"شما خودتان خبرنگار هستید و می دانید وقتی یک دادگاه به صورت غیرعلنی برگزار می شود، این یعنی حتی ما به عنوان خانواده جان باختگان کهریزک نیز حق نداریم آنچه که در دادگاه متهمان پرونده این بازداشتگاه مطرح شده است را در اخیتار رسانه ها قرار دهیم، برای همین اگرچه سراغ تک تک کسانی که با برادرم در کهریزک بوده اند رفته ام، حتی سراغ کسانی که می گفتند امیر بینایی اش را در کهریزک از دست داده بود و آنها زیر بغل برادرم را می گرفتند تا بتواند راه برود، رفته ام تا بدانم به او چه گذشت و چگونه جان باخت اما به عنوان یک شهروند ایرانی سعی می کنم به همین قوانین کشورم احترام بگذارم و آنچه را از جنایت صورت گرفته در کهریزک از زبان شاکیان این پرونده در دادگاه شنیده ام، مطرح نکنم".
این صحبت های برادر امیر جوادی فر دانشجوی معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران است که سال گذشته پس از ضرب و شتم و بازداشت، در راه انتقال ازکهریزک به اوین جان باخته بود.
بابک جوادی فر تنها چهار سال از امیر ۲۵ ساله بزرگتر است اما به گفته خودش، مادر آنها، پیش از درگذشت خود امیر را به او سپرده بود، به همین دلیل او در طی این یک سال همه تلاش خود را به کار گرفته است تا بداند عاملان پرونده کهریزک با دستور چه کسانی و چگونه توانسته اند همه قوانینی که او به عنوان یک جوان به آن احترام می گذارد را زیر پا بگذارند و امانت مادرش را از او بگیرند.
اگرچه بر اساس گزارش رسمی مجلس و سازمان قضایی نیروهای مسلح تایید شده است که سه نفر از معترضان انتخابات سال گذشته، پس از دستگیری بر اثر ضرب و جرح ماموران و صدمات وارده کشته شده اند، اما هر گونه اطلاع رسانی در مورد شکنجه های های زندانیان در این بازداشتگاه از سوی مقامات ارشد جمهوری اسلامی «سیاه نمایی» عنوان شده است. به همین دلیل دادگاه متهمان پرونده کهریزک نیز به صورت غیر علنی در هشت جلسه، برگزار شده است تا خانواده های جان باختگان و زندانیانی که در کهریزک مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفته اند نیز مطابق قانون حق اظهار نظر در مورد شکنجه های مطرح شده در این دادگاه را به صورت رسمی در رسانه ها نداشته باشند.
متن کامل گفتگوی جرس با بابک جوادی فر، برادر امیر جوادی فر که در دادگاه غیر علنی متهمان پرونده کهریزک حضور داشته است در پی می آید:
آقای جوادی فر، به نظر می رسد شما در دادگاهی که برای متهمان پرونده کهریزک برگزار شده بود، برای اولین بار در جریان آنچه بر امیر و زندانیان دیگر کهریزک گذشته بود قرار گرفتید، درست است؟
واقعیتش این است که من پیش از این، از طریق کسانی که با امیر در کهریزک بوده اند، در جریان آن وقایعی که حتی رهبری نظام نیز آن رفتارها را جنایت عنوان کرد ، قرار گرفته بودم. طبیعی بود که دلم می خواست بدانم برادرم لحظه های آخر با چه کسانی بود و حرف های آخرش چه بود.
سراغ چه کسانی رفتید و آنها از وضعیت امیر در کهریزک چه گفتند؟
من سراغ تک تک کسانی که با امیر در کهریزک بوده اند رفته ام، کسانی که به ما گفتند امیر در روزهای آخر بینایی اش را از دست داده بود، کسانی که می گفتند به دلیل آلودگی فضای بازداشتگاه پس از ضرب و شتم، چشم های امیر چرک کرده بود و دیگر بینایی کامل نداشت تا بتواند به تنهایی راه برود. سراغ کسانی رفته ام که زیر بغل امیر را می گرفتند تا موقع راه رفتن به در و دیوار نخورد. امیر در اتوبوسی که ساعت دوازده و نیم ظهر روز بیست و سوم تیر آنها را از کهریزک به اوین منتقل می کردند، به دلیل ضرب و شتم هایی که شده بود، حالش بد می شود، او را پیاده می کنند و بعد روی زمین می خوابانند. با کسی که مراقبت پزشکی می دانست و از اتوبوس پیاده شد و به امیر تنفس مصنوعی داده بود هم صحبت کردم، می گفت؛ امیر موقع تنفس مصنوعی خون بالا آورده بود. بعد از آن، آنها امیر را دیگر به بیمارستان منتقل نکردند، شاید اگر به بیمارستان منتقل می شد، حالا امیر زنده بود.
می خواستید بدانید امیر لحظه های آخر به کسانی که با او در کهریزک بودند، چه می گفت ...
متاسفانه به دلیل ضربه هایی که به سر امیر وارد شده بود....افت جسمانی و بدنی امیر تنها چیزی بود که همه از آن گفتند، در چنین شرایطی هیچ کس هیچ حرف خاصی از امیر نشنید تا به ما بگوید، به ما فقط گفتند، اولین نفری که در جنایت کهریزک جان داد، امیر بود، بعد حال محسن بد می شود و سپس محمد کامرانی، بعدها نفر چهارم را هم آقای روح الامینی مطرح کرد که ما هنوز نمی دانیم آیا خانواده آقای رامین آقازاده قهرمانی، شکایت خود را از متهمان کهریزک پس گرفته اند یا نه، چون در دادگاه هم حضور نداشتند.
چه کسانی به عنوان متهم در این دادگاه حضور داشتند؟
اول باید بگویم، متاسفانه علی رغم اینکه از روز نخست دادگاه ما اصرار داشتیم که متهمان پرونده کهریزک باید به صورت علنی محاکمه شوند اما به دلیل معذوریت هایی که خودشان داشتند این دادگاه را غیرعلنی برگزار کردند. شما خودتان خبرنگار هستید و می دانید که نام بردن اسامی متهمان این پرونده و جزییات آنچه در دادگاه گذشته است بر اساس قانون، جرم تلقی می شود و من هم به هر حال به قانون این نظام به عنوان شهروند ایرانی احترام می گذارم، بر این اساس فقط همین را می توانم به شما بگویم که ۱۲ نفر از رده های مختلف نیروی انتظامی در این دادگاه به عنوان متهم حضور داشتند.
از نیروهای رده بالای نیروی انتظامی هم کسی در این دادگاه به عنوان متهم حضور داشت؟
بله از گروهبان، استوار، سردار و حتی سرتیپ تمام نیز در این دادگاه به عنوان متهم جنایات کهریزک، دفاعیات خود را تقدیم دادگاه کردند.
آیا از دادستان تهران که از سوی مجلس شورای اسلامی هم به عنوان متهم از او یاد شده بود، در این دادگاه نامی برده شد؟
این دادگاه مربوط به پرسنل نیروی انتظامی بود، ما بی صبرانه منتظر برگزاری دادگاه قضات هستیم تا در آن به اتهامات دادستان وقت تهران و سایر قضات که دستور انتقال بچه ها به کهریزک را داده بودند، رسیدگی شود. ظاهرا اول باید سلب مصویت از قضات صورت بگیرد تا آنها را دادگاهی کنند .
چقدر امیدوار هستید که دادگاهی برای دادستان وقت تهران یا قضاتی که دستور انتقال زندانیان را داده اند برگزار شود؟
ببینید، وقتی که آقای روح الامینی، پدر محسن روح الامینی یکی دیگر از کسانی که در کهریزک جان باخته است، با رهبری دیدار داشتند، خود رهبری تاکید کرده بودند کلیه کسانی که در این جریان نقش داشتند در هر رده ای باید محاکمه شوند و به سزای عمل خود برسند، آخرین دادگاه پرسنل نیروی انتظامی برگزار شد اما خانواده شهدایی که در کهریزک جان باخته اند بی صبرانه منتظر برپایی دادگاه قضات هستند.
آقای جوادی فر، به جز خانواده جان باختگان، آیا کسانی که از کهریزک آزاد شده اند، به عنوان شاکیان ماجرای کهریزک در این دادگاه حضور داشتند؟
از میان ۱۴۵ نفری که روز نوزده تیر به کهریزک منتقل شده بودند، تعدادی شکایت کرده اند که از این تعداد جمعی هم بنا به دلایلی شکایت خود را پس گرفته اند، اما در نهایت یک تعداد چهل الی پنجاه نفری در دادگاه غیرعلنی حضور داشتند که قاضی از آنها به عنوان شاکی و مطلع سوال می کرد.
آیا در مورد شکنجه ها در این دادگاه پدر شما و خانواده سایر جان باختگان مباحثی را مطرح کردند؟
مسوولین و قضات خودشان بهتر از ما می دانستند که در کهریزک چه اتفاقاتی رخ داد، یعنی فاجعه ای که رخ داده برای مسوولین نظام خیلی مشخص تر از اطلاعاتی است که ممکن است ما از برخی ها شنیده باشیم، خود گزارش سازمان قضایی نیروهای مسلح که در دادگاه قرائت شده بود هم بسیاری از این واقعیت ها را گفته بود.
آیا ممکن است اطلاع رسانی در همین اندازه، دردسر های بعدی را متوجه خانواده های جان باختگان کند؟
نه هیچ مشکلی ندارد ما واقعیت ها را می گوییم، پدرم از همان روز اول سکوت نکرد و واقعیت ها را گفت تا همه بدانند در بازداشتگاه های کشور چه می گذرد، من هم فکر می کنم گفتن برخی از واقعیت ها در چهارچوب قانون کمک می کند تا هم کشته شدگان ما فراموش نشوند و هم وقایع تلخی که برای عزیزان ما تکرار شد دیگر برای هیچ ایرانی در هیچ یک از بازداشتگاه های کشور دوباره تکرار نشود. ما می دانیم که با حرف زدن ها و با پیگیری های ما، امیر دیگر بر نمی گردد اما هدف از اطلاع رسانی این است تا جنایت کهریزک برای هیچ کسی دوباره تکرار نشود.
برخی از خانواده ها در روزهای اول به دلیل معذوریت ها و برخی فشارهای سکوت کردند، شاید همین دلیلی شد که این روزها نامی از بسیاری از شهدا را نمی شنویم.
آیا پس از دستور رهبر نظام، مبنی بر تعطیلی کهریزک، هیچ یک مسولان نظام برای دلجویی و پیگیری به خانه شما آمده اند و از نزدیک پیگیر ماجرا شده اند؟
پدرم به اتفاق آقای روح الامینی و کامرانی، یک دیداری با آقای لاریجانی ریاست قوه قضاییه داشتند، همچنین از طرف دبیر خانه شورای عالی امنیت ملی نیز خانواده ما را خواستند تا شرح ماوقع را در اختیارشان قرار هیم، آقای احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی نیز به خانه ما آمد و پیگیر ماجرا شد، استاندار و اعضای شورای شهر تهران نیز همان روزهای اول به دیدار خانواده ما آمد و در این دیدارها خود مسوولان بهتر از ما می دانستند که چه اتفاقاتی در کهریزک رخ داده است .
مردم و رهبران جنبش سبز چطور؟
آقای موسوی و خانم رهنورد دوبار زحمت کشیدند و برای دلجویی شخصا به خانه ما آمده اند، آقای کروبی نیز به منزل ما تشریف آوردند، ما هرجا هم که رفتیم وقتی مردم ما را شناختند، با مهربانی اظهار همدردی کردند، دوستان امیر هرگز ما را تنها نگذاشتند، و من واقعا قدردان همدلی های مردم هستم.
پس در تمام این مدت توقعی بیش از همراهی از مردم نداشته اید؟
روزی که امیر در خیابان دانشگاه، مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، مردم از همه وقایع علی رغم شرایط خاص آن روز فیلم و عکس تهیه می کردند، دلم می خواست کسانی که در روز هجده تیر، در کنار امیر بوده و شاهد ضرب و شتم برادرم بوده اند، اگر فیلم و عکسی از آن صحنه ها تهیه کرده اند، منتشر کنند تا دنیا بداند، چه اتفاقی برای یک دانشجو ممکن است بیافتند. این تنها خواسته من است به عنوان برادر امیر که بی صبرانه منتطر هستم باز هم نشانه ای ببینم تا شاید واقعیت های دیگری آشکار شود.
حرف آخرتان...
ما دو برادر بودیم، مادرم در روزهای مبارزه سخت یک ساله اش با سرطان، تنها به این دلیل که چهار سال از امیر بزرگتر بودم، پیش از اینکه فوت کند، دست برادرم را در دستهای من گذاشت و گفت؛ امیر را به تو می سپارم، امیر آن روزها تازه دانشجو شده بود، به مادرم قول داده بودم که مواظب امیر باشم اما نتوانستم.... وقتی امیر را در خیابان زدند، ما خودمان او را بردیم بیمارستان و بعد با دست های خودمان او را تحویل کسانی دادیم که نمی دانسیتم، پیکر بی جان برادرم را تحویل مان می دهند...من و امیر با هم در یک خانه زندگی می کردیم، حالا هر روز که از محل کارم برمی گردم، جای خالی اش را در خانه احساس می کنم، خانه پر است از عکس ها و خاطرات و نشانه های ی امیر اما خالی است از حضورش.
مصاحبه از مسیح علی نژاد
منبع: جرس