جمعهی خونین در پایتخت یمن
روز جمعه میدان التغیر در صنعا پایتخت یمن صحنهی یکی از خشونتبارترین درگیریها میان مخالفان و نیروهای هوادار رئیس جمهور این کشور علی عبدالله صالح بود. مطابق گزارشها دستکم سی نفر در تظاهرات امروز کشته و بیش از صد نفر زخمی شدهاند.
تیراندازی مستقیم به سوی تظاهرکنندگان
شاهدان عینی از صنعا گزارش دادهاند که نیروهای امنیتی از پشتبامهای مشرف به میدان التغیر به سوی تظاهرکنندگان تیراندازی کردهاند. همچنین گفته میشود تعدادی از لباس شخصیهای حامی رئیس جمهور نیز در حمله به مردم شرکت داشتهاند.
هنوز از شمار دقیق کشته شدگان و مجروحان حوادث روز جمعه در یمن اطلاع موثقی در دست نیست. چند پزشک یمنی در گفتوگو با خبرنگاران، حال دهها نفر از زخمی شدگان را وخیم توصیف کردهاند. از حدود چهار هفته پیش که تظاهرات علیه صالح آغاز شده درگیریهای خونینی در صنعا و دیگر شهرهای مهم یمن رخ داده است. ظاهرا حوادث امروز یکی از شدیدترین برخوردهای نیروهای وفادار به رئیس جمهور با مخالفان بوده است.
بیاعتمادی به وعدههای حکومت
علی عبدالله صالح از بیش از سه دهه پیش (از سال ۱۹۷۸ میلادی) به عنوان رئیس جمهور بر یمن حکومت میکند. مخالفان خواهان کنارهگیری او از قدرت هستند. در پی افزایش مخالفتها صالح اعلام کرد در انتخابات آتی ریاست جمهوری دیگر کاندید نخواهد شد.
صالح همچنین وعده داده با ایجاد تغییراتی در قانون اساسی یمن به روند اصلاحات سیاسی در این کشور سرعت بخشد. مخالفان به وعدههای حکومت اعتماد ندارند و خواستار کنارهگیری فوری رئیس جمهور هستند. میدان التغیر که در نزدیکی دانشگاه صنعا قرار دارد، یکی از مراکز اصلی تجمع معترضان محسوب میشود.
ادامهی مخالفت و تظاهرات
به گزارش خبرگزاری آلمان روز جمعه (۲۷ اسفند) بیش از ده هزار نفر در صنعا دست به تظاهرات علیه حکومت زدهاند. بنابر این گزارش شماری از معترضان پس از مراسم نماز جمعه به تظاهرکنندگان پیوستهاند. نیروهای امنیتی یمن و حامیان رئیس جمهور در یک ماه گذشته بارها به مخالفان حمله کردهاند.
گفته میشود درگیریها در صنعا زمانی به اوج رسید که مردم تلاش کردند جمعی از دختران دانشآموز را از محاصره نیروهای امنیتی نجات دهند. شماری از پزشکان یمنی گفتهاند بیمارستانها و مراکز درمانی دولتی از پذیرش و مداوای معترضان مجروح خودداری کردهاند. گروههای مخالف اعلام کردهاند، به رغم خشونتهای اعمال شده توسط نیروهای وفادار به صالح به تظاهرات علیه او ادامه خواهند داد.
افزایش کشف فعالیتهای ایران در قاچاق تسلیحات
به گزارش خبرگزاری فرانسه، دیپلماتهای سازمان ملل متحد روز پنجشنبه ، ۱۷ مارس، از توقیف محمولههایی حاوی نوعی مواد با کاربری تسلیحاتی و هستهای به مقصد ایران خبر دادند. این توقیف توسط مآموران کره جنوبی سنگاپور انجام شده است.
خبرگزاری فرانسه در ادامه گزارش خود به نقل از منابع دیپلماتیک در سازمان ملل مینویسد که توقيف تسلیحاتی یادشده شش ماه پیش صورت گرفته، ولی تا کنون خبر آن فاش نشده بوده است.
کشف این محمولههای تسليحاتی میتواند فشارهای بينالمللی برای تشديد تحريم ها علیه ايران را افزايش دهد.
کشف این محمولههای تسليحاتی میتواند فشارهای بينالمللی برای تشديد تحريم ها علیه ايران را افزايش دهد.
فعالیتهایی مغایر قطعنامههای سازمان ملل
ديپلماتها در سازمان ملل در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه از اعلام جزئيات توقیفهای یادشده به کميته تحريمهای ايران در سازمان ملل خبر دادهاند. به گفته آنها این کميته هنگام بحث در خصوص تازهترين گزارش کارشناسان امور ايران که بر تحريمها علیه جمهوری اسلامی نظارت دارند، موارد یادشده را بررسی خواهند کرد.
دیپلماتهای مزبور در توضیح جزئیات کشفیات در کرهی جنوبی و سنگاپور گفتهاند که مقامهای کره جنوبی ماه دسامبر گذشته بيش از چهارصد لوله مشکوک را در يک محموله هوايی در فرودگاه سئول کشف کردند که میتواند در تاسیسات هستهای مورد استفاده قرارگیرد. در ماه سپتامبر نیز مقادیری از پودر آلومينيوم که میتواند در ساخت موشک به کار رود، در يک کشتی در بندر سنگاپور کشف شد. مقصد هر دو محموله ایران بوده است.
کشف قطعات برای تسلیحات کشتار جمعی در مالزی
در همین حال، شینهوا، خبرگزاری رسمی چین روز پنجشنبه اعلام کرد که پلیس مالزی هفته گذشته مقدار زیادی تجهیزات و قطعات آماده برای مونتاژ را که در تولید تسلیحات کشتار جمعی از جمله کلاهکهای هستهای کاربرد دارند، از دو کانتینر در یک فروند کشتی متعلق به مالزی کشف کردند. مقصد این کشتی نیز ایران بوده است.
شینهوا در ادامه گزارش خود به نقل از اسماعیل عمر، رئیس پلیس مالزی نوشته است که قطعات کشف شده شامل بویلرهای مخصوص دیگهای بخار بوده و بازرسان آژانس اتمی مالزی در حال بررسی آنها هستند. این قطعات در فهرست مواد تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار دارند.
در همین حال، شینهوا، خبرگزاری رسمی چین روز پنجشنبه اعلام کرد که پلیس مالزی هفته گذشته مقدار زیادی تجهیزات و قطعات آماده برای مونتاژ را که در تولید تسلیحات کشتار جمعی از جمله کلاهکهای هستهای کاربرد دارند، از دو کانتینر در یک فروند کشتی متعلق به مالزی کشف کردند. مقصد این کشتی نیز ایران بوده است.
شینهوا در ادامه گزارش خود به نقل از اسماعیل عمر، رئیس پلیس مالزی نوشته است که قطعات کشف شده شامل بویلرهای مخصوص دیگهای بخار بوده و بازرسان آژانس اتمی مالزی در حال بررسی آنها هستند. این قطعات در فهرست مواد تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار دارند.
گرچه تاکنون هیچ فرد مظنونی در رابطه با بار کشتی یادشده بازداشت نشده، اما پلیس مالزی از اینترپل (پلیس بینالمللی) برای پیگیری این موضوع تقاضای کمک کرده است.
مواردی رو به افزایش
یک روز پیش از خبر انتشار کشف تسلیحات به مقصد ایران در کره جنوبی، سنگاپور و مالزی، اسرائیل نیز از توقیف یک کشتی حامل ۵۰ تن "تسلیحات ایرانی" در دریای مدیترانه خبر داد. ظاهراَ قرار بوده است که این تسلیحات به شبهنظامیان هوادار حماس و گروههای تندرو فلسطینی در نوار غزه برسد.
در اکتبر سال گذشته میلادی نیز کشف ۱۳ کانتیر حاوی تسلیحات از یک کشتی که ازایران به نیجریه رسیده بود، بازتاب گستردهای در سطح بینالمللی پیدا کرد و به تیرهشدن مناسبات ایران با برخی از کشورهای آفریقایی منجر شد.
نیجریه این کشف را مطابق با قطعنامههای تحریم ایران به سازمان ملل گزارش کرد. در پی این کشف دو نفر نیز دستگیر شدند که رسیدگی به پرونده یکی از آنها که گفته میشود از اعضای سپاه پاسداران است همچنان در نیجریه ادامه دارد.
ادامه مقابله ژاپن با سرما و گرسنگی و بحران اتمی
تلاشها برای سردکردن راکتورهای آسیبدیده نیروگاه اتمی فوکوشیما که از روز پنجشنبه (۱۷ مارس) وارد فاز جدیدی شده، در ساعات اولیه روز جمعه ظاهراَ تا حدی نتیجه داده است. در این میان شمار کشتگان و ناپدیدشدگان زلزله به ۱۶۶۰۰ نفر رسیده و آنهایی که جان سالم به در بردهاند با سرما و گرسنگی و بیماری دست گریبانند.
در فوکوشیما، مهندسان و تکنسینها از دو طریق میکوشند فعلوانفعالات درون نیروگاه اتمی آسیبدیده این منطقه را دوباره تحت کنترل درآورند. از یک سو ارتش با بکارگیری آبپاش میکوشد راکتور شماره ۳ نیروگاه را سرد کند و از سوی دیگر اتصال مجدد سردکنندههای راکتورهای ۱ و ۲ نیروگاه به برق در دست انجام است.
همهی این تلاشها در جهت ممانعت از ذوب محفظههایحاوی میلههای سوخت در نیروگاه، انجام میشود. در صورت چنین ذوبی، مواد خطرناک رادیو اکتیو بیشتری در هوا منتشر میشود که سالها و دههها بر طبیعت و سلامت انسان تاثیرات منفی خواهد گذاشت.
مدیران کنسرن هستهای تپکو که نیروگاه فوکوشیما هم متعلق به آن است، میگویند که آبپاشیدن بر راکتورها تا حدودی از شدت تششعات رادیواکتیو آنها کاسته است. این در حالی است که کنسرن یادشده و دولت ژاپن به خاطر اطلاعرسانی ناقص و ضدونقیض با انتقادهایی مواجه هستند.
مسئولان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین اعلام کردهاند که گرچه وضعیت در فوکوشیما اساساَ بدتر نشده، ولی کماکان جدی و وخیم است. رئیس اداره نظارت بر فعالیتهای اتمی آمریکا نیز گفته است که شاید روزها و یا احتمالاَ هفتهها طول بکشد تا دوباره بتوان کنترل فعل و انفعالات در نیروگاه فوکوشیما را به دست گرفت.
در همین حال، آمریکا با به پروازدرآوردن یک هواپیمای بدون سرنشین برفراز فوکوشیما مشغول تصویربرداری از نیروگاه آسیبدیده و کل تاسیسات اتمی در منطقه است. این اقدام به خواست دولت ژاپن انجام میشود.عکسهای تا کنون گرفتهشده در اختیار مقامهای ژاپنی قرار گرفتهاند.
سرما و گرسنگی و بیسرپناهی
در این میان، آسیبدیدگان از زلزله که در ساختمانها و اماکن عمومی اسکان داده شدهاند، با مشکل سرما و گرسنگی دست به گریبانند. به گزارش رسانههای ژاپن این افراد در سالنها هر چه نزدیکتر به یکدیگر مینشینند تا تبادل حرارتی میان بدنهایشان تا حدودی سرمای محیط را جبران کند. در مناطق زلزلهزده راهانداختن آتش با چوب برای ایجاد گرما به تصویری رایج بدل شده است.
بنا به گزارش تلویزیون ژاپن، ۲۵ نفر از کسانی که در زلزله بیسرپناه شدهبودند در نتیجه سرما جان خود را از دست دادهاند. در کنار سرما، کمبود مواد غذایی و آب آشامیدنی نیز به معضلی بزرگ بدل شده است. این در حالی است که در بخشهایی از مناطق زلزلهزده زندگی به تدریج به حالت عادی بازمیگردد و مغازهها و مراکز خرید حداقلی از مایحتاج عمومی را در اختیار مردم قرار میدهند.
بسیاری از کشورهای جهان به دلیل خطرات ناشی از تشعشات اتمی نیروگاه فوکوشیما از شهروندان خود که در ژاپن به سر میبرند خواستهاند که از اطراف منطقه زلزلهزده دور شوند. نیوزیلند از شهروندان خود خواسته است تا ۲۵۰ کیلومتر از منطقه فاصله بگیرند.
در اولین ساعات روز جمعه (۱۸ مارس) وزرای دارایی هفت کشور بزرگ صنعتی جهان در یک کنفرانس تلفنی تصمیم گرفتند که مانع از افزایش بهای ین ژاپن در بازارهای مالی جهان شوند. فروش هماهنگ و گسترده ین و خرید دلار از راهکارها در این راستاست. در نتیجه این تصمیم ارزش شاخص بورس ژاپن (نیکای) تا حدودی افزایش یافت.
۱۳۸۹، سال کوچ دستهجمعی زنان به عرصه عمومی جامعه
سال ۸۹ خورشیدی برای ایران سال پرحادثهای بود. زنان و جنبش برابریخواهی آنان نیز از این تلاطم بیبهره نماند. مینو مرتاضی لنگرودی، فعال حقوق زنان، از دستاوردهایی میگوید که جنبش زنان میتواند از این تلاطمها بگیرد.
دویچه وله: خانم مرتاضی، در سالی که روزهای پایانی آن را میگذرانیم، بسیاری از فعالان زن مجبور به ترک ایران شدند. آنهایی هم که باقی ماندند، تحت فشارهای روز افزون، دستگیریها، بازداشتها و محاکمه هستند. در واقع تقریباً تمامی فعالان زن یا پرونده دارند، یا تحت تعقیب هستند. عملاً به نظر میرسد که امکان فعالیتهای اجتماعی از اینها سلب شده است. شما ادامهی وضعیت را چه طور میبینید؟
مرضیه مرتاضی لنگرودی: من از این زاویه با سئوال شما مشکل دارم. این که شما میگویید عملاً امکان هرگونه فعالیتی با خروج برخی از فعالان جنبش زنان به خارج از بین رفته است و عملاً زنان داخل امکان فعالیت ندارند، من این طور نمیبینم. فعالان جنبش زنان یا زنانی که در داخل ایران هستند، فعالیتهای روزمره و فعالیتهایی با اهداف تعریفشدهی خودشان را دارند. هرچند نبود دوستانی که در این زمینه دانش و تبحر داشتند و تحلیلگر بودند، خللی ایجاد کرده یا جای خالیشان حس میشود و بههرحال ضربهای زده و این خروج بههردلیلی که بوده، دلایلش از نظر من محترم است، اما ضربهی خودش را به جنبش زنان زده است، یعنی ما این ضربات را فقط نمیتوانیم از طرف حاکمیت ببینیم، از طرف خود زنان با خروجشان و مهاجرتهایشان خواهینخواهی ضربهای به جنبش زنان وارد شده که در جای خودش قابل بحث و گفتوگوست. بهرغم این، زنان در داخل کارهای خودشان را میکنند و آن عدهای از فعالان که مشخصاً با این هویت در جامعه فعالیت میکنند، کم و بیش دارند به فعالیت خودشان ادامه میدهند.
البته منظور من این نبود که به دلیل خروج عدهای از فعالان، امکان فعالیت از بقیه سلب شده است. بلکه به طور مشخص این را گفتم که به علت فشارهای روزافزون و به علت این که اکثر زنانی که داخل ماندهاند، حکم دارند یا پروندهی باز دارند، عملاً دیگر امکان فعالیت ندارند. آیا شما با این بخش موافق هستید یا نه؟
من فکر میکنم فعالان جنبش زنان در داخل مشغول فعالیت هستند و به اضافهی این، زنان ایران محدود به فعالان جنبش زنان نمیشوند و در همهی عرصهها وجود دارند. جنبش زنان در ایران به مثابه یک جنبش اجتماعی، هدف و مقصود اصلیاش این بود که زنان بتوانند در عرصهی عمومی جامعه وارد شوند. از این رو زنان وارد شدند. البته با چالشهای عدیدهای مواجه هستند از چالشهای حقوق شهروندی گرفته تا حقوق سیاسی. اما بدیهی است که زنان امروز بیشتر به چشم میآیند، از هر نظر که شما بگویید. از نظر روحی، از نظر قوای فکری و مغزی و حل مسائل بهتر از سابق شدهاند و بدیهیاست در عرصههای بسیار زیادی اینها به چشم میآیند و هر درگیریای برای زنان، هر چالشی که امروزه برای زنان ایرانی بهوجود میآید، اعم از این که اینها فعال جنبش زنان باشند یا نباشند، یک چالش اساسی برای کسب حقوق اجتماعی زنان هست.
البته خانم مرتاضی وقتی که من از جنبش زنان صحبت میکنم، به طور مشخص منظورم دقیقاً فعالیتهایی است که در تعاریف جامعهشناسانه در چارچوب جنبش جای میگیرد. صحبت شما را کاملاً قبول دارم. ولی سئوال من چیز دیگری است. مثلاً در مورد هشت مارس امسال با این که فراخوانی از طرف فعالان خارج از کشور داده شده بود، خانم عبادی فراخوان داده بود، در داخل هم همینطور، ولی ما دیدیم عملاً امکان پاسخگویی به این فراخوان برای زنان داخل ایران نبود. سوال مشخص من این است که امکان بروز فعالیتهای اجتماعی برای چهرههای شناختهشدهی فعال زن الان در ایران چطور است؟
به دلیل این که فضا در ایران بیش از پیش سیاسی و سیاستزده است و بسیاری با استفاده یا با سوءاستفاده از یک فضای سیاسیـ امنیتی فعالیت میکنند و چالشهای متعددی را دامن میزنند، اگر این طوری نگاه کنیم، به نظر میآید که از میان فعالان جنبش زنان آنهایی که در داخل ماندهاند، در واقع از همه کاری محروم هستند. یا فشار حاکمیت بیشتر بر این است که جنبش زنان ایران را محدود کند به همان فعالیتهای حقوقی و فعالیتهای مدنی و خانواده. سرمان گرم باشد به همان صیغه و چند همسری و نمیدانم ختنهی دختران و اینها که امروزه به نظر من در واقع جایی ندارد. یعنی زنان ایرانی در برابر تبعیضات قانونی و حقوقی خودشان با دور زدن خانواده و بالابردن آمار طلاق به ۸/۸ درصد و کسب رتبهی چهارم طلاق در جهان، این قوانین تبعیضآمیز را دور زدهاند و برنمیتابند. اما آنچه برای فعالان جنبش زنان مطرح است، این است که اینها گامهایی اساسی و بلندتر از محدود شدن به حقوق زنان و تبعیضات حقوقی در خانواده برداشتهاند. فعالان جنبش زنان، خواهی نخواهی در کنار سایر جنبشهای اجتماعی و بهویژه جنبشی که طی دو سال اخیر خودش را نشان داد، مستقیماً وارد عرصهی دموکراسی خواهی شدند. وقتی که زنان به صورت عناصر سیاسی وارد عرصهی جامعهمیشوند، در برابرشان چالشهای عدیدهای وجود دارد و هزینههای سنگینی را بهعنوان فعال سیاسی میپردازند که اتفاقاً جالب اینجاست که در پرداخت هزینهها و مجازاتها یک برابری جنسیتی وجود دارد. ما میبینیم که زنانی که به صورت عناصر سیاسی وارد عرصهی جامعه شدهاند، با حفظ هویت زنانهشان که این بسیار مهم است، توانستهاند گفتمان زنباورانه را در حوزهی سیاسی ایران هم وارد کنند.
شما اشاره کردید به سیاسی شدن ناخواستهی زنان و فعالان زن، یک اتفاق فرخندهی دیگری که در یکسال و نیم گذشته افتاد، این بود که مردان سیاسی ما هم زنانه شدهاند. یعنی بسیاری از مردان سیاسی هم که شاید اصلاً دغدغهی حقوق زنان نداشتند یا داشتند و به دلایلی آن را بروز نمیدادند، الان به این عرصه پا گذاشتهاند و ما میبینیم که صحبت از حقوق زنان میکنند. حتی مثلاً از تجمع روز هشت مارس حمایت میکنند. این را شما چه قدر در پیشبرد خواستههای زنان مؤثر میبینید؟
من میخواستم همین را بگویم که جنبش زنان از یکصدسال پیش با محوریت علماندوزی و با این نگاه که علم کلید بازکردن درهای خانه به سمت جامعه است، به این هدف رسیدهاست. بعد از این که زنان یک کوچ دستهجمعی به جامعه کردند، طبعاً با حقوق شهروندی، که حقوق سیاسی هم در آن هست و با چالشهای حقوق شهروندی مواجه هستند و طبعاً به صورت عناصر سیاسی در جامعه مطرح میشوند. این که مردها این امر را پذیرفتهاند، دقیقاً نشان میدهد که جنبش زنان، فعالان جنبش زنان و بهویژه خود زنان توانستهاند از طریق عناصر غیرمستقیم دموکراسی به شخصیتهای برجسته در تحول دموکراسیخواهی در ایران تبدیل شوند. زنان در این مسیر چنان توانستهاند خوب پیش بروند که حتی به رهبری جنبشهای دموکراسیخواهانه در ایران رسیدهاند و بخشی از این فعل و انفعالات و پیشبرد این جنبش بر دوش زنان استوار است. این نکته بسیار مهم است. در واقع این توانمندی زنان و این حضور دلسوزانه و مشوقانه و اتفاقاً متکی بر ارزشهای زیستگونهی خودشان به مردها این را باورانده است که زنان میتوانند عناصر اساسی در تحول دموکراسیخواهی باشند و امکان ندارد که این تحول بدون نگاه کردن به حقوق آنها، بدون شنیدن صدای آنها پیش برود.
فکر میکنید این فرصت طلایی که الان برای زنان و جنبش زنان بهوجود آمده است، آیا جنبش زنان و فعالان زن به درستی میتوانند از آن استفاده کنند یا این که ممکن است فرصتسوزی شود؟
بله. به نظر من زنان، آنهایی که در داخل و آنهایی که در خارج هستند، با شناخت درست و دقیق شرایط دوران میتوانند درست ببینند و درست عمل کنند. زنان در داخل مشیشان مشی مدنی و پرهیز از خشونت است، در مشی مدنی شما فقط مظلومیت خودتان را نشان میدهید. با اتخاذ این مشی و در واقع پاسخندادن به خشونتها، اگر چنانچه به نظر آید که فعالیتی نیست، چون هیاهویی نیست، چون خشونتی نیست، این به نظر من نگاه غلطی است. در واقع جامعه ایران در یک پوستاندازی سخت و سنگینی به سر میبرد که شما اگر سعی کنید پوستاش را سریعتر بکنید، جاهایی را زخم میکنید و اگر چنانچه بخواهید این پوستاندازی را به تأخیر بیندازید، در دورن پوستهی خودش خفه میشود. هوشیاری بسیار بالایی طلب میکند و بنابراین جریاناتی مثل هشت مارس یا امثال آن، اینها آداب و رسومی بود که در طول این سالها زنان ایرانی از آن استفاده کردند، برای این که صدای خودشان را به گوش مردم برسانند. این صدا شنیده شده است. همان طور که خودتان میگویید، برخی از مردها زنان را باور کردهاند. من بعید میدانم کسی باور نکرده باشد، حتی آن نگرش سنتی امروز برای اثبات خودش و ثبیت روحیهی برابریخواهانه و عدالتجویانهخودش زنان را نگاه میکند.
شما اشاره کردید به یکسری نکات مثبت و یکسری نکات منفی. مثلاً از چیزهای منفیای که گفتید، که جالب هم بود، این بود که «سر ما را گرم کردهاند به مسائلی مثل صیغه و چند همسری و اینها و امکان فعالیتهای پایهای و اصولیتر از ما سلب شده یا کم شده» و بعد نکات مثبت این که مردان صدای زنان را شنیدهاند، مردان سیاسی وارد عرصهی برابریخواهی برای زنان شدهاند. مجموعهیاینها را که ما کنارهم بگذاریم، شما چشمانداز سال جدید را برای جنبش زنان چه طور میبینید؟
من نکتهای را تصحیح کنم. حتی اگر کسی بخواهد سر کسی را گرم کند، مهم این است که آن طرف بخواهد که با آن وسیله سرش گرم شود یا نه. من گفتم ترجیحشان این است. قدرت سیاسی اصولاً ترجیحاش این است که هر کسی سرش به محدودهی خودش گرم باشد. اما من میخواهم این را بگویم که زنان به دلیل کوچ دستهجمعی به جامعه با چالشهای اجتماعیـ سیاسی مواجه شدند که نمیتوانند دیگر در آن محدود باشند و غیرقابل تفکیک است. حتی زمانی که از این خبرها نبود، سر حقوق خودشان هم که بحث میکردند، آن حقوق سیاسی تلقی میشد و با آنها برخورد سیاسی میشد. اصولاً من آدم امیدواری هستم، به نظر من چشمانداز آیندهی زنان ایران خیلی روشن است. برای این که زنها امروزه وارد عرصههایی شدهاند که این عرصهها خود به خود چالشبرانگیز است؛ مثل زناشویی میماند. یعنی اگر زنی بخواهد با هیچ چیزی چالش نداشته باشد، چالش خانوادگی و حقوقی و اینها، باید مثلاً دور ازدواج را خط بکشد. همانطور که خیلی از دخترها و پسرها امروزه این کار را میکنند. اما به محض این که عاشق میشود، در واقع چالشاش را شروع میکند. امروز زنان ما کمتر از مادران و مادربزرگهایشان سلطهپذیرند و حتی سلطهجوییشان هم کمتر است. به خودشان احترام میگذارند و منفعتطلب شدهاند. اینها باعث میشود که البته چالشهای بسیار زیادی داشته باشند. امروز زنان به جایی رسیدهاند که باید مسئولیت ادارهی زندگیشان را خودشان بهعهده گیرند و ارادهگرایانه در سرنوشت خودشان مداخله کنند. اینها همه یعنی مسئولیت و در اینجا وقتی که رفتار قیممآبانه و سلطهجویانه توسط مردان بر خودشان را نفی و نقد میکنند، طبعاً خودشان نباید این رفتارها را داشته باشند و طبعاً تنها میمانند. دیگر آن حمایتها را ندارند و با علم به این که آن حمایتها وجود ندارد، با علم به این که نه باید سلطهجو باشند و نه سلطهپذیر، طبعاً چالشهای بسیار اساسی سرراهشان هست. جامعهی ایران روز به روز مدرنتر میشود، به مدرنیته به معنای واقعیاش نزدیکتر میشود. مدرنیته یکی از سختترین بحرانها و بلاهایی که دارد تنهاییست. زنان با این چالش تنهایی که امروز هم با آن مواجه هستند، به نظر من باید دست و پنجه نرم کنند و البته دست و پنجه نرم کردن به نظر من آدم را قویتر میکند، بهتر از سکون است. از این نظر من امیدوارم.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه. شهرام احدی
اين سوی پرچين عيد میشود
جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا
esmail@nooriala.com
«گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکليفی می کند».
(يکی از کاريکلماتورهای زنده ياد پرويز شاپور)
اين آخرين «جمعه گردی» سال ۱۳۸۹ است و با تحويل سال نو عمر اين «مجموعه» به شش سال می رسد. شش سال است که خود را موظف کرده ام که بنويسم و حاصل عمری پر فراز و نشيب و سرشار از جابجائی را به واژه و عبارت و جمله مبدل کنم تا جای پائی باشد از آدمی که در ميان جنگ دوم جهانی، در جائی از آسيای جنوب غربی متولد شد، و اکنون روزگار پيرانه سری اش را در ميانهء امريکای شمالی می گذراند؛ و اگرچه سال های زيادی است که از ديدار وطن اش محروم شده اما دمی بی آن نزيسته و فکری بجز آن نداشته است؛ خوشحالی مردمی که در آن خاک زندگی می کنند شادمان اش کرده و اندوه شان ابر غصه را بر جانش بارانی ساخته است؛ در مرگ نداها و سهراب های جوان و رعنايش، که می توانستند فرزندان خود او باشند، غرق ماتم و خشم شده و در اين توفان ناگزير عاطفی آرزو کرده است که بتواند کارکی، هرچند کوچک، برای آن همه رعنای گيرافتاده در بن بست حکومتی عتيقه و ناجوانمرد انجام دهد.
لحظه ای از نوشتن باز می مانم و از پنجرهء کنار دستم به چشم انداز می نگرم که پوشيده از درخت و چمن است. يک ماه پيش همينجا منظرهء مرده ای داشت. با شاخه های لخت و خشک، چمن های زرد شده و بوته های بی گل و برگی که در مسير بادهای سرد به بيهودگی خم و راست می شدند. اما اکنون می بينم که باد مهربان و هوا مخملين و آسمان گرم می شوند و چمن ها اينجا و آنجا از از ميان برف های گاهگاهی و گل های آشفته ای که در خود فرو کشانده شان سر بر می دارند و هوا را در جستجوی ساعت بيدار شدن بو می کشند. برخی از درختان، سراسيمه، انگار هم اکنون کسی بيدارشان کرده و متوجه لختی شان شده باشند، دنبال برگ های از دست رفته می گردند؛ و پرندگان گمشده در باران ها و بوران ها، نمی دانم از کجا پيداشان شده و هوا را پر از آوازهای ناشناس خود کرده اند. خرگوش ها و موش خرمائی های شنگول هم برگشته اند، شعبده بازان شاخه ها و سيم های برق و تلفن. و از جانب کوهسار مغربی ابرهای زرافشان را می بينم که با وقار و طمأنينه پهنهء آسمان بی عجله را در می نوردند و خبر آمدن بهار را در گوش درخت و آب و انسان زمزمه می کنند.
به همسايه هامان می نگرم که پنجره ها را گشوده اند و در باغچه هاشان به زير و رو کردن خاک مشغولند. و به يکباره اين واقعيت را به ياد می آورم که همسايه هامان نيز می دانند که بهار از راه رسيده است اما هيچ نمی دانند که وقتی موکب بهار به ما می رسد نوروز ما، سال نوی ما، و روز نوی ما نيز آغاز می شود. آنها روز عيد ندارند، ساعت تحويل ندارند، هفت سين و چهارشنبه سوری و سيزده به در ندارند، رسيدن بهار را بهم تبريک نمی گويند و به جوان هاشان عيدی نمی دهند و ماهی قرمز و گل لاله نمی خرند و تيک تاک ساعت تحويل را نمی شنوند. و می بينم که ساعت دل من با وقت ديگری کوک است؛ ساعتی که اينجائی نيست؛ ساعتی که خبر از لحظهء تحويلی می آورد که فقط در تقويم های وطن من جا دارد.
بدين سان بهار دو حيثيت پيدا می کند؛ يکی از آن مشترک من و همسايه ها و ديگری فقط از آن من. يکی طبيعی و ديگری فرهنگی. يکی کيهانی و ديگری سرزمينی. و در اين حيثيت فرهنگی ـ سرزمينی است که هويت يک ملت تاريخی شکل های بديع خود را به تماشا می گذارد و تبديل به آهنگسازی می شود که ضرباهنگ ترانه هايش را از طبيعت می گيرد و بدان معناهائی انسانی می بخشد. و در اين روند شگرف است که نواخت ِ زندگی را از يکنواختی به درهمنوازی گستردهء انسان و طبيعت مبدل می کند.
در عين حال می بينم که اگر ما ايرانی ها بخواهيم ويژگی خاصی برای فرهنگ خود قائل شويم بايد آن را در توانائی «نمادسازی» هامان جستجو کنيم. ما اهل زبان تلويح و اشاره ايم. از هر اتفاق و حادثه ای ضرب المثلی می سازيم، حرف ساده مان می تواند لايه ها و ابعاد شگرف بخود گيرد. شاعرمان می گويد: «يوسف گمگشته باز آيد به کنعان، غم مخور» و ما می دانيم که منظوزش نه يوسف است و نه کنعان. اما او در همين نظرپردازی ساده به پايان همهء گمگشتگی ها و غم خوردن های بشری اشاره می کند. معمارمان گنبد آسمان را در آبی گنبدهای اصفهان مان به دام می اندازد و سنگ تراش مان شير را بجای خورشيد و گاو را بجای منشاء زندگانی بر ديوارهای تخت جمشيدمان جسميت می بخشد. و، از همه شگرف تر، نگاه مان به سير زمان است و معناهای انسانی بخشيدن به لحظه لحظهء آن. و برای هر معنا آئينی و مراسمی و جشنی برساختن که همه در ستايش حيات و نفی روزمرگی است.
به سفری که در اين خزان و زمستان داشته ايم و اکنونی که به پايان آن رسيده ايم بنگريد. آيا کجای عالم می توان اين آگاهی حساس را نسبت به معناهای انسانی ـ اجتماعی گذر زمان پيدا کرد. پس از بهاری خرم و تابستانی پر از شور و گرما، سمفونی فصول ما به فراز خزانی اش می رسد و سفر در تاريکی و سرما آغاز می شود. شب ها درازتر از شب پيش و سرما استخوان سوز تر از روز قبل می شوند. اما ما سمفونی طبيعی ـ فرهنگی خويش را با «جشن مهرگان» می آغازيم چرا که می دانيم تنها «مهر» است که می تواند سفينهء هستی ما را از گردنه های سهمناک زمستانی به سلامت بگذراند. آنگاه، در بلندترين شب سال که تاريکی و سرما به اوج خود رسيده اند ما اين «مصيبت» را جشن می گيريم و نامش را «يلدا» می گذاريم که به معنای تولد است. يعنی، يلدا پوزخند ما به پيروزی تاريکی و سرما است چرا که می دانيم فوارهء برخاستهء زمستان در همين شب است که واژگون می شود؛ شبی که در آن مهر هستی بخش از دل سنگ های استوره ای زاده شده و جنگ خويش با تاريکی و سرما را به ضربآهنگ باران و برف و باد و بوران می آغازد. نيک که بنگريم می بينيم که جشن ها و سورهای شبانهء ما واگوی داستانی است که در آن نخست تاريکی و سرما حکمران زمين و زمان می شوند و آنگاه، در اوج قدرت شان، خورشيد به دنيا می آيد و بی وقفه می جنگد تا گرمای جان بخش را باز آورد و به ريشه های يخ زدهء گياه و حيوان زندگانی نو ببخشد.
و آخرين جشن شبانهء ما «چهارشنبه سوری» نام دارد؛ شب آتش بازی های شادمانه ای که از پيروزی مهر خبر می دهد و با پيروزی مهر جشن های شبانه مان پايان گرفته و جشن های روزانهء مان با «جشن نوروز» آغاز می شوند.
مگر همين معنای عبارتی نيست که هر نوروز آن را همچون گلی به يکديگز هديه می کنيم: «نوروز پيروز!». دقت کنيد که در اين عبارت نيز ابهام و ايهام و رمزی است. عبارتی است که «فعل» ندارد و خودمان بايد جای خالی آن را، همچون فال حافظ، پر کنيم. می تواند عبارتی خبری باشد: نوروز پيروز «شد» و کمر زمستان شکست و بهار گمشده برگشت. می تواند عبارتی آرزوئی باشد: نوروز پيروز «باشد». می تواند به جمله ای اثباتی و اطمينان بخش بدل شود: نوروز پيروز «است».
بدينگونه، فرهنگ ما ايرانيان عصارهء سمفونيک حرکت هستی در خط زمان را بيرون می کشد تا از آن داستان شگرف غلبهء اوليهء تاريکی و سرما، تولد پسين ِ مهر و آغاز مبارزه ای جانگاه و وقفه ناپذير و، بالاخره، پيروزی نور بر ظلمت و گرما بر سرما را بازگو کند؛ داستانی که بلافاصله از هويت استوره ای خود خارج می شود تا حکايت نمادين مبارزه با سختی های هر زندگی و هر جامعه ای باشد.
هيجان زده از اين همه شگفتی فرهنگی از اطاق بيرون می روم. همسايه که خم شده و در باغچه گل می کارد قد راست می کند و برايم دست تکان می دهد. بعد جلوتر می آيد و از آن سوی پرچين بين خانه هامان از من می پرسد: «اسماعيل، هيچ می دانی همين روزها روز اول بهار است؟» می گويم: «بله، سال نوتان خجسته باد». با کنجگاوی نگاهم می کند: «سال نو؟ آنکه سه ماه پيش بود!» می خندم و می گويم «فرانک عزيز. آنسوی پرچين سه ماه از سال گذشته است اما اين سوی پرچين سال همين امروز نو می شود».
می دانم که حرفم را نمی فهمد؛ لحظه ای سکوت می کند و سرگردان دستی به چوب های پرچين می کشد و می گويد: «اين چوب ها احتياج به رنگ نو دارند، وگرنه می پوسند».
و نمی داند که ما ايرانی ها از «پرچين» هم می توانيم معنائی نمادين بسازيم.
با ارسال ای ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد: NewSecularism@gmail.com
دهکده المپیک، دهکده ایران!
احمد وحدت خواه
ويژه خبرنامه گويا
در لغت نامه مرحوم دهخدا واژه «بامبول» با تعاریفی مانند حقه بازی، هوچی گری، دوز و کلک و بهانه های ریاکارانه معادل شده است. بامبول جدید رژیم جمهوری اسلامی این بار نه تنها ورزشکاران و قهرمانان ملی میهن ما را هدف جنون تبلیغاتی و سیاسی خود قرار داده است، بلکه به تبع آن می تواند یک آبرو ریزی جدید بین المللی را روی دست ملت ایران بگذارد.
«کمیته ملی المپیک ایران» پس از چهار سال که از معرفی آرم بازیهای المپیک لندن در سال ۲۰۱۲ می گذرد به ناگهان علم و کتل راه انداخته است که این لوگو توسط یک شرکت تبلیغاتی وابسته به اسرائیل و در نقش کلمه «صهیون» تهیه شده است و «زائیده روح نژادپرستی» طراحان آن است.
با اینکه در شکایت مسخره رژیم سخن مستقیمی از عدم شرکت هیئت ورزشی ایران در بازیهای لندن نشده است، دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس در مصاحبه ای با روزنامه «اخبار یهودیان» این کشور تعارفات دیپلماتیک را کنار گذاشته و در سخنانی که فقط یک «به َدَرک» کم دارد صریحا ضمن نکوهش این جنجال بیهوده اعلام کرده است که «این بهانه ای باورنکردنی است و اگر نیامدید هم نیامدید. جایتان خالی نخواهد بود».
شاهنامه فردوسی، گذشته از کتاب تاریخ اساطیری سرزمین آبا و اجدادی ما ایرانیان، سرگذشت آیین های پهلوانی ملتی است که قهرمانان آن با ورزش جسم خود همزمان روح میهن دوستی و مدارای انسانی نسبت به سایر همنوعان را در خود پرورش می داده اند و به زبان امروزی رسم جوانمردی را در زندگی به کار می گرفته اند.
اعراب مهاجم با آگاهی از این خصلت ما ایرانیان ورزش های باستانی ما را تهدیدی برای خود به شمار می آورده ا ند و بی جهت نیست که زورخانه های دوران پس از حمله آنها به دور از چشم این مهاجمین و در زیر زمینهای عمیق بنا می شده اند و کباده و میل و سپر مورد استفاده ورزشکاران از روی شباهت به سلاح های سپاهیان دوران امپراتوری هخامنشی ساخته می شده اند.
ورزشکاری و پرورش اخلاق نیکو از راه تندرستی جان و روان طی قرنها بخشی از فرهنگ ملی ما ایرانیان شده است و امروزه با تنوع گسترده انواع ورزشها و علیرغم همه محدودیتهای گریبانگیری که به نام حفظ شئون مذهبی متوجه زنان پرشهامت میهن ما شده است ورزشکاران ما در صحنه های بین المللی آبروریزی های سیاسی حکومت را با قهرمانی های خود جبران می کنند و نام ایران را زنده و معتبر نگاه می دارند.
از سوی دیگر، در قرن پرتلاطم کنونی که به گفته سازمان ملل متحد هم اینک بیش از ۸۰ جنگ خونین داخلی و میان کشوری در بین ۱۹۶ کشورهای عضو آن جاری است، تنها امید و دلخوشی باقی مانده برای دست یابی به صلح جهانی و همزیستی میان فرزندان آدم همین بازیهای چهار سال یک بار المپیک است که ورزشکاران مختلف را با هر رنگ و نژاد و مذهب از چهارگوشه عالم به گرد هم می آورد و نمایندگان خانواده بشری را به مدت چند هفته ای زیر یک سقف میزبانی می کند.
کمیته جهانی المپیک با درک از این موقعیت استثنایی محل تجمع ورزشکاران را «دهکده» یا به تعبیری کشوری فرا سیاسی- ایدئولوژیک فرضی از مجموعه سفرای ورزشی جهان نام گذاری کرده است.
هر چه این «دهکده» ستایشگر ارزش های معنوی در جهان آشوب زده امروز، یاد آور سرنوشت مشترک انسانها، نمایشگر خلاقیت های شگفتی آور آنها و به یک کلام زندگی و شادی و امید و صلح است، «دهکده» محصوری که رهبران جمهوری اسلامی با رفتار ماجراجویانه و اخلاق ضد ملی خود برای انزوای ملت ما در میان سایر کشورهای جهان به وجود آورده اند جز محدوده ای سرشار از غم و مصیبت و استبداد نبوده است.
رژیمی که حی و حاضر و به اعتراف گردانندگان آن بیش از سیصد شرکت بین المللی اسرائیلی و «صهیونیستی» به آن از شیر مرغ تا جان آدامیزاد وارد می کنند و تازه همین هفته گذشته مقامات اسرائیلی ناگهان یادشان افتاده است که در تحریمهای سی سال گذشته نسبت به کشور ما سهیم نبوده اند، مطرح کردن چنین موارد سخیف و ابلهانه جز دور نگه داشتن هر چه بیشتر ایران و ایرانی از خانواده جهانی و سرکوب «بی سر صدای آنها» دور از انظار بین المللی چه هدفی را در نظر دارد؟
المپیک مورد علاقه این حکومت رقابت در «بازیهای» گفتن دروغ و ریا، فساد و دزدی، سرکوب و زندان، نخبه کشی و نابودی استعدادهای جوانان و ورزشکاران میهن ماست و شگفتی نباید کرد که رژیم همیشه در این «المپیک» قهرمان و صاحب مدال طلا بوده است!
avahdatkhah@gmail.com
و اینک هدیه ای نوروزی و کوچک به همه ایرانیان، حتی آنها که بر ما ستم می کنند!
تابش هسته ای چه اثری بر تندرستی دارد؟
بحران نيروگاه فوکوشيما، در ژاپن نگرانی هايی را درباره اثرات تابشی (تشعشعی) راديوآکتيو به وجود آورده است. ميزان خطرناک تابش هسته ای چيست؟ تابش هسته ای چه اثری بر تندرستی دارد؟ پيآمدهای کوتاه مدت و دراز مدت تابش کم چيست؟
عليرغم پراکنده شدن مقداری مواد راديوآکتيو در اطراف نيروگاه، سوزان لنگهورست، پزشک و مسئول ايمنی تابش هسته ای به مجله علمی انگليسی «ساينتيفيک آمريکن» می گويد: ما هنوز با ميزان خطرناک مواجه نيستيم.
آبل گونزالس، معاون کميسيون جهانی حمايت در برابر خطرات راديولوژيکی که در سال ۱۹۸۶ فاجعه چرنوبيل را بررسی کرده بود، بر اين باور است که اطلاعاتی که تاکنون از منابع ژاپنی دريافت شده، ناقص است و اظهار نظر درست درباره چشم انداز وخامت اوضاع عملی نيست. اثرات تابش هسته ای بر سلامت، پيوند نزديکی با ميزان ، نوع و مقدار آن دارد.
ميزان تابش:
يک فرد به طور متوسط سالی به ميزان ۰.۲ تا ۰.۳ ميلی سيورت (۱) در معرض تابش هسته ای قرار می گيرد. کميسيون ناظر بر مسائل هسته ای آمريکا توصيه می کند که مردم نبايد بيش از يک ميلی سيورت در سال در معرض تابش قرار گيرند. ميزان حداکثر مجاز در ايالات متحده برای کارکنان مراکز هسته ای ۵۰ ميلی سيورت در سال است.
لنگهورست می گويد سيندروم (همرفت) تابش ممکن است پس از يک تابش ۳ سيورتی يعنی ۳۰۰۰ برابر ميزان مجاز در سال رخ دهد. نخستين نشانه های بيماری - استفراغ، بالا آوردن و اسهال- ممکن است بين چند دقيقه تا چند روز خود را نشان دهد. اين مرحله ممکن است يک دوره بيماری سخت در پی داشته باشد که می تواند از چند ساعت تا چند ماه طول بکشد.
نوع تابش:
نوع تابش در مورد نيروگاه فوکوشيما تابش يونيزه است. تابش يونيزه به انواع شکل ها وجود دارد. در تابش گاما و پرتونگاری ايکس، اتم ها ذرات نور فعالی را که به اندازه کافی قدرت دارند تا به ميان بدن نفوذ کنند، ساطع می کنند.
تابش های آلفا و بتا قدرت کمتری دارند و غالباً می شود با يک صفحه کاغذ جلوی عبور آنها را گرفت. با اين همه، اگر مواد راديوآکتيو بلعيده شود يا تنفس شود، اين تابش های کم توان آلفا و بتا تبديل به پديده های خطرناک تر می شوند. زيرا بخش بزرگی از تابش های گاما و ايکس بدون دستکاری در بافت های بدن در آن رسوخ می کنند در حالی که تابش های آلفا و بتا که نمی توانند از ميان بافت ها عبور کنند، تمام انرژی خود را در برخورد با بافت های زنده از دست می دهند و آسيب های تازه ای به وجود می آورند.
طول مدت تابش:
ميزان زياد جذب شده در يک مدت زمان کوتاه، می تواند خطرناک تر از همان ميزان باشد که در زمان بيشتری به تدريج جذب شده. به گزارش سازمان جهانی هسته ای، يک مصرف۱ سيورتی احتمالاً سبب بيماری موقت ناشی از تابش و کاهش شمار گلوبولهای سفيد می شود اما کشنده نيست. يک مصرف ۵ سيورتی می تواند در مدت زمانی نزديک به يک ماه سبب مرگ نيمی از افرادی باشد که در معرض تابش قرار گرفته اند. اما تابش ۱۰ سيورتی در عرض چند هفته به مرگ می انجامد.
درس هايی از چرنوبيل:
به گفته گونزالس، برخی از کارکنان مامورعمليات نجات در نيروگاه چرنوبيل در معرض چندين سيورت تابش قرار گرفتند و حتی بعضی از آنها به دليل حرارت بسيار در واقع «بدون هيچ پوششی» کار می کردند در حالی که کارکنان ژاپنيبه تجهيزات بهتری دارند و پوست آنها کمتر در معرض تابش است.
۵۰ تن از کارکنان نيروگاه در عمليات ويژه برای کنترل نيروگاه فوکوشيما شرکت دارند. گنزالس می گويد برای احتياط لازم است آنها را مرتباً جا به جا کرد تا ميزان تابش از ۰.۱ سيورت بيشتر نشود. کارکنان بايد مجهز به ابزارهای دقيق برای انداره گيری ميزان تابش باشند که بتواند به آنها به موقع هشدار دهد تا ميزان تابش از حد مجاز بالاتر نرود. در صورتی که اين ميزان تابش به يک سيورت برسد بايد گفت که با وضع خطرناکی رو به رو هستيم.
آسيب های جسمی بر هزاران کودک در پيآمد فاجعه چرنوبيل از تابش مستقيم يا حتی جذب مواد راديوآکتيو نبود، بلکه از خوردن شير آلوده به مواد راديوآکتيو بود. چزيوم ۱۳۷ که در جريان انفجار نيروگاه چرنوبيل آزاد شد و خوراک گاوهای منطقه را آلوده ساخت، از راه شير حيوانات به بدن کودکان وارد شد. پدران و مادرانی که از خطر حادثه آگاه نبودند، شير آلوده را به کودکان خود دادند. گنزالس می گويد بدون شک اين فاجعه در ژاپن تکرار نخواهد شد.
به گفته وی در برخورد با چنين فجايعی از يک اصل پيروی می شود و آن «حداقل ممکن و معقول» است. تا اين لحظه می توان گفت اقدامات انجام شده حداقل ممکن و معقول يا به گفته گونزالس «احتياط های اضافی سودمند» است.
(۱) يک سيورت (Sievert) يک واحد تشعشع يونيزه شده و برابر با ۱۰۰ رم (Rem) است. هر رم يک دوز واحد تشعشعات اشعه ايکس و اشعه گاما است.
عليرغم پراکنده شدن مقداری مواد راديوآکتيو در اطراف نيروگاه، سوزان لنگهورست، پزشک و مسئول ايمنی تابش هسته ای به مجله علمی انگليسی «ساينتيفيک آمريکن» می گويد: ما هنوز با ميزان خطرناک مواجه نيستيم.
آبل گونزالس، معاون کميسيون جهانی حمايت در برابر خطرات راديولوژيکی که در سال ۱۹۸۶ فاجعه چرنوبيل را بررسی کرده بود، بر اين باور است که اطلاعاتی که تاکنون از منابع ژاپنی دريافت شده، ناقص است و اظهار نظر درست درباره چشم انداز وخامت اوضاع عملی نيست. اثرات تابش هسته ای بر سلامت، پيوند نزديکی با ميزان ، نوع و مقدار آن دارد.
ميزان تابش:
يک فرد به طور متوسط سالی به ميزان ۰.۲ تا ۰.۳ ميلی سيورت (۱) در معرض تابش هسته ای قرار می گيرد. کميسيون ناظر بر مسائل هسته ای آمريکا توصيه می کند که مردم نبايد بيش از يک ميلی سيورت در سال در معرض تابش قرار گيرند. ميزان حداکثر مجاز در ايالات متحده برای کارکنان مراکز هسته ای ۵۰ ميلی سيورت در سال است.
لنگهورست می گويد سيندروم (همرفت) تابش ممکن است پس از يک تابش ۳ سيورتی يعنی ۳۰۰۰ برابر ميزان مجاز در سال رخ دهد. نخستين نشانه های بيماری - استفراغ، بالا آوردن و اسهال- ممکن است بين چند دقيقه تا چند روز خود را نشان دهد. اين مرحله ممکن است يک دوره بيماری سخت در پی داشته باشد که می تواند از چند ساعت تا چند ماه طول بکشد.
نوع تابش:
نوع تابش در مورد نيروگاه فوکوشيما تابش يونيزه است. تابش يونيزه به انواع شکل ها وجود دارد. در تابش گاما و پرتونگاری ايکس، اتم ها ذرات نور فعالی را که به اندازه کافی قدرت دارند تا به ميان بدن نفوذ کنند، ساطع می کنند.
تابش های آلفا و بتا قدرت کمتری دارند و غالباً می شود با يک صفحه کاغذ جلوی عبور آنها را گرفت. با اين همه، اگر مواد راديوآکتيو بلعيده شود يا تنفس شود، اين تابش های کم توان آلفا و بتا تبديل به پديده های خطرناک تر می شوند. زيرا بخش بزرگی از تابش های گاما و ايکس بدون دستکاری در بافت های بدن در آن رسوخ می کنند در حالی که تابش های آلفا و بتا که نمی توانند از ميان بافت ها عبور کنند، تمام انرژی خود را در برخورد با بافت های زنده از دست می دهند و آسيب های تازه ای به وجود می آورند.
طول مدت تابش:
ميزان زياد جذب شده در يک مدت زمان کوتاه، می تواند خطرناک تر از همان ميزان باشد که در زمان بيشتری به تدريج جذب شده. به گزارش سازمان جهانی هسته ای، يک مصرف۱ سيورتی احتمالاً سبب بيماری موقت ناشی از تابش و کاهش شمار گلوبولهای سفيد می شود اما کشنده نيست. يک مصرف ۵ سيورتی می تواند در مدت زمانی نزديک به يک ماه سبب مرگ نيمی از افرادی باشد که در معرض تابش قرار گرفته اند. اما تابش ۱۰ سيورتی در عرض چند هفته به مرگ می انجامد.
درس هايی از چرنوبيل:
به گفته گونزالس، برخی از کارکنان مامورعمليات نجات در نيروگاه چرنوبيل در معرض چندين سيورت تابش قرار گرفتند و حتی بعضی از آنها به دليل حرارت بسيار در واقع «بدون هيچ پوششی» کار می کردند در حالی که کارکنان ژاپنيبه تجهيزات بهتری دارند و پوست آنها کمتر در معرض تابش است.
۵۰ تن از کارکنان نيروگاه در عمليات ويژه برای کنترل نيروگاه فوکوشيما شرکت دارند. گنزالس می گويد برای احتياط لازم است آنها را مرتباً جا به جا کرد تا ميزان تابش از ۰.۱ سيورت بيشتر نشود. کارکنان بايد مجهز به ابزارهای دقيق برای انداره گيری ميزان تابش باشند که بتواند به آنها به موقع هشدار دهد تا ميزان تابش از حد مجاز بالاتر نرود. در صورتی که اين ميزان تابش به يک سيورت برسد بايد گفت که با وضع خطرناکی رو به رو هستيم.
آسيب های جسمی بر هزاران کودک در پيآمد فاجعه چرنوبيل از تابش مستقيم يا حتی جذب مواد راديوآکتيو نبود، بلکه از خوردن شير آلوده به مواد راديوآکتيو بود. چزيوم ۱۳۷ که در جريان انفجار نيروگاه چرنوبيل آزاد شد و خوراک گاوهای منطقه را آلوده ساخت، از راه شير حيوانات به بدن کودکان وارد شد. پدران و مادرانی که از خطر حادثه آگاه نبودند، شير آلوده را به کودکان خود دادند. گنزالس می گويد بدون شک اين فاجعه در ژاپن تکرار نخواهد شد.
به گفته وی در برخورد با چنين فجايعی از يک اصل پيروی می شود و آن «حداقل ممکن و معقول» است. تا اين لحظه می توان گفت اقدامات انجام شده حداقل ممکن و معقول يا به گفته گونزالس «احتياط های اضافی سودمند» است.
(۱) يک سيورت (Sievert) يک واحد تشعشع يونيزه شده و برابر با ۱۰۰ رم (Rem) است. هر رم يک دوز واحد تشعشعات اشعه ايکس و اشعه گاما است.
پخش زنده کنسرتهای نوروزی از رادیو فردا
پس از اجرای موفق پخش زنده کنسرتهای موسیقی محمدرضا شجریان و گروه کیوسک، رادیو فردا این بار همزمان با نوروز ۹۰، چند خواننده محبوب موسیقی پاپ را به خانههای شما میآورد.
هدیه نوروزی امسال رادیو فردا، پخش زنده کنسرتهای حمیرا، شهرام صولتی، پویا، میکائیل، ستار، امید، منصور، افشین، ابی و شادمهر از استادیوم تنیس دبی است.
برای آن که از طریق رادیو فردا خوانندگان محبوب خود را میهمان سفرههای نوروزیتان کنید، از ساعت ۱۰:۳۰ شب روزهای دوم، سوم و چهارم فروردین به وقت تهران تا ساعت ۲ بامداد روز بعد با رادیو فردا باشید.
هشت ساعت برنامه زنده با رادیو فردا
هدیه نوروزی امسال رادیو فردا، پخش زنده کنسرتهای حمیرا، شهرام صولتی، پویا، میکائیل، ستار، امید، منصور، افشین، ابی و شادمهر از استادیوم تنیس دبی است.
برای آن که از طریق رادیو فردا خوانندگان محبوب خود را میهمان سفرههای نوروزیتان کنید، از ساعت ۱۰:۳۰ شب روزهای دوم، سوم و چهارم فروردین به وقت تهران تا ساعت ۲ بامداد روز بعد با رادیو فردا باشید.
هشت ساعت برنامه زنده با رادیو فردا
تاریخ | ساعت | برنامه |
سهشنبه دوم فروردین | از ۱۰:۳۰ شب تا ۲ بامداد | کنسرت حمیرا، شهرام صولتی، پویا و میکائیل |
چهارشنبه سوم فروردین | از ۱۰:۳۰ شب تا ۲ بامداد | کنسرت ستار، امید، منصور و افشین |
پنجشنبه چهارم فروردین | از ۱۰:۳۰ شب تا ۲ بامداد | کنسرت ابی و شادمهر |
چرا غرب شورشیان لیبی را به رسمیت نمیشناسد؟
در شرایطی که شورشیان لیبی به شدت به حمایت غرب و به خصوص به مشروعیت شناختن آنها توسط جامعه بینالمللی نیاز دارند، تاکنون فقط فرانسه «شورای انتقالی ملی لیبی» را به رسمیت شناخته است.
چالرز رکناگل، گزارشگر رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، در یادداشتی به دلایل تعلل غرب در به رسمیت شناختن شورشیان لیبی پرداخته است.
رهبران کشورهای غربی همه اقدامات حکومت لیبی و معمر قذافی را به شدت محکوم کردهاند. به عنوان مثال دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، در اجلاس سران گروه هشت که طی روزهای اخیر در پاریس برگزار شد گفت که باید از تمام روشهای ممکن برای اعمال فشار بر حکومت قذافی استفاده کرد.
ولی در عمل غیر از دولت فرانسه هیچ کشور دیگری تاکنون شورشیان لیبی را به رسمیت نشناخته است. به این ترتیب عملاً شورشیان از امکان دستیابی به داراییهای دولت لیبی درخارج از کشور محروم خواهند ماند.
درهفتههای گذشته برخی از کشورهای غربی از جمله دولت آمریکا گفتند که هویت شورشیان لیبی کاملاً مشخص نیست و حمایت مادی از آنها اقدامی شتابزده است. ولی در روزهای اخیر در حاشیه اجلاس گروه هشت هیلاری کلینتون با یک هیئت نمایندگی شورشیان ملاقات کرده و دولت آمریکا یک مرجع دیپلماتیک را برای تماس با شورشیان تعیین کرده است. کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز اعلام کرد که هیئتی را برای ملاقات با شورشیان به شهر « بنغازی » اعزام خواهد کرد.
به نظر میرسد که غرب هنوز در به رسمیت شناختن شورشیان تردید دارد و دلیل آن عدم اطمینان و سؤالاتی است که هنوز پاسخ آن به درستی روشن نیست.
«شاهشانک جوشی» کارشناس جهان عرب در مرکز پژوهشی «رویال یونایتد سرویس» در شهر لندن میگوید: «برخی از چهرههای اصلی و ارشد در میان شورشیان لیبی شناخته شدهاند. به عنوان مثال ما میدانیم که وزیر کشور سابق لیبی از حمایت حدود هزار نفر از افراد واحدهای ویژه برخوردار است. شخصیت شناخته شده دیگر وزیر دادگستری است. ولی ما از احتمال اختلاف نظر یا رقابت بین افراد و جریانهای مختلف، نحوه ارتباط و میزان ائتلاف آنها با تقسیمبندیهای قبیلهای و بالاخره اهداف دراز مدت آنها در ادامه جنگ و یا نوعی آشتی با دولت لیبی اطلاع ندادیم.»
سرشناسترین چهره در میان مخالفان «مصطفی عبدالجلیل» وزیر دادگستری است که پنج روز پس از شروع قیام مردم لیبی، در روز ۲۱ فوریه و در اعتراض به استفاده از سرکوب نظامی علیه معترضان از دولت کنارهگیری کرد. او همراه با یک گروه سی نفره از شخصیتهای سیاسی و نظامی یک دولت انتقالی را در شهر «بنغازی» تشکیل داده که وظیفه آن اداره همه امور در مناطق آزاد شده است.
ولی به نظر میرسد که برای دولتهای غربی تشکیل «شورای انتقالی ملی لیبی» و حضور شخصیتهایی مثل مصطفی عبدالجلیل در رأس آن کافی نیست.
«شاهشانک جوشی» کارشناس منطقه میگوید: «مسلماً جدا شدن افرادی مثل وزیر کشور یا وزیر دادگستری از حکومت معمر قدافی و رهبری یک جنگ مسلحانه علیه حکومت شواهد خوبی است دال بر اینکه این افراد در پی تحولات دموکراتیک در کشور هستند. ولی مشکل در این است که هیچیک از این افراد برای غرب چهرههای شناخته شدهای نیستند. به عنوان مثال هیچکدام مثل نمونه «محمد البرادعی» در مصر نیستند که از نگاه غرب چهرهای مورد اطمینان به حساب میآید.»
در روزهای اخیر حملات گسترده و خشونت بار نیروهای معمر قدافی به مواضع شورشیان ادامه داشته و برخی از مناطق آزاده شده به تصرف نیروهای دولتی درآمده است. برخی از کارشناسان معتقدند که با تضعیف مواضع شورشیان بعید است که غرب در شرایط فعلی سیاست خود را تغییر داده و از شورشیان حمایت بیشتری بکند.
«ژان پییر دارنی» از استادان امور امنیتی و دفاعی در مرکز پژوهشهای بینالمللی رم میگوید: «تا هفته قبل شورشیان در حال پیشروی بودند ولی اکنون آنها در مسیر شکست قرار گرفته و معمولاً حمایت از یک نیروی شکست خورده استراتژی درستی نیست. بنابراین موقعیت فعلی شورشیان و سرنوشت لیبی اکنون بسیار حساس است.»
بسیاری از کشورهای غربی معتقدند که اعمال فشار بر حکومت قذافی احتمالاً از کمک به شورشیان نتیجه بهتری خواهد داشت. یکی از راههای اعمال فشار مستقیم و کاهش قدرت حکومت لیبی برقرار کردن منطقه ممنوعه پرواز بر فراز خاک آن کشور است.
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، چند روز پیش گفت که در میان کشورهای گروه هشت گرایش قوی به این اقدام وجود دارد و همه در مورد افزایش فشار به معمر قذافی توافق دارند.
به اعتقاد برخی از کارشناسان یکی از اهداف اصلی اعمال فشار بیشتر بر دولت لیبی ایجاد تردید در میان افراد نزدیک به معمر قدافی است. هر چند بعید است که پسران ونزدیکان وی تحت تأثیر این فشارها به شورشیان بپیوندند ولی به خاطرمنافع مالی و داراییهای خود در بانکهای غربی ممکن است در چگونگی توسعه و تداوم این بحران نقش معتدلتری ایفا کنند.
آیا مجموعه این اقدامات برای نجات شورشیان و دفاع از آنها در مقابل حملات پیاپی نیروهای دولتی کافی خواهد بود؟ شاید پاسخ به این سؤال به چگونگی و نتایج نبرد بر سر شهر «بنغازی» بستگی داشته باشد. تنها نکتهای که روشن است نقش حمایت خارجی از شورشیان در زمان و فرصت مناسب است و متأسفانه فرصت چندانی برای این حمایت باقی نمانده است.
چالرز رکناگل، گزارشگر رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، در یادداشتی به دلایل تعلل غرب در به رسمیت شناختن شورشیان لیبی پرداخته است.
رهبران کشورهای غربی همه اقدامات حکومت لیبی و معمر قذافی را به شدت محکوم کردهاند. به عنوان مثال دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، در اجلاس سران گروه هشت که طی روزهای اخیر در پاریس برگزار شد گفت که باید از تمام روشهای ممکن برای اعمال فشار بر حکومت قذافی استفاده کرد.
ولی در عمل غیر از دولت فرانسه هیچ کشور دیگری تاکنون شورشیان لیبی را به رسمیت نشناخته است. به این ترتیب عملاً شورشیان از امکان دستیابی به داراییهای دولت لیبی درخارج از کشور محروم خواهند ماند.
درهفتههای گذشته برخی از کشورهای غربی از جمله دولت آمریکا گفتند که هویت شورشیان لیبی کاملاً مشخص نیست و حمایت مادی از آنها اقدامی شتابزده است. ولی در روزهای اخیر در حاشیه اجلاس گروه هشت هیلاری کلینتون با یک هیئت نمایندگی شورشیان ملاقات کرده و دولت آمریکا یک مرجع دیپلماتیک را برای تماس با شورشیان تعیین کرده است. کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز اعلام کرد که هیئتی را برای ملاقات با شورشیان به شهر « بنغازی » اعزام خواهد کرد.
به نظر میرسد که غرب هنوز در به رسمیت شناختن شورشیان تردید دارد و دلیل آن عدم اطمینان و سؤالاتی است که هنوز پاسخ آن به درستی روشن نیست.
«شاهشانک جوشی» کارشناس جهان عرب در مرکز پژوهشی «رویال یونایتد سرویس» در شهر لندن میگوید: «برخی از چهرههای اصلی و ارشد در میان شورشیان لیبی شناخته شدهاند. به عنوان مثال ما میدانیم که وزیر کشور سابق لیبی از حمایت حدود هزار نفر از افراد واحدهای ویژه برخوردار است. شخصیت شناخته شده دیگر وزیر دادگستری است. ولی ما از احتمال اختلاف نظر یا رقابت بین افراد و جریانهای مختلف، نحوه ارتباط و میزان ائتلاف آنها با تقسیمبندیهای قبیلهای و بالاخره اهداف دراز مدت آنها در ادامه جنگ و یا نوعی آشتی با دولت لیبی اطلاع ندادیم.»
سرشناسترین چهره در میان مخالفان «مصطفی عبدالجلیل» وزیر دادگستری است که پنج روز پس از شروع قیام مردم لیبی، در روز ۲۱ فوریه و در اعتراض به استفاده از سرکوب نظامی علیه معترضان از دولت کنارهگیری کرد. او همراه با یک گروه سی نفره از شخصیتهای سیاسی و نظامی یک دولت انتقالی را در شهر «بنغازی» تشکیل داده که وظیفه آن اداره همه امور در مناطق آزاد شده است.
ولی به نظر میرسد که برای دولتهای غربی تشکیل «شورای انتقالی ملی لیبی» و حضور شخصیتهایی مثل مصطفی عبدالجلیل در رأس آن کافی نیست.
«شاهشانک جوشی» کارشناس منطقه میگوید: «مسلماً جدا شدن افرادی مثل وزیر کشور یا وزیر دادگستری از حکومت معمر قدافی و رهبری یک جنگ مسلحانه علیه حکومت شواهد خوبی است دال بر اینکه این افراد در پی تحولات دموکراتیک در کشور هستند. ولی مشکل در این است که هیچیک از این افراد برای غرب چهرههای شناخته شدهای نیستند. به عنوان مثال هیچکدام مثل نمونه «محمد البرادعی» در مصر نیستند که از نگاه غرب چهرهای مورد اطمینان به حساب میآید.»
در روزهای اخیر حملات گسترده و خشونت بار نیروهای معمر قدافی به مواضع شورشیان ادامه داشته و برخی از مناطق آزاده شده به تصرف نیروهای دولتی درآمده است. برخی از کارشناسان معتقدند که با تضعیف مواضع شورشیان بعید است که غرب در شرایط فعلی سیاست خود را تغییر داده و از شورشیان حمایت بیشتری بکند.
«ژان پییر دارنی» از استادان امور امنیتی و دفاعی در مرکز پژوهشهای بینالمللی رم میگوید: «تا هفته قبل شورشیان در حال پیشروی بودند ولی اکنون آنها در مسیر شکست قرار گرفته و معمولاً حمایت از یک نیروی شکست خورده استراتژی درستی نیست. بنابراین موقعیت فعلی شورشیان و سرنوشت لیبی اکنون بسیار حساس است.»
بسیاری از کشورهای غربی معتقدند که اعمال فشار بر حکومت قذافی احتمالاً از کمک به شورشیان نتیجه بهتری خواهد داشت. یکی از راههای اعمال فشار مستقیم و کاهش قدرت حکومت لیبی برقرار کردن منطقه ممنوعه پرواز بر فراز خاک آن کشور است.
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، چند روز پیش گفت که در میان کشورهای گروه هشت گرایش قوی به این اقدام وجود دارد و همه در مورد افزایش فشار به معمر قذافی توافق دارند.
به اعتقاد برخی از کارشناسان یکی از اهداف اصلی اعمال فشار بیشتر بر دولت لیبی ایجاد تردید در میان افراد نزدیک به معمر قدافی است. هر چند بعید است که پسران ونزدیکان وی تحت تأثیر این فشارها به شورشیان بپیوندند ولی به خاطرمنافع مالی و داراییهای خود در بانکهای غربی ممکن است در چگونگی توسعه و تداوم این بحران نقش معتدلتری ایفا کنند.
آیا مجموعه این اقدامات برای نجات شورشیان و دفاع از آنها در مقابل حملات پیاپی نیروهای دولتی کافی خواهد بود؟ شاید پاسخ به این سؤال به چگونگی و نتایج نبرد بر سر شهر «بنغازی» بستگی داشته باشد. تنها نکتهای که روشن است نقش حمایت خارجی از شورشیان در زمان و فرصت مناسب است و متأسفانه فرصت چندانی برای این حمایت باقی نمانده است.
نتانیاهو: جهان به ایران بگوید تحریم کارگر نشود، حمله نظامی در کار خواهد بود
بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، در گفتوگو با شبکه خبری سیانان گفت جهان بايد يکصدا به ايران اعلام کند که در صورت ناکارآمدی تحريمها در متوقف کردن برنامه اتمی جمهوری اسلامی، ایران با حمله نظامی روبهرو خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری رويترز، آقای نتانياهو در گفتوگويی که روز چهارشنبه اين هفته با شبکه تلويزيونی سیانان داشت گفته است: «ايران بايد بداند در صورتی که تحريمها جوابگو نباشد، واکنش جدی نظامی در کار خواهد بود.»
وی افزود: «ايران در حال حاضر اورانيوم کافی برای توليد سه بمب اتمی را در اختيار دارد. البته هنوز غنیسازی بيشتر را شروع نکردهاند، ولی (اورانيوم کمتر غنیشده را) برای همين کار توليد کردهاند.»
نخست وزير اسرائيل همچنین گفته است: «تنها راه ممکن که میتواند جوابگو باشد، اين است که ايران بداند اهرم نظامی در کار خواهد بود. منظور حملهای نظامی است که تمامی تاسيسات اتمی ایران را از کار بيندازد.»
شورای امنيت سازمان ملل تاکنون با چهار قطعنامه تحريمی تلاش کرده است بر ایران فشار بیاورد که غنیسازی اورانيوم را به حالت تعليق درآورد و صحت صلحآميز بودن فعاليتهای اتمی خود را به آژانس بينالمللی انرژی اتمی ثابت کند.
ايران اين قطعنامهها را رد کرده و به غنیسازی اورانيوم ادامه داده است. پس از تصویب چهارمين قطعنامه تحريم ايران در شورای امنيت، ايالات متحده آمريکا، اتحاديه اروپا، استراليا و کانادا تحريمهای یکجانبه بيشتری عليه ايران به اجرا گذاشتهاند.
جمهوری اسلامی ايران مظنون به تعقيب فعاليتهای اتمی با هدف توليد سلاح اتمی است. اما تهران میگويد فعاليتهای اتمی خود را برای توليد برق دنبال میکند.
نخست وزير اسرائيل در مصاحبه خود با سیانان گفته است که ترجيح میدهد اگر قرار است عمليات نظامی عليه فعاليت های اتمی انجام شود، آمريکا هدايت و رياست اين حمله نظامی را عهدهدار شود.
بنيامين نتانياهو گفت: «ايران مجهز به سلاح اتمی فقط مشکل اسرائيل نيست. این مسئلهای برای ايالات متحده آمريکا و اروپا هم هست.»
آقای نتانياهو در چند گفتوگوی مطبوعاتی که روز چهارشنبه و پنجشنبه انجام داده، همچنين گفته است از اعزام نيروهای نظامی عربستان سعودی به بحرين غافلگير نشده و انتظار آن را داشته است.
نخست وزير اسرائيل گفت: «به نظرم آنها (عربستان سعودی) نگران اين هستند که ايران کنترل بحرين را به دست گيرد که در اين صورت دامنه حضور ايران به شبه جزيره عرب منتقل خواهد شد.»
وی افزود: «عربستان سعودی به دنبال حفظ منافع خود است. ضمن اين که منافع جهانی گستردهتری هم هست که مربوط به چاههای نفت است و اين که جريان توليد نفت به دست نيروهای مدافع ايران نيفتد.»
آقای نتانياهو در مورد موج دموکراسیخواهی در منطقه نیز گفته است که خاورميانه با وجود تغييرات دموکراسی راستين، «آيندهای بسيار درخشان» خواهد داشت.
وی افزود: «اگر ايران نسبت به اين تغييرات مصون بماند و اين جريانها را به امواج جمهوری اسلامی تبديل کند، بسيار هولناک و خطير خواهد بود.»
بحرين در هفتههای گذشته و در موج تغييرات مردمی در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا شاهد حضور معترضان بود که با سرکوب و مقاومت نيروهای نظامی حکومت بحرين روبهرو شده است.
اين هفته، کشورهای عضو شورای همکاری خليج فارس به عنوان همکاریهای امنيتی، نيروهای خود را راهی بحرين کردند. عربستان سعودی يک هزار نيرو و امارات متحده عربی پانصد نيرو به بحرين فرستادهاند.
در جريان درگيریها در بحرين، روابط تهران و منامه هم دچار تنش شده است. در اعتراض به واکنش ايران، بحرين سفير خود از ايران را فراخواند و ايران هم روز پنجشنبه سفير خود را از منامه فراخواند.
به گزارش خبرگزاری رويترز، آقای نتانياهو در گفتوگويی که روز چهارشنبه اين هفته با شبکه تلويزيونی سیانان داشت گفته است: «ايران بايد بداند در صورتی که تحريمها جوابگو نباشد، واکنش جدی نظامی در کار خواهد بود.»
وی افزود: «ايران در حال حاضر اورانيوم کافی برای توليد سه بمب اتمی را در اختيار دارد. البته هنوز غنیسازی بيشتر را شروع نکردهاند، ولی (اورانيوم کمتر غنیشده را) برای همين کار توليد کردهاند.»
نخست وزير اسرائيل همچنین گفته است: «تنها راه ممکن که میتواند جوابگو باشد، اين است که ايران بداند اهرم نظامی در کار خواهد بود. منظور حملهای نظامی است که تمامی تاسيسات اتمی ایران را از کار بيندازد.»
شورای امنيت سازمان ملل تاکنون با چهار قطعنامه تحريمی تلاش کرده است بر ایران فشار بیاورد که غنیسازی اورانيوم را به حالت تعليق درآورد و صحت صلحآميز بودن فعاليتهای اتمی خود را به آژانس بينالمللی انرژی اتمی ثابت کند.
ايران اين قطعنامهها را رد کرده و به غنیسازی اورانيوم ادامه داده است. پس از تصویب چهارمين قطعنامه تحريم ايران در شورای امنيت، ايالات متحده آمريکا، اتحاديه اروپا، استراليا و کانادا تحريمهای یکجانبه بيشتری عليه ايران به اجرا گذاشتهاند.
جمهوری اسلامی ايران مظنون به تعقيب فعاليتهای اتمی با هدف توليد سلاح اتمی است. اما تهران میگويد فعاليتهای اتمی خود را برای توليد برق دنبال میکند.
نخست وزير اسرائيل در مصاحبه خود با سیانان گفته است که ترجيح میدهد اگر قرار است عمليات نظامی عليه فعاليت های اتمی انجام شود، آمريکا هدايت و رياست اين حمله نظامی را عهدهدار شود.
بنيامين نتانياهو گفت: «ايران مجهز به سلاح اتمی فقط مشکل اسرائيل نيست. این مسئلهای برای ايالات متحده آمريکا و اروپا هم هست.»
آقای نتانياهو در چند گفتوگوی مطبوعاتی که روز چهارشنبه و پنجشنبه انجام داده، همچنين گفته است از اعزام نيروهای نظامی عربستان سعودی به بحرين غافلگير نشده و انتظار آن را داشته است.
نخست وزير اسرائيل گفت: «به نظرم آنها (عربستان سعودی) نگران اين هستند که ايران کنترل بحرين را به دست گيرد که در اين صورت دامنه حضور ايران به شبه جزيره عرب منتقل خواهد شد.»
وی افزود: «عربستان سعودی به دنبال حفظ منافع خود است. ضمن اين که منافع جهانی گستردهتری هم هست که مربوط به چاههای نفت است و اين که جريان توليد نفت به دست نيروهای مدافع ايران نيفتد.»
آقای نتانياهو در مورد موج دموکراسیخواهی در منطقه نیز گفته است که خاورميانه با وجود تغييرات دموکراسی راستين، «آيندهای بسيار درخشان» خواهد داشت.
وی افزود: «اگر ايران نسبت به اين تغييرات مصون بماند و اين جريانها را به امواج جمهوری اسلامی تبديل کند، بسيار هولناک و خطير خواهد بود.»
بحرين در هفتههای گذشته و در موج تغييرات مردمی در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا شاهد حضور معترضان بود که با سرکوب و مقاومت نيروهای نظامی حکومت بحرين روبهرو شده است.
اين هفته، کشورهای عضو شورای همکاری خليج فارس به عنوان همکاریهای امنيتی، نيروهای خود را راهی بحرين کردند. عربستان سعودی يک هزار نيرو و امارات متحده عربی پانصد نيرو به بحرين فرستادهاند.
در جريان درگيریها در بحرين، روابط تهران و منامه هم دچار تنش شده است. در اعتراض به واکنش ايران، بحرين سفير خود از ايران را فراخواند و ايران هم روز پنجشنبه سفير خود را از منامه فراخواند.
هیلاری کلینتون: اعلام آتشبس از سوی لیبی کافی نیست
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، روز جمعه در واکنش به خبر پذیرش آتشبس از سوی حکومت لیبی، گفت که اعلام آتشبس کافی نیست و افزود که آتشبس واقعی آن است که معمر قذافی تمامی نیروهای خود را از مناطق تحت کنترل مخالفانش در شرق لیبی بیرون آورد.
اپوزیسیون لیبی نیز در واکنش به اعلام آتشبس از سوی حکومت، آن را «یک بلوف» نامید و معمر قذافی را به «دروغگویی» متهم کرد.
موسی کوسه، وزیر امور خارجه لیبی، روز جمعه در یک نشست خبری اعلام کرد که معمر قذافی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای اجرای طرح منطقه پرواز ممنوع را پذیرفته و آتشبس را بلافاصله به اجرا خواهد گذاشت.
حکومت لیبی روز جمعه همچنین از ترکیه و مالت خواست تا بر نحوه اجرای این آتشبس نظارت کنند.
هیلاری کلینتون در این خصوص به خبرنگاران در واشینگتن گفت که مسئله آتشبس را باید بر اساس عمل حکومت لیبی قضاوت کرد و نه بر پایه حرفهای حکومت آن کشور و «چند و چون عمل حکومت لیبی هنوز به هیچ وجه روشن نیست».
وزیر خارجه آمریکا در ادامه گفت که سازمان ملل در قطعنامه خود اقدام نظامی احتمالی علیه حکومت لیبی را تأیید کردهاست و افزود: «وضعیت هماینک متغیر و پویا است، ما تصمیم نداریم تحت تأثیر یک حرف قرار بگیریم یا پذیرای آن باشیم.»
دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا نیز روز جمعه در واکنش به خبر اعلام آتشبس حکومت لیبی همنظر با هیلاری کلینتون بر قضاوت بر اساس عمل معمر قذافی تأکید کرد.
در همین حال اما، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان روز جمعه در واکنش به اعلام آتشبس لیبی، این خبر را «دلگرمکننده» نامید. وی با این حال اعلام کرد که آلمان ممکن است در مأموریتهای سازمان ناتو برای نظارت بر حریم هوایی افغانستان شرکت کند تا کشورهای عضو این سازمان بتوانند نیروهای بیشتری را برای مداخله نظامی در لیبی اختصاص دهند.
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز گفتهاست که این اتحادیه «در حال بررسی جزئیات» آتشبس حکومت لیبی است.
در همین حال، شبکه الجزیره خبر داد که روز جمعه سه انفجار بزرگ در ۵۰ کیلومتری شهر طرابلس، پایتخت لیبی شنیده شدهاست.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، معمر قذافی، رهبر لیبی، روز جمعه، ساعاتی پیش از رأی شورای امنیت در مصاحبهای با تلویزیون پرتغال هشدار داد زندگی حملهکنندگان به لیبی را «تبدیل به جهنم» خواهد کرد.
وی اظهار داشت: «اگر دنیا دیوانه شود ما هم دیوانه میشویم. ما پاسخشان را میدهیم و زندگیشان را تبدیل به جهنم خواهیم کرد.»
قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به جامعه بینالمللی برای اجرای منطقه پرواز ممنوع در لیبی و همچنین دفاع از غیر نظامیان اجازه انجام «همه اقدامات لازم» و از جمله گزینه نظامی را داده است.
دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، در پیوند با این قطعنامه خطاب به خبرنگاران تأکید کرد که محتوای قطعنامه شورای امنیت به منزله اشغال نظامی لیبی نیست.
اپوزیسیون لیبی نیز در واکنش به اعلام آتشبس از سوی حکومت، آن را «یک بلوف» نامید و معمر قذافی را به «دروغگویی» متهم کرد.
موسی کوسه، وزیر امور خارجه لیبی، روز جمعه در یک نشست خبری اعلام کرد که معمر قذافی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای اجرای طرح منطقه پرواز ممنوع را پذیرفته و آتشبس را بلافاصله به اجرا خواهد گذاشت.
حکومت لیبی روز جمعه همچنین از ترکیه و مالت خواست تا بر نحوه اجرای این آتشبس نظارت کنند.
هیلاری کلینتون در این خصوص به خبرنگاران در واشینگتن گفت که مسئله آتشبس را باید بر اساس عمل حکومت لیبی قضاوت کرد و نه بر پایه حرفهای حکومت آن کشور و «چند و چون عمل حکومت لیبی هنوز به هیچ وجه روشن نیست».
وزیر خارجه آمریکا در ادامه گفت که سازمان ملل در قطعنامه خود اقدام نظامی احتمالی علیه حکومت لیبی را تأیید کردهاست و افزود: «وضعیت هماینک متغیر و پویا است، ما تصمیم نداریم تحت تأثیر یک حرف قرار بگیریم یا پذیرای آن باشیم.»
دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا نیز روز جمعه در واکنش به خبر اعلام آتشبس حکومت لیبی همنظر با هیلاری کلینتون بر قضاوت بر اساس عمل معمر قذافی تأکید کرد.
در همین حال اما، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان روز جمعه در واکنش به اعلام آتشبس لیبی، این خبر را «دلگرمکننده» نامید. وی با این حال اعلام کرد که آلمان ممکن است در مأموریتهای سازمان ناتو برای نظارت بر حریم هوایی افغانستان شرکت کند تا کشورهای عضو این سازمان بتوانند نیروهای بیشتری را برای مداخله نظامی در لیبی اختصاص دهند.
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز گفتهاست که این اتحادیه «در حال بررسی جزئیات» آتشبس حکومت لیبی است.
در همین حال، شبکه الجزیره خبر داد که روز جمعه سه انفجار بزرگ در ۵۰ کیلومتری شهر طرابلس، پایتخت لیبی شنیده شدهاست.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، معمر قذافی، رهبر لیبی، روز جمعه، ساعاتی پیش از رأی شورای امنیت در مصاحبهای با تلویزیون پرتغال هشدار داد زندگی حملهکنندگان به لیبی را «تبدیل به جهنم» خواهد کرد.
وی اظهار داشت: «اگر دنیا دیوانه شود ما هم دیوانه میشویم. ما پاسخشان را میدهیم و زندگیشان را تبدیل به جهنم خواهیم کرد.»
قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به جامعه بینالمللی برای اجرای منطقه پرواز ممنوع در لیبی و همچنین دفاع از غیر نظامیان اجازه انجام «همه اقدامات لازم» و از جمله گزینه نظامی را داده است.
دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، در پیوند با این قطعنامه خطاب به خبرنگاران تأکید کرد که محتوای قطعنامه شورای امنیت به منزله اشغال نظامی لیبی نیست.
کشتار در صنعا؛ دستکم ۳۳ کشته و بیش از ۱۰۰ زخمی در یمن
در ادامه اعتراضات مردمی در یمن، روز جمعه نیروهای امنیتی این کشور به روی معترضان در شهر صنعا، پایتخت، آتش گشودند، اقدامی که به مرگ دستکم ۳۰ نفر و زخمی شدن بیش از صد نفر انجامید.
تلویزیون خبری سیانان در تازهترین گزارش خود از اعتراضات یمن تعداد کشتههای روز جمعه در صنعا را دستکم ۳۳ نفر اعلام کرد. این شبکه میگوید که بیشتر این کشتهشدگان در خارج از دانشگاه صنعا جان خود را از دست دادهاند.
در همین حال شبکه خبری الجزیره به نقل از شاهدان عینی و امدادگران میگوید که «اراذل و اوباش حامی رژیم» در یمن از پشت بام خانههای اطراف میدان دانشگاه در صنعا به روی مردم معترض آتش گشودهاند.
به گزارش الجزیره، اغلب کشتهها از ناحیه سر و گردن هدف گلوله قرار گرفتهاند.
الجزیره همچنین میگوید از میان بیش از صد نفری که در جریان حادثه روز جمعه مجروح شدهاند «بسیاری در وضعیت بحرانی هستند».
به دنبال آغاز قیامهای مردمی در کشورهای تونس و مصر، یمن نیز هفتههاست که درگیر اعتراض و ناآرامی بهویژه در پایتخت این کشور، صنعا، است.
تاکنون علی عبدالله صالح که بیش از ۳۰ سال در یمن قدرت را به دست داشته از توجه به خواسته مردم مبنی بر کنارهگیری او خودداری کرده و تنها وعده داده است که در پایان دوره ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۱۳ اداره کشور را به کس دیگری بسپارد.
با این حال بهرغم خشونت و تهدیدهای نیروهای امنیتی دولت، معترضان مخالف حکومت در یمن تقریبا هر روز به راهپیمایی در صنعا و دیگر شهرهای یمن دست میزنند.
شبکه خبری سیانان روز جمعه از شرکت «دهها هزار نفر» در تجمع اعتراضی میدان دانشگاه صنعا خبر داده و میگوید که مردم معترض همچنان خواستار کنارهگیری آقای صالح هستند.
شبکه الجزیره نیز از قول یک امدادگر حاضر در تظاهرات روز جمعه تعداد زخمیها را بیش از ۲۰۰ اعلام کرده و میگوید احتمالا تعداد کشتهها افزایش خواهد یافت.
الجزیره همچنین میگوید که پس از نماز جمعه امروز مردم معترض علاوه بر صنعا در چهار یا پنج شهر دیگر یمن دست به تظاهرات زدهاند.
کشتار روز جمعه تنها یک روز پس از آن اتفاق افتاده است که دستکم ۱۲۰ نفر در درگیریهای شهر بندری الهدایه مجروح و زخمی شدند.
تلویزیون خبری سیانان در تازهترین گزارش خود از اعتراضات یمن تعداد کشتههای روز جمعه در صنعا را دستکم ۳۳ نفر اعلام کرد. این شبکه میگوید که بیشتر این کشتهشدگان در خارج از دانشگاه صنعا جان خود را از دست دادهاند.
در همین حال شبکه خبری الجزیره به نقل از شاهدان عینی و امدادگران میگوید که «اراذل و اوباش حامی رژیم» در یمن از پشت بام خانههای اطراف میدان دانشگاه در صنعا به روی مردم معترض آتش گشودهاند.
به گزارش الجزیره، اغلب کشتهها از ناحیه سر و گردن هدف گلوله قرار گرفتهاند.
الجزیره همچنین میگوید از میان بیش از صد نفری که در جریان حادثه روز جمعه مجروح شدهاند «بسیاری در وضعیت بحرانی هستند».
به دنبال آغاز قیامهای مردمی در کشورهای تونس و مصر، یمن نیز هفتههاست که درگیر اعتراض و ناآرامی بهویژه در پایتخت این کشور، صنعا، است.
تاکنون علی عبدالله صالح که بیش از ۳۰ سال در یمن قدرت را به دست داشته از توجه به خواسته مردم مبنی بر کنارهگیری او خودداری کرده و تنها وعده داده است که در پایان دوره ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۱۳ اداره کشور را به کس دیگری بسپارد.
با این حال بهرغم خشونت و تهدیدهای نیروهای امنیتی دولت، معترضان مخالف حکومت در یمن تقریبا هر روز به راهپیمایی در صنعا و دیگر شهرهای یمن دست میزنند.
شبکه خبری سیانان روز جمعه از شرکت «دهها هزار نفر» در تجمع اعتراضی میدان دانشگاه صنعا خبر داده و میگوید که مردم معترض همچنان خواستار کنارهگیری آقای صالح هستند.
شبکه الجزیره نیز از قول یک امدادگر حاضر در تظاهرات روز جمعه تعداد زخمیها را بیش از ۲۰۰ اعلام کرده و میگوید احتمالا تعداد کشتهها افزایش خواهد یافت.
الجزیره همچنین میگوید که پس از نماز جمعه امروز مردم معترض علاوه بر صنعا در چهار یا پنج شهر دیگر یمن دست به تظاهرات زدهاند.
کشتار روز جمعه تنها یک روز پس از آن اتفاق افتاده است که دستکم ۱۲۰ نفر در درگیریهای شهر بندری الهدایه مجروح و زخمی شدند.
بیانیه کانون صنفی معلمان تهران ( طیف صنفی ) به مناسبت سالگرد ضرب و شتم معلمان در 23 / اسفند 1385
به نام خداوند جان و خرد
بیانیه کانون صنفی معلمان تهران ( طیف صنفی )
به مناسبت سالگرد ضرب و شتم معلمان در 23 / اسفند 1385
معلمان آگاه و فرهیخته:
کشورهای پیشرفته ی جهان با سرمایه گذاری در تربیت نیروی انسانی واز مسیر آموزش و پرورش به مدارج بالای علمی ،اقتصادی، فرهنگی واجتماعی رسیده اند . متاسفانه نگاه سیاسی – امنیتی دولتمردان کشورمان به وزارت آموزش و پرورش، آن را به محل آزمون و خطا تبدیل نموده و نه تنها سرنوشت میلیون ها دانش آموز را دستخوش سیاست های مقطعی و غیر کارشناسی خود قرار می دهند ، بلکه علیرغم امضای دولت ایران در پای مصوبات کنوانسیون صنفی آموزش بین الملل ، مانع اجرای این مصوبات ، مبنی برفعالیت آزادانه ی معلمان در امورصنفی وداشتن نشریه مستقل و تجمع آنان می گردند.
از سال 1378 معلمان مسئول و آگاه به مسائل آموزش و پرورش برای انجام رسالت معلمی خود در قالب تشکل های صنفی وبا اهدافی چون اصلاح ساختار آموزش و پرورش واجرای نظام هماهنگ پرداخت حقوق کارکنان دولت ، به طور قانونی به پیگیری این اهداف پرداختند ، با وجود برخوردهای حراستی – امنیتی با فعالان صنفی سرانجام با حمایت همه ی معلمان از بیانیه های " شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران " ،مجلس وقت لایحه ی مدیریت خدمات کشوری را که آن هم تا حدودی تبعیض آمیز بود تصویب نمود. اما همان لایحه ی تبعیض آمیز هم اجرا نشد!!
شورای هماهنگی فرهنگیان کشورناگزیرشد در بهمن و اسفند 1385 تعداد 6 تجمع در مقابل مجلس برگزارکند . اخبار تشکل ها و بیانیه های شورا در تنها نشریه ی مستقل و صنفی هفته نامه ی" قلم معلم " صادقانه درج می شد و به اطلاع معلمان می رسید .
در تاریخ 18/اسفند 1385نمایندگان تشکل های صنفی معلمان کشور با هیئت رئیسه ی مجلس و مسئول کمیسیون آموزش و تحقیقات مذاکره نمودند .قرار شد جلسه ی بعد از وزیر آموزش و پرورش و مسئول بودجه دعوت شود تا به عدم اجرای لایحه خدمات کشوری رسیدگی شود. اما جلسه ی مذکور برگزار نشد و مسائل معلمان بی پاسخ ماند . روز 23 اسفند 1385 مجلس توسط نیروی انتظامی و لباس شخصی ها محاصره شد و معلمان مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفتند!!
کانون صنفی معلمان تهران ( طیف صنفی ) ضمن محکوم نمودن واقعه ی 23/ اسفند 1385 مصرانه از نمایندگان محترم مجلس تقاضا دارد به وظیفه ی نظارتی خود عمل نمایند و مسببان ضرب و شتم، توهین، بازداشت، انفصال از خدمت و ... معلمان را که زخمی عمیق برقلب فرهنگیان کشور وارد نموده ، مورد تحقیق وتفحص و پیگرد قانونی قرار دهند . همچنین از ریاست قوه ی قضائیه و وزیر آموزش و پرورش تقاضا می شود موجبات آزادی فعالان صنفی در بند: هاشم خواستار و رسول بداغی را فراهم نمایند .
نمایندگان محترم مجلس:
هم اکنون که در روزهای پایانی سال 1389 به سر می بریم شاهد افزایش روز به روزقیمت ارزاق عمومی، حمل و نقل، مسکن، بهداشت و درمان و ... هستیم و علاوه بر آن قبض های آب، برق، گاز و تلفن نیز مزید بر علت شده و کمر معلمان را زیر این همه بار خم کرده وضرب المثل " سالی که نکوست از بهارش پیداست " را تداعی می کند . بنابراین پیشنهاد دولت مبنی بر افزایش 6 درصد حقوق کارکنان دولت با ارقام واقعی تورم در جامعه و قانون خدمات کشوری هم خوانی ندارد.
کانون صنفی معلمان تهران (طیف صنفی )
21 / اسفند / 1389
www.ksmiran.blogfa.com
فراخوان فوری ۱۶ انجمن حقوق بشری به متوقف کردن شکنجه روانی ساکنان اشرف
همبستگی ملی
بیانیه فدراسیون انجمن های دفاع و ارتقاء حقوق بشر
۱. جمعیت ملل متحد اسپانیا
۲. انجمن حقوق بشر اسپانیا
۳. انجمن دفاع از آزادی مذاهب
۴. کمیسیون اسپانیایی کمک به پناهندگان
۵. انستیتوی حقوق بشر کاتالونیا
۶. انستیتوی مطالعات سیاسی امریکای لاتین و افریقا
۷. جمعیت عدالت و صلح
۸. لیگ اسپانیایی حقوق بشر
۹. جنبش صلح , خلع سلاح و آزادی
۱۰. جنبش صلح و تعاون
۱۱. سازمان یک جهان
۱۲. مرکزیونسکو در استان باسک
۱۳. پلاتفرم زنان هنرمند علیه خشونت جنسی
۱۴. هماهنگ کننده سراسری جمعیت های هم بستگی با صحرا
اعضای ناظر:
۱۵. انجمن اسپانیایی برای حقوق بین المللی حقوق بشر
۱۶. انجمن برای حقوق بشر در افغانستان
شانزده انجمن حقوق بشری در نامه ای به پرزیدنت اوباما، خواستار برچیده شدن ۲۱۰ بلندگو در اطراف کمپ اشرف و خاتمه دادن به شکنجه روانی ساکنان این کمپ شدند. متن فراخوان این انجمنها از این قرار است:
۱۴مارس۲۰۱۱
پرزیدنت اوباما
ما نگرانی خود را در مورد شرایط پرشَرارت و ضدانسانی در کمپ اشرف که محل سکونت ۳۴۰۰ مخالف ایرانی است ، اعلام میکنیم.
یکی از شرم آور ترین و ننگین ترین اقدامات دولت عراق همکاری کامل این دولت با رژیم ایران برای محاصره غیر انسانی، ممنوعیت دسترسی ساکنان کمپ به خدمات پزشکی و شکنجه های روانی است.
ماموران وزارت اطلاعات ایران با کمک نیروهای عراقی تحت فرمان نخست وزیری عراق با نصب ۲۱۰ بلندگو در اطراف کمپ، بطور شبانه روزی ساکنان اشرف بخصوص زنان را مورد تهدید قرار داده و یک جنگ کثیف روانی را علیه آنها به اجرا در میآورند .
دولت عراق، با ایجاد محدودیت غیر انسانی برای دسترسی آزادانه ساکنان اشرف به خدمات پزشکی یک نوع شکنجه پزشکی را بر آنها اعمال میکند.
در اثر این سیاست های سرکوبگرانه و عدم دسترسی به پزشکان و خدمات درمانی تعدادی از بیماران صعب العلاج و مبتلا به سرطان در شرایط خطرناکی قرار دارند.
درسال گذشته این محدودیت ها باعث از دست رفتن جان مهدی فتحی شد و اکنون تعداد دیگری با وضعیت مشابه روبرو هستند.
در اول مارس ۲۰۱۱ ، خانم هیلاری کلینتون در جلسه استماع کنگره در پاسخ به نگرانی های نمایندگان کنگره در مورد وضعیت ایجاد شده برای ساکنان اشرف گفت : «ما از تحریکات مستمری که وجود دارد، اطلاع داریم و به این خاطر روزانه با دولت عراق و با ملل متحد در حال گفتگو هستیم و هرکاری که میتوانیم انجام میدهیم تا از آنها حفاظت کنیم».
با توجه به نکات بالا از شما میخواهیم :
۱-با اقدام فوری، از دولت عراق بخواهید بر شکنجه روانی ساکنان اشرف توسط ۲۱۰ بلندگوی نصب شده که مصداق شکنجه روانی است، نقطه پایان بگذارد.
۲-دولت عراق را طبق قوانین بین المللی ملزم نمایید محاصره همه جانبه و بخصوص محاصره پزشکی اعمال شده بر ساکنین کمپ اشرف را فورا لغو کند.
با احترامات
ماریسا مرکادو
مدیراجرایی فدراسیون انجمن های دفاع و ارتقا حقوق بشر- اسپانیا
رونوشت به :
-خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده
-خانم ناوی پیلای کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد
-کمیته بین المللی حقوقدانان در دفاع از اشرف
جعفر پویه
رژیم جمهوری اسلامی از وحشت برآمد جنبش اجتماعی در منطقه و سرنگونی رژیمهای دیکتاتوری به وحشت افتاده است و سعی می کند تا با ارسال اسلحه و مهمات برای گروه های ارتجاعی تند رو و یا وابسته به خود در این کشورها، جو منطقه را نا آرام ساخته و با دخالت و رشوه، این جنبشها را به نفع خود منحرف گرداند. کشف و ضبط محموله های متعدد اسلحه در کشورهای مختلف، چهره کریه آدمکشها و سیاست صدور تروریسم رژیم ولایت فقیه را برملا کرده است.
هنوز دادگاه محموله کشف شده در کشور نیجریه که توسط سپاه پاسداران قاچاق می شد در جریان است که اسراییل اعلام می کند، یک کشتی حاوی اسلحه و مهمات که توسط رژیم جمهوری اسلامی به سوی نوار غزه قاچاق می شد را کشف و توقیف کرده است. این کشتی حاوی محموله ای شامل انواع اسلحه و مهمات، از جمله گلوله های کلاشنیکف، خمپاره های ۱۲۰ و ۶۰ میلیمتری و ۶ موشک ساحل به دریا بود.
قبل از آن ویلیام هیگ، وزیر امورخارجه انگلیس از مصادره یک محموله اسلحه شامل 48 موشک که برای طالبان ارسال شده بود، در جنوب افغانستان نزدیکی مرز ایران و پاکستان خبر داده بود. او گفت: "بررسیها نشان می دهد این سلاحها بی تردید از ایران آمده و این به هیچ وجه پذیرفتنی نیست."
این درحالی است که روز سه شنبه 24 اسفند، مقامهای ترکیه یک هواپیمای باری رژیم را که عازم شهر حلب در سوریه بود، به ظن داشتن محموله نظامی یا هسته ای، در فرودگاه "دیاربکر" وادار به نشستن کرده و به بازرسی آن می پردازند.
پس از انتشار خبرهای قاچاق اسلحه توسط رژیم و تلاش برای دخالت در امور دیگر کشورها و صدور تروریسم، روز چهارشنبه خبرگزاری فرانسه به نقل از دو دیپلمات سازمان ملل از کشف و توقیف چند محموله تجهیزات اتمی و تسلیحاتی مرتبط با رژیم خبر داد. بنابراین گزارش، دو محموله حاوی تجهیزات اتمی و تسلیحاتی به سوی ایران یکی در کره جنوبی و دیگری در سنگاپور در عرض شش ماه گذشته کشف و توقیف شده اند.
خبر این اکتشافات و قاچاقچی گری رژیم اکنون پس از چند ماه توسط دیپلماتهای سازمان ملل به شرط فاش نشدن نامشان به خبرگزاریها داده شده است. حال به چه دلیل این خبرها منتشر نمی شود یا پنهان نگه داشته می شود، موضوع دیگری است و نیازمند بررسی جداگانه.
اما آنچه از ظواهر امر بر می آید، دایره تحریمهای سازمان ملل پیرامون رژیم در مورد خرید و فروش اسلحه که در قطعنامه 1747 در سال 2007 تصویب شده است، روز به روز تنگ تر می شود. این کار می تواند دست رژیم برای ارسال اسلحه به دیگر کشورها و دخالت در امور آنها برای نا امن کردن منطقه ببندد.
هنوز دادگاه محموله کشف شده در کشور نیجریه که توسط سپاه پاسداران قاچاق می شد در جریان است که اسراییل اعلام می کند، یک کشتی حاوی اسلحه و مهمات که توسط رژیم جمهوری اسلامی به سوی نوار غزه قاچاق می شد را کشف و توقیف کرده است. این کشتی حاوی محموله ای شامل انواع اسلحه و مهمات، از جمله گلوله های کلاشنیکف، خمپاره های ۱۲۰ و ۶۰ میلیمتری و ۶ موشک ساحل به دریا بود.
قبل از آن ویلیام هیگ، وزیر امورخارجه انگلیس از مصادره یک محموله اسلحه شامل 48 موشک که برای طالبان ارسال شده بود، در جنوب افغانستان نزدیکی مرز ایران و پاکستان خبر داده بود. او گفت: "بررسیها نشان می دهد این سلاحها بی تردید از ایران آمده و این به هیچ وجه پذیرفتنی نیست."
این درحالی است که روز سه شنبه 24 اسفند، مقامهای ترکیه یک هواپیمای باری رژیم را که عازم شهر حلب در سوریه بود، به ظن داشتن محموله نظامی یا هسته ای، در فرودگاه "دیاربکر" وادار به نشستن کرده و به بازرسی آن می پردازند.
پس از انتشار خبرهای قاچاق اسلحه توسط رژیم و تلاش برای دخالت در امور دیگر کشورها و صدور تروریسم، روز چهارشنبه خبرگزاری فرانسه به نقل از دو دیپلمات سازمان ملل از کشف و توقیف چند محموله تجهیزات اتمی و تسلیحاتی مرتبط با رژیم خبر داد. بنابراین گزارش، دو محموله حاوی تجهیزات اتمی و تسلیحاتی به سوی ایران یکی در کره جنوبی و دیگری در سنگاپور در عرض شش ماه گذشته کشف و توقیف شده اند.
خبر این اکتشافات و قاچاقچی گری رژیم اکنون پس از چند ماه توسط دیپلماتهای سازمان ملل به شرط فاش نشدن نامشان به خبرگزاریها داده شده است. حال به چه دلیل این خبرها منتشر نمی شود یا پنهان نگه داشته می شود، موضوع دیگری است و نیازمند بررسی جداگانه.
اما آنچه از ظواهر امر بر می آید، دایره تحریمهای سازمان ملل پیرامون رژیم در مورد خرید و فروش اسلحه که در قطعنامه 1747 در سال 2007 تصویب شده است، روز به روز تنگ تر می شود. این کار می تواند دست رژیم برای ارسال اسلحه به دیگر کشورها و دخالت در امور آنها برای نا امن کردن منطقه ببندد.
بمب هيتلر – بمب خامنه اي
(فاجعه اتمي ژاپن, هشدار به ملت ايران است)
کريم قصيم
هشدار به هموطنان, و اخطار به دانشمندان ايراني دخيل درپروژه اتمي رژيم, كه هنوزفرصت كناركشيدن دارند:
ايعاد فاجعه اتمي فوكوشيما درژاپن ازبزرگترين فاجعه اتمي بعد ازجنگ جهاني دوم(چرنوبيل ) كمترنيست. مي دانيم كه عواقب و عوارض فوق ابعاده سنگين آن انفجار مهيب سال 1986 هنوز دركشورهاي اوكراين و روسيه سفيد و...ادامه دارند و پس از گذشت 25 سال كماكان قرباني مي گيرند.
اصولاً – اين يك واقعيت آزموده واثبات شده است كه - وقتي سانحه اتمي به انفجارنيروگاهها و ذوب شدن هسته هاي دروني اين واحدها مي كشد, سانحه به اشد درجه , يعني به ورطه كنترل ناپذيري فرومي غلطد و ديگر حدّ و اندازه اي بر عواقب خوف انگيز سانحه و تشعشات اتمي مربوطه مترتب نيست. موضعگيريهاي محدود ومبهم اوليّه دولتها و بيانيه هاي مهدوف به ”آرامش بخشي افكارعمومي” را نبايد باوركرد. حوادث مخوفي كه برسرموجوادت زنده منطقه انفجار, اعم ازانسان, حيوان و گياه, مي آيد ازحد خارج است و زبان از بيانشان قاصر. علاوه براين, كل محيط زيست منطقه, يعني آب و خاك و هوا و هرچه سبزاست به سرعت آلوده تشعشات هسته اي مي شوند و دورمرگبار و مصيبت باري براي قرنها, بعضاً هزاره ها ادامه مي يابد. از آن جا كه هركدام ازبخشهاي محيط زيست(آب, خاك, هوا و گياه)خود جايگاه زيست ميلياردها موجودات ريزودرشتي هست كه بقاي آنها در چرخش زيستي و جابه جايي موجودات مناطق ديگر – و البته دربازارجهاني شده كنوني - رويهم به حيات كل بشر متصل است, ازاين بابت هم عواقب يك فاجعه هسته اي( چون چرنوبيل و اكنون درفكوشيما) ابعاد جهاني مي يابد و تودهاي مردم و گستره محيط زيستي بسياربسيار وسيعتر از منطقه انفجار در معرض خسرانهاي اتمي قرارمي گيرند. پس به جاست كه فاجعه ژاپن را بارديگر فرصت هشدار, اخطارو اعلام خطربگيريم و نسبت به فاجعه خيزي پروژه هاي هسته اي كه رژيم ولايت فقيه مي تازاند بيدارباش دهيم و چراغهاي قرمزرا روشن كنيم .
به مثابه مسئول كميسيون محيط زيست شوراي ملي مقاومت, و به عنوان يك هموطن مطلع از فجايع اتمي و آگاه بر بن بست قطعي نيروگاههاي هسته اي در زمينه امنيت و نيز درمورد عدم امكان حذف بي خطر زباله هاي اتمي, همه همميهنان را به تأمل و مخالفت فعّال با برنامه هاي هسته اي رژيم ضد ايراني حاكم فرامي خوانم. نوشته زير در قياس دوپروژه اتمي (هيتلر و خامنه اي) رويكردي است جهت درك بهتر شيوه هاي كاري نظامهاي فاشيستي درموضوع انرژي وسلاح هسته اي.
تخريب اتمي هيروشيما
ذهن بشر تحت تأثير ُبرد تصويرهاست. يكي از تكاندهندهترين تصويرهاي قرن بيستم كه هرگز دست از سرما برنخواهد داشت و بهعنوان نماد خوف و خطر براي هميشه در خاطرهها حك شده ميماند عكسها و فيلمهاي قارچ اتمي و ويراني پس از انفجار بمبهاي اتمي در هيروشيما و ناكازاكي در روزهاي ششم و نهم ماه اوت 1945 است.
در ظرف مدتي بسيار كوتاه صد و چهل هزار نفر درهيروشيما و سه روز بعد هفتاد هزار نفر در ناكازاكي سوختند وخاكستر شدند. همه دار و ندار اين شهر جزغاله شد و در روزها و شبهاي بعد از انفجار هزاران نفر نيمهسوخته، مجروح پوست انداخته و از شكل افتاده. تيرهروزاني كه ديگر نه آب وخاك و غذاي سالمي داشتند و نه مأوا و پناهي.
با اين حال دستگاه فاشيستي ژاپن كه با حمله به پرل هاربر شروع كنندة جنگ با آمريكا و متحد هيتلر بود، حاضرنميشد دست بردارد و تسليم شود. جنگ جهاني تا آن موقع بيش از 56 ميليون قرباني به جاي گذاشته بود. پس از انفجارهاي مهيب اتمي و سوختن و نابودي صدها هزار نفر مردم نگونبخت ژاپن در اولين هفتهها و ادامة فاجعة مرگ و مير جمعي مجروح شده گان، سرانجام جنگ در 18 سپتامبر 1945 تمام شد.از روزهاي وقوع فاجعة اتمي در ژاپن تاكنون نزديك به 66سال ميگذرد ولي هنوز هر سال هزاران نفر از تتمة نسلهاي اتمي شده و فرزندان و نوههاي بيگناه ولي مريض آنها بر اثر عواقب تشعشعات اتمي جان ميدهند.
شهرسوخته هيروشيما بعد از انفجار بمب اتمي اول
اكنون فاجعه اتمي ديگري ضربه اي سهمگين به ژاپن زده, جهان را به درد و نگراني دچاركرده است. اين بار جنگ و حمله با بمب اتمي موجب مرگ جمعي مردمان و ويراني ناگهاني منطقه نبوده. قهرطبيعت و آسيب پذيري بنيادي و فاجعه بار نيروگاههاي هسته اي و خطرحادّ انفجارآنها جلوي چشم مردمان واقع و اثبات شده است. سياست اتمي ژاپن, به قيمت ويرانگري گسترده حيات منطقه فوكوشيما, آلودن مرگبار محيط زيست, قرباني شدن ناگهاني دههاهزارانسان بي گناه و عوافب خوف انگيزبي شماربعدي, در ابعاد و زماني نامعلوم ولي بسيارطولاني, مهيب و مصيب بار....
فاجعه مخوف فوكوشيما, اثبات دردناك و سهمگين هشدارهايي است كه دانشمندان, فعالان و جنبش جهاني مخالف نيروگاههاي اتمي دهها سال است پيگيرآن بوده و هستند. ولي هيهات ازسودجويان و لابي بين المللي اتمي, هيهات از دولتها و سياستهاي خردگريز, هيهات ازسيلاب دروغ و دغل مواضع رسمي وسياست فريب توده هاي مردم, با زرورق پيچيدن بر خوف وخطرهاي واقعي ...
همزمان ما درايران گرفتار سياستهاي اتمي و موضعگيريهاي شيّادانه , به اصطلاح ناسيوناليستي و « ِعرق اسلامي» فاشيسم مذهبي حاكم بر كشورمان هستيم. سياستي كه باعث تشديد بحران «پرونده اتمي ايران» شده و علاوه برمخاطره هاي شناخته شده في نفسه, خطرهاي مهيب سياسي نيز به بارآورده است.
وقوع فاجعه فوكوشيما, بارديگر اهميت درجه اول اين مسأله را براي هر ايراني ميهن دوست و مسئول بيش از پيش برجستهميكند و هشداري است براي ملت ايران. درنظربياوريم كه يك فاجعه اتمي - چه دراثر خطاهاي انساني- فني باشد ( مانند فاجعة چرونوبيل), چه دراثر قهر طبيعت (وقوع زلزله, سونامي – انفجارنيروگاهها درفوكوشيما)و چه- زبانم لال- پيآمد حملة خارجي به تأسيسات اتمي ايران و … - همچو مصيبت عمومي مي تواند دفعتاً درايران نيز پيش آيد و ملك و ملت ما را غافلگيرانه به يك ورطه مرگبارفروكشد.
ازاين رو من گزارش وقايع گذشته و انتشار آگاهي نسبت به مخاطرههاي ناشي از سياستهاي ولايت فقيه در اين زمينه را بهعنوان يك عُلقة ميهني و نوعي وطن دوستي عميق مبارزان راه آزادي ايران ميدانم.
براي بقاي ايران و ايراني، حصول دموكراسي و حقوقبشر, بهعلاوه مناسبات صلح آميز مبتني بر احترام متقابل با همسايگان و جهانيان, بهترين و تجربه شدهترين مشي استراتژيك و معتبرترين تضمين امنيت ملي ايران است.
ايران به لحاظ انرژي بردريايي از نفت و گاز نشسته, وانگهي درب تأسيس و گسترش انواع و اقسام نيروگاه ها از انرژيهاي پاك و پايدار به روي ملت ما گشوده است. ايران,مطلقاً نيازي به انرژي و سلاح هستهيي ندارد. آيا صرف احتمال وقوع فجايعي كه دفعتاً ميتوانند ملك و ملت ما را - دستكم دربعضي منطقه هاي كشور - خاكسترنشين كنند، طرح و بازبيني درسهاي تاريخ و برانگيختن مخالفت ملي با پروژه اتمي رژيم را ضروري نميكند؟
وقتي تصاوير تكاندهندة انفجارهاي اتمي در هيروشيما و مصيبتهاي رويداده و هنوز باقيمانده ازآن تخريب اتمي, بعد فاجعه چرنوبيل و اكنون فوكوشيما, جلوي چشمم مي گذرند, از عواقب احتمالي پروژه اتمي ولايت فقيه براي ملت ايران و امنيت ملي ميهنمان تكان ميخورم. به سهم خودم احساس مسئوليت ميكنم, مايلم با انتشار دانستيها و آگاهيها توجه هموطنان و به ويژه كوشندگان پيكارآزادي را به اين مهم جلب كنم. بايد آگاهيها در اين زمينه را بيش از پيش و پيوسته براي عموم پخش كرد.
از ايام جواني و دانشجويي، باكسب اطلاع از تجربهها و علم وآگاهي سازمان «پزشكان بينالملل براي پيشگيري ازجنگاتمي-Ippnw» اساساً با كاربرد اين انرژي مخوف, و بهويژه سلاح هستهيي, سخت مخالف شده ام. خوشبختانه در مسئوليت كميسيون محيط زيست شوراي ملي مقاومت ايران,ميتوانم خط مشي مخالفت با اتمي شدن ايران و به ويژه مخالفت قطعي با ساختن بمب اتمي را صريحاً ,به مثابه سياست رسمي, اعلام كنم: بله, ما خواهان ايراني غيراتمي هستيم.
بمب هيتلر – بمب خامنه اي
موضوع «بمب هيتلر» در ارتباط با تلاشهاي دستگاه خامنهاي از جهاتگوناگون جالب توجه است. شماري شباهتها ميان اين دو پروژه هست كه درزير اشاره مي كنم:
پنهانكاري و وجود ريلهاي گوناگون كاري در پروژة هستهيي، به علل گوناگون ويژگي اصلي طرح و برنامه عملي نظام هيتلري در اين زمينه بود. متفقين تا آخر جنگ وحتي به دلايل خاص- تا دههاسال پس از جنگ هم ازهمة ماجرا مطلع نشدند، براي هيتلر، مهمترين انگيزه و لزوم اختفاء در رسيدن به بمب اتمي و امكان كاربرد نظامي يا دستكم تهديد استفاده از آن در مرحلهيي از جنگ جهاني مطرح بود كه ديگر چشمانداز شكست آشكار شده بود. نازيها, در يكي دوسال آخر جنگ, به هركار و تلاشي دست زدندكه شايد بتوانند از شكست محتوم جلوگيري و بقاي نظام را به صورتي تأمين كنند.
خميني و كل سران اصلي نظام ولايت فقيه نيز در دوران جنگ با عراق (1364) پروژة اتمي را - كه از دورة شاه به صورت عادي شروع شده بود- علاوه بر ريل علني، به شيوة كاملاً مخفي دوباره بهراه انداختند. پس ازمرگ خميني, ابتدا محور رفسنجاني - خامنه اي و سپس خاتمي/ احمدي نژاد- خامنه اي, بعلاوه سران سپاه پاسداران كه كارگزاران اجرايي پروژه اتمي بوده اند,با صرف مخارج سرسامآورو ساختن شبكه اي بينالمللي و پنهاني اين پروژه را تاكنون گسترش دادهاند. بعد از پايان تحميلي جنگ، اين پروژه, از ديدگاه امنيتي ولايت فقيه، بهمثابه وسيله تهديد وباجگيري استراتژيك منطقهيي / جهاني, جهت حفظ و بقاي رژيم اهميت فزاينده پيدا كرده است. اينها، بنا بهخصلت همة ديكتاتوريها، از تجربههاي فروپاشي شرق ووقوع تغييرات دموكراتيك توسط جنبشهاي مردمي در ممالك صاحب سلاح اتمي هيچنياموختهاند.
عمدة كار پروژة اتمي رژيم توسط تشكيلات وسيع و پنهاني در مراكز و واحدهاي علمي، دانشگاهي و نظامي كشور صورت ميگيرد و علاوه بر اينها، تارعنكوب گستردهيي در خاج كشوربراي خريد و انتقال مواد و ابزارو كارشناسان لازم به داخل كشور تنيدهاند. به شهادت اسناد و مداركي كه شوراي ملي مقاومت در كنفرانسهاي متعدد به اطلاع افكار عمومي وسازمانهاي ذيربط جهاني رسانده است، خامنهاي و ديگر دست اندركاران پروژة اتمي، تاروپود اصلي پروژهها را حتي از «مجلس» و وزراي خودشان هم مخفي نگه داشتهاند. هيچكس نميداند بودجة اين پروژة 20 سالة ولايتفقيه چقدر است و از كجا تأمين ميشود. معلوم نيست نظام كاري و تخصصي اين طرحهاي مرگبار دقيقاً به چه ترتيب است. مثلاًً, اين پروژه از چه استاندارد پيشگيري خطر براي محيط زيست و مراكز جمعيتي اطراف خود برخوردار است.....
ناگزيري رژيم در رابطه با كنترلهاي بينالمللي نه تنها از پنهانكاري نكاسته، بلكه بر پيچيدگي افزوده است. بهرغم افشاشدن مخفيكاريها، رژيم كماكان كل اين پروژه را روي دو ريل رسمي وغيررسمي (مخفي و چند شاخه اي) پيش ميبرد. آشكار است كه هدف اصلي خامنهاي دستيابي به بمب است. اين را ديگرهمه طرفهاي بين المللي نيزمي دانند و علناً هم به آن اشاره مي كنند. بمب اتمي به مثابه ضامن بقاي جباريت حاكم بر ايران, تصورموهومي است كه در اين مورد نيز به خوش خيالي اواخر عمر سياسي هيتلر بسيار شباهت دارد.
همساني ديگر اين دو پروژة اتمي فاشيستي در اين است كه پروژه ژريم نيز، مثل زمان هيتلر، كلاً زير دست نظاميان ايدئولوژيك و تندرو (پاسداران) اداره و اجرا مي شود.
شباهت جالب توجه ديگر اين دو پروژه در وجه مخالف آنهاست يعني در وجود بصيرت و همت شرافتمندانة طرفداران آزادي و مبارزان ضدفاشيستي ، كه فارغ از زهر تبليغات ناسيوناليسم كوري كه هيتلر رواج ميداد، وحالا هم، سر اين پروندة اتمي، رژيم آخوندي تبليغ ميكند، آزاديخواهان و انساندوستان استوار با جديت عليه اين برنامه هاي فاجعهخيز به پا خاستهاند: اگر در آن زمان تلاش و فداكاري مكرر پارتيزانهاي نروژي بود كه برخي از مهمترين طرحهاي نظام فاشيستي هيتلر - از همه مهمتر طرح توليد انبوه آب سنگين در نروژ اشغالشده و انتقال آن به مراكز اتمي آلمان- را نقش بر آب كرد و يا موضع دانشمندان باوجدان و بعضاً مبارز آلماني(مثلاً اينشتين)بودكه خطر را به نيروهاي ضدفاشيستي شناساندند, ويا شماري ازدانشمندان آلماني, به لطايفالحيل از پيشبرد سريع كار طفره رفتند، در زمان ما نيز پيش از آن كه كار ازكار بگذرد اين شوراي ملي مقاومت و سازمان مجاهدين خلق ايران بود كه اصل وجود ريلهاي مخفي در پروژة اتمي ولايت فقيه را براي اولين بار برملا كرد و چشم جهانيان را به روي واقعيات مخوفي گشود كه پشت پردة تزوير ولايت فقيه پيش مي رفت. از اين جنبهها شباهت اين دو مورد واقعاً شگفتآوروبازبيني وقايع 66 سال پيش واقعاً براي همه ايرانيان , بهخصوص براي گروههايي ازهموطنان كه به اين مهم بي توجه بوده اند, آموزنده و عبرت انگيز است.
بمب هيتلر!
آيا اصلاً بمب هيتلر ساخته شد و دستگاه انرژي اتمي نازيها موفق گرديد علم به اسرار شكافتن اتم و توليد انرژي هستهيي را - كه دانشمندان فيزيك هستهيي آلمان پيش از ديگران بدان دست يافته بودند- به عمل تبديل وحتي به توليد بمباتمي نائل آيد؟
جمله روي نواربا علامت نازيها: كيش مات به جنگ طلبان جهان! بمب هيتلر روي صفحه شطرنج بين المللي
پژوهشهاي بينالمللي و مراجع رسمي و علمي «متفقين» تا همين يك دهه پيش, دستكم رسماً, براين نظر بودند كه سازمان فيزيك هستهيي آلمان نازي در مسابقة ساختن بمب اتمي طي سالهاي جنگ جهاني دوم خيلي از آمريكاييها عقب افتاد و به دلايلي چند نتوانست حتي نيروگاه اتمي بسازد، چه رسد كه بمب اتمي توليد كند. اما حالا ديگر، بعد از انتشار آثار تحقيقاتي تازه و كتاب «بمب هيتلر»(1) فرضية مذكور مورد شك و ترديد جدّي اهل فن واقع شده است. بنا به شرح وتفصيل و مدارك آمده در اين كتاب، «بمب هيتلر»- در حد يك سلاح هسته يي تاكتيكي - كه قدرت تخريب آن از بمبهاي منفجره در هيروشيما - ناكازاكي كمتربوده، به واقع ساخته شد، اين بمب زودتر از اولين بمب اتمي آمريكا در فاصلة زمان كوتاهي پيش از پايان جنگ در آلمان چند بار با موفقيت مورد آزمايش قرار ميگيرد، سرنوشت جنگ ولي رقم خورده بود و فاشيسم هيتلري خوشبختانه فرصت نيافت با آماده كردن موشكهاي لازم از دستيابي متأخر به اين سلاح در جهت تغيير مسير شكست خود بهره برد.
پس از فروپاشي شوروي و بلوك شرق اروپا، درب بسياري آرشيوها به روي بازبيني اسناد و مدارك مهم تاريخي باز شد. در پي اين تحولات، امكان پژوهشهاي تازه در بارة سابقه و روند توليد اورانيوم و پروژههاي هستهيي در دورة حكومت نازيها فراهم آمد بهخصوص پيگيري سرنوشت«بمب هيتلر» - كه پيشتر نيز موضوع پرسشها وشايعههاي زياد بود-، از نو ميسر گرديد.
راينر كارلش، يكي از محققين آلماني اين مسائل، موفق شد در مراكز مختلف آلمان شرقي سابق موضوع «توليد اورانيوم در سالهاي 1939(شروع جنگ جهاني دوم) الي 1949 (سال بلوك بندي قطعي شرق و غرب وتثبيت جدايي دو آلمان) را دنبال كند ودر سال 1998 كتاب جامعي در اين باره انتشار دهد.
اين كتا ب توجه اهل فن و نيز علاقمندان پيگيري جنبههاي گوناگون اين موضوع را جلب كرد. از جمله كساني كه هنوز مسأله بود و نبود «بمب هيتلر» را پيگيري ميكردند، ژورناليست تلويزيون، هايكو پترمن بود كه به نويسندة كتاب مراجعه كرد و مجموعة حيرتانگيزي از گزارش و مصاحبه با شاهدان عيني را به اطلاع وي رساند. اينها همگي در آغاز ماه مارس سال 1945 يعني حدود دوماه پيش از پايان جنگ در آلمان، شاهد انفجار يك بمب اتمي كوچك در محلي از ايالت تورينگن (شمال شرقي آلمان كنوني) بودهاند. برخي از اين گزارشها حاوي نقل قولهايي از گفتگو با برخي دانشمندان دخيل در پروژة مربوطهاند، بعضي ديگر تماشاي انفجار از فاصلة چندصد متري ويا ماجراي سوختن و نابودي بلافاصلة صدهانفر از زندانيان جنگي و غيره را شرح ميدهند كه براي انجام كارهاي جاري و احتمالاً بررسي آثار انفجار اتمي به محل آورده شده بودند. يكي از شاهدان، آخرين نالههاي يك زنداني غيرآلماني مشرف به مرگ را نقل ميكند:
«آتش، خيليها فوراً مردند، رفتند، دود شدند، ناگهان نيست، زخمها بزرگ، خيليها كور»(2).
شخص هيتلر طي ديداري كه در ماه اوت 1944 با انتونسكو، رئيسجمهور روماني داشت از مهابت قدرت تخريب نوعي بمب جديد سخن گفته بود كه «در شعاع سه تاچهار كيلومتري از نقطة انفجار هر موجود انساني را نابود خواهد كرد»(3).
آلبرت اشپر، وزير تسليحات هيتلر و نزديكترين عضو كابينه به وي، در ژانويه 1945 ضمن گفتگويي در ضرورت پايداري و ادامة جنگ (جنگي كه تا آن موقع بيش از 50 ميليون كشته به جاي گذاشته, سرزمينهاي اروپا، بخش عظيم و پر جمعيت شوروي وبهخصوص خود كشور آلمان را ويران كرده بود و از يك سال پيشتر اكثر ژنرالهاي صاحب صلاحيت نظامي آلماني هم آنرا باخته ميدانستند و براي پاياندادن به ويرانيها و قربانيهاي عظيم آلمان به خاتمة آن توصيه ميكردند)، دليل ميآورد كه نه:
«ما بايد يك سال ديگر تاب بياوريم، بعد ميتوانيم برندة جنگ شويم… مادة منفجرة تازهيي وجود دارد…[با اشاره به قوطي كبريت روي ميز] يك مقدار مادة منفجره اتمي به اندازة اين قوطي ميتواند كل شهر نيويورك را از بين ببرد»(4).
حتي اوايل ماه مارس 1945، زماني كه ديگر نيروهاي آمريكايي در غرب از رودخانه راين گذشته و ارتش سرخ شوروي در شرق به 60كيلومتري برلين رسيده بودند، ديوانههاي جنگطلب هيتلري به اميد «سلاح معجزه آسا» ولكن نبودند، هاينريش هيملر، رئيس اس.اس، طي گفتگويي با پزشك خودش چنين گفته بود:
«ما هنوز آخرين سلاح معجزهآسايمان را وارد صحنه نكردهايم… اين سلاح تعيينكنندة ما، قوة تخريبي دارد كه هيچكس تصور آن را هم نميتواند بكند، يك يا دو شليك كافيست و شهرهايي چون نيويورك يا لندن از صفحة روزگار حذف خواهند شد»(5).
گفتههايي از اين قبيل, از زبان سران نازي, در ماههاي پاياني حكومتشان به دفعات ابراز و ثبت شده بود. گويي در اصرار به ادامة جنگ خانمانسوز، پشتشان به چيزي گرم بوده است. ولي پس از پايان جنگ، اين گفتهها ديگر مد نظر شرق و غرب نبودند (هر طرف شماري از دانشمندان فيزيك اتمي آلمان را به غنيمت گرفته و برده بود) و بهويژه ايالات متحده در پيگيري مجدد اسرار اتمي آلمان و بالا گرفتن بحث در افكار عمومي (پس از فاجعة انساني هيروشيما –ناكازاكي) منفعتي نداشت، آنها يك بار در سال 1943 دنبال اين مسأله رفته بودند و تاريخ بعدي هم براساس نتايج آن تجسس نوشته شد! ازنظر غرب پروژه اتمي آلمان نازي خيلي ازسطح پيشرفت آمريكا عقب مانده بود.(6)
اشتباه محاسبه آمريكا
در اثر فعاليتهاي اينشتين و ساير دانشمندان، به تدريج توجه دولت آمريكا جلب شد. درز اخبار مربوط به موفقيتهاي «انجمن اورانيوم» بهعلاوه پيروزيهاي سريع آلمان هيتلري در تصرف كشورهاي همسايه - بهخصوص اشغال بلژيك و فرانسه و خطر دستيابي هيتلر به معادن عظيم اورانيوم كنگو - دولت آمريكا سريعاً نگران و وارد عمل شد.در ماه ژوئيه 1943 برنامة عظيم تحقيقات اتمي معروف به «پروژة مانهاتان» با صدها دانشمند و بودجة بيش ازدو ميليارد دلار شروع به كار ميكند. فرماندهي نظامي اين برنامه به عهدة ژنرال لسلي گلاوز است. وي جهت دريافت سطح پيشرفت نازيها گروهي را به اروپا اعزام مي كند. يكي ازاين دانشمندان اعزامي سامويل گدسميت است.وي ، صرفاً برپاية آنچه در استراسبورگ فرانسه كشف مي كند( اوراق و مدارك انجمن اورانيوم) ، قاطعانه چنين گزارش مي كند:
« جاي هيجگونه ترديدي نيست، مدارك موجود ثابت مي كنند كه آلمانها نه يك بمب اتمي دارند و نه مي توانند به يك صورت قابل اجرا و عملي طرح ساختن آن را بريزند…»(7)
اين ارزيابي و اشتباه محاسبه, سنديت و رسميت پيدا ميكند و يك سال بعد، اواخر 1944 نيز همين موضع توسط كميسيون مشترك سازمانهاي امنيت ايالات متحده و انگلستان تكرار ميشود و به همين صورت به تاريخنگاري رايج در غرب راه ميبايد.
درواقع امراما, نازيها فراسوي «انجمن اورانيوم», به صورت پنهاني چند ريل تحقيقاتي, و بهخصوص عملياتي, به منظورساختن نيروگاه و تلاش براي توليد بمب به وجود آورده بودند. دربخش نظامي, درحوزة نيروهاي زميني، دريايي و هوايي واحدهائي جدا ازهم به طور موازي به تحقيق و آزمايش در زمينههاي هستهيي مشغول بودند. به فرمان هيتلر حتي در بخش ادارة پست سراسري كشور، يك واحد نسبتاً بزرگ, فعال و كارآمد هسته اي به وجود آمده بود. نه تنها در برلين دو مركز علمي و آزمايشي در اين زمينه كار مي كرد، بلكه پنهاني در مراكز دانشگاهي و واحدهاي پوششي در هامبورگ، گوتينگن، لايپزيك، كلن، روگن، اشتادتيلم،و حتي در شهرهاي تصرف شده و تحت اشغال چون وين و استراسبورگ واحدهاي علمي و عملي بدون رابطة افقي با هم مشغول به كارشده بودند...
ولي راينركارلش كتاب« بمب هيتلر»را، نه بر اساس صرفاً گزارشهاي اطلاعاتي غرب، بلكه با بررسي و پيگيري روند دروني پروژة هسته اي پنهاني رژيم هيتلر و شواهد و مدارك گروههاي متنوع كاري آن مي نويسد. البته گزارشهاي سرويسهاي خارجي ديگر نيز مورد توجه قرار ميگيرند، مثلاً به متن نامهيي اشاره ميشود كه ايگور كورخاتف، رئيس پروژة اتمي شوروي به تاريخ 30مارس 1945 به استالين مينويسد. در اين نامه از وقوع يك آزمايش اتمي در آلمان خبر داده ميشود(8).
آن چه خواننده را به تعجب واميدارد اين واقعيت است كه عمده توجه تاريخنگاران رسمي و حتي گزارشهاي سرويسهاي غربي صرفاً به فعاليتهاي معروفترين بخش پروژه، يعني نتايج و كار «انجمن اورانيوم» و نوشتههاي فيزيكدانهاي شهير مثل هايزنبرگ معطوف است. ولي از روند فعاليتهاي مخفي هسته اي وسازماندهيهاي پيچيده آلمان نازي دراين زمينه, از واحدهاي پرشمارو موازي پژوهشي و عملياتي كه در طول سالهاي جنگ بي سروصداكار ميكردهاند وسرانجام نيز«بمب هيتلر» را مي سازند و آزمايش مي كنند , درمجموعه سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا گزارشي موجود نبود!
مسأله اين است كه ريل اصلي و چندشاخه فعاليتهاي اتمي در دورة هيتلر بهكلي پنهاني و جدا ازهم ازبالا سازماندهي شده بود و «پيشوا» در كار سازماندهي و اختفاي پروژة اتمي خود تا به آخر پيش رفت. دراثبات اين پروسه, اسناد و شرح و تفصيل و دلايل فراوان در كتاب «بمب هيتلر» به چشم ميخورد. يكي از مهمترين اينها، متن نوشتهيي است به قلم پرفسور اريش شومن، رئيس بخش پروهش ادارة تسليحات ارتش آلمان نازي و يك شخصيت محوري پروژة اتمي هيتلر. اين نوشته كه وجود آن بهواسطه اشاره درنامههاي ديگران مسلم ولي ساليان دراز گمشده و از دست رفته به شمار ميآمد، سرانجام در سال2004 پيدا ميشود و مورد استفادة نويسندةكتاب قرار ميگيرد. پرفسور شومن در اين متن مورخ 1949 , در توافق باهمكاران سابق خود، به شرح و تفصيل بسياري از پروژههاي علمي دوران نازيها ميپردازد و... معلوم ميشود كه به لحاظ تئوريك و دستورالعمل ساختمان بمب - برخلاف ارزيابي گدسميت و ديگران- دستگاه كاري نازيها سه چهار سال پيش از اولين بمب هيدروژني آمريكاييها و شورويها توان طرح وساختمان اين بمب را داشتهاند. موانع كار مربوط به صحنة عملي و تهيه مواد لازم بوده است.
اين نوشتة حسّاس، ظاهراً در همان تاريخ نگارش براي چاپ و انتشار آماده ميشده كه همكاران قديمي شومن با پخش آن مخالفت ميكنند و نويسنده به خواست آنها قرارداد انتشار را لغو ميكند و متن از چشم افكارعمومي و محققان دور ميماند تا بعد از مرگ وي در آثار به جاماندهاش كشف ميشود. اشارة صريح به لزوم پنهانكاري شديد در مورد دستاوردهاي حساس علمي و عملي پروژة هستهيي, ازجمله نكات بسيار بااهميت اين متن است. مينويسد:
«اگر ميبينيم كه تاكنون هيچ مطلبي دربارة آزمايشهاي [اتمي] كه نزديكيهاي خاتمة جنگ در آلمان برنامهريزي و تدارك ديده شده بود، گزارش نشده است، علت اين است كه تنها شمار اندكي از دانشمندان از ماوقع مطلع بودند و پروندههاي مربوطه نيز در آوريل1945 بايد نابود ميشدند»(9).
نتيجه
ريل پنهاني پژوهش و توليد بمب اتمي، نه تنها يكي از دو امكان، بلكه ريل اصلي و چندشاخه فعاليتهاي هستهيي رژيم هيتلري بود. همين رويه را رژيم خامنه اي نيز دردستوركار داشته و تاكنون پيش برده است. منتهي, بنا بهسابقة 22ساله اخير، با سازماندهي و شبكه بندي پيچيده تر و سرمايه گذاري وسيعتر.
دولتهاي غربي مرتكب اشتباه محاسبه وخيمي ميشوند هرآينه تصوركنند با ادامة سياست مماشات و احياناً نوعي بند وبست بعلاوه بذل و بخشش سوخت هستهيي به رژيم, ميتوانند مسير كارهاي مخفي تحت فرمان خامنه اي را كنترل و كور كنند.
عبرت تاريخ و تجربة كرة شمالي جلو چشمشان است، اگرسياستهاي فعلي تحريم را با تحريم نفت و بنزين, با تحريم سياسي و خلاصه «سياست تغيير» جايگزين نكنند, «بمب خامنهاي» نيز ديريا زود روي دستشان ميماند. البته, شانسي كه منطقه و جهان در اين بين يافته, درادامه و تشديد پيكار آزادي مردم ايرانست.
اميدوارم, تحت تأثيراين پيكارملي, شمارفزاينده اي از دانشمندان فيزيك هسته اي و ديگراستادان دخيل در پروژه توليد «بمب خامنه اي», به هرترتيب كه مي دانند و مي توانند, از ادامه همكاري دست شويند.
و اميدوارم خيزشهاي مردمي هرچه زودتربه نتيجه مطلوب نسلهاي به پاخاسته منجرشوند. بي ترديد, با حذف رژيم ولايت فقيه ازصحنه, سايه شوم فجايع گوناگون اتمي نيز از سرملك و ملت ايران دورخواهد شد.
منابع و تو ضيحات
1- در آستانة برنامهها و مراسم شصتمين سالگرد تسليم آلمان نازي و پايان جنگ جهاني دوم در اروپا (اوايل ماه مي 2005) كتاب قطوري به قلم راينركارلش توسط مؤسسة معتبر «انتشارات آلمان» بهبازار آمد بهنام «بمب هيتلر»! عنوان دوم اين كتاب از «تاريخچة آزمايشهاي هستهيي پنهاني آلمان» در دورة حكومت هيتلر پرده برميدارد. نويسنده كه پيشتر (1998) با انتشار يك اثر پژوهشي به نام «مسابقه توليد اورانيوم در سالهاي 1949-1939) بارديگر توجه محافل علمي را به اين مسأله جلب كرده بود، اين دفعه، با همكاري يك ژورناليست تلويزيون (هايكو پترمن), كه ازسالها قبل نشانهها و شواهد مربوط به ساختن بمب را پيگيري ميكرد، حاصل چند سال تلاش و تحقيق گسترده را بهآگاهي افكارعمومي ميرساند. چند سال قبل، برخي مورخين انگليسي و آمريكايي در همين راستا مطالبي منتشر كرده بودند. ولي هيچكس- با پيگيري درازمدت، بررسي وسيع منابع بايگانيهاي شوروي سابق و مراكز ديگر بهعلاوه رجوع به آزمايشهاي ميداني در محلهاي مورد ادعا- چنين نتايج حساس و جالب توجه عرضه نكرده بود.
2 - به نقل ازپروتكل جوابيه شهروندي به نام هاينس واكسموت، نگهداري شده در آرشيو شهر آرنشتاد، در سال 1962 يك گروه كاري حزب سوسياليست متحده، حزب حاكم جمهوري دموكراتيك آلمان، دربارة مسألة انفجار اتمي در ماه مارس 1945 و عواقب آن از كساني كه آن زمان شاهد ماوقع بودهاند سؤالاتي ميكند.
3- گفتگوي هيتلر- آنتونسكو در روز 5 اوت 1944، به نقل از كتاب «دولتمردان و ديپلماتها نزد هيتلر» مجلد دوم ص484،
4- به نقل ازكتاب آلماني ماتياس اشميت«آلبرت اشپر» مونيخ 1982، ص 9,
5- ص 13 كتاب «بمب هيتلر», به نقل ازكتاب فليكس كرستن:« Samtel med Himmle» استكهلم 1947 ص 279,
6- ازنظر غرب سابقة پروندة اتمي آلمان، بهطور خلاصه از اين قراربود:
پس از روي كار آمدن هيتلر در سال1933، فعاليتهاي فيزيك جديد بيش از پيش ازجانب دولت سازماندهي وحمايت مالي ميشود. با وجودي كه شماري از دانشمندان نخبه، ازجمله اينشتين، كشور راترك ميكنند، فيزيك هستهيي آلمان به كشفهاي خيلي مهم دست مييابد، در دسامبر 1938 اتوهان و فريتس اشتراسمن موفق به شكافتن هستة اتم اورانيوم ميشوند، اين كشف به علاوه دسترسي حكومت هيتلر به معادن اورانيوم شرايط مقدماتي براي ساختن نيروگاه و حتي بمب اتمي را فراهم ميكند، اين وضعيت ازچشم دانشمندان يهودي تبار مهاجرت كرده به آمريكا دور نميماند، خيليها خطر را متوجه ميشوند، ولي آمريكاييها حتي پس از شروع جنگ جهاني دوم نيز گوششان به حرفهاي دانشمندان يهودي بدهكار نيست. اِنريكو فِرمي در 17 مارس 1939 به نيروي دريايي آمريكا نامه مينويسد وصريحاً خطر توليد بمب را هشدار ميدهد. باز هم كسي جدي نميگيرد. شماري از اين دانشمندان به آلبرت اينشتين مراجعه ميكنند. او كه بهعنوان برندة جايزة نوبل و شخصيت انسان دوست و ضدجنگ شهرت و اعتبار جهاني دارد، در دوم اوت 1939 نامهيي به پرزيدنت روزولت، رئيس جمهور آمريكا، مينويسد و عواقب احتمالي جلوافتادن نظام نازي در توليد بمب اتمي و خطر نابودي شهرها را توضيح ميدهد. روزولت به اين شكل واكنش نشان ميدهد كه يك كميسيون مشورتي در اين مورد درست مي كند و بس، كار ديگري صورت نميگيرد. اينشتين و دانشمندان ديگر كه از سرعت گرفتن كوششهاي هستهيي آلمان باخبرو از كم توجهي دولت آمريكا و انگليس بسيار نگران هستند، روشنگري و فعاليتهاي افشاگرانه را شدت ميبخشند.
روز اول سپتامبر 1939 هيتلر به لهستان حمله ميكند و جنگ جهاني دوم شروع ميشود. تا اين هنگام، يك گروه بزرگ از دانشمندان آلماني، ازجمله اتوهان و همكارانش، تحت عنوان «انجمن اورانيوم» زير نظر وزارت آموزش و پژوهش, و گروه ديگري زير نظر ادارة تسليحات ارتش به تحقيقات مربوط به اورانيوم و انرژي اتمي مشغول هستند. «انجمن اوران»، كه فيزيكدان تراز اول آلماني ورنر هايزنبرگ هم درجلسات بعدياش شركت ميكند, فراسوي آلمان شهرت بينالمللي مييابد.ولي با شروع جنگ رفته رفته آن واحدهاي علمي كه زير نظر بخش نظامي كار ميكنند بودجه و امكانات علمي-پرسنلي وسيعتري به دست ميآورند. باشروع جنگ كلية فعاليتهاي مربوطه به صورت پنهاني ادامه مييابند. حتي در ژانويه 1940 فرماني در اين مورد ازجانب شخص هيتلر صادر و همه دانشمندان و دستاندركاران آلماني موظف به پنهانكاري و حفظ اسرار ميشوند.
ايالت متحده, درسال 1943 گروهي ازدانشمندان را براي كسب اطلاع ازسطح پيشرفت آلمان نازي, به اروپا مي فرستد. افراد اين گروه در فرانسه به مداركي دست مي يابند حاكي ازضعف علمي « انجمن اورانيوم» و همين ارزيابي را به ژنرال لسلي گلاوز, رئيس پروژه اتمي آمريكا, گزارش مي دهند. در حالي كه رژيم نازي درهمان زمان ريلهاي متعدد ديگري را براي پژوهش و آزمايشات هسته اي تغبيه كرده بود.
7-ص 14كتاب آلماني «بمب هيتلر» بهنقل از كتاب «تاريخچة پنهاني بمب اتمي آلمان» نوشته توماس پاورس، هامبورگ 1993، ص 506,
8-ص 21 كتاب كارلش، بهنقل از كتاب روسي منتشره توسط انستيتو كورخاتف در مسكو (2002)، دربارة برنامه اتمي شوروي 1945-1938 ,
9-توضيح شماره 46، ص 346 كتاب «بمب هيتلر»,
14 مارس 2011 كريم قصيم
خدایا فرشتگان نجات را به نیروگاه فوکوشیما بفرست!
درس هایی که از رنج مردم ژاپن نمی گیریم!
از: مرضیه ناظری
« زنم بصورت مشتي استخوان سوخته سفيد درآمده بود...در ويرانه هاي خانه ام همه را جمع كردم. همه آنها روي هم به اندازه يك بسته كوچك پستي وزن نداشت»
این بخشی از خاطرات دكتر ناگاي ساكن ناكازاكي است .خودش چند روز بعد از نوشتن اين مطالب در اثر عوارض تشعشعات راديو اكتيو حاصل از بمباران اتمی درگذشت.
مجبوریم بپذیریم که آدم های پودر شده، چهره های ناقص الخلقه، جهش های ژنتیکی، آلودگی آب، خاک، گیاه، بیماری های متعدد و مرگ جانداران بخشی از واقعیتی به نام انرژی هسته ای ست که معمولا نامش را در کنار ردیفی از فواید ذکر می کنیم.
هر از چند گاهی یادمان می رود آن چه به عنوان تکنولوژی به جهان هدیه کرده ایم، گاهی به ضرر خودمان و همسایه های زیستمندمان در تنها کره ی قابل حیاتی که می شناسیم عمل کرده است. یادمان می رود چه طور یک اشتباه کوچک در ابرسازه های تکنولوژیکی که به نام خودمان به این سیاره اضافه کرده ایم، چه فاجعه های غیرقابل جبرانی به بار آورده است.
حادثه ی چرنوبیل را فراموش می کنیم که شمار قربانیانش تا پایان روز اول حادثه به 132 نفر رسید و تا 4 سال بعد، سرطان تیرویید را به 4 هزار کودکی که در معرض اشعه قرار گرفته بودند هدیه داد و در نهایت 5 میلیون انسان را دچار آسیب جدی کرد.
حادثه ی تری مایل آیلند را فراموش می کنیم که وقتی در 28 مارس 1979 در نیروگاه هسته ای در نزدیکی هریس برگ پنسیلوانیا در آمریکا رخ داد، مسوولان اداره بهداشت این ایالت تازه فهمیدند حتی یک کتاب مربوط به پزشکی پرتوی در اختیار ندارند!
و به احتمال بسیار زیاد ظرف چند روز آینده فراموش می کنیم ژاپن- کشوری که پنجمین بودجه دفاعی جهان را دارد و چهارمین کشور صادرکننده در جهان است و تولید ناخالص ملی اش 40 برابر ایران است- چه طور در برابر طبیعت زانو زده است و چه طور دنیا را واداشته که برای نجات دومین غول اقتصادی جهان بعد از آمریکا دست به دامان فرشته ها شوند. خدایا فوری فرشتگان نجات را به نیروگاه فوکوشیما بفرست
در تمام چرخه ی هسته ای، از معدنکاوی و استخراج اورانیوم تا فرآوری دوباره ی سوخت هسته ای مصرف شده، تعطیلی نیروگاه ها و دفع ضایعات رادیواکتیو، ما با ورود مقادیر متفاوتی پرتو به محیط زیست و ایجاد آلودگی های زیست محیطی رو به رو هستیم. فرآوری اورانیوم، ضایعات پرتوزا تولید می کنند، استخراج اورانیوم از معادن با آلودگی محیط زیست همراه هست، از کار انداختن یا مدرن ساختن یک نیروگاه هسته ای که عمر محدودی بین 20 تا 30 سال دارد بخش مهمی از چرخه ی اورانیوم است که ما اطلاعات و تجربه ی اندکی از آلودگی های زیست محیطی که به دنبال آن می آید داریم.
در حقیقت هر نيروگاه اتمي يك بمب اتمي است كه به كمك ميله هاي مهاركننده و کاهش دماي دروني به وسيله مواد خنك كننده مثل آب و گاز، تحت كنترل درآمده است. با تولد هر یک از این بمب ها، احتمال آلودگی های ریست محیطی و احتمال بروز یک حادثه ی هسته ای افزایش می یابد.
با این حال ما هر دفعه که به فراخوان دولت به خیابان ها می ریزیم و برخورداری از حق مسلم مان را به رخ دنیا می کشیم، یادمان می رود از دولت مردانمان بپرسیم برای برخورد با حوادث هسته ای هیچ آمادگی داریم؟! آیا نیروگاه ها و تاسیسات هسته ای ما مطابق با اصول زیست محیطی مستقر شده اند، عملکردشان مطابق با اصول زیست محیطی است و ضایعات را مطابق با اصول زیست محیطی مدیریت می کنند؟
مردم ژاپن خیلی شادتر و پولدارتر و مرفه تر از ما ایرانی ها مشغول زندگی بودند و حالا فقط سه قدم تا فاجعه ای در حد چرنوبیل فاصله دارند. میزان رادیو اکتیو منتشر شده از رآکتورهای نیروگاه هسته ای شان به 400 برابر استاندارد رسیده و تا شعاع 30 کیلومتری نیروگاه هایشان به دلیل قرار گرفتن در شعاع بحران از سکنه خالی شده است.
رنج مردم ژاپن تلنگری است برای همه ی آنها که فکر می کنند راه حل مشکلات کشورها، تامین سوخت های ارزان و با کیفیت هم چون سوخت های فسیلی و انرژی هسته ایست که خود نیازمند صنعتی شدن هر چه بیشتر است. در برابر چنین تلنگر سنگینی ، آلمان نیروگاه های اتمی خود را تعطیل می کند و ما همچنان مصرانه بر طبل حماقت خود می کوبیم!
ساداکو- یکی از بی شمار قربانیان حادثه ی اتمی هیروشیما- روی درناهایش می نوشت:
. "صلح" این پیام همه ی آدم های بی گناهی ست که به خاطر حماقت دولتهایشان، زیاده خواهی سایر آدم ها و به هر دلیلی قربانی حوادث هسته ای شده اندمن «صلح» را روی بال تو مینویسم تا تو به همه جهان پرواز کنی.
چرا باید این رنج و درد را برای خودمان به ارمغان بیاوریم در حالی که طبیعت در نهایت مهربانی دست سخاوتش را به سمت ما دراز کرده است؟ وقتی می دانیم که می توانیم راه هایی را برای تامین انرژی موردنیازمان انتخاب کنیم که مبتنی بر تجدید شوندگی، قابلیت انعطاف و سازگاری با محیط زیست است.
مردم ایران مشتاق این نیستند که نیروگاه های بزرگ باعظمتی داشته باشند که نام هسته ای را یدک می کشند، آنها فقط خانه های راحت، نورکافی، غذا، سلامتی و انرژی می خواهند و این را می توان با شیوه های پاک تر و کم خطرتری به همه ی آنها هدیه داد.
در همین رابطه و به همین قلم:
علامت سوالی در برابر این حق مسلم!
http://biota.ir/askha/85-nu-en.html
www.savepasargad.com
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد
از سوی سایتهای حامی دولت:
شش روحانی مخالف «امام زمان» معرفی شدند
سایتهای «باکری آنلاین»، «محرمانهنیوز» و «دولتیار» در جدیدترین حملات خود علیه حامیان علی خامنهای به طور تلویحی از احمد جنتی، محمدتقی مصباح یزدی، احمد علمالهدی، ناصر مکارم شیرازی، محمد یزدی و احمد خاتمی با عنوان روحانیونی نام بردند که در زمان ظهور امام زمان به مقابله با وی برخواهند خواست.
این سایتها با انتشار یادداشت مشترکی که در انتقاد از موضعگیری این روحانیون علیه دولت محمود احمدینژاد منتشر کردهاند، آنها را «پیرانی» خطاب کردهاند که تحت تاثیر خبرهای دروغی قرار گرفتهاند که منجر به بروز «فجایعی» در جمهوری اسلامی شده است.
این سایتها در ادامه با دعوت از مردم برای انتقاد از این روحانیون نوشتهاند: «احدی حق ندارد به بهانه بزرگی و سابقه افراد نسبت به بعضی مواضع آنها که ممکن است آینده انقلاب را به خطر بیاندازد سکوت کند.»
این سایتها همچنین اضافه کردهاند که در «هنگامه ظهور یک گروه از مخالفان سرسخت امام عصر بعضی از چهرههای وجیه دینی هستند و لکن این واقعیت را هم در عصر نزدیک به ظهور نمیتوان نادیده گرفت.»
شش روحانی نزدیک به علی خامنهای که بسیاری از آنها نمایندگان وی در نهادها و سازمانهای دینی و سیاسی هستند از زمان به قدرت رسیدن احمدینژاد همواره انتقادهای تندی علیه اقدامات و تصمیمات دولت مطرح کردهاند.
انتقادهای این روحانیون در ماههای اخیر از اقدامات احمدینژاد و نزدیکان وی افزایش یافته و علنیتر شده است و با گسترش این انتقادها نیز رسانههای حامی دولت حملات خود علیه این افراد و منتقدان دولت را افزایش دادهاند.
به نظر میرسد اختلافها میان حامیان خامنهای و احمدینژاد در ماههای آتی و همزمان با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات مجلس افزایش قابل توجهی یابد.
رابطه احمدینژاد و دولتهای نهم و دهم با روحانیون قم و مشهد سالهاست که رو به سردی گرائیده است و بسیاری از مراجع تقلید حاضر نیستند احمدینژاد و اعضای دولتش را به حضور بپذیرند.
یک سایت نزدیک به وزارت اطلاعات ادعا کرد:
«رهبران جنبش سبز محاکمه شدهاند»
این سایت روز پنجشنبه (۲۶ اسفند) در یادداشتی که در تمجید از عملکرد صادق لاریجانی در قوه قضائیه منتشر کرد، نوشته با عملکرد «قاطعانه» لاریجانی «این روزها همگان شاهد دستگیری و محاکمه عاملان فتنه بدون کمترین تنش و تشنجی» هستند.
هرچند «بولتننیوز» در یادداشت خود اشارهای به نام رهبران جنبش سبز نکرده است، اما از تاکید این سایت بر دستگیری و محاکمه «عاملان فتنه» در روزهای اخیر، آن هم بدون «تنش و تشنج» میتوان نتیجه گرفته که منظور این سایت موسوی و کروبی هستند.
پیشتر جعفر شجونی یکی از روحانیون تندرو نیز اعلام کرده بود که دستور بازداشت رهبران جنبش سبز به همسرانشان را قوه قضائیه صادر کرده است.
تعریف و تمجید سایت «بولتننیوز» از عملکرد رئیس قوه قضائیه به خصوص در ۱۹ ماه گذشته، در شرایطی صورت میگیرد که به اعتقاد بسیاری از حقوقدانان و کارشناسان سیاسی دوره ریاست لاریجانی بر این قوه یکی از سیاهترین دورههای دستگاه قضا بوده است.
بسیاری از بازداشتشدگان و زندانیان یک سال گذشته پس از آزادی بارها اعلام کردهاند که قاضی پرونده آنها بدون اختیار بوده و بازجویان نهادهای امنیتی از ابتدا تا انتهای پرونده تصمیمگیرنده بودهاند.
این زندانیان همچنین گفتهاند بسیاری از احکام صادره دادگاهها علیه بازداشتشدگان به خواست و دستور مستقیم بازجو و کارشناس پرونده صورت گرفته و قضات تنها این احکام را امضا و ابلاغ کردهاند.
این در حالی است که سایت «بولتن نیوز» با «دانشمند» خطاب کردن صادق لاریجانی از دوران ریاست وی بر قوه قضائیه با عنوان «درخشانترین» دوره دستگاه قضا یاد کرده است.
این سایت در عین حال مدعی شده که لاریجانی در دو سال گذشته از «کیان استقلال رای قضات» دفاع کرده و راه را بر «بسیاری اعمال فشارها و نفوذها بسته است.»
مقامهای مسئول تاکنون در خصوص ادعای این سایت مبنی بر دستگیری و محاکمه رهبران جنبش سبز از سوی قوه قضائیه اظهارنظری نکردهاند.
از سرنوشت رهبران جنبش سبز و همسران آنها با گذشت بیش از سه هفته از زمان بازداشتشان اطلاع دقیق و رسمی در دست نیست و مشص نیست که ادعای این سایت مبنی بر محاکمه آنها تا چه میزان صحت دارد.