تقی روزبه
به گزارش سایت iranbriefing.net شهرام امیری به مدت سه ماه زیر شکنجه بوده و پس از آن نیز به مدت دوماه درتهران درزندان انفرادی بوده است. همچنین وی به مدت یک هفته دربیمارستان بستری بوده است.
سایت یاد شده به نقل از یکی از اعضای خانواده امیری نوشته است: " شهرام امیری ابتدا در خانه امنی نگاه داشته شد و نزدیکان او می توانستند آخر هفته ها در یک مرکز فرهنگی- تفریحی به نام طلاییه او را ملاقات کنند".
این منبع همچنین به نقل از خانواده امیری می نویسد: "به ما گفته بودند که دلیل انزوای او حفاظت از جانش در برابر برخی خطرات است. ملاقات ها را قطع کردند و اکنون مطلع شده ایم که او در زندانی در تهران و در سلول انفرادی و تحت بازجویی به سر می برد. رژیم هم البته درمقابل این اخباروادعاها تاکنون نه به تکذیب ویاتأیید آنها پرداخته است.
آفتاب: خبرگزاری آسوشییتدپرس در گزارشی نوشت: دانشمند هستهای ایران از زمان بازگشت قهرمانانهاش به تهران در تیرماه 1389 در انظار عمومی دیده نشده است.
روزنامه گاردین هم نوشت که شهرام امیری به دلیل افشا اسرار دولتی شکنجه شده است.
بهرحال براساس اخبارمنشرشده اکنون شهرام امیری درزندان وتحت بازجوئی وفشارقراردارد واین البته بخشی از نبردپنهانی است که ازمدتها پیش پیرامون پروژه هسته ای رژیم درجریان است.این گزارش هم چنین تأیید کننده ارزیابی مطلبی است که حدود پنچ ماه ونیم پیش پیرامون ماجرای شهرام امیری دراین وبلاگ درج شد.درآن مقاله(اینجا)،علیرغم ژست ظاهری رژیم دراستقبال ازشهرام امیری به عنوان یک قهرمان ووطن دوست وتظاهربه پیروزی دولت جمهوری اسلامی دراین نبردجاسوسی، ازجمله گفته شده بود"که یک جاسوس دوجانبه و کسی که تظاهربه همکاری با طرف متخاصم کرده باشد،لااقل برای مدتی پس ازبازگشت به کشورمبدأ بنابه طبیعت ا ین نوع فعالیت ها عنصرقابل اعتمادی نخواهد بود.چرا که معلوم نیست درلوای تظاهربه همکاری واقعا چقدردربرابردام ها و سیاست های تهدیدوتطمیع حریف تاب آورده باشد. وقتی متکی و یا بروجردی می گویند که باید چگونگی ربوده شدن وی روشن شود تامعلوم شود او قهرمان است یانه؟ درواقع بطورضمنی به همین پدیده اشاره می کنند.ازهمین روکنترل ومراقبت و تست و...های گوناگونی،اگرنگوئیم عواقب وخیم تری، درانتظارچنین عناصری است." ضمن آنکه تبلیغات رسمی مقامات امنیتی آمریکا نیزدرجهت دامن زدن به این گونه سوء ظن ها والقاء بی اعتمادی نسبت به وی قرارداشت.نظیر ادعای همکاری پنچ ساله وی با سرویسهای جاسوسی آمریکا ویاریختن پاداش 5 میلیون دلاری به حساب وی ونظایرآن . پس ازآنکه رژیم اسلامی بدلایلی که درآن نوشته مطرح شده تصمیم به پایان این بازی دوجانبه گرفت وباراه انداختن جاروجنجال تبلیغاتی وبرخی اقدامات حتی مضحک تصمیم به بازگرداندن شهرام امیری گرفت(والبته بهره گیری ازخانواده به مثابه گروگان یکی ازابزارهای کارآمد ومتداول این نوع جنگ های پنهان وکثیف محسوب می شود )، یک مقام امنیتی آمریکا درپی بازگشت شهرام امیری باانداختن توپ به زمین جمهوری اسلامی گفت که اکنون اطلاعات وی اینجاست وجسم وی آنجا.حتی آنها نسبت به جان شهرام امیری اظهارنگرانی کردند.
****
کلا ماجرای فراروبازگشت شهرام امیری را می توان با صرفنظرکردن از حاشیه های داغ ولی فرعی درچند سطرخلاصه کرد:
"جمهوری اسلامی با وقوف به اشتیاق سوزان دولت آمریکا واسرائیل و.... برای نفوذ درمیان کارشناسان وکارچرخانان هسته ای ایران،فردی مطمئن و وابسته به خود را تحت پوشش دانشمند هسته ای وشاغل درسایت قم و پروژه های هسته ای سپاه دردانشگاه مالک اشترودراصل فاقد اطلاعات مهم دراین عرصه را درمعرض تماس با آمریکائی ها و درخواست پناهندگی قرارمی دهد.هدف اصلی رژیم بی اعتبارکردن ادعاهای دولت آمریکا درمورد برنامه های هسته ای پنهان رژیم اسلامی ودست یابی به شیوه های نفوذوعمل شبکه های جاسوسی آمریکا وهم چنین فیل هواکردن ادعای پیروزی درجنگ جاسوسی و محتاط کردن آنها درتلاش بی مهابا برای نفوذ درمیان کارکنان هسته ای ایران است. دولت آمریکا ضمن استفاده ازشهرام امیری درعرصه های تبلیغاتی وارائه گزارش ها به منابع جهانی و... وهم چنین برگزاری دوره آموزش ویژه،پی به ماهیت نقش او برده است وگرچه تلاش هائی برای جلب همکاری واقعی وجذب وتشویق او به انصراف از بازگشت به ایران به عمل می آید؛ولی ازآنجا که رژیم اسلامی تصمیم به پایان دادن بازی گرفته بود، سرانجام با بازگشت وی موافقت می کند. جمهوری اسلامی ازطریق افشاء سیاسی وارسال ویدئو ورسانه ای کردن مسأله سعی می کند که بهره برداری تبلیغاتی را پایان بخش مأموریت "موفقیت آمیز"این نبردجاسوسی قراردهد. هم چنانکه برای طرف دیگردفاع از درستی گزارشات واطلاعات هسته ایش درمورد ایران و نیزحیثیت واقتدارآژانس های جاسوسی اش دارای اهمیت است.
آنچه که دراین ماجرا مورد توجه این نوشته است هدف هائی است که طرفین درپشت این جنگ جاسوسی پنهان و آشکار بدنبالش هستند: تاآنجا که به قدرت های بزرگ مربوط می شود جاسوسی ازفعالیت های هسته ای پنهان رژیم برای قطورترکردن پرونده هسته ای ایران باهدف کشاندنش به محاکم جهانی و نیز تشدید فشارومحاصره درراستای اهداف استراتژیک آنها اهمیت دارد. جمهوری اسلامی نیز بدنبال تقویت اقتدارخود ازطریق دست یابی به توانائی بالقوه حداکثردر جهت رسیدن به آستانه ساخت سلاح هسته ای، به مثابه "اکسیرحیات بخش" است. جنگی که تاوان آن را مردم با خالی شدن بیش ازپیش سفره هایشان وبا سرکوب واختناق بیشترمی پردازند."
****
والبته دراین مدت نبرد پیرامون پروژه هسته ای وارد فازجدیدی شده وبه تروردانشمندان هسته ای ومنع ورود برخی ازآنها به خارج ازکشورنیز تسری یافته است. هم چنین نبرد ارتش سایبری بین طرفین بالاگرفته وبویژه عملیات پیچیده ارسال ویروس استاکس نت توسط این سرویسها به رایانه های هسته ای ایران برطبق گزارش های متعدد دول غربی موجب خسارات سنگین وحتی تقلیل ویا تعطیل برخی از فعالیت هسته ای معمول جمهوری اسلامی گردیده است.دراقدامی پرسش انگیز جمهوری اسلامی به اعلام وسیع اسامی دانشمندان هسته ای خود مبادرت کرد تا احتمالا دانشمندانی را که دربخش های حساس وپنهانی شاغلند درمیان آنها گم کند..گرچه این نوع خود افشاگری ظاهرا موجب اعتراض برخی محافل درونی حاکمیت گردید که پاسخ علنی هم به دلیل حساسیت مساله به آن داده نشد. درهرحال تلاش های وسیعی ازسوی سرویسهای جاسوسی دول غربی واسرائیل برای خریدن وجلب همکاری ویافرار وحتی ترساندن آنها ازطریق ترورصورت می گیرد که به منزله بخشی ازپروژه فلج سازی وخرابکاری واختلال دربرنامه های هسته ای حریف محسوب می شود. نبردی که گرچه گاه کدار برخی ازفرازهای آن علنی می شود اما اساسا درزیرزمین جریان دارد و با باهاله سنگینی ازسکوت و یا حتی انتشارضداطلاعت همراه است.ماجرای بازجوئی وتخلیه اطلاعاتی شهرام امینی هم بخشی ازاین جنگ کثیف و خاموش است*.
*-درآخرین خبرپیرامون این جنگ کثیف،وزیراطلاعات رژیم خبرازدستگیری یک باند جاسوسی وابسته به صهیونیستها داده است که براساس اعترافات یکی ازدستگیرشدگان تروردانشمند هسته ای-مسعود علیمحدی- توسط وی صورت گرفته است.پیش ازآن،مجلس اسلامی رژیم دولت را درمورد انجام اقدامات پیشگیرانه وحفاظتی ازدانشمندان هسته ای و نیزقاتلین مورد سؤال قرارداده بود.ادعای مقامات دولتی آن است که حفاظت دانشمندان هسته ای اکنون درزیرپوشش امنیتی لازم قرارگرفته اند.
به گزارش سایت iranbriefing.net شهرام امیری به مدت سه ماه زیر شکنجه بوده و پس از آن نیز به مدت دوماه درتهران درزندان انفرادی بوده است. همچنین وی به مدت یک هفته دربیمارستان بستری بوده است.
سایت یاد شده به نقل از یکی از اعضای خانواده امیری نوشته است: " شهرام امیری ابتدا در خانه امنی نگاه داشته شد و نزدیکان او می توانستند آخر هفته ها در یک مرکز فرهنگی- تفریحی به نام طلاییه او را ملاقات کنند".
این منبع همچنین به نقل از خانواده امیری می نویسد: "به ما گفته بودند که دلیل انزوای او حفاظت از جانش در برابر برخی خطرات است. ملاقات ها را قطع کردند و اکنون مطلع شده ایم که او در زندانی در تهران و در سلول انفرادی و تحت بازجویی به سر می برد. رژیم هم البته درمقابل این اخباروادعاها تاکنون نه به تکذیب ویاتأیید آنها پرداخته است.
آفتاب: خبرگزاری آسوشییتدپرس در گزارشی نوشت: دانشمند هستهای ایران از زمان بازگشت قهرمانانهاش به تهران در تیرماه 1389 در انظار عمومی دیده نشده است.
روزنامه گاردین هم نوشت که شهرام امیری به دلیل افشا اسرار دولتی شکنجه شده است.
بهرحال براساس اخبارمنشرشده اکنون شهرام امیری درزندان وتحت بازجوئی وفشارقراردارد واین البته بخشی از نبردپنهانی است که ازمدتها پیش پیرامون پروژه هسته ای رژیم درجریان است.این گزارش هم چنین تأیید کننده ارزیابی مطلبی است که حدود پنچ ماه ونیم پیش پیرامون ماجرای شهرام امیری دراین وبلاگ درج شد.درآن مقاله(اینجا)،علیرغم ژست ظاهری رژیم دراستقبال ازشهرام امیری به عنوان یک قهرمان ووطن دوست وتظاهربه پیروزی دولت جمهوری اسلامی دراین نبردجاسوسی، ازجمله گفته شده بود"که یک جاسوس دوجانبه و کسی که تظاهربه همکاری با طرف متخاصم کرده باشد،لااقل برای مدتی پس ازبازگشت به کشورمبدأ بنابه طبیعت ا ین نوع فعالیت ها عنصرقابل اعتمادی نخواهد بود.چرا که معلوم نیست درلوای تظاهربه همکاری واقعا چقدردربرابردام ها و سیاست های تهدیدوتطمیع حریف تاب آورده باشد. وقتی متکی و یا بروجردی می گویند که باید چگونگی ربوده شدن وی روشن شود تامعلوم شود او قهرمان است یانه؟ درواقع بطورضمنی به همین پدیده اشاره می کنند.ازهمین روکنترل ومراقبت و تست و...های گوناگونی،اگرنگوئیم عواقب وخیم تری، درانتظارچنین عناصری است." ضمن آنکه تبلیغات رسمی مقامات امنیتی آمریکا نیزدرجهت دامن زدن به این گونه سوء ظن ها والقاء بی اعتمادی نسبت به وی قرارداشت.نظیر ادعای همکاری پنچ ساله وی با سرویسهای جاسوسی آمریکا ویاریختن پاداش 5 میلیون دلاری به حساب وی ونظایرآن . پس ازآنکه رژیم اسلامی بدلایلی که درآن نوشته مطرح شده تصمیم به پایان این بازی دوجانبه گرفت وباراه انداختن جاروجنجال تبلیغاتی وبرخی اقدامات حتی مضحک تصمیم به بازگرداندن شهرام امیری گرفت(والبته بهره گیری ازخانواده به مثابه گروگان یکی ازابزارهای کارآمد ومتداول این نوع جنگ های پنهان وکثیف محسوب می شود )، یک مقام امنیتی آمریکا درپی بازگشت شهرام امیری باانداختن توپ به زمین جمهوری اسلامی گفت که اکنون اطلاعات وی اینجاست وجسم وی آنجا.حتی آنها نسبت به جان شهرام امیری اظهارنگرانی کردند.
****
کلا ماجرای فراروبازگشت شهرام امیری را می توان با صرفنظرکردن از حاشیه های داغ ولی فرعی درچند سطرخلاصه کرد:
"جمهوری اسلامی با وقوف به اشتیاق سوزان دولت آمریکا واسرائیل و.... برای نفوذ درمیان کارشناسان وکارچرخانان هسته ای ایران،فردی مطمئن و وابسته به خود را تحت پوشش دانشمند هسته ای وشاغل درسایت قم و پروژه های هسته ای سپاه دردانشگاه مالک اشترودراصل فاقد اطلاعات مهم دراین عرصه را درمعرض تماس با آمریکائی ها و درخواست پناهندگی قرارمی دهد.هدف اصلی رژیم بی اعتبارکردن ادعاهای دولت آمریکا درمورد برنامه های هسته ای پنهان رژیم اسلامی ودست یابی به شیوه های نفوذوعمل شبکه های جاسوسی آمریکا وهم چنین فیل هواکردن ادعای پیروزی درجنگ جاسوسی و محتاط کردن آنها درتلاش بی مهابا برای نفوذ درمیان کارکنان هسته ای ایران است. دولت آمریکا ضمن استفاده ازشهرام امیری درعرصه های تبلیغاتی وارائه گزارش ها به منابع جهانی و... وهم چنین برگزاری دوره آموزش ویژه،پی به ماهیت نقش او برده است وگرچه تلاش هائی برای جلب همکاری واقعی وجذب وتشویق او به انصراف از بازگشت به ایران به عمل می آید؛ولی ازآنجا که رژیم اسلامی تصمیم به پایان دادن بازی گرفته بود، سرانجام با بازگشت وی موافقت می کند. جمهوری اسلامی ازطریق افشاء سیاسی وارسال ویدئو ورسانه ای کردن مسأله سعی می کند که بهره برداری تبلیغاتی را پایان بخش مأموریت "موفقیت آمیز"این نبردجاسوسی قراردهد. هم چنانکه برای طرف دیگردفاع از درستی گزارشات واطلاعات هسته ایش درمورد ایران و نیزحیثیت واقتدارآژانس های جاسوسی اش دارای اهمیت است.
آنچه که دراین ماجرا مورد توجه این نوشته است هدف هائی است که طرفین درپشت این جنگ جاسوسی پنهان و آشکار بدنبالش هستند: تاآنجا که به قدرت های بزرگ مربوط می شود جاسوسی ازفعالیت های هسته ای پنهان رژیم برای قطورترکردن پرونده هسته ای ایران باهدف کشاندنش به محاکم جهانی و نیز تشدید فشارومحاصره درراستای اهداف استراتژیک آنها اهمیت دارد. جمهوری اسلامی نیز بدنبال تقویت اقتدارخود ازطریق دست یابی به توانائی بالقوه حداکثردر جهت رسیدن به آستانه ساخت سلاح هسته ای، به مثابه "اکسیرحیات بخش" است. جنگی که تاوان آن را مردم با خالی شدن بیش ازپیش سفره هایشان وبا سرکوب واختناق بیشترمی پردازند."
****
والبته دراین مدت نبرد پیرامون پروژه هسته ای وارد فازجدیدی شده وبه تروردانشمندان هسته ای ومنع ورود برخی ازآنها به خارج ازکشورنیز تسری یافته است. هم چنین نبرد ارتش سایبری بین طرفین بالاگرفته وبویژه عملیات پیچیده ارسال ویروس استاکس نت توسط این سرویسها به رایانه های هسته ای ایران برطبق گزارش های متعدد دول غربی موجب خسارات سنگین وحتی تقلیل ویا تعطیل برخی از فعالیت هسته ای معمول جمهوری اسلامی گردیده است.دراقدامی پرسش انگیز جمهوری اسلامی به اعلام وسیع اسامی دانشمندان هسته ای خود مبادرت کرد تا احتمالا دانشمندانی را که دربخش های حساس وپنهانی شاغلند درمیان آنها گم کند..گرچه این نوع خود افشاگری ظاهرا موجب اعتراض برخی محافل درونی حاکمیت گردید که پاسخ علنی هم به دلیل حساسیت مساله به آن داده نشد. درهرحال تلاش های وسیعی ازسوی سرویسهای جاسوسی دول غربی واسرائیل برای خریدن وجلب همکاری ویافرار وحتی ترساندن آنها ازطریق ترورصورت می گیرد که به منزله بخشی ازپروژه فلج سازی وخرابکاری واختلال دربرنامه های هسته ای حریف محسوب می شود. نبردی که گرچه گاه کدار برخی ازفرازهای آن علنی می شود اما اساسا درزیرزمین جریان دارد و با باهاله سنگینی ازسکوت و یا حتی انتشارضداطلاعت همراه است.ماجرای بازجوئی وتخلیه اطلاعاتی شهرام امینی هم بخشی ازاین جنگ کثیف و خاموش است*.
*-درآخرین خبرپیرامون این جنگ کثیف،وزیراطلاعات رژیم خبرازدستگیری یک باند جاسوسی وابسته به صهیونیستها داده است که براساس اعترافات یکی ازدستگیرشدگان تروردانشمند هسته ای-مسعود علیمحدی- توسط وی صورت گرفته است.پیش ازآن،مجلس اسلامی رژیم دولت را درمورد انجام اقدامات پیشگیرانه وحفاظتی ازدانشمندان هسته ای و نیزقاتلین مورد سؤال قرارداده بود.ادعای مقامات دولتی آن است که حفاظت دانشمندان هسته ای اکنون درزیرپوشش امنیتی لازم قرارگرفته اند.
محسن یلفانی، نویسنده، نمایشنامهنویس، عضو و یار دیرین کانون نویسندگان ایران، در واقعهیی دردناک فرزند عزیز خود را از دست داد.
در این ضایعهی غمانگیز، از راه دور، خود را در اندوه او و خانوادهاش شریک میدانیم و برای آنان آرزوی بردباری داریم.
کانون نویسندگان ایران
۲۱ دیماه ۱٣٨۹
در این ضایعهی غمانگیز، از راه دور، خود را در اندوه او و خانوادهاش شریک میدانیم و برای آنان آرزوی بردباری داریم.
کانون نویسندگان ایران
۲۱ دیماه ۱٣٨۹
تایید حکم زندان در تجدید نظر
۲۱ دی ۱٣٨۹
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر، برنامه مشترک «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» (FIDH) و «سازمان جهانی مبارزه با شکنجه» (OMCT)، اطلاعات تازه¬ای دریافت کرده است و از شما درخواست می کند فورا در باره مساله زیر در ایران اقدام کنید.
اطلاعات تازه:
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر از تایید حکم زندان خانم شیوا نظرآهاری، عضو کمپین یک میلیون امضا و سخنگوی کنونی کمیته گزارشگران حقوق بشر در ایران، در تجدید نظر مطلع شده است.
بنا به اطلاعات دریافتی، شعبه ٣۶ دادگاه تجدید نظر در روز ۱٨ دی ۱٣٨۹ محکومیت خانم شیوا نظرآهاری را که به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «تشویش در اذهان عمومی» و «محاربه» محاکمه شده بود، تایید و او را به چهارسال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد. او در حال حاضر به قید وثیقه آزاد است.
پیشینه¬ موضوع
ماموران وزارت اطلاعات خانم شیوا نظرآهاری را در تاریخ ۲۴ خرداد ۱٣٨٨ پس از اعلام رسمی نتایج انتخابات ریاست جمهوری و در حالی که تظاهرات گسترده ای در جریان بود، دستگیر کردند. خانم نظرآهاری بیش از سه ماه از دوره بازداشت را در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات و در سلول انفرادی به سر برد و در این مدت تحت بازجویی های فشرده و طولانی قرار گرفت و مدت ها به او اجازه ملاقات یا تماس تلفنی ندادند. او در تاریخ اول مهر ۱٣٨٨ با وثیقه ای معادل ۲۰۰۰۰۰ دلار آمریکایی آزاد شد. سپس نیروهای امنیتی او را در ٣۰ آذر ۱٣٨٨ دوباره دستگیر و به همراه اعضای دیگر کمپین یک میلیون امضا، از جمله خانم بهاره هدایت، خانم منصوره شجاعی (عضو موسس کمپین و مرکز فرهنگی زنان) و خانم هاله سحابی به زندان اوین منتقل کردند.
او در تاریخ ۲۱ شهریور ۱٣٨۹ و در پی فشارهای بین المللی با وثیقه پنج میلیارد ریال ایران (تقریبا ۵۰۰۰۰۰ دلار آمریکایی) آزاد شد.
محاکمه او در تاریخ ۱٣ شهریور در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع به قصد تبانی علیه حکومت اسلامی»، «تشویش اذهان عمومی» و «محاربه با خدا» شروع شده بود. خانم شیوا نظرآهاری در تاریخ ۲۷ شهریور ۱٣٨۹ به شش سال زندان، تبعید به ایذه در جنوب غربی ایران و ۷۶ ضربه شلاق محکوم شد.
اقدامات مورد درخواست:
لطفا به دولتمردان ایران نامه بنویسید و از آنها بخواهید:
۱ - تحت هر شرایطی، سلامت روحی و جسمانی خانم شیوا نظرآهاری و تمامی مدافعان حقوق بشر دیگر در ایران را تضمین کنند؛
۲ ـ به هرگونه اقدام تهدیدآمیز و آزاردهنده، ازجمله در سطوح قضایی، علیه او و تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهند؛
٣ ـ از دستگیری خانم شیوا نظرآهاری خودداری کنند زیرا محکومیت او خودسرانه است؛
۴ ـ در هر شرایطی اعلامیه مدافعان حقوق بشر را، که در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۷ (۹ دسامبر ۱۹۹۸) در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شده، رعایت کنند، به ویژه:
• ماده اول آن که می گوید: «همه افراد حق دارند به صورت فردی یا گروهی در سطوح ملی و بین المللی برای حمایت از حقوق بشر و آزادی¬های اساسی و تحقق این حقوق و آزادی¬ها فعالیت کنند،»
• ماده (ج) ۵ که می گوید: «همه افراد حق دارند به صورت فردی یا گروهی و در ارتباط با دیگران در سطوح ملی و بین المللی [...] با سازمان¬های غیردولتی یا بین دولتی ارتباط برقرار کنند،»
• و ماده ۲-۱۲ که می گوید: «دولت باید کلیه تدابیر لازم را به کار گیرد تا حمایت مراجع ذیصلاح از همه افراد به صورت فردی و گروهی در برابر خشونت، تهدید، اقدامات تلافی جویانه، تبعیض منفی عملی و یا قانونی، فشار یا هرگونه اقدام خودسرانه دیگر در پی استفاده مشروع و قانونی این افراد از حقوق مذکور در اعلامیه حاضر، تضمین گردد؛»
۵ ـ به طور کلی، تحت هر شرایطی اطمینان دهند که حقوق بشر و آزادی های اساسی مطابق با عهدنامه های بین المللی حقوق بشر و موازین بین المللی که ایران نیز متعاهد آنهاست رعایت خواهند شد.
نامه ها را به مقامات زیر ارسال کنید:
• رهبر انقلاب اسلامی، آیت¬الله سیدعلی خامنه ای
• ریاست جمهوری، آقای محمود احمدی نژاد
• ریاست قوه قضاییه، آیت¬الله صادق لاریجانی
• سرپرست وزارت امور خارجه، علی اکبر صالحی
• نمایندگی دائمی جمهوری اسلامی ایران در ژنو، سوئیس
• سفارت ایران در بروکسل، بلژیک
لطفا به نمایندگان دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در کشورخودتان نیز نامه بنویسید.
********
پاریس – ژنو، ۲۱ دی ۱٣٨۹
لطفا ما را از هرگونه اقدام انجام شده با ذکر شماره این درخواست مطلع فرمایید.
برنامه نظارت، برنامه مشترک «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» (FIDH) و «سازمان جهانی مبارزه با شکنجه» (OMCT) است که به حمایت از مدافعان حقوق بشر اختصاص دارد و هدف اصلی آن پشتیبانی مشخص از این افراد در زمان نیاز است.
۲۱ دی ۱٣٨۹
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر، برنامه مشترک «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» (FIDH) و «سازمان جهانی مبارزه با شکنجه» (OMCT)، اطلاعات تازه¬ای دریافت کرده است و از شما درخواست می کند فورا در باره مساله زیر در ایران اقدام کنید.
اطلاعات تازه:
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر از تایید حکم زندان خانم شیوا نظرآهاری، عضو کمپین یک میلیون امضا و سخنگوی کنونی کمیته گزارشگران حقوق بشر در ایران، در تجدید نظر مطلع شده است.
بنا به اطلاعات دریافتی، شعبه ٣۶ دادگاه تجدید نظر در روز ۱٨ دی ۱٣٨۹ محکومیت خانم شیوا نظرآهاری را که به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «تشویش در اذهان عمومی» و «محاربه» محاکمه شده بود، تایید و او را به چهارسال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد. او در حال حاضر به قید وثیقه آزاد است.
پیشینه¬ موضوع
ماموران وزارت اطلاعات خانم شیوا نظرآهاری را در تاریخ ۲۴ خرداد ۱٣٨٨ پس از اعلام رسمی نتایج انتخابات ریاست جمهوری و در حالی که تظاهرات گسترده ای در جریان بود، دستگیر کردند. خانم نظرآهاری بیش از سه ماه از دوره بازداشت را در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات و در سلول انفرادی به سر برد و در این مدت تحت بازجویی های فشرده و طولانی قرار گرفت و مدت ها به او اجازه ملاقات یا تماس تلفنی ندادند. او در تاریخ اول مهر ۱٣٨٨ با وثیقه ای معادل ۲۰۰۰۰۰ دلار آمریکایی آزاد شد. سپس نیروهای امنیتی او را در ٣۰ آذر ۱٣٨٨ دوباره دستگیر و به همراه اعضای دیگر کمپین یک میلیون امضا، از جمله خانم بهاره هدایت، خانم منصوره شجاعی (عضو موسس کمپین و مرکز فرهنگی زنان) و خانم هاله سحابی به زندان اوین منتقل کردند.
او در تاریخ ۲۱ شهریور ۱٣٨۹ و در پی فشارهای بین المللی با وثیقه پنج میلیارد ریال ایران (تقریبا ۵۰۰۰۰۰ دلار آمریکایی) آزاد شد.
محاکمه او در تاریخ ۱٣ شهریور در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع به قصد تبانی علیه حکومت اسلامی»، «تشویش اذهان عمومی» و «محاربه با خدا» شروع شده بود. خانم شیوا نظرآهاری در تاریخ ۲۷ شهریور ۱٣٨۹ به شش سال زندان، تبعید به ایذه در جنوب غربی ایران و ۷۶ ضربه شلاق محکوم شد.
اقدامات مورد درخواست:
لطفا به دولتمردان ایران نامه بنویسید و از آنها بخواهید:
۱ - تحت هر شرایطی، سلامت روحی و جسمانی خانم شیوا نظرآهاری و تمامی مدافعان حقوق بشر دیگر در ایران را تضمین کنند؛
۲ ـ به هرگونه اقدام تهدیدآمیز و آزاردهنده، ازجمله در سطوح قضایی، علیه او و تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهند؛
٣ ـ از دستگیری خانم شیوا نظرآهاری خودداری کنند زیرا محکومیت او خودسرانه است؛
۴ ـ در هر شرایطی اعلامیه مدافعان حقوق بشر را، که در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۷ (۹ دسامبر ۱۹۹۸) در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شده، رعایت کنند، به ویژه:
• ماده اول آن که می گوید: «همه افراد حق دارند به صورت فردی یا گروهی در سطوح ملی و بین المللی برای حمایت از حقوق بشر و آزادی¬های اساسی و تحقق این حقوق و آزادی¬ها فعالیت کنند،»
• ماده (ج) ۵ که می گوید: «همه افراد حق دارند به صورت فردی یا گروهی و در ارتباط با دیگران در سطوح ملی و بین المللی [...] با سازمان¬های غیردولتی یا بین دولتی ارتباط برقرار کنند،»
• و ماده ۲-۱۲ که می گوید: «دولت باید کلیه تدابیر لازم را به کار گیرد تا حمایت مراجع ذیصلاح از همه افراد به صورت فردی و گروهی در برابر خشونت، تهدید، اقدامات تلافی جویانه، تبعیض منفی عملی و یا قانونی، فشار یا هرگونه اقدام خودسرانه دیگر در پی استفاده مشروع و قانونی این افراد از حقوق مذکور در اعلامیه حاضر، تضمین گردد؛»
۵ ـ به طور کلی، تحت هر شرایطی اطمینان دهند که حقوق بشر و آزادی های اساسی مطابق با عهدنامه های بین المللی حقوق بشر و موازین بین المللی که ایران نیز متعاهد آنهاست رعایت خواهند شد.
نامه ها را به مقامات زیر ارسال کنید:
• رهبر انقلاب اسلامی، آیت¬الله سیدعلی خامنه ای
• ریاست جمهوری، آقای محمود احمدی نژاد
• ریاست قوه قضاییه، آیت¬الله صادق لاریجانی
• سرپرست وزارت امور خارجه، علی اکبر صالحی
• نمایندگی دائمی جمهوری اسلامی ایران در ژنو، سوئیس
• سفارت ایران در بروکسل، بلژیک
لطفا به نمایندگان دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در کشورخودتان نیز نامه بنویسید.
********
پاریس – ژنو، ۲۱ دی ۱٣٨۹
لطفا ما را از هرگونه اقدام انجام شده با ذکر شماره این درخواست مطلع فرمایید.
برنامه نظارت، برنامه مشترک «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» (FIDH) و «سازمان جهانی مبارزه با شکنجه» (OMCT) است که به حمایت از مدافعان حقوق بشر اختصاص دارد و هدف اصلی آن پشتیبانی مشخص از این افراد در زمان نیاز است.
وزیر اطلاعات، در پاسخ به سوالی درباره وضیت علیرضا عسگری و اینکه آیا شما نسبت به کشته شدن نام برده اطمینان دارید، تصریح کرد: ما به این حرف اطمینان نداریم ؛چرا که به صهیونیستها اعتماد نداریم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حجتالاسلام والمسلمین حیدر مصلحی در حاشیه جلسه هفتگی هیات دولت درباره اظهارات اخیر رییس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس مبنی بر اینکه ما به دستگاههای امنیتی در مورد ترور دانشمندان هستهیی هشدار داده بودیم، گفت: دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی با هم فرق میکنند، کار دستگاههای اطلاعاتی جمعآوری اطلاعات است و اطلاع رسانی میکنند، ما در این رابطه به دستگاههای مربوطه اطلاعرسانی کرده بودیم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا شما میخواهید بگویید که دستگاههای مربوطه در این زمینه کوتاهی کردند، اظهارداشت: من چنین چیزی را نمیگویم.
وزیر اطلاعات در پاسخ به سوال دیگری در مورد اخبار منتشر شده در ارتباط با دستگیری یک جاسوس زن آمریکایی در مشهد و اخبار ضد و نقیضی که در این ارتباط منتشر شد، گفت: این فرد در خواست پناهندگی به ایران کرده بود و گفته بود که از طرف آمریکاییها مورد تهدید است. دوستان بررسی کردند و متوجه شدند که حرفهای او پایهای ندارد و او را به داخل کشور راه ندادند.
وزیر اطلاعات همچنین با بیان اینکه در جریان شناسایی اخیر یکی از شبکههای جاسوسی موساد بیش از ۱۰ نفر را دستگیر کردیم، در پاسخ به این سوال که آیا هویت همه آنها ایرانی بوده است گفت: همه آنها ایرانی بودند.
وی در پاسخ به سوالی در مورد وضعیت امنیت در کشور افزود: علیرغم همه تهدیدهای دشمنان و سرمایهگذاریهایی که آنها کردهاند وضعیت امنیت در کشور خوب است.
مصلحی درباره اینکه آیا عوامل ترور استادان علیمحمدی و شهریاری مرتبط بودهاند، گفت: آنها سلولی کار میکردهاند و این موضوع را دیروز گفتم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا اطلاعات جدیدی درباره کسانی که می خواستند در راستای اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها فتنه ایجاد کنند، دارید؟ گفت: هدفمند کردن یارانهها آنها را در کما برده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حجتالاسلام والمسلمین حیدر مصلحی در حاشیه جلسه هفتگی هیات دولت درباره اظهارات اخیر رییس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس مبنی بر اینکه ما به دستگاههای امنیتی در مورد ترور دانشمندان هستهیی هشدار داده بودیم، گفت: دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی با هم فرق میکنند، کار دستگاههای اطلاعاتی جمعآوری اطلاعات است و اطلاع رسانی میکنند، ما در این رابطه به دستگاههای مربوطه اطلاعرسانی کرده بودیم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا شما میخواهید بگویید که دستگاههای مربوطه در این زمینه کوتاهی کردند، اظهارداشت: من چنین چیزی را نمیگویم.
وزیر اطلاعات در پاسخ به سوال دیگری در مورد اخبار منتشر شده در ارتباط با دستگیری یک جاسوس زن آمریکایی در مشهد و اخبار ضد و نقیضی که در این ارتباط منتشر شد، گفت: این فرد در خواست پناهندگی به ایران کرده بود و گفته بود که از طرف آمریکاییها مورد تهدید است. دوستان بررسی کردند و متوجه شدند که حرفهای او پایهای ندارد و او را به داخل کشور راه ندادند.
وزیر اطلاعات همچنین با بیان اینکه در جریان شناسایی اخیر یکی از شبکههای جاسوسی موساد بیش از ۱۰ نفر را دستگیر کردیم، در پاسخ به این سوال که آیا هویت همه آنها ایرانی بوده است گفت: همه آنها ایرانی بودند.
وی در پاسخ به سوالی در مورد وضعیت امنیت در کشور افزود: علیرغم همه تهدیدهای دشمنان و سرمایهگذاریهایی که آنها کردهاند وضعیت امنیت در کشور خوب است.
مصلحی درباره اینکه آیا عوامل ترور استادان علیمحمدی و شهریاری مرتبط بودهاند، گفت: آنها سلولی کار میکردهاند و این موضوع را دیروز گفتم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا اطلاعات جدیدی درباره کسانی که می خواستند در راستای اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها فتنه ایجاد کنند، دارید؟ گفت: هدفمند کردن یارانهها آنها را در کما برده است.
فراخوان گروهی از هنرمندان و نویسندگان و کنشگران حقوق بشر برای همکاري با
با کمپين: ايست به فرمان سرکوب و کشتار
ژانویه 2011
جامعه ی ایران چندی است در جریان دگرگونی هایی قرار گرفته است که هر روز شتاب بیشتری مییابند. این دگرگونی ها بازتاب کوشش مردمی است که در راه پیاده کردن خواست های دمکراتیک و دیرینه ی خود هر چه استوارتر و سنجیده تر گام برمیدارند
پاسخ زمامداران "جمهوری" اسلامی به این خواست های برحق و رو به رشد، چیزی نبوده است جز سرکوب گسترده. نگرانی اما اینجاست که هم زمان با استواری بیشتر رهروان راه آزادی و آبادی ایران، شیوه های سرکوب بیرحمانه تر و خونین تر میگردند. در چند ماه گذشته نشانه های این روند را میتوان در آینه ی افزایش شمار بازداشت ها و اعدام ها نگریست. واپسین آتش افروزی ها در پیوند است با صدور فرمان مرگ در سیاهچال های ایران و از آن میان در زندان های زاهدان و تهران، و هم چنین، زمینه سازی برای صدور فرمان آتش برای چند مبارز دیگر دربند. موج نوین بازداشت ها، محاکمه های بیدادگرانه و کشتارهای کینه توزانه، همزمان است با "حذف یارانه ها"، نظامی کردن هر چه بیشتر شهرها، و زیر فشار گذاشتن روزنامه نگاران داخلی و خارجی و کنشگران فرهنگی و اجتماعی. فریبرز رییس دانا، عضو کانون نویسندگان ایران یکی از دستگیرشدگان یورش های تازه ی ماموران امنیتی است
در این راستا "مانورهای" تازه برای سرکوب "شورش های" خیابانی در ایران، که یاد "رزمایش دوازده هزار نفری بسیجیان در تهران" پیش از انتخابات سال هشتاد و هشت را زنده می کنند نیز، نه تنها نشان از آمادگی بیشتر مردم برای پیگیری خواست هایشان دارد، بلکه از برنامه ریزی خشونت آمیزتر "نظام" خبر میدهد. آماج این فرمان های مرگ و "مانورهای" ضد "شورش"، همانند گذشته ایجاد ترس درمیان رهروان راه آزادی، پیشگیری از ژرفش جنبش مردمی و ادامه ی تاراج درآمدهای ملی است
ما ضمن محکوم کردن موج نوین سرکوب ها، همه ی رهروان راه آبادی کشور را فرامی خوانیم تا با کنش های مبتکرانه تر و کاراتر، خشونت لگام گسیخته ی زمامداران "جمهوری" اسلامی را به ابزاری برای روشنگری و سازمان دهی گسترده تر مردمان تبدیل کنند. پایداری دلیرانه ی مبارزان دربند راهنمایی است برای همه ی رزمندگان جنبش. این پایداری ها، "پایان شب سیاه" را ندا می دهند
در پایان بخشی از نوشته ی آزادیخواه انقلاب مشروطه، سلطان العلمای خراسانی، که برای این نوشتار "در باغشاه او را هر شب شکنجه می کردند و سپس نیز به انبار فرستادند که در آنجا به چاهش انداختند و بدبخت با سختی بدرود زندگی گفت"، را بازگو میکنیم. او گویی امروز خطاب به ولی فقیه میگوید
خوب است قدری از مستی سلطنت به هوش آمده، چشم باز کرده، نظری به دولت خود و باقی دولت ها بنمایی. آیا تمام سلاطین عالم از وظیفه و شغل خود خارج شده مشغول قصابی گشته اند؟ آیا تمام ملل مثل ملت بخت برگشته ی ایران اسیر ظلم و شهوت نفسانی پادشاه خود هستند؟ ... مگر نفهمیده که هیچ سلطانی با رعیت نمیتواند طرف شود
با مراجعه به سایت کمپین از این حرکت پشتیبانی کنید:
http://www.farakhan-iran.com
info@farakhan-iran.com
برای شنیدن پیام اینجا کلیک کنید:
www.farakhan-iran.com
۱- بیژن آبادی، کنشگر حقوق بشر
۲- بهروز آرمان، نویسنده و پژوهشگر
٣- سیروس آرین پور،کنشگر حقوق بشر
۴- جهانگیر آزاد، شاعر و منتقد ادبی
۵- عسکر آهنین، شاعر و نویسنده
۶- پوران ابراهیمی، کنشگر حقوق بشر
۷- میترا ابراهیمی، کنشگر حقوق بشر
٨- ربابه احمدی، کنشگر حقوق بشر
۹- داریوش احمدی، فعال سیاسی و حقوق بشر
۱۰- کمال ارس، فعال سیاسی
۱۱- جمشید اشراقی، کنشگر حقوق بشر
۱۲- اقبال اقبالی، کنشگر حقوق بشر
۱٣- سعید الموتی، کنشگر حقوق بشر
۱۴- بهرام امامی، کنشگر حقوق بشر
۱۵- بابک امیرخسروی، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۱۶- آزاده ایرانی، کنشگر حقوق بشر
۱۷-خسرو باقرپور، شاعر
۱٨- حسین باقر زاده، شاعر و کنشگر حقوق بشر
۱۹- آمنه بامدی،کنشگر حقوق بشر
۲۰- رجب بذرافشان،کنشگر حقوق بشر
۲۱- ارژنگ برهان، فعال سیاسی و حقوق بشر
۲۲- شهلا بهاردوست، روزنامه نگار
۲٣- بهاردوست، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۲۴- کورش پارسا، کنشگر حقوق بشر
۲۵- میثاق پارسا، نویسنده و جامعه شناس
۲۶- هوشنگ پاکپور،کنشگر حقوق بشر
۲۷- امیر پیشداد، کنشگر حقوق بشر
۲٨- ایر پیشدادیان،کنشگر حقوق بشر
۲۹- ف. تابان، سردبیر سایت اخبار روز
٣۰- شهرام تهرانی،کنشگر حقوق بشر
٣۱- سعید توکل، هنرمند (نقاش)
٣۲- منوچهر ثابتیان، ناروشن
٣٣- احمد ثوابی فعال سیاسی و حقوق بشر
٣۴- حسن جعفری، کنشگر حقوق بشر
٣۵- جواد جواهری، فعال سیاسی و حقوق بشر
٣۶- فرشته حجازی، نویسنده و مترجم
٣۷- الهه حسنی، روزنامه نگار
٣٨- نازی حسینی، کنشگر حقوق بشر
٣۹- محمد علی حسینی، نویسنده و شاعر
۴۰- مهدی خان بابا تهرانی، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۴۱- محمود خوشنام، نویسنده و کارشناس موسیقی
۴۲- اسماعیل خویی، شاعر و نویسنده
۴٣- سبا خویی، کنشگر حقوق بشر
۴۴- سیروس دانشیان، فعال سیاسی و حقوق بشر
۴۵- محسن رضیایی، فعال سیاسی و حقوق بشر
۴۶- محسن رضوانی، کنشگر حقوق بشر
۴۷- رضا راد، کنشگر حقوق بشر
۴٨- اردشیر زارع زاده، فعالل سیاسی و حقوق بشر
۴۹- سید محمود روغنی، کنشگر حقوق بشر
۵۰- اردشیر زال زاده، فعال سیاسی و حقوق بشر
۵۱- ناصر زراعتی، نویسنده و روزنامه نگار
۵۲- مرتضی ساکی، کنشگر حقوق بشر
۵٣- مهدی سعید پور، کنشگر حقوق بشر
۵۴- صالح سیستانی،کنشگر حقوق بشر
۵۵- اسد سیف، نویسنده و پژوهشگر
۵۶- علی شاکری، کنشگر حقوق بشر و حقوقدان
۵۷- مرتضا شاه ابراهیمی، کنشگر حقوق بشر
۵٨- نوشین شاهرخی، شاعر
۵۹- عباس شکری، نویسنده و روزنامه نگار
۶۰- محمد شمس، کنشگر حقوق بشر
۶۱- عیسا صفا، کنشگر حقوق بشر
۶۲- رضا صفاری، کنشگر حقوق بشر
۶٣- منوچهر صلاحی، نویسنده
۶۴- ویدا طالبی، کنشگر حقوق بشر
۶۵- احمد عبادالهی، کنشگر حقوق بشر
۶۶- بهرام عباسی، فعال سیاسی و حقوق بشر
۶۷- سیاوش عبقری، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۶٨- شهلا عبقری، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۶۹- زری عرفانی، همکار رادیو پارس
۷۰- مازیار قویدل عسکری، نویسنده و شاهنامه شناس
۷۱- میرزا آقا عسکری (مانی)
۷۲- مسعود عطایی، شاعر و نویسنده
۷٣- رضا علوی ، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۷۴- سید کاظم علوی، کنشگر حقوق بشر
۷۵- سپیده فارسی، فعال سیاسی و کنشگر حقوق بشر
۷۶- روزبه فاطمی، شاعر و نویسنده
۷۷- علی اصغر فرداد، شاعر و مترجم
۷٨- کورش فرزین، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۷۹- فریدون فرود، کنشگر حقوق بشر
٨۰- نادر فروزی، کنشگر حقوق بشر
٨۱- آراز فنی، کنشگر حقوق بشر
٨۲- فیروزه فولادی، کنشگر حقوق بشر
٨٣- محسن قائم مقام، کنشگر حقوق بشر
٨۴- کامبیز قائم مقام، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
٨۵- پروین قاسمی، کنشگر حقوق بشر
٨۶- فرهنگ قاسمی، کنشگر حقوق بشر
٨۷- مصطفی قهرمامی، کنشگر حقوق بشر
٨٨- ناصر کاخساز، نویسنده
٨۹- رضا کریمی، فعال سیاسی و حقوق بشر
۹۰- طلوع کسرایی، کنشگر حقوق بشر
۹۱- صادق کمالی، کنشگر حقوق بشر
۹۲- ابوالقاسم گلستانی، نویسنده و مترجم و روزنامه نگار
۹٣- سیاوش لشکری، نویسنده و سردبیر نشریه آینده
۹۴- دارا لشکری، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۹۵- جهانگیر لقایی، کنشگر حقوق بشر
۹۶- احمد لنگرودی، شاعر
۹۷- علی لیمونادی، مدیر تلویزیون
۹٨- بهمن مبشری، کنشگر حقوق بشر
۹۹- مهدی مجتهدپور، کنشگر حقوق بشر
۱۰۰- داریوش مجلسی، فعال سیاسی و حقوق بشر
۱۰۱- محسن محسن نژاد، فعال سیاسی و حقوق بشر
۱۰۲- مینا محمدزاده، کنشگر حقوق بشر
۱۰٣- پرویز مختاری، کنشگر حقوق بشر
۱۰۴- سیروس مددی، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۱۰۵- گلمراد مرادی، نویسنده و پژوهشگر
۱۰۶- مصطفی مرید، کنشگر حقوق بشر
۱۰۷- ناصر مستشار، نویسنده
۱۰٨- مهرداد مشایخی، نویسنده و جامعه شناس
۱۰۹- نواز مصلی نژاد، نویسنده
۱۱۰- بهروز مطلب زاده، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۱۱۱- عباس مظاهری، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۱۱۲- عباس معروفی، نویسنده
۱۱٣- رضوان مقدم، کنشگر حقوق بشر
۱۱۴- حسن مکارمی، پژوهشگر و روانکاو
۱۱۵- امیر هوشنگ ممتاز، فعال سیاسی و حقوق بشر
۱۱۶- بیژن مهر، وبلاگ نویس
۱۱۷- علی نادری، وبلاگ نویس
۱۱٨- رضا نافعی، نویسنده و مترجم
۱۱۹- حسن نایب هاشم، نویسنده و کنشگر حقوق بشر
۱۲۰- محسن نژاد، کنشگر حقوق بشر
۱۲۱- تقی نقاشان، هنرمند
۱۲۲- مهناز هدایتی، کنشگر حقوق بشر
۱۲٣- سام واثقی، کنشگر حقوق بشر
۱۲۴- احد واحدی، شاعر و نویسنده و کنشگر مسائل ملی
۱۲۵- حسن یحیایی، نویسنده
۱۲۶- حمید زنگنه، اقتصاددان
۱۲۷- شیرین فامیلی، نویسنده و وبلاگ نویس
مصادره اموال زندانیان کارگر در رجایی شهر کرج
خبرگزاری هرانا – روز گذشته اموال اکثر زندانیان محبوس در بند2 زندان رجایی شهر کرج از سوی مسئولین زندان مصادره شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، روز گذشته در پی انتقال برخی از زندانیان به دادگاه و یا احضار ایشان به حفاظت زندان به صورت مخفیانه مسئولین زندان اقدام به مصادره اموال از جمله یخچال، تلویزیون و...کردند که زندانیان با کار شبانه روزی در زندان موفق به خرید آنها شده بودند.
در پیگیری های صورت گرفته از سوی مال باختگان مسئولین زندان پاسخ روشنی به ایشان نداده اند و با توهین و تهدید به انفرادی ایشان را به بند خود بازگرداندند.
اعلام اعتصاب کارگران کارخانه ی قند مرودشت برای آزادی رئیس دانا
خبرگزاری هرانا - کارگران کارخانه قند مرودشت با صدور اطلاعیه ای هشدار دادند که در صورت تداوم بازداشت فریبرز رئیس دانا، اقتصاد دان سرشناش، دست به اعتصاب خواهند زد.
متن اطلاعیه ی مذکور را که اقدامی کم سابقه به حساب می آید، عینا در زیر می خوانید:
دکتر فریبرز رئیس دانا را آزاد کنید
ما کارگران کارخانه قند مرودشت، که دیریست با رنج های طاقت سوز دکتر فریبرز رئیس دانا در تخفیف رنج استثماری که بدان گرفتاریم، آشنا بوده ایم، اسارت این یل میدان مبارزه علیه استثمار را محکوم و خواهان آزادی وی هستیم.
بر همین اساس و در صورت تداوم بازداشت ایشان، طی روزهای آینده بنا بر تصمیم سندیکای خود (که پایه گذاری و پایداری اش را مدیون دکتر رئیس دانا بوده است) اعلام اعتصاب نموده تا آزادی ایشان دست از کار می کشیم.
از مسئولان امر نیز می خواهیم، به جای حبس و سرکوب منادیان حقوق زحمت کشان، قدری نگران خشم کارگران و زحمت کشان خسته از بار استثمار و خشونت کارخانه ای و همه ی آفات سرمایه داری هار حاکم بر کشور باشند. خشمی که دیر یا زود، برای احقاق حقوق خود به خروش خواهد آمد.
زنده باد مبارزات کارگری
سندیکای کارگران کارخانه قند مرودشت
صبح امروز یک نفر در زندان اوین اعدام شد
خبرگزاری هرانا - یک زندانی به نام "فرزاد عليزاده" فرزند بهادر، سحرگاه امروز، چهارشنبه بیست و دوم دی ماه، در زندان اوین اعدام شد.
پايگاه اطلاع رساني دادسراي عمومي و انقلاب تهران، اتهام این فرد را "تجاوز به عنف" عنوان کرده است.
در این گزارش آمده است که فرزاد علیزاده با همدستی دو تن دیگر به یک دختر نوجوان در یکی از باغ های اطراف تهران(ملارد) تجاوز کرده اند.
مسئولان مدعی هستند که سه فرد مذکور را را "در حین ارتکاب عمل منافی عفت" دستگیر کرده اند.
در پي دستگيري متهمان ياد شده، دادگاه رسيدگي به اتهامات آنان با حضور نماينده مدعي العموم و وکلايشان برگزار و نهايتا پس از طي تمامي مراحل قانوني، شعبه رسيدگي کننده، متهم یاد شده را به اتهام ارتکاب زناي به عنف به اعدام محکوم کرد که پس از اعتراض محکوم عليه، راي دادگاه بدوي توسط ديوانعالي کشور نيز مورد تأييد قرار گرفت.
لازم به ذکر است اتهام این افراد از سوی هیچ منبع مستقلی تایید نشده است.
بیکاری جمعی از کارگران کارخانه آرد یاسوج
خبرگزاری هرانا - دبيراجراييخانهكارگر ياسوج ميگويد: به دليل انجام عمليات بازسازي وتغييرساختار در كارخانه آرد، نشاسته و گلوكز ياسوج جمعي ازكارگران اين كارخانه از سال 88 تاكنون بيكارشدهاند.
عليرضا جنتي درگفتوگو با خبرنگار ايلنا، گفت: نزديك به 37 كارگر در بخش توليد نشاسته و گلوكز مشغول بهكاربودند.
وي دليل تعطيلي اين بخش از كارخانه توليد آرد، نشاسته و گلوكز ياسوج را تغيير خط توليد نشاسته عنوانكرد و افزود: در نتيجه اجراي عمليات بازسازي خط توليد نشاسته كه همچنان نيزادامه دارد فعاليت خط توليدگلوكز نيز متوقف شده است.
دبيراجرايي خانه كارگر ياسوج افزود: درحال حاضر 60 كارگر مشغول درخط توليد آرد نيز بابت چهار ماه حقوق و مزايا طلبكار هستند.
جنتي تصريح كرد: اين شرايط درحالي است كه در گذشته بيش از 270 كارگر در اين واحد توليدي مشغول بهكار بودند.
دبيراجراييخانه كارگر ياسوج افزود: درحال حاضركارگران بابت دريافت مطالبات معوقه خود به اداره كار و امور اجتماعي نيز مراجعهكردهاند اما تاكنون نتيجه مثبتي از اين مراجع حاصل نشده است.
در پی صدور حکم سنگین حبس برای نسرین ستوده، وکیل مدافع و فعال حقوق بشریِ زندانی، شیرین عبادی با انتشار نامه ای سرگشاده به کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، خواستار اقدام عملی وی در مورد آزادی ستوده و حمایت جهانی جهت فراهم نمودن یک دادرسی عادلانه برای وی گردید.
متن این نامه که در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:
خانم پیلای کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد،
پیرو مکاتبات قبلی به اطلاع می رساند همکار ارجمند من، خانم نسرین ستوده وکیل سر شناس ایرانی که سال ها از قربانیان نقض حقوق بشر به رایگان دفاع کرده است، در تاریخ ۱۳ شهریور ماه سال ۱۳۸۹ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر دستگیر شد .
مامور وزارت اطلاعات که مسئول بازجوئی از وی بود ، در روزها ی اولیه بازداشت، پیشنهاد می کند که خانم ستوده در یک مصاحبه تلوزیونی به جرائم مورد ادعای دادستان اعتراف کرده و درخواست عفو کند، چون خانم ستوده حا ضر به چنین کاری نمی شود ا و را در تمامی مدت در سلول انفرادی ومحروم از کلیه حقوق قانونی یک زندانی نگه می دارند .
خانم ستوده دارای دو فرزند سه و یازده ساله است که بر خلاف قانون حتی یک بار نیز نتوانسته با فرزندانش ملاقات حضوری داشته باشد و به همین علت و در اعتراض به وضعیت غیر قانونی خود تا کنون سه بار اعتصاب غذا کرده است که هر سه بار نیز تا حد مرگ پیش رفته و در بیمارستان بستری شده است و بعد از چند روز مجددا اعتصاب غذای خود را شروع کرده - اعتصاب غذای خانم ستوده خشم مامورین قضایی و امنیتی را بر انگیخت و آنها به جای تمکین به قانون ، پرونده دیگری برای او تشکیل می دهند و این بار اتهام وی عدم رعایت حجاب رسمی در فیلم سخنرانی است که سه سال قبل در ایتالیا نشان داده اند .
در نهایت روز ۱۹ دی ماه سال ۱۳۸۹ رسما اعلام می شود که به علت اقدام علیه امنیت ملی ، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر جمعا به ۱۱ سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از شغل وکالت و خروج از کشور محکوم شده است .
سرکار خانم پیلای،
در روزهائی که نمایندگان شما با آقای محمد جواد لاریجانی و سایر مقامات دولتی ایران درباره وضعیت حقوق بشر مذاکره می کردند ، یکی از سرشناس ترین مدافعین حقوق بشر در سلول انفرادی و محروم از کلیه حقوق قانونی خود بود . نتیجه مذاکرات با دولت ایران نیز نه تنها منجر به صدور چنین حکم غیر عادلانه ای شد، بلکه مامورین حکومتی که از استقامت خانم ستوده خشمگین شدند ، همسر ایشان – آقای رضا خندان – و وکیل وی - خانم نسیم غنوی – را به عنوان متهم به دادسرای انقلاب احضار کردند و به خیال خود می خواهند سرنوشت خانم ستوده درس عبرتی شود برای کسانی که در مقابل اعمال خلاف قانون بازجویان امنیتی مقاومت می کنند .
کمیسر عالی حقوق بشر،
آزادی خانم نسرین ستوده فقط در صورت برگزاری یک دادرسی عادلانه امکان پذیر است و دستیابی به این حق مسلم جز با حمایت های بین المللی امکان پذیر نیست . بنا بر این خواهشمندم همانگونه که قبلا نیز قول داده بودید برای امکان برخورداری همکار ایرانی خود از یک داد رسی عادلانه، هر اقدامی را که لازم است به عمل آورید و این نامه نیز در پرونده دولت ایران ضبط شود .
زینت میرهاشمی
پایین آوردن نرخ تورم، ایجاد اشتغال و سرانجام حل مشکل بیکاری از جمله وعده های عوامفریبانه احمدی نژاد طی این چند ساله است. وی در آستانه اجرایی کردن حذف یارانه ها، مدعی شد که «دولت بیکاری را ظرف 2 سال ریشه کن می کند.» او همراه با حذف یارانه ها و سخت تر شدن زندگی مردم، با وصل کردن پروژه های خود به امام زمان، وعده داد که در آینده هیچ فقیری در ایران یافت نخواهد شد و با جهنمی کردن وضع مردم، وعده بهشت را داد.
طرح بنگاههای زود بازده که دولت نهم آن را یکی از نقطه های عطف اقتصادی در رفع مشکل بیکاری اعلام کرده بود، بر اساس داده های آماری درز داده شده هیچکدام از پیش بینیهایش به مرحله اجرا نرسید. از آن جایی که نرخ بیکاری از طرف نهادهای رسمی داده نمی شود و در آمارهای پیرامونی که توسط کارگزاران رژیم پخش می شود، کسی که حتا یک ساعت در هفته کار کند جزء شاغلان محسوب می شود، خود نشان دهنده نرخ بالای بیکاری به مثابه یک فاجعه اقتصادی است.
نرخ بیکاری بر اساس آمارهای نهادها و یا افراد پیرامونی حکومت معادل 14.6 در صد است.
بر اساس گزارش خبرگزاری دولتی مهر 21 دی، موسی الرضا ثروتی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، گفت:«عملکرد زودبازده ها از سال 84 تا 88 زیر 50 درصد بوده است.» وی با اشاره با افزایش نرخ بیکاری می گوید:«از 3.1 میلیون شغلی که باید از این طریق ایجاد می شد، فقط 900 هزار آن محقق شد در حالی که هم اکنون 3 تا 4 میلیون نفر بیکار هستند.»
احمدی نژاد هدفمندکردن یارانه ها و در حقیقت حذف یارانه ها را از جمله شاهکارهای سیاست اقتصادی دولت خود دانسته است. این طرح هم همانند طرحهای دیگر در راستای نظامی امنیتی کردن هر چه بیشتر اقتصاد و انحصاری کردن منابع ملی در دست باندهایی از حکومت است. حذف یارانه ها و پرداخت مبلغی ناچیز در قالب صدقه و یا پول امام زمان، در ازای تولید کار و حل مشکل بیکاری، به افزایش بیکاری و تعطیلی واحدهای تولیدی کمک می کند.
طرح بنگاههای زود بازده که دولت نهم آن را یکی از نقطه های عطف اقتصادی در رفع مشکل بیکاری اعلام کرده بود، بر اساس داده های آماری درز داده شده هیچکدام از پیش بینیهایش به مرحله اجرا نرسید. از آن جایی که نرخ بیکاری از طرف نهادهای رسمی داده نمی شود و در آمارهای پیرامونی که توسط کارگزاران رژیم پخش می شود، کسی که حتا یک ساعت در هفته کار کند جزء شاغلان محسوب می شود، خود نشان دهنده نرخ بالای بیکاری به مثابه یک فاجعه اقتصادی است.
نرخ بیکاری بر اساس آمارهای نهادها و یا افراد پیرامونی حکومت معادل 14.6 در صد است.
بر اساس گزارش خبرگزاری دولتی مهر 21 دی، موسی الرضا ثروتی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، گفت:«عملکرد زودبازده ها از سال 84 تا 88 زیر 50 درصد بوده است.» وی با اشاره با افزایش نرخ بیکاری می گوید:«از 3.1 میلیون شغلی که باید از این طریق ایجاد می شد، فقط 900 هزار آن محقق شد در حالی که هم اکنون 3 تا 4 میلیون نفر بیکار هستند.»
احمدی نژاد هدفمندکردن یارانه ها و در حقیقت حذف یارانه ها را از جمله شاهکارهای سیاست اقتصادی دولت خود دانسته است. این طرح هم همانند طرحهای دیگر در راستای نظامی امنیتی کردن هر چه بیشتر اقتصاد و انحصاری کردن منابع ملی در دست باندهایی از حکومت است. حذف یارانه ها و پرداخت مبلغی ناچیز در قالب صدقه و یا پول امام زمان، در ازای تولید کار و حل مشکل بیکاری، به افزایش بیکاری و تعطیلی واحدهای تولیدی کمک می کند.
فیض الله عرب سرخی
اگرچه سخنان خاتمی از سوی برخی از نیروهای بدنه جنبش سبز درست فهمیده نشد، اما جریان حاکم اهمیت آن را درک کرد
خاتمی در دیدار فراکسیون اقلیت مجلس هشتم با وی «کف خواست اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات آتی را؛ آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروه ها و رفع محدودیت های نا به جا، پای بندی همگان به خصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و کامل آن به خصوص اهتمام به روح قانون اساسی و فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد، اعلام کرد.» وی همچنین افزود: «اگر اين شرايط محقق شد، تصميم میگيريم که چگونه عمل کنيم. اما با توجه به روندی که هماينک حاکم است، به نظر میرسد شرايط در آينده سختتر و راهها بستهتر و محدوديتها گستردهتر خواهدشد.»
در پی این سخنان شاهد موجی از واکنش های منفی نسبت به سخنان وی در فضای مجازی بودیم. یکی دو روز بعد، زمانی که حملات سازمان یافته و همه جانبه جریان حاکم از طریق تریبون های دراختیار، علیه خاتمی و سخنان وی آغاز شد، برخی منتقدان سخنان وی به صرافت افتادند که شاید حرف های او چندان هم نابجا و غلط نبوده و برخی دیگر البته با توجه به این که جریان حاکم ، زحمت ایشان را در حمله به خاتمی کم کرده بود، ادامه انتقاد از وی را به مصلحت ندیدند.
اما سخنان خاتمی چه تعارضی با اهداف و مطالبات جنبش سبز داشت؟ و ناقض کدام مؤلفه های هویتی جنبش سبز بود؟
1- سخنان خاتمی و مطالبات جنبش سبز
جنبش سبز یک جنبش مدنی، مسالمت آمیز است، شاید بتوان گفت که بارزترین ویژگی این جنبش که آن را از دیگر جنبش های معاصر ایران متمایز می کند، رویکرد عقلانی آن به امور است و همین رویکرد موجب شده است تا خواسته های آن حداقلی، معتدل، و به دور از افراط و تفریط حاصل از احساسات آنی و زود گذر باشد. به عقیده من این عقلانیت حاصل تجارب ارزشمندی است که جامعه و به ویژه نخبگان ما از دوران اصلاحات کسب کرده است. یکی از مشکلات ما در دوران اصلاحات آن بود که برخی اصلاح طلبان بدون داشتن درکی روشن و تحلیلی واقع بینانه از شرایط، ناخواسته در جهت افزایش مطالبات جامعه حرکت می کردند، مطالبات و خواسته هایی که با توجه به موازنه قوای آن زمان، امکان تحقق و یا پاسخگویی به آن وجود نداشت. این خطای بزرگ موجب عمیق تر شدن شکاف میان وضعیت موجود و خواسته ها و مطالبات فزاینده می شد و توفیقات و عملکردهای موفق را کم فروغ و ناکامی ها و نارسایی های غیر قابل انکار را در چشم همگان بزرگتر از آن چه که بود جلوه گر می ساخت. این واقعیت زمینه بسیار مناسبی به ستاد ضد اصلاحات می داد تا با تبلیغات سازمان یافته و هدفمند به وسیله رسانه های دراختیار، به ویژه صدا و سیما، به سیاه نمایی پرداخته و ناکامی ها و نارسایی ها را صد چندان جلوه دهد. در چنین شرایطی ناامیدی و دلسردی افکار عمومی از اصلاحات و میدان داری جریان های آوانگارد و داغ شدن بازار راهبردهای رادیکال بیگانه با شرایط و امکانات و محدودیت ها، تنها نتیجه ای بود که می توانست رخ بنماید. حاصل آن دلسردی، بی تفاوتی، کاهش انگیزه برای مشارکت مردم در آزادترین انتخابات تاریخ ایران یعنی انتخابات شوراهای دوم و در نتیجه تقویت روحیه جریان ضد اصلاحات و به تبع آن تشدید و تقویت تحرکات ضد اصلاحات و همه جانبه تر شدن فشارها و .... بود. این روند خود بر بی تفاوتی ها و ناامیدی ها از اصلاحات می افزود. آن گونه که کرختی و انجماد پدید آمده در سیستم حسی جامعه و حتی نخبگان اجازه نمی داد سرانجام وحشتناکی را که در انتظار کشور بود و امروز شاهد آن هستیم، به روشنی حس شود. خوب به خاطر دارم، پس از انتخابات مجلس هفتم، آقایی که بسط ناامیدی از راهبرد اصلاحات و اصلاح طلبان البته از موضع آوانگارد و مترقی را، رسالت خود می دانست، در یکی از روزنامه های وابسته به جریان اصلاحات، نوشت، اصلاح طلبان می کوشند چنین بنمایند که با خارج شدن خود از عرصه قدرت، سرنوشت سیاه و تیره ای در انتظار جامعه است. آن ها درواقع برای رسیدن به قدرت به مبالغه و گزافه گویی می پردازند، در حالی که امروز می بینیم این سیاه نمایی ها واقعیتی ندارد. امروز می توان درک بهتری از قضاوت ها و رویکردهایی از این دست داشت. قصد من جمع بندی تجارب دوره اصلاحات نیست، زیرا اگر چنین قصدی درکار باشد، باید اشتباهات و کوتاهی های بخش های دیگر اصلاح طلبان را نیز فهرست کرد. بنابراین امیدوارم با بیان مطالب فوق متهم به یکجانبه نگری نشوم. قصد بنده تنها یادآوری تجربه ای بود که گمان می کنم بسیار به کار امروز جنبش سبز آمد. فعالان این جنبش از همان آغاز آگاهانه از سردادن شعارهای حداکثری خودداری کردند و نسبت به چنین امری هشدار دادند. اگر چه در صحنه درگیری های خیابانی به علت غلیان شور و احساسات و یا تحریک عوامل مشکوک بعضاً شعارهای رادیکالی نیز سرداده شد، اما آن شعارها در سطح مطالبات رسمی جنبش هیچ بازتابی نیافت. جریان رادیکال حاکم البته همواره کوشیده است ، جنبش سبز را به سوی رادیکالیسم و حرکتی برانداز براند، و یا دست کم جنبش را چنین بنمایاند. برخی رسانه های آن طرف آب نیز روز وشب در تلاشند تا چنین رنگی به جنبش بزنند، اما فعالان جنبش از کادر رهبری آن گرفته بخش های مذهبی و سکولار معتدل، همواره نسبت به درغلطیدن جنبش به افراطی گری و رادیکالیسم نافرجام انذار داده اند.
زمانی که میر حسین موسوی در بیانیه شماره 17 خود«مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه در مقابل مردم، تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها ، آزادی مطبوعات و رسانه ها و به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی » را به عنوان راه حل های پنجگانه برای خروج از بن بست و پایان یافتن بحران اعلام کرد، باز گروهی که به سختی می توانند تمایل و تعلق فکری احساسی به مواضع آوانگارد و راهبردهای رادیکال را از ذهن و روان خود پاک کنند، به واکنش برخاستند که «یعنی چه؟ اجرای بی تنازل قانون اساسی یعنی چه؟»، «این همه کشته دادیم که قانون اساسی اجرا شود؟»«به کمتر از تغییر قانون اساسی و سقوط رژیم نباید رضایت داد» اما در آن زمان آن عقلانیت مبارک حاصل از تجربه دوره اصلاحات، اجازه میدان داری به این تمایلات ناپخته را نداد و راه حل های پیشنهادی میر حسین موسوی به عنوان مطالبات رسمی جنبش نجیب سبز مورد اتفاق قرار گرفت.
اکنون باید پرسید، سخنان اخیر خاتمی چه تفاوتی با اهدافی مطرح شده در بیانیه شماره 17 داشت که عده ای از دوستان سبز آن را برنتافته و بی تابانه به نقد آن پرداختند؟ اگر شروطی که خاتمی مطرح ساخته کاملاً منطبق با مطالبات و خواسته هایی است که تاکنون به عنوان مطالبات رسمی جنبش سبز شناخته شده، که درواقع چنین است، انتقادات و مخالفت های برخی علیه سخنان مذکور، علی القاعده باید نقد و مخالفت با مطالبات رسمی جنبش محسوب شود. اما به استناد کدام تحول شرایط محیطی و اقتضائات عقلانی، اهداف مذکور در بیانیه شماره 17 موسوی اکنون اعتبار خود را از دست داده است؟ آیا عقل جمعی جنبش سبز در سطح اهداف و مطالبات به جمعبندی جدیدی رسیده است؟ آیا فرماندهی و مدیریتی قوی تر، ذی نفوذتر و دارای ظرفیت های اجتماعی و محبوبیت مردمی بیشتر از سه چهره اصلی جنبش سبز پای به میدان نهاده و اهدافی متفاوتی در انداخته است؟ آیا ... اگر پاسخ همه این سئوال ها منفی است که منفی است، پس آن بی تابی ریشه در کجا دارد؟ به نظر می رسد، یکی از ریشه های این مشکل همانطور که پیش از این اشاره کردم، فقدان نگاه راهبردی و یا فراموشی آن به هنگام عمل و در غلتیدن به دامن احساسات آنی است. در ادامه این نوشتار به تحلیل سخنان خاتمی می پردازم اما پیش از آن لازم است به یکی دو نکته مهم اشاره کنم:
2- دو نکته در سخنان اخیر خاتمی
خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود که همه اصلاح طلبان او را به پذیرش رهبری اصلاحات فرامی خواندند از این کار سرباز می زد. این امتناع را ناشی از تواضع او بدانیم و یا عدم تمایل به حضور درمتن صحنه های چالش برانگیز سیاسی و یا ناشی از ویژگی های شخصیتی او، چندان تفاوتی نمی کند، به هر حال به نظر می رسد او امروز نیز به همان علل و دلایل از اظهارنظر از موضع کادر رهبری و یا به عنوان سخنگویی جنبش سبز خودداری می کند. نشانه این امر در هوشمندی و فراستی است که در سخنان اخیر وی نمایان است. خاتمی حتی تضمین اجرای قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و احزاب را شرط شرکت سبز ها در انتخابات اعلام نکرد. بلکه گفت «اگر اين شرايط محقق شد، تصميم میگيريم که چگونه عمل کنيم.» این سخن بدان معنا است که او حتی به عنوان یکی از سه چهره اصلی جنبش اصلاحی سبز حاضر نیست تکلیف سبزها را در انتخابات آینده روشن کند. بلکه تصمیم نهایی در این خصوص را حتی در صورت برآورده شدن شروط مذکور، به مکانیزم های عقل جمعی در جنبش سبزو حد اقل در سطح فعالان این جنبش واگذار می کند. اما درعین حال بر یک نکته پای می فشارد و آن این که این شروط کف مطالبات جنبش سبز است. آیا به واقع طرح این شروط و آن هم در این شکل و قالب، آن گونه که برخی منتقدان فهمیده اند، به معنای اعلام آمادگی برای شرکت در انتخابات بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی اجتماعی کنونی است؟ اگر انطباق شروط اعلام شده از سوی خاتمی با اهداف و مطالبات رسمی جنبش سبز و نیز واگذار کردن تصمیم نهایی در قبال انتخابات آینده به عقل جمعی - در صورت تحقق این شروط مذکور- ، به اندازه کافی گویا و روشن نبود تا عده ای را از مخالفت و انتقاد از وی منصرف سازد، به گمان من اظهار ناامیدی او از تحقق شروط مذکور و روند بهبود امور آنقدر واضح بود تا منتقدان وی را به تأمل و تجدید نظر وادارد. چرا که او پس از بیان شروط مذکور بلافاصله افزوده بود: «اما با توجه به روندی که هماينک حاکم است، به نظر میرسد شرايط در آينده سختتر و راهها بستهتر و محدوديتها گستردهتر خواهدشد.»
اکنون می توان پرسید اگر او به واقع چشم انداز آینده عرصه سیاسی کشور را مثبت نمی بیند و معتقد است که شروط مذکور محقق نخواهد شد، پس چرا اساساً آن را مطرح ساخت؟ این سئوالی است که در ادامه نوشتار حاضر به پاسخ آن خواهم پرداخت.
3- چرا انتخابات ؛ چرا شرط؟
انتخابات مجلس نهم برای اصلاح طلبان سبز حادثه بسیار مهمی است. اهمیت این حادثه تنها در تصمیم گیری برای مشارکت یا عدم مشارکت در آن نیست، بلکه مکانیزم این تصمیم گیری– صرفنظر از مضمون آن- و تأثیری که می تواند در حفظ انسجام و یا ایجاد تفرقه نیروهای سیاسی وابسته به جنبش سبز داشته باشد، نیز مهم است. علت این حساسیت را باید در طبیعت انتخابات مجلس جستجو کرد. انتخابات مجلس با انتخابات ریاست جمهوری متفاوت است. در انتخابات ریاست جمهوری تعداد معدودی کاندیدا در سطح ملی به رقابت می پردازند و مردم برای شرکت در آن انگیزه های قومی و منطقه ای ندارند. درست برعکس انتخابات مجلس که در آن چندین هزار نفر به رقابت می پردازند. با توجه به این که این رقابت در سطح شهرها انجام شده و عموماً کسب رأیی در حد چند هزار نیز می تواند فردی را راهی مجلس کند، مشتاقان شرکت در آن بسیار فراوانند. مردم هر منطقه و یا حتی طایفه و ... نیز به امید بهبود وضع خود می کوشند نماینده ای از خود را به مجلس بفرستند. بنابراین انگیزه مشارکت در انتخابات مجلس به طور طبیعی هم در انتخاب کنندگان و هم در انتخاب شوندگان وجوددارد.در چنین شرایطی قانع کردن افراد مختلف برای چشم پوشی از منافع شخصی و عمل هماهنگ در سطح ملی کار دشواری است. جریان حاکم نیز که نگران گسترش ایده کنش های تحریمی در جامعه است، با استفاده از همین زمینه در ایجاد تفرقه و اختلاف جناح مقابل می کوشد و بلکه از هم اکنون تحرکات پنهان خود را با چراغ سبز نشان دادن به برخی از افراد غیر منتسب به خود برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس آغاز کرده است. پیغام هایی برای برخی فرستاده می شود که اگر در انتخابات شرکت کنید، به رغم این که وابسته به جریان اصول گرا نیستید، صلاحیت شما تأیید می شود. هدف جریان حاکم از این اقدامات روشن است. حضور افرادی با گرایش ها و دیدگاه های متفاوت،البته در سطح محدود و کنترل شده به طوری که ترکیب نهایی مجلس از پیش تضمین شود،از نظر این جریان بسیار مطلوب است زیرا، ضمن بی خطر بودن، صحنه ای از انتخابات به ظاهر دمکراتیک و عرصه سیاسی متکثر و متنوع را به نمایش می گذارد. در شرایط بسته و متصلب سیاسی کنونی که احزاب منحل می شوند و مطبوعات از هر سو در فشارند و حتی انتقاد از نحوه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، اقدامی امنیتی تلقی می شود، روشن است چنین نمایشی به لحاظ سیاسی تا چه حد می تواند برای جریان حاکم مطلوب باشد.
نکته دیگری که باید بدان توجه داشت این است که ورود کشور به فضای انتخاباتی در اختیار جنبش سبز نیست. قرار براین است که انتخابات آینده به عنوان پرشورترین انتخابات مجلس طی سال های پس از انقلاب معرفی شود. از این رو ازهم اکنون تحرکات انتخاباتی در حال شکل گیری است. به طوری که حتی آن ها هم که نقشی در این تحرکات ندارند به منظور عقب نماندن از رقبای خود ناگزیر باید دیر یا زود فعالیت های تبلیغاتی خود را در حوزه های انتخاباتی خویش شروع کنند.بی دلیل نیست که فراکسیون اقلیت مجلس در این مقطع به دیدار خاتمی می رود. آن ها که بعضاً دست کم خود احساس می کنند در منطقه خویش وضعیتی مطلوب دارند و احتمال پیروزیشان در انتخابات آینده وجوددارد، می خواهند بدانند، نظر رهبران و چهره های برجسته ای نظیر خاتمی، کروبی و موسوی در باره انتخابات آینده مجلس چیست. چه توصیه ای به ایشان می کنند؟ در برابر چنین انتظاری البته نمی توان سکوت کرد. اگر امروز سکوت شود، بسیاری کسان به بهانه این که هیچ خط مشی مشخصی وجود ندارد، به صورت فردی تصمیم خواهند گرفت. بسیار ساده است که گفته شود سکوت نکنید بلکه صریحاً اعلام کنید در انتخابات شرکت نمی کنیم. اما این نوع موضع گیری در قبال واقعه ای که یکسال دیگر اتفاق خواهد افتاد، اگر چه ساده است، اما سیاسی و به عبارت بهتر هوشمندانه نیست. از سویی دیگر جنبش سبز خواسته های حداقلی روشنی دارد. بدیهی است که هر تصمیمی در قبال تحولات سیاسی کشور از جمله پدیده انتخابات باید با توجه به این مطالبات راهبردی اتخاذ شود. بنابراین مناسب ترین موضع در مقطع فعلی در قبال انتخابات آینده آن است که هر گونه مشارکت و حضور در آن منوط به تضمین های اطمینان بخش در باره سلامت و آزادی انتخابات شود. در فضای امنیتی و پلیسی نمی توان انتظار برگزاری انتخابات سالم و آزاد را داشت بنابراین زندانیان سیاسی باید آزاد شوند و چترامنیتی پلیسی از فضای سیاسی کشور جمع شود. انتخابات آزاد بدون تعهد و التزام مسئولان به رعایت و اجرای قانون و در رأس آن قانون اساسی ممکن نیست. بنابراین باید تضمین کافی برای عدم رد صلاحیت دلبخواهانه افراد توسط شورای نگهبان داده شود، باید تضمین کافی برای عدم دخالت نهادهای اجماعی از جمله نیروهای نظامی در انتخابات داده شود. انتخابات آزاد بدون وجود احزاب و مطبوعات آزاد ممکن نیست. بنابراین باید تضمین کافی برای آزادی احزاب و مطبوعات داده شود. انتخاباتی که بدون این تضمین ها و شروط برگزار شود، حتی اگر به ضرب و زور تبلیغات سهمگین و سراسری، پرشور نمایانده شود، نمی تواند نماد حاکمیت ملت بر سرنوشت خود و متضمن حق تعیین سرنوشت برای ملت باشد. اما با توجه به چشم انداز موجود و روندهای جاری، چنان که خاتمی گفت نه تنها امیدی به تحقق این شروط نیست، بلکه فضای کشور به سوی تصلب و محدودیت بیشتر پیش خواهد رفت. بنابراین ماهیت انتخاباتی که در چنین شرایط مفروض اما بسیار محتملی برگزار شود، کاملاً آشکار است. آن چنان که مشکل بتوان نام آن را انتخابات گذاشت.
حال نوبت جریان حاکم بود که در برابر این سخنان و مفهوم و پیام روشن آن واکنش نشان دهد. اما این واکنش چه می توانست باشد؟ بدیهی است با انبوه زندانی سیاسی و احکام سنگین روزانه حبس و زندان علیه فعالان مدنی، سیاسی و در شرایطی که حتی انتقاد به طرح هدفمند کردن یارانه ها عقوبت دستگیری و زندان در پی دارد و منتقدان اجازه برگزاری یک مراسم مذهبی و حتی برگزاری ختم اموات خود را ندارند، و در شرایطی که هر روزه از تریبون های رسمی فرمان توبه و حمله و بگیر و ببند صادر می شود، انکار فضای پلیسی وامنیتی، انکار زندانیان سیاسی، انکار شرایط سختی که احزاب و مطبوعات مستقل در آن به سر می برند به یک لطیفه بیشتر شبیه است تا یک موضع سیاسی. حال اگر چنین انکاری ممکن نیست آیا می تواند از برگزاری انتخابات در فضای امنیتی پلیسی و فقدان آزادی احزاب و مطبوعات دفاع کند و یا برعکس آمادگی و موافقت خود را برای تبدیل فضای امنیتی پلیسی به فضایی آزاد و تضمین آزادی مطبوعات و احزاب و پایبندی به قانون، اعلام کند؟ نتیجه این بن بست چیزی جز عصبانیت و فحاشی نیست چنان که نبود.
سخنان خاتمی اگر از سوی برخی از نیروهای بدنه جنبش سبز درست فهمیده نشد، جریان حاکم اما هم آن را فهمید و هم اهمیت آن را درک کرد. حملات همه جانبه و سازمانیافته و سراسری علیه این سخنان و خشم و کینه ای که بعضاً عنان از کف صاحبان آن ربود و ایشان را به فحاشی و بکارگیری ادبیات چاله میدانی وادار ساخت، بهترین دلیل این حقیقت بود که خاتمی انگشت روی نقطه حساس گذاشته است. نقطه ای که تا اطلاع ثانوی می تواند محور مواضع جنبش سبز در قبال انتخابات مجلس آینده باشد.
اعطای شهروند افتخاری پاریس به جعفر پناهی
حمایتهای جهانی از جعفر پناهی کارگردان نامدار ایرانی و محمد رسول اف دیگر کارگردان برجسته ایرانی در ابعاد گسترده ای در جهان همچنان ادامه دارد و تا کنون صدها تن از فیلمسازان مشهور دنیا از این دو سینماگر ایرانی حمایت کرده اند.
آلن دلون هنرپیشه نامدار سینمای جهان روز چهارشنبه هفته گذشته با امضای نامه حمایت از دو کارگردان سینمای ایران، خواستار پیگیری فعالیتها در راستای تبرئه و آزادی بدون قید و شرط جعفر پناهی و محمد رسول اف شد. امیر کوستاریتسا برنده دو نخل طلای فستیوال جهانی فیلم کن نیز، ضمن محکوم کردن "فشار و خفقان فرهنگی حاکم بر سینمای ایران"، خواستار حمایت یکپارچه سینماگران دنیا از این دو سینماگر ایرانی شد.
سرژ توبیانا مدیر سینماتک و عضو «کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف»در پاریس صبح سه شنبه ٢۱ دی ماه (۱۱ ژانویه) اعلام کرد: " تا کنون بیش از هفده هزار تن از سینماگران جهان طومار حمایت از دو سینماگر ایرانی را امضا کرده اند."
سوفی مارسو و ژولیت بینوش دو بازیگر مشهور سینمای فرانسه و ماری ژول پانچویل کارگردان سینمای فرانسه نیز در پی تماسهایی با اعضای کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف خواستار پذیرش مسئولیت در راستای آزادی هم صنفان خود در ایران شدند.
نشست اعضای کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف در پاریس
نشست اعضای «کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف» با حضور ژیل ژاکوب رئیس فستیوال کن، تیری فره مون دبیر کل فستیوال کن، کوستا گاواراس رئیس سینماتک فرانسه، سرژ توبیانا مدیر اجرایی سینماتک فرانسه، لوران هی من رئیس انجمن مولفین و کارگردانان سینمای فرانسه و عباس بختیاری مدیر فرهنگسرای پویا در دفتر مرکزی فستیوال کن در پاریس برگزار گردید. در این نشست پس از ارائه گزارش فعالیتها و بررسی نتایج مثبت ارتباطات این کمیته با سینماگران سایر کشورها، فعالیتهای زیر را جهت ابلاغ به امضاکنندگان طومار حمایت از دو سینماگر ایرانی در دستور کار قرار گرفت.
۱- برگزاری کنفرانس مطبوعاتی با حضور شخصیتهای سینمای فرانسه در محل سینماتک پاریس جهت اعتراض به حکم ناعادلانه و تحمیقی حکومت ایران علیه جعفر پناهی و محمد رسول اف و انعکاس آن در رسانه های جهان.
۲- نصب تصاویر جعفر پناهی و محمد رسول اف به مدت یک هفته بر سر در سینماهای دنیا در راستای محکومیت ناعادلانه این دو سینماگر.
۳- هماهنگی با مدیران فستیوال جهانی فیلم برلین آلمان جهت اعتراض به حکم صادر شده علیه سینماگران و هم چنین روز ویژه ستایش از جعفر پناهی به عنوان عضو هیئت داوران فستیوال برلین با نمایش تمامی فیلم های این کارگردان.
۴- فراخوان به تظاهرات جهانی با حضور سینماگران در یک روز مشخص در شهرهای سراسر جهان.
۵- اعزام هیئتی از سوی «کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف» به ایران جهت دیدار با مقامات قضایی ایران و هم چنین دیداری جداگانه با دو کارگردان ایرانی آقایان جعفر پناهی و محمد رسول اف.
آلن دلون هنرپیشه مشهور جهان و کوستاگاواراس کارگردان یونانی- فرانسوی (رئیس سینماتک فرانسه) هنرمندانی هستند که جهت این سفر پیشنهاد شده اند.
هم چنین طی ارسال نامه ای از تمامی فستیوالهای فیلم در جهان درخواست می شود تا از این پس بطور سمبلیک صندلی خالی به نام جعفر پناهی در تمامی فستیوالهای فیلم در نظر گرفته شود.
در همین رابطه روز جمعه هفته گذشته برتراند دلانو شهردار پاریس ضمن اعلام حمایت خود از فیلمساز نامدار ایرانی جعفر پناهی به پیشنهاد ژان فرانسوا لامور، وی را شهروند افتخاری شهر پاریس خواند.
آلن دلون هنرپیشه نامدار سینمای جهان روز چهارشنبه هفته گذشته با امضای نامه حمایت از دو کارگردان سینمای ایران، خواستار پیگیری فعالیتها در راستای تبرئه و آزادی بدون قید و شرط جعفر پناهی و محمد رسول اف شد. امیر کوستاریتسا برنده دو نخل طلای فستیوال جهانی فیلم کن نیز، ضمن محکوم کردن "فشار و خفقان فرهنگی حاکم بر سینمای ایران"، خواستار حمایت یکپارچه سینماگران دنیا از این دو سینماگر ایرانی شد.
سرژ توبیانا مدیر سینماتک و عضو «کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف»در پاریس صبح سه شنبه ٢۱ دی ماه (۱۱ ژانویه) اعلام کرد: " تا کنون بیش از هفده هزار تن از سینماگران جهان طومار حمایت از دو سینماگر ایرانی را امضا کرده اند."
سوفی مارسو و ژولیت بینوش دو بازیگر مشهور سینمای فرانسه و ماری ژول پانچویل کارگردان سینمای فرانسه نیز در پی تماسهایی با اعضای کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف خواستار پذیرش مسئولیت در راستای آزادی هم صنفان خود در ایران شدند.
نشست اعضای کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف در پاریس
نشست اعضای «کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف» با حضور ژیل ژاکوب رئیس فستیوال کن، تیری فره مون دبیر کل فستیوال کن، کوستا گاواراس رئیس سینماتک فرانسه، سرژ توبیانا مدیر اجرایی سینماتک فرانسه، لوران هی من رئیس انجمن مولفین و کارگردانان سینمای فرانسه و عباس بختیاری مدیر فرهنگسرای پویا در دفتر مرکزی فستیوال کن در پاریس برگزار گردید. در این نشست پس از ارائه گزارش فعالیتها و بررسی نتایج مثبت ارتباطات این کمیته با سینماگران سایر کشورها، فعالیتهای زیر را جهت ابلاغ به امضاکنندگان طومار حمایت از دو سینماگر ایرانی در دستور کار قرار گرفت.
۱- برگزاری کنفرانس مطبوعاتی با حضور شخصیتهای سینمای فرانسه در محل سینماتک پاریس جهت اعتراض به حکم ناعادلانه و تحمیقی حکومت ایران علیه جعفر پناهی و محمد رسول اف و انعکاس آن در رسانه های جهان.
۲- نصب تصاویر جعفر پناهی و محمد رسول اف به مدت یک هفته بر سر در سینماهای دنیا در راستای محکومیت ناعادلانه این دو سینماگر.
۳- هماهنگی با مدیران فستیوال جهانی فیلم برلین آلمان جهت اعتراض به حکم صادر شده علیه سینماگران و هم چنین روز ویژه ستایش از جعفر پناهی به عنوان عضو هیئت داوران فستیوال برلین با نمایش تمامی فیلم های این کارگردان.
۴- فراخوان به تظاهرات جهانی با حضور سینماگران در یک روز مشخص در شهرهای سراسر جهان.
۵- اعزام هیئتی از سوی «کمیته حمایت از جعفر پناهی و محمد رسول اف» به ایران جهت دیدار با مقامات قضایی ایران و هم چنین دیداری جداگانه با دو کارگردان ایرانی آقایان جعفر پناهی و محمد رسول اف.
آلن دلون هنرپیشه مشهور جهان و کوستاگاواراس کارگردان یونانی- فرانسوی (رئیس سینماتک فرانسه) هنرمندانی هستند که جهت این سفر پیشنهاد شده اند.
هم چنین طی ارسال نامه ای از تمامی فستیوالهای فیلم در جهان درخواست می شود تا از این پس بطور سمبلیک صندلی خالی به نام جعفر پناهی در تمامی فستیوالهای فیلم در نظر گرفته شود.
در همین رابطه روز جمعه هفته گذشته برتراند دلانو شهردار پاریس ضمن اعلام حمایت خود از فیلمساز نامدار ایرانی جعفر پناهی به پیشنهاد ژان فرانسوا لامور، وی را شهروند افتخاری شهر پاریس خواند.
استمداد خانواده حسین خضری از مسئولین قضایی و جامعه حقوق بشر
خبرگزاری هرانا – از سرنوشت حسین خضری، زندانی محکوم به اعدامی که یکشنبه شب، مورخ دوازدهم دی ماه، از بند 12 زندان مرکزی ارومیه به مکان نامعلومی منتقل شد، اطلاع دقیقی در دست نمی باشد.
خانواده ی وی در طی این مدت به ارگان های مربوطه مراجعه کردند اما مسئولان پاسخ روشنی به ایشان نمی دهند.
از سویی دادستان ارومیه در ملاقات با بستگان حسین خضری به ایشان اعلام کرده است که حسین خضری جهت اجرای حکم اعدام به تهران منتقل شده است و این امر بر نگرانی خانواده ی وی افزوده است.
گزارشگر هرانا در تماس با برادر این زندانی سیاسی، نامه ای را از خانواده ی حسین خضری خطاب به مسئولین قضایی کشور و جامعه ی حقوق بشری دریافت کرده است که از سوی ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر می شود.
متن نامه ی مذکور به شرح زیر است:
در طی مدتی که حسین را از بند 12 زندان مرکزی ارومیه منتقل کردند به همه ی ارگان های دولتی از جمله ریاست زندان ها، ریاست حفاظت از زندان ها، بازرسی زندان و دادستانی کل استان جناب آقای رضایی و هم چنین به واحد پیگیری اطلاعات ارومیه مراجعه کردیم ولی متاسفانه هیچ یک از ارگان ها و نهادهای مذبور خبر شفاف و روشنی از وضعیت برادرمان حسین خضری به ما ندادند اینک ما در بی خبری کامل هستیم و مسئولان بیشتر مارا سرگردان می کنند و ما از این اقدامات قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی واقعا در تعجب هستیم چون هر مقامی یک حرفی می زند و نظرات آقایان کاملا ضد و نقیض هست.
برخی به ما می گویند که هیاتی تحت عنوان کارشناس و بازجو آمدند تا در خصوص نامه ارسالی حسین به ریاست قوه قضائیه صحبت کنند و در اینجا چند سوال پیش می آید:
اول اینکه؛ اگر سخنان یک متهم آن قدر مهم بود چرا در دادگاه بدوی متهم و مراحل بازپرسی متهم به آن متوجه نمی شد و این کار تازه بعد از قطعی شدن حکم متهم قرار است که انجام گیرد؟
دوم اینکه؛ با توجه به اینکه بسیاری از نقاط کور و مبهم در پرونده ی حسین خضری، بدون توجه و رسیدگی باقی مانده، بر همین اساس پیرو نامه ی ارسالی حسین خضری مورخ 8/8/ 89 به دیوان عالی کشور، کادر دبیرخانه دیوان پس از بررسی توسط کارشناس محترم قضایی نسبت به رفع نواقص از متهم، درخواست مدارک کردند که پس از دریافت نامه ی دیوان در مورخ 18/8/89 به شماره ی 110/ 89/47/163/58 با تکمیل مدارک، ما درخواست را مجددا در تاریخ 13/9/89 به دیوان عالی کشور ارسال نمودیم البته با همکاری جناب آقای وکیل که ایشان این نامه را به دادستانی نیز ابلاغ نمودند و دادستان نیز در جریان این هست و این واقعا ناعادلانه است و در تماسی با دبیرخانه ی دیوان به ما گفتند که ما نامه ی شما را برای بررسی و رسیدگی مجدد به مدت یک ماه در دست رسیدگی قرار دادیم و از طرفی دیگر بعد از دو روز اول که حسین را به زندان برگرداندند و ما توانستیم با ایشان ملاقات کوتاهی انجام دهیم، خود او به هیچ عنوان از رسیدگی حرفی نزد و گفت که "گویا آقایان می خواهند مرا به زور و اجبار به اعتراف وادار کنند تا پرونده ای دیگر برایم درست کنند. چرا که آقایان می گفتند بیا در مقابل دوربین به کارهای نکرده اعتراف کن و بگو که در درگیری های مسلحانه شرکت داشتم و چند نفر را کشته ام و اکنون نیز از اولیای دم و بازماندگان آن ها درخواست بخشش می کنم. واقعا این خنده آور است. چرا و به چه علت بعد از سه سال آقایان این سناریو را برایم پیش کشیدند. مگر آدم دیوانه است که به کار نکرده اعتراف نماید؟ اگر بی دلیل هم آدم را اعدام کنند و بکشند باز هم بهتر از آن است که علی رغم وجود هرنوع زور و اجباری، خود را از چاله به پاه بیندازد و با پستی و رزالت بمیرد. آقایان با این کار چه کمکی و چه راه نجاتی می خواهند در برابر من قرار دهند؟ "
لذا ما خانواده ی حسین خضری از همه ی مسئولین کشوری ائم از مسئولین امنیتی و قضایی بالاخص جناب آقای لاریجانی، ریاست قوه ی قضاییه، تقاضا داریم در این مورد به خصوص محض رضای خدا با ما و پرونده ی حسین خضری منصفانه رفتار نمایند.
در حکومتی که پایه و مبنای قانون اساسی آن بر مبنای عدل علی پایه ریزی شده، خانواده ی ما چه گناهی کرده است که باید تا این حد در سردرگمی و نکرانی بماند؟ اگر به فرض که برادرمان هم متهم باشد آیا ما هم متهم هستیم؟ چرا نباید کوچکترین خبری از سرنوشت عضوی از خانواه مان داشته باشیم؟ چرا که بر اساس قانون این حق هر شهروند ایرانی است و ما این حق را، حق شرعی و قانونی خود می دانیم.
لذا از همه ی فعالین و سازمان های حقوق بشر و از تمامی وجدان های آگاه و بیدار عاجزانه و عاجلانه تقاضا داریم که نسبت به نجات جان حسین خضری اقدام انسان دوستانه نمایند.
اخراج یک دانشجوی بهایی از دانشگاه باهنر کرمان
خبرگزاری هرانا – یک دانشجوی دانشگاه باهنر کرمان به دلیل اعتقادات مذهبی از دانشگاه اخراج و محروم از تحصیل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خانم بهار ایقانی دانشجوی دانشگاه باهنر کرمان که در سال جاری در این دانشگاه در رشته فیزیک قبول شده بود یکشنبه گذشته بعلت بهائی بودن از دانشگاه اخراج گردید.
مسئولین دانشگاه صراحتا اعلام نموده اند که اخراج وی بعلت انتساب به دیانت بهائی است.
آیت الله موسوی تبریزی در گفت و گو با کلمه:
مخالفت با شروط خاتمی، مخالفت با جمهوریت و اسلامیت نظام است/ نظارت استصوابی خلاف قانون اساسی است
کلمه-آزاده افروز: سید حسن موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب در دوران بنیانگذار جمهوری اسلامی بود و دبیری مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و در سالهای اصلاحات ریاست خانه احزاب را برعهده داشته است. با ایشان درباره شروط آقای خاتمی و واکنش جریان افراطی حاکم گفتگو کردیم. او معتقد است که انحصارطلبان درون نظام چنان دایره خودی ها را تنگ و محدود کرده اند که نه تنها اصلاح طلبان بلکه بسیاری از رفقای اصول گرای دیروز نیز حذف و محو شدند. موسوی تبریزی با قاطعیت می گوید نظارت استصوابی هیچگونه پشتوانه قانونی ندارد و برخلاف قانون اساسی است. گفتگوی کلمه با موسوی تبریزی پیرامون شرایط اصلاح طلبان و انتخابات، هشدار هاشمی رفسنجانی، ادعاهای امام زمانی احمدی نژاد و جنبش سبز و آینده آن پیش روی شماست.
آقای خاتمی پیش شرط هایی را برای حضور در رقابت های انتخاباتی بیان کرده اند. نظر شما درباره این شروط چیست؟
این قانون اساسی است که وظیفه جمهوری اسلامی را تعیین میکند. در بند هفت قانون اساسی آمده است تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون ، بند ۸ میگوید مشارکت عامه مردم در بند ۹ میگوید رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه و در تمامی زمینه های مادی و معنوی. اگر ما به همین اصل سوم قانون اساسی توجه و دقت کنیم می بینیم که آقای خاتمی مورد جدیدی غیر از این نگفته است و تنها اصول قانون اساسی را برشمرده است. علاوه بر آن در جمهوری اسلامی کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود . یعنی همه مردم و نه بخشی از مردم و طبق قانون همه افراد میتوانند در انتخابات شرکت کنند و قانون هم شرایط کاندیداتوری را تعیین کرده است که این افراد میتوانند کاندید بشوند یا نه ، اینها و اصل ۲۶ قانون اساسی است که تاکید کرده باید آزادی احزاب و انجمن های اسلامی تضمین بشود همگی بر دوش دولت و نظام است.
مخالفان اصل جمهوریت این را مطرح میکنند این اصول بنا بر شرایط آن زمان بوده و ازسر مصلحت در قانون اساسی آورده شده است. نظر شما چیست؟
همه این اصول از دیدگاه قانون اساسی و همه آنها که به قانون اساسی رای دادند ، اصولی پذیرفته شده است. در روزهای آغاز انقلاب و زمانی که بررسی قانون اساسی در حال انجام بود از حوزه علمیه قم هم نمایندگانی در هنگام بررسی قانون اساسی شرکت داشتند. همه بر حقوق مردم تاکید کردند و مخالفت با آن اصول اصلا مطرح نبوده و این اصول مورد تایید مراجع و امام نیز بوده است و اصلا مصلحتی به شمار نمی رفت و همه بر حقوق مردم تاکید داشتند و اصل انقلاب برای برپایی حقوق مردم بنا شده بود.
الان هم بایستی براساس این اصول پذیرفته شده کار انجام داد . آقای خاتمی چند تا از همین اصول را شرط انتخابات قرار داده است . این قانون اساسی است که شروط را مطرح کرده است نه شخص خاتمی. واقعیت نظام و جمهوری اسلامی است که ما را در این شرایط قرار داده است. اگر با اینها مخالفت کنید یعنی از جمهوریت نظام و اسلامیت نظام دست برداشته ایم . یعنی نه اسلامیت نظام هست و نه جمهوریت نظام و آقای خاتمی چیزی فراتر از قانون که نگفته است و برخی از قوانین اساسی را گفته است. اینکه احزاب باید آزاد باشد و مردم را براساس ایده های خودشان دعوت کنند و انتخاب کاندیدهای رئیس جمهوری صورت گیرد و براساس امیدها و برنامه ها به کاندیدهای خودشان رای دهند . این آزادی باید به ایشان داده شود که در انتخابات شرکت کنند و کاندیدها رقابت صالح داشته باشند و هر کسی رای آورد آن فرد مشروع است و براساس قانون باید از رییس جمهور برخاسته از آرای مردم حمایت شود. اگر چنین باشد می تواند موجب پیشرفت جمهوری اسلامی باشد.
چرا واکنش جریان مدعی اصول گرایی نسبت به این اصول اینچنین سنگین بوده و انواع هجمه ها علیه آقای خاتمی و اصلاح طلبان مطرح شد؟
این رفتار حذفی است که سالهاست شروع شده . نظارت استصوابی و دو مرحله ای کردن انتخابات که بعد از امام شروع شده هیچ گونه پشتوانه قانونی ندارد و برخلاف قانون اساسی است. اتفاقا همین نظارت استصوابی برای حذف کردن نیروهای انقلابی درون نظام و اصلاح طلبان اساسا شکل گرفت. من نمی دانم بگویم متاسفانه یا خوشبختانه اما هم اکنون در درون خود اصول گرایان هم در سالهای مختلف کسانی که قدرت را به دست گفتند رفقای دیروز را هم تحمل نکردند و آنها را هم حذف کردند و اجازه ندادند در نظام جمهوری اسلامی فعالیت کنند. این نوعی قدرت طلبی و انحصارگرایی است که هر روز محدوده اش تنگ تر می شود و افرادی هستند که غیر از خودشان کسی را نمی خواهند ببینند.
ما باید حرف حق را گوش کنیم . حتی اگر خاتمی نگفته بود و اگر یک زندانی محکوم و حتی ضدنظام این حرف را بگوید چون در چهارچوب قانون اساسی گفته است این حرف حقی است و ما باید به آن عمل می کنیم .
در رابطه در قرآن هم داریم که مژده بده به کسانی که حرفها رو می شنوند و بهترین اش را انتخاب می کنند و این ها مومنین واقعی هستند. و در روایت هم داریم که توجه کنید مطلب چیست نه اینکه چه کسی گفته است. ما باید ببینیم این حرف در چهارچوب قانون است و به نفع نظام است یا به ضرر است . من معتقدم گفته های آقای خاتمی مطابق قانون اساسی است و باید معتقدین به نظام در این چارچوب حرکت کنند و در غیر این صورت به نفع هیچ کسی نخواهد بود و در مدت دیر یا زودی کسانی خواهند گفت که نظام جمهوری اسلامی قابل پیاده کردن نیست .
جناب موسوی تبریزی الان کسانی که معتقد به اصلاحات نیستند و از طرف دیگر کسانی که اصلا به انتخابات اعتقادی ندارند، هر دو گروه و جریان آقای خاتمی را متهم می کنند و نسبت به ایشان هجمه سنگین دارند، چرا این دو جریان متضاد با هم اشتراک مواضع پیدا کردند؟
جریانی که طرفدار واقعی حضرت امام بودند و دلشان می خواهد نظام جمهوری اسلامی خوب پیاده شود و در دنیا هم تابلوی نورانی داشته باشد که دیگران را جذب کنند. این گروه مدتهاست مورد هجمه دو گروه دیگر هستند. گروهی هستند در داخل و خارج که نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند و معتقدند که دین باید از سیاست به طور کلی جدا شود و حاکمیت غیر دینی ایجاد شود ، مخالف هستند به خاطر اینکه دلشان نمی خواهد که نظام مردمی و دینی بر پا باشد . یک طایفه دیگری در درون ایران و در درون نظام جمهوری اسلامی ایران هستند که بر اساس انحصارگری برای خودشان قدرت را می خواهند و نمی توانند تحمل کنند که دیگران هم در قدرت سهیم شوند. یا یک عده ای هستند که واقعا عقیده شان این است که جمهوریت بر اساس اسلام نیست و امام هم اگر گفته مصلحتی گفته است .این گروه در میان روحانیان و غیر روحانیان وجود دارند، این اعتقادی است اما آنها که وارد نظام شده اند ، عضو شورای نگهبان و قوه قضاییه شده اند ، اینها باید متعهد به قانون اساسی باشند و بر اساس قانون اساسی عمل کنند و باید بدانند که حاکمیت از آن خداست و خدا به مردم داده است و این مردم هستند که در درجه بعدی رهبر و ریس جمهور و نمایندگان مجلس را انتخاب می کنند . محدود کردن مردم خلاف شرع و قانون اساسی است بر اساس تعهدی است که به مردم داده ایم .
آقای هاشمی رفسنجانی در یاداشتی نسبت به ظهور رشیدی مطلق های جدید هشدار داده اند و دراین مدت شاهد هجوم به شخصیت های برجسته روحانی و مراجع تقلید بوده ایم ، شما این جریان را ناشی از چه می دانید ؟
معتقدم که این تازه نیست ، فقط الان میدان بازی پیدا کردند. این ها در زمان امام هم بودند و با امام باعناوین مختلف مخالفت می کردند. امام مثلا در احکام حکوتی یا موسیقی یا مالکیت که می فرمودند این ها در گوشه و کنار مخالفت های خودشان را انجام می دادند و حتی بعضی ها ظاهرا نفاقی داشتند ولی بعد از امام نفوذ پیدا کردند که منافقانه نفوذ کردند در نظام و اصل نظام هم قبول نداشتند و حالا هم شنیده می شود که امام هم جمهوری را به دلایل مصلحتی گفته است. این هجمه ها بوده است از سوی گروههایی مثل انجمن حجتیه و سالهاست که روزبه روز اینها چون در بخش های حساس نظام نفوذ پیدا کرده اند آشکارتر می گویند و حتی به جایی رسیده اند که مرجعیت را هم برای خودشان می خواهند و آنجا که مراجع بخواهند واقعیت احکام اسلام راکه سیاسی هم نیست بگویند اینها بر نمی تابند. مثلا فرض کنید از اول شروع روحانیت بعد از غیبت مراجع و علما بودند و افراد می رفتند و حرف و سوالشان را می گفتند و گناهکاران ارشاد می شدند. و در مسجد ها باز بود و هیچ وقت نمی گفتند چه کسی وارد شود و چه کسی نشود. خانه مراجع هم به همین صورت بود ، امروز اگر یک زندانی سیاسی بخواهد به حضور مرجعی برسد و بنا بر معمول که در خانه باز است و حرفشان را گوش می کنند می بینیم مراجع را مورد تهمت و اهانت قرار می دهند. این معنایش این است که مرجعیت را برای خود می خواهند نه برای دین و بقای اسلام . آقای هاشمی هم مسیر تاریخی اینها را بیان کرده و نگرانی خودش را هم در آخر گفته است .
ادعاهایی از سوی احمدی نژاد و اطرافیانش بیان می شود در مورد مدیریت امام زمان و ارتباط باامام زمان ،آیادرست است که احمدی نژاد بااین ادعاها می خواهد روحانیت را حذف کند؟
من نمی توانم بگویم که نظرشان این طور است اما این گونه گفته ها و ارتباط داشتن و وقت ظهور تعیین کردن را در روایت گفته اند که توجه نکنید. معنایش این است که اگر این راه باز شود شیادان و سواستفاده کننده ها و آنها که به نام امام زمان بخواهند در میان مردم بساط فریب را باز کنند زیاد می شوند. مثل حجت بودن خواب است و اینکه هر روز کسی خوابی را نقل کند. در مورد ملاقات و اخباری از امام زمان گفتن همین طور است و بزرگان ما و مراجع ما هیچ وقت از این حرفها نزده اند در تمام طول زندگی امام یکبار ادعای اینکه امام زمان این فرمایش را گفته و چگونه است ، نگفته اند. همه ما می گوییم که زیر نظر عنایات ایشان هستیم اما اینکه ایشان کار ما را مدیریت می کند بسیار حرف غلطی است که خطاهای خودمان رابه ایشان نسبت بدهیم . من کاری ندارم که آقای احمدی نژاد باشد یا دیگری ، قطعا اگر من هم این حرف را بزنم از لحاظ سواستفاده این حرف را می زنم . دین مردم هم با این خطاها که از من و امثال من می بینند اگر نسبت بدهم به امام زمان دینشان ضعیف می شود.
در هفته های اخیر بحث اجرایی شدن یارانه ها ، و مدیریت آن را بر عهده امام زمان دانسته اند فکر می کنید انقدر موضوعات قدسی را پایین آوردن دلیلش چه می تواند باشد؟
قطعا آنهایی که این حرفها را می زنند برای تثبیت خودشان است یا آگاهانه این حرفها را می زنند یا ناآگاهانه که در این صورت که توهم و خیال هم خودشان را برداشته باشد در پی تثبیت خیال خودشان است. هیچ قانون و برنامه ای مدیریت امام زمان نیست و این مدیریت و خطای ماست و ربطی هم به معصومین ندارد و بلکه هیچ ربطی هم به خدا ندارد. خدای امام زمان که قادر مطلق است و همه وجود ما از خداست ، ما را آزاد گذاشته در زندگی که مدیریت به عهده خودمان باشد . خطای خود را هم باید پاسخگو باشیم ، چون اختیار داشته ایم . اگر مدیریت با خودمان نبودعقاب و ثواب نبود و روز قیامت سوال و عقاب معنا نداشت.
شما چه برداشتی از جنبش سبز دارید و آیا فکر می کنید اعتراضات یکسال و اندی اخیر فصل تازه ای در نظام سیاسی ایران ایجاد می کند؟
من آینده را نمی توانم پیش بینی کنم و بستگی دارد به آگاهی مردم و اینکه توجه کنند به قانون و فراتر از قانون عمل نکنند. گاهی هم انسان نیت خیر داشته باشد ولی اگر در چارچوب قانون حرکت نکند به جامعه ضرر می زند. ما معتقدیم که حرکتها باید در چارجوب قانون باشد. حالا چه قدر طول بکشد نمیدانم. آنچه مسلم است حرکت دفاع از حق و دفاع از حقوق انسان و جامعه ، عبادت است و ثواب دارد و هم دفاع از حقوق دیگران و مستضعفین واقعی که در قرآن تعریف شده است اینها هستند که از حق خودشان دفاع می کنند. اما در این دفاع نباید طوری باشد که دیگران سو استفاده کنند و دفاع را خفه کنند.
برخورد نظام را چگونه می بینید ، زندان های ما زندانیان کهنسال سیاسی و جوانان کم سن و سال غیر سیاسی دارد چه شده که این طور بی محابا افراد را زندانی می کنند؟
نظام ما باید در چارچوب قانون حرکت کند و من می بینم که در برخوردها و حرکتها و در مورد دستگیری ها و زندانی ها حقوق مسلم زندانی ها در رابطه با تفهیم اتهام و وکیل گرفتن و ملاقاتها رعایت نمی شود و یا در رابطه با کیفیت برگزاری دادگاهها و علنی بودن و دفاع کردن از خودشان بالاخره رعایت نمی شود و همه دادگاهها را من نمی توانم بگویم چون اطلاع ندارم اما آنچه از بعضی اطلاع دارم مسلما رعایت نمی شود و این ظلم است و ظلم نمی تواند پایدار باشد و من معتقدم هر چه زودتر باید این اصلاح انجام بگیرد . شایسته نظام جمهوری اسلامی نیست که ظلم به کسی شود.
اگر همان طور که جریان تندرو می خواهد سران جنبش زندانی و بازداشت شود،آیا فکر می کنید جنبش آنطور که آنها میخواهند ، سرکوب کامل خواهد شد؟
سرکوب ممکن است اتفاق بیفتد اما آرزوی حکومت کردن و ماندن با سرکوب و ظلم و اجحاف به مردم امکان ندارد وآن وضع نمی تواند باقی بماند و بقا ندارد . این را قرآن و روایات و سنت جامعه بشری تا امروز نشان داده است و قرآن پر از این عبرت هاست. ایران ما هم پر این عبرتهاست و امکان ندارد با ظلم بماند و در روایات داریم که حکومت با کفر می ماند اما با ظلم نمی ماند. مسلما باید خودمان را اصلاح کنیم و مردم و حقوقشان را رعایت کنیم .
خاتمی: کسانی که مردم را قبول ندارند، حق ندارند از زبان مردم صحبت کنند
رئیسجمهور سابق کشورمان گفت: باید “شخصیتهای باسابقه ولو معترض” سرمایهای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه که به هر حال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقاب و راه امام بمانند. محدود کردنها و تهمتزدنها و نسبت دادنها سبب خواهد شد بخش جوان و نخبه جامعه اگر از این طرف مایوس شود به دامن کسانی بیفتند که میگوید اصل نظام نباید باشد.
حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی در دیدار با جمعی از اساتید دانشگاهی و اعضاء جامعه پزشکی به تبیین راهکارهایی برای برونرفت از وضعیت فعلی و دمیده شدن روح امید و نشاط در جامعه پرداخت.
وی در بخشی از اظهارات خود تاکید کرد: «نگرانیام از این است ما در این موقعیتی که هستیم، خدای نکرده بهخاطر رفتارهای نادرستی که هست خیزش بعدی که بروز و ظهور پیدا میکند دیگر به طرف اسلام و نظام اسلامی نباشد.»
رئیس بنیاد باران با بیان اینکه «تدبیر حکم میکند منتقدان و معترضان معتقد به اصل نظام تقویت شوند»، گفت:« باید شخصیتهای با سابقه ولو معترض؛ سرمایهای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه که به هر حال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقلاب و راه امام بمانند.»
رئیس دولت اصلاحات با اشاره به مباحث مطرح شده از سوی او، تصریح کرد: «اگر حرف و حدیثی هست دعوا بر سر قدرت نیست ما خودمان مطرح نیستیم و اگر نگرانی هست این نیست که بنده در عرصه نیستم و کس دیگری در عرصه مسئولیت است؛ نگرانی از این است که خدایی نکرده این نظام و انقلاب لطمه بخورد.»
وی ادامه داد: «اینکه ما اینقدر به انتخابات و اهمیت آن تاکید میکنیم و میگوییم راه برونرفت از بحران این است که ما بتوانیم به یک اجماعی برسیم که انتخابات بهگونهای برگزار شود که مردم احساس کنند رایشان موثر است و آزادانه میتوانند رای بدهند و هر کسی را خواستند میتوانند انتخاب کنند در چارچوب همین قانون اساسی، چیزی علاوه بر این گفته نشده.»
سید محمد خاتمی همچنین اظهار داشت: «اینکه این روزها گفته میشود مردم چه کسی را بخواهند و چه کسی را نخواهند باید گفت که کسانیکه مردم را قبول ندارند حق ندارند درباره مردم و از زبان مردم صحبت کنند.»
وی خاطر نشان کرد: «اگر فضا آزاد باشد و محدودیتها رفع شود حرف و گرایش مردم معلوم میشود؛ اصلا این محدودیتها خود نشانه این است که مردم را قبول ندارند.»
متن کامل سخنان سیدمحمدخاتمی در ادامه میآید:
تسلیت به بازماندگان حادثه تلخ پرواز تهران-ارومیه
اظهار تاسف و تاثر خودم را برای حادثه تلخی که برای پرواز تهران ارومیه پیش آمد بیان میکنم، عده زیادی جان خودشان را از دست دادند تعدادی زخمی شدند به هر حال حادثه تلخی بود؛ خدمت همه خانوادههای داغدار تسلیت میگویم و برای بازماندگان آن ارزوی سلامت و تندرستی دارم.
انتظار داریم با دقت و کارشناسی بیشتری به مسائل توجه شود که انشالله در آینده کمتر این حوادث را پیشرو داشته باشیم.
دیروز ۱۹ دی بود دلم میخواهد کمی به عقب برگردیم ببینیم این جریان چه بود؛ چه شد و چه باید بشود؟!
دشمنانی در لباس دوست، آن هم در داخل کشور!
البته قبل از آن ذکر خیری بکنم از برادر عزیز؛ مومن، دلسوز و علاقمند جناب دکتر شکوریراد که امروز خیلی جای او در میان ما خالی است و دستگیری همین افراد نظیر دکتر شکوری نشاندهنده آن است که چه اشتباهی صورت میگیرد و چه کسانی دارند بهعنوان دشمن تلقی میشوند درحالیکه معتقدم دشمنان خیلی با دست بازعمل میکنند و احیانا در لباس دوست در داخل کشور و از بیرون کشور هم که معلوم است.
در این مدت موجی از دستگیریها بهخصوص جوانها به بهانههای مختلف بوده است که بعضیها با وثیقه آزاد شدند بعضیها هنوز گرفتارند؛ دلهره و اضطراب برای خانوادهها زیاد است.
آنهایی را هم که میشناسیم بچههای خوب و سالم هستند حالا ممکن است گاهی اعتراضی هم داشتهاند ولی واقعا درخور این نیست که با جوانان ما اینطور رفتار شود.
امیدوارم دیدگاهها نسبت به مسائل عوض شود و ما بتوانبم از این فضا به فضای امن و آرامتری حرکت کنیم که نفع همه در آن است.
همه شما داستان ۱۹ دی را شنیدهاید در این روز حادثه بزرگی رخ داد؛ از این جهت که نهضت و انقلاب را وارد مرحله جدیدی کرد البته این حوادث نیستند که تعیین کننده در حرکتها و جنبشهای اجتماعی و بهخصوص انقلابها هستند ولی حوادث میتواند تشدیدکننده یا جهتدهنده به تحولات عظیمی نظیر انقلابها باشند.
وقتی انقلاب پیش میآید که اولا هدف مشخصی در جامعه وجود داشته باشد؛ ثانیا آگاهی نسبت به آن هدف وجود داشته باشد، ثالثا احساس شود وضع موجود مانع رسیدن به آن هدف است؛ رابعا خواستی برای رسیدن به آن هدف پیدا شود و بالاخره اراده و انسجامی در جامعه بهوجود بیاید و آن حرکت رخ دهد برای تحول اساسی از یک نظام به نظام دیگر.
هنر رهبران بزرگ درک زمان خود است
تحولات اساسی، عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خاص خود را دارد، جنبشها و حرکتها را نمیتوانیم تکعاملی بدانیم البته نقش مهمی در بیدار کردن جامعه و تقویت اراده جامعه و انسجام جامعه به سوی جریان انقلابی دارد؛ ولی اگر شرایط انقلابی فراهم نباشد یک شخصیت بزرگ حتی فرهمند هم نمیتواند کار بزرگی را انجام دهد.
هنر رهبران بزرگ این است که زمان خود را درک میکنند؛ مقتضیات را میفهمند و جهات اصلی را تشخیص میدهند وآن را به جامعه را تشجیع و بیدار میکنند و آن را به حرکت در میآورند و حرکت سریعتر به سرانجام میرسد.
به هر حال جنبش وسیعی بعد از رحلت حضرت آیتالله العظمی بروجردی قدس سره پیدا شد گرچه در کل جامعه، دانشگاهها و اصناف و جاهای دیگر این حرکتها و خواستها وجود داشت ولی بهطور خاص بعد از رحلت ایشان و رفتارهایی که رژیم داشت و بعد نقشی که خود امام داشتند این جنبش کانون و رهبری دینی پیدا کرد که اوج آن در خرداد ۴۲ بود که خیزش عظیم مردمی و در مقابلش کشتار عظیمی که صورت گرفت و به دنبال آن دستگیری و بعد از مدتی تبعید امام و سرکوب شدیدی که صورت گرفت که در واقع آن جنبش از خیابانها جمع شد و بروز و ظهورش کم شد و به کمون رفت ولی وجود داشت و آثارش را بعد از ۱۰-۱۵ سال دیدیم که چگونه شد و به چه نتیجهای رسید.
امام حتی بعد از تبعید هم در حوزههای علمیه غریب بودند
امام هم بعد از تبعیدشان حتی در حوزههای علمیه غریب بودند از یک طرف تمام کسانی که با امام همراه بودند یا زندان بودند یا تحت تعقیب و در محدودیت یا سرکوب میشدند.
بعضی شخصیتها هنوز هم هستند؛ مقام رهبری، آیتالله هاشمی و دیگرانی که هستند، بعضیها هم از دنیا رفتهاند اینها تعداد زیادی نبودهاند دائما هم بعد از دستگیری امام محدود بودند.
متاسفانه خیلی از کسانی که سالهای اول نهضت همراه بودند بعد از دستگیری امام توبه و عقبنشینی کردند و حتی فعالیتهایی انجام دادند که کاملا گاهی علنی یا در خفا از امام انتقاد هم میکردند که این روشهای غلط سبب سوءاستفاده دیگران میشود و راهشان را جدا کردند و ابایی هم نداشتند از اینکه بگویند انقلاب فایدهای ندارد و امام راه غلط میروند.
اگر یادتان باشد در سال ۵۷ وقتی نیمه شعبان شد امام فرمودند ما جشن نداریم بعضی از کسانی که سابقه همراهی امام داشتند ولی کنار کشیده بودند از روش امام انتقاد و کار خودشان را کردند.
امام کاملا غریب بود و راه امام غریب بود. پیروان مخلص امام تحت فشار و شکنجه بودند. زندان بودند و یا شهید میشدند و همه این مسائل وجود داشت و دوران کمون انقلاب بود تا سال ۵۶ که فضای دیگری پیدا شد امام هم ایستاده بودند و راهنمایی میکردند، عقدهها هم در سینهها جمع شده بود.
روش مدنی امام، مردم را بیدار کرد
بعضی جریانات تند چریکی برای مردم جذابیتی نداشت، ولی امام همان روش مدنی که داشتند که خون در مقابل شمشیر و کلام در مقابل گلوله و همیشه اتکا به مردم این روش را ادامه دادند مردم بیدار شدند و رشد پیدا کردند تا آن انقلاب رخ داد و حوادثی نظیر ۱۹ دی در این فضا و جریانات هست که رخ میدهد، یعنی زمینههای انقلاب فراهم است رهبری در جای خود مستقر هست و بغضها و عقدههای ناشی از بیداد و سرکوب جمع شده و آماده یک جرقه است.
بعد از رحلت آیتالله حاج آقا مصطفی حرکتی رخ داد، متاسفانه در قم حتی برای هفتم حاجآقا مصطفی خیلی محافظهکارانه عمل شد و مسائلی پیش نیامد بعد از آن هفته اطلاعیه و بیانیه تحلیلی خوب و جهتدهندهای در قم منتشر کردیم و بهاصطلاح جهت جامعه مشخص شد و برای چهلم حاجآقا مصطفی، جلسه فوقالعاده جالبی در مسجد اعظم گذاشته شد که جمعیت خوبی آمد و صبح و عصر سخنرانان خیلی خوب صحبت کردند و نوعا هم دستگیر و تبعید شدند.
جنبشها با سرکوب از بین نمیروند
خیال نکنیم وقتی جنبش هایی در جامعه بهوجود میآید بهوسیله سرکوب از بین میرود بلکه زمینه هست تا چگونه بروز و ظهور پیدا کند.
از خیزش بعدی که به طرف نظام اسلامی نباشد نگرانم
نگرانیام از این است ما در این موقعیتی که هستیم خدای نکرده بهخاطر رفتارهای نادرستی که هست خیزش بعدی که بروز و ظهور پیدا میکند دیگر به طرف اسلام و نظام اسلامی نباشد.
اگر اعتراض و انتقادی هست این است که بعضی روشها و شیوههایی که اعمال میشود به زیان اسلام و نظام است.
خطر مشکل درست کردن برای کسانی که به اصل نظام معتقدند
این نظام سرمایه بزرگی است؛ هزینه زیادی برای آن داده شده است. انقلاب ما بزرگ بوده ما همین را میخواهیم ولی این رفتارها ممکن است سبب شود که خدای ناکرده جهت آینده به خارج از نظام متوجه شود.
ممکن است با این محدود کردنها و مشکل درست کردنها کسانی از دوروبرو اطراف کسانیکه به اصل نظام اعتقاد دارند از اصل نظام دفاع میکنند ولی نسبت به مسائل انتقاد دارند پراکنده و مایوس بشوند، اما به دامن حکومت نخواهند افتاد بلکه به دامن کسانی میافتند که اصل را قبول ندارند.
تدبیر حکم میکند منتقدان و معترضان معتقد به اصل نظام تقویت شوند
اگر تدبیر وجود داشت باید این گروه تقویت میشد تا نیروهایی که به هر حال اعتراض و انتقادی دارند دور اینها جمع شوند به عنوان کسانی که از اصل نظام و انقلاب و اسلام دفاع میکنند.
باید “شخصیتهای باسابقه ولو معترض” سرمایهای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه که به هر حال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقاب و راه امام بمانند. محدود کردنها و تهمتزدنها و نسبت دادنها سبب خواهد شد بخش جوان و نخبه جامعه اگر از این طرف مایوس شود به دامن کسانی بیفتند که میگوید اصل نظام نباید باشد.
انفجار وقتی رخ داد که وزیر اطلاعات وقت با اسم مستعار به امام اهانت کرد
به هر حال گرچه برای مدتی نهضت در حالت کمون بود ولی لحظهبهلحظه اعتراض جامعه به نفرت بدل میشد تا اینکه دوباره چون آتشفشانی بروز کرد و جامعه هیچ راهی را جز سرنگونی رژیم در برابر خود ندید. اینها اشتباه بزرگتری کردند یعنی بغض و کینه خود را از مردم بهصورت مقالهای علیه امام در یکی از روزنامهها منتشر کردند ظاهرا وزیر اطلاعات رژیم آن وقت با اسم مستعار به امام اهانت کرد و آن وقت بود که انفجار رخ داد و مردم (طلبه و دانشجو؛ اصناف) به پا خواستند و همه رژیم هم مقابله کرد و کشتار شد و بهدنبال آن تحت عنوان “چهلمها” پیدرپی حرکت ادامه یافت.
امام هم رهبری نهضت را بر عهده داشتند؛ روزبهروز رژیم ضعیفتر شد و کشتارهای بزررگتر هم سبب شدآتش انقلاب شعلهورتر شود تا در ۲۲ بهمن دیدیم انقلاب اسلامی پیروز شد.
یادمان نرود که این مردم چه میخواستند
این انقلاب هدف مشخص و معینی داشت. یادمان نرود که ماهیت این نظام چیست؟ و مردم و امام چه میخواستند اگر اشکال و انحرافی در عمل وجود دارد یا مطرح میشود باید برای تداوم آن اصلاح شود و راهی جز این نیست.
اگر خدای نکرده چیزهایی وجود دارد یا مطرح می شود که در اهداف یا مقتضای انقلاب نبوده اصلاح شود یا دست کم به نام نظام و انقلاب نباشد تامردم به اصل انقلاب و نظام بدبین نشوند.
امام به شکسته شدن قلمها و دربند بودن آزادیخواهان معترض بود
همه شخصیت امام راحل دینی بود و همواره از دین و ارزش های دینی دفاع میکردند و البته همه رهبران دینی هم چنین هستند و چنین میگویند ولی آنچه سبب نهضت شد این بود که امام به نیازهای واقعی انسان و مقتضای زمان توجه داشتند و ایشان اعتراض داشتند که در آن رژیم زندانها پر از آزادیخواهان است، قلمها شکسته میشود، کشور ما وابسته به بیگانه است، اقتصاد کشور وضعش خراب است، عدالت در جامعه نیست، فساد و فحشا هست، مردم باید حاکم باشند و حکومت ندارند، از اینکه دیکتاتوری در جامعه است و اینها باید تغییر کند و این همه را از موضع دین میفرمودند؛ دینی که امام میگفت دینی بود که با آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشتشان سازگار بود و جانشین نظام موجود را جمهوری اسلامی میدانستند.
جمهوری اسلامی یعنی ملاک مردمند
جمهوری اسلامی یعنی ملاک مردمند؛ حکومت و قدرت برآمده از مردم و در مقابل آنها مسئول است بهعلاوه که ارزشهای اسلامی هم حاکم است.
از لوازم مهم جمهوریت آزادی اندیشه و بیان است، اینکه عالمان ما در جامعه ارج داشته باشند، حوزههای علمیه ما با آزادی کامل بیاندیشند و حرفشان را بزنند و پشتوانههای نظری حاکمیت دین را با رعایت زمان و مکان و جهت حل مشکلات مردم فراهم آورند؛ نه تنها مراجع بلکه همه علما و طلاب و محققان محترم باشند.
اینکه دانشگاه ما، استاد و دانشجوی ما در کمال آزادی بتواند کار کند حرف بزند و اعتراض کند و نیز این مراکز نیروهایی تربیت کند که بتواند کشور را اداره و آن را از دیگران بینیاز کنند؛ وعدهها این چنین بود.
امروز هم همه ما از اصل انقلاب دفاع میکنیم
ما نباید وابسته به بیگانه باشیم؛ نباید اینجا جزیره امن برای آمریکا باشد و نباید رژیم ایران هم پیمان رژیم فاسد صیهونیستی باشد و در کنار کسانی قرار بگیرد که سرکوبگر مظلومان هستند. ما باید آزاد و مستقل باشیم.
باید از عقبافتادگی نجات پیدا کنیم اینها روح انقلاب بود که در چهره جمهوری اسلامی تجلی میکرد و امروز هم همه ما از اصل انقلاب دفاع میکنیم.
اکثریت جامعه ما دینی است و طبیعی است نظام پایدار حتی دموکراتیکش اگر متناسب با وضعیت دینی جامعه نباشد و با دین جامعه سازگار نباشد نمیتواند استقرار و دوام پیدا کند.
جمهوری اسلامی که امام مطرح کردند و مردم به آن رای دادند طوری بود که غیرمسلمان هم احساس میکرد در درون نظام جمهوری اسلامی حرمت دارد حقش رعایت میشود با عدالت با او رفتار میشود به همین جهت در انقلاب ما فقط مسلمان و شیعه نبودند که در صحنه آمدند همه مردم آمدند و گفتند جمهوری اسلامی میخواهیم. این هدف انقلاب ما بود و بحمدالله این جمهوریت مستقر شد و همه باید از آن دفاع کنیم.
دعوا بر سر قدرت نیست، از اینکه نظام لطمه بخورد نگرانیم
اگر حرف و حدیثی هست دعوا بر سر قدرت نیست ما خودمان مطرح نیستیم و اگر نگرانی هست این نیست که بنده در عرصه نیستم و کس دیگری در عرصه مسدولیت است؛ نگرانی از این است که خدایی نکرده این نظام و انقلاب لطمه بخورد.
بعد از امام راحل، جریانی که مناسبتی با فکر امام و انقلاب نداشت و با معیارهایی که در انقلاب مطرح شد به خصوص آنچه را که امام خمینی(ره) در آستانه انقلاب عرضه داشتند و مردم به آن رای دادند جمهوری اسلامی، آزادی، مسئول بودن حکومت هزینه نداشتن انتقاد و اعتراض آزاد بودن گروهها مردم هم به اینها رای داده بودند و البته استقلال عدالت پیشرفت و اخلاق همه اینها مطرح شده بود.
بزرگترین حقالناس، حاکمیت مردم بر سرنوشتشان است
کسانی که اینها را قبول نداشتند راه امام را تخطئه میکردند حرفی ندارند که بهصراحت بگویند اینکه امام اعتقاد واقعی به میزان بودن رای مردم نداشتند و العیاذ بالله برای ساکت کردن افکارعمومی چنین گفتند. یعنی دین را در مقابل مردم قرار دادن؛ حقالله را در مقابل حقالناس قرار دادن؛ حقالناس را به کلی نادیده گرفتن که بزرگترین حقالناس، حاکمیت مردم بر سرنوشتشان است بلکه کسانی با چنین دیدگاه و سابقهای میکوشند خود را نظریهپرداز منحصربهفرد انقلاب و اسلام معرفی کنند و دیگران؛ حتی یاران واقعی امام را حذف و طرد کنند.
راه برونرفت از بحران، رسیدن به اجماع برای برگزاری انتخابات در چارچوب همین قانون اساسی است
اینکه ما اینقدر به انتخابات و اهمیت آن تاکید میکنیم و میگوییم راه برون رفت از بحران این است که ما بتوانیم به یک اجماعی برسیم که انتخابات بهگونهای برگزار شود که مردم احساس کنند رایشان موثر است و آزادانه میتوانند رای بدهند و هر کسی را خواستند میتوانند انتخاب کنند در چارچوب همین قانون اساسی، چیزی علاوه بر این گفته نشده.برای اینکه معتقدم دست آورد مهم انقلاب ما حاکمیت مردم بر سرنوشت بود و این امر در انتخابات صحیح و آزاد تحقق مییابد.
نه اینکه راهها بسته شود و فقط یک جریان و تفکر و سلیقه امکان داشته باشد در عرصه باشد و دیگران همه محدود و یا حذف شوند؛ مسأله این است.
مردم باید بتوانند عادلانه زندگی کنند، عدالت فقط عدالت اقتصادی نیست. گرچه بسیار مهم است؛ وجه مهم عدالت این است که حق حاکمیت مردم بر سرنوشت که خدا آن را به رسمیت شناخته، در قانون اساسی آمده بهرسمیت شناخته شود و زمینههای آن فراهم بشود.
کسانیکه حرمت مردم را قبول دارند، استقلال مملکت را قبول دارند، دخالت نیروهای بیگانه را نفی میکنند در مقابله توطئههای بیگانه هوشیارند ولی در مقابل میگویند باید از امکانات دنیا استفاده کرد. مخالفت با بیگانگان معنیاش دشمنتراشی نیست گرچه باید در مقابل دشمنیها هوشیار بود، کسانی که این حرفها را میزنند محدود میشوند و متهم به انواع اتهامات میشوند و کسانی بهعنوان نظریهپرداز میآیند و در کنار جریان بسیار اندک خشونتمدار و انعطافناپذیری قرار میگیرند.
کسانی که این توهم را دارند که هرچه و هرکس خلاف سلیقه آنان است باید حذف شود و برای این کار هر دروغ و فریب و تهمتی را جایز میشمرند اینجاست که جامعه با مشکل مواجه میشود.
امروز صحبت تقابل اصولگرایی و اصلاحطلبی نیست
امروز صحبت از تقابل اصولگرایی و اصلاح طلبی نیست؛ صحبت این است که جریانی میخواهد همه امکانات را در کشور به دست بگیرد؛ دروغ میگوید تهمت میزند تحریف میکند حتی برای نهادهای جمهوری اسلامی ایران تعیین تکلیف میکند که کی باید بیاید کی باید نیاید! و میگوید آن جریانی که ما نمیپسندیم باید حذف شود؛ دیگر محدود به اصلاحطلبان هم نیست بلکه بسیاری از کسانیکه در مملکت هستند و مشهور به اصول گرایی هستند ولی چون خردمندند و انصاف دارند آنها هم باید حذف شوند! این امر نباید به نام نظام تمام شود.
کسانی که دفاع از حقوق مردم، از آزادی و از اخلاق و حق انتخاب مردم و اینکه به مردم ظلم نشود میکنند، متهم به انواع اتهامات عجیب و غریب و دروغپردازی میشوند و کسانیکه این کار را میکنند امنیت کامل و مصونیت دارند و این طرف حتی نمیتواند از خود دفاع کند و حتی ممنوع میشود از اینکه اسم و حرف آنها در جاهایی که خیلی هم محدود است برده شود.
ما گفتهایم و میگوییم روی حق مردم، حق انتخاب آنها آزادی مردم و عدالت برای مردم و این همه توام با دینداری و البته همه باید برخوردار از حق و حرمت باشند چون قانون اساسی برای همه است، اخلاق باید در جامعه برای همه باشد به خصوص کسانیکه قدرت را در دست دارند باید بیشتر رعایت کنند مسأله اینهاست و الا دعوا برسر قدرت نیست.
کسانی که مردم را قبول ندارند، حق ندارند از زبان مردم صحبت کنند
اینکه این روزها گفته میشود مردم چه کسی را بخواهند و چه کسی را نخواهند باید گفت که کسانیکه مردم را قبول ندارند حق ندارند درباره مردم و از زبان مردم صحبت کنند.
اگر فضا آزاد باشد و محدودیتها رفع شود حرف و گرایش مردم معلوم میشود؛ اصلا این محدودیتها خود نشانه این است که مردم را قبول ندارند.
در جریان انتخابات آزاد است که معلوم میشود مردم چه کسی را میخواهند
در جریان انتخابات آزاد است که معلوم خواهد شد مردم چه کسی را میخواهد و چه کسی را نمیخواهند.
ما از حق مردم دفاع میکنیم، میگوییم محدودیتهای بیجا نباشند؛ آزادی در چارچوب قانون باشد، مردم بتوانند انتخاب کنند، حرفشان را بزنند؛ هرکس میخواهد بیاید. صحبت از حق فردی و خواست فردی نیست.
آنها چه کارهاند که بگویند مردم کی را میخواهند و کی را نمیخواهند! آن هم کسانی که ولو با حسننیت بیشترین مقابله را با حق مردم کردهاند و محدودیتها را ایجاد کردهاند و میکنند.
اگر صحبت از این میشود که به آینده نگاه شود فضا باز و آزاد گردد زمینهای فراهم شود که انتخاباتی پرشور با حضور آزاد همه جریانها و گرایشها و البته همه در چارچوب قانون اساسی و مردم هم حضور داشته باشند و اعتماد کنند که حضورشان موثر است این ها در جهت مصلحت کشور و مردم و انقلاب است.
باید در یک فضای آزاد و در مناظره، اشتباهکنندگان این طرف و آن طرف به اشتباه خود اعتراف کنند
البته ممکن است همه اشتباه کنند ولی چگونه میتوان گفت یک طرف که قصد خدمت به نظام و مردم داشته و کار کرده، گفته شود منحرف و خطاکاراست ولی آن طرفی که خیلی کارهای بدی کرده معصوم و مصون تلقی شود این منصفانه نیست.
بیایید فضای آزاد، مناظره و بحث بگذارید و اینها منتشر شود انتقاد شود و اگر اشتباهی هم بوده در یک فضای باز همه هم به آن اعتراف کنند اگر کسانی از این طرف و آن طرف اشتباهی داشتهاند بیان شود.
آیا حمله به کوی دانشگاه درست بود؟! آیا آنچه در کهریزک رخ داد درست بود؟ آیا برخوردهای کنونی با افراد و شخصیتها درست است؟ فضا آزاد باشد جامعه قضاوت خوهد کرد چه کسانی اشتباه کردهاند و چه کسانی اشتباه نکردهاند ولی قضایا یکطرفه نباشد.
به هر حال اصول و راهها مشخص است و با کمال تاسف میبینیم بسیاری از خیرخواهانی که واقعا به این اصول معتقدند و دلشان میخواهد؛ این انقلاب و نظام که بسیار پرهزینه برای ما تمام شده و برایمان مقدس و عزیز است برقرار بماند حال کسانیکه سابقه و لاحقه شان روشن است و چنین مواضعی دارند از دو طرف مورد حمله قرار میگیرند.
از درون متاسفانه با امواج اتهام و دروغ و بداخلاقی از سوی کسانی که روح انقلاب و قانون اساسی را عملا قبول ندارند و از آن طرف توسط کسانی که میگویند باید نظام جمهوری اسلامی نباشد چرا هنوز داریم از اسلام و قانون اساسی دفاع میکنیم!
آیا وقتی گفته میشود که در نظام سازگار با اسلام، آزادی انسان نیز هست، مسئولیت حاکمان در مقابل مردم هم هست، انتخابات آزاد هم هست. هر انسانی که در این نظام زندگی میکند و مستلزم است که در این چارچوب حرکت کند از حقوق و احترام برخورداراست؛ این بهترین دفاع از اصل نظام نیست؟
معتقدم راهکار حل مشکلات معلوم است. ادامه فضای تنگ امنیتی و تهمت و فشار غلط است.
آزادی زندانیان زمینه بسیار مساعدی را برای همدلی در جامعه ایجاد میکند
انسانها باید احساس امنیت و آزادی کنند و بتوانند حرفشان را بزنند؛ باز شدن فضا سبب میشود بهتر و بیشتر کسانیکه میخواهند به ایران و اسلام و انقلاب دفاع کنند و در چارچوب قانون حرکت کنند هم حرفشان را بزنند و هم خدمت به مردم و کشور کنند. واقعا آزادی زندانیان زمینه بسیار مساعدی را برای همدلی بیشتر در جامعه و آینده ایجاد میکند.
باید برای انتخابات در چارچوب قوانین سازوکاری تعیین شود که هر کسی نامزد خود را در صحنه داشته باشد، بتواند رای بدهد و مطمئن باشد رایش تعیینکننده است انتخابات آزاد و سالم یعنی همین.
این مردمند که باید تعیین کنند چه کسی قدرت داشته باشد و چه کسی نه!
اینها برای برونرفت از بحران و بهنفع نظام و مردم و کشور گفته میشود و الا کی دنبال این است که قدرت را بدست بگیرد؟ تازه مگر ما چه کارهایم که بگوییم فلانی قدرت بهدست بگیرد یا نگیرد؟ مردمند که باید تعیین کنند چه کسی قدرت داشته باشد و چه کسی نداشته باشد.
اگر فضا باز و آزاد باشد همه نسبت به نظر مردم تمکین میکنند.
مردم متولی نمیخواهند، بگذارید خود مردم در فضای امن و آزاد تصمیم بگیرند و هر کس را که خواستند انتخاب کنند.
در ابتدای این دیدار حاضرین در جلسه به بیان دیدگاهها و نظرات خود پیرامون مسائل روز کشور پرداختند.
در این دیدار اساتید حاضر ضمن تشکر و حمایت از مواضع اصولی آقای خاتمی در مورد حداقل خواستههای مردم و اصلاحطلبان جهت حضور در انتخابات آینده؛ از رفتار و هجوم تبلیغاتی طراحی شده و ضداخلاقی انحصارطلبان و زورمداران در مقابل این مواضع شفاف انتقاد کرده و اینگونه تبلیغات توهینآمیز و تهمتهای ناروا را که از تریبونهای رسمی و غیررسمی و رسانه ملی مطرح میشود مورد انتقاد قرار داده و اعتراض قرار دادند.
همچنین در این جلسه عدم تاثیر اینگونه تبلیغات منفی در محیط دانشگاهی و افزایش محبوبیت روزافزون چهرههای شاخص اصلاحات مورد تاکید قرار گرفت و نمونه واضح این روند مراسم بزرگداشت آذرماه در دانشکده فنی دانشگاه تهران عنوان شد که در این مراسم دانشجویان یکصدا و همدل به تکریم و حمایت از این چهرهها پرداختند.
در این جلسه که خانواده دکتر شکوریراد هم حضور داشتند؛ اساتید دانشگاه و اعضاء جامعه پزشکی ضمن اعتراض به بازداشت این استاد ارزشمند دانشگاه از داخل بیمارستان دانشگاهی و در هنگام خدمت به بیماران خواستار آزادی هر چه سریعتر وی و همه زندانیان سیاسی شدند.
مخالفت با مرخصی عرب قبادی با وجود تودیع وثیقه یک میلیارد تومانی
با وجود سپردن وثیقه یک میلیاردی برای مرخصی عرب قبادی، از زندانیان حوادث پس از انتخابات، همچنان او از زندان آزاد نشده است .
به گزارش کلمه، خانواده وی که از این موضوع به شدت نگران و ناراحت هستند می پرسند اگر دستگاه قضایی قصد آزادی وی را نداشتند چرا خواستند که ما برای تهیه وثیقه یک میلیاردی آن هم برای چند روز مرخصی اقدام کنیم .
تعیین وثیقه های میلیاردی بعد از حوادث انتخابات سال گذشته در دستگاه قضایی ایران رواج زیادی یافته است .حقوقدانان معتقدند مسوولان قضایی با این کار تنها قصد سنگ اندازی و آزاد نکردن زندانیان سیاسی را دارند. همچنین ممکن است هدف از این کار اعمال فشار روانی بیشتر به زندانی و خانواده اش باشد و بعد از اینکه خانواده زندانی به هزاران سختی چنین وثیقه هایی را تهیه می کنند مقامات که از ابتدا قصد آزادی زندانی را ندارند باز هم از آزادی او خودداری می کنند .آزار و اذیت خانواده ها پس از انتخابات یکی از روشهای رایج دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی بوده است .
دیگر زندانیان سیاسی همچون روزنامه نگاران و فعالان سیاسی نیز برای گذراندن دوره کوتاه مرخصی یا آزادی موقت مجبور شده اند وثیقه های میلیونی را تودیع کنند که این موضوع همواره موجب فشار روانی شدید به آنهاو خانواده شان شده است .
جرس:
جمعی از معلمان ایثارگر آموزش و پروش تهران در یادداشتی با اشاره به بازداشت طولانی مدت توام با انفرادی و فشار های سنگین بر خانم زهرا حاتمی نوشتند: ما شاهد فضاهای امنیتی و محدودیت های سلیقه ای بر معلمان این مرز و بوم هستیم و از این جو عمومی بدتر، هفته هاست از همکار مومن، متعهد و انقلابی مان خانم زهرا حاتمی خبری جز فشار و بی عدالتی که بر او می رود، نداریم. او با سابقه نیکی که در خدمت به فرزندان این سرزمین دارد حقش نیست اینک تحت فشار اعتراف گیری های کذب و بیهوده در سلول های انفرادی و در حین بازجویی ناله سر دهد.
به گزارش کلمه، متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
به گزارش کلمه، متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای امام، با تو فریاد انقلاب را سر دادیم، با تو خروشیدیم، با تو اشک ریختیم و با پیام تو، هم سنگر تعلیم و هم سنگر مبارزه را در جبهه ها خالی نگذاشتیم تا درس رشادت و ایستادگی را به شاگردانمان بیاموزیم.
ای امام، پا به پای تو با نسلی از تو برخاسته ، به نسل های پی در پی نجوا کردیم که:
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
… و به جای «فهمیده» های بسیاری در کلاس، گلدان لاله گذاشتیم … و خون دلها خوردیم.
ای امام، ما با هزاران امید و آرزو به پای آرمان های انقلابی که تو رهبر آن بودی، ماندیم، اگر چه این روزها می شنویم که دیگر به شما، رشادت ها، گذشت ها و فریادهایتان نیازی نیست. از ما سکوت می خواهند، فقط سکوت … اما چشمان تو را می بینیم که همچنان نگران ماست. تو که ریشه مایی، ما ترا خواستیم تا گوشت و پوست کودکان و جوانانمان به دست دژخیمان و بداندیشان نیفتد. ولی اینک عرصه بر ما بسیار تنگ است، که:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
ما شاهد فضاهای امنیتی و محدودیت های سلیقه ای بر معلمان این مرز و بوم هستیم و از این جو عمومی بدتر، هفته هاست از همکار مومن، متعهد و انقلابی مان خانم زهرا حاتمی خبری جز فشار و بی عدالتی که بر او می رود، نداریم. او با سابقه نیکی که در خدمت به فرزندان این سرزمین دارد حقش نیست اینک تحت فشار اعتراف گیری های کذب و بیهوده در سلول های انفرادی و در حین بازجویی ناله سر دهد.
ما تعدادی از معلمان ایثارگر که جزء لاینفک فرزندان این انقلابیم و آن را به راحتی به دست نیاوردیم که به راحتی از دست بدهیم، از وجدان های بیدار می خواهیم بر این ناله ها شهادت دهند و از مسئولینی که خدا را ناظر بر اعمال خویش می بینند درخواست می کنیم برای این معلم آگاه اگر عفو عندالقدره مقدور نیست، رحم عندالقدره به کار گیرند.
دانم سر آرد غصه را
رنگین برآرد قصه را
این آه خون افشان که من
هر صبح و شام می زنم
جرس:
سه تن از اعضای شورای شهر شیراز، بدلایل نامعلوم بازداشت شدند.
به گزارش ایسنا، یک مقام مطلع با تأئید خبر دستگیری سه عضو شورای شهر شیراز گفت: این سه نفر عصر روز یكشنبه پس از جلسه هفتگی شورای شهر بازداشت شدهاند.
وی كه خواست نامش فاش نشود، ادامه داد: دو نفر از اعضای دستگیر شده روز دوشنبه آزاد شده و یك نفر از اعضا همچنان در بازداشت به سر میبرد.
این مقام مطلع افزود "تأخیر در صدور حكم شهردار هم ناشی از تخلفات این سه عضو شورای شهر است."
در پی انتشار این خبر، رئیس كل دادگستری استان فارس نیز، بدون اینكه این خبر را تأئید یا تكذیب كند، خطاب به این خبرگزاری اظهار كرد: اجازه بدهید این پرونده روال قانونی خود را طی كند و در صورت لزوم در وقت مقتضی اطلاع رسانی خواهد شد.
همزمان مظفر مختاری، رئیس شورای شهر شیراز، با تأئید خبر بازداشت سه عضو این شورا گفت: هنوز از ارتباط دستگیری این اعضا با وظائف یك عضو شورا اطلاعی ندارم و علت بازداشت را نمیدانم.
وی اضافه كرد: قدر مسلم این كه این اتفاق رخ داده و به دلائلی سه عضو شورا فرا خوانده شدند.
مختاری با تأكید بر اینكه هیج اطلاعی از نوع اتهام و علت بازداشت این اعضا ندارد، اظهار كرد: تخلف یك عضو به معنای تخلف شورا نیست و محرز هم نیست كه اتهامات وارده ارتباطی با عضویت این اعضا در شورای شهر داشته باشد.
رئیس شورای شهر شیراز همچنین خاطر نشان كرد: شورا با حذف سه نفر از اكثریت نمیافتد و مشكلی ایجاد نمیشود اما قطع یقین دستگاه قضایی باید تكلیف را روشن كند و البته به نظر میرسد اتهامات وارده ربطی به عضویت افراد در شورای شهر نداشته باشد.
گفتنی است طی ماههای اخیر، اعضای شورای شهر اهواز نیز، در اعتراض به عملکرد مقامات دولتی، مورد بازداشت و برکناری از شورا قرار گرفته بودند.
سه تن از اعضای شورای شهر شیراز، بدلایل نامعلوم بازداشت شدند.
به گزارش ایسنا، یک مقام مطلع با تأئید خبر دستگیری سه عضو شورای شهر شیراز گفت: این سه نفر عصر روز یكشنبه پس از جلسه هفتگی شورای شهر بازداشت شدهاند.
وی كه خواست نامش فاش نشود، ادامه داد: دو نفر از اعضای دستگیر شده روز دوشنبه آزاد شده و یك نفر از اعضا همچنان در بازداشت به سر میبرد.
این مقام مطلع افزود "تأخیر در صدور حكم شهردار هم ناشی از تخلفات این سه عضو شورای شهر است."
در پی انتشار این خبر، رئیس كل دادگستری استان فارس نیز، بدون اینكه این خبر را تأئید یا تكذیب كند، خطاب به این خبرگزاری اظهار كرد: اجازه بدهید این پرونده روال قانونی خود را طی كند و در صورت لزوم در وقت مقتضی اطلاع رسانی خواهد شد.
همزمان مظفر مختاری، رئیس شورای شهر شیراز، با تأئید خبر بازداشت سه عضو این شورا گفت: هنوز از ارتباط دستگیری این اعضا با وظائف یك عضو شورا اطلاعی ندارم و علت بازداشت را نمیدانم.
وی اضافه كرد: قدر مسلم این كه این اتفاق رخ داده و به دلائلی سه عضو شورا فرا خوانده شدند.
مختاری با تأكید بر اینكه هیج اطلاعی از نوع اتهام و علت بازداشت این اعضا ندارد، اظهار كرد: تخلف یك عضو به معنای تخلف شورا نیست و محرز هم نیست كه اتهامات وارده ارتباطی با عضویت این اعضا در شورای شهر داشته باشد.
رئیس شورای شهر شیراز همچنین خاطر نشان كرد: شورا با حذف سه نفر از اكثریت نمیافتد و مشكلی ایجاد نمیشود اما قطع یقین دستگاه قضایی باید تكلیف را روشن كند و البته به نظر میرسد اتهامات وارده ربطی به عضویت افراد در شورای شهر نداشته باشد.
گفتنی است طی ماههای اخیر، اعضای شورای شهر اهواز نیز، در اعتراض به عملکرد مقامات دولتی، مورد بازداشت و برکناری از شورا قرار گرفته بودند.