۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

مهمترین خبرهای روز دوشنبه بخش اوّل تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

وزیر راه و ترابری علت سقوط هواپیمای بوئینگ در ارومیه را بدی هوا و دید کم خلبان اعلام کرد


حمید بهبهانی ، وزیر راه و ترابری جمهوری اسلامی، علت اصلی سقوط هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۲۷ در ارومیه را شرایط نامناسب " آب و هوایی " و دید کم خلبان اعلام کرد.
در حادثه سقوط هواپیمای مسافربری ایران ایر در نزدیکی فرودگاه ارومیه تا کنون ۷۷ نفر کشته و ۲۷ نفر مجروح شده اند.
به گفته مدیر کل پزشکی قانونی استان آذربایجان غربی، اسامی ۵۲ تن از کشته شدگان و ۲۷ مجروح این حادثه اعلام شده است و با توجه به وخامت حال شماری از مجروحین احتمال افزایش تلفات وجود دارد.
ناوگان هوایی ایران یکی از فرسوده ترین ناوگانهای هوایی در منطقه است و تا کنون صدها نفر در حوادث سقوط هواپیما کشته شده اند.
اتحادیه اروپا فرود بسیاری از هواپیماهای مسافربری ایران را بدلیل عدم رعایت استاندارهای ایمنی منع کرده است.


وزیر خارجه آمریکا میگوید تحریمها روند توسعه سلاحهای هسته ای در ایران را کندتر کرده است 

هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، در ادامه سفر خود به کشورهای حاشیه خلیج فارس، خواستار اجرای شدیدتر تحریمها علیه ایران شد و گفت تحریمها، روند توسعه سلاحهای هسته ای در ایران را کند تر کرده است.
خانم کلینتون همچنین گفت جمهوری اسلامی سعی دارد با ایجاد تنشهای جدید در منطقه خاورمیانه، توجه افکار عمومی را از برنامه هسته ایش منحرف کند.
وزیر خارجه آمریکا میگوید در صورتیکه ایران بتواند به سلاح هسته ای دست یابد، منطقه خاورمیانه دستخوش مسابقه تسلیحاتی فاجعه آمیزی خواهد شد.
خانم کلینتون در ادامه سفر منطقه ای خود، روز دوشنبه، با مقامات امارات متحده عربی دیدار و گفتگو می کند.


مرور کارنامه فرهنگی علیرضا پهلوی در حوزه ایران‌شناسی

خودکشی شاهپور علیرضا پهلوی، شاهزاده ۴۴ ساله ایران در روز سه‌شنبه ۱۴ دی برابر با چهارم ژانویه در بوستون بسیاری را شگفت زده کرد. اندوه و ماتمی که خودکشی سومین فرزند محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی ۹ سال پس از خودکشی شاهدخت لیلا پهلوی ۳۱ ساله برانگیخت از مرز دوستاران خاندان پهلوی و نظام پادشاهی گذشت.
از آن رو که شاهپور علیرضا درس خوانده رشته تاریخ ایران باستان بود، پاره‌ای از فرهنگ دوستان و دانشگاهیان ایرانی را متأثر کرد اما درباره کارنامه دانشگاهی او در گزارش‌ها تنها آمد که مدرک کار‌شناسی ارشد خود را در سال ۱۳۶۷ برابر با ۱۹۸۹ در رشته موسیقی از دانشگاه پرینستون و مدرک کار‌شناسی ارشد را در سال ۱۳۷۰ برابر با ۱۹۹۲ در رشته تاریخ ایران باستان از دانشگاه کلمبیا گرفت و بعد مشغول ادامه همین رشته و مطالعه فلسفه و زبان‌های باستانی ایران شد در دانشگاه هاروارد برای کسب مدرک دکترا.
در برنامه این هفته پیک فرهنگ همراه با یک هم دوره‌ای دانشگاهی او در هاروارد، یک هم رشته‌ای او در دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس، یو سی ال اِ و دو استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا که با شاهزاده ایران‌شناس آشنا بودند، از کارنامه و پژوهش‌های او آگاه می‌شویم.



*****

حمید دباشی، استاد تاریخ اجتماعی و روشنفکری ایران و جهان اسلام در دانشگاه کلمبیا، تدریس در کلمبیا را تقریباً همزمان با ورود علیرضا پهلوی به این دانشگاه آغاز کرده است:
حمید دباشی: من اواخر سال‌های ۸۰ به کلمبیا آمدم و گمان من این است که موقعی که من به کلمبیا آمدم در سال ۸۸ شاهپور علیرضا در کلمبیا بود. برخوردهای ما بیشتر استادی دانشجویی بود. نه توی یک کلاس. رشته‌ای را که به آن علاقه داشت و می‌خواست کار کند رویش در هاروارد این رشته را ادامه داد منتها تمام نکرد، ایران قبل از اسلام بود. قبل از اینکه به هاروارد برود در کلمبیا چون رشته تخصصی همکار ارشد من آقای یارشاطر هم ایران قبل از اسلام است، ایشان با آقای دکتر یارشاطر هم کار می‌کردند.
*****
چنانکه دیدیم یکی از استادان شاهپور علیرضا در دانشگاه کلمبیا احسان یارشاطر استاد ارشد ایران‌شناسی این دانشگاه و سرویراستار دانشنامه ایرانیکا بود.
احسان یارشاطر: در یکی از کلاس‌های من شرکت کرد. علاقه زیادی به خصوص به تاریخ ایران باستان داشت. بعد به هاروارد رفت و پیش اکتور شروو در رشته زبان و فرهنگ ایران باستان مشغول کار شد. ولی متأسفانه کارش در آنجا به دریافت درجه‌ای منتهی نشد.
*****
علیرضا پهلوی یک بار نتایج تحقیقات خود را در دانشگاه کالیفرنیا ارائه داد. در جلسه‌ای به دعوت تورج دریایی، استاد کنونی ایران باستان در دانشگاه کالیفرنیا در شهر ارواین، که در آن زمان دانشجوی دکترای ایران‌شناسی دانشگاه یو سی ال ا بود.
تورج دریایی: در دهه هفتاد خورشیدی یا ۹۰ میلادی با ایشان آشنا شدم. ایشان هم هم رشته من بودند البته در شرق آمریکا در دانشگاه هاروارد. چون تعداد کسانی که روی ایران باستان کار می‌کردند، نسبتاً کم بود، مخصوصاً ایرانی‌ها، چند نفری بودیم که روی دوره ساسانی و ادبیات پهلوی یعنی فارسی میانه کار می‌کردیم، آقای علیرضا پهلوی هم جزو یکی از این اشخاص بود که در هاروارد بود.
بنابراین تصمیم گرفتم هم از ایشان دعوت کنم و هم اینکه یکی از دوستانمان دکتر رحیم شایگان که در این کنفرانس بود، یک پانلی ترتیب دادیم در مورد دوران ساسانی که ایشان هم لطف کردند آمدند. تحقیق ایشان تز دکترایشان بود که متنی است پهلوی به نام می‌نوی خرد و در این می‌نوی خرد راجع به اوضاع جغرافیایی و اقلیمی که ایران در آنجای دارد، ایشان درباره‌اش صحبت می‌کردند.
*****
رحیم شایگان، استاد کنونی رشته ایران‌شناسی در بخش فرهنگ‌ها و زبان‌های خاور نزدیک در دانشگاه یو سی ال ا که تورج دریایی به نامش اشاره کرد، برای ۱۰ سال در مقطع دکترا در دانشگاه هاروارد همدوره، همشاگردی و از دوستان نزدیک شاهپور علیرضا پهلوی بوده است.
رحیم شایگان: من با ایشان از سال‌های ۱۹۹۲ و ۹۳ در دانشگاه هاروارد آشنا هستم هم دوره بودیم وقتی در یک دوره مطالعات ایران‌شناختی با استاد مشترکمان اوکتور شروو شروع کردیم. هردویمان گذشته تحصیلات عالی در ایران‌شناسی داشتیم برای تمام کردن و ادامه تحصیلات تز دکترا و نوشتن پایان نامه دکترا هر دوی ما به هاروارد آمدیم و در آنجا با همدیگر مدت ۱۰ سال هم دوره بودیم.
  • کارشان تا چه حد پیش رفت در هاروارد؟
برای اینکه شاید اندکی توضیحات خلاصه بدهم که چگونه است تحصیلات ایران‌شناسی در آنجا، شما چندین سال مجدداً زبانهای ایران باستان می‌خوانید، تاریخ ایران قدیم، مذاهب مانند دین زرتشت و غیره و بعد از چندین سال که امتحانات کلی دارید که امتحان‌های دکترا است چندین تم و چندین زبان را انتخاب می‌کنند و تمام متونی که جزو این تم‌ها هست در بر گرفته می‌شود، امتحان نسبتاً سختی است برای اینکه در یک سال آماده کردن امتحانات طول می‌کشد، ایشان امتحاناتشان را با موفقیت در یک دوره کوتاه گذراندند و از آنجا که یک حافظه واقعاً بی‌همتا داشتند، به راحتی این کار را انجام دادند و شروع کردند به نوشتن پایان نامه‌شان که تا سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ به خوبی پیش رفت و همچنان موجود است و اندکی بیش کار نخواهد برد برای اینکه به چاپ برسد.
  • به جز سخنرانی شاهپور علیرضا پهلوی در دانشگاه یو سی ال ا در پایان دهه هفتاد خورشیدی یا دهه ۹۰ میلادی فرصتی پیش آمد که تحقیقات بعدی در کنفرانسی ارائه شود؟
ایشان طبیعتاً به خاطر موقعیتشان به این راحتی نمی‌توانستند وارد معرکه کنفرانس‌ها و سخنرانی‌ها شوند و یک مقدار هم به خاطر اینکه ذهن فوق‌العاده ظریفی داشتند از اینکه احیاناً در خیلی از انجمن‌های ایران‌شناسی حضور داشته باشند و اندکی مزاحم (ایشان فکر می‌کردند) مزاحم برنامه‌ها شوند، تا حد زیادی خودداری می‌کردند.
ولی شاید بد نیست دو کلمه در مورد این دکترا صحبت کنم. ایشان روی متنی کار کردند که از متون مهم پهلوی است. پهلوی زبانی است که در دوره ساسانیان قبل از ورود اسلام به ایران نوشته شده. یک متنی است به نام «مینوی خرد» که یک متن مهم پهلوی است برای ذهنیت مذهبیون در آن زمان. گفتار و سخن بین یک دانا که از می‌نوی خرد که ذهن خرد است، سئوال می‌کند و پاسخ می‌شنود.
یک دیالوگ بین این دو است. ۶۲ سئوال است و ۶۲ پاسخ. این متن را ایشان تبدیل کردند، آوانگاری کردند، آوانویسی کردند، از پهلوی برگرداندند به فرم لاتین و ترجمه کردند به انگلیسی. یک تصحیح و گزارش مفصل هم درست کردند در این باب که توضیح دهند موقعیت تاریخی این متن چطور است، معنی این متن پهلوی چیست و با چه متون دیگر پهلوی در رابطه است و چه متون دیگری مذهبی ایران در رابطه است و غیره.
تفسیر این کار که قسمت عمده این کار است و خیلی هم کار سنگینی است، ایشان به اتمام رساندند ولیکن هنوز محتاج بود از دیدگاه ایشان که دوباره بازنویسی شود و دوباره رویش کار شود. متأسفانه فاجعه‌های شخصی که برای ایشان پیش آمد، موجب شد که ایشان کار را ول کنند.
کاری که انجام می‌دادند و نتوانستند ادامه دهند. هیچوقت بعد از سال ۲۰۰۱ نتوانستند دوباره برگردند و تمام کنند این کاری که نهایتاً انجام شده. ۹۰ درصدش انجام شده و فقط شش ماه یا یک سال وقت می‌خواست برای اینکه این کار به کل تمام شود.
  • شاهزاده رضا پهلوی روز پنجشنبه در یک کنفرانس خبری در بوستون گفت برادرش شاهپور علیرضا دچار بیماری افسردگی مزمن بود. شما هم آیا علائمی را دیدید در آن مدت که بعد از این حادثه چنین تعبیری بشود از آن کرد؟
بدون شک خانواده ایشان بهتر می‌دانند احیاناً چه دردهایی ایشان داشتند. چون برای همه دوستان و آشنایان ایشان کاملاً آشکار بود که بدون شک وابستگی عمیق ایشان به فرهنگ ایران و مملکتشان. دوری و این درد غربت، نوستالژی، تمام این‌ها فکر می‌کنم یک نوع افسردگی به وجود آورده بود که شاید در خیلی از ایرانی‌های سن ایشان و نسل ایشان موجود است و در ایران به مراتب قوی‌تر.
شاید به خاطر اینکه ایشان یک شاهزاده عالم بودند و به هر حال به عنوان شاهزاده و وابستگی یک مسئولیت فرا‌تر احساس می‌کردند. حتماً هم شاید کمبود امکان فعالیت برای بهبود این کمبود‌ها و درد‌ها موجب شد که درد بیشتری احساس کند.
*****
تصاویری که آشنایان با شاهپور علیرضا پهلوی از او به دست می‌دهند، همه نشان از این دارد که او از اشرافی جلوه کردن در میان دانشگاهیان پرهیز داشت.
حمید دباشی: اولاً به عنوان یک دانشجو مثل دانشجوهای دیگر کلمبیا توی بقیه بُر می‌خورد و فرقی با دیگران نداشت. خیلی بچه محجوبی بود، خیلی بچه مهربانی بود. خیلی بچه دست و دل بازی بود. خیلی از شاگردان من دوستان نزدیکش بودند و با او همیشه معاشرت می‌کردند. خیلی این خبر برایم ناراحت کننده و شوک آور است. یک بچه‌ای که در عنفوان جوانی به عنوان دانشجو در کلمبیا دیدم، مرا یاد سال‌های اولی که به کلمبیا آمدم می‌اندازد، در اوج زندگی و خلاقیتش می‌توانست منبع خیر برای بسیاری از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی می‌توانست باشد، اینطور متاسفانه عاقبت غمگینی داشت.
احسان یارشاطر: فوق‌العاده در رفتار ساده و بی‌پیرایه بود. اگر انسان اطلاع نداشت که شاهزاده است، از رفتارش چنین چیزی معلوم نمی‌شد. خیلی دوست وفاداری بود. گاهی تلفن می‌کرد و حالی از من می‌پرسید و گاهی هم به دفتر ایران‌شناسی دانشگاه کلمبیا می‌آمد و مرا از حال خودش مطلع می‌کرد. ولی در طی سال‌های اخیر دیگر خبری از او نداشتم و نمی‌دانستم که به چه کاری مشغول است و چه نوع مشغولیاتی دارد.
تورج دریایی: من که به سیاست زیاد کاری ندارم و شخصاً چند بار که دیدمشان فرد بسیار خوبی بود. آرام. هیچوقت بدی یا تندی ازشان ندیدم. برایم خیلی جالب بود که شیفته تاریخ ایران باستان و این مسائل است و با این مسائل وقتشان را می‌گذرانند. باعث تأسف است.
رحیم شایگان: بعد از ۱۰ سال هم‌دوره بودن همیشه خاطرات مشترک موجود است. در رفتارش یک نوع جوانمردی بود. در دوستی و رفاقت خیلی ثابت و حتی می‌شود گفت عیارانه. در منش آدم فوق العاده ظریف و شاهانه. هم یک ظرافت ذهنی و استعداد فوق‌العاده زیاد و یک لطافت به خصوص در همه امور. می‌توانم بگویم یک انسان فوق‌العاده برجسته. فوق‌العاده برجسته.

*****
شاهپور علیرضا پهلوی، محقق متن پهلوی «مینوی خرد» و مورخ ایران باستان وصیت کرده است که خاکسترش را به موج‌های دریای مازندران (خزر) بسپارند.


هیلاری کلینتون: فشارها بر ایران ادامه خواهد یافت

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، که برای دیداری پنج روزه از کشورهای حاشیه خلیج فارس به امارات رفته است با تاکید بر تاثیر منفی تحریم‌ها بر برنامه اتمی ایران، گفت که فشارها بر تهران ادامه خواهد یافت.
خانم کلینتون، روز یکشنبه ۱۹ دی‌ماه، در واکنش به اظهارات اخیر اسرائیل مبنی بر به تعویق افتادن زمان دستیابی ایران به بمب اتمی به دلیل تأثیر تحریم‌ها، بر تداوم و شدت گرفتن این تحریم‌ها تأکید کرد و گفت: آنچه اهمیت دارد، این است که جامعه جهانی اطمینان حاصل کند ایران به دنبال سلاح اتمی نیست و بحث زمان در این میان اهمیتی ندارد.
سه روز پیش از این اظهارات، مئیر داگان، رئیس سابق موساد،  اعلام کرده بود که به دلیل «مشکلات فنی در برنامه هسته‌ای و عواقب تحریم‌ها»، ایران نخواهد توانست تا سال ۲۰۱۵ به بمب هسته‌ای دست یابد.
آقای داگان با این‌حال سخت‌تر کردن تحریم‌ها علیه ایران را ضروری دانسته بود.
پیشتر نیز موشه یاعلون، وزیر امور استراتژیک دولت اسرائیل گفته بود که به دلیل پاره‌ای از مشکلات، زمان دستیابی ایران به بمب اتمی به مدت یک تا سه سال به تأخیر افتاده است.
هیلاری کلینتون، که روز یکشنبه سفر پنج روزه خود به کشورهای حوزه خلیج فارس را آغاز کرد، در واکنش به این اظهارات با تأکید بر تدوام تحریم‌ها، گفت: «ما نمی‌خواهیم که هیچ‌کس به دلیل تحلیل‌های اطلاعاتی فرد دیگری به اشتباه بیافتد.»
وی که به منظور جلب حمایت این کشورها برای فشار آوردن به ایران و تأکید بر تعهد آمریکا به برقراری امنیت در منطقه، به حوزه خلیج فارس سفر کرده است، در ادامه افزود: به نظر نمی‌رسد دانستن زمان دستیابی ایران به بمب اتم موجب آرامش ساکنین حوزه خلیج فارس و به ویژه کشورهایی باشد که ایران «قول نابودی آن‌ها را داده است.»
خانم کلینتون در ادامه با اشاره به «تأثیر حائز اهمیت» تحریم‌ها بر ایران تأکید کرد که کشورهای حوزه خلیج فارس که روابط اقتصادی نزدیکی با ایران دارند، در اجرای تحریم‌ها علیه ایران به خوبی پاسخگو بودند.
او با اعلام این‌که جمهوری اسلامی همواره به دنبال راهی برای فرار از تحریم‌ها است افزود که فشارها بر ایران همچنان ادامه خواهد یافت.
سفر اخیر هیلاری کلینتون به حوزه خلیج فارس در حالی صورت می‌گیرد که قرار است کشورهای عضو گروه ۵+۱ شامل روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا، آمریکا همراه با آلمان در اوایل بهمن دور جدیدی از مذاکرات هسته‌ای با ایران را به میزبانی ترکیه آغاز کنند.
ایران پیش از این در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذرماه و پس از ۱۴ ماه وقفه در مذاکرات هسته‌ای، در ژنو با گروه ۵+۱ دیدار کرد که در جریان این مذاکرات نتیجه خاصی حاصل نشد و تنها گفته شد که دور بعدی مذاکرات در استانبول صورت خواهد گرفت.


اعتراض جامعه جهانی به برنامه شهرک‌سازی اسراییل

تخریب هتل

جامعه جهانی به برنامه جدید دولت اسراییل برای ساخت واحدهای مسکونی در در بیت‌المقدس شرقی به شدت انتقاد کرد. آمریکا و اتحادیه اروپا ضمن ابراز «نگرانی عمیق» خود، احداث واحدهای مسکونی را مانعی برای پیشبرد صلح دانستند.

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در روز یکشنبه (۱۹ دی/۹ ژانویه) در واشنگتن اعلام کرد که احداث واحد‌های مسکونی در تضاد با «منطق قراردادی عقلانی و ضروری» میان فلسطینی‌ها و اسراییل است. خانم کلینتون تصریح کرد که «این اقدام نگران‌کننده‌، بر خلاف تلاش‌ها در جهت صلح و تحقق هدف ایجاد دو دولت مستقل فلسطینی و اسراییلی در کنار یکدیگر است».
اتحادیه اروپا و اردن نیز ضمن انتقاد به سیاست شهرک‌سازی دولت اسراییل، تخریب بخش‌هایی از هتل "شپرد" در منطقه‌ی عمدتاَ فلسطین‌نشین بیت‌المقدس را محکوم کردند.
 همچنین کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، بار دیگر تکرار کرد که بر اساس حقوق بین‌الملل، احداث شهرک‌های یهودی در مناطق اشغالی فلسطین غیرقانونی است. به گفته اشتون، ادامه این سیاست سبب ایجاد بی‌اعتمادی میان اسراییل و فلسطینی‌ها شده و موانع جدیدی را بر سر راه صلح بوجود خواهد آورد.
ناصر جوده، وزیر امور خارجه اردن، نیز تخریت هتل "شپرد" را خلاف موازین بین‌المللی خواند. وی از جامعه جهانی خواست در اینباره وارد عمل شود. به گفته وی، تخریب این هتل سبب ایجاد وضعیتی خواهد شد که امکان برون‌رفت از بن‌بست مذاکرات صلح را از میان خواهد برد.
 صائب عريقات، رئیس هیئت مذاکرکننده فلسطینی، نیز تصمیم اخیر اسراییل را محکوم کرد و آن را «بخشی از برنامه سیاسی دولت اسراییل، با هدف جلوگیری از دستیابی به هر گونه راه‌حلی در بیت‌المقدس» خواند. عریقات از جامعه بین‌المللی خواست موضعی روشن در قبال برنامه شهرک‌سازی دولت اسراییل اتخاذ کند.
عریقات تصریح کرد که «اسراییل پی در پی دست به تخریب ساختمان‌های فلسطینی می‌زند، تا بیت‌المقدس را از ساکنان فلسطینی و میراث تاریخی‌شان پاک کند».
تظاهرات فعالان صلح در مخالفت با تخریب هتل در پیت‌المقدس شرقیدولت اسراییل در صدد است به جای هتل فلسطینی ۲۰ واحد مسکونی برای شهروندان یهودی احداث کند. آمریکا پیشاپیش از دولت اسراییل خواسته بود که فعالیت‌های ساختمانی خود را متوقف کند، اما دولت نتانیاهو مدعی شده بود که احداث واحدهای مسکونی برنامه‌ای از سوی بخش خصوصی است.

صاحب هتل فلسطینی کیست؟
 در زمان قیمومت بریتانیا در فلسطین، این ساختمان مورد مشاجره متعلق به محمد امین الحسینی، مفتی وقت بیت‌المقدس، بود. الحسینی به دلیل همکاری با نازی‌ها یکی از چهره‌های بحث‌برانگیز در تاریخ فلسطین محسوب می‌شود. پس از تبعید الحسینی در سال ۱۹۳۷ اموال وی به تصرف دولت بریتانیا درآمد. در سال ۱۹۴۹ میلادی و تسلط اردن بر بیت‌المقدس شرقی اردنی‌ها از این بنا به عنوان هتل استفاده کردند. پس از جنگ شش روزه این ساختمان به دست دولت اسراییل افتاد.
 اروین مسکویچ، میلیونر یهودی، در سال ۱۹۸۵ این بنا را از دولت اسراییل خریداری کرد. مدت زمانی نیز این هتل محل اقامت پلیس مرزی اسراییل بود. سرانجام مسکویچ در ۲۰۰۹ میلادی از شهرداری منطقه مجوزی برای ساخت واحدهای مسکونی در محل هتل اخذ کرد.
 دولت اسراییل مدعی است که بخش تاریخی هتل که توسط مفتی بیت‌المقدس ساخته شده، تخریب نخواهد شد، چون جزو میراث تاریخی کشور اسراییل به شمار می‌آید.
 فلسطینی‌ها درصددند بیت‌المقدس شرقی را به عنوان پایتخت دولت آتی خود برگزینند. اسراییل در سال ۱۹۶۷ بیت‌المقدس را به تصرف خود در آورد و از آن پس تقسیم شهر را غیرممکن خواند. دولت اسراییل کلیت بیت‌المقدس (اورشلیم) را پایتخت ابدی یهودیان به شمار می‌آورد.



مجید توکلی: می دانم روزهای سخت تری در انتظار است
 جرس: 
در پی افزایش آزار و فشارهای وارده بر خانوادۀ دانشجوی زندانی، مجید توکلی، این فعال دانشجویی زندانی، وی طی انتشار نامه ای در این زمینه ضمن محکوم نمودن این اقدامات، می نویسد:" برای حفظ سلامت خانواده ام می خواهم تا مدتی تمامی دوستان، از دانشجویان و خبرتگاران تا فعالان سیاسی و مدنی و رهبران جنبشی در ایران از هر گونه ارتباط و به ویژه از تماس و تلاش برای مصاحبه خودداری نمایند ."  

طی هفته های اخیر، و بعد از اظهار همدردیِ مردم و فعالان با خانوادۀ این دانشجوی محروم از تحصیل و زندانی، ماموران امنیتی با هجوم به منزل خانوادۀ وی، آنها را مورد آزار و تهدید قرار داده و با تفتیش و ضبط وسایل منزل، یکی از برادران مجید را مورد بازداشت و ساعتها بازجویی قرار می دهند.

به گزارش دانشجونیوز، متن یادداشت مجید توکلی از زندان گوهردشت به فعالان و رسانه ها به شرح زیر است:
"جلوی چشمانم همه اش صحنه هایی از عاشوراست. من آنجا نبودم ولی احساس می کنم شرایط چگونه بوده است. ما در گوشه ای ایستاده بودیم و آنها جلوی چشمانمان هر چه می خواستند می کردند و می گفتند. همه چیز را به هم می زدند. گویا ما بی کس و تنها مانده بودیم. احساس می کردم گرد و خاکی بلند شده است و هیچ چیزی نمی بینم جزدشتی سوخته و دود و خون. وقتی پسر دایی ۴ و ۵ ساله ات سرزده از راه رسید و باز بودن در خانه او را به سمت ما هدایت کرد، او به محض دیدن من و پدرت و وضعیت خانه با چشمانی گریان به سویم آمد و خودش را در دامن من انداخت و گفت: عمه اینها چه می کنند و اینها چه می خواهند؟ عمه چه شده است؟ یاد مصیبت های زینب افتادم، می خواستم با صدای بلند گریه کنم، ولی دوست نداشتم آنها گریه ام را ببینند و بشنوند. تمام تلاشم این بود که جلوی گریه خود را بگیرم. هنوز آن صحنه ها در یادم مانده است. روزی چند بار آن صحنه ها را می بینم و از فشار سینه ام احساس خفگی می کنم. نمی توانم بخوابم. شکستن مدام بغضم نیز کمکی نمی کند، نمیدانم چرا نمیتوانم فراموش کنم..."
اینها درد دل مادرم است که هنوز پس از چند روز، شوکه باقی مانده است و نمی تواند غذا بخورد. ناخواسته در ساعاتی در گوشه ای می نشیند و گریه میکند و متعاقب آن همه اعضای خانواده ام متاثر می شوند. مادرم می گوید در حال طبیعی نیست و نمی خواهد با کسی صحبت کند. می گوید که فقط به من دارد می گوید تا شاید کمی آرام شود. دوست ندارد که مرا ناراحت کند، ولی بسیار ناآرام و مضطرب است. مادرم می گوید که پدرم به او خرده گرفته که چرا در آن ساعات اشک در چشمانش حلقه زده و چرا جلوی آنها به خودش مسلط نبوده است و دست و پایش می لرزیده است. اما مگر این شدنی بوده است. ای کاش مادرم می گریست، شاید وجدان خواب زده عوامل چنین اقداماتی را بیدار می کرد. شاید از درد آن همه مظلومیت می کاست وتحمل آن ظلم ها را آسان می نمود.
پدرم هم چند روزیست خواب و آرامش ندارد. سعی می کند آرامش خود و دیگر اعضای خانواده را حفظ کند و حتی به من هم روحیه بدهد. بیش از پیش سکوت کرده و تمام درد های این روزها را در خود می ریزد و من نگرانم که شاید باز چند روز دیگر راهی بیمارستان شود. پدر و مادرم هر دو در طول این سالها به بیماریهای عصبی دچار شده اند و این فشارهای عصبی مشکلات فراوانی– به ویژه بیماری های جسمی- را برای آنها ایجاد کرده است. ولی آنگونه که به من آموخته بودند که جلوی ظالم ترس و ضعفی به خود راه ندهم، آن روز فشارهای عصبی بیشتری را تحمل کرده اند و به استقبال شدت گرفتن بیماریهای جسمیشان رفته اند، مبادا آن حمله کنندگان بپندارند که با لشگرکشی و مانور وحشت در مقابل پدر و مادری بیمار، می توانند به خیال خامشان بترسانند و اهدافشان را پیش ببرند. پدر و مادرم سیاسی نیستند و خیلی هم در آن روزهای نخست دانشجویی با من همنوا نبوده اند ولی همانگونه که پس ازظلم ها و اجحافهای پس از بازداشت و شکنجه های فراوان سال ۸۶ پیگیرانه ایستادند و حمایت کردند و تا امروز در کنارم بوده اند، همه خواسته این روزهایشان این است که مبادا من سست شوم. آنها هنوز تمام نگرانیشان من هستم و من نیز تمام نگرانیم خانواده ام. قوم استبداد چه رذیلانه پنداشته است؛ حال پس از بازداشت ها و محکومیت ها و تهدیدها و انفرادی ها و تبعید و پرونده سازی ها به سراغ عزیزانم بروند و جسارتی دیگر را رقم بزنند.
روز ۴ شنبه ۱۵ دی ماه ساعت ۸:۳۰ صبح، به یکباره عده ای وارد خانه پدری ام در شیراز می شوند و توهین آمیز رفتار می کنند و حرمت ها را می شکنند و همه چیز را به هم می ریزند. هر چه کاغذ، اسناد، مدارک، کتاب، وسایل کامپیوتری و سی دی و غیره بوده را جمع می کنند و اگر کیف و کمدی قفل بوده را می شکنند و زیر فرش ها و مبل ها و در کابینت ها و کمد ها و کشوهای وسایل شخصی را می گردند و به هم می ریزند و حتی فراموش هم نمی کنند به بهانه جست و جوی پشت قاب ها و آینه ها، آنها را به زمین بریزند تا در نهایت چیزی در سر جای خود نمانده باشد. هرچه که بردنی است برده باشند و حتی جزوات برادر محصلم که خودش را برای کنکور آماده می کند را می برند که او نداند برای زحمات چندماهه و منابع مورد نیاز ماه های بعدش چه باید بکند. و دیگر برادر دانشجویم که در آستانه پایان ترم همه تحقیق ها و پروژه ها و جزوات درسیش را برده اند.
آن روز فقط پدر و مادرم در خانه بودند و نیروهای اطلاعاتی که می دانستند آنها چندان به مسائل سیاسی آشنایی ندارند سراغ برادر بزرگم که مطلع تر از دیگران است را می گیرند و در تماس تلفنی می خواهند خودش را به دفتر اطلاعات شیراز معروف به پلاک ۱۰۰ برساند و به او می فهمانند که اگر زود به آنجا نرود پدر و مادرم را با خود می برند.و برادرم دقایقی پس از ساعت ۱۱ خودش را به آنجا می رساند تا نیروهای اطلاعاتی از خانه ما خارج شوند. برادرم هم ۵، ۶ ساعت بازجویی می شود. بازجو میگوید که چرا پدرم با آقایان کروبی و نوری دیدار کرده است، چرا دوستان دانشجویم به خانه ما می روند، یا خانم محتشمی پور به چه دلیل دو هفته پیش در خانه ما بوده، و به چه دلیل روزی که آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و عبادی تماس گرفته اند مادر و پدرم با آنها صحبت کرده اند. چرا عده ای از خارج از ایران تماس می گیرند و دلگرمی می دهند. چرا نامه ها و کارت پستال های دوستان ایرانی و غیر ایرانی به خانه ما می رسد و چرا بیانیه خانواده های زندانیان سیاسی منتشر می شود و چه کسانی آنها را می نویسند و من و خانواده ام با چه کسانی و چگونه ارتباط داریم. و خلاصه تا میتوانند تهدید می کنند و از برادرم می خواهند که دیگر هیچ گونه تماس با هیچ شخصی نداشته باشد و از هرگونه اظهار نظری در مورد من و وضعیتم خودداری نماید و تعهد کتبی نیز می گیرند. نمی دانم همه این اتفاقات افتاده، که مبادا خانواده ام با کسی ارتباط بگیرند و مصاحبه ای کنند یا این اتفاقات افتاده تا من بدانم که چنانچه بارها نیروهای امنیتی و اطلاعاتی گفته اند، میتوانند مرا اذیت کنند و من که باید بدانم با سکوت و بی توجهی به خواسته هایشان و استقبال از مجازات بیشتر ماجرا تمام نمی شود و رذالت بیش از اینهاست.
اما این نوشته در پی افزودن دردنامه و رنج نامه ای بر فراوان قصه های پر درد این سالها نیست و فقط در گذر از پیگیری ها و کوتاهی هایی، بیان کننده خواسته روشن و صریح من از همه دوستانم خواهد بود. خواسته ای نه از این بابت که عده ای خشونت پیشه و آدمی ستیز بپندارند با رذالت هایشان می توانند بترسانند و حکومت نمایند، که تنها برای حفظ سلامت خانواده ام می خواهم تا مدتی تمامی دوستان، از دانشجویان و خبرتگاران تا فعالان سیاسی و مدنی و رهبران جنبشی در ایران از هر گونه ارتباط و به ویژه از تماس و تلاش برای مصاحبه خودداری نمایند و بدانند که این سکوت اگر پیامدهای تلخی هم داشته باشد، ولی آرامش نسبی خانواده ام که در واقع تامین سلامت آنهاست را به همراه بیاورد، برای من بسنده می نماید. از همه دوستان به ویژه دوستان دانشجویم که بابت دیدار کوتاه با خانواده ام به کمیته انضباطی احضار شده اند و ممکن است از تحصیل محروم شوند، چون گذشته تشکر و سپاسی بی پایان خواهم داشت و از همه مصرانه می خواهم که این خواسته را مورد توجه قرار دهند.
نوشتن چنین یادداشتی و بیان چنین درخواستی نه با روحیات و نه با ادبیات من سازگار است، ولی شرایط موجود موجب چنین بیانی شده است. در این قصه که بی تردید حملات فاشیستی و رذالت و رفتارهای غیر انسانی و غیر اخلاقی حاکمیتی – که مدعی رفتاری مبتنی بر آموزه ای اخلاقی و الهی است- عامل همه تلخی ها و سختی ها بوده است، دوست ندارم در مقصردانستن خود در ایجاد مشکلات تحمیلی و شرایط نامطلوب برای خانواده ام، روزهای تلخی را سپری نمایم و از همه دوستان می خواهم با درک مناسب از شرایط بدانند که این خواسته نباید ممانعت از اقدامات معقول آنها باشد – که فقط باید بر خواسته های زیاده خواهانه و خودخواهانه و غیر اخلاقی و غیر انسانی خرده گرفت و فکر نمیکنم این خواسته چنین باشد.
ای کاش پیش از حمله به خانه پدری ام و تهدید و ارعاب پدر و مادر بیمارم، و احضار غیرقانونی برادرم و توسل به ترفند وقیحانه و رذیلانه گروگان گیری و تهدید و اخذ تعهد برای این سکوت، و در آن روزها که بارها از فشارهای فراوان بر خانواده ام گفته بودم اقدام مناسبی صورت می گرفت. و به جای به جان هم افتادن ها، آن کمپین ها و جمع های موثر حمایت کننده از زندانیان و خانواده ها به سرانجام می رسید.
در پایان افزودن مطلبی تکراری برای تاکید است که خانواده ام واهمه ای از شرایط سخت پیش روی نخواهد داشت. و تنها این خواسته من می باشد و می دانم روزهای سخت تری در انتظار است و راهی را که آغاز کرده ایم، سرانجام به پایان خواهیم رساند و بی تردید خانواده ها مهمترین مشوق و حامی این مسیر خواهند بود. چنانچه پس از خرداد ۸۸ و در حالیکه تازه برای دومین بار از زندان آزاد شده بودم خانواده ام عاملی موثر در ادامه فعالیت هایم بودند. اگر اندوه کشته شدگان و بازداشت شدگان روح و جان مادرم را نمی آزرد و اگر مادرم در درد و اندوه فراوان مردم سرزمینم نمی گریست، شاید چون عده ای از دوستان به پندار اینکه وظیفه خود را به انجام رسانده ام، دیگر لزومی به حضور در اعتراضات و فعالیت ها نمی دیدم. به هر حال می دانم امروز این پدر و مادر که در تمام طول زندگی از ایشان ایستادگی و صبوری را آموخته ام، این چنین خواهند ماند. و تنها بیان درخواستی برای تامین سلامت ایشان بر عهده من است و امیدوارم دوستان این امر را مدنظر قرار دهند.

مجید توکلی/ زندان رجائی شهر کرج



آخرین گزارش‌ها از سانحه هوایی در ارومیه

 سقوط هواپیمای بوئینگ ۷۲۷متعلق به ایران ایر

تعداد کشته‌شدگان سقوط هواپیمای ایران‌ایر به ۷۷ نفر افزایش یافت. شرایط جوی نامساعد دلیل سقوط هواپیمای بوئینگ در نزدیکی فرودگاه ارومیه گزارش شده است. وزیر راه و ترابری بروز این گونه سوانح هوایی را «امری طبیعی» دانست.

یک هواپیمای بوئینگ ۷۲۷ حدود ساعت ۱۹ و چهل دقیقه (به وقت تهران) در روز یک‌شنبه (۱۹ دی/۹ ژانویه) در نزدیکی فرودگاه ارومیه سقوط کرد. به گفته مسئولان، در این سانحه تاکنون ۷۷ نفر جان خود را از دست داده و ۳۳ نفر نیز مجروح شده‌اند.
احمد مجیدی، رئیس ستاد مدیریت بحران وزارت راه و ترابری، پیشتر تعداد تلفات را چنین اعلام کرده بود: «بر اساس آخرین آمار در پی سانحه هوایی شب گذشته در ارومیه ۷۷ نفر کشته، ۲۷ نفر مجروح و دو نفر مفقود شده‌اند.»
 معاون استاندار آذربایجان غربی گفت که فقدان دید کافی و شرایط نامساعد جوی عامل سقوط هواپیما بوده است. هنوز از جزییات این سانحه گزارشی رسمی منتشر نشده است. حمید بهبهانی، وزیر راه ترابری، نیز اعلام کرد که «برای مشخص شدن علت این حادثه منتظر هستیم جعبه سیاه هواپیما مورد بررسی کمیسیون بررسی سوانح سازمان هواپیمایی کشوری قرار گیرد». وی تصریح کرد «علت سقوط هواپیما نقص فنی نبوده است». ظاهراَ خلبان به علت شرایط نامساعد جوی در مسیر برگشت در حین فرود اجباری دچار سانحه شده است.
 به گفته مجیدی، هواپیمای بوئینگ ۷۲۷ در مسیر تهران-ارومیه ۱۰۵ سرنشین داشته که شامل۹۴ نفر مسافر و ۱۱ نفر خدمه پرواز بوده است.
تاکنون اسامی برخی کشته‌شدگان از سوی پزشک ‌قانونی استان آذربایجان غربی اعلام شده است. به گفته مجیدی، از ۷۷ نفر کشته این سانحه هویت ۱۲ نفر زن و ۴۲ نفر مرد تشخیص داده شده و هویت ۲۳ نفر هنوز روشن نیست.
برطبق آخرین گزارشات رسمی، یکی از مفقودشدگان پیدا شده که به خاطر جراحات به بیمارستان منتقل شده است. مجیدی درباره سرنوشت مفقود دوم گفت: «در حال بررسی هستیم، البته شاید هم اختلاف در آمار پرواز باشد.»

رئیس ستاد مدیریت بحران افزود: «از ۱۱ خدمه پرواز یک مهماندار زن و یک نفر از محافظان پرواز و یک خدمه دیگر زنده مانده‌اند، اما ۸ تن از خدمه پروازی جزو کشته‌شدگان هستند.»

به گفته مسئولان بخش بزرگی از هواپیما له و متلاشی شده استوزیر راه و ترابری: آمار تلفات بالا نیست

حمید بهبهانی، وزیر راه و ترابری جمهوری اسلامی، در گفتگو با خبرنگاران گفت: «این دومین حادثه با این وسعت در دو و نیم سال گذشته در کشور است که آمار بالایی محسوب نمی‌شود.»
 به گزارش خبرگزاری مهر، بهبهانی مدعی شد که «برخلاف جوسازی‌ها هنوز هم امنیت پروازی در ناوگان هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران بالاست». وی با اشاره به سوانح هوایی در کشورهای دیگر تاکید کرد که «بروز اینگونه حوادث در خطوط هوایی امر طبیعی است».
 بر اساس آمارهای منتشر شده، با توجه به افزایش تعداد پروازهای هوایی و انتقال بیش از ۲ میلیارد مسافر در سال میزان میانگین کشته‌شدگان سالانه در سوانح هواپیماهای غیرنظامی حدود ۵۰۰ نفر در جهان برآورد می‌شود. بطور مثال در سال ۲۰۰۴ تعداد کشته‌شدگان۴۶۶ نفر و در سال ۲۰۰۶ میلادی حدود ۸۸۸ نفر بوده است.
 در آلمان به ازای هر ۵۸۸ هزار ساعت پرواز یک سانحه هوایی با تلفات جانی رخ می‌دهد. در سال ۲۰۰۹ میلادی در پی سقوط یک هواپیمای شرکت ایرفرانس بر روی اقیانوس اطلس ۲۲۸ نفر جان خود را از دست دادند.
 در سال‌های گذشته ناوگاه هوایی ایران بارها با سوانح مختلف مواجه بوده است، اما بیشتر سوانح و اختلالات فنی تاکنون مربوط به هواپیماهای نوع روسی بوده‌اند.



 







































 
هفتاد و دو کشته، سی و سه زخمی در اثر سانحه هوایی تهران - ارومیه
   جرس: 
يك فروند هواپيماي مسافربري بوئينگ شركت ايران اير، با95مسافر و 10 خدمه در مسير تهران به اروميه سقوط كرد. در اثر این سقوط 72 نفر از سرنشینان هواپیما کشته و 33 نفر زخمی شدند
 به گزارش ایلنا  ،مدیرکل پزشکی قانونی استان آذربایجان غربی با اعلام اینکه 72 نفر از مسافران سانحه هوایی تهران _ارومیه کشته و 33 نفر زخمی شده اند، افزود : به زودی و به محض مشخص شدن هویت کشته شدگان، نام آنها در وب سایت سازمان پزشکی قانونی کشور منتشر می شود. 
وی افزود: سرنشینان هواپیما به همراه خدمه پروازی جمعا 105 نفر بوده اند، همه 12 خدمه پرواز شامل خلبان و میهمانداران کشته شده اند. در بین کشته شدگان یک نوزاد و دو کودک وجود دارد..
از سوی دیگر، كارشناس مسئول مركز عمليات اورژانس كل كشور با اعلام اينكه 35 نفر سالم از هواپيما خارج شده اند، گفت:« هواپيما در روستاي قره حسن لو، در شمال شرق اروميه فرود اضطراري داشته و خلبان از سقوط حتمي جلوگيري كرده اما منطقه وضعيت هوايي بسيار بدي دارد و مصدومان در برف نيم متري مدفون شده اند.»
بر اساس گزارش هاي دريافتي، هواپيمای بوئينگ شركت هواپيمايي ايران اير حدود ساعت 19:30 امروز در منطقه شمال شرقي اروميه فرود اضطراري داشته است. خلبان اين پرواز توانسته است از سقوط و انفجار آن جلوگيري كند.
ساعت 19:36 مردم روستاي قره حسن لو در تماس با اورژانس شهر اروميه سقوط اين هواپيما را اطلاع داده بودند
  از سوی دیگر به گزارش خبرگزاری مهر،ستاد مدیریت بحران استان آذربایجان غربی علاوه بر اعلام سه روز عزای عمومی ، مدارس شیفت صبح استان آذربایجان غربی در مقاطع راهنمایی و ابتدایی را تعطیل اعلام کرد.
 معاون سیاسی استانداری آذربایجان غربی اعلام کرد: اسامی کشته شدگان و مجروحان حادثه سقوط هواپیمای 277 تهران - ارومیه تا ساعتی دیگر اعلام می شود.
این در حالیست که به احتمال زیاد فردا پیکر شماری از کشته شدگان حادثه در ارومیه و سایر شهرهای استان تشییع خواهد شد.
اسامی مجروحان
 رئیس دانشگاه علوم پزشکی ارومیه اسامی مجروحان حادثه سقوط هواپیمای تهران - ارومیه را اعلام کرد.
نصرت الله ملازاده در گفتگو با خبرنگار مهر تصریح کرد: غلام پناهی، مجید باقری، مریم سقاتربتی، علی افسری، مونس مظفری، مریم کمالی، شیرزاد حسن زاده، مریم ملامحمدی، منصوره دباغ زاده، رضا جبارپور، حسین حقیقی، زهرا تصوی، محمد سنگی، سیاوش سیاوش، جوانشیر بایرامی، محمد دیلمی، راضیه امیر زمنی، معین اصغرزاده، یعقوب مزراعلی، عبدالله محمد، جمیل دهقان، تیمور مختارزاده، نصیر فتاح زاده، مهدی غفوری، امیر اشکی، نرگس ضرغامی، شوان کامیاران، مهدی رضایی، بهنام اسماعیلی، زهرا آهویی مجروحان حادثه اخیر هستند که در شش بیمارستان ارومیه تحت درمان قرار دارند.
وی همچنین یادآور شد: محمدحسین افشاری یکی از مصدومان این حادثه دقایقی پیش بر اثر شدت جراحات وارده درگذشت.
به گفته ملازاده، هویت دو نفر دیگر از مصدومان مشخص نیست.



همسر زیدآبادی: سیستم قضایی عملا فلج و تحت تاثیر نیروهای امنیتی است
  جرس: 
دکتراحمد زیدآبادی روزنامه‌نگار ودبیرکل سازمان دانش آموختگان ادوار تحکیم وحدت در حالیکه یکسال و هفت ماه را در زندان سپری می کند اما هنوز از حقوق اولیه یک زندانی و استفاده از حق مرخصی "محروم" است.
 خانم مهدیه محمدی  با اشاره به اینکه یکسال و هفت ماه همسرش بی دلیل و بدون هیچ مبنای قانونی در زندان بسر می برد، می گوید: " نمی دانم چرا آقایان ازمصاحبه ما خوششان نمی آید؟ اگر واقعا فکر می کنند کارشان درست است و این زندانیان قانونا باید در زندان باشند پس چرا از اینکه خانواده هایشان مصاحبه کنند، می ترسند؟ اگر هم که می دانند که کارشان اشتباه و غیرقانونی است خوب به این وضعیت پایان دهند. در هر حال مصاحبه های ما نه کار غیرقانونی است و نه منعی دارد، بنابراین طبیعی است که ما از حق قانونی خودمان استفاده کنیم تا کسی بدادمان برسد."
 گفتنی است، احمد زیدآبادی در نخستین روز پس از اعلام نتایج انتخابات سال گذشته دستگیر و در دادگاههای نمایشی به پنج سال حبس، شش سال تبعید در گناباد، محرومیت دایم از فعالیت‌های سیاسی و مطبوعاتی و هم‌چنین محرومیت از تحلیل‌های شفاهی محکوم شد.
 متن گفتگوی "جرس" با مهدیه محمدی همسر احمد زیدآبادی در خصوص آخرین وضعیت وی در پی می آید:

لطفا از آخرین ملاقاتی که با آقای زید آبادی داشتید برایمان بگویید.
 ایشان در زندان رجایی شهر هستند و دوهفته ای یکبار با ایشان ملاقات داریم.

ملاقاتها حضوری است یا کابینی؟
 اول که ملاقاتها کابینی بود اما مدتی حضوری شد و الان دوباره می گویند به علت آنفلونزا ملاقاتها کابینی باید صورت بگیرد که این بار آخر ما ملاقات کابینی داشتیم.

وضعیت جسمی و روحی ایشان چطور است؟
 وضعیت روحی اشان "خیلی" خوب است و شکر خدا ناراحتی جسمی و مشکلی از این نظرندارند.
 البته به آقای زیدآبادی خیلی ظلم شده و اساسا جای ایشان زندان نیست چون گناهی مرتکب نشده اند اما در مجموع ایشان روحیه ای دارند که با شرایط کنار می آیند. خوب این سوال هم برای ایشان هم برای ما مطرح است که چرا یکسال و هفت ماه ایشان باید "بی دلیل و بدون هیچ مبنای قانونی" در زندان باشند. اینها چیزهایی است که به ایشان فشار می آورد اما خوب چاره ای نداریم و کاری نمی توانیم انجام دهیم.

خانم زیدآبادی خانواده های زندانیان سیاسی تاکنون نقش بسیار مهمی را در رساندن صدای مظلومیت عزیزان در بند خود ایفا کرده اند و علی رغم تمام فشارها و تهدیدها سعی کردند با اعلام روزه سیاسی و دیدار با مراجع صدای اعتراض و مظلومیت خود را به گوش مردم برسانند. حال به نظر شما حرکتهای خانواده های زندانیان سیاسی تا چه حد در تقویت روحیه و پایداری آنها و عزیزانشان موثر است؟
  هرجوری که بتوانیم پیام مظلومیتمان را به مردم برسانیم عمل می کنیم واینکه با مراجع و هر کسی که کاری از دستش بر می آید دیدار کنیم. خوب این هم یکی از همان شیوه هایی است که از سر درماندگی  انجام می دهیم تا صدایمان باشد و یادشان نرود که ما "مظلوم" هستیم و هر کسی هر کاری می تواند برای ما انجام دهد تا بیشتر از این مظلوم واقع نشویم. در ظرف این یکسال و نیم چنان ظلم مضاعفی به ما شده و هیچ کاری هم از دستمان برنمی آید. حرف هم که می خواهیم بزنیم نگران هستیم که فشارها بر ما زیاد نشود یعنی از یک طرف مظلوم واقع شده ایم و از طرف دیگر هم نمی توانیم بگوییم بر ما چه ظلمهایی رفته است.

با بعضی از خانواده های زندانی سیاسی که صحبت می کنیم می گویند که از سوی ماموران تهدید شده اند که مصاحبه نکنند و در واقع اخبار زندانیان سیاسی و وضعیت نامناسب آنها در سکوت خبری بگذرد. شما فکر می کنید نقش اطلاع رسانی در خصوص وضعیت زندانیان تا چه حد در بهبود شرایط آنان موثر است؟
ما درست وضعیت کسی را داریم که کتکمان می زنند و می گویند داد نزنید. خوب طبیعی است که وقتی کسی مظلوم واقع می شود صدایش بلند می شود تا کسی به دادش برسد. نمی دانم چرا آقایان از این موضوع خوششان نمی آید؟ اگر واقعا فکرمی کنند کارشان درست است و این زندانیان قانونا باید در زندان باشند پس چرا از اینکه خانواده هایشان مصاحبه کنند می ترسند؟ اگر هم که می دانند که کارشان اشتباه و غیرقانونی است خوب به این وضعیت پایان دهند. در هر حال مصاحبه های ما نه کار غیرقانونی است و نه منعی دارد، بنابراین طبیعی است که ما از حق قانونی خودمان استفاده کنیم تا کسی بدادمان برسد. من هر بار که مصاحبه می کنم انگیزه ام تنها این است که هر کسی که صدای ما را می شنود و کاری از دستش برمی آید یک جوری ما را از این وضعیت نجات دهد.

اشاره کردید که آقای زیدآبادی یکسال و هفت ماه است که به ناحق در زندان هستند این مدت به فرزندان شما چگونه گذشت؟
 خیلی در این مدت به من و بچه ها سخت گذشت و این دوران از بدترین روزهای زندگی بچه ها است بطوریکه زندگی ما تحت الشعاع این قضیه است، خوب یک عضو موثر خانواده یعنی پدر خانواده جایش در خانه خالی است. ما سه پسر داریم که هرکدام یکجوری نیاز به حضور و وجود پدرشان دارند اما خوب صبور هستند و تحمل می کنند تا این شرایط هر چه زودتر تمام شود.

در پایان شما چه خواسته ای از مسئولان قضایی کشور دارید؟
 ما از سیستم قضایی کشور فقط می خواهیم به قانون "عمل" کنند یعنی واقعا ما چیز دیگری از این سیستم قضایی کشور نمی خواهیم. فقط می خواهیم به قانون جمهوری اسلامی عمل کنند که اگر چنین شود مشکل همه ما حل خواهد شد. اما مسئله این است که اصلا به قانون عمل نمی شود و سیستم قضایی عملا فلج و تحت تاثیر نیروهای امنیتی است. باور کنید که اگر به قانون عمل شود جای هیچک از این عزیزان در زندان نیست.


جزییات طرح فرقه مطلقیه در امنیتی کردن فضای جامعه و جنگ روانی
جرس: یکی از فرماندهان ارشد نیروی هوایی سپاه با ارسال نامه ای به رهبری جمهوری اسلامی ضمن بررسی شرایط پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ، نسبت به ظهور فرقه ای جدید در میان حامیان نظام هشدار داده است و از رهبری خواسته است که عملكرد مردان فراقانونی، فراشرعی و فرا اخلاقی كه خود را منتسب به ولایت فقیه معرفی می كنند، را بازنگری کند.
منابع خبری جرس اسناد چهارگانه ای حاوی دو نامه با امضای "سید محمد ابوترابی خاک پای پاسداران انقلاب اسلامی" ارسال کرده اند. جرس بعد از تحقیق از صحت این اسناد طی دو نوبت مبادرت به انتشار آنها می کند. در نوبت اول نامه سه صفحه ای ابوترابی به رهبر جمهوری اسلامی و ضمیمه ده صفحه ای آن با عنوان "سر فصل های اجمالی شكلی و محتوایی نهاد جنگ نرم بسیج در فضای مجازی" منتشر می شود.
 بر اساس گزارش منابع خبری جرس وی که از فرماندهان ارشد نیروی هوائی سپاه پاسداران انقلاب  اسلامی است، کاملا مورد اعتماد فرماندهی کل قوا بوده تا حدی که به خود اجازه داده با کمال ادب به ایشان تذکر دهد. از مفاد نامه مشخص می شود که این دومین نامه سردار ابوترابی به آقای خامنه ای است، ابوترابی به تلخی از عدم اعتنا به نامه اولش سخن می گوید: "برای یك سرباز مقدور نیست دوبار اینگونه سخن بگوید. برای یك سرباز مقدور نیست دوبار برای دسترسی به فرمانده خود اقدام كند."
این نامه فاقد تاریخ است. اما از شواهد داخل نامه (از جمله اینکه سردار نقدی فرمانده بسیج است، دو بار اشاره به نشریه همت همه یاران هاشمی، افتتاح تونل توحید) تاریخ تقریبی نامه حوالی اسفند 1388 است. این نامه و پیوست آن حوالی اوائل آذر 1389 در تهران به شکل محدودی منتشر شده است. تحقیات جرس حکایت از معتبر بودن نامه 3 صفحه ای و پیوست 10 صفحه ای آن دارد. نویسنده به شهادت نامه اش از دوستداران رهبر جمهوری اسلامی و منتقدان جنبش سبز است که از اعمال خلاف شرع طرفداران افراطی رهبری و هواداران دولت محمود احمد نژاد به  به ستوه آمده و از آقای خامنه ای تقاضا می کند که مانع از اقدامات خلاف شرع و اخلاق و قانون این افراد که از آنها به فرقه مطلقیه یاد می کند بشود.  سردار ابوترابی در این نامه  ابتدا هفت ویژگی برای فرقه مطلقیه (همان بنیادگراهای شیعه ایرانی) بر می شمارد، آنگاه پنج محور از بستر امنیت ملی را با رهبری مرور می کند. او با صراحت رهبری را مقام قانونی قابل تغییر تحت نظارت خبرگان که فاقد هر گونه قداستی است معرفی می کند و از وی می خواهد هر که او را فراتر از این توصیف می کند غالی بداند و به سیره ائمه هدی (ع) ایشان را طرد کند.
در این رابطه وی در نامه خود تصریح دارد که  شخص ولی فقیه بدلیل وجود مكانیزم جابجایی و تغییر جزء اصول نظام نبوده و اركان حقوقی و افراد حقیقی كشور باید این آمادگی را داشته باشند كه در مقابل تغییر قانونی ولی فقیه مقاومت و كارشكنی نكنند.  وی همچنین می افزاید که هیچ ارگان و فردی حق ندارد آنقدر به شخص ولی فقیه قداست و ربانیت بخشد كه بررسی عملكرد و احتمالا إعمال قانون، برای كشور غیر ممكن یا پرهزینه گردد.
سردار ارشد سپاه براین باور است که  هر گونه دفاع از رهبری دفاع از فردی قانونی است كه با وظایف مشخص برای حفظ و پایداری اصول نظام (آرمانها، منافع و اهداف نظام) مقدس ج.ا.ا. تحت نظارت خبرگان منتخب ملت در حال انجام وظیفه است.
در نامه سردار ابوترابی درخواست شده است که  عملكرد مردان فراقانونی، فراشرعی و فرا اخلاقی كه خود را منتسب به رهبری معرفی می كنند، را بازنگری کند که  شاید طلیعه ای شود برای پیشگیری از ظهور فرقه مطلقیه.   ابوترابی در "جزوه پیوست كه نمونه ای از سناریو سازی های جدید می باشد كه از مجموعه عملكردها تنظیم شده" بیست و پنج روش جنگ روانی القا شده به بسیج و سپاه را با دقت ترسیم می کند و برای هر کدام یک تا سه مثال ملموس می زند. این بیست و پنج تاکتیک جنگ روانی بقدری برای مردم ایران آشناست که با خواندن آن انگار روزشمار دو سال اخیر را مطالعه می کنند.   
با سردار ابوترابی بعد از ارسال این نامه چه می کنند؟ با توجه به سوابق غیرقابل انکار وی، ابوترابی با احترام به مأموریت خارج از کشور اعزام می شود تا بیش از این مسئله دار نشود! و به توصیه هایش هیچ توجهی  نمی کنند. بعد از آن هم از وی خبری در دست نیست.
در ادامه ابتدا خلاصه نامه و پیوست آن مرور می شود، آنگاه متن کامل نامه و پیوست درج و سپس اسکن اسناد فوق الذکر برای اطلاع خوانندگان منتشر می شود.
 
ویژگیهای فرقه مطلقیه
سردار ابوترابی در نامه اش به رهبری به روند هتاکی به روحانیون و دست اندرکاران انقلاب اسلامی پرداخته و تاکید کرده است که گروهی از حامیان نظام برای از صحنه خارج کردن مسلمانان از هیچ تلاشی خودداری نمی کنند و آن را مباح می دانند.
در این نامه سردار ابوترابی در خصوص ویژگی های این فرقه به مجاز دانستن دروغگویی و کتمان حقیقت، حمله به بی پناهان برای اعمال رعب، بازرسی منازل و دستگیری و نگهداری بی گناهان بدون مجوز قانونی، حمله به بیت علما و مراجع اشاره می کند و می نویسد: هر كس حتی قدیمی ترین یاران نظام و انقلاب اگر فقط كلمه ای بر خلاف میلشان به زبان آورد؛ به لشكر یزید وارد شده و در صف دشمنان تكفیر می گردد.

نفوذ همه جانبه فرقه مطلقیه
این سردار سپاه بر این باور است که این گروه هیچ نظارتی را برخود نمی پذیرند و برای پاسخگو نبودن در برابر اعمالشان با لباس شخصی و مردمی به سوی مردم شلیك می كنند و آنقدر مقید عمل می كنند كه حتی گلوله ای اسراف نشود.
سردار ابوترابی در نامه خود به رهبری جمهوری اسلامی با اشاره به خطر این گروه که در همه نفوذ دارند، می نویسد: عناصر این فرقه متاسفانه در اركان نظام رسوخ كرده و منبر و محراب، روزنامه، تریبون كلاس درس، روابط عمومی، بخشنامه و ابلاغیه در اختیار دارند به خوبی در حال تئوریزه كردن تفكرات خود برای اقشار مختلف خصوصا قشر جوان انقلاب هستند.

هشدارهای سردار سپاه
این سردار سپاه در نامه هشدار گونه خود پیش بینی کرده است که اگر جلوی این گروه گرفته نشود، آنان در آینده تهدیدات بیشماری را برای نظام و انقلاب رقم خواهد زد. تهدیداتی كه در تحلیل امنیتی بسیار عمیق تر و كاری تر از همه مزدوران استكبار (منافقین، اشرار، براندازان، بهائیت و ...) علیه اصول انقلاب خواهد كرد.
فرمانده ارشد سپاه که خود را از معتقدان به نظام ولایت فقیه و علاقه مند به رهبری معرفی می کند بر این باور است که این فرقه جدید در باطن حتی به رهبری هم اعتقادی ندارند و در مباحث خود آن بخش از رهنمودهای رهبری را كه با فكر و اندیشه و اهداف آنها جور نیست را به عنوان نظرات مصلحتی شما كنار می گذارند.
سردار سپاه با نوشتن این نامه امیدوار است توانسته باشد تکلیف خود را در قبال انقلاب و نظام انجام داده و برای بازداری نامحرمان از تسلط بر اركان نظام گامی هر چند كوچك برداشته و در راه ممانعت از توسعه شكاف ملت حاكمیت اقدامی كوچك انجام داده باشد.
وی در خاتمه این نامه اظهار امیدواری می کند که امید نااهلان در ایجاد انقلابی مردمی با پیروی از الگوی انقلاب امام خمینی (ره) (بكارگیری مردم ناراضی و ناامید از اصلاح ساختارها، قوانین و مدیریت های بحران زا و فسادآلود) به یاس تبدیل شده و با توسعه مبارزه واقعی نظام با فقر و فساد و تبعیض فرصت خدمت به ملت شریف ایران و مستضعفان جهان بیش از پیش تداوم یابد.

جنگ نرم بسیج در فضای مجازی
در ضمیمه  نامه این سردار سپاه، سر فصلهای شکلی و محتوایی نهاد جنگ نرم بسیج در فضای مجازی به اختصار آورده شده است.
وی تصریح دارد که در این حرکت مجازی که زیر نظر سردار نقدی و نیلی از ریاست جمهوری اداره می شود، جوانان اعم از دانش آموزان و دانشجویان هدف اصلی برنامه ها معرفی شده اند تا از طریق آموزش این افراد بتوان فضای مناسب برای اهداف این جریان افراطی حامی حکومت فراهم شود.
بر اساس این طرح، در واقع هدف از مجموعه این فعالیتها این است که  یك مجموعه مخاطبان جوان و كم تحلیل، كه قرار است در راستای یك هدف مقدس فعالیت كنند، گاهی با لوازم نامشروع و هدایت های غیر اخلاقی و توصیه هایی كه با اصل نظام و انقلاب در تعارض است به مجموعه ای تبدیل شوند كه ضد خود عمل می كند و هدف مقدس دست خوش انحراف می شود.
القای فضای رعب و وحشت و امنیتی جلوه دادن فضا، تخریب وتضعیف خانواده شخصیت ها و مرجعیت و علمای قم، تلاش برای القای مظلومیت رهبری انقلاب در قالب خیانت نزدیكان ایشان، بزرگان و خواص، انحراف افکار عمومی و بستر سازی برای محاكمه سران فتنه و حكم اعدام آنها از محورهای اصلی این پروژه برای فضاسازی در کشور می باشد.
در بخشی از این طرح با مباح دانستن دروغ و تهمت و هتاکی آمده است: وقتی آقا می گویند: «به رئیس مجمع تشخیص، اهانت نكنید» ، ما باید گرا را بگیریم و بفهمیم كه آقا دارند دروغ تاكتیكی گفته و برعكس می گویند و منظورشان این است از «نكنید» «بكنید» است.

دروغگویی  مباح!
در این طرح  دروغگویی و تکذیب و تخریب شخصیت تاکید و تصریح شده است و به مخاطبان توصیه شده است که وقتی شما حرفی بزنید كه ۵۰ درصدش راست است و مردم دیده و شنیده اند، فكر می كنند كه بقیه اش هم همینطور بوده و آنها خبر نداشته اند، پس باورش می كنند این مساله خصوصا در مورد كسانی كه بدنام شده اند و اسم شان در میان مردم بد در رفته، بیشتر كارایی دارد؛ كسانی كه رئیس جمهور در مناظره هایش پرونده هایشان را علنی كرد.
در این طرح با اشاره به حمایت رهبری از ریاست جمهوری احمدی نژاد تاکید شده است که هر كس بر خلاف دكتر( احمدی نژاد)  حرفی بزند و رای داده باشد، با ولی فقیه تعارض داشته و هر كه با ولی فقیه تعارض دارد با نماینده معصوم در زمان غیبت و در نتیجه با معیار حق و اسلام، تعارض دارد. اگر هم كسی در انتخابات غفلت كرده، اكنون باب توبه باز است و باب توجیه، بسته. چرا كه حجت تمام شده است.

خواص بی بصیرت
از منظر این گروه،  خواص بی بصیرت جبهه باطل عبارتند از: مراجع تقلید، علمای قم و مشهد، مشاوران رهبری، روسای سابق قوای سه گانه كه همراه نشده اند، اساتید دانشگاهی كه به دكتر احمدی نژاد رای نداده و یا بعدا حمایت نكردند، شخصیت های تاثیر گذاری كه سكوت كردند، لیست «همه یاران هاشمی» (چاپ نشریه همت).

القای فضای امنیتی
در خصوص القای فضای رعب و وحشت و امنیتی جلوه دادن فضای کشور این گروه به
شایعه چك كردن همه ایمیل ها ،همه پیامك ها، شناسایی همه جنبش سبزی ها و كسانی كه به غیر از دكتر احمدی نژاد رای داده اند و پر کردن فضای مجازی و اینترنت را، هر روزه با اخباری از دست گیرشدگان جدید و موج جدید زندان و بازجویی (حتی ساختگی و به دروغ) اشاره دارد.
همچنین در بخش دیگری از این طرح برای انحراف افكار عمومی پیشنهاد شده است که اخبار منتسبان به احمدی نژاد كه مردم رویشان حساسند (امثال آقایان مشایی و رحیمی و كردان) مطرح نشود و یا سریع رد شود و روی دشمنان حساس شویم، هر گاه هم دیدیم چاره ای نیست، قضیه فوتبال و تیم ملی و دعواهای علی دایی و علی كریمی و ... را آنچنان مطرح كنیم و موج راه بیندازیم تا مساله خود به خود به حاشیه برود.
محاکمه رهبران جنبش سبز
در خصوص رهبران جنبش سبز در حامیان افراطی دولت به بستر سازی برای محاكمه آنها تصریح شده و افزوده است: تا زمانی كه انقلاب بلایی كه سر بنی صدر و بازرگان و نهضت آزادی و ملی – مذهبی ها و منافقین و ... آورد را سر امثال آقایان هاشمی و ناطق و كروبی و خاتمی و موسوی، نیاورد این فتنه خاموش نشده و این اژدها نمرده و هر لحظه دوباره سر بلند می كند.

پرونده سازی
یکی دیگر از سیاستهای این گروه پرونده سازی است که در این رابطه بر این باورند که باید علیه تمامی حامیان رسمی و غیر رسمی آقای موسوی و كروبی پرونده هایی آماده داشته باشیم تا هر زمان كه هر یك دستی رو كردند و حرفی زدند و موضعی گرفتند با آن پرونده ها آبرویشان را بریزیم، پرونده هایی كه مخلوط اطلاعات موثق و ساختگی باشد، كافی است نصف اطلاعات موثق و با ذكر سند باشد، تا مردم همه آن را باور كنند.
متن کامل نامه و طرح جنگ نرم
متن کامل این نامه و نمونه ای از سناریو سازی های جدید در دست اجرای حامیان افراطی حکومت که در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:   ***
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
 
حضور ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
 
با صلوات بر محمد و آل محمد (ص) و سلام بر ولی معظم انقلاب اسلامی، همچنانكه مستحضرید روز افتخار آمیز ۲۲ خرداد ماه سال جاری كه یادآور روز جمهوری اسلامی در نخستین ماه های پیروزی انقلاب اسلامی می باشد، با تلاش دشمنان قسم خورده انقلاب و جهالت برخی دوستداران و دست اندركاران نظام به یكی از تلخ ترین واقعه ها در انقلاب اسلامی مبدل گردید، چنانكه حضرتعالی به حق از آن بعنوان فتنه عمیق یاد كردید.
برخی از دوستان كه شاهد اعمال و رفتار رسمی و غیررسمی برخی متولیان امر بودند، متاسفانه شاهد اقداماتی شدند كه ظهور فرقه ای جدید در میان حامیان نظام و انقلاب اسلامی را جلوه گر ساخته است، فرقه ای كه:
 
-  طراحی و سناریو سازی برای هتك حرمت و از صحنه خارج كردن مسلمانان را مباح می دانند.
-   دروغگویی و كتمان حقیقت را مجاز می شمرند و در این عمل قاضی و حاكم شرع و ولی امر مسلمین برایشان فرقی نمی كند.
-   حمله به بی پناهان را برای إعمال اصل رعب، مباح می دانند و در این راه بچه، پیر، زن محجبه، روحانی و ... برایشان فرقی نمی كند.
-   بازرسی از منازل، دستگیری، نگهداری بی گناهان را بدون نظر قاضی، در راستای تفهیم هزینه ها به دوست و دشمن جایز می شمرند.
-  حمله به بیت علما و مراجع را برای خاموش كردن نقدها و بستن راه های رسیدگی به جرم شان مجاز می شمرند.
-   هر كس حتی قدیمی ترین یاران نظام و انقلاب اگر فقط كلمه ای بر خلاف میلشان به زبان آورد؛ به لشكر یزید وارد شده و در صف دشمنان تكفیر می گردد.
-  هیچ نظارتی را برخورد نمی پذیرند و برای پاسخگو نبودن در برابر اعمالشان با لباس شخصی و مردمی به سوی مردم شلیك می كنند و آنقدر مقید عمل می كنند كه حتی گلوله ای اسراف نشود.
-  و ...
از آنجا كه عناصر این فرقه متاسفانه در اركان نظام رسوخ كرده و منبر و محراب، روزنامه، تریبون كلاس درس، روابط عمومی، بخشنامه و ابلاغیه در اختیار دارند به خوبی در حال تئوریزه كردن تفكرات خود برای اقشار مختلف خصوصا قشر جوان انقلاب هستند. تفكراتی كه اگر امروز با تدبیر امام گونه شما و تلاش علمای ربانی جلویش گرفته نشود، در آینده تهدیدات بیشماری را برای نظام و انقلاب رغم خواهد زد. تهدیداتی كه در تحلیل امنیتی بسیار عمیق تر و كاری تر از همه مزدوران استكبار (منافقین، اشرار، براندازان، بهائیت و ...) بر علیه اصول انقلاب خواهد كرد.
این سرباز كوچك انقلاب بدلیل اعتمادی كه به رهنمودهای امام راحل (ره) و تدابیر حكیمانه شما دارم و آنرا با اعتقادات خود عجین می بینم سالهاست در راه پشتیبانی از ولایت فقیه انجام وظیفه می نمایم به امید اینكه به این مملكت آسیبی نرسد. زیرا همه دست آوردهای شهدا، ایثارگران و امام بزرگوار در سلامت این ملك و آزادگی مسلمانی این ملت متجلی می باشد.
با همه سختی هایی كه در این راه متحمل شده، اما همیشه شیرینی عمل به وظیفه و تكلیف و روسفیدی در برابر امام و شهدا آرام بخش همه آلام بوده و هست. از این رو در راستای پاسداری از حریم و حرمت ولایت فقیه برخی بسترهای امنیت ملی را حضورتان مرور می نمایم:
۱- اصل نظام ولایت فقیه از اصول نظام مقدس ج.ا.ا. است و چون در قانون لایتغیر است به عنوان اصل در كنار سایر اصول نظام طرح گردیده است.
۲- شخص ولی فقیه بدلیل وجود مكانیزم جابجایی و تغییر جز اصول نظام نبوده و اركان حقوقی و افراد حقیقی كشور باید این آمادگی را داشه باشند كه در مقابل تغییر قانونی ولی فقیه مقاومت و كارشكنی نكنند.
۳- هیچ ارگان و فردی حق ندارد آنقدر به شخص ولی فقیه قداست و ربانیت بخشد كه بررسی عملكرد و احتمالا إعمال قانون، برای كشور غیر ممكن یا پرهزینه گردد.
 
۴- هر گونه دفاع از شما دفاع از فردی قانونی است كه با وظایف مشخص برای حفظ و پایداری اصول نظام (آرمانها، منافع و اهداف نظام) مقدس ج.ا.ا. تحت نظارت خبرگان منتخب ملت در حال انجام وظیفه است.
۵- برخورد با غالیان، سنت معصومین علیهم السلام و جانشینان خلف ایشان، علمای بزرگوار شیعه بوده و خواهد بود و پیشگیری از شكل گیری فرق غالیه برای آنها كه چیزی جز زحمت برای مریدانشان نداشته، لازم شمرده شده، چه رسد به آنهایی كه در قدرت باشند و از منافع دنیا سرمست در رفاه و امنیت خواهند بود.
از آنجایی كه با مرام آزادگی و ذی طلبگی شما آشنایی دارم و دغدغه های شما برای پرهیز از دنیا زدگی و فریفتگی به زرق و برق پستها و شئونات آن را می دانم، لذا به خود اجازه می دهم از شما درخواست نمایم یك بار از این منظر عملكرد مردان فراقانونی، فراشرعی و فرا اخلاقی كه خود را منتسب به شما معرفی می كنند، را بازنگری كنید. شاید طلیعه ای شود برای پیشگیری از ظهور فرقه مطلقیه.
فرقه ای كه در باطن حتی به شما هم اعتقادی ندارند و در مباحث خود آن بخش از رهنمودهای شما كه با فكر و اندیشه و اهداف آنها جور نیست را به عنوان نظرات مصلحتی شما كنار می گذارند. فرقه ای كه زنگیان مستی را در اختیار دارند كه تیغ های تیزی به نام نظام مقدس ج.ا.ا. در كف گرفته اند. فرقه ای كه دائما خود را در تهدید می بینند و برای پوشش اعمال و رفتار غیرقانونی خود غبار تهدید شدن نظام را به باد می دهند تا با ترساندن مسئولین اقدامات غیر قانونی آنان نادیده ‏گرفته شود.
ولی امر معظم انقلاب اسلامی،
 
-  برای یك سرباز مقدور نیست دوبار اینگونه سخن بگوید.
-  برای یك سرباز مقدور نیست دوبار برای دسترسی به فرمانده خود اقدام كند.
-  برای یك سرباز مقدور نیست بدون پشتیبانی فرمانده اش بیش از این در مقابل این سیر انحطاط مقاومت كند.
امید است با بررسی و دقت در عملكردهای اشاره شده در جزوه پیوست كه نمونه ای از سناریو سازی های جدید می باشد كه از مجموعه عملكردها تنظیم شده و دستور بازرسی های مورد نیاز، از تداوم این مسیر و تجدید این شیوه غیر حسنه پیشگیری فرمائید. بارها جهت یادآوری زشتی حركت به این عاملان، با توجه به انتسابشان به اردوگاه ولایت مداران این حدیث گهربار را یادآور می شویم كه «القبیح لكل احد قبیح لك اقبح» اما هنوز اثری نداشته است و آنها مسرورانه از توفیق، به اقداماتشان ادامه می دهند.
موارد فوق با همه ضعف هایی كه به آن وارد است از منظر یك سرباز با نگاه امنیت ملی و امنیت نظام مقدس ج.ا.ا. و امنیت حریم مسلمانان تنظیم و ارائه گردیده است.
امید است در انجام وظیفه و شناخت تكلیف موفق بوده و برای بازداری نامحرمان از تسلط بر اركان نظام گامی هر چند كوچك برداشته و در راه ممانعت از توسعه شكاف ملت حاكمیت اقدامی كوچك انجام داده باشم.
انشاالله امید نااهلان در ایجاد انقلابی مردمی با پیروی از الگوی انقلاب امام خمینی (ره) (بكارگیری مردم ناراضی و ناامید از اصلاح ساختارها، قوانین و مدیریت های بحران زا و فسادآلود) به یاس تبدیل شده و با توسعه مبارزه واقعی نظام با فقر و فساد و تبعیض فرصت خدمت به ملت شریف ایران و مستضعفان جهان بیش از پیش تداوم یابد.
با آرزوی سلامتی و دعا برای توفیق روزافزون شما و امید به پایداری نظام مقدس ج.ا.ا.
خاك پای پاسداران انقلاب اسلامی
سید محمد ابوترابی
***
[ضمیمه نامه]
[این برنامه توسط دولت ارائه و اجرا شده برای بدنام کردن مخالفین]
 
هو الشاهد
ألا انّ الشاهد هو الحاكم
 
 
سر فصل های اجمالی شكلی و محتوایی نهاد جنگ نرم بسیج در فضای مجازی
 
۱. مخاطبان: عموما دانشجویان، اقلیتی از دانش آموزان، معدودی از فارغ التحصیلان و طلاب (جوانان پاك و دغدغه مندی كه چندان صاحب تحلیل نبوده و به سادگی تحت تاثیر قرار می گیرند).
 
۲. نظام طبقه بندی (ساختار درونی): شامل گروه های
۲.۱. اتاق فكر
۲.۲. طرح و برنامه ریزی
۲.۳. رصد
۲.۴. تولید
۲.۵. نشر و باز نشر
 
۳. جریان حركتی و مراحل طی شده
۳.۱. بستر سازی
۳.۱.۱. شناسایی افراد
۳.۱.۲. تامین سخت افزار و نرم افزار لازم
۳.۱.۳. تامین مالی
۳.۱.۴. ایجاد ارتباطات انسانی و تعامل های فردی و تشكیلاتی
 ۳.۲. فضا سازی (جو سازی)
۳،۳. کادرسازی
۴، ۳. توانمند سازی (آموزش)
۳.۵. شایعه سازی
۳.۶. پرونده سازی
 
۴. انتساب سازمانی و تشكیلاتی (البته به صورت غیر علنی و مخفیانه): بسیج (سردار نقدی) + دفتر ریاست جمهوری (آقای نیلی)
 
نمونه هایی از مطالب انحرافی محتوایی:
اهمیت این نمونه ها از این باب است كه یك مجموعه مخاطبان جوان و كم تحلیل، كه قرار است در راستای یك هدف مقدس فعالیت كنند، گاهی با لوازم نامشروع و هدایت های غیر اخلاقی و توصیه هایی كه با اصل نظام و انقلاب در تعارض است به مجموعه ای تبدیل می شوند كه ضد خود عمل می كند و هدف مقدس دست خوش انحراف می شود.
نمونه های مذكور و شواهد مثال، همگی به عنوان مواضع مورد تائید در جلسات و از جانب سخنران های مدعو و حتی در كلاس های آموزشی مطرح شده است:
۱. بعضی ها واجب الغیبت اند؛ توی شرایط جنگ و لازمه جنگ روانی، تخریب است و دروغ در این مقام مانعی ندارد.
شاهد مثال: از آنجایی كه غیبت فاسق و فاجر و مفسد، جایز است؛ غیبت، تهمت و شایعه سازی علیه سران، حامیان، رهبران پشت پرده، همفكران، همراهان و كلیه جریان ها و شخصیت های حامی فتنه اخیر، جایز، بلكه لازم، است.
۲. بعضی وقت ها تكلیف این است كه بر خلاف گفته صریح ولی حركت كنیم!
شاهد مثال: شب عاشورا، اباعبدالله (ع) به اصحاب امر كردند كه بروید ولی كسانی كه خلاف امر و گفته صریح امام معصوم عمل كرده و ماندند به تكلیف شان درست عمل كردند.
۳. از بی ادبی و اهانت، نترسید؛ ما بی ادبی را از حضرت عباس (ع) یاد گرفته ایم!
شاهد مثال: شب عاشورا شمر به قمر بنی هاشم (ع) امان نامه داد و در متن آن بسم الله نوشت و سلام كرد؛ آقا نه جواب سلام كه واجب بود دادند و بعد نامه حاوی بسم الله را پاره كردند و بعد هم به شمر اهانت كردند؛ ( پس اهانت و بی ادبی به دشمن را ما از حضرت عباس یاد می گیریم!)
۴. گاهی ولیّ، دروغ تاكتیكی می گوید و به ما خط می دهد!
شاهد مثال: وقتی آقا می گویند: «به رئیس مجمع تشخیص، اهانت نكنید» ، ما باید گرا را بگیریم و بفهمیم كه آقا دارند دروغ تاكتیكی گفته و برعكس می گویند و منظورشان این است از «نكنید» «بكنید» است.
۵. آرام شدن فضا به ضرر ماست، فضا را ملتهب كنیم!
شاهد مثال: شایعه سازی گسترش و تشدید بگیر و ببندها در میان مردم، شایعه تشكیل و تشدید فعالیت های اطلاعاتی در شناسایی افراد و جریان های منتقد و حامیان مردمی جنبش سبز.
۶. تغییر معیار حق و باطل به شخص ریاست جمهوری
شاهد مثال: چون آقا، از دكتر احمدی نژاد حمایت كرده و معلوم شد كه رأیشان به دكتر بوده است، پس هر كس بر خلاف دكتر حرفی بزند و رأی داده باشد، با ولی فقیه تعارض داشته و هر كه با ولی فقیه تعارض دارد با نماینده معصوم در زمان غیبت و در نتیجه با معیار حق و اسلام، تعارض دارد. اگر هم كسی در انتخابات غفلت كرده، اكنون باب توبه باز است و باب توجیه، بسته، چرا كه حجت تمام شده است.
۷. پیوند زدن ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) به دولت فعلی و نتیجه گرفتن این كه هر انتقاد و كوچك ترین عدم همراهی، تاخیر انداختن و مانع ایجاد كردن در مسیر ظهور است.
شاهد مثال: فلان شخصیت (كسانی مثل دكتر علی لاریجانی و نمایندگان غیر همسو با دولت)، با دكتر احمدی نژاد و دولت اسلامی و دولت زمینه ساز ظهور، همكاری نمی كند، پس دارد در امر ظهور تاخیر می اندازد. چنین كسی هر خدمتی هم كه بكند، با این خیانتش قابل مقایسه نیست.
۸. از قول شخصیت ها نقل دروغ كرده و بعدا تكذیب و شخصیتش را تخریب كنیم.
شاهد مثال: وقتی شما حرفی بزنید كه ۵۰ درصدش راست است و مردم دیده و شنیده اند، فكر می كنند كه بقیه اش هم همینطور بوده و آنها خبر نداشته اند، پس باورش می كنند این مساله خصوصا در مورد كسانی كه بدنام شده اند و اسم شان در میان مردم بد در رفته، بیشتر كارایی دارد؛ كسانی كه رئیس جمهور در مناظره هایش پرونده هایشان را علنی كرد.
۹. علیه دشمنان و مخالفان، خبر دروغ بگوییم و شایعه درست كنیم؛ مردم كه تحقیق نمی كنند؛ زبان به زبان نقل می كنند و بعد آن چیزی كه همگانی شود را باور می كنند.
شاهد مثال: انتساب كارخانه كالا به آقای ناطق؛ ارتباط آقای هاشمی با منافقین و انگلیس، دست كسانی مثل لاریجانی، هاشمی، ناطق، قالیباف، ولایتی و ... توی یك كاسه بودن
۱۰. دفع حداكثری و جذب حداقلی: تعمیم و توسعه شدید مصادیق موجود در جبهه باطل ( جریان فتنه و جنبش سبز) و تقلیل و محدود كردن افراطی مصادیق موجود در جبهه حق ( حامیان دولت دكتر احمدی نژاد)
شاهد مثال: تلاش برای این كه به هر بهانه ای افراد و مسوولان و جریان ها را به جبهه باطل انتساب دادن و ملحق كردن.
شاهد مثال ۲: امروز خواص بی بصیرت جبهه باطل عبارتند از: مراجع تقلید، علمای قم و مشهد، مشاوران رهبری، روسای سابق قوای سه گانه كه همراه نشده اند، اساتید دانشگاهی كه به دكتر احمدی نژاد رای نداده و یا بعدا حمایت نكردند، شخصیت های تاثیر گذاری كه سكوت كردند، لیست «همه یاران هاشمی» (چاپ نشریه همت)...
۱۱. تلاش برای القای مظلومیت رهبری انقلاب در قالب خیانت نزدیكان ایشان، بزرگان و خواص.
شاهد مثال: استفاده حداكثری از عباراتی مثل: « گرگ در خانه و ما گرد جهان می گردیم!»
۱۲. القای مفهوم فشار از درون و از میان نزدیكان به رهبر انقلاب ( و در نتیجه محدودیت های ایشان در موضع گیری، اعلام نظر صریح، خط دهی صحیح ... و ثمره عملیاتی این حرف: جلو افتادن از رهبری و افراط و تندروی)
شاهد مثال: امروز بزرگ ترین خائنان به انقلاب و نظام و رهبری و ولایت فقیه، نزدیكان ایشانند: كسانی مثل رئیس مجلس خبرگان رهبری، رئیس بازرسی بیت، مشاوران عالی رهبری، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، باند و طایفه مدعی مبارزات انقلابی (مثل جامعه روحانیون و روحانیت مبارز) و لیست « همه یاران هاشمی» (چاپ نشریه همت)...
۱۲. القای فضای رعب و وحشت و امنیتی جلوه دادن فضا
شاهد مثال۱: شایعه چك كردن همه ایمیل ها ،همه پیامك ها، شناسایی همه جنبش سبزی ها و كسانی كه به غیر از دكتر احمدی نژاد رای داده اند....
شاهد مثال ۲: فضای مجازی و اینترنت را، هر روزه با اخباری از دست گیرشدگان جدید و موج جدید زندان و بازجویی (حتی ساختگی و به دروغ) پر كنید.
۱۴. تخریب و تضعیف مرجعیت و علمای قم
شاهد مثال۱: علمای بی بصیرتی مثل آیت الله جوادی آملی، همواره بر خلاف مسیر انقلاب و خود از گردانندگان ناآگاهانه فتنه بوده و هر وقت قرار شده درخت عمرشان میوه ای بدهد، میوه كال و یا گندیده داده است.
شاهد مثال ۲: مملكتی كه ولی فقیه دارد، مرجع می خواهد چه كار؟ مراجع جایگاه نظری و عملی ولی فقیه را تضعیف می كنند.
شاهد مثال ۳: هم امام از قم و مراجع دل خونی داشتند و هم آقا، بسیاری از برنامه های انقلاب، از ابتدا تا كنون به خاطر قم و مراجع به ثمر نرسیده.
۱۵. تخریب و تضعیف خانواده شخصیت ها و بعد انتساب به خودشان
شاهد مثال۱: فرزندان آقایان هاشمی و ناطق و محسن رضایی و... كسانی كه عرضه ندارند فرزندان و خانواده خود را كنترل و مدیریت كنند، چطور می توانند به درد نظام و انقلاب بخورند؟
شاهد مثال ۲: حكایت حجت الاسلام سید حسن خمینی + پیوند زدن به داستان سید حسین خمینی.
شاهد مثال ۳: تخریب های مربوط به دكتر علی مطهری
۱۶. تخریب كلیه رقبای احتمالی و مسئولین غیر هم راستا با رئیس جمهور
شاهد مثال: باید رقبای احتمالی و مخالفان دكتر را زد و علیه آنها جو راه انداخت و پرونده ساخت. حتی كلیپ طنز و هجو بسازید، بخشی از جمله ها و كارهایشان كه مردم پسند نیست را نقل كنید تا نتوانند پایگاه مردمی پیدا كنند و خطر ساز شوند، در راس آنها باید به لیست « همه یاران هاشمی» كه نشریه همت چاپ كرد، توجه كنیم.
 
۱۷. تعمیمهای ناروا، تمثیلهای ناصواب و مصادره به مطلوبهای جهت مند
شاهد مثال: دكتر قالیباف به جای این كه جاده ظهور را آسفالت كند، پیاده روها را تعمیر می كند، به جای اینكه در افتتاح پروژه ها را به دست امام زمان (عج) بسپارد، افتتاح تونل توحید را همگانی می كند. به جای این كه به فكر زیبا كردن نیت و عمل و دین داری در شهر باشد، پروژه زیباسازی شهری راه انداخته است، به جای آنكه به فكر یكرنگی امت اسلامی باشد، در و دیوار شهر را رنگ می كند و ...
۱۸. انحراف در مسیر اهداف و اغراض آدم ها و القای این كه همه این كارها مهندسی شده و برنامه دشمنان برون مرزی است.
شاهد مثال: دكتر علی مطهری، از خواص بی بصیرتی است كه پول انگلیسی ها را گرفته و دارد علیه دولت اسلامی شعار می دهد و چون فرزند شهید مطهری است، كسی كاری به او ندارد.
۱۹. بزرگ نمایی انتقادها و القای اینكه هر نوع نقدی نسبت به دولت، كل نظام و حاكمیت و انقلاب را زیر سوال برده و ریشه ها را می خشكاند.
شاهد مثال: دكتر علی مطهری (كه از عوامل آقای هاشمی و اصحاب فتنه و جیره خواران انگلیسی و ... است) می خواهد آقا را بزند، زورش نمی رسد و جرات نمی كند، دكتر احمدی نژاد را می زند.
۲۰. انتساب های فامیلی و خاندان هزار لایه اصحاب و سران فتنه و القای اغراض فامیلی و منفعت ها شخصی در جریانات اخیر
شاهد مثال: انتساب های فامیلی آقایان علی و صادق لاریجانی با آقای علی مطهری، آقای عباس پور و آقای جاسبی (حكایت ها و حمایت های مربوط به دانشگاه آزاد)...
۲۱. پرونده سازی
شاهد مثال: باید علیه تمامی حامیان رسمی و غیر رسمی آقای موسوی و كروبی پرونده هایی آماده داشته باشیم تا هر زمان كه هر یك دستی رو كردند و حرفی زدند و موضعی گرفتند با آن پرونده ها آبرویشان را بریزیم، پرونده هایی كه مخلوط اطلاعات موثق و ساختگی باشد، كافی است نصف اطلاعات موثق و با ذكر سند باشد، تا مردم همه آن را باور كنند.
۲۲. سو استفاده از مفهوم خودی و غیرخودی (توجیه و كمرنگ سازی اشتباهات به اصطلاح خودی ها و تقبیح و برجسته سازی اشتباهات به اصطلاح غیر خودی ها)
شاهد مثال ۱: ما حكمت خیلی از كارها و حرف های آقای مشایی را نمی فهمیم ولی خیالمان راحت است كه دكتر احمدی نژاد عنان او را در دست دارد و او را تحت كنترل و هدایت دارد، پس جای نگرانی خاصی نیست!
شاهد مثال۲: فرض كنیم تهمت های مالی مربوط به آقایان رحیمی و محصولی، درست باشد، اولا كه آنها آدم های با تقوایی هستند و خودشان شریعت سرشان می شود، ثانیا.
۲۳. ایجاد ارتباط اغراق آمیر و دومینووار (متوالی) مسائل و حوادث ( بدون ادله، مستندات و شواهد كافی)
شاه مثال: گول تخریب ها و شایعات علیه آقای مشایی را نخورید، هدف منتقدان وی، كوبیدن دكتر احمدی نژاد و بعد تخریب جایگاه رهبری و تضعیف شخص آقا و سرنگونی نظام اسلامی حضرت امام (ره) است.
۲۴. انحراف افكار عمومی
شاهد مثال: سعی كنید اخبار منتسبان به دكتر كه مردم رویشان حساسند (امثال آقایان مشایی و رحیمی و كردان) مطرح نشود و یا سریع رد شویم و روی دشمنان حساس شویم، هر گاه هم دیدیم چاره ای نیست، قضیه فوتبال و تیم ملی و دعواهای علی دایی و علی كریمی و ... را آنچنان مطرح كنیم و موج راه بیندازیم تا مساله خود به خود به حاشیه برود.
۲۵. بستر سازی برای محاكمه سران فتنه و حكم اعدام آنها
شاهد مثال: تا زمانی كه انقلاب بلایی كه سر بنی صدر و بازرگان و نهضت آزادی و ملی مذهبی ها و منافقین و ... آورد را سر امثال آقایان هاشمی و ناطق و كروبی و خاتمی و موسوی نیاورد این فتنه خاموش نشده و این اژدها نمرده و هر لحظه دوباره سر بلند می كند.



















 




سقط جنین و قوانین ناکارآمد/ فریبا داوودی مهاجر

چندی پیش مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی درباره افزایش سقط جنین های غیر قانونی ابراز نگرانی کرد. به گفته وی این سقط های غیر قانونی مخفیانه و در شرایط خطرناکی صورت می پذیرد. این اظهار نظر در حالی است که رییس پژوهشکده فناوری نوین علوم پزشکی ابن سینا قبل از وحید دستجردی اعلام کرده بود که روزی 200 مورد سقط غیر بهداشتی در ایران صورت می پذیرد. وی به نبود آمار دقیق اشاره کرده بود و اینکه چه بسا بسیاری از این سقط ها منجر به مرگ میشود چرا که آمپول پروستادین که در بازار آزاد ایران متداول است یک داروی تقلبی است و تا 5 هفته اول بارداری تجویز می شود و با ایجاد اسپاسم های عضلانی شدید می تواند به ایست کامل تنفسی زن منجر شود.
آنچه بدیهی است در چنین شرایطی این تنها داروهای تقلبی نیست که می تواند خطرناک باشد بلکه سقط در شرایط غیر بهداشتی و غیر استاندارد نیز می تواند دهها عارضه جانبی برای زنی ایجاد کند که به سقط جنین اقدام میکند و امکان بهره برداری از شرایط ایمن به دلیل فقدان قانون مناسب برای سقط جنین برای او فراهم نیست.
طبق ماده 182 قانون مجازات عمومی کسانی که مبادرت به سقط جنین کنند مجرم محسوب میشوند و به یک تا سه سال زندان محکوم می شوند و طبیب نیز طبق ماده 624 قانون مجازات اسلامی و یا اشخاصی که  مبادرت به سقط جنین نمایند نیز به 2 تا 5 سال زندان محکوم می شوند و قانون حکم به پرداخت دیه نیز مینماید، چرا که سقط جنین عمدی و شبه عمد حرام و مستوجب مجازات است.
اما سئوال اینجاست که  با وجود غیر قانونی یا حرام بودن سقط جنین چرا هر روز ما با دهها مورد سقط روبرو هستیم و شبکه هایی که مبادرت یه این عمل نموده و مبالغ هنگفتی تا 2 میلیون تومان برای این عمل رد و بدل می نمایند؟
چرا انواع و اقسام داروهای گیاهی تجویز میشود و برای سقط از واردکردن ضربه به شکم تا دستکاری دستگاه تناسلی و استفاده از پر مرغ تا میل بافتنی و انواع و اقسام مواد شیمیایی برای از میان بردن جنین استفاده می شود؟ اعمالی که می تواند انواع و اقسام بیماری ها را ایجاد کرده و زن را با عوارضی چون هپاتیت، افت فشار خون، سوراخ شدن دیواره رحم، عفونت، معلولیت، شوک، پارگی روده ایجاد زخمهای غیر قابل درمان و حتی باقی مانده بقایای جنین و چسبندگی و نازایی و ایدز و انواع و اقسام بیماری های صعب العلاج روبرو کند.
چرا زنان با وجود چنین خطراتی باز اقدام به سقط جنین میکنند و قانون چشمش را بر روی واقعیت های جامعه بسته است؟
چنانچه زنی از تجاوز باردار شد چه باید بکند؟  چنانچه زنی پس از 4 ماهگی به ایدز یا هر بیماری دیگری مبتلا شد چه کند؟ اگر زنی خارج از چارچوب ازدواج باردار شد تکلیفش در شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران چیست؟
آمارهای غیر رسمی حاکی از 80 هزار سقط غیر رسمی در سال است. مطابق آخرین آمار که به وسیله مرکز مطالعات و پژوهش های جمعیتی آسیا و اقیانوسیه دانشگاه تهران ارائه شد از هر یکصد حاملگی 9 مورد به سقط جنین منجر میشود و سالانه 11 هزار و 500 سقط جنین عمدی در شهر تهران بین زنان متاهل اتفاق می افتد؛ و این آمار با روند صعودی روبروست. با وجود چنین مشکلاتی چرا قانونگذار به راه حل نمی اندیشد و بجای حل مشکل، زندان و دیه را پیش بینی میکند؛آنهم دیه ای که باز برای نوزاد دختر نصف است.
5 سال پیش با دختر جوانی روبرو شدم که مورد تجاوز قرار گرفته و از ترس خانواده سکوت کرده بود. خانواده وقتی متوجه شدند که دختر جوان 5 ماهه باردار بود. این دختر مطابق قانون نمی توانست سقط کند و نه می توانست از ترس آبرو بچه را نگه دارد. خانواده وی مستاجر بودند و پدر پیر و از کار افتاده ای داشت. به فامیل و همسایگان چه می گفتند در حالی که دختر مقصر نبود و متجاوز که یک کارگر ساختمانی بود از محل گریخته بود. در نهایت این دختر به یکی از شهرهای شمالی برده شد و در یک محیط کثیف در حالیکه خطر مرگ او را تهدید میکرد اقدام به سقط جنین نمود. مواردی از این دست در جامعه ما کم اتفاق نمی افتد.
دختری که در یکی از شهرهای استان مرکزی از دایی اش باردار شده از جمله دیگر موارد است. این دختر پس از اطلاع همسایگان و فامیل دستگیر میشود در حالیکه  دایی دختر فرار کرده بود. دختر جوان که 15 سال بیشتر نداشت به زندان انداخته شد و نوزادش را در زندان به دنیا آورد. قاضی باور نمیکرد دختر رضایت به رابطه با دایی نداشته و دختر را محکوم به اعدام نمود و دختر جوان با پیگیری یکی از دوستان وکیل و با پیگیری فراوان آزاد شد ولی جامعه و شهر کوچک محل زندگیش هرگز به او روی خوش نشان نداد.
واقعا در چنین شرایطی باید چه کرد؟
مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت در اظهار نظر دیگری اعلام میکند که تحقیق در حوزه دلایل حاملگی نا خواسته در خارج از چارچوب ازدواج را انجام نمیدهد و این امر مربوط به حوزه بهداشت و درمان نیست اما نمی گوید که برای این واقعیت که جامعه ما با او روبروست پس چه کسی مسئولیت دارد؟
واقعیت آنست که جامعه ما با جمعیتی جوان روبروست که 50 در صد ان زیر 25 سال هستند. جوانان نسبت به روابط جنسی با تغییر نگرش روبرو هستند و مانند والدین فکر نمیکنند هر چند که از این تغییر نگرش به دلیل ترس یا قضاوت یا قانون به صراحت صحبتی نمیکنند، اما  به سمت تماس های جنسی خارج از ازدواج تمایل دارند. بسیاری از خانواده ها به دلیل مشکلات مادی، فقر، بیکاری، تعداد فرزندان، اعتیاد والدین و یا حتی زندانی شدن پدر یا مرگ پدر  نمی توانند از عهده نگهداری فرزند بر بیایند. در چنین شرایطی باید چه کرد؟
در میان علما حتی در شرایط معمولی برای صدور مجوز سقط اختلاف نظر وجود دارد. آیت الله مکارم شیرازی تنها قبل از دمیده شدن روح و زمانی که مسجل است نوزاد نقص عضو دارد را برای سقط مجاز میداند و درباره مسجل شدن بیماری بعد از 5 ماهگی نظری نمیدهد.
آیت الله صانعی نیز قبل از حلول روح و حرج برای مادر را مجاز سقط جنین اعلام میکند و فاضل لنکرانی و زنجانی و موسوی اردبیلی در هیچ صورت، نه قبل و نه بعد از حلول روح، سقط جنین را ولو ناقص الخلقه جایز نمی دانند. حتی آیت الله صانعی میگوید اگر زنی از زنا آبستن شود جایز نیست بچه اش را سقط کند لیکن اگر قبل از 4 ماهگی برای جلوگیری از تضییع آبرو و حیثیت ساقط کند نمی توان گفت حرام است.
آیت الله شاهرودی نیز سقط جنین قبل از 4 ماهگی را هم جایز نمیداند.
و با وجود همه این اختلاف ها آخرین قانون سقط در ایران در 1384خرداد 25 به تایید شورای نگهبان رسید و سقط درمانی با تشخیص قطعی 3 پزشک متخصص و تایید پزشک قانونی درمانی که شامل 22 مورد مربوط به وضع مادران است و 29 مورد مربوط به جنین است و همه 51 مورد مربوط به بیماری های وخیم و درمان نا پذیر است میتواند حکم سقط جنین را قبل از 4 ماهگی صادر کند؛ البته چنانچه دستور مقام قضایی و درخواست زوجین و معرفی نامه پزشک معالج نیز ارایه شود. انهم معرفی نامه ای که همراه انواع و اقسام آزمایش های پارا کلینیک و عکس ومهر و مشخصات و مهر و احراز هویت و 3 نوبت سونوگرافی و 2 مشاور تخصصی در تایید تشخیص بیماری به پیوست معرفی نامه نیز تهیه و ارایه شود و البته هنوز سازمان پزشکی قانونی با وجود همه این قوانین و بوروکراسی با مشکلاتی روبروست که سقط جنین و سلامت  مادر و فرزند را در مواردی به خطر می اندازد
اما آنچه سازمان بهداشت جهانی بر آن تاکید میکند حفظ جان مادر و سلامت جسمانی وی و جنین است؛ همچنین به دلایل اقتصادی و اجتماعی برای سقط جنین نیز اشاره شده و به سقط جنین ناشی از تجاوز به عنف و زنای محارم نیز تاکید نموده است.  بخصوص که طبق کار پایه عمل و اعلامبه پکن در چهارمین کنفرانس جهانی زن در پکن در 1994 تا کنون بر آن تاکید شده است زنان حق برخورداری از بالاترین استاندارد قابل حصول سلامت جسمی و روانی را دارا می باشند.
انچه میتواند اندکی موجب برون رفت از مشکلات قانونی برای سقط جنین لا اقل قبل از 4 ماهگی،  از داخل کشورشود،  اتفاقا فتوای اقای خامنه ای است  که اشاره به عسر و حرج مادر دارد و در صورت بررسی کارشناسانه و واقع بینانه می تواند تغییرات جدی ایجاد کند.

فریبا داوودی مهاجر
منبع: روز آنلاین



سخنی با قاضی پرونده نسرين ستوده/ محمد مصطفايی

هر بار که می خواهم سکوت اختيار کنم و مطلب و يادداشتی در رابطه با احکام تکراری حبس های طويل المدت و اعدامهايی که به ناحق و بر خلاف قانون و ناروا عليه هم وطنانم در دادگاه انقلاب صادرمی شود ننويسم؛ مانعی فراهم می گردد و مجبور می گردم دست به قلم، نظر افرادی همچون شما را به نکاتی در مورد ظلمها و آنچه تحت عنوان احکام قضايی بر روی کاغذ می آورند جلب نمايم. اين بار خطابم شماييد. شمايی که حکم محکوميت سنگين يازده سال حبس تعزيری و بيست سال محروميت از شغل وکالت و بيست سال محروميت از حقوق اجتماعی را برای همکارم خانم نسرين ستوده به اتهام دفاع از حقوق مظلومين و با عناوين اقدام عليه امنيت کشور، تبليغ عليه نظام و غيره صادر نموده ايد.

جناب آقای پيرعباسی
شما قاضی دادگاه خانواده بوديد، به پرونده های خانواده رسيدگی می کرديد. خصومت خانواده را حل و فصل می نموديد که به دليل ارتباطات عميقی که با وزرات اطلاعات و بيت رهبری داشتيد قدرتی به دست آورديد که هر کس را يارای به دست آوردن اين قدرت نبوده است. برمسند قضاوت در شعبه بيست و ششم دادگاه انقلاب به اصطلاح اسلامی نشستيد و حاکم يکی از شعبات ترويج کنند ظلم و ستم در دستگاه قضايی شديد. پس از انتخابات و اتفاقاتی که پيرامون انتخابات، به دليل تقلبهای گسترده ای که رخ داد، قضاوت پرونده های بازداشت شدگان سياسی را به عهده گرفتيد و با اذن مامورين وزارت اطلاعات به صدور حکم به محکوميت مخالفين دولت و معترضين به نتايج انتخابات و هر آنکس که به نوعی در راهپيمايی های پس از انتخابات شرکت کرده بود پرداختيد.
جناب آقای پيرعباسی
شما به خوبی و بهتر از هر کس می دانيد که آنانی که محکوم نموده ايد بی گناه هستند و خود بارهای ماذن بودن خود را لااقل به اينجانب و در زمانی که به شعبه شما رفت و آمد می کردم اعلام کرده ايد. بارها خواسته ايد که از قضاوت دست برداريد ولی اجازه چنين عملی به شما داده نمی شد و با خواست مامورين اطلاعات وسپاه و بيت رهبری قلم بر محکوميت بی گناهان زديد. شما انسانهای بسياری را که در زندانهای استان تهران چشم به قلم شما دوخته بودند تا از چنگال مامورين اطلاعات رها شوند را محکوم کرده و نگذاشتيد عدالت از چنگال ظلم و جور و ستم رها شود و وسيله ای برای مامورين امنيتی شديد. چنان با ساز و نواز مامورين اطلاعات رقصيديد که هيچ رقصنده ای را يارای چنين رقصی نبود. البته بوده اند ظالم تراز شما همچون قاضی مقيسه و صلواتی و احمدزاده که خوب با ساز و نواز مامورين اطلاعات خود را وفق می دادند ولی شما با پنبه سر می بريده ايد.
جناب آقای پير عباسی
سئوالاتی بر ذهنم مشغول بود که بارها خواستم به شما از نزديک بگويم ولی اين امکان توسط آقای ستاری مدير دفتر شما و سرباز حلقه به گوش وزارت اطلاعات فراهم نشد و به دلايلی تصميم به خروج از کشور گرفتم. هميشه ذهنم مشغول اين بود که چطور شبها سر به بالين می گذاريد و می خوابيد؟ آيا تا کنون ناله های کودکان آنانی که محکوم کرده ايد را شنيده ايد؟ آيا صدای ناله های همسر بازداشت شدگان توسط وزارت اطلاعات را شنيده ايد؟ آيا شنيده ايد که مادری، پدری، همسری، فرزند صغيری و دختر و پسر دم بختی که تنها برای يک دقيقه ديدن عزيزان خود چه التماس ها می کنند و چه ضجه ها می کشند؟ مطمئن هستم که ديده ايد. ولی اطمينان ديگرم اين است که شما دارای جنون هستيد مجنونی که با صدور چنين احکامی لذت برده و قهقهه می زنيد بر ناله های نزديکان اسيرانتان شاد هستيد اگر نبوديد به نگاههای مظلومانه فرزندان نسرين ستوده که ماههاست برای ديدن مادرشان چشم به در دوخته اند پاسخ انسان دوستانه ای می داديد و آنان را محروم از ملاقات و در آغوش کشيدن مادرشان نمی کرديد.
آقای پيرعباسی
به خدا قسم شما هيچ اعتقادی به روز قيامت و روز جزا نداشته و نداريد. شما نمی دانيد که خدا کيست و آفريننده چيست. اگر کوچکترين ذره ای اعتقاد به روز قيامت و خدا داشتيد که نداريد مبادرت به صدور چنين احکامی عليه هم نوعان خود نمی نموديد. احکام حبس های يک تا سی ساله، محروميت های سنگين از حقوق اجتماعی، عدم ملاقات، حبس در زندانهای دور افتاده و اعدام، احکامی نيست که در امور کيفری بتوان به راحتی و بدون پشتوانه ادله محکمه پسند صادر کرد آنهم در جايی که متهمان همگی تحت شکنجه های روحی و روانی و جسمی قرار می گيرند. اما شما چنين احکامی را بدون هيچ توجهی به عواقب آن صادر می کنيد و دل حاکمان قدرتی که حاضرند مادر و فرزند خود را برای حفظ قدرت موقتی قربانی کنند و دل حاکمانی که به دوستان و ياران خود رحم نمی نمايند را شاد و خشنود می کنيد.
آقای پيرعباسی
دير است بگويم دست از اعمال و جنايت هايی که می زنيد بر داريد چرا که هزاران نفر را به ناحق محکوم و محروم نموده ايد و آخرين پرونده هايی است که شما قضاوت آن را به عهده می گيريد. اما مطمئن باشيد آه و ناله محکومين و خانواده آنها هرگز نخواهد گذاشت که آرام گيريد و بدانيد که ظالمان در هر لباسی حتی لباس مذهب و دين و اسلام، نابود خواهند شد. می دانم که اين نوشته از طريق سايتهای خبری و بولتن های محرمانه وزارت اطلاعات به نظرتان خواهد رسيد و باز هم شرم نخواهيد کرد. اما نوشتن اين مطالب را که اندک نکات حبس در گلويم بود بر حسب وظيفه می نگارم تا شايد اندکی تامل کنيد و از خواب غفلت بيدار شويد و شرم کنيد.

محمد مصطفايی ـ وکيل دادگستری


آزادی یک فعال کارگری در سنندج

خبرگزاری هرانا - روز شنبه، هیجدهم دی ماه سال جاری ، پدرام نصرالهی فعال کارگری از زندان آزاد شد.
به گزارش موکریان، این عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری با قرار وثیقه 40 میلیون تومانی وپس از مراجعه به اداره اطلاعات و تحویل نامه آزادی به آن اداره، آزاد شده است.
گفتنی است"پدرام نصراللهی" در جریان مراجعه نیروهای امنیتی به خانه پدری زندانی محکوم به اعدام "حبیب الله لطیفی" بازداشت شده بود.



تشدید فشار بر امیر سلیمی‌ها و تلاش برای بازداشت وی

خبرگزاری هرانا - نهادهای امنیتی با دردست داشتن حکم کتبی، جهت بازداشت امیر سلیمی‌ها، فعال دانشجویی به منزل وی مراجعه کرده‌اند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، صبح روز هفتم دی‌ماه، چهار مامور که خود را ماموران وزارت اطلاعات معرفی کردند، با مراجعه به منزل پدری امیر سلیمی‌ها، با نشان‌دادن حکم کتبی، قصد بازداشت وی را داشتند اما به‌دلیل عدم حضور وی، موفق به این امر نشدند. این اقدام درحالی صورت گرفته که این فعال دانشجویی طیف چپ، روز ۱۶ آذر سال جاری نیز به‌صورت تلفنی به وزارت اطلاعات احضار شد اما اعلام کرد که تنها «با مشاهده احضاریه کتبی» مراجعه خواهد کرد.
امیر سلیمی‌ها دانشجوی محروم از تحصیل در رشته‌ی پژوهش‌های اجتماعی رتبه ۱۳۲ کنکور را به دست آورد ولی سازمان سنجش او را «مردود علمی» اعلام کرد. وی درسال ۸۷ علاوه بر کنکور سراسری در کنکور دانشگاه آزاد هم شرکت کرد. رتبه کنکور سراسری ۹۶ بود که باز هم مردود علمی اعلام شد و دانشگاه آزاد هم کارنامه‌ای برای او صادر نکرد و در گفت‌وگوی حضوری با معاون آزمون‌های دانشگاه آزاد دلیل عدم صدور کارنامه را «مخالفت نهادهای امنیتی» اعلام کردند.


قاضی به همسرم گفت تو را باید همان دهه شصت اعدام می کردیم

خبرگزاری هرانا - پرونده ی جعفر کاظمی، زندانی محکوم به اعدام به شعبه ی اجرای احکام دادگاه انقلاب ارجاع شده است. تایید حکم اعدام این زندانی سیاسی از سوی دیوان عالی کشور، نگرانی هایی را در خصوص اجرای ناگهانی حکم وی ایجاد کرده است. کاظمی به اتهام «محاربه از طریق همکاری و ارتباط با گروه مجاهدین خلق و فعالیت تبلیغی علیه نظام» به اعدام محکوم شد.
رودابه اکبری همسر جعفر کاظمی، در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، از بی نتیجه ماندن پیگیری های خود و وکیل پرونده خبر داد: "در این مدت بارها به ارگان های مختلف از جمله دادگاه انقلاب، دادستانی تهران، دیوان عالی کشور و شعبه اجرای احکام و دادسرای مستقر در زندان اوین مراجعه کردم. روز دوشنبه همین هفته برای پیگیری مجدد به دادستانی کل مراجعه کردم و برای چندمین بار درخواست ملاقاتم با آقای دادستان رد شد. به من گفته شد که از مدتی پیش آقای دادستان درخواست ملاقات کسی را نمی پذیرند. در نهایت با مراجعه به بازپرسی امنیت مستقر در دادسرای زندان اوین در حالی که اجازه دیدن مقام مسئول به من داده نشد، از طریق یکی از سربازان اطلاع دادند که پرونده ی همسرم در شعبه اجرای احکام است اما هنوز تصمیمی در خصوص آن گرفته نشده است".
همسر این زندانی سیاسی، پیشتر با انتشار رنج نامه ای از دبیرکل سازمان ملل متحد برای نجات جان همسرش استمداد کرده بود. او در بخشی از این نامه برخی از شکنجه های جسمی همسر خود را تشریح کرده بود: "بازجو به همسرم گفت که ما برای حفظ نظام احتیاج به چند قربانی داریم که یکی از قرعه ها به نام تو افتاده است! دوباره از همسرم می خواهند که مصاحبه برای درگیری روز عاشورا انجام بدهد که با مخالفت وي روبرو مي شوند چرا كه همسرم 3 ماه قبل از عاشورا دستگیر شده بود! بازجويان اورا تهديد مي كنند در صورت عدم موافقت جهت انجام مصاحبه همسرو فرزندت را جلوي چشمانت تحت شکنجه قرار می دهيم وعليرغم تهديد بازجويان مبني براينكه همسرت را جلویت قطعه قطعه می کنیم ولی باز او درمقابل انجام هرگونه مصاحبه مقاومت مي كند و درمقابل مقاومت همسرم به وي اعلام مي كنند كه اعدام وي لازم الاجرا و قطعی می باشد".
بیش از 15 ماه نگرانی بی وقفه؛ به تلاش برای نجات جان همسرم ادامه می دهم
خانم اکبری با تاکید بر این که همچنان به نجات جان همسرش امیدوار است گفت: "من امیدم را از دست نداده ام و باز فردا هم به دادستانی مراجعه می کنم شاید قبول کنند که دادستان را از نزدیک ببینم. تا به حال 6 بار به دفتر ایشان مراجعه و درخواست ملاقات ارائه کرده ام و هر بار بارفتارشان و تندی گفته اند که دادستان با من ملاقات نخواهد کرد."
رودابه اکبری با اشاره به آخرین ملاقات خود با همسرش وضع روحی او را خوب توصیف کرد: "ملاقات روزهای دوشنبه طبق روال معمول از پشت کابین انجام می شود. همسرم گفت در زندان اتفاق خاصی نمی افتد. آقای سیادت را هم که برای اعدام بردند هیچ اطلاعی به او داده نشد که برای چه او را منتقل می کنند. به زندانی ابلاغ نمی کنند و فقط یک شب پیش از اجرای حکم بی خبر و بی سر و صدا او را به انفرادی منتقل می کنند و حکم را اجرا می کنند".
همسر جعفر کاظمی، درخصوص نحوه ی بازداشت او توضیح داد: "آقای کاظمی روز 27 شهریور در میدان هفت حوض بازداشت شدند. بعد از بازداشت به همراه ایشان به منزل مادر ایشان رفتند و کل منزل ایشان را تفتیش کردند. هر چقدر مادر آقای کاظمی اصرار کرده بود که پسرم در منزل من زندگی نمی کند و خودش خانه و زندگی دارد و چند روزی است به دلیل مسافرت همسرش مهمان من است باور نکرده بودند و تمام زندگی او را گشتند اما هیچ مدرکی پیدا نکردند که با خود ببرند. بعد از آن هم به منزل ما آمده بودند و تمام زندگی را زیر و رو کردند و سی دی های بچه ها و فیلم های خانوادگی را با خودشان بردند. هیچ مدرکی از منزل ما به دست نیامد برای این که اساسا نه ایشان و نه من هیچ فعالیتی نداشته ایم که سندی برای اثبات آن وجود داشته باشد. بعد از بازداشت تا سه هفته هیچ خبری از او نداشتیم تا سرانجام خودش تلفن زد و گفت در 209 اوین است. تا دوماه اجازه ملاقات نداشتیم و در اولین ملاقات متوجه شدم که در این مدت به شدت تحت فشار و شکنجه بوده اند".
دادگاه نمایشی؛ حکم اعدام از پیش تعیین شده بود
کاظمی یکی از متهمانی بود که در دادگاه نمایشی که برای بازداشت شدگان وقایع بعد از انتخابات برپا شد به دادگاه آورده شد و در حالی که چند ماه پیش از درگیری های روز عاشورا بازداشت شده بود به اتهام شرکت در اغتشاشات روز عاشورا محاکمه شد. او مدت ها برای اعتراف تلویزیونی تحت فشار قرار گرفت ولی از این کار سر باز زد و به همراه شش تن دیگر به اعدام محکوم شد.
رودابه اکبری به بی نتیجه بودن تلاش هایش در خصوص وضعیت حقوقی همسرش در نهادهای مختلف اشاره کرد و گفت: "در تمام این مدت که او در انفرادی و تحت بازجویی بودند و حتا تا روز دادگاه هم اجازه ملاقات با وکیل را نداشتند. برای او وکیل گرفته بودم اما تا روز دادگاه اجازه دیدن وکیل خود را نداشت و در همان روز توانست وکالتنامه را امضا کند. حتا در دادگاه وقتی وکیل ایشان می خواست مدت کوتاهی با وی صحبت کند با برخورد تند و ممانعت قاضی مقیسه رو به رو شد. روزی که همسرم بازداشت شدند چهارنفر را همزمان گرفته بودند و در دادگاه وانمود کردند که این افراد با هم در ارتباط بوده اند و در یک پرونده ی مشترک به اتهامات همه آنها رسیدگی شد. این در حالی است که آقای کاظمی هیچ کدام از افراد هم پرونده ی خود را نمی شناخت اما قاضی مقیسه ایشان را به عنوان متهم ردیف اول در این پرونده محالکمه کرد. به هر حال دادگاه کاملا نمایشی تشکیل شد و ظرف نیم ساعت به هر چهار پرونده رسیدگی کرد. به خانواده اجازه حضور در دادگاه داده نشد و من که تمام این مدت را در راهرو نشته بودم با اصرار فراوان بعد از دادگاه توانستم سه دقیقه و در حضور ماموران ایشان را ببینم. مشخص بود که شرایط سخت و سنگینی را گذرانده است اما گفت من کاری نکرده ام و به خدا توکل می کنم. آقای کاظمی و آقای آقایی با هم بودند. همان روز و در نتیجه ی شرایطی که در دادگاه حاکم بود وکیل همسرم متوجه شده بود که با توجه به برخوردهای قاضی احتمال صدور چنین حکمی وجود دارد. قاضی اجازه ی هیچ صحبتی به همسرم نداد و گفت که تو را باید همان دهه شصت اعدام می کردیم. اشتباه شد و اینبار نمی گذارم از دستم قسر در بروی. دادگاه بدوی در دهم بهمن ماه گذشته تشکیل شد و حکم اعدام یک هفته بعد در روز نوزده بهمن ماه صادر شد".
تایید حکم اعدام در دادگاه تجدید نظر؛ لایحه دفاعیه بررسی نشد
شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران، اوایل اردیبهشت ماه حکم اعدام جعفر کاظمی را تایید کرد. رودابه اکبری روند دادگاه تجدیدنظر را نیز ناامید کننده توصیف کرد و گفت: "خانم غنوی چندین صفحه لایحه دفاعیه در دادگاه تجدید نظر که در شعبه 36 به ریاست آقای زرگر تشکیل شده بود ارائه کردند. با این که چند روز هم فرصت بررسی این لایحه وجود داشت، روز دادگاه در حالی که قاضی حتا یک صفحه از لایحه را هم مطالعه نکرده بود طی یک نیم خط نوشتند که حکم دادگاه بدوی در تجدید نظر تایید شد. من چندین بار به دادگاه مراجعه کردم. منشی های دادگاه برخورد بسیار تند و زننده ای با من داشتند. این در حالی است که من تنها همسر یک زندانی سیاسی هستم و خودم به هیچ وجه سابقه فعالیت سیاسی ندارم. به من گفتند منافق هستی و با فریاد مرا از دادگاه بیرون کردند. اجازه دیدن آقای زرگر را هم پیدا نکردم".
رد درخواست اعاده دادرسی در دیوان عالی کشور
در آخرین مرحله ی بررسی پرونده در مراجع قانونی، دیوان عالی کشور چندی پیش با تایید احکام دادگاه بدوی وتجدید نظر، پرونده ی جعفر کاظمی را به دایره ی اجرای احکام فرستاد. رودابه اکبری با ابراز نگرانی از این که حکم همسرش ممکن است هر حلظه به اجرا در بیاید گفت: "وقتی پرونده به شعبه 31 دیوان عالی کشور ارسال شد همچنان امیدوار بودیم که حکم در دیوان بشکند. براى اينكه اين مرحله ديوان پشت سر گذاشته شود، به راى بدوى دادگاه كه آقاى مقيسه و آقاى زرگر صادر كرده اند نياز بود. خانم غنوی هم تلاش زیادی کردند و ابتدا بسیار امیدوار بودند چون بعد از پیگیری های فراوان توانستند یک نسخه از حکم را بگیرند و در دیوان مدارک را از یشان تحویل گرفته بودند. به همین دلیل هم او امیدوار بود که دیوان عالی کشور با مراجعه به محتویات پرونده که هیچ سند و مدرکی در آن وجود نداشت این حکم را نقض کند. در نهایت دیوان عالی کشور هم در تاریخ ششم مرداد ماه با رد درخواست اعاده دادرسی، حکم اعدام را تایید کرد".
** جعفر کاظمی، 47 ساله و دارای دو فرزند است که روز 27 شهریور ماه سال گذشته، در پی شرکت در یک تجمع اعتراضی بازداشت و به مدت 74 روز در انفرادی بند 209 تحت بازجویی شدید قرار گرفته و سپس به بند 350 زندان اوین منتقل شد. آقای کاظمی سال های 60 تا 69 را نیز در زندان سپری کرده بود و پس از آن نیز بنابر اظهارات وکیل و همسرش هیچگونه فعالیت سیاسی مرتبط با اتهامات پیشین خود نداشته است. نسیم غنوی، وکیل این زندانی سیاسی پیشتر گفته بود وی تحت فشارهای شدی در دوران بازجویی وادار به اقرار علیه خود شده، اما در پرونده نیز هیچ گونه مستنداتی دال بر تایید محارب بودن ایشان باشد وجود ندارد.


تایید حکم عماد بهاور از سوی دادگاه انقلاب

خبرگزاری هرانا - حکم ده سال حبس تعزیری و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و فضای مجازی رییس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران تایید شد.
به گزارش میزان خبر، حکم ده سال حبس تعزیری و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و فضای مجازی عماد بهاور در دادگاه تجدید نظر دادگاه انقلاب تایید شد.
این حکم در حالی صادر شده است که مادر عماد بهاور هفته ی گذشته و در یک مصاحبه گفته بود که دفاعیات وی به دست قاضی نرسیده و درپروسه اداری زندان اوین است.
گفتنی است حکم این فعال سیاسی یکی از سنگین ترین احکام صادره توسط دادگاه انقلاب به شمار می آید.
بهاور در حال حاضر در بند  350 زندان اوین است.



کاهش محکومیت حمید مافی روزنامه نگار

خبرگزاری هرانا - محکومیت حمید مافی ، روزنامه نگار از سوی شعبه 2 دادگاه تجدید نظر به شش ماه حبس تعزیری کاهش یافت.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" حمید مافی که پیشتر از سوی دادگاه بدوی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود در دادگاه تجدید نظر استان قزوین ابن حکم به شش ماه حبس تعزیری تقلیل یافت.
حمید مافی، متولد سال ۵۷ و فارغ‌التحصیل رشته مدیریت صنعتی است. وی فعالیت مطبوعاتی خود را با نشریات محلی قزوین از جمله «حدیث» آغاز کرد. وی همچنین مدتی دبیر تحریریه - روزنامه‌ "فرهنگ و آشتی" بوده و مقالات بسیاری را در روزنامه‌های شرق، اعتماد، کارگزاران و اعتماد ملی منتشر کرده است.
مافی، ۲۰ بهمن‌ماه سال گذشته در محل کار خود در جزیره قشم بازداشت و پس از ۱۳ روز، با تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
این روزنامه‌نگار، ۲۰ اسفندماه سال ۸۷ نیز بازداشت شده و پس از حدود ۱۰ روز با تودیع وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شده بود
نامبرده در پرونده گذشته خود از سوی دادگاه بدوی به 18 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که در دادگاه تجدید نظر از اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق تبرئه و به اتهام تبلیغ علیه نظام نیز به یک میلیون و پانصد هزار تومان جزای نقدی محکوم شد.



چهار فعال دانشجویی استان گلستان به حبس تعزیری و جریمه نقدی محکوم شدند

خبرگزاری هرانا - دادگاه تجدید نظر استان گلستان، احکام حبس و جریمه چهارتن از اعضای ستاد میرحسین موسوی در این استان را صادر کرد.
به گزارش کمیته گزارشگران خقوق بشر، بر اساس این احکام، مبین میرعرب به ۲ سال حبس تعزیری و ۲۰ میلیون ریال جریمه نقدی؛ حسین مطلوبی ۴ ماه حبس تعزیری و ۱۰ میلیون ریال جریمه نقدی، علیرضا رهنمایی ۴ ماه حبس تعزیری و ۱۰ میلیون ریال جریمه نقدی و همچنین سامان بزرگی به ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم شدند.
ابن فعالین دانشجویی که پیش تر به مدت ده روز بازداشت شده بودند، از سوی دادگاه انقلاب شهر گرگان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام، احکام حبس دریافت کرده بودند. بر اساس حکم دادگاه بدوی مبین میرعرب به ۴ سال، حسین مطلوبی به ۱۸ ماه، علیرضا رهنمایی به ۱۵ ماه و سامان بزرگی به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شده بودند.


جمهوری اسلامی همچنان مقام دوم در صدر لیست جفا بر مسیحیان

خبرگزاری هرانا - خطرناک ترین کشور ها برای مسیحیان به یقین کشور های اسلامی هستند.در لیست 2011 کشور های جفا کننده بر مسیحیان، جمهوری اسلامی همچنان مقام خود را در رتبه دوم جهان حفظ كرد.
به گزارش محبت نیوز، به نقل از سازمان "درهای باز" (سازمانی که حامی کلیسا های جفا دیده در سراسر جهان است) ، کره شمالی برای نهمین سال متوالی مکان نخست این جدول را به خود اختصاص داد. اما هشت کشور دیگر از این لیست کشورهایی با اکثریت مسلمان هستند. ایران ، افغانستان ، عربستان سعودی و سومالی نیز به ترتیب در رده های دوم تا پنجم جای گرفتند.
دکتر "کارل مولر" رئیس و مدیر اجرایی سازمان "درهای باز" گفت: جفا بر مسیحیان در مکان هایی مثل عراق رشد قابل توجهی داشته است بطوری که عراق با پرشی 9 پله ای از رتبه هفدهم به رتبه هشتم این لیست انتقال یافت.
مولر گفت: جهش 9 پله ای عراق در این لیست بیشتر بخاطر این است که جامعه مسحیان این کشور مورد هدف تندرو های اسلامی در نزاع های حزبی قرار گرفته اند. القاعده امسال در وبسایت خود بیان کرد که مسیحیان هدف های بحق جهاد کنندگان هستند. ما قلع و قمع کردن مسیحیان در سراسر عراق را "مذهب کشی" می نامیم.
بلافاصله پس از اینکه این لیست منتشر شد ، دولت اوباما گفت: افزایش حملات علیه مسیحیان در آفریقا و خاورمیانه بسیار نگران کننده است.
دپارتمان دولتی ایالات متحده حملات اخیر به مسیحیان و کلیسا های عراق ، مصر و نیجریه را محکوم کرد و از دول این کشور ها خواست تا عاملان این حملات را مجازات کنند.