تنش در مراسم تشییع محمدهاشم دستغیب
سپاه مانع از حضور دستغیب در مراسم تدفین شد
مراسم تشییع پیکر این روحانی روز گذشته دوشنبه (۱۰ بهمن) در شیراز و با دخالت نیروهای رسمی سپاه و گروهی از لباس شخصیها برگزار شد.
سایت محافظهکار «شیرازنا» گزارش کرده که نیروهای سپاه از حضور آقای دستغیب در این مراسم جلوگیری کردند که این مسئله با اعتراض گروهی از هواداران این مرجع تقلید همراه شد.
«خبرگزاری دانشجو» نیز در گزارشی از بروز ناآرامی در این مراسم خبر داده و ادعا کرده است: «اعوان و انصار علیمحمد دستغیب با حمل سلاح سرد و گرم سعی در ایجاد فتنه داشتد.»
علیمحمد دستغیب از جمله مراجع تقلیدی است که طی دو سال گذشته بارها از عملکرد علی خامنهای و جمهوری اسلامی در سرکوب اعتراضهای مردمی به صراحت انتقاد کرده است.
این مرجع تقلید در تازهترین موضعگیری خود از مقامهای جمهوری اسلامی خواسته به حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو رهبر جنبش سبز پایان دهند.
حامیان علی خامنهای از موضعگیریهای دو سال گذشته آقای دستغیب خشمگین هستند٬ اما به خاطر حضور پرشمار طرفداران وی تاکنون نتوانستهاند با او همچون سایر مراجع تقلید معترض با خشونت برخورد کنند.
شاگرد محمدتقی مصباح یزدی پیشبینی کرد:
نامههای دیگری از اصولگرایان به خامنهای در راه است
قاسم روانبخش از شاگردان محمدتقی مصباح یزدی میگوید حسین علایی و عماد افروغ به علی خامنهای «توهین» کردهاند و در روزهای آینده افراد دیگری با نامهنگاری به رهبر جمهوری اسلامی حمله خواهند کرد.
به گزارش روز سهشنبه (۱۱ بهمن) خبرگزاری فارس٬ آقای روانبخش در جلسه هفتگی جامعه وعاظ تهران گفته که علایی و افروغ در قالب اصولگرایی در زمین «دشمن» بازی کردهاند.
وی همچنین افزوده است: «افرادی دیگری برای هجمه به رهبری در فرادی دیگری در نوبت هستند و هرچه به انتخابات نزدیکتر میشویم، خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن بازی خواهند کرد.»
عضو شورای مرکزی «جبهه پایداری» در عین حال از احمد توکلی و علی مطهری به خاطر حمایت از کسانی که به جایگاه ولایت فقیه «هتاکی» کردهاند انتقاد کرده است.
حسین علایی و عماد افروغ دی ماه امسال انتقادهایی متوجه علی خامنهای و جمهوری اسلامی کردند که این انتقادها با خشم محافظهکاران هوادار رهبر مواجه شد.
«جبهه پایداری» که با محوریت محمدتقی مصباح یزدی فعالیت میکند٬ دیگر محافظهکاران به خصوص «جبهه متحد اصولگرایان» را در حمایت از ولایت فقیه ثابت قدم نمیداند.
آنها میگویند محافظهکارانی که در این جبهه متشکل شدهاند به لحاظ سیاسی خود را تابع ولایت فقیه نمیدانند در حالی که تبعیت از ولایت فقیه باید «اعتقادی» باشد.
در واکنش به این ادعا٬ علی دورانی دبیرکل آبادگران جهادی گفته است: «تبعیت جبهه پایداری از ولایت مانند تبعیت احمدینژاد است.»
آقای دورانی افزوده است: «افراد شاخص این جبهه نشان دادهاند که این افراد همچون احمدینژاد نسبت به ولایت فقیه تبعیت و حرف شنوی ندارند.»
نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان:
میخواهند سپاه را عامل گرانی ارز معرفی کنند
آقای شریعتمداری در شماره روز سهشنبه (۱۱ بهمن) روزنامه کیهان نوشته که تیم احمدینژاد قصد دارد «پای یک کانون و مرکز مورد اعتماد مردم» را به میدان آشفتگی بازار سکه و ارز بکشاند.
وی از سپاه٬ وزارت اطلاعات و یک مرکز دولتی یا قضایی به عنوان کانونی که در آینده احتمال دارد تیم احمدینژاد آنها را مسئول اصلی این آشفتگی معرفی کند٬ نام برده است.
شریعتمداری در عین حال عوامل اصلی آشفتگی چند هفته اخیر اقتصادی را «نفوذیهایی» معرفی کرده که با این اقدام قصد دارند «کماکان در سایه بمانند.»
محافظهکاران حامی علی خامنهای همواره از اسفندیار رحیممشایی با عنوان مهمترین مرد سایه دولت محمود احمدینژاد نام میبرند.
نماینده ولی فقیه در بخش دیگری از یادداشت خود ادعا کرده در نابسامانی بازار سکه و ارز «گروهی از بهاییها با همکاری افرادی از انجمن حجتیه نقش موثری داشتهاند.»
شریعتمداری پنجم بهمن ماه نیز با انتشار یادداشتی احمدینژاد و رئیس بانک مرکزی را به همدستی با آمریکا و غرب به منظور افزایش تاثیر تحریمها بر اقتصاد ایران متهم کرده بود.
وی نوشته بود: «افزایش بیرویه و جهشی قیمت سکه و دلار پروژهای هماهنگ با تحریم نفتی ایران از سوی اتحادیه اروپا است.»
نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان از جمله نزدیکان علی خامنهای است که هفتههای اخیر حملات و انتقادهای تندی به دولت احمدینژاد -به خاطر دست داشتن در نابسامان کردن بازار سکه و ارز- کرده است.
تیم احمدینژاد نیز در واکنش به این حملات به طور تلویحی از سپاه به عنوان مهمترین نهاد پشت پرده این آشفتگی اقتصادی نام برده است.
احمدینژاد نیز در سخنرانی هفته گذشته خود به طور تلویحی به دست داشتن سپاه در آشفته کردن بازار سکه و ارز اشاره کرده بود.
نگرانی تیم احمدینژاد از احتمال «ترور» رئیس دولت دهم
رسانههای تیم احمدینژاد از تشکیل «گروهکی خرابکار مشابه گروهک مهدی هاشمی» و احتمال «ترور» رئیس دولت دهم خبر میدهند.
روزنامه ایران روز دوشنبه (۱۰ بهمن) در گزارشی با ابراز نگرانی از سخنان محمدرضا باهنر٬ نایب رئیس مجلس٬ اظهارات وی را دارای نکاتی «ضدامنیتی» علیه رئیس دولت دهم دانسته است.
آقای باهنر در اظهارات چند روز پیش خود انتقادهای تندی متوجه تیم احمدینژاد کرده که این اظهارات با خشم حامیان رئیس دولت دهم مواجه شده است.
این روزنامه در یادداشت دیگری که گفته میشود با سانسور منتشر شده از طرح حامیان علی خامنهای برای «مهار احمدینژاد» خبر داده است.
در این یادداشت که متن کامل آن در سایت «رها پرس» منتشر شده٬ آمده «جریان تزویری» که از سوی تیم احمدینژاد به حامیان خامنهای گفته میشود٬ پروژه «سیب دو نیم شده» را در دستور کار خود قرار دارد.
نویسنده این یادداشت نوشته جریان مذکور برای «مهار» احمدینژاد در گام نخست تلاش میکند با تشکیل «مجلس تقابلی» از تکرار «مدل احمدینژاد» جلوگیری کند.
براساس این یادداشت٬ مخالفان محافظهکار احمدینژاد در گام دوم قصد دارند با «طراحی بومی و اجرای بومی» علیه دولت وارد عمل شوند.
به نوشته این رسانهها برای اجرای این بخش از پروژه «گروهک خرابکاری مشابه با گروهک مهدی هاشمی شکل گرفته است که توضیح درباره ابعاد و برنامه ریزی پیچیده، دقیق و در عین حال خطرناک آن» به آینده موکول شده است.
در گام سوم این طرح٬ آنطور که در این یادداشت آمده است تلاش میشود دولت احمدینژاد به سیبی که کرم خوردگی نیمه اول آن (جریان انحرافی) به نیمه دوم آن نیز سرایت کرده٬ تشبیه شود.
گام چهارم محافظهکاران دولت به روایت این یادداشت چنین است که رسانههای مخالف تا جایی پیش خواهند رفت که «اگر احمدینژاد گفت: الآن روز است، همه بگویند: نه٬ شب است؛ یعنی القاء شود که اولا نیمه اول سیب به شدت آلوده است.»
«آشفته سازی منطقهای و ناکارآمد سازی الگوی ایران» از دیگر برنامههای محافظهکاران مخالف دولت احمدینژاد است که در این یادداشت به آن اشاره شده است.
۹۳% واردات و صادرات ایران به حمل و نقل دریایی وابسته است
سحام نیوز: مدیرعامل سازمان بنادر و دریانوردی با مطلوب ارزیابی کردن شرایط بنادر به لحاظ رعایت استانداردهای ایمنی در جا به جایی کالاهای خطرناک و با بیان اینکه ۹۳ درصد صادرات و واردات کشور از طریق بنادر و حمل و نقل دریایی انجام می شود، از ارتقای ۲۵ درصدی ایمنی تا پایان برنامه پنجم خبر داد.
به گزارش سامانه خبری سازمان بنادر و دریانوردی، معاون وزیر راه و شهرسازی که در کارگاه آموزشی تخصصی مدیریت عملیات بندری کالاهای خطرناک سخن می گفت، با اعلام ضرورت برگزاری اینگونه آموزش ها و توسعه منابع انسانی و تداوم آن به صورت برنامه ریزی شده و مشخص، از فراهم بودن تجهیزات، امکانات و تأسیسات زیربنایی و سخت افزاری مورد نیاز در بنادر خبر داد و گفت : در مقایسه با ابتدای انقلاب اسلامی که ظرفیت و عملکرد بنادر به ترتیب ۱۵ میلیون و ۱۲ میلیون تن بوده، امروز ظرفیت بنادر کشور به ۱۶۵ میلیون تن و عملکرد سال گذشته بنادر به ۱۴۱ میلیون تن افزایش یافته است، که نشان دهنده ۱۲ برابر شدن عملکرد و ۱۱ برابر شدن ظرفیت بنادر است.
سید عطاء اله صدر در ادامه با اعلام ۶۰ برابر شدن ظرفیت کانتینری بنادر در مقایسه با ظرفیت ۱۰۰ هزار TEU اوایل انقلاب، از افزایش ظرفیت کانتینری بندر شهید رجایی تا ۶ میلیون TEU در فاز سوم توسعه این بندر خبر داد و در ادامه نتیجه گیری کرد : این حجم عملیات در بنادر و با در نظر گرفتن برنامه توسعه ای و کشور طی ۵ سال آینده، حاکی از رعایت استانداردهای ایمنی و تأمین امنیت در بنادر و حمل و نقل دریایی کشور است.
صدر با بیان اینکه رعایت نکات ایمنی تنها مختص بخش بندری نیست، بر ضرورت اجرای موارد ایمنی در بخش دریایی تأکید کرد و اظهار داشت : در حال حاضر ظرفیت ناوگان نفتی کشور نزدیک به ۱۲ میلیون تن است که با توجه به حجم قابل توجه تردد شناورهای نفتکش در منطقه خلیج فارس، نکات ایمنی و رعایت استانداردها با جدیت بیشتری در این بخش دنبال می شود.
معاون وزیر راه و شهرسازی با اعلام اینکه ظرفیت بنادر تا پایان برنامه پنجم توسعه، ۲۱۰ میلیون تن و در بخش کانتینری به ۸ میلیون TEU افزایش می یابد، افزایش حمل و نقل کالاها را با مخاطرات و پیچیدگی های ناشی از کالاهای خطرزا همراه دانست و استدلال کرد : با برنامه های توسعه ای پیش رو، ابتدا باید تجهیزات و سخت افزارهای مورد نیاز تأمین شود و همچنین در بخش نرم افزاری با جذب نیروهای متخصص و آموزش مستمر جهت ارتقای سطح دانش افراد فعال اقدام گردد.
صدر با بیان اینکه با توسعه پسکرانه ها و سرمایه گذاری های بخش خصوصی در بنادر، چنانچه حادثه ای در بنادر رخ دهد تأسیسات شهری و زیربنایی با خسارات جبران ناپذیری مواجه خواهند شد، گفت : امروزه بنادر در کنار شهرهای بزرگ قرار دارند که تأسیسات زیربنایی مهمی را در خود جا داده اند. به عنوان مثال، در بندر شهیدرجایی در استان هرمزگان علاوه بر جا به جایی کالاهای خطرناک، پایشگاه های بزرگ قرار دارد. در بندر امام خمینی (ره) در استان خوزستان، پایشگاه نفت و تأسیسات پتروشیمی وجود دارد.
صدر با مثبت خواندن کارگاه آموزشی کالاهای خطرناک به عنوان گام اساسی و اقدام مبنایی، بر تداوم این گونه برنامه های آموزشی و توسعه منابع انسانی تأکید کرد و شرایط فعلی بنادر و حمل و نقل دریایی کشور به لحاظ رعایت ایمنی و جا به جایی ایمنی کالاهای خطرناک، را مطلوب ارزیابی کرد.
به گفته صدر، مباحث آموزشی و ارتقای دانش نیروهای انسانی با توجه به حضور چشم گیر بخش خصوصی در بنادر از اهمیت دوچندان برخوردار است.
مدیرعامل سازمان بنادر و دریانوردی با بیان اینکه بخش های خصوصی با سرمایه گذاری در حوزه های ترانزیت غلات، تصفیه شکر و روغن، بانکرینگ، گچ و کاغذ و غیره در شمال و جنوب کشور سرمایه گذاری قابل توجهی انجام داده، برگزاری دوره آموزشی کاربردی جهت فعالان امور بندری و دریایی و برنامه ریزی فراگیر جهت توسعه نیروی انسانی فعال در این زمینه را حائز اهمیت دانست.
در حال حاضر اتحادیه اروپا و امریکا تحریم های گسترده ای را در خصوص کشتیرانی ایران در دست اجرا و برنامه ریزی دارند.
به گزارش سامانه خبری سازمان بنادر و دریانوردی، معاون وزیر راه و شهرسازی که در کارگاه آموزشی تخصصی مدیریت عملیات بندری کالاهای خطرناک سخن می گفت، با اعلام ضرورت برگزاری اینگونه آموزش ها و توسعه منابع انسانی و تداوم آن به صورت برنامه ریزی شده و مشخص، از فراهم بودن تجهیزات، امکانات و تأسیسات زیربنایی و سخت افزاری مورد نیاز در بنادر خبر داد و گفت : در مقایسه با ابتدای انقلاب اسلامی که ظرفیت و عملکرد بنادر به ترتیب ۱۵ میلیون و ۱۲ میلیون تن بوده، امروز ظرفیت بنادر کشور به ۱۶۵ میلیون تن و عملکرد سال گذشته بنادر به ۱۴۱ میلیون تن افزایش یافته است، که نشان دهنده ۱۲ برابر شدن عملکرد و ۱۱ برابر شدن ظرفیت بنادر است.
سید عطاء اله صدر در ادامه با اعلام ۶۰ برابر شدن ظرفیت کانتینری بنادر در مقایسه با ظرفیت ۱۰۰ هزار TEU اوایل انقلاب، از افزایش ظرفیت کانتینری بندر شهید رجایی تا ۶ میلیون TEU در فاز سوم توسعه این بندر خبر داد و در ادامه نتیجه گیری کرد : این حجم عملیات در بنادر و با در نظر گرفتن برنامه توسعه ای و کشور طی ۵ سال آینده، حاکی از رعایت استانداردهای ایمنی و تأمین امنیت در بنادر و حمل و نقل دریایی کشور است.
صدر با بیان اینکه رعایت نکات ایمنی تنها مختص بخش بندری نیست، بر ضرورت اجرای موارد ایمنی در بخش دریایی تأکید کرد و اظهار داشت : در حال حاضر ظرفیت ناوگان نفتی کشور نزدیک به ۱۲ میلیون تن است که با توجه به حجم قابل توجه تردد شناورهای نفتکش در منطقه خلیج فارس، نکات ایمنی و رعایت استانداردها با جدیت بیشتری در این بخش دنبال می شود.
معاون وزیر راه و شهرسازی با اعلام اینکه ظرفیت بنادر تا پایان برنامه پنجم توسعه، ۲۱۰ میلیون تن و در بخش کانتینری به ۸ میلیون TEU افزایش می یابد، افزایش حمل و نقل کالاها را با مخاطرات و پیچیدگی های ناشی از کالاهای خطرزا همراه دانست و استدلال کرد : با برنامه های توسعه ای پیش رو، ابتدا باید تجهیزات و سخت افزارهای مورد نیاز تأمین شود و همچنین در بخش نرم افزاری با جذب نیروهای متخصص و آموزش مستمر جهت ارتقای سطح دانش افراد فعال اقدام گردد.
صدر با بیان اینکه با توسعه پسکرانه ها و سرمایه گذاری های بخش خصوصی در بنادر، چنانچه حادثه ای در بنادر رخ دهد تأسیسات شهری و زیربنایی با خسارات جبران ناپذیری مواجه خواهند شد، گفت : امروزه بنادر در کنار شهرهای بزرگ قرار دارند که تأسیسات زیربنایی مهمی را در خود جا داده اند. به عنوان مثال، در بندر شهیدرجایی در استان هرمزگان علاوه بر جا به جایی کالاهای خطرناک، پایشگاه های بزرگ قرار دارد. در بندر امام خمینی (ره) در استان خوزستان، پایشگاه نفت و تأسیسات پتروشیمی وجود دارد.
صدر با مثبت خواندن کارگاه آموزشی کالاهای خطرناک به عنوان گام اساسی و اقدام مبنایی، بر تداوم این گونه برنامه های آموزشی و توسعه منابع انسانی تأکید کرد و شرایط فعلی بنادر و حمل و نقل دریایی کشور به لحاظ رعایت ایمنی و جا به جایی ایمنی کالاهای خطرناک، را مطلوب ارزیابی کرد.
به گفته صدر، مباحث آموزشی و ارتقای دانش نیروهای انسانی با توجه به حضور چشم گیر بخش خصوصی در بنادر از اهمیت دوچندان برخوردار است.
مدیرعامل سازمان بنادر و دریانوردی با بیان اینکه بخش های خصوصی با سرمایه گذاری در حوزه های ترانزیت غلات، تصفیه شکر و روغن، بانکرینگ، گچ و کاغذ و غیره در شمال و جنوب کشور سرمایه گذاری قابل توجهی انجام داده، برگزاری دوره آموزشی کاربردی جهت فعالان امور بندری و دریایی و برنامه ریزی فراگیر جهت توسعه نیروی انسانی فعال در این زمینه را حائز اهمیت دانست.
در حال حاضر اتحادیه اروپا و امریکا تحریم های گسترده ای را در خصوص کشتیرانی ایران در دست اجرا و برنامه ریزی دارند.
منتظر ماندن برای دخالت خارجی، یا اقدام برای تغییرات داخلی
شهابالدین شیخی
وضعیت ایران در حال حاضر در بی سابقهترین شکل تاریخ سیاسی خود است. اسفبارترین موقعیت اقتصادی که تنها میتوان به دوبرابر شدن قیمت طلا و نیز پایین آمدن ارزش پول ملی تا حد نصف، در طول چهار ماه. استبداد سیاسی به تمام معنا، کودتای انتخاباتی که دو سال پیش انجام گرفته و هنوز که هنوز است ، فعالین سیاسی و مطبوعاتی به گروگان گرفته شده، در زندان هستند. سیر بازداشتها هم در این دورهی نزدیک به نمایش انتخاباتی مجلس، دارد اوج میگیرد. بی فعالیت کردن و منحل کردن بسیاری از نهادها و احزاب سیاسی در دو سال گذشته، حصر رهبران جنبش اعتراضی مردم که اکنون یک سال از حصرشان میگذرد. تحریم انتخابات. حتا از سوی تنها گروه سیاسی حکومتی نزدیک به جامعهی مدنی، یعنی اصلاحطلبان حکومتی، این گونه تحریم سیاسی انتخابات از سوی تمامی گروههای سیاسی از اصلاحطلبان حکومتیگرفته تا اصلاح طلبان مدنی و تا آن سر طیفی که براندازها را نیز شامل میشود.در نوع خود بی سابقه بوده است.
رشد بی سابقهی خشونتهای اجتماعی، از قبیل تجاوزهای گروهی، قتلهای خیابانی و آمار رشد ۱۷ درصدی خودکشی، فروپاشی همبستگی اجتماعی،تحریم همه جانبه، حتا نفت که از سوی اتحادیهی اروپا نیز تصویب شد.حمایت کشورهای عربی و نفت خیز از تحریمها و اعلام آمادگی برای جبران بازار نفت تحریمی ایران،قدرت یافتن الگوی دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم بشردوستانه در مدلهایی شبیه لیبی و سوریه.
نگاهی گذرا به فهرستی از مسائل سیاسی،اجتماعی و اقتصادی مطرح شده در بالا به راحتی این را به مخاطب القا می کند که نخست میتوان این فهرست را بسیار بلندبالاتر کرد و دوم اینکه این فهرست به طرز عجیبی برای حافظهی عمومی مردم و نه تنها فعالان سیاسی، کاملا آشناست. زیرا اکثر این اتفاقات در همین دو سال و به ویژه در یک سال اخیر رخ داده است.
از سوی دیگر اصلی ترین گزینهها و خطرناکترین گزینه شاید گزینهی جنگ و خطر حملهی نظامی به ایران باشد. این گزینه اگرچه بنا به تحلیلهای خوشباورانه و از سر امیدی که ناچار از ناامیدی است، گاه به گاه خواسته و ناخواسته پشت گوش انداخته میشود، اما واقعیتی غیر قابل انکار است. پیش از پرداختن به این موضوع که برنامهی ما برای مقابله با جنگ چیست به نظرم صورت بندی از وضعیت سیاسی فعلی حاکمیت حال حاضر ایران و «پوزیسیون» و «اپوزیسیون» آن لازم است.
جمهوری اسلامی در دوران دههی شصت، با تمام توانش در اعدام و قتل و عام و حذف تمامی مخالفان در مناطق مرکزی و کشتار دسته جمعی در مناظق حاشیهای ایران، خود را به حاکمیتی یک دست تبدیل کرده بود. این فشار استبداد سیاسی یک بار و در اواسط دههی ۷۰ منجر به جنبشی سیاسی به نام « دوم خرداد» شد. این اصلاح طلبی که بدنهی آن جنبشهای اجتماعی بود در هرم سیاسیاش از سوی سیاستمدارانی که در مجلسهای سوم و چهارم تقریبا حذف شده بودند، احاطه شد و تقریبا توانستند هشت سال وضیعتی متفاوت از تمامی دوران سیاسی جمهوری اسلامی برای مردم ترسیم کنند. هرچند این هشت ساله بیشترین قدرت اش در دورهی اول ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بود و اصلیترین دورهاش دورهی دوسالهی دولت اول بود. اما پروژهی بازندهی «فتح سنگر به سنگر قدرت» که جایاش را به « از دست دادن سنگر به سنگر» داد کار را تا جایی پیش برد که در انتخابات ۸۴ تمامی قدرت را باختند . این بار در انتخابات سال ۸۸ جنبش تا حد زیادی احیا شد و خیز بلندی برداشته شده که متاسفانه معلوم شد آن انتخابات« صحنه آرایی» بیش نبود و کودتایی صورت گرفت که دولتیان بازندهی دولت نهم دوباره قدرت را در دست گرفتند و این موجب بی نظیرترین جنبش سیاسی تاریخ معاصر ایران شد.
در واقع حاکمیت جمهوری اسلامی، در سال ۸۸ در یک تصمیم انتحاری تصمیم به حذف همیشگی گروهی از سیاستمدران گرفت که با نام « اطلاح طلبان حکومتی» یا «اصلاح طلبان درون ساختاری»، شناخته میشدند. این امر هزینهی بسیار بالایی داشت که حاکمیت متاسفانه، با ریختن خون مردم و زندانی و آواره کردن اکثریت قریب به اتفاق فعالانی سیاسی و مدنی ایران، از پس آن برآمد. اما این یک دست شدن دوبارهی حاکمیت تولید جنگ قدرتی نوین کرد. در میان کودتاچیان(نیروهای احمدی نژادی) و حامیان کودتا(نیروهای سید علی خامنهای). اکنون حتا برای انتخابات مجلس، آنها نه تنها حاضر به مشارکت حداقلی اصللاح طلبان و حضور آنها به عنوان « اپوزیسیون درون نظام» نشدند، بلکه خود تولید اپوزیسیون جدید کردند و سعی دارند که تنور انتخابات را با اختلافات درون جناحی گرمکنند. حال با این شرایط چه تصوری در آیندهی ایران متصور است.
تصویر پوزیسیون: کودتا در کودتا یا کودتا بر کودتا
جماعت ( به کار بردن جماعت عمدی است زیرا که این گروه کاملا از نظر سیاسی جماعتی عمل می کنند و به شکل هیئتهای مسجدی و پایگاه بسیجی، نه در شکل سازمان یافتهی تشکلهای سیاسی مدرن همچون احزاب یا دیگر نهادهای مدرن این بحث خود مجالی دیگر می طلبد) که با کمک و حمایت قدرت نهاد رهبری در ایران و دیگر نهادهای تابعهی آن به قدرت رسیدند، اکنون که اصلاح طلبان را نیز برای رقابت در میان نمیبییند به فکر سهم بیشتری از قدرت هستند. اما فرق این گروه با گروه اصلاح طلبان این است که ، اصلاح طلبان حکومتی نیروهایی بودند که به طور نزدیک به یقین، دستشان از «نهادهای نظامی و امنیتی» و «نهادهای اقتصادی » کوتاه بود. برای همین تنها سنگر قدرت برایشان نهادهای انتخابی بود برای همین هم تحت هر شرایطی حاضر به شرکت در انتخابات بودند. اما جماعت احمدینژادی گروهی هستند که اتفاقا بسیاری از آنها از دل نهادهای نظامی و اقتصادی و امنیتی بیرون آمدهاند. این گروه اگرچه کمیتشان به اندازهی گروه حامی رهبری نیست اما قدرت و کیفیت و محددوهی قدرتشان کاملا تاثیر گزار و قابل رقابت با گروه حامی رهبری هست.
از این رو آنچه در رقابت سیاسی و قدرتطلبانهی این گروه که اکنون در تشکیل گروهی به نام « جبههی پایداری» از سوی حامیان و همفکران احمدینژاد بر میآید، دو حالت است. یا گروه اول یعنی گروه سید علی خامنهای و همراهان و حامیان و ذوب شدگاناش یک تصمیم انتحاری دیگر میگیرند و« کودتایی را علیه کودتاگرانی» که خودشان آنها را علیه اصلاح طلبان به قدرت رساندند، صورت میدهند و بساط این گروه خودساخته و خودشیفتهی قدرت را در هم میپیچند، گروهی که رگههای عقاید افراطی دینیشان، بوی سیاستهای طالبانیی را میدهد که حتا ممکن است سیل راه افتاده از آن، دامان دامن بوسان رهبری و عبای ولایت فقیه جمهوری اسلامی را نیز در بربگیرد.
اما امکان دیگر آن است که گروه دوم یعنی گروه خود بسندهی احمدینژادیها، به رهبری و زعامت فکری « مصباح یزدی» به فکر «کودتایی در کودتا» باشند و با سو استفاده از اینکه رهبری و حامیانش در نتیجهی حمایتها یشان از کشتار و سرکوب پس از کودتای انتخاباتی راه بازگشتی ندارند، کودتای نهایی را اینبار خود مرتکب شوند.
در این راستا میتوان اشاره کرد که در طول یک سال گذشته احمدی نژاد دوبار در اظهاراتی مشکوک، دو عبارت بسیار مشکوک را به کار برده است. یک بار در مرقد امام خمینی گفته بود« خدمت آقای رییس هم میرسیم» و یک بار دیگر هم مدتی پیش گفته بود « نوبت بت بزرگ هم میرسد» اگر چه ظاهرا این امکان بعید مینماید که احمدینژاد تا این حد علیه خامنهای باشد، و یا با چنین عباراتی از وی یاد کند، اما حقیقتا بت بزرگ و اقای رییس چه کسی است؟ مطمئنا با توجه به سیل حملاتی که در طول دوسال گذشته به هاشمی رفسنجانی و خاندانش شده است، گمان نمیرود که احمدی نژاد از نام بردن صریح وی ابایی داشته باشد، و یا او را « بتی بزرگ و یا رییس» بنامد. بنابراین راستی در حال حاضر آقای رییس و بت بزرگ چه کسی یا کسانی هستند که احمدینژاد دوبار تهدید به برخورد کرده است؟
تصویر اپوزیسیون: اپوزیسیون قدیم، باز پوشانی
به دلیل سرکوب تمامی مخالفان و منتقدان و معترضان سیاسی نظام تازه پاگرفتهی جمهوری اسلامی، در دههی شصت تقریبا تمامی احزاب و گروههای سیاسی که همسوی کامل با نظام جمهوری اسلامی نبودند در این دهه یا از بین رفتند و یا مجبور به مهاجرت و تبعید سیاسی شدند. بیش از سه دهه این احزاب در خارج از مرزهای کشور، در طول سالیانی نه چندان اندک در رویای فروپاشی این نظام بودند و بسیاری به گفتهی خودشان تا سالها حتا چمدانهایشان را باز نکرده بودند تا شاید تغییراتی رخ دهد و آنها بر گردند. اما چمدانها باز شد و ماندند و در سالیان طولانی این احزاب به چند دلیل، از جمله: عدم حضور در بستر سیاسی و اجتماعی ایران، عدم وجود شبکههای اجتماعی و ارتباطی از جملهی کانال های ماهوارهای و شبکهی اینترنت و رشد آن و نیز عدم وجود شبکههای اجتماعی اطلاع رسانی، بسته بودن مدار تفکر خودشان و نیز عدم رویارویی سیاسی و تقابل سیاست ورزی با گروه سیاسی مخالف خودشان، فروپاشی بسیاری از آرمانها و ایدهئالها و نیز برنامههای فعالیت سیاسی و انشعابها و اختلافهای بی حد و حصر، هرگز نتوانستند شکلی منسجم و قدرتمند و فعال به عنوان یک اپوزیسیون سیاسی در تبعید را برای خود و دیگران متصور شوند. اما بیش از هرچیز شاید عدم ارتباط با جامعهی ایران و نیز عدم آشنایی نسل جوان با آن ها بود و نیز جذاب نبودن شکل و گفتمان و هیئت مبارزاتیشان برای این نسل . این اپوزیسیون اگر قصد تقلیل و یا بی ارزش کردن مبارزاتشان را نداشته باشیم که خود همین تبعید سی و اندی ساله و قبول درد غربت و دوری از تمامی آن چه حقشان بوده است به تنهایی کافی است که نام آن را، رنج مبارزه بگذاریم. اما به جز اینها معمولا فعالیتشان به برنامههای ماهوارهای و نهایتا تجمعهای سیاسی در خارج از کشور و در مقابل سفارتخانههای جمهوری اسلامی محدود و معدود شده بود.
جنبش سبز اما فرصتی بود که اولا شعار« همه باهم هستیم» تقریبا بسیاری از مردم و سیاسیون ایرانی را چه در داخل و چه در خارج از کشور باهم همنوا و همقدم کند در مقابل این سفارتخانه ها . از سوی دیگر این حجم از فعالیت سیاسی و این جنبش بی سابقهی سیاسی در داخل ایران خون سیاسی همگان را به جوش آورد و ورود آنها را نیز به فضاهای شبکههای اجتماعی اینترنتی شدت و حدت بخشید. افول جنبش بعد از ۲۲بهمن ۱۳۸۸ و سرکوب تقریبی بخش خیابانی و بیرونی جنبش در داخل، فرصتی شد برای باز شدن این زخم اختلافات، که ظاهرا شور سیاسی به وجود آمده در چند ماه اولیه مرهمی بر آن نهاده بود.
اما از میان اپوزیسیونهای قدیمی، تنها گروه سلطنتطلبها بودند که به شکلی وسیع و سازمان یافته سعی در حضوری دوباره و فعالتر داشتهاند و با برخورداری از چهرهای شناخته شده به نام « رضا پهلوی» فرزند شاه سابق ایران سعی در جذب محبوبیت و مشهوریت دارند. اینگروه سعی در بازپوشانی برخی از ایدههای اپوزیسیون خارجی را دارد که محتوایی ناسیونالیستی را پوشش میدهد. به ویژه در این فضای چند ساله که سیاستهای دولت احمدی نژادی موجب افول موقعیت ملی و فرهنگی و کاراکتر بینالمللی ایران در منطقه و جهان شده است. به جز طرفداران همیشگی و خالص نظام سلطنت که در تمامی این سالها گرد شاهزادهی جوان که اکنون دیگر جوان نیست، بوده اند، این بار گروهی از سوپرناسیونالیستهای فارسی، که طیف اصلیشان از میان شاخهای از دانشجویانی که خود را «لیبرال» میخوانند دیده میشود. این گروه از نئوناسیونالیستهای فارسی و نه ایرانی، با طرح پیشنهاد برنامهی ناسیونالیستی که زمانی رضا خان پهلوی آن را طرح ریخته بود، اما این بار با ظاهری آراستهتر و با پیشنهاد رهبری آن توسط رضا پهلوی به عنوان کسی که شایستگی و شهرت لازم را برای یدک کشیدن چنین جبههای دارد پا به عرصهی فعالیت گذاشتهاند.
سه گروه اپوزیسیون نوین در خارج از کشور بعد از جنبش سبز؛هم پوشانی
اما از سوی دیگر بعد از سرکوب خیابانی جنبش سبز و به ویژه بعد از ۲۲ بهمن ۱۳۸۸، تقریبا اکثریت قریب به اتفاق فعالان سیاسی و مدنی و مطبوعاتی یا به زندانها و بازداشتهای طویل المدت گرفتارآمدند و یا بسیاری از آنان آوارهی مرزهای خارج از ایران شدند و یا مابقی آنان که ماندند، در محاق احکام تعلیقی و پروندههای باز و نیمه باز از فعالیت بازماندهاند. با سیل خروج فعالان سیاسی به خارج از کشور تقریبا جبهههای جدیدی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور شکل گرفت.
اولین گروه گروهی ناشناخته و کمتجربه اما موقعیتشناس بودند که تقریبا از فرصت به محاق رفتن فعالیتهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی نهایتا فرصت را غنیمت شمرده و با نزدیک شدن به یکی از مشاوران میرحسین موسوی گروهی را به نام « شورای هماهنگی راه سبز امید» تشکیل دادند. گروهی که هنوز که هنوز است جز اردشیرامیرارجمند هیچ کس به صورت مشخص اعضای آن را نمیشناسد. البته که به طور غیر رسمی این گروه چندنفره دیگر افشا شدهاند اما حاضر به اعلام موضع شفاف در مورد هویت خودشان نیستند.
اما گروه دوم گروهی بود که پس از مدتی و با خروج رجبعلی مزروعی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تلاش بسیاری در آغاز خروجش به خرج داد که اپوزیسیونی در شکل جبههی اصلاح طلبان داخل کشور برای فعالیت تشکیل دهد. اما این حرکت تقریبا در همان اوایل شروعش به دلیل عدم استقبال دیگر فعالان سیاسی تقریبا در نطفه بی حاصل ماند.این گروه فعلا به حرکت پاندولی میان گروه مستقل و یا پیوستن به دیگر گروه مدعی جنبش سبز ادامه میدهد.
گروه سوم گروهی ازفعالین سیاسی بودند که معمولا مدعی مواضعی شفافتر و رادیکالتر و مستقلتر از اعضا و وابستگان احزاب اصلاح طلبی چون « مشارکت و مجاهدین» هستند و شناخته میشوندد. این گروه نزدیکی بیشتری با جامعهی مدنی جنبش اصلاحات ایران داشته است. گروههای فعالین مستقل مطبوعاتی و سیاسی و دانشجویی، بیشترین اعضا و یا وابستگان آن را تشکیل میدهد. این گروه به دلیل فاصلهی زیادی که بین مواضع خود و مواضع اردشیر امیر ارجمند و نیز عدم شفافیت اعضای شورای تشکیل شده توسط آنها وجود داشت سعی کرد گرد یکی از مشاوران آن یکی رهبر جنبش سبز، یعنی مهدی کروبی جمع شوند. این مشاور کسی جز «مجتبا واحدی» نبود. این گروه و مجتبا واحدی با اعلام طرحی به نام « گنگرهی ملی» شائبههای بوی تغییرات اساسی در آیندهی ساختار سیاسی ایران را تقویت کرد. چنین طرحی بسیار شبیه طرحهایی بود که قبل از حمله به افغانستان و نیز قبل از حمله نظامی به عراق بین معارضان و مخالفان نظامهای سیاسی این کشورها صورت گرفته بود. به همین خاطر بود که از این پس، دامنه و عمق اختلافات بین حامیان و طرفداران این گروه سوم با گروه اول و دوم بسیار وسیعتر گشت و از سوی دیگر تلاشهای دیگر گروهها برای غافل نماندن از چنین گزینهای افزایش داد و خبر دیدارهای آنان نیز با برخی مقامات اروپایی و آمریکایی نیز باز هم به صورت تکذیب و تایید نشده منتشر شد.
همهی آنچه که گفته شد تنها شرح توصیفی و صورت بندی وضعیت پوزیسیون و اپوزیسیون حال حاضر نظام حاکم بر کشور ایران بود. اما اگر برگردیم به مقدمهی این نوشتار یعنی وضعیت بسیار ویژهی ایران، هم از نظر داخلی و هم از نظر بیناللملی، سوالی که پیش میآید این است که در چنین وضعیتی اگر امکان حملهی نظامی به ایران مطرح باشد برنامهی این گروهها چیست؟ آیا اصلا برنامهای دارند؟ اگر برنامه دارند برنامههایشان کی و کجا اعلام شده است؟ اگر برنامهای ندارند علت بی برنامگیشان چیست.
پایان شهادتطلبانهی جمهوری اسلامی
به باور نگارنده حاکمیت فعلی ایران تصمیم خودش را برای ادامهی راهی که در آغاز کرده است، گرفته است. این وضعیت ایران و نیز پروندهی اتمیاش ما را به این باور میرساند که جمهوری اسلامی سعی دارد با « کشدادن» پروندهی هستهای خود را به ساخت بمب اتم نزدیک کند. چه اگر چنین کاری کند میتواند موقعیتی مثل کرهی شمالی برای خودش مهیا کند زیرا که به نیکی میداند تقریبا در حال حاضر در منطقه هم در محاصره است و هم روز به روز از همپیماناناش کاسته میشود.بنابراین راهی که در پیش گرفته چندان امکانی برای بازگشتاش ندارد. زیرا که باز گشت تقریبا یعنی ثبات داخلی و احتمال قدرت گرفتن نیروهایی به جز این نیروهایی که اکنون قدرت را در دست دارند. از نظر بینالمللی هم راه بازگشت پیروز مندانهای برای خود نگذاشته است. از سوی دیگر با نگاهی به پس زمینهی مذهبی شیعی این نظام، یکی از انگارههای اصلی این مکتب سیاسی، «پایان شهادت طلبانه» است. پایان شهادت طلبانه معمولا مسیری بوده است که بعدها در یک جای دیگر سیاست خونخواهی و قیام مظلوم علیه ظالم در فرصتی دیگر دست بدهد. این سیاست یعنی جایی که امکان پیروز شدن نبود، نبرد را تا سر حد امکان ادامه دادن تا جایی که یا پیروز میشود و یا اگر شکست بخورد خود را در موقعیت یک قربانی شهید قرار دهد. جمهوری اسلامی تمامی تلاشاش را برای سرکوب داخلی به کار گرفته است. بنابراین بدش نمیآید اگر قرار است که تغییری زیر بنایی و یا شکستی بر او نائل شود این شکست در شکل یک جنگ با یک قدرت بزرگ باشد که شکل شکست همان شکل پیروزی نابرابر ظالم بر مظلوم باشد. چه بهتر که جمهوری اسلامی به دست یک قدرت بزرگ کافر جهانخوار یعنی آمریکا شکست بخورد تا به دست کسانی که علیه آنها کودتا کرد و مردمی که بیش از ۸ ماه مستمر به سرکوب آنان پرداخت. از این رو این قدرت چه در دست « کودتا بر کودتاییان» بماند و چه در دست « کودتا در کودتاییان ادامه پیدا کند، آنها ظاهرا از خونین شدن اوضاع ابایی ندارند. سیاستهای این نظام حاکم به خوبی این را نشان میدهد که به آشوبکشاندن سیاستهای دیپلماسی بیناللمی و منطقهای را که هر عقل سلیمی را به تعجب وا می دارد.، آن چنان هم غیر عمدی و از سر نادانی نیست.
اپوزیسیون در کنش بی کنشی و سیاست معطوف به خوش بینی
اما اپوزیسیون ایرانی با همان صورت بندی کلی که گفته شد، متاسفانه برنامهی ویژهای برای عدم بروز جنگ تا این لحظه از خود نشان نداده است. حقیقت مسئله آن است وضعیت جنبش سبز ایران از زمان به حصر رفتن رهبران آن به محاق رفته است و حتا آن گروه « شورای هماهنگی» نیز که مدعی بیشترین نزدیکی به میر حسین و حتا مصادرهی جنبش سبز میباشد، کمترین تلاش ممکن را برای راهی برای از حصر درآوردن رهبران جنبش ارائه دادهاند. اکنون نزدیک به یک سال از حصر این رهبران میگذرد و در این یک سال دریغ از یک برنامه از سوی هر کدام از گروههای اپوزیسیون برای رفع حصر رهبرانی که زمانی همه خود را همراه آنان معرفی میکردند. این بی برنامهگی ممکن است گاه نا امیدانه ما را به این نتیجه برساند انگار بسیاری بدشان نمیآید که « میر و شیخ» همچنان در حصر باشند. زیرا در حصر بودن آنها میدان را برای تاخت و تازهای آنان و تلاش هر روزه برای مصادرهی جنبش مردمی به نام خود باز میگذارد. از سوی دیگر اگر حتا یکی از خبرهای دیدارهای برخی مقامات سیاسی و فعال جنبش و غیر جنبش با مقامات آمریکایی درست باشد انگار این انگاره تقویت میشود که این اپوزیسیون نوین نیز از نظر بینالملی دل به دخالت بشر دوستانه خوش کردهاند، تا کرزایهای آیندهی ایران باشند.
از سوی دیگر این اپوزیسیون هرگز در طول این یک سالی که از حصر رهبران جنبش میگذرد هرگز چنان فعالیت نکرد تا بتواند حقیقتا جای خالی آنها را پر کند. بلکه از نظر داخلی دلخوش کردهاند به اینکه شاید مردم بر اثر فشارها یک بار دیگر خیابانها را تسخیر کنند و یا در تلاش بودند که شاید حاکمیت در انتخابات مجلس راهی نوین برای آنها باز کند. راهی که آنها تا آخرین لحظه منتظرش ماندند و وقتی به طور قطع ناامید شدند به طبل تحریم کوبیدند.
واقعیت قضیه آن است که با توجه به سیاستهای آمریکا و نیز سیاستهای جمهوری اسلامی که در این مدت شاهد بودهایم بوی خوشی برای جلوگیری و قدم برنداشتن به سوی جنگ به مشام نمیرسد. اکنون سوال این است در این میانه و در این شرایط چرا اپوزیسیون خارج از کشور هیچ برنامهی مشخصی برای خروج از منطقهی خطر جنگ ارائه نمیدهد ؟
آنچه مشخص است نمیتوان با حرفهای شاعرانه و آههای پر سوز و گداز و اشعار ناسیونالیستی راه بر وقوع جنگ گرفت. موقعیت جمهوری اسلامی در حال حاضر « موقعیت غیر قابل تحمل» شده است. دیگر بحث این نیست که « اصلاحپذیر» هست یا نیست. بحث بر سر غیرقابل تحملشدناش برای جامعهی جهانی است و این جامعهی جهانی چه حق داشته باشد چه حق نداشته باشد احتمالا فرصت سوزی نمیکند تا یک کرهی شمالی دیگر سر راهش سبز شود. بنابراین احتمال تغییر سرنوشت این نظام بسیار نزدیک است. اما سوال این است اگر ما با سیاست جنگ مخالفیم یعنی با سرنوشتی که « دخالت خارجی» آن را تغییر دهد، باید به فکر برنامههایی باشیم که خودمان تغییر درون سیستمی و درون کشوری بدهیم. بحث بر سر انتخاب همین راه است، یا موافقت و دل خوش کردن به امیدهای شاعرانه برای تحولات خارجی و یا دل به دریا سپردن برای تغییرات داخلی. اگر راه اول را قبول نداریم باید به فکر برنامههای مبارزاتی باشیم که در آن حتا اصلاح طلبان نیز باور کنند که دیگر بیرون نظام ایستادهاند. اگر راهی را بری خود متصور هستیم باید به این فکر باشیم جایی نرویم که بیرون جهان ایستاده باشیم. یعنی تن دادن به تغییرات داخلی و جلو گیری از تغییرات بیرونی و دخالت خارجی.
وضعیت ایران در حال حاضر در بی سابقهترین شکل تاریخ سیاسی خود است. اسفبارترین موقعیت اقتصادی که تنها میتوان به دوبرابر شدن قیمت طلا و نیز پایین آمدن ارزش پول ملی تا حد نصف، در طول چهار ماه. استبداد سیاسی به تمام معنا، کودتای انتخاباتی که دو سال پیش انجام گرفته و هنوز که هنوز است ، فعالین سیاسی و مطبوعاتی به گروگان گرفته شده، در زندان هستند. سیر بازداشتها هم در این دورهی نزدیک به نمایش انتخاباتی مجلس، دارد اوج میگیرد. بی فعالیت کردن و منحل کردن بسیاری از نهادها و احزاب سیاسی در دو سال گذشته، حصر رهبران جنبش اعتراضی مردم که اکنون یک سال از حصرشان میگذرد. تحریم انتخابات. حتا از سوی تنها گروه سیاسی حکومتی نزدیک به جامعهی مدنی، یعنی اصلاحطلبان حکومتی، این گونه تحریم سیاسی انتخابات از سوی تمامی گروههای سیاسی از اصلاحطلبان حکومتیگرفته تا اصلاح طلبان مدنی و تا آن سر طیفی که براندازها را نیز شامل میشود.در نوع خود بی سابقه بوده است.
رشد بی سابقهی خشونتهای اجتماعی، از قبیل تجاوزهای گروهی، قتلهای خیابانی و آمار رشد ۱۷ درصدی خودکشی، فروپاشی همبستگی اجتماعی،تحریم همه جانبه، حتا نفت که از سوی اتحادیهی اروپا نیز تصویب شد.حمایت کشورهای عربی و نفت خیز از تحریمها و اعلام آمادگی برای جبران بازار نفت تحریمی ایران،قدرت یافتن الگوی دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم بشردوستانه در مدلهایی شبیه لیبی و سوریه.
نگاهی گذرا به فهرستی از مسائل سیاسی،اجتماعی و اقتصادی مطرح شده در بالا به راحتی این را به مخاطب القا می کند که نخست میتوان این فهرست را بسیار بلندبالاتر کرد و دوم اینکه این فهرست به طرز عجیبی برای حافظهی عمومی مردم و نه تنها فعالان سیاسی، کاملا آشناست. زیرا اکثر این اتفاقات در همین دو سال و به ویژه در یک سال اخیر رخ داده است.
از سوی دیگر اصلی ترین گزینهها و خطرناکترین گزینه شاید گزینهی جنگ و خطر حملهی نظامی به ایران باشد. این گزینه اگرچه بنا به تحلیلهای خوشباورانه و از سر امیدی که ناچار از ناامیدی است، گاه به گاه خواسته و ناخواسته پشت گوش انداخته میشود، اما واقعیتی غیر قابل انکار است. پیش از پرداختن به این موضوع که برنامهی ما برای مقابله با جنگ چیست به نظرم صورت بندی از وضعیت سیاسی فعلی حاکمیت حال حاضر ایران و «پوزیسیون» و «اپوزیسیون» آن لازم است.
جمهوری اسلامی در دوران دههی شصت، با تمام توانش در اعدام و قتل و عام و حذف تمامی مخالفان در مناطق مرکزی و کشتار دسته جمعی در مناظق حاشیهای ایران، خود را به حاکمیتی یک دست تبدیل کرده بود. این فشار استبداد سیاسی یک بار و در اواسط دههی ۷۰ منجر به جنبشی سیاسی به نام « دوم خرداد» شد. این اصلاح طلبی که بدنهی آن جنبشهای اجتماعی بود در هرم سیاسیاش از سوی سیاستمدارانی که در مجلسهای سوم و چهارم تقریبا حذف شده بودند، احاطه شد و تقریبا توانستند هشت سال وضیعتی متفاوت از تمامی دوران سیاسی جمهوری اسلامی برای مردم ترسیم کنند. هرچند این هشت ساله بیشترین قدرت اش در دورهی اول ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بود و اصلیترین دورهاش دورهی دوسالهی دولت اول بود. اما پروژهی بازندهی «فتح سنگر به سنگر قدرت» که جایاش را به « از دست دادن سنگر به سنگر» داد کار را تا جایی پیش برد که در انتخابات ۸۴ تمامی قدرت را باختند . این بار در انتخابات سال ۸۸ جنبش تا حد زیادی احیا شد و خیز بلندی برداشته شده که متاسفانه معلوم شد آن انتخابات« صحنه آرایی» بیش نبود و کودتایی صورت گرفت که دولتیان بازندهی دولت نهم دوباره قدرت را در دست گرفتند و این موجب بی نظیرترین جنبش سیاسی تاریخ معاصر ایران شد.
در واقع حاکمیت جمهوری اسلامی، در سال ۸۸ در یک تصمیم انتحاری تصمیم به حذف همیشگی گروهی از سیاستمدران گرفت که با نام « اطلاح طلبان حکومتی» یا «اصلاح طلبان درون ساختاری»، شناخته میشدند. این امر هزینهی بسیار بالایی داشت که حاکمیت متاسفانه، با ریختن خون مردم و زندانی و آواره کردن اکثریت قریب به اتفاق فعالانی سیاسی و مدنی ایران، از پس آن برآمد. اما این یک دست شدن دوبارهی حاکمیت تولید جنگ قدرتی نوین کرد. در میان کودتاچیان(نیروهای احمدی نژادی) و حامیان کودتا(نیروهای سید علی خامنهای). اکنون حتا برای انتخابات مجلس، آنها نه تنها حاضر به مشارکت حداقلی اصللاح طلبان و حضور آنها به عنوان « اپوزیسیون درون نظام» نشدند، بلکه خود تولید اپوزیسیون جدید کردند و سعی دارند که تنور انتخابات را با اختلافات درون جناحی گرمکنند. حال با این شرایط چه تصوری در آیندهی ایران متصور است.
تصویر پوزیسیون: کودتا در کودتا یا کودتا بر کودتا
جماعت ( به کار بردن جماعت عمدی است زیرا که این گروه کاملا از نظر سیاسی جماعتی عمل می کنند و به شکل هیئتهای مسجدی و پایگاه بسیجی، نه در شکل سازمان یافتهی تشکلهای سیاسی مدرن همچون احزاب یا دیگر نهادهای مدرن این بحث خود مجالی دیگر می طلبد) که با کمک و حمایت قدرت نهاد رهبری در ایران و دیگر نهادهای تابعهی آن به قدرت رسیدند، اکنون که اصلاح طلبان را نیز برای رقابت در میان نمیبییند به فکر سهم بیشتری از قدرت هستند. اما فرق این گروه با گروه اصلاح طلبان این است که ، اصلاح طلبان حکومتی نیروهایی بودند که به طور نزدیک به یقین، دستشان از «نهادهای نظامی و امنیتی» و «نهادهای اقتصادی » کوتاه بود. برای همین تنها سنگر قدرت برایشان نهادهای انتخابی بود برای همین هم تحت هر شرایطی حاضر به شرکت در انتخابات بودند. اما جماعت احمدینژادی گروهی هستند که اتفاقا بسیاری از آنها از دل نهادهای نظامی و اقتصادی و امنیتی بیرون آمدهاند. این گروه اگرچه کمیتشان به اندازهی گروه حامی رهبری نیست اما قدرت و کیفیت و محددوهی قدرتشان کاملا تاثیر گزار و قابل رقابت با گروه حامی رهبری هست.
از این رو آنچه در رقابت سیاسی و قدرتطلبانهی این گروه که اکنون در تشکیل گروهی به نام « جبههی پایداری» از سوی حامیان و همفکران احمدینژاد بر میآید، دو حالت است. یا گروه اول یعنی گروه سید علی خامنهای و همراهان و حامیان و ذوب شدگاناش یک تصمیم انتحاری دیگر میگیرند و« کودتایی را علیه کودتاگرانی» که خودشان آنها را علیه اصلاح طلبان به قدرت رساندند، صورت میدهند و بساط این گروه خودساخته و خودشیفتهی قدرت را در هم میپیچند، گروهی که رگههای عقاید افراطی دینیشان، بوی سیاستهای طالبانیی را میدهد که حتا ممکن است سیل راه افتاده از آن، دامان دامن بوسان رهبری و عبای ولایت فقیه جمهوری اسلامی را نیز در بربگیرد.
اما امکان دیگر آن است که گروه دوم یعنی گروه خود بسندهی احمدینژادیها، به رهبری و زعامت فکری « مصباح یزدی» به فکر «کودتایی در کودتا» باشند و با سو استفاده از اینکه رهبری و حامیانش در نتیجهی حمایتها یشان از کشتار و سرکوب پس از کودتای انتخاباتی راه بازگشتی ندارند، کودتای نهایی را اینبار خود مرتکب شوند.
در این راستا میتوان اشاره کرد که در طول یک سال گذشته احمدی نژاد دوبار در اظهاراتی مشکوک، دو عبارت بسیار مشکوک را به کار برده است. یک بار در مرقد امام خمینی گفته بود« خدمت آقای رییس هم میرسیم» و یک بار دیگر هم مدتی پیش گفته بود « نوبت بت بزرگ هم میرسد» اگر چه ظاهرا این امکان بعید مینماید که احمدینژاد تا این حد علیه خامنهای باشد، و یا با چنین عباراتی از وی یاد کند، اما حقیقتا بت بزرگ و اقای رییس چه کسی است؟ مطمئنا با توجه به سیل حملاتی که در طول دوسال گذشته به هاشمی رفسنجانی و خاندانش شده است، گمان نمیرود که احمدی نژاد از نام بردن صریح وی ابایی داشته باشد، و یا او را « بتی بزرگ و یا رییس» بنامد. بنابراین راستی در حال حاضر آقای رییس و بت بزرگ چه کسی یا کسانی هستند که احمدینژاد دوبار تهدید به برخورد کرده است؟
تصویر اپوزیسیون: اپوزیسیون قدیم، باز پوشانی
به دلیل سرکوب تمامی مخالفان و منتقدان و معترضان سیاسی نظام تازه پاگرفتهی جمهوری اسلامی، در دههی شصت تقریبا تمامی احزاب و گروههای سیاسی که همسوی کامل با نظام جمهوری اسلامی نبودند در این دهه یا از بین رفتند و یا مجبور به مهاجرت و تبعید سیاسی شدند. بیش از سه دهه این احزاب در خارج از مرزهای کشور، در طول سالیانی نه چندان اندک در رویای فروپاشی این نظام بودند و بسیاری به گفتهی خودشان تا سالها حتا چمدانهایشان را باز نکرده بودند تا شاید تغییراتی رخ دهد و آنها بر گردند. اما چمدانها باز شد و ماندند و در سالیان طولانی این احزاب به چند دلیل، از جمله: عدم حضور در بستر سیاسی و اجتماعی ایران، عدم وجود شبکههای اجتماعی و ارتباطی از جملهی کانال های ماهوارهای و شبکهی اینترنت و رشد آن و نیز عدم وجود شبکههای اجتماعی اطلاع رسانی، بسته بودن مدار تفکر خودشان و نیز عدم رویارویی سیاسی و تقابل سیاست ورزی با گروه سیاسی مخالف خودشان، فروپاشی بسیاری از آرمانها و ایدهئالها و نیز برنامههای فعالیت سیاسی و انشعابها و اختلافهای بی حد و حصر، هرگز نتوانستند شکلی منسجم و قدرتمند و فعال به عنوان یک اپوزیسیون سیاسی در تبعید را برای خود و دیگران متصور شوند. اما بیش از هرچیز شاید عدم ارتباط با جامعهی ایران و نیز عدم آشنایی نسل جوان با آن ها بود و نیز جذاب نبودن شکل و گفتمان و هیئت مبارزاتیشان برای این نسل . این اپوزیسیون اگر قصد تقلیل و یا بی ارزش کردن مبارزاتشان را نداشته باشیم که خود همین تبعید سی و اندی ساله و قبول درد غربت و دوری از تمامی آن چه حقشان بوده است به تنهایی کافی است که نام آن را، رنج مبارزه بگذاریم. اما به جز اینها معمولا فعالیتشان به برنامههای ماهوارهای و نهایتا تجمعهای سیاسی در خارج از کشور و در مقابل سفارتخانههای جمهوری اسلامی محدود و معدود شده بود.
جنبش سبز اما فرصتی بود که اولا شعار« همه باهم هستیم» تقریبا بسیاری از مردم و سیاسیون ایرانی را چه در داخل و چه در خارج از کشور باهم همنوا و همقدم کند در مقابل این سفارتخانه ها . از سوی دیگر این حجم از فعالیت سیاسی و این جنبش بی سابقهی سیاسی در داخل ایران خون سیاسی همگان را به جوش آورد و ورود آنها را نیز به فضاهای شبکههای اجتماعی اینترنتی شدت و حدت بخشید. افول جنبش بعد از ۲۲بهمن ۱۳۸۸ و سرکوب تقریبی بخش خیابانی و بیرونی جنبش در داخل، فرصتی شد برای باز شدن این زخم اختلافات، که ظاهرا شور سیاسی به وجود آمده در چند ماه اولیه مرهمی بر آن نهاده بود.
اما از میان اپوزیسیونهای قدیمی، تنها گروه سلطنتطلبها بودند که به شکلی وسیع و سازمان یافته سعی در حضوری دوباره و فعالتر داشتهاند و با برخورداری از چهرهای شناخته شده به نام « رضا پهلوی» فرزند شاه سابق ایران سعی در جذب محبوبیت و مشهوریت دارند. اینگروه سعی در بازپوشانی برخی از ایدههای اپوزیسیون خارجی را دارد که محتوایی ناسیونالیستی را پوشش میدهد. به ویژه در این فضای چند ساله که سیاستهای دولت احمدی نژادی موجب افول موقعیت ملی و فرهنگی و کاراکتر بینالمللی ایران در منطقه و جهان شده است. به جز طرفداران همیشگی و خالص نظام سلطنت که در تمامی این سالها گرد شاهزادهی جوان که اکنون دیگر جوان نیست، بوده اند، این بار گروهی از سوپرناسیونالیستهای فارسی، که طیف اصلیشان از میان شاخهای از دانشجویانی که خود را «لیبرال» میخوانند دیده میشود. این گروه از نئوناسیونالیستهای فارسی و نه ایرانی، با طرح پیشنهاد برنامهی ناسیونالیستی که زمانی رضا خان پهلوی آن را طرح ریخته بود، اما این بار با ظاهری آراستهتر و با پیشنهاد رهبری آن توسط رضا پهلوی به عنوان کسی که شایستگی و شهرت لازم را برای یدک کشیدن چنین جبههای دارد پا به عرصهی فعالیت گذاشتهاند.
سه گروه اپوزیسیون نوین در خارج از کشور بعد از جنبش سبز؛هم پوشانی
اما از سوی دیگر بعد از سرکوب خیابانی جنبش سبز و به ویژه بعد از ۲۲ بهمن ۱۳۸۸، تقریبا اکثریت قریب به اتفاق فعالان سیاسی و مدنی و مطبوعاتی یا به زندانها و بازداشتهای طویل المدت گرفتارآمدند و یا بسیاری از آنان آوارهی مرزهای خارج از ایران شدند و یا مابقی آنان که ماندند، در محاق احکام تعلیقی و پروندههای باز و نیمه باز از فعالیت بازماندهاند. با سیل خروج فعالان سیاسی به خارج از کشور تقریبا جبهههای جدیدی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور شکل گرفت.
اولین گروه گروهی ناشناخته و کمتجربه اما موقعیتشناس بودند که تقریبا از فرصت به محاق رفتن فعالیتهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی نهایتا فرصت را غنیمت شمرده و با نزدیک شدن به یکی از مشاوران میرحسین موسوی گروهی را به نام « شورای هماهنگی راه سبز امید» تشکیل دادند. گروهی که هنوز که هنوز است جز اردشیرامیرارجمند هیچ کس به صورت مشخص اعضای آن را نمیشناسد. البته که به طور غیر رسمی این گروه چندنفره دیگر افشا شدهاند اما حاضر به اعلام موضع شفاف در مورد هویت خودشان نیستند.
اما گروه دوم گروهی بود که پس از مدتی و با خروج رجبعلی مزروعی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تلاش بسیاری در آغاز خروجش به خرج داد که اپوزیسیونی در شکل جبههی اصلاح طلبان داخل کشور برای فعالیت تشکیل دهد. اما این حرکت تقریبا در همان اوایل شروعش به دلیل عدم استقبال دیگر فعالان سیاسی تقریبا در نطفه بی حاصل ماند.این گروه فعلا به حرکت پاندولی میان گروه مستقل و یا پیوستن به دیگر گروه مدعی جنبش سبز ادامه میدهد.
گروه سوم گروهی ازفعالین سیاسی بودند که معمولا مدعی مواضعی شفافتر و رادیکالتر و مستقلتر از اعضا و وابستگان احزاب اصلاح طلبی چون « مشارکت و مجاهدین» هستند و شناخته میشوندد. این گروه نزدیکی بیشتری با جامعهی مدنی جنبش اصلاحات ایران داشته است. گروههای فعالین مستقل مطبوعاتی و سیاسی و دانشجویی، بیشترین اعضا و یا وابستگان آن را تشکیل میدهد. این گروه به دلیل فاصلهی زیادی که بین مواضع خود و مواضع اردشیر امیر ارجمند و نیز عدم شفافیت اعضای شورای تشکیل شده توسط آنها وجود داشت سعی کرد گرد یکی از مشاوران آن یکی رهبر جنبش سبز، یعنی مهدی کروبی جمع شوند. این مشاور کسی جز «مجتبا واحدی» نبود. این گروه و مجتبا واحدی با اعلام طرحی به نام « گنگرهی ملی» شائبههای بوی تغییرات اساسی در آیندهی ساختار سیاسی ایران را تقویت کرد. چنین طرحی بسیار شبیه طرحهایی بود که قبل از حمله به افغانستان و نیز قبل از حمله نظامی به عراق بین معارضان و مخالفان نظامهای سیاسی این کشورها صورت گرفته بود. به همین خاطر بود که از این پس، دامنه و عمق اختلافات بین حامیان و طرفداران این گروه سوم با گروه اول و دوم بسیار وسیعتر گشت و از سوی دیگر تلاشهای دیگر گروهها برای غافل نماندن از چنین گزینهای افزایش داد و خبر دیدارهای آنان نیز با برخی مقامات اروپایی و آمریکایی نیز باز هم به صورت تکذیب و تایید نشده منتشر شد.
همهی آنچه که گفته شد تنها شرح توصیفی و صورت بندی وضعیت پوزیسیون و اپوزیسیون حال حاضر نظام حاکم بر کشور ایران بود. اما اگر برگردیم به مقدمهی این نوشتار یعنی وضعیت بسیار ویژهی ایران، هم از نظر داخلی و هم از نظر بیناللملی، سوالی که پیش میآید این است که در چنین وضعیتی اگر امکان حملهی نظامی به ایران مطرح باشد برنامهی این گروهها چیست؟ آیا اصلا برنامهای دارند؟ اگر برنامه دارند برنامههایشان کی و کجا اعلام شده است؟ اگر برنامهای ندارند علت بی برنامگیشان چیست.
پایان شهادتطلبانهی جمهوری اسلامی
به باور نگارنده حاکمیت فعلی ایران تصمیم خودش را برای ادامهی راهی که در آغاز کرده است، گرفته است. این وضعیت ایران و نیز پروندهی اتمیاش ما را به این باور میرساند که جمهوری اسلامی سعی دارد با « کشدادن» پروندهی هستهای خود را به ساخت بمب اتم نزدیک کند. چه اگر چنین کاری کند میتواند موقعیتی مثل کرهی شمالی برای خودش مهیا کند زیرا که به نیکی میداند تقریبا در حال حاضر در منطقه هم در محاصره است و هم روز به روز از همپیماناناش کاسته میشود.بنابراین راهی که در پیش گرفته چندان امکانی برای بازگشتاش ندارد. زیرا که باز گشت تقریبا یعنی ثبات داخلی و احتمال قدرت گرفتن نیروهایی به جز این نیروهایی که اکنون قدرت را در دست دارند. از نظر بینالمللی هم راه بازگشت پیروز مندانهای برای خود نگذاشته است. از سوی دیگر با نگاهی به پس زمینهی مذهبی شیعی این نظام، یکی از انگارههای اصلی این مکتب سیاسی، «پایان شهادت طلبانه» است. پایان شهادت طلبانه معمولا مسیری بوده است که بعدها در یک جای دیگر سیاست خونخواهی و قیام مظلوم علیه ظالم در فرصتی دیگر دست بدهد. این سیاست یعنی جایی که امکان پیروز شدن نبود، نبرد را تا سر حد امکان ادامه دادن تا جایی که یا پیروز میشود و یا اگر شکست بخورد خود را در موقعیت یک قربانی شهید قرار دهد. جمهوری اسلامی تمامی تلاشاش را برای سرکوب داخلی به کار گرفته است. بنابراین بدش نمیآید اگر قرار است که تغییری زیر بنایی و یا شکستی بر او نائل شود این شکست در شکل یک جنگ با یک قدرت بزرگ باشد که شکل شکست همان شکل پیروزی نابرابر ظالم بر مظلوم باشد. چه بهتر که جمهوری اسلامی به دست یک قدرت بزرگ کافر جهانخوار یعنی آمریکا شکست بخورد تا به دست کسانی که علیه آنها کودتا کرد و مردمی که بیش از ۸ ماه مستمر به سرکوب آنان پرداخت. از این رو این قدرت چه در دست « کودتا بر کودتاییان» بماند و چه در دست « کودتا در کودتاییان ادامه پیدا کند، آنها ظاهرا از خونین شدن اوضاع ابایی ندارند. سیاستهای این نظام حاکم به خوبی این را نشان میدهد که به آشوبکشاندن سیاستهای دیپلماسی بیناللمی و منطقهای را که هر عقل سلیمی را به تعجب وا می دارد.، آن چنان هم غیر عمدی و از سر نادانی نیست.
اپوزیسیون در کنش بی کنشی و سیاست معطوف به خوش بینی
اما اپوزیسیون ایرانی با همان صورت بندی کلی که گفته شد، متاسفانه برنامهی ویژهای برای عدم بروز جنگ تا این لحظه از خود نشان نداده است. حقیقت مسئله آن است وضعیت جنبش سبز ایران از زمان به حصر رفتن رهبران آن به محاق رفته است و حتا آن گروه « شورای هماهنگی» نیز که مدعی بیشترین نزدیکی به میر حسین و حتا مصادرهی جنبش سبز میباشد، کمترین تلاش ممکن را برای راهی برای از حصر درآوردن رهبران جنبش ارائه دادهاند. اکنون نزدیک به یک سال از حصر این رهبران میگذرد و در این یک سال دریغ از یک برنامه از سوی هر کدام از گروههای اپوزیسیون برای رفع حصر رهبرانی که زمانی همه خود را همراه آنان معرفی میکردند. این بی برنامهگی ممکن است گاه نا امیدانه ما را به این نتیجه برساند انگار بسیاری بدشان نمیآید که « میر و شیخ» همچنان در حصر باشند. زیرا در حصر بودن آنها میدان را برای تاخت و تازهای آنان و تلاش هر روزه برای مصادرهی جنبش مردمی به نام خود باز میگذارد. از سوی دیگر اگر حتا یکی از خبرهای دیدارهای برخی مقامات سیاسی و فعال جنبش و غیر جنبش با مقامات آمریکایی درست باشد انگار این انگاره تقویت میشود که این اپوزیسیون نوین نیز از نظر بینالملی دل به دخالت بشر دوستانه خوش کردهاند، تا کرزایهای آیندهی ایران باشند.
از سوی دیگر این اپوزیسیون هرگز در طول این یک سالی که از حصر رهبران جنبش میگذرد هرگز چنان فعالیت نکرد تا بتواند حقیقتا جای خالی آنها را پر کند. بلکه از نظر داخلی دلخوش کردهاند به اینکه شاید مردم بر اثر فشارها یک بار دیگر خیابانها را تسخیر کنند و یا در تلاش بودند که شاید حاکمیت در انتخابات مجلس راهی نوین برای آنها باز کند. راهی که آنها تا آخرین لحظه منتظرش ماندند و وقتی به طور قطع ناامید شدند به طبل تحریم کوبیدند.
واقعیت قضیه آن است که با توجه به سیاستهای آمریکا و نیز سیاستهای جمهوری اسلامی که در این مدت شاهد بودهایم بوی خوشی برای جلوگیری و قدم برنداشتن به سوی جنگ به مشام نمیرسد. اکنون سوال این است در این میانه و در این شرایط چرا اپوزیسیون خارج از کشور هیچ برنامهی مشخصی برای خروج از منطقهی خطر جنگ ارائه نمیدهد ؟
آنچه مشخص است نمیتوان با حرفهای شاعرانه و آههای پر سوز و گداز و اشعار ناسیونالیستی راه بر وقوع جنگ گرفت. موقعیت جمهوری اسلامی در حال حاضر « موقعیت غیر قابل تحمل» شده است. دیگر بحث این نیست که « اصلاحپذیر» هست یا نیست. بحث بر سر غیرقابل تحملشدناش برای جامعهی جهانی است و این جامعهی جهانی چه حق داشته باشد چه حق نداشته باشد احتمالا فرصت سوزی نمیکند تا یک کرهی شمالی دیگر سر راهش سبز شود. بنابراین احتمال تغییر سرنوشت این نظام بسیار نزدیک است. اما سوال این است اگر ما با سیاست جنگ مخالفیم یعنی با سرنوشتی که « دخالت خارجی» آن را تغییر دهد، باید به فکر برنامههایی باشیم که خودمان تغییر درون سیستمی و درون کشوری بدهیم. بحث بر سر انتخاب همین راه است، یا موافقت و دل خوش کردن به امیدهای شاعرانه برای تحولات خارجی و یا دل به دریا سپردن برای تغییرات داخلی. اگر راه اول را قبول نداریم باید به فکر برنامههای مبارزاتی باشیم که در آن حتا اصلاح طلبان نیز باور کنند که دیگر بیرون نظام ایستادهاند. اگر راهی را بری خود متصور هستیم باید به این فکر باشیم جایی نرویم که بیرون جهان ایستاده باشیم. یعنی تن دادن به تغییرات داخلی و جلو گیری از تغییرات بیرونی و دخالت خارجی.
فشار بر زندانیان سیاسی برای انجام اعترافات تلویزیونی
سحام نیوز: به گزارش منابع حقوق بشری، حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی، جهت مصاحبه تلویزیونی بر علیه خود و همبندیانش از سوی بازجویان پرونده تجت فشار قرار دارد.
به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، احمد رونقی ملکی پدر این زندانی سیاسی اعلام کرد پسرم را روز شنبه جهت انجام مصاحبه تلویزیونی به خارج از بند بردند.
پدر ابن زندانی در خصوص تطمیع و تهدید این زندانی گفت: “بازجویان پرونده به پسرم گفته اند که قصد صدور حکم سنگین برای تو را نداشتیم و برای اینکه آزاد شوی باید تن به این مصاحبه بدهی”
وی در ادامه افزود: “حسین درخواست بازجویان را نپذیرفته و مجددا به بند ۳۵۰ منتقل شده است.”
احمد رونقی ملکی ضمن یادآوری بیماری های فرزندش گفت: “من از تمامی مسئولان، رهبر جمهوری اسلامی، مسئولان زندان، دادستان تهران خواستارم که جلوی این بی قانونی را بگیرند و هم اکنون یکی از کلیه های پسرم ۲۰ درصد از کار افتاده و دیگری ۸۰ درصد و مسئول هر اتفاقی بر عهده بازجویان پرونده، سازمان زندانها و دادستانی است.”
بر اساس این گزارش، روز شنبه حسین اصغری دیگر زندانی محبوس در بند ۳۵۰ روز شنبه وادار به اعترافات تلویزیونی بر علیه خود و دوستانش شده است.
به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، احمد رونقی ملکی پدر این زندانی سیاسی اعلام کرد پسرم را روز شنبه جهت انجام مصاحبه تلویزیونی به خارج از بند بردند.
پدر ابن زندانی در خصوص تطمیع و تهدید این زندانی گفت: “بازجویان پرونده به پسرم گفته اند که قصد صدور حکم سنگین برای تو را نداشتیم و برای اینکه آزاد شوی باید تن به این مصاحبه بدهی”
وی در ادامه افزود: “حسین درخواست بازجویان را نپذیرفته و مجددا به بند ۳۵۰ منتقل شده است.”
احمد رونقی ملکی ضمن یادآوری بیماری های فرزندش گفت: “من از تمامی مسئولان، رهبر جمهوری اسلامی، مسئولان زندان، دادستان تهران خواستارم که جلوی این بی قانونی را بگیرند و هم اکنون یکی از کلیه های پسرم ۲۰ درصد از کار افتاده و دیگری ۸۰ درصد و مسئول هر اتفاقی بر عهده بازجویان پرونده، سازمان زندانها و دادستانی است.”
بر اساس این گزارش، روز شنبه حسین اصغری دیگر زندانی محبوس در بند ۳۵۰ روز شنبه وادار به اعترافات تلویزیونی بر علیه خود و دوستانش شده است.
دبیر کل اپک: تحریم نفت ایران توسط اتحادیه اروپا تاثیر چندانی بر تولیدات اوپک نخواهد داشت
سحام نیوز: “علی النعیمی” وزیر نفت عربستان در کنفرانس آینده انرژی در منطقه خاورمیانه گفت که در صورت مواجه شدن بازارهای جهانی با کمبود نفت، این کمبود را جبران می کند.
به گزارش مهر به نقل از بلومبرگ، “علی النعیمی” وزیر نفت عربستان از آمادگی کشورش برای تامین کمبود احتمالی نفت در آینده خبر داد.
به گفته این مقام عربستانی، این کشور توانایی جایگزینی ایران در تولید نفت مورد نیاز غرب را دارد. وی افزود که عربستان توانایی تامین نفت در صورت کمبود در هر نقطه ای از جهان را دارد. پیش از این نیز مقامات ریاض چنین اظهاراتی را مطرح کرده بودند.
در این نشست که امروز دوشنبه در چتم هاوس لندن برگزار شد “عبدالله البدری” دبیرکل اوپک نیز با بیان اینکه حدود ۴۰ درصد نفت جهان توسط این سازمان تامین می شود افزود تحریم نفت ایران توسط اتحادیه اروپا تاثیر چندانی بر تولیدات اوپک نخواهد داشت.
به گزارش مهر به نقل از بلومبرگ، “علی النعیمی” وزیر نفت عربستان از آمادگی کشورش برای تامین کمبود احتمالی نفت در آینده خبر داد.
به گفته این مقام عربستانی، این کشور توانایی جایگزینی ایران در تولید نفت مورد نیاز غرب را دارد. وی افزود که عربستان توانایی تامین نفت در صورت کمبود در هر نقطه ای از جهان را دارد. پیش از این نیز مقامات ریاض چنین اظهاراتی را مطرح کرده بودند.
در این نشست که امروز دوشنبه در چتم هاوس لندن برگزار شد “عبدالله البدری” دبیرکل اوپک نیز با بیان اینکه حدود ۴۰ درصد نفت جهان توسط این سازمان تامین می شود افزود تحریم نفت ایران توسط اتحادیه اروپا تاثیر چندانی بر تولیدات اوپک نخواهد داشت.
اعتراض مولوی عبدالحمید و اساتید دارالعلوم زاهدان به جلسه توهین آمیز اخیر در خاش
سحام نیوز: اساتید حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان، نگرانی شدید خود را از اظهارات نسنجیده و تفرقه افکنانه یکی از مسئولین استانی در جلسه ای که اخیرا تحت عنوان “بصیرت و روشنگری” در خاش برگزار شده بود، اعلام کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین، اساتید دارالعلوم زاهدان در جلسه هفتگی خود که امروز یکشنبه ۹۰/۱۱/۹ در محل دفتر این حوزه برگزار شد، ضمن تایید و تقدیر از موضعگیری مناسب و بجای علما و معتمدین شهرستان خاش، از سخنان اختلاف برانگیز یکی از مسئولین امنیتی استان علیه مولوی عبدالحمید و حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان اظهار نگرانی کرده و این سخنان را در شرایط کنونی در راستای تفرقه و بهم زدن وحدت و امنیت منطقه تلقی نموده، به شدت محکوم کردند.
در پایان این جلسه مولوی عبدالحمید نیز به بیان برخی مسایل روز و انتقاد از برخی ادعاها و برچسبهای بی اساس پرداخت.
ایشان ضمن انتقاد شدید از اقدامات تفرقه آمیز و سخنان نسنجیده ای که گاهاً از سوی برخی افراد صورت می گیرد، خاطرنشان کرد: متاسفانه گروهی افراطی و تندرو، که تسویه حسابهای شخصی دارند، در دستگاههای امنیتی نفوذ دارند. این افراد متوجه اوضاع و شرایط حساس در برخی کشورهای خاورمیانه نیستند و سعی در ناامن کردن منطقه و افروختن آتش تفرقه و اختلاف در بین مردم دارند؛ آنها اقدامات و سخنانی را مطرح می کنند که هرگز به نفع نظام و مملکت و وحدت نبوده و هیچ مشکلی را حل نمی کند.
مولوی عبدالحمید در ادامه به رساندن گزارشات غلط و مغرضانه از سوی اینگونه عوامل نفوذی و مشکوک اشاره نمود و گفت: همین افراد هستند که از کاه، کوه می سازند و گزارشات غلط و بی اساس را به مقامات بالا، از جمله دادگاه ویژه روحانیت، می رسانند که در نتیجه آن همواره علمای اهل سنت به این دادگاه احضار می شوند، و این اقدام باعث به زحمت افتادن علمای اهل سنت و نیز دادگاه مذکور می شود. در واقع هیچ مورد اتهامی وجود ندارد بلکه فقط می خواهند فشار روحی و آزار و اذیت جامعه اهل سنت را بیشتر کنند.
ریاست شورای هماهنگی مدارس دینی اهل سنت استان سپس به موضوع ملاقات با برخی مقامات دولتی و وارد کردن اتهامات واهی از طرف برخی افراد تندرو اشاره کرد و گفت: بعضیها از ملاقات بنده با آقای مشایی در سفر اخیر رییس جمهور به استان، سوء استفاده سیاسی کرده و ما را به باد انتقاد گرفته اند، در حالی که آقای مشایی از مقامات مطرح کشوری است که توسط خود دولت و مسئولین انتخاب شده است و مشایی مربوط به خود آنهاست و از اهل سنت نیست. ما به ملاقات رییس جمهور در جلسه نخبگان رفته بودیم که در مسیر، آقای مشایی را دیدیم و چون ایشان ریاست دفتر دکتر احمدی نژاد را بر عهده داشت، از وی خواستیم که ترتیب ملاقات خصوصی با آقای رییس جمهور را بدهد که متأسفانه او این کار را هم نکرد و ما در نماز جمعه گلایه کردیم.
مدیریت محترم حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان در ادامه با اشاره به متهم کردن جامعه اهل سنت به حمایت از افراد مورد تایید شورای نگهبان در دوره های مختلف انتخابات ریاست جمهوری و رأی دادن به آنها، افزود: برخی ما را متهم می کنند که چرا در دوره های پیشین انتخابات ریاست جمهوری به بعضی از کاندیداها رأی دادید در حالی که این افراد از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت شده اند و حتی برخی از این افراد پس از رد صلاحیت، با دستور و صلاحدید رهبری در لیست کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ابقا شده اند. لذا اگر آقایان ناراحتند از شورای نگهبان و شخص رهبری گلایه کنند که چرا آنها را تایید کرده اند. تقصیر ملت در این باره چیست؟!
مولوی عبدالحمید با انتقاد شدید از نشانه رفتن انگشت اتهام و انتقاد به سوی جامعه اهل سنت ایران، خاطرنشان کرد: عجیب است که فقط ما (جامعه اهل سنت) متهم شده و مورد انتقاد مخرّب قرار می گیریم. آقایون با خودشان مشکل دارند، چوبش را بر سر ما فرود می آورند. گویا دیواری کوتاهتر از دیوار ما ندیده اند.
مولوی عبدالحمید در پایان سخنانش با اشاره به توطئه علیه مدارس دینی و علمای اهل سنت، بر بصیرت بیش از پیش اهل علم و مدیران مدارس تاکید نمود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سنی آنلاین، اساتید دارالعلوم زاهدان در جلسه هفتگی خود که امروز یکشنبه ۹۰/۱۱/۹ در محل دفتر این حوزه برگزار شد، ضمن تایید و تقدیر از موضعگیری مناسب و بجای علما و معتمدین شهرستان خاش، از سخنان اختلاف برانگیز یکی از مسئولین امنیتی استان علیه مولوی عبدالحمید و حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان اظهار نگرانی کرده و این سخنان را در شرایط کنونی در راستای تفرقه و بهم زدن وحدت و امنیت منطقه تلقی نموده، به شدت محکوم کردند.
در پایان این جلسه مولوی عبدالحمید نیز به بیان برخی مسایل روز و انتقاد از برخی ادعاها و برچسبهای بی اساس پرداخت.
ایشان ضمن انتقاد شدید از اقدامات تفرقه آمیز و سخنان نسنجیده ای که گاهاً از سوی برخی افراد صورت می گیرد، خاطرنشان کرد: متاسفانه گروهی افراطی و تندرو، که تسویه حسابهای شخصی دارند، در دستگاههای امنیتی نفوذ دارند. این افراد متوجه اوضاع و شرایط حساس در برخی کشورهای خاورمیانه نیستند و سعی در ناامن کردن منطقه و افروختن آتش تفرقه و اختلاف در بین مردم دارند؛ آنها اقدامات و سخنانی را مطرح می کنند که هرگز به نفع نظام و مملکت و وحدت نبوده و هیچ مشکلی را حل نمی کند.
مولوی عبدالحمید در ادامه به رساندن گزارشات غلط و مغرضانه از سوی اینگونه عوامل نفوذی و مشکوک اشاره نمود و گفت: همین افراد هستند که از کاه، کوه می سازند و گزارشات غلط و بی اساس را به مقامات بالا، از جمله دادگاه ویژه روحانیت، می رسانند که در نتیجه آن همواره علمای اهل سنت به این دادگاه احضار می شوند، و این اقدام باعث به زحمت افتادن علمای اهل سنت و نیز دادگاه مذکور می شود. در واقع هیچ مورد اتهامی وجود ندارد بلکه فقط می خواهند فشار روحی و آزار و اذیت جامعه اهل سنت را بیشتر کنند.
ریاست شورای هماهنگی مدارس دینی اهل سنت استان سپس به موضوع ملاقات با برخی مقامات دولتی و وارد کردن اتهامات واهی از طرف برخی افراد تندرو اشاره کرد و گفت: بعضیها از ملاقات بنده با آقای مشایی در سفر اخیر رییس جمهور به استان، سوء استفاده سیاسی کرده و ما را به باد انتقاد گرفته اند، در حالی که آقای مشایی از مقامات مطرح کشوری است که توسط خود دولت و مسئولین انتخاب شده است و مشایی مربوط به خود آنهاست و از اهل سنت نیست. ما به ملاقات رییس جمهور در جلسه نخبگان رفته بودیم که در مسیر، آقای مشایی را دیدیم و چون ایشان ریاست دفتر دکتر احمدی نژاد را بر عهده داشت، از وی خواستیم که ترتیب ملاقات خصوصی با آقای رییس جمهور را بدهد که متأسفانه او این کار را هم نکرد و ما در نماز جمعه گلایه کردیم.
مدیریت محترم حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان در ادامه با اشاره به متهم کردن جامعه اهل سنت به حمایت از افراد مورد تایید شورای نگهبان در دوره های مختلف انتخابات ریاست جمهوری و رأی دادن به آنها، افزود: برخی ما را متهم می کنند که چرا در دوره های پیشین انتخابات ریاست جمهوری به بعضی از کاندیداها رأی دادید در حالی که این افراد از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت شده اند و حتی برخی از این افراد پس از رد صلاحیت، با دستور و صلاحدید رهبری در لیست کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ابقا شده اند. لذا اگر آقایان ناراحتند از شورای نگهبان و شخص رهبری گلایه کنند که چرا آنها را تایید کرده اند. تقصیر ملت در این باره چیست؟!
مولوی عبدالحمید با انتقاد شدید از نشانه رفتن انگشت اتهام و انتقاد به سوی جامعه اهل سنت ایران، خاطرنشان کرد: عجیب است که فقط ما (جامعه اهل سنت) متهم شده و مورد انتقاد مخرّب قرار می گیریم. آقایون با خودشان مشکل دارند، چوبش را بر سر ما فرود می آورند. گویا دیواری کوتاهتر از دیوار ما ندیده اند.
مولوی عبدالحمید در پایان سخنانش با اشاره به توطئه علیه مدارس دینی و علمای اهل سنت، بر بصیرت بیش از پیش اهل علم و مدیران مدارس تاکید نمود.
آیت الله دستغیب: حاکمان به حصر مومن متقی موسوی و کروبی پایان دهند
سحام نیوز: آیت الله دستغیب از هیئت حاکمه خواسته است که به حصر خانگی مومن متقی جناب آقای مهندس میر حسین موسوی و حجة الاسلام و المسلمین کروبی، پایان دهند.
به گزارش کلمه، وی همچنین خواسته است: زندانیان سیاسی را که با دشواریهای طاقت فرسا مواجه هستند و غالبا از دوستان اهل بیت عصمت و طهارت بوده یا اهل همین سرزمین می باشند آزاد نمایند.
آیت الله دستغیب در ادامه می افزاید: از مجلس شورای اسلامی می خواهم در این مدت قلیلی که از عمر این مجلس مانده قدمهای موثری در رفع این همه گرفتاری که دامنگیر مردم شده است بردارند و دین خود را ادا کنند تا مردم هم متقابلا به حسن نیت و وفای آنان امیدوار شوند.
این مرجع تقلید در پاسخ به پیام تسلیت محسن کدیور، اسلام شناس که در جرس منتشر شد، با درخواست آزادی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی، نسبت به هر آنچه طی این مدت انجام داده، نوشته است: بر حسب تکلیف شرعی و عقلی بوده و خود را سزاوار مدح نمی دانم؛ اما در هر زمان نامه ای می نویسم و یا انتقادی می کنم که امید است موثر واقع شود.
محسن کدیور روز گذشته در پیام تسلیتی بمناسبت درگذشت مرحوم آیت الله سید محمد هاشم دستغیب نوشته بود: نامه های تاریخی شما در اعتراض به حبس و حصر غیرقانونی مهندس میرحسین موسوی و حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی و تقاضای آزادی چند صد زندانی بیگناه سیاسی که جرمی جز انتقاد مسالمت آمیز به ارباب قدرت ندارند عمل به بخشی از عهدی است که خداوند از عالمان ربانی گرفته است و جنابعالی بحمدالله امروز در صف نخستین ایشان قرار دارید. کشور مصیبت زده ما به دلیل سوء تدبیر و ماجراجوئی اولیاء امور و زیاده خواهی قدرتهای خارجی اینک در شرائط دشوار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است. فشار کمرشکن اقتصادی بر دوش اقشار کم درآمد و طبقات میانی بشدت سنگینی می کند. تکیه حضرتعالی بر عدم شرکت در انتخابات غیرآزاد و فرمایشی اسفند ۹۰ مبارزه ملی با استبداد دینی را تداوم می بخشد.
آیت الله سید محمدهاشم دستغیب ـ فرزند شهید محراب، آیتالله دستغیب ـ روز گذشته در سن ۷۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.
وی از چند روز قبل به دلیل عارضه قلبی، در بخش آیسییو بیمارستانی در شیراز بستری شده بود.
به گزارش کلمه، وی همچنین خواسته است: زندانیان سیاسی را که با دشواریهای طاقت فرسا مواجه هستند و غالبا از دوستان اهل بیت عصمت و طهارت بوده یا اهل همین سرزمین می باشند آزاد نمایند.
آیت الله دستغیب در ادامه می افزاید: از مجلس شورای اسلامی می خواهم در این مدت قلیلی که از عمر این مجلس مانده قدمهای موثری در رفع این همه گرفتاری که دامنگیر مردم شده است بردارند و دین خود را ادا کنند تا مردم هم متقابلا به حسن نیت و وفای آنان امیدوار شوند.
این مرجع تقلید در پاسخ به پیام تسلیت محسن کدیور، اسلام شناس که در جرس منتشر شد، با درخواست آزادی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی، نسبت به هر آنچه طی این مدت انجام داده، نوشته است: بر حسب تکلیف شرعی و عقلی بوده و خود را سزاوار مدح نمی دانم؛ اما در هر زمان نامه ای می نویسم و یا انتقادی می کنم که امید است موثر واقع شود.
محسن کدیور روز گذشته در پیام تسلیتی بمناسبت درگذشت مرحوم آیت الله سید محمد هاشم دستغیب نوشته بود: نامه های تاریخی شما در اعتراض به حبس و حصر غیرقانونی مهندس میرحسین موسوی و حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی و تقاضای آزادی چند صد زندانی بیگناه سیاسی که جرمی جز انتقاد مسالمت آمیز به ارباب قدرت ندارند عمل به بخشی از عهدی است که خداوند از عالمان ربانی گرفته است و جنابعالی بحمدالله امروز در صف نخستین ایشان قرار دارید. کشور مصیبت زده ما به دلیل سوء تدبیر و ماجراجوئی اولیاء امور و زیاده خواهی قدرتهای خارجی اینک در شرائط دشوار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است. فشار کمرشکن اقتصادی بر دوش اقشار کم درآمد و طبقات میانی بشدت سنگینی می کند. تکیه حضرتعالی بر عدم شرکت در انتخابات غیرآزاد و فرمایشی اسفند ۹۰ مبارزه ملی با استبداد دینی را تداوم می بخشد.
آیت الله سید محمدهاشم دستغیب ـ فرزند شهید محراب، آیتالله دستغیب ـ روز گذشته در سن ۷۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.
وی از چند روز قبل به دلیل عارضه قلبی، در بخش آیسییو بیمارستانی در شیراز بستری شده بود.
محسنی اژه ای باز هم پاسخ صریحی درباره زندان انفرادی نداد
در حالی که پیشتر اعلام شده بود که رهبری دستور به محاسبه هر روز انفرادی به ازای ده روز زندان عادی داده است، محسنی اژه ای بار دیگر از پاسخگویی صریح به این مساله خودداری کرد و مدعی شد که این مساله صحت ندارد.
دادستان کل کشور بار دیگر اعلام کرد که رهبری چندی قبل در دیدار با اعضای دستگاه قضا عنوان کردند که بهتر است حتی الامکان قضات فردی را به زندان انفرادی محکوم نکند زیرا زندان انفرادی شرایط سختی دارد و هر روز آن مانند ۱۰ روزی عادی است، اما نگفت با چنین توصیه صریحی چگونه است که این دستور تاکنون اجرا نشده است.
وی گفت: ایشان نسبت به دشواری زندان انفرادی تذکر داده بودند اما درباره اینکه حتماً این اتفاق بیفتد و زندان انفرادی هر روزش۱۰ روز زندانی عادی محاسبه شود صحت ندارد.
این در حالی است که پیش از این علی اکبر ناطق نوری این مساله را به قوه قضاییه اطلاع داده بود.
مهدی خزعلی در یکی از نوشته های خود با اشاره به پرونده عباس پالیزدار اعلام کرده بود در نامه ای به رهبری از شرایط زندان و شکنجه و انفرادی شکایت میکند و در پاسخ او دفتر رهبری به قوه قضاییه مینویسد: به استحضار رهبری رسید، آیتالله خامنهای گفت: دادگاه به اهمیت سلول انفرادی توجه کند. هر روز بازداشت در چنین سلولی حداقل به قدر ده روز بازداشت باید محسوب گردد.» خزعلی ادامه داده است که اخیرا نیز ناطق نوری، رییس بازرسی بیت رهبری، از رهبری پرسیده است که: «آیا نظرتان در مورد احتساب ده برابر ایام بازداشت در سلول انفرادی به قوت خود باقی است؟» و ایشان نیز گفته است: «من به نظر خود باقی هستم و حداقل ده روز محاسبه شود«.
طبق قانون اساسی دادگاه مجرمان سیاسی باید در حضور هیات منصفه تشکیل شود، این در حالی است که دادگاه زندانیان سیاسی تحت فشار بازجویان و ماموران اطلاعات و امنیتی برگراز می شود و حتی قاضی از استقلال کافی برای تصمیم گیری برخوردار نیست.
در حال حاضر در زندان های کشور، از زندان انفرادی بعنوان ابزاری برای فشار بیشتر بر فعالان سیاسی و روزنامه نگاران استفاده می شود.
زندان انفرادی مصداق بارز شکنجه سفید است که برای کسب اعترافات اجباری از آن استفاده می شود.
علیرضا بهشتی شیرازی، مصطفی تاج زاده، مهدی خزعلی، مسعود باستانی، داوود سلیمانی، بهاره هدایت، مهدی محمودیان، امید کوکبی و دهها زندانی سیاسی دیگر … از جمله زندانیانی هستند که برخی تا ماه ها در زندان انفرادی به سر برده اند.
روز چهارم؛ نامزدهای انتخاباتی ما در حبس هستند
نامزدهای انتخاباتی ما: نسرین ستوده، قاسم شعله سعدی، علی جمالی و یعقوب ملکی
کلمه- گروه اجتماعی:
پرونده انتخابات ۸۸ باز است و دوستان و یاران ما کماکان در بند هستند، متخلفان انتخابات پیشین در مسند قدرت و هر روز مشکلی بر مشکلات کشور اضافه میشود، تداوم دخالت های غیرقانونی نیروهای نظامی و امنیتی در انتخابات آتی و تلاش برای مهندسی آن، صدور احکام فرمایشی و فله ای قضایی علیه مخالفان انتخاباتی گذشت و بی توجهی به پیشنهادهای دلسوزانه و حداقلی مصلحان واقعی و بازداشت های این چند مدت اخیر همه و همه دست به دست هم داده تا دلیلی برای شرکت در انتخابات پیش رو نبینیم. خواسته بودیم که زندانی ها را آزاد کنید، اما کو گوش شنوا، زندان ها روز به روز پر ترشد، حکم ها هم روز به روز سنگین تر، باید زندانی ها آزاد شوند، باید درها باز شود، باید تمامی فعالین انتخاباتی و روزنامه نگار، وکلا و دانشجویان آزاد شوند مگر می شود در انتخابات شرکت کرد وقتی که:
نسرین ستوده، یکی از نام آشناترین وکلا و فعالان حقوق بشر در ایران، متولد سال ۱۳۴۲ در تهران است
وی مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته حقوق بین الملل از دانشگاه شهید بهشتی تهران اخذ کرد. او در این ده سال وکالت بسیاری از فعالان اجتماعی، سیاسی، روزنامه نگاران و مخالفان حکومت را برعهده داشته است. اما فعالیت های حقوق بشری نسرین تنها به دفاع از حقوق زندانیان سیاسی خلاصه نمی شود. او عضو کانون مدافعان حقوق بشر، یکی از حقوق دان های کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و نیز عضو انجمن حمایت از کودکان است که دوسال در هیأت مدیریه ی این انجمن فعالیت کرده و به دفاع از کودکانِ قربانیِ کودک آزاری پرداخته است. او پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در سال ۸۸، وکالت بسیاری از بازداشت شدگان را بر عهده داشت. شجاعت و فعالیت های مؤثر نسرین باعث شد تا در شهریور ۸۹ خودِ او نیز بازداشت شود. وی پس از ماه ها بازداشت، و دوبار اعتصاب غذا در اعتراض به رعایت نشدن حقوق شهروندی اش در زندان، به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و «عدم رعایت حجاب اسلامی» به یازده سال حبس محکوم شد. نسرین ستوده دو فرزند یازده ساله و چهار ساله به نام های مهراوه و نیما دارد که این روزها از مادر خود دور هستند.
علی جمالی مسئول کمیته سیاسی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)، در تاریخ ۳۱ مرداد ماه ۱۳۸۹ بازداشت شد
این فعال دانشجویی در تاریخ ۲۱ سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به چهار اتهام «توهین به رهبری»، «توهین به رئیس جمهور»، «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت داخلی»، مجموعا به چهارسال حبس تعزیری محکوم گردید که بر اساس گزارشها نیمی از این محکومیت بخشیده شده و به دو سال زندان کاهش یافته است. وی چندی پیش با وثیقه چهارصد میلیون تومانی برای چند روز به مرخصی آمد و توانست پسر کوچک خود را ببیند. پسر علی در هنگام بازداشت پدر چند ماه بیشتر نداشت و هنگامی که او به مرخصی آمد دو ساله شده بود.
همسر علی جمالی، سمیراصدری در دومین سال تولد فرزندنش برای او نوشت: نیکان؛ این روزهای سخت تمام می شود اما یادتان باشد که آزادی شما در گرو هزینههای جانفرسایی بود که ما پرداختیم.”
علی جمالی در واقع یکی از دانشجویان شجاع و آزادی خواهی هست که حاضر نشد سکوت پیشه کند و در کنار دیگر هم کلاسی هایش در مقابل ظلم های پس از انتخابات ۸۸ ایستاد و زندان را دانشگاه کرد.
قاسم شعلهسعدی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است
او در زندان با از کار افتادن دست چپ و بروز سایر علایم فلج، مواجه شد.
شعله سعدی در سال ١٣٣٣ شیراز متولد شد. در سال ١٣۵٢ در رشته حقوق دانشگاه ملی ایران پذیرفته شد. قاسم شعلهسعدی در فروردین ماه ۹۰ به یک سال حبس تعزیری و همچنین با استناد به ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی ایران به محرومیت از حرفه وکالت و تدریس دانشگاه به مدت ده سال محکوم شد.
او که در خارج از کشور به سر می برد در هنگام ورود به ایران در فرودگاه دستگیر و به زندان شیراز و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
شعله سعدی بار دیگر در ۱۲ مهر ۱۳۹۰، به اتهام توهین به رهبری در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به قضاوت قاضی مقیسه علاوه بر محکومیت قبلی، به دو سال زندان محکوم شد.
یعقوب ملکی از اعضای ستاد ارومیه میرحسین، خلبان و رزمنده دفاع مقدس به ١٠سال حبس محکوم شده است
روز چهارشنبه ٢٣ آذرماه ۹۰ او از بند ٣۵٠ زندان اوین به دادگاه انقلاب احضار و قاضی پیرعباسی رییس شعبه ٢۶ دادگاه به وی حکم ١٠سال حبس تعزیری را ابلاغ کرد.
ملکی استاد خلبان هواپیماهای جنگی اف و سوخو و دانش آموخته خلبانی از مراکز دانشگاهی امریکا است که با شروع جنگ عراق علیه ایران به کشور بازگشت و درتمامی مدت ٨سال دوران دفاع مقدس در نیروی هوایی ارتش مشغول خدمت بود.
این زندانی سیاسی که اتهامش همکاری با یک کشور متخاصم ذکر شده پس از اتمام دوران خدمتش در ارتش یک موسسه آموزش زبان های خارجی در شهرستان ارومیه تاسیس کرد و به همراه فرزندانش به تدریس در آن پرداختند.
ملکی که در بند ٣۵٠ به کاپتان شهرت دارد از معترضان به نتایج انتخابات سال ٨٨ است به همین علت بازداشت شده.
وی درجریان بازجویی ها با کابل شکنجه شده و بر اثر ضربات متعدد سیلی قدرت شنوایی یکی از گوش هایش را از دست داده است.
دیدار دبیرکل مجمع نیروهای خط امام با خانواده میرحسین و رهنورد
سیدهادی خامنه ای: با صبر و توکل، تلخی و سختی این روزها میگذرد
حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خامنه ای با فرزندان میر حسین موسوی دیدار کرد. این دیدار با حضور فرزندان و سایر اعضای خانواده مهندس میر حسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد برگزار شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، سید هادی خامنه ای با گرامیداشت یاد مرحوم حاج میر عباس موسوی و عرض تسلیت درگذشت عموی میرحسین موسوی گفت: مرحوم حاج میرعباس و برادرشان حاج میر اسماعیل (پدر میرحسین) از تجار و بازرگانان متدین و خیر تهران بودند که به واسطۀ نسبت فامیلی با خانوادۀ ما معمولا در سفرهایی که به مشهد داشتند و به دیدار پدرما می آمدند یا سفرهایی که ما به تهران داشتیم آنها را می دیدیم و خاطرات بسیار شیرینی از هر دو نفر داریم.
وی افزود: اعضای این خانواده به رغم برخورداری از امکان مادی همواره تلاش کردند با حفظ اصالت های فرهنگی و دینی از زندگی تجملاتی و تشریفاتی رویگردان باشند و سطح زندگی خود را هم سطح مردم عادی قرار داده و در امور خیریه و عام المنفعه فعال باشند.
دبیرکل مجمع نیروهای خط امام افزود: به یاد دارم از ۵۰ سال قبل که گاهی به حجرۀ مرحوم حاج میراسماعیل می رفتم، کتاب های دینی و مذهبی هم در آنجا مشاهده می شد. و پیدا بود که در محیط کار از مطالعه غافل نیست. جالب این که چاپ اول تفسیر المیزان در محل کار ایشان وجود داشت و از همین مساله می شد عمق نگاه فرهنگی آن مرحوم را دید.
وی با اشاره به خاطره ای از دیدار با میرحسین موسوی گفت: وقتی در سال ۵۶ از زندان آزاد شدم، پس از چند سال که آقای میرحسین را ندیده بودم، ایشان تماس گرفت و دعوت کرد که به منزلشان بروم. اتفاقا تعدادی از نیروهای سیاسی و مبارز را هم ایشان به این میهمانی دعوت کرده بود. آن جلسه و مباحث مطرح در آن از خاطرات فراموش نشدنی من از آن روزهاست.
این نمایندۀ سابق مجلس با اشاره به خدمات میرحسین موسوی در سال های جنگ تحمیلی گفت: ادارۀ کشور در آن سال ها کاری استثنایی بود که شاید از عهدۀ کسی غیر از میرحسین برنمی آمد.
این روحانی اصلاح طلب با تاکید بر توان مدیریتی، اجرایی و تخصصی میرحسین افزود: آقای موسوی همواره نگاهی همه جانبه به امور داشت و در بسیاری از مواقع از حق خود نیز می گذشت و همین توان و تعهد بود که موجب رضایت و اعتماد امام می شد.
حجت الاسلام و المسلمین سیدهادی خامنه ای مواضع مهندس موسوی در ایام انتخابات را سندی ماندگار در بیان کاستی های موجود و چشم انداز آینده دانست و گفت :مباحثی که در ایام انتخابات مطرح شد، همگی کارشناسانه و حاکی از تسلط آقای موسوی به حوزه های مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بود.
وی با اظهار خرسندی از این دیدار گفت به هر میزان اهداف بزرگتر و متعالی تر باشد زحمات و سختی ها برای رسیدن به این اهداف نیز بیشتر است. جمع شما فرزندان و این خانواده اهل علم و فضل و هنر هستید و ان شاء الله این ایام را با صبوری و توکل بر خدا پشت سر خواهید گذارد. من امیدوارم تلخی ها و سختی های این روزها هر چه زودتر با آزادی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد به شیرینی مبدل گردد.
مهدی تاجیک
جرس:التهاب بی سابقه در بازار ارز و طلا طی هفته های اخیر به ناامنی اقتصادی میان افکار عمومی دامن زده و بالارفتن نرخ تورم در بسیاری از کالای اساسی را به همراه داشته است. گزارشهای میدانی حاکی از هجوم شهروندان به مراکز خرید برای ذخیر آذوقه است و دلگرمی های مقام های دولتی درباره کنترل بازار نیز اعتماد چندانی را برنیانگیخته است. نوسان بازار ارز و طلا البته از اواسط هفته گذشته با سیاست های سخت گیرانه بانک مرکزی تا حدودی فروکش کرده اما فعالان بازار نسبت به اوج گیری دوباره بحران هشدار می دهند. درباره این بحران و ریشه های آن با "علی شاکری" پژوهشگر مسائل ایران گفتگو کردیم . وی در سال 1386 همراه با "هاله اسفندیاری" و "کیان تاجبخش"، دو ایرانی آمریکایی دیگر به اتهام تلاش برای براندازی نرم مدتی در ایران زندانی بود. او مبتنی بر تخصص اش در زمینه مدیریت بازرگانی و امور بانکی مستقلات و اوراق قرضه اعتقاد دارد که ریشه بحران کنونی ارز و طلا در ایران ناشی از بی ثباتی سیاسی و اقتصادی است و تدابیری نظیر تک نرخی کردن نرخ ارز نیز با ناکامی روبرو خواهد شد.
متن کامل گفتگوی جرس را بخوانید:
آقای شاکری! بازار ارز و طلا در هفته های اخیر شوکی بی سابقه را تجربه کرده و موجی از نگرانی را میان شهروندان ایران به همراه آورده است. به نظر شما ریشه های این بحران کجاست؟
شوک قیمت ارز و طلا در یک کلام نشان دهنده نبود ثبات و امنیت سیاسی و اقتصادی در جامعه است که در نتیجه، عدم اطمینان مردم به حکومت را در پی دارد. همان طور که می دانید دولت در راستای طرح هدفمند کردن یارانه تولید صنعتی ،اقدام به پایین آوردن نرخ بهره بانکی کرد. این کار نه فقط تشویق تولید را به همراه نداشت بلکه مردم علاقه به گذاشتن نقدینههای خویش در بانک را نیز از دست دادند، چون بهره ای که یک سپرده گذار از بانک می گیرد مساوی است با بهره اسمی منهای نرخ تورم. مثلا اگر بهره اسمی 20درصد و نرخ تورم 15 درصد است کسی که سرمایه اش را در بانک می گذارد می تواند مطمئن باشد که در نهایت 5 درصد سود خواهد کرد.اما اگر نرخ تورم 20 درصد باشد و بهره بانکی 15 درصد باشد این وضعیت دیگر علاقه ای در مردم جهت سپرده گذاری در بانک ها ایجاد نمی کند.این بیش از هر چیز وضع وخیم تولید در کشور را نشان می دهد. مشکل جامعه ایران ضعف در تولید ناخالص ملی است.تا زمانی که تولید ملی با جذب مردم برای گذاشتن پول در بانک ها صورت نگیرد و مردم به بانک ها برای سرمایه گذاری اعتماد نداشته باشند این اقتصاد بیمار ما سرپا نمی شود
برخی تحلیلگران شوک اخیر در بازار ارز را زیر سر دولت می دانند و می گویند که دولت برای جبران کسری بودجه خود یک شوک قیمت در بازار ایجاد کرده تا از این طریق بتواند نقدینگی موجود در بازار را جمع کند و بخشی از کسری بودجه اش را جبران سازد.آیا شما با این تحلیل موافقید؟
بهرحال بخشی از این بحران ارزی هم به نفوذ دولت در بانک مرکزی و اقدام عامدانه برای دخالت در بازار سیاه ارز برمی گردد. بانک مرکزی هر بار با یک شوک اجازه می دهد یک بازار سیاهی درباره دلار به وجود بیاید و قیمت یک مرتبه به صورت نجومی بالا برود و بعد به میدان وارد می شود و قیمت بالای بازار سیاه را به قیمت بالای تثبیت شده تبدیل می کند.بازی هایی از قبیل بالا- پایین کردن نرخ ارز گرچه ممکن است علاجی آنی باشد اما علاجی آتی نخواهد بود.پولی که از طریق بالابردن نرخ ارز دست دولت را می گیرد، از تولید و ثروت ملی نیست و در واقع ایجاد مالیات بزرگ از طریق افزایش تورم است.چنین وضعیتی زمینه را برای شورش و از هم پاشیدگی اقتصادی فراهم می کند به ویژه که طبقه متوسط در زیر فشار تحریم ها روز به روز ضعیف و فقیرتر می شود. اگر قبول کنیم که سرمایه ملی یک کشور در اصل میزان تولید در آن کشور است، آن وقت ایران با 407 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی در منازعه با اقتصادهای ثروتمند روز به روز خود را فقیرتر می کند.از طرفی این را هم باید اضافه کرد که بانک مرکزی در نگرانی از بروز جنگ و شدت یافتن تحریم ها از عرضه کافی ارز در بازار جلوگیری می کند.این سیاست در روزهای اخیر نمایان تر شده است وگرنه اگر به خاطر داشته باشید چند هفته پیش آقای بهمنی مدیرکل بانک مرکزی می گفت که ما به حد کافی ارز داریم و می توانیم به بازار بیاوریم. بنابراین بانک مرکزی احتمالا ارز را برای روز مبادا نگه داشته و از عرضه آن به بازار جلوگیری می کند.
به نظر شما تحریم ها علیه برنامه هسته ای تا چه حد بر نوسان بازار ارز تاثیر داشته است؟
ایران به دلیل مواجهه با تحریم نفت و تحریم بانک مرکزی امکان مقاومت در برابر جنگ روانی را ندارد. شما اگر بپذیرید که 60 درصد سود ناشی از فروش نفت صرف تامین هزینه های مصرفی داخلی می شود، می توانید در نظر بگیرید که با تحریم خرید نفت چه ضربه ای به اقتصاد وارد می شود. مقام های ایران هم متاسفانه به شعار بسنده کرده و از آن فراتر نمی روند. چند ماه پیش آقای احمدی نژاد مدعی فروش نفت به ارزهایی غیر از دلار شد و در هفته های اخیر هم زمزمه هایی درباره بستن تنگه هرمز شنیده می شود. حال آنکه باید در نظر بگیرید روزانه 4 تریلیون دلار در بازار جهانی به حرکت در می آید و از این رقم، 200 میلیون دلار سهم ایران است که رقمی حدود 5 هزارم درصد می شود. وقتی این رقم را ملاک قرار دهید می توانید راحت تر دریابید که ادعای احمدی نژاد درباره منع مبادلات بین المللی با دلار تا چه حد شعاری و تهی از معنی است.
آقای شاکری!بسیاری از مردم پس از شوک اخیر در بازار ارز، وضعیت را با دوره اصلاحات مقایسه می کنند که بازار از ثبات نسبی برخورد بود. به نظر شما چرا قیمت ارز و سکه در آن دوره علیرغم قیمت پایین نفت نوسان اندکی داشت اما حالا با وجود نفت بشکه 88 دلار شاهد چنین نوسانی هستیم؟
در دوره اصلاحات چون دخالت دولت در بازار ارز و بانک مرکزی کمتر بود به رغم نفت بشکه ای 25 دلار ایران دچار کسر بودجه نشد و در تمام 8 سال ریاست جمهوری آقای خاتمی اصلا ارز آنچنان بالا و پایین نرفت.ولی در حال حاضر نفت کشور با ارز 88 دلار در بودجه گره خورده است.یعنی اگر نفت در بازار جهانی کمتر از 88 دلار فروش برود، بودجه ایران دچار مشکل می شود.لذا بانک مرکزی مجبور است با بازی های مصنوعی از قبیل بالابردن قیمت ارز این کسری بودجه را جبران کند.این سیاست ها نه فقط به افزایش ثروت نمی انجامد بلکه تورم بالایی را در برخواهد داشت که دودش بیشتر از همه به چشم مردم خواهد رفت.
یعنی در واقع از نظر شما ریشه این بحران به هزینه کرد درآمدهای نفتی برمی گردد؟
بله. نفت در ایران معاصر به جای این که سرمایه کشور باشد درآمد دولت محسوب شده است و عملا از طلای سیاه به بلای سیاه تبدیل شده است.دولت به خودش اجازه داده که هر وقت لازم دید درآمد نفت را به صورت پول در جامعه توزیع بکند.توزیع پول در جامعه کمک به فقرا نیست.ایجاد کردن یک طبقه بی عار تنبلی است که وابستگی به دولتِ بزرگ را بیشتر می کند.نتیجه بعد از مدتی بالارفتن نیازهای مصرفی در جامعه می شود و از آنجا که در جامعه ای مثل ایران، واردات تعیین کننده است و صادرات غیرنفتی چندانی ندارد، پول نفت برای خریدهای مصرفی هدر می شود و به افزایش تولید در جامعه نمی انجامد. تا زمانی که بودجه نفت به عنوان سرمایه دولت محسوب شود ما چیزی به عنوان تولیدات ملی بزرگ نخواهیم داشت.
به نظر شما ایران برای عبور از این بحران چه راهی دارد؟
الان که پس از این نوسانات، ارز ایران بیش از ۵۰% سقوط ارزش در عرض یک هفته داشته، شورای پول مورد ملامت است که با کاهش نرخ سپرده ، نقدینههای شناور را به جای جذب کردن در بانکها به سوی خرید مسکوکات و خرید دلار سوق داده است.از طرف دیگر بانک مرکزی شماتت میشود که با نصف کردن سهمیه ارز هر مسافر به خارج و بالا بردن قیمت ارز ، علائم نداشتن ارز در ذخیره را به بازار و مردم داده و متاسفانه در فقدان وجود گزارش شفاف در مورد اقتصاد کشور از طرف دولت و با نک مرکزی، مردم بجای اعداد ، علائم را میبینند و به نتیجه "بشتابید تا دلار از این گرانتر نشده است، بخرید "، میرساند.در حالیکه سالی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار نفت صادر میشود.
به نظر من ایران راهی ندارد جز این که مانند کشورهای دیگر ارز شناور را به حال خویش بگذارد.بانک مرکزی را مستقل بگذارد.دست از کنترل جریان های اجتماعی در درون ایران بردارد.تعامل با جامعه جهانی را جایگزین تقابل با آنها کند.یعنی اگر در اصل مشارکت درونی و تعامل بیرونی را سرلوحه سیاست های خود قرار ندهد،ثبات در ایران به وجود نخواهد آمد. دوره ثبات از طریق مشت آهنین در جهان گذشته است. شما نگاه کنید وقتی چند سال پیش شورش در آمریکا اتفاق افتاد کسی نپرسید که اینها(منظور حکومت) کی می روند؟وقتی شورش درباره مسائل مسلمانان و اعراب در فرانسه اتفاق افتاد کسی نپرسید که حکومت فرانسه کی سقوط می کند؟ اما در جامعه ای چون ایران به دلیل عدم ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همیشه مردم می پرسند که اینها کی می روند؟
آیا اکنون با تک نرخی کردن ارز و دلار، مشکل نوسانات شکننده حل شده و نقدینهها بسوی تولید سرازیر میشود؟
به نظر من پاسخ منفیست. چون امروز به هر بانکی که در تهران وارد میشوید قیمت دلار را ۱۳۰۶ تومان اعلام کرده ولی به شما نمیفروشند. این قیمت از محاسبه تفاوت بین ضریب تورم بین ایران و آمریکا به وجود می آید که ۱۲% مفروض شده است.مبدأ محاسبه قیمت دلار هم از سال ۱۳۸۹ به قیمت ۹۸۵ تومان که توسط بانک جهانی اعلام شده مدّ نظر گرفته شده که لذا بهای دلار در سال ۱۳۹۰ حدود ۱۳۰۰ تومان اکنون اعلام میشود، در صورتی که تفاوت نرخ تورم بین ایران و آمریکا چیزی بالای ۲۰% است. به هر مسافری به خارج فقط ۱۰۰۰ دلار سهمیه داده میشود، که بخش نا چیزی از نیاز حقیقی هر مسافر است. ارزی را که بانک برای گشایش اعتبار اسنادی و (LC) به وارد کنندگان کالا با قیمت اعلامی بانک قرار است پرداخت کند، مشروط به ورود کالا و بدون انتقال ارزی پیش پرداخت به وقت گشایش اعتبار ( LC) ، کرده؛ که خود این بی اعتمادی بین وارد کننده و بانک، اشتیاق وارد کنندگان مستقل در این جو پر ریسک را تقلیل و انحصار بیشتر تجارت در دست نظامیان و در نتیجه بازار سیاه را تشویق میسازد.
بالا بردن نرخ بهره سپرده به ۲۱% در این هفته و برخورد " تعزیراتی" با دلار و خریدارانش بدون داشتن و تدوین یک بسته اقتصادی جامع در کنار یک بسته پولی؛ گره گشا برای جذب نقدینهها به اقتصاد نیست. حتی پس از یک نرخی کردن دلار در امروز صحبت از این است که چگونه این دلار محدود با قیمت بانکی میتواند از رانت خواری، ویژه خواری، و توزیع ارزی دولتی رابطه ای، جلو گیری کرده و شکلی قانونمند داشته باشد؟ اگر بپذیریم که بازار بورس آینهٔ اقتصاد ایران است، این بازار ضریب رشدش در امسال ۱۰% بیشتر نبوده است. لذا اقتصاد ایران، بخش تولیدی، و بازار بورس، جاذبهای برای کشش سرمایه نداشته است، چون این ضریب رشد در مقایسه با بازارهای سرمایه سکه طلا، دلار، و مسکن؛ در رتبه آخر قرار دارد؛ و طبیعی است که سرمایهها و نقدینههای شناور و سرگردان کلان نه به تولید بلکه به فرار از کشور روی آورده و به دلار تبدیل میشود.در این صورت قیمت دلار را نه حکم دولت، و نه قیمت اعلام شده در بانک، بلکه بازار سیاه ایجاد شده -انحصار درو نی قدرت و بی اعتمادی مردم به حکومت- تعیین می کند.لذا مشکلات بخش تولید، فعال کردن بورس،و بخشهای دیگر سرمایه در مسیر رشد اقتصادی، به امنیت درونی نیازمند است که این میباید همراه با ورود به بازار جهانی باشد تا بتوان از یک نرخی کردن ارزی حقیقی سخن گفت.پیش شرط این امر به عدم تشنج درونی و همگرایی سیاسی نیازمند است تا بتوان از التهاب و اپیدمی تشنج جلو گیری کرد. تجربه نشان داده که در قرن گذشته و تا به امروز ارز شناور در کشورهایی چون آمریکا( دلار)،اروپا (یورو)، انگلستان (پوند)، و ژاپن(ین) رواج داشته که از ثبات سیاسی و دموکراسی برخوردار بوده اند. لذا در ایران ما نیز بدون مشارکت مردم در تعیین حق سرنوشت خویش - "ایران برای همه ایرانیان " و بدون تعامل با جهان، ثبات سیاسی میسّر نیست و مشت آهنین هم پاسخ گو نیست.
مژگان مدرس علوم
جرس: حبیب الله گلپری پور زندانی کرد محکوم به اعدام، نزدیک به دو سال است که در زندان بسر می برد و خانواده وی که ساکن کردستان هستند برای دیدن او مسافت طولانی را تا زندان ارومیه که حبیب به آنجا منتقل شده است، طی می کنند. این جوان 26 ساله در بند چندی پیش به دلایلی نامعلوم به قرنطینه منتقل شد.
خواهر حبیب الله در این خصوص به "جرس" می گوید: "چند روز پیش از قرنطینه به بند عمومی منتقل شدند و علت اینکه چرا به قرنطینه منتقلش کرده بودند را نمی دانیم. در ابتدا هم در زندان مهاباد بود که بعد به زندان ارومیه منتقل شد. هر هفته هم ملاقات کابینی داریم و هفته پیش با حبیب ملاقات کابینی داشتیم که شکر خدا حالش خوب بود و از نظر روحی هم وضعیت خوبی داشت. اما خوب تا ارومیه مسافت زیاد است و سخت است که هر هفته این مسافت را طی کنیم بخاطر همین تقریبا ماهی یکی دو بار میرویم تا حبیب را ببینیم اگرچه پدر و مادرم این سختی راه را تحمل می کنند. پدر و مادرم حالشان خوب نیست و نگران هستند. الان دو سال است که حبیب در زندان است، خوب قطعا هر پدر و مادری زمانیکه فرزندشان دچار مشکل می شود ناراحت هستند و نمی شود ناراحتی آنها را انکار کرد. و نمی شود از پدر و مادرم در چنین شرایطی که فرزندشان در زندان و حکم اعدام دارد انتظار داشت که حالشان خوب باشد اما خوب تحمل می کنند."
حبیب الله گلپری پوردر اردیبهشت ماه سال 89 به اتهام محاربه از طریق فعالیت تبلیغی و عضویت در یک حزب مخالف نظام از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شد. حکمی که در دیوان عالی کشور تایید شد.
وی در نامه ای از زندان به رهبری با شرح شکنجه های جسمی و روحی خود در طول دوران بازداشت نوشته است: "هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالحه ثابت گردد و خوب این هم متن کامل اصل ٣٨ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. ولی موضوعی که برایم جالب است و جای سوال این است که گفته شده ، جرم او در دادگاه صالحه ثابت گردد. ولی نمیدانم بگویم خوشبختانه و یا متاسفانه، نه جرم بنده در دادگاه صالح که حتی در بازداشتگاههای ارگانهای مذکور در حد فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی موثر علیه نظام ثابت گردید، نه فعالیتهای نظامی و موثر و یا هر اقدام دیگر مسلحانه و من نمیدانم چرا حکم اعدام و جرم محارب به بنده داده و زدند؟! به امید روزی که مسئولان جمهوری اسلامی ایران حداقل در حق شهروندان این مرز و بوم کمترین حقوقی را که در قانون اساسی کشور نوشته شده اجرا نمایند، و هیچگاه خود را بالاتر از قانون نپندارند و در هر مقام و پستی که داشته باشند خویش را تابع قانون نوشته شده خودشان بدانند."
ناصر گلپری پور پدر حبیب با اشاره به دوندگی های خود برای وضعیت فرزندش به جرس می گوید: "قطعا کسی که پدر و مادر باشد می داند من چه می گویم و چه حالی دارم و دنبال کارهاش می روم و حتی به تهران دفتر دیوان عالی کشور و دفتر رهبری رفتیم و امیدوارم از این راهها یک فرجی حاصل شود... حالا منتظریم ببینیم پیگیری هایمان به کجا می رسد من خودم که زیاد به قوانین آشنایی ندارم وکیلش دنبال کارها است و فقط می خواهیم قانون اجرا شود..."
وی در پایان می افزاید: "وقتی می رویم ملاقاتش و می بینیم که روحیه اش خوب است ما هم روحیه می گیریم. امیدوارم روزی خبر آزادی همه زندانیان سیاسی را بشنویم."
گفتنی است، طی ماههای گذشته بسیاری از زندانیان که مدتهاست در زندان بسر می برند با حکم اعدام و تایید آن در دیوان عالی کشور مواجه شده اند. زندانیانی که در دادگاههای نمایشی فرصتی برای دفاع از خود نیافتند و از زندان نامه هایی که در آن شرح شکنجه هایی که بر آنها رفته را بازگو کردند. سعید ملک پور، مهدی علیزاده، وحید اصغری از جمله این زندانیان سیاسی هستند که برای اعتراف تلویزیونی تحت فشار قرار دارند.
حبیب الله گلپری پوردر اردیبهشت ماه سال 89 به اتهام محاربه از طریق فعالیت تبلیغی و عضویت در یک حزب مخالف نظام از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شد. حکمی که در دیوان عالی کشور تایید شد.
وی در نامه ای از زندان به رهبری با شرح شکنجه های جسمی و روحی خود در طول دوران بازداشت نوشته است: "هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالحه ثابت گردد و خوب این هم متن کامل اصل ٣٨ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. ولی موضوعی که برایم جالب است و جای سوال این است که گفته شده ، جرم او در دادگاه صالحه ثابت گردد. ولی نمیدانم بگویم خوشبختانه و یا متاسفانه، نه جرم بنده در دادگاه صالح که حتی در بازداشتگاههای ارگانهای مذکور در حد فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی موثر علیه نظام ثابت گردید، نه فعالیتهای نظامی و موثر و یا هر اقدام دیگر مسلحانه و من نمیدانم چرا حکم اعدام و جرم محارب به بنده داده و زدند؟! به امید روزی که مسئولان جمهوری اسلامی ایران حداقل در حق شهروندان این مرز و بوم کمترین حقوقی را که در قانون اساسی کشور نوشته شده اجرا نمایند، و هیچگاه خود را بالاتر از قانون نپندارند و در هر مقام و پستی که داشته باشند خویش را تابع قانون نوشته شده خودشان بدانند."
ناصر گلپری پور پدر حبیب با اشاره به دوندگی های خود برای وضعیت فرزندش به جرس می گوید: "قطعا کسی که پدر و مادر باشد می داند من چه می گویم و چه حالی دارم و دنبال کارهاش می روم و حتی به تهران دفتر دیوان عالی کشور و دفتر رهبری رفتیم و امیدوارم از این راهها یک فرجی حاصل شود... حالا منتظریم ببینیم پیگیری هایمان به کجا می رسد من خودم که زیاد به قوانین آشنایی ندارم وکیلش دنبال کارها است و فقط می خواهیم قانون اجرا شود..."
وی در پایان می افزاید: "وقتی می رویم ملاقاتش و می بینیم که روحیه اش خوب است ما هم روحیه می گیریم. امیدوارم روزی خبر آزادی همه زندانیان سیاسی را بشنویم."
گفتنی است، طی ماههای گذشته بسیاری از زندانیان که مدتهاست در زندان بسر می برند با حکم اعدام و تایید آن در دیوان عالی کشور مواجه شده اند. زندانیانی که در دادگاههای نمایشی فرصتی برای دفاع از خود نیافتند و از زندان نامه هایی که در آن شرح شکنجه هایی که بر آنها رفته را بازگو کردند. سعید ملک پور، مهدی علیزاده، وحید اصغری از جمله این زندانیان سیاسی هستند که برای اعتراف تلویزیونی تحت فشار قرار دارند.
جرس:
حسین نعیمی پور، فرزند محمد نعیمی پور نماینده مردم تهران در مجلس ششم و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت بازداشت شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، امروز بعداز ظهر، ماموران دادستانی با مراجعه به دفتر محمد نعیمی پور، فرزند او حسین را بازداشت کرده و به مکان نامعلومی منتقل کرده اند.
ماموران لباس شخصی پنج نفر بوده اند و از اعضای دفتر کار آقای نعیمی پور فیلم برداری می کرده اند. همچنین گزارش رسیده حاکی است، برخورد ماموران بسیار توهین آمیز بوده است.
حسین نعیمی پور، پس از انتخابات نیز یک بار بازداشت و مدتی را در حبس به سر برد.
او پیش از این در انتظار ابلاغ حکم دادگاه بود.
از مرجع دستگیر کننده و دلیل این بازداشت هنوز اطلاعی در دست نیست.
حسین نعیمی پور، فرزند محمد نعیمی پور نماینده مردم تهران در مجلس ششم و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت بازداشت شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، امروز بعداز ظهر، ماموران دادستانی با مراجعه به دفتر محمد نعیمی پور، فرزند او حسین را بازداشت کرده و به مکان نامعلومی منتقل کرده اند.
ماموران لباس شخصی پنج نفر بوده اند و از اعضای دفتر کار آقای نعیمی پور فیلم برداری می کرده اند. همچنین گزارش رسیده حاکی است، برخورد ماموران بسیار توهین آمیز بوده است.
حسین نعیمی پور، پس از انتخابات نیز یک بار بازداشت و مدتی را در حبس به سر برد.
او پیش از این در انتظار ابلاغ حکم دادگاه بود.
از مرجع دستگیر کننده و دلیل این بازداشت هنوز اطلاعی در دست نیست.
مردم ۹ دی مشکلات را حل کردند، اما هاشمی آنجا نبود
جـــرس:
در پی انتشار اظهارات علی مطهری پیرامون لزوم بازگشت هاشمی رفسنجانی به صحنه سیاسی کشور برای ختم بحران سیاسی موجود، روزنامه محافظه کار رسالت، به انتقاد از این نماینده اصولگرای مجلس هشتم پرداخت.
مطهری در گفتگو با تارنمای «ملت ما»، با بیان اینکه "وضع فعلی ما شبیه وضع انقلاب مشروطه است كه عدهای از راه رسیدند و سنگ انقلاب را بیشتر به سینه زدند و با شور و حرارت بیشتری شعارهای انقلاب را سر دادند و كم كم انقلابیون راستین و اولیه را از میدان خارج كردند و در نتیجه مشروطه به یك استبداد خشن منتهی شد"، تاکید کرده بود: "نخستین كسی كه احمدینژاد را شناخت و احساس خطر كرد و نحوه مدیریت وی بر كشور را خطرناك توصیف كرد هاشمی رفسنجانی بود و امروز هم تا زمانی كه وی به صحنه سیاسی برنگردد و مثلا اقامه جمعه نكند بحران سیاسی اخیر تمام نمیشود."
روزنامه رسالت، چاپ تهران، در یادداشتی با عنوان "نقدی برادرانه به اظهارات اخیر علی مطهری" نوشته اس:
"آقای مطهری میفرمایند تا زمانی که آیتالله هاشمی به صحنه سیاسی بر نگردد بحران سیاسی اخیر تمام نمیشود.اولا- آیت الله هاشمیرفسنجانی الان در وسط معرکه سیاسی کشور بحمدالله هستند، سخن میگویند، نقد میکنند و راه حل نشان میدهند. ثانیا- در ذهن آقای مطهری این است که در کشور بحران سیاسی وجود دارد."
"آقای مطهری میفرمایند تا زمانی که آیتالله هاشمی به صحنه سیاسی بر نگردد بحران سیاسی اخیر تمام نمیشود.اولا- آیت الله هاشمیرفسنجانی الان در وسط معرکه سیاسی کشور بحمدالله هستند، سخن میگویند، نقد میکنند و راه حل نشان میدهند. ثانیا- در ذهن آقای مطهری این است که در کشور بحران سیاسی وجود دارد."
این روزنامه اصولگرا با حمله به مطهری نوشته است: معلوم نیست درک ایشان از مفهوم "سیاست" و "بحران" چیست؟ هر کس که در این مملکت زندگی میکند و یا از بیرون وارد میشود با نگاهی کوتاه به اوضاع سیاسی کشور نمیتواند چنین درکی را قبول کند.ثالثا- اگر به قول ایشان راه حل آن است که "هاشمی رفسنجانی به صحنه سیاسی بر گردد و بحران سیاسی حل شود" این سئوال مطرح است که چرا هاشمی این لطف را در حق مردم و انقلاب دریغ دارند و به صحنه سیاسی بر نمیگردند.
رابعا- آیتالله هاشمیرفسنجانی هم در انتخابات دور نهم به طور مستقیم و هم در انتخابات دور دهم به طور غیر مستقیم در صحنه سیاسی بودند و نامه بدون بسمالله وبدون سلام وی دو روز مانده به برگزاری انتخابات دور دهم این حضور را تایید میکند. اما این حضور کمکی به حل مشکلات نکرد بلکه بر مشکلات افزود. "
رابعا- آیتالله هاشمیرفسنجانی هم در انتخابات دور نهم به طور مستقیم و هم در انتخابات دور دهم به طور غیر مستقیم در صحنه سیاسی بودند و نامه بدون بسمالله وبدون سلام وی دو روز مانده به برگزاری انتخابات دور دهم این حضور را تایید میکند. اما این حضور کمکی به حل مشکلات نکرد بلکه بر مشکلات افزود. "
رسالت مدعی شد: "مردم در نهم دی این مشکلات را حل کردند. آنها انتظار داشتند هاشمیرفسنجانی در کنار آنان و رهبری مظلوم انقلاب رو در روی اهل فتنه قرار بگیرد که متاسفانه این مطالبه آنطور که میخواستند عملی نشد."
جـــرس:
در پی انتشار خبری در بی بی سی فارسی مبنی بر اینکه قرار است پروازهای شرکت هواپیمایی «هما» به لندن از سه پرواز به دو پرواز در هفته کاهش یابد، خبرگزاری رسمی دولت به نقل از منابع هما این خبر را تکذیب کرد.
به گزارش ایرنا، نمایندگی هما در بریتانیا گفته است که "توقف پروازهای منظم هفتگی هما به لندن صحت ندارد و تنها اتفاقی که افتاده این است که ما خودمان برای ماه فوریه، که ماه کم سفری به شمار می رود، تعدادی از پرواز های خود را به دلایل بازرگانی لغو کرده ایم."
به گفته این منبع ، شرکت هما در حال حاضر برای ماه مارس برای سه پرواز در هفته جا ذخیره می کند.
بی بی سی فارسی گزارش داده بود که قرار است تعداد پروازهای تهران- لندن از سه پرواز در هفته به دو پرواز کاهش یابد.
جـــرس:
سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا شورای امنیت سازمان ملل متحد را فراخواندند برای پایان دادن به موج خشونتها در سوریه وارد عمل شود. همزمان یک شهروند عربستان سعودی مدعی شد که توانسته است ایمیلهای بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را دانلود (هک) کند، که این ایمیلها افشاگر نقش جمهوری اسلامی در سرکوب مردم سوریه است.
همزمان، وزارت خارجه روسیه دوشنبه اعلام کرد دولت سوریه با اجرای گفت و گوی غیر رسمی با اپوزیسیون این کشور در مسکو موافقت کرده اما شورای ملی معترضان، کناره گیری بشار اسد از قدرت را به عنوان پیش شرط هر گفت و گویی اعلام کرده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، هرمان فان رومپوی، رئیس ادواری شورای اتحادیه اروپا پس از اجلاس سران کشورهای اروپایی در بروکسل گفت که کشورهای عضو این اتحادیه "نسبت به خشونتورزیها و سرکوب توسط رژیم سوریه" خشمگین هستند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار است بعد از ظهر امروز روز سهشنبه (۳۱ ژانویه/۱۱ بهمن) جلسهای مشورتی برای بررسی وضعیت حاکم بر سوریه تشکیل دهد.
تا کنون این روسیه بوده است که مانع از محکومیت رژیم بشار اسد در شورای امنیت شده است.
بیش از ۱۱ ماه است که از ناآرامیها در سوریه میگذرد و در این میان بیش از ۵۴۰۰ نفر کشته شدهاند.
رد درخواست روسیه
وزارت خارجه روسیه دوشنبه اعلام کرد دولت سوریه با اجرای گفت و گوی غیر رسمی با اپوزیسیون این کشور در مسکو موافقت کرده اما شورای ملی معترضان، کناره گیری بشار اسد از قدرت را به عنوان پیش شرط هر گفت و گویی اعلام کرده است.
به گزارش رادیو فردا، وزارت خارجه روسیه در بیانیه ای اعلام کرد به دولت و اپوزیسیون سوریه پیشنهاد داده نمایندگان خود را برای برقراری تماس های غیر رسمی به مسکو بفرستند. این پیشنهاد با پاسخ مثبت مقام های دولت سوریه و رد مذاکرات از سوی نیروهای اپوزیسیون همراه شد.
وزارت خارجه روسیه در بیانیه خود گفته که برقراری چنین تماس هایی یک ضرورت فوری برای پایان دادن به خشونت ها در سوریه است. در مقابل برهان غلیون، رییس شورای ملی معترضان گفت که اپوزیسیون سوریه پیش از کناره گیری بشار اسد از قدرت، با نظام این کشور گفت و گو نخواهد کرد.
غلیون در واکنش به بیانیه وزارت خارجه روسیه گفت: "کناره گیری (بشار) اسد از قدرت، پیش شرط آغاز هر گونه مذاکرات برای انتقال به نظام دموکراتیک است."
ادعای هک امیل های رئیس جمهور
یک شهروند عربستان سعودی موفق شد ایمیلهای بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را دانلود کند. گفته میشود این ایمیلها افشاگر نقش جمهوری اسلامی در سرکوب مردم سوریه است. این اطلاعات هنوز منتشر نشدهاند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، یک هکر شهروند عربستان سعودی از قرار معلوم موفق شده است به ایمیلهای بشار اسد دست یابد و آنها را دانلود کند.
به گزارش خبرگزاری آلمان به نقل از روزنامهی "المدینه"، اطلاعات دزدیده شده توسط اسامه سلمان الانسی حجمی بالغ بر چهار گیگابایت دارد. از قرار معلوم این اطلاعات بسیار افشاگر هستند.
روزنامهی "المدینه"، چاپ عربستان سعودی، مدعی است که این اطلاعات بهویژه نقش جمهوری اسلامی در سرکوب قیام مردم سوریه را برملا میکند.
شورای ملی سوریه که روز شنبه (۸ بهمن/۲۸ ژانویه) ایران را به دست داشتن در کشتار معترضان در سوریه متهم کرده بود، از این کشور خواست، از حمایت رژیم دمشق دست بردارد. "شورای ملی سوریه" بزرگترین ائتلاف نیروهای مخالف دولت بشار اسد است.
سمیر نشار، از اعضای بلندپایهی شورای ملی سوریه در کنفرانسی خبری در استانبول گفت که این شورا «مشارکت رژیم ایران در کشتار مردم سوریه را که در طلب آزادی هستند محکوم کرده و از این کشور میخواهد، برای حفاظت از روابط مردم دو کشور از سرکوب انقلاب سوریه دست بردارد».
هکر عربستانی پس از دانلود ایمیلها پیامی برای بشار اسد، دیکتاتور سوریه ارسال کرده و گفته است، در صورتی که به خشونتها علیه مردم سوریه خاتمه ندهد، این اطلاعات را منتشر خواهد کرد.
از سوی دیگر این روزنامه مینویسد که الانسی شماری پایگاههای اینترنتی نهادهای دولتی سوریه را نیز هک کرده است، ولی روز سهشنبه این وبگاهها بار دیگر به کار عادی خود ادامه دادند.
هکرهای عربستان سعودی در هفتههای گذشته چندین پایگاه اینترنتی اسرائیلی را به طور موقت فلج کرده و اطلاعات شهروندان اسرائیلی را ربوده بودند. در پی آن هکرهای اسرائیلی وبگاههای عربستانی را مورد حملات خود قرار داده بودند.
مخالفان سوری "روز خشم و سوگواری" اعلام کردند
"شورای ملی سوریه" روز سهشنبه (۳۱ ژانویه/۱۱ بهمن) را روز خشم و سوگواری اعلام کرد. این تشکل ائتلافی مخالفان سوری اعلام کرد که دیروز دوشنبه حدود ۱۰۰ نفر در پی عملیات نظامی که بشار اسد آغاز کرده است، کشته شدهاند.
شورای ملی سوریه در صفحهی "فیسبوک" خود از تعلل جامعهی بینالملل در حمایت از مردم غیرنظامی سوریه و در برخورد با رژیم بشار اسد انتقاد کرده است.
این شورا مینویسد: "رژیم بشار اسد در عملیات خونین و قتلعامها و ترورها که به کشته شدن بیش از ۱۰۰ تن از مردم سوریه، از جمله زنان و کودکان ... در شهر حمص انجامیده است، با تانک و سلاح سنگین محلهها را بمباران کرده است."
جـــرس:
در ادامۀ موفقیت های بین المللی سینماگران غیرحکومتی و مستقل ایران، جایزهی معتبر سینمایی «هانری لانگ لوا» به پاس سالها فعالیت فرهنگی در راستای ارتقای سینما، به خانم فاطمه معتمدآریا، بازیگر سینمای ایران تعلق گرفت.
بنا به گزارش ها، معتمدآریا که در بیش از ۴۰ فیلم نقشآفرینی کرده، از سال ۸۹ ممنوعالتصویر شده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان، فاطمه معتمدآریا، بازیگر سینما و تلویزیون ایران برندهی جایزهی معتبر سینمایی «هانری لانگ لوا» شد. این جایزهی جهانی سینمایی فرانسه، به پاس سالها فعالیت سینمایی و نقشآفرینی این بازیگر به وی اهدا خواهد شد.
در بیانیهی اعلام اهدای جایزه به فاطمه معتمدآریا آمده است: "این جایزه به پاس تلاشهای فاطمه معتمدآریا در راستای ارتقای حرفه سینما، تعهد و حفظ حرمت هنر و تلاشهای فرهنگی به این بازیگر سینمای ایران تقدیم میشود."
جایزهی «هانری لانگ لوا»، شامگاه دوشنبه، ۳۰ ژانویه ۲۰۱۲ در حاشیهی جشنوارهی جهانی فیلم «ونسن» در شهر پاریس به این بازیگر اهدا خواهد شد.
هانری لانگ لوا منتقد فیلم و از پیشگامان جمعآوری و آرشیو فیلم و چهرههای برجستهی تاریخ سینما در فرانسه است. او از بنیانگذاران «مرکز آرشیو فیلم» و سینماتک فرانسه است که از بزرگترین و مجهزترین مراکز نگهداری فیلمهای قدیمی و تاریخ سینما در جهان به شمار میرود.
فاطمه معتمدآریا، متولد ۱۳۴۰ در تهران و فارغالتحصیل بازیگری از دانشسرای هنر است. او از سال ۱۳۶۴ وارد سینما شد و «جدال»، اولین فیلم سینمایی بود که در آن بازی کرد. معتمدآریا تا به حال در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی نقشآفرینی کرده است.
این بازیگر سینمای ایران پیش از این برندهی جوایز متعدد داخلی و خارجی شده است. وی برای بازی در فیلمهای «هنرپیشه» و «همسر» برندهی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم فجر شده است و دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن نیز برای بازی در فیلمهای «مسافران» و «برهوت» دریافت کرده است.
فاطمه معتمدآریا در سال ۲۰۱۱ نیز برای بازی در فیلم «اینجا، بدون من» که چندسال پیش ساخته شده، برندهی جایزهی بهترین بازیگر زن از جشنواره بینالمللی فیلم مونترال کانادا شد. «انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران» نیز در سال ۱۳۸۷ از معتمدآریا به پاس ۳۰ سال فعالیت هنری تقدیر کردند.
فیلمهای «روسری آبی»، «گیلانه»،«ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «کارگران مشغول کارند» و «کلاه قرمزی و پسرخاله» برخی از معروفترین فیلمهایی است که فاطمه معتمدآریا در آنها نقشآفرینی کرده است.
حسین شریعتمداری در سرمقاله کیهان نوشت
جـــرس:
مدیر مسئول روزنامه کیهان می گوید طی هفته های اخیر و در آشفته بازار سكه و ارز طی چند روز گذشته، 50 نفر خریدار كلان طلا بوده اند كه فقط یكی از آنها 17 میلیارد تومان طلا خریده و در همین مدت كوتاه بیش از 15 تن سكه پیش فروش شده است.
به گزارش روزنامه کیهان، حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز خود مدعی می شود: "ورود دولت به بازار سكه و دلار كه هرچند وزیر اقتصاد و دارایی تاخیر و دیرهنگامی آن را پذیرفت ولی نهایتا و تاكنون مهار نسبی این بازار آشفته را در پی داشته است و پروژه افزایش بهای طلا و ارز را كه با هدف افزایش قیمت سایر كالا و خدمات كلید خورده و توهم پراكنی همراه با ایجاد نارضایتی در مردم را دنبال می كرد، ناكام گذاشت."
نماینده رهبر جمهوری اسلامی بدون اشاره به نقش واضح دولت در ایجاد بحران و عدم کنترل بازار، در جستجوی ردپای مخالفان نظام و دشمنان در بازار می نویسد: "اما، چه كسانی این پروژه را كلید زده و به میدان آورده بودند؟ در این باره اشاره به چند خبر موثق ضروری به نظر می رسد. ضمن آن كه تلاش مراكز اطلاعاتی و امنیتی كشورمان در پی گیری این موارد قابل تقدیر است.
الف: در آشفته بازار سكه و ارز طی چند روز گذشته، 50 نفر، خریدار كلان بوده اند كه فقط یكی از آنها 17 میلیارد تومان طلا خریده است!
الف: در آشفته بازار سكه و ارز طی چند روز گذشته، 50 نفر، خریدار كلان بوده اند كه فقط یكی از آنها 17 میلیارد تومان طلا خریده است!
ب: در همین مدت كوتاه بیش از 15 تن سكه پیش فروش شده بود.
ج: شاید تعجب كنید و تعجب آور نیز هست كه گروهی متشكل از بهایی ها- مرتبط با محافل صهیونیستی- با همكاری افرادی از انجمن حجتیه- كه شاید وابستگی به انجمن حجتیه پوشش آنها بوده است!- در آشفته كردن بازار سكه و دلار طی دو هفته اخیر نقش موثری داشته اند. این گروه از كلان سرمایه داران یا دلال های وابسته به آنان، از یكسو با بهره گیری از عوامل میدانی خود در داخل كشور و حمایت و پشتیبانی محافل بیرونی، مردم را به خرید سكه و دلار تشویق می كردند و با توهم پراكنی و شایعه سازی از آنها می خواستند كه خانه ها و املاك خود را نیز بفروشند و سكه بخرند! و از سوی دیگر، با فروش سكه و دلار كه به بهای كمتر خریده و با قیمت بیشتر می فروختند، به خرید خانه و مستغلات می پرداختند."
ج: شاید تعجب كنید و تعجب آور نیز هست كه گروهی متشكل از بهایی ها- مرتبط با محافل صهیونیستی- با همكاری افرادی از انجمن حجتیه- كه شاید وابستگی به انجمن حجتیه پوشش آنها بوده است!- در آشفته كردن بازار سكه و دلار طی دو هفته اخیر نقش موثری داشته اند. این گروه از كلان سرمایه داران یا دلال های وابسته به آنان، از یكسو با بهره گیری از عوامل میدانی خود در داخل كشور و حمایت و پشتیبانی محافل بیرونی، مردم را به خرید سكه و دلار تشویق می كردند و با توهم پراكنی و شایعه سازی از آنها می خواستند كه خانه ها و املاك خود را نیز بفروشند و سكه بخرند! و از سوی دیگر، با فروش سكه و دلار كه به بهای كمتر خریده و با قیمت بیشتر می فروختند، به خرید خانه و مستغلات می پرداختند."
مدیر مسئول کیهان با تکذیب تاثیرگذاری تحریم ها در بازار فعلی گفته است: طی دو هفته گذشته، رسانه های خارجی بیشترین برنامه های خود را به آشفتگی بازار سكه و دلار اختصاص داده بودند و این آشفتگی را نتیجه مستقیم تحریم نفتی ایران از سوی آمریكا و سپس اتحادیه اروپا معرفی می كردند. در حالی كه تحریم یاد شده هنوز عملیاتی نشده است و اساسا به اعتراف برخی از تحریم كنندگان، قبل از آن كه یك پروژه عملیاتی باشد، یك بسته روانی است و چنانچه عملیاتی شود، بازنده اصلی كشورهای اروپایی خواهند بود...
نكته قابل توجه این كه رسانه ها و مقامات آمریكایی و اروپایی در تمامی تبلیغات دو هفته اخیر خود، از آشفتگی بازار سكه و ارز و افزایش قیمت سایر اجناس و خدمات كه پی آمد آن بود، ورشكستگی اقتصاد ایران بر اثر تحریم ها و ناكارآمدی مسئولان در مدیریت كشور را نتیجه گرفته و القا می كردند."
نكته قابل توجه این كه رسانه ها و مقامات آمریكایی و اروپایی در تمامی تبلیغات دو هفته اخیر خود، از آشفتگی بازار سكه و ارز و افزایش قیمت سایر اجناس و خدمات كه پی آمد آن بود، ورشكستگی اقتصاد ایران بر اثر تحریم ها و ناكارآمدی مسئولان در مدیریت كشور را نتیجه گرفته و القا می كردند."
حسین شریعتمداری در پایان تاکید مجدد می کند: "همه شواهد و قرائن یاد شده به وضوح حكایت از آن دارند كه آشفتگی دو هفته ای بازار سكه و دلار یك پروژه بیرونی بوده است و كسانی یا جریانی مرموز در داخل كشور ماموریت اجرای آن را برعهده داشته اند. آنان چه كسانی بوده اند؟ كلان سرمایه داران؟ این گروه اگرچه بنده پول و ثروت هستند ولی معمولا و به روال شناخته شده به تنهایی برنامه ریز نبوده و اهل ریسك نیز نمی باشند. آنها بنا به عادت همیشگی خود، از آب گل آلود ماهی می گیرند و البته هیچگاه از نظام اسلامی دل خوشی نداشته و ندارند و از این روی، اكثریت قریب به اتفاق آنان پیوندهای بیرونی دارند. بنابراین، برنامه ریزان پروژه آشفتگی بازار سكه و دلار را باید در جای دیگری جستجو كرد. اگر طیف یاد شده عاملان اصلی بودند- كه نیستند- با شناسایی آنان، ماجرا خاتمه یافته بود ولی شواهد موجود و نیز برخی از اقدامات مشابه دیگر نشان می دهد عوامل اصلی، نفوذی هایی هستند كه هنوز در پشت پرده حضور دارند و برای آن كه كماكان در سایه بمانند، اقدام بعدی آنها، احتمالاً انتساب پروژه پلشت به یكی از مراكز و كانون های مورد وثوق و اعتماد مردم."
جـــرس:
معاون اجتماعی پلیس فتا (فضای تولید و تبادل اطلاعات) از راهاندازی رسمی این پلیس در شهر تهران بزرگ خبر داد.
به گزارش فارس، سرهنگ سید محسن میربهرسی بیان داشت: به مناسبت اولین سالگرد راهاندازی پلیس فتا، ظهر دوشنبه دهم بهمن ماه پلیس فتای تهران بزرگ رسماً کار خود را آغاز کرد.
وی اضافه کرد: در این مراسم سرلشکر محمد باقری یکی از فرماندهان ستاد کل نیروهای مسلح و سردار هادیانفر رئیس پلیس فتای کشور حضور داشتند.
معاون اجتماعی پلیس فتا با بیان اینکه چهل درصد از کل جرایم سایبری کشور در تهران به وقوع می پیوندد گفت: راهاندازی این پلیس به صورت رسمی در تهران می تواند افق های جدیدی را در کاهش جرایم سایبری در این شهر داشته باشد.
این مقام انتظامی ادامه داد: این پلیس به مانند سایر پلیس های سایبر کشور با هدف ایجاد امنیت در فضای سایبر حرکت خواهد کرد.
اخیرا پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ناجا معروف به فتا دلیل این کنترل شدید کافینتها را "نگرانیهای شهروندان از سرقت اطلاعات و حسابهای شخصی" خود عنوان کرده بود.
سال گذشته، پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات یا همان پلیس سایبری برای مبارزه با "جاسوسی، خرابکاری و نقض حریم خصوصی" در تهران آغاز به کار کرد.
همان زمان اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، در مراسم افتتاحیه پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات، فتا، گفته بود: "فضای مجازی محلی برای جرایمی است که امکان سرقت، جاسوسی و مداخله در حوزه حریم خصوصی در وسعت زیاد را به وجود آورده است، بنابر این ما باید برای امنیت مردم در این فضای جدید تلاش کنیم."
کمال هادیانفر، رئیس پلیس فتا نیز در این زمینه، برخورد با "جرایم سازمان یافته، سوء استفاده از بستر اینترنت، تخریب نظام، هتک حرمت رهبر و آرمانهای انقلاب" را به عنوان وظایف این پلیس برشمرده بود.
هکر سعودی با نفوذ به ایمیل بشار اسد به اسناد حمایت ایران از سوریه دست یافت
یک هکر سعودی به نام سلمان العنزی با نفوذ به پست الکترونیکی بشار اسد رئیس جمهور سوریه به اسناد و مدارکی دشت یافته است که می گوید برخی از آنها حمایت مستقیم ایران از رژیم سوریه را نشان می دهد.
به نوشته العربیه، وی ادعا می کند که پیش از این توانسته بود با نفوذ به پست الکترونیک وزارتخانه های بزرگ سوریه به اطلاعاتی مهم دست یابد.
به گزارش روزنامه سعودی "المدینه" هکر سعودی رئیس جمهور سوریه را تهدید کرده است در صورتی که شرط وی را نپذیرد تمام این اطلاعاتی را که از پست الکترونیکی وی به دست آورده و حجم آنها به 4 گیگ می رسد، منتشر خواهد کرد.
العنزی می گوید این اطلاعات حاوی "رسوایی های " بشار اسد و معاونانش و نیز اسناد و مدارک حمایت ایران از رژیم سوریه ، می باشد.
پیشتر یک هکر سعودی با حمله به اطلاعات اینترنتی مؤسسات اسرائیلی نگرانی های برای مقامات این کشور بوجود آورده بود.
این هکر که خود را " ایکس عمر " معرفی کرده است در آخرین حمله خود با نفوذ به صفحه فیس بوک دانی ایالون معاون وزیر کشور اسرائیل که تهدید کرده بود " عمر" را دستگیر کند ، خطاب به وی نوشت : " دانی تو مرد نیستی و شما نمی توانید به من دست یابید."
تائید حکم پنج سال حبس تعزیری ایقان شهیدی، فعال حق تحصیل در دادگاه تجدید نظر
منابع حقوق بشری گزارش داده اند که حکم پنج سال حبس تعزیری ایقان شهیدی، فعال حق تحصیل و شهروند بهائی تایید شد.
بر اساس گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، حکم پنج سال حبس تعزیری این دانشجوی محروم از تحصیل بهایی توسط شعبه 54 تجدید نظر دادگاه انقلاب اسلامی مورد تائید قرار گرفت.
شهیدی در دادگاه بدوی به اتهام «عضویت در گروهک غیرقانونی کمیته حق تحصیل»، «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» و «عضویت در جامعهٔ بهائی» از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. بنا بر این گزارش، دادگاه ایشان همراه با توهین های اعتقادی و شخصی فراوانی همراه بوده است.
ایقان شهیدی در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۳۸۸ به همراه نوید خانجانی و سما نورانی، به اتهام فعالیت برای محرومین از تحصیل در کمیتهٔ حق تحصیل بازداشت و به بند «۲ الف» سپاه در زندان اوین منتقل شده بود. او در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ با تودیع وثیقه آزاد شد.
این افراد در دوران بازداشت در بند دو الف سپاه مورد فشارهای روانی و جسمی برای انجام مصاحبه و اعتراف ویدئویی قرار گرفتند.
صلاحیت یک عضو مجلس خبرگان از سوی شورای نگهبان رد شد
گزارش ها از ایران حاکی از آن است که یکی از اعضای مجلس خبرگان ایران که برای شرکت در انتخابات مجلس ثبت نام نموده، از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده است.
به گزارش دانشجونیوز، روزنامه جمهوری اسلامی در خبری که امروز منتشر ساخته، بدون ذکر نام داوطلب نمایندگی مجلس که از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده، به نقل از شورای نگهبان، رد صلاحیت وی را «با استناد به بند یک ماده 28 قانون انتخابات مجلس»، اعلام کرده است.
بر پایه بند یک ماده 28 داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی باید دارای «التزام عملی به اسلام و نظام جمهوری اسلامی» باشند.
به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، «نکته سؤال برانگیز اینست که فردی که فاقد التزام عملی به اسلام و نظام جمهوری اسلامی است چگونه میتواند عضو مجلس خبرگان رهبری باشد؟! این، سؤالی است که شورای نگهبان باید به آن پاسخ بدهد.»
بسیاری از نامزدهای انتخاباتی دورهی نهم مجلس شورای اسلامی که گرایشهای انتقادآمیزی داشتند، رد صلاحیت شدند.
گفته می شود آمار دقیقی از تعداد رد صلاحیت شدگان نامزدهای انتخابات مجلس نهم وجود ندارد، اما نام برخی از شخصیتهای منتقد و معروف در میان آنها به چشم میخورد.
عباسعلی کدخدايی، سخنگوی شورای نگهبان روز سه شنبه گفته است: صلاحيت حدود يک پنجم، ۲۰ درصد ثبت نام شدگان انتخابات نهمين دوره مجلس شورای اسلامی تاييد نشده است
وزارت کشور ايران در دهم دی ماه امسال اعلام کرده بود که ۵ هزار و ۳۹۵ نفر برای نامزدی در انتخابات نهمين دوره مجلس ثبت نام کرده اند.
ابتدا هيات های اجرايی حوزه های انتخابيه سراسر کشور صلاحيت نامزدهای انتخابات مجلس را مورد بررسی قرار داد و ۲۰ دی ماه نتيجه اين بررسی را در اختيار نامزدها و هيات نظارت بر انتخابات استان ها قرار داد.
انتخابات دوه نهم مجلس روز ۱۲ اسفند ماه برگزار میشود. گروهها و چهرههای "اصلاحطلب" و نیز سایر گروههای منتقد و مخالف نظام سیاسی ایران به همراه شمار زیادی از روزنامهنگاران و فعالان سیاسی زندانی اعلام کردهاند که به دلیل غیرآزاد و غیررقابتی بودن این انتخابات و نیز عدم اطمینان به سلامت روند اخذ و شمارش آرا، در آن شرکت نخواهند کرد.
دانشگاه شریف: هزینه تحصیل پسر احمدی نژاد کمتر از ٢٠ میلیون تومان است
دانشگاه صنعتی شریف با صدور اطلاعیه ای، خبر تحصیل مهدی احمدی نژاد در واحد بین الملل این دانشگاه در کیش، با هزینه هر ترم ٢٠ میلیون تومان، را تکذیب کرد.
به گزارش دانشجونیوز، در حالی که در روزهای گذشته خبرگزاری های نزدیک به اصولگرایان از هزینه تحصیل بالای پسر محمود احمدی نژاد در دانشگاه صنعتی شریف خبر داده بودند، روابط عمومی این دانشگاه در اطلاعیه ای عنوان کرده است که وی از تخفیف مربوط به اعضای هیات علمی دانشگاهها بهره برده و رقم کل تحصیل وی از ٢٠ میلیون تومان پایین تر است.
چندی پیش همچنین رسانه های خبری از اعطای رانت ویژه به «حمیدرضا افراشته»، از اقوام نزدیک به محمود احمدی نژاد، برای پذیرش در مقطع دکتری دانشگاه امیرکبیر خبر داده بودند. دانشجونیوز در آن زمان گزارش داده بود که این عضو بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر پیش از این نیز بارها در مقاطع تحصیلی مختلف از حمایت های غیر قانونی ویژه ای برخوردار بوده است.
اعطای رانت ویژه محمود احمدی نژاد به «حمیدرضا افراشته»، داماد پروین احمدی نژاد
یک مقام شورای عالی انقلاب فرهنگی: «دانشجویان نباید انگلیس را به عنوان کشور مقصد انتخاب کنند»
حسن غفوری فرد، نماینده مجلس و رئیس هیئت نظارت و ارزیابی شورای عالی انقلاب فرهنگی، میگوید که وزارت علوم ایران از این پس مدرک دانشگاههای بریتانیا را معتبر نمیداند.
به گزارش دانشجونیوز، پس از آنکه مقامات سیاسی و دانشگاهی ایران اعلام کرده اند که «اگر فردی خواهان ادامه تحصیل در انگلیس است، میتواند با هزینه شخصی خود در دانشگاه های انگلیس تحصیل کند و عملا بورس دولتی برای دانشگاه های این کشور لغو می شود» حسن غفوری فرد، رئیس هیئت نظارت و ارزیابی شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام کرده است که وزارت علوم مدارک دانشگاه های بریتانیا را معتبر نمی داند.
حسن غفوری فرد، نماینده مجلس ایران در ادامه با تاکید بر اینکه «افرادی که برای ادامه تحصیل به این کشور می روند، دانشجو محسوب نمیشوند و مدارکشان نیز توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ارزیابی نمیشود» وی همچنین در مورد دانشجویانی که در حال حاضر آنجا تحصیل می کنند نیز گفته است: «قطعا پس از بازگشت به کشور مشکلاتی برای آنها برای تطبیق مدارک به وجود خواهد آمد.»
پیشتر اعلام شده بود که وزارت علوم برای دانشجویان ایرانی دانشگاه های انگلیس هیچ تسهیلاتی از جمله رفع مشکلات نظام وظیفه و تامین ارز دانشجویی فراهم نمی کند.
حسن غفوری فرد که با وبسایت خبرآنلاین، نزدیک به اصولگرایان، گفتگو کرده است در ادامه با اشاره به اینکه « با وزارت علوم به اجماع رسیدیم که از امسال بورسیه تحصیل به کشور انگلیس قطع شود ،بنابراین موسسات هم نباید هیچ دانشجویی را به این کشور اعزام کنند» تاکید نموده است: «موسسات هم نباید هیچ دانشجویی را به این کشور اعزام کنند.»
در انتهای این گفتگو وقتی خبرنگار از حسن غفوری فرد در مورد علت این تصمیم و اینکه «همیشه اینگونه نبوده است که هر قطع رابطه سیاسی با خود قطع رابطه علمی به همراه بیاورد، همانطور که با وجود نبود رابطه سیاسی با آمریکا، هنوز هم در زمینه علمی ما با این کشور در ارتباط هستیم؟»سوال کرده، وی پاسخ داده است: «موضوع کشور انگلیس یک استثنا است که تا اطلاع ثانوی وضع بر همین منوال خواهد بود و دانشجویی از ایران به این کشور اعزام نخواهد شد. بنابراین دانشجویانی که خواهان ادامه تحصیل در خارج از کشور هستند با توجه به سیاستهای جدید وزارت علوم، از این پس نباید انگلیس را به عنوان کشور مقصد انتخاب کنند.»
عضو هیات امنای دانشگاه آزاد: هاشمی رفسنجانی بعد از ارایه برنامه های رییس جدید در مورد صدور حکم وی تصمیم می گیرد
حمید میرزاده، عضو هیات امنای دانشگاه آزاد، گفته است که هاشمی رفسنجانی پس از تشکیل جلسه با "فرهاد دانشجو" و بررسی برنامه های وی برای ریاست این دانشگاه، در مورد صدور حکم وی تصمیم گیری خواهد کرد.
به گزارش دانشجونیوز، سه شنبه ٢٧ دی ماه، مخبر دزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام کرده بود که این شورا با رای قاطع اكثريت اعضاء حکم ریاست «فرهاد دانشجو» را به عنوان رييس جديد دانشگاه آزاد صادر کرده است. خبرگزاری های دولتی ایران هم چنین از تعیین ضرب الاجل توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه آتی برای صدور حکم رییس جدید توسط هاشمی رفسنجانی خبر می دهند. وی تا کنون از امضای حکم رییس جدید این دانشگاه خودداری کرده است.
میرزاده، عضو هیات امنای دانشگاه آزاد در گفتگو با ایسنا اعلام کرده است که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد رييس جديد دانشگاه آزاد با ١٤ روز تاخير در روز گذشته توسط دكتر مخبر دزفولی به صورت دستی به رييس هيات امنای دانشگاه آزاد داده شده است.
وي با بيان اينكه براساس قانون رييس جديد دانشگاه آزاد بايد برنامههای خود را به رييس هيات امناء اعلام كند، اظهار كرد: اين چند ساعت، مدت زمان كمی است كه آقای هاشمی، فرهاد دانشجو را برای معرفی برنامههای خود فراخواند، ضمن اينكه بر اساس قانون يك مصوبه بايد در روزنامه رسمی كشور منتشر و يا ابلاغ شود كه درباره اين مصوبه اين مسير تاكنون طی نشده است.
میرزاده هم چنین در مورد صدور حکم فرهاد دانشجو گفت: پس از تشكيل جلسه هيات امناء و ارايه برنامههای رييس جديد، رييس هيات امناء درباره صدور حكم رياست فرهاد دانشجو تصميمگيری می كند.
در جلسه چهارشنبه ٢١ دی ماه هیات امنای دانشگاه آزاد، در حالی پنج تن از اعضای نزدیک به محمود احمدی نژاد، فرهاد دانشجو را به عنوان رییس جدید این دانشگاه اعلام نمودند که دبیرخانه دانشگاه آزاد با صدور بیانیه ای این رای گیری و انتخاب را رد کرده بود.
جاسبی سخنان نماینده ولی فقیه در دانشگاه، مبنی بر برکناری اش را تکذیب کرد
شورای عالی انقلاب فرهنگی، ریاست «فرهاد دانشجو» بر دانشگاه آزاد را تایید کرد
«ایران از کشتیهای غربی برای قاچاق سلاح استفاده میکند»
مؤسسه سوئدی تحقیقات صلح بینالمللی میگوید که ایران که به خاطر تحریمها قادر به استفاده از کشتیهای خود برای حمل و نقل اسلحه و کالاهای دومنظوره نیست برای این امر از کشتیهای شرکتهای اروپایی استفاده میکند.
به نوشته رادیوفردا، خبرگزاری رویترز از قول هیو گریفیث، از محققان این مؤسسهٔ مستقر در استکهلم، نوشت که «ایران با استفاده ار شرکتهای معتبر کشتیرانی متعلق به کشورهایی نظیر آلمان و فرانسه، این شرکتها را به صورت ناخواسته در این قضیه همدست میکند».
بنا بر این گزارش، هیو گریفیث افزود که «شرکتهای ترابری دریایی عموماً قادر به تأیید محتوای کانتینرهای مهروموم شدهای که حمل میکنند نیستند».
مؤسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم (SIPRI) در گزارش خود در این باره نوشته است که «صاحبان این کشتیها ظاهراً از ماهیت محمولههای غیرقانونی که حمل کردهاند بیخبرند».
هیو گریفیث در گزارش این مؤسسه که تحقیقات مستقلی در زمینه امنیت، جنگافزار و خلع سلاح بینالمللی انجام میدهد افزود: «آن چه تاکنون توقیف شده و در گزارش ما آمده تنها مشتی است نمونه خروار.»
وی در ادامه در مورد فعالیتهای کشتیرانی جمهوری اسلامی گفت: «آنها هم مانند قاچاقچیان بزرگ کلمبیایی مواد مخدر در سالهای اخیر از سوی قوانین وضع شده زیر فشار فزایندهای قرار گرفتهاند که ضبط و توقیف محمولههای آنها را مجاز میکند. به این خاطر شروع کردهاند به استفاده از کشتیهایی که مشکوک به نظر نمیآیند.»
قدرتهای غربی یکی از بزرگترین نگرانیهای خود را قاچاق کالاهایی با کاربرد دوگانه به ایران عنوان کردهاند، کالاهایی که میتواند در پیشبرد برنامه هستهای ایران نیز به کار رود.
مؤسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم از دولتها خواست تا با مسئولان صنایع کشتیرانی درباره راههای جلوگیری از استفاده فزاینده ایران از کانتینرهای کشتیها برای قاچاق کالا صحبت کنند.
هیو گریفیث، محقق این مؤسسه، به رویترز گفت: «پیشنهاد ما این است که صنایع کشتیرانی و دولتها اطلاعات بیشتری رد و بدل کنند، زیرا شرکتهای کشتیرانی در این زمینه اطلاعات باارزش و استفادهنشده زیادی دارند، به خصوص مأموران امنیتی و ناخداهای برخی از کشتیها.»
دولتهای غربی اظهار نگرانی میکنند که جمهوری اسلامی ممکن است در پوشش برنامههای هستهای خود اهداف نظامی را نیز دنبال کند، این در حالی است که ایران ضمن رد اتهامات وارد از سوی دولتهای غربی همواره بر صلحآمیز بودن برنامههای اتمیاش تأکید میکند.
تحریمهای اعمال شده آمریکا و اروپا علیه شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران در ادامه تحریمهای سازمان ملل متحد است و در ماه نوامبر نیز شرکت «سیاماِی سیجیام» که سومین شرکت کانتینربر دریایی جهان است حمل و نقل تمامی کانتینرهای ارسال شده به سوی ایران را متوقف کرد.
هاشمی رفسنجانی هنوز حکم فرهاد دانشجو، رییس جدید دانشگاه آزاد را امضا نکرده است
در حالی که امروز مهلت شورای عالی انقلاب فرهنگی برای امضای حکم فرهاد دانشجو به عنوان ریاست جدید دانشگاه آزاد، به پایان می رسد، هاشمی رفسنجانی ،رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد هنوز این حکم را امضا نکرده است.
به گزارش دانشجونیوز، بر اساس آنچه خبرگزاری های دولتی ایران اعلام کرده اند، زمان تعیین شده از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی برای امضا و ابلاغ حکم رئیس جدید دانشگاه آزاد از سوی آیتالله هاشمی رفسنجانی امروز (سهشنبه) به پایان خواهد رسید.
بر اساس این گزارش، فرهاد دانشجو، رئیس جدید دانشگاه آزاد اسلامی، با اعلام خبر ابلاغ مصوبه ریاستاش بر این دانشگاه از سوی احمدی نژاد طی چند روز گذشته، گفت هنوز منتظر امضای حکم از سوی آیت الله هاشمی رفسنجانی، رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد است.
بهاین ترتیب ظاهرا تلاشهای محمود احمدینژاد و نزدیکانش برای خاتمه دادن به دوره اکبر هاشمی رفسنجانی بر دانشگاه آزاد اسلامی هنوز به نتیجه رسیده است.
پس از تغییر اساسنامهی دانشگاه آزاد در بهار سال ۱۳۸۹، تغییراتی که در هیات امنای این موسسه به وجود آمد، انتخابات مناقشهبرانگیز ریاست جدید دانشگاه در ۲۱ دیماه سال جاری و تایید فرهاد دانشجو از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، اکنون هاشمی رفسنجانی، رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد، باید حکم ریاست او را امضا کند تا او به طور رسمی ریاست این دانشگاه را بهعهده گیرد و بر ریاست ۲۹ سالهی عبدالله جاسبی پایان دهد.
در حالی که حجت الاسلام محمدیان نماینده ولی فقیه در دانشگاه های کشور اعلام کرده بود که "فرهاد دانشجو"، رییس دانشگاه تربیت مدرس، به عنوان رییس جدید این دانشگاه انتخاب شده است، عبدالله جاسبی اعلام کرد که جلسه بدون رسیدن به جمع بندی به پایان رسیده است.
جاسبی در پایان این جلسه به خبرنگاران گفته بود: "از طرف رئیس هیئت امنا اعلام شد که جلسه دوباره از سر گرفته شود اما آنها خودشان بدون آنکه از طرف هیئت امنا اعلام رای شود، رای دادند و گفتند رای ما "فرهاد دانشجو" است اما این موضوع مورد موافقت گروه دوم قرار نگرفت و چون توسط رئیس هیئت امنا اعلام نشد، عملا مسئله بدون رسیدن به یک جمع بندی قانونی پایان گرفت."
در حالی که ده نفر حاضر در جلسه تعیین رییس دانشگاه آزاد، به دو گروه پنج نفره حامیان هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد تقسیم می شدند، به دلیل آنکه حق رای عبدالله جاسبی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی سلب شده بود، نزدیکان محمود احمدی نژاد، علی رغم موافقت هاشمی رفسنجانی برای رای گیری، «فرهاد دانشجو» را با پنج رای به عنوان رییس جدید این دانشگاه برگزیده و به شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام نمودند.
دبیرخانه هیات امنای دانشگاه آزاد نیز پس از پایان جلسه با صدور اطلاعیه ای، تعیین رییس دانشگاه آزاد را غیر قانونی خوانده بود: "در اثناء مباحثات مذکور در مورد ضرورت یا عدم ضرورت حضور نامزدها که چند نفر از آنها برای حضور در جلسه هیئت امناء دعوت شده و منتظر حضور در جلسه بودند، برخی از اعضا بدون اینکه ریاست هیئات امناء اعلام رای کند، با نوشتن رای خود و تنظیم صورت جلسه از ادامه حضور سایر نامزدها در جلسه جلوگیری کردند و جلسه به شکل یکطرفه ای به بن بست کشیده شد که رئیس هیئت امناء اعلام کرد این نحوه اقدام غیر قانونی و فاقد اعتبار است زیرا باید پس از حضور نامزدها و اعلام مراتب رای گیری توسط رئیس هیئت امناء، اخذ رای انجام می شد. بدین ترتیب جلسه مورخ ٢١/١٠/٩٠ هیئت امناء دانشگاه آزاد اسلامی بدون نتیجه قانونی پایان یافت."
سخنگوی قوه قضاییه: از پلیس اینترپل می خواهیم خاوری را به ایران تحویل دهد
محسنیاژهای، سخنگوی قوه قضائیه گفته است: «از پلیس اینترپل میخواهیم مدیرعامل مستعفی بانک ملی را دستگیر و تحویل ایران دهد.»
به گزارش دانشجونیوز به نقل از رسانه های دولتی ایران، سخنگوی قوه قضائیه گفته است که از پلیس اینترپل میخواهیم به وظایف قانونی خود عمل کرده و مدیرعامل مستعفی بانک ملی را دستگیر و تحویل ایران دهد.
بر اساس این گزارش، اژهای که عصر روز دوشنبه و در نشست خبری با خبرنگاران سخن میگفت، درباره رونده رسیدگی به اتهامات محمود خاوری، مدیرعامل مستعفی بانک ملی و انتقال او به ایران گفت: «در این رابطه از طریق اینترپل اقداماتی صورت گرفته همچنین از طریق غیر رسمی به او پیغام داده ایم که منتظر اقدامات پلیس اینترپل هستیم.»
محمودرضا خاوری، مدیر کل سابق بانک ملی ایران، پس از افشای «اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در ایران» که بانک ملی ایران نیز نقش مهمی در آن داشت از ایران خارج شد و تاکنون از بازگشت به تهران خودداری کرده است.
مقامهای قضایی در ایران از چند ماه پیش و به دنبال تاکید آیتالله خامنهای بر توقف اطلاعرسانی و «کش ندادن» به پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی از انتشار جزئیات بیشتر درباره اختلاس سه هزار میلیارد تومانی خودداری کردهاند.
سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری خود گفت که برخی از افراد پس از دستگیری علیه خاوری اعترافاتی داشته اند که بهتر است او برای توضیح در این رابطه به ایران باز گردد تا مشخص شود چند درصد این اتهامات درست است.
محمود خاوری تابعیت کانادایی دارد و گزارشهایی نیز درباره خانهای در کانادا به ارزش ۳ میلیارد تومان که گفته میشود متعلق به اوست منتشر شده است.
هرانا؛ ملاقات فاطمه خردمند با خانوادهاش در زندان
خبرگزاری هرانا - فاطمه خردمند، روزنامه نگار بازداشتی، روز گذشته سرانجام موفق شد با همسر و فرزند خردسال خود ملاقات نماید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، روز گذشته و در پی تماس تلفنی بازجوی فاطمه خردمند با مسعود لواسانی، همسر ویT و طرح این خواسته که ساعت ۱۳ وی به همراه فرزندش متین در دادسرای اوین حضور یابد، لواسانی در دادسرای اوین حضور یافت.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، روز گذشته و در پی تماس تلفنی بازجوی فاطمه خردمند با مسعود لواسانی، همسر ویT و طرح این خواسته که ساعت ۱۳ وی به همراه فرزندش متین در دادسرای اوین حضور یابد، لواسانی در دادسرای اوین حضور یافت.
آقای لواسانی در نهایت به دستور و موافقت بازجوی فاطمه خردمند موفق شد به همراه فرزند خردسالش به مدت ۶ ساعت با همسر خود ملاقات نماید.
مسعود لواسانی پس از ملاقات وضعیت همسرش را مناسب توصیف نموده و از وعدهی بازجوی پرونده برای آزادی همسرش و حل شدن مسئله در آیندهای نزدیک خبر داد.
مسعود لواسانی پس از ملاقات وضعیت همسرش را مناسب توصیف نموده و از وعدهی بازجوی پرونده برای آزادی همسرش و حل شدن مسئله در آیندهای نزدیک خبر داد.
هرانا؛ برگزاری دادگاه جمعی از فعالین محیط زیست در تبریز
خبرگزاری هرانا - سومین جلسهٔ دادگاه رسیدگی به اتهامات فعالین محیط زیست بازداشتی در تبریز در شعبهٔ اول دادگاه انقلاب این شهر به ریاست قاضی حملبر برگزار شد.
بنا به اطلاع گزاشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، در این دادگاه که برای رسیدگی به اتهامات ۱۲ نفر از دستگیر شدگان ۲ شهریور (موسوم به مراسم افطاری) تشکیل شده بود، فعالین محیط زیست و وکلایشان ضمن دفاع، به رد کیفر خواست صادره پرادختند و با اتمام وقت اداری جلسهٔ بعدی دادگاه به ۲۳ بهمن ماه موکول شد.
بنا به اطلاع گزاشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، در این دادگاه که برای رسیدگی به اتهامات ۱۲ نفر از دستگیر شدگان ۲ شهریور (موسوم به مراسم افطاری) تشکیل شده بود، فعالین محیط زیست و وکلایشان ضمن دفاع، به رد کیفر خواست صادره پرادختند و با اتمام وقت اداری جلسهٔ بعدی دادگاه به ۲۳ بهمن ماه موکول شد.
در جلسهٔ آتی به اتهامات آقایان عزیزپور ولی، وحید شیخ بگلو، مصطفی و مرتضی عوضپور و جمشید زارعی رسیدگی خواهد شد که امروز به دلیل پایان وقت دادگاه نتوانستند آخرین دفاعیات خود را ارائه دهند.
در ادامهٔ همین دادگاه قاضی با تقاضای تبدیل قرار بازداشت مهدی حمیدی و تقی سلحشور به قرار وثیقه نیز موافقت کرد.
این دو تن از زمان دستگیری تاکنون در زندان بودند و این در حالیست که بقیهٔ متهمان این پرونده که ۲۹ نفر هستند یا با قرار وثیقه و یا با اتمام مدت محکومیتشان پیشتر آزاد شده بودند.
هرانا؛ ورزشگار معلول اعدام شد/ به همراه فایل صوتی زندانی
خبرگزاری هرانا - حسن آرمین(حسن مافی) مربی کیکبوکسینگ و از اساتید رزمی کار و دارای سبک در کشور، سحرگاه امروز سه شنبه، یازدهم بهمن ماه در ملاءعام در کرج به دار آویخته شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسن آرمین که بر اثر شکنجه از ناحیهی نخاع آسیب جدی دیده و فلج شده بود، به اتهام قتل یک مامور نیروی انتظامی به نام قربانعلی نظری، از سوی شعبهی اول دادگاه كيفری كرج به اعدام محکوم شده بود.
این اتهام در حالی از سوی مقامات قضایی- امنیتی مطرح شده است که بر اساس گفتههای شخصِ آقای آرمین به گزارشگر هرانا، پلیس جنایی در یک پوشش اطلاعاتی پلیس زن را مامور به دام انداختن وی نموده که پس از عدم اجرای صحیح نقشه پلیس، حسن آرمین در آذرماه ۸۸ متوجه پرونده سازی بر علیه خود شده و زمانی که قصد متواری شدن با خودرو خود را داشته قربانعلی نظری(که با لباس شخصی در حین انجام ماموریت بود) را به صورت غیر عمد (تصادف با اتومبیل) به قتل می رساند و سر انجام در یک تعقیب و گریز به دست ماموران نیروی انتظامی با اصابت گلوله به شانه سمت چپ بازداشت شده و پس از بازداشت به شدت مورد شکنجه قرار گرفته است، بازجویان پرونده در حین بازجویی اتهام قتل عمد پلیس در حین انجام وظیفه و تجاوز به هفت زن و دختر در قزوین را به وی نسبت دادند.
در پرونده سازی پلیس جنایی بر علیه این ورزشکار اتهاماتی چون قتل و تجاوز وجود دارد که با گذشت زمان مشخص شده است که اتهامات انتسابی تنها به دلیل عدم توانایی پلیس در دستگیری عامل اصلی و نارضایتی عمومی بوده است.
هم چنین در اقدامی دیگر بازجویان پرونده برخی از قربانیان تجاوز در آن مناطق را احضار کرده و از ایشان بلاجبار خواسته اند تا از وی شکایت کنند.
پس از گذشت مدتی راننده یک مینی بوس ساکن آبیک توسط نیروهای انتظامی بازداشت شد که گفته می شود در تجاوز به زنان و دختران در مناطقی چون کرج، قزوین و آبیک دست داشته است، اما علی رغم اعترافات این متهم حسن آرمین کماکان در بازداشت و در زندان رجایی شهر و قزل حصار بسر برد.
این موارد در حالیست که پلیس مدعی ست حسن آرمین به علت مسبوق به سابقه بودن و داشتن جرایم متعدد در پروندهاش پس از اینکه هنگام دستگیری خود را در دادم ماموران میبیند، قربانعلی نظری را با خودرو خود زير گرفته و فرار میکند. سپس مخفيگاه وی در اطراف مهرشهر كرج توسط نیروهای امنیتی شناسايی و محاصره میشود اما نامبرده با مشاهدهی این وضعیت خود را از پشت بام به يك منزل مسكونی میرساند و ساكنان آن را به گروگان گرفته و پليس را تهديد میکند كه چنانچه اجازهی فرار به او ندهند، همهی اعضای خانواده را خواهد كشت.
حسن آرمین پیشتر در نامه ای به ریاست قوه قضائیه اتهامات وارده از سوی نیروی انتظامی را مردود دانسته و از شکنجه های جسمی خود و خانواده اش پرده برداشت.
نامه این زندانی به صورت فایل صوتی با صدای زندانی را اینجا دانلود کنید.
یک نمایندهی مجلس: خونِ کارگرانِ حادثهی فولاد غدیر به گردن ماست
خبرگزاری هرانا - یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسهی بررسی علت حادثهی فولاد غدیر گفته است که درصورت سهل انگاری، خون این ۱۸ نفر بر گردن ماست.
به گزارش ایلنا، علی اکبر اولیاء، نمایندهی مردم یزد در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی حادثه کارخانه فولاد غدیر یزد که با حضور مدیرکل کار، صنایع و معادن، نماینده خانه صنعت و معدن، دبیر اجرایی خانه کارگر و کارشناسان حوزه بازرسی اداره کل کار برگزار شد، با بیان این مطلب و با تاکید بر اینکه این حادثه بسیار تلخ بود گفت: "جامعه و دولتی موفق است که، از اتفاقات اینچنینی درس بگیرد."
وی گفت: "وظیفه ما سوال از وزیر کار بود تا ابعاد موضوع بطور دقیقتر مشخص شود."
به گزارش ایلنا، علی اکبر اولیاء، نمایندهی مردم یزد در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی حادثه کارخانه فولاد غدیر یزد که با حضور مدیرکل کار، صنایع و معادن، نماینده خانه صنعت و معدن، دبیر اجرایی خانه کارگر و کارشناسان حوزه بازرسی اداره کل کار برگزار شد، با بیان این مطلب و با تاکید بر اینکه این حادثه بسیار تلخ بود گفت: "جامعه و دولتی موفق است که، از اتفاقات اینچنینی درس بگیرد."
وی گفت: "وظیفه ما سوال از وزیر کار بود تا ابعاد موضوع بطور دقیقتر مشخص شود."
علی اکبر اولیاء، با بیان اینکه این حادثه ابعاد بین المللی نیز پیدا کرد، گفت: "نمیتوان افکار عمومی را متوقف کرد تا ما کار کارشناسی انجام دهیم بلکه ناچاریم این افکار را قانع کنیم."
رئیس مجمع نمایندگان تاکید کرد: "نظام ما با حوادث اینچنینی در جهان ارزیابی میشود. او گفت: اگر این حادثه در ژاپن بود، چه اتفاقی میافتاد و آیا به این سادگی از کنار آن عبور میکردند؟"
او همچنین متذکر شد "متاسفانه در واحدهای فولادی دستگاه سنجش ورود مهمات عمل نکرده به پروسه تولید وجود ندارد."
وی گفت: "بخاطر مشکلاتی که در سیستم مدیریتی ما وجود دارد؛ در زمینههایی بسیار غفلت کردهایم."
این نمایندهی مجلس همچنین به نحوه بازرسیهای ادارهی کار پرداخت و خواستار نظارت بیشتر و قاطعتر بر صنایع پرخطر شد.
وی با انتقاد از نحوهی انتقال مصدومان حادثه به بیمارستان سوانح سوختگی پرداخت و یادآورد شد: "متاسفانه ذکر شده که مصدومان با پای خود به بیمارستان رفتهاند که باید مسئولین علوم پزشکی در این خصوص پاسخگو باشند."
آقای اولیاء در پایان بر تعیین مسئول ایمنی و فنی کارخانهها برای کنترل موارد ایمنی در واحدها تحت مسئولیت کارفرما تاکید کرد.
رئیس مجمع نمایندگان تاکید کرد: "نظام ما با حوادث اینچنینی در جهان ارزیابی میشود. او گفت: اگر این حادثه در ژاپن بود، چه اتفاقی میافتاد و آیا به این سادگی از کنار آن عبور میکردند؟"
او همچنین متذکر شد "متاسفانه در واحدهای فولادی دستگاه سنجش ورود مهمات عمل نکرده به پروسه تولید وجود ندارد."
وی گفت: "بخاطر مشکلاتی که در سیستم مدیریتی ما وجود دارد؛ در زمینههایی بسیار غفلت کردهایم."
این نمایندهی مجلس همچنین به نحوه بازرسیهای ادارهی کار پرداخت و خواستار نظارت بیشتر و قاطعتر بر صنایع پرخطر شد.
وی با انتقاد از نحوهی انتقال مصدومان حادثه به بیمارستان سوانح سوختگی پرداخت و یادآورد شد: "متاسفانه ذکر شده که مصدومان با پای خود به بیمارستان رفتهاند که باید مسئولین علوم پزشکی در این خصوص پاسخگو باشند."
آقای اولیاء در پایان بر تعیین مسئول ایمنی و فنی کارخانهها برای کنترل موارد ایمنی در واحدها تحت مسئولیت کارفرما تاکید کرد.
تجمع اعتراضی کشاورزان شهرستان هندیجان
خبرگزاری هرانا - جمعی از کشاورزان شهرستان هندیجان، از توابع استان خوزستان، در اعتراض به عدم توزیع کود شیمیایی دست به تجمع اعتراض آمیز زدند.
به گزارش ایلنا از هندیجان، جمعی از کشاورزان شهرستان هندیجان در مقابل مرکز خدمات روستایی جهاد کشاورزی اين شهرستان تجمع كرده و خواستار پاسخگویی مسئولین ذیربط به خواستههایشان شدند.
بر اساس این گزارش، تعدادی از کشاورزان عنوان کردند: کود شیمیایی در دو مرحله توزیع میشود یکی مرحله شخم زمین و دیگری در هنگام سبز شدن نبات، ولی علیرغم اینکه میبایست در آبان ماه سال جاری سهمیه کود شیمیایی ما را توزیع میکردند، متأسفانه تا کنون هیچ اقدامی صورت نگرفته و مسوولین مربوطه توجهی به اعتراضات ما ندارند.
تجمع کنندگان همجنین اظهار داشتند: با وجود توزیع ۲۰۰ الی ۸۰۰ تن کود شیمیایی در سال زراعی ۹۰ – ۹۱، هیچ سهمیهای به ما تعلق نگرفته است و ما خواهان بررسیهای لازم با حضور نماینده صنفی و کشاورزان هستیم.
وقتی «داوینچی» سرکرده «بهاییت» میشود!
وب سایت باشگاه خبرنگاران جوان با انتشار عکسی از فیلم «جدایی نادر از سیمین» مدعی وجود عکسی از «عبدالبها» یکی از شخصیتهای مورد احترام بهائیان و جانشین «بها الله» پیامبر دین بهاییت در پلانی از این فیلم شده است. این در حالی است که تصویر مورد اشاره پرتره معروفی منصوب به «لئوناردو داوینچی» هنرمند شهیر ایتالیایی است.
در این خبر آمده است: «به اعتقاد کارشناسان رسانه یکی از موثرترین شیوه تبلیغات، تبلیغ غیرمستقیم است. بعنوان مثال همیشه از تبلیغ غیر مستقیم کمپانی پپسی در فیلم «ماتریکس» بعنوان یکی از موثرترین گونه تبلیغات حتی در نیم قرن اخیر یاد شده است. اتفاقی که با نگاهی کارشناسانه به فیلم «جدایی نادر از سیمین» قابل مشاهده است، آنجا که در سکانسی از فیلم که دختر نادر و سیمین نماینده نسل جوان جامعه ایرانی معرفی میشود، چهره یک از سرکردگان «فرقه ضاله بهاییت» بصورت غیر مستقیم به عنوان اصلیترین علاقه مندیهای وی به نمایش گذاشته شده است.»
این خبر که ظاهرا در حال حاضر از وب سایت این خبرگزاری وابسته به صدا و سیما حذف شده است در وب سایتهای دیگر اصولگرا بازتاب داشته است. اینجا و اینجا.
پس از خبر اکران فیلم «جدایی نادر از سیمین» در سینماهای اسرائیل حملات بخشی از محافظه کاران به فیلم افزایش یافته است. این در حالی است که وزارت ارشاد در چند مقطع از جمله در معرفی این فیلم به آکادمی اسکار و همینطور جشنواره فیلم فجر سال گذشته از این فیلم حمایت کرده بود.
جدایی نادر از سیمین پس از موفقیت در جشنواره برلین و چندین جشنواره دیگر چندی پیش برنده عنوان بهترین فیلم خارجی «گلدن گلوب» شده بود و در دو شاخه اسکار نیز نامزد دریافت جایزه است.
ایش... قحطی بیاد...
قیمتی هم که پشت شیشه زده کیلویی ۵۰۰ تومن بیشتر از دیروزه. فهمیدم هوا پسه، یاد اوضاع فروشگاه رفاه دو روز پیش افتادم که مردم لَه لَه میزدن برای خرید و هر چی تو قفسهها بود جارو میکردن میذاشتن تو چرخ خریدشون...
داشتم فریزر رو تمیز میکردم دیدم سبزی خورد شدهمون تموم شده.
فرداش ساعت ده صبح رفتم مغازه علیآقا که سبزیهای پاککرده و شسته رو جلوی چشممون با دستگاه خورد میکنه، دیدم دو تا خانم جلومن و هر کدوم ده کیلو سبزی قرمه میخوان، گفتم اووه... کی حوصله داره وایسه ۲۰ کیلو سبزی قِرقِر خورد شه.
پسفرداش بعد از ظهر ساعت ۳ رفتم وقتی که علیآقا تازه از خواب بیدار میشه و مشتریها هنوز بیدار نشدن، دیدم ۵ نفر حی و حاضر تو صفن و وقتی ازشون پرس و جو کردم دیدم هر کدوم بین ۴ تا ۸ کیلو سبزی آش و قرمه و پلو میخوان، گفتم ولش کن بابا. حیف وقت نیست. هر چی علیآقا اصرار کرد بمون نوبتت بشه، گفتم اصلا و ابدا!
پساونفرداش ساعتی رفتم که دیگه مطمئن بودم هیچکی نیست. علیآقا عادت داره سر ساعت یک ناهار بخوره و یه چُرتی بزنه و اگه مشتری اون ساعت بره عین دورازجون سگ پاچهشو میگیره! گفتم خودش دیده من دوسه روزه میرم، کارمو راه میندازه.
چشمتون روز بد نبینه ساعت یک بعد از ظهر رفتم دیدم او وَه، ده دوازده نفر تو صفن. علیآقا هم بداخلاق با دهن کفکرده تندتند داره سبزی خورد میکنه، قیمتی هم که پشت شیشه زده کیلویی ۵۰۰ تومن بیشتر از دیروزه. فهمیدم هوا پسه، یاد اوضاع فروشگاه رفاه دو روز پیش افتادم که مردم لَه لَه میزدن برای خرید و هر چی تو قفسهها بود جارو میکردن میذاشتن تو چرخ خریدشون. گفتم دیگه اقلا برای سبزی باید پیروز به خونه برگردم. سبدهای بزرگ سبزی پاک کرده و شسته شده تا سقف پر بودن و نگرانی از تموم شدن سبزی نداشتم.
شاید بگم حدود دوساعت طول کشید نفرات جلویی کارشونو راه انداخت. آخه دستگاهش برای هر بار بیشتر از سهچهار کیلو سبزی نمیتونست خورد کنه، تازه وسطاش هم تیغههاش کُند میشد و باید عوضش میکرد.
تا اینکه رسید به خانم جلویی من، یه خانوم حدود پنجاه ساله، مانتو بلند تا قوزک پا و روسری گلدار تا ابرو پایین کشیده با اعتماد بهنفس عجیبی گفت: ۵۰ کیلو قرمه! ایبابا، بابات خوب، ننهت خوب! ۵۰ کیلو؟ مگه میخوای به هیئت غذا بدی... به علیآقا که ناهار نخورده حرکاتش عین فیلما اسلوموشن شده بود گفتم علیآقا چرا تو این موقعیت برای خودت کمک نمیاری؟ زد تو دهنم که اگه بیارم تو حقوقشو میدی؟
و نفر عقبیها هی به هم نگاه و بعد نچنچی کردیم. شما فکر کنید علیآقا که هر نایلونش دوسهکیلو بیشتر سبزی جا نمیگرفت چند بار رفت نایلون بیاره و از زور خستگی نایلونو مینداخت زمین و با همون دست دوباره سبزی برمیداشت میگذاشت تو دستگاه؟
خلاصه ۵۰ کیلوش تموم شد، اومدیم یه نفس راحت بکشیم که گفت: علیآقا، ۲۰ کیلو هم سبزی پلو –کوکو(شبیه به همهن) و ۳۰ کیلو هم آش، زیاد خورد نشه و ۲۰ کیلو سبزی سوپ و ده کیلو اسفناج و ده کیلو نعناج جعفری و ده کیلو کرفس خورد شده( که دوتای آخرو نداشت خوشبختانه)...
صدای همه دراومد. من گفتم خانم این همه مگه تو فریزرت جا میشه اصلا؟
با غرور گفت: بَه، دیروز به خاطر همین یه فریزر بزرگ آمریکایی اصل خریدم گذاشتم اتاق دخترم!
- خوب برای چی؟
- مگه نمیدونید قطحی اومد؟
- والله خانم قحطی رو شماها ایجاد میکنید!(همه با تحسین نگام میکردن اما خودشون جرأت حرف زدن نداشتن بخصوص که دوتا پسر تیپ حزباللهی اومده بودن ببینن بارهای خانوم حاضره براش حمل کنن و طرز رفتارش با اونا یه جوری بود انگار زیر دستای شوهرش بودن)
بعدش هم شما نمیگید اون یکی دو میلیون پول فریزر به اضافه هزینه برق ماهانه نگهداری این سبزیها به پولش اضافه میشه؟
دیدم محل نمیذاره اضافه کردم: تازه گرون هم بشه شما که ککتون نمیگزه این مردم متوسط و فقیرن که بهشون فشار میاد.
دیدم نخیر! دماغشو گرفته بالا و هی به علی آقا دستور میده: این کیسه نایلون رو بذار اونور بذار اینور، آهان، بده این آقا(حزباللهی) ببره من یهویی حساب میکنم و...،
گفتم یه چیزی بگم بسوزه!
- شما فکر تموم شدن اکسیژن خونهتون نیستین حاج خانوم؟ فریزر اضافی اکسیژن هواتونو میگیره
(میدونم چرت گفتم اما خیلی لجم گرفته بود)
یه خورده به فکر فرو رفت...
- اتاق مال اون دخترمه که خارج از کشوره. باید پنجرهشو باز بذارم...
حالا یه صف درست شده پست سرم این هوا...
همه غرغر میکردن اما هیچکس هیچی نمیگفت...
وقتی تشریفشو برد... همه منو تشویق میکردن که خوب بهش میپروندی و حالشو سر مسئله اکسیژن گرفتی و حالا میره یه دستگاه هواساز هم میخره میذاره تنگ فریزر و ... همینان قحطی درست میکنن وگرنه سبزی که تو مملکت ما کم نمیاد... سبزی بیشتر از دوماه بمونه دیگه ویتامین نداره و... لابد دوسه تا فریزر هم برای گوشت و مرغ گرفته و....
گفتم پس چرا یه کدومتون به طرفداری از من حرف نزدید تا اقلا از علی آقا بخواهیم یه حدنصابی بذاره برای خرید سبزی...
چی داشتن بگن؟ فوقش میگفتن سری که درد میکنه دستمال نمیبندن.
خلاصه که یه نصفه روزم کامل رفت برای چند کیلو سبزی خوردشده ناقابل... و هیچ احساس پیروزی هم نداشتم....
دکتر بورگان نظامی: با خرید و فروش مستمر ارز و طلا ثروت خود را به خطر نیاندازید
این روزها پول ملی داغ است و داغیش بدجوری دست ها را می سوزاند و از این رو همه سعی دارند که ریالهایشان را به ارز یا طلا تبدیل کنند. کارشناسان اقتصادی به مردم هشدار دادهاند که به فکر خودشان باشند که آینده اقتصادی تاریک است. اما به راستی مردم باید چه کنند؟ دکتر بورگان نظامی معتقد است که «کسانی که اطلاعات کافی و همچنین دسترسی سریع به بازار ندارند، نباید با خرید و فروش مستمر ارز و طلا ثروت خود را به خطر بیاندازند».
خودنویس از این پس به دنبال این سوال خواهد بود که در این آشفته بازار، مردم چگونه باید و می توانند که دسترنج، پس انداز و ثروت خود را حفظ کنند و در این راستا با کارشناسان اقتصادی به گفتگو خواهد نشست. در اولین گفتگوی ما از این سری، نظرات دکتر بورگان نظامی نرج آباد، اقتصاددان در آمریکا را می خوانید. او معتقد است که سیاست دولت برای تک نرخی کردن نرخ ارز « قبل از آغاز با شکست مواجه شده است». وی میگوید که « طبیعی است که صحیحترین کار برای رهایی کشور از سختیهای اقتصادی اخیر، پایاندادن به ماجراجوییهای هستهای و عادیسازی روابط با قدرتهای جهانی است. اما این تصمیم در اختیار رهبر جمهوریاسلامی بوده و دولت نقش خاصی در اتخاذ آن ندارد». دکتر نظامی به مردم توصیه می کنند که بهتر است پس اندازشان را« تدریجا آن را به ترکیبی از ارز و طلا تبدیل سازند». در ادامه گفتگوی خودنویس با دمتر بورگان نظامی را می خوانید.
خودنویس: آیا شما فکر میکنید که در وضعیت فعلی، برنامه دولت میتواند در تک نرخی کردن ارز موفقیت آمیز باشد؟ چرا؟
بورگان نظامی نرج آباد: برنامه فعلی دولت برای تکنرخی کردن ارز زیر ۱۲۵۰۰ ریال برای هر دلار آمریکا قبل از آغاز با شکست مواجه شده است. یکی از اجزای این برنامه، تعیین سقف قیمت معاملات ارز توسط صرافیها درحد ۵ درصد بالاتر از نرخ رسمی بانک مرکزی بود. بدیهی است که اگر بانک مرکزی، توان دفاع از ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی در نرخ ادعاییاش را داشت، لزومی به اعمال ممنوعیت معاملات بالاتر از نرخ اعلامی وجود نبود. هنگامیکه بانک مرکزی، دلار کافی در نرخ ادعاییاش در اختیار بازار قرار ندهد، طبیعتانمیتواند با ممنوعیت معامله ارز قیمت ها را کنترل کند.
خودنویس: از نظر شما، آیا بازار ارز قابل کنترل است، و اگر جواب شما مثبت است، با چه سیاست یا سیاستهای اقتصادی میتوان بازار ارز را کنترل کرد؟
خودنویس: از نظر شما، آیا بازار ارز قابل کنترل است، و اگر جواب شما مثبت است، با چه سیاست یا سیاستهای اقتصادی میتوان بازار ارز را کنترل کرد؟
بورگان نظامی نرج آباد: بانک مرکزی ایران باید به جای انکار کاهش ارزش ریال در برابر ارزهای معتبر جهانی، آن را بپذیرد و با تعدیل قیمت ارز در سطحی بالاتر به نوسانات شدیدی که در ماههای اخیر پیش آمده پایان دهد. دلیل اصلی افزایش قیمت ارز، نگرانی شدید نسبت به آینده درآمدهای ارزی ایران است. پس از اعلام تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا، و اعلام قطع تدریجی واردات نفت ایران از سوی اروپا، فعالان اقتصادی نسبت به جریان درآمدهای ارزی نفتی ایران در آینده نگران شدهاند. توجه کنیم که حتی اگر جایگزینی صادرات نفت به اروپا با صادرات به چین و هند، به ایران امکان دهد تا صادرات نفتش را در همان سطح قبلی ادامه دهد، افزایش قدرت چانهزنی طرفهای چینی و هندی، و همچنین محدودیتهای اعمالشده در زمینه مبادلات پولی، درآمدهای ارزی حاصل از این صادرات را کاهش خواهد داد. کاهش واردات شرکت چینی یونیپک به میزان روزانه ۲۲۰ هزار بشکه در ماه جاری، که به منظور فشار برای کاهش قیمت صورت گرفت، نشانه آشکاری از استفاده بزرگترین شرکت چینی طرف معامله با ایران از قدرت چانهزنیاش است. اعلام پرداخت بهای نفت به روپیه از سوی برخی طرفهای هندی نیز، مشکل ایران برای تامین ارزهای مورد نیاز خود را نشان میدهد. از این رو، با آنکه بانکمرکزی ایران هنوز از ذخایر ارزی قابل اعتنایی برای پوشش واردات ایران برخوردار است، تواناییاش برای تامین ارز در آینده مورد شک قرار دارد. اتفاقا بانک مرکزی نیز دچار همین نگرانی است، و به همین جهت از ذخایر ارزی اش برای تثبیت قیمت ارز در بازار آزاد استفاده نمیکند و به جای عرضه ارز در قیمت ادعاییاش به بازار، آنرا برای آینده نگهداشتهاست.
طبیعی است که صحیحترین کار برای رهایی کشور از سختیهای اقتصادی اخیر، پایاندادن به ماجراجوییهای هستهای و عادیسازی روابط با قدرتهای جهانی است. اما این تصمیم در اختیار رهبری جمهوریاسلامی بوده و دولت نقش خاصی در اتخاذ آن ندارد. حال با توجه به مشکلات اقتصادی پیشآمده در نتیجه سیاستهای خارجی مقابلهجویانه، دولت باید نسبت به نتایج آن برای اقتصاد کشور شفاف باشد.
همانطور که پیشتر نیز گفته شد، دولت باید ضمن در پیش گرفتن سیاستهای انقباضی در زمینه واردات، نسبت به تثبیت قیمت ارز در سطحی بالاتر بکوشد. بدیهی است، تثبیت قیمت با کنترل آن و تعطیل کردن صرافیها میسر نمیشود. بانک مرکزی باید قیمتی را در سطحی تثبیت کند که قادر به تامین ارز مورد نیاز بازار در آن سطح قیمت باشد.
طبیعی است که صحیحترین کار برای رهایی کشور از سختیهای اقتصادی اخیر، پایاندادن به ماجراجوییهای هستهای و عادیسازی روابط با قدرتهای جهانی است. اما این تصمیم در اختیار رهبری جمهوریاسلامی بوده و دولت نقش خاصی در اتخاذ آن ندارد. حال با توجه به مشکلات اقتصادی پیشآمده در نتیجه سیاستهای خارجی مقابلهجویانه، دولت باید نسبت به نتایج آن برای اقتصاد کشور شفاف باشد.
همانطور که پیشتر نیز گفته شد، دولت باید ضمن در پیش گرفتن سیاستهای انقباضی در زمینه واردات، نسبت به تثبیت قیمت ارز در سطحی بالاتر بکوشد. بدیهی است، تثبیت قیمت با کنترل آن و تعطیل کردن صرافیها میسر نمیشود. بانک مرکزی باید قیمتی را در سطحی تثبیت کند که قادر به تامین ارز مورد نیاز بازار در آن سطح قیمت باشد.
خودنویس: توصیه شما به مردم برای حفاظت بیشتر از ثروتشان در شرایط فعلی چیست؟
بورگان نظامی نرج آباد: بیشک اطلاعات فعالان اقتصادی برای تصمیمگیری اقتصادی بسیار روزآمدتر از من است. اما اصلیترین پیشنهاد من به مردم عادی، پرهیز از واکنش شدید به نوسانات قیمت هاست. خانوادههایی که سرمایههای خود را به صورتهای غیرنقدی مانند املاک نگهداری میکنند، بهتر است تغییری در ترکیب آن ندهند. اما کسانی که پساندازهایشان به صورت نقدی و ریالی است، و احتیاج دارند که حتما این پساندازها را به صورت نقدی حفظ کنند بهتر است تدریجا آن را به ترکیبی از ارز و طلا تبدیل سازند. بدیهی است که کسانی که اطلاعات کافی و همچنین دسترسی سریع به بازار ندارند، نباید با خرید و فروش مستمر ارز و طلا ثروت خود را به خطر بیاندازند.
آدونیس: با دموکراسی اسلامگرایان مخالفم
آدونیس، مهمترین شاعر زنده عرب، که اصالتا سوری است، در تازهترین اظهارنظر خود گفته است که انقلابهای کشورهای عربی نباید رنگ و بوی اسلامی داشته باشند و اگر بنا باشد از راه دموکراسی اسلامگرایان به قدرت برسند او به مخالفت با این دموکراسی بر خواهد خاست.
علی احمد سعید، مشهور به آدونیس، شاعر و منتقد ادبی سوری است که به تازگی با روزنامه گاردین چاپ لندن گفتوگو کرده است.
وی در این گفتوگو نسبت به تحولات جاری در کشورش ابراز نگرانی کرده است.
آدونیس گفته است: «انقلابها نباید رنگ و بوی اسلامگرایی داشته باشند و اگر بنا باشد از راه دموکراسی اسلامگرایان به قدرت برسند من به مخالفت با این دموکراسی بر خواهم خاست.»
وی ادامه داده است: «اپوزسیونی که تحمل نقد نداشته باشد در نهایت مجددا دیکتاتوری را باز میآفریند و بار دیگر کشتار به راه میاندازد. آنچه اکنون عدهای از مخالفان بر زبان میآورند به این دلیل است که گرد اندیشه خودمحوری میگردند. متاسفانه همه سنت ما مبتنی بر خودمحوری است و تا زمانی که چنین ذهنیتی در ما وجود داشته باشد نمیتوان به دموکراسی رسید. چرا که دموکراسی مبتنی بر درک دیگران است و کسی نمیتواند بگوید من حقیقت را میدانم و در اختیار دارم و کسی غیر از من آن را نمیداند.»
آدونیس به گفته خودش از سال ۱۹۶۵ سوریه را ترک کرده و از آن موقع تا کنون که بیش از ۵۰ سال میگذرد، با حکومت درگیر بوده است. وی گفته است: «من تا کنون نه با رئیس جمهوری فعلی و نه با پدرش دیدار نداشتهام. من از کسانی بودم که از همان روز نخست به انتقاد از حزب بعث برخواستم چرا که مخالف هر گونه ایدئولوژی یکجانبهگرایانه هستم.»
آدونیس پیشتر نیز به انقلابیون کشورش گفته بود که برای رسیدن به دموکراسی حقوق اقلیتها و زنان را مد نظر داشته باشند.
نام این شاعر بزرگ عرب تاکنون چندین بار به عنوان نامزد جایزه ادبی نوبل مطرح شده است.