بیانیه سازمان دانش آموختگان ایران در گرامیداشت روز دانشجو
ادوانیوز: سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) به مناسبت فرارسیدن ۱۶ آذر روز دانشجو، بیانیه ای صادر کرد.
متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
آذرماه را ماه دانشجو نامیده اند ولی انگار تمامی ایام تاریخ معاصر این کشور در کوران تمامی این سالهای مبارزه و سختی، با نام دانشجو عجین شده است. چه حلاج ها که بر سر دار حق جویی و حق گویی رفتند و چه خون ها که به روی صحن دانشگاه چکید تا کاروان آزادی طلبی و عدالت جویی مردمان این سرزمین بدینجا برسد.
آذرماه، ماه دانشجو، با آن سه قطره خونی که بر صحن دانشگاه چکید، انگار سرخ رنگ شد و در سالهای پس از آن نیز سرخ رنگ ماند که انگار هر چیز و همه چیز یا سرخ است یا آذری نیست! در تمامی سالهای پیش و پس از انقلاب، آذر سرخ ماند. آذری که شعله اش در تمامی این سالها با ایثار و رنج جوانان این مرز و بوم روشنی زا و گرمابخش بوده و هست.
اما آذر این سال ها دیگر سرخ نیست. آذر این سالها دوشادوش متولیانش رشد یافته و آبدیده شده است. آذر این سالها سبزشده و جوانه آگاهی سرتاسر وجودش را سبزینه نموده است. آذر دیگر سرخ نیست هر چند هنوز هم خون آلود است. هنوز هم نم ناکی اشک و خون بر تارک صداقت و راستی و درستی اش باقی مانده است.
آذر این سالها سبز است و سبز یعنی تحمل، آگاهی، صبر، استقامت، نستوهی و بخشش. یعنی مدارا، یعنی حق گویی یعنی حقیقت جویی و یعنی خواستن روزگار نیک و شرافتمندانه برای هر کس و همه کس و جنبش دانشجویی امروز حاملان اصلی تمامی این مفاهیم والا و زیباست.
جنبشی که فعالانش به بند کشیده می شوند، ستاره دار می شوند و از تحصیل محروم می شوند، ضربه حبس های سخاوتمندانه و طویل المدت هشت ساله و ده ساله را ناعادلانه و ظالمانه بر گرده خویش حس می کنند، زجر می بینند و ستم می کشند. از اولیه ترین حقوق خویش محروم می شوند چنانکه حق بیمار شدن نیز ندارند چرا که درمان را نیز از ایشان دریغ می کنند و اما از درون زندان جور و جفا برای مردم خویش تنها یک پیام دارند: پیام آزادی برای همگان حتی آنانکه در بندشان کرده اند. پیام صلح، پیام دوستی و آرزوی زندگی شرافتمندانه برای دشمنان خویش و این آرزو که " ای کاش رویای شیرین ما کابوس کسی نبود".
اینها همه معنای سبز شدن و سبز بودن آذر این سال ها پس از طی دورانی سخت از تجربه و آزمودن است. این ها معنای واقعی امید است و امید جزیی لاینفک از راه سبز. امید به فردایی که بلاشک از آن ماست. فردایی که دیگر به فرموده علی (ع) اراذل (دون مایگان) مقدم نباشند و افاضل (خردمندان) در انزوا. فردایی که نخبگان در بند و سفلگان بر تاج سروری نیستند. آنروز دور نیست که این وعده حتمی خداوند هستی است که "الیس الصبح بقریب".
اما این همه رشد، این همه فهم و این همه تعالی در بدنه جامعه ایران و دانشجویان را مرهون چه کس یا کسانی باید بود؟ بدون شک جایگاهی که ما با تمام فراز و فرود هایش به عنوان جامعه مدنی ایران هم اکنون در آن ایستاده ایم و رشد این بذر آگاهی و دانش مرهون تلاشهای تک تک ما بوده است. مایی که خواسته ایم تا سبز باشیم و سبز بیندیشیم و مطمئن باید بود که آنچه ما بخواهیم و در راه اکتسابش جدیت و صداقت داشته باشیم را هیچ نیرویی یارای مقابله نیست.
در این راه اما باید از همه کسانی نام برد و قدر شناسی کرد که با از جان گذشتگی چراغ دانش و آگاهی را روشن نگهداشتند و بر شب شب نشینان چراغی برافروخته اند. باید نام برد از تک تک اساتید مبرز و آزاده ای که به قیمت خانه نشین شدن و تضییقات و بازنشستگی و حتی ترور فیزیکی، لحظه ای در حقانیت راه روشنشان تردید نکرده اند و نمی کنند.
باید نام برد از همه دانشجویانی که به قیمت نصب ستاره هایی بر بازوانشان که البته مدال افتخارایشان محسوب می شود ، بر عهدی که با وجدان خویش بسته اند، استوار ماندند. باید نام برد از دفتر تحکیم وحدت و دانشجویانی که به قیمت از دست دادن همه چیزشان و با صرف نظر نمودن از همه امتیازاتی که با وابستگی به مراکز قدرت می توانستند به دست آورند، تنها شمعی بودند برای روشن نگهداشتن آذر آذرماه. آنهایی که همه سختی ها را به جان خریدند که آرمان آن سه یار دبستانی در کوچه پس کوچه های بی اخلاقی ها و مکارگی سیاست بازی ها به فراموشی سپرده نشود.
باید نام برد و تجلیل نمود از عبدالله مومنی، بهاره هدایت، میلاد اسدی، علی ملیحی، حسن اسدی زید آبادی، علی جمالی، مجید توکلی، مهدیه گلرو، ضیا نبوی، مجید دری و صدها پیر و جوان نخبه این مملکت که در زندان بی خردی حاکمان و خود کامگی نشستگان بر سریر قدرت اسیرند. باید نام برد از شهید کیانوش آسا، شهید ناصر امیر نژاد، شهید محسن روح الامینی، شهید سهراب اعرابی، شهید ندا آقا سلطان و ده ها جوان آزاده ای که ندای هل من ناصرشان همچنان در گوش های شنوای تاریخ پیچیده است و وجدان های بیدار را به حرکت وا می دارد. پسران و دخترانی که در خون سرخ خویش غوطه ور شدند و اما همچنان سبز ماندند تا رایتی برای آزادگی و حریت شوند....
روز دانشجو روز همه اینهاست و روز همه آنهاست که جوانه سبز دانستن را با دست و زبان، پندار و کردار خویش آبیاری می کنند. روز دانشجو یعنی روز آگاهی بخشی و جهل زدایی از دامان جامعه و بدین معنا روز دانشجو یک روز نیست. هر روز، روز دانشجو و هر روز، روز دانستن و روز ادای دین تک تک ماست. این روز بر همه شاهدان شاهد آزادی گرامی و مبارک باد.
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت
بیانیه سه تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر به مناسب روز دانشجو
خبرگزاری هرانا: سه تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در بیانیه ای به مناسبت روز دانشجو خواهان آزادی دانشجویان زندانی شدند.
متن این بیانیه که در اختیار ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" قرار گرفته است به شرح زیر است: ما زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر ضمن تقدیر از دانشجویان و اساتید محترم در شانزده آذر ۱٣٨۹ از مطالبات دانشجویان سراسر کشور حمایت کرده و این روز عزیز رو به آنان تبریک میگوییم
همچنین ما زندانیان سیاسی خواستار آزادی بی قید و شرط بهاره هدایت و مجید توکلی و کلیه دانشجویان دستگیر شده انتخابات جنجال برانگیزه ٨٨ هستیم .
ما دانشجویان را یک مبارز میدانیم که همیشه پیرو آزادی و دموکراسی بوده اند و ما هم همبستگی خود را به مطالبات قانونی؛ مدنی و صنفی دانشجویان و جنبش های دانشجویی اعلام میداریم
ما امیدواریم که دانشجویان سراسر کشور به مبارزات در راه خود ادامه بدهند و همیشه مقاوم و استوار باقی بمانند.
زندانیان سیاسی
کیوان صمیمی
رضا شریفی بوکانی
علی صارمی
بهروز جاوید تهرانی: یک صدا آزادی و دموکراسی را فریاد زنیم
بهروز جاوید تهرانی زندانی دربند در زندان گوهردشت، پیامی به مناسبت روز دانشجو منتشر کرد.
در پیام بهروز جاوید تهرانی که در اختیار سایت دانشجونیوز قرار گرفته، وی از دانشجویان خواسته است تا "دست در دست زنان و مردان و کارگران یک صدا دیکتاتوری و استبداد مذهبی را محکوم و آزادی و دموکراسی را فریاد زنند".
بهروز جاوید تهرانی اولین بار پس از وقایع ۱۸ تیر ۷۸ بازداشت و به هشت سال حبس محکوم شد. وی پس از چهار سال تحمل حبس از زندان آزاد شد ولی مجددا در سال۸۴ بازداشت شد و تاکنون دربند است. وی بارها در زندان گوهردشت کرج مورد آزار و اذیت مسئولین زندان قرار گرفته است.
متن پیام بهروز جاوید تهرانی به شرح است:
پدیده جنبش های دانشجویی و نقش آن درنهضت دمکراسی خواهی ملت ایران پیش از این بسیار تبیین و مورد اظهار نظر صاحب نظران قرار گرفته است و نیازی به تکرار و قلمی کردن مجدد این جانب در این فرصت کم نیست.
بی شک امروز ما لحظات مهمی در پیش رو داریم، لحظات مشهود از آینده نگری، شجاعت و احساس مسئولیت ملت شجاع و غیور ایران که ثابت کرده که همیشه متاثر از قشر دانشجو بوده است و اینک آرزو دارد تا روز ۱۶ آذر، شاه بیت غزل انقلاب به وسیله این قشر نخبه جامعه ما سروده شود.
بی شک هرعمل شجاعانه و آگاهانه ای که دانشجویان در این روز تاریخی انجام دهند می تواند قابل تعمیم به کل اقشار جامعه ما باشد.
دانشجویان شجاع و پیشرو دست در دست زنان و مردان و کارگران باید در این روز فرخنده یک صدا دیکتاتوری و استبداد مذهبی را محکوم و آزادی و دموکراسی را فریاد زنند تا این روز بعنوان نقطه عطفی درحرکت یک صد ساله دموکراسی خواهی ملت ایران در سالنامه های پرافتخارمان پررنگ تر گردد.
میعادگاه ما ۱۶ آذر دانشگاههای ایران.
بهروز جاوید تهرانی
زندا ن گوهردشت کرج
۱۲ آذر ۸۹
ادوانیوز: سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) به مناسبت فرارسیدن ۱۶ آذر روز دانشجو، بیانیه ای صادر کرد.
متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
آذرماه را ماه دانشجو نامیده اند ولی انگار تمامی ایام تاریخ معاصر این کشور در کوران تمامی این سالهای مبارزه و سختی، با نام دانشجو عجین شده است. چه حلاج ها که بر سر دار حق جویی و حق گویی رفتند و چه خون ها که به روی صحن دانشگاه چکید تا کاروان آزادی طلبی و عدالت جویی مردمان این سرزمین بدینجا برسد.
آذرماه، ماه دانشجو، با آن سه قطره خونی که بر صحن دانشگاه چکید، انگار سرخ رنگ شد و در سالهای پس از آن نیز سرخ رنگ ماند که انگار هر چیز و همه چیز یا سرخ است یا آذری نیست! در تمامی سالهای پیش و پس از انقلاب، آذر سرخ ماند. آذری که شعله اش در تمامی این سالها با ایثار و رنج جوانان این مرز و بوم روشنی زا و گرمابخش بوده و هست.
اما آذر این سال ها دیگر سرخ نیست. آذر این سالها دوشادوش متولیانش رشد یافته و آبدیده شده است. آذر این سالها سبزشده و جوانه آگاهی سرتاسر وجودش را سبزینه نموده است. آذر دیگر سرخ نیست هر چند هنوز هم خون آلود است. هنوز هم نم ناکی اشک و خون بر تارک صداقت و راستی و درستی اش باقی مانده است.
آذر این سالها سبز است و سبز یعنی تحمل، آگاهی، صبر، استقامت، نستوهی و بخشش. یعنی مدارا، یعنی حق گویی یعنی حقیقت جویی و یعنی خواستن روزگار نیک و شرافتمندانه برای هر کس و همه کس و جنبش دانشجویی امروز حاملان اصلی تمامی این مفاهیم والا و زیباست.
جنبشی که فعالانش به بند کشیده می شوند، ستاره دار می شوند و از تحصیل محروم می شوند، ضربه حبس های سخاوتمندانه و طویل المدت هشت ساله و ده ساله را ناعادلانه و ظالمانه بر گرده خویش حس می کنند، زجر می بینند و ستم می کشند. از اولیه ترین حقوق خویش محروم می شوند چنانکه حق بیمار شدن نیز ندارند چرا که درمان را نیز از ایشان دریغ می کنند و اما از درون زندان جور و جفا برای مردم خویش تنها یک پیام دارند: پیام آزادی برای همگان حتی آنانکه در بندشان کرده اند. پیام صلح، پیام دوستی و آرزوی زندگی شرافتمندانه برای دشمنان خویش و این آرزو که " ای کاش رویای شیرین ما کابوس کسی نبود".
اینها همه معنای سبز شدن و سبز بودن آذر این سال ها پس از طی دورانی سخت از تجربه و آزمودن است. این ها معنای واقعی امید است و امید جزیی لاینفک از راه سبز. امید به فردایی که بلاشک از آن ماست. فردایی که دیگر به فرموده علی (ع) اراذل (دون مایگان) مقدم نباشند و افاضل (خردمندان) در انزوا. فردایی که نخبگان در بند و سفلگان بر تاج سروری نیستند. آنروز دور نیست که این وعده حتمی خداوند هستی است که "الیس الصبح بقریب".
اما این همه رشد، این همه فهم و این همه تعالی در بدنه جامعه ایران و دانشجویان را مرهون چه کس یا کسانی باید بود؟ بدون شک جایگاهی که ما با تمام فراز و فرود هایش به عنوان جامعه مدنی ایران هم اکنون در آن ایستاده ایم و رشد این بذر آگاهی و دانش مرهون تلاشهای تک تک ما بوده است. مایی که خواسته ایم تا سبز باشیم و سبز بیندیشیم و مطمئن باید بود که آنچه ما بخواهیم و در راه اکتسابش جدیت و صداقت داشته باشیم را هیچ نیرویی یارای مقابله نیست.
در این راه اما باید از همه کسانی نام برد و قدر شناسی کرد که با از جان گذشتگی چراغ دانش و آگاهی را روشن نگهداشتند و بر شب شب نشینان چراغی برافروخته اند. باید نام برد از تک تک اساتید مبرز و آزاده ای که به قیمت خانه نشین شدن و تضییقات و بازنشستگی و حتی ترور فیزیکی، لحظه ای در حقانیت راه روشنشان تردید نکرده اند و نمی کنند.
باید نام برد از همه دانشجویانی که به قیمت نصب ستاره هایی بر بازوانشان که البته مدال افتخارایشان محسوب می شود ، بر عهدی که با وجدان خویش بسته اند، استوار ماندند. باید نام برد از دفتر تحکیم وحدت و دانشجویانی که به قیمت از دست دادن همه چیزشان و با صرف نظر نمودن از همه امتیازاتی که با وابستگی به مراکز قدرت می توانستند به دست آورند، تنها شمعی بودند برای روشن نگهداشتن آذر آذرماه. آنهایی که همه سختی ها را به جان خریدند که آرمان آن سه یار دبستانی در کوچه پس کوچه های بی اخلاقی ها و مکارگی سیاست بازی ها به فراموشی سپرده نشود.
باید نام برد و تجلیل نمود از عبدالله مومنی، بهاره هدایت، میلاد اسدی، علی ملیحی، حسن اسدی زید آبادی، علی جمالی، مجید توکلی، مهدیه گلرو، ضیا نبوی، مجید دری و صدها پیر و جوان نخبه این مملکت که در زندان بی خردی حاکمان و خود کامگی نشستگان بر سریر قدرت اسیرند. باید نام برد از شهید کیانوش آسا، شهید ناصر امیر نژاد، شهید محسن روح الامینی، شهید سهراب اعرابی، شهید ندا آقا سلطان و ده ها جوان آزاده ای که ندای هل من ناصرشان همچنان در گوش های شنوای تاریخ پیچیده است و وجدان های بیدار را به حرکت وا می دارد. پسران و دخترانی که در خون سرخ خویش غوطه ور شدند و اما همچنان سبز ماندند تا رایتی برای آزادگی و حریت شوند....
روز دانشجو روز همه اینهاست و روز همه آنهاست که جوانه سبز دانستن را با دست و زبان، پندار و کردار خویش آبیاری می کنند. روز دانشجو یعنی روز آگاهی بخشی و جهل زدایی از دامان جامعه و بدین معنا روز دانشجو یک روز نیست. هر روز، روز دانشجو و هر روز، روز دانستن و روز ادای دین تک تک ماست. این روز بر همه شاهدان شاهد آزادی گرامی و مبارک باد.
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت
بیانیه سه تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر به مناسب روز دانشجو
خبرگزاری هرانا: سه تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در بیانیه ای به مناسبت روز دانشجو خواهان آزادی دانشجویان زندانی شدند.
متن این بیانیه که در اختیار ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" قرار گرفته است به شرح زیر است: ما زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر ضمن تقدیر از دانشجویان و اساتید محترم در شانزده آذر ۱٣٨۹ از مطالبات دانشجویان سراسر کشور حمایت کرده و این روز عزیز رو به آنان تبریک میگوییم
همچنین ما زندانیان سیاسی خواستار آزادی بی قید و شرط بهاره هدایت و مجید توکلی و کلیه دانشجویان دستگیر شده انتخابات جنجال برانگیزه ٨٨ هستیم .
ما دانشجویان را یک مبارز میدانیم که همیشه پیرو آزادی و دموکراسی بوده اند و ما هم همبستگی خود را به مطالبات قانونی؛ مدنی و صنفی دانشجویان و جنبش های دانشجویی اعلام میداریم
ما امیدواریم که دانشجویان سراسر کشور به مبارزات در راه خود ادامه بدهند و همیشه مقاوم و استوار باقی بمانند.
زندانیان سیاسی
کیوان صمیمی
رضا شریفی بوکانی
علی صارمی
بهروز جاوید تهرانی: یک صدا آزادی و دموکراسی را فریاد زنیم
بهروز جاوید تهرانی زندانی دربند در زندان گوهردشت، پیامی به مناسبت روز دانشجو منتشر کرد.
در پیام بهروز جاوید تهرانی که در اختیار سایت دانشجونیوز قرار گرفته، وی از دانشجویان خواسته است تا "دست در دست زنان و مردان و کارگران یک صدا دیکتاتوری و استبداد مذهبی را محکوم و آزادی و دموکراسی را فریاد زنند".
بهروز جاوید تهرانی اولین بار پس از وقایع ۱۸ تیر ۷۸ بازداشت و به هشت سال حبس محکوم شد. وی پس از چهار سال تحمل حبس از زندان آزاد شد ولی مجددا در سال۸۴ بازداشت شد و تاکنون دربند است. وی بارها در زندان گوهردشت کرج مورد آزار و اذیت مسئولین زندان قرار گرفته است.
متن پیام بهروز جاوید تهرانی به شرح است:
پدیده جنبش های دانشجویی و نقش آن درنهضت دمکراسی خواهی ملت ایران پیش از این بسیار تبیین و مورد اظهار نظر صاحب نظران قرار گرفته است و نیازی به تکرار و قلمی کردن مجدد این جانب در این فرصت کم نیست.
بی شک امروز ما لحظات مهمی در پیش رو داریم، لحظات مشهود از آینده نگری، شجاعت و احساس مسئولیت ملت شجاع و غیور ایران که ثابت کرده که همیشه متاثر از قشر دانشجو بوده است و اینک آرزو دارد تا روز ۱۶ آذر، شاه بیت غزل انقلاب به وسیله این قشر نخبه جامعه ما سروده شود.
بی شک هرعمل شجاعانه و آگاهانه ای که دانشجویان در این روز تاریخی انجام دهند می تواند قابل تعمیم به کل اقشار جامعه ما باشد.
دانشجویان شجاع و پیشرو دست در دست زنان و مردان و کارگران باید در این روز فرخنده یک صدا دیکتاتوری و استبداد مذهبی را محکوم و آزادی و دموکراسی را فریاد زنند تا این روز بعنوان نقطه عطفی درحرکت یک صد ساله دموکراسی خواهی ملت ایران در سالنامه های پرافتخارمان پررنگ تر گردد.
میعادگاه ما ۱۶ آذر دانشگاههای ایران.
بهروز جاوید تهرانی
زندا ن گوهردشت کرج
۱۲ آذر ۸۹
تحلیل هر پدیده سیاسی و اجتماعی بدون در نظر گرفتن فرماسیونهای فراخ بازتولیدکننده ی آن امری ناقص و ذهنی خواهد بود. بی گمان جنبش دانشجویی در هیبت پدیده ای سیاسی و اجتماعی در چهارچوب و متاثر از فرماسیونی گسترده تر قرار می گیرد، بدین معنا که جنبش دانشجویی نه تعین بخش، نه رهبری کننده و نه کنترل شونده است بلکه تنها تعین شونده، تسریع بخش،رهبری ساز و سیال است چون خود بخشی از فرماسیونی وسیع تر است.
صفات گوناگونی برای جنبش دانشجویی در ایران بکار رفته است، عده ای آن را حرکت، برخی دیگر آنرا صنفی گری، عده ای نیز آنرا برساخته ی لایه های قدرت در ایران می دانند. لیکن جهت تبیین بیشتر این مفهوم به طور اجمالی به تعریف آن می پردازیم. تعاریف گوناگونی از جنبشهای اجتماعی ارائه شده است شاید بتوان گفت قصارترین تعریف را "باتامور" ارائه داده است که در آن جنبش اجتماعی را تلاش برای پیش بردن یا مقاومت در برابر تغییرات در جامعه که خود نیز بخشی از ان است، می داند که نسبت به حزب کمتر سازمان یافته است و شرایط عضوگیری نیز در آن از اصول خاصی پیروی نمی کند. در جامعه شناسی سیاسی نیز جنبش دانشجویی بخشی از جنبشهای اجتماعی به مثابه امری مدرن می باشد بدین دلیل که جهان زیست دانشجو یعنی دانشگاه، پدیده ای مدرن قلمداد می شود.
به طور کلی سه ویژگی برای جنبش های اجتماعی درنظر گرفته شده است که عبارتند از: پیروی از یک تئوری مشخص، سازماندهی و تداوم. بدین معنا که هر حرکت اجتماعی که بتوان آنرا جنبش قلمداد کرد باید بر اساس تئوری مشخصی شکل بگیرد و توان سازماندهی هم داشته باشند و در عین حال از تداوم و مداومت نیز برخوردار باشد. برای مثال می توان به جنبشهای کارگری و زنان در نیمه اول قرن بیستم اشاره کرد. اما بعد از جنبش می ۶٨ در فرانسه، تحولات و حوادث جدیدی در آن خلق شد، جامعه شناسان سیاسی را برآن داشت تا به بازتعریف جنبش های اجتماعی بپردازند و آن را جنبشهای نوین اجتماعی بنامند، بدین منوال چهار ویژگی را برای جنبش های نوین اجتماعی مدنظر قرار داده اند: نخست، غیر ابزاری بودن، بدین معنا که این جنبش ها دیگر منافع طبقه خاصی را نمایندگی نمی کنند. دوم اینکه نوک پیکان نقدشان را رو به جامعه مدنی می گیرند نه دولت به عبارتی دیگر به دنبال تغییر افکار عمومی هستند نه نهادهای حکومتی، همچنین بر فرهنگ، سبک زندگی و مشارکت در سیاست تاکید می کنند نه بر موقعیت اقتصادی و اجتماعی، سوم، از سلسله مراتبی بودن دوری می کنند و بیشتر از شیوه عمل شبکه ای و افقی پیروی می کنند. چهارم، خواسته هایشان را بیشتر از طریق رسانه عمومی و گروهی مطرح می کنند.
با مطمح نظر قراردادن مختصات مذکور از جنبشهای اجتماعی نمی توان جنبش دانشجویی در ایران را به طور مطلق در چهارچوب یکی از دو مشخصه ذکر شده قرار داد. به عنوان مثال جنبش دانشجویی قبل از انقلاب ۵۷ در چهارچوب مختصات نوع اول (کلاسیک) می گنجد چون دارای تئوری،سازماندهی و تداوم بود اما همزمان برخی از مشخصه های جنبش نوین را نیز به یدک کشیده است مانند تاکید بر مشارکت سیاسی و استفاده از پخش نشریات در سطح عمومی، همچنین نوک پیکان نقدشان جامعه را نیز نشانه گرفته است. عکس این قضیه نیز صادق استT مثلا بعد از انقلاب ۵۷ یعنی دوران اصلاحات، جنبش دانشجویی در حالیکه از ویژگیهای نوع کلاسیک برخوردار بود اما بر موقعیت اقتصادی و اجتماعی تاکید نداشت. همچنین در حالیکه بر مشارکت در سیاست و تغییر سبک زندگی تاکید داشت اما همزمان بیشترین نقدها را روانه ی هیات حاکمه می کرد.
با توجه به نکات گفته شده می توان فعالیتهایی که توسط دانشجویان در ایران صورت گرفته را به صورت نسبی، جنبش قلمداد نمود هر چند دقیقا همه ی مختصات گفته شده را در هیچ دوره ای در بر نمی گیرد.
جدال بر سر جنبش بودن یا نبودن فعالیتهای دانشجویی در ایران نیست بلکه آنچه راهنما می باشد، محتوای این فعالیتها است؛ خصوصا بعداز فروپاشی شوروی که دوران جنبشهای فرمیک (شکلی) بوده است، لذا در بدبینانه ترین حالت می توانیم فعالیتهای دانشجویی در ایران را جنبشی فرمیک بدانیم.
در همان ابتدای تاسیس نهاد دانشگاه فضای سیاسی شاهد فعالیتهایی از جانب دانشجویان ایرانی بوده است. این فعالیت وکنش ها همیشه هم آهنگ و یکدست نبوده و در طی ۷۰ سال اخیر حامل و عامل گفتمانهای متعدد و در مواقعی نیز متناقض بوده است. در ابتدای ظهور اولین حرکتهای دانشجویی شیوع موج مارکسیسم کاملا متمایز بوده است ،به گونه ایی که متاثر نبودن از این دید به ضدارزشی نابخشودنی تبدیل گردید؛ خروجی این گفتمان در سازمان های سیاسی آن دوره کاملا متبلور است.
در اواخر دهه ۵۰ یکباره موجی از اسلامگرایی فضای دانشگاه را فرا می گیرد، در این برهه جنبش دانشجویی تمنای قدرت داشت لذا خود به به عامل حذف، طراحی انقلاب فرهنگی و تسخیر سفارت آمریکا مبدل می گردند؛ سپس به راحتی از جانب سردمداران به حاشیه رانده می شوند، همین دانشجویان اواخر دهه ۷۰ به اصلاح طلبانی لیبرال تبدیل می شوند که نه تنها تمنای تسخیر سفارت "آمریکای امپرایالیست" را ندارد، بلکه سودای ارتباط با دنیای آزاد و آمریکا را دارند و بخشی از قدرت سیاسی را در دست می گیرند، جالب آنکه همین عاملان و حاملان اصلاح طلبی دوباره به تکرار آنچه برخود رفته بود می پردازند و سعی در تحقیر و سرکوب جنبش دانشجویی مستقل دارند.
بخش اعظم جنبش دانشجویی نیز در دوران اصلاحات خطای سلف خویش را تکرار می کنند و به سخنگوی بخشی از قدرت سیاسی تبدیل می شوند، اواخر دوران اصلاحات و در اوایل روی کار آمدن دولت نهم جنبش دانشجویی دوباره به واکاوی خود می پردازند و حکومت را به باد نقد می گیرند تا شاید جایگاه اصلی وانتقادی اش را بدست آورند.
جنبش دانشجویی در ایران یا بسیار بیگانه ستیز است، به تسخیر سفارت آمریکا دست می یازد یا بسیار آماتور و بدون استراتژی است که وجه مشروعیت بخش خود را در اختیار حاکمیتی قرار می دهد که سعی در ایجاد ارتباط با دنیای بیرون خود دارد و همزمان نیت کنترل و طرد جنبش دانشجویی را نیز دارد. بدین معنا که این جنبش همیشه برای فرار از استبداد اسیر نوعی رادیکالیسم کور، بی استراتژی و سیاست تقابلی شده است.
اگر بخواهیم با تحلیلی منطقی وضعیت جنبش دانشجویی در ایران را بررسی نماییم باید به فرماسیون فراخ تر و گسترده تر- جامعه ایران- نیز توجه نماییم.در این مقال مراد ما از جامعه ایرانی، فرماسونی بزرگ است که همه حوزه های فرهنگی،اجتماعی، سیاسی را در بر می گیرداین سیستم در هر دوره ای نظام معرفت یا دانایی خاص خود را داشته است وهر اتقاقی یا حادثه ایی نیز که در سیستم بزرگتر روی می دهد همه نهادهای تابع را متاثر می سازد؛این سیستم مدام در حال باز تولید خویش است، بدین معنا که هر روز باید از نو شروع کند و به همان نقطه آغاز می رسد؛ اما در واقع آنچه در این سیستم اتفاق می افتد و اتفاقا اجتناب ناپذیر می باشد،روندی است دیالکتیکی که تغییر در هر لحظه سیستم مشهود است اما در این روند دیالکتیک همیشه تمامی حوزه های سیستم توانایی خروج سنتزی منتج شده از رابطه تز و آنتی تز را ندارند بلکه خود به بخشی از آنتی تز و سنتز حوزه ای دیگر تبدیل می شوند.
دستگاه فکری دانشجویان در چهارچوب سیستمی بزرگتر موجودیت خود را باز یافته بود؛ متن این سیستم گسترده و فراخ جامعه ایرانی بوده است. بر اساس روش دیالکتیکی، تز در این ساحت، متن اجتماعی، سیاسی واقتصادی بوده است، به عبارتی اگر مردم ایران با تمامی حوزه و بسترهای موجود در ایران تز تلقی می شود وجنبش دانشجویی را نیز در بطن این متن آنتی تز قلمداد کنیم، می توان این پرسش را مطرح نمود که که اساسا جنبش دانشجویی در این روند دیالکتیکی با جامعه به سنتزی از جنس آرمانهایش رسیده است تا هنگام تغییر فرماسیون گسترده و فراخ سهمی در تغییرات داشته باشد و بخشی از بافتار سیستم را تشکیل دهد؟ اما پرسش بنیادی تر تغییر یک سیستم/ فرماسیون فراخ و گسترده می باشد که آیا امکان چنین تغییری وجود دارد؟ ودر چه مواقعی تغییر به وجود می آید؟
تجربه تاریخی وعینی به ما می گوید تغییر در سیستم بزرگ امکان پذیر میباشد معمولا تغییر زمانی اتفاق می افتد که: ۱-ارزش های ذهنی مردم با ارزش های ذهنی هیات حاکمه مغایر باشد ۲- هیات حاکمه در تغییر ارزش های ذهنی مردم ناتوان باشد ٣- هیات حاکمه نتواند خود را با ارزش های مردم تطبیق دهد ۴- هیات حاکمه نتواند ارزش های ذهنی خودرا بازسازی نماید و آنرا در قامت ارزشهای نوین ارائه دهد ۵- هنجارهای اجتماعی و نرم های مرسوم در جامعه دچار فروپاشی شوند. ۶- سرمایه اجتماعی و نیروی انسانی در حضیض ترین موقعیت خود باشد و نمادهای انسجام بخش و قوام دهنده جامعه زیر سوال برود ۷- فساد اداری واقتصادی افزایش یابدو... اما اینها عوامل لازم است نه کافی چرا که عامل اصلی همان رخداد یا اتفاق پیش ناپذیراست که در پراکسیس اتفاق می افتد و موجب برچیدن یک فرماسیون بزرگ می شود.
حال اگر به نقش جنبش دانشجویی در قبل از انقلاب بازگردیم می توانیم به خوبی تشخیص دهیم که آیا جنبش دانشجویی می توانست به عنوان یک آنتی تز سنتزی در خود و مناسب آرمان هایش ارائه دهد؟ پاسخ بی گمان نه می باشد، زیر را جنبش دانشجویی قبل از انقلاب با توجه به خاستگاه مدرن اش یعنی دانشگاه و طبقه متوسط نتوانست در تغییر ارزش های ذهنی جامعه نقشی ایفا نماید، قبل از انقلاب که مارکسیسم دستگاه فکری جنبش دانشجویی را توجیه می کرد، نتوانست تریبون های اجتماعی و کلامی مردم را به تسخیر در آورد، آنزمان همچنان مساجد و حسینیه ارشاد ها مهمترین تریبون کنش کلامی مردم به شمار می رفت. متنی که در مساجد و حسینه ها تولید می شد به سرعت بین مردم پخش وفهم میشد؛اما جنبش دانشجویی که قبل از انقلاب وجود داشت، نیروهایش را به راحتی با ریزش وانشعاب روبروی می ساخت و در سربزنگانه بدون استراتژی مشخص ارزان فروشی می کرد. در هر صورت آنچه مهم و حیاتی است، اشاره به این نکته است که در قبل از انقلاب جنبش دانشجویی تنها در عمل و زندگی روزمره با مردم بود وآنچه در نظرگاهشان مهم می نمود، فرا خواندن و جذب نیروی اجتماعی به هر کیفیتی بود بدون اینکه در تغییر ارزش های ذهنی اش مشارکتی فعالانه داشته باشند. جنبش دانشجویی به عنوان جنبش برآمده از نهادهای مدرن هیچگاه سعی در برساختن نهادهای مدرن نداشت واینکه تریبونی به جز آنچه که موجود است ایجاد نماید.
عدالت وآزادی آرمان کلیه طیفهای جنبش دانشجویی اعم از سوسیالیستی واسلامی قبل از انقلاب بود اما با تغییر سیستم و پی ریزی سیستم جدید، جنبش دانشجویی قادر به ارائه سنتزی برآمده از جدال اش با جامعه نبوده است، حتی در عمل در لگد مال نمودن آرمان های خودشان نیز مشارکت کردند و در پروژه انقلاب فرهنگی و گرفتن سفارت آمریکا مشارکت نمودند و نقش مهمی ایفا کردند. بعد از انقلاب نیز جنبش دانشجویی بدون درک ارزش های ذهنی و شرکت در تغییر آنها به استقبال اصلاحات رفت که بعداز به عنیت رسیدن اش جنبش دانشجویی را پیاده نظامی بیش نمی دانست؛ جنبش که در دوران اصلاحات پشت میله های دانشگاه مردم را به حمایت فراخوند اما جوابی دریافت نکرد و بازهم این وضعیت گویای تفاوت ارزش های ذهنی دانشجویان با مردم بود، تفاوتی که جنبش دانشجویی را به استیصال کشاند.
در این دوره نه تنها مانند قبل از انقلاب به میان مردم نمی رود بلکه در عرصه تئوریک نیز دچار سرشکستگی می شود؛ شکست اصلاحات در ایران و عدم استقبال مردم ار آن نشان دیگر از استیصالی بود که روشنفکری ایران را نیز در بر می گرفت. در واقع می توان گفت جنبش دانشجویی هنوز نتوانسته در رابطه ای دیالکتیکی با جامعه ایرانی سنتزی ارائه دهد تا استبداد دیرینه در ایران را وادار به عقب نشینی نماید بلکه همیشه بخشی از سنتز حوزه های دیگر بوده یا سنتزی ناقص و نصف و نیمه بوده است اما جنبش دانشجویی شاید بتواند به واسطه تغییر مناسبات سیاسی واجتماعی بعداز جنبش سبز و سیاسی شدن جامعه در رابطه ای دیالکتیکی با جامعه ایرانی سهمی به مراتب بیشتر از گذشته در تغییر ارزشهای ذهنی و فرهنگی ایفا نماید تا بالاخره سنتز این رابطه، جامعه ایرانی را از استبداد دیرینه برهاند، سنتزی که تا به حال ناقص بوده و زایش نیافته است.
aminsorkhabi@gmail.com
هرگز مبر ز یاد و بخوان
در فتح و در شکست
هر جا که دست داد
سرود بزرگ را:
...
آهنگ زنده ای
کاندر شکست و
بایست خواند و رفت
بایست خواند و ماند!
(الف.بامداد)
یک سال و نیم از مبارزه و مقاومت پر هزینه دانشجویان در سطح دانشگاه ها به موازات مبارزات جاری در بطن جامعه ایران می گذرد و طی این مدت، سنگر آزادی مورد تعرض و تجاوز بی وقفه ارتجاع قرار داشته و تنفّس در سطح دانشگاه ها با توجه به امنیتی- پادگانی شدن فضای دانشگاه ها بیش از پیش دشوار شده است.
در بیانیه های قبلی مان به این نکته مهم اشاره کرده ایم که دوره جدیدی از مبارزات آزادی خواهانه و عدالت جویانه آغاز گردیده است که این مساله مستقیما تحلیل ما از شرایط و استراتژی ما برای مبارزه را تحت تاثیر مستقیم خود قرار می دهد.
بدیهی است که بدنه جنبش دانشجویی بدنه یکپارچه ای نیست و بخشی از آن در سایه تلاش های بی وقفه جریانات لیبرال رفرمیست (سبز) و تشکل های رسمی شان که بیش از همه در انجمن های اسلامی و دفاتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه متبلور است، به زائده و پیش برنده سیاست های رهبران سبز در دانشگاه ها بدل گشته اند و از این بابت هزینه های گزافی را نیز به فعالین خود تحمیل نمودند. هزینه هایی که نه در خدمت یک جنبش آزادی خواهانه و عدالت طلبانه، بلکه مشخصا در جهت منافع جناح بیرون گذاشته ای از حکومت بورژوا- اسلامی به آنان تحمیل گشته است. این در حالی است که سازشکاری و نا پیگیری سران سبز و ایادی داخلی و خارجی شان در مقاطع مختلفی از دوران مبارزات خیابانی مردم، بروز کرده بود و عملا همدستی شان با جناح حاکم آنقدر روشن بود که نسبت به پیشرو بودن این جماعت در نمایندگی و پیگیری خواست ها مطالبات واقعی توده معترض به خیابان آمده، رفع توهّم شود.
اما کماکان شاهد هستیم که علی رغم تلاش های مستمر لیبرال- رفرمیست ها برای ایجاد سرخوردگی از ادامه اعتراضات، نیروهای سیاسی در عرصه اپوزسیون راست و حتی چپ حضور دارند که مداوما به توجیه سران سبز، بیانیه ها و مواضعشان پافشاری می کنند و در جنبش دانشجویی نیز، عملا می کوشند که با واسطه بازوهای اجرایی شان (که جدی ترین آنها دفاتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه هستند) سنت رزمندگی، ضد دیکتاتوری، ضد امپریالیستی و پیوستگی مبارزات دانشجویان با فرودستان و طبقه کارگر و زحمتکش جامعه را مخدوش کرده و به انحراف بکشانند.
بیانیه تحلیلی اخیر دفتر تحکیم وحدت در آستانه ۱۶ آذر روز دانشجو، "در خصوص راهبرد جدید فعالیت های دانشجویی" نیز دقیقا در همین راستا منتشر گردیده است که در این دوره جدید که خصلت ها و الزامات مبارزه با دور قبلی آن ضرورتا متفاوت خواهد بود، ذهنیت جنبش دانشجویی را با ارائه گزاره های کاملا ایدئولوژیک بورژوایی، از وظایف مبرم و انکار ناشدنی خود منحرف نماید.
این بیانیه با بر شمردن مواردی از جمله پرهیز از خشونت، عقلانی کردن و کنترل هزینه فعالیت های منتقدانه و مسالمت آمیز، خلق راه های جدید و پرنشاط و امید برای فعالیت، حفظ تشکل های شناسنامه دار، استفاده از پتانسیل شبکه های غیررسمی، ارتباط با فعالان دیگر دانشگاه ها و شبکه های اجتماعی-سیاسی و در نهایت تبلیغ و تاریخ سازی برای این تشکل دانشجویی شبه حکومتی، عملا می کوشد که در دوران جدید پیشِ رو موارد خط سیاسی کاملا ایدئولوژیک و منافع طبقاتی پسِ پشت آن را به عنوان گزاره هایی بدیهی به خورد بدنه دانشجویی ضربه دیده از سرکوب های سازمان یافته بدهند. راهبردهایی که دقیقا در تمایز با آنچه ما نیروهای سوسیالیست، استراتژی دوره جدید می نامیم، عملا در جهت توجیه خشونت سازمان یافته حکومتی و تئوریزه کردن انفعال و سرخوردگی پیامد آن، توجیه سازشکاری و سلب حق مشروع دفاع از خود، سرپوش گذاشتن بر روابط منحط با احزاب و جریانات حکومتی و شبه حکومتی که عملا طی دو دهه اخیر نتیجه ای جز وابستگی و جیره خواری را برای بخش هایی از جنبش دانشجویی و در نتیجه عدم استقلال سیاسی آنان را در پی نداشته است، بستن باب شکل گیری تشکل های نوین و از پایین دانشجویی که بر اساس پلاتفرم های سیاسی منطبق با سنت جنبش دانشجویی شکل گرفته اند و هیچ سنخیتی با نهادهای دانشجویی حکومتی و شبه حکومتی سازشکار ندارند؛ این بیانیه عملا به عنوان مکمل بیانیه های سران سبز و خط و خطوط و بیراهه ای که نشان می دهند قابل تعقیب است، کما اینکه سازمان ادوار تحکیم وحدت با صراحت و وقاحت بیان می دارد: : "... آذر این سال ها دیگر سرخ نیست... آذر این سالها سبز است و سبز یعنی تحمل، آگاهی، صبر، استقامت، نستوهی و بخشش... یعنی مدارا، یعنی حق گویی یعنی حقیقت جویی و یعنی خواستن روزگار نیک و شرافتمندانه برای هر کس و همه کس و جنبش دانشجویی امروز حاملان اصلی تمامی این مفاهیم والا و زیباست..."
در تقابل با این استراتژی رفرمیستی و تا مغز استخوان سازشکارانه سوسیالیست ها همواره به عنوان یک آلترناتیو جدی و پیگیر خود را مطرح کرده اند که با توجه به عینیت موجود، برنامه و استراتژی سیاسی شان بیشترین انطباق را با شرایط موجود دارد و بیش از هر جریان دیگری می کوشند بر مبنای نیازها و خواست های واقعی فرودستان و زحمتکشان و اقلیت هایی که حقوقشان تاریخا پایمال شده است، مبارزه علیه وضعیت موجود و نظم ضد انسانی مستقر را سازمان دهند.
در جنبش دانشجویی نیز چپ ها و سوسیالیست ها، چندین سال به مثابه بدیل گرایشات راست و رفرمیست در عرصه حضور داشتند تا آن دم که توسط قوای سرکوب گر حکومتی و هم دستان شبه حکومتی و برون حکومتی شان که برای سرکوب چپ دانشجویی لحظه شماری می کردند، به شدت ضربه خورده و دچار محدودیت شدند.
اما بدون شک چپ دانشجویی از آن جا که ریشه در عینیات جاری و واقعیت های موجود دارد و به منافع اکثریت عظیم تحت ستمی در جامعه ارجاع می دهد، ریشه دار و سنّت دار در بستر دانشگاه است. به خصوص با توجه به این که دوره پیشِ رو حامل ویژگی ها و خصیصه هایی است که ضرورتا تنها یک نیروی پیشرو چپ و سوسیالیست می تواند پرچمدار مبارزه در شرایط کنونی باشد. ما پیش شرط این مبارزه بدون شک تحلیلی از شرایط سیاسی- اقتصادی کنونی است.
مساله گره خوردن مطالبات اقتصادی با بحران سیاسی حکومتی که در یک سال و اندی اخیر شدت گرفته است، ویژگی دوره پیشِ رو است. با توجه به شرایط اقتصادی ویژه ای که وجود دارد و در پیوند با بحران سیاسی موجود، وضعیت معیشتی مردم روز به روز وخیم تر می شود و سیاست های نئولیبرال دولت در اقتصاد فقر و فلاکت فزاینده ای را در پرتو تورم، بیکاری وگرانی به طور روزانه بر مردم و به ویژه طبقه کارگر و زحمتکشان تحمیل می نماید که عمیقا وصف ناپذیر است.
این در حالی است که رهبران سبز از جمله میرحسین موسوی عملا سرکوب هرگونه اعتراضی علیه وضعیت ناگوار معیشتی به دست حکومت را به رسمیت شناخته اند و حکومت نیز طبعا پا فرا تر گذارده و در درون آن بحث هایی حول تعیین اشّد مجازات اعدام برای معترضین به طرح هدفمند سازی یارانه ها و راه اندازی اردوگاه کار اجباری برای کسانی که به اسم اراذل و اوباش (بخوانید مردم معترض) دستگیر می شوند، در جریان است.
سازشکاری اصلاح طلبان و رهبران سبز بر کسی پوشیده نیست و دقیقا از این جهت است که دانشگاه باید به عنوان سنگری علیه هرگونه مماشات و سازشکاری حفظ شود. از آن جایی که هر گونه مبارزه صنفی در دانشگاه مستقیما بدل به مبارزه ای سیاسی می شود، از آن جایی که ماهیت و سنّت جنبش دانشجویی ضد دیکتاتوری، ضد امپریالیستی، ضد بی عدالتی، ضد ستم جنسی و هر گونه ستمی علیه اقلیت هاست، از آن جایی که چپ دانشجویی بارها خود را به درستی به عنوان متحد جنبش طبقه کارگر اعلام کرده است و اصولیت خود را از منظر جایگاه خود در بطن مبارزه طبقاتی جاری سنجیده است، و از آن جایی که هیچ مبارزه ای برای کسب حداقلی ترین حقوق سیاسی و دموکراتیک بدون پیشروی جنبش طبقه کارگر میّسر نیست، از این روست که در شرایط ویژه ای که چندی است آغاز گردیده است، سیاست سوسیالیست ها در جنبش دانشجویی نیز در تمایز و تقابل مستقیم با سیاست های سبزها (لیبرال- فرمیست ها) تعریف می شود.
آنچه که اکنون می توان وظیفه همه سوسیالیست ها در جنبش های اجتماعی و به ویژه در جنبش کارگری شمرد، مساله شکل دادن به یک رهبری کارگری-سوسیالیستی سیاسی برای این مجموعه مبارزات به هم پیوسته است و روشن است که از این رو بحث تشکل یابی و نیز عملیاتی کردن پیوستگی مبارزات جوانان و دانشجویان با مبارزات جنبش طبقه کارگر، و هماهنگی رهبران عملی جنبش دانشجویی و رهبران عملی طبقه کارگر از ضرورتی انکارناپذیر برخوردار است.
دانشجویان چپ و سوسیالیست باید برای شرایط جدید قدم های جدی به سوی سازمان یابی های نوینی بردارند که به لحاظ سبک کاری طبعا با گذشته تفاوت هایی دارد. استراتژی ما در دوره جدید نیاز به تاکتیک های متناسب با پیشبردن این استراتژی ها نیز دارد.
۱۶ آذر این سال نیز چون هر سال خونین و سرخ است... در کوران مبارزات، سنگر آزادی بهای بسیار پرداخته است... عزیزانمان در بحبوحه مبارزات به خون نشستند و جایشان در نیمکت های کلاس خالی است... اکنون رفقا و هم دانشگاهی های بسیاری در زندان داریم، با اتهاماتی واهی و احکامی سنگین... اخراج ها و تعلیق ها و انواع محرومیت های تحصیلی که از شمار خارج اند...
به احترام همه خون های ریخته و برای آن که به ارتجاع حاکم بار دیگر نشان دهیم که حلقه های این زنجیر از هم نگسسته اند، در ۱۶ آذر امسال نیز، مشت هایمان را گره خواهیم کرد و فریاد انسانیت را در سراسر دانشگاه های ایران سر می دهیم!
زنده باد جنبش دانشجویی پیشرو و آگاه به منافع کارگران و زحمتکشان!
زنده باد مبارزه متحد جنبش دانشجویی و کارگری
زنده باد سوسیالیسم
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
۱۶ آذر ٨۹
در فتح و در شکست
هر جا که دست داد
سرود بزرگ را:
...
آهنگ زنده ای
کاندر شکست و
بایست خواند و رفت
بایست خواند و ماند!
(الف.بامداد)
یک سال و نیم از مبارزه و مقاومت پر هزینه دانشجویان در سطح دانشگاه ها به موازات مبارزات جاری در بطن جامعه ایران می گذرد و طی این مدت، سنگر آزادی مورد تعرض و تجاوز بی وقفه ارتجاع قرار داشته و تنفّس در سطح دانشگاه ها با توجه به امنیتی- پادگانی شدن فضای دانشگاه ها بیش از پیش دشوار شده است.
در بیانیه های قبلی مان به این نکته مهم اشاره کرده ایم که دوره جدیدی از مبارزات آزادی خواهانه و عدالت جویانه آغاز گردیده است که این مساله مستقیما تحلیل ما از شرایط و استراتژی ما برای مبارزه را تحت تاثیر مستقیم خود قرار می دهد.
بدیهی است که بدنه جنبش دانشجویی بدنه یکپارچه ای نیست و بخشی از آن در سایه تلاش های بی وقفه جریانات لیبرال رفرمیست (سبز) و تشکل های رسمی شان که بیش از همه در انجمن های اسلامی و دفاتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه متبلور است، به زائده و پیش برنده سیاست های رهبران سبز در دانشگاه ها بدل گشته اند و از این بابت هزینه های گزافی را نیز به فعالین خود تحمیل نمودند. هزینه هایی که نه در خدمت یک جنبش آزادی خواهانه و عدالت طلبانه، بلکه مشخصا در جهت منافع جناح بیرون گذاشته ای از حکومت بورژوا- اسلامی به آنان تحمیل گشته است. این در حالی است که سازشکاری و نا پیگیری سران سبز و ایادی داخلی و خارجی شان در مقاطع مختلفی از دوران مبارزات خیابانی مردم، بروز کرده بود و عملا همدستی شان با جناح حاکم آنقدر روشن بود که نسبت به پیشرو بودن این جماعت در نمایندگی و پیگیری خواست ها مطالبات واقعی توده معترض به خیابان آمده، رفع توهّم شود.
اما کماکان شاهد هستیم که علی رغم تلاش های مستمر لیبرال- رفرمیست ها برای ایجاد سرخوردگی از ادامه اعتراضات، نیروهای سیاسی در عرصه اپوزسیون راست و حتی چپ حضور دارند که مداوما به توجیه سران سبز، بیانیه ها و مواضعشان پافشاری می کنند و در جنبش دانشجویی نیز، عملا می کوشند که با واسطه بازوهای اجرایی شان (که جدی ترین آنها دفاتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه هستند) سنت رزمندگی، ضد دیکتاتوری، ضد امپریالیستی و پیوستگی مبارزات دانشجویان با فرودستان و طبقه کارگر و زحمتکش جامعه را مخدوش کرده و به انحراف بکشانند.
بیانیه تحلیلی اخیر دفتر تحکیم وحدت در آستانه ۱۶ آذر روز دانشجو، "در خصوص راهبرد جدید فعالیت های دانشجویی" نیز دقیقا در همین راستا منتشر گردیده است که در این دوره جدید که خصلت ها و الزامات مبارزه با دور قبلی آن ضرورتا متفاوت خواهد بود، ذهنیت جنبش دانشجویی را با ارائه گزاره های کاملا ایدئولوژیک بورژوایی، از وظایف مبرم و انکار ناشدنی خود منحرف نماید.
این بیانیه با بر شمردن مواردی از جمله پرهیز از خشونت، عقلانی کردن و کنترل هزینه فعالیت های منتقدانه و مسالمت آمیز، خلق راه های جدید و پرنشاط و امید برای فعالیت، حفظ تشکل های شناسنامه دار، استفاده از پتانسیل شبکه های غیررسمی، ارتباط با فعالان دیگر دانشگاه ها و شبکه های اجتماعی-سیاسی و در نهایت تبلیغ و تاریخ سازی برای این تشکل دانشجویی شبه حکومتی، عملا می کوشد که در دوران جدید پیشِ رو موارد خط سیاسی کاملا ایدئولوژیک و منافع طبقاتی پسِ پشت آن را به عنوان گزاره هایی بدیهی به خورد بدنه دانشجویی ضربه دیده از سرکوب های سازمان یافته بدهند. راهبردهایی که دقیقا در تمایز با آنچه ما نیروهای سوسیالیست، استراتژی دوره جدید می نامیم، عملا در جهت توجیه خشونت سازمان یافته حکومتی و تئوریزه کردن انفعال و سرخوردگی پیامد آن، توجیه سازشکاری و سلب حق مشروع دفاع از خود، سرپوش گذاشتن بر روابط منحط با احزاب و جریانات حکومتی و شبه حکومتی که عملا طی دو دهه اخیر نتیجه ای جز وابستگی و جیره خواری را برای بخش هایی از جنبش دانشجویی و در نتیجه عدم استقلال سیاسی آنان را در پی نداشته است، بستن باب شکل گیری تشکل های نوین و از پایین دانشجویی که بر اساس پلاتفرم های سیاسی منطبق با سنت جنبش دانشجویی شکل گرفته اند و هیچ سنخیتی با نهادهای دانشجویی حکومتی و شبه حکومتی سازشکار ندارند؛ این بیانیه عملا به عنوان مکمل بیانیه های سران سبز و خط و خطوط و بیراهه ای که نشان می دهند قابل تعقیب است، کما اینکه سازمان ادوار تحکیم وحدت با صراحت و وقاحت بیان می دارد: : "... آذر این سال ها دیگر سرخ نیست... آذر این سالها سبز است و سبز یعنی تحمل، آگاهی، صبر، استقامت، نستوهی و بخشش... یعنی مدارا، یعنی حق گویی یعنی حقیقت جویی و یعنی خواستن روزگار نیک و شرافتمندانه برای هر کس و همه کس و جنبش دانشجویی امروز حاملان اصلی تمامی این مفاهیم والا و زیباست..."
در تقابل با این استراتژی رفرمیستی و تا مغز استخوان سازشکارانه سوسیالیست ها همواره به عنوان یک آلترناتیو جدی و پیگیر خود را مطرح کرده اند که با توجه به عینیت موجود، برنامه و استراتژی سیاسی شان بیشترین انطباق را با شرایط موجود دارد و بیش از هر جریان دیگری می کوشند بر مبنای نیازها و خواست های واقعی فرودستان و زحمتکشان و اقلیت هایی که حقوقشان تاریخا پایمال شده است، مبارزه علیه وضعیت موجود و نظم ضد انسانی مستقر را سازمان دهند.
در جنبش دانشجویی نیز چپ ها و سوسیالیست ها، چندین سال به مثابه بدیل گرایشات راست و رفرمیست در عرصه حضور داشتند تا آن دم که توسط قوای سرکوب گر حکومتی و هم دستان شبه حکومتی و برون حکومتی شان که برای سرکوب چپ دانشجویی لحظه شماری می کردند، به شدت ضربه خورده و دچار محدودیت شدند.
اما بدون شک چپ دانشجویی از آن جا که ریشه در عینیات جاری و واقعیت های موجود دارد و به منافع اکثریت عظیم تحت ستمی در جامعه ارجاع می دهد، ریشه دار و سنّت دار در بستر دانشگاه است. به خصوص با توجه به این که دوره پیشِ رو حامل ویژگی ها و خصیصه هایی است که ضرورتا تنها یک نیروی پیشرو چپ و سوسیالیست می تواند پرچمدار مبارزه در شرایط کنونی باشد. ما پیش شرط این مبارزه بدون شک تحلیلی از شرایط سیاسی- اقتصادی کنونی است.
مساله گره خوردن مطالبات اقتصادی با بحران سیاسی حکومتی که در یک سال و اندی اخیر شدت گرفته است، ویژگی دوره پیشِ رو است. با توجه به شرایط اقتصادی ویژه ای که وجود دارد و در پیوند با بحران سیاسی موجود، وضعیت معیشتی مردم روز به روز وخیم تر می شود و سیاست های نئولیبرال دولت در اقتصاد فقر و فلاکت فزاینده ای را در پرتو تورم، بیکاری وگرانی به طور روزانه بر مردم و به ویژه طبقه کارگر و زحمتکشان تحمیل می نماید که عمیقا وصف ناپذیر است.
این در حالی است که رهبران سبز از جمله میرحسین موسوی عملا سرکوب هرگونه اعتراضی علیه وضعیت ناگوار معیشتی به دست حکومت را به رسمیت شناخته اند و حکومت نیز طبعا پا فرا تر گذارده و در درون آن بحث هایی حول تعیین اشّد مجازات اعدام برای معترضین به طرح هدفمند سازی یارانه ها و راه اندازی اردوگاه کار اجباری برای کسانی که به اسم اراذل و اوباش (بخوانید مردم معترض) دستگیر می شوند، در جریان است.
سازشکاری اصلاح طلبان و رهبران سبز بر کسی پوشیده نیست و دقیقا از این جهت است که دانشگاه باید به عنوان سنگری علیه هرگونه مماشات و سازشکاری حفظ شود. از آن جایی که هر گونه مبارزه صنفی در دانشگاه مستقیما بدل به مبارزه ای سیاسی می شود، از آن جایی که ماهیت و سنّت جنبش دانشجویی ضد دیکتاتوری، ضد امپریالیستی، ضد بی عدالتی، ضد ستم جنسی و هر گونه ستمی علیه اقلیت هاست، از آن جایی که چپ دانشجویی بارها خود را به درستی به عنوان متحد جنبش طبقه کارگر اعلام کرده است و اصولیت خود را از منظر جایگاه خود در بطن مبارزه طبقاتی جاری سنجیده است، و از آن جایی که هیچ مبارزه ای برای کسب حداقلی ترین حقوق سیاسی و دموکراتیک بدون پیشروی جنبش طبقه کارگر میّسر نیست، از این روست که در شرایط ویژه ای که چندی است آغاز گردیده است، سیاست سوسیالیست ها در جنبش دانشجویی نیز در تمایز و تقابل مستقیم با سیاست های سبزها (لیبرال- فرمیست ها) تعریف می شود.
آنچه که اکنون می توان وظیفه همه سوسیالیست ها در جنبش های اجتماعی و به ویژه در جنبش کارگری شمرد، مساله شکل دادن به یک رهبری کارگری-سوسیالیستی سیاسی برای این مجموعه مبارزات به هم پیوسته است و روشن است که از این رو بحث تشکل یابی و نیز عملیاتی کردن پیوستگی مبارزات جوانان و دانشجویان با مبارزات جنبش طبقه کارگر، و هماهنگی رهبران عملی جنبش دانشجویی و رهبران عملی طبقه کارگر از ضرورتی انکارناپذیر برخوردار است.
دانشجویان چپ و سوسیالیست باید برای شرایط جدید قدم های جدی به سوی سازمان یابی های نوینی بردارند که به لحاظ سبک کاری طبعا با گذشته تفاوت هایی دارد. استراتژی ما در دوره جدید نیاز به تاکتیک های متناسب با پیشبردن این استراتژی ها نیز دارد.
۱۶ آذر این سال نیز چون هر سال خونین و سرخ است... در کوران مبارزات، سنگر آزادی بهای بسیار پرداخته است... عزیزانمان در بحبوحه مبارزات به خون نشستند و جایشان در نیمکت های کلاس خالی است... اکنون رفقا و هم دانشگاهی های بسیاری در زندان داریم، با اتهاماتی واهی و احکامی سنگین... اخراج ها و تعلیق ها و انواع محرومیت های تحصیلی که از شمار خارج اند...
به احترام همه خون های ریخته و برای آن که به ارتجاع حاکم بار دیگر نشان دهیم که حلقه های این زنجیر از هم نگسسته اند، در ۱۶ آذر امسال نیز، مشت هایمان را گره خواهیم کرد و فریاد انسانیت را در سراسر دانشگاه های ایران سر می دهیم!
زنده باد جنبش دانشجویی پیشرو و آگاه به منافع کارگران و زحمتکشان!
زنده باد مبارزه متحد جنبش دانشجویی و کارگری
زنده باد سوسیالیسم
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
۱۶ آذر ٨۹
در حالی به شانزده آذر امسال نزدیک می شویم که حاکمیت تئوکراسی ونظامی ایران با بوجود آوردن جو سرکوب و اختناق سعی بر پنهان نمودن آتش خشم دانشجویان می نماید.حکومت به هر شیوه ای متوسل می گردد که مانع برگزاری مراسم روز دانشجو شود.اما نیک می دانیم که دانشجویان آگاه و دلیر نه از بند و نه از زنجیر هراسی به دل راه نمی دهند.حکومت گمان می کند که با بازداشت و تبعید فعالین دانشجویی می تواند دانشگاه را به فضایی مرده و قبرستانی تبدیل نماید.خیر! تدارک دانشجویان آزادیخواه در تهران و دیگر شهرها در آستانه روز دانشجو نشان از عزم و اراده استوارآنها برای هر چه با شکوه تر برگزار نمودن مراسم روز دانشجو دارد.
خیزش ۱۶ آذر ٨٨ به خوبی نشان داد که حکومت از اتحاد دانشجویان می هراسد و به همین علت با حبس و تبعید فعالین دانشجویی سعی بر انتقام گرفتن از جنبش دانشجویی نمود.جنبش دانشجویی تنها با اتحاد و همبستگی با دیگر جنبشهای اجتماعی می تواند جو خفقان و سرکوب را بشکند.
جبهه متحد دانشجویی ازدانشجویان و مردم آزاده ایران می خواهد که در روز دانشجو همبستگی خود را با دانشجویان دربند و زندانیان سیاسی اعلام نمایند.از هم میهنان برون مرز نیز انتظار می رود بواسطه آزادی عمل بیشتری که دارا می باشند بغض های فرو خورده هم میهنان دربند خود را با صدای هر چه رساتر به گوش جهانیان برسانند.
در پایان از دانشجویان آزادیخواه می خواهیم در روز ۱۶ آذر با استفاده از روشهای نوین اعتراضی وعدم حضور در کلاس ها اعتراض خود را به حاکمیت سرکوب و شکنجه نشان دهند.
زنده باد آزادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد
جبهه متحد دانشجویی
خیزش ۱۶ آذر ٨٨ به خوبی نشان داد که حکومت از اتحاد دانشجویان می هراسد و به همین علت با حبس و تبعید فعالین دانشجویی سعی بر انتقام گرفتن از جنبش دانشجویی نمود.جنبش دانشجویی تنها با اتحاد و همبستگی با دیگر جنبشهای اجتماعی می تواند جو خفقان و سرکوب را بشکند.
جبهه متحد دانشجویی ازدانشجویان و مردم آزاده ایران می خواهد که در روز دانشجو همبستگی خود را با دانشجویان دربند و زندانیان سیاسی اعلام نمایند.از هم میهنان برون مرز نیز انتظار می رود بواسطه آزادی عمل بیشتری که دارا می باشند بغض های فرو خورده هم میهنان دربند خود را با صدای هر چه رساتر به گوش جهانیان برسانند.
در پایان از دانشجویان آزادیخواه می خواهیم در روز ۱۶ آذر با استفاده از روشهای نوین اعتراضی وعدم حضور در کلاس ها اعتراض خود را به حاکمیت سرکوب و شکنجه نشان دهند.
زنده باد آزادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد
جبهه متحد دانشجویی
ایران-تهران
اخبار روز:
دانشگاه سنگرِ مبارزه و آزادی است!
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید!
بیانیه ی نشریه ی دانشجویی بذر به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو
۱۶ آذر فرا رسیده و ما سالی پر فراز و نشیب را از سر گذراندیم. سالی که با فروکش مبارزات خیابانی، با سرکوب ها، با حمله به دانشگاه و دانشگاهیان به شکل دستگیری فعالین دانشجویی، اخراج و تعلیق و محرومیت از تحصیل، اخراج استادان مخالف و بازنشسته نمودن اجباری آن ها، جداسازی های جنسیتی در قسمت های مختلف دانشگاه، تغییر دروس علوم انسانی و اسلامی نمودن آن ها، و با تهدید به "انقلاب فرهنگی دوم" و آخرین آن ها انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران رقم خورد.
از ما می ترسند!
چرا که ما همواره به پا دارنده ی آتش ها بوده ایم. این ما بودیم که در سال گذشته سرنوشت خویش را در دست گرفته و خیابان ها را به عرصه ی نبرد با مزدوران رژیم بدل کردیم. این ما بودیم که شعار مرگ بر دیکتاتور و رهبر را فراگیر کردیم. این ما بودیم که گسترده ترین و رزمنده ترین ۱۶ آذر تاریخ جنبش دانشجویی را در میان مردم و در خیابان برگزار کردیم. این ما بودیم که علیرغم فروکش مبارزات خیابانی پرچم مقاومت را در دست گرفته ایم. آنان با حملات بی شرمانه می خواهند از ما انتقام گیرند و ما را به خاطر سرکشی ها و بی باکی های مان تنبیه کنند.
از ما می ترسند چرا که چشمان بسیاری به ماست. رژیم به خوبی می داند که جنبش دانشجویی، تأثیر گذارترین جنبش در صحنه سیاست ایران است. دانشجویان به دلیل سرو کار داشتن با علم و تأثیر گیری از طبقات مختلف جامعه و گرایشات سیاسی گوناگون حساس ترین و سیاسی ترین بخش جامعه را تشکیل می دهند و جنبش دانشجویی همواره خارِ چشم حکومت های مرتجع بوده و هست. جمهوری اسلامی از عمق بی پایه گی خود در میان دانشجویان با خبر است و می داند که آنان هر آن می توانند جرقه ای بر انبار باروت زنند و بار دیگر خشم کین سی و یکساله مردم را منفجر کنند. همه ی این دلایل کافیست تا بفهمیم چرا برای زهرِ چشم گرفتن از مردم و برای سرکوب و خاموش نمودن اعتراضات، دانشگاه هدف سرکوبگران است.
می خواهند ما را خنثی کنند!
این خنثی سازی چند سویه است. از یک سو جناح غالب با توطئه و سرکوب و با عوام فریبی و دروغ پراکنی می خواهد دانشگاه را به پادگان، قبرستان و محلی برای تبلیغ خرافه و دین بدل کند.
از سوی دیگر جناح مغلوب (امثال کروبی، خاتمی و موسوی) با دعوت ما به آرامش می خواهند مانع از تکرار وقایعی چون ۱۶ آذر سال گذشته و تظاهرات روز عاشورا شوند. آنان از رادیکالیسم میان ما و مردم به وحشت افتادند. برای همین فرمان عقب نشینی صادر کردند. آنان بزرگترین خیانت را به مبارزات مردم و جانباختگان خیزش و جوانان مصمم و مبارز کردند. تمام راه کارهای رهبران سبز در طول مدت مبارزات مردم در سال گذشته گویای این بود که آن ها سعی داشتند خیزش را مهار و کنترل کنند. روحیه ی سرکش ما با اهداف حقیرشان – سهم خواهی از قدرتی فاسد و ستمگر – هم خوانی نداشت. آن ها تنها زمانی به ما روی می آورند که ما پا را از اهداف شان فراتر نگذاریم.
به ما پیام می دهند ولی برای از "دست دادن فرصت ها" یا "شیوه ی خریدن فرصت ها" توسط جناح غالب ابراز نگرانی می کنند. برای نمونه می توان به پیام موسوی به مناسبت ماه آذر رجوع کرد و دریافت که چگونه مانند همیشه نگران بقای نظام است و مخالفت اش با جناح غالب به دلیل "از دست دادن فرصت ها تا نابودی نظام" است. او تحت عنوان "شورش کور" با اعتراضات رادیکال ما مخالفت می کند و ما را به مبارزه ای بدون خشونت فرا می خواند.
او از ما می خواهد به آگاهی مسلح شویم البته به "آگاهی اسلامی"! غیر از آن رفتارمان از نظر او " نابهنجار" خواهد بود. او و جناح او که اکنون از قدرت رانده شده اند راه حل مشکلات جامعه را بازگشت به قانون اساسی و التزام بدان می دانند. یعنی همان قانونی که بر مبنای آن در سال ۵۹ انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها صورت گرفت و دانشجویان به خاک و خون کشیده شدند. همان قانونی که بر مبنای آن بهترین جوانان و دانشجویان و فعالین سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شده اند. همان قانونی که بر پایه اش هزاران نفر در مدت کوتاهی در سال ۶۷ به دار آویخته شدند. این همان قانون ضد زنی است که بر پایه ی شرع تدوین شده و جامعه را در تمامی ابعاد به قهقرا برده و فاجعه آفریده است. مشغله ی اصلی رهبران سبز همراهی با خواست های بنیادین مردم نیست بلکه چگونگی حفظ نظام است. در این زمینه نباید هیچ توهمی نسبت به آنان داشت. اختلاف شان با جناح غالب بر سر شیوه های گرداندن این نظام است. بی جهت نیست که موسوی در انتقاد به طرح یارانه ها بر "شیوه غلط خریدن فرصت توسط دولت" انگشت می گذارد نه اصل این طرح خانمان سوز، طرحی که همه جناح ها با آن موافق اند.
ذره ای عنصر رهایی بخش در چنین پیام هایی وجود ندارد. یکی از دلایل اصلی به ثمر نرسیدن فداکاری های ما در مبارزه ی سال گذشته و فروکش مبارزات خیابانی در وجود چنین "رهبران" و "راه ها" و "خواست هایی" است که این رهبران مبلغ آن بوده اند. باید با چشمانی باز به این واقعیت بزرگ نگاه کنیم و از آن درس گیریم.
ما نیاز به ایده های جدید و راهکارهای جدید داریم!
اکنون که ماهیت و بی ثمری "جنبش سبز" و رهبران آن بر بسیاری از ما روشن شده است. باید به فکر کارهای اساسی باشیم. سئوالات بی شماری ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول کرده است. چرا خیزش سال گذشته وسط راه ایستاد و نتوانست تکلیف این حکومت را روشن کند؟ چگونه می توان از شر این حکومت مذهبی رها شد؟ چرا رهبری سبز وسط کار جا زد؟ به کدام رهبری می توان تکیه زد؟ چه مسیری باید رفت؟ تحت هدایت چه تفکر و سیاستی؟ چرا اصلاح این حکومت کارساز نیست؟ برای چه جامعه ای باید مبارزه کرد؟
پیگیری در دست یافتن به پاسخ های صحیح در این زمینه ها ما را وادار می کند که علم رهایی جامعه را فرا گیریم. این علم ۱۶۰ سال پیش توسط مارکس بنیان نهاده شد. نام این علم کمونیسم است. با کشف قوانین این علم، انقلابی در تفکر بشر پدید آمد. برای نخستین بار بشر با عمیق ترین، منظم ترین، منسجم ترین و همه جانبه ترین دیدگاه و روش علمی روبرو شد. با تکیه بر این علم می توان تضادهای جامعه را شناخت و در جهت تغییر اساسی آن گام برداشت. این علم متعلق به طبقه ی کارگر و همه ستمدیدگان جهان است. این علم دگرگون کننده و انقلابیست و راه غلبه بر کلیه تضادهایی که موجب درد و رنج بشر گشته را نشان می دهد و قادرست راه رهایی بشر را ترسیم کند. همه قادرند این علم را فراگیرند. علمی که زنده و پویاست و در جریان انقلاب های بزرگ قرن بیستم و پیروزی ها و شکست های متعدد تکامل یافت. تنها با تکیه بر این علم است که می توان به پرسش های کلیدیِ پیشِ روی پاسخ داد، دوست و دشمن را شناخت، راه را از بیراهه تشخیص داد، از گام برداشتن در راههای ناشناخته نهراسید و مسیر موفقیت را ترسیم کرد. از این روست که می گوییم چشم ها را باید شست، جور دیگری باید دید.
فراگیری علم کمونیسم توسط بخشی از دانشجویان نه تنها موجب تقویت جنبش کمونیستی می شود بلکه به استحکام جنبش دانشجویی نیز یاری می رساند. بخش چپ جنبش دانشجویی ایران می تواند مبتکر به راه انداختن جنبشی انقلابی آگاهانه در میان دانشجویان و به طور کلی جوانان گردد. این نیازِ فوری جامعه ی ماست و باید پاسخ گیرد. جنبشی که علیه قید و بندها بپاخیزد و مبارزه ای جسورانه و همه جانبه را علیه تمام جناح ها و ابعاد و وجوه این رژیم به پیش برد. راه حل های کهنه امروز و دیروز رهبری ارتجاعی سبز راه گشا نیست. ما باید تلاش کنیم جنبشی را شکل دهیم که از آن ما باشد و به دست ما برپا شود و پاسخگوی نیاز ما به ایده ها و فرهنگ نو، اخلاقیات و رفتارهای نو باشد. با دین و خرافه و توسل به ماورا الطبیعه به جایی نمی رسیم.
ما نیاز به جنبشی داریم که تمامی پتانسیل های انقلابی را شکوفا کند؛ مشخصاً انرژی و خشم دختران جوان را به حداکثر به میدان آورد. نیروی انقلابی تازه نفسی که تا قبل از خیزش ٨٨ نادیده گرفته می شد ولی در خیزش سال گذشته چشم دنیا را خیره کرد. نیرویی که همیشه با تفکرات مرد سالارانه حاکم بر جامعه روبرو بوده و همواره آماج حملات نیروهای حراست و بسیج در سطح دانشگاه و نیروهای امنیتی در جامعه بوده است. تقویت نقش پیشروِ دختران دانشجو در حرکت های اعتراضی رادیکال، به معنای تضعیف هر چه بیشتر حکومت دینی است که زن ستیزی جز لاینفک آن است.
ما به جنبش مستقلی نیاز داریم که:
- دنباله رویِ هیچ یک از جناح های حاکمیت و تشکلات وابسته به آنان نباشد.
- افشاگر استبداد داخلی و دخالت های امپریالیستی باشد.
- افشاگر جهل و خرافه و مذهب باشد و جدایی دین از دولت را تبلیغ کند.
- افشاگر کلیه طرح های ارتجاعی اقتصادی مشخصاً طرح هدفمند کردن یارانه ها باشد که هدفی جز فقیرتر کردن بیشتر مردم و له کردن طبقات تحتانی و اقشار کم در امد شهر و روستا ندارد.
- در کنار مبارزات کارگران و زحمت کشان شهر و روستا، زنان، معلمان و دانش آموزان و ملل تحت ستم قرار گیرد و از آن ها دفاع کند.
- مدافع آزادی های سیاسی و دمکراتیک در جامعه باشد.
- مدافع ازادی اندیشه و جوشش فکری باشد و فضای آزادی برای مباحثات نظری ایجاد کند.
- هدفش ارتقا سطح توقعات و افق دید مبارزاتی مردم به ویژه جوانان باشد؛ از طریق دامن زدن به بحث بر سر معنای رهایی (رهایی از کلیه ی اشکالِ ستم و استثمار و ایده ها و افکار سنتی و ...)
باشد تا ۱۶ آذر امسال را بر چنین راستایی برگزار کنیم.
باشد تا روز دانشجو را به روز اعتراض به تمام سرکوب ها، طرح ضد مردمی هدفمند کردن یارانه ها، جداسازی جنسیتی، بومی گزینی، محرومیت از تحصیل دانشجویان معترض، اسلامی کردن دروس علوم انسانی، انحلال دانشگاه ها و پراکنده کردن استادان و دانشجویان به اطراف شهرها، قوانین ضد دختران در سطح دانشگاه، پولی کردن دانشگاه ها، حضور نهادهای نظامی در صحن دانشگاه بدل کنیم؛ آزادی تمامی زندانیان سیاسی و فعالین دانشجویی را خوستار شویم و محاکمه کلیه ی عاملین و آمرین جنایات رژیم را طلب کنیم.
دانشجو به پا خیز، آینده در مشت توست!
۱۶ آذر ۱٣٨۹
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید!
بیانیه ی نشریه ی دانشجویی بذر به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو
۱۶ آذر فرا رسیده و ما سالی پر فراز و نشیب را از سر گذراندیم. سالی که با فروکش مبارزات خیابانی، با سرکوب ها، با حمله به دانشگاه و دانشگاهیان به شکل دستگیری فعالین دانشجویی، اخراج و تعلیق و محرومیت از تحصیل، اخراج استادان مخالف و بازنشسته نمودن اجباری آن ها، جداسازی های جنسیتی در قسمت های مختلف دانشگاه، تغییر دروس علوم انسانی و اسلامی نمودن آن ها، و با تهدید به "انقلاب فرهنگی دوم" و آخرین آن ها انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران رقم خورد.
از ما می ترسند!
چرا که ما همواره به پا دارنده ی آتش ها بوده ایم. این ما بودیم که در سال گذشته سرنوشت خویش را در دست گرفته و خیابان ها را به عرصه ی نبرد با مزدوران رژیم بدل کردیم. این ما بودیم که شعار مرگ بر دیکتاتور و رهبر را فراگیر کردیم. این ما بودیم که گسترده ترین و رزمنده ترین ۱۶ آذر تاریخ جنبش دانشجویی را در میان مردم و در خیابان برگزار کردیم. این ما بودیم که علیرغم فروکش مبارزات خیابانی پرچم مقاومت را در دست گرفته ایم. آنان با حملات بی شرمانه می خواهند از ما انتقام گیرند و ما را به خاطر سرکشی ها و بی باکی های مان تنبیه کنند.
از ما می ترسند چرا که چشمان بسیاری به ماست. رژیم به خوبی می داند که جنبش دانشجویی، تأثیر گذارترین جنبش در صحنه سیاست ایران است. دانشجویان به دلیل سرو کار داشتن با علم و تأثیر گیری از طبقات مختلف جامعه و گرایشات سیاسی گوناگون حساس ترین و سیاسی ترین بخش جامعه را تشکیل می دهند و جنبش دانشجویی همواره خارِ چشم حکومت های مرتجع بوده و هست. جمهوری اسلامی از عمق بی پایه گی خود در میان دانشجویان با خبر است و می داند که آنان هر آن می توانند جرقه ای بر انبار باروت زنند و بار دیگر خشم کین سی و یکساله مردم را منفجر کنند. همه ی این دلایل کافیست تا بفهمیم چرا برای زهرِ چشم گرفتن از مردم و برای سرکوب و خاموش نمودن اعتراضات، دانشگاه هدف سرکوبگران است.
می خواهند ما را خنثی کنند!
این خنثی سازی چند سویه است. از یک سو جناح غالب با توطئه و سرکوب و با عوام فریبی و دروغ پراکنی می خواهد دانشگاه را به پادگان، قبرستان و محلی برای تبلیغ خرافه و دین بدل کند.
از سوی دیگر جناح مغلوب (امثال کروبی، خاتمی و موسوی) با دعوت ما به آرامش می خواهند مانع از تکرار وقایعی چون ۱۶ آذر سال گذشته و تظاهرات روز عاشورا شوند. آنان از رادیکالیسم میان ما و مردم به وحشت افتادند. برای همین فرمان عقب نشینی صادر کردند. آنان بزرگترین خیانت را به مبارزات مردم و جانباختگان خیزش و جوانان مصمم و مبارز کردند. تمام راه کارهای رهبران سبز در طول مدت مبارزات مردم در سال گذشته گویای این بود که آن ها سعی داشتند خیزش را مهار و کنترل کنند. روحیه ی سرکش ما با اهداف حقیرشان – سهم خواهی از قدرتی فاسد و ستمگر – هم خوانی نداشت. آن ها تنها زمانی به ما روی می آورند که ما پا را از اهداف شان فراتر نگذاریم.
به ما پیام می دهند ولی برای از "دست دادن فرصت ها" یا "شیوه ی خریدن فرصت ها" توسط جناح غالب ابراز نگرانی می کنند. برای نمونه می توان به پیام موسوی به مناسبت ماه آذر رجوع کرد و دریافت که چگونه مانند همیشه نگران بقای نظام است و مخالفت اش با جناح غالب به دلیل "از دست دادن فرصت ها تا نابودی نظام" است. او تحت عنوان "شورش کور" با اعتراضات رادیکال ما مخالفت می کند و ما را به مبارزه ای بدون خشونت فرا می خواند.
او از ما می خواهد به آگاهی مسلح شویم البته به "آگاهی اسلامی"! غیر از آن رفتارمان از نظر او " نابهنجار" خواهد بود. او و جناح او که اکنون از قدرت رانده شده اند راه حل مشکلات جامعه را بازگشت به قانون اساسی و التزام بدان می دانند. یعنی همان قانونی که بر مبنای آن در سال ۵۹ انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها صورت گرفت و دانشجویان به خاک و خون کشیده شدند. همان قانونی که بر مبنای آن بهترین جوانان و دانشجویان و فعالین سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شده اند. همان قانونی که بر پایه اش هزاران نفر در مدت کوتاهی در سال ۶۷ به دار آویخته شدند. این همان قانون ضد زنی است که بر پایه ی شرع تدوین شده و جامعه را در تمامی ابعاد به قهقرا برده و فاجعه آفریده است. مشغله ی اصلی رهبران سبز همراهی با خواست های بنیادین مردم نیست بلکه چگونگی حفظ نظام است. در این زمینه نباید هیچ توهمی نسبت به آنان داشت. اختلاف شان با جناح غالب بر سر شیوه های گرداندن این نظام است. بی جهت نیست که موسوی در انتقاد به طرح یارانه ها بر "شیوه غلط خریدن فرصت توسط دولت" انگشت می گذارد نه اصل این طرح خانمان سوز، طرحی که همه جناح ها با آن موافق اند.
ذره ای عنصر رهایی بخش در چنین پیام هایی وجود ندارد. یکی از دلایل اصلی به ثمر نرسیدن فداکاری های ما در مبارزه ی سال گذشته و فروکش مبارزات خیابانی در وجود چنین "رهبران" و "راه ها" و "خواست هایی" است که این رهبران مبلغ آن بوده اند. باید با چشمانی باز به این واقعیت بزرگ نگاه کنیم و از آن درس گیریم.
ما نیاز به ایده های جدید و راهکارهای جدید داریم!
اکنون که ماهیت و بی ثمری "جنبش سبز" و رهبران آن بر بسیاری از ما روشن شده است. باید به فکر کارهای اساسی باشیم. سئوالات بی شماری ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول کرده است. چرا خیزش سال گذشته وسط راه ایستاد و نتوانست تکلیف این حکومت را روشن کند؟ چگونه می توان از شر این حکومت مذهبی رها شد؟ چرا رهبری سبز وسط کار جا زد؟ به کدام رهبری می توان تکیه زد؟ چه مسیری باید رفت؟ تحت هدایت چه تفکر و سیاستی؟ چرا اصلاح این حکومت کارساز نیست؟ برای چه جامعه ای باید مبارزه کرد؟
پیگیری در دست یافتن به پاسخ های صحیح در این زمینه ها ما را وادار می کند که علم رهایی جامعه را فرا گیریم. این علم ۱۶۰ سال پیش توسط مارکس بنیان نهاده شد. نام این علم کمونیسم است. با کشف قوانین این علم، انقلابی در تفکر بشر پدید آمد. برای نخستین بار بشر با عمیق ترین، منظم ترین، منسجم ترین و همه جانبه ترین دیدگاه و روش علمی روبرو شد. با تکیه بر این علم می توان تضادهای جامعه را شناخت و در جهت تغییر اساسی آن گام برداشت. این علم متعلق به طبقه ی کارگر و همه ستمدیدگان جهان است. این علم دگرگون کننده و انقلابیست و راه غلبه بر کلیه تضادهایی که موجب درد و رنج بشر گشته را نشان می دهد و قادرست راه رهایی بشر را ترسیم کند. همه قادرند این علم را فراگیرند. علمی که زنده و پویاست و در جریان انقلاب های بزرگ قرن بیستم و پیروزی ها و شکست های متعدد تکامل یافت. تنها با تکیه بر این علم است که می توان به پرسش های کلیدیِ پیشِ روی پاسخ داد، دوست و دشمن را شناخت، راه را از بیراهه تشخیص داد، از گام برداشتن در راههای ناشناخته نهراسید و مسیر موفقیت را ترسیم کرد. از این روست که می گوییم چشم ها را باید شست، جور دیگری باید دید.
فراگیری علم کمونیسم توسط بخشی از دانشجویان نه تنها موجب تقویت جنبش کمونیستی می شود بلکه به استحکام جنبش دانشجویی نیز یاری می رساند. بخش چپ جنبش دانشجویی ایران می تواند مبتکر به راه انداختن جنبشی انقلابی آگاهانه در میان دانشجویان و به طور کلی جوانان گردد. این نیازِ فوری جامعه ی ماست و باید پاسخ گیرد. جنبشی که علیه قید و بندها بپاخیزد و مبارزه ای جسورانه و همه جانبه را علیه تمام جناح ها و ابعاد و وجوه این رژیم به پیش برد. راه حل های کهنه امروز و دیروز رهبری ارتجاعی سبز راه گشا نیست. ما باید تلاش کنیم جنبشی را شکل دهیم که از آن ما باشد و به دست ما برپا شود و پاسخگوی نیاز ما به ایده ها و فرهنگ نو، اخلاقیات و رفتارهای نو باشد. با دین و خرافه و توسل به ماورا الطبیعه به جایی نمی رسیم.
ما نیاز به جنبشی داریم که تمامی پتانسیل های انقلابی را شکوفا کند؛ مشخصاً انرژی و خشم دختران جوان را به حداکثر به میدان آورد. نیروی انقلابی تازه نفسی که تا قبل از خیزش ٨٨ نادیده گرفته می شد ولی در خیزش سال گذشته چشم دنیا را خیره کرد. نیرویی که همیشه با تفکرات مرد سالارانه حاکم بر جامعه روبرو بوده و همواره آماج حملات نیروهای حراست و بسیج در سطح دانشگاه و نیروهای امنیتی در جامعه بوده است. تقویت نقش پیشروِ دختران دانشجو در حرکت های اعتراضی رادیکال، به معنای تضعیف هر چه بیشتر حکومت دینی است که زن ستیزی جز لاینفک آن است.
ما به جنبش مستقلی نیاز داریم که:
- دنباله رویِ هیچ یک از جناح های حاکمیت و تشکلات وابسته به آنان نباشد.
- افشاگر استبداد داخلی و دخالت های امپریالیستی باشد.
- افشاگر جهل و خرافه و مذهب باشد و جدایی دین از دولت را تبلیغ کند.
- افشاگر کلیه طرح های ارتجاعی اقتصادی مشخصاً طرح هدفمند کردن یارانه ها باشد که هدفی جز فقیرتر کردن بیشتر مردم و له کردن طبقات تحتانی و اقشار کم در امد شهر و روستا ندارد.
- در کنار مبارزات کارگران و زحمت کشان شهر و روستا، زنان، معلمان و دانش آموزان و ملل تحت ستم قرار گیرد و از آن ها دفاع کند.
- مدافع آزادی های سیاسی و دمکراتیک در جامعه باشد.
- مدافع ازادی اندیشه و جوشش فکری باشد و فضای آزادی برای مباحثات نظری ایجاد کند.
- هدفش ارتقا سطح توقعات و افق دید مبارزاتی مردم به ویژه جوانان باشد؛ از طریق دامن زدن به بحث بر سر معنای رهایی (رهایی از کلیه ی اشکالِ ستم و استثمار و ایده ها و افکار سنتی و ...)
باشد تا ۱۶ آذر امسال را بر چنین راستایی برگزار کنیم.
باشد تا روز دانشجو را به روز اعتراض به تمام سرکوب ها، طرح ضد مردمی هدفمند کردن یارانه ها، جداسازی جنسیتی، بومی گزینی، محرومیت از تحصیل دانشجویان معترض، اسلامی کردن دروس علوم انسانی، انحلال دانشگاه ها و پراکنده کردن استادان و دانشجویان به اطراف شهرها، قوانین ضد دختران در سطح دانشگاه، پولی کردن دانشگاه ها، حضور نهادهای نظامی در صحن دانشگاه بدل کنیم؛ آزادی تمامی زندانیان سیاسی و فعالین دانشجویی را خوستار شویم و محاکمه کلیه ی عاملین و آمرین جنایات رژیم را طلب کنیم.
دانشجو به پا خیز، آینده در مشت توست!
۱۶ آذر ۱٣٨۹
اخبار روز:
به مناسبت ١۶ آذر
شعاراتحاد – مبارزه – پیروزی
را به شعار مبارزه علیه نظام تبدیل کنیم
"یکی از آقایان که مقامش بالاتر از لیاقتش است خود داری نتوانست وگفت:
اگر این مدارس تعمیم یابد یعنی همه مدارس مثل این مدرسه باشد بعد از ده
سال یک نفر بیسواد پیدا نمیشود. آنوقت رونق بازار علما به چه اندازه خواهد
شد معلوم است. علما که از حرمت افتادند اسلام از رونق می افتد! ... صلاح
مسلمین در این است که از صد شاگرد که در مدرسه درس میخوانند یکی دو
تاشان ملا و با سواد باشند و سایرین جاهل و تابع ومطیع علما باشند."
میرزا حسن رشدیه
١۶آذر که به یادبود خاطرهی سه دانشجوی آزادیخواه دانشگاه تهران: احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا که در سال ١۳۳۲ به ضرب گلوله های ماُمورین دولت کودتای ۲۸ مرداد بقتل رسیدند تا روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی هر سال از طرف دانشجویان ایرانی هر جا که بودند گرامی داشته میشد و به نماد جنبش دانشجویان ایرانی در مبارزه علیه استبداد حاکم تبدیل گردیده بود.
با برقراری جمهوری اسلامی دشمنی و کینه جویی فرزندان خلف شیخ فضلالله نوری با دانشجو و دانشگاه، و اصولا با هرگونه کسب علم و دانش شروع گردید. پایه گذاران جمهوری اسلامی به تبعیت از افکار این شیخ مرتجع که دربارهی رفتن کودکان به مدرسه و کسب علم از ناظم الاسلام کرمانی سوُال میکند:
"ناظم الاسلام، ترا به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟»
تفکر شیخ مرتجع را دنبال می نمایند.
پس از انقلاب ١۳۵۷، فرزندان خلف شیخ فضلالله نوری ودارودسته های ضد علم و دانش و تازه به قدرت رسیده خمینی، با براه انداختن "انقلاب فرهنگی" دانشگاه را تعطیل، و هزاران دانشجو و استاد را اخراج و دسته دسته دانشجویان را روانه زندانها و شکنجه گاهها و میدان های اعدام نمودند، چه خمینی نیز معتقد بود که:
"ریشهی تمام مصیبت ھایی که تاکنون برای بشر پیش آمده از دانشگاھھا بوده است. از این تخصص ھای دانشگاھی بوده است... ھمه مصیبت ھایی که دردنیا پیدا شده از متفکرین و متخصصین دانشگاھھا بوده است. کشور ما را ھم ھمین دانشگاھھا به دامن ابرقدرتھا کشاندند. حالا شما می نشینید و می نویسید که چرا دانشگاه تعطیل است؟ اگر به اسلام علاقه دارید، بدانید که خطر دانشگاھھا از خطر بمب خوشه ای بالاتر است"
با این که پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی هزاران دانشجوی ایرانی، به جرم آزادیخواهی، در زندانها و شکنجه گاهها بسر میبرند، وتوسط اراذل و اوباش نظام ولایت فقیه، تسلیم چوبه های اعدام شده اند، دانشجویان مبارزایرانی هیچگاه پرچم آزادیخواهی و مبارزه با استبداد را برزمین ننهاده اند.
کشتار دانشجویان، زندانهای طویل المدت ومحرومیت از ادامه تحصیل برای فعالین جنبش دانشجویی در ایران به امری عادی تبدیل گردیده است، و نیروهای امنیتی و سرکوبگر نظام از هر فرصتی برای فشار بیشتر بر دانشجویان استفاده میکنند. بنابراین گرامیداشت ۱۶آذر در ایران کنونی گرامیداشت جنبش دانشجوئی ایران است که طی دهها سال مبارزه با دیکتاتوری شیخ و شاه کارنامه ای تابناک در جدال بخاطر آزادی مردم ایران و استقلال مملکت به قیمت صدها قربانی از خود بجای گذاشته است، وسزاوار این گردیده است که از پشتیبانی کلیه اقشار و طبقات جامعه برخودار شود.
اکنون زمان آن رسیده است که شعار اتحاد – مبارزه – پیروزی را که دانشجویان مبارز نسل به نسل در مقابل دشمنان آزادی و استقلال مملکت سروده اند و به نماد جنبش دانشجوئی ایران تبدیل کرده اند به شعار تمام اقشار جامعه در مبارزه علیه نظام حاکم تبدیل گردد، و مردم دانشگاه و دانشجویان مبارز را که مشعل آزادیخواهی را روشن نگاه داشتند تنها نگذارند.
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
۱۵آذ ر۱٣٨۹ برابر ٦ دسامبر ۲۰۱۰
http://www.namir.info
شعاراتحاد – مبارزه – پیروزی
را به شعار مبارزه علیه نظام تبدیل کنیم
"یکی از آقایان که مقامش بالاتر از لیاقتش است خود داری نتوانست وگفت:
اگر این مدارس تعمیم یابد یعنی همه مدارس مثل این مدرسه باشد بعد از ده
سال یک نفر بیسواد پیدا نمیشود. آنوقت رونق بازار علما به چه اندازه خواهد
شد معلوم است. علما که از حرمت افتادند اسلام از رونق می افتد! ... صلاح
مسلمین در این است که از صد شاگرد که در مدرسه درس میخوانند یکی دو
تاشان ملا و با سواد باشند و سایرین جاهل و تابع ومطیع علما باشند."
میرزا حسن رشدیه
١۶آذر که به یادبود خاطرهی سه دانشجوی آزادیخواه دانشگاه تهران: احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا که در سال ١۳۳۲ به ضرب گلوله های ماُمورین دولت کودتای ۲۸ مرداد بقتل رسیدند تا روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی هر سال از طرف دانشجویان ایرانی هر جا که بودند گرامی داشته میشد و به نماد جنبش دانشجویان ایرانی در مبارزه علیه استبداد حاکم تبدیل گردیده بود.
با برقراری جمهوری اسلامی دشمنی و کینه جویی فرزندان خلف شیخ فضلالله نوری با دانشجو و دانشگاه، و اصولا با هرگونه کسب علم و دانش شروع گردید. پایه گذاران جمهوری اسلامی به تبعیت از افکار این شیخ مرتجع که دربارهی رفتن کودکان به مدرسه و کسب علم از ناظم الاسلام کرمانی سوُال میکند:
"ناظم الاسلام، ترا به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟»
تفکر شیخ مرتجع را دنبال می نمایند.
پس از انقلاب ١۳۵۷، فرزندان خلف شیخ فضلالله نوری ودارودسته های ضد علم و دانش و تازه به قدرت رسیده خمینی، با براه انداختن "انقلاب فرهنگی" دانشگاه را تعطیل، و هزاران دانشجو و استاد را اخراج و دسته دسته دانشجویان را روانه زندانها و شکنجه گاهها و میدان های اعدام نمودند، چه خمینی نیز معتقد بود که:
"ریشهی تمام مصیبت ھایی که تاکنون برای بشر پیش آمده از دانشگاھھا بوده است. از این تخصص ھای دانشگاھی بوده است... ھمه مصیبت ھایی که دردنیا پیدا شده از متفکرین و متخصصین دانشگاھھا بوده است. کشور ما را ھم ھمین دانشگاھھا به دامن ابرقدرتھا کشاندند. حالا شما می نشینید و می نویسید که چرا دانشگاه تعطیل است؟ اگر به اسلام علاقه دارید، بدانید که خطر دانشگاھھا از خطر بمب خوشه ای بالاتر است"
با این که پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی هزاران دانشجوی ایرانی، به جرم آزادیخواهی، در زندانها و شکنجه گاهها بسر میبرند، وتوسط اراذل و اوباش نظام ولایت فقیه، تسلیم چوبه های اعدام شده اند، دانشجویان مبارزایرانی هیچگاه پرچم آزادیخواهی و مبارزه با استبداد را برزمین ننهاده اند.
کشتار دانشجویان، زندانهای طویل المدت ومحرومیت از ادامه تحصیل برای فعالین جنبش دانشجویی در ایران به امری عادی تبدیل گردیده است، و نیروهای امنیتی و سرکوبگر نظام از هر فرصتی برای فشار بیشتر بر دانشجویان استفاده میکنند. بنابراین گرامیداشت ۱۶آذر در ایران کنونی گرامیداشت جنبش دانشجوئی ایران است که طی دهها سال مبارزه با دیکتاتوری شیخ و شاه کارنامه ای تابناک در جدال بخاطر آزادی مردم ایران و استقلال مملکت به قیمت صدها قربانی از خود بجای گذاشته است، وسزاوار این گردیده است که از پشتیبانی کلیه اقشار و طبقات جامعه برخودار شود.
اکنون زمان آن رسیده است که شعار اتحاد – مبارزه – پیروزی را که دانشجویان مبارز نسل به نسل در مقابل دشمنان آزادی و استقلال مملکت سروده اند و به نماد جنبش دانشجوئی ایران تبدیل کرده اند به شعار تمام اقشار جامعه در مبارزه علیه نظام حاکم تبدیل گردد، و مردم دانشگاه و دانشجویان مبارز را که مشعل آزادیخواهی را روشن نگاه داشتند تنها نگذارند.
ایران هرگز نخواهد مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
۱۵آذ ر۱٣٨۹ برابر ٦ دسامبر ۲۰۱۰
http://www.namir.info
جرس:
در آستانه ۱۶ آذر و روز دانشجو، و همزمان با تشکل ها و گروههای دانشجویی داخل و خارج از کشور، سازمانها و تشکل های سیاسی، مذهبی و مدنی مختلفی نیز، با صدور فراخوان های جداگانه، ضمن گرامیداشت ۱۶ آذر و اعلام حمایت از جنبش دانشجویان کشور، خواستار حضور فعال همگان در اعتراضات و پشتیبانی از اعتراضات و مراسم دانشجویی شدند و همزمان انجمن همبستگی فعالان تبعیدی در ترکیه و جنبش سبز لندن نیز، تجمعاتی در روز ۱۶ آذر برگزار خواهند نمود.
در همین رابطه، جبهه ملی ایران (داخل و خارج)، هواداران جنبش مسلمانان مبارز، انجمن همبستگی فعالان تبعیدی در ترکیه، جنبش سبز لندن، گروهی از دانشجویان و جوانان آبادان و خرمشهر، جمعی از فعالین تبریز، تشکل هواداران زندانیِ عقیدتی سید حسین کاظمینی بروجردی و همچنین جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف(متقن)، با صدور بیانیه های جداگانه و گرامیداشت روز دانشجو، خواسته های مدنی و سیاسی خود را نیز بیان نمودند.
فراخوان انجمن همبستگی فعالان تبعیدی در ترکیه به مناسبت شانزدهم آذر
انجمن همبستگی فعالان تبعیدی در ترکیه نیز، با صدور فراخوانی اعلام کرد "به همه آزاداندیشان و تلاش گران عرصه آزادی و آزادی خواهی که در تبعید ناخواسته به سر می برند، اعلام می دارد که در روز شانزدهم آذر از ساعت ۱۴ الی ۱۶ مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در آنکارا برای بزرگداشت شانزدهم آذر و در اعتراض به سرکوب دانشجویان و آزاداندیشان و مردم ایران توسط دولت کودتا، گردهمایی اعتراضی برگزار خواهد شد و بر همین اساس از تمام هم میهنان خواستار همراهی و حضور پررنگ در این مراسم با نمادهای جنبش مردمی ایران هستیم."
جبهه ملی (داخل کشور): شانزده آذر ٣٢ نشان از فریاد نسل جوان علیه استبداد دارد
جبهه ملی ایران در بیانیه خود به مناسبت روز دانشجو آورده است "هم اکنون دهها دانشجوی آزادیخواه در زندان های جمهوری اسلامی هزینه آزاداندیشی و میهن دوستی خودرا با شجاعت می پردازند و به مبارزه برای سعادت ملت ایران که سر آغازش تامین آزادی های فردی واجتماعیست افتخار می کنند. شانزدهم آذر روز دانشجوست، روزی که دانشجویان آزاده برای هدف خویش ازدادن خون دریغ نکردند. "
این تشکل سیاسی، همچنین خاطرنشان می سازد "جبهه ملی ایران ۱۶ آذر را که روز نمادین فریاد دانشجویان علیه استبداد است گرامی می دارد. به همه شهدای دانشجو درود می فرستد. خواستار آزادی دانشجویان زندانی، این برگزیده ترین فرزندان ملت است... دانشگاه باید استقلال داشته باشد واخراج بدون دلیل موجه و زندانی کردن دانشجویان محکوم است وآمران ومجریان اینگونه اعمال باید پاسخگوی اقدامات خویش باشند. "
جبهه ملی(خارج از کشور): علی رغم تمام سرکوب ها در دیکتاتوری کنونی نیز مبارزه همچنان تداوم دارد
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور نیز، طی بیانیه ای در مورد روز دانشجو خاطرنشان ساخته است "ما همواره یاد این مبارزان و دیگر جانباختگان راه آزادی و سرفرازی میهن را گرامی می داریم. دانشجویان و دانشگاهیان ضمن آنکه چشم و چراغ دانش و فرهنگ میهنند، در مبارزات ضد ستم و استبداد نیز همواره پرچمدار و قافله سالار این کاروان بوده اند..."
دانشجویان هوادار جنبش مسلمانان مبارز: شش درخواست و مطالبۀ ملی
دانشجویان هوادار تشکل ملی- مذهبی جنبش مسلمانان مبارز نیز، در بیانیه خود به مناسبت روز دانشجو آورده است "ما دانشجویان هوادار جنبش مسلمانان مبارز، درود می فرستیم به تمامی دوستان دربندمان و استقامت و پایداری شان را می ستائیم و ضمن گرامی داشت شانزدهم آذر و محکوم نمودن فضای فشار و تهدید برآمده از دولت کودتا بر دانشگاهها، به حاکمیت هشدار می دهیم که دست از این اعمال برداشته و به فضای علمی دانشگاهها احترام بگذارد و اعتقاد داریم تنها راه برون رفت حاکمیت از فضای به وجود آمده و بازگشت آرامش به جامعه اجرای این موارد است:
۱- آزادی تنها زندانی باقی مانده از حادثه کوی دانشگاه ٧٨ و تمامی دانشجویان و اساتید و آزادی خواهان دربند
٢-بازگرداندن دانشجویان و اساتید آزاداندیش اخراج شده به دانشگاهها
٣-به رسمیت شناختن فعالیت گروههای مختلف دانشجویی و حفظ امنیت آنان
۴-انتخاب روسای دانشگاهها توسط هئیت علمی هر دانشگاه
۵-برچیده شدن نهادهای شبه نظامی از تمامی دانشگاهها
۶-معرفی آمرین و عاملین حمله به کوی، در سالهای ٧٨ و ٨٨ و قاتلین دانشجویان و مردم در حوادث پس از انتخابات
جمعی از جوانان و دانشجویان آبادان و خرمشهر به مناسبت ۱۶ آذر: به صحنه مبارزه خواهیم آمد
"...امسال هم ما دانشجویان و جوانان آزادیخواه شهرهای آبادان و خرمشهر، هم گام با دانشجویان سراسر ایران به صحنه مبارزه خواهیم آمد و اعتراض خود را نسبت به وضع موجود اعلام می داریم و از همه دانشجویان آبادان و خرمشهر می خواهیم تا همراه با دانشجویان مبارز سراسر کشور، در این روز بر سر کلاس درس حاضر نشوند و در صحن علنی دانشگاه تجمع کنند تا هر چه متحد تر این اعتصاب سراسری را بر پا دارند.
ما به طور مشخص خواسته های زیر را مطالبه می کنیم:
۱- لغو کمیته های انضباطی و ممنوعیت حضورنیروی نظامی و شبه نظامی و امنیتی در دانشگاه ٢- آزادی کلیه دانشجویان دربند و زندانیان سیاسی ٣- لغو تبعیض جنسیتی و حجاب اجباری و انتخاب آزادانه پوشش ۴- برابری زن و مرد ۵- حفظ فضای علمی دانشگاه و لغو احکام مذهبی در دانشگاه و دروس و رشته های دانشگاه ۶- کمک هزینه و امکانات رفاهی برای دانشجویان و داشتن استاندارد بالا در خوابگاه ها و محیط تحصیل ٧- آزادی بدون قید و شرط سیاسی و بیان و حق داشتن تشکل و تجمع ٨- لغو اعدام و سنگسار
ما به طور مشخص خواسته های زیر را مطالبه می کنیم:
۱- لغو کمیته های انضباطی و ممنوعیت حضورنیروی نظامی و شبه نظامی و امنیتی در دانشگاه ٢- آزادی کلیه دانشجویان دربند و زندانیان سیاسی ٣- لغو تبعیض جنسیتی و حجاب اجباری و انتخاب آزادانه پوشش ۴- برابری زن و مرد ۵- حفظ فضای علمی دانشگاه و لغو احکام مذهبی در دانشگاه و دروس و رشته های دانشگاه ۶- کمک هزینه و امکانات رفاهی برای دانشجویان و داشتن استاندارد بالا در خوابگاه ها و محیط تحصیل ٧- آزادی بدون قید و شرط سیاسی و بیان و حق داشتن تشکل و تجمع ٨- لغو اعدام و سنگسار
جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف (متقن): حاکمیت از جوانان میترسد
این تشکل مذهبی نیز طی بیانیه ۱۶ آذر خود خطاب به دانشجویان در سایت خود آورده است "... برادران شما در جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف (متقن) ضمن گرامیداشت یاد و خاطره دانشجویان شهید و سپاس و قدردانی از استواری و ایستادگی همکلاسیها و شاگردان شما که امروز با سخت ترین شرایط در اسارت و یا غربت بر آرمانهای خود استوار ماندهاند، به شما اعلام میدارند که امروز، حرکت ضد استبداد شما، راهبر جنبش آزادیخواه و استقلالطلب مردم ایران است و آگاه باشید که چشم امید دوستان در بندتان به حضور و برگزاری پرشور- و چون همیشه دور از خشونت شما- در مراسم ۱۶ آذر میباشد..."
هواداران زندانیِ عقیدتی سید حسین کاظمینی بروجردی: ضرورت مبارزه مسالمت آمیز
تشکلی تحت عنوان هواداران زندانیِ عقیدتی، سید حسین کاظمینی بروجردی نیز، با انتشار بیانیه ای در وبگاه خود، ضمن یادآوری دانشجویانِ جانباختۀ کشور و تقدیر از جنبش دانشجویی، و نقش تاریخی آنها، خواستار گرامیداشت ۱۶ آذر و برگزاری حرکتهای اعتراضی مسالمت آمیز در داخل و خارج از کشور شده اند.
آنها در بیانیه خود آورده اند "... طی سالیان متمادی، جنبش دانشجویی ایران همواره یکی از مؤثرترین جنبشهای ملی و مدنی بوده که در مسیر رویارویی با استبداد دینی و خودکامگی سیاسی هزینه های هنگفتی را متحمل نموده است. تداوم روحیه آزادیخواهی و تحجر زدایی، نشأت گرفته از درک واقع بینانه این قشر فرهیخته نسبت به حقایق موجود در جامعه دارد... امروزه بیش از پیش، ملت نجیب ایران زمین نیازمند الگوگیری از آموزه های رهایی بخش مبارزات مسالمت آمیز است.
جرس: در آستانه ۱۶ آذر و روز دانشــجو، جمعی از استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاههای سراسر کشور، با صدور بیانیه ای اعتراضی نسبت به فشارها و شرایط حاکم بر دانشگاههای کشور، نسبت به تداوم وضع موجود، به حاکمیت هشدار دادند.
به گزارش منابع خبری جرس، استادان صادر کنندۀ بیانیۀ فوق الذکر، به بهانه ۱۶ آذر و روز دانشجو، با شمردن و شرح مواردی چون "فضای امنیتی دانشگاههای کشور"، "ادامه بازداشت و زندانی کردن دانشجویان کشور"، "تداوم محرومیت و ستاره دار شدن دانشجویان"، "تهدید و احضار توسط مراکز امنیتی"، سخت گیری و محدودسازی تشکل های دانشجویی و همچنین فشار بر استادان دانشگاهها و تعلیق سازی آنها، و نتایج و تبعات اینگونه اقدامات، خطاب به حاکمیت خاطرنشان کردند "اکنون مدتهاست نگران رشد فزاینده فرار مغزها و شاهد کاهش انگیزه ها و دلسردی قشر نخبگان هستیم. بنابراین یک بار دیگر یادآوری می کنیم و هشدار می دهیم که محدودیت ها و فشارهای تحمیل شده بر دانشگاه و دانشگاهیان در مغایرت کامل با قانون اساسی و اهداف انقلاب است و عدم رسیدگی درست و شفاف به حوادثی چون حمله به کوی دانشگاه، فشار بر دانشگاهیان و ترور اساتید، مخل فضای اعتماد عمومی و امنیت ملی بوده و برای چندمین بار خواهان رسیدگی و برخورد با عوامل این نابسامانی ها هستیم."
متن کامل این بیانیه که در اختـــیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر می باشد:
جمهوری اسلامی ایران طی بیش از سه دهه عمر خود، صاحب موفقیت های چشمگیر در عرصه علم و فناوری بوده است. به نحوی که علاوه بر رشد نرخ سواد و آموزش ابتدایی و متوسطه برای دختران و پسران ایرانی، شاخص های رشد آموزش عالی و پژوهش نیز بسیار مثبت ارزیابی می شود. این تحولات حاصل تلاش خیل عظیم مردم ایران به ویژه دانشجویان، اساتید و محققانی بوده که به رغم وجود کمبودها و کاستی ها با همتی وصف ناپذیر افتخارات فراوانی را برای کشور رقم زده اند و البته هنوز مسیری طولانی در پیش دارند.
اما متاسفانه این مسیر رشد، در سال های اخیر با موانع و مشکلات جدی روبرو شده است. رویکرد محدود کننده و امنیتی دولت های نهم و دهم نسبت به دانشگاهها و وقایع سال های گذشته به قدری گسترده و دردناک بوده که بیم آن می رود دستاوردهای مورد اشاره را تحت الشعاع قرار داده و نرخ رشد علمی کشور و فضای دانشگاهها را دگرگون و معکوس ساخته باشد.
ما جمعی از اساتید مسلمان اعضای هیئت علمی دانشگاههای ایران اسلامی به دلیل نگرانی از ادامه روندهای امنیتی و فضای نا امن جامعه دانشگاهی تصمیم به نگارش این بیانیه گرفته ایم تا در آستانه روز دانشجو – 16 آذر - نقد دلسوزانه و مشفقانه خود را به گوش مسئولین برسانیم؛ شاید چاره اندیشی شود. اهم موارد در محورهایی به شرح زیر است:
الف - عدم رسیدگی واقعی به فاجعه تاسف بار حمله به دانشجویان مستقر در کوی دانشگاه تهران و چندین شهرستان
ب - فضای امنیتی دانشگاههای کشور
۱- حضور قابل توجه نیروهای امنیتی و احضار مداوم دانشجویان جهت بازجویی در اغلب دانشگاهها
٢- نصب گسترده دوربین های مداربسته و دستگاههای شنود در برخی دانشگاهها
٣- محدودیت شدید فعالیت های صنفی و سیاسی
۴- ایجاد محدودیت های جدید برای دختران دانشجو تحت عنوان رعایت حجاب
ج - دانشجویان
۱- ادامه بازداشت و زندانی کردن دانشجویان و محکومیت آنان بدون رعایت مراحل دادرسی و بهره مندی از وکیل
٢- ادامه محرومیت و ستاره دار شدن دانشجویان و ممانعت از ورود به مقاطع تحصیلی بالاتر به دلیل فعالیت سیاسی
٣- تهدید و احضار کمیته های انضباطی و حراست ها
د - تشکل های دانشجویی
۱- انحلال بسیاری از تشکل های فراگیر مانند انجمن های اسلامی
٢- محدودیت شدید برای فعالیت تشکل های موجود
ه - اساتید
۱- ادامه فشار بر اساتید به دلیل بیان مواضع و منوط نمودن ترفیع و ارتقای آنها به نوع مواضع سیاسی
٢- ادامه تعلیق فعالیت علمی و یا بازنشسته کردن اجباری اساتید
٣- تعلیق فعالیت تشکل های صنفی و مستقل اساتید دانشگاهها و یا محدود سازی شدید فعالیت آنها
اما آنچه در کنار موارد فوق بر نگرانی دانشگاهیان افزوده، روند فزاینده سوء قصد به اساتید دانشگاههای کشور است که با ترور دکتر مسعود علیمحمدی در دی ماه سال گذشته آغاز و پس از سوء قصد به دکتر احمد معتمدی و دکتر عبدالرضا سودبخش، اینک به دکتر مجید شهریاری و دکتر فریدون عباسی دوانی رسیده است. روشن است که در این موارد اغراض شخصی مطرح نبوده، بلکه با اهداف خاص سیاسی دنبال شده و رسیدگی لازم نیز درباره آنها صورت نگرفته است.
ما دانشگاهیان مسلمان کشور که خود را ملتزم به ارزش های والای انقلاب و قانونی اساسی می دانیم اکنون مدتهاست نگران رشد فزاینده فرار مغزها و شاهد کاهش انگیزه ها و دلسردی قشر نخبگان هستیم. بنابراین یک بار دیگر یادآوری می کنیم و هشدار می دهیم که محدودیت ها و فشارهای تحمیل شده بر دانشگاه و دانشگاهیان در مغایرت کامل با قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی است. همچنین عدم رسیدگی درست و شفاف به حوادثی چون حمله به کوی دانشگاه، فشار بر دانشگاهیان و ترور اساتید مخل فضای اعتماد عمومی و امنیت ملی بوده و برای چندمین بار خواهان رسیدگی و برخورد با عوامل این نابسامانی ها هستیم.
جمعی از اساتید دانشگاههای تهران / شهید بهشتی/ صنعتی شریف / علم و صنعت / تربیت مدرس/ امیرکبیر/ فردوسی/ آزاد اسلامی / شیراز / صنعتی اصفهان / گیلان/ دانشگاههای علوم پزشکی کشور
نامه علی قلی زاده و مرتضی سمیاری به صادق لاریجانی
جرس: مرتضي سمياري عضو شوراي مركزي و دبير اجتماعي دفتر تحكيم وحدت و علي قلي زاده عضو شوراي عمومي اين تشكل طي يك نامه سرگشاده به صادق لاريجاني خواهان آزادي دانشجويان زنداني در آستانه 16 آذر شدند.
در بخشي از اين نامه كه يك نسخه از آن در اختيار جرس قرار گرفت، آمده است: " چرا باید امروز با سياست هاي غلط شرايطي ايجاد شود كه دوست و دشمن بگويند دانشگاه های ما شبيه زندان است و سياست هاي نامتعارف حاكم است در حاليكه زندانهای ما مملو از دانشجویان هستند ... آزادی زندانیان سياسي و به ویژه دانشجویان در روز دانشجو کوچکترین مطالبه از سوی هزاران دانشجو در سراسر کشور می باشد، به حق که زندان شایسته اساتید و دانشجویان کشور در دهه چهارم انقلاب شكوهمند و مردمي سال 57 نمی باشد." مرتضي سمياري عضو شوراي مركزي و دبير اجتماعي دفتر تحكيم وحدت در دي ماه سال گذشته بازداشت و به تحمل 6 سال حبس تعزيري در دادگاه بدوي محكوم شد كه نهايتا حكم سه سال حبس تعزيري براي وي تاييد شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ریاست محترم دستگاه قضایی حضرت ایت الله صادق لاریجانی
رژیم منحوس پهلوی هر مخالفی را برانداز تلقی می کرد در حالی که بسیاری از جریانهای مخالف، براندازی رژیم را نمی خواستند و ان را مطرح نمی کردند. اما وقتی مبارزه مسلحانه آغاز شد معضلی برای دستگاه امنیتی ایجاد شد که براندازی شامل چه کسانی می شود ،آنها که دست به مبارزه چریکی می برند یا انها که کتاب ممنوعه ای را مطالعه کرده اند.
مرحوم مهندس بازرگان در برخورد با ساواک همواره این نکته را متذکر می شد که اگر قانون رعایت شود مبارزه مسلحانه شکل نمی گیرد و چون راهکاری برای مبارزه قانونی وجود ندارد هر کس ناچارا وارد صف براندازی می شود. ساواک به این نکته توجه نمی کرد زیرا عدم توجه به تعریف جرم سیاسی ، زمینه تسهیل در قلع و قمع مخالفان بود. اما اوج گیری مبارزات مسلحانه ساواک را مجبور کرد که در سال 1355 به تعریف مجدد مفهوم براندازی بپردازد اما دیگرسودی نبخشید و دو سال بعد رژیم شاه سرنگون شد.
حضرت آیت الله لاریجانی:
در اسلام و در فرهنگ قرانی از میثاق فی مابین گفته شده است و به وفاي به عهد توصيه شده است. این میثاق وقتی گسترده شود و مورد وثوق ملت باشد قانون اساسی می شود. اگر قانون اساسی ملاک باشد باید جایگاه مخالف و موافق نیز معلوم گردد بر این اساس مخالفان می توانند حزب و سازمان مربوط به خود را داشته باشند .
بر این اساس اگر گروههای سیاسی به دنبال راهکاری برای تحزب، ازادی بیان و ازادی مطبوعات و... بودند، نمی تواند نیروی برانداز لقب بگیرند ونمی توان با قیاس به این که خواستن ازادی های مصرح در قانون اساسی(فصل سوم) قرار گرفتن در پازل دشمن است مانع از هر عمل سیاسی از گروه هاي مخالف و منتقد شد. وافراد را از ساده ترین امکان که همان حق حیات ,ظهور و بروز متشكل است محروم گردانید.
از سویی قانون اساسی فعلی قانونی بسته به شمار نمی اید زیرا در ان :
حاکمیت توحید ,حاکمیت دین و حاکمیت مردم گنجانده شده است و به تعبیر مهندس سحابی ظرفیت های موجود در همین قانون اساسی چشم گیر است و اين قانون اساسي ظرفيت ها و وجوه مردم سالارانه اي نيز دارد. در هر نظامی اقتدار موجود است و لازم هم هست اما باید این قانون را پاسخ گو کرد. مسئولان را پاسخ گو کرد این همان مسئله ای است که مرحوم نائینی بر ان پافشاری کرده است زیرا تنها خداست که "لا یسئل عما یفعل" می باشد برای انکه رابطه پاسخ گویی بین مردم و مسئولان ایجاد شود لازم است این رابطه به وسیله انتقاد محوری و نه انقیاد محوری تعریف مجدد گردد .
پایه انتقاد در محیط آزاد و اکادمیک دانشگاه شکل میگیرد ،اگر دانشگاه انتقاد نکند پس این مسئولیت بر عهده چه کسی است؟
اگر دانشگاه روحیه منتقد بودن را داشته باشد کشور قدرتمند میشود و شکوفایی شکل میگیرد و توسعه اجتماعي، سياسي و اقتصادي در راستاي منافع ملي و بدون كمترين هزينه سياسي براي مردم و حكومت محقق ميگردد .اینکه امروز دهها تن از دانشجویان دانشگاههاي مختلف كشور در زندان هستند نه در جهت مصالح کشور و نه در راستاي منافع ملي است ونه انکه در جهت تامین امنیت ملی كشور و نظام جمهوري اسلامي است .
همان طور که در قانون اساسی آمده است به بهانه استقلال نمی توان ازادی را محدود کرد و نیز به بهانه ازادی نمی توان امنیت و استقلال ملی را زیر سوال برد. همان طور که در قانون اساسی امده است به بهانه استقلال نمی توان ازادی را محدود کرد و نیز به بهانه ازادی نمی توان امنیت و استقلال ملی را زیر سوال برد.
جالب است بدانید که این خط گروههاي خشونت طلب و دشمنان اين مرز و بوم است که جنبش دانشجویی و مبارزات مدنی در ایران شکل رادیکال و براندازانه به خود بگیرد. ولی وقتی دانشجویی امروز بشنود که آنهایی که تمام سرمایه و جوانی خود را صرف مبارزات قانونی مسالمت آميز و علني کرده اند و دردانشگاه مبلغ این نظریه بوده اند امروز در زندان به سر می برند ایا ناخود اگاه جذب اندیشه های پر زرق و برق براندازانه نخواهند شد؟
چرا باید امروز با سياست هاي غلط شرايطي ايجاد شود كه دوست و دشمن بگويند دانشگاه های ما شبيه زندان است و سياست هاي نامتعارف حاكم است در حاليكه زندانهای ما مملو از دانشجویان هستند؟
آيا اين اتفاق نامبارك در راستاي تامين منافع نظام جمهوري اسلامي است و يا اينكه منافع ملي ما را تامين ميكند؟
حقيقتا كه اين سياست هاي حاكم بر دانشگاه هاي ايران نه در راستاي مصالح نظام است و نه تامين كننده منافع ملي ايرانيان. نه منطبق بر آموزه هاي ديني ماست و نه منطبق بر خواست ملي مردم است.
16 اذر تجلی مبارزات دانشجویان ایرانی علیه استعمار خارجی و استبداد داخلی بوده است ،اگر دانشگاه پویا نباشد جامعه نیز پویایی نخواهد داشت ،دانشگاه مطالبه گر بدون دانشجویان منتقد غیر قابل تصور است
هم اكنون بهاره هدايت ، ميلاد اسدي ، سياوش حاتم ، مجيد توكلي ، محسن برزگر ، سيد ضيا نبوي ، مهديه گلرو ، مجيد دري ، محمد امين وليان ، آرش صادقي ، اسماعيل سلمانپور و سعيد نورمحمدي از اعضاي انجمن هاي اسلامي دانشجويان دانشگاههاي سراسر كشور ، عبدالله مومني ، علي مليحي ، علي جمالي و حسن اسدي زيد آبادي از فعالان سابق دانشجويي و دهها دانشجوي ديگر در زندانهاي مختلف ايران ميباشند. و بعضي از آنها مانند آقايان ضيا نبوي و مجيد دري به اتهامات غيرواقعي و در شرايط بسيار وخيمي در زندان هاي دورافتاده كشور نگهداري ميشوند.
آزادی زندانیان سياسي و به ویژه دانشجویان در روز دانشجو کوچکترین مطالبه از سوی هزاران دانشجو در سراسر کشور می باشد، به حق که زندان شایسته اساتید و دانشجویان کشور در دهه چهارم انقلاب شكوهمند و مردمي سال 57 نمی باشد.
از حضرتعالي به عنوان رئيس دستگاه قضايي كشور انتظار داريم كه مقدمات آزادي دانشجويان زنداني در سراسر كشور خصوصا در آستانه روز دانشجو را فراهم نماييد.
امید است که حضور سلایق و گفتمان های متفاوت در درون دانشگاه زمینه رشد و تعالی کشورمان را فراهم کند.
وسلام من اتبع الهدی
مرتضی سیمیاری – علي قلي زاده
علي قلي زاده سخنگوي سابق انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي شاهرود و عضو شوراي عمومي دفتر تحكيم وحدت كه به تازگي و بعد از نزديك به يك ماه بازداشت از بند 209 زندان اوين آزاد شده است ، پيش از اين نيز در سال 87 به مدت 18 روز در بازداشتگاه اطلاعات مشهد زنداني بوده است.
قلي زاده فارغ التحصيل رشته مهندسي مكانيك از دانشگاه صنعتي شاهرود است كه علي رغم كسب رتبه 43 در كنكور كارشناسي ارشد سال 1388 از تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد محروم و ستاره دار شده است.
متن كامل نامه اين دو فعال دانشجويي به رئيس دستگاه قضائيه را در زير مي خوانيد:قلي زاده فارغ التحصيل رشته مهندسي مكانيك از دانشگاه صنعتي شاهرود است كه علي رغم كسب رتبه 43 در كنكور كارشناسي ارشد سال 1388 از تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد محروم و ستاره دار شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
ریاست محترم دستگاه قضایی حضرت ایت الله صادق لاریجانی
رژیم منحوس پهلوی هر مخالفی را برانداز تلقی می کرد در حالی که بسیاری از جریانهای مخالف، براندازی رژیم را نمی خواستند و ان را مطرح نمی کردند. اما وقتی مبارزه مسلحانه آغاز شد معضلی برای دستگاه امنیتی ایجاد شد که براندازی شامل چه کسانی می شود ،آنها که دست به مبارزه چریکی می برند یا انها که کتاب ممنوعه ای را مطالعه کرده اند.
مرحوم مهندس بازرگان در برخورد با ساواک همواره این نکته را متذکر می شد که اگر قانون رعایت شود مبارزه مسلحانه شکل نمی گیرد و چون راهکاری برای مبارزه قانونی وجود ندارد هر کس ناچارا وارد صف براندازی می شود. ساواک به این نکته توجه نمی کرد زیرا عدم توجه به تعریف جرم سیاسی ، زمینه تسهیل در قلع و قمع مخالفان بود. اما اوج گیری مبارزات مسلحانه ساواک را مجبور کرد که در سال 1355 به تعریف مجدد مفهوم براندازی بپردازد اما دیگرسودی نبخشید و دو سال بعد رژیم شاه سرنگون شد.
حضرت آیت الله لاریجانی:
در اسلام و در فرهنگ قرانی از میثاق فی مابین گفته شده است و به وفاي به عهد توصيه شده است. این میثاق وقتی گسترده شود و مورد وثوق ملت باشد قانون اساسی می شود. اگر قانون اساسی ملاک باشد باید جایگاه مخالف و موافق نیز معلوم گردد بر این اساس مخالفان می توانند حزب و سازمان مربوط به خود را داشته باشند .
بر این اساس اگر گروههای سیاسی به دنبال راهکاری برای تحزب، ازادی بیان و ازادی مطبوعات و... بودند، نمی تواند نیروی برانداز لقب بگیرند ونمی توان با قیاس به این که خواستن ازادی های مصرح در قانون اساسی(فصل سوم) قرار گرفتن در پازل دشمن است مانع از هر عمل سیاسی از گروه هاي مخالف و منتقد شد. وافراد را از ساده ترین امکان که همان حق حیات ,ظهور و بروز متشكل است محروم گردانید.
از سویی قانون اساسی فعلی قانونی بسته به شمار نمی اید زیرا در ان :
حاکمیت توحید ,حاکمیت دین و حاکمیت مردم گنجانده شده است و به تعبیر مهندس سحابی ظرفیت های موجود در همین قانون اساسی چشم گیر است و اين قانون اساسي ظرفيت ها و وجوه مردم سالارانه اي نيز دارد. در هر نظامی اقتدار موجود است و لازم هم هست اما باید این قانون را پاسخ گو کرد. مسئولان را پاسخ گو کرد این همان مسئله ای است که مرحوم نائینی بر ان پافشاری کرده است زیرا تنها خداست که "لا یسئل عما یفعل" می باشد برای انکه رابطه پاسخ گویی بین مردم و مسئولان ایجاد شود لازم است این رابطه به وسیله انتقاد محوری و نه انقیاد محوری تعریف مجدد گردد .
پایه انتقاد در محیط آزاد و اکادمیک دانشگاه شکل میگیرد ،اگر دانشگاه انتقاد نکند پس این مسئولیت بر عهده چه کسی است؟
اگر دانشگاه روحیه منتقد بودن را داشته باشد کشور قدرتمند میشود و شکوفایی شکل میگیرد و توسعه اجتماعي، سياسي و اقتصادي در راستاي منافع ملي و بدون كمترين هزينه سياسي براي مردم و حكومت محقق ميگردد .اینکه امروز دهها تن از دانشجویان دانشگاههاي مختلف كشور در زندان هستند نه در جهت مصالح کشور و نه در راستاي منافع ملي است ونه انکه در جهت تامین امنیت ملی كشور و نظام جمهوري اسلامي است .
همان طور که در قانون اساسی آمده است به بهانه استقلال نمی توان ازادی را محدود کرد و نیز به بهانه ازادی نمی توان امنیت و استقلال ملی را زیر سوال برد. همان طور که در قانون اساسی امده است به بهانه استقلال نمی توان ازادی را محدود کرد و نیز به بهانه ازادی نمی توان امنیت و استقلال ملی را زیر سوال برد.
جالب است بدانید که این خط گروههاي خشونت طلب و دشمنان اين مرز و بوم است که جنبش دانشجویی و مبارزات مدنی در ایران شکل رادیکال و براندازانه به خود بگیرد. ولی وقتی دانشجویی امروز بشنود که آنهایی که تمام سرمایه و جوانی خود را صرف مبارزات قانونی مسالمت آميز و علني کرده اند و دردانشگاه مبلغ این نظریه بوده اند امروز در زندان به سر می برند ایا ناخود اگاه جذب اندیشه های پر زرق و برق براندازانه نخواهند شد؟
چرا باید امروز با سياست هاي غلط شرايطي ايجاد شود كه دوست و دشمن بگويند دانشگاه های ما شبيه زندان است و سياست هاي نامتعارف حاكم است در حاليكه زندانهای ما مملو از دانشجویان هستند؟
آيا اين اتفاق نامبارك در راستاي تامين منافع نظام جمهوري اسلامي است و يا اينكه منافع ملي ما را تامين ميكند؟
حقيقتا كه اين سياست هاي حاكم بر دانشگاه هاي ايران نه در راستاي مصالح نظام است و نه تامين كننده منافع ملي ايرانيان. نه منطبق بر آموزه هاي ديني ماست و نه منطبق بر خواست ملي مردم است.
16 اذر تجلی مبارزات دانشجویان ایرانی علیه استعمار خارجی و استبداد داخلی بوده است ،اگر دانشگاه پویا نباشد جامعه نیز پویایی نخواهد داشت ،دانشگاه مطالبه گر بدون دانشجویان منتقد غیر قابل تصور است
هم اكنون بهاره هدايت ، ميلاد اسدي ، سياوش حاتم ، مجيد توكلي ، محسن برزگر ، سيد ضيا نبوي ، مهديه گلرو ، مجيد دري ، محمد امين وليان ، آرش صادقي ، اسماعيل سلمانپور و سعيد نورمحمدي از اعضاي انجمن هاي اسلامي دانشجويان دانشگاههاي سراسر كشور ، عبدالله مومني ، علي مليحي ، علي جمالي و حسن اسدي زيد آبادي از فعالان سابق دانشجويي و دهها دانشجوي ديگر در زندانهاي مختلف ايران ميباشند. و بعضي از آنها مانند آقايان ضيا نبوي و مجيد دري به اتهامات غيرواقعي و در شرايط بسيار وخيمي در زندان هاي دورافتاده كشور نگهداري ميشوند.
آزادی زندانیان سياسي و به ویژه دانشجویان در روز دانشجو کوچکترین مطالبه از سوی هزاران دانشجو در سراسر کشور می باشد، به حق که زندان شایسته اساتید و دانشجویان کشور در دهه چهارم انقلاب شكوهمند و مردمي سال 57 نمی باشد.
از حضرتعالي به عنوان رئيس دستگاه قضايي كشور انتظار داريم كه مقدمات آزادي دانشجويان زنداني در سراسر كشور خصوصا در آستانه روز دانشجو را فراهم نماييد.
امید است که حضور سلایق و گفتمان های متفاوت در درون دانشگاه زمینه رشد و تعالی کشورمان را فراهم کند.
وسلام من اتبع الهدی
مرتضی سیمیاری – علي قلي زاده
جلوگیری از سخنرانی حسین علایی و حضور خانواده شهدا در دانشگاه تهران
مراسم “بزرگداشت بسیج و خانواده ی معظم شهدا” در دانشگاه تهران لغو شد.
به گزارش آینده، در پی عدم موافقت و صدور مجوز از طرف دانشگاه تهران مراسم “بسیج مدرسهی عشق” در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران لغو شد.
به گفته عضو انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، این انجمن در اعتراض به ابلاغ دیرهنگام شورای معین دانشگاه تهران مبنی بر عدم حضور سردار علایی ( سردار سپاه پاسداران ) و خانواده معظم شهدا( خانوادههای معظم شهید همت، شهید رجایی، شهید آوینی، شهید باکری، شهید زین الدین، شهید کلانتری و … ) در آن مراسم، به دلیل حفظ حرمت آن بزرگواران برنامهی فوق را لغو کرد.
در برنامهی”بسج مدرسه عشق” قرار بود که سردار علایی و دکتر مسعود پزشکیان و دکتر صادق خرازی به سخنرانی بپردازند و همچنین از از خانواده ی معظم شهدا تجلیل شود.
لازم به ذکر است کلیت برنامه به تصویب شورای فرهنگی دانشکده رسیده بوده است و نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری نیز نظر مثبت به برگزاری این مراسم داشته اند.
خبر لغو این مراسم باعث تعجب و حیرت دانشجویان و اساتید و حتی تشکلهای دیگر شده و افکار عمومی داشگاه تهران بهدنبال پاسخی برای این اقدامات هستند.
سلامتی: مهمترین مطالبه دانشجویان، آزادی است
محمد سلامتی خاطرنشان کرد: برای ایجاد تکثر در دانشگاهها، ضرورتی ندارد که کسی بخواهد خط دهی کند ولی در عین حال، تشویق به این امر، کار را سرعت میبخشد.
به گزارش ایسنا، دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه «همه گروهها و احزاب باید مساله وجود تکثر را تشویق کنند» اظهار کرد: دانشجویان مختلف با طرز تفکرهای گوناگون باید هم برای فعالیت خود مجوز داشته باشند و هم تشویق شوند تا تحرک کافی از خود نشان دهند؛ چراکه این به نفع کل کشور است، آزادی افکار و اندیشه و وجود تحرک در دانشگاه موجب تحرک در کل جامعه میشود و در نتیجه باید این مساله را هرچه بیشتر تشویق کرد.
وی یکی از مهمترین مطالبات دانشجویی را «مطالبه آزادی» عنوان و اظهار کرد: جریان دانشجویی در یک سطح روشنفکری قرار دارد و عمدهترین مطالبات آن، آزادی از قبیل آزادی عقیده، آزادی بیان و آزادی تشکلهای صنفی و سیاسی است. بر همین اساس، برخی مطالبات دانشجویان در سطحی است که برای کل جامعه عمومیت ندارد؛ اگرچه ممکن است این مطالبات تعمیم پیدا کند ولی محدود است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب ادامه داد: محور اصلی مطالبات دانشجویان، آزادی است و این مسالهای است که از سوی گروههای سیاسی که به توسعه سیاسی اعتقاد دارند مورد توجه قرار میگیرد، این مطالبات، از آن مطالباتی نیست که برخی جناحهای دیگر، به آن توجه خاصی داشته باشند؛ چراکه یکی از محورهای اصلی مورد توجه اصلاحطلبان، آزادیهایی نظیر آزادی بیان، قلم، فعالیتهای سیاسی است که کاملا با خواستههای دانشجویان منطبق است و در راستای مطالبات آنها قرار میگیرد.
وی با بیان اینکه «یکی از اولویتهای اصلاحطلبان توجه به قشر دانشجو و روشنفکر است» افزود: شرایطی که دانشجو و دانشگاه دارد، این طور اقتضاء میکند که دانشجو به دنبال این مطالبات باشد، نمیشود دانشجو را به طرق گوناگون مهار یا حتی او را محدود کرد. چه کسی بخواهد و چه کسی نخواهد، دانشجو به دنبال مطالبات خود هست و به همین علت تمام تلاش خود را میکند که هم در سطح دانشگاه این مطالبات را پیگیری کند و توسعه دهد و هم اینکه ارتباطاتی با خارج از دانشگاه برقرار کند تا بتواند تاثیرگذار باشد.
وی ادامه داد: ارتباط دانشجویان با خارج از دانشگاه، در قالب ارتباط با گروهها و احزاب سیاسی است؛ بنابراین ملاحظه میکنیم در مقاطع مختلف در کشورهای مختلف از جمله ایران، دانشجویان همواره ارتباط ارگانیکی با احزاب و گروههای سیاسی داشتند و مطالبات خود را از این طریق پیگیری و تلاش کردهاند که احزاب و گروهها نیز مطالبات آنها را پیگیری کنند.
سلامتی ارتباط دانشجویان با احزاب را متضاد با استقلال دانشگاه و دانشجویان ندانست و ابراز عقیده کرد: برخی گروهها و احزاب به دانشجو و دانشگاه به عنوان پایگاه نگاه میکنند و این امر، دور از انتظار نیست، بلکه یک واقعیت است. بسیاری از احزاب و گروهها، اقشاری از جامعه را به عنوان پایگاه خود در نظر میگیرند و اساسا روابط و مناسبات اجتماعی چنین اقتضایی دارد ولی این مساله موجب نمیشود که استقلال این اقشار از بین برود.
دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی معتقد است: اقشار مختلف به ویژه دانشجویان، هم میتوانند استقلال داشته باشند و هم با بیرون از دانشگاه ارتباط برقرار کنند و اینها متضاد یکدیگر نیستند. برخی افراد با توجه به طرز تفکر محدودی که دارند، این ارتباط را به عنوان یک نقطه منفی تلقی میکنند و این طور تبلیغ میکنند تا دانشجویان از این کار بر حذر باشند. دانشجو باید آزاد باشد و بتواند با هر گروه و جناحی مراوده داشته باشد، تبادل نظر کند تا هم تاثیر مثبت بپذیرد و هم تاثیرگذار باشد.
ارزیابی حمیدرضا جلاییپور از نقش جنبش دانشجویی در سپهر سیاسی ایران
جنبش دانشجویی حامل گفتمان مردمسالاری، در فضای اقتدارگرایی، یک سرمایهی ملی است
حمیدرضا جلایی پور، استاد دانشگاه تهران و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی، در سخنانی به مناسبت روز دانشجو تاکید کرد: جنبش دانشجویی ایران را ارج بنهیم و آن را یکی از سرمایههای بزرگ سیاسی و اجتماعی ایران بدانیم. در شرایطی که اقتدارگرایی همبستگی ملی ایرانیان را ضعیف میکند این جنبش دانشجویی است که با صداقت و ایستادگی مدنی و با دفاع از گفتمان مردمسالاری بر درد جانکاه جامعه ایران مرهم مینهد.
او که در مراسم بزرگداشت شانزده آذر، روز دانشجو، و به دعوت انجمن اسلامی دانشکدهی مدیریت دانشگاه تهران سخن میگفت، جنبش دانشجویی را حامل دارویِ درمان یکی از بیماریهای مهم جامعه ایران دانست که همان ضعف همبستگی اجتماعی و نظم و ثبات عمومی باشد، و افزود: با تقویت مردمسالاری است که عامل اقتدار مشروع در سطح ملی نافذ میشود. این نفوذ با تبلیغات پرسروصدا و بیپایه به دست نمیآید. با پاسخگویی حکمرانان و ایفای عهد آنان، زمینه برای تقویت ایفای عهد مردم به قراردادهای خودشان تقویت میشود.
متن کامل سخنرانی این استاد دانشگاه که سایت نوروز منتشر شده، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا جنبش دانشجویی حاملِ دارویِ بیماری جامعه ایران است؟
با مشاهدهی کنشها و توجه به گفتار و گفتمانِ فعالان و تشکلهای دانشجویی به نظر میرسد جنبش دانشجویی حامل مؤثرترین داروی بیماری جامعه است. در دو فراز ذیل، و با نگاهی جامعهشناختی، کوشش میکنم این ادعا را روشن کنم.
۱٫ جنبش دانشجویی حامل چه دارویی است؟
اگر به محتوای بیانیهها، اجتماعات، موضعگیریها، نامههای سرگشاده، دفاعیات و مصاحبههای فعالان دانشجویی توجه کنیم دو هدف و دغدغهی اصلی را (که البته با هم همپوشانی نیز دارند) از فعالیت آنان را میتوانیم تشخیص دهیم (دو هدفی که در فراز بعدی روشن خواهد شد داروی شفابخش نیز هست).
الف. جنبش دانشجویی (بهعنوان یکی از ارکان نهاد دانشگاهها و پیشقراول جنبشهایِ فراگیر ایران) حامی ”عرصه عمومی نقد و بررسی“ بوده و هست. دفاع از عرصهی عمومی در جامعه ایران هدف اصلی و دائمی جنبش دانشجویی بوده است. عرصه عمومی پدیدهای است که به لحاظ هستیشناختی یک واقعیت بینالاذهانی است و نسبت به سایر واقعیتهای عینی تاحدودی انتزاعی است، ولی علائم قوت و ضعف آن در جامعه قابل مشاهده و عینی است. عرصهی عمومی به حوزهای از جامعه گفته میشود که در آن مسائل، شکافها و تبعیضهای عمدهی جامعه (مثل شکاف میان محذوفان و مقبولان در جامعه سیاسی؛ شکاف طبقاتی بین برخورداران و نابرخورداران؛ شکاف میان اقوام حاشیهنشین و مرکزنشین؛ و شکاف میان زنان و مردان در استفاده از حقوق و امکانات عمومی) و «خیر عمومی» آزادانه نقد و بررسی میشوند. این حوزه عمومی تاحدودی مستقل از حوزه نفوذ قدرتهای مسلط علمی و سیاسی، اعم از قدرت حکومتی، قدرت احزاب و گروههای ذینفوذ سیاسی، اقتصادی، تبلیغی و مذهبی است. صاحبنظران و منتقدانِ عرصه عمومی بدون ترس از قدرتهای مذکور میتوانند در این حوزه نتایج بررسیهای خود را با مخاطبان خود در میان بگذارند و مخاطبان نیز بدون نگرانی و مانعی میتوانند این نتایج را قبول یا رد کنند. مهمترین محملهای عرصه عمومی اجتماعات فکری ـ فرهنگی، محافل جمعی و رسانههای چاپی، صوتی، تصویری و مجازی است.در دو دهه گذشته جنبش دانشجویی هدف دائم دفاع از عرصه عمومی را پیگیری میکرده است. بدین معنا که یکی از فعالیتهای فعالان دانشجویی برگزاری اجتماعات نقد و بررسی دربارهی مسائل عمده جامعه بوده و از این طریق مباحث انتقادی در جامعه گسترش پیدا میکرده است. یکی از پایگاههای عمدهی تولید گفتمانهای جنبشهای فراگیر در ایران فضاهایی بوده است که فعالان دانشجویی برای اظهارنظر صاحبنظران، روشنفکران و منتقدان وضع موجود در دانشگاهها فراهم میکردند و هزینه آن را هم صادقانه میپرداختند. اینکه دانشجویان از عرصهی عمومی دفاع میکردند و میکنند حداقل شش علت دارد. اول اینکه دانشجویان از اقشار جوان، هوشمند، تیزبین، پرتوان و امیدوار جامعهاند که نابرابریها و معضلات جامعه را میبینند و تحمل تداوم آن را ندارند و آمادهاند برای رفع این معضلات کاری بکنند.
دوم اینکه بر خلاف دهه پنجاه که گفتمان مسلط زمانه، گفتمان انقلابی بود و جوانان به راههای انقلابی، رادیکال و سریع تغییرات امید بسته بودند، امروز گفتمان برتر زمانه مردمسالاری و اعتقاد به راههای تغییر تدریجی، مدنی و اصلاحی است. سوم اینکه دانشجویان به دنبال کشف علل و راههایِ رفع معضلات جامعهاند. لذا در پی حرفهای تبلیغاتی و شنیدن مطالب کلیشهای و دهان پرکن نیستند. چهارم اینکه دانشگاه محیطی است که امکان تجمع فکری (و جلسات نقد و بررسی) در آن هست. به بیان دیگر، صاحبنظران، منتقدان و مخاطبان بیشتر در فضاهای دانشگاهی حضور دارند. پنجم اینکه در جریان همین مشارکتهای فکری ـ فرهنگی است که دانشجوی مبتدی و تازه وارد به تدریج احساس میکند پس از چند سال و در کنار کسب مهارت و دانش در رشته تحصیلیاش، از نظر سیاسی نیز آگاه و صاحب بصیرت و آماده ایفای نقشهای فعالتری در جامعه میشود. علت آخر اینکه دانشجو احساس میکند از طریق همین فعالیتهای فوق برنامه است که غیرمستقیم به تغییر وضع موجود و تغییر فرهنگ رسمی و قالبی جامعه کمک میکند. علل مذکور روشن میکند چرا دفاع از عرصه عمومی هدفی مناسب، واقعبینانه، جاافتاده و تأثیرگذار برای حرکت جمعی دانشجویان بوده و هست.
ب: دغدغه و هدف دوم فعالان دانشجویی ترویج و غنا بخشیدن به گفتمان مردمسالاری و اسلام رحمانی است. اگر به محتوای فعالیتها و پیامهای فعالان دانشجویی از لحاظ گفتمانی توجه کنیم، تصدیق میکنیم که: دانشجویان مبلغ و مروج گفتمانِ اقتدارگرایی دینی، یا ناسیونالیسم عظمتطلب، یا بنیادگرایی فرقهای، یا لیبرالیسم افسارگسیخته یا نیهیلیسم نیستند. کانون مرکزی فعالیتِ گفتمانی دانشجویان دفاع از مردمسالاری سازگار با موقعیت و ویژگیهای ایران، خصوصاً اسلامِ رحمانی است. میتوان ویژگیهای سنخِ دموکراسی مورد دفاع جنبش دانشجویی را به این شرح مشخص کرد؛ دفاع از آن دستگاهی سیاسی که حکمرانان آن از راه انتخاباتی سالم، منصفانه، عادلانه و دورهای انتخاب شده باشند (این نوع انتخابات است که پیوندی دقیق اما غیرمستقیم بین حکمرانان و مردم ایجاد میکند و مقوم همبستگی اجتماعی در سطح ملی است)؛ پس از انتخاب شدن در برابر شهروندان و رسانهها و نهادهای مدنی پاسخگو باشند؛ و پس از انتخابات نتوانند امکانات رسانهای، حزبی، مکانی و مالی مخالفان خود را بلوکه کنند. مردمسالاری وقتی در سطح ملی تقویت میشود که پارهای از ارزشهای مدنی مثل احترام به عزتِ نفس و حقوق شهروندان، تحمل و مدارای یکدیگر در سطح خانواده، محیطهای کار و نهادهای مدنی نیز تمرین شود. این مردمسالاری چند سطحی عمدتاً میبایست از طریق نهادهای آموزش رسمی و رسانههای عمومی آموخته و تقویت شود تا مردمسالاری پایدار بماند.
اهمیت دفاع از عرصه عمومی و گفتمان مردمسالاری از سوی دانشجویان وقتی روشن میشود که به شرایط این دفاع توجه کنیم. در شرایطی دانشجویان چنین دفاعی کردند که جریان اقتدارگرایی هم مخالف جدی گفتمان مردمسالاری و هم عرصه عمومی است و تاکنون هزینههای سنگینی را (همچون ارعاب، محرومیت از تحصیل، ستارهدار کردن، پروندهسازی، زندان، اعترافگیری و تبعید) بر دانشجویان تحمیل کرده است. ظریف اینکه جنبش دانشجویی به رغم تحمل هزینههای سنگین به اقدامات و گفتمانهای واکنشی متوسل نشده است و همچنان با ایستادگی مدنی هم از عرصه عمومی و هم از گفتمان مردمسالاریِ پایدار و چندجانبه دفاع میکند.
۲٫ بیماری جامعه چیست؟
اینک این سئوال پیش میآید که مهمترین بیماری جامعه ایران چیست که دفاع از عرصه عمومی و گفتمان مردمسالاری داروی شفابخش آن است؟ در شرایط فعلی یکی از بیماریهای حاد جامعه ایران ضعفِ ”همبستگی اجتماعی“ است. جامعه متنوع هفتاد میلیونی ایران وقتی میتواند (مثل جامعه ترکیه، اندونزی و مالزی) در مسیر پیشرفت و رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حرکت کند (و از انبوه آسیبهای اجتماعی خود مثل رشد فزایندهی بیکاری، فقرا، معتادان، حاشیهنشینان، انحرافات اجتماعی و امثالهم بکاهد) که انسجام و همبستگی اجتماعی در سطح ملی (یا پیوند بین مردم و بین مردم حکمرانان) را تقویت کند. ما در جهان کنونی، جامعه رو به پیشرفتی را سراغ نداریم که بدون ایجاد همبستگی ملی دستاورد چشمگیری در جهت رشد و پیشرفت جامعه به دست آورده باشد.
علائم ضعف ”همبستگی اجتماعی“ در سطح ملی کدام است؟ تحلیل وضعیت ”همبستگی اجتماعی“ در سطح نظری بحثی خطیر و چندسرمشقی است و از ابتدای رشد جامعهشناسی در صدوپنجاه سال گذشته، پا به پا همراه این رشته پیش آمده است. بررسی و سنجش ”همبستگی اجتماعی“ در سطح ملی در مورد ایران نیازمند این است که دولت در انجام چنین تحقیقی کارشکنی نکند و فضا برای محققان امن باشد که در شرایط فعلی نیست و متأسفانه خیلی از دادهها به صورت رسمی در اختیار نیست. بنابراین، ارزیابی که در اینجا ارائه میشود در سطح فرضیه و آزمایشی است.
اگر از منظر چهار دسته از نظریههای جامعهشناسی که توضیحدهندهی ”همبستگی اجتماعی در سطح ملی“ است به واقعیت اجتماعی نگاه کنیم، به این نتیجه میرسیم که متأسفانه عواملِ مقومِ همبستگی اجتماعی در ایران یا ضعیف است و یا اگر قوی باشد (مثل همبستگی دینی و قومی) مقوِم همبستگیهای گروهی، اقشاری و ناحیهای است نه ملی. اولین عامل تقویتکنندهی همبستگی اجتماعی در سطح ملی، نیروی ناشی از اقتدارِ ”حکمرانیِ مشروع“ است. اولین شرط اقتدار مشروع در جوامع با جمعیتهای میلیونی انجام انتخاباتی است که سلامت آن از سوی اقشار تأثیرگذار جامعه محل مناقشه نباشد. زیرا حکمرانی مشروع، حکمرانی ناشی از رضایت ”خودیها“ نیست بلکه ناشی از رضایت همهی مردم، اعم از “خودی” و “غیرخودی” است. دومین عامل تقویتکنندهی همبستگی اجتماعی ”امنیت و پایداری قراردادها، معاملات و تعهدات میانِ آحاد مردم و مردم و دولت“ است. گفته میشود در ایران بیش از دوازده میلیون پرونده قضایی در دادگستری تشکیل شده است. اگر به وضعیتِ نابرابرِ اقتصاد و معیشت رانتی در جامعه نیز توجه کنیم، خواهیم دید که پیوندها و قرار و مدارها در زندگی روزانه مردم با اخلال و ناامنی روبرو است. از این نظر پیوند بین اعضای جامعه به هم پیوسته نیست و بیاعتمادی سکه رایج است.
سومین عامل به وضعیت ”روند اجتماعی شدن“ فرزندانِ شهروندان ایران در آموزش و پرورش و رسانههای عمومی مربوط میشود. فرزاندان ما در خانوادهها، محلهها، مجالس و مراسم دینی و فرهنگی و زندگی روزمره به تدریج اجتماعی میشوند ولی بیشتر نهاد آموزش و پرورش و رسانههای عمومی هستند که باید به فرزندان شهروندان آموزش مدنیت (اینکه در میان انبوه غریبهها براساس اشتراک در کرامت انسانی با هم زندگی کنند و همدیگر را تحمل کنند) بدهند تا امکان و زندگی میلیونها نفر غریبه با هم فراهم شود. آموزش و پرورش کارش شعبه شعبه کردن مردم نیست. متأسفانه توجه به آموزشِ روند اجتماعی شدن در نهادها و رسانههای رسمی نشان میدهد که دغدغهی اصلی آنها تقویت پیوندهای مدنی (که در دویست سال اخیر نیز در ایران ریشه داشته) نیست و بیش از اینکه گروههای وسیع جامعه را به هم نزدیک کند، آنها را عملاً خودی ـ غیرخودی میکند.
چهارمین عاملی که باعث تقویت همبستگی اجتماعی میشود تقویت ”حس تعلق“ به یکدیگر در سطح ملی است نه ”حس تعلق“ به اموری موهوم. متأسفانه امروز در جامعه ایران نه ”حس تعلق ملی“ که یک نوع عظمتطلبی تبلیغی و بیپایه است که تبلیغ میشود. تقویت حس تعلق ملی به شدت به عامل اول (اقتدار مشروع) وابسته است و متأسفانه در شرایط فعلی عدهی قابل توجهی از آحاد جامعه ”حس تعلق“ به جمع را صرفاً از طریق پیوندها و تعلقات گروهی، قومی، و فرقهای تقویت میکنند. به بیان دیگر مردم محروم از اقتدار مشروع و نیازمند به ”حس تعلق“ به گونهای حس تعلق جمعی خود را جبران میکنند که لزوماً تقویتکنندهی همبستگی ملی نیست. بدین ترتیب از دریچه هر چهار علت (که در چهار سرمشق نظری جامعهشناسی ریشه دارد) وضعیت همبستگی ملی وضعیت دلگرمکنندهای نیست و این یکی از بیماریهای جدی جامعه کنونی است (و به مراتب اهمیت آن از بحرانِ اقتصادی و بینالمللی جامعه ایران بیشتر است و تفصیل آن از حوصله این مجال خارج است).
نتیجه
اینک میتوانم توضیح دهم که چرا جنبش دانشجویی حامل دارویِ درمان یکی از بیماریهای مهم جامعه ایران است. جنبش دانشجویی حامل گفتمان مردمسالاری (و مدافع عرصهی عمومی نقد و بررسی) است و تقویت سازوکار مردمسالاری مهمترین دارویی است که میتواند همبستگی اجتماعی (و نظم و ثبات عمومی) را تقویت کند. با تقویت مردمسالاری است که عامل اقتدار مشروع در سطح ملی نافذ میشود. این نفوذ با تبلیغات پرسروصدا و بیپایه به دست نمیآید. با پاسخگویی حکمرانان و ایفای عهد آنان زمینه برای تقویت ایفای عهد مردم به قراردادهای خودشان تقویت میشود. با یک حکمرانی مردمسالارانه است که میتوان از آموزش و پرورش و رسانههای رسمی انتظار آموزش مدنی میان شهروندان را داشت تا زمینهای فراهم شود که مردمی که در سطح ملی با هم غریبه هستند، برادرانه و خواهرانه با هم زندگی کنند و یکدیگر را تحمل کنند و بدین سان جامعهای یکپارچهای برای پیشرفت فراهم شود. در جهان کنونی جامعه و دولتی را در جهان سراغ نداریم که مردمسالار نباشد اما به طور نسبی و موثر حس تعلق ملی، پیوند مردم با هم و با حکمرانان، تقویت شده باشد.
با توجه به دلایلی که ذکر شد همه ما باید در این فضای اقتدارگرایی، جنبش دانشجویی ایران را ارج بنهیم و آن را یکی از سرمایههای بزرگ سیاسی و اجتماعی ایران بدانیم. در شرایطی که اقتدارگرایی همبستگی ملی ایرانیان را ضعیف میکند این جنبش دانشجویی است که با صداقت و ایستادگی مدنی و با دفاع از گفتمان مردمسالاری بر درد جانکاه جامعه ایران مرهم مینهد. با دعا برای علوّ درجات همه شهدای جنبش دانشجویی و دعا برای سلامتی، صبر و سرفرازی خانوادههای دانشجویان زندانی سخن خود را به پایان میبرم.
فرزانه بذرپور
جرس: از همان ابتدای آغاز به کار دولت احمدی نژاد در سال 84 ، دانشگاهیان ایران به عنوان فعالترین مخالفان احمدی نژاد به شمار می آمدند، احمدی نژاد گرچه به تمامی شهرها و روستاهای ایران سر زده و سخنرانی کرده است ، اما حضور او در دانشگاه انگشت شمار بوده و بارها سخنرانی هایش در دانشگاه تهران به دلیل اعتراضات دانشجویی و بیم از آشفتگی فضای دانشگاه لغو شده است. دانشگاهیان در دوبار انتخابات ریاست جمهوری از کسانی بوده اند که اکثرا به احمدی نژاد رای منفی داده اند. البته دولت احمدی نژاد نیز در پنج سال اخیر بیکار نبوده است و تمامی راهکارها برای محدود کردن دانشگاه از اساتید گرفته تا دانشجویان را آزموده است. بازنشستگی اجباری اساتید مخالف دولت و اصلاح دروس علوم انسانی و بازداشتن دانشجویان از ادامه تحصیل به بهانه فعالیت های سیاسی از تلاشهای دولتی برای محدود کردن دانشگاههای ایران بوده است.
پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و تقلب گسترده در اتنخابات، وضعیت دانشگاهها به وخامت کشید. کامران دانشجو وزیر فعلی آموزش عالی، وزیر کشوری بود که در کودتای انتخاباتی سهمی بزرگ داشت. احمدی نژاد با انتخاب کامران دانشجو عملا دانشگاهها را سرکوب کرد. پس از اعتراضات گسترده مردمی به دستبرد دولت به صندوق آرا ، بیش از هفتاد دانشجو بازداشت و به حبس های طولانی محکوم شدند. عبدلله مومنی از اعضای دفتر تحکیم وحدت _بزرگترین تشکل دانشجویی داخل ایران_ مورد ضرب و شتم و شکنچه قرارا گرفت و شرح بازجویی های همراه با خشونت را به عالی ترین مقام جمهوری اسلامی نوشت. نامه ای که البته هیچ واکنش و پاسخی از سوی مسوولان جمهوری اسلامی نیافت.
دانشگاههای ایران که در دو بخش خصوصی و دولتی بیش از دو میلیون دانشجو دارند در یکسال اخیر مورد سخت ترین فشار های حکومتی در شصت سال عمر دانشگاه مدرن در ایران قرار گرفته اند. احکام کمیته های انضباطی و فرمان های شورای عالی انقلاب فرهنگی که بالاترین مجمع مدیریتی فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی است ، عملا امکان هر گونه فعالیت سیاسی و اعتراضی را از دانشجویان سلب کرده است. رهبر جمهوری اسلامی نیز در یکسال اخیر بارها بر دانشگاه تاخته است و خواستار آن شده تا علوم انسانی در دانشگاهها تحول اساسی پیدا کند، و از منابع غربی در هیچ کدام از دروس پایه علوم انسانی استفاده نشود.
روسای دانشگاههای بزرگ ایران در حال حاضر همگی انتصابی و از طرفداران دولت احمدی نژاد هستند که نقش بسزایی در سرکوب حرکت های دانشجویی و اخراج دانشجویان و اساتید دارند. این در حالی است که در دولت سید محمد خاتمی ریس جمهور سابق ایران ، سعی بر این بود که روسای دانشگاهها از طریق انتخابات و با نظر اساتید برگزیده شوند. امری که در دولت احمدی نژاد کاملا بر عکس شد . در حال حاضر ریاست دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر و قدیمی ترین دانشگاه ایران بر عهده فرهاد رهبر است که پیش از این یک مقام عالی رتبه در وزارت اطلاعات جمهری اسلامی بوده است. بااین همه باز هم دانشگاههای ایران برای حکومت هراس آور است و سعی می شود تا با محرومیت دانشجویان از تحصیل و احکام انضباطی شدید کوچکترین تحرکی در دانشگاهها سرکوب شود.
در تازه ترین این برخوردهای امنیتی در دانشگاه علم و صنعت شماری از دانشجویان به جرم شرکت در اردویی مختلط مورد بازخواست قرار گرفتند و یک ترم تعلیق شدند. نشریات دانشجویی مستقل و منتقد دولت نیز در دانشگاهها توقیف شده اند و حکومت سعی دارد تا با گسترش بسیج دانشجویی که شاخه نظامی - دانشجویی سپاه پاسداران در دانشگاههاست، دانشجویان و اساتید را هر لحظه مورد بازبینی و تفتیش قرار دهد . چندی پیش نیز یکی از استادان قدیمی دانشگاه تهران به واسطه گزارش بسیج دانشجویی از کلاس درسش، به حراست دانشگاه احضار شد و مورد توهین قرار گرفت. بااین وضعیت حتی اساتید علوم سیاسی نیز حق ندارند درباره سیاست و در کلاس درس صحبتی کنند و احیانا حکومت را مورد پرسشگری قرار دهند.
16 آذر کابوس هر ساله حکومت
اگرچه حکومت از تمامی ابزارهای سرکوب علیه دانشجویان استفاده کرده است، اما روز دانشجو که مصادف است با 16 آذر ماه، هر ساله درد سرهای بزرگی برای دولت احمدی نژاد ایجاد کرده است . سال گذشته اعتراض دانشجویان در 16 آذر ماه به خیابانها کشید و مردم نیز به آن ملحق شدند و پلیس با حمله به تظاهر کنندگان و بازداشت شماری از دانشجویان و شلیک گاز اشک آور این اعتراض دانشجویی را سرکوب کرد. 16 آذر ماه یادآور اولین سرکوب دانشجویان در سال 1332 و چند ماهی بعد از کودتای محمد رضا پهلوی و برکناری مصدق نخست وزیر دولت ملی ایران است. این کودتا که با کمک مستقیم ایالات متحده انجام شد ، با اعتراضات بسیار ی مواجه شد که دولت ارتشبد زاهدی را به سرکوب گستره واداشت. در 16 آذر ماه سال 32 کماندوهای ارتش به دانشگاه تهران ریختند و سه تن از دانشجویان را به ضرب گلوله از پای در آوردند. این روز نمادی از مبارزه دانشجویان علیه استبداد و حکومتهای دخالتگر خارجی به شمار رفت و در تمامی سالهای پیش و پس از انقلاب پاس داشته شد.
سرکوب گسترده دانشجویان از سوی رژیم پهلوی آنچنان بود که بسیاری از فعالیت های دانشجویان سیاسی به خارج از کشور محدود شد . فعالیت هایی که در تمامی اروپا و آمریکا و با تفکرات متفاوت اسلامی و مارکسیستی انجام می شد و در ایران ثمر می داد . انجمن های اسلامی دانشجویان در خارج از کشور از بزرگترین فعالان دانشجویی به شمار می رفتند که با رژیم پهلوی به مبارزه می پرداختند و پس از پیروزی انقلاب نیز همین دانشجویان در ارکان قدرت حکومت بر آمده از انقلاب حضور فعال داشتند. در کنار انجمن های اسلامی کنفدراسیون دانشجویان و دیگر تشکل های سیاسی هم به مبارزه مشغول بودند و تفکرات چپ و سکولار را نمایندگی می کردند. از یکسال گذشته و با محدود شدن فعالیت سیاسی دانشجویان در ایران و عزیمت شمار بسیاری از فعالین سیاسی و دانشجویان به خارج از کشور، بار دیگر فعالیت های دانشجویان خارج از ایران اوج گرفته است و حالا در آستانه گرامیداشت 16 آذر به نظر می رسد که تشکل های دانشجویی فرصتی برای اعلام موجودیت پیدا کرده اند .
جنبش دانشجویی ایران در تمامی جهان
تشکلهای دانشجویی ایرانی در آمریکا ، اروپا ، مالزی و ژاپن در بیانیه ای مشترک اعلام کرده اند که در سالروز 16 آذر برنامه هایی را تدارک خواهند دید . آنچه میان این تشکل ها ی دانشجویی مشترک است ، پدید آمدنشان در یکسال اخیر است ، به نظر می رسد ، آنچه در فضای سیاسی ایران در بعد از انتخابات گذشته است ، دانشجویان را واداشته تا بنابر اصولی غیر اید ئولوژیک گرد هم آیند و با اهدافی که جنبش سبز در یکسال اخیر ترسیم کرده است به هماهنگی و هدفی یکسان دست پیدا کنند.
بورقان نظامی استادیار دانشگاه رایس تگزاس آمریکا ، در اینباره می گوید او و تعدادی از فعالان و دانشجویان ایرانی که تشکل پرسا را از یکسال پیش بنا نهاده اند می خواهند تا صدای مردم ایران و دانشجویان تحت سرکوب ایرانی را به گوش دنیا برسانند. این فعال دانشجویی معتقد است که فعالیت های دانشجویی در ایران بسیار سخت و پر هزینه شده است و حالا این دانشجویان خارج از کشور هستند که باید به کمک دانشگاههای ایران بیایند و باری از دوش آنها بردارند. قرار است در چند داشگاه آمریکا از تگزاس و پنسیلوانیا، کالیفرنیای جنوبی و واشنگتن دی سی در چندین روز برنامه هایی برای روز دانشجو برگزار شود و به سرکوب حکومت ایران اعتراض شود . تشکل های دانشجویی در بیانیه ای که مشترکا امضا کرده اند خواستار ایجاد کمپینی شده اند تا اهدافی مانند آزادی دانشجویان زندانی ، پایان سرکوب دانشجویان و اساتید و دخالت دولت در دانشگاه را پیگیری کند .
قریشی یکی از دانشجویان دانشگاه ویکتوریای کانادا نیز می گوید: قرار است تا در برنامه ای در دوم دسامبر ، بانمایش چند فیلم در ارتباط با جنبش سبز ایران ، با دانشگاهیان داخل ایران همنوایی شود . یکی از این فیلمها با نام مبارزات مسالمت آمیز ساخته حسین فاضلی است که سعی کرده تا سیر مبارزات مسالمت آمیز و فارغ از خشونت را در جهان به تصویر بکشد.
دانشجویان ایرانی در اروپا نیزهماهنگ با آمریکا برنامه های خواهند داشت و آن طور که پویان محمودیان مقیم آلمان می گوید سعی دارند تا به اروپاییان نسبت به نقض حقوق بشر در ایران آگاهی بدهند و زمینه را برای هماهنگی بین تشکل های دانشجویی خارج از کشور فراهم کنند.
در شرق دور و ژاپن نیز دانشجویان ایرانی برنامه های را تدارک دیده اند تا در روز 5 دسامبر مقابل دفتر سازمان ملل در توکیو حاضر شوند و نسبت به سرکوب حکومت اعتراض کنند. در مالزی نیز گروه رسام که از یکسال پیش تا کنون و با توجه به شمار فراوان دانشجویان ایرانی در مالزی برنامه های متعددی را اجرا کرده است. روز دانشجو را در چند شهر این کشور از جمله کوالالامپور و جوهور برگزار می کند . البته مشکل گروه رسام این است که باتوجه به نفوذ سفارت جمهوری اسلامی و مخالفت مسوولان این دانشگاههای این کشور، مراسم در خارج از دانشگاه برگزار می شود و با این حال این مراسم در همان روز 16 آذر و با سخنرانی چند تن از فعالین دانشجویی انجام خواهد شد.
می توان گفت که این هماهنگی بین دانشجویان ایرانی در دانشگاههای مختلف و کشورهای دور و نزدیک در سی سال گذشته بی سابقه بوده است ، اگر در نظر بگیریم که دانشجویان ایرانی افکار متنوعی را نمایندگی می کنند که بعضا تفاوتهای بنیادین با هم دارند ، با این حال روح جمعی در یک فعالیت سیاسی با هدف تحقق دموکراسی و خواسته های صنفی ، آن چیزی است که دانشجویان ایرانی را گرد هم آورده است. فعالین دانشجویی امیدوارند که این کمپین ادامه یابد و به زودی تشکلی سراسری از دانشجویان ایرانی خارج از کشور اعلام موجودیت کند.
واکنش به انکار شکنجه از سوی سخنگوی قوه قضاییه
نامه سحرخیز به دادستان تهران: به شکایتم از محسنی اژهای رسیدگی کنید
عیسی سحرخیز در واکنش به ادعای سخنگوی قوه قضاییه در انکار شکنجه زندانیان سیاسی، با ارسال نامهای به دادستان تهران، علیه او و احمدی نژاد اعلام جرم کرد.
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی که در زندان رجایی شهر به سر میبرد، دو هفته پیش این نامه را نوشته و در نامه خود، ضمن یادآوری شکایت های قبلی خود از محسنی اژه ای و وزارت اطلاعات، از جعفری دولت آبادی خواست تا نسبت به برگزاری دو دادگاه برای رسیدگی به شکایات سحرخیز از محسنی اژه ای اقدام کند.
سحرخیز در بخشی از این نامه اورده است: برگزاری این دادگاهها اگر چه بعید است که نتیجه قانونی داشته باشد دست کم از این حسن برخوردار خواهد بود که میزان صحت ادعای آقای محسنی اژه ای را مشخص می کند و افکار عمومی داخلی و خارجی در می یابند که دادستان کل کشور منتخب آقای خامنه ای چه پیشینه ها و خصوصیاتی دارد.
متن این نامه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
جناب آقای جعفری دولت آبادی
دادستان محترم تهران
دادستان محترم تهران
با اهدای سلام و احترام: گمان می کنم که استحضار داشته باشید آقای غلامحسین محسنی اژه ای در آخرین مصاحبه خویش به عنوان سخنگوی قوه قضائیه منکر اذیت و آزار و اعمال فشار روحی و روانی و شکنجه در مورد بازداشت شدگان و زندانیان دستگیر شده پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ شده است.
اینجانب عیسی سحرخیز یکی از افرادی که مشمول سخنان ایشان می شوند و پیش از این در دو نوبت: اول در زمان برگزاری دادگاهم در تاریخ۸۹/۴/۲۷ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و همچنین یک ماه بعد در نامه سرگشاده به آقای صادق لاریجانی ریاست محترم قوه قضائیه علیه آقایان محسنی اژه ای، محمود احمدی نژاد و [...] عاملان مستقیم و غیر مستقیم چنین اقدامات غیر قانونی و غیر شرعی و غیر انسانی شکایتی را اعلام کرده ام و خواستار هرچه زودتر برگزار شدن دادگاه و رسیدگی به آن هستم.
آنجناب اگرچه از لحاظ سلسله مراتب اداری زیر دست افراد نامبرده هستید اما بر اساس قانون و وجدان: وظیفه دارید در جهت برگزاری هرچه سریعتر در دو دادگاه مستقل و جدا از هم برای رسیدگی به شکایتهای زیر دستورات لازم را صادر کنید.
۱- دادگاه در خصوص شکایت ۵و۶ سال پیش اینجانب نماینده وقت مدیران مسئول کشور علیه آقای محسنی اژه ای بابت گاز گرفتن منجر به جرح و پرتاب قندان منجر به جراحت و کبودی بر اساس گزارش پزشکی قانونی مندرج در پرونده و همچنین بکار بردن الفاظ فبیح و تهمت و افترا بر اساس ماده ۱۴۵ قانون مجازات اسلامی دارای حد (قذف) یعنی ۷۴ ضربه شلاق در مورد هریک می باشند
۲-دادگاه در خصوص شکایت علیه ایشان به عنوان وزیر اطلاعات وقت که مسئول پیامد ماموران زیر دست خود می باشد و علاوه برآن متهم به آمریت در ضرب و جرح منتهی به شکستگی در قفسه سینه: پارگی تاندوم شانه سمت راست و جراحت و صدمات وارده به قسمتهای مختلف بدن اینجانب به علت اصابت مشت و لگد در زمان دستگیری می باشد.
برگزاری این دادگاهها اگر چه بعید است که نتیجه قانونی داشته باشد دستکم از این حسن برخوردار خواهد بود که میزان صحت ادعای آقای محسنی اژه ای را مشخص می کند و افکار عمومی داخلی و خارجی در می یابند که دادستان کل کشور منتخب آقای لاریجانی چه پیشینه ها و خصوصیاتی دارد.
همانگونه که از پیش از این هم اعلام کرده ام که در مورد شکایت فوق حق خویش می دانم که اقدامات قانونی در سطح مجامع جهانی و بین المللی انجام دهم.
عیسی سحرخیز
۸۹/۹/۶
۸۹/۹/۶
وضعیت بحرانی رضا شهابی در اثر اعتصاب غذای خشک
خبرگزاری هرانا - رضا شهابی فعال کارگری در بند، از روز شنبه 13 آذر 89 در اعتراض به وضعیت خود دست به اعتصاب غذای خشک زده و از نظر جسمی در وضعیتی بحرانی قرار دارد.
به گزارش کمیته هماهنگی، رضا شهابی فعال کارگری و عضو هیات مدیره ی سندیکای کارگران شرکت واحد تهران که در روز 22 خرداد 89 در محل کار خود بازداشت شده بود به دلیل فشار جسمی و روحی ازناحیه کمر و کتف دچار نارحتی است و از عفونت دهان و دندان رنج می برد.
وی از 13 آذر ماه و در اعتراض به وضعیت خود دست به اعتصاب غذای خشک زده است و در اثر اعتصاب غذا سمت چپ بدنش بی حس شده است.
با وجود اینکه مدت دو ماه از صدور نامه ی آزادی شهابی گذشته مقامات قضایی و امنیتی برای اعمال فشار علیه او وخانواده اش از پاسخ دادن به سرنوشت پرونده ی قضایی اش طفره رفته اند و هر دو منبع قضایی دادگاه انقلاب (واقع در خیابان معلم ) و بازپرسی غیر قانونی شعبه دوم مستقر در اوین به طور کلی از در اختیار داشتن پرونده ی وی اعلام بی اطلاعی میکنند.
محکومیت مزدک علی نظری به حبس تعزیری
خبرگزاری هرانا - مزدک علی نظری از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به سه سال و چهار ماه زندان محکوم شد.
به گزارش پایگاه خبری «روزنامه نگاران زندانی» مزدک علی نظری از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به سه سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد. این روزنامه نگار به دنبال جریانات پس از انتخابات 88 در آبان ماه همان سال بازداشت و پس از حدود سه ماه با قرار وثیقه آزاد شد.
به گزارش پایگاه خبری «روزنامه نگاران زندانی» مزدک علی نظری از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به سه سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد. این روزنامه نگار به دنبال جریانات پس از انتخابات 88 در آبان ماه همان سال بازداشت و پس از حدود سه ماه با قرار وثیقه آزاد شد.
لازم به ذکر است که علی نظری سردبير سايت "خبرنگاران صلح" و برنده جایزه شادروان «مهران قاسمی» است که تجربه کار در نشریاتی چون نسیم و امید جوان را دارد.
بازداشت اعضای گروه موسيقی زيرزمينی در مشهد
خبرگزاری هرانا - پنج نفر در ارتباط با پرونده تهيه موسيقي زيرزميني با صداي يک خواننده زن در مشهد دستگير شدند.
رئيس اداره نظارت بر اماکن عمومي استان خراسان رضوي با بيان اين مطلب به خراسان گفت: در پي اطلاع از فعاليت افرادي در تهيه سي دي هاي موسيقي غيرمجاز به صورت زيرزميني و با صداي يک خواننده زن ، تلاش ماموران اداره نظارت بر اماکن عمومي براي شناسايي اين افراد آغاز شد.
سرهنگ مصطفي احمدي افزود: تيم هاي اطلاعاتي پس از چند شبانه روز فعاليت هاي غيرمحسوس به سرنخ هايي در اين ارتباط دست يافتند و موفق شدند در يک عمليات غافلگيرانه ۲ زن و ۳ مرد را در اين باره دستگير کنند.
وي اضافه کرد: اعضاي اين باند، سي دي هاي صوتي با تک خواني يک زن را تهيه مي کردند وي خاطرنشان کرد: متهمان اين پرونده که بين ۳۲ تا ۶۰ سال سن دارند پس از تشکيل پرونده مقدماتي تحويل مراجع قضايي شدند.سرهنگ احمدي هم چنين به برخورد قاطع با عرضه کنندگان محصولات ضد فرهنگي اشاره کرد و گفت: در هفته گذشته ۲۱ هزار و ۸۸۱ حلقه سي دي مبتذل از فروشگاه هاي غيرمجاز عرضه محصولات فرهنگي کشف و ۱۱ واحد صنفي در اين رابطه پلمب شد، اين در حالي است که براي ۵۸ واحد صنفي ديگر نيز اخطار تعطيلي صادر شده است.
رئيس اداره نظارت بر اماکن عمومي پليس خراسان رضوي تصريح کرد: در يک هزار و ۹۵۰ مورد بازرسي نامحسوس پليس از کافه سنتي و کافي شاپ ها، ۲۴ نفر به دليل انجام اعمال خلاف شئونات اسلامي دستگير و براي ۴۳ واحد صنفي اخطار تعطيلي صادر و ۱۲ واحد نيز پلمب شد.وي هم چنين به اجراي طرح مبارزه با مظاهر علني فساد در استان اشاره کرد و گفت: در ادامه اجراي اين طرح ۲۳ واحد صنفي به دليل تخلفات پي درپي پلمب شد و ۳ نفر نيز در اين ارتباط دستگير شدند.
اجرای حکم زندان شاهد عینی حادثه زیر گرفتن مردم در روز عاشورا
خبرگزاری هرانا - لیلا توسلی شاعد عینی حواث عاشورای سال گذشته در میدان ولیعصر که به دلیل اعلام شهادت در مورد زیرگرفتن مردم با خودروی نیروی انتظامی به ۲ سال زندان محکوم شد عصر امروز برای اجرای حکم به زندان منتقل شد.
به گزارش سحام نیوز، لیلا توسلی شب عاشورای سال گذشته بازداشت و به مدت دوماه در بند ۲۰۹ بازداشت بود و در دادگاه بدوی به دوسال زندان محکوم شد.حکم دوسال حبس تعزیزی وی نیز در دادگاه تجدید نظر نیز عیناً به تایید رسید و هفته گذشته اجرای احکام زندان اوین با ارسال نامه ای او را برای اجرای حکم احضار نموده بود.
لیلا توسلی که کمتر از یکماه از ازدواجش می گذرد عصر امروز همراه همسر و وکیل خود به زندان مراجعه و پس از ابلاغ حکم زندان به قرنطینه بند متادون انتقال یافت.از خانواه وی اکنون ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی دایی وی و مسن ترین زندانی سیاسی ایران در بند ۲۰۹ و مهندس فرید طاهری شوهر خواهر وی نیز در بند ۳۵۰ اوین در زندان به سر می برند.
اجرای حکم زندان شاهد عینی حادثه زیر گرفتن مردم در روز عاشورا
خبرگزاری هرانا - لیلا توسلی شاعد عینی حواث عاشورای سال گذشته در میدان ولیعصر که به دلیل اعلام شهادت در مورد زیرگرفتن مردم با خودروی نیروی انتظامی به ۲ سال زندان محکوم شد عصر امروز برای اجرای حکم به زندان منتقل شد.
به گزارش سحام نیوز، لیلا توسلی شب عاشورای سال گذشته بازداشت و به مدت دوماه در بند ۲۰۹ بازداشت بود و در دادگاه بدوی به دوسال زندان محکوم شد.حکم دوسال حبس تعزیزی وی نیز در دادگاه تجدید نظر نیز عیناً به تایید رسید و هفته گذشته اجرای احکام زندان اوین با ارسال نامه ای او را برای اجرای حکم احضار نموده بود.
لیلا توسلی که کمتر از یکماه از ازدواجش می گذرد عصر امروز همراه همسر و وکیل خود به زندان مراجعه و پس از ابلاغ حکم زندان به قرنطینه بند متادون انتقال یافت.از خانواه وی اکنون ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی دایی وی و مسن ترین زندانی سیاسی ایران در بند ۲۰۹ و مهندس فرید طاهری شوهر خواهر وی نیز در بند ۳۵۰ اوین در زندان به سر می برند.
انتقال علي اكبر نظري به زندان قزل حصار و غلامرضا غلامحسيني به قرنطينه رجايي شهر
خبرگزاری هرانا - علی اکبر نظری از اعضای سندیکای اتوبوسرانی تهران و حومه که چندی پیش پس به صورت تلفنی به شعبه دوم ویژه امنیت احضار و پس از مراجعه در همان مکان بازداشت و هم اکنون به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
لازم به یاد اوریست هم اكنون رضا شهابی ، ابراهیم مددی از ديگر اعضاي سنديكاي اتوبوسراني تهران و حومه هم در زندان اوين به سر ميبرند. بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" همچنين اقاي غلامرضا غلامحسيني عضو هييت مديره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و از اعضاي شوراي همبستگي براي دمكراسي و حقوق بشر در ايران نيز به قرنطينه زندان رجايي شهر كرج منتقل شد.
لازم به یاد اوریست هم اكنون رضا شهابی ، ابراهیم مددی از ديگر اعضاي سنديكاي اتوبوسراني تهران و حومه هم در زندان اوين به سر ميبرند. بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" همچنين اقاي غلامرضا غلامحسيني عضو هييت مديره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و از اعضاي شوراي همبستگي براي دمكراسي و حقوق بشر در ايران نيز به قرنطينه زندان رجايي شهر كرج منتقل شد.
وی در 12 آبان ماه سال جاری در یک مغازه کافی نت توسط نیروهای امنیتی بازداشت و از انجا به بند اطلاعات زندان رجایی شهر منتقل شد. وی در مدت بازداشت خود در این بند به شدت تحت شکنجه های فیزیکی و روحی بوده است.
این زندانی سیاسی چندین بار از سوی مقامات امنیتی و قضایی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود و اخرین بار فرزند وی توسط مامورین اطلاعاتی در شهر کرج به گروگان گرفته شده بود تا با فشار بر غلامحسینی وی خود را به اطلاعات معرفی نماید.
سعيد پورحيدر به پنج سال حبس محكوم شد
خبرگزاری هرانا - سعید پورحیدر ، روزنامه نگار و وبلاگ نویس که هفدهم مهرماه برای دومین بار در یکسال گذشته بازداشت شده بود با رای شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به پنج سال حبس محکوم شد .
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" وی سه شنبه هفته گذشته پس از 52 روز بازداشت در بند 350 زندان اوین در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباس محاکمه و به اتهام " اجتماع و تبانی با هدف ارتکاب جرائم علیه امنیت کشور " به پنج سال حبس که به مدت 5 سال به حالت تعلیق در آمد، محکوم شد.
لازم به ذکر است فعالیت تیلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ، توهین به مقدسات و زیر سوال بردن احکام اسلام ، اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی ، اجتماع و تبانی با هدف ارتکاب جرائم علیه امنیت کشور و توهین به رییس جمهور پنج اتهام این روزنامه نگار بود که در شعبه چهار بازپرسی دادسرای اوین به وی تفهیم شده بود .
قبل از صدور کیفر خواست و در مرحله بازپرسی ، براي دو اتهام توهین به رییس جمهور و توهین به مقدسات و زیر سوال بردن احکام اسلامی قرار منع تعقيب صادر شده بود كه دادگاه انقلاب نیز از دو اتهام دیگر اخلال در نظم عمومي و فعاليت تبليغي عليه نظام وی را تبرئه و به اتهام اجتماع و تباني به قصد براندازي ، دادگاه براي اين روزنامه نگار پنج سال حبس تعزيري در نظر گرفت كه اين حكم به مدت پنج سال به حالت تعليق درآمد .
سعيد پورحيدرشانزدهم بهمن سال گذشته توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و پس تحمل يكماه انفرادي در بند 240 زندان اوين آزاد شد . وي براي دومين بار در هجدهم مهرماه سالجاري بازداشت و بند 350 منتقل شد
كاميونداران در برابر مجلس تجمع كردند
خبرگزاری هرانا - تعدادي از كاميونداران T300 صبح امروز در مقابل ساختمان بهارستان تجمع كردند.
به گزارش فارس، جمعي از كاميونداران نيسان T300 صبح امروز يكشنبه در مقابل ساختمان بهارستان تجمع كردند.
اين كاميونداران نسبت به نوع كيفيت كاميونهاي فروخته شده توسط شركت خودروسازي سايپا اعتراض داشته و با شعارها و نصب پلاكاردهايي از علي لاريجاني رئيس مجلس و نمايندگان خواهان رسيدگي به اين موضوع شدند. براساس اين گزارش تجمع و اعتراض كاميونداران نيسان T300 براي چندمين بار است كه در هفتههاي اخير در مقابل ساختمان بهارستان انجام ميشود.
به گزارش فارس، جمعي از كاميونداران نيسان T300 صبح امروز يكشنبه در مقابل ساختمان بهارستان تجمع كردند.
اين كاميونداران نسبت به نوع كيفيت كاميونهاي فروخته شده توسط شركت خودروسازي سايپا اعتراض داشته و با شعارها و نصب پلاكاردهايي از علي لاريجاني رئيس مجلس و نمايندگان خواهان رسيدگي به اين موضوع شدند. براساس اين گزارش تجمع و اعتراض كاميونداران نيسان T300 براي چندمين بار است كه در هفتههاي اخير در مقابل ساختمان بهارستان انجام ميشود.
بازجویی یکی دیگر از اعضای خانواده عابدی باخدا
خبرگزاری هرانا - مامورین وزارت اطلاعات مدتی پیش به منزل یکی از خانواده های عابدی باخدا در رشت یورش بردند و فرزند آنها را دستگیر و برای مدت طولانی تحت بازجویی و مورد تهدید قرار دادند.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، مامورین وزارت اطلاعات رشت در پی یورش خود دانش آموز 15 ساله عرفان عابدی باخدا را دستگیر و به اداره اطلاعات رشت در نیروی دریایی منتقل کردند.آنها همچنین وسایل شخصی این خانواده مانند کامپیوتر،تلفن همراه،رسیور ماهواره و سایر وسایل را با خود بردند.
بازجویان وزارت اطلاعات عرفان عابدی باخدا را برای مدتی طولانی مورد بازجویی و تهدید قرار دادند و به او تاکید کردند که رفت و آمد های خانوادگی خود را با عمویش(زندانی سیاسی هادی عابدی باخدا ) باید قطع کند در غیر اینصورت او را مورد محاکمه و زندانی خواهند کرد.
در طی هفته های گذشته مامورین وزارت اطلاعات بارها به خانواده های عابدی باخدا یورش بردند و خانم مهری جوان محجوب دوست همسر زندانی سیاسی عابدی باخدا را دستگیر و چند روز در بازداشت مورد بازجویی خود قرار دادند و پس از آن با صدور قرار وثیقه سنگین او را آزاد کردند.
لازم به یادآوری خانواده عابدی با خدا از زندانیان سیاسی دهۀ 60 در رشت می باشند و یکی از اعضای خانواده آنها به نام هرمز عابدی باخدا در دهۀ 60 به خاطر هواداری از سازمان مجاهدین خلق اعدام شده است.