نخستوزير کانادا: بدون ترديد ايران در حال توسعه سلاحهای هستهای است
استفن هارپر، نخستوزير کانادا تلاش ايران در راه دستيابی به سلاح هستهای را "غيرقابل انکار" خواند و گفت حکومت ايران در اينباره دروغ میگويد.
استفن هارپر، نخستوزير کانادا در گفتوگوی ويژه با شبکه کانادايی سیبیسی که روز دوشنبه ۱۶ ژانويه انجام شد گفت برخی شواهد موجود در گزارش آژانس بينالمللی انرژی اتمی به روشنی نشان میدهند که ايران بهدنبال سلاح هستهای است.
وی در مورد رد اين ادعا از سوی جمهوری اسلامی ايران و اينکه ايران میگويد برنامه هستهای آن صلحآميز است، گفت: "بههيچ وجه ترديدی نيست که آنها دروغ میگويند."
آخرين گزارش آژانس بينالمللی انرژی اتمی غروب روز سهشنبه ۱۷ آبانماه (هشتم نوامبر ۲۰۱۱) از سوی يوکيا آمانو، مديرکل آژانس بينالمللی انرژی اتمی در وين منتشر شد.
در اين گزارش که آمانو آن را در اختيار ۳۵ عضو شورای حکام قرار داد، اعلام شد که نسبت به "احتمال ابعاد نظامی برنامه هستهای ايران، نگرانی جدی وجود دارد."
آمانو در گزارش خود نوشت آژانس بينالمللی انرژی اتمی اطلاعات لازم را از "منابع مطمئن" به دست آورده و افزود: "اين اطلاعات نشان میدهند که ايران در جهت توسعه يک نوع ماده منفجره هستهای فعاليت کرده است."
نخستوزير کانادا افزود: "من فکر میکنم که موضوع فراتر از اختلاف در اين مورد است... مناقشه تنها بر سر اين است که چنين فعاليتی تا چه حد توسعه يافته است."
هارپر تأکيد کرد: "من مطالبی را که رهبران ايران میگويند ديده و شنيدهام، سخنان آنان وحشتناک است."
وی افزود: "به نظر من ويژگی اين افراد نگاه متعصبانه مذهبی آنان به جهان است و اظهارات آنان ترديدی در من باقی نمیگذارد که در راه دستيابی به هدفهای مذهبی و سياسی خود از سلاحهای هستهای نيز استفاده کنند؛ و اين آن چيزی است که حکومت ايران را بهطور ويژه خطرناک میسازد."
جان بيرد، وزير امور خارجه کانادا نيز بارها در اظهارات خود جمهوری اسلامی ايران را بهعنوان بزرگترين تهديدکننده صلح و امنيت جهان عنوان کرده است.
استفن هارپر در گفتگوی خود با سیبیسی از "توافق رو به رشد" در ميان رهبران جهان، دستکم بهشکل خصوصی در مورد خطرناک بودن رژيم ايران، خبر داد و گفت اما هنوز توافقی بر سر چگونگی اداره اين خطر صورت نگرفته است.
او به اين گفته باراک اوباما، رئيس جمهور آمريکا که "همه گزينهها روی ميز هستند" اشاره کرد و گفت با اوباما در مورد "طيف گستردهای از موضوعات مربوط به اين مسأله" گفتوگو کرده است.
هارپر گفت: "باور رو به رشد تعدادی از دولتها در اينباره نشان از ارزيابی درست من است. اما فکر میکنم هنوز در مورد آنچه که دقيقأ بايد انجام داد عدم قطعيت وجود دارد."
وی افزود: "تحريم تجاری ايران در برخی از سطوح موضوعی است که تقريبأ همه بر سر آن توافق دارند و هر کشوری تا حدی آن را اعمال میکند اما فراتر از اين اقدام سئوالی است که پاسخ آن برای جهان آسان نيست."
در ماه نوامبر گذشته، پس از آخرين گزارش آژانس بينالمللی انرژی اتمی، کانادا بههمراه آمريکا و بريتانيا تحريمهای تازهای را بهطور يکجانبه عليه فعاليتهای بانکی، صنايع نفت و گاز ايران به اجرا گذاشتند.
استفن هارپر در حالی اين سخنان را بيان میکند که علیاصغر سلطانيه نماينده ايران در آژانس انرژی بينالمللی انرژی اتمی از سفر بازرسان اين سازمان در راستای رفع ابهامها و سئوالهای مطرحشده در گزارش اخير آژانس خبر داد.
همچنين قرار است مذاکرات هستهای ايران و گروه ۱+٥ در ترکيه انجام گيرد.
از سوی ديگر دامنه تحريمها عليه ايران هر روز گستردهتر میشود و آمريکا در حال پيشبرد مذاکره با کشورهای مختلف برای تحريم نفت ايران است.
گفته میشود اتحاديه اروپا نيز بر سر تحريم واردات نفت ايران اساسأ به توافق رسيده است اما در مورد زمان اجرای آن يک فرصت شش ماه در نظر گرفته شده و قرار است تحريم نفت ايران از ۱۱ تير (يکم ژوئيه) امسال به اجرا گذاشته شود.
استفن هارپر، نخستوزير کانادا در گفتوگوی ويژه با شبکه کانادايی سیبیسی که روز دوشنبه ۱۶ ژانويه انجام شد گفت برخی شواهد موجود در گزارش آژانس بينالمللی انرژی اتمی به روشنی نشان میدهند که ايران بهدنبال سلاح هستهای است.
وی در مورد رد اين ادعا از سوی جمهوری اسلامی ايران و اينکه ايران میگويد برنامه هستهای آن صلحآميز است، گفت: "بههيچ وجه ترديدی نيست که آنها دروغ میگويند."
آخرين گزارش آژانس بينالمللی انرژی اتمی غروب روز سهشنبه ۱۷ آبانماه (هشتم نوامبر ۲۰۱۱) از سوی يوکيا آمانو، مديرکل آژانس بينالمللی انرژی اتمی در وين منتشر شد.
در اين گزارش که آمانو آن را در اختيار ۳۵ عضو شورای حکام قرار داد، اعلام شد که نسبت به "احتمال ابعاد نظامی برنامه هستهای ايران، نگرانی جدی وجود دارد."
آمانو در گزارش خود نوشت آژانس بينالمللی انرژی اتمی اطلاعات لازم را از "منابع مطمئن" به دست آورده و افزود: "اين اطلاعات نشان میدهند که ايران در جهت توسعه يک نوع ماده منفجره هستهای فعاليت کرده است."
اين گزارش تأکيد کرد که برخی از فعاليتهای هستهای مخفی ايران میتوانند تنها در راه دستيابی به سلاح هستهای بهکار گرفته شوند.
نخستوزير کانادا افزود: "من فکر میکنم که موضوع فراتر از اختلاف در اين مورد است... مناقشه تنها بر سر اين است که چنين فعاليتی تا چه حد توسعه يافته است."
هارپر تأکيد کرد: "من مطالبی را که رهبران ايران میگويند ديده و شنيدهام، سخنان آنان وحشتناک است."
وی افزود: "به نظر من ويژگی اين افراد نگاه متعصبانه مذهبی آنان به جهان است و اظهارات آنان ترديدی در من باقی نمیگذارد که در راه دستيابی به هدفهای مذهبی و سياسی خود از سلاحهای هستهای نيز استفاده کنند؛ و اين آن چيزی است که حکومت ايران را بهطور ويژه خطرناک میسازد."
جان بيرد، وزير امور خارجه کانادا نيز بارها در اظهارات خود جمهوری اسلامی ايران را بهعنوان بزرگترين تهديدکننده صلح و امنيت جهان عنوان کرده است.
استفن هارپر در گفتگوی خود با سیبیسی از "توافق رو به رشد" در ميان رهبران جهان، دستکم بهشکل خصوصی در مورد خطرناک بودن رژيم ايران، خبر داد و گفت اما هنوز توافقی بر سر چگونگی اداره اين خطر صورت نگرفته است.
او به اين گفته باراک اوباما، رئيس جمهور آمريکا که "همه گزينهها روی ميز هستند" اشاره کرد و گفت با اوباما در مورد "طيف گستردهای از موضوعات مربوط به اين مسأله" گفتوگو کرده است.
هارپر گفت: "باور رو به رشد تعدادی از دولتها در اينباره نشان از ارزيابی درست من است. اما فکر میکنم هنوز در مورد آنچه که دقيقأ بايد انجام داد عدم قطعيت وجود دارد."
وی افزود: "تحريم تجاری ايران در برخی از سطوح موضوعی است که تقريبأ همه بر سر آن توافق دارند و هر کشوری تا حدی آن را اعمال میکند اما فراتر از اين اقدام سئوالی است که پاسخ آن برای جهان آسان نيست."
در ماه نوامبر گذشته، پس از آخرين گزارش آژانس بينالمللی انرژی اتمی، کانادا بههمراه آمريکا و بريتانيا تحريمهای تازهای را بهطور يکجانبه عليه فعاليتهای بانکی، صنايع نفت و گاز ايران به اجرا گذاشتند.
استفن هارپر در حالی اين سخنان را بيان میکند که علیاصغر سلطانيه نماينده ايران در آژانس انرژی بينالمللی انرژی اتمی از سفر بازرسان اين سازمان در راستای رفع ابهامها و سئوالهای مطرحشده در گزارش اخير آژانس خبر داد.
همچنين قرار است مذاکرات هستهای ايران و گروه ۱+٥ در ترکيه انجام گيرد.
از سوی ديگر دامنه تحريمها عليه ايران هر روز گستردهتر میشود و آمريکا در حال پيشبرد مذاکره با کشورهای مختلف برای تحريم نفت ايران است.
گفته میشود اتحاديه اروپا نيز بر سر تحريم واردات نفت ايران اساسأ به توافق رسيده است اما در مورد زمان اجرای آن يک فرصت شش ماه در نظر گرفته شده و قرار است تحريم نفت ايران از ۱۱ تير (يکم ژوئيه) امسال به اجرا گذاشته شود.
اخبار روز:
جمعی که همواره از موضع یک جبهه، جبهه ای با هدف استقلال و آزادی و دولتی حقوقمدار و بر پایه این اصول و ولایت جمهور مردم، مبارزه کرده است و می کند، طرحی را بر پایه تجربه ها از جبهه ملی اول، به رهبری مصدق، آماده کرده است. به مناسبت انتشار آن، بجا دیدم که نکاتی را خاطر نشان کنم:
۱ – خود در تجربه تشکیل جبهه و فعالیت جبهوی شرکت داشته ام. یک نوبت نیز، بر وفق میثاقی، بانی تشکیل جبهه ای شده ام که «شورای ملی مقاومت» نام گرفت. از آن پس نیز، به کوشش برای ایجاد جبهه ادامه داده ام. بطور مستمر نیز در باره ویژگی های جبهه و طرح برای تشکیل آن نوشته ام. در اجتماعات ایرانیان این طرح را به بحث گذاشته ام و در بحثهای آزاد شرکت کرده ام. فرآورده کوشش نظری و عملی اینست که جبهه وقتی می تواند تشکیل یابد که شرکت کنندگان در آن، همگی، مبارزه از موضع یک جبهه را جانشین مبارزه از موضع شخصی و یا گروهی و حزبی کنند. تا وقتی فعالان سیاسی نتوانند از موضع یک جبهه (هدفهائی که به تمامی جامعه مربوط می شوند چون استقلال و آزادی و حقوق ملی و حقوق انسان و عدالت اجتماعی بمثابه میزان سنجش برابری همگان در امکانها و برخورداری از حقوق و رشد در استقلال و آزادی)، عمل کنند، اگر هم بخواهند و به عضویت یک جبهه نیز درآیند، جبهه قوام و دوام نمی گیرد و دیر نمی پاید. چنانکه اتحادهایی که از کودتای خرداد ۶۰ بدین سو تشکیل شده اند، منحل گشته اند.
جبهه ملی که، در آغاز جنبش برای ملی کردن نفت، به رهبری مصدق، تشکیل شد، به ملی کردن صنعت نفت و تشکیل حکومت ملی موفق گشت. اما نتوانست جنبش را تا پیروزی اداره کند. آنهائی که از جبهه خارج شدند و به خدمت امریکا و انگلیس در اجرای نقشه کودتا درآمدند، از موضع شخص و به قصد موقعیت یابی، در جبهه ملی عضویت یافته بودند. اگر هم در آغاز به هدف جبهه ملی معتقد بودند، سرانجام هدف را قربانی موقعیت جوئی و یا تفوق طلبی خود کردند. با استفاده از تجربه جبهه ملی اول و دوم و سوم، در تشکیل شورای ملی مقاومت، اصل بر عدم هژمونی شد. با نقض این اصل، از سوی گروهی که بنا را بر تحمیل هژمونی خود بر اعضای شورا گذاشت، بطور روشن و بی آنکه جای چون و چرا باقی بماند، مسلم گشت که شرط شرکت در یک جبهه، یافتن روحیه جبهوی و عمل از موضع جبهه است.
۲ – هرچند بهنگام تشکیل جبهه، همواره هدف تعیین می شود، اما اگر جبهه پدید آمده است، حاصل رابطه شخص با شخص و گروه با گروه بوده است. اشتراک در هدف نه اصلی که باید سازماندهی جبهه و روش کار را تعیین کند، که فرع رابطه موقعیت با موقعیت بوده است. به سخن دیگر، «عامل اول و اصلی» رابطه موقعیت مندها است. کسی یا گروهی که در جامعه ملی موقعیت ممتازی دارد، محور می شود. بسا سازمانی محور میشود که، نسبت به گروه ها و اشخاص شرکت کننده در جبهه، توانمند تر است، ولو در جامعه ملی، از اعتبار وافی برخورد ارنیست. از این رو، نه اشتراک در هدف و نبود رابطه قوا، که اشتراک در موقعیت جوئی و وجود رابطه قوا، جبهه یا اتحاد را پدید می آورد و با تغییر رابطه قوا و یا احساس کاستی در موقعیت، سبب بیرون رفتن از جبهه و یا اتحاد می شود.
تجربه، چهار نوع بیرون رفتن از جبهه و ترک گفتن اتحاد را گزارش می کند:
۲/۱ -کس یا گروهی که نقش کانون و محور را برعهده می گیرد، هرگاه نماد هدف مشترک باشد، کسان و گروه هائی از او جدا می شوند که هدف واقعیشان قدرت است.
۲.۲- کس یا گروهی که نقش کانون و محور را بازی می کند، یا از نخست هدفش رسیدن به قدرت است و به دنبال یافتن قدرت، هدف نخستین را با قدرت طلبی جانشین می کند. این بار، او است که ایستادگان بر حق را از جبهه می راند.
۲/٣- جبهه ملی اول و اتحاد دوران انقلاب ۵۷ و نیز شورای ملی مقاومت، هردو، نوع بریدن از جبهه و اتحاد را، روشن در معرض مشاهده قرار می دهند.
نوع سومی را تجربه جبهه های ملی دوم و سوم گزارش می کنند: کس یا گروهی که نقش کانون و محور را بازی کند و یا بتواند تفوق خود را بر دیگر اعضاء تحمیل کند و آنها نیز بپذیرند، وجود ندارد و یا گروهی از شخصیت ها این نقش را به خود می دهند اما دیگر اعضاء به هژمونی یا تفوق آنها تن نمی دهند و جبهه از میان می رود. بسا بر سر هدف و یا روش، اختلاف پیش می آید. چنین اختلافی همواره، در رابطه با قدرت حاکم، پدید می آید.
۲/۴- نوع دیرین که در طول تاریخ ایران تجربه شده و موفقیت آمیز نیز بوده است، اتحاد چند گروه بر سر قدرت بمثابه هدف است. سلسله های سلطنتی، این سان پدید آمده اند. در این نوع اتحاد، یک ایل نقش متفوق را برعهده گرفته است و سلسله سلطنتی را تشکیل داده است. این اتحاد نیز در جریان تمرکز و انباشت قدرت و سپس وارد شدن به دوران انحطاط و انحلال قدرت، منحل گشته است. ورود قدرتمند صاحب دولت به مرحله انحطاط و انحلال، با آغاز پیدایش اتحاد دیگری هم زمان می شود.
دوران این نوع اتحاد، با کودتای ۱۲۹۹، توسط قشون قزاق به فرماندهی واقعی مقامات انگلیسی و فرماندهی اسمی و صوری رضا خان میرپنج، پایان یافت. این بار، خانواده پهلوی در خانواده های حاکم جذب و نقش محور و کانون قدرت را بدست آورد. دولت مافیاهای نظامی – مالی کنونی نیز کمابیش شبیه الگوی دولت پهلوی ها است.
روشن است که هیچیک از تجربه های چهارگانه و نیز تجربه های جبهه ملی اول و شورای ملی مقاومت، کاربرد ندارد. اگر در طول ٣۰ سالی که از کودتای خرداد ۶۰ می گذرد – پیش از آن نیز-، جبهه ای که بتواند دست کم ادامه حیات بدهد، بوجود نیامده است، بدین خاطر است که بکار هدف وقتی استقلال و آزادی و... است،نمی آمده اند:
٣. از نهضت ملی کردن نفت بدین سو، آنهائی که به هدف جبهه وفادار مانده اند، از اتحاد نیز بیرون نرفتند. بدون استثناء، در تمامی موارد، کسانی که از جبهه یا اتحاد بیرونند، آنهائی بوده اند که هدف مشترک را پوشش هدف واقعی خود که قدرت است، کرده اند. در طول فعالیت، یا خود اتحاد را مساعد هدف واقعی خویش نیافته و آن را ترک گفته اند و یا وفاکنندگان به هدف، بر سر حق ایستاده اند و آنها اگر موقعیت متفوق نداشته اند تا وفاداران به هدف را اخراج کنند، چاره خود را در ترک جبهه یا اتحاد دیده اند.
ویژگی مشترک ترک کنندگان جبهه یا اتحاد، اصل راهنمای پندار و گفتار و کردار، بنابراین، روش کار آنها است. توضیح این که چون خود را محور می دانند و جبهه را وسیله می انگارند، هر زمان که جبهه بکارشان نیامد، آن را ترک می کنند. در روش نیز، چون قدرت را کارساز می شناسند، عمل از راه مردم و با شرکت مردم را نیز کارساز نمی دانند. نوع رابطه ای که با مردم برقرار می کنند و نوع تبلیغشان وقتی می خواهند مردم را برانگیزند، رابطه آلت باز با آلت و وسیله است. مردم نه بمثابه دارندگان حق حاکمیت که بمنزله «نیروی» تحت رهبری جویندگان قدرت، طرف خطاب قرار می گیرند. با قراردادن خود در موقعیت «رهبر» و جامعه در موقعیت «رهبری شونده»، خود را نیک می شناسانند. هرگاه جامعه از این ویژگی غافل نشود ( که ما جمهور مردم ایران، در مورد آقای خمینی، از این ویژگی او غافل شدیم) قدرتمدارها نه امکان میدان داری می جویند و نه حتی می توانند اخلال کنند.
رابطه روش با هدف سخت مهم است: وقتی قدرت هدف است، زور نیز وسیله می شود. گاه روش خشونت آمیز است و سازمانی که هدف واقعیش قدرت است، ولو آن را با هدف مورد پسند جامعه می پوشاند، آشکارا می گوید روشش خشونت آمیز است. چنین سازمانی خود را لو می دهد وقتی مدعی می شود روش قهرآمیز تنها روش است و اصرار می ورزد که مردم بکاری توانا نیستند. بدین سان، با روشی که در پیش می گیرد و دلیلی که برای توجیه آن می تراشد، سازمان را لو می دهد. مدعی می شود که مردم به تغییر سرنوشت خویش توانا نیستند. در حقیقت، از دید اینگونه سازمانها، مردم نیستند که باید تغییر کنند تا تغییر دهند بلکه سازمان رهبری کننده مردم است که می باید مردم را بسوی هدفی براند که سازمان خود آن را تعیین می کند.
اما جبهه ای که ولایت جمهور مردم را بر اساس استقلال و آزادی، هدف می کند و بر آنست که هر ایرانی می باید نماد جمهوریت بگردد، می داند که تا مردم تغییر نکنند و خویشتن را صاحب حق رهبری نشناسند، ولایت جمهور مردم استقرار پیدا نمی کند. پس می داند که روش کردن استقلال و آزادی، برخوردار شدن هر عضو جبهه از استقلال و آزادی و پیشنهاد روش مستقل و آزاد شدن به مردم کشور است. اعضای چنین جبهه ای می دانند که اصل راهنما کردن موازنه عدمی، هم بعنوان یک انسان و هم بعنوان گروه های عضو جبهه و هم بعنوان جبهه، نخست به این جبهه که نقش نیروی محرکه را بازی می کند و سپس با جمهور مردم ایران امکان می دهد، جریان مستقل و آزاد شدن را، جریان خلع ید از استبداد حاکم و بی نقش کردن قدرتهای خارجی و ملی کردن دولتی بگردانند که پیش از هر زمان خارجی شده است.
۴. در بند سوم، خاطر نشان شد که وقتی هدف دموکراسی، بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، است، به سخن دیگر، وقتی هدف استقرار جمهوریت درکمال خویش است، روش، عمل از طریق مردم و با شرکت مردم می شود. چون مردم هستند که می باید تغییر کنند و تغییر دهند، پس نقش فعال را مردم، خود، می باید برعهده بگیرند. به دیگر سخن، رابطه جبهه فعال و مردم فعل پذیر، اولی رهبری کننده و دومی رهبری شونده، می باید جای خود را به رابطه فعال با فعال بدهد. در این رابطه، جبهه مرکب از کسانی است که تغییر می یابند و نیروی محرکه تغییر مردم از فعل پذیر به فعال میشوند. بهمان نسبت که جبهه در ایفای این نقش بزرگ موفق می شود، بهمان نسبت انسجام می جوید و توانمند می گردد و مطمئن می شود که فراگرد تحول از نظام اجتماعی – سیاسی نیمه بسته به نظام اجتماعی – سیاسی باز را، همراه با مردم کشور، تا استقرار جمهوریت، ادامه خواهد داد.
در حقیقت، پیروزی استقلال و آزادی بر استبداد و وابستگی آن زمان قطعی می شود که عمل کنندگان از موضع یک جبهه، موفق می شوند مردم فعل پذیر و معتادان به اطاعت از قدرت را، مردم عارف به حقوق خویش بمثابه انسان و حقوق خویش بمثابه جامعه ملی گردانند و این مردم رها از بند اعتیاد که فعال گشته اند، در رهبری جامعه خویش، شرکت جویند. بدین قرار، نوع رابطه ای که جبهه با مردم برقرار می کند، گویای ماهیت واقعی آنست:
۴/۱- رابطه جبهه با مردم وقتی استقرار ولایت جمهور مردم هدف می شود، رابطه الگو با مردم است. در حقیقت، جبهه از راه الگو شدن خود و اعضای تشکیل دهنده خویش است که می تواند نقش نیروی محرکه ای را بازی کند که بکار تغییر جامعه می آید. جبهه و اعضای آن، وقتی الگو می شوند که، در پندار و گفتار و کردار، نماد هدفی باشند که بخاطرش جبهه تشکیل شده است. افزون بر این، وجدان اخلاقی مردم فعل پذیر، نسبت به تجاوز استبدادیان به حقوق آنها، غیر حساس می شود. پس نخستین کار یک الگو، هم برخوردار شدن از یک وجدان اخلاقی بس حساس و هم حساس کردن وجدان اخلاقی جامعه نسبت به فسادها و جنایتها و خیانتها است. تا وقتی جبهه و یا عمل کنندگان از موضع یک جبهه وجدان اخلاقی حساسی نیافته باشند و در جامعه این وجدان را حساس نکرده باشند، تغییر نمی کنند و تغییر نمی دهند و مردم تغییر نمی کنند و سرنوشت خویش را تغییر نمی دهند.
در شمار مهمترین کارها، رعایت اصل «همگانی بودن دفاع از حقوق انسان» است. تقدم حقوق انسان بر عملکرد او، اصلی است که جبهه می باید همواره از آن پیروی کند و به هیچ عذری، نظاره گر بی طرف تجاوز به حقوق یک انسان، ولو خائن و مجرم، نگردد. اگر مردم نسبت به حقوق ملی خود، حساس نباشند و تجاوز به این حقوق را فعل پذیرانه تحمل کنند، جبهه می باید قائم مقام مردم در دفاع از حقوق ملی بگردد. دفاع از حقوق ملی واجب عینی است. هر ایرانی می باید، در مقام دفاع از حقوق ملی، نفس خویش را مکلف بشناسد. اگر جز او کسی غم تجاوز به حقوق ملی را نمی خورد، او می باید این غم را بخورد و به دفاع از حقوق ملی بر خیزد. چراکه بمثابه شهروند، صاحب این حقوق است و بدین دفاع است که هر مدافع وطن و حقوق ملی، نماد جمهوریت می گردد.
۴/۲- مبارزه با ترور بطور عام و مبارزه با ترور اخلاقی بطور خاص، کار مداوم جبهه بمثابه نماد جمهوریت است. چرا که تا مردم از لباس ترس بدر نیایند و مبارزان امنیت، بویژه، امنیت اخلاقی نجویند، جنبش همگانی میسر نمی شود. در آنچه به ایران مربوط می شود، ترور اخلاقی بیشتر در منصرف کردن مبارزان از ادامه دادن به مبارزه موثر بوده است. زیرا استعدادها، یعنی آنها که تغییر کرده اند تا تغییر بدهند، بمثابه برانگیختن مردم به تغییر یافتن و تغییر دادن، نقش تعیین کننده ای را برعهده دارند. ترور اخلاقی، مردم را از وجود آنها محروم می کند. چون این ترور را هم رژیم و هم دو رأس دیگر مثلث زور پرست بعمل می آورند، مبارزه با آن و با دیگر ترسها می باید مبارزه با هر سه رأس مثلث زورپرست در فکر راهنما و روشهاشان باشد. آن مبارزه ای موثر است که ترور و ترسها را بی اثر می کند.
۴/٣- وقتی بنا بر عمل از راه مردم و با شرکت آنها می شود، الگو، پیشنهادهائی را به مردم پیشنهاد می کند که خود انجام می دهد و تمامی مردم کشور می توانند آن را انجام دهند. برای مثال، انتخابات وسیله بکار بردن حق حاکمیت است. الگو می باید حقمدار باشد و وسیله ای که بکار می برد، بیانگر حق باشد. پس وقتی حق حاکمیت را رژیم جباران سلب کرده است، نه می توان رأی داد و نه می توان مردم را به شرکت در انتخابات فراخواند. تحریم بمثابه رأی دادن به حق حاکمیت خود، روشی می شود قابل پیشنهاد. جبهه می باید در جامعه آمادگی لازم را پدید آورد تا که تحریم با جنبش همگانی همراه شود.
۴.۴- از آنجا که مهمترین کار و مقدم بر هر کار، مبارزه با سانسورها و برقرار کردن جریان آزاد اندیشه ها و اطلاع ها است، جبهه و یا آنها که از موضع جبهه مبارزه می کنند، مبارزه با سانسورها را می باید وجهه همت کند و یا کنند. بدین قرار، ترتیب دادن بحث های آزاد و تعمیم آن در سطح گروه های کوچک در سرتاسر کشور، یافتن و برقرار کردن روشهای ارتباط غیر قابل مهار از سوی رژیم و بر قرار کردن جریان آزاد اندیشه ها و اطلاع ها، باید در دستور کار جبهه قرار گیرند.
۵- تأکید کنم که جبهه قوام و دوام نمی گیرد اگر تجسم هدفی نشود که پیشنهاد می کند. یک جبهه و یا کسانی که از موضع یک جبهه عمل می کنند می باید الگوی حقمداری از سوئی و الگوی ایستادگی بر سر حق از سوی دیگر باشد یا باشند. قاعده پیروزی «ضعیف» از نظر قدرت و قوی بلحاظ حقمداری، بر قوی از لحاظ قدرت و ضعیف از نظر حقمداری، جز ایستادگی بر سر حقوق نیست. ایستادگی بر سر حقوق است که پیروزی بر دولت جباران را ممکن می کند. جبهه ای پیروز است که این قاعده را بشناسد و به یمن ایستادگی خویش، به پیروزی خود و مردمی که در خدمت آنها است، باور داشته باشد. بدیهی است آنها که به پیروزی باور ندارند، بر سر حق نیز به استقامت بر نمی خیزند. زود یا دیر، مبارزه را رها می کنند. یا به خیل فعل پذیرها در می آیند و یا در جستجوی قدرت، هر از چندی، خط و ربط عوض می کنند.
به این دلیل که حقوق، ذاتی حیات هر انسان و حیات هر جامعه ای هستند، ایستادگی بر سر حقوق، سبب می شود که مردم به حقوق خویش عارف و از انفعال خارج شوند. این زمان، قاعده دومی عمل می کند: فوج فوج به جبهه می پیوندند و جنبش فراگیر می شود.
تاریخ ملتها، پیروزی حق بر قدرت را فراوان به خود دیده است: برای مثال، در دوران معاصر، گاندی و همکاران او، به قول خود او، قاعده پیروزی حق بر قدرت را از حسین بن علی (ع) آموخته اند. آنها با موفقیت هر دو قاعده را بکار بردند و به یمن تغییر مردم، سرنوشت هند تغییر کرد و اینک در حال تبدیل شدن به یک قدرت علمی و فنی و اقتصادی است. در ایران، مصدق و یاران او، بر سر حقوق ملی و حقوق انسان ایستادند، انقلاب بزرگ ایران، بنابر هدف و روشی که در اندیشه راهنمای آن بیان شده اند، پیروزی حق بر قدرت گشت. دانستنی است که برغم تبلیغات دروغ، آقای خمینی که نخست با شعار اسلام مقدم است وارد میدان شده بود، سرانجام بر هدف و روشی انطباق جست که ایستادگان بر سر حقوق ملی و حقوق انسان، پیشنهاد می کردند. رفتار او و دستیارانش با انقلاب و تجاوزشان به حقوق ملی و حقوق انسان، بازسازی استبداد را، میسر ساخت و استبداد بازساخته، مرگبارتر و ویرانگر تر گشت. از آن پس، آنها که تجربه انقلاب ایران را به حال خود رها نکردند، بر سر حقوق ملی و حقوق انسان، استوار ایستاده اند و تردید ندارند پیروزی در انتظار آنها است. اینان در همان حال که همواره از موضع یک جبهه عمل کرده اند، به همه آنها که در هدف و روش، اشتراک دارند، پیشنهاد می کنند به اتفاق یک جبهه را تشکیل دهند:
۵/۱- تجربه اتحادها از مشروطیت بدین سو، به ما می گوید چرا جبهه ها ناپایدار بوده اند: چون هدف جانشین کردن شکلی از قدرت با شکل دیگری از قدرت نیست و هدف استقرار ولایت جمهور مردم به ترتیبی است که هر ایرانی در حق حاکمیت شریک و نماد جمهوریت باشد، پس مثلث زورپرست در جبهه، نباید پذیرفته شوند. در حقیقت، آنها که بر سر حق می ایستند با آنانکه قدرتمدار هستند، هرگز نمی توانند تا پیروزی و پس از آن، در بنای یک دموکراسی پیشرفته، همراه شوند. افزون بر این، تا وقتی جبهه محل حضور و عمل الگوها نشود و خود نیز الگو نگردد، مردم اعتماد بایسته را به آن نمی کنند و درپی آن نمی شوند که تغییر کنند تا تغییر دهند.
۵/۲- عرصه مبارزه جبهه استقلال و آزادی و حقوق ملی و انسان نیز تمام اهمیت را دارد: میدان عمل می باید بیرون از رژیم باشد چرا که درون رژیم، عرصه حاکمیت جباران است و درآن، نه فرد و نه گروه و نه جبهه، استقلال و آزادی ندارند و نمی توانند بانی تغییر از درون شوند. مهمتر از آن اینکه نمی توانند برانگیزنده مردم به تغییر و حضور دائمی آنها در صحنه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، بمثابه مردمی آزاد و مستقل، بنا بر این، مسئول بگردند.
و چون مردم هستند که از راه بازیافت استقلال و آزادی و حقوق خویش عمل می کنند، جبهه می باید مستقل از هر قدرت خارجی باشد و با تمام توان مانع از حضور قدرت خارجی در صحنه سیاسی کشور و عمل در این صحنه بگردد. استقلال از قدرت خارجی می باید همراه باشد با آزادی از هرگونه تعهد به هر قدرت خارجی.
۵/٣- در نتیجه، جبهه معرف اعضای خود در رویاروئی با رژیم و قدرتهای انیرانی و گروه های زور پرست است. توضیح این که اعضای جبهه، به خود اجازه ارتباط گرفتن با رژیم و قدرتهای خارجی و خوش و بش کردن با مثلث زورپرست را نمی دهند. در بند ششم. روش جبهه در قبال زورپرستان را توضیح خواهم داد.
۵/۴- جبهه در همان حال که نماد جمهوریت، یعنی هر نفر یک رأی، رأی گویای استقلال هر ایرانی در گرفتن تصمیم و آزادی او در گزینش نوع تصمیم است، با توجه به وجود تبعیض ها در جامعه ایران، افزون بر تبعیض زدائی، می باید مدافع حقوق و کرامت همه آنهائی باشد که از تبعیض ها رنج می برند. زنان و زحمتکشان و اقوام و جوانان و بسیاری از ساکنان کشور که قربانی یک اقتصاد مصرف محور گشته و در ایران از رشد مانده، در سرزمین های وسیع فقر زده، زندگی می کنند، می باید از قید تبعیض ها بیاسایند. طبیعت ایران نیز نیازمند تبعیض زدائی است و جبهه می باید الگوی کوشش برای عمران طبیعت باشد.
۶ - در همان حال که وجود اشتراکات جبهه را میسر می سازد، برخورداری شرکت کنندگان در جبهه از حق اختلاف، نیز، عامل پایداری جبهه می گردد. بنا بر تجربه، هم ممنوع بودن بحث بر سر دقیق کردن تعریف های اصولی که شرکت کنندگان در جبهه بر سر آنها اشتراک دارند و هم ممنوع بودن ابراز نظر در قلمروهائی که برسرشان اتفاق نظر وجود ندارد، عامل از هم پاشیدن جبهه ها و اتحاد ها گشته است. از این رو،
۶/۱-جبهه ای که الگو می شود و خشونت زدائی را روش می کند، در درون خود، به خشونت هیچ نقشی نمی دهد. دوستی را حق می داند و مراقبت می کند همگان از این حق برخوردار شوند. برای آنکه برخورداری از این حق واقعیت بجوید، در درون خود، بحث آزاد را روش می گرداند. موضوع های این بحث، هم اشتراک نظرها و هم اختلاف نظر هائی می شوند به جبهه و کار آن ربط می جویند.
دین ها و مرامهای شرکت کنندگان در جبهه، از این نظر که جبهه نسبت به آنها می باید بی طرف بماند – الگوی دولت حقوقمدار – موضوع کار جبهه نیستند. از این نظر، می توانند موضوع بحث های آزاد نشوند. با این وجود، از آنجا که یک جبهه در جامعه ملی نقش الگو را بازی می کند، طرز فکرها، از جنبه ناسازگاریهاشان با حقوق ملی و حقوق و کرامت انسان می توانند موضوع بحث های آزاد بگردند. جبهه می تواند باب بحث آزاد با زورپرستان را در این قلمرو و قلمروهای دیگر نیز باز کند.
۶/۲- الگوئی که جبهه است و نسبت به دین ها و مرامهای اعضای خود بی طرف می شود، به ضرورت، جانبدار دولت حقوقمداری می گردد که نسبت به دین ها و مرامها بی طرف باشد. بنا براین در مقام مدافع کثرت گرائی و حق اختلاف و زمینه ساز گذار از کثرت آراء به اتحاد آراء به قصد گسترش قلمرو اشتراکات، روابینی در درون خود را الگوی روابینی در جامعه می کند. در همان حال، با توجه به تجربه تاریخ معاصر، مراقبت می کند دیکتاتوری لائیسیته را برقرار نکند. همین ایام، یک رأس از مثلث زور پرست که از اندیشه راهنما خالی است و آن توان را ندارد که استقلال و آزادی را هدف و روش کند، سکولاریسم را شعار خود کرده است. از آنجا که زورمدار است و از خاستگاه سکولاریسم بی اطلاع است، سکولاریسم را دست آویز ناسزا گوئی به اسلام کرده است. سخنگویانش وقتی هم در تنگنا قرار می گیرند، روشن می گویند که مانع از ابراز نظر و رأی مردم مسلمان، هرگاه مخالف نظرشان باشد، می گردند. به سخن دیگر، هدف واقعیشان جانشین اقلیت و حاکم کردن اقلیت زورمدار دیگری بر اکثریت بزرگ جامعه هستند. با توجه به این واقعیت، مبارزه با دیکتاتوری، مبارزه با هرگونه استبداد، خواه دینی ویا مرامی و خواه «سکولار»، است.
۶/٣-حاصل سخن این که دموکراسی یک فرهنگ، فرهنگ استقلال و آزادی است و این فرهنگ فرآورده پندار و گفتار و کردار آدمیان در جریان تحول است. پس جبهه ای که می خواهد نقش الگوی تغییر کردن بقصد تغییر دادن را برعهده گیرد، از آغاز، می باید خویشتن را از بار ضد فرهنگ قدرت رها و فرهنگ استقلال و آزادی را ایجاد کند. در جامعه نیز، مبشر این فرهنگ بگردد.
۶/۵- با هر سه رأس مثلث زورپرست، نزاع قلمی و زبانی را می باید ترک گفت و آنها را به ترک زورپرستی فراخواند. در همان حال، تاریخ همانطور که روی داده است، می باید بر زبان و قلم بیاید. زیرا نسل هایی که از پی هم می آیند، نیازمند وجدان تاریخی غنی و شفاف هستند. یک وجدان تاریخی مشوش، زندگی در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی را نا ممکن می کند.
۷- قلمرو زمان را نیز نباید از یاد برد: این ایام که در دو کشور تونس و مصر، انتخابات مجلس انجام گرفته است و حزب های اسلام گرا پیروزی بدست آورده اند، زورپرستان این توجیه را ساخته اند که این دو کشور، دولت اسلامی را که ایرانیان تجربه کرده اند، تجربه نکرده اند. ایرانیان ٣۲ سال است که چنین دولتی را تجربه کرده اند. پس اگر رژیم تغییر کند، مردم دیگر به اسلام گرایان رأی نمی دهند. بر فرض که این «استدلال» را صحیح بدانیم، ایرانیان، پیش از آن تجربه، دیکتاتوری سکولار پهلوی ها را نیز تجربه کرده اند. پس اگر بنا بر درس گرفتن از تجربه باشد، ایرانیان می باید از هر دو تجربه پرهیز کنند. از چه رو است که زورپرستان به یک تجربه می پردازند و حتی آن را وسیله پرده کشیدن بر تجربه رژیم پهلوی و غافل کردن مردم از آن می کنند؟
۷/۱- با سانسور از راه ترور اخلاقی کسانی که تاریخ انواع استبدادها را، همان سان می نویسند که روی داده است، باید مبارزه کرد. هریک از سه رأس مثلث زورپرست کارشان نشاندن تاریخ دروغ به جای تاریخ راست است. هر سه، هربار که تاریخ نوعی از انواع استبداد نوشته می شود که مطلوب رأسی از سه رأس زورپرست است، از بدترین شیوه های سانسور بر ضد نویسنده و نوشته استفاده می کند. جبهه ای که می خواهد الگوی استقلال و آزادی و مبارزه با ترور اخلاقی باشد و غنی و شفاف گرداندن وجدان تاریخی جامعه را در شمار مهمترین وظایف خود می داند، از راه اصرار بر اظهار حقیقت، با این سانسور مبارزه می کند.
۷/۲- تمیز دوره های تاریخی که مردم در جنبش بوده اند و شناسائی رشته بهم پیوسته ایستادگی های حقمدارها، از تاریخ استبداد، کار جبهه جمهوریخواهان است. تشخیص عوامل بازسازی استبداد، در پی این و آن جنبش و پیشنهاد روش بی اثر کردن آن عوامل و از میان برداشتن ستون پایه های استبداد، کار ضرور برای استقرار دموکراسی و دولت حقوقمدار است. این کاری مهم در قلمرو نیز در شمار وظایف جبهه ایست که الگوی تغییر کن تا تغییر دهی، است. چرا که چنین جبهه ای می باید خود را در بطن تاریخ مردم خویش قراردهد و از دیدگاه حیات ملی در خود بنگرد. یعنی خود را ادامه رشته بهم پیوسته ایستادگی بر سر حق، بداند که به یمن آن، حیات ملی ادامه یافته است. به سخن دیگر، جبهه می باید به یک ضرورت تاریخی پاسخ گوید که عبارت باشد از استقرار دموکراسی، به ترتیبی که بازگشت به استبداد، ناممکن و ادامه حیات ملی در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، ممکن گردد.
۷/٣- بدین قرار، نقد گذشته به قصد سرمایه کردن آن در ساختن حال و آینده و نماد چنین تحولی گشتن، به جبهه و کسانی که از موضع جبهه عمل می کنند، امکان می دهد، در گذشته نمانند و در زمان حال، نماد آینده ای بگردند. چرا که بدون وجود نماد آینده، مردم یک کشور در جنبشی شرکت نمی کنند که هدف آن زندگی در فرهنگ استقلال و آزادی و مشارکت آحاد مردم در اداره امور خویش است.
گذشته را به حال خود باز گذاشتن و حتی نقد تبغیض آمیز آن، هم مشوش کردن وجدان تاریخی مردم و هم آنها را در ابهامی بس زیانمند نگاه داشتن است. برای آنکه مردمی در تغییر شرکت کنند هم می باید گذشته را شفاف ببینند تا بتوانند در آن نمانند و هم می باید درک شفافی از آینده پیدا کنند. هر دو کار از عهده جبهه ای بر می آید که الگوی حقوقمداری می گردد. این جبهه دیگر نه یک بدیل سیاسی ساده که یک بدیل جامع است: جامعه کوچکی است با نظام اجتماعی باز با فرهنگ استقلال و آزادی و مدیریتی با شرکت تمامی اعضاء (ولایت جمهور مردم) بر اصول استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی بمثابه میزان. این الگو، از آغاز، این میزان را در کار می آورد و پندار و گفتار و کردار خود و اعضای خود و نیز جامعه را در جریان تغییر، بدان می سنجد.
در مطالعه ای تفصیلی، جبهه ها را از بعدهای گوناگون بررسی کرده ام. در این مقام، ضرورترها را خاطر نشان کردم بدان امید که برای آنها که می خواهند دو قاعده پیروز شدن را با موفقیت بکار برند و جبهه ای دیرپا و توانا به عهده دار شدن رسالت خویش، پدید آورند، سودمند افتد.
۱ – خود در تجربه تشکیل جبهه و فعالیت جبهوی شرکت داشته ام. یک نوبت نیز، بر وفق میثاقی، بانی تشکیل جبهه ای شده ام که «شورای ملی مقاومت» نام گرفت. از آن پس نیز، به کوشش برای ایجاد جبهه ادامه داده ام. بطور مستمر نیز در باره ویژگی های جبهه و طرح برای تشکیل آن نوشته ام. در اجتماعات ایرانیان این طرح را به بحث گذاشته ام و در بحثهای آزاد شرکت کرده ام. فرآورده کوشش نظری و عملی اینست که جبهه وقتی می تواند تشکیل یابد که شرکت کنندگان در آن، همگی، مبارزه از موضع یک جبهه را جانشین مبارزه از موضع شخصی و یا گروهی و حزبی کنند. تا وقتی فعالان سیاسی نتوانند از موضع یک جبهه (هدفهائی که به تمامی جامعه مربوط می شوند چون استقلال و آزادی و حقوق ملی و حقوق انسان و عدالت اجتماعی بمثابه میزان سنجش برابری همگان در امکانها و برخورداری از حقوق و رشد در استقلال و آزادی)، عمل کنند، اگر هم بخواهند و به عضویت یک جبهه نیز درآیند، جبهه قوام و دوام نمی گیرد و دیر نمی پاید. چنانکه اتحادهایی که از کودتای خرداد ۶۰ بدین سو تشکیل شده اند، منحل گشته اند.
جبهه ملی که، در آغاز جنبش برای ملی کردن نفت، به رهبری مصدق، تشکیل شد، به ملی کردن صنعت نفت و تشکیل حکومت ملی موفق گشت. اما نتوانست جنبش را تا پیروزی اداره کند. آنهائی که از جبهه خارج شدند و به خدمت امریکا و انگلیس در اجرای نقشه کودتا درآمدند، از موضع شخص و به قصد موقعیت یابی، در جبهه ملی عضویت یافته بودند. اگر هم در آغاز به هدف جبهه ملی معتقد بودند، سرانجام هدف را قربانی موقعیت جوئی و یا تفوق طلبی خود کردند. با استفاده از تجربه جبهه ملی اول و دوم و سوم، در تشکیل شورای ملی مقاومت، اصل بر عدم هژمونی شد. با نقض این اصل، از سوی گروهی که بنا را بر تحمیل هژمونی خود بر اعضای شورا گذاشت، بطور روشن و بی آنکه جای چون و چرا باقی بماند، مسلم گشت که شرط شرکت در یک جبهه، یافتن روحیه جبهوی و عمل از موضع جبهه است.
۲ – هرچند بهنگام تشکیل جبهه، همواره هدف تعیین می شود، اما اگر جبهه پدید آمده است، حاصل رابطه شخص با شخص و گروه با گروه بوده است. اشتراک در هدف نه اصلی که باید سازماندهی جبهه و روش کار را تعیین کند، که فرع رابطه موقعیت با موقعیت بوده است. به سخن دیگر، «عامل اول و اصلی» رابطه موقعیت مندها است. کسی یا گروهی که در جامعه ملی موقعیت ممتازی دارد، محور می شود. بسا سازمانی محور میشود که، نسبت به گروه ها و اشخاص شرکت کننده در جبهه، توانمند تر است، ولو در جامعه ملی، از اعتبار وافی برخورد ارنیست. از این رو، نه اشتراک در هدف و نبود رابطه قوا، که اشتراک در موقعیت جوئی و وجود رابطه قوا، جبهه یا اتحاد را پدید می آورد و با تغییر رابطه قوا و یا احساس کاستی در موقعیت، سبب بیرون رفتن از جبهه و یا اتحاد می شود.
تجربه، چهار نوع بیرون رفتن از جبهه و ترک گفتن اتحاد را گزارش می کند:
۲/۱ -کس یا گروهی که نقش کانون و محور را برعهده می گیرد، هرگاه نماد هدف مشترک باشد، کسان و گروه هائی از او جدا می شوند که هدف واقعیشان قدرت است.
۲.۲- کس یا گروهی که نقش کانون و محور را بازی می کند، یا از نخست هدفش رسیدن به قدرت است و به دنبال یافتن قدرت، هدف نخستین را با قدرت طلبی جانشین می کند. این بار، او است که ایستادگان بر حق را از جبهه می راند.
۲/٣- جبهه ملی اول و اتحاد دوران انقلاب ۵۷ و نیز شورای ملی مقاومت، هردو، نوع بریدن از جبهه و اتحاد را، روشن در معرض مشاهده قرار می دهند.
نوع سومی را تجربه جبهه های ملی دوم و سوم گزارش می کنند: کس یا گروهی که نقش کانون و محور را بازی کند و یا بتواند تفوق خود را بر دیگر اعضاء تحمیل کند و آنها نیز بپذیرند، وجود ندارد و یا گروهی از شخصیت ها این نقش را به خود می دهند اما دیگر اعضاء به هژمونی یا تفوق آنها تن نمی دهند و جبهه از میان می رود. بسا بر سر هدف و یا روش، اختلاف پیش می آید. چنین اختلافی همواره، در رابطه با قدرت حاکم، پدید می آید.
۲/۴- نوع دیرین که در طول تاریخ ایران تجربه شده و موفقیت آمیز نیز بوده است، اتحاد چند گروه بر سر قدرت بمثابه هدف است. سلسله های سلطنتی، این سان پدید آمده اند. در این نوع اتحاد، یک ایل نقش متفوق را برعهده گرفته است و سلسله سلطنتی را تشکیل داده است. این اتحاد نیز در جریان تمرکز و انباشت قدرت و سپس وارد شدن به دوران انحطاط و انحلال قدرت، منحل گشته است. ورود قدرتمند صاحب دولت به مرحله انحطاط و انحلال، با آغاز پیدایش اتحاد دیگری هم زمان می شود.
دوران این نوع اتحاد، با کودتای ۱۲۹۹، توسط قشون قزاق به فرماندهی واقعی مقامات انگلیسی و فرماندهی اسمی و صوری رضا خان میرپنج، پایان یافت. این بار، خانواده پهلوی در خانواده های حاکم جذب و نقش محور و کانون قدرت را بدست آورد. دولت مافیاهای نظامی – مالی کنونی نیز کمابیش شبیه الگوی دولت پهلوی ها است.
روشن است که هیچیک از تجربه های چهارگانه و نیز تجربه های جبهه ملی اول و شورای ملی مقاومت، کاربرد ندارد. اگر در طول ٣۰ سالی که از کودتای خرداد ۶۰ می گذرد – پیش از آن نیز-، جبهه ای که بتواند دست کم ادامه حیات بدهد، بوجود نیامده است، بدین خاطر است که بکار هدف وقتی استقلال و آزادی و... است،نمی آمده اند:
٣. از نهضت ملی کردن نفت بدین سو، آنهائی که به هدف جبهه وفادار مانده اند، از اتحاد نیز بیرون نرفتند. بدون استثناء، در تمامی موارد، کسانی که از جبهه یا اتحاد بیرونند، آنهائی بوده اند که هدف مشترک را پوشش هدف واقعی خود که قدرت است، کرده اند. در طول فعالیت، یا خود اتحاد را مساعد هدف واقعی خویش نیافته و آن را ترک گفته اند و یا وفاکنندگان به هدف، بر سر حق ایستاده اند و آنها اگر موقعیت متفوق نداشته اند تا وفاداران به هدف را اخراج کنند، چاره خود را در ترک جبهه یا اتحاد دیده اند.
ویژگی مشترک ترک کنندگان جبهه یا اتحاد، اصل راهنمای پندار و گفتار و کردار، بنابراین، روش کار آنها است. توضیح این که چون خود را محور می دانند و جبهه را وسیله می انگارند، هر زمان که جبهه بکارشان نیامد، آن را ترک می کنند. در روش نیز، چون قدرت را کارساز می شناسند، عمل از راه مردم و با شرکت مردم را نیز کارساز نمی دانند. نوع رابطه ای که با مردم برقرار می کنند و نوع تبلیغشان وقتی می خواهند مردم را برانگیزند، رابطه آلت باز با آلت و وسیله است. مردم نه بمثابه دارندگان حق حاکمیت که بمنزله «نیروی» تحت رهبری جویندگان قدرت، طرف خطاب قرار می گیرند. با قراردادن خود در موقعیت «رهبر» و جامعه در موقعیت «رهبری شونده»، خود را نیک می شناسانند. هرگاه جامعه از این ویژگی غافل نشود ( که ما جمهور مردم ایران، در مورد آقای خمینی، از این ویژگی او غافل شدیم) قدرتمدارها نه امکان میدان داری می جویند و نه حتی می توانند اخلال کنند.
رابطه روش با هدف سخت مهم است: وقتی قدرت هدف است، زور نیز وسیله می شود. گاه روش خشونت آمیز است و سازمانی که هدف واقعیش قدرت است، ولو آن را با هدف مورد پسند جامعه می پوشاند، آشکارا می گوید روشش خشونت آمیز است. چنین سازمانی خود را لو می دهد وقتی مدعی می شود روش قهرآمیز تنها روش است و اصرار می ورزد که مردم بکاری توانا نیستند. بدین سان، با روشی که در پیش می گیرد و دلیلی که برای توجیه آن می تراشد، سازمان را لو می دهد. مدعی می شود که مردم به تغییر سرنوشت خویش توانا نیستند. در حقیقت، از دید اینگونه سازمانها، مردم نیستند که باید تغییر کنند تا تغییر دهند بلکه سازمان رهبری کننده مردم است که می باید مردم را بسوی هدفی براند که سازمان خود آن را تعیین می کند.
اما جبهه ای که ولایت جمهور مردم را بر اساس استقلال و آزادی، هدف می کند و بر آنست که هر ایرانی می باید نماد جمهوریت بگردد، می داند که تا مردم تغییر نکنند و خویشتن را صاحب حق رهبری نشناسند، ولایت جمهور مردم استقرار پیدا نمی کند. پس می داند که روش کردن استقلال و آزادی، برخوردار شدن هر عضو جبهه از استقلال و آزادی و پیشنهاد روش مستقل و آزاد شدن به مردم کشور است. اعضای چنین جبهه ای می دانند که اصل راهنما کردن موازنه عدمی، هم بعنوان یک انسان و هم بعنوان گروه های عضو جبهه و هم بعنوان جبهه، نخست به این جبهه که نقش نیروی محرکه را بازی می کند و سپس با جمهور مردم ایران امکان می دهد، جریان مستقل و آزاد شدن را، جریان خلع ید از استبداد حاکم و بی نقش کردن قدرتهای خارجی و ملی کردن دولتی بگردانند که پیش از هر زمان خارجی شده است.
۴. در بند سوم، خاطر نشان شد که وقتی هدف دموکراسی، بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، است، به سخن دیگر، وقتی هدف استقرار جمهوریت درکمال خویش است، روش، عمل از طریق مردم و با شرکت مردم می شود. چون مردم هستند که می باید تغییر کنند و تغییر دهند، پس نقش فعال را مردم، خود، می باید برعهده بگیرند. به دیگر سخن، رابطه جبهه فعال و مردم فعل پذیر، اولی رهبری کننده و دومی رهبری شونده، می باید جای خود را به رابطه فعال با فعال بدهد. در این رابطه، جبهه مرکب از کسانی است که تغییر می یابند و نیروی محرکه تغییر مردم از فعل پذیر به فعال میشوند. بهمان نسبت که جبهه در ایفای این نقش بزرگ موفق می شود، بهمان نسبت انسجام می جوید و توانمند می گردد و مطمئن می شود که فراگرد تحول از نظام اجتماعی – سیاسی نیمه بسته به نظام اجتماعی – سیاسی باز را، همراه با مردم کشور، تا استقرار جمهوریت، ادامه خواهد داد.
در حقیقت، پیروزی استقلال و آزادی بر استبداد و وابستگی آن زمان قطعی می شود که عمل کنندگان از موضع یک جبهه، موفق می شوند مردم فعل پذیر و معتادان به اطاعت از قدرت را، مردم عارف به حقوق خویش بمثابه انسان و حقوق خویش بمثابه جامعه ملی گردانند و این مردم رها از بند اعتیاد که فعال گشته اند، در رهبری جامعه خویش، شرکت جویند. بدین قرار، نوع رابطه ای که جبهه با مردم برقرار می کند، گویای ماهیت واقعی آنست:
۴/۱- رابطه جبهه با مردم وقتی استقرار ولایت جمهور مردم هدف می شود، رابطه الگو با مردم است. در حقیقت، جبهه از راه الگو شدن خود و اعضای تشکیل دهنده خویش است که می تواند نقش نیروی محرکه ای را بازی کند که بکار تغییر جامعه می آید. جبهه و اعضای آن، وقتی الگو می شوند که، در پندار و گفتار و کردار، نماد هدفی باشند که بخاطرش جبهه تشکیل شده است. افزون بر این، وجدان اخلاقی مردم فعل پذیر، نسبت به تجاوز استبدادیان به حقوق آنها، غیر حساس می شود. پس نخستین کار یک الگو، هم برخوردار شدن از یک وجدان اخلاقی بس حساس و هم حساس کردن وجدان اخلاقی جامعه نسبت به فسادها و جنایتها و خیانتها است. تا وقتی جبهه و یا عمل کنندگان از موضع یک جبهه وجدان اخلاقی حساسی نیافته باشند و در جامعه این وجدان را حساس نکرده باشند، تغییر نمی کنند و تغییر نمی دهند و مردم تغییر نمی کنند و سرنوشت خویش را تغییر نمی دهند.
در شمار مهمترین کارها، رعایت اصل «همگانی بودن دفاع از حقوق انسان» است. تقدم حقوق انسان بر عملکرد او، اصلی است که جبهه می باید همواره از آن پیروی کند و به هیچ عذری، نظاره گر بی طرف تجاوز به حقوق یک انسان، ولو خائن و مجرم، نگردد. اگر مردم نسبت به حقوق ملی خود، حساس نباشند و تجاوز به این حقوق را فعل پذیرانه تحمل کنند، جبهه می باید قائم مقام مردم در دفاع از حقوق ملی بگردد. دفاع از حقوق ملی واجب عینی است. هر ایرانی می باید، در مقام دفاع از حقوق ملی، نفس خویش را مکلف بشناسد. اگر جز او کسی غم تجاوز به حقوق ملی را نمی خورد، او می باید این غم را بخورد و به دفاع از حقوق ملی بر خیزد. چراکه بمثابه شهروند، صاحب این حقوق است و بدین دفاع است که هر مدافع وطن و حقوق ملی، نماد جمهوریت می گردد.
۴/۲- مبارزه با ترور بطور عام و مبارزه با ترور اخلاقی بطور خاص، کار مداوم جبهه بمثابه نماد جمهوریت است. چرا که تا مردم از لباس ترس بدر نیایند و مبارزان امنیت، بویژه، امنیت اخلاقی نجویند، جنبش همگانی میسر نمی شود. در آنچه به ایران مربوط می شود، ترور اخلاقی بیشتر در منصرف کردن مبارزان از ادامه دادن به مبارزه موثر بوده است. زیرا استعدادها، یعنی آنها که تغییر کرده اند تا تغییر بدهند، بمثابه برانگیختن مردم به تغییر یافتن و تغییر دادن، نقش تعیین کننده ای را برعهده دارند. ترور اخلاقی، مردم را از وجود آنها محروم می کند. چون این ترور را هم رژیم و هم دو رأس دیگر مثلث زور پرست بعمل می آورند، مبارزه با آن و با دیگر ترسها می باید مبارزه با هر سه رأس مثلث زورپرست در فکر راهنما و روشهاشان باشد. آن مبارزه ای موثر است که ترور و ترسها را بی اثر می کند.
۴/٣- وقتی بنا بر عمل از راه مردم و با شرکت آنها می شود، الگو، پیشنهادهائی را به مردم پیشنهاد می کند که خود انجام می دهد و تمامی مردم کشور می توانند آن را انجام دهند. برای مثال، انتخابات وسیله بکار بردن حق حاکمیت است. الگو می باید حقمدار باشد و وسیله ای که بکار می برد، بیانگر حق باشد. پس وقتی حق حاکمیت را رژیم جباران سلب کرده است، نه می توان رأی داد و نه می توان مردم را به شرکت در انتخابات فراخواند. تحریم بمثابه رأی دادن به حق حاکمیت خود، روشی می شود قابل پیشنهاد. جبهه می باید در جامعه آمادگی لازم را پدید آورد تا که تحریم با جنبش همگانی همراه شود.
۴.۴- از آنجا که مهمترین کار و مقدم بر هر کار، مبارزه با سانسورها و برقرار کردن جریان آزاد اندیشه ها و اطلاع ها است، جبهه و یا آنها که از موضع جبهه مبارزه می کنند، مبارزه با سانسورها را می باید وجهه همت کند و یا کنند. بدین قرار، ترتیب دادن بحث های آزاد و تعمیم آن در سطح گروه های کوچک در سرتاسر کشور، یافتن و برقرار کردن روشهای ارتباط غیر قابل مهار از سوی رژیم و بر قرار کردن جریان آزاد اندیشه ها و اطلاع ها، باید در دستور کار جبهه قرار گیرند.
۵- تأکید کنم که جبهه قوام و دوام نمی گیرد اگر تجسم هدفی نشود که پیشنهاد می کند. یک جبهه و یا کسانی که از موضع یک جبهه عمل می کنند می باید الگوی حقمداری از سوئی و الگوی ایستادگی بر سر حق از سوی دیگر باشد یا باشند. قاعده پیروزی «ضعیف» از نظر قدرت و قوی بلحاظ حقمداری، بر قوی از لحاظ قدرت و ضعیف از نظر حقمداری، جز ایستادگی بر سر حقوق نیست. ایستادگی بر سر حقوق است که پیروزی بر دولت جباران را ممکن می کند. جبهه ای پیروز است که این قاعده را بشناسد و به یمن ایستادگی خویش، به پیروزی خود و مردمی که در خدمت آنها است، باور داشته باشد. بدیهی است آنها که به پیروزی باور ندارند، بر سر حق نیز به استقامت بر نمی خیزند. زود یا دیر، مبارزه را رها می کنند. یا به خیل فعل پذیرها در می آیند و یا در جستجوی قدرت، هر از چندی، خط و ربط عوض می کنند.
به این دلیل که حقوق، ذاتی حیات هر انسان و حیات هر جامعه ای هستند، ایستادگی بر سر حقوق، سبب می شود که مردم به حقوق خویش عارف و از انفعال خارج شوند. این زمان، قاعده دومی عمل می کند: فوج فوج به جبهه می پیوندند و جنبش فراگیر می شود.
تاریخ ملتها، پیروزی حق بر قدرت را فراوان به خود دیده است: برای مثال، در دوران معاصر، گاندی و همکاران او، به قول خود او، قاعده پیروزی حق بر قدرت را از حسین بن علی (ع) آموخته اند. آنها با موفقیت هر دو قاعده را بکار بردند و به یمن تغییر مردم، سرنوشت هند تغییر کرد و اینک در حال تبدیل شدن به یک قدرت علمی و فنی و اقتصادی است. در ایران، مصدق و یاران او، بر سر حقوق ملی و حقوق انسان ایستادند، انقلاب بزرگ ایران، بنابر هدف و روشی که در اندیشه راهنمای آن بیان شده اند، پیروزی حق بر قدرت گشت. دانستنی است که برغم تبلیغات دروغ، آقای خمینی که نخست با شعار اسلام مقدم است وارد میدان شده بود، سرانجام بر هدف و روشی انطباق جست که ایستادگان بر سر حقوق ملی و حقوق انسان، پیشنهاد می کردند. رفتار او و دستیارانش با انقلاب و تجاوزشان به حقوق ملی و حقوق انسان، بازسازی استبداد را، میسر ساخت و استبداد بازساخته، مرگبارتر و ویرانگر تر گشت. از آن پس، آنها که تجربه انقلاب ایران را به حال خود رها نکردند، بر سر حقوق ملی و حقوق انسان، استوار ایستاده اند و تردید ندارند پیروزی در انتظار آنها است. اینان در همان حال که همواره از موضع یک جبهه عمل کرده اند، به همه آنها که در هدف و روش، اشتراک دارند، پیشنهاد می کنند به اتفاق یک جبهه را تشکیل دهند:
۵/۱- تجربه اتحادها از مشروطیت بدین سو، به ما می گوید چرا جبهه ها ناپایدار بوده اند: چون هدف جانشین کردن شکلی از قدرت با شکل دیگری از قدرت نیست و هدف استقرار ولایت جمهور مردم به ترتیبی است که هر ایرانی در حق حاکمیت شریک و نماد جمهوریت باشد، پس مثلث زورپرست در جبهه، نباید پذیرفته شوند. در حقیقت، آنها که بر سر حق می ایستند با آنانکه قدرتمدار هستند، هرگز نمی توانند تا پیروزی و پس از آن، در بنای یک دموکراسی پیشرفته، همراه شوند. افزون بر این، تا وقتی جبهه محل حضور و عمل الگوها نشود و خود نیز الگو نگردد، مردم اعتماد بایسته را به آن نمی کنند و درپی آن نمی شوند که تغییر کنند تا تغییر دهند.
۵/۲- عرصه مبارزه جبهه استقلال و آزادی و حقوق ملی و انسان نیز تمام اهمیت را دارد: میدان عمل می باید بیرون از رژیم باشد چرا که درون رژیم، عرصه حاکمیت جباران است و درآن، نه فرد و نه گروه و نه جبهه، استقلال و آزادی ندارند و نمی توانند بانی تغییر از درون شوند. مهمتر از آن اینکه نمی توانند برانگیزنده مردم به تغییر و حضور دائمی آنها در صحنه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، بمثابه مردمی آزاد و مستقل، بنا بر این، مسئول بگردند.
و چون مردم هستند که از راه بازیافت استقلال و آزادی و حقوق خویش عمل می کنند، جبهه می باید مستقل از هر قدرت خارجی باشد و با تمام توان مانع از حضور قدرت خارجی در صحنه سیاسی کشور و عمل در این صحنه بگردد. استقلال از قدرت خارجی می باید همراه باشد با آزادی از هرگونه تعهد به هر قدرت خارجی.
۵/٣- در نتیجه، جبهه معرف اعضای خود در رویاروئی با رژیم و قدرتهای انیرانی و گروه های زور پرست است. توضیح این که اعضای جبهه، به خود اجازه ارتباط گرفتن با رژیم و قدرتهای خارجی و خوش و بش کردن با مثلث زورپرست را نمی دهند. در بند ششم. روش جبهه در قبال زورپرستان را توضیح خواهم داد.
۵/۴- جبهه در همان حال که نماد جمهوریت، یعنی هر نفر یک رأی، رأی گویای استقلال هر ایرانی در گرفتن تصمیم و آزادی او در گزینش نوع تصمیم است، با توجه به وجود تبعیض ها در جامعه ایران، افزون بر تبعیض زدائی، می باید مدافع حقوق و کرامت همه آنهائی باشد که از تبعیض ها رنج می برند. زنان و زحمتکشان و اقوام و جوانان و بسیاری از ساکنان کشور که قربانی یک اقتصاد مصرف محور گشته و در ایران از رشد مانده، در سرزمین های وسیع فقر زده، زندگی می کنند، می باید از قید تبعیض ها بیاسایند. طبیعت ایران نیز نیازمند تبعیض زدائی است و جبهه می باید الگوی کوشش برای عمران طبیعت باشد.
۶ - در همان حال که وجود اشتراکات جبهه را میسر می سازد، برخورداری شرکت کنندگان در جبهه از حق اختلاف، نیز، عامل پایداری جبهه می گردد. بنا بر تجربه، هم ممنوع بودن بحث بر سر دقیق کردن تعریف های اصولی که شرکت کنندگان در جبهه بر سر آنها اشتراک دارند و هم ممنوع بودن ابراز نظر در قلمروهائی که برسرشان اتفاق نظر وجود ندارد، عامل از هم پاشیدن جبهه ها و اتحاد ها گشته است. از این رو،
۶/۱-جبهه ای که الگو می شود و خشونت زدائی را روش می کند، در درون خود، به خشونت هیچ نقشی نمی دهد. دوستی را حق می داند و مراقبت می کند همگان از این حق برخوردار شوند. برای آنکه برخورداری از این حق واقعیت بجوید، در درون خود، بحث آزاد را روش می گرداند. موضوع های این بحث، هم اشتراک نظرها و هم اختلاف نظر هائی می شوند به جبهه و کار آن ربط می جویند.
دین ها و مرامهای شرکت کنندگان در جبهه، از این نظر که جبهه نسبت به آنها می باید بی طرف بماند – الگوی دولت حقوقمدار – موضوع کار جبهه نیستند. از این نظر، می توانند موضوع بحث های آزاد نشوند. با این وجود، از آنجا که یک جبهه در جامعه ملی نقش الگو را بازی می کند، طرز فکرها، از جنبه ناسازگاریهاشان با حقوق ملی و حقوق و کرامت انسان می توانند موضوع بحث های آزاد بگردند. جبهه می تواند باب بحث آزاد با زورپرستان را در این قلمرو و قلمروهای دیگر نیز باز کند.
۶/۲- الگوئی که جبهه است و نسبت به دین ها و مرامهای اعضای خود بی طرف می شود، به ضرورت، جانبدار دولت حقوقمداری می گردد که نسبت به دین ها و مرامها بی طرف باشد. بنا براین در مقام مدافع کثرت گرائی و حق اختلاف و زمینه ساز گذار از کثرت آراء به اتحاد آراء به قصد گسترش قلمرو اشتراکات، روابینی در درون خود را الگوی روابینی در جامعه می کند. در همان حال، با توجه به تجربه تاریخ معاصر، مراقبت می کند دیکتاتوری لائیسیته را برقرار نکند. همین ایام، یک رأس از مثلث زور پرست که از اندیشه راهنما خالی است و آن توان را ندارد که استقلال و آزادی را هدف و روش کند، سکولاریسم را شعار خود کرده است. از آنجا که زورمدار است و از خاستگاه سکولاریسم بی اطلاع است، سکولاریسم را دست آویز ناسزا گوئی به اسلام کرده است. سخنگویانش وقتی هم در تنگنا قرار می گیرند، روشن می گویند که مانع از ابراز نظر و رأی مردم مسلمان، هرگاه مخالف نظرشان باشد، می گردند. به سخن دیگر، هدف واقعیشان جانشین اقلیت و حاکم کردن اقلیت زورمدار دیگری بر اکثریت بزرگ جامعه هستند. با توجه به این واقعیت، مبارزه با دیکتاتوری، مبارزه با هرگونه استبداد، خواه دینی ویا مرامی و خواه «سکولار»، است.
۶/٣-حاصل سخن این که دموکراسی یک فرهنگ، فرهنگ استقلال و آزادی است و این فرهنگ فرآورده پندار و گفتار و کردار آدمیان در جریان تحول است. پس جبهه ای که می خواهد نقش الگوی تغییر کردن بقصد تغییر دادن را برعهده گیرد، از آغاز، می باید خویشتن را از بار ضد فرهنگ قدرت رها و فرهنگ استقلال و آزادی را ایجاد کند. در جامعه نیز، مبشر این فرهنگ بگردد.
۶/۵- با هر سه رأس مثلث زورپرست، نزاع قلمی و زبانی را می باید ترک گفت و آنها را به ترک زورپرستی فراخواند. در همان حال، تاریخ همانطور که روی داده است، می باید بر زبان و قلم بیاید. زیرا نسل هایی که از پی هم می آیند، نیازمند وجدان تاریخی غنی و شفاف هستند. یک وجدان تاریخی مشوش، زندگی در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی را نا ممکن می کند.
۷- قلمرو زمان را نیز نباید از یاد برد: این ایام که در دو کشور تونس و مصر، انتخابات مجلس انجام گرفته است و حزب های اسلام گرا پیروزی بدست آورده اند، زورپرستان این توجیه را ساخته اند که این دو کشور، دولت اسلامی را که ایرانیان تجربه کرده اند، تجربه نکرده اند. ایرانیان ٣۲ سال است که چنین دولتی را تجربه کرده اند. پس اگر رژیم تغییر کند، مردم دیگر به اسلام گرایان رأی نمی دهند. بر فرض که این «استدلال» را صحیح بدانیم، ایرانیان، پیش از آن تجربه، دیکتاتوری سکولار پهلوی ها را نیز تجربه کرده اند. پس اگر بنا بر درس گرفتن از تجربه باشد، ایرانیان می باید از هر دو تجربه پرهیز کنند. از چه رو است که زورپرستان به یک تجربه می پردازند و حتی آن را وسیله پرده کشیدن بر تجربه رژیم پهلوی و غافل کردن مردم از آن می کنند؟
۷/۱- با سانسور از راه ترور اخلاقی کسانی که تاریخ انواع استبدادها را، همان سان می نویسند که روی داده است، باید مبارزه کرد. هریک از سه رأس مثلث زورپرست کارشان نشاندن تاریخ دروغ به جای تاریخ راست است. هر سه، هربار که تاریخ نوعی از انواع استبداد نوشته می شود که مطلوب رأسی از سه رأس زورپرست است، از بدترین شیوه های سانسور بر ضد نویسنده و نوشته استفاده می کند. جبهه ای که می خواهد الگوی استقلال و آزادی و مبارزه با ترور اخلاقی باشد و غنی و شفاف گرداندن وجدان تاریخی جامعه را در شمار مهمترین وظایف خود می داند، از راه اصرار بر اظهار حقیقت، با این سانسور مبارزه می کند.
۷/۲- تمیز دوره های تاریخی که مردم در جنبش بوده اند و شناسائی رشته بهم پیوسته ایستادگی های حقمدارها، از تاریخ استبداد، کار جبهه جمهوریخواهان است. تشخیص عوامل بازسازی استبداد، در پی این و آن جنبش و پیشنهاد روش بی اثر کردن آن عوامل و از میان برداشتن ستون پایه های استبداد، کار ضرور برای استقرار دموکراسی و دولت حقوقمدار است. این کاری مهم در قلمرو نیز در شمار وظایف جبهه ایست که الگوی تغییر کن تا تغییر دهی، است. چرا که چنین جبهه ای می باید خود را در بطن تاریخ مردم خویش قراردهد و از دیدگاه حیات ملی در خود بنگرد. یعنی خود را ادامه رشته بهم پیوسته ایستادگی بر سر حق، بداند که به یمن آن، حیات ملی ادامه یافته است. به سخن دیگر، جبهه می باید به یک ضرورت تاریخی پاسخ گوید که عبارت باشد از استقرار دموکراسی، به ترتیبی که بازگشت به استبداد، ناممکن و ادامه حیات ملی در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، ممکن گردد.
۷/٣- بدین قرار، نقد گذشته به قصد سرمایه کردن آن در ساختن حال و آینده و نماد چنین تحولی گشتن، به جبهه و کسانی که از موضع جبهه عمل می کنند، امکان می دهد، در گذشته نمانند و در زمان حال، نماد آینده ای بگردند. چرا که بدون وجود نماد آینده، مردم یک کشور در جنبشی شرکت نمی کنند که هدف آن زندگی در فرهنگ استقلال و آزادی و مشارکت آحاد مردم در اداره امور خویش است.
گذشته را به حال خود باز گذاشتن و حتی نقد تبغیض آمیز آن، هم مشوش کردن وجدان تاریخی مردم و هم آنها را در ابهامی بس زیانمند نگاه داشتن است. برای آنکه مردمی در تغییر شرکت کنند هم می باید گذشته را شفاف ببینند تا بتوانند در آن نمانند و هم می باید درک شفافی از آینده پیدا کنند. هر دو کار از عهده جبهه ای بر می آید که الگوی حقوقمداری می گردد. این جبهه دیگر نه یک بدیل سیاسی ساده که یک بدیل جامع است: جامعه کوچکی است با نظام اجتماعی باز با فرهنگ استقلال و آزادی و مدیریتی با شرکت تمامی اعضاء (ولایت جمهور مردم) بر اصول استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی بمثابه میزان. این الگو، از آغاز، این میزان را در کار می آورد و پندار و گفتار و کردار خود و اعضای خود و نیز جامعه را در جریان تغییر، بدان می سنجد.
در مطالعه ای تفصیلی، جبهه ها را از بعدهای گوناگون بررسی کرده ام. در این مقام، ضرورترها را خاطر نشان کردم بدان امید که برای آنها که می خواهند دو قاعده پیروز شدن را با موفقیت بکار برند و جبهه ای دیرپا و توانا به عهده دار شدن رسالت خویش، پدید آورند، سودمند افتد.
اخبار روز:
بحران سازیهای مستدام نظام مافیایی ولایت فقیه وطن ما ایران را روز بروز بیشتر به ورطه نابودی می کشاند به نحوی که در واقع مردم ایران در این ٣۰ ساله عمر نظام ولایت فقیه پیوسته در وضعیت اضطراری زیسته اند .تا به امروز که یکی از حساسترین دورانها را سپری می سازیم ،مافیاهای مالی- نظامی ولایت فقیه در علاوه برافزودن بر میزان بیکاری و فقرو شکاف طبقاتی، وطن را با تحریمهای اقتصادی خصوصا تحریم صنعت تک پایه نفت روبرو ساخته و در بعد سیاسی نیز ایران را در انزوای خطرناکی قرار داده است.
بی تردید اتخاذ سیاستهای ضد رشد نه تنها رژیم را از سقوط نجات نمی دهد، بلکه همین سیاستها با تنگ تر کردن پیاپی فضای حیاتی جامعه جوان ،آنان را به نیروی محرکه ای بر ضد خود بدل می کند .چنانچه در جنبش مردمی دردو سال اخیر شاهد کنش جامعه بر ضد نظام ولایت فقیه به مثابه مانع و رادع فضای حیاتی و رشد خود بوده ایم. جنبشی که هرچند به ظاهردر مقطع کنونی" خاموش" به نظر میرسد اما از آنجا که در یک خیزش کنشگرانه مردمی مکثها در یک مرحله ، زایش نیروهای جدید و دینامیک حاصل از آن را در مراحل بعدی با خود بهمراه دارد، جنبش مردمی در واقع آتش زیر خاکستری است که هرم گرمای جنبشهای منطقه ای آنرا نیز بزودی شعله ور می کند. چرا که جنبش مردم ایران نه هدف وعلت وجودی خود را همانا کوشش در رهایی از قید استبداد و باز یافت حق حاکمیت خود و برپایی نظامی مردم سالار درخور عنصر ایرانی است را از دست داده و نه فضای سیاسی -اجتماعی منطقه و جهان راه را بر اعتلای آن بسته است .بلکه بعکس از آنجا که نضج گرفتن جنبشهای ضد استبدادی و ضد استعماری ،در قرن اخیر همواره در ایران صورت گرفته است و ابتکار و مدیریت جنبش همگانی مردم ایران خود الهام بخش سایر ملتها بوده است ،هم هویتی جنبشهای اخیرجهان عرب با جنبش مردم ایران و پیروزی نسبی آنها نیز کمکی است در تسریع به ثمر رسیدن جنبش مردم سالاری در ایران.
در واقع هر گاه ملتی موجودیت حیات ملی خود را در خطر ببیند ،در صورتی که نیروهای محرکه سیاسی - اجتماعی موجود فرصت های استثنایی را از دست ندهند و خلاء های ایجاد شده را( نه با قدرت) بلکه/ با رفتار مبتنی بر حقوق ملی پرکنند ، امکان توفیق در ازمیان برداشتن موانع حاکمیت ملی و موفقیت در آن افزایش می یابد.
اما انچه در دوران اخیر و طی مبارزات و جنبش مردم ایران برای دست یابی و اعمال حق حاکمیت ملی و برقراری مردم سالاری در کشور محسوس بوده کمبودیست که ناشی از عدم توانایی نیروهای گوناگون اپوزیسیون در تعریف و بیان اصول همبستگی است که بتوانند پیرامون آنها گرد هم آمده و نیروی فعال و امید بخش اپوزیسیونی جامع رایک پارچه حول اهداف سطح بندی شده تشکیل دهند. نیرویی متشکل از اپوزیسیون که نبودش تا کنون متاسفانه صدمات بسیاری را بر جریان جنبش وارد آورده که حداقل تاثیر این کمبود تاخیر در پیروزیهای مرحله بندی و تعریف شده جنبش بوده است. از اینرو و با تکیه بر شرایط کشور و درک بهتر و دقیق تر نیروهای اپوزیسیون و با استفاده از تجربه های گرانقدر جهانی درچند قرن اخیر چراغ راه جنبش ایران و جنبشهای عربی است.تجاربی مانند حزب کنگره ملی که رهبری جنبش استقلال خواهی هند را بر علیه بریتانیای حاکم بر هند بر عهده داشت ،بعد از استقلال هند در سال ۱۹۴۷ خلاء ایجاد شده را بااقدام بموقع پر کرد وتوانست با رهبری نهرو و گاندی به حزبی ملی و سرشناسی تبدیل شود و ضامن تداوم دموکراسی و استقلال هند گردد.همچنین زمانی که نظام هیتلری از بین رفت ، احزاب سیاسی دموکرات منش آلمان در دو طیف راست و چپ ، مجال ایجاد خلائی که با زور استبدادی نو پر گردد را ندادند و با هم بنای یک نظام دموکراتیک راپی ریزی کردند.
بی شک هر جنبش اجتماعی را به هدفهای آن جنبش می سنجند. زیرا آن هدفها و سرانجامیکه می یابند معلوم می گرداند که چه نوع تمایلهائی در آن جنبش شرکت فعال و نقش مثبتی در به ثمر رساندن اهداف آن داشته اند و چه تمایلهایی هم خود را مصروف انحراف و یا ایجاد مانع بر سر راه آن اهداف داشته اند . در حال حاضر تمایلهای موافق با اهداف جنبش مردمسالار در ایران و نیز مخالفان آن بوضوح از یکدیگر تمیز داده می شوند.مساله تحریم و یا شرکت در انتصابات پیش روی نظام ،خود بدل به خط فارق این تمایلات گشته است. حتی میان تمایلات اصلاح طلب چه در خارج و چه در داخل کشورکه فلسفه وجودی خود را زیست در درون نظام تعریف می کردند ، بر سرعدم شرکت و به بیانی زیبنده تر تحریم "انتخابات" تقلبی نظام شکافی ایجاد گشته است و بین بخش اعظم آنها با بخش بزرگی از اپوزیسون خارج از نظام بر سر تحریم فعال انتصابات نظام اجماع بوجود آمده است.رهبری نظام ولایت فقیه با بستن تمامی روزنه های فعالیت سیاسی حتی برروی نیروهای اصلاح طلب که حفظ نظام را" اوجب واجبات "خود می دانستند ، زمینه را برای سوق آنها به خارج از نظام فراهم آورده است . استنتاج تمایلات اصلاح طلب از انعطاف ناپذیری قدرت حاکم در قبال خواسته های به حق مردم در جنبش خود ، لزوما این خواهد بود که هر روز تعلل و ماندن در محدوده نظام که محدوده اطاعت مطلق از اوامر و نواهی ولایت فقیه است، هدف و روش آنان را به اجبار ناسازگار با حق حاکمیت مردم می گرداند و مآلا ،گودالی ژرف و به فاصله سالها بین آنها و مردم در جنبش ایجاد می نماید.
ناگفته پیداست که هر چه شمار توجیه گران نظام مافیایی ولایت مطلقه فقیه کم تر و هرچه اقشار بیشتری از زندان ذهنی و عینی رژیم حاکم آزاد شوند،بر قوت جنبش مردمسالار و نیز زمینه تحقق اهداف آن افزوده می شود.
لذ تعمیم موسع تحریم انتصابات فرمایشی نظام ، هم جان تازه ای به جنبش مردمسالار می بخشد و هم زمینه شکل گیری جدی اتحادی جبهه ای بین سازمانها و احزاب و افراد معتقد به موضع استقلال و آزادی و رشد برپایه عدالت اجتماعی و مدافع جنبش مردمسالار را بوجود می آورد .
زمینه های نظری و عملی برای تولد و تحقق و موفقیت جبهه مردمسالار هم اکنون از هر نظر فراهم است .در طول سه دهه اخیر در زمینه نظری اندیشه های راهنمای قدرتمداری، از راست تا چپ بی اعتبار شده اند.در واقع تجربه مردم و ایجاد شناخت در آنها نسبت به تمایلهای قدرت مدار و کوشش پیگیر مدافعان اصول استقلال و آزادی و رشد برپایه عدالت اجتماعی، در نشان دادن ویژه گی ضد حیات و رشد بودن ولایت مطلقه فقیه وسایر ولایتها به نمایندگی از دین وانواع مرامها و ایدئولوژیها بر مردم ، سبب بی اعتبار شدن قیم و ولایت مابی گشته است و مهمتر از همه این تلاش با پیشنهاد بیان آزادی همراه شده است.نیروهای درون اپوزیسیون نظام حساسیتشان نسبت به نقض حقوق بشربطور نسبی بیشتر ازمقطع قبل از شروع جنبش گردیده است. احزاب سیاسی بتدریج دریافته اند که دفاع ازحقوق شهروندی را با اغراض و منافع گروهی در نیامیزند و همین آگاهی، توانایی تحمل و مدارا و نیز قبول حق اختلاف را در بین آنان افزایش داده وخواهد داد.کسب این ویژه گیها و توانایی ها و احصاء آنها همراه با میل به مشارکت جمعی دربازگرداندن حق حاکمیت به ملت و نیز ارائه برنامه برای اداره آینده امور به مردم بعنوان تنها مرجع محق به تصمیم گیری و قضاوت وتنها متعهد بودن به ملت خود و نه قدرتهای خارجی بودن ،که فقدان آنها تا کنون از نقاط ضعف اپوزیسون محسوب می گردید ،آن را بدل به تکیه گاهی می کند که ابتر بودن وبی آیندگی نظام ولایت فقیه را عیان تر می سازد. تشکیل چنین جبهه ای ظرف و کیفیتهای گفته شده مظروف آن خواهد شد .
از نقطه نظر بی اعتباری آلترناتیو سازیهای قدرتهای بیگانه نیز در چند ماه اخیر که بحث احتمال حمله نظامی به ایران از سوی قدرتهای بیگانه گرم شده بود ، خوشبختانه مواضع اکثریت سازمانها و گروهها و افراد متعلق به اپوزیسیون در راستای تقبیح صریح حمله به ایران و مداخلات قدرتهای خارجی در سرنوشت ایران و همانند سازیهایی از نوع لیبی برای ایران بود و تا کنون اتفاق نظری به این وضوح در بین اپوزیسیون دیده نشده بود.
جبهه ای که مستظهر به جنبش مردمی است و نیز جنبشی که مستظهر به جبهه ای مقاوم از احزاب و سازمانهایی ایرانی و خودی است که محل عملشان درون ایران و بدور از نظام حاکم و قدرتهای خارجی ودست نشاندگی آنان است و نیز هدف از مبارزه را نه تعویض قدرت بلکه به ثمررساندن آزادی و کمک به اعمال حق حاکمیت مردم می داند ،کارش تنها به فراهم آوردن زمینه طی مراحل گذار از نظام ولایت فقیه به نظامی حقوقمدار و مردمسالار تقلیل نمی یابد ، بلکه می تواندچنانچه از خود قابلیت نشان دهد و مورد قبول آحاد ملت قرار گیرد، چشم بیدار و دیده بان تیز بینی باشد در راه استقرار و مهمتر از همه استمرار مردمسالاری در ایران.
در جریان گسترش جنبش هم اعضای جبهه و هم مردم با کوشش و عملی که می کنند تمرین حقوقمداری کرده و مزیت عمل به حقوق را و زیست بدون قیم و مقام پر اختیار ولی غیر مسئول را عملا تجربه می نمایند.از اینرو چنین جبهه ای از ابتدا بایستی واقف باشد که نه در موقعیت جانشین مردم قرار دارد ونه حکم قیم مردم را داراست بلکه در خدمت هدف بازگرداندن حاکمیت به مردم وملتزم به ملزومات این هدف است.
جبهه مردمسالار بر این امر واقف است که محل تجمع نیروها و سازمانها و افرادی با اهداف و روشهای متضاد نیست. هرچند جبهه مردمسالار می تواند متشکل از هویتهای متکثر و متعدد اجتماعی باشد اما خود را ملتزم به تحقق حاکمیت ملی و ارکان مردمسالاری همانا اصول آزادی و استقلال و رشد میداند .چرا که با بریدن از این اهداف و بدون تکیه به حاکمیت ملی می تواند بی پایه و خودعامل بی ثباتی جامعه ملی شود. در عین حال چنین جبهه ای به این نکته ظریف نیز اذعان دارد که آینده وطن بیشتر از آنکه به خاطرات تلخ قرنها جنگ و خصومت و خشونت طلبی ساخته فکر و عمل قدرت طلبان، نیازمند باشد، تشنه تکرار لحظات حماسی همبستگی ملی است که در ژرفای وجدان تاریخی ما نقش بسته است.
باشد که با استمرار جنبش مردمسالار آنهم با همیاری و عمل متحد نیروهای وفادار به ارکان و اصول مردمسالاری ،شاهد یافتن پاسخ به پرسش " مانعی که نظام حاکم است را با چه اسباب و وسیله ای میتوان برداشت ونظام جانشین آن چه مختصاتی را داراست ؟ " باشیم .که به ترجیع بند اظهارنظرها پیرامون حال و آینده وطن بدل شده باشد.
Jalehwafa@yahoo.de
بی تردید اتخاذ سیاستهای ضد رشد نه تنها رژیم را از سقوط نجات نمی دهد، بلکه همین سیاستها با تنگ تر کردن پیاپی فضای حیاتی جامعه جوان ،آنان را به نیروی محرکه ای بر ضد خود بدل می کند .چنانچه در جنبش مردمی دردو سال اخیر شاهد کنش جامعه بر ضد نظام ولایت فقیه به مثابه مانع و رادع فضای حیاتی و رشد خود بوده ایم. جنبشی که هرچند به ظاهردر مقطع کنونی" خاموش" به نظر میرسد اما از آنجا که در یک خیزش کنشگرانه مردمی مکثها در یک مرحله ، زایش نیروهای جدید و دینامیک حاصل از آن را در مراحل بعدی با خود بهمراه دارد، جنبش مردمی در واقع آتش زیر خاکستری است که هرم گرمای جنبشهای منطقه ای آنرا نیز بزودی شعله ور می کند. چرا که جنبش مردم ایران نه هدف وعلت وجودی خود را همانا کوشش در رهایی از قید استبداد و باز یافت حق حاکمیت خود و برپایی نظامی مردم سالار درخور عنصر ایرانی است را از دست داده و نه فضای سیاسی -اجتماعی منطقه و جهان راه را بر اعتلای آن بسته است .بلکه بعکس از آنجا که نضج گرفتن جنبشهای ضد استبدادی و ضد استعماری ،در قرن اخیر همواره در ایران صورت گرفته است و ابتکار و مدیریت جنبش همگانی مردم ایران خود الهام بخش سایر ملتها بوده است ،هم هویتی جنبشهای اخیرجهان عرب با جنبش مردم ایران و پیروزی نسبی آنها نیز کمکی است در تسریع به ثمر رسیدن جنبش مردم سالاری در ایران.
در واقع هر گاه ملتی موجودیت حیات ملی خود را در خطر ببیند ،در صورتی که نیروهای محرکه سیاسی - اجتماعی موجود فرصت های استثنایی را از دست ندهند و خلاء های ایجاد شده را( نه با قدرت) بلکه/ با رفتار مبتنی بر حقوق ملی پرکنند ، امکان توفیق در ازمیان برداشتن موانع حاکمیت ملی و موفقیت در آن افزایش می یابد.
اما انچه در دوران اخیر و طی مبارزات و جنبش مردم ایران برای دست یابی و اعمال حق حاکمیت ملی و برقراری مردم سالاری در کشور محسوس بوده کمبودیست که ناشی از عدم توانایی نیروهای گوناگون اپوزیسیون در تعریف و بیان اصول همبستگی است که بتوانند پیرامون آنها گرد هم آمده و نیروی فعال و امید بخش اپوزیسیونی جامع رایک پارچه حول اهداف سطح بندی شده تشکیل دهند. نیرویی متشکل از اپوزیسیون که نبودش تا کنون متاسفانه صدمات بسیاری را بر جریان جنبش وارد آورده که حداقل تاثیر این کمبود تاخیر در پیروزیهای مرحله بندی و تعریف شده جنبش بوده است. از اینرو و با تکیه بر شرایط کشور و درک بهتر و دقیق تر نیروهای اپوزیسیون و با استفاده از تجربه های گرانقدر جهانی درچند قرن اخیر چراغ راه جنبش ایران و جنبشهای عربی است.تجاربی مانند حزب کنگره ملی که رهبری جنبش استقلال خواهی هند را بر علیه بریتانیای حاکم بر هند بر عهده داشت ،بعد از استقلال هند در سال ۱۹۴۷ خلاء ایجاد شده را بااقدام بموقع پر کرد وتوانست با رهبری نهرو و گاندی به حزبی ملی و سرشناسی تبدیل شود و ضامن تداوم دموکراسی و استقلال هند گردد.همچنین زمانی که نظام هیتلری از بین رفت ، احزاب سیاسی دموکرات منش آلمان در دو طیف راست و چپ ، مجال ایجاد خلائی که با زور استبدادی نو پر گردد را ندادند و با هم بنای یک نظام دموکراتیک راپی ریزی کردند.
بی شک هر جنبش اجتماعی را به هدفهای آن جنبش می سنجند. زیرا آن هدفها و سرانجامیکه می یابند معلوم می گرداند که چه نوع تمایلهائی در آن جنبش شرکت فعال و نقش مثبتی در به ثمر رساندن اهداف آن داشته اند و چه تمایلهایی هم خود را مصروف انحراف و یا ایجاد مانع بر سر راه آن اهداف داشته اند . در حال حاضر تمایلهای موافق با اهداف جنبش مردمسالار در ایران و نیز مخالفان آن بوضوح از یکدیگر تمیز داده می شوند.مساله تحریم و یا شرکت در انتصابات پیش روی نظام ،خود بدل به خط فارق این تمایلات گشته است. حتی میان تمایلات اصلاح طلب چه در خارج و چه در داخل کشورکه فلسفه وجودی خود را زیست در درون نظام تعریف می کردند ، بر سرعدم شرکت و به بیانی زیبنده تر تحریم "انتخابات" تقلبی نظام شکافی ایجاد گشته است و بین بخش اعظم آنها با بخش بزرگی از اپوزیسون خارج از نظام بر سر تحریم فعال انتصابات نظام اجماع بوجود آمده است.رهبری نظام ولایت فقیه با بستن تمامی روزنه های فعالیت سیاسی حتی برروی نیروهای اصلاح طلب که حفظ نظام را" اوجب واجبات "خود می دانستند ، زمینه را برای سوق آنها به خارج از نظام فراهم آورده است . استنتاج تمایلات اصلاح طلب از انعطاف ناپذیری قدرت حاکم در قبال خواسته های به حق مردم در جنبش خود ، لزوما این خواهد بود که هر روز تعلل و ماندن در محدوده نظام که محدوده اطاعت مطلق از اوامر و نواهی ولایت فقیه است، هدف و روش آنان را به اجبار ناسازگار با حق حاکمیت مردم می گرداند و مآلا ،گودالی ژرف و به فاصله سالها بین آنها و مردم در جنبش ایجاد می نماید.
ناگفته پیداست که هر چه شمار توجیه گران نظام مافیایی ولایت مطلقه فقیه کم تر و هرچه اقشار بیشتری از زندان ذهنی و عینی رژیم حاکم آزاد شوند،بر قوت جنبش مردمسالار و نیز زمینه تحقق اهداف آن افزوده می شود.
لذ تعمیم موسع تحریم انتصابات فرمایشی نظام ، هم جان تازه ای به جنبش مردمسالار می بخشد و هم زمینه شکل گیری جدی اتحادی جبهه ای بین سازمانها و احزاب و افراد معتقد به موضع استقلال و آزادی و رشد برپایه عدالت اجتماعی و مدافع جنبش مردمسالار را بوجود می آورد .
زمینه های نظری و عملی برای تولد و تحقق و موفقیت جبهه مردمسالار هم اکنون از هر نظر فراهم است .در طول سه دهه اخیر در زمینه نظری اندیشه های راهنمای قدرتمداری، از راست تا چپ بی اعتبار شده اند.در واقع تجربه مردم و ایجاد شناخت در آنها نسبت به تمایلهای قدرت مدار و کوشش پیگیر مدافعان اصول استقلال و آزادی و رشد برپایه عدالت اجتماعی، در نشان دادن ویژه گی ضد حیات و رشد بودن ولایت مطلقه فقیه وسایر ولایتها به نمایندگی از دین وانواع مرامها و ایدئولوژیها بر مردم ، سبب بی اعتبار شدن قیم و ولایت مابی گشته است و مهمتر از همه این تلاش با پیشنهاد بیان آزادی همراه شده است.نیروهای درون اپوزیسیون نظام حساسیتشان نسبت به نقض حقوق بشربطور نسبی بیشتر ازمقطع قبل از شروع جنبش گردیده است. احزاب سیاسی بتدریج دریافته اند که دفاع ازحقوق شهروندی را با اغراض و منافع گروهی در نیامیزند و همین آگاهی، توانایی تحمل و مدارا و نیز قبول حق اختلاف را در بین آنان افزایش داده وخواهد داد.کسب این ویژه گیها و توانایی ها و احصاء آنها همراه با میل به مشارکت جمعی دربازگرداندن حق حاکمیت به ملت و نیز ارائه برنامه برای اداره آینده امور به مردم بعنوان تنها مرجع محق به تصمیم گیری و قضاوت وتنها متعهد بودن به ملت خود و نه قدرتهای خارجی بودن ،که فقدان آنها تا کنون از نقاط ضعف اپوزیسون محسوب می گردید ،آن را بدل به تکیه گاهی می کند که ابتر بودن وبی آیندگی نظام ولایت فقیه را عیان تر می سازد. تشکیل چنین جبهه ای ظرف و کیفیتهای گفته شده مظروف آن خواهد شد .
از نقطه نظر بی اعتباری آلترناتیو سازیهای قدرتهای بیگانه نیز در چند ماه اخیر که بحث احتمال حمله نظامی به ایران از سوی قدرتهای بیگانه گرم شده بود ، خوشبختانه مواضع اکثریت سازمانها و گروهها و افراد متعلق به اپوزیسیون در راستای تقبیح صریح حمله به ایران و مداخلات قدرتهای خارجی در سرنوشت ایران و همانند سازیهایی از نوع لیبی برای ایران بود و تا کنون اتفاق نظری به این وضوح در بین اپوزیسیون دیده نشده بود.
جبهه ای که مستظهر به جنبش مردمی است و نیز جنبشی که مستظهر به جبهه ای مقاوم از احزاب و سازمانهایی ایرانی و خودی است که محل عملشان درون ایران و بدور از نظام حاکم و قدرتهای خارجی ودست نشاندگی آنان است و نیز هدف از مبارزه را نه تعویض قدرت بلکه به ثمررساندن آزادی و کمک به اعمال حق حاکمیت مردم می داند ،کارش تنها به فراهم آوردن زمینه طی مراحل گذار از نظام ولایت فقیه به نظامی حقوقمدار و مردمسالار تقلیل نمی یابد ، بلکه می تواندچنانچه از خود قابلیت نشان دهد و مورد قبول آحاد ملت قرار گیرد، چشم بیدار و دیده بان تیز بینی باشد در راه استقرار و مهمتر از همه استمرار مردمسالاری در ایران.
در جریان گسترش جنبش هم اعضای جبهه و هم مردم با کوشش و عملی که می کنند تمرین حقوقمداری کرده و مزیت عمل به حقوق را و زیست بدون قیم و مقام پر اختیار ولی غیر مسئول را عملا تجربه می نمایند.از اینرو چنین جبهه ای از ابتدا بایستی واقف باشد که نه در موقعیت جانشین مردم قرار دارد ونه حکم قیم مردم را داراست بلکه در خدمت هدف بازگرداندن حاکمیت به مردم وملتزم به ملزومات این هدف است.
جبهه مردمسالار بر این امر واقف است که محل تجمع نیروها و سازمانها و افرادی با اهداف و روشهای متضاد نیست. هرچند جبهه مردمسالار می تواند متشکل از هویتهای متکثر و متعدد اجتماعی باشد اما خود را ملتزم به تحقق حاکمیت ملی و ارکان مردمسالاری همانا اصول آزادی و استقلال و رشد میداند .چرا که با بریدن از این اهداف و بدون تکیه به حاکمیت ملی می تواند بی پایه و خودعامل بی ثباتی جامعه ملی شود. در عین حال چنین جبهه ای به این نکته ظریف نیز اذعان دارد که آینده وطن بیشتر از آنکه به خاطرات تلخ قرنها جنگ و خصومت و خشونت طلبی ساخته فکر و عمل قدرت طلبان، نیازمند باشد، تشنه تکرار لحظات حماسی همبستگی ملی است که در ژرفای وجدان تاریخی ما نقش بسته است.
باشد که با استمرار جنبش مردمسالار آنهم با همیاری و عمل متحد نیروهای وفادار به ارکان و اصول مردمسالاری ،شاهد یافتن پاسخ به پرسش " مانعی که نظام حاکم است را با چه اسباب و وسیله ای میتوان برداشت ونظام جانشین آن چه مختصاتی را داراست ؟ " باشیم .که به ترجیع بند اظهارنظرها پیرامون حال و آینده وطن بدل شده باشد.
Jalehwafa@yahoo.de
اخبار روز:
ما به انتخابات آینده نه گفته و خواهان تحریم گسترده آن و مخالف دخالت نظامی (خارجی) در ایران هستیم.
این جان کلام نمایندگان شش جریان سیاسی بود که در نشستی در "آمستل فین" هلند مطرح شد. این نشست در روز ۱۴ ژانویه از ساعت ۱٣:٣۰ تا ۱٨:٣۰ تحت عنوان ” بررسی اوضاع و تحولات اخیر ایران در عرصه داخلی و بین المللی" برگزار گردید که مورد استقبال ایرانیان ساکن هلند قرار گرفت.
ابتدا سخنرانان هر کدام به مدت ۱۵ دقیقه نظرات خود را پیرامون موضوعات فوق و سئوالات مجری جلسه آقای بهزاد کریمی، بیان کردند.
سخنران اول "آقای کمال ارس" نماینده جبهه ملی ایران- اروپا، ضمن تشریح نظرات جبهه ملی ایران اظهار داشت که سیاست جمهوری اسلامی همواره بر پایه اسلام و نه منافع ملی ایران بوده و جبهه ملی ایران درست خلاف آن فکر میکرده است. برای ما همواره انتخابات آزاد و حق رأی مردم اصل بوده است. همچنین برای جمهوری اسلامی استقلال سیاسی معنائی ندارد. در رابطه با عدالت اجتماعی نیز درصد فقر شاخص روشنی برای ارزیابی این رژیم است. جبهه ملی بر عدالت اجتماعی، توسعه وسوسیال دمکراسی تأکید دارد.
" آقای فریدون ابراهیمی" عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران ضمن اشاره به تشدید بحران وتنش سیاسی میان دولت آمریکا و کشورهای اروپا باجمهوری اسلامی ایران،مخالفت حزب توده ایران را با هر گونه مداخله خارجی و ماجراجویی نظامی کشورهای امپریالیستی و نیروهای وابسته به آن در امور کشور ما، تحت هر عنوانی اعلام نمود و گفت: سرنوشت میهن ما و مبارزه برای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تنها به اراده و خواست خلق های میهن ما وابسته است. حزب ما معتقد است که سیاستهای نابخردانه و ماجراجویانه رژیم ولایت فقیه عملآ نه تنها میهن ما را در صحنه جهانی منزوی کرده بلکه شرایط مناسبی را برای کوشش های امپریالیسم و ارتجاع منطقه فراهم آورده است. او ضمن شمردن ویرانی های بیشمار در افغانستان و عراق بعد از اشغال این کشورها توسط آمریکا اشاره نمود. وی به بازار بی رونق انتخابات فرمایشی وبی اعتباری رآی مردم در چارچوب رژیم ولایت فقیه به سیاست تحریم فعال، افشاگری های گسترده و تقابل با رژیم در اینمورد تأکید کرد.
آقای "عبدالرضا کریمی" نماینده حزب دمکرات کردستان ایران اظهار داشت حزب دمکرات کردستان ایران با هرگونه دخالت نظامی در ایران مخالف است، مواضع ما در قبال آنچه که فردا می تواند اتفاق بیفتد امری است مربوط به فردا و مقتضیات حزب در آن شرایط. ما برای فدرالیسم در ایران و تأمین حقوق مردم کردستان مبارزه خواهیم کرد و در اینمورد متوسل به قدرت خارجی نخواهیم شد. در رژیم جمهوری اسلامی هیچگونه انتخابات آزاد و حتی نیمه آزاد هم وجود نداشته است، به منظور تحریم فعال انتخابات باید نیروهای هر چه بیشتری را به این موضع بکشیم، انتخابات آزاد در رابطه با این رژیم معنی ندارد.
"آقاب محمد شافعی" عضو کمیته مرکزی حزب کومله کردستان ایران: در جمهوری اسلامی هیچگاه مردم امکان اینکه اراده سیاسی خود را آزادانه نشان بدهند را نداشته اند، ما همواره انتخابات در جمهوری اسلامی را تحریم کرده ایم اما انتخابات پیش رو دارای این ویژگی شاخص است که جبهه مخالف نیرومندی در برابر آن شکل گرفته است لذا تحریم انتخابات را باید با این تفسیر همراه کرد که انتخابات در جمهوری اسلامی برای مشروعیت بخشی به رژیم است که تحریم فعال جنبه مشروعیت زدائی از رژیم دارد. جنگ از موضع منافع مردم گزینه مطلوبی نیست، ویرانگر و مصیبت بار است و ما مخالف جنگ کنونی هستیم، جنگ ادامه سیاست است و مسئول اصلی آن جنگ افروزی رژیم جمهوری اسلامی است که همواره باید مورد توجه قرار گیرد، لذا مخالفت با جنگ نباید ما را در کمپین جمهوری اسلامی قرار دهد.
"آقای محمد اعظمی" عضوکمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران اظهار داشت، من قصد دارم بحثم را روی انتخابات متمرکز کنم، در مورد انتخابات آتی ما آگاهانه ماه سپتامبر اعلام موضع کردیم. علت این بود که اولا هیچ نشانه ای جز بسته تر شدن انتخابات نمی دیدیم و ثانیا اثرگذاری بر بخشی از جریانات جدا شده از حکومت که تردیدهائی نسبت به انتحابات داشتند با هدف ترغیب آنها به تحریم انتخابات اعلامیه داده ایم، ما سیاست در قبال انتخابات را یکبار برای همیشه اتخاذ نمی کنیم. همواره با آن برخورد مشخص داشته ایم، هر چند که نتیجه آن عموما تحریم انتخابات بوده است. هم با شرکت کنندگان همیشگی و هم با تحریمبان ابدی موافق نیستیم. موضع ما اینبار در تیتر اعلامیه سازمان چنین منعکس شده است: "برای انتخابات آزاد و علیه انتخابات فرمایشی". البته مبارزه برای انتخابات آزاد را بر خلاف برخی نیروها با ظرفیت حکومت متصل نمی کنیم. انتخابات آزاد با قانون اساسی جمهوری اسلامی و این حکومت ممکن نیست. روندها در منطقه به نظر ما تا یکسال آینده نه در جهت دخالت نظامی و جنگ بلکه تحریم و تشدید فشار بر جمهوری اسلامی است، اما فضای متشنج کنونی خطر جنگ را تشدید می کند. ما مخالف جنگ هستیم ولی با تحریم هائی که نوک اصلی آن رژیم را مورد حمله قرار میدهد موافقیم گرچه ممکن است که ترکش آن مردم را هم بگیرد.
"آقای بهروز خلیق" مسئول هیئت سیاسی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) ضمن استقبال از از همکاری احزاب و سازمانهای سیاسی و ابراز امیدواری گسترش این همکاریها اظهار داشت که جمهوری اسلامی امروز به لحاظ خارجی و داخلی در شکننده ترین وضع خود قرار دارد و روندهای جدیدی در کشور شروع شده که متمایز از نیروهای قبل است، بنظر نمیرسد که جنگی در آینده نزدیک در بگیرد ضمن اینکه مناسبات غرب با جمهوری اسلامی وارد فاز جدیدی شده است که این فضای جنگی در خدمت تحریم هاست و جنگ اقتصادی هدفش حداقل زانوزدن و حداکثر به زانو درآوردن جمهوری اسلامی است. ما مخالف جنگ هستیم اما باید ورود عامل بین المللی در روندهای کشور را یک واقعیت بدانیم و در قبال آن سیاست بورزیم. در عرصه حقوق بشر موافق دخالت همراه با فشارهای دیپلماتیک هستیم، با تحریم هائیکه علیه حکومت است موافقیم و آنهائیکه علیه مردم هستند مخالف. انتخابات در جمهوری اسلامی محل چالش نیروهای درون جمهوری اسلامی است و برای جابجائی جناح ها در قدرت میباشد، انتخابات پیش رو بسته تر از هر انتخاباتی در گذشته است و فقط بین اصول گرایان می باشد که باید آن را تحریم کرد و بر جنبش های اعتراضی و همچنین بر اتحاد هر چه بیشتر اپوزیسیون تأکید کرد.
بعد از اتمام دور اول سخنرانی و پس از استراحتی کوتاهی، نوبت به سئوالات حضار از سخنرانان رسید که تعداد زیادی سئوالاتی عمومی و همچنین از تک تک سخنرانان داشتند. این سئوالات پیرامون حمله نظامی به ایران، تحریم ها، اتحاد و همکاری نیروهای اپوزیسیون با همدیگر، فعالیتهای هسته ای جمهوری اسلامی، کمکهای بشردوستانه یا به عبارتی "مسئولیت حمایت" کردستان و ایران و مسئله کرد بود که با توجه به زمان برنامه و تا حد امکان به سئوالات پاسخ هائی داده شد.
گزارش تصویری این نشست بزودی از کانالهای تلویزیونی تیشک و روژ هلات پخش خواهد شد و متعاقبأ در "یوتوب" قرار خواهد گرفت.
کمیته همکاری احزاب و سازمان های سیاسی ایرانی در هلند
۱۶ ژانویه ۲۰۱۲
گزیدهای از گفتوگوها
۲۶ زمین لرزه در استان مرکزی در طی ۱۳ ساعت
مرکز لرزهنگاری دانشگاه تهران گزارش داده است که از ساعت دو بامداد تا ساعت ۱۵ و پانزده دقیقه روز چهارشنبه (۱۸ ژانویه/۲۸ دی) حوالی استان مرکزی ۲۶ بار لرزیده است. بیشترین شدت این زمین لرزهها سه و نه دهم ریشتر و کمترین آنها یک و هشت دهم ریشتر ثبت شده است.
پیش از این نیز زمینلرزه در روز ۲۳ دیماه استانهای کرمان و گلستان را لرزانده بود. روز ۲۱ دی ماه استان مازندران نیز شاهد زمینلرزهای با قدرت چهار و هشت دهم ریشتر بود که سبب قطع برق و ارتباطات مخابراتی در برخی شهرهای مرکزی این استان شد.
پیش از این نیز زمینلرزه در روز ۲۳ دیماه استانهای کرمان و گلستان را لرزانده بود. روز ۲۱ دی ماه استان مازندران نیز شاهد زمینلرزهای با قدرت چهار و هشت دهم ریشتر بود که سبب قطع برق و ارتباطات مخابراتی در برخی شهرهای مرکزی این استان شد.
باراک: از حمله نظامی به ایران فاصله زیادی داریم
اهود باراک، وزیر دفاع اسراییل در روز چهارشنبه (۱۸ ژانویه/۲۸ دی) اعلام کرد که اسراییل از تصمیم حمله به ایران "فاصله بسیار زیادی" دارد. باراک این سخنان را در رادیو ارتش اسراییل در آستانه سفر مارتین دمپسی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا به این کشور ابراز کرد.
بر اساس خبر رسیده دمپسی در سفر خود ماموریت دارد که مقامات اسراییلی را از یک حمله نظامی زودرس به ایران منصرف کند.
هماهنگی میان اسراییل و آمریکا
وزیر دفاع اسراییل تاکید کرد که تلآویو برای حمله به ایران «هنوز تصمیمی نگرفته است». وی ضمن اشاره به هماهنگی میان آمریکا و اسراییل بر سر نحوه برخورد با برنامه اتمی ایران تصریح کرد که اسراییل تهدیدات جمهوری اسلامی را جدی تلقی میکند.
ژنرال امیر اشل یکی از فرماندهان ارشد اسراییل نیز در روز سهشنبه (۱۷ ژانویه) اعلام کرد که دستیابی ایران به تسلیحات اتمی سبب ایجاد محدودیت علمیاتی برای ارتش اسراییل خواهد شد.
ژنرال اشل گفت در این صورت حتا مقابله با گروههای حماس و حزبالله نیز برای اسراییل مشکلتر خواهد شد. به گفته این ژنرال اسراییلی، عملیات نظامی علیه این گروهها میتواند «تحت تاثیر چتر بمب اتمی ایران» قرار گیرد.
موساد: ایران هنوز تصمیم به ساخت بمب اتمی نگرفته است
روزنامه هاآرتص در روز چهارشنبه (۱۸ ژانویه/۲۸ دی) از قول سازمان امنیت اسراییل نوشت که ایران هنوز تصمیمی برای ساخت بمب اتمی نگرفته است. ظاهراَ آخرین ارزیابی سازمان امنیت اسراییل رسماَ در خلال سفر مارتین دمپسی به این کشور منتشر خواهد شد.
بر اساس این گزارش، سازمان امنیت اسراییل از افزایش توان اتمی ایران اطمینان دارد، اما هنوز از تصمیم ایران برای تولید جنگافزار اتمی و یا آنطور که این روزنامه مینویسد، «نصب کلاهک اتمی بر یک موشک» اطلاعی ندارد.
دولت اسراییل کماکان ایران را یک تهدید جدی و بیسابقه برای موجودیت کشور خود به شمار میآورد. بنا به ارزیابی سازمان امنیت اسراییل، با توجه به تشدید فشارهای داخلی و خارجی بر جمهوری اسلامی، «مقامات ایرانی درباره نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی نگران بوده و در صورت لزوم، همچون انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸، دست به تقلب و تغییر آرا خواهند زد».
تردید اسراییل درباره کارآیی تحریمهای غرب علیه ایران
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل پیشتر گفته بود که تحریمهای کنونی آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران آنقدر سخت نیستند که مقامهای ایرانی را مجبور به توقف برنامهی اتمی این کشور کنند.
گرچه تحریمهای کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی تشدید شدهاند، ولی اسراییل نسبت به تأثیر آنها تردید دارد. از نظر رهبری اسراییل فقط تحریم سختگیرانه علیه صنعت نفت و بانک مرکزی ایران است که میتواند تأثیرگذار باشد.
نتانیاهو در اینباره گفت: «تا زمانی که تحریمهای واقعی و مؤثر علیه صنعت نفت ایران و بانک مرکزی عملی نشوند، تأثیری بر برنامهی هستهای ایران نخواهند گذارد.»
تعویق مانور مشترک آمریکا و اسراییل به دلیل فرصتدهی به تحریمها
دمپسی که برای نخستین بار به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا به اسراییل سفر میکند با برخی مقامات ارشد نظامی اسراییل از جمله اهود باراک، وزیر دفاع گفتوگو خواهد داشت. پیشتر مانور مشترک اسراییل و آمریکا به دلایل مختلف به عقب افتاده بود.
آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه اسرائیل علت به تعویق افتادن رزمایش مشترک آمریکا و اسرائیل را در کنار "دلایل مالی" جلوگیری از «تنش و بیثباتی در منطقه» خواند. او گفت که این رزمایش فقط به تعویق افتاده و لغو نشده است. به گفته لیبرمن این رزمایش احتمالا در پایان سال ۲۰۱۲ برگزار خواهد شد.
اما کارشناسان دلیل اصلی به تعویق انداختن مانور نظامی مشترک دو کشور را فاصلهگیری آمریکا از سیاستهای تهاجمی اسراییل ارزیابی میکنند. آمریکا مایل است که منتظر نتایج تحریمها بماند.
خبرگزاری بینالمللی (IPS) در گزارشی مینویسد، برخی کارشناسان حمله نظامی اسراییل به ایران پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را محتمل نمیدانند. بنا بر این گزارش، سازمان امنیت اسراییل به خوبی آگاهست که کشتهشدن شماری از کارشناسان اتمی ایران نمیتواند برنامه اتمی جمهوری اسلامی را کند یا متوقف کند، «اما این ترورها میتواند به تنش میان جمهوری اسلامی و ایالت متحده بیش از پیش دامن زنند».
هرگونه مقابله به مثل از سوی ایران میتواند «جرقهای برای شعلهور کردن نزاعی بزرگ» در منطقه باشد. این تحلیل به خبری استناد میکند که ماموران موساد در لباس ماموران امنیتی آمریکا در سالهای گذشته در صدد ارتباط با گروه جندالله در بلوچستان ایران بودهاند.
در حال حاضر آمریکا بهرغم تهدیدهای تهران مبنی بر بستن تنگه هرمز و ادامه غنیسازی اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد همچنان بر فشارهای اقتصادی، مالی و سیاسی بر ایران تاکید دارد.
احزاب و انتخابات در ایران
اصل ۲۶ قانون اساسی میگوید که احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به آن که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نفض نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
این اصل که در گفتمان بسیاری فعالان سیاسی و مدنی مظروف قانونی تشکیلات و حزب معرفی میشود، تاکنون عمدتا برای انحلال احزاب و تشکلها یا محکومیت کوشندگان آنها به کار گرفته شده است.
شرط تقید به "موازین اسلامی" در قانون اساسی، هر گرایش غیراسلامی یا عرفی را از تاسیس حزب محروم میکند. تعریف "اساس جمهوری اسلامی" نیز روشن نیست. برخی "ولایت مطلقه فقیه" را اساس جمهوری اسلامی میشمارند و منتقدان و مخالفان این اصل را از حق تاسیس حزب یا داشتن هر تشکل دیگر محروم میکنند.
شرط "وحدت ملی" نیز مبهم است و میتوان هر انتقادی از سیاست خارجی، دفاعی و امنیتی دولت را "مخل وحدت ملی" نامید.
فعالیت حزبی در جمهوری اسلامی غالبا تهدیدی علیه وحدت ملی دانسته شده است. این نگرش امنیتی به ویژه در دورانهایی چون جنگ با عراق یا بالا گرفتن بحران اتمی پررنگتر نیز شده است.
کمیسیون ماده ۱۰ و نظارت استصوابی
بر اساس ماده ۱۰ قانون احزاب، نظارت بر حزبهای سیاسی در ایران بر عهده کمیسیونی مرکب از «نماینده دادستان کل کشور، نماینده شورایعالی قضایی، نماینده وزارت کشور و دو نماینده به انتخاب مجلس شورای اسلامی» است و ثبت و رسمیت آنها نیز در گرو موافقت این کمیسیون قرار دارد.
این در حالی است که جایی برای نمایندگان نهادهای غیردولتی و جامعه مدنی در این کمیسیون در نظر گرفته نشده و دست قوه قضاییه و مجریه در موافقت یا مخالفت با تاسیس یک حزب و گروه و تشکل یا ممنوعیت و انحلال آن کاملا باز است.
با فوت آیتالله خمینی و تشکیل شورای نگهبان، دایره سختگیریهای کمیسیون ماده ۱۰ از احزاب به افراد رسید. با اعمال " نظارت استصوابی" لازم شد که صلاحیت نامزدهای انتخاباتی پیش از تایید و رای مردم، از نظر شورای نگهبان نیز بگذرد.
فضای سیاسی محدود و غیررقابتی ایران پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری بستهتر از پیش شده و دو حزب بزرگ اصلاحطلب یعنی جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز منحل اعلام شده و رهبران آن در زندان به سر میبرند.
کمتر از دو ماه به انتخابات مجلس نهم مانده اما بسیاری نتیجه آن را از حال مشخص میدانند. ثبت نام نامزدهای انتخابات آتی به پایان رسیده و تلاش وزیر کشور برای توجیه کاهش تعداد نامزدها نشان میدهد که انتخابات چه اندازه مورد استقبال و اقبال مردم قرار گرفته است.
فرهنگ حزبی و انتخابات
فعالیت آزاد و مسئولانه احزاب و رسانهها، یکی از بهترین و موثرترین ابزارهای نظارت بر عملکرد دولتها و حکومتها دانسته میشود. این نظارت به معنای تهدید یا تخریب نیست، بلکه در بسیاری موارد جنبه کمکی و حفاظتی دارد.
اما ساختار سیاسی تمرکزگرا در ایران اصلیترین عامل عدم شکلگیری احزاب سیاسی بوده است. این ساختار به جز در آغاز مشروطه و سالهای بین ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ فشار خود را همواره بر جامعه ایران تحمیل کرده و موجب ضعف در برقراری ارتباط زنده میان تشکلها و توده مردم شده است. از طرف دیگر احزاب ایرانی صرفنظر از عملکرد مثبت یا منفی خود به علت سرکوب نظام اقتدارگرا هرگز نتوانستهاند به احزاب پارلمانی و قانونی مبدل شوند.
حزب سیاسی در دوران پهلوی اول ممنوع بود و خفقان پس از کودتای ۲۸ مرداد نیز به تشکیل سازمانهای مخفی سیاسی در ایران منجرشد.
حزب جمهوری اسلامی نخستین تجربه دولتمردان تازه در تاسیس حزب بود اما این حزب پس از چندی به دلیل آن که قدرت خود بهخود نزد موسسان و مقامات آن تفسیم شده بود، منحل شد. سازمانها و تشکلهای مختلفی که پس از انقلاب به فعالیت پرداخته بودند، در دهه شصت یکی پس از دیگری سرکوب شدند. با این همه ناظران میگویند که غیبت حزبهای سیاسی در سی و سه سال عمر جمهوری اسلامی هرگز به اندازه چند سال اخیر محسوس نبوده است.
انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی
در آستانه انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی علاوه بر موانع ساختاری، بخش مسلط قدرت هیچ نرمشی مبنی بر پذیرش الزامات انتخابات آزاد و منصفانه از خود نشان نداده است. پیششرط هایی چون دسترسی آزاد شهروندان به اطلاعات یا اطلاعرسانی متقابل و آزاد آنان به احزاب و گروهها، حق انتخاب شدن تمامی شهروندان، دستگاه قضایی مستقل یا برکنار ماندن نظامیان از فرآیند انتخابات در ایران کنونی شروطی دور از دسترس به نظر میرسند.
حذف نهاد حزب از حیات سیاسی جامعه ایرانی به سرکوب و ممنوع شدن حزبهای غیرخودی و اصلاحطلبان مذهبی محدود نمانده است.
جناحهای اصولگرا و محافظهکار حاضر در قدرت نیز از تاسیس حزبهای پاسخگو با برنامه مشخص خودداری کرده و تشکلهای سیاسی خود را در قالب ائتلافهایی چون جبهه پایداری، جبهه ایستادگی، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و جمعیت آبادگران ایران اسلامی شکلدادهاند.
تحلیلگران سیاسی میگویند که دوام استبداد سیاسی، تکوین نیافتن طبقهها و لایههای جامعه ایرانی در اقتصاد مبتنی بر توزیع درآمد نفتی، غیبت فرهنگ دمکراتیک در جامعه، دولتی بودن احزاب سیاسی از جمله دلایل ناکامی حزب در ایران هستند.
آنها اضافه میکنند که انتخابات در ایران غیرآزاد، ناعادلانه، تقلب آمیز، ناسالم، غیرموثر و فاقد ظرفیت برای انتقال قدرت واقعی است.
آنها اضافه میکنند که انتخابات در ایران غیرآزاد، ناعادلانه، تقلب آمیز، ناسالم، غیرموثر و فاقد ظرفیت برای انتقال قدرت واقعی است.
کسانی که تا پیش از این از شرکت درانتخابات به عنوان راه یا کوره راهی در مسیردمکراسی دفاع میکردند، اینک از بایکوت آن سخن گفته و گذار به "دمکراسی حداقلی" را نیز مستلزم تعییر قانون اساسی و ساختار سیاسی موجود میدانند.
سفر بازرسان آژانس به ایران زیر سایه تحریم نفت
علی اصغر سلطانیه روز سه شنبه(۲۷ دی /۱۷ ژانویه) در وین گفت که بر اساس برنامه ریزی انجام شده هیات عالی رتبه آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سرپرستی هرمان ناکارتس، معاون مدیرکل در امور پادمان، برای یک سفر سه روزه به تهران سفر میکنند.
به گفته نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی، این هیات را علاوه بر متخصصان هستهای، دستیار ویژه مدیرکل و کارشناس حقوقی آژانس نیز همراهی خواهند کرد.
به گفته منابع خبری سفر بازرسان آژانس در راستای رفع ابهامات و سوالات مطرح شده در گزارش اخیر این سازمان است.
آقای سلطانیه در مورد اهداف این سفر به خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) گفت: «این اقدام با هدف خنثی سازی توطئههای دشمنان در فرافکنی و ایجاد جو سیاسی و اتهامات بیاساس و اثبات سیاست شفاف و صلح آمیز بودن فعالیتهای هستهای کشور انجام میشود.»
افزایش احتمال تحریم نفت خام ایران؛ مخالفت هند
کشورهای اتحادیهی اروپا بر سر تحریم واردات نفت ایران اساسا به توافق رسیدهاند. قصد آنها از این اقدام، بخشی از تلاشهای کشورهای غربی برای فشار آوردن به جمهوری اسلامی در زمینهی برنامهی اتمی مناقشهبرانگیز ایران است.
دانمارک، رییس دورهای اتحادیهی اروپا، پیشنهاد کرده است که برای تحریم نفت ایران یک فرصت شش ماه در نظر گرفته شود. بر این اساس تحریم نفت ایران از اول ژوئیه (۱۱ تیر) امسال عملی خواهد شد.
این پیشنهاد و جزئیات مربوط به زمان و چگونگی تحریمها هنوز باید به تایید کشورهای اتحادیهی اروپا برسد. به گفتهی دیپلماتاتحادیهی اروپا، این پیشنهاد در نشست بعدی وزیران خارجهی این اتحادیه که در تاریخ ۲۳ ژانویه برگزار میشود به بحث گذاشته خواهد شد.
در همین حال رانجان ماتهای، وزیر مشاور در امورخارجه هند میگوید این کشور به خرید نفت از ایران ادامه خواهد داد. هند سومین مشتری ایران و خریدار ۱۳ درصد از صادرات نفت خام و میعانات گازی این کشور است.
آقای ماتهای افزود: «ما به تحریمهای سازمان ملل علیه ایران متعهد هستیم اما با وجود فشار ایالات متحده آمریکا، تحریمهای یک جانبه را نمیپذیریم و به خرید نفت از ایران ادامه خواهیم داد.»
از سوی دیگر وزیر نفت عربستان روز دوشنبه ۱۶ ژانویه (۲۶دی) از آمادگی کشورش برای افزایش ظرفیت تولید نفت خام در صورت تحریم ایران خبر داد.
علی النعیمی وزیر نفت عربستان سعودی در گفتگو با شبکه تلویزیونی «سیانان» عنوان کرد که کشورش میتواند به آسانی ظرفیت تولید نفت خام خود را تا ۵ / ۱۲ میلیون بشکه در روز افزایش دهد.
وی افزود که نفت تولیدی عربستان در حال حاضر روزانه بین ۴ / ۹ تا ۸ / ۹میلیون بشکه است و برای افزایش آن، تنها باید شیر فلکهها را باز کرد.
روسیه: ایران در عدم موفقیت مذاکرات مقصر است
در واکنشی دیگر معاون وزیر امورخارجه روسیه ضمن تاکید بر یافتن راه حلی مسالمتآمیز از رفتار حکومت ایران در قبال پرونده هستهای این کشور انتقاد کرد.
به گزارش خبرگزاری روسی اینترفاکس، گنادی گاتیلف روز سه شنبه ۱۷ ژانویه (۲۷دی) گفت: «تصمیم دولت ایران در غنی سازی اورانیوم با خلوص ۲۰ درصد بر خلاف توافقات بینالمللی این کشور و مصوبات شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل است.»
آقای گاتیلف با اشاره به اینکه رفتار حکومت ایران بر مذاکرات گروه ۵+۱ و این کشور تاثیر منفی دارد، افزود: «متاسفانه حکومت ایران به شکلی رفتار میکند که مانع از آغاز مذاکرات سیاسی برای حل مسالمتآمیز این پرونده میشود.»
معاون وزیر امورخارجه روسیه با اشاره به تلاش کشورهای غربی و آمریکا برای تحریم همه جانبهی اقتصادی و به خصوص صدور نفت خام ایران گفت: «تحریم ابزار موثر نیست. روسیه با تحریم اقتصادی مخالف است و باید به مذاکرات سیاسی با این کشور فکر کرد.»
احتمال مسدود شدن گوگل و یاهو در ایران
به گزارش خبرگزاری مهر، رضا تقیپور، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران با اشاره به اینکه موتورهای جستجوگر، "موتورهای جاسوسی" هستند، گفت: «در اینکه موتورهای جستجوی خارجی ابزارهای جاسوسی بیگانگان است شکی نیست و این را میتوان به راحتی از آمارهایی که منتشر میکنند متوجه شد.»
وی افزود: «به عنوان مثال اعلام میکنند مردم ایران در هفته یا روز مشخصی از کدام کلمات و یا واژهها بیشتر استفاده کردهاند که این مفهومش آن است که آنها دائم در حال کنترل و رصد اطلاعات کاربران هستند هرچند این ظاهر قضیه است اما پشت پرده با سرقت اطلاعات مردم اقدامات جاسوسی و اهداف شومشان را دنبال میکنند.»
پیش از این حکومت ایران برای موتورهای جستجوگر همچون گوگل، یاهو و بینگ محدودیتهایی را ایجاد کرده است. بهعنوان نمونه در دورههای زمانی مختلف امکان جستجوی برخی کلمات همچون «سکس، زنان، جنبش سبز و...» توسط این جستجوگرها محدود شد.
تقیپور با اشاره به راهاندازی موتورهای جستجوی بومی برای حفظ امنیت و مسدود کردن راههای درز اطلاعات کاربران ایرانی افزود: «چندین گروه غیردولتی روی موتورهای جستجوی داخلی در حال فعالیت هستند تا در قالب شبکه ملی اطلاعات راهاندازی شود و مردم با اطمینان خاطر بیشتری از آن استفاده کنند.»
وی تصریح کرد: «با راهاندازی موتورهای جستجوی بومی از بسیاری از آسیبها و مسائل امنیتی که کوچکترین آن به سرقت رفتن و مخدوش شدن اطلاعات حریم شخصی و خانوادگی افراد است جلوگیری به عمل میآید.»
بر اساس آمار منتشر شده توسط سایت آلکسا، کاربران اینترنت در ایران پس از ایالات متحده آمریکا در مقام دوم استفاده از موتور جستجویگر گوگل قرار دارند. این کاربران رتبه سوم را در استفاده از یاهو در میان همه کشورهای جهان به خود اختصاص دادهاند.
«یاحق» به جای یاهو و گوگل
پیش از این در مرداد ماه سال ۱۳۸۹ وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات اعلام کرد که ایران برای جوابگویی به نیازهای داخلی در نظر دارد موتور جستجوگر ملی راهاندازی کند.
تقیپور هدف اصلی از ایجاد موتور جستجوگر ملی را «انتشار اطلاعات بدون سانسور» عنوان کرد و افزود: «موتورهای جستجویی که امروزه در جهان استفاده میشود عملا به بنگاههای اقتصادی تبدیل شدهاند که منافع اقتصادی خود را دنبال میکنند و از سوی دیگراطلاعات به هیچ عنوان در داخل این موتورهای جستجو امن نیست.»
وی تصریح کرد: «هدف دیگر از ایجاد موتور جستجوی ملی رقابت با کشورهای دارنده موتورهای جستجو است که در عمل بسیاری از منابع داخلی را اصلا در رتبهبندیهای خود محسوب نکرده و یا با اغراض مشخص به عنوان نتایج جستجو منتشر میکنند.»
پس از این اظهارات مسوولان شرکت فناوری اطلاعات ایران در شهریورماه ۱۳۸۹ از آغاز فاز مطالعاتی پروژه موتور جستجوگر ملی با نام "یاحق" خبر دادند.
برخی کارشناسان معتقدند بومیسازی خدمات مختلف اینترنتی با دیدگاه امنیتی در کنار موضوع راهاندازی شبکه ملی اطلاعات (اینترانت ملی) نشان از عزم حکومت ایران برای کنترل کامل فضای مجازی دارد.
واهمه کاربران از افزایش محدودیتها
مسوولان جمهوری اسلامی ایران بر ایجاد یک «فضای مجازی پاک» تاکید کردهاند و میگویند فضای مجازی فعلی «اومانیستی و لیبرالیستی» و این اینترنت برای جوامع خطرناک است. اظهاراتی از این دست توسط مسوولان حکومت ایران، نگرانیهایی را برای کاربران اینترنت به دنبال داشته است.
اواسط دی ماه ۱۳۹۰، سخنگوی انجمن نظام صنفی رایانهای ایران در گفتوگو با روزنامه "روزگار" اعلام کرد که به زودی شبکهی ملی اطلاعات در کشور راهاندازی خواهد شد.
پیام کرباسی گفت که با راهاندازی اینترنت ملی، سرعت اینترنت کاربران ایران تا دو مگابایت در ثانیه افزایش خواهد یافت و تایید کرده که دسترسی به برخی وبسایتهای جهانی مسدود خواهد شد.
با این حال وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات میگوید شبکه ملی اطلاعات به هیچوجه جایگزین اینترنت نمیشود.
وی میافزاید: «اینترنت به عنوان یک سرویس کمافیالسابق در کنار شبکه ملی اطلاعات باقی خواهد ماند و هرکس که نیاز داشت میتواند از آن سرویس استفاده کند.»
شبکهی ملی اطلاعات، شبکهای بومی و متشکل از مراکز داده ملی، زیرساختهای ارتباطی و سرویسهای نرمافزاری است که در سراسر ایران مستقر خواهد شد و خدمات دولت الکترونیکی و سرویسهای رفاهی و اجتماعی را از طریق بستر فیبر نوری و با پهنای باند حداقل ۱۲ مگابیت بر ثانیه به مردم ایران ارائه خواهد کرد.
کارشناسان میگویند این شبکه مستقل از اینترنت جهانی عمل کرده اما به آن متصل است تا کاربران علاوه بر دریافت خدمات ملی از طریق شبکهی ملی اطلاعات، بتوانند از خدمات اینترنت جهانی نیز بهرهمند شوند.
گرچه پیش از این برخی کارشناسان معتقد بودند که تا برقراری شبکه اینترانت ملی، راه طولانی در پیش است اما شواهد موجود از تلاش دولت برای پیشبرد هرچه سریعتر این طرح حکایت دارند.
طرحی که با وجود برخی نکات مثبت ظاهری، میتواند به نقطه آغاز کنترل کامل فضای مجازی تبدیل شود. این اتفاقی است که شرایط سخت موجود را برای کاربران در ایران سختتر خواهد کرد.
مهدی محسنی
تحریریه: داود خدابخش
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، می گوید که هر گونه حمله نظامی به ایران مصیبت بار خواهد بود و هدف از تحریم نفتی جمهوری اسلامی، ایجاد نارضایتی عمومی است.
آقای لاوروف غرب را متهم کرد که می خواهد اقتصاد ایران را فلج کند تا مردم علیه حکومت جمهوری اسلامی دست به شورش بزنند.هنگامی که در یک مصاحبه مطبوعاتی از وزیر خارجه روسیه درباره احتمال اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا علیه تاسیسات اتمی ایران سوال شد، او جواب داد: "درباره احتمال وقوع این مصیبت، شما باید از کسانی سوال کنید که مرتبا می گویند آن به عنوان یک گزینه روی میز باقی مانده است."
مقامهای روسی در روزهای اخیر با تلاش ایالات متحده و اتحادیه اروپا برای تحریم نفتی ایران، که باعث قطع منبع اصلی درآمد دولت این کشور می شود، مخالفت کرده و خواسته اند به جای وارد کردن فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی، زمینه از سرگیری مذاکرات برای حل مساله اتمی این کشور فراهم شود.
آقای لاوروف افزود که در صورت وقوع جنگ در ایران، اختلافات شیعه و سنی در منطقه خاورمیانه تشدید خواهد شد.
او افزود: "نمی دانم که واکنشهای زنجیره ای متعاقب (حمله به ایران) به کجا خواهد انجامید."
آقای لاوروف پیش بینی کرد که جنگ در ایران موجی از مهاجرت ایرانیان جنگزده به کشورهای همسایه از جمله روسیه را به جریان می اندازد.
وزیر خارجه روسیه گفت: "اما این فقط یکی از مشکلات خواهد بود و اصلا مهمترین مشکل نخواهد بود. این آسان ترین آنها خواهد بود."
او اعلام کرد: "تحریمهای یکجانبه بیشتر علیه ایران هیچ ربطی با تمایل غرب برای اطمینان یافتن از تعهد رژیم ایران به عدم تکثیر تسلیحات اتمی ندارد. جدا هدفش خفه کردن اقتصاد ایران و رفاه مردمش است، شاید به این امید که نارضایتی تحریک شود."
سخنان وزیر خارجه روسیه در حالی بیان می شود که وزرای خارجه اتحادیه اروپا دوشنبه آینده درباره آغاز تحریم نفتی ایران تصمیم می گیرند.
دانمارک، رئیس دوره ای اتحادیه اروپا، پیشنهاد داده است که این تحریمها از اول ژوئیه (۱۱ تیر ۱۳۹۱) آغاز شود تا قراردادهای موجود منقضی شود.
در یک هفته اخیر، همزمان با تشدید تنش میان ایران و آمریکا، لحن مقامهای روس درباره این مساله تندتر شده است.
رهبران روسیه، که خود نیز گاه با اتهام زیرپا گذاشتن برخی اصول دموکراتیک مواجه بوده اند، نگران آن هستند که تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا به ایجاد حرکت های دموکراتیک و سقوط یا تضعیف حکومت های متمایل به روسیه منجر شود و گسترش دموکراسی در منطقه، نفوذ و امتیازات این کشور را به مخاطره اندازد.
مخالفت جمهوری اسلامی با کشورهای غربی و نظام های سیاسی غرب باعث شده است تا برخی مقامهای روسی، ایران را یکی از کشورهای واقع در حوزه نفوذ خود بدانند و نسبت به هرگونه تحولی در صحنه سیاست داخلی و خارجی این کشور احساس نگرانی کنند.
'مذاکره برای مذاکره'
در همین حال امروز علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران در آنکارا اعلام کرد که رایزنی با گروه پنج به علاوه یک بر سر زمان و مکان از سرگیری مذاکرات اتمی در جریان است، اما بریتانیا این سخنان را تکذیب کرد.آقای صالحی گفت که احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه، برای تعیین زمان و مکان این مذاکرات در حال تماس با کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپاست.
وزیر خارجه ایران احتمال داد که تازه ترین دور مذاکرات ایران و پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل همراه با آلمان در شهر استانبول ترکیه برگزار شود. آخرین دور مذاکرات طرفین نیز در ژانویه سال گذشته در این شهر برگزار شد ولی بی نتیجه پایان یافت.
یک سخنگوی این وزارت خانه گفت: "هیچ برنامه یا تاریخ معینی موجود نیست زیرا ایران هنوز آشکارا نشان نداده که مایل است به نامه کاترین اشتون پاسخ دهد یا بدون پیش شرط مذاکره کند."
این مقام وزارت خارجه بریتانیا افزود تا وقتی ایران به نامه خانم اشتون پاسخ ندهد، غرب با شیوه های مسالمت آمیز از جمله تحریمها به جمهوری اسلامی فشار خواهد آورد.
ایران همواره آمادگی خود را برای مذاکره درباره برنامه اتمی خود ابراز کرده ولی غرب این کشور را متهم می کند که در جریان مذاکرات به بحث بر سر مسائل حاشیه ای مانند صلح و عدالت در جهان اصرار می کند. این کشور همچنین بر خلاف نظر قدرتهای بزرگ جهان توقف غنی سازی را ناممکن می داند.
روز گذشته معاون وزیر خارجه روسیه از این رویکرد ایران انتقاد کرده و آن را دلیل به بن بست رسیدن مذاکرات اتمی عنوان کرده بود.
گنادی گاتیلف، معاون آقای لاوروف گفته است تصمیم دولت ایران در غنی سازی اورانیوم تا خلوص ۲۰ درصد "با توافقات بین المللی مغایرت دارد."
ایران دو هفته پیش اعلام کرد که غنی سازی اورانیوم در تاسیسات زیرزمینی نزدیک قم را آغاز کرده و همین بر نگرانی ها درباره ماهیت غیرنظامی برنامه اتمی ایران افزوده است.
حمایت اسپانیا از تحریم نفتی
اسپانیا امروز حمایت خود را از تحریم پیشنهادی خرید نفت ایران ابراز کرد. خوزه مانوئل گارسیا مارگایو، وزیر امور خارجه اسپانیا، در آستانه نشست هفته آینده وزرای خارجه اتحادیه اروپا گفت که کشورش از آغاز تحریم نفتی ایران در اول ژوئیه حمایت می کند.او گفت که دولت اسپانیا درباره تحریم نفتی ایران با دو شرکت رپسول و سپسا، دو واردکننده بزرگ اسپانیایی نفت ایران، صحبت کرده است.
ایران ۲۰ درصد نفت وارداتی اسپانیا را تامین می کند.
وزیر خارجه اسپانیا گفت: "آنها (مدیران این دو شرکت) به من گفتند که ایرادی ندارد. البته این زیان بزرگی برای ما خواهد بود، اما اگر بتوانیم منبع جایگزین بیابیم، می توان این تحریم را اجرا کرد."
به گفته او، اسپانیا برای پر کردن جای خالی نفت خام ایران دست به دامن عربستان سعودی و سایر کشورهای عرب خلیج فارس خواهد شد.
وزیر نفت عربستان اطمینان داده که کشورش ظرف چند روز می تواند هر گونه کمبود در بازار نفت را جبران کند. وزیر خارجه ایران این اظهار نظر را غیر دوستانه خوانده و نسبت به عواقب هر گونه همکاری اعراب با تحریمهای غرب هشدار داده است.
مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران خبر ترور اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس این مجمع و رئیس جمهور پیشین ایران را تکذیب کرد.
روابط عمومی این نهاد اعلام کرده که روز دوشنبه این هفته "برخی رسانه های ضد انقلاب" گزارش داده بودند که افراد مسلح سوار بر موتورسیکلت به خودروی آقای رفسنجانی تیراندازی شده است.همچنین به گزارش رسانه های ایران، رضا سلیمانی، مدیرکل روابط عمومی مجمع، گفته است که شایعه تغییر محافظان آقای رفسنجانی صحت ندارد و "همان افراد قبلی" محافظت از او را بر عهده دارند.
آقای سلیمانی انگیزه انتشار این گونه اخبار را "سوء استفاده نیروهای ضد انقلاب از فضای موجود در جامعه برای رسیدن به اغراض سیاسی نامعلوم" عنوان کرده است.
پس از ترور هفته گذشته مصطفی احمدی روشن، از مسئولان سایت اتمی نطنز، گزارشهایی درباره تشدید حفاظت از دانشمندان هسته ای و شخصیتهای ارشد ایران مخابره شده است.
دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا گفته است که کشورش باید در هماهنگ کردن جامعه بین الملل در اعمال تحریم علیه سوریه نقش بیشتری داشته باشد.
آقای کامرون امروز چهارشنبه ( ۱۸ ژانویه) در پارلمان بریتانیا از بشار اسد، رئیس جمهور سوریه به عنوان یک "دیکتاتور مفلوک" نام برد.نخست وزیر بریتانیا در جریان این سخنرانی گفت : "شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد ایران به دولت سوریه در سرکوب مردم این کشور کمک می کند.
آقای کامرون افزود: "بریتانیا باید شیوه ای را اتخاذ کند که براساس آن تحریم ها، مسدود کردن دارایی ها سوریه و ممنوعیت سفر مقامهای سوری تشدید شود."
نخست وزیر بریتانیا همچنین تاکید کرد: "مردم باید بدانند که گروه حزب الله در کنار این دیکتاتور مفلوک ایستاده و از او که بسیاری از مردم کشورش را می کشد، حمایت می کند."
انتظار می رود دوشنبه آینده (۲۳ ژانویه) وزرای خارجه اتحادیه اروپا، به منظور بحث و بررسی درباره اعمال تحریم های بیشتر علیه سوریه تشکیل جلسه بدهند.
وتوی روسیه
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه گفته است که کشور او با هرگونه اقدام شورای امنیت سازمان ملل برای وضع تحریم های اقتصادی یا کاربرد نیروی نظامی علیه حکومت سوریه مخالف است و هر قطعنامه ای در این زمینه را وتو می کند.آقای لاوروف افزود که دولت او پیش نویس قطعنامه ای را بین اعضای شورای امنیت توزیع کرده که طبق آن، هم حکومت سوریه و هم مخالفان مورد انتقاد قرار می گیرند.
وزیر خارجه روسیه کشورهای غربی را متهم کرد که با بحران سیاسی سوریه برخوردی جانبدارانه در پیش گرفته اند و فقط خشونت از سوی حکومت این کشور را محکوم می کنند اما به اقدامات مخالفان از جمله عملیات مخالفان مسلح توجهی نمی کنند.
در همین حال تازه ترین خبرها حاکی از گلوله باران مجدد شهر زبدانی توسط ارتش سوریه است.
ارتش سوریه پیشتر گفته بود با آتش بس در عملیات نظامی علیه مخالفان در شهر زبدانی، واقع در سی کیلومتری دمشق، پایتخت، موافقت کرده و به گفته ساکنان شهر، در ساعات گذشته، گلوله باران مناطق مسکونی این شهر متوقف شده است.
یکی از رهبران مخالفان حکومت سوریه گفته است که این آتش بس به این دلیل برقرار شده که با توجه به حمایت گسترده مردم این شهر از نظامیان فراری، عملیات ارتش امکان موفقیت نداشته است.
ارتش سوریه اولین بار حملات به شهر زبدانی را از ماه گذشته یعنی از زمان ورود ناظران اتحادیه عرب به این کشور آغاز کرد.
اتحادیه اروپا علیه مجارستان به دلیل اصلاحاتی که در قانون اساسی این کشور صورت گرفته به دادگاه شکایت کرده است.
روز چهارشنبه، ۲۸ دی (۱۸ ژانویه)، مقامات کمیسیون اروپا، نهاد اداری اتحادیه اروپا، شکایتی را علیه اقدام دولت مجارستان در به اجرا گذاشتن اصلاحات اخیر در قانون اساسی این کشور به دادگاه اتحادیه اروپا تسلیم کردند که در آن، این اصلاحات مغایر تعهدات مجارستان در زمینه رعایت ضوابط دموکراتیک مورد نظر این اتحادیه خوانده شده است.قانون اساسی جدید مجارستان از اول ژانویه سال جاری به اجرا گذاشته شده است در حالیکه اتحادیه اروپا هشدار داده بود که بخشی از محتوای آن شامل تغییر در موقعیت بانک مرکزی و ارتباط آن با دولت، ساختار قوه قضاییه و تشکیلات ناظر بر حفظ اطلاعات و حریم خصوصی شهروندان برای این اتحادیه قابل قبول نیست.
مجارستان، از کشورهای سابق کمونیستی شرق اروپا، همراه با شمار دیگری از کشورهای کمونیستی سابق و همچنین قبرس و جزیره مالت در سال ۲۰۰۴ به عضویت اتحادیه اروپا پذیرفته شد.
عضویت در اتحادیه اروپا مستلزم امضای معاهده عضویت و قبول اصول، ضوابط، قوانین و مقرراتی است که این اتحادیه برای اعضای خود وضع کرده و در پیمان ها و توافقنامه های مختلف آن شرح داده شده است.
به گفته مقامات اتحادیه اروپا، تغییراتی که در قانون اساسی مجارستان صورت گرفته با برخی از تعهدات اعضای اتحادیه اروپا مغایرت دارد و دولت مجارستان مجاز نبوده است این تغییرات را اعمال دارد.
اعتراض اتحادیه اروپا علیه تغییرات اخیر در قانون اساسی مجارستان چند ماه پیش تسلیم دولت این کشور شد اما مورد توجه قرار نگرفت.
اوایل ماه جاری، ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان که چهارده سال است این سمت را در اختیار دارد، با رد این اعتراضات، به منظور دفاع از تغییرات قانون اساسی مورد نظر دولت خود در پارلمان اروپا حضور یافت.
دفتر نخست وزیر مجارستان نیز اتهاماتی را که اتحادیه اروپا در مورد تغییرات قانون اساسی مطرح کرده بود وارد ندانست و با صدور بیانیه ای، مخالفت با این تغییرات را به "شایعه پراکنی بی اساس چپگرایان بین المللی" نسبت داد.
با اینهمه، ادامه اعتراضات اتحادیه اروپا باعث شد تا دولت مجارستان با تغییر موضع خود، تاکید کند که با نهادهای اتحادیه اروپا اختلاف نظری ندارد و "به مبانی، ارزش های اروپایی و دستاوردهای اتحادیه اروپا کاملا متعهد است."
همزمان، وزیر امور خارجه مجارستان به منظور کم اهمیت جلوه دادن اعتراضات اتحادیه اروپا گفت که اختلاف نظر بین دو طرف به اصول و ارزش های بنیادی ارتباطی ندارد بلکه صرفا موضوعی فنی و حقوقی است که می توان به سادگی آن را حل و فصل کرد.
در مقابل، منتقدان تغییران قانون اساسی مجارستان گفته اند که تغییراتی که در قانون اساسی این کشور داده شده پی آمدهای گسترده و بسیاری مهمی را در پی خواهد داشت.
آنان مقامات اتحادیه اروپا را متهم کرده اند که در قبال اقدام دولت مجارستان برای تضعیف اصول دموکراتیک و ارزش های ناظر بر اتحادیه اروپا از خود ضعف نشان داده و در حمایت از این اصول کوتاهی کرده اند.
نقض حریم شخصی، استقلال بانک مرکزی و قوه قضاییه
با مراجعه کمیسیون اروپا به دادگاه اروپایی - که مرجع رسیدگی به تخلف کشورهای عضو و شهروندان آنها از معاهدات، قوانین و مقررات اتحادیه اروپاست - دولت مجارستان موظف است به اتهامات مربوط به نقض تعهدات خود در قبال معاهدات و قوانین اتحادیه اروپا پاسخ دهد.کشورهای اتحادیه اروپا، و بسیاری دیگر از کشورهای پیشرفته جهان، استقلال بانک های مرکزی را به عنوان "حافظ ارزش پول ملی" پذیرفته و این نهاد را مسئول منحصر به فرد تعیین سیاست های پولی و ارزی قرار داده اند تا از طریق حفظ ثبات در نرخ برابری ارزی و جلوگیری از بروز تورم، مانع از سقوط ارزش پول ملی این کشورها شود.
بدون استقلال بانک مرکزی، دولت می تواند به منظور پیشبرد اهداف سیاسی از جمله جلب نظر مساعد رای دهندگان، از طریق سیاست های پولی به اقداماتی مانند ایجاد اشتغال یا افزایش قدرت خرید مردم دست بزند که اگرچه ممکن است به طور موقت منافعی را نصیب رای دهندگان کند، می تواند به بروز تورم یا کاهش نرخ برابری ارزی منجر گردد.
در مقابل، استقلال بانک مرکزی باعث می شود تا سیاستگزاری پولی، از جمله ثبات نرخ برابری ارزی، تغییر در نقدینگی و نرخ بهره، مستقل از خواست سیاسی دولت صورت گیرد در حالیکه دولت برای پیشبرد اهداف خود، می تواند از سیاستگزاری مالی، شامل نحوه کسب درآمد و هزینه عمومی، استفاده کند.
قانون اساسی جدید مجارستان به دولت و پارلمان اختیار می دهد تا به خواست خود، رئیس بانک مرکزی و اعضای هیات پول و اعتبار را تغییر دهند که به گفته اتحادیه اروپا، می تواند این افراد را به فرمانبرداری از سیاستمداران مجبور کند.
اعتراض دیگر اتحادیه اروپا به استقلال قوه قضاییه مجارستان ارتباط دارد که، به گفته منتقدان اصلاحات اخیر در قانون اساسی این کشور، در خطر قرار گرفته است.
براساس تغییرات جدید قانون اساسی، سن بازنشستگی اجباری برای قضات و دادستان های این کشور از هفتاد سال به شصت و دو سال کاهش می یابد که به دولت این امکان را می دهد تا با کنار رفتن قضات کنونی، افراد مورد نظر خود را به این سمت ها منصوب کند.
در همانحال، نگرانی هایی نیز در مورد ساختار جدید قوه قضاییه مطرح شده که به ویژه به تمرکز اختیارات گسترده در نهاد جدید ریاست قوه قضاییه، موسوم به "دفتر قضایی ملی" ارتباط می یابد.
با این تغییرات، تصمیم گیری های قضایی به جای اینکه به طور دستجمعی و با همفکری و موافقت هیاتی از افراد مورد اعتماد دست اندرکاران قضا صورت گیرد، به این دفتر محول شده که رئیس آن می تواند تفسیر خود از دیدگاه قضات و حقوقدانان را مورد استناد قرار دهد.
سومین مورد از اعتراضات اتحادیه اروپا به نگرانی در زمینه خدشه دار شدن حریم خصوصی و اطلاعات شخصی شهروندان مجارستان مربوط می شود.
در حالیکه معاهده عضویت در اتحادیه اروپا و منشور حقوق اساسی این اتحادیه بر حراست از اطلاعات شخصی و حریم خصوصی شهروندان تاکید دارد، کمیسیون اروپا معتقد است که قانون اساسی جدید مجارستان ممکن است به نقض این اصول منجر شود.
در قانون اساسی جدید مجارستان، کمیسیون مستقل حفاظت از اطلاعات جای خود را به نهادی به نام "اداره ملی حفاظت از اطلاعات" می دهد و رئیس جمهوری یا نخست وزیر می توانند رئیس این اداره را به تشخیص خود برکنار کنند.
قرار است دادگاه اروپا پس از رسیدگی به شکایت کمیسیون اتحادیه اروپا، نظر خود را در مورد انطباق یا انحراف قانون اساسی جدید مجارستان از اصول و مبانی مورد نظر اتحادیه اعلام کند در حالیکه کشورهای عضو ملزم به قبول رای دادگاه هستند.
بحران کنونی در سوریه به هر روند و نتیجهای که بیانجامد به احتمال زیاد بر مناسبات تنگاتنگ این کشور با ایران تاثیر منفی خواهد گذاشت. سست شدن این مناسبات دشوار و در عین حال پایدار، جمهوری اسلامی را با مشکلات محسوسی مواجه خواهد کرد.
"آمریکا با استفاده از همپیمانان اروپایی و منطقهای خود میلیاردها دلار برای تغییر ساختار سیاسی حاکم بر سوریه سرمایه گذاری میکند و شبکههای عربی منطقه مثل العربیه نیز در همین راستا اقدام به پخش سریالها و فیلمهای هدفدار میکنند." این سخنان را علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران در اواخر آذر امسال به زبان آورد تا "حکمت" تصویب خارج از نوبت "لایحه موافقتنامه تجارت آزاد میان ایران و سوریه" را توضیح دهد و آن را "پاسخی دندانشکن و قاطع به آمریکا و همپیمانانش توصیف کند.اقدام مجلس مکمل اعلام آمادگی ایران برای ساخت ۵۰ هزار واحد مسکونی در مدت یکسال در سوریه بود که بعدا ایران اعلام کرد که نتوانسته با این کشور برای ساخت واحد مسکونی به توافق برسد.
اقدامات یادشده بخشی از تلاشهای فشرده جمهوری اسلامی ایران برای کمک به حکومت بشار اسد جهت بسط نفوذ و مقبولیت در میان مردم سوریه و تقویت آن در برابر اعتراضها و تحریمهایی است که این کشور را از ماهها پیش درکام بحران فرو برده و چشمانداز بقای حکومت موجود را مبهم و تیره کرده است.
فروریزی احتمالی حکومت اسد یا تغییرات اساسی در ساختار سیاسی این کشور برای ایران نیز گران تمام خواهد شد و ضربهای اساسی به توان و امکانات جمهوری اسلامی در معادلات و رقابتهای منطقهای وارد خواهد کرد.
مناسبات دشوار و پایدار
مناسبات تنگاتنگ میان ایران و سوریه در سی سال گذشته یکی از پایدارترین و در عین حال دشوارترین روابط در مقیاس منطقهای و بینالمللی بوده است. حکومت ایران به عنوان یک رژیم مذهبی و ایدئولوژیک که با ناسیونالیسم سرسازگاری ندارد با حکومتی از در اتحاد درآمده که دیکتاتوری عرفیگراست و همچنان خود را نماینده راستین ناسیونالیسم عربی معرفی میکند.در مخالفت و مقابله با رژیم صدام حسین که مایه اصلی اتحاد رژیمهای تهران و دمشق در دهه اول پس از انقلاب ایران را تشکیل میداد دو طرف لزوماً نزدیکی و اشتراک واحدی با نیروهای مخالف در عراق و چشمانداز آینده این کشور در دوران پس از صدام نداشتند.
در همین دهه مداخله سوریه و ایران در صحنه سیاسی لبنان نیز از مشی مشترکی در باره تقویت یا تضعیف نیروهای درون این کشور تبعیت نمیکرد و هواداری سوریه از جنبش امل و حمایت ایران از حزبالله همه جا بدون چالش و مشکل نبود.
سوریه ابایی ندارد که در قبال پسگرفتن سرزمینهای اشغالی خود از اسرائیل با این کشور از در صلح درآید و موجودیت آن را به رسمیت بشناسد. ایران اما در نرمترین قراُئت از سیاست خاورمیانهای خود "برگزاری همهپرسی" در "کل سرزمینهای اشغالی" به شمول اسرائیل را تبلیغ میکند، با این امید که این همهپرسی به "برافتادن "نرم" اسرائیل بیانجامد.
هم اختلافات یادشده و هم حمایت گاه و بیگاه سوریه از دعوی مالکیت امارات متحده بر تنبهای کوچک و بزرگ و ابوموسی و نیز موضع مثبت دمشق در قبال ورود اخیر نیروهای عربستان به بحرین برای مقابله با شیعیان این کشور نیز از نمونههای دیگر دشواری در مناسبات سوریه و ایران بودهاند.
مجموعه این دشواریها و تفاوتها زمینهای بوده که به ویژه سوریه هر جا که اتکا به مناسبات با ایران کمتر ضرورت داشت، از توصیف آن به مناسباتی استراتژیک بپرهیزد و در معادلات و مناسبات منطقهای و بینالمللی راه خود را برود. این در حالی است که هم حجم ۵ میلیارد دلاری تبادلات اقتصادی میان دو کشور و هم ارزی که شمار قابل توجه زائران ایرانی هر سال به سوریه میبرند بیش از همه به سود این کشور تمام شدهاند و کمکی قابل اعتنا به اقتصاد ضعیف این کشور بودهاند.
اهمیت سوریه در معادلات منطقهای ایران
با این همه روابط با سوریه برای ایران از چند جهت حیاتی و استراتژیک تلقی شده است. یگانگی و پایداری موضع سوریه در جهان عرب در دشمنی با اسرائیل از عوامل اصلی نزدیکی جمهوری اسلامی با این کشور بوده است. علاوه بر این، سوریه در سی سال گذشته اینجا و آنجا در تصمیمات و فعل و انفعالات جهان عرب به مصالح و منافع جمهوری اسلامی نیز بیتوجه نبوده است. به ویژه در چالش میان کشورهای عرب خلیج فارس و ایران کوشیده است که از تشدید فشارها و خصومتها علیه ایران بکاهد.دستکم تا سال ۲۰۰۵، یعنی سال پایان حضور نیروهای سوری در لبنان، ایران برای کمک به حزبالله نیازمند هماهنگی با دولت بشار اسد بوده است. در سالهای اخیر نیز تهران در چالشی که با عربستان و غرب بر سر تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی در لبنان و تقویت گرایشهای ضداسرائیلی و ضد غربی در این کشور داشته بیش از همه از کمکها و همراهیهای دمشق بهرهمند شده است. البته سوریه نیز منافع خاص خودش را در این ماجرا دارد و از وجود حزبالله در لبنان به عنوان اهرمی برای فشار بر اسرائیل و شکلدهی به دولتی نزدیک به دمشق در بیروت، بهره برده است.
اکثر گروههای تندرو فلسطینی نزدیک به سوریه مانند سازمان حماس مناسباتی تنگاتنگ هم با ایران دارند و ایران برای تماس و کمکرسانی و تاثیرگذاری بر آنها کمتر جای مناسبی همچون سوریه پیدا میکند.
نقش سوریه در مناسبات ایران با همسایگان
هم ایران و هم سوریه در اعمال فشار بر آمریکا برای خروج از عراق و مهار نفوذ رقبایی مانند عربستان در بغداد منافع و سیاست های نسبتا مشترکی داشتهاند، هر چند که در یارگیریهای درون این کشور بعضاً سیاست متضادی را پیش بردهاند.اکنون اگر رژیم اسد ساقط یا حتی تضعیف شود و این کشور صاحب دولتی شود که اکثریت سنی کشور در آن دست بالا را داشته باشد بر تنظیمات سیاسی در عراق و لبنان هم تاثیر محسوسی خواهد گذاشت و بقای دولتهای شیعهمحور در بغداد و بیروت را با دستاندازهای جدی روبرو خواهد کرد.
تلاش و تکاپوی اخیر دولت عراق برای کاستن از فشارها بر دولت سوریه و حصول توافق میان آن و اتحادیه عرب بدون هماهنگی و تشویق ایران کمتر قابل تصور بوده است.
تداوم اعتراضهای کنونی در سوریه اگر به برافتادن رژیم سوریه یا حتی اجبار آن به تغییر در سیاست منطقهایاش منجر شود، ایران را از مزیتهای یادشده کم و بیش محروم خواهد کرد، قدرت رقابت و چالش آن در برابر کشورهایی مانند عربستان و اسرائیل را محدود و بر انزوا و تنگناهای آن برای تاثیرگذاری آن بر معادلات منطقهای خواهد افزود.
ایران و ترکیه به دلایل مختلف اینک در بحران سوریه در دو قطب مخالف ایستادهاند. فشار ترکیه در مجموع تا کنون متوجه برانداختن دولت بشار اسد بوده است. اگر این امر تحقق پیدا کند، چالش ایران و ترکیه در این عرصه عملاً به سود ترکیه تمام میشود و قدرت منطقهای آن را در قیاس با ایران افزونتر خواهد کرد.
برای زمامداران ایران اهمیت سوریه به قدری است که ابایی نداشتهاند که به رغم دوستیهای گرم سالهای اخیر با ترکیه و اتکا به آن برای کاستن از فشار تحریمها، این کشور را آشکارا به باد انتقاد بگیرند و سیاست سوریهای آن را "در راستای سیاستهای عربستان و آمریکا و رژیم صهیونیستی" توصیف کنند.
همه نگرانیهای یادشده عاملی بودهاند که ایران بحران سوریه را از ابتدا بیرون از چارچوب "بهار عربی" یا آن گونه که خود توصیف میکند "بیداری اسلامی" ارزیابی کند و آن را عمدتاً ناشی از توطئه خارجی بداند.
تغییر گام به گام سیاستها
رهبری جمهوری اسلامی با رهبران حکومت سوریه اتفاق نظر داشتند که یکی از دلایل خشم و اعتراض مردم در برابر دیکتاتورهای یادشده دستشستن آنها از "مقاومت ضدصهیونیستی و ضد استکباری" است و موج "بهار عربی" یا "بیداری اسلامی" هیچگاه به سوریه که محور چنین "مقاومتی" است سرایت نخواهد کرد.
در آغاز فرورفتن سوریه در بحران، سیاست رسمی جمهوری اسلامی سکوت و نفی بحران بود، سیاستی که کموبیش رعایت آن به رسانههای مستقل نیز دیکته میشد. بحران که فراگیر شد سیاست در تهران به این سو چرخید که خبر اعتراضات و درگیریها در سوریه را بازتاب دهد، ولی آنها را "انحرافی" و ناشی از توطئهی خارجی معرفی کند.
آیتالله علی خامنهای رهبر ایران در سخنرانی خود در اول تیر امسال (روز عید مبعث) گفت که "جوهره بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، حرکت ضدصهیونیستی و ضد آمریکایی است اما در حوادث سوریه، دست امریکا و اسرائیل آشکار است و منطق و معیار ما ملت ایران این است که هرجا به نفع امریکا و صهیونیسم شعار داده شود حرکت، انحرافی است."
در ماههای اخیر اما علاوه بر تاکید بر نقش "توطئه خارجی" در حوادث سوریه، "لزوم توجه دولت سوریه به خواستهای اصلاحطلبانه و مشروع مردم" نیز در گفتمان رسمی مقامهای جمهوری اسلامی وزن و نمودی محسوس پیدا کرده است. به ویژه محمود احمدینژاد رئیس جمهوری ایران و دستگاه سیاست خارجی ایران پیشبرنده این سیاست تبلیغاتی و رسانهای دو جنبهای هستند.
این در حالی است که رسانههای نسبتاً مستقل ایران اینک بیش از پیش سعی در ارائه تصویری واقعیتر از وضعیت سوریه دارند و خود را به تبعیت از گفتمان رسمی دولت مقید نمیکنند.
در عرصه عملی نیز جمهوری اسلامی ایران امیدوار است که با کمکهای متفاوت پروژهای، مالی، لجستیکی و مشورتی دولت سوریه را در فائقآمدن بر بحران و ممانعت از گسترش اعتراضها به نقاطی که تا کنون آرام بودهاند یاری دهد. بعضاً اتهام کمکهای امنیتی و ضدشورشی ایران به سوریه هم مطرح میشود، به گونهای که آمریکا در تیر ماه گذشته حتی نیروی انتظامی ایران و دو مقام ارشد آن را با اتهام "شراکت در سرکوبهای سوریه" تحریم کرد.
نگرانی ایران از تغییر احتمالی قدرت در سوریه
با این همه، تداوم اعتراضها در سوریه به علاوه کشتار، نقض حقوق بشر و حاکمشدن وضعیتی شبیه به جنگ داخلی در این کشور شرایط پیچیده و مبهمی را ایجاد کردهاند که روز به روز بر دشواری خروج حکومت اسد از بحران میافزاید و موفقیت تلاشهای ایران در کنار روسیه و چین و عراق و سایر کشورهایی که در کنار این حکومت ایستادهاند را با علامت سوال بزرگتری روبرو میکند.
رفتن حکومت اسد یا بروز جنگ داخلی تمام عیار از گزینههای محتمل پیش روی سوریه هستند، اما امکان حل مسالمتآمیز بحران و قرار گرفتن سوریه در روند انتقالی گشودگی ساختار قدرت نیز هنوز از شانس معینی برخوردار است.
حتی در چنین صورتی نیز سمتگیری سیاست خارجی این کشور قطعاً مشمول تغییر خواهد شد و پایان مناسبات تنگاتنگ با ایران احیاناً از پیامدهای بارز آن خواهد بود. این تحول تشدید بیشتر انزوای ایران را در پی خواهد داشت و جمهوری اسلامی را نیز برای تغییر در سیاستهای منطقهای و احیاناً داخلی خود زیر فشار بیشتری قرار خواهد داد.
کشتی تفریحی عظیمالجثه کوستا کونکوردیا در سواحل توسکانی در ایتالیا کلیک تا نیمه در آب فرو رفته است. پرسش اینجاست که چه برنامه ای برای این کشتی ۴۵۰ میلیون یورویی در نظر گرفته شده است؟ چه مراحلی برای بیرون کشیدن این کشتی در هفتهها، ماهها و حتی شاید سالهای آینده قرار است اجرا شود؟
کوستا کونکوردیا چگونه غرق شد؟
۲. پمپاژ سوخت به خارج: گرچه هنوز نشانه ای از خروج ۲۰۰۰ تن لیتر گازوئیل از مخزن سوخت دیده نمی شود، ولی نگرانی هایی در این زمینه وجود دارد. این کار توسط مهندسان و غواصان انجام می شود و دو تا چهار هفته طول میکشد.
۳. بازگرداندن کشتی به وضعیت عادی: به گفته آقای لیسی برای این کار از یک روش قدیمی استفاده می شود که در طرح زیر میبینید:
۵. ترمیم بدنه کشتی: گفته میشود که خارج کردن آب از کشتی پیش از اینکه بدنه آن تعمیر شود، فایدهای نخواهد داشت.
۶. بکسل کردن: وقتی کشتی از حالت کج شدگی خارج شد و به حالت عادی برگشت، بکسل کردن آن توسط قایق های ویژه، کار سختی نیست. کشتی احتمالا برای تعمیرات کلیتر به مکان دیگری برده خواهد شد.
۷. تبدیل شدن به آهن قراضه: با توجه به خسارت وارد آمده به کشتی، ممکن است آن را به قطعاتی ببرند و به آهن قراضه تبدیل کنند. شرکت بیمه کننده باید هزینه های تعمیر و همچنین انتقال کشتی برای انجالم تعمیرات را برآورد کند.
بهمن دری، معاون فرهنگی وزارت ارشاد، گفت رمان "زوال کلنل" کتاب خوبی است که "نویسنده اش با چیره دستی نوشته ولی روایت تازهای را از اتفاقات قبل و بعد از انقلاب اسلامی ارائه داده که ممکن است تاثیرگذاری آن نامطلوب باشد و نکاتی را به همراه دارد که باید بر سر آنها مذاکراتی صورت گیرد."
"زوال کلنل" ، نوشته محمود دولت آبادی، سرگذشت افسری از "ارتش شاهنشاهی ایران" است که زندگی او و خانوادهاش در مقطع انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ مرور میشود.محمود دولتآبادی رمان "زوال کلنل" را در سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴ به نگارش در آورده و سپس در سالهای بعد بارها در آن بازنگری کرده است. نشر چشمه در سال ۱۳۸۷ اقدام به گرفتن مجوز نشر برای این رمان کرد، ولی مقامهای وزارت ارشاد تاکنون از صدور مجوز خودداری کرده اند.
به گزارش خبرگزاری مهر، بهمن دری بدون اشاره به موارد مشخصی در کتاب زوال کلنل گفت: "آنچه اداره کتاب تاکنون اعلام کرده این است که باید اصلاحاتی در کتاب انجام شود. نویسنده برخی موارد را اصلاح کرده ولی مد نظر من این نیست که فقط آنها تغییر کند. من یک سری نکات در باب ساختار و ساختمان و محتوای کتاب دارم."
همچنین خبرگزاری کار ایران (ایلنا) از آقای دری نقل کرده است که گفت: "از آنجایی که ایشان [محمود دولت آبادی] تقاضای مذاکره حضوری داشته، جزئیات نکات مورد نظر در دیداری که با ایشان خواهیم داشت، به ایشان ارائه خواهد شد."
بهمن دری با اشاره به اینکه پیش از این هم به مدت ۷ ساعت درباره کتاب دیگر محمود دولت آبادی، "جای خالی سلوچ" با نویسنده صحبت کرده است، گفت که "یادم می آید نظر من را هم پذیرفت و در جایی از من تشکر هم کرد."
"زوال کلنل" در کنار ۱۱ رمان از ژاپن، ایران، چین، هند، پاکستان، کره جنوبی و بنگلادش از بین ۹۰ اثر نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی "من" بریتانیا ۲۰۱۲ ذکر شده بود، اما به فهرست نهایی نامزدهای این جایزه راه نیافت.
آقای دولت آبادی در گفت و گو با بی بی سی فارسی درباره انتشار این کتاب به زبان آلمانی در سوئیس گفته است: "پیش از اینکه من اجازه بدهم این اثر در سوئیس به زبان آلمانی چاپ شود، آن را از طرف نشر چشمه به وزارت ارشاد ارائه دادم. امیدوار بودم که همزمان یا حتی قبل از انتشار این کتاب در اروپا به زبان فارسی چاپ شود. ولی متاسفانه این طور نشد و این کتاب تا حدود یک سال و نیم بدون جواب ماند تا سرانجام با حدود ۶۱ مورد اصلاحات به من برگردانده شد. بدیهی است که ناشر سوئیسی نمی توانست کار خود را بخواباند تا این کتاب در ایران مجوز بگیرد. من روی موارد اصلاحی، به رغم میل خودم و ساختار کتاب و برای اینکه حسن نیت خود را نشان داده باشم، مقداری کار کردم ولی نتیجه، باز هم منفی بود زیرا این کتاب را با بیست و یک مورد ایراد تازه به من برگرداندند."
ضرورت انتشار؟
بهمن دری آبان ماه امسال در پاسخ به سوال یک خبرنگار که نظرش را درباره این رمان که ترجمه اش به زبان آلمانی در سوئیس انتشار یافته پرسید، گفت: "این کتاب چون در خارج از کشور منتشر شده است، ضرورتی ندارد در ایران منتشر شود، البته یک نسخه از کتاب را به من هم دادهاند که بخوانم."در آن زمان محمود دولت آبادی نسبت به سخن بهمن دری ابراز تعجب کرده و گفته بود: "آقای دری قدری تند قضاوت کرده اند. من تعجب می کنم چون من آقای دری را دیده ام. ایشان فرد پخته ای است و سن و سالی ازشان گذشته و قطعا به اندازه من متوجه می شوند که کتابی که در زبان مادری نوشته شده حتما می بایست در زبان مادری منتشر بشود که همان فارسی عزیزی است که هم آقای دری و هم من و هم شما به آن صحبت می کنیم. من کماکان انتظار دارم که کتاب زوال کلنل و طریق بسمل شدن و دیگر کتاب ها اجازه انتشار پیدا کنند و ادبیات ما روند معقول و منطقی خود را دنبال کند."
"زوال کلنل" در سال جاری میلادی توسط تام پتردال به زبان انگلیسی ترجمه شد. آقای دولت آبادی همچنان امیدوار است که این کتاب در ایران هم مجوز چاپ بگیرد و در اختیار خوانندگان فارسی زبان هم قرار بگیرد.
محمود دولت آبادی گفته است:"حالا زمانی است که آقایان، با سعه صدر، اجازه انتشار این کتاب را، بیست و شش سال پس از نوشته شدن، بدهند که به دست خوانندگان ما برسد."
او خالق آثاری چون "کلیدر"، "جای خالی سلوچ" و "روزگار سپری شده مردم سالخورده" است.
ویکیپدیا، دانشنامه اینترنتی چند زبانه، اعلام کرده است که روز چهارشنبه، برای مدت ۲۴ ساعت، سایت انگلیسی زبان خود را تعطیل خواهد کرد.
این اقدام در اعتراض به طرح مبارزه با تکثیر غیر مجاز محصولات دیجیتالی است که در حال حاضر در کنگره آمریکا در دست بررسی است.ردیت، یک سایت جمع آوری اخبار و وبلاگ بوئینگ بوئینگ، یک منبع دیگر توزیع خبر، هم گفتهاند که روز چهارشنبه صفحات اینترنتی خود را برای یک روز تعطیل خواهند کرد.
صاحبان این سایتها به دو طرح اعتراض دارند که به منظور مبارزه با تکثیر غیر مجاز محتوای دیجیتالی تهیه شده و هم اکنون یکی از آنها در مجلس نمایندگان و دیگری در سنای آمریکا در دست بررسی است.
اما توئیتر، از شبکههای اجتماعی اینترنتی، گفته است که در این اقدام اعتراضی شرکت نخواهد کرد.
یکی از این طرحها به "سوپا" (Stop Online Piracy Act) موسوم شده و از دیگری با نام "پیپا" (Protect Intellectual Property Act) یاد میشود.
جیمی ویلز، بنیانگذار ویکیپدیا، به بیبیسی گفت: "طرفداران سوپا، مخالفان این طرح را به گونهای تصویر میکنند که گویا آنها، یا از تکثیر غیر مجاز حمایت حمایت میکنند و یا خواهان ادامه فعالیت های این چنینی هستند."
آقای ویلز در ادامه گفت: "اما این درست نیست. نکته این است که این طرح بیش از اندازه گسترده است و چنان بد و نامناسب تهیه شده که روی خیلی چیزها که هیچ ارتباطی با تکثیر غیر مجاز ندارد هم تاثیر خواهد گذاشت."
هواداران این طرح در مجلس نمایندگان آمریکا میگویند که این طرح با این هدف تهیه شده که از سرازیر شدن درآمد به سمت "وبسایت های خودسر" جلوگیری کند.
احتمالا منظور از سایت های خودسر، سایت هایی است که قوانین را زیرپا می گذارند.
بسیاری از دست اندرکاران صنایع موسیقی و فیلم از این لوایح استقبال کرده، اما در مقابل تعداد زیادی نیز از بابت محدودیتهایی که این قوانین ممکن است برای آزادی بیان بوجود آورد، ابراز نگرانی کردهاند.
جیمی ویلز تصمیم خود در مورد بستن سایت ویکیپدیا در روز چهارشنیه را ابتدا از طریق توئیتر اعلام کرد.
او نوشت: "این تصمیم جامعه ویکیپدیاست و من افتخار میکنم که با پیشگام شدن در این راه سهم کوچکی در مبارزه با سانسور بازی میکنم."
یادداشت آقای ویلز واکنشهای زیادی در توئیتربه دنبال داشت. به عنوان مثال فردی به نام بهزاد نوشت: "روز چهارشنبه، روز تاریکی برای وب خواهد بود." و فرد دیگری به نام مکس با کنایه نوشت: "حالا من اطلاعات نادرستم را از کجا بگیرم."
سایت انگلیسی زبان ویکیپدیا روزانه در حدود ۲۵ میلیون مراجعه کننده دارد.
قیمت سکه طلا در ایران به مرز ۸۰۰ هزار تومان رسید
گزارشها از ایران حاکی است با هجوم دوباره نقدینگی سرگردان به بازار سکه، قیمت انواع سکه روز چهارشنبه به مرز ۸۰۰ هزار تومان رسید. این در حالی است که بهای سکههای طرح قدیم و جدید در ایران در حدود ده روز پیش از این هنوز در محدوده ۶۳۵ هزار تومان نوسان داشت.
خبرگزاری مهر گزارش میدهد که نرخ هر قطعه سکه تمامبهار آزادی طرح قدیم هماکنون در بازار ۷۹۰ هزار تومان، طرح جدید ۷۸۰ هزار تومان، نیمسکه ۳۸۰ هزار تومان، ربعسکه ۱۹۷ هزار تومان و طلای گرمی ۹۲ هزار تومان تا ۹۵ هزار تومان فروخته میشود.
این در حالی است که یک روز پیش از آن، نرخ سکهها به ترتیب ۷۴۵ هزار تومان، ۷۳۰ هزار تومان، ۳۵۶ هزار تومان، ۱۸۵ هزار تومان و ۹۰ هزار تومان بودند.
بنا به این گزارش، با افزایش قیمت سکه، بازار خرید سکههای پیشفروش طرح جدید ۵۴۶ هزار تومانی بانک مرکزی نیز در شعب بانک ملی با استقبال مواجه شده و از ساعات ابتدایی چهارشنبه هجوم مراجعان برای خرید سکه پیش فروش آغاز شدهاست.
در این میان خبرگزاری ایسنا گزارش میدهد که هنوز مشخص نیست بانکها هنگام تحویل سکه پیشفروش به مشتری، با چه رقمی مالیات بر ارزش افزوده آن را دریافت خواهند کرد.
بهای سکه در هفتههای اخیر به تبعیت از افزایش نرخ دلار در بازار آزاد ایران و همچنین افزایش نرخ طلا در بازارهای جهانی افزایش یافتهاست؛ روندی که برخی از کارشناسان آن را معلول تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی میدانند.
بنا بر گزارشها، روز چهارشنبه نرخ طلا هم دوباره با افزایش شدیدی مواجه شد به طوری که نرخ هر گرم طلای زرد ۱۸ عیار به ۷۳ هزار تومان رسید. یک روز پیش از آن قیمت هر گرم طلا ۷۰ هزار و ۵۰۰ تومان و در پایان معاملات ۷۲ هزار تومان بود.
همچنین نرخ هر اونس طلا روز چهارشنبه در بازارهای جهانی افزایش یافت و به ۱۶۴۷ دلار رسید.
در حالی که مسئولان بانک مرکزی همواره اعلام کردهاند که «نقدینگی موجود در جامعه باید توسط بخشهای تولیدی و صنعتی جذب شود، در غیر این صورت پیامدهای منفی برای اقتصاد کشور خواهد داشت»، اما هماینک افزایش شدید نقدینگی و جذب آن به وسیله بازارهای چون ارز و سکه و طلا اقتصاد ایران را دچار بحران کردهاست.
کارشناسان اقتصادی یکی از دلایل بر هم خوردن تعادل در دو بازار موازی و غیرمتشکل ارز و سکه را، کاهش دستوری نرخ سود بانکی بدون توجه به نرخ تورم عنوان میکنند.
محمود بهمنی، رییس کل بانک مرکزی، روز چهارشنبه در گفتوگو با خبرگزاری فارس، در پاسخ به این پرسش که سرانجام نرخ سود بانکی به کجا رسید، گفت: «اجازه بدهید که پروسهاش طی شود؛ من را این روزها زیر فشار نگذارید، ما منتظر نظر دولت هستیم.»
رییس کل بانک مرکزی در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر شایعاتی درباره برکناریاش گفت: «به خدا اگر الان یکی بگوید برو من دستش را میبوسم.» وی درخصوص انتصاب قائممقام جدید بانک مرکزی پاسخی نداد.
محمود بهمنی پیش از این گفتهاست که برای ثبات بازار ارز و به تبع آن بازار سکه و طلا برنامههايی دارد که آنها را به اجرا در خواهد آورد، «البته به صلاح نيست» که اين برنامهها را در رسانهها اعلام کند.
خبرگزاری مهر گزارش میدهد که نرخ هر قطعه سکه تمامبهار آزادی طرح قدیم هماکنون در بازار ۷۹۰ هزار تومان، طرح جدید ۷۸۰ هزار تومان، نیمسکه ۳۸۰ هزار تومان، ربعسکه ۱۹۷ هزار تومان و طلای گرمی ۹۲ هزار تومان تا ۹۵ هزار تومان فروخته میشود.
این در حالی است که یک روز پیش از آن، نرخ سکهها به ترتیب ۷۴۵ هزار تومان، ۷۳۰ هزار تومان، ۳۵۶ هزار تومان، ۱۸۵ هزار تومان و ۹۰ هزار تومان بودند.
بنا به این گزارش، با افزایش قیمت سکه، بازار خرید سکههای پیشفروش طرح جدید ۵۴۶ هزار تومانی بانک مرکزی نیز در شعب بانک ملی با استقبال مواجه شده و از ساعات ابتدایی چهارشنبه هجوم مراجعان برای خرید سکه پیش فروش آغاز شدهاست.
در این میان خبرگزاری ایسنا گزارش میدهد که هنوز مشخص نیست بانکها هنگام تحویل سکه پیشفروش به مشتری، با چه رقمی مالیات بر ارزش افزوده آن را دریافت خواهند کرد.
بهای سکه در هفتههای اخیر به تبعیت از افزایش نرخ دلار در بازار آزاد ایران و همچنین افزایش نرخ طلا در بازارهای جهانی افزایش یافتهاست؛ روندی که برخی از کارشناسان آن را معلول تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی میدانند.
بنا بر گزارشها، روز چهارشنبه نرخ طلا هم دوباره با افزایش شدیدی مواجه شد به طوری که نرخ هر گرم طلای زرد ۱۸ عیار به ۷۳ هزار تومان رسید. یک روز پیش از آن قیمت هر گرم طلا ۷۰ هزار و ۵۰۰ تومان و در پایان معاملات ۷۲ هزار تومان بود.
همچنین نرخ هر اونس طلا روز چهارشنبه در بازارهای جهانی افزایش یافت و به ۱۶۴۷ دلار رسید.
در حالی که مسئولان بانک مرکزی همواره اعلام کردهاند که «نقدینگی موجود در جامعه باید توسط بخشهای تولیدی و صنعتی جذب شود، در غیر این صورت پیامدهای منفی برای اقتصاد کشور خواهد داشت»، اما هماینک افزایش شدید نقدینگی و جذب آن به وسیله بازارهای چون ارز و سکه و طلا اقتصاد ایران را دچار بحران کردهاست.
کارشناسان اقتصادی یکی از دلایل بر هم خوردن تعادل در دو بازار موازی و غیرمتشکل ارز و سکه را، کاهش دستوری نرخ سود بانکی بدون توجه به نرخ تورم عنوان میکنند.
محمود بهمنی، رییس کل بانک مرکزی، روز چهارشنبه در گفتوگو با خبرگزاری فارس، در پاسخ به این پرسش که سرانجام نرخ سود بانکی به کجا رسید، گفت: «اجازه بدهید که پروسهاش طی شود؛ من را این روزها زیر فشار نگذارید، ما منتظر نظر دولت هستیم.»
رییس کل بانک مرکزی در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر شایعاتی درباره برکناریاش گفت: «به خدا اگر الان یکی بگوید برو من دستش را میبوسم.» وی درخصوص انتصاب قائممقام جدید بانک مرکزی پاسخی نداد.
محمود بهمنی پیش از این گفتهاست که برای ثبات بازار ارز و به تبع آن بازار سکه و طلا برنامههايی دارد که آنها را به اجرا در خواهد آورد، «البته به صلاح نيست» که اين برنامهها را در رسانهها اعلام کند.
شتاب در «دلاریزه شدن» اقتصاد ایران
بخش روزافزونی از اقتصاد ایران زیر سلطه دلار قرار گرفته و اسکناس سبز آمریکا در بسیاری از محاسبات اقتصادی بیش از پیش جانشین پول ملی کشور شده است. این موضوع گفتوگوی اقتصادی امروز رادیوفرداست.
به طور کلی در همه کشورها پول سه نقش اساسی ایفا میکند: وسیله مبادله است، ابزاری است برای سنجش قیمتها و بالاخره، نقش سوم، برای پسانداز به کار میرود. این سه نقش، همان ویژگیهایی است که ارسطو، فیلسوف یونانی، در تعریف پول به کار برده است.
اگر پول ملی یک کشور، به دلیل تورم و انحطاط اقتصادی، چنان بیمقدار بشود که دیگر نتواند این سه نقش را بازی کند، پول دیگری جای آن را میگیرد. پولی که از ترس تورم باید بلافاصله خرج بشود، نمیتواند به عنوان ابزاری برای پسانداز به کار برود. با پولی که ارزش آن مدام در حال فروریزی است، نمیتوان قیمتها را سنجید. در این شرایط، برای پسانداز یا سنجش قیمتها، باید به پول دیگری پناه برد.
دلار، در شرایط کنونی ایران، بیش از همه این نقش جانشین را بر عهده گرفته است، هر چند که دیگر پولها نیز، از یوروی اروپایی گرفته تا روپیه پاکستانی، در کنار اسکناس سبز آمریکا مورد استفاده قرار میگیرند.
دلاری شدن یک اقتصاد دو حالت دارد: یا دلار رسما جای پول ملی را میگیرد مثلا در پاناما و تیمور شرقی، یا این جانشینی به صورت غیر رسمی انجام میشود، مثل وضعیتی که به تدریج در ایران پیش آمده و در شمار روزافزونی از مبادلات، اسکناس سبز آمریکا عملا مبنای محاسبه قرار میگیرد.
آپارتمانهای دلاری، که در گذشته تنها برای خارجیها مرسوم بود، حالا به اجارهنشینهای ایرانی هم گسترش پیدا کرده و به کسانی که حاضر باشند پول اجاره خود را به دلار بپردازند، امتیازهایی تعلق میگیرد.
شمار زیادی از کالاهای وارداتی و به ویژه کالاهای لوکس هم با دلار معاوضه میشود و یا، در خرید و فروش آنها، محاسبه به دلار انجام میگیرد و سپس از ریال استفاده میشود.
به نوشته خبرگزاری مهر، «فروشندگان برای جلوگیری از ضرر و زیان ناشی از تغییرات نرخ دلار، کالاها را با دلار خرید و فروش میکنند و دیگر ریال در این معاملات جایی ندارد و اگر مشتری دلاری در اختیار نداشته باشد، میزان پول پرداختی به دلار محاسبه شده و به ریال پرداخت میشود».
از آن مهمتر آن که به نوشته پایگاه خبری «خانه ملت»، وابسته به مجلس شورای اسلامی، زمزمههایی هم درباره تنظیم لایحه بودجه بر اساس دلار به جای ریال شنیده میشود که البته به گفته یک عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس، چنین کاری ایراد قانون اساسی دارد و با مخالفت شورای نگهبان روبهرو خواهد شد.
جالب است که آقای احمدینژاد، رئیس جمهوری اسلامی، بارها دلار را «کاغذ بیارزش» توصیف کرده و قصد داشت به نقش آن در معاملات نفتی بینالمللی پایان بدهد. او بارها گفت که «دلار نهصد تومان هم نمیارزد». حالا همان «کاغذ بیارزش» آخرین مواضع پول ملی ایران را به شدت تهدید میکند.
بخش بسیار مهمی از ارز حاصل از صادرات غیرنفتی ایران هم با توجه به ضعف روزافزون ریال به ایران برنمیگردد، ولی میان فعالان اقتصادی ایران در خارج از کشور دست به دست میشود. به همه اینها باید پساندازهای دلاری را هم اضافه کرد که معمولا در خانهها نگهداری میشوند.
استفاده از پولی چنین ضعیف در معاملات خارجی، حتی در رابطه با کشورهایی که بهترین روابط را با ایران دارند، بیشتر به رویا شباهت دارد. حتی کشوری مانند عراق که دولتش با جمهوری اسلامی روابط ویژه دارد، ریال را بیش از پیش تحقیر میکند. به نوشته رسانههای تهران، فروشندگان عراقی که پیش از این ریال را از زائران ایرانی قبول میکردند، دیگر حاضر به انجام این کار نیستند. همین وضع را در افغانستان و پاکستان هم میبینیم.
- رادیوفردا: در پی شتاب گرفتن سقوط ریال، شماری از منابع خبری جمهوری اسلامی از «دلاریزه شدن» اقتصاد ایران صحبت میکنند. «دلاریزه شدن» به چه معناست و از چه عواملی ناشی میشود؟
گفتوگوی روز با فریدون خاوند
در واقع دلار آمریکا، در محاسبات و دادوستدهای اقتصادی، بیش از پیش جانشین پول ملی ایران میشود و برای بخش روزافزونی از کالاها، محاسبه با ریال یا تومان عملا بیمعنا شده و تنها محاسبه دلاری است که میتواند تصویری واقعی از وضعیت واقعی اقتصادی به دست بدهد.به طور کلی در همه کشورها پول سه نقش اساسی ایفا میکند: وسیله مبادله است، ابزاری است برای سنجش قیمتها و بالاخره، نقش سوم، برای پسانداز به کار میرود. این سه نقش، همان ویژگیهایی است که ارسطو، فیلسوف یونانی، در تعریف پول به کار برده است.
اگر پول ملی یک کشور، به دلیل تورم و انحطاط اقتصادی، چنان بیمقدار بشود که دیگر نتواند این سه نقش را بازی کند، پول دیگری جای آن را میگیرد. پولی که از ترس تورم باید بلافاصله خرج بشود، نمیتواند به عنوان ابزاری برای پسانداز به کار برود. با پولی که ارزش آن مدام در حال فروریزی است، نمیتوان قیمتها را سنجید. در این شرایط، برای پسانداز یا سنجش قیمتها، باید به پول دیگری پناه برد.
دلار، در شرایط کنونی ایران، بیش از همه این نقش جانشین را بر عهده گرفته است، هر چند که دیگر پولها نیز، از یوروی اروپایی گرفته تا روپیه پاکستانی، در کنار اسکناس سبز آمریکا مورد استفاده قرار میگیرند.
دلاری شدن یک اقتصاد دو حالت دارد: یا دلار رسما جای پول ملی را میگیرد مثلا در پاناما و تیمور شرقی، یا این جانشینی به صورت غیر رسمی انجام میشود، مثل وضعیتی که به تدریج در ایران پیش آمده و در شمار روزافزونی از مبادلات، اسکناس سبز آمریکا عملا مبنای محاسبه قرار میگیرد.
- در ایران چه عرصههایی از فعالیت اقتصادی بیش از همه دلاری شدهاند؟
آپارتمانهای دلاری، که در گذشته تنها برای خارجیها مرسوم بود، حالا به اجارهنشینهای ایرانی هم گسترش پیدا کرده و به کسانی که حاضر باشند پول اجاره خود را به دلار بپردازند، امتیازهایی تعلق میگیرد.
شمار زیادی از کالاهای وارداتی و به ویژه کالاهای لوکس هم با دلار معاوضه میشود و یا، در خرید و فروش آنها، محاسبه به دلار انجام میگیرد و سپس از ریال استفاده میشود.
به نوشته خبرگزاری مهر، «فروشندگان برای جلوگیری از ضرر و زیان ناشی از تغییرات نرخ دلار، کالاها را با دلار خرید و فروش میکنند و دیگر ریال در این معاملات جایی ندارد و اگر مشتری دلاری در اختیار نداشته باشد، میزان پول پرداختی به دلار محاسبه شده و به ریال پرداخت میشود».
از آن مهمتر آن که به نوشته پایگاه خبری «خانه ملت»، وابسته به مجلس شورای اسلامی، زمزمههایی هم درباره تنظیم لایحه بودجه بر اساس دلار به جای ریال شنیده میشود که البته به گفته یک عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس، چنین کاری ایراد قانون اساسی دارد و با مخالفت شورای نگهبان روبهرو خواهد شد.
جالب است که آقای احمدینژاد، رئیس جمهوری اسلامی، بارها دلار را «کاغذ بیارزش» توصیف کرده و قصد داشت به نقش آن در معاملات نفتی بینالمللی پایان بدهد. او بارها گفت که «دلار نهصد تومان هم نمیارزد». حالا همان «کاغذ بیارزش» آخرین مواضع پول ملی ایران را به شدت تهدید میکند.
- در اقتصاد ایران، حجم دلارهای در گردش چه مقدار تخمین زده میشود؟
بخش بسیار مهمی از ارز حاصل از صادرات غیرنفتی ایران هم با توجه به ضعف روزافزون ریال به ایران برنمیگردد، ولی میان فعالان اقتصادی ایران در خارج از کشور دست به دست میشود. به همه اینها باید پساندازهای دلاری را هم اضافه کرد که معمولا در خانهها نگهداری میشوند.
- آیا حذف دلار از معاملات خارجی، دستکم در رابطه با بعضی از شرکای بازرگانی جمهوری اسلامی، نمیتواند راه را بر فرآیند دلاری شدن اقتصاد ایران ببندد، و یا دستکم سرعت این فرایند را کم کند؟
استفاده از پولی چنین ضعیف در معاملات خارجی، حتی در رابطه با کشورهایی که بهترین روابط را با ایران دارند، بیشتر به رویا شباهت دارد. حتی کشوری مانند عراق که دولتش با جمهوری اسلامی روابط ویژه دارد، ریال را بیش از پیش تحقیر میکند. به نوشته رسانههای تهران، فروشندگان عراقی که پیش از این ریال را از زائران ایرانی قبول میکردند، دیگر حاضر به انجام این کار نیستند. همین وضع را در افغانستان و پاکستان هم میبینیم.
لاوروف: هدف تحريم های جديد «خفه کردن» اقتصاد ايران است
سرگئی لاوروف، وزير امور خارجه روسيه، می گويد که هدف تحريم های جديد عليه جمهوری اسلامی، «خفه کردن» اقتصاد ايران به قصد ايجاد نارضايتی عمومی در داخل اين کشور است و این تحریم ها می تواند به مردم ضربه بزند.
آقای لاروف که روز چهارشنبه در يک نشست خبری در مسکو سخن می گفت، درباره تحريم واردات نفت از ايران هشدار داد و گفت که اين اقدام می تواند مانع حل مسئله هسته ای ايران از طريق گفت و گوها شود.
وی اظهار داشت: «اين تحريم ها هيچ ارتباطی با تقويت معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای ندارد. هدف آن، خفه کردن اقتصاد ايران و تحريک به ايجاد نارضايتی عمومی در اين کشور است.»
وزير امور خارجه روسيه هر گونه حمله نظامی به ايران را دارای پيامدهای «شديدا خطرناک» توصيف کرد و گفت که چنين اقدامی، «واکنش های زنجيره ای را به دنبال خواهد داشت، و من نمی دانم که اين روند در کجا متوقف خواهد شد.»
روسيه همراه با چين که روابط اقتصادی نزديکی با جمهوری اسلامی ايران دارند همواره با اعمال تحريم های فراتر از قطعنامه های شورای امنيت سازمان ملل عليه تهران مخالفت کرده اند. مسکو همزمان به انتقاد از عملکرد ايران در زمينه حل و فصل برنامه هسته ای خود پرداخته و خواستار همکاری بيشتر آن با آژانس بين المللی انرژی اتمی است.
روز سه شنبه، گنادی گاتيلوف، معاون وزير امور خارجه روسيه گفت که «ايران به سمت غنی سازی اورانيوم بيشتر می رود که برای گفت وگوها و مذاکرات مناسب و سازنده نيست و کمکی نمی کند.»
اتحاديه اروپا در ماه جاری ميلادی اعلام کرد که بر سر تحريم نفتی ايران به توافق اصولی دست يافته است و تصميم گيری نهايی در اين زمينه به روز ۲۳ ژانويه موکول شده است. اتحاديه اروپا پس از چين بزرگ ترين واردکننده نفت خام ايران است و روزانه ۴۵۰ هزار بشکه نفت ايران را خريداری می کند.
سرگئی لاوروف در بخش ديگری از کنفرانس خبری خود تصريح کرد که «در حال حاضر تمام تحريم های قابل اعتنا عليه ايران اجرا شده است» و مجازات های جديد، اميدها به ادامه گفت و گو های پنج به علاوه يک درباره برنامه هسته ای ايران را از خط خارج می کند.
به گفته وی، تصميم اتحاديه اروپا به اعمال تحريم های جديد پس از آنکه صورت می گيرد که تهران قرار است ميزبان هياتی از آژانس بين المللی انرژی اتمی باشد.
وزير امور خارجه روسيه افزود: «به اعتقاد ما هر شانسی برای از سرگيری مذاکرات ميان شش قدرت جهانی و ايران وجود دارد و نگران هستيم که موانعی بر سر اين مسير بوجود آيد.»
به گفته وی، «دشوار است که با تحريم ها بتوان گفت و گوهای سازنده ای انجام داد.»
اظهارات اين مقام روسی همزمان شده است با سفر علی باقری، دبير شورای عالی امنيت ملی ايران به مسکو، که قرار است وی در جريان آن پيرامون برنامه هسته ای ايران مذاکره کند.
سفر آقای باقری به روسيه در حالی صورت می گيرد که روز دوشنبه، سرگئی لاوروف با ويليام برنز، معاون وزير خارجه آمريکا و نيز مايکل مک فال، سفير جديد آمريکا در مسکو، درباره مسائل مرتبط با ايران و سوريه به گفت وگو پرداخت.
همزمان علی اصغر سلطانيه گفته است که هياتی از آژانس بین المللی انرژی اتمی روز نهم بهمن ماه به تهران سفر می کند و محور اصلی اين سفر، «برگزاری نشستی برای رفع ابهامات و نيز گفت وگوی توام با تفاهم، بر مبنای تعهدات دو طرف در حوزه مباحث فنی و تخصصی» خواهد بود.
يوکيا آمانو، مدير کل آژانس بين المللی انرژی اتمی در دو گزارش اخير خود نه تنها از فقدان همکاری از سوی ايران در مورد پرسش های مطرح شده از سوی آژانس شکايت کرده، که مسائل ابهام آميز ديگری که ممکن است ابعاد نظامی برنامه اتمی ايران را مشخص کند، مطرح کرده است.
پس از انتشار آخرین گزارش مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی، آمریکا و دیگر کشورها تحریم های یکجانبه خود علیه ایران را شدت بخشیدند.
آمریکا در آخرین اقدام خود، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران را تحریم کرد و بر اساس قانونی که باراک اوباما، رییس جمهوری این کشور روز ۳۱ دسامبر سال گذشته امضا کرد، شرکت های خارجی مجبورند میان همکاری با بخش مالی و نفتی ایران و آمریکا، یکی را انتخاب کنند.
آقای لاروف که روز چهارشنبه در يک نشست خبری در مسکو سخن می گفت، درباره تحريم واردات نفت از ايران هشدار داد و گفت که اين اقدام می تواند مانع حل مسئله هسته ای ايران از طريق گفت و گوها شود.
وی اظهار داشت: «اين تحريم ها هيچ ارتباطی با تقويت معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای ندارد. هدف آن، خفه کردن اقتصاد ايران و تحريک به ايجاد نارضايتی عمومی در اين کشور است.»
وزير امور خارجه روسيه هر گونه حمله نظامی به ايران را دارای پيامدهای «شديدا خطرناک» توصيف کرد و گفت که چنين اقدامی، «واکنش های زنجيره ای را به دنبال خواهد داشت، و من نمی دانم که اين روند در کجا متوقف خواهد شد.»
روسيه همراه با چين که روابط اقتصادی نزديکی با جمهوری اسلامی ايران دارند همواره با اعمال تحريم های فراتر از قطعنامه های شورای امنيت سازمان ملل عليه تهران مخالفت کرده اند. مسکو همزمان به انتقاد از عملکرد ايران در زمينه حل و فصل برنامه هسته ای خود پرداخته و خواستار همکاری بيشتر آن با آژانس بين المللی انرژی اتمی است.
روز سه شنبه، گنادی گاتيلوف، معاون وزير امور خارجه روسيه گفت که «ايران به سمت غنی سازی اورانيوم بيشتر می رود که برای گفت وگوها و مذاکرات مناسب و سازنده نيست و کمکی نمی کند.»
اتحاديه اروپا در ماه جاری ميلادی اعلام کرد که بر سر تحريم نفتی ايران به توافق اصولی دست يافته است و تصميم گيری نهايی در اين زمينه به روز ۲۳ ژانويه موکول شده است. اتحاديه اروپا پس از چين بزرگ ترين واردکننده نفت خام ايران است و روزانه ۴۵۰ هزار بشکه نفت ايران را خريداری می کند.
سرگئی لاوروف در بخش ديگری از کنفرانس خبری خود تصريح کرد که «در حال حاضر تمام تحريم های قابل اعتنا عليه ايران اجرا شده است» و مجازات های جديد، اميدها به ادامه گفت و گو های پنج به علاوه يک درباره برنامه هسته ای ايران را از خط خارج می کند.
به گفته وی، تصميم اتحاديه اروپا به اعمال تحريم های جديد پس از آنکه صورت می گيرد که تهران قرار است ميزبان هياتی از آژانس بين المللی انرژی اتمی باشد.
وزير امور خارجه روسيه افزود: «به اعتقاد ما هر شانسی برای از سرگيری مذاکرات ميان شش قدرت جهانی و ايران وجود دارد و نگران هستيم که موانعی بر سر اين مسير بوجود آيد.»
به گفته وی، «دشوار است که با تحريم ها بتوان گفت و گوهای سازنده ای انجام داد.»
اظهارات اين مقام روسی همزمان شده است با سفر علی باقری، دبير شورای عالی امنيت ملی ايران به مسکو، که قرار است وی در جريان آن پيرامون برنامه هسته ای ايران مذاکره کند.
سفر آقای باقری به روسيه در حالی صورت می گيرد که روز دوشنبه، سرگئی لاوروف با ويليام برنز، معاون وزير خارجه آمريکا و نيز مايکل مک فال، سفير جديد آمريکا در مسکو، درباره مسائل مرتبط با ايران و سوريه به گفت وگو پرداخت.
همزمان علی اصغر سلطانيه گفته است که هياتی از آژانس بین المللی انرژی اتمی روز نهم بهمن ماه به تهران سفر می کند و محور اصلی اين سفر، «برگزاری نشستی برای رفع ابهامات و نيز گفت وگوی توام با تفاهم، بر مبنای تعهدات دو طرف در حوزه مباحث فنی و تخصصی» خواهد بود.
يوکيا آمانو، مدير کل آژانس بين المللی انرژی اتمی در دو گزارش اخير خود نه تنها از فقدان همکاری از سوی ايران در مورد پرسش های مطرح شده از سوی آژانس شکايت کرده، که مسائل ابهام آميز ديگری که ممکن است ابعاد نظامی برنامه اتمی ايران را مشخص کند، مطرح کرده است.
پس از انتشار آخرین گزارش مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی، آمریکا و دیگر کشورها تحریم های یکجانبه خود علیه ایران را شدت بخشیدند.
آمریکا در آخرین اقدام خود، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران را تحریم کرد و بر اساس قانونی که باراک اوباما، رییس جمهوری این کشور روز ۳۱ دسامبر سال گذشته امضا کرد، شرکت های خارجی مجبورند میان همکاری با بخش مالی و نفتی ایران و آمریکا، یکی را انتخاب کنند.
نوری المالکی چند وزیر دولت عراق را تعلیق کرد
تنش بين دولت عراق و ائتلاف العراقيه به رهبری ایاد علاوی، نخست وزير پيشين این کشور، به اوج خود رسيده است و چندين تن از وزرای دولت به طور موقت از ادامه کار در وزاتخانه های خود محروم شده اند.
علی الدباغ، سخنگوی دولت عراق اعلام کرده است که اين وزيران ديگر نمی توانند وزارتخانه های تحت نظر خود را اداره کنند و امضای آنها هم به عنوان وزير ديگر معتبر نيست.
پيش از اين نوری المالکی، نخست وزیر عراق گفته بود، وزيرانی را که جلسات هيات دولت را تحريم می کنند، اخراج خواهد کرد.
۹ نفر از وزرای دولت عراق از چند هفته پيش جلسات کابينه و پارلمان را تحريم کرده اند. در جلسه روز سه شنبه هيات دولت تنها يکی از وزيران معترض شرکت کرد.
تنش بين نوری المالکی نخست وزير شيعه عراق و ائتلاف العراقيه که بخش بزرگی از سنی های عراق را در پارلمان و دولت ائتلافی آن کشور نمايندگی می کند همزمان با خروج نيروهای آمريکايی از عراق به اوج خود رسيد.
صدور دستور بازداشت طارق الهاشمی، معاون ریيس جمهوری عراق، و يکی از رهبران سنی مذهب ائتلاف العراقيه سبب شد نمايندگان العراقيه پارلمان آن کشور را تحريم کنند.
ائتلاف العراقيه ۸۲ کرسی از ۳۲۵ کرسی نمايندگی در پارلمان عراق را در اختيار دارد.
آقای هاشمی در آن زمان به کردستان عراق رفت و دولت محلی کردستان عراق تاکنون درخواست های مکرر دولت مرکزی برای بازگرداندن الهاشمی به بغداد را بی پاسخ گذاشته است.
دولت عراق معاون رییس جمهوری را به رهبری گروه های مرگ متهم کرده و ادعا می کند که الهاشمی در چندين عمليات تروريستی در بغداد دست داشته است. معاون ریيس جمهوری عراق اين اتهامات را رد کرده است.
در واکنش به اقدام روز سه شنبه دولت عراق، سخنگوی ائتلاف العراقيه اين حرکت را قدم ديگری برای قبضه قدرت از طرف نوری المالکی دانسته است.
تلاش آمريکا و سازمان ملل هم برای کاستن از تنش ها و آغاز مذاکرات جدی برای حل اختلاف ها بين رهبران سياسی عراق تا کنون بی نتيجه مانده است.
علی الدباغ، سخنگوی دولت عراق اعلام کرده است که اين وزيران ديگر نمی توانند وزارتخانه های تحت نظر خود را اداره کنند و امضای آنها هم به عنوان وزير ديگر معتبر نيست.
پيش از اين نوری المالکی، نخست وزیر عراق گفته بود، وزيرانی را که جلسات هيات دولت را تحريم می کنند، اخراج خواهد کرد.
۹ نفر از وزرای دولت عراق از چند هفته پيش جلسات کابينه و پارلمان را تحريم کرده اند. در جلسه روز سه شنبه هيات دولت تنها يکی از وزيران معترض شرکت کرد.
تنش بين نوری المالکی نخست وزير شيعه عراق و ائتلاف العراقيه که بخش بزرگی از سنی های عراق را در پارلمان و دولت ائتلافی آن کشور نمايندگی می کند همزمان با خروج نيروهای آمريکايی از عراق به اوج خود رسيد.
صدور دستور بازداشت طارق الهاشمی، معاون ریيس جمهوری عراق، و يکی از رهبران سنی مذهب ائتلاف العراقيه سبب شد نمايندگان العراقيه پارلمان آن کشور را تحريم کنند.
ائتلاف العراقيه ۸۲ کرسی از ۳۲۵ کرسی نمايندگی در پارلمان عراق را در اختيار دارد.
آقای هاشمی در آن زمان به کردستان عراق رفت و دولت محلی کردستان عراق تاکنون درخواست های مکرر دولت مرکزی برای بازگرداندن الهاشمی به بغداد را بی پاسخ گذاشته است.
دولت عراق معاون رییس جمهوری را به رهبری گروه های مرگ متهم کرده و ادعا می کند که الهاشمی در چندين عمليات تروريستی در بغداد دست داشته است. معاون ریيس جمهوری عراق اين اتهامات را رد کرده است.
در واکنش به اقدام روز سه شنبه دولت عراق، سخنگوی ائتلاف العراقيه اين حرکت را قدم ديگری برای قبضه قدرت از طرف نوری المالکی دانسته است.
تلاش آمريکا و سازمان ملل هم برای کاستن از تنش ها و آغاز مذاکرات جدی برای حل اختلاف ها بين رهبران سياسی عراق تا کنون بی نتيجه مانده است.
صفحه انگلیسی «ویکیپدیا» در اعتراض به لایحه کنگره آمریکا سیاه شد
دانشنامه آنلاین ویکیپدیا که یکی از پربازدیدترین سایتها در اینترنت است روز چهارشنبه بخش انگلیسیزبان خود را در اعتراض به لایحه جدید کنگره ایالات متحده در مورد توقف سرقت اینترنتی، به مدت ۲۴ ساعت بست.
بازدیدکنندگان از بخش انگلیسی این دایرةالمعارف روز چهارشنبه با صفحهای مواجه میشوند که تنها این پیام بر روی آن درج شدهاست: «ده سال است که ما میلیونها ساعت از وقت خود را صرف ساختن بزرگترین دانشنامه در تاریخ بشری کردهایم. هماینک، کنگره آمریکا لایحه را در دست بررسی دارد که تصویب نهایی آن میتواند به اینترنت آزاد و باز آسیبی کشنده بزند. به منظور آگاه کردن عموم از این روند، تصمیم گرفتهایم تا صفحات ویکیپدیا را به مدت ۲۴ ساعت سیاه کنیم.»
دو لایحه مورد نظر کنگره آمریکا از حمایت صنایع سینما و موزیک و نهادهای بزرگ تولیدی این کشور برخوردار است اما ویکیپدیا و شماری دیگر از شبکههای اصلی اینترنتی از جمله گوگل، توئیتر و یاهو میگویند که تصویب این دو لایحه به دولت آمریکا قدرت سانسور «مشابه با آنچه چین، مالزی و ایران انجام میدهند» میبخشد.
دو لایحه نامبرده عبارتند از: «قانون توقف سرقت آنلاین» (سوپا) و «قانون پیشگیری از تهدیدات واقعی اینترنتی علیه خلاقیت اقتصادی و سرقت از مالکیت معنوی» (پیپا).
نهایی شدن تصویب این دو لایحه به دولت آمریکا و دارندگان حق تألیف اجازه میدهد تا برای جلوگیری از فعالیت وبسایتهای ارائهکننده محتوای سرقتشده، به خصوص سایتهای غیرآمریکایی و ثبتشده در خارج از ایالات متحده، از ابزارهای جدیدی استفاده کنند.
اما یکی از سخنگویان گوگل روز سهشنبه به خبرگزاریها گفت که به باور او از آنجا که دولت نمیخواهد به طور مستقیم به شرکتهای آمریکایی درخواست سانسور اینترنت را بدهد میکوشد تا از طریق این قوانین «راههایی هوشمند و هدفمند برای بستن وبسایتهای یاغی خارجی» برای خود ایجاد کند.
بنیانگذاران گوگل، توئیتر، ویکیپدیا، یاهو و چند نهاد عظیم دیگر اینترنتی ماه گذشته با ارسال نامهای سرگشاده به دولت آمریکا این لایحه را مغایر با آزادی بیان دانسته و نوشتند که این مصوبات به دولت آمریکا «قدرت سانسوری مشابه با آنچه در چین، مالزی و ایران انجام میشود» خواهد داد.
خبرگزاری فرانسه گزارش میدهد که کاخ سفید نیز نسبت به تصویب لایحه ضدسرقت اینترنتی ابراز نگرانی کردهاست.
کاخ سفید در بیانیهای در این باره نوشتهاست: «با وجود اینکه به باور ما سرقت آنلاین محتوا، توسط وبسایتهای خارجی مشکلی جدی است که نیازمند پاسخ جدی از سوی قانونگذاران است اما ما از قانونی که آزادی بیان را محدود کند، ریسک امنیت سایبری را افزایش دهد، یا به اینترنت پویا و خلاقانه جهانی آسیب بزند حمایت نخواهیم کرد.»
جیمی ویلز، بنیانگذار ویکیپدیا با اعلام طرح مسدود کردن ۲۴ساعته این دانشنامه، در پیامی در توئیتر خود نوشت: «دانشآموزان توجه کنند! تکالیف مدرسه خود را زودتر انجام بدهید. ویکیپدیا قصد دارد چهارشنبه به قانون بد اعتراض کند.»
ویکیپدیا دانشنامهای آزاد و در حال رشد است که هماینک ۲۰ میلیون مقاله به ۲۸۲ زبان دارد. محتوای آن از سوی داوطلبان و بدون دریافت دستمزد تهیه میشود.
طی سال ۲۰۱۱ مجموعه ویکیپدیا در زبانهای مختلف بیش از ۴۰۰ میلیون بازدیدکننده در ماه داشتهاست و دستاندرکاران این دانشنامه هدف خود را رسیدن به تعداد یک میلیارد بازدیدکننده در ماه در سال ۲۰۱۵ اعلام کردهاند.
پیش از این در تاریخ ۴ اکتبر ۲۰۱۱ جامعه ویکیپدیای ایتالیایی تصمیم گرفت در اعتراض به یکی از قوانین پارلمان ایتالیا محتوای ویکیپدیای ایتالیایی را پنهان و از دسترس خارج کند.
فعالان آزادی بیان در آن تاریخ گفتند که این قانون میتواند دستاویزی برای سیلویو برلوسکونی، نخستوزیر وقت ایتالیا ایجاد کند تا از این طریق هرگونه مخالفت با خود در فضای وب را سرکوب کند.
بازدیدکنندگان از بخش انگلیسی این دایرةالمعارف روز چهارشنبه با صفحهای مواجه میشوند که تنها این پیام بر روی آن درج شدهاست: «ده سال است که ما میلیونها ساعت از وقت خود را صرف ساختن بزرگترین دانشنامه در تاریخ بشری کردهایم. هماینک، کنگره آمریکا لایحه را در دست بررسی دارد که تصویب نهایی آن میتواند به اینترنت آزاد و باز آسیبی کشنده بزند. به منظور آگاه کردن عموم از این روند، تصمیم گرفتهایم تا صفحات ویکیپدیا را به مدت ۲۴ ساعت سیاه کنیم.»
دو لایحه مورد نظر کنگره آمریکا از حمایت صنایع سینما و موزیک و نهادهای بزرگ تولیدی این کشور برخوردار است اما ویکیپدیا و شماری دیگر از شبکههای اصلی اینترنتی از جمله گوگل، توئیتر و یاهو میگویند که تصویب این دو لایحه به دولت آمریکا قدرت سانسور «مشابه با آنچه چین، مالزی و ایران انجام میدهند» میبخشد.
دو لایحه نامبرده عبارتند از: «قانون توقف سرقت آنلاین» (سوپا) و «قانون پیشگیری از تهدیدات واقعی اینترنتی علیه خلاقیت اقتصادی و سرقت از مالکیت معنوی» (پیپا).
نهایی شدن تصویب این دو لایحه به دولت آمریکا و دارندگان حق تألیف اجازه میدهد تا برای جلوگیری از فعالیت وبسایتهای ارائهکننده محتوای سرقتشده، به خصوص سایتهای غیرآمریکایی و ثبتشده در خارج از ایالات متحده، از ابزارهای جدیدی استفاده کنند.
اما یکی از سخنگویان گوگل روز سهشنبه به خبرگزاریها گفت که به باور او از آنجا که دولت نمیخواهد به طور مستقیم به شرکتهای آمریکایی درخواست سانسور اینترنت را بدهد میکوشد تا از طریق این قوانین «راههایی هوشمند و هدفمند برای بستن وبسایتهای یاغی خارجی» برای خود ایجاد کند.
بنیانگذاران گوگل، توئیتر، ویکیپدیا، یاهو و چند نهاد عظیم دیگر اینترنتی ماه گذشته با ارسال نامهای سرگشاده به دولت آمریکا این لایحه را مغایر با آزادی بیان دانسته و نوشتند که این مصوبات به دولت آمریکا «قدرت سانسوری مشابه با آنچه در چین، مالزی و ایران انجام میشود» خواهد داد.
خبرگزاری فرانسه گزارش میدهد که کاخ سفید نیز نسبت به تصویب لایحه ضدسرقت اینترنتی ابراز نگرانی کردهاست.
کاخ سفید در بیانیهای در این باره نوشتهاست: «با وجود اینکه به باور ما سرقت آنلاین محتوا، توسط وبسایتهای خارجی مشکلی جدی است که نیازمند پاسخ جدی از سوی قانونگذاران است اما ما از قانونی که آزادی بیان را محدود کند، ریسک امنیت سایبری را افزایش دهد، یا به اینترنت پویا و خلاقانه جهانی آسیب بزند حمایت نخواهیم کرد.»
جیمی ویلز، بنیانگذار ویکیپدیا با اعلام طرح مسدود کردن ۲۴ساعته این دانشنامه، در پیامی در توئیتر خود نوشت: «دانشآموزان توجه کنند! تکالیف مدرسه خود را زودتر انجام بدهید. ویکیپدیا قصد دارد چهارشنبه به قانون بد اعتراض کند.»
ویکیپدیا دانشنامهای آزاد و در حال رشد است که هماینک ۲۰ میلیون مقاله به ۲۸۲ زبان دارد. محتوای آن از سوی داوطلبان و بدون دریافت دستمزد تهیه میشود.
طی سال ۲۰۱۱ مجموعه ویکیپدیا در زبانهای مختلف بیش از ۴۰۰ میلیون بازدیدکننده در ماه داشتهاست و دستاندرکاران این دانشنامه هدف خود را رسیدن به تعداد یک میلیارد بازدیدکننده در ماه در سال ۲۰۱۵ اعلام کردهاند.
پیش از این در تاریخ ۴ اکتبر ۲۰۱۱ جامعه ویکیپدیای ایتالیایی تصمیم گرفت در اعتراض به یکی از قوانین پارلمان ایتالیا محتوای ویکیپدیای ایتالیایی را پنهان و از دسترس خارج کند.
فعالان آزادی بیان در آن تاریخ گفتند که این قانون میتواند دستاویزی برای سیلویو برلوسکونی، نخستوزیر وقت ایتالیا ایجاد کند تا از این طریق هرگونه مخالفت با خود در فضای وب را سرکوب کند.
نامه به آیتالله: نامهنگاری به جای مبارزه یا تلنگر به وجدان مردم؟
تا پیش از دو سال اخیر و وقایع آن چه به «جنبش سبز» مشهور شد، کمتر خطاب و نامه و مقاله اعتراضی قابل توجهی را در میان چهرههای سیاسی درون نظام میشد یافت که شخص آیتالله علی خامنهای را مخاطب خود قرار دهند.
اما از آن به بعد بود که به تدریج شمار این خطابهای مستقیم افزایش یافت. شاید پیگیرترین و مشهورترین این خطابها از سوی محمد نوریزاد باشد. پس از آن ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی و از چهرههای اصلی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، خانوادههای شهیدان سرشناس جنگ، همت و باکری، و مقاله سردار حسین علایی در روزنامه اطلاعات و نامه فرزند آیتالله منتظری و چندین مورد دیگر از مشهورترینها هستند.
با این حال در چند ماهه اخیر هم بر شمار این نامهها افزوده شده و هم بر بیپروایی و صراحت بیشتر نویسندگان در انگشت اشارهای که به سمت آقای خامنهای دراز میشود.
اهمیت این نامهها و مقالات و بیاناتی که شخص رهبر جمهوری اسلامی را متهم میکنند در چیست؟ به عبارتی، این مورد خطاب قرار دادن آیتالله خامنهای از سوی چهرههای درون نظام را بایستی چگونه تفسیر کرد؟
رضا علیجانی، تحلیلگر مسائل ایران، از تغییر یک گفتمان در درون نظام میگوید:
اینها علائم پوسیدگی است. گفتمان ولایت مطلقه فقیه و اندیشه ذوب در ولایت، یعنی یک نوع بازتولید فره ایزدی و تفکر شاهنشاهی که در ایران بوده در قالب و شکل و شمایل مذهبی. یعنی یک نوع اطاعت مطلقه که حتی در حوزه دینی از فقها هم عبور میکند و یک نوع دین مداحان را به عرصه میآورد.
یک نوع ذوب در ولایتی که فرهنگی است که آقای مصباح یزدی و امثال ایشان در درون این بدنه و ملیشیای نظامی – بسیجی داخل حاکمیت بازتولید میکنند. و کسانی را که وارد خیابانها میشوند با این اندیشه وادار میکنند تا بر سر ملت بزنند. این زبان حال و یک نوع اتوبیوگرافی است که آن پوسیدگی را دارد نشان میدهد.
ریزش نیروهای درون حکومت نکتهای است که مهدی خلجی، دیگر تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، بدان اشاره میکند:
مهدی خلجی: کسانی که تا همین دوران اخیر از مزایا و امتیازات حکومتی بهرهمند بودند و در حلقه قدرت قرار داشتند، با انتشار این نامهها نشان میدهند که به هر دلیلی و با هر انگیزهای راهشان را جدا کردهاند.
طبیعتا اعلام عمومی این جدایی برای حکومت بسیار نگرانکننده است.
این نامههای سرگشاده قرار است به دست چه کسانی برسد؟ و چه گروههایی در درون نظام مخاطب این گونه نامهها هستند؟
رضا علیجانی، از اعضای فعالان شورای ملی- مذهبی: بیشتر در بین نخبگان قدیم و جدید ما میچرخد و در عمق مطرح است و مابین برخی از نمایندگان مجلس و حتی در بین بسیج مطرح است.
در بین بخشی از هنرمندان و سیاسیونی که به هر حال از بدنه نظام بودند و دوره اصلاحات هم اینها را از حاکمیت دچار گسست نکرد. یعنی همچنان در صف طیف بیت قرار داشتند.
ولی این دوران جدید و ورود جمهوری اسلامی به این مقوله که فقط مخالفینش را سرکوب نکند، بلکه به مرحلهای برسد که مردم کوچه و خیابان را هم سرکوب نماید، انگیزه و بهانه و تلنگری برای گسست جدید شد.
مهدی خلجی، نویسنده و پژوهشگر در موسسه مطالعات خاور نزدیک واشینگتن، درباره هدف این نامهها به آقای خامنهای نظر متفاوتی دارد:
مهدی خلجی: نوشتن این نامهها شاید برای خود نویسندگان بیشتر اهمیت داشته باشد تا برای مردم یا برای آقای خامنهای. یعنی کسی مثل آقای نوریزاد نیاز دارد که این نامهها را بنویسد تا موضع خودش را روشن کند.
من میفهمم که آقای نوریزاد و دیگران میدانند که این کارها تاثیری ندارد. ولی اگر تاثیر ندارد، در تغییر سیاست آقای خامنهای است. اما در این تاثیر دارد که خودشان را در حقیقت از یک جرگهای به یک جرگه دیگر ببرند و نقش اجتماعی و سیاسی خودشان را بازتعریف کنند.
آیتالله خامنهای و اطرافیانش همواره تلاش کردهاند تا بر گرد او هالهای از تقدس و دستنایافتگی ایجاد کنند. در واقع هر گونه انتقاد از عملکرد او خط قرمزی غیر قابل عبور در نظام تعریف میشود.
آیا هدف این نامهها و نوشتههای انتقادی، شکاف در این هاله قدسی است؟
رضا علیجانی، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی: شاید این هالهزدایی در گذشته و در بین طیفهای دیگر اتفاق افتاده بود. ولی در این طیف یک اتفاق جدید است و به نظر من نه تنها عمقش در حد هالهزدایی است، بلکه میتواند عمق تئوریک بیشتری هم پیدا کند. یعنی هدف این نامهها فقط هالهزدایی از پیرامون رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیست. الان اگر کس دیگری هم جای ایشان بنشیند، حول و حوش او و در بین افرادی که گفتمان جدید را پذیرفتهاند، دیگر هالهای تنیده نخواهد شد.
ما این را در خلال سخنان آقای علی مطهری هم دیدیم که هم در مجلس میگفت و هم در دفاع از خودش در ارتباط با رد صلاحیتش میگفت که تلقی من از ولایت فقیه، شخصمحور نیست. یعنی وارد یک سری عرصههای تئوریکی میشوی که دیگر آن اطاعت مطلقه زیر سوال میرود، اگر نگوییم که اصل ولایت فقیه زیر سوال میرود که به نظر من در بخشی از مخاطبان این نامهها این اتفاق هم خواهد افتاد.
البته با یک تبصره مهم و استراتژیک که تولید این نامهها نیمی از ماجرا و شاید کمتر از نیمی از ماجراست. مهمتر از آن توزیع و رساندن این نامهها به فضایی است که باید مصرفکننده این گفتارها باشند.
با این حال مهدی خلجی از این نامهنگاریها انتقاد میکند و میگوید که نامه نوشتن به آیتالله خامنهای متکی بر پیشفرضهای غلطی است.
مهدی خلجی: اصولا نامه نوشتن به آقای خامنهای یا بر این فرض استوار است که آقای خامنهای از مسائل جاری کشور مطلع نیست و بنابراین باید با این نامهها او را مطلع کرد که این فرض غلط است.
یا بر این فرض استوار است که آقای خامنهای نیاز به یک هشدارباش اخلاقی دارد. و مسئله اصلی در ایران مسئله اخلاقی است و اگر آقای خامنهای شبی بخوابد و صبح بیدار شود و تصمیم بگیرد که آدم خوبی بشود، مسیر سیاست در ایران تغییر خواهد کرد.
این متاسفانه یک درک نادرست ریشهداری است در فضای سیاسی ایران که مسئله سیاسی را به مسئله اخلاقی تبدیل میکند.
حالی که این چنین نیست و مسئله سیاسی باید به صورت سیاسی تبیین بشود و راه حل سیاسی هم برای آن پیدا بشود و نامه نوشتن هم هیچ گرهی ازاین کار فروبسته باز نمیکند.
این تحلیلگر مسائل ایران در ادامه نقدش بر کسانی که هزینه نامه نوشتن به آیتالله خامنهای را دارند میپردازند میگوید:
ما میبینید که این نامهنویسیها جایگزین مبارزه سیاسی شده است. جایگزین بسیج عمومی و سازماندهی شده است.
سادهترین کاری که یک نفر ممکن است بکند این است که به آقای خامنهای نامه بنویسد. از این سادهتر دیگر کاری وجود ندارد. کار دشوار این است که افرادی که خودشان را فعال سیاسی تعریف میکنند، تلاش کنند تا یک ایدئولوژی سیاسی بسازند که بتواند بخش عمدهای از جامعه ایران را برای تغییر واقعی موقعیت بسیج کند.
اینها کارهای بسیار دشوار و چالشهای بسیار عظیمی است و همه اینها را کنار گذاشتن و برای یک نفر نامه نوشتن، ولو این که آن نامه برای نویسندهاش زندان و زجر و زحمت هم به بار بیاورد، در قیاس با کارهای واقعی سیاسی یک کار بسیار ساده و بیهوده و آب را خریدن است برای نویسندگان نامه، بیش از آن که آبرو بردن از خامنهای باشد.
رضا علیجانی میگوید که بهتر است در بررسی این نامهها به جای توجه به نیت نویسندگان، به اثر آن بر مردم توجه شود:
رضا علیجانی: ببینید. اینها برای نویسندگانش شاید یک دوران گذار ذهنی و روانی باشد. یعنی نویسندگان این نامهها شاید ابتدا انتظار یک نوع هشداردهی به رهبر جمهوری اسلامی و این که ایشان برگردد را داشته باشند.
ولی بعدا خودشان به ناامیدی میرسند. اما اگر ما به نیت مولفین کاری نداشته باشیم و فقط به ساختار متن و آن چه این نامهها بیان میکند توجه داشته باشیم، میبینیم که مخاطب اصلی آنها مردمند. بهویژه کسانی که در این گفتار بینابینی قرار دارند. یعنی کسانی که در گذشته به نوعی ولایت مطلقه فقیه را قبول داشتند و حالا این تلنگر جنبش سبز و خشونتی که بعد از این به کار گرفته شد و بیاصولی با توجه به ارزشهای مذهبی سنتی که آقایان مرتکب شدند، به نظر من این نامهها تلنگری است به ذهن و وجدان مخاطب و هراس حاکمیت هم به گمان من از همین مخاطبین است.
آیا این نامهها میتوانند نشانگر طیفهای گستردهتر، اما خاموش در میان نیروهای منتسب به نظام باشند که باور خود را نسبت به آیتالله خامنهای از دست دادهاند؟
مهدی خلجی: این نامهها نشانگر جدایی اینها از بدنه حکومت است که طبیعتا این برای حکومت نگرانکننده است، چون اینها در درجه اول میتواند چهره حکومت را مخدوش کرده و پایههای محبوبیت حکومت را در میان طرفدارانش سست کند.
همچنین میتواند نشان دهد که آن قدر کار سیاست در ایران زار و خراب است، که حتی برخی از نزدیکان آیتالله خامنهای هم تحمل این وضعیت را ندارند. مخصوصا با سوابق آقای نوریزاد و آقای علایی در سپاه و جهاد سازندگی، این شائبه پیش میآید که احتمالا آقای علایی تنها فرد در سپاه پاسداران نیست که از این وضع ناراضی است یا آقای نوریزاد تنها فرد از میان حلقه مشاوران فرهنگی آقای خامنهای نیست که به بیعدالتیها معترض است.
این مسئله نشاندهنده یک شکاف جدیتر، عمیقتر و گستردهتر در سپاه پاسداران و دیگر نهادهای حکومتی است.
طبیعتا واکنش شدید حکومت به این مسئله تلاش برای پوشاندن این شکافها و وانمود کردن این مسئله است که این افراد استثنا هستند و کسانی هستند که فریب خوردهاند، اما بدنه حکومت همچنان وفادار به آقای خامنهای است.
بهرغم سرکوب شدید منتقدان آیتالله خامنهای در ایران چرا بر میزان انتقادهای نیروهای درون نظام علیه او دائما افزوده میشود؟
رضا علیجانی: این به نظر من هم ناشی از انباشت آگاهی و اندیشه است. از اول انقلاب این سخنان به تدریج از سوی نخبگان مطرح میشد. گر چه سرکوب میشد، ولی به هر حال آرام آرام تاثیر خودش را بر جای میگذاشت. در دهه ۶۰، در جنبش اصلاحات و به ویژه در جنبش سبز این انباشت آگاهی ایجاد شد.
این انباشتی است که گویی قبلا گوشها میشنیدند، ولی باور نمیکردند. ولی برخاسته از انگیزه کسانی است که تازه از حاکمیت گسستهاند. کسانی که صداقت بیشتر و منافع کمتری داشتند. اینها تیپهایی هستند که فرهنگ شهادت هم در آنها قوی است. شما در ادبیات آقای نوریزاد این را میبینید. کسانی هستند که به لحاظ عاطفی ارزشگراتر و رادیکالترند.
و شاید چون تازه از حاکمیت جدا شدهاند و قبلا هم سرکوب را تجربه نکردهاند، شهامت بیشتری دارند.
به هر حال بر هر انگیزهای که باشد شجاعت و صداقت آنها قابل تقدیس است و من فکر میکنم که اثرگذاری این نامهها به تدریج بیشتر نمایان خواهد شد. چون الان این حجاب سختی که بر جامعه مدنی کشیده شده است و سرکوب شدیدی که نیروهای امنیتی و نظامی انجام میدهند و فضای سیاسی را به شدت اتمیزه کردهاند، مانع این میشوند که تاثیرگذاری آن را آشکارا ببینیم. اگر اندکی فضای ایران بازتر شود ما تاثیرگذاری این نامهها را خواهیم دید.
اما از آن به بعد بود که به تدریج شمار این خطابهای مستقیم افزایش یافت. شاید پیگیرترین و مشهورترین این خطابها از سوی محمد نوریزاد باشد. پس از آن ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی و از چهرههای اصلی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، خانوادههای شهیدان سرشناس جنگ، همت و باکری، و مقاله سردار حسین علایی در روزنامه اطلاعات و نامه فرزند آیتالله منتظری و چندین مورد دیگر از مشهورترینها هستند.
این برنامه «نمای دور،نمای نزدیک» را بشنوید
این نامهها رهبر جمهوری اسلامی را تلویحا یا تصریحا به عنوان مسئول مستقیم وقایعی چون بیتدبیریها، سرکوبها، شکنجهها، اختلافات گسترده، تنشهای بینالمللی و انحراف از اصول اولیه انقلاب، بیعدالتی و ستم بر مردم معرفی میکنند.با این حال در چند ماهه اخیر هم بر شمار این نامهها افزوده شده و هم بر بیپروایی و صراحت بیشتر نویسندگان در انگشت اشارهای که به سمت آقای خامنهای دراز میشود.
اهمیت این نامهها و مقالات و بیاناتی که شخص رهبر جمهوری اسلامی را متهم میکنند در چیست؟ به عبارتی، این مورد خطاب قرار دادن آیتالله خامنهای از سوی چهرههای درون نظام را بایستی چگونه تفسیر کرد؟
رضا علیجانی، تحلیلگر مسائل ایران، از تغییر یک گفتمان در درون نظام میگوید:
اینها علائم پوسیدگی است. گفتمان ولایت مطلقه فقیه و اندیشه ذوب در ولایت، یعنی یک نوع بازتولید فره ایزدی و تفکر شاهنشاهی که در ایران بوده در قالب و شکل و شمایل مذهبی. یعنی یک نوع اطاعت مطلقه که حتی در حوزه دینی از فقها هم عبور میکند و یک نوع دین مداحان را به عرصه میآورد.
یک نوع ذوب در ولایتی که فرهنگی است که آقای مصباح یزدی و امثال ایشان در درون این بدنه و ملیشیای نظامی – بسیجی داخل حاکمیت بازتولید میکنند. و کسانی را که وارد خیابانها میشوند با این اندیشه وادار میکنند تا بر سر ملت بزنند. این زبان حال و یک نوع اتوبیوگرافی است که آن پوسیدگی را دارد نشان میدهد.
ریزش نیروهای درون حکومت نکتهای است که مهدی خلجی، دیگر تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، بدان اشاره میکند:
مهدی خلجی: کسانی که تا همین دوران اخیر از مزایا و امتیازات حکومتی بهرهمند بودند و در حلقه قدرت قرار داشتند، با انتشار این نامهها نشان میدهند که به هر دلیلی و با هر انگیزهای راهشان را جدا کردهاند.
طبیعتا اعلام عمومی این جدایی برای حکومت بسیار نگرانکننده است.
این نامههای سرگشاده قرار است به دست چه کسانی برسد؟ و چه گروههایی در درون نظام مخاطب این گونه نامهها هستند؟
رضا علیجانی، از اعضای فعالان شورای ملی- مذهبی: بیشتر در بین نخبگان قدیم و جدید ما میچرخد و در عمق مطرح است و مابین برخی از نمایندگان مجلس و حتی در بین بسیج مطرح است.
در بین بخشی از هنرمندان و سیاسیونی که به هر حال از بدنه نظام بودند و دوره اصلاحات هم اینها را از حاکمیت دچار گسست نکرد. یعنی همچنان در صف طیف بیت قرار داشتند.
ولی این دوران جدید و ورود جمهوری اسلامی به این مقوله که فقط مخالفینش را سرکوب نکند، بلکه به مرحلهای برسد که مردم کوچه و خیابان را هم سرکوب نماید، انگیزه و بهانه و تلنگری برای گسست جدید شد.
مهدی خلجی، نویسنده و پژوهشگر در موسسه مطالعات خاور نزدیک واشینگتن، درباره هدف این نامهها به آقای خامنهای نظر متفاوتی دارد:
مهدی خلجی: نوشتن این نامهها شاید برای خود نویسندگان بیشتر اهمیت داشته باشد تا برای مردم یا برای آقای خامنهای. یعنی کسی مثل آقای نوریزاد نیاز دارد که این نامهها را بنویسد تا موضع خودش را روشن کند.
من میفهمم که آقای نوریزاد و دیگران میدانند که این کارها تاثیری ندارد. ولی اگر تاثیر ندارد، در تغییر سیاست آقای خامنهای است. اما در این تاثیر دارد که خودشان را در حقیقت از یک جرگهای به یک جرگه دیگر ببرند و نقش اجتماعی و سیاسی خودشان را بازتعریف کنند.
آیتالله خامنهای و اطرافیانش همواره تلاش کردهاند تا بر گرد او هالهای از تقدس و دستنایافتگی ایجاد کنند. در واقع هر گونه انتقاد از عملکرد او خط قرمزی غیر قابل عبور در نظام تعریف میشود.
آیا هدف این نامهها و نوشتههای انتقادی، شکاف در این هاله قدسی است؟
رضا علیجانی، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی: شاید این هالهزدایی در گذشته و در بین طیفهای دیگر اتفاق افتاده بود. ولی در این طیف یک اتفاق جدید است و به نظر من نه تنها عمقش در حد هالهزدایی است، بلکه میتواند عمق تئوریک بیشتری هم پیدا کند. یعنی هدف این نامهها فقط هالهزدایی از پیرامون رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیست. الان اگر کس دیگری هم جای ایشان بنشیند، حول و حوش او و در بین افرادی که گفتمان جدید را پذیرفتهاند، دیگر هالهای تنیده نخواهد شد.
ما این را در خلال سخنان آقای علی مطهری هم دیدیم که هم در مجلس میگفت و هم در دفاع از خودش در ارتباط با رد صلاحیتش میگفت که تلقی من از ولایت فقیه، شخصمحور نیست. یعنی وارد یک سری عرصههای تئوریکی میشوی که دیگر آن اطاعت مطلقه زیر سوال میرود، اگر نگوییم که اصل ولایت فقیه زیر سوال میرود که به نظر من در بخشی از مخاطبان این نامهها این اتفاق هم خواهد افتاد.
البته با یک تبصره مهم و استراتژیک که تولید این نامهها نیمی از ماجرا و شاید کمتر از نیمی از ماجراست. مهمتر از آن توزیع و رساندن این نامهها به فضایی است که باید مصرفکننده این گفتارها باشند.
با این حال مهدی خلجی از این نامهنگاریها انتقاد میکند و میگوید که نامه نوشتن به آیتالله خامنهای متکی بر پیشفرضهای غلطی است.
مهدی خلجی: اصولا نامه نوشتن به آقای خامنهای یا بر این فرض استوار است که آقای خامنهای از مسائل جاری کشور مطلع نیست و بنابراین باید با این نامهها او را مطلع کرد که این فرض غلط است.
یا بر این فرض استوار است که آقای خامنهای نیاز به یک هشدارباش اخلاقی دارد. و مسئله اصلی در ایران مسئله اخلاقی است و اگر آقای خامنهای شبی بخوابد و صبح بیدار شود و تصمیم بگیرد که آدم خوبی بشود، مسیر سیاست در ایران تغییر خواهد کرد.
این متاسفانه یک درک نادرست ریشهداری است در فضای سیاسی ایران که مسئله سیاسی را به مسئله اخلاقی تبدیل میکند.
حالی که این چنین نیست و مسئله سیاسی باید به صورت سیاسی تبیین بشود و راه حل سیاسی هم برای آن پیدا بشود و نامه نوشتن هم هیچ گرهی ازاین کار فروبسته باز نمیکند.
این تحلیلگر مسائل ایران در ادامه نقدش بر کسانی که هزینه نامه نوشتن به آیتالله خامنهای را دارند میپردازند میگوید:
ما میبینید که این نامهنویسیها جایگزین مبارزه سیاسی شده است. جایگزین بسیج عمومی و سازماندهی شده است.
سادهترین کاری که یک نفر ممکن است بکند این است که به آقای خامنهای نامه بنویسد. از این سادهتر دیگر کاری وجود ندارد. کار دشوار این است که افرادی که خودشان را فعال سیاسی تعریف میکنند، تلاش کنند تا یک ایدئولوژی سیاسی بسازند که بتواند بخش عمدهای از جامعه ایران را برای تغییر واقعی موقعیت بسیج کند.
اینها کارهای بسیار دشوار و چالشهای بسیار عظیمی است و همه اینها را کنار گذاشتن و برای یک نفر نامه نوشتن، ولو این که آن نامه برای نویسندهاش زندان و زجر و زحمت هم به بار بیاورد، در قیاس با کارهای واقعی سیاسی یک کار بسیار ساده و بیهوده و آب را خریدن است برای نویسندگان نامه، بیش از آن که آبرو بردن از خامنهای باشد.
رضا علیجانی میگوید که بهتر است در بررسی این نامهها به جای توجه به نیت نویسندگان، به اثر آن بر مردم توجه شود:
رضا علیجانی: ببینید. اینها برای نویسندگانش شاید یک دوران گذار ذهنی و روانی باشد. یعنی نویسندگان این نامهها شاید ابتدا انتظار یک نوع هشداردهی به رهبر جمهوری اسلامی و این که ایشان برگردد را داشته باشند.
ولی بعدا خودشان به ناامیدی میرسند. اما اگر ما به نیت مولفین کاری نداشته باشیم و فقط به ساختار متن و آن چه این نامهها بیان میکند توجه داشته باشیم، میبینیم که مخاطب اصلی آنها مردمند. بهویژه کسانی که در این گفتار بینابینی قرار دارند. یعنی کسانی که در گذشته به نوعی ولایت مطلقه فقیه را قبول داشتند و حالا این تلنگر جنبش سبز و خشونتی که بعد از این به کار گرفته شد و بیاصولی با توجه به ارزشهای مذهبی سنتی که آقایان مرتکب شدند، به نظر من این نامهها تلنگری است به ذهن و وجدان مخاطب و هراس حاکمیت هم به گمان من از همین مخاطبین است.
آیا این نامهها میتوانند نشانگر طیفهای گستردهتر، اما خاموش در میان نیروهای منتسب به نظام باشند که باور خود را نسبت به آیتالله خامنهای از دست دادهاند؟
مهدی خلجی: این نامهها نشانگر جدایی اینها از بدنه حکومت است که طبیعتا این برای حکومت نگرانکننده است، چون اینها در درجه اول میتواند چهره حکومت را مخدوش کرده و پایههای محبوبیت حکومت را در میان طرفدارانش سست کند.
همچنین میتواند نشان دهد که آن قدر کار سیاست در ایران زار و خراب است، که حتی برخی از نزدیکان آیتالله خامنهای هم تحمل این وضعیت را ندارند. مخصوصا با سوابق آقای نوریزاد و آقای علایی در سپاه و جهاد سازندگی، این شائبه پیش میآید که احتمالا آقای علایی تنها فرد در سپاه پاسداران نیست که از این وضع ناراضی است یا آقای نوریزاد تنها فرد از میان حلقه مشاوران فرهنگی آقای خامنهای نیست که به بیعدالتیها معترض است.
این مسئله نشاندهنده یک شکاف جدیتر، عمیقتر و گستردهتر در سپاه پاسداران و دیگر نهادهای حکومتی است.
طبیعتا واکنش شدید حکومت به این مسئله تلاش برای پوشاندن این شکافها و وانمود کردن این مسئله است که این افراد استثنا هستند و کسانی هستند که فریب خوردهاند، اما بدنه حکومت همچنان وفادار به آقای خامنهای است.
بهرغم سرکوب شدید منتقدان آیتالله خامنهای در ایران چرا بر میزان انتقادهای نیروهای درون نظام علیه او دائما افزوده میشود؟
رضا علیجانی: این به نظر من هم ناشی از انباشت آگاهی و اندیشه است. از اول انقلاب این سخنان به تدریج از سوی نخبگان مطرح میشد. گر چه سرکوب میشد، ولی به هر حال آرام آرام تاثیر خودش را بر جای میگذاشت. در دهه ۶۰، در جنبش اصلاحات و به ویژه در جنبش سبز این انباشت آگاهی ایجاد شد.
این انباشتی است که گویی قبلا گوشها میشنیدند، ولی باور نمیکردند. ولی برخاسته از انگیزه کسانی است که تازه از حاکمیت گسستهاند. کسانی که صداقت بیشتر و منافع کمتری داشتند. اینها تیپهایی هستند که فرهنگ شهادت هم در آنها قوی است. شما در ادبیات آقای نوریزاد این را میبینید. کسانی هستند که به لحاظ عاطفی ارزشگراتر و رادیکالترند.
و شاید چون تازه از حاکمیت جدا شدهاند و قبلا هم سرکوب را تجربه نکردهاند، شهامت بیشتری دارند.
به هر حال بر هر انگیزهای که باشد شجاعت و صداقت آنها قابل تقدیس است و من فکر میکنم که اثرگذاری این نامهها به تدریج بیشتر نمایان خواهد شد. چون الان این حجاب سختی که بر جامعه مدنی کشیده شده است و سرکوب شدیدی که نیروهای امنیتی و نظامی انجام میدهند و فضای سیاسی را به شدت اتمیزه کردهاند، مانع این میشوند که تاثیرگذاری آن را آشکارا ببینیم. اگر اندکی فضای ایران بازتر شود ما تاثیرگذاری این نامهها را خواهیم دید.