال است که آیا منطق مشخصی برای یک چنین حرکتی وجود دارد؟ من تا به امروز پاسخی برای این سوال پیدا نکردهام."
موسوی در واکنش به ادعای دولت احمدینژاد، پیرامون "سیاست خارجی انفعالی دولت اصلاحات"، و "سیاست فاعلی دولت نهم و دهم" گفت: "آخر کار نتیجه مشخص خواهد شد. ببینید محصول هرکدام از این راهبردها به ما میگوید که این راهبرد مثبت است یا منفی. آنچه که ما در دوران دولت های گذشته میبینیم با توجه به این زمانی که از آن گذشته است قابل تفسیر و تحلیل است. این خیلی هم سخت نیست. باید ببینیم که محصول دولت اصلاحات برای جامعه ما مثبت بوده است یا منفی؟ به نظر میرسد اگر منصفانه بخواهیم قضاوت بکنیم محصول خوبی داشته است. پیش از آن هم سیاستی که در دولتی سازندگی آقای هاشمی داشتند در ارتباط با عربستان ایران و عربستان دو قدرت بزرگ منطقهای هستند. تصور میکنم که هیچ عقل سلیمی تایید نکند که ما با همسایگانمان تشنج داشته باشیم.
اگر بخواهیم شعارها را کنار بگذاریم و به صورت تخصصی به موضوع بنگریم در مقایسه با دولتهای پیشین به نظر میرسد که شرایط حاضر مبهم است."
سفیر سابق ایران در پاکستان در خصوص رابطه با آمریکا طی سه دهه اخیر گفت: "وقتی شخصیتی مثل آقای هاشمی به وجه تاریخی آن اشاره میکند آن را تحمل نمیکنند. یکی از اصلیترین موضوعات کشورمان آمریکاست. متاسفانه به جای اینکه این موضوع توسط کارشناسان و متخصصین مورد بررسی قرار بگیرد به ابزاری برای دعواهای داخلی بدل شده است. در این گرد و غبار نمیشود به صورت واقع بینانه درباره این مساله بحث کرد چراکه همین که من یک جمله بگویم این جمله به حسابهای دیگری نوشته خواهد شد و نه به حساب خود این موضوع.
زمانی می توانیم به سراغ این بحث برویم که این سوال بتواند ما را به نتیجهای برساند. متاسفانه چنین ارادهای را مشاهده نمیکنیم. کسانی که الفبای سیاست خارجی را نمیدانند بلافاصله این مساله را مانند چماق در دستشان میگیرند و کاملا به صورت غیر کارشناسانه در تریبونها علیه جناح مقابل این را به کار میبرند. غافل از اینکه اگر قرار باشد یک مساله ای را حل کنیم و یک مشکلی را رفع کنیم باید روی آن بحث بکنیم نه اینکه آن را دستمایه دعواهای دیگر قرار بدهیم.
به نظر من هیچوقت درباره یک مساله اینچنینی در کشور ما که بلا تردید در طی چندین دهه بخش بزرگی از دستگاه دیپلماسی ما را به خود مشغول کرده است، در مباحثات حق آن ادا نشده است و جا دارد که این بحث بدون فضاسازیهای غرض ورزانه، در جای خود توسط متخصصین بررسی شود و من مطمئن هستم که منافع آن متوجه همه کشورخواهد بود و این به نفع منافع ملی ماست.
اما تا روزی که این مساله در کنار مسایل دیگری صرفا به چماقی برای ابزار قدرت تبدیل بشود هیچ امیدی به یک بحث سازنده نخواهیم داشت. در یک جمله بگویم مقوله مهم سیاست خارجی باید محل وفاق همه جریانات و برخاسته از عقلانیت جمعی باشد و نباید به ابزاری برای اهداف گروهی و شخصی تبدیل شود."
دیده بان حقوق بشر با انتشار بیانیه ای،
احضار دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران را جهت اجرای حکم ۸
سال زندان محکوم نمود.
دبیر کل نهضت آزادی ایران که بدلیل بیماری در بیمارستان بستری است، در حالی به اوین فراخوانده شده است که مددتیست در بیمارستان بستری است.
شایان ذکر است روز دوشنبه ۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۱،افرادی که خود را وابسته به دایرهء اجرای احکام زندان اوین معرفی کردند، به کفیل دکتر یزدی اطلاع دادند که دبیر کل نهضت آزادی ایران میبایست ظرف مدت ۲۰ روز جهت اجرای حکم زندان خود را به اوین معرفی نماید.
به گزارش ندای آزادی، متن کامل بیانیهء دیده بان حقوق بشر بشرح زیر است :
چهرهء نمادین انقلاب زندانی خواهد شد
رهبر مخالفان یکی از ده ها معترض سیاسی است که به دلیل استفاده از حقوق انسانی خود محکوم شده است
دیده بان حقوق بشر امروز گفت که دولت به فعال هشتاد ساله که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی نقشی برجسته داشت دستور داده است که برای سپری کردن حکم هشت سال حبس، خود را به زندان معرفی کند. در ۲۱ دسامبر، ابراهیم یزدی، رهبر حزب نهضت آزادی، به دلیل اتهاماتی که صرفاً به خاطر استفاده از حق آزادی بیان و اجتماعات بر او وارد شده بود به زندان محکوم شد. او از بیماری قلبی و نیز سرطان رنج می برد.
در ۱۶ آوریل ۲۰۱۲، مقامات زندان اوین یزدی را از طریق فردی که ضامن وثیقه او شده مطلع کردند که وی باید ظرف بیست روز خود را برای اجرای حکم زندان که در یازده دسامبر ۲۰۱۱ توسط دادگاه انقلاب تهران و مبتنی بر جرائم امنیتی صادر شده است معرفی کند. مقامات بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹، سه بار یزدی را دستگیر و قبل از محاکمه او را ماه ها در بازداشت و سلول های انفرادی نگه داشتند؛ اما سپس او را برای درمان پزشکی از زندان آزاد کردند.
سارا لی ویتسون، دبیر بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر، گفت: «اذیت و آزار یزدی مصداق کامل عدم تحمل دولت ایران نسبت به هرگونه مخالفی است. مقامات هیچ نوع مدرکی علیه یزدی، یکی از برجسته ترین رهبران سیاسی کشور، ارائه نداده اند به غیر از رهبری یک حزب سیاسی مخالف و ابراز مخالفت علیه دولت - که هیچ کس نباید به این دلایل در ایران و یا سایر نقاط جهان مورد اذیت و آزار قرار بگیرد».
دیده بان حقوق بشر از قوه قضائیه ایران خواست که حکم یزدی را باطل اعلام کرده و فورا همه اعضای حزب نهضت آزادی را که به دلیل استفاده از حق آزادی اجتماعات و سایر حقوق سیاسی محکوم شده اند آزاد کند.
یزدی یکی از نزدیکترین معتمدین آیت الله خمینی در اوان پیروزی انقلاب اسلامی بود و وی را در بازگشت پیروزمندانه اش به تهران در فوریه ۱۹۷۹ همراهی کرد. وی مدت کوتاهی در اوایل انقلاب به عنوان معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه ایفای وظیفه کرد و یکی از اولین اعضای شورای انقلاب اسلامی بود که توسط خمینی برای اداره امور داخلی کشور بعد از پیروزی انقلاب و قبل از تاسیس دولت دائمی تاسیس شده بود. همچنین او یکی از اولین اعضای حزب نهضت آزادی بود که توسط نخست وزیر پیشین مهدی بازرگان و چند تن دیگر در سال ۱۹۶۱ تاسیس شد.
یزدی توسط شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران به دلیل اتهاماتی مانند «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی»، «تلبیغ علیه نظام»، و «تاسیس و رهبری حزب نهضت آزادی» محکوم و از شرکت در هرگونه فعالیت سیاسی برای پنچ سال محروم گردید.
پسر یزدی به دیده بان حقوق بشر گفت که پدرش از اذعان به درستی اتهامات وارد شده به خود در دادگاه خودداری کرده و حاضر نشده در مقابل این اتهامات از خود دفاع کند. پسر یزدی افزود که مقامات پدرش را در حالی به زندان فرا خوانده اند که پیش از این به وکیل وی، محمد علی دادخواه، اطمینان داده بودند که قوه قضائیه هنوز حکم نهایی را در مورد او صادر نکرده است. خانواده یزدی معتقد است که دادگاه تجدید نظر در چند روز اخیر حکم دادگاه ابتدایی را تائید کرده، اما خانواده و وکیل یزدی را از این تصمیم به درستی مطلع نکرده است.
حزب نهضت آزادی، که یزدی دبیر کل آن میباشد، از رئیس جمهور احمدی نژاد به طور فزاینده ای انتقاد کرده است. بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی با فرا خواندن و دستگیری چندین عضو این حزب از جمله یزدی، به هدف گیری این حزب و اعضای آن شدت بخشیده اند. در نتیجه ی این فشار های فزاینده، حزب تصمیم گرفت فعالیت هایش را به حالت تعلیق در آورد. در مارس ۲۰۱۱، همزمان با انتشار خبر آزادی یزدی از زندان با قرار وثیقه، مقامات اعلام کردند که وی از مقام دبیر کلی حزب کناره گیری می کند. طبق گفته پسرش، یزدی در اثر فشارهای سنگین از سوی مقامات "مجبور شد از "سمت خود استعفا دهد.
با توجه به اطلاعات دریافت شده توسط دیده بان حقوق بشر، پنج تن از اعضای حزب نهضت آزادی در حال حاضر دوران حبس خود را در زندان سپری می کنند. آنان عبارت اند از امیر خرم، عضو شورای مرکزی حزب که حکم شش سال زندان خود را سپری می کند؛ عماد بهاور، رئیس شاخه جوانان، که در حال سپری کردن ۱۰ سال حکم زندان خود است؛ محسن محققی، عضو شورای مرکزی، که حکم چهار سال زندان خود را سپری می کند؛ محمد فرید طاهری قزوینی، که حکم سه سال زندان خود را سپری می کند؛ و محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی حزب، که در حال حاضر در بازداشت قبل از محاکمه به سر می برد. پسر یزدی به دیده بان حقوق بشر گفت که وضعیت سلامت توسلی خوب نیست و خانواده او از ادامه بازداشت وی در شرایط نامناسب و انفرادی نگران اند.
علاوه بر یزدی، هفت عضو دیگر این حزب نیز با قید وثیقه آزاد هستند که یا در انتظار حکم دادگاه تجدید نظر به سر می برند و یا منتظر دریافت دستور معرفی خود به زندان هستند. این افراد عبارت اند از مهدی معتمدی مهر، رئیس کمیته آموزش، پنج سال حبس؛ سولماز علی مرادی، عضو کمیته آموزش، هجده ماه حبس؛ سارا توسلی، هفت سال حبس؛ هاشم صباغیان، محمد بنی اسدی، خسرو قشقایی، و محمود نعیم پور.
یزدی یکی از ده ها تن از مخالفان و فعالان سیاسی است که توسط مقامات ایرانی بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ محاکمه، محکوم، زندانی و یا بازداشت شده اند. کمیسیون ماده ۱۰ وزارت کشور، که مسئولیت ثبت نام و نظارت بر فعالیت احزاب سیاسی را بر عهده دارد، مجموعه ای از شکایات را علیه احزاب مخالف، که عمدتا طرفدار جنبش اصلاحات هستند، با قصد انحلال آنان در دادگاه مطرح کرده است. به عنوان مثال، در ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۰، دادستان کل و سخنگوی قوه قضائیه حکم دادگاه را مبنی بر انحلال دو گروه سیاسی اصلاح طلب - جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی - اعلام کرد.
قانون کنونی احزاب سیاسی ایران به وزارت کشور و قوه قضائیه اختیارات زیادی را برای تنظیم فعالیت های گروهای ثبت شده در آن کشور می دهد. ماده ۱۴ آن قانون از احزاب سیاسی متقاضی مجوز فعالیت در آن کشور می خواهد که «صراحتاً التزام خود را نسبت به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان کنند» و ماده ۱۶ آن قانون به مسئولین اجازه می دهد که مجوز فعالیت گروه سیاسی ثبت نام شده را در صورت شرکت افراد آن حزب در فعالیت های منجر به «نقض وحدت ملی»، «نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی» و یا ترویج «تبلیغات ضد اسلامی» لغو کنند. با این حال، قانون تصریح می کند که دادگاه باید حکم نهایی را در مورد اختلاف بر سر ثبت نام میان احزاب سیاسی و دولت با توجه به ماده ۱۶۸ قانون اساسی ایران صادر کند که حضور هئیت منصفه را در تشکیل محاکمات سیاسی و مطبوعاتی الزامی می سازد.
دیده بان حقوق بشر تاکنون مطلع نشده است که هیچ یک از محاکمات افراد مخالف، از جمله یزدی، با حضور هیات منصفه صورت گرفته باشد.
مقامات رهبران مخالفان، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و همچنین مهدی کروبی، را بعد از آن که آنان در فوریه ۲۰۱۱ خواستار برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز در حمایت از اعتراضات گسترده مردمی به دنبال انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ شدند، تاکنون در بازداشت خانگی نگه داشته اند. در ۲۴ آوریل ۲۰۱۲، وبسایت اصلاح طلب و ضد دولتی کلمه گزارش داد که بیشتر از دو هفته است که "خانواده آقای موسوی و زهرا رهنورد مطلقا هیچ نوع اطلاعی از وضعیت آنان ندارند."
ویتسون گفت: "با توجه به وضعیت سنی و سلامتی یزدی، حکم هشت سال زندان او به راحتی می تواند برابر با حکم مرگ در زندان برای او باشد".
دبیر کل نهضت آزادی ایران که بدلیل بیماری در بیمارستان بستری است، در حالی به اوین فراخوانده شده است که مددتیست در بیمارستان بستری است.
شایان ذکر است روز دوشنبه ۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۱،افرادی که خود را وابسته به دایرهء اجرای احکام زندان اوین معرفی کردند، به کفیل دکتر یزدی اطلاع دادند که دبیر کل نهضت آزادی ایران میبایست ظرف مدت ۲۰ روز جهت اجرای حکم زندان خود را به اوین معرفی نماید.
به گزارش ندای آزادی، متن کامل بیانیهء دیده بان حقوق بشر بشرح زیر است :
چهرهء نمادین انقلاب زندانی خواهد شد
رهبر مخالفان یکی از ده ها معترض سیاسی است که به دلیل استفاده از حقوق انسانی خود محکوم شده است
دیده بان حقوق بشر امروز گفت که دولت به فعال هشتاد ساله که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی نقشی برجسته داشت دستور داده است که برای سپری کردن حکم هشت سال حبس، خود را به زندان معرفی کند. در ۲۱ دسامبر، ابراهیم یزدی، رهبر حزب نهضت آزادی، به دلیل اتهاماتی که صرفاً به خاطر استفاده از حق آزادی بیان و اجتماعات بر او وارد شده بود به زندان محکوم شد. او از بیماری قلبی و نیز سرطان رنج می برد.
در ۱۶ آوریل ۲۰۱۲، مقامات زندان اوین یزدی را از طریق فردی که ضامن وثیقه او شده مطلع کردند که وی باید ظرف بیست روز خود را برای اجرای حکم زندان که در یازده دسامبر ۲۰۱۱ توسط دادگاه انقلاب تهران و مبتنی بر جرائم امنیتی صادر شده است معرفی کند. مقامات بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹، سه بار یزدی را دستگیر و قبل از محاکمه او را ماه ها در بازداشت و سلول های انفرادی نگه داشتند؛ اما سپس او را برای درمان پزشکی از زندان آزاد کردند.
سارا لی ویتسون، دبیر بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر، گفت: «اذیت و آزار یزدی مصداق کامل عدم تحمل دولت ایران نسبت به هرگونه مخالفی است. مقامات هیچ نوع مدرکی علیه یزدی، یکی از برجسته ترین رهبران سیاسی کشور، ارائه نداده اند به غیر از رهبری یک حزب سیاسی مخالف و ابراز مخالفت علیه دولت - که هیچ کس نباید به این دلایل در ایران و یا سایر نقاط جهان مورد اذیت و آزار قرار بگیرد».
دیده بان حقوق بشر از قوه قضائیه ایران خواست که حکم یزدی را باطل اعلام کرده و فورا همه اعضای حزب نهضت آزادی را که به دلیل استفاده از حق آزادی اجتماعات و سایر حقوق سیاسی محکوم شده اند آزاد کند.
یزدی یکی از نزدیکترین معتمدین آیت الله خمینی در اوان پیروزی انقلاب اسلامی بود و وی را در بازگشت پیروزمندانه اش به تهران در فوریه ۱۹۷۹ همراهی کرد. وی مدت کوتاهی در اوایل انقلاب به عنوان معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه ایفای وظیفه کرد و یکی از اولین اعضای شورای انقلاب اسلامی بود که توسط خمینی برای اداره امور داخلی کشور بعد از پیروزی انقلاب و قبل از تاسیس دولت دائمی تاسیس شده بود. همچنین او یکی از اولین اعضای حزب نهضت آزادی بود که توسط نخست وزیر پیشین مهدی بازرگان و چند تن دیگر در سال ۱۹۶۱ تاسیس شد.
یزدی توسط شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران به دلیل اتهاماتی مانند «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی»، «تلبیغ علیه نظام»، و «تاسیس و رهبری حزب نهضت آزادی» محکوم و از شرکت در هرگونه فعالیت سیاسی برای پنچ سال محروم گردید.
پسر یزدی به دیده بان حقوق بشر گفت که پدرش از اذعان به درستی اتهامات وارد شده به خود در دادگاه خودداری کرده و حاضر نشده در مقابل این اتهامات از خود دفاع کند. پسر یزدی افزود که مقامات پدرش را در حالی به زندان فرا خوانده اند که پیش از این به وکیل وی، محمد علی دادخواه، اطمینان داده بودند که قوه قضائیه هنوز حکم نهایی را در مورد او صادر نکرده است. خانواده یزدی معتقد است که دادگاه تجدید نظر در چند روز اخیر حکم دادگاه ابتدایی را تائید کرده، اما خانواده و وکیل یزدی را از این تصمیم به درستی مطلع نکرده است.
حزب نهضت آزادی، که یزدی دبیر کل آن میباشد، از رئیس جمهور احمدی نژاد به طور فزاینده ای انتقاد کرده است. بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی با فرا خواندن و دستگیری چندین عضو این حزب از جمله یزدی، به هدف گیری این حزب و اعضای آن شدت بخشیده اند. در نتیجه ی این فشار های فزاینده، حزب تصمیم گرفت فعالیت هایش را به حالت تعلیق در آورد. در مارس ۲۰۱۱، همزمان با انتشار خبر آزادی یزدی از زندان با قرار وثیقه، مقامات اعلام کردند که وی از مقام دبیر کلی حزب کناره گیری می کند. طبق گفته پسرش، یزدی در اثر فشارهای سنگین از سوی مقامات "مجبور شد از "سمت خود استعفا دهد.
با توجه به اطلاعات دریافت شده توسط دیده بان حقوق بشر، پنج تن از اعضای حزب نهضت آزادی در حال حاضر دوران حبس خود را در زندان سپری می کنند. آنان عبارت اند از امیر خرم، عضو شورای مرکزی حزب که حکم شش سال زندان خود را سپری می کند؛ عماد بهاور، رئیس شاخه جوانان، که در حال سپری کردن ۱۰ سال حکم زندان خود است؛ محسن محققی، عضو شورای مرکزی، که حکم چهار سال زندان خود را سپری می کند؛ محمد فرید طاهری قزوینی، که حکم سه سال زندان خود را سپری می کند؛ و محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی حزب، که در حال حاضر در بازداشت قبل از محاکمه به سر می برد. پسر یزدی به دیده بان حقوق بشر گفت که وضعیت سلامت توسلی خوب نیست و خانواده او از ادامه بازداشت وی در شرایط نامناسب و انفرادی نگران اند.
علاوه بر یزدی، هفت عضو دیگر این حزب نیز با قید وثیقه آزاد هستند که یا در انتظار حکم دادگاه تجدید نظر به سر می برند و یا منتظر دریافت دستور معرفی خود به زندان هستند. این افراد عبارت اند از مهدی معتمدی مهر، رئیس کمیته آموزش، پنج سال حبس؛ سولماز علی مرادی، عضو کمیته آموزش، هجده ماه حبس؛ سارا توسلی، هفت سال حبس؛ هاشم صباغیان، محمد بنی اسدی، خسرو قشقایی، و محمود نعیم پور.
یزدی یکی از ده ها تن از مخالفان و فعالان سیاسی است که توسط مقامات ایرانی بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ محاکمه، محکوم، زندانی و یا بازداشت شده اند. کمیسیون ماده ۱۰ وزارت کشور، که مسئولیت ثبت نام و نظارت بر فعالیت احزاب سیاسی را بر عهده دارد، مجموعه ای از شکایات را علیه احزاب مخالف، که عمدتا طرفدار جنبش اصلاحات هستند، با قصد انحلال آنان در دادگاه مطرح کرده است. به عنوان مثال، در ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۰، دادستان کل و سخنگوی قوه قضائیه حکم دادگاه را مبنی بر انحلال دو گروه سیاسی اصلاح طلب - جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی - اعلام کرد.
قانون کنونی احزاب سیاسی ایران به وزارت کشور و قوه قضائیه اختیارات زیادی را برای تنظیم فعالیت های گروهای ثبت شده در آن کشور می دهد. ماده ۱۴ آن قانون از احزاب سیاسی متقاضی مجوز فعالیت در آن کشور می خواهد که «صراحتاً التزام خود را نسبت به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان کنند» و ماده ۱۶ آن قانون به مسئولین اجازه می دهد که مجوز فعالیت گروه سیاسی ثبت نام شده را در صورت شرکت افراد آن حزب در فعالیت های منجر به «نقض وحدت ملی»، «نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی» و یا ترویج «تبلیغات ضد اسلامی» لغو کنند. با این حال، قانون تصریح می کند که دادگاه باید حکم نهایی را در مورد اختلاف بر سر ثبت نام میان احزاب سیاسی و دولت با توجه به ماده ۱۶۸ قانون اساسی ایران صادر کند که حضور هئیت منصفه را در تشکیل محاکمات سیاسی و مطبوعاتی الزامی می سازد.
دیده بان حقوق بشر تاکنون مطلع نشده است که هیچ یک از محاکمات افراد مخالف، از جمله یزدی، با حضور هیات منصفه صورت گرفته باشد.
مقامات رهبران مخالفان، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و همچنین مهدی کروبی، را بعد از آن که آنان در فوریه ۲۰۱۱ خواستار برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز در حمایت از اعتراضات گسترده مردمی به دنبال انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ شدند، تاکنون در بازداشت خانگی نگه داشته اند. در ۲۴ آوریل ۲۰۱۲، وبسایت اصلاح طلب و ضد دولتی کلمه گزارش داد که بیشتر از دو هفته است که "خانواده آقای موسوی و زهرا رهنورد مطلقا هیچ نوع اطلاعی از وضعیت آنان ندارند."
ویتسون گفت: "با توجه به وضعیت سنی و سلامتی یزدی، حکم هشت سال زندان او به راحتی می تواند برابر با حکم مرگ در زندان برای او باشد".
نماینده جمهوری اسلامی در آژانس خبر داد
جـــرس: نماینده دائم جمهوری اسلامی در
آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام كرد: دور تازه گفتوگوی ایران و آژانس
۲۴ و ۲۵ اردیبهشت در وین برگزار میشود.به گزارش ایرنا، علی اصغر سلطانیه با اعلام این خبر افزود: "در ادامه مذاكرات با آژانس پیرامون تعیین چارچوب و مدالیته برای حل و فصل پرسش ها، توافق شد كه دور بعدی گفت وگوها در محل نمایندگی دائم جمهوری اسلامی نزد سازمان های بین المللی از جمله آژانس در وین، برگزار شود. "
وی تاكید كرد: این تصمیم بار دیگر عزم تهران را برای همكاری با آژانس اثبات كرد كه ضمن تایید بی اساس بودن ادعاها علیه ایران، صلح آمیز بودن كلیه فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی را نشان می دهد.
اواخر سال گذشته ایران و آژانس چند دور مذاكره انجام دادند و نمایندگی جمهوری اسلامی در آژانس نیز در بیانیه ای آنچه را در مذاكرات مطرح شده بود، منتشر كرد.
در این بیانیه برای نخستین بار گزارش شد كه در فاصله دو دور مذاكرات ایران و آژانس در تهران، سه ملاقات نیز در وین صورت گرفته و تفاهم هایی بدست آمده است.
بر اساس این گزارش، طرفین در وین قبول كردند نخست در باره متن مدالیته توافق و سپس قرار داد منعقد شود و بر اساس آن، رویكرد موضوع به موضوع اجرا گردد.
ایران و آژانس تاكید كرده اند: رویكرد این فرآیند موضوع به موضوع خواهد بود و مسایل فنی مرتبط با هم در یك موضوع طبقه بندی خواهد شد تا برای تسهیل كار، رویكرد فشرده، موثر و نتیجه بخش بدست آید.
نمایندگی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی می گوید: "دو طرف در وین قبول کردند نخست در باره متن مدالیته (برنامه عمل ) توافق کنند و سپس قرار داد منعقد شود و بر اساس آن، رویکرد موضوع به موضوع اجرا گردد."
بر اساس گزارش ها، هفته گذشته جمهوری اسلامی طی نامهای به آژانس بینالمللی انرژی اتمی، برای از سرگیری گفتوگوها با آژانس اعلام آمادگی کرده بود.
پلمپ و تعطیلی ۱۹ واحد صنفی متخلف در اردبیل
خبرگزاری
هرانا - با اجرای طرح تشدید کنترل و نظارت بر اماکن عمومی، ۱۹ واحد صنفی
متخلف در اردبیل و دیگر شهرهای استان پلمپ و تعطیل شدند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس،
ماموران نظارت بر اماکن پلیس اطلاعات و امنیت عمومی اردبیل در مرکز استان و
چند شهر دیگر، طرح تشدید کنترل و نظارت بر اماکن عمومی را به مرحله اجا
گذاشتند.
در این طرح، نزدیک به ۶۰۰ مرکز پذیرایی از قبیل قهوه خانههای سنتی، کافی
شاپها و رستورانها بصورت محسوس و نامحسوس مورد بازدید واقع و ۱۹ واحد
صنفی متخلف که ۸۰ درصد آن در مرکز استان بود به علت تخلف آشکار صنفی پلمپ و
تعطیل شد.
شایان ذکر است: در این طرح ۶ نفر دستگیر و مقادیر قابل توجهی محصولات فرهنگی مبتذل و غیرمجاز کشف و جمع آوری شد.
اختلال در دسترسی به برخی سایتها
خبرگزاری
هرانا - طی روزهای اخیر دسترسی به برخی سایتهای اینترنتی که عمدتا در
خارج کشور میزبانی میشوند در برخی مناطق تهران با کندی بسیار همراه است.
به گزارش تارنمای آفتاب، برخی از کاربران
اینترنت که از سرویس دهندههای اینترنت متفاوتی برای اتصال به شبکه استفاده
میکنند در دسترسی به برخی سایتهای اینترنتی که در خارج کشور میزبانی
میشوند با مشکل مواجه اند و دسترسی به این سایتها با کندی بسیار همراه
است
اگرچه مشکلات اینچنینی در شبکه ی اینترنت
مخصوصا در ماههای اخیر به دفعات کاربران را دچار مشکل کرده است، مسوولان
مربوطه از پاسخگویی مشخص دربارهی علل این اختلالات سرباز میزنند و هر
یک، مسوولیت را متوجه دیگری میکند و نهایتا پیگیری خبرنگاران بی پاسخ
میماند.
مشکل اخیر در دسترسی به سایتها در حالی رخ داده است که گمانه زنیها در خصوص علل این مشکل، آن را بیارتباط به تغییرات در شبکه اینترنت به منظور راه اندازی شبکه ملی اطلاعات نمیداند.
مشکل اخیر در دسترسی به سایتها در حالی رخ داده است که گمانه زنیها در خصوص علل این مشکل، آن را بیارتباط به تغییرات در شبکه اینترنت به منظور راه اندازی شبکه ملی اطلاعات نمیداند.
کارگران شرکت کبریت سازی تبریز در آستانهی اخراج هستند
خبرگزاری
هرانا - در ماههای اخیر زمزمههای مبنی بر فروش ماشین آلات تولیدی شرکت
کبریت سازی تبریز به کشور هندوستان و بیکاری ۱۱۰ نفر از کارگران این واحد
تولیدی تشدید شده است.
به گزارش ایلنا از آذربایجان، بر اساس اعلام شورای اسلامی کار کارخانه کبریت سازی تبریز (صدقیانی) قبل از عید امید آن میرفت که از این اقدام جلوگیری شود اما متاسفانه در دو ماه اخیر با وجود آنکه دو نفر از سهامداران کارخانه موافق ادامه فعالیت کارخانه میباشند موضوع باردیگر به طور جدی مطرح شده است.
بر پایه همین گزارش سهامدار بزرگ این شرکت حاضر است که سهام خود را به نصف قیمت به نفر هندوستانی بفروشد و در این صورت وضعیت اشتغال کارگران کبریت سازی تبریز به خطر خواهد افتاد.
لازم به ذکر است همزمان با این کارخانه دو کارخانه کبریت سازی دیگر فعال در تبریز هم قصد فروش کارخانه خود را داشتند که به قرار اطلاع از این اقدام خود صرفنظر کردهاند.
بر اساس اعلام شورای اسلامی کار کبریت سازی تبریز (صدقیانی) این اقدام در سالی که از سوی مقام معظم رهبری به نام سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی نامگذاری شده است دور از انتظار بوده و لازم است مسئولین با رفع مشکلات و اتخاذ تمهیدات لازم و حمایتهای مقتضی برای جلوگیری از انتقال ماشین آلات و تعطیلی این واحد تولیدی به عمل آورند.
همین گزارش حاکی است طبق اظهارات مدیر عامل این کارخانه تا پایان تیر ماه با کلیه کارگران کبریت سازی تبریز (صدقیانی) تصفیه و کارخانه بسته خواهد شد.
با تعطیلی این واحد تولیدی ۷۰ نفر از کارگران قراردادی و ۴۰ نفر کارگررسمی از کار بیکار خواهند شد.
شورای اسلامی کار کبریت سازی تبریز به مسئولین حامی صنعت پیشنهاد کرده است تا ذترتیبی اتخاذ شود تا این کارخانه به سرمایه گذاران ایرانی فروخته شود تا هم این کارخانه تعطیل نشود و هم کارگران بتوانند بر سر کار خود برگردند.
به گزارش ایلنا از آذربایجان، بر اساس اعلام شورای اسلامی کار کارخانه کبریت سازی تبریز (صدقیانی) قبل از عید امید آن میرفت که از این اقدام جلوگیری شود اما متاسفانه در دو ماه اخیر با وجود آنکه دو نفر از سهامداران کارخانه موافق ادامه فعالیت کارخانه میباشند موضوع باردیگر به طور جدی مطرح شده است.
بر پایه همین گزارش سهامدار بزرگ این شرکت حاضر است که سهام خود را به نصف قیمت به نفر هندوستانی بفروشد و در این صورت وضعیت اشتغال کارگران کبریت سازی تبریز به خطر خواهد افتاد.
لازم به ذکر است همزمان با این کارخانه دو کارخانه کبریت سازی دیگر فعال در تبریز هم قصد فروش کارخانه خود را داشتند که به قرار اطلاع از این اقدام خود صرفنظر کردهاند.
بر اساس اعلام شورای اسلامی کار کبریت سازی تبریز (صدقیانی) این اقدام در سالی که از سوی مقام معظم رهبری به نام سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی نامگذاری شده است دور از انتظار بوده و لازم است مسئولین با رفع مشکلات و اتخاذ تمهیدات لازم و حمایتهای مقتضی برای جلوگیری از انتقال ماشین آلات و تعطیلی این واحد تولیدی به عمل آورند.
همین گزارش حاکی است طبق اظهارات مدیر عامل این کارخانه تا پایان تیر ماه با کلیه کارگران کبریت سازی تبریز (صدقیانی) تصفیه و کارخانه بسته خواهد شد.
با تعطیلی این واحد تولیدی ۷۰ نفر از کارگران قراردادی و ۴۰ نفر کارگررسمی از کار بیکار خواهند شد.
شورای اسلامی کار کبریت سازی تبریز به مسئولین حامی صنعت پیشنهاد کرده است تا ذترتیبی اتخاذ شود تا این کارخانه به سرمایه گذاران ایرانی فروخته شود تا هم این کارخانه تعطیل نشود و هم کارگران بتوانند بر سر کار خود برگردند.
دوازده واحد صنفی در قزوین توسط پلیس امنیت پلمب شد
خبرگزاری
هرانا - حیدر محمدی، رئیس پلیس امنیت عمومى استان قزوین از پلمب ۱۲ واحد
صنفی به دلیل آنچه عدم رعایت شئونات اسلامی و فروش البسهی نامتعارف خوانده
شده است، خبر داد.
رئیس پلیس امنیت عمومى استان قزوین گفت:
"ماموران اداره نظارت بر اماکن پلیس امنیت عمومى استان روز گذشته در اجراى
طرح ارتقاء امنیت اخلاقى و اجتماعى از تعدادى از واحد هاى صنفى شهر قزوین
بازدید کردند."
به گزارش پایگاه اطلاع رسانى پلیس، حیدر
محمدى افزود: "در این اقدام چندین واحد سفره خانه سنتى و تالار پذیرایى
مورد بازدید قرار گرفت و طى آن ۵ سفره خانه و یک واحد تالار پذیرایى به
دلیل عدم رعایت شئونات اسلامى تعطیل شدند."
رئیس پلیس امنیت عمومى استان عنوان کرد:
"ماموران اداره نظارت بر اماکن عمومى همچنین ۲ واحد عرضه پوشاک را که با
استفاده از ژورنال مبتذل اقدام به فروش البسهی نامتعارف مى کردند پلمب و
به مراجع قضایى معرفى کردند."
سرهنگ محمدی افزود: "در اقدامى دیگر این
ماموران، یک واحد صنفى عرضه محصولات فرهنگى را به علت نگهدارى تصاویر
ممنوعه و تهیه و توزیع محصولات فرهنگى از جمله بازى هاى رایانهاى غیر
مجاز تعطیل و جهت سیر مراحل قانونى به مقام قضایى معرفى کردند."
این مقام مسئول با اشاره به اجراى طرح
ساماندهى صنوف فاقد مجوز کسب اضافه کرد: "ماموران اداره نظارت بر اماکن
عمومى به همراه نمایندگان مجمع امور صنفى از چند واحد صنفى بازدید که طى
آن ۲ واحد صنفى آرایشگاه مردانه و یک واحد نانوایى در شهرک اقبالیه و
قزوین به دلیل عدم توجه به مقررات و اخطاریه هاى قبلى پلمب شدند."