۱۳۸۹ فروردین ۳, سه‌شنبه

یک مادر داغدار


بهار آمد و گل و نسرین نیاورد

نسیمی بوی فروردین نیاورد

پرستو آمد و از گل خبر نیست

چرا گل با پرستو همسفر نیست

چه افتاد این گلستان را ، چه افتاد ؟

که آئین بهاران رفتش از یاد


بار دیگر نیروهای ضد آزادی نگذاشتند مادران عزادار در 5شنبه آخر سال آن چنان که خود می خواستند گرد هم آیند و یاد عزیزان شان را گرامی دارند . مادران در حلقه نیروهای پلیس و لباس شخصی در فضای وحشت و تهدید و ارعاب ، مزار ندا ، سهراب ، اشکان و علیرضا مختاری و همه شهدای سبز گمنام قطعه 302 را گلباران کردند.

مادرانی که فرزندان شان مفقود شده و بیش از ده سال است از آنان بیخبرند  فریاد می زدند ندا، سهراب ، اشکان به ما بگویید آیا پسران ما را دیده اید آیا آنان هم در کنار شما هستند ؟ و صدای هق هق گریه و فریاد مادران دیگر ، مادرانی که فرزند ان شان در بندند و نگران . درگیری لفظی ماموران و..لعن و نفرین مادران ...پراکنده کردن مردمی که دسته دسته گل بر مزارشهدای ملت می گذاشتند و زیر پا له کردن گل ها توسط نیروهایی که از همبستگی مردم وحشی می شدند .

شنبه شب نزدیک تحویل سال ، مادران هر یک به سلیقه خود هفت سین های زیبایی آماده کرده اند ، یکی با تور سبز ، یکی سنتی و یکی مدرن ولی همگی ساده و در انتظار فرصت اند که پشت دیوار زندان اوین بنشینند و کمی نزدیک به عزیزان شان سال را نو کنند .  وای خدای من نکند اسرائیل حمله کرده و ما خبر نداریم یا رهبری می خواهد سان ببینید !  بدون فاصله ، ماموران خبردار،  ایستاده اند . تعداد آنقدر زیاد است که فکر می کنی  اینجا میدان جنگ است یا پادگان  . عداه ای لباس شخصی هم به دنبال شکارند و چند نفراز آنها  مشغول عکاسی و فیلم براداری . ماموران لباس شخصی پارک لاله را  هم آورده اند که مادران را شناسایی کنند همان مامورانی که تا کنون 86 نفر از مادران را دستگیر کرده  به جرم اینکه اعلام کرده اند : مادران زنده اند  و خاموش نخواهند شد . یکی از مادران سینی هفت سین را از ماشین بیرون می آورد ، گردن کلفتی لباس شخصی سینی را از دستش می گیرد و به سمت پل پرتاب می کند . سینی های هفت سین  در دست مادران  مانداه اند ، نمی گذارند کسی از ماشین پیاده شود . به دختر جوانی که از ماشین پیاده می شود حمله می کنند دختر سیلی محکمی به گوش مامور می زند 7 نفری به جان دختر افتاده اند و می برندش با چند نفر  تلاش می کنیم نزدیک شویم دنبالمان می کنند چند نفر از مادران و زنان جوان خودشان را به آنها می رسانند .همه را مثل اسرای جنگی می کشند به سمت  ماشین های ون . نمی دانم بازداشتشان کردند یا پس از مدتی آزاد شدند . یک نفر می گوید در خیابان آزادشان کردند ولی من مطمئن نیستم . ای کاش خانواده های شان  اطلاع بدهند که چه بلایی برسرشان آمده.هیچ نشانه ای جز درد مشترک مان از هم نداریم .به طور وحشیانه ای به جان مردم افتاده اند . برای چه ؟برای  اجرای یک رسم و آیین ایرانی که مردم مسلمان همراه کتاب حافظ ، کتاب قران کریم  هم در سفره می گذارند و سال هاست یک آیین ایرانی اسلامی شده است. ترس آقایان از چیست ؟همبستگی مادران داغدار و عزادار و مادرانی که فرزند در زندان دارند یا فرزندان شان مفقود شده چنان ترس و وحشت به جان این پسران و دختران بی خرد انداخته که هر دستوری را کور کورانه اجرا می کنند .

در اغاز سال نو دلم می خواهد به همه مامورانی که به حقوق مردم تجاوز می کنند بگویم که :

 هیچ حکومتی ماندگار نیست از تاریخ درس بگیرید و خودتان را قربانی نکنید .

و با" سایه" همراه شویم که می گوید :

بهارا، شاد بنشین ، شاد بخرام

بده کام گل و بستان ز گل کام

اگر خود عمر باشد ، سر بر آریم

دل و جان در هوای هم گماریم

میان خون و آتش ره گشاییم

ازین موج و ازین طوفان برآییم

دگر بارت چو بینم ، شاد بینم

سرت سبز و دلت آباد بینم

به نوروز دگر، هنگام دیدار

به آئین دگر ، آیی پدیدار...                                   یک مادر داغدار